مبانی نظری تحقیق درمان

مبانی نظری تحقیق درمان (docx) 29 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 29 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

درمان نوروفیدبک 2-4-2 بررسی ریتم¬های مغزی 1- امواج آلفا 2- امواج بتا 3- امواج تتا 4- امواج دلتا ریتم فرکانسی میو پتانسیل¬های برانگیخته 2-4-3 نحوه الکترودگذاری 10-20 2-4-4 قوانین نامگذاری الکترودها 2-4-5 نحوه ثبت سيگنال از الكترودهاي نصب شده 2-4-6 نحوه درمان، تعداد جلسات و بیماری¬های قابل درمان 2-4-7 نحوه درمان طول و تعداد جلسات 2-4-8 استفاده از نوروفیدبک در کنار سایر درمان¬ها 2-4-9 برخی بیماری¬های قابل درمان با نوروفیدبک - افسردگی - عملكرد بهینه - درد مزمن - صدمات مغزی خفیف - ميگرن و سردردهاي تنشي - اختلال بیش¬فعالی همراه با کمبود توجه - اختلالات یادگیری - اختلالات اضطرابی - اختلالات حافظه و عدم تمرکز - سکته مغزی -6-1 پیشینه پژوهشی نوروفیدبک 2-6-2 پیشینه پژوهشی حضورذهن منابع فارسی: منابع لاتین : درمان روشهای درمانگری کلی ،بخصوص رویآوردهای روانپویشی و انساننگری – هستینگری، شناختنگری به طور گسترده در قلمرو اضطراب اجتماعی به کار رفتهاند و به نتایجی درخور توجه، دست یافتهاند. در این پژوهش پژوهشگر به دنبال بررسی اثر بخشی روشهای نوروفیدبک و حضور ذهن به عنوان روشهای نوین در حوزهی روانشناسی میباشد. نوروفیدبک استفاده از بیوفیدبک، تاریخچه‌ای طولانی‌تر از نوروفیدبک دارد. بیوفیدبک،وسیلهای الکترونیکی است که به افراد کمک میکند که بر روی جسم و ذهن خود کنترل و آگاهی داشته باشند. بیوفیدبک، ابزاری است که درجه حرارت پوست، فعالیت جریان خون مغز، فشار خون، ضربان قلب و تنفس را ارزیابی میکند. تحقیقات نشان میدهد که بکار بردن بیوفیدبک در ترکیب با درمانهای رفتاری دیگر برای اختلالات روان پزشکی مؤثرتر میباشد. بیوفیدبک توسط پزشک‌ها، روانشناسها و مشاوران استفاده میشود (دموس، 2005). درمان بیوفیدبک برای کنترل بدن و سلامتی ذهنی توسط افراد استفاده میشود حتی دستگاه زنگ و تشکچه ساده‌ای که از قدیم برای درمان شب‌ ادراری‌های کودکان به‌کار می‌رود، بیوفیدبک است. اما نوروفیدبک به معنای امروزیش مدیون تحقیق‌های دکتر باری استرمان محقق دانشگاه کالیفرنیا در لس‌آنجلس در دهه 60 میلادی است او می‌خواست بفهمد که وقتی ما خوابیده‌ایم، در مغزمان چه می‌گذرد. او طبق روال همه تحقیق‌های عصب‌شناختی، از حیوانات شروع کرد. گربه‌های آزمایشگاه دکتر استرمان، هم وقتی که خواب بودند و هم مواقعی از بیداریشان، EEGهای پایین‌تری را نشان می‌دادند (دموس، 2005؛ ایگنر، گریزلیر، 2004؛ مان و همکاران،1992). همزمان با این تحقیقات یک پروژه ناسا هم به استرمان سپرده شد. سفارش‌دهنده این پروژه می‌خواست بداند که چرا کارکنان ناسا وقتی در معرض سوخت‌های موشکی قرار می‌گیرند دچار استفراغ، سردرد، توهم و تشنج می‌شوند؟ دکتر استرمان، هم گربه‌های آزمایشگاهش و هم گربه‌های دیگر را در معرض این سوخت‌ها قرار داد. نتیجه شگفت‌انگیز بود؛ گربه‌هایی که در آزمایش قبلی توانسته بودند EEG خودشان را کنترل کنند، از گربه‌های معمولی کمتر دچار استفراغ، حملات تشنجی و نشانه‌های دیگر می‌شدند (ایگنر، گریزلیر، 2004). این نتیجه شگفت‌انگیز آغاز تحقیقات نوروفیدبک شد. آیا انسان هم می‌تواند با کنترل امواج مغزی مشکلات روانی‌اش را حل کند؟ آزمایش استرمان روی مبتلایان به صرع نشان داد که جواب این سوال مثبت است. این روش کم‌کم گسترش پیدا کرد و از سال 2000 به این‌طرف کلینیک‌های نوروفیدبک هر روز در گوشه‌ای از جهان و البته در ایران خودمان سبز می‌شوند (ورنون و همکاران، 2005؛ ونمان، 1997) و در سال 2011، به طور بینالمللی پژوهشهای نوروفیدبک چاپ شد. نوروفیدبک یک زمینه تخصصی در بیوفیدبک است که برای کنترل فرآیندهای الکترود شیمیایی مغز انسان اختصاص دارد. در حوزه درمان اختلالات روانشناختی، پژوهشهای نوروفیزیولوژیکی با بررسی ارتباط بین موج نگار الکتریکی مغز، مکانیزمهای زیربنایی تالاموکورتیکال مغز و حالات روانشناختی، نشان میدهد که ایجاد نوسانات و تغییرات بهینه در ریتم و فرکانس امواج مغزی، با استفاده از روشهای عصب درمانی، میتواند تغییرات بهینهای را در حالات روانشناختی ایجاد کند. نوروفیدبک باعث خودتنظیمی فعالیت مغز میشود (کارولین و چریستوفر، 2004). نوروفیدبک با اصلاح امواج غیرطبیعی باعث تغییر خلق، رفتار وافکار میشود (چریستوفر و فیشر، 2010). نوروفیدبک با بازخورد عصبی، عملکرد مغز را تنظیم میکند و باعث افزایش خلاقیت، کمک به حافظه، افزایش توجه و بهینهسازی تصمیمگیری و هماهنگی مغز و بدن میشود. نوروفیدبک پاسخ تکنولوژی به رواندرمانی، بازتوانیشناختی و عملکرد قشری ضعیف است و سیستم آموزشی وسیعی است که رشد و تغییر در سطح سلولی مغز را افزایش میدهد. نوروفیدبک به عنوان یک مداخله بدون همبستگی صرف به دستکاری حالات مغزی عمل میکند و عملکرد نوروفیدبک باعث میشود که تغییرات طولانی مدت در فعالیت EEG بوجود آید (چریستوفر و فیشر، 2010 ). نوروفیدبک براساس خودتنظیمی الکتروانسفالوگراف می‌باشد (رانگ و انگ، هسیل، 2013) و به عنوان وسیله‌ای، امواج مغزی را تغییر می‌دهد و باعث بهبودی عملکرد فرد می‌شود (گریزلیر، تامپسون، ردینگ، براندی و استفرت، 2013). در نوروفیدبک برای کاهش اضطراب باید آموزش آلفا، بتا و تتا نوروفیدبک موردنظر باشد و به افراد آموزش داده شود که با اثرگذاری بر این امواج باعث کاهش اضطراب ‌شود. طول جلسات برای اختلالات مختلف فرق می‌کند، در مورد اضطراب اجتماعی تعداد جلسات 12جلسه می‌باشد و بر روی امواج مغزی خاصی کار می‌شود. در واقع، نوروفیدبک این کاربرد را دارد که می‌تواند امواج بیش از حد دامنه را سرکوب وامواج پایین‌تر از دامنه را تقویت نماید در واقع این تغییرات در ارتباط با اختلالات عصبی و روانی می‌باشد. نوروفیدبک باعث میشود که مغز انسان روش‌های آرام‌سازی را بیاموزد. اثرگذاری نوروفیدبک براساس نوع اختلال به مناطق خاصی از مغز مربوط می‌شود (سریوت و همکاران، 2002؛ استفن بیل، بروور، کیسر و وان وو، 2013). اولین مورد درمانی مرد 21 سالهای با اختلال در منطقه سیستم عصبی مرکزی بوده است که با استفاده از نوروفیدبک باعث بهبود توجه و حافظه شنیداری شده است (بریکوا ، تایموفرل، موسولو، 2003). در درمان با نوروفیدبک از الکتروانسفالوگرافی به عنوان مقدمه‌ای برای کار درمان استفاده میشود، به این شکل که ابتدا الگوی امواج مغزی در اختلال مشخص می‌گردد، سپس میزان انحراف امواج از الگوی طبیعی تعیین می‌شود که این کار از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی صورت می‌گیرد. الکترانسفالوگرافی کمی از 19 مکان جمجمه‌ای که براساس سیستم 10- 20 مشخص شده، به دست می‌آید و در واقع 19 الکترود بر جمجمه قرار می‌گیرد. نوروفیدبک برای تغییر در طیف امواج مغزی طراحی شده است (کوبن و پادالسکی، 2002). به طور کلی یک سیستم نوروفیدبک شامل 5 مرحله میباشد: 1- کسب سیگنال مغز، 2- پردازش سیگنال، 3- استخراج ویژنی، 4- تولید یک سیگنال بازخورد و 5- تطبیق با گیرنده. شرکتکنندگان طبق دستورالعمل قبلی به طور هدفمند تغییرات در سیگنال مغزی را تجربه میکنند. این مراحل یک حلقه بازخورد را به وجود میآورد و روش ضبط نوروفیدبک EEG میباشد. نوروفیدبک یک زمینه تخصصی در بیوفیدبک است که برای کنترل فرآیندهای الکترود شیمیایی مغز انسان اختصاص دارد. نوروفیدبک با استفاده باز خورد EEG الگوهای الکتریکی کرتکس را نشان میدهد. استفاده از نوروفیدبک به اصلاح و عادی ساختن امواج مغزی کمک میکند. به وسیله نوروفیدبک می‌توان ADHD، افسردگی، اضطراب، آسیب مغزی، سوءاستفاده مواد مخدر، مشکلات یادگیری را درمان کرد. بیوفیدبک و نوروفیدبک روشهای ایدهآلی میباشند برای افرادی که به دنبال درمان جایگزینی و مکمل هستند. این روشهای نوین درمانی تأکید جامع بر بدن- ذهن دارند. فرد در این درمانها فعالتر است و روش غیرتهاجمی میباشد. جمیز گوردون اولین رئیس مجلس شورای فدرال در NZH بر خود مراقبتی افراد با استفاده از این روشها بخصوص در مورد جلوگیری از بروز بیماریهای مزمن تأکید میکند. هر دو روش بیوفیدبک و نوروفیدبک به عنوان درمان جامعی میباشد که با تغییر در بدن باعث تغییر احساس و روان میشود و با تغییر احساسات و روان بر بدن تأثیر میگذارد. در این روشهای درمانی بر آموزش افراد بر خودتنظیمی، کسب آگاهی، افزایش کنترل و انعطافپذیری بر بدن، مغز و سیستم عصبی تاکید میشود که در نتیجه آن باعث ارتقاء سلامت و یادگیری و عملکرد موثر میباشد (کوبن و پادالسکی، 2002). 2-4-2 بررسی ریتمهای مغزی ریشه تمام افکار، احساسات و رفتار ما در ارتباط با میلیونها نورون مغز ماست. امواج مغزی پالسهای کوچکی از فعالیتهای الکتریکی هستند که در اثر سلولهای عصبی دیگر تولید میشود. فیزیولوژیست و روانپزشک آلمانی، هانس برگر در سال 1924 برای اولین بار امواج مغزی را ثبت کرد. امواج مغزی ما با توجه به آنچه انجام میدهیم تغییر میکند، هنگامی که امواج مغز کندتر است. احساس کندی، تنبلی و یا خوابآلودگی میکنیم در حالی که در فرکانسهای بالاتر حس هوشیاری بیش از حد میکنیم (بانک جامع سیگنالهای حیاتی) بسته به سطح هوشیاری، امواج مغزی افراد طبیعی، فعالیت ریتم متفاوتی از خود نشان می‌دهد. برای مثال، الگوی مراحل مختلف خواب را میتوان در EEG مشاهده کرد. همچنین به هنگام بیداری نیز امواج ریتمیک متفاوتی بوجود میآید. امواج مغزی به چهار دسته تقسیم میشود. 1- آلفا، 2- بتا، 3- تتا، 4- دلتا. 1- امواج آلفا ریتمی است در فرکانس 8 تا 13 هرتز که در حالت بیداری روی ناحیه پس سری ثبت میشود. دامنه امواج مغزی آلفا متغیر است اما در بزرگسالان کمتر از 50 میلیولت است و بیشتر در حالت چشمان بسته ویا تحت شرایط استراحت فیزیکی و فکری ایجاد میشود. ریتم آلفا با باز نگه داشتن چشم محرکهای دیگر یا فعالیت فکری بطور موقت بلوکه شده یا دامنه آن کم میشود. آیتم آلفا در مناطق مرکزی و داخلی مغز وجود دارد. در حالی که چشمها بسته باشد در منطقه پس سری وجود دارد. از دیدگاه فیزیولوژیکی، باعث حالت آرامش میشود (هاموند، 2011). 2- امواج بتا هر فعالیت الکتریکی در باند 14 تا 30 هرتز را به آن بتا گویند. این ریتم در ناحیه پیشانی و مرکزی یافت میشود. زمانی که ذهن در حالت هوشیاری کامل و فعالیت باشد، موج بتا با قدرت بیشتری در نواحی پریتال و فرونتال مشاهده میشود. بتای پایینی در منطقه پیشانی پس سر وجود دارد. بتای میانی روی سطح سر و در برخی مناطق خاص وجود دارد (همان منبع). 3- امواج تتا امواج تتا شامل فرکانسهای بین 4 تا 5/7 هرتز میباشد. نقش مهمی در یادگیری در دوران کودکی و نوزادی ایفا میکند. در بزرگسالان اغلب در حالت خوابآلودگی یا خواب دیده میشود. امواج تتا در ناحیه خاصی از مغز مشاهده نمیشود و اغلب در تمام سر مشاهده میشود. ابداع، نوآوری، الهام گرفتن و دیدن تصویری زیبا از فعالیتهای ذهنی تتا میباشد. وضعیت شخص از دیدگاه فیزیولوژیکی هنگام مشاهده این ریتم، بهبود و التیام یافتن و هماهنگی فکری بوده و تعلیم نحوه کنترل چنین فرکانسی به شخص در بیوفیدبک، موجب افزایش دقت و تمرکز خواهد شد (همان منبع). 4- امواج دلتا امواج با فرکانس پایینتر از 5/3 هرتز، امواج دلتا نامیده میشود. نوزادان حدود دو ماه در حالت بیداری این امواج را از خود نشان میدهد و در بزرگسالان تنها در خواب عمیق و غیر رم مشاهده میشود. این پتانسیل اغلب بر همه سطوح سر توزیع شده است. فعالیت ذهنی فرد در حالت مشاهده این ریتم، همراه با خوابآلودگی، چرت زدن و بدون حرکت است، وضعیت شخص از لحاظ فیزیولوژیکی عدم حرکت و پایین بودن سطح غلظت مواد شیمیایی میباشد (هاموند، 2011). ریتم فرکانسی میو ریتم فرکانسی میو HZ5 و 3 با دامنه کمتر از 50 است با وجود اینکه فرکانس و دامنه ریتم شبیه آلفاست. ریتم میو از نظر توپوگرافی و فیزیولوژیکی با آلفا متفاوت است. این ریتم اساساً مرتبط با کورتکس حرکتی است. ریتم میو با حرکات، تفکر انجام حرکات یا محرکهای حسی نوری بلوکه میگردد. این ویژگی در کاربرد میود در سیستمهای رابط مغز- کامپیوتر حائز اهمیت است (همان منبع). پتانسیلهای برانگیخته پتانسیلهاي برانگیخته در حقیقت تغییراتی در سیگنال EEG هستند که در پاسخ به یک اتفاق مغزی یا محرک خاص روی میدهند. این تغییرات آنقدر کوچکند که برای آشکارسازی آن باید نمونههای بسیاری از EEG در تکرارهای زیاد میانگیری شود. این میانگیری پرشهای تصادفی سیگنال EEG که وابسته به محرک نیستند را، از بین میبرد (همان منبع). 2-4-3 نحوه الکترودگذاری 10-20 در سال 1949 میلادی یک شیوه الکترودگذاری به عنوان استاندارد بینالمللی شناخته شد. انتخاب محل الکترودها براساس نقاط ویژه استخوان جمجمه انجام شده است. الکترودها در نواحی تلاقی سطوح استخوان جمجمه قرار میگیرد (همان منبع). شکل 2-1: الکترودگذاری سیستم 20-10 2-4-4 قوانین نامگذاری الکترودها نام هر الکترود دارای یک حرف میباشد که بیانگر لوب قرارگرفتن آن میباشد که شامل Fp، F، T، C، P و O میباشد. نام هر الکترود با شمارهای مشخص میشود که اعداد لوب زوج سمت راست و اعداد لوب سمت چپ را مشخص میکنند. اندیس z نمایانگر خط صفر یا محل اتصال دولوب سمت چپ و راست میباشد. هر چه فاصله از خط صفر (خط عبورکننده از بینی تا پس سر) بیشتر باشد، عدد بزرگتر اختصاص داده میشود. محل نصب الکترودها دارای قوانین ویژهای است. 3 نقطه ویژه از جمجمه برای نصب الکترودهای این سیستم (19کانال) کافی است. این سه نقطه عبارتند از پل بینی، اینیون که برجستگی استخوانی بخش میانی منطقه پس سری است و نقطهای در استخوان ماستوئید پشت گوش. پس از این سه نقطه ویژه مراحل پنج گانه نصب الکترود سیستم به شرح زیر انجام میشود. در ابتدا فاصله بین پل بینی واینیون روی خط میانی مغز اندازهگیری شده و الکترود Fp در فاصله 10 درصد بالای پل بینی مشخص میشود. الکترودهای بعدی خط صفر (میانی) یعنیO وFz ،Cz ، Pzدر فاصله 20 درصد کل فاصله اندازهگیری شده، بعد از Fp به ترتیب قرار میگیرند. شکل 2-2: مرحله اول نصب الکترودها در مرحله بعد فاصله بین دو نقطه ویژه پشت دو گوش اندازهگیری شده و الکترودهای C3 و 3 Tدر فاصله 40 درصد و 20 درصد از خط میانی مشخص میشوند (روی لوب چپ) و همین طور الکترودهای C 4، T4نیز به شکل مشابه روی لوب سمت راست در محل قرینه قرار میگیرند (هاموند، 2003). شکل 2-3: مرحله دوم نصب الکترودها محیط سر که از T3 وFp ، Tp4 عبور میکند اندازهگیری شده و الکترود Fp1 روی این محیط به فاصله 5 درصد محیط نصب میشود. با معلوم شدن Fp1 الکترودهایFp ،F8 ،T4 ،T6 ،O2 ،O1 ،T5 ، T3،F7 به فواصل برابر10 درصد محدوده دور جمجمه و روی خط محیط مشخص میشوند (هاموند، 2011). شکل 2-4: مرحله سوم نصب الکترودها 2-4-5 نحوه ثبت سيگنال از الكترودهاي نصب شده برای ثبت سیگنال از الکترودهای نصب شده دو روش وجود دارد که شامل دو شیوه مونتاژ الکترود میباشد: ثبت دو قطبی: از آنجا که ثبت سیگنال مغزی به صورت اندازهگیری اختلاف پتانسیل دو نفطه از سطح جمجمه میباشد، در ثبت دوقطبی الکترودها به صورت یکی فعال و دیگری به صورت مرجع در نظر گرفته شده و به پایه های تقویت کننده تفاضلی وصل واختلاف پتانسیل بین دو کانال اندازه گیری میشود. شکل 2-5: ثبت سیگنال با روش دو قطب ثبت دوقطبي سيگنال مغز ثبت با الکترود مرجع مشترک (تک قطبی): در این شیوه ثبت سیگنال مغزی الکترودهای همراه یک ولتاژ مرجع یکسان و غیرفعال مثل الکترود متصل به پیشانی و یا استخوان ماستوئید، به پایههای تقویت کننده تفاضلی میکردند. به عبارتی تمامی کانالها نسبت به مرجع یکسانی اندازهگیری میشوند. در برخی موارد الکترود مرجع خاصی وجود ندارد بلکه ولتاژ مرجع از متوسطگیری ولتاژ تمامی کانالها حاصل شود. شکل 2-6: ثبت سیگنال با روش دوقطبی و با الکترود مرجع مشترک در درمان با نوروفیدبک از الکترود انسفالوگرافی به عنوان مقدمهای به عنوان کار درمان استفاده میشود. به این شکل که ابتدا الگوی امواج مغزی در اختلال مشخص میشود، سپس میزان انحراف امواج از الگوی طبیعی تعیین میشود. که این کار از طریق الکتروانسفالوگرافی کمی انجام میگیرد. دادههای الکتوانسفالوگرافی از 19 مکان جمجمه که براساس سیستم 10-20 بدست آمده مشخص میشود. از الکتروانسفالوگرافی برای شناسایی و تشخیص اختلالات کژکنشی کارکرد مغز مثل اضطراب استفاده میشود. دراین روش امواج مغزی حاصل از فعالیت قشر مخ بیمار وارد کامپیوتر شده و با انجام یکسری عملیات ریاضی، این امواج به عدد و اعداد به نمودار و یا تصویر تبدیل میشود در این پژهش پروتکل درمانی براساس افزایش آلفا وکاهش تتا با چشمان بسته است که از کارهای گریزلیر (2008) (اقتباس از سی اگنر، 2002) اقتباس شده است. در درمان آلفا- تتا، فرد در یک موقعیت آرام با چشمان بسته قرار میگیرد و در جریان درمان (با نصب الکترود در ناحیه pz) موسیقی با صدای امواج آرام آب رودخانه و امواج اقیانوس پخش می‌شود و از آزمودنی خواسته میشود که در حالت صدای آب آرام به آن گوش دهد و در مواقع امواج اقیانوس به موقعیتهای که در آن اضطراب دارد (از اضطراب کم تا زیاد) فکر کند و همین روش باعث شرطیسازی میشود و همزمان فعالیت امواج مغزی ثبت میشود (هارت،کامیا ،1978). 2-4-6 نحوه درمان، تعداد جلسات و بیماریهای قابل درمان نوروفیدبک، يك تکنولوژی درماني جديد و بسیار موثر است. این درمان ابتدا در آمریکا مورد استفاده قرار گرفت و با مشخص شدن تاثیرات مثبت آن، به اروپا و سایر نقاط جهان گسترش یافت. اثرات درمانی بسیار خوب و ماندگار، نبود عوارض جانبی منفی و طول کوتاه دوره درمان نسبت به درمانهای دیگر، باعث شد که سازمان غذا و داروی آمریکا نیز این درمان را مورد تأیید قرار دهد. در حال حاضر، از درمان نوروفیدبک بر روی طیف گستردهای از بیماریهای خلقی و شناختی استفاده میشود. اما چند بیماری وجود دارند که تأثیر درمان نوروفیدبک بر آنها تأیید شده و بسیار چشمگیر میباشد. این بیماریها عبارتند از: اختلالات بیش فعالی همراه با کمبود توجه، اختلالات یادگیری، میگرن و سردردهای تنشی، اختلالات اضطرابی، اختلالات حافظه و عدم تمرکز (گریزلیر، 2006). 2-4-7 نحوه درمان در درمان نوروفیدبک از امواج مغزي و بازخورد آن به بيمار براي درمان بيماري وي استفاده ميشود. بسته به نوع و شدت بیماری، الکترودهایی به مناطق مختلف سر و گوشها وصل میشود. این الکترودها امواج مغزی آن ناحیه از مغز را دریافت و به رایانه ارسال میکنند. رایانه نیز این امواج را پردازش میکند و به صورت شکلهایی خاص از امواج و تصاویر به درمانگر و خود بیمار نشان میدهد. درمانگر براساس این موجها، شیوه ویژه درمانی خاص آن بیمار را تنظیم میکند (هر شیوه خاص، یک پروتکل درمانی خوانده میشود). بیمار در مقابل نمایشگر رایانه مینشیند و با مشاهده الگوی امواج خود، سعی میکند که با فکر خود آنها را به حالت بهینه و مناسب بازگرداند. با تکرار این روش در جلسات متعدد، مغز بیمار به تدریج به حالت ایدهآل و مناسب میرسد و در واقع یاد میگیرد که در حالت مناسب باقی بماند و حالت موجی که باعث بروز علائم بیماری میشود را نداشته باشد. بدینترتیب علائم بیماری از بین میرود و بیمار به حالت معمول و سالم خود میرسد (گریزلیر ،2006). طول و تعداد جلسات هر جلسه درمان نوروفیدبک معمولاً 40 دقیقه طول میکشد. تعداد جلسات نیز به نوع بیماری، سن بیمار و میزان پیشرفت بیماری بستگی دارد. به طور معمول برای هر بیمار بین 20 تا 50 جلسه کافی است و در این تعداد جلسات بیماری وی درمان میشود. درمان به صورت 3 جلسه در هفته انجام میگیرد. به طور متوسط دوره درمان نوروفیدبک 7 تا 15 هفته است (گریزلیر ،2006). 2-4-8 استفاده از نوروفیدبک در کنار سایر درمانها درمان نوروفیدبک را میتوان هم به تنهایی و هم در کنار سایر درمانها مانند دارودرمانی به کار برد. نوروفیدبک اثرات درمان دارویی را بالا میبرد و در واقع آن را به شدت تقویت میکند. ترکیب این دو درمان میتواند باعث کاهش دوره درمان، کاهش عوارض جانبی، افزایش رضایت و بهبود سریعتر بیمار گردد (مان، 2005). 2-4-9 برخی بیماریهای قابل درمان با نوروفیدبک - افسردگی در نقشه مغزی افراد افسرده نشانه‌های مختلفی دیده می‌شود که بعضی از آن‌ها عبارتند از: افزایش یا کاهش فوق‌العاده در فعالیت امواج بتا و آلفا در سراسر یا بخشی از مغز؛ کاهش یا افزایش موج دلتا؛ کاهش یا افزایش غیرطبیعی کوهرنس و... . استفاده از نوروفیدبک منجر به انجام اصلاحات در الگوی امواج مغزی افراد افسرده می‌گردد. تغییر در میزان سروتونین و نوراپینفرین که دو انتقال‌دهنده عصبی هستند از علل بروز افسردگی است. نقل و انتقالات انتقال‌دهنده‌ها از مباحث مربوط به شیمی مغز است. نکته در اینجاست که تغییر در شیمی مغز به تغییر در امواج، و تغییر در امواج به تغییر در شیمی مغز می‌انجامد. لذا استفاده از نوروفیدبک و اصلاح الگوی امواج مغزی سبب ایجاد تعادل در نقل و انتقالات مواد شیمیایی مغز می‌گردد (مان، 2005). - عملكرد بهینه نوروتراپی اهداف مختلفی دارد: - تثبیت عملكرد سراسری مغز با افزایش توانایی مغز در تولید امواج مغزی مختلف. - بهبود توانایی مغز برای تغییر نرم و راحت از یك حالت ذهنی به حالت دیگر و حفظ آن حالت به اندازه نیاز. - بهبود كاركرد مغز در نواحی خاص مرتبط با مشكلاتی كه فرد در آن زمان تجربه می‌كند. سال‌هاست كه ورزشكاران، هنرمندان، مدیران و افراد نظامی، از نوروفیدبك برای دستیابی به بالاترین سطوح عملكرد درمانی استفاده می‌كنند. پروتكل‌های آموزشی، برانگیختگی فیزیولوژیكی، تمركز و توجه، تعادل نیمكره‌های مغزی، آرمیدگی و كاركرد اجرایی را تحت تأثیر و آموزش قرار می‌دهند. نوروفیدبك یك تكنیك یادگیری و وسیله آموزشی است. مراجع از تغییراتی كه طی آموزش بوجود آمده، آگاه می‌شود و قادر خواهد بود تا روند پیشرفت خود را در جهت رسیدن به قابلیت‌های بالاتر مورد ارزیابی و بررسی قرار دهد (مان ،2005). نوروفیدبك سازو كار اصلی كه مغز به آن وسیله برانگیختگی فیزیولوژیك را كنترل می‌كند تحت كنترل درآورده و مكانیزم برانگیختگی را طبیعی می‌سازد. این روش صرفنظر از علت افسردگی اثربخش است. در طی درمان مراجع ممكن است متوجه شود كه لازم است استفاده از داروهای ضدافسردگی یا محرك را كاهش دهد كه به هر حال باید از نظر دوز دارو در طی درمان تحت نظر متخصص باشد (مان ،2005). - درد مزمن در مورد درد مزمن فرض بر این است كه آسیبی كه در ابتدا منشأ درد بوده است درمان شده اما درد همچنان باقی است و چه بسا بدتر شده است. وقتی درد برای مدت طولانی ادامه پیدا كند، آستانه درد ممكن است كاهش یافته و در نتیجه ادراك آن افزایش یابد. به عبارت دیگر مغز توجه بیشتری به احساس درد می‌كند. طولانی شدن مدت درد، آستانه مغز نسبت به درد را پایین آورده و سبب افزایش ادراك درد می‌شود. استفاده از نوروفیدبك آستانه مغز نسبت به درد را بالا برده و حتی به مقدار طبیعی می‌رساند و به این شكل سبب كاهش ادراك درد می‌شود. حتی با وجود آسیب هم، تنظیم شدن دوباره آستانه درد در یك حد طبیعی، باعث بهتر شدن درد می‌شود. مغز با كمك نوروفیدبك آستانه درد را از نو تنظیم می‌كند (ورنون، فریک و گریزلیر، 2004). - صدمات مغزی خفیف پیامدهای آسیب مغز خفیف شامل سردرد، بدن درد، حالت تهوع، گم‌گشتگی، افسردگی، خستگی مفرط، مشكلات بینایی، نقائص پردازش شنیداری، مشكلات خواب، وز وز گوش، تحریك‌پذیری و اضطراب و حتی تغییرات یا ناپایداری شخصیتی می‌باشد. در حالیكه هیچ نوع دارودرمانی مرسومی برای این علائم وجود ندارد، لیكن معمولاً به نوروفیدبك جواب می‌دهند. مطابق با گزارش خود افراد تحت درمان تا 80% بهبودی در علائم پیدا می‌شود. بازیابی‌هایی كه مغز به این ترتیب بدست می‌آورد اثر بلندمدت دارد. استفاده از این روش حتی سال‌ها بعد از آسیب هم مفید خواهد بود. بعضی بهبودها بعد از آسیب بصورت خودبخود مورد انتظار هستند لیكن نوروفیدبك فرایند را سرعت می‌بخشد (هاموند،2006). آموزش در مناطق خاص قشری كه مربوط به كنترل برانگیختگی فیزیولوژیك می‌شود صورت می‌گیرد. در مورد صدمات خفیف شواهد حاكی از تأثیر مثبت نوروفیدبك در كمك به بهبود علائمی مانند: كاهش انرژی، سردرد و دردهای مزمن، گیجی و سرگیجه، مشكل حافظه، مشكل در تمركز، اضطراب، افسردگی، تغییرات خلقی، اختلالات خواب و مشكلات ادراك بینایی می‌باشد. شواهد بالینی نشان‌دهنده این است كه استفاده از نوروفیدبك حتی پس از اینكه سایر درمان‌ها از پیشرفت باز می‌مانند، سبب دستیابی به نتایج بیشتر می‌شود (مان، 2001). - ميگرن و سردردهاي تنشي میگرن یک سردرد گاه به گاه و همراه با حالت تهوع و استفراغ است و از 4 تا 72 ساعت طول میکشد. درد به طور معمول در یک طرف سر و از پیشانی یا گیجگاه شروع شده و به اطراف انتشار مییابد. سردرد میگرنی بسیار شدید و ناتوانکننده میباشد. داروهای مورد استفاده در درمان میگرن، آن را کنترل میکنند اما به خوبی درمان نمیکنند و بیمار مجبور به استفاده دائمی از این داروهاست. میگرن یکی از بیماریهایی است که به درمان نوروفیدبک به خوبی پاسخ میدهد چرا که پروتکلهای درمانی بسیار مؤثری برای آن ایجاد شده است. بیشتر بیماران به خصوص آنها که سالیان طولانی از آن رنج بردهاند، از تأثیر نوروفیدبک و میزان بهبودی خود شگفتزده میشوند. به همین ترتیب سردردهای تنشی و اضطرابی نیز به خوبی به درمان نوروفیدبک پاسخ میدهند (مان، 2001). - اختلال بیشفعالی همراه با کمبود توجه این اختلال در کودکی آغاز می شود و با علائمی مانند بی قراری، بی توجهی، تکانشی بودن، عدم تمرکز در درس یا تکالیف، حواسپرتی و فعالیت زیاد و شلوغی همراه است. این اختلال میتواند باعث افت عملکرد تحصیلی و نمرات بد در مدرسه، رابطه بد کودک با اطرافیان و دوستان، عصبانیت کودک و ناتوانی وی در انجام تکالیف و وظایفش شود. درمان سنتی بیشفعالی استفاده از داروهای محرک (مانند ریتالین) میباشد. این داروها تا وقتی که مصرف میشوند، موثرند اما با قطع مصرف ممکن است بیماری عود کند. بعلاوه استفاده صرف و طولانی مدت از این داروها ممکن است عوارض جانبی بر کودکان داشته باشد که میتوان به سردرد، تهوع، بیخوابی و از همه مهمتر ایجاد وقفه در رشد کودک اشاره کرد. درمان نوروفیدبک هیچ یک از عوارض ذکر شده را ایجاد نمیکند بلکه با عوارض مثبتی همچون بهبود خلق کودک و کاهش پرخاشگری همراه است. بعلاوه تاثیر درمان نوروفیدبک طولانی است و حتی پس از اتمام درمان نیز ماندگار می باشد (مان ،2005). - اختلالات یادگیری اختلالات یادگیری به ناتوانیهای کودک یا نوجوان در مهارتهای خواندن، نوشتن، تکلم، ریاضیات و استدلال، اطلاق میشود. کودک در یک یا چند مورد از این موارد، مهارت بسیار کمتری از همسالان خود دارد. کودکان مبتلا به اختلال یادگیری ممکن است از طرف همسالان، معلمان و والدین خود سرزنش یا مسخره شوند. بعلاوه این کودکان در زمینه اختلال خود نمرات بسیار کمی در مدرسه میگیرند و اعتماد به نفس و روحیه آنان نیز به شدت آسیب میبیند. این کودکان ممکن است با مشکلات رفتاری ناشی از اختلال خود نیز دست به گریبان باشند. درمانهای فعلی مبتنی بر آموزش هستند و بسیار طولانی میباشند. بعلاوه نتیجه درمانها نیز متوسط می باشند. درمان نوروفیدبک در مدت زمان کوتاهتری (10 هفته)، بهبودی بسیار بیشتر و ماندگارتری در اختلال یادگیری و مشکلات رفتاری کودکان ایجاد میکند (مان، 2005). - اختلالات اضطرابی اضطراب یک حالت نگرانی و تشویش ذهنی است که با علائم بدنی (مانند تعریق، ضربان قلب)، علائم فکری و شناختی (مانند خطر) و علائم رفتاری (مانند فرار از موقعیت) همراه است. اضطراب در حالتهای شدید و مزمن خود میتواند بسیار ناتوانکننده و آزاردهنده باشد. بعلاوه اضطراب در صورت عدم درمان میتواند به بیماریهای دیگری همچون افسردگی، اختلالات حافظه و بیماریهای جسمی (مانند بیماری قلبی، گوارشی، سردردهای تنشی) منجر شود. در حال حاضر درمانهای دارویی و رفتاری بسیاری برای اضطراب ابداع شده اند که با نتایج خوبی همراه بودهاند. درمان نوروفیدبک، علاوه بر اثرات درمانی بیشتر و سریعتر، عوارض کمتری نیز ایجاد میکند. بعلاوه این درمان حتی بر موارد بسیار شدید یا مزمن بیماریهای اضطرابی که با روشهای دیگر درمان نشدهاند، نیز مؤثر میباشد (بریکوا، تیموفر و موسلو، 2005). - اختلالات حافظه و عدم تمرکز اختلالات حافظه و عدم تمرکز در موقعیتهای مختلف و اشکال متنوعی بروز میکنند. این اختلالات ممکن است ناشی از اضطراب و استرس در شرایط سخت (مثلاً کنکور) یا مشکلات مغزی مانند آلزایمر باشد. اختلالات حافظه و عدم تمرکز ناشی از استرس و اضطراب با استفاده از نوروفیدبک به طور موثر و برگشتناپذیر درمان میشوند. این درمان حتی در افراد عادی نیز باعث افزایش عملکرد و بازدهی آنها در کنکور، سخنرانی یا فعالیتهای اضطرابزا یا نیازمند تمرکز بسیار میشود. در بیماریهایی مانند آلزایمر، ام اس و... نیز درمان نوروفیدبک میتواند سیر پیشرفت بیماری را تا چند سال به تاخیر بیندازد و در صورت همراه شدن با دارودرمانی، با تقویت تاثیر دارو بهبودی بیشتری را نصیب بیمار نماید (لکومت و جوهل ، 2011). - سکته مغزی سكته مغزی اغلب نارسایی‌هایی را در عملكرد مغزی به دنبال خود دارد. نوروفیدبك علاوه بر كمك به بهبود نقایصی كه از سكته ناشی می‌شود، در برطرف كردن مشكلات ثانویه‌ای كه پدید می‌آید مانند اضطراب، افسردگی، تحریك‌پذیری، كسالت و... هم مفید است. نوروفیدبك باعث دستیابی به بازیابی بلندمدت كاركرد مغز می‌شود. بسیاری پیامدهای ناشی از سكته در محل آسیب به وجود نمی‌آیند و شبیه به پیامدهای ذكر شده در مورد MTBI هستند: مشكلات خواب، تحریك‌پذیری، تغییرات خلقی و افسردگی. این موارد خیلی زود به نوروفیدبك جواب می‌دهند بعضی نقایص خاص كه مربوط به سكته می‌شوند مانند راه رفتن، گفتار و ضعف یك طرف بدن، زمان بیشتری برای بازیابی می‌برند و حتی ممكن است بهبودی بطور كامل بدست نیاید. گاهی لازم است فرایند آموزش بطور بلندمدت ادامه پیدا كند تا مغز بتواند به مرور قابلیت‌های قبلی خود را بازیابد (لکومت و جوهل، 2011). -6-1 پیشینه پژوهشی نوروفیدبک آغاز تحقیقات استرمن، آغاز تحقیق در مورد نوروفیدبک شد. آیا انسان هم می‌تواند با کنترل امواج مغزی مشکلات روانی‌اش را حل کند؟ آزمایش استرمن روی مبتلایان به صرع نشان داد که جواب این سوال مثبت است. این روش کم‌کم گسترش پیدا کرد و از سال 2000 به این‌طرف، کلینیک‌های نوروفیدبک هر روز در گوشه‌ای از جهان و البته در ایران خودمان سبز می‌شوند. در قلمرو اثربخشی نوروفیدبک بر اضطراب، تحقیقات بت (2010) در مورد 100 بیمار GAD با پروتکل درمانی افزایش آلفا وکاهش بتا، اثربخشی نوروفیدبک را در کاهش علائم اضطرابی نشان داد. بیریوکوا، تیموفیو و مازلو (2005)، لامون تی جنی، هند، انابل و گاگنون (1975)، هیر، تیمون، رابرت، بورمان (1981)، اثربخشی نوروفیدبک را در کاهش علائم اضطرابی را نشان دادهاند و همچنین هوستیر، تیچ، راشل (2010)، هاموند (2006) با آموزش افزایش آلفا- تتا وکاهش بتا اثر بخشی نوروفیدبک برکاهش علائم اضطرابی را نشان داده اند. ریچالد، شرمن و جرالد (2009)، در پژوهشی 28 نفر از افراد اضطرابی را در دو گروه 14 نفره قرار دادند و اثربخشی نوروفیدبک در کاهش علائم اضطرابی را نشان داده اند. پولادی و مرادی (2011) اثربخشی نوروفیدبک بر اضطراب را نشان دادهاند، در این پژوهش آنها به بررسی افزایش امواج آلفا و بتا در دو بیمار اضطرابی پرداختند. مور (2000) پیشینه مربوط به درمان اختلالات اضطرابی را از طریق آموزش نوروفیدبک مرور کرد، هفت مطالعه انجام شده برروی اضطراب فراگیر، سه مطالعه در مورد اختلال اضطراب فوبیا و دو مطالعه مربوط به وسواس ویک مطالعه در مورد استرس پس از سانحه بود که در تمامی این مطالعات اثربخشی نوروفیدبک مشخص است. تحقیق واناتی، شارما، کومار (1998) (آموزش آلفا -تتا) و رایس، بلن چارد و پورسل (1993) و نائنیان و همکاران (1388) اثربخشی درمان نوروفیدبک برنشانههای اضطراب را نشان دادند. هارت و کامیا (1978) نشان دادهاند که روش درمانی نوروفیدبک با افزایش آلفا، درکاهش اضطراب دانشآموزان موثر بوده است. دونگ و باوو (2005) در یک مطالعه آزمایشی 70 دانشآموز با نشانههای اضطراب در دوگروه (آزمایش و کنترل) قرار دادند و نتایج مطالعه اثربخشی نوروفیدبک را نشان داد. روسنفیلد و بیهر در یک مطالعه موردی، اثربخشی آلفا نوروفیدبک را در درمان اختلال خلقی در پنج نفر نشان دادند. مرادی (2011) در یک مطالعه موردی اثربخشی آلفا-تتا را در درمان دو نفر با اختلال اضطرابی نشان دادند، ماصافی، رضایی واحدی (2011) در یک مطالعه آزمایشی 14 نفر را به دو گروه (آزمایش و کنترل) تقسیم کردند وبا استفاده از درمان نوروفیدبک نشانههای اضطراب را کاهش دادند. در مطالعه فریدنیا، شجاعی و رحیمی (2012)، 20 نفر زن (با اختلال اضطرابی) در دو گروه آزمایش و کنترل قرارگرفتند و در این مطالعه آموزش افزایش بتا و کاهش بتای بالا وکاهش تتا به عنوان پروتکل درمانی نقش نوروفیدبک در کاهش نشانههای اضطرابی مشخص است. مطالعات نشان میدهد که افزایش سطح بتا و آلفا و بتا، باعث کاهش سطح اضطراب می شود (افسانه، 2011). استفاده از پروتکل درمانی آلفا نوروفیدبک در 1970 بیشتر برای اختلالات اضطرابی استفاده شده است (هارت و کامیا، 1978؛ پاسکویتس و اورن، 1974؛ پلوتکین و رایس، 1981). برطبق تحقیقات کیسلر (2005) و گرنی(2014)، الگوهای الکتروانسفالوگرافی متفاوتی را برای افراد اضطرابی نشان داده است و در مطالعات آبراهان (1989)، کتر (1998) و باتمن (1993) نقص در الکتروانسفالوگراف در افراد اضطرابی مشخص است. نقص در امواج آلفا، تتا و بتا باعث پدیداری علائم اضطراب میشود. مطالعات کی (2005) نقش تتا در فعالیتهای حسی- حرکتی را نشان داد و همچنین مطالعات نشان میدهد که تتا در ارتباط با فعالیت محدوده عصبی- رفتاری وانگیختگی و احساسات وانگیزه میباشد. فون استین (2000)، فرکانس آلفا- تتا را در ارتباط با فرایند توجه و پردازش اطلاعات داخلی مؤثر دانست. مطالعات نشان میدهد که کاهش و نقص در فعالیت آلفا در قسمت فرونتال چپ موجب کاهش فعالیت این ناحیه میشود (روسنفلد و بیهر، 2001). ریموند (2005)، اثربخشی آموزش آلفا- تتا را در بهبود حالت شخصیتی وخلقی نشان داد، هاموند( 2005) اثربخشی آموزش آلفا را بر اختلال اضطراب نشان داده است. همان طور که ملاحظه شد، پژوهشهایی که انجام شده بود بیشتر در مورد اختلالات اضطرابی به طور کلی بود و به طور خاص اثربخشی نوروفیدبک بر اضطراب اجتماعی بررسی نشده بود. لذا با توجه به اهمیت و ضرورت درمان اختلال اضطراب اجتماعی پژوهش عصب شناختی در این زمینه ضرورت مییابد. 2-6-2 پیشینه پژوهشی حضورذهن ذهن آگاهی یکی از جنبه های محوری روانشناسی 2500 ساله بودایی است که نقش مهمی در تمرینات و فلسفه این رویکرد بازی میکند. از آن زمان و حتی پیش از آن مراقبه به شکلهای مختلفی تمرین شده است، هنوز به درستی دانسته نشده که چرا این تمرینات در فرهنگهای مختلف برای سالیان متمادی مورد توجه بودهاند. این روش به طور گستردهای در تائوئیسم، بودیسم، اسلام، مسیحیت و یهود مورد استفاده قرار گرفته است اما نفوذ آن به روانشناسی غرب به یک قرن پیش بر میگردد (وست، 1991). ویلیام جیمز از نخستین روانشناسانی بود که این مفهوم روانشناسی شرقی را مورد توجه قرار داد. او پیش بینی کرده بود که مراقبه تأثیر فراوانی بر روانشناسی غرب خواهد گذاشت. بسیاری از همکاران و شاگردان فروید از جمله ارنست جونز، اتورانک، فرنزی، الکساندر، سالوم و یونگ به عقاید مربوط به عرفان شرقی آگاهی داشته و کوشیده اند تا به این مفهوم روانشناسی شرقی از منظر روانکاوی نگاه کنند (اپشتاین، 1379). علاقه به استفاده از مراقبه در زمینه های بالینی در سه دهه اخیر با بسیاری از کارهای تخصصی کابات زین در زمینه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی گسترش یافته است. با تأکیدی که این روش روی وضعیت جسمی و همینطور روانشناختی افراد دارد، سبب شده است تا نقش تمرینات مراقبه در زمینههای بالینی به طور گستردهای مورد توجه قرار گیرد. به خصوص به دلیل تأکیدش بر استرس و کاهش استرس، سبب گشوده شدن باب جدیدی نه تنها در استفاده از مراقبه در زمینههای روانشناختی بلکه در زمینههای جسمانی شده است (اورسیلو و رومر، 2005). با توجه به ورود ذهن آگاهی به حوزه درمانهای روانشناختی، پژوهشهای داخلی نیز به این حوزه وارد شدهاند. بیشتر این پژوهشها نیز در زمینه روانشناسی بالینی و درخصوص تأثیر این روش بر اختلالات روانی متمرکز بودهاند. قربانی، واتسن و ویتنگیتون (2009) بین ذهن آگاهی با اضطراب، افسردگی، استرس ادراک شده، کنترل مختل شده روی فعالیتهای ذهنی و اضطراب همبستگی منفی معنادار در هر دو نمونه ایرانی و آمریکایی به دست آمد. مطالعات زیادی در خارج از کشور به بررسی اثر ذهن آگاهی بر اضطراب و بیماریهای مختلف پرداختهاند. اما درخصوص تأثیر ذهن آگاهی بر افزایش جرأتورزی هنوز در ابتدای مسیر پژوهشی قرار دارند. کباتزین و همکارانش نشان دادند که برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی میتواند در کاهش علائم روانشناختی در بیماران اضطرابی و اختلال درد مؤثر باشد (ریان و براون، 2003 به نقل از کبات زین و همکاران). کبات زین (1992)، همچنین، مکانیسم اثرات بالقوهی آموزش ذهن آگاهی بر نگرانی و درد را توصیف میکند که مشاهدهی مکرر و بدون قضاوت حواس مرتبط با اضطراب، بدون تلاش برای گریز یا اجتناب از آن، واکنش عواطف حاصل از نشانههای نگرانی را کم میکند. کبات زین (1992) یک نمونهی 22 نفری از بیماران مبتلا به اضطراب عمومی و اختلالات مربوط به ترس را مورد بررسی قرار داد و متوجه بهبودی چشمگیری در چند نوع اضطراب و افسردگی، هم بلافاصله «پس از درمان» و هم 3 ماه بعد از آن شد (میلر، فلچر، کبات زین (1995)، نتیجهی 3 سال بعد همان بیماران را گزارش دادند و متوجه شدند که نتایج مثبت درمان را حفظ نمودهاند. مقالههای تجربی در باب اثرات آموزش ذهن آگاهی ضعفهای متولوژیک بسیاری دارند، اما این نشان میدهد که مداخلات ذهن آگاهی، منتهی به کاهش انواع شرایط مسئلهساز مثل درد، استرس، اضطراب، عود افسردگی و تغذیه نامنظم میشود (هالت، کریستلر، 1999؛ کابات زین، 1992؛ شاپیرو، 1982؛ تیزدیل، 2000؛ اسچوارتز، بونر، 1998). تعدادی از گزارشهای موردی بالینی بیان داشتهاند که فنون مراقبه در درمان علائم اضطراب نوجوانان میتواند سودمند باشد (دسی و فیور، 2000؛ فیش، 1998؛ به نقل از لی، سمپل، رزا و میلر، 2008). بررسی گری سون (2009) در زمینه اثرات ذهن آگاهی بر ذهن، مغز، بدن و رفتار، که طی یک مطالعه مروری روی تعدادی از پژوهشها (54 مورد کار تجربی و نظری انتخابی از میان پژوهشهای سالهای 2008-2004) انجام یافت، به نتایج قابل توجهی دست یافت. هم پژوهشهای بالینی و هم پژوهشهای بنیادی نشان داد که پرورش و تقویت ذهن آگاهی با ناراحتی هیجانی کمتر، حالات ذهنی مثبتتر و کیفیت بهتر زندگی همبسته است. بعلاوه عمل و تمرین ذهن آگاهی میتواند بر مغز، سیستم عصبی خودکار، هورمون‌های استرس، سیستم ایمنی، رفتارهای سلامت شامل خوردن و خوابیدن تأثیر مفید و مثبت بگذارد. پژوهش کارمودی و بائر (2008) در زمینه تأثیر برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی بر سطوح ذهن آگاهی، علائم روانشناختی و پزشکی و بهزیستی نشان داد که این برنامه جنبههای مختلف ذهن آگاهی (شامل مشاهده، توصیف، کنش یا عمل آگاهانه، غیرقضاوتی و غیرواکنشی) و بهزیستی روانشناختی را به طور معنادار افزایش میدهد. همچنین برنامه کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی سطوح استرس ادراک شده، علایم و مشکلات پزشکی، علائم روانشناختی کلی، وسواس فکری-عملی، حساسیت بین شخصی، افسردگی، اضطراب، هراس، پارانویا و پسیکوزگرایی را به طور معنادار کاهش میدهد. چند محقق (کاپلان-گلدنبرگ، 1998؛ گالوین- نادی، 1993؛ کبات زین، 1992؛ گلدنبرگ، 1994) ثابت کردهاند که کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی، برای اختلالات پزشکی مرتبط با استرس مثل دارالصدف کاربرد دارد. این محققان خاطر نشان میکنند که مراقبه اصولاً باعث استراحت (شلی بدن) می‌شود؛ که در کنترل این اختلالات نقش دارد ایجاد استراحت از طریق انواع استراتژیهای مراقبه ثابت شده است (بنسون، 1975؛ ارم- جانسون، 1984؛ والاس، بنسون، ویلسون، 1984). با این حال، هدف آموزش ذهن آگاهی، ایجاد استراحت نیست؛ بلکه یاد دادن مشاهدهی بدون قضاوت شرایط موجود است، که شامل تحریکشدگی غیرارادی، جریان مداوم افکار، فشردگی ماهیچه و پدیدههای دیگر ناسازگار با استراحت نمیشود. درمانهای مبتنی بر ذهن آگاهی اغلب کیفیت خاص آگاهی یا توجه را با دیگر مداخلههای شناختی و یا رفتاری تلفیق میکنند. ترکیب ذهن آگاهی با فنون آرمیدگی و آگاهی بدنی پایه و اساس کاهش استرس مبتنی بر ذهن آگاهی یک مداخله را که فوائد متعدد آن در تعدادی از جمعیتهای بالینی و غیربالینی نشان داده شده است، تشکیل میدهد (کاباتزین، 2003؛ دیویدیسون و همکاران، 2003). منابع فارسی: - آقاباقری، حامد. محمدخانی، پروانه. عمرانی، سمیرا. فرهمند، وحید. (1391)، اثربخشی گروه درمانی‌شناختی مبتنی بر حضورذهن برافزایش ذهنی و امید بیماران ام اس. فصلنامه روانشناسی بالینی، 4 (1): 31-23. - امیدی، عبداله؛ محمدخانی، پروانه. (1387)، آموزش حضور ذهن به عنوان یک مداخله بالینی: مروری، مفهومی و تجربی. فصلنامه سلامت روان، 1 (1): 14-9. - امیدی، عبداله؛ محمدخانی، پروانه؛ دولتشاهی، بهروز؛ پورشهباز، عباس. (1388)، اثربخشی درمان ترکیبی حضورذهن مبتنی بردرمان شناختی و درمان رفتاری - شناختی برکاهش تعمیمپذیری بیش از حد حافظه روانپزشکی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی. فصلنامه تحقیقات علوم رفتاری دانشگاه علوم پزشکی و خدمات درمانی اصفهان، 14 (2): 117-107. - اناری، آسیه؛ شفیعیتبار، مهدیه؛ پوراعتماد، حمیدرضا. (1390)، مقایسه اختلال اضطراب اجتماعی وکمرویی درمردان معتاد و غیرمعتاد. فصلنامه اعتیادپژوهی، 5 (17): 20-7. - بروند، فرانک. (1377)، فرهنگ توصیفی اصطلاحات روانشناسی. (مترجمان: مهشید یاسایی و فرزانه طاهری)، تهران: انتشارات قیام. - پورافکاری، نصرت اله. (1373). فرهنگ جامع روانشناسی- روانپزشکی، جلد دوم، تهران: چاپ نوبهار. - قلیزاده، زلیخا؛ بابا پور خیرالدین، جلیل؛ رستمی، رضا؛ بیرامی، منصور؛ پورشریفی، حمید. (1389). اثربخشی نورفیدبک بر عملکردهای شناختی. پایان نامه دکترای اعصاب شناختی. دانشگاه تبریز. - عبداللهی، نرمین؛ قلی زاده، زلیخا؛ آراسته، مدبر. (1392). اثربخشی درمان ترکیبیشناسی رفتاری و دارو در مقایسه با درمان ترکیبی نوروفیدبک و دارو در کاهش علائم اضطرابی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب تعمیم یافته. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی، دانشگاه کردستان. - کنرلی، هلن. (1384). اختلالات اضطرابی. (مترجم: سیروس مبینی). تهران: انتشارات رشد. - گلپور چمرکوهی، رضا؛ محمدامینی، زهرا. (1391). اثربخشی کاهش استرس مبتنی بر حضورذهن بر بهبود ذهن آگاهی و افزایش ابراز وجود در دانشآموزان مبتلا به اضطراب امتحان، مجله روانشناسی مدرسه پاییز 1391. 1 (3): 100-82 . - معانی، ایرج. (1370). اضطراب، تهران: چاپ پژمان. - وثوقیفرد، فاطمه؛ علیزاده زارعی، مهدی؛ نظری، محمدعلی؛ کمالی، محمد. (1392). تأثیر نوروفیدبک و نوروفیدبک به همراه کاردرمانی مبتنی بر توانبخشی شناختی بر عملکردهای اجرایی کودکان اوتیستیک. مجله علمی پژوهشی توانبخشی نوین، مجله علمی –پژوهشی توانبخشی نوین، 7 (2): 35-28. - یوسفی، ناصر؛ سهرابی، احمد. (1390). مقایسه اثربخشی رویکردهای خانواده درمانی مبتنی بر حضور ذهن و فراشناخت برکیفیت روابط زناشویی در مراجعان در آستانه طلاق. فصلنامه مشاوره و رواندرمانی خانواده، 1 (2): 211-192. - نائنیان، محمدرضا؛ باباپورخیرالدین، جلیل؛ شیری، محمدرضا؛ رستمی، رضا. (1388). تأثیر آموزش نوروفیدبک بر کاهش نشانههای اضطراب فراگیر وکیفیت زندگی بیماران. پژوهشهای نوین روانشناختی (روانشناسی دانشگاه تبریز). 4 (15): 202-176. منابع لاتین : - Allanson. J., Mariani. J. (2000). Mind over virtal matter using neurofeedback rtiating. Lancaster of university. - Appel, J., & Appel, D. K. (2009). Mindfulness: Implications for Subestance Abuseand Addiction. International Journal of Mental Health and Addiction, 7, 506-512. - Arch, J. J., & Craske, M. G. (2010). Laboratory stressors in clinically anxious and non anxious individuals: The moderating role of mindfulness. Behaviour Research and Therapy, 48, 495-505. - Arriendel, W. A. (1991). correlative of assertiveness in Normal and clinical sample,A.Multidimen sional Approach. Behviorresearch andTherapy, 12, 153-182. - Bhat. P. (2010).Efficacy of alfa EEG Wave biofeedback in the management of anixity .indusatria psychiarty research journal .9(2):111-4. - Benson, H. (1975). The relation response. - Bishop, S. R. & etal (2004). Mindfulness: Aproposed operational definition. - Bogels, M., & Monsell, W. (2004). Attenthion Process in the Maintenance and Treatment of Social Phobia: hyper vigilance avoidance and self- focused attention. Clinical Psychology Review. - Borcoves, T. D., & Lyonfields, J. D. (1997). Worry: Thought suppression of emotional processing INH W. Krohome Cotfingen (E.D). Attention & Avoidance Newyork: Hgrefeand haber publisher. - Brown, K., & Riyan, R. (2003). The benefits of being present: Mindfulness: Theorical foundatios and evidence for its salutrary effects. - Barzegary. L, Yaghubi. H, Rostami.R, (2011). The effect of QEEG – gudided neurofeedback treatment in decreasing of ocd, Tehran. Procedia – social and bchavioral science 30 – 2659 – 2662. - Biriukova. E. V, TimofeerL. V, Mosolov. S. N. (2003). Clinical and neutopysiologicalafficay of neurofedback. Moscow. - Barzegary. L, Yaghubi. H, Rostami. R. .(2011). The Effect of QEEG_ gudidedneurofeedback treatment in decreasing of ocd ,Tehran. procedia_social and bchavioral science 30_2659_2662. - Biriukova. E. V, Timofeer, L. V, Mosolov. S. N. (2003). Clinical and neutopysiologicalafficay of neurofedback. moscow. - Biviukova, E. V, Timofeer, V, and Mosolov,S. N,(2005) .clinical and Neurophysiologic Efficacy OF Neuro feedback in the combined therapy of Anxiety Disorders Resistant to psychophavmacotherapy .European Neuro psychology ,15(2):162-163. - Brown, K. W., & Ryan, R. M. (2003). The Benefits of being present: Mindfulness & itsrolein psychologicol well- being. Jornal of personality & Social psychology, 84, 822-848. - Brown, K. W., Ryan, R. M., & Creswell, J. D. (2007). Mindfulness: Theorical foundation and evidence for is salutary effects. Psychological Inquiry, 18, 211-237. - Chen, H., Wang, Qiuhu, Chen, & Xinyin. (2001). School achievement and Social behaviors: A cross- lagged regression analysis. . Acta Psychologica Sincia, 33(6), 532-536. - Claxton, G. (2006). Mindfulness, Learning and the brain. journal of Rational- Emotive & Cognitive - Behavior Therapy, 23, 301-314. - Cown, D. M., Reibel, D., & Micozzi, M. C. (2010). Theaching Mindfulness: A Practical Guide for clinicians and Educators. New york Springer. - C.scott. W, Kaiser. D, Othmer. S, Sideroff. S. (2005). Effects of an ee g biofeedback protocol American. - Coben. R, Padalsky. I, (2002) Assessment _guided nerofeedback for autistic disorder. - Christopher A. Fisher ,M. A. (2010) .Anxiety Depression , and SLEEP. DisorDers : their Rela Relation ship and ReDrction with Neurotherapy . university of North texas . - Carolyn . y. CH RISTOPHER , go( 2004). Evidence. 13ased practice in biofeed back and neurofeedback . - Scott. C. W, Kaiser. D ,othmer.S , sideroff. S. (2005). Effects of on ee g biofeedback protocol American. - Coben. R , Padalsky. I, (2002). Assessment – guided nerofeedback for autistic disorder Clinical psychology science & practice .11(3), 230-24. - Demose, J. (2005) .Getting started with neurofeed back .Newyork: w.w.Norton and company . - E. ayers.M, (2000) neuropatways EEG imaging, Beverly Hills, California. - Egner. T. B, Gruzelier J. H. (2003) .Ecological validity of neuro feed back: modulation of slow wave EEG enhances musical performance. NeuroReport 14: 122- 1224. Dio : 70-109 / 000017756-200307010. - E.ayers. M, (2000) neuropatways EEG imaging ,Beverly hills, california. - Egner, T., Zechb, T., and Grozeliev , J.(2004) . The effect of neurofeed back training on the spectrul topography of the electroence phalogram. Clinical Neurophysiology , 175(30) , 2452-2460. - Fisher. (2006). The efficacy of psychological treatments for generalized anxiety disorder. In G. Psychological disorders: the orysassessment and treatment (pp.359-377) .Newyourk: jonn wiley and sons. - Fletcher, L., & Hyes, S. C. (2006). Relutional frame theory, acceptance and commitment therapy, and a functional analitic definition of mindfulness. Journal of Rational - Emotive & Cognitive - BehaviorTherapy, 23, 315-336. - German, C. K., Sigel, R. D., & Fultion, P. (2005). Mindfulness and Psychotherapy. New york: The Guilford Presl. - Goldenberg, D. L., Kaplan, K. H., Nadeau, M.G & et al (1994). A Controlled study of a stress- reduction, cognitive-behavioral treatment program in fibromyalgia.Journal of Muscuskeletal pain, 2, 53-66. - Zeliev, G, W., Egner,T. Vernon, D. (2006). Validating the efficacy of neuro feed back for optimizing per for mance . 156, pp.421-431. - Gvuzelive , J.H.and Egnev ,T,(2004) physiological self 0 regulation :n bio feed back and neuro feed back , oxford university press ,pp.197-219. - Gruzelier. J. H, Thompson.t , redding.E , randy. Rsteffert. T. (2013). Department of psychology university of Landon international journal of psychophysiology. Intpsy_10653:no of page 7. - Grossman, P., & etal. (2004). Mindfulness Based Stress Reduction and health benefits: A meta- analysis Journal of Psychosomatic Research, 57, 35-43. - Gunderson, J. G., & Hoffman, P. D. (2005). Understanding and Treating Borderline Personality Disorder: 4 Guide for Professionals and Familyies: WashingtoneDC. American Psychiateric Pablishing Inc. - Hayes, S. C. (2004). Acceptace and commitment therapy and the new behavior therapies. In S. C. Hayes,V.M. Follette, & M. M. Line han, Mindfulness and acceptance expanding the cognitive- behavioral traditional. New york: The Guilford Press. - Hayes, S. C., & Shenck, C. (2004). Operationalizing mindfulness without unnecessary attachments. Clinical Psychology:Sience and pratice, 11, 249-254. - Hsu, S. H., Grow, J., & Marlatt, A. G. (2008). Mindfulness and Addiction. In M Galanter, L A Kaskutas, & D Lagressa (Eds), Recent Developments in Alcohlism: Research on Alcoholism Anongmous and Spirituality in Addiction Recovery New york Springer, 229-250. - Hollander. E, Simeon. D, (2008). “Textbook of chirtry, anixtydisorder”. America, psychiatric, publishing, Inc. - Havdt, J. V. Kamiya, J. (1978). Anxiety change through electroencephalographic alpha feed back seen only in high alpha subjects. 201: 79-87. - Heimbery, R.G. (2002). Congitiv-e—behavioral therapy for social anxiety disorder. Curvent status and future dirictions. Society of Biological psychiatry, 7:707-108. - Hammond, D. (2005a). Neure Feed back treatment of depression and anxiety .journal of Adult Development .12(2/3), 131-1377. - Hammond, D. (2077). What is neure feed back: an uplate.joornal of weore therax, 15(7) 1305-336. - Hammond, D.c. (2004) .treatment of the obsessional subtype of obsessive compulsive disorder with neuro feed back .Biofeedback, 32, 2-12. - Hammond, D. And Kivk, z. (2007) .negative effects and the need for standards of practice in neurofeed back. Biofeed back, 35 (4), 139-145. - Hammond, D. (2005-6). Neuro Feed back with anxiety and affective disorders. Child and A adolescent psychiatric clinics of North nmerica, 14.105-123. - Hollander .E; Simeon.D, (2008). Textbook of chirtry, anixtydisorder". America, psychiatric, publishing, inc - K. miles. R, J. R. G, Olive. J, (2002). Graphical neufeedback newengland. 03824. - Kabatzinn, J., Massion, M. D., Kristeller, J., Peterson, L.G., Fletcher. K. E., Pbert, L., et al. (1992).Effectiveness of a meditation-based stress reductionprogram in the treatment of anxiety disorders.American Journal of Relationship Enhanceme. - Karimi. M, Haghshenas. S, Rostami. R, (2011). Neurofeedback and autism speactrum. Tehran. Procedis social and behavioral sviences, 30(2011) 1472_1475. - Kaisev, D.A.and Othmev, S. (2000). Effect of neurofeed back on variables of attention in a large multicentrtrial, journal of neuro therapy, 4(7): 5-25. - Kennerley, H. (1995). Managing anxiety: Atraining manual. (Znd. Ed.) Oxford medical publications . - K. Miles. R, J.r.G, olive.J , (2002). Graphical neufeedback, Newengland. 03824. - Kabat-Zinn , J. , Massion , M. D., Kristeller, J., Peterson, L. G., Fletcher. K. E. Pbert, L, .etal. (1992). Effectiveness of a meditation-based stress reductionprogram in the treatment of anxiety disorders.American Journal of Relationship Enhanceme. - Karimi, M , haghshenas, S , rostami. R , (2011). Neurofeedback and autism speactrum. Tehrn.Procedis social and behavioral sviences 30(2011) 1472-1475. - Kabat-Zinn, J. (2003). Mindfulness-based interventions in context: past, present,and fature. Clinical Psychology:Sience and pratice 10, 149-156. - Lazarus, S&S. Fulkman (1984), Stress Appriasal and Coping, NewYork. Springer. - Lee, J., Semple, R. J., Rosa, D., & Miller, L. (2008). Midfulness- based Cognitive Therapy for children: Results of a Pilot Study Journalof Cognitive Psychotherapy: An International Quarterly 22, 15-28. - Longer, E. J., & Moldoveanu, M. (2000). The Construct of Mindfulness. Journal of Social Issues, 56(1-9). - Longer, E. J., & Moldoveanu, M. (2000). Mindfulness research and The future. Journal of Social Issues 56, 129-139.- - Lecomte, G. Juhel , J.(2011) The Effects of weuro feed back . Training on nemery per for mance in Elderity subjects. Scientific race arch. - Moradi.A, Pouladi.F, Pishva.N , Rezaei.B , torshabi. M, alammehrjerdi . Z. (2011).Treatment of anixity disorder with neurofeedback. Tehran. Procedia– social and behavioral sciencese (2011) 103-107. -Moore , N. ( 2000) .Areview of EEG biofeedback treatment of anoxiety disorders . clinical Electroencephologuphy , 31(7), 7-6. -Moore,N.(2005). The neure feeback of anxiety disorders . jornal of Adult Development , 12(2/3): 747-154. - Moradi , A,pouladi , F, and Pishva, N. (2077). Treatment of anxiety disorder with neurofeed back : lase study . social and Behavioral screnes , 30 (5): 703-707. - Moradi. A ,pouladi. F ,pishva.N , Rezaei.B , torshabi. M, Alammehrjerdi. Z, (2011). Treatment of anixity disorder with neurofeedback. Tehran. Procedia -social and behavioral sciencese (2011)103_107. - Miller, A. L., Ratus, J. H., & Linehan, M. (2007). Dialectical Behavior Therpy with Suicidal Adolescents. New york: The Guilford Press. K. (2003). Neurofeedback in psychological practice.profestional psychology. Reserch and practice , 6 (34)، .652_656. - Noyes, R., & Saric, R. H. (1998). The Anxity Disorders Combridge: CombridgeUniversity Press. - Persell, L. P & Berwick, P. T. (1947). The effect of assertiveness training on self consept & anxiety. Archive of General Psychology, 31, 45-54. - Rang wang.J ,Hsiel. s (2013). Clinical neurophysiology, neurofeedback for working memory, cognitive electrophysiology, kurg, university Taiwan. - Raymonda J , Varneya G. Parkinsonb A.L.,. Gruzelier.J.H. (2005). The effects of alpha/theta neurofeedback on personality and mood. Cognitive Brain Research 23, 287– 292 - Staufenbiel, S.M., Brouwer, A. M , Keizer. A. W, vanwouwe, N.C., (2013). Biologycalpsychology, Journal no page ,united states. Biopsy-6750: no of page 12. - Suryu. Ch, Heen. M, Cheolna.Y.J, Soohan. Y, Heekim. K ,Woonpark . P, (2002). Aportableneurofeedback system and eegmetode.repablic of korea. - Sterman, M. B. (2000). Basic Concepts and Clinical Findings in the Treatment of Seizure Disorders with EEG Operant Conditioning. Clinical Electroencephalography, 31(1), 45-55.  - Staufenbiel,S.M., Brouwer, A. M , Keizer. A. W ,vanwouwe ,N. C., (2013). Biologycal psychology, journal no page ,united states. biopsy_6750:no of page 12. - Suryu.ch, heen. m ,cheolna.Y.J ,soohan.Y ,heekim.K ,woonpark . P, (2002). Aportableneurofeedback system and eegmetode.repablic of Korea. - Vanathy, s. Sharma. p. and kumar . k. (1998) the efficacy of alpha and theta neuro feed back in treat ment of generalized unxiety disorder. Indian journal of clinical psychology, 25(2), 136-143. - Vernon .D. J.(2005). Can Neurofeedback training enhance performance: an evaluation of the evidence with implications for future versearch. 30.347-364. - Venneman ,J. A. (1997). Effects of therapy and EEGbiofeed back on brainwave synchotey medical psychotherapy . 4, 67-70.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته