مبانی نظری و پیشینه روابط بین نسلی (docx) 45 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 45 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
HYPERLINK \l "_Toc345790449" 2-1 مقدمه12
2-2 خانواده و روابط بین نسلی12
2-2-1 نقش خانواده در روابط بین نسلی12
2-2-2 نظریه جامعه شناسی تکاملی خانواده14
2-3 روند های جمعیتی و روابط بین نسلی16
2-4 نظریه های مربوط به روابط بین نسلی17
2-4-1 نظریه دلبستگی17
2-4-2 نظریه نوع دوستی18
2-4-3 نظریه مبادله19
2-4-4 نظریه ارزش ها20
2-4-5 تئوری ناهماهنگی در روابط بین نسلی21
2-4-6 تئوری انسجام23
2-4-6-1بعد کارکردی26
2-4-6-2 فرصت های ساختاری27
2-5 تغییرات جمعیتی و ترتیبات زندگی29
2-5-1 نزدیکی نسلی: شاخص فقر یا همبستگی29
2-6 تعیین کننده های ترتیبات زندگی31
2-6-1 تفاوت های ترتیبات زندگی براساس ویژگی های جمعیتی32
2-6-2 مدل های تعیین کننده ترتیبات زندگی33
2-7 سوابق پژوهشی35
2-7-1 پژوهش های مربوط به ترتیبات زندگی35
2-7-2 پژوهش های مربوط به روابط بین نسلی و ترتیبات زندگی39
2-7-3 نتیجه گیری کلی از سوابق پژوهشی...............................................................43
2-8 چارچوب نظری منتخب43
2-9 مدل تحقیق45
2-10 فرضیات تحقیق47
-1 مقدمه:
با توجه به تغییرات حاصله در زندگی اجتماعی و تأثیر آن بر روابط درون خانواده، بررسی مطالعات و پژوهش های صورت گرفته به منظور تبیین موضوع مورد بحث یعنی روابط بین نسلی و ترتیبات زندگی سالمندان امری ضروری است. بنابراین با توجه به گستره و ویژگی های این مطالعه، در این فصل از دو حوزه روابط بین نسلی و ترتیبات زندگی برای تدوین چارچوب نظری استفاده شده است. از آنجا که این تحقیق با رویکردی جمعیت شناسی نگاشته می شود مهمترین عاملی که رنگ و بوی جمعیت شناسی دارد نوع اقامت یا ترتیبات زندگی سالمندان است. و با توجه به اینکه هیچ نظریه جامعی در مورد انتخاب نوع اقامت سالمندان وجود ندارد، تلاش می شود با مرور تحقیقات انجام شده، به یک شناخت نسبی از نظریات مرتبط با این مسأله دست یابیم. بنابراین در این فصل ابتدا موضوع روابط بین نسلی را در خانواده مطرح میکنیم و سپس نظریات مرتبط با روابط بین نسلی فرزندان با والدین سالمندشان و مقوله ترتیبات زندگی بررسی می شود.و در نهایت به پیشینه تحقیق و بیان چهارچوب نظری می پردازیم.
2-2 خانواده و روابط بین نسلی
2-2-1 نقش خانواده در روابط بین نسلی
مطالعه نقش روابط بین نسلی بر ترتیبات زندگی سالمندان که به مسأله روابط نسلی سالمندان با فرزندان شان می پردازد مستلزم به میان آوردن بحث خانواده است. همچنان که پوکرت (1994) نشان می دهد اتصالات بین نسلی در خانواده، که به عنوان رابطه بین سه نسل پدربزرگ ها، مادربزرگ ها و فرزندان و نوه ها تعریف می شود بستگی به ساختار خانواده، فرهنگ و تغییرات دموگرافیکی دارد ( رومرو دیگران، 2005؛ به نقل از کریمی، 1386: 12). توجه به نسل ها امروزه به عنوان یکی از محوری ترین و مهمترین مسائل مربوط به تحول خانواده در ایران مورد بررسی قرار می گیرد.
از ابتدای قرن بیستم، الگوی سنتی خانوداه در ایران با شتاب گرفتن روند تحولات اقتصادی و اجتماعی در کشور، رو به تغییر نهاد. که به نظر می رسد دگرگونی های خانواده در ایران معلول صنعت، شهرگرایی وسیع و نیازهای امروزین از جمله ضرورت تحرک جغرافیایی و گسترش حضور زنان در فعالیت های اجتماعی و اقتصادی و به این اعتبار بازگوی تعارض ارزش های سنتی و نوین در جامعه است (آزاد ارمکی،1382). با این حال این مسئله که دگرگونی های ایجاد شده در بافت سنتی خانواده چه تأثیری بر روابط و ارزش های خانوادگی داشته است اهمیت پیدا می کند.( آزاد ارمکی و همکاران،1379 و آزاد ارمکی،1380 ) در مطالعه تداوم و بازتولید ارزش های حاکم بر خانواده به این نتیجه می رسند که برغم تأثیرپذیری شبکه خویشاوندی از تحولات اجتماعی و فرهنگی دوران مدرن و تمایل خانواده به هسته ای شدن، خانواده باز هم بسیاری از کارکردهای خود را بخوبی ایفا می کند. هرچند تحت تأثیر تحولات اجتماعی و فرهنگی، زمینه بروز برخی از تفاوت ها و تمایزات نسلی در خانواده پدید آمده است، اما این تفاوت ها و تمایزات از طریق آداب و سنن و نظام ارزشی خانواده تعدیل گردیده و پیوستگی اجتماعی میان نسل ها حفظ شده است.
خانواده به عنوان کانون اصلی تعامل طبیعی بین نسلی، ضمن فراهم ساختن رابطه تعاملی بین نسلی، محل تفاوت ها و تعارضات نسلی نیز هست. نسل اول و دوم به لحاظ کارکردی بیشتر در تعامل بین نسلی ساماندهی شده اند در حالی که نسل سوم در جهت تفاوت و تعارض شکل گرفته است. هرچند که علیرغم همه این ها، تمام افراد در قالب سه نسل سعی دارند تا ضمن حفظ خانواده به لحاظ وضعیت حمایتی آن فضای گفتمانی نقد و محدودسازی نقشی و موقعیتی برای نسل دیگر را نیز فراهم سازند (آزاد ارمکی،570:1383). بنابراین خانواده همچنان کارکردهای حمایتی خود را که شامل حمایت های مادی و معنوی از اعضای جوان و سالمند است را حفظ کرده است. و وجود سراهای سالمندان و نگهداری از سالخوردگان در آنها که در واقع پیامدهای جامعه مدرن و زندگی شهری است، امری است که در جامعه ما وفاق فکری جامعه و مردم را به همراه ندارد، و هنوز خانواده و شبکه های خویشاوندی این وظیفه را بر عهده خود می داند (آزاد ارمکی،1379). بنابراین در دوره جدید خانواده بار حمایت افراد و نسل های متعدد را به دوش کشیده است، ولی تا حدود زیادی سعی دارد تا تمایز و تفاوت نسلی را نیز به رسمیت نشناسد و با مشکلات ناشی از این نوع تمایز و تفاوت روبه رو شود.
توجه به توانایی و محدودیت های موجود برای هر نسل امکان مناسبی در ارتباط و پیوستگی بین نسلی را فراهم می کند این معنی در مقایسه ای که بین سه نسل در ارتباط با سه عامل محدودیت ها، ظرفیت ها و توانایی ها، نوع رابطه بین نسلی نشان داده شده است.
جدول 2-1 نسل ها و نوع رابطه
نسل/ نوع رابطهمحدودیت هاتوانایی ها و ظرفیت هانوع رابطه بین نسلینسل اولضعف جسمانی و عدم تحرک و بی توجه به آیندهتجربه تاریخی، فرصت بازبینی و روایت گذشته،گذشته گراییخانوادگینسل دومبی حوصله در بازبینی گذشته و تصمیم گیری برای آیندهحضور مشارکت عملی و کار وتلاشخانوادگی، دوستان، همکاراننسل سومفقدان تجربهانرژی، نوآوری و نگاه به آیندهخانوادگی و دوستان
منبع: (آزادارمکی،1386)
نسل اول به لحاظ داشتن تجربه کافی از زندگی با نسل دوم و سوم کمکار می شود همان طور که نسل دوم و سوم با توانایی های مالی و بدنی که دارند می توانند حامی نسل اول باشند. این نوع نیاز بین نسلی نشان دهنده شکل گیری نوع رابطه خاصی است که بیشتر از طرف نسل اول (نسل پیران) نسبت به نسل دوم و سوم سو گیری می شود. خانواده برای هر سه نسل محل ارتباط و پیوند است. خانواده برای نسل اول، محل استراحت و برای نسل سوم محل رشد و برای نسل دوم محل عمل و ظرفیت سازی است. بدین لحاظ است که روابط خانوادگی می تواند سامان دهنده روابط بین نسلی در ایران باشد (آزادارمکی، 1386).
2-2-2 نظریه جامعه شناسی تکاملی خانواده
اویلین دووال (1977) در کتاب خود کتاب تکامل خانواده ساخت مفهوم تکامل خانواده را ارایه نموده. به طور خلاصه او از مراحل تکامل انسان استفاده نموده و آن را برای خانواده به عنوان یک واحد به کار برد. نقش مشکل زا در ارتباط با والدین سالمند و کمک به آنها بعضی اوقات سایر افراد پیر، در خانواده های گسترده می باشد. مراقبت فرزندان از والدین ناتوان، ممکن است به فشارهای جسمی عاطفی و مالی برای افراد در سنین میان سالی منجر گردد. عوامل استرس زایی که توسط افراد سالمند تجربه می شود شامل موارد زیر است:
اقتصادی
مسکن
اجتماعی
کاری
بهداشتی
همزمان با افزایش تعداد سالمندان مسئله وابستگی آنان به افراد دیگر مطرح می شود. دلایلی که سبب وابستگی افراد سالمند می گردد شامل موارد زیر است:
بیماری
ناتوانی
اختلالات ذهنی
فوت همسر، خویشان و دوستان
فقر. (حسام زاده، 1382)
2-3 روند های جمعیتی و روابط بین نسلی
افزایش پیوسته طول عمر و کاهش باروری در طی قرن بیستم ساختار سنی جمعیت بسیاری از کشورها را تغییر داده است. به دلیل طولانی تر شدن طول عمر، اعضای خانواده زمان بیشتری را در مراحل بعدی نسبت به گذشته با هم سپری خواهند کرد. این اولین بار در طول تاریخ بشر است که تعداد زیادی از والدین و فرزندان آنها پتانسیل سپری کردن زمان زیادی از نیمه دوم زندگیشان را با هم دارند. و با وجودی که هنجارهای اجتماعی واضح و حتی مقررات قانونی راجع به نقش والدین و فرزندان جوان وجود دارد. و والدین حمایت های مالی، عاطفی و.....به فرزندان خود ارائه می دهند و آنها را اجتماعی می کنند و فرزندان نیز وظایف روشنی در قبال والدین خود دارند. اما پارامترهای وظیفه برای روابط
بین نسلی در انتهای زندگی نامعلوم است (ریلی و ریلی، 1986).کاهش میزان باروری و افزایش امید به زندگی به افزایش جمعیت سالمندانی منتهی شده است که باید به وسیله تعداد کمتری از فرزندان (در نتیجه کاهش باروری) حمایت شوند، فرزندان بزرگسالی که خواهر و برادر کمی دارند تا در مسئولیت های مراقبتی با آنها شریک شوند. چنانکه ساختار خانواده درحال انتقال از هرمی با تعداد زیاد در نسل جوان و تعداد کمی از نسل سالخورده به آنچه اصطلاحاً بنگستون (1993) "خانواده چند نسلی کم تعداد"یعنی خانواده ای با چهار یا پنج نسل که تعداد اعضای درون هر نسل کم خواهد بود است. اگر میزان های باروری در سطح موجود باقی بماند اعضای خانواده دسترسی کمی برای مراقبت کردن از سالمندان خواهند داشت و رابطه فرزندی مبتنی بر پیوندهای احساسی خواهد بود تا حس وظیفه و تعهد(چرلین و فورستنبرگ،1986). و همگان درمورد بار مسئولیتی که برعهده گروه های سنی میانه قرار میگیرد نگران هستند. با این حال نتایج تحقیق بر قوت پیوندهای نسلی، تداوم تعهد فرزندان به والدین و فراوانی تماس بین نسل ها متکی است. و افراد سالمند خانواده همچنان به عنوان منبع اجتماعی کردن، مراقبت کردن وحمایت های مالی برای نسل های جوان تر می باشند (برادی،1981؛ جانسون،1988؛ آوری،1993). با این وجود اعضای خانواده ممکن است به جای اینکه به طور مستقیم به وظایف مراقبت کردن خود عمل کنند به مدیران موردی تغییر یافته باشند، به طور مثال با به خدمت گرفتن پرستار مسئله مراقبت از سالمندان را مدیریت کنند. و فرزندان تنها در زمان های نیاز به والدین سالمند خود کمک می کنند (سلزر،1992). (به نقل از جانگ،1999: 3-1)
2-4 نظریه های مربوط به روابط بین نسلی
2-4-1 نظریه دلبستگی
جان بالبی تئوری دلبستگی را براساس مفاهیم پیشینه شناسی، زیست شناسی و روان کاوی در یک چارچوب تکاملی ارائه کرد. ماری اینسورس نظرات تئوریکی بالبی را بر فرض های قابل آزمون در تحقیقات تجربی کشاند و به گسترش این تئوری در آینده کمک شایانی کرد. (مرز و دیگران2007؛ به نقل از کریمی، 1386: 14)
تئوری دلبستگی مستقیماً با مفاهیم روان شناسی که پدیده ایی در دنیای اجتماعی است متصل است. تئوری دلبستگی در یک حوزه مشترک به وسیله روان شناسی و جامعه شناسی بسط پیدا کرده است. این تئوری روابط بین نسلی را ریشه در ارتباط شکل گرفته بین کودک و مادر، که حمایت کننده اصلی فرزند در آن سنین است، می داند. براین اساس سه نوع رابطه دلبستگی در کودک شکل می گیرد، که شامل ایمن، ناایمن و دوسویه است. هر کدام از این نوع تجارب و دلبستگی در فرد درونی می شود و بخشی از شخصیت وی را مشخص می کند که ایجاد کننده شکل روابط بین فرد و دیگری است و خصوصاً در دوران نوجوانی ثبات پیدا می کند. در ارتباط با انواع دلبستگی در دوران بزرگسالی، هاروویتز و بارسولامو(1991) چهار مدل از احساس درونی مثبت و منفی در رابطه خود و دیگری ارائه می دهند؛
الف) افراد ایمن همراه با احساس مثبت نسبت به خود و دیگری.
ب) اشخاص دلمشغول: احساس منفی نسبت به خود و مثبت نسبت به دیگری.
ج) اشخاص منزوی با احساس مثبت نسبت به خود و منفی نسبت به دیگری که مانع ارتباط با دیگری است.
د) اشخاص ترسو با احساس منفی نسبت به خود و دیگری.
مطالعات بارسولومو(1997) نشان می دهد، الگوی دلبستگی به طور مستقیمی روابط حمایتی را از طریق اثر مدل ها بر رفتار جستجوی کمک نشان می دهد. بنابراین وجود هر کدام از این الگوهای شخصیتی تبیین کننده الگوی خاصی در روابط بین نسلی خواهد بود.
مطالعات سسایرلی براساس تئوری دلبستگی حاکی از آن است که فرزندان به حمایت از والدین شان گرایش دارند، مخصوصاً زمانی که متوجه در خطر بودن آنان می شوند. مطالعات ترامتورف(2005) نیز اشاره می کند که حتی برای فرزندان بزرگسال، والدین منبع اولیه حمایتی در دوران استرس هستند و زمانی که منابع دلبستگی شان در معرض خطر است، به دلیل نیازهای خودشان، از آنها حمایت می کنند. فرزندان بزرگسال کمک را به منظور حفظ والدین شان که به عنوان حمایتی هستند، ارائه می دهند. (کریمی، 1386: 15-14)
انتقاداتی را که می توان از چنین تئوری داشت آن است که اولاً این تئوری روابط بین نسلی را تنها از یک بعد روان شناختی مورد بررسی قرار می دهد و ابعاد دیگر مانند محیطی و اجتماعی و غیره را در بر نمی گیرد. و در واقع به علل و عوامل حمایت فرزندان از والدین توجه دارد. در صورتی که به عکس این جریان توجه زیادی ندارد، زیرا این جریان دوطرفه است.
2-4-2 نظریه نوع دوستی
نوع دوستی به معنی انجام کاری برای دیگری به علت اینکه در مورد رفاه دیگری نگرانی وجود دارد. تکیه این تئوری بیشتر روانشناسی اجتماعی است، به طور کلی طرفداران این تئوری تصدیق می کنند که والدین احساس می کنند حمایت بیشتری را نسبت به آنچه از فرزندان دریافت می دارند به آنها ارائه می دهند، و همین امر دلیل محکمی برای نوع دوستی والدین است.
این تئوری بر سه فرض استوار است:
والدین حمایت بیشتری را به فرزندانی که منابع کمتری دارند ارائه می دهند، نسبت به فرزندانی که منابع بیشتری در اختیار دارند.
فرزندان والدین طلاق گرفته بیشترین حمایت را از والدینی که منابع کمتری در اختیار دارند، دریافت می دارند.
هر زوج بیشترین حمایت را به والدینی( والدین مرد یا زن) که کمترین میزان منابع را در اختیار دارند، ارائه می دهند. (کالمین 2005)
برای درک بهتر تئوری نوع دوستی باید عنوان کرد که اکثر سرپرستان خانوار سرمایه های مالی را بدون انتظار بازگشت به فرزندانشان ارائه می دهند. همچنین نوع دوستی ممکن است به انتقال منابع از فرزندان به والدین سالمند منجر شود، مخصوصاً اگر والدین احساس قوی مسئولیت فرزند شایسته را در فرزندان شان القا کرده باشند (لی، پاریش و ویلس،1994؛ به نقل از فرانکبرگ و دیگران، 2002).
2-4-3 نظریه مبادله:
تئوری مبادله بیان می کند که والدین زمانی که جوان هستند روی فرزندان شان سرمایه گذاری می کنند و زمانی که پیر شدند، فرزندان به وسیله توجه به والدین و حمایت شان در واقع سرمایه گذاری آنها را باز پس می دهند(کالمین،2005). بنابراین تأکید این تئوری بر وابستگی متقابل نسل هاست که مبادله دوجانبه منابع بین والدین سالمند و فرزند بزرگسالشان را به جریان می اندازد. تئوری مبادله اجتماعی توازن وابستگی و قدرت را به عنوان عنصر تعیین کننده رضایت دو طرف در روابط دو نسل می داند. (لونستین،1999؛ به نقل از کالمین، 2005).
مبنای این تئوری بر چند فرض استوار است:
حمایت فرزندان از والدین در اواخر زندگی والدین افزایش می یابد.
اکثر والدین زمانی روی فرزندانشان سرمایه گذاری می کنند که فرزندان جوان هستند و بیشترین میزان حمایت را زمانی از جانب فرزندانشان دریافت می دارند که پیر شده باشند.
دارایی بیشتر والدین منجر به حمایت و توجه بیشتر فرزندان به آنها می گردد.
والدین بیشترین نوع حمایت عملی(خدماتی) را به فرزندانشان ارائه می دهند و حمایت مالی را از فرزندان دریافت می دارند (کالمین2005).
تئوری مبادله به نوعی در مقابل تئوری نوع دوستی قرار می گیرد، چراکه اساس تئوری نوع دوستی بر کمک به نسل دیگر بدون هیچگونه چشم داشتی است در صورتی که تئوری مبادله بر در نظر گرفتن منافع شخصی در حمایت به نسل دیگر تأکید دارد.
مدل استدلال هم یکی ا زقدیمی ترین مدل هاست که ما آن را در عنوان کلی تر مبادله جای داده ایم چرا که همان مفهوم مبادله را در بردارد. این مدل سعی دارد از خانواده به عنوان منبع سرمایه نام ببرد و شبکه ارائه منابع را در دوره های زندگی در بین چند نسل نشان دهد، "بدین صورت که در جوامع سنتی فرزندان مکانیزم طولانی مدت برای سرمایه گذاری هستند، فرزندان بزرگسال از والدین سالمندشان نگهداری می کنند، با انتظار اینکه در آینده فرزندانشان همان حمایت را از آنان به عمل آورند"(ویلس،1980) از طرف دیگر فرزندان انگیزه قوی برای حفاظت از والدینشان در سنین سالمندی دارند، چراکه والدین بر زمین و تجارت خانوادگی که درآمد فرزندان به آن وابسته است، کنترل دارند. فرزندان بزرگسالی که از والدینشان حمایت می کنند، ممکن است خودشان را به عنوان افراد مسنی ببینند که در آینده به حمایت فرزندانشان نیاز دارند (به نقل از فرانکبرگ و دیگران،2002: 629-628).
توسعه اقتصادی چنین سیستمی را بی ثبات کرد. مانند گسترش خدمات مالی در جامعه و متوسل شدن افراد به روش های دیگر پس انداز، هچنین صنعتی شدن و مدرنیزاسیون که فرد گرایی را ترغیب می کند به طور اغوا گرایانه ای فرصت های پر منفعت را بیرون از خانواده تهیه نمود.
2-4-4 نظریه ارزش ها:
تئوری ارزش ها بر برخی نرم های تأثیرگذار بر وظایف خویشاوندی تأکید دارد. همان طور که در تئوری مبادله مطرح گردید، تا حدی مشکل احتمال و خطر عدم بازگشت سرمایه گذاری والدین با فرض های این تئوری حل می شود، چراکه این ارزش ها در فرد درونی می شود و همین امر تضمینی برای باز پس گیری حمایت است.
مسئله مهم آن که وظایف خانوادگی قوی در طول زمان به علت اینکه برخی از جوامع به سمت فردگرایی در حال حرکت هستند، ضعیف می گردد، به عنوان مثال با افزایش تحصیلات فرزندان احتمال اینکه فرزندان وظایف فرزندی خود را انجام ندهند افزایش می یابد (کالمین، 2005).
این تئوری نیز بر سه فرض استوا است:
بیشتر افرادی که به ارزش های خانوادگی پایبند هستند، حمایت بیشتری را به فرزندانشان ارائه می دهند .
بیشتر افراد وقتی جوان هستند با ارزش های خانوادگی درونی می شوند و بنابراین در نهایت بیشتر آنها از والدینشان حمایت می کنند.
ارزش های خویشاوندی قوی تر در هر کدام از والدین و فرزندان منجر به حمایت یک فرد از نسل دیگر خواهد شد.(کالمین،2005)
2-4-5 تئوری ناهماهنگی در روابط بین نسلی:
لوسچر ناهماهنگی را اینگونه تعریف می کند، تلاشی برای رسیدن به توافق در وجود همزمان نظم و تضاد در روابط بین نسلی که نتایج حاصله، بین دو سر طیف استقلال و وابستگی، عشق و نفرت، نزدیکی و فاصله است. از نظر لوسچر و پلیمر (1998) ناهماهنگی بین نسلی، که تا همین اواخر به عنوان جایگزین جنبه های انسجام در مطالعه روابط والدین- فرزندان در اواخر زندگی خصوصاً در زمینه مراقبت از سالمندان پیشنهاد می شد، روابط ناهماهنگ و منفی بین نسلی میان اعضای خانواده را نشان می دهد.
اساس بحث ناهماهنگی بر تئوری پست مدرن و فمنیسم است. این دیدگاه ادعا می کند که روابط خانوادگی تحت تأثیر زندگی امروزی خانواده و اشکال کثرت گرایانه و متعددی مانند طلاق و ازدواج مجدد است و ادعا می کند که اصطلاح ناهماهنگی بین نسلی بازتاب تناقض در روابط والدین و فرزندان است به طوری که آنها نمی توانند به توافق برسند و شامل دو بعد می باشد:
تناقض در سطح ساختار اجتماعی (در نقش ها و ارزش ها)
تناقض در سطح خردتر یعنی در شناخت، عواطف و محرک ها
لوسچر و پلیمر در مقاله خود به این دوسطح ناهماهنگی اشاره و سه بعد را برای آن پیشنهاد می دهند، که عبارتند از :
ناهماهنگی بین وابستگی و استقلال
ناهماهنگی در نتیجه ارزش های موجود در روابط بین نسلی
ناهماهنگی در نتیجه انسجام
در نوع اول، روابط والدین و فرزندان خصوصاً در سنین بزرگسالی ناهماهنگی بین مطلوبیت یاری رساندن یا حمایت از دیگری و در مقابل فشارهایی برای آزادی روابط والدین- فرزند وجود دارد.
در روابط بین نسلی، مطالعات جامعه شناختی به ساختارهای ارزشی مانند وظایف و مسئولیت های اعضا نسبت به هم می پردازد. در ناهماهنگی بین نسلی با تضاد بین ارزش ها مواجه می شویم به عنوان مثال، مطالعات جورج (1986) نشان می دهد وفاداری به والدین در مقابل وفاداری به همسر و فرزندان قرار می گیرد و گاهی احساس می شود که قابل حل نیست و حتی ایجاد کننده احساس گناه در فرد نیز می گردد.
در ارتباط با بعد سوم ناهماهنگی باید گفت در خانواده هایی که در بین همه اعضا انسجام وجود دارد، به عنوان مثال یک جا ساکن هستند، فاصله جغرافیایی نسبتاً کمی از هم دارند، وابستگی متقابلی برای دریافت کمک به یکدیگر دارند و فراوانی تماس آنها زیاد است احتمال وجود تضاد در بین آنها بالاست.(لوسچر و پلیمر،1998)
2-4-6 تئوری انسجام
براساس تعریف دورکیم (1977) و واگنر (2001) انسجام در کل علایق، اهداف و یا همدلی یک شکل در میان اعضای یک گروه است. دورکیم انسجام را اینگونه تعریف می کند، انسجام یک واقعیت اجتماعی است که می توان آثار آن را مطالعه کرد. انسجام یک تعلق اجتماعی است که ایجاد کننده همبستگی کلی جامعه است و از ایجاد آنومی از طریق استقلال فردی جلوگیری می کند. بنابراین انسجام هم عنصر اخلاقی است و هم عنصر سازمان و تلفیق اجتماعی و کاملاً با شرایط اجتماعی مرتبط است. انسجام می تواند به عنوان یک روش منطقی دیده شود که وقتی در جامعه، سازمان ها و مجموعه های متفاوتی از نقش های اخلاقی در یک مسیر منظم و در یک گروه معین به طور متقابل همکاری دارند، ظاهر می شود. در هر حال دورکیم دو نوع انسجام را از یکدیگر تمییز می دهد، به نام های انسجام مکانیک و انسجام ارگانیک. انسجام مکانیک نوعی از انسجام با مفاهیم مشترک، پیوستگی و احساس مشابه است که در یک زمینه مشابه کار می کنند و شکل می گیرند. انسجام ارگانیک ناشی از فشار بیرونی است و در هر حال به کارکردهای متفاوت و تقسیم کار بستگی دارد که اساس تمرکز بر تفاوت ها در بین اشخاص است و همین تقسیم کار و نقش های متفاوت برای حفظ جامعه توزیع می شوند، که می توان از آن به عنوان یک پروسه اجتماعی خود سازمان دهی یاد کرد. انسجام ارگانیک در نتیجه تغییرات در سطح کلان جامعه شکل می گیرد و نوعی از انسجام است که در ساختار جمعیتی جدید منطبق می شود. ساختار قدیمی نشانه های انحصار خودشان را در شکل خاص اجتماع از دست می دهند و استحکام جدیدی برای ورود به ترکیبات جدید در کنار تعلقات خانوادگی و ساختار خویشاوندی شکل گرفته، جامعه چند بعدی می شود و روابط در آن پیچیده تر می گردد. در نوع جدید انسجام، اشخاصی که قبلاً به وسیله ترسیم مرزهای خویشاوندی از یکدیگر جدا بودند اکنون درگیر مبادله فعالیت هایی هستند که منجر به درجه بالایی از اخلاق با پویایی شدید می شود. بر همین اساس روابط بین نسلی که در بحث انسجام موقتی مورد استفاده قرار گرفته (بنگستون و روبرت؛1991، بنگستون و همکاران؛2001) به انسجام بین نسلی بین والدین و فرزندانشان در طول دوره زندگی اشاره دارد(مرز و دیگران 2007، 177-176)
"بنگستون و همکاران (1976) مفاهیم کارکرد ساختاری، هنجارهای اجتماعی، مبادله اجتماعی و دلبستگی را یکپارچه کرد و مدل انسجام روابط بین نسلی را جهت توضیح روابط پیچیده بین نسلی پیشنهاد کرد (بنگستون و روبرترت،1991). این مدل یکی از معدود تئوری هایی است که بر روی روابط والد- فرزندی در انتهای زندگی متمرکز است. مدل بنگستون و روبرت (1991)، شش بعد از روابط فرزند، والدین را در درون بزرگسالی و سالمندی نشان می دهند که از آنها با عنوان عناصر ضروری انسجام بین نسلی یاد می شود. و این ابعاد شامل :
معاشرتی (فراوانی و الگوی کنش متقابل در انواع فعالیت هایی که اعضای خانواده درگیر هستند)
اجماعی (درجه توافق بر روی ارزش ها، نگرش ها و عقاید در میان اعضای خانواده)
اظهاری یا دلبستگی عاطفی (نزدیکی عاطفی و صمیمیت میان اعضای خانواده)
کارکردی (کمک مالی و حمایت عاطفی میان اعضای خانواده)
ارزشی (قوت تعهد نسبت به اجرای نقش های خانوادگی و اجرای وظایف خانوادگی)
فرصت های ساختاری( فرصت های برای روابط بین نسلی که به خاطر الزام هایی مانند شمار اعضا ، نوع و نزدیکی جغرافیایی اعضای خانواده صورت می گیرد) (جانگ، 1999: 10-9)
بین شش بعد این مدل ارتباط علی برقرار است. مدل انسجام خانوادگی به علت تأکید فراوان بر جنبه مثبت و توافق عام بر انسجام بین نسلی مورد انتقاد لوسچر و پیلمر(1998) و مارشال و همکاران(1992) قرار گرفت. (جانگ، 1999: 11)
اما بنگستون و همکاران (2002) بیان کردند که انسجام به عنوان یک مفهوم باز و نامشخصی است که می تواند همچنین شامل اشکال مثبت انسجام و یا ناهماهنگ آن باشد، انسجام در بین بی نهایت ابعاد گوناگون درجه بندی شده است که با عرصه های گوناگون زندگی مرتبط است؛ مانند انسجام عاطفی(نزدیکی در مقابل فاصله)، انسجام کارکردی(استقلال در مقابل وابستگی)، انسجام توافقی(توافق در مقابل اختلاف عقیده)، انسجام اجتماعی(تلفیق در مقابل انزوا)، انسجام ساختاری(فرصت ها در مقابل موانع) و انسجام هنجاری(خانواده گرایی در مقابل فرد گرایی) (به نقل از کریمی، 1386: 21). در هر صورت اجماعی در مورد اینکه آیا انسجام، پیچیدگی ناهماهنگی و تضاد را به طور کامل در عمق روابط پوشش می دهد وجود ندارد و این را می توان یکی از ضعف های این تئوری دانست.
انتخاب ساختار انسجامی و شش بعد مورد فرض به عنوان عناصر عملیاتی، منعکس کننده سه تئوری سنتی می باشد که عبارتند از: الف) تئوری کلاسیک سازمان اجتماعی، ب) روانشناسی اجتماعی دینامیک های گروه و ج) جنبه های توسعه یافته در تئوری خانواده. به عنوان مثال برخی از تئوری ها ی اخیر بر اهمیت ارزش های گروهی و وابستگی متقابل کارکردی در شکل گیری رفتار پافشاری دارند. همچنین مطرح شدن روابط گزلشافت و گمین شافت توسط تونیس بر اهمیت انسجام تأکید می ورزند. تئوری های روانشناسی اجتماعی هومنز(1950) و هایدر(1985) در مورد اهمیت عواطف (اظهارات)، کنش و واکنش(معاشرت)، شباهت(اجماع) و ارزش ها نسبت به اعضای گروه اهمیت تئوری انسجام را نشان می دهد. رده بندی های مشابهی در تئوری های خانواده دیده می شود به عنوان مثال شش بعد ساخته شده در کار جانسن(1952)، نی و راشینگ(1969) ابعاد معاشرتی، عاطفی، اجماعی، کارکردی و ارزشی در روابط خانوادگی . نشان از سابقه این تئوری دارد.( بنگستون و روبرت،1991؛ به نقل از کریمی1386: 26). بنابراین این تئوری از روابط بین نسلی از عمر طولانی در مطالعات خانواده برخورددار است.
همان طور که بیان شد مدل انسجام خانوادگی بنگستون دارای شش بعد است، که مهمترین بعدی که تقریباً در تمام مطالعاتی که با هدف بررسی روابط بین نسلی انجام شده است مشترک است، بعد کارکردی یا در واقع سیستم حمایتی بین والدین و فرزندان است.
2-4-6-1بعد کارکردی:
بنگستون بیان می کند بعد کارکردی دارای دو جنبه ذهنی و عینی در مبادله بین والدین و فرزندان می باشد. عنصر عینی مبادله منعکس کننده کیفیت، نوع و کمیت منابع هریک از اعضاست که در روابط بین نسلی بین اعضاء توزیع می شود. این عنصر عینی مبادله را می توان به کارکرد مثبت ارزش های فردی و احساسات عاطفی بین نسلی در نظر گرفت.(بنگستون و روبرت1991؛ نقل از کریمی،1386: 27)
مطالعات روسی و روسی (1990) نشان می دهد که اعضای مختلف نسل ها انواع فراوانی از کمک را مورد مبادله قرار می دهند (والدین سالمند ممکن است حمایت های عاطفی را توزیع کنند، در صورتی که فرزندان بزرگسال کمک های جسمی و مادی را توزیع نمایند). در هر حال ممکن است جنبه های متفاوت مبادلات بین نسلی مانند عشق و پول درک برابری را در این مبادلات برای افراد مشکل کند. والدین و فرزندان برخی از کمک ها را به دلیل برابری در مبادلات شان انجام می دهند. این مسئله در مبادلات جنبه های ذهنی انسجام کارکردی را نشان می دهد. مسئله ی ادراک فردی در توازن مبادلات بین نسلی اثر مثبتی بر احساسات عاطفی بین والدین و فرزند(انسجام اظهاری) و دامنه ی ارتباطات (انسجام معاشرتی) دارد. این امر ارتباط بین ابعاد گوناگون روابط بین نسلی را نشان می دهد. اسچوارز و دیگران (2006) بر اساس سه نوع حمایت مالی، ابزاری یا مراقبتی و عاطفی سعی در نشان دادن کیفیت روابط و حمایت های بین نسلی دارند که فرصت های ساختاری روابط متقابل خانواده(مانند نزدیکی جغرافیایی) و هنجارها در وظایف خانوادگی، پیش نیاز اساسی برای مبادله ی حمایت و روابط بین نسلی هستند.
کالمین(2005) در مقاله خود حمایت را در قالب سه نوع بیان می کند که عبارتند از:
الف) حمایت عملی(ابزاری): مانند کمک کردن به والدین در انجام امور منزل، مراقبت از والدین زمانی که آنها بیمار هستند و زمانی که والدین برای کمک به فرزندانشان در نگهداری کودکان (نوه ها) صرف می کنند
ب) حمایت مالی: که بین دو نسل در جریان است مانند مبالغ پولی که والدین به فرزندان شان، زمانی که فرزندان در حال تحصیل یا خرید خانه هستند می دهند. ارث نیز شامل این مقوله می گردد.
ج) حمایت اجتماعی: شامل مسائل مهمی مانند ملاقات والدین، توجه و یا نصیحت. این شکل از حمایت شفافیت کمتری دارد و عناصر آن مبهم و اندازه گیری آن سخت است.
2-4-6-2 فرصت های ساختاری:
فرصت های ساختاری، فراوانی وشدت انواع معاشرت و منابع مبادلاتی را تحت تأثیر قرار می دهد. بنگستون فرصت های ساختاری را فقط شامل ویژگی های جمعیت شناختی مانند تعداد فرزندان نمی داند بلکه فاصله جغرافیایی والدین سالمند از فرزندانشان را هم جزء فرصت های ساختاری می داند. که نه فقط فراوانی معاشرات و میزان حمایت های مورد مبادله را تحت تأثیر قرار می دهد بلکه احساسات، عواطف بین دونسل و حتی ارزش ها و وظایف اعضای خانواده که ممکن است منجر به دریافت و ارسال کمک در آینده گردد را تحت الشعاع قرار می دهد. جانگ جنسیت، رتبه تولد و وضعیت ازدواج فرزندان را هم به عنوان فرصت های ساختاری تعریف کرده است (جانگ 1999:13).
بسیاری از مطالعات مانند کار بنگستون در سال 2001 و لونستین در سال 1999 به عواملی چون نژاد، درآمد (پایگاه اجتماعی- اقتصادی)، سن و جنس به عنوان عوامل تأثیر گذار بر روابط بین نسلی توجه کرده اند، که می توان از آنها به عنوان عوامل ساختاری دیگر یاد کرد( کریمی، 1386: 28).
جدول 2-2 اجزاء انسجام بین نسلی همراه با تعاریف و شاخص های عملیاتی
اجزاءتعریف اسمیتعریف عملیاتیانسجام معاشرتیفراوانی و الگوی کنش متقابل در انواع فعالیت هایی که اعضای خانواده درگیر هستندفراوانی کنش و واکنش بین نسلی( مانند روابط رو در رو، تلفنی، الکترونیکی یا میل)انواع فعالیت های مشترک(مانند: تفریحات،رویدادهای خاص وغیرهانسجام اظهارینوع و در جه احساسات مثبتی که از اعضای خانواده حمایت می کند و درجه متقابل بودن این احساساتاندازه تظاهر احساسات صمیمیت، نزدیکی، فهم صداقت، احترام و غیره نسبت به اعضای خانوادهدرجه درک متقابل احساس مثبت در بین اعضای خانوادهانسجام اجماعیدرجه توافق بر روی ارزش ها، نگرش ها و عقاید میان اعضای خانوادهتوافق بین فامیلی در بین اشخاص نسبت به ارزش ها، نگرش ها و عقاید خاصدرجه مشابهت درک شده با دیگر اعضای خانواده در ارتباط با ارزش ها و نگرش هاانسجام کارکردیدرجه کمک کردن و تبادل منابعفراوانی کمک بین نسلی(مانند مالی، عاطفی، فیزیکی)درجه متقابل بودن منابع مورد مبادله در روابط بین نسلیانسجام ارزشیقوت تعهد نسبت به اجرای نقش های خانوادگی و اجرای وظایف خانوادگیدرجه اهمیت خانواده و نقش های بین نسلیدرجه قوت وظایف فرزند و والدین شایستهانسجام ساختاریفرصت های ساختاری برای روابط بین نسلی که منعکس کننده تعداد اعضاء، نوع و نزدیکی جغرافیایی اعضا خانواده استهم سکنا بودنتعداد اعضای خانوادهسلامت اعضای خانواده
ام سی چسنی و بنگستون(1998) به نقل از کریمی
2-5 تغییرات جمعیتی و ترتیبات زندگی
تغییرات جمعیتی در جوامع تحت تأثیر شرایط اقتصادی و اجتماعی، بر ساختار خانواده موثر خواهد بود. کاهش باروری و محدود شدن بعد خانواده ها در کنار گسترش بی رویه مهاجرت به نقاط شهری، دسترسی سالمندان به فرزندان و حمایت از آنان را محدود کرده است، به عبارتی داشتن فرزند بیشتر احتمال اقامت مشترک سالمند را افزایش می دهد. با وجود فراهمی فرزندان، مهاجرت عامل کاهش اقامت مشترک است. در اندک تحقیقات انجام شده در رابطه با بررسی مهاجرت بر ترتیبات زندگی، به رابطه منفی مهاجرت و ترتیبات زندگی اشاره شده است. تعیین کننده مهم فراهمی فرزندان و یا اعضای خویشاوند تابع سطح باروری و مرگ ومیر می باشد. فرزند بیشتر در هر سطحی از مرگ و میر به معنی افزایش احتمال وجود اعضای بیشتر در شبکه خانوادگی است. درحالی که تغییر الگوی فرزند آوری، احتمال اقامت مشترک سالمند- فرزند را کاهش می دهد؛ افزایش طول عمر و ازدواج متأخر، احتمال شکل گیری خانواده های دو یا چند نسلی را افزایش می دهد. مطالعات نشان داده اند که وجود فرزندان غیر متأهل (طلاق گرفته، بیوه و جدای از همسر) اثر قوی و مثبتی بر هم سکونتگاهی و ترتیبات زندگی مشترک سالمندان دارد. از سوی دیگر امروز، اعضای بزرگسال خانواده، سال های بیشتری در خانه پدری باقی می مانند، آنها بیشتر در معرض آموزش های رسمی هستند و نسبت به نسل های قبل، دیرتر ازدواج می کنند؛ بنابراین داشتن فرزند بیشتر، احتمال حضور یکی از آنان را با والدین، به طور فزاینده ایی بیشتر می کند. با این وجود همراهی فرزندان هرگز ازدواج نکرده از جنس فرزند تبعیت می کند. فرزندان پسر مجرد بیشتر از فرزندان متأهل و دختران ازدواج کرده غیر شاغل، بیشتر از دختران شاغل و پسران با والدین سالمند خود زندگی می کنند. وقتی سن سالمند افزایش می یابد یعنی در سال های اوج نیاز به مراقبت، شانس همراهی پسران کاهش و شانس همراهی دختران به خصوص با مادرانشان افزایش می یابد.( چوی،2003؛ تاکاگی و سیلورستن، 2006؛ به نقل از کوششی،1387: 29)
2-5-1 نزدیکی نسلی: شاخص فقر یا همبستگی
نزدیکی جغرافیایی تماس منظم بین نسلی را تسهیل می کند. که آن برای تبادل حمایت اقتصادی، اجتماعی و همچنین برای حفظ همبستگی خانوادگی مهم است. به ویژه استدلال شده است که هم سکنایی به بالابردن تماس و تعامل روزانه و تبادل عاطفی بین نسل ها کمک می کند. اگرچه میزان بالای جا به جایی جغرافیایی در هردو جوامع غربی و غیر غربی به طور قابل ملاحظه ایی فرصت پذیرفتن هم سکنایی بین نسلی و تماس روزمره را برای بسیاری از بزرگسالان کاهش داده است. اما پیشرفت های تکنولوژی سبب کاهش هزینه های ارتباطات و سفر شده است، و ایجاد ارتباط میان اعضای غیر هم سکنا را آسان تر و ارزان تر کرده است. تعدادی از مطالعات انجام شده بر روی خانواده های آمریکایی در قرن بیستم، اعتبار هم سکنایی را به عنوان شاخص اصلی شبکه حمایتی و پیوندهای قوی بین نسلی، مورد سوال قرار داده است (لیتواک،1985). مطابق با این دیدگاه هم سکنایی به احتمال زیاد در بین گروه هایی با شانس کمتر تحرک اجتماعی و زندگی مستقل رخ می دهد. و به عنوان یک نتیجه هم سکنایی در مقایسه با شاخص پیوند بین نسلی باید به عنوان شاخص فقر در نظر گرفته شود(لیتواک،1985). در هنگام بررسی کردن تعیین کننده هایی که منجر به هم سکنایی می شود، تقابل بین معیارهای اقتصادی و فرهنگی هم سکنایی کاملاً آشکار است. رویکردهای فرهنگی به طور معمول بر اهمیت زیاد هنجارهای فرهنگی، تداوم خانواده گسترده و خانواده محوری تمرکز می کنند. در مقابل رویکردهای اقتصادی بر هزینه ها، سودها و فرصت های هم سکنایی و واکنش ساختار خانواده در ارتباط با تغییرات ساختار اقتصادی-اجتماعی جامعه در نتیجه توسعه و نوسازی تمرکز می کند(بور و ماچلر،1991). (به نقل از پارک و دیگران، 2005).
نزدیکی مکانی شکلی از ترتیبات زندگی هم اقامت گاهی نیست. نودل و افستدل آنرا شبه اقامت گاه مشترک تعریف کرده اند(نودل، افستدل،1994). در نتیجه اندازه گیری آن ابعاد متفاوتی را می طلبد. اقامت فرزندان در چه فاصله ایی از اقامت گاه سالمندان، نزدیک یا دور تعریف می شود؟ مسلماً برای این پرسش پاسخ قطعی و نهایی که، در همه جوامع قابل تعمیم باشد، وجود ندارد، برخی مطالعات نشان داده اند که سطح تماس همسو با حمایت اجتماعی تابع نزدیکی مکانی نیست. ممکن است فرزندانی که نزدیک والدین زندگی می کنند کمتر از فرزندانی که دورترند ولی مثلاً از منابع اقتصادی بیشتری برخوردارند، به این معنی که می توانند از فن آوری جدید و وسایل حمل ونقل پیشرفته بیشتر سود برند، از والدین خود حمایت موثر داشته باشند. درکل، نزدیکی مکانی نیز همچون ترتیبات زندگی طی تحولات و تغییرات اجتماعی- اقتصادی، دستخوش تغییر شده است. اصولاً رشد و توسعه اقتصادی( درمعنای وسیع ) زمینه ی عمل فرایندهای جمعیتی- اجتماعی و اقتصادی را فراهم می کند که در موارد زیادی اثر منفی بر نزدیکی مکانی فرزندان و والدین دارد. (کوششی،1387: 32)
2-6 تعیین کننده های ترتیبات زندگی
سازمان ملل در سال 2001در بولتن جمعیتی خود عنوان می کند که ترتیبات زندگی سالمندان اخیراٌ به شدت تغییر کرده است و با افزایش نسبت افراد تنها و کاهش نسبت هم اقامتی با دیگران شامل نوه ها، والدین و فرزندان همراه بوده است. ممکن است برای سالمندان پیری که از سلامتی و سیستم حمایتی خوبی برخوردارند تنها گزینه جذاب، زندگی تنها باشد. اثرات روان شناختی تنها زندگی کردن برای آن هایی که تنها زندگی کردن را یک شاخص مثبت عدم وابستگی و استقلال می پندارند ممکن است به صورت آسیب باشد. فرضیه ی مرتبط با تغییر ساختار خانوار سازمان ملل، اثر چهار دسته عوامل جمعیت شناختی، فرهنگی و اقتصادی را بررسی کرده است. عوامل جمعیت شناختی در تغییرات دسترسی به خویشاوندان، زمان بندی باروری، امکان پذیری زندگی با خویشاوندان و این که فرزندان بعد از پیری والدین در خانه بمانند یا نه، دخیلند. عوامل فرهنگی بر پایداری ارزش ها و هنجارهای خانواده ای که سالخورده را حمایت می کند اشاره دارند. عوامل اقتصادی، به محدوده ای اشاره دارد که در آن افراد قادرند اهدافی مانند داشتن خلوت و عدم وابستگی خود را در آن دنبال کنند و چهارمین عامل بیانگر این است که تغییرات در ترتیبات زندگی به وسیله پیشرفت هایی در وضعیت سلامت افراد سالخورده امکان پذیر شده است که خود قابل بحث است.(سازمان ملل،2001: 324)
جامع ترین تحلیل در ترتیبات زندگی سالمندان در جهان، در سال 2005 در نیویورک بر پایه داده های سرشماری کشورهای مختلفی انجام شده است. این مطالعه نشان می دهد که ترتیبات زندگی افراد سالمند در بین کشورهای با سطوح مختلف توسعه بسیار متفاوت می باشد. زندگی با فرزندان یا نوه ها صورت متداول ترتیبات زندگی درمیان سالمندان کشورهای آمریکای لاتین، کارایب، آسیا و آفریقا است در حالی که در اروپا و ایالت متحده ترتیبات زندگی بسیار متداول زندگی با همسر است. در آفریقا و آسیا به طور میانگین سه چهارم (4/3) افراد سالمند 60ساله و بالاتر با فرزندان و نوه ها زندگی می کنند، در آمریکای لاتین و کارایب به طور متوسط این میزان دو سوم(3/2) می باشد و در اروپا با تفاوت فاحشی این میزان تقریباً یک چهارم(4/1) است. تحقیقات اخیر شواهدی از گرایش به سوی سکونت جدا افراد سالمند در کشورهای توسعه یافته و به میزان کمتری در کشورهای درحال توسعه را نشان می دهد که مطالعه سازمان ملل این یافته ها را تأیید می کند.
در حقیقت یافته ها نشان می دهند که تمایل سراسری به سوی شکل های مستقل ترتیبات زندگی میان افراد سالخورده وجود دارد و متناظر با این یافته ها ترتیبات هم سکنایی کاهش یافته است.
ترتیبات زندگی سالمندان مطابق با ویژگی های جمعیتی مانند سن، جنس و وضعیت تأهل و همچنین ویژگی های اقتصادی اجتماعی مانند مکان سکونت، تحصیلات و رفاه مادی، درون کشورها بسیار متفاوت است.(سازمان ملل،2005: 107)
2-6-1 تفاوت های ترتیبات زندگی براساس ویژگی های جمعیتی
تفاوت های سنی: در محدوده وسیعی از کشورها، نسبت افراد سالمندی که تنها زندگی می کنند افرایش یافته است، بر اساس شواهد سنی تا زمانی که به اواخر هفتاد و اوایل هشتاد سالگی برسند، اما بعد از آن این میزان کاهش یافته است. در کشورهایی که میزان تنها زندگی کردن سالمندان پایین است، نسبت تنها زندگی کردن سالمندان به میزان بسیار کمی با متغیر سن تغییر می کند. در حالی که در کشورهایی که سالمندان به میزان بالایی تنها زندگی می کنند، نسبت تنها زندگی کردن تا بیش از این، تا سنین کهنسالی افزایش می یابد. در کشورهای در حال توسعه، نسبت بالایی از جمعیت سالمند با فرزندان زندگی می کنند، و این نسبت ها در بین سالمندان جوان و سالمندان سالخورده تر زیاد متفاوت نیست.
تفاوت های جنسی: ترتیبات زندگی زنان سالمند به طور قابل توجهی با ترتیبات زندگی مردان سالمند متفاوت است. مردان سالمند به احتمال بیشتری نسبت به زنان سالمند در خانوارهای زوجی و با فرزندان زندگی می کنند، در حالی که در بیشتر کشورها زنان سالمند بیشتر احتمال دارد که تنها، با اقوام و یا با شخصی غیر از فامیل زندگی کنند. در سراسر جهان 19درصد زنان سالمند تنها زندگی می کنند که این میزان برای مردان 8 درصد می باشد. زنان سالمند تقریباً بیشتر از مردان سالمند در خانوارهای فاقد نسل میانی زندگی می کنند به معنی زندگی با نوها در غیاب فرزندان. برخی از تفاوت های فاحش جنسی در کشورها متفاوت است. در آسیا و آفریقا، مردان سالمند در مقایسه با زنان سالمند بیشتر احتمال دارد که با فرزند و نوه زندگی کنند، در حالی که در اروپا و ایالت متحده برعکس می باشد. و در آمریکای لاتین و کارایب اصلاً هیچ تفاوتی بر حسب جنس در زندگی با فرزندان وجود ندارد.
تفاوت ها برحسب وضعیت تأهل: بیشتر زنان سالمند به این دلیل تنها زندگی می کنند که اصولاً زنان کمتر احتمال دارد که متأهل باشند. در سرتاسر جهان نزدیک به 80% مردان 60ساله و بالاتر متأهل هستند، در حالی که این نسبت در مورد زنان تقریباً 45% است. به عبارت دیگر شکاف جنسی در نسبت متأهلین به ویژه بنابر سنین سالمندی بزرگ است. اگرچه در میان غیرمتأهلین، مردان بیشتر از زنان در بیشتر کشورها تنها زندگی می کنند. جنسیت و وضعیت تأهل اثر ترکیبی بر روی ترتیبات زندگی دارد. در بین همه سالمندان، مردان به نسبت زنان بیشتر احتمال دارد که در خانوارهای زوجی زندگی کنند. و از سوی دیگر در میان افراد سالمند ازدواج نکرده زنان سالمند به نسبت مردان بیشتر احتمال دارد که با فرزندان زندگی کنند. در کل افراد سالمند ازدواج کرده نسبت به غیر متأهلین بیشتر احتمال دارد که با فرزندان زندگی کنند. در اروپا و ایالت متحده که سطوح پایینی از هم سکنایی نسبت به آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین دارد نسبت زندگی با فرزند و نوه ها در میان غیر متأهلین بالاتر است.(سازمان ملل،2005: 108-107)
2-6-2 مدل های تعیین کننده ترتیبات زندگی
استینر، باین، وپیتا با مرور تحقیقات انجام شده در مورد رابطه ی بین ناتوانی، نیاز به مراقبت، تغییر در ترتیبات زندگی تعیین کننده ها را در چهار مدل طبقه بندی کرده اند که ذیلاً مورد بحث قرار می گیرد
1- مدل حفظ زندگی شخص: فرض اصلی این مدل این است که نوسازی، ترجیحات و هنجارهای فراگیری برای زندگی مستقل بوجود آورده است. در این مدل فرض می شود که حتی در شرایط وقوع ناتوانی و صرف نظر از دیگر خصوصیات، این هنجارها و ترجیحات تعیین کننده هستند. نسخه ی ساده این مدل فرض می کند که در مقایسه با مردان سالمندی که ناتوان نیستند فشار هنجاری که اقامت مشترک خویشاوندان با مردان ناتوان را تشویق کند بیشتر نیست و بنابراین رابطه ای بین ناتوانی و ترتیبات زندگی وجود ندارد. نسخه ی مستدل تر این مدل با در نظرگرفتن هنجارها و ترجیحات خصوصی بازدارنده، به هزینه های اجتماعی- روانی مراقبت در وضعیت سکونت مشترک اشاره می کند. بر این اساس زندگی مشترک با بستگان، در وضعیت و شرایط ناتوانی می تواند اثر نامطلوبی بر روابط صمیمی داشته باشد. در حالی که حفظ یک خانوار مستقل، از این فشار می کاهد و یا آن را به حداقل می رساند. در واقع این مدل ارائه کمک به اشکال دیگر را رد نمی کند بلکه ایده ی "صمیمیت از دور" را مورد تحسین و تأکید قرار می دهد.
2- مدل یاری: درست در مقابل حفظ زندگی شخصی، مدل یاری فرض می کند که ناتوانی مستقل از دیگر عوامل بر ترتیبات زندگی اثر مثبت دارد. فرض اصلی این است که ناتوانی، یاری خویشاوندان در شکل اقامت مشترک را برمی انگیزد. مطابق این استدلال، روابط نهفته بر تعهد در میان بستگان چنان قوی هستند که مردان ناتوان، از ترتیبات اقامت مشترک با خویشان بزرگسال در وضعیت بهتری هستند تا مردان غیرناتوان. در این مدل فرض می شود که هنجارهای زندگی خصوصی تحت شرایط ناتوانی رنگ می بازند و یا در مقابل هنجارهای یاری کم اهمیت می شوند. بنابراین صرف نظر از ترجیحات زندگی خصوصی، اقامت مشترک در شرایط ناتوانی معمول می شود.
3- مدل خصوصیات: در این مدل فرض می شود که پس از حذف دیگر خصوصیات سالمند، ناتوانی اثر مثبت و مستقلی بر تغییر وترتیبات زندگی مستقل به ترتبیات مشترک ندارد. برای این تحلیل ویژگی های زمینه ای شامل، درامد، نژاد، سن، وضعیت ازدواج و فراهمی فرزندان مهم دیده می شوند. منابع اقتصادی می توانند حفظ اقامت مستقل را تسهیل کنند. سطح درآمد بالاتر افراد، فرصت بیشتری برای تحقق ترجیحات زندگی خصوصی او را فراهم می کند. زندگی با بستگان بزرگسال با سن فرد و جای او در جرخه ی زندگی در اواخر عمر مرتبط است. برای افراد مسن تر احتمال زندگی با بستگان بزرگسال بیشتر و برای افراد جوان تر احتمال اقامت مستقل بیشتر است. فراهمی فرزندان یک ویژگی بینابینی است که بالقوه شانس تحقیق ترتیبات زندگی هم اقامتگاهی را افزایش می دهد. برعکس عدم فراهمی فرزندان درجات آزادی موجود برای سالمندان را محدود می کند. وجود همسر، حفظ استقلال در ترتیبات زندگی و مرگ او فروپاشی این استقلال را بدنبال دارد.
4-مدل حائل: این مدل یک مدل تعاملی است. فرض می شود که ناتوانی در تعامل با دیگر شرایط ترتیبات زندگی را تحت تأثیر قرار می دهد. این مدل فرض می کند که یاری در شکل اقامت مشترک، با در نظرگرفتن وجود ناهنجاری های زندگی خصوصی به طور خود بخودی به ناتوانی پاسخ نمی گوید. هنجارهای یاری ممکن است فقط یا بیشتر به عنوان یک رهیافت برای بقای سالمند در شرایط سخت طلب شوند. بنابراین این هنجارها هنگامی که بسیار ضروری هستند و یا جایی که خویشاوندان نزدیک بخصوص فرزندان واقعاً برای تحقق این هنجارها وجود دارند کارسازند. .( کوششی، 1387؛ به نقل از استینر، باین و پیتا ،1990: 134 )
2-7 سوابق پژوهشی
2-7-1 پژوهش های مربوط به ترتیبات زندگی
کوششی (1387)، مطالعه ای پیمایشی با عنوان "شبکه های حمایت خانوادگی، ترتیبات زندگی و سلامت سالخوردگان در بستر گذار جمعیتی در شهر تهران" در میان 527 سالمند انجام داده است. هدف در این پژوهش شناسایی شبکه های اجتماعی و حمایت سالخوردگان، دستیابی به مدل گزاره هایی در پیش بینی وضعیت سالخوردگان در آینده و نیز کمک به غنی تر کردن تحقیقات مربوطه در حوزه جمعیت شناسی سالخوردگی بوده است. در این تحقیق بحث از تغییر ترتیبات زندگی سالمندان و تعیین کننده های آن در شهر تهران است. از نتایج به دست آمده در این تحقیق به موارد زیر اشاره می شود:
خانوارها هسته ایی کامل(با حضور همسر و فرزندان مجرد)، که ترتیبات زندگی حدود 30%درصد از سالمندان را شکل می دهد؛ معمول ترین شکل از ترتیبات زندگی سالمندان تهرانی است. تک جنسی شدن فرزندان خانواده و کاهش متوسط تعداد فرزندان در خانواده از عوامل کاهش دسترسی به فرزندان به حساب می آید. و از دسترسی سالمندان مورد مطالعه به فرزندان کاسته شده است. با وجود باروری بالا در سالمندان مورد مطالعه، عواملی مانند مهاجرت و شهرنشینی از هم سکنایی فرزندان و والدین سالمند کاسته است و احتمال تنها زندگی کردن نسبت بیشتری از سالمندان تهرانی پیش بینی می شود. الگوی ازدواج دو نسل فرزندان و والدین، الگوی باروری سالمندان، شرایط و اوضاع و احوال اقتصادی و توسعه(مانند وفور یا کمبود مسکن)، با واسطه عواملی بینابینی مانند توانایی اقتصادی والدین، تعیین کننده اشتراک و عدم اشتراک در اقامت گاه دو نسل محسوب می شود. بین مالکیت مسکن و جنس رابطه مثبت وجود دارد که بر تغییر در ترتیبات زندگی موثر است. معمول شدن ترتیبات زندگی مستقل در بین سالمندان تهرانی یکی دیگر از یافته های پژوهش انجام شده بوده چراکه بیش از 15درصد سالمندان، تنها زندگی می کنند.
توحیدی (1388) در تحقیق خود سعی در مشخص کردن تعیین کننده های ترتیبات زندگی سالمندان شهر فسا را دارد و به این مسئله می پردازد که چگونه نوع زندگی به همراه سایر ویژگی های فردی و جمعیتی فرد بر به زیستی روانی سالمند تأثیر می گذارد. یافته های تحقیق نشان می دهد که ترتیبات زندگی مشترک میان والدین و فرزندان ازدواج کرده، بسیار کاهش یافته و اکثر هم اقامتی ها میان والدین و فرزندان ازدواج نکرده صورت می گیرد. ترتیبات زندگی زنان و مردان سالخورده تفاوت چندانی نشان نمی دهد.
قبادی(1389) در تحقیق خود به بررسی عوامل تعیین کننده هم سکنایی سالمندان شهر کرمانشاه پرداخته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که نزدیک به 10درصد از سالمندان مورد مطالعه تنها زندگی می کنند که ترتیبات زنانه است . زندگی با فرزندان مجرد، شکل غالب ترتیبات زندگی سالمندان بوده است که با افزایش سن سالمند تعداد خانوارهای هسته ای(با فرزندان مجرد) کاسته شده و ترتیبات زندگی در شکل خانوارهای گسترده( با فرزند متأهل ) و زندگی با همسر متداول تر است. کمتر از 5 درصد سالمندان در انجام فعالیت های روزانه وابسته اند و رابطه وابستگی در انجام فعالیت های روزانه و هم سکنایی معنی دار نبوده است. و توانایی اقتصادی بالاتر در سالمندان، از احتمال سکونت مشترک با فرزندان خواهد کاست. ویژگی های فرزندان مانند وضعیت تأهل و وضعیت مسکن آنان بر هم سکنایی اثرگذار هستند، در فرزندان مجرد فاقد مسکن احتمال هم سکنا بودن با والدین سالمند بیشتر بوده است.
یاسوداو همکاران(2010) به مطالعه "هم سکنایی بین نسلی در چین، ژاپن، کره جنوبی و تایوان:تحلیل تطبیقی براساس پیمایش اجتماعی 2006 آسیای شرقی"پرداخته اند. در این مقاله هم سکنایی که به عنوان ترتیبات زندگی که در آن فرزندان بزرگسال با والدین سالمند خود زندگی می کنند تعریف شده، مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های تحقیق نشان می دهد که از فرزندان بزرگسال در آسیای شرقی برعکس کشورهای اروپایی انتظار می رود که با والدین سالمند خود زندگی کنند(مارتین،1990). درصد افراد سالمندی که در دهه 1990 با فرزندان بزرگسالشان زندگی می کردند در اروپا 26 درصد، آمریکای شمالی 16 درصد درحالی که در آسیای شرقی 70 درصد بوده است(سازمان ملل،2005). هم سکنایی در مطالعات غربی اغلب با تمرکز برروی، فاکتورهای جمعیتی و نیازهای اقتصادی اجتماعی و منابع توضیح داده می شود در حالی که چنین ترتیبات زندگی در آسیای شرقی تنها برروی هنجارهای فرهنگی متمرکز است (وان و لی،1999). طبق ارزش های کنفسیوسی که در بسیاری از کشورهای آسیای شرقی گسترش یافته است بر روی تکالیف فرزندی تأکید می شود و از یکی از فرزندان بزرگسال خانواده، بخصوص پسر ارشد در ژاپن و کره جنوبی انتظار می رود که با والدین سالمند خود زندگی کنند. با این وجود میزان هم سکنایی بین فرزندان بزرگسال و والدین در آسیای شرقی رو به کاهش است و هر چهار کشور بعد از سال 1980 کاهشی را در میزان هم سکنایی تجربه کردند. چنانکه درصد افرادی که ترجیح می دهند هم سکنایی بین نسلی داشته باشند به طور مشابه در چهارکشور کاهش یافته است. در کره جنوبی درصد سالمندانی که ترجیح می دهند با فرزندانشان زندگی کنند از 70 درصد در سال 1980 به 47 درصد در سال 1994 کاهش یافته است (کیم،1997). در پژوهش های آتی هم سکنایی بین نسلی در آسیای شرقی، تحقیق بر روی شبه هم سکنایی(که در آن والدین سالمند نزدیک فرزندان بزرگسال زندگی می کنند و ارتباط صمیمی را که تابع هم سکنایی می باشد را حفظ می کنند) و هم سکنایی با فرزندان بزرگسال ازدواج نکرده که رو به افزایش است مورد اهمیت قرار گرفته است.
ملانی سرنی (2011) در مطالعه خود تحت عنوان ترتیبات زندگی سالمندان در چین در ذیل تعیین کننده های ترتیبات زندگی سالمندان بیان می کند که تحقیقات زیادی تعیین کننده های ترتیبات زندگی سالمندان را در ایالت متحده و کشورهای توسعه یافته مورد بررسی قرار داده است و اکنون نیز تحقیقات زیادی در چین و سایر کشورهای کمتر توسعه یافته در حال بررسی است. وی بیان می کند که زنان سالمند و سالمندان ازدواج کرده با درآمد بالا کمترین احتمال را دارد که ترتیبات زندگی آنان از نوع خانواده گسترده باشد.
بروون و دیگران (2002) بیان می کنند که اقامتگاه شهری و تحصیلات بالا در میان سالمندان ژاپنی احتمال زندگی مستقل یا با فرزند مجرد را افزایش می دهد. تعداد زیاد فرزندان، احتمال زندگی فقط با همسر را کاهش و شانس زندگی با فرزندان مجرد را افزایش می دهد. و داشتن فرزندان در نزدیکی سالمندان احتمال زندگی تنها با همسر را افزایش می دهد (به نقل از سرنی، 2011).
تحقیقی در چین با استفاده از دیدگاه دوره(چرخه) زندگی نشان می دهد که محل اقامت والدین در طول زمان در جهت نیاز هر دو هم والدین وهم فرزندان تغییر می کند. تغییر محل سکونت منعکس کننده مبادله اجتماعی بین نسل هاست (اف.چن،2005). وضعیت نکاحی، نیز تعیین کننده مجموعه ایی از ترتیبات زندگی برای افراد است. داده ها از پکن نشان می دهد که فرزندان ازدواج کرده کمتر احتمال دارد که با سالمندان زندگی کنند. و زنانی که سلامتی ضعیفی دارند به نسبت مردان در چنین وضعیتی بیشتر احتمال دارد به سوی فرزندان و دیگران جابه جا شوند. بنابراین سلامتی نقش کمتری را در انتقال ترتیبات زندگی سالمندان مرد دارد (زیمر،2008). تعداد فرزندان نیز بر ترتیبات زندگی سالمندان تأثیرگذار است. تعداد بیشتر فرزندان احتمال هم اقامتگاهی را افزایش می دهد. تحقیق روی سالمندان پکن نشان می دهد سالمندان تحصیل کرده و سالمندانی که قبلاً در سمت های بالای شغلی بوده اند کمتر احتمال دارد که با فرزندان زندگی کنند(زیمر و دیگران،2007؛ به نقل از سرنی،2011: 178-177)
مشکل کمبود مسکن نیز می تواند بر انتخاب ترتیبات زندگی تأثیر بگذارد، لوکان و دیگران(1998) در مطالعه ترتیبات زندگی بین نسلی در شانگ های از افزایش تعداد پسران ازدواج کرده ایی که با والدین شان به دلیل کمبود مسکن زندگی می کردند گزارش می دهد ( به نقل از جانگ،1999).
مطالعات اخیر در آسیای شرقی تعیین کننده های هم سکنایی بین نسلی را به سه دسته، فاکتورهای جمعیتی، نوسازی و نیازها و منابع هر دو (والدین سالمند و فرزندان بزرگسال) تقسیم کرده اند ( نودل و افستدل،2002؛ پیمنتال و لیو،2004). در این میان به نظر می رسد که فاکتورهای نوسازی ارتباط قوی تری با گذار هنجارهای فرهنگی دارند. نوسازی اغلب ارزش های افراد را تغییر می دهد. چنانکه افرادی که تحصیلات بالایی دارند و درشهرها زندگی می کنند هم سکنایی بین نسلی شان بیشتر کاهش یافته است.پیمنتال و لیو(2004) بیان می کنند که نیازهای والدین سالمند به دلیل منابع اقتصادیشان و بهبود سلامتیشان کاهش یافته است. و کان و همکارانش (2001) با اطمینان اظهار می کنند که مزایای فرزندان بزرگسال از نگهداری والدین سالمندشان بیشتر می شود زیرا همسرانشان شاغل هستند و والدین سالمند از نوه ها مراقبت می کنند. بنابراین ارتباط بین نیازها و منابع با هم سکنایی بین نسلی با دگرگونی سیاست های اجتماعی و تغییرات اجتماعی تغییر یافته است ( به نقل از یاسودا ودیگران ،2010).
2-7-2 پژوهش های مربوط به روابط بین نسلی و ترتیبات زندگی
جانگ(1999) در تحقیقی که با استفاده از داده های نسل اول پیمایش طولی بر وضعیت زندگی و سلامت سالمندان تایوانی انجام داده است، به دنبال بررسی الگوهای روابط بین نسلی، ترتیبات زندگی و به زیستی سالخوردگان تایوانی بوده است. وی بیان می کند، از نظر سنتی ساختار ایده آل خانوار برای والدین سالمند تایوانی ترتیبات زندگی از نوع خانوارهای چند نسلی است. و هم اقامتگاهی والدین سالمند و فرزندان بزرگسال به عنوان تکلیف و وظیفه فرزندی دیده می شود. و زمانی که اولین فرزند خانوار پسر باشد که از تحصیلات کمی هم برخوردار باشد بیشتر احتمال دارد که با والدین سالمندش زندگی کند. اما رابطه میان هم سکنایی و حمایت از جانب فرزندان بزرگسال با به زیستی والدین سالخورده الزاماً مثبت نیست. و سالمندانی که از نظر اقتصادی توانمند هستند و از تحصیلات بالاتری هم برخوردارند دیدشان به تعهد فرزندی غیر سنتی است. دیگر یافته های این مطالعه بیانگر این است که بین کیفیت روابط والد- فرزندی و رضایت از ترتیبات زندگی سالمندان ارتباط معنی داری وجود دارد. و اینکه، زنان ومردان سالمند، رفاه اقتصادی، پریشانی و کیفیت روابط والد- فرزندی متفاوتی را تجربه می کنند.
چین چون یی و جو پینگ لین (2009) در مطالعه ای تحت عنوان "انواع روابط بین فرزندان بزرگسال و والدین سالمند در تایوان" تفاوت های روابط بین نسلی بین فرزندان بزرگسالی که با والدینشان هم سکنا هستند و فرزندانی که با والدینشان زندگی نمی کنند را مورد بررسی قرار داده اند. رفتارهای فرزندی بین دو گروه تفاوت های معنی داری را نشان می دهد، فرزندانی که با والدینشان هم سکنا نیستند تمایل زیادی به فراهم آوردن پول و کمک مالی به والدینشان دارند. در این مطالعه از مدل انسجام بین نسلی پیشنهاد شده توسط بنگستون و سیلورستن استفاده شده است، و ابعاد معاشرتی، تبادل کارکردی، نزدیکی احساسی و هنجارهای فرزندی برگرفته شده از مدل روابط بین نسلی در این پژوهش استفاده شده است. که مبتنی بر آن، نویسندگان مقاله پنج نوع رابطه را به دست آوردند: مدل پیوند محکم از روابط بین نسلی که سطح بالایی از تماس رو در رو، مبادله کارکردی و احساس نزدیکی را نشان می دهد. مدل دوستانه که متفاوت از مدل پیوند محکم در احساس مسئولیت و وظیفه نسبت به والدین است و نسبت به آن حس مسئولیت کمتری دارد. مدل جدا که در همه شاخص های ذکر شده به جز فراوانی تماس سطح پایینی دارد. بین مدل های هنجاریو مدل محرم اما غیر صمیمی، هر دو نوع مدل ها به رفتارهای مورد انتظار فرهنگی متعهد هستند و در آن فرزندان بزرگسال با پول و کار فیزیکی پدر و مادر را حمایت می کنند و از آنها کمکی نمی گیرند. مدل هنجاری برخلاف مدل محرم اما غیرصمیمی تماس رو در رو کمی دارد اما احساس صمیمیت بالاست و به طور مرتب پدر و مادر را ملاقات می کنند.
فرصت های ساختاری مدل بنگستون که شامل ویژگی جمعیتی ،تعداد اعضای خانواده و نوع نزدیکی جغرافیایی می باشد نشان می دهد که زندگی نزدیک پدر و مادر و داشتن خواهر و برادر کم در تایوان منجر به تعامل زیاد و صمیمی بین نسل ها می شود و به مدل پیوند محکم اشاره می کند.
اگر فرزندان از نظر اقتصادی در سطح پایینی باشند به احتمال زیاد مدل جدا آشکار می شود. به عبارت دیگر منابع فردی متقابلاً بر تقاضاهای والدین اثر می گذارد.
آیتک (1998) در مطالعه "ترتیبات بین نسلی زندگی در ترکیه" بیان می کند مطالعه حاضر را با هدف بررسی ترتیبات زندگی بین نسلی در ترکیه، کشوری مسلمان که تحت تغییرات سریع حقوقی، اقتصادی و اجتماعی است انجام داده است.. میزان هم سکنایی با والدین سالمند در ترکیه پایین است (حدود یک پنجم) در حالی که میزان زندگی نزدیک والدین سالمند بسیار بالاست (حدود نصف). این نشان می دهد که خانواده های ترکیه ترجیح می دهند حریم خصوصی شان حفظ شود در حالی که روابط و پیوندهای خانوادگی شان را هم حفظ می کنند. نتایج این مطالعه حمایت کننده این دیدگاه است که اثر فرایندهای توسعه برای همه کشورهای با فرهنگ خاص یکسان نیست و الگوهای خویشاوندی نقش مهمی را در روابط بین نسلی ایفا می کنند. کشور ژاپن مثالی قابل مشاهده در این مورد می باشد، با اینکه جامعه ای بسیار توسعه یافته است اما دو سوم فرزندان با والدینشان زندگی می کنند. همچنین یافته های این پژوهش نشان می دهد که احتمال زندگی با والدین سالمند در نواحی روستایی و کمتر توسعه یافته و همچنین درمورد پاسخ دهندگان بسیار سنتی به خصوص آنهایی که تحصیلات پایینی داشتند و مسلمانان بسیار معتقد به سنت (بنیادگرا) بسیار بالاست. درکل 70%درصد فرزندان یا با والدین سالمند و یا در نزدیکی آنان زندگی می کنند و این اهمیت پیوندهای خانوادگی را در ترکیه نشان می دهد.
کریمی (1386) در تحقیق خود به بررسی تأثیر عوامل جامعه شناختی و جمعیت شناختی موثر بر حمایت بین نسلی(فرزندان بزرگسال- والدین)می پردازد. که یکی از مسائل مطرح در حوزه روابط بین نسلی است. وی با بررسی تأثیر برخی عوامل ساختاری و اقتصادی – اجتماعی بر سه بعد از انواع حمایت های بین نسلی (عاطفی، مالی و عملی) به این نتایج می رسد که عوامل ساختاری و دیگر ویژگی های اقتصادی و اجتماعی، مانند تحصیلات، فاصله جغرافیایی بین دو نسل، سرمایه اقتصادی و وضعیت سلامت والدین بر حمایت های بین نسلی در خانواده تأثیرگذار می باشد. پدران از مبادلات بین نسلی سود بیشتری می برند و از طرف دیگر به دلیل کوچک شدن ابعاد خانواده، والدین به منابع کمتری از حمایت خانوادگی دسترسی خواهند داشت.
زندا لی یو (1998) در مطالعه" ترتیبات زندگی سالمندان مهاجر کره ایی و روابط بین نسلی " به بررسی ترتیبات زندگی سالمندان کره ایی که به ادمننتون کانادا مهاجرت کرده اند و سالمندانی که در کره می باشند می پردازد. در سال 1991 طبق پیمایش اجتماعی کاتولیک ادمننتون، تقریباً 70 درصد سالمندان کره ایی در ادمننتون با فرزندانشان زندگی می کردند. اگرچه اکنون ترتیبات زندگی سالمندان دچار تغییر شده است و سالمندان تنها زندگی می کنند. فهرست اجتماع سالمندان کره ایی در سال 1996 نشان داده اند که از 138عضو آنها، تنها 29 نفر با فرزندانشان زندگی می کردند و تعداد سالمندانی که تنها زندگی می کردند رو به افزایش بوده است. در کره یک سنت ریشه دار قدیمی وجود دارد که فرزندان به خصوص فرزند پسر ارشد ازدواج کرده باید با والدین سالمندش زندگی کند، با این وجود مطالعه نشان می دهد که اکثر سالمندان مهاجر کره ایی با دختر ازدواج کرده خود زندگی می کنند، و در کانادا گزینه اصلی آنها زندگی با خانوار دختر است تا پسر. در حالی که در کره هیچ یک از پاسخ دهندگان با فرزند دختر خود زندگی نمی کردند. اما در کانادا بسیاری از دختران ازدواج کرده از پدر و مادرشان تقاضا می کنند که به کانادا بیایند و با زندگی با آنها از فرزندانشان مراقبت کنند. بنابراین انتخاب ترتیبات اقامتی توسط سالمندان مهاجر کره ایی بازتاب کننده سازگاری فرهنگ سنتی کره با سبک زندگی در کانادا می باشد.
آزاد ارمکی، زند و خزایی(1379) در مطالعه "بررسی تحولات اجتماعی و فرهنگی در طول سه نسل خانواده تهرانی" و "روند تغییرات فرهنگی اجتماعی خانواده تهرانی طی سه نسل"(1381) بیان می کند، هنوز بیش از نیمی از خانواده های تهرانی بررسی شده فرزند را عصای پیری والدین می دانند. نیمی از آنها در زمان پیری دوست دارند که توسط همسر و فرزندان در خانه خودشان، از آنها نگهداری کنند. 9/27 درصد هم آرزو دارند که در که در خانه خود باشند و سربار و محتاج کسی نباشند. در جامعه بررسی شده کمتر از 5 درصد از خانواده ها ضرورت وجود سرای سالمندان را پذیرفته اند و اکثریت آنها نگهداری از سالمندان را وظیفه فرزندان می دانند. و یافته های مطالعه نشان می دهد که وظایف سلسله مراتبی نقش حمایتی و نگهداری سالمندان در خانواده طی سه نسل گذشته تداوم یافته است. اما ارتباط دوسویه بین متغیر کارکردهای حمایتی و متغیر احترام بین اعضا خانواده و خویشاوندان که در نسل های گذشته مشاهده می شده است در نسل جدید به یک جریان یک طرفه مطالبه حمایت ها از بزرگترها، بدون پایبندی جدی نسل جدید به وظایفشان در برابر بزرگترها تبدیل شده است. و با وجود حفظ کارکردهای حمایتی فوق دیگر خویشاوندان مانند گذشته تمایلی به زندگی در زیر یک سقف ندارند. به نظر پاسخگویان، خویشاوندان از جمله عروس و داماد، دیگر نمی توانند مانند گذشته با خانواده زن یا شوهر در زیر یک سقف زندگی کنند.
الین و همکاران (1990) در مطالعه "تعامل و ترتیبات زندگی والدین سالمند و فرزندانشان" تعامل بین والدین سالمند و و فرزندانشان را در دوره زمانی 1962تا 1984 مورد بررسی قرار می دهند و بیان می کنند در طول دوره تعامل بین والدین سالمند و فرزندانشان کاهش یافته است. دسترسی فرزندان، به ویژه حضور فرزندان مجرد، و نیاز والدین اهمیت تعیین کننده ها را در ترتیبات زندگی آشکار می کند. در آینده، تغییر در این متغیرها به صورت بالقوه تأثیرات بزرگتری خواهد داشت. همچنین نیاز فرزندان نسبت به نیاز والدین فاکتور مهمی است که در مدل های آینده هم اقامتگاهی والدین و فرزندان در نظرگرفته می شود. بالارفتن سطح طلاق در بین فرزندان والدین سالمند و همچنین بالارفتن سطح بیوه گی والدین سالمند می تواند اشارات مهمی برای ترتیبات زندگی آینده جمعیت سالمندان داشته باشد.. در آینده افراد سالخورده فرزندان کمتر و با تحصیلات بیشتری خواهند داشت و در مسافت های دورتری از فرزندانشان زندگی می کنند. همه این فاکتورها تعامل کمتر بین والدین و فرزندان را نتیجه می دهد. همچنین این حقیقت که روندهای اجتماعی و اقتصادی سبب تغییر در زندگی فرزندانشان می شود که ممکن است بر زندگی والدین سالمند بیشتر از آنجه تشخیص داده شده است اثر بگذارد. اثرات عمده تغییرات اقتصادی، اجتماعی دهه های گذشته از قبیل کاهش نرخ باروری و افزایش نرخ طلاق در بین خانواده های جوانتر که در طول دهه 1980 متمرکز بوده است، این انتظار را به وجود می آورد که در سال های آینده خانواده های سالمندان انعکاس عمده از آن تغییرات را هم در زندگی خودشان و هم زندگی فرزندانشان احساس خواهند کرد.
2-7-3 نتیجه گیری کلی از سوابق پژوهشی
با مرور مطالعات صورت گرفته در حوزه ترتیبات زندگی و روابط بین نسلی سالمندان درمی یابیم که اکثر پژوهش های مربوطه در دیگر کشورها (خصوصاً کشورهای آسیای شرقی ) انجام پذیرفته است. با توجه به اینکه هر یک از تحقیقات صورت گرفته در حوزه ترتیبات زندگی و روابط بین نسلی متناسب با هنجارهای فرهنگی و تغییرات اقتصادی اجتماعی کشور مربوطه می باشد. لزوم انجام چنین تحقیقی در جامعه احساس می شود چرا که بررسی سازمان ملل در رابطه با ترتیبات زندگی سالمندان نشان می دهد که ترتیبات زندگی افراد سالمند در بین کشورهای با سطوح مختلف توسعه بسیار متفاوت می باشد. همچنین در مطالعات انجام شده، بحث ترتیبات زندگی سالمندان و روابط بین نسلی یا به صورت مستقل از یکدیگر و یا به صورت بررسی ترتیبات زندگی و روابط بین نسلی در کنار هم مطرح می شود اما در پژوهش حاضر به بررسی تأثیر روابط بین نسلی بر ترتیبات زندگی سالمند پرداخته می شود.
2-8 چارچوب نظری منتخب
تئوری های متفاوتی به منظور تبیین روابط بین نسلی وجود دارند. مانند تئوری های دلبستگی، مبادله، ارزش ها ، ناهماهنگی در روابط بین نسلی و انسجام ، از آنجایی که هر کدام از این تئوری ها دارای کاستی ها یی در جهت تبیین روابط بین نسلی می باشند با استفاده از تئوری انسجام که با چارچوبی جامع تر به ابعاد مختلف این روابط می نگرد سعی در پاسخ به سوالات تحقیق خواهیم داشت. روابط بین نسلی در قالب این تئوری به شش بعد معاشرتی( فراوانی و الگوی کنش متقابل در انواع فعالیت هایی که اعضای خانواده درگیر هستند)، اجماعی( درجه توافق بر روی ارزش ها، نگرش ها و عقاید در میان اعضای خانواده) ، اظهاری( نوع و درجه احساسات مثبتی که از اعضای خانواده حمایت می کند و درجه متقابل بودن این احساسات)، کارکردی( درجه کمک کردن، مبادله منابع و حمایت عاطفی)، ارزشی(قوت تعهد نسبت به اجرای نقش های خانوادگی و اجرای وظایف خانوادگی) و ساختاری( فرصت های ساختاری برای روابط بین نسلی که منعکس کننده تعدا اعضاء ، وضعیت ازدواج و نزدیکی جغرافیایی اعضای خانواده است) تقسیم می شود. بنگستون و همکارانش مفاهیم عملکردی ساختاری، هنجارهای اجتماعی، حمایت اجتماعی و دلبستگی را با هم تلفیق کرده اند تا پیچیدگی روابط بین نسلی را تبیین کنند. این مدل یکی از معدود مدل هایی است که بر روابط والد- فرزندی در انتهای زندگی متمرکز شده است. در نهایت با وجود ضعف در حوزه نظری ترتیبات زندگی و روابط بین نسلی، از میان تئوری ها و مدل های مطالعه شده ما با استفاده از بعد ساختاری و کارکردی نظریه بنگستون و همکارانش و انتخاب مدل حفظ زندگی شخصی و مدل خصوصیات از چهار مدل استینر و همکاران درصدد بررسی تأثیر روابط بین نسلی بر ترتیبات زندگی سالمندان خواهیم بود.
بعد کارکردی نظریه انسجام به سیستم حمایتی بین والدین و فرزندان اشاره دارد. که موضوع اصلی در روابط بین نسلی است.و همانگونه که قبلاً بیان شد این بعد منعکس کننده کیفیت، نوع و کمیت منابع هریک از اعضاست که در روابط بین نسلی بین اعضاء توزیع می شود. بعد کارکردی نظریه انسجام به دلیل اشاره به سه نوع حمایت مالی ، ابزاری یا مراقبتی و عاطفی به خوبی نشان دهنده کیفیت روابط و حمایت های بین نسلی است. که به طور گسترده بین نسل ها تبادل می شود (اسچوارز و دیگران، 2006: 322). اسچوارز و دیگران (2006) بیان می کنند که یکی از پیش نیازهای اساسی برای مبادله ی حمایت و روابط بین نسلی نزدیکی جغرافیایی اعضای خانواده است.
در این پژوهش متغیر حمایت فرزند از سالمند از بعد کارکردی نظریه انسجام گرفته شده است که با توجه به آن به بررسی روابط و حمایت های فرزند از سالمند در ترتیبات مختلف زندگی سالمند ( هم سکنایی و ترتیبات مستقل) توجه می شود.
بعد ساختاری نظریه انسجام که به ویژگی های جمعیت شناسی، فاصله جغرافیایی سالمند از فرزندان و تعداد اعضاء خانوار اشاره دارد که فراوانی، شدت و انواع معاشرت و منابع مبادلاتی را تحت تأثیر قرار می دهد. و مطابق با مدل جانگ جنسیت، رتبه تولد و وضعیت ازدواج فرزندان به عنوان فرصت های ساختاری تعریف شده است که بر ترتیبات زندگی سالمندان تأثیر گذار است. در این مطالعه به بررسی وضعیت ازدواج فرزندان بر ترتیبات زندگی سالمند و جنس و تعداد فرزندان سالمند بر حمایت فرزند از سالمند توجه می شود.
مدل حفظ زندگی شخصی بر این فرض استوار است که نوسازی، ترجیحات و هنجارهای فراگیری برای زندگی مستقل بوجود آورده است. که حتی در شرایط وقوع ناتوانی و صرف نظر از دیگر خصوصیات، این هنجارها و ترجیحات تعیین کننده هستند. در این مطالعه تحصیلات فرزندان به عنوان ملاک نوسازی فرزندان در نظر گرفته می شود که به تأثیر آن بر ترتیبات زندگی سالمند توجه می شود.
در مدل خصوصیات فرض می شود که پس از حذف دیگر خصوصیات سالمند، ناتوانی اثر مثبت و مستقلی بر تغییر وترتیبات زندگی مستقل به ترتبیات مشترک ندارد. برای این تحلیل ویژگی های زمینه ای شامل، درامد، نژاد، سن، وضعیت ازدواج و فراهمی فرزندان مهم دیده می شوند. منابع اقتصادی می توانند حفظ اقامت مستقل را تسهیل کنند. سطح درآمد بالاتر افراد و وجود همسر فرصت بیشتری برای تحقق ترجیحات زندگی خصوصی او را فراهم می کند. مطابق با این مدل در این مطالعه منابع اقتصادی سالمند و وجود همسر به عنوان خصوصیاتی مطرح می شود که رابطه آن با ترتیبات زندگی سنجیده می شود.
2-9 مدل تحقیق
با مرور نتایج تحقیقات پیشین که به بررسی عوامل موثر بر ترتیبات زندگی سالمندان پرداخته اند و بررسی نظرات پژوهشگران در ارتباط با روابط بین نسلی و انتخاب جامع ترین نظریه که موضوع ما را پوشش دهد یعنی نظریه بنگستون و همکارانش و انتخاب بعدساختاری و کارکردی از آن نظریه به جهت آنکه ابعاد تعاملات والدین و فرزندان به خوبی درک شود و مدل حفظ زندگی شخصی و خصوصیات از چهار مدل استینر و همکاران و همچنین اقتباس از تحقیق انجام شده در این زمینه در تایوان توسط جانگ(1999)، مدل زیر را برای تحقیق حاضر، انتخاب کرده ایم
1314450104775ویژگی های جمعیت شناسی سن- جنس- تحصیلات 00ویژگی های جمعیت شناسی سن- جنس- تحصیلات
312420019050000
1333500406400حمایت فرزند از سالمند00حمایت فرزند از سالمند
314325028956000
221932520066000
414337545720ترتیبات زندگی00ترتیبات زندگی1362075184785جنس و تعداد فرزندان سالمند00جنس و تعداد فرزندان سالمند
9239251562100030575252711450013144501814195منابع سالمند توانایی اقتصادی- وضعیت تأهل00منابع سالمند توانایی اقتصادی- وضعیت تأهل-16192555245عوامل ساختاری00عوامل ساختاری
136207520320وضعیت تأهل فرزندان00وضعیت تأهل فرزندان319087520955009239251949450031242002095500
1314450168910تحصیلات فرزندان00تحصیلات فرزندان
2-10 فرضیات تحقیق
با توجه به مدل نظری این مطالعه، فرضیات زیر را برای پژوهش مطرح می کنیم.
ویژگی های جمعیت شناسی سالمندان (سن، جنس، تحصیلات) بر ترتیبات زندگی آنها تأثیرگذار است. احتمال ترتیبات اقامتی مشترک برای سالمندان زن بی سواد به خصوص آنهایی که سن بالاتری دارند بیشتر است.
حمایت فرزندان از سالمند بر ترتیبات زندگی سالمندان تأثیر گذار است. فرزندانی که از والدین سالمند خود حمایت بیشتری می کنند ، بیشتر احتمال دارد که با والدین سالمند خود هم سکنا باشند.
منابع سالمندان ( وضعیت تأهل و توانایی اقتصادی) بر ترتیبات زندگی سالمندان تأثیر گذار است. سالمندان متأهل و دارای توانایی اقتصادی، بیشتر احتمال دارد که ترتیبات زندگی مستقل داشته باشند.
تحصیلات فرزندان بر ترتیبات زندگی والدین سالمندشان تأثیرگذار است. فرزندان تحصيل کرده، ترجيحات و تمايلات بيشتري به زندگی مستقل دارند و احتمال اینکه والدين سالمند آنان ترتيبات زندگي مستقلی داشته باشند بیشتر است.
فرصت های ساختاری (وضعیت تأهل فرزندان) بر ترتیبات زندگی سالمندان تأثیر گذار است. وجود فرزندان مجرد بر احتمال هم سکنایی سالمند با فرزند می افزاید.
به نظر می رسد جنس سالمند و تعداد فرزندان بر حمایت فرزند از سالمند تأثیر گذار است. زنان سالمند و سالمندانی که تعداد فرزند کمتری دارند از حمایت بیشتری برخوردارند.
اولین فرضیه پژوهش حاضر براساس مطالعه ایی که آنگل، واروبک و هایمس در رابطه با سالمندان 70 سال به بالا انجام داده اند، مطرح شده است. در این مطالعه رابطه منفی متغیرهایی مانند ناتوانی جسمی سالمندان، جنسیت و تحصیلات پایین تر با تنها زندگی کردن وجود دارد، به عبارتی بیشتر زنان 70سال به بالا دارای تحصیلات کمتر با فرزنداشان زندگی می کنند (سازمان ملل، 2001: 208). به طور کلی با توجه به طول عمر بیشتر زنان و درنتیجه افزایش احتمال بیوه گی، احتمال زندگی با فرزندان و مورد حمایت فرزندان قرار گرفتن برای زنان بیش از مردان است.
دومین فرضیه پژوهش براساس بعد کارکردی نظریه انسجام مطرح می شود. براین اساس سه نوع حمایت مالی، ابزاری یا مراقبتی و عاطفی بعد کارکردی، کیفیت روابط و حمایت های بین نسلی را نشان می دهند اما پیش نیاز اساسی برای مبادله ی حمایت و روابط بین نسلی، فرصت های ساختاری روابط متقابل خانواده(مانند نزدیکی جغرافیایی) و هنجارها در وظایف خانوادگی می باشد. به عبارتی حمایت بیشتر از والدین سالمند از سوی فرزندانی صورت می گیرد که به آنها نزدیک و هم اقامتگاه هستند. چنانکه (گنز و سیلورستین،2006) بیان می کنند در بین فرزندان بزرگسال قطعاً تعهد به هنجارهای خانواده با نگهداری کردن والدین سالمند به هم وابسته است و مبادلات حمایتی زیاد به درک و پذیرش بالای تعهد نسبت داده می شود (نقل از پیرل و فوکما، 2011)
سومین فرضیه پژوهش حاضر بر اساس مدل خصوصیات می باشد در این مدل ناتوانی اثر مثبت و مستقلی بر تغییر وترتیبات زندگی مستقل به ترتبیات مشترک ندارد. برای این تحلیل ویژگی های زمینه ای شامل، درامد، نژاد، سن، وضعیت ازدواج و فراهمی فرزندان مهم دیده می شوند. منابع اقتصادی می توانند حفظ اقامت مستقل را تسهیل کنند. سطح درآمد بالاتر افراد، فرصت بیشتری برای تحقق ترجیحات زندگی خصوصی او را فراهم می کند. وجود همسر، حفظ استقلال در ترتیبات زندگی و مرگ او فروپاشی این استقلال را بدنبال دارد. بنابراین سالمندان متأهل و سالمندان دارای توانایی اقتصادی بیشتر احتمال دارد که ترتیبات مستقل داشته باشند.
چهارمین فرضیه مطرح شده به مدل حفظ زندگی شخصی اشاره دارد فرض اصلی این مدل این است که نوسازی، ترجیحات و هنجارهای فراگیری برای زندگی مستقل بوجود آورده است. در این مدل رابطه ایی بین ناتوانی و ترتیبات زندگی وجود ندارد. نسخه ی مستدل تر این مدل با در نظرگرفتن هنجارها و ترجیحات خصوصی بازدارنده، به هزینه های اجتماعی- روانی مراقبت در وضعیت سکونت مشترک اشاره می کند. در حالی که حفظ یک خانوار مستقل، از این فشار می کاهد و یا آن را به حداقل می رساند. در این پژوهش تحصیلات دانشگاهی فرزندان را به عنوان معیاری برای نوسازی و مدرن شدن لحاظ کرده ایم که تمایلات برای داشتن زندگی مستقل را افزایش می دهد. بنابراین سالمندانی که دارای فرزندان تحصیل کرده هستند بیشتر احتمال دارد که به دلیل تمایلات فرزندان مستقل از فرزندان زندگی کنند.
فرضیه پنجم پژوهش بر اساس بعد ساختاری نظریه انسجام مطرح می شود چرا که ویژگی های ساختاری فرزندان با هم اقامتی ارتباط قوی دارد( هرمالین و دیگران 1992، لی و دیگران 1994، افستدل 1995 ؛ نقل از جانگ، 1999). که در فرضیه یک مورد از بعد ساختاری تحت عنوان وضعیت تأهل فرزند مطرح می شود. مطالعات نشان داده اند که وجود فرزندان غیر متأهل اثر قوی و مثبتی بر هم سکونتگاهی و ترتیبات زندگی مشترک سالمندان دارد (کوششی، 1387: 29). یاسودا و همکاران(2010)نیز بیان می کنند هم سکنایی با فرزندان بزرگسال ازدواج نکرده رو به افزایش است.
آخرین فرضیه مطرح شده نیز به بعد فرصت های ساختاری مدل بنگستون که شامل ویژگی جمعیتی، جنس و تعداد اعضای خانواده میباشد اشاره دارد. تحقیقات جامعه شناختی برای خانواده های آسیایی نشان داده اند که رابطه مادر- فرزند در مقایسه با رابطه پدر- فرزند قوی تر است( کواب, 2005 نقل از هاک کانگ،2008). مردان سالمند برای کمک گرفتن بیشتر به سوی همسرانشان گرایش دارند، در حالی که زنان سالمند برای کمک و یاری گرفتن به سوی روابط بین نسلی در دوره زندگیشان تمایل دارند (هاک کانگ،2008: 105). چین چون یی و جو پینگ لین (2009) در مطالعه انواع روابط فرزندان بزرگسال و والدین سالمند به این نتیجه رسیدند، که زندگی نزدیک پدر و مادر و داشتن خواهر و برادر کم در تایوان منجر به تعامل زیاد و صمیمی بین نسل ها می شود و به مدل پیوند محکم که سطح بالایی از تماس رو در رو، مبادله کارکردی و احساس نزدیکی را نشان می دهد اشاره می کند.
فهرست منابع
منابع فارسی
آزاد ارمکی، تقی(1389). جامعه شناسی ایران: جامعه شناسی مناسبات نسلی. تهران: نشر علم.
آزاد ارمکی، تقی. مهدی اعتمادی فر (1388). روابط نسلی در سینمای جنگ ایران. فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال چهارم، شماره 12.
آزاد ارمکی، تقی (1386). جامعه شناسی خانواده ایرانی. تهران: انتشارات سمت.
آزاد ارمکی، تقی. غلامرضا غفاری (1383). جامعه شناسی نسلی در ایران. تهران: ناشر پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی، تهران.
آزاد ارمکی، تقی (1383). "رابطه بین نسلی در خانواده ایرانی. مجموعه مقالات مسائل اجتماعی ایران". تهران: انتشارات انجمن جامعه شناسی ایران.
آزاد ارمکی، تقی و همکاران (1382). روند تغییرات فرهنگی و اجتماعی خانواده تهرانی طی سه نسل، فصلنامه علمی- پژوهشی علوم انسانی دانشگاه الزهرا(س)، سال دوازدهم و سیزدهم. شماره 45-44.
آزاد ارمکی، تقی (1380). شکاف بین نسلی در ایران، نامه انجمن جامعه شناسی ایران(ویژه دومین همایش مسائل اجتماعی ایران). شماره چهارم.
آزاد ارمكي، تقي و همكاران (1379). بررسي تحولات اجتماعي و فرهنگي در طول سه نسل خانواده تهرانی. نامه علوم اجتماعی، شماره 16. صص29-3.
احمدی، وکیل، سید صمد بهشتی (1386). بررسی ویژگی های جمعیت شناختی و رفاهی سالمندان در ایران. فصلنامه جمعیت. شماره 62-61. پاییز و زمستان 1386. صص38-19.
بهنام، جمشید (1383). تحولات خانواده. ترجمه محمد جعفر پوینده. تهران: نشر ماهی.
بارلس، کریستوفر(1380). ذهنیت بین نسلی: دیدگاهی روانکاوانه درباره اختلاف نسل ها،ترجمه حسین پاینده. فصلنامه ارغنون، شماره19، صص28-10.
توحیدی، مریم (1388). « عوامل و فرایندهای جمعیتی بر ترتیبات زندگی و به زیستی سالمندان شهر فسا» ، پایان نامه کارشناسی ارشد جمعیت شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
جانمردی، مهوش (1379)." بررسی مسائل و مشکلات سامندان شهرستان سقز با تأکید بر دیدگاه جامعه شناختی. مجموعه مقالات سالمندی (مسایل اجتماعی و محیط زندگی در سالمندی)". جلد دوم، تهران: ناشر گروه بانوان نیکوکار.
جهانفر، محمد (1374). جمعیت شناسی ایران. تهران: انتشاررات دانشگاه پیام نور.
حسام زاده، علی (1382). «مقایسه کیفیت زندگی سالمندان مقیم خانواده با سالمندان مقیم سراهای سالمندان». پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی.
دواس، دی ای (1383). پیمایش تحقیقات اجتماعی. ترجمه هوشنگ نائبی. تهران: نشر نی.
ذکایی، محمد سعید (1388). فرهنگ گذار و الزامات آن برای روابط بین نسلی، پژوهش جوانان، فرهنگ و جامعه، شماره دوم بهار و تابستان 1388.
ریاحی، محمد اسماعیل (1387). مطالعه تطبیقی موقعیت و جایگاه سالمندان در جوامع گذشته و معاصر، مجله سالمند ، سال سوم. شماره 10-9.
زنجانی، حبیب الله (1369). مسائل پیری و سالخوردگی، تهران: ؟
ساروخانی، باقر (1382). مقدمه ایی بر جامعه شناسی خانواده. چاپ پنجم، تهران، سروش.
سرایی، حسن (1382). مقدمه ای بر نمونه گیری در تحقیق. تهران: انتشارات سمت.
سرایی، حسن (1385). تداوم و تغییر خانواده در گذار جمعیتی ایران، نامه انجمن جمعیت شناسی ایران.
شاملو، غلامعلی (1364). پیری چیست؟. تهران: انتشارات شرکت سهامی چهر.
علیخانی، ویدا (1381). پیری از دیدگاههای مختلف. تهران: انتشارات انجمن اولیا و مربیان.
عسگری، حمید (1386). تکریم سالمندان تضمین آینده کشور، آیینه فرهنگ علمی فرهنگی، هنری و نقد.
قبادی، محترم (1389). « تعیین کننده های هم سکنایی سالمندان شهر کرمانشاه»، پایان نامه کارشناسی ارشد جمعیت شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی.
کاظمی پور، شهلا (1388). مبانی جمعیت شناسی. تهران: انتشارات مرکز مطالعات و پژوهش های جمعیتی آسیا و اقیانوسیه.
کلانتری، خلیل (1387). پردازش و تحلیل داده ها در تحقیقات اجتماعی- اقتصادی. تهران: انتشارات فرهنگ صبا، چاپ سوم.
کوششی، مجید (1387). « شبکه های حمایت اجتماعی، ترتیبات زندگی و سلامت سالخوردگان شهر تهران»، پایان نامه دکتری جمعیت شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
کریمی، زینب (1386). « بررسی تأثیر عوامل جامعه شناختی و جمعیت شناختی موثر بر حمایت بین نسلی(فرزندان بزرگسال- والدین)»، پایان نامه ارشد جمعیت شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
گیدنز، آنتونی (1383). جامعه شناسی. ترجمه منوچهر صبوری. تهران: نشر نی.
مثنوی، عطاالله (1377). بررسی علل سپردن سالمندان به آسایشگاه های سالمندان تهران، دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران.
مرکز آمار ایران (1385)، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن. سایت مرکز آمار ایران.
www.sci. org.ir
مرکز آمار ایران (1390)، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن. سایت مرکز آمار ایران.
منابع انگلیسی
Aytac, Isik A. (1998) “Intergenerational living arrangements in Turkey” Journal of Cross-Cultural Gerontology 13: 264-241
Eileen, M. Crimmins, Dominique (1990) “Interaction and Living Arrangements of Older Parents and their Children: Past Trends, Present Determinants, Future Implications” Research on Aging:12
Frankenberge, E; Lillard, L & Willis. R. (2002) “Patterns of Intergenerational Transfers in Southeast Asia”, Journal of Marriage and Family 64.641 -627
Hock Kang, soon (2008) “Aging parents: Explaining Intergenerational Support Relationships Within The Family In SINGAPORE” Theses for Degree Doctor Of PHilosophy In Sociology, University Of HAWAI
Jeng.W S. (1999) “Intergenerational Relation, Living Arrangements & Wellbeing of the Elderly in Taiwan” Theses for the Degree Doctor of Philosophy, Ohio state university
Kalmijn, M. (2005) “Intergenerational Solidarity: A review of three
Theories and their evidence, Department of Social Cultural Science. Tilburg University
Luescher, K. Pillemer, K.(1998) “ Intergenerational Ambivalence : A New Approach to the Study of Parent- child Relations in Later Life” Journal of Marriage and Family 60:425-413
Merz, E. M; Schuengel, C. Schulze, H. (2007) “Intergenerational Solidarity: An attachment perspective” Journal of Ageing studies 21: 175-186
Park, K. Phua, V. McNally, J. Sun, R.(2005) “Diversity and Structure of Intergenerational Relationships: Elderly Parent–Adult Child Relations in Korea” J Cross Cult Gerontol 20: 305-285
Pearl A. Dykstra; Tineke Fokkema (2011) “Relationships between parents and their adult children: a West European typology of late-life families” , journal of Ageing & Society 31. 545-569
Sereny, M. (2011) “Living Arrangements of Older Adults in China: The Interplay Among Preferences, Realities, and Health” Research on Aging 33(2): 204-172
Schwarz, B. Trommsdorff, G. Kim, U. Park, Y.(2006) “Intergenerational Support”, Current Sociology 54. 315-340
United Nations Department of Economic and Social Affairs (2001) “ Population Bulletin of the United Nations, Living Arrangements of Older Persons” , Special Issue, Nos. 42/43
United Nations Department of Economic and Social Affairs (2005) “Population Division Living Arrangements of Older Persons Around the World” New York, 2005
Yasuda, T. Iwai, N. Yi, Ch.(2010) “Intergenerational Coresidence in China, Japan, South Korea and Taiwan: Comparative Analyses Based on the East Asian Social Survey 2006” Journal of Comparative Family Studies,703-722
Yi, Chin-chun. Lin, J. (2009) “Types of Relations between Adult Children and Elderly Parents in Taiwan: Mechanisms Accounting for Various Relational Types” Journal of Comparative Family Studies
Zenda Lee, Yoo (1998) “Living arrangements of elderly Korean immigrants and intergenerational relations” Theses for the Degree Master of Arts, university of Alberta