پاورپوینت نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی (pptx) 13 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 13 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی
مقدمه
پس از رسواییهای شرکتهایی مانند انرون (Enron)، وردکام (Worldcom) و پارمالات (Parmalat) که اطمینان به استقلال و و اعتبار مؤسسه های حسابرسی و نیز حرفه حسابداری و بازارهای مالی را کاهش داد، حاکمیت شرکتی توجه بیشتری را به خود جلب کرد (Ibrahim, 2011). همچنین در دهه های اخیر به خصوص به دنبال سقوط اقتصادی و بحرانهای مالی در بسیاری از کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه، نیاز به تمرکز بر حاکمیت شرکتی افزایش یافته است (Brown & Caylor, 2006). براساس گزارش جامع ارائه شده به وسیله سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در سال 2004، حاکمیت شرکتی به عنوان یک سیستم راهنمایی و نظارت مورد قبول شرکت، تعریف شده است. حاکمیت شرکتی عنصری کلیدی در کارایی و رشد اقتصادی و نیز تقویت اعتماد سرمایه گذاران است. برای دستیابی به حاکمیت شرکتی خوب، شرکت باید روی همه جنبه های حاکمیت شرکتی به خصوص وظیفه حسابرسی داخلی تمرکز کند. حسابرسی داخلی، تعهد به اصول اخلاقی، هدفها، برنامه ها و فعالیت های سازمان را می سنجد و همچنین، منبع مهمی برای حسابرسی مستقل، کمیته حسابرسی، هیئت مدیره و مدیر ارشد است (Yassin et al., 2012). این مقاله بر نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی تمرکز می کند. ساختار مقاله به این صورت است که ابتدا چارچوب مفهومی حسابرسی داخلی و بعد چارچوب مفهومی حاکمیت شرکتی ذکر شده، سپس نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی از طریق بررسی برخی از تحقیقات انجام شده در این زمینه مطرح و در پایان، نتایج به دست آمده ارائه می شود.
کمیته حسابرسی کارآمد با ایجاد محیطی مستقل و پشتیبان موقعیت حسابرسی داخلی را تقویت کرده و اثربخشی کنترل داخلی را بررسی می کند.
چارچوب مفهومی حسابرسی داخلی
در گذشته، وظیفه حسابرسی داخلی حفاظت از داراییهای واحد تجاری و کمک به ارائه اطلاعات حسابداری معتبر برای تصمیم گیری بوده است (Ibrahim, 2011). در واقع در تعریف سنتی، وظایف زیر بر عهده حسابرس داخلی قرار داشت: انعکاس رویدادهای مالی، ارزیابی و تحکیم کنترل های داخلی و اطمینان از حفظ منابع و دارایی ها. این وظایف در قیاس با تحولهای پدید آمده که بر کارکرد حسابرسی داخلی اثرگذار است، نگاه محدودی به این حوزه از کار و فعالیت در سازمان شمرده می شود. چنین نگرشی، حسابرسی داخلی را به مثابه چشم و گوش مدیریت می داند که بیشتر وظیفه اطمینان دهی به مدیریت نسبت به رعایت قوانین، مقررات و دستورالعملها را به عهده دارد (فخاریان، 1384).
انجمن حسابرسان داخلی در 1991 حسابرسی داخلی را به این صورت تعریف می کند: «وظیفه ارزیابی مستقل، در داخل سازمان برای آزمون و ارزیابی فعالیت های سازمان.»
امروزه نقش حسابرسی داخلی به طور چشمگیری تغییر یافته است. یکی از جامعترین تعاریف جدید حسابرسی داخلی، به وسیله سایر (Sawyer, 2003) ارائه شده است. وی حسابرسی داخلی را به این صورت تعریف می کند: «ارزیابی هدفمند و منظم عملیات مختلف و کنترل داخلی سازمان توسط حسابرسی داخلی به منظور تعیین اینکه:
اطلاعات مالی و عملیاتی صحیح و قابل اتکاست.
ریسک های واحد تجاری قابل شناسیی و کاهش دادن هستند.
مقررات خارجی و سیاست های داخلی، قابل قبول هستند و روشهای مورد استفاده، از آن سیاست ها پیروی می کنند.
ضوابط عملیاتی رضایت بخش، کسب شده است.
منابع به طور کارا و با در نظر گرفتن صرفه اقتصادی، استفاده شده است.
هدف های سازمان به طور مؤثر تأمین شده است.
همه این موارد در راستای هدف مشاوره مدیریت و برای کمک به اعضای سازمان در اجرای مؤثر مسئولیتهای حاکمیتی آنهاست.» این تعریف نشان می دهد که نقش حسابرسی داخلی از تأمین اعتبار و حفاظت دارایی ها به ارزش افزوده اعتبار و خدمات مشاوره از طریق نظارت، ارزیابی و بهبود مدیریت ریسک، کنترل و فرآیند حاکمیت و راهبری، انتقال داده شده است که برای حفظ و افزایش ارزش سهامداران و ذینفعان مهم می باشند (Drogalas et al., 2011).
از مطالب بالا مشخص است که کنترل داخلی، تنها ابزاری یک جانبه برای کنترل امور و صحت موقعیتهای معین نیست؛ بلکه روشی برای یافتن ارزش افزوده و دستیابی به شاخص اثربخشی و سودآوری در شرکت است (Karagiorgos et al., 2010).
چارچوب مفهومی حاکمیت شرکتی
اگرچه موضوع های حاکمیت شرکتی مدت زیادی است که وجود دارند، ولی توجه پژوهشگران در سه دهه اخیر را بیش از پیش به خود جلب کرده اند (Okpara, 2011). بررسی ادبیات موجود نشان می دهد که هیچ تعریف مورد توافقی در مورد حاکمیت شرکتی وجود ندارد. تعریفهای موجود از حاکمیت شرکتی در طیفی وسیع قرار می گیرند. دیدگاههای محدود در یک سو و دیدگاههای گسترده در سوی دیگر طیف قرار دارند. در دیدگاههای محدود، حاکمیت شرکتی به رابطه شرکت و سهامداران محدود می شود. این الگو در قالب نظریه نمایندگی بیان می شود. در آن سوی طیف، حاکمیت شرکتی را می توان به صورت شبکه ای از روابط در نظر گرفت که نه تنها میان شرکت و مالکان آنها (سهامداران) بلکه میان شرکت و تعداد زیادی از ذینفعان از جمله کارکنان، مشتریان، فروشندگان، دارندگان اوراق قرضه و... وجود دارد. چنین دیدگاهی در قالب نظریه ذینفعان دیده می شود (حساس یگانه، 1385). با توجه به تعاریف متنوع در زمینه حاکمیت شرکتی، در ادامه بحث چند مورد از تعاریف ارائه شده، ذکر می شود.
هاسی (Hussey, 1991)، حاکمیت شرکتی را به عنوان روشی که سازمان ها مدیریت می شوند و نوع پاسخگویی مدیران به مالکان، تعریف می کند.
هارت بیان می کند که حاکمیت شرکتی زمانی در یک سازمان مطرح می شود که دو شرط وجود داشته باشد؛ اول اینکه یک مسئله نمایندگی یا تضاد منافع بین اعضای سازمان – مدیران، مالکان، کارکنان یا مشتریان – وجود داشته باشد و دوم اینکه هزینه های معاملاتی طوری هستند که این مسئله نمایندگی، با یک قرارداد حل نمی شود (Karagiorgos et al., 2010).فدراسیون بین المللی حسابداران در سال 2004 حاکمیت شرکتی را چنین تعریف کرده است: «حاکمیت شرکتی عبارت است از تعدادی مسئولیتها و شیوه های به کار برده شده توسط هیئت مدیره و مدیران موظف با هدف مشخص کردن مسیر استراتژیکی که تضمین کننده دستیابی به هدفها، کنترل ریسکها و مصرف مسئولانه منابع است.»(حساس یگانه، 1385).رو (Roe, 2004، حاکمیت شرکتی را به عنوان ارتباط بین هیئت مدیره، مدیران ارشد و سهامداران تعریف میکند. نهادهای حاکمیت شرکتی، سازوکارهای مکرری هستند که اختیار را بین این سه گروه تقسیم می کند و تصمیمهای گرفته شده در سازمان را تحت تأثیر قرار می دهند و تعدیل و کنترل می نمایند.سازمان همکاری و توسعه اقتصادی در سال 2004، حاکمیت شرکتی را به این صورت تعریف می کند:«حاکمیت شرکتی مجموعه ای از روابط بین مدیریت، هیئت مدیره،سهامداران و سایر ذینفعان شرکت است.همچنین حاکمیت شرکتی، ساختاری را فراهم می کند تا هدفهای سازمان و ابزار دستیابی به این هدفها تعیین گردد و بر عملکرد مدیران در شرکت نظارت شود.»به طور جامع می توان گفت که حاکمیت شرکتی، قوانین،مقررات، ساختارها، فرآیندها، فرهنگها و سیستم هایی است که موجب دستیابی به هدفهای پاسخگویی، شفافیت، عدالت و رعایت حقوق ذینفعان می شود (حساس یگانه، 1385).
حاکمیت شرکتی خوب، باید انگیزه های درست برای هیئت مدیره و مدیریت شرکت به وجود آورد تا آنها هدفهایی را که به نفع شرکت و سهامداران است، دنبال کنند. همچنین حاکمیت شرکتی باید کنترل اثربخش را نیز تسهیل کند (OECD, 2004).
ارکان حاکمیت شرکتی شامل کمیته حسابرسی، حسابرس مستقل، حسابرسی داخلی و هیئت مدیره می شود. به علاوه می تواند گروههای دیگر مانند سهامداران، سازمان های حرفه ای و دیگر ذینفعان را نیز دربر گیرد. (Staciokas & Rupsys, 2005). برای اطمینان از عملیات حاکمیت شرکتی، باید بین اجزای مختلف سیستم حاکمیتی، یعنی حسابرسی داخلی، مدیریت اجرایی، مدیر مالی، هیئت مدیره، سهامداران و حسابرسی داخلی، همکاری وجود داشته باشد. مطالعات مختلف نشان می دهد که نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی باید نسبت به سایر فعالیت های آن اولویت داشته باشد (Yassin et al., 2012). در این تحقیق، نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی بررسی می شود.
حسابرسی داخلی با سنجش و ارزیابی اثربخشی کنترل های سازمانی ابزار مهمی برای کنترل مدیریت است.
حسابرسی داخلی و حاکمیت شرکتی
در این بخش، ابتدا برخی از تحقیقهای انجام شده در رابطه با حسابرسی داخلی و حاکمیت شرکتی و نتایج آنها بررسی و سپس نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی تشریح شده است.
پاپ و همکارانش (Paape et al., 2003) ارتباط بین حسابرسی داخلی و حاکمیت شرکتی را بررسی کردند. اطلاعات این تحقیق از بزرگترین شرکتهای 15 کشور اتحادیه اروپا جمع آوری شد. برای انجام تحقیق 332 پرسشنامه فرستاده و 105 پاسخ دریافت شد (نرخ پاسخ 32 درصد) نتیجه اصلی این تحقیق، تفاوت در کار حسابرسان داخلی و آگاهی از نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی در هر کشور بود. همچنین در 50 شرکت حسابرسی داخلی و کمیته حسابرسی وجود نداشتند و مدیران واحد تجاری از نظریه ها و آیین نامه های حاکمیت شرکتی بی اطلاع بودند.
لونگ و همکارانش (Leung et al., 2004) نقش حسابرسی داخلی در حاکمیت شرکتی در استرالیا را بررسی کردند. پرسشنامه های این تحقیق برای حسابرسی داخلی و مدیران مؤسسه های مالی استرالیا ارسال شد. هدفهای تحقیق، شناسایی هدفهای حسابرسی داخلی، تعیین ماهیت کنترل داخلی و اهمیت حاکمیت شرکتی در داخل واحدهای اقتصادی بود. نتیجه مهم این تحقیق، این حقیقت بود که فرهنگ و حمایت هیئت مدیره، عوامل کلیدی هستند که به طور مستقیم بر اثربخشی حسابرسی داخلی تأثیر می گذارند.