مبانی نظری وپیشینه تحقیق دروغگویی وعلل آن (docx) 24 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 24 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق دروغگویی وعلل آن
مقدمه
از حكيميپرسيدند : تربيت از چه سالي آغاز ميشود ؟ پاسخ داد : بيست سال قبل از تولد و اگر اين مدت كافي نباشد بايد برآن افزود.
آري ! واقع امر اين است كه فرايند تربيت به معناي اخص آن سالهاي قبل از تولد فرزند آغاز ميشود. هر كودكي كه پاي به عرصه وجود ميگذارد و چشم به تماشاي جهان هستي ميگشايد، تبريك خالق كمال آفرين بدرقة راهش ميشود. اين كودك خود بالقوه پدر است و مادر. پس برنامههاي جامع تربيتي او ميبايست متضمن انديشههاي پدرپروري و مادرپروري نيز باشند، به ديگر سخن كودكان و نوجوانان امروز، پدران و مادران فردا ميباشند.
يكي از صفات پسنديده كه هماهنگ با سرشت با آدميان است. راستگويي است.
هرانساني بالقوه مايل است راست بگويد و همچنين سخناني را كه از ديگران ميشنود راست تلقي كند. دروغ گفتن انحراف از صراط مستقيم و فطرت و خلقت است و بدون ترديد مخالف وجدان اخلاقي بوده و در نظر كلية ملل و اقوام جهان ودر تعاليم قاطبة پيامبران الهي عملي ناپسند و مزموم است. بدبختانه اين مرض خطرناك از دوران كودكي بچههاي كوچك به اين ناخوشي خانمان برانداز دچار ميشوند و به دروغگويي عادت ميكنند و گاهي چنان به اين خوي ناپسند انس ميگيرند كه از دروغ گفتن لذت برده و از اينكه ديگران را به گفتههاي نادرست و غير واقعي خود جذب كنند، مسرور ميشوند، پدران و مادران و مربيان ارجمند بايد بدانند كه اگر از دوران كودكي جلوي اين ناخوشي خطرناك گرفته نشود، ممكن است فرد تا پايان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضي از خانوادهها اين ناراحتي را كوچك و ناچيز تلقي كرده و اساساٌ در فكر پيشگيري يا درمان آن نيستند. اگر فرزند آنها شب تب كرده يا عطسه بي موقعي بكند سخت ناراحت ميشوند و فوراٌ براي درمان او اقدام ميكنند ولي از دروغ گفتن فرزند خويش تأثري ندارند. خانوادههاي ديگري هستند كه كم و بيش به اهميت و خطر دروغگويي واقف اند و از اينكه فرزندشان دروغ ميگويد ناراحت ميشوند ولي راه جلوگيري و درمان آن را نميدانند.
بسيار طبيعي است كه كودك 2 ساله، درك صحيحي از اهميت راستي و و درستي نداشته باشد. لكن همين كودك تا سن 10 سالگي بايد تفاوت بين راستي و درستي را درك كند.
براي كودك 5 يا 6 ساله طبيعي است كه در افكار رويارويي و تخيلي غوطه ور شود و داستانهاي بلند و طولاني تعريف كند. اما در واقع قصد فريب كسي را ندارد. بنابراين هيچ جاي سرزنش و يا تنبيه وجود نخواهد داشت. والدين زماني كه آگاهانه در مورد مطلبي اغراق آميز حرف مي زنند، دروغ هم ميگويند با اين هدف كه مستمعين را تحت تأثير قرار دهند البته بدون اينكه قصد فريب آنان را دانسته باشند اما احتمالاٌ اغراقهاي آنان را سخاوتمندانه تفسير و تعبير نميكند.
الگوهاي ارائه شده توسط والدين بسيار اهميت دارد. اگر آنها براي فريب دادن دروغ بگويند ( براي مثال هنگاميكه مادر از ديگران مي خواهد تا در پاسخ كسي كه براي ملاقاتش مراجعه كرده بگويند در منزل نيست ) غير منطقي است از كودك انتظار راستگويي و درستكاري داشته باشيم، دروغ ممكن است درارتباط با نا امني باشد. مثلاٌبراي مسائلي چون تمايل به جلب توجه و تحسين ديگران. كسب اعتبار و پرستيژ به دست آوردن تعدادي دوست و يا فرار او از وضعيتي نامطلوب هنگاميكه كودكي براي به زحمت انداختن دوستش دروغ ميگويد، ضروري است كوشش به عمل آيد تا دليل اين رفتار را كشف گردد.
بسياري از كودكان مخصوصاٌ در سنين معيني مطالبي ميگويند كه از نظر ما خلاف حقيقت و يا دروغ مي آيند و بي شك چنين امري ما را خشمگين ميسازند. آنچنان كه گاهي وادار ميشويم آنها را تنبيه كنيم و يا در موارد ديگري گفته هاي طفل اگر چه راست و درست باشد مورد توجه ما قرار گيرند.
ميدانيم كه دروغ براي كودك نيز زيان بخش است، اگر بدان عادت كند تدريجاٌ شخصيت او متزلزل شده و اعتبار خود را از دست خواهد داد. او نيازمند اين امر است كه جلب اعتماد اولياء و مربيان خود را بنمايد تا بتواند رشد كند. به هنگاميكه بزرگترها چنين اعتمادي بدو نداشته باشند او رشد نخواهند كرد. بعدها اگر مواقعي دردي او را رنج دهد و بخواهد آن را علني نمايد، بدان موفق نخواهد شد.
كودك درغگو كم كم اظهار نظر صريح خود را از دست خواهد داد، بخصوص كه در بارة حرفهاي خود ايمان نخواهد داشت و آن قاطعيت و صراحتي كه براي ادامة كار و زندگي او لازم است از ميان خواهد رفت.
دروغگويي نوعي ناسازگاري و نابهنجاري است و بايد اصلاح شود. در طريق اصلاح و بازسازي كودك گام اول شناخت علل است. بايد ديد كودك چرا دروغ ميگويد
آيا تا به حال درزندگي به كسي دروغ گفته ايد ؟ چرا ؟ به چه خاطر ؟ بعد از دروغ گفتن چه احساسي به شما دست داده است ؟ آيا ميدانيد ريشة دروغگويي در چيست ؟ آيا ميدانيد چرا شما و ديگران گاهي از اوقات مبادرت به دروغ گفتن ميكنند ؟
براي دست يابي به جواب اين سئوالات شايد خواندن و مطالعة اين تحقيق و مقالة كمكي به شما باشد.
دروغگويي مخصوص طبقة خاصي نيست و به جنس خاصي نيز محدود نميشود، بزرگ و كوچك ممكن است دروغ بگويند و گاهي از اوقات از دروغگويي خود نيز لذت ببرند. دروغگويي بيماري خانمان برانداز است كه ايگر به فكر مداوايش نيفتيم هم فرد بيمار را به نيستي ميكشاند و هم اطرافيان فرد مبتلا به نابودي سوق ميدهد. دروغگويي گناهي بزرگ است و در بيشتر مواقع اين گناه ريشة بسياري از گناهان ديگر نيز خواهد بود.
دروغگو دست به انجام هر كاري مي زند و در مقابل با پستي و وقاحت انجام اعمال خود را تكذيب ميكند. دروغگويي دژي است كه دروغگو آن را پناه خود ميداند. كسي كه در زندگي خود به دروغگويي عادت كرده باشد، هيچ گاه از انجام هيچ عملي خود را معاف نميداند و با بي پروائي مبادرت به انجام كارهاي زشت و ناپسند ميكند، زيرا با دروغگويي ميتواند خود را از عواقب انجام كارهاي زشت مصون نگه دارد.
يكي از بزرگترين وظايف پدران و مادران و مربيان جامعه در تربيت نونهالان، پرورش خصلت راستگويي است. راستگويي نجات از هر نوع گمراهي و ضلالت است.
براي جلوگيري از دروغگويي بايد ابتدا علت اقدام به آن را جستجو كرد. علت را شناخت و بعد سعي در برطرف كردن علت داشت.
علت دروغگويي را ميتوان در اين گروه علل جستجو كرد : ترس، ضعف، عجز، احساس حقارت و. .. كسي كه قادر به پرداخت بدهي خود نيست در خانه بست مينشيند و به فرزندش ميگويد به طلبكار بگويد كه پدر در خانه نيست. كارمندي كه بدون علت ترك خدمت كرده از ترس بازخواست مقامات مافوق به دروغ گرفتاريهاي واهي را مطرح ميكنند. كودكي كه از كتك خوردن ميترسد، شكستن شيشة پنجره را به گردن ديگري مي اندازد، اگر بخواهيم ريشة تمام دروغهاي ياد شده را پيدا كنيم به يك سر منشأ ميرسيم و آن ترس و عقده حقارت و تربيت نادرست است. افرادي كه بيشتر دروغ ميگويند بيشتر در خود احساس ضعف و حقارت ميكنند. اگر بخواهيم جامعهاي سالم و افرادي راستگو داشته باشيم بايد صفت نيكوي راستگويي را از كودكي به فرزندان بياموزيم .
الگوهاي معيني كه براي برقراري ارتباط با كودكان بكار ميرود تقريباٌ هميشه متناقض هستند. يعني بر عكس هدف و منظور ما نتيجه ميدهند، اين الگوها نه تنها ما را در دستيابي به اهداف دراز مدتمان ياري نميكنند، بلكه غالباٌ خرابكاري هم در خانه به وجود مي آورند. الگوهاي متناقض در تربيت كودك شامل اين موارد ميشود. تهديدها، رشوه ها، وعدههاي نيش دار و طعنه آميز، موعظه و سخنراني در بارة دروغگويي دزدي و آموزش ادب، بي ادبي و بي احترامي.
وقتي كودكان دروغ ميگويند والدين از ظلم برافروخته ميشوند، بخصوص وقتي كه دروغ آشكار است ودروغگويي تجربه. شنيدن پافشاري كودكي در اين كه به رنگ است نزده است يا شكلات را نخورده است وقتي كه صورت و پيراهنش خلاف اين را ميرساند، بسيار خشم آور است گاهي اوقات كودكان بدين خاطر دروغ ميگويند كه اجازه ندادند حقيقت را بر زبان آورند. وقتي كودك به مادرش ميگويد كه از برادرش متنفر است، مادر شايد او را به خاطر اين حقيقت گويي تنبيه كند. اگر همين كودك در آن لحظه برگردد و آشكارا به دروغ اظهار كند كه حالا ديگر برادرش را دوست دارد، مادرش شايد به او پاداش بدهد و او را محكم در آغوش بگيرد و ببوسد، خب، شما فكر ميكنيد اين كودك چه نتيجهاي از اين تجربه خواهد گرفت كه آدم را به خاطر حقيقتگويي كتك مي زنند و به خاطر دروغگويي پاداش ميدهند و نيز اينكه مادرش دروغگويي رادوست دارد.
ما اگر بخواهيم راستگويي و صداقت را به كودك ياد بدهيم پس بايد براي گوش كردن به حقايق تلخ به همان اندازة حقايق دلپسند زمينه داشته باشيم.
اگر قرار است كودك راستگو و صادق بار بيايد پس نبايد او را تشويق و تحريك كرد كه در بارة احساساتش دروغ بگويد. حال اين احساسات چه مثبت باشد چه منفي و چه دمدمي مزاج، كودك از واكنشهايي كه ما در برابر احساسات بيان شده او نشان ميدهيم، ياد ميگيرد كه آيا صداقت و راستگويي بهترين حقيقت است يا نه ؟
وقتي كودكان به خاطر گفتن حقيقت تنبيه ميشوند، براي دفاع از خودشان دروغ ميگويند. همچنين دروغ ميگويند تا آنچه را كه در واقعيت فاقد آن هستند، در خيال به دست آورند.
دروغها بيان كنندة حقايق مربوط به اميدها و دلهرهها هستند. دروغها آشكار كنندة آن چيزي هستند كه فردي انجام خواهد دهد يا باشد. براي شنونده خوب ميفهمد، دروغها آنچه را كه دروغگو سعي در پنهان كردنش دارد، آشكار ميكنند. واكنش كامل و پخته نسبت به يك دروغ بيشتر بايستي درك مفهوم آن دروغ را منعكس سازد، نه افكار مفهوم آن يا محكوميت آن.
فرد دروغگو را ما از طريق اطلاعاتي كه از دروغها كسب ميكنيم ميتوانيم به كودك كمك كنيم تا واقعيتها را از افكار پوچ و خيالي تشخيص دهند .
برخورد با دروغگويي و عدم صداقت كودك
خط مشي مادر برابر دروغگويي مشخص است. ازيك طرف نبايد بازپرس بازي در بياوريم و كودك را هي سئوال پيچ كنيم و موضوع را بزرگ جلوه دهيم و از طرفي ديگر بايد حتماٌ و بدون ترديد رك پوست كنده حرف بزنيم. وقتي پي ميبريم كه از زمان برگشت كتابي كه كودك از كتابخانه گرفته بود گذشته و كودك هنوز كتاب را به كتابخانه پس نداده، ما نبايد بپرسيم كه كتاب را برگرداندهاي به كتابخانه ؟ مطمئني ؟ پس چي شد. كه كتاب هنوز اين جا مانده ؟ بلكه به جاي آن چنين خاطر نشان ميكنيم « مثل اينكه از زمان برگشت اين كتاب به كتابخانه گذشته » .
علائم و نشانههاي دروغگو
هر گاه كودكي درموقعيتي نامطمئن و نا امن قرارگيرد و احساس خطر يا حقارت كند به گفتاردروغ متوسل ميشود. دروغگو به گفته هايش ايمان ندارد و به طور قاطع و صريح حرف نمي زند، به تدريج اعتماد خود به ديگران را از دست ميدهد و نسبت به اطرافيان بدبين ميشود. دروغگو فراموشكار است و پس از مدتي بدنام و بي اعتبار ميشود. دروغگويي باعث تغييرات جسمينظير افزايش ضربان قلب، تغيير حالت چشم، رنگ پريدگي، برافروختگي، بيقراري، و ناآرامي و خشك شدن دهان و گاهي لكنت و پراكنده گويي ميشود.
علل دروغگويي
الف ) عوامل اجتماعي :
1ـ جلب توجه و تحسين :
گاهي در ميان جمعي از ميهمانان معمولاٌ كودك فراموش ميشود – همه سرگرم كار و تلاش صحبت يا بازي هستند. به خود و بحثهاي خويش سرگرم ميشوند، بدون اينكه حساب كنند دل كوچكي هم در كنارشان ميتپد. و انتظار شركت در بحث و مذاكره را دارد. كودك براي اينكه جلب نظر كند و به گونهاي خود را وارد صحنه نمايد به دروغ متوسل ميشود. آنهم دروغي بزرگ و اغراق آميز. يكباره خبر تلخي را ميدهد، سخني ميگويد كه همه با نظر اعجاب بدو بنگرند و حرف و كار خود را رها كنند.
2ـ بدآموزي :
كودك دروغ بلد نيست آن را از كسي آموخته است و پيداست بيش از هر كس از والدين و معاشران كودك هستند كه به او دروغ آموخته اند آنها زمينة آن را در كودك فراهم كرده و به آن وا داشته اند. في المثل طفل را در ميان جمع به رودربايستي قرار داده و از او خواسته اند اقرار كند برادر كوچكش را دوست دارد. در حاليكه او از برادرش كه سهم محبت او را از والدين دزديده متنفر است. زماني پدر و مادر در حضور جمعي ازمسألهاي سخن ميگويد كه طفل بعيان ميداند كه دروغ است. بديهي است كه هر گونه اظهار نظر بر خلاف حقيقت نوعي بدآموزي و درس بدي براي او خواهد بود. او ميفهمد كه درمواردي هم ميتوان خلاف حقيقت را گفت.
3ـ احساس كمبودها :
كودك براي جبران احساس كمبودي كه دارد متوسل به دروغگويي ميشود.
كودكاني كه نسبت به دوستان و اطرافيان خود احساس كمبود ميكنند، ممكن است براي جبران كمبودها در زمينههاي گوناگون نظير شغل والدين و محل سكونت وضع تغذيه و سفر. ...، دروغگويي متوسل شوند و درون آشفته و نگران خود را بدان وسيله به طور موقت تسكين دهند
4ـ احساس حقارت :
بر تماميكسانيكه در محيط زندگي كودك بوده و با او در تماس هستند توصيه ميشود كه به شخصيت كودك احترام بگذارند و زيرا كودكاني كه موردتوجه نيستند، يا به آنها احترام گذاشته نميشود، يا مورد تمسخر و استهزاء قرار ميگيرند يا آنها را مورد سرزنش و ملامت قرار ميدهند، احساس حقارت كرد. و براي رهائي از اين حالت به دروغگويي خواهند پرداخت تا خود را بهتر از آنچه هستند نشان دهند.
5ـ لاف زني و گزافه گويي :
انگيزههاي ديگري نيز هستند كه ميتوانند فرزند شما را وادار به دروغ گفتن كنند مثلاٌ لاف پردلي و شجاعتهايي كه نكرده خواهد زد. گاهي حتي لاف از بزهكاريهايي كه مرتكب نشده خواهد زد تا به نوعي تظاهر به خشونت طبع و قساوت قلب كرده باشد. بديهي است كه هيچ يك از اين گزافهها و لافها را نبايد تشويق كرد و خوب است بچه بفهمد كه لاف زدنها در شما بي اثر است. و چنين بچهاي به حق يا ناحق خود را نسبت به محيط مفروض احساس پستي و زيردستي ميكند. مثلاٌ چيزي را خودش اختراع ميكند تا او هم براي خو شنوندگاني داشته باشدو موردتقدير و تقرب واقع شود
6ـ تأثير نفوذهاي بد :
فرزند شما در دبستان يا دبيرستان در كلاسي است كه بعضي از رفيقانش روش خشونت آميز دارند، پول فرواني هم در جيبشان هست، لاف از دزدي مي زنند و پليس را مسخره ميكنند و گاهي هم به راستي دست به دزدي مي زنند. حال فرزند شما كه خوب تربيت شده به زودي متمايل به تقليد از آنها نخواهد شد و شايد جرأت نكند در باره اندرزهاي بدي كه به او ميدهند مستقيماٌ با شما حرف بزند. آن وقت مثلاٌ اينكه بخواهد شما را بيازمايد چند كار بدي كه مرتكب نشده برايتان نقل ميكند مثلاٍ به شما ميگويد بدون پرداخت پول سوار اتوبوس شده و يا پاسبان را مسخره كرده است. بايد گفت وضع خيلي حساس است، زيرا گاهي براي شما مشكل است كه صحت اظهارات فرزندتان را بازرسي كنيد و نميدانيد كه آيا عملاٌ و مانند يك ديگر رفتار ميكند يا فقط داستانهايي را نقل ميكند براي اينكه از جريان وضع درمحيط مدرسه و چگونگي رفتار واقعي فرزندتان آگاه شويد بايد رسيدگي و تحقيق كنيد. وقتي بررسي از وضع اطلاع پيدا كرديد، ميتوانيد برايش شرح دهيد كه رفقائي كه او تحت تأثيرشان قرار گرفته در حقيقت نمايش بازي ميكنند دور از آنند كه مي خواهند كه خود را نشان دهند.
و براي همين مي خواهند ديگران را به خود جلب كنند. بعلاوه شما بايد سعي كنيد وضعي برايش فراهم آوريد كه بتواند ثابت كند كه بچة دست و پا چلفتي نيست و نيز ميتوانيد او را تشويق كنيد تا جواني شرافتمند، صديق و كارآمد شود. بنابراين مؤثرترين راه اصلاح او اين است كه كمكش كنيد تا رشد كند و ارزش واقعي كسب كند كه ماية غرور و سربلنديش گردد.
7- بي تفاوتي محيط زندگي كودك نسبت به دروغگويي و راستگويي :
عامل عمدة ديگري كه مشوق دروغگويي كودك است، بي تفاوتي محيط زندگي كودك نسبت به دروغگويي و راستگويي است.
اگر افرادي كه در محيط زندگي كودك زندگي ميكنند. نسبت به اين مسأله بي توجه باشند و براي دروغگويي و راستگويي كودك هيچ نوع عكس العمل مناسب نشان ندهند. كودك فرق بين اين دو نوع گفتار را درك نخواهد كرد. و درهرزمان با توسل به دروغگويي خود را از عواقب انجام اعمال آن نجات خواهد داد
8ـ ميل به جلب اعتبار و كسب امتيازات ثانوي :
برخي از دانشآموزان براي مطرح كردن خويش به دروغگوييهاي شگفت آوري متوسل ميشوند. يكي از معلمان در گزارش خود اظهار داشته بود. شاگر دخترش با بيان اينكه وي با مواد شيميايي كار ميكند و هم اكنون در حال ساختن تي. ان. تي. است همة همكلاسيهاي خود را ترسانده بود. و يا يك دختر پرورشگاهي هم كه پدر و مادرش مشخص نبوده اند. در مجامع مختلف ميگفت، پدر و مادر او در موشك باران تهران كشته شدهاند و مدام به بهشت زهرا ميرفت تا با گريه بر سر قبر آنها خود را سبك كند.
و در كودكان بزرگتر و نوجوانان دروغگويي و قسم خوردن زياده از حد براي اثبات راست بودن بيانات خود به علل متفاوتي ظاهر ميشود.
9- آرزوو رؤيا :
تا كي طفل آرزوي داشتن چيزي را در دل ميپروراند. از شدت ميل و علاقه در وصول به آن خود را دست يافته بدان و در آن عالم گمان مييابد. اين امر در روزهاي اول و در لحظات اول براي طفل مشخص است كه صورت واقعي ندارد ولي بعدها شدت آرزوها و تلقين او را وا ميدارند كه مسائل خود را واقعي تلقي كنند و آن را بيان دارند، همان امري كه ما دروغش ميپنداريم. بعضي مواقع يك آرزوي برآورده نشده او را به دروغ گفتن وا ميدارد.
بچه يك اتومبيل اسباب بازي را با خودش از مدرسه آورده است و ميگويد « اين را علي به من داد. » در حالي كه شما ميدانيد اين طور نيست. ممكن است بچه اين اسباب بازي را از خيلي وقت پيش مي خواسته يا علي روزي يك چيزي از توي كيف او برداشته حالا او فكر كرده نوبت اوست كه ماشين رابردارد.
ب – عوامل تربيتي :
1- آموزشهاي نادرست خانواده
كودكي تا حد بسياري در رفتارهاي خود از والدين و افراد خانواده تقليد ميكند در خانوادهاي كه پدر و مادر و ديگر اعضاي آن همواره به يكديگر دروغ ميگويند. نميتوان انتظار داشت كودكي راستگو تربيت شود.
رفتارهاي والدين در خانه و نحوة گفتگوي آنان با يكديگر، كودك را به دروغگويي وا ميدارد. براي نمونه، تصور كنيد تلفن زنگ مي زند و كسي با پدر كار دارد، پدر از قبل به فرزندش سفارش كرده است كه اگر كسي با او كار داشت بگويد كه در منزل حضور ندارد. اين قبيل رفتارها كه بارها در بعضي خانوادهها مشاهده ميشود يكي از رايج ترين روشهاي آموزشي عملي دروغگويي در كودكان است.
اگر پدر و مادر و. . و حتي معلميكه با كودك در تماس است دروغگو باشند، اولين درس دروغگويي را كودك از اين افراد ياد خواهد گرفت .
ما روزانه دروغهاي كوچك بسياري ميگوئيم كه بچه هايمان نيز كم و بيش مستقيماٌ در آن شركت دارند و غالباٌ خيلي بيشتر از آنچه ما گمان ميكنيم ميفهمند.
ديگر چه بگوئيم از والديني كه در اين كار فرزندانشان را شريك جرم خود ميكنند. مثلاٌ مادر به فرزند خود ميگويد : در اين باره به پدرت حرفي نزنيها ! يا بالعكس از طرف ديگر اتفاق مي افتد كه در مورد خود فرزندمان دروغ ميگويم براي آگاه نشدن او از موضوعي كه ما را نگران ميدارد. يا به طور ساده براي اينكه از مطالبه چيزي كه نميتوانيم به او بدهيم، منصرف شود.
وقتي بچه ساعت به ساعت از ما شكلات مي خواهد. به نظرمان ساده مي آيد بگوئيم ديگر نيست تا اينكه به او بفهمانيم كه اگر زياد بخورد ناخوش خواهد شد. در حقيقت بچه كوچك نميتواند بفهمد چگونه ممكن است چيزي كه او دوست دارد ناخوشش كند. آيا شما خيال ميكنيد كه او اينرا خيلي بهتر باور خواهد كرد كه والدين توانگرش نتوانند وقتي او شكلات مي خواهد برايش فراهم آورد. اصل كار اينست كه بچة شما اعتماد داشته باشد اگر شما هرگز او را فريب نداده باشيد و به او بگوئيد شكلات برايش خوب نيست ولو اينكه نتواند علت خوب نبودن آنرا بفهمد گفته شما را باور خواهد كرد.
يكي از مهمترين عوامل پرورش فطرت راستگويي در كودكان، محيط خانواده است جاييكه پدران و مادران راستگو هستند و پيرامون دروغ و خلاف حقيقت نميگردند. طبعاٌ طفل به راه درستي ميرود و راستگو بار مي آيد. و به آساني ميتواند موانعي را كه به فراواني در سرراهش پيدا ميشوند، برطرف كند. برعكس، جايي كه پدران و مادران خود دروغ ميگويند و به اين خوي ناپسند معتاد هستند، قطعاٌطفل با خلق ناپسند دروغگويي رشد ميكند. در چنين خانوادهاي ايجاد شرايط رواني براي جلوگيري از دروغگويي بي اثر است. محيط زندگي مهمترين و بزرگترين عمل سازندة شخصيت كودك است و با هيچ يك از عوامل رواني قابل مقايسه نيست. طفل بدون توجه و اراده و با محيطي كه در آن زندگي ميكند، منطبق ميشود و آنچه ميبيند و ميشنود در فكر او نقش ميبندد بنابراين اولين مدرسة تربيت فرزند محيط خانواده است.
رفتار و گفتار پدران و مادران و طرز زندگي آنان مشخص كننده نيك و بد خانواده و ميزان پاكي و ناپاكي آن محيط است.
وقتي يك مرد يا يك زن بدون عنوان پدري يا مادري دروغ ميگويد، مرتكب يك گناه كبيره شده و استحقاق كيفر دارد، ولي وقتي يك مرد يا زن پدر و مادر باشند و در محيط خانواده به عنوان رئيس و سرپرست در مقابل گوشهاي حساس و چشمهاي كنجكاو و فرزندان خود دروغ بگويند، نميتوان گفت تنها مرتكب گناه شده و دروغ گفته اند. اينجا علاوه بر گناه مرتكب گناه ديگري نيز شدهاند و آن گناه پرورش دروغگو است، كه قطعاٌ به مراتب بزرگتر است. زيرا دروغ گفتن پدر و مادر از طرفي ارتكاب گناه و از طرف ديگر به صورت غير مستقيم تشويق كودك به دروغ گفتن است.
دروغگويي پدر و مادر آلودگي خود و آلوده كردن فرزندان خويش است. پدر و مادري كه در خانه دروغ ميگويند و با عمل زشت و نادرست خويش محيطي فاسد و مسموم به وجود مي آورند و فرزندان خود را از صراط مستقيم فطرت منحرف ميكنند. به خود و همچنين به خدا و مردم خيانت كرده اند، فرزندان امانت الهي هستند، درس دروغگويي به آنان دادن خيانت به اجتماع است.
بعضي مواقع بچهها دروغ گفتن را از پدر و مادر ياد ميگيرند. دروغهاي كوچكي كه والدين متوجه اثر آن روي بچه نميشوند، مانند وقتي كه پاي تلفن از گفتن حقيقت به دوستي طفره ميروند « بگو كار دارد » « خانه نيست ». آن وقت بچه خودش فكر ميكند چرا دروغ گفتن بد است ؟ اگر بد بود كه مامانم دروغ نميگفت. براي بچه مشكل است كه مفهوم دروغ مصلحت آميز را بفهمد. در واقع ميشود هميشه واقعيت را گفت. بايد با اين حال بچه را نبايد با دروغ بزرگ كرد. ما بايد سعي كنيم خودمان بهترين نمونه براي بچه هايمان باشيم. بايد در جواب بچهها تا آنجا كه ممكن است حقيقت را بگوييم، حتي اگر مجبور باشيم توضيح بدهيم و اين كار وقت زيادي هم نگيرد.
2-بي اعتمادي طفل نسبت به. ..
گاهي پيش مي آيد كه بچه دروغ ميگويد بدون اينكه در آن سودي داشته باشد. اما فقط به خاطر اينكه شما نخواسته بوديد، وقتي او حرف راستي زده باورش كنيد.
فراموش نكنيد كه يك بچه ممكن است اميالي غير از اميال شما داشته باشد و بتواند دلائلي بر صحت كار خود نشان دهد كه بنظر شما دور از حقيقت بيايد، اگر او را در گفتارش دروغگو بدانيد و نسبت به او عدم اعتماد نا موجه نشان دهيد او را مجبور كرده ايد كه عملاٌ دروغ بگويد به جاي آنكه آنچه را حس ميكند وبه نظرش راست مي آيد به شما بگويد، سعي خواهد كرد چيزي بگويد كه مورد قبول شما باشد شايد بهتر باشد كه فرضاٌ از يك دروغ صرف نظر كنيد تا اينكه به خطا بچهاي را متهم به دروغ نمائيد. زيرا اگر بچه به دروغگويي عادت كرد طولي نخواهد كشيد كه شما از آن خبردار خواهيد شد. چون تنها يك اتهام ناروا كافي است كه بطور هولناكي پايه اعتماد بچه را نسبت به شما و هم به خودش متزلزل كند.
كودكي كه رازي را با مادرش در ميان گذاشته و از او خواسته است آن را از نظر پدر مكتوم دارد ولي مادر مسئله او را نظر به مصالحي به پدر گفته و پدر هم ناشيانه به رخش كشيده است طبعاٌ اعتماد كودك را از خود سلب كرده است. او از اين پس خود را ناگزير ميبيند كه حقيقت را بگويد و به دروغ متوسل شود.
3ـ ترس
ترس نيز از ديگر عواملي است كه موجب دروغگويي ميشود. اگر كودك به سبب راستگويي تنبيه شود، در آينده براي نجات و رهايي از مجازات به دروغگويي متوسل ميشود. براي نمونه، كودك براثر تجربه ياد ميگيرد كه براي نجات از تنبيه به هر نحوي شده بايد اثبات كند كه كار خطايي انجام نداده است وگرنه كتك خواهد خورد از اين رو بايد اذعان كرد كه سخت گيريهاي افراطي و برخوردهاي خشن والدين و مربيان با كودكان از علائم دروغگويي كودكان محسوب ميشود.
يكي ديگر از علل دروغگويي اطفال ترس از مجازات است. مثلاٌ موقعي كه به كودك بگويند « شيشه اتاق را تو شكستهاي ؟ » اگر بچه خود را در مقابل تنبيه طاقت فرساي والدين ناتوان ميبيند براي حفظ خود چارهاي ندارد جز آنكه به دروغ پناه ببرد. درمان اين قبيل دروغگوئيها ملايمت و مهرباني اولياي اطفال در تربيت فرزندان است.
درميان خانوادههايي كه به هر بهانهاي ناچيز، كودك را به باد كتك ميگيرند، كودكان دروغگوي بيشتري ميتوان پيدا كرد. در بسياري از موارد دروغ گفتن از ترس است. بچهاي كه نمره حسابش خراب شده از ترس گفتن واقعيت به دروغ متوسل ميشود دراين گونه مواقع اغلب بچهها حق دارند، مثلاٌ اگر پدر و مادر تهديد كرده باشد كه واي به حالت اگر امتحانات را خراب بكني، بچه ديگر جرأت نميكند راستش را بگويد يا بچه تجربه بدي از اين موضوع دارد و ميداند اگر راستش را بگويد چه جنجالي براه مي افتد و ترجيح ميدهد يا سكوت كند يا دروغ بگويد
بايد توجه داشت كه دروغگويي طفل بدون علت نيست و ريشه آن را احتمالاٌ در خانه ميتوان يافت با اين حال، اين كودك بيچاره است كه در نقش معلول، تنبيهات را دريافت ميكند.
4ـ آزمايش والدين
گاهي كودكان سنين هفت تا هشت ساله كه از زشتي دروغ آگاهي دارند، براي اينكه اهميت قبح اين كار را آزمايش كنند، دروغ ميگويند و اين والدين و اطرافيان هستند كه گفتة دروغ آنان را چه پاسخ داده يا نسبت به آن چه نحوي واكنش نشان دهند و بديهي است هر نوع اقدام پرخاشگرانه و تندي، نتيجه نامطلوب خواهد داشت .
گاهي دروغگويي كودكان براي آزمايش والدين يا مربيان است او مي خواهد ببيند كه آنها در برابر چنان وضع مقرر چه عكس العملي نشان خواهند داد.
5ـ كمبود محبت
كمبود محبت، خصوصاٌ كمبود محبت مادر تأثير بسزايي دراين كار دارد. جان بولبي مينويسد : وقتي روابط كودك با مادرش در سالهاي نخستين زندگي، رنگ خشونت و ناسازگاري به خود ميگيرد، زمينهاي در روانش به وجود ميآورد كه بعداٌ او را به دزدي و تمرد و خودبيني و. .. سوق ميدهد.
در سالهاي جنگ جهاني يكي از روانشناسان در اردوگاه اطفال پناهنده در كشور سوئيس بود به مطالعه دروضع رواني آنها پرداخت و به خوبي مشاهده كرد كه چگونه جدا ماندن از توجه به عواطف پدر و مادر در آنها تمايل به نابسامانيها رواني پديد ميآورد .
6ـ تهديد كودك به انجام عملي كه اجرا شدني نيست.
تهديد كودك به انجام عملي كه اجرا شدني نيست عامل ديگري در تشويق كودك به دروغ گفتن است. باري نمونه هر گاه والدين، كودك راتهديد كنند كه اگر در ديكته نمره بيست نگيرد او را خواهد كشت. اين تهديد موجب مي وشد كه كودك درصد دروغگويي و صحنهسازي برآيد و به دروغ گفتن عادت كند. در اين ميان كودك در مييابد كه والدين عملاٌ به او دروغ ميگويند زيرا آنان كودكشان را نميكشند. همچنين كودكان اعتماد خود را نسبت به حرفهاي والدين و معلمان از دست ميدهند و براي آنان ارزش و اعتمادي قائل نميشوند.
7ـ انتظار و توقع بيش از حد از كودكان
يكي از علل دروغگويي فرزندان، تحميل تكاليف سنگين به آنها و داشتن توقع بيش از طاقت آنان است. سخت گيريهاي مربيان اطفال و توقعات نادرستي كه فوق طاقت كودكان است آنانرا به دروغگويي ميكشند و اين خلق ناپسند را در وجود آنان بيدار ميكند.
ج ) درمان دروغگويي :
1- تعديل انتظارات :
پذيرش كودك به همان گونه كه هست بايد آنچه را كه كودك در قوه و قدرت داشته و به انجام رسانده قبول داشت و بيش از توان از او انتظار نداشت و انجام كارهاي كه از كودك انتظار داريم در حد توان او باشد.
2- نشان دادن ارزش راست گفتن :
در وهله اول كودك بايد دريابد كه دروغگويي كار نادرست و ناپسند و راستگويي عملي با ارزش و پسنديده است. كودك ارزش راست گفتن را در عمل تجربه كند، والدين و مربيان نبايد در برابر دروغهاي كودكان برآشفته شوند واو را كتك بزنند. بيان نتايج زشت و تلخ دروغگويي به صورت داستان براي كودكان، ميتواند در آموزش عواقب دروغگويي آشنا سازند.
3- اجازه بيان احساسات
كودك بايد مجاز باشد كه احساس خود را به صراحت بيان كند. در صورتي كه آن احساس زننده باشد به او تفهيم گردد كه به تدريج آن را ترك كند اينكه براي كودك منعي ايجاد كنيم كه چارهاي نداشته باشد جز آنكه مورد علاقه ما را به زبان براند، نوعي خطا است. او بدون دلهره و هراس بايد بتواند بگويد از فلان شخص متنفر از فلان غذا خوشش نمي آيد و. .. هشدار دادن به كودك، همدردي با او در مواردي كه لازم است، ناديده گرفتن حرفهاي كودك و بي توجهي به آنها از روشهايي است كه در مواقع مشخص ميتواند براي پيشگيري و درمان دروغگويي كودكان استفاده شود.
برطرف ساختن علت و انگيزه دروغگويي
پند واندرز دادن
بخشيدن او
همدردي با كودك
سكوت
اخطار، از ديگر موارد درمان دروغگويي ميباشد.
فهرست منابع و مأخذ :
باهنر محمد جواد، گفتارهاي تربيتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، چاپ سوم، 1373.
رياحي غلامحسين، رمز و راز دنياي كودك، تهران، اشراقيه، چاپ دوم، پائيز 1370.
رياحي غلامحسين، روانشناسي در خدمت اولياء و مربيان، تهران، اشراقيه، چاپ اول، تابستان 1368.
شفيع آبادي عبدالله، راهنمايي و مشاوره كودك، تهران، سمت، چاپ سوم، تابستان 1374.
قائمي علي، تربيت و بازسازي كودكان، تهران، اميري، چاپ هشتم، مهر 1371.
نادري عزت الله، دكتر سيف نراقي مريم، اتلالات رفتاري كودكان و روشهاي اصلاح آن، دفتر تحقيقات بدر، چاپ دوم، بهار 1373.
اثر مدسه پدران و مادران پاريس، مشكلات تعليم و تربيت، فتح الله حبيبي، تهران، آشنا، چاپ اول، جلد اول.
رونالدس، ايلنگورث، كودك و مدرسه، شكوه نوابي نژاد، تهران، رشد، چاپ اول، پائيز 1368.
هايم جي گينات، رابطه بين والدين و كوكان، سياوش سرتيپي، تهران، موسسه اطلاعات، چاپ پنجم، 1371.