مبانی نظری وپیشینه تحقیق تحمل استرس میان دانشجویان دختر وپسر

مبانی نظری وپیشینه تحقیق تحمل استرس میان دانشجویان دختر وپسر (docx) 41 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 41 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مبانی نظری وپیشینه تحقیق تحمل استرس میان دانشجویان دختر وپسر فصل دوم مقدمه PAGEREF _Toc327633721 \h 12 مفهوم استرس PAGEREF _Toc327633722 \h 12 نکات ضروری در مورد مفهوم فشار عصبی PAGEREF _Toc327633723 \h 15 مدل هاي استرس PAGEREF _Toc327633724 \h 16 1) مدل مبتني بر محرك PAGEREF _Toc327633725 \h 17 2) مدل مبتني بر تاثير متقابل PAGEREF _Toc327633726 \h 18 3) الگوي جنبه پردازي PAGEREF _Toc327633727 \h 20 روشهاي پيشگيري از ايجاد استرس PAGEREF _Toc327633728 \h 21 الف- واكنشهاي استرس كلي هستند. PAGEREF _Toc327633729 \h 22 ب- واكنشهاي استرسي اقتصادي هستند. PAGEREF _Toc327633730 \h 23 ج- طرح ده يا خود به خودي بودن واكنشهاي استرس PAGEREF _Toc327633731 \h 24 د- واكنشهاي استرس برانگيزاننده هيجان اند PAGEREF _Toc327633732 \h 25 سه الگوي هيجاني بسيار با اهميت PAGEREF _Toc327633733 \h 25 1- خشم PAGEREF _Toc327633734 \h 25 2- ترس PAGEREF _Toc327633735 \h 25 3- اضطراب PAGEREF _Toc327633736 \h 26 هـ- واكنشهاي استرسي تعيين كننده هاي داخلي و خارجي دارند PAGEREF _Toc327633737 \h 26 استرس به عنوان پاسخ درونی PAGEREF _Toc327633738 \h 26 مقابله با استرس PAGEREF _Toc327633739 \h 29 1- شبکه روابط اجتماعی PAGEREF _Toc327633740 \h 29 2- مهارتهای حل مشکل PAGEREF _Toc327633741 \h 29 3- اعتقادات خانوادگی و فردی PAGEREF _Toc327633742 \h 30 4- منابع مالی PAGEREF _Toc327633743 \h 30 5- سلامتی ، انرژی ، ویژگی های اخلاقی و شخصیتی. PAGEREF _Toc327633744 \h 30 انواع روشهای مقابله PAGEREF _Toc327633745 \h 30 1-راهبردهای ابزاری PAGEREF _Toc327633746 \h 30 2-راهبردهای درون روانی PAGEREF _Toc327633747 \h 30 3-مهار فعالیت PAGEREF _Toc327633748 \h 30 4-جستجوی اطلاعات PAGEREF _Toc327633749 \h 30 شیوه های مقابله PAGEREF _Toc327633750 \h 31 مکانیزم های دفاعی PAGEREF _Toc327633751 \h 31 رفتارهای غیر انطباقی PAGEREF _Toc327633752 \h 31 پی پروایی PAGEREF _Toc327633753 \h 31 اجتماعی شدن PAGEREF _Toc327633754 \h 31 برخورد منفعلانه PAGEREF _Toc327633755 \h 31 اقدامات در جهت کنترل استرس PAGEREF _Toc327633756 \h 31 تغییر در تفکر PAGEREF _Toc327633757 \h 32 رژیم غذایی PAGEREF _Toc327633758 \h 32 ورزش و تمرینات منظم روزانه PAGEREF _Toc327633759 \h 33 تنفس ، یوگا PAGEREF _Toc327633760 \h 33 خواب PAGEREF _Toc327633761 \h 34 اوقات فراقت و تفریح PAGEREF _Toc327633762 \h 35 عقاید PAGEREF _Toc327633763 \h 35 سیستم حمایتی PAGEREF _Toc327633764 \h 36 شوخی PAGEREF _Toc327633765 \h 37 انحراف ذهن PAGEREF _Toc327633766 \h 38 بیانات شخصی خود آفرین PAGEREF _Toc327633767 \h 38 روشهای کنار آمدن با استرس PAGEREF _Toc327633768 \h 38 روش مستقیم PAGEREF _Toc327633769 \h 39 کنار آمدن دفاعی PAGEREF _Toc327633770 \h 39 منابع لازم برای مبارزه با استرس PAGEREF _Toc327633771 \h 39 ادبیات نظری PAGEREF _Toc327633772 \h 40 راههای مقابله با استرس از دیدگاه پزشکی PAGEREF _Toc327633773 \h 41 دیدگاه روانشناسی PAGEREF _Toc327633774 \h 45 شخصیت نوع اول PAGEREF _Toc327633775 \h 45 دومین نوع شخصیت PAGEREF _Toc327633776 \h 45 سومین نوع شخصیت PAGEREF _Toc327633777 \h 46 پیشینه تحقیق PAGEREF _Toc327633778 \h 47 مقدمه : از آنجایی که عصر حاضر را دوران اضطراب و استرس نامیده ، پیچیدگی های جاری جامعه بشری ، سرعت تغییرات و بی توجهی نسبت به زمینه های مذهبی و ایئولوژیک و نظام اجتماعی و عاطفی خانواده برای افراد و اجتماع بشری تضاد ها و تعارض های تمدن بشر و ارتباطات اجتماعی استرس های تازه ای نیز پدید آورده است که مقابله با آنها برای هر فردی لازم و ضروری است . از طرفی نیز همه استعدادهای عظیم و کشف نشده ای برای رشد و تکامل و دگرگونی ، توانایی یافتن معانی ژرفتر ، دست یافتن به توفیق بیشتر در زندگی بهره مندیم . بنابراین استفاده از تواناییها و استعدادها برای مقابله با انواع استرسهایی که در زندگی روزمره برایمان پدیده می آید ، امکان پذیر می باشد . مفهوم استرس : در سال 1936 ، پروفسور هانس سلیه اهل مونترال اولین رساله خود را در مورد واکنش دهنده منتشر ساخت ، نامبرده در آوریل و در 1948 در مجموعه ای از کنفرانسهایش در کالج فرانسه و سپس در ژوئن 1950 در بیمارستان لانیک سندرم عمومی سازگاری (S.G.A) را با جنبه های بیوشیمیایی و مکانیسم های هورمونی اش بیان کرد (هیپوفیز غدد فوق کلیوی سینه قند کرشه که بسیاری از پژوهشگران پیش از او اختلال ارگانیسم را به هنگام پاسخ به تهاجمات محیط خارج بیان کرده اند : -نظر کاریوکلارینک مربوط به داستین ، وی واکنشهای بافتی مربوط به واکنشهای هشدار دهنده را در دستگاه لنفوئید مشاهده کرد : نظریه راسل داپیگز آماس منسوج نرم ، در سال 1932 کانن « ترشح سریع آدرنالین را به عنوان پاسخ در برابر ترس و خشم » متذکر شود . نامبرده در کتاب خود تحت عنوان (فروتن) مکانیسم های متفاوتی را که سبب ثبات میزان قند ، پروتئین ها ، مواد چربی ، کلسیم ، اکسیژن ، حالت خنثی و درجه حرارت خون می شود تحلیل می کند . کانن تحلیل سیستماتیک پدیده های سازگاری را که برای حفظ حیات در برخی شرایط ضروری هستند ، بنیان نهاد ، با این همه سلیه تاکید می کند کانن هرگز نقش هیپوفیز یا قشر غدد فوق کلیوی را به منظور بررسی واکنشهای غیر اختصاصی سازگاری در مقابل هرگونه تقاشای محیطی و نیز جدا کردن سندرومی که در برابر اثرات مختلف آن یکسان است ، مورد مطالعه قرار نداده است . پی . ای . روکس والکساندر – جی پرسین در انستیوپاستور خاطرنشان ساختند که در خوکچه هندی مبتلا دیفتری غدد فوق کلیوی غالباً متورم و دچار خونریزی است ولی کاوشهای آن از حدا این یافته فراتر نرفت (کوپر ، 1373 ، ص 40) این پژوهشگران در مجموع استرس را ، دست کم در برخی از جنبه های آن ، احساس کردند و یا آنها را به اثبات رساندند . یک فرانسوی به نام رئیسی در سال 1934 ، پدیده های واکنشی غیر اختصاصی را ، تحت عنوان سندرم تحریک شرح داده است که البته با تغییری متفاوت به توضیحات سیله بسیار نزدیک است . اکتشافهای مهم ، غالباً تصادفی می افتد ، به شرطی که برای دریافت قوانین پوشیده و بسدت آوردن حقیقت ، قضایای القا کننده با ذهن تصمیم دهنده تلاقی کند (پیرلو ، 1371 ، ص 28 و 29 ) استرس را هر چند بطور مشخص می توان زائده تمدن صنعتی و شهری شدن دانست ، اما هیچ دوره از تاریخ انسان و زندگی فرد را نمی توان سراغ گرفت که با استرس همراه نبوده باشد ، تنها می توان گفت که بتدریج از ماهیتی فیزیکی مانند گرسنگی ، سرما ، بلاهای طبیعی ، مرگهای دسته جمعی و زودرس تبدیل به ماهیت روانی و اجتماعی شده است . دیرینه پرداختن به استرس را می توان با دیدگاه دوگانه انگاری تن و روان و تاثیرات یک بر دیگری در نظریات افلاطون و ارسطو مربوط دانست . از قدماب اندیشمند ایرانی ، ابوعلی سینا کاملاً با موضوع استرس واثرات آن بر جسم آشنا بوده است . علاوه بر این در پزشکی قدیم ایران تاثیر عوامل محیطی بر بیماریهای تحت عنوان اعراض نفسانی مورد نظر بوده است . (قریب 1371 ، ص 187 ) از نظر واژه شناسی ، استرس کلمه یونانی است که در قرن 17 به معنای سختی و دشواری بکار رفته است ، در اواخر قرن 18 از استرس به معنای نیرو و فشار زیاد تلاش بسیار استفاده شده است . در سال 1910 سرعت بروز بسیاری از آنژینهای صدری (سکته خفیف قلبی) در بین مشاغلین یهود در محیط های کاری برخورد تند و هیجانی آنها دانست (کوپر ؛ 1373 ، ص 97) تعریفات استرس بنا بر نظریه تعاملی که به روابط بین فرد و محیط تاکید می کند بیشترین تائید را بخود اختصاص داده است از جمله : نظر لازاروس که استرس نتیجه فرآیند قضاوت ارزشی افراد از حوادث و موقعیت هاست ، تعریف جامعه است. در توضیح این مطلب باید گفته شود کهع وقتی فرد با حوادث و یا موقعیت های گوناگون روبرو می شود ، درگیر فرآیند ارزشی در مورد آن حادثه یا موقعیت تا زمانیکه معنی آن حادثه را درک و همچنین قضاوت می کند که آیا امکانات و توانائیهای او به اندازه کافی هستند تا تقاضهای محیط را براورده سازند در اینجا استرس نتیجه این فرایند قضاوت ارزشی می باشد . استرس نیروی قدرتمندی است با آثار مثبت و منفی . به آب رودخانه ای می ماند که با ایجاد دس می توان آن را مهار و مورد بهرهر برداری قرار داد یا اینکه آنرا به سیل ویرانگری تبدیل نمود . علی رغم این نظر که استرسهای مفید وجود دارد و قدری فشار روانی جهت ایجاد انگیزه در انسان ضروری است اما زمانی که از آن بحث می گردد به نتایج منفی آن نگاه می شود و منظور استرس مضر است ( الوانی 1371) فرهنگ جامع و روانشناسی و روانپزشکی (1373) استرس را چنین معنی می کند : «هر چیزی که در تمامیت زیست شناختی ارگانیسم به وجود اورد و شرایطی ایجاد کند که ارگانیسم طبیعتاً از آن پرهیز می کند استرس شمرده می شود . استرس ممکن است بصورت محرکهای فیزیکی ، عفونتها ، واکنشهای آلرژیک و نظایر آن باشد یا بصورت تغییر در جو اجتماعی مردانی . اولی یک عامل استرس زای فیزیولوژیکی است ، دومی نه تنها با قدرت تهدیدی که اصولاً در عامل استرس زا نهفته است بلکه با کیفیت درک شخص از آن عامل ارتباط دارد (ص 1449) نکات ضروری در مورد مفهوم فشار عصبی : (الوانی 1377) 1-استرس همواره به علت عوامل ناخوشایند و نا مطلوب در فرد به وجود نمی آید . یک خبر مسرب بخش نیز می تواند به اندازه یک حادثه ناگوار استرس زا باشد . 2-استرس را نباید پدیده ای منفی در نظر گرفت بلکه میزان مشخص از آن به عنوان محرک افراد لازم است . 3-استرس به مفهوم اضطراب نیست زیرا اضطراب جنبه روانی در حالی که استرس صرفاً حالت روانی نیست و جنبه روانی نیست و جنبه روانی تنی دارد و بیماری جسمانی نیز نیست زیرا بیماری تظاهرات اختصاصی و غیر اختصاصی است در حالیکه استرس تظاهرات غیر اختصاصی یا عمومی دارد . در همین ارتباط جان لاک (1374) اظهار می کند : بدون استرس چیزی حاصل نمی گردد و میزان سالمی از آن جهت انسان ضروری است تا هر چیزی را بدست آورد . استرس پاسخی است که فرد برای تطبیق با یک وضعیت خارجی متفاوت با وضعیت عادی به صورت رفتاری روانی یا جسمانی از خود بروز می دهد (الوانی 1371) از حالت تعامل خارج می شود و در نتیجه رابطه وی با دنیای پیرامونش دچار اختلال می گردد . مدل هاي استرس 1)مدل مبتني بر پاسخ اين مدل اساساً تاكيد بر روي پاسخ خاص ارگانيسم دارد و به عبارت ديگر پاسخهاي خاص هستند كه انعكاس يك موقعيت را روي فردي كه تحت تاثير فشار و استرس قرار دارد تعيين مي كند يعني استرس را يك پاسخ خاص ارگانيسمي مي دانند. تحقيقاتي كه براساس اين مدل انجام گرفته است استرس را فقط يك متغير وابسته اي قلمداد مي كند كه تحت تاثير متغير مستقل قرار دارد سندرم تطابق عددي كه بوسيله هاني سليه مطرح شده است مثالي از اين مفهوم اساساً پاسخ استرسي است در اين مدل استرس به عنوان يك پاسخ غير مشخصي فيزيولوژيك تعريف شده كه ارگانيسم به همه محركات طبيعي پاسخ مي دهد سليه تاكيد مي كند پاسخ استرس غير مشخص است يعني به سويله استرسوري برانگيخته و مي تواند به عنوان يك الگوي عمومي تصور شود كه به نگهداري و محافظت و وحدت بيولوژيك فرد كمك مي كند. نكته ديگر در اين مدل اين است كه جريان پاسخ استرس در يك فرد كه در يك در معرض يك استرسور مداوم قرار گرفته است طي 3 مرحله مشخص و قابل تعريف صورت مي گيرد اولين مرحله مواجه با استرسوره، واكنش هشدار دهنده با خطر است كه سبب كاهش سطح مقاومت شده و اگر استرسور به اندازه كافي و شديد باشد ممكن است منجر به مرگ شودو اگر شديد نباشد فرد وارد مرحله دوم مي شود كه فرد آهسته آهسته با استرسور سازگاري مي كند و طي اين مرحله خصوصيات پاسخ واكنش مرحله اول از بين مي رود و مقاومت بالاتر از حد نرمال مي شود و در مرحله سوم كه نوعي تخليه مي باشد نيز احتمال مرگ وجود دارد زيرا ممكن است انرژي بدن براي سازگاري و مقابله با استرسور ادامه دار از بين برود.(مايكل،1986) 1) مدل مبتني بر محرك اين مدل بيان كننده اين مسئله است كه همه موقعيتها و محركات محيطي استرس زا هستند اگر چه ممكن است در بعضي از افراد منجر به بروز پاسخ استرس شوند. در اين مدل استرس اصطلاحا به محركات معيني كه از محيط بر فرد وارد مي شود و او را تحت فشار قرار مي دهد اطلاق مي شود. به عبارت ديگر استرس از محيط بر فرد برانگيخته مي شود و در واقع واكنش به استرسورها خارجي است كه فشار نام داد كه برابر با مفهومي است كه از استرس در فيزيك و الكتريست بكار مي رود. هلمز و راهه تلاش كردند كه موقعيتهاي استرس زا را حوادث زندگي و نحوه برخورد تملس فرد با اين حوادث مشخص كند و مرگ يكي از اقدام ها مي باشد. اين دو مدل هر كدام فقط به جنبه هائي از تجربه استرس اشاره مي كند. (كايكل ،1986) 2) مدل مبتني بر تاثير متقابل اين مدل هم جنبه هاي محرك و هم جنبه هاي پاسخ استرس را در نظر مي گيرد. طبق اين مدل از طريق يك ارتباط ويژه جنبه هاي پاسخ بين شخص و محيط حاصل مي شود . در اين مدل فرد يك عامل فال! در جريان استرس متصور شده است و همچنين فرض مي شود كه خود تنظيمي در استراتژيهاي مقابله ائي شناختي... رفتاري و هيجاني نحوه برخورد با استرسور را تحت تاثير قرار مي دهد، اين مدل داراي چندين مرحله است. اولين مرحله وجود برخي از نيازها و خواسته ها را در فرد نشان مي دهد در اين زمينه بايد گفت كه معمولاً دو نوع خواسته وجود دارد: نيازهاي داخلي و نيازهاي خارجي، نياز هاي داخلي كه منابع قدرتمند استرسي هستند كه نتيجه عملكرد عوامل محيطي است. كار بيش ازحد كه بوسيله كارفرما براي كارگر فراهم مي شود. ناراحت فيزكي ناشي از فضاي كاري يا نياز به كمك داشتن دائمي عضوي از اعضاي خانواده يا فاميل، مرحله دوم شامل ادراك مشخص از خواسته هاي دروني و بيروني است و توانائيش براي برخورد و تملس با اين نياز مهم استرس وقتي رخ مي دهد كه به يك عدم تعادل و يا عدم موازنه بين ادراك نيازها و خواسته هائي از يك طرف و ادراك توانائي مواجهه با آنها از طرف ديگر وجود داشته باشد بعضي از متغييرهاي ارگانيسم مثل شخصيت، قدرت، EGO و هوش اختلافات فردي در ارزيابي شناختي استرس به حساب مي آيند اگر در يك موقعيت استرسور بيش از توانائي فرد باشد و شناختي هم از آن استرسور وجود نداشته باشد فردبه كارش ادامه مي دهد، تا وقتيكه عدم توانائي طولاني در مقابله با موجه شدن با ان آشكار مي شود. اين عدم موازنه منبع راه تجزيه استرس مي شود. مرحله سوم مدل، پاسخ استرسي است كه روشهاي مواجه با استرسور است. تجربه هيجان – ذهني استرس با تغييرات شناختي- رفتاري و فيزيولوژيكي كه تلاش در كاهش تقاضا و نيازها با استرسور دارند همراه مي شوند برخلاف ساير مدلها كه پاسخ به استرس آخرين مرحله به شمار مي آيد. ككس و مك لي مرحله چهارمي نيز به مدل خوداضافه مي نمايند. اين مرحله در ارتباط با نتايج حقيقي و نتايج ادرا شده پاسخ مواجه و مقابله با استرسور است. در صورتيكه فرد در برخورد با نيازها و تقاضاها شكست بخورد يا وقتيكه اثرات منفي ناشي از شكست را پيش بيني بكند ممكن است ادامه يابد. مرحله چهارم شامل بازخورد است كه در سرتاسر اين سيستم رخ مي دهد و ممكن است حوادثي را در قسمتي از اين سيستم ايجاد كند. بازخود داري دو اثر متفاوت است مي تواند بعنوان پاسخ مناسبي باشد كه توانائي فرد را براي سازگاري بالا بر دو هم بعنوان پاسخ نامناسببي باشد كه ممكن است پاسخ استرسي را شديد كند و سبب افزايش ضرر و زيان شود يا ممكن است فرد را در دادن پاسخ هشيار كند و بالاخره در بيماري فرد مداخله كند فيزيك ممكن است در سطوح مختلف فيزيولوژيك روانشناسي و اجتماعي اتفاق بيافتد. بنابراين مدل تاثير متقابل فرد و محيط استرس را نتيجه عملكرد ارتباط فرد با محيط مي داند يا پاسخ معين و يا يك محرك مشخص ضرورتاً نمي تواند بدون ارزيابي ارتباط فرد با محيط به عنوان استرس زا يا بدون استرس زا در نظر گرفته شود.( مايكل، 1986) 3) الگوي جنبه پردازي آخرين مدلي كه در زمينه استرس مطرح است مدل جنبه پردازي اطلاعات باشد اين مدل بين استرسهاي روانشناختي ، فيزيولوژيكي و بيوشيمي تفاوت قائل مي شود. اين مدل هم استرسور و هم پاسخ استرس را با هم در نظر مي گيرد. اما اين مدل تاكيد دارد كه نمي توان استرس را بدون تغيير وتفسير محرك به عنوان استرس زا شناخت، بنابراين مدل خبر پردازي تاكيد زيادي روي ارزيابي شناختي و توجيه فرد دارد. تعبير و تفسير فردي از استرس و همچنين اينكه كدام محرك در حافظه كوتاه مدت جريان مي يابد و كدام ناديده انگاشته شود نياز به توجه انتخابي دارد همچنين خبرپردازي اطلاعات نياز به كاربرد حافظه دراز مدت نيز هست زيرا از طريق استعداد شناختي و كمك از حافظه دراز مدت فرد اجازه مي يابد كه بعضي از محركات را خوشايند و بعضي از ناخوشايند تعبير و تفسير كنند با توجه به حافظه كوتاه مدت حافظه دراز مدت و جريان تصميم گيري در ارزيابي شناختي محرك و پاسخ به عنوان استرس زا بودن لازم و ضروري هستند. بر حسب ارزيابي شناختي ، استرسورها با جريانهايي مثل موقعيت هيجاني، عاطفي، پاسخهايي مثل اضطراب، ترس، عصبانيت و عم را بر مي انگيزند. در اين مد فرض بر اين است كه تعداد زيادي از استرسورها به وسيله فرد ارزيابي مي شوند و فشار زيادي در اين سيستم وجود دارد و بطور كلي فشار زيادتر بار اطلاعاتي را براي جريانهاي شناخت و بيولوژيكي فرد بيشتر مي كند. اين مدل 3 نوع استرسوررا بطور كلي پيشنهاد مي كند: 1- پيش بيني درد فيزيكي و خطر 2- تهديد به جدا شدن و قبول نكردن اجتماع 3- محركات پيچيده اي كه مستلزم هم پاسخ به نيازهاي موازي و هم پاسخ به نيازهاي جديد و پيچيده است( مايك 986) روشهاي پيشگيري از ايجاد استرس: هانس سليه پدر تحقيقات در زمينه استرس، پرسشي را در انتهاي كتاب معروف خود به نام فشار زندگي مطرح مي كند او مي گويد كه بشر قادر است با مطالعات علمي پديده استرس برنامه دقيقي جهت تنظيم رفتار خود طرح ريزي كند و در حدي كه توان توسط آن از فشار هاي زندگي جلوگيري نمود و يا حداقل از شدت آن بكاهد، آيا با طرح اين برنامه مي توانيم بدون اينكه استرس حاصل از كشمكشها و تلاشهاي بي خود را به خود هموار نمائيم داراي يك زندگي رضايت بخش و معني دار بشويم. سليه به اين مسئله مهم چنين پاسخ مي دهد كه هر فردي بايد مشكلات خود را بر حسب خصوصيات خاص شخصيتي و محيطي خود حل مايد ولي اصولا دست يابي به قوانين كلي كه روشن كننده نحوه تاثير استرس بر روان و تن است هر فرد را در جلوگيري از استرس و يا مانع و يا رفع آنها مجهز تر مي نماي بنابراين سليه اهداف، قواعد و معيارهائي كه براي رفتار سالم و پيشگيري از ايجاد استرس لازم است را به شدت تقسيم مي كند. الف- واكنشهاي استرس كلي هستند. موجودات زنده تمايل به وحدت و كليت خود دارند. اساس اين وحدت رفتار جريانهاي عصبي تهيج و منع است. اين منع و تهيج شامل تمام اعضاي بدن ميشود و حالت فعلي شخص نيز در آن دخالت دارد. بنابراين، براساس اهميت و اولويتي كه فرد براي موضوعها قائل است بعضي كنشها يا عملها منع مي شوند در حالي كه بعضي ديگر تسهيل مي گردند. مثلا به هنگام مشاجره اعمال مربوط به هضم و ساير اعمالي كه مورد نياز فوري نيست، كندتر شده، اعضائيكه براي افزايش فعاليت و كوشش بيشتر لازمند به حركت در مي آيند. جريانهاي تحريك و منع از طريق انعطاف پذيري لازم، فرد را براي مقابله با استرس آماده مي سازند. تنها تحت شرايط غير معمول يا غير عادي است كه عمل فرد به جاي آنكه وحدت يافته و انسجام دار باشد، به صورت ناهماهنگ و پراكنده ظاهر مي گردد. اعمال نامنظم، پراكنده، و ناهماهنگ ممكن است نتيجه اختلال دراعمال عالي مغزتوسط الك، دارو، و آسيب ديدگي باشند يا محصول فشار رواني فوق العاده. ب- واكنشهاي استرسي اقتصادي هستند. نه تنها فرد نسبت به استرس به صورت واحدي وحدت يافته عمل مي كند، بلكه واكنش وي به نحوي است كه حداقل انرژي و ذخيره خود را به كار مي اندازد. ميلر در1965 اظهار مي دارد كه موجودات زنده خواه از لحاظ تكامل در رده بالا باشند خواه پايين، تمايل دارند كه ابتدا فاعلهايي را به كار گيرند كه براي آن كمترين بها را بپردازند، اگرموثر واقع نشد. منابع اضافي و گرانبها تر وارد عمل مي شوند. در سطح فيزيولوژيائي گر بتدريج اسيد به بدن يك سگ تزريق شود، ابتدا نفس به عنوان اولين مكانيزم دفاعي تشديد مي گردد. اگر اين تشديد تنفس موثر واقع نشد، مكانيزمهاي حفاظتي موثرتري مانند تغييرات زيستي – شيميايي خود وار عمل مي گردد. در سطح اجتماعي ، يك كشور در جنگ با كشور ديگر، ابتدا نيروي كمي اغدام مي دارد اگر موثر نبود نيروي خود مي افزايد تا جايي كه براي دفع دشمن ممكن است به بسيج عمومي مبادرت ورزد. به همين نحو در سطح رواني اگر دانشجويي مردود شود يا نمرات پاييني بگيرد به طوري كه زندگي اجتماعي وي به مخاطره بيفتد، در آغاز فعاليت خود را افزايش مي دهد، اگر در نيمسال بعد نيز نمره پايين كسب كرد ممكن است توقع خود را كاهش دهد و از داشتن نمره اي در حد قبولي راضي باشد. اين حالت نوعي دفاع بالسبه ارزان لااقل براي آن زمان است، اگر باز مود شود و نسبت به وضعيت تحصيلي اش به نحوي فزاينده احساس بي كفايتي ، ناشايستگي و اضطراب بنمايد ممكن است نا منصفانه سرزنشهاي خويش را متوجه استاد سازد. اين كار مستلزم هزينه و بهاي بيشتري است، زيرا در حال حاضر مي تواند از اشتباهاتي كه كرده است بهره برگيرد يا خود را به صورتي واقعي ترشكست خورده ببيند. اصل قتصاد رواني رد ساير زمينه ها نيز صادق است. انسان نه فقط مايل است الگوهاي مربوط به بقاي خويش را بدان دليل كه منبع امنيت وي نسبت به دنيا هستند حفظ نمايد، بلكه بدان علت كه اين الگوهاي ثابت، در مقايسه با الگوهاي سازشي جديد و اصلاح شده، مستلزم كوشش كمتر و صرف انرژي پايين تري هستند تمايل به نگاهداري آنها دارد. اين تمايل به مقاومت در برابر تغيير راههاي تثبيت شده ادراك و عمل در سطح فردي ركود و در سطح اجتماعي عقب ماندگي فرهنگي ناميده شده است. اين موضوع مانع بزرگي براي درمان محسوب ميشود زيرا الگوهاي رفتار نابهنجار مدتها پس از ارائه رفتار جديد و موثر ادامه مي يابند. يا انسان ميل دارد كه رفتارهاي قديمي خويش را كه مستلزم صرف انرژي كمتري است حفظ نمايد. ج- طرح ده يا خود به خودي بودن واكنشهاي استرس واكنش نسبت به استرس ممكن است طبق نقشه و آگاهانه باشد، يا تا حدي آگاهانه و يا بدون آگاهي صورت پذيرد. مثلا گريه، صحبت تكراري و دليل تراشي كه براي ترميم آسيب به كار كي روند ممكن است ناآگاهانه باشند. حتي اگرشخص از آنچه انجام مي دهد آگاه باش، آكاهانه بدان فكر نكرده و طبق طرح و نقشه نبوده است در سطح روان شناختي ، كنشهاي خود به خودي معمولا فرم عادت به خود مي گيرند و واكنشهائي كه در زماني آگاهانه و طبق نقشه بوده اند ديگر توجه فرد را به خود جلب نمي كنند. در تمام موقعيتها، جز موقعيتهاي عادي زندگي ، توانائي فرد براي سازش موثر و انتخاب واكنش مناسب به كوشش آگاهانه و انعطاف پذيري وي بستگي دارد. د- واكنشهاي استرس برانگيزاننده هيجان اند حالات هيجاني خاصي با واكنشهاي فرد نسبت به استرس همراه اند كه از اندوه و افسردگي دريك قطب تا تحريك و هيجان شديد در قطب ديگر ر نوسان است. سه الگوي هيجاني بسيار با اهميت : 1- خشم : پاسخ فوري موجود زنده به استرس و ناكامي معمولا خشم بتدريج با حسد و كينه آميخته شده و موجب اسيب رساندن، ضايع كردن و نابود ساختن شي يا فردي كه به نظر مي رسدمنبع ناكافي باشد مي گردد. اين واكنشها غالبا غير مستقيم جلوه گر مي شوند و راههائي هستند براي حفظ امنيت شخص، به هنگام خشم شديد با زماني كه كنترلهاي داخلي شخص ضعيف شده يا موقتا پايين آمده اند مانند خستگي يا مستي در اثر الكل، عمل حمله ور شدن يا كشتن طرف ديگر ممكن است رخ بدهد. 2- ترس: خطرات مخصوص موجب خطور ترس مي شوند. ادراك خط معمولا ترس را بر مي انگيزد و ترس به نوبه خود موجب كناه گيري و فرار مي شود. اما وجود ترس در افراد مختلف واكنشهاي متفاوتي را ظاهر مي سازد. مثلا سرطان در يك شخص ممكن است موجب مراجعه وي به پزشكان و آزمايشگاههاي مختلف شود، ولي در شخص ديگر موحب كناره گيري كامل و عدم مراجعه به پزشك گردد. در روبه روشدن با خطر با خطرفوق العاده مانند آتش سوزي يا ساير بلاها شخص ممكن است دچار وحشت شده به حالت انجماد درآيد و قادر به عمل كردن به صورت منظم وحتي حركت كردن نباشد به نحوي كه گوئي در جاي خود خشك شده است. 3- اضطراب: احساس تهديد موجب ظهوراضطراب مي شود. اضطراب عبارت است از ترس و تشويق درغياب خطر واقعي و مخصوص ترس معمولا مربوط ست به خطري كه به روشني قابل ادراك است، ولي منبع تهديدآميز كه اضطراب را بر مي انگيزد اشكار قابل ادراك نيست. كينه، ترس، و اضطراب مكن است به صورت جداگانه يا در تركيب با يكديگر شاهر شوند. مخاطرات و تهديدها منابع بالقوه ترس و ناكامي هستند. هـ- واكنشهاي استرسي تعيين كننده هاي داخلي و خارجي دارند تعيين كننده هاي داخلي كه واكنشهاي شخص را نسبت به استرس شكل مي دهند عبارتند از: چهارچوب مراجعه ،الگوهاي انگيزشي، شايستگي ها، تاب تحمل استرس، حالات رواني و فيزيولوژيايي فرد در زمان خاص، و مانند آن تعيين كننده هاي خارجي روابط بين اشخاص، حمايتها و تاييدهاي گروههايي كه شخص با آنها در ارتباط است، توقعات و خواستهاي اجتماعي، حوادث آني، و وضعيت زندگي معمولي شخص و از اين قبيل را در بر مي گيرد. استرس به عنوان پاسخ درونی : نظریه پرداز اصلی این دیدگاه هانس سلیه است ، او در اواخر 1390 مقاله ای منتشر ساخت که باعث تحول درک دانشمندان از استرس گردید ، دکتر سلیه ابتدا آگاهانه از بکار بردن واژه استرس برای بیان حالتی که تحقیق او کشف نموده بود امتناع می کرد ، اما متعاقباً نظرش را تغییر داد . مهمترین جنبه حائز اهمیت دیدگاه سلیه این بود که وی کاربرد سنتی را ملغی ساخت او به تصویر استرس بر خلاف نمایاندن آن به عنوان عامل یا نیرو ، به عنوان نتیجه ای که در اثر حضور عامل یا نیروی دیگری درون یک موجود زنده ایجاد می شود توجه داشت . درک سلیه از استرس در ارتباط با علم فیزیولوژی است که ریشه در مراحل تکاملی وابسته به علم زیست شناسی موجودات زنده دارد . الگوی زیست شناسی سلیه مبنای رویکردهای دیگری به مسئله استرس قرار گرفته است .(بلورچی 1367 ، ص 217) از نظر استرس پاسخ غیر اختصاصی بدن نسبت به نیازهایی است که در آن بوجود امده است . برای درک این تعریف نخست باید مفهوم غیر اختصاصی روشن شود . هر نیازی در بدن حالت یگانه و خاص خود را دارد که مختص آن نیاز است . مثلاً هنگامی که در معرض سرما قرار می گیرد . بدنمان می سوزد که گرمای بیشتری تولید شود ، رگهای خونی منقبض می شوند که گرمای کمتری از دست برود . هنگامی که در معرض گرما قرار می گیرد از دست دادن آب بصورت تعریق در سطح پوست ، تاثیر خمک کننده ای دارد . هر دارو یا هورمونی اثرات خاص خود را دارد . داروهای تولید ادرار ، آن را افزایش می دهند . هورمون آدرنالین نبض را تند و فشار خون را افزایش می دهد و همزمان قند خون را بالا می برد . در حالی که انسولین ، قند خون را کاهش می دهد با این وجود بدون در نظر گرفتن تغییرات ایجاد شده تمام این عوامل یک چیز شترک دارند ، آنها نیاز به سازگاری مجدد را افزایش می دهند ، این نیاز غیر اختصاصی است و صرف نظر از اینکه مشکل چیست انطباق با آن ضروری است ، به عبارت دیگر عواملی که بر ما تحمیل می شوند علاوه بر اعمال اختصاصی شان ، ایجاد یک نیاز غیر اختصاصی برای انجام کنشهای سازگاری و ایجاد دیواره وضعیت بهنجار را در بر دارند که این مسئله ، مستقل از فعالیت های اختصاصی آنهاست . نیاز اختصاصی برای فعالیت ، ماهیت و اساس استرس است . تصور اینکه مسائل متفاوتی مانند سرما ، گرما ، داروها ، هورمونها ، غم و شادی می توانند واکنش یکسان بیشیمیایی در بدن ایجاد نماید مشکل است و مدتها طول کشید تا وجود چنین واکنشهای کلیشه ای در پزشکی پذیرفته شد ( قریب 1371 ، ص 81) آنچه در بالا اشاره شد نظریه سلیه در مورد استرس بود . پزوهشگرانی که در زمینه فیزیولوژی هستند (مثلاً مالسون و سیله) استرس را به عنوان یک پاسخ یا یک واکنش و یا یک سازگاری که معمولاً بدنی است ، نسبت به محرک های محیطی و یا تغییری می دانند در حالیکه در گفتگوهای معمولی و کلاً در زمینه های روان پزشکی ، روانشناسی و جامعه شناسی ، استرس نه تنها به عنوان یک واکنش بلکه به عنوان یک محرک در نظر گرفته می شود . از دیدگاه او فقط زمانی که استرس ، شخص را مغلوب ساخته و موجب ناراحتی می وی گردد ، آسیب رساننده است . در اواخر دهه 1930 و اوایل 1940 سلیه یک پاسخ پیچیده در آزمایشات حیوانی را به یک سری وقایع آسیب رسان گزارش داد ، این وقایع شامل تزریق مواد آلوده ، عفونت ، ضربه ، گرما ، سرما و محرکهای عصبی بود و تغییرات همزمان با آنها یعنی بزرگ و فعال شدن غدد فوق کلیوی و تحلیل غده تیموس و برامدگی لنفها و ایجاد زخم معده روده ای را مشخص ساخت (قراچه داغی 1373 ، ص 72) مقابله با استرس : انسان به ندرت تسلیم استرس می شود بلکه سعی می کند با آن مقابله کند . رفتار مقابله ای به معنای کوشش برای کنترل فشارهایی که بیش از اندازه و توانایی فرد می باشد است منظور از مقابله رفتاری است که مردم در مقابل آسیب پذیری روانی که توسط تجربیات سخت و مشکل آفرین اجتماعی ایجاد می شوند از خود بروز می دهند رفتاری که بطور چشمگیری از میزان فشارهایی که اجتماعات به افراد خود وارد می اورند می کاهد . مقابله از نظر فولکمن و لازاروس عبارتست از (تلاشهای شناختی و رفتاری فرد به منظور غلبه بر تنش روانی ، تحمل کردن ، کاهش دادن یا به حداقل رساندن ان است ) لازاروس و فولکمن (1979) در ارتباط با رفتار مقابله ای 2 مورد را مهم دانسته اند : یکی ارزیابی شناختی و دیگری منابع مقابله ای را و معتقدند که ارزیابی شناختی به تجارب گذشته و منابع مقابله ای افراد بستگی دارد آنها در ادامه اظهار داشتند که منابع را می توان به 5 دسته تقسیم نمود : 1- شبکه روابط اجتماعی : هر چه افراد در روابط اجتماعی خویشتن منسجم تر و صمیمی تر باشند مقابله موفقتری خواهند داشت . 2- مهارتهای حل مشکل : آنها معتقدند که افراد با تمایل به مقابله متمرکز در تسلط بر مشکلات موفقتر می باشد . 3- اعتقادات خانوادگی و فردی : اکثر محققین معتقدند یکی از عواملی که تاثیر استرس را به حداقل می رساند اعتقادات مذهبی و دینی است . 4- منابع مالی : خانواده هایی با وضعیت اجتماعی – اقتصادی مناسب در برابر استرس بهتر عمل می کنند تا خانواده هایی که در شرایط نا مناسبی از نظر اجتماعی – اقتصادی بسر می برند . 5- سلامتی ، انرژی ، ویژگی های اخلاقی و شخصیتی . انواع روشهای مقابله : لازاروس (1981) 4 شیوه را برای مقابله شرح داد : 1-راهبردهای ابزاری : فعالیت مستقیم که معطوف به اداره کردن و مهار تهدید توسط خود محرکهای تنش زاست . 2-راهبردهای درون روانی : که از ابتدا هدفش تنظیم یا به حداقل رساندن آشفتگی هیجانی همراه با تنش روانی است . 3-مهار فعالیت : اشاره به توانایی مقاومت در برابر فعالیت در زمانی که آن فعالیت احتمال صدمه ، خطر یا تعارض یا قیود اخلاقی را افزایش می دهد می باشد . 4-جستجوی اطلاعات : با آن دسته از فعالیتهای ابزاری مربوط می شود که پایه و اساس عامل را فراهم می سازد و همچنین نوعی حمایت را جهت تسکین و تعدیل آشفتگی هیجانی ارائه می دهد . شیوه های مقابله : مکانیزم های دفاعی : اشخاص سالمتر از دفاعهای تکامل یافته مثل فرونشانی، والایش، پیش بینی ، شوخی ، نوعدوستی استفاده می کنند و افراد خشک و انعطاف ناپذیر از دفاعهای نایافته مثل : انکار ، دلیل تراشی استفاده می کنند . رفتارهای غیر انطباقی : پرخوری ، استفاده از دخانیات و مواد مخدر . پی پروایی : مثل شکستن اشیاء اجتماعی شدن : گذراندن اوقات فراوان با دوستان، انحراف ذهنی، مشغول کردن خود به کار و فعالیت برخورد منفعلانه : مطالعه کتاب اقدامات در جهت کنترل استرس : این اقدامات به صورت تغییراتی در روفتار ، تفکر ، سبک زندگی ، موقعیت استرس زا می باشد : • تغییر عادات زندگی • کاهش مصرف کافئین • رژیم متعادل و مناسب • ورزشهای منظم • غذا خوردن به شکل آهسته و آرام • تمرینات آرام بخش • تغییر در موقعیت های استرس آمیز • برنامه ریزی زمانی و مالی • قاطعیت ورزی • حل مشکل • تنش زدایی حساسیت زدایی منظم ، کنترل ، کنترل تنشهای روانی ناشی از ترس و اضطراب – مهار تغییرات منفی فیزولوژیکی تغییر در تفکر : نگرش مثبت به اطراف و مسائلی که پیش می آید و مشکلات را به عنوان یک فرصت دانستن – طرد افکار منفی – حفظ حس و حال شوخی رژیم غذایی : ذخیره غذایی می تواند به حمایت سیستم عصبی کمک کند و از تاثیرات استرس بر بدن بکاهد . باید از غذاهایی که محتوای مواد محرک سیستم عصبی می باشد پرهیز کنید . اگر نسبت به غذاهای خاصی حساس بوده و حس می کنید که محرک حالات اضطرابی در بدن شماست تست آلرژی توصیه می شود از آنجا که تغییراتی که استرس پدید می آورد مرتبط با تغییرناگهانی میزان تند خون می باشد پس باید در وعده های غذایی مکرر و کم غذا بخورید و بیشتر از سبزیجات ، حبوبات ، برنج و گندم مصرف نمایید . این غذاها حاوی مقدار مناسبی ویتامین B می باشند که تاثیرآرام بخشی کلی داشته و سیستم عصبی را سالم نگه می دارد ویتامین B مهمترین آنهاست که به حامیت سیستم عصبی بدن در برابر استرس پرداخته و سطح لاکتات را در بدن ثابت نگه می دارد . کمبود کلسیم و منیزیم بدن را مستعد حالات اضطرابی می نماید . همچنین از مصرف غذاهایی که رنگهای مصنوعی و افزودنیهای خاص و شکر داشته پرهیز نمایید زیرا آنها حملات ترس و اضطراب را افزایش می دهند . کافئین نیز یک محرک قوی می باشد که واکنش اضطراب را در بدن ایجاد می کند . ورزش و تمرینات منظم روزانه : ورزش مهمترین مورد در کنترل حملات ترس و اضطراب می باشد خیلی از افراد وقتی که تحت آسیب این گونه حملات قرار می گیرد می نشیند و استراحت می کنند که این اعمال کاملاً اشتباه می باشد چون در این مواقع میزان آدرنالین بطور ناگهانی افزایش می یابد به همین جهت باید این میزان آدرنالین توسط ورزش سوخته و مصرف شود ورزشها نباید خیلی سخت و دشوار باشد آنچه مهم است آن است که باید به طور منظم حداقل 3 بار در هفته و هر بار 30 دقیقه انجام گیرند . بهتر است زمینه های ورزش انتخاب گردد که مورد علاقه فرد باشد تحقیقات نشان می دهند که افرادی که طبق یک برنامه ورزشی روزانه تمرین می نمایند سریعتر و راحت تر می توانند از موقعیت استرس آمیز خارج شوند و انرژی بیشتری برای واکنش ستیز و گریز دارند . تنفس ، یوگا : افراد مضطرب نیاز به تهویه مناسب و فراوان دارند چون تنفس آنها در این مواقع کوتاه و سریع و بریده می شود و این وضع منجر به افزایش ترس و اضطراب می شود . تنفس معنی دار وجود دارد . آرام و عمیق دیافراگمی بهدین صورت که قفسه سینه و شانه ها باید در وضعیتی کشیده و گشاده قرار گیرند و ناحیه شکم منقبض گردد که می تواند به کاهش شدت و حتی تکرار حملات کمک کند . ماساژ نیز بسیار آرام بخش می باشد . عضلات پشت گردن و اطراف گلو و ناحیه دیافگرام را ماساژ دهید . این نواحی 3 منطقه ای می باشند که در هنگام اضطراب منقبض می شوند . یوگانیز در کاهش سطح اضطراب بسیار مفید می باشد هنگامی که آرام هستید و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک در حالت نرمال می باشد بطور روزانه حداقل 6 بار وضعیت های مختلف یوگا را بهمراه تمرینات تنفسی اتخاذ نمایید . هیپنوتراپی هم آرامش بخش عمیقی به همراه داشته و با ترکیب با سایر درمان ها روش موثری در بسیاری از بیماران مضطرب شناخته شده است . روش دیگری که در کاهش استرس کمک می کند عبادت و اتکاء به خوداوند می باشد پذیرفتن این واقعیت در زندگی به افراد کمک می کند که این حالات اضطرابی بر آنها تسلط نیابد و به آن ها نیروی مقابله با استرس را ببخشد . خواب : خواب یکی از روش های کاهنده اضطراب می باشد عمدتاً بیماران مضطرب خسته می باشند چون اکثر مواقع به علت وجود استرس اجباری دچار بی خوابی می شوند و افراد خسته هم نمی توانند بخوبی با موقعیت های استرس زا سازگاری شوند که این خود سیکل معیوبی را می سازد . هر چه افراد بتوانند به میزان خوب و کافی بخوابند عملکرد بهتری خواهند داشت . افراد مضطرب حدوداً به 10 ساعت خواب نیاز دارند (میانگین خواب طبیعی در شبانه روز 7 تا 8 ساعت می باشد . ) افراد مضطرب باید 30 تا 60 دقیقه زودتر به رختخواب بروند . خواب نیمروز اگر به موقع و کوتاه باشد مفید است (حدود 5 تا 20 دقیقه ، ساعت ها قبل از غروب ) خواب نمیروزی بیش از 30 دقیقه احساس سستی و کرختی پدید می آورد و برای افرادی که دچار بیخوابی هستند مفید نمی باشد . اوقات فراقت و تفریح : طول اوقات فراغت و سطح آشفتگی و استرس افراد نسبت معکوس دارد (یعنی هر چه تفریح کمتر شود استرس و آشفتگی بیشتر می شود ) . افراد باید جداولی را که شامل ستونهای کار ، خانواده ، جامعه و خود می باشد را پر کنند تا دریابند که در طول هفته چه درصدی از زمان و انرژِ نشان صرف این موارد گشته است . کسانی که برای خود برنامه تفریح قائل نمی شوند در حقیقت به خودشان اجازه این که از وقت و زندگیشان لذت ببرند را نمی دهند . یکی از بزرگان چنین می گویند : « تعجب می کنم از مردمانی که یک عمر تلاش می کنند تا به پول دست یابند و در نهایت همان پول را خرج می کنند تا به سلامتی شان دست یابند .» عقاید : عقاید بیشتر از 2 طریق ایجاد استرس می کنند : 1) در مورد رفتاری که از این عقاید ناشی می شود مثلاً اگر شما معتقدید که کار باید بر تفریح و لذت ارجح باشد شما تواماً کار خواهید کرد و کمتر اوقات فراغت خواهید داشت یا اگر معتقد باشید که نیازهای دیگران بر نیازهای خودتان ارجح است شما تا حد زیادی خود را فراموش خواهید کرد . به طور کلی عقاید به ما نوعی دانش ، بینش و ارزش داده و منجر به افزایش تلاش و کاهش آرامش در افراد مختلف می شود . 2) روش دومی که عقاید ایجاد استرس می کنند وقتی است که آنها بر خلاف عقاید سایر افراد باشند . مثلاً پدر و پسری که عقایدشان با هم متفاوت می باشد که منجر به خشم و استرس در خانواده می شود در اینجا افراد باید از عقاید اشتباهاتشان آگاه گردند و آنها را اصلاح نمایند . سیستم حمایتی : اگر افرادی که تحت تاثیر استرس می باشند از مشکلاتشان صحبت کنند و آنها را با دیگران در میان بگذارند احساس بهتری کسب خواهند کرد . در اینجا نقش یک شونده صادق و همدل و مورد اعتقاد تاثیرات درمانی مثبتی خواند داشت . اکثر افراد پس از توصیف رخدادهای تلخ زندگی شان گریه می کنند و سپس با بیان بسیاری از واقعیت ها آنها را می پذیرند و تا حد زیادی آرام می شوند . شنونده لازم نیست چیز خاصی بگوید فقط باید حضور فعال داشته باشد یعنی با دقت گوش کند و توجه نگرانی و همدلی خود را به مقابل نشان دهد و گهگاه در صورت نیاز فیدبکهای مناسب اعم از تشویق نصیحت و گوشزدهای مختلف را ارائه دهد. افرادی که تحت استرس می باشند باید یک سیستم حمایتی قابل اعتماد از خویشاوندان ، همکاری و دوستان خود فراهم آورند و در مواقع نیاز از آنها طلب کمک حمایت و مشاوره نمایند . شیوه دیگری که برای اکثر افراد مفید شناخته شد« نوشتن» است . هنگامی که افراد مضطرب و یا عصبانی می شوند که آنها پیشنهاد می شود که نامه ای را در مورد شخص و یا مسئله ای که منجر به استرس در آنها گشته است بنویسد البته آنها نامه را برای هیچکس ارسال نمی کنند و این نامه ها باید از بین بروند و فقط در جهت ابراز احساسات آنها مفید می باشد . بازخوانی این نامه (فقط استرس را تقویت نموده و موجب شکل گیری مجدد خشم و اضطراب می شوند ) شوخی : شوخی روش خوشایند و جالبی برای کاهش اضطراب و در حقیقت پادزهر آن می باشد خنده استرس و فشار روانی را تسکین می بخشد در واقع در چنین مواقعی که فرد تحت استرس خندیدن کاری بس دشوار است ولی اگر بتواند با شوخی و طرز موجب خنده خویش گام بزرگی را در سازگاری با آن موقعیت و کنترل استرس برداشته است . البته باید توجه کرد که جهت پیکان طرز و شوخی نباید بسوی دیگران باشد چون در این صورت ما گرچه موجب خنده خویش شده ایم ولیکن به دیگران آسیب بزرگی وارد آورده ایم . انحراف ذهن : فعالیت هایی را انجام دهید که توجهتان را از مورد یا موقعیت استرس زا منحرف نماید مثلاً از 1000 سه تا سه تا کم کنید . گل های قالی را بشمارید و به طرح فرش توجه کنید یا یک باند کشی دور مچتان ببندید و کلاً افکاری که مزاحم شماست را دور کنید همچنین داشتن یک Time-out برای استراحت در حین کار و فعالیت و پیاده روی کوتاه مفید می باشد البته این راه ها مشکل فرد را حل نمی کند بلکه فرصتی را برای استراحت و کاهش استرس فراهم می آورد سپس فرد مجدداً به مسئله باز می گردد و با احساس راحت تر و عملکرد بهتر ذهنی مشکل را حل می نماید . بیانات شخصی خود آفرین : در این روش از تلقین مثبت جهت ایجاد آرامش استفاده می شود دلایل ایجاد استرس را برای خود بیان نمایید و سپس عبارات و جملاتی که غلبه و تسلط شما را بر این حالت و موقعیت ها ابراز می نماید تصور کرده و به خود بگویید مدام از عبارت های آرامش بخش استفاده نمایید و نکات مثبت خود را بازگو نمایید و تصور کنید که با اتکا به این خصوصیات مثبت براحتی این موقعیت ها را سپری خواهید کرد . روشهای کنار آمدن با استرس : وقایع استرس زا مردم را از نظر هیجانی ، شناختی ، فیزیولوژیکی تحت تاثیر قرار می دهند . ولی مردم روش هایی برای برخورد با استرس زاها و اثرات آنها دارند . مردم اثرات زیانبخش استرس زاها را با راهبردهای کنار آمدن کاهش می دهند . کنار آمدن یعنی هر نوع تلاش ، سالم یا ناسالم ، هوشیار یا ناهشیار برای جلوگیری ، از بین بردن یا ضعیف کردن استرس زاهاست یا تحمل کردن اثرات آنها به طوری که حداقل آسیب رسانی داشته باشند معمولاً 2 شیوه کنار آمدن با استرس وجود دارد به صورت مستقیم و به صورت دفاعی : روش مستقیم : مستلزیم توجه شخصی به واقعه استرس زا و به کار گیری امکانات رفتاری و شناختی برای تغییرات واقعه است به طوریکه موقعیت از استرس زا بودن به موقعیت بدون استرس تغییر کند . کنار آمدن دفاعی : مستلزم اجتناب از واقعه استرس زا ، زمانی که رخ داد ه است یا جلوگیری کردن از پاسخ هیجانی ، شناختی و فیزیولوژیکی به آن و از این رو کاهش دادن اثرات آن است . منابع لازم برای مبارزه با استرس : • سلامتی و توانایی • افکار مثبت • منبع کنترل • توانایی اجتماعی شدن • حمایت اطرافیان • امکانات مالی ادبیات نظری : دیدگاه پزشکی ، استرس یک حالت ارگانیک است که معمولاً با افزایش فشار خون و ضربان قلب و پریدگی رنگ چهره و نشستن عرق بر پیشانی همراه است و تحت شرایط مناسب می تواند موجب تغییرات در عملکرد جسمانی شود که اگر شدید و یا مزمن باشد به نوبه خود منجر به بیماری می گردد . (فیمی ، 1381 ، ص 19) علیرغم این واقعیت به عقیده انگلس ، فشار عصبی را نباید با مفهوم نوعی نیرو که شخص قربانی آن می شود همچنین استرس را نباید به عنوان نفوذ غرب روانشناسی و یا جامعه شناسی که به تنهایی می تواند باعث فرو ریختن شخص و یا باعث بیماری روانی و یا جسمانی او شود در نظر گرفت بر عکس استرس را به عنوان استرس را به عنوان عاملی مورد توجه قرار داد که می تواند عکس العمل متعدد ارکانیک را سبب شود که برخی از آنها ممکن است در ابتدا به بیماری نقش داشته باشد و برخی دیگر پاسخ های سالم و سازگارانه رشد شخصیت را موجب شوند (مجموعه مقالات اولین سمینار ترس و بیماری های روانی مقابله با استرس) امروزه اغلب مردم کلمه استرس را به صورت موضوعی متداول و یا گونه ای از یک بیماری «اپیدمی» به کار می برند با تمام جنبه های منفی که در فرهنگ عام راجع به استرس وجود دارد . این پدیده دارای جنبه های مثبت نیز می باشد . جنبه منفی استرس مخرب با دلگرمی می گویند که از دریافت جزهای ناگوار و یا تقاضاهای غیر منطقی به فرد دست می دهد (بلورچی ، ص 32) انواع استرس که دانشجویان با آن برخورد دارند امروزه مشخص شده اند و این انواع استرس به وسیله بشخ های عصبی و مسائل روانی – فیزیولوژیکی تشدید می شوند . تحقیقات نشان داده که علائم فیزیولوژیکی استرس شامل انواع امراض فیزیکی و علائم روانی آن به نوبه خود بیماریهای روانی را به وجود می آورد . از سوی دیگر پژوهش های انجام شده ثابت کرده که نوع و شدت واکنش های افراد در مقابل استرس های زندگی همیشه رابطه مستقیمی با شدت عوامل استرس زای زندگی نداشته بلکه در درجه اول با چگونگی درک و نحوه ارزیابی فرد از رویداد یا میزان احساس خطر و تهدید کنندگی واقعه برای وی در ارتباط می باشد (نیک خواه ، روش های برخورد با استرس های زندگی) راههای مقابله با استرس از دیدگاه پزشکی : نظریه پردازان اصلی این دیدگاه هانس سیله است . او در اواخر 1930 مقاله ای منتشر ساخت که باعث تحول درک دانشمندان از استرس گردید . دکتر سلیه ابتدا آگاهانه از بکار بردن واژه استرس برای بیان حالتی که تحقیق او کشف نموده بود امتناع می کرد اما متعاقباً نظرش را تغییر داد . مهمترین جنبه حائز اهمیت دیدگاه سلیه این بود که وی کاربرد سنتی را منفی ساخت او به تصویر استرس بر خلاف نمایاندن آن به عنوان عامل یا نیرو ، به عنوان نتیجه ای که در اثر حضور عامل یا نیروی دیگری درون یک موجود زنده ایجاد می شود توجه داشت . درک سلیه از استرسدر ارتباط یا علم فیزیولوژیک است که ریشه در مراحل تکاملی وابسته به علم زیست شناسی موجودات زنده دارد . الگوی زیست شناسی سلیه مبنای رویکرد های دیگری به مسئله استرس قرار گرفته است (بلوچی ، 1367 ، ص 217)از نظر استرس پاسخ غیر اختصاصی بدن نسبت به نیازهایی است که در آن بوجود آمده است . برای درک این تعریف نخست باید مفهوم غیر اختصاصی روشن شود . هر نیازی در بدن حالت یگانه و خاص خود را دارد که مختص آن نیاز است . مثلاً هنگامی که در معرض سرما قرار می گیرند بدنمان می سوزد که گرمای بیشتری تولید شود ، رگهای خونی منقبض می شوند که گرمای کمتری از دست برود . هنگامی که در معرض گرما قرار می گیریم از دست دادن آب به صورت تعریق در سطح پوست ، تاثیر خنک کننده ای دارد . هر دارو یا هورمونی اثرات خاص خود را دارد . داروهای تولید ادرار ، آن را افزایش می دهند . هورمون آدرنالین نبض را تند و فشار خون را افزایش می دهد و همزمان قند خون را بالا می برد در حالی که انسولین قند خون را کاهش می دهد با این وجود بدون در نظر گرفتن تغییرات ایجاد شده تمام این عوامل یک چیز مشترک دارند ، آنها نیاز برای سازگاری مجدد را افزایش می دهند . این نیاز غیر اختصاصی است و صرف نظر از اینکه مشکل چیست انطباق با آن ضروری است ، به عبارت دیگر عواملی که بر ما تحمیل می شوند علاوه بر اعمال اختصاصی شان ، ایجاد یک نیاز غیر اختصاصی برای انجام کنشهای سازگاری و ایجاد دیواره وضعیت بهنجار را در بر دارند که این مسئله مستقل از فعالیت های اختصاصی آنهاست . نیاز اختصاصی برای فعالیت ، ماهیت و اساس استرس است . تصور اینکه مسائل متفاوتی مانند سرما گرما داروها ، هورمونها ، غم و شادی می توانند واکنش یکسان بیوشیمیایی در بدن ایجاد نمایند مشکل است و مدتها طول می کشد تا وجود چنین واکنشها کلیشه ای در پزشکی پزیرفته شد (قریب 1371 ، ص 80) آنچه در بالا اشاره رفت نظریه سلیه در مورد استرس بود . پژوهشگرانی که در زمینه فیزولوژیکی هستند (مثلاً مالسون وسیله) استرس را به عنوان یک پاسخ یا یک واکنش و یا یک سازگاری مه معمولاً بدنی است نسبت به محرکات محیطی و یا تغییری می دانند در حالیکه در گفتگوهای معمولی و کلاً در زمینه های روانپزشکی روانشناسی و جامعه شناسی ، استرس نه به عنوان یک واکنش بلکه به عنوان یک محرک در نظر گرفته می شود . از دیدگاه سلیه ، استرس همیشه در زندگی شخص عامل منفی بشمار نمی آید . در دیدگاه او فقط زمانی که استرس شخص را مغلوب ساخته و موجب ناراحتی وی می گردد ، آسیب رساننده است . در اواخر دهه 1930 و اوایل 1940 سیله یک پاسخ پیچیده در آزمایشات حیوانی را به یک سری وقایع آسیب رسان گزارش داده ، این وقایع شامل تزریق مواد آلوده ، عفونت ، ضربه ، گرما ، سرما ، محرکهای عصبی بود و تغییرات همزمان با آنها یعنی بزرگ و فعال شدن غدد فوق کلیوی و تحلیل غده تیموس و برآمدگی لنفها و ایجاد زخم معده روده ای را مشخص ساخت (قراچه داغی ، 1373 ، ص 72) سلیه استرس را به عنوان حالتی توصیف می کند که به وسیله یک سندروم آشکار می شود یعنی توسط یک سری جریانات و حوادث پشت سر هم آشکار می شود . اولین سندرم را نشانگان سازگاری عمومی نامید که شامل 3 مرحله زیر است : • مرحله اول : واکنش هشدار • مرحله دوم : مقاومت • مرحله سوم : تخلیه ، فرسودگی مرحله اول که هشدار است شامل یک سری پاسخ های فیزیولوژیکی است که توسط تخلیه ایجاد می شود اگر استرس وجود داشته باشد ، اجباراً واکنش هشدار هم اتفاق می افتد . در این مرحله تخلیه حوادث بیولوژیکی در داخل ارگانیسم رخ می دهد . از قبیل بالا رفتن آدرنالین خون ، کم عمق شدن تنفس ، جریان یافتن خون از پوست و غشاء به عضلات و مغز ، سرد شدن دست و پاها ، تحریک هیپوتالاموس که به عنوان کلیه اصلی سیستم هشدار دهنده عمل می کند . اگر اترمور همچنان ادامه یابد مرحله دوم یعنی مقاومت شروع می شود . در این مرحله کلیه فعالیت های بدن برای مقابله با آن اترمور بسیج می شوند و واکنشهای مرحله اول از بین می روند و چنین به نظر می رسد که بدن به حالت نرمال برگشته است . خطری که در این مرحله وجود دارد طولانی شدن این مرحله است به عبارت دیگر اگر بدن برای مدتی در حالت بسیج و تهیج باقی بماند منابع تامین کننده این بسیج شروع به تحلیل رفتن می کنند . بعد از این مرحله ، مرحله آخر یعنی تخلیه رخ می دهد در این مرحله بدن به طور فرآینده ای مستعد بیماری و اختلال در عملکرد ارگانهامی شود و این نکته مهم ارتباط بین استرس و بیماری می باشد در این حالت فرد نیاز به استراحت دارد . دیدگاه روانشناسی : استرس دیرینه پرداختن به استرس را می توان با دیدگاه دو گانه انگاری تن و روان و تاثیرات هر یک بر دیگری در نظریات افلاطون و ارسطو مربوط دانست . از نظر واژه شناسی ، استرس کلمه یونانی است که در قرن 17 به معنای سختی و دشواری بکار رفته است ، در اواخر قرن 18 از استرس به معنای نیرو و فشار زیاد ، تلاش بسیار استفاده شده است . در سال 1910 اسلر علت سرفه بیماری از آنژینهای صوری (سکته خفیف قلبی) در بین شاغلین بهبود در محیطهای کاری برخورد تند و هیجانی انها دانست ( کوپر ، 1373 ، ص 97) برای ما اهمیت دارد که بدانیم این ویژگی های شخصیتی که دیگر حوزه های زندگی بررسی شده اند چگونه در تجربه شاغل در محیط کار اثر می گذارد . شخصیت نوع اول : این نوع افراد همیشه شتاب زده اند و چون اغلب می کوشند در زمان محدودی کارهای هر چه بیشتری انجام دهند ، همواره دچار کمبود وقت هستند و به همین علت در یک زمان چند کار با هم انجام می دهند و وقتی که ساعاتی از وقتشان با فعالیت های پیش پا افتاده تلف می شود ، دچار بی حوصلگی می شوند . دومین نوع شخصیت : همیشه در تلاش ستیزه امیز به سر می برند . سائقی برای پیشرفت دارند که آنها را به رقابتی شدید با دیگران وا می دارد و در جریان این رقابت احساسهایدیگران را نادیده می گیرند . افراد نوع الف در محیط کار ، در زندگی خانوادگی و حتی در ساعات فراغت نیز رفتار رقابتی دارند و در نتیجه بیکار نمی نشینند . سومین نوع شخصیت : جزء تشکیل دهنده شخصیت چنین افراد دشمن شدید آنها است . ممکن است پیوسته از دیگران بدگمان و رنجیده خاطر و هم از اطرافیان خود به آسانی عصبانی می شوند . نظر دیگران در محیط کار نسبت به چنین افرادی این است که آنها آدمهایی هستند شکاک ، ستیزه جو و از دیگران به راحتی کینه به دل می گیرند . اول : ویژگی های شخصیتی معنی مانند : حس سامان یافتگی ، می توانند با مهار پذیر تر کردن وضعیت های دشوار به حل استرس شغلی کمک کند . دوم : وقتی استرس شغلی پرداخته می شود زندگی خانوادگی افراد نیز مورد توجه قرار گیرد زیرا استرس ناشی از کار ممکن است به خانه سرازیر شود به همین نحو استرس محیط خانوادگی به محل کار منتقل شود . سوم : به علت فقدان کنترل عاملهای استرس شغلی که پاسخهای عادی مقابله را بی اثر می کند ، مقابله با استرس ناشی از کار با مشکلات خاصی روبرو است . از این رو مداخله در استرس شغلی که هدف آن یا منشاء محیطی استرس است یا پاسخهای فردی در برابر استرس ارزش حیاتی دارد (خواجه پور ، 1377 ، ص 145) پیشینه تحقیق : استرس نظریه نیست بلکه کشف علمی است و دانشمندان بسیاری در این زمینه تحقیقات و مطالعاتی و مطالعاتی را انجام داده اند . • در سال 1913 ژاسپر در کتاب خود با عنوان آسیب شناسی روانی عمومی بر مفهوم واکنش تاکید می کند . از دیدگاه او واکنش پاسخی عاطفی در برابر یک حادثه است و این مفهوم در چارچوب هورمونسازی فرد قابل تغییر است . • تقریباً در همین زمان آدلف می یر ارتباط مستقیم میان محرک های محیطی و پدیده بیماری را به صورت فرضیه ای فرمول بندی می کند . اما در حقیقت تحول اساسی در مفهوم استرس و نقش تعیین کننده آن در بیماری های مدیون پژوهش های دوران ساز دکتور هانس سلیه است. • سلیه در سال 1936 ، اولین رسانه خود را مورد واکنش هشدار دهنده منتشر ساخت . در اواسط 1940 ، سلیه شروع به کار برد واژه فشار در میان یافته هایشان کرد . کاربرد این واژه اگر چه تازگی داشت اما درخشش تحقیق وی همراه شمار گسترده انتشاراتش به تثبیت کاربرد نوین این واژه در جامعه علمی کمک کرد . مهمترین جنبه حائز اهمیت تعاریف فشار سلیه این بود که وی کاربرد سنتی را ملغی ساخت . او بر خلاف تصور کردن فشار به عنوان یک عامل یا نیرو ، انرا به عنوان نتیجه ای که در اثر حضور عامل یا نیروی دیگری درون یک ارگانیزم ، ایجاد می شود ، می دانست . به این نکته باید توجه شود که درک سلیه از فشار در ارتباط با علم فیزولوژی است که در مراحل تکاملی وابسته به عدم زیست شناسی موجود زنده است . سلیه محرک را عامل استرس زا می نامد و به زعم او باید میان استرس و عامل بوجود آورنده آن تفاوت قائل شد در حالیکه در فرهنگ عامه این دو واژه مترادف هم بکار برده می شوند. از دیدگاه سلیه عوامل استرس زاگوناگونند . سرما ، گرما ، خستگی مواد سمی ، ضربه ، اشعه خورشید ، تکانه های عصبی کار کردن مانند ترس و خشم و یا هرگونه عامل استرس زا که باعث بروز واکنش می شود . در استرس همواره واکنشی یکسان که همان واکنشی غیر اختصاصی است بوجود می آید و ارگانیزم خود را با وضعیت جدید سازگار می کند . این سازگاری برای حیات ضرورت دارد و هدف آن ، حفظ تعدل حیاتی بنیادی است ، سلیه در سال 1948 در مجموعه ای از کنفرانسهایش در کالج فرانسه سپس در ژوئن 1950 در بیمارستان لاتیک نشانگان انطباق عمومی (S.G.A) را با جنبه های بیوشیمیایی و مکانیزم های هورمونی اش بیان کرد . سلیه متذکر شد که بسیاری از پژوهشگران بیش از او اختلال ارگانیسم را به هنگام پاسخ به تهاجمات محیط خارج بیان کرده اند . نشانگان انطباق عمومی بوسیله سلیه کمتر کامتر شد . اگر استرس را به منزله مجموعه کنش و واکنش تلقی کنیم نشانگان انطباق عمومی عبارت خواهد بود از جنبه های فیولوژیک ، خونی هورمونی این واکنش • سیف الله آقاجانی ارتباط بین تیپ شخصیتی C با راههای مقابله با استرس را در بین دانشجویان دانشگاههای اردبیل را بررسی نموده است . از طریق نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و برای گرد آوری داده ها از تست تیپ شخصیتی C آیزینک و پرسشنامه راههای مقابله با استرس لازاروس استفاده شد که نتایج زیر بدست امد . بین نمرات اخذ شده در تست تیپ شخصیتی C و راههای مقابله با استرس(هیجان محور) در دانشجویان مستعد سرطان C تفاوت معنی داری بوده است. و در مکانیسم های مسئله محور تفاوت معنی دار مشاهده نشد . بدین معنی که دانشجویان مستعد سرطان نسبت به دختران غیر مستعد سرطان از مکانیزم های هیجان محور بیشتر استفاده کرده اند اما در مکانیزم های مسئله محور مشاهده نشد بدین معنی که دانشجویان مستعد سرطان نسبت به دانشجویان غیر مستعد سرطان از مکانیسم های هیجان محور بیشتر استفاده کرده اند اما در مکانیسم های مسئله محور به یک اندازه استفاده کرده اند . با تعدیل جنسیت بین میانگین نمرات دانشجویان دختر مستعد سرطان و دانشجویان دختر غیر مستعد سرطان در مکانیسم هیجان محور تفاوت معنی دار بوده و در مکانیسم های مسئله محور در سطح 5% = a تفاوت معنی دار بوده اما در سطح %1 = a تفاوت معنی دار نشان نمی دهد بین میانگین نمرات دانشجویان پسر مستعد و دانشجویان پسر غیر مستعد سرطان در مکانیسم های مسئله محور تفاوت معنی داری مشاهده نگردید . در مکانیسم های هیجان محور و مسئله محور ، میانگین نمرات دانشجویان پسر تیپ شخصیتی C (مستعد سلطان) نسبت به دانشجویان دختر تیپ شخصیتی C (مستعد سرطان) تفاوت معنی داری مشاهده نشد و هر دو گروه از مکانیسم های هیجان محور و مسئله محور برخوردار بوده اند و تفاوتی قابل ملاحظه در بین آنها مشاهده نگردید و می توان گفت که تفاوتی آشکار در جنسیت وجود ندارد . بنابراین می توان اذعان داتش دانشجویان مستعد سرطان در هنگام مواجه با عوامل استرس زا بیشتر از مکانیسم های هیجان محور استفاده می کردند تا مکانیسم های مسئله محور ، لذا با توجه به رد یا قبول و آزمون فرضیات این پژوهش نتایج حاصله را می توان به جامعه آماری تعمیم داد . برای تجزیه و تحلیل داده ها از روشهای اماری تحلیل واریانس یکطرفه ، آزمون شفه و آزمون T تست (تفاوت میانگین گروه های مستقل ) استفاده شده است . میلستین (1983) در بررسی استرسهای سازمانی در مورد معلمان دریافت که بروز استرس ابتدا بصورت عاطفی است و بعد شکل رفتاری و فیزیکی ، در سیستم آموزشی مسائلی مانند فقدان امکانات ، انگیزش دانش آموزان و مشکلات انضباطی بیشترین رتبه را از نظر استرس دارا هستند . مسائل کلاسی نسبت به خود سازمان استرس بیشتری ایجاد می کنند و میان جنس و سن از نظر استرس تفاوت معنی داری وجود نداشت . ولی معلمین کم سابقه نسبت به افراد با سابقه استرس بیشتری را گزارش نمودند که شاید علت آن کم تجربگی آنان باشد . مای کلیتون (1983) در بررسی استرس معلمین ابتدایی و متوسطه شرط عوامل استرس آنها را چنین دریافت ، جو مدرسه ، زیاد بودن کار معلم ، ارتباطات نا مطلوب در محیط ، کار ، رفتار نابهنجار بسیاری از دانش آموزان و انجام تغییرات در نظام آموزش و پرورش ، عدم آشنایی با اهداف برنامه های جدید ، مشکلات تدریس انفرادی ، کمبود کمکهای حرفه ای ، پایین آمدن منزلت اجتماعی معلم ، کمبود امتیازات مادی ( منتقل از پاین نامه رجب پور ، 1379) کریاکو و ساتکلیف (1977) چهار عامل اساسی استرس معلم را بر رفتار دانش آموزان ، شرایط نا مساعد کار ، فشار زمانی و شرایط نا مساعد هر مدرسه دانستند . پالیس (1992) در تحقیق خویش بر روی 244 نفر از معلمان که از نظر رفتاری نا منظم بودند دریافت متغیرهای همانند شرایط محیط مدرسه ، مشکلات مسیر شغلی و گرانباری کار ، نسبت به ارتباط مستقیم با دانش آموزان استرس زیادتری ایجاد می کنند . همچنین عواملی چون خستگی ، ناکامی و انتقال موارد منفی زندگی بیرون به کلاس درس ، به طور مداوم در ایجاد استرس موثر هستند . (منتقل از پایان نامه رجب پور 1379) 1- جمشید نژاد 1375 تحقیق تحت عنوان بررسی و مقایسه استرس شغلی و رضایت شغلی معلمان مدارس ابتدایی به عمل آورده . در ان از دو پرسشنامه سنجش استرس معلمان در رضایت شغلی آنان برای جمع اوری اطلاعات استفاده شده است . در این بررسی نمونه ای به تعداد 53 معلم به حجم کلی 38 درصد از کل جامعه پژوهش (معلمان ابتدای شهر اهواز ) اطلاعات خود را به روش زمینه یابی بدست اورده است . 2- در این تحقیق اطلاعات جمع اوری شده پس از تجزیه و تحلیل نتایج زیر را مشخص کرده است . اکثر معلمان (71 درصد از کل آزمونها) شغل خود را به عنوان معلمان مدرسه زیاد یا خیلی زیاد استرس آور ارزیابی کرده اند . که کمی بیش از این تعداد (78/5 درصد) معلمان از شغل خود خشنود نبوده اند . بدنبال این دو نتیجه و یا مشاهده همبستگی منفی بین استرس شغلی منابع ایجاد آن در رضایت شغلی مشخص شده که معلمان که از استرس شغل خود خشنود تر بوده اند که استرس کمتری را از شغل خویش گزارش کرده اند . از طرف دیگر بین میزان استرس شغلی معلمان کم سابقه و پرسابقه معلمان ابتدایی تفاوت آماری معنا داری مشاهده نشده و فقط معلمان زن با معلمان مرد از نظر میزان استرس شغلی تفاوت تفسیر و معنا داری نشان داده اند و بالاخره منابع ناکافی در مدرسه بیشترین استرس را در بین سایر عوامل استرس اور به خود اختصاص داده اند . 3- نزهت (1376) عنوان بررسی میزان منابع استرس شغلی معلمان استان فارس به عمل آورده است . ابزار مورد استفاده به منظور سنجش میزان و منابع استرس شغلی مقیاس از نوع لیکرت بود که اعتبار ابزار آن بوسیله تحلیل مواد و صاحبنظران و تحقیقات انجام شده با استفتفاده از روش بازآمایی و آلفا کرونباخ محاسبه گردید . نمونه شامل 33 نفر با روش تصادفی خوشه ای انتخاب و اطلاعات لازم جمع اوری شده اطلاعات جامعه مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند . نتایج بدست امده معلمان زن بطور متوسط و زیاد احساس استرس شغلی می نمایند و همچنین بین معلمان زن از نظر میزان استرس شغلی کلی تفاوت وجود ندارد اما فشار شغلی ناشی از منابع بین معلمان زن بیشتر از معلمان مرد است . عمده ترین منابع استرس معلمان (حقوق نا مناسب ، میزان کار ، فقدان یا نا کافی بودن منابع و ارزیابی و گزارش عملکرد خودشان بود . بین استرس شغلی و منابع استرس معلمان همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت و بالاخره سه عامل فشار ، وضعیت کار و مسئولیت ها و عدم همکاری ، حل تضادها و میزان کار متغیرهای پیش بینی فشار شغلی معلمان در سه مقطع بودند فهرست منابع : • ابطهی ، حسین والوانی ، مهدی (1371) پژوهش پیرامون فشارهای عصبی مدیران بخش صنعت در کشور ، فصلنامه مطالعات مدیریت ، شماره پنجم • بلورچی ، پروین (1367) فشار روانی ، مولف شفر مارتین ، انتشارات درخشش • دادستان ، پریرخ (1377) ، تنیدگی یا استرس (استورا) انتشارات رشد • قاسم زاده ، فرید (1376) استرس و ریشه یابی عوامل ایجاد کننده و راههای مقابله با آن . انتشارات پزشک • رجب پور ، محمد رضا (1379) علل فشارهای روانی ، انتشارات کومش • نیک خواه ، مرتضی (1373) روشهای برخورد با استرس های زندگی ، انتشارات جوانه • گنجی ، حمزه (1376) بهداشت روانی ، انتشارات ارسباران • عظیمی ، سیروس (1372) اصول روانشناسی عمومی . انتشارات اشراقی • مارشال ریو ، جان (1378) انگیزش و هیجان . مترجم : یحیی سید محمدی . انتشارات ویرایش • آزاد ، حسین (1376) آسیب شناسی روانی . انتشارات بعثت

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته