پاورپوینت فارسی هفتم (pptx) 35 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 35 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
بنام خدا
فارسی
هفتم
دانش های زبانی و ادبی
نکته ی اول
فعل مستقبل :
فعلی است که بر انجام کاری در زمان آینده دلالت دارد
.
خواه
+ شناسه +
بن فعل ماضی
خواه
+ ـَ م +
رفت
خواه
م
رفت
خواه
یم
رفت
خواه
ی
رفت
خواه
ید
رفت
خواه
د
رفت
خواه
ند
رفت
نکته
:
1 ـ در فعل مستقبل بن فعل ماضی ثابت و فعل کمکی
«خواه»
شناسه می پذیرد.
2 ـ شناسه در فعل مستقبل در وسط فعل قرار می گیرد .
در داستانی که خواندیم، شخصیت های اصلی، آدم آهنی و شاپرک بودند. آیا مقصود
نویسنده ی داستان
از آدم آهنی فقط همان آدم آهنی نمایشگاه بوده و مقصود از شاپرک همان شاپرکی که بر درخت
بلوط لانه داشته است؟
در داستان، دریافتید که آدم آهنی، ابتدا احساس نداشت. تنها همان چیزهایی را می گفت که
ازقبل
برای او برنامه ریزی شده بود. مشابه آدم آهنی، آدم هایی را می شناسیم که احساس و عاطفه
ندارند و
مثل آدم آهنی رفتار می کنند
.
نکته دوم
در همین داستان، شاپرک، مهربان است و با عاطفه، آدم آهنی را
را دوست دارد و نوازش می کند. مثل شاپرک، انسان های مهربانی در اطراف ما هستند.
داستان نویسان، با استفاده از تخیّل و آوردن شخصیت های غیر انسان، ذهن ما را وا می دارند تا
شبیه آنها را در جامعه و اطراف خود پیدا کنیم.
«
این گونه
داستان
داستان های رمزی و
نمادین
می گویند. »
اگرچه آدم آهنی قصه ما در گوشه ای از سالن نمایشگاه ایستاده بود ولی همیشه جمعیت زیادی دورش جمع می شدند و تماشایش می کردند.آدم آهنی یکی از بهترین و جذاب ترین وسایل بود .
بچه ها و بزرگ ترها چندین مرتبه به طرفش می آمدند و حرکات جالب بازوان آهنینش سرجعبه مانندش و تنها چشم نارنجی رنگش را به دقت و با تعجب نگاه می کردند آدم آهنی سرو بازوانش را تکان می داد. همچنین می توانست به سوالاتی که از او می شد جواب بدهد البته نه به هر سوالی بلکه فقط سوالاتی که از قبل روی دیوار کنارش نوشته شده بود.
آدم آهنی و شاپرک
نماد انسان هایی احساس و عاطفه ندارد و محبت دیگران را نیز درک نمی کند.
نماد انسان های با عاطفه و مهربان
داستان
پسوند مکان –محل نمایش
گیرا ترین /هم خانواده جاذبه و مجذوب
ضمیر متصل ،سوم شخص مفرد درنقش مضاف الیه
صفت عالی
صفت عالی
ضمیر متصل
هم خانواده عجیب و عجایب
بازدیدکنندگان باید از سوال شماره یک شروع می کردند:
اسم شما چیست؟
آدم آهنی باصدای خشن و خرخر مانندی جواب می داد:
اسم من...تروم...است.
بیشتر از همه چه چیزی را دوست داری و از چه چیزی اصلا خوشت نمی آید؟
هم خانواده مساله ، مسایل
از.... همه بیشتر... روغن را...دوست دارم...و از بستنی ما مربای زردآلو...بدم می آید.
مردم پس از هر پاسخ می خندیدند و به فهرست سوال ها خیره می شدند تا سوال بعدی را از آدم آهنی بپرسند:
شما برای انجام دادن چه کاری درست شده اید؟
من... باید... هر کاری را....که برایش ....طراحی و برنامه ریزی...شده ام... انجام دهم.
زل می زدند
هم خانواده مطرح،طرح