مقاله واقعه غدیر 27 ص

مقاله واقعه غدیر 27 ص (docx) 28 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 28 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

واقعه غدیر از نظر محاسبات اجتماعی, پیامبر (ص) احتمال می داد که در طریق انجام این مأموریت ممکن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و خداوند برای تقویت اراده او می فرماید: «و الله یعصمک من » الناس ● حجهٔ الوداع پیامبر گرامی (ص) در سال دهم هجرت برای انجام فریضه و تعلیم مراسم حج به مکه عزیمت کرد. این بار انجام این فریضه با آخرین سال عمر پیامبر عزیز مصادف شد و از این جهت آن را «حجهٔ الوداع» نامیدند. افرادی که به شوق همسفری و یا آموختن مراسم حج همراه آن حضرت بودند تا صد و بیست هزار تخمین زده شده اند. .... مراسم حج به پایان رسید و پیامبر اکرم (ص) راه مدینه را, در حالی که گروهی انبوه او را بدرقه می کردند و جزکسانی که در مکه به او پیوسته بودند همگی در رکاب او بودند, در پیش گرفت. چون کاروان به پهنه بی آبی به نام «غدیرخم» رسید که در سه میلی«جحفه» قرار دارد, پیک وحی فرود آمد و به پیامبر فرمان توقف داد.پیامبر نیز دستور داد که همه از حرکت باز ایستند و بازماندگان فرا رسند. کاروانیان از توقف ناگهانی و به ظاهر بی موقع پیامبر در این منطقه بی آب, آن هم در نیمروزی گرم که حرارت آفتاب بسیار سوزنده و زمین تفتیده بود, درشگفت ماندند. مردم با خود می گفتند: فرمان بزرگی از جانب خدا رسیده است ودر اهمیت فرمان همین بس که به پیامبر مأموریت داده است که در این موقع نامساعد همه را از حرکت باز دارد و فرمان خدا را ابلاغ کند. فرمان خدا به رسول گرامی طی آیه زیر نازل شد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس (مائده: ۶۷) «ای پیامبر, آنچه را از پروردگارت بر تو فرود آمده است به مردم برسان و اگر نرسانی رسالت خدای را بجا نیاورده ای ; و خداوند تو را از گزند مردم حفظ می کند. دقت در مضمون آیه ما را به نکات زیر هدایت می کند: ▪ اولاً: فرمانی که پیامبر (ص) برای ابلاغ آن مأمور شده بود آنچنان خطیر و عظیم بود که هرگاه پیامبر (بر فرض محال) در رساندن آن ترسی به خود راه می داد و آن را ابلاغ نمی کرد رسالت الهی خود را انجام نداده بود, بلکه با انجام این مأموریت رسالت وی تکمیل می شد. به عبارتی دیگر, هرگز مقصود از «ما انزل الیک» مجموع آیات قرآن و دستورهای اسلامی نیست. زیر ناگفته پیداست که هرگاه پیامبر (ص) مجموع دستورهای الهی را ابلاغ نکند رسالت خود را انجام نداده است و یک چنین امربدیهی نیاز به نزول آیه ندارد. بلکه مقصود از آن, ابلاغ امر خاصی است که ابلاغ آن مکمل رسالت شمرده می شود و تاابلاغ نشود وظیفه خطیر رسالت رنگ کمال به خود نمی گیرد. ینابراین, باید مورد مأموریت یکی از اصول مهم اسلامی باشد که با دیگر اصول و فروع اسلامی پیوستگی داشته پس از یگانگی خدا و رسالت پیامبر مهمترین مسئله شمرده شود. ▪ ثانیاً: از نظر محاسبات اجتماعی, پیامبر (ص) احتمال می داد که در طریق انجام این مأموریت ممکن است از جانب مردم آسیبی به او برسد و خداوند برای تقویت اراده او می فرماید: «و الله یعصمک من الناس». اکنون باید دید از میان احتمالاتی که مفسران اسلامی در تعیین موضوع مأموریت داده اند کدام به مضمون آن نزدیکتر است. محدثان شیعه و همچنین سی تن از محدثان بزرگ اهل تسنن بر آنند که آیه در غدیر خم نازل شده است و طی آن خدا به پیامبر (ص) مأموریت داده که حضرت علی (ع) را به عنوان «مولای مؤمنان» معرفی کند. ولایت و جانشینی امام پس از پیامبر از موضوعات خطیر و پر اهمیتی بود که جا داشت ابلاغ آن مکمل رسالت باشد و خودداری از بیان آن, مایه نقص در امر رسالت شمرده شود. همچنین جا داشت که پیامبر گرامی, از نظر محاسبات اجتماعی و سیاسی, به خود خوف و رعبی راه دهد, زیراوصایت و جانشینی شخصی مانند حضرت علی (ع) که بیش از سی و سه سال از عمر او نگذشته بود بر گروهی که ازنظر سن و سال از او به مراتب بالاتر بودند بسیار گران بود. گذشته از این, خود بسیار از بستگان همین افراد که دور پیامبر (ص) را گرفته بودند در صحنه های نبرد به دست حضرت علی (ع) ریخته شده بود و حکومت چنین فردی برمردمی کینه توز بسیار سخت خواهد بود. به علاوه, حضرت علی (ع) پسر عمو و داماد پیامبر (ص) بود و تعیین چنین فردی برای خلافت در نظر افراد کوته بین به یک نوع تعصب فامیلی حمل می شده است. ولی به رغم این زمینه های نامساعد, اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفت که پایداری نهضت را با نصب حضرت علی (ع) تضمین کند و رسالت جهانی پیامبر خویش را با تعیین رهبر و راهنمای پس از او تکمیل سازد. ● شرح واقعه غدیر آفتاب داغ نیمروز هجدهم ماه ذی الحجه بر سرزمین غدیر خم به شدت می تابید و گروه انبوهی که تاریخ تعداد آنهارا از هفتاد هزار تا صد و بیست هزار ضبط کرده است در آن محل به فرمان پیامبر خدا فرود آمده بودند و در انتظارحادثه تاریخی آن روز به سر می بردند, در حالی که از شدت گرما رداها را به دو نیم کرده, نیمی بر سر و نیم دیگر را زیرپا انداخته بودند. در آن لحظات حساس, طنین اذان ظهر سراسر بیابان را فرا گرفت و ندای تکبیر مؤذن بلند شد. مردم خود را برای ادای نماز ظهر آماده کردند و پیامبر نماز ظهر را با آن اجتماع پرشکوه, که سرزمین غدیر نظیر آن را هرگز به خاطرنداشت, بجا آورد و سپس به میان جمعیت آمد و بر منبر بلندی که از جهاز شتران ترتیب یافته بود قرار گرفت و باصدای بلند خطبه ای به شرح زیر ایراد کرد: «ستایش از آن خداست. از او یاری می خواهیم و به او ایمان داریم و بر او توکل می کنیم و از شر نفسهای خویش وبدی کردارهایمان به خدایی پناه می بریم که جز او برای گمراهان هادی و راهنمایی نیست ; خدایی که هر کس راهدایت کرد برای او گمراه کننده ای نیست. گواهی می دهیم که خدایی جز او نیست و محمد بنده خدا و فرستادهء اوست. هان ای مردم, نزدیک است که من دعوت حق را لبیک گویم و از میان شما بروم. و من مسئولم و شما نیز مسئول هستید. درباره من چه فکر می کنید؟ یاران پیامبر گفتند: گواهی می دهیم که تو آیین خدا را تبلیغ کردی و نسبت به ما خیر خواهی و نصیحت کردی و دراین راه بسیار کوشیدی خداوند به تو پاداش نیک بدهد. پیامبر اکرم (ص), وقتی مجدداً آرامش بر جمعیت حکمفرما شد, فرمود: آیا شما گواهی نمی دهید که جز خدا, خدایی نیست و محمد بنده خدا و پیامبر اوست ؟ بهشت و دوزخ و مرگ حق است و روز رستاخیر بدون شک فرا خواهد رسید و خداوند کسانی را که در خاک پنهان شده اند زنده خواهد کرد؟ یاران پیامبر گفتند: آری, آری, گواهی می دهیم. پیامبر (ص) ادامه داد: من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار می گذارم ; چگونه با آنها معامله خواهید کرد؟ ناشناسی پرسید: مقصود ازاین دو چیز گرانبها چیست ؟ پیامبر (ص) فرمود: ثقل اکبر کتاب خداست که یک طرف آن در دست خدا و طرف دیگرش در دست شماست. به کتاب او چنگ بزنیدتا گمراه نشوید. و ثقل اصغر عترت و اهل بیت من است. خدایم به من خبر داده که دو یادگار من تا روز رستاخیر از هم جدا نمی شوند. هان ای مردم, بر کتاب خدا و عترت من پیشی نگیرید و از آن دو عقب نمانید تا نابود نشوید. در این موقع پیامبر (ص) دست حضرت علی (ع) را گرفت و بالا برد, تا جایی که سفیدی زیر بغل او بر همه مردم نمایان شد و همه حضرت علی (ع) را در کنار پیامبر دیدند و او را به خوبی شناختند و دریافتند که مقصود از این اجتماع مسئله ای است که مربوط به حضرت علی (ع) است و همگی با ولع خاصی آماده شدند که به سخنان پیامبر (ص) گوش فرا دهند. پیامبر فرمود: هان ای مردم, سزاوارترین فرد بر مؤمنان از خود آنان کیست ؟ یاران پیامبر پاسخ دادند: خداوند و پیامبر او بهتر می دانند. یامبر (ص) ادامه داد: خداوند مولای من و من مولای مؤمنان هستم و بر آنها اوز خودشان اولی و سزاوارترم. هان ای مردم, «هر کس که من مولا و رهبر او هستم, علی هم مولا و رهبر اوست». رسول اکرم (ص) این جمله آخر را سه بار تکرار کرد و سپس ادامه داد: - بنا به نقل احمد بن حنبل در مسند او, پیامبر (ص) این جمله را چهار بار تکرار کرد. پروردگارا, دوست بدار کسی را که علی را دوست بدارد و دشمن بدار کسی را که علی را دشمن بدارد. خدایا, یاران علی را یاری کن و دشمنان او را خوار و ذیل گردان. پروردگارا, علی را محور حق قرار ده. سپس افزود: لازم است حاضران به غایبان خبر دهند و دیگران را از این امر مطلع کنند. هنوز اجتماع با شکوه به حال خود باقی بود که فرشته وحی فرود آمد و به پیامبر گرامی (ص) بشارت داد که خداوند امروز دین خود را تکمیل کرد و نعمت خویش را بر مؤمنان بتمامه ارزانی داشت. الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً (سوره مائده, آیه ۳). در این لحظه, صدای تکبیر پیامبر (ص) بلند شد و فرمود: خدا را سپاسگزارم که دین خود را کامل کرد و نعمت خود را به پایان رسانید و از رسالت من و ولایت علی پس ازمن خشنود شد. پیامبر از جایگاه خود فرود آمد و یاران او, دسته دسته, به حضرت علی (ع) تبریک می گفتند و او را مولای خود ومولای هر مرد و زن مؤمنی می خواندند. در این موقع حساس بن ثابت, شاعر رسول خدا, برخاست و این واقعه بزرگ تاریخی را در قالب شعری با شکوه ریخت و به آن رنگ جاودانی بخشید. از چکامه معروف او فقط به ترجمه دو بیت می پردازیم: پیامبر به حضرت علی فرمود: برخیز که من تو را به پیشوایی مردم و راهنمایی آنان پس از خود برگزیدم. هر کس که من مولای او هستم, علی نیز مولای او است. مردم! بر شما لازم است از پیروان راستین و دوستداران واقعی علی باشد. فمن کنت مولاه فهذا ولیه فکونوا له اتباع صدق موالیا آنچه نگارش یافت خلاصه این واقعه بزرگ تاریخی بود که در مدارک دانشمندان اهل تسنن وارد شده است. درکتابهای شیعه این واقعه به طور گسترده تر بیان شده است. مرحوم طبرسی در کتاب احتجاج خطبه مشروحی از پیامبر (ص) نقل می کند که علاقه مندان می توانند به آن کتاب مراجعه کنند. ● واقعه غدیر هرگز فراموش نمی شود اراده حکیمانه خداوند بر این تعلق گرفته است که واقعه تاریخی غدیر در تمام قرون و اعصار, به صورت زنده دردلها و به صورت مکتوب در اسناد و کتب, بماند و در هر عصر و زمانی نویسندگان اسلامی در کتابهای تفسیر و حدیث و کلام و تاریخ از آن سخن بگویند و گویندگان مذهبی در مجالس وعظ و خطابه درباره آن داد سخن دهند و آن را ازفضایل غیر قابل انکار حضرت علی (ع) بشمارند. نه تنها خطبا و گویندگان, بلکه شعرا و سرایندگان بسیاری از این واقعه الهام گرفته اند و ذوق ادبی خود را از تأمل در زمینه این حادثه و از اخلاص نسبت به صاحب ولایت مشتعل ساخته اند و عالیترین قطعات را به صورت های گوناگون و به زبانهای مختلف از خود به یادگار نهاده اند. از این جهت, کمتر واقعه تاریخی همچون رویداد غدیر مورد توجه دانشمندان, اعم از محدث و مفسر و متکلم وفیلسوف و خطیب و شاعر و مورخ و سیره نویس, قرار گرفته است و تا این اندازه درباره عنایت مبذول شده است. یکی از علل جاودانی بودن این حدیث, نزول دو آیه از آیات قرآن کریم درباره این واقعه است و تا روزی که قرآن باقی است این واقعه تاریخی نیز باقی خواهد بود و از خاطرها محو نخواهد شد. جامعه اسلامی در اعصار دیرینه آن را یکی از اعیاد مذهبی می شمرده اند و شیعیان هم اکنون نیز این روز را عیدمی گیرند و مراسمی را که در دیگر اعیاد اسلامی بر پا می دارند در این روز نیز انجام می دهند. از مراجعه به تاریخ به خوبی استفاده می شود که روز هجدهم ذی الحجهٔ الحرام در میان مسلمانان به نام روز عیدغدیر معروف بوده است, تا آنجا که ابن خلکان درباره مستعلی بن المستنصر می گوید: در سال ۴۸۷هجری در روز عیدغدیر که روز هجدهم ذی الحجهٔ الحرام است مردم با او بیعت کردند. و العبیدی درباره المستنصر بالله می نویسد: وی در سال ۴۸۷هجری, دوازده شب به آخر ماه ذی الحجه باقی مانده بود که درگذشت. این شب همان شب هجدهم ذی الحجه, شب عید غدیر است. نه تنها ابن خلکان این شب را شب عید غدیر می نمامد, بلکه مسعودی و ثعالبی نیز این شب را از شبهای معروف در میان امت اسلامی شمرده اند. ریشه این عید اسلامی به خود روز غدیر باز می گردد, زیرا در آن روز پیامبر (ص) به مهاجرین و انصار, بلکه به همسران خود, دستور داد که بر علی (ع) وارد شوند و به او در مورد چنین فضیلت بزرگی تبریک بگویند. زید بن ارقم می گوید: نخستین کسانی از مهاجرین که با علی دست دادند ابوبکر, عمر, عثمان, طلحه و زبیر بودند و مراسم تبریک وبیعت تا مغرب ادامه داشت. در اهمیت این رویداد تاریخی همین اندازه کافی است که صدو ده نفر صحابی حدیث غدیر را نقل کرده اند. البته این مطلب به معنی آن نیست که از گروه زیاد تنها همین تعداد حادثه را نقل کرده اند, بلکه تنها در کتابهای دانشمندان اهل تسنن نام صدو ده تن به چشم می خورد. درست است که پیامبر (ص) سخنان خود را در اجتماع صد هزار نفری القاء کرد, ولی گروه زیادی از آنان از نقاط دور دست حجاز بودند و از آنان حدیثی نقل نشده است. گروهی از آنان نیزکه این واقعه را نقل کرده اند تاریخ موفق به درج آن نشده است و اگر هم درج کرده به دست ما نرسیده است. در قرن دوم هجری, که عصر «تابعان» است, هشتاد و نه تن از آنان, به نقل این حدیث پرداخته اند. راویان حدیث در قرنهای بعد همگی از علما و دانشمندان اهل تسنن هستند و سیصد و شصت تن از آنان این حدیث را در کتابهای خود آورده اند و گروه زیادی به صحت و استواری آن اعتراف کرده اند. در قرن سوم نود و دو دانشمند, در قرن چهارم چهل و سه, در قرن پنجم بیست و چهار, در قرن ششم بیست, درقرن هفتم بیست و یک, در قرن هشتم هجده, در قرن نهم شانزده, در قرن دهم چهارده, در قرن یازدهم دوازده, در قرن دوازدهم سیزده, در قرن سیزدهم دوازده و در قرن چهاردهم بیست دانشمند این حدیث را نقل کرده اند. گروهی نیز تنها به نقل حدیث اکتفا نکرده اند بلکه درباره اسناد و مفاد آن مستقلاً کتابهایی نوشته اند. طبری, مورخ بزرگ اسلامی, کتابی به نام «الولایهٔ فی طریق حدیث الغدیر» نوشته, این حدیث را از متجاوز از هفتادطریق از پیامبر (ص) نقل کرده است. ابن عقده کوفی در رساله «ولایت» این حدیث را از صد و پنج تن نقل کرده است. ابوبکر محمد بن عمر بغدادی, معروف به جعانی, این حدیث را از بیست و پنج طریق نقل کرده است. تعداد کسانی که مستقلاً پیرامون خصوصیات این واقعه تاریخی کتاب نوشته اند بیست و شش نفر است. دانشمندان شیعه درباره این واقعه بزرگ کتابهای ارزنده ای نوشته اند که جامعتر از همه کتاب تاریخی «الغدیر» است که به خامه توانای نویسنده نامی اسلامی علامه مجاهد مرحوم آیهٔ الله امینی نگارش یافته است و در تحریر این بخش از زندگانی امام (ع) از این کتاب شریف استفاده فراوانی به عمل آمد. در غدير چه گذشت؟ واپسين ماههاى عمر پيامبر خدا(ص) همانند ابر رحمت از روى سر مردم آن روز مى‏گذشت. آن بزرگوار همراه هزاران ميهمان ديگر خانه خدا، كه از ضيافت رسمى حضرت حق برمى‏گشتند، به نزديكى سرزمين «جحفه‏» رسيد. در آخرين محدوده ميقات، جبرئيل بر آن حضرت نازل شد و اولين پيام رسالت‏بعد از توحيد را، كه اهميتش به اندازه‏23 سال رسالت‏بود، بر پيامبر(ص) ابلاغ كرد تا او براى آخرين بار پيام ولايت (1) را بازگويد و حجت را بر مردم آن روز و نسل‏هاى آينده تمام كند. از اينرو در آن جمعه مبارك در سه منزلى ميقات جحفه (2) فرمان تجمع حاجيان از بيت‏برگشته را صادر كرد. بلال اذان نماز را شروع نمود و پيامبر خدا(ص) كلام وحى نازل شده بر خويش را چنين زمزمه كرد: يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك من ربك و ان لم تفعل فما بلغت رسالته، و الله يعصمك من الناس ان الله لا يهدى القوم الكافرين (3) . اى پيامبر آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده كاملا به مردم برسان; اگر آن را [به جهاتى مانند تقيه و ...] ابلاغ نكنى، رسالت‏خداوند را انجام نداده‏اى. خداوند تو را از جميع خطرات [احتمالى] نگاه مى‏دارد و خداوند جمعيت كافران [لجوج] را هدايت نمى‏كند. پس از اجتماع مردم، درست كردن جايگاهى از جهاز شتران براى پيامبر گرامى اسلام و برگزار شدن نماز ظهر به جماعت (4) ، رسول خدا(ص) در برابر آنان ايستاد، ولى ايستادنش هيات خاصى داشت; زيرا مى‏خواست وحى را ابلاغ كند و در آخرين حج‏خود به آنان بگويد كه، خلا وجودى رسالت را امامت پر خواهد كرد، وصايت جايگزين آن خواهد شد و زمين از حجت‏خالى نخواهد بود. شما در پناه زعامت وصى من به سعادت هميشگى خواهيد رسيد. او پرچمدار دينى، سياسى، اجتماعى و الهى شما خواهد بود و شما را به ساحل نجات خواهد رساند. تثبيت امامت توسط پيامبر(ص) پيامبر گرامى اسلام(ص) به خاطر حساسيت و موضع‏گيرى‏هاى بعضى از افراد در برابر اعلان وصايت على بن‏ابى‏طالب(ع) آن را براى مدتى پنهان داشته، و ابلاغش را به تاخير انداخته بود. حال تصميم داشت اين امر عظيم و پر بركت را اعلام كند. بنا بر اين سكوت مردم را شكست و سخنانش را چنين آغاز كرد: ايها الناس انى قد نبانى اللطيف الخبير... اى مردم، بخشنده نعمت‏ها و آگاه به دقايق خلقت‏به من خبر داد كه هر پيامبرى نصف پيامبر قبلى خويش عمر كرده است و من گمان دارم كه بزودى بايد دعوت خداى را اجابت كنم. همانا من و شما همگى مسؤوليم; آيا من رسالتم را به شما نرسانده‏ام؟! همگى پاسخ دادند: ما گواهيم كه تو رسالت‏خويش را انجام دادى، ما را پند دادى و در راه خدا جهاد كردى; خداوند جزاى خير به شما عنايت كند. بعد همگى خداى را بر گفتار خويش شاهد گرفتند. آنگاه پيامبر خدا(ص) فرمود: آيا شما بر اينكه خداوند تنها معبودى است، جز او معبودى نيست، محمد بنده و پيامبر اوست و بهشت و دوزخ و برانگيخته شدن بعد از مرگ امرى حتمى است،شهادت‏نداديد؟ همگى در جواب گفتند: آنچه را فرمودى مورد گواهى و اقرار ما است. بعد فرمود: بارالها، خود بر تصديق اينان گواه باش. سپس چنين ادامه داد: اى مردم، خداوند ولى و سرپرست و اختياردار من است و من بر شما و همه مؤمنان ولايت دارم. آگاه باشيد، هر كسى كه من ولى او بودم، على ابن‏ابيطالب[عليه السلام] مولاى او خواهد بود. پروردگارا، هر كس او را دوست دارد، دوست‏بدار و هر كس با وى دشمنى كند، دشمن بدار (5) . واقعه غدير و راويان روايات بيانگر واقعه غدير، خطبه پيامبر خدا(ص) و معرفى على بن‏ابى‏طالب به وسيله آن حضرت، متواتر است و بيشتر كتب تفسيرى و تاريخى اهل سنت و شيعه را فرا گرفته است. محدثينى چون ابوسعيد خدرى و عبدالله بن‏عباس، هر يك به طور جداگانه، حديث غدير را با يازده طريق نقل كرده‏اند و براء بن‏عاذب آن را با سه طريق باز گفته است; افراد ديگرى مانند جابر بن‏عبدالله انصارى، عمار ياسر، سلمان فارسى، عمر بن‏خطاب، زيد بن‏ارقم و همسرش نيز آن را نقل كرده‏اند (6) . دانشمند عالى مقام، پاسدار بزرگ ولايت‏حضرت علامه امينى(ره) در اين باره چنين مى‏نويسد: حديث غدير را يكصد و ده تن از صحابه و ياران پيامبر خدا(ص) و نيز هشتاد و چهار نفر از تابعين نقل مى‏كنند. آن بزرگوار سپس از سيصد و شصت نفر از نويسندگان و كتب معروف اسلامى نقل‏مى‏كند: حديث غدير از قطعى‏ترين روايات متواتر است. چنانچه كسى در تواتر اين روايت ترديد كند، نمى‏تواند هيچ حديث متواتر ديگرى را بپذيرد (7) . امت در پرتو امامت اعلان امامت على بن‏ابى‏طالب(ع) طرفداران اسلام ناب محمدى(ص) را مسرور كرده، سره را از ناسره و طالبان حقيقت را از جويندگان زر و زور جدا كرد. تزويرگرانى كه حالاتشان نشان‏دهنده معتقدات و بينش آنان بود. خداوند اين دو پيامد مهم را براى پيامبرش چنين بازگو مى‏كند: اليوم ياس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم اخشون اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا (8) . ياس و نااميدى كافران، كوردلان از خدا بى‏خبر كه اسلام حقيقى را پنهان داشتند را فرار گرفت، شما از [تحركات] آنان هيچ وحشتى به خود راه ندهيد و فقط از من بترسيد. [به مؤمنين بگو] امروز [با نصب امامت و رهبرى] دين شما را كامل و نعمتهاى خود را بر شما تمام كردم و اسلام را براى شما دين قرار دادم. بعد از معرفى پيامبر خدا(ص) نيروهاى متعهد و مؤمن پيشواى خود را يافتند و سعى كردند در همه دوران كارهاى خود را بر محور وجودى امامشان انجام دهند. آنها حضرت على(ع) را چنان يافتند كه پيامبر(ص) فرموده بود: على مع الحق و الحق مع على يدور معه حيثما دار (9) هر جا على وجود دارد حقيقت آنجاست و هر جا حقيقت است على آنجاست هميشه گفتار، كردار و وجود على بن‏ابى‏طالب(ع) محور حق است. بدين ترتيب غدير روز بلوغ حق، عزت، شكوه و توان اسلام شد. در آن روز امامت عزت و اميد نبوت شد. مردم از عمق جان دست على را مى‏فشردند و مى‏گفتند: بخ، بخ لك يا على اصحبت مولاى و مولى كل مؤمن و مؤمنة (10) ; آفرين بر تو، آفرين بر تو اى فرزند ابوطالب; تو مولا و رهبر من و تمام مردان و زنان با ايمان شدى. حسان بن‏ثابت، شاعر معروف، آن روز از پيامبر خدا (ص) اجازه خواست و در باره واقعه بزرگ اسلامى چنين سرود: يناديهم يوم الغدير نبيهم بخم و اسمع بالرسول مناديا فقال و من مولاكم و وليكم فقالوا و لم يبدوا هناك التعاديا الهك مولانا و انت ولينا فلن تجدن منا لك اليوم عاصيا فقال له قم يا على فاننى رضيتك من بعدى اماما و هاديا فمن كنت مولاه فهذا وليه فكونوا له اتباع صدق مواليا هناك دعا اللهم وال وليه و كن للذى عادى عليا معاديا (11) پيامبر خدا(ص) آنان را در روز غدير ندا داد، چه نداى ارزشمندى. او فرمود: مولاى شما و سرپست‏شما چه كسى است؟ آنان بى‏درنگ گفتند: خداى تو مولاى ماست و تو سرپرست و ولى امر مايى. ما هرگز از فرمان تو سرپيچى نخواهيم كرد. در آن هنگام، پيامبر(ص) به على فرمود: برخيز من تو را انتخاب كردم تا بعد از من امام و رهبر باشى. بعد فرمود: هر كس من مولا و رهبر اويم اين مرد مولا و رهبر او خواهد بود; پس شما همگى، از سر صدق، از او پيرورى كنيد. بارالها، دوست او را دوست‏بدار و دشمن او را دشمن بدار. رسول خدا(ص) از حسان بن‏ثابت تقدير و تشكر كرد و از خداوند خواست پيوسته او را با روح‏القدس تاييد كند (12) ; زيرا او از آرمان پيامبر(ص) كه تثبت جانشينى على‏بن ابى‏طالب بود حمايت كرده، مردم را نيز به حمايت طلبيد. اشعار او براى هميشه در تاريخ باقى ماند و سند عزت و افتخارش شد. عيد غدير سنت جاويد پيامبر خدا(ص) دوست داشت عيد غدير، كه جشن ولايت و تعيين رهبرى است، براى هميشه باقى بماند و مسلمانان در همه اعصار آن را زنده و جاويد بدارند; زيرا ياد على، نام على و غدير على چيزى جز استمرار رسالت و اسلام ناب محمدى(ص) نيست. در بسيارى از كتابهاى تاريخى چنين مى‏خوانيم: در روز غدير، بعد از انتصاب على بن‏ابى‏طالب(ع) به جانشينى پيامبر(ص)، رسول خدا در خيمه اختصاصى خويش نشست و فرمان داد امير مؤمنان(ع) در خيمه ديگرى به تنهايى بنشيند. سپس دستور داد تا همه مردان، يكى پس از ديگرى، داخل خيمه آن حضرت شوند و بر امام و رهبر آينده خويش تبريك و تهنيت گويند. چون مردان همگى تبريك گفتند، رسول خدال(ص) به زنان نيز فرمان داد تا داخل خيمه آن حضرت شوند و تبريك گويند. پس زنان نيز تبريك گفتند (13) . اين فرمان پيامبر خدا(ص) معنايى جز بيعت نداشت. آن حضرت دوست داشت اين سنت الهى براى هميشه در ميان مسلمانان باقى بماند و عيدى از اعياد مسلمين شود. امام صادق(ع) در جمع يارانش بود; از عيد غدير و هجدهم ذى‏حجه سال دهم هجرى سخن به ميان آمد، آن حضرت از جدش پيامبر خدا(ص) چنين نقل كرد: يوم الغدير افضل اعياد امتى و هو اليوم الذى امرنى الله - تعالى ذكره - فيه بنصب اخى على بن‏ابى‏طالب علما لامتى يهتدون به من بعدى و هو اليوم الذى اكمل الله فيه الدين و اتم على امتى فيه النعمة و رضي لهم الاسلام دينا (14) ; برترين عيدهاى امت من روز غدير است و آن روزى است كه خداوند مرا امر كرد كه على [عليه السلام] را رهبر امت اسلامى قرار دهم تا مردم بعد از من به وسيله او هدايت‏شوند; و آن روزى است كه خداوند [با اعلام وصايت و امامت على(ع)] دين خويش را كامل و نعمت‏هايش را بر امت تمام كرد; و دين اسلام را [به عنوان آيين هميشگى] براى آنان انتخاب كرد. «امام رضا(ع) و عيد غدير» فياض بن‏محمد طوسى، كه 90 سال از عمرش گذشته بود، در سال‏259 ه.ق در طوس در برابر جمعى چنين گفت: روز عيد غدير همراه گروهى در خدمت على بن‏موسى‏الرضا (عليه السلام) بوديم. آن حضرت به مناسبت عيد غدير همه ما را جهت افطارى نگه داشت، براى خانواده‏هاى اين گروه غذا فرستاد و لباس و انگشتر و نعلين هديه كرد. آنگاه درباره فضيلت روز غدير و آنچه پيش آمده بود سخن گفت و از پدر گرامى و اجدادش چنين نقل كرد: در زمان جدم اميرالمؤمنين (عليه السلام) عيد غدير با روز جمعه مصادف شد، حضرت آن روز نماز جمعه را اقامه كرده، خطبه‏اى مفصل خواند و مردم را به برپا داشتن عيد ولايت و وصايت‏بسيار تشويق و ترغيب كرد. آنگاه حضرت رضا(ع) خطبه جدش را براى ما نقل كرد (15) . پس برگزارى عيد سعيد غدير خواسته پيامبر خدا(ص) اهل بيت(ع) و همه مسلمانان بوده است. از سوى ديگر، بنى‏اميه و بنى‏عباس همواره سعى مى‏كردند مراسم عيد سعيد غدير به فراموشى سپرده شود، زيرا احياى اين سنت الهى چيزى جز مشروعيت‏حكومت اهل بيت - عليهم السلام - نبود. از اين رو تا نيمه قرن چهارم اين شعار اسلامى از سوى حكومتها فراموش شده بود. سر انجام وقتى كه آل‏بويه قدرت پيدا كرد، عيد سعيد غدير را رسميت‏بخشيد. در سال 352 ه.ق معزالدوله مراسم عيد غدير و نيز سوگوارى عاشورا در دربار برپا كرد. در سايه حكومت آل‏بويه اين مراسم بتدريج در گوشه و كنار علنى شد (16) . به هر حال، عيد سعيد غدير در تاريخ فراز و نشيب بسيار ديده است و اين خود بر اصالت اين شعار اسلامى و الهى گواهى مى‏دهد. فاطمه زهرا(س) براى احياى حادثه غدير و تعيين وصايت و ولايت، كه خواسته ديرينه رسول خدا(ص) بود، بعد از رحلت پدر در كنار قبور شهداى احد به محمود بن‏لبيد فرمود: «و اعجبا اعجبا انسيتم يوم غدير خم؟... اشهد الله تعالى لقد سمعت رسول الله [صلى الله عليه وآله] يقول: علي خير من اخلفه فيكم، و هو الامام و الخليفة بعدى... (17) » شگفتا، آيا حادثه عظيم غدير خم را فراموش كرده‏ايد؟!... خدا را گواه مى‏گيرم خود شنيدم كه رسول خدا(ص) فرمود: على بهترين كسى است كه او را در ميان شما جانشين خود قرار مى‏دهم، على [عليه السلام] امام و خليفه بعد از من است... امروز نيز جشن گرفتن عيد سعيد غدير چيزى جز احياى شعائر اسلامى نيست. برگزارى اين عيد پيامبر و اهل بيت (عليهم السلام) را خوشحال مى‏كند; پس لازم است در هر كوى و برزنى پرچمهاى شادى برافراشته شود، مؤمنان به ديدار يكديگر بشتابند و اين روز را تبريك گويند. ----------------------------------------------------------------------------------------------------- پى‏نوشتها: 1ء - در تفسير آيه شريفه: و انذر عشيرتك الاقربين (خويشان نزديك خود را هشدار ده) آمده است كه پيامبر خدا (ص) در اولين مرتبه ابلاغ نبوت در برابر چهل نفر از خويشاوندان خود بعد از ايمان آوردن على(ع) او را جانشين و خليفه بعد از خود انتخاب كرد. الكامل و التاريخ، ابن اثير، ج 2، ص‏63; مسند احمد بن‏حنبل، ج 1، ص 111; حقايق پنهان، احمد زمانى، ص 15. 2- در نزديكى جحفه غدير خم با فاصله سه ميل (5670 متر) واقع شده، در آنجا چشمه آبى جارى بوده، درختان زيادى وجود دارد. پيامبر خدا(ص) در برگشت از حجة‏الوداع على بن‏ابى‏طالب(عليه السلام) را به مقام وصايت و جانشينى خود منصوب كرد. معجم معالم الحجاز، عاتق بن‏غيث البلادى، ج 2، ص 124; جمهرة اللغة، زكى احمد صفوت، ج 1، ص 108. 3- مائده /67. 4- چون پيامبر خدا(ص) همانند ديگران در سفر بود نماز ظهر را به جماعت‏خواند نه جمعه. 5- اصول كافى، ج 1، ص 295، ح‏3; تهذيب، ج‏3، ص‏263، ح‏66; بحارالانوار، ج‏23، ص 141، ح 92. 6- الميزان، ج‏6، ص 60 - 61. 7- الغدير، ج 1، ص 151 - 14. 8- مائده /3. 9- شرح نهج البلاغه، ابن‏ابى‏الحديد،ج‏18،باب‏77،ص‏72. 10- بحارالانوار، ج 21، ص 388. 11- محمد بن‏على بن‏شهرآشوب، مناقب آل ابى‏طالب، ج‏3، ص‏37; الغدير، ج 2، ص 34; بحارالانوار، ج 21، ص 388; علماى اهل سنت همچون خوارزمى مالكى و گنجى شافعى و جلال الدين سيوطى نقل كرده‏اند. 12- بحارالانوار، ج 21، ص 388. 13- الغدير، ج 1، ص 271; از ميان كسانى كه به آن حضرت تبريك گفت عمر بن‏خطاب بود. او به آن حضرت دست و داد و گفت، هنيئا لك يا ابن ابى‏طالب...مبارك و گوارا باد بر تو مقام وصايت و امامت، اى پسر ابوطالب. 14- بحارالانوار، ج‏97، ص 110; علامه مجلسى(ره) در موسوعه گرانقدر خويش - بحارالانوار - بابى به نام باب فضل يوم الغدير و صومه باز كرده و روايت مختلفى آورده است. 15- بحارالانوار، ج 94، ص 112. 16- كامل ابن‏اثير، ج 8، ص‏549. 17- علامه شمس الدين جزرى، اسمى المناقب، ص 32; بحارالانوار، ج‏36، ص‏353; كفاية الاثر، ص‏26; نهج الحياة، ص 38; غاية المرام، ص‏96; احقاق الحق، ج 1، ص‏7،26; حديث فوق را فاطمه معصومه - سلام الله عليها - دختر موسى بن‏جعفر(ع) نقل كرده است.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته