مقاله طلاق-20-ص

مقاله طلاق-20-ص (docx) 20 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 20 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

طلاق : تعریف : طلاق» شيوه رسمى پايان دادن به زندگى خانوادگى است كه قدمت تاريخى آن با قدمت ازدواج برابرى مى‏كند. طلاق با صرف‏نظر از مضمون مشترك آن، شرايط و مقرّرات متفاوتى در اديان و فرهنگ‏هاى گوناگون داشته است. بر خلاف نظام‏هاى حقوقى گذشته، كه معمولاً بر اراده شوهر در طلاق تأكيد داشتند، نظام‏هاى حقوقى جديد به دليل تأثير انديشه‏هاى مساوات‏جويانه، حركتى به سمت پذيرش «طلاق توافقى» و ديگر الگوهاى مستلزم كاهش نقش شوهر را نشان مى‏دهند. اسلام با برخى جرح و تعديل‏ها در قاعده اوليه طلاق، كوشيده است از يك‏جانبه‏گرايى به نفع مردان، كه در بسيارى از موارد منجر به تضييع حقوق زنان مى‏گردد، جلوگيرى كند؛ ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى يا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشويى و نيز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهم‏ترين اين جرح و تعديل‏ها هستند با ملاحظه چارچوب جامع" طلاق در ديدگاه اسلام" ، مى‏توان به رويكرد معتدلانه و دور از افراط و تفريط اين ديدگاه پى برد: اولاً، بر خلاف مسيحيت كاتوليك، كه بجز در مورد ثبوت زناى زن اصولاً مشروعيتى براى طلاق قايل نيست، اسلام ضمن تقبيح طلاق، مشروعيت حقوقى آن را امضا كرده است. از اين‏رو، زن و شوهرى كه به هر دليل دچار ناسازگارى‏هاى شديد زناشويى مى‏شوند، ناگزير نخواهند بود به رابطه بيمارگونه خود ادامه دهند. همچنين در فرض نامشروع بودن طلاق، نگرانى از ناكامى و شكست در روابط زناشويى، بسيارى از افراد را از تشكيل خانواده بازمى‏دارد و اين امر طبعا گسترش روابط جنسى نامشروع را در پى خواهد داشت. اما آن دسته از نظام‏هاى حقوقى، كه همانند اسلام به طلاق جنبه شرعى و قانونى مى‏دهند، با اين مشكل روبه‏رو نيستند. البته اين هرگز به معناى كنار آمدن اسلام با طلاق نيست؛ چرا كه بر حسب روايات دينى، طلاق مبغوض‏ترين عمل حلال به شمار آمده است. ثانيا، در ديدگاه اسلام، حق شوهر در امر طلاق پذيرفته شده است. مجموعه‏اى از تفاوت‏هاى جنسى طبيعى بين زن و مرد و نيز تفاوت‏هاى جنسيتى در نقش‏هاى اجتماعى موجب گرديده‏اند اسلام حق طلاق را براى شوهر قايل شود. به نظر مى‏رسد بى‏توجهى به اين تفاوت‏ها، آن‏گونه كه در جوامع غربى مشاهده مى‏كنيم، تأثير بسيارى بر افزايش طلاق دارد. ثالثا، اسلام با برخى جرح و تعديل‏ها در قاعده اوليه طلاق، كوشيده است از يك‏جانبه‏گرايى به نفع مردان، كه در بسيارى از موارد منجر به تضييع حقوق زنان مى‏گردد، جلوگيرى كند؛ ثبوت حق طلاق براى زن در فرض ناتوانى يا خوددارى شوهر از پرداخت نفقه، اعتبار قاعده «عسر و حرج» در زندگى زناشويى و نيز قاعده «اشتراط در ضمن عقد» از مهم‏ترين اين جرح و تعديل‏ها هستند. نكاتى كه بيان شدند در قوانين مدنى ايران به طور كامل لحاظ گرديده‏اند. به موجب ماده 1133 قانون مدنى «مرد مى‏تواند هر وقت كه بخواهد زن خود را طلاق دهد.» ماده 1129 هم مى‏گويد: «در صورت استنكاف شوهر از دادن نفقه و عدم امكان اجراى حكم محكمه و الزام او به دادن نفقه، زن مى‏تواند براى طلاق به حاكم رجوع كند و حاكم شوهر او را اجبار به طلاق مى‏نمايد؛ همچنين است در صورت عجز شوهر از دادن نفقه.» بر حسب ماده 1130 قانون مدنى نيز در صورتى كه براى محكمه ثابت شود دوام زوجيت موجب عسر و حرج است، زن مى‏تواند به حاكم شرع مراجعه و تقاضاى طلاق كند. قاعده «اشتراط وكالت زن در طلاق» نيز در ماده 4 قانون ازدواج مصوّب سال 1310 لحاظ گرديده است. بر حسب اين قاعده، زن مى‏تواند در عقد نكاح يا عقد لازم ديگرى، وكالت خود را از طرف شوهر در اجراى صيغه طلاق شرط كند و اين شرط مى‏تواند مطلق يا مقيّد به شرايطى خاص باشد؛ مثلاً، در صورتى كه شوهر با او بدرفتارى و ناسازگارى كند. متأسفانه به دليل مشكلات گوناگون اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى در ايران، شاهد افزايش قابل توجه ميزان طلاق در دهه‏هاى گذشته، به ويژه در مناطق شهرى، بوده‏ايم. نسبت طلاق به ازدواج در سال‏هاى 1365، 1370، 1375 و سه ماهه اول 1382 به ترتيب، 10، 9، 8 و 14 درصد بوده است. در عين حال، شروط متعددى كه بر اساس قاعده «اشتراط ضمن عقد» به منظور حمايت از زنان در عقدنامه‏هاى ازدواج درج شده، با صرف نظر از برخى مناقشات فقهى در اعتبار آن‏ها، در محدود ساختن شوهران، بى‏تأثير نبوده‏اند. همچنين قبح فرهنگى طلاق، كه از نگرش منفى مذهب متأثر است، تصميم به طلاق را براى بيشتر زوج‏ها دشوار مى‏نمايد. به نظر مى‏رسد بيشتر زوج‏هاى ايرانى، كه در زندگى زناشويى خود دچار ناسازگارى مى‏شوند، تنها پس از آنكه تمامى درها را به روى خود بسته مى‏بينند، تصميم به طلاق مى‏گيرند.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته