مقاله تاریخ بیزانس 12 ص (docx) 13 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 13 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
تاریخ بیزانس
امپراطوري روم شرقي يكي از بزرگترين ايجاد كنندة مشكلات براي رم غربي در قرون 3 و4 بود زيرا فرهنگ شهر نشيني در آنجا بهتر جا افتاده بود و اولين يورش هايي كه به رم انجام شد ارزش هاي رم را بهتر نشان مي دهد.در قرن پنجم تجاوزهاي متعددي كه به بخش غربي امپراطوري مي شد باعث فتح آن شد ولي باعث شد كه بخش شرقي فقط مجبور به پرداخت باج شود. تئو دوسيوس دوم ديوار هاي شهر كنستانتين پل را غير قابل نفوذ كرد و آن را از فتح شدن با توجه به حملاتي كه توسط اقوام خارجي به آن تا سال 1204 مي شد حفظ كرد. بخشي از امپراطوري او توسط هون ها به رهبري آتيلا مورد تهاجم واقع شده بود. تئودوسيوس به آنها طلا داد و به اين وسيله آنها را داخل در تجارت كرد و به تجارت با اين بربرها پرداخت. جانشين او مارسين اين روش را ادامه نداد ولي توجه آتيلا به امپراطوري رم غربي جلب شد تا اين كه در 453 مرد. امپراطوري او فرو پاشيد و كنستانتين پل براي هميشه از تهديد هاي او خلاص شد و ارتباطي سودمند را با بازماندگان هون ها برقرار كرد و انها به عنوان سرباز مزدور در ارتش امپراطوري بيزانس در قرون بعدي مي جنگيدند. در اين زمان حاكم واقعي كنستانتين پل جنرال اسپر بود. لئوي اول شهرا از تصرف بربرهاي نيمه وحشي ايسائوري كه در اطراف رم زندگي مي كردند نجات داد. اسپر و پسرش آردابر در توطعه و آشوبي در سال 471 كشته شدند و به اين ترتيب كنستانتين پل براي قرون متمادي از سيطره و تسلط خارجيان رهايي يافت. لئو همچنين اولين امپراطوري بود كه از طريق منصب نظامي به تاج و تخت نرسيد و بر خلاف رسومات رم باستان به وسيلة اسقف اعظم كنستانتين پل اين مقام به او داده شد. به مرور زمان اين روش رواج پيدا كرد و در قرون وسطي تاج گذاري به وسيلة يك شخصيت مذهبي كاملا جانشين روش باستان شد. هنگامي كه امپراطوري رم غربي در 476 سرانجام از هم پاشيد زنون در امپراطوري رم شرقي حكومت مي كرد و در اين هنگام يك فرماندة بربر به نام ادوآكر در رم غربي امپراطور رمولوس آگوستولوس را بركنار كرد بدون اين كه دست نشانده اي را جايگزين او كند. در 468 لئوي اول تلاش كرد كه دوباره آفريقا را از واندال ها پس بگيرد ولي به سختي شكست خورد كه اين نشان مي داد كه توانايي نظامي امپراطوري رم شرقي تا جه اندازه كا هش يافته است. هنگامي كه امپراطوري رم غربي در حال محدود شدن به ايتاليا بود، بريتانيا به دست آنگلوساكسون ها و اسپانيا به دست ويزيگوت ها و آفريقا به دست واندال ها و فرانسه نيز به دست فرانك ها افتاد.تلاش زنون براي احياي مجدد ايتاليا فقط به مذاكره با تئودوريك رهبر استرو گوت ها محدود شد و زنون او را به عنوان رهبر ايتاليا برگزيد. بعد از مرگ ادوآكر در 493، تئودوريك كه دوران جواني خود را در كنستانتين پل بود قدرت را در ايتاليا به دست گرفت و او نشان داد كه قدرتمندترين پادشاه ژرمن در آن سال ها است اما جانشينان او بسيار از او ضعيف تر بودند و پادشاهي آن ها در ايتاليا در دهة 530 رو به ضعف رفت.در 475 زنون با توطعه اي از سوي باسيليكوس از سلطنت خلع شد اما بعد از بيست ماه زنون مجددا امپراطور گرديد اما او مجبور بود با تهديد هاي ايسائوري ها به رهبري آيلو و لئونيتوس كه ادعاي امپراطوري داشت مقابله كند. قدرت و اهميت ايسائوري ها در هنگامي كه يك فرماندة رمي الاصل به نام آناستازيوس اول در 491 امپراطور شد به پايان رسيد و به طور قطعي آنها را در 498 پس از يك جنگ طولاني شكست داد.آناستازيوس خود را به عنوان يك رهبر و اصلاح طلب توانمند نشان داد. او سيستم ضرب سكة زمان كنستانتين اول را با به طور قطعي مشخص كردن ميزان وزن سكه هاي مسي تكميل كرد. اين سكه ها در اغلب معاملات روزمره استفاده مي شدند. او همچنين سيستم مالياتي را اصلاح كرد. در زمان مرگ او خزانة دولت شامل 320000 پوند طلا مي شد. زمان حكومت ژوستي نين اول كه از 527 شروع مي شود دورهاي است كه در آن شاهد پيروزي هايي براي گسترش پادشاهي و اصلاح قلمرو روم هستيم . همچنين در قرن ششم شاهد شسروع يك سرس نزاع ها ميان امپراطوري بيزانس و دشمنان سنتي آن از قبيل ايراني ها ،اسلاو ها و بلغارها نيز هستيم .
بحران هاي مذهبي از قبيل سوالاتي كه در مورد مسيحيت تك جوهري وجود داشت و همچنين سوالاتي كه در مورد خود امپراطوري مطرح بود ژوستي نين را به اين سمت برد كه كنترل موثري را در اين زمينه همانند دورة ژوستن انجام دهد . پيش از اين ژوستي نين يك افسر اصلاح طلب در ارتش امپراطوري بود و رهبري محافظان آناستا زيوس اول را بر عهده داشت و پس از مرگ آناستا زيوس خود را امپراطوز ناميد . ژوستس نسن فرزند يك روستايي اهل ايليري كوم بود . ژوستي نين يكي از شجاع ترين افراد زمان خود بود و در فكر احياي مجددي اعمال قدرت روم بر جهان مديترانه بود . او سيستم اجرايي و قوانين را به كمك سر داران بر جسته اي از قبيل بيليزاريوس و نارسس اصلاح كرد و موقتاً بخش هايي از قلمرو از دست رفتة روم را دو باره در غرب به دست آورد و بيشتر ايتاليا و شمال آفريقا و بخش كوچكي در جنوب اسپانيا را تصرف كرد . در سال 532 ژوستي نين براي تأ مين امنيت مرزهاي شرقي امپراطوري پيمان صلحي ابدي با پادشاه امپراطوري ايران ، خسرو اول ساساني امضاء كرد . هر چند كه بايد ساليانه مبلغي طلا به عنوان باج مي پرداخت . فتوحات ژوستس نين در غرب از 533 آغاز شد . هنگامي كه بيليزاريوس براي گرفتي قلمرو امپراطوري در شمال آفريقا با نيروي كوچكي در حدود 18000هزار نفر كه بيشتر سربازان مزدور بود فرستاده شده بود . اين توسعه طلبي ممكن بود به شكست انجامد و اين تلاش تازه نياز به موفقيت داشت و از طرفي پادشاه واندال ها در كارتاژ نيروي لازم را نداشت و حمايت نشد و اين به بيليزاريوس كمك كرد. واندال ها پس از دو در گيري تسليم شدند و بيليزاريوس به كنستانتين پل برگشت در حالي كه آخرين پادشاه واندال ها گلمير زنداني او بود و جشن پيروزي برگزار كرد. به هر حال ممكن بود فتح شمال آفريقا تثبيتش چند سالي بيشتر به طول انجامد اگر قبايل محلي مستقل تا 548 تسليم و مطيع نمي شدند. در 535 ژوستي نين عمليات جنگي بلندپروازانه اش را براي فتح مجدد ايتاليا ادامه داد كه در آن زمان تحت تسلط استروگوت ها بود. او ارتشش را از راه خشكي به دالماتيه اعزام كرد و سپس به وسيلة كشتي نيرو هاي او تحت فرماندهي بيليزاريوس در سيسيل پياده شدند و ايسلند را نيز بدون مشكل زيادي فتح كردند. پيشروي در ايتاليا ابتدا با پيروزي همراه بود و شهر هاي بزرگي از قبيل ناپل، رم و همچنين پايتخت آن راونا يكي پس از ديگري فتح شدند. گوت ها ظاهراً شكست خوردند. بيليزاريوس در541 از سوي ژوستي نين فراخوانده شد و او پادشاه استروگوت ها را به عنوان زنداني در بند به كنستانتين پل با خود برد. به هر حال استروگوت ها و حمايت كنندگان آن ها به زودي تحت رهبري يك فرد توانمند به نام توتيلا به هم دوباره پيوستند. از جنگ با گوت ها كه محاصره هاي خسته كننده و نزاع و عقب نشيني بود و بتعث تحليل رفتن بيشتر منابع مالي ايتاليا و بيزانس شده بود فقر براي حومة شهرها به وجود آمد.بيليزاريوس از سوي ژوستي نين فرخوانده شد چون نسبت به فرماندهي بيليزاريوس اعتمادش را از دست داده بود و به نظر مي رسيد در اين موقعيت حساس بيزانس در حال از دست دادن آن موقعيت هايي بود كه به دست آورده بود.در زمان فرماندهي بيليزاريوس در تهية نيروي كافي مالي و حمايت لوژستيك از سربازان نااميد غفلت شد و پس از آن در تابستان سال 552 ژوستي نين يك نيروي 35000 هزار نفره از سربازان آسيايي و ژرمن كه مزدور بودند تدارك ديد تا به تلاش فزاينده اي دست بزند.نارسس كه فردي زيرك و ديپلماتيك بود به فرماندهي انتخاب شد. توتيلا در گالريوم شكست خورد و كشته شد و جانشين تو تيلا تئياس به طور قطعي در جنگ با مونس لاكتريوس در مركز ايتاليا در در اكتبر سال 552 شكست خورد.علي رغم مقاومت هايي كه از سوي گروه هاي كمي از گوت ها مي شد و دو تهاجم بعدي كه به وسيلة فرانك ها و آلماني ها انجام شد جنگ براي فتح مجدد جزيرة ايتاليا به پايان رسيد. بر نامة ژو ستينين براي توسعة فتوحات ادامه يافت تا هنگامي كه ارتش بيزانس توانست بخش كوچكي از اسپانيا را از ويزيگوت ها پس بگيرد. همچنين پس از اين بخش اصلي جزاير مديترانه تحت تسلط بيزانس بودند.به كنار از اين فتوحات ژوستي نين قوانين رم باستان را به روز كرد كه هيئتي حقوقي آن را به صورت مجموعه اي در آوردند. آنچه در اين قابل ملاحظه است اين است كه اين قوانين به لاتين نوشته شدند و اين زبان كهنه گرديده بود و حتي خود نويسنده به طور ناقص مي توانست اين مجموعه از قوانين را درك كند.
ايا صـو فيـهمهمترين بناي دورة امپراطوري بيزانس كليساي بزرگ اياصوفيه است و شهرت آن به خاطر گنبد مركزي بزرگش است و اين طراحي از هنر سرياني گرفته شده است و اين نوع طرح نشاندهندة ارطباط ميان كليسا و بهشت و آسمان است. به طور دقيق تركيب پيچيدة طرح اياصوفيه در ساختمان هاي بعدي تكرار نشد و تا اين زمان هم تكرار نشده است. به هر حال تمام كليسا هاي بيزانس مبناي ساختار و طراحي آن بر روي يك گنبد بزرگ در مركز بود. طرح اين كليسا ها از يك نظم خاص پيروي مي كرد و رابطة نزديكي ميان طرح و دكور و آدابي را كه در كليسا انجام مي شد به وضوح نشان مي داد. در دورة حكومت ژوستي نين در دهة 530 كليساي اياصوفيه ساخته شد. اين كليسا مركز مذهبي بيزانس و مسيحيان ارتدوكس شرق گرديد. همچنين قرن ششم زمان گسترش فرهنگ بودو افرادي از قبيل nonnus شاعر رزمي سرا و پائول شاعر غزل سرا و پرو كوپيوس مورخ و فيلوپونز فيلسوف در اين قرن به وجود آمدند.فتوحات در غرب به اين معني بود كه بقية قسمت هاي امپراطوري بي دفاع خواهد ماند و بنابر اين ژوستي نين براي تأ مين امنيت بقية امپراطوري در كل دورة حكومتش در آن مكان ها استحكامات دفاعي ساخت. خسرو اول پيمان صلحي را كه با ژوستي نين قبلا امضاع كرده بود در سال 540 شكست و انطاكيه و ارمنستان را ويران كرد و تنها راهي كه امپراطور مي توانست با آن جلوي اين روندذ را بگيرد اين بود كه ميزان پرداخت باج ساليانه را افزايش دهد.بالكان مجدد مورد تهاجم واقع شد و اين جا مكاني بود كه براي اولين بار ميان اسلاو ها و اپراطوري در دورة ژوستن اول برخورد ايجاد شد و ميان سربازان امپراطوري براي دخالت در مكاني دورتر از خليج كرنت اختلاف ايجاد شد و بلغار ها نيز در 540 به امپراطوري حمله كردند. سپس اسلاوها پيمان صلح با امپراطوري را در 545 شكستند ودر 548 به بنادر مهم درياي آدرياتيك حمله كردند. در سال 550 اسلاو ها تا65 كيلومتري كنستانتين پل پيشروي كردند.در سال 559 امپراطوري خود را ناتوان از دفع تهاجمات بلغارها و اسلاوها ديد كه به سه دسته تقسيم شده بودند و مهاجمين به ترموپيل و جزيرة گالي پولي و حومة كنستانتين پل رسيدند. اسلاوها از ترس گذر نيروي جديد اوتيگور ها از رود دانوب بزگشتند و سپس ارتش امپراطوري در مقابل مهاجمين مقاومت كرد و اين بار امپراطوري نجات يافت. در سال هاي بعد از اين امپراطوري نفوذ خود را در بالكان از دست داد. به زودي پس از مرگ ژوستينين لمباردها يك پادشاهي فدراتيو از قبايل تشكيل دادند و بيشتر ايتاليا را گرفتند. ويزيگوت ها به شهر كوردبا مهمترين شهر امپراطوري بيزانس در اسپانيا اولين بار در572 حمله كردند و به طور قطعي در 584 آن را گرفتند. آخرين محل نفوذ امپراطوري بيزانس در اسپانيا در بيست سال بعد از ميان رفت.ترك ها نابود كنندة امپراطوري بيزانس بودند و در كريمه پديدار گشتند و يك گروه صد هزار نفري از اسلاوها در 577 ايليريكوم را گرفتند. سيريميوم مهمترين شهر رمي در نزديكي دانوب در 582 سقوط كرد اما امپراطوري همچنان نفوذ خود را بر بقية مناطق اطراف دانوب حفظ كرد و اين باعث شد كه به طور فزاينده اي كنترل برولايات داخلي را از دست بدهد. جانشين ژوستي نين ژوستين دوم از پرداخت باج به ايراني ها سرباز زد و اين منتهي به جنگي طولاني و سخت شد كه تا زمان جانشينان او تيبريوس دوم و موريس ادامه داشت و تمركز جنگ در ارمنستان بود. خوشبختانه يك جنگ داخلي پادشاهي ايران را از ادامة جنگ منصرف كرد و موريس توانست با پادشاه جديد ايران خسرو دوم رابطة دوستانه برقرار كند چون به او كمك كرده بود تا برتخت پادشاهي ايران بنشيند ويك پيمان نامة صلح در سال 591 امضاع كردند كه به امپراطوري رم اجازه مي داد نفوذ بيشتري بر ارمنستان ايران داشته باشد. موريس فهميده بود كه دو ايالت كارتاژ و راونا به دنبال افزايش قدرت دفاعي خود هستند پس نقش بيشتري به آن ها در امور كشوري داد. آوارها و سپس بلغارها بيشتر بالكان را درنورديدند و در اوايل قرن هفتم ايران پيمان صلح را شكست و مصر، سوريه، فلسطين و ارمنستان را گرفت. ايراني ها شكست خوردند و قلمرو مورد تجاوز واقع شده به وسيلة امپراطور هراكليوس در 627 پس گرفته شد. اما نيروي غير مترقبة مسلمانان ظهور يافت و امپراطوري خسته از جنگ با ايرانيان را غافلگير كرد و بخش جنوبي امپراطوري از دست رفت. شكست مصيبت آميز امپراطوري در اين دوره در يرموك اتفاق افتاد و هراكليوس و فرماندهان نظامي بيزانس در قبال اين تهديد واكنش چنداني نشان ندادند و سوريه و مصر و ايالات آفريقايي براي هميشه در قرن هفتم زميمة امپراطوري مسلمانان گرديد و اين پروسه باسقوط كارتاژ در 698 تكميل شد. لمباردها توسعه طلبي خود را در شمال ايتاليا ادامه دادند و liguria را در 640 و بيشتر ايالت راونا را در 751 گرفتند و بخش كوچكي از ايتاليا به اضافة شهرهاي ساحلييي نظير ونيز و ناپل و amalfi و geata تحت كنترل بيزانس باقي ماند.