پاورپوینت درس درس 15 ، درس آزاد (pptx) 10 اسلاید
دسته بندی : پاورپوینت
نوع فایل : PowerPoint (.pptx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد اسلاید: 10 اسلاید
قسمتی از متن PowerPoint (.pptx) :
به نام خدا
درس : درس 15 ، درس آزاد
متن فارسی :بند اول : روزی روزگاری مردی زندگی می كرد كه همیشه از زندگی خود گله مند بود و ادعا میكرد "بخت با من یار نیست" و تا وقتی بخت من خواب است زندگی من بهبود نمی یابد. برای پیدا کردن بخت بیدارش بساط راه برداشت و براه افتاد ، رقت تا شانس وبخت بیدارش را پیدا کند .بند دوم : او رفت و رفت تا در راه به گرگی که لاغر و تمام موهایش ریخته بود، رسید. گرگ پرسید: "ای مرد كجا می روی؟" مرد جواب داد: " بخت من خوابیده می روم بخت بیدارم را جستجو کنم شاید پیدا كنم!" گرگ گفت : "من حالا تو را نخواهم خورد، ولی به من قول بده که اگر بختت را پیدا کردی درد مرا از او بپرسی كه چرا من هر روز گرفتار سردرد های وحشتناك می شوم؟" مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد. بند سوم : مرد همچنان رفت و رفت یکی دو روز بعد او به مزرعه ای وسیع رسید كه دهقانی را دید که درآن سخت كار می كرد. كشاورز جلو آمد و گفت : "ای مرد كجا می روی ؟". مرد جواب داد بخت من خوابیده است: "می روم تا آن را پیدا و بیدارش كنم!" كشاورز گفت : " من دراین زمین زیاد زحمت می کشم، درصورتی كه دراین زمین هیچ گیاهی رشد نمیكند و حاصل زحمات من چیزی نمی شود عاقبت کارمن سرخوردگی و بدهكاری است ؟" اگر شانس و بخت بیدارت پیدا کردی چاره درد مرا از او بپرس . مرد قبول كرد و پس از خداحافظی به راه خود ادامه داد.
بند چهارم : او رفت و رفت تا چند روز بعد به اردویی درشهری رسید كه مردم آن همگی درهیئت نظامیان بودند و گویا همیشه آماده برای جنگ. نگهبان شاه آن شهر، او را گرفت و به نزد شاه برد. پادشاه بزرگ مرد را دید که خیلی لاغر و خیلی فقیر است و پرسید : "ای مرد تو کی هستید و دراینجا چیکار می کنی و به كجا می روی ؟" مرد جواب داد: " من آدم بدبختی هستم که شانس و بختم خوابیده است می روم تا جست وجو کنم بلکه بخت بیدارم را بیدار كنم!" شاه گفت : " من اکنون تو را به دار نمی کشم به شرطی که اگر شانس و بخت بیدارت را پیدا کردی از او بپرسی که چرا من با هرکسی جنگ می کنم شکست می خورم . چرا من همیشه در وحشت دشمنان به سر می برم و ترس از دست دادن تاج و تختم را دارم ، با ثروت بسیار و سربازان شجاع ، تاكنون درهیچ جنگی پیروز نگردیده ام ؟" چاره و راه پیروزی را از از او بپرسی و هنگام بازگشت به من بگویی و الا هرکجا که باشی تو را پیدا کرده و خواهم کشت.. مرد قبول كرد و به راه خود ادامه داد .بند پنجم : بالاخره در پی اش راه ها پیموده بود به جای خیلی سرسبز و با صفایی چون بهشت رسید. جایی که پر ازدرختان میوه بود و تاکنون همچون جایی را ندیده بود. آن مرد دید که پسرکی زیبا بر روی قطعه سنگی نشسته و غرق در تماشای آب روان است و در دستش تاری است و با آهنگ موزون و سوزناکی می نوازد. مرد از او پرسید شما کی هستید ؟ آن پسر زیبا روی با نگاه قشنگی به او گفت: من شانس و بخت بیدار تو هستم.! مرد عصبانی شد و گفت نمی بینی من چقدر لاغر و فقیر شده ام تاکنون کجا بودی و چرا خوابیده بودی ؟ و ماجراهای سفر را برایش تعریف كرد. شانس و بختش گفت بلی من حالا بیدار و آگاهم. بر چهره مرد مدتی نگریست سپس رازها را با وی درمیان گذاشت و گفت برو به کارهایت برس که من کنون خیلی بیدار و هوشیار شدم. اکنون تو شانس داری فقط یک کمی عقلت را به کار بیانداز که شانس و بخت با تو یار است. ازامروز بخت تو بیدار شده است برو و ازآن لذت ببر!" و مرد پس ازتشکر اورا بوسید و پس ازسپاس گزاری از او با بختی بیدار باز گشت...
ترجمه متن ترکی :بند اول : بیر گون بیر نفر چوخ کاسیب ائیدی ؛ او ائوز اوزینه دئدی منیم شانسیم یاتیب . اگر یاتماسایدی من بو گونه قالمازدیم سونرا بوخجا سین باغلییب یولا دوشدی کی گئدسین شانسین آختاریب تاپسین.بند دوم : او یول گئده گئده بیر قوردی گوردی کی قوتوریدی چوخدا آریخ ائیدی قورد کیشیه دئدی هارا گئدیسن. کیشی دئدی : منیم شانسیم یاتیب گئدیرم اونی آختاریب تاپام قورد دئدی من ایندی سنی یئمیرم، اما منه بیر قول وئر، اودا بو کی اگر شانسیوی تاپدون منیم ده دردیمی اونا سویله و درمانیمی سوروش کیشی دئدی : یاخچی. سونرا یولا دوشدی.بند سوم : بیر ایکی گون ده ن سونرا بیر اکینجی نی گوروب اونلا دانیشدی لار او اکینجی بو کیشیه سو و چورک وئردی و اونی یاخچیلادی. اکینجی بو کیشی دن سوروشدی آی کیشی هارا گئدیسن کیشی دئدی: منیم شانسیب یاتیب گئدیرم اونی تاپیب اویالدام اکینجی دئدی: نجه کی گورورسن من بو زمی ده چوخلی زحمت چکیرم اما عایداتیم بیر زاد ائولمور. اگر شانسیوی تاپسان منیم ده دردیمی اونا سویله چاره سین سوروش. کیشی دئیدی یاخچی خداحافظ لشیب یولا دوشدی.
بند چهارم : نچه گوندن سونرا بیر اردو یه یئتیشدی قوروق چیلار اونی توتوب خانین یانینا آپاردیلار . بویوک خان باخیب بو کیشینی چوخ کاسیب گوره لی دئدی . سن کیم اولاسان ، بوردا نئیلیر سن. کیشی دئدی من بیر یازیق آدامام کی شانسیم یاتیب، دولانیرام کی شانسیمی تاپام . خان دئدی : من ایندی سنین باشینی دارا چکمیره م اما بیر سئوزوم ده واردیر. اودا بو کی اگر شانسینی تاپدون اونا دئ گینه ن کی بیر سلطان واردیر کی هر کیمیله جنگ ائدیر اوتوزور . منیم ده چاره می اوندان سوروشون بیرده قایدان دا منه جوابین دئیرسن یوخسا هاردا اولسان سنی تاپیب اولدور ره م. کیشی یاخچی دئییب یولا دوشدی.بند پنجم : بو گتمه ک ده بیر گوزل یئره یتیشدی، گوزل بیر دره کی یام یاشیل ائدی . لی دییر صفالی بیر یئر کی ایندیه جه گورمه میش دیر. او کیشی گوردی کی بیر داشین اوستون ده بیر گوزل اوغلان اوتوروب. سولارا باخیر ، الینده تار چالیر گوزل سسله ده اوخویور. کیشی سوروشدی سن کیم سن. او گوزل باخیش لی اوغلان دئدی، من سنین شانسیوام. کیشی عصبانی ائولوب دئدی . گورموسن من نه یازیق اولموشام. ایندیجه هاردایدون . یاتمیشدون شانس دئدی. هله . .. من ایندی اویاغام.... گئد ایشله ریوه یئتیش کی داهی من اویاندیم... ایندی سنین شانسین وار ....... بیر آز عقللی ترپه ن کی بخت سنله دیر کیشی سئوینجک شانسین اوپوب یولا دوشدی
خود ارزیابی :1. آن مرد فقیر از چه چیزی گله مند بود ؟2. پادشان آن شهر از چه چیزی شکایت داشت ؟3. چه نتیجه ای از این داستان میگیریم ؟
دانش زبانی :آرایه ی تضاد :در ناامیدی بسی امید است / پایان شب سیه سپید استدر این شعر واژه های امید و ناامید و همچنین سیه و سپید چه رابطه ای با هم دارند ؟با کمی دقت متوجه می شویم که آنها با هم تضاد دارند.اگر شاعر یا نویسنده در یک بیت یا در نوشته ی خود از کلماتی استفاده کند که باهم مخالف هستند ، در اصطلاح ادبیات از ( آرایه ی تضاد ) استفاده کرده است.
کار گروهی :1. یک کتاب در مورد برتری عقل و شانس به کلاس بیاورید و با هم کلاسی های خود راجب بهش گفت و گو کنید.2. در مورد یکی ازداستان های قدیمی که در رابطه با خوش اقبالی است ، با هم کلاسی های خود صحبت کنید.
نوشتن :1. ده کلمه ی مهم املایی از درس پیدا کنید و بنویسید.2. برای واژه های زیر دو هم خانواده بنویسید.فعل :تکمیل :مختلف :کتاب :3. نوع فعل ها و صیغه های زیر را مشخص کنید.علی به تبریز خواهد رفتآنها به تهران رفتندپرستو ها از سفر برگشتندمن سفر می روم