دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی افراد فقیر و غنی

دانلود پیشینه و مبانی نظری افسردگی افراد فقیر و غنی (docx) 30 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 30 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مبانی نظری وپیشینه تحقیق افسردگی افراد فقیر وغنی چكيده: در اين پژوهش يك گروه بيست نفري از نوجوانان و جوانان قشر فقير جامعه و يك گروه بيست نفري از نوجوانان و جوانان قشر غني جامعه انتخاب شده‌اند و با استفاده از يك طرح پژوهشي از نوع علمي و مقايسه‌اي از نظر ميزان افسردگي مورد سنجش و مقايسه قرار گرفتند. افسردگي افراد با استفاده از مقياس افسردگي بك سنجيده شد و نمرات افسردگي به دست آمده به عنوان شاخصي از ميزان افسردگي و نيز به عنوان داده‌هاي خام پژوهش مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفت. ازآنجا كه هدف پژوهش مقايسه دو گروه فوق از نظر ميزان افسردگي بود داده‌هاي ياد شده با استفاده از روش مقايسه ميانگين‌ها تجزيه و تحليل شد و در نهايت اين نتيجه بدست آمد كه ميزان افسردگي در نوجوانان و جوانان قشر فقير بيش از نوجوانان و جوانان قشر غني است. 1- افسردگي: الف: تعريف نظري واژه افسردگي به معناي ضعف، تا حدي داراي ابهام است و در رشته مختلف معاوني متفاوتي دارد. در روان پزشكي افسردگي بر حسب موارد خاص به يك علامت يا سندرم اطلاق مي‌شود و براي شخص عادي حالتي مشخص با غمگيني و گرفتگي و بي‌حوصلگي همراه مي‌باشد. بنابراين افلسردگي يك نوع بيماري است كه خصوصيات عمده آن تغيير خلق شخص و احساس غم و اندوه است كه ممكن است از يك نوع نوميدي خفيف تا احساس ياس شديد نوسان داشته باشد. اين تغيير خلق نسبتا ثابت است و گاهي روزها، هفته‌ها و ماهها و حتي سالها دوام پيدا مي‌كند. همراه اين تغييرات خلق، تغييرات مشخص در رفتار و نگرش، تفكر، كارآيي و اعمال فيزيولوژيك بوجود مي‌آيد. به طور كلي شدت افسردگي بستگي به تعداد علائم و درجه نفوذ آنها دارد. در خفيف ترين فرم، ممكن است فقط معدودي از علائم اساسي وجود داشته باشد. مهمترين علامت افسردگي ناتواني در كسب لذت از چيزهايي است كه قبلا براي او لذت بخش بوده است. افسردگي كم شدن تنوس رواني است كه روي خلق و رفتار و احساس كه شخص در وجود خودش دارد اثر مي‌گذارد كه اين حالت ممكن است به صورت خستگي مختصر، اشتغال خاطر، بدبيني، نااميدي و غمگيني تظاهر مي‌كند يا بصورت كاهش فعاليت و اراده و حتي استعداد و بالاخره احساس عدم اعتماد به نفس و احساس تقصير و گناه جلوه‌گر مي‌شود. خلق در بيماران افسرده با كاهش انرژي و علاقه، احساس گناه، اشكال در تمركز، بي‌اشتهايي و افكار مرگ و خودكشي مشخص هستند. ساير علائم بعبارتند از تغيير در سطح فعاليت، توانايي‌هاي شناختي تكلم و اعمال نباتي اين اختلالات عملا هميشه منجر به اختلال در عملكرد و روابط اجتماعي و بين فردي مي‌گردد. علائم و نشانه‌ها و تابلوي باليني: نشانه‌هاي معيني وجود دارند كه در هر نوعي از افسردگي ديده مي‌شوند اين نشانه‌ها بر حسب نوع و شدت افسردگي متغير هستند برخي از مهمترين اين نشانه‌ عبارتند از: بدخوابي: ممكن است به صورت مشكل به خواب رفتن (بيخوابي اول شب) – مشكل در خواب ماندن (بيخوابي در فاصله خواب) يا بيدار شدن در صبح زود (بيخوابي سحري) تظاهر كند. اختلال در اشتها: ممكن است به صورت كاهش اشتها و كاهش علاقه به غذا، فقدان اشتها، يا خودداري از غذا خوردن به دلايل هذياني باشد. علائم جسماني: ممكن است به صورت واكنش‌هاي خفيف سيستم عصبي خودكار باشد كه دستگاههاي قلبي و عروقي، گوارش، توليدمثل يا تنفس را عصب مي‌دهد و يا به صورت اشتغال خاطر هيپوكندرياك يا علائم جسماني معين، يا هزيانهاي جسمي تظاهر كند. غالبا همين علائم جسماني است كه در ابتدا بيمار را نگران كرده و او را به معاينهع طبي سوق مي‌دهد. علاوه بر اين، شخص اغلب عصرها احساس مي‌كند كه حالش نسبت به صبح بهتر است و هيچ توضيح قانع‌كننده‌اي براي اين موضوع وجود ندارد. خصوصيات اصلي و مركزي حالات افسردگي، كاهش ميل به فعاليتهاي لذت‌بخش روزمره مثل معاشرت، تفريح، ورزش ، غذا و روابط جنسي است . اين ناتواني براي كسب لذت، حالتي نافذ و پايا دارد. بطور كلي، شدت افسردگي بستگي به تعداد علائم و درجه نفود آنها دارد . در خفيف‌ترين شكل ممكن است فقط معدودي از علائم اساسي وجود داشته باشد. (پورافكاري – 1373) مهمترين علامت افسردگي همين ناتواني در كسب لذت است از چيزهايي كه قبلا براي شخص لذت‌بخش بوده است. غمگيني يكي از خصوصيات افسردگي است. معهذا ممكن است به جاي غمگيني از گيجي، اضطراب و عدم تمركز فكري شكايت داشته باشد. احساس درماندگي، ميل به خود ملامتگري، كاهش اعتماد به نفس از شايعترين علائم افسردگي است. كندي رواني حركتي يا برعكس آن تحريك و آشفتگي ممكن است. بي‌اشتهايي و كاهش وزن نيز از علائم عمده افسردگي شمرده مي‌شود. تغييرات شبانه‌روزي خلق به صورت شدت يافتن علائم بهنگام صبح بارز است. شكايتهاي مبهم از سردرد، كم درد، يبوست، بدون علت آشكار گاهي با افسردگي رابطه دارد. وجود افكاري انتحاري تكرار شونده نيز در ميان مهترين علائم افسردگي بوده و مستلزم توجه جدي. انواع افسردگي: در DSMIII اختلالات خلقي به شرح زير طبقه‌بندي شده‌اند: اختلالات خلقي عمده Major affective disorol در اينجا خصيصه اصلي، اختلالي است شامل يك دوره افسردگي و يا يك دوره‌ماني مي‌باشد. اشخاصي كه داراي دوره‌هايي ماني و يا هر دوره ماني و افسردگي باشند گفته مي‌شود كه داراي اختلالي به نام اختلال دو قطبي هستند، و اشخاص كه فقط داراي افسردگي باشند گفته مي‌شود كه داراي اختلال افسردگي عمده هستند. 2-1- اختلال خلقي خاصي: اين طبقه شامل اختلالات سيكلوتيميك با تغيير خلق ادواري و اختلال ديستيميك يا افسرده خوبي است. 3-1- اختلالات ناجور: موارد اختلالات خلقي در حقيقت در طيف وسيعي مي‌گنجد كه در يك انتهاي آن افسردگي يا خوشي خفيف و كوتاه مدت و تحت باليني قرار دارد و افسردگيهاي هذياني شديد يا شيدايي سرسامي در انتهاي ديگر است. در DSMIII واژه‌هاي قبلي شمال بيماري مانيك دپرسيو، ملانكولي رجعتي يا قهقرائي. و واكنش افسردگي سايكلوتيك و نوروز افسردگي حذف شده اند اكنون بيماري مانياك دپرسيو به عنوان اختلال عاطفي دو قطبي و ملانكولي رجعتي و واكنش افسردگي مايكوتيك و بعضي از افسردگي‌ها نوروتيك به عنوان اختلال افسردگي عمده تلقي مي‌شوند. اختلال از نوع نوروتيك به طور آشكار زندگي افراد را آشفته مي‌سازد ولي ارتباط با واقعيت دست نخورده باقي خواهد ماند. افراد نوروتيك از اطراف خود مطلع هستند و كارائي خود را تا حدودي حفظ مي‌كنند و گفتگوهايشان پا به نسبه منطقي است و به درمانگر هم مراجعه مي‌كنند. ب: تعريف عملياتي افسردگي: در اين پژوهش شاخص افسردگي نمره‌اي است كه فرد در آزمون افسردگي بك بدست آورده است. 2- فقر (قشر فقير): الف: تعريف نظري: واژه فقر Paurrc از ريشه لاتين Pauper مي‌آيد كه با Paucus و يوناني Pene فقير و penia (فقر) قرابت داشته و يا peina (گرسنه) هم خانواده و با واژه pono مكافات و مجازات نيز هم خانواده است. ولي خويش دورتري دارد. بنابراين فقر را يوناني با واژه aporia ( راه به جايي نداشتن، مشكلي كه فقير با آ‌ن دست به گريان است). تعريف مي‌كنند ريشه‌هاي يوناني به دو امر واقع مثبت بر مي‌گردد . (اگر چه هر دو دردآور) يكي از آن دو ريشه بيولوژيك دارد: گرسنگي، و ديگري ماهيت روان شناختي دارد. ملاحظه مي‌شود كه ريشه‌هاي يوناني لغت معنايي كيفي دارند و حال آنكه ريشه لاتين آن از معناي كمي برخوردار است. فقر: فقر چيست و فقير كيست؟ يك فرد در شرايط امروزين جامعه بايد داراي چه ميزان درآمد و برخوردار از چه امكاناتي باشد تا فقير محسوب نشود؟ خط فقر كجاست؟ فقر چند گانه است. بسياري از مردم اين پرسشها را فارغ از نظرات كارشناسانه پاسخ مي‌گويند. وقتي آدم نتواند مايحتاج اوليه خود را تهيه كند، فقير محسوب مي‌شود و بس. امروزه يكي از موضوعات كه تحت عنوان فقر مطرح مي‌شود، در اصل فقر مطلق است و آن زماني كه فرد نتواند نيازهاي حداقل معيشت خود را فراهم كند. تا به امروز بحث‌هاي بسياري ميان كارشناسان در رابطه با شناخت اين حداقل نيازها در جوامع مختلف و در زمانهاي متفاوت با توجه به سن، جنس، نوع كار، عادات و سنن وجود داشته است. اما هيچگونه توافق جمعي درباره تعريف فقر و اندازه‌گيري نقطه فقر به دست نيامده است يكي از تعاريف متداول فقر عبارت است از برآورده شدن نيازهاي اساسي به حد ضرورت و كفايت و يا بنا به تعريف سازمان ملل: (فقير كسي است كه از حداقل امكانات زندگي در شان انسان محروم باشد.) انواع فقر: دو نوع فقر را مي‌توان از يكديگر تميز دارد: فقري كه در برخي جوامع گريبانگير عده قليلي مي‌شود، يا به عبارتي اقليت اين جوامع در بر مي‌گيرد و به صورت فقر موردي وجود دارد. و فقر ديگري كه همگي افراد جامعه بجز عده معدودي دچار آن هستند. علل وجود نوع اول فقر، يعني فقري كه در برخي افراد يا خانواده‌هاي يك جامعه مرفه و ثروتمند وجود دارد. تاكنون مورد بررسي و بحث زيادي قرار گرفته است. علت فقر موردي از اهميت قابل توجهي برخوردار است. علت فقر برخي از افراد اين است كه سرنوشت الهي آنان چنين رقم زده شده كه فقير باشند يا علت آن نقش و عدم كارآيي خودشان است و در واقع سزاوار فقر هستند . در مقابل فقر موردي – فقر عمومي قرار دارد و تعريفي كه براي آن استفاده مي‌شود اين است كه جامعه يا يك كشور به اين دليل فقير است كه از نظر طبيعي فقير باشد. معني فقر از نظر منابع طبيعي علاوه بر فقر اقتصادي انواع ديگري از فقر كه در جامعه به چشم مي‌خورد: فقر فرهنگي، فقر بهداشتي است كه ريشه در افكار افراد جامعه و روش زندگي آنها دارد. امير هوشنگ مهريار انواع ديگري از فقر را مطرح مي‌كند كه فقر مطلق و فقر نسبي بيان مي‌شود. فقر مطلق از محروميت يا ناتواني فرد در كسب حداقل لوازم معاش و برآوردن نيازهاي اساسي سرچشمه مي‌گيرد. و فقر نسبي به داوري فرد در اين مورد بستگي دارد كه آيا او از يك حداقل سطح زندگي نسبت به پيرامونيان برخوردار هست يا نه. فقر نسبي يعني ناتواني در احراز يك سطح معيشت معمولي كه در جامعه فعلي فرد لازم يا مطلوب تشخيص داده مي‌شود. ب: تعريف عملياتي فقر: در اين پژوهش فقير به كسي اطلاق شده است كه در خانواده‌اي با ميزان درآمد كمتر از 1.500.000 ريال تا 100.000 ريال زندگي مي كند. اين مشخصه براي فقر متناسب با آمار و ارقامي است كه از طرف سازمان‌هاي مربوطه در خصوص خط فقر اعلام شده است. 3- ثروت (قشر غني): الف: تعريف نظري قشر غني: در خصوص غنا و ثروت تعاريف جامع و كاملي در ادبيات پژوهش به چشم نخورده است معهذا يك تعريف از قشر غني را با توجه به طبقه بندي‌ها و مشخصه‌هايي كه از طرف برخي از سازمانهاي مربوطه در جامعه ارائه شده است به عمل آورد. در اين ارتباط لازم به ذكر است كه در ايران از نظر ميزان درآمد و ثروت سه طبقه مشخص شده است كه عبارتند از: افرادي كه در زير خط فقر به سر مي‌برند. اين فراد در خانواده اي با حداكثر 1.000.000 ريال درآمد زندگي مي‌كند. افرادي كه در خط بقا بسر مي‌برند كه اين افراد در خانواده اي با ميزان درآمد 1.500.000 تا 3.500.000 ريال به سر مي‌برند. خط ثروت شامل افرادي مي‌شود كه درآمد خانواده آنها از 3.500.000 ريال به بالا است. اصطلاحات مهم فشار رواني: به واكنشهايي اشاره دارد كه فرد در برابر موقعيتهايي كه خواسته‌ها، قيود، يا فرصتهايي را پيش مي‌كشند نشان مي‌دهد. مثلا ممكن است كسي از ديدن كودكي كه رودخانه خودشان مي‌افتد يا از خواب پريدن بر اثر صداي آژير آتش‌سوزي و استنشاق دود، يا از ارتقا به شغلي جديد با مسئوليتي بيشتر احساس فشار كند. وقتي آدمي با تغييراتي غيرمعمول يا نامنتظره نظير بلاياي طبيعي مواجه مي‌شود فشار رواني را لمس مي‌كند. هرگاه چنان تغييراتي با بحران شديدي در زندگي (مثل مرگ شخص محبوب ) يا در شروع دوره رشد بحراني (مثل نوجواني) همراه شود فشار رواني شديدتري تجربه مي‌شود. (نجاريان و همكاران ، 1375). آسيب‌پذيري: به ميزان احتمال پاسخ غيرانطباقي موقعيتهاي معين اطلاق مي‌گردد هركس ممكن است در بعضي از موقعيتها مقابله‌كننده‌اي كارآمد باشد و در موقعيتهاي ديگر نباشد. تشديد آسيب‌پذيري ممكن است ناشي از وراثت باشد مانند داشتن والد مبتلا به اسكيزوفزي يا بواسطه ويژگيهاي شخصيتي نظير آمادگي براي احساس نگراني و اضطراب يا بخاطر فقدان مهارتهاي خاصي از قبيل توانايي در تصميم‌گيري با آرامش، يا براثر هجوم تجارب منفي غيرمنتظره (همان منبع). اضطراب: اضطراب معمولا به عنوان احساس پراكنده و مبهم و نامطبوع ترس و تشويش تعريف مي‌شود. شخص مضطرب خصوصا در مورد خطرات ناشناخته بسيار نگران است. علاوه بر آن فرد مضطرب تركيبي از علائم زير را نشان مي‌دهد. تپش قلب ، تنگي نفس، اسهال، بي‌اشتهايي، سستي، سرگيجه، تعريق، بي‌خوابي، تكرر ادرار و لرزش، افراد دچار اضطراب از علل ترسشان آگاهي ندارند (نجاريان و همكاران ، 1375). افسردگي: اين اصطلاح بسيار وسيع و تا حدودي مبهم است. براي شخص عادي حالتي مشخص با غمگيني و گرفتگي و بي‌حوصلگي. خصوصيات اصلي و مركزي حالات افسردگي كاهش عميق ميل به فعاليت لذت‌بخش روزمره مثل معاشرت تفريح، ورزش، غذا و روابط جنسي است. اين ناتواني براي كسب لذت حالتي نافذ و پايا دارد. (پورافكاري، 1373) افسردگي واكنشي‌يا افسردگي برون‌زا: اختلالي كه از رخدادهاي زندگي شخصي مايه مي‌گيرد. اگر افسردگي از عوامل دروني ناشي شده باشد درون‌زا ناميده مي‌شود. وجود عوامل بروني در افسردگي برون‌زا موثرند. اين افسردگي رابطه مستقيم با يك موقعيت خارجي دارد و با حذف آن موقعيت افسردگي نيز از بين مي‌رود. مثل افسردگي كه در اثر فشار مالي بوجود مي‌آيد و با از بين رفتن فشار مالي افسردگي نيز از بين مي‌رود. اسكيزوفرني: اسكيزوفرني به دو صورت حاد و مزمن وجود دارد. در اسكيزوفرني حاد خصوصيات بارز عبارتند از هزيانها، توهمات و تداخل در فكر. اين نوع خصوصيات را علائم مثبت مي‌نامند. بعضي از بمياران پس از مرحله حاد بهبود يافته و برخي ديگر وارد مرحله مزمن بيماري مي‌گردند. برعكس، خصوصيات عمده اسكيزوفرني مزمن عبارتند از فقدان احساس و انگيزه كندي و مردم گريزي. اين خصوصيت را اغلب علائم منفي مي‌نامند. پس از تثبيت فرم مزمن بيماري معدودي از مبتلايان ممكن است بطور كامل بهبود يابند. اسكيزوفرني: اين اصطلاح به ظاهر شدن اسكيزوفرنيك در افراد مستعد در پي ضربه‌هاي روحي، بخصوص در مواردي كه زندگي وجهه اجتماعي و زندگي جنس در معرض خطر قرار مي‌گيرد اطلاق مي‌شود. برخي از صاحبنظران معتقدند كه اسكيزوفرني هميشه پس از ضربه روحي ظاهر مي‌شود و توجه به شرح حال دقيق بيمار در اكثر موارد وجود عوامل زمينه‌ساز و آشكار مي‌سازد. (پورافكاري، 1373) اختلال هراس: علامت اساسي اختلال هراس دوره‌هاي خود به خودي و شديد اضطراب است كه معمولا كمتر از يك ساعت طول مي‌ كشد. اين حملات معمولا هفته‌اي دو بار در افراد مبتلا ظاهر مي‌گردد. علائم رواني عمده عبارتند از: ترس بسيار شديد و احساس مرگ و فناي قريب‌الوقوع، در حالي كه بيمار قادر نيست منبع ترس خود را بيان مي‌كند، تپش قلب تنگي نفس و تعريق (پورافكاري، 1373)/ فقر: فقر بطور مرسوم با فقدان نسبي منابع مالي كافي تعريف مي‌شود. (پورافكاري، 1373). سايكوپات: هندرسن سايكوپات را فردي كه از نظر هوش پايين‌تر از حد طبيعي نيست و در تمام عمر خود يا از سنين نسبتا پايين، اختلالات رفتاري از نوع ضداجتماعي يا غيراجتماعي نشان داده است تعريف مي‌كند (پورافكاري، 1373). اختلال عاطفي: يك بيماري رواني با مشخصه اصلي اختلال خلق يا هيجان. نمونه‌هاي بارز اين اختلال عبارتند از شيدايي (تهييج پذيري). افسردگي و شيدايي . افسردگي دوره‌اي (همان منبع). اختلالهاي اضطرابي: گروهي از اختلالهاي رواني كه مشخصه عمده آنها اضطراب شديد و نيز برخي رفتارهاي غيرانطباقي به منظور رهايي از اضطراب است. برخي از اين اختلالها عبارتند از اضطراب عمومي، اختلاهاي وحشتزدگي هراس و اختلالهاي وسواس فكري عملي (براهني و همكاران، 1382). اختلالهاي شخصيت:‌ الگوهاي پايدار، عادت گونه و انعطاف‌پذير رفتار يا منش كه قدرت سازگاري شخص را به شدت محدود مي‌سازد. در اغلب موارد جامعه اين گونه رفتارها را ناسازگار به حساب مي‌آورد در حالي كه از نظر خود شخص چنين نيست (همان منبع). پرخاشگري: رفتاري كه هدف آن آسيب‌رساندن به يك فرد ديگر است (همان منبع) درماندگي آموخته شده: يك حالت بي‌تفاوتي يا بيچارگي كه به شيوه آزمايش با قراردادن حيوان در معرض يك محيط آسيب غيرقابل اجتناب (مانند ضربه برقي، گرما يا سرما، ايجاد مي‌شود. عدم امكان اجتناب از موقعيت آزارنده موجب به وجود آمدن احساس درماندگي مي‌شود كه خود به موقعيتهاي بعدي تعميم مي‌يابد (همان منبع). عقب‌ماندگي ذهني: كاركرد هوشي زيرهنجار با اختلال در سازگاري اجتماعي (همان منبع) فصل دوم پيشينه و ادبيات پژوهشي مقدمه افسردگي مساله شماره يك سلامت در دنياست و بقدري توسعه پيدا كرده است كه آن را سرماخوردگي دماغي ناميده‌اند.با اين حال تفاوت ظريفي ميان سرماخوردگي و افسردگي وجود دارد، افسردگي كشنده است. با توجه به تحقيقات به عمل آمده در سالهاي اخير، آمار خودكشي حتي در ميان كودكان و پا به سن گذاشته‌ها در طبقات پايين جامعه رشد تكان دهنده‌اي داشته و اين در شرايطي است كه انواع داروهاي آرام بخش و ضدافسردگي كه شعار آن از ميلياردها عدد گذشته، در دهه جاري براي درمان افسردگي تجويز شده است. ( قرچه داغي / 1367). در خصوص افسردگي و نيز همچنين در مورد رابطه فقر و افسردگي كه موضوع اين پژوهش است در كتب و نوشته‌هاي مختلف مطالب پراكنده‌اي به چشم مي‌خورد. در اين فصل تا آنجا كه مقدور بوده است اين مطا لب گردآوري شده و تحت عناوين رابطه فقر با مشكلات رواني – اجتماعي و رابطه فقر با اختلالات رواني بويژه افسردگي ارائه شده است. رابطه فقر با مشكلات رواني – اجتماعي: يكي از پيامدهاي فقر جلوگيري از توسعه پايدار است. البته افزايش نابهنجاريهاي اجتماعي مساله واقعي و طبيعي است كه در صورت وجود فقر روي مي‌دهد. فقر زدائي با توسعه اقتصادي ارتباط دو سويه دارد، توسعه اقتصادي پايدار براي كاهش دائمي فقر ضروري است و كاهش فقر پايداري توسعه را تضمين مي‌كند. علاوه بر آن فقر مشكلات اقتصادي در خانواده‌هاي پرجمعيت باعث بروز بسياري مشكلات روحي و رواني مي‌شود. علاوه بر اين بيكاري كه مهمترين معضل در مسئله فقر مي‌باشد، باعث بسياري از انحرافات در جوانان و نوجوانان مي‌گردد. باعث بروز كجروي‌ها و بزهكاري، گرايش به روسپي‌گري در دختران به عنوان يك منبع درآمد. گرفتار شدن در دام اعتياد و بالاخره دچار شدن به بسياري از عوامل و بيماري‌هاي روحي و اختلالات خلقي. در بعضي از نظريه‌هاي شخصيت، شخصيت‌هاي ضداجتماعي كه عمدتا در نواحي فقير زندگي مي‌كنند به عنوان عامل بروز مشكلات و مسايل اجتماعي براي خود و اطرافيان شناخته‌اند (دكتر فريبرز رئيس دانا و همكاران / 1383). در نظريه كارگرايي در تحليل آسيب‌هاي اجتماعي ضمن پذيرش وضع موجود يا هنجارهاي حاكم مشكلات و آسيب‌هاي اجتماعي را ناشي از مشكلات افراد قلمداد مي‌كند، به همين جهت مثلا در تحليل تاثير فقر بر رشد و شيوع بيشتر آسيب‌هاي اجتماعي عمدتا مشكل را متوجه فقر فرهنگي يعني مجموعه عواملي مثل بيسوادي يا كم سوادي والدين، عدم تمايل به استفاده از امكانات متوسط زندگي شهري و … مي‌داند. و تعارض گرايان مشكلات اجتماعي را نه نوعي هنجار شكني بلكه حاصل شرايط نابسامان و رنج‌آور اجتماعي مي‌دانند و به همين لحاظ در تحليل مسايل اجتماعي به جاي سرزنش قرباني، به نقد نظام اجتماعي مي‌پردازند و يكي از دلايل تضاد شخصيتي افراد و رفتارهاي نابهنجار آنها را دليل نابساماني و كمبود امكانات رفاهي در اجتماع مي‌دانند. (دكتر فريبرز رئيس دانا و همكاران / 1383) محروميت در يك احتياج مهم نيست، محروميت در يك احتياج ناچيز نتايج وخيم‌تري را دربرخواهد داشت. مثلا اگر در برآوردن احتياج به غذا تاخير شود، احساس محروميت‌ شديدتر خواهد بود تا زماني كه محروميت براي لباس يا اتومبيل باشد، همچنين افراد از لحاظ تحمل با يكديگر متفاوتند، افراد داراي تحمل پايين وقتي در معرض محروميت و فقر قرار مي‌گيرند، دچار آسيب‌هاي شخصيتي و بيماريهاي رواني از نوع حاد مي‌شوند. (شيخاوندي / 1382). در تحقيقات انجام شده در ايران نشان داده شده كه شيوع خودكشي در برخي از استانهاي محروم كشور از جمله ايلام، كرمانشاه و كهكيلويه به مرز خطرناكي رسيده است، ايلام با ويژگيهاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و جغرافيايي جزو مناطق محروم كشور به شمار مي‌رود، كه ميزان بالايي از خودكشي در آن وجود دارد. (دكتر فريبرز رئيس دانا و همكاران / 1383) اسكان غير رسمي به سرعت و به صورتي بي‌قاعده گسترش يافته است،آمارها حكايت از آن دارد كه بين 20% تا 30% جمعيت كلان شهرها وقتي بسياري از شهرهاي متوسط در زيست گاههاي نابسامان و در حاشيه شهرها اسكان گرفته‌اند كه اين مناطق جايگاه فقيرترين گروههاي جمعيت شهري هستند و معمولا سطح زندگي ساكنين اين مناطق پايين‌تر از خط فقر يا حداكثر همسطح آن است، جمعيت ساكن در اين مناطق كه اكثريت ايشان را مهاجران از مناطق روستايي تشكيل مي‌دهند، به شدت گرفتار بي‌كاري‌اند. محيط زندگي اين سكونت‌گاهها پذيراي ناهنجاري‌ها و آسيب‌هاي اجتماعي است كه در استدلال‌هاي وارونه، علت پيدايش اين سكونت گاهها قلمداد مي‌شود. به اين ترتيب اسكان غيررسمي و فقر در مناطق حاشيه نشين افزايش نگراني‌ها، بيماريهاي رواني از جمله اختلال حواس، مشكلات رفتاري و اخلاقي گرديده است. (رئيس دانا و همكاران / 1383) گسترده شدن ابعاد مسايل اجتماعي و فرهنگي از ديگر مشكلات كشور و از جمله آثار بالاتر ديد افزايش جمعيت كشور و مواجه شدن با كمبود امكانات رفاهاي و اقتصادي در سالهاي اخير است. اين مسايل به ويژه با توجه به ساختار جوان جمعيت كشور عمدتا در قشر جوان و نوجوان به صورت افزايش ناسازگاريهاي اجتماعي و استفاده از مواد مخدر بروز مي‌كند. همچنين در جاي ديگر در اين زمينه آمده است، وجود بيكاري در جامعه و گسترش ابعاد آن در سالهاي اخير مشكل اجتماعي ديگري است كه نه تنها آثار منفي اقتصادي داشته بلكه اثرات آن نظير افزايش جرايم و بزهكاري نيز مشهود است. (رئيس دانا و همكاران / 1383) اثرات اجتماعي فقر و تورم: تورم زياد در دو دهه گذشته و افزايش سرسام آور قيمتها قدرت خريد مردم را به طور متوسط حداقل به يك چهارم كاهش داده و آنان را فقير و مسكين نموده است. تورم از يك سو و بيكاري توده‌هاي وسيع مردم از سوي ديگر در حال حاضر بيش از سه ميليون بيكار را در كشور بوجود آورده و موجب توسعه و گسترش بيماريهاي رواني، ارتشاء و فساد و بالا رفتن ميزان جرايم و پر شدن زندانها شده است. جاي نگراني بسيار است كه در حال حاضر بيش از 600 كودك با مادران خود در زندان به سر مي‌برند و در آنجا بزرگ مي‌شوند و مقامات زندانها نتوانستند تاكنون چاره‌اي براي نجات اين كودكان پيدا كنند. در ميان اين كودكان بيشترين آمار بيماري‌هاي روحي از جمله اضطراب، فوبي، و افسردگي وجود دارد. فقر و نداري ناشي از كاهش قدرت خريد مردم سبب مي‌شود كه توجه آنان به محيط زيست كم شود يا اصلا توجهي ننمايند و علاقه‌اي از خود براي ارتباطات اجتماعي نشان ندهند. شخصيت‌هاي ضداجتماعي كه عمدتا در نواحي فقير زندگي مي‌كنند عامل بروز مشكلات و مسايل اجتماعي مي‌شوند. واقعيت اين است كه تلاش براي زندگي بهتر و كسب آرامش و آسايش بيشتر هدف اصلي هر انسان عاقل است و به همين خاطر، علم اقتصاد و صحبتهاي اقتصادي بيشتر از ساير مباحث روز مورد استقبال مردم قرار مي‌گيرد. در حقيقت، ايشان به علم اقتصاد به عنوان عامل آينده‌ساز فرداهايشان مي‌نگرند. براين اساس، از منظر نگاه توده مردم، نرخ رشد اقتصادي، تورم – نرخ ارز و نشانه‌هايي است كه شايد بتوان با كمك آنها چشم اندازي از آينده را تجسم كرد. حال آنكه اين شاخصها نه معياري از وضعيت زندگي مردم، كه تنها پندارهايي را به دست مي‌دهند. با اين همه، در مكانها و محافل مختلف از چنين شاخصهايي براي نشان دادن بهبود اوضاع معيشتي و كاهش فقر خانوارهاي كشورمان استفاده مي‌شود و گاه به كلي فراموش مي‌شود كه حتي اگر موفقيتي در برخي از زمينه‌هاي اقتصادي حاصل شده باشد. الزاما وضعيت رفاهي مردم بهبود نيافته و فقر كمتر نشده است. (رئيس دانا و همكاران / 1383) در آغاز قرن بيستم گامهاي سريعي در درك نقش عوامل اجتماعي، فرهنگي در جهت توسعه، شناخت رفتارهاي بشر برداشته شد و معلوم گشت كه رشد شخصيت در يك جامعه بزرگ، نهادها ، ارزشها و عقايد و تكنولوژي را تحت تاثير قرار داده و در روابط بين فردي، خود را ظاهر مي‌سازد. همچنين معلوم گشته كه بين اوضاع اجتماعي – فرهنگي و اختلالات رواني ارتباط وجود دارد. مثلا فشارهاي مخصوص يك جامعه و تناوب آنها، فقر، شرايط اقتصادي – اجتماعي نامناسب باعث ايجاد اختلالات رواني و فيزيكي مي‌گردد. (رئيس دانا و همكاران / 13) رابطه فقر با اختلالات رواني بويژه افسردگي: آيا برخي گروههاي اجتماعي بيشتر در معرض افسردگي هستند؟ آيا برخي چگونگيهاي اجتماعي خاص، افراد را آماده ابتلا به افسردگي مي‌سازد. آيا يك گروه ممكن است برخي افراد خود را به افسردگي دچار سازد؟ آيا عوامل اقتصادي يا اقليمي ممكن است در ايجاد افسردگي تاثير داشته باشد؟ فقر، وضعيت بداقليمي، عضويت در اقليتها خود به تنهايي باعث بروي افسردگي نمي‌شود. اما عواملي وجود دارد كه موارد بالا را با افسردگي مربوط مي‌سازد و آن عامل اصلي جدايي و كمبود است. اگر فقر به معناي از دست دادن موقعيت اجتماعي است. اگر موقعيت اقليمي بد به معناي به هم خوردن يك برنامه مورد علاقه فرد است. اگر تعلق به يك گروه اقليت مثلا جنوب شهري به معناي جدا كردن فرد از سايرين است، منجر به اذيت وآزار يا از دست دادن امتيازها مي‌شود. آنگاه در شخص مستعد و آماده، ممكن است افسردگي بروز كند، عوامل اجتماعي در مراحل بحراني زندگي نيز عمل مي‌شوند و بنابراين مي‌توانند به آمادگي فرد براي ابتلا به افسردگي بيفزايند. (شاملو / 1369) راتر 1968 در بررسي دختراني كه در پرورشگاه بزرگ شده‌اند، متوجه شد كه بين دوران كودكي نامساعد و مشكلات رواني وخيم آنان در بزرگسالي رابطه وجود دارد. از جمله اين تاثيرات كه در اثر افسردگي معلول مرگ اين كودكان شده بودند. پيامدهايي همچون فروپاشي ارگان‌خانه، تعويض مكرر مراقبان، فروپاشي نقشها در خانواده و مشكلات مالي و فقر، محروميت‌هاي مادي و امكانات رفاهي به همراه دارد. (روان دوست / 1376) در برخي از تحقيقات (گرفري 1986 و اينتراب و وينترز وينله 1986) نيز معلوم شده است كه افسردگي والدين در اثر فقر بر سير رشد و تحول كودكان تاثير مي‌گذارد . به طور كلي تجارت منفي دوران كودكي در تكوين آسيب‌هاي رواني نقش دارند. يكي از مهم دوران كودكي، بودن يا نبودن امكانات مادي و رفاهي است، نبود امكانات و فقر مادي تجارب پيچيده‌اي است كه در تكوين شخصيت و آسيب‌هاي رواني دخيل است. (فيروز بخت، 1379) از سويي نقش عوامل اجتماعي مثلا تاثير خانواده‌هاي آشفته و شرايط محيطي فقير جامعه افراد را از رشد و بالندگي باز مي‌دارد . هر چه خانواده و جامعه گرفتار مشكلات مادي بيشتري شود آشفتگي روحي در درون خانواده بيشتر مي‌شود. مثلا پدر و مادري كه هر دو در بيرون از خانواده كار مي‌كنند و بسياري از خانواده‌ها كه در شرايط فقر به سر مي‌برند . رابطه عاطفي كمتري با فرزندان خود دارند و اين خود يكي از دلايلي است كه كودكان را مستعد دچار شدن به بيماري افسردگي مي‌كند. (فيروزبخت/ 1379) بسياري از خانواده‌هايي كه جزء قشر فقير قرار مي‌گيرند در معرض گرايش به مواد مخدر و دوستان ناباب هستند. نداشتن وسايل ضروري زندگي و پوشش نامناسب و عواملي از اين قبيل، باعث شروع علائم افسردگي در فرد مي‌گردد. (قرچه داغلي 1381) مهاجرت بي‌رويه افراد ايلي و قبيله‌اي و روستايي كه بدون جذب و هضم آئين شهرنشيني و كارآموزي مدني در شهرهاي كوچك و وسايل ارتباطي و انتقالي جديد در حاشيه شهرها جاي گرفته‌اند، از فرهنگ و قوم خود بريده‌اند و در كانون پرتنش و بازار آشفته فقير جنوب و حاشيه شهر زندگي مي‌كنند و در ارتقاء جامعه با خود فرسايي، فقر، افسردگي، خود آزاري و ديگر آزاري حجم آسيب‌ها را بيشتر مي‌كند. (شيخاوندي 1382) ديگر گسيختگي نظامهاي ارتباطات، زير ساختهاي شهري و عدم پوشش تمام مناطق شهري به خدمات زيربنايي باعث مي‌شود كه نقاطي كدر و خارج از پوشش و محلي نامناسب براي زندگي گردد. اين محله‌ها با كمبود امكانات خود باعث اسكان حاشيه‌نشيني غيررسمي افراد در مناطق غيرشهري و در نهايت بروز اختلال در شكل‌گيري اين محلات، آسيب‌هاي اجتماعي فقر و افسردگي را بيشتر مي‌كند. (شيخاوندي، 1382) همه افراد بشر مشكلاتي دارند و اين مشكلات در نتيجه محروميت توليد مي‌گردد. به عبارتي ديگر ريشه اكثر مسائل انسان محروميت و رنجهاي حاصل از آن مي‌باشد، اغلب براي افراد دشوار و غيرممكن است كه مستقيما به مشكلي حمله آورده و آن را از بين ببرد، به اين دليل بشر براي كاستن اضطراب حاصل از محروميت مجبور است دست به رفتارهاي موسوم به رفتارهاي جبراني يا سازشي بزند، اين رفتارهاي اكتسابي از يكديگر متفاوتند. محروميت عبارت است از حالتي كه در نتيجه ارضا نشدن يا احتياج پديد مي‌آيد، ارضا نشدن و احتياج ممكن است به سبب عوامل بيروني يا محيطي باشد و به علل دروني ارتباط داشته باشد. محروميت محيطي اجتناب‌ناپذير است، زيرا در محيط هميشه عواملي موجود است كه مانع از برآورده شدن احتياجات فرد مي‌باشد. مثلا بحران اقتصادي و فقر و محروميت دروني در نتيجه عدم قدرت در برآوردن احتياجات دروني از جمله ترس، تعارضات اخلاقي و اجتماعي مي‌باشد. مطالعات ماريس نشان مي‌دهد وضعيت اجتماعي- اقتصادي پايين، فقر و يا كمبود درآمد با نرخ خودكشي بالا همراه است. زيرا اين وضيعت ايجاد افسردگي بالا را منجر مي‌شود و يكي از دلايل خودكشي هم افسردگي بالا در فرد مي‌باشد. در تحليل نهايي مي‌توان گفت شرايط اقتصادي و فقر جامعه شواهد قطعي دليل بر روند فزاينده خودكشي است و همانطور كه مي‌دانيم يكي از شاخه‌هاي بارز افسردگي خودكشي مي‌باشد، در نتيجه شرايط اقتصادي پايين، باعث بالا رفتن افسردگي و پس از آن خودكشي مي‌شود. (قرچه داغي/ 1367) از ديگر تحقيقات به عمل آمده در ارتباط با فقر و اختلالات رواني، پژوهشي است كه در ارتباط با رشد هوشي كودكان در دو قشر انجام گرفته است. تحقيقات ثابت مي‌كند كه بچه‌اي كه در خانواده سطح بالا بدنيا آمده با كودكي كه در خانواده‌اي در سطح اقتصادي – اجتماعي پايين بدنيا مي‌آيد از لحاظ هوش شايد با يكديگر مساوي هستند اما از لحاظ محركها و فرصتهاي رشد يكسان نيست و اين خود باعث پس رفت هوشي كودك مي‌شود و سلامت شخصيت او را نيز به خطر مي‌اندازد. (فيروز بخت، 1379) ديگر تحقيقي كه در ارتباط با تاثير فقر در اختلال رواني صورت گرفته به وسيله جاكو 1960 انجام شده است كه طي اين تحقيق جاكو اعلام مي‌كند واكنشهاي مانيك – دپرسيو در ميان جمعيت فقيرنشين شهرها سه برابر جمعيت متحول جامعه مي‌باشد، و به نظر مي‌رسد شرايط بحراني زندگي و فشارهاي رواني باعث افزايش اختلال در بين قشر آسيب‌پذير جامعه مي‌شود. (شاملو، 1369) تحقيقات نشان داده‌اند كه شرايط بحراني – اجتماعي در محله‌هاي فقيرنشين شهري رايج است و در ايجاد روان رنجوي نقش آفرين مي‌كند. يك محيط با نشانه‌هاي زيرپاگذاشتن مقررات اجتماعي، بي‌سازماني، مدلهاي غيرمطلوب گروههاي هم سن و كمبود امكانات رفاهي به نظر مي‌رسد كه باعث شخصيت روان رنجور مي‌شود. نتايج اين گونه شخصيتها، رشد ناقص وجدان، فقدان محبت و ملاحظه براي ديگران و رفتار جامعه ستيزي مخرب است. (هاشميان، 1376) طي تحقيقي كه در چند دهه گذشته روان پزشكان انجام دادند، متوجه شدند كه بين بيماري اسكيزوفرني و شرايط محيطي و اجتماعي و اقتصادي رابطه وجود دارد. طي اين تحقيق معلوم گرديد كه فقر محيط اجتماعي با سه وجه شرايط باليني بيماران رابطه دارد. كناره‌گيري از اجتماع، كندي عاطفي و فقر كلامي. تحقيقات فراواني وجود دارد كه همگي بر روي اين موضوع اتفاق‌نظر دارند كه موارد اسكيزوفرني در ميان مردم طبقه پايين شهرهاي بزرگ به نسبت بيشتر از مردم طبقات بالاي جامعه ديده مي‌شود. تحقيقات جديد روشن ساخته‌اند كه برخي پديده‌هاي اساسي كه در شرايط زندگي در طبقه پايين نتيجه مي‌شود، در بوجود آمدن اسكيزوفرني مؤثر است. به طور آشكار بهم ريختگي اجتماعي، تغييرات سريع، احساس عدم ايمني، فقر، خصوصيات خشونت‌آميز مناطق شهري، مشكلات شخصيتي فرد را شدت مي‌بخشد و حالات اسكيزوفرني و ساير حالات مرضي رواني را شدت مي‌دهد. (نصرت‌الله پورافكاري، 1373) تحقيقاتي در رابطه با فقر وعقب ماندگي ذهني به عمل آمده است. كه مطرح مي‌كند، شيوع عقب ماندگي ذهني بر اثر عوامل زيستي شناخته شده در كودكان طبقات اجتماعي – اقتصادي بالا و پايين يكسان نيست و عوامل سبب شناختي خاصي با پايگاه اجتماعي – اقتصادي پايين‌تر رابطه دارند (مانند مسموميت با سرب و تولدهاي زودرس) مواردي از عقب‌ماندگيهاي ذهني كه علت زيستي خاصي را نتوان براي آنها شناسايي كرد در طبقات اجتماعي – اقتصادي پايين‌تر بيشتر ديده مي‌شوند و معمولا شديدتر هستند. (محمدرضا نيك‌خو، 1381) تحقيق ديگري كه در رابطه با فقر و اختلالهاي رواني صورت گرفته است. رابطه فقر با اختلالهاي ناشي از مواد افيوني مي‌باشد. در ايالات متحده آمريكا در دهه سوم قرن بيستم وابستگي به مواد افيوني در ميان اعضاي گروه اقليت كه در مناطق محروم زندگي مي‌كنند بيشتر ديده مي‌شود و افرادي كه در حاشيه شهر و مناطق فقير نشين زندگي مي‌كنند از وابستگي بيشتري به مواد مخدر و ا فيوني برخوردارند. (محمدرضا نيك‌خو/ 1381) يكي از مشكلات اساسي كه براي افراد فقير در اجتماع وجود دارد و باعث تشديد احساس محروميت، ناكامي و ايجاد افسردگي در ميان آنها مي‌شود. نگاه كردن مدام به تبليغات و ديدن اشياء گوناگوني كه توانايي خريد هيچ يك از آنها را ندارد، است. نگاه كردن مدام به شيء كه قادر به خريد آن نيست و براي بدست آوردن آن نمي‌تواند اقدامي انجام دهد. يك عامل اساسي براي محروميت كسي است كه فقط امكانات را مي‌بيند و نمي‌تواند داشته باشد و در اين بين مقايسه خود با كساني كه به نظر مي‌رسد آنها منابع رفاهي بيشتر از او دارند. مي‌تواند مقدار زيادي به ناكامي و پايين آمدن عزت نفس و ego او منجر شود و تبديل به انسان نااميد و افسرده و روان‌ رنجور شود. (شاملو، 1369) منابع: آزاد – حسين، آسيب‌شناسي رواني – انتشارات بعثت، تهران 1373 پلاجي – كلايتون، جيمزدي، بارت / درمان افسردگي ، سلطاني‌فر، حسن/ انتشارات آستان قدس رضوي / مشهد 1372 پورافكاري ، نصرت الله، نشانه‌شناسي بيماري‌هاي رواني، انتشارات آزاده، تهران 1373 راج جك و جانت، جامعه‌شناسي فقر، كريمي، احمد، انتشارات اميركبير، تهران، سال 1336 راو – كلارنس ج . مباحث عمده در روانپزشكي ، دكتر وهابزاده، جواد، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، تهران 1370 كاپلان – هارولد، سادوك بنيامين. خلاصه روانپزشكي. دكتر – افكاري، نصرت‌الله / انتشارات تابش، تهران 1368 كاستلو، تيموتي و جوزف، روان‌شناسي نابهنجاري، دكتر افكاري، نصرت‌الله پور/ انتشارات آزاده / تهران سال 1373 گالبرايت، جان كنت/ ماهيت فقر عمومي، دكتر عادلي/ سيد محمدحسين - انتشارات اطلاعات، تهران 1371 مارك هنري، پاول – فقر، پيشرفت و توسعه . محمدي / مسعود، دفتر مطالعات سياسي و بين‌المللي ، انتشارات وزارت امور خارجه، تهران 1374 هاريسون، اختلالات روانپزشكي هاريسون 1994، دكتر سميعي/ مرسده، انتشارات راستان، تهران 1374 رئيس دانا- فريبرز، شادي طلب - ژاله، فقر در ايران (مجموعه مقالات)– انتشارات رشد، تهران – 1383 نصرت الله پورافكاري، فرهنگ جامعهه روان پزشكي، انتشارات فرهنگ، تهران 1373 كيانوش هاشميان، روان‌شناسي نابهنجار و زندگي نوين، انتشارات دانشگاه الزهراء ، تهران 1376 برنز، ديويد، شناخت درماني روان‌شناسي افسردگي و فنون و شناخت شخصيت و تغيير آن، قراچه‌داغي، مهدوي. انتشارات خاتون. تهران 1367 شاملو ، سعيد – بهداشت رواني – انتشارات رشد. تهران 1369 جوديت آرتوري / بوهارت / فيروز بخت / مهرداد / اصول روان‌شناسي باليني و مشاروه – انتشارات رسا . تهران 1379 تامين / ملوين / جامعه‌شناسي قشربندي و نابرابريهاي اجتماعي / نيك گوهر / عبدالحسين / انتشارات خاتون / تهران 1373 محسني/ منوچهر / بررسي آگاهي‌ها، نگرشها و رفتارهاي اجتماعي – فرهنگي در ايران انتشارات دبيرخانه شوراي فرهنگي ، عمومي كشور / تهران 1379 مدني، سعيد / آسيب‌ها / انحرافات اجتماعي و فقر در ايران / انتشارات آزاده / تهران 1379 شاملو، سعيد / بهداشت رواني / انتشارات رشد / تهران / 1369 جوديت تايت / آرتورسي بوهارت / فيروز بخت، مهرداد / اصول روانشناسي باليني و مشاوره / نشر رسا / 1379 روت لين / ميز – قرچه داغي / مهدي - شيوه‌هاي آموزش به دانش‌آموزان خشمگين، بي‌قرار، منزوي افسرده و … مهدي قرچه داغي - نشر پيك بهار / 1381 شيخاوندي، داور نگرشي به عوامل سه بعدي فقر و حاشيه‌نشيني آسيب‌زا در تهران/ نشر دانشگاه علوم بهزيستي / 1382

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته