دانلود کهکشان 75 ص (docx) 75 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 75 صفحه
فوبوسفوبوس دارای قطری به اندازه22 کیلومتر (14 مایل) بودهبا فاصله میانگین 9400 کیلومتر(5840مایل) به دور مریخ میچرخد. مریخ دارای دو قمر کوچک به نامهای فوبوس و دیموس است. از شکل نا منظم و سیب زمینی مانندشان پیداست که این اقمار سیارکهایی بودهاند که گرفتار میدان جاذبه مریخ شده و در مدار این سیاره قرار گرفتهاند. در سطوح هر دو قمر گودالهایی دیده میشود. حیات در مریخ رصد کنندگان ، با استفاده از تلسکوپهایشان با زحمت فراوان اطلاعاتی راجع به مریخ جمع آوری کردند. تمام آن اطلاعات اکنون جای خود را به اطلاعات جمع آوری شده بوسیله تعدادی از کاوشگرهای فضایی آمریکایی و روسی بخصوص مارینر 9 دادهاند. در سال 1976، دو فضاپیمای وایکینگ در کره مریخ فرود آمدند تا نشانهای از حیات در آن بیابند. با توجه به آزمایشهای وسیعی که روی نمونههایی از خاک مریخ انجام شده ، تاکنون امکان وجود حیات در این سیاره اثبات نشده است. نقشه اسکیاپارلیدر سال 1877، اسکیا پارلی نقشهخطوطی که تصور میکرد رویسطح مریخ دیده است را ترسیم کرد. جووانی اسکیاپارلی (1910-1835) ، ستاره شناس ایتالیایی ، چنین تصور کرد که اشکال زاویه داری روی سطح مریخ دیده و آنها را کانال (گذرگاه) نامید. این کلمه به اشتباه ، آبراه ترجمه شد و باعث شد تا مردم باور کنند که مریخیها برای انتقال آب از کانالهای آبی استفاده میکنند. همچنین ، تصور میشد که نواحی تیره در اندازههای مختلف محل رشد گیاهان هستند که با تغییر فصول سال تغییر می کنند. امروزه میدانیم که آن گذرگاهها نوعی خطای دید بوده و آن نواحی تیره نیز صخرههایی هستند که هنگام از بین رفتن غبار قرمز رویشان ، آشکار میشوند. منظره مریخ در نیمکره جنوبی مریخ گودالهای شهابسنگی وجود دارند که 3.5 میلیارد سال از عمرشان میگذرد . سطح نیمکره شمالی جوانتر است، چرا که قسمت اعظم آن توسط فعالیتهای آتشفشانی اخیر پوشیده شده است. مریخ دارای دو مشخصه منحصر به فرد در منظومه شمسی است: بلندترین کوه آتشفشانی المپ مانس و دره والس مارینریس به عمق 7 کیلومتر (4.5 مایل) و عرض 600 کیلومتر (370 مایل) در این سیاره قرار دارند. همچنین ، گذرگاههای کوچکتری نیز وجود دارند که احتمال میرود در گذشته بر اثر جریان آب بوجود آمده باشند. بزرگترین کوه آتشفشان ارتفاع المپ مانس سه برابرارتفاع ماونالوآ ، بلندترین کوه آتشفشات در زمین است. مریخ سیاره ای است که بیشترین شباهت را با کره زمین دارد، هر چند که اندازهاش نصف اندازه زمین است. روز مریخی (فاصله دو طلوع خورشید) فقط 38 دقیقه از روز زمینی طولانیتر است. همچنین ، انحراف محور مریخ 1.7 درجه بیشتر از انحراف محور زمین است مشتری پنجمین سیاره نزدیک به خورشید و اولین غول از چهار غول گازی است. مشتری بزرگترین سیاره منظومه شمسی بوده و جرم آن از تمام سیارات دیگر بیشتر است. مشتری که نزدیکترین سیاره غول پیکر به خورشید است، از نظر بزرگی و جرم در مقام اول جای دارد. هنگامی که در آسمان پدیدار میشود، به غیر از زهره از تمام ستارگان و سیارههای دیگر ، نورانی تر دیده میشود. اشکال گوناگونی در مشتری دیده میشود که حتی با یک تلسکوپ کوچک نیز قابل رویت است. مثلا لکه بزرگ سرخ رنگی میتوان در آن دید. موقعی که به مشتری نگاه میکنیم، فقط ابرها و توفانهای جو فوقانی آن را میبینیم. حتی تلسکوپهای مستقر در سفینههای فضایی نمیتوانند از سطح پنهان در زیر هزاران کیلومتر گاز تیره جو آن تصویر بدست آورند.حجم این سیاره 1300 برابر زمین، و جرم آن دو و نیم برابر جرم تمامی سیارات منظومه شمسی است. ابرهای انواری شکل مشتری غالباً از گازهای هیدروژن و هلیوم تشکیل شده اند. جو درونی سیاره حدود 1000 کیلومتر (600 مایل) پایینتر از ابرها شروع میشود که در این نقطه گاز هیدروژن به مایع تبدیل میگردد. در اعماق پایین تر، هیدروژن حالت فلزی دارد. در مرکز مشتری ، هستهای سنگی و بسیار داغ وجود دارد که حرارتش به 3500 درجه سانتی گراد (63000 درجه فارنهایت) میرسد. مشتری گون آن سوی مریخ ، از کمربند سیاری به اندازه تقریبا 3AV عبور میکنیم و بالاخره به بزرگترین سیاره مشتری گون یعنی مشتری که به خاطر نام سلطان خدایان اولمپیا (Olym pian) نامگذاری شده است، میرسیم. به دلیل اندازه بسیار بزرگ و آلبدوی زیاد آن (51%) ، مشتری در آسمان شبهای زمین به خصوص در نقطه مقابله یک سیاره خیلی روشن است. سیارههای غول پیکر منظومه شمسی ، بطور قابل ملاحظهای بزرگتر از سیارههای درونی هستند. برای مثال ، قطر مشتری یازده برابر قطر زمین و حجم آن ، هزار برابر حجم زمین است. ولی چگالی این سیارهها در حدود چگالی آب است. حرکت مشتری مدار مشتری حول خورشید ، خروج از مرکز کمی دارد (0.0484) و تنها به اندازه 1.31 درجه نسبت به دایرةالبروج میل دارد. نیم قطر طول مدار آن 5.2028AV است. این سیاره یک مدار نجومی را در 11.862 سال زمینی طی میکند. دوره تناوب مداری هلالی 398.88 روزه آن ، دلالت بر این دارد که مشتری (با شکل کامل) هر سال دیرتر به نقطه مقابله بر میگردد. از آنجا که فقط میتوانیم جو غلیظ مشتری را ببینیم، دوره تناوب چرخش سیاره بوسیله دوره تناوب چرخش اشکال جوی آن ، نظیر لکه قرمز بزرگ با اندازه گیری انتقال دو پلری نور از لبههای نزدیک و دور شونده و با مطالعه چرخش ساختار میدان مغناطیسی تعیین میشود.در مییابیم که محور چرخشی مشتری 7 دقیقه و 3 ثانیه نسبت به محور مداری آن میل دارد. اما دوره تناوب چرخشی نجومی آن از 9 ساعت و 50 دقیقه در استوا تا 9 ساعت و 55 دقیقه در عرضهای جغرافیایی بالاتر تغییر میکند. از این رو جو گازی شکل مشتری یک چرخش جزئی نشان میدهد. در استوا سریعترین و در قطبین آهستهترین (خورشید نیز به مدار جزئی میچرخد، زیرا آن هم یک سیال است) است. چرخش بسیار سریع مشتری در اثر پخی زیاد آن نتیجه میشود. گردبادلکه سرخ بزرگ ناحیهای پر فشار استکه در آن گردبادهای بالارونده ، گازهایمختلفی را با خود وارد جو میکنند. مشخصات فیزیکی شعاع استوایی (11.19Rφ) و جرم (318Mφ) مشتری توسط مشاهدات مدرای ، و پنهان شدگیهایی اقمارش و بوسیله اختلالات جاذبهای آن در مدارات ستارههای دنبالهدار و سیارکها و بوسیله اندازه گیری قطر زاویهای قرص قابل رویت آن (47 ثانیه در نقطه مقابله) و بوسیله اندازه گیریهای مسافر (Voyager) که از کنار آن در حال عبور است، بطور دقیق معین شده است. این مدل خیلی بزرگ سیارات مشتری گون ، دارای چگالی متوسط 1330Kg/m3 است. این چگالی دلالت بر این دارد که ترکیبات مشتری شبیه خورشید با فراوانی حدود 75 درصد هیدروژن ، 24 درصد هلیوم و یک درصد تمام عناصر سنگینتر (از لحاظ جرمی) است. قسمت اعظم مشتری ، کاملا برخلاف درون زمین و سایر سیارات خاکی ، از هیدروژن تشکیل شده است و بیشتر آن به صورت مایع میباشد. دمای هسته ممکن است حدود 10 برابر داغ تر از زمین ، بالغ بر 4000 درجه کلوین ، باشد. عامل چرخش همرفتی جو ، شارش گرما از هسته به بیرون است. چرخش سریع سیاره ، شتاب کوریولیس بزرگی ایجاد میکند که جو لایه لایهای زیبایی بوجود میآورد. لکه سرخ بزرگ لکه سرخ بزرگ ، یک ناحیه واچرخهای بزرگ (نوعی گردباد) در ابرهای فوقانی سیاره مشتری است. از زمان کشف این لکه تا کنون ، بارها دیده شده که قطر آن تا سه برابر قطر زمین افزایش یافته است. جریانهای چرخان گاز که در این لکه وجود دارند، فسفر را ار جو تحتانی به بالا مکیده و باعث قرمز یا صورتی شدن لکه میشوند. این لکه از محیط اطراف خود بلندتر و سردتر است و هر 12 روز زمینی، یک دور در جهت عکس عقربههای ساعت به دور خودش میچرخد. حلقههای مشتری منظومه حلقههای مشتری در سال 1979 توسط کاوشگر فضایی ویجر 1 کشف گردید. سه حلقه مشتری به ترتیب زیر نامگذاری شده اند:حلقه هاله به عرض 22800 کیلومتر (14170 مایل). حلقه اصلی که حلقهای باریک و درخشان است به عرض 6400 کیلومتر (3980 مایل). و حلقه تار عنکبوت (گسامر) که رقیقترین و عریض ترین حلقه میباشد به عرض 8500 کیلومتر (53000 مایل). حلقه تار عنکبوت که در این تصویر ساختگی به رنگ آبی کمرنگ دیده میشود، از حلقه اصلی که مشتری را احاطه میکند بیرون زده است. میدان مغناطیسی مشتری از خود گسیلهای رادیویی نشان میدهد که به میدان مغناطیسی مشتری گون در حدود 1x10-4T در سطح سیاره ربط داده شده است. این میدان مغناطیسی شدید در اثر یک ساز و کار دینامیکی در هسته مایع هیدروژن فلزی در حال چرخش سریع بوجود میآید. در طول موجهای 3 تا 75 سانتیمتر مشاهده شده است که سیاره به صورت غیر حرارتی تشعشع میکند. این تابش دسیمتری و یا DIM عبارت است از تابش همزمان در اثر الکترونهای نسبیتی با تندی خیلی نزدیک به تندی نور در کمربندهای تابشی مشتری گون ، که بوسیله میدان مغناطیسی مشتری به دام افتادهاند و به صورت مارپیچی حرکت میکنند. محور مغناطیسی با محور چرخش مشتری ، زاویهای حدود 10 درجه میسازد. این میدان مغناطیسی شدید یک مغناطیس سپهر عظیم در اطراف مشتری بوجود میآورد که باد خورشیدی را دور نگه میدارد. مشتری میدان مغناطیسی بسیار بزرگی دارد که تا فاصلههای دور دستی در فضا امتداد یافته است. ذرات باردار ، به هنگام حرکت در میان این میدان ، علامتهای رادیویی گسیل میکنند. تلسکوپهای رادیویی با دریافت آنها میتوانند پوشش مغناطیس اطراف مشتری را نقشه برداری کنند. قمرهای مشتری گالیله در سال 1610 میلادی (989 شمسی) ، چهار قمر اصلی مشتری را کشف کرد. اسامی آنها شامل یو ، اروپا ، گانیمد و کالیسو است. این چهار قمر ، حتی با دوربین دو چشمی نیز دیده میشوند. یو درکمتر از دور روز ، اروپا در سه روز و نیم و گانیمد در یک هفته و کالیسو در حدود هفده روز ، مشتری را دور میزنند. اگر در چند شب ، نموداری از مشتری و قمرهایش تهیه کنیم، رقص آنها به دور سیاره مادر آشکار میشود. گالیله دریافت که مشتری ، خود یک منظومه شمسی کوچک است. علاوه بر این چهار قمر که قمرهای گالیله نیز نامیده میشوند، دست کم 9 قمر کوچکتر در اطراف مشتری وجود دارد. آنها را میتوان با تلسکوپهای بزرگ عکسبرداری کرد.شانزده قمر مشتری به چهار گروه چهارتایی تقسیم می شوند . گروه اول در فاصله حدود 130000 کیلومتری (80000 مایل). گروه دوم در فاصله حدود 200000 کیلومتری (125000 مایل). گروه سوم در فاصله 9 میلیون کیلومتری (6/5 میلیون مایل). و گروه چهارم در فاصله ای نزدیک به گروه سوم قرار دارند. جهت چرخش تمام گروهها بجز گروه چهارم، همان جهت چرخش مشتری است. همه قمرهای مشتری بجز قمرهای گروه دوم، کوچک هستند. قمرهای گروه دوم که گالیله ای نام دارند هم اندازه ماه زمین هستند. گانیمید ، یک قمر گالیله ای چهار قمر بزرگ مشتری که توسط گالیله (1642-1564) کشف شدند، قمرهای گالیلهای نامیده میشوند. سیاره مشتری دارای بزرگترین قطر و بیشترین جرم در میان تمام سیارات منظومه شمسی است. استوای مشتری 11 برابر استوای زمین است. این سیاره سریعتر از سایر سیارات به دور خود می چرخد. دوره چرخشی مشتری نصف دوره چرخشی زمین استنگاه اجمالی کیوان یا زُحَل، پس از مشتری، دومین سیاره بزرگ منظومه شمسی ماست و ششمین سیاره دور از خورشید میباشد. کیوان یک گلوله گازی غولپیکر است و چگالیاش بسیار کم است ، به طوری که اگر روی آب بیفتد روی آب می ماند. یک روز کامل در کیوان برابر ۱۰ ساعت و ۳۹ دقیقه در زمین میباشد و بر خلاف آن یک سال آن برابر ۲۹٫۵ برابر سال زمینی میباشد. از آنجایی که مدار استوایی کیوان تقریبآ همانند زمین در ۲۷ درجه میباشد ولی تغییرات زاویه سیاره نسبت به خورشید شبیه به زمین میباشد و در این سیاره نیز همان چهار فصل مشاهده میشود. جرم سیاره کیوان همانند مشتری از گاز میباشد و بیشترین گازی که در جو آن سیاره موجود است هیدروژن میباشد و کمی هم هلیوم و متان. جرم حجمی سیاره کیوان از آب کمتر میباشد و از این بابت در نوع خود در میان دیگر سیارات سامانه خورشیدی یگانه میباشد. به علت سرعت حرکت کیوان به دور خود در قطبهای آن نوعی حالت تختی مشاهده میشود. در آسمان شب زمین، کیوان به دلیل اندازه بزرگ , دارای جوی درخشان است. زیبایی آسمان کیوان به خاطر نوارهای روشن حلقههای اطراف آن و نیز به خاطر قمرهای زیادش است. کیوان از جنبههای زیادی شبیه مشتری است، جز اینکه در اطراف آن چندین حلقه شگفت انگیز وجود دارد. جرم کیوان، صد برابر جرم زمین است. حرکت کیوان کیوان با طول ۹٫۵۳۹AV و دوره تناوب گردش نجومی ۲۹٫۴۵۸ سال، در مداری با خروج از مرکز ۵۵۷٪ که با دایرِة البروج زاویه ۴۹٫۲ درجه میسازد، میگردد. از روی زمین قطر زاویهای کیوان در نقطه مقابله حدود ۲۰ دقیقه است. مانند مشتری،کیوان دارای جو پر از ابری است که به صورت جزئی میچرخد. از مشاهدات انتقالات دوپلری در عرض سیاره و با زمان بندی دقیق علامتهای جوی، دوره تناوب چرخش نجومی آن، در نزدیک استوایش ۱۰ ساعت و ۱۴ دقیقه و در عرضهای جفرافیایی بالا ۱۰ ساعت و ۳۸ دقیقه محاسبه شده است. در اینجا هم مجدداً چرخش جزئی مشابه مشتری داریم. استوای کیوان به اندازه ۲۶ درجه و ۴۵ دقیقه با صفحه مداری آن زاویه میسازد، بطوری که قطبهای سیاره در فاصلههای زمانی حدود ۱۵ سال یک بار سمت زمین متمایل میشوند. چرخش باعث پخی زیاد (۹۶٪) کیوان میگردد، بطوریکه شعاعهای قطبی و استوایی به نسبت ۱۰/۹ هستند. ویژگیهای فیزیکی کیوان کیوان شباهت قابل توجهی با مشتری دارد، ولی کمی کوچکتر است و جرم آن کمتر از جرم مشتری (۹۵M)است. کیوان کمترین چگالی حجمی را نسبت به سایر سیارات دارد. ساختار جو کیوان با کمربندهایی که به موازات استوا امتداد دارند، همانند است. آشفتگیهای کمربندهای کیوان خیلی کمتر از مشتری است (تاکنون از روی زمین فقط ۱۰ لکه مشاهده شدهاند). جو کیوان ترکیب خیلی مشابهای با جو مشتری دارد. تاکنون متان (CH۴)، آمونیاک (NH۳)، اتان (C۲H۶)، فسفین (PH۳)، استیلن (C۲H۲)، متیل استیل (C۳H۴)، پروپان (C۳H۸) و هیدروژن مولکولی (H۲) آشکار شده است. ابرهای کیوان خیلی کمرنگ تر از ابرهای مشتری به نظر میرسند.ابرهای مشتری اغلب به رنگ زرد کم رنگ و نارنجی هستند، به این دلیل که دما در کیوان کمتر از مشتری است، ابرهای کیوان در لایه پایین تر جوش قرار میگیرند. درون کیوان احتمالاً ترکیب مشتری را دارد. تخمینهای نظری مقادیر حدود ۷۴٪ هیدروژن، ۲۴٪ هلیوم، ٪۲ عناصر سنگین تر را پیشنهاد میکند. این ترکیب تقریباً مشابه ترکیبات خورشید است. کیوان ممکن است یک هسته سنگین کوچک به قطر ۲۰ هزار کیلومتر و جرمی معادل ۲۰Mφ را داشته باشد. شش ضلعي زحلي تصاوير فروسرخ جديد فضاپيماي كسيني از زحل يكي از عجيب ترين عوارض سطح اين سياره را نمايان كرد. ساختار ابر مانند يك شش ضلعي كه به دور نقطه ي قطب شمال زحل در گردش است می باشد. اين ساختار بيست سال پيش درگذر فضاپيماي ويجر از كنار زحل كشف شده است. شناسههای کیوان فاصله متوسط از خورشید ۱/۴۳ میلیارد کیلومتر قطر استوا ۱۲۰۵۳۶ کیلومتر مدت حرکت وضعی ۱۰/۲۳ ساعت مدت حرکت انتقالی ۲۹/۴۶ سال زمینی سرعت مداری ۹/۶۴ کیلومتر در ثانیه دمای ابر فوقانی ۱۸۰- درجه سانتیگراد جرم (زمین=۱) ۹۵/۱۸ چگالی متوسط (آب=۱) ۰/۶۹ جاذبه(زمین=۱) ۰/۹۳ تعداد قمر 48 قمرهای کیوان به دلیل محدودیتهای فناورانه تا سال ۲۰۰۰ میلادی دانشمندان معتقد بودند که کیوان تنها چهار ماهک (قمر) دارد اما بعدها آشکار شد که تعداد ماهکهای کیوان میتواند از ۲۰ و حتی ۳۰ هم بیشتر باشد. ماهکهای کیوان که به مانند خانواده آن میباشند هر ساله رو به افزایش است. در سال ۲۰۰۰ ستاره شناسان دوازده ماهک کوچک کیوان را کشف کردند که این به طور موقت کیوان را از نظر شمار ماهکها در جایگاه نخست قرار داد. اما یافتههای تازه از سوی شپرد و همکارانش باعث شد تا مشتری در این مورد در ردهای جلوتر از کیوان باشد. البته ممکن است ماهکهای بیشتری گرد کیوان در گردش باشند که فاصله زیاد کیوان از ما تشخیص آنها را برای دانشمندان مشکل میسازد. ۲۰ قمر تاکنون برای کیوان شناسایی شدهاند، که ۱۳ قمر از زمین و هفت قمر دیگر بهوسیله کاوشگرهای فضایی کشف شدهاند. قمرهای کوچک کیوان به شکل سیب زمینی بوده و شکلهای نامنظمی دارند. احتمال میرود که قمرهای کوچکتر دیگری نیز کشف شوند. سطح بسیاری از قمرها پوشیده از گودالهای شهابسنگی است. در سطح میماس، یکی از قمرهای کوچک کیوان، گودالی بزرگی به نام هرشل وجود دارد که ۱۳۰ کیلومتر (۸۱ مایل) وسعت داشته و یک سوم این قمر را پوشانده است. کیوان دارای بیشترین قمر در بین سیارات منظومه شمسی است. دانشمند هلندی، کریستین هوینگس (۹۵ – ۱۶۲۹)، در سال ۱۶۵۵ اولین قمر زحل را کشف کرد. تیتان از لحاظ بزرگی دومین ماهک و یکی از سه ماهکی است که در منظومه شمسی دارای جو هستند. احتمال می رود که قسمت اعظم آن از سنگ و بقیه از یخ تشکیل شده باشد. جوی که دائما سطح تیتان را پوشانده است، حاوی نیتروژن و سایر مواد شیمیایی است. تیتان به مانند ستارهای کوچک از قدر ۸٫۳ گرد کیوان میگردد، تیتان را میتوان به آسانی با یک اختربین (تلسکوپ) کوچک ۴ اینچی رصد کرد. تیتان هر ۱۶ روز یک بار گرد کیوان میگردد و برای یافتن آن کافی است اختربین (تلسکوپ) را به سمت کیوان نشانه روید و در فاصله ۲ دقیقه قوسی این سیاره به دنباله ستارهای از قدر ۸٫۳ باشید. اختر شناسان به تازگی قمر جدیدی از سیاره زحل را شناسایی کردهاند که بسیار کوچک است (حدودآ ۲ کیلومتر). در این صورت تعداد قمرهای زحل به ۲۱ قمر تغییر میکند. حلقههای کیوان تصویر حلقههای کیوان حلقهها یا کمربندهای کیوان در فاصله ۱۱۲۰۰ کیلومتری آن جای گرفتهاند. حلقههای کیوان از تکههای یخ و همچنین تکههای سنگ و غبار تشکیل شدهاند برخی به اندازه یک غبار ریز و برخی به اندازه یک خانه. حلقههای کیوان پهن هستند ولی بسیار تخت و نازک. پهنای آنها ۲۸۲ هزار کیلومتر است اما کلفتی آنها تنها یک کیلومتر است. بنابراین هنگامیکه از پهلو به کیوان بنگریم حلقهها تیغه باریکی میشوند و دیده نمیشوند. مشتری و نپتون و اورانوس هم حلقه دارند اما حلقه کیوان از همه بهتر دیده میشود. به باور دانشمندان دلیل درخشانتر بودن حلقههای کیوان تازه تر بودن و جوانتر بودن آن هاست. آنها میانگارند که این حلقهها در پی نزدیک شدن یک ماهک (قمر) به کیوان و فروپاشی آن ماهک در اثر گرانش کیوان پدید آمده اند. حلقههای کیوان به ترتیبی که کشف شدهاند با حروف الفبا نامگذاری شده اند. ای، بی، سی، دی، ای، اف و جی A B C D E F G در میان حلقهها سه شکاف وجود دارد به نامهای انکه Encke،کیلر Keeler و مکسول Maxwell. و یک بازه بزرگ به نام شکاف کاسینی. شکاف کاسینی ۴۷۰۰ کیلومتر پهنا دارد. نخستین کسی که به حلقه رازآمیز پیرامون کیوان علاقمند شد و آن را کشف کرد گالیله بود. او در سال ۱۶۱۰ به این موضوع پی برد و در آغاز بر این باور بود که این حلقه از جنس جامد میباشد. اما امروزه ثابت شده است که این حلقه از قطعات آب یخ زده تشکیل شده است که برخی از آنها در اندازههای یک خودروی معمولی میباشند. مجموع گرانش (جاذبه) کیوان و گرانش ماهکهای آن حالتی را پدید میآورند که این قطعات همواره بصورت حلقههای نازک به دور این سیاره به نظر ثابت ایستاده اند. شناسایی کیوان فضاپیمای پایونیر ۱۱ (Pioneer 11) برای نخستین بار در سال ۱۹۷۹ از این سیاره دیدن کرد و پس از آن در سالهای بعد ووییجر (Voyager) یک و سپس ووییجر دو. از جمله مواردی که فضاپیمای ووییجر دو در ماموریت خود توانست به آن دست پیدا کند اثبات وجود باد، میدانهای مغناطیسی، شفق صبحگاهی و همچنین تندر و آذرخش در این سیاره زیبا میباشد. سرعت بادهایی که در قسمت استوایی این سیاره میوزد به ۵۰۰ کیلومتر بر ثانیه نیز میرسد. شکاف کاسینی در سال ۱۶۷۵ میلادی (1054 خورشیدی) جووانی دومنیکو کاسینی، اخترشناس ایتالیایی، کشف کرد که حلقه کیوان از دو حلقه تشکیل یافته است و میان آن دو جدایی وجود دارد. این جدایی شکاف کاسینی نامیده میشود و در اثر کشش گرانشی قمر غول پیکر تیتان بوجود آمده است. بررسی های واپسین نشان دادهاند که در اطراف کیوان، بر روی هم چهار حلقه وجود دارد.درونی ترین آنها بسیار کم نور و تقریباً با بالای ابرها در تماس است. قطر حلقه نورانی بیرونی به ۱۴۰۰۰۰ کیلومتر میرسد. میدان مغناطیسی کیوان میدان مغناطیسی دارای یک گشتاور کلی برابر ۳۵/۱ گشتاور مشتری است. اما این مقدار به حد کافی قوی است که یک میدان مغناطیسی سپهر مشتری گون با کمربندهای تابشی مشابه زمین ایجاد کند. گشتاور دو قطبی مغناطیسی با میل یک درجه نسبت به محور چرخش زحل قرار میگیرد که این مقدار با انحراف مشخص محورهای مغناطیسی مشتری و زمین تفاوت آشکار دارد. مغناطیس سپهر زحل ذرات بسیار کمتری از ذرات مغناطیس سپهر مشتری را در خود جای میدهد. دو دلیل عمده این تفاوت شامل کمبود یک منبع محلی ذرات بار دار که در مورد مشتری توسط فورانهای آیو تولید میشوند و حلقههای قابل رویت زحل که بطور موثری ذرات باردار را جذب کرده و مغناطیس سپهر داخلی را از ذرات باردار خالی میکنند، است. در خارج لبه حلقهها چگالی ذرات باردار به سرعت افزایش مییابد و در حدود ۵Rs تا ۱۰Rs به یک قله میرسد. در اینجا، ذرات باردار بطور محکم به میدان مغناطیسی در حال دوران سریع جفت میشوند. این برهمکنش، لایهای از پلاسما به ضخامت تقریباً ۲Rs ایجاد میکند که تا حدود ۱۵Rs ادامه مییابد.در ورای این مقدار، مغناطیس سپهر شکل خود را از دست میدهد. اندازه آن با دمای خورشید تغییر مییابد. اورانوس (در اسطورههای یونان، خدای آسمان و معادل ایرانی آن آهوره[۱]) هفتمین سیاره از نظر نزدیکی به خورشید وچهارمین سیاره از نظر اندازهاست. اورانوس هر ۸۴ سال و ۷ روز یک بار به دور خورشید میگردد و همچنین هر ۱۰ ساعت و ۴۸ دقیقه یک دور به دور خودش میچرخد. اورانوس دارای ۵ قمر به نامهای میریندا، آریل، آمبریل، تیتانیا و ابرون است. این سیاره را ویلیام هرشل کشف کرد. یکی از سیارات نه گانه منظومه شمسی که از لحاظ بعد فاصله اش نسبت به خورشید در ردیف هفتم پس از زحل قرار گرفتهاست فاصله متوسط این سیاره تا خورشید۲۸۰۰۰۰۰۰۰۰ کیلو متر و۶۳ بار از کره زمین بزرگتر است. کره اورانوس دارای ۴ قمر است که دور آن در گردشند و باسامی: آریل امبریل تیتانیا ابرون خوانده میشود. اورانوس در۱۳ مارس سال ۱۷۸۱ میلادی بهوسیله منجمی به نام هرشل کشف گردید. این سیاره با چشم بدون سلاح بدون زحمت دیده میشود و از ستارگان قدر ششم است و یکدور حرکت انتقالیش بدور خورشید۸۴ سال طول میکشد. محور حرکت وضعی این سیاره کاملاً با مدار حرکت انتقالیش منطبق است و از این لحاظ وضع مشخصی را در منظومه شمسی دارد. ریشه نام اورانوس واژهایست یونانی به معنای آسمان، و نیز خدایگان آسمان نیز در میان یونانیان به همین نام خوانده میشد. میان غربیان در بین سیارات هشگانه اورانوس تنها سیارهای است که نام خود را از افسانههای یونانی برگرفتهاست. (برخلاف سایرین که نامی برگرفته از افسانههای رومی دارند. [۲]). آریاییان در آغاز برای مفهوم الوهیت نامی نداشتند و هریک از قوا و عناصر طبیعت را به نامی که داشت ستایش و نیایش میکردند. در آغاز، آسمان، اجرام سماوی و پدیدههایی چون ماه، ستارگان، رعد و برق و باد را میپرستیدند. و چون بالاترین خدایان، خدای آسمان بود، کلمة عام برای مفهوم «خدا» در اغلب زبانهای آریایی از کلمة دیهئوس (ایرلندی، دیا توتُنی باستان، زیو، سنسکریت، دِوَه، لاتین، دِئوس، لیتوانیایی، دیهوَس...) اخذ شدهاست، چنانکه «زئوس» در یونانی یو (پیتر) در لاتین، دیائوس در سنسکریت، خدای آسمان است (از ریشة دیو = تابیدن، نور افشاندن) (هیستینگز، ذیل دین آریاییان). نام دیگر خدای آسمان نزد آریاییان کهن، وَرونه (نزد یونانیان، اورانوس) بود. این نام بیشتر به پهنة آسمان و گستردگی و فراگیری آن نظر داشت (از ریشة var = پوشاندن)؛ بعدها در ایران «آهوره» جای «ورونه» را گرفت (دوشمن گیمن، 334؛ گوش، 221, 222). نزد ایرانیان و هندیان، ورونه یا «میتره» (در سنسکریت، یا میثره در اوستا) ارتباط بسیار نزدیک داشت و غالباً نام هر دو با هم میآمد (همانجا؛ کریستنسن، 38). در اوستا، میثره که رابطهای نزدیک با خورشید داشت، بر چراگاههای پهناور آریایی فرمانروایی میکرد. سرچشمة دادگری بود و پاسدار پیمان و نگهبان خانه و خنواده (اومستد، 34). او خدای حافظ قانون و نگهبان پیمان بود (موله، 39). قمر ها نامقطر(کیلومتر)شعاع مدار گردش(کیلومتر)اوبرون۱۵۵۰۵۸۰۱۶۰تیتانا۱۵۸۵۴۳۳۴۴۰اومبریل۱۱۸۵۲۶۴۸۰۰آریل۱۱۶۰۱۸۹۹۲۰میراندا۴۸۰۱۲۸۶۴۰پوکا۱۶۰×۱۶۸۸۵۴۹۰بلیندا۴۸۷۴۶۶۰روالیند۴۸۶۹۵۲۰پورشیا۹۶۶۵۷۱۰ژولیت۸۰۶۳۹۸۰دزدیمونا۴۸۶۲۳۴۰کرسدا۸۰۶۱۳۹۰بیانکا۴۸۵۸۷۵۰اوفیلیا۲۴۵۲۹۹۰کوردلیا۱۶۴۹۰۱۰HYPERLINK "http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B3" \o "اورانوس"اورانوسماههای اصلیآریل · میراندا · اوبرون · تیتانیا · اومبریلویژگیهاجو · آبوهوا · حلقهها · ماههاکشفویلیام هرشل · ویلیام لاسلاکتشاف(برنامه وویجر (وویجر ۲ترتیبهفتمین سیاره سامانه خورشیدیقطر استوایی۵۱۱۲۰ کیلومترقطر قطبی49945۴ کیلومترفاصله از خورشید۲۸۶۹۶۰۰۰۰۰ کیلومترروز۱۷ ساعت و ۱۴ دقیقه و ۲۴ ثانیهسال۸۴ سال و ۴ روز و ۱۷ ساعت و ۵ دقیقه و ۳۰ ثانیهاتمسفر۸۵ درصد هیدوژن آبی رنگحالت (غالب)گازقمر یا حلقهاورانوس#قمرهامیانگین دما-۲۲۰ درجه سانتی گرادسرعت گریز۲۲.۵ کیلومتر بر ثانیهتمایل محور چرخش۹۷.۸ درجهنسبت بازتاب نپتون آخرین سیارهٔ گازی سامانهٔ خورشیدی است. این نام به عنوان خدای دریا و همزاد اورانوس نامگذاری شده است. کشف این سیاره در بین سال های ۱۷۹۰ تا ۱۸۴۰ بر اثر اختلالاتی که در مدار اورانوس مشاهده شد، انجام گردید. ویژگیها معمولاً همه این سیاره را به رنگ آبی میشناسد و به این علت است که گاز متان حاضر در جو نپتون رنگ سرخ را جذب کرده و آبی حاصل از طیف نوری خورشید را بازمیتاباند. نپتون از نظر ساختاری بسیار شبیه به سایر سیارات گازی به خصوص اورانوس است . تفاوتی که در ساختار سیاراتی مانند اورانوس و نپتون دیده می شود، عدم حضور هیدروژن فلزی مایع است که در عوض آن به یک ساختار متراکم آب مانندی در اطراف هسته میرسیم. لایه بیرونیتر نپتون متشکل از هیدروژن ملکولی مایع و هلیوم مایع است. اتمسفر و جو نپتون آبی رنگ است و درصد بازتابش بالائی دارد که حاکی از وجود یک جو غلیظ است . بر طبق تحقیقات حضور مقادیری متان نیز در این سیاره تایید شده است . در کل ، ترکیبات جو این سیاره به مانند سایر سیارات غول پیکر گازی شامل ۸۰ تا ۸۵ درصد هیدروژن و ۱۵ تا ۱۹ درصد هلیوم میباشد. تقریباً ۱۶۵ سال طول میکشد تا نپتون یک بار بهدور خورشید بگردد. بنابر این از زمان کشف آن در سال ۱۸۶۴ تا کنون، هنوز یک بار به دور خورشید نگشتهاست. این گردش در سال ۲۰۱۱ تکمیل خواهد شد.[۱] دوره تناوب نجومی آن ۱۶۴٫۷۹ سال است . از زمان کشف نپتون تا کنون فقط ۷۵ درصد مدار خود را طی کرده. دوره تناوب چرخشی نپتون ۱۷ ساعت و ۵۰ دقیقه است. سرعت گریز از جاذبه این سیاره نیز چیزی در حدود ۲۳ کیلومتر در ثانیه است. پیش از این انتظار میرفت که نپتون از نظر جوی آرامتر از اورانوس باشد ولی وییجر ۲ نشان داد که بادهای نپتون بسیار بسیار شدید هستند. سرعت این بادها به ۶۴۰ کیلومتر در ساعت میرسد در سال 2006، این مناظره، انجمن ستاره شناسی بین المللی (مرجع نامگذاری اجرام آسمانی) را بر آن داشت که رسما پلوتو را در گروه سیارات کوتوله معرفی کنند. این سیاره از زمین بدون تلسکوپ دیده نمی شود. فاصله پلوتو از خورشید تقریبا 39 برابر فاصله زمین از خورشید است. میانگین فاصله آن از خورشید 5.869.660.000 کیلومتر می باشد. پلوتو در مداری بیضی شکل به دور خورشید در حرکت است. در قسمتهایی از این مدار فاصله پلوتو تا خورشید از فاصله نپتون تا خورشید کمتر است. این سیاره به مدت 20 سال زمینی در داخل مدار نپتون می ماند. این پدیده هر 248 سال زمینی یکبار روی می دهد. این زمان معادل یکسال پلوتویی است. آخرین باری که پلوتو به داخل مدار نپتون وارد شد، 23 ژانویه 1979 تا 11 فوریه 1999 بود. پلوتو علاوه بر گردش به دور خورشید، دور خودش نیز (حول محور عمودی فرضی) می چرخد. یکبار گردش سیاره به دور خود حدود 6 روز زمینی طول می کشد. ستاره شناسان به دلیل دور بودن این سیاره از زمین، هنوز اطلاعات زیادی درباره آن به دست نیاورده اند. قطر آن 2300 کیلومتر یعنی کمتر از یک پنجم قطر کره زمین تخمین زده می شود. سطح این سیاره از سردترین مناطق موجود در منظومه شمسی و احتمالا حدود 225- درجه سانتیگراد است. بیشتر پلوتو قهوه ایست. به نظر می رسد که این سیاره عمدتا ازمتان یخ زده تشکیل شده و جوی از متان دارد. به خاطر چگالی کم آن ستاره شناسان فکر می کنند که بیشتر پلوتو از یخ است. دانشمندان تردید دارند که نوعی از حیات در این سیاره وجود داشته باشد. در سال 1905، پرسیوال لاول (Percival Lowell)، ستاره شناس آمریکایی نیروی گرانشی را کشف کرد که بر دو سیاره نپتون و اورانوس تاثیر می گذاشت. در سال 1915، او مکان سیاره پنهان را پیش بینی کرده و جستجوی خود برای یافتن آنرا در رصد خانه آریزونا آغاز نمود. او از یک تلسکوپ برای رصد قسمتهایی از آسمان که او وجود سیاره جدید را در آن نواحی پیش بینی کرده بود، سود برد. متاسفانه پرسیوال در سال 1916 و قبل از کشف سیاره فوت کرد. 13 سال بعد یعنی در سال 1929، کلاید تومبا (Clyde W. Tombaugh)، یکی از دستیاران لاول در رصدخانه، از پیش بینی های او استفاده کرده و با استفاده از تلسکوپ قدرتمندتری به مشاهده نواحی خاص در آسمان پرداخت. سرانجام در سال 1930، تومبا سه عکس از این سیاره تهیه کرد. سیاره ای جدید که به یاد خدای مرگ رومیان باستان، پلوتو نامیده شد. البته دو حرف اول پرسیوال لاول نیز به افتخار وی آغازگر نام سیاره پلوتو می باشند. در سال 1978، ستاره شناسان رصدخانه نوال (Naval) در آریزونا موفق به کشف قمر پلوتو یعنی شارون (Charon) شدند. قطر این قمر 1210 کیلومتر است. در سال 1969، ستاره شناسان نخستین تصاویر دقیق از سطح پلوتو را منتشر کردند. این تصاویر که توسط تلسکوپ فضایی هابل تهیه شده بود، 12 منطقه تیره و روشن را در سطح پلوتو نشان می داد. مناظق روشن، که شامل کلاهک ها قطبی هستند، احتمالا نیتروژن یخ زده می باشند. مناطق تیره نیز به طور حتم متان منجمد است که به دلیل پرتوهای فرابنفش خورشیدی دچار تغییرات شیمیایی شده است. در سال 2005، یک گروه از ستاره شناسان که به بررسی تصاویر هابل می پرداختند، دو قمر ناشناخته پلوتو را کشف کردند. این اقمار که بعدها هایدرا (Hydra) و نیکس (Nix) نامیده شدند، قطری حدود 160کیلومتر دارند و در خارج از مدار شارون قرار گرفته اند. در سال 2006، ناسا سفینه افقهای جدید را با هدف رسیدن به پلوتو به فضا ارسال نمودسدنا دهمین سیاره منظومه شمسی می باشد. سیاره جدید که نام علمی آن «یو.بی313، 2003 » و قطر آن 1,180 تا 2,360 کیلومتر است، توسط ستاره شناسان در کالیفرنیا و هاوایی کشف شد. انجمن بینالمللی اخترشناسی، اکتشاف دهمین سیاره گردنده به دور خورشید که در مرز منظومه شمسی قرار دارد را تایید کرده است. این شیء ابتدا در سال 2003 کشف شده بود اما سیاره بودن آن اخیرا تایید شد. فاصله این شیء از خورشید بیش از دو برابر فاصله پلوتون از خورشید است. تاکنون تصور می شد پلوتون دورافتاده ترین سیاره منظومه شمسی است. جرم این سیاره حداقل به اندازه پلوتون است. فاصله متوسط نپتون و پلوتون از خورشید به ترتیب 1/30 و 5/39 برابر فاصله متوسط زمین از خورشید است که خود به بیش از 150 میلیون کیلومتر میرسد و آن را یک واحد اخترشناسی (AU) می نامند. این بزرگترین جرم آسمانی است که از زمان اکتشاف نپتون در سال 1846 در مدار خورشید کشف میشود. هنوز جزئیات کاملی در مورد این جرم آسمانی در دست نیست؛ اما مشخص شده است که در مداری نامتعارف گردش می کند و فاصله آن با خورشید هرگز کمتر از فاصله نپتون با مرکز منظومه شمسی نیست و بخش اعظم مدار آن در فاصلهای دورتر از سیاره پلوتون قرار دارد. به گفته اخترشناسان کمابیش مشخص است که این سیاره از یخ و توده های سنگ تشکیل یافته است. به دلیل خاصیت این جرم در انعکاس نور، اندازه گیری آن با حاشیه خطای قابل توجهی همراه بوده و هنوز ابعاد واقعی آن مشخص نشده است. در حال حاضر، دو گروه از اخترشناسان همزمان کشف این جرم کیهانی را اعلام داشته اند.قرار است کاشفان جرم جدید یافته های خود را در کنفرانس اخترشناسی کمبریج در ماه سپتامبر سال جاری ارائه دهند. چندین دهه اخترشناسانی که تلسکوپشان را به سوی کهکشهان عجیب و نامتعارف IC1182 در خوشهی کهکشانهای جاثی (هرکول) نشانه میرفتند، خیال میکردند به کهکشانی تک اما غیرمعمول مینگرند. این کهکشان با هستهای بزرگ و نه چندان متقارن و ستونی نورانی، که از نواحی مرکزیاش سرچشمه گرفته است، عادی به نظر نمیرسید. در چند سال گذشته گروهی از اخترشاسان اروپایی سعی داشتند این ابهام را بر طرف کنند. سرانجام آنها دریافتند که کهکشان IC1182 فقط یکی نیست، بلکه دو کهکشان در حال ادغام شدن است.این دو کهکشان را نمیتوان به صورت بصری از هم تشخیص داد، چون ادغام آنها در آخرین مراحل است و کل مجموعه هم چون تودهای نامتقارن به نظر میرسد. به نظر میرسد یکی از کهکشانهای اصلی که کهکشانی مارپیچی بوده است ستارههای پیرتر و بازوهای به شدت پیچخوردهای دارد، در حالی که دیگری احتمالاً کهکشان مارپیچیای با بازوهای بازتری بوده که مقدار بسیاری گاز به کل مجموعه اهدا کرده است. بر مبنای قانون عمومی در کیهان ساختار کلی کهکشانها با ادغام و تبدیل شدن به کهکشانی بزرگتر متحول میشود، نه به دلیل تحولات درونی خود کهکشان که اغلب تغییرات کمتری را در شکل کلی ایجاد میکند. به این دلیل اخترشناسان موشکافانه عالم را زیر نظر دارند تا چنین بررسیهایی رازگشای شناخت بلوکهای سازندهی عالم امروز و نیروی سازندهی آن شود. هم چنین با شناخت آثار چنین رویدادهایی، بهتر از گذشته و سرنوشت کهکشان راهشیری در ادغام با مارپیچی بزرگ همسایهاش، کهکشان آندرومدا، مطلع میشویم.برخوردهایی در مقیاس کهکشانهافهم مراحل تحول کهکشانهای ادغام شونده شبیه این است که یک موجودی فضایی بخواهد مراحل تکامل انسان را درک کند. اگر او تصاویری از یک نوزاد، کودک، نوجوان، انسانی بالغ و یک فرد پیر داشته باشد میتواند دربارهی سیر تحول سنی انسانها به نتایجی برسد. او در مییابد که یک فرد تبدیل به فرد دیگری نمیشود بلکه تحولات کلی همهی انسانها در یک جهت رخ میدهند.دو مثال زیبا از کهکشانهای در حال ادغام کهکشان "آنتن" (NGC 4038/9) و کهکشان "موش" (NGC 4676) است. آنها به دلیل شکلهایی که در ذهن تداعی میکنند چنین نامگذاری شدهاند. شکل آنها بهترین نمونه از آثار برخورد دو کهکشان است. چنین شکل کاملی از برخورد، حاصل آن است که دو کهکشان در حال ادغام تقریباً جرم یکسانی دارند و بنابر این کم و بیش به یک اندازه در ایجاد نمایش باشکوه سهیماند. اما الزاماً چنین شرطی برای ادغام کهکشانها لازم نیست. در حقیقیت هر نوع کهکشانی ممکن است در فرآیند ادغام شرکت کند. در واقع ادغامهای کوچک، آنهایی که بین یک کهکشان بزرگ و یک کهکشان کوچک رخ میدهد، ممکن است بخش عادی روزمرهی زندگی یک کهکشان باشد.ادغام کهکشانها فقط دو شرط لازم دارد، کهکشانها باید به حد کافی به هم نزدیک باشند و با سرعتی به حد کفایت کم حرکت کنند تا به دامِ گرانش یکدیگر بیفتند. کهکشانهایی که خیلی از هم دورند جاذبهی گرانشی کافی برای آنکه آنها را به سوی هم بکشاند ندارند و آنهایی که خیلی سریع از کنار هم عبور میکنند، آن قدر انرژی مداری از دست نمیدهند که به هم گیر کنند. این کهکشانها به جای ادغام فقط به هم نیرو وارد میکنند. ستارههایی رد و بدل میکنند، دمای دو مجموعه بالا میرود و گاهی بازوی مارپیچی یکی یا هر دو در فضا کشیده میشود.برهم کنش و ادغام بین کهکشانهایی که عضو گروه یا خوشهای هستند بیشتر از کهکشانهای تک است. اگر بخواهیم تحول کهکشانها را درک کنیم باید گروهها را بشناسیم. گروهها محیطهاییاند که این نوع برهم کنشها در آنها بسیار متداول است. در گروهها تعداد بسیاری کهکشان در کنار هم وجود دارند و سرعتشان به قدر کافی آهسته است که در فرآیندهای گرانشی بر هم اثر بگذارند و یکدیگر را به سوی هم بکشند. انبساط، قانون کلی عالم ماست که بنابر پذیرفتهترین نظریههای کیهانشناسی از انفجاری بزرگ در ابتدای عالم (حدود 14 میلیارد سال پیش) آغاز شده است. اما انبساط فقط بر بزرگترین ساختارها اثر میگذارد. درون کهکشانها چنان تحت تاثیر نیروی گرانش کهکشان است که اثر چندانی از انبساط عالم نمیپذیرد. گروهها و خوشهها نیز با گرانش درونی خود ساختارشان را در مقابل نیروی واپاشندهی انبساط، که کهکشانها را از هم دور میکند، تا حد امکان حفظ میکنند. اما در مقیاسهای بزرگتر آثار انبساط به وضوح پیداست.اگر این طور باشد پس زمانی که سن عالم کمتر بوده و فواصل میان خوشهها و کهکشانها کمتر بوده برخوردهای بیشتری رخ میداده است و امروز بر اثر انبساط عالم احتمال برخوردها کم شده است و در آیندهی کیهان نیز کمتر میشود. اگر انبساط عالم ادامه یابد و حتی سریعتر هم بشود عالم به شدت رقیق میشود و برهم کنش بین کهکشانهایی که عضو گروهها و خوشهها نیستند کمتر و کمتر خواهد شد.کالبد شکافی یک برخوردوقتی کهکشانی بزرگ کهکشانی کوچک را میبلعد نیروهای کشندی قوی کهکشان بزرگتر معمولاً کهکشان کوچکتر را به کمانی عظیم تبدیل میکند و سپس آن را جذب میکند. البته اثر این فرآیند بر کهکشان بزرگ بسیار ناچیز است. برخورد بین کهکشانهای نسبتاً هماندازه، همچمون کهکشان برخوردی آنتن، آتش بازی دیدنیتری به راه میاندازد، چون نیروهای کشندی هر دو به یک اندازه قدرتمندند. ممکن است گرانش، بخشهایی از کهکشانها را به میان فضا پرتاب کند و دُمهای عجیب و غریبی خلق کند. تصور کنید که در این شرایط ستارههای پرشماری از محدودهی دو کهکشان در تاریکی بیمرز فضا دور میشوند. شاید ستارگانی با سیاراتی در اطراف خود به فضای بیرون کهکشان پرتاب شوند. ساکنان فرضی چنین سیاراتی از دهها هزار سال نوری دورتر منظرهی شگفت برخورد کهکشان خود را در آسمان شب میبینند.ادغام کهکشانها معمولاً موجب خلق ستارههای جدید نیز میشود. چون گاز و غبار قرص دو کهکشان با هم ترکیب میشوند و میلیونها ستاره متولد میشود. به طور مثال در کانون برخورد جفت کهکشان آنتن خوشههای ستارهای پرجرم بسیاری متولد شدهاند. چنین خوشههای پرجرمی در وضعیت امروز کیهان به جز در برخوردهای هولناک کهکشانی اغلب فرصت شکلگیری نمییابند.اما شاید نمایشیترین بخش این سناریو برخورد میان ستارههای دو کهکشان باشد. عجب آنکه در جریان ادغام کهکشانها به ندرت برخوردی بین ستارهها رخ میدهد. برای بسیاری از مردم این موضوع تقریباً غیرقابل فهم است : چه طور ممکن است دو کهکشان، که هر کدام صدها ستاره دارند، با هم ادغام شوند بدون این که حتی دو ستاره با هم برخورد کنند؟ زیرا بیشتر فضای کهکشانها خالی است، فضای بین ستارههای داخل یک کهکشان به نسبت اندازهی آنها بسیار بیشتر از فضای بین دو کهکشان است. برای مقایسه فاصلهی میان خورشید و نزدیکترین همسایهی آن (آلفا ـ قنطورس) را مرور میکنیم. در مقایسه با قطر دو ستاره که هر کدام حدود یک میلیون کیلومتر است فاصلهی 4 سال نوری (حدود 40 میلیون میلیون کیلومتر) میان آن دو تقریباً 40 میلیون بار بیشتر از آن قطر هر کدام است. اگر هر کدام را به توپ تنیس کوچکی تبدیل کنیم فاصلهی میان آن دو با رعایت مقیاس 4000 کیلومتر میشود. خب به نظر شما احتمال برخورد چقدر است؟! به این ترتیب فقط در شرایطی که خوشههای متراکم ستارهای دو کهکشان به یکدیگر نزدیک شوند یا مراکز پرتراکم دو کهکشان در هم ادغام شوند احتمال ناچیز برخوردهای ستارهای به وجود میآید.اما فاصلهی میان کهکشانها در مقایسهی با قطرشان بسیار کمتر است. فاصلهی میان 5/2 میلیون سال نوری راهشیری از همسایهی ارشدش، کهکشان آندرومدا، را مرور کنید. هر کدام به قطر بیش از 100000 سال نوری در فاصلهی 25 برابر قطر خود قرار گرفتهاند. اگر آن دو را نیز به دو توپ تنیس تبدیل کنیم، فاصله ی میان آنها با رعایت مقیاس 5/2 متر خواهد بود، نه 4000 کیلومتر.در سری عکسهای رو به رو میتوانید برخورد دو کهکشان را به صورت فریم به فریم مشاهده کنید.دست به کار شوید و با زدن دکمهی play دو کهکشان زیر را به هم دیگر بزنید.ادغام آشوبگرآن چه پس از یک برخورد کهکشانی به جای میماند کاملاً به خصوصیات کهکشانهای در گیر بستگی دارد. شاید در برخوردی که کهکشان بزرگی کهکشان کوچکی را بلعیده است فقط ردپایی از حادثه دیده شود. اما در کهکشانهای نسبتاً هم اندازه داستان پایانی کاملاً متفاوت دارد. گاهی حاصل این اتفاق اصلاً شبیه کهکشانهای عادی نیست.اخترشناسان کهکشانهایی را که در هیچ کدام از تقسیمبندیهای ریختشناسی نمیگنجند در ریف کهکشانهای غیرعادی و نامنظم قرار میدهند. حالا میدانیم که هیچ کدام از این کهکشانها اعضای طبقهای جدید نیستند بلکه تحت تاثیر برهم کنشها یا ادغامهای کهکشانی بودهاند. اتومبیلی پس از تصادف تکه آهنی قراضه است، نه یک اتومبیل جدیدالبته مدتی طولانی پس از این که آتشبازیها بخوابد طول میکشد تا دو کهکشان ادغام شده، احتمالاً تبدیل به نوع جدیدی از کهکشان شوند. وقتی دو کهکشان مارپیچی ادغام میشوند، هستهها به دور هم میگردند و ستارهها و گاز و غبار هر دو با هم مخلوط میشوند. پس ممکن است که دو کهکشان مارپیچی در ادغام با هم یک کهکشان بیضوی را شکل دهند. اتفاق نظری که میان اخترشناسان وجود دارد این است که بیشتر کهکشانهای بیضوی، نه همهی آنها، حاصل چنین برخوردهایی هستند. (در مقابل این فرضیه نظریات دیگری نیز برای پیدایش بیضویها مطرح است.)فیلم برخوردمتأسفانه هرگز تا به حال فرآیند برخورد کهکشانی از ابتدا تا پایان دیده نشده است. این فرآیند طولانیتر از آن است که بنشینیم و تماشا کنیم! اخترشناسان باید چند میلیون یا حتی میلیارد سال صبر کنند تا ادغامی را تا انتها نظاره کنند . تصاویری که ما از ادغام کهکشانها میبینیم فقط تک فریمهایی از یک رقص چرخان آهسته است.پس اخترشناسان چه طور میتوانند تاریخ را بازسازی و حاصل این ادغام را ترسیم کنند؟ آنها با استفاده از دادههای موجود، برپایهی قوانین فیزیک و ریاضی، به کمک رایانه این برخوردها را شبیه سازی میکنند. شبیهسازیهای رایانهای بر مبنای اطلاعات فیزیکی موجود اخترشناسان را یاری میکنند تا به مکانیک این سیستمهای پیچیده و در مواردی به چگونگی پیدایش و پیشبینی آینده هر دو کهکشان برخوردی پی ببرند. کهکشان IC1182 فقط یکی نیست، بلکه دو کهکشان در حال ادغام شدن است. این دو کهکشان را نمیتوان به صورت بصری از هم تشخیص داد، چون ادغام آنها در آخرین مراحل است. تصویری از کهکشان "آنتن" (NGC 4038/9) که در حال ادغام با یکدیگر هستند. این تصویر توسط تلسکوپ فضایی هابل گرفته شده است.کهکشان "موش" (NGC 4676) ـ دو کهکشان در حال ادغام تقریباً جرم یکسانی دارند و بنابر این کم و بیش به یک اندازه در ایجاد نمایش باشکوه سهیماند. تصورش را بکنيد، در حال قدم زدن غرق در افکار خود و خسته از ناهمواری راه، سنگها را به اين سو و آن سو پرتاب میکنيد. شايد آن سنگ به ظاهر بیارزش، گوهری باشد گرانبها که خود را به شما رسانيده است.وقتی تکه سنگی که وارد جو میشود آن قدر بزرگ باشد که تمام آن در اثر اصطکاک نسوزد، بخشی از آن به زمين میرسد و به صورت سنگی سوخته به نظر میآيد که به آن «شهابسنگ» گفته میشود. اين اجرام تاريخ منظومه شمسی را به همراه خود دارند. شهابسنگها برحسب ترکيبشان به سه دسته آهنی،سنگی و آهنی-سنگی تقسيمبندی میشوند. به دليل اهميت علمی آنها، يکی از فعاليتهای منجمان آماتور پيدا کردن شهابسنگهاست. شهابسنگها آنقدر باارزش هستندکه قيمت بعضی از آنها (نوع ماه يا مريخی) از طلای خالص هم وزن خود بيشتر است. يافتن شهابسنگهای سنگی مشکلتر است زيرا خيلی شبيه به سنگهای زمينی هستند. نوع آهنی-سنگی نيز کمياب میباشد، در آنها سنگ و فلز با هم مخلوط شدهاند. شهابسنگهای آهنی عمدتاً از آهن و نيکل تشکيل شدهاند، بسيار کم در معرض هوازدگی قرار میگيرند. بنابراين احتمال پيداکردنشان بيشتر است. برای شهابسنگ فرقی نمیکند که درکجا سقوط کند و احتمال فرود آنها در هر کجای کره زمين يکسان است. گفته میشود که در هر کيلومتر مربع از سطح زمين در هر ميليون سال، حداقل يک شهاب سنگ سقوط میکند. اما جستحوگران به نکاتی توجه میکنند تا اين شانس را افزايش دهند. شهابسنگها (به خصوص نوع آهنی) به دليل سوختن سياه و براق هستند. جستجو گران مناطقی را برای اين کار انتخاب میکنند که کمتر دچار تحولات شده باشد و زمين آن دارای سطحی روشن و خالی از سنگهای سياه زمينی باشد. چون در اين صورت احتمال رخ نمايی شهابسنگ زياد است. به همين دليل بسياری از کشفها در قطب جنوب انجام شده است. در اين مناطق جستجوگران حرفهای با کمک چرخبال در ارتفاع پايين پرواز میکنند و با دوربينهای خود سطح يخها را نظاره میکنند تا سنگ سياهی را ببينند. پس يکی از مهمترين شرايط يک شهاب سنگ، سياه بودن است. سپس بايد آن را بررسی کرد. چون شهابسنگ دچار سوختگی شديد شده است معمولاً دارای لبه تيز و برنده نيست. اگر در سطح آن آثار سوختگی و حفرههای ناشی از آن باشد، احتمال بيشتر میشود. در مقايسه با سنگهای زمينی، اين اجرام آسمانی کمتر دچار زنگ و هوازدگی میشوند و میتوان در نگاه اول به اين تفاوت ظاهری پی برد. معمولاً شهابسنگها چگالتر از سنگهای مشابه زمينی هستند. بيشتر شهابسنگها (مخصوصاً نوع آهنی) دارای خواص مغناطيسی هستند بنابراين هميشه با خود يک آهنربا داشته باشيد. اگر سنگی که شما پيدا کرديد خواص ذکر شده را داشته باشد، احتمالاً شهاب سنگ است ولی نظر قطعی را آزمايشهای دقيق نمونهبرداری و طيفسنجی میتواند اعلام کند. اگر سنگ شما از اين آزمايشات سربلند بيرون آمد آنگاه شما گنجينهای گرانبها داريد که پس از ميلياردها سال و پيمودن ميليونها کيلومتر به دستتان رسيده است.در فيلم زير ميتوانيد فرود يک شهابسنگ را ببنيد. هر چند اين فيلم تخيلي است ولي شبيهسازي خوبي است براي سقوط يک شهابسنگ. سن شهابسنگها چقدر است ؟در زندگی هر شهابسنگ چهار دوره زمانی مجزا وجود دارد : ۱- سن زمینی (یعنی مدت زمانی که بر سطح زمین گذرانده است)۲- سن تابش پرتوهای کیهانی (مدت زمانی که به صورت شهاب وارهای چند متری در مداری به دور خورشید قرار داشت) ۳- سن پیدایش۴- سن ماقبل پیدایش (فاصله زمانی میان تشکیل عناصر شیمیایی در ستارهها تا به کار رفتن این عناصر در اجرامی که شهابوارهها را پدید آوردند سن زمینیمنظور مدت زمانی است که از سقوط شهابسنگ بر سطح زمین میگذرد. برای شهابسنگهایی که سقوط آنها مشاهده شده است این زمان به دقت معلوم است. اما سن زمینی شهابسنگهایی که بعدها پیدا میشوند، ابتدا معلوم نیست. شهابوارهها هنگامی که در مدارشان به دور خورشید میگردند در معرض بمباران پرتوهای کیهانی هستند. این پرتوها پیش از آنکه در عمق شهابواره به دام بیفتند در واکنش با اتمهای پیکره آن ایزوتوپهای گوناگونی میآفرینند که برخی از آنها ناپایدارند و پس از گذشت چند سال به عناصر سبکتر متلاشی میشوند. جو زمین پس از سقوط شهابسنگ، آن را در مقابل پرتوهای کیهانی محافظت میکند. بنابراین ایزوتوپهای ناپایدار موجود شروع به متلاشی شدن میکنند، بیآنکه پرتوهای کیهانی، جانشین آنها را فراهم کنند. ما با بررسی شهابسنگهایی که سقوط آنها به طور مستقیم مشاهده شدهاند، مقادیر معمول این ایزوتوپها را در شهابسنگهای تازه می بينيم. شهابسنگهایی که بعدها پیدا میشوند و سقوط آنها را کسی ندیده است مقدار کمتری از این ایزوتوپها خواهند داشت. اختلاف فراوانی ایزوتوپها در این دو نوع شهابسنگ، مدت زمانی را که از سقوط شهابسنگ گذشته معلوم میکند. تاریخنگاری با «کربن ـ ۱۴» یکی از روشهایی است که در تعیین سن زمینی شهابسنگها به کار میرود .عموماً سن زمینی شهابسنگها از چند ده تا چند هزار سال است، اما بسیاری از شهابسنگهای قطب جنوب بیش از ۵۰۰۰۰ سال پیش فرود آمدهاند. سن تابش پرتو های کیهانیدومین سن هر شهابسنگ، دورهای است که طی آن جرم کوچکي در مداری به دور خورشید میگردید. پرتوهای کیهانی با برخی اتمهاي هر تکه سنگ یا توده آهن ـ نیکل که در فضا قرار دارد، واکنش میکنند. این واکنشهای هستهای، اتمهای ثانویهای پدید میآورد که به مرور زمان بر تعداد آنها افزوده میشود. مقدار این اتمهای ثانویه (یا ایزوتوپها) به ترکیب شیمیایی و مدتی که در معرض پرتوهای کیهانی بوده است بستگی دارد. اندازهگیریهای فراوانی گاز نئون، نشان میدهند که سن تابش پرتو های کیهانی برای شهابسنگهای سنگی از چند میلیون تا چند ده میلیون سال است. ظاهراً در فضا فقط تعداد کمی از شهابسنگهای سنگی برای بیش از ۴۰ میلیون سال، از خطر تخریب بر اثر خردشدگی در امان میمانند. شهابسنگهای آهنی از این نظر خوش اقبالترند، زیرا به مراتب سختترند و اندازهگیریهای مناسب نشان میدهند که دست کم به مدت ۱۰۰۰ میلیون سال به شکل اجرامی چند متری در فضا دوام آوردهاند.۳- سن پیدایش منظور مدت زمانی است که از آخرین تغيير عمدهی دمای زیاد شهابسنگ میگذرد. مثلاً سن پیدایش کندریتهای بازالتی (نوعي شهابسنگ)، طول زمانی است که آنها پس از تبلور از حالت مذاب، گذراندهاند. کندریتها هر چند ذوب نشده ماندند، اما داغ بودند و اندکی پس از پیدایش، دوباره به حالت جامد متبلور شدند. سن پیدایش آنها هم مدت زمانی است که از هنگام شکلگیری دانههای فعلی کانیهایشان میگذرد. سن پیدایش هر دو نوع شهابسنگ تقریباً ۴۵۵۰ میلیون سال است. توضیح بسیار مختصری از روش تعیین سن پیدایش، به این شرح است : میدانیم که عنصر پرتوزایی مانند اورانیوم با سرعت ثابتی به سرب تبدیل میشود و سرعت تلاشی آن نوعی «ساعت» پرتوزا پدید میآورد. در این روش نمونههایی از چند شهابسنگ هم خانواده یا دانههایی از یک شهابسنگ را به کار میبرند. مقادیر اورانیوم و سرب را در هر نمومنه تعیین می کنند و با استفاده از آن، نسبت سربی که از تلاشی طبیعی اورانیوم حاصل شده محاسبه می گردد . از روی این نسبت می توان حساب کرد چه مدت از زمانی که شهابسنگ ها داغ بوده اند گذشته است - یعنی چند وقت از هنگامی که اتم های اورانیوم و سرب می توانستند آزادانه میان دو کانی مجاور هم، یا دو شهابسنگ متفاوت سنگی، حرکت کنند می گذرد . سن ماقبل پیدایشتقریباً تمام عناصر٬ به جز هیدروژن و هلیوم٬ در دل گونههای مختلف ستارهها پدید آمده اند . این موضوع نه تنها درباره ی شهابسنگ ها بلکه در مورد هر آنچه در زمین یافت می شود٬ و از جمله بدن خود ما صادق است . سن ماقبل پیدایش برای هر عنصر٬ فاصلهی زمانی میان پیدایش آن در یک ستاره تا شرکت آن در تشکیل سیارات یا شهابسنگ ها است . بسیاری شهابسنگهای سنگی محصولات حاصل از شکافت پلوتونیوم را در خود دارند. پلوتونیوم عنصر ناپایداری است که به سرعت متلاشی میشود و نیمه عمر آن فقط ۸۲ میلیون سال است٬ در حالی که اورانیوم ۲۳۸ ٬ نیمه عمری برابر ۴۵۰۰ میلیون سال دارد . [نیمه عمر هر عنصر عبارت از مدت زمانی است که طی آن نصف تعداد اولیهی یک عنصر پرتوزا به عناصر دیگر واپاشیده مي شود. به سبب نیمه عمر کوتاه آن٬ تمام پلوتونیوم آغازینی که در هنگام پیدایش منظومهی شمسی وجود داشت تا ۴ میلیارد سال پیش متلاشی شد. از آن هنگام نه در زمین و نه در کل منظومه شمسی پلوتونیوم با منشاء طبیعی وجود ندارد. اندازهگیری محصولات حاصل از تلاشی پلوتونیوم در شهابسنگها حکایت از آن دارد که سن ما قبل پیدایش پلوتونیوم٬ حدود ۱۵۰ میلیون سال است. یعنی خود پلوتونیوم اولیه تنها حدود ۱۵۰ میلیون سال پیش از پیدایش خورشید و سیارات٬ در یک ستاره پدید آمده است. بخشی از عناصر شیمیایی در زمانی که به شکلگیری سیارات نزدیکتر است پدید آمدهاند. شواهد تازه حاکی از آن است که برخی اجرام سیارهای توسط نوعی آلومینیوم پرتوزا ذوب شده بودند. این ایزوتوپ آلومینیوم بسیار ناپایدار است و میباید کمتر از ۵ میلیون سال پیش از تولد سیارات در یک ستاره بوجود آمده باشد. به این ترتیب٬ عناصر شیمیایی مختلف در شناخت مراحل جنینی منظومه شمسی به ما یاری میرسانند. پرتوزایی در شهابسنگها به مراتب از سنگهای زمینی٬ که از نظر اورانیوم و توریوم غنیترند٬ کمتر است. به همین سبب برای سنجش پرتوزایی شهابسنگها به ابزارهای فوقالعاده دقیقی نیاز است . 200025435610 سایت رشد سایت ویکی پدیا سایت ستاره شناسان نوجوان سایت مدرسه اینترنتی تبیان سایت تازه های فیزیک وجغرافیا سایت دانشنامه ستاره شناسی سایت اخبار ,مقالات و دانستنی های نجوم و فضا سایت نشریه الکترونیکی جغرافیای ایران