پاورپوینت نقش معنی در درد

پاورپوینت نقش معنی در درد (pptx) 11 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 11 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

بنام خدا نقش معنی در درد معنایی که شخص به درد می دهد تا حدی بر تجربه ی او از درد موثر است. 2نظریه درد نظریه اختصاصی بودن: ادراک درد مانند شنیدن و دیدن سیستم حسی مجزایی دارد.گیرنده های درد پیام های درد را به نواحی مشخصی از مغز می فرستد تا آنها را پردازش کنند. نظریه الگو: سیستم حسی مجزایی برای درد وجود ندارد. گیرنده های درد با گیرنده های سایر حواس مشترک هستند. فرد زمانی احساس درد می کند که الگوی خاصی از فعالیت عصبی ، از حد بحرانی در مغز تجاوز کند.تنها تحریک شدید منجر به الگویی از فعالیت در مغز می شود که به عنوان درد تعبیر می شود. نظریه کنترل دروازه ای درد: 1965 توسط ملزاک و وال دروازه های عصبی در نخاع شوکی می تواند پیام های درد ورودی را تنظیم کرده و چندین عامل بر باز و بسته شدن این دروازه تاثیر می گذارند: 1- میزان فعالیت در الیاف عصبی درد 2- میزان فعالیت در سایر الیاف عصبی پیرامونی 3- پیام هایی که از مغز می رسند. سازوکار دروازه ؟ در قسمت جسم ژلاتینی در شاخ های پشتی در نخاع دریافت پیام ها از الیاف عصبی درد ( Aدلتا ) ( الیافC) و (الیافA بتا) و مغز سپس الیاف درد نقل عصبی به نام مادهP آزاد می کنند که از جسم ژلاتینی عبور کرده سلولهای انتقالی تحریک شده و تکانه ها را به نواحی مغزی ( تالاموس، هیپوتالاموس و سیستم لیمیبک) انتقال می دهد. مغز مواد ضد درد به نام آندورفین تولید می کند که مانع ترشح ماده P در الیاف می شوند در نتیجه تجربه درد کاهش می یابد. الیافA دلتا: انتقال اطلاعات مربوط به دردهای تیز و گذرا- پوشیده از غشای میلین دار شده که سرعت عمل را افزایش می دهد. الیافC: انتقال اطلاعات مربوط به دردهای گسترده و مداوم-از غشای میلین دار پوشیده نشده؛ بنابراین سرعت عمل کمتری به همراه دارد. الیاف پیرامونیA بتا: اطلاعات مربوط به تحریک های بی ضرر یا سوزش های خفیف را به نخاع منتقل می کنند. وقتی این الیاف تحریک شوند، احتمال بسته شدن دروازه بیشتر و ادراک درد بازداری می شود؛ به همین دلیل افراد پس از یک ماساژ ملایم یا وقتی اعضای بدنشان را گرم می کنند، دردشان کمتر می شود. آخرین عاملی که بر باز و بسته شدن دروازه تاثیر دارد، پیام هایی است که از مغز به پائین منتقل می شود. نورون ها با استفاده از مسیرهای وابران تکانه های عصبی را به نخاع شوکی منتقل می کنند. فرایندهای مغزی مانند اضطراب، حواس پرتی ، هیپنوتیزم،تهییج این قابلیت را دارند که با ترشح موادی مانند آندورفین ها این فعالیت عصبی و در نتیجه باز و بسته شدن دروازه را تحت تاثیر قرار دهند. نظریه ماتریس نورونی درد در دهه های 1980و 1990 ملزاک نظریه کنترل دروازه ای خود را گسترش داد. دلیل این کار این بود که نظریه اصلی قادر نبود درد عضو خیالی ( تجربه درد عضوی که دیگر وجود ندارد) را توضیح دهد. این مدل برای نقش مغز نقش قوی تر و مسلط تر قائل است. 1- بخش هایی از مغز که با اعضای خاصی از بدن مرتبط هستند، حتی اگر آن عضو دیگر وجود نداشته باشد همچنان فعالند و درون دادهایی را دریافت می کنند. 2- ما بدون دریافت درونداد از بدن همچنان می توانیم حالتهایی از عارضه های جسمانی مثل درد را تجربه کنیم. ( تایید نقش شبکه های عصبی مغز) 3- شبکه ای از نورون ها به نام ماتریس نورونی در سراسر مغز گسترش یافته که وظیفه اش پردازش تمام اطلاعات حسی از جمله پیام های درد است... درد مزمن وضعیتی تحلیل برنده است به گونه ای که فرد دردمند را نه تنها با فشار ناشی از درد، بلکه با بسیاری از عوامل فشارآور دیگر که بخش های گوناگون زندگی وی را تحت تاثیر قرار می دهد، روبرو می کند. برای فهم بیشت در درد مزمن تمایز بین بیماری و حالت بیمار بودن ضروری است. بیماری= رویداد زیست شناسی عینی است که در برگیرنده اختلال ساختارهای جسمانی مشخص یا سیستم عضوی است که به واسطه تغییرات آسیب شناختی، تشریحی یا فیزیولوژیک بوجود آمده اند. حالت بیمار بودن: تجربه ای ذهنی یا خود اسناددهی دال بر وجود یک بیماری تعریف می شود.حالتی که متعاقب آن ناراحتی جسمانی، درماندگی هیجانی، محدودیت های رفتاری و از هم گسیختگی روانی –اجتماعی بروز می کند. پذیرش حالت بیماری به پذیرش، واکنش و برخورد فرد، خانواده اش و اجتماع نسبت به علائم و ناتوانی ناشی از بیماری بستگی دارد. در اختلال های مزمن ، بروز علامت ها، درماندگی ها و پریشانی های روانشناختی و درجه ناتوانی با پاتوفیزیولوژی قابل مشاهده ارتباط ضعیفی دارند. مدل زیست طبی: شکایات فرد باید از حالت بیماری خاصی ناشی شده باشد. اختلالی زیستی که تشخیص آن بوسیله ی آزمایش های عینی آسیب و ضایعه جسمانی میسر باشد. توافق کلی برآن است که عوامل جسمانی نمی توانند علائم جسمانی گزارش شده توسط بیماران را بطور کامل توضیح دهند. آسیب شناسی جسمانی مشخص شده ، شدت درد و میزان ناتوانی را پیش بینی نمی کند. مدل زیستی-روانی-اجتماعی: بر حالت بیمار بودن یعنی فرایند تعامل پیچیده متغیرهای زیست شناختی،روان شناختی و اجتماعی تأکید دارد. عوامل زیست شناختی ممکن است اختلال های جسمانی را ایجاد کنند، باعث ابقا آنها گردند و آنها را تغییر دهند. عوامل روانشناختی، ارزیابی و ادراک نشانه های فیزیولوژیک درونی را تحت تاثیر قرار می دهند . عوامل روانشناختی ممکن است از طریق تولید هورمون عامل زیستی را تحت تأثیر قرار دهند و یاسیستم عصبی خودمختار را متأثر سازند. عوامل اجتماعی، پاسخ های رفتاری بیماران را نسبت به ادراکاتشان از اختلال های جسمانی شکل می دهند. پاسخ های رفتاری ممکن است عوامل زیستی را متأثر سازند مانند زمانی که فرد تصمیم می گیرد به منظور کاهش دادن علامت ها، فعالیت های ویژه ای را انجام ندهد. مکانیسم های یادگیری اجتماعی: رفتارهای درد ممکن است بوسیله یادگیری مشاهده ای و فرایندهای سرمشق گیری کسب شده باشند. به عبارتی افراد می توانند از طریق مشاهده کسانی که رفتارهای خاصی از خود بروز می دهند، اعمالی که قبلا در خزانه رفتاری شان وجود نداشته را فراگیرند. تحقیقات: در مقایسه کودکان دارای والدین سالم و یا کودکان والدین مبتلا به بیماری قند آنهایی که پدرومادرانشان دارای دردهای مزمن بودند، در مقابل داستان هایی که به آنها عرضه می شد پاسخ های وابسته به درد بیشتری را انتخاب می کردند. کانون کنترل سلامت این کودکان بیشتر بیرونی بود. معلمان این گونه کودکان را در مقایسه با کودکان گروه کنترل که دارای والدین سالمی بودند به عنوان کودکانی که بیشتر رفتارهای بیمارگونه( شکایت،غیبت از مدرسه، مراجعه به پرستار مدرسه) بیشتری داشتند، درجه بندی کردند. بنابراین انتظارات و نیز پاسخ های رفتاری واقعی فرد نسبت به تحریک گیرنده های حساس به درد دست کم تا حدودی براساس تاریخچه یادگیری قبلی استوار است. مکانیسم های یادگیری عامل در صورت بندی عامل به جای تأکید و توجه محض بر درد،تظاهرات رفتاری ناشی از درد مورد توجه هستند، برای مثال پاسخ فوری فرد به تحریکاتی که به آسیب بافتی منجر می شود عقب نشینی یا تلاش برای فرار از احساسات مضر است. این فرایند ممکن است از طریق اجتناب از فعالیت هایی که گمان می رود درد را موجب می شوند و یا آن را تشدید می کنند، تلاش برای کسب کمک به منظور کاهش علامتها و...صورت پذیرد. رفتار درد ممکن است به واسطه فرار از محرک دردآور از طریق مصرف دارو یا اجتناب از فعالیت های مثل کارکردن ابقاء شود. رفتارهای درد که در آغاز به سبب عضو ناراحت ایجاد شده بود، بتدریج ، تماماً یا تا حدودی در واکنش به رویدادهای تقویت کننده محیطی روی خواهند داد . به دلیل پیامدهای اختصاصی پاسخ های رفتاری، رفتارهای درد ممکن است مدتها پس از اینکه علت آغازین ایجاد کننده درد از بین رفت و یا کاهش یافت، همچنان به حیات خود ادامه دهند. در تحقیقی نشان دادند که بیماران دارای درد در یک شرایط آزمایشی با توجه به اینکه می دانستند توسط همسرانشان و یا کارکنان بخش مشاهده می شوند و تعداد دیگری نیز از این موضوع بی خبر بودند، میزان های متفاوتی از درد گزارش کردند. نقد دیدگاه یادگیری عامل: تمرکز انحصاری بر رفتارهای درد حرکتی و عدم توجه به جنبه های هیجانی و شناختی درد، نادیده انگاشتن برخورد با تجربه های ذهنی تجربه درد. مکانیسم های یادگیری کنشگر به هنگام وجود درد حاد، ترس بیمار از فعالیت های حرکتی که انتظار دارد به درد منجر شود، ممکن است توسعه یابد و به عنوان انگیزه ای برای اجتناب از حرکت عمل کند و در نهایت حتی در غیاب درد، به عنوان تقویت کننده قدرتمندی برای کاهش فعالیت به شمار آید. در درد حاد کاهش حرکت و در نتیجه اجتناب از درد می تواند به تسریع فرایند بهبودی منجر شود و از این رو مفید است، اما با گذشت زمان ممکن است اضطراب انتظاری مربوط به فعالیت بوجود آید و به عنوان محرک شرطی برای برانگیختگی سمپاتیکی( پاسخ شرطی) عمل نماید و بعد از اینکه محرک غیرشرطی اولیه ( جراحت) و پاسخ غیرشرطی( درد و برانگیختگی سمپاتیکی) کاهش یافت، همچنان ترس از فعالیت به حیات خود ادامه می دهد. تعمیم محرک: در طی زمان فعالیت های بسیاری به عنوان فعالیت هایی که درد را بدتر می کنند تلقی می گردند لذا از آنها اجتناب می شود . عوامل روانشناختی ممکن است که بطور مستقیم تحریک گیرنده های حساس به درد را تحت تاثیر قرار دهند بنابراین نباید به این عوامل تنها به عنوان واکنش به درد نگریست. اجتناب مستمر از فعالیت های خاص موجب می شود تا گروهی از پیش بینی های فرد تایید شوند. انتظار وقوع درد ، رفتار اجتنابی وابسته به آن را افزایش می دهد و انتظار شدت یافتن درد رفتارهای اجتنابی افراطی را موجب می شود. برعکس انجام مکرر آن گروه از رفتارهایی که کمتر از آنچه پیش بینی شده است موجب درد می شوند باعث می گردد تا فرد در پیش بینی های بعدی تعدیل ایجاد کند و نیز در این مورد دقیق تر گردد و رفتارهای اجتنابی مناسب تری از خود بروز دهد. عوامل روانشناختی 1-عوامل شناختی هریک از عملکردهای انسان تا حدودی تابع واقعیتی است که بطور منحصربفرد پایه ریزی شده است. در مواجهه با اطلاعات مبهم فرد بر نگرش ها و باورهای کلی که از تاریخچه یادگیری قبلی وی نشات می گیرند، تکیه می کند. پژوهش ها نشان دادند که نگرش، باورها، انتظارات بیماران درباره خود و مشکل شان ، منابع مقابله با بیماری و همچنین سیستم مراقبت بهداشتی، بر میزان ابراز درد ، ناتوانی و نیز پاسخ بیمار به درمان اثر می گذارند. باور ( درد به عنوان علامتی از وضعیت ثابت در حال بهبود/ درد به عنوان علامتی از آسیب پیشرونده) باور( استمرار درد = تلاش های مقابله ای منفعلانه/ درد به عنوان پدیده ای مرموز و غیرقابل فهم = ارزیابی منفی از توانایی خود برای کنترل و کاهش درد ) باور( درد نشانه وخیم شدن بیماری است=تجربه درد بیشتر). پس از شکل گیری ساختارهای شناختی ( براساس خاطرات و معانی) درباره یک بیماری، این گونه ساختارها ثبات پیدا می کنند و ایجاد تغییر در آنها بسیار دشوار می شود.1- اجتناب از تجاربی که به بی اعتبار کردن باورشان منجر شود 2-هدایت رفتارها همسو با باورهایشان حتی وقتی که این باورها معتبر نیستند.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته