دانلود پیشینه و مبانی نظری رفتار پیشرفت گرا

دانلود پیشینه و مبانی نظری رفتار پیشرفت گرا (docx) 26 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 26 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مبانی نظری و پیشینه تحقیق رفتار پیشرفت گرا ساختار نظريه اتكينسون اتكينسون رفتار پيشرفت گرا را حاصل جمع دو مؤلفه عمده يكي اميدبه موفقيت وديگري ترس از شكست مي داند ودر تبيين وتوضيح اجزاء اين دو عامل از علائم و روابط رياضي استفاده مي كند. بطور اساسي تئوري انگيزش پيشرفت اتكينسون را مي توان با فرمول زير خلاصه كرد. ايجاد تمايل به پيشرفت = (maf + pf + if) + ( ms + ps + Is) كه دراين فرمول: Ms = تمايل به موفقيت كه معمولاً به وسيله آزمون تي. اي. تي سنجيده مي شود. Maf = تمايل به دوري كردن يا احتراز از شكست كه به وسيله آزمون (T.A.Q) سنجيده مي شود. Ps = احتمال ذهني موفقيت كه براساس مقياس درجه بندي شده از صفر تا يك تعيين مي گردد. Pf = احتمال ذهني شكست if = ( 1- ps ) IS = ارزش انگيزش (قدرت جاذبه) موفقيت كه دراينجا فرض شده است كه : IS = ( 1- ps) If = ارزش انگيزش شكست if = (1- PF ) گرچه اصول اين تئوري در فرمولهاي بالا مستتر است لكن بعضي از فرضيه ها و مشخصات آن را بايد بيشتر مورد مطالعه قرار داد. اولاً بايد توجه داشت كه اين تئوري بيشتر درمورد شرايط مربوط به پيشرفت صادق است. مثلاً شرايطي موردنظر است كه كه درآن شخص نه تنها خود را مسئول نتيجه نامطمئن اعمال خود مي داند بلكه مي داندكه نتيجه كار او با معيارهاي بهتر وعالي تري مقايسه وسنجيده مي شود. ثانياً به نظر مي رسدكه درچنين شرايط پيشرفت، دو تمايل متضاد بالقوه تحريك مي شوند. يكي كشش به طرف موفقيت وديگري ميل به فرار از شكست. بعلاوه بايد توجه داشت كه اين انگيزه هاي متضاد قسمتي از خصوصيات ثابت ومداوم هر شخص است وقدرت نسبي اين دو انگيزه در افراد متفاوت است لذا دراين نظريه تفاوتهاي فردي بيشتر درنظر گرفته شده است. بالاخره بايد متذكر شد كه اين تئوري برخلاف بيشتر تئوريهايي كه درمورد انگيزش است اين نكته را درنظر گرفته است كه ارزش انگيزش يا قدرت جاذبه موفقيت يلا شكست (IS, if) مستقيماً به عامل ذهني انتظار موفقيت و شكست (ps,pf) بستگي دارد به اين معني كه: ارزش انگيزش (قدرت جاذبه) موفقيت وشكست قابع خطي احتمال موفقيت وشكست است (شاملو،1350). اميد به موفقيت: گرايش اميد به موفقيت درنتيجه سه عامل بدست مي آيد: (1) انگيزه موفقيت يا نياز به پيشرفت كه بيانگر كوشش نسبتاً پايدار در جهت موفقيت است.اتكينسون انگيزه موفقيت را توانايي كسب غرور دربازدهي حاصله تعريف مي كند بدين معني كه انگيزه موفقيت يك حالت هيجاني است. (2) ارزش تشويقي موفقيت عامل بعدي است كه اتكينسون به كار مي برد. وي معتقد است كه ارزش تشويقي موفقيت با احتمال موفقيت رابطه معكوس دارد. (3) ميزان احتمال موفقيت در تكليف احتمال موفقيت يك هدف شناختي مربوط به انتظار است بدين معني كه آيا آن عمل ابزاري است كه شما را به آن هدف هدايت خواهد كرد يا نه (خداپناهي ، 1376) اين سه عامل تعيين كننده اميد به موفقيت به صورت حاصل ضرب در اين فرمول تركيب مي شوند. TS= عامل تعيين كننده گرايش به موفقيت PS×IS× TS=MS MS= نيرومندي انگيزه PS= احتمال موفقيت IS= ارزش تشويقي هرگاه تكليف دشواري متوسطي داشته باشد TS براي فرد بيشترين نيرومندي را دارد. و هرگاه تكليف تدريجا" آسان شود TS كاهش مي يابد، زيرا فرد ارزش تشويقي موفقيت را از دست مي دهد و هنگامي كه تكليفي تدريجا" دشوارتر مي شودTS كاهش مي يابد زيرا كه PS كاهش مي يابد و همچنين زماني كه احتمال موفقيت ثابت نگه داشته شده باشد TS براي اشخاص با انگيزه پيشرفت (MS) نيرومندتر بيشتر خواهد شد تا اشخاصي كه انگيزه پيشرفت ضعيفي دارند. (سيد محمدي ، 1376) ترس از شكست : اتكينسون (1957 - 1964) فرض كرد رفتارهاي پيشرفت نه تنها گرايش نزديك شدن به موفقيت بلكه توسط گرايش به دور كردن از شكست نيز هدايت مي شوند. گرايش به دوري از شكست شخصي را براي دفاع در برابر از دست دادن عزت نفس، احترام اجتماعي و دفاع در برابر تنبيه اجتماعي و سرافكندگي برمي انگيزد. گرايش به دوري از شكست كه مخفف آن Taf است با فرمولي محاسبه مي شود كه برابر با فرمول TS است. Tf × Pf × Taf =Maf ترس از شكست داراي سه مؤلفه ي عمده «انگيزه اجتناب از شكست»، «احتمال شكست» و «ارزش مشوقي شكست» مي باشد. انگيزه اجتناب از شكست در فرمول فوق نقشي همپاي با انگيزه موفقيت، در اميد به موفقيت را ايفا مي كند. انگيزه اجتناب از شكست ظرفيتي، براي به تجربه درآوردن شرمساري حاصل از عدم دستيابي به يك هدف (شكست) است(وايند،1989 ). ترس از شكست اضطرابي را توصيف مي كند كه در رابطه با احساس شكست بوجود مي آيد نه در رابطه با شكست واقعي. فرضيه اتكنيسون اين است كه در اين ويژگي (اضطراب ترس از شكست) تفاوتهاي فردي وجود دارد و عده اي از افراد بيشتر از ديگران واجد چنين اضطرابي هستند. وي پيشنهاد مي كند ترس از شكست با ديگر ويژگي هاي فرد وبا موقعيت خاص وي تركيب مي شود و به شرح زير رفتار موفقيت آميز را تحت تاثير قرار مي دهد. افرادي كه در متغير ترس از شكست در سطح بالايي قرار دارند عموما" مايلند كه از امور موفقيت آميز پرهيز كنند. اين افراد معمولا" تكاليفي با درجه دشواري متوسط را برمي گزينند. اتكنيسون براي اين امر دو دليل را ذكر مي كند. الف : اگر به انجام كار بسيار دشوار بپردازد، هيچ كس آنها را به خاطر شكست سرزنش و نكوهش نمي كند(زيراآنان از شكست واقعي رويگردان نيستند وبلكه از احساس شكست گريزانند) ب: اگر به انجام وظيفه اي بسيار سهل و آسان بپردازند احتمال اينكه دچار شكست گردند وجود ندارد. ويژگي هاي افرادي كه واجد ترس از شكست هستند : از موقعيت هايي كه دقيقا" در آن ارزشيابي خواهند شد پرهيز مي كنند. ترجيح مي دهند خود را با گروه هايي مقايسه كنند كه با خودشان تفاوت فاحش دارند. حريم خصوصي خودشان را ترجيح مي دهند. سنجش مهم و غير دقيق از عملكرد را ترجيح مي دهند. از مسئوليت گريزان هستند. هنگامي كه از عهده يك سطح از عملكرد برنيايند ديگران را سرزنش مي كنند. (مئروجاگرن، ترجمه شاملو، 1350) كارايي نظريه اتكينسون : كوشش هايي كه براي استفاده از اين تئوري در مورد شناخت كارايي افراد شده است به نتايج متضاد منجر شده است. (1967، اتكينسون، 1966 ، كلينجر) افرادي كه انگيزه آنها موفقيت است حداكثر كارايي خود را در شرايط PS = 50 % نشان نداده اند. (اسميت ، 1966 ،اُ – كوننور، 1965) و به ندرت كارايي افرادي كه انگيزه آنها شكست بوده كم شده است. اتكينسون (1967) در اين باره متذكر شده است كه ممكن است شرايط يا تمايلات ديگري با تمايل موفقيت و شكست مداخله كند و در نتيجه منجر به كم كاري افرادي كه انگيزه آنها موفقيت است و پركاري افرادي كه انگيزه آنها شكست است مي گردد. البته صحت اين گونه توجيه كاملا" معلوم نيست، ولي بايد توجه داشت كه عدم موفقيت در پيش بيني كارايي خيلي تعجب آور نيست، در صورتي كه پيچيدگي عواملي را كه سبب كارايي مي شوند در نظر داشت بعلاوه مي توان گفت كه تمايل به انتخاب و ميل به پشتكاري ممكن است تاثير دراز مدت يا كوتاه مدتي در شرايط تربيتي داشته باشد. گويا تحقيقات كوتاه مدت اين موضوع را روشن نكرده است.(مئر،جاگرن، ترجمه شاملو، 1350) نتيجه : از آنچه گفته شد روشن مي شود كه تئوري اتكينسون قادر است به دقت گرايش افراد را به سوي درجات متوسط موفقيت بين افراد موفقيت گرا و شكست گرا تشخيص دهد علت اينكه نتايج تحقيقات درباره كارايي افراد مشخص نبوده، مي توان آن را تا اندازه اي مربوط به كيفيت پيچيدگي كارايي دانست. بالاخره گرچه صحيح نيست بگوييم اين مدل تئوري فقط در شرايط رقابت انگيز اجتماعي داراي اعتبار مي باشد. معهذا بيشتر تحقيقات در شرايطي انگيزه پيشرفت را اندازه گيري كرده اند كه تا اندازه اي رقابت در ميان بوده است. در شرايطي كه رقابت شخص با خودش بوده نه با اجتماع، نتايج مشابه به دست نيامد. (مئر ، جاگرن، ترجمه شاملو ، 1350) نظريه مك كلند پيرامون انگيزه پيشرفت مك كلند علاقه مند به رشد انگيزه پيشرفت و پيامدهاي اجتماعي آن بود. او در اصل به علت علايق نظري به موضوع شخصيت و سازوكارهاي فرافكن، كار خود را در زمينه نياز به پيشرفت آغاز كرد. مك كلند در اين زمينه چندين فرضيه را بيان مي كند : افراد از لحاظ درجه اي كه پيشرفت را تجربه اي رضايت بخش تلقي مي كند با هم تفاوت دارند. افرادي كه نيازمند به پيشرفت زيادهستند،موقعيتهاي زيرراترجيح مي دهند ودرآنهاسختتر به كار مي پردازند تا افرادي كه نياز به پيشرفت كمي دارند. الف- موقعيت هاي مشتمل بر مخاطره متوسط : در مواردي كه مخاطره اندك باشد احساسات مربوط به پيشرفت در حداقل خواهد بود و در مواردي كه مخاطره بسيار باشد احتمالا" پيشرفت حاصل نخواهد شد. بنابراين آنها بيشتر موقعيت هاي مخاطره آميز متوسط را ترجيح مي دهند. ب – موقعيت هايي كه در آن آگاهي از نتايج فراهم مي شود: شخصي كه داراي انگيزه پيشرفت زياد است مايل است بداند آيا به حصول پيشرفت نائل آمده است يا نه. ج – موقعيت هايي كه در آن مسئوليت فردي فراهم مي شود: شخصي كه گرايش به پيشرفت دارد مي خواهد مطمئن گردد كه كسي غير از او براي پيشرفتش امتياز نگيرد. 3- از آنجا كه اين سه نوع موقعيت در نقش كار آفريني يافت مي شود، افرادي كه نياز بسيار براي پيشرفت دارد به نقش بازرگانان كارآفرين به عنوان حرفه اي مادام العمر جلب مي شود. مك كلند همچنين علاقه مند به پژوهش در مورد چگونگي پيدايش انگيزه بود ولي اعتقاد داشت كه پيدايش انگيزه پيشرفت در افراد به شيوه هاي تربيتي كه والدين براي تربيت فرزندانشان به كار مي برند بستگي دارد. (باقري، 1373) مك كلند با بررسي بحثهاي سنتي كه تلاش مي كردند پيدايش و سقوط تمدنها و الگوهاي رشد اقتصادي را توضيح دهند به اين نتيجه رسيد كه سازه اي رواني، كه همان سطح انگيزش اجتماعي كلي مردم جامعه مي باشد، كمتر ازسهم شايسته خود مورد توجه قرار گرفته است. به عقيده او تفاوت در سطح انگيزه براي پيشرفت، تا حد زيادي مسئول الگوهاي رشد و سقوط اقتصادي بوده است. وي در مجموعه مطالعه منحصر به فردي براي اثبات پيشنهاد خود تلاش كرد. براي نمونه در يكي از پژوهش هاي اوليه به بررسي تمدن باستاني يوناني هاي آتن مي پردازد. به طور كلي اين چنين فرض مي شد كه پيشرفت آتن، ناشي از توسعه اقتصادي بوده و نه علت آن، كه به نوبه خود، سوگيري پيشرفت در مردم را به وجود آورد. مك كلند استدلال مي كند كه عكس آن نيز درست است. يعني سطح انگيزش پيشرفت، جوي رواني به وجود آورد كه در آن توسعه اقتصادي بعدي را براي مردم آتن ممكن ساخت. (مسدد ، 1373) تحقيق مك كلند و همكاران او بعدها بر روي سه نياز متمركز شد: نياز به پيشرفت، نياز براي پيوستگي و نياز به قدرت. نياز به پيشرفت آرزو وتمايل افراد براي دسترسي به اهداف و نشان دادن شايستگي، تسلط و اقتدار آنها را منعكس مي كند. افرادي كه نياز براي پيشرفت در آنها بالا است تمام تلاش هايشان را جهت تسريع انجام كار و انجام تمام و كمال آن مصروف مي دارند. نياز براي پيوستگي معادل نياز به عشق و تعلق مازلو است اين نياز تمايل به تعامل اجتماعي، عشق و عاطفه را توصيف مي كند. نياز به قدرت منعكس كننده قدرت كنترل شخص بر كار خود و ديگران است. مك كلند بيش از هر محققي به بررسي انگيزه پيشرفت پرداخته است. روش تحقيق وي در اين زمينه به كار گيري آزمون اندريافت موضوع(تي.اي.تي.موراي) بوده است به نظر او انگيزه پيشرفت وقتي در كار است كه شخص در فعاليتهاي خود معيار ممتازي را الگو قرار دهد و يا در پي موفقيت باشد. رفتار و انگيزه پيشرفت يك انگيزه طبقات خاص از رفتار را در حالت آمادگي قرار مي دهد. انگيختگي انگيزه پيشرفت، فرد را آماده مي سازد تا (1) تكاليف نسبتا" چالش انگيز را انجام دهد. (2) در تكاليف دشوار پايداري كند. (3) موفقيت شغلي و رفتاري بازرگاني را دنبال كند. (مك كلند، 1985) افرادي كه نياز به پيشرفت زيادي دارند در تكاليفي كه به آنها گفته شده از نظر دشواري، متوسطند. بهتر است كه افرادي كه با نياز پيشرفت كم عمل مي كنند ولي افراد با نياز پيشرفت زياد بهتر از افراد با نياز پيشرفت كم در تكاليف آسان يا دشوار عمل نمي كنند. عملكرد در تكليف نسبتاً شوار براي فرد با نياز پيشرفت زياد، مشوق مثبتي را فراهم مي آورند كه فرد با نياز پيشرفت كم آن را تجربه نمي كند. فرد با نياز پيشرفت زياد به دنبال چالش متوسط است زيرا اين نوع چالش مهارت و توانايي وي را بهتر مي آزمايد. افراد با نياز پيشرفت زياد نه تنها تكاليف نسبتاً دشوار را ترجيح مي دهند، بلكه پايداري بيشتري نيز در اين تكاليف دارند. طبق نظر فيدر افراد پيشرفت گرايي زياد، هنگام روبه روشدن با شكست در تكاليف دشوار در مقايسه با افراد پيشرفت گرايي كم پايداري زيادي نشان مي دهند. همچنين مك كلند بين نياز پيشرفت اشخاص و الگوي رفتاري مربوط به امور بازرگاني، همبستگي نيرومندي مي بينند. وي دانشجويان را از نظر نياز به پيشرفت مورد بررسي قرار داد و انتخاب هاي شغلي آنها را 14 سال بعد پي گيري نمود.او متوجه شد %83 بازرگانان، 14 سال قبل نمرات بالايي در نياز به پيشرفت داشتند. بنابر نظر مك كلند، افراد با نياز پيشرفت زياد و بازرگانان رفتارهاي مشتركي دارند كه عبارتند از : الف: هر دو خطرپذيري متوسطي را ترجيح مي دهند. ب: هر دو ترجيح مي دهند مسئوليت اعمالشان را بپذيرند. ج: هر دو پسخوراند عملكرد عيني و سريع را ترجيح مي دهند. د: هر دو رفتار بسيار ابتكاري و اكتشافي نشان مي دهند.(مك كلند، 1985) نظريه موراي هنري موراي نخستين نظريه پرداز شخصيت به اين مجادله علاقه مند بود كه آيا شخصيت به صورت ساختار صفات بهتر توصيف مي شود.(آلپرت، 1961) يا به صورت پوياتر بر حسب نيازها يا انگيزه ها بهتر توصيف مي گردد. از نظرموراي، بسياري از رفتارها(نه همه آنها) توسط مجموعه اي از نيازهاي انساني همگاني كنترل مي شوند. مهمترين كمك موراي به مطالعه انگيزش، مفهوم نياز اوست و نيازها پايه فيزيولوژيكي دارند و نيروهاي زيست شيميايي را در مغز درگير مي سازند. نيازها يا از فرايندهاي دروني و يا از وقايع بيروني ناشي مي شوند ولي همه نيازها در شخص توليد تنش مي كنند و شخص براي كاهش تنش با اارضاء نمودن نياز عمل مي كند هر فرد را مي توان صاحب مجموعه مشخص از نيازهاي اساسي در نظر گرفت كه رفتارش را در جهت ارضاء آن نيازها كه براي شخصيتش حياتي هستند نيرو بخشيده وهدايت مي كند.(سيد محمدي، 1376). بر خلاف رويكردهاي شناختي، مفهوم نظري موراي بيشتر متأثر از مدلهاي بيولوژيكي بود تا فيزيكي. بر طبق نظر وي محيط مي تواند نياز را بروز دهد و مي تواند موانعي در جهت بازداري از نياز و رفتار مربوط به هدف ارائه دهد او بين محيط ادراك شده و محيط مورد هدف فرق مي گذارد. به نظر موراي چيزي كه اهميت دارد محيط ادراك شده است و افراد بر اساس ادراك خويش از محيط اطراف عمل مي كنند. (واينر، 1990) موراي فهرستي از نيازهاي انساني را تهيه كرد كه عبارت بود از : نيازهاي متضاد (مثل تسلط و دنباله روي) نيازهاي عقلي (مثل درك كردن) نيازهاي تلاش (مثل پيشرفت) نيازهاي اجتماعي (مثل مهرورزي) و نيازهاي دفاعي (مثل تحقير گريزي) . در نظام موراي جفت بودن نيازها مهم بودند زيرا وي معتقد بود تمام نيازها تا اندلزه اي با يكديگر هماهنگ اند. يك نياز امكان دارد با نياز ديگر در تضاد باشد. امكان دارد نيازهاي ديگر در هم ادغام شوند (مثل پرخاشگري و تسلط) در حالي كه نيازهاي ديگر ممكن است يكديگر را تسهيل نمايند (مثل پيشرفت و عمل متقابل) تعريفي كه موراي از نياز ارائه مي دهد اين است كه « نياز تصور آدمي از نيرويي است كه در مغز جاي دارد و انديشه و عمل را چنان تنظيم مي كند كه وضعيت موجود نامطلوبي را به جهت معين تغيير مي دهد» در اين تعريف مقصود موراي از تنظيم انديشه و عمل اين است كه حركت و فعلي را كه نياز موجب گردد تصادفي و خود به خودي نيست و مقصود از وضعيت نامطلوب اين است كه نياز زاده نارضايتي است و آدمي را به سوي هدف رضايت بخش متوجه مي سازد از نظر نيازها پنج ويژگي عمده دارند كه عبارتند از : نتيجه مستقيم يك جريان دروني(انگيزه دروني) يا نتيجه عوامل خارجي هستند. هميشه با يك حالت اففعالي يا هيجاني همراهند. خفيف يا شديد هستند. گذرا يا كم دوام يا پايدار و با دوام هستند. سبب رفتاري نمايان يا فعاليت رواني نا آشكار(خيال بافي) مي گردند. موراي در تشكيل شخصيت به عوامل زيستي اهميت زيادي مي دهد. جمله معروف «اگر مغز نباشد شخصيت نيست» مؤيد تكيه بيش از حد موراي بر پايه هاي زيستي است. نظريه موراي در شخصيت ريشه در نظريه فرويد دارد اما با آن فرق دارد. موراي به نيروي تحركي شخصيت و انگيزش اهميت زيادي مي دهد. مهمترين نيروهاي تحريكي شخصيت از نظر موراي عبارتند از : نيازها (انگيزه هاي دروني) فشارها (محرك هاي خارجي)، نيروهاي عاطفي، ارزشها و عمل متقابل نيازها و فشارها هستند.(سياسي ، 1370) ويژگي هاي افراد پيشرفت گرا افراد با نياز به پيشرفت زياد به دنبال كسب شهرت در گروه ها بوده و ظاهراً در تلاش براي كسب قدرت يا نفوذ، مايل به يافتن راهي براي نشان دادن خودشان به ديگران هستند مثلاً دانشجوياني كه انگيزه پيشرفت زياد دارند، گرايش به نوشتن نامه به روزنامه دانشگاه دارند آنها همچنين به بحث كردن با استاد متمايل بوده و به كسب امتيازات در كلاس مشتاق ترند. (ونر ، 1973) افراد پيشرفت گرا از اعتماد به نفس برخوردار هستند. مسئوليت فردي را ترجيح مي دهند و علاقه دارند كه از نتايج كار خود مطلع شوند. نمرات درسي آنان خوب است، در فعاليت هاي دانشگاهي شركت مي كنند در انجام كارها همكاري با متخصصان و صاحب نظران را به همكاري با دوستان خود ترجيح مي دهند و در برابر فشارهاي اجتماعي بيروني مقاومت نشان مي دهند. اشخاص پيشرفت گرا داراي خصوصياتي هستند كه در بازرگانان پركار و جاه طلب ديده مي شود به همين جهت آنها به مشاغلي مانند خريد و فروش سهام و يا مديريت كارخانه ها را بر ساير مشاغل ترجيح مي دهند مك كلند به اين نتيجه رسيد كه پيشرفت گرايي اساسي ترين عامل انگيزش در رفتار رهبران سازمانها، خطرجويان، بنيان گذاران اقتصاد جهان و به طور كلي افراد توسعه جو مي باشند (مك كلند، 1985) به طور كلي مهمترين خصوصيات افراد پيشرفت گرا عبارتند از: آنها ترجيح مي دهند به تكاليفي بپردازند كه درجه دشواري متوسطي داشته باشند و دوست ندارند با تكاليف آسان كار كنند چون هيچ رضامندي براي آنها حاصل نمي شود و به علت پائين بودن موفقيت، تكاليف خيلي دشوار را دوست ندارند. آنها دوست دارند روي موقعيت هايي عمل كنند كه كنترل بيشتري بر نتيجه عمل دارند. آنها تكاليفي را دوست دارند كه عملكردشان با ديگران مقايسه شود و از نتايج كارشان بازخورد بگيرند. (غفوري، 1376) بررسي پژوهشهاي انجام يافته در اين قسمت تحقيقات مربوط به فرزند پروري و رابطه آن با انگيزه پيشرفت ارائه مي گردد. 1- فرزند پروري با انگيزش پيشرفت - تحقيق مارتين در سال 1975 به اين نتيجه رسيده است كه والدين گرم و پذيرا از ديگران در انتقال ارزشها و هدفهاي خود به فرزندانشان تأثير مي گذارند. طرد بيش از حد كودكان غالباً با رفتار مشكل برانگيز آنان ارتباط دارند. (پاسايي،1368 ) - در يك بررسي توسط بامريند (1973) فرزندان والدين قاطع و اطمينان بخش، مستبد و سهل گير را از نظر مسئوليت اجتماعي كه اين مسئوليت اجتماعي عبارت بود از رفتار دوستانه داشتن، همكاري كردن و جوياي موفقيت بودن، مورد ارزيابي قرار گرفتند نتايج نشان داد كه تربيت قاطع و اطمينان بخش با تأكيد مسئوليت براي پسرها و استقلال براي دخترها است. در اين تحقيق كفايت اجتماعي پسراني كه والدين آزاد گذار هوشيار داشتند همانند پسران با والدين قاطع و اطمينان بخش بود. (بامريند، 1973) - مطالعات مختلفي كه در كشور آمريكا و ساير كشورها به وسيله محققين مختلف مانند بامريند، الدر، هاريس و هووارد، هافمن و لوئيس به منظور بررسي رابطه بين شيوه هاي فرزند پروري با متغييرهاي عزت نفس، استقلال و رقابت صورت گرفته به اين نتيجه رسيده اند كه والدين اطمينان بخش به احتمال زياد فرزنداني داراي اعتماد به نفس، عزت نفس زياد، پيشرفت طلب، مستقل و احساس مسئوليت دارند. (ياسايي، 1368) - هم چنين تحقيقات الدر، لوئيس و پيترسون در سال 1984 نشان داد كه نوجواني كه والدين خودكامه دارند كمتر متكي به خود هستند و نمي توانند به تنهايي كار انجام دهند يا از خود عقيده اي داشته باشند يا مستقلانه مسئوليت قبول كنند در ضمن اين نوجوانان اعتماد به نفس كمتر و استقلال و خلاقيت و پيشرفت كمتري دارند، ذهن كنجكاو ندارند، از نظر اخلاقي كمتر رشد يافته هستند و در برخورد با مشكلات روزمره عملي، تحصيلي و ذهني انعطاف پذيري كمتري دارند. (باقري ، 1373) - تحقيق شكركن تحت عنوان بررسي رابطه بين شيوه هاي فرزند پروري با انگيزش پيشرفت به اين نتيجه رسيد كه هر چه سن آغاز به كارگيري استقلال آموزي، تسلط آموزي، مراقبت آموزي پايين تر باشد، ميزان انگيزش پيشرفت بيشتر است به عبارت ديگر اين اين تحقيق نشان داد كه اگر والدين استقلال، تسلط و مراقبت آموزي پسرانشان را از سنين پائين آغاز كنند اين پسران احتمالاً از انگيزه بالاتري برخوردار خواهند بود. (شكركن، 1373) - بخشي از پژوهش هاي مك كلند در زمينه نياز پيشرفت به چگونگي تكوين و پيدايش اين انگيزه مربوط است. به اعتقاد وي پيدايش انگيزه پيشرفت در افراد به شيوه هاي تربيتي والدين آنها بستگي دارد افراد داراي نياز پيشرفت در محيط هايي پرورش مي يابند كه از آنان انتظار كفايت و لياقت مي رود و در سنين پايين به آنها استقلال داده مي شود و اقتدار گرايي پدري اندكي وجود دارد و عاري از سلطه گري مادري هستند. (مك كلند، 1987) - تحقيق وينتر باتوم (1986) نشان داد كه مادران پسرهاي پيشرفت گرا در مقايسه با مادران پسرهايي كه انگيزه پيشرفت كمتري داشتند از فرزندان خود در كسب مهارتها و استقلال انتظارات بيشتري داشتند تا در سن 7 سالگي رفت و آمد در شهر را ياد بگيرند، كارهاي جديد و مشكلي انجام دهند و در كارهايي كه مستلزم رقابت است از خود برتري نشان دهند. برعكس مادران پسرهايي كه انگيزه پيشرفت در آنها ضعيف بود محدوديت هاي زيادي براي فرزندان خود اعمال مي كردند اتكاء به نفس را در آنها ترغيب نمي كردند و آنها را متكي بر خانواده بار آورده بودند اين مطالعه نشان داد كه آموزش استقلال، تسلط و مراقبت در سنين پائين به كودكان در رشد انگيزش پيشرفت انگيزش آنان مؤثر است. (وينتر باتوم، 1989) تايلر طي يك بررسي نشان داد كه هم راهبردهاي تربيتي مناسب كه از طرف والدين اعمال مي شود وهم تنبيه براي موفقيت تحصيلي مهم است. اگرچه تلفيقي از تربيت خوب با تنبيه مناسب در موفقيت بيشتر تأثيرگذار است وبالعكس تلفيق بدتر زماني است كه تربيت بد همراه با تنبيه بد باشد دراين صورت بر عملكرد تحصيلي تأثير منفي دارد.(تايلر، 1992). بامريند درسال 1967 طي مطالعات خود درمورد ابعاد رفتاري والدين وتأثير آن بر كودكان دريافت كه: - والدين مستبد و قدرت طلب داراي فرزنداني هستند كه از نظر خويشتن داري در سطح متوسط قرار دارند وتا حدود زيادي گوشه گير ونسبت به ديگران بي اعتنايي مي كنند(به نقل از ماسن، 1970). - والدين مستبد و قدرت طلب داراي فرزنداني هستند كه از نظر خويشتن داري در سطح متوسط قرار دارند و تا حدود زيادي گوشه گير و نسبت به ديگران بي اعتنايي مي كنند. ( به نقل از ماسن (1970)) - مطالعات پارسوتر و آدلس نشان داد كه والدين با انتظارات متفاوت خود به گونه اي مختلف برانگيزش پيشرفت فرزندان خود اثر مي گذارند پژوهش آنها روي دانش آموزان كلاس هاي پنجم تا يازدهم بود. با توجه به اينكه والدين معمولا" انتظار داشتند كه پسرها در رياضيات موفق تر از دخترها باشند اين انتظار برآورده شده و توفيق پسرها در اين درس بيشتر از دخترها بوده است. در اين تحقيق همچنين مشاهده گرديد كه مادران از سنين پيش دبستاني، پسرها را بيشتر از دخترها، به استقلال و خود كفايي و تسلط بر محيط و پيشرفت ترغيب مي نمايند. (پارسونز، آدلس ، 1982) - تحقيقات كاندري و داير در سال 1976 نشان داد كه وقتي زنان در مشاغل مردانه با مردان رقابت مي كنند ترس از موفقيت در زنان بيشتر مي شود. وقتي مردان نيز در موقعيت هايي مطرح مي شوند كه با نقش جنسي آنها مغايرت دارد واكنشي شبيه زنان نشان مي دهند. (شهرآراء ، 1375) - يافته هاي استوارد و چستر در سال 1982 نشان داد كه مردان و زنان از نظر انگيزه پيشرفت با يكديگر مشابه هستند و ترس از موفقيت در هر دو جنس به يك ميزان مشاهده مي شود .(شيخي فيني، 1372) - در ايران مطالعه عبداللهي در سال 1370 نشان داد كه در مورد ترس از موفقيت بين دختران و پسران دانش آموز و دانشجو تفاوت معني داري مشاهده نمي شود و در بسياري از دختران انگيزه پيشرفت قوي ديده مي شود. (شهر آراء، 1375) مطالعات ترزمر، زوكرمن و ويلر در سال 1977 نيز نشان داده است كه تفاوتهاي جنسي در ترس از موفقيت نه معني دار است و نه ثبات و پايايي دارد. (باقري ، 1373) با در نظر گرفتن پژوهشهايي كه ارائه شد بيشتر پژوهشها به پژوهش هاي قاطعي در زمينه موضوع ذكر شده نرسيده اند و در بيشتر موارد نتايج ضد و نقيض است كه به نظر مي رسد عوامل ديگر در اين متغيير (انگيزش پيشرفت) علاوه بر شيوه هاي مختلف فرزند پروري مؤثر است. از جمله اين عوامل، عوامل اقتصادي اجتماعي و فرهنگي و غيره مي باشد كه در تحقيقات بايستي به آنها توجه شود. بنابراين لازم است تحقيقات مختلف در اين مورد صورت گيرد تا اهميت مسأله بيشتر مشخص و جوانب آن بيشتر شكافته شود. تلفيق و نتيجه گيري از تحقيقات پيشين در نتيجه گيري ازپژوهشهاي انجام گرفته پيرامون موضوع پژوهش مي توان به موارد زير اشاره كرد: تحقيقات انجام گرفته در زمينه ارتباط فرزند پروري با انگيزش پيشرفت به اتفاق معتقدند كه بين فرزند پروري به روش اقتدار منطقي والدين با انگيزش پيشرفت فرزندان آنها رابطه مثيت وجود دارد. به اين معني كه والديني كه با فرزندان خود رابطه گرم و صميمي دارند و به كودكان استقلال عمل مي دهند و به نظر آنها اهميت مي دهند و بر اعمال كودكان نظارت منطقي دارند انگيزه پيشرفت فرزندان آنها زياد است (از جمله تحقيقات مك كلند 1985 ، بامريند، 1973،شكركن، 1373) به لحاظ اينكه تحقيقي در زمينه ارتباط بين فرزند پروري با انگيزش پيشرفت صورت نگرفته است و در خارج از كشور نيز تحقيق در اين مورد كم صورت گرفته است محقق را برآن داشته است كه ارتباط بين اين دو متغيير را بررسي نمايند و از طرف ديگر اهميت تعليم و تربيت و پرورش كودك و لزوم آگاهي دادن به والدين جهت تربيت كودكان فعال، مستقل و پيشرفت طلب واينكه رفتار و برخورهاي آنها چه تأثيري در انگيزش فرزندان آنها دارد محقق را بر آن داشت تا به پژوهش در اين موضوع مهم بپردازد. منابع براهني، محمد نفي، شاملو سعيد، هاشميان كيانوش، گاهان نيسان، كريمي يوسف، (1371) زمينه روانشناسي- تهران: انتشارات رشد. براهني، محمد نفي(1366) انگيزش وهيجان- تهران: انتشارات اميركبير. باقري، مسعود(1373) بررسي رابطه بين شيوه هاي فرزندپروري با انگيزه پيشرفت ورابطه متغير اخير با پيشرفت تحصيلي- كارشناسي ارشد- دانشگاه اهواز. بي نام(1370) روانشناسي ارشد(1) – تهران: نشر مطبوعات. جان بست(1983) روش تحقيق در علوم تربيتي ورفتاري(شريفي، حسن پاشا- طالقاني، نركس، مترجم) تهران: نشر آرين. خداپناهي، كريم(1376) انگيزش وهيجان- تهران: نشر سمت. سيد محمدي، يحيي (1376) انگيزش وهيجان- تهران: نشر ويرايش. سياسي، علي اكبر(1370) نظريه هاي شخصيت يا مكاتب روانشناسي- تهران: نشر دانشگاه تهران. سيف، علي اكبر(1370) روانشناسي پرورشي- تهران: انتشارات آگاه. ساعتچي، محمود(1369) اصول روانشناسي- تهران: نشر بهمن. شريعتمداري،علي(1369)روانشناسي تربيتي-تهران: انتشارات امير كبير. شهرآراء، مهرناز(1375) انگيزش پيشرفت در زنان«بررسي پژوهشهاي نيم قرن اخير»، مجله علوم اجتماعي وانساني دانشگاه شيراز- دوره يازدهم، شماره اول و دوم. شيخي فيني، علي اكبر(1372) بررسي رابطه انگيزش پيشرفت، پيشرفت تحصيلي در دانش آموزان مقطع متوسطه شهر بندرعباس- كارشناسي ارشد- دانشگاه تربيت مدرس. شاملو، سعيد(1369) بهداشت رواني- تهران انتشارات رشد. شكركن، حسين(1373) يررسي رابطه بين شيوه هاي فرزندپروري با انگيزه پيشرفت وپيشرفت تحصيلي نشريه دانشكده علوم تربيتي اهواز- سال اول- شماره(1). شعاري نژاد، علي اكبر(1373) روانشناسي رشد- تهران: انتشارات اطلاعات. عبدالهي، عباس(1370) ترس از موفقيت ورابطه آن با پيشرفت تحصيلي ميان دانشجويان ودانش آموزان- كارشناسي ارشد-دانشگاه شيراز. غفوري، منصور(1376) بررسي رابطه بين انگيزش پيشرفت، خلاقيت وپيشرفت تحصيلي در دانش آموزان سال سوم نظام جديد شهر تبريز- كارشناسي ارشد- دانشگاه تبريز. فدايي،فربد(1371)پيشگامان روانشناسي رشد-تهران: انتشارات اطلاعات. كريمي، يوسف(1375) روانشناسي اجتماعي- تهران: نشر ارسباران. 21-گنجي، حمزه (1373) روانشناسي عمومي – تهران : انتشارات چاپ و نشر ايران. 22- مسدد، علي اصغر(1373) انگيزش در آموزش وپرورش – شيراز : انتشارات دانشگاه شيراز. 23- هومن، حيدرعلي(1364) اندازه گيري رواني – تربيتي و فن تهيه تست- تهران – نشر چهر. 24- هومن، حيدرعلي(1371) پايه هاي پژوهشي در علوم رفتاري«شناخت روش علمي» - تهران: انتشارات چهر. 25- پاسايي، مهشيد (1368) رشد وشخصيت كودك – تهران:نشر مركز

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته