مبانی نظری وپیشینه تحقیق جهت گیری مذهبی (docx) 46 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 46 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
فصل دوم
ادبیات نظری پژوهش
2-4- جهت گیری مذهبی
طي ساليان طولاني برخي انديشمندان مذهب را عامل عقبماندگي جوامع تلقي ميکردند، اما در گذر زمان مشخص شد که نه تنها مذهب الهي عامل عقبماندگي نيست بلکه ميتواند عامل پيشرفت جوامع نيز باشد. در اين زمينه و با اين ادعا اين پرسش مطرح ميشود که آيا مذهب ميتواند بهعنوان يک عامل محرک مانند سرمايه فيزيکي بر توسعه و حتي توليد, توزيع و مصرف اثر مثبت داشته باشد؟ در اينجا سعي شده است مذهب از بعد اثرگذاري بر اين عوامل و پديدهها به عنوان سرمايه مذهبي تعريف شود. در اينجا يادآور ميشويم که منظور ما از مذهب، انحرافهاي ايجاد شده در بعضي مقاطع زماني براي بهرهبرداري سياسي, استحکام حکومت و يا خام کردن مردم جامعه همچون دوران پس از اوجگيري حکومت عباسيان و پس از آن عثمانيها و يا صفويان و چرخش مسير تبليغات آموزههاي مذهبي به سمت حفظ منافع حاکمان نيست, بلکه مذهبي واقعي و خالص که همراه آموزههاي پيشبرنده در جامعه مطرح است.
2-4-1- سرمايه مذهبي
در ابتداي اين بحث اين نکته را يادآور ميشويم که منظور ما از مذهب, تحريفهاي موجود در مذاهب و يا انحرافهاي ايجاد شده در بعضي مقاطع زماني براي بهرهبرداري سياسي, استحکام حکومت و يا خام کردن مردم جامعه همچون دوران پس از اوجگيري حکومت عباسيان و پس از آن عثمانيها و يا صفويان و چرخش مسير تبليغات آموزههاي مذهبي به سمت حفظ منافع حاکمان نيست, بلکه مذهبي که همراه آموزههاي پيشبرنده در جامعه (مانند صدر اسلام و حتي چند قرن اول اسلام) مطرح است. بر اين اساس سرمايه مذهبي به مجموعه نهادها, عملكردها، تجربهها، اعتقادات، باورها، ارزشها، دانش، قوانين و مقررات، نمادها و واقعيتهاي محيطي فيزيكي و غير فيزيكي و مانند آن در جامعه ميگوييم كه از وجود مذهب و ايمان مذهبي نشأت گرفته باشد. سرمايه مذهبي را به دو بخش سرمايه مذهبي فردي و سرمايه مذهبي اجتماعي تفكيك ميكنيم. سرمايه مذهبي در اين قالب تعريف و تشريح مناسبتري پيدا ميكند. سرمايه مذهبي فردي: به مجموعه مذهب انتخابي و اعتقادات، باورها، دانش، تجربهها، ارزشها و عادتهاي حاصل از ايمان مذهبي و يا درباره مذهب نزد فرد، سرمايه مذهبي فردي ميگوييم. به عبارت ديگر به عناصر مذهبي شكلدهنده و ساختار بخش رفتارهاي فرد، سرمايه مذهبي فردي ميگوييم كه اين عناصر بهطور خلاصه عبارتاند از: کيفيت مذهب انتخابي فرد، اعتقادات، باورها، دانش، هنجارها، تجربهها و عادتهاي مذهبي فردي. در اثرگذاري اين سرمايه، نقش اساسي را عمق و گستردگي هريك از عناصر شكلدهنده آن ايفا ميكنند كه محور و پايه اين عمق, ايمان مذهبي فرد است. پس از بيان سرمايه مذهبي اجتماعي به اين موضوع اشاره ميكنيم. سرمايه مذهبي اجتماعي: به مجموعه نهادها، عملكردها، قوانين و مقررات، ارزشها، اعتقادات، باورها، هنجارها، دانش، نمادها و سمبلهاي برخواسته و شكلدهنده ساختار مذهبي جامعه، سرمايه مذهبي اجتماعي ميگوييم. به عبارت ديگر ميتوان گفت مجموعه عناصر شكلدهنده ساختار مذهبي هر جامعه, سرمايه مذهبي آن جامعه است كه اين عناصر عبارتاند از:
كيفيت مذهب حاكم در جامعه (اصول اعتقادي و قوت، دقت و صحت آن).
نهادهاي مذهبي جامعه.
عملكردهاي مذهبي نهادهاي اجتماعي.
قوانين و مقررات مذهبي حاکم در جامعه.
اعتقادات، باورها، ارزشها و هنجارهاي مذهبي جامعه.
دانش و مهارتهاي مذهبي جامعه.
فضاها، نمادها و سمبلهاي مذهبي جامعه.
و مانند اینها.
2-4-2- سرمايه مذهبي و ايمان
ايمان به منزله تصديق قلبي با رسوخ در عمق وجود انسانها, باعث فراگير شدن اثر مذهب و آموزههاي آن در همه رفتارهاي انسان ميشود، از اينرو ميتوان ايمان را مايه و نهاد اصلي سرمايه مذهبي فردي دانست. البته ايمان با اثرگذاري فزاينده بر سرمايه مذهبي فردي، ساختار سرمايه مذهبي اجتماعي را نيز شكل ميدهد و آن را تقويت ميكند. در باره اثرگذاري ايمان بر رفتارها, مباحث مفصلي وجود دارد و در اين مقاله فرصت بحث آن نيست. (از جمله رجوع شود به عزتي، 1384) با اين وجود بهطور خلاصه ميتوان گفت وجود ايمان به خدا، جهان پس از مرگ، رسالت و هدايت الهي، معنويت و فرشتگان, موجب ميشود ساختارهاي اعتقادي، عاطفي و عملكردي افراد به شدت تحت تأثير قرار گيرد و بر آن اساس رفتار افراد بهصورت مورد نظر مذهب شكل بگيرد. اين شكلگيري ساختارهاي رفتاري, تشکيل سرمايه است و حاصل, همان سرمايهاي است كه سرمايه مذهبي فردي ميناميم. با اين وجود, اين ساختارها ميتواند بدون وجود ايمان نيز به صورت مذهبي شکل بگيرد. اين شکلگيري ميتواند بدون وجود ايمان فردي از طريق نهادهاي اجتماعي, عادتها و هنجارهاي فردي و اجتماعي و مانند آن شکل بگيرد. از اينرو اثر ايمان و سرمايه مذهبي دو اثر جداگانه است, اما اين دو عامل بر يکديگر مؤثر هستند. به همين صورت ميتوان گفت ايمان از طريق شكلدهي سرمايه مذهبي فردي بر سرمايه مذهبي اجتماعي و ساختار بخشي آن اثر مبنايي و پايهاي دارد، زيرا رفتارها، عملكردها، نهادها و مانند اینها در اجتماع توسط افراد شكل ميگيرد. البته بسياري از عناصر شكلدهنده ساختار سرمايه مذهبي اجتماعي, حاصل سرمايه مذهبي گذشتگان و ويژگيهاي تاريخي و محيطي جوامع در گذشته و امروز است. با اين وجود, اثرگذاري اين ويژگيها نيز با تقويت ايمان مذهبي ـ كه خود ميتواند از ابعادي تحت تأثير سرمايه مذهبي باشد ـ افزايش مييابد. (براي توضيح بيشتر درباره ايمان به عزتي, 1381 مراجعه كنيد). اثرگذاري هريك از اینها به عمق نفوذ آنها در جامعه، گستردگي كمي و كيفي آنها، عملكرد و جايگاه صحيح و مناسب آنها نزد مردم، دقت, صحت و فايده معنوي آنها, مقبوليت آنها نزد افراد جامعه و نظير آن بستگي دارد. مذهب يك عامل محرك و برانگيزاننده كيفيت و كميت اعمال و رفتارها و نتايج آنها است. اين عامل ميتواند اميد بخش، سوقدهنده به جلو، موجب رشد و پيشرفت، تحرك، ايجاد تحول، بهبود بهرهوري و توليد، افزايش سرمايهگذاري، ايجاد الگوي مصرف و پسانداز خاص و مانند اینها شود. بر اين اساس ميتوان مذهب را يك عامل مؤثر بر متغيرهاي فردي و اجتماعي دانست و گفت مذهب يک عامل محرك رو به جلو است. اين عملكرد و اثرگذاري مانند عملکرد سرمايه فيزيکي است. از اينرو مذهب را سرمايه تلقي ميكنيم. اين سرمايه ميتواند درون يك فرد يا يك جامعه انباشته شود. در هر دو حالت, اين سرمايه قابل كاهش و افزايش است. در ادامه منابع ايجاد وگسترش اين سرمايه را بيان ميكنيم.
2-4-3- خودفزايندگي و استهلاك سرمايه مذهبي
سرمايه مذهبي فردي و اجتماعي خودفزايندگي دارد. همچنين سرمايه مذهبي موجب افزايش در ايمان افراد ميشود و نيز از طريق تقويت سرمايههاي مذهبي فردي باعث افزايش توان ايجاد سرمايه مذهبي اجتماعي ميشود. ايمان و سرمايه مذهبي فردي باعث افزايش ايجاد (توليد) سرمايه مذهبي فردي و اجتماعي جديد ميشود.
سرمايه مذهبي ميتواند استهلاك نيز داشته باشد كه بخشي از استهلاك ميتواند از طريق خودبازسازي دروني (خودفزايندگي) جبران شود. بخشي از آن نيز نيازمند صرف سرمايه انساني و سرمايه فيزيكي است.
استهلاك سرمايه مذهبي به معني كاهش هنجارها، ارزشها، نمادها، سمبلها، مكانها و ... مذهبي به صورت مادي يا معنوي و به صورت كمي يا كيفي است. وجود خودفزايندگي و استهلاک از اين نوع در سرمايه مذهبي نيز يک وجه تمايز آن با سرمايه اجتماعي است.
2-4-4- مرور دیدگاه چند روانشناس در مورد دین
در مقاله حاضر دیدگاه نظریه پردازانی که در زمینهی روان شناسی دین نطریه ی خاصی را به طور مستقل ارائه کردهاند مورد توجه قرار گرفته است. ابتدا نظریه ویلیام جیمز (۱۹۰۱) پیرامون تجربیات دینی که به صورت گزارشهای افراد مختلف ارائه شده مطرح و نهایتاً نظریه ناهشیار به عنوان منبعی برای تجربیات جذبه، عرفان، اشراق و هرگونه تجربیاتی که نوعی ارزش معنوی دارد ارائه شده است.
در مقالة حاضر دیدگاه نظریه پردازانی که در زمینة روان شناسی دین نظریة خاصی را به طور مستقل ارائه کردهاند مورد توجه قرار گرفته است. ابتدا نظریه ویلیام جیمز (۱۹۰۱) پیرامون تجربیات دینی که به صورت گزارشهای افراد مختلف ارائه شده مطرح و نهایتاً نظریة ناهشیار به عنوان منبعی برای تجربیات جذبه، عرفان، اشراق و هرگونه تجربیاتی که نوعی ارزش معنوی دارد ارائه شده است. سپس نظریة گوردون آلپورت (۱۹۵۰) در خصوص جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی و تفاوتهای هریک با دیگری مطرح شده است. در ادامه نظریه اریکسون (۱۹۶۸) در خصوص ایمان به عنوان یک نیاز حیاتی انسان بزرگسال که تحول یافتة ظرفیت اعتماد کودک به جهان و مادر است مورد بررسی قرار گرفته است. مفهوم دیگری که از سوی اریکسن مطرح شده «هویت» و «بحران هویت» است. این مفاهیم که در بحث شکل گیری شخصیت فرد مطرح میشود با دینداری
ارتباط پیدا کرده است. همین ارتباط باعث شده است تا برخی از روان شناسان مانند جیمز مارشیا (۱۹۸۰) و آدامز (۱۹۸۹) گرایش به دین را به عنوان بخشی از هویت فرد در نظر بگیرند. در خاتمه نظریه فولر و لوین (۱۹۸۰) کاملاً توضیح داده شده است. طبق این نظریه ایمان طی شش مرحله تکامل مییابد. این مراحل از کودکی و نوجوانی آغاز شده و تا میانسالی تحول مییابد.
علم روان شناسی طی یک قرن گذشته نسبت به پدیدة مذهب موضع گیریهای بسیار متفاوتی داشته است. اگر چه ویلیام جیمز و استانلی هال به عنوان متقدمین روان شناسی در آمریکا نسبت به مطالعة دین توجه خاصی داشتند اما روند مطالعات روان شناسی در غرب و خصوصاً آمریکا حاکی از عدم توسعة رغبتهای متقدمین توسط متاخرین است. ویلیام جیمز (۱۹۰۲) در کتاب گونههای تجربة دینی خود که شامل بیست سخنرانی وی است به بررسی انواع تجربیات دینی پرداخته است. وی ضمن استناد به تجربیات شخصی افراد در حالات جذبه، خلسه و احساس حضور نزد پروردگار به مسئله وحدت وجود که از مباحث اساسی در فلسفه و عرفان است توجه میکند. دامنة مطالعات ویلیام جیمز در زمینة تجربیات دینی از کشور آمریکا فراتر رفته و فرهنگ شرق را نیز در بر میگیرد. این بررسیها شامل سرگذشت غزالی و اشاره به اشعار شبستری در گلشن راز نیز میشود. حاصل این مطالعات منجر به ارائه یک فرضیة اساسی در زمینه روان شناسی دین میشود. جیمز میگوید:
به هنگامی که مسئله تصوف، عرفان، دعا و نیایش را مورد مطالعه قرار داده بودیم ملاحظه کردیم که در زندگی مذهبی نقش عمده را فیض نهایی که از قسمت ناهشیار ما میرسد بازی میکنند. بنابراین من فرضیه خود را اینطور قرار میدهم: این حقیقت برتر که ما در تجربیات دینی با آن ارتباط پیدا میکنیم، بیرون از حدود وجود فردی ما هرچه میخواهد باشد، درون حدود وجود ما، دنبالة ضمیر ناهشیار ما از اوست. وقتی که ما به این نحو پایة فرضیة خود را بر روی امری که مورد قبول دانشمندان روان شناس است قرار میدهیم، با علوم امروزی تماس خود را حفظ کردهایم؛ حال آنکه علمای علم کلام چنین تماسی را ندارند. (ویلیام جیمز، 1936).
ریچارد گورساچ (1988) که به بررسی تاریخچة روان شناسی دین پرداخته است معتقد است که از دهة ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ در زمینه روان شناسی دین مطالعه مهمی انجام نشده است. البته گوردون آلپورت از سال ۱۹۵۰ در زمینة روان شناسی دین کتاب فرد و دینش را تالیف کرد که بایستی حرکت او را در این زمینه حائز اهمیت دانست. هنر آلپورت این بود که به عنوان یک روان شناس اجتماعی با ارائه نظریة جهت گیری درونی و بیرونی نسبت به دین در انسان توانست مطالعات روان شناسی اجتماعی در زمینة تعصبات نژادی را با در نظر گرفتن جهت گیری مذهبی فرد مورد مطالعه قرار دهد. تقسیم بندی آلپورت در خصوص جهت گیری مذهبی فرد توانسته است توجه زیادی را طی سالیان اخیر به خود معطوف دارد و در مطالعاتی که عامل مذهب مورد توجه روان شناسان باشد به عنوان یک نظریه کارآمد مورد استفاده قرار گیرد. آلپورت برحسب جهت گیری دینی افراد، آنها را با دو جهت گیری دینی درونی و بیرونی تقسیم بندی کرد. از نظر آلپورت افراد مذهبی با جهت گیری درونی ضمن درونی سازی ارزشهای دینی، مذهب را به مثابه هدف در نظر میگیرند. در حالیکه افراد با جهت گیری بیرونی، دین را صرفاً وسیله ای برای نیل به اهداف دیگر در نظر میگیرند (آلپورت، ۱۹۶۷).
یکی دیگر از روان شناسانی که در زمینة روان شناسی دین نظریه ای راهگشا مطرح کرده است اریک اریکسون است. اریکسون که یک نو فرویدی است نسبت به دین موضع گیری مثبتی دارد. وی معتقد است بین نهادهای اجتماعی به وجود آمده در طول تاریخ زندگی انسان و نیازهای روان شناختی او ارتباط وجود دارد. به نظر اریکسن دین به عنوان یک نهاد اجتماعی در طول تاریخ در خدمت ارضأ «اعتماد اساسی» بشر بوده است. اریکسن بر خلاف فروید دین را به عنوان بازگشت به دورة کودکی ندانسته و آن را برای تامین نیاز اعتماد اساسی بشر ضروری میداند. اریکسون اولین مرحلة تحول » من» را به عنوان » اعتماد» در برابر «عدم اعتماد» نامیده و معتقد است که کودک در اولین مرحله از تحول شخصیت خود به تدریج جهان خارج و مادر را به عنوان پدیده ای قابل اعتماد درک میکند. وی معتقد است » اعتماد» در دوران کودکی پایه ظرفیت » ایمان» در بزرگسالی را فراهم میکند. ایمان به عنوان یک نیاز حیاتی، انسان را به سوی پذیرش دین سوق میدهد. مفهوم هویت که توسط اریکسن مطرح شد از سوی جیمزمارشیا در یک الگوی چهار وضیعتی هویت توسعه یافت. این چهار وضعیت عبارتاند از: هویت یافتگی، بحران زدگی، دنباله روی و آشفتگی. هریک از چهار وضعیت هویتی تعریف شده از سوی مارشیا در تجدید نظرهای بعدی با توجه به دو بعد عقیدتی و بین شخصی تفکیک شد. (اریکسون، ۱۹۶8).
پیشرفتهای بدست آمده در حوزة تحول قضاوت اخلاقی و نیز مسلح شدن روان شناسی به روش بررسی تحولی مفاهیم و سازههای روان شناختی به مطالعات روان شناسی دین نیز کمک شایانی کرده است. فولر و لوین (۱۹۸۰) در زمینة بررسی ایمان به ارائه نظریه ای تحولی شامل شش مرحله پرداختهاند. این نظریه که از برخی جهات به نظریة قضاوت اخلاقی کلبرگ شباهت دارد، میتواند در مطالعة ارتباط دین با متغیرهای دیگر با توجه به مراحل مختلف ایمان و سطح بندی افراد در مراحل مختلف آن کمک شایانی نماید. از نظر فولر ولوین (۱۹۸۰) ایمان مذهبی برای افراد در سنین مختلف دارای ساختار متفاوتی است. این دو نظریه پرداز ساختار ایمان را مجموعه ای از باورها میدانند که در هر مرحله تعیین کنندة چگونگی عملیات ذهنی در استدلال یا قضاوت دربارة موضوعات مورد توجه در حیطة دین است. به طور خلاصه شش مرحلة ایمان از نظر فولر ولوین (1980) به ترتیب زیر است:
مرحله اول ایمان شهودی فرافکنی:
در این مرحله ایمان بیانگر ابراز آرزوهای کودک است. کودکان در سن ۳ تا ۷ سالگی دارای جهت گیری خیالبافانه و تقلیدی هستند، ولی محتوای فکر آنها دارای الگوهای نسبتاً سیال است. در مرحلة اول فولر همانند مرحلة اول قضاوت اخلاقی کلبرگ کودک کاملاً خود میان بین بوده و در عین حال در خصوص تابوهای موجود در جامعه نسبت به برخی از اعمال کاملاً آگاهی دارد.
مرحله دوم ایمان اسطوره ای سطحی:
کودک در این مرحله به درونی کردن داستانها، اعتقادات و جنبههای مختلف مربوط به فرهنگ جامعه میپردازد. اعتقادات و قواعد اخلاقی در این مرحله کاملاً عینی و سطحی هستند. این مرحله با گسترش و تصریح شکل گیری شخصیت کودک تحت تأثیر ویژگیهای شخصیتی دیگران همراه است.
مرحله سوم ایمان ترکیبی قراردادی:
در مرحلة سوم نوجوان نسبت به دیدگاهها و باورهای موجود در خارج از خانواده آگاهی مییابد. بنابراین در این مقطع ایمان مذهبی در خدمت تدارک جهت یابی منسجم از دنیای متنوع و پیچیده بوده، دیدگاههای معارض با یکدیگر را در یک چارچوب کلی با یکدیگر ترکیب کرده وحدت میبخشد. مرحله سوم اصولاً در نوجوانی آغاز میشود و به اوج خود میرسد و در عین حال برای بسیاری از بزرگسالان به عنوان یک تعادل جویی دائمی تلقی شده از این مرحله فراتر نمیروند. در مرحلة سوم اگر چه شخص دارای یک «ایدئولوژی» است که شامل مجموعه ای از باورها و ارزشهای بیش و کم باثبات است، اما این ایدئولوژی را به عنوان یک واقعیت مستقل مورد بررسی و آزمایش قرار نمیدهد.
مرحله چهارم ایمان وابسته به طرز تفکر فردیت یافته:
مرحلة چهارم شامل درونی کردن باورهای فرد است. انتقال از مرحلة سوم به چهارم بسیار حائز اهمیت است. چون با این انتقال نوجوان و یا بزرگسال باید مسئولیت پذیرش هرگونه سبک زندگی، ارزشها و تعهدات عملی نسبت به آنها را به عهده گیرد.
مرحله پنجم بازنگری در ایمان تثبیت شده:
در مرحله پنجم علیرغم تثبیت اعتقادات فرد که طی مراحل قبل شکل گرفته است، شاهد بروز یک بحران در اعتقادات شخص هستیم. این تردید و بازنگری نسبت به اعتقادات در فواصل نیمه عمر انسان رخ میدهد. فولر و لوین با استفاده از مفاهیم روان تحلیل گری مرحلة پنجم را مورد تجربه و تحلیل قرار میدهند. بنابر نظر آنها در این مرحله اطمینان نسبت به ارزشها توسط فشارهای حاصل از سرکوبی بخش هشیار شخصیت در دوران اولیه زندگی زیر سؤ ال و یا مورد بی توجهی قرار میگیرد. این نظریه پردازان از به گوش رسیدن پیامهای مربوط به جنبههای عمیق «خود» سخن می گویند. این پیامها شامل بازشناسی انتقادی بخش ناهشیار اجتماعی انسان است. محتوای دینی پیامها عبارتاند از: اسطورهها، تصاویر آرمانی و تعصبهایی که با توجه به تربیت ناشی از طبقات اجتماعی خاص، سنتهای مذهبی و گروههای قومی بخصوص عمیقاً در «سیستم خود» فرد رسوخ کرده است.
مرحله ششم ایمان جهانی:
همانطور که در مرحله ششم قضاوت اخلاقی کلبرگ مطرح شده است، مرحله ششم از تحول ایمان نیز از جهت وقوع بسیار اندک است. کسانی که مرحلة ششم ایمانی جهانی را تجربه کردهاند، احساس رابطة نزدیک و صمیمانه بین خود و جهان پیرامون خود را گزارش کردهاند. تجارب مطرح شده در مرحلة ششم تحول ایمان مبنی بر احساس رابطة نزدیک بین فرد و جهان پیرامون را در نظریة فولر تحت عنوان تجربة اوج در افراد خود شکوفا و نیز در توصیفات تجارب دینی مطرح شده توسط ویلیام جیمز (۱۹۰۱) در کتاب گونههای تجارب دینی وجه تشابه بسیار زیادی دیده میشود. اگر چه نظریه فولر و لوین به عنوان پایه و مبنایی نظری امکان پژوهشهای سازمان یافته تری را فراهم میکند ولی هنوز جمع بندیهای روشن در زمینة روان شناسی دین نیازمند پژوهشهای متعددی است. در این مقاله دیدگاه چند تن از روان شناسان غربی در زمینة روان شناسی دین به طور مختصر مطرح شد. علت انتخاب نظریة این روان شناسان در مقالة حاضر و طرح دیدگاه آنان، علاقة آنها به دین و مطالعة آن با نوعی گرایش مثبت آنها به دین بوده است. البته ممکن است نظریات روان شناسان دیگری را نیز بتوان به این مجموعه اضافه کرد. چون بررسی کامل دیدگاه همة روان شناسان در زمینة روان شناسی دین نیازمند نقد و بررسی مبانی جهان بینی و اعتقادات هریک از روان شناسان نسبت به دین است، بنابراین ضروری به نظر میرسد تا دیدگاه روان شناسانی که با استفاده از روان شناسی، دین را به عنوان یک متغیر خنثی مانند سایر متغیرها در نظر میگیرند و یا حتی آن را به عنوان یک ارزش منفی در نظر میگیرند جداگانه مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
2-5-تعاریف اعتیاد
اعتیاد چیست؟ اعتیاد را به عادت كردن، خو گرفتن، و خود را وقف عادتی نكوهیده كردن معنا کردهاند; به عبارت دیگر تسلیم به ماده مخدّر كه از نظر جسمی و یا اجتماعی زیان آور شمرده میشود، اعتیاد نام دارد. در سال ۱۹۵۰ سازمان ملل متحد تعریف زیر را برای اعتیاد به مواد مخدر ارائه كرد: «اعتیاد به مواد مخدّر عبارت است از مسمومیت تدریجی یا حادی كه به علت استعمال مداوم یك دارو اعم از طبیعی یا تركیبی ایجاد میشود و به حال شخص و اجتماع زیان آور است.» اگر نیم نگاهی به پیامدها و عوارض اعتیاد به مواد مخدّر بیندازیم خواهیم دید كه پیامدهای اعتیاد جامعه، فرد و خانواده را از نظر اقتصادی، اجتماعی، روانی و جسمی در برمی گیرد. از مهمترین عوارض جسمی اعتیاد به مواد مخدّر میتوان به ناراحتیهای عصبی، بی اشتهایی، اضطراب، ریزش مكرّر آب از بینی و چشم، ناراحتی عضلانی و فشار شدید در ستون فقرات، لاغر شدن و مانند آن اشاره كرد. در گستره اقتصادی برخی پیامدهای ناشی از اعتیاد به مواد مخدّر عبارتاند از: بیكاری، ضعف مالی در ازای خرید و مصرف مواد، لطمه به اقتصاد و جامعه و خانواده. اما عوارض روانی و شخصیتی ناشی از اعتیاد به مواد مخدر فراواناند; از جمله: ضعف اراده، بی توجهی به مسئولیتهای فردی، ضعف شخصیت، ضعف عاطفه، عصبی بودن، به هم خوردن تعادل روانی، شخصیت نامتعادل و متزلزل، و ضعف اعتماد به نفس. همچنین در زمینه اجتماعی میتوان به عوارضی مانند بی توجهی به مقرّرات جامعه، ضعف نیروی كار جامعه، بی نظمی و بی اعتمادی در جامعه، ضعف بنیاد خانواده، افزایش انحرافاتی مانند: دزدی، فحشا و تكدی گری اشاره كرد.
2-5-1- علل گرایش به اعتیاد
علل گرایش به اعتیاد را میتوان در سه حیطه فردی، اجتماعی و خانوادگی به آنها پرداخت. مشكلات روانی، كنجكاوی، ضعف اراده، فرار از زندگی تكراری، انگیزههای درمانی، و شخصیت نابهنجار فرد مهمترین علل فردی گرایش به اعتیاد میباشند. در قسمت علل خانوادگی میتوان به كمبود محبت در خانواده، تبعیض بین فرزندان، آزادی بی حد، محدود كردن بی حد فرزندان، رفاه بی حد اقتصادی در خانواده، فقر، و نابسامانیهای خانواده اشاره كرد. همچنین برخی از علل اجتماعی گرایش به اعتیاد عبارتاند از: در دسترس بودن مواد مخدّر، بیكاری، نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی، محیط جغرافیایی و محله زندگی نامناسب، ضعف قوانین و ضعف اجرای آن، دوست ناباب، و ضعف دینداری در جامعه. از آن رو كه دامنه علل گرایش به اعتیاد و دامنه و گستردگی عوارض ناشی از آن بسیار وسیع و فراگیر میباشد، پیشگیری، شناسایی و از بین بردن علل گرایش به اعتیاد ضروری است; زیرا همان گونه كه گذشت، پیامدهای ناشی از اعتیاد بسیار خانمانسوز و بنیان شكن هستند و درمان پس از اعتیاد نسبت به پیشگیری كاری به صرفه نخواهد بود. البته این بدان معنا نیست كه افراد معتاد را درمان نكنیم، بلكه بدان معناست كه پیش از ایجاد اعتیاد در فرد، زمینههای گرایش به آن شناسایی شوند و با استفاده از مطالعات كارشناسانه در ابعاد و تخصصهای گوناگون، در از بین بردن زمینهها تلاش نماییم. اگر به بُعد اقتصادی توجه كنیم خواهیم دید كه هزینه پیشگیری از درمان كمتر خواهد بود; چرا كه برای تهیه مواد مخدّر ارز هنگفتی از كشور خارج میشود. همچنین برای كشف و مبارزه با آن و نیز مداوای معتادان هزینههای بالایی صرف میگردد. مقاله حاضر با توجه به اهمیت و مفید بودن پیشگیری نسبت به درمان، به بررسی علل گرایش به اعتیاد در سه بُعد فردی، اجتماعی و خانوادگی میپردازد، سپس متناسب با هر كدام راهكارهایی ارائه میدهد.
2-5-2- پیشگیری از اعتیاد
پیشگیری در لغت به معنای «جلوگیری» و «دفع» آمده است.۲ در زمینه پیشگیری سه موضوع «انسان اعتیادپذیر»، «محیط اعتیادساز» و «عامل اعتیاد» را باید در نظر گرفت. در نتیجه، برای پیشگیری باید با توجه به ریشه اعتیاد در زمینهها و موارد خاص با درایت تمام، دست كم، یكی از این علل را حذف كرد تا زنجیره اعتیاد از هم بپاشد. پیشگیری از اعتیاد باید در دو جهت مورد توجه قرار گیرد: طرف تقاضا و طرف توزیع. هر كدام از این دو جهت ویژگیهای مخصوص به خود را دارند. راهكارهای پیشگیری از عرضه كننده، مجموعه فعالیتهایی میباشد كه از منبع تولید تا مصرف كننده را در برمی گیرد. بخش دیگر، كه مربوط به فرد معتاد (تقاضاكننده) میباشد، جنبه وسیعی دارد. از این رو، ضروری است كه عوامل مستعدكننده گرایش به مواد مخدّر نظیر نابسامانیهای خانواده، دوستان بد، مدرسه، و محل زندگی نامناسب مورد توجه قرار گیرند. پیش از پرداختن به علل گرایش به اعتیاد، ابتدا به مهمترین تبیینها و نظریههای انحرافات اجتماعی (و به طور اخص گرایش به اعتیاد) اشاره میگردد:
2-5-3- نظریههای انحرافات اجتماعی (پیدایش اعتیاد)
تبیینهای روان شناختی: تبیینهای روان شناختی بر تفاوتهای فردی اشخاص در شیوه تفكر و احساس درباره رفتار خویش تأكید دارند; تفاوتهایی كه میتواند به شكل تفاوتهایی ظریف و جزئی در رفتار برخی افراد با افراد متعارف یا حتی در قالب اختلالات وخیم شخصیتی ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، كمی وابستگی و تعلق خاطر به یكدیگر، یا تمایل به خطر كردن و لذت جویی با شدت بیشتری مستعد ارتكاب رفتارهای كجروانه سازد. یكی از تبیینهای روان شناختی كه بر نارساییهای شخصیتی تأكید دارد، تبیین فروید است. فروید ساختار شخصیت را شامل سه لایه «نهاد»، «من» و «من برتر» میداند. «نهاد» همان نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی میباشد كه هیچ گونه قید و بندی نمیشناسد. «من» هسته اصلی شخصیت و مبیّن آموزش و فراگیری واقعیات زندگی است. این بخش پیونددهنده «نهاد» و «مَن برتر» و ـ به اصطلاح ـ دروازه بان شخصیت است. «مَن برتر» شامل ارزشهای اخلاقی و وجدانی فرد است كه به تدریج با آموزش و پرورش و تأثیر عوامل محیطی ایجاد میشود. فروید معتقد است كه عرصه زندگی انسان صحنه كشاكش دو نیروی «نهاد» و «مَن برتر» میباشد. زمانی رفتار انحراف آمیز پیش میآید كه «نهاد» در مبارزه با «مَن برتر» پیروز گردد. ژان برژه معتادان را از نظر شخصیتی و روانی به معتادان با ساختار «روان نژند»، «روان پریش» و «افسرده» حال تقسیم میکند. اما به طور كلی، تقسیم بندی دیگری وجود دارد كه بیشتر روان شناسان پای بند آن هستند و آن تقسیم شخصیت معتاد به «نوروتیك»، «پسیكوتیك» و «سازمان نیافته» است. معتادان «نوروتیك» خودآزار و دیگرآزارند و دارای اختلال در روابط عاطفی و خانوادگی میباشند. از نظر روانی، این افراد با مصاحبه و رویارویی و نیز از طریق همدلی، اعتماد و اطمینان بخشیدن به آنها باید تحت درمان قرار گیرند. معتادان «پسیكوتیك»، واقعیت گریز هستند، روانكاوی این گروه و كنترل پرخاشگری در آنها بهترین راه درمان این گروه محسوب میگردد. معتادانی كه دارای رفتار «سازمان نیافته» هستند، قادر به برقراری ارتباط با واقعیتها نیستند و ناکامیهای خود را معلول محیط اجتماعی و خانوادگی دوران كودكی خود میدانند و بسیار خیالپرداز هستند. این گروه نیز از طریق روانكاوی فردی و گروهی تحت درمان قرار میگیرند. ۵ میتوان نتیجه گرفت كه هرگاه رشد روانی فرد به موازات رشد جسمی او انجام نگیرد و شخصیت فرد تكامل نیابد، فرد در معرض و هجوم بیماریها و اختلالات روانی قرار میگیرد و به فردی بی اراده، تلقین پذیر و بی عاطفه تبدیل میشود. در این هنگام در معرض خطر كجروی و انحراف واقع میشود، كه اعتیاد به مواد مخدّر یكی از این انحرافات میباشد. این گونه افراد به دلیل عدم تكوین شخصیت نمیتوانند ارزشهای اخلاقی را بپذیرند و به آسانی نمیتوانند خود را با محیط سازش دهند. علاوه بر آن، دچار مشكلات احساسی و عاطفی میگردند. در نتیجه، زمینه مناسبی برای اعتیاد به مواد مخدّر در چنین افرادی به وجود میآید. برای مثال، افراد عقب مانده ذهنی به دلیل اینكه خطر ناشی از اعتیاد را نمیدانند و شخصیت تلقین پذیری دارند، تحت تأثیر تلقین دیگران و با همنشینی افراد معتاد به طرف اعتیاد كشانده میشوند. تبیینهای زیست شناختی: تبیینهای زیست شناختی را میتوان به دو حیطه تبیینهای حاكی از اختلالات بدن و تبیینهای ژنتیك تقسیم كرد. تبیینهای زیست شناختی، عوامل جسمی و زیستی را عامل پیدایش كجروی می شمرند. به نظر آنها مجرمان و تبهكاران دارای ساختمان زیستی خاص هستند و با دیگران به لحاظ زیستی متفاوت میباشند; یعنی بین نقص بدنی و گرایش به انحرافات اجتماعی رابطه نزدیكی وجود دارد. روان پزشكان نیز ابتلا به بیماریها و اختلالات روانی را ناشی از ضایعات وارد بر مغز میدانند. بر این اساس، عواملی مانند: ارث، کروموزومها، ژنها، ابتلا به بیماریها، جنسیت، سن و نژاد به نوعی عامل رو آوردن فرد به اعتیاد معرفی میشود. لامبروزو، پدر نظریه زیستی، معتقد است مجرمان، خصایص انسانهای ابتدایی و وحشی را دارا میباشند. به عقیده وی، ویژگیهای جسمی و ظاهری وجود دارد كه مجرمان را از بقیه انسانها جدا میکند. دیدگاه جانی زادگان در این بخش قرار میگیرد. آنان معتقدند برخی افراد «جانی مادرزاد» میباشند و خواه ناخواه مرتكب انحرافات اجتماعی میشوند. آنها دارای علایم بدنی میباشند كه از دیگران متمایزند. علایم مزبور عبارتاند از:
۱) داشتن پشتی خمیده، دندانهای غیرعادی.
۲) داشتن دید بسیار قوی و علاقه مندی شدید به خونریزی.
۳) عدم تغییر رنگ در مواقع هیجان و شرم.
۴) داشتن خصوصیات معكوس جنسی.
۵) بی تفاوت در مقابل درد.
۶) احساس پیری در جوانی به دلیل ترشح نادرست غدد داخلی.
برخی از این متفكّران بر نقش وراثت و کروموزومها تأكید دارند و معتقدند اغلب افراد تبهكار دارای تفاوتی در ژنها میباشند. (افرادی كه جنایتكار به دنیا میآیند الگوی كروموزوم xyy دارند.) برخی نیز معتقدند بین تیپ جسمی افراد و گرایش آنها به جرم رابطه وجود دارد; مثلا، در تیپ شناسی شلدون، افراد به سه دسته چاق، عضلانی و استخوانی تقسیم میشوند. وی معتقد است: افراد چاق مهربان، افراد عضلانی زورگو (و اغلب بین این افراد جرم بیشتر به چشم میخورد) و افراد استخوانی گوشه گیر و حساس میباشند. پژوهش درباره رابطه انحراف آمیز و الگوهای توزیع کروموزومها، هنوز هم انجام میگیرد.▪ تبیینهای جامعهشناختی: نظریههای جامعهشناختی، بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی در شكل دادن به پدیده كجروی تأكید دارند; و هنگام توجه به چگونگی شكل گرفتن رفتارهای كجروانه در صحنه اجتماع اساساً به عللی توجه میکنند كه گروهها یا قشرهایی را از اعضای آن، در معرض كجروی قرار میدهد. این دسته تبیینها، شكل گیری رفتارهای كجروانه را عمدتاً به اموری مانند ساخت اجتماعی و شرایط و موقعیتهای اجتماعی كه فرد در آنها قرار میگیرد نسبت میدهند. استدلال عمده در این دسته تبیینها آن است كه نهادهای اجتماعی و مناسبات كلی اجتماعی را باید به عنوان یك كل نگریست و بر همین اساس، كجروی را نیز در درون و در ربط و نسبت با آن باید مطالعه كرد. معمولا این تبیینها پاسخ به این پرسش را هدف خود قرار دادهاند كه: چه چیزی در محیطهای اجتماعی وجود دارد كه مردم را كجرو و بزهكار میسازد؟
۱) نظریه مرتن: از نظر بسیاری از جامعه شناسان انحراف نتیجه نارساییهای موجود در فرهنگ و ساختار اجتماعی یك جامعه است. هر جامعه ای نه تنها هدفهای فرهنگی تجویزشده ای دارد، بلكه وسایل اجتماعاً پذیرفته شده ای را نیز برای دستیابی به این هدفها در اختیار دارد. هرگاه این وسایل در دسترس فرد قرار نگیرد، احتمالا آن شخص به رفتار انحراف آمیز دست می زند. رویكرد نابسامانی اجتماعی به عنوان یكی از نظریههای جامعهشناختی انحراف اجتماعی و بعضاً اعتیاد میباشد. مهمترین نظریه پرداز در این رویكرد مرتن، جامعه شناس آمریكایی، است. رویكرد نابسامانی اجتماعی، منشأ كجروی را تنها به ساخت اجتماعی و فرهنگ (نه شخص كجرو و شکستهای او) مربوط نمیسازد، بلكه این توجه را نیز به دست میدهد كه چرا افراد برخی اعمال كجروانه، به ویژه جرایم مالی را مرتكب میشوند. این رویكرد، هم در مورد كجروی فردی و هم در مورد كجروی گروهی بحث میکند و به گونه ای بسیاری از رفتارهای كجروانه را در برمی گیرد. بی هنجاری كه به حالت عدم هنجارمندی یا بی ریشگی اطلاق میشود، زمینه ایجاد كجروی و انحراف اجتماعی میباشد; زیرا حالت بی هنجاری زمانی پیش میآید كه چشمداشتهای فرهنگی با واقعیتهای اجتماعی سازگاری ندارد. مرتن كوشیده است بی هنجاری را به انحراف اجتماعی ربط دهد. وی معتقد است كه فرد در نتیجه فراگرد اجتماعی شدن، هدفهای مهم فرهنگی و نیز راههای دستیابی به این اهداف را كه از نظر فرهنگی مورد قبول باشند فرا میگیرد. هرگاه تعارض میان اهداف مقبول اجتماعی و وسایل مقبول و قابل دسترس در جامعه ایجاد شود، فرد به ناهنجاری و كجروی روی میآورد. وی گونههای متفاوت این كجروی ها را در چهار صورت زیر تصویر كرده است:
۱) كجرو در عین قبول اهداف اجتماعی، برای رسیدن به آن از وسایل غیرمقبول استفاده میکند; برای مثال، در زمینه مواد مخدّر كسی كه از راه مشروع به ثروت و موقعیت اجتماعی دسترسی پیدا نمیکند ممكن است از راههای غیرمشروع و غیرقانونی، مانند توزیع مواد مخدّر، برای رسیدن به اهداف خود استفاده كند.
۲) كجرو اهداف مقبول جامعه و وسایل صحیح رسیدن به اهداف را نفی میکند. در این مورد معمولا افراد از جامعه منزوی میشوند. برخی از این افراد به منظور جبران تنهایی خود، معمولا به مشروبات الكلی و یا مواد مخدّر روی میآورند.
۳) كجرو، اهداف و وسایل مقبول جامعه را رد كرده و اهداف و وسایل مقبول خویش را مطرح میکند; در این مورد، افراد روحیه انقلابی میگیرند و از طریق مبارزه با نظام سعی در تغییر آن دارند.
۴) كجرو، اهداف مقبول جامعه را نمیپذیرد، اما برای رسیدن به مقاصد خود از وسایل مقبول جامعه استفاده میکند. در این مورد، افراد كوشش میکنند تا وارد بدنه قدرت شوند و از راههای قانونی به اهداف خود برسند.
۲. نظریه كنترل اجتماعی: نظریه كنترل اجتماعی تاریخی طولانی دارد و این عقیده كه «شكل گیری رفتار انحرافی به وسیله جوانان» علت فقدان برخی کنترلهای اجتماعی است، برای مدتی به طور كلی مورد قبول بوده است. این نظریه همنوایی را حاصل وجود پیوندهای اجتماعی بین افراد جامعه و اعمال انواع كنترل از طرف جامعه بر افراد میداند و ناهمنوایی را ناشی از گسستن پیوندهای شخصی بر نظم قراردادی جامعه قلمداد میکند. هیرشی، یكی از نظریه پردازان معروف این حوزه نظری و مفسّر دیدگاه دوركیم نشان داده كه چگونه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نقش برجسته ای در تعاریف جرم و بزهكاری داشتهاند. نظریه كنترل اجتماعی بر این پیش فرض استوار است كه اگر بخواهیم از تمایلات رفتار انحرافی جلوگیری شود باید همه افراد، اعم از جوان و بزرگسال، كنترل شوند. طبق این نظریه، رفتار انحرافی، عمومی و همه گیر است و آن نتیجه كاركرد ضعیف سازوكارهای كنترل اجتماعی میباشد. این نظریه بر دو نوع كنترل شخصی و كنترل اجتماعی تأكید دارد. نظامهای كنترل شخصی شامل عوامل فردی و به ویژه روان شناختی میباشد. اعتماد به نفس به عنوان عامل اساسی روان شناختی در كنترل شخصی شناخته شده است. عوامل كنترل اجتماعی شامل وابستگی و پای بندی به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند: خانواده، دین، سیاست، و آموزش میباشد. یكی دیگر از پیش فرضهای نظریه كنترل اجتماعی این است كه وفاق كلی در مورد هنجارها، ارزشها، اعتقادات و باورهای رایج در جامعه وجود دارد و كنترل اجتماعی بر مبنای این وفاق اجتماعی انجام میشود. امروزه به دلایل گوناگون، از جمله افزایش جمعیت، كنترل رسمی بیشتر و حتی جایگزین کنترلهای غیررسمیشود. ابزار مهم كنترل اجتماعی، اجتماعی كردن افراد است كه ضعف در این امر موجب بروز رفتارهای نابهنجار و از جمله اعتیاد میشود.
2-5-4- علل گرایش به اعتیاد
علل گرایش به اعتیاد را میتوان در سه قلمرو فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح كرد:
2-5-4-1- علل فردی
بسیاری از روان شناسان علل رفتارهای انحرافی را برحسب نقص شخصیت فرد كجرو توجیه میکنند و بر این باورند كه برخی از گونههای شخصیت، بیشتر از گونههای دیگر، گرایش به تبهكاری و ارتكاب جرم دارند. علل فردی گرایش به اعتیاد بیشتر بر مبنای نظری دیدگاههای روان شناختی متكی میباشند. با دانستن عواملی كه فرد را در معرض خطر اعتیاد قرار میدهند، میتوان افراد در معرض خطر را شناسایی كرد و برای پیشگیری از ابتلای آنان به اعتیاد، برنامه ریزیهای دقیق و مؤثر انجام داد.
الف) مشكلات روانی: گروهی از افراد كه بعضاً ضعیف النفس هستند، قدرت مقابله با مشكلات و ناکامیها را ندارند و اعتیاد را راه نجات خود تلقّی میکنند; برای رهایی از ناراحتیها، فشارهای روانی، بی اعتمادی به خویشتن و رفع هیجانات درونی در جستوجوی پناهگاهی امن، به مواد مخدّر و یا مصرف داروهای روان گردان پناه میبرند. این افراد فكر میکنند كه با مصرف مواد از گرفتاریهای زندگی رهایی مییابند و دنیا را به نحو دیگری مشاهده میکنند; زیرا حالت تخدیری دارو و مواد مخدّر سبب میشود كه تا مدتی فرد معتاد نسبت به مسائل، مشكلات و واقعیتهای زندگی بی تفاوت باشد. همین فرار از زیر بار مشكلات فردی، عامل عمده برای كشش افراد به طرف مواد مخدّر است. یك دسته از افرادی كه بیشتر در معرض اعتیاد به مواد مخدّر قرار میگیرند افراد افسرده هستند. به عقیده برژه افسردگان بیشترین و مهمترین بخش معتادان را تشكیل میدهند. افراد افسرده ضعف روانی دارند و به نوعی احساس خلأ شخصیتی میکنند. آنها به تصور خودشان، توان لذت بردن از دنیا را ندارند، همواره احساس ناتوانی و خستگی میکنند و خود را تهی از هرگونه توان و احساس مطلوب میدانند. به عقیده سیدنی كوهن، چنین افرادی ممكن است با مصرف مواد در جستوجوی جادویی برآیند كه به دردهایشان پایان بخشد و خلأهایی را كه در خودشان احساس میکنند رفع و نقص شخصیتشان را برطرف كنند.
ب) كنجكاوی: عده ای با شركت در مجالس دوستانه زمانی كه میبینند دیگران از مواد مخدّر استفاده میکنند حس كنجكاوی در آنها تحریك شده، به مصرف مواد گرایش پیدا میکنند. این امر منجر به مهیا شدن زمینه اعتیاد در فرد میشود; زیرا ممكن است با اولین مرتبه استفاده در فرد احساس مثبتی ایجاد گردد و باعث تكرار این عمل شود. البته آنها غافل از این هستند كه این نوع لذتها زودگذر و خانمانسوز میباشند. دسته ای از افراد نیز برای كنجكاوی و ارزیابی خودشان با تصور اینكه با یكبار مصرف معتاد نمیشوند، و گاهی حتی برای اینكه قدرت خودشان را به دیگران ابراز دارند به مصرف مواد مخدّر تن میدهند. احتمال معتاد شدن این افراد نیز بسیار است.
ج) ضعف اراده: اراده عامل حركت فرد میباشد. پس باید با منطق و شرع همسان باشد و با استفاده از تربیت و آموزش صحیح تقویت شود. فردی كه با مشاهده یك عمل خلاف شرع و موازین اجتماعی با قاطعیت تمام در مقابل آن ایستادگی مینماید، از خود تزلزلی نشان نمیدهد و هدف خود را در زندگی به طور قطعی انتخاب میکند دارای اراده ای قوی میباشد. اما اگر فرد دچار اراده ضعیف بوده و برنامه خاصی برای زندگی خود نداشته باشد، اولا، دچار نوعی سردرگمی و خستگی روحی میشود و ثانیاً، ممكن است در مقابل هر انحرافی پاسخ مثبت دهد. در این صورت، نه تنها شخص نمیتواند مانع انحراف دیگران شود، بلكه خود نیز دچار انحراف میگردد. این مسئله دراعتیاد فرد اهمیت بسزایی دارد.
د) رهایی از زندگی عادی: تقریباً انجام هر كاری بدون توجه به باورهای ذهنی و نیروهای درونی شخص انجام دهنده غیرممكن است. زمانی كه یك تبدّل به مفهوم دقیق كلمه در خاستگاه فلسفی ذهنی صورت میگیرد، باور روانی و انگیزه ای، كه از آن گرایش به مواد مخدّر تعبیر میکنیم، ایجاد میشود. فرد دایم مشكلات و موقعیت خود را ارزیابی و داوری میکند. این داوری نوعاً شخصی بوده و بر اساس دانش و فرهنگ تربیتی و فكری شخص داوری كننده صورت میپذیرد. حقیقت آن است كه اعتیاد، همچنان كه از نامش پیداست، اگرچه خود، صورت عادت دارد، اما برای شكستن یك عادت دیگر انجام میگیرد. یكی از بارزترین علل گرایش به مصرف مواد مخدّر در جوامع صنعتی پیشرفته شكستن عادت ناشی از حیات عادی فردی است كه در بستر زمان، صورت تكرار ملال آور به خود میگیرد. بر اساس آماری كه به دست آمده، قریب هشتصد هزار نفر از معتادان (از جمع دو میلیون نفر)، معتادان تفنّنی هستند كه متأسفانه آمار سرآمدان علم و دانش در این طبقه زیاد میباشد.
هـ) انگیزههای درمانی: یكی از علل مصرف مواد مخدّر جنبههای درمانی آن است. حقیقت آن است كه در بسیاری از موارد پرداختن و گرایش به مواد مخدّر، در آغاز، جنبه مداوا داشته و سپس در بستر زمان به اعتیاد بدل گردیده است. شیوع مواد مخدّر در روستاها نوعاً با انگیزه درمانی صورت میپذیرد. در این بخش استفاده از مواد مخدّر برای رسیدن به تعادل جسمی است. در برخی از روستاها برای تسكین درد كمر، درد دندان، درد گوش و مانند آن از تریاك استفاد میکنند.
و) شخصیت متزلزل: آلپورت در تعریف خود از شخصیت میگوید: «شخصیت سازمانی است پویا از نظامهای روانی ـ جسمانی در درون فرد كه سبب سازگاریهای بی همتا و بی نظیر او با محیط میشود.» بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل وجود دارد، به نحوی كه فرد به علت وضع خاص شخصیتی و نیازها، شکستها، ناتوانی در برخورد با مسائل و ناكامی در زندگی، عدم ثبات عاطفی و ملایمات دیگر، به اعتیاد روی میآورد. از سوی دیگر، اعتیاد به نوبه خود منجر به از بین رفتن تعادل روانی و هیجانی شخص میشود. بدین سان، بین اعتیاد و شخصیت فرد دور باطلی ایجاد میشود كه مبارزه با آن مستلزم تغییر شرایط بیرونی و درونی، یعنی ایجاد اراده و روحیه ای قوی و آسیب ناپذیر است. شناخت شخصیت و ویژگیهای رفتاری معتادان به منظور مبارزه با اعتیاد و نیز پیشگیری و درمان آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برخی از اختلالات مربوط به شخصیت كه منجر به شكل گیری و ایجاد زمینه انحرافات اجتماعی و گرایش فرد به اعتیاد میشود عبارتاند از: شخصیت «پارانویایی» و «شخصیت ضد اجتماعی». ویژگیهای خاص شخصیت «پارانویایی» این است كه این افراد اعمال دیگران را تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز تفسیر میکنند; به دیگران اعتماد ندارند و روابط اجتماعی آنها در اثر همین بی اعتمادی مختل شده است. این افراد خود بزرگ بین هستند و به دیگران ظلم و ستم میکنند.
ضعف «شخصیت ضداجتماعی» نوعی به هم ریختگی ارتباط میان انسان و جامعه است. این افراد نسبت به هنجارها و مقرّرات اجتماعی بی اعتنا و بی تفاوت هستند و سعی میکنند به هر نحو كه شده به هوا و هوس خود پاسخ دهند. این افراد ارزشهای اخلاقی را پایمال میکنند و به علت جستوجوی لذت و نیز ضعف اراده به آسانی گرفتار مواد مخدّر و الكل میشوند. از نشانهها و ویژگیهای شخصیت ضد اجتماعی میتوان به خودمحوری، فقدان احساس گناه و فریبندگی سطحی و ظاهری اشاره كرد.
راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل فردی
- ایجاد تقویت و معرفی مراكز مشاوره روان شناسی به منظور آنكه افراد بتوانند به راحتی و بدون پرداخت هزینه مشكلات روانی خود را با آن مراكز در میان بگذارند.
- خانوادهها باید با تشریح كامل اعتیاد و عوارض مصرف مواد مخدّر به فرزندانشان، مشكلات روانی و افسردگیهایی كه پس از اعتیاد رخ میدهد (همچنین عوارضی كه بر زیبایی و ظاهر افراد ایجاد میشود) به آنها متذكر شوند و از این طریق مانع گرایش و كنجكاوی افراد خانواده به سمت اعتیاد گردند.
- آموزش به خانوادهها در جهت رفع مشكلات روانی فرزندانشان و اهمیت قایل شدن به خواستههای آنها.
- حمایت از بیماران روانی و توجه به مراكزی مانند بهزیستی، تیمارستانها و...
- توسعه همه جانبه امكانات و مراكز درمانی اعتیاد از نظر شرایط و علوم روان شناختی.
- با تبلیغ و گوشزد كردن این مطلب كه حتی یك مرتبه مصرف كردن مواد مخدّر ممكن است منجر به اعتیاد شود، میل به استفاده از مواد مخدّر را، حتی برای یك مرتبه هم در افراد از بین ببرند.
- افراد خانواده نباید در مهمانیهایی كه در آنها به طور تفنّنی از مواد مخدّر استفاده میشود، شركت نمایند.
- ایجاد سرگرمیهای مثبت و سازنده برای اینكه افراد به دلایل تفنّنی به اعتیاد روی نیاورند.
- عضویت بخشی فرزندان در گروههای هنری، ورزشی و مانند آن، تا از این طریق آنهایی كه روحیه ضعیف و افسرده دارند، نقاط مثبت خود را بشناسند و استعدادهای خود را شكوفا نمایند.
- آموزش همگانی و همه جانبه افراد جامعه به لحاظ شناخت خویشتن انسانی و تقویت عزّت نفس.
- از بین بردن تصورات باطل در خانوادهها مانند این تصور كه «با مصرف مواد مخدّر، مشكلات زندگی فراموش میشود و زندگی به نحوی زیبا تغییر مییابد!»
- خودداری از طبابت خانگی با استفاده از مواد افیونی.
- تقویت مراكز درمانی و بهداشتی، بخصوص در روستاها و شهرهای دورافتاده.
- مراقبتهای ویژه از افرادی كه به لحاظ روحی و شخصیتی آمادگی بیشتری برای گرایش به اعتیاد دارند.
- شناسایی افرادی كه از نظر شخصیتی متعادل نیستند (مثلا در مدارس، توسط معلمان و...) و آموزش آنها برای دوری از اعتیاد.
- خانوادهها سعی نمایند فرزندانشان را اجتماعی پرورش دهند، به نحوی كه فرد با روحیه و شخصیت برون گرا و فعال تربیت شود.
2-5-4-2- علل خانوادگی
خانواده اصلیترین نقش را در تربیت فرزندان دارد. یك خانواده سالم خانواده ای است كه همه امور و فعالیتهای آن منطبق با موازین و معیارهای حاكم بر جامعه باشد. یافتههای تحقیقات حاكی از آناند كه ۴۴ درصد بزهكاران جامعه ما در خانوادههای بی بند و بار زندگی میکردهاند. بی توجهی والدین به تربیت فرزندان عواقب وخیمی در آینده فرزندان به دنبال خواهد داشت. نوع شغل پدر و مادر، وضعیت مسكن، كثرت یا قلّت اولاد، همسایگان، ساكنان دیگر منزل، ویژگیهای اخلاقی پدر و مادر، نحوه رفتار با كودكان، طلاق، وجود ناپدری و نامادری، تعدد ازدواج، فرهنگ خاص حاكم بر خانواده، میزان تحصیلات والدین، پدرسالاری یا مادرسالاری، وضع اقتصادی خانواده، از هم پاشیدگی و سردی خانواده، جدایی والدین و عدم پیوستگی اعضای خانواده، و سست بودن اركان خانواده از عوامل مهمی میباشند كه زمینه انحراف و كجروی را در فرد ایجاد مینمایند. تحقیقات نشان میدهند كه افراد معتاد بیش از افراد غیرمعتاد به خانوادههای از هم پاشیده و بی ثبات تعلّق دارند. یكی دیگر از زمینههای اعتیاد فرزندان اعتیاد پدر، مادر و یا اعضای خانواده میباشد. امروزه نهاد خانواده در غرب از جایگاه اصلی خود دور شده است. به هم خوردن نظم خانوادگی، سست شدن پایه این نهاد اساسی، شانه خالی كردن جوانان از قبول مسئولیت ازدواج، منفور شدن مادری، كاهش علاقه پدر و مادر و به ویژه مادر به فرزندان، جانشین شدن هوسهای سطحی به جای عشق، و افزایش طلاق، سبب گردیدهاند كه در این جوامع، نهاد خانواده كاركرد خود را در مورد كنترل آسیبهای اجتماعی از دست بدهد. اما در جامعه ما كه یك جامعه اسلامی است و تعالیم اسلامی ارزشهای خانوادگی را به بهترین وجه بیان كرده و مورد تأكید قرار داده است، نباید شاهد سست شدن پایههای خانواده باشیم. به طوری كه بیش از چهار هزار دستورالعمل به صورت مستقیم درباره خانواده و ارزشهای حاكم بر آن از طرف معصومان بیان شده است. در نتیجه پژوهشی كه از ۸۰۰ كودك بزهكار به عمل آمده، معلوم شد كه ۶۵ درصد مادرانشان طلاق گرفته یا در حال جدایی بودهاند. بررسی دیگر نشان میدهد كه ۸۸ درصد كودكان مجرم دارای پدر و مادری بودهاند كه از هم جدا زندگی كرده و بین آنها اختلاف نظر و ستیزه وجود داشته است. در ذیل به برخی عوامل زمینه ساز گرایش فرد به اعتیاد در خانواده اشاره میگردد:
- كمبود محبت در خانواده:
بسیاری از صاحب نظران در مسئله بزهكاری، كمبود محبت و ضعف عاطفی را ریشه اصلی جرم و انحراف دانستهاند. تحقیقی از غرب درباره بزهكاران نشان داده است كه ۹۱ درصد مجرمان در ارتباط با جرم به نحوی دچار مشكل عاطفی بودهاند. فرد در خانواده زمانی كه نیازهای عاطفیاش برآورده نشود، مجبور میشود دست نیاز به سوی دیگران دراز نماید. در این زمان است كه شكارچیان از این موقعیتها سوء استفاده میکنند و با ارتباط عاطفی دروغین افراد را به سوی انحراف میکشانند.
- افراط در محبّت:
زیاده روی در محبت نیز خود مانند كمبود محبت اثر منفی بر تربیت فرزندان دارد، به نحوی كه فرزند همیشه متكی به پدر و مادر میباشد و هیچ گاه احساس استقلال و بزرگمنشی نخواهد كرد. زمانی كه چنین فردی وارد جامعه شود و در این موقعیت از محبتهای پدر و مادر به دور باشد، احساس كینه و عقده جویی مینماید و برای جبران این مسئله دست به هر خلافی خواهد زد.
- تبعیض بین فرزندان:
این مسئله نیز یكی دیگر از مواردی است كه فرد در خانواده احساس حقارت و حسادت مینماید. توجه نكردن به این امر خود میتواند زمینه اعتیاد در اعضای خانواده را ایجاد نماید.
- محدود كردن فرزندان:
همان گونه كه آزادی بی حد و حصر منجر به گرایش فرد به انحرافات اجتماعی میشود، محدود بودن نیز میتواند عامل گرایش فرد به انحرافات اجتماعی باشد; زیرا از سویی، محدود بودن منجر به فعال شدن حس كنجكاوی فرد و از سوی دیگر، منجر به بروز مشكلات عاطفی میشود. كنترل بیش از حدّ فرزندان سبب میشود كه فرد وابسته به كنترل خارجی (زور) باشد; یعنی تا زمانی كه از طریق اعمال زور رفتارش تحت كنترل است دست به عمل منحرفانه نمیزند، اما به محض اینكه كنترل والدین ضعیف شود و یا والدین به دلیل اشتغالات فرصت كنترل را نداشته باشند، خود را رها مییابد و به رفتارهای انحراف آمیز روی میآورد; زیرا از كودكی حس كنترل درونی (وجدان) او خاموش بوده و همیشه به كنترل خارجی و احتمالا زور وابسته بوده است.
- اعتیاد یكی از اعضای خانواده:
افرادی كه در خانوادههای معتاد زندگی میکنند، ترس و قبح معتاد شدن برایشان از بین رفته است و عادی شدن مصرف مواد در خانواده موجب سهولت گرایش دیگر اعضا به مصرف مواد مخدر میشود. اگر پدر و مادر در خانواده معتاد باشند اعتیاد آنها از یك سو، كنترل و تسلط آنها را بر فرزندان كاهش میدهد و از سوی دیگر، عامل انتقال این عادت به فرزندان میشود. البته گاهی اوقات برخی فرزندان به دلیل انزجار از رفتار پدر و مادر و عبرت گرفتن از آنها، از این صفت دوری میجویند، اما چنین والدینی در گرایش به اعتیاد فرزندانشان نقش مؤثر دارند. نتایج تحقیقات نشان میدهند كه بسیاری از معتادان در خانواده، افراد معتاد، از قبیل پدر، مادر، پدربزرگ و... داشتهاند.
- رفاه اقتصادی خانواده:
در خانوادههایی كه رفاه و درآمد اقتصادی زیاد است، روابط انسانی بر اثر كثرت كار و یا سرگرمی ضعیف میگردد. ضعف روابط انسانی نیز به نوبه خود عامل مساعدی برای كشش فرد به مواد مخدر است. بهترین دلیل این مدعا افزایش روزانه درصد معتادان در جوامع صنعتی غرب است كه با رشد صنعت، روابط انسانی ضعیف تر میگردد. همچنین افرادی كه درآمد بیش از حد دارند موقعیت و زمینه مساعدتری برای شركت در کلوپهای شبانه و یا تفریحات متنوع در داخل یا خارج از كشور دارند و بدیهی است كه این قبیل امكانات و تفریحات، زمینه را هم برای مصرف و هم برای فروش مواد مخدر بسیار مساعد مینماید. «خداوند در قرآن كریم، رفاه طلبی و "اتراف" را به شدت مورد حمله و نكوهش قرار میدهد و آن را عامل مستقیم در ایجاد طغیان، فساد و ظلم و کژیها معرفی مینماید. همچنین در متون دینی آمده است كه رفاه طلبی و زندگی مرفّهانه سبب طغیان در برابر خداوند، سیطره شهوات بر انسان، همراهی با ظالمان، فاسقان و كافران، لذت گرایی، غرق شدن در کامیابیها و نیز اقدام به كجروی ها میشود. پیامبر اكرم (صلی الله علیه وآله) در فرازی میفرمایند: من از ثروت بیش از حد، بیش از فقر برای شما هراسان هستم و آن را موجب هلاكت و سقوط می دانم، و نیز امام علی (علیه السلام) فزونی ثروت را مایه هلاكت، طغیان و فنا دانسته است.»
- بی سوادی یا كم سوادی والدین:
تحصیلات پایین یا بی سوادی نقش مهمی در فرهنگ عمومی جامعه و همچنین در حریم خانواده و تربیت فرزندان دارد. بی سوادی و كم سوادی عامل بسیاری از مسائل، مشكلات، نارساییهای اجتماعی و انحرافات است. روشن است كه پدر و مادر باسواد بسیار بهتر و با دید باز نسبت به دنیای پیرامون، مسائل و مشكلات خانواده را حل میکنند. والدین تحصیل كرده با روشهای علمی و منطقی میتوانند فرزندان را كنترل نمایند. آنان اغلب به دلیل آگاهی و شناخت مسائل و نیاز زندگی خود، شرایط مادی و معنوی و عاطفی مناسبی را برای فرزندان ایجاد میکنند. حال آنكه، بی سوادی والدین منجر به مسائلی از قبیل: روشهای غیرمنطقی در تربیت فرزندان، پی نبردن به نیازهای روانی فرزندان، نپذیرفتن تغییرات در نگرشهای جوانان و تأكید بر روشها و اعتقادات سنّتی خود میشود كه تمامی این مسائل موجب میگردند فرد نوعی احساس تنهایی و كمبود نماید و در نتیجه، در پی یافتن همدرد و همدل، به هر شخص و هر موادی روی آورد.
غالب تحقیقات نشان میدهند كه بیشتر معتادان، والدینشان بی سواد و كم سوادند. «پدر ۶۴ درصد معتادان و مادر ۸۳ درصد آنها بی سواد میباشند و علاوه بر آن، ۵۱ درصد معتادان خود بی سواد بودهاند و یا دارای تحصیلات قدیمی و ابتدایی هستند. همچنین ۴۰ درصد همسران ایشان نیز بی سواد بودهاند.»
- فقر خانواده:
فقر و انحرافات اجتماعی از جمله پدیدههایی هستند كه به نظر بسیاری از صاحب نظران با هم مرتبط میباشند. آنان پدیدههای مزبور را در دو طبقه خرد و كلان تبیین کردهاند. در سطح خرد، فقر را معلول ویژگیها و استعدادهای فردی شخص میدانند و عواملی همچون ضعف جسمانی و اختلالات روانی و بی استعدادی را از جمله مواردی میدانند كه در رابطه با ایجاد فقر مؤثرند. اما در سطح كلان، فقر و انحرافات هر یك معلول تلقّی شده، در یك چرخه علّی و معلولی قرار میگیرند. بر اساس این گونه تبیینها، مشخص میشود كه در سطح نهادها، سازمانها، روابط اجتماعی و خصایص ساختاری جامعه مشكلی وجوددارد و سبب ایجاد یك معضل در جامعه شده است. تحقیقات و پژوهشها در عین حال كه مؤید وجود رابطه مستقیم بین فقر و انحرافات نیست، اما وجود همبستگی میان آن دو را تأیید مینماید. بر این اساس، فقر به عنوان یكی از مسائل اجتماعی، در وقوع انحرافات و افزایش میزان آن، به ویژه در زمینه جرایم زنان، اعتیاد و سرقت تأثیرگذار است. در رویكرد دینی نیز این همبستگی میان فقر و انحرافات اجتماعی مورد تأیید است; بر این اساس، فقر انگیزش روی آوری به كجروی را افزایش میدهد. همچنان كه رفاه طلبی و ثروتمند بودن در گرایش فرد به سوی انحرافات اجتماعی، انگیزه ای بسیار قوی میباشد. همان گونه كه فقر میتواند فرد را به سوی قاچاق مواد مخدر و اعتیاد بكشاند، خود نیز یكی از عواقب اعتیاد میباشد; یعنی رابطه ای دوسویه بین فقر و اعتیاد وجود دارد، به گونه ای كه هرگاه فرد فقیر به دلیل مشكلات مالی به اعتیاد روی آورد، اعتیاد باعث فقر هر چه بیشتر او میشود; زیرا از سویی، مصرف مواد مخدر نیازمند به صرف هزینه میباشد و از سوی دیگر، فرد معتاد ضعیف شده است و اراده كار كردن ندارد. آمارهای موجود تأییدكننده ارتباط بین اعتیاد و فقر میباشند. به عنوان نمونه، بر طبق آماری كه در بین سالهای ۱۳۷۱ ـ ۱۳۷۷ انجام گرفت، این نتیجه به دست آمد كه بین تغییرات نسبت خانوادههای زیر خط فقر نسبی و تعداد دستگیر شدگان مرتبط با مواد مخدر همبستگی بالایی وجود دارد.
- ستیزه والدین:
خانواده، حریم امن و آرامش است. ستیزه و اختلاف در خانواده از علل مهم گرایش افراد به ناهنجاریها و اعتیاد است. افراد پرورش یافته در خانواده نابسامان و از هم گسیخته زمینههای بیشتری در گرایش به انحراف و اعتیاد دارند. طبق یافتههای تحقیقی ۴۴ درصد بزهكاران جامعه ما در خانوادههای لاابالی زندگی میکنند. همچنین در پژوهش دیگری نشان داده شده است كه ۸۲ درصد معتادان، ستیزههای خانوادگی را در فرار فرزندان و روی آوردن به اعتیاد مؤثر میدانند. زمانی كه محیط خانواده، محیط مناسبی برای زندگی نباشد، فرد سعی میکند بیشترین وقت خود را در خارج از خانه صرف نماید و این كار، ارتباط افراد را با شكارچیانی كه به دنبال شكار میگردند مهیا میسازد. باید توجه داشت كه هر قدر ستیزههای خانوادگی بیشتر باشد، احتمال كشش افراد به طرف مصرف مواد مخدّر و دیگر انحرافات اجتماعی بیشتر است.
راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه علل خانوادگی:
- والدین باید ارتباط با فرزندانشان را بهبود بخشند و به آنها استقلال رأی و دخالت در امر تصمیمگیری بدهد.
- انتخاب یك مشاور، برای خانواده و گرفتن راهنمایی از او برای ابراز محبت و علاقه به فرزندان و همچنین رفع نیازهای عاطفی آنها.
- جلوگیری از بحث و مجادله والدین و تقویت روحیه گذشت و ایثار در خانواده.
- والدین باید پشتوانه مادی و معنوی فرزندان در موقعیتهای شغلی، تحصیلی و... باشند.
- تمامی خواستههای فرزندان را نباید بدون چون و چرا برآورده ساخت، بلكه اجازه دهند فرزندان سختی زندگی را كمی احساس نمایند تا زمانی كه در اجتماع قرار گرفتند و با مشكلی روبه رو شدند، بتوانند با آن مقابله كنند.
- خانوادهها باید عیوب فردی و اجتماعی فرزندان را به آنان تذكر دهند تا فرزندان كمبودها و نقصهای دوران كودكی خود را به دوران بزرگسالی منتقل نكنند و در پی رفع عیوب خود باشند.
- والدین بین فرزندان خود تبعیض قایل نشوند.
- توجه و كنترل فرزند از نظر چگونگی مصرف پول و سعی در رفع نیازهای مالی فرزندان در حدّ معقول.
- نظارت بر وضعیت تحصیلی و شغلی فرزندان و توجه به آنها در موقع ترك تحصیل و... .
- تحكیم پایههای اعتقادی و آموزش فرزندان و آشنا كردن آنان با عوارض اعتیاد به جای محدود كردن آنان.
- اجرای طرح قانونی، كه از كودكان بی سرپرست حمایت شود.
- حمایت از خانوادههای فقیر توسط دولت (تقویت مراكزی مانند كمیته امداد امام خمینی (قدس سره)).
- ایجاد بازار كار برای جوانان و نوجوانان.
- ایجاد شغل در شرایط خاص برای افراد معتاد، به نحوی كه هم جنبه درآمدی برای آنها داشته باشد و هم اینكه با كنترلوبرنامه ریزی برای آنها زمینه ترك اعتیاد پی ریزی گردد.
- از طریق رسانههای همگانی باید برنامههایی را پخش كرد كه بر كانون گرم خانواده تأكید كند و از خانواده با الگوی غربی در برنامهها انتقاد شود، به نحوی كه بر زندگی خانوادگی همراه با محبتوبه حضوروهمدلی والدین تأكید نماید.
2-5-4-3- علل اجتماعی
از آن رو كه انسان طبعاً موجودی اجتماعی میباشد و برای زندگی كردن نیاز به حضور در اجتماع دارد، با یكسری علل اجتماعی روبه رو میگردد كه برخی از آنها در گرایش فرد به اعتیاد مؤثرند. برخی از علل اجتماعی كه در گرایش به سوی اعتیاد زمینه ساز و مؤثر میباشند عبارتاند از:
- دسترسی آسان به مواد مخدر
در دسترس بودن مواد مخدر علتی میباشد كه به همراه علل دیگر زمینه گرایش فرد را به اعتیاد ایجاد مینماید، به گونه ای كه اگر در فرد زمینه كجروی وجود داشته باشد و مواد مخدّر به آسانی در دسترس او قرار گیرد، از مصرف و توزیع آن دریغ نمینماید. دسترسی به مواد مخدر به عوامل گوناگونی بستگی دارد; از جمله: وضعیت جغرافیایی كشور، استان و محله جغرافیایی، نقش قوانین، نحوه اجرا و قاطعیت قوانین، و برنامه ریزیهای مسئولان برای مهار مواد مخدّر.
- بیكاری و اعتیاد
عامل بیكاری به طور غیرمستقیم به گرایش فرد به سوی اعتیاد میانجامد. بیكاری از سویی، به فقر شخص و از سوی دیگر، سبب ایجاد بیماریهای روانی، افسردگی، ضعف اعتماد بنفس، و از بین رفتن امیدواری میشود كه در نهایت، به اعتیاد شخص منجر میگردد. فرد به دلیل بیكاری و نداشتن درآمد آبرومند به خرید و فروش مواد مخدر روی میآورد و برای خود شغلی كاذب ایجاد مینماید. یكی از نتایج اشتغال، فقدان فرصت برای ارتكاب جرم است. بیكاری منجر به افزایش اوقات فراغت فرد میشود و چنانچه برای اوقات فراغت افراد برنامه ریزیهای منطقی و مناسبی اتخاذ نشده باشد زمینه گرایش به اعتیاد برای آنان مهیا میشود، چرا كه در این فرصت فرد با منحرفان و معتادان آشنا میگردد و به آنها میپیوندد. پس میتوان نتیجه گرفت كه بیكاری یك عامل زمینه ای میباشد كه میتواند در كنار عوامل دیگر، مانند فقر، موجب روی آوری فرد به سوی اعتیاد گردد.
- نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی
نابرابریهای اقتصادی، اجتماعی جنبههای وسیعی دارد، كه نابرابریها در توزیع منابع مادی، نابرابری در قدرت، نابرابری در حیثیت، نابرابریهای جنسی و نژادی را شامل میشود. عامل نابرابری به طور مستقیم منجر به اعتیاد فرد نمیگردد، اما میتواند زمینه ساز فقر و مشكلات عاطفی گردد. از این رو، به طور غیرمستقیم عاملی در گرایش افراد به اعتیاد مواد مخدر محسوب میشود. اختلاف طبقاتی در هر جامعه، به بی ایمانی بیشترین افراد آن جامعه نسبت به شرایط اقتصادی موجود منتهی میشود. همین بی ایمانی نسبت به شناخت اجتماعی در گرایش به اعتیاد تأثیر بسزایی دارد. مطالعات اجتماعی نشان میدهند در كشورهایی كه توزیع ثروت به صورت عادلانه صورت نمیگیرد، هر روز فقرا فقیرتر و اغنیا ثروتمندتر میشوند، فاصله طبقاتی فزونی مییابد و به علت عدم آموزشهای اجتماعی و ضعف فرهنگی و فقدان احساس همبستگی ناشی از مادی گرایی و فردگرایی ـ كه از ویژگیهای جوامع در حال توسعه است ـ افراد قادر به هدایت درست ستیز علیه این بی عدالتی اجتماعی نیستند. در نتیجه، ارزشهای اجتماعی فاقد اعتماد میشوند، نظارت اجتماعی سست میگردد و بزهكاری و تبهكاری عمومیت پیدا میکنند.
- نقش محیط جغرافیایی و محل سكونت
نقش محیط جغرافیایی شهر، از جمله شهرهای مرزی كه امكان انتقال مواد مخدر به راحتی صورت میگیرد، و نیز محل سكونت در گرایش افراد به اعتیاد نقش بسزایی دارد. در مورد محل سكونت، این مسئله اهمیت دارد كه غالب افراد معتاد در مناطق حاشیه ای و مناطق قدیمی كه دارای کوچههای پر پیچ و خم و خانههای مخروبه میباشد، زندگی میکنند. واقعیت این است كه محیطهای آلوده میتوانند زمینه مساعد شكوفایی استعدادهای موجود در افراد برای ارتكاب به جرم و اعتیاد را ایجاد نمایند. در این گونه مناطق كه اغلب مناطق فقیرنشین میباشند، امكانات رفاهی و مراكزی مانند سینما، پارك و امكانات رفاهی كمتر وجود دارند و جوانان برای گذران اوقات فراغت خود به اجبار به طرف اعتیاد كشانده میشوند. از سوی دیگر، غالباً این گونه مکانها از طرف نیروی انتظامی كمتر نظارت میشوند. همچنین اغلب روستاییان و مهاجران خارجی در محلههای قدیمی، شلوغ و مخروبهها كه از مراكز شهرها به دور هستند اسكان مییابند و به دلیل آنكه این افراد، اغلب شغلی ندارند و در بین مردم شناخته شده نیستند، خیلی راحت و بهتر میتوانند به توزیع مواد مخدّر و در نهایت، مصرف آن روی آورند.
- نقش دوستان ناباب
عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار كودكان را در فرایندی قرار میدهد كه بیشترین میزان جامعه پذیری به صورتی ناخودآگاه و بدون هرگونه طرح سنجیده ای در آن انجام میپذیرد. گروه همسالان برخلاف خانواده و مدرسه، كاملا حول محور منافع و علایق اعضا قرار دارد. اعضای این گروه میتوانند به جستوجوی روابط و موضوعهایی بپردازند كه در خانواده و مدرسه با تحریم مواجه است. تقریباً در ۶۰ درصد موارد، اولین مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ میدهد. ارتباط و دوستی با همسالان مبتلابه سوء مصرف مواد، عامل مستعدكننده قوی برای ابتلای نوجوانان و جوانان به اعتیاد است. مصرف كنندگان مواد برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان سعی میکنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. نظریه همنشینی افتراقی مؤید این دلیل میباشد. در این نظریه، كجروی و انحراف اجتماعی ناشی از آن است كه فرد رفتار نابهنجاری را در خلال فرایند جامعه پذیری و یادگیری فراگرفته و آن را از طریق همانندسازی یا درونی كردن ارزشها، در درون خود جایگزین كرده است و به صورت رفتار بروز میدهد. در این تحلیل، خانواده، دوستان و گروه همسالان بیشترین نقش را برعهده دارند. گروه همسالان، بخصوص در شروع مصرف سیگار، بسیار مؤثرتر است. بعضی از دوستیها صرفاً حول محور مصرف مواد شكل میگیرد. در پایان میتوان به عواملی چند در گرایش به اعتیاد اشاره كرد كه به دلیل ضیق مجال توضیح آنها امكان پذیر نمیباشد:
ـ نقش توسعه صنعتی و مهاجرت و حاشیه نشینی؛
ـ نقش ضعف اجرای قوانین و مقررات؛
ـ نقش بی سوادی و عدم آگاهی فرد؛
ـ نقش زندان و عدم تأثیر آن؛
ـ نقش وسایل ارتباط جمعی.
راهكارهای پیشگیری از اعتیاد در زمینه عوامل اجتماعی:
- ایجاد روحیه امر به معروف و نهی از منكر و همدلی بین مردم، به نحوی كه در مواقع دیدن توزیع مواد مخدر در جامعه، مسئولان را در جریان امر قرار دهند.
- ایجاد زمینه اشتغال برای همه اقشار جامعه.
- ارتقای فرهنگی افراد جامعه از طریق ارتقای سطح آموزش.
- كنترل شدید مرزهای كشور.
- توجه به امكانات مورد نیاز مردم ساكن محیطهای دورافتاده و پایین شهر، و ایجاد امكانات رفاهی، تفریحی (سینما، استخر، شهربازی و...) كه متناسب با نیاز و وضعیت مردم آن مناطق باشد.
- نظارت هر چه بیشتر مأموران انتظامی در مناطق پایین شهر و دورافتاده.
- ایجاد امكانات رفاهی و مشاغل مورد نیاز روستاییان در روستاها برای جلوگیری از مهاجرت آنها به شهرها.
- مبارزه شدید با قاچاقچیان مواد مخدر و برخورد اصلاحی با معتاد.
- قاطعیت در اجرای قوانین و مبارزه با مواد مخدر.
- جداسازی معتادان در زندانها از بقیه مجرمان.
- تشكیل ستادهای هماهنگ با یكدیگر در موردمبارزه با مواد مخدّر، كه تحت نظارت یك واحد خاص و مشخص باشند.
- آگاه سازی خانوادهها در زمینههای علایم فرد معتاد و عوامل گرایش فرد به اعتیاد، نحوه تهیه و محل مصرف مواد، موارد شایع در منطقه زندگی، و عوامل و موقعیتهایی كه سبب مصرف مواد میشود، تا از این طریق خانوادهها بتوانند از اعتیاد اعضایشان خودداری نمایند.
- نمایش دادن دوستیهای ناباب و عواقب حاصل از آن، از طریق فیلم و رسانههای دیگر.
- حمایت از دانش آموزان معتاد و تربیت و اصلاح آنان، به منظور بازگشت به جامعه.
- شناسایی کانالهای ارتباطی و روشهای جذب افراد به اعتیاد و طرز نفوذ میان نوجوانان.
- تلاش صدا و سیما برای بیان عواقب اعتیاد به مواد مخدّر از طریق ساختن فیلم، میزگرد، جلسات مشاوره ای و... .
- نمایش دادن فیلمها و سریالهای سازنده كه رابطه دینداری و دوری از اعتیاد را مشخص میسازد.
2-5-5- نقش مذهب در درمان اعتياد
اصولي كه در اسلام جهت درمان معتاد مفيد واقع میشوند عبارتاند از:
1. اصل پذيرش
در مكتب اسلام بالاترين خطا وگناه كه همان شرك به خدا هست درصورت بازگشت و شناخت ذات يكتاي خداوند قابل بخشش است و هيچ كس مأيوس از رحمت خداوند نيست و شخص معتاد نيز زماني كه جهت درمان، پناه به مرجع ذي صلاحي آورد به هيچ عنوان طرد نمیشود.
2. اصل حمايت
اسلام به پيروان خود دستور میدهد زماني كه شخص ولو غير مسلمان به قصد كمك گرفتن به تو رجوع كرد دست رد به سينه او زده نشود، بلكه حتي حمايت از افراد ضعيف و مستضعف علامت ايمان افراد برشمرده شده و كسي كه در فكر اين موضوع نباشد مسلمان نمیباشد؛ لذا معتاد نه تنها پذيرفته میشود بلكه از نظر درمان حمايت هم میشود.
3. اصل بازگشت به اصل خويش
شخص راهنما كه خود مسلمان دلسوزي است سعي خواهد نمود او را با ارزشهای انسانيش آشنا كند و جايگاه انسان را در روي زمين به وي نشان دهد و مقام انسان و عزت هميشگي او را در پرتو گرايش به مذهب به وي گوشزد میکند تا زمینه تفکر و در نتیجه بازگشت به اصل خويش در او ايجاد شود.
4. اصل تصميم و اراده
در اسلام حتي نيت و تصميم شخص چنانچه مثبت باشد اجر در پي دارد و لذا زماني كه هر معتاد اراده و تصميم به ترك گرفت همان لحظه گرايش به سمت جاده سلامتي و در مسير صحيح قرارگرفتن آغاز میشود. لذا اسلام سعي دارد زماني كه معتاد تصميم و اراده به ترك كرد او را مورد حمايت مادي و معنوي و همچنين تشويق قرار دهد و بر تقويت اين تصميم و اراده بيفزايد تا به عنوان يك هدف مهم آن را دنبال كند؛ زيرا اساس مذهب رشد هست. (قدتبين الرشد من الغي ...، بخشی از آيت الكرسي). لذا نيت و اراده انسانها به سمت يك زندگي سالم، بايستي مورد حمايت جامعه قرارگيرد. شخصي كه تصميم به ترك گرفته از نظر مذهب مورد حمايت است و به ديده احترام به وي نگاه میکنند. به منظورتقويت اراده و باقي بودن بر اين بينش، راهكارهاي ذيل از نظر مذهب توصيه میگردد:
- حمایتهای مادي ومعنوي (اقوام، دوستان، حکومت.
- همنشيني و دلجوئي از وي.
- ياد آوري مكرر توانمنديهاو ارزشهای انساني وي.
- سوق دادن ذهن او به خدا و اوليائش.
5. اصل مراقبت
رسول اكرم (ص) میفرمایند: «كلكم راع و كلكم مسئول عن رعيته»؛ شما همه ناظر و راهبر و نسبت به يکديگر مسئول هستيد. مذهب علاوه بر بكار گرفتن چهار اصل فوق، اصل مراقبت را تا حصول نتيجه نهايي ارائه میدهد. صله رحم، رسيدگي به خويشاوندان و به جا آوردن حقوق همسايه از نشانههای ايمان در جامعه هست. لذا يك مسلمان برای اینکه آفتهای اجتماع دوباره به سراغ هم نوعش نرود، با او معاشرت کرده و از او حمایت مینماید و پیوسته نگران حال اوست. مذهب به مثابه مراقب دلسوزي است كه پيوسته در صدد جهت دادن افراد منحرف به سمت فطرت و طريقه حق هست.
6. اصل بازسازي شخصيت
دين اسلام يكي از ادياني است كه به وحدت و يكپارچگي شخصيت معتقد است. اسلام دين توحيدي بي نظيري است، چرا كه خداوند خالق يگانه و واحد است و خلقت او نيز بر اساس يك نظام يكپارچه و واحد میباشد كه هر عناصر اين خلقت ضمن برخورداري از وحدت دروني به نوبه خود نقش مهمي در برپايي و هماهنگي خلقت دارد. بهترين ارزشها يكي جان وديگري شخصيت انسان هست و هر دو بالاترين مسئوليت را براي آحاد امت اسلامي به همراه میآورد. لذا هر فردي كه تصميم دارد قدم به جاده سلامتي بگذارد، خطا و انحرافات گذشته او محو میشود و فعالیتهای مثبت و كوشش در راه صحيح زندگي كردن، گناهان گذشته را از بين میبرد (قرآن كريم: ان الحسنات یذهبن السیئات؛ خوبیها، زشتیها را از بين میبرد). بنابر اين شخصي كه با دستورات فوق، سلامت خود را باز يافته مانند ديگر افراد جامعه ادامه حيات میدهد و با حرمت و ارزشمندي زندگي میکند و هيچ مسلماني اجازه کوچکترین جسارت به او را ندارد، زيرا او بازگشت به اصل خويش نموده و بر همه مسلمانها واجب است براي او ارزش يك انسان كامل را قاءل باشند. اميد است با دستورات حيات بخش اسلام بتوانيم تولدي ديگر در حيات خود و ديگران بويژه افراد معتاد جامعه ايجاد نمائیام.
2-5-6- نقش مذهب و سلامت معنوی در پیشگیری از اعتیاد
مواد مخدر و اعتیاد به عنوان یک پدیده اجتماعی جوامع مختلف را با فرهنگهای مختلف تحت سیطره خود در آورده است. اعتیاد و سوء استفاده از مواد مخدر بیش از همه، قشر جوان و نیروی فعال جامعه را هدف خود قرار داده است. دین اسلام به دلیل ماهیت اجتماعیاش و دیدگاهی که نسبت به انسان و رشد و کمال او دارد، در بردارنده بسیاری از مولفههای جامعهشناختی است. بدین معنا که چون اساسا بر طبق آموزههای این دین لزوما راه کمال از میان بسترهای اجتماعی میگذرد، لذا طیف وسیعی از دستورات در جهت زندگی اجتماعی سمت و سو یافته است، در این صورت بجا نیست اگر متوقع باشیم که قرآن کریم بعنوان سر چشمه معارف اسلامی نسبت به آنچه امروز انحراف اجتماعی نامیده میشود فاقد دیدگاه باشد. به عکس، خطوط کلی و کلان آنرا به تصویر کشیده است. از آنجا که مذهب و باورهای مذهبی از جمله عوامل فرهنگی هستند که باید در ارتقای سلامت، درمان و پیشگیری از آسیبهای اجتماعی مورد توجه بیشتر قرار گیرند، لذا آشنایی صحیح با مبانی دینی انسان را از مبدا سیر در اندیشههای نادرست و ابتلای به انحرافات باز میدارد. بسیاری از جامعه شناسان معتقدند که جامعه ما در دوران گذار به سر میبرد. یکی از نشانههای این دوران، بیهنجاری، نابسامانی، بیقانونی، افزایش جرم و جنایت و از همه مهمتر افزایش اعتیاد هست که روزانه بسیاری از ما آنرا لمس و یا مشاهده میکنیم. از آنجایی که یکی از مؤلفههای اصلی سرمایه در هر جامعه و محیط کاری نیروی انسانی سالم و پرتوان آنست، از این رو تمام پیشرفتهای علمی مرهون تلاش افرادی است که در سلامتی کامل به سر میبرند (جلیلیان، 1380). اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر از موانع عمدهی توسعه جوامع به شمار میرود و از خطرات عمدهای است که سلامتی نسل جوان را مورد تهاجم قرار میدهد. از دیدگاه تعلیم و تربیت اسلامی تمامی کژ رفتاریها و انحرافات بشر از نبود و یا ضعف اعتقاد مذهبی ریشه میگیرد و پایبندی به اصول مذهبی، بزرگترین عامل بازدارنده از انحرافهای اجتماعی است. (محمدی و دادخواه،1380: 28) در این راستا، فقه زنده و جاویدان اسلام که بر پایه عقل ومنطق و اندیشه استوار است و یکی از پایههای استدلالی آن را ارزیابی مصالح و مفاسد تشکیل میدهد، اعتیاد به مواد مخدر و دیگر اعتیادهای زیانبار و فساد انگیز را که کوچکترین نفعی به حال مردم ندارد، حرام و غیر مشروع اعلام کرده است و مرتکب آن را علاوه بر مضرات فردی و جسمی که متحمل میگردد، مستوجب عذاب و عقاب معرفی میکند. تحریم اسلام بر اساس بینش خاص انسانی، اجتماعی و اخلاقی پایهگذاری شده است که در تفسیر و توجیه نظریه اسلام میتوان افزود که فساد الکل و یا مواد تخدیری در مضرات جسمی و روانی و فردی آن خلاصه نمیگردد، بلکه ارتکاب و آلودگی به آنها دارای عواقب وخیم اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی متعددی است که هر کدام به تنهایی میتواند علت تحریم و ممنوعیت به شمار آید. (عقیقی بخشایشی، 1357)
میتوان گفت افرادی که احساس کفایت اجتماعی و مذهبی در آنها ضعیف است، برای فرار از اضطراب اجتماعی به مواد مخدر روی میآورند و آسیب پذیرند. از طرف دیگر اعتیاد با از بین بردن ارزشهای اخلاقی، انسانی و مذهبی و دور کردن افراد از فطرت متعالی انسان، آنها را مستعد پذیرش فرهنگ پوچ و مخرب مینماید. بنابراین نقش مذهب در پیشگیری از آسیبهای اجتماعی به گونهایست که بسیاری از نظریه پردازان بزرگ جهان مذهب را به عنوان یک عامل مستحکم در مقابل آسیبهای اجتماعی تلقی نمودهاند. (محمدی و دادخواه ،1380)
مفهوم معنویت با حیات بخشترین یا حیاتیترین کیفیات زندگی سرو کاردارد. "spirit" لغت لاتینی است به معنای "نفس و معنویت،"spirituality"به معنی احساس ارتباط یا چیز پاکی است که فراتر از یک شخص و یا قدرت شناخته شده است. این واژه به معنای لطف نیز به کار رفته است که از جسم و یا سایر امور مادیتر و محسوس تر است. (راهرو خواجه و درگی، 1389)
نقش سلامت معنوی در حل معضلات اجتماعی و فردی، به نحوی چشمگیر قابل ملاحظه است. در حقیقت افرادی که پایبند به مذهب و اعتقاداتی هستند که هر گونه اعمال منافی عفت و خلاف را نهی میکند، کمتر به اعمال ناروا و معضلات اجنماعی چون اعتیاد، شراب، قمار و دزدی روی میآورند. بررسیهای متعدد ثابت کردهاند افرادی که نسبت به مواد مخدر نگرشها و باورهای مثبت دارند، احتمال مصرف مواد و اعتیادشان بیش از کسانی است که نگرشهای خنثی یا منفی دارند و این نگرشهای مثبت در طول زمان و در طی زندگی فرد شکل میگیرند. بنابراین نگرش افراد نسبت به معتادان نقش مهمی در گرایش آنها به مواد مخدر دارد و همچنین عوامل اجتماعی نظیر تقلید از افرادی که در شرایط اجتماعی بالایی قرار دارند (محمدی و دادخواه، 1380). در این زمینه مکتب اسلام مملو از مفاهیم معنوی و اخلاقی است و با به کارگیری این مفاهیم علاوه بر بهبود وضعیت بیماران مصرف کننده مواد، میتواند در کاهش گرایش افراد به مصرف افیونی موثر باشد (راهرو خواجه و درگی، 1389). در حقیقت تعهد دینی و معنویت، موجب فعال سازی مسئولیت شخص در زمینه اصول و باورهای مندرج در دین میشود، دین تعاملات اجتماعی را افزایش داده و حمایت اجتماعی را به عنوان یک منبع ارتقای سلامت فراهم میآورد. اسلام همه ابعاد و تمایلات روحی و جسمی انسان و نیز عوامل و امور مادی و معنوی مؤثر بر وجود او را که، چه بسا بشر از ادراک آنها عاجز است و راهی برای شناخت و درک آنها ندارد، مورد توجه قرار داده است و متناسب با آن مقررات ویژهای وضع کرده است که در هیچ مکتب تربیتی چنین مقرراتی دیده میشود. (صانعی، 1387)
شراب و اعتیاد باعث زایل شدن عقل و توانایی انسان در تفکر درست و ادراک صحیح میشود و خود این امر چراغ سبزی است برای سایر انحرافات، کسی که توانایی فکر کردن را از خود سلب نموده، ناخواسته خود را برای تن دادان به سایر درخواستهای نفسانی آماده ساخته است. عقل و وجدان به عنوان حافظان انسان جهت جلوگیری از خروج از حدود انسانی و اجتماعی پیوسته در گفتگو با نفس هست. حال با تعطیل شدن این دو محافظ آدمی چون اتومبیلی بیترمز در سراشیبی سقوط میماند که امکان نجات برای او متصور نیست. در مرحلهای فراتر، وابستگی طبیعی بدن انسان و احساس نیاز به مصرف مداوم این مواد، سرچشمه بسیاری از کج رویها خواهد بود. آدمی که گرفتار مصرف مداوم میشود، ضمن اینکه هوش اجتماعی خود را تا حد زیادی از دست میدهد، به دلیل وابستگی به این مواد قدرت کاری و ایفای نقش اجتماعی خود را نیز از دست میدهد از این رو ضمن انگل شدن در اجتماع به دلیل عدم توانمندی در رفع حوائج اقتصادی خود از جمله تهیه مواد، ناخواسته به سایر انحرافات اجتماعی مثل سرقت، عضویت در گروههای بزهکاری و ... روی خواهد آورد. (بزرگی، 1387) حل بسیاری از مسائل و مشکلات اجتماعات کنونی، به برآورده ساختن نیازمندیهای فطری و درونی انسان بستگی دارد. بنابراین لازمست دانشمندان وارسته و پاک نهاد ویژگیهای مادی و معنوی انسان را در نظر بگیرند و بر همین اساس امر تربیت و هدایت را سامان دهند. در این زمینه علم بهداشت روان نقش اساسی ایفا میکند. موضوع این علم روان انسان است به لحاظ سلامت افکار، رفتار و کردار و نایل آمدن به ارزشها و تکامل مادی و معنوی که در خور یک انسان است. در پرتو سلامت و اعتدال روانی است که زندگی، لذت آور و مسرت بخش میشود و آرامش باطنی بوجود میآیدکه آثار ظاهری آن نیکویی و احسان بیدریغ است (صانعی، 1387). در این زمینه سازمان بهداشت جهانی خاطر نشان میسازد که مبارزه با مواد مخدر که در حال حاضر انجام میگیرد، اقدام موفقی نیست چراکه ارزشهای فردی نادیده گرفته میشود و اعتیاد را یک مشکل پزشکی میدانند که با درمان دارویی حل میشود. بررسیهای انجام شده در جهان نشان میدهد که هیچ کشوری با این شیوه قادر به کنترل اعتیاد نبوده و اکثر محققان نظرشان بر این است که بهترین شیوه مبارزه با اعتیاد" کاهش تقاضای مصرف آن در جوامع" هست که سلامت روانی و مذهب در این زمینه نقش بسزایی دارد. بنابراین برای کاهش اعتیاد لازمست مردم ارزشهای سازنده را یاد بگیرند (محمدی و دادخواه، 1380). خسارت و ضرر اعتیاد تنها متوجه خود فرد نیست بلکه چه بسا زندگی اعضای یک خانواده را فلج میسازد و مهم آنکه در سطح وسیع نظام زندگی یک اجتماع بزرگ را بر هم میزند و نقصی در سلسله اعصاب و پیکره اجتماع بوجود میآورد که زیان و خسارت آن جبران ناپذیر است و از آنجایی که اعتیاد، اغلب قربانیان خود را از میان نسل جوان برمیگزیند و استعدادها و قابلیتهای آنها را به انحطاط میکشاند و موجب از بین رفتن ارزشهای معنوی و اخلاقی در یک جامعه میگردد که حدود و خسارت و زیان آن با ارزشهای مادی قابل اندازهگیری نیست (عقیقی بخشایشی، 1357)، لذا مردم باید در بالا بردن و ارتقای سطح سلامت معنوی خود بکوشند تا بدین صورت از گرفتار آمدن در دام بلایا و معضلات اجتماعی در امان باشند. در حقیقت مواد مخدر شخصیت انسانی و فضائل اخلاقی و عزت نفس و سربلندی و افتخار را از فرد سلب میکند و بجای آن زبونی و ذلت و فرومایگی و بدبختی را مینشاند. از آنجایی که هر قشری نسبت به کلمه معتاد حساسیت نشان میدهد و او را طرد میکنند و حاضر به هیچ گونه مراودهای با او نیستند، لذا کسی که به سطحی از سلامت فکری و معنوی رسیده خود را اسیر شهوتهای نفسانی خود قرار نمیدهد، دوست دارد بین افراد اجتماع آزادانه زندگی کند و مورد پذیرش آنها باشد. بطور خلاصه میتوان گفت داشتن اعتقاد، پایبند بودن به ارزشهای زندگی و درجستجوی معنی زندگانی بودن، از مفاهیم دیرآشنایی هستد که در زندگی صنعتی امروزی رنگ و بوی خود را از دست دادهاند اما صرف نظر از تأثیری که این مفاهیم در زندگی شخصی فرد دارند، اثر سازنده آنها در سلامت جسمی و روانی اهمیتی دوباره یافته است بطوری که امروزه ازاین برداشتها به منظور بهرهگیری بیشتر در درمان بیماران نیز استفاده میشود. (محمدی و دادخواه، 1380).
نقش مذهب در پیشگیری از اعتیاد به گونهای است که بسیاری از نظریه پردازان بزرگ جهان مثل فروید، یونگ، ویلیام جیمز و...مذهب را به عنوان عاملی مستحکم در مقابل آسیبهای اجتماعی از جمله اعتیاد تلقی نمودهاند. مهمترین نقش مذهب، پیشگیری اولیه از اعتیاد است به این معنا که هر چه فرد از لحاظ اعتقادی در سطح مطلوب تری قرار گیرد، کمتر به دام اعتیاد گرفتار میشود زیرا بسیاری از دستورات دینی در کنترل اعتیاد مؤثر است. بررسیها نشان میدهد که داشتن اعتقاد مذهبی نقش مهمی در کاهش سوء مصرف مواد دارد. افرادی که اصول مذهبی را پذیرفتهاند و به آن احساس پیوستگی میکنند، کمتر از افرادی که مذهبی نیستند مواد مخدر مصرف میکنند. صرف نظر از اینکه فرد به چه مذهبی گرایش دارد میتوان گفت فردی که به طور منظم اعمال مذهبی انجام میدهد، احتمال کمتری دارد که مواد مصرف کند تا فردی که تمایل به انجام این اعمال ندارد. (محمدی و دادخواه،1380) بیشتر اهل صلاح و تقوی و اخلاق (نمازگزاران) و آنهایی که ندای وجدانشان را همیشه میشنوند، معتاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی نیستند و از هر آنچه که آنها را از خودشان منصرف میکند، فرار میکنند و دلشان میخواهد خودشان باشند و در خودشان فکر کنند چون عالم درونشان از عالم بیرونشان واقعا سالم تر است. (مصدری، 1386).
اصولا مذهب در سه سطح میتواند مصرف مواد را تحت تأثیر خود قرار دهد: اولین تأثیر مذهب شامل فعالیتهای پیشگیرانهای است که برای تحریم شروع مصرف مواد به کار گرفته میشود و میتواند در برگیرندهی آموزش مستقیم مردم درباره منع مصرف مواد و همچنین هدفمند کردن زندگی باشد که در این صورت مصرف مواد عملی پسندیده نیست. دومین تأثیر مذهب مداخله در جلوگیری از گسترش اعتیاد در افرادی است که مصرف آزمایشی و گاه به گاه مواد را شروع کردهاند. به طور کلی مصرف مواد در انسان حالتی غیر عادی ایجاد مینماید، این حالات که عموما لذت بخشاند به صورت موقت و کاذب ایجاد میگردد. بروز همین حالات کیف و لذت بعد اولین مصرف که در بعضی موارد فقط به صورت کنجکاوی مبادرت به آن میگردد، باعث تداوم مصرف و اعتیاد میشود. (قربان حسینی، 1368).
سومین تأثیر مذهب شامل برنامههایی است که برای کمک به افراد معتاد به منظور ترک و همچنین پرهیز از عود مجدد در آنها فراهم شده است. (قربانی، 1384) هدف عمده از اجرای برنامههای کاربردی پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر و روان گردان، تأمین حفظ سلامت افراد تشکیل دهنده جامعه و جلوگیری از زیانهایی است که ناشی از عرضه و سوء مصرف مواد مخدر و روانگردان است. نتیجه اجرای این برنامهها، داشتن جامعهای سالم خواهد بود.
2-5-7- عوامل تشدید کننده اعتیاد
در زندگی روزمره در بسیاری از اوقات، انسان ممکن است دستخوش احساسات ناخوشایند شود و برای بیشتر مردم روبرو شدن با این حالتها کار سادهای نیست. بعضی از مردم برای رهایی از این احساسات ناخوشایند به مصرف الکل و مواد مخدر مبادرت میورزند، از رویارویی با مشکلات پرهیز میکنند و حل نهایی مسائل و مشکلات خود را به تأخیر میاندازند که این خود موجب وخامت بیشتر اوضاع میشود (فرخاک، 1381) میتوان گفت کسانی که احساس مذهبی در آنها ضعیف است، برای فرار از اضطراب اجتماعی به اعتیاد روی میآورند و هدف خاصی در زندگی ندارند. در حالیکه صاحبنظران یکی از دلایل عمده اعتیاد را بیهدفی انسان میدانند، مذهب نقش مهمی در هدفمند نمودن زندگی انسان دارد. (محمدی و دادخواه، 1380)
از علل شیفتگی به مصرف مواد مخدر و الکل در برخی جوانان، ریسک کردن و هیجان ناشی از آنست. در غیبت مهارتهای لازم برای روبرو شدن با موقعیتهای اجتماعی گوناگون، احتمال اینکه نوجوانان تحت تأثیر تبلیغات دوستانش مواد مصرف کند تا توانایی خود را افزایش دهد، بیشتر میشود. (فرخاک، 1381) مذهب به وسیله دور کردن فرد از گروههای منحرف، سبک ارزشهای سازنده و مشارکت آنان در جامعه نقش خود را انجام میدهد. مضافا به اینکه اعتماد به نفس و نقش تبلیغات در رسانههای جمعی و تصویری که از یک فرد بالغ نشان میدهند، در تمایل نوجوانان به مصرف الکل و مواد مخدر نقش تعیین کنندهای دارد. جای تعجب نیست اگر برخی جوانان پذیرای خطر مصرف مواد مخدر شوند. در حقیقت میتوان گفت گرایش به مصرف مواد مخدر حاکی از نوعی پریشان حالی است و یکی از ریشههای پریشان حالی غفلت از خداوند است. بر اساس آیات قرآن کریم تنها یاد و نام خداوند است که دلها را آرامش میدهد و انسان را از پریشان حالی نجات میدهد. بنابراین کسانی که تقید مذهبی بیشتری دارند، در برابر ابتلای به مواد مخدر مقاوم تر هستند و به عبارت دیگر ضعف ارزشهای مذهبی، افراد را برای ابتلای به مواد مخدر آسیب پذیرتر میکند (محمدی و دادخواه،1380).
از طرفی دیگر سوء مصرف مواد با کاهش کنترل یا از دست دادن کنترل ارتباط دارد، یعنی فرد احساس میکند بر موقعیت کنترل ندارد و برای به دست آوردن کنترل بر موقعیت به مواد مخدر پناه. به علاوه این افراد مهارتهای سازگاری را از دست میدهند و نومیدی و خشم زیادی را تجربه میکنند و آمادگی بیشتری برای استفاده از دارو جهت رفع مشکل خود دارند و یاد میگیرند که در موقعیتهای مشابه از مواد مخدر استف اده کنند یا به عبارت دیگر نسبت به این موقعیت شرطی شدهاند. در این راستا یکی از شیوههایی که مذهب بوسیله آن مصرف مواد را کاهش میدهد، پرورش جنبههای بهداشت روانی است. مذهب به زندگی فرد جهت میدهد و از او به هنگام فشارهای روانی روزمره حمایت میکند. افرادی که به مذهب وابستگی پیدا میکنند، با افراد مذهبی به ارتباط متقابل میپردازند و در صورت مصرف مواد مخدر مورد سرزنش و طرد آنان قرار میگیرند. مذهب مردم را در فعالیتهای متداول درگیر میسازد و شبکه اجتماعی را پدید میآورد که مصرف مواد در آن غیر قابل پذیرش است. (همان،32-31).
2-5-7-1- راهکارهای کاربردی
تحکیم باورهای مذهبی در جوانان مانع از شکل گیری اختلالهایی چون سوء مصرف مواد، اختلالات سلوک و ... خواهد گردید. اما شرط کار، هدایت به وسیله پدر و مادری است که نه تنها خود معتقد باشند، بلکه از پشتوانه علمی و مذهبی کاملی نیز برخوردار باشند. تقویت نگرشهای منفی یا تغییر نگرشها از منفی به مثبت آسانتر از تغییر نگرشهای مثبت به منفی است. به عنوان مثال طبق مطالعات انجام شده افرادی که سیگار نمیکشند بیش ازکسانی که سیگار میکشند به اطلاعاتی که در مورد مضرات سیگار داده میشود، توجه میکنند و پژهشهای مختلف در جهان نشان داده است که یکی از عوامل محافظت کننده در مقابل سوء مصرف مواد، داشتن اعتقاد و باور راسخ دینی و مذهبی است که نقش مهمی در ایجاد نگرش منفی نسبت به سوء مصرف الکل و سیگار و مواد مخدر دارد. بنابراین رواج و پرورش ارزشهای دینی نزد کودکان و نوجوانان، در پیشگیری از اعتیاد اهمیت بسزایی دارد. (محمدی و دادخواه،1380).
فقر ارتباطات ممکن است منجر به سوء مصرف مواد مخدر شود، بنابراین برای بازسازی، مهارتهای ارتباطی یک راهبرد مؤثر در پیشگیری از این پدیده هست. مشارکت در فعالیتهای مذهبی زمان کمی را برای تجربه مواد در فرد باقی میگذارد. همچنین یک شبکه حمایتی فراهم میسازد که فرد را از موقعیتهایی که فرصت استفاده از مواد را پیش میآورد، جدا می سازد. اسلام همیشه انسانها را به سعی و کوشش و تلاش و سازندگی دعوت میکند چون سعی و کوشش امری طبیعی است که از خود طبیعت سرچشمه و الهام میگیرد، طبیعتی است که اساس آن بر تحرک و فعالیت پایه گذاری شده است ولی لهو و لعب و اعتیاد، نیروهای فعال اجتماع را عاطل و باطل و فلج میسازد و از کار و فعالیت و سازندگی باز میدارد (عقیقی بخشایشی، 1357).
در این راستا تعهد نسبت به مذهب و اهداف آن، به زندگی فرد معنی میدهد که در این صورت مصرف مواد دیگر جذابیتی ندارد و از آنجایی که سیستم اعتقادی اکثر مذاهب مخالف با مصرف مواد است، آموزشهای آنان تقویت کننده عقاید منفی در برابر مصرف مواد است. (محمدی و دادخواه، 1380).
از آنجا که مذهب و سلامت معنوی، حافظ شخصیت و کرامت انسانی است و مواد مخدر شخصیت انسانی و فضائل اخلاقی و عزت نفس را از فرد سلب میکند و به جای آن زبونی و ذلت را به فرد میدهد، لذا مردم باید در بالا بردن و ارتقای سطح سلامت معنوی خود بکوشند تا از این طریق از گرفتار آمدن در دام معضلات اجتماعی مخصوصا اعتیاد رهایی یابند. امروزه یکی از مشکلات جوامع بشری مشکل اعتیاد و مواد مخدر هست که در کمین افراد جامعه خصوصا جوانان و نوجوانان است. همانطور که میدانیم پیشگیری بهتر از درمان است چراکه اگر پیشگیری به موقع و مناسب انجام گیرد، دیگر نیازی به درمان نیست لذا رویکردهای پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر در میان جوانان بایستی در سنین نوجوانی و جوانی به عنوان آسیب پذیرترین گروه خطر متمرکز گردد. اختصاص مبحثی تحت عنوان دیدگاه اسلام در مورد ضررهای مصرف الکل و مواد مخدر با استفاده از آیات و روایات و احادیث ائمه در کتابهای دینی و معارف تمام مقاطع تحصیلی برای نهادینه شدن نگرشهای ضد مصرف مواد ضروری است. پیشگیری از اعتیاد و سوء مصرف مواد مخدر نه تنها بسیاری از هزینههای مادی و معنوی مبارزه با قاچاق و مصرف مواد مخدر را کاهش میدهد، بلکه به صورت مستقیم و غیر مستقیم از آسیبها و معضلات فردی و اجتماعی که زاییده اعتیاد هستند، جلوگیری میکند.
2-6- پيشينه تجربی تحقیق
2-6-1- تحقیقات انجام گرفته در خارج از کشور
باتسون و همكارانش يافتههاي 115 مطالعه در مورد همبستگي ميان دينداري و بهداشت رواني را تجزيه و تحليل كرده و دريافتهاند كه 37 مورد از اين مطالعات، نشاندهنده همبستگي مثبت ميان دينداري و بهداشت رواني، و 47 مورد نشاندهنده ارتباط منفي است و 31 مورد نيز هيچگونه همبستگي نشان ندادهاند. اين پژوهشگران، نتايج اين مطالعات را به صورت جداگانه بر دينداري دروني و بروني تحليل كردهاند. نتايج تحليل 115 مطالعه باتسون و همكاران بر دينداري دروني و بيروني نشان ميدهد كه جهتگيري مذهبي دروني، همبستگي مثبت با بهداشت رواني دارد، اما جهتگيري مذهبي بروني غالباً همبستگي منفي با بهداشت رواني دارد. (نيلمان، 2012).
اثر مذاهب مختلف (اختلاف مذهبي) بر رفتارهاي اقتصادي
برخي از ديدگاههاي ارايه شده در اين زمينه, نوع مذهب را بر رشد اقتصادي مؤثر دانستهاند. ميتوان از اولين ديدگاههاي ارايه شده در اين زمينه به نظرات وبر اشاره كرد. از نظر وبر پروتستانيسم اعتقاداتي ارايه كرد كه بر خلاف ديدگاه كاتوليك نه تنها به مال اندوزي جنبه قانوني ميداد, بلكه آن را چنانچه صرف لذتهاي زودگذر نشود به منزله مشيت الهي تلقي كرد و در كنار آن به صورتهاي مختلف كسب ثروت را تأييد كرد. از اينرو سرمايهداري و توسعه اقتصادي حاصل از آن را نتيجه ايجاد و توسعه تفكر و مذهب پروتستانيسم در مقابل كاتوليك ميداند (وبر, 1905، ترجمه 1958).
تاوني (1926) تلاش كرد نشان دهد نظر وبر صحيح نيست. ساموئلسون (1993) درباره نظرات او بررسي جامعتري انجام داد و نتيجه گرفت كه بسياري از نهادهاي اشاره شده توسط وبر قبل از پروتستانيسم بهطور محدود وجود داشت. دلاكرو (1995) نيز در ادامه اين بررسيها به اين نتيجه رسيد كه برخي مناطقي كه وبر توسعه آنها را حاصل پروتستانيسم ميداند، كاتوليك نشين بودهاند. توليسون (1992) نيز نظرات مشابهي را ارايه ميكند.
در مقابل اینها روپر (1963) در بررسي خود كالوينيسم را در توسعه تجاري مؤثر دانسته است. آلن (1998) در بررسي خود, افزايش دستمزد (در يك زمان مشخص در اروپا) در شهرهاي كاتوليك نشين (19%) را بيشتر از مناطق پروتستان نشين (4%) مييابد. مك كلري (2002) نيز درپي اثبات ديدگاه وبر بين مذاهب پروتستان، كاتوليك، اسلام، هندو و بودايي است. گلاه و ووريس (1989)، هيت، واترز و واتسون (1995), نيسبت (1989) و پالدام (1999) نيز نتايج مشابهي مبني بر تفاوت اثر نگرشهاي حاصل از مذاهب مختلف به رشد اقتصادي ميگيرند.
در كنار اين بررسيها بررسيهايي نيز انجام شده است كه رابطه مذاهب مختلف با مصرف را بيان ميكند. از جمله اولين ديدگاههاي منسجم در اين زمينه حاصل مطالعه هريشمن (1983) است كه رابطه بين پيروي از مذاهب پروتستان، كاتوليك و يهود را با برخي رفتارهاي مصرفي شهروندان آمريكا بررسي كرد و اين رابطه را مثبت دانست. سود و ناسو (1995) نيز اين رابطه را بين پيروان مذهب ژاپني و پروتستانهاي امريكايي بررسي كرد و به اين نتيجه رسيد كه رفتار مصرفي اين دو گروه بهطور مشخص از يكديگر متفاوت است. ماير و شارپ (1962)، گريلي (1963)، گاي (1991)، پيلي (1992)، گولدين (1992) و لهرر (2002) نيز اين موضوعها را بررسي كرده و به نتيجه رسيدهاند كه رفتار مصرفي پيروان مذاهب مختلف, متفاوت است.
اثر شدت اعتقادات مذهبي بر رفتارهاي اقتصادي
برخي از بررسيها که رابطه مذهب و رفتارهاي اقتصادي را بررسي كردهاند, اثر شدت اعتقادات مذهبي بر رفتارهاي اقتصادي را بررسي كردهاند. اين بررسيها در مذاهب مختلف انجام شده است. از جمله اين تحقيقات و ديدگاهها ميتوان به موارد ذيل اشاره كرد.
كهف (1972 و 1974) پيروان مذهب را داراي هزينههاي خاص خود دانسته است. تحقيقات مختلف فهيم خان (1986) از اقتصاددانان مسلمان نيز به رابطه تقواي مذهبي بر مصرف تأكيد ميكند. و آن در قالب يك تابع مصرف ارايه ميكند. عزتي (1381) به صورت نظري و تجربي رابطه بين ايمان مذهبي را با مقدار مخارج توصيه شده در مذهب بررسي ميكند و نتيجه ميگيرد كه اين رابطه مثبت و معنيدار است. همچنين عزتي (1385) رابطه بين ايمان مذهبي و استفاده از پول براي سرمايهگذاري، سپرده با سود نزد بانك، قرض سود و پرداخت قرضالحسنه بررسي و اين رابطه را معنيدار يافته است.
پژوهشهاي مختلفي نيز در جوامع غير مسلمان انجام شده است. از جمله استارك (1972) رابطه بين اعتقادات مذهبي با درآمد و فعاليتهاي مذهبي را بررسي كرده و رابطه مثبت بين آنها را تأييد كرده است. ويلكس، بارنت و هاول (1986) رابطه اندازه دينداري و عوامل تعيين كننده مصرف را بررسي و آن را تأييد كردهاند ياناكن (1992) تلاش كرد رابطه بين پيروي از مذاهب محافظهكار، راديكال، ليبرال و گروههاي ديگر را با سطح درآمد، كمك به كليسا و حضور در كليسا بررسي كرد و رابطه را معنيدار يافت. هوگ و يانگ (1994) رابطه بين پيروي از گروههاي ليبرال و اصولگراي مسيحي در آمريكا را با مقدار كمك به كليسا بررسي كرد و كمك اصولگرايان را بيشتر يافت. مركز ملي تحقيقات نظرسنجي امريكا (1986) نيز بررسي پيوستهاي را انجام داه كه به نتيجه مشابهي رسيده است.
گايسو، ساپينزا و زينگالز (2002) در يك بررسي ميداني بر روي رفتار افراد در 66 كشور جهان به اين نتيجه رسيدند كه به طور متوسط مذهب بر روي نگرشهاي مناسب براي رشد اقتصادي اثر مثبت دارد. گلاه و ووريس (1989) نيز همين مطلب را بيان كرده بودند.
سرمايه انساني مذهبي
هرچند ميتوان مطالعات اشاره شده در دو قسمت قبل را نيز مطالعاتي دانست كه به نوعي مذهب را در قالب سرمايه مطرح كردهاند، اما اغلب آنها تنها به نتيجه وجود اين سرمايه و بدون اشاره به ماهيت و حتي نام بردن از آن به عنوان سرمايه به موضوع پرداختهاند. با اين وجود, برخي مطالعات به سرمايهاي از جنس مذهبي نزد افراد توجه كردهاند. به اين مطالعات كه بسيار محدود هستند اشاره ميكنيم. در اين مطالعات چنين استدلال شده است که از لحاظ نظري علاوه بر زمان و دارايي، عوامل ديگري نيز بر مقدار فعاليتهاي (اعمال و هزينههاي) مذهبي مؤثرند. استيگلر و بيكر (1977) توضيح ميدهند كه تنها مقدار زمان و دارايي در اختيار فرد، در تخصيص به فعاليتهاي مذهبي مؤثر نيستند، بلكه صبغه مذهبي فرد، مانند دانش مذهبي، آشنايي با مراسم و دكترين مذهبي، ارتباط با افراد مذهبي و نظير اینها نيز در تخصيص مقدار زمان و دارايي به فعاليتهاي مذهبي مؤثر است. اين مجموعه عامل را سرمايه انساني مذهبي مينامند. بر اساس ديدگاه سرمايه انساني مذهبي، ممكن است با تغيير مذهب، اعمال مذهبي افراد كاهش بيابد، زيرا دانش، اعمال، سنتها و دكترين مذهبي در مذاهب مختلف متفاوت است. از اين رو افرادي كه به مذهب جديد ميپيوندند، از سرمايه انساني كمتري در مذهب جديد برخوردارند. سرمايه مذهبي در طول عمر فرد و توسط والدين، دوستان، هم كيشان، آشنايان، حضور در مراسم مذهبي يا مطالعات طول عمر افزايش مييابد.
از جمله مطالعات تجربي اين زمينه, توسط ياناكن (1990) انجام شده است. او تلاش كرده با استفاده از دادههاي منتشر شده توسط منابع مختلف كه بر اساس مطالعات ميداني به دست آمدهاند، اثر سرمايه انساني مذهبي، زمان و دارايي را بر روي فعاليتهاي مذهبي آزمون كند. او در اين مقاله تلاش ميكند، الگوهاي مشاهده شده از تغيير فرقهاي مذهب، ازدواج بين مذهبي، سن تغيير مذهب، ارتباط بين حضور و پرداخت كمك مالي به كليسا، اثر آموزش (تربيت) و ازدواج داخل مذهبي بر روي مشاركت در فعاليتهاي مذهبي را تبيين كند. نتايج اين تحقيق نشان ميدهند كه مباحث نظري اثر سرمايه انساني مذهبي با شرايط ياد شده از پشتيباني تجربي خوبي برخوردارند. از جمله نتايج كلي اين تحقيق كلي اين تحقيق نيز چنين است:
هنگامي كه افراد به سن بلوغ ميرسند و تصميم به انجام اعمال مذهبي ميگيرند، به سمت آن شاخههاي مذهبي ميروند كه والدين آنها پيرو آن شاخهها بودهاند. افرادي كه در اين سنين تغيير مذهب ميدهند، به سمت مذاهبي گرايش دارند كه در محيط اجتماعي زندگي آنها حكم بودهاند. همچنين بيشتر تغيير مذهبها (در نمونه مورد بررسي) بين مذاهب نزديك به هم صورت گرفته است. تغيير مذهب مانند تغيير شغل، اغلب در اوايل دوران زندگي كه تلاش براي سازگاري با محيط انجام ميشود، صورت گرفته است. در طول زمان با افزايش سن، منافع تغيير مذهب كاهش و هزينههاي آن افزايش مييابد. در نتيجه، تغيير مذهب در سنين بالا به ندرت انجام ميشود.
چون مذهب زن و شوهر بهعنوان دادههاي مكمل عمل ميكنند، ازدواجهاي بين مذهبي كمتر دوام داشتهاند، در حاليكه ازدواجهاي درون مذهبي دوام بيشتري داشتهاند. علاوه بر اين, همان نيروهايي كه گرايش به مذهب والدين را ترغيب ميكند، ازدواج داخل مذهبي را تقويت ميكند. چنانچه در ازدواجهاي بين مذهبي يكي از دو زوج به مذهب همسر تغيير مذهب دهند، دوام ازدواج بيشتر ميشود، زيرا منافع (و مطلوبيتهاي) مذهبي افزايش مييابد. (ياناكن، 1990).
در واقع ميتوان گفت اين نظريه, سرمايه انساني مذهبي را عامل محرک و ايجاد توسعه يا افزايش توليد نميداند, بلکه آن را عاملي در شکلگيري رفتارهاي مصرفي ميداند. با اين وجود نظريه اثر سرمايه انساني مذهبي, از اين جهت كه علاوه بر درآمد و زمان فرد، يك عامل مذهبي را نيز وارد مباحث مصرف در نظريههاي مذهبي ميكند، يك پيشرفت علمي در زمينه اثر مذهب بر رفتار مصرفكننده و رفتارهاي اقتصادي محسوب ميشود.
2-6-2- تحقیقات انجام گرفته در داخل کشور
در پژوهش جعفري 1383 كه به بررسي رابطه جهتگيري مذهبي با شيوههاي مقابله انجام گرفته است مشخص شده كه دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي دروني بيش از دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي بيروني، از شيوههاي مقابلهاي مسئلهمحور استفاده كردهاند. همچنين دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي بيروني بيش از دانشجويان داراي جهتگيري مذهبي دروني از شيوههاي مقابلهاي هيجانمحور استفاده كردهاند.
غرايي و همكاران 1385 در پژوهشي درباره ارتباط سلامت روان با جهتگيري مذهبي دروني و بيروني به اين نتيجه رسيدهاند كه رابطه معناداري بين مذهب دروني با سلامت روان وجود دارد، ولي اين ارتباط در مذهب بيروني مشاهده نشده است. همچنين تفاوت معناداري بين دو جنس از لحاظ نوع مذهب مشاهده نشده است. درخصوص مقايسه هريك از زيرگروههاي مقياس سلامت روان با مذهب دروني نيز كليه اين مقياسها رابطه معناداري با مذهب دروني داشته، ولي مذهب بيروني صرفاً با نمرههاي مقياس افسردگي وخيم، ارتباط داشته است.
بهرامي و رمضاني فراني 1382 نيز در پژوهشي درباره نقش جهتگيري مذهبي (دروني و بيروني) بر سلامت روان و ميزان افسردگي سالمندان به اين نتيجه رسيدهاند كه همبستگي معناداري بين جهتگيري مذهبي با سلامت روان و افسردگي سالمندان وجود دارد؛ بدين معنا كه هرچه نمرههاي جهتگيري مذهبي به جهت بيروني افزايش مييابد، نمرههاي اختلال در سلامت روان و افسردگي بالا ميرود و هرچه نمرهها به سمت جهتگيري مذهب دروني تمايل مييابد، نمرههاي اختلال در سلامت روان و افسردگي كاهش مييابد.
نوغاني و همكاران (1389) از آموزش مجموعه معارف و فرائض ديني (نماز، روزه و مناجات) و تأثير آن در جهت تسكين افسردگي و سلامت روان بهره برده و به اين نتيجه رسيدهاند كه 55 درصد از افرادي كه در اين بررسي شركت كردهاند، پس از انجام عبادتها احساس آرامش و سلامت رواني بهتري داشتهاند.
لهساييزاده و همكاران (1388) در پژوهشي تحت عنوان «بررسي رابطه جهتگيري مذهبي و سلامت رواني مهاجران بر اساس مدل آلپورت و راس» به اين نتيجه رسيدهاند كه ضريب همبستگي بين جهتگيري درونديني با سلامت روان 79/0 و برونديني 75/0- است و يافتههاي پژوهش آنها پيشفرض نظريه آلپورت در مورد رابطه بين سلامت رواني و دينداري و ارتباط آن با سلامت رواني مهاجران را تأييد ميكند. (پين، 2013).
گردي و همكاران در پژوهشي تحت عنوان «رابطه سلامت رواني با تفكر غيرمنطقي در دانشجويان دانشگاه شهيد بهشتي» به اين نتيجه دست يافتهاند كه سطح سلامت رواني آزمودنيها با ميزان تفكرات غيرمنطقي آنها بهطور كلي، و با انواع توقع تأييد از ديگران، انتظار بيش از حد از خود، واكنش به ناكامي، بيمسئوليتي هيجاني، بيشدلواپسي اضطرابي، اجتناب از مشكل، و درماندگي براي تغيير معكوس و با كمالگرايي معنادار بوده است. همچنين نتايج پژوهشي نشان ميدهد كه حالت و ميزان بالاي اضطرابي كه دانشجويان احساس ميكنند، در موقعيتهاي همراه با فشار رواني بيشتر، با باورهاي غيرمنطقي آنها مرتبط است. در پژوهش ديگري كه روي دانشجويان انجام شده، نشان ميدهد كه باورهاي غيرمنطقي براي كنار آمدن با مسائل، به افزايش فشار رواني و پيامدهاي منفي منجر ميشود. از آنجا كه دينداري تأثير بسياري بر بالا رفتن سلامت روان افراد دارد و باورهاي غيرمنطقي هم يكي از مهمترين عاملهاي پايين بودن سلامت روان است، ميتوان اينچنين استنباط كرد كه دينداري ميتواند باورهاي غيرمنطقي را بهطور قابل ملاحظهاي كاهش دهد. بنابراين، شناسايي عوامل تأثيرگذار بر باورهاي غيرمنطقي و سلامت روان و ارتباط اين دو مقوله مهم روانشناختي با يكديگر حائز اهميت است، زيرا سلامت رواني در قالب پديدهاي رواني ـ اجتماعي مستلزم درك و تفسير درست از امور مرتبط بوده و هر فرهنگي هم بر اساس معيارهاي خاص خود در پي سلامت رواني است. بنابراين، با مرور پيشينه پژوهشي، پژوهشي كه به بررسي نسبت بین جهت گیری مذهبی، سلامت معنوی و مهارت ابراز وجود پرداخته باشد، يافت نشد، ولي پژوهشهايي در مورد نقش جهتگيري ديني (دروني و بيروني) بر سلامت روان انجام شده است. گزارش يافتههاي متفاوت درباره نقش مذهب بر سلامت روان سبب شد تا تحقيق حاضر انجام گيرد.
2-7- جمعبندي مطالعات انجام شده
ميتوان گفت مطالعات مختلفي كه در زمينه رابطه مذهب و رفتارهاي اقتصادي انجام شده است اغلب مذهب را در يك يا چند باور و اعتقاد خلاصه كردهاند و در نتيجه اثر آن را بر فعاليتها و رفتارهاي اقتصادي بررسي كردهاند. اغلب اين بررسيها, بهويژه از طرف غيرمسلمانها, مذهب را يك عامل فردي دانستهاند و آن را بر رفتارهاي فردي و در برخي موارد از طريق آن, بر رفتارهاي جامعه مؤثر دانستهاند. بهعبارت ديگر اغلب اين نوع مطالعات با نگاه فردگرايانه انجام شده و جايگاه مذهب را در حد تفكر پايهاي انديشه سرمايهداري دانستهاند و آن را به رفتارهاي فردي و از طريق آن بر جامعه مؤثر دانستهاند. اندك مطالعاتي كه با رويكرد سرمايهاي به مذهب نگريستهاند، اثر سرمايه مذهبي را بيشتر بر مصرف و رفتارهاي مصرفي فردي بحث کردهاند. اين مطالعات نيز توسعه چنداني نيافتهاند. هرچند اين مطالعات مبناي فلسفي فردگرايانه داشتهاند و با فلسفه ليبراليسم هماهنگ بودهاند, اما در غرب توجه چنداني به اين موضوع نشده است. نكته مهم آن است كه اين نوع توجه باعث شده است مذهب به عنوان يك سرمايه جدي به ويژه در بعد اجتماعي مورد توجه قرار نگيرد و آن را در بعد ضروري خلاصه و اثر سرمايهاي فردي آن را نيز محدود كردهاند در پژوهشهای انجام گرفته درداخل و دیگر کشورها به این نتیجه میرسیم در زمینه بررسي جهت گيري مذهبي، سلامت معنوي و مهارت ابراز وجود (قاطعيت) در بين معتادين كمپ اعتياد پژوهش کاربردی صورت نگرفته و فقط درحد مطالبی است که به صورت پراکنده در برخی کتابها یا مقالات نگاشته شده است، بنابراین پژوهش حاضر نیاز به تولید و بهره مندی از اطلاعات در این بخش را بر طرف مینماید.
منابع و مآخذ
- اريكسون، ريتال و همکاران، زمينه روانشناسي مترجم، محمد تقي براهني.
- افروز، احمد (1371). بررسی رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده با سازگاری اجتماعی دانش آموزان شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
- آذر، عادل، ومنصور مومني (1385). آمار وکاربرد آن؛ ج 2، تهران, انتشارات سمت.
- بهرامي احسان (1389). رابطه بين جهت گيري مذهبي، اضطراب و حرمت خود. مجله روانشناسي، سال ششم، شماره 24.
- بهرامي احسان، تنهايي فرد (1389). رابطه بين ابعاد جهت گيري مذهبي با سلامت رواني و اختلالهاي روانشناختي. روانشناسان. ايراني،؛ سال دوم، شماره 5، صفحات 35 تا 42.
- بيابانگرد اسماعيل (1373). روشهای افزايش عزت نفس در كودكان و نوجوانان، انتشارات انجمن اولياء و مربيان تهران.
- پرويز عسگري و همكاران (1389). «تاثير آموزش شیوههای تربيتي سيره عملي پيامبر اكرم (ص) بر تفكر دينداري، اعتقادات و باورهاي مذهبي و سلامت روان دانش آموزان دوره متوسطه) دانش و پژوهش در روانش شناسي كاربردي، ش 40 (11)، ص 16.
- جان بزرگي (1388). بررسي اثر بخشي روان درمانگري كوتاه مدت با و بدون جهت گيري مذهبي بر مهار اضطراب و تنيدگي. پايان نامه دكتري،. تهران، دانشگاه تربيت مدرس.
- جليليان، «تاثير آموزش فرهنگ دينداري بر ميزان افسردگي» فصلنامه حيات، سال دهم، ش 23، 1380، ص 56-49.
- جيمز ويليام (1367). دين و روان، ترجمه مهدي قائمي، ج 2، قم: نشر دارالفكر
- خوانين زاده، اژهاي، مظاهري (1387). مقايسه سبك دلبستگي دانشجويان داراي جهت گيري مذهبي دروني و بيروني. مجله روانشناسي، سال نهم، شماره 3.
- رمضاني، ولي ا (1388). بررسي رابطة جهت گيري ديني (دروني و بروني) با سلامت روان مردان و زنان 25 تا 55 سالة زرتشتي، مسيحي و مسلمان در شهر تهران، پايان نامة كارشناسي ارشد، تهران، دانشگاه تربيت معلم.
- سرمد، مرتضی و دیگران (1388). «روشهای پژوهش در علوم رفتاری»، تهران، نشر آگاه.
- سيف نراقي، مريم، نادري، عزت الله (1375)، روشهای تحقيق و چگونگي ارزيابي آن در علوم انساني، تهران انتشارات ارسباران.
ـ صانعي، (1382). اندازه گيري اعتقادات و نگرش مذهبي دانشجويان دانشکده روانشناسي و علوم تربيتي دانشگاه تهران.
- صفورايي و پاريزي (1386). «بررسي ارتباط سلامت روان با مذهب دروني و بيروني در شهر کاشان»، فصلنامه علمي- پژوهشي روانشاسي دانشگاه تبريز، سال سوم، شماره دهم، ص 65-88.
ـ عقيقي بخشايشي (1357). رابطه التزام عملي به اعتقادات مذهبي با سلامت رواني و هويت يابي دانشجويان دختر و پسر دانشگاه آزاد اسلامي واحد بهبهان، مقاله ارائه شده در همايش ملي روان شناسي و كاربرد آن در جامعه.
- قربان حسيني (1368). روان شناسي دين، يك روي آورد علمي چند تباري، فصلنامة قبسات، سال. سوم، شماره 2 و 3.
ـ كرمي و همكاران، «رابطه بين ابعاد مختلف دينداري و سلامت عمومي در دانشجويان دانشگاه اصفهان»، پژوهشهاي تربيتي و روانشناختي، ش 2، سال دوم، 1385، صفحه 1-22.
- گنجی و محمودیان (1382). تاثير ارایه خدمات مددكاري در كاهش نيازهاي بهداشتي، درماني سالمندان، مجله علمي دانشگاه علوم پزشکي قزوين، دوره 7، شماره 4؛ صفحه 56 تا صفحه 61.
- نوری،نجیب الله؛ جان بزرگی،مسعود (1392). رابطه ی خوش بینی از دیدگاه اسلام با افکار اضطرابی و افکار فراشناختی نگرانی (فرانگرانی)، مجله: روانشناسی و دین» سال ششم - شماره 24 [علمی-پژوهشی] (19 صفحه - از 66 تا 84)
-فرهنگستان علوم پزشكي جمهوري اسلامي ايران (1389). جستاري در سلامت معنوي، تهران، چاپ اول.. مطهري، مرتضي. یادداشتها، تهران، صدرا، جلد 2 ص 11.
-قریشی راد،فخرالسادات (1392). بررسی ویژگی های روانسنجی، مجله: روانشناسی بالینی» شماره 20 [علمی-پژوهشی/ISC] (14 صفحه - از 85 تا 98).
قريشي راد، (1381). «بررسي ساخت شخصيت در جهتگيري مذهبي دانشجويان»، مجله روانشناسي، ش 14، صفحه 185-204.
-لهسایی زاده،عبدالعلی؛ آذرگون،زهره؛ مرادی،گلمراد(1385). بررسی جهت گیری مذهبی و سلامت روانی مهاجران بر اساس مدل آلپورت وراس: نمونه مورد مطالعه قصر شیرین، مجله: علوم اجتماعی (دانشگاه فردوسی مشهد)» شماره 8 [علمی-پژوهشی] (21 صفحه - از 149 تا 169)
مژگان عباسی، اعظم گیوری، حمید حقانی، مرحمت فراهانی نیا(1384). سلامت معنوی دانشجویان پرستاری و دیثدگاه آنان در مورد معنویت و مراقبت معنوی از بیماران، فصلنامه پرستاری ایران، دوره هیجدیم شماره 44.
-Allport G, editor)2010(. The person in psychology. Boston, Beacon Press,.
-Berammer LM, Abrego P, Shostrom EL, editors )2013( . Therapeutic counseling and psychotherapy.6th edition.PrenticeHall.
- Wulff DM, editor)1997(. Psychology of religion.2nd edition, John Wiley & Sons Inc.
-Donahue, M.J. (1985); Intrinsic and Extrinsic religiousness: Peview and meta analysis. Journal of psychology and social psychology, 48.
-Sharf, R. S (1996); Theories of psychotherapy and counseling: Concepts and cases; Brooks/col. Pob.
-Schaefer CA, Gorsuch RL )2012(. Psychological adjustment and religiousness. Journal for the Scientific Study of Religion;3(4):448-61.
-Levin JS, editor)2011(. Religion in aging and health.Theoretical foundations and methodological frontiers.ASAGE, Pub.Inc;
-Neelman J, Halpern D, Leon D, Lewis G )2012(. Tolerance of suicide, religion and suicide rates: an ecological andindividual study in western countries. Psychol Med;27(5):165-71.
-Payne IR, Bergin AE, Bielmea KA, Jenkins PH)2013(. Review of religion and mental health: prevention and theenhancement of psychosocial functioning. Prevention in Human Service 9:11-40.
-Wulff DM, editor.)2011(. Psychology of religion.2nd edition, John Wiley & Sons Inc.