مبانی نظری و پیشینه عوامل آسيب پذيري شهر در برابر زلزله (docx) 91 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 91 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
2-1-مقدمه21
2-2- تعاريف و مفاهيم 22
2-2-1- بلاياي طبيعي22
2-2-2- بحران23
2-2-3- شرايط اضطراري23
2-2-4- پايداري24
2-2-5- ظرفيت24
2-2-6- آسيب پذيري24
2-2-8- ريسک، احتمال خطر يا خطر پذيري25
2-2-9- خطر25
2-3- ايمني شهري27
2-4- اثرات سانحه زلزله بر انسان27
2-5- بررسي اثرات سوانح28
2-5-1- بررسي اثرات محيطي سوانح28
2-5-2- بررسي اثرات بهداشتي و درماني سوانح28
2-5-3- اثرات اجتماعي سوانح29
2-5-4- اثرات اقتصادي سوانح29
2-5-5- بررسي اثرات مديريتي و اجرايي سوانح32
2-5-6- تأثير سوانح بر مديران جامعه32
2-5-7- فروپاشي سازمانهاي رسمي33
2-5-8- وارد آمدن خسارت به تسهيلات و زير ساختهاي يك جامعه33
2-5-9- از هم گسيختن سيستم حمل و نقل33
2-6- مديريت بحران34
2-6-1- چرخة مديريت بحران35
2-6-1-1- چرخه مديريت بحران چهار قسمتي35
2-6-1-1-2- چرخة مديريت بحران شش قسمتي36
2-7- مراحل و فرايند هاي مديريت بحران37
2-7-1- امكانات جستجو، نجات و امداد37
2-7-2- امكانات امداد پزشكي- بهداشتي اضطراري37
2-7-3- اسكان اضطراري و موقت37
2-7-4- حمل و نقل و ترافيك اضطراري38
2-8- ديدگاههاي نظري آسيبپذيري نسبت به مخاطرات طبيعي38
2-8-1- ديدگاه زيستي - فيزيکي39
2-8-2- ديدگاه ساخت اجتماعي40
2-8-3- ديدگاه ترکيبي42
2-9- مديريت آسيبپذيري؛ ريسك- بحران (رويكرد غالب)48
2-10- نقش برنامهريزي شهري در كاهش آسيبپذيري ناشي از زلزله50
2-11- اهداف كلي در مناطق زلزله خيز51
2-12- توجه به اصل لزوم برنامه ريزي منطقه اي 53
2-13- انتخاب مکات شهر وتوسعه هاي جديد در محل مناسب 53
2-14- موقعيت جغرافيايي شهر53
2-15- ساختار شهر54
2-16- بافت شهر54
2-17- فرم شهر57
2-18- کاربري اراضي شهري57
2-19- تراکمهاي شهري60
2-19-1- گروه اول61
2-19-2- گروه دوم61
2-19-3- گروه سوم61
2-19-4- گروه چهارم62
2-20- شريانهاي حياتي62
2-21- ايستگاههاي آتش نشاني63
2-22- دسترسي به فضاهاي باز عمومي64
2-23- دسترسي به شبکه معابر64
2-24- راهبردهاي برنامهريزي کاهش خطرات ناشي از زلزله 65
2-25-1- کاهش تراکم جمعيتي بافتهاي موجود65
2-26-2- کاهش تراکم ساختماني65
2-26-3 منطقه بندي66
2-26-4- پهنهبندي در خدمت كاربري زمين66
2-26-5- ريز پهنهبندي جهت كاربري زمين67
2-26-6- پروانه ساخت و پروانه استقرار كاربري69
2-27- 8-تعيين مقررات فضاي آزاد (باز)69
2-27-9- مقررات ساختماني70
2-27-10- جمع آوري و يكي كردن قطعات زمين70
2-28-1- مديريت بحران در ژاپن71
2-28--1-2- درسهايي از زلزله بزرگ هانشين72
2-28-1-3- اقدامات اجرايي جهت بازسازي ناشي از زلزله در ژاپن72
2-28-1-4- استراتژي بازسازي در ژاپن74
2-28-2 - هند( تجربه گجرات هند)75
2-28-2-1- موارد مورد توجه در بازسازي75
2-28-2-2- استراتژي بازسازي ناشي از زلزله76
2-28-2- 3- نقش سازمانهاي غير دولتي در بازسازي گجرات76
2-28-2-4- ساختارهاي مهم در بازسازيهاي ناشي از زلزله77
2-28-2-5 - مسائل و نكات مورد توجه در بازسازيهاي جديد77
2-28-2- 6- تخصيص اعتبارات78
2-28-2-7- آموختهها و نتايج زلزلة گجرات78
2-28-3- تركيه78
2-28-3-1- باز سازي تأسيسات زير بنايي ناشي از زلزله79
2-28-3-2- اقدامات انجام گرفته در روند بازسازي در تركيه80
2-28-3-3- طراحي مقاومت در برابر زمين لرزه با تعمير تأسيسات زير بنايي80
2-29- ساختار اصلي طرح مديريت بحران81
2-30- مديريت بحران در ايران84
2-31- روش شناسي پژوهش90
2-31-1- گردآوري داده ها 91
2-31-2- آزمون فرضيه ها 92
2-32-3- تجزيه وتحليل اطلاعات 93
2-33- جمع بندي و نتيجه گيري93
2-1- مقدمه
در اين فصل به مبحث مفاهيم، ديدگاهها و مباني نظري در قالب چند بخش پرداخته شده است. ابتدا مفاهيم مرتبط با زلزله و آسيبپذيري و مديريت آن مورد توجه قرار گرفته، سپس ديدگاهها و رويکردهاي حاکم بر مديريت آسيبپذيري در برابر زلزله (مديريت بحران) از همان ابتدا تاکنون اشاره شده، به طوري که ديدگاه مديريت استراتژيک (ريسک- بحران) به عنوان رويکردي که جامع و کلي نگر بوده است، مورد مداقة بيشتر و مدنظر اين تحقيق بوده است.
تحت همين عنوان، ابعاد و عوامل مؤثر برآسيبپذيري و نيز ساختار مديريت بحران و فرايندهاي آن آورده شده است. همچنين با توجه به تأکيد خاص اين پژوهش بر نقش برنامهريزي شهري در کاهش آسيبپذيري ناشي از زلزله، راهبردهاي برنامهريزي جهت کاهش آسيبها از جمله توجه به ساختار شهر، شاخصهاي آسيبپذيري مکان، بافت شهر، تراکمهاي شهري، همجواري کاربريها و ... آمده است. در اين پژوهش به استانداردها و ميزان خطرپذيري زيرساختهاي شهري مانند خطوط انتقال نيرو، گاز، مخابرات، پمپ بنزين و ايستگاههاي آتش نشاني نيز ميپردازيم. در نهايت روش فرايند تحليل سلسله مراتبي به عنوان روش ارزيابي چند معياري که ميتواند چندين شاخص را مورد ارزيابي قرار دهد، مورد معرفي و مداقه قرار گرفته است.
2-2- تعاريف و مفاهيم
2-2-1- بلاياي طبيعي
بلاياي طبيعي سـوانحي هستنـد كه به واسطـه بينظميغيـرعادي عناصر اصلي زمين، هـوا، آتش و آب به وجـود ميآيند و مصائب ناشي از اين وضع به همان شدت گذشته، هنوز هم تكرار ميگردد. اينگونه بلايا شامل ريزش كوه، فرسايش زمين، توفان خاك، گردباد، تندباد، آتشفشان، زلزله و غيره هستند (Taylor, 2003: 150).
بلاياي طبيعي، عملي از طبيعت است با چنان شدتي که وضعي فاجعه انگيز ايجاد ميکند و در اين وضع شيرازة زندگي روزمره، ناگهان گسيخته ميشود و مردم دچار رنج و درماندگي ميشوند و در نتيجه به غذا، پوشاک، سرپناه و مراقبتهاي پزشکي، پرستاري و حفاظت در مقابل عوامل و شرايط نامساعد محتاج ميگردند (ناطقي الهي، 1381 :16).
در هر صورت يك صحنة سانحه را ميتوان با كالبدي در هم ريخته، مردماني مصيبت زده و مجروح و از حيث رواني در هم ريخته، مديراني بهت زده و نگران و اجتماعي بدون كاركرد تصوير نمود. ليكن نكتة مهم اين است كه خوشبختانه اين تصوير پايا و ماندگار نيست و گذرا است (بحريني، آخوندي، 1379: 98).
بلايا، داراي خصوصياتي هستند كه با توجه به وقوع آنها در گسترههاي مختلف اعم از شهري و روستايي لازم است جنبههاي آن روشن شود.
رويداد چنين حوادثي در طبيعت تا زماني كه دور از سكونتگاههاي انساني رخ دهد، آثار زيانبار مستقيم و مخرب در حيات انسانها نخواهد داشت. اما در طول تاريخ، انسانها همواره با بروز پديدههاي مذكور كه در كنش و تقابل عناصر طبيعت ناشي ميشود، در نزديكي و يا همان محل سكونتگاهايشان رو به رو بودهاند، به طوري كه وقوع حوادث طبيعي اغلب موارد تأثيرات مخربي بر سكونتگاههاي انساني باقي گذارده است و تلفات سنگيني بر ساكنان آنها وارد ساخته است.
شهرها به علت دارا بودن شالوده و ويژگيهاي متفاوت از ديگر سكونتگاههاي انساني، در صورت بيتوجهي به اصول همه جانبهاي كه مستلزم استقرار شهر در مكاني خاص باشد، ميتوانند نقاط زيستي بالقوه خطرناكي جهت بحرانزايي در صورت بروز حوادث طبيعي باشند. شهرها داراي كالبدي هستند كه اين كالبدها هر كدام يك فعاليت را در خود جاي دادهاند و مجموع آنها فضاي شهري را ميسازند و به آن هويت ميبخشند. شهر با مراكز تجمع و تراكم انسان، فعاليتهاي انساني و ساختمانها تعريف ميشود. فضاي شهري در درون خود تأسيسات و تجهيزات زيربنايي با انواع كاربريها اعم از مسكوني، اداري، خدماتي، بهداشتي و غيره را در خود جاي داده است. همة مقولههاي فوق، جمعيت وابستهاي را به دنبال خود دارند كه در صورت وقوع بلاياي طبيعي به شدت از آن تأثير پذيرفته و باعث گسيختگي نظام زندگي و وارد آمدن ضررهاي جاني و مالي فراوان در شهرها ميگردد. عدم توجه به مكانيابي صحيح شهرها و عدم برنامهريزي لازم جهت جلوگيري از رشد لجام گسيختة شهرها، مسايل و مشكلات فراواني از جهت مصونيت شهرها به بار آورده است. اين توسعه باعث شده است شهرها روي مسيلهاي اصلي، گسلها و يا در حريم رودخانهها و مسيلها ساخته شوند (محمدي، 1383: 29).
2-2-2- بحران
هر واقعهاي که جان و مال انسانها را به گونهاي به خطر بياندازد که نياز به اقدام فوري و اضطراري داشته باشد، را اصطلاحاً بحران گويند. لازم به توضيح است که با توجه به متون علميمربوط به مديريت بحران در مييابيم که کلمة Emergency (به معناي اضطرار) به طور کلي به کلية حوادث و بحرانها اطلاق ميگردد. حال آنکه با ملاحظة دقيق متون علميمربوط به مديريت بحران به نظر ميرسد که از کلمةDisaster (به معني سانحة طبيعي) در زماني که منظور ما حوادث و بحرانهاي طبيعي ميباشد استفاده شده و کلمة Crisis ( بحران ) معادل حوادث و بحرانهاي انسان ساز يا طبيعي ميباشد. هر حادثهاي در صورت عدم کنترل بهينه، بالقوه قابليت تبديل شدن به يک بحران را دارد ( Disaster Mitigation Programme,2008:50 ).
بينظميو وقفه جدي در امور و فعاليتهاي جاري خانوار، جامعه، اجتماعات محلي و يا اکوسيستم که منجر و رهنمون به سختيها، مشقًتها، تخريبها و يا از دست دادن مايملک افراد شده و اينکه براي آنهايي که تحت تأثير قرار گرفتهاند مديريت چنين شرايط و وضعيتي بدون کمک خارجي (خارج از محدوده وقوع حادثه يا بحران) بسيار مشکل و سخت است كه آن را اصطلاحاً بحران گويند(Disaster Mitigation Programme,2008:50 ).
2-2-3- شرايط اضطراري
به کلية وضعيتهايي اطلاق ميگردد که خارج از شرايط عادي و روال معمولي زندگي در جريان ميباشد. شرايط اضطراري داراي سطوح متفاوتي است که در ادامة مباحث مديريت بحران به تفصيل به آن اشاره خواهد شد.
2-2-4- پايداري
پايداري ظرفيت يک نظام يا سيستم، جامعه يا اجتماعات بطور بالقوه در مواجهه با خطرها براي سازگاري از طريق مقاومت و ايستادگي يا ايجاد تغييرات به منظور تداوم و نيل به سطحي قابل قبول از عملکرد و ساختار ميباشد. اين نکته از طريق ميزان و درجهاي که نظام اجتماعي قادر به سازماندهي خود براي افزايش ظرفيت به منظور فراگيري از بحرانهاي گذشته براي حفاظت بهتر در آينده و بهبود تدابير کاهش خطر پذيري ميباشد، سنجيده و شناخته ميشود(ISDR,UN,2004:206).
2-2-5- ظرفيت
منابع در اختيار افراد منحصر به فرد، خانوار، جوامع، اجتماع محلي، مؤسسات، سازمانها و ملتها براي مقاومت در برابر تأثيرات حاصل از يک خطررا در اصطلاح ظرفيت گويند( IFRC,2008:21 ).
2-2-6- آسيب پذيري
آسيب پذيري به معني شرايط تعريف شده توسط عوامل و فرايندهاي کالبدي، اجتماعي، اقتصادي و محيطي است که حساسيت و شکنندگي يک جامعه را در برابر خطرها افزايش ميدهد، تعريف ميشود. منظور ما از آسيب پذيري عبارت است از شرايط و وضعيتهاي داخلي که در معرض قرارگيري وحساسيت، تأثيرپذيري و شکنندگي نسبت به خطرها ويا ساير شوکها وفشارهاي وارده را به مردم افزايش ميدهد(ISDR,2004:207).
آسيبپذيري چيزي فراتر از احتمال فروريختن ساختمان و خسارت به زيرساختها است. آسيبپذيري به طور قراردادي روشي براي مفهوم سازي آنچه که ممکن است بر جمعيتي مشخص، تحت شرايط ريسک و مخاطرات خاصي اتفاق بيفتد، ميباشد. آسيبپذيري شرايط تعيين شده توسط عوامل يا فرايندهاي فيزيکي، اجتماعي، اقتصادي و محيطي ميباشد که تأثيرپذيري يک جامعه را نسبت به فشار مخاطرات افزايش ميدهد، اين عوامل و فرايندها عبارتاند از:
1- عوامل جمعيتي نظير رشد جمعيت، شهرنشيني، سکونتگاههاي نزديک نواحي ساحلي و ...
2- افزايشي در داراييهاي ملموس، که منجر به افزايش خسارات ميگردد.
3- وضعيت توسعه اقتصادي: فقر، فرايندهاي مدرنيزاسيون
4- عوامل سياسي؛ تغييرات اقليمي، تنزل و تخليه منابع؛
5-تأثيرات ساختارها و پژوهش حفاظت از بحران و اثر متقابل علل مختلف بحرانها
2-2-8- ريسک، احتمال خطر يا خطر پذيري
آسيبها و خسارات محتمل يا پيش بيني شده در زمينه تأثيرگذار بر جان، معيشت، مايملک و يا فعاليتهاي اقتصادي انسان ها به سبب تأثيرات ناشي از يک خطر مشخص بر روي عاملي که تحت تأثير خطر بوده و در بازة زماني خاص قرار دارد را ريسک گويند. ريسک در شرايط مختلف توسط مردم به طور مختلفي تعريف ميشود.
ديدگاهها و واژگان آسيب پذيري، خطر و ريسک به طور ديناميکي با هم در ارتباط هستند. ارتباط اين واژگان و
مفاهيم ميتواند به صورت يک فرمول ساده در نظر گرفته شود که به شرح زير ميآيد:
1981200107315خطر × آسيب پذيری00خطر × آسيب پذيری
2092960156845ظرفيت 00ظرفيت 199263014160500 ريسک =
به عبارتي ديگر، احتمال خطر يا خطرپذيري يا ريسک، امکان تأثيرات مخرب محتمل الوقوع با توجه به درهم کنش بين يک خطر و شرايط يا وضعيتهاي آسيبپذير را گويند ( IFRC,2008:22 ).
2-2-9- خطر
پتانسيل رخداد يک پديدة طبيعي، در يک بازة زماني و ناحية جغرافيايي خاص که ممکن است به طور نامطلوبي، زندگي، مايملک يا فعاليت انساني را تا بدان حدي که تبديل به بحران شود، تحت تأثير قرار دهد را خطر ميگويند. روشها و شيوههاي پيشبيني خطر متناسب و مطابق با نوع خطر است.
خطر از ديدگاهي ديگر به معني رويداد، پديده يا فعاليت انساني بالقوه مخرب فيزيکي که ممکن است مسبب و منجر به از دست دادن جان يا زخميشدن، تخريب مايملک، بي نظميو اختلال در سيستمهاي اجتماعي و اقتصادي، انحطاط و فروپاشي محيطي گردد. خطرها ميتوانند داراي منشاء طبيعي مانند زمينشناسي، هيدرولوژيکي، بيولوژيکي و زيستي يا داراي منشاء فرايندهاي انساني مانند بينظمي، اختلال محيطي و خطرهاي تکنولوژيکي باشند. به عبارتي ديگر به فعاليتها يا فرايندهايي که ممکن است تأثيرات مخرب و خطرناکي بر مردم و محيط زيست داشته باشند خطر گفته ميشود(ISDR,2004:207 ).طبق يکي ازجديدترين تقسيمبنديهاي ارائه شده در جهان، خطرها و بحرانها به سه دسته زير تقسيم ميشوند:
خطرها و بحران هاي طبيعي شامل:
الف- زمين شناسي: خطرها و بحرانهاي ناشي از عوامل زمين شناسي در برگيرندة انواع زلزله، فعاليتهاي آتشفشاني، رانش زمين، گسلش، ريزش صخرهها و سنگ ريزهها، فرسايش و ساييدگي سريع و تند ميباشند.
ب- اقليم شناسي: در برگيرندة انواع طوفانها شامل هاريکانها، تورنادوها، طوفانهاي برفي، کولاک، طوفانهاي توأم با رعد و برق، رگبارهاي تگرگ، مه، خشکسالي و بهمن هستند.
ج- هيدرولوژيک: شامل سيلاب و تندآبها ميشود.
د- بيولوژيک: شامل آتشسوزي جنگلها و نواحي گسترده، آفتزدگي محصولات، هجوم و حملة حشرات، پراکندگي و همهگيري انواع بيماريها است ( Jeffery,B.Bumgarner,2008:151).
خطر و بحرانهاي تکنولوژيکي شامل:
الف- مواد خطرناک: شامل مواد سرطانزا، مواد سميمتصاعد شده از ماشينها، فلزات سنگين و ساير مواد سميو آلاينده
ب- فرآيندهاي خطرناک: در برگيرندة نقص يا اشکالات ايجاد شده در سازهها، انتشار مواد پرتوزا و تصادفها حمل و نقل ناشي از حمل مواد خطرناک ميباشد.
ج- تأسيسات و نيروگاهها: شامل پلها، سدها، معادن، پالايشگاهها، نيروگاههاي برق، ترمينالهاي گاز و نفت و نيروگاههاي ذخيره، خطوط انتقال نيرو، خطوط لوله و آسمانخراشها ميشود. ( Jeffery, B. Bumgarner, 2008:151).
خطرات و بحرانهاي اجتماعي
الف- حوادث تروريستي: شامل بمبگذاريها، تيراندازيها، گروگانگيري، هواپيماربايي و حملات ناشي از سلاح کشتار جمعي.
ب- حوادث جمعي: شامل آشوب و شورش، راهپيماييهاي اعتراضآميز، درگيريها و نزاعهاي جمعي، هجومهاي ناگهاني، ستيز، نزاع، زد و خورد و جنگها(2Jeffery,B.Bumgarner,2008:152).
همچنين در راهبردهاي بين المللي کاهش خطر پذيري ناشي از بحران ها، سوانح به دو صورت کلي زير تقسيم بندي شده است:
سوانح طبيعي: از عوامل خطرآفرين طبيعي مانند زلزله، سيل، گردباد، فورانات آتشفشاني و نظاير آن ناشي مي شوند. اين سوانح بدون اخطار به وقوع ميپيوندد و از اين رو ترس و بي نظميرا افزايش داده و همچنين خسارات بسيار به زندگي وارد ميآورند، فعاليتهاي اقتصادي را متوقف مينمايند و بر کل ناحية آسيب ديده در يک دوره کوتاه مدت اثر ميگذارند. يک واقعيت اساسي در مورد اين دسته از سوانح که در مواجهه با چنين سوانحي در لحظه وقوع کار چنداني نميتوان انجام داد، در حالي که اثرات آنها را با برنامهريزي از قبل ميتوان خنثي نمود يا به حداقل رساند.
سوانح انساني: مانند آتش سوزي، انفجار، وقايع اتمي، سقوط هواپيما، جنگ و ناآراميهاي داخلي در کشورها، اين دسته از سوانح نه تنها از فعاليتها و خطاهاي انساني ناشي ميشوند، بلکه امکان دارد در اثر سوانح طبيعي نيز بوجود آيند، نظير وقوع آتش سوزي پس از زمين لرزه (45: UNDRO –UNDP, 1990 ).
2-3- ايمني شهري
اهداف اصلي برنامهريزي شهري را ميتوان در سه مفهوم كليدي سلامت، آسايش و زيبايي خلاصه نمود. موضوع ايمني شهري در متون برنامهريزي شهري به عنوان يك هدف ذكر نشده است. ايمني تنها به عنوان يك معيار بهينه در تعيين مكانهاي مناسب فعاليت و كاربريهاي شهري و در كنار معيارهايي چون سازگاري، آسايش، كارايي و مطلوبيت به كار رفته است. اما مسألة حفاظت از جان انسانها، متعلقات آنها و تأسيسات و تجهيزات شهري در مقابل مخاطرات طبيعي و انساني آن قدر مهم است كه ميبايست يكي از اهداف اصلي برنامهريزي شهري محسوب ميشود. مخاطرات طبيعي اجزاي مهم تعامل بين طبيعت و انسان هستند و رابطة بين انسان و محيطش به صورت مثبت، يعني استفادة انسان از منابع طبيعي و به صورت منفي يعني مخاطرات و بلاياي طبيعي بايد مورد توجه قرار گيرد. از نظر برنامهريزي شهري، ايمني شهري ميتواند شامل كلية تمهيدات و اقداماتي باشد كه در قالب برنامههاي كوتاه مدت، ميان مدت و بلند مدت باعث حفظ جان و مال ساكنان شهرها شود. اين گونه برنامهها ميتواند به صورت برنامهريزي كاربري اراضي شهري، منطقه بندي شهري، مقاوم سازي و بهسازي لرزه اي بافتهاي فرسوده و ... را با هدف ايمني شهري شامل شود(قائدرحمتي، زنگي آبادي، 1387: 64)
2-4- اثرات سانحه زلزله بر انسان
اثرات زلزله بر انسان ميتواند به يكي از صور زير به وقوع بپيوندد:
1- فوت 2- جراحت 3- از دست دادن داراييها 4- از دست دادن امكانات و وسايل زندگي 5- از دست دادن سرپناه و مسكن 6- از دست دادن منبع درآمد يا شغل 7- از دست دادن سرپرست 8- از دست دادن عزيزان و خويشان 9- ابتلاء به بيماري و ضعف 10- ايجاد نياز به دريافت كمك يك جانبه از ديگران 11- نياز به تلاش و زحمت فراوان جهت بازگشت به وضعيت عادي 12- از دست دادن نيروي كار به دلايل فيزيكي و رواني 13- فشار رواني به دليل عدم قابليت پيش بيني واقعه، ناتواني انسان در كنترل موقعيت، ناگهاني بودن وقوع سانحه، شدت و پايداري اثرات زلزله و رويدادهايي از اين قبيل. هر چند بيشتر افراد به سرعت خود را با پيامدهاي سوانح سازگار ميكنند ولي يك سوم افرادي كه زنده ميمانند، ممكن است اختلالاتي از خود بروز دهند(قيطانچي، خان پور، 1381 :3).
2-5- بررسي اثرات سوانح
سوانح ميتوانند اثرات مخرب گوناگوني داشته باشند. در عين حال هيچ دو سانحهاي مانند يکديگر نيستند و عليرغم تفاوتهاي موجود ميان سوانح گوناگون، ميتوان آثار آنها را در چهار گروه کلي طبقه بندي نمود که تفاوتهاي آنها، در جزئيات اين گروههاي کلان، آشکار ميشود و اين چهار گروه عبارتاند از: اثرات محيطي، اثرات بهداشتي و درماني، اثرات اجتماعي و اقتصادي و اثرات مديريتي و اجرايي
2-5-1- بررسي اثرات محيطي سوانح
اثرات محيطي سوانح، تأثير آنها بر آنچه که در محيط سکونتگاههاي انساني وجود دارد، ميباشد. شامل ويران شدن و وارد آمدن خسارت به خانهها و ساختمانها، کاهش کميت و کيفيت آب مصرفي، نابودي غلات يا انبارهاي غذايي و وجود اجساد انساني و لاشههاي حيواني دفن نشده. اثرات محيطي به طور قابل ملاحظهاي از سانحهاي به سانحه ديگر متفاوتاند، به عنوان نمونه؛ زمين لرزهها بر ساختمانها اثر دارند ولي معمولاً بر محصولات کشاورزي اثر ندارند، در حالي که گردبادها بر هر دو اثر ميگذارند. سوانح بر چهار زمينه محيطي اثر دارند که عبارتاند از: تأثير بر سطح زيرساختها، تأثير بر کشاورزي و تأثير بر درختان(جمعيت هلال احمر استان تهران، 1383: 5).
2-5-2- بررسي اثرات بهداشتي و درماني سوانح
پس از وقوع سوانح، چهار نوع آسيب جسميو رواني امکان بروز خواهند داشت که عبارتاند از: آسيبهاي رواني، فشارهاي عاطفي، بيمارهاي همه گير و بيماريهاي بومي. اغلب مؤثرترين وسيله مبارزه با موارد بهداشتي و درماني پس از وقوع سوانح مهندسي بهداشت محيط زيست است. پس از وقوع سوانح نياز به جراحي بسته به نوع سانحه متفاوت است و متوسط مدت نياز آن نيز فرق مينمايد. در سوانح گوناگون امکان بروز فوري اپيدميهاي اوليه و امکان بروز بيماريهاي ثانويه نيز متحمل است که نوع بيماريها بسته به نوع سانحه متفاوت است.
2-5-3- اثرات اجتماعي سوانح
سوانح اغلب اختلافات اجتماعي در يک جامعه راآشکار نموده و نابرابريهاي موجود در يک سيستم اجتماعي را بر ملا ميسازند. به عنوان نمونه زلزله و گرد باد بر زندگي بسياري از افراد فقير در کشورهاي در حال توسعه اثر ميگذارند. چرا که اين آنها هستند که در ساختمانهاي ضعيف که اغلب بر زمينهاي حاشيهاي واقع شدهاند زندگي ميکنند. هر سانحهاي آسيبپذير بودن افراد فقير را بيشتر روشن ميسازد چون اين افراد بدليل فقر، توان تهيه محل امن و زندگي مناسبي را براي خود ندارند و اين موضوع ميتواند موجب تغييرات بارز سياسي و اجتماعي در يک جامعه شود. سوانح اعم از طبيعي و مصنوعي موجب مهاجرت ساکنين ناحية آسيب ديده به ديگر نقاط و نيز بر هم خوردن امنيت اجتماعي در يک جامعه ميگردند ( مرکز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران، 1382: 112).
2-5-4- اثرات اقتصادي سوانح
سوانح بيشتر باعث از هم گسيختگي اقتصاد ميشود تا آنکه اقتصاد را ويران نمايند چرا که در طي يک دورة بحراني مردم بايد کار خود را رها ساخته و به فعاليتهاي مربوط به سانحه نظير جستجو و نجات و يا مراقبت از بازماندگان بپردارند. در طي اين دوره فعاليتهاي عادي اقتصادي به شدت تقليل مييابند، حتي اگر منبع کار و اشتغال توسط سانحه آسيب نديده باشد. هر چند اين دوره تقليل فعاليتهاي عادي اقتصادي کوتاه مدت است اما در مراحل بعد از وقوع سانحه فعاليتهاي اقتصادي براي بازماندگان از اولويت بالايي برخوردارند. سر و سامان يافتن يک اقتصاد پس از سانحه بستگي به ميزان خسارات و آسيبهايي دارد که بر جاي مانده است.
پس از يک سانحه امکان دارد که براي بعضي از مؤسسات اقتصادي امکان کار و فعاليت وجود نداشته باشد. براي بعضي از مالکان و سرمايهداران وقوع سانحه نه تنها موجب از دست رفتن سرمايه آنها ميشود بلکه پسانداز آنها هم از دست ميرود. وقوع سانحه طبيعي و يا مصنوع نه تنها موجب از دست رفتن توليدات بخشهاي مختلف اقتصاد يک جامعه ميگردد بلکه بر توزيع و فروش توليدات نيز اثر ميگذارد (ايري، 1377: 57).
جدول شمارة 2-1- اثرات محيطي سوانح
انواع سوانحانواع آسيبهاي محيطي سوانحتأثير بر سطح زمينتأثير بر زيرساختهاتأثير بر فعاليت کشاورزيتأثير بر درختانزمين لرزهشکاف سطح زمين وارد آوردن خسارت به ساختمانها، سدها و پلهاندارد ندارد لغزش زمين مدفون ساختن ساختمانهاي روي زمينبه راه افتادن سيل در رودخانه از دست رفتن محصولات کشاورزي در منطقه آسيب ديده از دست رفتن الوار در منطقه آسيب ديده روانگرايي خاک - وارد آوردن خسارت به ساختمانهاندارد ندارد ريزش معابر و تونلهاي زيرزميني-وارد آمدن خسارت به ساختمانها-تغيير مسير آبهاي زيرزمينياز دست رفتن موقتي سيستمهاي آبياري در سطح ملي ندارد ريزش بهمن وارد آوردن خسارت به ساختمانها ،سدها،راهها و پلهااز دست رفتن محصولات کشاورزي در سطح محلي از دست رفتن الوار در سطح محلي
مأخذ: مرکز پيشگيري و مديريت بحران شهر تهران، 1382
ظهور شهرها و شهرک هاي جديد در مناطق مختلف که باعث مي شود تا زلزله هايي که قبلا در بيابان و در مناطق عاري از سکنه روي مي دادند، اين بار پس از دورة بازگشت خود در منطقه اي روي دهند که تأسيسات مختلفي در آن درست شده و جمع زيادي در آن زندگي مي کنند. گسترش جمعيت و تأسيسات شهري عامل ديگر افزايش خسارات و تلفات مي باشد که هر چه شهرها مدرن تر شوند، خسارات بيشتري از نظر ارزش به وجود مي آيد. مثلا در سال 1995 شهرکوبه، ژاپن و شهرهاي حومه آن به واسطة خسارت مستقيم و غير مستقيم، تأسيسات شهري آنها هزينة بسيار سنگيني بالغ بر 150 ميليارد دلار گرديد. خسارات اقتصادي ناشي از وقوع زلزله با اين ترتيب تقسيم بندي مي شوند.
الف- خسارات مستقيم: عبارت اند از خسارات ناشي از خراب شدن ساختمان ها و تأسيسات، جاده ها، پلها، راه آهن، لوله هاي آب و گاز، خطوط برق و مخابرات و تأسيسات آنها ( شريان هاي حياتي) که از سرويس خارج مي گردند و به طور مستقيم بايستي براي برگشت مجدد آنها هزينه نمود.
ب- خسارت مستقيم: وقتي تأسيسات و ساختمان ها آسيب ببينند، نمي توانند مورد بهره برداري قرار گيرند. در واقع در خسارت هاي غير مستقيم عايدي ناشي از بهره برداري قطع مي گردد که مي تواند رقم بسيار قابل ملاحظهاي و گاهي اوقات برابر يا حتي بيشتر از خسارت مستقيم شود. معطل ماندن سرمايه گذاري ها، مهاجرت تاجران و فرار سرمايه ها از مناطق آسيب ديده، بيکاري، ورشکستگي و نظاير آنها از جمله مهمترين مصاديق خسارات غير مستقيم هستند ( جعفري، توکلي، 1381: 45).
جدول شمارة 2-3- اثرات اجتماعي سوانح
انواع سوانح طبيعي و مصنوعمهاجرت ساكنينبر هم خوردن امنيت اجتماعيطبيعيزلزلهسيلگردبادآتشفشان****مصنوعآتش سوزيجنگقحطي********
مأخذ: جعفري، توکلي، 1381
جدول شمارة 2-4- اثرات اقتصادي سوانح
انواع سوانح طبيعي و مصنوعتأثير بر توليد بخشهاي مختلف اقتصادتأثير بر توزيع و فروش توليداتاز دست دادن توليدات بخش مسكناز دست رفتن توليدات صنعتياز دست رفتن توليدات كشاورزياز دست رفتن تجارتاز هم گسيختن سيستمهاي بازاريابيطبيعيزلزلهسيلگردبادآتشفشانتسونامي********************مصنوعآتش سوزيجنگقحطي**********
مأخذ: جعفري، توکلي، 1381
2-5-5- بررسي اثرات مديريتي و اجرايي سوانح
مشكلات اجرايي در هنگان وقوع سوانح با سه عامل از دست دادن مديران جامعه، وارد آمدن خسارت به تسهيلات و زيرساختها و از هم گسيختن سيستم حمل و نقل تشديد ميشوند كه همگام با اهميت زمينه آسيب ديده از سانحه افزايش مييابند.
2-5-6- تأثير سوانح بر مديران جامعه
فوت مديران يك جامعه در اثر وقوع سوانح امكان دارد كه نحوة پاسخگويي به عوارض يك سانحه را دشوارتر سازد. با اين وجود موارد معدودي از فوت مديران جامعه در سوانحي نظير زلزله و گرد باد مشاهده شده است، چرا كه آنها غالباً در واحدهاي مسكوني بهتر و مقاوم تر زندگي ميكنند و بنابراين كمتر در معرض آسيب قرار دارند البته مديران استاني يا محلي از اين نظر در وضعيت خطرناكتري بوده و بيشتر در معرض آسيب قرار دارند .
2-5-7- وارد آمدن خسارت به تسهيلات و زير ساختهاي يك جامعه
هنگاميكه سوانح در محدوده وسيعي به وقوع ميپيوندند به تسهيلاتي خسارت وارد ميشود كه نه تنها براي پاسخگويي به عوارض سوانح اهميت دارند بلكه براي تأمين نظم و امنيت اجتماعي نيز حساس ميباشند از قبيل: برقراري ارتباطات، امكانات توليد و انتقال برق، امكانات انبار كردن و تصفيه و پمپاژ آب، فاضلابها، بيمارستانها، ايستگاههاي پليس و ساير ساختمانهاي دولتي و خصوصي، از هم گسيختن موقت ارتباطات يك مشكل بحراني براي مديران جامعه است. خسارتهاي وارده به تسهيلات و زيرساختهاي يك جامعه كار جمعآوري و انتقال اطلاعات به مديران و تصميمگيران يك جامعه را دشوار ميسازد. در موقعيتهاي بحراني پس از وقوع سوانح اجراي موفقيت آميز برنامهها تا حدود بسيار زيادي به ارتباطات تلفني و مخابراتي بستگي دارند كه معمولاً هيچ پيشبيني براي حفظ اينگونه امكانات از خطرات صورت نميگيرد(غفوري آشتياني، ناطقي الهي ، 1382: 65).
2-5-8- از هم گسيختن سيستم حمل و نقل
در طي ساعات اوليه پس از وقوع يك سانحه تقريباً تماميوسايل حمل و نقل در يك جامعه بلا استفاده ميمانند پلها ويران ميشوند جادهها در اثر لغزش زمين مسدود ميشوند قلوه سنگها و آجرها خيابانها و بزرگراهها را مسدود مينمايند و اين موجب ميگردد كه وسايل نقليه امداد رساني و ديگر وسايل حمل و نقل قادر به حركت نباشند و در اين صورت عليرغم تأمين نيازهاي آسيب ديدگان امكان حمل و جابجايي آنها به دليل عدم امكان حركت وسايل حمل و نقل ميسر نخواهد بود(غفوري آشتياني، ناطقي الهي ، 1382: 65).
جدول شمارة 2-5- اثرات سوانح بر تسهيلات و زير ساختهاي يك جامعه
انواع سوانح طبيعي و مصنوعتأثير بر تسهيلات موجود در جامعهوارد آمدن خسارت به زير ساختهااز هم گسيختن ارتباطاتاز هم گسيختن سيستم حمل و نقلطبيعيزلزله سيلگردبادآتشفشانتسونامي**********مصنوعآتش سوزيجنگ قحطي*****
مأخذ: غفوري آشتياني، ناطقي الهي ، 1382
به طور کلي سه نوع سرماية در معرض خطر را مي توان توصيف کرد، زيان جاني، زيان مالي و زيان در اثر توقف عملکرد که در ادامه به شرح هر کدام پرداخته مي شود:
زيان جاني: مردم به صورت هاي مختلف به واسطة زلزله کشته يا مجروح ( زيان جاني) مي شوند که بيشتر به واسطة تخريب ساختمان ها، تسونامي، آتش سوزي، زمين لغزش و ... صورت مي گيرد.
زيان مالي: از دست دادن مستقيم سرمايه به واسطة پرداختن هزينه تعمير يا بازسازي ساختمان و يا به صورت غير مستقم مانند از دست دادن کار در صورت خرابي کارخانه و مراکز اداري يا به دليل تغييرات طولاني يا کوتاه مدت در وضعيت اقتصادي که ناشي از خسارات زلزله است.
توقف عملکرد: مختل شدن يا توقف عملکرد که به معني خسارت مالي يا جراحت انساني نيز مي تواند باشد( توقف در عمليات کاري و تجاري تا زماني کا کارخانجات، مراکز صنعتي يا فروشگاهها بتوانند عملکرد قابل داشته باشند). به طور خلاصه نقطة آغاز اجراي مديريت خطر زلزله، تخمين خسارات يا زيان هايي است که شخص ممکن است به دليل وقوع زلزله متحمل شود و اين خسارات هر سه دسته از سرمايه ها را اعم از جاني، مالي يا عملکرد را در بر مي گيرد( اديب رمضاني، اکبرپور، 1384: 40).
2-6- مديريت بحران
مديريت بحران يا در ادبيات جديدتر مديريت خطرپذيري سوانح مجموعه فعاليتها و سياستگذاريهايي است كه با هدف شناخت مؤلفههاي خطرپذيري و كاهش اثرات آنها انجام ميشود. چرخة مديريت بحران در نگاه كلي شامل چهار مرحلة پيشگيري، آمادگي، واكنش يا پاسخ اضطراري و بازسازي و باز تواني ميگردد كه مراحل اول و دوم قبل از وقوع زلزله و مراحل سوم و چهارم بعد از آن موضوعيت دارند. تجارب زلزلههاي قبلي نشان ميدهد كه با افزايش اقدامات انجام شده در بخشهاي پيشگيري و آمادگي، نه تنها تلفات و خسارات ناشي از زلزله كاهش مييابد، بلكه هزينههاي بخشهاي واكنش اضطراري و بازسازي نيز كاهش خواهد يافت. لذا اقدامات پيشگيري و آمادگي به عنوان مهمترين راهكارهاي مديريت بحران به شمار ميروند.
برنامهريزي، سازماندهي، هدايت وکنترل بهينة بحران را اصطلاحاً مديريت بحران ميگويند. به عبارت ديگر کلية مکانيسمها و فرايندهايي را كه به منظور مديريت بهينة اجزاي سيستم به گونهاي که در حداقل زمان ممکن بتواند حداکثر تأثيرگذاري لازم را در راستاي کاهش اثرات بردارد، مديريت بحران ميگويند (Mirzaei,&Et-al,2008: 5 ).
2-6-1- چرخة مديريت بحران
چرخة مديريت بحران اصطلاحاً به چرخهاي گويند که فعاليتهاي مختلف مربوط به مديريت بحران، در قالب مراحلي به شکل يک نمودار به صورت نمادين بيان ميگردد. اين مراحل به عبارتي براي مدل سازي فعاليتها به گونهاي که فعاليت سادهتري براي بيان شدن داشته باشند ارائه ميگردد و فهم و درک مراحل مختلف مديريت بحران را به اين شيوه سادهتر وگزيدهتر به گونهاي که ديدي جامع نگر را در بر بگيرد، شامل ميشود(Mirzaei,&et-al,2008:5 ).در اينجا مروري مختصر بر چرخههاي مديريت بحران در سير تکاملي خود خواهيم داشت.
2-6-1-1- چرخه مديريت بحران چهار قسمتي
الف- پيشگيري
کاهش احتمال وقوع يا اثرات ناشي از بلايا، کلية اموري که به هر نحو باعث و منتهي به کاهش احتمال وقوع يا اثرات ناشي از بلايا انجاميده و ختم شود را اصطلاحاً پيشگيري گويند. پيشگيري در برابر بحرانها، تدابير سازهاي و غير سازهاي اتخاذ شده به منظور محدود نمودن تأثيرات ناسازگار و نامطلوب حوادث و بلاياي طبيعي، اختلالات محيطي و خطرهاي تکنولوژيکي (VCA Training Guide,2008: 59).
ب- آمادگي
برنامهريزي و پژهش، آموزش و مانور اصطلاحاً کلية اموري که به اين موارد مرتبط ميشود را آمادگي گويند. آمادگي در برابر بحران، آمادگي جوامع و موسسات براي پيشبيني و در جايي که ممکن است، جلوگيري از بحرانها و کاهش و همچنين مقابله با تأثيرات و پيامدهاي ناشي از آنها را اصطلاحاً آمادگي در برابر بحرانها گويند(VCA Training Guide,2008: 59).
ج- مقابله
ارائة خدمات اضطراري بلافاصله پس از وقوع بحران که شامل کلية مراحل مربوط به فعاليتهاي نجات، امداد، اسکان موقت، بازتواني و کلية اموري که به اين فعاليتها مرتبط است،مواردي از اين نوع را اصطلاحاً مقابله گويند(VCA Training Guide,2008: 59).
د- بازسازي
بازگرداندن جامعه به حالت عادي و نه لزوماً حالت پيش از بحران، حالت پيش از بحران اشاره به شرايطي دارد که به طور مفصل با جزئيات وجود داشته است اما بايد توجه کرد که در بازسازي لزوماً نبايد از شرايط قبل از حادثه يا بحران و ساختارهاي آن عيناً تبعيت کرد و ميبايستي مباني شهرسازي جديتري مبتني بر تجربيات به دست آمده از حادثه يا بحران و با توجه به آسيبپذيريها و همچنين ويژگيهاي برنامهريزي و مديريت بحران در نظر گرفت VCA Training Guide,2008: 59)).
2-6-1-2- چرخة مديريت بحران شش قسمتي
چرخه اي که در آن مراحل اصلي مديريت بحران قرار دارد و بر اساس آن فعاليتها تقسيم ميگردد، چرخة مديريت بحران گويند. اين مراحل شامل: 1- پيشگيري 2- آمادگي 3- مقابله 4- بازتواني و بازسازي 5-کاهش احتمال خطر (ريسک) 6- جلوگيري از خطر. (اين چرخه توسط سازمان مديريت بحران ايالات متحده طراحي و تدوين شده است) در اين چرخه دو مرحلة بازتواني و جلوگيري از بحران ها به چرخة مديريت بحران افزوده مي شود که تعاريف اين دو مورد عبارت اند از:
1- بازتواني
به فرايند آرام سازي و همچنين کمک به بازگرداندن شرايط و وضعيت اضطراري به حداقل استانداردها که ميتواند کالبدي و روان شناسانه باشد اصطلاحاً بازتواني ميگويند ( VCA Training Guide,2008: 59).
2- جلوگيري از بحرانها
فعاليتهايي که با هدف جلوگيري و پرهيز از امکان احتمال خطرپذيري، فعاليتهايي که به منظور جلوگيري و پرهيز از تأثيرات نامطلوب و ناسازگار خطرها و همچنين ابزار و همچنين مفاهيميبه منظور کاهش و به حداقل رساندن بحرانهاي محيطي، تکنولوژيکي و بيولوژيکي VCA Training Guide,2008: 59)).
2-7- مراحل و فرايندهاي مديريت بحران
2-7-1- امكانات جستجو، نجات و امداد
در زمان طلايي پس از زلزله (حداقل در طول 24 ساعت اول پس از رويداد ) عمليات جستجو، نجات و امداد مهمترين بخش واكنش اضطراري محسوب ميشود. هر چه اين عمليات با دقت و برنامهريزي منظمتري انجام شوند تعداد بيشتري از مصدومين از زير آوار نجات خواهند يافت و تلفات زلزله كاهش خواهد يافت. به اين منظور لازم است تيمهاي تخصصي لازم و كافي، قبل از وقوع زلزله ايجاد و تجهيز گردند تا بتوانند در زمان بحران با استفاده از امكانات پيش بيني شده وظايف محوله را با برنامه اي مشخص و مديريتي واحد و توانمند در حداقل زمان به انجام رسانند ( تکبيري، 1384: 49).
2-7-2- امكانات امداد پزشكي- بهداشتي اضطراري
ارائه به موقع خدمات امدادي و پزشكي اضطراري بعد از وقوع هر سانحه، ميتواند باعث كاستن ميزان تلفات، كاهش معلوليتها و مشكلات روحي- جسميبازماندگان گردد. در هنگام زلزله اين خدمات بايستي در كوتاهترين زمان و به خصوص در طول 72 ساعت اول بعد از زلزله ارائه گردند. به اين منظور ضروري است كه پرسنل، امكانات و تجهيزات لازم براي اين گونه امور قبل از وقوع رويداد لرزهاي تأمين و برنامههاي لازم در اين راستا تدوين شده باشند تا در صورت وقوع زلزله، امكان ارائه اين خدمات در كوتاهترين زمان امكان پذير باشد. احداث بيمارستانهاي جديد با توزيع مناسب و فضاي كافي، پايگاههاي ترياژ و ... از جمله امكاناتي محسوب ميگردند كه بايستي در برنامهريزي شهري در مناطق لرزه خيز مورد توجه قرار گيرند ( تکبيري، 1384: 50).
2-7-3- اسكان اضطراري و موقت
يكي از مهمترين مؤلفههاي شهري در مديريت بحران زلزله، وجود و توزيع مناسب فضاهاي تخليه امن شهري براي اسكان آوارگان ناشي از زلزله ميباشد كه بايستي با توجه به تراكم جمعيت و وضعيت دسترسي تعيين محل گردند. فضاهاي تخليه امن مكانهايي هستند كه در برابر زلزله آسيبي به آنها وارد نميشود و داراي فضا و امكانات كافي جهت اسكان بازماندگان زلزله ميباشند و امكان دسترسي به آنها نيز از طريق راههاي امن ميسر است. تعيين محل و ساخت اين فضاها بايستي قبل از وقوع زلزله انجام شود و لازم است كليه امكانات مورد نياز در آنها براي اسكان اضطراري و موقت آوارگان تعبيه شود. همچنين محل و نحوه دسترسي به اين فضاها نيز بايستي به نحو مقتضي به اطلاع ساكنين مناطق مختلف شهر رسانده شود ( حسيني، 1383: 14).
2-7-4- حمل و نقل و ترافيك اضطراري
وضعيت راهها و شبكه حمل ونقل و ترافيك شهري پس از وقوع زلزله يكي از مهمترين عواملي است كه ميتواند در ميزان تلفات و صدمات ناشي از زلزله به طور مستقيم تأثير گذار باشد و نقش اساسي در مديريت بحران زلزله خواهد داشت. در واقع به منظور دسترسي سريع نيروهاي نجات و امداد به نقاط آسيب ديده در اثر زلزله لازم است راههاي اصلي و فرعي مهم پس از وقوع زلزله بدون صدمات قابل توجه باز مانده تا امكان تردد وسايط نقليه امدادي فراهم گردد. همچنين لازم است در سطح محلات نيز راههايي به منظور تخليه امن ساكنين محلي وجود داشته باشد تا امكان تخليه سريع پناهجويان از طريق اين معابر فراهم شود ( تکبيري، 1384: 51).
5057775114300برنامهريزي مديريت بحران00برنامهريزي مديريت بحران392112593980زمان00زمان-11430093980بعد از بحران00بعد از بحران91440093980هنگام بحران 00هنگام بحران 194310093980زمان وقوع سانحه00زمان وقوع سانحه297180093980قبل از بحران00قبل از بحران
33616907981950022021807981950025146079819500115443079819500914400411480امداد- اسکان موقت00امداد- اسکان موقت-114300411480باز سازی00باز سازی1943100411480پناه-گريز-نجات00پناه-گريز-نجات2971800411480پيشگيری00پيشگيری3921125348615فعاليت اصلی00فعاليت اصلی
2954655236220اصلاح وکنترل توسعه کالبدي وفضايي مناطق زيستي .مطالعه و تحقيق درخصوصسناريوي بحران00اصلاح وکنترل توسعه کالبدي وفضايي مناطق زيستي .مطالعه و تحقيق درخصوصسناريوي بحران1816100236220ساماندهي محيط مصنوع براي تسهيل درفعاليتهاي پناه گيري،گريز و نجات شخصي و مقاوم سازي ابنيه00ساماندهي محيط مصنوع براي تسهيل درفعاليتهاي پناه گيري،گريز و نجات شخصي و مقاوم سازي ابنيه5057775290830طراحی کالبدی فضايي00طراحی کالبدی فضايي4136390299720با هدف کاهش آسيبپذيري از خطر زلزله00با هدف کاهش آسيبپذيري از خطر زلزله-125730236220کنترلبازسازی00کنترلبازسازی873760236220ساماندهي محيط مصنوع براي تسهيل در فعاليتهاي امداد، مراقبت، نجات و اسکان موقت00ساماندهي محيط مصنوع براي تسهيل در فعاليتهاي امداد، مراقبت، نجات و اسکان موقت
نمودار شمارة 2- 1- مکانيزم برنامهريزي مديريت بحران مأخذ: تکبيري، 1383
2-8- ديدگاههاي نظري آسيبپذيري نسبت به مخاطرات طبيعي
طبقهبندي مختلفي از ديدگاههاي آسيبپذيري ارائه شده است که در مجموع سه ديدگاه متمايز از پژوهش و تبيين مفهوم آسيبپذيري را ميتوان به شرح زير مشخص کرد:
1- ديدگاه زيستي- فيزيکي: آسيبپذيري به عنوان ريسک در معرض بودن (خطر محور و فنگرا)
2- ديدگاه ساخت اجتماعي: آسيبپذيري به عنوان ساختهاي اجتماعي (اجتماعي و انسان محور)
3- ديدگاه ترکيبي: (آسيبپذيري به عنوان تأثيرپذيري بالقوه و ظرفيت رسيدگي و انطباق (يکپارچگي و پايداري) ( Ford.j,2002:61 ).
2-8-1- ديدگاه زيستي - فيزيکي
در بخش اعظم قرن بيستم ديدگاهي فن محور به آسيبپذيري غلبه داشت که به طور اساسي مبتني بر پندارهاي ماديگرا، اثباتگرا، جبرگرا و تقليلگرا است. ديدگاه مذکور بر طبيعت خطر فيزيکي (برحسب فراواني يا احتمال، بزرگي، شدت، سرعت شروع، توزيع فضايي و استمرار به عنوان مؤلفههاي کليدي آسيبپذيري)، شيوة استقرار جوامع در معرض آن و در نتيجه، عواقب آن براي واحد در معرض خطر، بر حسب درجة آسيب محتمل و ايدههاي زيان فيزيکي تمرکز ميکند، يعني بيشتر روي مخاطرات طبيعي، زوال محيط زيستي - فيزيکي و آثار و زيانهاي مالي و جاني حاصل از آنها بر ساکنان توجه ميکند. برآوردهاي عددي آسيبپذيري (به عنوان مثال بر اساس تعداد افراد واقع در معرض خطر، نقشههاي توزيع فضايي آسيبپذيري و برآوردهايي از ماهيت تغييرپذير محرک و آثار آن براي مکان در معرض) هدف نهايي تحليل ريسک در اين ديدگاه است.
جلوة جغرافيايي اين مفهوم از آسيبپذيري، تحليل موقعيت محور بر اساس نزديکي به مناطق زلزلهخيز مي باشد. اين ديدگاه مبتني بر چارچوب ريسک – خطر، وقوع خطر بر حسب ويژگيها و ماهيت آن، به عنوان نقطة آغاز تحليل در نظر گرفته ميشود(Ford.j,2002:61).
ديدگاه مذکور، حوادث جغرافيايي را علت عمدة آسيبپذيري و بحران ميداند، همچنين آثار بحراني حوادث شديد را در کشورهاي صنعتي به رفتار قربانيان و اولياي امور مربوط به آن و در کشورهاي کمتر توسعه يافته به کمبود اطلاعات و دانش يا رفتار سنتي و غير عقلاني نسبت ميدهد. براساس آن، راهبردهاي کاهش خطر به طور جدي فن محور بوده و مشاهده و مديريت محيط مهمترين معيار پيشگيري ميباشد. در اين صورت از علوم و دانش فني انتظار کاهش آثار شديد جغرافيايي ميرود. به طوري که در اکثر قرن بيستم، علم خطر و ريسک با برقراري اتحادي قوي با رشتههاي علمي-کاربردي (مانند فني- مهندسي)، پژوهش در زمينه بحران را با تمرکز بر سه حوزه زير هدايت ميکرد:
• پايش و تحليل فرايندهاي ژئوفيزيکي
• فعاليتهاي طراحي، برنامهريزي و مديريتي براي کنترل و جلوگيري از فرايندهاي ژئوفيزيکي يا اصلاح رفتاري انساني
• توسعه اقدامات اضطراري (سيستم هاي هشدار امداد)
مطابق اين ديدگاه، بحرانها مشابه جنگ هستند، در اين صورت اين اعتقاد راسخ وجود دارد که جوامع ميتوانند از طريق مدل برنامهريزي فرماندهي و کنترل، قدمهايي را براي جلوگيري يا اصلاح بحرانها بردارند (Ford.j,2002:61).
2-8-2- ديدگاه ساخت اجتماعي
با ثبت و استدلال منطقي و فزايندة رابطة بين فعاليتهاي انساني و آثار بحرانها در طول دهة 1970 و به ويژه 1980 و تحت تأثير نظريههاي توسعة وابستگي دهة 1970، آسيبپذيري تغيير مهميرا از تمرکز بر جبرگرايي محيطي مبتني بر شوکهاي طبيعي به سمت فرايندهاي ريشهاي اجتماعي- اقتصادي و سياسي شاهد بود. در واقع، اين مشاهدات که زيان هاي انساني و مادي ناشي از مخاطرات طبيعي در طول قرن بيستم، بدون مشاهدة مدرک قاطعي از افزايشي متناظر در فراواني آنها افزايش يافته است و اينکه پديدههاي يکسان، عواقب بسيار متفاوتي را در بين جوامع و حتي در درون آنها ايجاد کرده است، ضرورت ملاحظه بحرانها را از منظر وسيعتر اجتماعي و تاريخي برانگيخت. در نتيجه، از سال 1975، شکافي بين ديدگاه زيستي - فيزيکي و تفسير ساختاري بسيار جديتري - که منبعث از انسانشناسان و پژوهشگران توسعة داراي تجربة ميداني در کشورهاي رو به توسعه بود- آشکار شد.
ديدگاه اخير با تمرکز بر سيستم و توانايي آن در رسيدگي و واکنش در برابر محرک بر ساخت اجتماعي آسيبپذيري، يعني وضعيتي ريشهدار در فرايندهاي تاريخي، فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي که تواناييهاي رسيدگي به بحرانها و پاسخ کافي به آنها را محدود ميکند، دلالت دارد. با اين شناخت، درجهاي که مردم در برابر مخاطرات آسيبپذيرهستند، صرفاً به طبيعت يا نزديکي به منبع خطر بستگي ندارد، بلکه وابسته به شرايط اجتماعي نيز ميباشد. در اين صورت، جميعتهاي مختلفي که تحت شرايط متفاوت اجتماعي، اقتصادي و نهادي زندگي ميکنند از سطوح متفاوتي از آسيبپذيري برخوردارند( Kasperson,2001:17 ).
در مجموع، مطابق ديدگاه مذکور، آسيبپذيري در يک پيوستار فکري از اکولوژي انساني تا اکولوژي سياسي به شرح ذيل تحليل ميشود:
- در اکولوژي انساني، سيستمهاي انساني در داخل فرايندهاي اکولوژيکي و در واقع محل استقرار جوامع و در معرض بودن آنها نسبت به مخاطرات طبيعي بررسي ميشود. مطابق اين ديدگاه، آسيبپذيري در نتيجة تعامل بين گروههاي انساني و محيط پديد ميآيد که به طور اساسي نگرشي غيرسياسي است. نمونة اخير آن شامل تحقيق بر انطباق و راهبردهاي معيشتي، بقاء و رسيدگي ميباشد. پژوهشهاي اولية مبتني براين رويکرد نيز به خاطر تأکيد بيش از حد بر چارچوبهاي کارکردي و يا تکويني و دست کم گرفتن ستيز و عدم تجانس در درون گروههاي انساني و روابط انسان- محيط مورد انتقاد گرفته است.
- اقتصاد سياسي در مقابل اکولوژي انساني با ساختارهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي تأثيرگذار بر آسيبپذيري افراد و گروهها تأکيد دارد. اين ديدگاه به عنوان بخشي از تفکر ساختاري در جغرافيا و علوم اجتماعي، در دهة 1970 با کار سانتوس و هاروي بر وابستگي اقتصادي و توسعه نيافتگي کشورهاي روبه توسعه پديد آمد .
در واقع اقتصاد سياسي به وسيلة الگوهاي اجتماعي - فرهنگي و تاريخي و عوامل اقتصادي و سياسي که تصميمات مکاني، وضعيت پايگاههاي اجتماعي، دسترسي به منابع و نقشهاي قدرت را هدايت ميکند، تعريف شده است. بر اين اساس، اقتصاد سياسي است که توانايي مقاومت و بهبوديابي از ريسکها و تهديدها را مقدور يا محدود ميکند که بر علل ساختار منشأ و اثر بحرانها متمرکز است، يعني علل ريشهاي يا اساسي که در برگيرندة دورترين تأثيرات (يعني فرايند اقتصادي، جمعيتي و سياسي درون جامعه و از جمله فرايندهاي جهاني) ميباشند. اين رويکرد از يک طرف بر گسترش سيستم جهاني سرمايهداري و تأثير آن بر شرايط زندگي و آسيبپذيري فقيران جوامع پيراموني تأکيد ميکند و استثمار و حاشيهنشيني را به عنوان بخش جدايي ناپذير سيستم سرمايهداري که آسيبپذيري را افزايش ميدهد، تلقي ميکند، از طرف ديگر نيز بر علل ريشهاي فرامحلي درون جامعه، نظير عدم دسترسي به ساختارهاي قدرت و منايع و برتري فرايندهاي سياسي و اقتصادي تأکيد ميکند. عللي که نمايانگر توزيع قدرت در جامعه و مرتبط با عملکرد و قدرت دولت ميباشد( Kasperson,2001:17 ).
بنابراين مطابق اين ديدگاه، بحرانها، وقايعي استثنايي نبوده بلکه پديدهها و آثار منظمياز توسعه و محصول عواملي ساختاري و نه کمبود اطلاعات يا درک نادرست از مخاطرات هستند. از اين رو، ساختارگرايان در کل بر اهميت تغييرات اجتماعي- سياسي براي جلوگيري از بحرانها تأکيد ميکنند. به گمان آنها فعال کردن دانش بوميمهمتر از وارد کردن دانش فني خارجي است. در مجموع اين رويکرد از آسيبپذيري را ميتوان به شرح ذيل خلاصه کرد:
• مفهوم سازي آسيبپذيري در اصل به عنوان يک پديده طبقاتي
• در توسعه مبناي نظري بينش اقتصاد سياسي در مورد آسيبپذيري نظريههايي همچون نظرية در حاشيه قرار گرفتن، استحقاق غذايي، خشکسالي و قحطي، مخاطرات طبيعي و تغييرات اقليميکشاورزي مؤثر بودهاند.
• تأکيد بر نقش کانوني قدرتهاي مختلف اقتصادي و سياسي در تعيين آسيبپذيري متفاوت افراد و گروههاي مختلف
• اين ديدگاه به خاطر ناديده انگاشتن تنوع تاريخي واکنشها، عدم توجه لازم به نقش عامل انساني و تقليل محيط به عنوان يک عامل يا متغير مستقل، روابط اجتماعي را تحت تأثير قرار ميدهد، مورد انتقاد واقع شده است.
2-8-3- ديدگاه ترکيبي
از دهة 90 به ويژه از اواخر آن بر اساس آثار پژوهشگراني که آسيبپذيري را به عنوان «ريسک در معرض بودن» يا بالعکس به عنوان «ساخت اجتماعي» تعريف کردهاند، ديدگاه ترکيبي شکل ميگيرد که تحليل هر دوعامل محرک و سيستم و تعامل آنها را براي فهم آسيبپذيري در نظر ميگيرد. مطابق اين ديدگاه، در مجموع دو سطح از شناخت و پيشرفت در مفهوم و تحليل آسيبپذيري، يعني يکپارچگي و پايداري به شرح زير قابل تمايز است:
1- رويکرد يکپارچه: اين رويکرد سعي دارد که عوامل و ابعاد مختلف آسيبپذيري را به صورت توأم و هماهنگ مورد ملاحظه قرار دهد، به طوري که در اولين تلاشها، کاتر و همکاران «مدل مخاطرات مکان» را که تحليل سيستم و محرک را يکپارچه ميکند، ارائه کردند. آنها با هدف توليد يک نقشة نهايي از آسيبپذيري، آسيبپذيري زيستي - فيزيکي و اجتماعي را در محيط سيستم اطلاعات جغرافيايي با هم ترکيب کردند و به اين نتيجه رسيدند که درجهاي که مردم نسبت به مخاطرت آسيبپذيرند تنها وابسته به نزديکي به نفع تهديد يا طبيعت فيزيکي خطر نيست بلکه عوامل اجتماعي نيز نقش مهميرا در تعيين آسيبپذيري بازي ميکنند.
اما رويکرد ترکيبي آنها با هدف توليد مجموعهاي از معرفهاي آسيبپذيري، بينش ناچيزي را در مورد فرايندهاي ايجاد کننده آسيبپذيري ارائه ميدهد که در مقابل، اسميت و پيليفوسوا به دنبال فهم عميقتري از فرايندهاي آسيبپذيري، تابعي از «در معرض بودن و ظرفيت انطباق» را ارائه ميدهند که مطابق آن در معرض خطر بودن، خصيصهاي از سيستم نسبت به محرک ميباشد و ظرفيت انطباق به قابليت و توانايي سيستم در رسيدگي و واکنش به محرک و انطباق با آن بر ميگردد.
رويکرد يکپارچة مذکور تعاملات بين سيستمهاي محلي، ملي، منطقهاي و جهاني را به واسطه تأثيرات متقابل افقي و عمودي بين نهادها، سازمانهاي رسميو غير رسميتوضيح ميدهد. مطابق آن، آسيبپذيري در همة ابعاد خود (اعم از سياسي، اجتماعي، محيطي و اقتصادي) بر حسب وضعيت جوامع و ارتباط آن در داخل سيستمهاي ملي و فرا ملي در نظر گرفته ميشود. نتايج حاصل از کاربرد اين چارچوب، شواهدي را فراهم ميآورد مبني بر اينکه ارائه راهبردهايي براي کاهش يک نوع از آسيبپذيري، ممکن است تا باعث بدتر شدن نوع ديگري از آن گردد و در بعضي موارد ممکن است که تا باعث تقويت وضع موجود شود. در اين صورت انواع يکپارچگي عمودي و افقي براي کاهش آسيبپذيري پيشنهاد ميشود(Kasperson,2001:18).
2- رويکرد پايداري: طبق اين رويکرد موضوع و نظرية پايداري، کانون تحليل آسيبپذيري را به روشهاي مختلف توسعه داده و از نو هدايت ميکند. پايداري اصولاً توجه را به «سيستمهاي زوجي- فردي و انساني - محيطي» هدايت ميکند، يعني آسيبپذيري و پايداري، به عنوان سيستمهاي مبتني بر همافزايي بين زير سيستمهاي انساني و زيستي - فيزيکي که از فرايندهاي عمل کننده در مقايسهاي فضايي - زماني متفاوت تأثير ميپذيرند، تعريف مي شوند. در اين راستا براي فهم بهتر اينکه چگونه آسيبپذيري در سيستمهاي خاصي پديدار ميشود، چارچوبي بسط يافته از آسيبپذيري ارائه شده است.
جدول شمارة2-3- چارچوب ديدگاه زيستي- فيزيکي
هدف: کنترل و مديريت طبيعت (خطر و زيان فيزيکي حاصل) از طريق برآوردهاي عددي آسيبپذيري، پيشبيني وقوع و اصلاحي رفتارالف- اصول: آسيبپذيري مشکلي براي جامعه ميباشد و از بيرون، يعني طبيعت به آن تحميل ميشود.-آثار بحراني حوادث شديد مربوط به رفتار قربانيان و اوليا امور مربوط ميشود؛ به طوري که ارزيابي اشتباه خطر، يا کمبود اطلاعات و دانش، يا رفتار سنتي و غير عقلاني منجر به قرار گرفتن در معرض خطر ميشود.- تکنولوژي و روشهاي کميميتوانند زيانهاي بالقوه را به ويژه در مناطق فقير کاهش دهند.ب - اساس معرفت شناختي و روش شناسي: پنداشتهاي ماديگرا، اثباتگرا، جبرگرا و تجربهگرايي منطقي ج- رويکرد:- تمرکز بر سطوح متفاوت خطر و ملاحظة بحران به عنوان يک واکنش، ملاحظة وقوع خطر بر حسب طبيعت آن- تمرکز بر چگونگي تأثير طييعت بر بحرانها؛ اعتقاد به جبرگرايي محيطي مبتني بر شوکهاي طبيعي - فن محور و خطر محور، متمرکز بر ايدههاي زيان فيزيکي، در نتيجه ايجاد اتحاد قوي با رشتههاي علميکاربردي - جستجوي راه حلها در حيطة علوم عملي و توسعة بيشتر تکنولوژي- به کارگيري مدل برنامهريزي «فرماندهي و کنترل» با تکيه بر سازمانهاي بوروکراتيک و کنترل مرکزيد- راه حلها:- مشاهده پيشبيني، کنترل و مديريت خطر و محيط، اصلاح رفتار و نيز توسعة اقدامات اضطراري - تکيه بر تکنيکهاي اندازهگيري و پايش راهبردي مديريت و ساختمانهاي مهندسي (نمونه: سد و خاکريز) - جلوگيري از فرايندهاي ژئوفيزيکي يا اصلاح رفتار انساني از طريق فعاليتهاي طراحي، برنامهريزي و مديريتيهـ - مؤلفههاي آسيبپذيريطبيعت فيزيکي بر حسب فراواني (احتمال) بزرگي، شدت، سرعت شروع، توزيع فضايي و استمرار، نزديکي به منبع تهديدات، ويژگيهاي ژئوفيزيکيو- مزيتها:- بر انگيختن کوشش ها و فراهم کردن مبنايي براي سياستگذاري در گسترة وسيعي از رشتههاي علمي- عمل گرايي و به کارگيري تکنولوژيها و دانش موجود براي پيشبيني و برنامهريزي بهتر مخاطرات- اهميت دادن به وقايع نادر ولي مفرط و نيز تمرکز بر مشخص کردن آسيبپذيريهاي خطر محور
مأخذ: Tarek and Weeks, 2003: 14
جدول شمارة 2-4- چارچوب ديدگاه ساخت اجتماعي
هدف: ارتقاي ظرفيت و توانايي رسيدگي و ظرفيت ايجاد انطباق گروههاي مختلف جامعه از طريق ارتقاي سطح عموميرفاه و دسترسي به منافعالف- اصول:-آسيبپذيري مشکلي از جامعه ميباشد و از درون آن شکل ميگيرد، يعني محصول ساختارها و شرايط اجتماعي- اقتصادي جامعه ميباشد.- بحرانها وقايعي استثنايي نبوده بلکه پديدهها و آثار منظمياز توسعه هستند، نه کمبود اطلاعات - بحران يک کنش، يک نتيجه و به طور دقيقتر يک نتيجه اجتماعي ميباشد، نه صرفاً يک واکنش-گروههاي واقع در شرايط متفاوت اجتماعي، اقتصادي، سياسي، فرهنگي و نهادي، از سطوح متفاوتي از آسيبپذيري برخوردارند- آسيبپذيرترين افراد با مخاطراتي دائمينظير سرپناه ناکافي، موقعيتهاي خطرناک، کمبود دسترسي به غذا، درآمد منظم و سلامتي اندک (که در حقيقت ميتوانند تبديل به بحران شوند) زندگي ميکنند، در اين صورت کليد فهم شيوهاي که مردم با مخاطرات روبه رو ميشوند، راهبردهاي معيشتي ميباشد.ب - اساس معرفت شناختي و روش شناسي:ادبيات علوم اجتماعي و انساني در مورد ريسک و مخاطرات تحت تأثير تئوريهاي «وابستگي» و «در حاشيه بودن»، تفکر ساختارگراييج- رويکرد:- اعتقاد به سطوح متفاوت آسيبپذيري در فضا و جامعه، ملاحظه علل و عوامل ريشهاي اجتماعي و ساختاري جامعه به عنوان نقطة آغاز تحليل- تمرکز بر چگونگي تأثير کنشها و ساختارهاي انساني و بر بحرانها و چگونگي تغيير آسيبپذيري مردم با توجه به دسترسيهاي متفاوت به منابع.- جستجوي راه حلها در حيطه علوم اجتماعي - انساني و تفکر (پسا) ساختاري، اعتقاد به برنامهريزي اجتماع محور با تکيه بر دانش و منابع بوميو محلي
مأخذ: Tarek and Weeks, 2003: 14
ادامة جدول شمارة 2-4- چارچوب ديدگاه ساخت اجتماعي
د- راه حلها:- تغييرات اجتماعي - سياسي، فعال کردن دانش بومي- کاهش فقر، ارتقاي سطوح برابري، اصلاح نهادي، تقويت تامين اجتماعي، بهبود معيشت و ارتقاي سطح رفاه و دسترسي به منابع- کمک، حمايت و امداد رساني به آسيبپذيرترين گروههاي جامعه از جمله فقرا و گروههاي در حاشيههـ - مؤلفه هاي آسيبپذيري:حاشيه نشيني، فقر، رفاه اوليه، منابع و داراييها، نهادها و شبکههاي اجتماعي و سياسي، جنسيت، مذهب، قوميت، سني- مزيتها:- برانگيختن ضرورت ملاحظة آسيبپذيري و بحران از منظر وسيعتر اجتماعي- تاريخي- برانگيختن ضرورت ملاحظة ظرفيت و توانايي سيستم در معرض به عنوان مؤلفهاي مهم از آسيبپذيري- به کارگيري مفاهيم اجتماعي- اقتصادي چون فقر، نابرابري، معيشت و دسترسي، منابع، توانايي و ... در توضيح آسيبپذيريب- محدوديتها:- محدود کردن آسيبپذيري به ابعاد اجتماعي- اقتصادي و نهادي و غفلت از ابعاد فيزيکي و زيستي- طبيعي - ناديده انگاشتن تنوع تاريخي واکنشها در بخشهايي، گاهي اوقات عدم توجه لازم به نقش عامل انساني و به کارگيري مفهوم «قربانيان»- تقليل نقش محيط به عنوان يک عامل/ متغير مستقل تأثيرگذار بر روابط اجتماعي- پنهان داشتن پيچيدگي مؤلفهها، وضعيتها و تعاملاتي که در ساختي محکمتر و و قويتر از آسيبپذيري قرار ميگيرند.
مأخذ: Tarek and Weeks, 2003: 15
جدول شمارة2- 4- چارچوب ديدگاه ترکيبي
هدف: تحليل کلنگر، همه جانبه و يکپارچه آسيبپذيريالف- اصول:-آسيبپذيري از تعامل خطر و ظرفيت و توانايي سيستم در معرض و به طور دقيقتر از تعامل طبيعت و جامعه شكل گرفت.- تحليل آسيبپذيري بايد جامع و نه تنها سيستم مورد بحث را بلکه متعدد و گوناگون آن را مورد توجه قرار دهد.- بحران يک کنش، يک نتيجه و نيز يک واکنش ميباشد و به طور دقيقتر نتيجة کنشها و تعاملات اجتماعي اکولوژيکي ميباشند.- مجموعة پيچيدهاي از عوامل، تعاملات و فرايندهاي ريشهدار در تأمل جامعه و طبيعت آسيبپذيري و بحران را شکل ميدهند.-آسيبپذيري پديدهاي انساني- توسعهاي، اجتماعي- اکولوژيکي و خصيصهاي از سيستمهاي زوجي انساني محيطي است.ب- اساس معرفت شناختي و روش شناسي: دانش يکپارچه و ميان رشته؛ مدلهاي سيستميو نظريههاي پايداريج- رويکرد:- ملاحظه عوامل و ابعاد مختلف آسيبپذيري به صورت توأم و هماهنگ و به عنوان مبناي براي آغاز تحليل- تمرکز بر آسيبپذيري سيستمهاي انساني - محيطي و تأکيد بر پيچيدگي و تعامل علل، فرايندها و پوياييهاي انساني - محيطي - مفهوم سازي آسيبپذيري به صورت اندازهگيري تمام شمول توانايي يک گروه براي ايستادگي در برابر مخاطرات بالقوهد- راه حلها:- ترکيب متعادل از راه حلهاي اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي، نهادي، فيزيکي، طبيعي و ....- راه حلهاي کلنگر، يکپارچه چند بعدي و معطوف به پايداري با تحليل کامل همه وجوه و مکانيزمهاي احاطه کننده.
مأخذ: Tarek and Weeks, 2003: 16
ادامة جدول شمارة2- 4- چارچوب ديدگاه ترکيبي
هـ - مؤلفههاي آسيبپذيري:پتانسيل تأثيرپذيري (شامل در معرض خطر بودن و تأثير پذيري سيستم) و ظرفيت و توانايي رسيدگي و انطباق، تعاملات، پيچيدگيهاو- مزيتها:- ترکيب خصيصههاي محرک (طبيعت) و سيستم (جامعه) و برانگيختن ضرورت توجه به تعاملي از علل گوناگون اجتماعي و محيطي- توسعة بينشهاي جديد نظري و روششناسي به ويژه ملاحظة آسيبپذيري به عنوان خصيصهاي از سيستمهاي زوجي انساني-محيطي- توجه به پيچيدگي مؤلفهها، وضعيتها و تعاملات مستقر در ساختي محکمتر و قويتر از آسيبپذيري، کلنگري، همه جانبهنگري و يکپارچه نگريز- محدوديتها:- محدوديتهاي روششناسي در توليد برآوردهاي ترکيبي و يكپارچه از آسيبپذيري- ايدهآل، تحليل جامع آسيبپذيري و تماميت سيستم (مجموعه پيچيده مؤلفهها، وضعيتها و تعاملات) امري غير واقعي است.- دادههاي دنياي واقعي و محدوديتهاي ديگر، يک ارزيابي تغير يافته از آسيبپذيري را ناگذير ميکنند.
مأخذ: Tarek and Weeks, 2003: 17
2-9-5- مديريت آسيبپذيري؛ ريسك- بحران (رويكرد غالب)
امروزه نگرشها به بحران و آسيبپذيري بسيار پيچيدهتر شده و تغيير کردهاند به طوري که از دهه 1970 به بعد آسيبپذيري با سرچشمه گرفتن از ادبيات علوم اجتماعي در مورد ريسک و خطرات، تغيير مهميرا از تمرکز بر جبرگرايي محيطي، به سمت فرايندهاي ريشهاي اجتماعي- اقتصادي و سياسي نشان داده است. در واقع در دهه 60 ايدة خرابي حاصل از مخاطرات طبيعي به عنوان نتيجه خصيصههاي اجتماعي و اقتصادي منطقة وقوع مطرح و در دهة 70 نقش شرايط اقتصادي و اجتماعي به عنوان عوامل ايجادکننده آسيبپذيري نسبت به مخاطرات طبيعي تصديق شد. بنابراين سياست نيل به آسيبپذيري از تاکيد بر محرکها و مخاطرات به تاکيد بر شرايط اجتماعي- اقتصادي سيستم تغيير ميکند و کاهش فقر، ارتقاء سطوح برابري، اصلاح نهادي و تقويت تأمين اجتماعي، به اهداف مهميدر کاهش آسيبپذيري و بحران تبديل ميشوند (Gouldby,B,2005:2 ).
اين تغيير نگرشهاي حاکي از اين است که ديد کل نگري به بحران مورد نياز است. ديدي که عوامل علي متعدد، فرايندهاي تحريک کننده و تعامل ترکيبي سيستمهاي فيزيکي، انسان ساخت، تکنولوژيکي و اجتماعي را مدنظر قرار دهد. لذا بيش از اين نبايد عوامل بحران به مخاطرات طبيعي و تکنولوژيکي محدود شوند، نبايد مديران اضطرار، مالکان منحصر بفرد بحران باشند و نبايد مديريت بحران تنها دلالت بر انديشه واکنشي داشته باشد. آنچه مورد نياز است رويکردي است که همه عوامل، همه بازيگران (شامل مردم) و همه مراحل مربوط به آسيبپذيري بحران را نشان دهد. از اين رو، پژوهشگران و عملگرايان اخيراً بدنبال رويکردي جامع و يکپارچه بر رسيدگي به بحرانها در عصر حاضر هستند که يکي از دلايل عدم دستيابي به اين هدف اين است که ما هنوز اولويت کاملي را به نگرش گستردهاي از آسيبپذيري ندادهايم. لذا با تأکيد بر مفهوم کل نگر و همه جانبه آسيبپذيري و مبتني بر ديدگاهها و نگرشهاي آن سعي بر ارائه مديريت آسيبپذيري بعنوان رويکرد و راهکار اساسي و تعيين کننده کاهش بحران با اهداف ذيل ميباشد :
• تأکيد بر اهميت تحليل آسيبپذيري و مديريت آن در ابعاد و سطوح مختلف در کنار ابعاد فيزيکي- کالبدي و ساختماني تأکيد بر ابعاد و علل اجتماعي اقتصادي آسيبپذيري و بحران در کنار علل ويژگيهاي فيزکي، فني و مهندسي
• تأکيد بر سياستها، راه حلها و برنامههاي اجتماعي، اقتصادي و توسعهاي در کنار راه حلهاي کالبدي
• لزوم تلفيق و پيوستگي برنامههاي کاهش آسيبپذيري و بحران با برنامههاي کاهش فقر و توسعه اجتماعي اقتصادي( Gouldby,B,2005:2 ).
در اين رويکرد زلزله به عنوان پديدهاي طبيعي که ناشي از تأثير عوامل خطرآفرين طبيعي بر مردم و فعاليتهاي آنها تلقي ميشود. زلزله به عنوان يک تصادف، يک جنبه غيرقابل پيشبيني از نيروهاي طبيعي و يک رخداد اجتناب ناپذير فرض ميشود. اين دسته تحقيقات بر روي ويژگيهاي عوامل خطرآفرين متمرکز شده و تلاش مينمايد که شدت آنها را از طريق علوميهمچون زلزلهشناسي و زمينشناسي پيشبيني نمايد. بيشتر تحقيقات صورت گرفته در اين رويکرد توسط رشتههاي تخصصي مختلف نشان ميدهد که انواع الگوي سکونتگاهي و ساختمان سازي اثرات متفاوتي از زلزله با اندازه و ويژگيهاي يکسان دريافت ميکنند. تحقيقات متمرکز بر آسيبپذيري کالبدي در زلزله اين نکته را روشن مينمايند که مقاومت ساختمانها و مصالح ساختماني در مکانهاي مختلف يکسان نيست. در واقع اين دسته از تحقيقات تلاش مينمايند تا توضيح دهند، اثرات متفاوت زلزله تنها در مورد ساختمانها نيست بلکه انسانها، فعاليتهاي اقتصادي و ارتباط اجتماعي آنها نيز ميباشند.
به اين ترتيب در يک سوي طيف رويکرد غالب، زلزله به عنوان ويژگي خطر در نظر گرفته ميشود و به عنوان تابعي از خطر ديده ميشود که مانند يک عامل غير منتظره در شرايط آسيبپذير به صورت انفعالي عمل مينمايد. از سوي ديگر زندگي روزمره به عنوان وضعيت عادي و دور از سانحه تلقي ميشود که تنها با توقف فعاليتهاي روزمره زندگي از سوي يک خطر پيش بيني نشده، سانحه رخ ميدهد ( ناطقي الهي، 1377: 66).
جدول شماره 2-9- تغيير نگرشهاي مديريت بحران
ازبهخطرآسيبپذيريواکنشپيش کنشغير مشارکتيمشارکتيعلم و فن محوربين رشته ايمديريت واکنشمديريت ريسکبرنامهريزي براي جوامعبرنامهريزي جوامعاطلاع رساني و امداد به جوامعيادگيري و حل متقابلفرهنگ واکنش (امداد و نجات)فرهنگي پيشگيري و آمادگيبحران مسألهاي غيرطبيعي و فاجعه آميزبحران بخشي از زندگي روزمرهفرهنگ تقديري - واکنشي نسبت به بحرانفرهنگ زندگي با ريسک – آمادگي
مأخذ: Gouldby, 2005: 2
2-10- نقش برنامهريزي شهري در كاهش آسيبپذيري ناشي از زلزله
انسان و محيط مصنوع ساخته او جزئي از مجموعه زيست کره ماست که در هم تنيدگي سرنوشت زيستي او با محيط طبيعي و دست ساختهاش چالشي اساسي در شهرسازي است. به عبارتي، فضاهاي زيست ما که حاصل تعامل بين انسان و نيازهايش و محيط طبيعي اطراف اوست؛ بستري است که نسل آينده را پرورش داده و نسل آينده مجدداً به باز آفريني ميپردازد. در واقع شکل شهر که سنتزي است از محيط طبيعي ومصنوع وحاصل عمل ارادي انسان در تطابق با طبيعت وخواستههايش است خود بستري است انسان ساز. لذا با عنايت به اين نکته اساسي، کالبد شهري که متناسب با نياز انسان باشد و پايداري و ايمني آن در مقابل حوادث و رويدادهاي طبيعي بالا باشد، باعث ميشود تا از هدر رفتن سرمايههاي ملي جلوگيري کرده و بستري واجد امنيت و بهداشت رواني براي پرورش نسل آتي و جلوگيري از اتلاف سرمايههاي ملي پديد ميآورد.
ارايه طرحهاي ساماندهي بافتهاي موجود شهرها و يا برنامهريزي و طراحي براي توسعههاي جديد و ايجاد نو شهرها به منظور آماده سازي شهر به منظور پاسخگويي به آثار مخرب زلزله و نيز تبعات آن نياز به مطالعه و برنامهريزي دقيق طي فرآيندي طولاني دارد.
توجه به معيارهاي شهرسازي در طراحي و برنامهريزي شهري همچون پيش بيني کاربريها و خدمات مورد شهري عادلانه، ايجاد شرايط زيستي مناسب براي شهروندان به لحاظ معيارهاي معيارهاي زيست محيطي، رعايت مقياس و تناسب، خوانايي، انعطاف پذيري، سازگاري فرم با عملکرد، پيش بيني دسترسيهايي کارا، در نظر گرفتن روابط اجتماعي و اقتصادي حاکم بر جامعه و… اگر چه ضروري ميباشد ولي رعايت و توجه به اين موارد در مناطق پر خطر به تنهايي کافي نبوده و طراحي شهرها در مناطق سانحه خيز بايد بتوانند در عين ارتقاء کارايي شهر و ايجاد رفاه و آسايش براي ساکنين، موجبات پايداري آنان را فراهم نموده و به شکلي طراحي شوند که حداقل آسيب جاني و مالي به آنها وارد آيد.
البته بر طبق تجربيات به دست آمده به نظر ميرسد که رعايت معيارهاي شهرسازي و زلزله در پارهاي موارد در تقابل با يکديگر قرار ميگيرند، به عنوان مثال آنجايي که افزايش ارتفاع ديوار و محوطه واحدهاي مسکوني به منظور حريم و حجاب واحدها در فرهنگ ايراني مطرح بوده و در مقابل، به لحاظ رعايت اصول زلزله ميبايست ديوارها و پرچينها کوتاه و سبک در نظر گرفته شود يا همچنين رعايت اصول اقليميدر شهرسازي (تراکم واحدها ايجاد سايبان، کم عرض نمودن دسترسيها در مناطق گرم و خشک) و نقطة مقابل آن، رعايت ضوابط زلزله، يعني طراحي شبکههاي عريض و پيشنهاد تراکم پايين جمعيتي و ساختماني، از جمله موارد تناقض در معيارهاي دوگانه شهر سازي و زلزله است که ميبايست راه حلي بهينه و بينابيني پيشبيني نمود ( مرکز مطالعات و برنامه ريزي شهر تهران، 1383: 98).
2-11- اهداف كلي در مناطق زلزله خيز
با توجه به اينكه مهمترين هدف توسعههاي اجتماعي و اقتصادي ايجاد محيط زيست بهتر ميباشد، لذا لازم است براي برنامهريزي در هر ناحيه به اين هدف اصلي توجه لازم مبذول شود. اين امر مستلزم هماهنگي در زمان و مكان بوده و بايد با تركيب ديگر موارد توسعه و سازماندهي فعاليتها نتيجهاي موزون داشته باشد. به عنوان مثال در مناطق زلزلهخيز، مهندس شهرساز بايد با توجه به اهميت مواردي كه براي زندگي بشر مطرح ميباشند برنامهريزي خود را انجام دهد، اين موارد به ترتيب اولويت به شرح زير ميباشد: (Cibowski,1992:6 ).
• زندگي انسانها؛
• فعاليتهاي اقتصادي (دستگاهها و ساختمانها) شامل: صنعتي حرفهاي و منابع اوليه
• شريانهاي حياتي شهري و منطقهاي: جادهها، شبكههاي برق، شبكههاي آبرساني، شبكههاي فاضلاب
• تأسيسات و ساختمانهاي بهداشتي درماني؛
• مسكن؛
• تأسيسات فرهنگي و اجتماعي: ساختمانهاي آموزشي، ساختمانهاي تجاري، ساختمانهاي فرهنگي
• اموال عمومي: ساختمانهاي تاريخي، ساختمانهاي برجسته
• اموال شخصي: مسأله بسيار مهم در برنامهريزي شهري جهت مقاومت در برابر زمين لرزه و اثراتش، انتخاب محل شهرسازي و توسعة شهري ميباشد. بنابراين اولين اقدام، ارزيابي دقيق شرايط طبيعي مكانها بوده و بعد تعيين نوع خطرات لرزهاي در منطقه است و بالاخره بايد طريقه و نوع استفاده از زمين را مشخص كرد. يعني مكانيابي كاربريهاي مختلف به ترتيبي كه در مناطق كم خطر بخشهاي مهم شهر را انتخاب كرده معمولاً مناطق مسكوني هستند(Cibowski,1992:6 ).
يکي از مهمترين عوامل، در کاهش ضايعات زلزله وجود آمادگي قبلي يک جامعه براي برخورد با پديده زلزله ميباشد. آمادگي براي برخورد با زلزله جنبههاي گوناگوني دارد و ميتوان با استفاده از تمهيدات برنامهريزي، شهرها را به گونهاي طراحي و برنامهريزي کرد که به هنگام وقوع زلزله، کمترين آسيب به آنها وارد شود. عناصري مانند ساختار شهر، بافت شهر، فرم شهر، تراکمهاي شهري، شبکههاي ارتباطي شهر، مکان گزيني عناصر شهري و ... از جمله عوامل مؤثر در آسيبپذيري ميباشند (عبداللهي، 1383: 75).
براساس مطالعات انجام شده تاکنون معيارها و ضوابط مختلفي در خصوص ابعاد شهرسازي صرف و يا معيارهاي چگونگي طراحي شهرهاي مقاوم در برابر زلزله ارايه شده است که در اينجا صرفاً به ارزيابي معيارهايي از نوع دوم (معيارهاي زلزله و شهرسازي) اشاره ميشود، بدين ترتيب بررسي و تحليل نقاط قوت و ضعف ابعاد مختلف شهر سازي و معماري شهر در پاسخگويي به واقعة زلزله به معني ناديده انگاشتن تلاش ساير دست اندرکاران و طراحان امور شهري نبوده و در جاي خود قابل بحث ميباشد. در اين ارتباط، انتخاب معيارهاي مربوط به شهرسازي و زلزله عمدتاً برگرفته از مطالعاتي است که سابقاً در ارزيابي بازسازي شهرهاي زلزله زده تجربه شده است. اين معيارها عبارتاند از: ( جعفري، حسيني، 1384: 23).
2-12- توجه به اصل لزوم برنامه ريزي منطقه اي
- لزوم توزيع هماهنگ جمعيت درسراسر منطقه زلزله خيز با هدف کاهش آسيب پذيري
- محدود کردن ساخت وسازها وتوسعه هاي جديد درمناطق خطرناک
- ممنوع ساختن ايجادصنايع سنگين در مناطق زلزله خيز
- پيش بيني مراکز اورژانس در مناطق ايمن
2-13- انتخاب مکات شهر وتوسعه هاي جديد در محل مناسب
- ارزيابي ويژگيهاي طبيعي شهر وتهيه نقشه هاي ساختار زمين وآبهاي زير زميني
- شناسايي مناطق مختلف براساس درجات مختلف خطر
- تعيين حريم گسل ورعايت فاصله هاي مناسب در ساخت وسازها
2-14- موقعيت جغرافيايي شهر
مشخصات بستر طبيعي تأثير مستقيم در قابليت استقرار و يا محدود بودن سكونتگاهها، شريانهاي ارتباطي اصلي ، كابري هاي خاص و فرم و الگوي شهرها دارد. عواملي كه در شكل گيري و ساختار شهر موثر است عبارتند از : 1- ناهمواري ها 2- منابع آب3- مشخصات زمين 4- پوشش گياهي.
1- ناهمواري ها: مورفولوژي در سطح منطقه تأثير زيادي در الگوي استقرار سكونتگاهها دارد. زيرا به وجود آورندة قابليت استقرار و يا محدود كنندة آن ميباشد. ناهمواري هاي زياد و شيب هاي تند، امكان استقرار آبادي ها و شهرها را كاهش داده و فرم آنها را تابع مشخصات بستر طبيعي مينمايد. حد رشد شهرها در اين گونه مناطق در سطح محدود ميباشد، لذا در صورت افزايش جمعيت و سطح فعاليت، الزاماً به تراكم ها افزوده ميشود و مناطق تحت توسعه شهرها ، با شرايط خطرناكتر و دشوارتري مواجه ميشوند. از ديگر نتايج ناهمواري ها زياد در يك منطقه، پراكندگي آبادي ها و فاصله گرفتن از هم است. اين مسأله منجر به كاهش قابليت ارتباطي بين سكونتگاه ها و همچنين دشواري دسترسي به آنها ميشود ( جعفري، حسيني، 1384: 24).
2- منابع آب: منابع آبي سطحي از جمله عواملي است كه به شدت بر الگوي سكونتگاهي در منطقه تأثير ميگذارد. وجود جريانهاي سطحي دائمي( رودخانه ها)،كشش به استقرار در حاشية رودخانه و يا نزديكي به آن را به وجود ميآورد. از طرف ديگر به علت فرم خطي رودخانه ها، الگوي استقرار در منطقه، اغلب فرم خطي به خود ميگيرد. اين الگو محدوديت هايي را به لحاظ دسترسي فراهم ميآورد، زيرا ممكن است فقط يك راه اصلي شكل بگيرد، به ويژه اگر رودخانه در يك دره به پهناي محدودة جاري باشد. از طرف ديگر استقرار در دو سوي رودخانه براي شهرهاي بزرگ تر و يا آبادي هاي مستقر در دو طرف رودخانه، تنگناي عبور از آب را براي برقراري ارتباط مطرح ميسازد ( ويسه، 1377: 48).
3- مشخصات زمين: مشخصات تكتونيكي زمين اغلب به علت ناشناخته بودن، مورد بي توجهي قرار ميگيرد اما آنچه بيشتر مؤثر واقع ميشود، جنس خاك و قابليت هاي استفاده از آن است.
4- پوشش گياهي: پوشش گياهي طبيعي، نوع و انبوهي آن در يك منطقه بر الگوي استقرار سكونتگاه ها مؤثر خواهد بود. به اين ترتيب كه در مناطقي كه پوشش گياهي انبوه است. آبادي ها پراكنده تر و دسترسي دشوارتر است تا مناطقي که پوشش گياهي کمتر داشته يا نوع آن به صورت علفزار يا مرتع مي باشد( ويسه، 1377: 48).
2-15- ساختار شهر
توزيع فضايي عناصر، چگونگي کنار هم قرار گرفتن و ترکيب ظاهر و عملکردهاي اصلي شهر، ساختار شهر را تشکيل ميدهند. تقسيمات کالبدي شهر (کوي، محله، ناحيه و منطقه) و تک مرکزي يا چند مرکزي بودن شهر وجوه ديگري از ساختار شهر محسوب ميگردند. البته اين که کدام ساختار شهري به هنگام وقوع زلزله با کمترين آسيبپذيري همراه است، خود موضوع پژوهشهاي مستقلي است. اما آنچه مسلم است، اين که ساختارهاي شهري گوناگون، مقاومتهاي متفاوتي در برابر زلزله دارند و شايد بتوان گفت که به طور مثال ساختار چند مرکزي بيش از ساختار تک مرکزي در برابر زلزله مقاومت دارد (عبداللهي،1383: 76).
2-16- بافت شهر
شکل، اندازه و چگونگي ترکيب کوچکترين اجزاي تشکيل دهندۀ شهر، بافت شهري را مشخص ميسازد. هر نوع بافت شهري به هنگام وقوع زلزله، مقاومت خاصي در برابر زلزله دارد. به عنوان مثال بافت منظم مقاومت بيشتري در برابر زلزله، نسبت به بافت نامنظم دارد. همين طور درجة ايمني بافت گسسته در برابر خطرات زلزله بيش از درجه ايمني بافت پيوسته است (احمدي،1381: 65).
واکنش هر نوع بافت شهري در هنگام وقوع زلزله در قابليتهاي گريز و پناهگيري ساکنان، در امکانات کمکرساني، در چگونگي پاک سازي و بازسازي و حتي اسکان موقت، دخالت مستقيم دارد. در ارزيابي و قطعهبندي اراضي، شکل هندسي قطعه (منظم يا نامنظم)، مساحت قطعه، ابعاد و اندازۀ قطعه، تناسبات طول و عرض قطعه در رابطه با کاربري زمين و نوع مالکيت (اختصاصي يا مشاع) ملاک سنجش قرار ميگيرد. مشخصات ساخت و ساز درون هر قطعه زمين، شاخص ديگر در ارزيابي قطعهبندي طراحي بافت خواهد بود. الگوي ترکيب فضاهاي باز و بسته و نسبت سطح ساخته شده به فضاي باز، مهمترين ملاک کارآيي و سنجش خواهد بود. از طرفي تعداد واحدهاي ساختماني مجزاي درون هر قطعه و نوع محصوريت آن به علت تخريب ساختمان در فضاي باز در ميزان آسيبپذيري مؤثر است. در يک بافت شهري غير از سلولهايي که همان قطعات اراضي و ساخت و سازها هستند، شبکه راههاي فرعي نيز نقش مهميدر کارآيي بافت، هنگام وقوع سوانح طبيعي دارند. در مسيرهاي فرعي الگوي راه، مشخصات فيزيکي آن شامل طول و عرض، مطرح است. چگونگي ترکيب و انتظام قطعات در تشکيل انواع بافت و مشخصات آسيبپذيري آن مطرح ميگردد (حميدي، 1373: 50).
غير از الگوي ترکيب قطعات در يک بافت شهري، الگوي همجواري ساخت و سازها و فضاهاي باز قطعات مجاور نيز از شاخصهاي ديگر در ارزيابي آسيبپذيري و قابليت بافت شهري است. از ديگر شاخصهاي آسيبپذيري و قابليت بافت، ترکيب راهها و قطعات زمين و ساخت و سازها است. با اين مشخصه، نحوۀ مجاورت قطعات تفکيکي با گذر، همجواري فضاي باز و ساخته شدۀ هر قطعه با گذر و نيز درجه محصوريت معابر مورد بررسي قرار ميگيرد. از ديگر شاخصاي بخشي، قابليت بافت، الگو و اندازۀ بلوکهاي شهري و الگوي ترکيب راهها و بلوکهاي شهري است. اين شاخص به همراه سطح قطعهبنديها و راههاي فرعي درون بلوک شهري، در ميزان فشردگي يا نظم ساخت و سازهاي درون آن مؤثر بوده و به همين لحاظ در ميزان آسيبپذيري بافت تأثير دارند. الگوي فضاهاي باز در کل سطح بافت بخشهاي مسکوني، عامل ديگري در افزايش کارآيي بافت، هنگام سوانح طبيعي است. موقعيت و سطح قرارگيري فضاهاي باز و همجواري با ساختارها يا عوارض طبيعي با توجه به وسعت آن ميتواند موجب آسيب فضاهاي باز شود (عبداللهي، 1383: 77).
جدول شمارۀ 2-10- ارزيابي الگوهاي مختلف قطعه بندي هنگام و بعد از وقوع زلزله
الگوي قطعه بنديوضعيت از نظر آسيبپذيريمنظم مربع يا مستطيلاحتمال نظم بيشتر در فرم ساختمانها و آسيبپذيري کمتر به دليل باقي ماندن فضاي باز مفيد و کارآيي بيشتر در پناه گرفتن و اسکان موقتمنظم چند ضلعي (زواياي منفرجه و حاده)تأثير در بي نظميفرم ساختمان و احتمال آسيبپذيري بيشتر، خرد شدن فضاي باز و غير قابل استفاده بودن براي گريز، پناه، امداد و اسکاننامنظم (اشکال ترکيبي)مؤثر در بي نظميساختمانها و افزايش ضريب آسيبپذيري، بي نظميو خرد شدن فضاي باز قطعه و لذا کاهش کارآيي در پناه گرفتن، امداد رساني در اسکان موقت
مأخذ: حميدي، 1373
جدول شمارۀ 2-11- رابطة نسبت سطوح ساخته شده به کل قطعه و درجة آسيبپذيري
درجه آسيبپذيرياندازه(نسبت سطح ساخته شده کل قطعه)درصدزياد100