مبانی نظری و پیشینه تحقیق فشار روانی , کورتیزول و تستوسترون (docx) 39 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 39 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق فشار روانی , کورتیزول و تستوسترون
فصل دوم : مبانی نظری و پیشینه تحقیق
2-1- مقدمه 13
2-2- مبانی نظری تحقیق 13
2-2-1- مکانیزیم فعال شدن سلول هاي قشر فوق کلیوی 15
2-2-2- ریتم شبانه روزی ترشح گلوکوکورتیکوئیدها 15
فهرست مطالب
5715031623000 عنوان صفحه
2-2-3- کورتیزول . 16
2-2-4- اثر کورتیزول بردستگاه عصبی مرکزی .. 18
2-2-5- اثرکورتیزول بر عملکرد گونادها .. 18
2-2-6- مقادیر و اندازه گیری کورتیزول .. 18
2-2-7- روش ها و اندازه گیری کورتیزول آزاد در بزاق . 18
2-2-8- اثر ایموندلوژیک کورتیزول . 19
2-2-9- اثر کورتیزول بر سلول های خونی .. 20
2-2-10- تستوتسرون .. 20
2-2-11- گردش تستوسترون در پلاسما .. 21
2-2-12- تجزیه و دفع تستوسترون .. 21
2-2-13- مکانیزیم حمل مولکولی و سلولی تستوسترون .. 22
2-2-14- محور هیپوتالاموس- هیپوفیز گونادی .. 22
2-2-15- اثر بیولوژیک تستوسترون . 24
2-2-16- مقادیر و اندازه گیری تستوسترون . 25
2-2-17-دستگاه ایمنی بدن . 25
2-2-18- طرح و اره کلی پاسخ ایمنی . 25
2-2-19- سلول های دستگاه ایمنی .. 26
2-2-20- ایمونوگلوبولین ها و پادتن ها . 27
2-2-21- دستگاه ایمنی مخاطی . 27
فهرست مطالب
5715031623000 عنوان صفحه
2-3- پیشینه تحقیق .................................................................................................................... 28
2-3-1- تاثیر فشار روانی بر ترشح هورمون . 28
2-3-2- تاثیر برد و باخت بر غلظت تستوسترون و کورتیزول . 33
-57150045720000
914400248285فصل دومپيشينه تحقيق00فصل دومپيشينه تحقيق
2133600113093500222250050419000
2-1 . مقدمه
دراين فصل پيشينه موضوع تحقيق مورد بررسي قرار گرفته است. از آنجائيکه موضوع پژوهش بررسي تاثير فشار رواني مسابقه بر کورتيزول، تستوسترون، IgA و ضربان قلب مربيان برنده و بازنده در فوتبال ميباشد، ضروري بنظر ميرسد که دراين فصل ابتدا مرور مختصري بر مباني نظري تحقيق داشته، سپس به بيان دست آوردهاي کلي پژوهشهائي که در مورد موضوع تحقيق صورت گرفته، اقدام و به دنبال آن به مطالعات انجام شده در باره اثرات فيزيولوژيک استرس و فشار رواني مسابقه توجه شود.
2-2 . مباني نظري تحقيق
فرايند پيچيده مربيگري تيم پديدهاي است که همچنان نزد کساني که مربيان را آموزش ميدهند، به روشني شناخته نشده است (3).
همه ما دست کم مفهوم مبهمي از واژه مربيگري با استنباطي شخصي از وظايفي که مشمولاين حرفه است، درسر داريم. ميتوان ادعا کرد که در فوتبال بيش از هر رشته ديگري براي مربي ارزش و اهميت قائل شده اند (3). امروز حرفه مربيگري يکي از پر مخاطره ترين مشاغل در جهان تلقي ميگرد . همين مسئله باعث شده است که پژوهشگران در پي يافتن پاسخي براي سئوالات زير باشند.
چه تغييرات فيزيولوژيکي هنگام انجام مسابقات در مربيان بوجود ميآيد.
مهمترين تغييراتي که ممکن است در دستگاه هورموني،ايمني و قلبي عروقي بوجود
شناخت تغييرات بيوشيميائي بزاق چه کمکي به مربيان براي رسيدن به هدفهاي آنان ميکند.
اثرات وعوارض فشارهاي رواني هنگام مسابقه بروي دستگاه عصبي،هورموني ،ايمني و قلبي عروقي، چگونه موجب فرسوده شدن مربيان ميشود.
در مطالعات مربوط به استرس و ضربان قلب، دودستگاه وابسته به سلسله اعصاب مرکزي و دستگاه هورموني با غدد درون ريز، مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.
9779007848600038100001242695Inhibitory 00Inhibitory 3810000935990Stimulatory 00Stimulatory 1302385913130Stress hypoglycemia00Stress hypoglycemia دستگاه سمپاتيک مرکزي فوق کليوي با ترشح هورمونهاي اپينفرين و نوراپينفرين و محور هيپوتالاموس – هيپوفيز آدرنال با ترشح هورمون کورتيزول بعنوان شاخص عيني استرس در انسان و حيوان بکار ميرود.
3556000411480Hypothalamus 00Hypothalamus
3556000398145Hypothalamohypophysial Portal System00Hypothalamohypophysial Portal System
3467100364490Anterior pituitary00Anterior pituitary
3467100375920Adrenal cortex (zona fasciculate)00Adrenal cortex (zona fasciculate)
622300184150Target tissueIncreases fat and protein breakdown Incresss blood glucoses levelsHas anti-inflamatory effects00Target tissueIncreases fat and protein breakdown Incresss blood glucoses levelsHas anti-inflamatory effectsشكل 2-1 : مراحل تنظيم ترشح هورمون كورتيزول
مطالعات متعددي بروي زنان و مردان نشان داده است که عوامل رواني و جنس نسبت به عوامل بيولوژيکي در رابطه با پاسخ به فشارهاي رواني از اهميت بيشتري برخوردارند. پاسخ به استرس براي بقاء انسان و حيوان به منظور تضمين دستگاه حفاظتي بدن لازم است(64). در اثر استرس فيزيکي و رواني کاتکولامينها بلافاصله از بخش مرکزي غدد فوق کليوي ترشح و باعث افزايش ضربان قلب وگاهی منجربه سکته قلبي ميشوند (64).
2-2-1 . مکانيزم فعال شدن سلولهاي قشر فوق کليوي
عمل اصلي کورتيکوتروپين بروي سلولهاي قشر فوق کليه بطور يقين فعال کردن آدنيل سيکلاز در غشاء سلولهاي هدف است.اين آنزيم به نوبه خود موجب تشکيل آدنوزين منو فسفات حلقوي در سلولها ميشود.اين اثر در مدت 3 دقيقه به حداکثر خود ميرسد. آدنوزين منوفسفات به نوبه خود موجب پيشبرد واکنشهاي داخل سلولي براي تشکيل هورمونهاي قشر فوق کليوي ميشود.اين ماده بعنوان يک پيک دوم عمل مي کند(4).
2-2-2 . ريتم شبانه روزي ترشح گلوکوکورتيکوئيدها
ميزان ترشح عامل آزاد کننده کورتيکوتروپين و کورتيزول در اوائل صبح زياد است و در اواخر عصر يا غروب کم ميشود. غلظت کورتيزول پلاسما در محدوده حداکثر حدود 20 ميکروگرم در صد ميلي ليتر و حداقل حدود 5 ميکروگرم در صد ميلي ليتر قرار دارد.اين اثر ناشي از تغييرات دورهاي 24 ساعته سيگنا لهاي صادره از هيپوتالاموس است که موجب ترشح کورتيزول ميشود. يکي از دلايل اهميتاين دوره آنست که اندازهگيري غلظت کورتيزول خون فقط موقعي مفهوم دارد که بر حسب زماني ازاين دوره که سنجش آن انجام شده، بيان گردد (5).
11557000Cortisol Concentration00Cortisol Concentration1191895-27622500
2667000107950Time00Time
شكل 2-2 : نمونه طرح ترشح كورتيزول در طي 24 ساعت. (به افزايش ناگهاني ترشح حدود يك ساعت بعد از بيدار شدن در صبح توجه شود)
2-2-3 . كورتيزول
کورتيزول که به عنوان يک تنظيم کننده پاسخايمني بدن شناخته شده است هورموني است که توسط بخش قشري غدد فوق کليه ترشح ميشود. اين هورمون قوي با نامهاي، گلوکوکورتيکوئيد و هيدروکورتيزول و نام ساده کورتيزول شناخته شده است. مهمترين عمل کورتيزول اعمال متابوليک آن است (39). کورتيزول با اعمال متابوليکي خود موجب تحليل ماهيچهها و بافتها ميشود (8). این هورمون موجب؛
تجزيه پروتئين به اسيدهاي آمينه تشکيل دهنده آن در همه ياختههاي بدن به غيراز کبد ميشود. اسيد آمينههاي آزاد شده بطرف کبد جريان مييابند، محلي که در فرايند گلوکونئوژنز به گلوکز تبديل ميشوند.
حمايت از اعمال ساير هورمونها. عمدتا گلوکاگن و هورمون رشد در فرايند گلوکونئوژنز
بعنوان يک ضد انسولين از طريق بازداشتن جذب و اکسايش گلوکز(8).
به عبارت ديگر کورتيزول برداشت و مصرف گلوکز توسط بافتهاي محيطي را توسط مهار مستقيم حمل گلوکز به داخل سلولهاي محيطي عضلات و بافت چربي را مهار ميکند (66-25). کورتيزول روند تجزيه در بافت چربي را فعال ميکند و موجب افزايش سطح اسيدهاي چرب آزاد و گليسرول پلاسما ميشود. کورتيزول اثر ساير هورمونهاي ليپولتيک را نيز تسهيل ميکند. اثر اصلي کورتيزول افزايش ليپوليز در بافت چربي و در نتيجه ترشح گليسرول است (25).
افزايش توليد کورتيزول به سبب متوقف شدن تشکيل پروتئين و تحريک تجزيه آن به کاهش پروتئين موجود در بافتهاي بدن به غير از کبد ميانجامد.اين عمل سبب افزايش پروتئين کبد و پلاسما، بيشتر از آنچه در فرايند ساختن گلوکز بکار ميرود خواهد شد. غلظت بالاي کورتيزول در خون به مدت طولاني نهايتا ًبه تخريب بافتها و منجر بهايجاد تعادل منفي ازت در بدن ميشود. آثار ترشح کورتيزول براي مقابله با فشارهاي رواني شديد، مناسب است. در واقع استرس ناشي از هيجان و يا استرس هنگام مواجه شدن با تمرين جسماني، سببايجاد پاسخهاي عصبي از بخش پيراموني بدن به طرف هيپوتالاموس ميشود. سپس هيپوتالاموس عامل آزاد کننده کورتيکوتروپين را ترشح ميکند که بخش قدامي غده هيپوفيز را جهت آزاد کردن آدرنو كورتيكو تروپين هورمون تحريک ميکند. نيز به نوبه خود سبب آزاد شدن کورتيزول از بخش قشر فوق کليه به گردش خون ميشود (8).
کاهش مقدار کورتيزول منجر به رشد بافتها و عضلات و هم چنين سازگاري مثبت در فعاليتهاي ورزشي ميشود کهاين مسئله براي يک ورزشکار امر مهمي به شمار ميرود. کورتيزول ميتواند آثار منفي مختلفي در بدنايجاد کند، بي خوابي، کم حوصلگي، کاهش يا عدم تحريکات جنسي، صدمات استخواني، ضعف جنسي، ناراحتيهاي قلبي، خستگي زودرس و التهاب از آن جملهاند (64). سطوح بالاي کورتيزول پس از تمرين به مدت دو ساعت باقي ميماند.اين پاسخ ها احتمالا ًمربوط به آثار ضد استرسي کورتيزول است (8). وجود مقدار طبيعي کورتيزول در بدن براي فعاليتهاي متابوليکي بدن لازم است اما سطوح بالاياين هورمون مي تواند اثرات زيان آوري براي، سلامتي، رفتار فرد، نسبت اجزاء سازنده بدن و عملکرد فرد داشته باشد (60). بالابودن سطح کورتيزول که ناشي از فشارهاي فيزيکي و رواني است، باعث سوخت و ساز سريع چربيها، پروتئينها و کربوهيدراتهاي بدن ميشود تا شخص به استرسايجاد شده واکنش نشان دهد.اين واکنش گاها ًدر شرايط جنگ و گريزايجاد ميشود(60).
سوخت و ساز مواد مغذي تحت کنترل هورمون اپي نفرين و تعداد ديگري از غدد مترشحه هورموني به فرد اجازه ميدهد که در حالت ستيز و هيجان واکنشهاي تند و سريع از خود نشان دهد. در جرياناين سوخت و ساز، ميزان هورمونهاي کورتيزول و اپي نفرين افزايش يافته در حاليکه مقدار هورمون تستوسترون کاهش مييابد. افزايش طولاني ميزان کورتيزول موجب ورود بدن به وضعيتي که در آن ماهيچهها با ريتم ثابتي رو به تحليل و نيز با کاهش پاسخايمني بدن وافزايش خطر بيماري وايجاد جراحت در عضلات ميشود(64). اختلالات خلقي ناگهاني، کاهش انگيزش براي تمرين، تنش عضلاني، اضطراب و فشار رواني تماما ًاز علائم بالا بودن ميزان کورتيزول ميباشند(64).
2-2-4 . اثر كورتيزول بر دستگاه عصبي مرکزي
کورتيزول بسادگي وارد سلولهاي مغز ميشود و افزايش و کاهش آن ممکن است به طور زياد عملکرد رفتاري را تغيير دهد (8). در سطح سلولی کورتيزول دارای چینن اثر بردستگاه عصبي است. سلول ها در بخشهاي مختلف دستگاه عصبي مرکزي حاوي گيرندههاي گلوکوکورتيکوئيدي هستند. تاثير کورتيزول بردستگاه عصبي مرکزي شامل تغييري در فعاليتهاي الکتريکي مانندهايپرپلاريزاسيون غشاء سلول ها يا مهار فعاليت الکتريکي خود به خودي ميباشد.اين وضعيت بسيار سريع رخ ميدهد به صورتي که در حدود دو دقيقه پس از قرار گرفتن سلول ها در معرض کورتيزولاين تغييراتايجاد ميشود (66).
2-2-5 . اثر کورتيزول بر عملکرد گونادها
کورتيزول ترشح گونادوتروپين و عملکرد گونادها را متاثر ميکند. در مردان ترشح گونادوتروپين را مهار ميکند و موجب کاهش حساسيت به هورمون آزاد کننده گونادوتروپين ميشود و در نتيجه غلظتهاي تستوسترون پلاسما کمتر از سطوح نرمال ميشود (15).
2-2-6 . مقادير و اندازهگيريهاي کورتيزول
يکي از روشهاي رايج اندازهگيري کورتيزول پلاسما، روش راديوايمونواسي است (7). این روش حساس بوده و با حجم پلاسماي ناچيزي انجام ميشود. بعلاوه واکنشهاي متقاطع آنتي بادي با ديگر استروئيدهاي دروني بااين روش به حداقل ميرسد.بنابراين روش رادیوایمونواسی اندازهگيري معتبري براي سطوح کورتيزول پلاسما را فراهم ميسازد (25).
2-2-7- . روشهاي اندازهگيري کورتيزول آزاد در بزاق
کورتيزول آزادبزاقی يا غير متصل به پروتئين ناقل نشانه شکل فعال بيولوژيکي هورمون در گردش
است و غلظت آن عملا ًمستقل از تغييرات پروتئينهاي ناقل است . روشهاي گوناگوني براي تخمين بخش آزاد هورمون در سرم به کار ميرود، امااين روشها مشگل و گران قيمت است و بطور وسيع مورد استفاده قرار نميگيرد. اندازهگيري کورتيزول بزاقي يک روش بسيار علمي، راحت، و بي زحمت براي اندازهگيري بخش آزاد هورمون ميباشد. اندازهگيري کورتيزول بزاق با دقت بسيار بالا بازتاب کورتيزول آزاد ( غير متصل به پروتئين ) در خون است که احتمالا ًبه دليل عدم وجود مقادير قابل توجه ترانس کورتين و يا آلبومين در بزاق ميباشد. غلظت کورتيزول بزاق مستقل از جريان بزاق است (7).
با استفاده از کيتهاي سنجشايمني که براي اندازهگيري کورتيزول تام سرم طراحي شده است مي توان کورتيزول بزاقي را اندازهگيري کرد. از آنجائيکه بزاق حاوي پروتئين حامل کورتيزول نيست، نيازي به استخراج و تلخيص وجود ندارد(62).
2-2-8 . اثرايمونولوژيک کورتيزول
يکي از خواص کورتيزول سرکوبدستگاه ايمني و مهار پاسخ طبيعيدستگاه ايمني است که در نتيجه تخريب تدريجي بافت لنفويتي و متعاقب آن کاهش توليد آنتي بادي و فعاليت سلولهاي ائوزينوفيلي، لنفوسيتي و بازوفيلي ميباشد (62).
کورتيزول همچنين به ترشح عواملي مانند لنفوکين ،اينترلوكين پردازش آنتي ژن، توليد و پاک شدگي آنتي بادي و ديگر عوامل ويژه مشتق از مغز استخوان و عملکرد لنفوسیت های مشتق از تيموس آسيب مي رسا ند (25).
دلیل اثر کورتيزول بردستگاه ايمني به خاطراين است که سلولهايايمني داراي گيرندههاي گلوکوکورتيکوئيدي با ميل اتصالي بالا هستند. ويژگي سرکوبايمني و ضد التهابي کورتيزول عموما ًتنها زماني که مقادير فارماکولوژيکياين هورمون مورد استفاده قرار ميگيرد مشاهده ميشود (66). مهار پاسخهاي طبيعي دستگاه ايمني در عمل پيوند اندامها بسيار سودمند است. اما در عوض بيماران را مستعد عفونت مي سازد. افزايش کورتيزول موجب واکنشهاي ضد آلرژي ميشود که احتمالا ًدر اثر مهار سنتز هيستامين درسلول های ماست و بازوفيل ها ميباشد (62).
2-2-9 . اثر کورتيزول بر سلولهاي خوني
کورتيزول مقدار ائوزينوفيل ها و لنفوسيتها را در خون کاهش ميدهد.اين اثر ظرف چند دقيقه بعد از تزريق کورتيزول شروع شده و ظرف چند ساعت بسيار شديد ميشود. بهمين ترتيب، تجويز مقدار زياد کورتيزول موجب آتروفي کليه بافتهاي لنفوئيد در سراسر بدن ميشود که بنوبه خود توليد آنتي کورها را در بافت لنفوئيد کاهش ميدهد. در نتيجه سطحايمني هومورال براي مقابله با کليه مهاجمان بدن کاهش مييابد (1).
با وجود گستردگي پژوهشهاي انجام شده در دو دهه اخير، هنوز پاسخ روشني به سئوالات بي شمار موجود در زمينه تاثير فعاليتهاي متفاوت بر عملکردايمني ارائه نشده است. به جهت گستردگي انواع فعاليت ورزشي از نظر شدت، مدت و در گير بودن ساير عوامل فيزيولويژيک مانند نقش هورمون ها و نيز عوامل روانشناختي و تاثير عوامل محيطي چون فعاليت در گرما يا سرما مرتبط است(1).
پاسخهاي اختصاصي بدن به نوع تمرينات و مسابقات بويژه عوامل محيطي و رواني، مباحث و زمينههاي پژوهشي جديدي را درايمني شناسي ورزشي فراروي پژوهشگران قرار داده است. در بررسي دستگاهايمني هنوز موارد ناشناخته زياد است و همين مسئله انگيزه لازم را با وجود مشکلات فراوان، براي محققاناين رشته جديد فراهم ساخته است.
2-2-10 . تستوسترون
گونادها چندين هورمون جنسي مردانه ترشح مي کنند که آندروژن ناميده ميشوند. اين
هورمون ها عبارتند از- تستوسترون، دي هيدروتستوسترون و آندروستين دايون (26). در گونادها سه نوع سلول وجود دارد که عبارتند از سلولهاي ژرمينال، سلولهاي ليديگ و سلولهاي مولکولي. تستوسترون از سلولهاي ليديگ در پاسخ به هورمون لوتئيني ترشح ميشود (66).
تستوسترون از لحاظ مقدار از دو هورمون ديگر فراوان تر است. اما دي هيدروتستوسترون از نظر بيولوژيک بسيار فعال تر ميباشد (26). تستوسترون جزء هورمونهاي استروئيدي است و از کلسترول ساخته ميشود. تقريبا ً 95% تستوسترون تام در گردش توسط گونادها ساخته ميشود و مابقي توسط بخش قشري غدد فوق کليوي توليد ميگردد (25).
2-2-11 . گردش تستوسترون در پلاسما
بخش عمده تستوسترون ( حدود 98% ) توسط پروتئينهاي ناقل در خون حمل ميشوند. يکي ازاين پروتئينهاي ناقل گلوبولين اتصالي هورمون جنسي ميباشد که 44% تستوسترون به آن وصل ميشود. آلبومين و ساير پروتئينهاي پلاسما نيز به تستوسترون وصل شده و موجب انتقال آن در جريان خون مي شوند. 54% تستوسترون در گردش به اين پروتئين ها وصل مي شوند. لازم به ذکر است کهاين پروتئين ها در مقايسه با SHBG ظرفيت پذيرش و حمل مقدار بيشتري از تستوسترون را دارند، اما پيوند تستوسترون به اين پروتئين ها ضعيف تر از پيوند آن به SHBG ميباشد، زيرا ميل اتصالي SHBG به تستوسترون بسيار زياد است. تستوسترون وصل نشده به پروتئينهاي حامل، تستوسترون آزاد ناميده ميشود که نشان دهنده بخش آزاد و فعال هورمون ميباشد و اثرات بيولوژيک هورمون راايجاد ميکند. 1% تا 2% کل غلظت تستوسترون آزاداست (66-62-41).
2-2-12 . تجزيه و دفع تستوسترون
متابوليسم تستوسترون موجب غير فعال شدن آن ميشود. کبد محل اصلي متابوليزه شدن و دفع
تستوسترون است. در کبد تستوسترون به اندروسترون و اپي اندروسترون تبديل ميشود و چوناين متابوليت ها از جنس چربي ميباشند و توانائي حل شدن در آب را ندارند، در کبد عمل گلوکزونيداسيون و سولفاتا سيون بروي آنها انجام ميشود تا بتوانند از طريق صفرا و ادرار دفع شوند (66-26-25).
2-2-13 . مکانيسم عمل مولکولي و سلولي تستوسترون
تستوسترون آزاد ( غير متصل به پروتئينهاي ناقل ) از طريق غشاء پلاسمائي يا بطور غير فعال و يا از طريق انتشار تسهيل شده وارد سلولهاي هدف ميشود. تستوسترون و ساير هورمونهاي استروئيدي نياز به گيرندههاي سطح سلولي ندارند زيرا به خاطر قابليت حل شدن در چربي براحتي از غشاء سلولي عبور ميکند. تستوسترون پس از ورود به سلول بروي گيرندههاي سيتوپلاسمي قرار ميگيرد. بخشي از تستوسترون وارد شده به سلول توسط آنزيم 5 ردکتاز به دي هيدروتستوسترون تبديل ميشود که از نظر فعاليت بيولوژيکي قوي تر از تستوسترون ميباشد. سپس مجموعه هورمون و گيرنده وارد هسته سلول شده و بر روي جايگاههاي خود بروي بخش پذيرنده کروماتين قرارميگيردوموجب فعال شدن ژنهاي خاص و نهايتا ًسنتزپروتئينها ميگردند که نقش نهائي رادربروزخواص بيولوژيک هورمون در بافت هدف به عهده دارند (52 - 66).
2-2-14 . محور هيپوتالاموس – هيپوفيز – گونادي
ترشح هورمون تستوسترون بوسيله هورمونهاي تنظيمي هيپوتالاموسي و هيپوفيزي کنترل ميشود. بطور دورهاي هيپوتالاموس هورمون محرک ترشح گونادوتروپين GnRH را بداخل جريان خون هيپوفيزي ترشح ميکند.اين هورمون هيپوفيز را براي توليد و ترشح هورمون LH و هورمون محرک فوليکولي FSH تحريک ميکند. ترشح ضرباني GnRH موجب ترشح ضرباني LH و FSH به داخل جريان خون ميشود. در مردان سالم تقريبا ً2 تا 4 ضربان LH و FSH در يک دوره زماني 6 تا 8 ساعته ديده ميشود. اما دامنه ضرباني LH بزرگتر از FSH است. در گونادها LH و FSH به گيرندههاي اختصاصي خود ( LH به سلولهاي ليديگ و FSH به سلولهاي سرتولي ) متصل ميشوند. در سلولهاي ليديگ مجموعه هورمون و گيرنده موجب ساخت پريگنونولون از کلسترول ميشوند، سپس طي واکنشهاي متعددي تستوسترون تشکيل ميشود (66-62-25). تستوسترون توليد شده در سلولهاي ليديگ يا وارد جريان خون ميشود و يا براي پيشبرد اسپرماتوژنز بکار گرفته ميشود (4). از آنجائيکه جريان خون خود تابعي از انبساط و انقباض عروق است. بنابراين ميزان کاتکولامينها و ساير عوامل تاثير گذار بر جريان خون در ميزان ترشح تستوسترون تاثير دارند. گالبو اعلام ميدارد که ميزان کاتکولامينها در اثر فعاليت بدني زياد ميشود (21).
هنگامي اهميت کاتکولامينها بيشتر ميشود که مسئله استرس و فشارهاي رواني به هنگام فعاليت بدني و اجراي مسابقات ورزشي يکي از عوامل اصلي تلقي گردد.
ايک نس ميگويد. در اثر ازدياد کاتکولامينها در خون حيوانات، ميزان تستوسترون نيز بدون اينکه در ميزان LH افزايش ديده شود، افزايش مييابد (29) به نظر ميرسد که سيستم سمپاتيک به صورت مستقل و جدا از محور هيپوتالاموس – هيپوفيز – گونادي بتواند بر توليد و ترشح تستوسترون به هنگام انجام فعاليتهاي جسماني موثر واقع شود (21).علاوه بر کاتکولامينها، پرولاکتين و کورتيزول ميتواند بر ميزان هورمون تستوسترون تاثير داشته باشند. در حقيقتاين دو هورمون از عواملي هستند که بر ميزان تستوسترون اثر منفي دارند. احتمال ميرود که به دخالت گيرندههاي سلولهاي ليديگ بستگي داشته باشد (29).اين نکته را باردين در سال 1978 و کومينگ و همکارانش در سال 1983 (29-15). وهاکي نن در سال 1985 اعلام داشتند (27).
2-2-15 . اثرات بيولوژيک تستوسترون
بطور کلي، تستوسترون مسئول صفات متمايز کننده بدن مرد است. گونادها بوسيله گونادوتروپين کوريونيک جفت تحريک شده و مقدار کمي تستوسترون در زندگي جنيني و براي چند هفته بعد از تولد توليد ميکنند اما هيچ گونه تستوستروني، 10 الي 13 سالگي توليد نميشود.تستوسترون سنتز شده در دوران جنيني، عاملايجاد تفاوتهاي جنسي دراين دوره است. توليد تستوسترون بسرعت در شروع بلوغ افزايش يافته و در سرتاسر دوران باقي مانده زندگي ادامه مييابد. بعد از 50 سالگي بسرعت نقصان مييابد (5).
اثرات هورمون تستوسترون از شروع دوره بلوغ به بعد را مي توان بدو دسته تقسيم کرد. دسته اول اثرات بر عملکرد جنسي و بروز صفات ثانويه جنسي است و دسته دوم اثرات آنابوليکي تستوسترون ميباشد.
برخي ازاين تاثيرات بشرح زير ميباشد :
رويش مو، رشد محافظ حنجره و در نتيجه بم شدن صدا، افزايش ضخامت پوست
اثر بر تشکيل پروتئينها و رشد عضلاني
اثر بر رشد استخواني و احتباس کلسيم
اثر بر متابوليسم پايه
اثر بر تعادل آب و الکتروليتها
اثر بر گلبولهاي قرمز
اثر بر رفتار
بين غلظت تستوسترون و برخي از جنبههاي رفتاري همبستگي معنا داري وجود دارد. به گونهاي که تغييرات سطح تستوسترون موجب بروز تغييرات رفتاري ميشود.اين تغييرات رفتاري شامل رفتار تهاجمي ، رفتار جنسي ، رفتار زنانه ، رفتار مردانه وخلق و خو ميباشد(45).
2-2-16 . مقادير و اندازهگيري تستوسترون
تستوسترون بزاقي مي تواند توسط روشهاي گوناگون اندازهگيري شود. يکي از رايج ترين روشها روش راديوايمونواسي (RIA) است (62). براي اندازهگيري غلظت تستوسترون بزاقي، 5/2 ميلي ليتر بزاق بعد از شستن دهان بصورت تحريک نشده يا تحريک شده مورد نياز است.
ميزان تستوسترون فعال ( بخش غير متصل به پروتئين حامل ) در بزاق را ميتوان با روش RiA)) اندازهگيري کرد (62). مقدار طبيعي تستوسترون فعال در بزاق براي مردان به شرح زير ميباشد.
nmol-1ng.dlمردان بالغ5/14-29/241-66
2 -2-17 .دستگاه ايمني بدن
دستگاه ايمني به عنوان وسيلهاي براي حفظ و نگهداري هموستاز بدن توسعه يافته است.اين دستگاه داراي ساختاري بسيار پيچيده است و قابليت تشخيص و دفاع در برابر عوامل تهديد کننده بدن را دارد. دستگاه ايمني در بر گيرنده پاسخهاي بدن نسبت به مولکولهاي خارجي و يا جديد تحت عنوان ايمونوژنها، ميکروارگانيسم، شامل ويروسها، باکتريها، قارچها و انگلها، رشد سرطاني و آلرژيها هستند. پاسخايمني نسبت به هر عاملي، نيازمند وجود ارتباطات و هماهنگيهاي پيچيده بين بافتها، سلولها و مولکولهاي پيام بر بدن ميباشد (2).
2-2-18 . طرح واره کلي پاسخايمني
پاسخايمني بدن زماني آغاز ميشود که يک عامل خارجي مهاجم که معمولا ًيک ميکروارگانيســم
است، توسط بيگانه خوارها بلعيده شود. بيگانه خوارها ميکروبها را کشته و پروتئينهاي آنها را تجزيه ميکنند. پروتئينهاي خارجي پس از تجزيه، به صورت ترکيب با پروتئينهاي سطحي مولکول بيگانه خوار، در سطح مولکول نمايان ميشوند. دراين حال، سلولهايايمني ويژهاي تحت عنوان لنفوسیتهای T کمک کننده فعال ميشوند. با فعال شدن سلولهاي TH، ساير سلولهايايمني نيز به مبارزه با ميکروارگانيسمها تحريک ميشوند. سلولهاي سيتوتوسيک وظيفه کشتن ميکروارگانيسمها را بر عهده دارند.
پادتنها، توسط گروهي از سلولهايايمني بدن به نام لنفوسيتهاي B براي مقابله با پروتئينهاي خارجي ساخته مي شوند که برخي از ميکروبها را خنثي و يا سلولهاي ديگري را براي کشتن آنها تحريک ميکنند (2).در جریان مقابله اوليه با ميکروب، سلولهايايمني حافظه براي پاسخ سريع به عفونت بعدي توسط ميکروب مشابه، توليد مي شوند.ترکيبي ازاين فرايندها براي نابودي بسياري از ميکروبها کافي است. بااين حال در برخي موارد، دفاع بدن ناکارآمد ميباشد.
2-2-19 . سلولهاي دستگاه ايمني
سلولهايايمني در گرههاي لنفاوي سراسر بدن و گردش خون و لنف يافت مي شوند. سلولهاي نابالغ در مغز قرمز استخوان تکثير، و سپس در بافت لنفاوي اوليه نظير تيموس (سلولهاي T ) و مغز قرمز استخوان ( سلولهاي B ) بالغ ميشوند. سلولهايايمني، تاثير متقابل خود را با سلولهاي ديگر و پروتئينهاي خارجي در بافت لنفاوي ثانويه در گرههاي لنفاوي، طحال و روده اعمال ميکنند. در گرههاي لنفاوي سراسر بدن، پروتئينهاي خارجي ( آنتي ژنها ) جدا شده از لنف، توسط سلولهاي معرف آنتي ژن، برداشت و به لنفوسيتها براي شروع پاسخايمني ارائه ميشوند.
سلولهايايمني، توسط گردش خون ودستگاه لنفاوي بين بافتهاي لنفاوي مختلف در حرکت هستند. لنفوسيتها به وسيله سياهرگهاي کوچک ويژهاي از گردش خون خارج و وارد بافتهاي لنفاوي مختلف مي شوند. به طور تخميني يک يا دو درصد کل لنفوسيتهاي بدن براي فراهم نمودن تعامل مداوم بين پروتئينهاي خارجي و سلولهايايمني، در هر ساعت يک دور توسط خون، گردش ميکنند (2).
2-2-20 . ایمونوگلوبولینها و پادتنها
ايمونوگلوبولينها. گليکوپروتئينهائي هستند که توسط سلولهاي B و سلولهاي پلاسما توليد ميشوند و در سرم خون و ساير مايعات بدن يافت ميشوند. پادتن، مولکولايمونوگلوبوليني است که در پاسخ به يک آنتيژن خاص، واکنش نشان ميدهد. همه پادتنها ايمونوگلوبولين هستند، ولي همــه ايمونوگلوبولينها فعـاليت پادتنــي از خــود نشــان نميدهنــد (38).
شواهد محکمي وجود دارد که بر نقش هورمونها به عنوان تنظيم کننده ناشي از فعاليت بدني در تعداد لکوسيتها و توزيع زير ردههاي آنها دلالت مي کند. به روشني مشخص شده است که هورمونهاي نظير اپي نفرين و کورتيزول، توزيع لکوسيتها بين گردش خون و اجزاي مختلف بدن مانند کبد، طحال و مغز قرمز استخوان را تحت تاثير قرار ميدهد. افزايش تعداد لکوسيتها در جريان ورزش، توسط اپي نفرين رهبري ميشود (2).
افزايش اپي نفرين و کورتيزول، تحت تاثير شدت فعاليت و بستگي به ظرفيت ورزشي فرد دارد. سطح اپي نفرين در جريان ورزش افزايش مي يابد و پس از اتمام فعاليت سريعا ً به سطوح پايه خود بر مي گردد ( در 30 دقيقه اول پس از فعاليت )، در حاليکه کورتيزول در جريان ورزش به آهستگي افزايش مي يابد و پس از پايان فعاليت به افزايش خود ادامه ميدهد و يا براي مدت طولاني در سطح بالائي باقي مي ماند(49). تحقيقات متعددي، ارتباط بالائي بين سطوح کورتيزول سرم خون و افزايش تعداد لکوسيتها پس از فعاليت بدني را گزارش کرده اند (2).
2-2-21 . دستگاه ايمني مخاطي
دستگاه ايمني مخاطي، مهم ترين محل توليد ايمونوگلوبولين A است. هم چنين منبع ايمونوگلوبولين A بزاقي است. اين آنتي بادي، تنها گروه آنتي بادي است که بطور فعال از طريق سلولهاي اپی تليال به داخل مجراي دستگاه گوارش و تنفس ترشح ميشود (1-56). IgA يکي از مهمترين اجزاء دستگاه ايمني مخاطي بشمار ميرود و به عنوان خط مقدم دفاعي و اولين سد در برابر ورود، سکونت و تکثير عوامل بيماري زا به داخل بدن عمل مي کند (51-50-44-40).اين آنتي بادي از اتصال و تکثير بعضي از ويروسها و باکتريها جلوگيري مي کند و در نتيجه، جلوي ورود آنها را به داخل بدن ميگيرد. عملکرداين آنتي بادي خنثي کردن سموم و برخي از ويروسها ميباشد.
2-3 . پيشينه تحقيق
2-3-1. تاثير فشارهاي رواني بر ترشح هورمون
هاکلبرگ و همکاران ( 1998) به ارتباط بينايمونوگلوبولين A و کورتيزول و پاسخ آنها به چرخه روزانه پرداختند. زيرا سطح IgA طي دورههاي استرس زاي طولاني کاهش مي يابد. در عوض، پاسخ به عوامل استرس زاي کوتاه مدت موجب افزايش موقتيايمونوگلوبولين A ميشود. روند بيدار شدن با استرس همراه است که با افزايش سطوح کورتيزول مشخص مي گردد. دراين مطالعه پاسخ کورتيزول بزاقي وايمونوگلوبولين A در 30 مرد جوان فعال و سالم در روزهاي جداگانه در زمان بيدار شدن از خواب مورد بررسي قرار گرفت. از آغاز بيدار شدن تا 30 دقيقه اول، افزايش برجستهاي در سطوح کورتيزول مشاهده شد و پاسخايمونوگلوبولين A متفاوت بود، به گونهاي که در اوايل بيدار شدن کاهش برجستهاي يافت و افزايش کورتيزول در آغاز بيدار شدن به طور معناداري با کاهشايمونوگلوبولين A همبستگي داشت (37).
والديماسدوتير و استون ( 1997) نقش عوامل روانشناختي وايمونوگلوبولين A و ارتباط بين IgA و موقعيتهاي استرس زا در دامنه وقايع عمده زندگي تا وقايع جزئي روزانه را مرور کردند. يافتههاي بدست آمده ازاين مطالعات اغلب ضد و نقيض است، زيرا تحقيقات نتايج متفاوتي از تغييرات IgA را متعاقب شرايط استرس زا ارائه کرد. اثر اقدامات کاهنده استرس مانند آرامسازي و تصوير سازي نيز بر سطوح IgA مورد بررسي قرار گرفته است. مطالعات نشان داده اند که روشهاي متفاوت کاهش استرس با افزايش سطح IgA همراه است (65).
گراهام و همکاران ( 1998) در مطالعهاي جهت پاسخ گوئي به اين سئوال که ايا اضطراب موجب کاهش ترشحايمونوگلوبولين A ميشود، مطالعهاي بروي 114 پرستار انجام دادند. دراين مطالعه اثر اضطراب و استرس رواني برايمونوگلوبولين A مورد بررسي قرار گرفت. نتايج پژوهش نشان داد پرستاراني که اظهار کردند در معرض دورههاي متعدد اضطرابي قرار داشتند داراي ترشح IgA کمتري در مقايسه با پرستاراني که گهگاهي در معرض اضطراب قرار داشتند (24).
زاير و همکاران (1996) در مطالعهاي به اثر نيازهاي شغلي بر هورمون کورتيزول وايمونوگلوبولين A در کارمندان ترافيک فرودگاه پرداختند. نمونههاي بزاقي از 158 کارمند ترافيک فرودگاه قبل و بعد از دو شيفت کار جمع آوري شد. دليل انتخاباين شغل به دليل استرس زا بودن آن و عدم تنظيم ميزان کار بوده است. برخلاف آنچه تصور مي شد که اين شغل به دليل ماهيتش اثر سرکوبگر بر سيستمايمني دارد، شيفت کاري سبب افزايش معنيداري در غلظت کورتيزول و همچنين IgA بزاقي شد. نتايجاين تحقيق نشان داد که پاسخ کورتيزول با فشار کار همبستگي داشت. در حاليکه افزايشايمونوگلوبولين A با پاسخ کورتيزول بزاقي و يا با کار روزانه همبستگي نداشت. آنها پيشنهاد کردند که هيجان مثبت شغلي مسئول افزايشايمونوگلوبولين A است و اندازهگيرياين پاسخ فيزيولوزيکي ممکن يک ابزار با ارزش براي تفاوت بين اثرات مثبت و منفي و يا سازگاري موفق و يا ناموفق با نيازهاي موقعيتي شغلي باشد (67).
تقريبا ً هر نوع استرس اعم از فيزيکي يا عصبي باعث افزايش سريع و شديد در ترشح ACTH از غده هيپوفيز و متعاقب آن افزايش برجسته در ترشح کورتيزول ظرف دقايق کوتاه ميشود. برخي از استرسها که آزاد سازي کورتيزول را افزايش ميدهند ازاين قرارند : 1- تقريبا ً هر نوع ضربه 2- گرما يا سرماي شديد 3- تزريق نوراپي نفرين و ساير داروهاي شبه سمپاتيک 4- محدود کردن حيوان به نحوي که حرکت نکند و هر نوع بيماري ناتوان کننده (26). استرس روانی حاد نیز موجب ترشح ACTH و کورتيزول ميشود. ميزان ترشح ممکن است در هنگام شرکت در رقابتهاي ورزشي و يا انجام وظايف ذهني به طور متوسط افزايش يابد. اضطراب مزمن با افزايش فعاليت آدرنال همراه نيست. اما افزايش کورتيزول سرم علت برجسته افسردگي است (66). رابطه بين عملکرد منفي و فعاليت هورمون کورتيزول بخوبي بطور مستند در مطالعات متعدد مورد توجه قرار گرفته است (9).
لووالو و همکاران ( 1990)، هولس بوئروهمکاران ( 1996)، در ارتباط با محرک ناخواسته، و تغييرات در ميزان کورتيزول در بيماران افسرده تحقيقات مشابهاي انجام دادند. نتايج تحقيقات نشان داد که ارتباط ميان عوامل منفي و عوامل مثبت و ميزان غلظت کورتيزول در پاسخ به اضطرابهاي طبيعي دلالت مي کند(42-29).
فيلر و همکاران ( 2002) در پژوهشي به مطالعه استرس رواني در طول مسابقه در ورزشکاران جودو پرداختند. غلظت کورتيزول و تستوسترون بزاقي و پاسخهاي رواني قبل از مسابقه در دو سطح از مسابقات داخلي و منطقهاي مورد آزمايش قرار گرفت. نمونههاي بزاقي يک روز قبل از مسابقه، قبل و بعد از مسابقه اندازهگيري شد. نتايج پژوهش نشان داد که، غلظت کورتيزول به طور دقيق در زمان انجام هر دو مسابقه نسبت به زمان استراحت افزايش يافت اما تغييري در غلظت تستوسترون ديده نشد. غلظت کورتيزول در مسابقات منطقهاي که از اهميت بيشتري برخوردار بود نسبت به مسابقات داخلي بالاتر بود.همبستگي معنی داري بين اضطراب قبل ازمسابقه وتغييرات کورتيزول در هردو مسابقه مشاهده گرديد(18).توني و همکاران ( 1998 ) در پژوهشي در ارتباط با فعاليت هورمون کورتيزول قبل و بعد از اضطراب ناشي از سخنراني عمومي وايجاد حالت مثبت در فيلمهاي شاد و شرايط کنترل استراحت انجام دادند. دراين مطالعه 30 مرد سالم و جوان مورد آزمايش مواردي مانند : برنامههاي شاد تلويزيوني وايجاد کننده اضطراب ناشي از يک سخنراني و زمان مورد نياز جهت خود کنترلي و استراحت قرار گرفتند. غلظت هورمون کورتيزول بزاقي 30 دقيقه قبل و بعد از هر حالت القاء کننده مورد اندازهگيري قرار گرفت. تاثير عملکرد مثبت به طور مشابه در هر دو مورد برنامه سخنراني و برنامه تلويزيوني در مقايسه با استراحت افزايش پيدا کرد. تاثير عملکرد منفي در طول سخنراني افزايش يافت و در طول برنامه تلويزوني کاهش پيدا کرد. غلظت کورتيزول فقط در طول سخنراني افزايش يافت. نتايج تحقيقات نشان داد که کورتيزول بطور قابل توجهي در پاسخ به رفتار سخنراني بالا رفت در حاليکه هيچ تغييري در روز استراحت نشان داده نشد و کاهش قابل ملاحظهاي بعد از تماشاي تلويزيون ديده شد(63).
کوگلر (1990) در مقالهاي به مرور تحقيقات انجام شده بر وضعيت هيجاني وايمونوگلوبولین A پرداخت. مطالعات رواني ـعصبيـايمني، وضعيت خلقي را يکي از عوامل اثر گذار بر ترشحايمونوگلوبولين A عنوان کرد. نتايج پژوهش نشان داد که اثر استرس هيجاني برايمونوگلوبولين A چند گانه است که در دامنه بدون تغيير تا بسيار زياد قرار ميگيرد.اين نتايج احتمالا ًبه دليل کنترل ناکافي متغييرهاي مداخلهگر، تفاوتهائي که در روش شناسي تحقيق وجود دارد و آزمودنيهاي مورد مطالعه به وجود ميآيد. برخي از مطالعات خاطر نشان کردند که آرامسازي رواني در مقايسه با شرايطي که نياز به تهييج دارند موجب افزايش سطوحايمونوگلوبولين A ميشوند(37).
برنتلي و همکاران (1998)، در پژوهشي در رابطه با وقايع استرس زاي روانشناختي مثل سخنراني يا محاسبات ذهني انجام دادند. اکثر تحقيقات آزمايشگاهي نشان ميدهند که عوامل استرس زاي رواني منجر به افزايش فعاليت آدرنوکورتيکال ميشود. بااين وجود اهميت واکنش کورتيزول به عوامل استرس زاي طبيعي تا حدي از ميزاني که در آزمايشگاه مشاهده ميشود پائين تر بود (14).
برک و همکاران (1989) مطالعهاي را بروي محرکهاي فيلمي و تاثيرشان بر غلظت کورتيزول انجام دادند. نتايج مطالعات نشان ميدهد که غلظت کورتيزول با سرعت بيشتري در مواردي که در اثر عوامل فيلم خنده آور تحت تاثير بودهاند کاهش يافته است. آنان متذکر شدند که در يک آزمايش مشابه، خندههاي شاد منجر به کاهش غلظت کورتيزول و افزايش لکوسيتهاي خون شدهاند که نمايانگر رابطه تعديلي بين هورمون کورتيزول و نحوه کار سيستمايمني بدن بوده است (11).
هوبرت و همکاران ( 1990- 1991) مطالعات متعددي در مورد تاثير فيلمهاي محرک حالات مثبت و خنده آور بر ميزان ترشح کورتيزول انجام دادند. آنها در مطالعاتشان در مورد نشان دادن هر گونه پاسخ هورمون کورتيزول به عوامل منفي و مثبت فيلمها موفق نشدند در حاليکه تغييرات خاص در ساير پارامترهاي روانشناسي مانند فعاليت الکترودرمان و يا ميزان طپش قلب ديده شد(33-32).
هالت ( 1987) فشار رواني مسابقه را يک محرک بسيار قوي مي داند که بر استرسهاي فيزيکي در جريان مسابقه افزوده ميشود.اين فشارهاي رواني قبل، در جريان مسابقه و بعد از پايان مسابقه مي توانند تغييرات قابل ملاحظهاي در بدن بوجود آورند(31).
آوبتس و سه گورا ( 2000) پژوهشي در مورد تاثير تمرين تا سرحد خستگي برروي تردميل و شرکت در يک مسابقه رسمي بر غلظت کورتيزول بزاقي را بعنوان شاخص استرس مورد مطالعه قرار دادند. دراين تحقيق 18 شناگر حرفهاي مرد در دامنه سني 15- 17 سال بدو گروه تقسيم شدند.
گروه اول فعاليت خود را بروي تردميل و گروه دوم در يک مسابقه رسمي شرکت کردند. نمونه گيري بزاقي 30 دقيقه قبل و 15 دقيقه بعد از فعاليت برروي تردميل و شرکت در مسابقه اندازهگيري شد. ميانگين سطوح کورتيزول در فعاليت بروي تردميل از29/4 ± 50/ 7 به 74/1 ± 3/9 نانوگرم بر ميلي ليتر افزايش يافت. در حاليکه ميانگين غلظت کورتيزول در گروه دوم که در مسابقه رسمي شرکت کردند، از 92/3 ± 59/6 به 32/6 ± 65/9 نانوگرم در ميلي ليتر افزايش نشان داد. نتايج پژوهش نشان داد که استرس ناشي از شرکت در مسابقه رسمي موجب افزايش غلظت کورتيزول بزاقي شده است (10)
جي موت و همكاران ( 1983 ) تاثير فشار اكادميك را بر كاهش IgA بزاقي تحت بررسي قرار دادند. نتايجاين پژوهش نشان داد كه ميزان ترشح IgA بزاقي در دورههائي كه استرس زياد بود به طور معنيداري كمتر از دورههائي بود كه استرس كم بود. بعلاوه ويژگيهاي فردي، الگوهاي متفاوتي را در ترشح IgA بزاقي نشان ميدهد(35).
پانتليد ز (1997) در پژوهشي به مطالعه اضطراب در بازيكنان تنيس پرداخت به اين نتيجه رسيد كه سطح كورتيزول بزاقي در طول جلسه تمرين تغيير نكرد اما در طول مسابقه افزايش متوسط و نيز مشابهي در دو دوره اول بين زمان استراحت و بعد از مسابقه در كورتيزول بزاقي شد(54).
پاولو و جونز (2002) در پژوهشي كه به مطالعه كاهش تدريجي دوره آرام سازي عضلات بر غلظت كورتيزول بزاقي پرداختند به اين نتيجه رسيدند كه غلظت كورتيزول بزاقي گروه تجربي نسبت به گروه كنترل به طور معني داري كمتر بود. نتيجهاين مطالعه در مورد برنامه آرام سازي براي بهبود عملكردايمني به ما كمك ميكند(53).
2-3-2 . تأثیر برد و باخت بر غلظت تستوسترون و کورتيزول
برد و باخت از عواملي هستند که بر غلظت هورمونها و رفتار اثر گذار است ؛مطالعات نشان داده اند که بين برندگان و بازندگان تفاوتهاي هورموني و رفتاري وجود دارد. شواهد گردآوري شده در چند دهه گذشته نشان داده است که رقابتهاي ورزشي موجب تغييرات هورموني در انسان ميشود.اين تغييرات که در بعضي از گونههاي پستانداران ديده شده است، بستگي به موفقيت يا شکست دارد(57).
مطالعات که مي زور و بوت در سال 1998 تحت عنوان تستوسترون و تسلط در مردان انجام دادند، نشان داده است که در ورزشهاي رقابتي موفقيت و پيروزي باعث افزايش هورمون تستوسترون، در حاليکه شکست و عدم موفقيت موجب کاهشاين هورمون در بدن ميشود. ورزشکاران پيروز سطح تستوسترون بالا و کورتيزول پائين همراه با خلق و خوي مثبت و ورزشکاران مغلوب و شکست خورده از سطح تستوسترون پائين و کورتيزول بالا همراه با خلق و خوي منفي برخوردار بوده اند (47).
شكل 3-2 نظريه mazor در رابطه با تغييرات هورمونهاي تستوسترون و کورتيزول و رفتار در مردان
مي زر و لامب 1980 در مطالعات اوليه خود تفاوت تغييرات هورمون تستوسترون را در رقابتهاي ورزشي به نتايج بدست آمده از رقابت ارتباط ميدهد.اين دو محقق پژوهشي را بروي 2 تنيس باز حرفهاي که برنده شدن يکي از آنها در مسابقه کاملا ً مشهود بود بعمل آوردند. نتايج تحقيق آنها با نمونه گيري بزاقياين دو تنيس باز، دو ساعت پس ازپايان مسابقهاين موضوع را تائيد کرد(46).
هاريس و همکاران (1989) به مطالعه رابطه استروئيدهاي بزاقي و پارامترهاي روانشناختي در دوندگان مرد ماراتن پرداختند. سه روز قبل از مسابقه ماراتن و در روز مسابقه از آزمودنيها نمونه گيري تستوسترون و کورتيزول بزاقي انجام شد. اضطراب، افسردگي، رفتار تهاجمي نيز به موازات تستوسترون و کورتيزول مورد اندازهگيري قرار گرفت. نتايج تحقيق نشان داد که در روز مسابقه اضطراب و رفتار تهاجمي بطور معناداري بيشتر از روزهاي قبل بود. اما افسردگي تغييري نسبت به روزهاي قبل نداشت. سطوح کورتيزول در روز مسابقه با رفتار تهاجمي همبستگي منفي داشت. تغييرات کورتيزول در روزهاي قبل از مسابقه با تغييرات اضطراب همبستگي داشت (28).
پاسلرگ و لک (1998) تغييرات تستوسترون، کورتيزول و نسبت تستوسترون به کورتيزول بزاقي را متعاقب مسابقه کشتي و دوره بازيافت پس از آن مورد بررسي قرار دادند.اين مطالعه بر روي 15 کشتي گير ملي و بين المللي فرانسه انجام شد. نمونههاي بزاقي سه هفته قبل از مسابقه در زمان استراحت، روز مسابقه و هشت روز پس از مسابقه جمع آوري شد. نتايج پژوهش نشان داد که سطوح کورتيزول طي دوره رقابت به طور واضحي در مقايسه با سطوح به دست آمده در زمان استراحت بالاتر بود. غلظت کورتيزول در پايان دو روز مسابقه کشتي تا اولين روز دوره باز يافت در سطحي بالاتر از روز استراحت بود. در حاليکه غلظت تستوسترون طي دو روز رقابت تفاوت معنيداري نيافت. هم چنين تفاوت معنيداري بين سطوح هورموني برندگان و بازندگان مشاهده نشد(56).
پاسلرگ و همکاران ( 1995) در تحقيقي تاثير رقابت رسمي و غير رسمي را بر غلظت تستوسترون و کورتيزول بزاقي مورد بررسي قرار دادند. آزمودنيهاياين تحقيق را 7 وزنه بردار ملي و 6 وزنه بردار بين المللي تشکيل دادند. نمونههاي بزاقي در زمان وزن کشي، بعد از سه مرحله در حرکت يک ضرب و دو ضرب جمع آوري شد.
نتايج تحقيق نشان داد که بين سطوح تستوسترون بزاقي در زمان مسابقه رسمي و غير رسمي تفاوت معنيداري مشاهده نشد، اما سطوح کورتيزول بزاقي، بدنبال مسابقه رسمي افزايش معنيداري يافت ولي در روز مسابقه غير رسمي تغيير معنيداري نيافت. سطوح کورتيزول با سطح عمل کرد وزنه برداري در زمان مسابقه رسمي همبستگي داشت (55)0
فيلر و همکاران (1999) به بررسي رابطه تغييرات کورتيزول، اپي اندروستين دايون، و دي هيدرو اپي اندروستين دايون با ويژگيهاي شخصيتي زنان نخبه قبل و بعد از مسابقه هندبال و واليبال پرداختند.
نتايج تحقيق نشان داد که در هندباليستها، قبل و بعد از مسابقه غلظت کورتيزول بالا و غلظت اپي اندروستين دايون و دي هيدرواپي اندروستين پائين بود. غلظت کورتيزول در هر دو گروه بطور معنيداري افزايش يافت ولي تغيير معنيداري در اندروژنها ديده نشد. الگوي رفتاري هندباليستها از نوع A و اضطراب صفتي آنها بيشتر بود، در حالي که الگوي رفتاري واليباليستها از نوع B و اضطراب آنان کمتر بود. ميزان تهييج و رفتار برتري جويانه و پرخاشگري در هندباليستها بيشتر از واليباليستها بود. ويژگيهاي شخصيتي آزمودنيها و سطوح اضطراب با برد و باخت رابطه داشت. نتايجاين مطالعه پيشنهاد کرد که تغييرات هورمونهاي آدرنوکورتيکال طي مسابقه هندبال و واليبال تحت تاثير سيستمهاي متفاوت انرژي غالب که در دو مسابقه وجود دارد قرار ميگيرد (28). قرار گرفتن در شرايط گوناگون رقابتي موجب تغيير در پاسخ هورموني ميشود کهاين پاسخ وابسته به نتيجه، پيروزي يا شکست ميباشد(7).
گونزالس و بونو (1999) در پژوهشي به مطالعه ارتباط تستوسترون، کورتيزول و خلق و خوي بين ورزشکاران در رقابتهاي ورزشي پرداختند. دراين تحقيق تستوسترون و کورتيزول بزاقي و پاسخ خلقي به يک مسابقه رسمي و واقعي بين دو تيم بسکتبال حرفهاي مورد بررسي قرار گرفت. اطلاعات در خصوص مشارکت و سهم هر يک از بازيکنان جهت بدست آوردن نتيجه، ارزيابي عملکرد و نمونههاي بزاقي جهت اندازهگيري تستوسترون و کورتيزول جمع آوري شد. نتايج پژوهش نشان داد که تفاوت معنيداري بين پاسخ کورتيزول، تستوسترون و نتيجه مسابقه ( برد و باخت ) وجود نداشت. ويژگيهاي منفي خلقي بطور معنی داری در بازيکنان افزايش يافت. پاسخ تستوسترون ارتباط معنيداري با تغييرات خلقي نداشت، اما همبستگي منفي بين تستوسترون و اسناد خارجي در برندگان و همبستگي مثبتي بين تستوسترون و اسناد خارجي در بازندگان بود (23)
سالوادور و همکاران (2003) پاسخ تستوسترون، کورتيزول و شاخصهاي روانشناختي را به رقابت جودو در مردان جودوکار جوان مورد بررسي قرار دادند. دراين تحقيق غلظت تستوسترون و کورتيزول بزاقي، اضطراب رقابتي و پيش بيني بازيکنان از نتيجه مسابقه مورد اندازهگيري قرار گرفت. نتايج تحقيق نشان داد که سطوح کورتيزول و اضطراب قبل و روز مسابقه بيشتر از زمان مشابه در روز ديگر بود. پاسخ تستوسترون و کورتيزول و ميزان انگيختگي در آزمودنيهايي که نتيجه بهتري کسب کرده بودند بيشتر بود. همچنين مشخص شد که پاسخ عصبي ـ هورموني به رقابت با ارزيابي شناختي همراه است (59).
آبتس و سه گورا ( 1995) در پژوهشي به مقايسه پاسخ کورتيزول بزاقي به فعاليت بر روي نوار گردان و مسابقه شنا پرداختند. به همين منظور 18 شناگر نخبه مرد و زن بعنوان آزمودني انتخاب شدند. غلظت کورتيزول بزاقي قبل و بعد از مسابقه بطور معنيداري بيشتر از زماني بود که افراد بر روي نوار گردان دويدند. همچنين کورتيزول بزاقي درزنان بيشتر از مردان بود. نتايجاين تحقيق نشان داد که استرس ناشي از مسابقه موجب افزايش غلظت کورتيزول بزاقي ميشود، اندازهگيري کورتيزول بزاقي نشانگر حساس و مناسب براي شناسائي استرس ناشي از مسابقه ميباشد (10).پارهاي از مطالعات نشان داده که حتي در رقابتهاي غير بدني نيز تفاوت هورموني بين برندگان و بازندگان مشاهده ميشود (7).
در همين راستا مک کول و همکاران (1992) به بررسي رابطه برد و باخت، خلق و خوي و تغييرات هورمون تستوسترون پس از يک شرط بندي در مسابقه شير يا خط پرداختند. آزمودنيهاياين تحقيق 28 دانشجو بودند. قبل از آزمون وضعيت خلقي آنها توسط آزمون MAACL مورد اندازهگيري قرار گرفت. نمونههاي بزاقي جهت اندازهگيري تستوسترون و کورتيزول، قبل و بعد از آزمون اندازهگيري شد. سپس آزمودنيها در يک شرايط کاملا ً کنترل شده تصادفي قرار گرفتند. دراين شرايط هريک از آزمودنيها بايستي حدس مي زد که در 60 مرتبه پرتاب سکه چند مرتبه شير و چند مرتبه خط ميايد. اگر بيش از 30 مرتبه طرف شير سکه ميآمد، 5 دلار به فرد تعلق مي گرفت واگر کمتر از 30 مرتبه بود جايزهاي به فرد تعلق نمي گرفت. نتايج تحقيق نشان داد که برندگان در مقايسه با بازندگان تغييرات خلقي مثبت داشته و سطوح تستوسترون در برندگان بعد از پايان آزمون بيشتر از بازندگان بود. تفاوت معنيداري بين سطوح کورتيزول برندگان و بازندگان مشاهده نشد که نشان دهنده اين مسئله است که الگوي پاسخ هورموني – رفتاري در برندگان و بازندگان مختص به هورمون تستوسترون ميباشد. نتايجاين پژوهش نشان داد که برد و باخت مي تواند سطوح هورمون تستوسترون را در مردان تغيير داده و خلق و خوي نيز به طبع آن به طور غير مستقيم تغيير کند(45).
مي زر و بوت ( 1992) در تحقيقي به بررسي تستوسترون بزاقي در مسابقات شطرنج پرداختند و دريافتند که با توجه به نوع و سطح مسابقه ( شهري، استاني و کشوري ) ميزان ترشح آن متغير است. همچنين نتيجه گرفتند که در بازيکنان برنده نسبت به بازندهها افزايش بيشتري در ترشح تستوسترون وجود دارد. ضمناً ميزان افزايش قبل ازبازي نيز بيشتر است. تجربه برد باعث افزايش در غلظت تستوسترون ميشود واين امر بازيکن برنده را براي نبرد بعدي آماده ميکند. ولي باخت موجب کاهش ترشح تستوسترون ميشود واين کاهش تمايل به شرکت در مسابقه بعدي را کاهش ميدهد. آنها معتقد بودند که رقابت بين شطرنج بازان شبيه به رقابتهاي اجتماعي است، زيرا نيازي به فعاتيتهاي فيزيکي ندارد (47).
هر چند نتيجه رقابت بر غلظت تستوسترون تاثير مي گذارد اما توجيه روانشناختياين تاثير کاملاً معلوم نيست. دراين رابطه دو نظريه مطرح است. نظريه اول تغيير جايگاه به موقعيت و منزلت اجتماعي ميباشد. به نظر ميرسد اين نظريه با اطلاعات بدست آمده از مطالعات انجام شده بر روي حيوانات هماهنگ ميباشد (7).اين نظريه بر مبناي تغيير جايگاه و منزلت اجتماعي سبب تغييرات هورموني در مردان ميشود (48-36). اين نظريه با اطلاعات به دست آمده از مطالعات انجام شده در شرايط رقابتي همخواني دارد، زيرا در اثر بردن مقام و منزلت افزايش يافته و با افزايش غلظت تستوسترون همراه است و برعکس مي زر ( 1985 ) پيشنهاد کرد افرادي که به برتري در تعاملات اجتماعي ميرسند، خواه اين تعامل رقابتي باشد يا غير رقابتي، افزايش هورمون تستوسترون را تجربه مي کنند (48).
دومين نظريه براي توجيه اثر رقابت بر ترشح تستوسترون نظريه خلق و خوي ميباشد.اين نظريه عنوان ميکند که بدون شک و بطور قطع برد و باخت موجب تغييرات خلقي ميشود، ممکن است شعف و خوشحالي همراه با برد و يا افسردگي ناشي از باخت و يا هر دو مسئول تغييرات غلظت تستوسترون باشند (46-22-13).
اين نظريه چالشي در برابر نظريه تغيير جايگاه و منزلت متعاقب برد و باخت به وجود مي آورد. زيرا در برخي از شرايط در اثر رقابت تغييرات خلقيايجاد ميشود ولي تغييري در جايگاه و منزلت يا احساس شايستگي و مهارت در فردايجاد نمي گردد. در رقابتهائي که نقش شانس کم است و ميزان توانائي و تلاش فرد عامل مهمتري براي موفقيت ميباشد، موقعيت مناسبي براي تفسير نظريه خلق و خوي ميباشد. پيروزي که در اثر شانس باشد موجب شناسائي و تشخيص برتري فردي بر فرد ديگر نميباشد، همانند پيروزي که افراد در اثر شانس و اقبال به دست مي آورند (7).
مي زر و لمب ( 1980) جهت توجيه برخي از جنبههاي نظريه خلق و خوي مطالعهاي را بر روي چهارده مرد طي يک بخت آزمائي اجرا کردند. دراين بخت آزمائي نيمي از آزمودنيها صد دلار برنده شدند و نيمي ديگر برنده نشدند. مبناي برد و باخت دراين مطالعه فقط شانس بود نه تلاش فرد. هر چند در برندگان بطور گروهي پس ازاين برد افزايشي در غلظت تستوسترون ديده نشد ولي در دو نفر از برندگان که باخوشرویی بامسایل برخورد می کردند افزايش معنيداری در غلظت تستوسترون مشاهده شد (46).
در شرايطي که مسابقه براي افراد از اهميت برخوردار نباشد، يا اگر قبل از مسابقه احساس کنند با توجه به سطح مهارت حريف از پيش برنده و يا بازنده هستند، افزايش غلظت تستوسترون قبل و بعد از رقابت به احتمال زيادايجاد نميشود (59-47-46). و يااينکه افراد معتقد باشند که نتيجه رقابت تحت تاثير شانس و يا تصميم داور قرار دارد(23).
برنهارد و همکاران ( 1998 ) در مطالعهاي تغييرات هورموني را متعاقب شرکت غير مستقيـــم در
مسابقه گزارش نمودند. دراين مطالعه در دو شرايط جداگانه آزمودنيها به تماشاي مسابقه بسکتبال و جام جهاني فوتبال از تلويزيون پرداختند. نمونههاي بزاقي جهت اندازهگيري تستوسترون قبل و بعد از مسابقه جمع آوري شد. در هر دو شرايط ميانگين غلظت تستوسترون در طرفداراني که تيمشان برنده شده بود افزايش يافت در حاليکه در طرفداران تيم بازنده ميانگين غلظت تستوسترون کاهش يافت (12).
کوگلر و همکاران (1996) در مطالعهاي به اثر استرس رقابتي بر کورتيزول وايمونوگلوبولين A بزاقي در مربيان فوتبال پرداختند. دراين پژوهش که بر روي هفده مربي فوتبال در ليگ حرفهاي آلمان انجام شد، نمونههاي بزاقي درپنج مرحله، يکساعت قبل از مسابقه، در آغاز مسابقه، بين دو نيمه، پايان مسابقه و يکساعت پس از پايان مسابقه جمع آوري شد. همچنين به منظور کنترل عوامل مداخله گر هشت مربي بعنوان گروه کنترل دراين مطالعه شرکت نمودند. هيجان و تنش بيشتري در مربيان فوتبال در مقايسه با مربياني که تيمشان مسابقه نداشت مشاهده شد.اين هيجان و تنش با شروع مسابقه افزايش و يک ساعت پس از پايان مسابقه کاهش يافت. در زمانهاي مختلف نمونه گيري جريان بزاق در مربيان و در گروه کنترل تغيير معناداري نيافت.
غلظتهايايمونوگلوبولين A در مربيان فوتبال از شروع مسابقه به سطوح طبيعي بازگشت اما در گروه کنترل تغييري نيافت. تغيير غلظتايونوگلوبولين A در مربيان فوتبال طي مسابقه با افزايش معناداري در سطوح کورتيزول بزاقي همراه بود. اوج غلظت کورتيزول بين دو نيمه مشاهده شد که 100% افزايش يافت و يک ساعت پس از پايان مسابقه به شرايط طبيعي بازگشت. همبستگي معنيداري بين کورتيزول وايمونوگلوبولين A مشاهده نشد. هر چند نتايج بدست آمده متناقض نتايج قبلي است اما نشان ميدهد که تاثير سرکوبگري کورتيزول بزاقي برايمونوگلوبولين A دراز مدت ميباشد و در کوتاه مدت بي تاثير است (38).
در رابطه با توجيه روانشناختي تاثير رقابت بر غلظت تستوسترون ديدگاه جديدي نيز مطرح شده است. اخيرا ً محققان در مطالعات خود برروي حيوانات به نتايج جالب توجهي در رابطه با احساس مالکيت و دفاع از قلمرو خود دست يافتهاند. واضح است که حيوانات در مقابل تهاجم به حريم خود به سختي از قلمرو خود دفاع مي کنند. در مسابقات خانگي نيز چنين احساسي در انسان بوجود ميايد. مطالعات انجام شده برروي حيوانات نشان داده است که استروئيدها بويژه تستوسترون عامل کليدي در رابطه بااين گونه رفتارها ميباشد. سطوح بالاياين هورمون که توام با ميل تهاجمي ، قاطع بودن و تسلط بويژه در مردان که ترشحاين هورمون نسبت به زنان بسيار بالاتر است نشان ميدهد. مربيان و بازيکنان بخوبي آگاهند که تيمهاي فوتبال معمولا ً عملکرد بهتري در مسابقه در زمين خود نسبت به مسابقه در زمين حريف دارند. نتايج آماري از ليگهاي مختلف در فصل مسابقات ( 2003- 2002 ) در انگلستان نشان داده است که تيمهاي فوتبال در زمين خود نتايج بهتر و گلهاي زده بيشتري کسب کرده اند (60).
ولف سان و نيو (2004) دراين خصوص تحقيقي انجام دادند. دراين تحقيق سطوح غلظت تستوسترون در مرحله نهائي از ده بازيکن حرفهاي فوتبال قبل از آغاز مسابقه در خانه خود و در زمين حريف در مقابل يک تيم مشخص اندازهگيري شد. نمونه گيري بزاقي يک ساعت قبل از شروع مسابقه در هر دو بازي از بازيکنان انجام گرديد. نتايج پژوهش نشان داد که سطح تستوسترون قبل از بازي در خانه و زمين خود بالاتر از قبل از بازي در زمين حريف بود.اين پژوهشگران به تيم ملي فوتبال کره جنوبي که موفق نشده بود حتي يک مسابقه را در جام جهاني پيروز از زمين خارج شود، در مسابقات جام جهاني 2002 توانست از 7 ديدار 4 مسابقه را بسود خود تمام کند. دراين تحقيق بازيکنان قبل و بعد از مسابقه پرسش نامه مربوط به حالات خلقي را تکميل کردند. تسلط، حالت تهاجمي، اعتماد بنفس، اشتياق و ميل به پيروزي در آنان ارتباطي با سطح تستوسترون و تغيير محل بازي نداشت.آنها عنوان کردند، ممکن است بازيکنان بدون داشتن آگاهي از نقش تستوسترون برانگيخته شده باشند. شايد هم موقعيت اجتماعي و تغيير جايگاه و منزلت اجتماعي سبب تغييرات هورموني در آنان شده است (60).
الومي و همكاران (2003) تغييرات تستوسترون، كورتيزول و نسبت تستوسترون به كورتيزول بزاقي را در روز مسابقه راگبي و يك هفته دوره ريكاوري پس از مسابقه را در 20 بازيكن در سطح جهاني مورد مطالعه قرار دادند. در جريان رقابت سطوح كورتيزول به سرعت افزايش يافت (در حدود 2.5 برابر در مقايسه با سطوح استراحتي) و پس از 4 ساعت مجددا به سطوح اوليه باز گشت. بر عكس در همين زمان سطوح تستوسترون اندكي كاهش يافت. در زمان ريكاوري پس از مسابقه سطوح كورتيزول از مقادير استراحتي ( سطوح قبل از رقابت ) كمتر بود ولي سطوح تستوسترون بيشتر از سطوح قبل از رقابت بود كهاين امر موجب افزايش نسبت تستوسترون به كورتيزول تا روز پنجم بعد از مسابقه شد. افزايش نسبت تستوسترون به كورتيزول در مرحله ريكاوري پس از رقابت احتمالا به دليل نياز به برقراري هموستاز است زيرا فشار رواني و جسماني همراه با مسابقه راگبي موجب برهم خوردن هموستاز داخلي بدن ميشود و به همين دليل تغييرات هورموني تا چند روز پس از مسابقه ديده ميشود(17).
گراهام و همكاران (1986) در مطالعات خود نشان دادند كه تمرين باعث كاهش غلظت IgA بزاقي و مخاط بيني ميشود. كه به عنوان يك مكانيزم آشكار در افزايش ابتلاي ورزشكاران به عفونت مجاري تنفسي فوقاني ميتوان از آن نام برد. همچنين فشارهاي فيزيولوژيكي كه موجب كاهش غلظت IgA ميشود با افزايش عفونت مجاري تنفسي فوقاني در ورزشكاران ارتباط دارد(20).
منابع
اشترانی، بهزاد (1374). مقایسه آثار یک جلسه تمرین شدید در محیطهای معمولی و گرم بر غلظتهای ایمونوگلوبولین A و کورتیزول بزاقی در دوندگان استقامت مرد. فصلنامه المپیک، سال سیزدهم-شماره 1(پیاپی 29).
آقاعلینژاد؛ حمید (1377). اثر ورزش بر روی دستگاه ایمنی بدن. فصلنامه المپیک، سال ششم-شمارههای 1 و2(پیاپی 11).
توماس رایلی؛ مارک ویلیامز (1384). علم و فوتبال. مترجمان دکتر عباسعلی گائینی، فتح الله مسیبی، محمد فرامرزی. تهران،کمیته ملی المپیک جمهوری اسلامی.
رواسی،علی اصغر(1374). بررسی تأثیر تمرینات هوازی و بیهوازی بر روی سطوح هورمونهای تستوسترون و رشد، قدرت و ساختار بدن در افراد سالمند (پایاننامه دکتری). دانشگاه تهران، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی.
گایتون، آرتور، جان هال (1378). فیزیولوژی پزشکی. جلد3،ترجمه دکتر فرخ شادان، انتشارات چهر.
مارتین،راینر(1372).روانشناسی ورزشی.ترجمه فرهاد هژیر،انتشارات جهاد دانشگاهی،چاپ اول.
واعظ موسوی،سید کاظم، محمد علی آذربایجانی،مجید باغدارنیا(1365).تأثیر یک دوره مسابقات تیراندازی بر غلظت تستوسترون، کورتیزول بزاقی و خلقوخو در تیراندازان نخبه، گزارش طرح تحقیقی. دانشگاه امام حسین (ع).گروه تربیت بدنی.
ویلیام،دی،مک آردل، فرانک ای کچ، ویکتوریا ل کچ (1379). ج: فیزیولوژی ورزشی، انرژی و تغذیه، ترجمه دکتر اصغر خالدان، تهران،سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، سمت.
Albasi, M Bongard,S Buchanan, T W pincomb,GA lincinio,J Lovallo,W R (1997).Cardiovascular and neuroendocrine adjustment to public speaking and meintal arithmetic stressors.Psychological.34:266-275
Aubets,J.,and Seggura,J.(1995).Salivary cortisol as a maker of competition related Stress. Science et Sports.1Q.149-154
Berk,LS-Tan,SA Fri,WF Napir,BJ Lee,JW Hubbard,RW Lewis,JE Eby,WC.(1989).Neurolendocrin and stress hormone changes during mirthful langhter American J Med Sci.298.390.396
Bernhardt, P C.Dabbs, J M.fielden, J A Lutter,C D.(1998).Testosterone changes during vicarious experiences of winning and losing among fans at sporting events.Physiol Behav.1:59-62
Booth,A.,Shelley,G.,Mazur,A.,Tharp,G.,Kittok,R.(1989).Testosterone, and winnig and losing in human competition.Horm. Behav.23, 556-571
Brantly, P J Dietz, LS Mcknight,G T Jones,G N and Tulley,R (1998).Convergence between the daily stress inventory and endocrine measures of stress.J Consulting Clin Psychology.
Coming, D C.Wall,S R. Galbraith,MA.Beleastro,A N (1987).Reproductive Hormone responses to resistance exercise. Medicine and Science in sports and exercise, 19(3):234-238.
Cumming, D. C;Quigly,M. E;Yens,S. S. C;(1983).Acute Suppression of Circulating Testosterone Levels by Cortisol in Men. J. Clin.Endocrinol.Metab, 57:.611-673.
Elloumi M , Maso F , Michaux O , Robert A , Lac G. (2003) Behavior of saliva cortisol [C]. testosterone [T] and the T/C ratio during a rugby match and during the post –competition recovery days Eur J Appl. Physiol. 1-2 : 23-28.
Filaire,E.,Le Scanff,C., duche, P., Lac,G.(1999).The relationship between salivary adrenocortical hormones changes and personality in elite female athletes during handball and volleyball competition. Res Quar Exer sport.3,297-302.
Filaire.E, Sagnol. M, Ferrand.C.Moso.F,Lac. G (2000).Psycho physiological Stress in Judo athletes during competition, J , Sports Med Phys Fitness 41:263-268.
Graham N.M.H, Douglas R.M , & Rayan P. (1986). stress and acute respiratory infection. American jornal of Epidemiology 124:389-401
Galbo, H. Golinick, PD (1984).Hormonal changes during and after exercise. Medicine and Sport Science, 17:97-110
Gladue,B. A.,Boechler,M.,and McCaul,K. D.(1989).Hormonal response to competiton in human males.Aggress.Behav.15,409-422.
Gonzalez-Bono,E.,Salvador,A., Serrano M. A.,Ricarte, J. (1999).Testosterone,cortisol and mood in a sports team competition.Horm Behav.35, 55-62
Graham, NM Bartholomeusz,RC Taboonpong, N La Brooy, JT. (1988).Dose anxiety reduce secretion rate of secretory IgA in saliva Med J Aust 3:131-133
Green Span.F S:Baxter.j.D, (1991) Basic and clinical Endocrinology. Fourth Edition.Appleton and Lange.Pub
Guyton, A.C; Hall, J.E. (1996).Text book of Medical Physiology. The eds W.B.Saunders Company.
Hakkinen, K. Pakarinen,A. Alen,m. Komi,P (1985).Serum hormone during prolonged training of neuromuscular performance.Eur. J.Appl.physiology, 53:287-293.
Haris, B., Cook, N.J., walker,R F., Read, G.F., Riad-Fahmy, D. (1989). Salivary steroid and psychometric parameters in male marathon runner’s.Br J Sports. Med 2, 83-93
Haekney, AC (1989). Endurance training and testosterone levels Sprots Medicine, 8(2): 117-127
Holsboer, FBarden, N.(1996).Antidepressanand hypothalamic-pituitary adrenocortical regulation.Endocrin Rev
Howlett. T.A, (1987).Hormonal responses to exercise and training, a short Review. Clin En Crinol,26:pp,723-742
Hubert,W DeJong,Meyer,R.(1990).Psycho physiological response patterns to positive and negative film stimuli.Biol Psychol.31:73-93
Hubert,WdeJong,Meyer,R(1991).Autonomic.neuroendocrin and subjective response to emotion inducing film stimuli.Int J Psychophysiol.11:130-140
Hucklebridge,FClow,A.,Evans,P.,(1998). The relationship between salivary secretory immunoglobulin A and cortisol :Neuroendocrine response to awakening the diurnal cycle.Int J Psychophysiol.1:69-76
Jemmott. J. B , Borysenko. M , Chapman. R , Borysenko. J.Z , McClelland D.C , Meyer. D , Benson. H. (1983). Academic stress , Power motivation and decrease in secretion rate of salivary immunoglobulin A. the Lancet 1400-1402
Kemper, T.(1190).Social structure and testosterone. Rutgers Univ. Press,New
Kugler, J (1991).Emotional status and immunoglobin A in saliva: Review of the literature.Psychother Psychsom Med Psychol 6:232-242
Kugler, J Reintjes, F Tewes, V Schedlwski, M (1996).Competition stress in soccer coaches increase salivary immunoglobin A and salivary cortisol concentrations Sports Med Phys Fitness.36:117-120
Lac G, Berthon P.(2000) changes in cortisol and testosterone levels and T/C ratio during an endurance competition and recovery Sports Med Phys Fitness Jun;40(2): 39-44
Levison.W.E: Jawetz,E.(1992).medical microbiology and immunology, Appleton and Lange
Litwack, G SchT J (1992). Biochemistry of hormones II:Sterorid Hormones.In:Devlin, T M ;Text book of biochemistry :with clinical correlations.3rd ed.Newyork:Wiley-Liss
Lovallo, W R Pincomb, G A Brackett, D J Wilson, M F (1990).Heart rate reactivity as a predictor of neuroendocrine responses to aversive and appetitive challenges.Psychosom. Med: 17-26
Mackinnon.L.T and Hooper.s (1994) secretory immune system responses to exercise of varying intensity and during overtraining. Int J.Sports Med 15:179-183
Machinnon, L.T :(1997).Effects of overtraining on immune functions. in Keerider.R.B Fry.A.C :O, Toole.M,L.Eds.overtraining in sports.Human Kinetics Books. 219-241
MaCaul,K. D.Glaude,B. A., and Joppa,M. (1992).Winning, losing, mood and testosterone.Horm. Behav.26, 486-504
Mazur, A., and Lamb,T. A., (1980). Testosterone stauts and mood in human male.Horm. behave, 14,236-246
Mazur,A.,Booth, A., Dabbs, J..(1992). Testosterone and chess competition.Social Psychology quarterly.1, 70-77
Mazur, A. (1985). A biosocial model of status in face-to-face primate groups.Soc.Forces.64, 377-402
Mc Carthy,D.A,&Dale.M,M.(1988).the leucocytes of exercise: A review and model. Sports Medicine, 6,333-363
Mestechy.J:Mcghess,J.R:immunoglobulin A(IgA).Molecular and Cellular Interactions Involved in IgA Biosynthesis and immune response.Advanses in immunology.40:153-245
Miletic,I,D:Schiffman,SS:Mitetic,V,D:Sttely Miller,E,A:(1996).salivary IgA secretion rate in young and elderly persons physiology and Behavior. 60(1)243-248
Murry,R.K. Granner, D. K; Mayes,P.A.Rodwell,V.W;(1993). Harpers-53 Biochemistry. 23 Rdedi. Appleton and Lange. Bub
Pawlow LA , Jones G E (2002 ). The impact of abbreviated progressive muscle relaxation on salivary cortisol. Boil psycho 60(1): 1-16 (Abstract)
Pantelidis.D,Chamoux.A,Fargeas.MA, Robert.A, Lac.G (1997). Is a 11 years old tennis players indifferent to competition stress Arch pediater 4(3):237-242 (Abstract)
Passelergue,P.,Robert,Lac,G.(1995). Salivary cortisol &testosterone variations during an official and a stimulated weight-Lifting competition.Int J Sports Med.5,298-303
Passelergue, P., Lac, G (1999).saliva cortisol, testosterone andT/C ratio variations during a wrestling competition and during the post competitive recovery period.Int.J.Sports.Med.20:109-113
P,F.Brain(1990). Stress in agonistic contexts in rodents.in:R.Dantzer and R.Zayanm,editors,stress in domestic animals.Dordrecht, Kluwer,pp. 73-85
Peter.C, Gazez M D. (2004).cotinious cardiographic monitoring of football coaches during games, American heart journal.vol, 78.issue 4: pp, 509-512
Salvador A, Simon, V.,Suay, F.,Lorense,L. (1987) Testosterone and cortisol responses to competitive fighting in human males: A pilot study. Aggressive.Behav.13, 9-13
Sandy Wolfson and Nick Neave. Preparing for home and away matches. (2004).Insight, the FA Coaches Association Journal, issue 2, volume 7, spring 2004
Salvador.A, Suay.F,Gonzalez-Bono E,Serrano MA(2003). Anticipatory cortisol, testosterone and psychological responses to judo competition in young men.psychoneuroendocrinology. 3:364-75
Tietz, N. Ed. (1990). Clinical Guide to Laboratory Tests. 2 end Ed.philadelphia,W.B. Saunders. Co
Tony,W Buchanan, T W Alabasi, M William, R Lovallo, WR(1998).cortisol fluctuates with increases and decreases in negative affect.psychoneuroendocrinology.24:227241
Ulf Lundberg (2004) stress hormones in health and illness: the role of work and gender, Dep of psychology, Stockholm university
Valdimarsdottir, H B Stone,AA (1997)Psychsocial factors an secretary immunoglobulin A Crit Rev.Oral Biol Med 4:461-474
William RH. (1994). Text Book of Endocrinology. Ed Philadelphia. W.b. Saunders.pub
Zeier, H Brauchli, P Joller, Jemelka, H I (1996).Effects of work demands on immunoglobulin A and cortisol in air traffic controllers. Biol Psychol.3:413-423