مقاله مباني اتحاد ملي و انسجام اسلام 30 ص (docx) 30 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 30 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مباني اتحاد ملي و انسجام اسلام
چکيده:در اين مقاله سعي شده است ضمن ريشه يابي کليدي واژگان عنوان، موضوع اتحاد و انسجام با توجه به کلام وحي، سنت، عقل و بيانات بزرگان و در رأس آن معمار بزرگ انقلاب حضرت امام خميني (ره) مورد بررسي و کنکاش قرار گيرد. و از هرگونه برداشت شخصي، جناحي و حزبي و مصادره کردن اين عنوان بزرگ جلوگيري شود.در اين مقاله راز اتحاد داخلي و ارائه الگو براي کشورهاي مسلمان بيان شده است. دعب نگارنده آن است که حتي الامکان غير مستقيم به اين موضوع بپردازد که در جاهايي لاجرم با صراحت اصول و مباني نيز بيان شده است.مقدمه:اتحاد داخلي و بينالمللي يک ضرورت اجتناب ناپذير براي هر ملتي است. ملت پويا ملتي است که در جاي خود از تنش و مناقشات بهره ميبرد و به موقع از هر گونه اختلاف و تفرقه دوري ميجويد. نه يک دستي، سکوت و رکود دارد و نه اغتشاش و درگيري و جدل. زيرا هر دو مايه افول ملتهاست.افراد، گروهها، صنوف و... هر کدام براي تعالي درون گروهي خود بايد فرياد برآورند و از همه ظرفيتهاي قانوني و شرعي براي ترقي و توسعه خود استفاده کنند. اما به هنگام خطر و تهديد امنيت يا منافع ملي از خواسته خود بصورت مقطعي، کوتاه آمده و به فکر دفع افسد باشد.«تخم وفاق را تو در اين بوستان بکار – ميخ نفق را تو در اين زمين بکن» (اديب الممالک فراهاني)اينکه در کجا بايد فرياد زد و در کجا سکوت، در کجا بايد عاقلانه و بر مبناي استدلال پيش رفت ودر کجا به مصلحت توجه کرد و... به شناخت اصول و ظرائفي محتاج است که در اين مقال در صدد تبيين آن ميباشيم.اميد است خواننده محترم ( از هر جناح و فکر و سليقهاي که باشد ) با دقت و تأمل در اصول ذيل الذکر به کلمه تنومند «وحدت» چنگ زده و با ايثار و شهامت، جلوي خود کامگي و فرصت طلبي را بگيرد.الف: واکاوي مفردات: واکاوي مفردات عنوان اين مقاله که توسط رهبر بزرگوار انقلاب براي سال جاري نام گذاري شده است از بار معنايي برخوردار است و تا ريشه آن بررسي نشود نميتوان به عمق آن پي برد.1- مباني:«جمع مبني به معني: ريشه، پايه و بنيان يک چيز است» (1) که در اين مقال به کنه و ريشه اين اتحاد و انسجام خواهيم پرداخت.2- اتحاد:«آنچه مرکب از دو چيز يا بيشتر و با نسبتهاي معين باشد. به طوري که چيز سومي از آنها به وجود آيد که با اجزاي خود تفاوت کامل داشته باشد. مثل آب. که مرکب از اکسيژن و هيدروژن است». (2)ريشه اين فعل «وحد» است که به باب «افتعال» برده شده است. اين باب براي مطاوعه ميباشد. مطاوعه يعني قبول کردن آن فعل و ممتنع نشدن. و براي آن در علم «صَرف» مثال ميآورند مثل: «کسرت الکوز فانکسر» يعني: من کوزه را شکستم و آن هم قبول شکستن کرد.فعل «وحدت» وقتي در اين باب آورده ميشود به اين معني ميشود که: اتحاد مبتني بر اصولي خواهد بود و هر گاه ضرورت آن احساس شد ميبايست به آن عمل کرد و نبايد خواستههاي شخصي، سليقه اي، حزبي و گروهي را بر آن مقدم داشت.3- ملي:کلمه «ملت» که جمع آن «ملل» ميشود به معني: «پيروان يک دين، مردم يک کشور که از يک نژاد و تابع يک دولت باشند». (3)ملت در واقع يک واحد بزرگ انساني است که عواملي چون: فرهنگ، دين، جغرافيا، نژاد، قوميت و... ميتواند عامل پيوند آن باشد.چنانچه در تعريف ملت نيز گفتهاند: «ملت يک روان است، يک اصل روحاني. دو چيز، که در واقع يک چيزند،... يکي؛ داشتن ميراث مشترک غني از خاطرهها و ديگر، سازش واقعي، ميل به زيست با يکديگر و خواستِ تکيه کردن کامل به ميراث مشترک». (4)پس ملت تجمع يک گروهي است که با اهداف خاصي و در چارچوبي تعريف شده علاوه بر حل کردن نيازات ابتدايي خود، در صدد توسعه فرهنگ، اقتصاد و سياست خود نيز ميباشند. بنابراين با توجه به تعريفي که در فرهنگ «عميد» آمده است ( تابع يک دولت...) ميرساند که براي رسيدن به اهداف خود بايد سازماندهي شده و با برنامه منظم، به حرکت رو به رشد خود ادامه دهند.4- انسجام:انسجام از ماده«سجم» به معني: «منظم و منسجم شدن کلام» ميباشد. (5) و نيز در فرهنگ لغت فارسي به معني: «روان شدن، منظم شدن و با هم جور شدن، روان بودن کلام و عاري بودن آن از تقعيد و تکلف» آمده است. (6)5- اسلامي:ريشه آن «سلِم يسلَم» که به معني: «سالم و بي عيب و آفت» ميباشد. (7) که «اسلام» از باب افعال به معني «تسليم بي قيد و شرط» ميباشد. (8) که همزه اين باب معني کثرت ميدهد. و اين همان معنايي است که «المنجد» براي آن گفته است. به عبارتي: تسليم بي قيد و شرط شدن يعني کثرت سلامت و زدودن آفت. البته اين همزه ميتواند معني «يافتن» هم داشته باشد. يعني در اسلام ميتوان سلامتي روح و روان را پيدا کرد تا از آفتها و بلاها در امان بود.اما «يا» اضافه بر کلمه «اسلام»، «ياء» نسبت است. و به معني هر آنچه که مطابق دين حنيف اسلام است.
تعريف عنوان مقاله:با توجه به همه توضيحاتي که در مفردات اين عنوان آمد، اين عنوان را ميشود چنين معنا کرد:يافتن ريشههاي وحدت بر پايه توجه به هر آنچه يک ملت و يا ملتهاي مختلف را دور هم جمع ميآورد و احترام به آن و نظم بخشيدن عقلايي به اين علقههاي اتحاد و ارتباط براي رسيدن به سلامت و زدودن آفتهاي اجتماعي بر پايه براهين بي بديل وحي که نمودِ آن دين حنيف اسلام متجلي شده است و عدم مخالفتهاي شخصي و سليقگي با آن.«مؤمنان معدود، ليک ايمان يکي – جسمشان معدود، ليکن جان يکيجان حيواني ندارد اتحاد – تو مجو اين اتحاد از روح باد» ( مولوي، مثنوي معنوي، دفتر چهارم)ب: مباني اتحاد و انسجام از منظر عقل:شکي نيست که هر انسان سليم النفسي بر اتحاد و انسجام هر چه بيشتر تأکيد دارد. هر فرد و جامعهاي در صدد رشد و توسعه همه جانبه است. ميخواهد در همه امور اعم از معنويت و ماديت ترقي کند و اين ممکن نميشود مگر با ارتباطات سالم و بر اساس منافع ملي.در واقع همه سعي دارند از دانش، تکنولوژي و داشتههاي ديگران استفاده کنند بدون آنکه متحمل خسارت قابل توجهاي بشوند.روايتي از حضرت امير(ع) هست که ميفرمايد: «الاسلام هو التسليم، والتسليم هو اليقين، واليقين هو التصديق، والتصديق هو الاقرار، والاقرار هو الاداء، والاداء هو العمل». (9)در اينجا مفهوم تسليم جز يقين نميباشد. و يقين زائيده عقل است نه احساس و عاطفه. پس اتحاد و انسجامي مد نظر است که بر پايههاي عقلانيت و استدلالات قرآن و دين اسلام استوار باشد. اين تسليم، تسليم جاهلانه و کورکورانه نيست. و بي شک نميتوانيم راههاي اتحاد و انسجام را کورکورانه طي کنيم.وقتي درک درستي از دين و مؤلفههاي آن داشتيم و عقل سليم آنرا تأييد کرد، نتيجه آن يک عمل مناسب خواهد بود که آن عمل مناسب زير بناي هر گونه ارتباط و رشد و تعالي است.در واقع اهميت توجه به جمع و دوري از فرد گرايي و تک محوري و توجه به آداب و سنن صحيح و عبرت آموز و تأمل و تدبر در آن، آموزه دين اسلام ميباشد که عقل سالم را بارور ميکند. و همچنين در سنت پيامبر (ص) و ائمه هدي(ع) نمونههاي بارز صلح، قهر، سکوت، فرياد، جنگ و... را مييابيم که همه آن براي اتحاد بين مسلمانان و انسجام هر چه بيشتر آنان بوده است. به عبارتي: صلح امام حسن(ع) براي حفظ دين و انسجام مسلمانان همان مقدار قابل اهميت است که قيام حضرت ابا عبدا...(ع) داراي اهميت است و...اينکه محورهاي مختلف در سيره معصومين (ع) را کجا به موقع استفاده کنيم، نيازمند شناخت، درک شرائط زمان و مکان و ظرافتهاي لازم است. که خداي ناکرده در ارتباطاتمان به جاي جنگ صلح نکنيم و به جاي فرياد، سکوت. و...اين نوشتار بر آن است تا با ارائه اصول و کلياتي در اين زمينه، مسير شناخت را هموارتر کند که در بخش آينده به واکاوي اين اصول در کلام وحي و سيره معصومين (ع) خواهيم پرداخت: ج:مباني اتحاد و انسجام از منظر قرآن و اهل البيت(ع):با توجه به تعريفي که در آخر مبحث «الف» آوردم با ارائه عباراتي از قرآن و اهل البيت(ع) در صدد ارائه چارچوب اين بحث هستيم.1- صفات ياران پيامبر(ص):خداوند تبارک و تعالي در قرآن کريم (10) صفاتي را براي ياران پيامبر (ص) بر ميشمارد که توجه به آن و سعي در ملکه کردن و مداومت بر بقاء آن باعث ميشود تا متخلق به اخلاقي شويم که مسير هدايت و وحدت را براي ما هموارتر کند.که از جمله آنها عبارتند از:1-1 شدت و سختگيري بر کفار. به اين معني که از آنها تأثير منفي نگرفته و همواره با کساني که به هر شکلي ميخواهند آنها را به تاراج ببرند کنار نيايند.2-1 مهرباني، کمک و ايثار نسبت به برادران ديني خود.3-1 عبادت آگاهانه و عاشقانه از خصائص اين افراد خواهد بود. اينان به دنبال عبادت کورکورانه و يا رياکارانه نيستند. زيرا عبادتي که منشأ آن يکي از اين دو باشد، نميتواند اثر وضعي بر روح و روان و سيماي اين مؤمنين بگذارد.2- نزاع نکنيد:خداوند تبارک و تعالي در آيه ديگري از رياقرآن بي بديل ميفرمايد: «از خدا و فرستاده اش پيروي کنيد و جنگ نکنيد، زيرا سست ميشويد و شکوه و جلالت شما از بين ميرود». (11)در اين آيه چند نکته حائز اهميت است:1-2 براي اينکه تفرقه به وجود نيايد، وجود و حضور قانون و رهبر لازم است. يک قانون کامل و جامع باعث ميشود تا اختلافات و درگيريها به حد اقل برسد و بعد از آن وجود يک رهبر و فرمانده باعث ميشود تا نواقص و ضعفهاي قانون موجب بروز اختلاف نشود.2-2 در مسير وحدت به صبر و شکيبايي نياز است. زيرا گاهي موضوعي خلاف ميل است و بايد براي آنکه نظم و کثرت مسلمانان به هم نخورد از خواسته شخصي و يا حزبي عدول کنيم و مسئله را تا زماني که طرح آن به وحدت ضرر نزند به تعويق بيندازيم.3-2 در مسير وحدت و تعويق خواسته به زماني ديگر، ايثار نياز است. و يکي از مظاهر جهاد اکبر مبارزه با نفس است، حتي جايي که انسان بر حق باشد. مثل مصاديق مختلفي که براي حضرت علي (ع) پيش آمد، و حضرت(ع) «استخوان در گلو و خار در چشم» همه آن شرائط را تحمل کرد.4-2 اختلاف و درگيري باعث کاهش راندمان کاري ميشود.وقتي توجه مصروف موضوعات نزاع حزبي و يا فردي شد از توجه به مسائل عام المنفعه کاسته ميشود. و همچنين وقتي توجه به امور حسي و احساسي شد، انسان از توجه به امور کارشناسي و اقدامات پژوهشي باز ميماند که هر دو باعث کاهش راندمان کار و استفاده بهينه از منابع مختلف ميشود.5-2 اين آيه اشاره به نزاع و درگيريهاي لفظي ميان گروهي دارد. يعني اگر مسلمانان براي موضوعات پيش پا افتاده با هم درگير شوند، هم از مکر و توطئه دشمن غافل ميشوند و هم توان اجرايي و فکريي آنان کم ميشود. در نتيجه دشمن طمع ميکند.گاهي اوقات بر اثر بي تدبيري، نزاع لفظي و درگيري صورت ميگيرد و يا اقداماتي اتفاق ميافتد که ضربه آن از حمله دشمن بدتر خواهد بود. لذا طمع و هجوم دشمن نتيجه رفتار ماست. و «خداوند سرنوشت هيچ قومي را تغيير نميدهد مگر آنکه آنها خودشان سرنوشتشان را تغيير دهند». (12)6-2 اين آيه اشاره به جدل و نزاعهايي دارد که در آن منفعتي نيست. اما بيان ديدگاهها با توجه به ضرورت و اقامه دليل و همراه با انصاف نه تنها به زيان جامعه نيست بلکه مطلوب و باعث روشن شدن نقاط ضعف و چارهانديشي براي آن خواهد بود. با توجه به اين سه اصل دولتمردان، اهل قلم، متخصصان و... وظيفه شرعي و ملي دارند تا در قبال اقداماتي که با استنادات علمي در مخالفت است نه تنها سکوت کرده بلکه فرياد بر آورند و ضمن موشکافي ضعفها به راهکارهاي عملي توجه کرده و با نقدهاي منصفانه راه را براي توسعه و شکوفايي باز کنند.به عقيده نگارنده وقت آن رسيده است تا پس از 30سال از عمر پر برکت انقلاب اسلامي با نقدهاي عالمانه، منصفانه و طبقه بندي شده (از حيث استفاده براي امور مختلف) نقاط ضعف را شناسايي و براي آن تدبير کنيم و نقاط مثبت را تقويت و مسير روبه رشد جامعه اسلامي مان را هموارتر و سريعتر کنيم.پس نزاعها ومناظراتي که بر پايه انصاف واستدلال باشد نه تنها ضرري ندارد بلکه داراي منافع بي شماري خواهد بود: 3-عبرت از سرنوشت ديگر امتها: امام علي (ع) ميفرمايد: «از بلاهايي که به سبب اعمال زشت و نکوهيده بر سر ملتهاي پيش از شما آمد، بپرهيزيد و احوال خوب و بد آنان را به ياد آوريد... اگر در احوال نيک و بد آنان بينديشيد، همان کاري را عهده دار شويد که عزيزشان کرد... و از کارهايي که پشت آنان را شکست و قدرت آنان را از بين برد، دوري کنيد...». (13)در اين خطبه حضرت امير(ع) به موضوعات مختلفي از جمله: علو شأن خداوند، نکوهش صفت تکبر، دشمني شيطان، نکوهش اخلاق جاهلي، پرهيز از سران متکبر و خود پسند، ضرورت عبرت از گذشتگان، فلسفه عبادت، علل پيروزي و شکست ملتها و...سخن فرموده است. که در يک فراز آن به علل پيروزي و شکست ملتها اشاره فرموده است. که عمده ترين آن علل را تفرقه، کينه توزي، دشمني و ياري نکردن همديگر ميداند. که اگر در جامعهاي اين خصوصيتها اتفاق بيفتد، شکست آن جامعه حتمي است و هيچکس را جز خود نبايد ملامت کرد.در واقع بايد علت سقوط دول و ملل مختلف دنيا را در يافت وبراي آنکه براي خودمان اين اتفاق حاصل نشود تمهيدات لازم با واقع بيني وتدبير لحاظ شود.4-پرهيز از تعصب:پيامبر عظيم الشأن اسلام فرمودند: «کسي که تعصب بورزد يا نسبت به وي تعصب بورزند،حلقه ايمان را از گردن خويش باز کرده است».(14)اين روايت حاوي نکات بسياري است که تقديم حضور ميکنم:1-4-تعصب يعني اصرار وپافشاري بدون دليل واستدلال براي انجام يا ترک موضوعي که منشأ آن جهل وناداني است.2-4-کسي که متعصب است و به عقل واستدلال توجه نميکند در واقع ايمان ندارد. زيرا ايمان ريشه در عقلانيت و آگاهي دارد. مسلمان تا زماني که در دايره تعصب وجهل گرفتار است مزه و حقيقت ايمان را نخواهد چشيد.تعصب گاهي در امور ديني است وگاهي در امور اجرايي وکاري. مسلمان و مؤمن مکلف به حرکت وتلاشي است که ريشه در عقلانيت وتدبير دارد واز همه راههاي رسيدنِ به علم و پژوهش استفاده ميکند وبدون پشتوانه علمي حرکتي را آغاز نميکند.3-4 تعصب ؛آغاز تفرقه وپايان همدلي واتحاد است.اگر به حرف واستدلال اهل نظر توجه نشود ودر تصميم گيريها از آنان و فکرشان استفاده نشود، قطعا وحدت وهمدلي حاصل نخواهد شد واين ضايعه بزرگي خواهد بود.4-4 ما مکلف هستيم نه خودمان متعصب باشيم ونه اجازه بدهيم ديگران به ما تعصب داشته باشند. به عبارتي: نبايد بگذاريم از ما بت بسازند. خواه يک فرد سياسي باشيم، يا مذهبي يا هر صنف وشغل ديگر. تعريف و تمجيدهاي غلط باعث ميشود که از ما بت ساخته شود وشايد کم کم هم باورمان بشود که: «من آنم که رستم بود پهلوان»! در تاريخ افرادي که به وسيله اطرافيان منحرف شدند کم نيستند. اگر آناني که ادعاي مهدويت کردند، افراد جاهل تر از خودشان آنان را تصديق نميکردند، به گمراهيهاي بزرگ نميافتادند. و...پس تعصب يعني اصرار بر جهل و عدم توجه به منطق و استدلال. که مايه سقوط فرد و جامعه خواهد بود. خواه اين تعصب مذهبي باشد يا قومي، سياسي، حزبي و...امام علي (ع) در اين زمينه ميفرمايد: «هيچ کس را نيافتم که بدون علت درباره چيزي تعصب بورزد، جز با دليلي که با آن نا آگاهان را بفريبد...جز شما ! زيرا درباره چيزي تعصب ميورزيد که نه علتي دارد و نه سببي...پس اگر در تعصب ورزيدن ناچاريد، براي اخلاق پسنديده... تعصب داشته باشيد...». (15)در اين روايت چند نکته حائز اهميت است:يک: عدهاي خود را به تعصب ميزنند تا بتوانند آدمهاي جاهل و نادان را بفريبند و از اين طريق افکار شيطاني خود را عملي کنند.دو: عدهاي بي دليل متعصب اند. که اينان بي هدف، بلکه بازيچه ديگران قرار ميگيرند. اما اميد نجات دارند، زيرا بر تعصب خود آگاه نيستند و قصد انحراف ديگران را هم ندارند.سه: تعصب در امور خير و اخلاق پسنديده، خوب و جايز است. در واقع همان مطلبي که به عنوان عِرق ديني و ملي از آن ياد ميکنيم.بنابرين ؛ تعصب در نوع سوم به معني غيرت است که پسنديده و شايسته است و همراه با شعور و آگاهي است.5- پرهيز از کشمکش:وجود نازين پيامبر گرامي اسلام (ص) فرمود: «پس از نهي شدن از بت پرستي، از چيزي بهاندازه کشمکش کردن با مردم نهي نشدم». (16)«ملاحاه» (کلمه موجود در اين روايت که به معني کشمکش است ) مصدر ناقص يايي در باب مفاعله است. غالب استعمال اين باب براي انجام کار بين دو نفر است. «لحي» ( فعل ثلاثي مجرد اين باب ) به معني: «پوست درخت را کند» (17) ميباشد. اما اگر گفته شود: «لحي فلانا» يعني: «فلاني را سرزنش و ملامت کرد و به او دشنام داد و از او عيب و ايراد گرفت»«کشمکش» در لغت فارسي مرکب از دو کلمه «کَش» (امر) و «مکَش» (نهي) ميباشد که کنايه از: گفتگو، جر و بحث و جنگ و نزاع ميباشد». (18)از آنجايي که اين فعل کاربرد دو طرفه دارد، وقتي يک طرفِ ماجرا شروع به ملامت، دشنام و کشمکش ميکند، طرف مقابل هم کوتاه نميآيد و مقابله به مثل ميکند. در واقع کشمکش باعث ميشود لباس حياء و ادب کنده شود، همانگونه که پوست درخت کنده ميشود. و وقتي پوست به شکل قابل ملاحظهاي کنده شد، قطعا ادامه حيات اين درخت در جذب مواد اوليه از خاک و تبديل آن به ميوه با مشکل مواجه ميشود. و چه بسا درخت نيز خشکيده شود. و آن هنگام که حرمت و حياء بين مؤمنين از بين رفت ديگرارزش و منزلتي براي آنان باقي نميماند.«آن که نام تو مسلمان کرده است – از دويي سوي يکي آورده استخويشتن را تُرک و افغان خواندهاي – واي بر تو! آنچه بودي، مانده اي» ( اقبال لاهوري) مؤمنان وظيفه دارند تا حتي اشکالات و اختلافات خود را در يک فضاي صميمي و به دور از بي نزاکتي و بي ادبي و با استدلال با يکديگر مطرح کنند.البته کشمکش در جايي ديگر هم اتفاق ميافتد و آن در موضعي است که طرف مقابل زبان مشترک براي درک و فهم ندارد. لذا در آن شرائط نيز هرگونه بحث و استدلالي بي نتيجه خواهد بود و ادامه دادن آن باعث ملال خاطر، کشمکش و جدال خواهد شد.به نظر ميرسد عمده جريانهايي که به کشمکش تبديل ميشود از نوعي لجاجت و غرض برخوردار است که هدفش خرد کردن طرف مقابل است. گاهي جهل، هواي نفس و مقدس مآبي هم چاشني آن ميشود.6- نقش وحدت بين خواص:امام علي (ع): «... افامرهم الله بالاختلاف فاطاعوه ! ام نهاهم عنه فعصوه...». (19)خطبه 18 نهج البلاغه گوشهاي از استدلال اميرالمؤمنين(ع) در خصوص کساني است که به نام دين براي خودشان وجههاي کسب کردهاند و براي منافع خود تا جايي پيش رفتهاند که حتي حلال خدا را نيز حرام کردند...در اين خطبه روي سخن به آدمهاي معمولي و کوچه و بازار نيست. بلکه به همه آناني است که مردم آنها را بعنوان نمايندگان دين ميشناسند. اختلاف و بي تقوايي در ميان خواص اهل دين صدمات و لطمات جبران ناپذيري را وارد ميکند. کما اينکه از صدراسلام تا کنون بيشترين ضربه را همين افراد منافق، خواصِ دنيا طلب و متنسکان جاهل زدهاند. و هر کدام داراي خطراتي است که بايد از کيد آن در امان بود. خواص دنيا طلب در «لحظه لازم» به دليل وابستگي به ثروت، قدرت، شهرت و... سکوت ميکنند و حتي ممکن است کارش به جايي برسد که چون شريح قاضي حکم قتل حسين (ع) را هم امضاء کند.کساني که غائله «سقيفه» را به وجود آوردند، مردمان معمولي نبودند. و همچنين جنگ جمل، نهروان، صفين و...اگر چه روي خطاب در اين خطبه به خواص منحرف زمان حضرت امير(ع) است اما نحوه استدلال منحصر به زمان خاص نيست و ميتواند همه ازمنه را در بر گيرد. زيرا حضرت به: وحدت اله، پيامبر و کتاب واحد اشاره ميکند و آن را مايه وحدت ميداند. و نيز اشاره ميکند که دين خاتم دين ناقصي نيست و به اين شکل، عقل و خرد را در درک و فهم دين وارد ميسازد که هر گاه شما به شکل استدلالي به نقص دين رسيديد آن وقت اختلاف کنيد. (که هرگز نخواهيد رسيد)موضوعات بسيار ديگري در اين خطبه (اگر چه خطبه کوتاهي است)نهفته است که به مجال ديگر براي شرح و تفسير نيازمند است.7- ملاک وحدت براي خواص:بعد از پذيرش «حکميت» در صفين، «اشعث بن قيس» (که هميشه روحيه اعتراض داشت) به حضرت عرض کرد: «ما را از حکميت نهي فرمودي، سپس پذيرفتي و داور تعيين کردي! ما نميدانيم کدام يک از اين دو کار درست است؟»امام (ع) دو کف افسوس را بر هم زد و فرمايشي را ايراد فرمود که در فرازي از آن آمده است: «اين القوم الذين دعوا الي الاسلام...» (21)همانگونه که استحضار داريد؛ علت مشکلات عديده و آزار و اذيت امير مؤمنان (ع) در جنگ صفين سه گونه از خواص بود:اول: خواص اهل حق منافق که سر دسته آنان معاويه و عمرو بن عاص بود. دوم: خواص اهل حق مقدس مآب که نمونه آن ابو موسي اشعري بود.سوم: خواص اهل حق جاهل کژ انديش که نمونه آن اشعث بن قيس بود.در واقع اين سه جريان باعث به بن بست رسيدن صفين و سالم ماندن معاويه و تضعيف قدرت و اقتدار حضرت امير (ع) شد.اما آنچه مهم است اين است که امام علي (ع) ضمن دل تنگي براي ياران قديمي خود صفات برجسته آنان را بر ميشمارد که اگر آن صفات در مؤمنين باشد هيچگاه شبيه سه دسته فوق الذکر نخواهد شد.* «آنهايي که به اسلام دعوت شدند و پذيرفتند» معلوم ميشود که مسلماناني وجود دارند ولي هنوز اسلام را باور نداشته و آن را نپذيرفتهاند.* «قرآن تلاوت کردند و معاني آنرا شناختند» اين جمله ميرساند که علاوه بر انس به قرآن، فهم در معاني و شناخت قرآن لازم است که بدون اين فهم آدمي بسان «الاغي خواهد بود که بار آن کتاب است»* «به سوي جهاد برانگيخته شده و... شيفته جهاد گرديدند». آنان اهل جهاد و عاشق آن بودند. يعني اهل جان فشاني و ايثار. براي ياري دين خدا فقط از زبان و مال استفاده نکردند، بلکه از بالاترين چيز خود( جان ) هم مايه گذاشتند.* «در مرگ شهيدان به تسليت نياز نداشتند. با گريههاي طولاني از ترس خدا، چشم هايشان ناراحت. از روزه داري فراوان، شکم هايشان لاغر... لب هايشان از فراواني دعا خشک و رنگ صورتشان از شب زنده داري زرد...»آري خواص براي آنکه بينشان تفرقه به وجود نيايد و در «لحظه لازم حرکت لازم» را انجام دهند ميبايست با اين چهار فراز اخير انس بگيرند.8- نقش دين و غيرت در وحدت:خطبه 39 نهج البلاغه بعد از تهاجم يکي از فرماندهان سپاه معاويه به «عين التمر» بيان شده است. در اين سرزمين که سرزمين ابادي بود و در قسمت غربي فرات واقع شده بود، «مالک بن کعب» فرماندار منصوب امام علي (ع) در آنجا حضور داشت که حدود 100 نفر نيروي رزمي و اجرايي در اختيار داشت. «نعمان بن بشير» فرمانده سپاه معاويه با 2هزار نفر به آجا حمله کرد.اميرالمؤمنين (ع) کوفيان را فرا خوانداما آنان توجهي نکردند و اين خطبه در مذمت آنان بيان شده است.در قسمتي از اين خطبه حضرت ميفرمايد:«لا ابا لکم! ما تنتظرون بنصرکم ربکم؟ اما دين يجمعکم؟ و لا حميته تحمشکم؟...» (20)گاهي حضرت امير (ع) در خطبهها جملاتي بيان ميفرمايد که شايد غير از ايشان هيچکس قادر به بيان آن نبود. «لا ابا لکم...» يک توهين بزرگي است که اگر به قدر سرِ سوزني غيرت در وجود مخاطبين ميبود، بايد به خود ميآمدند و در صدد جبران مافات اقدامات لازم را انجام ميدادند. کلمه «لا ابا لکم» يعني: بي اصل، بي ريشه، بي هويت. و حضرت از آنها سؤال ميکند که شما اگر ميخواهيد خدا را ياري کنيد در انتظار چيستيد؟ دين شما اجازه دفاع نميدهد يا غيرت شما؟از بيان اين جمله معلوم ميشود براي جلوگيري از هرگونه تجاوزي به وحدت نياز است. اگر به شکل اعتقادي و با ايدئولوژي الهي، گروهها با هم متحد شوند، هم خير دنيا ميبرند و هم از ثواب آخرت بي نصيب نخواهند شد.اما اگر دين عامل پيوند آنها نيود پس بايد به حکم غيرت، عزت و مردانگي دور هم جمع ميشدند و از تجاوز دشمن دفاع ميکردند.جامعهاي که نه عرق ديني دارد و نه مردانگي، بي شک مرده است و چوب حراج بر آن خواهند زد.د: مباني اتحاد از نگاه بنيانگذار انقلاب اسلامي:بنيانگذار انقلاب اسلامي حضرت امام خميني (ره) از شروع مبارزاتش بيش از 2هزار بار از وحدت کلمه صحبت به ميان آوردند. اينجانب به قدر همت خود در کلام نوراني اش تفحص کرده و گزيدهاي از آن تفحص را خدمت دوست داران اسلام و انقلاب عرضه ميدارم:1- هدف از وحدت:در اين وحدت بايد مباني اسلام مورد توجه باشد. زيرا در اسلام همه چيز وجود دارد و ايشان فرموده است:«هدف،اسلام است. استقلال مملکت است، طرد عمال اسرائيل است، اتحاد با کشورهاي اسلامي است...» (22)در واقع با وحدت ميتوان به سه نتيجه رسيد. يکي تعالي اسلام. دوم: استقلال مملکت. چون با تلاش و خرد جمعي و شکوفايي آن ميتوان ريشههاي وابستگي را قطع کرد... سوم: طرد و جلوگيري از تجاوز دشمنان. چهارم: ارتباط مؤثر با ديگر کشورهاي اسلامي و ارائه يک الگوي مناسب از حکومت ديني.امام بزرگوار در جهت تأکيد بر مسئله وحدت فرمود: «حفظ وحدت کلمه و مقابله با مشکلات ناشي از دخالت اجانب يک تکليف شرعي است». (24)2- راههاي وحدت:در کلام امام بزرگوار علاوه بر توصيه به وحدت راهکارهايي نيز ارائه شده است که ميبايست با دقت به آن توجه کرد و شيوههاي اجرايي آن را مورد بررسي قرار داد. از جمله:3-2 وحدت بين علما و مراجع:اگر چه فرض وجود اختلاف عمده بين علما و مراجع کم اتفاق ميافتد ولي همان مقدار کمش نيز براي ما زياد است. امام(ره) در سال1342 که شايد بعضي از علما خيلي ملتفت جريان انقلاب نبودند، آنها را به حفظ وحدت با مراجع توصيه ميکند.و ميفرمايد: «اميد است با وحدت کلمه علماي اسلام و مراجع... از حريم اسلام و قرآن دفاع کرده، نگذاريم دست خيانت به احکام مسلمه اسلام دراز شود». (25)بي شک وحدت بين علماء طراز اول و مراجع در همه ازمنه ميتواند چنين دستاوردي داشته باشد. و نبايد غفلت کرد که دشمن به دليل سيليهاي مکرري که از دست پر قدرت علما خورده است در صدد انتقام و تلافي است. اما اين بار انتقام به شکل حذف فيزيکي و ترور نيست. بلکه آلوده کردن آنها و يا وابستگان درجه اول، تهمت، افترا، ترور شخصيت و... است. و بايد هوشيار بود و نقشه پليدشان را قبل از وا خواني آتش زد.4-2 کار فرهنگي:«آقايان سعي کنيد در[1-]دانشگاه پرچم اسلام را بالا ببريد.[2-]تبليغات مذهبي بکنيد.[3-]مسجد بسازيد.[4-] اجتماعا نماز بخوانيد. تظاهر به نماز خواندن بکنيد». (26)اگر دانشگاه کاملا اسلامي شد، تبليغات مذهبي و مساجد از جهت سخت افزاري و نرم افزاري آباد و نماز که سمبل دين است در جامعه اقامه شد...آن وقت خواهيد ديد که دين چه اثري در زندگي مادي و معنوي مردم خواهد داشت.3- توجه به مغرضين:هميشه براي انجام هر کار ماندگار و سالم يک سلسله عوامل بازدارنده وجود دارد. حتي براي انبياء الهي. امام بزرگوار مغرضين مقابل پيامبر (ص) را دو دسته ميداند و ميفرمايد: «پيغمبر اسلام ميخواست در تمام دنيا وحدت کلمه ايجاد کند...منتهي اغراض سلاطين آن وقت از يک طرف، اغراض علماي نصاري و يهود و امثال ذلک از طرف ديگر سد شد». (27)ترس سلاطين براي از دست دادن قدرت و حکومتشان بود و ترس علماي يهود براي از دست دادن مرجعيت ديني مردم. که يک دسته از آنها با تصديق پيامبر (ص) چون طفل صغيري خوشه چين محضرش شدند اما عده زيادي انکار کرده و گمراه شدند.4- حفظ اسلام:«ما اگر چنانچه اين وحدت کلمه و اين خاصيت که عبارت از اسلاميت است که در آن همه چيز هست، اگر اين را حفظش بکنيم تا آخر با پيروزي هستيم». (28)5- بايد وحدت ايدئولوؤي باشد:گاهي بعض افراد از «وحدت ايدئولوژي» عبور ميکنند و براي رسيدن به مطامع فردي و حزبي خود به دنبال «وحدت تاکتيکي» هستند. امام(ره) خط بطلان بر وحدت تاکتيکي ميزند و ميفرمايد:«رمز پيروزي ما اين است که جنبه فقط سياسي نبود، فقط براي نفت و امثال اينها نبود. جنبه، جنبه معنوي بود، اسلامي بود.» (29)6- وحدت فداکاري ميخواهد:رسيدن به وحدت رنج و زحمت دارد. ايثار و فداکاري ميخواهد. وبه خاطر همين امر است که امام فرمود: «اسلام احتياج به مردان وبانوان فداکار دارد». (30)در اين جمله کوتاه دو نکته مهم وجود دارد. يکي فداکاري و ديگري: توجه به جنس زن و مرد و استفاده از قابليتهاي هر دو جنس.7- بالا و پايين مثل هم:آنچه براي مسئولان مهم است اينکه به دنبال زر اندوزي نباشند ( البته بنده اعتقاد دارم که مسئولان بايد از امکانات و رفاهيات خوب بهره ببرند اما به شرط آنکه بر اساس جدول ارشديت انتخاب شده باشند که در هر اداره بهترين کارمندان آنجا مسئول باشد تا بتواند با شناخت کامل به رتق و فتق امور بپردازد و گره از کار مردم باز کند. نه با بي تدبيري بر مشکلات بيفزايد. که در اين صورت هر چقدر اين مسئول آدم خوب و متواضعي باشد ناکارآمد وزائد خواهد بود) که نمونه مبارزه با زراندوزي در سيره عملي اهل البيت(ع) و خصوصا امام علي (ع) قابل درک و احصاء است. اما نکته مهم ديگر آنکه: رابطه دولت و مردم يک رابطه صميمي و به دور از ترس باشد. يعني شهروندان براي نزديک شدن به دولتمردان و ارائه نظراتشان دچار ترس و دلهره نباشند. و به راحتي بتوانند حرفشان را بزنند.دولتمردان هم گوش بزرگي براي شنيدن و زبان کوچکي براي گفتن داشته باشند. اگر حرف آن شخص درست بود به کار گيرند و اگر غلط، بدون آنکه حرمتش را بشکنند، توجهي نکنند.امام در اين باره سخن زيبايي دارد: «وحدت کلمه و اسلامي بودن يک مملکت اين است که از آن رئيس جمهورش... تا آن کسي که آن پائين هاست اينها يک جور باشند. نه اين از او بترسد و نه او توقع داشته باشد که اين از او بترسد». (31)8- رياکاري در وحدت:ممکن است گاهي بعضي از افراد شعار وحدت سر دهند. اما وقتي در عمل به آنها دقت ميکني ميبيني که تا جايي با وحدت همراهند که به منافع خودشان آسيب وارد نشود.اما اگر قرار شد براي حفظ وحدت هزينهاي پرداخت کنند آن وقت از کوره در ميروند و حرف ديگري ميزنند.امام امت در اين باره نيز بيان داشته است: «شعار وحدت اگر با عمل همراه نباشد رياکاري است». (32)عمل مناسب هم با توجه به شرائط زماني و مکاني قابل فهم است. توجه به همه ظرفيتها و منابع موجود، اِعمال همه قوانين بدون تبعيض و مصلحت انديشي شخصي، و عدم قشري نگري به دين و ظرفيت نيروي انساني و ساير منابع ؛ علاوه بر اينکه ايجاد وحدت نميکند بلکه خود، عامل تفرقه و چند گانگي خواهد شد.و باز امام (ره) فرموده است: اما اگر براي خودم هي ميخواهم بکشم، اگر هم ميگويم وحدت پيدا کنيد که خودم هم به نوايي برسم، اين مال شيطان است. هيچ اثري ندارد. يعني اثر سوء دارد براي انسان». (33)9- وحدت به اخلاص نياز دارد:اگر در شعار وحدت اخلاص نباشد، هرگز وحدت به وجود نميآيد. زيرا در وحدت انسان بايد دعوت به سوي خدا کند. اما اگر اخلاص نباشد دعوت به سوي خود و خودخواهيها ميکند.امام عزيز در اين مورد نيز فرموده: «هم وحدت را حفظ کنيد، وهم اخلاص را». (34)10- رمز پيروزي انقلاب:بدون شک رمز پيروزي انقلاب عامل تداوم و توسعه آن نيز خواهد بود. معمار بزرگ انقلاب در اين زمينه فرموده است: «ما اگر توانستيم نظامي بر پايههاي نه شرقي و نه غربي واقعي و اسلام پاک و منزه از ريا و خدعه و فريب را معرفي کنيم، انقلاب پيروز شده است». (35)در اين جمله مطالب مهمي حائز اهميت است:الف:ما بايد نظام اسلامي را بدون نياز و وابستگي به قدرتهاي برتر دنيا سازماندهي کنيم که براي اين کار بايد از همه توان، دانش، تجربه، ظرفيتهاي فکري و اجرايي کشور استفاده کرد و به بهانههاي مختلف، گروه گروه از فرزندان اين ملت را کنار نزد.ب: الگو بايد اسلام ناب (پاک)باشد. اسلامي که با اجماع نظر متخصصان عالي آن فهميده ميشود.ج: دوري از ريا، خدعه و فريب بايد در دستور کار و سرلوحه زندگي قرار گيرد. امام (ره) در وصيتنامه خود، راز بقاء انقلاب را اينگونه بيان فرموده است:«رمز بقاء...همان رمز پيروزي است و رمز پيروزي را ملت ميداند...دو رکن اصلي آن: انگيزه الهي و مقصد عالي حکومت اسلامي...» (36)خيلي جالب است که امام (ره) دانستن رمز پيروزي را به ملت نسبت ميدهد نه دولتمردان. شايد به خاطر اين باشد که با عوض شدن دولتها سعي و تلاشي در جهت تعويض سياستها و فرهنگها شکل ميگيرد اما همواره ذُکر و حافظه ملت، ياد و خاطره جان فشانيها و توسل به قرآن و اهل البيت(ع) را فراموش نميکند. همان عواملي که باعث پيروزي شان شد. به همين دليل ملت به انقلاب و اسلام نزديکتر است. و دولتمردان اگر ميخواهند از مردم عقب نباشند بايد چنين حرکتي را مشي خود قرار دهند. و تمام تلاششان را مصروف تقويت انگيزه الهي مردم کرده و اهداف عالي اسلام را بر مبناي آموزههاي صحيح دين ترويج کنند. نه تند شوند و نه کند.نه دنبال تصوف باشند ونه تحجر. نه دنبال مقدس مآبي باشند و نه ولنگاري و...11- تذکر به علما:امام (ره) در ديدار با ائمه جمعه استان کرمان خطاب به آنان سه نکته را يادآور ميشوند:«سعي کنيد وحدت را حفظ کنيد. وحدت بين خودتان، وحدت بين خودتان و مسئولين، و وحدت بين خودتان و مردم». (37)در اين جمله کوتاه سه مطلب پر مغز وجود دارد:يک: وحدت بين خود علما، که از اهميت بسيار برخوردار است. که متأسفانه گاهي اختلافات بين آنها به واسطه نفوذ بعض افراد نزديک به آنها صورت ميپذيرد. که در اکثر اين اختلافات معلوم شده است که آنها ذاتا با هم مشکلي ندارند اما اين وظيفه تفرقه ظاهرا بر عهده بعضي از حواريون! اين عزيزان است که بايد به اين مطلب بيشتر دقت بفرمايند...دوم:وحدت بين علما و مسئولان اجرايي. با اين توضيح که نه بخطر مخالفت خطوط سياسي،آنها را سکه پول کرد و نه بخاطر همگرايي سياسي اشتباهات آنان را ناديده گرفت. همواره ديدبانان اميني براي مقام معظم رهبري و ولي فقيه باشند.سوم:وحدت بين علما و مردم. قطعا از مردمي ترين نهادها، نهاد روحانيت است. و به دليل ارتباط تنگاتنگي که با همه اقشار مردم دارد، فاصلهاي بين آنها و مردم نيست. امين مردم است و بايد مدافع حقوق مادي و معنوي مردم باشند. خداي ناکرده اگر روزي حضورشان بين مردم کم رنگ شد و يا حمايت آنها از دولتمردان از دايره حمايت از خادمان ملت فراتر رفت و به دايره حمايتهاي جناحي تبديل شد، اهداف انقلاب و طي طريق کشتي بزرگ انقلاب با طوفانهاي سهمگيني مواجه خواهد شد.علما و حوزههاي علميه پاسدار راستين اسلام ناب محمدي(ص) هستند. از خادمان ملت تشکر ميکنند اما در مورد آنها غلو نميکنند. زيرا در طول تاريخ علماي شيعه صف شکن مبارزه با «غاليان» بودهاند.ه: مباني وحدت از ساير نگاهها:1- مقام معظم رهبري:«قرآن، ما را به وحدت توصيه کرده است. قرآن، ما را تهديد کرده است که اگر اتحاد و همبستگي خودتان را از دست بدهيد، آبرو و هويت و قدرت شما نابود خواهد شد». (38)2- حضرت آيت الله فاضل لنکراني(ره):«اين جانب به همه علما و دانشمندان و همه گروهها و اقشار مذهبي و ديني توصيه مينمايم که به شرايط اسلام در زمان معاصر توجه نمايند...». (39)3- سيد محمد خاتمي:«اتحاد ملي، زمينه مشارکت گسترده مردم را فراهم ميکند». (40)4- سيد جمالالدين اسدآبادي:«اميدوارم حاکم و سلطان همه ملتهاي مسلمان، تنها قرآن باشد. و عامل وحدت و يگانگي آنها، دين آنها باشد». (41)اگر چه بحت وحدت و انسجام با يک مقاله و حتي چند کتاب، حقش اداء نميشود اما ظريفان نيازبه مطول خواني ندارند و جاهلان نيز گوشي براي شنيدن ندارند.اميد است اين مطلب مختصر از باب «مشت نمونه خروار» هديهاي باشد تحفه درويش به محضر همه مخاطبان فهيم و دوست داشتني مان.