مبانی نظری بررسی مفهوم خانواده، الگوهای ارتباطی خانواده و الگوهای رفتار والدین (docx) 26 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 26 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
الگوهای ارتباطی خانواده
2-3-1مفهوم خانواده
2-3-1ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده
2-3-2-1جهت گیری گفت و شنود
2-3-2-2جهت گیری همنوایی
2-3-3انواع الگوهای ارتباطی خانواده
2-3-3-1خانوادهای توافق کننده
2-3-3-2خانواده های کثرت گرا
2-3-3-3خانواده های محافظت کننده
2-3-3-4خانواده های بی قید
2-3-2ارتباط خانوادگی
2-3-3الگوها و شیوه های رفتار والدین
الف) فرزند پروری مقتدرانه
ب)فرزندپروری مستبدانه
ج)فرزند پروری آسان گیرانه
د) فرزندپروری بی اعتنا
2-4مروری بر مطالعات انجام شده
2-4-1تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
2-4-2تحقیقات انجام شده در داخل کشور
منابع فارسی:
منابع لاتین
فصل دوم پایان نامه روانشناسی درباره الگوهای ارتباطی خانواده
الگوهای ارتباطی خانواده
در این بخش از فصل دوم به بررسی مفهوم خانواده، الگوهای ارتباطی خانواده و الگوهای رفتار والدین می پردازیم.
مفهوم خانواده
خانواده چیزی بیش از مجموعه افرادی است که در یک فضای مادی و روانی خاص به سر می برند. خانواده یک نظام اجتماعی و طبیعی است که ویژگی های خاص خود را دارد. این نظام اجتماعی مجموعه ای از قواعد و اصول را ابداع و برای اعضای خود نقش های متنوعی تعیین می کند. علاوه بر این، خانواده از یک ساختار نظامدار قدرت برخوردار است، صورت های پیچیده ای از پیام رسانی های آشکار و نهان را بوجود می آورد، و روش های مذاکره و مسئله گشایی مفصلی را در اختیار دارد که به آن اجازه می دهد تا تکالیف مختلفی را با موفقیت به انجام برساند. رابطه اعضای این خرده فرهنگ رابطه ای عمیق و چند لایه ای است که عمدتا براساس تاریخچه مشترک، ادراکها و فرض های مشترک و درونی شده راجع به جهان، و اهداف مشترک بنا شده است. در نین نظامی، افراد به وسیله علایق و دلبستگی های عاطفی نیرومند، دیرپا، و متقابل به یکدیگر متصل شده اند. ممکن است از شدت و حدت این علایق و دلبستگی ها در طی زمان کاسته شود، لیکن باز هم علایق مزبور در سراسر زندگی خانوادگی به بقای خود ادامه خواهند داد (گلدن برگ و گلدن برگ، 1934؛ ترجمه حسین شاهی برواتی و نقشبندی، 1392).
بر هیچ کس پوشیده نیست که خانواده مامن آرامش و جایگاه به شکوفا رساندن استعدادهاست. افراد در درون خانواده از هم تاثیر می پذیرند و بر هم تاثیر می گذارند. مسلما شکوفایی افراد خانواده، متاثر از عملکرد درونی خانواده است (جهانگیر، 1391). عملکرد خانواده در اصل اشاره به ویژگی های سیستمی خانواده دارد. به بیان دیگر عملکرد خانواده یعنی توانایی خانواده در هماهنگی یا انطباق با تغییرت ایجاد شده در طول حیات، حل کردن تعارض ها، همبستگی میان اعضا و موفقیت در الگوهای انضباطی، رعایت حد و مرز میان افراد و اجرای مقررات و اصول حاکم بر این نهاد با هدف حفاظت از کل نظام خانواده (پورتس و هاول، 1992؛ به نقل از کرامتی و کاوه، 1384).
به نظر دیکستین (2007)، برای دستیابی به عملکرد مطلوب در سیستم خانواده، باید نقش ها، وظایف و تکالیف در بین همه اعضای خانواده به طور نظامند و هماهنگ، سازمان داده شود. هم چنین او معتقد است هماهنگی و توازن، رهبری و رابطه موثر، برای عملکرد بهینه، مهم هستند. از سوی دیگر دپاول (2006) بعضی از ویژگی های خانواده دارای عملکرد مطلوب را این گونه عنوان می کند: تعامل ارتباطی باز، کنترل و مهار فشارهای روحی و روانی به طور موثر، همدلی، رهبری، ابراز محبت و علاقه، مسئولیت پذیری شخصی.
خانواده های برخوردار از کارکرد سالم، سوای بقای خود در قالب یک نظام، موجب شکوفایی توان بالقوه یکایک اعضای خود می گردند؛ یعنی به آنها اجازه می دهند با اعتماد و اطمینان خاطر در پی کاوش گری و خود یابی بر آیند(گلدن برگ و گلدن برگ، 1934؛ ترجمه حسین شاهی برواتی و نقشبندی، 1392).
بنابراین سلامت و سعادت جامعه به سلامت و پویایی نظام خانواده وابسته است و سلامت و تعادل و تعالی نظام خانواده نیز به کیفیت روابط بین والدین و فرزندان بستگی دارد(حسینی، 1384).
ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده
خانواده همواره به عنوان مهم ترین سیستم انسانی مورد توجه بوده است. والاتزویک، بیوین و جکسون (1967، به نقل از کلارک و شیلدز، 1997) خانواده را سیستمی قانون گذار تعریف می کنند که اعضای آن به طور مداوم در حال تعریف مجدد ماهیت روابط خود بر مبنای الگوی ارتباطاتشان هستند. در واقع، شناخت انواع مختلف الگو و سبک های ارتباطات خانوادگی علاوه بر توصیف، به پیش بینی و توضیح عملکرد خانواده و توصیه ها و تجویزهای مربوط به آن کمک می کند. محققان سعی کرده اند الگوهای ارتباط خانوادگی را بشناسند و طبقه بندی کنند (فیتزپاتریک و ریچی ، 1994؛ به نقل از فیتیزپاتریک، 2004).
یکی از مدل های مطرح در خانواده که به تعاملات در خانواده و نقش آن در سازگاری موثر با محیط پرداخته است مدل الگوی ارتباطی خانواده است. اصولا مفهوم الگوی ارتباطی خانواده یا طرح واره های ارتباط خانواده، ساختار علمی از دنیای ظاهری خانواده است که براساس ارتباط اعضای خانواده بایکدیگر و اینکه اعضاء چه چیزی به یکدیگر می گویند و چه کار انجام می دهند و اینکه چه معنایی از این ارتباطات دارند، تعریف می شود(کوئرنر و فیتزپاتریک،a 2002).
در مدل اولیه الگوهای ارتباطی خانواده دو بعد جهت گیری اجتماعی و جهت گیری مفهومی معرفی شده (مک لئود و چافی، 1972) که در فرم تجدید نظر شده (ریچی و فیتزپاتریک، 1990؛ کرنر و فیتزپاتریک، 2002)، به دو بعد جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی تغییر نام داد.
جهت گیری گفت و شنود
جهت گیری گفت و شنود اشاره با شرایطی دارد که در آن خانواده، اعضا را به شرکت آزادانه و آسان در تعامل و گفتگو در زمینه های گوناگون تشویق می کند. اعضای خانواده های با گفت و شنود بالا، آزادانه و پیوسته و خود انگیخته با یکدیگر تعامل دارند و امکان طرح طیف گسترده ای از موضوعات بدون محدودیت زمانی را دارند؛ این خانواده ها زمان زیادی را در جهت ارتباط متقابل و بحث درباره ی موضوعات مختلف، صرف می کنند. افراد خانواده، فعالیت های انفرادی، افکار و احساساتش را با اعضا خانواده در میان می گذارند و اعضای خانواده در کنار یکدیگر و با هم تصمیم می گیرند (کوئرنر و فیتزپاتریک،a 2002؛b 2002). والدین خانواده های دارای جهت گیری گفت و شنود زیاد، به فرزندان خود و آن چه آن ها بیان می کنند علاقه دارند، برای آنها اهمیت قائل هستند و از آنها حمایت می کنند (هلسن، وللبرگ و میوس، 2003).
جهت گیری همنوایی
وضعیت همنوایی به این معناست که ارتباطات خانواده تا چه حد شرایط همسان بودن نگرش ها، ارزش ها و عقاید را مورد تاکید قرار می دهد خانواده ها با همنوایی زیاد در تعاملات خود بر همسانی باورها و نگرش ها تاکید دارند؛ تعاملات آنها بر همنوایی، اجتناب از تعارض و وابستگی متقابل خانواده به هم تکیه دارد؛ و اعضای چنین خانواده هایی تشویق می شوند خود را با در نظر گرفتن عضویت شان در خانواده تعریف کنند. بنابراین خود پنداره های آنان عمدتا به وسیله انتظاراتی که دیگران از آن ها دارند تعیین می شوند؛ و ارتباطات بین دو نسل در این خانواده ها، بر حرف شنوی از پدر و مادر و دیگر بزرگسال استوار است(کوئرنر و فیتزپاتریک، a2002؛b 2002 ؛فیتزپاتریک، 2004). این خانواده ها ساختار سنتی دارند. با این نگاه ساختاری، نظام خانواده سلسله مراتبی و به هم متصل است. ارتباط و تعامل درون خانواده اهمیت بیشتری از ارتباط با بیرون خانواده دارد. اعضای خانواده اعتقاد دارند که برنامه افراد باید با اعضا دیگر خانواده هماهنگ باشد و انتظار دارند که اعضای خانواده وابستگی و علایق خود را پایین تر از خواسته و علایق خانواده قرار دهند و نیز والدین انتظار دارند که براساس خواست آنها کار صورت گیرد (فیتزپاتریک و کوئرنر، 2004).
انواع الگوهای ارتباطی خانواده
ترکیب دو بعد جهت گیری گفت وشنود و جهت گیری همنوایی، چهار طـرحواره ارتباطات خانوادگی را شکل میدهد(فیتزپاتریک و ریچی، 1994)کـه«الگوهای ارتـباطات خـانواده»خانواده مـیشوند (کوئرنر و فـیتزپاتریک،1997،2002). هر الگو نوع خـاصی از خـانوادهها را توصیف میکند. این چهار نوع الگو یا چهار نوع خانواده از ترکیب وضعیتهای زیاد یا کم بر روی پیـوستارهای دو بـّعد جـهتگیری گفت و شنود و جهتگیری همنوایی حاصل میشوند و عـبارتند از: خـانواده تـوافق کـننده، خانوادهء کـثرتگرا، خانوادهء حـمایتگر، و خانوادهء بیقید.
خانوادهای توافق کننده
این خانواده ها گفت شنود و همنوایی بالایی دارند. در چنین خانواده هایی از یک سو علاقه به ارتباط های باز و کشف باورهای تازه و از سوی دیگر حفظ سلسله مراتب موجود، اهمیت دارد. پدر و مادر ضمن علاقه فراوان به فرزندان و اظهار نظراتشان، خودشان تصمیم گیرنده نهایی خانواده به شمار می روند (کوئرنر و فیتزپاتریک،a2002). فرزندان این خانواده یاد می گیرند که برای گفت و شنودهای خانواده ارزش قائل باشند و ارزش ها و عقاید والدین خود را به کار بندند (فیتزپاتریک، 2004).
خانواده های کثرت گرا
این خانواده ها که گفت و شنود بالا و همنوایی کم دارند. ویژگی آنها تعامل باز و بدون محدودیت است. موضوعات به صورت باز و سر گشاده مطرح می شوند و همه اعضا خانواده در گفتگوها شرکت دارند. پدر و مادر ضرورتی برای کنترل فرزندان یا تصمیم گیری در مورد آنها نمی بینند، گرایش به پذیرش باورهای فرزندان خود دارند و اجازه می دهند به طور برابر در تصمیم گیری خانواده شرکت داشته باشند (کوئرنر و فیتزپاتریک، a2002). فرزندان در این خانواده ها ضمن احترام به دیدگاه های پدر و مادر، مستقل و خود مختار هستند (فیتزپاتریک، 2004).
خانواده های محافظت کننده
این خانواده ها که گفت و شنود کم و همنوایی بالایی دارند. در این خانواده ها بر پیروی از مرجع قدرت (پدر و مادر) تاکید می شود و به تفکر، خردورزی و ارتباطات باز اهمیت چندانی داده نمی شود پدر و مادر بر این باورند که آنها باید برای خانواده و فرزندانشان تصمیم بگیرند و دلیلی نمی بینند در زمینه تصمیمات خود به فرزندانشان توضیح دهند در این خانواده ها بر اطاعت و پیروی از فرم های خانواده تاکید دارند و ارزش کمی را برای جایگزین کردن عقاید و تفکرات و رشد مهارت های ارتباطی قائل هستند (کوئرنر و فیتزپاتریک،b 2002).
خانواده های بی قید
در این خانواده ها که گفت و شنود و همنوایی پایینی دارند. میزان تعاملات میان اعضا خانواده کم است و معمولا درباره شمار محدودی از موضوع ها گفتگو می شود. پدر و مادر در این خانواده ها بر این باورند که همه اعضای خانواده باید توانایی تصمیم گیری را داشته باشند، اما بر خلاف خانواده های کثرت گرا به تصمیم های فرزندان خود و برقراری ارتباط با آنها علاقه ای نشان نمی دهند(کوئرنر و فیتزپاتریک، a2002). در این خانواده ها ارتباط بسیار کمی بین والد-کودک وجود دارد و کودک به حال خود واگذشته می شوند. به همین دلیل کودکان مستعد هستند که از محیط خارجی تاثیر بپذیرند. اعضا در این خانواده ها گفتگو کمی با یکدیگر دارند و ارزش کمی برای وجود و هویت خانواده قائل هستند(فیتزپاتریک و کوئرنر، 2004). در شکل 1، چگونگی تعامل این دو بعد و الگوهای ارتباطی ناشی از آن نشان داده شده است.
ارتباط خانوادگی
برای سازگاری با تغییرات ناشی از بلوغ و نوجوانی تغییر الگو های شکل گرفته در روابط فرزند-والدین نه برای فرزندان و نه برای والدین کار چندان ساده ای نیست. ولی ایجاد ارتباط موثر و جوی پذیرا در خانواده مشکلات و تضاد های مرحله انتقال از کودکی به نوجوانی را کاهش می دهد (بارنزو اولسون، 1985؛ گروت وانت و کوپر، 1983؛ یونیس، 1983؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). در مطالعه ای که در مورد خانواده های بهنجار انجام شد معلوم شد که در خانواده هایی که ارتباط بین والدین و نوجوانان بهتر بود همبستگی خانواده، سازگاری و احساس رضایت هم بالاتر بود (بارنز، اچ. و اولسون، 1986؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). در حقیقت ارتباط موثر سبب می شود که اعضای خانواده بتوانند بین جدایی از یکدیگر و همبستگی با یکدیگر تعادلی برقرار کنند(بارنزو اولسون، 1985؛ گروت وانت و کوپر، 1983؛ یونیس، 1983؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387) بر عکس، مطالعات مربوط به روابط والدین و فرزند در خانواده های نا به سامان یا خانواده هایی که فرزند نابهنجار دارند یا یکی از والدین مشکل روانی دارند نشان داده است که والدین و فرزندان در این خانواده ها قادر به برقراری ارتباط موثر با یکدیگر نیستند (گولد اشتاین، بیکر و جانسون، 1980؛ راتر، 1980؛ واین، سینگر، بارتکو و توهی، 1976؛ به نقل از ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
الگوها و شیوه های رفتار والدین
روش های منضبط کردن و قدرت همانند سازی کودک در الگوهای گسترده تعامل فرزند –والد یا شیوه های فرزند پروری ریشه دارد. این الگو ها یا شیوه ها می توان در ابعاد مختلفی توضیح داد، مانند پذیرش، محبت، کنترل، مهربانی، گرمی، انعطاف پذیر بودن، محدود کردن و پر توقع بودن. انکه چه روشی برای فرزند پروری موثر ترین قلمداد می شود از فرهنگی به فرهنگ دیگر فرق می کند و در درون هر فرهنگ نیز خانواده های مختلف روش های مختلفی دارند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
محققان به دو بعد عمده که در شکل دادن به رفتار کودکان و نوجوانان نقش مهمی دارند، دست یافته اند، بعد اول، سهل گیری در مقابل سخت گیری و بعد دوم، پذیرش در مقابل طرد است. بعد اول مربوط به میزان استقلالی است که والدین برای فرزندان خود فراهم می کنند. طبیعی است که خانواده های سخت گیر رفتار فرزندان خود را بیشتر جهت می دهند، از آنان توقعات بیشتری دارند، مقررات دشوار تری تععین می کنند و انتظار دارند که فرزندان بدون پون و پرا مقررات وضع شده را رعایت کنند. برعکس والدین سهل گیر از فرزندان خود انتظارات کم تری دارند، به آنان آزادی بیشتری می دهند و در بیان عقاید و عواطف نیز به فرزندان خود استقلال بیشتری می دهند (احدی و جمهری، 1389).
در بعد دوم، یعنی پذیرش در مقابل طرد، والدین پذیرنده کودکان را ترغیب و تحسین می کنند، با آنان روابط گرم تری دارند، بیشتر لبخند می زنند و در مجموع محبت بیشتری نشان می دهند. در حالی که والدین طرد کننده غالبا فرزندان خود را تحقیر می کنند و از رفتار و گفتار آنان نیز انتقاد می کنند. در مواردی نیز به خواسته های آنها بی تفاوتند و به ندرت نسبت به آنان ابراز محبت می کنند(احدی و جمهری، 1389).
با تلفیق این دو بعد می توان به چهار نوع الگوی فرزندپروری رسید: پذیرنده سخت گیر، پذیرنده سهل گیر، طرد کننده ی سخت گیر و طرد کننده سهل گیر.
بدیهی است خانواده های پذیرنده، که به فرزندان خود محبت ابراز می کنند، در تضمین سلامت روانی آنان موفق ترند. بررسی ها نشان می دهد که ابراز محبت از طرف والدین موجب رشد سالم تر فرزندان می شود. از سوی دیگر، فرزندان طرد شده از لحاظ روانی مشکلات ممتعددی پیدا می کنند(احدی و جمهری، 1389).
دیانا بامریند دریک رشته تحقیقات، با زیر نظر گرفتن والدینی که با فرزندان پیش دبستانی خود تعامل می کردند، اطلاعاتی را درباره فرزند پروری گرد آوری کرد. یافته های او یافته های کسانی که کار او را ادامه دادند، سه ویژگی را آشکار می سازند که روش موثر را از روش های نه چندان موثر متمایز می کنند: 1) پذیرش و روابظ نزدیک؛ 2) کنترل؛ 3) استقلال دادن (برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). در زیر چهار روش فرزند پروری و ویژگی های هر کدام آورده شده است.
الف) فرزند پروری مقتدرانه
روش فرزند پروری مقتدرانه-موفق ترین روش فرزند پروری- پذیرش و روابط نزدیک، روش های کنترل سازگارانه، و استقلال دادن مناسب را شامل می شود(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). والدین مقتدر خصوصیات شخصیتی، دیدگاهها، علایق و انگیزه های فرزندانشان را می شناسند، با آنها خوب ارتباط برقرار می کنند و در مورد تصمیمات خانواگی آنان را تشویق به بحث می کنند و در عین حال آنها را کنترل می کردند و توقع رفتار بالغانه را داشتند. تکالیف و فعالیت های فرزندان را هدایت می کنند و از آنان می خواهند که در کارهای خانه مشارکت کنند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). تربیت مقتدرانه در طول دوره کودکی و نوجوانی با چند جنبه از شایستگی ارتباط دارد-خلق خوش بینانه، خویشتن داری، استقلال در تکلیف، همکاری، عزت نفس بالا، پختگی اجتماعی و اخلاقی و عملکرد تحصیلی مطلوب(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
ب)فرزندپروری مستبدانه
روش فرزند پروری مستبدانه از نظر پذیرش و روابط نزدیک پایین، از نظر کنترل اجباری بالا، و از نظر استقلال دادن پایین است. والدین مستبد سرد و طرد کننده هستند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). در این شیوه فرزند پروری، کودکان در محیط خانواده با محدودیت هایی شدید مواجه هستند. آنها موظفند که از مقررات خاص والدین پیروی کنند. والدین، از فرزندان خود خواستار اطاعت بی چون و چرا هستند و به ندرت علت خواسته های خود را توضیح می دهند. آنها بیشتر قدرت و حتی گاهی از زور استفاده می کنند و برای وادار کردن فرزندان خود به اطاعت، ممکن است به تنبیه های شدید بدنی متوسل شوند. در چنین خانواده هایی، هرگونه تخلف از مقررات می تواند مجازات های سنگینی را به دنبال داشته باشد(احدی و جمهری، 1389). و والدین فرزندان مستبد فرزندان را وادار به رعایت ارزش های سنتی کنند مانند احترام به مراجع قدرت، کار و حفظ نظم و سنت(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387).
فرزندن والدین مستبد مضطرب و ناخوشنود هستند، عزت نفس و اتکا به نفس پایینی دارند و وقتی ناکام می شوند با خصومت واکنش نشان می دهند. پسرها به خصوص میزان بالای خشم و سرپیچی نشان می دهند. گرچه دخترها نیز به رفتار برون ریزی می پردازند، ولی آنها به احتمال بیشتری وابسته هستند، به کاوش علاقه ای ندارند، و تکالیف دشوار آنها را از توان می اندازد (برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
ج)فرزند پروری آسان گیرانه
والدینی که روش فرزند پروری آسان گیرانه استفاده می کنند، مهرورز و پذیرا هستند ولی متوقع نیستند، کنترل کمی بر رفتار فرزندان خود اعمال می کنند و به انها اجازه می دهند در هر سنی که باشند خودشان تصمیم گیری کنند، حتی اگر هنوز قادر به انجام این کار نباشند(برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387). والدین آسان گیر در منضبط کردن و تشویق فرزندان جدی نیستند و از آنها چندان توقعی برای رفتار بالغانه را ندارند(ماسن و همکاران؛ ترجمه یاسایی، 1387). و در این شیوه والدین از فرزندان انتظار چندانی ندارند و کودکان در بیان احساسات و رفتار های تکانشی خود آزادی عمل دارند. چنین والدینی برای کنترل فرزندان خود، به ندرت از تنبیه یا زور استفاده می کنند(احدی و جمهری، 1389).
د) فرزندپروری بی اعتنا
روش فرزند پروری بی اعتنا، پذیرش و روابط خوب کم را با کنترل کم و بی تفاوتی کلی نسبت به استقلال دادن ترکیب می کند. این والدین اغلب از لحاظ هیجانی جدا و افسرده هستند، به قدری غرق در استرس خانوادگی هستند که وقت و انرژی کمی برای فرزندان دارند. تربیت بی اعتنا در حالت افراطی، نوعی بد رفتاری با کودک است که غفلت نامیده می شود. در صورتی که این نوع تربیت زود هنگام شروع شده باشد، تقریبا تمام جنبه های رشد، از جمله دلبستگی، شناخت، و مهارت های هیجانی و اجتماعی را مختل می کند. کودکان و نوجوانان این والدین مشکلات متعددی، از جمله خودگردانی هیجانی ضعیف، مشکلات پیشرفت تحصیلی، و رفتار ضد اجتماعی دارند (برک،2007؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
مروری بر مطالعات انجام شده
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
سلطانی، حسینی و محمدی (2013) به بررسی نقش الگوهای ارتباطی خانواده در پیش بینی سبک های هویت پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که جهت گیری گفت و شنود الگوهای ارتباطی در خانواده سبک هنجاری و اطلاعاتی را پیش بینی می کنند و جهت گیری همنوایی سبک سردرگم/اجتنابی را پیش بینی می کند.
آقایی، خیام نیکویی و یوسفی (2013) به بررسی پیش بینی سلامت عمومی براساس جهت گیری زندگی پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که جهت گیری زندگی 55 درصد از سلامت عمومی را پیش بینی می کند.
زرنقاش و همکاران (2013) در پژوهش خود به بررسی رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و سلامت روان پرداختند. نتایج پژوهش آنها نات داد که بین الگوهای ارتباطی خانواده و سلامت روان رابطه معنادار وجود دارد و بعد جهت گیری گفت و شنود پیش بینی کننده مثبت سلامت روتن و بعد جهت گیری همنوایی پیش بینی کننده منفی سلامت روان می باشد.
اوری جدو، پویولو، فرناندز-تورادو و راموز (2012) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که در دختران نوجوان داشتن روابط خوب خانوادگی، خوش بینی را در آنها پیش بینی می کند.
بیرامی و همکاران (2012) در پژوهش خود به این نتیجه رسیدند که خوش بینی و سبک پردازش اطلاعات منطقی، سازگاری روانی را پیش بینی می کند.
حجازی، لواسانی و مزاری (2011) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که سبک هویتی اطلاعاتی پیش بینی کننده اصلی خوش بینی تحصیلی معلم است.
زرنقاش (2011) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافت که الگوهای ارتباطی خانواده و ابعاد آن تاثیر معنادار بر کیفیت زندگی افراد دارد (001/0>p).
نتایج پژوهش فراهتی (2011) نشان داد که جهت گیری گفت و شنود الگوهای ارتباطی خانواده رابطه مثبت معنادار با منبع کنترل درونی، عزت نفس بالا و مهارت های ارتباطی دارد پیش بینی کننده مثبت آن است. و جهت گیری همنوایی رابطه مثبت معنادار با منبع کنترل درونی و کمرویی و پیش بینی کننده مثبت آن است. و رابطه منفی معنادر با عزت نفس و پیش بینی کننده منفی آن می باشد.
کاپلان و فلوم (2010) به بررسی سبک های شکل گیری هویت و جهت گیری هدف در نوجوانان پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که بین سبک های شکل گیری هویت و جهت گیری دستیابی به هدف در نوجوانان رابظه متقابل وجود دارد.
اسمیت و همکاران (2008) در پژوهش خود به بررسی رابطه ابعاد فرزندپروری ادراک شده(حمایتی، کنترل رفتاری و کنترل روانی) و سبک های هویت پرداختند . نتایج پژوهش آنها نشان داد که سبک هویتی اطلاعاتی پیش بینی کننده مثبت حمایت والدینی و همچنین پیش بینی کننده مثبت کنترل روانی می باشد. سبک هویتی هنجاری پیش بینی کننده مثبت حمایتی و کنترل رفتاری می باشد. و سبک سردرگم/اجتنابی پیش بینی کننده مثبت کنترل روانی و پیش بینی کننده منفی کنترل رفتاری می باشند.
فلیپس و پیتمن (2007) به بررسی نقش سبک های هویت در پیش بینی سلامت روان شناختی نوجوانان به این نتیجه دست یافتند که سبک هویتی اطلاعاتی به طور مثبت سلامت روان شناختی( خوش بینی، عزت نفس و کارایی) را پیش بینی می کند.
هینونین، ریکا کونین و کلتیگان گاس-جارونین (2005) در پژوهش خود به بررسی اینکه آیا عزت نفس دوران نوجوانی می تواند خوش بینی و بدبینی دوران بزرگسالی را پیش بینی کند پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که عزت نفس دوران نوجوانی به طور قابل توجهی 5 تا 19% واریانس خوش بینی و بدبینی دوران بزرگسالی را پیش بینی می کند. و نوجوانانی که عزت نفس بالاتری داشتند بدبینی پایین تری را در بزرگسالی نشان دادند.
ماکیکن گاس، کین یونین و فلدت (2004) در پژوهش خود به بررسی عزت نفس، خوش بینی و سلامت پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که بین خوش بینی و عزت نفس رابطه معنادار وجوود دارد.
تحقیقات انجام شده در داخل کشور
سارویی، فرهند، امینی و حینی (1392) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که دو بعد الگوهای ارتباطی خانواده یعنی جهت گیری گفت و شنود و جهت گیری همنوایی از قدرت پیش بینی کنندگی مثبت برای بهزیستی روان شناختی برخوردار می باشند.
یافته های پژوهش بهزادی و سروقد (1391) نشان داد که انعطاف پذیری خانواده به طور مستقیم و غیر مستقیم بر روی سبک های هویت تاثیر دارد.
طاهری، زندی قشقایی و هنرپروران (1391) در پژوهش خود به مقایسه رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و خودپنداره در دانش آموزان دختر و پسر بهاین نتیجه دست یافتند که بین الگوهای ارتباطی و خودپنداره دانش آموزان دختر و پسر رابطه وجود دارد.
خسرو شاهی و علیلو (1391) به بررسی رابطه بین سبک های هویت و معنای زندگی در دانشجویان پرداختند. نتایج پژوهش آنها نشان داد که معنای زندگی با سبک هویت اطلاعاتی و هنجاری رابطه مثبت معنادار و با سبک سردرگم/اجتنابی رابطه منفی معنادار دارد. همچنین براساس نتایج تحلیل رگرسیون، سبک های هویت اطلاعاتی و سردرگم/اجتنابی 26% از واریانس معنای زندگی را تبیین می کنند. بنابراین، افرادی که دیدگاه و باور روشنی درباره هویت خود دارند، برای خود اهداف معینی را انتخاب کرده و معنایی برای زندگی خود قائل هستند.
تنهای رشوانلو، کرامتی و سعادتی شامیر (1391) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که دخترانی که دارای سبک هویت اطلاعاتی برخوردارند خوش بینی آنها در سطح بالاتری است و دخترانی که داری هویت هنجاری هستند دارای خوش بینی در سطح متوسط و آنهایی که دارای هویت سردرگم/اجتنابی هستند خوش بینی در سطح پایین برخوردارند.
شهرکی ثانوی، نویدیان، انصاری مقدم، فرجی شوی (1390)، رحیمی و خیر (1386) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که جهت گیری گفت و شنود به عنوان پیش بینی کننده مثبت کیفیت زندگی و جهت گیری همنوایی به عنوان پیش بینی کننده منفی کیفیت زندگی هستند.
فراهتی، فتحی آشتیانی و مرادی (1390) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که در الگوهای ارتباطی خانواده، جهت گیری گفت و شنود منبع کنترل درونی و اعتماد به نفس بالا را پیش بینی می کند و بعد جهت گیری همنوایی منبع کنترل بیرونی و اعتماد به نفس پایین را پیش بینی می کند.
اقدسی، گل محمد نژاد و برمکی (1390) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که بین سبک های هویت (اطلاعاتی، هنجاری و سردرگم/اجتنابی)و میزان ارتباط با همسالان رابطه معنادار وجود دارد به عبارت دیگر با افزایش نمرات دانش آموزان در سبک های هویت میزان ارتباط آنها با همسالانش افزایش می بابد و بالعکس.
نتایج پژوهش کهولت و جوکار (1390) نشان داد که سبک هویت اطلاعاتی، پیش بینی کننده ی مثبت و معنادار برای عاطفه ی مثبت می باشد. برای عاطفه منفی، سبک اطلاعاتی به صورت مثبت و سبک هنجاری به گونه منفی پیش بینی کننده بودند و مولفه ی شناختی شادی به صورت مثبت و معنادار توسط سبک های هویت هنجاری و گسیخته-اجتنابی پیش بینی گردید.
نتایج پژوهش تجلی و اردلان (1389) نشان داد که محیط خانواده می تواند با ایجاد ارتباطات باز و گسترده و ترغیب ابراز احساسات و شرکت آنها در بحث و تبادل نظر، علاوه بر این که به طور مستقل به ارتقاء سازگاری تحصیلی در آنان می نماید از طریق و به واسطه خودکار آمدی نیز سازگاری آنها افزایش می یابد.
تجلی و لطیفیان (1387) در پژوهش خود به این نتیجه دست یافتند که جهت گیری گفت و شنود پیش بینی کننده مثبت سلامت روان و جهت گیری همنوایی پیش بینی کننده منفی سلامت روان می باشد.
جوکار و رحیمی(1386) در پژوهش خود نشان دادند که بین میزان الگوهای ارتباطیاز نظر میزان شادی تفاوت معنادار وجود دارد (001/0>p). و نتایج نشان داد که در الگوهای توافق کننده و کثرت گرا میانگین نمره شادی بالاتر و در الگوهای محافظت کننده و بی قید میزان آن پایین تر است (05/0>p).
منابع فارسی:
بولتن، رابرت. (1999). مهارت های ارتباطی. چگونه صراحت لهجه داشته باشیم. به دیگران گوش دهیم و اختلافها را حل کنیم. ترجمه منصور شاه ولی (1380). شیراز: دانشگاه شیراز.
بهزادی، بهناز و سروقد، سیروس. (1391). بررسی رابطه انعطاف پذیری خانواده و سبک های هویت با نقش واسطه گری گرایش به تفکر انتقادی در دختران نوجوان. زن و مطالعات خانواده، سال چهارم، شماره پانزدهم:80-63.
بهزادی، بهناز و سروقد، سیروس. (1391). بررسی رابطه انعطاف پذیری خانواده و سبک های هویت با نقش واسطه گری گرایش به تفکر انتقادی در دختران نوجوان. زن و مطالعات خانواده، سال چهارم، شماره پانزدهم:80-63.
تجلی، فاطمه و اردلان، الهام. (1389). رابطه ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده با خود کار آمدی و سازگاری تحصیلی. مجله روان شناسی، سال چهاردهم، شماره1: 78-62.
تجلی، فاطمه و لطیفیان، مرتضی، لطیفیان. (1387). تاثیر ابعاد الگوهای ارتباطی خانواده بر سلامت روان با واسطه هوش هیجانی نوجوانان. فصلنامه خانواده پژوهی، دوره 4، شماره 16: 422-407.
جوکار، بهرام و رحیمی، مهدی. (1386). تاثیر الگوهای ارتباطی خانواده بر شادی در گروهی از دانش آموزان دبیرستانی شهر شیراز. مجله روان پزشکی و روان شناسی بالینی، سال سیزدهم، شماره 4: 384-376.
حسینی، خسرو امیر. (1384). خانواده خوشبخت، فرزند موفق: روان شناسی تربیت فرزند(از تولد تا ازدواج). تهران: انتشارات عارف کامل.
رحیمی، مهدی؛ خیر، محمد. (1386). رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و کیفیت زندگی دانش اموزان دوره متوسطه شهر شیراز. مطالعات تربیتی و روان شناسی دانشگاه فردوسی، دوره دهم، شماره 1: ص 25-5.
شهرکی ثانوی، فریبا؛ نویدیان، علی؛ انصاری مقدم، علیرضا؛ فرجی شوی، مهدی. (1390). بررسی رابطه ی الگو های ارتباطی خانواده بر کیفیت زندگی نوجوانان. فصلنامه مشاوره و روان درمانی، شماره 1: ص 104-101.
صبری، مصطفی؛ البرزی، محبوبه؛ و بهرامی، محمود. (1392). رابطه الگوهای ارتباطی خانواده، هوش هیجانی و خلاقیت هیجانی در دانش آموزان دبیرستانی. اندیشه های نوین تربیتی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه الزهرا، دوره 9، شماره2: 63-35.
صیدی سارویی، محمد؛ فرهند، صدف؛ امینی، مرضیه؛ و حسینی، سیده مریم. (1392). رابطه الگوهای ارتباطی خانواده و ویژگی های شخصیتی با بهزیستی روان شناختی با واسطه گری تاب آوری در بیماران ام. اس. روش ها و مدل های روان شناختی، سال سوم، شماره یازدهم: 38-17.
طاهری، رویا؛ زندی قشقایی، کرامت الله؛ و هنر پروران نازنین. (1391). مقایسه رابطه ابعاد الگوهای ارتباطی و متغير خود پنداره با سبکهای مقابلهای در دانشجويان دختر و پسر مؤسسه آموزش عالی ارم شيراز، دانشگاه علوم پزشکی یاسوج، دوره 17، شماره4: 369-359.
فراهتی، مهرزاد؛ فتحی آشتیانی، علی؛ و مرادی، علی رضا. (1390). الگو های ارتباطی خانواده با منبع کنترل و عزت نفس نوجوانان. نشریه علوم رفتاری، شماره 17: ص 279.
فراهتی، مهرزاد؛ فتحی آشتیانی، علی؛ و مرادی، علیرضا. (1389). رابطه بین الگوهای ارتباطی خانواده و کمرویی در نوجوانان. فصلنامه علمی - پژوهشی در سلامت روان شناختی، دوره چهارم، شماره اول و دوم: 52-45.
فولادچنگ، محبوبه؛ شیخ الاسلامی، راضیه؛ و صفری، هاجر. (1389). پیش بینی سبک های پردازش هویت نوجوانان براساس ابعاد فرزند پروری. مجله روان شناسی، سال چهاردهم، شماره1: 17-3.
کرامتی، هادی؛ مرادی، علیرضا ؛ و کاوه، منیژه. (1384). بررسی و مقایسه کارکرد خانواده و سیمای روان شناختی فرزندان شاهد. فصلنامه نوآوری های آموزشی، 4 (11)؛ 75-56.
کورش نیا، مریم. (1385). بررسی تاثیر ابعاد الگوهای ارتباطات خانواده بر میزان سازگاری روانی فرزندان. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شیراز.
گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت. (1934). خانواده درمانی. ترجمه حسین شاهی برواتی و سیامک نقش بندی(1392).چاپ سیزدهم، تهران: نشر روان.
هیبتی، خلیل. (1381). بررسی شیوه های فرزند پروری والدین و رابطه آن با شیوه های مقابله با استرس دانش آموزان دختر و پسر سال سوم دبیرستان های رشد زرقان. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شیراز.
منابع لاتین
Berzonsky, M.D., & Kuk, L.S. (2000). Identity status, identity processing style, and the transition to university. Journal of Adolescent Research, 15: 81-98.
Beyers, w. & Goossens, L. (2008). Dynamics of perceived parenting and identity formation in adolescence. Journal of Adolescence, 31, 165-184.
Carver, C. S., Scheier, M. F., & Segerstrom, S. C. (2010). Optimism.Clinical Psychology Review,1-11.
Chang, E. C. (2001). Optimism and pessimism: Implications for theory, research, and practice. Washington, DC: American Psychological Association; 1-13.
Clark, R., Shields, G. )1997(. Family moderators of the relation between hassles and behavior problems in inner city youth. Journal of Clinical Child Psychology, 27, 278-292.
DePaul, N. (2006). Healthy family functioning relationship advice & relationship tips. Council for Relationships, (215), 382-680
Dickstein, S. (2007). Family mealtime functioning, maternal depression, and early childhood outcomes. Journal of Family Psychology, 12, 23-40.
Dollinger, S.M. (1995). Identity styles and the five-factor model of personality. Journal of Research in Personality, 29, 475-479 .
Duries, B., Soenens, B., & Beyers, W. (2004). Personality, identity style and religiosity, Journal of Personality.
Duriez, B., Soenens, B., & Beyers, W. (2004). Religiosity, Personality, and Identity: An integrative study among late adolescents in Flanders (Belgium). Journal of Personality, 72, 877-910 .
Duriez, B., & Soenens, B. (2006). Personality, identity styles, and religiosity: An integrative study among late and middle adolescents. Journal of Adolescence Research, 29, 119-135.
Duriz, B., Smits, L., & Goossens, L .(2008). The relation between identity styles and religiosity in adolescence: Evidence from a longitudinal perspective. Personality and Individual Differences. 44, 1022-1031.
Erikson, E. H. (1969).”Identity: Youth and Crisis”. New York. London.
Farahati, M. (2011). Relationship between family communication patterns with locus of control, self-esteem, shyness and communication skills in adolescents. European Psychiatry, 26, 1: 281-282.
Fitzpatrick, M. A & Korner, A. F. (2004). Family communication schema effect on children s resiliency running head: family communication concepts: Honoring Jack M. McLeod, 115-139.
Fitzpatrick, M. A. (2004). The family communication patterns theory: Observations on its development and application. The Journal of Family Communication, 4, 167-179.
Fitzpatrick, M. A., & Ritchie, L. D. (1994). Communication schemata whitin the family: Multiple perspectives on family interaction. Human Communication Research, 20, 275- 301.
Fullinwinder-Bush, N. & Jacobvitz, D.B. (1993). The transition to young adulthood: Generational boundary dissolution and female identity development. Family Proccess, 32, 87-103 .
Gudykunst, W. B., & Nishida, T. (2001). Anxiety, uncertainty, & perceived effectiveness of communication across relationships & cultures. International Journal of Intercultural Relations, 25, 55-71.
Heinonen, K., Räikkönen, K., Keltikangas-Järvinen, L. (2005). Self-esteem in early and late adolescence predicts dispositional optimism–pessimism in adulthood: A 21-year longitudinal study. Personality and Individual Differences, 39, 3:511–521.
Hejazieh, E., Lavasani, M., & Mazarei, F. (2011). Individual characteristics, identity styles, identity commitment, and teacher's academic optimism. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 15 : 646–652.
Helesen, M., Vollebergh, W., & Meeus, W. (2003). Social support from parents and friends and emotional problems in adolescence. Journal of Youth and Adolescence, 29(3), 319-335.
Kaplan, A., & Flum, H. (2010). Achievement goal orientations and identity formation styles.
Koerner, A. F., & Fitzpatrick, M. A. (2002). You never leave your family in a fight: The impact of families of origins on conflict-behavior in romantic relationships. Communication Studies. 53: 234-251.
Koerner, A. F., & Fitzpatrick, M. A. (2002b). Toward a theory of Family Communication. Communication Theory, 12, 70-91.
Koerner, A. F., & Fitzpatrick, M. A. (2004). Communication in intact Families. In A Vangelisti (Ed.). Handbook of family communication (pp. 177 – 195). Mahwah, NJ Erlbau.
Koerner, A. F., & Maki, L. (2004). Family communication patterns & social support in families of origin & adult children subsequent intimate relationships. Paper presen-ted at the International Association for Relationship Research Conference, Madison, WI, July 22-25.
Koesten, J., & Anderson, K. (2004). Exploring the influence of family communication patterns, cognitive complexity, and interpersonal competence on adolescent risk behaviors. Journal of Family Communication, 4: 99-121.
Kroger, J. (2000). Identity development: Adolescence through adulthood. Thousand Oaks, California: Sage Publication.
Lai, J. C. L & Yue, X. (2000). Measuring optimism in Hong Kong and mainland Chinese with the revised Life Orientation Test. Personality and Individual Differences; 28(4): 781–96.
McLeod, J. M., & Chaffee, S. H. (1972). The cons- truction of social reality. In J. Tedeschi (Ed.), The social influence process, (pp. 50-59). Chicago: Al- dine-Atherton.
Mcleod. J. M., Chaffee, S. H. (1972). The construction of social reality. In J.
Milligan, M. (2003). Optimism and five-factor model of personality, Coping and health. Behavior. PhD dissertation psychology's, Personality. Burn University.
Mousavi, R., & Roshan, R. (2010). Investigating different aspects of identity among the students of Tehran Universities: The role of sex differences. Procedia Social and Behavioral Sciences, 5, 1884-1889.
Nakano, K. (2004). Psychometric properties of the Life Orientation Test-Revised in samples of Japanese students. Psychological Reports, 94,849-855.
Orejudo, S., Puyuelo, M., Fernández-Turrado, T., & Ramos, T. (2012) .Optimism in adolescence: A cross-sectional study of the influence of family and peer group variables on junior high school students. Personality and Individual Differences. 52, 7:812–817.
Patton, G. C., Tollit, M. M., Romaniuk, H., Spence, S. H., Sheffield, J., Sawyer, M. G.(2011). A prospective study of the effects of optimism on adolescent health risks. Pediatrics;127(2):308-16.
Phillips, T. M., & Pittman, J. F. (2007). Adolescent psychological well-being by identity style. Journal of Adolescence, 30, 6: 1021–1034.
Phillips, T.M., & Pittman, J. (2007). Adolescent psychological well-being by identity style. Journal of Adolescence Research, 30, 1021-1034.
Ries, SH. K. (2005). Family communication patterns and conflict management styles in dating relationships: An empirical study. Unpublished doctoral dissertation, California State University, Fullerton.
Ritchie, L. D., & Fitzpatrick, M. A. (1990). Family communication patterns: Measuring intrapersonal perceptions of interpersonal relationships. Comm- unication Research, 17 (4), 523-544.
Rueter, M. A. & Koerner, A. F. (2008). The interaction between family communication and adoption status on adolescent adjustment. (Paper presented at the Society for Research on Adolescence meetings, Chicago).
Scheier, M. F & Carver, C S. (1985). Optimism, coping, and health: assessment and implications of generalized outcome expectancies. Health Psychology; 4: 219–47.
Smits, I., Soenens, B., Luyckx, K., Duriez, B., Berzonsky, M., & Goossens, L. (2008). Perceived parenting dimensions and identity styles: Exploring the socialization of adolescents’ processing of identity-relevant information. Journal of Adolescence,31, 2: 151–164.
Soenens B, Duriez B, Goossens L.(2005). Social–psychological profiles of identity styles: attitudinal and social-cognitive correlates in late adolescence. J Adolescence 2005; 28: 107-25.
Soenens, B., Berzonsky, M. D., Dunkel, C. S., Papini, D. R., & Vansteenkiste, M. (2011). Are all identity commitments created equally? The importance of motives for commitment for late adolescents’personal adjustment. International Journal of Behavioral Development ,35(4) 358–369.
Soenens, B., Berzonsky, M. D., Vansteenkiste, M., BeyersT W., & Goossens, L. (2005). Identity style and causality orientations: In search of the motivational underpinnings of the identity exploration process. European Journal of Personality, 19, 427-442.
Soenens, B., Duriez, B., & Goossens, L. (2005). Social psychological profiles of identity styles: attitudinal and social-cognitive correlates in late adolescence. Journal of Adolescence, 28, 107- 125.
Solomontos-Kountouri, O., Hurry, J. (2008),” Political, religious and occupational identities in context: Placing identity status paradigm in context”, Journal of Adolescence, 31.241-258.
Soltani, A., Hosseini, S., & Mahmoodi, M. (2013). Predicting identity style based on family communication pattern in young males. Procedia –Socialand Behavioral Sciences, 84 : 1386 –1390.
Stone, V. A., Chaffee, S. H. (1970). Family communication patterns and source message orientation. Journalism quarterly, 47, 239-246.
Tedeschi (ED), The social influence processes, Chicago: Aldine Atbertion, 50-59.
Vesna, V., & Gavrilov-Jerković, V. (2012). Dimensionality and validity of the Serbian version of the Life Orientation Test-Revised in a vample of vouths. Journal of Happiness Studies, 27, 1-12.
Wang, Z .H. (2007).How Parent-Child Relationship Affect Adolescents Compulsive Buying Behaviour Through The Mediator of Self- esteem. A Thesis Presented in Partial Fulfillment of the Requirements for the Degree of Master of Science at Concordia University. Montreal, Quebec, Canada.
Wrosch, C. and Scheier, M.F.(2003). Personality and quality of life: The importance of optimism and good adjustment. Quality of life Research, 12: 59-72. Zhan, L.(1992).Quality of life: Conceptual and measurement issues. Journal of Advanced Nursing, 17:795-800.
Zarnaghash, M. (2011). The Relationship Between the Desired DisciplinaryBehavior a Family Functioning Locus of Control and self esteem among hischool students in cities of Tehran province. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 30: 2463 – 2467.
Zarnaghash, M., Zarnaghash, M., Zarnaghas, N. (2013). The Relationship Between Family Communication Patterns and Mental Health. Procedia - Social and Behavioral Sciences, 84, 9: 405–410.
Zimmermann, G., Mantzouranis, G., & Biermann, E. (2010). Ego identity in adolescence: Preliminary validation of a French short-form of the EIPQ. Revue Europeenne de Psychologie Appliquee, 60, 173-180.