مبانی نظری و پیشینه عدالت فضایی و تسهیلات عمومی شهری (docx) 57 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 57 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مقدمه...............................................................................................................................14
2-1-مفاهیم فضا، عدالت اجتماعی و عدالت فضایی........................................................15
2-1-1-فضا.....................................................................................................................15
2-1-1-1-فضا در جغرافیا...............................................................................................16
2-1-1-2-فضای شهری..................................................................................................18
2-1-2-عدالت.................................................................................................................20
2-1-2-1-عدالت جغرافیایی............................................................................................21
2-1-2-2-عدالت محیطی................................................................................................22
2-1-2-3-عدالت اجتماعی..............................................................................................23
2-1-2-4-عدالت اجتماعی و شهر...................................................................................25
2-1-2-5-عدالت اجتماعی و برنامه ریزی شهری.............................................................27
2-1-2-6-عدالت اجتماعی و رفاه اجتماعی.....................................................................28
2-1-2-7-عدالت اجتماعی و احساس سرزندگی.............................................................30
2-1-2-8-عدالت اجتماعی و توسعه پایدار.....................................................................31
2-1-3-عدالت فضایی.....................................................................................................33
2-1-3-1-عدالت فضایی شهری......................................................................................34
2-1-3-2-نابرابری فضایی و اجتماعی در شهرها.............................................................35
2-1-4-مکاتب شهری، جغرافیایی و عدالت اجتماعی.......................................................38
2-1-4-1-عدالت در یونان باستان...................................................................................38
2-1-4-2-عدالت اجتماعی و مکاتب شهری....................................................................40
2-1-4-3-عدالت اجتماعی و آنارشيسم...........................................................................40
2-1-4-4-عدالت اجتماعی و کارکردگرایان....................................................................41
2-1-4-5-عدالت اجتماعی و رادیکالیسم........................................................................42
2-1-4-6-عدالت اجتماعی و لیبرالیسم............................................................................44
2-2-تسهیلات شهری.......................................................................................................46
2-2-1-تسهیلات و خدمات عمومی شهری......................................................................46
2-2-2-تسهیلات شهری و عدالت فضایی........................................................................48
2-2-3-تسهیلات شهری و دسترسی.................................................................................49
2-2-4-کیفیت زندگی......................................................................................................51
2-2-4-1-کیفیت زندگی شهری......................................................................................52
2-2-4-2-کیفیت زندگی و عدالت اجتماعی....................................................................54
2-2-5-سیستم اطلاعات جغرافیایی..................................................................................55
2-2-6-فرایند تحلیل سلسله مراتبی..................................................................................56
2-2-7-خود همبستگی فضایی.........................................................................................57
جمع بندی.......................................................................................................................59
مقدمه:
رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهر نشین را به شدت افزایش داد و شهرنشینی را به شیوه غالب زندگی تبدیل کرد. اگرچه شهر و شهرنشینی خود یکی از مهمترین شاخص های رفاه و توسعه اجتماعی واقتصادی محسوب می شود، رشد شتابان آن می تواند سرانه برخورداری از بسیاری از امکانات اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهد و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شود. نابرابري هاي اجتماعي قبل از هر چيز در معيارهاي زندگي بازتاب ميشود و به نوبه ي خود با مفهوم فرصت ها و كيفيت زندگي ارتباط دارد. گسترش نامتقارن كيفيت زندگي يكي از مهم ترين ابزارها براي پي بردن به وجود نابرابري هاي اجتماعي در هر جامعه است. به این دلیل از مهمترین عوامل در برنامه ریزی شهری استفاده از فضاها و توزیع مناسب و به عبارتی کامل تر عدالت فضایی است. در این راستا تسهیلات و خدمات شهری از جمله عوامل مؤثر و مفیدی هستند که با پاسخگویی به نیازهای جمعیتی، افزایش منفعت عمومی و توجه به شایستگی افراد می توانند با برقراری ابعاد عدالت فضایی، عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی را برقرار نمایند. در واقع تعادل فضایی در توزیع مراکز خدماتی در شهر و دستیابی به آن مقدمات توسعه پایدار شهری را فراهم می آورد و نابسامانی در توزیع منطقه ای و محلی باعث دوری مناطق و محلات از عدالت اجتماعی می گردد.
2-1- مفاهیم فضا، عدالت اجتماعی و عدالت فضایی
2-1-1- فضا
ريشه ی کلمه ی فضا "Espace" از کلمه ی لاتین "Spatiun" است و به وسعت گسترده ای اطلاق می شود که با داشتن سه بعد می تواند اشیاء را در برگیرد. فضا می تواند با چهار بعد هم مطرح شود که بعد چهارم آن زمین است. در بیان علمی و فلسفی فضا معادل کلمه ی مکان یا نقطه ای گرفته شده که با بخش های پیرامونی خود مشخص می شود و در قلمرو فلسفه، فضا محیط همگون و نامحدودی است که در آن اشیاء محسوس جایگزین شده است و از نظر لایپ نیتز و کانت فضا ادراک شدنی و غیر قابل تقسیم است و مفهوم فضا با وسعت "Etendue" که بی نهایت تقسیم شدنی است یکی نمی باشد(فرید،1380: 9). در رویکرد ژئوپلیتیکی، مفهوم فضا شامل سرزمین هایی است که انسان توانسته در آنجا سکونت گزیند یا به گونه ای در آن دخل و تصرف کند. فضا صحنه نمایش پدیده های گوناگونی است که در آن ترکیب و تلفیق این پدیده ها به شکلهای گوناگون، آثار متنوعی از خود بر جای می گذارند(جوان و عبداللهی،1387: 137). افلاطون فیلسوف بزرگ یونان باستان فضا را واقعیتی مستقل نمی داند و از نظر وی آن چه که فضا را به وجود می آورد روابط بین اشیایی است که در یک مکان مستقر گردیده اند(شولتز،1353: 175). مانوئل کاستل در تعریف فضا می نویسد: فضا یک تولید مادی در ارتباط با سایر عوامل مادی است. عده ای می گویند فضا یک تولید ایدئولوژیکی، سیاسی و فرهنگی است نه مادی. از نظر جغرافیدانان رادیکال، عامل تولید و روابط تولیدی، اساس سازمان فضایی محسوب می شود.
2-1-1-1- فضا در جغرافیا
در جغرافیا مفهوم فضا به صورت علمی تقریبا از دهه ی 1950 با مقاله ی کورت شیفر در مورد استثناگرایی در جغرافیا وارد جغرافیا شد. عده ای مفهوم فضا را یک مفهوم اساسی در جغرافیا می دانند و برخی آن را کلمه ی فلسفی خیانت آمیزی می خوانند که به هیچ وجه درای مفهوم واحدی نیست.فضا در جغرافیا مفهوم فضای قابل زیست یا اکومن را شامل می شود. جایی که مقتضیات طبیعی، امکان سازمان بندی اجتماعی را فراهم می کند. در ادبیات جغرافیایی فضا به وسعت زمینی گفته می شود که هویت و واقعیتی دارد و کنش، عملکرد، حضور، روابط و حتی احساسات انسانها در آن تجلی می یابد و بر این اساس فضا چپ و راست، بالا و پایین و پیش و پس دارد و چیزی را در برابر، در کنار و یا در بطن خود جای می دهد. فضا به گونه های مختلف زیر سلطه و اختیار انسانها است و ضریب کاربرد نیروها در فضا، که دگرگونی و تحول فضا را در بر دارد، متناسب با سطح توسعه اقتصادی و اجتماعی جمعیت هایی است که بر سینه آن مکانیابی کرده و استقرار یافته اند(فرید،1380: 10-12). فضای جغرافیایی، فضای اجتماعی است و صورتها و ساختهای آن آفریده ی کنش انسانی است. بنابراین شکل گیری فضا صورتی اجتماعی دارد. در جغرافیا مفهوم فضا به دو صورت به کار رفته است: الف)فضای مطلق، ب) فضای نسبی.
فضای مطلق دارای کیفیت عینی، مشخص و طبیعی می باشد. فضای نسبی، به طور مداوم در اثر نیازهای اجتماعی-اقتصادی و شرایط تکنولوژیک در وسعت و فرم تغییر می یابد. از مفهوم فضای نسبی مفاهیمی نظیر فضای اقلیدسی، فضای دکارتی، فضای عملکردی، فضای آگاهی و فضای طبیعی استفاده می شود. بنابراین فضای نسبی مقید به زمان و فرایند می باشد. از نظر دیوید هاروی به تعداد عملکردهای انسانی و فرایندهای اجتماعی فضاهای نسبی وجود دارد. در دیدگاه علم فضایی، مردم در فضاهای نسبی زندگی می کنند. فضا به منزله ی یک پدیده ی ثانوی، از واکنش انسان با ساخت اجتماعی موجودیت می یابد(شکویی،1382: 287).
پیر ژرژ معتقد است فضای جغرافیایی بر حسب رابطه ای که با نوع فعالیت انسانها و شرایط زندگی آنها برقرار می کند طبقه بندی می شود. وی معتقد است فضا در واقع یک داده نسبی است که از سویی در رابطه با کل جامعه و از دیگر سو در رابطه با گروههای مختلف اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. اما به جز در جوامع ابتدایی که در محیطهای تقریبا بسته ای زندگی می کنند و بخش های ناچیزی از فضای سیاره ی زمین را اشغال می کنند. فضا به عنوان پایگاه استقرار و مکانیابی گروه انسانها به گونه های مختلف طرح می شود. بدیهی است هر قدر اقتصاد جامعه ای پیچیده تر باشد، به همان اندازه رابطه ی آن جامعه با فضا نیز پیچیده تر خواهد بود، چرا که به تبع نوع فعالیت انسانها روی فضا، کیفیت ارتباط و اشغال فضا نیز متنوع خواهد بود(فرید،1380: 20). از نظر رژه برنه فضای جغرافیایی عبارت از وسعت زمینی است که بوسیله جامعه به منظور باز تولید مورد استفاده و عمران قرار می گیرد و در مفهوم وسیع از این فضا تنها به لحاظ تغذیه و سکونت انسانها استفاده و بهره برداری نمی شود،بلکه همه عملکردهای اجتماعی با تمام پیچیدگی ها در پهنه آن مورد آزمون قرار می گیرد. فضای جغرافیایی دو وجهی است: از سویی سیستم ارنباطی است و از دیگر سو تولید اجتماعی سازمان یافته و یکی از نتایج فعالیت اجتماعی است و مواریث تاریخی و ماندگاریهای طبیعی و حتی ساختاری را در بطن خود دارد. به باور برنه فضا تولید اجتماعی است، فضای جغرافیایی، برابر با محیط، بویژه محیط زیست و جایگاه فعالیتهای اجتماعی است. در این مورد برونه تا حدی پیش می رود که می گوید فضا در همه حال تولید اجتماعی است حتی اگر به محل سکنای فردی اختصاص داده شود. رژه برنه با چنین برداشتی به اندیشه ی مانوئل کاستل نویسنده ی کتاب معروف "مساله شهری" که در آن فضا را تولید اجتماعی در رابطه با سایر عوامل مادی می داند، نزدیک می شود(فرید،1380: 33). در واقع فضای جغرافیایی فضایی است متمایز و هر عنصر از فضا و هر شکلی از مناظر، بر اساس محلی که اشغال می کنند و بر حسب مؤلفه هایی که بر تحول این مناظر نظارت خود را اعمال می دارند، نمودی یگانه است که هرگز، نه در هیچ زمانی دیگر و نه به وضعی مشابه در مکانی دیگر یافت نمی شود(دلفوس،1369: 14 و 13).
2-1-1-2- فضای شهری
هر فضای شهری در بر گیرنده ی چهار عنصر اساسی است که شامل موارد زیر می باشد:
- ساکنان: که در فضای شهری بر حسب عواملی نظیر جنس،سن و موقعیت اجتماعی، نوع انتقال و... تقسیم می گردند. چنین تقسیم بندی سبب رابطه ی متقابل ساکن و عابر می شود، شدت این رابطه و ماهیت آن خمیر مایه ی حیات شهری خواهد شد.
- عناصر انسان ساخت: این عناصر از دو دسته عناصر کالبدی و عناصر فعالیتی تشکیل می شود که عناصر فعالیتی باعث تحقق علمی یا فعالیتی در فضای شهری می گردند.
- روابط: بیانگر ارتباطی است که می تواند میان عناصر با یکدیگر یا افراد با یکدیگر و یا میان افراد و عناصر در مکانی ثابت یا متحرک در زمان مشخص برقرار می گردد.
- زمان: مدام در حال تغییر است. زمان عنصری است که باعث تفاوت فعالیتها در یک مکان می گردد، استفاده از فضا به شدت تابع زمان است(حبیبی، مقصودی،1381: 107).
فضای شهری صحنه ای است که داستان زندگی جمعی در آن گشوده می شود و در این فضا فرصت هایی وجود دارد که برخی مرزهای اجتماعی شکسته شده و برخورد های از پیش تدوین نیافته اتفاق افتاده و افراد در یک محیط اجتماعی جدی باهم ارتباط برقرار کنند. فضای شهری نتیجه اندیشه اجتماعی است و بیش از آن که به وجود آمدن آن تحت تاثیر مسایل اقلیمی، فنی یا کالبدی باشد متأثر از تعاملات اجتماعی و مشارکت مدنی مردم آن جامعه است که بر اثر نیروی این تعاملات اجتماعی شکل می گیرد(ستارزاده و همکاران،1289: 182). از این رو فضای شهری، شکلی از اشکال فضایی است که به طور اتفاقی سازمان نیافته و دارای ساخت است ماهیت این اشکال فضایی را باید به عنوان اشکال فرهنگی تلقی کرد و در نتیجه این اشکال نوعی بیان ایدئولوژی است.
در واقع فضاهای شهری شامل طیفی وسیعی از انواع فضاهای عمومی و خصوصی می باشند. به عبارت دیگر هر فعالیت و رفتار حریم و قلمرو خاص خود را داراست و متقابلا هر فضا نیز دارای حرمت و حریم خود می باشند. فضاهای موجود در شهر را به لحاظ نحوه استفاده از آنها به سه دسته کلی می توان تقسیم بندی نمود:
الف) فضاهای خصوصی: آن بخش از فضاهای شهری که به صورت خصوصی توسط اشخاص تحت تصرف یا تملک قرار گرفته و مورد استفاده قرار میگیرد. فضاهایی چون خانه های مسکونی، حیاط ها و باغ های خصوصی از آن جمله اند.
ب) فضاهای نیمه خصوصی یا نیمه عمومی: آن دسته از فضاهای موجود در شهر که به علت محدودیت درهدف و کاربری ها، توسط گروهی خاص از افراد مورد استفاده قرار می گیرند، فضاهایی چون مجتمعهای مسکونی و محوطه های آنان، ورزشگاهها و نمایشگاهها.
ج ) فضاهای عمومی: آن دسته از فضاها می باشندکه عموم شهروندان بدون نیاز به کنترل و غيره،حق ورود و حضور در آنان را دارند. فضاهای چون خیابانها، پارک ها، میادین، بازارها، مساجد. این دسته از فضاها به واسطه مقیاس عملکردی و همچنین در طیف متنوع و گسترده مخاطبین خود دارای بیشترین سهم در حیات جمعی شهروندان دارند. از این رو ارتقاء کیفی این دسته فضاها بیش از سایر انواع فضاها موجب ایجاد جامعه شهری سالم و شکوفا خواهد شد(پاکزاد،1384: 46). با توجه به این مطلب که فضای شهری بستر زندگی عمومی و اجتماعی مردم جامعه تلقی می شود می توان گفت فضاهاي شهري محصول روابط اجتماعي بوده و ارتباط بين فضاهاي شهري اهداف اجتماعي را دنبال مي كند، در اين راستا درك ارتباط بين فضاهاي شهري مي تواند به درك الگوهاي رفتاري و تحليلهاي كمي و كيفي كمك كند(عباس زادگان و همکاران،1391: 49). بسیاری عقیده دارند که فضای شهری از دو جنبه کالبدی و اجتماعی مورد ارزیابی اندیشمندان قرار گرفته است. بدین معنا که بررسی های کالبدی بیشتر از نگاه معماران و بررسی های اجتماعی از دید جامعه شناسان شهری، برنامه ریزان و جغرافی دانان شهری بوده است. کوین لینچ از دیگر اندیشمندانی است که از نظر وی فضای شهری یکی از عناصر بسیار مهم در خوانایی شهر است و خوانایی از نظر لینچ کلید درک شهر و رابطه اصولی شهروند و شهر است. فضای شهری، فضای پیچیده ای است با خصیصه ی مشترک که هر بخش از آن به مقتضای برخوردهای اجتماعی مفاهیم خاص خود را دارد. این فضا می تواند کارکردی یا سکونتگاهی باشد و یا هر دو هدف را همگام تعقیب بکند، اگر چه بین این دو فضا از لحاظ وسعت، همگونیهایی نتوان یافت(فرید،1380: 27).
2-1-2- عدالت
عدالت فضیلتی است مرتبط با نظم خوب و نظام مطلوب. عدالت در مفهوم عام خود برای توصیف خصوصیت کلیت نظام جامعه به کار می رود. غالبا نظم عادلانه و نظم خوب را به یک معنا به کار می برند. با این حال واژه ی عدالت در گذر زمان دستخوش دگرگونی معنایی شده و در دیدگاههای مختلف با معانی متفاوتی به کار رفته است.
عدالت عملی است که هم به سود عامل و هم به سود همگان است. هابز و هیوم در سده های هفدهم و هیجدهم مهمترین نماینده این نظریه بودند. به نظر هابز عدالت عبارت است از اجرای تعهداتی که فرد از روی نفع طلبی به اجرای آنها رضایت داده است. پس عدالت قرارداد است، هیوم نیز که متاثر از اندیشه هابز، و الهام بخش مکتب اصالت فایده بود عدالت را در تأمین منافع متقابل می دید(بشریه،1376: 36). دیوید هیوم بر این عقیده است که عدالت تنها در یک جامعه متوسط الحال معنی و مفهوم پیدا می کند در جامعه ای که مردم با گرسنگی و بی سر پناهی دست به گریبان اند، بحث از عدالت بی معنی خواهد بود. در چنان جامعه ای حواس مردم وقف آن است که زنده بمانند و طعمه ی مرگ نشوند. در جامعه ای نیز که همگان از همه ی لذات و نعمت ها برخوردار باشند جایی برای بحث درباره عدالت وجود ندارد(حجتی و مظرزاده،1387: 41).
مفهوم عدالت از منظرهاي مختلف قابل تأمل است و مفاهيمي، چون عدالت اجتماعي، عدالت فضايي، عدالت جغرافيايي و عدالت محيطي نيز متأثر از چند بعدي بودن اين مفهوم است. از میان گستره های مفهومی عدالت ، عدالت اجتماعی یا عدالت توزیعی بیشترین سازگاری مفهومی را با جغرافیا دارد. این گونه عدالت بر توزیع برابر فرصتها و منابع در میان افراد ملت، اقشار گوناگون اجتماعی و نواحی مختلف در گستره ملی جدای از ناهمگنی های فضایی و فرهنگی اشاره دارد(کاویانی راد، 1385: 282) عدالت اجتماعي از مفاهيمي است كه در تاريخ زندگي بشر، كاربردها و برداشت هاي مختلفي داشته است و مفهوم آن هميشه مورد گفت وگو و كشمكش اندیشمندان مختلف بوده است، به گونه اي كه درك انسان معلول با يك انسان مستعد از مفهوم عدالت، متفاوت خواهد بود، همين طور فردي از طبقه ي پايين اجتماعي با فردي توانگر با پايگاه اقتصادي بالا، فردي مسلمان با فردي غير مسلمان، شهروند ساكن در منطقه ي مرفّه نشين پايتخت با يك فرد ساكن در روستاي دور افتاده و... هر يك ديدگاه هاي متفاوتي از مفهوم عدالت دارند. بنابراين مي توان گفت: "عدالت نيز مقيد به زمان و مكان و نوع روابط نظام و ساختارهاي اجتماعي است"(حاتمی نژاد و راستی،1388: 39).
2-1-2-1- عدالت جغرافیایی
جغرافیا علمی است که به مطالعه پدیده های عینی که دارای بعد فضایی اند می پردازد. پراکنش پدیده ها در قالب فشردگی، پراکندگی، تقسیم بندی و سهمیه بندی اساس برنامه ریزی برای مدیریت فضاست. رویکرد بنیادی علوم جغرافیایی به ویژه جغرافیا ی انسانی رسیدن به تعادل یا تداوم تعادل در میان اجتماعات انسانی در راستای بهزیستی بوده است. عدالت جغرافیایی یکی از مقولات برنامه ریزی مبتنی بر جغرافیاست. بعد توزیعی عدالت بیشترین هماهنگی را با عدالت جغرافیایی داشته است. عدالت جغرافیایی ضمن تاکید بر نقش محیط در برخورداری یا عدم برخورداری نواحی مختلف از توان های محیطی ناهمگن، بیشترین اثرگذار مبحث عدالت را، نظام های سیاسی و ایدئولوژیک می داند زیرا برنامه ریزی در راستای توزیع عادلانه فرصتها اساس عدالت جغرافیایی است(کاویانی راد، 1385: 292). بنابراین می توان گفت عدالت جغرافیایی در بعد ملی عمدتا بر وجه توزیعی عدالت با توجه به ناهمسانی های ناحیه ای، حفظ تعادل مناسبات انسان و محیط، برخورداری همسان شهروندان از فرصت ها و کاهش آثار زیانبار ناشی از عدم توزیع عادلانه فرصتها و امکانات در گستره سرزمین ملی با محوریت مقوله تنوع فضایی تاکید دارد. مبحث عدالت جغرافیایی رویکرد نوینی در جغرافیای انسانی می باشد و رهیافت آن تنظیم و تعدیل ناهمگنی های فضایی است که برابری انسانها را از فرصتهای موجود آسیب پذیر ساخته است. در گستره مطالعات غیر سنتی مرتبط با امنیت، جغرافیا به مفهوم پیش گفته اهمیت روزافزونی یافته است. بنابراین عدالت جغرافیایی بر آن است که با مدیریت بهینه فضا، رضایت خاطر شهروندان را در سطوح و مقیاس های مختلف تامین نموده و موجب افزایش ضریب امنیت و ثبات ملی گردد(همان: 275-277).
2-1-2-2- عدالت محیطی
مباحث عدالت محیطی عمدتا توسط هاروی(1996)، پیولید(1998) و تایلور(2000) مطرح شده اند. اصطلاح برابری محیطی نیز توسط(EPA) در تائید عدالت محیطی مطرح شد و به سرعت در جامعه امریکا رشد کرد. عدالت محیطی در پی ایجاد تضمین برای همه ی مردم بدون توجه به نژاد،ملیت یا درآمد است و به شدت از نژاد پرستی محیطی و تبعیض نژادی در تصمیم سازی های محیطی از آنچه که پیلور از آن به عنوان پروژه های نژادی یاد می کند انتقاد می نماید(محمودی،1389: 52-54) عدالت محیطی جنبشی اجتماعی است برای حمایت از کسانی که بار مخاطرات زیست محیطی را بر دوش دارند. این جنبش تلاش دارد تا مانع تبدیل اجتماعات اقلیت و کم درآمد به مزبله ی صنایع و اقشار بهره مند جامعه شود. گروههای مختلفی در جنبش عدالت محیطی حضور دارند که می کوشند تا کیفیت محیط زیست شهری ارتقا یابد، صنایع مسمومیت زا تابع نظم بهتری شود، خطرات مواد سمی برطرف گردد، کارگران بخش صنعتی و کشاورزی تحت پوشش حمایتی قرار گیرند و فرآیندهای تصمیم گیری اصلاح شوند. عدالت محیطی سه موضوع مهم را در مطالعات خود مورد توجه قرار می دهد:
- چگونگی ظرفیتهای محیطی(در تحمل مواد آلاینده ی محیط زیست)
- انواع نابرابریها
- مفاهیم روش شناختی در مورد درک و یافتن میزان نابرابری.(حسن زاده،1391: 43).
2-1-2-3- عدالت اجتماعی
مفهوم عدالت اجتماعی از دهه ی 1960 وارد ادبیات جغرافیایی شده و بیش از همه بر دو مکتب رادیکال و لیبرال اثر گذاشته است. با ورود مفهوم عدالت اجتماعی به حوزه جغرافیا، جغرافیدانان به پژوهش در زمینه هایی همچون فقر، نابرابری، نژادپرستی، قوم گرایی، امید به زندگی، حقوق زنان، اسکان غیر رسمی، زاغه نشینی، جرم و جنایت و... گرایش یافته اند و برای اولین بار صدای بازماندگان در جوامع انسانی در علم جغرافیا طنین انداز می گردد(حاتمی نژادو راستی،1388: 84).
از نظر برایان بری نظریه عدالت اجتماعی ،نظریه ای است که درباره ی نوع ترتیبات اجتماعی بوده و قابل دفاع باشد. وی معتقد است در حالیکه عدالت اجتماعی یک مفهوم بسیار وسیع است، اغلب توجه بر روی توزیع درآمد و سایر منافع مرتفع کننده ی نیاز مردم است که به شرایط مادی جمعیت بستگی دارد(Barry,1989: 3). در فرهنگ علوم سیاسی آمده است: "عدالت اجتماعی یعنی با هر یک از افراد جامعه به گونه ای رفتار شود که مستحق آن است و در جایگاهی قرار گیرد که سزاوار آن است. به عبارت دیگر، هر فرد بر اساس کار، امکانات فکری و ذهنی و جسمی بتواند از موقعیتهای مناسب برخوردار شود. تحقق عدالت اجتماعی به واسطه شرایط متنوع و پیچیده فضاهای جغرافیایی، ابعاد گوناگونی دارد و نظام عادلانه اجتماعی تابعی از مناسبات اقتصادی و شیوه های توزیع منابع و امکانات عمومی، مناسبات سیاسی و توزیع قدرت است. از این رو تفسیر متفاوت از عدالت اجتماعی، به الگوی فضایی متفاوتی از میزان برخورداری منجر می گردد(هاگت،1379: 463). پس عدالت اجتماعی همان عدالت توزیعی است و مسئله مهم در آن، انتخاب یک سیستم اجتماعی است. به این معنا که برای دستیابی به عدالت توزیعی لازم است فرایندهای اجتماعی –اقتصادی در داخل نهادهای سیاسی مشروع و مناسب قرار گیرند. بدون چنین نهادهایی فرایندهای توزیع عادلانه نخواهد بود. عدالت توزیعی بر این نکته نیز تاکید می شود که سامان عادلانه سامانی است که به شهروندان امکان دهد تا بتوانند از میان مجموعه گزینه هایی که ارزشمند محسوب می شوند، طرح زندگی خوب را با سهولت بیشتری انتخاب کنند. برای این منظور سازمانهای عمومی چه در سطح خرد و چه در سطح کلان باید برای شهروندان فرصتهای لازم را فراهم کنند تا آنان بتوانند از شمار زیادی از گزینه ها، آنهایی را که با ترجیحات و ارزشهایشان تطابق دارند، برگزینند در واقع عدالت توزيعي ناظر به تكاليف دولت در برابر مردم است و چگونگي توزيع مشاغل، مناصب و اموال عمومي را معين مي كند. احساس عدالت توزيعي از سوي مردم با انصاف ادراك شده از پيامدها سر و كار دارد و به منزله يك عامل بالقوه با كاربردهاي مهم در زمينه هاي مختلف سازمان و جامعه در نظر گرفته مي شود. ميزان زيادي از تحقيقات در مورد عدالت به طور تاريخي بر توزيع پرداخت ها و يا پاداش هاي مرتبط با كار تمركز مي نمايد كه از تئوري برابري منتج شده است. هنگامي كه افراد يك سازمان در مورد ميزاني كه پيامدها مناسب، درست و اخلاقي هستند، قضاوت مي كنند در واقع ميزان رعايت عدالت توزيعي در سازمان را مورد داوري قرار مي دهند(هزارجریبی،1390: 42).
بنابراین عدالت اجتماعي بايد در برگيرنده ي عدالت توزيعي و تخصيصي باشد زيرا نميتوان منفعت عمومي، نيازها و استحقاق شهروندان را بدون معيارهاي توزيعي و تخصيصي در نظر گرفت. به این ترتیب هرگونه برنامه ريزي شهري كه مبتني بر عدالت اجتماعي در شهر باشد، بايد بتواند هم در توزيع نيازها، منافع عمومي و استحقاق و هم در تخصيص آنها مؤثر باشد. آنچه در عدالت توزيعي مطرح است نحوه توزيع كالا ها، امكانات، فرصتها و دستاوردهايي است كه در اجتماعات و جوامع وجود دارد. براي عدالت اجتماعي سه رويكرد اصلي مطرح شده است: رويكرد اول نياز، رويكرد دوم برابري و رويكرد سوم انصاف است. همسو با رويكردهاي ياد شده درحوزه عدالت اجتماعي، در نظريات و نگرشهايي كه نسبت به رفاه اجتماعي وجود دارد، همپوشي هاي قابل توجهي با اين رويكردها ديده مي شود. در يك جمع بندي مي توان گفت رفاه اجتماعي اقدامات و تدابيري است كه براي كاهش يا معدوم ساختن مشكلات ناشي از رشد اقتصادي و رشد ناهماهنگ در زمينه هاي تربيتي، بهداشتي، درماني و پاره اي از امور و پديده هاي اجتماعي نظير عدم توسعه متعادل اقتصادي اجتماعي به كار برده مي شوند، اين رويكرد اخلاقي به رفاه اجتماعي بسيار با رويكردهاي نياز و برابري به عدالت اجتماعي همپوشي بسيار دارند در واقع اصولي كه براي حمايت و رفاه اجتماعي مدرن از دهه 1940 مطرح و تا به امروز پابرجاست بر پايه عدالت اجتماعي و با تأكيد بر مضامين آن مطرح شده اند(مؤمني،1383: 31).
2-1-2-4- عدالت اجتماعی و شهر
از دیدگاه جامعه شناسی و روانشناسی اجتماعی، شهر پیچیده ترین سکونتگاه انسانی است که در آن وسیع ترین روابط انسانی- محیطی(رابطه انسان با طبیعت، با شهر و با شهروندان) شکل می گیرد. بنابراین شهر به عنوان بستر و محیط زندگی انسان، باید علاوه بر تامین نیازهای زیستی و مادی مردم بتواند هرچه بیشتر به نیازهای اجتماعی و روانی آنان نیز پاسخ دهد(مهدیزاده،1385: 9).
کامران و همکارانش معتقدند که عدالت در شهر بايد به گزاره هاي زير نیز پاسخگو باشد:
تخصيص مناسب و متناسب، امكانات و خدمات
استفاده از توان هاي بالقوه و بالفعل در شهر
از بين بردن شكاف بين فقير و غني در شهر
جلوگيري از به وجود آمدن زاغه هاي فقر(کامران و همکاران،1389: 152).
از نظر هاروی عدالت اجتماعی در شهر باید به گونه ای باشد که نیازهای جمعیت شهری را پاسخگو باشد و تخصیص منطقه ای منابع را به گونه ای هدایت کند که افراد با کمترین شکاف و اعتراض نسبت به استحقاق حقوق خود مواجه باشند. از نظر وی مفهوم عدالت اجتماعی در نهایت یعنی "توزیع عادلانه از طریق عادلانه"(هاروی،1376: 98). توزيع فضايي متعادل خدمات شهري از مهم ترين نشانه هاي عدالت اجتماعي در شهر به شمار مي رود. عدالت اجتماعي در شهر يعني تداوم حفظ منافع گروه هاي اجتماعي متفاوت بر اساس گسترش بهينه ي منابع شهري، درآمدها و هزينه ها(Gray, 2002: 27). به عبارتی از جمله عواملي كه بايد در جهت اجراي عدالت اجتماعي و همراه با عدالت فضايي در برنامه ريزي شهري رعايت كرد توزيع مناسب خدمات شهري و استفاده صحيح از فضاها است. در اين خصوص كاربري ها و خدمات شهري عوامل مؤثّري هستند كه با ارضاي نيازهاي جمعيتي، افزايش منافع عمومي و توجه به استحقاق و لياقت افراد مي توانند با برقراري عادلانه تر، عدالت اجتماعي و اقتصادي و فضايي را در نواحي شهر برقرار كنند؛ بنابراين عدم توزيع خدمات شهري نه تنها مي تواند در بر هم زدن جمعيت و عدم توازن آن در شهر بينجامد؛ بلكه در اين ارتباط فضاهاي شهر را متناقض با عدالت از ابعاد اجتماعي و اقتصادي شكل دهد(وارثي و ديگران،1387: 144). در شهر نیز عدالت همراه با سه اصل کارآیی، کیفیت محیطی و سرزندگی چهار مقوله ی عمده ی شهرسازی است(سعیدنیا،1378: 54).
2-1-2-5- عدالت اجتماعی و برنامه ریزی شهری
يكي از مهمترين پيامدهاي رشد شتابان شهرنشيني در دهه هاي اخير از هم پاشيدگي نظام توزيع مراكز خدماتي شهري بوده كه زمينه ساز نابرابري شهروندان در برخورداري از اين خدمات شده است. بنابراين مهمترين رسالت برنامه ريزان و مديران شهري در اين زمينه، تلاش براي دستيابي به آرمان "برابري فرصتها" در دسترسي گروههاي مختلف جامعه شهري به خدمات عمومي و از بين بردن تضاد در تامين فرصتها است(داداشپور رستمی،1390: 1). توزيع خدمات در نواحي شهري به منظور تسهيل امر خدمات رساني ودسترسي مناسب و بهينه شهروندان به آن صورت مي گيرد، چنانچه توزيع خدمات وامكانات شهري بر اساس معيارها صحيح و اصولي نباشد، خدمات رساني به راحتي انجام نگرفته، خدمات مورد نياز شهروندان به صورت متعادل در سطح شهر توزيع نمي گردد. در اين حالت، ممكن است عدم تعادل هايي بين پراكنش جمعيت و فضاهاي خدماتي مورد نياز مشاهده گردد(هادي پور و ديگران، 1385: 101). از آن جایی که عدالت اجتماعی شهری یک اصطلاح است که به اینکه نابرابریها بیش از سایر حقایق جهان زاییده عوامل اجتماعی است اشاره دارد(Newman,2009: 195). بنابراين بايد هدف اصلي برنامه ريزان شهري، دستيابي به توزيع عادلانه منابع عمومي باشد. مديريت شهري يعني برنامه ريزي کنترل شده براي دستيابي به کارآمدي و برابري توسعه شهري.
مديريت شهري تنها مديريت تأسيسات و سازمانهاي شهري نيست، بلکه مديريت فرايند شهرنشيني، توسعه شهري و انجام امور شهري است به گونه اي که تأسيسات شهري با هم هماهنگ کار کنند که کارآمدي واحدهاي فضايي شهر(پويايي شهر) در سطوح مختلف نظام و بخشهاي شهري به روش دلخواه و در جهت توسعه ی پايدار حفظ شود. به اين ترتيب ناهماهنگي فضايي در استانداردهاي زندگي بين مناطق شهر بايد با مديريت بهينه شهري تا حد ممکن حذف و يا تعديل شود(مرصوصی،1383: 22). با بررسی مباحث توسعه پایدار می توان نتیجه گرفت که عدالت اجتماعي از مفاهيم بنيادين توسعه پايدار شهري است و در تبيين مفهوم عدالت اجتماعي نياز، به بررسي و شناخت مناطق شهري از نظر امكانات و خدمات اوليه و اساسي است(خاکپور،1388: 182). امروزه شكل پايدار شهري آن ميزان از نوع توسعه ی شهری است كه منجر به شكل گيري عدالت اجتماعي در شهرها گردد(موسوی،1391: 178). به طور کلی تعداد اندکی از مطالعات برنامه ریزی شهری به روشنی به مسئله ی عدالت می پردازند، اما برخی از گروههای برنامه ریزی هدفهای ویژه ای را در رابطه با عدالت در ارزشیابی مورد استفاده قرار می دهند. یکی از راههای تحقق عدالت اجتماعی در شهر، گسترش مشارکتهای مردمی در فرایند طراحی، اجرا، نظارت و کنترل برنامه ها و طرحهای شهری است.
2-1-2-6- عدالت اجتماعی و رفاه اجتماعی
از باب ریشه شناسی، رفاه اجتماعی را می توان از ریشه ی "face well" دانست که معانی خوب بودن و مناسب بودن را تداعی می کند. استیس رفاه اجتماعی را واژگانی می داند که در گستره ی سه مفهوم تجلی می یابد که در بستر اول واژه ی قراردادی رفاه اجتماعی، در تعریف دوم، توسعه اجتماعی و در تعریف سوم طرح نوین جهانی را بیان می کند. گودوین نیز رفاه اجتماعی را در سطح ملی تا جهانی مورد نظر قرار می دهد که از ترکیب اندیشه های استیس و گودوین چهار الگوی رفاه اجتماعی حاصل می شود: "الگوی سنتی، الگوی برقراری عدالت اجتماعی، الگوی توسعه ی اجتماعی و الگوی جدید جهانی رفاه اجتماعی"(تقوایی و محمودی نژاد،1385: 36).
رفاه اجتماعی را می توان از واژگانی دانست که با مفاهیمی چون حمایت اجتماعی،بیمه اجتماعی، تامین اجتماعی، خدمات اجتماعی و بهزیستی، پیوستگی معنایی نزدیکی دارد. بر این اساس رفاه اجتماعی در مفهوم عام عنوان هایی نظیر خدمات اجتماعی، حقوق عمومی و شهروندی را شامل می شود(زاهدی اصل،1381: 20). در باب تحقق رفاه اجتماعی باید به تامین اجتماعی اشاره کرد که به معنای تامین حداقل درآمد و سطح زندگی است(طالب،1358: 38). توزیع رفاه موضوع حال حاضر نیست بلکه تحت تاثیر اعمال گذشته قرار دارد؛ همان طور که رفاه آینده از اعمال امروز ما متاثر خواهد بود چشم انداز حیات بدون عدالت، تاریک جلوه می نماید و از این روست که جغرافیدانان نیز در دهه های اخیر بیش از گذشته به تاثیر عدالت اجتماعی و نابرابری در مورفولوژی و سازمان یابی فضایی شهرها توجه دارند(Yeqiao Wang, Xinsheng Zhang,2001: 8).
والزر معتقد است رويکردهای خاصي از عدالت اجتماعي بايد با رفاه اجتماعي و بويژه نگرش به رفاه داراي رابطه باشند(مؤمني،1383: 2). همچنین دیوید اسمیت اولین جغرافیدانی بود که درباره کیفیت زندگی، رفاه و عدالت اجتماعی، در جغرافیا صحبت کرد. این جغرافیدان برای بررسی کیفیت زندگی، رفاه و عدالت اجتماعی از شاخصهای اجتماعی ذهنی و مقایسه ی عینی استفاده می کند.
احساس عدالت يكي از شاخصهاي اصلي رفاه اجتماعي در دنياي امروز مي باشد. احساس عدالت را در قالب رفاه از دو بعد در نظر مي گيرند از يك زاويه آن را در قالب فردي، اجتماعي و سياسي (عملكرد مسئولين و سازمانها) تقسم بندي مي كنند و از بعد ديگر آن را به عدالت توزيعي و رويه اي تقسيم مي كنند(هزارجریبی،1390: 42). در طول صد سال گذشته بسیاری از سیاستمداران و مفسران از بحث عدالت اجتماعی برای توجیه دولت رفاه و به طور کلی تر تامین دولت استفاده کرده اند. به طوریکه برخی از فلسفه های اجتماعی به ویژه سوسیالیستی عدالت را به عنوان مفهوم کلیدی مفاهیم رفاه و آزادی در نظر می گرفت، همچنین مفهوم عدالت اجتماعی به عنوان یک هدف خاص متفکران محافظه کار و آزادیخواه مانند فردریش هایک و رابرت نوزیک در دهه 1960 و1970 مطرح شد(King,2012: 464). عدالت اجتماعي با مفهوم رفاه نيز رابطه ي تنگاتنگي داشته(جاجرمي و همكاران، 1385: 6). توزیع تسهیلات و خدمات و کیفیت آنها به طور تفکیک ناپذیری با رفاه اجتماعی پیوند دارند. آنها را نمی توان از موضوعات حاشیه ی همچون نابرابری شهروندان و آزادی های شخصی تفکیک کرد. باید خاطر نشان کرد که حتی زیباترین مکان ها و بهترین آنها از لحاظ موقعیت دسترسی و زندگی اگر با فقدان یا ضعف دسترسی به منابع و امکانات مواجه باشد نمیتواند برای رفاه ساکنان لذت بخش و مفید باشد(2002:36Boyne,,Georg).
نظرياتي نظير مطلوبيت گرايي و عدالت گرايي در حوزه نظريات مربوط به رفاه، نيز با تأكيدات آميخته اي بر انصاف و برابري و نياز مباحث خود را به پيش مي برند. آن گونه كه فيتر پاتريك اظهار داشته، چشم انداز هاي اصلي رفاه، يعني آنچه از رفاه و بويژه رفاه اجتماعي برداشت مي شود، همانا شادكامي در قالبي عميق و پرمحتوا، تأمين و امنيت داشتن، تحقق ترجيحات و خواسته هاي معقول ، رفع نيازها، استحقاق داشتن و مقايسه هاي نسبي مي باشند. نگاهي بر آنچه كه فيتر پاتريك به عنوان چشم اندازهاي اصلي که رفاه مطرح نموده ، خود گوياي آن است كه تأكيدات بويژه مشتركي در بين رويكردها به عدالت اجتماعي و ديدگاهها نسبت به رفاه وجود دارد. علي رغم اينكه حصول كليه جهاتي كه در چشم اندازهاي اصلي رفاه اجتماعي توسط فيترپاتريك مطرح شده بسيار آرمانشهري به نظر مي رسد ، با اين حال اين تأكيدات محورهاي اصلي سياستهاي اجتماعي معطوف به رفاه محسوب مي شوند. در يك نگاه، رفع نيازها با رويكرد نياز به عدالت اجتماعي، استحقاق داشتن و مقايسه هاي نسبي با رويكرد انصاف و فراگيري و بسط و گسترش شادكامي و رفاه در تمامي جهات جامعه نيز با رويكرد برابري در عدالت اجتماعي تناظر قابل توجهي را نشان می دهند(گل پرور و دیگران،1388: 145).
2-1-2-7- عدالت اجتماعی و احساس سرزندگی
انسان شهرنشین وقتی در محیط زندگی خود به احساس رضایت و سرزندگی دست خواهد یافت که بتواند ادراکات حسی روشن، هماهنگ و خوشایند از تمامیت شهر خود به دست آورد و ذهنیتی مأنوس و پرخاطره از آن داشته باشد. با توجه به این ملاحظات است که کوین لینچ در مطالعات و نوشته های خود می گوید شهر زمانی قابل دریافت است که خوانایی و تصورپذیری داشته باشد و جهت یابی آسان را فراهم سازد(مهدیزاده،1385: 19). کوین لینچ در کتاب "تئوری شکل خوب شهر" عمدتا سرزندگی را در مقیاس کلان مورد بررسی قرار می دهد و معتقد است سرزندگی به همراه 5 عامل دیگر معنی، تناسب، دسترسی، نظارت و اختیار، کارایی و عدالت محورهای عملکردی شکل خوب شهر را تشکیل می دهند(خستو و سعیدی رضوانی،1389: 65). وی سه عامل را به عنوان خصوصیات اصلی محیط که در ایجاد سرزندگی و ایجاد یک محیط حیاتی و یک بستر مناسب برای زندگی نقش دارند را به این ترتیب عنوان می کند:
- بقاء: وجود مقدار کافی مواد غذایی، سوخت، آب و هوا و روش مناسبی برای دفع زباله
- ایمنی: محیط مطلوب باید از نظر کالبدی محیطی امن باشد، حصول ایمنی شامل مسائلی همچون آلودگی آب و هوا، مسمومیت غذایی، وجود سموم، ریشه کنی بیماریها و ناقلین، کاهش تصادفات جسمی و...
- سازگاری: محیط فضایی باید با ساختار اصلی بیولوژیکی انسان سازگاری داشته باشد(لینچ،1381: 156).
2-1-2-8- عدالت اجتماعی و توسعه پایدار
پذيرش اين اصل، كه توسعه پايدار مستلزم برقراري عدالت اجتماعي و فضايي در شهرها است، رفع نابرابري هاي اجتماعي، اقتصادي، آسيب پذيري اقشار كم درآمد، توزيع بهينه خدمات و امكانات، توجه به نيازهاي اساسي شهروندان، هرچه بيشتر به اهميت نگرش به توسعه پايدار مي افزايد. روند شهری شدن جهان در کشورهای در حال توسعه، با عدم تعادلهای خدماتی و پراکنش جمعیت و رشد بی قواره شهری مواجه بوده است به طوریکه ناپایداری حاصل از این رشد ناموزون به شکل عدم تعادلهای فضایی-اجتماعی با نمودهای فقر شهری، اسکان و اشتغال غیر رسمی، ضعف حاکمیت محلی و آلودگیهای زیستی نمایان شده است(بوچاني،1385: 66). پایداری شهري گونه اي از توسعه پايدار است كه محيط ها و فضاهاي شهري را در بر مي گيرد. اين مقوله، زماني تحقق خواهد يافت كه اصول و رهيافت هاي توسعه پايدار، به عنوان اصلي در مطالعات توسعه شهرها به كار گرفته شود(Drakakis Smith,2000:8-9). در هر صورت عدالت اجتماعي به عنوان يكي از اصول چهارگانه توسعه پايدار در تمام جهان مورد توافق قرار گرفته، هر چند تعاريف عدالت اجتماعي خود متفاوت و در هر مكاني افت و خيز دارد اما آنچه كه در تمام تعاريف پذيرفته شده، این است كه عدالت اجتماعي به دنبال كاهش نابرابري ها بوده و با از بين بردن شكا ف هاي عميق بين امتيازات مثبت و منفي مي تواند نتايج زيان آوري را كه محروميت و فقر بر محيط زيست و توسعه پايدار وارد مي آورد از بين ببرد(Barton & keyti,2001:18). توسعه پایدار شهری را می توان بهبود کیفیت زندگی در ساختار شهری دانست که بهبود کیفیت زیست محیطی را نیز به همراه دارد و بر این اساس توسعه پایدار شهری، توسعه انسانی پایدار را نیز به همراه می آورد که به شکل گیری سرمایه اجتماعی و ایجاد عدالت اجتماعی مدد می رساند. مفهوم پایداری در توسعه با بستر سازی برای افزایش رفاه شهروندی ممکن می شود که بهبود زیرساخت ها و مسکن شهری و توزیع متناسب و عادلانه تسهیلات و خدمات شهری را به همراه دارد. بر این اساس رفاه شهروندی را می توان محور اصلی توسعه پایدار شهری دانست(تقوایی و محمودی نژاد،1385: 36).
شهر پایدار را می توان بستری برای رسیدن به اهداف پایداری دانست که رفاه اجتماعی شهری، اعاده ی حقوق شهروندی، عدالت اجتماعی شهروندی و توسعه ی انسانی شهری همراه با رضایت اجتماعی شهروندی را به همراه می آورد. چشم انداز بر توسعه پایدار شهری صرفا در چارچوب کالبدی و فضایی، انگاره ای سخت بدبینانه است که مفاهیم اجتماعی و انسانی را به کناری می نهد و بر این اساس توسعه پایدار شهری، باید تمامی ملاحظات را در خویش بپروراند. رشد جمعیت شهری خاصه در کشورهای در حال توسعه در حدود 3 درصد در سال برآورد می شود، در حالیکه در کشورهای توسعه یافته فقط نیم درصد تخمین زده می شود. بر این اساس باید به رشد فزاینده ی جمعیت شهری توجه شود که معضل توسعه پایدار در ساختار شهری به حساب می آید، همانطور که رفاه شهروندی و تعادل فضایی منطقه ای را در کشور نیز بر هم می زند(تقوایی و محمودی نژاد،1385: 42).
تمركز مراكز خدمات رساني در يك مكان ضمن ايجاد مناطق دو قطبي و بالا و پايين در شهرها هجوم جمعيت مصر ف كننده را به آن مناطق سرازير مي كند كه این خود فشار زيست محيطي، ترافيكي، آلودگي اعم از صوتي و هوا و... را به دنبال خواهد داشت و از سوي ديگر جذب كاربر ي هاي مكمل و موازي و نيز تشديد قطبي شدن فضايي را در شهرها به دنبال خواهد داشت، به گونه اي كه اكنون در شهرها شاهد محیط هاي متراكم و نامطلوب كه با توسعه پايدار ناسازگار است مواجه هستيم. بديهي است كه هر يك از سطوح تقسيمات كالبدي شهر براساس نيازهاي شهروندان خدمات مختلفي را نياز داشته و بر اين اساس خدمات مختلف نيز باید با توجه به آستانه جمعيت مورد نياز در سطح مناطق توزيع شوند، امري كه باعث توسعه متعادل مناطق شده و منطبق بر عدالت اجتماعي است. لذا توزيع نامتعادل امكانات و خدمات تأثير نامطلوبي بر روي پايداري شهري داشته و مفهوم شهر پايدار را به چالش مي كشاند(خاکپور و باوان پوری،1388: 187).
2-1-3- عدالت فضایی
عدالت فضايي مي تواند توزيع برابر منابع و خدمات تعريف شود كه به مبحث برقراري تعادل بر مبناي چه كسي چه چيزي را چگونه به دست مي آورد، اشاره دارد، يا مي تواند اجرايي شدن عدالت سرزميني يا همان برابر سازي در دسترسي به كالا و خدمات عمومي تعريف شود. اين ديدگاه به شدت در ارتباط با تفكر برنامه ريزي عادلانه است كه از ابتدا در بين كرومهلز 1982 و بعد از آن به وسيله ی كرومهلز و فرستر 1990 گسترش پيدا كرده است(Talen,2002: 168). عدالت فضايي طبق ايده اي كه از عدالت اجتماعي گرفته شده است به اين معناست كه بايد با ساكنين در هر جايي كه زندگي مي كنند، به طور برابر رفتارشود(Tsou, et al,2005: 425). در واقع عدالت فضایی در کلیتی فراگیر به رعایت حقوق برابر انسانها یا بازیگران اجتماعی، حفظ و پاسداری از کرامت انسانی آنها، تامین نیازهای اولیه زندگی و عزت نفس اجتماعی آنها توجه وافی دارد(جوان و عبداللهی،1387: 137). بنابر این می توان گفت که منظور از عدالت فضايى، توزيع عادلانه امكانات، تسهيلات و خدمات در سطح سرزمين است، به طورى كه هيچ مكانى نسبت به مكان ديگر از نظر برخوردارى از مزيتهاى فضايى برترى نداشته باشد. نابرابرى شرايط طبيعى نبايد توجيهى بر نابرابرى فضايى تلقى شود. بلكه با استفاده از اصل پيشنهادى "اولويت " بهتر است به مناطق محروم كشور و به نواحى كمتر توسعه يافته و همچنين در مقياس خردتر در سطح محلات نابسامان شهرى، به سكونتگا ههاى غير رسمى توجه بيشترى شود و عدالت توزيعى مد نظر قرارگيرد.
2-1-3-1- عدالت فضایی شهری
فرایند رسیدن به توسعه پایدار شهری اصول خاصی ندارد.آنچه که مهم است در برنامه ریزی ها باید به شاخص های اقتصادی، محیطی و سلامت اجتماعی شهرها توجه شود و این کار فقط با تلفیق موارد متعدد در مقیاس های مختلف به دست می آید(Marcotullio,2001: 557) بنابراين سازمان فضايي متعادل در شهرها، نوعي از پايداري شهري است كه اين پايداري زماني محقق خواهد شد كه هماهنگي و سازگاري منطقي بين پراكنش جمعيت و توزيع خدمات در شهرها به وجود آيد(ضرابی و موسوی، 1389: 28). از مهمترين عوامل در برنامه ريزي شهري، استفاده از فضاها و توزيع مناسب و به عبارتي كاملتر عدالت فضايي است. در واقع پذيرش اين اصل، كه توسعه پايدار مستلزم برقراري عدالت اجتماعي و فضايي درشهرهاست و همچنین رفع نابرابري هاي اجتماعي، اقتصادي، آسيب پذيري اقشار كم درآمد، توزيع بهينه خدمات و امكانات و توجه به نيازهاي اساسي شهروندان، هرچه بيشتر به اهميت نگرش به توسعه پايدار مي افزايد. روند شهري شدن جهان در كشورهاي در حال توسعه، با عدم تعادلهاي خدماتي و پراكنش جمعيت و رشد بي قواره شهري مواجه بوده است، به طوري كه ناپداري حاصل از اين رشد ناموزون به شكل عدم تعادلهاي فضايي- اجتماعي با نمودهاي فقر شهري، اسكان و اشتغال غيررسمي، ضعف حاكميت محلي و آلودگي هاي زيستي، نمايان شده است(بوچاني،1385: 66). بطور كلي توسعه شهري زماني مي تواند در جهت پايداري قرار گيرد كه بتواند راهكارهايي مشخص را براي تأمين مطلوب نيازهاي خدماتي ساكنان ارائه نمايد، كه به علت نگرش بخشي، ضعف ساختاري مديريت شهري و فقدان مشاركت مردمي، سازمان های خدمات رسان شهری، نتوانستند به صورت كارآ به توزيع فضايي عادلانه خدمات بپردازند(مرادی مسیحی،1384: 151). با توجه به موارد اشاره شده می توان گفت رابطه تنگاتنگی بین عدالت فضایی شهری و وجود تسهیلات عمومی شهری وجود دارد. زیرساختها و تسهیلات شهری اساس توسعه شهری هستند و بدون وجود زیرساختهای شهری توسعه ای اتفاق نخواهد افتاد(عزیزی،1381: 39). عدالت فضایی دسترسی برابر به امکانات عمومی است و اینکه همه ساکنان در هر کجای شهر که زندگی می کنند باید به طور یکسان از خدمات عمومی برخوردار باشند(Tsou, et al,2005: 423 ).
2-1-3-2- نابرابری فضایی و اجتماعی در شهرها
مفهوم نابرابري اجتماعی عموماً ناظر به وضعیتی است که در آن چیزهاي با ارزش اجتماعی اعم از ثروت مادي، قدرت، منزلت و سرمایه فرهنگی به طور مساوی در دسترس اعضاي جامعه قرار نگرفته باشد، به نحوي که این دسترسی افتراقی، پایگاه اجتماعی متفاوتی را براي افراد رقم بزند و اختلافات پنهان و آشکار زیادي در بین آن ها به ویژه از نظر حقوق، فرصتهای زندگی، پاداشها و امتیازها به وجود بیاید. (یوسفی و ورشوئی،1389: 12). به عبارتی در چارچوب نابرابري اجتماعی افراد، خانواده ها و گروه ها در جامعه، دسترسی متفاوتي به فرصت ها و موقعيت هاي ساختار اجتماعي دارند. بين نابرابريهاي فضايي و توزيع ناعادلانه خدمات و مشكلات زيست محيطي و كالبدي در سطح شهر همواره يك رابطه چرخشي وجود داشته كه همديگر را پيشتيباني كرده و در ادامه با رشد جمعيت و گسترش افقي و عمودي، شهر را به محيطي غيرقابل سكونت تبديل مي كند به طوري كه بسياري از مشكلات شهرهاي امروز را مي توان در توزيع ناعادلانه خدمات شهري در زمان ديروز آنها ريشه يابي كرد(داداشپور رستمی،1390: 2).
جامعه ای بدون نابرابری نمی توان فرض کرد، چرا که از یکسو نابرابری درونی که لازمه جامعه است و از سوی دیگر نابرابری بیرونی نیز که به انسان و جامعه او پیوست خورده است، همراه همیشگی آدمی است. درباره علل نابرابری نیز ایده های زیادی وجود دارد. از اندیشه های ارسطویی که نابرابری را مطلقاً لازم می دانستند، تا فیلسوف مشهور دیوید هیوم، که4 عامل مادی(تقاضا زیادی و عرضه کم)، روانی (انسان زیادت طلب)، اجتماعی(قوانین و هنجارهای خاص) و سیاسی(قدرت) را در این باره مورد تأکید قرارداده است(حبیبی و دیگران،1390: 107). توزيع مناسب و بهينه امكانات اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي و بهداشتي در ميان مناطق و نواحي، يكي از مهمترين عوامل جلوگيري از نابرابري ها و شكاف توسعه و توزيع فضايي مناسب جمعيت در پهنه سرزمين است. در واقع تعادل فضایی در توزیع مراکز خدماتی در شهر و دستیابی به آن، مقدمات توسعه پایدار شهری را فراهم می آورد و نابسامانی در توزیع منطقه ای و محلی باعث دوری مناطق و محلات از عدالت اجتماعی می گردد(نسترن،1380: 145). در این خصوص ویل دورانت معتقد است ریشه ی از پا افتادگی و نابودی تمدنها در بی عدالتی و نابرابری است و می گوید: "تمدن را نمی شود با فتح و غلبه از میان برد، تمدن تنها از درون تخریب می شود، مدنیت در جامعه با رعایت تساوی حقوق انسانها شکوفا و بارور میشود و تبعیض ریشه آن را خشکاند. سلامت ملل مهمتر از ثروت ملل است"(دورانت،1378: 3-4).
رالز نابرابری هاي اجتماعی و اقتصادي را به دو شرط قابل قبول و منصفانه میداند: نخست اینکه این نابرابريها باید مختص به مناصب و مقام هایی باشد که تحت شرایط برابري منصفانۀ فرصتها، باب آنها به روي همگان گشوده است؛ و دوم اینکه این نابرابريها باید بیشترین سود را براي محرومترین اعضاي جامعه داشته باشد(اصل تفاوت). (رالز،1383: 84). در بررسیهای مربوط به مقوله نابرابری اجتماعی می توان ادعا کرد که این مقوله یک پدیده ای جهانی است. نابرابری اجتماعی در همه دوره های تاریخی و در همه جامعه ها دیده شده است و بنابراین تنها مربوط به یک ناحیه یا فرهنگ یا ساخت اقتصادی و سیاسی ویژه نیست(حجتی و مظرزاده،1387: 43). در بحث از نابرابریهای اجتماعی میتوان به آرای متقدمان جامعه شناسی از جمله مارکس، انگلس و ماکس وبر نیز اشاره کرد. مارکس و انگلس فضای شهری را قلمروی می دیدند که فرایندهای درهم تنیده ی انباشت سرمایه و ستیز طبقاتی در آن تمرکز می یابد. در شهرهای بزرگ، تجارت، تولید کارخانه ای، تمرکز مالکیت و تمرکز جمعیت به بالاترین حد خود می رسد و یک طبقه غنی و یک طبقه فقیر ظاهر می شود. در شهرها گرایش سرمایه به تمرکز و گرایش طبقات اجتماعی به قطبی شدن عینیت و گسترش می یابد. در مجموع دو نکته به طور اخص در دیدگاه مارکس وجود دارد که مبرهن شدن رابطه فضا و نابرابری اجتماعی را یاری می دهد: اول نگاه وی به شهر از بعد تولید، انباشت و تمرکز سرمایه، دوم توجه به شهر به مثابه زمینه ای برای تمرکز اکولوژیک طبقه کارگر و در نتیجه ظهور خودآگاهی طبقاتی به مثابه عامل مهم در شکل گیری طبقات است(افروغ،1377: 204-205). ماکس وبر اهمیت شاخصهای اقتصادی را در رشد نابرابریهای اجتماعی نادیده نمی گیرد. برای او نیز همچون مارکس، مالکیت نقش تعیین کننده ای در توزیع امکانات عرضه شده به فرد یا به طبقه ایفا می کند. با این وصف او به این بعد اقتصادی دو بعد دیگر اضافه کرد: قدرت و حیثیت. در نگاه او مالکیت و قدرت و حیثیت با وجود وابستگی متقابل شان سه بنیان متمایزند که بر روی آن ها نظام قشربندی در هر جامعه ای سامان می یابد. تفاوت در برخورداری از مالکیت اموال منشاء طبقه بندی اجتماعی است، تقسیم نابرابر قدرت به تشکیل احزاب سیاسی می انجامد و درجات حیثیت گوناگون منشاء پیدایش قشرهای اجتماعی است که از دارندگان پایگاههای اجتماعی مشابه تشکیل شده اند(تامین،1373: 214).
آثار پارکین روشنترین کوشش معاصر نئووبري ها براي ارائه دیدگاهی جدید از نابرابري اجتماعی است. پارکین روابط مبتنی بر قدرت و نه روابط طبقاتی را به مثابه عامل اصلی ایجاد نابرابري میداند و ایدة قدرت وبر را بسط می دهد و با مفهوم کمتر شناخته شدة انسداد پارکین با این نظر وبر موافق است که ساختار کلی نابرابري در جامعه از مبارزة کلی و همیشگی بر سر قدرت سرچشمه میگیرد، اما معتقد است که در بحث وبر، منبع یا وضعیت قدرت در جامعه مشخص نیست(گرپ،1373: 194-195).
2-1-4- مکاتب شهری، جغرافیایی و عدالت اجتماعی
2-1-4-1- عدالت در یونان باستان
ارسطو یکی از نظریه پردازان بزرگ در زمینه عدالت اجتماعی است که بر فیلسوفان سیاست و اخلاق در این بعد تاثیری شگرف داشته است. مقصود ارسطو از عدالت عبارتند از: الف)آن چیزی است که قانونی است. ب)آن چیزی است که منصفانه و یکسان و مساوی است.پس می توان گفت عدالت از نظر ارسطو عبارتند از آنچه بر طبق قانون و از روی انصاف و مساوات است و بی عدالتی خلاف قانون و نابرابری است. ارسطو تعریف کلی از عدل نمی دهد بلکه اقسام آن را بیان می کند و عدل را هشت قسم می داند: 1-عدل عام 2-عدل خاص 3-عدل توزیعی 4-عدل اصطلاحی 5-عدل مطلق 6-عدل نسبی 7-عدل طبیعی 8-عدل قانونی. ارسطو از میان این هشت نوع عدل، عدل توزیعی را از همه مهمتر میداند زیرا بر اساس تفکر او عدل نه برابری بلکه تناسب است و لذا باید پایگاه و حقوق و امتیازات هر کس در جامعه به اندازه شایستگی و دانایی او باشد و تعریفی که از عدالت توزیعی ارائه می کند همین معنی را می رساند(ندایی،1379: 14-15). در واقع وی به دو مفهوم از عدالت اجتماعی میان انسانها اشاره می کند، یکی عدالت توزیعی و دیگری عدالت تعویضی(جبرانی). منظور از مفهوم اول یعنی عدالت توزیعی چگونگی توزیع منابع و مواهب طبیعی و اجتماعی میان اعضای جامعه است که باید بر حسب منزلت و مرتبه اعضای جامعه صورت گیرد و مفهوم دوم یعنی عدالت تعویضی عبارتست از رعایت تساوی در داد و ستد به معنای عام کلمه است. این دو مفهوم از عدالت تا آغاز دوران جدید، اندیشه ی مسلط بر جوامع اروپایی قرون وسطی و نیز جوامع مسلمان بود(موحد،1374: 94). از نظر ارسطو عدالت اعطای حق به سزاوار آن می باشد و در تعریف عدالت از دید او می توان گفت عدالت فضیلتی است که به موجب آن باید به هر کس آنچه را حق اوست و استحقاق دارد داد. فضیلت هر چیز در حد وسط است و این حد نیز حدی طبیعی است و طبیعت خود نابرابر تلقی می شود و عدالت دنباله همین نابرابریهاست(اخوان کاظمی،1379: 70).
عدالت در نظر افلاطون بخشي از فضيلت انساني و در همان حال رشته اي است كه مردمان را در داخل دولت ها به هم پيوند مي دهد، به عبارت ديگر، خصلتي است كه در آنِ واحد، هم انسان را خوب مي سازد و هم او را اجتماعي بار مي آورد. اين موضوع، يعني يكسان دانستن اثر عدالت در تربيت نفس بشر و در اجتماعي كردن او، اولين و اساسي ترين اصل در فلسفة سياسي افلاطون است(فاستر، 1373: 57-58). افلاطون، ضمن ارائه تصوير كلي براي جامعه مطلوب يا مدينه فاضله از عدالت بحث كرده است. او معتقد است كه مدينه فاضله، چهار صفت عدالت، حكمت، شجاعت و خويشتن داري را در خود دارد كه برجسته ترين آنها عدالت است و اين صفت، بقيه را به وجود مي آورد و هماهنگ كننده آنها، هم در اجتماع و هم در وجود فردي است. به زعم افلاطون، عدالت اين است كه هر يك از افراد جامعه به وضع و موقعيتي كه در اجتماع دارد، خشنود باشند و آن را قبول كنند و وظايف مربوط به آن را به حد كمال انجام دهند(جمشيدي،،1380: 62).
وی معتقد است که نظم و توازن یا عدالت در کشور وقتی حکمفرما می شود که هر کس در هر طبقه که هست به کار خود بپردازد و پا از گلیم خود فراتر نکشد. وقتی عدالت در دولت برقرار است که حاکم حکومت، کارگر کار و برده بردگی کند. در میان طبقات جامعه افلاطونی برابری وجود ندارد ولی افراد در هر طبقه برابر یکدیگر هستند(حجتی و مضطرزاده، 1387: 41). در اندیشه ی افلاطون، عدالت در اصل ویژگی نفس فردی است که در جامعه انعکاس می یابد. هنگامی این فضیلت در فرد محقق می شود که هر یک از قوای سه گانه(عقل،خشم،شهوت) در جای خود قرار گیرد و نظمی خاص بر روابط آنها حکمفرما باشد و هر کدام وظیفه خاص خود را عهده دار شود. همه قوای نفسانی مانند خشم و شهوت باید زیر فرمان عقل قرار گیرد. حکومت نیز شایسته ی خردمندان و حکیمان است و عدالت آن است که دو طبقه ی دیگر(پاسداران و توده ی مردم) در موضع خود قرار گیرند و حکیمان بر آنان حکومت کنند و هر کس به کار ویژه ی خویش مشغول باشد و از آن تخطی ننماید(اخوان کاظمی،1379: 72).
2-1-4-2- عدالت اجتماعی و مکاتب شهری
از اواخر دهه 1960 مفهوم و کارکرد عدالت اجتماعی وارد ادبیات جغرافیایی می شود و جغرافیاي رادیکال و لیبرال را بیش از سایر مکتب ها تحت تأثیر قرار می دهد مسائلی نظیر رفاه اجتماعی، نابرابري هاي شدید، فقر، شیوع امراض، نژادپرستی، قوم گرایی، جرم و جنایت، انتظار عمر، اصالت زن و آلونک نشینی که تا آن زمان در جغرافیا فراموش شده بود به سرعت مورد توجه جغرافیدانان قرار می گیرد و هریک از این موضوعات، جغرافیاي خاص خود را می یابد، یعنی براي اولین بار صداي بازندگان در جوامع انسانی در علم جغرافیا طنین انداز می گردد(شکویی،1375: 141).
2-1-4-3- عدالت اجتماعی و آنارشيسم
معروفترين چهره اين مكتب، پيتر كروپتكين، معتقد بود كه زندگى مطلوب انسانى تنها با عدالت اجتماعى، تعاون و مهربانى ميان مردم امكان پذير است و بدون مساوات، عدالت وجود ندارد و بدون عدالت صلحى وجود نخواهد داشت(شکویی،1375: 86-90). الیزه رکله که ایولاکست از او به عنوان بزرگترین جغرافیدان فرانسه یاد می کند، مدافع خستگی ناپذیر ستم دیدگان و دشمن دولت و هر نوع قانونی به جز قوانین طبیعی بود.
2-1-4-4- عدالت اجتماعی و کارکردگرایان
دیدگاه کارکردگرایان نسبت به نابرابری اجتماعی در جغرافیای شهری، بیشتر در قالب نظریه اکولوژیست ها مطرح شده است. در این مکتب در زندگی اجتماعی شهرها، طرح اکولوژی گیاهی ارنست هاکل، به کار گرفته شده، زیرا بنیانگذاران مکتب شیکاگو معتقدند گروه های شهری با هر پایگاه اجتماعی و اقتصادی و قومی، مانندگونه ها ی گیاهی، با حرکت به سوی تعادل و توازن، همه مراحل اکولوژیک را در زیستگاه خویش در طول زمان طی می کنند. از دیدگاه آنان نابرابری اجتماعی طرحی ناآگاهانه است که از طریق آن، جوامع مطمئن می شوند که مهم ترین موقعیتها به طور خودآگاه توسط شایسته ترین افراد اشغال خواهد شد. به عقیده ی پارک، فرایندهای طبیعی و درونی شهر به گونه ای به رقابت بر سر منابع کمیاب بر می گردد که در نهایت به انطباق اکولوژیک می انجامد.رقابت در اجتماع، برای ایجاد تعادل اجتماعی است(حبیبی و دیگران،1390: 107).
نظریه پردازان کارکردگرایی از وجه جهانی و همیشگی بودن نابرابری نتیجه می گیرند که نابرابری وجه اساسی هر سازمان اجتماعی است و ضرورتی است کارکردی که در جهت کارکرد مؤثر جامعه ایفای نقش می کند. دیویس و مور دو ملاک عمده را برای اهمیت کارکردی یک موقعیت ارائه می کنند: 1-میزان کمیابی موقعیت در مقایسه با سایر موقعیتها، 2-میزان وابستگی سایر موقعیتها به موقعیت مورد نظر. از دیدگاه آنان نابرابری اجتماعی طرحی ناآگاهانه است که از طریق آن جوامع مطمئن می شوند که مهمترین موقعیتها به طور خودآگاه توسط شایسته ترین افراد اشغال خواهد شد(افروغ،1377: 172).
2-1-4-5- عدالت اجتماعی و رادیکالیسم
كارل ماركس، انگلس و هاروی و بسيارى از هم انديشان آنها متعلق به مکتب رادیکالیسم هستند. پيروان مكتب راديكال عمدتا از ديدگاه اقتصاد سياسى فضا به بحث عدالت اجتماعى پرداخته اند. ديويد هاروى در كتاب خود "عدالت اجتماعى و شهر" مفهوم عدالت اجتماعى را به كمك معيارهايى مورد بررسى قرار داده است و بر تخصيص عادلانه منابع تاكيد دارد. او معتقد است كه منابع اضافى بايد در جهت از ميان برداشتن مشكلات ويژه ناشى از محيط هاى اجتماعى و طبيعى مصرف شود هاروي به کارگیري عدالت اجتماعی را در تحلیل هاي جغرافیایی، انقلاب در تفکرات جغرافیایی می داند در واقع، هاروي با طرح وابستگی میان نابرابري هاي اجتماعی و ساختارهاي فضاي جغرافیایی، بنیانگذار جغرافیاي انسانی نو می گردد(شکویی، 1375: 141). ماهيت عدالت اجتماعي را از نظر هاروی مي توان در قالب سه معيار زير عنوان نمود:
نياز: افراد در بهره برداري از منابع و امتيازات داراي حقوق مساويند ولي نياز همه مشابه نيست. تساوي در بهره برداري از ديدگاه نياز افراد به صورت تخصيص نابرابر منافع جلوه گر مي شود.
منفعت عمومی: مسلماً افرادي كه در ايجاد منافع عمومي براي شهروندان شركت مي كنند ، نسبت به كساني كه منفعت عمومي كمتري براي افراد ايجاد مي كنند مدعي حق بيشتري هستند.
استحقاق: مسلماً افرادي كه از نظر مشاغل با شغلهاي سخت و پر مشقت در ارتباطند، نسبت به ساير افراد حق بيشتري مطالبه مي كنند(هاروي،1376: 109).
دیوید هاروی در کتاب عدالت اجتماعی و شهر می نویسد: شوربختانه با این مفهوم عدالت اجتماعی همواره در فلسفه ی اجتماعی از اخلاق ارسطو به این سو مطرح بوده است، اصولی از عدالت اجتماعی که مورد پذیرش همگانی باشد وجود ندارد. هاروی به این باور است که در بررسی مفهوم توزیع عادلانه به گونه ی عادلانه نخست دو پرسش مطرح می شود:الف)چه چیزی را باید توزیع کرد؟ ب)این توزیع در میان چه کسانی و چه چیزهایی صورت می گیرد؟ او در پاسخ به پرسش نخست،هر چیزی را که توزیع شدنی باشد، درآمد می نامد و بر آن است که تعریف اجتماعی عادلانه ای از درآمد به دست دهد. او در پاسخ به دومین پرسش، واپسین حد توزیع را افراد انسانی می داند و می گوید در مواقعی بهتر است برای آسانی کار،توزیع در میان گروهها و سازمانها و مناطق را در نظر آوریم(حاتمی نژاد و راستی،1388: 90). همچنین معتقد است بر اساس اصل عدالت اجتماعی جامعه باید برای کاهش خطرهای اجتماعی در نواحی پر خطر مخارج بیشتری تقبل کند. اقدام به چنین کاری خود تأمین عدالت اجتماعی است. همین امر درباره تخصیص منابع اضافی به گروههایی که نیازمند خدمات بیشتری هستند نیز صادق است. وی به نقل از دیویس می نویسد: "پسندیده است که به گروههای شدیدا نیازمند خدمات اضافی داده شود، زیرا آنها در بهره گیری از این خدمات دارای سابقه نیستند و به مصرف آنها عادت ندارند" این مسئله به ویژه در مورد خدمات تحصیلی و درمانی برای گروههایی بسیار فقیر،مهاجران جدید و مانند آنها صادق است.پس استحقاق در چارچوب جغرافیایی، تخصیص منابع اضافی برای جبران مشکلات اجتماعی و طبیعی خاص هر منطقه شهری است(هاروی،1376: 109).
در مکتب رادیکال، در فرایند باز ساخت، شرایط داخلی و خارجی کشورها مورد توجه قرار می گیرد این مکتب معتقد است که نابرابري هاي موجود بین نواحی داخلی کشورها و بین کشورهاي جهان، پیش شرط لازم در انباشت سرمایه می باشد(شکویی،1375: 215). در این میان نظریه ی مارکس مبنی بر، از هرکس به اندازه توانش و به هرکس به میزان نیازش، اشاعه پیدا کرد. در واقع مارکس ریشه تمام مسایل مشکلات جامعه بشری و بی عدالتی را، زاده نظام طبقاتی به ویژه نظام سرمایه داری می داند(حبیبی و دیگران،1390: 106). جغرافیدانان رادیکال از طریق تدقیق ارتباط منطقی بین عدالت اجتماعی و عدالت فضایی سرزمینی به گونه اي ژرفانگر در پی تبیین جایگاه فضا در مناسبات سرمایه اي هستند. از آن جمله نظریه فشردگی فضا - زمان، دیوید هاروي قابل تأمل است. امیل دورکهایم در کتاب اشکال ابتدایی زندگی مذهبی(1915) خاطر نشان کرد که فضا و زمان ساختارهاي اجتماعی اند(Harvey, 1996: 21 ).
2-1-4-6- عدالت اجتماعی و لیبرالیسم
لیبرالیسم مفهومی سیاسی است که ریشه در فلسفه غرب دارد که متفکران نامداری چون جان رالز، دیوید اسمیت، جان لاک، منتسکیو، کانت، جان استوارت میل وغیره پرچمدار آن بوده اند. در خصوص عدالت در ليبراليسم، بيشتر به جنبه هاي اجتماعي، كالبدي و اقتصادي نابرابري تأكيد دارند و عدالت اجتماعي را امري واجب براي دست يابي به تعادل مطرح مي كنند. برخي از پژوهشگران به مسئله ي برابري اجتماعي از ديدگاه بوم شناسي شهري نگريسته اند و تلاش كرده اند تا با توجه به بافت فيزيكي شهر، سازوكار پيدايش نابرابري ها را توجيه كنند. اين ديدگاه بر پايه ي مكتب شيكاگو، صحنه ي شهري را مكان تنازع بقا و جاي گيري مناسب تر در بهترين فضاي شهري تحليل مي كند(piran,2001: 33).
مهمترین نظریه عدالت اجتماعی بیش از 50 سال گذشته توسط جان رالز در 1971 توسعه یافته است. با چاپ كتاب «نظريه عدالت» توسط جان رالز، استاد دانشگاه هاروارد، گروهي آن را "بالاترين معيار ليبراليزم" دانستند و يكي از پنج كتاب مهم سال 1972 آمريكا به شمار آوردند. جان رالز در اين كتاب آموزه خود را «عدالت به مثابه انصاف يا عدالت و انصاف» مينامد. او با الهام از انديشههاي كانت، اخلاقيات را در دل ليبراليسم جاي ميدهد. در واقع نظریه رالز یک نظریه قرارداد اجتماعی است که در آن در خصوص اینکه افراد تحت چه شرایطی به شکل یک جامعه برای حفاظت از منافع و تأمین نیازهایشان گرد هم آمده اند بحث شده است. رالز روی دو اصل محوری که منجر به ایجاد جامعه ای منظم تر می گردد تاکید می کند(King,2012: 465).
اصل اول: اصل آزادی که حاکم بر آزادی های پایه ای و اساسی است، با این مفهوم که همه افراد جامعه باید حقی برابر نسبت به آزادی های اساسی (آزادی بیان، حق رأی) داشته باشند.
اصل دوم: اصل نابرابری که حاکم بر خواسته های اولیه اجتماعی- اقتصادی است. در تفهیم این اصل، رالز بیان می کند که نابرابری های اقتصادی و اجتماعی، باید به گونه ای باشد که اولاً بیش ترین نفع را برای افراد محروم جامعه در پی داشته باشد،ثانیاً همه افراد جامعه در زمینه فرصت های شغلی باید دارای شرایط برابر قرارگیرند. به این معنی که باید همه منابع اولیه اجتماعی(درآمد، ثروت، آموزش، فرصت ها شغلی) در میان افراد جامعه توزیع شود. بر این اساس، مفهوم عدالت اجتماعی مورد نظر رالز مبتنی بر عدالت توزیعی است که نحوه ی تکوین ساختار جامعه ای مطلوب و عادلانه را توصیف می کند. (Ernesto M.Serote, 2008: 4). جوهر اندیشه رالز عدالت به عنوان انصاف است که با تاکیدات متفاوت در آثار او آمده است. به طور خلاصه انصاف به روش اخلاقی، رسیدن به اصول عدالت و عدالت به نتایج حاصله از تصمیم گیری منصفانه مربوط می شود(بشریه،1376: 37).
نظریه عدالت و لیبرال سیاسی رالز را نمی توان از هم جدا دانست بلکه، لیبرالیسم سیاسی شکل پیراسته نظریه عدالت است که با تکمیل شدن نظریه عدالت رفته رفته همراه با دگرگون شدن برخی مضامین، به دست آمده است. به هر رو دیدگاه رالز در زمینه لیبرالیسم سیاسی در سنجش با نظریه عدالت دستخوش دگرگونیهایی شده است. در واقع رالز با انتشار لیبرالیسم سیاسی از انسان فلسفی به شخص شهروند، از فلسفه به فرهنگ، از جهان شمولی به اروپا یا امریکا محوری، از تئوری پردازی انتزاعی به عمل سیاسی، از حقیقت سالاری به قابلیت عملیاتی و از عدالت صرف به هر قیمت به ثبات سیاسی پایدار گرایش پیدا کرد(نصری،1382: 46). همچنین در مکتب جغرافیایی لیبرال در سال 1978 کتاب" جغرافیای انسانی: رهیافت رفاه" اثر دیوید اسمیت منتشر گردید که در آن شاخصهای رفاه و تحلیل عدالت اجتماعی بررسی شده بود و در سال 1994 اثر ارزشمند دیوید اسمیت با عنوان "جغرافیا و عدالت اجتماعی" فصل تازه ای را در علم جغرافیا می گشاید و در این اثر چنین آمده است: جغرافیا باید در نظریه و عمل با عدالت اجتماعی پیوند بخورد. جغرافیا بدون عدالت اجتماعی، فاقد آن قدرت و توانی خواهد بود که بتواند در مطلوبیت بخشی به زندگی انسانی توفیق یابد. حتی دموکراسی واقعی زمانی امکانپذیر است که با عدالت اجتماعی همراه باشد(شکویی،1378: 141و142) به طوركلى پيروان مكتب ليبراليسم به عدالت اجتماعى بيشتر به عنوان وسيله اى براى" حفظ وضع موجود"مى نگرند و نه به عنوان يك فضيلت اخلاقى و يك وظيفه انسانى. همچنين توجه به بحث "توزيع عادلانه "بيش از "شيوه توليد عادلانه " در آثارشان مشهود است. در این میان کانت بر آن بود که همه مفاهیم اخلاقی مبتنی بر مقولات عقلی پیشینی هستند. انسان موجودی آزاد است که اعمالش به وسیله اهدافی که آزادانه انتخاب می کند تعیین می شوند. بنابراین قانون عادلانه در شرایطی تحقق می یابد که همه اعضای جامعه واجد حداکثر آزادی از انقیاد به اراده خودسرانه دیگران باشند. کانت عدالت را آن می داند که اعمال هر کس طبق اصلی که خود او می خواهد برای همه انسانها الزام آور باشد، تعیین شده باشد یا عدالت را عبارت می داند از حفظ کرامت انسان، حال آنکه هگل معتقد است آنچه دولت بگوید و بپسندد، عین حق و عدالت است(اخوان کاظمی،1379: 72).
2-2- تسهیلات شهری
2-2-1- تسهیلات و خدمات عمومی شهری
خدمات عمومي به طور كلي به عنوان فعاليتهاي اقتصادي كه منفعت عمومي دارند و در ابتكار عمل نهادهاي عمومي هستند، تعريف ميشود. بنياد نهادن و راه انداختن آنها زير نظر نهادهاي عمومي است، اگر چه حمايت و نگهداري از خدمات عمومي براي سرمايه گذاري به بخش خصوصي هم واگذار مي شود(Cho,2003: 39-40). خدمات عمومي بايد صرف نظر از بعد مكاني آن، محدوديتها و منابع مالي يا توانايي فيزيكي افراد، به آساني در دسترس آنها قرار گيرد(Kaphle,2006: 2 ). خدمات شهری بخش و سطحی از خدمات عمومی، اجتماعی و شخصی است که در چارچوب نظام سلسله مراتبی مراکز شهری-روستایی، نیازهای عمومی و اجتماعی را برآورده می سازد که مقیاس آن متضمن حد معینی از پیچیدگی و تنوع است و در یک واحد نسبتا مستقل و واحد سیاسی تصمیم گیرنده، به منظور توسعه و رفاه زندگی شهرنشینی و نیز حل مسائل زندگی شهرنشینی ارائه می شود. اهمیت خدمات شهری در تحقق اهدافی که دنبال می کنند نهفته است. این اهداف عبارتند از:
- تأمین بهداشت شهر
- تأمین امکانات و تسهیلات اجتماعی ،رفاهی و فرهنگی
- کمک به توسعه اقتصادی(جاجرمی،1379: 75).
خدمات شهری به عنوان ابزار مدیریت توسعه شهری و نیاز شهروندان و عامل اصلی تداوم حیات شهری است که بدون آن حیات شهری از فعالیت باز می ماند. در واقع برنامه ریزی زیرساختهاي خدماتی شهر در بافتهاي شهري به دو عامل اساسی، ایجاد شیوه هاي مناسب دسترسی به زیرساختها و افزایش قابلیت دسترسی و همچنین به طراحی و تهیۀ نقشه هاي پایه بزرگ مقیاس براي برنامه ریزي تأسیسات خدماتی شهر بستگی دارد(Saxena,2001: 1). اساساً برنامه ریزي براي زیرساختها و تأسیسات خدماتی به ملاحظات ذیل نیازمند است:
-1 سیاستهاي کلان دولت 2- نظم و ترتیب سازمانها 3 - چارچوبهاي قانونی و نظم دهنده در شکل مقررات منطقه بندي 4- سیستمهاي ساده انعطاف پذیر براي راحتی اجرا 5- اطلاعات فضایی و ابزارهاي بازبینی 6- پشتیبانی مالی براي طرح ها -7 رویکردهاي مشارکتی(Toutain,2006: 78 & Gopiprasad).
2-2-2- تسهیلات شهری و عدالت فضایی
یکی از مهمترین اثرات رشد سریع جمعیت در مراکز شهری کشورهای جهان سوم تراکم بالای جمعیت شهری است که منجر به ظهور مشکلات فیزیکی، اجتماعی و اقتصادی شده است، مانند کمبود مدارس، تأمین آب، مسکن، خدمات عمومی مدارس، امکانات بهداشتی، دفع زباله، خدمات پستی و همچنین مشکلات دسترسی به خدمات عمومی که به طور مناسب بین ساکنین توزیع نشده است. (Godwin,1976: 237) باید توجه داشت که هدف از توزیع فضایی توزیع عادلانه نیازهای اساسی، امکانات، تسهیلات و خدمات شهری در میان محلات و مناطق مختلف شهر است به طوری که هیچ محله یا منطقه ای نسبت به منطقه یا محله دیگر از نظر برخورداری برتری فضایی نداشته باشد و اصل دسترسی برابر رعایت شده باشد به علاوه از لحاظ سرانه برخورداری با توجه به میزان جمعیت در هر منطقه از شهر اختلاف زیادی وجود نداشته باشد(Harvey,1996: 106). تمركز مراكز خدمات رساني در يك مكان خاص، ضمن ايجاد مناطق دو قطبي و بالا و پايين در شهرها، هجوم جمعيت مصرف كننده به اين مناطق را در پي دارد، به طوري كه از يك سو، فشار زيست محيطي، ترافيكي، آلودگيها اعم از صوتي، هوا و... ،و از سوي ديگر به سبب جذب كاربري هاي مكمل، موازي، تشديد قطبي شدن فضايي در شهرها را به دنبال دارد، به گونه اي كه شهرها با محيط هاي متراكم، نامطلوب و ناسازگار با توسعه پايدار مواجه خواهند شد(خاكپور،1388: 187).
عدالت به مفهوم توزیع عملکردها، خدمات و امکانات،دسترسی مناسب به مراکز خدمات دهی و فعالیتی(مکان تسهیلات)، بدون تبعیض و تفاوت گذاری بین ساکنان یک شهر و مناطق شهری است(بهروان،1385: 15). در کشورهای صنعتی تمام تسهیلات رفاهی اساسی با هزینه ای مناسب در دسترس ساکنین شهری است. اما در مقابل اکثریت شهروندان در کشورهای در حال توسعه دسترسی مناسبی به خدمات اساسی ندارند. در بسیاری از نواحی دارای رشد شهرنشینی شتابان در کشورهای جهان سوم، تقاضا برای خدمات عمومی خیلی بیشتر از ظرفیت عمومی و امکانات خصوصی موجود است.بر این اساس می توان استدلال کرد که در بعضی شهرها وضعیتی بحرانی به سرعت در حال وقوع است که که این امر علاوه بر کمبود منابع، نتیجه رشد برنامه ریزی نشده و الگوی نامناسب توزیع خدمات است. (Daniere&takahashi,1999: 272).
2-2-3- تسهیلات شهری و دسترسی
يكي از عمده ترين عناصر ارتقاء دهنده ي كيفيت محيط شهري، توسعه ي شاخصهاي دسترسي است و دسترسي مطلوب، يك عامل ضروري براي توفيق پايداري محيط شهري تلقي ميشود(رهنما، 1385: 137). قابليت دسترسي در واقع توانايي ساكنين شهر در داشتن يك دسترسي خوب به فعاليتها، منابع، خدمات و موارد مشابه است. از اين رو، اين مفهوم وابستگي زيادي به فرم فضايي شهر، شبكه دسترسي، نوع سفر و شكل سفردارد. استفاده از امکانات عمومی با دسترسی ارتباط دارد، در نتیجه نزدیکی ساکنان به امکانات و خدمات می تواند از راه های مختلف در سلامتی و راحتی آن ها کمک کند، علاوه بر این برای دسترسی ساده تر و مستقیم تر به مکان هایی از جمله مغازه، ورزش، کار، ملاقات همسایگان، بررسی سلامتی و غیره میسر باشد، فرصت هایی را از طریق کاهش زمان و هزینه های مالی دسترسی مهیا می کند، که به نوبه خود منابع شخصی و خانوار در جاهای دیگر مصرف میشود( Lotfi and Koohsari, 2009: 133). تعریف ساده از دسترسی این است که چگونه با کمترین زمان با فاصله معینی به یک مکان معین برسیم. و این رابطه فضایی بین مبدا و مقصد را نشان می دهد ، یا درجه ای از ارتباط بین یک مکان و سایر را در یک منطقه نشان می دهد ، اما آن اغلب به عنوان نزدیکی نسبی یا نزدیکی یک مکان با سایر تعریف میشود(Ko-Wan Tsou et al,2005: 426). دسترسی به مفهوم کاهش فاصله ی مکانی بین محل زندگی و تمرکز تسهیلات و خدمات و محل کار شهروندان است. یعنی شهروندان در کوتاهترین فاصله مکانی-زمانی(فضایی) به تسهیلات عمومی دسترسی داشته باشند که این امر به طور طبیعی مسئله ی عدالت اجتماعی و فضایی را در سطح شهر و مناطق مختلف آن برقرار می سازد(رهنما و ذبیحی،1390: 7).
جغرافیدانان مدتهای زیادی است که دسترسی را به عنوان یک ضابطه، شاخص و مؤلفه اصلی در بحثهای خود به کار می برند. اسمیت از دسترسی به عنوان مبنا در برنامه ریزی مکان یاد می کند، ضمن اینکه پرد و ناکس هر دو معتقدند که اهمیت اندازه گیری "کیفیت زندگی" در دسترسی به خدمات و سرویسها، عامل کلیدی است. همچنین کونینک از مقاله خود چنین نتیجه می گیرد: دسترسی همچون یک مفهوم بسیار اساسی و کلیدی در برنامه ریزی شهری و حمل و نقل ظاهر می شود که چگونگی بیشترین فعالیتها و تحرکات پدیده های شهری را بیان می دارد و هم کنشی، مبادلات و تحرکات، فرصتها را فراهم می نماید(پرهیزکار،1377: 121). در حالی که در سایر کشورها از جمله ایالت متحده آمریکا، بریتانیا، استرالیا و زلاندنو مطالعه اندازه گیری قابلیت دسترسی به امکانات عمومی قابل ملاحظه است، در کشورهای جهان سوم به خصوص ایران مطالعات کمتری در این زمینه انجام شده است(Lotfi and Koohsari,2009: 134). در این کشورها به دليل رشد سريع و بدون برنامه ريزي شهرها در گذشته، توسعه اتفاق افتاده در مناطق مختلف شهري، بدون برنامه ريزي براي ايجاد تسهيلات مورد نياز از قبيل مدرسه، آتش نشاني و ديگر خدمات عمومي صورت گرفته، که نتيجه آن پايين بودن سطح کيفيت زندگي در اين مناطق مي باشد. لذا کيفيت زندگي در مناطق ساخته شده شهري به طور اساسي تحت تأثير قابليت دسترسي به تسهيلات شهري قرار مي گيرد(طالعی و همکاران،1388: 442). خدمات عمومي بايد صرف نظر از بعد مكاني آن، محدوديتها و منابع مالي يا توانايي فيزيكي افراد، به آساني در دسترس آنها قرار گيرد(Kaphle,2006: 2).
سنجش شاخص دسترسي، وابسته به تعيين برابري دسترسي به زيرساختهاي اجتماعي و فيزيكي است كه نمودي از كيفيت زندگي و توزيع فرصت ها هستند. و فاصله عامل تاثيرگذاري بر كيفيت زندگي در بخش هاي مختلف شهر است؛ زيرا باعث تغيير در دسترسي فيزيكي به فرصتها و خدمات شهري از جمله كار، خريد، مدرسه، درمانگاه، پارك و مراكز ورزشي مي شود. علاوه بر اين، مجاورت با خدمات شهري به سبب منفعتهاي خارجي، در رفاه ساكنين تاثيرگذار است، البته مشاهده شده است كه نحوه ي توزيع خدمات باعث شكل گيري تمايزات اجتماعي- اقتصادي در ساكنين محله هاي شهر مي شود(Martnez,2005,31).
2-2-4- کیفیت زندگی
گرچه مفهوم کیفیت زندگی از اواخر قرن بیستم مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است اما ریشه های آن در جامعه شناسی را می توان تا اواسط قرن بیستم پی گرفت. در جامعه شناسی اولین اثر مهم درباره ی کیفیت زندگی از آگبرن(1946) می باشد که درباره ی حیات روستایی در ایالات متحده نوشته شده است. در دهه ی 1960 هنگامی که جامعه شناسان علیه چیرگی شاخصهای اقتصادی واکنش نشان دادند، مفهوم کیفیت زندگی در پژوهش های اجتماعی اهمیت یافت اما تا آن هنگام تمام شاخصهای کیفیت زندگی عینی بودند. در دهه ی 1970 شاخصهای ذهنی هم برای سنجش کیفیت زندگی اضافه شدند. اولین بار کمپیل و همکاران در اثر خود در سال 1976 به شاخصهای ذهنی و روان شناختی کیفیت زندگی توجه کردند. مراکز تحقیقاتی گوناگونی هم اکنون به سنجش کیفیت زندگی در سطح ملی و بین المللی توجه کردند(نوغانی و دیگران، 1387: 112). کیفیت زندگی به عنوان مفهومی برای نشان دادن میزان رضایت فرد از زندگی و به عبارتی معیاری برای تعیین رضایت یا عدم رضایت افراد و گروهها از ابعاد مختلف زندگی است. این ابعاد می تواند زمینه های تغذیه ای، آموزشی، بهداشت، امنیت و اوقات فراغت را شامل شود، از طرفی امروزه در ادبیات برنامه ریزی توسعه مباحث کیفیت زندگی به عنوان یک اصل اساسی پیوسته مورد نظر برنامه ریزان و مدیران امر توسعه است(قالیباف و دیگران،1390: 34).
به طور کلی چهارچوب کلی و عمومی در رابطه با کیفیت زندگی و مفاهیم مرتبط ارائه نشده است. محققان مختلف به تناسب تخصص و زمینه کاری خود تعاریف متفاوتی از کیفیت زندگی شهری ارائه داده اند. رافائل و همکارانش در سال 1997 کیفیت زندگی را حدی که شخص از امکانات مهم زندگی اش لذت ببرد تعریف می کنند، در حالیکه گروه RIVM در سال 2000 مدعی است که کیفیت زندگی عبارت است از مسائل عینی همراه با تجهیزات غیر مادی زندگی که به نحوی مطابق با ادراکات شخص در مورد سلامت، محیط زندگی، کار، خانواده و... تعیین شده است(فرجی ملائی و دیگران،1389: 6). او در سال 2000 کیفیت زندگی را رضایت کلی فرد از زندگی می داند. پسیون در سال 2003 معتقد است کیفیت زندگی به وضعیت محیطی که مردم در آن زندگی می کنند و همچنین به برخی صفت و ویژگی های خود مردم اشاره دارد. کوستانزا و همکاران در سال 2007 کیفیت زندگی را به عنوان میزان تأمین نیازهای انسانی در ارتباط با ادراکات افراد و گروهها از بهزیستی ذهنی تعریف می کند. داس در سال 2008 کیفیت زندگی را به عنوان بهزیستی و یا عدم بهزیستی مردم و محیط زندگی آنها تعریف می کند.
با توجه به تعاریف ارائه شده می توان واژگان کلیدی مورد استفاده در تعریف کیفیت زندگی را این گونه خلاصه کرد: واقعیات عینی، ادراک ذهنی، برخورداری، بهزیستی، رضایت از زندگی و نیازهای انسانی(رضوانی و دیگران، 1388: 93).
2-2-4-1- کیفیت زندگی شهری
کیفیت زندگی شهری یک مفهوم است که در سالهای اخیر تولید شده است اگرچه مقدار زیادی از آن به قرن بیستم مربوط می شود ولی قدمت آن به فیلسوفانی چون ارسطو بر می گردد که در مورد "زندگی خوب" و "خوب زندگی کردن" نوشته است. کیفیت زندگی در واقع رضایت فرد از زندگی است(Ei din & others,2012: 2) به طور کلی هدف از مطرح کردن مفهوم کیفیت زندگی شهری اصلاح و تکامل مفهوم توسعه ی صرف کمی به توسعه ی پایدار شهری بوده است مطالعات اولیه ر مورد کیفیت زندگی شهری در شهرها و کشورهای توسعه یافته، در حال توسعه و در حال صنعتی شدن جدید از دهه ی 1970 به بعد مورد توجه جدی قرار گرفته است.
اصولا کیفیت زندگی شهری واژه ای پیچیده، چند بعدی و کیفی در رابطه با شرایط و وضعیت جمعیت، در یک مقیاس جغرافیایی خاص است که هم متکی به شاخص های ذهنی یا کیفی و هم متکی به شاخص های عینی یا کمی است. مفهوم کیفیت زندگی شهری را می توان در یک برداشت جامع و کلی به صورت زیر تعریف کرد: کیفیت زندگی شهری دربرگیرنده ی ابعادی روانی است که شاخصهایی همچون رضایت، شادمانی و امنیت را در بر می گیرد. در برخی موارد رضایت اجتماعی نیز نامیده می شود. همچنین ابعادی محیطی که در برگیرنده ی سنجه هایی همچون مسکن، دسترسی به خدمات و امنیت محیطی است. جنبه های دیگر در بر گیرنده ی توجه به فرصتهای اجتماعی، امیدهای اشتغال، ثروت و اوقات فراغت است(کوکبی و دیگران،1384: 8و9). بدیهی است که درک کیفیت زندگی شهری تنها با بررسی یک بعد امکانپذیر نیست بلکه از طریق رابطه بین ابعاد مختلف شهری می توان مفهوم آن را استنباط کرد. بر اساس بررسی ادبیات، می توان از هفت بعد اصلی که منجر به تحقق بخشیدن به کیفیت زندگی شهری می شود نام برد که عبارتند از: کیفیت محیط زندگی شهری، کیفیت فیزیکی زندگی شهری، تحرک کیفیت زندگی شهری، کیفیت اجتماعی زندگی شهری، کیفیت روانی زندگی شهری، کیفیت اقتصادی زندگی شهری و کیفیت سیاسی زندگی شهری(Ei din & others,2012: 4) شهر به عنوان بستر زيست انسان شهرنشين، نيازمند تامين استانداردهايي است كه در يك نگاه مي توان آن را استانداردهاي كيفيت زندگي ناميد. كيفيت زندگي در واقع مفهومي چندبعدي و پيچيده است كه از سوي متفكران علوم شهري و ساير انديشمندان علوم مختلف مطرح و مورد پژوهش قرار گرفته است(فرجی ملائی و دیگران،1389: 1).
کیفیت زندگی نشان دهنده ویژگی های کلی اجتماعی و اقتصادی و محیطی مناطق است و می تواند به عنوان ابزاری قدرتمند برای نظارت بر برنامه ریزی توسعه اجتماع به کار رود. لذا هدف غایی مطالعه کیفیت زندگی و کاربرد متعاقب آن بدین منظور است که مردم توان بهره مندی از زندگی با کیفیت مطلوب را داشته باشند(Allen, Vogt and Cordes,2004: 14). به طور کلی رویکرد کیفیت زندگی شهری تلاشی در جهت ایجاد شهر سالم و فراهم آوردن خدمات شهری مناسب و در دسترس برای همگان در چارچوب پایداری است(Harpham et al,2001: 109). مفهوم کیفیت زندگی شامل معیارهای کمی و کیفی در فرد و در سطح جامعه می باشد. معیارهای کیفی در سطح فردی عبارتند از رضایت در مورد زندگی احساس شادی و... در حالیکه در سطح جامعه شامل توانایی مشارکت و شرایط و وضعیت اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است(Ayman,2012: 257).
2-2-4-2- کیفیت زندگی و عدالت اجتماعی
رشد شهری در قرن بیستم سهم جمعیت شهرنشین را به شدت افزایش داد و شهرنشینی را به شیوه غالب زندگی تبدیل کرد. اگرچه شهر و شهرنشینی خود یکی از مهم ترین شاخص های رفاه و توسعه اجتماعی و اقتصادی محسوب می شود، رشد شتابان آن می تواند سرانه برخورداری از بسیاری از امکانات اجتماعی و اقتصادی را کاهش دهد و از این طریق پیامدهای آن به صورت کاهش سطح کیفیت زندگی در عرصه های مختلف شهری نمایان شود. لذا مقوله کیفیت زندگی شهری از جمله نخستین محورهای مطالعاتی بود که همراه با رشد شهری، به تدریج از 1930 مورد توجه متخصصان مسائل شهری قرار گرفت(علی اکبری و امینی،1389: 122). دیوید اسمیت برای بررسی کیفیت زندگی، رفاه و عدالت اجتماعی از شاخصهای ذهنی و مقایسه ی عینی استفاده می کند. وی برای سنجش شاخصهای ذهنی از پرسشنامه و برای ارزیابی شاخصهای عینی از مشاهده و آمار استفاده می کند. شاخصهایی که اسمیت بر آنها تاکید می کند بهداشت، مسکن، خدمات عمومی، شادمانی خانوادگی، تعلیم و تربیت، فرصتهای اشتغال، حقوق و دستمزد، خوراک، حق رای، مید به زندگی، مصرف سرانه ی پروتئین حیوانی، درصد ثبت نام مدارس، تعداد متوسط تلفن و روزنامه و نظایر آن می باشد. وی همچنین معتقد است که توجه به کیفیت زندگی، جغرافیدان را به ناچار به سوی پرسش از عدالت اجتماعی سوق می دهد.
(اسمیت، 1381: 160-189). مقوله كيفيت زندگي به شكل وسيعي با مفهوم رفاه ارتباط پيدا مي كند ، رفاه مفهومي است كه توصيف كننده بهزيستي، تأمين زندگي و فقرزدايي است و لذا در ارتباط تنگاتنگي با مفاهيمي همچون عدالت اجتماعي قرار مي گيرد(باري،1380: 6). دیوید فیلیپس کیفیت زندگی را در ابعاد فردی و جمعی و همچنین از نظر عینی و ذهنی مورد بررسی قرار می دهد. او در بعد جمعی کیفیت زندگی، بر اثبات و پایداری محیط فیزیکی و اجتماعی، منابع اجتماعی درون گروهها و جوامعی که در آن زندگی می کنند، چون انسجام مدنی، یکپارچگی، روابط شبکه ای گسترده و پیوندهای موقت در تمامی سطوح جامعه، هنجارها، اعتماد، نوع دوستی و رفاه دگرخواهانه، انصاف، عدالت اجتماعی و برابری طلبی تأکید دارد(Phillips,2006: 242).
2-2-5- سیستم اطلاعات جغرافیایی
سیستم اطلاعات مکانی(GIS) به عنوان علم و فن مدیریت اطلاعات مکان مرجع که شامل مجموعه ی امکانات سخت افزار، نرم افزار، اطلاعات مکانی، الگوریتمهای تحلیلی و متخصصان مربوطه می باشد، به عنوان یکی از بهترین و کارآمدترین راه حلهای مدیریت بهینه اطلاعات محسوب می گردد.
GIS امکان ذخیره سازی و پردازش انواع مختلف داده ها از قبیل اطلاعات خاکشناسی، پوشش گیاهی، توپوگرافی و داده های شیب زمین و ... را فراهم می سازد. این داده ها در قالب لایه ها به سیستم معرفی می شوند. ترکیب مدل سازی مکانی و GIS منجر به تولید اطلاعات با کیفیت و کارایی بیشتر، نمایش داده ها و مدل ها، توسعه ی راه حل بهتر جهت مسایل مختلف مکان مند، دید بهتر نسبت به مسایل و کمک به نمایش آلترناتیوهای مکانی مختلف می شود. از سوی دیگر این سیستم با قابلیتهای تحلیلی متنوع در مکان یابی صحیح و اصولی در زمینه های گوناگون کاربرد دارد(نصیری و چهرقانی،1389: 142).
2-2-6- فرایند تحلیل سلسله مراتبی
فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP) یکی از معروفترین فنون تصمیم گیری چند منظوره است که اولین بار توسط توماس.ال.ساعتی عراقی الاصل در دهه ی 1970 ابداع گردید. این روش در هنگامی که عمل تصمیم گیری با چند گزینه رقیب ومعیار تصمیم گیری روبرو است می تواند استفاده گردد.معیارهای مطرح شده می توانند کمی و کیفی باشند. اساس این روش تصمیم گیری مقایسات زوجی نهفته است. تصمیم گیرنده با فراهم آوردن درخت سلسله مراتب تصمیم، آغاز می کند. درخت سلسله مراتب تصمیم، عوامل مورد مقایسه و گزینه های رقیب مورد ارزیابی در تصمیم را نشان می دهد. سپس یک سری مقایسات زوجی انجام می گیرد. این مقایسات وزن هر یک از فاکتورها را در راستای گزینه های رقیب مشخص می سازد در نهایت منطق AHP به گونه ای ماتریسهای حاصل از مقایسات زوجی را با همدیگر تلفیق می سازد که تصمیم بهینه حاصل آید(عادل و معماریانی ،1374: 22). در واقع در این روش با سازماندهی و ارزیابی گزینه ها در رابطه با سلسله مراتب چند وجهی صفات، ابزاری مؤثر برای مقابله با تصمیم گیری های پیچیده و بدون ساختار ایجاد می کند. AHP این اجازه را می دهد تا بهتر،راحت تر و کارآمد تر چارچوبی برای شناسایی معیارهای انتخاب محاسبه ی وزن و تجزیه و تحلیل فراهم گردد(Soltani&maradi,2011: 35). اين سيستم يكي از جامع ترين سيستم هاي طراحي شده براي تصميم گيري با معيار هاي چند گانه است. اين تكنيك امكان فرموله كردن مساله را به صورت سلسله مراتبي فراهم مي كند و همچنين امكان در نظر گرفتن معيارهاي مختلف كمي و كيفي را در مساله دارد. اين فرآيند، گزينه هاي مختلف را در تصميم گيري دخالت داده و امكان تحليل حساسيت روي معيارها و زير معيار ها را دارد. علاوه بر اين بر مبناي مقايسه زوجي بنا نهاده شده و بدين ترتيب قضاوت و محاسبات را تسهيل مي نمايد. همچنين ميزان سازگاري و ناسازگاري تصميم را نشان مي دهد كه از مزاياي ممتاز اين تكنيك در تصميم گيري چند معياره مي باشد(قدسي پور،1384: 5). فرایند تحلیل سلسله مراتبی با شناسایی و اولویت بندی عناصر تصمیم گیری شروع می شود. این عناصر شامل هدف ها، معیارها یا مشخصه ها و گزینه های احتمالی می شود که در اولویت بندی به کار گرفته می شوند. فرایند شناسایی عناصر و ارتباط بین آنها که منجر به ایجاد ساختار سلسله مراتبی می شود. ساختن سلسله مراتب نامیده می شود. سلسله مراتبی بودن ساختار به این دلیل است که عناصر تصمیم گیری را می توان در سطوح مختلف خلاصه کرد. بنابراین اولین قدم در فرایند تحلیل سلسله مراتبی، ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی از موضوع مورد بررسی می باشد که در آن اهداف، معیرها، گزینه ها و ارتباط بین آنها نشان داده می شود. چهار مرحله ی بعدی در فرایند تحلیل سلسله مراتبی محسبه ی وزن(ضریب اهمیت) معیارها(و زیر معیارها در صورت وجود)، محاسبه ی وزن(ضریب اهمیت) گزینه ها، محاسبه ی امتیاز نهایی گزینه ها و بررسی سازگاری منطقی قضاوت ها را شامل می شود(زبردست،1380: 15).
2-2-7- خود همبستگی فضایی
مفهوم خود همبستگی فضایی این است که ارزش صفتهای مطالعه شده خود همبسته اند و همبستگی آنها قابل استناد به نظم جغرافیایی پدیده ها است. خود همبستگی فضایی، ابزار ارزشمندی برای مطالعه ی چگونگی تغییرات الگوهای فضایی در طول زمان است. نتایج این نوع تحقیق به فهم بیشتری از تغییر نحوه ی الگوهای فضایی گذشته به حال منجر گردیده است. بنابراین نتایج مفیدی برای فهم عوامل جاری در تغییر الگوها را نشان می دهند. علاوه بر این مطالعه ی همبستگی فضایی پیشنهادهای ضمنی مهمی برای کاربرد تکنیکهای آماری در تحلیل اطلاعات فضایی در بر دارد(رهنما و آقاجانی، 1388: 9و10).
خود همبستگی فضایی به تحلیل این مساله می پردازد که اگر یک سیستم منطقه ای را در نظر بگیریم وجود یک متغیر در یک منطقه بر وجود همان متغیر در مناطق همجوار منطقه ی مورد نظر چه تاثیری دارد. اگر تاثیر مثبت باشد یعنی حضور آن متغیر در یک منطقه سبب شود که در مناطق همجوار آن نیز مقدار آن متغیر بیشتر شود، به خود همبستگی فضایی مثبت تعبیر می شود. اما اگر بر عکس، وجود آن متغیر تأثیری منفی بر وجود آن در مناطق همجوار داشته باشد یعنی سبب کاهش مقادیر آن در مناطق همسایه گردد به خود همبستگی فضایی منفی تعبیر می شود و در صورتی که تأثیر خاصی نداشته باشد به عدم خود همبستگی فضایی تفسیر گردد(رهنما،1387: 122). اندازه ی خود همبستگی فضایی می تواند به وسیله ی موقعیتها تغییر کند، بنابراین یک توزیع یا یک الگوی فضایی می تواند در شرایط مختلف از نظر فضایی ناهمگن باشد. برای توصیف ناهمگنی فضایی باید بر معیارهایی متکی باشیم که می توانند خود همبستگی فضایی را در مقیاس محلی کشف کنند. شاخصهای موران و آماره ی عمومی G از آن جمله می باشند.
69786539576700شکل شماره(2-1)انواع خودهمبستگی فضایی
خود همبستگی منفی عدم خود همبستگی خود همبستگی مثبت
(پراکنده) (تصادفی) (خوشه ای)
جمع بندی
در این فصل عدالت از منظرهای مختلف چون عدالت اجتماعی، عدالت فضایی، عدالت جغرافیایی و عدالت محیطی مورد بررسی قرار داده شد و بیان گردید که عدالت فضایی که عدالت توزیعی نیز نامیده می شود به این دلیل که بر توزیع برابر فرصتها و منابع در میان افراد و ملتها در گستره ی فضا اشاره دارد بیشترین سازگاری را با جغرافیا می تواند داشته باشد. از نظر هاروی که بنیانگذار عدالت اجتماعی است نیز عدالت به معنای توزیع عادلانه است. از نظر ارسطو نیز عدالت به معنای عدالت توزیعی است و او عدالت توزیعی را چگونگی توزیع منابع و مواهب طبیعی و اجتماعی میان اعضای جامعه می داند که باید بر حسب منزلت و مرتبه ی اعضای جامعه صورت گیرد.
آنچه که در این تحقیق مورد توجه می باشد عدالت از نوع فضایی است. عدالت فضایی در جامعه ی امروز نیز توزیع برابر منابع و خدمات به ساکنین جامعه تعریف می شود چراکه توزیع مناسب و بهینه امکانات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و بهداشتی در میان مناطق و نواحی یکی از مهمترین عوامل جلوگیری از نابرابریها و شکاف توسعه و توزیع فضایی مناسب جمعیت در پهنه ی سرزمین است. بنابراین مهمترین رسالت برنامه ریزان و مدیران شهری تلاش برای دستیابی به برابری در دسترسی گروههای مختلف جامعه ی شهری به خدمات عمومی و از بین بردن تضاد در تامین فرصتها است.
منابع فارسی :
1- اسمیت، دیوید.ام، 1381، کیفیت زندگی: رفاه انسانی و عدال اجتماعی، ترجمه ی حسین حاتمی نژاد، مطالعات سیاسی-اقتصادی، شماره 186-185.
2- اخوان کاظمی، بهرام، 1379، عدالت در اندیشه سیاسی غرب، اطلاعات سیاسی و اقتصادی، شماره 154-153.
3- ایمانی جاجرمی، حسین، 1379، درآمدی بر خصوصی سازی خدمات شهری شهرداریها در ایران، فصلنامه مدیریت شهری، شماره 3.
4- افروغ، عماد، 1377، فضا و نابرابری اجتماعی، انتشارات دانشگاه تربیت مدرس.
5- باري، نورمن(1380 )رفاه اجتماعي، ترجمه سيد اكبر ميرحسيني و سيد مرتضي نوربخش، چاپ اول، انتشارات سمت.
6- بشریه، حسین، 1376، تاریخ اندیشه های سیاسی در قرن بیستم، فلسفه سیاسی جان رالز، اصلاعات سیاسی-اقتصادی، شماره 109-110.
7- بهروان، حسین، 1385، آمایش فرهنگی و عدالت شهری در مناطق دوازده گانه مشهد، کنفرانس مدیریت و برنامه ریزی شهری، مجموعه مقالات، جلد اول، مشهد.
8- بوچاني، محمد حسين،(1385)، بررسي عدم تعادل هاي فضايي - اجتماعي شهر ايلام از ديدگاه توسعه پايدار، مجله شهرداري ها، سال ششم ، شماره73، تهران.
9- پاکزاد، جهانشاه، 1384، مقالاتی در باب مفاهیم معماری و طراحی شهری، نشر ثمین، تهران چاپ اول.
10- پرهیزکار، اکبر، 1377، مدلهای جاذبه و دسترسی در برنامه ریزی شهری و ناحیه ای، مدرس، شماره 8، پاییز.
11- پورمحمدی، محمدرضا، 1389، برنامه ریزی کاربری اراضی شهری، انتشارات سمت، چاپ ششم.
12- تامین، ملوین(1373)، جامعه شناسی و قشربندي و نابرابريهاي اجتماعی، ترجمه عبدالحسین نیک گهر، تهران، توتیا.
13- تقوایی، علی اکبر، محمودی نژاد، هادی، 1385، توسعه پایدار شهری و رفاه اجتماعی شهروندی، جستارهای شهرسازی، شماره 15و16، بهار.
14- توفیق، علی اصغر، 1378، تصمیم سازی برای مدیران،سازمان مدیریت صنعتی، تهران
15- جاجرمی، کاظم، کلته، ابراهیم، 1385، سنجش وضعیت شاخصهای کیفیت زندگی در شهر از نظر شهروندان، مطالعه موردی: گنبد قابوس، مجله جغرافیا و توسعه، پاییز و زمستان.
16- جمشيدي، محمد حسين؛ 1380 ، ظريه عدالت تهران، پژوهشكده امام خميني و انقلاب اسلامي، چاپ اول،
17- جوان، جعفر، عبداللهی، عبدالله، 1387، عدالت فضاییدر فضاهای دوگانه شهری(تبیین ژئوپلیتیکی الگوهای نابرابری در حاشیه کلانشهر مشهد)، فصلنامه ژئوپلیتیک، سال چهارم، شماره دوم، تابستان.
18- حاتمی نژاد، حسین، راستی، عمران، 1388، عدالت اجتماعی و عدالت فضایی(منطقه ای) بررسی و مقایسه نظریات جان رالز و دیوید هاروی، اطلاعات سیاسی اقتصادی، شماره 270.
19- حاتمی نژاد، حسین، منوچهری میاندوآب، ایوب، بهارلو، ایمان، ابراهیم پور، احد، حاتمی نژاد، حجت، 1391، شهر و عدالت اجتماعی: تحلیلی بر نابرابریهای محله ای، پژوهشهای علوم انسانی، شماره 80، تابستان.
20- حبیبی،کیومرث،علیزاده،هوشمند،مرادی مسیحی ، واراز، ولدبیگی، سیوان،وفایی، ساسان، 1390 ، بررسی و تحلیل وضعیت عدالت اجتماعی در ساختار فضایی شهر سنندج،آرمان شهر،شماره 7،پاییز و زمستان
21- حجتی، وحیده، مضطرزاده، حامد، 1387، مفهوم عدالت و رابطه آن با شهر، جستارهای شهرسازی، شماره 24-25.
22- حسن زاده، میثم، 1391، بررسی توزیع فضایی خدمات و امکانات شهری با تاکید بر عدالت اجتماعی(محلات صد دستگاه، خورشید کلا، موزیرج)، استاد راهنما: رضا لحمیان، دانشگاه پیام نور ساری.
23- حسامیان، فرخ، اعتماد، گیتی، حائری، محمدرضا، 1388، شهرنشینی در ایران، انتشارات آگاه، چاپ هفتم.
24- حسین شکویی، 1375 اندیشه هاي نو در فلسفه جغرافیا، جلد اول، گیتاشناسی.
25- خاکپور، براتعلی، باوان پوری، علیرضا، 1388، بررسي و تحليل نابرابري در سطوح توسعه يافتگي مناطق شهر مشهد، مجله دانش و توسعه، شماره 27.
26- خستو، مریم، سعیدی رضوانی، نوید، 1389، عوامل مؤثر بر سرزندگی فضاهای شهری، نشریه هویت شهر، سال چهارم، شماره 6، بهار و تابستان.
27- داداشپور، هاشم، رستمی، فرامرز، 1390، سنجش عدالت فضايي يكپارچه خدمات عمومي شهري براساس توزيع جمعيت، قابليت دسترسي و كارايي در شهر ياسوج، مطالعات و پژوهش های شهری و منطقه ای، سال سوم، شماره دهم.
28- دلفوس، الیویه، 1369، فضای جغرافیایی، ترجمه سیروس سهامی، چاپ اول، نشر نیما.
29- دورانت، ویل، 1378، تاریخ تمدن، جلد1، مشرق زمین گاهواره تمدن، ترجمه جمعی از مترجمین، تهران.
30- ذاکریان، ملیحه، موسوی، میرنجف، باقری کشکولی، علی، 1389، تحلیلی بر پراکنش جمعیت و توزیع خدمات در محلات شهری میبد از منظر توسعه پایدار، مجله پژوهش و برنامه ریزی شهری، سال اول، شماره دوم، پاییز.
31- راهنمای طراحی معماری مساجد شهرهای جدید، شرکت مادر تخصصی عمران شهرهای جدید، معونت فنی و مهندسی، دفتر شهرسازی و معماری، پاییز 1391.
32- راولز، جان(1383 ) عدالت به مثابه انصاف، ترجمه عرفان ثابتی، تهران: ققنوس.
33- رجایی، رحمت الله، 1389، گلستانه، مجموعه مقالات مربوط به سرزمین جرجان و استرآباد، نشر پیک ریحان، چاپ اول.
34- رضوانی، محمدرضا، متکان، علی اکبر، منصوریان، حسین، ستاری، محمد حسین، 1388، توسعه و سنجش شاخصهای کیفیت زندگی شهری(مطالعه موردی: شهر نورآباد استان لرستان)، مطالعات و پژوهشهای شهری و منطقه ای، سال اول، شماره ی دوم.
35- رهنما، محمد رحيم، ليس، آنا،(1385 )، اندازه گيري تغييرات دسترسي در منطقهي مادر شهر سيدني، مجله جغرافيا و توسعه، شماره7.
36- رهنما، محمدرحیم، ذبیحی، جواد، 1390،تحلیل توزیع تسهیلات عمومی شهری در راستای عدالت فضایی با مدل یکپارچه دسترسی در مشهد، جغرافیا و توسعه، شماره23، تابستان.
37- رهنما، محمدرحیم، آقاجانی، حسین، 1388، تحلیل توزیع فضایی کتابخانه های عمومی در شهر مشهد، کتابداری و اطلاع رسانی، جلد 12، شماره2.
38- رهنما، محمد رحيم، (1387)، اصول، مباني ومدل هاي سنجش فرم كالبدي شهر، انتشارات جهاد دانشگاهي مشهد.
39- زاهدی اصل، محمد، 1381، مبانی رفاه اجتماعی، نشر دانشگاه علامه طباطبایی، تهران.
40- زبردست، اسفندیار، 1380، کاربرد فرایند تحلیل سلسله مراتبی در برنامه ریزی شهری و منطقه ای، هنرهای زیبا، شماره 10، زمستان.
41- ستارزاده، داریوش، نقی زاده، محمد، حبیب، فرح، 1389، فضای شهری، اندیشه ای اجتماعی، علوم و تکنولوژی محیط زیست، دوره دوازدهم، شماره چهارم.
42- سعیدنیا، احمد، 1378، کاربری زمین شهری، کتاب سبز شهرداریها، جلد دوم، تهران، انتشارات سازمان شهرداریها و دهیاریهای کشور.
43- شریفی، عبدالنبی، 1385، عدالت اجتماعی و شهر، تحلیلی بر نابرابری منطقه ای در شهر اهواز، پایان نامه ی دوره ی دکتری جغرافیا و برنامه ریزی شهری، دانشگاه تهران.
44- شکویی، حسین، 1378، اندیشه های نو در فلسفه جغرافیا، انتشارات گیتا شناسی، تهران.
45- شیعه، اسماعیل، 1386، مقدمه ای بر مبانی برنامه ریزی شهری، دانشگاه علم و صنعت ایران.
46- ضرابی، اصغر، موسوی، میرنجف، 1389، تحليل فضايي پراكنش جمعيت و توزيع خدمات در نواحي شهري يزد، فصلنامه تحقیقات جغرافیایی، شماره 97
47- طالب، مهدی، 1358، تامین اجتماعی، انتشارات آستان قدس رضوی.
48- طالعی، محمد، مسگری، محمد سعدی، شریفی، علی، 1388، توسعه یک الگوریتم ریزدانه جهت ارزیابی میزان دسترسی به خدمات شهری، نشریه دانشکده فنی، دوره 43، شماره 4.
49- عادل، آذر، عزیز الله، معماریانی، AHP تکنیکی نوین برای تصمیم گیری گروهی، دانش مدیریت، 1373-1374 شماره 27 و28.
50- عباس زادگان، مصطفی، مختارزاده، صفورا، بیدرام، رسول، 1391، تحلیل ارتباط میان ساختار فضایی و توسعه یافتگی محلات شهری به روش چیدمان فضا(مطالعه موردی: شهر مشهد)، مطالعات و پژوهش های شهری و منطقه ای سال چهارم، شماره چهاردهم.
51- عزیزی، محمد مهدی، 1381، تاسیسات زیربنایی شهری، نگاهی به یک تجربه، شهرداریها، سال چهارم، شماره37.
52- علی اکبری، اسماعیل، امینی، مهدی، 1389، کیفیت زندگی شهری در ایران(1385-1365)، فصلنامه علمی پژوهشی رفاه اجتماعی، سال دهم، شماره 36.
53- فاستر، مايكل، 1373، خداوندان انديشة سياسی، ترجمة جواد شيخ الاسلامي، تهران: شركت انتشارات علمي و فرهنگي.
54- فرجی ملائی، امین، عظیمی، آزاده، زیاری، کرامت اله، 1389، تحلیل ابعاد کیفیت زندگی در نواحی شهری ایران، مجله پژوهش و برنامه ریزی شهری، سال اول، شماره دوم.
55- فرید، یداله،1380، تاملی در فضای جغرافیایی با نگاهی به نظرات جغرافیدانان معتبر فرانسه، فضای جغرافیایی، شماره 1، بهار.
56- قالیباف،محمد باقر،روستایی،مجتبی،رمضان زاده لسبویی،مهدی ،طاهری،محمدرضا ،1390، ارزیابی کیفیت زندگی شهری(مطالعه ی موردی :یافت آباد)،فصلنامه انجمن جغرافیای ایران،سال نهم،شماره 31
57- قدسی پور، حسن، 1384، فرایند تحلیل سلسله مراتبیAHP، انتشارات دانشگاه صنعتی امیر کبیر.
58- کامران، حسن، پریزادی، طاهر، حسینی امینی، حسن، 1389، سطح بندی خدمات شهری در مناطق کلانشهر تهران، جغرافیا و برنامه ریزی منطقه ای، سال اول، شماره اول، بهار و تابستان.
59- کاویانی راد، مراد، 1385، نسبت عدالت اجتماعی و امنیت ملی، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 32.
60- کوکبی، افشین، پورجعفر، محمدرضا، تقوایی، علی اکبر، 1384، برنامه ریزی کیفیت زندگی شهری در مراکز شهری، تعاریف و شاخص ها، جستارهای شهرسازی، شماره دوازدهم.
61- گرپ، ادوارد بی(1373)، نابرابري اجتماعی: دیدگاههاي نظریه پردازان کلاسیک و معاصر، ترجمه محمد سیا هپوش و احمدرضا غرويزاده، تهران: معاصر.
62- گل پرور، محسن، عریضی، حمیدرضا، مدنی قهفرخی، سعید، 1388، نقش نگرش به رفاه اجتماعی در رابطه همدلی و گرایش اجتماعی با عدالت اجتماعی، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال نهم، شماره 32.
63- لینچ، کوین، 1381، تئوری شکل شهر، ترجمه سید حسین بحرینی، انتشارات دانشگاه تهران.
64- محمودی، مریم، 1389، عدالت اجتماعی و شهر: تحلیل مقایسه ای بر توزیع امکانات و خدمات شهری بین مناطق 1 و 17 تهران، استاد راهنما: سید مهدی موسی کاظمی.
65- مرادی مسیحی، واراز، 1384، برنامه ریزی استراتژیک و کاربرد آن در شهرسازی(نمونه ی موردی: متروپلیس تهران)، تهران، انتشارات پردازش و برنامه ریزی شهری.
66- مرصوصی، نفیسه، 1383، تحلیل فضایی عدالت اجتماعی در شهر تهران، شهرداریها، سال ششم، شماره65.
67- مرصوصی، نفیسه، 1383، توسعه یافتگی و عدالت اجتماعی شهر تهران، فصلنامه پژوهشهای اقتصادی، شماره 14.
68- مسیحی، واراز، ولدبیگی، سیوان، وفایی، ساسان، 1390، بررسی و تحلیل وضعیت عدالت اجتماعی در ساختار فضایی شهر سنندج، آرمان شهر، شماره 7، پاییز و زمستان.
69- معطوفی، اسدالله، 1387، پیشینه ی شهر تاریخی جرجان، انتشارات مختومقلی فراغی، چاپ اول.
70- موحد، محمد علی، 1374، در هوای حق(از حقوق طبیعی تا حقوق بشر)، تهران، انتشارات کارنامه.
71- موسوی، میرنجف، 1391، شکل پایدار شهر و عدالت اجتماعی(مطالعه موردی:شهر میاندوآب)، پژوهشهای جغرافیای انسانی، شماره 80، تابستان.
72- مؤمني، عبد ا...، (1383)، بررسي رابطه بين نگرش به عدالت اجتماعي و نگرش به رفاه اجتماعي پايان نامه كارشناسي ارشد برنامه ريزي رفاه اجتماعي دانشگاه علامه طباطبائي تهران.
73- مهدیزاده، جواد، 1385، زیباشناسی در طراحی شهری، جستارهای شهرسازی، شماره هفدهم و هجدهم، پاییز.
74- ندایی، هاشم، 1379، بررسی معنا و مفهوم عدالت با تاکید بر عدالت اجتماعی، فصلنامه مصباح، سال نهم، شماره 34.
75- نسترن، مهین، 1380، تحلیل و سنجش درجه تمرکز و پراکنش شاخص های بهداشتی- درمانی شهر اصفهان، مجله پژوهشی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، پاییز و زمستان.
76- نصری، قدیر، 1382، عدالت به مثابه انصاف، فصلنامه مطالعات راهبردی، شماره 19، تهران.
77- نصیری، علیرضا، چهرقانی، ابوالقاسم، 1389، تعیین معیارهای مؤثر بر مکان یابی شبکه ها و زیر ساختهای برون شهری صنعت گاز با رویکردGIS با تاکید بر مکان یابی جایگاههای سوخت CNG استان قم، آمایش سرزمین، سال دوم، شماره دوم.
78- نوربرگ شولتز، کریستیان، (1353 )، هستی، فضا و معماری، ترجم ۀ مهندس حسن حافظی، انتشارات تهران.
79- نوغنی، محسن، اصغرپور ماسوله، احمدرضا، صفا، شیما، کرمانی، مهدی، 1387، کیفیت زندگی شهروندان و رابطه ی آن با سرمایه اجتماعی در مشهد،مجله علوم اجتماعی،بهار و تابستان.
80- وارثی، حمیدرضا، زنگی آبادی، علی، یغفوری، حسین، 1387، بررسی تطبیقی توزیع خدمات عمومی شهری از منظر عدالت اجتماعی: مورد زاهدان، جغرافیا و توسعه، شماره 11، بهار و تابستان.
81- وارثی، حمیدرضا، قائد رحمتی، صفر، باستانی فر، ایمان، 1386، بررسی اثرات توزیع خدمات شهری در دم تعادل فضایی جمعیت مطالعه موردی: مناطق شهر اصفهان، جغرافیا و توسعه، بهار و تابستان.
82- هادی پور، حلیمه خاتون و دیگران، (1385)، معیارهای مؤثر در مرزبندی نواحی مناطق شهری(مورد مطالعه: منطقه یک شهرداری تهران)، فصلنامه پژوهشهای جغرافیایی، شماره 57.
83- هاروی، دیوید، 1376، عدالت اجتماعی و شهر،ترجمه فرخ حسامیان، محمدرضا حائری، بهروز منادی زاده، شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری، وابسته به شهرداری تهران.
84- هاگت، پیتر، 1379، جغرافیا ترکیبی نو، ترجمه شاپور گودرزی، جلد دوم، تهران، سمت.
85- هزار جریبی، جعفر، 1390، بررسی احساس عدالت اجتماعی و عوامل مژثر بر آن(مطالعه موردی: شهر تهران)، جامعه شناسی کاربردی، سال22، شماره 43، پاییز.
86- یوسفی، علی، ورشوئی، سمیه، 1389، نابرابری اجتماعی در فضای شهری مشهد: برآوردی از نابرابریهای درآمدی و تحصیلی در نواحی شهر، مطالعات اجتماعی ایران، شماره 4، زمستان.
منابع لاتین :
1- A.Boyne, Georg, Martin A. Powell, 2002, Territoial Justice Spatial Justice and Local covernment Finance, University of Herhordshire & university of clamorgan.
2- A.G. and Takahashi, L.M.1999, Poverty and Access: Differences and, Daniere Commonalties across Slum Communities in Bangkok. Habit at intl. V.23. N.2 .
3- Ali Soltani, Ebrahim Zargari Marandi,2011, hospital site selection using two-stage fuzzy multi-criteria decision making, Journal of Urban and Environmental Engineering, v.5, n.1.
4- Allen, John, Voget, Rebecca and Cordes, Sam, 2002, Quallity of Life in Rural Neebraska: Trends and Changes, Institute of agriculture and natural resoures.
5- Ayman Mohamad Mostafa, 2012,Quality of Life Indicators in Value Urban Areas: Kasr Elnile Street in Cairo, Social and Behavioral Sciences 50 .
6- Barry B, 1989, Theories of justice London, Harvester-Wheat sheaf.
7- Barton, Elizabeth & Williams keyti & Jens Mayk, 2001, Compact city and urban sustainability, Namaieh magazine,
8- Cho, Chun Man, 2003, Study on effects of resident-perceived neighborhood boundaries on public services: Accessibility & its relation to utilization: Using Geographic Information System focusing on the case of public parks in Austin, Texas A&M University, Texas.
9- Drakakis- Smith, David, 2000, Third World Cities: Second Edition, Routledge, London.
10- El Din Hamam Serag, Shalaby Ahmed , Farouh Hend Elsayed, A. Elariane Sarah , 2013, HBRC Journal, Volume 9, Issue 1, April.
11- Ernesto M. Serote, 2008, Social Justice and urban and regional planning, 4-5.
12- Godwin Onokerhoraye, Andrew, 1976, A conceptual framework for the location of public facilities in the urban areas of developing countries: the Nigerian, Socio-Economic Planning Sciences, Volume 10, Issue 6.
13- Gray, R., 2002, Social Accounting Project and Accounting Organization and Society Privileging Engagement, Imaging New Accounting Organizations and Society.
14- Hajer.M and Reigndorp, A, 2001, In search of New public Life, Rotterdam, NAI publishers.
15- Harpham, Trudy & et al, 2001, Healthy city projects in developing countries: The first evaluation, South Bank Univercity, London, SW8, 2JZ, UK.
16- Harvey, David, 1996, Justice, Nature and Geography of Differece, Black well publishers Inc, first published, 2142, U.S.A, OX IJF, UK chapter 13.
17- Kaphle, Isha, 2006, evaluating people’s accessibility to public parks using Geographic Information Systems: A case study in Ames, Iowa, Iowa State University, USA.
18- King .P, 2012, Social Justice International Encyclopedia of Housing and Home.
19- Lotfi, Sedigheh. Koohsari, Mohammad Javad, 2009, measuring objective accessibility to neighborhood facilities in the city. Cities, Vol. 26.
20- Marcotullio, Peter J, 2001, Asian Urban Sustainability in the era of globalization, united Nation University, Institute of Advanced Studies, and Tokyo, Japan.
21- Martnez, J., 2005, monitors intra-urban inequalities with GIS-based indicators: With a case study in Rosario, Argentina. Utrecht University.
22- Middelton, V.T.C and Hawkins, R., 1998, sustainable tourism: A Marketing perspective, Butterworth- Heinemann.
23- Miller, D., 1999, Principles of Social Justice, Harvard College, USA
24- Newman .K Social Justice, Urban , 2009,International Encyclopedia of Human Geography.
25- Phillips, David, 2006, Quality of Life: Concepts, Policy, and Practice. London: Rutledge Publications.
26- Piran, p., 2001, Hut Communities, Phenomenon Higher than Informal Settlement, Municipalities Monthly Journal, 3(30).
27- Saxena, A., 2001, monitoring of urban infrastructural in cities, and its fringe areas through remote sensing, confrences of remote sensing, Singapore.
28- Smith, N and Low, S, 2006, Introduction: The imperative of public space. In S. M. Low, & N. Smith (Eds.), the politics of public space (1–16). New York: Rutledge
29- Talen, Emily, 2002, the Social Goals of New Urbanism. Housing Policy Debate, Vol. 13, No. 1.
30- Toutain, O. And Gopiprasad, S., 2006, planning for urban Infrastructure, India Infrastructure Report.
31- Tsou, Ko-Wan, Yu-Ting Hung, and Yao-Lin Chang, 2005, an accessibility-based integrated measure of relative spatial equity in urban public facilities, Cities, Vol.22 No. 6.
32- Yeqiao wang,xinsheng Zhang, 2001, A dynamic Modeling approach to simulating socioeconmic effects on Landescape Changes,Ecologacal modeling,140.