دانلود تاریخچه فلسطین (docx) 11 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 11 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
تاریخچه فلسطین
فلسطین قلب میهن عربی و واسطه العقد و قبله انظار آن است. فلسطین گهواره ادیان توحیدی بزرگ تاریخ و ملتقای تمدنهاست سرزمینی پربرکت و زیبا که از لحاظ سوق الجیشی، سیاحتی و دینی یکی از مهمترین نقاط زمین است.
مساحت فلسطین در حدود 27009 کیلومتر مربع است. مستطیل شکل است و از شمال تا جنوب در حدود 430 کیلومتر طول دارد. عرض آن شامل میان 51 و 70 کیلومتر و در وسط میان 72 و 95 کیلومتر است. عرض فلسطین در جنوب بیشتر است و به حدود 117 کیلومتر می رسد.
فلسطین از غرب محدود است به دریای مدیترانه از شرق به سوریه و اردن از شمال به لبنان و سوریه و از جنوب به شبه جزیره سینا (مصر) و خلیج عقبه.
قدمت فلسطین
فلسطین سابقه تاریخی 10 هزار ساله دارد. قدمت شهر اریحا به 7 هزار سال قبل می رسد. اولین ساکنان فلسطین کنعانیان (فلسطینی ها) بودند که از سه هزار سال قبل از میلاد به این سرزمین آمند.
در سال 1200 قبل از میلاد قبایل عبری (یهودی) از کلده از شرق به سرزمین کنعان و در نتیجه به شهر اریحا حمله کردند.
تا 200 سال عبری ها حکومتی نداشتند و با فلسطینی ها در جدال بودند تا در 1000 سال قبل از میلاد داود پیامبر اولین حکومت عبری (یهودی) را در فلسطین بنا نهاد. بتدریج فلسطینی ها و اسرائیلیها با یکدیگر خو گرفتند و ترکیب شدند. حکومت داود پیامبر فقط 80 سال بود.
مهاجرت یهودیان – طرح صهیونیستی
فلسطین بخشی از امنیت امپرتوری عثمانی شد که گاه تابع حاکم بیروت و احیانا تحت ولایت صیدا و یا دمشق در می آمد، عکس آن نیز اتفاق می افتاد و گاه حاکم عثمانی در حیفا و یا عکا و یا قدس، بیروت و یا صیدا و ... را نیز اداره می نمود.
با تدوین قانون اساسی عثمانی در سال 1876 م انتخابات پارلمانی برگزار شد و نمایندگانی از ولایات تابعه عربی از جمله فلسطینیان قدس به جمع نمایندگان پیوستند.
کما اینکه جمعی از شخصیتهای عرب و من جمله فلسطینی ها در پست های عالی رتبه لشکری و کشوری گمارده شدند.
اشغالگران یهود کم کم زمینهای فئودالها و زمینداران بزرگ لبنانی و سوری را خریداری و کشاورزان فلسطینی را از این زمین ها، بیرون راندند.
در سال 1886 م اولین درگیری روی داد و کشاورزان رانده شده از دو روستای الخضیره و ملبس (بتاح تکفا) این دو مستعمره را مورد حمله قرار دادند.
این حوادث دولت عثمانی را بر آن داشت تا در (سال 1887 م) مهاجرت صهیونیستها به فلسطین را منوط به شرایط خاصی کند.
در سال 1892 م حمله به مستعمره های یهودی با همان دلایل پیشین تکرار گشت و بخشنامه های جدیدی از سوی دولت عثمانی با هدف محدود کردن مهاجرت یهودیان صادر گردید، لیکن عثمانی ها زیر فشار اروپا ناگزیر از لغو آن شدند.
فلسطینی های قدس، یافا، نابلس، عکا و غزه که توانسته بوند طی سالهای 1908 و 1912 م به پارلمان عثمانی راه پیدا کنند، موضوع اولین کنگره صهیونیستی (سال 1897 م) در بال سویس و برنامه ریزی یهودیان برای ایجاد کشوری قومی در فلسطین را در دربار مطرح و به بحث و بررسی آن بپردازند و موفق شدند عثمانی ها را متقاعد سازند که مهاجرت یهود به فلسطین را ممنوع کرده و تسلیم فشارهای اروپایی نشوند.
این عده همچنین علیه رشوه خواری تعدادی از استاندارانی که به یهودیان جهت مهاجرت به فلسطین و تملک زمین های فروشی توسط برخی از سرمایه داران سوری و لبنانی و عمدتاً مسیحی (آل سرسق، توینی، کساب، خوری و مطران و ...) کمک می کردند، شکوائیه ای را مطرح ساختند.
در سال 1897 م کمیته ای به ریاست محمد طاهر الحسینی مفتی قدس با هدف ارزیابی و بررسی دقیق راه کارها و شیوه های صهیونیستها برای دستیابی به زمینها تشکیل گردید.
از سوی دیگر سلطان عبدالحمید دوم در واکنش به برگزاری اولین کنگره صهیونیستی، هیأتی از کارکنان دربار خود را گسیل داشت تا شخصا بر استان قدس اشراف و نظارت داشته باشد. مطبوعات فلسطینی و عربی مانند روزنامه مصری المنار و ... نیز فعال شده و نسبت به نتایج و پیامدهای طرح شوم صهیونیستی جهت استیلا بر فلسطین (بلافاصله پس از اجلاس بال) هشدار دادند.
یوسف ضیاء الخالدی شهردار و نماینده شهر قدس در پارلمان عثمانی در سال 1899 م با ارسال پیامی به تسادوق کاهن رئیس خاخامهای فرانسه خواستار آن شد تا فلسطین را برای مردمانش باقی بگذارند. در قسمتی از این پیام آمده بود:
شما را به خدا، فلسطین را به حال خود واگذارید.
خاخام کاهن نیز هرتسل را در جریان این نامه قرار می دهد و هرتسل هم بنوبه خود در پیامی برای خالدی چنین عنوان می کند: اگر مردم فلسطین راضی به پذیرش صهیونیستها نیستند، ما جای دیگری را جستجو خواهیم کرد و بالاخره این مکان را خواهیم یافت.
همزمان با شکل گیری و قوام مطبوعات فلسطینی، روزنامه های فلسطینی و در رأس آنها روزنامه کرمل که در حیفا منتشر می شد، مبادرت به روشنگری و برملاسازی خطر صهیونیسم کردند.
نجیب عازوری نیز با انتشار کتاب بیداری امت عربی خود در سال 1905 م نسبت به عواق طرحهای سیاسی صهیونسیتها در فلسطین هشدار داد.
کنگره استعماری 1907 م
در سال 1907 م کنگره ای استعماری با مشارکت جمعی از اندیشمندان کشورهای استعماری در بریتانیا برگزار گردید. ماحصل این کنگره گزارشی بود که به گزارش (کامبل باترمن) معروف گشت. محورهای مورد بحث در این کنگره عبارت بودند از:
بررسی خطرهایی که آینده استعمار را تهدید می کند.
تدوین طرحهای ضامن دفع این خطرها.
تضمین تداوم حضور استعماری و مالکیت مستعمره ها.
همچنین از جمله پیشنهادها و مصوبات این کنگره:
1- لزوم تجزیه کشورهای حوزه دریای مدیترانه و ایجاد فتنه و خصومت میان ملل آنها.
2- لزوم ایجاد حایل بشری بیگانه در بهترین منطقه، که بتواند میان عربهای مشرق و عربهای مغرب جدایی بیندازد و این مکان فلسطین است.
در مورخه 16 مارس 1908 م فلسطینی ها در منطقه ساحلی یافا با مهاجران صهیونیست که از راه دریا وارد فلسطین شده بودند، درگیر و طی آن تعدادی از فلسطینی ها و یهودیان کشته و مجروح شدند. درگیریها طی ماههای فوریه و آوریل سال 1909 م میان کشاورزان فلسطینی و صهیونیستها از سر گرفته شد و این بار درگیریها در نزدیکی شهر الناصره روی داد.
مطبوعات و علمای اعلام اسلامی و مسیحی و خطیبان مساجد ضمن روشنگری و بیان طرحهای شوم صهیونیستی در فلسطین، از یک سو حکومت عثمانی را به مقابله با آن فراخوانده و از سوی دیگر مردم را به مخالفت و مقاومت همه جانبه با طرحهای صهیونیستی دعوت کردند. در همین رابطه نجیب نصار روزنامه نگار فلسطینی کتابی تحت عنوان صهیونیسم ... تاریخچه، اهداف و تهدیدها منتشر ساخت.
در سال 1911 م روزنامه ای با نام فلسطین منتشر گشت. این روزنامه طی فراخوانی از خوانندگان خود می خواهد، نسبت به پیامدهای استعمار صهیونیستی هوشیار باشند.
در همین حال فلسطینی های عضو پارلمان عثمانی به منظور تحت فشار قرار دادن دولت اتحاد و ترقی که حکومت سلطان عبدالحمید دوم را سرنگون کرده و با یهودیان همکاری می کرد، دست به تلاش زده و از آن خواستند، تسلیم فشارهای اروپایی نشده و تصمیماتی در مقابله با مهاجرت جمعی صهیونیستها اتخاذ کند و مانع از اسیتلای صهیونیستها بر اراضی فلسطین شود.
یک روزنامه نگار فلسطینی طی مقاله ای در روزنامه فلسطین به تجزیه و تحلیل توطئه صهیونیستها پرداخته و می نویسد:
صهیونیستها، کشور ما را روستا به روستا و شهر به شهر اشغال خواهند کرد و فردا تمامی قدس و سرتاسر فلسطین از دست خواهد رفت.
اسعاف النشاشیبی در سال 1911 م کتابی را با عنوان جادوگر و یهودی به رشته تحریر درآورد.
معروف الارناووط نیز کتابی بنام دختر صهیون را نگاشت و محمد روحی الخالدی در همین سال دست نوشته ای از کتاب تاریخ صهیونیسم را بر جای گذاشت. نامبرده در این نسخه خطی خاطر نشان کرده که هدف صهیونیسم همانا برپائی دولت یهودی در فلسطین است. وی در عین حال صهیونیسم را از یهودیت متمایز کرده و نسبت به خطرات و تهدیدهای شهرک نشینها در فلسطین هشدار داده است.
سرانجام، صهیونیستها با همکاری سفرای اروپائی و امریکائیها دولت اتحاد و ترقی را وادار ساختند، روزنامه های الکرمل (در سال 1909 م) و فلسطین (در سال 1913 م) را که در امر اطلاع رسانی و آگاهی بخشی به مردم در عرصه های گوناگون و تفهیم وظایف ملی، میهنی و اسلامی و نیز فاش ساختن توطئه صهیونیستها و صلیبی ها تأثیر بسزایی داشتند، تعطیل کند.
ناگفته نماند که مطبوعات عربی نظیر روزنامه المنار، المقتبس، المقطم و الاهرام در مصر و دیگر کشورهای عربی تاثیر مهمی در برانگیختن ملل عرب بر ضد طرحهای شوم صهیونیستی داشتند.
در این برهه همچنین جمعیتها و سازمانهای ضد صهیونیستی مانند جمعیت مبارزه با صهیونیسم که در اوت 1913 م به مرکزیت نابلس تاسیس و دارای شعب بسیاری در شهرهای فلسطین شد.
این جمعیت مردم را به تظاهرت فرا می خواند و تلگرامهای اعتراض امیزی به مجامع گوناگون ارسال می داشت.
جنگ جهانی اول
با شروع جنگ جهانی اول در سال 1914 م صهیونیستها بیش از چهل شهرک یهودی در مساحتی قریب به 400 هزار دونم (هر دو نم 1000 متر مربع است) در بهترین زمینهای فلسطین یعنی مناطق الجلیل، دشت مرج بن عامر و دشت ساحلی احداث کرده بودند. و بدین ترتیب یهودیان دیگر آن اقلیت دینی ساکن فلسطین در قبل از طرح اشغالگرانه – تجاوزگرانه صهیونیستی نبودند و جو و شرایط علیه آنها ملتهب و خصمانه شده بود.
با پیدایش جنگ، شهرک نشینان یهودی در کنار انگلیس ها و فرانسوی ها علیه دولت عثمانی و فرانسوی ها علیه دولت عثمانی و آلمان صف آرایی کردند و این در حالی بود که فلسطینی ها به دو دسته موافق و مخالف عثمانیها تقسیم شده بودند و بسیاری از جوانان فلسطینی با انگیزه های اعتقادی – اسلامی و به اشکال مختلف چه به عنوان نیروی وظیفه و چه داوطلب در کنار ترکیه وارد جنگ شدند و جمع دیگری نیز مجذوب طرح انقلاب بزرگ عربی به رهبری شریف حسین و فرزندش امیر فیصل شدند با این امید که از عثمانی ها رهایی یافته و کشور خود را آزاد کنند، البته آنها فریب وعده های انگلیس به شریف حسین را خوردند. شایان ذکر است که جمع کثیری از مسیحیان فلسطینی و سوری نیز با گرایش طایفه ای و ناسیونالیستی در این طرح شرکت جستند.
ضمن آنکه عملکرد «جمال پاشا» آن فرمانده ترک شهره به جلادی، سفاکی و عامل اعدام دهها انقلابی عرب و فلسطینی از یکسو و گرسنگی و شرایط دشوار اقتصادی که فلسطینی ها و سوری ها در دوران جنگ با آن دست به گریبان بودند، تأثیر وسیع و عمیقی بر فضای خصمانه و روبه رشد ضد ترک و پیوستن به انقلاب بزرگ عربی برجای گذاشت. در همین زمان صهیونیستها از اموال هنگفت سازمانها و مراکز بین المللی یهودی و کمکهای بی دریغ ثروتمندان یهودی چون روچیلد و غیره و به ویژه کمکهای اهدایی امریکایی بهره می بردند.
افزون این صهیونیستها به همراه انگلیس ها، فرانسوی ها و امریکائی ها برای صدور بیانیه بالفور و بردن فلسطین و کشورهای عربی (در خاتمه جنگ) به زیر یوغ (بریتانیا و فرانسه) به دسیسه چینی و توطئه پرداختند.
سران عرب نیز فریب وعده ها و نیرنگ انگلیس را خوردند، گرچه اهداف موافقت نامه سایکس – پیکو مبنی بر تقسیم کشورهای عربی میان بریتانیا و فرانسه و بیانیه بالفور برملا شده بود اما با این وجود بریتانیا توطئه را منکر شده و به فریب و نیرنگ خود ادامه داد.
قیمومیت انگلیس بر فلسطین
فلسطین به عنوان بخش جدا شده از امپراطوری عثمانی در زمره کشورهایی بود که استقلال آنها (بعد از جنگ جهانی اول و در مقررات جامعه ملل) موکول به نظارت دولت قیم در اداره آن موقتا شناخته شد. این قیمومیت از طرف شورای عالی متفقین در «سان رمو» در سال 1920 به بریتانیا تفویض شدند. خطوط کلی متن قیمومیت نامه در 22 ژوئیه 1922 به تصویب جامعه رسید و در 29 سال 1923 وارد مرحله اجرا شد.
حکم قیمومیت دو هدف داشت اول اجرای ماده 22 میثاق جامعه ملل و هدف دوم اجرای اعلامیه بالفور و ایجاد تسهیلات برای مهاجرت یهودیان.
کشورهایی قیم مسئولیت های خاصی بر عهده داشتند و وضعیت قیمومیت، وضعیت موقیتی بود. دیوان داوری بین المللی بعدها در این باره گفت که هدف نهایی، اعطایی حق تعیین سرنوشت و استقلال به مردمی بود که درگیر این قضایا بودند. در تعیین سرنوشت سرزمین های تحت قیمومیت آنها قرار بود که خواسته های مردم آن سرزمین ها به عنوان عامل اصلی در نظر گرفته شود.
در سال 1922 جامعه ملل بنا به درخواست انگلستان به آن کشور در اداره فلسطین قیمومیت داد و قرارداد قیمومیت فلسطین بین جامعه ملل و انگلستان به امضا رسید. این حکم حاوی اعلامیه بالفور بود و دقیقا به همان ترتیب توسط هیئت وزیران انگلستان در 1917 تصویب شد. در انگلستان اعتراضاتی علیه صدور این حکم به وقوع پیوست مبنی بر اینکه شناسایی اعلامیه بالفور به مثابه سیاست حاکم در فلسطین، حق تعیین سرنوشت مردم فلسطین را از بین خواهد برد. تعدادی از اعضای مجلس اعیان انگلستان پیشنهاد کردند انگلستان این حکم را نپذیرد زیرا بنا به گفته آنها قیمومیت فلسطین اعلامیه بالفور را شامل می شد این پیشنهاد به رأی گذاشته شد و با 60 رأی موافق در مقابل 39 رأی مخالف به تصویب رسید.
جنبش اعراب و سرکوب انگلیس
در سالهای 1936 تا 1939 عربهای فلسطین به دنبال اعتصابی طولانی و بی ثمر که به شکست انجامید و نادیده گرفته شد، برای برپانمودن یک طغیان ملی تلاش کردند. دیوید بن گوریون که در واقع گرایی او تردیدی نیست، به ماهیت این تلاش پی برده و در یک بحث داخلی چنین گفته است: «ما ضمن بحثهای سیاسی خارجی مخالفتهای عربها را ناچیز جلوه می دهیم. ولی خودمان، نباید واقعیت را نادیده بگیریم. از لحاظ سیاسی ما متجاوز هستیم و آنها از خود دفاع می کنند. مملکت مال آنهاست زیرا در آنجا زندگی می کنند، در حالیکه ما می خواهیم به اینجا وارد و بعد هم مستقر شویم.» و از دیدگاه ایشان می خواهیم هنوز وارد نشده کشور آنها را از چنگشان در آوریم. «طغیان آنها» مقاومت فعالانه فلسطینی هاست در برابر چیزی که به نظر خودشان غصب سرزمین اصلی آنان توسط یهودیان تلقی می شود. در ورای خرابکاری های نهضتی وجود دارد که هر چند ابتدایی است، اما از آرمان گرایی و فداکاری بی بهره نیست.
وقتی انگلیسی ها به موجب موافقت نامه 1938 مونیخ اجازه یافتند تا نیروی نظامی کافی به منطقه اعزام دارند، طغیان مزبور را با بیرحمی فراوان در هم شکستند. در سالهای بعد جمعیت بومی عرب اندیشه ای را که در غرب پذیرفته شده بود مردود دانسته و گفتند که ایشان اخلاقا تعهدی ندارند تا به جبران جنایاتی که اروپایی ها در حق یهودیان مرتکب شده اند، موطن خود را قربانی کنند. شاید هم متحیر بودند که به چه دلیل نباید واکنش مناسبتر تخلیه جمعیت باواریا و تبدیل آنجا به یک کشور یهودی باشد؟ یا با توجه به مواعظه حق طلبانه و اخلاقی امریکا چرا این برنامه در ماساچوست یا نیویورک به مرحله اجرا در نیاید.
کمیته فلسطین و طرح تقسیم
زمانیکه انگلستان در دوم آوریل 1947 از سازمان ملل متحد خواهان راه حلی برای مسئله فلسطین شد، 5 کشور عربی از مجمع عمومی خواستند تا مسئله فلسطین را در چارچوب خاتمه قیمومیت بر فلسطین با اعلام استقلال آن حل کند ولی مجمع عمومی موافقت نکرد و به درخواست فلسطین مبنی بر تشکیل کمیته ویژه فلسطین جواب مثبت داد. به این ترتیب مجمع عمومی در اولین نشست مخصوص که در تاریخ 28 آوریل 1947 تشکیل داد کمیته مخصوص برای فلسطین (unscop) را تأسیس نمود.
کمیته مخصوص در 31 اگوست 1947 با توافق اعضایش بر سر مسئله خاتمه قیمومیت اصول استقلال فلسطین و نقش سازمان ملل در آن به توافق دست یافتند اما این اجماع نظر نهایی بر سر مسأله فلسطین نبود. در سپتامبر 1947 کمیته ویژه، گزارش خود را به مجمع عمومی تقدیم کرد کمیته به این نتیجه رسیده بود که حق تعیین سرنوشت اعراب فلسطین با گنجانیدن اعلامیه بالفور در حکم قیمومیت اعراب فلسطین در جامعه ملل، نقض شده است. کمیته سپس اظهار داشت که اصل تعیین سرنوشت که پس از جنگ جهانی اول در سطح بین المللی به رسمیت شناخته شده بود در مورد دیگر سرزمین های عرب به اجرا در آمده بود. اما در فلسطین به دلیل قصد تهیه امکانات برای ایجاد یک وطن ملی یهود به کار گرفته شده است. کمیته ویژه فلسطین اظهار نظر کرد که وطن ملی یهود و حکم منحصر به خود برای فلسطین با اصل تعیین سرنوشت در تضاد هستند.
نهایتا سه عنصر کمیته شامل هند، عراق و یوگسلاوی پیشنهاد کردند که یک کشور فدرال با اجزای یهود و عرب تشکیل شود و اورشلیم هم به عنوان پایتخت این فدرالیسم، این طرح به طرح اقلیت شهرت یافت، در مقابل اکثریت اعضای کمیته شامل کانادا، چکسلواکی، گواتمالا، هلند، پرو، سوئد و اروگوئه پیشنهاد کردند که فلسطین به دو کشور مستقل عرب و یهود با اتحاد اقتصادی تقسیم شود و تنها عضو باقی منده کمیته یعنی استرالیا به هیچکدام از طرحها رای مثبت نداد و مهمتر آنکه هیچ یک از اعضا از پیشنهاد تشکیل یک کشور واحد در فلسطین که راه حل ترجیحی کمیته عالی عرب بود حمایت نکرد.
با اعلام این خبر و قبل از رأی گیری در مجمع عمومی اعراب اعتراض نمودند و پیشنهاد تقسیم فلسطین را بخاطر اینکه به حقوق آنها لطمه می زند و مخالف قانون و عدالت و اصول و دمکراسی بود، رد کردند.
در مقابل صهیونیست ها تمام نیروی خود را برای اینکه رای سازمان ملل را به نفع تقسیم فلسطین حائز اکثریت شود به کار بردند.
قطعنامه 181 مجمع عمومی
قطعنامه 181 مجمع عمومی یکی از مهمترین قطعنامه های سازمان ملل متحد درباره فلسطین و شاید حتی بتوان گفت که به تعبیری مهمترین قطعنامه در این موضوع است چرا که اسرائیل از طریق قطعنامه خود اولین کشوری بود که از سازمان ملل متولد شد. قطعنامه 181 مهمترین دستاویز اسرائیل برای توجیه مشروعیت خود است. این قطعنامه تمام فعالیت های در قالب سازمان ملل و حتی غیر آن را برای موضوع فلسطین در طول سالهای بعد تحت شعاع خود قرار داد و بطور کلی آینده فلسطین را ترسیم نمود.
مفاد قطعنامه 181 تقریبا همان طرح اکثریت است که قبلا درباره آن صحبت شد فقط باید اضافه کرد که ضمن قطعنامه مجمع از شورای امنیت می خواهد که تمام اقدامات لازم برای حسن اجرایی این قطعنامه را فراهم سازد.
همچنین در قطعنامه آمده است که قیمومیت فلسطین حداکثر تا اول اوت 1948 خاتمه یابد و تاسیس حکومت مستقل عربی و یهودی و رژیم مخصوص بین المللی شهر بیت المقدس دو ماه پس از تخلیه کامل نیروهای مسلح دولت قیم و حداکثر تا اول اکتبر 1948 تشکیل خواهد شد و در همین راستا کمیسیون منتخب سازمان ملل، پس از مشورت با احزاب دموکراتیک و سایر سازمانهای عمومی دولت عرب و یهود، در اسرع وقت شورای موقت حکومت را در هر یک از دو کشور انتخاب و مستقر خواهد کرد و فعالیت های این دو شورا در تحت رهبری کلی این کمیسیون خواهد بود. همچنین مطالبی درباره مکانهای مقدس و محلهای مذهبی و حقوق مذهبی اقلیتها تابعیت و قراردادهای بین المللی و تعهدات مالی و همچنین وحدت اقتصادی و حق عبور گفته شده است. همچنین فصلی نیز درباره چگونگی وضعیت شهر بیت المقدس تحت یک رژیم بین المللی بوسیله سازمان ملل آمده است.
بنابراین بر اساس قطعنامه 181 یهودیان که قبلا 6 درصد سرزمین های فلسطین را در اختیار داشتند و حدود 30 درصد جمعیت را تشکیل می دادند و اکثریت آنها هم از مهاجرین دوران قیمومیت بودند. اکنون 56 درصد سرزمین های فلسطین را صاحب شده بوند. یک روز بعد از صدرو قطعنامه یعنی در تاریخ 30 نوامبر 47 کمیته عالی عرب قطعنامه 181 را رد کرد.
نهایتا قطعنامه 181 بدلیل اشکالات و بی عدالتی های موجود در آن که با تلاش امریکا در مجمع عمومی و به زحمت رای اکثریت را بدست آورد نتوانست کوچکترین تاثیر مثبتی برای منازعه اعراب اسرائیل داشته باشد و شاید تنها تاثیر آن مشروعیت بخشیدن به خواسته های یهودیان بود. لذا بحران شعله ورتر شد.
اعلام تشکیل دولت یهود و حمله اعراب
در تاریخ 5 مارس 1948 (یعنی در کمتر از 3 ماه از صدور قطعنامه 181 و شکست آن) شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای را به تصویب رسانید و از 5 عضو دائم شورا انگلستان، چین، فرانسه، آمریکا و شوروی خواست تا پیشنهادهای خود را در مورد اینکه مسئله تقسیم فلسطین چگونه باید اجرا شود ارائه دهند.
همچنین شورا در اول آوریل از مجمع عمومی خواست تا در مورد مسئله دولت آینده فلسطین تجدید نظر کند و راه حلی ارائه دهد که برای طرفین قابل پذیرش و قابل اجرا باشد. به این ترتیب سازمان ملل چهار ماه پس از آنکه طرح تقسیم فلسطین را در پی بحث طولانی و دشوار به تصویب رسانید آنرا مسکوت گذاشت.
در پی نزاع های اعراب و یهودیان فلسطین در دهم آوریل کشتار معروف دیریاسین اتفاق افتاد که طی آن 250 عرب بی دفاع غیر نظامی بدست افراطیون صهیونیست کشته شدند و تعداد زیادی نیز آواره شدند.
در هفدهم آوریل بدلیل تشدید نزاع اعراب و یهود در فلسطین شورای امنیت با صدرو قطعنامه ای از تمام افراد و سازمانهای فلسطینی و مخصوصا هیأت عالی عرب و آژانس یهود تقاض کرد که دستورات زیرا را اجرا نمایند:
1- تمام حرکات و عملیات نظامی خود را موقوف کنند.
2- از اعمال تروریستی و تخریبی دست بکشند.
3- از وارد کردن افراد مسلح، ستونهای نظامی، اسلحه و مهمات به خاک فلسطین خودداری نمایند.
ولی هیچکدام از این دستورات موثر واقع نیفتاد و نزاع هر روز ابعاد گسترده تری پیدا می کرد.
قیمومیت بریتانیا بر فلسطین در تاریخ 14 می 1948 به پایان رسید. بدنبال آن کمیته عالی عرب اعلام نکرد که درصدد ایجاد یک دولت است ولی در ساعت 4 بعدازظهر همان روز در موزه ای در تلاویو، دیوید بن گورین در زیر تابلویی از تئوروهرتسل، تاسیس دولت یهودی به نام اسرائیل را در سرزمین فلسطین اعلام کرد. آژانس یهود در اعلامیه ای که به این مناسبت صادر کرد چنین گفت: با استناد به حق تاریخی و طبیعی مان و با اتکا به قدرت قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل، استقرار یک کشور یهود در «ارتز اسرائیل» را که کشور بنی اسرائیل نام بخواهد داشت در اینجا اعلام می کنیم بنابراین آژانس یهود مسکوت گذراندن طرح تقسیم فلسطین توسط مجمع عمومی را نادیده گرفت و اصرار ورزید که قطعنامه 181 به آنها حق قانونی اعطا کرده است.
به همین ترتیب، زمانی که آژانس یهود سازمان ملل را از صدور اعلامیه خود آگاه ساخت، آژانس از قطعنامه 181 به عنوان سند شناسایی حق مردم یهود در استقرار کشور مستقل خود از سوی سازمان ملل نام برد آبا ابان در سخنرانی خود در سازمان ملل، اسرائیل را «نخستین کشوری که توسط سازمان ملل تولد یافته است» خواند.
روز بعد ارتش های مختلف اعراب وارد فلسطین شدند. لژیون عرب وارد ناحیه ای شد که اختصاص به اعراب داشته و در یهود و سامرا واقع بود ارتش مصر به غزه و بر شبح به حرکت درآمد و ارتش لبنان به منطقه عرب نشین جلیله و ارتش عراق هم همراه بالژیون عرب به پیش رفتند و سوره نیز نزدیک مرز مستقر شد. به این ترتیب اولین جنگ منظم بین اعراب و اسرائیل شکل گرفت.
بدنبال حمله اعراب آژانس یهود که اکنون به اسرائیل تفسیر نام داده بود به سازمان ملل اعلام کرد که حمله اعراب یک اقدام تجاوزکارانه است، در شورای امنیت اسرائیل به امریکا پناه برد و امریکا در شورا برای حل مسئله به رایزنی پرداخت. در ضمن از تمامی کمکها و امکانات انگلیس و امریکا برای مقابله با اعراب سود جست بطوریکه موازنه را تغییر دادند و به کمک غرب و امریکا عرصه را بر اعراب تنگ نمودند. شورا تنها از همه حکومت ها و مراجع درخواست کرد تا بدون پیش داوری نسبت به حقوق ادعاها یا مواضع طرفهای درگیر، از هرگونه عمل نظامی خصمانه در فلسطین خودداری ورزند. بدون تعین مقصر شورا اظهار داشت که وضعیت موجود در فلسطین تهدید علیه صلح است و درخواست برقراری آتش بس نمود. به این ترتیب با فشار انگلستان و امریکا، اعراب در تاریخ دوم ژوئن 1948 فرمان آتش بس شورا را پذیرفت، موعد آتش بس از تاریخ 11 ژوئن به مدت 4 هفته بود. اما این آتش بس به ضرر اعراب تمام شد چون بر خلاف مواد آتش بس، یهودیان از این فرصت استفاده کردند و تمام نیروهای خود را (با کمک های خارجی) مسلح نمودند.