پاورپوینت پاورپوینت علم و دین و معنویت در عصر ما (pptx) 19 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 19 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
علم و دین و معنویت در عصر ما
بسم الله الرحمن الرحیم
1- علم در پی آن است که نظم موجود در جهان را کشف کند و آن را برحسب قوانین بیان نماید.
2- دین در پی بیان معنا و غایت در جهان و موضع دهی به ما در مورد آن است و پاسخی به یک موجود متعال است که حیات ما را تحول می بخشد و به آن معنا می دهد.
3- سنتاً معنویت وجهی از تجربه دینی بحساب می آمده و دین و معنویت جدا ناپذیر بوده اند. امّا با تضعیف ادیان رسمی و رشد سکولاریسم در جهان غرب دیدی وسیع تر در مورد معنویت بوجود آمد که اشاره به آن جنبه هائی از تجارب انسانی دارد که وراء دید صرفاً ماتریالیستی به جهان می رود، بدون آنکه لزوماً یک واقعیت متعال را در کار آورد.
4- به طور خلاصه سرگذشت رابطه علم و معنویت بطور غالب بر سرگذشت رابطۀ علم و دین منطبق می شود، و این صرفاً در قرن بیستم بوده که معنویت به معنائی وسیعتر از آنچه در ادیان بزرگ مطرح است، ارجاع دارد.
انقلاب علمی وجریانات فلسفی
با انقلاب علمی در قرون 16 و 17 و ظهور فلاسفه در قرون هیجدهم ونوزدهم، تجربه گرائی، به معنای اکتفا به حسّ، فلسفۀ غالب شد و با آن متافیزیک و دین و معنویت به حاشیه رفتند.
به طور خلاصه، از قرن هیجدهم تا نیمه اول قرن بیستم، جریانهای مختلفی دین را تضعیف کردند، و همراه با آن، جنبه های غیر فیزیکی ( معنوی) حیات انسانی را. امّا از نیمه دوم قرن بیستم جریان پوزیتیویستی و تفکر مکانیکی رو به ضعف نهاد و از دهه 1970 یک حرکت قابل رویت بطرف دین و خصوصاً معنویت ( به معنای عام آن ) می بینیم.
عوامل احیاء دین و معنویت در نیمۀ دوم قرن بیستم
در نیمۀ دوم قرن بیستم، چند جریان براه افتاد که به احیاء دین و معنویت کمک کرد و بعضی از دانشمندان به نام زمان ما – از جمله بعضی از نامعتقدان به خدا- بر رفتن و راء جنبه های مادّی حیات و توجه به جنبه های معنوی آن، از قبیل ارزشها و معانی، تأکید کرده اند.
(1) آثار منفی علم مدرن
از دید شوماخر نگرش به علم از « علم برای شناخت » به « علم برای بهره برداری » تغییر یافت. علم جدید دغدغه های ابدی انسانها را نادیده گرفته است و علم را به حوزۀ بهره برداری مادّی محدود ساخته و سطوح بالاتر دانش را نا دیده گرفته است.
(2) بروز منافع فردی – اجتماعی دین و معنویت
- مطالعات چند دهه گذشته نشان داده است که دین در تقلیل جرائم و بهبود امراض روحی موثر است. شواهد مثبتی در مورد اثر تعهد دینی روی سلامت روانی و بدنی انسانها وجود دارد. بعضی از گروهها پژوهشی در آمریکا نشان داده اند که ایمان دینی یکی ازموثرترین عوامل در تأمین سلامت روحی و خوشی است. در اینجا چند نمونه از این مطالعات را مختصراً ذکر می کنیم:
- دين تعاملات اجتماعي را افزايش میدهد واین خود حمايت اجتماعي را به دنبال دارد که آن منبعی مؤثر برای ارتقاء سلامت است.
- مطالعات در " مرکز مطالعۀ دین ، معنویت و سلامت"، در دانشکاه دوک آمریکا نشان داده است که افرادی که مرتباً به کلیسا می روند ، دعا می کنند و کتاب مقدس می خوانند ، کمتر دچار فشار خون هستند ، کمتر در بیمارستان بستری می شوند ، سیستم ایمنی قویتری دارند ، کمتر دچار افسردگی می شوند ، سبک زندگی بهتری دارند ، و ازدواجهایشان پایدارتراست
- مراکز درمان سرطان در آمریکا برنامه ا ی را شروع کرده اند که در آن با همکاری خانواده بیمار به اومشاورۀ معنوی می دهند ( از طریق دعا یا مراسم دینی)
- دکتر الیزابت ماکشری، پروفسوری در دانشگاه کالیفرنیا در سانفرانسیسکو ، طی پژوهشی به این نتیجه رسید که دلایل طبی و روانشناختی برای در نظر گرفتن روح و جسم تواماً هست. وی روی مشاوره روحی بیماران تاکید کرد.در یک گزارش پژوهشی که او در 1992منتشر کرد، بیمارانی که مشاوره روحی دریافت کرده بودند مدت کمتری در بیمارستان بسر برده بودند.
- در مطالعه دکتر آکسمن در دانشگاه دارت موت آمریکا روی 232 بیماری که تحت جراحی باز قلب قرار گرفته بودند ، هیچکدام از 37 نفری که خود را عمیقاً مذهبی معرفی کرده بودند، نمردند.
(3) تضعیف تحویل گرائی
یکی از ایده های غالب که وسیله ای در دست دشمنان دین بوده است تحویل گرائی است
که بشکلهای مختلف ظاهر شده است :
(الف) در تحویگرائی هستی شناختی، اشیاء پیچیده بر حسب مولفه هایشان توضیح داده می شوند و نهایتاً همه چیز به ماده تقلیل می یابد. ماتریالیست ها در سراسر تاریخ مدعی بوده اند که ماده تنها واقعیت اساسی جهان است.
نقد تحویل گرائی هستی شناختی
- مسائل تعبیری فیزیک کوانتوم منجر به این شد که فیزیکدانان در مورد محدودیت واقعیت به حوزه واقعیت تجربی تردید کنند. پائولی که از بنیانگذاران نظریه کوانتوم بود، نهایتاً به این نتیجه رسید که ما باید یک عنصر معنوی به تصویرمان از واقعیت اضافه کنیم – عنصری که مکمّل عنصر مادی است. این عنصر معنوی را نمی توان از طریق استدلال عقلانی بدست آورد.
بعضی از عالمان برجسته زمان، معتقدند که شعور قابل توضیح از طریق فیزیک و شیمی نیست.، مثلا نورولوژیست معروف انگلیسی و برنده جایزه نوبل در پزشکی، جان اکلز، معتقد است که شعور مستقل از زمینه فیزیکی آن وجود دارد :
« یک راز اساسی در وجود شخصی من وجود دارد، که وراء توضیح بیولوژیکی رشد جسم و ذهن من است. این اعتقاد، البته، همساز با ایده دینی روح است که خلقت خاص آن توسط خداوند را در بر دارد. »
هایزنبرگ ، از فیزیکدانان برجسته قرن بیستم ، نیز معتقد بود که حیات و روح بر حسب مفاهیم فیزیک موجود قابل توضیح نیستند.
(ب) در تحویلگرائی معرفت شناختی، برنامه این است که همۀ علوم را به یک علم ( مثلا فیزیک ) تقلیل دهند. مثلا فرانسیس کریک صحبت از تحویل بیولوژی به فیزیک و شیمی می کند:
« هدف نهائی نهضت های مدرن در بیولوژی این است که تمامی بیولوژی را بر حسب فیزیک و شیمی توضیح دهند. »
نقد تحویلگرائی معرفت شناختی
در فیزیک روشن شده است که نمی توان سیستم های پیچیده را کاملاً به مولفه های سازنده شان تقلیل داد. وقتی از اجزاء به کل می رویم، خواص جدیدی بروز می کند.
قضیه گودل در منطق ریاضی حاکی از این است که در علم نمی توان یک « نظریۀ همه چیز » ارائه داد که همه حقایق فیزیکی را توضیح دهد.
(4) محدودیت های نظری و عملی علم
همانطور که تحقیقات و تجارب ما به حوزه های زیر هسته ای نفوذ کرده اند و سراغ میدانهای گرانشی قوی و انرژیهای بالا و دماهای بسیار پایین رفته اند، واضح شده است که ما در کشف جهان محدودیتهای جدّی داریم:
(الف) اصل عدم قطعیت هایزنبرگ یک محدودیت تجاوز ناپذیر روی توانائی ما در پیش بینی های دقیق در مورد سیستم های فیزیکی می گذارد.
(ب) نظریه آشوب حاکی از آن است که حتی بدون عدم قطعیت کوانتومی، پیش بینی دقیق یک سیستم آشوبناک ممکن نیست.
(ج) محدود بودن سرعت نور، محدودیتی روی آنچه ما می توانیم در باره جهان بدانیم می گذارد. این امکان هست که جهان مرئی ما – یعنی آن بخشی از جهان که ما می توانیم علی الاصول امروز ببینیم – نتواند اطاعات کامل در مورد مشخص کردن کامل قوانین فیزیکی به ما بدهد.
(ه) همانطور که بطرف جهان خرد پائین می رویم یا بطرف جهان کلان بالا می رویم، هزینۀ ابزارهای لازم برای تحقیق بسیار بالا می رود. پس مثلا ساختن شتاب دهنده های با انرژیهای بالاتر و بالاتر مشکل تر و مشکل تر می شود.
(5) ناتوانی علم در پاسخ دهی به سؤالات اساسی ما
در حالی که علم اطلاعات زیادی به ما در باره حوزه های میکرو و ماکرو داده است، آن نتوانسته است به سؤالات مربوط به دغدغه های اساسی انسان پاسخ گوید : ما اینجا چکار می کنیم؟ هدف حیات چیست؟ آیا جهان هدفی دارد؟ و غیره. ماتریالیست ها بر آنند که علم نهایتاً به این پرسشها پاسخ خواهد داد. به قول داکینز:
« پس حیات از کجا می آید و چیست ؟ چرا ما اینجا هستیم و برای چه ؟ معنای حیات چیست ؟ حکمت متداول بر آن است که می گوید علم چیزی ندارد در باره اینها بگوید. خوب، آنچه که من می توانم بگویم این است که اگر علم چیزی ندارد در این باره بگوید، مطمئناً هیچ چیز دیگر نمی تواند اصلاً در باره آن چیزی بگوید. امّا در حقیقت علم مطالب زیادی در مورد این سؤالات می گوید. »
امّا بسیاری از دانشمندان یا فلاسفه هستند ،که بعضی از آنها خداباورهم نیستند، معتقدند که علم نخواهد توانست چیزیی در باره این سؤالات بگوید. مثلاًپیتر مداوار لاادری گرا و برنده جایزه نوبل پزشکی ، می گوید :
« بنابراین، به عهده علم نیست، بلکه به عهده متافیزیک، ادبیات تخیلی یا دین است که ما باید برای یافتن پاسخ به سؤالاتی که به اول و آخر قضایا ارجاع دارد، رجوع کنیم. »