مبانی نظری سلامت اجتماعی ، ابعاد و شاخص های آن

مبانی نظری سلامت اجتماعی ، ابعاد و شاخص های آن (docx) 70 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 70 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مبانی نظری سلامت اجتماعی برای مفهوم «سلامت اجتماعی» میتوان دو سطح در نظر گرفت. یکی «سطح کلان» که دربر دارندهی شاخصهای سلامت جامعه است و در این معنا سلامت اجتماعی را می توان معادل «جامعه ی سالم» در نظر گرفت که در آن شاخصهایی چون میزان فقر، آموزش، جرم، آلودگی های زیست محیطی، آزادیهای مدنی و غیره را می توان برای کل جامعه در نظر گرفت و سطح دیگر، «سطح خرد» است که به بررسی سلامت اجتماعی فردی با شاخصهایی چون میزان ارتباطات و تعاملات فردی، مهارت های اجتماعی، سازگاری، انطباق با محیط و غیره می پردازد. سطح اول به سلامت اجتماعی جامعه و دومی به سلامت اجتماعی افراد نظر دارد. 2-2-1- مفهوم سلامت اجتماعی فردی مفهوم سلامت اجتماعی، مفهومی است که در کنار ابعاد جسمی و روانی سلامت، مورد توجه قرار گرفته است. بلوک و برسلو (1971) برای اولین بار در پژوهشی به مفهوم سلامت اجتماعی می پردازند. آن ها سلامت اجتماعی را با «درجه ی عملکرد اعضای جامعه» مترادف کرده و شاخص سلامت اجتماعی را ساختند. آن ها تلاش کردند تا با طرح پرسش های گوناگون در ابعاد جسمی، روانی، اجتماعی سلامتی فردی، به میزان فعالیت و عملکرد فرد در جامعه برسند. این مفهوم را چند سال بعد دونالد و همکارانش در سال 1978 مطرح کردند و استدلال آن ها این بود که سلامت، امری فراتر از گزارش علایم بیماری، میزان بیماری ها و قابلیت های کارکردی فرد است. آن ها معتقد بودند که رفاه و آسایش فردی امری متمایز از سلامت جسمی و روانی است. بر اساس برداشت آنها سلامت اجتماعی در حقیقت هم بخشی از ارکان وضع سلامت محسوب می شود و هم میتواند تابعی از آن باشد (به نقل از امینی رارانی، 1389). طبق نظر کییز، حلقهی مفقوده در تاریخچهی مطالعات مربوط به سلامت، پاسخ به این سؤال است: آیا ممکن است افراد، کیفیت زندگی و عملکرد شخصی خود را بدون توجه به معیارهای اجتماعی، ارزیابی کنند؟ کییز در پاسخ به این سؤال، مفهوم سلامت اجتماعی را به عنوان یکی از ابعاد سلامت مطرح میکند. طبق تعریف وی سلامت اجتماعی عبارت است از: ارزیابی و شناخت فرد از چگونگی عملکردش در اجتماع و کیفیت روابطش با افراد دیگر، نزدیکان و گروههای اجتماعی که عضو آنهاست (کییز، 2004). لارسن (1996) سلامت اجتماعی را به عنوان ارزیابی فرد از کیفیت روابطش با خانواده، دیگران و گروههای اجتماعی تعریف میکند و معتقد است که مقیاس سلامت اجتماعی، بخشی از سلامت فرد را می سنجد که نشانگر رضایت یا نارضایتی فرد از زندگی و محیط اجتماعی است و در واقع شامل پاسخ های درونی فرد (احساس، تفکر و رفتار) میشود. به طور ضمنی، مفهوم سلامت اجتماعی کمتر شبیه به ابعاد جسمی و روانی سلامت است؛ اما در کنار سلامت جسمی و روانی، این نوع از سلامت نیز یکی از سه رکن اساسی اکثر تعریف های سلامتی است. تا حدودی این بدین دلیل است که سلامت اجتماعی هم به ویژگی های جامعه بر می گردد و هم به خصوصیات افراد. جامعه زمانی سالم است که فرصت و دسترسی برابر برای همه به خدمات و کالاهای اساسی وجود داشته باشد تا افراد جامعه به عنوان یک شهروند، عملکرد کاملی داشته باشند. نشانگرهای سلامت جامعه، ممکن است شامل عمل به قانون، برابری در ثروت، مشارکت در تصمیم گیری و سطح سرمایه ی اجتماعی باشد. سلامت اجتماعی افراد به سطح رفاه و آسایش در رابطه با چگونگی بودن در کنار دیگران، چگونگی واکنش افراد دیگر با فرد و چگونگی تعامل فرد با نهادهای اجتماعی و آداب و رسوم اجتماعی اشاره دارد. مطالعهی مربوط به سلامت با استفاده از مدلهای زیستی، بیشتر بر وجه خصوصی از سلامت تأکید دارند؛ ولی افراد در درون ساختارهای اجتماعی و ارتباطات، قرار دارند و با چالش ها و تکالیف اجتماعی بی شماری رو به رو هستند. کییز (2004) معتقد است بهداشت روانی، کیفیت زندگی و عملکرد شخصی فرد را نمیتوان بدون توجه به معیارهای اجتماعی، ارزیابی کرد و عملکرد خوب در زندگی چیزی بیش از سلامت روانی، هیجانی و شامل تکالیف و چالشهای اجتماعی است. سلامت هیجانی بیانگر رضایت و عاطفهی مثبت فرد در ارتباط با زندگی به معنای کلی (نه فقط زندگی اجتماعی) است. ابعاد سلامت روانی یک بازتاب درونی از سازگاری فرد و دیدگاهش نسبت به زندگی را بیان میکند. تنها یکی از 6 بعد سلامت روان (روابط مثبت با دیگران)، بیانگر توانایی برقراری و حفظ روابط صمیمی و اطمینان بخش بین فردی است؛ لذا در حالی که سلامت روانی و هیجانی بیانگر بعد خصوصی و شخصی ارزیابی های عملکرد فرد است، سلامت اجتماعی بیشتر به ابعاد اجتماعی و عمومی که افراد توسط آن عملکردشان را در زندگی ارزیابی می کنند، توجه دارد. ابعاد سلامت اجتماعی در مقایسه با بهداشت روانی و هیجانی، ممکن است کمتر بیانگر بهداشت روانی فرد باشند؛ اما تعریف کلی سازمان بهداشت آمریکا از بهداشت روانی، شامل ابعاد خاصی از قبیل فعالیت های پربار، روابط بالنده و توان انطباق با تغییرات می شود که همگی بیانگر ارتباط کامل فرد با اجتماع و زندگی اطرافش است (کییز، 2004). از نظر تجربی، مفهوم سلامت اجتماعی ریشه در ادبیات جامعه شناسی ناهنجاری و بیگانگی اجتماعی دارد، اما مطابق مدل سلامت، نبود ناهنجاری و بیگانگی اجتماعی، دلیلی کافی برای وجود سلامت اجتماعی جامعه نیست. کییز (1998) در یک تحلیل عاملی گسترده یک مدل 5 بعدی قابل سنجش از سلامت اجتماعی ارائه داد. طبق این ابعاد، فرد سالم از نظر اجتماعی زمانی عملکرد خوبی دارد که اجتماع را به صورت یک مجموعه ی معنادار، قابل فهم و دارای نیروهای بالقوه برای رشد و شکوفایی بداند. احساس کند که متعلق به گروه های اجتماعی است و خود را در اجتماع و پیشرفت آن شریک بداند. محتوای مقیاس سلامت اجتماعی، طیف مثبتی از ارزیابی تجارب فرد در جامعه است. این مقیاس جدید با مقیاس های سلامت اجتماعی بین فردی (مثل پرخاشگری و حمایت اجتماعی) و سطح اجتماعی (مثل فقر و جایگاه اجتماعی) تفاوت دارد. جدول 2-1: ساختارهای سلامت اجتماعی با توجه به سطوح تحلیل و پیوستار اندازه گیری سطوح تحلیلپیوستارفردیبین فردیاجتماعیمنفیبیگانگی و ناهنجاری اجتماعیپرخاشگری و ناآشنایی با قوانین مدنیفقر، خودکشی و جرممثبتابعاد سلامت اجتماعیمبادله ی انواع اعتماد و حمایت اجتماعیسرمایه ی اجتماعی و کارآمدی (کییز و شاپیرو، 2004) حالت سلامتی در سطح جامعه را به وسیله ی نشانگرهایی مانند میزان مرگ، میزان میرایی شیرخواران و امید به زندگی می توان سنجید. مطلوب آن است که هر بخش اطلاعات به تنهایی و یا به صورت مرکب، قابل استفاده باشد و ترکیب آن ها امکان تهیه ی نمای کامل تر وضع سلامت افراد و جوامع را فراهم می آورد (پارک و پارک،1380). 2-2-2- ابعاد سلامت اجتماعی فردی 2-2-2-1- انسجام اجتماعی انسجام اجتماعی، ارزیابی فرد از کیفیت روابطش در جامعه و گروههای اجتماعی است. فرد سالم، احساس میکند که بخشی از اجتماع است و خود را با دیگرانی که واقعیت اجتماعی را میسازند، سهیم میداند. از دیدگاه دورکیم (به نقل از کییز، 1998) سلامت و یگانگی اجتماعی، روابط افراد را با یکدیگر از طریق هنجارها منعکس می کند. مفهوم انسجام اجتماعی در برابر بیگانگی و انزوای اجتماعی قرار می گیرد؛ بیگانگی اجتماعی یعنی شکاف بین فرد و اجتماع. بیگانگی یعنی مردود شمردن اجتماع و باور به اینکه اجتماع، ارزش های شخصی و شیوه های زندگی فرد را منعکس نمی کند. انزوای اجتماعی یعنی شکستن روابط حمایتگر شخصی؛ بنابراین فردی که از انسجام اجتماعی برخوردار است، نسبت به اجتماع خود احساس نزدیکی می کند و گروه اجتماعی خود را منبعی از آرامش و اعتماد می داند. 2-2-2-2- پذیرش اجتماعی افرادی که این بعد از سلامت را دارند، اجتماع را به صورت مجموعه ای از افراد مختلف، درک می کنند و به دیگران به عنوان افراد با ظرفیت و مهربان، اعتماد و اطمینان دارند. معتقدند که مردم می توانند ساعی و مؤثر باشند. این افراد، دیدگاه مطلوبی نسبت به ماهیت انسان دارند و با دیگران احساس راحتی می کنند. پذیرش اجتماعی مصداق اجتماعی «پذیرش خود» (یکی از ابعاد سلامت روان) است. در پذیرش خود فرد نگرش مثبت و احساس خوبی در مورد خود و زندگی گذشته اش دارد و با وجود ضعف ها و ناتوانایی هایی که دارد، همه ی جنبه های خود را می پذیرد. در پذیرش اجتماعی، فرد اجتماع و مردم آن را با همهی نقص ها و جنبه های مثبت و منفی باور دارد و می پذیرد. 2-2-2-3- مشارکت اجتماعی مشارکت اجتماعی، باوری است که طبق آن، فرد خود را عضو مهمی از اجتماع می داند و تصور میکند چیزهای ارزشمندی برای عرضه به جامعه دارد. مشارکت اجتماعی مشابه با بعد هدف در زندگی (داشتن باورهایی که به زندگی هدف می دهند)، در مقیاس سلامت روان است. مشارکت اجتماعی همچنین نزدیک به مفاهیم مسئولیت پذیری و خودکارآمدی است. خودکارآمدی یعنی اینکه فرد میتواند رفتارهای معینی را انجام داده و مقاصد خاصی را به اتمام برساند. مسئولیت اجتماعی یعنی ایجاد تعهدات شخصی در ارتباط با اجتماع. بنابراین از مجموع این دو مفهوم، مشارکت اجتماعی پدید میآید. مشارکت اجتماعی یعنی چه میزان فرد احساس می کند که آنچه انجام میدهد، در نظر اجتماع ارزشمند و در رفاه عمومی مؤثر است؟ 2-2-2-4- انطباق اجتماعی انطباق اجتماعی درک کیفیت، سازماندهی و عملکرد دنیای اجتماعی فرد است. فرد سالم از نظر اجتماعی سعی دارد تا در مورد دنیای اطراف خود بیشتر بداند. روزانه وقایع بی شماری اتفاق میافتد که می توانند مثبت یا منفی، غیر منتظره یا قابل پیشگویی، شخصی یا عمومی باشند. این وقایع چالشهای پیش روی افرادی است که سعی بر درک دنیای پیچیده و شلوغ اطرافشان دارند. افراد سالم، علاقمند به طرح های اجتماعی بوده و احساس می کنند قادر به فهم وقایع اطرافشان هستند. خود را با تصور اینکه در حال زندگی در یک دنیای متکامل و عالی هستند، فریب نمی دهند و خواستهها و آرزوهایشان را برای فهم و درک زندگی ارتقاء میبخشند. انطباق اجتماعی معادل اجتماعی مفهوم «تسلط بر محیط» در مقیاس سلامت روان است. تسلط بر محیط، یعنی احساس صلاحیت و توانمندی برای مدیریت محیط پیچیده و انتخاب یا خلق زمینه های مناسب شخصی، انطباق اجتماعی متضاد پوچی و بی معنایی و در مجموع، تصور دنیا به صورت منطقی، هوشمند، قابل درک و قابل پیش بینی است. 2-2-2-5- شکوفایی اجتماعی شکوفایی اجتماعی عبارت از ارزیابی توان بالقوه و مسیر تکاملی اجتماع است و باور به اینکه اجتماع در حال یک تکامل تدریجی است و توانمندی های بالقوه ای برای تحول مثبت دارد که از طریق نهادهای اجتماعی و شهروندان، شناسایی می شود. افراد سالم در مورد شرایط آینده ی جامعه امیدوار و قادر به شناسایی نیروهای جمعی هستند و معتقدند که خود و سایر افراد از این نیروها و تکامل اجتماع سود می برند. شکوفایی اجتماعی معادل مفهوم «رشد شخصی» در پارادایم سلامت روانی است. فردی که از رشد شخصی برخوردار است، باور دارد که خود سازنده ی سرنوشت خویش است و خود را در حال تحول مستمر و دارای نیروهای بالقوه می داند که تلاش می کند تا این نیروها را شکوفا کند و از تجارب جدید نیز استقبال می کند. شکوفایی اجتماعی یعنی باور به اینکه فرد، سرنوشت خویش را در دست دارد و به مدد توان بالقوه اش مسیر تکاملی را کنترل می کند (کییز و شاپیرو، 2004). 2-2-3- شاخصهای سلامت اجتماعی جامعه مطالعات و بررسیهای انجام شده در زمینهی سلامت اجتماعی جامعه بیشتر به تعریف «جامعهی سالم» و ویژگی های آن اشاره داشته است و در این رابطه شاخصها و نشانگرهای بسیاری تعریف و عملیاتی شدهاند که در ادامه به آنها اشاره میکنیم. 2-2-3-1- شاخص سلامت اجتماعی فوردهام دکتر مارک میرینگوف (1996) از انیستیتو «نوآوری در سیاست اجتماعی» دانشگاه فوردهام برای سنجش سلامت اجتماعی ابزاری به نام شاخص سلامت اجتماعی طراحی کردند. این شاخص، سالانه اندازهگیری و به صورت یک کمیت عددی گزارش میشود و تغییرات آن در امریکا از سال 1970 به بعد بررسی میشود. میرینگوف می گوید متوجه شدم که ایالات متحدهی امریکا در میان کشورهای صنعتی، تنها کشوری است که گزارش های اجتماعی را تولید و منتشر نمیکند؛ اما در مقابل وضع اقتصادی کشور را با استفاده از شاخصهای گوناگون بهتر از هر کشور دیگری بازگو میکند. ما شرایط اقتصادی کشورمان و دست کم جنبه هایی از آن را که مدنظر قرار داده ایم، برایمان کاملاً شفاف و ملموس است؛ اما وقتی که به عنوان یک ملت از خود سؤال می کنیم که چگونه به این روندها دست پیدا می کنیم، پاسخ را فقط در مفاهیمی می یابیم که خود برگزیده ایم و آن هم معمولاً در مفاهیم اقتصادی خلاصه میشود. با توجه به کمبودی که از نظر شاخصهای اجتماعی در ایالات متحده به چشم میخورد و با توجه به تأکیداتی که جامعه شناسان و متخصصان امور اجتماعی، همانند میرینگوف ابراز داشتند، مؤسسه ی نوآوری در سیاست اجتماعی فوردهام در چند سال گذشته برای نشان دادن سلامت اجتماعی ایالات متحده، شاخصی را طراحی کرده و هر ساله منتشر می کند. این شاخص با فراهم آوردن مجموعه ی متنوعی از نشانگرهای اجتماعی در قالب یک سیستم پیچیده و ابداع یک نشانگر ترکیبی که معرف سلامت اجتماعی است، می رود تا در کنار شاخص های اقتصادی جای خود را در سیاستگذاری ها باز کند. شاخص سلامت اجتماعی، یک معیار عملکرد در نظر گرفته می شود که 16 نشانگر اجتماعی را در سنین مختلف و در هر سال ارزیابی می کند. این نشانگرها شامل: کودکان: میزان مرگ و میر شیرخواران سوء استفاده از کودکان فقر کودکان جوانان: خودکشی نوجوانان مصرف مواد مخدر ترک تحصیل در دبیرستان بزرگسالان: بیکاری میانگین درآمد هفتگی پوشش بیمه ی درمانی سالمندان: 10- فقر در دوران سالمندی 11- هزینه های درمانی غیر بیمه ای و برای تمامی سنین: 12- قتل 13- مرگ و میر جاده ای ناشی از مصرف الکل 14- پوشش بن مواد غذایی 15- دسترسی به مسکن 16- نابرابری درآمدی این شاخص از «سال الگو» استفاده می کند تا بتواند یک معیار عملکرد را فراهم کند؛ به عبارت دیگر، در یک دوره ی زمانی معین بهترین و بدترین سال انتخاب میشود و شاخص مورد نظر برای هر سال از این دوره با این دو سال بهتر و بدتر مقایسه می شود. این شاخص به گونهای طراحی شده که حاصل محاسبات برای بهترین سال حدود 100 و برای بدترین سال، عدد صفر را نشان می دهد. به عبارت دیگر، شاخص مورد نظر بین صفر تا 100 متغیر خواهد بود. این شاخص با اندکی تغییر در کانادا استفاده میشود؛ به طوری که از 16 نشانگر استفاده شده در امریکا، یکی از نشانگرها به دلیل پوشش همگانی بیمهی خدمات بهداشتی این کشور، حذف و 15 نشانگر دیگر مورد محاسبه قرار می گیرند؛ البته به جای نشانگر پوشش بن مواد غذایی در کانادا از نشانگر تعداد دریافت کنندگان خدمات رفاهی استفاده میشود. 2-2-3-2- شاخص سلامت اجتماعی ادمونتون شاخص سلامت اجتماعی ادمونتون شامل 15 نشانگر است که سلامت اجتماعی را میسنجد. شورای طرح ریزی اجتماعی ادمونتون نشانگرهای سال 1993 را به عنوان سال پایه معرفی کرد تا مبنای مقایسهای سال های دیگر قرار گیرد. نشانگرهای شاخص سلامت اجتماعی ادمونتون به قرار زیر هستند: 1. امید به زندگی این نشانگر، امید به زندگی زنان و مردان را در یک اندازه ی ترکیبی واحد ترکیب می کند. برای دستیابی به یک امید به زندگی بدون جهت گیری، از یک میزان وزن داده شده از مردان و زنان شهر در طی دو سال (1994-1992) استفاده شد. 2. مرگ های زودرس مرگهای زودرس مرگ هایی هستند که قبل از سن 75 سالگی رخ می دهند. ناهنجاریهای مادرزادی، جراحتها و عوارض نامطلوب، خودکشیها، بیماریهای قلبی، سرطان و سکتهی مغزی همگی میتوانند موجب مرگ زودرس شوند. 3. نوزادان کم وزن نوزادانی که هنگام تولد کمتر از 2500 گرم وزن داشته باشند، کم وزن محسوب میشوند. افزایش نوزادان کم وزن اغلب با فقر و بهداشت ناکافی، عوارض نورولوژیک، عوارض هنگام تولد و رشد کم کودکان و مرگ زودرس ارتباط دارد. 4. نرخ زایمان در سنین نوجوانی نوجوانانی که زایمان را تجربه میکنند، اغلب در چرخه ی فقر قرار می گیرند و به برنامه های حمایت اجتماعی وابسته می گردند که برای جامعه هزینه های فراوانی را در پی خواهد داشت. نرخ زایمان در سنین نوجوانی، نرخ زایمان در دختران 15 الی 19 ساله در هر 1000 نفر است. 5. نرخ خودکشی خودکشی احتمالاً می تواند بیان نهایی فقر بهداشت روانی با بیماری روانپزشکی باشد. عوامل اقتصادی- اجتماعی بر نرخ خودکشی تأثیر دارند. 6. تماس برای حمایت در زمان بحران تعداد تماسهایی که با خودکشی مرتبط هستند و دیگر تماسهای بحرانی نشان دهندهی تعداد افرادی است که از اضطراب و ناامیدی حاد رنج میبرند. تماس گیرندگان در زمانی که حمایتی نمی شوند و یا حمایتهای دوستان و خانواده را نمی پذیرند، کمک بیرونی را جستجو میکنند. تعداد تماس ها به ازای هر 000/100 نفر محاسبه می شود. 7. بروز بیماریهای جنسی بروز بیماریهایی از قبیل سفلیس و سوزاک، یکی از نشانگرهای بهداشت فردی است که ابتلا به آن به ازای هر 000/100 نفر محاسبه میشود. 8. تعداد پروندههای رفاه کودک تعداد پروندههای فراوان، نشانگر بحران در خانواده است. کودکان تحت مراقبت در طی دوره ی زندگی اغلب دچار مشکلات متعددی میشوند و هزینه های طولانی مدتی را متوجه جامعه میکنند. تعداد پرونده ها به ازای هر 000/100 نفر محاسبه میشود. 9. استفاده از بانک تغذیه افزایش در استفاده از کمکهای تغذیهای (بانک تغذیه) نشان دهندهی افزایش تعداد افرادی است که در فقر حاد زندگی میکنند و در تأمین نیازهای اساسی، ناتوان هستند. تعداد مواد به ازای هر 000/100 نفر محاسبه می شود. 10. درصد خانواده هایی که با درآمد پایین زندگی می کنند این درصد نشان می دهد که چه میزان از درآمد متوسط خانواده برای غذا و پوشاک و مسکن هزینه می شود. 11. خانواده های تک والد خانوادههای تک والدی به خصوص آن هایی که زن، سرپرست خانواده است، درآمد کمتری نسبت به سایر خانوادهها داشته و به احتمال بیشتری به کمک های عمومی وابسته هستند. درصد این خانواده ها نسبت به کل خانوادههای با دو سرپرست، محاسبه میشود. 12. نرخ ورشکستگی فردی این نشانگر بیانگر سلامت اقتصادی عمومی افراد و خانواده هاست. درصد ورشکستگی فردی به ازای هر 1000 نفر محاسبه میشود. 13. نرخ جرایم مالی بروز جرایم مالی بر احساس امنیت در خانه و محل کار ما تأثیر می گذارد. نرخ جرایم مالی تعداد کل جرایم به ازای هر 000/100 نفر است. 14. بروز خشونت بروز جرایم خشونت علیه افرد بر احساس امنیت فردی ما تأثیر می گذارد. نرخ جرایم منجر به خشونت، تعداد کل جرایم گزارش شده به ازای هر 000/100 نفر است. 15. گزارشهای خشونت خانگی گزارشهای خشونت خانگی، نشانگر تجربه ی فردی امنیت برای اشخاص در منازل آن هاست. این نشانگر، تعداد بروز خشونت های خانگی گزارش شده به پلیس را نشان میدهد (شریعتی، 1385). 2-2-3-3- شاخص مشکل اجتماعی آلبرتا این شاخص در کانادا و با ارزیابی 10 مشکل اجتماعی عمده، به صورتی معکوس به بررسی سلامت اجتماعی افراد می پردازد. نشانگرهای شاخص آلبرتا به قرار زیر است: خودکشی : خودکشی ها در صد هزار نفر جمعیت الکلیسم: الکلی ها در صد هزار جمعیت افراد 20 سال و بالاتر بیماری های مربوط به الکل: جداسازی بیمارستانی در صد هزار جمعیت 20 سال و بالاتر به علت تشخیص مربوط به الکل (اولیه و ثانویه) قتل: قتل ها در صد هزار جمعیت سوء قصدهای نافرجام: سوء قصدهای نافرجام در صد هزار جمعیت تجاوز غیر جنسی: تجاوز غیر جنسی در صد هزار جمعیت سرقت: سرقت در صد هزار جمعیت تجاوز جنسی: تجاوز جنسی در صد هزار جمعیت آدم ربایی: آدم ربایی در صد هزار جمعیت 10 - رفاه کودک: تعداد پرونده ها در صد هزار جمعیت 2-2-3-4- مقیاسهای برگزیدهی ساختار اجتماعی این مقیاس دارای 16 نشانگر به ترتیب زیر است: بیکاری: درصد نیروی کاری که شاغل نیست ترک تحصیل از دبیرستان: عدم گواهی فارغ التحصیلی دبیرستان والدین تنها: خانواده های تک والد در هر صد خانواده بعد خانوار: متوسط تعداد افراد هر خانواده درصد سن خطر: درصد جمعیت 15 تا 44 سال درصد بزرگسالان مجرد: درصد جمعیتی که هرگز ازدواج نکرده اند درصدهای تولدهای نامشروع: تولدهای خارج از پیوند زناشویی به صورت درصدی از تولدهای زنده درصد افراد بدون مذهب: درصد افرادی که هیچ پیوند مذهبی را گزارش نمی کنند درآمد پایین: میزان بروز درآمد پایین 10- درصد درجه ی دانشگاهی: درصد افراد بالای 15 سال دارای درجه ی دانشگاهی 11- درصد بومیان: درصد جمعیتی که خود را بومی معرفی می کنند 12- درصد مهاجران: درصد جمعیت مهاجر 13- کودکان خانواده: کودکان هرگز ازدواج نکرده در خانه بر پایه ی سرشماری خانواده 14- طلاق: درصد جمعیت بالای 15 سال که طلاق گرفته اند 15- زایمان دوره ی نوجوانی: تولدهای زنده برای مادران 19-15 ساله در هر هزار تولد زنده 16- مهاجرت: مهاجران خارجی در طی یک سال به صورت درصدی از جمعیت. 2-2-3-5- شاخص آسایش و رفاه اجتماعی ورمونث مفهوم آسایش و رفاه اجتماعی در افراد گوناگون، متفاوت است؛ برای نمونه در مورد کودکان، امنیت و آرامشی که از سوی پدر و مادر فراهم می شود. برای افراد بالغ، اطمینان از تولید کننده نبودن، ادامه ی یادگیری مهارت های جدید برای داشتن امنیت اقتصادی و داشتن احساس افتخار. برای معلولان، ساختن و کامل کردن استعدادها. برای سالمندان، ادامه ی ارتباط و نزدیکی با کسانی که دوستشان دارند و برای همه ی افراد: سلامت، بهداشت آب و هوا، فرصتهایی برای تفریح و به دست آوردن آنچه برایش ارزش قائلیم. این شاخص میتواند برخی راههای عینی برای دستیابی به پیشرفت رفاه و رفاه اجتماعی شهروندان را نشان دهد و برای راهنمایی و هدایت مدیر یک برنامه، قانون گذار، شهروند و ... کاربرد دارد. این شاخص در برگیرندهی 17 نشانگر است که مانند شاخص سلامت اجتماعی برای هر سال، کمیتی عددی را نشان می دهد. این شاخص از ترکیب متغیرهای گوناگون از جمله متغیرهای بهداشتی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی به دست می آید. نشانگرهای این شاخص به شرح زیر است: درصد تولد با تأخیر یا تولدهایی که با بی مراقبتی، صورت گرفته است. درصد شیرخواران با وزن کم به هنگام تولد درصد مادران با تحصیلات کمتر از 12 سال درصد تولدهای تک والدی میزان مرگ و میر شیرخواران میزان فقر کودکان میزان طلاق میزان دانش آموختگان دبیرستانی درصد زایمان در دوران نوجوانی 10- درصد دانش آموزان دبیرستانی که ادامه تحصیل داده اند 11- درصد بیکاران جوان 12- میزان فقر 13- درآمد سرانه 14- میزان جرم ناشی از خشونت 15- میزان جرایم مالی 16- میزان خودکشی 17- میزان نگهداری بیماران روانی در مؤسسات (شریعتی، 1385). 2-2-3-6- شاخص کیفیت زندگی نشریهی زندگی بین المللی از سال 1984 تاکنون شاخصی را در ارتباط با کیفیت زندگی کشورهای جهان ارائه میدهد. این شاخص، کیفیت زندگی را در 194 کشور در سراسر جهان به صورت سالانه رتبه بندی میکند. کشورها در این بررسی، امتیازی از 100 در 9 نشانگر مختلف میگیرند که میانگین آنها امتیاز نهایی کیفیت زندگی را به دست میدهد. این 9 نشانگر عبارتند از: هزینههای زندگی (بر حسب دلار امریکا)، فرهنگ و اوقات فراغت، اقتصاد، محیط زیست، آزادی، سلامت، زیر ساخت ها، خطرپذیری و ایمنی و وضعیت آب و هوا. این شاخص با استفاده از داده هایی از طیف متنوعی از منابع مختلف مانند سازمان بهداشت جهانی گرفته تا نشریه ی اکونومیست تهیه می گردد؛ اما امتیازات محاسبه شده با استفاده از قضاوت ذهنی خبرنگاران محلی قابل اصلاح و تعدیل است. شاخص هزینهی زندگی نشان می دهد که زندگی با بهترین استانداردهای تعریف شده برای آن، چه میزان هزینه در بر دارد. یکی از عوامل اندزه گیری هزینه ی زندگی، نرخ مالیات بر درآمد هر کشور است. برای تعیین رتبهی وضعیت اقتصادی هر کشور نرخ بهره، تولید سرانه، نرخ رشد محصول ناخالص داخلی؛ نرخ تورم و محصول ناخالص مالی سرانهی آن کشور در نظر گرفته میشود. برای تعیین رتبهی محیط زیست، پراکندگی جمعیت در هر کیلومتر مربع، نرخ رشد جمعیت، تولید سرانهی گازهای گلخانه ای و درصدی از کل زمین های حفاظت شده مورد بررسی قرار میگیرد. شاخص آزادی نیز بر حقوق سیاسی مردم کشور و آزادی های مدنی تأکید دارد. برای رتبه بندی بهداشت و سلامت، تعداد تخت های بیمارستانی برای هر هزار نفر، درصد دستیابی به آب سالم، امید به زندگی، نرخ مرگ و میر نوزادان و هزینه های عمومی بهداشت و درمان به عنون درصدی از محصول ناخالص داخلی هر کشور ملاک سنجش قرار می گیرد. به منظور سنجش، وضعیت آب و هوا، میانگین سالانه ی مقدار بارش، دما و خطرپذیری در برابر بلایای طبیعی مورد بررسی قرار میگیرد (سجادی و صدرالسادات، 1388). شرح و وزنهای در نظر گرفته شده برای عوامل مختلف این مطالعه به شرح زیر است: هزینهی زندگی (15 درصد)، فرهنگ و اوقات فراغت (10 درصد)، اقتصاد (15 درصد)، محیط زیست (10 درصد)، آزادی (10 درصد)، سلامت (10 درصد)، زیر ساخت ها (10 درصد)، ایمنی و خطرپذیری (10 درصد) و اقلیم (10 درصد). بر اساس آخرین گزارش این مؤسسه، که در سال 2010 میلادی منتشر شده است، میتوان کیفیت زندگی کشورها و مناطق مختلف جهان را بررسی کرد. 2-2-4- بررسی مطالعات مرتبط با سلامت اجتماعی در ایران 1. بر اساس شاخص کیفیت زندگی سال 2010؛ ایران در بین 194 کشور جهان، رتبهی 150 را به خود اختصاص داده است که بهترین رتبه در چهار سال اخیر است. رتبهی ایران در سال 2010 نسبت به سال 2009 سیزده رتبه صعود داشت؛ به طوری که از رتبهی 163 به رتبهی 150 بهبود یافت؛ با این حال، شاخص کیفیت زندگی ایران در مقایسه با سایر کشورهای جهان، جایگاه مناسبی ندارد و جزء کشورهای نسبتاً ضعیف این شاخص محسوب می شود و در انتهای فهرست این رتبه بندی قرار دارد؛ اما وضعیت کیفیت زندگی ایران، نسبت به کشورهای منطقه، چندان ضعیف نیست و بالاتر از کشورهایی چون قزاقستان، عمان، عربستان سعودی، عراق، افغانستان، پاکستان، یمن و پایین تر از کشورهای ترکیه، اردن، لبنان، سوریه، ارمنستان، بحرین، قطر، امارات، قرقیزستان و ازبکستان قرار دارد. بهترین رتبه ی ایران طی ده سال گذشته مربوط به سال 2003 با رتبه ی 91 و بدترین رتبه طی همین دوره مربوط به سال 2007 با رتبه ی 190 است. جدول زیر، اطلاعات مربوط به روند طولی کیفیت زندگی ایران طی سال های 2005-2010 را نشان می دهد. جدول 2-2: روند طولی شاخص کیفیت زندگی ایران طی سال های 2005-2010 سالهزینه ی زندگیفرهنگ و اوقات فراغتاقتصادمحیط زیستآزادیسلامتزیر ساخت هاخطرپذیری و ایمنیآب و هوارتبهامتیاز نهایی20106554507117694006415049200972543367176241065163462008615738521750412064159452007805732481745300551904220066040456017623182481515020560304073175833602516645 (منبع: برگرفته از نشریه ی زندگی بین المللی، 2010) بر اساس این شاخص ترکیبی، امتیاز ایران طی سال های 2005-2010 میلادی بین 42 تا 50 متغیر بوده است؛ ولی به دلیل رشد کند این شاخص در کشور در مقایسه با دیگر نقاط جهان، شاهد افت کیفیت زندگی بوده ایم. روند تغییرات اجزای این شاخص در زمینه ی «زیرساخت ها» که شامل مواردی مانند راه، ارتباطات، انرژی و ... است، نشان می دهد طی این دوره ی زمانی، کشور شاهد پیشرفت های قابل ملاحظه ای بوده است؛ ولی در مقابل، نشانگر «خطرپذیری و ایمنی» در کشور به شدت کاهش یافته و در نازل ترین وضعیت خود قرار دارد. همچنین این رتبه بندی نشان می دهد که «هزینه ی زندگی» در کشور، افزایش پیدا کرده است که البته این افزایش به دلیل آنکه هیچ مقایسه ای با سطوح درآمدی ندارد و به عنوان شاخصی از میزان مصرف مورد استفاده قرار می گیرد، مثبت تلقی شده است و نشان می دهد میزان هزینه ی زندگی در ایران، معادل 71 درصد رشد داشته است. شاخصهای «اقتصاد» و «سلامت» نیز در این دوره بهبود پیدا کرده اند و هر یک از این دو شاخص به ترتیب، 92 و 16 درصد رشد پیدا کرده است. شاخص اقتصادی بر اساس تولید ناخالص داخلی، مورد محاسبه قرار گرفته و شاخص های دوم بر اساس میزان هزینه ی بهداشتی افراد و امکان دسترسی به امکانات درمانی، ارزیابی شده است؛ البته با توجه به آنکه همهی این شاخص ها به طور متوسط، در حدود واحد 53 قرار دارد، گویای فاصله ی زیاد شاخص ها با وضعیت مطلوب است و لزوم توجه و برنامه ریزی های بیشتر را میطلبد. شاید بتوان گفت کم ترین تغییرات در بین شاخصهای تعیین کنندهی سطح کیفیت زندگی در بین 9 نشانگر فوق مربوط به نشانگرهای «اوقات فراغت و فرهنگ»، «محیط زیست» و «آزادی» بوده است که نشان میدهد در دورهی 5 ساله ی مورد اشاره، تقریباً این شاخصها ثابت بوده اند و در نهایت، به رقم رشدهای قابل توجه ایجاد شده در زیر ساخت ها و عرصهی اقتصاد کشور ثبات این شاخص ها و افزایش میزان ریسک که با توجه به تحریم های خارجی مورد ارزیابی قرار گرفته است، در عمل، سطح کیفی زندگی مردم ایران کاهش پیدا کرده است؛ البته از نظر معدل، بهبود نسبی حاصل شده ولی با توجه به اینکه دیگر کشورهای جهان در این دوره توانسته اند معدل بهتری برای شاخص های فوق به دست بیاورند، در عمل، شاهد عقب ماندن کشورمان در این عرصهی رقابتی بوده ایم. با توجه به آمارها، میتوان گفت که ایران از نظر شاخصهای منفرد مربوط به سطح زندگی، اقتصاد و امور زیربنایی، یکی از کشورهای با موفقیت متوسط محسوب می شود. شاخص های فرهنگ، فراغت و بهداشت در ایران به مراتب، نمرات بالاتری از کشورهای همسایه دارد؛ اما آنچه باعث شده است که ایران، رتبه ی پایینی داشته باشد، نمرات کم کشور در شاخص های آزادی و ریسک و امنیت است. به گمان بسیار، متغیر تبیین کننده ی قابل توجه در رتبه بندی، امنیت و ریسک بوده اند. سودان، عراق و افغانستان نیز از این حیث به ایران نزدیک هستند. بدیهی است آنچه نمره ی کلی ایران را در جدول کیفیت زندگی پایین آورده است، همین شاخص امنیت و آزادی بوده است؛ زیرا با حذف متغیرهای امنیت و آزادی، جایگاه ایران در جدول ارتقاء می یابد. طبیعی است که در چند سال اخیر، چالش انرژی هسته ای و ناامنی ها در عراق و افغانستان تأثیر مهمی بر این موضوع داشته است. 2. شاخص ترکیبی سلامت اجتماعی در ایران: رفیعی (1388) در مطالعه ای با عنوان «تدوین شاخص ترکیبی سلامت اجتماعی در ایران» با هدف دستیابی به تعریف بومی برای سلامت اجتماعی و سپس تدوین شاخص قابل قبول برای آن، به روش دلفی، اقدام به تدوین شاخص سلامت اجتماعی کرد. متخصصان جامعه شناسی، روانشناسی، روانپزشکی، مددکاری اجتماعی، پزشکی اجتماعی و علوم بهداشتی برای دلفی انتخاب شدند. این مطالعه در پنج دور نظرخواهی و بازخورد در طی حدود 12 ماه انجام شد. در پایان دلفی سه دسته ویژگی برای سلامت اجتماعی در ایران تعیین شد که به شرح زیر است: دستهی نخست، شامل ویژگیهایی از جامعه ی سالم است که بیشترین اجماع بر سر آن ها وجود دارد. بر اساس این ویژگی ها جامعهی سالم جامعه ای است که در آن 1- کسی زیر خطر فقر نباشد؛ 2- خشونت در جامعه وجود نداشته باشد؛ 3- رشد جمعیت کنترل شده باشد. دستهی دوم، ویژگی هایی از جامعهی سالم را در بر میگیرد که شرکت کنندگان توافق کمتری بر روی آن ها داشتند. هرگاه بر اساس ویژگی های دستهی اول، تفاوتی یافت نشود، میتوان ویژگیهای دستهی دوم را به تعریف جامعهی سالم افزود: جامعه ی سالم جامعهای است که در آن، علاوه بر ویژگیهای پیش گفته، 4- تبعیض جنسیتی وجود نداشته باشد؛ 5- قانون همه را در اجرا و حمایت برابر بداند؛ 6- پیمان حقوق بشر و سایر پیمان های مرتبط با حقوق انسان ها رعایت شود؛ 7- آموزش تا پایان راهنمایی رایگان و اجباری و بعد از آن هم رایگان باشد؛ 8- همگان به خدمات سلامت دسترسی داشته باشند؛ 9- امنیت وجود داشته باشد؛ 10- آزادی عقیده وجود داشته باشد؛ 11- احساس رضایت از زندگی وجود داشته باشد. دستهی سوم نیز به نحو مشابهی، بخش دیگری از ویژگیهای جامعهی سالم آرمانی را بیان میکند: جامعهی سالم، جامعه ای است که در آن، علاوه بر 11 ویژگی پیشین، 12- همهی مردم تحت پوشش بیمه باشند؛ 13- توزیع درآمدها عادلانه باشد(حق افراد داده شود و همه برای کسب درآمد، فرصت مساوی داشته باشند)؛ 14- بیکاری وجود نداشته باشد؛ 15- تبعیض قومی و نژادی و منطقه ای وجود نداشته باشد؛ 16- حکومت، نزد مردم مشروعیت داشته باشد؛ 17- حاکمان به شیوهای مردم سالارانه انتخاب شوند؛ 18- و همچنین تحت نظارت مردم سالارانه باشند. 3. بر مبنای شاخص ترکیبی سلامت اجتماعی؛ رفیعی(1388) و امینی رارانی(1389) در مطالعهای با عنوان «بررسی رابطه بین سرمایهی اجتماعی و سلامت اجتماعی در ایران» به بررسی سلامت اجتماعی در بین استانهای کشور پرداختند. در این مطالعه، میزان بیکاری، میزان باسوادی در هر هزار نفر، پوشش بیمه در هر هزار نفر، ضرب و جرح در هر هزار نفر، قتل عمد در هر هزار نفر، رشد طبیعی جمعیت و نسبت هزینه ی خوراک به غیر خوراکی خانوار، نشانگرهای شاخص سلامت اجتماعی در نظر گرفته شدند. داده های این مطالعه از طریق تحلیل ثانویه ی داده های طرح ملی سنجش سرمایه ی اجتماعی در ایران، داده های مرکز آمار ایران، بانک مرکزی، معاونت طرح و برنامه و بودجه ی ناجا و سالنامه ی آماری 1386 جمع آوری شدند. نتایج این مطالعه نشان داد که بیشترین سطح سلامت اجتماعی به ترتیب مربوط به استان های تهران، سمنان، اصفهان، بوشهر و مازندران است و در مقابل، استان های سیستان و بلوچستان، لرستان، ایلام، کهکیلویه و بویراحمد و کرمانشاه، به ترتیب پایین ترین سطح سلامت اجتماعی را دارند. جدول 2-3: مقدار و رتبه ی سلامت اجتماعی در هر یک از استان های کشور بر اساس شاخص ترکیبی سلامت اجتماعی ردیفاستانمقدار سلامت اجتماعیرتبه ی سلامت اجتماعی1آذربایجان شرقی88/1132آذربایجان غربی33/2-223اردبیل52/1-214اصفهان1/535ایلام96/4286بوشهر55/447تهران37/718چهار محال و بختیاری46/2-239خراسان جنوبی9/01510خراسان رضوی63/2811خراسان شمالی89/2-2412خوزستان78/0-1813زنجان85/11414سمنان42/6215سیستان و بلوچستان98/10-3016فارس58/0-1617قزوین9/11218قم44/3619کردستان47/1-2020کرمان17/3-2521کرمانشاه11/4-2622کهکیلویه و بویراحمد52/4-2723گلستان74/0-1724گیلان97/11025لرستان63/7-2926مازندران57/3527مرکزی92/11128هرمزگان52/2929همدان22/1-1930یزد37-37 4. بر اساس شاخص توسعهی انسانی سال 2011؛ ایران در میان 187 کشور، رتبهی 88 را کسب کرده است. این در حالی است که رتبهی 88 ایران در سال 2009 میلادی به رتبهی 70 در سال 2010 ارتقاء یافته بود و همین امر موجب شد تا ایران به جمع کشورهای با شاخص توسعهی انسانی بالا راه یابد. در گزارش توسعهی انسانی 2010 سازمان ملل متحد، نمرهی شاخص توسعهی انسانی ایران 702/0 از یک اعلام شده بود، اما در گزارش سال 2011 ظاهراً بازنگری در برخی آمارها موجب شد تا نمرهی ایران در سال 2010 تغییر کرده و 707/0 اعلام شود که در مقایسه با آمار سال 2011 این نمره، تغییری نداشته است. در هر حال، بر اساس گزارش 2011 توسعه ی انسانی، ایران همچنان جزء کشورهای دارای توسعهی انسانی بالا قرار گرفته است و همچنین از نظر توسعهی انسانی در رتبهی هشتم خاورمیانه و شمال آفریقا قرار دارد. این در حالی است که کشورهای امارات، قطر و بحرین جایگاه اول تا سوم منطقه را به خود اختصاص داده اند. در میان کشورهای جهان نیز نروژ از نظر توسعهی انسانی در صدر کشورهای جهان قرار گرفته است و جمهوری دموکراتیک کنگو نیز در قعر رده بندی کشورهای جهان از نظر توسعهی انسانی قرار دارد. تازه ترین گزارش توسعهی انسانی سال 2011 سازمان ملل، نشان میدهد توسعهی انسانی ایران از 99 کشور جهان بیشتر و از 86 کشور کمتر است. ایران همچنان جزء کشورهای دارای توسعه ی انسانی بالا قرار گرفته است. در گزارش سازمان ملل کشورهای جهان از نظر میزان توسعهی انسانی در چهار گروه قرار گرفته اند که عبارتند از: کشورهای دارای توسعه ی انسانی بسیار بالا، کشورهای دارای توسعه ی انسانی بالا، کشورهای دارای توسعه ی انسانی متوسط و کشورهای دارای توسعه ی انسانی پایین. در هر یک از سه گروه نخست، 47 کشور و در گروه چهارم 46 کشور جای گرفته اند. ایران در رتبه 41 گروه دوم قرار دارد. ایران از نظر توسعهی انسانی در رتبهی هشتم خاورمیانه و شمال آفریقا قرار دارد. در میان 20 کشور خاورمیانه و شمال آفریقا، امارات با نمرهی 846/0 در جایگاه نخست قرار گرفته است. رتبه ی جهان این کشور نیز 30 اعلام شده است. قطر با نمرهی 831/0 و رتبهی جهانی 37 در جایگاه دوم منطقه و بحرین با نمرهی 806/0 و رتبهی جهانی 42 در جایگاه سوم منطقه قرار گرفته اند. کشورهای عربستان (رتبهی جهانی 56)، کویت (رتبهی جهانی 63)، لیبی (رتبهی جهانی 64) و لبنان (رتبهی جهانی 71) نیز به ترتیب در رتبههای چهارم تا هفتم منطقه و بالاتر از ایران قرار گرفته اند. کشورهای عمان، ترکیه، تونس، اردن، الجزایر، مصر، فلسطین، سوریه، مراکش، عراق، یمن، جیبوتی و سودان نیز بعد از ایران قرار گرفتهاند. نروژ با کسب نمرهی 943/0 به عنوان نخستین کشور جهان از نظر توسعهی انسانی شناخته شده است. استرالیا نیز با کسب نمرهی 929/0 در جایگاه دوم قرار گرفته است. هلند نیز با کسب نمرهی 91/0 در جایگاه سوم قرار داده شده است. کشورهای آمریکا، نیوزیلند، کانادا، ایرلند، لیختن اشتاین، آلمان و سوئد نیز رتبههای چهارم تا دهم را به خود اختصاص دادهاند. در بخشی از جدیدترین گزارش توسعهی انسانی سازمان ملل، «ضریب جینی» 131 کشور جهان اعلام شده است. ضریب جینی ارقامی بین صفر تا یک را در بر می گیرد که هر چه این رقم، بیشتر باشند دلالت بر شکاف و نابرابری درآمدی بیشتر در یک کشور است. سازمان ملل در گزارش جدید خود ضریب جینی ایران را 383/0 اعلام کرده است که این رقم نسبت به گزارش سال گذشتهی این سازمان، تغییری نداشته است. ایران در میان 131 کشوری که در این گزارش مورد بررسی قرار گرفتهاند، از نظر میزان ضریب جینی در رتبهی 54 قرار گرفته است؛ به عبارت دیگر، 77 کشور جهان شکاف درآمدی کمتری از ایران دارند. از جملهی این کشورها عبارتند از نروژ با ضریب جینی 258/0 ، ایرلند با ضریب جینی 343/0 و سوئد با ضریب جینی 337/0 ؛ در عین حال، ایران از این نظر، نسبت به کشورهایی همچون آمریکا (با ضریب جینی 408/0)، قطر (با ضریب جینی 411/0) و ترکیه (با ضریب جینی 397/0) وضع بهتری دارد. سازمان ملل، همچنین رتبهی ایران از نظر «سطح رضایتمندی شهروندان» در جهان را 77 اعلام کرد که بالاتر از کشورهایی مثل مجارستان، پرتغال، رومانی، لبنان، چین، مصر و هند است. این گزارش که بر پایهی آمار سال های 2006 تا 2010 تهیه شده است، نمرهی ایران از نظر شاخص رضایت از زندگی را 1/5 اعلام کرده است. این شاخص، ارقامی از صفر تا 10 را در بر می گیرد که هر چه این رقم بیشتر باشد، دلالت بر رضایت بیشتر از زندگی دارد، ایران در گزارش سال قبل سازمان ملل، نمرهی 6/5 را به دست آورده بود. بالاترین نمره به کانادا اختصاص دارد که در جایگاه نخست جهان از نظر رضایت شهروندان خود از زندگی، قرار گرفته است. این کشور، نمرهی 7/7 را به دست آورده است. نروژ نیز با نمرهی 6/7 در جایگاه دوم قرار گرفته است. نمره ی این کشور در سال گذشته 2/8 اعلام شده بود. استرالیا و هلند با کسب نمرهی 5/7 در جایگاه سوم از این نظر قرار گرفته اند. بنابراین گزارش، ایران از نظر «نابرابری جنسیتی» در میان 187 کشور جهان، رتبهی 92 و نمرهی 485/0 کسب کرده است. شاخص نابرابری جنسیتی ارقامی از صفر تا یک را در بر می گیرد که هر چه این رقم بیشتر باشد، دلالت بر نابرابری بیشتر میان مرد و زن در یک کشور دارد. ایران از این نظر، بالاتر از کشورهایی مثل عربستان را رتبه ی 135، قطر با رتبه ی 111، اندونزی با رتبه ی 100، هند با رتبه ی 129 و پاکستان با رتبه ی 115 قرار گرفته است. رتبهی نخست جهان از نظر شاخص نابرابری جنسیتی را سوئد با نمرهی 049/0 کسب کرده است و هلند با نمرهی 052/0 در جایگاه دوم و دانمارک با نمرهی 06/0 در رتبه ی سوم جای گرفته اند. رتبهی برخی دیگر از کشورها در این شاخص، عبارت است از: سوئیس 4، فنلاند 5، نروژ 6، آلمان 7، سنگاپور 8، ایسلند 9، فرانسه 10، آمریکا 47، کانادا 20، ژاپن 14، ایتالیا 15، انگلیس 34، روسیه 59، ترکیه 77 و اردن 83، امارات رتبهی 38 را از این نظر به خود اختصاص داده است. رتبهی کویت 37، رتبه ی بحرین 44 و رتبه ی اردن 83 اعلام شده است. بر اساس این گزارش، نابرابری جنسیتی در ایران طی یک سال گذشته، کمتر شده است. ایران در گزارش سال قبل سازمان ملل نمره ی بالای 65/0 را در شاخص نابرابری جنسیتی به دست آورده بود که این رقم در گزارش امسال به 485/0 کاهش یافته است. ایران در سال قبل نیز رتبه ی 98 را به دست آورده بود که به این ترتیب، امسال 6 پله بهبود داشته است. جدول 2-4: رتبه ی شاخص توسعهی انسانی سال 2011 کشورهای خاور میانه و شمال افریقا جایگاه در منطقهنام کشورشاخص توسعه ی انسانیرتبه ی جهانی1امارات846/0302قطر831/0373بحرین806/0424عربستان770/0565کویت760/0636لیبی760/0647لبنان739/0718ایران707/0889عمان705/08910ترکیه699/092 5. احتشامی اکبری(1383)؛ در مقالهای با عنوان «نقش علم بازاریابی در سلامت اجتماعی» تلاش میکند تا تصویری از سلامت اجتماعی ایران را ترسیم کند. او با برشمردن شاخصهایی نظیر: انتظار زندگی، درآمد اشخاص در برابر هزینهی اساسی و خط فقر، گرانی و تورم، میزان تنش و طلاق، وضعیت کودکان، وضعیت و جایگاه اقتصادی- اجتماعی زنان، وضعیت مسکن، درصد بیکاری ناخواسته، اعتیاد، بوروکراسی و فساد، نرخ خودکشی، وضعیت اقلیت ها، مدت زمان رسیدگی به جرایم، ... قصد دارد با آمارهایی که در مورد برخی از این شاخصها ارائه می دهد به ترسیم وضعیت سلامت اجتماعی در ایران، کمک کند؛ از جملهی این اطلاعات و آمارها می توان به موارد زیر اشاره کرد: - از 68 میلیون نفر جمعیت ایران در سال 1382، در مناطق شهری 45 میلیون نفر و در مناطق روستایی 23 میلیون نفر زندگی می کردند. به نظر می رسد که تنها یک سوم جمعیت کشور حاضرند خارج از شهرهای بزرگ زندگی کنند و روند مهاجرت از روستاها به شهرها همچنان ادامه دارد؛ به طوری که میانگین کاهش سالیانهی جمعیت در مناطق روستایی کشور، بین سال های 1997 تا 2001 بیش از 100 هزار نفر بوده است. - در باب مسکن، به نظر می رسد علی رغم اینکه سرمایه گذاری قابل توجهی به سمت این بخش اقتصادی، سرازیر شده است، اقشار متوسط و فقیر از کمبود مسکن رنج می برند. - نتایج تحقیقات یک کارشناس ایمنی، حاکی از آن است که ایران رتبه ی نخست تصادف ها را دارد. این تحقیقات، نشان می دهد که در ایران در هر ساعت، دو نفر جان خود را بر اثر حوادث رانندگی از دست می دهند. - بحث زندان ها و تعداد زندانیان در ارتباط با بحث امنیت اجتماعی جامعه است. می توان چنین استدلال کرد که ارقام بالای زندانیان الزاماً جنبه ی منفی ندارد؛ زیرا هر قدر سیستم انتظامی و امنیتی، بهتر عمل کند، قاعدتاً مجرمان بیشتری در بند خواهند بود. بنابر آمار زندانیانی که در پایگاه اینترنتی سازمان زندان های کشور ارائه شده است، نسبت کل زندانیان به جمعیت کشور 002/0 است که میتواند بیانگر دو موضوع باشد؛ یا نظام امنیتی کشور موفق به دستگیری مجرمان نیست و یا اینکه جامعه از ضریب امنیتی بالایی برخوردار است. - آمارها حکایت از دو میلیون معتاد حرفهای و تفننی، 300 هزار معتاد تزریقی، ارتباط مستقیم 60 درصد از طلاقهای کشور با اعتیاد، وارد آمدن سالانه 4 تا 5 میلیارد تومان خسارت مالی به کشور، مرگ روزانه 10 تا 12 معتاد و صدها معضل دیگر دارد. - از جمله مسائل آموزشی، افزایش زنان دانشجو نسبت به مردان است. این در حالی است که زنان تحصیل کرده الزاماً وارد بازار کار نمی شوند. نرخ بیکاری نیز در سراسر جامعه در حال رشد است. با توجه به میزان افزایش تعداد جوانان 18 سال به بالا، سالانه باید 000/700/1 شغل ایجاد شود و این در حالی است که نرخ رسمی بیکاری 14/7 اعلام می شود؛ البته به نظر نگارنده، نرخ بیکاری، بسیار بیشتر از رقم مذکور است؛ زیرا از نظر مسئولان، بیمار به شخصی اطلاق می شود که به ادارهی کار مراجعه و شناسنامهی کار تهیه کرده باشد، حال آنکه خیل عظیم جمعیت روستایی به ادارات کار دسترسی ندارند، حتی در شهرهای بزرگ هم فرهنگ مراجعه به ادارات کار و کارجویی آن چنان رایج نیست؛ بنابراین با در نظر گرفتن مسائل فوق، می توان به طور تقریبی به نرخ بیکاری 20 درصد اشاره کرد. 2-2-5- راهکارها و پیشنهاداتی برای بررسی و بهبود سلامت اجتماعی به طور منطقی، راه و مسیر ارتقای سلامت اجتماعی را باید در بهبود و تقویت شاخصهای سلامت اجتماعی و تعیین کنندههای اجتماعی سلامت جستجو کرد؛ اما نکته این جاست که این رویکرد، بسیار کلی و نسبتاً مبهم است و به سختی، ما را به راهکارهای اجرایی و عملیاتی رهنمون می سازد. شاخص هایی نظیر مسکن، شغل و محیط کار، غذا، آموزش و ... در بیشتر کشورهای در حال توسعه از جمله کشور ما با مشکلات و در پاره ای موارد، بحران هایی جدی رو به روست که هر یک به تنهایی، معضلی لاینحل را ایجاد کردهاند؛ بنابراین بررسی مشکلات و مسائل ساختاری مرتبط با شاخصهای سلامت اجتماعی از اهمیت و اولویت بالایی برخوردار است. در این رابطه، نقش دولت، نهادهایی نظیر آموزش و پرورش، اقتصاد و رسانه ها بیشتر به چشم می آیند که در ادامه به بخشی از آن ها اشاره میکنیم. ـ برخورداری از مهارتهای اجتماعی و ارتباطات ثمربخش برای داشتن عملکردی موفق در زندگی، ضروری است. مهارت های اجتماعی از فرهنگ و گروه های اجتماعی که فرد با آن ها ارتباط دارد، تأثیر پذیرفته و میزان برخورداری از این مهارت ها در سلامت اجتماعی و رفتاری افراد نقش بسزایی را ایفا می کنند. با توجه به اهمیت نقش مهارت های اجتماعی در سلامت افراد نیاز به بازنگری در شیوه های تربیتی، خانوادگی و برنامه ریزی های آموزشی در آموزش و پرورش و امنیت محیط های اجتماعی بیش از پیش مطرح می گردد. بر اساس مطالعات موجود، به کارگیری روشهای آموزشی یادگیری مشارکتی به پذیرش بیشتر دانش آموزان، موفقیتهای تحصیلی و به طور کلی، بهبود سلامت رفتاری و اجتماعی افراد منتهی میشود. در مجموع، بر اساس یافتههای موجود، میزان مهارتهای اجتماعی دانش آموزان تا حد قابل ملاحظهای پایین بوده و از سطح مطلوبی برخوردار نیست. این امر، لزوم بازنگری در شیوه های تربیتی- فرهنگی و نیز برنامه ریزی مناسب از جانب متولیان آموزش و پرورش را می طلبد. به طور کلی، می توان گفت که تمرکز آموزش و پرورش ایران بیشتر معطوف بخش آموزش و سوادآموزی است و کمتر به بخش پرورش، آموزش مهارت های ارتباطی، اجتماعی و زندگی پرداخته است. در صورتی که زمان زیادی از وقت دانش آموزان و دانشجویان در مدارس و دانشگاه ها صرف می شود و این فرصت مناسبی برای آموزش های لازم، از جمله مهارتهای زندگی، شیوهها و سبکهای درست و سالم زندگی است. ـ زندگی مدرن و شهرنشینی، شرایط و پدیده هایی را به همراه می آورد که می تواند بر روی سلامت اجتماعی افراد، تأثیر داشته باشد. در مهندسی سلامت اجتماعی و زندگی شهری، توجه به رسانه ها بسیار مهم است. رسانهها میتوانند مانند شمشیری دو لبه باشند؛ یعنی هم می توانند در جهت تخریب سلامت اجتماعی حرکت کنند و هم در جهت باز تولید سلامت اجتماعی؛ زیرا مهم ترین نهاد الگوساز در هر جامعه، رسانه های عمومی هستند. در واقع، تنها راهی که جوامع در توسعه ی فرهنگ زندگی شهری می توانند از طریق آن از سلامت اجتماعی شهروندان محافظت کنند «آموزش و آگاهی بخشی» است. بدیهی است گسترده ترین ابزاری که برای تحقق این منظور در اختیار کشورها قرار دارد، رسانه ها هستند. تعریفی که رسانه از سلامت اجتماعی ارائه می دهد، بسیار مؤثر خواهد بود. رسانه هایی همچون رادیو و تلویزیون حتی می توانند از طرق غیر مستقیم، تعاریفی مناسب و هدفمند را از سلامت اجتماعی افرد ارائه دهند؛ به عنوان مثال، شخصیت اصلی یک سریال تلویزیونی می تواند بیش از ده ها مقاله و کتاب در توجیه شهروندان در معنای سلامت اجتماعی، کارایی داشته باشد. همچنین ایجاد سلامت اجتماعی به نوبه ی خود باعث شکل گیری سنخی از شهروندان پویا و اخلاقی خواهد شد. در واقع، رابطه میان شهرنشینی، رسانه و سلامت اجتماعی، همانند یک سیستم اجتماعی قابل بررسی است که دروندادها به خودی خود، حاوی نوعی برونداد خواهند بود. باید پذیرفت که در دنیای امروز رسانه به عنوان یک گروه مرجع، عمل می کند و بنابراین به جایگزینی برای گروه های مرجع در نهادهای سنتی تبدیل شده است؛ بنابراین صدا و سیما در این ارتباط می تواند با ارائهی برنامههای هدفمند، نقش مؤثر و هدایتگری داشته باشد. ـ مطالعات نشان میدهد که بین ویژگیهای مسکن نظیر رطوبت، مساحت، دما و حتی محلهی زندگی با سلامت افراد، ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین دسترسی نداشتن به محلی برای سکونت، در ایجاد مشکلاتی نظیر اضطراب و افسردگی نقش دارد؛ لذا اتخاذ سیاستهای عمومی که بتواند تأمین کننده ی مسکن مناسب برای گروه های نیازمند باشد، از ضروریات ارتقای سلامت و عدالت خواهد بود. از جمله سیاست های مسکن می توان به: واگذاری زمین های ارزان قیمت در شهرهای مختلف، ساخت انبوه واحدهای مسکن استیجاری و استیجاری به شرط تملیک، ایجاد بانک اطلاعات زمین و مسکن، ایجاد صندوق های مختلف مسکن و ... اشاره کرد. ـ ساختار و اساس سلامت در طول عمر فرد در دوران کودکی شکل می گیرد. فقر به عنوان یکی از تعیین کننده های زمینه ای سلامت و ناخوشی محسوب شده و سواد و تحصیلات به عنوان شیوه ای مهم برای خروج از فقر شناخته شده است. تحقیقات در زمینه ی نابرابری های سلامت نشان داده اند که هر چه میزان تحصیلات کمتر باشد، وضعیت سلامت نیز نامطلوب تر خواهد بود؛ علت این است که سواد و تحصیلات، یکی از قوی ترین نشانگرهای وضعیت اقتصادی- اجتماعی فرد به شمار میآید. مداخلات سلامت عمومی که محرومیت های آموزشی، تحصیلی و آگاهی را مورد نظر قرار میدهند، از طریق دادن آموزش های عمومی مورد نیاز و آموزش های سلامت، اثر مهمی در مبارزه با فقر و ایجاد تأثیرات مطلوب بر سلامت دارند. ـ رژیم غذایی خوب و مناسب برای ارتقای سلامت و رفاه از ضروریات است. موضوع مهم سلامت عمومی، دسترسی و تأمین غذای سالم و مغذی است. توافق کلی بر سر تعرفه ها و سیاست های تولید، تأمین و تجارت جاری مواد غذایی از موضوعاتی است که در این حیطه باید مورد نظر قرار گیرد. همچنین در این حیطه، باید بر تعیین انتظارات بخش سلامت از سیستم غذایی کشور به منظور فراهم کردن غذای تازه، مغذی و قابل دسترس برای همگان به ویژه اقشار محروم، حمایت از روش های تولید مواد غذایی و کشاورزی سالم و دوستدار محیط زیست، تقویت فرهنگ تغذیه ای سالم تأکید گردد. در ضمن، نظام های اطلاعات سلامت باید داده هایی در خصوص تأمین غذا، تغذیه ی جامعه، فقر غذایی، چاقی و بی تحرکی جسمی در نقاط مختلف کشور گردآوری کنند تا سیاستگذاریها و اقدامات دقیق تر و عادلانهتر برنامه ریزی شوند. ـ اقدامات مداخلهای در بخش حمل و نقل میتواند شامل این موارد باشد: سیاست های ترویج دوچرخه سواری، سیاست های ترویج پیاده روی، سیاست هایی برای محدود کردن وسایل نقلیه نظارت دقیق بر شرکت های خودروسازی از نظر رعایت مسائل زیست محیطی، معرفی و حذف خودروهایی که بیشترین آلایندگی را دارند. در سنگاپور مالیات سنگینی در مورد خرید خودروی جدید وضع شده ا ست؛ مگر اینکه هم زمان با این کار، خودروی قدیمی از رده خارج گردد. برخی از شهرها نظیر ونیز و فز (در مراکش) مراکز تاریخی خود را به روی خودروها بسته اند. شهرهای دیگر، استفاده از خودرو در خیابان های قدیمی خود را محدود کرده اند (نظیر رم). حتی شهرهایی که در عصر قطار و تراموا ساخته شده اند (نظیر زوریخ) از طریق تلفیق سیاست های محدودیت دسترسی به خودرو، در کنار ترویج پیاده روی، دوچرخه سواری و حمل و نقل عمومی مناسب، باعث کاهش چشمگیر در میزان وسایط نقلیه بوده اند. اختصاص مناطق مرکزی شهرها به افراد پیاده، یک سیاست معمول در بسیاری از شهرها برای مقابله با افزایش ترافیک و پیامدهای آن است؛ اما کاستن از تعداد خودروها همچنان موضوع بسیار مهمی است و باید اشاره کرد که افزایش تملک خودروها بدون توجه به مخارج و هزینه هایی که برای سایرین دارد، همچنان با رشد فزاینده و خطرناکی ادامه دارد. ـ اولویت دادن به ریشه کنی بی سوادی، آموزش رایگان و اجباری در مقاطع ابتدایی و راهنمایی و ادامه تحصیل رایگان تا دوره های تحصیلات تکمیلی. همچنین استفاده از شیوه های آموزشی حضوری و غیر حضوری برای ارائه ی خدمات آموزشی در نقاط دور افتاده و محروم. ـ اتخاذ سیاست های تشویقی برای کارفرمایان مشاغل تولیدی و صنعتی مانند: اختصاص تسهیلات بانکی، معافیت های مالیاتی و کاهش سهم کارفرمایی بیمه. ـ حمایت از برنامه های اشتغال اجتماعی شامل: اشتغال معلولان، خانواده های فقیر، معتادان بهبود یافته و زنان سرپرست خانواده. ـ جلب حمایت و تقویت همکاری های درون و برون بخشی در زمینه ی رویکرد عوامل اجتماعی تعیین کنندهی سلامت. ـ کاهش پیامدهای بیماری و پیشگیری ناشی از تنزل وضعیت اقتصادی- اجتماعی در میان گروه های آسیب پذیر اجتماعی نظیر: گروه های متعلق به دهک های پایین درآمدی، کودکان و زنان بی سرپرست، طرد شدگان اجتماعی مانند معتادان، بیماران روانی و مبتلا به ایدز، جمعیت ساکن در مناطق محروم کشور مانند حاشیه نشینان، جمعیت ساکن در مناطق محروم، استان های محروم و مناطق دور افتاده. ـ حمایت از مطالعات و پژوش های مرتبط با حوزه های سلامت اجتماعی و تعیین کننده های اجتماعی سلامت، بخصوص مطالعات راهبردی و کاربردی که می تواند ضمن تأمین دانش نظری لازم این حوزه، مقدمات عملیاتی شدن این اطلاعات را نیز فراهم آورد (محققی کمال و عبدال تبار درزی (1391). 2-2-6- مدل پیشنهادی سنجش سلامت اجتماعی در ایران (مدل نظری) با توجه به اینکه در ایران، مطالعات طولی و جامعی در زمینه ی شناخت و سنجش شاخص های سلامت اجتماعی انجام نشده است، شاخص ها و نشانگرهای سایر کشورها در این زمینه، الگوی اولیه به منظور ارائه ی مدل سنجش سلامت اجتماعی در ایران است. با در نظر گرفتن جمیع این شاخصها و همچنین ویژگیهای بومی کشورمان، مدل زیر پیشنهاد میگردد؛ البته این ادعا وجود ندارد که این یک شاخص کاملاً علمی و جامع از سلامت اجتماعی ایران است؛ ما معتقدیم مطالعات بیشتر در این حوزه به غنا و جامعیت این شاخص کمک میکند. قبل از ارائهی مدل نهایی، ابعاد سلامت اجتماعی را عنوان کرده و نشانگرهای هر یک را بدون توجه به قابلیت کمیت پذیری آنها بررسی می کنیم. شاخص سلامت اجتماعی در 5 بعد اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی، آموزشی و زیست محیطی به ترتیب زیر مطرح می شود: بعد اقتصادی هزینههای مسکن نرخ تورم متوسط درآمد ماهیانه نسبت سرباری جمعیت نرخ بیکاری میزان جرایم مالی فساد اقتصادی و رانت خواری درصد افراد زیر خط فقر نسبی بعد اجتماعی میزان طلاق سوء مصرف مواد مخدر ویژگیهای محیط کار نرخ جرم و تعداد زندانیان نرخ خودکشی میزان تأهل افراد بالای 25 سال نرخ تصادفات جادهای میزان عضویت در انجمنها نرخ کودکان کار میزان قتل میزان مشارکت اجتماعی افراد نسبت سالمندی جمعیت بعد خانوار احساس امنیت اجتماعی افراد احساس رضایت از زندگی بوروکراسی اداری ویژگیهای مسکن بعد بهداشتی میزان مرگ و میر نوزادان امید به زندگی نرخ زایمان در سنین نوجوانی میزان مرگ های زودرس نرخ نوزادان کم وزن پوشش بیمههای درمانی تغذیهی سالم و کافی میزان فعالیتهای بدنی و ورزش بعد آموزشی نرخ ثبت نام در مدارس نرخ با سوادی افراد بالای 15 سال نرخ با سوادی جنسیتی ترک تحصیل از دبیرستان نرخ تحصیلات دانشگاهی بعد زیست- محیطی میزان آلودگی هوا میزان آلودگی های صوتی بهسازی محیط با توجه به اینکه تمامی نشانگرهای فوق، قابلیت کمیت پذیری و جبری شدن را ندارند و نیز ضرایب اهمیت هر نشانگر برای گروه های سنی مختلف، متفاوت است، شاخص سلامت اجتماعی به صورت زیر ارائه می گردد. این شاخص برای 3 گروه سنی مختلف طراحی شده است؛ در ضمن، چکیدهی نشانگرهای این 3 شاخص با عنوان شاخص سلامت اجتماعی تمامی سنین ارائه می شود: کودکان و نوجوانان 1- میزان مرگ و میر نوزادان: این نشانگر با تعداد مرگ و میر کودکان کمتر از یک سال در هر هزار تولد زنده، ارزیابی می شود. 2- فقر کودکان و نوجوانان: این نشانگر با تعداد افراد زیر 18 سالی که در زیر خط فقر نسبی زندگی می کنند، ارزیابی می شود. 3- نرخ ثبت نام در مدرسه: این نشانگر با تعداد افراد زیر 18 سالی که وارد مدرسه می شوند، ارزیابی می شود. جوانان و بزرگسالان 1- نرخ بیکاری: این نشانگر، طبق تعاریف و آمارهای رسمی کشور ارزیابی می شود. 2- مصرف مواد مخدر: این نشانگر با تعداد بزهکارانی که در ارتباط با مواد مخدر از جمله حشیش، کوکائین، هروئین، تریاک و سایر مواد ممنوعه، پرونده دارند، ارزیابی می شود. 3- میزان تصادفات جاده ای: این نشانگر با تعداد تصادفات و سوانح رانندگی در طول سال، ارزیابی می شود. 4- نرخ تحصیلات دانشگاهی: این نشانگر با تعداد افرادی که تحصیلات دانشگاهی دارند، ارزیابی می شود. سالمندان 1- میزان برخورداری از مستمری های شغلی: این نشانگر با میزان برخورداری افراد بالای 60 سال از مستمری های شغلی سنجیده می شود. 2- دسترسی به بیمه های درمانی: این نشانگر با میزان دسترسی افراد بالای 60 سال به خدمات بیمه های درمانی سنجیده می شود. 3- فقر سالمندان بالای 60 سال: این نشانگر با تعداد افراد بالای 60 سالی که زیر خط فقر نسبی زندگی می کنند، سنجیده می شود. برای تمامی سنین 1- میزان امید به زندگی : این نشانگر با متوسط تعداد سال هایی که فرد، انتظار زنده ماندن دارد، ارزیابی می شود. 2- هزینه های مسکن: این نشانگر با سهمی از درآمد که صرف تأمین مسکن می شود، ارزیابی می شود. 3- متوسط درآمد ماهیانه: این نشانگر با متوسط درآمد ماهیانه ی افراد ارزیابی می شود. 4- نرخ باسوادی افراد بالای 15 سال این نشانگر با میزان باسوادی افراد بالای 15 سال در جمعیت ارزیابی می شود. شاخص سلامت اجتماعی پیشنهادی شامل 14 نشانگر است. هر نشانگر، جنبه ای از سلامت اجتماعی را می سنجد که از مجموع آن ها سلامت اجتماعی کل جامعه، اندازه گیری می شود. این شاخص، مبتنی بر مجموعه ای از نشانگرهای اجتماعی- اقتصادی مرتبط با سلامتی، نابرابری و میزان دسترسی به خدمات است. این نشانگرها بر افراد و جامعه به عنوان یک کل، تأثیر می گذارند و در واقع، یک دیدگاه سیستمی به عوامل اجتماعی دارد. این نشانگرها تمامی مراحل زندگی را پوشش می دهند و شاخص کلی نیز با ترکیب این نشانگرها به صورت یک اندازه و معیار واحد، در صدد آن است که یک دید جامع نسبت به سلامت اجتماعی در سطح ملی فراهم آورد. هر نشانگر، معرف یک مرحله از زندگی- از کودکی تا سالمندی- است و از حوزههای مهمی که کیفیت زندگی را شکل میدهند، اقتباس شده است. بهداشت، اشتغال، درآمد، آموزش و ... عملکرد هر نشانگر بازتاب قدرت و انسجام نهادهای اجتماعی چون خانواده، مدرسه، بازار کار و اجتماع است (محققی کمال و عبداله تبار درزی، 1391). پیشینه پژوهش پینتوگاویا، کاستیلهو، گالهاردو و کانها (2006) در یک مطالعه ی مقطعی در رابطه با اضطراب اجتماعی به بررسی رابطهی بین طرح واره های غیرانطباقی اولیه، اضطراب اجتماعی و سایر اختلالات پرداختند. نتایج پژوهش نشان داد که گروه اضطراب اجتماعی و یک گروه مختلط از سایر اختلالات اضطرابی (اختلال هراسی و اختلال وسواسی جبری) در مقایسه با گروه کنترل (جامعه ی آماری عمومی) در بیشتر طرح واره ها نمره ی بالاتری گرفتند. لذا افراد دارای اضطراب اجتماعی در طرح واره هایی نمره ی بالاتر از گروه مبتلا به سایر اختلالات را گرفتند که موضوع شان پیرامون قطع رابطه ی اجتماعی و طرد اجتماعی بود (مثل شرمساری، گناه، قصور، ناخوشایندی اجتماعی، انزوای اجتماعی و بی اعتمادی، اجحاف). به علاوه شرمساری، بی اعتمادی، اجحاف، محرومیت هیجانی و معیارهای سخت گیرانه، ترس از ارزیابی منفی را پیش بینی کردند. این مطالعه پیشنهاد داد که طرح واره های غیر انطباقی اولیه در اضطراب اجتماعی نقش دارند. کالوت، اوروئه و هانکین، 2013 ؛ کالوت، اوروئه، کامارا و هانکین (2013) ؛ گونزالس دایز، کالوت زومالد و اوروئه سولا (2012)، کالوت و اوروئه، (2008) ؛ هینریچسن والر و امانوئلی (2004) در مطالعات جداگانه به بررسی نقش طرح واره ها در اختلال اضطراب اجتماعی پرداخته اند. در مجموع این مطالعات حکایت از آن دارند که مرتبط ترین طرح واره ها برای اضطراب اجتماعی طرح واره ی قطع ارتباط/ طرد، استقلال ناقص، و هدایت توسط سایرین هستند. آنکوئیست، وامالا و لیندستروم (2012) مطالعهای با هدف بررسی شاخصهای اجتماعی سلامت و اثر متقابل عوامل اقتصادی اجتماعی بر سلامت بر روی نمونه ای متشکل از 23153 مرد و 28261 زن 84-16 ساله انجام دادند. نتایج حاصل از رگرسیون لجستیک چند متغیره نشان دادند که سرمایه اقتصادی و اجتماعی پایین (اعتماد بین فردی و سیاسی اجتماعی، مشارکت اجتماعی) با وضعیت پایین سلامتی مرتبط بود. مطالعه حاضر شاهدی است بر این که مشکلات اقتصادی و سرمایه اجتماعی بر پیامدهای متفاوت سلامتی تأثیر میگذارند. استافورد، دسیلوا، استانسفلد و مارموت (2008؛ به نقل از آنکوئیست و همکاران، 2012) ارتباط معناداری بین سرمایه اجتماعی محله زندگی (اعتماد، روابط متقابل و عضویت در انجمن یا تشکلها) و اختلالات روانی شایع در گروههایی که در مناطق محروم انگلستان و اسکاتلند زندگی میکردند یافتند. نتایج پژوهش سان، رنبرگ و منگ (2009) مؤید این بودند که بین فقر (حداقل کمک هزینه زندگی) و سطح فردی سرمایه اجتماعی پایین (مقیاس پنج بعدی) در مناطق روستایی چین رابطه وجود دارد. محققان همچنین یک اثر هم افزایی هماهنگ بین فقدان سرمایه اجتماعی (انسجام اجتماعی در محله) و فقر دریافتند که نشان دهندهی اثر بسیار شدیدی بر وضعیت سلامتی بود. پروس (2011) پژوهشی را با هدف بررسی تفاوت بین تأثیر طیف گسترده ای از عوامل اجتماعی بر سلامت در دو کشور آمریکا و کانادا انجام داد. یافتههای حاصل از پژوهش نشان دادند که عوامل جمعیت شناختی اجتماعی و عوامل اقتصادی اجتماعی اثرات قابل توجهی بر سلامت افراد در هر کشور دارند. وضعیت اقتصادی اجتماعی واسطهی بین متغیرهای جمعیت شناختی و سلامت در هر دو کشور بودند. ارتباط بین جنسیت، نژاد، سن و وضعیت تأهل با سلامت به طور قابل توجهی پس از سازگاری افراد با وضعیت اجتماعی اقتصادی ضعیف می شد. عوامل روانی اجتماعی، خطرات رفتاری و دسترسی به مراقبت های بهداشتی از شاخص های بسیار قوی سلامت اجتماعی در هر دو کشور بودند. محمود، روچ و هومر (2012) یک مداخله شبیه سازی تغییر در سلامت، عوامل اجتماعی و نابرابری ها را از سال 2006 برای 2046 نفر طراحی کردند. بسیاری از متغیرها در این مدل بر اساس قومیت، وضعیت مهاجرت، جنس و ویژگی های بزرگسالان بین سنین 46-25 طبقه بندی شدند. مداخلات شامل دسترسی به خدمات و مراقبت های بهداشتی، درآمد، مسکن و انسجام اجتماعی بودند. مدل شبیه سازی شده سناریوهای مختلفی را برای نشان دادن تأثیر نسبی مداخلات مختلف بر نتایج ضعیف سلامت مثل میزان بیماری های مزمن، مرگ و میر و ناتوانی طراحی نمودند. نتایج نشان دادند که انسجام اجتماعی تأثیر معناداری بر پیامدهای سلامت مثل بیماریهای مزمن و ناتوانی دارد، اگرچه تأثیر بسیار کمی بر میزان مرگ و میر افراد دارد. به عقیدهی محمود و همکاران (2012) تأثیر بسیار قوی انسجام اجتماعی تا اندازهی زیادی میتواند توسط مکانیسم های علی که از طریق آنها عمل می کنند و متغیرهای پیامد را تحت تأثیر قرار می دهند، توجیه نمود. به طوری که انسجام اجتماعی ارتباط بسیار مستقیمی با مسکن و درآمد دارد و این ارتباط بسیار قوی میباشد. از آنجایی که انسجام اجتماعی تأثیر بسیاری بر درآمد دارد و درآمد نیز تأثیر مستقیمی بر سایر متغیرها بجز مرگ و میر دارد، بنابراین تأثیر انسجام اجتماعی بر سایر متغیرها به وسیله ی درآمد میانجی گری می شود. این نتیجه به این معنا می باشد که مداخلهای که انسجام اجتماعی را در سیستم بهبود ببخشد میتواند پیامدهای سلامتی را پیش بینی نماید. این نتیجه نقش بسیار مهم جوامع در بهبود سلامت، بهزیستی و رفاه مردم را نشان می دهد. نقشی که در پژوهش های مداخله ای سلامت اغلب کمتر بر آن تأکید شده است. سونگ، پورترا، رابیناف، مارکز، مارکوئیز، اتو و همکاران (2012) در بررسی خود دریافتند که افراد دارای اختلال اضطراب اجتماعی به واسطه ی عدم استفاده از راهبردهای تنظیم هیجان و نقص در آن و در نتیجه باورهای منفی راجع به کارایی خود دارای کیفیت زندگی ضعیفی می باشند. آکاترک و همکاران (2008) در یک بررسی بر روی 7076 نفر نمونه ی 64-18 ساله مبتلا به اضطراب اجتماعی دریافتند که تعداد ترسها رابطهی مثبتی با کاهش کیفیت زندگی و با رفتار کمک جویانه تر دارد. در پژوهشی دیگر ونگ، سارور و بیدل (2012) اظهار داشتند که اضطراب اجتماعی اختلال در عملکرد شغلی، اجتماعی و تحصیلی، اختلال در روابط رمانتیک و عاشقانه، حمایت اجتماعی پایین و شبکه اجتماعی ضعیف، اختلال زناشویی بیشتر و افزایش خطر سوء مصرف مواد را به همراه دارد. همسو با این توصیفات این افراد کیفیت زندگی بسیار پایین تری را تجربه میکنند. روم، ملی، ثورسن، آندریسن و روزبرگ (2012) بیان میکنند که به دنبال تشخیص اختلال اضطراب اجتماعی، برچسب ادراک شده، شرمساری، خجالت و به دنبال آن افت نقش اجتماعی در افراد مشاهده میشود که می توانند به رشد علائم اضطراب اجتماعی کمک کنند. فرض بر این است که بینش نسبت به بیماری بر عزت نفس بیماران تأثیر منفی می گذارد که همه این عوامل در مجموع با افسردگی و کیفیت پایین زندگی در ارتباط میباشند. باررا و نورتن (2009) در یک مطالعهی روان سنجی مقطعی که از 17 فرد مبتلا به اختلال اضطراب تعمیم یافته، 23 فرد دچار اختلال هراس و 27 فرد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی استفاده کرد دریافتند که تمام گروهها در مقایسه با نمونه ی اجتماعی غیرمضطرب نارضایتی بیشتری از کیفیت زندگی خود دارند. الاتونجی، کیسلر و تولین (2007) اظهار داشتند که تأثیر اختلالات اضطرابی برکیفیت زندگی آنقدر قوی میباشد که به نظر میرسد مستقل از شدت علائم، متغیرهای دموگرافیک، سلامت جسمی و اختلالات تشخیصی همراه باشد. در اضطراب اجتماعی افراد بیشتر در حوزههای فعالیت اجتماعی، تحصیلی، فعالیتهای اوقات فراغت، روابط و فعالیتهایی بیرون از کار و شغل آسیب میبینند. باررا و نورتن (2009)، ویتچن، فوئش، سونتاگ، مولر و لیبوویتز (2000)،کیلتی، امرینگن، مانسینی، اکمن و فارولدن (2003) نیز به طور جداگانه در پژوهش های خود اظهار داشته اند که اختلال اضطراب اجتماعی اغلبِ جنبه های زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد و بنابراین بر کیفیت زندگی بیماران تأثیر مخربی دارد. واتاناب، فوروکاوا، چن، کینوشیتا، ناکانو، اگاوا و همکاران (2010) در بررسی خود بر روی 57 فرد دارای اختلال اضطراب اجتماعی مشاهده کردند که پس از درمان شناختی رفتاری گروهی و یک دوره ی پیگیری 12 ماهه علائم اضطراب اجتماعی و کیفیت زندگی پس از درمان و در دوره پیگیری به میزان قابل ملاحظه ای بهبود یافت. یک مطالعهی دیگر دریافت که گروه درمانی رفتاری شناختی بر باورهای فراشناختی تأثیر دارد و این تأثیر با کاهش اضطراب اجتماعی و افسردگی در ارتباط بود (مک اووی، ماهونی، پرینی و کینگسپ، 2009). این نتایج حاکی از آنند که فنون درمان فراشناختی می توانند برای درمان اختلال اضطراب اجتماعی مفید باشند. ولز و پاپاجورجیو (a2001) درمان فراشناختی که بیشتر بر S-REF متمرکز بود را در 6 فرد دارای اختلال اضطراب اجتماعی با نتایج امیدبخش آزمایش کردند. درمان بر اساس مدل فراشناختی که قبلاً تشریح شده کوتاه شد (ولز و متیوس، 1994). این درمان شامل ضبط افکار نبود و چالش با رفتارهای ایمنی کمتر بود و بر توجه متمرکز بر خویش بیشتر تأکید می شد. این درمان بر طبق پروتکل اصلی بازخورد ویدئویی داشت. به علاوه به مقابله با نگرانی و نشخوار فکری پرداخت و آزمایش های رفتاری را که باورها و پیش بینی های منفی را به چالش می کشیدند در بر داشت. درمان زمانی خاتمه یافت که تغییر خاصی در توجه متمرکز بر خویش شرکت کنندگان حاصل می شد. شرکت کنندگان به مدت 6 ماه جلسات فردی 60 دقیقه ای هفتگی داشتند. نتایج حاکی از آن بود که این نوع درمان در کاهش معیارهای خود گزارش شده اضطراب اجتماعی، سطح باورها، خودآگاهی و افسردگی مؤثر بود. به علاوه مک اووی و همکاران (2009) دریافتند که پس از گروه درمانی شناختی – رفتاری تعداد زیادی از باورهای فراشناختی (زیر مقیاس MCQ-30 ؛ ولز و کارترایت- هاتون، 2004) به طرز معنی داری کاهش پیدا کردند. کاهش باورهای کنترل ناپذیری در مورد نگرانی با کاهش در اضطراب تعامل اجتماعی توأم بود. همچنین یافته ها نشان دادند که کاهش این باورها و باورهای مربوط به نیاز به کنترل افکار با کاهش در پردازش پس مرگی همراه بود. در خاتمه، ایشان دریافتند که کاهش در تعداد زیادی از باورهای فراشناختی با بهبود در افسردگی مرتبط بود (مک اووی و همکاران، 2009). با وجود این یک مطالعه از فرضیه ی فراشناختی حمایت نکرد. مک اووی و پرینی (2008) شناخت درمانی گروهی با آرامش آموزی و شناخت درمانی گروهی با آموزش توجه را مقایسه کردند. نتایج نشان دادند که در بر گرفتن آموزش توجه با بهبود بیشتر از در برگیری آرامش ارتباطی ندارد. لذا این مطالعه یک پروتکل CBT (رفتار درمانی شناختی) را به کار گرفت که از آزمایش های مواجه سازی و رفتاری برای به چالش کشیدن توجه متمرکز بر خود استفاده کرده بود. پس شاید افزودن آموزش توجه بهبود تکمیلی کافی برای رسیدن به نتایج معنی دار آماری را پدید نیاورده است. داناهی و استوپا (2007) به بررسی تفاوت در باورهای فراشناختی در بین افراد پر اضطراب و کم اضطراب اجتماعی بعد از القای تهدید (گفتگو با یک همدست) پرداختند. شرکت کنندگان از یک هفته قبل در یک گفتگوی اولیه شرکت کردند و انتظار داشتند در زمانی که معیار باورهای فراشناختی را تکمیل کردند یک گفتگوی دیگر داشته باشند. نتایج نشان دادند نمره ی افراد پر اضطراب اجتماعی در خودآگاهی شناختی و در باورهای کنترل ناپذیری درباره ی نشخوار فکری پس از واقعه بیشتر از افراد کم اضطراب اجتماعی بود. این نتایج مقدماتی مؤید این ایده هستند که باورهای فراشناختی با اضطراب اجتماعی رابطه دارند. کوکرتز و همکاران (2014) نقش واسطه ای سوگیری توجه را در اثربخشی آموزش توجه در افراد مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی مورد مطالعه قرار دادند. یافته ها نشان دادند که سوگیری توجه زیاد، بیشترین کاهش علائم را در شرکت کنندگانی که برنامه آموزشی اصلاح و تغییر توجه را تکمیل کرده بودند پیش بینی می کرد، اما در گروه کنترل این نتایج مشاهده نشد. به علاوه تغییر سوگیری توجه نقش واسطه ای در ارتباط بین برنامه اصلاح توجه و تغییر در علائم اضطراب اجتماعی را داشت. هاپیت، ایلینگ ورث، مکلئود، هامپشایر، دون و مکینتاش (2014) پژوهشی را با هدف ارزیابی این موضوع که آیا یک دورهی دو هفته ای اصلاح سوگیری شناختی تفسیرها (CBM-I) میتواند ترس از ارزیابی منفی را در دانشجویان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، زمانی که دانشگاه را شروع میکنند، کاهش دهد. 69 دانشجو که در مورد شروع دانشگاه مضطرب و نگران بودند، یا مداخله با دارونما یا 5 جلسه CBM-I را در طول دو هفته دریافت نمودند. نتایج نشان دادند که CBM-I در مقایسه با گروه کنترل دارونما به میزان خیلی بیشتری ترس از ارزیابی منفی را از خط پایه تا روز شروع دانشگاه کاهش داد. همچنین پس از 4 هفته پیگیری نیز کاهش چشمگیری در اضطراب حالت و ترس از ارزیابی منفی در گروه CBM-I مشاهده شد. برد، سایر و هافمن (2012)؛ هالیون و روسیو (2011)؛ هاکاماتا، لیسک، بار- هایم، بریتون، فاکس، لیبن لافت و همکاران (2010) اظهار میکنند که برنامه تغییر توجه (AMP) برای اختلال اضطراب اجتماعی و سایر اختلالات اضطرابی میتواند مفید و اثربخش باشد. AMP یک برنامهی کامپیوتری شده میباشد که به منظور تغییر و اصلاح آسیبهای شناختی اساسی که از عوامل مهم پایداری اضطراب می باشند، طراحی شده است و بر اساس این فرضیه میباشد که افراد مضطرب ترجیحاً منابع توجهی شان را به محرک های مربوط به تهدید اختصاص می دهند. AMP به منظور تسهیل پردازش محرکهای خنثی و بنابراین تغییر مسیر توجه افراد مضطرب از محرکهای تهدید کننده طراحی شده است. هیرن، ریس، مک نالی و فیلیپات (2012) کارایی سه نوع شرایط آموزش توجه (توجه به سوی مثبت، شرایط کنترل و توجه به سوی تهدید) را در کاهش علائم اختلال اضطراب اجتماعی، رفتارهای مربوط به اضطراب اجتماعی و پاسخ های فیزیولوژیکی نسبت به استرس زاهای اجتماعی را مورد مقایسه قرار دادند. محققان دریافتند که پس از 4 جلسه آموزش توجه، هر دو گروه توجه به سوی مثبت و شرایط کنترل کاهش معناداری در علائم اضطراب اجتماعی از پیش آزمون به پس آزمون نشان دادند. اما این نتایج فقط برای گروه توجه به سوی مثبت در دوره ی پیگیری تداوم داشت. به علاوه بهبود رفتاری در نشانه های اضطراب اجتماعی و کاهش پاسخ های فیزیولوژیکی مرتبط با یک تکلیف عملکرد سخنرانی، فقط در گروه توجه به سوی مثبت مشاهده شد. امیر، برد، تایلور، کلرمپ، الیاس، برنز و همکاران (2009) اثربخشی برنامه تغییر توجه (AMP) را با استفاده از نوع دیگری از تکلیف دات پروب در افراد دارای اضطراب اجتماعی مورد بررسی قرار دادند. در این مطالعه دو چهره که یکی از آنها بالاتر از دیگری قرار داشت بر روی مانیتور کامپیوتر به بیماران ارائه می شد. هر جفت چهره از یک چهره با حالت هیجانی تهدید آمیز (نفرت) و یک چهره خنثی تشکیل شده بودند. پس از نمایش کوتاه مدت چهره ها، چهره ها ناپدید می شدند و سپس یکی از چهره ها با یک پروب (مثلاً حرف E یا F) جایگزین می شدند. شرکت کنندگان با راست کلیک یا چپ کلیک کردن ماوس کامپیوتر باید مشخص می کردند که پروب ارائه شده حرف E بوده یا F. در شرایط آموزشی فعال (AMP) پروب همیشه در موقعیت چهره ی خنثی در مانیتور ظاهر می شد، بنابراین مسیر توجه شرکت کنندگان از چهره تهدید آمیز دور می شد. در شرایط کنترل توجه (ACC)، پروب در 50 درصد مواقع جایگزین چهره ی خنثی و در 50 درصد مواقع نیز جایگزین چهره ی تهدید آمیز می شد. امیر و همکاران پس از 8 جلسه ی 20 دقیقه ای دریافتند که 50 درصد از گروه اضطراب اجتماعیِ شرایط فعال در مقایسه با 14 درصد شرایط کنترل، تشخیص اضطراب اجتماعی را از دست دادند. همچنین شرکت کنندگانِ شرایط فعال در مقایسه با شرایط کنترل در نشانه های اضطراب اجتماعی که توسط مقیاس اضطراب اجتماعی لیبوویتز سنجیده می شد، به طور معناداری بهبود یافته بودند. اشمیت، ریچی، بوکنر و تیمپانو (2009) همین پژوهش (امیر و همکاران، 2009) را در شرایط غیر آزمایشگاهی انجام دادند. یافتههای حاصل از پژوهش آنها نشان داد که پس از 8 جلسه آموزش، 72 درصد از شرکت کنندگانِ شرایط فعال در مقایسه با 11 درصد از شرکت کنندگان شرایط کنترل ، دیگر معیارهای تشخیصی برای SAD را دریافت نمی کردند. نتایج حاصل از پژوهش(گیکا و ولز، a2009 ، b2009) نشان داد که تعداد زیادی از باورهای فراشناختی پیش بین فردی اضطراب اجتماعی هستند. فنون دیگری که فراآگاهی و نگرش ارزیابانه نسبت به فرایندهای فکری را ممکن می سازند در اضطراب اجتماعی مفید بوده اند. مثلاً ولز و پاپاجورجیو(1998) دریافتند که بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی کاهش بیشتر در سطح اضطراب و باورها را بعد از مواجه سازی ای تجربه کردند که برای افزایش توجه بیرونی منظور شده بود تا بعد از مواجه سازی مبتنی بر منطق خوگیری، مواجه سازی که توجه را به سوی محرک های بیروی هدایت کند به جمع آوری اطلاعاتی کمک میکند که هم فرضهای منفی در مورد واکنش دیگران و هم این باور که تمرکز توجه کنترل ناپذیر است را تأیید نمیکند. بالعکس، مک اوی و پرینی (2008) دریافتند که شناخت درمانی گروهی برای اختلال اضطراب اجتماعی با آموزش توجه (یک فن فراشناختی منظور شده برای افزایش انعطاف پذیری توجهی) با بهبود بیشتر از شناخت درمانی گروهی با آرامش مرتبط نبود. با این وجود این مطالعه آموزش توجه را در پروتکلی گنجاند که فنونی را برای تغییر و اصلاح توجه متمرکز بر خویش به کار گرفته بود. پس بعید بود که آموزش توجه مزیت فوق العاده ای را اضافه کند. به علاوه مطالعات فوق فنون فراشناختی مستقیم را در اضطراب اجتماعی به کار نبستند، بلکه از مواجه سازی با یک عنصر فراشناختی استفاده کردند (ولز و پاپاجورجیو، 1998) یا یک فن فراشناختی را به پروتکل CBT از قبل اثبات شده افزودند (مک اووی و پرینی، 2008). نقش بالقوهی یک فن با تمرکز فراشناختی مستقیم در درمان اضطراب اجتماعی هنوز بررسی نشده است. کالوت، اوروئه و هانکین، (2013) پژوهشی را با هدف اثبات پیش بینی تفکرات اضطرابی خودبخود توسط طرح واره های غیرانطباقی اولیه و نشان دادن این مسئله که چنین تفکرات خودبخودی مانند واسطهای در بین طرح وارهها و تغییرات آتی در علائم اضطراب اجتماعی عمل میکنند انجام دادند. این مطالعه یک مدل وارونهی جایگزین را هم بررسی کرد که در آن طرح واره ها مانند واسطه ای بین تفکرات خودبخود و اضطراب اجتماعی عمل می کردند. در مجموع 1052 نوجوان (499 دختر و 553 پسر با میانگین سنی 43/13 و انحراف استاندارد سنی 29/1) مقیاس های طرح وارههای غیرانطباقی اولیه، تفکرات خودبخود اضطراب اجتماعی و علائم اضطراب اجتماعی را در زمان 1، 2، 3 کامل کردند. نتایج بیانگر روابط طولی دو سویه در بین طرح وارهها و تفکرات خودبخود که مضمونی سازگار داشتند، بودند (مثل طرح واره ی قطع ارتباط/ طرد یا واپس زنی و تفکرات خودبخود خودپنداره ی منفی). ضمناً تفکرات خودبخود ارزیابی انتظار منفی توسط دیگران در زمان 2 در رابطهی بین طرح واره ی هدایت سایرین در زمان 1 و علائم اضطراب اجتماعی در زمان 3 یک واسطه بود. این یافته ها با مدل های شناختی سلسله مراتبی اضطراب اجتماعی همخوانی دارند، چرا که طرح وارههای عمقی تر پیش بین تفکرات سطحی تر می باشند. این یافته ها همچنین از این که تفکرات سطحی تر به پایدار شدن طرح واره ها می انجامند، حمایت می کنند. در خاتمه نتایج نشان داند که طرح وارههای غیرانطباقی اولیه حوزهی هدایت سایرین نقش مرتبطی را در شکل گیری و حفظ اضطراب اجتماعی ایفا میکنند. در مجموع مدلهای تئوریک SAD به ابداع درمانهای مناسب و مؤثر منجر شدهاند، اما از طرفی مراجعین متعددی وجود دارند که تا حد مطلوب بهبود حاصل نمیکنند (هیمبرگ، 2009). هر چند رفتار درمانیهای شناختی اثربخشی خود را در درمان SAD نشان داده اند، اما میزان متوسط اثربخشی 80/0 هم چنان باقی مانده است (باتلر، چاپمن، فورمن و بک، 2006). از آنجا که‌ يافتن شيوههاي درمانی کوتاه مدت با کارایی بیشتر از جمله ضرورت‌هاي پژوهش مي‌باشد و شيوههاي درماني مبتني بر مدل طرحواره و مدل فراشناختی جزء درمان‌هاي کوتاه مدت به شمار مي‌آيند، در رساله حاضر بر آن شدیم تا اثربخشي و بویژه ماندگاری اثر اين شيوه ی های درمانی جدید را مورد مقایسه و بررسی قرار دهیم. منابع فارسی احتشامی اکبری، کاملیا (1383)، نقش علم بازاریابی در سلامت اجتماعی، تدبیر، شماره 153. اصغری مقدم، محمدعلی و فقیهی، سمانه (1382). اعتبار و پایایی پرسشنامه زمینه یابی سلامت (فرم کوتاه 36 سؤالی) در دو نمونه ایرانی. دانشور رفتار، (1)10. افضلی، محمد حسن (1388). «مقایسه سبک ها و مکانیسم های دفاعی افراد مبتلا به وسواس بی اختیاری، اختلال اضطراب تعمیم یافته و اختلال هراس اجتماعی». مجله روان شناسی بالینی، سال اول، شماره 1، 93-79. امینی، همایون و همکاران (1386). «روایی نسخه فارسی مصاحبه ساختاریافته تشخیصی برای اختلال های محور یک در DSM-IV (SCID-I) ». فصلنامه پایش، سال هفتم، شماره اول، 57-49. امینی رارانی، مصطفی (1389)، بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و سلامت اجتماعی در ایران، تهران: دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، پایان نامه کارشناسی ارشد. اورنگ، ملاحت (1386)، سنجش کیفیت محیط در بازسازی های پس از سانحه، مطالعه ی موردی: فضاهای عمومی شهر بم، تهران: دانشگاه تربیت مدرس، پایان نامه کارشناسی ارشد. بهادری، محمد حسین؛ جهان بخش، مرضیه؛ کجباف، محمد باقر؛ فرامرزی، سالار (1391). اثربخشی درمان فراشناختی بر باورهای فراشناختی و اعتماد شناختی در بیماران مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی، مجله روانشناسی بالینی، سال چهارم، شماره 1 (پیاپی 13). بهمنی، بهمن؛ تمدنی، مجتبی و عسگری، مجید (1383)، بررسی کیفیت زندگی و رابطه آن با نگرش دینی و عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد جنوب تهران، طب و تزکیه، شماره 25، 32-44. بوند، جان و کورنر، لین (1389)، کیفیت زندگی و سالمندان (ترجمه سیدحسین محققی کمال)، تهران: نشر دانژه. پارک، جی. ای؛ پارک، ک (1380)، درسنامه ی پزشکی پیشگیری و اجتماعی (کلیات خدمات بهداشتی)، بخش نخست، جلد دوم (ترجمه حسین شجاعی تهرانی و حسین ملک افضلی)، تهران: انتشارات سماط، چاپ چهارم. خدارحیمی، سیامک (1373)، روانشناسی سالمندی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی. خورشید زاده، محسن؛ برجعلی، احمد؛ سهرابی اسمرود، فرامرز و دلاور، علی (1390). «اثربخشی طرح واره درمانی در درمان زنان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی». پژوهشهای روان شناسی بالینی و مشاوره، سال اول، شماره 2، 24-5. صفاری نیا، مجید (1392)، مشخصات روان سنجی مقیاس سلامت اجتماعی، فصلنامه روان شناسی سلامت، زیر چاپ. ربانی خوراسگانی، علی و کیان پور، مسعود (1385 )، درآمدي بر رویکردهاي نظري و تعاریف عملی مفهوم کیفیت زندگی، نشریه مددکاري اجتماعی، دوره پنجم، شماره 4 ، تهران، انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی. رضوانی، محمدرضا و منصوریان، حسین (1387)، سنجش کیفیت زندگی: بررسی مفاهیم، شاخصها، مدلها و ارائه مدل پیشنهادی برای نواحی روستایی، روستا و توسعه، 11(3)، 1-26. رفیعی، حسن (1388)، تدوین شاخص ترکیبی سلامت اجتماعی، تهران: دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، طرح تحقیقاتی خاتمه یافته. سجادی، حمیرا و صدرالسادات، سیدجلال (1388)، شاخص های سلامت اجتماعی، مجله ی سیاسی – اقتصادی، شماره 208-209، ص 244-253. سمیعی، مرسده؛ رفیعی، حسن؛ امینی رارانی، مصطفی؛ اکبریان، مهدی (1389). سلامت اجتماعی ایران: از تعریف اجماع مدار تا شاخص شواهدمدار. مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شماره 2. 50-31. شاملو، سعید (1381)، بهداشت روانی، تهران: انتشارات رشد. شریفی، ونداد؛ اسعدی، سید محمد؛ محمدی، محمدرضا؛ امینی، همایون؛ کاویانی، حسین؛ سمنانی، یوسف؛ شعبانی، امیر؛ شهریور، زهرا؛ داوری آشتیانی، رزیتا؛ حکیم شوشتری، میترا (1383). پایایی و قابلیت اجرای نسخه فارسی مصاحبه ساختار یافته تشخیصی برای IV DSM- (SCID). فصلنامه تازههای علوم شناختی، 6، 22-10. شریعتی، مهدی (1385)، شاخص سلامت اجتماعی، تهران: دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، طرح تحقیقاتی خاتمه یافته. شولتس، دوآن (1369)، روانشناسی کمال (ترجمه گیتی خوشدل)، تهران: نشر نو. علي پور نوشري، مريم (1385)، بررسي مشكلات اجتماعي سالمندان مقيم سراهاي سالمندي شهر تهران (مطالعه موردي آسايشگاه كهريزك)، پايان نامه كارشناسي ارشد ، تهران: دانشگاه تهران، دانشكده علوم اجتماعي. غفاری، غلامرضا و امیدی، رضا (1388)، کیفیت زندگی، شاخص توسعه اجتماعی، تهران: انتشارات شیرازه. گال، مردیت. بورگ، والتر. گال، جویس (1391)، روشهای تحقیق کمی و کیفی در علوم تربیتی و روانشناسی (ترجمه احمدرضا نصر)، تهران: انتشارات سمت. لینچ، کوین (1376)، تئوری شکل خوب شهر (ترجمه حسین بحرینی)، تهران: انتشارات دانشگاه تهران. مازلو، آبراهام هرولد (1372)، انگیزش و شخصیت (ترجمه احمد رضوانی)، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی. مازلو، آبراهام هرولد (1381)، زندگی در اینجا و اکنون: هنر زندگی متعالی (ترجمه مهین میلانی)، تهران: انتشارات فراروان. محققی کمال، سید حسن و عبداله تبار درزی، هادی (1391)، سلامت اجتماعی، تهران: انتشارات سخنوران. مختاری، جواد و نظری، مرضیه (1389)، جامعه شناسی کیفیت زندگی، تهران: انتشارات جامعه شناسان. منتظری، علی؛ گشتاسبی، آزیتا؛ وحدانینیا، مریم السادات (1384)، پایایی و روایی گونه فارسی پرسشنامه 36-SF، پایش، (1)5، 56-49. نیک سیرت، زهرا (1384)، بررسی کیفیت زندگی سالمندان بازنشسته عضو سازمان بازنشستگی ساکن شهر تهران، تهران: دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت توانبخشی. یانگ، جفری؛ کلوسکو، ژانت و ویشار، مارجوری (2003)، طرحواره درمانی: راهنمای کاربردی برای متخصصان بالینی (ترجمه حسن حمیدپور و زهرا اندوز، 1391)، تهران: انتشارات ارجمند. REFERENCES Abbott, M. J., & Rapee, R. M. (2004). Post-event rumination and negative self- appraisal in social phobia before and after treatment. Journal of Abnormal Psychology, (1), 136. Acarturk, C., de Graaf, R., van Straten, A., Have, M., & Cuijpers, P. (2008). Social phobia and number of social fears, and their association with comorbidity, health-related quality of life and help seeking. Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology,43(4), 273-279. Acarturk, C., Smit, F., de Graaf, R., van Straten, A., ten Have, M., & Cuijpers, P. (2009). Economic costs of social phobia: A population-based study. Journal of Affective Disorders,115(3), 421-429. Albano, A. M., & Hayward, C. (2004), Social anxiety disorder. In T. H. Ollendick & J. S. March (Eds.), Phobic and anxiety disorders in children and adolescents. A clinicians guide to effective psychosocial and pharmacological interventions. (pp. 198‐235). New York: Oxford University Press. Alfano, C. A., Beidel, D. C., & Turner, S. M. (2006). Cognitive correlates of social phobia among children and adolescents. Journal of Abnormal Child Psychology,34, 189‐201. Allison, P. D. (1999), Multiple regression; a primer. Thousand Oaks; London; New Delhi: Sage. Amir, N., Beard, C., Taylor, C. T., Klumpp, H., Elias, J., Burns, M., et al. (2009). Attention training in individuals with generalized social phobia: A randomised controlled trial. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 77(5), 961-973. Anderson, E. R., & Hope, D. A. (2009). The relationship among social phobia, objective and perceived physiological reactivity, and anxiety sensitivity in an adolescent population. Journal of Anxiety Disorders, 23(1), 18-26. Ahnquist, J., Wamala, S.P., & Lindstrom, M. (2012). Social determinants of health - A question of social or economic capital? Interaction effects of socioeconomic factors on health outcomes. Social Science & Medicine, 74,930-939. Antony, M. M., Bieling, P. J., Cox, B. J., Enns, M. W., & Swinson, R. P. (1998). Psychometric properties of the 42-Item and 21-Item versions of the Depression Anxiety Stress Scales in clinical groups and a community sample. Psychological Assessment, 10(2), 176-181. APA. (1968), Diagnostic and statistical manual of mental disorders (2nd ed.). Washington, DC: American Psychiatric Association. APA. (1980), Diagnostic and statistical manual of mental disorders (3rd ed.). Washington, DC: American Psychiatric Association. APA. (1994), Diagnostic and statistical manual of mental disorders (4th ed.). Washington, DC:American Psychiatric Association. APA. (2000), Diagnostic and statistical manual of mental disorders, fourth edition, text revision. Washington, DC: American Psychiatric Association. Aristotle. (350 BC/2004). Nicomachean ethics (R. Crisp, Trans. and Ed.). Cambridge: Cambridge University Press (Work Originally Published 350 BC). Asmundson, G. J. G., & Stein, M. B. (1994). Selective processing of social threat in patients with generalized social phobia: Evaluation using a dot-probe paradigm. Journal of Anxiety Disorders, 8(2), 107-117. Ayllon, T., & Azrin, N. H. (1968). The token economy: A motivational system for therapy and rehabilitation. New York: Appleton-Century-Crofts. Bacow, T. L., Pincus, D. B., Ehrenreich, J. T., & Brody, L. R. (2009). The metacognitions questionnaire for children: Development and validation in a clinical sample of children and adolescents with anxiety disorders. Journal of Anxiety Disorders,23(6), 727-736. Baker, S. R., & Edelmann, R. J. (2002). Is social phobia related to lack of social skills? Duration of skill-related behaviours and ratings of behavioural adequacy. British Journal of Clinical Psychology, 41, 243-257. Baldwin, S., Godfrey, & Propper, C. (1994), Quality of life: perspectives and policies, New York: Rutledge. Bandelow, B., Charimo Torrente, A., Wedekind, D., Broocks, A., Hajak, G., & Ruther, E. (2004). Early traumatic life events, parental rearing styles, family history of mental disorders, and birth risk factors in patients with social anxiety disorder. European Archives of Psychiatry and Clinical Neuroscience, 254(6), 397-405. Barahmand, U. (2004). Meta-cognitive profiles in anxiety disorders. Psychiatry Research,169(3), 240-243. Barrera, T. L., & Norton, P. J. (2009). Quality of life impairment in generalized anxiety disorder, social phobia, and panic disorder. Journal of Anxiety Disorder, 23(8), 1086-1090. Baron, R. M., & Kenny, D. A. (1986). The moderator-mediator variable distinction in social psychological research: Conceptual, strategic, and statistical considerations. Journal of Personality and Social Psychology, 51(6), 1173-1182. Barrera, T. L., & Norton, P. J. (2009). Quality of life impairment in generalized anxiety disorder, social phobia, and panic disorder. Journal of Anxiety Disorders, 23(8), 1086-1090. Beard, C., Sawyer, A. T., & Hofmann, S. G. (2012). Efficacy of attention bias modification using threat and appetitive stimuli: a meta-analytic review. Behavior Therapy, 43, 724-740. Beck, A. (1967), Depression: causes and treatment. Philadelphia: University of Penn-sylvania Press. Beck, A. (1976), Cognitive therapy and the emotional disorders. New York: Int. Univ.Press. Beck, A., Rush, A., Shaw, B., & Emery, G. (1979), Cognitive therapy of depression. New York: Guilford Press. Beck, A. T., & Dozois, D. J. A. (2011). Cognitive therapy: current status and futuredirections. Annual Review of Medicine, 62, 397–409. Beck, A. T., Emery, G., & Greenberger, R. L. (1985), Anxiety disorders and phobias: A cognitive perspective. New York: Basic Books. Beidel, D. C., Turner, S. M., & Morris, T. L. (1999). Psychopathology of childhood social phobia. Journal of American Academy of Child and Adolescent Psychiatry,38, 643‐650. Beidel, D. C., Turner, S. M., & Dancu, C. V. (1985). Physiological, cognitive and behavioral aspects of social anxiety. Behaviour Research and Therapy, 23(2), 109- 117. Biederman, J., Hirshfeld‐Becker, D. R., Rosenbaum, J. F., Herot, C., Friedman, D., Snidman, N., & et al. (2001). Further evidence of association between behavioral inhibition and social anxiety in children.American Journal of Psychiatry, 158, 1673‐1679. Blote, A. W., Kint, M. J., Miers, A. C., & Westenberg, P. M. (2009). The relation between public speaking anxiety and social anxiety: a review. Journal of Anxiety Disorders, 23, 305‐313. Bogels, S. M., Alberts, M., & De Jong, P. J. (1996). Self-consciousness, self-focused attention, blushing propensity and fear of blushing. Personality and Individual Differences,21(4), 573-581. Bogels, S. M., Alden, L., Beidel, D. C., Clark, L. A., Pine, D. S., Stein, M. B., et al. (2010). Social anxiety disorder: Questions and answers for the DSM-V. Depression and Anxiety, 27, 168-189. Bogels, S. M., Rijsemus, W., & De Jong, P. J. (2002). Self-focused attention and social anxiety: The effects of experimentally heightened self-awareness on fear, blushing, cognitions, and social skills. Cognitive Therapy and Research, 26(4), 461-472. Bogels, S. M., van Oosten, A., Muris, P., & Smulders, D. (2001). Familial correlates of social anxiety in children and adolescents. Behavior Research and Therapy, 39, 273‐287. Bogels, S. M., & Mansell, W. (2004). Attention processes in the maintenance and treatment of social phobia: hypervigilance, avoidance and self-focused attention. Clinical Psychology Review, 24(7), 827-856. Bohlin, G., & Hagekull, B. (2009). Socio‐emotional development: from infancy to young adulthood. Scandinavian Journal of Psychology, 50, 592‐601. Bokhorst, C. L., Westenberg, P. M., Oosterlaan, J., & Heyne, D. A. (2008). Changes in social fears across childhood and adolescence: Age‐related differences in the factor structure of the Fear Survey Schedule for Children‐Revised. Journal of Anxiety Disorders, 22, 135‐142. Bond, L., Carlin, J. B., Thomas, L., Rubin, K., & Patton, G. (2001). Does bullying cause emotional problems? A prospective study of young teenagers. British Medical Journal, 323, 480‐484. Borge, F. M., Hoffart, A., Sexton, H., Clark, D. M., Markowitz, J. C., & McManus, F.(2008) .Residential cognitive therapy versus residential interpersonal therapy for social phobia: A randomized clinical trial. Journal of Anxiety Disorders, 22(6), 991-1010. Bowling, A. (2005), Measuring health- A review of quality of life measurement scales. 3rd ed. Buckingham, Open University Press. Brown, T. A., & Barlow, D. H. (2005). Dimensional versus categorical classification of mental disorders in the fifth edition of the Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders and beyond: comment on the special section. Journal of Abnormal Psychology, 114, 551‐556. Bruch, M. A., Fallon, M, & Heimberg, R. G. (2003). Social phobia and difficulties in occupational adjustment. Journal of Counseling Psychology, 50,109 –117. Buckner, J. D., Schmidt, N. B., Lang, A. R., Small, J. W., Schlauch, R. C., & ewinsohn, P. M. (2008). Specificity of social anxiety disorder as a risk factor for alcohol and cannabis dependence. Journal of Psychiatric Research, 42(3), 230-239. Butler, G., & Wells, A. (1995). Cognitive-behavioral treatments: Clinical applications. In R. G. Heimberg, M. R. Liebowitz, D. A. Hope & F. R. Schneier (Eds.), Social Phobia:diagnosis, assessment, and treatment. New York; London: Guilford. Butler, A. C., Chapman, J. E., Forman, E. M., & Beck, A. T. (2006). The empirical status of cognitive-behavioral therapy: A review of meta-analyses. Clinical Psychology Review, 26(1), 17-31. Calvete, E., & Orue, I. (2008). Ansiedad socialy esquemas cognitivos disfuncionales [Social anxiety and early maladaptive schemas]. Psicología Conductual, 16, 5–21. Calvete, E., & Orue, I. (2012). Social information processing as a mediator between cognitive schemas and aggressive behavior in adolesscents. Journal of Abnormal Child Psychology, 40, 105–117. Calvete, E., Orue, I., & Hankin, B. L. (2013). Early maladaptive schemas and social anxiety in adolescents: The mediating role of anxious automatic thoughts. Journal of Anxiety Disorders, 27, 278– 288. Calvete, E., Orue, I., Cámara, M., & Hankin, B. L. (2013). A longitudinal test of the vulnerability-stress model with early maladaptive schemas for depressive and social anxiety symptoms in adolescents, Submitted for publication. Campbell, M. J., Schmidt, L. A., Santesso, D. L., Van Ameringen, M., Mancini, C. L., & Oakman, J. M. (2007). Behavioral and psychophysiological characteristics of children of parents with social phobia: A pilot study. International Journal of Neuroscience, 117(5), 605-616. Canino, G., Shrout, P. E., Rubio‐Stipec, M., Bird, H. R., Bravo, M., Ramirez, R., Chavez, L., Alegria, M., Bauermeister, J. J., Hohmann, A., Ribera, J., Garcia, P., & Martinez‐Taboas, A. (2004). The DSM‐IV rates of child and adolescent disorders in Puerto Rico: prevalence, correlates, service use, and the effects of impairment. Archives of General Psychiatry, 61, 85‐93. Caouette, J. D., & Guyer, A. E. (2014). Gaining insight into adolescent vulnerability for social anxiety from developmental cognitive neuroscience. Developmental Cognitive Neuroscience, 8, 65-76. Carlbring, P., Lofqvist, M., Sehlin, H., Amir, N., Rousseau, A., Hofman, S., et al. (2012). Internet-delivered attention bias modification training in individuals with social anxiety disorder - a double blind randomized controlled trial. BMC Psychiatry, 12(66). http://dx.doi.org/10.1186/1471-244X-12-66. Cartwright‐Hatton, S., Hodges, L., & Porter, J. (2003). Social anxiety in childhood: the relationship with self and observer rated social skills. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 44, 737‐742. Cartwright‐Hatton, S., Tschernitz, N., & Gomersall, H. (2005). Social anxiety in children: social skills deficit, or cognitive distortion? Behavior Research and Therapy, 43, 131‐141. Carver, C.S. (1979). A cybernetic model of self-attention processes. Journal of Personality and Social Psychology, 37(8), 1251-1281. Carver, C. S., & Scheier, M. F. (1981). Attention and self-regulation: A control-theory approach to human behavior. New York: Springer-Verlag. Caster, J. B., Inderbitzen, H. M., & Hope, D. A. (1999). Relationship between youth and parent perceptions of family environment and social anxiety. Journal of Anxiety Disorders, 13, 237‐251. Chartier, M. J., Hazen, A. L., & Stein, M. B. (1998). Lifetime patterns of social phobia: A retrospective study of the course of social phobia in a nonclinical population. Depression and Anxiety, 7, 113-121. Chartier, M. J., Walker, J. R., & Stein, M. B. (2001). Social phobia and potential risk factors in a community sample. Psychological Medicine, 31, 307‐315. Chartrand, H., Cox, B., EL-Gabalawy, R., & Clara, I. (2011). Social anxiety disorder subtypes and their mental health correlates in a nationally representative Canadian sample. Canadian Journal of Behavioral Science, 43(2), 89-98. Chronis-Tuscano, A., Degnan, K. A., Pine, S. P., Perez-Edgar, K., Henderson, H. A., Diaz, Y., et al. (2009). Stable early maternal report of behavioral inhibition predicts lifetime social anxiety disorder in adolescence. Journal of American Academy of Child and Adolescent psychiatry, 48(9), 928-935. Clark, D. M., Ehlers, A., McManus, F., Hackmann, A., Fennell, M., Campbell, H., et al. (2003). Cognitive therapy versus fluoxetine in generalized social phobia: A randomized placebo-controlled trial. Journal of Consulting and Clinical Psychology,71(6), 1058-1067. Clark, D. M., & Wells, A. (1995). A cognitive model of social phobia. In M. L. R. Heimberg, D.A. Hope, and F.R. Schneier (Ed.), Social phobia: Diagnosis, assessment and treatment. New York: Guilford Press. Clark, D. M., & Mc Manus. (2002). Information processing in social phobia. Biol Psychiatry, 51, 92-100. Coles, M. E., Schofield, C. A., & Pietrefesa, A. S. (2006). Behavioral inhibition and obsessive-compulsive disorder. Journal of Anxiety Disorders, 20(8), 1118-1132. Coles, M. E., Turk, C. L., Heimberg, R. G., & Fresco, D. M. (2001). Effects of varying levels of anxiety within social situations: relationship to memory perspective and attributions in social phobia. Behaviour Research and Therapy, 39(6), 651-665. Connor, K. M., Davidson, J. K., Churchill, L. E., Sherweed, A., & Foa, E. B. (2000). Psychometric properties of the social phobia Inventory (SPIN), The British Journal of Psychiatry,176, 379-386. Constans, J. I., Penn, D. L., Ihen, G. H., & Hope, D. A. (1999). Interpretive biases for ambiguous stimuli in social anxiety. Behaviour Research and Therapy, 37(7), 643-651. Correll, S. J. (2004). Constraints into preferences: Gender, Status and Emerging Career Aspirations. American Sosiological Review, 69, 93-113. Costa Cabral Mululo, S., Bezera de Menezes, G., Vigne, P., Fontenelle, L. F. (2012). A review on predictors of treatmen outcome in social anxiety disorder. Rev Bras Psiquiatr, 34, 92-100. Cramer, V., Torgersen, S., & Kringlen, E. (2005). Quality of life and anxiety disorders: A population study. Journal of Nervous and Mental Disease, 193, 196-202. Culbert, K. M., Klump, K. L., Jonathan, S. A., Dean, M., & Steven, T. (2007). Should Eating Disorders be Included in the Obsessive-Compulsive Spectrum? In Obsessive-Compulsive Disorder (pp. 230-245). Oxford: Elsevier Science Ltd. Curran, J. P. (1979). Social skills: Methodological issues and future directions. In A. S. Bellack & M. Hersen (Eds.), Research and practice in social skills training (pp. 319-354). New York: Plenum Press. Dannahy, L., & Stopa, L. (2007). Post-event processing in social anxiety. Behavior Research and Therapy, 45(6), 1207-1219. Darwin, C. (1872/1998). The Expression of the emotions in man and animals (3rd ed.). Oxford; New York: Oxford University Press. Demir, T., Karacetin, G., Eralp Demir, D., & Uysal, O. (2013). Prevalence and some psychosocial characteristics of social anxiety disorder in an urban population of Turkish children and adolescents. European Psychiatry, 28, 64-69. DeWit, D. J., Ogborne, A., Offord, D. R., & MacDonald, K. (1999). Antecedents of the risk of recovery from DSM‐III‐R social phobia. Psychological Medicine, 29, 569‐582. Dinwiddie, S., Heath, A. C., Dunne, M. P., Bucholz, K. K., Madden, P. A., Slutske, W. S., & et al. (2000). Early sexual abuse and lifetime psychopathology: a co‐twin‐control study. Psychological Medicine, 30, 41‐52. Diwan, A. (2000). Relational wealth and quality of life. Journal of Socio-Economics, 29. Dugas, M. E., Marchanda, A., & Landoucer, R. (2005). Further validation of a cognitive model of generalized anxiety disorder: Diagnostic and symptom specificity. Journal of Anxiety Disorder, 19, 329-340. Dugas, M. J. Q., Robi chaud, M. (2007). Cognitive behavioral treatment for generalized anxiety disorder. Rutledge: Taylor and Fransis. Ellis, D. M., Hudson, J. L. (2010). The metacognitive model of generalized anxiety disorder in children and adolescents. Cognitive and Behavioral Practice, 13(4), 151-163. Eng, W., Coles, M. E., Heimberg, R. G., & Safren, S. A. (2001). Quality of life following cognitive behavioral treatment for social anxiety disorder: Preliminary findings. Depression and Anxiety, 13(4), 192-193. Erath, S. A., Flanagan, K. S., & Bierman, K. L. (2007). Social anxiety and peer relations in early adolescence: behavioral and cognitive factors. Journal of Abnormal Child Psychology, 35, 405‐416. Essex, M. J., Klein, M. H., Slattery, M. J., Goldsmith, H. H., & Kalin, N. H. (2010). Early risk factors and developmental pathways to chronic high inhibition and social anxiety disorder in adolescence. American Journal of Psychiatry,167, 40‐46. Essau, C. A., Conradt, J., & Petermann, F. (1999). Frequency and comorbidity of social phobia and social fears in adolescents. Behaviour Research and Therapy, 37, 831‐843. Eysenck, H. J., & Eysenck, S. B. G. (1964). Manual of the Eysenck Personality Inventory. London: University of London Press. Fedoroff, I. C., & Taylor, S. (2001). Psychological and pharmacological treatments of social phobia: a meta-analysis. Journal of Clinical Psychopharmacology, 21(3), 311-324. Fehm, L., Beesdo, K., Jacobi, F., & Fiedler, A. (2008). Social anxiety disorder above and belove the diagnostic threshold: prevalence, comorbidity and impairment in the general population. Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 43, 257‐265. Feske, U., & Chambless, D. L. (1995). Cognitive behavioral versus exposure only treatment for social phobia: A meta-analysis. Behavior Therapy, 26(4), 695-720. Filho, A. S., Hetem, L. A. B., Ferrari, M. C. F., Trzesniak, C., Mart, N-Santos, R., et al. (2010). Social anxiety disorder: what are we losing with the current diagnostic criteria? Acta Psychiatrica Scandinavica, 121, 216-226. Finkelhor, D. (2008). Childhood victimization. Violence, crime and abuse in the lives of young people. New York: Oxford University Press. Flavell, J. H. (1979). Metacognition and cognitive monitoring: A new areaof cognitive- developmental inquiry. American Psychologist, 34(10), 906-911. Fry, P. S. (2000). Whose quality of life is anyway? Why not ask seniors to tell us about it?. International Journal of Ageing and Human Development, 50, 361-383. Furmark, T. (2002). Social phobia: overview of community surveys. Acta Psychiatrica Scandinavia, 105, 84‐93. Garlington, W. K., & Cotler, S. B. (1968). Systematic desensitization of test anxiety. Behaviour Research and Therapy, 6(3), 247-256. Garcia – Montes, J. M., Cangas, A. J., Prerez-Alvarez, M., Hidalgo, A., & Gutierrez, O. (2005). Influence of metacognitive variables on paranoid ideation. International journal of clinical and psychology,5,463-69. Gelernter, J., Page, G. P., Stein, M. B., & Woods, S. W. (2004). Genome-Wide inkage Scan for Loci Predisposing to Social Phobia: Evidence for a Chromosome 16 Risk Locus. American Journal of Psychiatry, 161(1), 59-66. Gerson, E.M. (1976). On quality of life. American Sociological Review, 41(5), 793-796. Gilbert, P. (2001). Evolution and social anxiety: The role of attraction, social competition and social hierarchies. The Psychiatric Clinics of North America, 24, 723-751. Gil, P. J. M., Carrillo, F. X., & Meca, J. S. (2001). Effectiveness of cognitive-behavioural treatment in social phobia: A meta-analytic review. Psychology in Spain, 5(1), 17- 25. Gkika, S., & Wells, A. (2009a). The contribution of meta-cognitive beliefs to social anxiety. Poster presented at "Neuropsychiatric, psychological and social developments in a globalised world". Association of Psychology and Psychiatry for Adults and Children. Hilton hotel, Athens, Greece. . Gkika, S., & Wells, A. (2009b). The contribution of social meta-cognitions to social anxiety. Poster presented at the 39th EABCT Annual Congress "New Perspectives in CBT". EABCT, Dubrovnik, Croatia. Gladstone, G. L., Parker, G. B., Mitchell, P. B., Wilhem, K. A., & Malhi, G. S. (2005). Relationship between self-reported childhood behavioral inhibition and lifetime anxiety disorders in a clinical sample. Depression and Anxiety, 22, 103-113. Goldin, P. R., & Gross, J. J. (2010). Effects of mindfulness-based stress reduction (MBSR) on emotion regulation in social anxiety disorder. Emotion, 10(1), 83–91. Gonzales Dies, Z., Calvete Zumalde, E., Orue Sola, I. (2012). Early maladaptive schemas and social anxiety: The moderating effect of avoidant vs. overcompensation coping, Paper presented at the 20th European Congress of Psychiatry. Gould, R. A., Buckminster, S., Pollack, M. H., Otto, M. W., & Massachusetts, L. Y. (1997). Cognitive-behavioral and pharmacological treatment for social phobia: A meta- analysis. Clinical Psychology: Science and Practice, 4(4), 291-306. Grant, M. M., & Rivera, L. M. (1998). Evaluation of quality of life in oncology and oncology nursing. In: King CR, Hinds P, editors. Quality of Life from Nursing and Patient Perspective Theory, Research Practice., 1st ed Philadelphia: Jones and Bartlett Publishers Sudbury Massachusetts. Gros, D. F., Simms, L. J., Antony, M. M., McCabe, R. E. (2012). Development and psychometric evaluation of the multidimensional assessment of social anxiety (MASA). Journal of Clinical Psychology, 68(4): 432–447. Guidano, V., Liotti, G. (1983). Cognitive processes and emotional disorders. Guilford, New York. Hackmann, A., Clark, D. M., & McManus, F. (2000). Recurrent images and early memories in social phobia. Behaviour Research and Therapy, 38, 601-610. Hackmann, A., Surawy, C., & Clark, D. M. (1998). Seeing yourself through others' eyes: A study of spontaneously occurring images in social phobia. Behavioural and Cognitive Psychotherapy, 26, 3-12. Hakamata, Y., Lissek, S., Bar-Haim, Y., Britton, J. C., Fox, N. A., Leibenluft, E., et al. (2010). Attention Bias Modification Treatment: a meta-analysis toward the establishment of novel treatment for anxiety. Biological Psychiatry, 68, 982-990. Hallion, L. S., & Ruscio, A. M. (2011). A meta-analysis of the effect of cognitive bias modification on anxiety and depression. Psychological Bulletin, 137, 940-958. Hartman, L. M. (1983). A metacognitive model of social anxiety: Implications for treatment. Clinical Psychology Review, 3(4), 435-456. Hayes, S. C., Strosahl, K. D., & Wilson, K. G. (1999). Acceptance and commitment therapy: An experiential approach to behavior change. New York: Guilford. Hayward, C., Killen, J. D., Kraemer, H. C., & Taylor, C. B. (1998). Linking selfreported childhood behavioral inhibition to adolescent social phobia. Journal of American Academy of Child and Adolescent Psychiatry, 37, 1308‐ 1316. Health Communications and Public Relations. Available at ttp///C/TEMP/fact130.html. Access November 11, 2009. Hedman, E., Strom, P., Stunkel, A., & Mortberg, E. (2013). shame and guilt in social anxiety and association with social anxiety and depressive symptoms. PLoS ONE, 8(4): e 61713. Heeren, A., Reese, H. E., McNally, R. J., & Philippot, P. (2012). Attention training toward and away from threat in social phobia: effects on subjective, behavioral, and physiological measures of anxiety. Behaviour Research and Therapy, 50, 30-39. Heimberg, R. G. (2002). Cognitive-behavioral therapy for social anxiety disorder: current status and future directions. Biological Psychiatry, 51(1), 101-108. Heimberg, R. G. (2009). A new model to facilitate individualized case conceptualization and treatment of social phobia: An examination and reaction to Moscovitch’s model. Cognitive and Behavioral Practice, 16(2), 135-141. Heimberg, R. G., & Becker, R. E. (2002). Cognitive-behavioral group therapy for social phobia. New York: Guilford. Heimberg, R. C., Brozovich, F. A., & Rapee, R. M. (2010). A cognitive behavioral model of social anxiety disorder: update and extension. In: S. G. Hofmann, & P. M. Di Bartolo (Eds.), Social anxiety: clinical, developmental, and social perspectives (pp.395–422). San Diego, CA: Elsevier Academic Press. Heimberg, R. G., Dodge, C. S., Hope, D. A., Kennedy, C. R., Zollo, L. J., & Becker, R. E. (1990). Cognitive behavioral group treatment for social phobia: Comparison with a credible placebo control. Cognitive Therapy and Research, 14(1), 1-23. Heimberg, R. G., Juster, H. R., Hope, D. A., & Mattia, J. I. (1995). Cognitive behavioral group treatment: Description, case presentation, and empirical support. In M. B. Stein (Ed.), Social phobia: Clinical and research perspectives (pp. 293-321). Washington DC: American Psychiatric Press. Heimberg, R. G., Liebowitz, M. R., Hope, D. A., Schneier, F. R., Holt, C. S., Welkowitz, L. A., et al. (1998). Cognitive behavioral group therapy vs Phenelzine therapy for social phobia: 12-week outcome. Archives of General Psychiatry, 55(12), 1133- 1141. Heimberg, R. G., Salzman, D. G., Holt, C. S., & Blendell, K. A. (1993). Cognitive – behavioral group treatment for social phobia: Effectiveness at five-year follow up. Cognitive Therapy and Research, 17(4), 325-339. Heimberg, R. G., Stein, M. B., Hiripi, E., & Kessler, R. C. (2000). Trends in the prevalence of social phobia in the United States: a synthetic cohort analysis of changes over four decades. European Psychiatry, 15(1), 29-37. Herbert, J. D., Gaudiano, B. A., Rheingold, A. A., Myers, V. H., Dalrymple, K., & Nolan, E. M. (2005). Social skills training augments the effectiveness of cognitive behavioral group therapy for social anxiety disorder. Behavior Therapy, 36(2), 125-138. Higa, C. K., & Daleiden, E. L. (2007). Social anxiety and cognitive biases in non-referred children: The intraction of self-focused attention and threat interpretation biases. Journal of Anxiety Disorder, 22(3),441-52. Hinrichsen, H., Waller, G., & Emanuelli, F. (2004). Social anxiety and agoraphobiain the eating disorders: associations with core beliefs. Journal of Nervous and Mental Disease, 192, 784–787. Hirsch, C. R., Clark, D. M., & Mathews, A. (2006). Imagery and Interpretations in social phobia: Support for the Combined Cognitive Biases Hypothesis. Behavior Therapy, 37(3), 223-236. Hirsch, C. R., Mathews, A., Clark, D. M., Williams, R., & Morrison, J. (2003). Negative self- imagery blocks inferences. Behaviour Research and Therapy, 41(12), 1383-1396. Hirsch, C., & Mathews, A. (1997). Interpretative inferences when reading about emotional events. Behaviour Research and Therapy, 35(12), 1123-1132. Hirsch, C. R., Meynen, T., & Clark, D. M. (2004). Negative self-imagery in social anxiety contaminates social interactions. Memory, 12(4), 496-506. Hofmann, S. (2007). Cognitive Factors that Maintain Social Anxiety Disorder: a comprehensive Model and its Treatment Implications. Cognitive Behaviour Therapy, 36(4), 193-209. Hope, D. A., heimberg, R. G., Juster, H. R., & Turk, C. L. (2000). Managing social anxiety:A cognitive-behavioral therapy approach (Client workbook). New York; Oxford: Oxford University Press. Hope, D. A., Heimberg, R. G., & Turk, C. L. (2006a). Managing social anxiety: A Cognitive behavioralapproach. Oxford: Oxford University Press. Hope, D. A., Heimberg, R. G., & Turk, C. L. (2006b). Therapist Guide for Managing Social Anxiety: A Cognitive-Behavioral Approach. New York; Oxford: Oxford University Press. Hope, D. A., Burns, J. A., Hayes, S. A., Herbert, J. D., & Warner, M. D. (2010). Automatic thoughts and cognitive restructuring in cognitive behavioral group therapy for social anxiety disorder. Cognitive Therapy and Research, 34(1), 1-12. Hoppitt, L., Illingworth, J. L., Macleod, C., Hampshire, A., Dunn, B. D., & Mackintosh, B. (2014). modifying social anxiety disorder related to a real-life stressor using online cognitive bias modification for interpretation. Bahavior Research and Therapy, 52, 45-52. Horne, A. M., & Matson, J. L. (1977). A comparison of modeling, desensitization, flooding, study skills, and control groups for reducing test anxiety. Behavior Therapy, 8(1), 1- 8. Hudson, J. L., & Rapee, R. M. (2001). Parent‐child interactions and anxiety disorders: an observational study. Behaviour Research and Therapy, 39, 1411‐1427. Hudson, J.L., Rapee, R.M., lyneham, H.J., wuthrich. V., Schniering, C.A. (2010). Treatment outcome rates for children with social phobia. Paper presented at the World Congress of Behavioral and Cognitive Therapies. Iancu, I., Levin, J., Hermesh, H., Dannon, P., Poreh, A., Ben-Yehuda, Y., et al. (2006). Social phobia symptoms: prevalence, sociodemographic correlates, and overlap with specific phobia symptoms. Comprehensive Psychiatry, 47(5), 399-405. International Living, (2010), Quality of life index, Waterford, http://www.internationalliving.com/internal_components/further_resources/quality_of_life. Irle, E., Euhleder, M., Lange, C., Seidler-Brandler, U., Salzer, S., Dechent, P., et al. (2010). educed amygdalar and hippocampal size in adults with generalized social phobia. Journal of Psychiatry and Neuroscience, 35(2), 126-131. Karlsson, B. B. S., Klenfeldt, I. F. B. S., Sigstrom, R. B. S., Waern, M., Ostling, S., Gustafson, D., et al. (2009). Prevalence of social phobia in non-demented elderly from a swedish population study. American Journal of Geriatric Psychiatry, 17(2), 127-135. Kashdan, T. B., Weeks, J. W., & Savostyanova, A. A. (2011). Whether, how, and when social anxiety shapes positive experiences and events: A safe-regulatory framework and treatment implications. Clinical Psychology Review, 31, 786- 799. Katzelnick, D. J., Kobak, K. A., DeLeire, T., Henk, H. J., Greist, J. H., Davidson, J. R. T., Schneier, F. R., et al. Impact of generalized social phobia in managed care. American Journal of Psychiatry,158,1999 –2007. Kearney, C. A. (2005). Social anxiety and social phobia in youth. New York: Springer. Keller, M. B. (2003). The lifelong course of social anxiety disorder: a clinical perspective. Acta Psychiatrica Scandinavia Suppl, (417), 85‐94. Kendler, K. S., Neale, M. C., Kessler, R. C., Heath, A. C., & Eaves, L. J. (1992).The genetic epidemiology of phobias in women. The interrelationship of agoraphobia, social phobia, situational phobia, and simple phobia. Archives of General Psychiatry, 49, 273‐281. Kessler, R. C. (2003). The impairments cause by social phobia in the general population: Implications for intervention. Act Psychiatric Scandinavia, 108(417),19 –27. Kessler, R. C., Berglund, P., Demler, O., Jin, R., Merikangas, K. R., & Walters, E. E. (2005). Lifetime prevalence and age-of-onset distributions of DSM-IV disorders in the national comorbidity survey replication. Archives of General Psychiatry, 62(6), 593-602. Keyes, C. (1998). Social Well-being, Social Psychology Quarterly, 61(2), 121-190. Keyes , C., & Shapiro, A. (2004). Social well-being in the U.S.: A descriptive epidemiology. In Orville Brim, Carol D.Ryff & Ronald C.Kessler (Eds.), Healthing are we? A national study of well-being of midlife. University of Chicago Press. Khan, A. A., Jacobson, K. C., Gardner, C. O., Prescott, C. A., & Kendler, K. S. (2005). Personality and comorbidity of common psychiatric disorders. The British Journal of Psychiatry, 186(3), 190-196. Kirsch, I., & Henry, D. (1977). Extinction versus credibility in the desensitization of speech anxiety. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 45(6), 1052-1059. Kley, H., Tuschen-Caffier, B., & Heinrichs. (2012). Safety behaviors, self-focused attention and negative thinking in children with social anxiety disorder, socially anxious and non-anxious children. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 43, 548-555. Knappe, S., Beesdo, K., Fehm, L., Hofler, M., Lieb, R., & Wittchen, H-U. (2009). Do parental psychopathology and unfavorable family environment predict the persistence of social phobia? Journal of Anxiety Disorders, 23(7), 986-994. Knappe, S., Lieb, R., Beesdo, K., Fehm, L., Low, N. C. P., Gloster, A. T., et al. (2009). The role of parental psychopathology and family environment for social phobia in the first three decades of life. Depression and Anxiety, 26, 363-370. Kuckertz, J. M., Gildebrant, E., Liliequist, B., Karlström, P., Vappling, C., Bodlund, O., et al. (2014). Moderation and mediation of the effect of attention training in social anxiety disorder. Behavior Research and Therapy, 53, 30-40. Lampe, L. A. (2009). Social anxiety disorder: recent developments in psychological approaches to conceptualization and treatment. Australian and New Zealand Journal of psychiatry , 43, 887-898. Larson, J. S. (1996). The World Health Organization definition of health: Social versus spiritual health. Social indicators Research, 38: 181-192. Ledley, D. R., & Heimberg, R. G. (2006). Cognitive vulnerability to social anxiety. Journal of Social and Clinical Psychology, 25, 755–778. Ledley, D. R., Heimberg, R. G., Hope, D. A., Hayes, S. A., Zaider, T. I., Dyke, M. V., et al. (2009). Efficacy of a manualized and workbook-driven individual treatment for social anxiety disorder. Behavior Therapy, 40(4), 414-424. Lee, C. K., Kwak, Y. S., Yamamoto, J. O. E., Rhee, H. E. E., Kim, Y. S., Han, J. H., et al. (1990). Psychiatric epidemiology in Korea: Part I: Gender and age differences in Seoul. The Journal of Nervous and Mental Disease, 178(4), 242-246. Lewis-Fernández, R., Hinton, D. E., Laria, A. J., Patterson, E. H., Hofmann, S. G., Craske, M. G., et al. (2009). Culture and the anxiety disorders: Recommendations for DSM- V. Depression and Anxiety, 27(2), 212-229. Li, L., Young, D., Wei, H., Zhang, Y., Xiao. Sh., Wang, X., & Chan, X. (1976). The relationship between objective life status and subjective life satisfaction with quality of life. Behavioral Medicine, 23(4), 149-160. Lieb, R., Wittchen, H. U., Hofler, M., Fuetsch, M., Stein, M. B., & Merikangas, K. R. (2010). Parental psychopathology, parenting styles, and the risk of social phobia for offspring; A prospective-longitudinal community study. Archives of General Psychiatry, 57, 859-865. Lieb, R., Wittchen, H. U., Höfler, M., Fuetsch, M., Stein, M. B., & Merikangas, K. R. (2000). Parental psychopathology, parenting styles, and the risk of social phobia in offspring: a prospective‐longitudinal community study. Archives of General Psychiatry, 57, 859‐866. Liebowitz, M. R. (1987). Social phobia. Modern Problems in Pharmacopsychiatry, 22, 141–173. Lincoln, T. M., & Rief, W. (2004). How much do sample characteristics affect the effect size?: An investigation of studies testing the treatment effects for social phobia. Journal of Anxiety Disorders, 18(4), 515-529. Liu, B. (1976). Quality of life indicators in U.S metropolitan areas: A statistical analysis, New York: Rutledge. Lorberbaum, J. P. C. A., Kose, S., Johnson, M. R., Arana, G. W., Sullivan, L. K., Hamner, M. B., et al. (2004). Neural correlates of speech anticipatory anxiety in generalized social phobia. Neuroreport, 15(18), 2701-2705. Lucock, M. P., & Salkovskis, P. M. (1988). Cognitive factors in social anxiety and its treatment. Behaviour Research and Therapy, 26(4), 297-302. Mahamoud, A., Roche, B., & Homer, J. (2012). Modeling the social determinants of health and simulating short-term and long-term intervention impacts for the city of Toronto, Canada. Social Science & Medicine xxx , 1-9. Majdandzic, M., De Vente, W., & Bogels, S. (2010). Rearing histories of individuals with and without social anxiety who become first time parents. Anxiety, Stress & Coping, 1‐16. Mansell, W., Clark, D. M., & Ehlers, A. (2003). Internal versus external attention in social anxiety: an investigation using a novel paradigm. Behaviour Research and Therapy, 41(5), 555-572. Mansell, W., Clark, D., Ehlers, A., & Chen, Y-P. (1999). Social anxiety and attention away from emotional faces. Cognition and Emotion, 13(6), 673-690. Mancini, C., Van Ameringen, M., Szatmari, P., Fugere, C., & Boyle, M. (1996). A high‐risk pilot study of the children of adults with social phobia. Journal of American Academy of Child and Adolescent Psychiatry, 35, 1511‐ 1517. Masia, C. L., & Morris, T. L. (1998). Parental factors associated with social anxiety: Methodological limitations and suggestions for integrated behavioral research. Clinical Psychology: Science and Practice, 5, 211‐228. Mathews, A., Mackintosh, B., & Fulcher, E. P. (1997). Cognitive biases in anxiety and attention to threat. Trends in Cognitive Sciences, 1(9), 340-345. McEvoy, P. M. (2007). Effectiveness of cognitive behavioural group therapy for social phobia in a community clinic: A benchmarking study. Behavior Research and Therapy, 45(12), 3030-3040. McEvoy, P. M., Mahoney, A., Perini, S. J., & Kingsep, P. (2009). Changes in post-event processing and metacognitions during cognitive behavioral group therapy for social phobia. Journal of Anxiety Disorders, 23(5), 617–623. McEvoy, P. M., & Perini, S. J. (2008). Cognitive behavioral group therapy for social phobia with or without attention training: A controlled trial. Journal of Anxiety Disorders,23 (4), 519-528. McManus, F., Peerbhoy, D., Larkin, M., & Clark, D. M. (2010). Learning to change a way of being: An interpretative phenomenological perspective on cognitive therapy for social phobia. Journal of Anxiety Disorders, 24(6), 581-589. Melle, I., Friis, S., Haahr, U., Johannesen, J. O., Larsen, T. K., Opjordsmoen, S., et al. (2005). Measuring quality of life in firstp-pisode psychosis. Eur Psychiatry, 20(7), 474-483. Mellings, T. M. B., & Alden, L. (2000). Cognitive processes in social anxiety: the effects of self-focus, rumination and anticipatory processing. Behavior Research and Therapy, 38(3), 243-257. Melka, S. E., Lancaster, S. L., Adams, L. J., Howarth, E. A., & Rodriguez, B. F. (2010). Social anxiety across ethnicity: A confirmatory factor analysis of the FNE and SAD. Journal of Anxiety Disorders, In Press, Accepted Manuscript. Mersch, P. P. A., Emmelkamp, P. M. G., & Lips, C. (1991). Social phobia: Individual response patterns and the long-term effects of behavioral and cognitive interventions. A follow-up study. Behavior Research and Therapy, 29(4), 357-362. Michalos, A.C. (1985). Multiple discrepancies Theory (MDT), Social Indicators Research, 16, 347-413.  Milberath, L.W. (1989). Envitioning a Sustainable Society. Learning Our Way out. New York, State University Press. Milbrath, L. W.(1982). A conceptualization and research strategy for the study of ecological aspects of the quality of life, Social Indicators Research, 10(2), 133-157. Millon, T. (1981). Disorders of personality. John Wiley & Sons, New York. Millon, T. Q., & Grossman, S. D. (2005). Person logy: A theory based on evolutionary concepts. In. M. F. Lenzenweger Q. J. F. Clarkin (Eds). Major Theories of Personality Disorder (pp. 332-390). New York: Guilford. Miringof, M. L. (1996). Toward a National Standard of Social Health: The need for progress in social index, Amer. J. Orthopsychiatry, 65(4). October 1995. 462-467. Mohammadi, M. R., Ghanizadeh, A., Mohammadi, M., & Mesgarpour, B. (2006). Prevalence of social phobia and its comorbidity with psychiatric disorders in Iran. Depression and Anxiety, 23(7), 405-411. Morgan, J., & Banerjee, R. (2006). Social anxiety and self‐evaluation of social performance in a nonclinical sample of children. Journal of Clinical Child and Adolescent Psychology, 35, 292‐301. Mortberg, E., Bejerot, S., & W.A., A. (2007). Temperament and character dimensions in patients with social phobia: Patterns of change following treatments? Psychiatry Research, 152(1), 81-90. Mortberg, E., Karlsson, A., Fyring, C., & Sundin, O. (2006). Intensive cognitive-behavioral group treatment (CBGT) of social phobia: A randomized controlled study. Journal of Anxiety Disorders, 20(5), 646-660. Moscovitch, D. A. (2008). What in the core fear in social phobia? A New Model to facilitate individualized case conceptualization and Treatment. Cognitive and Behavioral Practice, 16, 1-10. Moses, L. J., Baird, J. A. (2002). Meta cognition. In: Wilson Ra, Keil FC (Eds). The MIT encyclopedia of the cognitive sciences. Cambridge: MIT Press. Musa, C., Lepine, J. P., Clark, D. M., Mansell, W., & Ehlers, A. (2003). Selective attention in social phobia and the moderating effect of a concurrent depressive disorder. Behaviour Research and Therapy, 41(9), 1043-1054. Nelson, T. O. (1996). Consciousness and metacognition. American Psychologist, 51(2), 102- 116. Nelson, T. O., Stuart, R. B., Howard, C., & Crowley, M. (1999). Metacognition and linical psychology: A preliminary framework for research and practice. Clinical Psychology & Psychotherapy, 6, 73-79. Nelson, T. O., & Narens, L. (1990). Metamemory: A theoretical framework and new findings. In G. Bower (Ed.), The psychology of learning and memory. New York: Academic Press. Nepon, T., Flett, G., Hewitt, P. L., & Molnar, D. S. (2011). Perfection-ism, negative social feedback, and interpersonal rumination in depressionand social anxiety. Canadian Journal of Behavioural Science, 43, 297–308. Nicholson, C. (2008). What to do about social anxiety disorder. Harverd Women’s Health Watch , 16, 4. Ohayon, M. M., & Schatzberg, A. F. (2010). Social phobia and depression: Prevalence and comorbidity. Journal of Psychosomatic Research, 68(3), 235-243. Ohman, A., & Mineka, S. (2001). Fears, phobias, and preparedness: Toward an evolved module of fear of feal and fear learning. Psychological Review, 108(3), 483-522. Olatunji, B. O., Cisler, L. M., & Tolin, D. F. (2007). Quality of life in anxiety disorders: A meta-analytic review. Clinical Psychology Review, 27, 572-581. Ollendick, T. H., & Hirshfeld‐Becker, D. R. (2002). The developmental psychopathology of social anxiety disorder. Biological Psychiatry, 51, 44‐ 58. Otto, M. W., Pollack, M. H., Gould, R. A., WorthingtonIII, J. J., McArdle, E. T., Rosenbaum, J. F., et al. (2000). A comparison of the efficacy of Clonazepam and cognitive behavioral group therapy for the treatment of social phobia. Journal of Anxiety Disorders, 14(4), 345-358. Pakriev, S., Vasar, V., Aluoja, A., Saarma, M., & Shlik, J. (1998). Prevalence of mood disorders in the rural population of Udmurtia. Acta Psychiatrica Scandinavica,97(3), 169-174. Papageorgiou, C., & Wells, A. (2000). Depressive rumination: Relationships with metacognition and effects of attention training. Paper presented at the annual conference of the British Association for Behavioral and Cognitive Psychotherapies, London, UK. Pavlov, I. P. (1927). Conditioned reflexes. Oxford: Oxford University Press. Pinto-Gouveia, J., Castilho, P., Gallardo, A., & Cunha, M. (2006). Early maladaptiveschemas and social phobia. Cognitive Therapy and Research, 30, 571–584. Prus, S. G. (2011). Comparing social determinants of self-rated health across the United States and Canada. Social Science & Medicine, 73,50-59. Quilty, L.C., Van Ameringen, M., Mancini, C., Oakman, J., & Farvolden, P. (2003). Quality of life and the anxiety disorders. Anxiety Disorders, 17, 405- 426. Ragonesi, P. D., Ragonesi, G., Merati, L. (1998). The impact of diabetes mellitus on quality of life in elderly patients. Arch Gerontol Geriatrics, 6(6), 417-422. Ranta, K., Kaltiala‐Heino, R., Rantanen, P., & Marttunen, M. (2009). Social phobia in Finnish general adolescent population: prevalence, comorbidity, individual and family correlates, and service use. Depression and Anxiety, 26, 528‐536. Rao, P. A., Beidel, D. C., Turner, S. M., Ammerman, R. T., Crosby, L. E., & Salle, F. L. (2007). Social anxiety disorder in childhood and adolescence: Descriptive psychopathology. Behaviour Research and Therapy, 45, 1181‐ 1191. Rapaport, M. H., Clary, C., Fayyad, R., & Endicott, J. (2005). Quality of life impairment in depressive and anxiety disorders. American Journal of Psychiatry, 162, 1171-1178. Rapee, R. M. (1997). Potential role of childrearing practices in the development of anxiety and depression. Clinical Psychology Review, 17, 47‐67. Rapee, R. M., & Abbott, M. J. (2007). Modelling relationships between cognitive variables during and following public speaking in participants with. Behavior Research and Therapy, 45(12), 2977-2989. Rapee, R. M., Gaston, J. E., & Abbott, M. J. (2009). Testing the efficacy of theoretically derived improvements in the treatment of social phobia. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 77(2), 317-327. Rapee, R. M., & Heimberg, R. G. (1997). A cognitive‐behavioral model of anxiety in social phobia. Behaviour Research and Therapy, 35, 741‐756. Rapee, R. M., & Lim, L. (1992). Discrepancy between self- and observer ratings of performance in social phobics. Journal of Abnormal Psychology, 101(4), 728. Rapee, R. M., MacLeod, C., Carpenter, L., Gaston, J. E., Frei, J., Peters, L., et al. (2013). Integrating cognitive bias modification into a standard cognitive behavioral treatment package for social phobia: A randomized controlled trial. Behavior Research and Therapy, 51,207-215. Rapee, R. M., Schniering, C. A., & Hudson, J. L. (2009). Anxiety Disorders During Childhood and Adolescence: Origins and Treatment. Annual Review of Clinical Psychology. Rapee, R. M., & Spence, S. H. (2004). The etiology of social phobia: Empirical evidence and an initial model. Clinical Psychology Review, 24, 737‐767. Reich, J., Goldenberg, I., Vasile, R., Goisman, R., & Keller, M. (1994). A prospective follow-along study of the course of social phobia. Psychiatry Research, 54(3), 249-258. Riso, L. P., Froman, S. E., Raouf, M., Gable, P., Maddux, R. E., Turini-Santorelli, N., et al. (2006). The long-term stability of early maladaptive schemas. Cognitive Therapy and Research, 30, 515–529. Rijkeboer, M. M., van den Bergh, H., & van den Bout, J. (2005). Stability and discriminative power of the Young Schema-Questionnaire in a Dutch clinical versus nonclinical sample. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 36,129–144. Rocha, F. L., Vorcaro, C. M. R., Uchoa, E., & Lima-Costa, M. F. (2005). Comparing the prevalence rates of social phobia in a community according to ICD-10 and DSM- III-R. Revista Brasileira de Psiquiatria, 27, 222-224. Romm, K.L., Melle, I., Thorsen, C., Andreassen, O.A., & Rossberg, J. I.(2012). Severe social anxiety in early psychosis in associated with poor premorbid functioning, depression, and reduced quality of life. Comprehensive Psychiatry, 53, 434-440. Rubin, K. H., Coplan, R. J., & Bowker, J. C. (2009). Social withdrawal in childhood. Annual Review of Psychology, 60, 141‐171. Saeid, O., Purehsan, S., & Akbari, S. (2010). Correlation among meta-cognitive beliefs and anxiety-depression semptoms. Procedia Soc and Behav Sci, 5, 1685-1689. Safren, S. A., Heimberg, R. G., Brown, E. J., & Holle, C. (1996). Quality of life in social phobia. Depression and Anxiety, 4(3), 126-133. Sammarco, A. (2001). Perceived social support uncertainty and quality of life of younger breast cancer survivors. Cancer Nursing, 24(3), 212-219. Sareen, J., Cox, B. J., Afifi, T. O., De Graaf, R., Asmundson, G. J. G., Ten Have, M., et al. (2005). Anxiety disorders and risk for suicidal ideation and suicide attempts: A population-based longitudinal study of adults. Archives of General Psychiatry, 62(11), 1249-1257. Schmidt, N. B., Richey, J., Buckner, J. D., & Timpano, K. R. (2009). Attention training for generalized social anxiety disorder. Journal of Abnormal Psychology, 118, 5-14. Schofield, C. A., Coles, M. E., & Gibb, B. E. (2009). Retrospective reports of behavioral inhibition and young adults' current symptoms of social anxiety, depression, and anxious arousal. Journal of Anxiety Disorders, 23(7), 884-890. Schuessler, K. F. & Fisher, G. A. (1985). Quality of life research and sociology. Annual Review of Sociology, 11, 129-149. Schultz, L. T., & Heimberg, R. G. (2008). Attentional focus in social anxiety disorder: Potential for interactive processes. Clinical Psychology Review, 28(7), 1206-1221. Segal, Z. (1988). Appraisal of the self-schema construct in cognitive models of depression. Psychol Bull,103,147-162. Segal, Z. V., Williams, J. M. G., & Teasdale, J. D. (2002). Mindfulness-based cognitivetherapy for depression. New York: Guilford. Seligman, M. E. P. (1971). Phobias and preparedness. Behavior Therapy, 2(3), 307-320. Simon, N. M., Herlands, N. N., Marks, E. H., Mancini, C., Letamendi, A., Li, Z., Pollack, M. H., Van Ameringen, M., & Stein, M. B. (2009). Childhood maltreatment linked to greater symptom severity and poorer quality of life and function in social anxiety disorder. Depression and Anxiety, 26, 1027‐1032. Spada, M. M., Georgiou, G., & Wells, A. (2010). The relationship among metacognitions, intentional control and social anxiety. Cognitive Behavioral Therapy, 39(1), 64-71. Spada, M. M., Nikcevic, A. V., Moneta, G. B., & Wells, A. (2008). Metacognition, perceived stress, and negative emotion. Personality and Individual Differences, 44,1172–1181. Spada, M. M., Caselli, G., Manfredi, C., Rebecchi, D., Rovetto, F., Ruggiero, G.M, Nikcevic, A.V., & Sassaroli, S. (2012). parental overprotection and metacognitions as predictors of worry and anxiety. Behavioral cognitive psychotherapy, 38(5), 629-637. Spasojevic, J., & Alloy, L. B. (2001). Rumination as a common mechanism relating depressive risk factors to depression. Emotion, 1, 25–37. Spence, S. H., Donovan, C., & Brechman‐Toussaint, M. (1999). Social skills, social outcomes, and cognitive features of childhood social phobia. Journal of Abnormal Psychology, 108, 211‐221. Spurr, J. M., & Stopa, L. (2003). The observer perspective: effects on social anxiety and performance. Behaviour Research and Therapy, 41(9), 1009-1028. Stangier, U., Heidenreich, T., Peitz, M., Lauterbach, W., & Clark, D. M. (2003). Cognitive therapy for social phobia: individual versus group treatment. Behaviour Research and Therapy, 41(9), 991-1007. Starcevic, V. (2005). Social anxiety disorder (social phobia). In anxiety disorders in adults: A clinical guide. 1st edition. Oxford University Press, 141-190. Stein, D. J., Ono, Y., Tajima, O., & Muller, J. F. (2004). The social anxiety disorder spectrum. Journal of Clinical Psychiatry, 65, 27-33. Stein, M. B., Jang, K. L., & Livesley, W. J. (2002). Heritability of social anxiety-related concerns and personality characteristics: a twin study. Journal of Nervous & Mental Disease, 190(4), 219-224. Stein, M. B., & Kean, Y. M. (2000). Disability and quality of life in social phobia: Epidemiologic findings. Am J Psychiatry, 157(10), 1606-1613. Stopa, L., & Clark, D. M. (1993). Cognitive processes in social phobia. Behaviour Research and Therapy, 31(3), 255-267. Stopa, L., & Clark, D. M. (2000). Social phobia and interpretation of social events. Behaviour Research and Therapy, 38(3), 273-283. Strauss, C. C., & Last, C. G. (1993). Social and simple phobias in children. Journal of Anxiety Disorders, 71, 141‐152. Sun, X., Rehnberg, C., & Meng, Q. (2009). How are individual-level social capital and poverty associated with health equity? A study from two Chinese cities. International Journal for Equity in Health, 8, 2. Sung, S. C., Portera, E., Robinaugh, D. J., Marks, E. H., Marques, L.M., Otto, M. W., et al. (2012). Mood regulation and quality of life in social anxiety disorder: An examination of generalized expectancies for negative mood regulation. Journal of Anxiety Disorders, 26, 435– 441. Sumter, S. R., Bokhorst, C. L., & Westenberg, P. M. (2009). Social fears during adolescence: is there an increase in distress and avoidance? Journal of Anxiety Disorders, 23, 897‐903. Taylor, S. (1996). Meta-analysis of cognitive-behavioral treatments for social phobia. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 27(1), 1-9. Taylor, C. T., & Alden, L. E. (2005). Social interpretation bias and generalized social phobia: the influence of developmental experiences. Behaviour Research and Therapy, 43(6), 759-777. Teo, A. R., Lerrigo, R., & Rogers, M. A. M. (2013). The role of social isolation in social anxiety disorder: A systematic review and meta-analysis. Journal of Anxiety Disorders, 27(4), 353-364. Thorndike, E. (1933). An experimental study of rewards. Teachers College Contributions to Education, 580, 72. Tignol, J., Martin-Guehl, C., Aouizerate, B., Grabot, D., & Auriacombe, M. (2006). Social phobia and premature ejaculation: a case-control study. Depression and Anxiety,23(3), 153-157. Tillfors, M. (2004). Why do some individuals develop social phobia? A review with emphasis on the neurobiological influences. Nordic Journal of Psychiatry, 58(4), 267-276. Tran, G. Q., & Smith, G.P. (2004). Behavioral assessment in the measurement of treatment outcome. In. S. N. Haynes, & E. M. Heiby (Eds.), Comprehensive handbook of psychological assessment ,. New York: Wiley, 269-290 Turner, S. M., Beidel, D. C., Cooley, M. R., Woody, S. R., & Messer, S. C. (1994). A multicomponent behavioral treatment for social phobia: Social effectiveness therapy. Behaviour Research and Therapy, 32(4), 381-390. Van Roy, B., Kristensen, H., Groholt, B., & Clench‐Aas, J. (2009). Prevalence and characteristics of significant social anxiety in children aged 8‐13 years: a Norwegian cross‐sectional population study. Social Psychiatry and Psychiatric Epidemiology, 44, 407‐415. Varese, F., & Bentall, R.P. (2011). The metacognitive beliefs account of hallucinatory experiences: A literature review and meta-analysis. Clin Psychol Rev, 31, 850-864. Vasey, M. W., & Dadds, M. R. (2001). An introduction to developmental psychopathology of anxiety. In M. W. Vasey & M. R. Dadds (Eds.), The Developmental Psychopathology of Anxiety (pp. 3‐26). Oxford: Oxford University Press. Veenhoven, K. (2000). The four qualities of life- ordering concepts and measures of the good life. Journal of Happiness Studies, 1, 1-39. Velting, O. N., & Albano, A. (2001). Current trends in the understanding and treatment of social phobia in youth. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 42, 127‐140. Ventegod, S., & Merrick, J. (2003). Long-term effects of marental smoking n quality of life. The Scientific World Journal, 3, 714-720. Vriends, N., Becker, E. S., Meyer, A., Michael, T., & Margraf, J. (2007). Subtypes of social phobia: Are they of any use? Journal of Anxiety Disorders, 21, 59‐75. Watanabe, N., Furukawa, T. A., Chen, J., Kinoshita, Y., Nakano, Y., Ogawa, S., et al. (2010). Change in quality of life and their predictors in the long-term follow-up after group cognitive behavioral therapy for social anxiety disorder: A prospective cohort study. BMC Psychiatry, 10, 81–91. doi:10.1186/1471-244X-10-81. Watson, J. B., & Rayner, R. (1920). Conditioned emotional reactions. Journal of Experimental Psychology, 3(1), 1-14. Weeks, J. W., Howell, A.N. (2012). The bivalent fear of evaluation model of social anxiety: further integrating findings on fears of positive and negative evaluation. Cognitive Behavior Therapy, 41, 83–95. Weeks, J.W., Heimberg, R. G., Fresco, D. M., Hart, T. A., Turk, C. L., Schnieier, F. R., et al. (2005).Empirical validation and psychometric evaluation of the Brief Fear of Negative Evaluation Scale in patients with social anxiety disorder. Psychological Assessment,17, 179–190. Weidman, A. C., Fernandez, K. C., Levinson, C. A., Augustine, A. A., Larsen, R. J., & Rodebaugh, T.L. (2012). Compensatory internet use among individuals higher in social anxiety and its implications for well-being. Personality and Individual Differences, 53, 191-195. Wells, A. (1990). Panic disorder in association with relaxation induced anxiety: an attentional training approach to treatment. Behavior Therapy, 21, 273-280. Wells, A. Matthews, G. (1996). Modeling cognition in emotional disorder: The S-REF model, Behav Res Ther, 34, 881-888. Wells, A. (1997). Cognitive therapy of anxiety disorders; A practice manual and conceptual guide. Chichester; New York: Wiley. Wells, A. (2000). Emotional disorders and Meta cognition: Innovative cognitive therapy, Chichester: Wiley and sons, 13-85. Wells, A. (2002). Emotional disorders and metacognition : innovative cognitive therapy Chichester: Wiley. Wells, A. (2005). Detached mindfulness in cognitive therapy: A metacognitive analysis and ten techniques. Journal of Rational-Emotive and Cognitive-Behavior Therapy,23(4), 337-355. Wells, A. (2007). Cognition about cognition: Metacognitive therapy and change in generalized anxiety disorder and social phobia. Cognitive and Behavioral Practice,14(1), 18-25. Wells, A. (2009). Metacognitive therapy for anxiety and depression. New York; London: Guilford. Wells, A., & Carter, K. (2001). Further tests of a cognitive model of generalized anxiety disorder: Metacognitions and worry in GAD, panic disorder, social phobia, depression, and non-patients. Behavior Therapy, 32(1), 85-102. Wells, A., & Cartwright-Hatton, S. A. (2004). short form of the Metacognitions Questionnaire: properties of the MCQ 30. Behaviour research and therapy, 42,385-96. Wells, A., & Clark, D. M. (1997). Social phobia: a cognitive approach. In G. C. L. Davey (Ed.), In Phobias: a handbook of theory, research and treatments. New York: Wiley. Wells, A., Clark, D. M., & Ahmad, S. (1998). How do I look with my minds eye?: Perspective taking in social phobic imagery. Behaviour Research and Therapy,36(6), 631-634. Wells, A., & King, p. (2006). Metacognitive therapy for generalized anxiety disorder: An open trail. Journal of Behavior Therapy and Experimental Psychiatry, 37, 206-212. Wells, A., & Matthews, G. (1994). Attention and emotion. A clinical perspective. Hove, UK: Erlbaum. Wells, A., & Papageorgiou, C. (1998). Social phobia: Effects of external attention focus on anxiety, negative beliefs and perpective taking. Behavior Therapy, 29, 357- 370. Wells, A., & Papageorgiou, C. (1999). The observer perspective: biased imagery in social phobia, agoraphobia, and blood/injury phobia. Behaviour Research and Therapy, 37(7), 653-658. Wells, A., & Papageorgiou, C. (2001a). Brief cognitive therapy for social phobia: a case series. Behaviour Research and Therapy, 39(6), 713-720. Wells, A., & Papageorgiou, C. (2001b). Social phobic interoception: Effects of bodily information on anxiety, beliefs and self-processing. Behaviour Research and Therapy, 39, 1-11. Wells, A., Papageorgiou, C. (2004). Metacognitive Therapy for Depressive Rumination. Depressive Rumination: Nature, Theory and Treatment. Wiley. eScholarID:3d397 Wells, A., & Sembi, S. (2004). Metacognitive therapy for PTSD: A core treatment manual. Cognitive and Behavioral Practice, 11(4), 365-77. Wells, A., Welford, M., Fraser, J., King, P., Mendel, E., Wisely, J., Knight, A., & Rees, D. (2008). Chronic PTSD Treated with Metacognitive Therapy: An Open Trial. Cog and Beh Pract, 15, 85-92. Wells, A., Welford, M., King, P., Papageorgiou, C., Wisely, J., & Mendel, E. (2010). A pilot randomized trial of metacognitive therapy vs. applied relaxation in the treatment of adults with generalized anxiety disorder. Behavior Research and Therapy, 48, 429-434. WHO. (1992). The ICD-10 classification of mental and behavioural disorders; Clinical descriptions and diagnostic guidelines. Geneva: World Health Organization. WHO. (1993). The ICD-10 classification of mental and behavioural disorders; Diagnostic criteria for research. Geneva: World Health Organization. Wilkinson, J., & Canter, S. (1982). Social skills training manual : assessment, programme design, and management of training. Chichester: Wiley. Wilson, J. K., & Rapee, R. M. (2006). Self- concept certainly in social phobia. Behavior Research and Therapy, 44, 113-136. Wittchen, H. U., & Fehm, L. (2003). Epidemiology and natural course of social fears and social phobia. Acta Psychiatrica Scandinavica, 108, 4‐18. Wittchen, H. U., Lieb, R., Pfister, H., & Schuster, P. (2000). The waxing and waning of mental disorders: evaluating the stability of syndromes of mental disorders in the population. Comprehensive Psychiatry, 41, 122‐132. Wittchen, H. U., Stein, M. B., & Kessler, R. C. (1999). Social fears and social phobia in a community sample of adolescents and young adults: prevalence, risk factors and co‐morbidity. Psychological Medicine, 29, 309‐323. Wittchen, H. U., Fuetsch, M., Sonntag, H., Müller, N., & Liebowitz, M. (2000). Disability and quality of life in pure and comorbid social phobia. Findings from a controlled study. European Psychiatry, 15(1), 46-58. Wolpe, J. (1969). The Practice of Behavior Therapy. New York; Toronto; Oxford; London; Mexico City; Edinburgh; Sydney; Paris; Braunschweig; Tokyo; Buenos Aires: Pergamon Press. Wong, N., Sarver, D. E., & Beidel, D. C. (2012). Quality of life impairments among adults with social phobia: The impact of subtype. Journal of Anxiety Disorders, 26, 50-57. Wong, Q. J. J., & Moulds, M. L. (2011). The relationship between the maladaptive self-beliefs characteristic of social and avoidance. Journal of Behavior Therapy and experimental Psychiatry, 42, 171-178. World Health Organization. (2009). FactSheetN130. Mental Health, (1996, August). Geneva, Switzerland: World Health Organization, health Communications and Public Relations Available at http//C/ TEMP/fact130. Html. Accessed November 11, 2009. Young, J. (1990). Cognitive therapy for personality disorders: a schema-focused approach. Sarasota, FL: Professional Resource Exchange. Young, J. E. (1999). Cognitive therapy for personality disorders: a schema- focusedapproach (3rd ed.). Sarasota: Professional Resource Press/Professional ResourceExchange. Young, J. (2006). Young schema questionnaire-3. New York: Cognitive Therapy Center. Young, J. E., Klosko, J. S., & Weishaar, M. E. (2003). Schema therapy: a practitioner’sguide. New York: Guilford. Zahedi Tajrishia, K., Mohammadkhani, SH., & Jadidi, F. (2011). Metacognitive beliefs and negative emotions. Social and Behavioral Sciences, 30 , 530 – 533.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته