دانلود پیشینه و مبانی نظری رقابت و همکاري در روابط بين الملل (docx) 19 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 19 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق رقابت و همکاري در روابط بين الملل
فصل اول:
تعريف منازعه و همکاري
منازعه، معمولا به وضعيت و شرايطي اشاره دارد که در آن يک گروه و مجموعه انساني مشخص و معين اعم از مذهبي، فرهنگي، سياسي، اجتماعي، اقتصادي و قومي به دليل تعارض و ناسازگاري واقعي يا ظاهري اهداف و ارزش ها با يک گروه و يا گروههاي انساني ديگر تعارض و تضاد آگاهانه دارند. در حقيقت، منازعه نوعي کنش و واکنش متقابل و متعامل افراد و کشورها با يکديگر است که شامل مبارزه و مقابله آنها با طبيعت و محيط زندگيشان مي شود، منازعه نوعي از رقابت است که در آن طرفين در عين تلاش براي دستيابي به منابع کمياب سعي مي کنند با تقويت موضع و ارتقاي موقعيت و منزلت خود، ديگري را از رسيدن به هدف مطلوب باز داشته، منصرف يا خارج نمايند. به عبارت ديگر، منازعه وقتي حادث مي شود که طرفين تصوير و درکي از اختلافات ميان خود داشته باشند و تلاش نمايند اين اختلاف را به نفع خود حل و فصل نمايند و خاتمه دهند.
در سياست بين الملل، منازعه را به معناي وسيع آن کشمکش، برخورد، مناقشه يا اختلافات ميان دو يا چند دولت تعريف کرده اند. از اين تعريف چنين بر مي آيد که منازعه مقوله اي بنيادين و يکي از مراکز ثقل سياست بين الملل است. به قول ميلرفرايندي که از ابتدا تا انتها به منازعه برخورد نکند فرايندي سياسي نيست. جان اسپنسر همين معنا را اين چنين بيان مي کند: آدميان با وجود تفاوت از نظر زبان، پوشش و خلق و خويشان، بسيار به يکديگر شباهت دارند.
اما سياست از جايي آغاز مي شود که شباهت هاي آدميان پايان مي يابد و سياست از آن رو از اينجا آغاز مي شود که بين دولت – ملتها از نظر منافع، ارزشها، نظام هاي عقيدتي و تاريخ اختلاف و ناهمگوني وجود دارد. همگان خواستار صلح اند، اما فقط مطابق شرايط خودشان.
کنت بولدينگدر تحليلي عام از منازعه از نظرگاه سيستمي با اين بحث آغاز مي کند که هر بازيگر اعم از فرد، گروه، سازمان يا کشور را مي توان به مثابه نظامي در نظر گرفت که به محرکهاي دروني و بيروني پاسخ مي دهد. همچنين مي توان گفت که هر نظامي داراي ديد يا تصويري از موقعيتهاي گوناگون در جهان است که مفهوم يا طرح يا نقشي را شامل مي شود. او نتيجه مي گيرد که وقتي نظام عام به فرايندهاي (( وسيله – هدف )) مي پردازد، تعداد معيني از حلقه ها ( انسان هاي بالقوه يا بالفعل ) با حلقه ها و پيوندهاي عاملان ( بازيگران ) ديگر برخورد مي کند و منازعه عموما هنگامي روي مي دهد که يک فرد يا گروه تصور مي کند يک يا چند هدف از جانب يک فرد يا گروه ديگر مورد تحديد يا تهديد واقع شده است.
همکاري نيز از نظر لغوي مترادف همدستي و هماهنگي به کار مي رود اما در متون و نظريه هاي همکاري بين المللي، همکاري فراتر از هماهنگي است. بر اين اساس همکاري عبارت است از انطباق و هماهنگي سياست ما در راستاي منافع مشترک. لذا ممکن است کشورها بدون اينکه سياست هاي خود را با يکديگر منطبق و سازگار کرده باشند هر کدام به صورت يک جانبه عمل نمايند اما در عمل سياستي هماهنگ با يکديگر است که براي دستيابي به اهداف مشترک بايد يک نوع هماهنگ سازي صورت گيرد. به عبارت ديگر همکاري يک نوع هماهنگي ارادي و انتخاب براي تحقق منافع مشترک است که بدون آن کشورها به هدف نخواهند رسيد. حال با بيان مفهوم منازعه و همکاري در ادامه بحث به بررسي آن از نظرگاه نو واقع گرايي، نو کارکرد گرايي و نهاد گرايي نو ليبراليزايم مي پردازيم:
1- نظريه نو واقع گرايان:
نو واقع گرايان معتقدند که نظام بين الملل بي نظم و آنارشيك است. اين بي نظمي البته به معناي هرج و مرج و عدم نظم و نسق و رفتار الگومند نيست. همچنين به معناي جنگ تمام عيار و مناقشه عريان و مستمر نيز نيست. بلکه منظور از بي نظمي و منازعه از اين ديدگاه، نوعي اصل نظام بخش و تنظيم کننده است که توضيح مي دهد نظام بين الملل از واحدهاي سياسي مستقلي تشکيل شده است که فاقد اقتدار مرکزي حاکم بر آنها مي باشد.به عبارت ديگر، حاکميت، ذاتي کشورهاست، چون هيچ مرجع بالاتري وجود ندارد.
آنارشي بين المللي پيامدهاي مهمي براي رفتار کشورها و روابط بين الملل دارد. به طور کلي اولا؛ کشورها نسبت به يکديگر بي اعتماد بوده و سوء ظن دارند. آنها همواره از خطر بروز جنگ و منازعه نگران هستند. اساس اين ترس اين واقعيت است که آنها در جهاني زندگي مي کنند که کشورها قادرند به کشوري ديگر حمله کنند، آنها براي حفظ بقاي خود حق دارند نسبت به ديگران بي اعتماد باشند. ثانيا؛ مهمترين هدف کشورها در نظام بين الملل، تضمين بقا و ادامه حيات است. به علت اين که ساير کشورها تهديدات بالقوه اي هستند و هيچ اقتدار برتري وجود ندارد که کشورهاي مورد تجاوز را نجات دهد، کشورها نمي توانند براي تامين خود به ديگران متکي باشند. به کلام ديگر چون نظام بين الملل خود يار است، هر يک از کشورها بايد به تنهايي امنيت خود را تامين کنند و اتحادها و پيمانهاي نظامي اموري موقت و متغير هستند. ثالثا؛ کشورها در نظام بين الملل تلاش مي کنند قدرت نسبي خود را به حداکثر برسانند. دليل اين رفتار نيز ساده است، هر چه قدرت و مزيت نظامي يک کشور بر ديگران بيشتر باشد، ضريب امنيتي آن بيشتر و بالاتر خواهد بود. هر کشوري خواهان آن است که برترين قدرت نظامي در نظام بين الملل باشد، چون اين بهترين راه براي نظامي است که مي تواند بسيار خطرناک باشد.
نو واقع گرايان اظهار مي دارند که بي نظمي و آنارشي ممکن است به دو صورت باعث منازعه و جنگ شود: يکي اين که به کشورها اجازه مي دهد تا جنگ را آغاز کنند، چون همان گونه که گفته شد در وضعيت بي نظمي اقتدار و مرجع قدرتمند نهايي وجود ندارد که جنگ را متوقف کند. در اين صورت، بي نظمي به صورت يک عامل عمل مي کند و جنگ را امکان پذير مي سازد، اما آنارشي از طريق ديگري نيز باعث جنگ مي شود يعني ايجاد معماي امنيت براي کشورها.
در فقدان يک کارگزار مجري قانون و برقرار کننده نظم، کشورها بايد مواظب خود و آن دسته از کشورهائي باشند که مي توانند استقلال آنها را تهديد کنند. در چنين شرايطي معماي امنيت ظهور مي کند، نه به علت سوء برداشت يا خصومت هاي خيالي، بلکه به خاطر بستر و بافت بي نظم نظام بين الملل، معماي امنيت به تعامل بد سگالي اشاره دارد که بر اثر آن اقدامات و ترتيباتي که يک کشور اتخاذ مي کند تا امنيت خود را افزايش دهد، موجب تهديد ديگران مي شود. از سوي ديگر او نيز اقدامات تاميني و تدافعي خود را اتخاذ مي کند که به نوبه خود ضريب امنيتي کشور نخست را کاهش مي دهد. در يک نظم خوديار جستجوي بقا و نتيجه آن، کافي است تا حتي قدرت هاي، وضع موجود نيز به مسابقه تسليحاتي پرداخته، اتحاد تشکيل دهند و حتي مواقعي نيز به منازعه و جنگ کشيده شوند.
از ديدگاه نئورئاليزم، در غياب يک مرجع و اقتدار مرکزي، مؤثرترين راه تامين صلح و امنيت بين المللي، توزيع برابر قدرت بين قدرت هاي بزرگ است. اين موازنه مي تواند فارغ از مقاصد و ويژگيهاي بازيگران, باعث ارتقاي نظم، ثبات و صلح بين المللي شود. هم چنين در چنين شرايطي که يک قدرت برتر يا هژمون در نظام بين الملل ظهور کند در پرتوي تفوق و سيطره آن يک نوع ثبات مبتني بر استيلا شکل مي گيرد. در اين وضعيت هژمون نقش يک شبه يا نيمه حکومت را در نظام بين المللي ايفا مي کند. از آنجا که اين قدرت هژمون بيشترين نفع را از وضع موجود مي برد، تلاش ميکند با استقرار نظم هژمونيک ثبات را برقرار سازد و بدين منظور آماده است حتي هزينه براي برقراري اين نظم را بپردازد و با کشورهايي که از پذيرش آن سر باز زنند يا با تشويق ويا با تهديد برخورد کند. بنا بر اين صلح و ثبات هر دو معلول چگونگي توزيع قدرت در سطح بين المللي است.
نو واقع گرايي، ماهيت و امکان و احتمال همکاري هاي بين المللي را نيز بر اساس ساختار آنارشيک اين نظام تجزيه و تحليل مي کند. همانطور که توضيح داده شد، آنارشي باعث مي شود که اولا کشورها نسبت به يکديگر بي اعتماد باشند و ثانيا هيچ مرجعي وجود نداشته باشد که متجاوزان را از تجاوز و جنگ افروزي بازدارد. اين دو پيامد بي نظمي، دو مانع را بر سر کار همکاريهاي بين المللي ايجاد مي کند که دستيابي به آن را بسيار مشکل مي سازد. نخست بر اثر جو بي اعتمادي حاکم بر روابط بين المللي کشورها از ترس استثمار شدن و فريب خوردن توسط شرکاي خود از آغاز و ادامه همکاري با کشورهاي ديگر محتاط هستند. دوم دولتها از آنجا که در يک نظام غير متمرکز و خوديار قرار گرفته اند، ماهيتي تدافعي دارند و حتي در شرايطي که همکاري تضمين سود مطلق نيز مي باشد، محتاطانه عمل مي کنند. چون کشورها در شرايط بي نظمي به همان اندازه که نسبت به منافع مطلقشان حساس هستند در صددند تا در مقايسه با رقباي خود نيز سود کمتري نبرند, لذا همکاري در سطح بين الملل مستلزم حل دو مشکل فريب کاري و سود نسبي است. حتي با رفع مشکل اول, بدون حل مشکل سود نسبي, دستيابي به همکاري و استمرار آن در سطح بين الملل سخت و دست نيافتني است!
2- نو کارکرد گرايي
نو کارکرد گرايي معتقد است مي توان با تاکيد بر زمينه هاي همکاري اقتصادي و ارتباطي بين کشورهاي منطقه به رفع منازعات ميان همسايگان کمک کرد. در اين زمينه قاعده تسري افقي – عمودي (Spill-Over) معتقد است کشورها براي حل و فصل منازعات فيمابين بهتر است از سياست سفلي يعني موضوعات کمتر حساسيت برانگيز از قبيل موضوعات اقتصادي, اجتماعي, فرهنگي و ارتباطي آغاز نمايند تا اين امر زمينه را براي گسترش همکاري در زمينه هاي سياسي و امنيتي فراهم سازد.
ارنست هاس يکي از نظريه پردازان نظريه نوکارکردگرايي معتقد است که مي توان تاکيد بر حوزه هاي موضوعي فني و رفاهي به عنوان سياست سفلي زمينه را براي ارتقاي سطوح همکاري در عرصه هاي سياسي و امنيتي فراهم آورد. به نظر وي, براي تحقق فرآيند همگرايي و همکاري بين کشورها, رهبران آنها بايد به وضوح دريابند که منافعي براي آنان و جامعه وجود دارد که صرفا از طريق پيوستن به جوامع فراملي تامين مي شود. در چنين وضعي است که رهبران دولت ملي خود را به همکاري با ساير کشورها در چارچوب پيمان هاي فراگير منطقه اي متعهد مي کنند.
3-نهاد گرايي نئوليبرال
نئوليبراليزم يا نهاد گرايي نيز مانند نوواقع گرايي, نظريه اي است که نگاه از بيرون به درون دارد. اگر چه اين نظريه, تلفيقي نظري بين دو مشرب فکري ليبرال و واقع گراست, اما قرابت و نزديکي بيشتري با نئورئاليزم دارد. نئورئاليزم يک تلاش نظري بود براي سازش ليبراليزم و رئاليزم. نهادگرايان نئوليبرال نيز همانند نئورئاليست ها به نقش کشورها و قدرت آنها در نظام بين الملل اذعان دارند. هم چنين کشورها را بازيگران عاقل مي دانند که در صدد به حداکثر رساندن منافع خود هستند و مهم تر اينکه آنان نيز نظام بين الملل را آنارشيک و فاقد يک مرجع و اقتدار مرکزي مي دانند. اما بر خلاف نئورئاليزم, نهاد گرايان نئوليبرال به نقش سازنده نهادهاي بين المللي در سياست بين الملل مستقل از توزيع قدرت بين کشورها اعتقاد دارند.
نئوليبراليزم نيز بر پايه نظام بين الملل و ويژگي هاي آن به توضيح و تبيين منازعه و همکاري در سطح بين الملل مي پردازد. بي نظمي بين المللي با ايجاد جو بي اعتمادي و افزايش ميزان فريب کاري, مانع عمده اي در راه همکاري بين المللي ايجاد مي کند. اما به نظر قائلين به اين نظريه, آنارشي و بي نظمي مساوي و مترادف عدم همکاري نيست. اگر با انديشيدن ساز و کارها و راههايي بتوان به گونه اي از ميزان بي اعتمادي حاصل از عدم اطلاعات کاست و هزينه هاي فريب کاري را افزايش داد, امکان حصول همکاري بين المللي ميان کشورهاي خودپرست نيز وجود دارد.
با اتخاذ راهبردهاي تکرار تعامل, ايجاد سايه آينده, معامله به مثل و پيوند موضوعي از يک و تاسيس نهادها و رژيم هاي بين الملل که امکان عملي شدن استراتژي هاي مذکور در آنها وجود دارد از طرف ديگر, مي توان بر مشکل فريب کاري و عهد شکني غلبه کرد. با انجام بازي هاي مکرر و تعامل بين کشوري, امکان مقابله به مثل افزايش مي يابد و سايه آينده به وجود مي آيد که به نوبه خود هزينه فريب کاري را افزايش مي دهد. در چنين شرايطي, بازيگران اساس تحليل هزينه و سود, منفعت کوتاه مدت ناشي از عهدشکني و فريب کاري را فداي سود فزونتر همکاري دراز مدت خواهند کرد و دست به شروع و استمرار همکاري مي زنند, پيوند موضوعي نيز امکان اجرا و اعمال استراتژي تلافي به جاي آن ((Tit-for-Tat)) را به کشورهاي همکاري کننده مي دهد. بدين صورت که کشوري که در يک حوزه موضوعي فريب خورده و زيان کرده است, قادر است در يک حوزه موضوعي ديگر تلافي کند. با امکان تلافي در حوزه هاي مختلف, هزينه عهدشکني و فريب کاري نيز افزايش مي يابد.
اما نقش اساسي در ارتقا و تسهيل همکاري هاي بين المللي را نهادهاي بين المللي ايفا مي کنند. در چهارچوب نهادها و رژيم هاي بين المللي امکان اجراي استراتژي هاي مختلف فراهم مي شود. نهادهاي بين المللي به معناي الگوهاي شناخته شده رفتار يا عمل است که حول آن, انتظارات بازيگران همگرا و به هم نزديک مي شوند. اين دسته از قواعد چهار تغيير را در محيط تعامل کشورها ايجاد مي کنند که باعث تسهيل و تسريع همکاري مي شوند.
اولا, نهادها قادرند تعداد و ميزان مبادلات بين کشورها را در طول زمان افزايش دهند. اين تکرار نهادمند به سه صورت باعث کاهش فريب کاري که مهم ترين مانع همکاري است مي شود. افزايش هزينه هاي فريب کاري با ايجاد چشم انداز سودهاي آينده از راه همکاري و به تبع آن, سايه آينده جهت بازداشتن عهدشکني, تکرار تعامل هم چنين به کشور فريب خورده اجازه مقابله به مثل و تلافي کردن را مي دهد مجازات عهدشکن و ناقض همکاري را ميسر مي سازد. سرانجام به کشورهاي وفادار به همکاري پاداش و حسن اعتبار مي بخشد و با بي اعتبار کردن پيمان شکنان آنان را مجازات مي کند.
ثانيا, نهادها پيوند موضوعي را امکان پذير مي سازند. پيوند موضوعي انگيزه پيمان شکني در کشورها را کاهش مي دهد چون امکان تلافي همکار آنها در حوزه ديگر وجود دارد. پيوند موضوعي هم چنين از طريق افزايش ضريب فريب کاري امکان تلافي کردن را فراهم مي کند.
ثالثا, قواعد و نهادها مي توانند اطلاعات شرکت کنندگان در فرايند همکاري را ارتقا بخشند, که اين نيز به نوبه خود نظارت بر اعمال و رفتار کشورها را امکان پذير مي سازد. افزايش حجم اطلاعات به دو صورت, فريب کاري و عهدشکني را کاهش مي دهد, احتمال گير افتادن فريب کار و پيمان شکن را افزايش مي دهد و مهم تر از آن ترکيباتي را ايجاد مي کند که قبل از اين که يک کشور فريب بخورد, آن را قادر مي سازد که اقدامات پيش گيرانه اي را صورت دهد.
رابعا, نهادها قادرند هزينه هاي معامله را کاهش دهند. وقتي نهادها , کارکردهايي را که ذکر شد ايفا کنند, کشورها مي توانند تلاش کمتري براي مذاکره در مورد همکاري و نظارت بر توافقات صورت دهند. با افزايش کارآيي همکاري بين المللي و سودمندي نهادها, گرايش کشورها به همکاري در چهارچوب نهادها بيشتر مي شود.
حال رساله حاضر در صدد آن است که تلاش ايران و ترکيه در جهت کسب و حفظ منافع خود را در يک بحث تئوريک در قالب تئوري بازي ها مورد بررسي قرار دهد. نظريه بازي ها شکل تخصصي رياضي شده مدل بازيگر خردمند در نظريه هاي تصميم گيري است. اولين بار اين نظريه از سوي اميل پورلرياضيدان بزرگ فرانسوي در سال 1921 مطرح شد. بعدها دانشمندان ديگر مانند جان فول نيومانبه تکميل نظريه پرداختند.
فصل دوم:
کاربرد نظريه بازيها در بررسي رقابت و همکاري در روابط بين الملل
نظريه بازيها بر نوعي استدلال انتزاعي, حاصل تلفيق منطق و رياضيات, استوار است. تقريبا تمامي نظريه پردازان بازي ها بر اين عقيده اند که نظريه مورد استفاده آنها مورد توجه شيوه رفتار بالفعل در وضعيت هاي منازعات نيست بلکه بر رفتار موسوم به رفتار صحيح عقلايي در وضعيت هاي منازعه آميزي ناظر است که طي آنها شرکت کنندگان در منازعه سعي در بردن دارند. به اقتضاي تجزيه و تحليل نظري است که نظريه پردازان بازيها رفتار عقلايي را مفروض مي انگارند چرا که اين فرض را براي نظريه پردازي پيش از فرض معکوس آن مفيد تشخيص داده اند.
نظريه پردازان روابط بين الملل و نظريه پردازان بازي ها به پندارهايي نظير اين قائلند چنانچه افراد در يک وضعيت معين خواهان کسب پيروزي يعني حصول هدفي که طرف ديگر در صدد محروم ساختن آنها از آن است باشند و به فرض اين که هر يک از دو طرف معتقد باشند حريفشان نيز همچون خود وي محاسبه گراني عقلايي و به اندازه خود علاقمند به حدس اقدامات طرف مقابل خويش مي باشند در صورتي که هر طرف براي گير انداختن حريف تلاش نمايد در اين حال مي توان به دسته بندي آن گونه فرآيندهاي فکري پرداخت که افراد يا دولتها بر اساس آنها در مورد نوع اقدامي که با بيشترين احتمال برايشان سودمند است به محاسبه مي پردازند.در واقع هر بازي به وسيله عناصر زير مشخص مي شود:
بازيکنان که بنا به فرض سعي درکسب پيروزي يا بهينه کردن نتايج دارند.
پرداخت هايي که ممکن است براي بازيکنان مختلف بسته به نظام هاي ارزشي آنها معاني مختلفي داشته باشد.
مجموعه اي از قواعد زير بنايي مناسب براي بازي.
شرايط اطلاعاتي که تعيين کننده چند و چون آگاهي هر بازيکن از محيط اطراف و انتخاب هاي بلافاصله يا با تاخيري است که توسط بازيکن يا بازيکنان ديگر صورت گرفته است.
محيط کلي که بازي در آن اجرا مي شود قطع نظر از اينکه بازيکنان آن را به طور کامل درک کنند يا نه
فعل و انفعالات حرکتهاي رقابت آميزي که طي آن هر يک از انتخاب هاي متوالي يک بازيکن (بازيکنان) ديگر را تشويق به اصلاح انتخاب هاي بعدي خويش سازد.
روابط بين الملل به مثابه يک بازي
روابط بين الملل يا عملکرد نظام بين الملل را نمي توان صرفا در داخل چارچوب تحليلي يک بازي به طور کامل درک کرد. ولي الگوها و فرآيندهاي روابط بين الملل غالبا ويژگيهاي بازي گونه معيني را از خود متجلي مي سازد. از آنجا که نظريه بازيها و بازي سازي روابط تنگاتنگي با تصميم گيري و چانه زني دارند لذا احتمالا براي مطالعه روابط بين الملل وسياست بين الملل که در آن معمولا صحبت از انجام حرکتي بر روي صفحه شطرنج ديپلماسي, لاف زدن, به کارگيري اهرم چانه زني و تلاش براي حدس زدن اقدامات حريف يا گير انداختن حريف است, مناسب مي باشند. در تحليل نهايي درک بازي سياست بين الملل با تمام پيچيدگيهايش چه براي ذهن بشر و چه براي بزرگترين ماشين هاي محاسبه گر, بي نهايت دشوار وشايد غير ممکن است. با اين وجود, در عين اعتراف به محدوديت هاي نظريه بازي ها باز هم مي توان آن را ابزار سودمندي براي طرح فرضيه هايي دانست که ممکن است موجب روشن تر شدن مطالعه گزينه هاي استراتژيکي شوند که پيش روي تصميم گيرندگان سياست خارجي قرار دارند.
انواع بازيها در روابط بين الملل
1-2- بازي با حاصل جمع جبري صفر
متداول ترين تفکيک مقدماتي که در نظريه بازيها صورت گرفته است, تفکيک ميان بازي با حاصل جمع صفر و بازي با حاصل جمع غير صفر است که هر يک انواع خاص خود را دارند. در يک بازي با حاصل جمع صفر بين بازيکن الف و ب, ميزان امتيازي که بازيکن الف به دست مي آورد بازيکن ب به همان اندازه امتياز از دست مي دهد و عکس آن نيز صادق است يعني به هر ميزان که بازيکن ب امتياز به دست بياورد, بازيکن الف امتياز از دست مي دهد. در بازي با حاصل جمع جبري صفر, جمع جبري تمام پرداختهايي که به همه بازيکنان صورت مي گيرد برابر صفر است. به ترتيبي که هر ميزان که يک بازيکن مي برد, بازيکن يا بازيکنان ديگر به ناچار آن را از دست مي دهند. رقابت در نامزد انتخاباتي بر سر يک کرسي مجلس و يا بازي شطرنج نمونه اي از بازي هاي با حاصل جمع جبري صفر مي باشند.
2-2- بازي با حاصل جمع غير صفر يا حاصل جمع متغير
اين بازي از آن جهت که برد يک طرف لزوما به معناي باخت طرف ديگر نيست, صرفا رقابت آميز نمي با شد. در اين بازي جمع جبري بردها و باخت ها ضرورتا نبايد صفر شود. بازيهاي با حاصل جمع غير صفر مي توانند فقط شامل دو بازيکن يا تعداد بيشتري از بازيکنان باشند. در اين بازي هم عنصر تعارض و هم عنصر همکاري از اهميت برخوردار است. در برخي از دفعات اجراي بازي هر دو بازيکن يا برخي از بازيکنان خواهند برد و در پايان بازي هر دو بازيکن يا برخي از بازيکنان به درجات مختلف مي توانند پيش تر از ديگران باشند. در يک بازي با حاصل جمع غير صفر غالبا چندين پرداخت مختلف وجود دارد که برخي از آنها بسيار خوب و بسيار بد و برخي تا حدودي خوب يا بد هستند. پرداختها بستگي به اين دارد که آيا بازيکنان با يکديگر همکاري مي کنند, گلوي همديگر را ميفشارند, يا استراتژي هاي تعارض خود را به درجات مختلف با هم تلفيق مي کنند. بازي هاي دو نفره با حاصل جمع غير صفر را مي توان بر اساس همکاري يا بر اساس همکاري نيز اجرا و تعريف نمود. در يک بازي بر اساس عدم همکاري ارتباط برقرار کردن آشکار مجاز نيست بلکه گزينه هر طرف تنها بعد از اجراي بازي براي ديگري آشکار مي شود.
در بازي با حاصل جمع متغير صرفا تعارض بر سر منافع بازيگران حاکم نيست بلکه بازيگران مي توانند با اتخاذ استراتژيهاي انتخابي خود بر سرنوشت جبري واقعيات مبادلاتي بين خود تاثير بگذارند. با عنايت به تئوري بازي ها در روابط بين الملل اگر کشور عراق را صحنه بازي فرض کنيم, دو کشور ايران و ترکيه هر کدام با دلايل مختلفي داراي منافع حياتي در عراق مي باشند, ترکيه که ادعاي تاريخي نسبت به مناطقي ا ز شمال عراق دارد, همواره تلاش نموده است که از اين روند براي به انحاء مختلف از جمله حمايت از اقليت ترکمن ساکن در منطقه جهت دستيابي به دو هدف اقتصادي و امينتي يعني سرکوب اکراد و تداوم صدور نفت عراق از طريق خط لوله ترکيه بهره برداري نمايد و در اين روند مداخله قدرتهاي خارجي را تحديد و تهديد کننده خود تلقي کرده است. ايران نيز نه تنها نگراني هاي سياسي و امنيتي و اقتصادي ندارد, بلکه اشتراکات قومي و مذهبي با شيعيان و اکراد موجب تقويت نفوذ و تصميم گيري سياستمدارانش شده است. از طرف ديگر هر دو کشور ايران و ترکيه در عراق داراي علايق و اختلافاتي هستند که الزاما آنها را به همکاري و گاه رقابت سوق مي دهد. هر دو کشور با توجه به حوادث کردستان عراق از آينده سياسي اين کشور و تهديد امنيت ملي خويش ناچار به همکاري هستند و از طرف ديگر اشتراکات مذهبي ايران و اکثريت جمعيت شيعيان موجب بدبيني ترکها نسبت به ايران ورقابت ميان دو کشور شده است. لذا کسب امتيازات براي ايران و ترکيه در اين صحنه بازي مي تواند در زمينه هاي سياسي, امنيتي و اقتصادي مورد بررسي قرار گيرد اين روند همان تئوري بازي با حاصل جمع جبري غير صفر است که مي تواند به عنوان فرضيه اصلي اين پژوهش مورد اهتمام قرار گيرد.