مبانی نظری و پیشینه آموزش مهارت های زندگی و عزت نفس (docx) 62 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 62 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
2-1مقدمه...............................................................................................................2-2مروری بر مبانی نظری پژوهش.......................................................................2-2-1تعریف واهمیت مهارت های زندگی...........................................................2-2-2اهمیت مهارتهای زندگی از لحاظ سلامت روانی.........................................2-2-3 انواع مهارتهای زندگی................................................................................2-3 ابعاد مهارتهای زندگی.....................................................................................2-3-1مهارت های ارتباط بین فردی-روابط انسانی...............................................2-3-2 مهارت های حل مسله- تصمیم گیری.......................................................2-3-3 مهارت های مربوط به سلامت جسمانی- حفظ سلامتی............................2-3-4 مهارت های رشد هویت- هدف در زندگی..............................................2- 4مبانی نظری برنامه آموزش مهارتهای زندگی..................................................2-5اهداف آموزش مهارت های زندگی.................................................................995045438785و00و2-6جایگاه مهارتهای زندگی در اسلام...................................................................2-7تعریف و اهمیت سلامت روان........................................................................2-8 بهداشت روانی و اهمیت پیشگیری اولیه........................................................2-9ویژگی های افراد سالم از دیدگا ههای مختلف................................................2-10دید گاههای مختلف در مورد سلامت روانی.................................................2-10-1 دید گاه روان پزشکی...............................................................................2-10-2 دید گاه رفتار گرایی.................................................................................2-10-3 دید گاه انسان گرایی................................................................................2-10-4 دید گاه هستی گرایی...............................................................................2-10-5 دید گاه شناختی.......................................................................................2-10-6 دید گاه بوم شناختی.................................................................................2-11مبانی نظری عزت نفس..................................................................................2-12توجه به عزت نفس در کودکان......................................................................2-13اهمیت عزت نفس.........................................................................................2-14علائم عزت نفس سالم و نا سالم...................................................................2-15سوابق پژوهش...............................................................................................2-15-1 تحقیقات و سوابق پژوهشی مربوط به داخل کشور.................................2-15-2 تحقیقات و سوابق پژوهشی مربوط به خارج کشور.................................2-16خلاصه فصل..................................................................................................
-1- مقدمه
مساله عزت نفس و مقوله خود ارزشمندی از اساسی ترین عوامل در رشد مطلوب شخصیت کودکان و نوجوانان است . برخورداری از اراده و اعتماد به نفس قوی ، قدرت تصمیم گیری و ابتکار ، خلاقیت و نوآوری ، سلامت فکر و بهداشت روانی ، رابطه مستقیمی با عزت نفس و احساس خود ارزشمندی فرد دارد . برای اینکه کودکان و نوجوانان بتوانند از حداکثر ظرفیت ذهنی و توانمندی های بالقوه خود بهره مند شوند ، باید از نگرش مثبت نسبت به خود و محیط اطراف برخوردار شوند . از طرفی دیگر سلامت روانی یکی از بخش های کلیدی و مهم سلامت عمومی می باشد . چنانچه این جنبه مهم ، نیرومند و توانمند باشد ، دیگر جنبه های جسمانی و اجتماعی را نیز تحت حمایت قرار خواهد داد . اما اگر سلامت روانی در معرض خطر قرار گیرد ، دیگر جنبه های سلامت عمومی نیز دچار ضعف خواهد شد . از این رو سازمان بهداشت جهانی ( WHO) بر اهمیت برنامه های پیشگیرانه تاکید می ورزد . یکی از برنامه های طراحی شده توسط سازمان مذکور ، برنامه آموزش مهارت های زندگی است این سازمان نقطه شروع آموزش پیشگیرانه را دوره کودکی و نوجوانی و نقش غیر قابل انکار مدارس می داند.
موسسه ی بریتانیایی تاکد و مولف کتاب « مهارت های لازم برای کودکان مدارس ابتدایی » تعریف دیگری دارد : « مهارت های شخصی و اجتماعی که کودکان و نوجوانان باید آنها را یاد بگیرند تا بتوانند در مورد خود ، انسان های دیگر و کل اجتماع به طور موثر ، شایسته و مطمئن عمل نمایند.» (سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمد خانی ، 1379) .
در امر آموزش بهداشت مثل آموزش مهارت های زندگی ، ضروری است تا عوامل روانی – اجتماعی مانند عزت نفس ، خود پنداره ، شبکه های حمایت اجتماعی و استرس موثر بر رفتار کودکان و نوجوانان ، مورد توجه قرار بگیرند . برنامه های آموزش مهارت های زندگی بر این اصل استوار است که کودکان و نوجوانان حق دارند توانمند شوند و نیاز دارند که بتوانند از خودشان و علائقشان در برابر موقعیت های سخت زندگی دفاع کنند . مهارت های زندگی متعدد و متنوع هستند ، و برنامه ی آموزش مهارت های زندگی نیز نسبت به پیشگیری ، نگرش کل گرایانه دارد و تنها یک مهارت مثل « نه گفتن » مورد توجه قرار نمی گیرد . از طرف دیگر ، تجارب کشورهای مختلف نیز نشان می دهد که ماهیت و تعریف مهارت های زندگی در کشورها و فرهنگ های مختلف متفاوت بوده است با این حال ، تحلیل های بیشتر در زمینه ی مهارت های زندگی نشان می دهد که برنامه های مختلفی که بر اساس آموزش مهارت ها در زمینه ی ارتقای سلامت کودکان و نوجوانان اجرا شده است ، مشتمل بر چندین مهارت اصلی و اساسی هستند ( طارمیان و همکاران ، 1378) .
2-2- مروری بر مبانی نظری پژوهش
2-2-1تعریف و اهمیت مهارت های زندگی
سازمان بهداشت جهانی در سال 1994 مهارت زندگی را این گونه تعریف می کند : مهارت های زندگی یعنی توانایی لازم برای رفتار مثبت و سازگارانه که به فرد توان رویارویی موثر با چالش های زندگی روزانه را می دهد ( طارمیان ، 1378) .
طبق نظر بروکز (1984) ، مهارت های زندگی رفتارهای آموخته شده و اکتسابی هستند که برای زندگی اثر بخش که شامل آگاهی و ایجاد شرایط لازم جهت رشد چنین رفتارهایی می باشد ، ضروری اند ( گینتر ، 1999).
اگر چه دو اصطلاح مهارت های زندگی و مهارت های اجتماعی هر دو بر اهمیت مهارت های رشدی اساسی زندگی تاکید دارند . اما بین آنها تمایز عمده وجود دارد . مهارت های اجتماعی زیر مجموعه مهارت های زندگی است و شامل عملکرد بین فردی می باشد که از دو بخش درون فردی و بین فردی تشکیل شده است . از جمله این مهارت های اجتماعی ، مهارت جرات ورزی و حل مساله می باشند . عده ای دیگر مهارت های اجتماعی را بر حسب اصلاحات رفتاری قابل مشاهده مانند تماس چشمی و ارتباطات کلامی و غیر کلامی مطرح می کنند (داردن و گازدا ، 1996) .
2-2-2 اهمیت مهارت های زندگی از لحاظ سلامت روانی
رشد انسان در زمینه های روانی ، اجتماعی ، جسمانی ، جنسی ، شغلی ، اخلاقی و عاطفی صورت می گیرد . هر یک از این زمینه ها نیازمند مهارت و توانایی می باشد . در واقع می توان گفت که تکامل مراحل رشدی وابسته به مهارت و برتری در مهارت زندگی است زمانی که افراد مهارت های زندگی اساسی را کسب نمایند در عملکرد بهینه خود پیشرفت کنند آموزش مهارتها نقش اساسی را در بهداشت روانی ایفا می کند و زمانی که در یک مقطع رشدی مناسب ارائه شود نقش برجسته ای خواهد داشت . به طور یقین می توان گفت که بسیاری از نوروزها و سایکوزها ناشی از نقص در رشد مهارت های اساسی زندگی است . در واقع آموزش مهارت زندگی نقش درمانی دارد ( گینتر ، 1999).
آموزش مهارت هاي زندگي ،در برنامه هاي گوناگوني موثر و مفيد بوده است، از جمله : برنامه هاي پيشگيري از سوء مصرف مواد (بوتوين، 1984؛ پنتز، 1983) بارداري نوجوانان (زابين 1986؛ شينكه ، 1986) ، ارتقاي هوش (گونزالس 1990) ، پيشگيري از بي بند و باري جنسي (الويس ، 1990) ، پيشگيري از ايدز(سازمان بهداشت جهاني ، 1994، انجمن كتاب مقدس ) آموزش صلح (پراتزمن 1998) و ارتقاي اعتمادبه نفس و عزت نفس (تاكد، 1990) . بنابر اين اهميت و ارزش آموزش مهارت هاي زندگي با اهداف گوناگون پيشگرانه و افزايش سطح سلامت ،نمايان مي گردد. در تحقيقي از (ترزا 1995) ، افزايش مهارتهاي زندگي در پيشگيري از خودكشي موثر نشان داده شد. همچنين (كيم1994) ، دريافت كه آموزش مهارت هاي زندگي بر كودكان داراي ناتواني هاي يادگيري موثر است ( به نقل ازسازمان بهداشت جهاني، ترجمه نوري قاسم آبادي و محمد خاني ، 1377).
برخي مطالعات نشان مي دهد كه نوجوانان بزهكار در مقايسه با جوانان غير بزهكار، نقص هاي مهارتي بيشتري را نشان مي دهند .از دير باز اين موضوع روشن شده است كه بزهكاري ناشي از نقص در رشد مهارتهاي زندگي است. بدين معني كه مهارت هاي لازم جهت زندگي موثر هنوز رشد نيافته است. نقص در رشد كامل مهارت هاي زندگي در يك يابيش از يك جنبه رشد انسان مي تواند در نتيجه عوامل مختلفي اتفاق افتد از جمله ناشي از مشكلات يادگيري (مانند ناتواني هاي يادگيري، اختلال كمبود توجه) و يا محيط هاي يادگيري مشكل زا (مانند فقدان الگوهاي مناسب) بر اساس اين تبيين مداخلاتي جهت قوت بخشيدن به مهارت هاي موجود كه موجب پيشگيري از بزهكاري هاي آينده مي شوند،تعيين مي گردند. مراحل مداخله از طريق آموزش، تمرين مهارت ها، پسخوراند مربوط به انجام مهارت و اجراي طرح مداخله اي مي باشد ( داردن و گازدا، 1996).
پژوهش های متعدد نشان داده است که مهارت های زندگی در زمینه های زیر اثر گذاشته است :
الف- افزایش سلامت روانی وجسمانی :
1-تقویت اعتماد به نفس و احترام به خود (خود ارزشمندی )
2-مقابله با فشارهای اجتماعی و روانی
3-کمک به تقویت و ارتباطات بین فردی دوستانه
4-افزایش سطح رفتارهای سالم و مفید اجتماعی
ب- پیشگیری از مشکلات روانی ، رفتاری و اجتماعی :
1- کاهش مصرف سیگار و سوء مصرف مواد مخدر
2- کاهش اضطراب و افسردگی
3- کاهش آزار جسمانی دانش آموزان در محیط مدرسه و خانه
4- کاهش تمایلات و افکار خودکشی
5- کاهش افت تحصیلی (طارمیان ، 1378) .
یکی از مولفه های اساسی آموزش مهارت های زندگی ، بحث های گروهی است . بحث های گروهی موجب می شود که دانش آموزان استعدادها و توانایی های فردی خود را کشف کنند در ضمن از طریق مشکل گشایی گروهی راه حل هایی را برای مشکلات زندگی روزمره تجربه می کنند . حتی در این روش دانش آموزان احساس می کنند که مورد پذیرش همسالانشان هستند . از جمله تاثیرات مثبت دیگر گروهی افزایش توانایی خود رهبری ، خود کنترلی ، توانایی تصمیم گیری ، خوداثر بخشی ، منبع کنترل درونی و شایستگی های رفتاری اجتماعی دانش آموزان می باشد( میلرو نان ، 2001) .
در مطالعه ای نیز که توسط کلینگمن (1998) انجام گرفت اهمیت مهارت های زندگی در زمینه هایی مانند برقراری ارتباط صمیمانه ، مسائل تحصیلی و شغلی ، رفتارهای خود تخریبی ، چاقی ، زندگی اجتماعی و بهداشت ، توسط نوجوانان دانش آموز ، اثر بخش تلقی گردید . در واقع این موارد ، نگرانی های آنان بود که امید داشتند از طریق آموزش مهارت های زندگی کمبودها و نقص ها جبران شوند و به پیشرفت نائل شوند.
آموزش مهارت های زندگی فرد را قادر می سازد تا دانش ها ، ارزش ها و نگرش ها را به توانایی های بالفعل تبدیل کند . مهارت های زندگی توانایی هایی است که فرد را قادر می سازد ، انگیزه و رفتار سالم داشته باشد و فرصت و میدان انجام چنین رفتارهایی را نیز ایجاد نماید . آموختن و به کارگیری مهارت های زندگی ، بر احساس فرد از خود و دیگران ، به اندازه ادراک دیگران از وی اثر می گذارد . مهارت های زندگی بر ادارک فرد از کفایت خود و اعتماد به نفس و عزت نفس اثر دارد .
و بنابراین نقش مهمی در سلامت روان دارد . همراه با افزایش سطح بهداشت روان ، انگیزه فرد در مراقبت از خود و دیگران ، پیشگیری از بیماریهای روانی ، پیشگیری از مشکلات بهداشتی و مشکلات رفتاری افزایش می یابد (سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمد خانی ، 1377) .
جدول (2-1) نقش برنامه مهارت های زندگی را در پیشگیری اولیه نشان می دهد .
23495111760یادگیری و دانش 00یادگیری و دانش 1068705-2540یادگیری و تمرین مهارتهای زندگی00یادگیری و تمرین مهارتهای زندگی4471670-2540پیشگیری از مشکلات بهداشتی ، روانی جامعه00پیشگیری از مشکلات بهداشتی ، روانی جامعه3339465-2540رفتارهای مثبت و سالم 00رفتارهای مثبت و سالم 2171700-2540تقویت ها یا تغییرهای نگرشی ، ارزشی و رفتاری00تقویت ها یا تغییرهای نگرشی ، ارزشی و رفتاری
41973501911350030861001911350019113501911350082486519113500
شکل(2-1): اثرات اجرای برنامه آموزش مهارت های زندگی را بر روی فرد و جامعه نشان می دهد .
3886200170815001371600-263525- ایجاد دانش - تغییر نگرش - بهبود سطح بهداشت روان - تمایلات رفتاری مثبت - بهبود توانایی های روانی – اجتماعی 00- ایجاد دانش - تغییر نگرش - بهبود سطح بهداشت روان - تمایلات رفتاری مثبت - بهبود توانایی های روانی – اجتماعی 3886200-26352500آثار کوتاه مدت
-57150063500- بهبود فضای کلاسی - بهبود رفتارهای مدرسه - بهبود روابط بین شاگردان و بهبود روابط شاگرد و معلمان- بهبود عملکرد تحصیلی - بهبود حضور در مدرسه - ایجاد تغییرات معنی دار در رفتار سلامت و رفتارهای اجتماعی 00- بهبود فضای کلاسی - بهبود رفتارهای مدرسه - بهبود روابط بین شاگردان و بهبود روابط شاگرد و معلمان- بهبود عملکرد تحصیلی - بهبود حضور در مدرسه - ایجاد تغییرات معنی دار در رفتار سلامت و رفتارهای اجتماعی 38862006350000
400050012573000آثار میان مدت
388620013462000
400050019431000-257175-758825- ایجاد تغییرات معنی دار در رفتار سلامت و رفتارهای اجتماعی - بهبود روابط بین شاگردان و بهبود روابط شاگردان و معلمان - نگهداری و تغییرات ایجاد شده در طی زمان (طارمیان و همکاران ، 1378) 00- ایجاد تغییرات معنی دار در رفتار سلامت و رفتارهای اجتماعی - بهبود روابط بین شاگردان و بهبود روابط شاگردان و معلمان - نگهداری و تغییرات ایجاد شده در طی زمان (طارمیان و همکاران ، 1378) آثار بلند مدت
2-2-3 انواع مهارت های زندگی
سازمان بهداشت جهانی بر این عقیده است که :
آموزش مهارت های زندگی در زمینه ارتقاء و افزایش سلامت کودکان و نوجوانان می باشد و مشتمل بر چندین مهارت های اساسی است که عبارتند از :
1- توانایی تصمیم گیری : این توانایی به فرد کمک می کند تا به نحو موثری در مورد مسائل زندگی تصمیم گیری کند . اگر کودکان و نوجوانان بتوانند فعالانه در مورد اعمالشان تصمیم گیری نمایند . جوانب مختلف انتخاب ها را بررسی و پیامد هر انتخاب را ارزیابی کنند . مسلما در سطوح بالاتر بهداشت روانی قرار خواهند گرفت .
2- توانایی حل مساله : این توانایی فرد را قادر می سازد ، تا به طور موثری مسائل زندگی را حل نماید. مسائل مهم زندگی چنانچه حل نشده باقی بمانند ، استرس روانی ایجاد می کنند که به فشار جسمانی منجر می شود .
3- توانایی تفکر خلاق : این نوع تفکر هم به حل مساله و هم به تصمیم گیری های مناسب کمک می کند . با استفاده از این نوع تفکر ، راه حل های مختلف مساله و پیامدهای هر یک از آن ها بررسی می شوند . این مهارت ، فرد را قادر می سازد ، تا مسائل را از روی تجارب مستقیم خود دریابد و حتی زمانی که مشکل وجود ندارد و تصمیم گیری خاصی مطرح نیست . باسازگاری و انعطاف بیشتر به زندگی روزمره بپردازد .
4- توانایی تفکر انتقادی : تفکر انتقادی ، توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب است . آموزش این مهارت ، نوجوانان را قادر می سازد تا در برخورد با ارزش ها ، فشار گروه و رسانه های گروهی مقاومت کنند و از آسیب های ناشی از آن در امان بمانند .
5- توانایی ارتباط موثر : این توانایی به فرد کمک می کند تا بتواند بصورت کلامی یا غیر کلامی و مناسب با فرهنگ ، جامعه و موقعیت ، خود را بیان نماید . بدین معنی که فرد بتواند نظرها، عقاید ، خواسته ها ، نیازها و هیجان های خود را ابراز و به هنگام نیاز بتواند از دیگران درخواست کمک و راهنمایی نماید . مهارت تقاضای کمک و راهنمایی در موقع ضروری ، از عوامل مهم ایجاد یک رابطه سالم است .
6- توانایی روابط بین فردی : این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و موثر فرد با انسان های دیگر کمک می کند . یکی از این موارد ، توانایی حفظ روابط دوستانه است که در سلامت روانی و اجتماعی ، روابط گرم خانوادگی به عنوان یک منبع حمایت اجتماعی و قطع روابط اجتماعی ناسالم نقش بسیار مهمی دارد .
7- توانایی خود آگاهی : توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات ، نقاط ضعف و قوت ، خواسته ها ، ترس و انزجار می باشد . رشد خود آگاهی به فرد کمک می کند تا دریابد تحت استرس قرار دارد یا نه و این معمولا پیش شرط روابط بین فردی موثر و همدلانه است .
8- توانایی همدلی: یعنی این که فرد بتواند زندگی دیگران را حتی زمانی که در آن شرایط قرار ندارد ، درک کند . همدلی به فرد کمک می کند تا بتواند انسان های دیگر را ، حتی وقتی با آن ها بسیار متفاوت است ، بپذیرد و به آن ها احترام بگذارد . همدلی ، روابط اجتماعی را بهبود می بخشد و به ایجاد رفتارهای حمایت کننده و پذیرنده ، نسبت به انسان های دیگر منجر می شود.
9- توانایی مقابله با هیجانات : این توانایی فرد را قادر می سازد تا هیجان ها را در خود و دیگران تشخیص دهد . نحوه تاثیر هیجان ها را بداند و بتواند واکنش مناسبی به هیجان های مختلف نشان دهد . اگر با حالات هیجانی مثل غم و خشم یا اضطراب درست برخورد نشود ، این هیجان ها تاثیر منفی بر سلامت جسمانی و روانی خواهد گذاشت و برای سلامت پیامدهای منفی به دنبال خواهند داشت .
10- توانایی مقابله با استرس : این توانایی شامل شناخت استرس های مختلف زندگی و تاثیر آنها بر فرد است . شناسایی منابع استرس و نحوه تاثیر آن بر انسان ، فرد را قادر می سازد تا با اعمال و موضع گیرهای خود ، فشار و استرس را کاهش دهد ( سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمد خانی ، 1377) .
بروکز یک نقش اساسی و مهم را در رشد تئوری مهارت های زندگی ، به وسیله تحقیقش که منتج به یک طبقه بندی از مهارت های زندگی مبتنی بر رشد انسان شده است ، ایفا نموده است . وی پس از مرور تئوری های رشدی مربوط به عوامل عاطفی ، شناختی ، اخلاقی ، هوشی ، جسمانی ، جنسی ، روانی ، اجتماعی ، شناختی ، اجتماعی و شغلی به 305 نوع مهارت زندگی در قالب چهار طبقه و متناسب با سنین مختلف ( کودکی ، نوجوانی و بزرگسالی ) دست یافت که کاربردهای بسیار موثری در امر مشاوره دارد .
بنابراین بر اساس مدل طبقه بندی بروکز ابعاد مهارت های زندگی شامل موارد زیر می باشد :
مهارت های مربوط به ارتباط بین فردی / روابط انسانی
مهارت های مربوط به حل مساله / تصمیم گیری
مهارت های مربوط به سلامت جسمانی / حفظ سلامتی
مهارت های مربوط به رشد هویت / هدف در زندگی
طبق نظر بروکز این طبقات کلی با هم ارتباط دارند . در ضمن دارای ماهیتی پویا هستند بطوری که تغییر در یکی از زمینه ها و ابعاد می تواند تاثیر مثبت یا منفی روی زمینه های دیگر داشته باشد (گینتر ، 1999) .
2-3 ابعاد مهارتهای زندگی
اکنون هر یک از این ابعاد به طور مفصل توضیح داده می شود .
2-3-1 مهارت های ارتباط بین فردی / روابط انسانی
این نوع مهارت های زندگی ، مهارت های لازم برای ارتباط موثر هستند که منجر به برقراری روابط صمیمانه و تسهیل در ایجاد روابط بین گروه های کوچک و بزرگ ، عضویت و شرکت در جامعه و صمیمت بین فردی می شود ( کادیش ، گلاسر ، کالهون ، و گینتر ، 2001 ،به نقل ازمحمد خانی ،1380).
این نوع مهارت های زندگی شامل ارتباط کلامی و غیر کلامی برای برقراری ارتباط ، شرکت در فعالیت های اجتماعی ، درگیر شدن در روابط صمیمانه و نزدیک بین فردی و بیان افکار می باشد . این مهارت ها اغلب در اوائل زندگی از والدین و دیگر اعضای خانواده آموخته می شود . تنها این امر مهم نیست که کودک و نوجوان چگونگی برقراری ارتباط موثر با دیگران را یاد بگیرد بلکه نکته مهم آن است که روابط ایجاد شده و برقراری روابط موثر منجر به افزایش عزت نفس و خود پنداره مثبت در کودک و نوجوان می شود ( پیکلسیمر و هوپر2 ، 1998به نقل از علیمردانی،1384).
یک نکته مهم در مورد مهارت های بین فردی که چندین تحقیق نیز به آن اشاره داشتند ، ارتباط شایستگی اجتماعی با بعد عاطفی و هیجانی می باشد به طور مثال شورت و سیمونسون3 ( 1986) ، دریافتند که بزهکاران دارای پرخاشگری بالا کمتر قادر به درک دید گاههای دیگران هستند تا آنهایی که دارای پرخاشگری پایین تری بودند . همچنین بعد شناختی نیز در این نوع مهارت های زندگی در نظر گرفته شده است .
مثلا آدامز4 (1979) ، در مورد رشد احساس همدلی و شایستگی های ادارکی و شناختی در نوجوانان مطالعه ای انجام داد . نتایج نشان داد که رشد همدلی با شایستگی ادارکی و شناختی در ارتباط است . همچنین کلبرگ و گیلیگان5 (1979) ، پیشنهاد می کنند ، که در نظر گرفتن دیدگاه دیگران (احساس همدلی ) در مراحلی از رشد انسان رخ می دهد که این بعد از مهارت های زندگی تکامل یابد . در مرحله اول ، یک شخص می تواند دیدگاه دیگران را درک کند . ولیکن معمولا آنچه که از مرجع قدرت باشد . در مرحله دوم فرد از دیدگاههای متفاوت آگاه است اما دیدگاههای دیگران را تنها در رابطه با خودش درک می کند . در مرحله سوم شخص می تواند دیدگاهها و نقطه نظرات گروه مانند درک انتظارات گروه همسالان را در نظر بگیرد . در مرحله چهارم که در طول نوجوانی است ، فرد قادر است جهت دست یافتن به یک دیدگاه اجتماعی با دیدگاههای گروهی تطابق یابد( به نقل از داردن و گازدا ، 1996) .
2-3-2 مهارت های حل مساله / تصمیم گیری
این نوع از مهارت های زندگی شامل مهارتهای لازم برای شناسایی مشکل، جستجوی اطلاعات، ارائه راه حل هایی در مورد مشکل ، ارزیابی و تحلیل از آنها ، اجرای راه حل نهایی ، تعیین هدف ، مدیریت زمان ، تفکر انتقادی و حل تعارض می باشد (کادیش و همکاران ، 2001 ،به نقل از محمد خانی،1380).
حل مساله سطح عمده ای از مهارت شناختی است و تفکری است که از مجموعه نگرش ها ، رفتارها و مهارت هایی که می تواند آموخته شود ، تشکیل می شود این بعد از مهارت های زندگی شامل دو فرایند حل مساله می باشد .فرایند خودکار یا اتوماتیک و فرایند ارزیابی کننده. فرایند خودکار مربوط به روش می شود که افراد مسائل خودشان را از طریق راهبردهای تجربه شده در گذشته حل می کنند . فرایند ارزیابی کننده ، رسمی تر و شکل یافته تر است و شامل شناسایی مشکل ، ارائه راه حل ها ، ارزیابی راه حل ها ، انتخاب ها و تعیین پیامدهای آنها و در نهایت انتخاب یک روش مناسب به وسیله فرمول بندی یک طرح یا برنامه جهت حل مشکل می باشد ( پیکلسیمر و هوپر ، 1998به نقل از علیمردانی،1384).
انتخاب های تحصیلی و شغلی دو نمونه از تصمیماتی هستند که به توانایی در این بعد از مهارت های زندگی مربوط می شوند . گازدا مطرح نمود که این بعد از مهارت های زندگی مراحلی دارد که این مراحل عبارتند از جهت گیری کلی ، تعریف مسئله یا مشکل، ارائه راه حل، ارزیابی راه حل ها ، و تصمیم گیری. به نظر وی اگر چه اصطلاح حل مسئله و تصمیم گیری همراه با هم یک بعد از مهارت های زندگی را تشکیل می دهد اما بین آنها تمایز وجود دارد . اصطلاح حل مسئله در مورد اموری که دارای یک راه حل مناسب و مشخص هستند به کار می رود . اما اصطلاح تصمیم گیری بیشتر در مورد موقعیت هایی به کار می رود که با موضوعات و مسائلی که راه حل مشخص و مناسب ندارند ، سرو کار دارند ( داردن و گازدا ، 1996) .
2-3-3 مهارت های مربوط به سلامت جسمانی / حفظ سلامتی
این نوع از مهارت های زندگی شامل مهارت هایی هستند که مربوط به رشد حرکتی و تعادل ، حفظ تغذیه مناسب ، کنترل وزن ، سلامت جسمانی ، ورزش جنبه های فیزیولوژیکی جنسی ، کنترل استرس و انتخاب فعالیت های تفریحی می شود( کادیش و همکاران ، 2001به نقل از محمد خانی،1380).
سلامت جسمانی بسیار نزدیک و وابسته به سلامت روانی است . عوامل چند گانه ای هم روی جنبه های جسمانی و هم در جنبه ی روانی تاثیر می گذارد از جمله جذابیت جسمانی ، تناسب کلی بدن ، وزن بدن خود پنداره یا تصور از خود ، عزت نفس ،منزلت اجتماعی و تعامل با دیگران. تاکروپیج (1994) ، طی مطالعه ای آشکار کردند که افرادی که عزت نفس بالاتری دارند،اغلب نیازهای اجتماعی آنان تحقق یافته است و کمتر احساس استرس می کنند . همه این جنبه هایی که تجربه می کنند یک راه موثری برای حفظ تندرستی هستند ( پیکلسیمر و هوپر ، 1998به نقل از علیمردانی،1380).
اصول متنوعی برای رشد سبک زندگی توسط گازدا ( 1987) ،فرض شده است . از جمله این اصل که یک سبک سالم زندگی به جای اینکه به عنوان سبک هدف مورد نظر قرار گیرد باید به عنوان یک فرایند در نظر گرفته شود . به علاوه آنها پنج هدف را برای این بعد از مهارت های زندگی (سلامت جسمانی / حفظ سلامتی ) مشخص کرده اند .
احساس خوب داشتن و شور وشوق و علاقه برای زندگی
سلامت جسمانی داشتن
مصون ماندن از بیماریهای واگیردار و مسری
مصون ماندن از خشونت و تصادفات
به حداقل رساندن وقوع و شدت بیماریهای جسمانی و مزمن
2-3-4 مهارت های رشد هویت / هدف در زندگی
این نوع از مهارت های زندگی شامل مهارت های لازم جهت افزایش رشد هویت فردی و شناخت عاطفی هیجانی از جمله خودکنترلی ، حفظ دیدگاه مثبت نسبت به خود ، سازگاری با محیط ، تعیین ارزشها ، رشد نقش جنسیتی و اتخاذ تصمیمات اخلاقی می باشد (کادیش ، گلاسر ، کالهون و گینتر ، 2001به نقل از محمد خانی،1380).
نوجوانان در این سن با هویت اجتماعی ، جنسیتی ، تحصیلی و شغلی خویش مواجه می شوند . میوز (1993) ، دریافت که رشد و حمایت اجتماعی توسط دوستان در موقعیت تحصیلی ، رشد هویت شغلی را بر می انگیزد . وی همچنین دریافت که والدین بیشتر در مورد موضوعات مرتبط با تحصیل و شغل و حرفه تاثیر گذارند ، در حالی که همسالان بیشتر در موضوعات مربوط به اوقات فراغت تاثیر گذارند . دانش آموزانی که در مدرسه عملکرد خوبی دارند ، احساس قویتری از هویت شغلی خویش دارند که منجر به احساس امنیت و اطمینان بیشتری می شود . از آنجایی که انتخاب ها و تصمیمات شغلی و تحصیلی از مهم ترین نیازهای رشدی نوجوانان است به همین جهت مهارت های زندگی در تمامی ابعاد باید به حد مطلوب خود برسد . تمام تحقیقات در این زمینه نشان دهنده تاثیر متقابل این ابعاد بر یکدیگر است . به طوری که رشد یکی از جنبه های مهارت های زندگی بر تمامی جنبه های دیگر موثر است ( پیکلسیمر و هوپر ، 1998به نقل از علیمردانی،1384).
آموزش مهارت های زندگی که توسط « بوتوین و تورتو » بر روی جمعیت عادی اعتباریابی شده است ، مبتنی بر رویکرد تاثیرات اجتماعی ( نفوذ و فشار اجتماعی ) و تئوری یادگیری اجتماعی است و مدلی در زمینه پیشگیری می باشد .
« بوتوین » و همکارانش چندین مطالعه در رابطه با نتایج برنامه آموزش مهارت های زندگی انجام داده اندو به نتایج مثبتی در این زمینه دست یافته اند (کرس و الیاس ، 1993) .
به اعتقاد شینکه ( 1984) ، نوجوانی زمان کسب مهارت های بزرگسالی و رفتارهای خطر – جویانه است و به جای اینکه نوجوانان این مهارت ها را به صورت تصادفی و آزمایش و خطا بیاموزند بهتر است ، آنها را به صورت رسمی و منظم به آنان آموخت . در این روش سعی بر این است تا نوجوانان مهارت های کفایت شخصی و اجتماعی را بیاموزد تا بتوانند با مشکلات روبرو شوند ، آنها را پیش بینی و کنترل کنند و سلامتی روانی ، جسمانی و اجتماعی خود را افزایش دهند . ( آقاجانی ، 1381) .
طبق نظر بوتوین و کانتور ( 2000) اجزاء مهارت های زندگی شامل مهارت های خود مدیریتی و مهارت های اجتماعی می باشد . مهارت های خود مدیریتی فردی شامل توانایی تصمیم گیری و حل مساله ، آگاهی از تاثیرات اجتماعی و مقاومت در برابر آن ، مقابله با اضطراب ، خشم و ناکامی، تعیین هدف ، خود رهبری و خود تقویت دهی می باشد . مهارت های اجتماعی نیز بخشی از مهارت های زندگی است که شامل برقراری ارتباط اجتماعی ، مهارت های جرات مندی کلامی و غیر کلامی ، احترام گذاشتن و افزایش شایستگی اجتماعی با دانش آموزان می باشد (طارمیان ، 1378) .
مهارت های زندگی باید در تمامی ابعاد به حد مطلوب خود برسد . تمام تحقیقات در این زمینه نشان می دهند تاثیر متقابل این ا بعاد بر یکدیگر است به طوری که رشد یکی از جنبه های مهارت های زندگی بر تمامی جنبه های دیگر موثر است ( پیکلسیمر و هوپر ، 1998) .
نلسون – جونز ( 1992) در کتاب درمان ، مشاوره و مسئولیت پذیری فردی ، مهارت های زندگی را در چهار بعد سلامت روانی طبقه بندی کرده است که عبارتند از :
1-مسئولیت پذیری ، 2- واقع گرایی ، 3- وابستگی و ارتباط مناسب ، 4- فعالیت ارزشمند مفید و رضایت بخش .
در طبقه بندی دیگری ، توسط نلسون – جونز (1992) ، مهارت های تفکر ، مهارت های عملی و مهارت های مربوط به احساسات متمایز شده اند .
الف- مهارت های تفکر شامل موارد ذیل می باشند :
برخورداری از یک ادراک منطقی و واقع بینانه
مسئولیت پذیری تصمیمات فردی
مقایسه با مکالمه منفی با خویش
انتخاب قوانین فردی واقعی و منطقی
ادراک صحیح و درست از مسائل
اسنادهای صحیح و مناسب
پیش بینی احتمالات و نتایج به طور منطقی
تعیین اهداف فردی
تمرین مهارت های تصمیم گیری
10- مهارت کنترل مشکلات
ب- مهارت های عملی شامل موارد ذیل می باشند :
1- مهارت های ارتباطی : شامل برقراری ارتباط ا ولیه ( آغاز گر ارتباط بودن ) ، مکالمه ، گوش دادن فعال ، توجه نشان دادن ، بیان احساسات خود ، کنترل خشم و تعارض .
2- مهارت های فرزند پروری : شامل تربیت اخلاقی و اجتماعی فرزندان
3 – مهارت های مطالعه و تحصیل : شامل مدیریت زمان به طور موثر ، شیوه صحیح نوشتن مقالات ، کنترل اضطراب امتحان ، شرکت در بحث های گروهی و صحبت کردن در جمع .
4- مهارت های کاری : شامل جستجوی کار ، مدیریت و نظارت ، کار به صورت گروهی ، مذاکره کردن ، کنترل موقعیت ها ، بدست آوردن اکثر موقعیت های کاری و ارائه و دریافت پسخوراند .
5- مهارت های تفریحی : شامل جستجوی تفریحات ارضاء کننده و رضایت بخش ، تمایل به کسب مهارت در زمینه فعالیت های ویژه ، داشتن توانایی برای آرامش منفعلانه و دست یافتن به سر گرمی های شادی بخش و مناسب .
6- مهارت های بهداشتی : شامل رعایت اعتدال در تغذیه ، اجتناب از سیگار کشیدن ، نوشیدن الکل و سایر مواد اعتیاد آور ، حفظ تناسب جسمانی ، کنترل استرس و رعایت تعادل مناسب بین کار ، روابط خانوادگی و اجتماعی و فعالیت های تفریحی .
7- مهارت های مشترک اجتماعی : شامل همسایه خوب بودن ، شرکت در فعالیت های اجتماعی و فعالیت جهت تغییرات اجتماعی دلخواه و مناسب .
ج- مهارت های مربوط به احساسات :شامل : آگاهی از اهمیت احساسات ، توجه به خواسته ها و آرزوها ، احساس همدلی درونی ، اگاهی از احساسات بدنی ، توانایی تجربه ، احساس لذت ، عشق و محبت ، آگاهی کامل داشتن از محدودیت ها (مانند مرگ ) ، آرامش سازی و کنترل اضطراب و استرس ، احساس پذیرش خود و خود اثر بخشی ( به نقل از آقاجانی ، 1381) .
جدول (2-2)خلاصه برنامه ی آموزش مهارت های زندگی به منظور افزایش سلامت روان و عزت نفس کودکان
موضوعهدف و محتوای آموزشینتایجخودآگاهی- کمک به دانش آموز برای شناخت توانایی و کاستی های خود به صورت انتزاعی و خلاق - تمرین پر کردن برگه ی اهمیت آشنایی با خصوصیات فرد - بحث گروهی در خصوص ضعف خودآگاهی در ایجاد آسیب های روانی – اجتماعی - بررسی رابطه ی بین احساسات وآسیب های روانی – اجتماعی افراد توانایی تجسم بصری علایق و استعدادها و شناخت فرد هم دلی- کمک به دانش آموز برای پی بردن به اهمیت ابراز وجود به خصوص در موقعیت های دشوار - بحث در مورد دلایل شایع عدم هم دلی بین افراد و لیست کردن آنها - هر یک از گروه ها یکی از موقعیت های هم دلی را انتخاب نموده و به ایفای نقش پرداختند.ایجاد توانایی برای پذیرش و احترام به دیگران ، درک بهتر روابط اجتماعی ، جلب حمایت دیگران تصمیم گیری- کمک به فراگیران برای اندیشیدن در مورد آینده و نتایج برخی تصمیمات از طریق سوال کردن- تصمیم گیری در مورد مسائل زندگی خود - یادگیری یک الگو برای تصمیم گیری - پیش بینی عواقب برخی تصمیمات و نحوه ی تاثیر آن بر زندگی توانایی تصمیم گیری در موردمسائل زندگی انتخاب رشته تحصیلی و شغل آینده
حل مساله- کمک به فراگیران در مورد حل مشکلات و مسائل زندگی خود - استفاده از روش مواجهه منطقی با موضوع ، توانایی حل مسائل زندگی خود - شناخت مشکل و ابعاد آن ، بررسی پیامدهای ناشی از مواجهه با مشکل و مقابله با آن توانمندی در بررسی و تجزیه و تحلیل مسائل و مشکلات و انتخاب بهترین راه حل مساله و رسیدن به هدف برقراری ارتباط موثر- آموزش در مورد چگونگی بیان افکار و احساسات خود به دیگران با استفاده از اشعار و سروده ها و خواندن دکلمه و انشاء - انتقال مفاهیم تفاوت بین ارتباط یک سویه و دو سویه - عوامل موثر در ارتباط دو سویه و احساسات مرتبط با آن - جلب توجه به اجزای کلامی و غیر کلامی ارتباط و شناخت موانع ارتباط توانایی در افراد برای برقراری ارتباط کلامی یا رفتاری مناسب با فرهنگ جامعه و موقعیت خود و ارزش ها و باورهای خودروابط بین فردی- این توانایی به ایجاد روابط بین فردی مثبت و موثر با دیگران کمک می کند . - روش آموزشی این مهارت ، استفاده از بازی ها به خصوص بازی های کلامی ، تقویت ، ایجاد و ابقای روابط دوستانه با دیگران ، تقویت حس روابط گرم و صمیمانه با خانواده و قطع روابط ناسالم با دیگران ایجاد توانایی در غلبه بر کمرویی و خجالت و گوشه گیری تقویت مهارت مکالمه بین فردی ایجاد روابط رفتاری و کلامی سالم و راحت با دیگران تفکر خلاق - این توانایی به افراد کمک می کند تا راه حل های مسائل و پیامدهای هر کدام را بررسی کند .- استفاده از یک آگهی تبلیغاتی برای تحلیل و استخراج نتایج - روش بارش فکری ، فرد قادر می شود مسائل را از ورای تجارب مستقیم خود دریابد و باسازگاری و انعطاف پذیری بیشتری به زندگی روزمره بپردازد . توانمندی افراد آموزش دیده برای خلاقیت و ایجاد طرح های نو و جدید و فکر کردن به چیزهایی فراتر از آن چه موجود است ، مطرح کردن آن چه یک باره به ذهن خطور می کند . تفکر نقادانه - توانایی تحلیل اطلاعات و تجارب شخصی ، استفاده از تصاویر و تابلو در کلاس ، این مهارت فرد را قادر می سازد در برخورد با ارزش ها ، فشار گروه همسالان و رسانه های جمعی مقاومت نماید و قدرت اندیشه و تفکر خود را پرورش دهد . توانمندی برای قرار دادن علامت سوال در مقابل انجام هر کار یا رفتاری ، نپذیرفتن هر مساله ای قبل از نقد و بررسی و انتخاب صحیح ترین راه . مقابله با استرس - شناسایی منابع تنش و استرس و نحوه ی تاثیر آن بر انسان - استفاده از روش فعال آموزشی ایفای نقش - تهیه فهرستی از شایع ترین مشکلات جسمانی و روانی ناشی از استرس میان دوستان و آشنایان ، یادگیری درجات مختلف استرس و شناسایی تنش های مفید و بی ضرر ایجاد توانایی برای شناسایی منابع استرس ، راه های صحیح مقابله با کاهش آن ، یادگیری تفکیک بین استرس های مفید و مضر . مقابله با هیجان ها - شناخت انواع احساسات و هیجان ها ، روش آموزشی این مفاهیم ایفای نقش و نمایش بوده ، در این مهارت تفاوت بین احساسات و هیجانات منفی و مثبت آموزش داده شد و موقعیت هایی که موجب بروز هیجان های منفی می گردد مشخص گردید . توانمندی سازی فراگیران در شناخت انواع هیجانات ، تشخیص هیجانات منفی و مثبت و این که در چه زمان و مکانی نوع هیجان متناسب با آن موقعیت را از خود بروز دهند .
2-4مبانی نظری برنامه آموزش مهارت های زندگی
پایه مطالبی که در آموزش مهارت های زندگی به کار برده می شود ، اطلاعاتی است که از نحوه یادگیری کودکان و نوجوانان از طریق مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای آن بدست می آید و در واقع مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی بندورا ( 1977) ، می باشد . در نظریه یادگیری اجتماعی بندورا ، یادگیری فرایندی فعال و مبتنی بر تجربه است و به همین جهت کودکان در جریان یادگیری و آموزش ، فعالان به امر یادگیری مهارت های زندگی ، می پردازند . بنابراین در این آموزش از روش هایی که شرکت فعالانه کودکان و نوجوانان را در امر تسهیل می بخشد ، استفاده می شود . این شیوه شامل تشکیل گروه های کوچک یا گروه های دو تایی ، با روش بارش فکری ، ایفای نقش و بحث و مناظره می باشد ( سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری ، قاسم آبادی و محمدخانی ، 1377) .
در تئوری یادگیری شناختی نوین که مبتنی بر مدل عملکرد سالم روانی انسان است سه اصل مطرح می شود : فرض یا اصل اول بر این است که کودک زندگی خود را با یک توانایی ذاتی جهت عملکرد روانی سالم آغاز می کند . این توانایی ذاتی شامل تمایل به یادگیری و انگیزش جهت رشد و شکوفایی توانایی های بالقوه در جهت سبک زندگی اجتماعی سالم می باشد . بنابراین در این دیدگاه عزت نفس فطری است و نیازی به یادگیری و رشد و افزایش ندارد . فرضیه یا اصل دوم این تئوری آن است که بزهکاری و دیگر رفتارهای انحرافی از طریق یادگیری حاصل می شوند . کودک و نوجوان در شرایطی است که اگر هر عاملی را که متفاوت و یا در تعارض با الگوی او باشد ، دریافت نماید ، دچار احساس نا امنی مانند خشم ، اضطراب و افسردگی خواهد شد . بنابراین هر زمان که الگوی کودک و نوجوان دچار دگرگونی شود یا مورد تهدید قرار گیرد ، او به طور ناخودآگاه احساس نا امنی خواهد نمود ، و این احساسات بعدها به صورت رفتارهای انحرافی مانند بزهکاری ، سوء مصرف مواد مخدر و شکست تحصیلی نمایان خواهد شد . بنابراین اگر کودکان و نوجوانان یک سیستم شناختی نا آشنا را به طرح شناختی اولیه خویش ضمیمه نکنند ، در آن صورت توانایی ذاتی و فطری آنان جهت عملکرد سالم طبیعی و رفتار تکامل یافته ، عزت نفس و سلامت عاطفی تکامل خواهد یافت . اصل سوم آن است که هر توانایی ذاتی کودک برای سلامتی و عملکرد روانی تکامل یافته می تواند در جهت رفتارهای بزهکارانه و خود تخریبی بر انگیخته شود . بنابراین اگر شرایط اصلی موجود باشد ، کودکان و نوجوانان می توانند توانایی تفکر خویش را به کار اندازند و از این طریق عملکرد روانی سالم و طبیعی خویش را به دست آورند . بنابراین طبق مدل تئوری یادگیری شناختی نوین ، نوجوانان خطر آفرین سطوح بالاتری از احساس ناامنی آموخته شده دارند و از طرفی آن ها می توانند به چهار چوب های شناختی که نا امنی کمتری را تحریک می کنند ، دست یابند . به نظر میلز( 1987) ، تحقیقات اخیر در مورد جوانان خطر آفرین بر پایه تئوری یادگیری شناختی نوین می باشد .طبق نظر محققان ، جوانان خطر آفرین شرایط موجود را بیشتر از طریق استفاده از یک سیستم تفکر شناختی موجود که به طور خودکار برنامه ریزی می شود و بر اساس یادگیری شناختی نوین بر اساس مطالعات و تحقیقات برنامه های پیشگیرانه می باشد .
لانگ و شرر،در تحقيقی دريافتند كه منبع كنترل مجرماني كه تحت آموزش مهارت هاي زندگي و بحث گروهي بودند به طور معناداري از منبع كنترل بيروني به دروني تغيير يافت.
رويكرد مداخله اي مهارت هاي اجتماعي در مورد كودكان و نوجوانان كاربرد دارد. اين رويكرد مربوط به كارهاي لازاروس(1971) و گلداشتاين (1973) مي شود(ناصری،1384). زمينه تحقيقات در آموزش مهارت هاي اجتماعي بر اساس رويكرد رفتارگرايي مي باشد . تحقيقات مختلف ارتباط بين رفتار پرخاشگرانه و مهارت هاي اجتماعي ضعيف را گزارش كرده اند. در ضمن تحقيقات نشان مي دهد كه بين مهارت هاي اجتماعي ضعيف و پيشرفت تحصيلي ضعيف و زير متوسط ارتباط وجود دارد. به علاوه نقص هاي مهارت هاي اجتماعي در كودكان پيش بيني كننده قوي در مورد مشكلات سلامت رواني در آينده از قبيل بزهكاري، رفتارهاي ضد اجتماعي و خشونت آميز، سوء مصرف مواد مخدر و الكل و افت تحصيلي هستند . آموزش مهارت هاي اجتماعي موجب پيشرفت تحصيلي، تعامل مناسب با همسالان و بهبود عزت نفس مي شوند و همچنين توانايي آنها را در روابط مسالمت آميز با افراد معنادار در زندگي (والدين ، معلمين و اعضاي ديگر خانواده ) بهبود مي بخشد.
عزت بدني به بخش عاطفي تصور يا احساسات شخص در مورد بدن خودش برمي گردد(فرانزو و شيلدز، 1984 ، به نقل از هنري كوييز و كالهون ،1999). عزت بدني پايين با آسيب پذيري نسبت به افسردگي ، اضطراب ، عزت نفس پايين و اختلالات خوردن ارتباط دارد (هنري كوييز و كالهون، 1999،به نقل از شریفی،1372).
میلز ( 1987) ، معتقد است که جوانان خطر آفرینی که در برنامه های پیشگیرانه شرکت نموده اند سطوح بالاتری از عملکرد روانی سالم نشان دادند و در انواع روابط مثبت ، سالم و سازنده با بزرگسالان ، معلمان و همسالان درگیر شدند . همچنین در نگرش های مثبت ، توانایی حل مسئله
منطقی – عقلانی ، رفتار اجتماعی ، انگیزش در دستیابی به اهداف تحصیلی و سبک زندگی بهنجار و سالم بهبودی نشان دادند . بنابراین طبق این تئوری هدف پیشگیری اولیه ، ایجاد شرایطی است که عامل ایجاد کننده اسناد نا ایمنی را به حداقل رساند و در ضمن بر محیط امن مثبت و سازنده و بدون تهدید اتکاء نماید تا بهداشت روانی طبیعی کودکان و نوجوانان به طور مناسب تامین گردد . در تایید این مطلب از یکی از برنامه های مداخله ای طبق مدل یادگیری شناختی نوین در سال 1987 نتایج مثبتی حاصل شد ، به طوری که میزان فرار از مدرسه به صفر رسید . میزان شکست تحصیلی در دبیرستان به حداقل رسید و بهبود کلی در دانش آموزان خطر آفرین دبیرستانی بدست آمد . همچنین بهبود معناداری در عزت نفس و سلامتی روانی آن ها ایجاد شد . حتی والدین آنها نیز در عزت نفس و سلامت روانی خود بهبود معنا داری نشان دادند و در نهایت میزان سوء مصرف مواد مخدر و کودک آزاری و غفلت از کودکان کاهش یافت .پیشگیری از مشکلات آینده آنها راآماده می سازد و به این ترتیب موجب می شود که آن ها بتوانند سلامت جسمانی و روانی خودشان را بهبود بخشند (یاد آوری ،1383).
به عقیده مورای ( 1998) ، هدف برنامه های ترویجی بهداشت روانی کمک به رشد و حفط توانایی های روانی افراد در مقابله با مشکلات زندگی است . از همین رو برنامه های آموزش مهارت زندگی می تواند هدف بهداشت روانی را به مرحله اجرا بگذارد . این گونه برنامه های جامع و چند جانبه می تواند برای گروههای سنی 12 تا 17 سال ارائه شود که شامل دو زیر مجموعه است :
زیر مجموعه اول می تواند در جمعیت وسیعی به کار برده شود و هدفش بهبود مهارت های زندگی (افزایش بهداشت روانی ) است . زیر مجموعه دوم در موقعیت های ویژه در مورد نوجوانان در معرض خطر کاربرد دارد و هدفش کاهش عوامل احتمالی خطر زا (پیشگیری از اختلالات روانی ) می باشد (گنجی،1379).
طرح تحقيقاتي چارلي نمونه اي از برنامه آموزش مهارت هاي زندگي پيرامون مصرف مواد براي دانش آموزان مقطع ابتدايي مي باشد كه در ايالات متحده آمريكا اجرا شده است. يك ارزيابي كه اخيراً از طرح اين مركز به دست آمده است كه برنامه هاي آموزشي پيشگيرانه از مصرف مواد در مدارس ابتدايي مي تواند اثر پيشگرانه اساسي سوء مصرف مواد در آينده داشته باشد و مصونيت ايجاد كند (بارلو،اينانك،البورن و وايتنل، 1998به نقل ازسرخوش،1384).
برخي از ارزيابي ها ثابت كرده اند كه شركت در كلاس هاي آموزش مهارت زندگي موجب ايجاد عزت نفس مي شود.بر طبق يك تئور ي ، عزت نفس انگيزش را تقويت مي كند، انعطاف پذيري در مقابل تغييرات را افزايش مي دهد و نگرش هاي مثبت در جهت پيشرفت احساس خود كفايتي را تقويت مي كند. در يك تحقيق نتايج نشان داد كه آموزش مهارت هاي زندگي به زنان منجر به افزايش عزت نفس و حمايت اجتماعي و احساس كفايت مي شود كه اين امر نشان دهنده اهميت اين برنامه است. (ويچروسكي ،2000)
برنامه های مرتبط با افزایش برنامه ها که هدفش کفایت و شایستگی تحصیلی ( از جمله بهبود مهارت ها برای کاهش اضطراب امتحان و کاهش اضطراب اجتماعی ) ، رشد استدلال شناختی
( مانند مهارت های تصمیم گیری ) و راهبردهای خود نظم دهی ( مانند کاهش افکار اضطرابی رنج آور ) است ، می تواند کفایت اجتماعی را افزایش دهد (شی یر و بوتوین ، 1998) .
به نظر کلینگمن ( 1998) ، برنامه آموزش مهارت های زندگی از رویکردهای پیشگیرانه نشات
می گیرد و این رویکردهای پیشگیرانه مبتنی بر روانشناسی پیشگیری اجتماعی می باشد که هدف آن آموزش و ترویج شایستگی هاست . بنابراین یکی از این مداخلات در جهت افزایش رشد روانی و سازگاری در مدرسه ، آموزش روانی می باشد . آموزش روانی منجر به این می شود که دانش آموزان به آگاهی ها و مهارت های لازم در برخورد با مشکلات زندگی واقعی مجهز شوند . با توجه به این مطالب می توان گفت که آموزش روانی و مهارت های زندگی ، پیشگیری اولیه محسوب می شوند . امروزه با توجه به رشد روز افزون بيماري ايدز، لزوم اجراي برنامه هاي آموزش مهارت هاي زندگي جهت پيشگيري از ايدز بين نوجوانان آشكار شده است. به اين معنا كه اگر نوجوانان بتوانند به خوبي مهارت هاي زندگي را يادبگيرند، در آن صورت مي توانند خودشان را در مقابل ويروس HIV محافظت نمايند. بنابر اين زماني كه ياد بگيرند چگونه تصميمات خود را در مورد روابط با ديگران بيان كنند و در مورد تصميماتشان جدي و سخت باشند و همچنين در مقابل فشار هاي اطرافيان جهت مصرف مواد و روابط جنسي مقاومت نمايند، از بسياري از مشكلات پيشگيري خواهد شد
به طور كلي علاوه بر شيوع مشكلاتي نظير بزهكاري ، خشونت، رفتارهاي ضد اجتماعي ، سوء مصرف مواد مخدر، شكست تحصيلي، اضطراب، افسردگي و ديگر مشكلات آسيب زننده به سلامتي نوجوانان ، حتي نوجواناني كه بهنجار ناميده مي شوند نيز نوعاً دوره هايي از افسردگي ، اضطر اب ، درگيري و اختلاف با بزرگسالان و تسليم فشار همسالان شدن را تجريه مي كنند.(كلي 2000).
يك مجموعه وسيعي از ادبيات تخصصي مربوط به رويكرد مهارت هاي زندگي پيرامون بزهكاري نوجوانان و جود دارد. يك جنبه از مهارت هاي زندگي كه در واقع جنبه درماني وسيعي دارد شامل آموزش مهارت هاي اجتماعي مي باشد. استفاده از آموزش مهارت هاي اجتماعي در مورد نوجوانان بزهكار بر اين فرض مبتني است كه آنان در مهارت هاي اجتماعي خود داراي نقص هستند. كسب اين مهارتها مستقيما در كاهش تعاملات مشكل زا با دیگران موثر است (كاديش و همكاران ، 2001).
طبق نظر ریکساچ ( 1996) ، برنامه های آموزش مهارت های زندگی شامل بحث های گروهی می باشد که یک موقعیت مناسبی را جهت کسب مهارت های ارتباطی و تعامل با دیگران فراهم می نماید . در واقع لزوم همکاری شرکت کنندگان با یکدیگر موجب افزایش توانایی و اثر بخشی افراد در رفتارهای بین فردی می شود . آموزش مهارت های زندگی یا آموزش بهداشت مبتنی بر مهارت های مربوط به رشد توانایی های است که نسل جوان را برای برخورد موثر با نیازها و چالش های زندگی روزمره به ویژه در زمینه بهداشت جسمانی ، عاطفی و اجتماعی توانمند می سازد .
پروژه آموزش مهارت های زندگی یکی از برنامه های بهداشت روانی « سازمان بهداشت جهانی » برای کودکان و نوجوانان در مدارس می باشد . این برنامه ها که در سطوح محلی و ملی و بین المللی در جهان انجام می پذیرد ، شامل رشد و گسترش آموزش مهارت هایی در زمینه زندگی شامل مهارت های ارتباطی ، تصمیم گیری ، تفکر انتقادی ، همدلی و مقابله با استرس می باشد .آموزش مهارت های زندگی جهت پیشبرد و افزایش بهداشت روانی در مدارس طرح ریزی می شود . این برنامه آموزشی به کودکان و نوجوانان کمک می کند تا مهارتهای مورد نیاز در برخورد با نیازها و چالش های زندگی جدید را کسب کنند . این مهارت ها ، آن ها را در مقابل استرس ها و فشارهای زندگی که ممکن است سلامتی آن ها را در معرض خطر قرار دهد ، محافظت کند . سازمان بهداشت جهانی اولین گزارش خود را از خدمات بهداشتی مربوط به مدرسه در سال 1950 گزارش نمود . چندین دهه بعد اولین داده های معنادار از برنامه آموزش مهارت های زندگی مطرح گردید که به اهمیت نقش مدارس در کمک به کودکان و نوجوانان در کسب مهارت های زندگی جهت تامین و افزایش سطح روانی اشاره شد ( سازمان بهداشت جهانی ، ترجمه نوری قاسم آبادی و محمدخانی ، 1377) .
انيسكيويچ و وايسونگ (1990) پژوهش كنترل شده وسيعي درباره تاثير آموزش مهارت هاي زندگي در پيشگيري از سوء مصرف مواد بر روي جمعيت 678 نفري از دانش آموزان كلاس پنجم انجام دادند. مقايسه پيش آزمون و پس آزمون نشان داد كه مهارتهاي مقابله اي گروه آزمايشي در مقابل گروه كنترل، افزايش چشمگيري يافت (سازمان بهداشت جهاني، ترجمه نوري قاسم آبادي و محمد خاني ، 1377).
الياس (1991)، در يك مطالعه طولي 6 ساله در مورد پيامد هاي برنامه پيشگري اوليه و آموزش مهارت هاي زندگي نشان داد كه بدنبال آموزش ، رفتارهاي مناسب اجتماعي افزايش يافته و رفتارهاي منفي و خود تخريبي كاهش مي يابد (سازمان بهداشت جهاني ، ترجمه نوري قاسم آبادي و محمد خاني، 1377).
پروژه رشد اجتماعي (ستيل) كه توسط هاوكينز اجرا شد، و با هدف كمك به نوجوانان جهت رشد مهارت هاي زندگي لازم براي عملكرد موفقيت آميز در محيط هاي اجتماعي از طريق درگيري فعال خانواده ، مدرسه و گروه همسالان به وجود آمد،به نتايج مثبتي دست يافت . نتايج مثبت اين تحقيق شامل كاهش رفتار بزهكارانه ، سوء مصرف مواد مخدر ، افزايش احساس مسئوليت نوجوانان نسبت به خانواده ، مدرسه و جامعه بود. (آقاجاني، 1381).
2-5- اهداف آموزش مهارت های زندگی :
مجموعه مهارت های زندگی نه تنها به توانمند ساختن افراد در زندگی حال نمی اندیشد بلکه به توانمندی آنان جهت زندگی آینده نیز تاکید می ورزد . در ضمن متمرکز بر شکوفایی توانایی های بالقوه افراد است به طور کلی هدف از مجموعه مهارت های زندگی ، کمک به فرد جهت حرکت از توانایی ها و ضعف های مهارتی به سوی مهارت های توانمند و قوی و سازنده می باشد . چنین مهارت های زندگی ، تصمیمات متعهدانه فرد را در بر می گیرد .
مسئولیت پذیری یا تعهد فردی یک مفهوم مثبتی است که طبق آن افراد نسبت به سلامتشان و اتخاذ تصمیمشان در مسائل زندگی خویش متعهد هستند . در واقع هدف نهایی مهارت های زندگی این است که افراد مسئولیت برتری و شایستگی فردی خویش را بپذیرد . این شایستگی فردی شامل احساس کفایت و شایستگی سطح بالا ، سلامت روانی ، خودشکوفایی و پذیرش مسئولیت فردی می باشد . در نتیجه می توان گفت مجموعه مهارت های زندگی هم اهداف پیشگیرانه دارد و هم کنترل و مدیریت مشکلات و همانند سبک رویکرد آموزش هم برای مداخلات گروهی و هم فردی مناسب است .
به گزارش سازمان بهداشت جهانی ، هدف از آموزش مهارت های زندگی ، افزایش توانایی های روانی – اجتماعی و در نهایت پیشگیری از ایجاد رفتارهای آسیب زننده با بهداشت سلامت و ارتقای سطح روانی افراد است .
یکی از اهداف اصلی برنامه مهارت های زندگی ، ارتقای بهداشت روانی کودکان و نوجوانان است ، مطالعات بسیاری در مورد تاثیر برنامه آموزش مهارت های زندگی در ابعاد مختلف سلامت روان انجام گرفته و نتایج نشان داده است که آموزش این مهارت ها سبب افزایش عزت نفس ، بهبود رفتارهای اجتماعی و سازگاری اجتماعی ، افزایش رضایت سیستم خانوادگی و سازگاری با خانواده ، افزایش مهارت حل مسائل شخصی و بین فردی و افزایش مهارت های مقابله ای شده است .
یافته ها ، به اثرات مثبت این آموزش ها بر مهارت دانش آموزان در حل مشکلات بین فردی و مقابله با اضطراب دلالت دارند . به دنبال چنین آموزش هایی ، شرکت کنندگان قادر می شوند تا تعارض های خود را با همسالان به نحو سازنده ای حل نمایند و محبوبیت بین فردی بیشتری یابند . یافته ها همچنین تاثیر آموزش مهارت های زندگی را در پیشگیری از خودکشی و خشم و خشونت نشان داده است ( باقری ، 1380) .
هازل(1983) مطرح كرد كه نوجوانان داراي اعمال غير قانوني، مهارت هاي لازم را جهت پيشبرد اهدافشان از طريق قانوني و مجاز ندارند. به علاوه نوروزها و سايكوزها نيز ناشي از نقص در رشد مهارت هاي زندگي است . (داردن وگينتر،1996)
شينكه وكيلچرست (1983)، بوتوين(1997) با مروري بر مطالعات پژوهشي كه تاثير آموزش مهارت هاي زندگي را مورد ارزيابي قرار مي دهند ، اظهار مي دارند كه اين گونه رويكردها مي توانند ميزان سيگار كشيدن را از 50 تا 75 درصد كاهش دهند. در يكي از مطالعات ، بوتوين و همكارانش (1990) با آموزش هشت نوع مهارت زندگي از ديدگاه شناختي ـ رفتاري به 4466 دانش آموز دوره راهنمايي در 56مدرسه ايالت نيويورك ،اثر بخشي اين روش را در پيشگيري از مصرف مواد بخصوص سيگار مورد بررسي قرار دادند. مهارت هاي مورد نظر ايشان عبارت بودند از :
اطلاعاتي در مورد مصرف مواد
تصميم گيري
تاثير رسانه ها
رفتار خود هدايتي
مديريت اضطراب
مهارت هاي ارتباطي
مهارت هاي اجتماعي
مهارت هاي جرات ورزي
مدت آموزش و ارزيابي اثرات اين مهارت ها سه سال به طول انجاميد و در طول اين سه سال ، ميزان گرايش ،ميزان مصرف و تغيير مهارت هاي مورد نظر با كمك معلمين تعليم ديده ، مورد مشاهده قرار گرفت . يافته هاي پژوهش فوق تاييد محكمي است بر اثر بخشي رويكرد شناختي ـ رفتاري در پيشگيري از مصرف مواد در بين دانش آموزان مقطع راهنمايي . در اين پژوهش نشان داده شده ، مصرف سيگار ، الكل و ماري جوانا كاهش يافته است. نكته قابل توجه در نكته مذكور اين است كه اثر بخشي روشهاي فوق در كاهش مصرف سيگار نسبت به ساير مواد بيشتر بوده است(رضايي، 1377).
آموزش مهارت هاي زندگي در پيشگري از خشونت و بزهكاري نيز كارايي داشته است . در يك برنامه ي پيشگيري از خشونت به 135 دانش آموز مهارت حل مساله آموزش داده شد. نتايج نشان داد كه افراد شركت كننده در برنامه ، در مقايسه با گروه كنترل، با مشكلات اجتماعي كمتري روبروبوده و كمتر به راه حل هاي خشونت آميز متوسل شده اند و عواقب منفي بيشتري براي خشونت مطرح كرده اند(سازمان بهداشت جهاني ،ترجمه نوري قاسم آبادي و محمدخاني،1377).
در پژوهشي كه اثر آموزش مهارت هاي زندگي را در زمينه ي خود آگاهي بررسي نمود، نتايج نشان داد كه به دنبال اين آموزش دانش آموزان صداقت بيشتر، نوع دوستي بيشتر و پرخاشگري كمتري از خود نشان دادند (سازمان بهداشت جهاني ،ترجمه نوري قاسم آبادي و محمدخاني،1377).
2-6-جایگاه مهارت های زندگی در اسلام
با تبدیل خانه به خوابگاه و کاهش ارتباط صمیمانه میان اعضای خانواده ، اقتدار و مسئولیت پذیری والدین در ایفای وظایف خانوادگی شان رو به کاهش نهاده است . در این میان نقش ساختارهای فرهنگی ، اجتماعی ، سیاسی و اقتصادی را نباید نادیده گرفت . برخی از صاحب نظران نظیر ویلیام گاردنر در کتاب خود به نام « جنگ علیه خانواده » معتقدند نظام سرمایه داری و جریان ضد خانواده ، نقش اساسی در چنین پدیده ای دارد . بر این اساس ، لزوم توجه به انواع مهارت های زندگی و آموزش آن به ویژه در زمینه های مرتبط با خانواده ، بیش از پیش روشن می شود .
در تدوین طرحی که بیانگر جایگاه مهارت های زندگی از نظر اسلام باشد می توان به موارد زیر اشاره کرد :
1- تاکید بر جامعیت و واقع نگری اسلام و قدرت پاسخگویی آن به نیازهای انسانی ، تا بینش مطلوب به اسلام پدید آید و سنت دین و زندگی روشن گردد .
2- ارائه دیدگاه اسلام درباره ی مهارت های زندگی با توجه به رویکردهای علمی ، تا معیارها و ضوابط مطمئنی در زمینه های مورد بحث به دست آید .
3- تاملی نقد گونه بر پاره ای از مباحث مهارت های زندگی به ویژه مباحثی که با رویکرد اومانیستی و یا سکولاریستی ، معیارهای درک و تفکیک ارزش ها از ضد ارزش و امثال آن .
4- طرح موضوعاتی همچون وجود ارتباط معنادار میان بخشی از مولفه های مهارت های زندگی ، تا درک بهتر و عمیق تری از آن بدست آید . نظیر رابطه ی آدمی و خالق از یک سو و تاثیر آن رابطه ی آدمی با مردم ( شرفی ، 1388) .
2-7 تعریف و اهمیت سلامت روان
سازمان بهداشت جهانی در سال 1986 سلامتی را چنین تعریف کرده است : سلامتی گستره وسیعی است جهت توانمند ساختن فرد یا گروه ، که از یک طرف موجب واقعیت بخشیدن به آمال و آرزوها و ارضاء نیازها و از طرف دیگر باعث تغییر دادن محیط و یا مقابله با محیط می شود . بنابراین طبق این تعریف به نظر می رسد که سلامتی یک منبعی برای زندگی روزمره است نه به عنوان وسیله ای برای زندگی ، سلامتی یک مفهوم کاربردی و مثبت است که علاوه برتاکید بر توانایی جسمانی افراد بر منابع فردی و اجتماعی آنان نیز تاکید می ورزد.
در سال 1984 ، کمیسیون مقدماتی کنگره جهانی بهداشت روانی برای بهداشت روانی ، یک تعریف دو قسمتی ارائه داد:
1- بهداشت روانی حالتی است که از نظر جسمی ، روانی و عاطفی در حدی که با بهداشت روانی دیگران انطباق داشته باشد، برای فرد مطلوب ترین رشد را ممکن می سازد .
2- جامعه خوب ، جامعه ای است که برای اعضای خود چنین رشدی را فراهم می آورد ، و در عین حال رشد خود را تضمین می کند و نسبت به سایر جوامع بردباری نشان می دهد( گنجی ، 1379) .
سازمان بهداشت جهانی ، بهداشت روانی را بر اساس جنبه های زیستی و اجتماعی تعریف می کند. به نظر این سازمان ، بهداشت روانی برای فرد ، استعداد ایجاد روابط موزون با دیگران و استعداد شرکت در تغییرات محیط اجتماعی و طبیعی یا استعداد کمک به تغییرات ، به شیوه سازنده را قائل است . همچنین بهداشت روانی ایجاب می کند که بین تمایلات غریزی فرد هماهنگی وجود داشته باشد در این تعریف هیچ اشاره ای به بیماری نشده است .
در تعریف فوق و تعاریف مشابه آن ، سازگاری با محیط اهمیت زیادی دارد . طبق این تعاریف ، شخصی که بتواند با محیط (اعضای خانواده ، همکاران ، همسایگان و به طور کلی اجتماع) خوب سازگار شود ، از نظر بهداشت روانی بهنجار خواهد بود . این شخص با تعادل روانی رضایت بخش خواهد رفت ، تعارضات خود را با دنیای بیرون و درون حل خواهد کرد و در مقابل ناکامی های اجتناب ناپذیر زندگی مقاومت خواهد کرد . اگر کسی توان انجام دادن این کارها را نداشته باشد و در نتیجه با محیط خود به شیوه نامناسب و دور از انتظار برخورد کند . از نظر روانی بیمار محسوب خواهد شد . زیرا با این خطر روبرو خواهد بود که تعارض های حل نشده خود را به صورت نوروز ( اختلالات خفیف روانی ) نشان دهد ، و به شخص نوروتیک تبدیل شود (گنجی ، 1379) .
طبق تعریف « فرهنگ روان شناسی آرتور » (1985) واژه سلامت روان برای افرادی که عملکردشان در سطح بالایی از سازگاری هیجانی و رفتاری است ، به کار می رود و در مورد افرادی که صرفا بیماری روانی ندارند ، به کار نمی رود . از نظر کاپلان و سادوک ، سلامت روانی ، آن حالت بهزیستی است که افراد قادر می باشند به راحتی در جامعه فعالیت کنند و پیشرفت ها و خصوصیات شخصی ، برای آنها رضایت بخش است . کنفرانس بین المللی بهداشت که با همکاری سازمان بهداشت جهانی و یونیسف در سال 1988 با شرکت 134 کشور در آلما آتا تشکیل شد ، سلامت روانی را سلامت کامل جسمانی ، روانی و اجتماعی تعریف نموده است ، نه فقدان بیماری و ناتوانی ( به نقل از ادبی ، 1379) .
هوگان ( 1976) سه تعریف عمده از سلامت روان ارائه نموده است .
سلامت روانی به معنی خود آگاهی یا فقدان خود فریبی ، حل تعارضات و کشمکش های درونی و پذیرش و پیروی از سرنوشت و تقدیر بشریت می باشد .
سلامت روانی به معنای خود شکوفایی و تحقق خود می باشد . یعنی به عمل رساندن توانایی های ذاتی و درونی فرد .
سلامت روانی حدودی است که فرد توانسته است با شبکه روابط اجتماعی پایدار ، به صورت یکپارچه در آید ( به نقل از وردی ، 1380).
همانطور که ملاحظه می شود سلامت روان ، در هیچ یک از تعاریف فوق با فهرست و یا خصوصیات ثابت و ویژگی های معینی تعریف نشده است . در هر یک از آنها ، به جنبه های خاصی از این مبحث گسترده پرداخته شده است .
این امر ناشی از آن است که مبحث سلامت روان یک موضوع وسیع و گسترده ای است که عوامل گوناگون تحت شرایط مختلف بر آن تاثیر می گذارند . بنابراین پرداختن به جنبه ای خاص در تعریف سلامت روان ، نمی تواند دیدگاه کامل و روشن از سلامت روان ارائه دهد . بلکه در نظر گرفتن عوامل و جنبه های مختلف که در تعاریف گوناگون به آنها اشاره شده است ، جهت شناختن دقیق و کامل سلامت روان ، ضروری به نظر می رسد .
2- 8 بهداشت روانی و اهمیت پیشگیری اولیه
در سال های اخیر « انجمن کانادایی بهداشت روانی » ، بهداشت روانی را در سه قسمت تعریف کرده است .
قسمت اول ، نگرش های مربوط به خود (شامل تسلط بر هیجان های خود ، آگاهی از ضعف های خود و رضایت از خوشی های ساده ) ، قسمت دوم ، نگرش های مربوط به دیگران (علاقه به دوستی های طولانی و صمیمی ، احساس تعلق به یک گروه و احساس مسئولیت در مقابل محیط انسانی و طبیعی ) و قسمت سوم ، نگرش های مربوط به زندگی (رویارویی با الزام های زندگی ، پذیرش مسئولیت ها ، توسعه امکانات و علایق خود ، توانایی اخذ تصمیم های شخصی و ذوق یا انگیزه خوب کار کردن (گنجی ، 1379) .
بهداشت روانی را حالت سازگاری نسبتا خوب احساس بهزیستی و شکوفایی توان و استعدادهای شخصی تعریف کرده اند . این اصطلاح عموما برای کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری ، انطباق رفتاری و عاطفی عمل می کند ، نه کسی که صرفا بیمار نیست . از سویی علم سلامت روان ، شاخه ای از علم بهداشت است که با پیشگیری از اختلالات روان و حفظ شیوه های بهینه زندگی و بهداشت عاطفی سر و کار دارد . علم سلامت روان فرایندی همیشگی است که از بدو تولد تا هنگام مرگ ادامه می یابد . این علم با چهار هدف شکوفایی توان بالقوه ، شادکامی ، رشد و تحول هماهنگ و زندگی موثر و کارآمد سعی می کند از طریق آموزش به کارکنان بهداشت روانی ، پیشگیری ، در مان اختلالات روانی و حفظ تداوم بهداشت روانی در اشخاص سالم شرایطی ایجاد کند که شهروندان جامعه بتوانند در خانه ، مدرسه ، جامعه و محیط های کاری نهایتا با خویش سازگار شوند .
بهداشت روانی از پیشینه ای به قدمت انسان متمدن و تاریخچه ای کوتاه به لحاظ علمی برخوردار است . با اینکه فلاسفه هزاران سال در خصوص سعادت ، داد سخن رانده اند ، در سال 1908 بود که نخستین جمعیت برای سلامت روان تاسیس گردید . در سال 1919 « جامعه ملی سلامت روان » تشکیل شد که به تدریج به « کمیته بین المللی سلامت روان » تبدیل شد و نشریه ای به نام « سلامت روان » منتشر شد تا یافته های جدید را از سراسر جهان گرد آوری کند و ارتباط و همکاری دست اندرکاران این حوزه را تسهیل نماید . نمود کنونی سلامت روان را می توان در روان شناسی جامعه نگر ومراکز بهداشت روانی جامعه – نگر یافت که با هدف سه نوع پیشگیری در سطح وسیع و اجتماعی فعالیت دارد . جلوگیری از بروز اختلال های روانی (پیشگیری نخستین ) ، تشخیص و درمان زود هنگام اختلال ها (پیشگیری ثانوی ) و کمک به معضلات و مشکلات ناشی از ابتلاء به اختلالات روانی (پیشگیری ثالث ) (ساپینگتون ، ترجمه حسین شاهی برواتی ، 1379).
بنارد و فافوگلیا (1991) معتقدند که پیشگیری یک فرایند فعال پیشگیرانه است که افراد و گروه ها را جهت مقابله با چالش ها و تغییرات زندگی توانمند می سازد و از طریق ایجاد و تقویت شرایطی که رفتار مناسب و مفید و سبک زندگی سالم را ترویج می دهند ، جریان می یابد( به نقل از آقاجانی ، 1381) .
لافکوئیست (1983) ، پیشگیری را این گونه تعریف نمود : یک فرایند فعال توانمند جهت ایجاد شرایط و ویژگی های فردی است که سلامتی و بهداشت افراد را بهبود می بخشد . این تعریف نه تنها شامل رشد ویژگی های مثبت و بهبود پذیر فرد است بلکه شامل ایجاد شرایط محیطی و عوامل حمایتی که رشد سالم نوجوانان را ترویج می دهد ، نیز هست ( کانینگهام ، 2000به نقل از فولادی،1382).
کاپلان ( 1964) ، چهار سطح از برنامه پیشگیرانه بهداشت روانی را مطرح نمود . به نظر وی سطح اول پیشگیری جمعیت عمومی را مورد توجه قرار می دهد و هدف آن ترویج و افزایش شایستگی های فردی و اجتماعی و ایجاد محیط های اجتماعی – فرهنگی حمایت کننده می باشد . به طور مثال اهداف عاطفی – اجتماعی (مانند افزایش مهارت های ارتباطی ، افزایش عزت نفس ) با برنامه های آموزش تحصیلی به صورت یادگیری مشارکتی و گروهی مطابقت دارد ( ناستاسیا ، 1998) .
کاپلان پیشگیری اولیه در بهداشت روانی را چنین تعریف می کند :
کاهش در میزان بروز موارد اختلال روانی در یک جامعه به وسیله مقابله کردن با شرایط آسیب زا قبل از اینکه ایجاد شوند . هدف آن پیشگیری از بیمار شدن یک فرد خاص نیست بلکه در مقابل ، کوشش می کند که خطر ابتلاء به اختلالات را در کل جامعه مورد نظر کاهش دهد ( به نقل از شاملو ، 1378) .
فلنر ، بنارد و فافوگلیا ( 1993) ، سه مرحله اساسی تلاش های برنامه پیشگیرانه در مدارس را شرح داده اند : تلاش های اولیه که تحت عنوان مداخله اولیه است بر دانش آموزانی متمرکز است که قبلا نشانه هایی از مشکلات سازگاری نشان داده اند . اگر چه تلاش ها بخش مهمی از راهبرد کلی پیشگیری است اما پیشگیری نیست . تلاش های ثانویه به پیشگیری بیشتر نزدیک هستند و بر رشد ویژگی های سازگارانه فردی دانش آموزان تمرکز دارند که از طریق برنامه های مشاوره ای مبتنی بر مدرسه صورت می پذیرد .
تلاش های نوع سوم با هدف پیشگیرانه و از طریق بررسی شرایط جهت اصلاح محیط آموزشی که زمینه های رشدی دانش آموزان را شکل می دهند ، فعالیت می کنند . رویکرد اخیر ، تاکید لافکوئیست ( 1983) را برای شرایط محیطی لازم از طریق اعمال راهبردهایی که عوامل خطر زایی محیطی را کاهش می دهند و نیز عوامل حمایت کننده در مقابل خطر را افزایش می دهند ، تاکید می کند (به نقل از فولادی،1382).
سلامت روان کودکان و نوجوانان موضوعی هست که به توجه جدی نیاز دارد . امروزه با استفاده از برنامه های مختلف مانند آموزش مهارت های زندگی ، آموزش بهداشت روانی و مداخلات بهداشتی مبتنی بر مدرسه می توان به کودکان کمک نمود تا زندگی مفیدتر و رضایتمندانه تری داشته باشند . مدرسه فرصت مناسبی برای بهبود زندگی بسیاری از کودکان و نوجوانان فراهم می کند . به موازات حرکت جوامع در جهت آموزش همگانی ، نقش مدارس در ارائه خدمات بهداشت روانی برای پرداختن به عواملی که در تحصیل مداخله می کند اهمیت بسیاری یافته است.
برنامه بهداشت روانی مدارس با توجه به تحقیقات گوناگون دربهبود یادگیری ، سلامت روان و درمان اختلالات روانی موثر و موفق بوده است ( هندرن و رابرت ، ترجمه نوری قاسم ابادی ، طهماسیان و محمد خانی ، 1377) .
2-9ویژگی های افراد سالم ( برخوردار از سلامت روان ) از دیدگاه های مختلف :
برای داشتن روانی خوب ، شرایطی وجود دارد . روبرو شدن با واقعیت ، سازگار شدن با تغییرات ، گنجایش داشتن برای اضطراب ها ، کم توقع بودن ، احترام قائل شدن برای دیگران ، دشمنی نکردن با دیگران و کمک رساندن به مردم (گنجی ، 1379).
بنا بر تحقیقات « انجمن ملی بهداشت روانی »
1- افراد سالم از نظر روان ، احساس راحتی می کنند . خود را آن گونه که هستند می پذیرند ، و از استعدادهای خود بهره مند می شوند . در مورد عیوب جسمانی و ناتوانی های خود شکیبا بوده و از آن ناراحت نمی شوند و دیدگاه واقع گرایانه دارند و دشواری های زندگی را سهل می انگارد . آنها وقت کمی را در نگرش ، ترس ، اضطراب و یا حسادت سپری می کنند . اغلب آرامند ، نسبت به عقاید تازه گشاده رو بوده و دارای طیب خاطر هستند ، شوخ طبع هستند و اعتماد به نفس دارند ، اگر چه از حضور در جمع لذت می برند ، اما به تنها بودن نیز اهمیت می دهند وحشتی از آن ندارند . همچنین از سیستم ارزشی برخوردارند که از تجارب شخصی شان سرچشمه می گیرد ، بدین معنی که یک احساس شخصی مبنی بر درست یا غلط بودن امور دارند .
2- افراد دارای سلامتی روان ، احساس خوبی نسبت به دیگران دارند ، آنها می کوشند تا دیگران را دوست داشته باشند و به آنها اعتماد نمایند چنین افرادی قادرند که با دیگران روابط گرمی داشته باشند و این روابط را ادامه دهند و به علایق دیگران توجه می کنند و احترام می گذارند . آنها به خود اجازه نمی دهند که از سوی دیگران مورد حمله و فشار قرار گیرند و نیز سعی نمی کنند که بر دیگران تسلط یابند . آنها با احساس یکی بودن با جامعه ، نسبت به دیگران احساس مسئولیت می کنند .
3- قدرت روبروشدن با نیازهای زندگی را دارند . معمولا نسبت به اعمال خود احساس مسئولیت می کنند و با مشکلات به همان شیوه که رخ می دهند ، برخورد می کنند . دارای پندارهای واقع گرا در مورد آنچه که می توانند یا نمی توانند انجام دهند ، هستند . بنابراین آنها محیط خود را تا آنجا که ممکن است شکل می دهند ، و نیز تا آنجا که ضرورت دارد با آن سازگار می شوند (بنی جمالی واحدی ، 1373) .
2-10دیدگاههای مختلف در مورد سلامت روانی
2-10-1 دیدگاه روان پزشکی
دیدگاه روان پزشکی ، درباره فرد ، دید تعادل حیاتی دارد . طبق این دیدگاه فردی از سلامت روانی برخوردار است که دارای نظام متعادلی است که خوب عمل می کند و اگر تعادل به هم بخورد ، بیماری روانی ظاهر خواهد شد (گنجی ، 1379) .
دیدگاه روان کاوی معتقد است که شخصیت فرد از سه بخش تشکیل می شود : « نهاد ، من ، و من برتر » . بنابراین بهداشت روانی زمانی تضمین می شود ، که من با واقعیت سازگار شود ، و تکانش های غریزی نهاد به کنترل در آید ( گنجی ، 1379) .
فروید معتقد است که شخص سالم دو ویژگی دارد :
می تواند دوست بدارد و دوست داشته شود .
می خواهد و می تواند کار بکند ( شعاری نژاد ، 1371) .
فروید ، سلامت روانی را از یک طرف نتیجه تعادل بین سه عنصر نهاد ، من و من برتر و از طرفی دیگر نتیجه تعادل بین سطوح خود آگاه و ناخودآگاه می داند ( حسینی ، 1360) .
فروید معتقد است ویژگی خاصی که برای سلامت روان شناختی ضروری است خودآگاهی می باشد . یعنی هر آنچه که ممکن است در ناخودآگاه موجب مشکل شود ، بایستی خود آگاه شود. شخص سالم از مکانیزمهای دفاعی نوع دوستی ، شوخ طبعی ، پارسایی ، ریاضت و والایش یا تصعید استفاده می کند (لیندزی ، وهال ، 1970 ، به نقل از نجات و ایروانی ، 1378) .
فروید معتقد است ، انسان متعارف و سالم کسی است که مراحل رشد روانی – جنسی را با موفقیت پشت سر گذاشته باشد و در هیچ یک از مراحل بیش از حد تثبیت نشده باشد ( کورسینی، 1973 ، به نقل از وردی ، 1380 ) .
آلپورت نتیجه پژوهش های خود مربوط به سلامت روان شناختی را در شش معیار خلاصه نموده است ، که این معیارها عبارتند از : رشد خویشتن،مبادله و تعامل با دیگران ، احساس هم دردی ، امنیت عاطفی ، هوش کنشی ، بینش نسبت به خویشتن و هدف مندی . اگر چه فرد نمی تواند تمام این ویژگی ها را به دست آورد ، اما این ویژگی ها روی هم رفته ، معنای سلامت روان شناختی را از دیدگاه آلپورت روشن می سازد (هوگان ، 1976 ، به نقل از وردی ، 1383) .
ازدیدگاه کارل یونگ ، فرایندی که موجب یکپارچگی شخصیت انسانی می شود ، مزیت یافتن یا تحقق خود است این فرایند خود شدن ، فرایندی طبیعی است و چنان نیرومند است که یونگ آن را غریزه نامید .
در انسان مزیت یافته ، هیچ یک از وجوه شخصیت مسلط نیست ، نه هشیار و نه ناهشیار ، نه یک منش یا گرایش خاص و نه هیچ یک از سنخ های کهن بلکه همه آنها به توازونی هماهنگ رسیده اند . از طرف دیگر به نظر وی همه جنبه های شخصیت باید به یکپارچگی و هماهنگی دست یابند به طوری که همه آنها بتوانند بیان شوند . افراد سالم از شخصیتی برخوردارند که یونگ آن را شخصیت مشترک خوانده است ، چون دیگر هیچ جنبه شخصیت به تنهایی حاکم نیست ، یکتایی فرد ناپدید می شود و دیگر چنین اشخاص را نمی توان متعلق به سنخ روانی خاص دانست ( نجات و ایروانی ، 1378).
مورای ( 1938) ، معتقد است رشد طبیعی و سالم به گونه ای است که ابتدا نهاد ، بعد من برتر و آن گاه من نقش تعیین کننده رفتار را ایفا می کنند .
تکانه های نهاد ، بایستی با نظارت خردمندانه من و مواظبت و حراست من برتر به صورت قابل قبول فرهنگی و تحت شرایط مورد قبول جامعه ارضا شود . همچنین به عقیده وی ، شخص سالم کسی است که نیازهای تثبیت شده نداشته باشد و نیازهای درونی و نهفته اش در جهت معیارهای درونی شده و من برتر باشد و براساس نیازهایش عمل نکند و نیازهایش با یکدیگر در تعارض و کشمکش نباشند . به علاوه انسان برخودار از سلامت روان شناختی ، موجودی منحصر به فرد است که بایستی به صورت یگانه مورد بررسی و مطالعه قرار بگیرد و دارای خصوصیات زیر است :
بین من برتر و من آرمانی فرد فاصله زیادی وجود ندارد .
من دارای قدرتمندی و کار آمدی بسیار است .
از ساختار روانی خودش آگاهی لازم را دارد .
هدف نهایی او رشد ، خلاقیت و تحقق خویشتن است .
به نظر هورنای (1945) انسان برخوردار از سلامت روان دارای این ویژگی ها می باشد . احساس امنیت می کند ، لذا فا قد پرخاشگری و خود شیفتگی است . به دلیل آگاهی از خود واقعی و استعداد بالقوه خویش ، تسلیم محض محیط اجتماعی و فرهنگی نیست ، بلکه ابتکار و شخصیت خودش را عهده دار می شود . خودشناسی و کوشش برای تحقق استعدادهای فطری و ذاتی وظیفه اخلاقی و امتیاز معنوی شخصیت سالم است و هدف او کمال است . انسان سالم خود آگاهی دارد و از خود واقعی و استعدادهایش کم و بیش آگاه است و خودش بسیاری از مشکلات زندگی را حل می کند ، لذا به دیگران وابستگی ندارد ( خدا رحیمی ، 1374).
اریکسون ، سلامت روان شناختی را نتیجه عملکرد قوی و قدرتمند « من » می داند .« من » عنوان مفهومی است که نشان دهنده ی توانایی یکپارچه سازی اعمال و تجارب شخص به صورت انطباقی و سازش است .
« من » تنظیم کننده درونی روان است که تجارب فرد را سازماندهی می کند و در نتیجه از انسان در مقابل فشارهای «نهاد » و من برتر حمایت می کند . هنگامی که رشد انسان و سازماندهی اجتماعی به نحو متناسب هماهنگ شود در هر کدام از مراحل رشد روانی – اجتماعی توانایی ها و استعدادهای مشخصی ظهور می نماید . در واقع به عقیده اریکسون سلامت روانشناختی هر فرد به همان اندازه است که توانسته است توانایی متناسب با هر کدام از مراحل زندگی را کسب کند ( خدارحیمی ، 1374).
اریکسون احساس هویت را نشانه سلامت فکر و روان می داند که خود از مراحل حس اعتماد ، خود مختاری ، ابتکار و اشتغال به کارهای سودمند می گذرد و سرانجام به احساس هویت خود منجر می گردد . این احساس سرمایه داخلی است که بعد از طی موفقیت آمیز تمام مراحل ایجاد می گردد و با همانند سازی موفقیت آمیزی که به تنظیم محرک ها و غرایز اصلی فرد با توجه به فرصت ها و امکانات او منجر می شود ، ارتباط دارد . بدین ترتیب احساس هویت موجب اطمینان خاطری می گردد که به شخص قدرت انطباق و سازگاری می دهد( حسینی ، 1360) .
در واقع به نظر اریکسون (1968) ، هویت نشانه نشاط روانی است و هویت در مقابل سر درگمی نشانه یک شخصیت سالم در نوجوانان است .
مارسیا ( 1989 ) ، نیز بیان کرد که بین هویت و سلامت روانی ارتباط وجود دارد . وی مطرح می کند که پایگاه هویت موفق ، سالم ترین پایگاه است ، چون توانایی شخصی خوبی برای سازگاری با محیط دارد ( ادبی ، 1379) .
اریک فروم تصویر روشنی از شخصیت سالم به دست می دهد . چنین انسانی به طور عمیق عشق می ورزد ، آفریننده است ، قوه تعقلش را کاملا پرورانده است ، و جهان و خود را به طور عینی ادارک می کند . حس هویت پایداری دارد ، با جهان در پیوند است و در آن ریشه دارد ، و حاکم و عامل در سرنوشت خویش است . فروم شخصیت سالم را دارای جهت گیری بارور می داند به نظر وی جهت گیری ، گرایش یا نگرش کلی است که همه جنبه های زندگی یعنی پاسخ های فکری ، عاطفی و حسی مردم ، موضوع ها ورویدادها خواه در جهان و خواه در خود را در بر می گیرد . بارور بودن یعنی به کار بستن همه قدرت ها و استعدادهای بالقوه ی خویش ، چهار جنبه شخصیت سالم در روشن ساختن مقصود فروم از جهت گیری بارور موثر است . این چهار جنبه شامل عشق بارور ، تفکر بارور ، خوشبختی و وجدان اخلاق می باشد .
عشق بارور لازمه رابطه آزد و برابر بشری است طرفین رابطه می توانند فردیت خود را حفظ کنند . عشق بارور از چهار ویژگی برخوردار است ؛ توجه ، احساس مسئولیت ، احترام و شناخت . تفکر بارور مستلزم هوش ، عقل و عینیت است .
خوشبختی بحث جدایی ناپذیر و پیامد زیستن موافق جهت گیری بارور و همراه همه فعالیت های سازنده می باشد . فروم میان دو نوع وجدان اخلاق که عبارتند از وجدان اخلاق قدرت گرا و وجدان اخلاقی انسان گرا تفاوت قائل شده است . وجدان اخلاقی قدرت گرا ، نمایانگر قدرت خارجی درونی شده است که رفتار شخص را هدایت می کند . وجدان اخلاقی انسان گرا تداعی خود است و از تاثیر عامل خارجی آزاد است ( نجات وایروانی ، 1378) .
به عقیده آلفرد آدلر زندگی ، بودن نیست ، بلکه شدت است . آدلر به انتخاب ، مسئولیت و معناداری مفاهیم در شیوه زندگی اعتقاد دارد و شیوه زندگی افراد را متفاوت می داند . محرک اصلی رفتار بشر ، هدفها و انتظار او از آینده است ، فرد سالم به عقیده آدلر از مفاهیم و اهداف خودش آگاهی دارد و عملکرد او مبتنی بر حیله و بهانه نیست او جذاب و شاداب است و روابط اجتماعی سازنده و مثبتی با دیگران دارد . روابط خانوادگی صمیمی و مطلوب دارد و جایگاه خودش را در خانواده و گروه های اجتماعی به درستی می شناسد . همچنین فرد سالم در زندگی هدفمند و غایت مدار است و اهداف او مبتنی بر تعقیب این اهداف است . غایی ترین هدف شخصیت سالم ، تحقق خویشتن است . از ویژگی های دیگر سلامت روانشناختی این است که فرد سالم همواره به بررسی ماهیت اهداف و ادراکات خودش می پردازد و اشتباهاتش را بر طرف کند . فرد ، خالق عواطف خودش است نه قربانی آنها . آفرینش گرایی و ابتکار فیزیکی از ویژگی های دیگر این افراد است . فرد سالم از اشتباهات اساسی پرهیز می کند .
اشتباهات اساسی شامل تعمیم مطلق ، اهداف نادرست و محال ، درک درست و توقع بی مورد از زندگی ، تقلیل یا انکار ارزشمندی خود و ارزش ها و باورهای غلط می باشد ( شاملو ، 1378) .
2-10-2 دیدگاه رفتار گرایی
از دیدگاه رفتار گرایی ، بهداشت روانی به محرک ها و محیط وابسته است بدین ترتیب آنچه را که مکاتب دیگر بیماری روانی به حساب می آورند از دید رفتار گرایان ، رفتاری است که مانندسایر رفتارها آموخته شده است . به طور مسلم این رفتار با رفتاری که در برخی موقعیت ها به طور طبیعی اتخاذ و پذیرفته می شود مطابقت نمی کنند ، با این همه رفتار آموخته شده ای است . بنابراین می توان گفت رفتار ناسازگار مثل هر رفتار دیگری ، بر اثر تقویت آموخته می شود ، به طور کلی از دید رفتارگرایی ، کسی دارای بهداشت روانی است که رفتارش با محیط معینی ، با نوعی بهنجاری رفتاری سازگاری دارد (گنجی ،1379).
2-10-3 دیدگاه انسان گرایی
این دیدگاه معتقد است که بهداشت روانی یعنی ارضای نیازهای سطوح پایین و رسیدن به سطح خودشکوفایی . هر عاملی که فرد را در سطح ارضای نیازهای سطوح پایین نگه می دارد و از خودشکوفایی او جلوگیری کند ، اخلاق رفتاری به وجود خواهد آورد .آبر اهام مازلو ، یکی از مشهورترین انسان گرایان معتقد است که برای داشتن سلامت روانی تا اندازه ای باید انعطاف پذیر بود و با واقعیت آن قدر فاصله گرفت که بتوان بیشترین خود مختاری (فردیت و مسئولیت) را به دست آورد . این فاصله گرفتن و یا رها شدن از واقعیت به معنی بی علاقگی یا طرد نیست ، بلکه شبیه تحلیل ، کسب آگاهی و قبول تجربه روانی و ذهنی فرد است . وی برای تحقق عزت نفس و خود شکوفایی معیارهایی را پیشنهاد می کند .
ادارک خوب از واقعیت
پیشرفت در قبول خود ، دیگران و طبیعت
پیشرفت در داشتن اراده
پیشرفت های نسبی در موضوعات اساسی
آزاد بودن و شوق زندگی داشتن
خود مختاری فزاینده و مقاومت در تشکیل گروه ها
ابتکار داشتن در قضاوت و غنی بودن در انگیزش
فراوانی تجربه های بسیار بالا
همانند سازی خوب با انسانیت
10- بهبود در روابط با دیگران
11- راحتی در پذیرش دیگران
12- رشد خلاقیت
13- تحرک در نظام ارزشها
بر خلاف مازلو که بر رشد مطلوب ارگانیسم تاکید دارد ، کارل را جرز یکی دیگر از انسان گرایان مشهور ، از بهداشت روانی مفهوم دیگری ارائه می دهد . این مفهوم ریشه در فلسفه اصالت وجودی (اگزیستانسیالیستی ) دارد و بر فرضیه تمایل بنیادی انسان به خود شکوفایی استوار است از طرف دیگر توانایی خود شکوفایی به محیط وابسته است ، محیطی که رشد فرد را ممکن می سازد و برای او احساس پذیرفته شدن نامشروط ، محبوبیت نامشروط و ارزشمندی را فراهم می آورد . طبق نظر را جرز بیماری روانی یا عدم بهداشت روانی بر اثر پذیرفته نشدن برخی رفتارها به وجود می آید . در واقع همه رفتارها پذیرفته نمی شوند و همه رفتارها مورد تایید دیگران قرار نمی گیرد .
این عدم پذیرش بین تصویری که فرد از خود دارد ( خویشتن پنداری ) و تصویری که واقعیت برای او فراهم می آورد ، انحراف ایجاد می کند . اینجاست که شخص وسایل پوشاندن واقعیت را خلق می کند و بدین وسیله سازگاری و بقا را برای خود ممکن می سازد ( گنجی ، 1379) .
2-10-4 دیدگاه هستی گرایی
نگرش ویکتور فرانکل به سلامت روان ، بر اراده تاکید می کند . جستجوی معنا مستلزم پذیرفتن مسئولیت شخصی است . هیچ کس و هیچ چیز به زندگی انسان معنا نمی دهد مگر خودش . انسان باید با احساس مسئولیت آزادانه با شرایط هستی و زندگی روبرو شود و معنایی در آن بیابد .
به نظر فرانکل ماهیت وجود انسان از سه عنصر معنویت ، آزادی و مسئولیت تشکیل شده است و سلامت روان مستلزم تجربه شخصی این سه عامل است . معیار سنجش معنادار بودن زندگی کیفیت آن است نه کمیت آن . محصول و کاربرد در معنویت ، آزادی و مسئولیت نیز با خود انسان است . بنا بر نظریه فرانکل انسان کامل بودن ، یعنی با کسی یا چیزی فراسوی خود پیوستن . به عقیده فرانکل جستجوی هدف در خود ، شکست خویشتن است . لذا وی هدف رشد تکامل انسان را تحقق خود نمیداند ، بلکه چیزی بالاتر از آن می داند سلامت روان یعنی از مرز توجه به خود گذشتن ، از خود فرار رفتن و جذب معنا و منظوری شدن . در این صورت خود نیز به طور طبیعی و خود به خود تحقق می یابد . به طور خلاصه می توان گفت شخصی برخوردار از سلامت روان به عقیده فرانکل دارای ویژگی های ذیل می باشد : آزادی انتخاب عمل دارد ، مسئولیت هدایت زندگی و سرنوشت خویش را می پذیرد ، معلول نیروهای خارجی نیست ، معنای مناسبی از زندگی به دست آورده است ، بر زندگی خویش تسلط آگاهانه دارد ، ارزش خلاقیت، تجربه و گرایش خودش را آشکار می سازد ، از تجربه خودش فراتر می رود ، آینده نگر است ، تعهد شغلی دارد ، توانایی ایثار و دریافت عشق دارد و عشق ، هدف نهایی شخص دارای سلامت روانشناختی است . به عقیده فرانکل انسانی که واجد این صفات و خصوصیات باشد ، انسان فرارونده از خود نامیده می شود ( شولتز ، ترجمه خوشدل ، 1369).
2-10-5 دیدگاه شناختی
طبق این دیدگاه ، سلامت روان داشتن سازگاری خوب یا احساس خوب بودن است ، به ویژه هنگامی که این نوع سازگاری یا احساس با معیارهای جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند همخوانی داشته باشد ( ساعتچی ، 1369) .
سایر معیارها شامل تحمل ، پذیرش عدم اطمینان ، تعهد و تعلق نسبت به چیزی خارج از وجود خود ، تفکر علمی ، پذیرش خود و لذت گرایی صرف می باشد ( خدا رحیمی ، 1374).
بنا بر نظریه ویلیام گلاسر انسان سالم کسی است که واقعیت را انکار نکند و درد ورنج موقعیت ها را با انکار کردن نادیده نگیرد ، بلکه با موقعیت ها به صورت واقع گرایانه روبرو شود . هویت موفق داشته باشد یعنی عشق و محبت بورزد و هم عشق و محبت دریافت کند و هم احساس ارزشمندی کند و هم دیگران احساس ارزشمندی او را تایید کنند . مسئولیت زندگی و رفتارش را بپذیرد و به شکل مسئولانه رفتار کند ( پذیرش مسئولیت کاملترین نشانه سلامت روانی است ) . توجه او به ندامت دراز مدت ، منطقی تر و منطبق با واقعیت باشد و بر زمان حال و آینده تاکید نماید نه بر گذشته و تاکید او بر آینده نیز جنبه درون نگری داشته باشد نه این که به صورت خیال پردازی باشد .
واقعیت درمانی گلاسر ( 1965) نیز بر سه اصل قبول واقعیت ، قضاوت در درستی افراد و پذیرش مسئولیت رفتار و اعمال استوار است و چنانچه در شخص این سه اصل تحقق یابد گویا ، نشانه سلامت روانی اوست(خدارحیمی ، 1374) .
به اعتقاد پرلز کسانی که از سلامت روانی برخوردار هستند با واقعیت های خود و عالم بیرون کاملا در ارتباط هستند . چنین اشخاصی در نتیجه شناخت کامل خود به جای این که در پی تصویری آرمانی از خویش باشند می توانند خود راستین واقعی را اعتلاء بخشند ( شولتز ، ترجمه خوشدل ، 1369) .
2-10-6 دیدگاه بوم شناسی
دیدگاه بوم شناسی که به مطالعه محیط های زندگی موجودات زنده و مطالعه روابط این موجودات با یکدیگر با محیط می پردازد ، معتقد است که عوامل موجود در محیط فیزیکی مثل سر و صدا ، آلودگی هوا ، افزایش جمعیت ، کوچکی محل سکونت و به خطر افتادن حریم ، می توانند بهداشت روانی فرد را به خطر اندازد . بنابراین اگر شرایط محیطی مناسب و مساعد باشد وفرد بتواند سازگاری یابد ، دارای سلامت روانی خواهد بود ( گنجی ، 1379) .
از نظر دیویس و فیشمن ( 1993) ، ملاک های مهم سلامت روانی عبارتند از :
شناخت خود و محیط
استقلال فردی
رفتار بهنجار و منطبق با معیارهای جامعه
یکپارچگی شخصیت (گنجی ، 1379)
سلامت روانی وضعیت کسی است که کارکرد او در سطح قابل قبول از سازگاری و انطباق رفتاری است بهبودی روانی و تطابق کافی اجتماعی با موازین مورد قبول جامعه دارد ( کمپبل ، 1989 ، به نقل از ادبی ، 1379) .
یاهودا (1985) در مورد سلامت روان فهرست طبقه بندی زیر را ارائه داد :
نگرش مثبت به خود
میزان رشد و نمو یا خودشکوفایی و تکامل
عملکرد یکپارچگی روانی
خودمختاری یا استقلال شخصی
درک صحیح از واقعیت
تسلط بر محیط ( ادبی ، 1379) .
2-11مبانی نظری عزت نفس
در بررسی عزت نفس اولین کار توسط ویلیام جیمز (1890) ، انجام شده است وی به توضیح تمیز بین خود شناخته و خود شناسانده پرداخت و آن را به سه عنصر مادی (بدن ، خانواده ، خانه ) ، اجتماعی (فرد در عین داشتن سطح مختلف اجتماعی ، برای سایر افراد قابل شناخت است ) و روحانی (حالت هوشیاری و تمایلات) تقسیم کرد . او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تعاملات اجتماعی ، یعنی زمانی که متولد شده و مورد شناسایی دیگران قرار می گیرد ، شکل می گیرد(به نقل از بیابانگرد ، 1372) .
در پژوهشی ديويس و كاتزمن (1997)، به اين نتيجه رسيدند كه كاهش عزت نفس جسماني موجب افزايش افسردگي مي گردد. همچنين بايبي (1998) ، در بررسي خود رابطه بين عزت نفس ، افسردگي ، وسواس و نارضايتي بدني را مورد مطالعه قرار داد. نتايج بدست آمده ، حكايت از آن داشت كه عزت بدني رابطه مثبت با عزت نفس دارد. همچنين عزت بدني با افسردگي ، وسواس و اضطراب رابطه منفي دارد( به نقل ازنجفي، 1379).
اریکسون (1980) ، اعتماد و ایمنی حاصل از پذیرفتن محیط و دیگران را ، اساسی برای تحول می شناسد ، به اعتقاد وی ، کودکی که کارهایش تائید می شود ، احساس شایستگی می کند ، اما کودکی که اعمالش به چشم نمی آید ، احساس خود کم بینی و حقارت می کند . به نظر اریکسون والدین و معلمانی که به کودک پاداش می دهند توانمندی و احساس شایستگی او را استحکام می بخشند . در مقابل کسانی که تند خویی می کنند وتلاش های کودک را به مسخره می گیرند ، به احساس خود کم بینی او دامن می زنند .
براندن معتقد است که عزت نفس از دو بخش تشکیل می شود ، که یکی داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالش های زندگی یا باور خود توانمندی است ، و دیگری احساس صلاحیت برای خوشبخت شدن یا حرمت نفس می باشد ( به نقل از قراچه داغی ، 1379) .
پپ ، آلیسی ، مچیل و ادوارد ( 1989) ، معتقدند که نحوه ی شکل گیری عزت نفس را می توان از طریق تفکر در مورد « خود ادارک شده » و « خود ایده آل » بررسی نمود . خود ادارک شده همان خود پنداره می باشد ، یعنی دیدگاه عینی فرد در مورد مهارت ها ، صفات و ویژگی هایی که در خود می بیند یا فاقد آن است . خود ایده آل ، عبارت از تصویری است که هر فرد دوست دارد از خود داشته باشد . به اعتقاد وی ، زمانی که خود ادارک شده و خود ایده آل با هم همتراز باشند ، فرد از عزت نفس بالایی برخوردار است ، اما شکاف و فاصله بین خود ادارک شده و خود ایده آل ، عاملی است که مشکلات مربوط به عزت نفس را به وجود می آورد ، جرج کلی (1902) به اهمیت واکنش های افراد دیگر در شکل دادن به عزت نفس تاکید داشت ( به نقل از بیابانگرد ، 1372).
از دیدگاه مزلو ، عزت نفس عبارت است از شایستگی ، توانمندی ، اطمینان ، استقلال و آزادی ، چنانچه عزت نفس ارضاء گردد ، افراد احساس ارزشمندی ، توانایی و مثمر ثمر بودن و اعتماد به خود می کنند و اگر ارضا نشود به احساس حقارت ، درماندگی و ضعف در فرد منجر می گردد .همچنین راجرز عزت نفس را ارزیابی مداوم شخص نسبت به ارزشمندی خویشتن می پندارد ( شاملو ، 1378) .
رابسون عزت نفس را « حس رضامندی و خویش پنداری » می داند که از ارزیابی خود درباره ی ارزشمندی ، جذابیت ، شایستگی ، کفایت ، قدر و منزلت و توانایی جهت ارضای تمایلات و خواسته های فرد ناشی می شود (سبزواری ، 1377).
همچنان که کودکان از خود درکی پیدا می کنند و هویت خود را می یابند ، تلویحاً برای خصوصیات خود ارزش منفی یا مثبت قایل می شوند . مجموعا این ارزیابی هایی که کودک از خود می کند ، عزت نفس او را تشکیل می دهد . عزت نفس همان مفهوم «خود » نیست ، مفهوم «خود » مجموعه ای است از عقاید فرد درباره خود که بیشتر بر مبنای توصیف است تا قضاوت ممکن است بعضی از بخش های مفهوم «خود » خوب یابد تلقی شود ولی بعضی از بخش ها نه خوب تلقی شود نه بد .
اینکه کسی موی سیاه و صدای نرمی دارد ، بخشی از مهفوم «خود » است ولی این خصوصیات نه بد هستند و نه خوب .
از طرف دیگر ، عزت نفس به ارزیابی های شخصی از خصوصیاتش اطلاق می شود . مثالی ممکن است این تمایز را روشن کند یک پسر هشت ساله ممکن است از خودش این تصور را داشته باشد که زیاد دعوا می کند . اگر برای این توانایی در دعوا راه انداختن ارزش قایل باشد و به خودش حق بدهد این خصوصیت به عزت نفس او می افزاید . ولی اگر از اینکه مدام دعوا راه می اندازد ناخشنود باشد ، این خصوصیت احتمالاً عزت نفس او را کاهش می دهد( ماسن ، 1372) .
2-12توجه به عزت نفس در کودکان
یکی از دلایل توجه زیادی که به عزت نفس می شود ، این تصور است که ممکن است ضعف بعضی از کودکان در مدرسه ناشی از کمی عزت نفس آنان باشد . چندین برنامه تربیتی برای بالا بردن عزت نفس کودک به این امید طرح ریزی شده است که بتواند عملکرد او را در مدرسه نیز پیش ببرد .
عزت نفس ، اطمینان به خود و ارزش قایل شدن برای خود را به همراه می آورد . مردم منطبق با خودانگاره خود و توقعات خودشان و دیگران رفتار می کنند . تصور شخص از خودش ، تعیین کننده سرنوشت او خواهد بود . انتقاد کردن از کودک نه فقط از انگیزه حرمت می کاهد ، بلکه همچنین تاثیری منفی بر عزت نفس دارد که بر سطح توقع از خود تاثیر می گذارد . انتقاد مثبت ، توجه و حمایت از کودک در ایجاد خود انگاره ، دستیابی به یک حس مطلوب انتظار از خود و انگیخته باقی ماندن کمک می کند . هنگام تمجید از فرزندتان با استفاده از تعاریف متنوع می توانید بر او تاثیر گذاشته و اعتبار بیشتری به او ببخشید . نه فقط این تعاریف ، خود انگاره فرزندتان را بهتر می کند ، بلکه با استفاده بیشتر از آنها به نحو مثبت تری شاهد رشد کیفیات عملکردهای خوب در او خواهید بود ( فرگوسن ، 1382) .
کمک به رشد یک خود انگاره مثبت به دور از محدودیت های تصور قالبی ، گام مهمی در جهت صحیح می باشد . کودکی با خود انگاری خوب ، انضباط شخصی بیشتری دارد و برای یادگیری و ارتقای سطح مهارت هایشان بهتر انگیخته شده است . برای ارتقای خود انگاری فرزندتان اعتقاد داشته باشید که او مهم ترین کودک دنیا است سپس او را وادار به قبول این مطلب نمایید ( فرگوسن ، 1382) .
عزت نفس بر موفقیت های مدرسه ای موثر است ، بچه هایی که احساس خوبی درباره توانایی های خود دارند ، به احتمال قوی در مدرسه بهتر از بچه هایی عمل می کنند که اغلب فکر می کنند نمی توانند کارها را به درستی انجام دهند . موفقیت های مدرسه نیز متقابلا در عزت نفس بچه ها اثر می گذارند . چگونگی موفقیت های مدرسه ای دانش آموزان بر احساس آنها در مورد خود موثر خواهد بود . بچه هایی که عملکرد آنها در سطح پایین است ، این سطح عملکرد را به سایر فعالیت های خود نیز تعمیم می دهند .
عزت نفس در نحوه ارتباط بچه ها با دیگران موثر است . بچه هایی که در مورد خود احساس خوبی دارند تمایل دارند که رابطه ای مثبت با دیگر افراد داشته باشند . عزت نفس در خلاقیت موثر است بچه هایی با عزت نفس پایین کمتر از بچه هایی که دارای عزت نفس مناسب هستند ، برای انجام کارهای خلاقانه ریسک می کنند ، والدین در عزت نفس کودکان خود موثرند .
تحقیقات نشان می دهد که بچه های دارای عزت نفس بالا به داشتن والدینی گرایش دارند که به بچه های خود محبت می کنند و احساس مقبولیت به آنان می دهند . در حالی که بچه های باعزت نفس پایین به داشتن والدین نقاد و دقیق تمایل دارند . بچه های دارای عزت نفس پایین نسبت به بچه هایی که عزت نفس بالایی دارند ، گرایش خیلی بیشتری به کشمکش و ستیز با والدین نشان می دهند. موارد زیر کارهایی است که والدین می توانند با انجام آنها به افزایش عزت نفس منا سب فرزندان خود کمک نمایند .
فرزندان خود را تحسین و تشویق کنند .
محبت و عشق زیادی به فرزندان خود نشان دهید .
با بچه های خود با احترام رفتار کنید .
به رفتارها و نگرش های خود اهمیت دهید .
به بچه ها مسئولیت بدهید .
بچه ها را آزاد بگذارید تا بعضی مواقع خطر کنند .
به توانایی ها و علایق فرزندان خود اهمیت بدهید .
به سخنان کودکان گوش دهید و به آنها پاسخ دهید .
به قول هایی که به کودکان داده اید ، عمل کنید (فتحی ، 1382) .
برای بهبود عزت نفس دانش آموزان باید کار را از کارکنان مدرسه آغاز کنیم . کودکان قبل از هر چیز ، از طریق الگوگیری و تقلید ،عزت نفس پیدا می کنند . اگر خود معلمان عزت نفس کمی داشته باشند ، احتمال دارد آن را به شاگردان خود منتقل کنند . در عین حال معلمین هر روز می توانند کارهایی انجام دهند که عزت نفس دانش آموزان افزایش یابد و در پی آن چشم انداز موفقیت آنان گسترش یابد . بدین منظور ، الگویی را مطرح می سازیم که با استفاده از آن دانش آموزان را به سویی می رانیم که در زندگی خود برنده و موفق باشند .
این نگرش را ایجاد کنید که هر شخص مسئول نتایج و عواقب کار خود است .
بر نقاط مثبت تاکید کنید .
بیاموزید که گفتارهای خود را کنترل کنید .
در کلاس گروههای حمایت درست کنید .
نقاط قوت و منابع خود را شناسایی کنید .
اهداف و آرمان های خود را مشخص کنید .
به باز خوردها پاسخ بدهید و استقامت داشته باشید (کیوانی ، 1388) .
2-13اهمیت عزت نفس
عزت نفس بالا یکی از پشتوانه های محکمی است که می تواند کودک را در مقابل چالش های دنیای خارج استوار سازد . به نظر می رسد کودکانی که احساس بهتری نسبت به خودشان دارند ، راحت تر می توانند از پس مشکلات بربیایند و در برابر فشارهای منفی خیلی راحت تر از سایرین مقاومت می کنند آنها بیشتر لبخند می زنند و از زندگی لذت بیشتری می برند . این نوع کودکان واقع گرا هستند و عموما خوش بین می باشند .
اهمیت مناعت طبع و عزت نفس در وجود هر شخص به هر نحوی که خودش فکر و تصور می کند در کارها ، وظایف روزانه ، در عشق ، در امور جنسی ، در نقش پدر و مادر به طور قطع و یقین جلوه گر می شود .
پاسخ به حوادثی که برایمان رخ می دهد نشانگر آن هست که به چه نحو درباره خویشتن فکر و قضاوت می کنیم . واکنش در برابر حوادث زندگی دیدگاه ما را در برابر آنها نشان می دهد ، لذا می بینیم که داشتن عزت نفس و مناعت طبع نه تنها کلید موفقیت و فقدان آن سبب شکست است بلکه موجب می شود تا خود و دیگران را بهتر بشناسیم . صرف نظر از مسائلی که در اصل از لحاظ زیست شناسی در شخص تجلی یافته است ، نمی توان تصور کرد که مانعی از نظر مشکلات روانی در انسان وجود داشته باشد .
اضطراب ، افسردگی ، وحشت از انس و عطوفت ، وحشت از عدم موفقیت در کارها ، اعتیاد به الکل یا مواد مخدر ، مردود شدن در امتحانات ، شکست در ازدواج یا آزار و ایذاء فرزندان ، انحرافات جنسی یا احساس ناشی از عدم رشد و بلوغ ، خودکشی و بزهکاری هیچکدام از اینها مربوط به فقدان عزت نفس در شخص نبوده و قابل طرح و استناد نمی باشند .
عزت نفس مرکب از دو چیز ، یکی احساس شایستگی و قابلیت و دیگری ارزش شخصی می باشد. به عبارت دیگر مناعت طبع و عزت نفس همان میزان اعتماد به نفس و بازگشت به خویشتن است ( کیوانی ، 1388).
2-14 علائم عزت نفس سالم و ناسالم
میزان اعتماد به نفس کودک در طی دورانهای مختلف زندگی با نوعی نوسان روبرو می شود . تجربیات کودک زیاد می شود و درک او نسبت به مسائل مختلف تغییر پیدا می کند ، به همین دلیل عزت نفس او به طور متناوب در حال تغییر است . این امر می تواند به والدین کمک کند تا نشانه های عزت نفس سالم و ناسالم را درک کنند .
کودکی که با عزت نفس پایین روبرو است ، هیچ گونه تمایلی به انجام کارهای جدید ندارد در این شرایط کودک ممکن است دائما در مورد توانایی های خود نگرش منفی داشته باشد و چیزهایی از این قبیل بگوید : " من نادان هستم " یا " هیچ وقت یاد نمی گیرم که چگونه باید کارها را به درستی انجام دهد " یا " آخرش چه می شود ؟ به هر حال که هیچ کس به من اهمیت نمی دهد ."
تاب و توان کودک در برابر مشکلات کم می شود به راحتی تسلیم موانع خارجی می شود و همیشه منتظر کسی است که از راه برسد و بار مسئولیت های او را به دوش بکشد . این قبیل کودکان به شدت نسبت به انتقادهای خارجی از خود واکنش منفی نشان می دهند ، و به راحتی از خودشان ناامید می شوند . این افراد معمولا در برابر موانع خارجی به شدت بدبین هستند .
کودکی که دارای عزت نفس سالمی است ، از برقراری ارتباط با دیگران لذت می برد . او از قرار گرفتن در مکان های عمومی و اجتماعی لذت می برد و در عین حال تنهایی نیز به او آرامش می دهد . زمانیکه نوبت به مواجهه با مشکلات و چالش های خارجی می رسد می تواند به راحتی راه حل های کاربردی و مفید را پیدا کند . به راحتی متوجه کاستی ها می شود و هیچ موقع خود و یا اطرافیانش را زیر سوال نمی برد . به عنوان مثال به جای اینکه بگوید : " من نادان هستم " می گوید : " من این مطلب را به درستی متوجه نشده بودم " این قبیل کودکان نقاط ضعف و قوت خودشان را به خوبی می شناسد و آنها را می پذیرند . این امر سبب می شود که نوعی نگرش خوش بینانه در آنها ایجاد شود ( کیوانی ، 1388) .
2-15) سوابق پژوهش
2-15-1تحقیقات و سوابق پژوهشی مربوط به داخل کشور
در پژوهشي که توسط اسماعيلي(1380)، انجام شد،اثر آموزش درس مهارت هاي زندگي در تعامل با شيوه هاي فرزند پروري برعزت نفس دانش آموزان استان اردبيل مورد بررسي قرار گرفت . نتايج نشان داد که ميانگين نمره عزت نفس دانش آموزاني که درس مهارتهاي زندگي را گذرانده بودند و پدرانشان از شيوه تربيتي اقتدار استفاده مي کردند، بيشتر از دانش آموزاني بود که درس مذکور را نگذرانده بودند. اين يافته با نتايج تحقيقات «انجمن روانشناسي آمريکا» (1994 و 1996) مطابقت دارد. بدين معنا که آموزش مهارت هاي زندگي بر افزايش عزت نفس دانش آموزان تاثير مثبت دارد. در اين پژوهش ميزان عزت نفس دختران پايين تر از پسران بوده است. نتايج اين تحقيق ضرورت آموزش مهارت هاي زندگي جهت افزايش عزت نفس دختران را که سلامت آينده جامعه تا حد قابل ملاحظه اي به سلامت رواني آنان بستگي دارد پيشنهاد مي کند. در سال هاي اخير، در ايران ، آموزش مهارت هاي زندگي به عنوان يک درس انتخابي پرورشي از سال تحصيلي 78 – 77 در دوره متوسطه ارائه مي گردد و داراي اهدافي جهت کاهش سوء مصرف مواد مخدر ، استفاده از توانايي ها و کنش هاي هوشي و شناختي،پيشگيري از رفتارهاي خشونت آميز، تقويت اتکا به نفس و تقويت خود پنداره مي باشد.
در پژوهشی که فرزام نيا (1381)، به بررسي و شناسايي نقش عوامل دورن سازماني در کسب مهارت هاي زندگي دانش آموزان دخترو پسر مقطع متوسطه استان گلستان پرداخته است. بررسي هاي انجام شده نشان مي دهد که بين نظرات دختران و پسران با متغير مهارت هاي زندگي تفاوت معنا داري وجود دارد. همچنين نتايج نشان مي دهد که بين ويژگي هاي فردي و خانوادگي دانش آموزان (سن،سطح سواد والدين ، تعداد فرزندان خانواده، چندمين فرزند خانواده بودن ، در آمد ماهيانه و معدل سال گذشته )، رشته تحصيلي و شغل پدر با کسب مهارت هاي زندگي رابطه معنا داري وجود دارد ( به نقل از کنعاني ، 1383).
باپيري(1376)، در تحقيقي 26 نفر از دانش آموزان دختر و پسر را که سابقه اقدام به خود کشي
داشتند به طور تصادفي انتخاب نمود وبه دو گروه کنترل و آزمايش تقسيم کرد. بعد از 12 جلسه آموزش مهارت هاي حل مساله به گروه آزمايش اين نتيجه حاصل شدکه آموزش در کاهش ميزان افسردگي ، نا اميدي ، و بهبود مهارت هاي مقابله اي نوجوانان اقدام کننده به خود کشي موثر بوده است.
نتایج تحقیق شریفی (1372)، نشان می دهد که آموزش مهارت های حل مسأله می تواند در بهبود یا کاهش میزان افسردگی نوجوانان و علائم اختصاصی افسردگی آنان موثر باشد و موجب افزایش میزان کفایت شخصی آن ها وتوانایی ایشان در روابط بین فردی همسالان گردد. حقیقی و همکاران، ( 1385 ) نشان دادند که آموزش مهارتهای زندگی موجب افزایش سلامت روان و عزت نفس دانش آموزان دختر گروه آزمایش در مقایسه با گروه گواه می شود.
ثمری و لعلی فاز ( 1384 )، نشان دادند که آموزش مهارتهای زندگی در مجموع موجب بهبود نسبی شاخصهای سلامت روان ( استرس خانوادگی و پذیرش اجتماعی ) در گروه های شرکت کننده می شود.
بیگلو (1374 )، نشان داده است که عملکرد آموزش های گروهی مراکز مشاوره ای در کاهش اختلالات و تعارضات خانوادگی بسیار مثبت بوده و به ایجاد امنیت روانی در محیط خانواده و سلامت روانی بیشتر آنان منجر گردیده است .
در پژوهشي که توسط وردي (1383) ، انجام شد تاثير آموزش مهارت هاي زندگي بر ابراز وجود، عزت نفس و مسووليت پذيري دانش آموزان دختر سال اول متوسطه ناحيه يک اهواز مورد بررسي قرار گرفت نتايج نشان داد که آموزش مهارت هاي زندگي بر سلامت عمومي ، عزت نفس و خود ابرازي دانش آموزان تاثير مثبت داشته و موجب افزايش معني دار هر کدام از متغير ها شده است.
در پژوهشی که توسط یادآوری(1383)،صورت گرفت تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سلامت عمومی و عزت نفس وخود ابرازی دانش آموزان دختر سال اول مقطع متوسطه شهرستان اهواز مورد بررسی قرار گرفت.نتایج تحقیق نشان داد که آموزش مهارتهای زندگی بر سلامت عمومی،عزت نفس و خود ابرازی دانش آموزان تاثیر مثبت داشته و موجب افزایش معنا دار هر کدام از متغیرها شده است.
دربسياري از بررسي هاي انجام شده در اين زمنيه نتايجي ديگر از قبيل افزايش اعتماد به نفس كودكان ، بهبود رابطه معلمان و شاگردان، كاهش غيبت از مدرسه ، افزايش ميانگين نمرات كلاسي و كاهش بدرفتاري آنان حاصل گرديد(سازمان بهداشت جهاني، ترجمه نوري قاسم آبادي و محمد خاني ، 1377).
2-15-2) تحقيقات و سوابق پژوهش در خارج از كشور
در پژوهشی که توسط پلانچارد (1995) ، در ارتباط با عزت نفس و سلامت رواني نوجوانان انجام شد عمده ترين نياز رواني در 4/87 درصد نمونه هاي پژوهش نياز به عزت نفس مطرح شد.
در پژوهشی که توسط آلن گري (1999)، انجام شد نتایج نشان داد كه هر گاه فرد ارزيابي مثبتي از عملكرد خود داشته باشد، عزت نفس در او افزايش مي يابد در حالي كه اگر فرد ارزيابي منفي از عملكرد خود داشته عزت نفس او كاهش مي يابد.
درپژوهشی که بكو همكارانش (2001) ، انجام دادند نتایج نشان دادكه عزت نفس مي تواند رابطه ي متضاد و معكوس با مشكلات روان شناختي به ويژه سلامت روان داشته باشد به طوري كه در برخي از اين تحقيقات نمونه ها با داشتن مشكلات روان شناختي از عزت نفس بالايي برخوردار بودند.
درپژوهشی که توسط بلجمن(1985)، انجام شد نتایج نشان دادكه كفايت اجتماعي پايين با بزهكاري نوجواني در ارتباط است. به نظر وي اغلب نوجوانان بزهكار ، داراي مهارت هاي بين فردي ضعيف ، در كنترل خشم و استرس بوده و مهارت هاي تصميم گيري ضعيفي نشان مي دهند. بنابر اين رويكردهاي مداخله اي پيشگيرانه مانند آموزش کنترل خشم و آموزش مهارت های زندگی برای اکثر نوجوانان بزهکار جهت ایجاد تغییرات مثبت شناختی رفتاري مهم وضروري به نظر مي رسد(كالهون ، گلاسر و بارتلوماسي، 2001).
هامبورگ5(1990) اشاره كرد كه برنامه هاي آموزش مهارت هاي زندگي موفقيت آميز، داراي اهميت زيادي هستند و آموزش مهارت هاي اجتماعي كه زير مجموعه اي از آموزش مهارت هاي زندگي هستند در موارد ذيل تاثير مثبت دارد:
رفتارهاي اجتماعي مثبت در مدارس (تعامل اجتماعي مثبت بين همسالان )
افزايش حمايت همسالان
افزايش توانايي حل مساله
خودآگاهي
كاهش خشم، اضطراب ، افسردگي، كم رويي و رفتارهاي بزهكارانه
ايجاد منبع كنترل دروني
مقبوليت اجتماعي
8-مقابله با بحران
9-رويارويي اجتماعي
10-افزايش جرات ورزي
11-خود پنداره مثبت
12-مهارت هاي كلامي و غير كلامي اجتماعي مثبت و مناسب (موت، اسميت و وردارسكي، 1999به نقل از ناصری،1384).
در پژوهشی که توسط میشارا و همکاران(2006)، انجام شد نتایج نشان داد که دانشجویان به دنبال آموزش مهارت های مقابله ای با استرس، از خشنودی و رضایت بیشتری برخوردار می شوند و فشار روانی- اجتماعی کمتری را گزارش می کنند.
در پژوهشی که توسط ترنرو همکاران(2008)، در ارتباط با آموزش مهارتهای زندگی منجمله حل مسله و ارتباطات موثر بر روی نوجوانان انجام شد نشان داد که این مهارتها،تواناییهای آنان را برای حل مشکل و استفاده موثر از حمایت های اجتماعی در آنان را افزایش می دهد.
در پژوهشی که مارتین جونز و همکارانش(2009)، در ارتباط با مهارت های زندگی مورد نیازورزشکاران انجام دادندبه این نتیجه رسیدند که مهارت های فردی از جمله مهارت های اجتماعی،احترام، رهبری،تعامل خانواده و ارتباطات و مهارت های شخصی از جمله خود سازمان دهنده،نظم و انضباط،اعتماد به نفس،تعیین هدف،مدیریت نتایج عملکرد و انگیزه از مهم ترین مهارت های زندگی مورد نیاز آنان می باشد.
در پژوهشی که ونزل ویکتوریا و همکارانش(2009)،در ارتباط با تاثیر برنامه آموزش مهارت های زندگی بر جلو گیری از سوء استفاده از مواد مخدر انجام دادند به این نتیجه رسیدند که مهارت های زندگی تاثیر مثبتی بر کاهش استفاده از مواد مخدر و الکل در دانش آموزان دارد.
در پژوهشی که کنرادو همکارانش(2009)، در ارتباط با بهبودمهارتهای زندگی واعتماد به نفس در کارکنان بیمارستان انجام دادند به این نتیجه رسیدند که پس از آموزش مهارتهای زندگی،اعتماد به نفس در آنان بطور چشمگیری افزایش یافت.
در پژوهشی که احمدیان (2009)، تحت عنوان بررسی اثر آموزش مهارتهای زندگی در دانش آموزان خفیف فکری انجام دادند به این نتیجه رسیدند که پس از آموزش مهارت خود شناسی،اجتماعی و روابط بین فردی،مدیریت خشم،اثرات مثبت زیادی در این افراد دیده شد.
در پژوهشی که توسط متیو و همکارانش(2009)، تحت عنوان تغییر در مهارت های زندگی در اسکیزوفرنی ها پس از باز سازی شناختی انجام شد نتایج نشان داد که توجه شنوایی و حافظه کار پیش بینی شده،میزان قابل توجهی از واریانس در تغییر در اندازه گیری عملکرد بر اساس مهارتهای زندگی روزمره را پس از باز سازی شناختی،حتی وقتی که واریانس برای تمام آن متغییر ها کنترل می شد را نشان داد.
در پژوهشی که بوب لاولیرو همکاران(2010)، در ارتباط با مهارتهای ارتباطی مورد نیاز دانشجویان کارشناسی ارشد انجام دادند به این نتیجه رسیدند که این مهارتها بطور چشمگیری باعث افزایش اعتماد به نفس و ارتباط با دیگران و انعطاف پذیر شدن در آنان می گردد.
در پژوهشی که جفرسون و نسا و همکاران(2010)، در ارتباط با آموزش مهارت های مقابله ای برای جوانان در معرض خطر انجام دادند به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارت های مقابله ای به جوانان باعث تغییر در شیوه زندگی و جلو گیری از خطرات فراوان در آنان می گردد.
در پژوهشی که وانگ بوو همکاران(2010)، در ارتباط با کیفیت زندگی در میان مهاجران روستایی به شهری در چین انجام دادند به این نتیجه رسیدند که آموزش مهارت های زندگی پیش از مهاجرت با تمرکز بر ایجاد مهارت های مقابله ای کار آمد و تهیه مهاجرت،کیفیت زندگی و سلامت روانی را بهبود می بخشد
در پژوهشی که چيدزي و هيمبرگ (1991)، انجام دادند دريافتند كه افراد داراي جرات مندي و اعتماد به نفس بالا،مهارت هاي حل مساله بالاتري دارند. در ضمن مهارت هاي تصميم گيري بالاتري دارند ، به طوري كه بهتر از افراد داراي جراتمندي پايين قادر به شناسايي راه حل هاي موثر و راه حل هاي مناسب هستند. آنان توانايي انتقاد كردن بالاتري دارند و اطمينان بيشتري به اثر بخشي انتقادشان دارند. بنابر اين آنان از مهارت انتقاد كردن كه يك مهارت بين فردي بسيار پيچيده است، برخوردارند (پيسیني و مك کري 1988) .
در پژوهشی که توسط موت و همكاران (1995) ، انجام شد تاثير آموزش مهارت هاي اجتماعي را بر افزايش رفتارهاي مناسب و كاهش رفتارهاي نا مناسب شرح دادند. اكثر تحقيقات در اين زمينه نشان دهنده تاثير مثبت آموزش مهارت هاي اجتماعي هستند .
در پژوهشی سيمپلي (1998)، بيان مي كند كه شواهد روز افزوني در حمايت از ارتباط بين رويكرد مهارت هاي زندگي با كاهش بزهكاري نوجوانان وجود دارد( به نقل ازكاديش و همكاران، 2001). در پژوهش كلي (1982)، پيشنهاد كردكه سازگاري رواني بايد در ارتباط با عملكرد ماهرانه اجتماعي در نظر گرفته شود به طوري مشابه گينتر و بوني(1993) پيشنهاد كردندكه رشد رفتارهاي بين فردي يك رابطه مستقيم با كاهش اختلالات رفتاري و عاطفي دارد( به نقل از داردن و گينتر، 1996).
در پژوهشی بوتوین و همکاران(1998)، به این نتیجه رسیدندکه برنامه آموزش مهارت هاي زندگي اخيراً به طور وسيعي در برنامه پيشگيري از مصرف مواد در مدارس به كار گرفته مي شود. مجموعه اي از مطالعات از سال 1980 شروع شده است و تاكنون تحقيقاتي انجام گرديده است. از مهم ترين يافته هاي كليدي در مورد تاثير اين آموزش، 66تا 87 درصد كاهش مصرف سيگار بين دانش آموزان ، 54 تا 79 درصد كاهش نوشيدن الكل، 83 درصد كاهش مصرف ماري جوآنا و در كل سطوح پايين تري از مصرف داروها و مواد غير مجاز بين دانش آموزان شركت كننده در برنامه آموزش مهارتهاي زندگي مي باشد. لازم به ذكر است كه اثرات طولاني مدت اين برنامه با پيگیري 6 ساله تا 66 درصد كاهش مصرف مواد به خوبي مشخص گرديده است .در مطالعات مربوط به برنامه پيشگرانه آموزش مهارت هاي زندگي اين نتيجه حاصل شده است كه استفاده از مواد مخدر بين دانش آموزاني كه در اين برنامه آموزشي شركت كردند، حداقل نصف ميزان مصرف دانش آموزاني بوده است كه در اين برنامه شركت نداشتند.
در پژوهشی شاپ و كوپلند( 1993)، مطرح کردند که عزت نفس با برخي از پديده هاي رواني چه منفي و چه مثبت در ارتباط است. عزت نفس بالا با راهبردهاي مقابله اي مثبت و سازنده ، انگيزش بالا و حالت عاطفي مثبت ارتباط دارد. همچنین بیان کردندكه برنامه هاي آموزش مهارت رد كردن و مقاومت در برابر نفوذ و فشار همسالان در دانش آموزان نوجوان موجب كاهش آسيب پذيري نسبت به فشار همسالان، افزايش و حفظ منبع كنترل دروني و عزت نفس آنان مي شود و در نتيجه تاثير مثبت دارد .
آنان در تحقيقات خود نشان دادند كه نوجواناني كه توانايي مهارت رد كردن (قاطعيت در «نه» گفتن ) بالاتري دارند، آسيب پذيري كمتري در مقابل فشار همسالان دارند. بنابر اين ، آسيب پذيري در برابر فشار همسالان، زماني پايين تر است كه نوجوانان توانايي و مهارت رد كردن و يا قاطعيت بيشتر در نه گفتن، منبع كنترل دروني تر و آگاهي بیشتر در مورد سوء مصرف مواد مخدر داشته باشند. زماني كه منبع كنترل دروني باشد، عزت نفس هم بالاتر خواهد بود. برنامه آموزش مهارت رد كردن و مقاومت در برابر نفوذ و فشار همسالان بين دانش آموزان نوجوان ، موجب كاهش آسيب پذيري نسبت به فشار همسالان، افزايش و حفظ منبع كنترلي دروني و عزت نفس آنان مي شود و در نتيجه تاثير مثبتي دارد.
در پژوهشی بارلووهمکاران (1998)، به این نتیجه رسیدندکه رويكرد مهارت هاي زندگي بر افزايش عزت نفس، توانايي تصيمي گيري و مقاومت در برابر فشار همسالان جهت مصرف مواد در مدارس تاثير دارد و برنامه موثري است كه پيامد هاي مهمي در سلامتي كودكان و نوجوانان دارد(حقیقی و همکاران،1385).
در پژوهشی گاتمن و واتسون ( 2001)، به این نتیجه رسیدند که کودکی و نوجواني دوره مهم و اساسي است كه در زمينه عزت نفس تغييرات و دگرگوني هايي ايجادمی نماید. اين دوره از رشد يك ماهيت انتقالي منحصر به فرد دارد و مستلزم سازگاري ها و تغييراتي در شناخت خود است كه به نظر مي رسد موجب تغيير عزت نفس مي شود. افرادي كه داراي عزت نفس بالا هستند بهبود افزاينده اي در كيفيت زندگي خويش تجربه مي كنند . از طرف ديگر افراد داراي عزت نفس پايين در معرض بسياري از اختلالات رفتاري و عاطفي مانند اضطراب ، عدم انگيزش، رفتار خود كشي ، اختلالات خوردن ، بزهكاري و افسردگي قرار مي گيرند.
بنابر اين با توجه به مطالب فوق و اين امر كه كودكان و نوجوانان در دوره اي هستند كه در معرض خطرند و از طرفي ديگر زماني كه نوجوانان از اوايل نوجواني مي گذرند، به مهارت هاي تصميم گيري و راهبردهاي خود كنترلي جهت كاهش افكار اضطراب آور مجهز مي شوند. مي توان گفت كه راه حل اساسي جهت كاهش مشكلات بهداشت رواني در دوره كودکي و نوجواني ،آماده سازی آنان در جهت استفاده از اين گونه مهارت ها و توانايي ها براي مقابله با مشكلات اين دوره است تا بدان وسيله كفايت و شايستگي كودك و نوجوان و رفتار هايي كه سلامتي را افزايش مي دهند، موجبات بهداشت رواني آنان را فراهم نمایند. تحقيقات گوناگون بيانگر اين مطلب است كه اين امر مي تواند از طريق آموزش مهارتهاي زندگي ميسر گردد.
2-16 خلاصه فصل
سلامت رواني يکي از بخش هاي کليدي و مهم سلامت عمومي مي باشد. چنانچه اين جنبه مهم ، نيرومند و قوي باشد، ديگر جنبه هاي جسماني و رواني را نيز تحت تاثير مثبت خود قرار خواهد داد . اما اگر سلامت رواني در معرض خطر قرار گيرد دیگر جنبه هاي سلامت عمومي نيز دچار ضعف خواهد شد. از اين رو سازمان بهداشت جهاني (WHO) بر اهميت برنامه هاي پيشگيرانه تاکيد مي ورزد. و نقطه شروع اين برنامه را سن کودکي و نوجواني و از درون مدارس مي داند. بنابر اين با توجه به تغييرات و پيچيدگي هاي روز افزون جامعه و گسترش روابط اجتماعي ، آماده سازي افراد بخصوص نسل جوان جهت رويارويي با موقعيت هاي دشوار، امري ضروري به نظر مي رسد. در همين راستا روان شناسي با حمايت سازمان هاي ملي و بين المللي ،جهت پيشگيري از بيماري هاي رواني و نا بهنجاري هاي اجتماعي ، آموزش مهارتهاي زندگي را در سراسر جهان و در سطح مدارس آغاز نموده اند.
آموزش انواع مهارت هاي زندگي مانند توانايي تصميم گيري ، توانايي حل مساله، توانايي روابط بين فردي، توانايي همدلي ، توانايي مقابله با هيجانات و ... در کاهش اضطراب ، افسردگي ، خشونت،بزهکاري ، سوء مصرف مواد مخدر و حتي بيماري هاي جسماني و رواني و نيز در افزايش عملکرد تحصيلي ، سازگاري اجتماعي و عزت نفس موثر است.
بنابراين آن چه که از تحقيقات انجام شده بر مي آيد مويد اين نکته است که آموزش مهارت هاي زندگي نقش موثري در افزايش سلامت روان و عزت نفس و جنبه هاي گوناگون آن ها در دوره کودکي و نوجواني دارد.
فهرست منابع فارسی
- ادبی، راضیه. (1379). بررسی پایگاه هویت و سلامت روانی در اوایل و اواسط نوجوانی. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
استورا، اچ. ب. (1991). تنیدگی یا استرس. (ترجمه پریرخ دادستان ،1377). تهران: انتشارات رشد.
-اسلامی نسب ، علی. (1375). روانشناسی اعتماد به نفس. انتشارات مهرداد.
اسماعیلی، محمد. (1380). بررسی اثر آموزش درس مهارت های زندگی در تعامل با شیوه های فرزند پروری بر عزت نفس دانش آموزان استان اردبیل. فصلنامه پیام مشاوره، سال سوم، شماره 6.
احمدی زاده، محمد جواد. (1373). بررسی اثر بخشی آموزش مهارت حل مسأله بر برخی از ویژگی های شخصیتی نوجوانان تحت پوشش مراکز شبانه روزی بهزیستی. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه علامه طباطبایی تهران.
آقاجانی، مریم. (1381). بررسی تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان و منبع کنترل نوجوانان. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه الزهرا.
امان الهی، عباس. (1383). مقایسه سلامت عمومی دانشجویان دختر و پسر ورزشکار و غیر ورزشکار دانشکده های علوم تربیتی و روان شناسی، الهیات و تربیت بدنی در دانشگاه شهید چمران اهواز. مقاله برگزیده همایش منطقه ای روان شناسی ورزش، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز.
اوتادی، مریم. (1380). تأثیر اشتغال زنان بر سلامت روان همسرشان. پایان نامه کارشناسی ارشد راهنمایی و مشاوره، دانشگاه الزهرا (س).
باقری،منصور.(1380).نقش آموزش مهارتهای زندگی بر دانش و نگرش نسبت به مواد مخدر وعزت نفس دانش آموزان پسر راهنمایی تهران.پایان نامه.
براندن، ناتیل. (1990). روان شناسی عزت نفس( ترجمه مهدی قراچه داغی ،1379). تهران: نشر نخستین.
بنی جمالی، شکوه السادات و احدی، حسن. (1373). بهداشت روانی و عقب ماندگی ذهنی. تهران: نشر نی.
بیابانگرد، اسماعیل. (1372). روش های افزایش عزت نفس در کودکان و نوجوانان. تهران: انتشارات انجمن اولیاء و مربیان.
باپیری، امید علی. (1376). بررسی اثر بخشی روش آموزش مهارت های گروهی حل مسأله در درمان نوجوانان اقدام کننده به خودکشی در ایلام. پایان نامه کارشناسی روان شناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، انستیتو روان پزشکی تهران.
- بیگلو،حسن. ( 1374 ). بررسی میزان موفقیت و تاثیر کلاسهای آموزش خانواده در افزایش اطلاعات و آگاهی های شرکت کنندگان. پایان نامه کارشناسی ارشد. تهران: دانشگاه آزاد اسلامی واحدتهران مرکز .
-پور شافعی، هادی. (1370). بررسی رابطه عزت نفس با پیشرفت تحصیلی دانش آموزان سال سوم دوره متوسطه شهرستان قائن. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
تقوی، سید محمد رضا. (1380). بررسی روایی و اعتبار پرسشنامه سلامت عمومی. مجله روان شناسی، سال پنجم، شماره 4.
- ثمری ،علی اکبر و لعلی فاز،احمد. ( 1384 ) . مطالعه اثربخشی آموزش مهارت های زندگی بر استرس خانوادگی و پذیرش اجتماعی . فصلنامه اصول بهداشت روانی سال هفتم، بهار و تابستان، شماره بیست و پنج و بیست و شش، صفحه 55-47.
-حسینی، سید ابوالقاسم .(1378). مفاهیم و اهداف بهداشت روانی. فصلنامه علمی- پژوهشی اصول بهداشت روانی، سال اول، شماره اول.
حسینی، سید ابوالقاسم. (1360). اصول بهداشت روانی. مشهد، انتشارات دانشگاه مشهد.
-خالصی، عباس و علیخانی، سیامک. (1382). مدرسه مروج سلامت. تهران: وزارت آموزش و پرورش، معاونت تربیت بدنی و تندرستی، دفتر توسعه و تحقیقات.
- حقیقی ، جمال وموسوي ،محمد، مهراب زاده هنرمند ،مهناز و بشليده،کیومرث. ( 1385 ) . بررسي تأثير آموزش مهارتهاي زندگي بر سلامت رواني و عزت نفس دانش آموزان دختر سال او ل مقطع متوسطه .مجله علوم تربيتي دانشگا ه شهيد چمران اهواز، دوره سو م، سا ل سيزده م، شماره 1 ، ص 78-61
- خدا رحیمی، سیامک. (1374). مفهوم سلامت روانشناختی. مشهد: انتشارات دانشگاه مشهد.
دلاور، ع. (1375). روش تحقیق در روان شناسی و علوم تربیتی. مشهد: نشر ویرایش.
رجبی، غلامرضا. (1383). مقایسه سلامت عمومی دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. ارسال شده به دومین سمینار سراسری بهداشت روان دانشجویان، دانشگاه تربیت مدرس. 12 تا 13 اسفند ماه.
رضایی، پروین. (1377). رابطه خشنودی شغلی و انگیزه شغلی با سلامت روانی و مسولیت پذیری مربیان تربیتی زن آموزشگاههای اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
ساپینگتون، اندورا.(1379). بهداشت روانی( ترجمه حمید رضا حسین شاهی برواتی ). تهران: نشر روان.
سازمان بهداشت جهانی. برنامه آموزش مهارت های زندگی. ترجمه ربابه نوری قاسم آبادی و پروانه محمد خانی (1377). تهران: واحد بهداشت و پیشگیری از سوء مصرف مواد سازمان بهداشت جهانی.
ساعتچی، محمود. (1369). روان شناسی در کار، سازمان و مدیریت. تهران: انتشارات رشد.
سبزواری، مهتاب. (1377). ساخت و اعتبار یابی مقیاس برای سنجش عزت نفس و برسی رابطه آن با پرخاشگری، رفتارهای ضد اجتماعی، عملکرد تحصیلی و وضعیت اقتصادی- اجتماعی در دانش آموزان دختر دبیرستان های شهرستان اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی اهواز.
سر خوش،سعدا...(1384).مهارتهای زندگی وپیشگیری از آسیب های اجتماعی.همدان.،انتشارات کرشمه.
سیف، علی اکبر. (1368). روانشناسی پژوهشی. تهران: انتشارات آگاه.
شاملو، سعید. (1378). بهداشت روانی. تهران: انتشارات رشد.
شرفی،محمد رضا.(1388).مهارتهای زندگی در سیره رضوی.مشهد:انتشارات آستان قدس رضوی.
-شریفی، غلام رضا. (1372). بررسی اثر بخشی آموزش مهارت حل مسأله در درمان علائم افسردگی نوجوانان شاهد. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی بالینی، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران، انستیتو روان پزشکی تهران.
- شعاری نژاد، علی اکبر. (1371). درآمدی بر روانشناسی انسان. تهران: انتشارات آزاده.
- شعاری نژاد، علی اکبر. (1371). نقش فعالیت های فوق برنامه در تربیت نوجوانان. تهران: موسسه اطلاعات.
- شکر کن، حسن و نیسی، عبد الکاظم. (1373). تأثیر عزت نفس بر عملکرد دانش آموزان پسر و دختر دبیرستانی. مجله علوم تربیتی و روانشناسی، دوره سوم، سال اول، شماره اول، 27-11.
- شولتز، دوران. (1977). روان شناسی کمال( ترجمه گیتی خوشدل، 1369). تهران: نشر نی.
- طارمیان، فرهاد.(1378). مهارت های زندگی تعاریف و مبانی نظری. مجله ژرفای تربیت،سال اول، شماره4 .
-طارمیان، فرهاد، ماهجویی، ماهیار و فتحی، طاهر.(1378). مهارت های زندگی. تهران: انتشارات تربیت.
علامه، عاطفه. (1384). بررسی روابط ساده و چند گانه متغیرهای عزت نفس، اضطراب اجتماعی، کمال گرایی و تعلل با عملکرد تحصیلی و اضطراب امتحان در دختران دانش آموز سال اول دبیرستان شهر اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید بهشتی چمران اهواز.
علیمردانی،محمد.(1384). تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر سلامت روان دانشجویان شهر ساوه.معاونت پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی،واحد ساوه.
فتحی وآجارگاه،کوروش.، دیبا واجاری،طلعت.(1381).تربیت شهروندی.تهران:فاخر.
فراشبندی، افسانه. (1382). بررسی رابطه ساده و چند گانه متغیرهای عزت نفس، اضطراب عمومی، حمایت اجتماعی و سر سختی روانشناختی با اضطراب اجتماعی دختران دانش آموز پایه اول دبیرستان های شهر آبادان. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
فرگوسن،شری ومازین،لارنس ای.(1382).قدرت والدین(برنامه ای برای کمک به موفقیت تحصیلی فرزندانتان)(ترجمه نسرین پارسا).تهران،انتشارات انجمن اولیاء ومربیان،چاپ پنجم.
فولادی، عزت الله. (1382). استراتژی ها و برنامه های پیشگیری از خود کشی با تمرکز بر نوجوانان و جوانان. تهران: انتشارات فجر اندیشه.
کریم زاده ،اسماعیل.(1388)راهنمای آموزش و آداب مهارتهای زندگی،تهران.،یادمان هنر اندیشه.
کلافی، یونس، استوار، افشین و حق شناس، حسن. (1378). بررسی وضعیت سلامت روانی گروهی از مهاجران افغان مقیم شیراز. فصلنامه اندیشه و رفتار، سال پنجم، شماره 1 و 2، 10-4 .
کلینکه، ال، کریس.(1380). مهارت های زندگی،( ترجمه شهرام محمد خانی) . تهران:انتشارات سپند هنر.
کنعانی، شهناز. (1383). بررسی میزان توانمندی دانش آموزان متوسطه استان گیلان در استفاده از مهارت های زندگی. شورای تحقیقات سازمان آموزش و پرورش استان گیلان.
گنجی، حمزه. (1379). بهداشت روانی. تهران: انتشارات ارسباران.
لانک،نیکولاس،زولتن،کریستن.(1383).مقاله:روشهای افزایش عزت نفس در کودکان،(ترجمه حیدر فتحی)،نشریه ماهانه آموزشی تربیتی پیوند،شماره های297-298-299.
ماسن، پ. ح.، گیگان، ج.، هوستون، آ. ک. و کانجر، ج.(1380) . رشد و شخصیت کودک. (ترجمه ی مهشید یاسایی). انتشارات مرکز.
میلانی فر، بهروز. (1373). بهداشت روانی. تهران: نشر قومس.
ناتیل،براندن.(1388). چگونه عزت نفس خود را تقویت کنیم،(ترجمه اسماعیل کیوانی).تهران:انتشارات گلریز.
نجات، حمید و ایروانی، محمود. (1378). مفهوم سلامت روان در مکاتب روان شناسی. فصل نامه علمی – پژوهشی اصول بهداشت روانی، سال اول، شماره 3، 35 -29.
ناصری،حسین.(1384).راهنمای برنامه آموزش مهارتهای زندگی،تهران.،معاونت امور فرهنگی و پیشگیری سازمان بهزیستی کشور.
نجفی، فرحناز. (1379). بررسی و مقایسه میزان عزت بدنی و اضطراب دانشجویان دانشگاه الزهرا به عنوان یک دانشگاه تک جنسیتی با دانشجویان دختردانشگاههای مختلط دولتی. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه الزهرا.
نیسی، عبد الکاظم و شهنی ییلاق، منبجه. (1381). تأثیر آموزش ابراز وجود بر ابراز وجود، عزت نفس، اضطراب اجتماعی و بهداشت روانی دانش آموزان پسر مضطرب اجتماعی شهرستان اهواز. مجله علوم تربیتی و روان شناسی، دوره سوم، سال هشتم، شماره دوم.
وردی، مینا. (1380). رابطه کمال گرایی و سر سختی روانشناختی با سلامت روانی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دختر مراکز پیش دانشگاهی اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد تربیتی، دانشگاه شهید چمران اهواز.
وردی، مینا.(1383). بررسی تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر ابراز وجود، عزت نفس و مسئولیت پذیری دانش آموزان دختر سال اول متوسطه ی آموزش و پرورش ناحیه ی یک اهواز. شورای تحقیقات سازمان آموزش و پرورش استان خوزستان.
هانترگبوی، کاولر.(1378). راهنمای آموزش مهارت های زندگی. بازنویسی و تنظیم فاطمه قاسم زاده،( ترجمه نگین عبدالله زاده). صندوق کودکان سازمان ملل متحد (یونیسف).
هرمزی نژاد، معصومه و شهنی ییلاق ، منیجه و نجاریان، بهمن. (1379). رابطه ساده و چندگانه متغیرهای عزت نفس، اضطراب اجتماعی و کمال گرایی با ابراز وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران. مجله علوم تربیتی و روان شناسی، دوره سوم، سال هفتم،شماره 3 و 4 ،50-29.
هریس کلمز،کلارک وکرینو، لدبین.(1935).روش های تقویت عزت نفس.(ترجمه پروین علیپور).مشهد:آستان قدس رضوی.
-هندن رابرت، ارلی، جان و بیرل، روانا.(1377). برنامه بهداشت روان مدرس.( ترجمه ربابه نوری قاسم آبادی، کارینه طهماسیان و پروانه محمد خانی). تهران: سازمان بهزیستی کشور، معاونت امور فرهنگی و پیشگیری.
یادآوری، ماندانا.(1383). تأثیر آموزش مهارت های زندگی بر سلامت عمومی، عزت نفس و خود ابرازی دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد روان شناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد اهواز.
فهرست منابع انگلیسی
-Alan,G.(1999).The psychology of fearand stress.Ca:university press.
-Alden, Lynn.E and cap,R.( 1998). Non ssertiveness skill Deficit or
selective self Evoluation Behavior Therapy. Vol 12(1), page 107-119.
-Ahmadian,M. (2009). The effect of life skills education odevelopmental disability European Psychiatry, Volume intellectual and 24,Supplement 1 , Page S851.
-Bo, W. Xiaoming, Li. Bonita, S. Xiaoyi ,F. (2010).The influence of social stigma and discriminatory experience on psychological distress and quality of life among rural-to-urban migrants in China Social Science & Medicine. In Press, Corrected Proof, Available online 27 March.
-Bob, L. Roisin, D. (2010).Using podcasts to support communication skills development, A case study for content format preferences among postgraduate research students Computers & Education. Volume 54, Issue 4, May, Pages 962-971.
-Beek,B.(2001). Steers kuykenw,Grishamj. Psychometric Properies of the Beek self-esteem scales BehaRes therapy.
-Botvin, G.J.kantor, L.W.(2000).Perrenting alcohol and Tabaccouse.
-Bruch, H. and Kaflowitz,L. Cognitive ,B. Hamtr and Kaflowitz, L. (1992) .Cogntive Balance and Assertivenss Cognitive Therapy and Research. Vol 16(6), Page 263-272.
-Conrad, A. Thomas, W. Lindner, E. Leif Moen, Kjetil, S.(2009). Hospital employees improve basic life support skills and confidence with a personal resuscitation manikin and a 24-min video instruction Resuscitation. Volume 80, Issue 8, August, Pages 898-902.
-Darden,C.A.Gazda .G.M.(1996).Life skills and mental health counselling.Jounal of mental coun seling.
-Ginter,E.J.and David, K.(1999).Brooks contribution to the development ally based life skill approach.Journal of mental health counseling.
- Jery,M. (1978). Irrational Belifes and Non Asseritive Behavior Cognitive Therapy and Research. Dec vol 2(1), Page 354-364.
-Klingman,A.(1998).psyeholigical education. Studying adolescents interests from their own perspective. journal of social Behavior and Personality Vol 11(3), Page 547- 554.
- Kohen, M. Rosman ,B. (1985). Ralation Ship of Preschool social Evolitonal Functioning to later In tellectual Achiment Derelopmental Psychoology. Vol 6(3), Page 445-852.
-Lalonard, R.N. (1981). the common view of the Good Language Learner: An Investigation of Teachers. Beliefs journal Artictic rol 14(1), Page 16-34 oct.
-Martin, I. Jones, D. (2009). Exploring the life skills needs of British adolescent athletesPsychology of Sport and Exercise. Volume 10, Issue 1, January, Pages 159-167.
-Matthew, M. Kurtz, J. C. Seltzer, M. F. Dana, S. Bruce, E. W.(2009). Referenc Predictors of change in life skils in Schizophrenia Research after congnitive remediation. Volume 107, Issues 2-3,February, Pages 267-274.
-Martin, M. and Anderson ,C. M.(1996). Argument Assertireness and Verbal Aggre siveness . journal of social Behavior and Personality. Vol 11(3), Page 547- 554.
-Mc croskey, j. C. (1984). The Impact of communieetionApprehension on college student Retention and success . Jornal CITATION spr , Vol 37, Page 100-107.
-Miller.M,Nann,G.D.(2001).asing group miccussions to improve social problem solving and learning. Journal of edoucation.
-Mishara,B.L.&ystgaard,M.(2006).Effectiveness of mental health promotion program to improve coping skills inyoung children:Zippos friends.Early child hoold Research Quarterly,21:110-123.
-Monteith,M. (1984). Personality and other Cheracteristics of the underachieving Gifted pupil paper presented at the In ternational Conference. Education For the Gifted in geniam 2000 Republie of south Africa June , Page 26-29.
-Nastasia,B.(1998).a model for mental health programming in school communities. Introduction to the mini-series. Journal of school psychology review.
-Plancherd,B.(1995).self esteem and mental health in eathinearly a dolescence. journal of Gam bling studies new York :24(3).
-Quatman,T.Watson,C.M.(2001).Gender differenes in adolescent self-esteem.An exploration of domains.Journal of genetic psychology.
-Richards , N. Manuel,S. (1985). the Long Term Effects of social skills Training in Elevating overal academic Grade Point Average School Attendance Heal level and Resistance to Druguse and peer pressure. Reports- Evolugtive Vol 11(4), Page 23-27.
-Sahope, M. (1996). Irrational Beliefs that Can lead to academic failure for African American middle school students who are academic all at risk journal of Rational Emotive and cognitive – behavior therapy . sum Vol 19(3), Page 123-134.
-Sharon, R. (1997). Assartion Training Therapy in psychiatric Milieus Archires Psychiatr. (feb), Vol 11(1) ,Page 64-51.
-Turner, N.E.Macdonald, J .somerset, M.(2008).life skills.Mathematic all reasoning and critical thinking .Acurricul for tprevention of problem gambling,journal of Gam bling studies new York :24(3).
-Vanessa, J. Sarah, S. Jaser, Evie, L., Pamela, G. Alison, B.Marita, G. Holl, M.(2010).Coping Skills Training in a Telephone Health. Coaching Program for Youth at Risk for Type 2 Diabetes Journal of Pediatric Health Care, In Press, Corrected Proof, Available online 4 February.
-Victoria, W. Karina, W.Rainer, K. S. (2009).The life skills program IPSY: Positive influences on school bonding and prevention of substance misuse.Journal of Adolescence, Volume 32, Issue 6, December, 1391-1401.
-Wichroski, A.(2000).preliminary an alysis of family life Skill program. Presented at the national association for welfare research and statistics annual workshop, Cleveland, Ohio, August, 10.