دانلود قوميت گرايي در دوره جمهوري اسلامي (docx) 1 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 1 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
قوميت گرايي در دوره جمهوري اسلامي
کردستان.
خواسته هاي سياسي قوم کرد:
بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و با ضعيف شدن قدرت مرکزي ،گروه هاي قومي در گوشه وکنار کشور دست به اقداماتي براي رسيدن به خواسته هاي خود زدند. يکي از اين گروه هاي قومي ،کردها بودند که بعد از انقلاب اسلامي شاهد نا آرامي و بحران در آن منطقه بوديم البته لازم به ذکر است که کردها نيز همچون ساير مردم در تظاهرات عليه رژيم شاهنشاهي شرکت کرده و شهرهاي کرد نشين همچون مهاباد ،پاوه،کرمانشاه، مريوان و سنندج شاهد نا آرامي هايي براي براندازي رژيم سابق بودند( مقصودي ،1380:298).
اما بعد از انقلاب گروه ها و احزاب در کردستان دست به سازماندهي زدند تا به خواسته هاي خود برسند از جمله، دو حزب دمکرات کردستان و کومله که خواستار خودمختاري و تاسيس حکومت و پارلمان محلي شدند(بشيريه،1384:287).اين تشکلها و احزاب شعارهاي سياسي که مطرح مي کردند خود مختاري بود شعاري که براي تحقق آن از هيچ اقدامي کوتاهي نکردند(جلائي پور،1372:21).
حدود يک هفته بعد از پيروزي انقلاب در سي ام بهمن،نمايندگان دولت موقت که بعضاً کرد بودند متشکل از داريوش فروهر وزير کار،آيت الله نوري و احمد علي بابايي در اجتماع يکصد هزار نفري ميدان شهرداري مهاباد حضور يافتند تا ضمن ديدار با مردم کردستان و گفت گو با نمايندگان آنان،درخواستهايشان که در قعطنامه هشت ماده اي آمده بود، را دريافت کنند.
کردها ضمن آن که حمايت خود را از جمهوري اسلامي اعلام کرده بودند مهمترين خواسته خود در اين قعطنامه را رفع ستم ملي و تامين حق تعيين سرنوشت خود بصورت فدرال در چارچوب کشور ايران اعلام کردند (مقصودي ،1380:298-299).
همانطور که مشاهده کرديم مهمترين خواسته کردها حق خود مختاري بود که چه به صورت گروهي و چه به صورت فردي آن را تقاضا مي کردند در اين ميان نخبگاني نيز ظهور کردند که مدعي مبارزه براي احقاق حقوق قومي کردها و کسب خود مختاري و حتي فراتر از آن استقلال بودند(احمدي،1386:247).
از جمله اين نخبگان رهبر حزب دمکرات کردستان،عبدالرحمن قاسملو بود وي در آخرين مذاکره خود در سال 1368 حق تعيين سرنوشت را در اشکال گوناگون آن يعني کسب استقلال ،استقرار حکومت فدرال و يا خودمختاري مطرح کرد البته قاسملو تاکيد مي کرد که کسب خود مختاري بهترين گزينه است(مقصودي ،1380:302)همانطور که مي بينيم در اين درخواست استقلال نيز مطرح شده است و نشان دهنده اين است که در پس فکري نخبگان کسب استقلال نيز وجود داشته است.
در حالي که نخبگان فکري از اوضاع نا آرام سوء استفاده کرده و خواسته هاي واهي خود چون کسب استقلال را مطرح مي کردند مسئولين نظام از کاربرد واژه خودمختاري ابا داشتند وبه آن بي توجهي نشان مي دادند که اين امر خود باعث شد تا واژه خود مختاري براي قوم کرد بار معنايي و عاطفي پيدا کند (مقصودي ،1380:302).
بطور کلي و در مجموع آنچه از خواسته هاي گروه هاي کرد به دست مي آيد اين است که اقوام کرد چه در سطح ملي و چه در سطح منطقه اي آرمان سياسي خودمختاري را در سر مي پرورانند(حافظ نيا،1381:169).
برخوردهاي غير خشونت آميز:
هنگام برگزاري رفراندوم که براي انتخاب نظام جديد از سوي مردم صورت گرفت اولين برخورد در عرصه سياسي ميان کردها و حکومت مرکزي بروز کرد.حزب دمکرات آن را تحريم کرد و علت آن را دو گزينه اي بودن انتخابات يعني آري يا نه به نظام جمهوري اسلامي ، اعلام کرد برخي از منابع به غيبت85تا90 درصدي راي دهندگان کرد اشاره کردند(مقصودي ،1380:301 ).
اتفاق ديگري که به تشديد رويارويي دو طرف دامن زد انتخابات مجلس بود که در اين انتخابات تنها چند نماينده سکولار انتخاب شدند و بقيعه نمايندگان را طرفداران آيت الله خميني تشکيل مي دادند يکي از اين نمايندگان سکولار که از سوي مردم هم راي آورده بود عبدالرحمن قاسملو بود که اجازه حضور در مجلس را نيافت (آر کدي،1383:36).
بعد از اين اتفاقات و هنگام تصويب قانون اساسي مهمترين روياريي سياسي ميان کردها و حکومت مرکزي رخ داد که در آن کردها اعتراض خود را در به رسميت شناخته شدن مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي کشور ،حاکميت ولي فقيه ،پيش بيني استقرار نظام حکومتي متمرکز،فقدان تثبيت حقوق کردها و ديگر گروه هاي قومي در قانون اساسي و کلي گويي در خصوص شوراء ها را مبنائي براي تحريم انتخابات قانون اساسي قرار دادند(مقصودي ،1380:301).
بي تصميمي دولت موقت و عدم اعطاي اختيارات لازم به شخصيت ها و هيئت هاي اعزامي به کردستان براي حل و فصل مشکلات ،موجب تشديد سوظن و کينه ورزي نيروهاي درگير در جريانات کردستان شد که باعث زد خورد ميان کرد ها و حکومت مرکزي گرديد(مقصودي ،1380:301).
برخورد هاي خشونت آميز:
بعد از آن که گروه هاي کرد شاهد بودند ، از سوي مرکز به خواسته هاي آنان توجه اي نمي شود دست به اقدامات خشونت آميز زدند حزب دمکرات اولين گروهي بود که اقدام به درگيري در سطح وسيع کرد به پادگان تيپ سه مهاباد و هنگ ژاندارمري و کليه پاسگاه هاي آن حمله کرد و اين دو مرکز را خلع سلاح نمود اين حزب در فروردين سال پنجاه و هشت رژه نظامي بزرگي در شهر حساس نقده انجام داد ومقدمه يک در گيري خونين را در اين شهر بوجود آورد(جلائي پور،1372:61).
حزب دمکرات براي پيشبرد عمليات خود به ايلات و روساي آنها تکيه مي کرد و به کمک نيروهاي مسلح همين ايلات بود که توانست پادگانهاي ارتش و پاسگاه هاي ژاندارمري و پليس را در منطقه تصرف کند(احمدي،1386:246).
بعد از آن که حزب دمکرات موفق شد پادگان مهاباد را تصرف کند اقدام به خروج توپخانه سنگين ،تانک و اسلحه از اين پادگان کرد و باعث شد تا بحران وارد مرحله جديدي شده و اوضاع بحراني تر گردد(مقصودي ،1380:302).
جنگ و خونريزي در کردستان شدت گرفت در نوروز 1358 در شهر سنندج درگيري خونيني بوقوع پيوست که کشتار و ويراني فراواني به همراه داشت .به رغم اشغال ژاندارمري اين شهر ،تلاش گروههاي مخالف براي فتح پادگان ان شهر به جايي نرسيد و اين پادگان سقوط نکرد.
در ارديبهشت ماه درگيري در نقده موجب قرباني شدن صد ها نفر شد در مرداد ماه شهر بانه شاهد برخورد نيروهاي دولتي و گروه هاي کرد بود که درگيري سه ماه طول کشيد و در طول اين مدت شهر هاي مريوان ،بوکان،پاوه،سردشت،و سقز يکي پس از ديگري صحنه درگيري هاي مسلحانه شدند.
اوضاع هنگامي رو به وخامت گذاشت که گروهي از پاسداران انقلاب اسلامي در مرداد ماه، در شهر پاوه به محاصره گروه هاي کرد درآمدند پاسداران از آيت الله خميني تقاضاي کمک کردند و امام به ارتش دستور داد که به سوي پاوه حرکت کند و سر انجام اين شهر و اغلب شهر هاي کردنشين تحت کنترل ارتش درآمد .
در اسفند ماه درگيري در منطقه کامياران از سر گرفته شد و به مرور ساير مناطق کردنشين ا ز جنوبي ترين تا شمالي ترين نقطه منطقه را در بر گرفت سپس در اسفند ماه جنگ به مهاباد کشيده شد
شکست مذاکرات موجب شديد شدن درگيري ميان دو طرف گرديد حمله نظامي عراق به ايران در شهريور 1359 موجب تقويت موضع گروه هاي کرد گرديد(مقصودي ،1380:303-304)در پي اين درگيري ها کردستان به يکي از بحراني ترين مناطق ايران تبديل شد(حافظ نيا،1381:169).
تقريبا تا اواخر سال 1360 حاکميت حکومت مرکزي در اين مناطق به حداقل رسيد اما از سال 1361 با تشکيل و احداث قرارگاه حمزه سيد الشهدا امنيت نسبي در کردستان شکل گرفت اين قرار گاه به مدت سه سال توانست نا آرامي ها را تا حدودي سرکوب کند (مقصودي ،1380:304 ).
اين قرار گاه در طول اين مدت توانست د اقدام مهم را انجام دهد اول اين که امنيت را در تمام شهر ها و روستا ها ،جاده هاي اصلي و مرزهاي کردستان ايران با عراق را تامين کند. دوم اين که با پاکسازي پايگاه هاي نظامي دو گروه دمکرات و کومله ،اين دو گروه مجبور به ترک منطقه شدند (جلائي پور،1372:67).
پس از اين رخداد ها تقريبا ثبات و آرامش در منطقه حکم فرما شد اما در اوايل اسفند ماه 1377 و پس از سال ها آرامش و امنيت ،دو شهر سنندج و اروميه درگير آشوب و نا آرامي شدند اين ناآرامي ها که در همدردي با کرد هاي ترکيه بود منجر به درگيري تظاهر کنندگان با نيروي انتظامي شد(مقصودي ،1380:313)و نشان داد که اين منطقه مستعد بروز ناآرامي است.
شماي کلي:
در پايان بايد بگوييم که کردها به رغم آن که از قديمي ترن و اصيل ترين اقوام ايراني به حساب مي آيند اما سهمي شايسته در قدرت سياسي کشور ندارند(مقصودي ،1380:389)و يکي از دلايل اصلي نارضايتي ميان آنان نيز همين امر محسوب مي شود .
تا قبل از سال 1376 تقربا حدود 80% از مديران بومي منطقه کردستان را افراد غير بومي تشکيل مي دادند که خود اين امر بر نارضايتي و تحريک احساسات ناسيوناليستي اقوام کرد تاثير فراواني گذاشت تنها بعد از دوم خرداد همان سال بود که سهم مديران غير بومي به47 % تقليل پيدا کرد(احمدي و ديگران،1383:475).
اما اين امر سبب آن نشد که کرد ها از خواسته هاي خود دست بکشند. کردها مدعي هستند با وجود آنکه در دوران رياست جمهوري خاتمي اختيارات بيشتري به کردها داده شد و اولين استاندار کرد پس از انقلاب اسلامي به استانداري کردستان منصوب شد اما اختيارات کافي به کردها جهت اداره امور محلي داده نشده است(آر کدي،1383:132).
آذربايجان.
خواستهاي سياسي:
پس از پيروزي انقلاب اسلامي در ايران،آذربايجان نيز شاهد تحولاتي بود که در ادامه به آن مي پردازيم آذري ها همواره از اقوامي بودند که نقش اساسي را در اتفاقات مهم مملکتي ايفا کرده اند مثل انقلاب مشروطه که در آن با قيام ستارخان و باقر خان ،اين قيام وجه ملي به خود گرفت. انقلاب اسلامي نيز مرحله ديگري در تاريخ آذري ها به حساب مي آمد تا بار ديگر وارد صحنه سياسي شوند و در پيروزي آن نقش عمده اي را ايفا کنند.
البته آذريها در عين اين که همواره در عرصه مملکتي فعال بوده اند اما خواسته هايي نيز داشته اند که براي تحقق آن دست به اقدامات گوناگوني زده اند بعد از پيروزي انقلاب اسلامي فرصت خوبي فراهم گرديد تا آذريها خواسته هاي خود را بار ديگر تکرار و پيگيري کنند.
آنها براي پيگيري خواسته هاي خود اقدام به تشکيل گروه ها و احزاب کرده و خواسته هاي متنوعي را مطرح نمودند که مي توان از کسب خود مختاري گرفته تا آزادي تعليم تربيت زبان آذري،چاپ و نشر کتاب و مجلات،پخش برنامه هاي آذري از شبکه سراسري صدا وسيماي جمهوري اسلامي و...نام برد(مقصودي ،1380:341).
لازم به ذکر است که در اوايل ،خواسته ها بيشتر روي احياء زبان و فراهم آوردن متون آموزشي تاکيد مي کرد اما بعد از گذشت زمان خواست کسب خود مختاري به عنوان يک خواسته ايراني آذري مطرح شد(احمدي و ديگران،1383:385).
عوامل تاثير گذار بر بر تشديد درگيريها:
پس از انقلاب اسلامي سه عامل مهمترين تاثير را بر ناآرامي هاي آذربايجان داشتند.اولين عامل که بيشترين درگيريها را نيز بوجود آورد تشکيل حزب جمهوري اسلامي خلق مسلمانان بود که اقدام به مبارزه عليه حزب جمهوري اسلامي کرد دومين عامل بعد از فروپاشي شوروي شکل گرفت و آن تشکيل دولت مستقل آذربايجان بود که باعث مطرح شدن ،طرح ناسيوناليستي افراطي براي انضمام آذربايجان ايران به خاک کشور آذربايجان بود و سومين عامل نقش پان ترکيستها و تاثير آن بر آذريهاي افراطي بود(مقصودي ،1380:333).
البته جدا از اين سه عاملي که ذکر کرديم گروه هاي چپ نيز در آذربايجان وجود داشتند که بر مسائل قومي و زباني تاکيد مي ورزيدند حتي اين گروه ها شعار خودمختاري را مطرح مي کردند که باعث بروز تنش و درگيري در منطقه گرديد(ربيعي،1380:86).
همانطور که اشاره کرديم حزب جمهوري اسلامي خلق مسلمانان بيشترين ناآرامي ها را در منطقه سبب شد اين حزب يک هفته بعد از تاسيس حزب حزب جمهوري اسلامي و در رقابت با آن حزب شکل گرفت .اين حزب توسط يک هيات موسس دوازده نفره با توافق کامل آيت الله کاظم شريعتمداري پا به ميدان سياست ايران به ويژه منطقه آذربايجان گذاشت(مقصودي ،1380:333).
برخي علت رقابت ميان دو حزب را به اختلافات بين آيت الله خميني و آيت الله شريعتمداري ارتباط داده ومعتقدند در حالي که در سال 1340 که آيت الله خميني موافق قانون اساسي مشرطه نبوده وخواهان براندازي نظام بود آيت الله شريعت مداري خواهان حفظ چارچوب قانون اساسي مشروطه،و مخالف هر گونه راديکاليسم بوده است(مقصودي ،1380:334).
جدا ازدلايل شکل گيري اين حزب و درگيري با حزب جمهوري اسلامي ،شايد بتوان مخالفتها ي اين حزب را به شرح زير بيان نمود 1)مخالفت با شيوه برگزاري رفراندوم با طرح دو گزينه اي(البته در انتخابات شرکت کرد).2)مخالفت با تشکيل مجلس خبرگان قانون اساسي و به جاي آن تشکيل شوراي پانصد نفره تا جايي که خواسته هاي مردم آذربايجان را تامين کند 3)و سوم مخالفت با بعضي از اصول قانون اساسي مثل مبهم بودن حاکميت ملت،تداخل حاکميت ملت با اختيارات رهبري که به دنبال آن انتخابات را تحريم کردند (مقصودي ،1380:335).
جدا از حزب جمهوري اسلامي خلق مسلمانان که در ناآرامي هاي آذربايجان نقش داشت عامل ديگري نيز دخيل بود اين عامل بيشتر از سوي پان ترکيستها که تحريک کننده آذريها بودند،شکل مي گرفت . بعد از انقلاب اين پان ترکيستها اقدام به تشکيل جبهه خلق آذربايجان به رهبري ابولفضل ايلچي بيگي کردند و در پي آن موج جديدي از تبليغات سياسي درباره آذربايجان ايران راه انداختند آنها در تلاش خود به منظور طرح تبليغ و پيشبرد انديشه هاي قومي آذري در ايران بر ضرورت تاريخي وحدت سياسي آذري ها تاکيد مي کردند(احمدي،1386:298).
لازم به ذکر است که در تشديد پان ترکيسم موجود در منطقه ،دولت ترکيه از شيوه ها و تبليغات مختلف استفاده مي کرد و در يکي از اقدامات تحريک آميز خود ،به ايرانياني که با اسناد رسمي ترک بودن خود را اقرار مي کردند در داخل ترکيه از مزايا ي ويژه و تسهيلات اقتصادي برخوردار مي شدند(مقصودي ،1380:343).
سومين عاملي که در تشديد احساسات ناسيوناليستي آذري ها موثر بود فروپاشي شوروي و شکل گيري کشور مستقل آذربايجان بود. البته قبل از فروپاشي شوروي نيز اين کشور دست به اقداماتي براي تحريک احساسات قومي در ايران زده بود که از جمله مي توان به اين اقدام اشاره کرد.
در روز هجدهم ژانويه راديو مسکو در گفتاري اعلام کرد فقط آذربايجاني ها نيستند که خواهان آزادي و خودمختاري و استفاده از شرايط بهتر زندگي هستند بلکه توده هاي وسيعي از مردم در جاي جاي ايران اين گونه تقاضا ها را مطرح مي کنند(احمدي و ديگران ،1383:373).
اما در مورد تحريک کردن مردم آذربايجان ايران از سوي کشور آذربايجان مي توان گفت که اين کشور براي رفع خلع دوران گذار مسئله ناسيوناليستي را مطرح کرد و خواستار انسجام و اتحاد دو منطقه شد و براي اين امر و تحريک مردم آذربايجان عقب افتادگي و فقر اين منطقه را بهانه کرد(مقصودي،1380:341).
اما بدليل آنکه آذري ها همواره خود را جزء بدنه اصلي ايران مي دانستند دو عامل اخير يعني پان ترکيستها و تحريکات کشور آذربايجان نتوانست کاري از پيش ببرد.
درگيري هاي شکل گرفته در منطقه:
درگيريهاي شکل گرفته در آذربايجان بيشتر تحت تاثير حزب جمهوري اسلامي خلق مسلمانان شکل گرفت در پي تحريم انتخابات توسط اين حزب ،اقدامات تحريک آميزي در راديو وتلويزيون شکل گرفت و آن پخش اطلاعيه صادق شريعتمداري به همراه تصوير کاظم شريعتمداري بود که منجر به بروز تظاهرات ،تشديد تنشها و اشغال راديو وتلويزيون شد افراد تظاهر کننده ضمن اشغال راديو و تلويزيون خواستار ابطال انتخابات شدند(مقصودي ،1380:336).
بعد از اين اتفاقات اخباري از قم درباره محاصره خانه آيت الله شريعتمداري در شهر هاي آذربايجان پخش شد که منجر به اتفاق افتادن وقايعي چون، تصرف استانداري،ادارات دولتي،اعلام همبستگي برخي از مراکز نظامي و انتظامي با معترضين ،تظاهرات يک و نيم ميليون نفر در تبريز به نفع آيت الله شريعتمداري ،اسارت تعدادي از پاسداران به دست اعضاي حزب خلق مسلمانان ،همراهي برخي از عناصر پايگاه دوم هوايي و شکاري تبريزشد که سبب شدت يافتن درگيريهاي بين دو طرف شد(مقصودي ،1380:336).
در پي اين درگيريها حزب خلع سلاح شد و پاسداران توانستند ستاد مرکزي حزب جمهوري خلق مسلمانان را به تصرف خود درآورند و عده اي از شرکت کنندگان در ناآرامي ها نيز اعدام شدند(آرکدي،1383:30).
در مورد تاثير عوامل بيروني در درگيريهاي آذربايجان مي توان به شوروي اشاره کرد . در سال 1370 تعدادي از آذربايجاني هاي شوروي پستهاي مرزي ايران وشوروي را از بين بردند .برداشتي که از اين حادثه مي کردند اين بود که جهان شاهد چيزي نظير فروريختن ديوار برلين خواهد بود که وحدت دو آلمان را در پي داشت(احمدي،1386:299).
بلوچستان:
مقاومت در برابر انقلاب:
ابتدا قبل از آن که به درگيري هاي بلوچستان بپردازيم بايد خاطر نشان کنيم که مردم بلوچ در اوايل نسبت به انقلاب بي تفاوت بودند ومي توان گفت که انقلاب در اين منطقه دير نفوذ کرد .
عملاً تا شش ماه پس از پيروزي انقلاب در تنها سينماي چابهار ،هنگام نمايش فيلم طبق رسم رژيم گذشه قبل از شروع فيلم سرود شاهنشاهي پخش مي شد و تا دو ماه بعد از انقلاب، ساواک چابهار به طور رسمي انجام وظيفه مي کرد در طول روزهاي انقلاب حتي 21و22 بهمن مدارس چابهار باز بود(مقصودي،1380:346).
بطور کلي سه گروه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در بلوچستان، مقابل آن موضع گرفتند گروه اول رهبران مذهبي (مولوي ها)بودند .سرداران و خوانين دومين گروه مخالف را تشکل مي دادند ودر آخر گروه هاي کمونيستي بودند (مقصودي،1380:346)بايد خاطر نشان کرد که در اين ميان خوانين نقش بيشتري در حرکتهاي سياسي محلي ايفا مي کردند(احمدي،1386:266).
گروه هاي درگير و خواستهاي آنان:
يکي از کانونهاي بحران و عامل درگيري در بلوچستان عامل مذهب بوده است و آن خصومت ميان بلوچ هاي سني ودولت شيعه که به چندين قرن پيش بر مي گردد و با وقوع انقلاب اسلامي خصومتهاي ميان آنان شدت گرفت و وارد مرحله جديدي شد(حميد احمدي و ديگران،1383:162)که در ادامه به بررسي آن مي پردازيم.
بعد از انقلاب از آنجا که اساس کار جمهوري اسلامي بر مبناي دين بود مسئولان تصميم گرفتند تا موقعيت خوانين را که در گذشته مسئول برقراري نظم بودند ،برهم زده و به جاي آنها به مولوي ها (روحانيون سني) به عنوان عامل نظم بخش منطقه محوريت دهند(مقصودي،1380:349).
اين اقدام سبب شد تا در بلوچستان يک خلاٌ ايجاد شود و علت آن به فروپاشي نظم گذشته که متکي بر خوانين بود،مربوط مي شد و نتيجه آن شد که دولت پيش از پيش سعي کرد تا توسط نيروهاي مذهبي اين خلا را پر کند(احمدي و ديگران،1383:316).
البته بايد خاطر نشان کنيم که خود نيروهاي مذهبي سني در بلوچستان فعاليتهاي سياسي داشته اند که از جمله مي توان به اتحاد المسلمين اشاره کرد که درست چند ماه قبل از پيروزي انقلاب توسط مولوي ها ايجاد شده بود البته بنا به دلايلي اين گروه کم کم نسبت به انقلاب موضع گرفت(مقصودي،1380:349).
همانطور که گفتيم اين حزب ابتدا جانب انقلاب را گرفت بطوري که رهبر اين حزب ،مولوي عبدالعزيز نماينده بلوچ ها در مجلس شوراي اسلامي بود تا نمايند گرايشهاي سياسي و محلي بلوچها،البته عبدالعزيز در مورد رفراندوم قانون اساسي از خود موضع مخالف نشان داد و در آن بدليل رسمي اعلام شدن مذهب شيعه شرکت نکرد(احمدي،1386:119)اما عبد العزيز به طور کلي از جمهوري اسلامي حمايت مي کرد.
اتفاق افتادن وقايعي از جمله افزايش نفوذ روحانيت شيعه در قدرت و تصويب قانون اساسي مبتني بر اصل ولايت فقيه سبب شد تا گروهي از مولوي ها ي اتحادالمسلمين، به مواضع عبدالعزيز اعتراض کرده و آن را ترک کنند(احمدي،1386:264).
اين رخدادها سبب شد تا نيروهاي مذهبي که که جمهوري اسلامي روي آنها حساب ويژه اي باز کرده بود نسبت به انقلاب موضع گيرند و از خرداد ماه 1358 رسما وارد ميدان شدند و خواسته هاي خود را اعلام کردند آنها اغلب خواستار اين بودند که استاندار منطقه دکتر نارويي حفظ و حمايت شود همچنين مذهب در قانون اساسي فقط اسلام باشد و ذکر مذهب خاص درآن گنجانده نشود(مقصودي،1380:354).
بعد از اين اتفاق است که ما در منطقه شاهد رشد حساسيتهاي مذهبي هستيم به عنوان مثال ساختن مساجد باشکوه سني در منطقه اوج گرفت و اين در حالي است که در گذشته سابقه نداشت مساجد به شيعه و سني تقسيم شود(احمدي و ديگران،1383:319).بايد خاطر نشان کنيم که رشد گروه هاي سني مذهب در بلوچستان پاسخي بود به رشد و نفوذ روحانيت شيعه ،که سبب تحريک شدن گروههاي مذهبي منطقه شد(احمدي و ديگران،1383:322).
اما در مورد گروه دومي که در مقابل انقلاب از خود موضع گرفتند بايد بگوييم تا قبل از انقلاب اسلامي ،اعمال حاکميت توسط خوانين اعمال مي شد اما بعد از انقلاب اين روند دگرگون شد به عنوان مثال در دوره اول مجلس شوراي اسلامي در سطح استان تنها يک نفر از خوانين از شهرستان خاش موفق شد تا به مجلس شوراي اسلامي راه يابد که آن هم اعتبار نامه اش تصويب نشد(ملازهي،1380:96).
البته قبل از انقلاب خوانيني وجود داشتند که به علت درگيري با نظام گذشته کشور را ترک کرده بود اما بعد از روي کار آمدن دولت موقت مجدداً به منطقه بازگشتند و در زمان انتخابات رياست جمهوري و مجلس حضور فعالي در منطقه داشتند(مقصودي،1380:346)که با سردي مقامات و دولت مواجه شدند و اين امر منجر به موضع گيري از جانب آنان نسبت به انقلاب شد.
خوانين اقدام به تاسيس جبهه آزادي بخش بلوچستان کردند و از طريق آن به عوامل و علايق اوليه نظير زبان و مذهب متوسل شدند (احمدي،1386:262)بطور کلي درگيريها ميان نيروهاي بلوچ و حکومت به حذف سردارها و تا حدودي قدرت گرفتن طبقه روحاني سني مذهب شد(ملازهي،1380: 96).
در مورد گروه هاي چپ بايد بگوييم که آنها با سر دادن شعارهايي نظير خود مختاري و نيز بسيج سعي داشتند تا پناه گاه مناسبي براي علاقه مندان به بلوچيت باشند تا از اين طريق بتوانند به خواسته هاي خود برسند(مقصودي،1380:351).
شکل گرفتن درگيريها:
بعد از انقلاب اسلامي ما شاهد شکل گيري درگيريها چه در سطح وسيع و چه در سطح کوچک در منطقه بلوچستان هستيم . اولين درگيري صورت گرفته ،درگيري بر سر تصرف سفارت آمريکا بود که عدهاي از مردم عليه دانشجويان پيرو خط امام تظاهرات کرده و عمل آنان را محکوم کردند که منجر به بروز درگيري در منطقه شد (مقصودي،1380:355).
البته دولت دست به اقداماتي جهت برقراري آرامش در منطقه زد اقداماتي از جمله کنترل مرزها،راهسازي،مدرسه سازي،بخشودگي و دادن تامين امنيت به برخي از خوانين که در پي پيروزي انقلاب به پاکستان مهجرت کرده بودند اين اقدامات به برقراري آرامش و امنيت نسبي در منطقه کمک کرد(ابراهيمي،1378:185).
اما اگر بخواهيم بطور کلي دلايل نارضايتي و تنشهاي سياسي در منطقه ،که در طي انقلاب توضيح دهيم بايد بگوييم که اين نارضايتي ها بيشتر به رفتارهاي حکومت مرکزي برمي گردد رفتارهايي چون تلاش براي محدود کردن خودمختاري طوائف و خوانين بلوچ که سبب تحريک شدن احساسات بلوچها گرديد (داودي،1380:37)
اين اتفاقات سبب دوري بلوچها از حکومت مرکزي شد و در انتخابات حضور بسيار کمي داشتند تنها در انتخابات خرداد 86بود که به اميد اصلاحات هفتاد و نيم درصد در انتخابات شرکت کردند(ربيعي،1380:278).
ترکمن صحرا:
زمينه هاي تاريخي نارضايتي:
شکل گيري نارضايتي ميان ترکمن ها مربوط ميشود به جابه جايي خطوط مرزي ،که قلمرو قوم ترکمن را به دو قطعه تقسيم کرد و ميان قبايل و عشاير ترکمن جدايي انداخت و ييلاق و قشلاق آنها را با بحران مواجه ساخت . اين رويداد قوم ترکمن را به واکنش وا داشت و در يک اقدام سراسري شورايي تشکيل شد تا مسئله مرز را حل کنند(حافظ نيا،1381:178).
در سال 1301 هجري شمسي ،ترکمنها اولين عمليات نظامي خود را عليه دولت ايران سازماندهي کردند ولي اين حرکت با تدابير سياسي و نظامي دولت مرکزي سرکوب شد و در پي آن رضا شاه و روسها عمليات تخت قاپو کردن عشاير ترکمن را آغاز کردند(حافظ نيا،1381:178).
خواستهاي سياسي:
ترکمنها در قعطنامهاي که در تاريخ نوزدهم اسفند ماه سال پنجاه هفت صادر کردند خواستهاي خود را اعلام کردند اغلب خواسته هاي آنان منطقه اي و در غالب کشاورزي بوده است اما مهمترين خواسته هاي آنان،ترکمنها مواردي چون آزادي فرهنگي مذهبي ، متشکل شدن ترکمنهاي ايران تحت سيتم اداري واحد و مشترک به مرکزيت گنبد کاووس ،تدريس زبان ترکمن در مدارس و بالاخره تاييد خواستهاي ساير خلقهاي ايران از جمله قوم کر تاکيد کرده بودند(مقصودي،1380:320).
درخواست اين خواستها را در دو رخدادديگر مي توان مشاهده کرد اول آن که در جنبش سياسي قوم ترکمن که در سالهاي اول انقلاب شکل گرفته بود تقاضا هايي از جمله اصلاحات ارضي ، کسب خودگرداني محلي و اعاده حقوق از دست رفتها مطرح شده بود(حافظ نيا،1381:178).
رخداد ديگر فرستادن هيات اعزامي از سوي دولت موقت به گنبد بود اين نمايندگان ضمن بر شمردن خواسته هاي مجدد ترکمنها ،اين نکته را هم اضافه کردند که ترکمنها خواستار آن هستند که دين رسمي اسلام باشد و از مشخص شدن مذهب خودداري شود تا از هرگونه تبعيض جلوگيري شود(مقصودي،1380:328).
درگيريهاي صورت گرفته در منطقه:
در مورد درگيريهاي منطقه بايد بگوييم که نخستين برخوردها کمتر از يک ماه از پيروزي انقلاب اسلامي به وقوع پيوست ظاهرا عامل اصلي بروز درگيريها ،وجود اختلاف نظر در تغيير نام بندر شاه به بندر ترکمن يا اسلام بوده است(مقصودي،1380:320) اين اختلاف باعث سو استفاده سازمانهاي چريکي چپ شد که مردم ترکمن را تشويق به شورش و کسب خودمختاري کردند(احمدي و ديگران،1383:162).
لازم به ذکر است که اين مطلب مهم را بيان کنيم ،يکي از عواملي که مي توانست به تشديد بحران ترکمن صحرا کمک کند وجود ترکمنهاي آن طرف مرز يعني شوروي بود اما حکومت با اقدامي مناسب که حاکي از اين مسئله بود که دولت اين موضوع را درک کرده و احساست و عواطف مردم ترکمن بر پايه احترام متقابل و روابط مسالمت آميز با ترکمنهاي شوروي اهتمام ورزيد(حافظ نيا،1381:179)که باعث آن شد تا عامل مذکور بر بحران ترکمن صحرا تاثيري نداشته باشد.
در ادمه درگيريها ، در تاريخ پنج فروردين 1358 بار ديگر بر سر موضوع واهي (دستگيري يک شخص گرانفروش ) آتش جنگ و نزاع در منطقه شعه ور شد که منجر به کشته و زخمي شدن جمع کثيري از اهالي گنبد گرديد در طي اين درگيريها راه گنبد – مينودشت ،آزادشهر علي آباد به تصرف ترکمنها درآمد.
در روز دهم فروردين ، اکثر ترکمنها به تحريک نيروهاي افراطي از شرکت جستن در نخستين انتخابات پس از پيروزي انقلاب خودداري نمودند و حتي اجازه بزمين نشستن هليکوپتر حامل هيات اعزامي از سوي وزارت کشور به گنبد را ندادند.
علاوه بر تظاهرات انجام شده در شهرهاي گنبد کاووس ،بندر ترکمن و آق قلعه و تعطيلي ادارت،بازار و مدارس اين شهر ها ،شدت درگيريها در اوج خود شامل خلع سلاح هجده پاسگاه ژاندارمري در نوار مرزي ايران وشوروي و پنجاه کشته و صدها زخمي بود(مقصودي،1380:321-329).
بعد از وقوع اين درگيريها دولت طي يک اعلاميه رسمي اعلام نمود تا به خواستهاي ترکمن ها در قانون اساسي توجه مي کند که اين امر باعث شد تا حدودي اوضاع آرام شود اما در همان حال نيروي انتظامي به دستگيري سران ترکمن اقدام ورزيد که باعث شد تا درگيريها در گنبد ادامه داشته باشد(مقصودي،1380:326).با وساطت افراد و گروه هاي مختلف همچون آيت الله طالقاني و همچنين تشکيل شورا ها و گفت گوهاي فراوان ميان دو طرف درگير آتش بس اعلام شد(مقصودي،1380:326).
نتيجه گيري:
گروه هاي قومي در ايران از اقوام کرد گرفته تا آذري،بختياري ،بلوچ،قشقايي،ترکمن،عرب،لر و .... شکل دهنده ايران امروز مي باشند حال ما چه بخواهيم بر آنها نام قوم بگذاريم يا هر نام ديگر، بايد اين واقعيت را بپذيريم که جدا کردن آنها از بدنه جامعه به عنوان اقليت ،ديگر اکثريتي وجود نخواهد داشت.
در اين تحقيق همانطور که مشاهده کرديم ابتدا به بررسي مفاهيم پرداختيم و در آن واژه هايي مثل قوم ،تفاوت آن با ملت و .... را بررسی کرديم در قسمتي از آن به علل سياسي شدن گروه هاي قومي اشاره کرديم و همانطور که گفتيم علل گوناگوني چون نقش نخبگان فکري ، عوامل اقتصادي ،نيروهاي خارجي و اقدامات دولت در سياسي شدن علايق گروه هاي قومي نقش دارند.
اما در ادامه با بررسي خواسته هاي گروه هاي قومي ،به اين نتيجه رسيديم که اغلب خواستههاي آنان مشارکت در عرصه تصميم گيري و در سطح محلي و منطقه اي و بيشتر خواهان خودمختاري هستند تا دست يافتن به يک کشور مستقل،از اين مطلب مي توان اين گونه نتيجه گرفت که عاملي که نقش اساسي در سياسي شدن علايق گروه هاي قومي را دارد ،اقدامات دولت است.
اقداماتي چون تمرکز بيش از حد ،ندادن اختيارات کافي به گروه قومي در عرصه تصميم گيري و توجه بيش از حد به قوم حاکم که باعث سرخوردگي و احساس بيگانگي قوم اقليت از حکومت و بطور کلي از ملت مي شود و آنان بدنبال گرايشات جدايي طلبانه مي روند در چنين فضايي است که نخبگان فکري يا نيروهاي خارجي از موقعيت سو استفاده کرده و براي رسيدن به خواسته هاي خود اقدام به بسيج مي کنند
در مورد راه حل ها براي کاهش سياسي شدن گروه هاي قومي، همانطور که اشاره کرديم بهترين راه پيشنهاد شده کاهش تمرکزگرايي از سوي دولت مرکزي و دادن اختيارات بيشتر به گروه هاي قومي است.
در ادمه و در بهره دوم به بررسي قوميت گرايي در ايران پرداختيم و مشاهده کرديم که بر سر اين مسئله که قوم و قوميت مخصوص غرب است و در مورد ايران صادق نيست اختلاف نظر وجود دارد.
حال بايد بپذيريم که قوم يا قوميت چه در مورد ايرن صادق باشد يا نباشد، نبايد اين واقعيت را ناديده بگيريم که وجود گروه هايي مثل کرد،آذري،بلوچ و..... گروه قومي بحساب مي آيند اگر بخواهيم واژه قوم را در مورد آنها بکار نبريم پس چه نامي بايد بر آنها بگذاريم .
در ادامه به بررسي تاريخي گروه هاي قومي پرداختيم و ديديم که تا قبل از حکومت رضا شاه و ساخت دولت متمرکز در ايران گروه هاي قومي مثل کرد يا بلوچ،ترکمن و آذري در قالب يک گروه متحد نبودند و در درون خود به به گروه هاي ايلي جداگانه تقسيم مي شدند.
همين گروه هاي ايلي نيز در منطقه خود خودمختار، و داراي اختيارات گسترده بوده اند و با مر کز ارتباط دو سويه داشتند از يک طرف براي مرکز ماليات و سپاه تامين مي کردند و از سوي ديگر از طرف مرکز به رسميت شناخته مي شدند و اين عمل باعث مي شد تا گروه هاي قومي کمتر احساس بيگانگي با بدنه اصلي جامعه داشته باشند
اما با روي کار آمدن رضا شاه شاهد آن بوديم که يک دولت متمرکز شکل گرفت و باعث آن شد تا رابطه دو سويه ميان حکومت و گروه هاي قومي به رابطه يک سويه از طرف حکومت مرکزي تبديل شود و اين پيامد را بدنبال خود داشته باشد تا گروه هاي قومي از دولت فاصله بگيرند و روي علايق کهن خود مثل زبان ومذهب تمرکز کنند.
در قسمت آخر به موضوع اصلي پرداختيم و آن تاثير ساخت قدرت بر ناسيوناليسم قومي در دوره جمهوري اسلامي بود ابتدا ويژگيهاي ساخت قدرت، در سه دوره را بررسي کرديم و به اين نتيجه رسيديم که در دوره اول يعني دهه اول انقلاب تا سال 1368قدرت بيشتر بر بسيج توده اي متکي بود و به نوعي به شيوه پوپوليستي عمل مي کرد.
در اين دوران پايگاه بسيج توده اي را تهيدستان روستايي ،حاشيه نشينان شهري ،خرده بورژوازي ،مهاجران، ،کسبه بازار و جزوء آن تشکيل مي دادند در دهه بعد يعني از سال1368تا1376 ما شاهد آن بوديم که فضاي جامعه بعد از جنگ تغيير کرد و نسل تازه اي بوجود آمد که خواسته هاي جديدي داشت در اين دوره بسيج توده تا حدودي ضعيف شد.
در دوران اصلاحات شاهد تحول عمده اي در ساخت قدرت بوديم ،آن این که يک گروه جديد که در درون حکومت وجود داشت و خواهان توسعه سياسي و مشروعيت نظام بر اساس راي مردم بود تا حدودي قدرت را بدست گرفت و همانطور که حسين بشيريه اشاره کرده بود نظام از يک دمکراسي صوري به شبه دمکراسي تبديل شد.
البته اين را هم بايد خاطر نشان کنيم که اساس قدرت بر مذهب و اسلام استوار بود تا جايي که مذهب رسمي کشور در قانون اساسي، شيعه اعلام شدهمچنين ساخت قدرت از لحاظ تمرکز بيش از بيش متمرکز شد و عامل آن اختيارات گسترده در دست ولي فقيه بود که عملا تمام قوا و ساير ارکان قدرت زير مجموعه ولي فقيه به حساب مي آمدند.
در اين قسمت ابتدا سعي مي شود بر اساس فرضيه ها تحقيق ،ابتدا دو فرضيه جايگزين رقيب را بررسي کنيم و در پايان به بررسي فرضيه اصلي بپردازيم.
در مورد فرضيه جايگزين رقيب اول ديديم که بسيج توده اي حکومت ، بر طبقات محروم و بازاريها استوار بود و در مورد گروه هاي قومي هيچ گونه جايگاهي نتوانست کسب کند بنابراين بسيج تودهاي نتوانست باعث اتحاد ملي گردد.
در مورد فرضيه جايگزين رقيب دوم مشاهده نموديم نه تنها مذهب عامل وحدت بخش نبود بلکه با اقدام خبرگان قانون اساسي مبني بر تصويب مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي کشور و شرط شيعه بودن رئيس جمهور ،باعث احساس محروميت گروه هاي قومي سني مذهب چون کردها ،بلوچ ها و ترکمنها شد و اين گروه هاي قومي پيش ازپيش از حکومت مرکزي فاصله گرفتند
اما در پايان به بررسي فرضيه اصلي مي پردازيم .
در اوايل انقلاب شاهد آن بوديم که گروه هاي قومي کرد،بلوچ،ترکمن و آذري به اميد آن که بتوانند به خواسته هاي خود برسند دست به اعتراض زدند . با بررسي خواسته هاي آنان دريافتيم که همگي آنها خواستار اختيارات محلي و خودمختاري بودند خواسته اي که نه تنها به آن جوابي داده نشد بلکه مديريت درستي نيز صورت نگرفت تا احساسات گروه هاي قومي بيش از پيش سياسي شوند.
همچنين ديديم که دستگاه هاي سياسي نتوانستند نخبگان قومي را در درون خود جذب کنند و اقدام به حذف آنان کرد و باعث شد تا گروه هاي قومي بيش از بيش از حکومت فاصله بگيرند بطوري که شرکت در انتخابات به کمتر از ده درصد رسيد.
تنها در دوره خاتمي بود که با بازتر شدن فضا و عملي شدن شوراه ها که اداره محلي را براي آنان تاحدودي امکان پذير مي کرد ،شاهد آن هستيم که گروه هاي قومي فعاليت بيشتري از خود نشان دادند و اين مسئله نشان دهنده آن است که مشارکت سياسي يا عدم وجود آن مي تواند نقش اساسي در تخفيف و تشديد قوم گرايي و سيايي شدن اختلافات زباني و مذهبي ايفا نمايد.
منابع:
احمدي،حميد و ديگران(1378)،همبستگي ملي و وفاق اجتماعي.مطالعات ملي .شماره1پائيز .
خاتون،نرجس(1378)،نگاهي به سرزمين و فرهنگ مردم بلوچستان.مطالعات ملي.شماره1 پائيز .
رضايي،احمد.(1380)،پراکندگي اقوام در استان مازندران و گلستان.مطالعات ملي.تابستان.
زند مقدم،محمود(1381)،نگاهي به برخي تشکلهاي اقتصادي-اجتماعي بلوچستان. مطالعات ملي . شماره11 بهار .
سلطاني،سيما(1383)،اشتراکات فرهنگي تاريخي بلوچها با ساير ايرانيان . مطالعات ملي. شماره 10تابستان.
مقصودي ،مجتبي(1378)،ناهمگوني و يکپارچگي سياسي اجتماعي. مطالعات ملي.شماره1پائيز .
ملازهي،پير محمد(1380)تحولات سياسي استراتژيک در بلوچستان.مطالعات ملي.تابستان.