مقاله زوایای تاریکی از تأسیس و تثبیت اسرائیل 30 ص (docx) 29 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 29 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
زوایای تاریکی از تأسیس و تثبیت اسرائیل
چهار شنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۵
چکیده: این مقاله به بررسی برخی از زوایای تاریک تأسیس و تثبیت و گسترش اندیشه صهیونیستی و دولت غاصب اسرائیل می پردازد. سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی همزمان با برپایی كنفرانس بینالمللی قدس و حمایت از حقوق مردم فلسطین این مقاله را ضمن تشکر از آقای علیخانی نویسنده محترم آن تقدیم مخاطبان عزیز می نماید.
در قرن هیجدهم وقتی كه پذیرش یهودیان در كشورهای جدید ملی اروپا دچار اشكال شد، ناپلئون از یهودیان خواست زیر پرچم او جمع شوند و اورشلیم قدیم را بدست آورند. این بیان به اندیشه "بازگشت به فلسطین" فرصت تولد داد. در سال 1865 جوزف سالوادور گفت: «دولت جدید در سواحل شهرستان جلیل(1) و در كنعان قدیم تأسیس خواهد یافت. یهودیان در اثر تركیب كششهای خاطرات تاریخی، تعقیب شدن در كشورهای مختلف و احساس بوریتانیسم انجیلی انگلستان به فلسطین بر خواهند گشت»(2) .در این راستا «تئودور هرتسل»(3) (1904-1860) بنیانگذار کنگره بال سوئیس می نویسد:ما همچنین باید بخشی از یك دیوار دفاعی برای تمدن قدیمی اروپا در مقابل بربریت آسیا را تشكیل دهیم. ما باید در ارتباط نزدیك با تمام اروپا باشیم كه تداوم وجود ما را تضمین خواهد كرد. (4) هرتسل بعد از كوششهای فراوان موفق شد در سال 1897 اولین كنگره صهیونیستها را با بیش از 200 عضو تشكیل دهد و این كنگره سازمان جهانی صهیونیستی را بوجود آورد و همه یهودیان را برای تشكیل یك كشور یهودینشین در فلسطین فراخواند.هرتسل با پیروزمندی ادعا كرد: «اگر آنچه در كنگره بال روی داد جمعبندی شود، باید بگویم كه من دولت یهود را تأسیس كردم. این بیان امروز خنده همگان را برخواهد انگیخت؛ اما شاید در بیست و پنج و مطمئناً در پنجاه سال آینده این كشور تشكیل خواهد شد و همه جهان آن را خواهند دید.»(5) در این راستا می توان گفت از همان ابتدای اندیشه صهیونیستی، اصطلاح «یهودی» بدل به «اشكنازی»(6) (یهودیان اروپائی) گردید و كلمه «سفاردی»(7) (یهودیان یمن، مراكش، حلب و غیره) حذف شد. به همین ترتیب تا استقرار دولت صهیونیستی در سال 1948 تمام كوششها برای به كار گرفتن فقط یهودیان اروپا به كار رفت تا متعهد رسالت گسترش تمدن اروپائی در خاورمیانه باشند. در سال 1896 هرتسل در نامه خود به «گراند دوك بادن» به او اطمینان داد كه وقتی یهودیان به سرزمین اجدادی خود برگشتند همانند نمایندگان تمدن غرب عمل خواهند كرد كه پاكی و نظم و عادات استقراریافته غرب را به این گوشه شرق طاعونشده و شیطانزده خواهند برد. (8)گروههای كشاورزی یهودیان در فلسطین با مهاجرت مداوم از اروپای غربی كه تا سال 1914 به 58 هزار نفر رسید آغاز شد.اعلامیه مشهور «بالفور»(9) در سال 1917 و تعهد آشكار برای تشكیل سرزمین یهودیان، مزایای چند جانبه داشت. سرزمین یهودینشین، نماینده بریتانیا در خاورمیانه و به نفع امپراطوری بود و باعث جلب حمایت آمریكا برای جنگ میشد .بعد از جنگ جهانی دوم نیز تبلیغات زیاد بر روی كورههای آدمسوزی (هلوکاست) (10)، در استقرار دولت اسرائیل نقش بسزایی داشتند؛ سایه «داخائو»(11) «تربلینكا»(12) و «آشویتس» (13). احساس گناه در میان اروپائیان و آمریكای شمالی و آرزو و تمنای تأمین سرزمینی برای یهودیان و خلاص شدن از یهودیان ناخواسته و شكننده در اروپا میتواند به عنوان عواملی دیگر ذكر گردد. هیتلر میخواست یهودیان را از اروپا بیرون راند و اسرائیل راهی مطمئن برای سكونت یهودیان در خارج از اروپا بوجود آورد.در ضمن جنگ 8- 1947 یهودیان و اعراب، هنگهای داوطلب اسرائیل و ایالات متحده نیز به آنها پیوستند و سلاحهای تهیه شده در اروپا را در اختیار آنها قراردادند و دولت بریتانیا نیز در فلسطین به آنها كمك میكرد و مهاجرت غیرقانونی آنها را نادیده گرفت.در این زمان چرچیل به به وایزمن گفت كه او حامی صهیونیستها برای كسب تمام فلسطین است و در صورت ناكامی، با سرعت بخشیدن به مهاجرت یهودیان به فلسطین (100 تا 150 هزار نفر در سال و در ضمن ده سال 1.150.000 نفر توازن جمعیت را از 1.200.000 نفر عرب در مقابل 600 هزار یهودی تغییر خواهد داد) این امر عملی خواهد شد. در 27 ژوئیه 1946 دولت جدید كارگر با نخستوزیری «كلمنت آتلی» (14)به قدرت رسید و موجب رضایت عمیق صهیونیستها گردید زیرا حزب كارگر از سال 1940 با مصوبات خود از صهیونیستها حمایت كرده بود.وایزمن در ایجاد فشار بر اعراب اصرار داشت زیرا معتقد بود یهودیان هرگز در هیچ كشور لیبرال غربی زمینه جذب در اجتماع را پیدا نخواهند كرد و تا زمانی كه دروازههای فلسطین باز است فشارها به سوی آمریكا و بریتانیا منحرف خواهد شد و هر كدام از یهودیان اروپائی در این دو كشور دوستان یا منسوبینی دارند و این دو كشور خطر مسموم شدن در اثر مسئله یهودیان را -چون گذشته- خواهند پذیرفت.نه بریتانیا و نه ایالات متحده خواهان مهاجرت وسیع یهودیان به كشورهای خود نبودند و ژنرال«اسموتس» (15) (قهرمان صهیونیسم در سرتاسر سالهای جنگ) گفت كه مهاجرت به آفریقای جنوبی راه حلی برای مسئله یهودیان نخواهد بود و افزایش تعداد یهودیان در آن كشور فقط احساس ضد یهود را ایجاد خواهد كرد. آفریقای جنوبی سهم خود را در كمك به یافتن راه حل كه به نظر او استقرار یك كشور ملی یهودیان در فلسطین بود، انجام خواهد داد. (16)فلسطین و مناطق اطراف آن برای انگلستان یك نقطه اتصال را در نظام شرق دور وصل میكند. این منطقه انبار نفت برای امپراطوری بود. همچنین شامل كانال سوئز و پایگاههای اصلی نیروی دریایی در شرق مدیترانه و در اسكندریه به حساب میآمد.در این راستا، ترومن بعد از انتخابات كنگره در نوامبر 1945 وقتی كه به سفرای كشورهای عربی در ایالات متحده گفت: «آقایان من متأسفم اما باید به صدها هزار نفر كه مشتاق موفقیت صهیونیست هستند، پاسخ دهم در حالی كه صدها هزار نفر عرب در حوزه قانونی خود ندارم»(17) بدواً توجه موارد سیاسی بود. بدین ترتیب ترومن از صهیونیسم حمایت كرد و «آتلی» را وادار ساخت كه فوراً هزار گواهی برای یهودیان جابجا شده جهت رفتن به فلسطین صادر نماید. (18)از آن زمان به خاطر سهمیههای مهاجرت از قبل از جنگ، بریتانیا هر سال 18000 نفر و ایالات متحده تعداد انگشتشماری پناهنده میپذیرفتند.در سال 1947 قدرتهای غربی به رهبری ایالات متحده- اتحاد شوروی نیز به آنها پیوست- دولت اسرائیل را از طریق مصوبهای در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای خدمات به مقاصد سیاسی، امنیتی و فرهنگی غرب تشكیل دادند.قانون اساسی اسرائیل در هشتم جولای 1948 كابینه ی موقت اسراییل، به منظور تدوین پیش نویس قانون اساسی و ارایه آن به پارلمان جهت بررسی و توصیب، كمیته ای را تشكیل داد. اما اعضای این كمیته، نمایندگان نخستین پارلمان و احزاب اسراییل نتوانستند به دلیل اختلافات شدید در خصوص موضوعات مهمی همچون مذهب، قومیت، خطوط مرزی، حقوق اساسی شهروندان و حقوق و جایگاه اقلیت عرب زبان مقیم اسراییل به نتیجه برسند و این وضعیت هنوز هم ادامه دارد. به همین دلیل تا به امروز اسراییل واجد قانون اساسی دایم و ثابتی نمی باشد. در سال های اخیر جنبش های سیاسی، به رهبری حقوقدانان و اساتید دانشگاه و با قصد مبارزه سیاسی جهت تدوین قانون اساسی پایدار برای دولت اسراییل، شكل گرفته است .شایان توجه است كه منشور اعلام استقلال اسراییل دارای ارزشی حقوقی یا قضایی نبوده و در دادگاه های این دولت قابل استناد نمی باشد.قوانین مبناعلیرغم ناكامی دولت ها و احزاب گوناگون اسراییل در تدوین یك قانون اساسی دایم، آنها موفق شده اند قوانینی شبیه به قانون اساسی به نام قوانین مبنا وضع و تدوین كنند. از جمله ی این قوانین قانون پارلمان، قانون ریاست دولت، قانون شورای وزیران، قانون اراضی اسراییل، قانون اقتصاد دولت، قانون ارتش، قانون قضاوت، قانون ناظر دولت، قانون حفظ منزلت و آزادی انسان و قانون آزادی مشاغل می باشد.تغییر یا لغو قوانین مبنا تنها از طریق پارلمان و بااكثریت ویژه و غیر عادی اعضا امكان پذیر است. با این حال این قوانین به مثابه قانون اساسی نبوده و در هیچ یك از آنها به طور صریح گفته نشده است كه قوانین دیگر نمی تواند ناقض آنها باشد. رهبران اسراییل با وضع قوانین مبنا در پی رسیدن به یك قانون اساسی ثابت برای دولت می باشند.قانون اراضیقانون اراضی اسراییل كه یكی از قوانین مبنا می باشد، تصریح می كند كه فروش یا تحویل مالكیت زمین های دولتی (شامل زمین هایی كه به نام دولت، اداره نوسازی و بازسازی یا صندوق دایمی اسراییل ثبت شده باشد) به هر شكلی كه باشد جز درچارچوب قانون ممنوع است . دولت اسراییل به محض تاسیس، اعلام كرد كه وارث دولت قیمومت انگلستان بوده و كلیه زمین ها و املاك، مالیات و حقوق این دولت متعلق به خود اوست ؛ ولی در عین حال خود را ملزم به بازپرداخت بدهی ها و ایفای تعهدات دولت نمی داند.قوانین بازگشت تابعیتدر سال 1950 اسراییل قانون بازگشت یهودیان را به تصویب رساند. مطابق این قانون تمامی یهودیان جهان از حق مهاجرت به اسراییل، اقامت، اشتغال و مالكیت در این كشور برخوردار گردیدند. همچنین بر اساس این قانون تسهیلات تازه و امتیازات منحصر به فرد برای كمك به مهاجرین تازه وارد در جهت تسهیل اقامت، اشتغال به كار و عادت به محیط جدید در نظر گرفته شده است . با تصویب قانون تابعیت در سال 1952 به كلیه یهودیان به ترتیب زیر تابعیت اسراییلی داده شد:1-كسانی كه پیش از اعلام استقلال وارد اسراییل یا در آن متولد شدند؛ از ابتدای روزی كه دولت اسراییل اعلام موجودیت كرد.2-كسانی كه پس از اعلام استقلال به اسراییل وارد شدند؛ از بدو تاریخ ورود به اسراییل .3-كسانی كه پس از استقلال در اسراییل متولد شدند ؛ از بدو تولد .4-تازه واردان به اسراییل ؛ از تاریخ صدور گواهی مربوطه .و در سال 1971، با اصلاح قانون تابعیت اسراییل، وزیر كشور اجازه یافت به تمام یهودیانی كه تمایل به اقامت در اسراییل داشته و گواهی ((تازه وارد)) برای آن ها، هرچند پیش از ورود به اسراییل صادر شده باشد یا واجد شرایط جهت دریافت چنین گواهی هستند، تابعیت اسراییلی بدهد. با این وصف به محض صدور شناسنامه، فرد یا افراد مذكور تبعه ی اسراییل محسوب می شوند. با این اصلاحیه، به بسیاری از یهودیان اتحاد جماهیر شوروی سابق حتی قبل از عزیمت به اسراییل تابعیت داده شد.در مقابل این همه تسهیلات بی حد و حصر برای مهاجرت گسترده و دادن تابعیت به یهودیان، از بازگشت عرب های آواره ممانعت به عمل آمد و تابعیت بخشیدن به آنهایی كه در حوزه ی حاكمیت سیاسی اسراییل باقی ماندند با بیشترین محدودیت روبه رو شد. طبق قانون تابعیت، غیر یهودیان مقیم اسراییل به شرط اقامت دایم در فلسطین (پیش از تشكیل دولت اسراییل) تبعه ی اسراییل محسوب شده و برای آنان شناسنامه صادر می گردد. به غیر از شرط اقامت دایم، شرایط دیگری به شرح زیر وجود دارد:1-در اول مارس 1952 در اسراییل اقامت داشته و نامشان در سرشماری نفوس سال 1949 ثبت شده باشد.2-در روز 4/7/1952 (تاریخ تعیین شده برای اجرای قانون تابعیت) در اسراییل مقیم بوده باشند.3-از روز اعلام موجودیت اسراییل تا روز اجرای قانون تابعیت، در اسراییل یا مناطقی كه بعدا به آن ملحق گشته است، ساكن بوده یا به صورت قانونی به آن وارد شده باشند.همچنین به متولدین پس از استقلال، چنان چه پدر یا مادر آن ها با توجه به شرایط فوق تبعه ی اسراییل به حساب آمده و در روز آغاز اجرای قانون تابعیت، در سایه دولت اسراییل اقامت داشته اند تابعیت داده شد.در سال 1980 اسراییل تصمیم گرفت اعرابی را كه تا قبل از اعطای تابعیت محروم كرده بود، با رعایت شرایط زیر به تابعیت خود پذیرفته و برای آنان شناسنامه اسراییلی صادر كند:الف - كسانی كه قبل از اعلام استقلال در اسراییل به دنیا آمده و از روز عمل به اصلاحیه قانون تابعیت مصوب سال 1980 در این كشور ساكن بوده باشند. با این شرط كه :1-مطابق هیچ ماده ای دیگر از این قانون تبعه ی اسراییل به حساب نیامده باشد.2-قبل از تشكیل دولت اسراییل، تبعه ی فلسطین بوده باشد.3-در تاریخ 14/7/1952 در اسراییل مقیم بوده و در سرشماری جمعیت سال 1949 نام آنها قید شده باشد.4-در روز تصویب اصلاحیه قانون تابعیت (سال 1980) در اسراییل سكونت داشته و نام آن ها در دفاتر سرشماری جمعیت درج شده باشد.5-تبعه ی هیچ یك از هفت كشور عربی شركت كننده در جنگ سال 1948 علیه اسراییل نباشند.ب - متولدین پس از اعلام استقلال در صورتی كه از زمان اجرای اصلاحیه قانون تابعیت به این سو ساكن بوده باشند ؛ با این شرط كه :1-مطابق هیچ ماده ی دیگری از این قانون، تبعه ی اسراییل به حساب نیامده باشند.2-در روز به اجرا گذاشتن این اصلاحیه، در اسراییل مقیم بوده و نامشان در دفاتر سرشماری جمعیت ثبت شده باشد.3-از پدر یا مادری واجد شرایط این بند (بند ب) باشند.بر اساس قانون تابعیت، متولدین داخل یا خارج از اسراییل در صورتی كه پدر یا مادر آنان از تابعیت اسراییلی برخوردار باشند (با توجه به شرایط فوق)، تبعه ی اسراییل به شمار رفته و برای آنان شناسنامه صادر می گردد. همچنین وزیر كشور اجازه دارد با تقاضاهای پذیرش تابعیت اسراییل در صورت احراز شرایط لازم از سوی افراد متقاضی موافقت كند.گفتنی است قانون تابعیت اسراییل اتباع این دولت را از ورود به تابعیت كشورهای دیگر منع نمی كند.یهودی كیست ؟علیرغم یهودی بودن دولت اسراییل و تكرار واژه ی یهودی در برخی قوانین مهم این دولت مانند قانون بازگشت(1950)، قانون ساعات كار و استراحت (1951)، قانون اختیارات دادگاه های مذهبی یهودی(1953)، قانون سرشماری جمعیت (1965) و قوانین دیگر، تاكنون هیچ تعریف مشخص و مورد توافق از واژه یهودی ارایه نشده است و بحث و گفتگو در این باره همچنان ذهن بسیاری از متفكران، سیاستمداران، حقوقدانان و علمای دین را به خود مشغول داشته و گاهی به مناقشات سیاسی و حزبی در پارلمان و دولت دامن می زند.به استناد نظر دادگاه عالی اسراییل، این مشكل ریشه در اعتقادات دارد. بر اساس شرایع متعارف و سنتی یهودیت، یهودی بودن با آن چه كه به نام پیمان ابدی میان خالق و ملت برگزیده اش نامیده می شود ارتباط دارد. مطابق این دیدگاه، یهودی به كسی اطلاق می شود كه از مادری یهودی مذهب به دنیا آمده یا برابر اصول و مقررات به دین یهودیت یا به عبارت دیگر به پیمان میان ابراهیم پیغمبر و پروردگار ملتزم شده باشد. بنابراین ملاك یهودی بودن اعتقاد به دین یهودیت نیست، بلكه بیشتر بر زاده شدن از مادری یهودی تاكید دارد.در اسناد و مدارك شناسایی تمامی یهودیان اسراییل قید می شود كه یهودی بوده و از ملت یهود هستند. ولی اگر در یهودی بودن شخصی شبهه ای وارد شود كلیه حقوق این شخص (به عنوان یك انسان و یك شهروند) شامل اقامت، تابعیت، ازدواج، حقوق مادی، خدمت سربازی، احوال شخصی و خاك سپاری تحت تاثیر این شبهه قرار گرفته و كلیه حقوق اعضای خانواده اش نیز نادیده گرفته می شود. در مدارك مردم عرب زبان هم قید می شود كه عرب هستند. البته به جز (دروزی ها) كه علیرغم عرب بودن، در مدارك آنان نوشته می شود كه دروزی اند.وضعیت اعراب در اسرائیل دولت اسراییل بلافاصله پس از تشكیل، اعرابی را كه در قلمرو حاكمیتش قرار گرفتند، در مناطقی بسته محصور نمود و آنها را تحت شدیدترین اقدامات منع رفت و آمد قرار داد و حتی از جابه جا شدن آنان از مكانی به مكان دیگر جز با مجوز فرمانداری نظامی جلوگیری به عمل آورد. این وضعیت به مدت 20 سال ادامه داشت و طی این مدت اسراییل با وضع قوانینی ویژه زمین های فلسطینیان رانده شده و نیز زمین های عده ی كثیری ازفلسطینیانی را كه تحت سیطره ی اسراییل باقی مانده بودند را تصاحب كرد. مواردی هم بوده است كه روستاهای كاملی تصرف یا تخریب گردیده و از مراجعت اهالی به این روستاها علی رغم باقی ماندن در اسراییل ممانعت به عمل آمد. روستاهای كفربرعم، اقرت، غابسیه، معلول، صفوریه، بروه، میعار و میجدل از جمله این روستاهاست . در بیش تر موارد اسراییل به بهانه ها و شیوه های گوناگون، بخش وسیعی از زمین های روستاها و شهرها را به تصرف خود در آورده است .اسراییل به استناد قانون املاك غایبین مصوب سال 1950، حدود 5/3 میلیون جریب از زمین های 300 روستای عرب نشین را تصاحب كرده است . این زمین ها به آوارگان عربی كه ناگزیر به جلای وطن و پناه بردن به كشورهای عربی شده اند و اسراییل آنها را غایب نامیده است تعلق داشت .مطابق این قانون، غایب به فلسطینیانی گفته می شود كه محل سكونت خویش را ترك كرده و راهی محل دیگری در كشورهای عربی یا در داخل فلسطین شده باشند. بدین ترتیب هزاران نفر از اعرابی كه در اسراییل باقی مانده اند، غایب تلقی شده و زمین و دیگر املاكشان ابتدا تحت سلطه و اختیار اداره ی سرپرستی املاك غایبین قرار گرفت و سپس برای جلوگیری از اعاده ی آن ها به صاحبان واقعی شان، مالكیت این زمین ها و مستقلات به اداره ی نوسازی و بازسازی (كه یكی از بازوهای دولت است)، انتقال یافت . بنابراین چنانچه اداره ی سرپرستی املاك مبادرت به صدور گواهی دال بر غایب بودن شخصی نماید و یا اعلام دارد كه فلان زمین یا ملك متعلق به شخص غایبی است، املاك شخص غایب یا مالكیت آن زمین یا ملك به اداره ی سرپرستی املاك غایبین منتقل می شود ؛ مگر این كه صاحب آن زمین یا ملك خلاف این ادعا را ثابت كند. در سال 1949 اسراییل نظامنامه های شرایط اضطراری را كه به موجب آن مناطق مرزی، مناطقی حفاظت شده به حساب می آید به تصویب رساند. پس از تصویب این نظامنامه ها، اسراییل مبادرت به اخراج ساكنین بعضی از روستاهای مرزی مانند اقرت و كفربرعم نمود و ورود و خروج از این روستاها را بدون مجوزی ویژه ممنوع اعلام كرد. بدین ترتیب شرایط تصاحب زمین های روستایی توسط دولت و اختصاص آن به ساخت مجتمع های یهودی نشین فراهم آمد. در سال 1953 اسراییل قانون تملیك اراضی (شامل تصدیق اجراییات و پرداخت غرامت) را از تصویب گذراند. به استناد این قانون بود كه وزیر دارایی وقت گواهی مصادره نمودن صدها هزار جریب از زمین های اعراب را صادر كرد. زمین های مصادره شده حدود 250 روستا از روستاهای آوارگان فلسطینی بود كه به كشورهای عربی پناه برده یا در اسراییل باقی مانده بودند. زمین های این روستاها به تملك اداره ی دولتی نوسازی و بازسازی در آمده و به ساخت شهرك های یهودی نشین اختصاص یافت . طبق این قانون، شهروندان عرب حق اعتراض یا فرجام خواهی در دادگاه ها را ندارند؛ حتی اگر گواهی صادره از وزیر دارایی غیر قانونی باشد.لازم به یادآوری است كه در قوانین اسراییل، نه از حیث شكل و نه به لحاظ محتوا، هیچ گونه تفاوت یا تبعیضی میان یهودیان و اعراب مشاهده نمی شود، بلكه قوانینی هم هست كه تبعیض قایل شدن بین شهروندان را با توجه به نژاد، رنگ پوست یا جنسیت ممنوع می داند. با این حال و علی رغم استقلال قوه قضاییه، تبعیض علیه شهروندان عرب در بیش تر عرصه های زندگی، حقیقتی انكارناپذیر است ؛ به طوری كه رفع این تبعیض و برخورداری همه شهروندان از حقوقی یكسان در راءس خواسته های عرب های مقیم اسراییل قرار دارد. بر اساس قانون، در اسراییل همه شهروندان از حقوقی برابر برخوردار بوده و دادگاه ها میان آنان مطابق عدالت و برابری قضاوت كرده و حكم صادر می كنند. ولی در دولتی كه همه قوانین و مصوبه های پارلمان و كابینه اش به قصد تحقق اهداف خاصی وضع شده و به تصویب می رسد، چگونه می توان انتظار عدالت را داشت ؟در اسراییل قوانین، مقررات و نظام نامه ها در خدمت سیاست بوده و با هدف تثبیت ماهیت یهودی دولت و تصاحب زمین های اعراب و تبدیل آن به مجتمع های یهودی نشین وضع می شود و قوه قضاییه نیز از این امر مستثنا نیست . بنابراین عدالت خواهی و بی طرفی این قوه هم نمی تواند خارج از این چارچوب باشد. عدم دخالت قوه مجریه در تصمیمات و احكام صادره از دادگاه های مدنی یك حقیقت است اما همین دادگاه ها به اعمال سیاست های تبعیضی و مصادره ی زمین های اعراب، پوششی قانونی بخشیده، آن را موجه و برخاسته از بی طرفی و عدالت می دانند. به همین دلیل دولت به قصد دست یابی به اهداف خاص خود قوانین و مقرراتی از جمله قوانین و مقررات دادگاهها را وضع می كند و قضات نیز سوگند یاد می كنند كه تنها مطابق این قوانین و مقررات عمل كنند. این نكته را نیز متذكر می شویم كه تفكر و عقاید بیش تر قضات با ماهیت قوانین و مقرراتی كه لازم الاتباع هستند هم سنخ بوده و مطابقت دارد.اسراییل از همان ابتدا حق شركت اعراب مقیم سرزمین این دولت را در انتخابات پارلمانی (به عنوان كاندیدا و راءی دهنده) به رسمیت شناخت . اعراب نیز از این حق استفاده كرده و می كنند اما آنان نه در داخل پارلمان و نه در خارج از آن وزنه ی سیاسی موثری به شمار نمی روند و مشاركت آنان در زندگی اقتصادی، اجتماعی و سیاسی همچنان محدود بوده و با تعداد آنها تناسبی ندارد. در حقیقت اعراب در بیشتر عرصه های زندگی نسبت به یهودیان از حقوق بسیار كمتری برخوردارند و تا نیل به حقوق حقه ی خود فاصله ی زیادی دارند. دولت اسراییل به حسب ظاهر اعراب را از شهروندان خود به حساب می آورد اما در واقع این دولت صرفا دولت یهودیان است و راه و رسم آن در ابعاد مختلف همچون اهداف، مذهب، قومیت و اقدامات روزمره اش دال بر این واقعیت است .حمایت غرب و امریکا از اسرائیل اسرائیل حتی بعد از تشكیل نیز حمایت غرب را داشته است. در ضمن دهه 1950 و اوایل دهه 1960 جهتگیری اسرائیل به سوی فرانسه و بریتانیا بود اما بعد از انتخاب «لوی اشكول» (19)به عنوان نخستوزیری در سال 1963 جهتگیری به سوی امریكا متمایل گردید. اسرائیل به وسیله مصوبات بیشمار مجمع عمومی و شورای امنیت سازمان ملل متحد به خاطر تهاجم به قلمرو همسایگان عرب، بارها محكوم شده است اما این امر باعث صدمه رساندن به روابط ایالات متحده- اسرائیل نشده است و نه موضعگیری غرب را نسبت به موارد تجارتی و فروش اسلحه و تروریسم اسرائیل، تغییر داده است.اسرائیل در سالهای اخیر بزرگترین دریافتكننده كمكهای نظامی آمریكا بوده است- 2/2 میلیارد دلار در سال 1976. از آن به بعد با كمی تغییر این سطح كمك حفظ شده است. این مقدار نیمی از مجموع كمك ایالات متحده به تمام كشورهای جهان است در حالی كه اسرائیل 1/0 درصد از جمعیت جهان را شامل است. بعضی از این كمكها برای سیستم دفاعی اسرائیل حالت بحرانی ندارد. در واقع بخشی و فرعی از صنعت دفاعی اسرائیل است زیرا اسرائیل تولیدكننده و صادركننده سلاحهای پیچیده است و یكی از صادركنندگان اصلی اسلحه میباشد. بازارهای اسلحه اسرائیل شامل كشورهائی است كه ایالات متحده به عنوان بخشی از سیاست خارجی خود از آنها حمایت میكند اما نمیتواند به طور مستقیم به آنها اسلحه صادر كند مانند ؛ آفریقای جنوبی، شیلی، گواتمالا، ال سالوادور، آرژانتین.كاملاً مشخص است كه در میان كشورهای غرب، ایالات متحده حامی اصلی اسرائیل است. این امر تا حدی به دلیل سیاست داخلی است، 70 درصد یهودیان آمریكا كه 7/2 درصد جمعیت را تشكیل میدهند در 16 شهر از شش ایالت كالیفرنیا، نیویورك، پنسیلوانیا، ایلینوئیز، اوهایو و فلوریدا با 181 رأی انتخاباتی متمركز شدهاند و 270 رأی انتخاباتی جهت انتخاب رئیس جمهور ایالات متحده لازم است. اشاره به این نكته در همین جا ضروری است كه بیشتر مهاجران یهود اروپایی به آمریكا متعلق به طبقات مرفه و تحصیل كرده بودند و با دراختیار داشتن این پشتوانه توانستند عمده جایگاههای بالای اجتماعی و سیاسی كشور آمریكا را در اختیار خود درآورده و عملا هدایت نظام اداری و سیاسی دولت آمریكا را به دست گیرند .هرچند یهودیان به عنوان یك گروه اقلیت مهاجر به آمریكا در كنار مهاجرانی از آلمان ،ایرلند، ایتالیا ،لهستان ،چك ،لیتوانی و... بودند اما همین اقلیت كوچك به سرعت توانست نبض اقتصاد و سیاست آمریكا را در اختیار خود گرفته و قوانین این كشور را با توجه به منافع خود تامین كند.در سال 1954 كمیته امور عمومی آمریكا- اسرائیل(ایپاک) (20) ، به طور رسمی به عنوان محفلی برای كمك نظامی و برای تمام قوانینی شناخته شد كه به طور مستقیم و غیرمستقیم بر اسرائیل اثر میگذاشت. این محفل آنچنان قدرتمند است كه در سال 1973 سناتور (ویلیام فولبرایت) را از مقام ریاست كمیته روابط خارجی سنا بر كنار ساخت زیرا جرأت كرده بود كه در مقابل این محفل ایستادگی نماید. ایپاک مسوول تامین هزینه فعالیت های تبلیغاتی نمایندگان كنگره و دیدارهای آنها از اسرائیل و مستحكم كردن روابط آنها با رهبران و مسئولان جامعه صهیونیستی است .این كمیته كه گفته می شود حدود شصت هزار عضو دارد در سراسر آمریكا در راستای منافع اسرائیل مشغول فعالیت است و سالانه مبالغ هنگفتی به حساب لابی صهیونیستی در بانك های آمریكا واریز می كند.این كمیته دارای تاثیر گذاری گسترده ای بر افكار عمومی و تصمیم گیرندگان حكومتی می باشد.این لابی یهودیان كه پیشینه بسیار طولانی در مشاركت سیاسی آمریكا دارد از دو گروه عمده یهودی صهیونیستی تشكیل یافته است و افراد متنفذ آن اكنون در مناصب مختلف از جمله مراكز تصمیم گیری آمریكا حضور دارند و تاثیر بسیاری بر فرایند سیاست های خارجی این كشور ایفا می كنند. مهمترین دولتمردان آمریكا همچون مارتن اندیك معاون وزیر امور خارجه سابق آمریكا در امور خاور نزدیك و دنیس راس هماهنگ كننده سابق روند سازش در خاور میانه و مل سمبلر رییس پخش مالی كمیته ملی حزب جمهوریخواه از اعضای این گروه بوده اند.اظهارات و سخنان رییسان جمهوری آمریكا موید این پیوند و رابطه بین آمریكا و اسراییل است.)جیمی كارتر), رییس جمهوری اسبق آمریكا بصراحت در این باره گفته است: «تمام رییسان جمهور پیشین آمریكا تلاش كردند تا روابط واشنگتن و تل آویو فراتر از یك رابطه ساده باشد. آمریكا و اسرائیل از جمله پیام آورانی هستند كه میراث تورات را با یكدیگر تقسیم كردند.»)لیندون جانسون), یكی دیگر از رییسان جمهوری آمریكا نیز تاكید كرده است: «ما و اسرائیل تنها هم پیمانان رسمی نیستیم، بلكه چیزی كه ما را به هم مرتبط می كند، فراتر از پیمان نامه های بر روی كاغذ است. تعهدات ما در قبال اسرائیل برگرفته از یك میراث قدیمی است» .در مقابل این امر بود كه در سال 1978 انجمن ملی اعراب آمریكائی به ثبت رسید. اهرم اسرائیل از طریق رأیدهندگان یهودی، شركت یهودیان در تأمین سرمایه مبارزات انتخاباتی و از طریق وسایل ارتباط جمعی كه تحت كنترل یا نفوذ یهودیان است به كار میافتد.البته ذکر این مطلب نیز ضروری است که از طرف دیگر نیز ایالات متحده به طرق زیر میتواند بر اسرائیل فشار واردکند:الف- امتناع از استفاده از حق و تو در شورای امنیت در حمایت از اسرائیل.ب- ندادن بیش از 2 میلیارد دلار كمك نظامی و اقتصادی سالیانه.ج- متوقف ساختن عرضه سلاحهای كلاسیك و پیچیده با استفاده از قانون كنترل صادرات اسلحه، 1976.د- مالیاتگذاری بر آنچه كه به اسرائیل مربوط است هـ - سختگیری در قوانین تابعیت كه آزادانه برای یهودیان آمریكا جهت رفتن به اسرائیل تفسیر میشود.اما ایالات متحده خواهان استفاده از این وسایل برای فشار نیست و اسرائیل به مقابله با جامعه جهانی به طور اعم و به طور اخص با اعراب، كشورهای مسلمان، غیرمتعهدها ادامه میدهد. ریگان معتقد بود اسرائیل همانند یك متحد استراتژیك و تحت رهبری آمریكا در خاور میانه میباشد و اسرائیل تسهیلكننده دخالتهای نظامی در خاورمیانه است. (21)مهدی علیخانی _ کارشناس و پژوهشگر مسائل سیاسی _ alikhani_iri@yahoo.com & www.alikhani.net