پاورپوینت پاورپوینت درس دهم هدیه های آسمان پایۀ پنجم دبستان در ساحل دجله

پاورپوینت پاورپوینت درس دهم هدیه های آسمان پایۀ پنجم دبستان در ساحل دجله (pptx) 22 اسلاید


دسته بندی : پاورپوینت

نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد اسلاید: 22 اسلاید

قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :

موضوع: پاورپوینت درس دهم هدیه های آسمان پایۀ پنجم دبستان «در ساحل دجله» درس دهم «در ساحل دجله» دو روز است که به سامرا آمده ایم؛ در این دو روز، چند نوبت مرقد شریف امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السّلام را زیارت کرده، و در صحن با صفایشان نماز خوانده ایم و حالا کنار رود پر خروش دجله آمده ایم تا در ساحلش قدم بزنیم. پدرم با دقّت به دو طرف دجله نگاه میكند و به افقهای دور چشم می دوزد و بعد سرش را تکان می دهد: نه! هیچ نشانی از آن شکوه شاهانه نمیبینم! من که از کنجکاوی پدرم تعجّب کرده ام، می پرسم: منظور شما چیست؟ به دنبال چه میگردید؟ - قصرهای حاکمان عبّاسی! هر چه جست وجو میكنم، نشانی از آن ها نمی بینم. پدرم به كتابی كه در دست دارد، اشاره می كند و ادامه می دهد: در این کتاب خوانده ام که سامرا پنجاه و پنج سال پایتخت حاکمان عبّاسی بوده است. حاکمان و فرزندانشان و درباریان آن ها قصرهای زیادی در کنار دجله داشته اند؛ قصرهایی به هم پیوسته و تو در تو در دو سوی ساحل دجله! كاخ هایی آراسته و پر از نقش و نگار با وسایل گران قیمت و سفره های رنگارنگ... . امّا الان هیچ نشانی از آن ها نیست! من هم مانند پدرم با کنجکاوی به اطراف دجله نگاه می كنم و به زمین های خالی چشم میدوزم! در این هنگام پدرم با دست به گنبد امام هادی و امام حسن عسکری علیهما السّلام اشاره میكند و میگوید: بنی عبّاس با آن همه قدرت و ثروت فراموش شدند و کسی از آن ها به نیکی یاد نمیکند، ولی مرقد نورانی امام هادی و فرزند عزیزش را ببین؛ زائران مثل پرستو از همه جای دنیا عاشقانه به سویشان پر می کشند. کنار دجله مینشینیم. غرق تماشای آبهای خروشان می شوم. حرفهای پدرم مرا به فکر فرو می برد. با خودم می گویم هر طور شده باید راز این جریان را بفهمم که چرا امام هادی و فرزند عزیزش امام حسن عسکری علیهما السّلام این قدر مورد توجّه مردم هستند ولی حاکمان عبّاسی فراموش شده اند. كتابی را كه پدرم با خود به همراه دارد میگیرم و به سوی حرم راه می افتیم. وارد صحن می شویم و سلام می دهیم. من در گوش های ازصحن مینشینم و با علاقه و اشتیاق كتاب را ورق می زنم. كتابی است درباره ی تاریخ زندگی امام هادی علیه السّلام و داستا نهای زندگی ایشان. پدر گرامی اش امام جواد علیه السّلام را در اوج جوانی به شهادت رساندند و امام هادی علیه السّلام با اینکه سنّش هنوز به نوجوانی هم نرسیده بود، امام و پیشوای مردم شد. در مسجد پیامبر به شاگردان پدرش درس می داد. خیلی از مردم، مخصوصاً آن هایی که امام را نمیشناختند با تعجّب او را نگاه میکردند: عجب نوجوان باهوش و با استعدادی! او شاگردان زیادی تربیت کرد که همه از عالمان بزرگ شدند. یکی از مشهورترین شاگردان ایشان، حضرت عبدالعظیم حسنی است که حرمش در شهرری قرار دارد. متوكّل كه میدانست مردم به امام هادی علیه السّلام علاقه دارند و از اتّحاد و همدلی میان ایشان میترسید، دستور داد امام را با زور و اجبار از مدینه به سامرا بیاورند. امام هادی علیه السّلام، سالهای سال در سامرا در نهایت سختی زندگی کرد. متوکّل همیشه امام عزیز را زیر نظر داشت و بارها دستور داد شبانه به خانه ی امام بریزند و خانه اش را بازرسی کنند. او حتّی به این هم بسنده نکرد و دستور داد تا مدّتی امام را در زندان نگه دارند! امام با همه ی سختیها و رنجها از راهنمایی و ارشاد مردم دست برنداشت و از راه دیدارهای مخفیانه و نامه نگاری با مردم ارتباط داشت و آن ها را از هدایتهای دلسوزانه ی خویش بهر همند میساخت. وقتی نیازمندی به خانه ی ایشان می آمد، قبل از اینکه سخنی بگوید، امام مهربان به او کمک می کرد؛ آنقدر زیاد که بتواند مشکلش را برطرف کند. یکی از دوستانش به بیماری شدیدی مبتلا شد. پزشک برایش دارو نوشت. امّا هرچه جست وجو كردند، دارویش را پیدا نکردند. امام هادی علیه السّلام همین که فهمید دوستش به دارو نیاز دارد به دنبال تهیه ی آن دارو رفت؛ آن را پیدا کرد و برای دوستش فرستاد.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته