مبانی نظری و پیشینه تحقیق نقش و اهمیت هنر (docx) 36 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 36 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
نقش و اهمیت هنر
ادبیات و هنر از پدیده هایی هستند که همواره نقشی موثر در زندگی انسان داشته و از دیرباز مورد نظر فلاسفه، اندیشمندان و مربیان بوده است، چنانکه مکاتب گوناگون فکری، سیاسی و اعتقادی به هنر به منزله وسیله کارآمد جهت توسعه مفاهیم و معارف در جامعه و پرورش انسان به گونه ای متناسب با هدف های خود به کار گرفته اند. البته در بیان عوامل و علل اصلی پیدایش هنر، تفاوت نظر وجود دارد، چنانکه گروهی خاستگاه هنر را همان نیازهای اجتماعی و بر اساس تکامل اجزا تولید در روابط اجتماعی دانسته و عده ای بر غریزی بودن آن و ارتباطش با تمایلات و احساسات درونی انسان تاکید می ورزند. به هر حال این واقعیت که هنر به عنوان یکی از قدیمی ترین پدیده های انسانی و اجتماعی که در دوران مختلف و فرهنگ ها و جوامع گوناگون وجود داشته و در مراسم مذهبی و اجتماعی نقش بارزی را عهده دار بوده است، غالبا از اتفاق نظر کامل صاحب نظران برخوردار می باشد (احسانی،1382).
در زمان فیلسوفان یونانی راجع به هنر و کار هنری، بحث های متعددی شده است.افلاطون معتقد بود که شاعر به عنوان هنرمند، موجودی مقدس است و هرگز امکان ندارد شعری بسراید مگر اینکه به وی الهام شود. همین اندیسه را در آرای سنت آگوستین، حکیم الهی دوران وسطای غرب، نیز می توان ملاحظه کرد.او معتقد بود که خلاقیت هنری، الهام خدایی است. بعدها اسپینوازا آفرینش های هنری را نیز از نیروهای ماوراءالطبیعه جدا دانست و در اوایل قرن 19 افرادی نظیر شلینگ، شوپنهاور و هربارت ، آفرینش های هنری را در باب ضمیر ناخودآگاهی آدمی تبین کردند. ارسطو در کتاب شعر خود این عقیده را مطرح کرده بود که هنر می تواند موجب صافی روان، تزکیه نفس و تصفیه باطن گردد (منطقی ،1375).
امروزه هنردرمانی در گستره وسیعی در سطح بیمارستان های روانی، کلینیک های توانبخشی، اقامتگاه سالمندان و مدارس به کار گرفته می شود.دکتر جابر عناصری در کتاب " مردم شناسی و روان شناسی هنری " در قسمتی از تجربیات خود، در اثرات هنر درمانی در مراکز توانبخشی می نویسد : در کودکان معلولی که از ابراز عقاید خود به طور وضوح عاجزند، حرکات نمایشی را وسیله ای برای ابراز عقاید و احساسات خود و بیان مشکلات و علایقشان قرار می دهند. از طریق بازی نمایشی به سادگی می توان با این کودکان ارتباط برقرار کرد.بازی های نمایشی باعث رابطه حسنه با این کودکان می شود و این کودکان ضمن مقایسه رفتار و گفتار خود با اعضای دیگر به خودشناسی بهتری نایل می آیند و در میان گروه احساس مسئولیت می کنند و معیارهای گروه را حتی الامکان رعایت می کنند (منطقی ، 1375).
تعریف نمایش :نمایش مفهمومی است که یک هستی مطلق و یگانه ندارد و تعریف های متعددی برای آن ذکر شده است (جنینگز، 1987). هنر،فعالیت و اشتیاق یا غریزه انسانی که در نمایش تجلی می یابد، چنان در ژرفای تار و پود انسان و پی گرفت های وی تنیده شده اند که تعیین یک حد و مرز قاطع بین فعالیت های عام تر و نمایش تقریبا ناممکن است (تعاونی، 1382). بسیاری از مردم ، نمایش و تئاتر را با هم مرتبط می دانند اما در حقیقت این دو مفهموم متفاوتند. نمایش یک نجربه شخصی است (کلمه از واژه یونانی Draoمی آید به معنای I Do یا I struggle). تئاتر در ارتباط با تجربه با دیگران شکل می گیرد (واژه ای که از کلمه یونانی Theatronمی آید به معنای مکانی برای نمایش دادن (دیدن) (کاسون،2006). نمایش را می توان کنشی تقلیدی دانست،کنشی برای تقلید و بازنمایی رفتار بشر. عاملی که نمایش را نمایش می سازد، دقیقا بیرون و فراسوی واژه ها قرار دارد و عبارت از کنش یا عملکردی است که به اندیشه مفهوم مورد نظر پدید آورنده اثر، تحقق کامل می بخشد. هنر نمایش عینی ترین و ملموس ترین شکل باز آفرینی موقعیت ها و روابط انسانی است زیرا نمایش بر خلاف قالب های روایتی که بازگویی رویدادهای گذشته و خاتمه یافته گرایش دارند،در ابدیت زمان حال جاری است؛ در اکنون و اینجا نه در آن وقت ها و آن جاها (وینیکات، 1974). بالعکس، تئاتر اجرای آگاهانه یک متن یا یک موضوع از پیش تعیین شده است که هدف های متعددی را دنبال می کند؛تئاتر آموزش می دهد،ارشاد میکند،سرگرم میکندو نیز در دراه کشف جهان و الهام بخشیدن به تماشاگران گام بر میدارد. بنابراین تئاتر وسیله ای می شود که انسان توسط آن جان خود را تعریف می کند، یا از طریق آن از واقعیت های تلخ می گریزد (براکت،1977). در نگاهی کلی می توان نمایش و تئاتر را قالبی برای اندیشه، روندی برای شناخت و شیوه ای برای برگرداندن مفاهیم انتزاعی به شرایط ملموس انسانی دانست. به عبارت دیگر، تئاتر، انبوه تماشاگر را از صورت مجموعه ای مرکب از انسان های منفرد خارج و تبدیل به ناهشیار جمعی می کند. نمایش و تئاتر به عنوان یک وسیله بیانی و ارتباطی - گذشته از داستان گوییی و یا بازنمایی رویدادها به باز آفرینی حالت های عاطفی انسان و شرکت دادن تماشاگران در عواطف گوناگون می پردازند. و به وسیله تبدیل می شوند که دامنه تجربیات انسانی را گسترش می دهند و بسط و توسعه ظرفیت آنان برای درک عواطف غنی تر ،ظریف تر و رفیع تر را در پی دارند (تعاونی،1382).
خاستگاه نمایش: تاريخ گذشته تا امروز را، بار دیگر از سر آغاز می کنیم. انسان در حالی دیده می شود که برگ درختان و پوست درندگان را پوشیده و دردل غارها جان پناه ساخته است. چشمگیرترین نمود میان آنها ،وحشت جانکاهی است که از کنش های طبیعت دارند. در فصول گوناگون ، زمین و آسمان چهره دگرگون می کنند. انسان به شگفتی آن می نگرد و رازی ناشناس او را به خود سرگرم می کند. باری شکار می رود و در پناهگاه خود شکار می کند. ولی انسان در برابر تمامی این نا آگاهی سر تسلیم فرود نمی آورد، پس به اندیشه می پردازد؛ باری هر کنش طبیعی نیرویی ورای توانایی خود می جوید و آن نیرو را به باور می کند و در جست و جوی راهی بر می آید تا او را به عنوان نیرو پیوند دهد. بدین ترتیب، نیایش،آیین و اسطوره پدیدار می شود که خود سر چشمه هنر نمایش است (شادروان، 1377). رایج ترین نظریه خاستگاه تئاتر بر آن است که تئاتر از دل اسطوره و آیین به در آمده، و متحول شده است.پیش از دوران نوشتاری و در بیان جوامع ابتدایی، آیین ها شکلی از معرفت و وسیله ای برای ضبط وقایع، مقدسات،آداب و تاریخ اقوام بودند. هم نمایش آیینی تماشاگران را در خود اجرا کننده نیز بودند، در فعالیتی خلاق و جمعی به وحدت می رساند، حقیقت فردی شرکت کنندگان را با حقیقت جهانی و کیهانی آنان معادل می کرد و نیروی معنوی و روحانی قبیله یا جماعت راآازاد می ساخت. آیین در دوران شفاهی، کاربردی همه جانبه داشت و مهم ترین وسیله ارتباط جمعی محسوب می شد و کما بیش همان وظایفی را بر عهده می گرفت که امروزه برای تئاتر مقصور است. بنابراین آیین ها توانستند عناصری را فراهم آورند که پیدایی و تحولات آینده تئاتر بدان ها وابسته بود؛ عناصری مانند محل اجرا، اجرا کنندگان ،حرکت نمایشی و تماشاگران. محتوای آیین صورت نوشتاری نداشت، بلکه بر اثر تکرار و تداوم به شکل مناسکی بسیار دقیق در فرهنگ شفاهی قبایل پذیرفته و پالوده می شد. از هنگامی که برای اجرای آیین ها متنی تهیه شد. آنچه امروز تئاتر می نامیم زاده شد. از آن پس، تئاتر همچون فعالیتی مستقل و خلاق قاعده بندی شد و به صورت های متنوع ،پا به پاب تمدن های مختلف بشری به حیات خود ادامه داد (براکت،1977). می توان به مراسم آیینی رویدادی تئاتر یا نمایش و به به عنوان مراسم آیینی نگریست.نمایش در زمان در زمان حال ازلی و ابدی جریان دارد. مراسم آیینی نیز به وسیله شرکت دادن حضار در وقایع و مفاهیمی که ابدی و بنابریان تا بی نهایت قابل تکرارند، بعد زمان از را میان بر می دارد .هدف مراسم آیینی و نمایش - هر دو- عبارت است از دست یافتن به مرحله آگاهی بالاتر، دریافت بصیرتی چشمگیر در مورد ماهیت هستی، بازسازی توان انسان برای رودر رو شدن با جهان ،تزکیه و پالایش، ارتباط، روشنگری و اشراق (تعاونی،1382). آیین ها و تئاتر از عوامل اساسی مشابهی استفاده می کنند.موسیقی، رقص، گفتار، نقاب، لباس، اجرا کنندگان ،تماشاگرو صحنه. می توان گفت تاریخ تئاتر عبارت از تغییراتی است که عقاید انسان در طول زمان درباره خود و جهان پیدا کرده است. گاهی تئاتر و آیین در هم ادغام شده اند، اما در جوامع پیشرفته هر یک کارکرد معین خود را دارند. اگرچه باید گفت که مرز این دو، همیشه به دقت روشن نیست (براکت، 1977).
سنت های نمایشی تاتر عروسکی،به حدود 4هزار سال قبل برمی گردد و حتی شواهدی وجود دارد که نشان می دهد در سرزمین هایی نمایش عروسکی، قبل ار تاتر با بازیگرهای انسانی وجود داشته است. در شرق نفوذ شدید این هنر را بر تاتر انسانی، رقص های سنتی و گونه های مختلف درام (نمایش، قصه نویسی ....) می توان مشاهده کرد. در واقع در این سرزمین ها، از دیرباز نمایش عروسکی به عنوان یک هنر اجرایی پراهمیت، مورد توجه قرار گرفته است. در غرب هنرمندانی مانند مولیر، ژان کوکتو، کلی،شاو، موتزارت، گوته و گریگ همگی توجه بسیاری به نمایش عروسکی نشان داده اند. با وجود این،نمایش عروسکی به سبب واژه "عروسک"، بیشتر یک فعالیت پیش پاافتاده برای کودکان کم سن و سال را تداعی می کند و البته جهان تاتر عروسکی، خود به شدت مسئول پدید آمدن این تصویر است. در قرن نوزدهم این هنر به عنوان یک سرگرمی برای کودکان در نظر گرفته شد و از آن پس، هر روز پافشاری بر این نکته افزون و افزون تر گردید. حتی در جاهایی بعد "کاردستی" (تهیه عروسک های دست ساز)، بیش از جنبه اجرایی و هنر نمایشی تاتر عروسکی، جلوه داشته است. توسعه و رشد نمایش عروسکی در 35 سال گذشته و از کشور انگلستان، با این ترتیب آغاز شد که معلم ها به دنبال راه هایی می گشتند تا کودکان را به یادگیری،از طریق تجربه و اشکال جایگزین خلاقه ترغیب کنند (اسماعیلی و بهاری، 1385).
بسیاری از انسان شناسان معتقدند که انسان اولیه، اولین صورت خیالین را به شکل بت ها ساخت. او می خواست مخلوقات قدرتمندی داشته باشد (که خدایان نامیده می شدند) و با آن ها ارتباط برقرار کند. با داشتن چنین خدایانی او می توانست خود را با آن ها تسلیم کند یا آن ها را تحت تاثیر خود قرار دهد.نیاز به چنین قدرت های فراطبیعی موجب گسترش تعداد زیادی مراسم و آیین گردید. و در نهایت این ساخته ها به موجوداتی مقصل بندی شده و دست ساز یعنی عروسک ها تبدیل شدند،عروسک هایی که از جهان صورت های خیالین باقی مانده اند.مراسم باروری، پرستش نیاکان و مراسم سوگواری در سراسر جهان به وسیله ساخته ها و عروسک ها اجرا می شده اند. باستان شناسان هنگام حفاری قبرهای قدیمی، تعداد زیادی تمثال های مراسم سوگواری یافته اند که بعضی از آن ها عروسک بوده اند (مسعودی ،1386).
نمایش به عنوان درمان: تئاتر فعالیتی جدا از واقعیت های روزمره زندگی است، اما با این حال،کارکردی حیاتی در باز آفرینی واقعیت ها دارد.تئاتر تنها مکانی است که در آن ارتباط بخش هشیار و ناهشیار ذهن برقرار می شود و فرایندهای عاطفی بشر شکل می گیرد و مقدمات فرایندهای شناختی را فراهم می سازد (جونز،1996). نمایش به انسان اعتماد به نفس میدهد، تخیلات را به شکلی قابل قبول آزاد می سازدو به طور کلی اعمال جسمانی و ذهنی را هماهنگ می کند (لیند کوسیت،1977).از دیدگاه اورینوف (1927)، تئاتر عزیز دگرگون شدن و مواجهه تصاویری از بیرون با تصاویری است که از درون خلق می شوند. الاس، تئاتر معاصر را به عنوان تداوم درمان های شمنی (منظور فرهنگهایی است که جادو ، جادوگری در آنها مورد اعتبار بوده است. مراد از شمن،جادوگر قبیله است)، قبیله ای و آیینی گذشته های دور معرفی میکند (جونز،1996). استیگر و کاکینگر (1960) عقیده داشتند:"نمایش وسیله ای است برای رها ساختن بیماران از کسالت و خستگی و ایجاد آرامش و آسودگی" ( کیتز،2000).و آنتی توچی مارک (2000).به کرات در آثار خود به توازی تئاتر و درمان اشاره کرده اند (پندزیک،2006) .در این میان دیدگاه آرتو به تئاتر را می توان مشابه دیدگاه نمایش درمانگران معاصر دانست . وی معتقد بود تئاتر وسیله ای است برای شناخت کاملتر انسان و همزمان دستاویز رهایی وی.آرتو تئاتر را همانند طاعون میداند،زیرا انسان را وامیداردکه خود را آن طور که هست بنگرد،پس نقاب ها را از چهره بر می گیرد و دروغ، پستی، حقارت، و ریاکاری را برملا می سازد،سکون و سکوت خفقان را که تمام حواس نفوذ می کند،به حرکت و جنبش وا می دارد و مردمان را از قدرت پنهان و نیروی خفته خود آگاه می کند ( ستاری ،1378). یکی از کلید های قدرت تغییر دهنده، تئاتر ،فرصت ابراز و در همان زمان توانایی تجسم تفاوت های بسیار یا هویت های متضاد است. این گونه درگرگونی و تغییر به چهار چوب آیینی که طبیعت سرخود شانه ای دارد؛ منتقل میشود (لندی،2005). مهم ترین ویژگی هایی که هنر تئاتر را واجد ویژگی های درمانی می کند؛ عبارتند از:
هنر تئاتر به برون ریزی خلاقیت و حالت ارتجالی می انجامد.
تئاتر فضایی است که در آن تصاویر درونی ، تجسم پیدا می کنند و به شکل عینی ، نفوذ می یابند.
در تئاتر همه چیز ممکن است و همین امکانات به شخصیت محوری اجازه می دهند تا چیزهایی را تجربه کند که در زندگی واقعی هرگز تجربه نکرده است و واقعیت های جدیدی را بیافریند.
تئاتر ورای زبان ،حرکت می کند.
تئاتر،تماشاگر را به ارتباط، همدلی و همان سازی وامی دارد.
تئاتر باعث درگیری شخصیت محوری با موقعیت و درک فضا و نمادهای می شود و بدین ترتیب ،به تحریک نیمکره راست مغز می انجامد و تحریک این نیمکره ، افزایش آگاهی و حافظه عاطفی را در پی دارد (جونز،1996).
به هر حال نباید فراموش کرد که نمایش یک ابزار درمانگری نیست،بلکه در وهله نخست و بیشتر یک تجربه انسانی منحصر به فرد است. توانایی دگرگونی و تغییر، توانایی به تصویر در آوردن دیگران ، توانایی تغییر سطوح هشیاری و حالت های عاطفی از ویژگی های کلی همه انواع تئاتر و نمایش هستند (اسچنر، 1985).
ارسطو، فیلسوف یونانی، نخستین کسی بود که به صورت علمی اثرات بازی و نمایش را در روان تماشاگر و تاثیر آن را در بهداشت روانی انسان بازشناخت.در اوایل قرن بیستم ژاکوب لوی مورنو پزشک اتریشی در وین از روش جدید روان درمانی گفت و گو کرد و آن را "پسیکودرام " نامید که عبارت از روشی است که برای درمان برخی بیماری های روانی که در آن بیمار یا فرد مستعد بیماری از طریق ایفا نقش با آن چه که او را آزار می دهد ارتباط پیدا می کند.از نمایش می توانیم برای انجام یافتن و تحقق اهداف تربیتی و آموزشی کودکان عقب مانده ذهنی استفاده کنیم. این کودکان در طول رشد خود با " بازی " پیوند ناگسستنی داشته و این امر سبب افزایش تجربیات و یادگیری مطالب سودمندی برای آن ها می شود.اهداف تعلیم و تربیت را به منظور اصلاح رفتار این کودکان در قالب نمایش پیاده می کنند و با تمرین های بسیار و با کمک به سایر مربیان آن ها را برای مسئولیت پذیری، ایفای نقش،سازگاری اجتماعی و عاطفی و تعدیل رفتار آماده می کنند. از طریق بازی نمایشی به سادگی می توان با کودک كم توان فکری و جسمی ارتباط برقرار کرد.آن ها می توانند از طریق بدیهه گویی های نمایشی درون خود و اوضاع دنیای خارج را به زبان ساده توصیف کنند (کشاورزی،1384).
متخصصین بر این عقیده اند که نقش درمانی هنر نمایش عروسکی در روح و روان افراد بیمار و مداوای آشفتگی های روانی بسیار قابل توجه است. از طریق نمایش عروسکی می توان افراد "سایکوپات" را از رفتار جنون آمیز بر حذر داشت و تعادل،سازگاری و رفتار مطلوب را به آن ها عرضه داشت.سایکوپات ها عدم تعادل و اختلال در شخصیت دارند که به صورت رفتارهای ضد اجتماعی،غیر اخلاقی یا حتی جنایی ظاهر می شود. فرد سایکوپات قادر به سازگاری و برقراری ارتباط صحیح با دیگران نیست. تا پیش از قرن بیستم استفاده درمانی از عروسک های نمایشی به طور ناآگاهانه وجود داشت، ولی در قرن بیستم بود که بانویی دور اندیش به نام مادلینا رمبرت اهل سوئد، آگاهانه استفاده از عروسک دستکشی را برای مداوای روحی افراد به کار بست. در همین زمان دکتر گوستاو ولتمن در بخش روانی بیمارستان نیویورک از نمایش عروسکی برای معالجه کودکان عصبی بهره می گرفت.او معتقد بود کودکان تضادها و کشمکش های درونی خویش را به وسیله بازی با این عروسک ها بروز می دهند. استفاده از نمایش عروسکی در گفتار درمانی هم ارزش فراوانی دارد.بیشتر درمانگران روانی از این روش استفاده کرده و به نتایج مثبتی رسیده اند. افرادی که گفتار نامنظمشان به خاطر ناراحتی روانی است معمولا خشونت، حسادت و احساس های مانند آن را از طریق عروسک و بازی با آن بروز می دهند و به این ترتیب از ناراحتی خود کاسته و کار درمان را آسانتر می سازند.خجالت و کم رویی یکی از مشکلات روانی افراد بوده و همیشه با درماندگی همراه است.اضطراب غیر عادی از حضور در جمع،روان بسیاری از افراد را به عذاب می آورد و فرد کمرو خود را در انطباق با جامعه و افراد آن دچار مشکل می بیند. هنر سبب می شود این افراد در اثر تمرین به کلام و بیان خود مسلط شوند و از انزوا دوری جویند. همچنین در حل مسائل روانی، ساختن عروسک به عنوان کاردرمانی بر بازی با عروسک ترجیح دارد. ممکن است خشونت کودک، از طریق خراب کردن چیزی از بین برود و شاید ساختن و پاره کردن عروسک این مجال را برای کودکان به همراه بیاورد.برای کودکی که همواره تحت نظارت سخت والدین بوده و همسشه از ترس خراب کردن یا شکستن جرات بازی و حرکت نداشته است، لذت و آرامش روانی به همراه می آورد.از طریق ساختن عروسک نیز می توان ترس کودک را برطرف کرد یا آن را به حداقل رساند (کشاورزی، 1384).
نمایش عروسکی برای کودک، فرصت هایی فراهم می آورد که دامنه گسترده های از مفاهیم، معلومات، مهارت ها و موقعیت ها را برای اولین بار تجربه و درک کند.و فرصت مواجهه به مفاهیمی را فراهم می سازد که قبلا تجربه شده اند. همچنین فرصت های مناسبی برای تمرین و تکرار تجربه های گذشته (فرایند شبیه سازی)فراهم می آورد و به عنوان مشوقی برای تحکیم و تقویت یادگیری و آموزش عمل می کند. این هنر نقش بسیار سودمندی در گردآوری کودکان با علایق،توانایی ها و استعدادهای گوناگون ایفا می کند که کمتر فعالیت آموزشی قادر به انجام آن است. از دیگر کاربردهای آن عروسکی رشد مهارت های زبانی است. جذابیت فعالیت های عروسکی و اجزای نمایش،موضوع و انگیزه قابل توجهی برای صحبت کردن کودکان فراهم می کند، ادامه توسعه مهارت های زبانی با کمک نمایش عروسکی از این هم پیش تر می رود.از لحظه ای که کودک شروع به ساختن عروسک خود می کند، فرصت های رشد زبان پدیدار می شوند. همچنین تاکید بر جنبه های شفاهی زبان،در آموزش با نمایش عروسکی بیشتر بوده است.این جنبه حداقل درک و به کار گرفته شده است. فعالیت عروسکی برای بالا بردن مهارت خواندن نیز فایده هایی دارد. نیاز و میل به خواندن که در اثر انگیزه ی فعالیت عروسکی در کودک به وجود می آید، توجه او را از دلشوره یادگرفتن خواندن، به چیزهای دیگر معطوف می کند و عمل پراضطراب خواندن را برای او به یک فعالیت خوشایند بدل می سازد (بهاری و اسماعیلی،1385 ).در جامعه امروز ایران،هنر نمایش، جایگاه خود را به عنوان هنری کارآمد در آفرینش فضایی تازه برای زندگی و تغییر نگرش ها به تدریج به اثبات می رساند.یکی از کارکردهای جدید تئاتر د رجامعه ایران اجرای تئاتربرای کودکان بیمار و سرطانی، به عنوان وسیله ای جدید جهت تاثیر گذاری روحی و عاطفی بر کودکان بیمار و تسهیل فرایند درمان است.گروه نمایش از وسایل موجود در بیمارستان، همچون سرنگ، چسب، کیسه نایلون، چوب پنبه، خلال دندان،ب اند، و حتی شیشه های خالی شربت و دارو برای شخصیت پردازی در نمایش های خود استفاده می کنند و با جان بخشی به این وسایل،از آن ها نوعی شخصیت نمایشی و عروسکی پدید می آورند (یثربی،1385).
در خصوص نمایش عروسکی در ایران هم در کتاب "بنیاد نمایش در ایران " آمده است:
از مطالعه آثار کلاسیک ایران می توان دریافت که خیمه شب بازی در 900 سال پیش یعنی در دوران سلاجقه در ایران متداول بوده و بازی با عروسک یا خیمه شب بازی مانند شطرنج از ایران به ترکیه و سپس از آنجا به اغلب کشورهای جهان رفته است (جنتی عطایی،1356).
رنه سایمون در کتاب دنیای گسترده نمایش عروسکی می گوید: "چنین تصور می شود که نمایش سایه ای نخست توسط مغولان از چین به ایران و از آنجا توسط دراویش کولی به ترکیه برده شده است" (غریب پور، 1384).
در مقاله ای تحت عنوان خیمه شب بازی،ریشه و پیدایش آن چنین آمده است: "تصور می رود که این فن از هند به ایران آمده باشد زیرا اگر به مذهب باستانی ایرانیان توجه نماییم متوجه می شویم که در دین زرتشت مردم برخلاف سایر ملل آسیایی (هندوستان و چین) بت پرست نبوده اند و حال آنکه در چین و هند مردم بت می پرستیدند، هر خانواده برای خود بت کوچکی (عروسک) داشت و به همین جهت می شود علاقه آن ها را به عروسک و نمایش های عروسکی،بقایای اعتقادات مذهبی بت پرستان چینی و هندی دانست (قزانلو، 1356).
نمایش عروسکی و انواع آن
نمایش از اولین ابزارهای بشر برای برقراری ارتباط با همنوعانش به شمار می آید. مفهوم عام نمایش تغییرات لحن کلام و حرکات است و بدن و حالت های چهره و زندگی عادی را نیز شامل می شود.انسان موجودی اجتماعی است و لازمه زندگی اجتماعی این است که هر کس در جامعه نقشی به عهده بگیرد و موفق ترین انسان ها کسانی هستند که در ایفای نقش خود بهترین باشند.شکسپیر در این مورد می گوید " سرتاسر جهان نمایش است و تمام زنان و مردان بازیگران آن هستند.هر کدام لحظه های ورود و خروج دارند و به موقع نقش هایی ایفا می کنند (پازارگادی ،1375).
عروسک های سایه ای : عروسک هایی هستند تخت و مسطح که از کاغذ ضخیم یا مقوا درست شده ، روی یک میله نصب شده اند.برای نمایش ،این عروسک ها را بین یک پرده ی نیمه شفاف و یک منبع نوری قرار می دهند. سایه آن روی پرده می افتد و سپس مشغول بازی می شوند (شيخي ، 1381).
انواع عروسک های سایه ای :
ساده ترین عروسک سایه ای هر شکلی از انسان یا حیوان است که به چوب یا میله متصل می شود.
عروسک هایی با مفصل بندی : عروسک هایی هستند که دو میله هدایت کننده دارند یکی برای سر و یکی برای بدن.
عروسک های سایه ای با میله ها و نخ ها : این عروسک های سایه ای با نوارهای پلاستسکی یا نوارهای نایلونی شفاف ساخته می شوند (مسعودی ،1386).
عروسک های دستکشی : عروسک هایی هستند که متناسب با دست عروسک گردان بوده تا وی قادر باشد با انگشت آن ها را به بازی وادارد و از یک سر و لباس به اندازه دور دست بازیگر ساخته می شوند. این نوع عروسک با سه انگشت به حرکت در می آید (شیخی ، 1381).
انواع عروسک های دستکشی :
دستکشی ساده
دستی و میله ای
عروسک های میله ای : عروسک هایی که به یک دسته یا میله متصل شده اند و به وسیله حرکت دادن میله به اطراف، بالا، پایین، جلو و عقب به حرکت در می آیند.
انواع عروسک های میله ای :
عروسک هایی که به قسمت بالای میله متصل شده است و بازیگر برای حرکت دادن عرض ، آن را از پایین کنترل می کند.
عروسک هایی که از پهلو یا کنار کنترل می شوند. این عروسک ها به میله ای متصل شده اند و میله فوق با زاویه قائمه به میله ی دیگری که در دستان بازیگر است وصل می شود و بازیگر می تواند از فواصل مختلف حتی خیلی دور عروسک ها را به حرکت در آورد.
مانند نوع اول هستند با این تفاوت که این نوع عروسک به چوبی متصل شده که می تواند از بالا کنترل شود (شیخی ، 1381).
عروسک های انگشتی : عروسک هایی که انگشت درون گردن عروسک می رود و با حرکت دادن انگشت، عروسک جان می گیرد.سر این عروسک ها معمولا از کاغذ یا مقوا ساخته می شود به این صورت که ابتدا باید از مقوا دایره ای به اندازه دور انگشت بریده شود.
انواع عروسک های انگشتی :
عروسک های کوچکی که بر انگشت سبابه و یا دیگر انگشتان دست نمایشگر (افقی یا عمودی) سوار می شوند. نمایشگر می تواند تنها یک عروسک را بر انگشت سبابه خود حرکت دهد و یا می تواند گروهی از عروسک ها را یکجا به حرکت در آورد.
عروسک های کوچکی که انگشت سبابه و انگشت میانی دست نمایشگر به جای پاهای آن قرار می گیرد و بعد انگشت دست نمایشگر همچون زانوهای عروسک به بازی گرفته می شود (مسعودی ،1386).
عروسک های خیمه شب بازی و اسبا ب بازی های پارچه ای
کودکان از بازی با عروسک ها لذت می برند، چون خیلی راحت می شود با آن ها بازی کرد و آنها نیاز به آمادگی و آشنایی چندانی برای بازی با این عروسک ها ندارند. برای مشاوره تازه کار، خیلی مهم است که فرق نمایشنامه ای که در آن این نوع عروسک ها هستند را با بازی خیالی تشخیص دهد. یا اینکه کودک نقش بازی می کند و جدا با یکی از شخصیت ها یا چند تا از آنها یکی می شود. برعکس، او به هنگام بازی با عروسک ها از قصه و حوادث مهیج استفاده می کند و عقایدش را به عروسک ها فرا می افکند.کودک عروسک ها را جدای از خویش می بیند و می تواند عقاید، رفتار و ویژگی های شخصیتی به آنها نسبت می دهد که باورشان دارد، ولی خودش صاحب آنها نیست. تفاوت هایی هم بین کاربرد عروسک ها و داستان وجود دارد، قصه فرصتی به کودک می دهد که خیالبافی هایش را بیان کند و موقعیت های متضاد را بررسی کند. آنها کودکان را قادر می سازند که به مسائل و احساسات مهم بپردازند، حتی زمانی که برای او سخت باشد به طور مستقیم از آنها حرف بزند. عروسک های خیمه شب بازی و پارچه ای هم بسیار مفیدند و ابعاد بیشتری به قصه گویی می افزایند. کودک از طریق عروسک ها و اسباب بازی های پارچه ای مستقیما در خلق و ایجاد دیالوگ داستان و تغییر و تبدیل عروسک ها برای نمایش داستان درگیر شود و در واقع در گیر داستان می شود. این طوری او راحت تر بین احساسات خودش و شخصیت های داستان ارتباط برقرار می کند. حوادث هیجان انگیزی که طی نمایشنامه با عروسک ها به وقوع می پیوندد برای کودک راه غیر مستقیمی را می نمایاند تا با آن کودکان دریابند که چگونه مسائل شخصی مشکل سازشان را بپذیرند. دیدگاه غیر مستقیم، نمایشنامه هایی از این دست ، کودک را از درد باطنی نمایش حفظ می کند و در واقع همه مشکلات به عروسک ها منتقل می شود. به این طریق، کودک اعتماد به نفس پیدا می کند تا در مورد مسائلش حرف بزند، جرات پیدا می کند با مشکلاتش مواجه شود. این نوع نمایشنامه ها به کودک اجازه می دهند که اعتقادات، رفتارها و ویژگی های شخصیتی اش را به عروسک فرا افکند، مثلا وقتی کودک دیالوگی در نمایشنامه تولید می کند می تواند شخصیت و رفتار مذموم یا دوستی که از او جدا شده را، از نو بازسازی کند متعاقبا عروسک ها خیمه شب بازی و اسباب بازی های نرم، مفراضی برای بیان خیالبافی های مربوط به روابط انسان ها با یکدیگر و روابط کودکان فراد ، ایجاد کند. طی نمایش ،مشاوره می تواند برای کمک به کودک در بیان، فهم و کاروری مسائل شخصی اش، در نمایشنامه دخالت کند و تغییراتی به وجود آورد. بعضی از عروسک های خیمه شب بازی و عروسک های اسباب بازی پارچه ای ، ویژگی های سمبلیک (نمادین) ذاتی دارند. مثلا گرگها خطرناکند، میمیون ها سرگرم کننده و آزار دهنده و پلیس ها مفید یا قانون گذارند و خرس ها نرم و دوست داشتنی اند و کودکان دوست دارند بزرگشان کنند (محمد اسماعیل، 1383).
تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
یاکاسل در سال 2007 در بیمارستان یادبود کودکان در شهر شیکاگو تاثیر درمان عروسکی مختصر را بر پاسخ های عاطفی کودکان دارای مشکلات قلبی بررسی کرد. در این پژوهش 40 کودک بین سنین 3 تا 11 سال که در بیمارستان کودکان برای عمل میل زدن قلبی پذیرفته شده بودند باری مطالعه تاثیر درمان بر پاسخ های عاطفی بیماران بستری جهت این شیوه تشخیصی، نام نویسی شدند.20 نفر از آن ها به صورت تصادفی به گروه آزمایش اختصاص یافتند که قبل و بعد از عمل درمان عروسکی (نمایش عروسکی) دریافت کردند.20 نفر هم در گروه کنترل قرار گرفتند که هیچ درمانی دریافت نمی کردند.گروه آزمایش در طول کمتر آشفته شدند. همچنین گروه آزمایش میل و رغبت بیشتری را جهت برگست به بیماستان برای درمان بعدی، به والدینشان اظهار می نمودند.
آلیسا کلارک (2006)مقاله ای با عنوان عروسک ها به یادگیری کودکان کمک می کنند نوشته است.وی معتقد است " هنگامی که عروسک در دست کودک است می توانید مطمئن باشید که او در حال یادگیری است و مطمئن نیستید که کودک صحبت می کند یا عروسک ".در حین بازی ضعف زبانی از میان می رود و بچه ها می توانند بدون هیچ مشکلی صحبت کنند. در چنین مواقعی است که مغز می تواند عروسک را وادارد کارهایی بکند که نمایانگر توانایی مغز است.
سوزان پاردینگتون (2006) مقاله ای با عنوان اینکه عروسک ها کمک می کنند کودکان از عهده مشکلات برآیند ارایه داده است.
مطالعات نشان می دهد مشکلات عاطفی، اجتماعی و پرخاشگری در اوایل کودکی می تواند باعث توسعه رفتارهای ضداجتماعی مثل بدرفتاری ، سوء استفاده کردن در مدرسه و خشونت در نوجوانی شود.به منظور کمک به کودکان پیش دبستانی برای حل مشکلاتشان در یک پیش دبستانی در پورتلند از عروسک استفاده شد. این عروسک ها دینا و مولی بودند.دینا یک دایناسور است و مولی کودکی است در اندازه یک عروسک.مولی خجالتی، حساس و دارای صدای آرامی است. دینا هوشیار و عاقل است و به عنوان یک کارشناس مهربان فعالیت می کند.وی دریافت کودکان از طریق عروسک ها ، بیان احساسات، دید دیگران، حل مشکلات، دوست یابی و انجام کارهای بهتر را در مدرسه یاد می گیرند و مهارت هایشان را با آموزش آن ها تمرین می کنند.
والاس و می شینا در سال 2004 پژوهشی تحت عنوان رابطه بین استفاده از عروسک های خیمه شب بازی در کلاس و توجه و درگیری دانس آموزان در دانشگاه بروکلین انجام دادند. گروه نمونه این پژوهش از بین 6 مدرسه ابتدایی از بین دو پایه اول انتخاب شدند.16 نفر به عنوان گروه کنترل و 16 نفر هم به طور تصادفی به گروه آزمایش اختصاص یافتند.کودکان بعد از سه هفته درمان مورد ارزیابی قرار گرفتند و نتایج به دست آمده با آزمون تی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و نتایج نشان داد که دو گروه بعد از پس آزمون تفاوت معناداری داشتند و توجه و درگیری گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون تغییر کرد.
نتایج پژوهش نشان داد که عروسک ها قدرت زیادی برای بالا بردن علاقه دانش آموزان و در نتیجه بالا بردن توجه و درگیری آنان در فعالیت های کلاسی دارند. همچنین عروسک ها ابزار ارتباطی بسیار خوبی براي توجه به دانش آموزانی است که مشکلات فردی دارند و نیازهای تمامی گروه ها.
پلیکاند و همكاران، در سال 2004 پژوهشی تحت عنوان برنامه آموزشی درمانی برای کودکان دیابتی :شیوه های خلاق، خلق مجدد و استفاده از عروسک ها،انجام دادند.این پژوهش ارزیابی برنامه آموزشی درمانی را که 140 کودک دیابتی 10 تا 12 سال در آن شرکت داشتند، ارائه می دهد. نتایج این مطالعه نشان داد که عروسک ها به عنوان ابزاری برای توانا ساختن کودکان به بیان خودشان در جنبه های مختلف مشکلات مرتبط با دیابت در زندگی روزانه،مورد استفاده قرار گرفتند. همچنین نتایج نشان داد که ابزارها و شیوه های بازسازی می توانند به صورت موثری در برنامه های آموزشی درمانی بیماران به منظور توانا ساختن کودکان برای ایجاد مهارت های متفاوت مرتبط با درمان، به کار رود.از آنجا که مهارت های اجتماعی روانی بیان هیجانات و مشکلات مدنظر هستند، از عروسک ها وسیله موثری برای تسهیل ایجاد چنین مهارتی است. به علاوه دریافتند که عروسک ها،کارکرد انتقالی و فرافکنی دارند که به کودکان اجازه می دهد تا تصمیم گیری کنند و به صورت خودجوش برخورد نمایند و بنابراین کنترل خود را بر موقعیت ها و شرایطی که قبلا احساس ضعف می کردند، مجددا به دست آوردند.
جین مادن ولچ (2004)آموزش مهارت های اجتماعی با استفاده از نمایش عروسکی را بر روی کودکی که دچار اوتیسم بود انجام داد. وی به سرعت توانست بیاموزد این مهارت ها را به صورت عملی به کارببرد و به ندرت همسالان خود را رد کند. مادلن شش عروسک تهیه کرده بود و کودک تشویق می شد با دست باآن ها کار کند و احساس خود را بیان کند. تمرکز نمایش های عروسکی بر بهانه گیری و چگونگی مهار ناامیدی و دوست شدن بود.
بورلینگام و استارلینگ در سال 2003 نیز تاثیر بازی درمانی مراجع محور را بر خود پنداره و کفایت اجتماعی کودکانی که مورد تجاوز جنسی قرار گرفته بودند،مورد مطالعه قرار دادند.هدف این مطالعه مشخص کردن تاثیرات بازی درمانی مراجع محور فردی بر خلق، خودپنداره و کفایت اجتماعی کودکان مورد تجاوز جنسی بود.برنامه بازی درمانی مراجع محور به صورت هفتگی با 26 کودک 3 تا 9 ساله در 10 جلسه به کار گرفته شد.والدین 26 کودک،فرم ارزیابی را قبل و بعد از درمان پر کردند و 24 مورد فرم ارزیابی دو ماهه را کامل کردند و تمامی یافته ها شایستگی های بازی درمانی را حمایت می کنند.
گری فردمن (2002)پژوهشی برای ارزیابی عروسک های نمایشی در آموزش بهداشت انجام داد.وی برنامه ای برای عروسک های نمایشی برای آموزش بهداشت در استرالیا آغاز کرد.برنامه وی شامل پیامدهای بهداشتی مثل مسایل جنسی، انتقال بیماری های عفونی، ایدز و دیگر مسایل بهداشتی بود.برنامه طراحی شده مهارت های لازم برای مربیان و کودکان فراهم می کرد و این برنامه توسط عروسک ها و در کارگاه های آموزشی انجام شد و همراه با موزیک بود. نتایج ثابت کرد عروسک های نمایشی در آموزش بهداشت موثر بوده است.
سارا گرونا (1991) پژوهشی با عنوان ارتقا تعاملات اجتماعی با استفاده از عروسک ها و نمایش عروسکی انجام داد.در این پژوهش آموزش مهارت های اجتماعی از قبیل سلام کردن ، پاسخ دادن ، گفت و شنود و شروع مکالمه برای یک کودک پیش دبستانی با ضعف بینایی از نمایش عروسکی استفاده شد.آموزش ها نشان داد کودک مورد نظر با استفاده از عروسک ها ، اهداف مورد نظر را فراگرفته است.
پژوهشهاي ديگردر ارتباط با اختلال هاي فراگير تحولي و عقب ماندگي هاي ذهني به اختصار بدين شرح مي باشند:
پژوهش ها نشان داده اند كه برنامه هاي نمايش درمانگري، مي توانند به كاهش پرخاشگري در نوجوانان و جوانان عقب مانده ذهني پرخاشگر منجر شوند(رايس و همكاران،1999).
ويت، )1993) ، بلوت (1995) ، اسچن (1996) ،كوهن (1985) ، فنون نمايش درمانگري را در افزايش سازش يافتگي اجتماعي و آموزش هاي خاص _ مانند آموزش مهارت هاي اجتماعي _ به افراد مبتلا به ناتواني ذهني بسيار موثر دانسته اند.
ادوهرتي (1989) پژوهش هايي را در باره تاثير بازي و نمايش درمانگري در كودكان مبتلا به نشانگان داون ، انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه نمايش درمانگري مي تواند تصوير مثبتي از خود در اين كودكان ايجاد و آن ها را آماده ورود به جامعه كند.
هي ترون (1998)،سلسله مطالعاتي در مورد اثر بخشي نمايش در مانگري در كاهش نشانه هاي كودكان مبتلا به اختلال فراگير تحولي انجام داده است.
جنينگز و ليند كويستبين سال هاي 1974 تا 1979 به اثر بخشي نمايش در افزايش تعامل هاي اجتماعي،كاهش پرخاشگري و بهبود سطح حرمت خود ، در كودكان مبتلا به اختلال هاي فراگير تحولي اشاره داشته اند و وارگر(1984 )، همين نتايج را در كار با كودكان مبتلا به در خود ماندگي به دست آورده است.
کارپنتر و سانبرگ (1973) شیوه های نمایش درمانی را برای نوجوانان دارای اختلالات رفتاری به کار برده اند و به پیشرفت هایی در زمینه رفتار و طرز برخورد این نوجوانان در رویارویی با خانه، مدرسه و اجتماع آن ها دست یافتند.
بام (1964) از طریق فعالیت های نمایشی ، به ویژه بداهه سازی برای کودکان دارای اختلالات رفتاری توانست الگوهای موثر در جلب مشارکت فعال این کودکان کشف کند. کاتناخ (1992) هم از طریق نمایش درمانی توانست مهارت های اجتماعی را در کودکان رشد دهد.
میلر و همکارانش (1998) تاثیر برنامه های نمایشی را بر روی دانش آموزانی که از لحاظ احساسی عقب مانده بودند مورد بررسی قرار دادند و به پیشرفت های چشمگیری در رفتار کلی و روابط بین فردی رسیدند.
تحقیقات انجام شده در داخل کشور
مللی (1386) پژوهشی تحت عنوان تاثیر آموزش مهارت های اجتماعی با استفاده از داستان در کاهش اختلالات رفتاری دانش آموزان دختر عقب مانده ذهنی آموزش پذیر سنین 19-13 سال شهر تهران انجام داد. پژوهش مورد نظر یک مطالعه شبه تجربی همراه با پیش آزمون و پس آزمون است.90 دانش آموز دختر عقب مانده آموزش پذیر دارای اختلالات رفتاری با نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند، برای آن ها فرم مربی پرسشنامه ارزیابی رفتاری راتر تکمیل شد و به شیوه تصادفی در دو گروه 45 نفری آزمایش و کنترل جایگزین شدند.برای گروه آزمایش هفت جلسه مداخلاتی در قالب داستان های متفاوت به منظور آموزش مهارت های اجتماعی با استفاده از داستان در مولفه های پرخاشگری،بیش فعالی،اضطراب،افسردگی،ناسازگاری اجتماعی،رفتارهای ضد اجتماعی و کمبود توجه انجام شد. در پایان برای هر دو گروه پرسشنامه ارزیابی رفتاری راتر به عنوان پس آزمون تکمیل شد. نتایج آزمون نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی به شیوه طرح داستان به کاهش معنادار مشکلات رفتاری دانش آموزان در تمام مقولات اختلالات رفتاری ذکر شده، منجر گردید.
تویسرکانی ( 1386) پژوهشی تحت عنوان اثر بخشی مهارت های اجتماعی مبتنی بر قصه در کاهش نشانه های اختلال سلوک دختران دبستانی 10 و 11 ساله انجام داد. این مطالعه از نوع تجربی حقیقی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود که متشکل از 22 دختردبستانی 10 و 11 سال بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای در دو مرحله و سپس بر اساس نمره پرسشنامه علایم مرضی کودکان CSL – 4 (فرم والد و معلم) و پرسشنامه ارزیابی رفتاری راتر (فرم معلم و والد) انتخاب شدند.گروه آزمایش در طول یک ماه، 12 جلسه تحت آموزش مهارت های اجتماعی با شیوه قصه گویی و فعالیت های مکمل قرار گرفت. داده های پس آزمون با استفاده از آزمون تحلیلی کواریانس بررسی شد. نتایج نشان داد که بر اساس هر دو فرم و پرسشنامه،آموزش مهارت های اجتماعی مبنی بر قصه موجب کاهش نشانه های اختلال سلوک در آزمودنی ها شده است .
اناركي ( 1386) پژوهشي با عنوان بررسي اثر بخشي نمايش درمانگري در كاهش نشانه هاي اختلال اضطراب اجتماعي در كودكان 10 و 11 ساله انجام داد. پس از انتخاب تصادفی دو مدرسه از مدارس ابتدایی شهر تهران،ابتدا در یکی از مدارس مقیاس اضطراب اجتماعی لایبوتیز برای کودکان و نوجوانان (لایبوتیز،کلاین و ماسیا وارنر،2003) اعتبار یابی شد.سپس در هر دو مدرسه از بین 300 کودک 10 و 11 ساله، 32 نفر از کودکانی که بالاترین نمره ها را در مقیاس اضطراب اجتماعی لایبوتیزبرای کودکان و نوجوانان به دست آمده بودند به عنوان نمونه اصلی پژوهش انتخاب شدند و در دو گروه کنترل و آزمایش به تعداد 16 نفر قرار گرفتند.گروه آزمایش در قالب دو گروه 8 نفره به مدت 6 هفته هر هفته 2 جلسه به مدت 2 ساعت،مداخله نمایش درمانگری را دریافت کرد. در پایان مداخله،تحلیل کواریانس نتایج نشان داد که کودکان گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل در نشانه های کلی اختلال اضطراب اجتماعی، اضطراب کارآمدی، اجتناب کارآمدی و اجتناب اجتماعی کاهش معناداری را گزارش کردند. همچنین بعد از پیگیری سه ماهه، نتایج در دو گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل همچنان پایدار بودند.
درود فر ( 1385) پژوهشی تحت عنوان تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر بهبود پذیری مهارت های اجتماعی دانش آموزان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر پایه چهارم و پنجم دبستان شهر تهران انجام داد.پژوهشگر از کل جامعه 36 نفری دبستان استثنایی شهید صیاد شیرازی تهران، تعداد 30 نفر از آن ها که بر اساس آزمون مهارت های اجتماعی کودکان (تهیه شده توسط احمدی و نورانی) دارای نمره کمتر از حد نصاب 100 بودند به صورت تصادفی به دو گروه 15 نفری (آزمایش و کنترل) تقسیم شدند.گروه آزمایش به مدت 14 جلسه با استفاده از داستان تحت آموزش مهارت های زندگی قرار گرفتند.آزمون مهارت های اجتماعی احمدی ونورانی به صورت پیش آزمون و پس آزمون در مورد هر دو گروه توسط مربی پاسخ داده شد. اطلاعات به روش تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج حاکی از آن شد که آموزش مهارت های زندگی با استفاده از داستان تاثیر معناداری بر میزان بهبود پذیری مهارت های اجتماعی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل داشت.
فخری و همکاران ( 1384) به بررسی اثربخشی نمایش درمانی در افزایش مهارت های حرکتی و حافظه شنیداری کم توانان ذهنی با هوش بهر 70-55 در دامنه سني 15-10 سال پرداختند. جامعه آماري مورد نظر از دانش آموزان كم توانذهني تحت پوشش آموزش و پرورش استثنايي شهر تهران كه در سال تحصيلي 84-83 مشغول به تحصيل بوده، تشكيل يافته است.نمونه پژوهشي كه افراد آن به صورت تصادفي انتخاب شدند شامل دو گروه آزمايش و گواه بود كه در هر گروه 20 نفر قرار داده شد.ابزار پژوهش مورد استفاده در اين تحقيق آزمون مهارتهاي حركتي ـ ادراكي برونينكز ـ اوزرتسكي و آزمون تقويت (توالي) حافظه شنيداری - بياني ميباشد.
نتايج حاصل از اين تحقيق نشان داد كه اجراي برنامه نمايش درماني براي گروه هدف، موجب افزايش مهارتهاي ادراكي و تقويت حافظه شنيداري شده است پرداختند بدین معنی که اجرای برنامه نمایش درمانی برای گروه آزمایش موجب افزایش مهارت های ادراکی و تقویت حافظه شنیداری شد.
فخری در سال (1379) پژوهشی تحت عنوان نمایش درمانی و تاثیر آن بر کودکان و معلولین انجام داد. در پایان پژوهشگراعلام می دارد که پژوهش وی نتایج زیر را در بر داشته است:
افزایش احساس اعتماد به نفس، روحیه اجتماعی و ارزش شخصی
بیان افکار و احساسات و ایجاد شرایط بهتر سازگاری، تعدیل و تخلیه هیجانی
پیشرفت قدرت تکلم و ادراک عملی و حسی و فعالیت حرکتی و تکامل بخشیدن به اعمال بدنی و رشد قابلیت مشاهده و بیان کودک برای مشارکت فعالانه و به خصوص منطبق با زندگی گروهی
کنترل و تعادل حرکات کودکان فلج مغزی با استفاده از حرکات ریتمیک نمایشی
آماده سازی کودکان برای پیوستن به جامعه
کاهش ناتوانی و جبران احساس نقص و افزایش احترام وارزش اجتماعی
تغییر نگرش خانواده و جامعه و باور توانایی های آنان
پذیرش نمایش درمانی به عنوان یک روش درمانی غیر دارویی و یک ضرورت بهداشتی -اجتماعی برای کودکان معلول در کنار دیگر درمان ها از سوی تیم توانبخشی
عماد پور در سال هاي (1378) پژوهشي تحت عنوان تاثير هنر هاي نمايشي بر يادگيري كودكان عقب مانده ذهني آموزش پذير انجام داد و به اين نتيجه رسيد كه نمایش باعث اجتماعی و حضور و شرکت کودکان و نوجوانان در مسئولیت پذیری و تقسیم کار و همکاری و تعاون می گردد و این رفتار الگویی مناسب برای تقلید در زندگی اجتماعی کودکان و نوجوانان واقع می شود و در نتیجه بهره های آموزشی و پرورشی به دست می آید.
فهرست منابع
اسلین.ام. نمايش چيست (1382). ترجمه شيواتعاوني. چاپ چهارم تهران.انتشارات نمایش.
اناركي،آسيه(1386). بررسي اثر بخشي نمايش در مانگري در كاهش نشانه هاي اختلال اضطراب اجتماعي در كودكان.پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي كودك. تهران. دانشگاه شهيد بهشتي.
براکت.ای(1380). تاریخ تئاتر جهان. ترجمه هوشنگ آزادي. تهران.انتشارات مروارید.
براهني،محمد نقي(1376). هنجار يابي تست رفتار انطباقي واينلند(فرم زمينه يابي)در ايران.انستيتو روانپزشكي تهران.
بقولي،حسين(1376). هنجار يابي تست رفتار انطياقي واينلند(فرم زمينه يابي)براي كودكان 6تا 11 سال در ايران، پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي باليني.انيستيتو روانپزشكي تهران.
بنیامین سادوک؛ویرجینیا سادوک(1382). خلاصه روانپزشکی. ترجمه نصرت ا... پورافكاري. تهران.انتشارات شهر آب.
بیندر،اسکات (1381). نمایش عروسکی برای همه: مطالب و لوازم برای آموزش . ترجمه محسن شيخي. تهران.انتشارات نمایش.
توکلی،محمدعلی(1376).هنجاریابی تست رفتار انطباقی واینلند (فرم زمینه یابی) برای سنین تولد تا 6 سالگی در ایران. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی.انیستیتو روانپزشکی ایران.
حسینی نسب،الهام(1387). بررسی تاثیر کار با عروسک های نمایشی بر میزان مهارت های اجتماعی کودکان پیش دبستانی (6 – 4) شهر کرمان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی.
حق شناس،علي.اشكاني رضا (1370).هنر ماندگار. تهران.انتشارات آگاه.
جنتي عطايي، صادق (1356). تاريخ تئاتر در ايران.مجله تئاتر. شماره 14.
جوادیان،مجتبی(1384).آموزش و پرورش کودکان عقب مانده ذهنی. مشهد.انتشارات آستان قدس رضوی.
جی.کارتلج؛جی.اف.میلبرن (1385). آموزش مهارت های اجتماعی به کودکان. ترجمه محمدحسين نظري نژاد. مشهد.انتشارات آستان قدس رضوی.
چمبرز،دیویی(1385). قصه گویی و نمایش خلاق. ترجمه قزل ایاغ، ثریا. تهران. مرکز نشر دانشگاهی.
خمسه،علیرضا(1381).آموزش تئاتر کودکان. نشریه داخلی نامه مربی. شماره 22. شهریور و مهر.
ساجدی،فیروزه؛شهشهانی پور،سهیلا؛هادیان جزی،محمد رضا(1385). کم توانی ذهنی کودکان(علت شناسی،تشخیص و مداخله). تهران.انتشارات دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
ساراسون، ايرون. جي. ساراسون، باربار. اي (1987). روان شناسي مرضي. ترجمه نجاريان، بهمن. اصغري مقدم، محمدعلي. دهقاني، محسن. جلد دوم. تهران. انتشارات رشد.
سادوک،بنیامین.سادوک،ویرجینیا(2003). خلاصه روانپزشكي . ترجمه حسن رفيعي. خسرو سبحانيان. تهران.انتشارات ارجمند.
ستاری،جواد(1378).اسطوره و فرهنگ. تهران. نشر مرکز.
سیف نراقی،مریم.نادری،عزت ا...(1385).روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی. تهران.انتشارات ارسباران.
سیف نراقی،مریم.نادری،عزت ا...(1385). کودکان استثنایی. تهران.انتسارات امیرکبیر.
شادروان،علی(1377).تاریخ تئاتر به روایت ویل دورانت. تهران. شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
شکسپیر،ویلیام(1375). مجموعه آثار نمایشی ویلیام شکسپیر . ترجمه علاء الدین پازارگادي. تهران.انتشارات سروش.
دارورمنش،عباس .ناصرشريعتي، تقي(1375).اثرات معلوليت ذهني فرزند بر خانواده (خلاصه يك تحقيق). تهران. سازمان بهزيستي كشور.دانشگاه علوم بهزيستي و توانبخشي.
داورمنش،عباس؛براتی سده،فرید(1385). مقدمه ای بر اصول توانبخشی معلولان. تهران.انتشارات رشد.
درودفر،مریم(1385). تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر بهبود پذیری مهارت های اجتماعی دانش آموزان عقب مانده آموزش پذیر دختر پایه چهارم و پنجم. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي تربيتي. تهران. دانشگاه علامه طباطبایی.
دلاور،علی(1385). مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی. تهران.انتشارات رشد.
رابینسون نانسی.ام؛رابینسون،هالبرت.بی(2137). کودک عقب مانده ذهنی . ترجمه فرهاد ماهر. تهران. موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی.
قامت بلند،حميد رضا(1376).هنجار يابي تست رفتار انطباقي واينلند(فرم زمينه يابي)براي سنين 11تا 18 سال و 11 ماه در ايران. پايان نامه كارشناسي ارشد روان شناسي باليني،انيستيتو روانپزشكي تهران.
قزانلو،محمد (1356). هنر نمايش. مجله تئاتر. شماره 12.
فخری،فاطمه(1379-1378).نمایش درمانی و تاثیر آن بر روی کودکان و معلولین. پايان نامه كارشناسي رشته كارگرداني. تهران. دانشگاه آزاد تهران مركز.
کاشی،احترام (1384).اثر بخشی مهارت های اجتماعی بر اساس مدل لاگرا بر کاهش پرخاشگری دختران عقب مانده ذهنی آموزش پذیر 24-12 ساله. پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي كودكان استثنايي. تهران. دانشگاه علامه طباطبایی .
کشاورزی،اردشیر(1380). نمایش عروسکی و درمان بیماری ها. فصلنامه هنر. سال نوزدهم.
كشاورزي،اردشير (1384).نمايش براي كودكان.فصلنامه هنر.سال پانزدهم.
كرمي،ابوالفضل(1383). كاربرد آزمون ها و آزمون سازي. تهران.انتشارات روان سنجي.
كريمي،يوسف (1385). روان شناسي اجتماعي(نظریه ها، مفاهیم و کاربردها). تهران.انتشارات ارسباران.
کندال،سی فلیپ(1384). روانشناسی مرضی کودک. ترجمه بهمن نجاريان،ایران داودي. تهران.انتشارات رشد.
کورل،دیوید(1384). نمايش چيست؟ ترجمه داریوش اسماعيلي. نشریه کتاب ماه. شماره 21.
گینات،هایم جی(1384). رابطه بین والدین و کودکان(راه حل های جدید برای مسائل قدیمی). ترحمه سیاوش سرتيپي. تهران.انتشارات اطلاعات.
لیندزی لگهورن(1385). چه احساسی دارم؟"کودکان و آگاهی از احساسات گوناگون". ترجمه ،حمید عليزاده. تهران.انتشارات جوانه رشد.
غریب پور،بهروز (4138).عروسک ها به دنیا می آیند اما نمی میرند. نشریه انتخاب. شماره 12.
محمداسماعیل،الهه(1383). بازی درمانی در درمان کودکان مبتلا به اختلال رفتاری. تهران.انتشارات آموزش و پرورش استثنایی.
مقدم،سهیلا(1380). رابطه هنر در تسهیل یادگیری و عملکرد کودکان کم توان ذهنی. ماهنامه تعلیم و تربیت استثنایی. شماره 2. خرداد.
مقدم،سهيلا(1382).هنر براي همه. ماهنامه تعليم و تربيت استثنايي. شماره 8. مهرماه.
مقدسی،حمیده(1372). روان شناسی هنر برای کودکان عادی و استثنایی. تهران.انتشارات چاپار فرزانگان .
موتابی،فرشته.فتی،لادن(1384). مهارت های زندگی برای دانشجویان. تهران.انتشارات وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی. معاونت آموزشی و امور دانشجویی.
مورگان،جان.دی(1382). پیدایش دین و هنر. ترجمه احسانی،ایرج احساني.تهران.انتشارات گوتنبرگ.
میلانی فر، بهروز(1372). روان شناسی کودکان و نوجوانان استثنایی. تهران. نشر قومس.
وایت پلگرینو، مارجوری(1386). چه قدر تو خوبی"کودکان و مهارت های اجتماعی. ترجمه حمید عليزاده. تهران.انتشارات جوانه رشد.
هالاهان،دانیل،پی.کافمن،جیمز.ام(1372). کودکان استثنایی. ترجمه فرهاد ماهر. تهران.انتشارات رشد.
هومن، حیدرعلی (1386). شناخت روش علمی در علوم رفتاری (پایه های پژوهش). تهران. نشر پارسا.
يثربي، چيستا (1381).تئاتر بيمارستاني، كتاب ماه كودكان، شماره 5.
American psychology association. (2003). diagnostic and statistical manual of mental disorders.Washington.D.C. American psychology association.
American association of mental retardation (2002). Mental retardation : definition, classification,and system of support. tenth edition.
Baum,N (1970). Psychodrama and multimedia therapy with emotionally disturbed children " group psychology and psychodrama.
Brockett.O (1977). History of theater.Boston: allyan and bacon.
Carrtleg.g.Milbern(1984). Social skills training to children.Tomas book
Casson.J(2006).Dramatherapy and psychodrama.www.123webpages.co.uk/user/index. php.
Clark,Alisa (2006). Puppet helps kids learn.www. indoorplayhouse. com
Cottrell,June(1987). Drama:Creative drama in classroom grades1-3. Lincolnwood. NTC.
David N King,Maureen,Drost(2005). Play therapy for abused and traumatized children. national children advocacy center research library.
De Boo.gerly M (2007). Social incompetence in children with ADHD :possible moderate and mediators in social skill training.http://www.sciencedirect.com,clinical psychology review.
Hallahan.D.P.Kaffman,JM(2003). Exceptional children. journal of clinical psychology. 32.52-59.
Heythorne.D (1998).Dramatherapy with autistic spectrum disorder.www.badth.org.uk.
Gronna,Sarah; Serna,(1999). Promoting generalized social interactions using puppet and script,behavior modification, 23,3,419-40.
Green span.Samuel (1979). Introduction to special education.USA. Mifflin company.
Jackson,Tony(1993). Drama in Education .Learning Through Theatre: New Perspectives on Theatre in Education. London. Routledge.
Jennings,Sue(1987). Drama Therapy: Theory and practice for teachers and clinicians .London. Croom helm.
Julie pelicand,remi.gagnayre,Brigitte.sandrin-berthon and isabelle aujoulat(2004). A therapeutic education programme for diabetic children:recreational ,creative methods,and use of puppets. http://www.scincedirect.com, pation education and counseling.
Jones.P (1996). Dramatherapy as therapy theatre as living. London: Routledge.
Katz.s(2000). Theater and spontaneity. journal of Aesthetics and Art Criticism, 32, 79-88.
Landy .R.J.(2005). The future of dramatherapy.journal of the arts in psychotherapy.33.2.135-142.
Lindkvist.M (1977).The sesame research at goodmayes with long stay schizophrenic pations.www. badth.org.uk.
Mac,sarah(2002). Mental Retardition (its social – contex and social consequences).U.S.A : Hougton Mifflin company.
Maier,Andro(2004). Exceptional child in the schools. New York : Holt, Rinehart and Winston,inc.
Madden Welch,Jane (2004). Learning social skills by puppetry.www.therapy & treatment.
Mac.D (2002). Teaching social skills. www.Google.com.
Miller,R and others(1968). Educational programming in simulatied environments for seriously emotionally handicapped high school students. washington D.C.Bureau of research, office of education.
Miller – jhonson.S.Coie.J.D.Maumary – Gremaud.A.Bierman.K.&conduct problems prevention research group(2002). Art and Children. Journal of abnormal child psychology. 30.217 – 230.
Mishel.s(1996). The effect of dramatic play upon cognitive structure and development. Journal of Genetic Psychology.136,77 -83.
Munir Samira(2007). the use of psychodrama techniques for student with asperger s disorder. texas state university.san marcos.
Pendzik,Frank (2006). Latency – Group art therapy : Teaching Socialization Skills Through Art. Los Angeles university.
Pones,Martinez(2004). use op puppet in classroom.www. scincedirect.com.
Schechner.R(1985). Between theatre and anthropokogy. Philadelphia: University of Pennsylvania.
Scott.S(1999). Mental retardation,children and adolescent psychology. 23.51-59.
Spivack.G.Shure.M.B.(2000). Social adjustment of young children. San Francisco: Jossey – Bass.
Sylvia Cassell.Milton H.paul(2006). the role of puppet therapy on the emotional responses of children hospitalizationed for cardiac catheterization.http://sciencediredt.com,the journal of pediatrics.
Tredgold.Stephan(2000). Social skills for adult with mentally retardation in job. Southen Illinois Univercity.
Wallace,Amy.Midhina,larisa(2004). relation between the use of puppetry in the classroom,student attention and student involvement.http://www.google.com. brooklyncollege.
Weber.A.M.Haen.C (2005). Clinical applications of dramatherapy in child and adolescent treatment. New York:Brunner – Routledg.
Wilgen,Kevin (2005). Socialogy of mental disorder. Prtntice Hall: Englewood Cliffs.
Winnicott.D(1974). Playing and reality. London; Tavistock publications.
Younesi.J(1998). Study of development of body image among phisicaly disabled children in relation with psychosocial adjustment. Unpublish P.H.D thesis. University of London. Institute of psychiatry. U.K.