مبانی نظری وپیشینه تحقیق دوستی وعشقهای قبل از ازدواج

مبانی نظری وپیشینه تحقیق دوستی وعشقهای قبل از ازدواج (docx) 35 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 35 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مبانی نظری وپیشینه تحقیق دوستی وعشقهای قبل از ازدواج ـ1ـ موضع گيريهاي نظري در قلمرو دوستي و عشق 2ـ1ـ1ـ تعريف دوستي دوست رفتار متعادلي است كه در يك ارتباط عاطفي دوجانبه بروز مي‌كند. دوستي احساسي سبك و آرام از تعلق خاطر است كه در جريان آن خواب شب آرامي داريم هيچگونه علامتي از ناخوشي نداريم . ارتباط دوجانبه است يعني ما احساس تعلق خاطر محبتي به كسي داريم و از او توقع پاسخ مناسب داريم. دوستي ساختن است ، دوستي هنر است و از همين رو به سرعت زاده نميشود بلكه به آهستگي و كندي پديد مي آيد. ممكن نيست دوستي در يك لحظه ناگهاني از آسماني برما فرود آيد منتهي دوستي همزمان با دوست آغاز مي‌شود درست مانند عشق كه با عاشق ظهور مي‌كند. پس براي يافتن دوستان بايد دوستي ورزيد چون دوستي با دوستي آغاز مي‌شود و به چيز ديگري. دوستي عبارت است از كشش و جذبه اي كه متكي بر يك نفع يا احساس مشتركي است . دوستي با تمايلات جنسي اختلافات فراواني دارد و چنانچه في المثل مي‌توان داراي ميل جنسي شود بدون آنكه كمترين اثر رغبت در اين ميل وجود داشته باشد و مانند هنگام ارتباط داشتن با يك زن هر جايي و بر عكس مي‌توان رابطه حسن همجواري داشت بدونآنكهملاحظات جنسي هيچ دخالتي در آن نداشته باشد. دوستي ممكن است در عين حال متكي بر پايه يك حس مشترك باشد بالغان براي آن با هم دوست مي‌شوند كه داراي مسائل شخصي يكساني هستند در اين مورد پسر يا دختر يك دوست صميمي دارد كه همه رازهاي خود را با او در ميان مي‌گذارد. گاهي اوقات اين دوستي ها توأم با يك رابطه جنسي است و يا آن كه تحت تأثير ملاحظات جنسي قرار دارد ولي اين جنبه جنسي هميشگيو قطعي نيست به طور كلي دوستي از نظر انگيزه و نفع وچگونگي جسماني ورواني و ميل جنسي متفاوت است. مسلماً رفاقت و دوستي حقيقي موقعي بوجود ميآيد كه سازگاري و توافق اخلاق ، سليقه و علايق و محبت دو جانبه وجودداشته باشد. 2ـ1ـ1ـ تعريف عشق عشق عبارتست از احساسات و شهوات. احساسا مبالغه آميز يك جانبه نسبت به يك نفر از ميان شش ميليارد انسان در كره زمين را عشق مي‌گويند . عشق مذموم نوعي بيماري است كه نشانه هاي آزاد دهنده اي دارد. از جمله افسردگي – گيجي – توهم كاذب – عدم تعادل جسماني. عشق يعني روابط دروني ميان زن ومرد ومضمون جاويدان ادبيات و هنر ،مسائل عشقي همواره مورد توجه دقيق جامعه شناسان و معلمان و پزشكان بوده و هست … زيرا عشق به سراغ همه مردم مي‌رود و مقام ويژه اي در طول زندگي شخص اشغال مي‌كند و به هيچ وجه نمي‌توان بدون عشق ،خانواده پايدار را تشكيل داد. عشق انسان را فعال مي‌كند. دلداگان مي انديشند ، نقشه هاي عجيب طرح مي‌كنند و به آساني موانع را بر طرف مي‌سازند . عشق واقعي درهاي نبوغ و الهام را درباره چيزهايي را كه قبلاً تصورش را هم نمي‌شود كرد بازد مي‌كند. عشق يكي از پايه هاس اساسي ازدواج مي‌باشد . جان هالمز ميگويند :‌« چسباندن دو سنگ بدون ريسمان به يكديگر مانند ربط دادن دو زندگي بدون عشق آسان مي‌باشد.» اليس عشق را تركيبي از شهوات و رفاقت مي داند و هر دوي آن براي برقراري زناشويي مطلوب لازمند. تعليم و تربيت جنسي در دوران جواني ،‌تهيه مقدمات قبل از زناشويي و پرورش هنر عشق جنسي كمك هاي شاياني به هماهنگي زناشويي خواهد كرد. عاشق شدن بيشتر يك مسئله عاطفي و هيجاني است تا انتخاب و منطقي و در حقيقت عاشقي انتخاب نيست بلكه ابتلا به يك هيجان كور و ناشناخته است ، در حالي كه خوش امدن ودوست داشتن صد در صد عقلاني و جنبه انتخاب دارد. عشق بالغ و متعادل لطيف ترين احساسات ما را با تمناها و احساسات بدني در هم مي آميزد . پاره اي از مردم شهوت و ميل جنسي را با عشق اشتباه مي‌كنند. اكنون آشكار شده است كه شهوت و ميل جنسي تنها نمي‌تواند عشق باشد ، گويي چيزي كم دارد و حتماً بايستي با احساسات لطيف اميخته و عجين گردد. 2ـ1ـ1ـ معني و مفهوم عشق ورزيدن پاراسلسوس مي‌گويد : آن كس كه هيچ نمي داند به هيچ چيز عشق نمي ورزد . آن كس كه قادر به انجام هيچ كاري نيست ،‌هيچ نمي فهمد . آن كس كه هيچ نمي فهمد بي ارزش است اما آن كس كه مي فهمد عشق هم مي ورزد. عشق عبارتست از توجه و علاقه فعال نسبت به زندگي و رشد آنچه بدان عشق مي ورزيم . عشق عبارتست از نفود فعالانه در شخص ديگر كه ضمن آن اشتياق به شناخت در نتيجه وصل آرام مي‌شود. علت بوجود آمدن عشق وجود معشوق است نه استعداد دروني. عشق رمانتيك نيست بلكه چيزي است صميمي‌تر و محبت آميز تر و واقع بين. عشق فرا تر از احساس و شهوت است . عشق مجموعه اي از رفتارها و حالاتي است كه موجب بسط و رشد زندگي عاشق و معشوق مي‌گردد . عشق هاي رمانتيك كورند غالباً آنها به ندرت قدرتها و تواناييها را در نظر دارند و ضعف ها را مي پذيرند . پسر و دختر هيچكدام نميخواهند شخص را به ارمغان مي آورد. تعهد به بقاي دوستي و تلاش دو جانبه براي حل مشكلات ،حتي زماني كه عصانيت و اندوه بر دلها سايه مي افكند ،‌از مشخصات عشق بالغ است . عشق با سكس يكي نيست ، اما منطق حكم مي‌كند كه اين دو را با هم در مي آميزيم. عشق حقيقي ان ميل و رغبت دروني و عاطفي است كه در دو جنس مهالف پديد مي آيد تا حالات و شرايط ومحيط واحدي را به كمك يكديگر بوجود آورند و در سايه اين حالات و شرايط و محيط واحد بتواند حقيقت خود را به همديگر نشان بدهند يعني زبان يكديگر را ترجمه عميق ترين احساسات و ظريفترين و شديدترين هيجانات كه از اعماق روح آن دو ناشي مي‌شود درك كنند و با شور وسرور فوق العاده دست به كارهايي بزنند كه درحالت عادي از مردم معمولي ساخته نيست. عشق را بايد تفاهم كامل و عميقي ميان دو روح دانست كه منجر به جاذبه و در هم آميختن مي‌شود عشق دامي نيست كه در راه جوانان گذاشته شده باشد بلكه عبارتست از حالت احترام و تقدس نسبت به شخصي است كه شباهت صفات با عاشق دارد ، يعني تشابه روحيات نيز ميان عاشق و معشوق نقش عمده اي بازي مي‌كند. عشق سالم و مداوم وخوشبختي آور تركيبي از احساس و منطق و حسابگري است . به خاطر داشته باشيد هر گاه با تمام وجود خود عاشق كسي شديد در ازدواح با وي عجله به خرج ندهيد من نمي‌گويم دختر و پسري كه يكديگر را ديوانه وار دوست دارند الزاماً در ازدواح شكست مي خورند ،ولي بنا به عقيده اكثر شناسان زناشويي شانس موفقيت يك چنين ازدواج شكست مي خورند ، ولي بنا به عقيده اكثر كارشناسان زناشوئي شانس موفقيت يك چنين ازدواج هايي اندك است پس حتماً بايددست نگه داشت ومدت مديدي مطالعه به عمل آورد. وقتي عشق آمد حس تشخيص كور مي‌شود و چه بسا كه صدها نقاط غير مطلوب و موردتنفر در شخص وجود دارد كه ما آنها را اصولاً نديده مي‌گيريم. جايگاهي را كه يكي از روانشناسان معروف به نام « برتراند راسل » براي عشق در زندگي انسان قائل شده عبارتست از :‌ من به عشق مانند يكي از مهمترين امور زندگي انسانها مي نگرم و در نظر من هر سيستمي‌كه پيشرفت آزادانه عشق را ضروري نداند آن سيستم نامتناسب و نامطلوب است. وقتي عشق در معني واقعي خود بكار رود چندان مفهوم امور جنسي را نمي دهد و تنها دلالت بر روابط بين دو جنس مخالف نمي‌باشد بلكه عشق داراي هيجان و تحركات قابل ملاحظه اي مي‌باشد وهمانطور كه روابط جسمي‌بين دو طرف است رابطه رواني وروحي مي‌باشد . در برخي انسانها شور والتهاب عشق و هيجانات ناشي از آن بيشتر از ساير انسانها است كه اين اختلاف نه تنها بستگي به طبيعت آنها دارد بلكه بستگي به محيط اجتماعي و مقررات آن جامعه دارد ، كه چنين عشقي با هيجانات بالا به ندرت ديده مي‌شود . عشق مهم ترين عاملي است كه از طريق آن مي‌توان باعث نزديك كردن يك مرد و زن براي قسمت اعظم زندگي آنها شد و تنها عاملي است كه با آن مي‌توان ازتنهايي كه به هر زن و مرد مي‌تواند صدماتي وارد كند گريخت. طبيعت انسان را بدين سال خلق كرده است كه به تنهايي قادر به رفع نيازها و مقاصد حياتي و بيولوژيكي خود نيست مگر به مساعدت اشخاص ديگر و انسان متمدن قادر نيست غرايز جنسي خود را بدون عشق كامل ارضاء كند. غريزه جنسي هيچگاه به طوركامل ارضا نمي‌شود مگر اينكه علاوه بر بكار بردن نيروي جسماني عليه حواس و همه افكار در اين رابطه بكار مي‌رود. اكثر مردان و زنان از موفقيت هاي خوبي برخوردار هستند و آنها در برخي از مراحل زندگي خود مزه عشق را مي چشند. براي كساني كه طعم عشق را نچشيده اند مشكل است كه تفاوت بين گرايش و تمايل جنس مخالف را با سرشاري از محبت و احساس تشخيص دهند. در اكثر خانواده ها اعتقاد بر اين است كه با عشق و عاشقي نمي‌توان به يك زندگي مناسب رسيد اين افراد يا به دليل تعصبات مختلف حاضر نيست براي عشق در زندگي خود و ديگران جايي قرار دهند و يا به دليل عدم درك صحيح از معناي عشق حاضر به لمس كردن آن نيستند . براي عشق در جامعه مقامي‌شامخ وجود دارد كه اگر آنها به اين موضوع اهميت ندهند و آن را ناديده بگيرند مردان و زنان قادر به درك ارزش واقعي آن نخواهند بود و نمي‌توانند به مردم جهان با ديده عطوفت و مهرباني بنگرند . زيرا كه تنها با بالا بردن تعليم اجتماعي سطح فرهنگ است كه مي‌توان معناي عشق واقعي را به مردم اموخت و براي بهبود وضع زندگيها را در راه بهتر زندگي كردن و با هدف بودن در زندگي گام برداشت. عشق يك ركن اساسي براي محبت افراد خانواده نسبت به يكديگر مي‌باشند. بطور كلي بايد توجه داشت كه نوعي جذبه جنسي ،‌اغلب با عشق اشتباه مي‌شود و چنانچه چنين حالت با عواطفي مانند شفقت ومهرباني وهمدردي همراه نباشد. روان شناسان و متخصصين امور ازدواج بدان نام شيفتگي مي نهند. اريك فرام روانپزشك معروف در اين مورد تعريف زيبايي مي دهد: عميق ترين نياز بشر حس نياز او براي غلبه بر احساس جدايي است تا زندان تنهائي را مي‌گذارنند. جوابي كامل براي مسائل وجودي وابسته به عشق حقيقي وكامل است. عشق كامل چيست ؟ پيوندي است كه در آن تماميت شخص و فرديت او محفوظ مي ماند . عشق نيروي فعال است كه بدان وسيله ديوارهايي كه فرد را از ديگران جدا مي‌سازد فرو مي‌ريزد عشق به احساس تنهايي و جدائي غلبه مي‌كند و درعين حال به شما اجازه مي دهد كه خودتان باشيد. عادت مهر وريزيدن بايد از اوايل زندگي بوجود آيد . وقتي كه شما پسر و دختر هفت هشت ساله را مي‌بينيد كه نسبت به هم اظهار علاقه مي‌كنند ، خنده تان مي‌گيرد . در حاليكه اين آغاز تمايل است كه نبايد جلويش گرفته شود . منتهي اين تمثيل بايد معصومانه باشد و به اظهار محبت هاي عاشقانه منجر نگردد. حس ستايش كه نسبت به ديگران ابزار مي‌گردد و همچنين ميل مورد ستايش قرار گرفتن از خصوصيات اصلي دوره جواني است . هر گاه ما شخص معيني را به ديده نخستين مي نگريم براي آن است كه او واجد صفت خاصي است كهما نسبت به آن صفت احساس احترام مي‌كنيم و يا ميل داريم آن را بدست آوريم . البته مي‌توان بدون هيچگونه حس ستايش شخصي را احترام كرد . احترام نه تنها ارتباطي با تمايل جنسي ندارد بلكه گاهي از اوقات مانع بروز ميل جنسي است .مانند پسر جواني كه در آتش ميل جنسي نسبت به دختر زيبايي كه مورد علاقه اوست مي‌سوزد ولي از تلاش براي جلب عشق او احتراز مي جويد . براي آنكه آن دختر مورد احترام اوست. غريزه جنسي در فرد بالغ اگر تنها تركيب دهنده عشق نباشد، دست كم قدر مسلم آن است كه يكي از مهمترين تركيبات عشق است . در جريان تحول حساسيت جنسي بر ساير جنبه هاي عشق مانند محبت تسلط حاصل مي‌كند. كليه علائم عشق و دوستي دال بر اين اشتباق است كه بخواهيم با آنكه مورد علاقه ماست نزديك باشيم . بوسيدن ، در آغوش كشيدن ،دست در بازوي هم انداختن ، دست به نوازش زدن جهت ابزار احساسات دروني همگاني علائمي است كه نشان مي دهد ميل داريم به آنها كه عشق مي ورزيم نزديك باشيم. همه چيز را مي‌توان با عشق و علاقه رفع كرد . ولي نه عشق تنها عشقي كه تفاهم بههمراه داشته باشد ،‌تفاهم و عشقي دو جانبه ، عشق با انكه محرك قدرمتندي براي زوج ها است كه يار و باور هم باشند و خوشبخت شوند و تشكيل خانواده بدهند ، براي ادامه وحفظ زندگي زناشويي كافي نيست و نقش در ايجاد خصوصيات شخصي و مهارتهايي كه لازمه زندگي مشترك موفق است ندارد. لازمه داشتن مناسبات حسنه ، كيفيات و خصوصيات فردي تعهد است كه از آن جمله مي‌توان به تعهد و حساسيت ،وفاداري ، مسئوليت ، اعتماد و اطمينان اشاره كرد. تنها وسيله اي كه براي از بين بردن ناهماهنگي هاي جنسي وجود دارد عالي كردن جنبه شهواني ميل جنسي توسط عشق و دوست داشتن است . در تربيت جنسي بايد احترام به عشق ،‌يعني احساس عميق و زياد و تنها زندگي با شكوه و شوق و اميد را در نظر داشت. جواني كه در كانون مهر ومحبت و مودت پرورش يافته احساس محروميت نمي‌كند تا براي تسكين خاطر به كانونهاي فساد و اعتيادهاي خطرناك و ميگساري پناهنده گردد. عشق پير و جواني نمي‌شناسد . عشق نيازمند تلاش است و … عشق تنها عشق مرا به گرمي يك سيب مي‌كند ،مأنوس و عشق تنها عشق را به وسعت اندوه زندگي ها برد ،مرا رساند به امكان يك پرنده شدن و نوشداروي اندوه ، صداي خالص اكسير مي دهد ،‌عشق تنها آنگونه كه در لحظه حال تجربه مي‌شود معنا مي يابد. غشق ، پديده اموختني است ، عشق زندگي كردن در لحظه اكنون است . عشق يك سعادت دائمي است . عشق حاصل احساسات است اما بر عقل و خرد پرورش مي يابد. عشق روخ را توانا مي‌سازد و انسان را زنده دل نگه مي دارد. عشق شكيبايي مهرباني است . عشق در واقع آنگونه تمايل و اشتياقي است كه ما به نيمه گمده خويش داريم . پس عشق بورزيد و دوست بداريد ، عشق گوهري است گرانبها اما با عفت. من وجود دارم ، من هستم ، من اينجا هستم ،‌من در حال شدن هستم ، تنها من هستم كه زندگين را مي‌سازن تنها من و نه هيچكس ديگر .من بايد كمبودها ،‌خطاها و گناهان و اشتباهات خود را رو در رو قرار گيرم . از نبودن منهيچكس به قدر منرنج نخواهد برد اما فردا روز ديگري است و من بايد تصميم بگيريم كه رختخواب را ترك كرده و دوباره زندگي كنم و اگر شكست بخورم نه تو را سرزنش مي‌كنم نه زندگي را و نه خدا را. عشق : صبور و مهربان است . عشق حسود و خود بين نيست . مغرور هم نيست . عشق تلخ رفتار و خود دوست نيست . عشق جايي براي آزاد باقي نمي‌گذارد . عشق خطاها را بايگاني نمي‌كند. عشق از شرم سرور نيست . عشق با حقيقت دلشاد است. عشق هرگز از تلاش دست بر نمي دارد. عشق ايمان ،‌اميد و شكيبايي از كف نمي دهد. عشق شكست ناپذير است ،‌ازلي هست ، ايمان هست ،‌اميد هست ،‌عشق هست ، اما والاترين همه عشق است. 2ـ1ـ4ـ مراحل دوستي تصور مي‌كنند كه جون نيروي جنسي در اوايل بلوغ پرورش كامل مي يابد بي درنگ به صورت ميل رابطه جنسي داشته با جنس مخالف ظهور مي‌كند و حال آنكه اين تصور باطل است زيرا قبل از آنكه نيروي جنسي چنانچه بايد بطور كامل ابزار گردد بايد از چند مرحله مقدماتي بگذرد. « ترچنگ » در كتاب معروف خود به نام « عشق و دوستي در دوران بلوغ » به حق تأييد مي‌كند كه تعداد اين مراحل مقدماتي دست كم به چهار مرحله مي‌رسد: 1ـ مرحله اول : ‌نخست دلبستگي به يك گروه همجنس حاصل مي‌گردد كه در پسران اين گروه عبارت از دسته هاي معيني است كه پيوسته تشكيل مي يابد. 2ـ مرحله دوم: ‌پس دلبستگي به يكفرد همجنس پديد مي آيد كه همان دوست جاني و همراه است . 3ـ مرحله سوم : دلبستگي به يك گروه از جنس مخالف است و در پايان دلبستگي به يك شخص از جنس مخالف كه بالغ ،‌عاشق او مي‌شود. 4ـ مرحله چهارم : در مرحله تشكيل گروه ، وفاداري نسبت به گروه پديد مي آيد ، در مرحله « دوست جاني » علاوه بر دوستي يك علاقه شديد خصوصي حاصل مي‌گردد. اندكي بعد كه شخص با گروه جنس مخالف آميزش مي‌كند كنجكاوي جنسي و ميل جذب كردن توليد مي‌شود . كشش به طرف يك شخص از جنس مخالف دومرحله مشخص زير را در بر دارد: نخست عشق ساده و افسانه اي و بعد عشق حقيقي با همه تركيباتش كه در آن عنصر جنسي بر ساير عناصر تسلط دارد . پس از آن عواطف پدري يا مادري ظهور مي‌كند و بدين طريق خانواده و فرزندان و خانه و موضوعات اساسي عشق را تشكيل مي دهند. علاقه به جنس مخالف در بحبوحه بلوغ در حدود 16 تا 18 سالگي پديد مي آيد و اين بار كشش به طرف جنس مخالف كاملاً جدي و پايدار است . با اين همه بر خلاف تصور عده كثيري از وانشناسان هنوز نمي‌توان اين كشش را عشق حقيقي توام با ميل استقرار روابط جنسي و ازدواج خواند . خود را با ميل جنسي و بدني در هم مي آميزيم و در وجود ما احساسات لطيف يك مقام داشته و احساسات بدني موضع ديگر، آن وقتمحكوم هستيم كه يا ديوانه وار عاشق ( عشق افلاطوني ) يا شديداً به اين نيازمند شويم كه كسي ما را دوست بدارد. دو فرد كه به يكديگر علاقه مند باشند ، از تماس با يكديگر لذت مي‌برند و با تماس سر و دست وصورت عشق خود را سيراب و روح خود را تغذيه مي‌كنند ، عشق واقعي ، اعتماد و ايمان مي آفرينند ، اعتماد و ناشي از عشق چنان محكم است كه هيچ نيرويي قادر به مخدوش كردن آن نيست . عشق ورزي راهي است كه به كاملترين ارتباطات ادمي منجر مي‌شود ،يعني فقط به اين وسيله ما ميتوانيم ديگران را چنانكه هستند بشناسيم . اگر دلايل و احساسهايي كه ما را به هم نزديك كرده منطقي و صحيح باشد و زندگي را بر پايه هاي محكمي‌بنا كرده باشيم مي‌توانيم ادعا كنيم كه عشق مي‌تواند در مقابل اين تضادها و ناراحتي ها ايستادگي كند و آنها را بر طرف سازد. وقتي كه مرد و زن بالغ در نتيجه عشق به سوي يكديگر جلب مي‌شوند ، غريزه طبيعي آنها را وادار مي‌سازد كه هر چه ممكن است به هم نزديكتر شوند . البته مراحل اول اين عشق دست در دست هم نهادن و بوسيدن است ولي عشق حقيقي آنها را باز هم به هم نزديكتر مي‌سازد . ميل به عشق بازي ،‌از خصوصيات ذاتي ادميان است ،شما اين مرحله از طبيعت بشر را به شكل هاي گوناگون از نگاه چشم گرفته تا افراطي ترينشكل نزديكي محبت آميز ،مي يابيد. عشق يك غريزه عادي مانند ترس و خشم وميل جنسي نيست بلكه بشر بنا به اصطلاح روانشناسي جنبه « احساس » دارد يعني عبارت از يك دسته تمايلات عاطفه اي است كه متمركز بر يك شيء ، يك شخصي و يك عقيده مي‌باشد. كلمه عشق شامل احساسات گوناگوني است كه داراي درجات مختلف است و همه گونه احساس از جنس گرفته تا عالي ترين نوع محبت در آن دخالت دارد. 2ـ1ـ5ـ سه مرحله مبهم عشق 1ـ مرحله دلبستگي به جنس مخالف 2ـ عشق افسانه اي 3ـ عشق حقيقي 2ـ1ـ6ـ مرحله دلبستگي به جنس مخالف در اين مرحله كه در حدود 16 سالگي آغاز مي‌گردد ، دختر و پسر در آن واحد به عده كثيري از جنس مخالف همسن خود دل مي‌بندند. تمايل به لاس زدن با جنس مخالف بطور كلي گو اينكه از لحاظ جسماني بازگشت به عهد باستاني است ،‌با اين همه خالي از ارزش نيست . زيرا به پسر يا دختر اجازه مي دهد در برگزيدن شريك خويش دقت ومهارت بيشتري به دست اورد چنانچه في المثل دختر مجذوب يك پسر زيبا و خوش اندام مي‌گردد لكن به محض آشنايي با او در مي يابد كه پسران جوان بيش از حد به زيبايي خود مغرور هستند و احساسات او را اصولاً درك نمي‌كنند و نسبت به همه دختران همين رفتار را دارند . پس به سويي مي‌گرايد كهمظهر نيكي و انسانيت است لكن از اراده نصيبي ندارد وحال انكه او در تجسس مردي نيرومند و با اراده است و پسر هم همينطور. مرحله عشق به جنس مخالف بسيار ارزنده است زيرا دختر و پسر بطور صميمانه يكديگر را مي‌شناسند و بدين طريف آسانتر ميتوانند شريك زندگي خود را بطور قطع برگزينند. قبل از آنكه پسر و دختر روابطي برقرار كنند ابتدا همديگر را پيدا مي‌كنند . بر اساس قيافه ، طرز لباس پوشيدن ،‌محبت كردن ، راه رفتن در مي يابند كه آيا آنچه را كه مي‌بينند يا مي‌شنوند دوست دارند يا خير. در ملاقاتها عملاً خود را در جريان انتخاب كسي قرار مي دهيد كه خصوصيات و شخصيت او برايتان جالب است. هنگامي ملاقاتها و بيرون رفتن ها تبديل به اظهار عشق مي‌شوند دختر و پسر فرصت كافي جهت مقايسه خواستها و يا عدم علاقه ها داشته اند و اين مرحله را به نام آزمايش سازگاري مي‌شناسيم. در اين حال ، حداقل مي دانند كه متفقاً از چه كاري لذت مي‌برند . اگر واقعاً افرادي جدي باشند هدف زندگي آينده خود را نيز تحت بررسي قرار داده اند هر يك از طرفين عقايد آن ديگري را در مورد مذهب ،‌تشكيل خانواده ، اهميت بستگي هاي خانوادگي ،‌پول در آوردن ، تحصيلات عاليه به خوبي مي دانند. بعضي از دختران و پسران پس از چندين جلسه تماس و برخورد با يكديگر تصور مي نمايند همينطور كه تا اين حد طرف مقابل را شناخته اند و به توافق خواسته هاي يكديگر پي برده اند كافي است تا به اعتماد و اطمينان با يكديگر پيوند زناشويي ببندند. بطوريكه پرونده هاي طلاق نشان مي دهد اكثر اين قبيل ازدواجها فرجام خوشي نداشته و به شكست انجاميده است چون عوامل و نحوه مطالعه و بررسي آنها سطحي و ظاهري بوده است . به همين دليل است كه تأكيد مي‌كنيم دوران مناسب و روابط پيش از ازدواج بايد آنقدر باشد كه زن و مرد بتوانند شخصيت ، توقعات و انگيزه هاي يكديگر را دقيقاً مورد مطالعه قرار دهند تا احتمال غافلگير شدن پس از ازدواج به حداقل تقليل يابد. 2ـ1ـ7ـ انواع دوستي 1ـ دوستي از نوع سلام و احوالپرسي ساده :‌در اين نوع دوستي ،‌دختر و پسر در حد سلام و احوالپرسي ساده بدون داشتن هيچگونه ارتباط ديگري ، رابطه برقرار مي‌كنند. 2ـ دوستي از نوع نامه : در ايننامه دوستي دختر و پسر با يكديگر نامه رد و بدل مي‌كنند و درحقيقت به ايجاد نوعي رابطه پنهاني متوسل مي‌شوند و احساسات خود را در غالب نامه بيان مي دارند. 3ـ دوستي از نوع تلفن : در اين نوع دوستي، دختر و پسر از طريق تلفن احساسات و تمايلات خود را بيان مي دارند و با هم در مورد مسائل مختلف صحبت مي‌كنند و گاهي ترتيب يك يا چند كلاقات در خانه و يا خيابان را از وظايف مهم خود به شمار مي آورند و رسالت خود در اين زمينه را بخشي از پيمان دوستي خود به شمار مي آورند. 4ـ دوستي از نوع لمسي – فيزيكي :‌در اين نوع دوستي فرصت كافي جهت مقايسه خواستها و يا عدم علاقه ها دارند . در اي نوع دوستي نقاط مختلف اندام يكديگر را لمس مي‌كنند و از اين طريق با يكديگر ارتباط برقرار مي‌كنند. 5- دوستي از نوع معاشقه – بوسه – نوازش : در اين نوع دوستي دختر و پسر همديگر را نوازش مي‌كنند . نقاط تحريكي يكديگر را لمس مي‌كنند و مي‌بوسند و از اين طريق لذت مي‌برند. نسبت به هم ابراز عشق مي‌كنند . نقاط تحريكي در زن ،‌لب ها ،‌گردن ،‌پستان ها ، ‌لاله گوش مي‌باشد و در مرد آلت تناسلي او مي‌باشد . در اين نوع دوستي دختر و پسر اين قسمت ها را لمس مي‌كنند ، نوازش مي‌كنند و مي‌بوسند. 6ـ دوستي از نوع روابط جنسي :‌در ايننوع دوستي دختر و پسر با هم رابطه جنسي دارند كه اين رابطه بين آنها با رضايت طرفين و به صورت كامل مي‌باشد. از جمله انواع روابطي كه بين دختران و پسران در جامعه وجود دارد رابطه به اصطلاح دختران و پسران است كه از اصطلاح مانند « دوست پسر و دوست دختر » در اين گونه موارد استفاده مي‌شود « مقصود از دوستي دختران و پسران رابطه ايست نسبتاً صميمانه و گرم و عمدتاً پنهاني كه از طريق ديدارهاي مخفيانه ، رد و بدل كردن نامه و با قرار ساختن ارتباطات تلفني بين دختر و پسر ايجاد مي‌شود.» اين دستي ها داراي ويژگي هايي است كه بايد مورد شناسايي و تحليل قرار گيرد . اين گونه دوستي ها معمولاً به صورت پنهاني و دور از چشم خانواده و آشنايان انجام مي‌گيرد و به همين لحاظ دختر و پسر بايد براي ملاقات و يا برقراري ارتباط با يكديگر انرژي و وقت زيادي به منظور طرح ريزي و فراهم آوردن مقدمات صرف كنند. 2ـ2ـ موضع گيري هاي نظري در قلمرو بهداشت رواني زناشويي 2ـ2ـ1ـ تعريف بهداشت رواني سازمان بهداشت جهاني در زمينه سلامت رواني مي‌گويد :« تندرستي عبارتست از وجود وضع مطلوب و خوب جسمي و روحي و اجتماعي يك فرد .» بهداشت رواني حالتي است كه از نظر جسمي ،‌رواني و عاطفي ، در حدي كه با بهداشت رواني ديگران انطباق داشته باشد ، براي فرد مطلوب ترين رشد را ممكن مي‌سازد. فرهنگ بزرگ روان شناسي لاروس ، بهداشت رواني را چنينتعريف مي‌كند : « در استعداد روان براي هماهنگ ،خوشايند و مؤثر كار كردن ، براي موقعيت هاي دشوار انعطاف پذير بودن و براي بازاريابي تعادل خود ،‌توانايي داشتن. بهداشت رواني عبارتست از پيشگيري از بروز بيماري هاي رواني و سالم سازي محيط رواني اجتماعي تا افرادجامعه بتوانند با برخورداري از تعادل رواني با عوامل محيط خود رابطه و سازگاري صحيح برقرار كرده و به هدفهاي اعلاي تكامل انساني برسند. بهداشت رواني به منظور پيشگيري اوليه شامل كليه اقدامات و تدابيري است كه از شيوع و بروز بيماري هاي رواني جلوگيري كرده كه به تمام طبقات و گروه ها اعم از پير و جوان و كودك و بزرگسال مربوط ميشود . به هر صورت رابطه فرد با فرد ،‌فرد با افراد ،روز به روز در حال تغيير و تحول است توانايي ايجاد رابطه صحيح با ديگران ، برقراري مناسبت با افراد و چگونگي اين روابط از نظر بهداشت رواني بسيار حائز اهميت است . 2ـ2ـ2ـ دوستيهاي قبل از ازدواج و تأثير آن بر بهداشت رواني زندگي زناشويي ارتباط جوانان با جنس مخالف موجب بيداري تخيلات شهواني و تحريكات اتفاقي مي‌شود ، لذااگر مسائل جنسي براي جوانان حساب شده و كنترل شده باشد و جوان بتواند از راه صحيح كه مورد قبول اجتماع او نيز هست با جنس مخالف خود رابطه درست و مشروع برقرار كند هرگز با مشكل روبرو نخواهد شد و چه بسا اين رابطه ممكن است بر بهداشت رواني زندگي زناشويي او درآينده تأثير بگذارد. بنابراين مسئله ازدواج يكي از مسائلي است كه از نظر بهداشت رواني نهايت اهميت را دارد چون در ازدواج رابطه بسيار نزديك وطولاني بين زن و مرد برقرار مي‌گردد لذا قبل از ازدواج شرايطي را كه لازمه زناشويي موفقيت آميز است بايد در نظر گرفت از آنجائيكه نياز زن و مرد به آشنايي و معاشرت با يكديگر نيازي طبيعي و جهاني است . لذا بايد اين نياز از راه درست و صحيح ارضا شود. اكثر جوانان معتقدند كه رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج مي‌تواند در زمينه شناخت بهترهمسر آينده مؤثر باشد و بعضي ها هم عكس اين عقيده را دارند و معتقدند كه اين روابط قبل از ازدواج نبايد باشد و دختر و پسر نبايد از ازدواج با هم ارتباط داشته باشند پس مشخص است كه اين مسئله نيازمند بررسي هاي متعددي مي‌باشد. 2ـ2ـ3ـ تعريف سلامت رواني از ديدگاه دانشمندان مختلف دانشمندان علم روان شناسي به طور اختصاصي به تعريف سلامت رواني پرداخته اند از جمله : پاولف:اساس مكتب خود راب ر واكنشهاي تحريكي و وقفه اي كه بر مبناي تقويت و تنبيه ايجاد مي‌گردد قرار مي دهد،‌او معتقد است كه رفتار عادي ،‌رفتاري است متعادل كه به خوبي مي‌تواند در مقابل استرس مقاومت كند. بعضي از قوانين ديگر نيز سلامت رواني را به مقاومت فرد نسبت به استرس ها مي‌سنجد كه به اصطلاحاتي مانند تحمل اضطراب ،تحمل محروميت و قدرت ايگو بر مي خوريم . بعضي از اين مؤلفين معتقندند كه فشار رواني ،‌اضطراب ،محروميت و يا ناخرسندي هم در افراد طبيعي و هم در افراد بيمار وجود دارد و تفاوت بين سلامتي و بيماري به علت ايجاد واكنش نيست ، بلكه شدت واكنش مي‌باشد كه در حالات بيماري ، موجب از بين بردن اساس تماميت شخصيت كه در افراد عادي موجود است مي‌گردد. جونز ، از سلامت رواني به عنوان خوشحال بودن ياد مي‌كند و بعضي نويسندگان ديگر ارضاي خاطر را بكار مي‌برند. بوهم مي نويسد كه سلامت فكر حالتي است كه رفتار اجتماعي فرد ،‌هم پذيرش اجتماعي و هم اقناي فردي را شامل مي‌شود. بطور كلي بايد گفت كه مردم وقتي احساس خوشحالي مي‌كنند كه آنچه از زندگي متوقع هستند به آنان داده شود و لذا اين نوع خوشي وابسته به رويدادهاي خارجي است و خود فرد كنترلي بر روي آن ندارد. فرويد : معياري كه براي سلامت روان از ديدگاه فرويد مطرح مي‌شود ، وجود تماميت در نيروي رواني مي‌باشد منظور از تعادل بين نهاد ،من ، فرامن ، از طرفي و ناخودآگاه از طرف ديگر مي‌باشد. آدلر : فرد سالم ، روش زندگي خود را با واقع بيني كامل،‌طرح مي‌كند تا به هنگام پياده شدن منجر به بروز احساس حقارت غير قابل جبران نگردد. تأكيد در مكتب آدلر بر روابط بين فردي موجب تحقيقات گسترده اي در عوامل اجتماعي بيماريهاي رواني شده است . 2ـ2ـ4ـ تعريف سازمان بهداشت جهاني سازمان بهداشت جهاني در زمينه سلامت رواني مي‌گويد :‌« تندرستي عبارتست از وجود وضع مطلوب و خوب جسمي و روحي و اجتماعي يك فرد ». در اين تعريف فقط عدم وجود بيماري مطرح نگرديده و ميدان وسيعتري را دارا مي‌باشد. 2ـ2ـ5ـ معيار سلامت رواني در مكتب اسلام معيار سلامت رواني در مكتب اسلام تحت عنوان رشد بكار رفته است . لغت رشد به معناي قائم به خود بودن ،هدايت ،‌نجات ، صلاح و كمال آمده است چنانچه مشاهده مي‌گردد، دستيابي به حداقل رشد مجوزي براي انجام معاملات و دخالت در داراي تلقي شده است و در اين مورد معناي قائم به خود بودن وتوانايي زندگي مستقل داشتن بيشتر مورد توجه است . دستيابي به حداكثر رشد كه به طور مترادف با تكامل به كار مي‌رود در حقيقت فلسفه زندگي از ديدگاه اسلام مي‌باشد . يقيناً هيچ فرد عاقلي نمي‌تواند ادعا كند كه به حداكثر رشد و تكامل دست يافته است و امكان دستيابي به مراحل پيشرفته تر براي اومقدور نيست. علاوه بر مفهومكلي تكامل و رشد كه به عنوان معيار ايده ال سلامت رواني مي‌توان از متون اسلامي استخراج كرد ،آموزش هاي گسترده اي نيز در مورد جنبه هاي علمي‌بسيار و در ضمن از سادگي و قابل فهم بودن و در حد گروه هاي مختلف اجتماعي برخوردارند بعضي از نمونه هاي اين آموزش ها عبارتند از : قدرت عقل نسبت به نظرات مختلف وگزينش ايمان به خدا و احساس تعهد و تكليف نسبت به خدا و دوري از قدرتهاي ضد خدا . احساس امنيت نسبت به گفتار و رفتار شخصي. انجام به موقع هر كار با توجه به شرايط زمان و مكان . برنامه ريزي و كوشش در امورمفيد و دوري از هر كار بي فايده . قدرت تحمل نسبت به مردم و مداراي با آنها. حسن خلق . تقسيم وقت خود و توجه به سه نياز اصيل انسان ( زندگي روزانه ، معاد ،‌لذت جويي). كوشش در دستيابي به علم و حكمت حتي با از دست دادن رفاه. راز داري وكنترل رفتار. عدم خودپسندي. برداشت واقع بينانه از جهان ، توجه به نشانه هاي خداوند و پندگرفتن از تاريخ وتجارب خود و ديگران . حضرت علي (ع) معيارهاي ايده آل سلامت رواني را به صورت زير شرح مي دهد :‌ تا چند صفت در انسان نباشد عقلش كامل نشده است ،‌مردم از كفر وشرارتش در امام و به نيكي و هدايتش اميدوار باشند ، زادي داراييش را ببخشد و زيادي گفتارش را نگه دارد ،بهره او از دنيا به مقدار قوتش باشد ، تا زنده است از دانش سير نشود ، ذلت با خدا را از عزت با غير خدا دوست تر دارد ،‌نيكي اندك ديگران را زياد ونيكي بسيار خود را اندك شمارد. ميلر و بارت تعريف ميلر و بارت براي طبيعي بودن به اين ترتيب است : شخص طبيعي فردي است كه با خود و محيطش ،دنيايي كه در اطراف اوست ومردمي‌كه با او هستند و همچنين با استعداد هاي خويش تطابق كرده است و چنانچه لازم باشد براي تغيير وضعي كه برايش ناخوشايند است و فعاليت مي‌كند. 2ـ3ـ پژوهشهاي انجام شده در زمينه موضوع پل گليك امار شناس ارشد دولت ايالات متحده در زمينه مسائل خانوادگي ، خواستار آن است كه به افراد به نحو « مؤثر تري » در زمينه چگونگي ازدواج عاقلانه اموزش داده شود يا به عبارت ديگر ،‌وي خواهان روشي است براي انتخاب همسر كه از نظر علمي آزمايش شد و مورد تأييد باشد . برخي ديگر ادعا مي‌كنند آنچه ما احتياج داريم مشاوران بيشتري براي بررسي مسائل ازدواج يا حتي مبلغان بيشتري است . تا بتوانند تصوير بهتري از زندگي وخانواده ارائه دهند. در تحقيقي كه در نيو اورلئان آمريكا در مورد خودكشي انجام گرفته است مشخص شده كه ويژگي مهم عده زيادي از زناني كه دست به خود كشي زده اند ،‌اين است كه پس از برقراري ارتباط با مردان و بچه دار شدن ، نتوانسته اند همسر را براي خودحفظ كنند. اينان تا توانسته اند از بدن خود به سايرين بهره داده اند به اين اميد كه شايد كسي نيز حاضر باشد در غم ها و شادي هاي آنها شريك باشد ،‌ولي نتوانسته اند به اين مقصد نائل شوند . اساساً برقرار ساختن روابط پنهاني رفتاري نامطلوب در روابط بين دو جنس تلقي مي‌شود. در جامعه وجود پنهاني بين دو فرد نامحرم در اذهان و قضاوتها ، مسئله ساز و اثر گذار است .علاوه اين برقراري روابط پنهاني از قبيل ديدارهاي دور از انظار ، رد و بدل كردن نامه و امثال اينها ،‌مي‌توان خود مقدمه لغزشهايي باشد كه آثار آن را انسان در سراسر زندگي خودممكن است همراه داشته باشد و ازدواجهايي كه بر اساس برقراري روابط پنهاني بين دوجنس صورت گرفته در اكثر موارد منجر به شكست واقعي در زندگي شده است. علاوه بر اين بايد به اين نكته نيز اشاره داشت كه اينگونه روابط ، اعتماد طرفين را تا حد زيادي خدشه دار مي‌سازد اما در صورتي كه و فرد مايل باشند با يكديگر زندگي كنند و تشكيل خانواده دهند،‌ضرورتي ندارد كه اين تمايل را بصورت پنهاني و دور از قضاوت و انديشه اطرافيان نسبت به يكديگر اظهار كنند. آنان مي‌توانند با طرح مسئله به شكل مناسب با والدين خويش در اين مورد از آنان مشورت بخواند و سعي كنند با استقلال وزبان منطق مسئله را طرح و از اطرافيان در اين زمينه ،نظر خواهي و استمداد كنند. نتيجه تحقيقات كينزي در آمريكا نشان داده است كه 85% از پسران در سن 19 سالگي با دختران تماسهاي بدني داشته اندكه 22% از آنها به اوج لذت جنسي رسيده اند. همچنين در سن 18 سالگي 81% دختران با پسرانتماسهاي بدني قبل از ازدواج داشته اند كه 15% آنها به اوج لذت جنسي رسيده اند . بعضي محققين مانندگلن ،مايرز ، بلر و استورات جونز معتقندند كه مدارس وبرنامه هاي آموزشي كه در اثر انجام اين اعمال بوجود مي آيند ضررشان بيشتر از نفعشان مي‌باشد و اظهار مي دارند كه با توجه ارزشهايي كه امروز مورد قبول جامعه است بيم آن دارد كهنوجواني كه بطريق مختلف سرگرم تماس هايبدني يا جنس مخالف است بعداً احساس گناه نمايد و ساير ناراحتي هاي اجتماعي او را افزايش دهد و نتواند آنها را تحمل كند. از مطالعات كينزي مستفاد مي‌شود كه در حدود 20 سالگي 73% از پسران هم آغوش جنسي داشته اند در حالي كه در همين سن تنها 20% از دختران ازدواج نكرده چنين تجاربي داشته اند به منظور غريزه جنسي و پيشگيري از انحراف در مذهب اسلام از ازدواج موقت مطرح و مورد نظر استفاده قرار گرفته است . در اين روش مرد و زن مي‌توانند براي مدت مشخصي كه از چند ساعت تا چند سال متغير باشد با هم ارتباط جنسي برقرار نمايند . موازين مذهبي اين نوعازدواج عيناً مانند ازدواج دائم است و تنها مدت ازدواج بهنگام عقد مشخص مي‌گردد. استفاده از اين روش موجب ارضاي غريزه جنسي بصورت قابل پذيرش و جلوگيري از احساس تقصير وگناه و آلودگي است. عادت مهر ورزيدن بايداز اوائل زندگي بوجود آيد. وقتي كه شما پسر و دختر شش و هفت ساله اي را مي‌بيند كه نسبت به هم اظهار علاقه مي‌كنند ،‌خنده تان مي‌گيرد . در حالي كه اين آغاز تمايلي است كه نبايد جلويش گرفته شود منتهي اين تمايل بايد جدا كردن زنان و مردان در هر دوره از زندگي قبل و بعد از زناشويي هميشه به نفع آنها پايان خواهديافت زيرا جلو هر گونه افراطها و تفريطها را خواهد گرفت. چنانچه به زنان ومردان اجازه داده شود زياده از اندازه با همخودماني شوند ،‌هميشه خطر آن است كه راه فساد را بپيمايد . درست است كه زن و مرد براي هم آفريده شده اند ولي وجود رابطه خيلي نزديك بين آنها هميشه اين خطر وجود دارد كه غرايز جنسي طغيان كنند و انسان را گمراه سازد . براي اينكه هميشه عقل بر غرايز جنسي حاكم باشد بايد حد ومرزي در روابط زن ومرد وجودداشته باشد. اسلام كه به خطرات ناشي از روابط به اصطلاح آزاد جنسي كاملاً آگاه است نهايت مراقبت را در برخوردهاي زنان و مردان اجنبي دارد. تا حدودي كه منجر به جرح و فلج نشود ،‌طرفدار دور نگهداشتن زنان از مردان است . هر اندازه ، فاصله ها كم و روابط بيشتر باشد و چشم مرد و زن به يكديگر متوجه گردد، زمينه تحريكات و تمايلات و هيجانها و وسوسه ها مساعدتر مي‌شود و خطرات احتمالي ديگري در پي مي آورد. آندرمولر و زيل وند 1991 طي تحقيقي 46 زوج را كه دوران قبل از ازدواج را پشت سر گذاشته بودند توسط دو آزمون (DAS) سازگاري زوج ها و (RBI) اشتراك اعتقادي مورد بررسي قرار دادن نكته مهم اين تحقيق چنين بود بيشترين عدم رضايتمندي از زندگي زناشويي به خرده مقياس رضايتمندي از رابطه جنسي بر مي‌گشت . مردان اظهار داشتند زندگي نامطلوبي دارند، روزهاي خسته كننده و يكنواختي را مي‌گذراند و زنان اظهار كردند ،‌مردان بسيار بهانه گير داشته اند. روابط متقابل جنسي در زمينه ارتباط جنسي بايد به اين نكته اشاره كرد كه زنان و مردان توقعات و انتظارات مشابهي ندارند . داروين ملاحظه كرده است كه در بيشتر انواع ، ‌ماده به عالم عشق و ارتباط جنسي بي علاقه است وحتي لمبروز و كيس واينگ مي‌گويند :‌ زنان بيشتر به دنبال ستايش ،تحسين هاي مطلق و مهم مردانند و بيشتر مي خواهند مردان به خواست آنها توجه كنند و اين امر از ميل به لذات جنسي بيشتر است. مطالعات نشان داده است كه روابط صميمانه با يك شريك ، يار و ياور سهم مهمي در سلامتي هيجاني و جسماني فرد دارد . افرادي كه كساني را دارند كه انديشه ها ،‌احساسها و مسائل خود را با آنها در ميان بگذارند شادتر وتندرست تر از افرادي هستند كه چنين كساني را ندارند. تحقيقات نشان داده است كه هنگاميكه زن و شوهر قبل از ازدواج داراي حوادث جنسي زياد بوده اند ، بعد از ازدواج آسان تر به دام حوادث عشقي خارج از خانواده مي افتند و نيز شكي نيست كه اين قبيل حوادث آرامش خانوادگي را به خطر افكنده و موجب بروز اختلالات رواني براي كودكان مي‌گردد. و به همين جهت است كه جامعه اصل وحدت زوج را با وجود برخي اشكالات عملي اش به هر نوع ديگر زناشويي ترجيح مي دهد. پسر و يا دختر جوان از چه از لحاظ جسماني و چه از جهات عاطفه اي براي بروز شخصيت خويش نياز به يك دوست دارد و بدون اين دوست خود را ناقص احساس مي‌كند. دختر و پسر بايد قبل از ازدواج با يكديگرآشنا شوند و تحت تأثير شرايط و حالات مختلف يعني در خلوت و اجتماع ،‌راحتي و فشار و بيكاري وكار و غم و شادي اعمال در رفتار يكديگر را با نظر دقيق ملاحظه نمايند .چنانچه خود را در حالات مختلف موافق ديدند احتمال مي‌رود كه ازدواج آنها صحيح و با دوام است. در آمريكا بسياري از دختران پيش از ازدواج و تشكيل خانواده با يك يا چند معشوقه عمل جنسي را انجام مي دهند، حتي در مواردي هم كه مناسبات جنسي به صورت كامل خود وجود ندارد ،معاشقه و بوس و كنار به حدي است كه عدمانجام عمل صورت نوعي انحراف پيدا مي‌كند .چون اينرابطه از محب مايه نمي‌گيرد و بيشتر در مواقع مستي و باده خواري برقرار ميشود اما احمقانه ترين شكل ممكن را به خود مي‌گيرد. جواناني كه شرم و حياي بيشتري دارند و حتي جرأت نمي‌كنند عمل جنسي را تمام وكمال به انجام رسانند به هيجان ناشي از معاشقه اكتفا مي نمايند و بي آنكه ارضا شده باشند . اين وضع البته اعصاب را ضعيف مي‌كند و مسأله وصول به اوج لذت جنسي را درآينده دشوار و حتي ناممكن مي‌سازد . يكي ديگر از زيانهاي اين قبيل هيجانات كه در ميان جوانان آمريكا سخت شيوع دارد يا ناتواني در كار و يا بي خوابي است زيرا اين قبيل هيجانات اغلب محصول مجالسي است كه تا پسيده دمان ادامه دارد. جوانان وقتي در مسائل جنسي دچار ناراحتي مي‌شوند نمي‌توانند كه گرفتاري ودرد خويش را با والدين در ميان بگذارند زيرا در مي دانند كه طرح قضيه ممكن است ايجاد ناراحتي كند ومنجر به داد و بيداد و رسوايي شود. يكي از خصوصيات زندگي آمريكايي اين بوده است كه هيجانات و احساسات جنسي سر كوفته خود را در قالب اعمال زور و فشار ابراز ميكنند و باز ميتوان اميدوار بود كه نسل جوان زماني كه پا به سن مي‌گذارد وضع و رفتار جواني را فراموش نكند و در قبال تجارب و اعمال جنسي كه امروزه به علت نياز به اخفا امكان گسترش كمتري دارد گذشت بيشتري نشان دهد. در انگلستان نيز وضع كم و بيش به وضعي است كه درايالات متحده آمريكا حكم فرماست هر چند به علت فقدان قانون استعمال نوشابه هاي الكلي وكمي‌تعداد اتومبيل تا به آن حد بسط نيافته است . تصور ميكنيم در انگلستان و البته در اروپا ميزان معاشقه اي كه به هيجان بيانجامد و ارضا نشود به مراتب كمتر از آمريكا است . در انگلستان اشخاص محترم البته بلا نسبت معدودي از محرومين روي همرفته آنقدر كه در آمريكا مرسوم است پاي جوانان نمي‌شوند . معهذا تفاوتي كه در اين كشور در اين زمينه با همدارند فقط يك مسئله كمي است. شواهد و قرائن زيادي وجود دارد كه نشان مي دهدنخستين عمل جنسي را بايد با كسي انجام داد كه چيزهايي در اين باب بداند زيرا عمل جنسي در انسان غريزي نيست . جوهر و روح يك ازدواج خوب احترام به شخصيت همديگر ووجود آنچنان صميميت و خصوصيت و نزديكي روحي و جسمي و فكري عميق است كه عشق زن ومرد را به صورت ثمر بخش ترين درجات انساني در مي آورد. چنين عشقي مانند هر چيز خوب و ارزنده اخلاقي خاص ميخواهد و اغلب ايجاب خواهد كرد كه هدف هاي كوچك فداي هدفهاي بزرگ گردد. اما اين فداكاري بايد داوطلبانه و به طيب خاطر باشد چون اگر چنين نباشد پايه و اساس عشقي را كه اين فداكاري بخاطر آن صورت مي‌گيرد سست خواهد كرد و در هم خواهد ريخت. نتايج يك پژوهش در ميان زوج هاي آمريكايي مكزيكي انگليسي نشان داد كه خوشنودي زناشويي با تمايل جنسي همبستگي دارد . در ميان سه گروه رضايتمندي در ازدواج و رابطه زناشويي بهترين پيش بيني كننده براي ميزان گرايش و تمايل جنسي بود . حاصل يك بررسي نشان داد كه رضايتمندي مردان در زندگي زناشويي به ميزان خود شكوفايي وهمدلي آنها بستگي دارد اما براي زنان چنين رابطه اي به دست نيامد. رضايت جنسي يكصد زوج ( شوهران آمريكايي غير آسياي تبار ) و زنان كره اي ايالات نيمه غربي آمريكا مورد مطالعه قرار گرفت ،‌نتايج نشان داد كه شوهران رضايت بيشتري از ساختار روابط جنسي داشتند. يكي از جديدترين يافته ها در قلمرو روان شناسي ازدواج و خانواده معطوف بر نقش ارزشها و ارضاي انتظارات متقابل در پيوند زناشويي است. نگرش مثبت نسبت به ازدواج وميزان تفاهم عقيدتي وموضع گيري جنسيتي هم براي مردان و هم براي زنان نقطه آغازين شكل گيري پيوندي استوار است . براي زنان وشوهران ،‌رضايت جنسي با عزت نفس ميزان بالايي از احترام وتوجه مثبت، احساس همدلي و تعلق خاطر ، ارتباط پيوند قابل ملاحظه اي است . رضايت جنسي زنان به موقعيت اجتماعي و اقتصادي و سن كم و همسر بستگي دارد و رضايت جنسي شوهران با اختلاف هاي فرهنگي زناشويي امتناع از خويشاوندان وآشنايان رابطه منفي نشان دادبا اين تحليل جنبه هاي روان شناختينشان داد كه ايجاد و نگهداري يك زندگي جنسي كاميابانه فراهم آوري فضاي امن و آرامش يافته براي تعارض و تفاوت و ظرفيت هر يك از همسران براي نگهداري بصيرت و بينش متقابل از يكديگر سه عامل اساسي در خوشبختي آنها است. ازدواج موفق و پايدار باعث افزايش عمر مي‌شود. همسراني كه با يكديگر سازگاري دارند به فرزندانشان احترام بيشتري مي‌گذارند توقعات واقع بينانه والدين از فرزندان به اندازه رضايت آنها از زندگي زناشويي است. سازگاري در زناشويي مسئله اي است كه در مقام مطالعه در خور اهميت است . تحقيقات انجام شده نشان مي دهند كه اعتقاد عامه مربوط به اين مطلب كه سازگاري جنسي مهمترين عامل امنيت ازدواج است درست نبوده وهمانطور كه مشاورين زناشويي در دودهه اخير متذكر شده اند عكس قضيه بيشتر صادق است و به احتمال زياد ازدواجي مطمئن است كه سازگاري جنسي به وجود مي آورد . بيشتر مردممعمولاً تماس جنسي را به عنوان يك موهبت طبيعي و فقط به منظور توليد مثل مي نگرند و بيشتر به تماس بدني توجه دارند در صورتي كه مقاربت تنها يك نماس بدني نيست بلكه وسيله اي است براي تظاهرات صميمانه عشقي و داد وستد شادماني و خوشي و وسيله اي براي آرامش. احساس رضايتمندي جنسي نيز مي‌تواند اساس و هدف ازدواج قرار گيرد در ازدواج احتياجات جنسي و تمايل فرد نسبت به ارتباط و نزديكي جسمي‌با فرد ديگر به بهترين وجهي تصويب و ارضا مي‌شود. در تحقيقاتي كه رابطه بين سلامت رواني و رضايتمندي زناشويي مورد بررسي بوده نتايج نشان مي دهد كه بين رضايت از زندگي زناشويي و سلامت رواني رابطه وجود دارد و فشارهاي زناشويي با آسيبهاي رواني خصوصاً افسردگي ، اختلالات اضطرابي وبيماريهاي جسمي ارتباط دارد. با عنايت به مطالب ذكر شده رضايت افراد از ازدواجشان ، زمينه ساز و هسته اصلي رضايت از خانواده و زندگي به طور كلي است . بطور كلي مي‌توان گفت : سلامت جامعه و خانواده در گرو رضايت افراد از ازدواجشان مي‌باشد. درتحقيقي كه تحت عنوان بررسي ومقايسه عوامل مؤثر بر رضامندي زناشويي در سه گروه :كارمندان ،‌پزشكان ،كارگران شهر تهران انجام داده بودند نشان داد كه عوامل اقتصادي، اعتقادات مذهبي ، آداب و سنن اجتماعي ، ارضاي عاطفي ،‌ارضاي جنسي و تفاهم فكري زوجين بر رضامندي زناشويي تأثير مسلم دارد . بينش صحيح نسبت به نكات جنسي بسيار لازم است و اگر در زندگي زناشويي ارضاي جنسي وجود نداشته باشد عدم اغناي واقعي طرفين ، انها را به تحقيق زندگي زناشويي نمي‌كشاند و اين عدم ارضا ممكن است به كششهاي دروني و احتمالاً به پيش داوري هاي ناصواب و شايد به ارضاي خارج از زندگي زناشويي كشانده شود. بنابراين در زندگي زناشويي هر يك از دو طرف بايد بهره و نصيب خود را از اين امر مشروع ببرد . گاه ناخرسندي يك زوج در زندگي مشترك از برآورده نشدن اين نياز ناشي مي‌شود . زمانيكه هر دو طرف از اين جهت بطور كامل ارضا شدند و از آثار و نتايج ناشي از اين مناسبات برخوردار گردند جاذبه بزرگي مشترك براي آنها بيشتر خواهد بود. امروزه مسئله دوستي هاي قبل از ازدواج در جامعه ما خيلي مطرح مي‌شود و از اهميت ويژه اي برخوردار است . اينروابط در جامعه ما به صورت پنهاني است چون جامعه وفرهنگ ايراني اسلامي ما اين روابط را منع مي‌كند . منابع :‌ 1ـ ابطحي ، سيد مصطفي ، زناشويي از نظر اسلام ، بي تا ، انتشارات عبدالرحيم علني. 2ـ احمدي ، علي اصغر ، تحليلي تربيتي بر روابط دختر و پسر در ايران ، انتشارات انجمن اوليا و مربيان جمهوري اسلامي ايران ، چاپ دوم 1373. 3ـ استون ،‌هانا ، استوان ، آبراهام ،‌پاسخ به مسائل جنسي و زناشويي ،‌انتشارات گلشاني ، چاپ دهم 1368. 4ـ اسلامي‌بجنوردي ، علي ،‌بهداشت و درمانهاي جنسي ،‌ج 1 ،‌انتشارات خورشيد ،چاپ اول 1377. 5ـ اميني ، ابراهيم ، آيين تربيت ،‌انتشارات اسلامي ،‌تهران ،1359. 6ـ بوسكايا ، لئو ، زندگي عشق و ديگر هيچ ، قراچه داغي ، مهدي ،‌نشر اوحدي ،‌چاپ دهم 1357. 7ـ حسيني ، ابوالقاسم ، اصول بهداشت رواني ،‌انتشارات دانشگاه مشهد ،چاپ دوم 1363. 8ـ حقاني ، حسين ، بلاهاي اجتماعي قرن ما ، انتشارات طباطبايي قم ،‌چاپ سوم 1348. 9ـ خيليل ،‌سياوش ، روانشناسي نوجواني ،بي تا. 10ـ خوداكوف ، ن . م ، آنچه بايد همسران جوان بدانند ، مؤسسه مطبوعاتي عطائي ، چاپ ششم 1364. 11ـ داكو ،پير (DACO,P) ،روانشناسي تربيتي ،‌رزم آرا ،‌هوشيار ، انتشارات پسنج ، تهران 1366. 12ـ راسل ، برتراند (B.RUSSELL) زناشويي و اخلاق ، يوسفي ،‌ابراهيم نشر انديشه ، تهران 1357. 13ـ رشيد پور ، مجيد ، مراحل ازدواج ،چاپ ششم 1376 14- سادات ،‌محمد علي ،‌راهنماي همسران جوان ،‌دفتر نشر فرهنگ اسلامي 1375. 15ـ ستوده ، هدايت الله ، آسيب شناسي اجتماعي ( جامعه شناسي انحرافات ) انتشارات آواي نور ، چاپ چهارم 1376. 16ـ صاحب الزماني ، ناصر الدين ،جواني پر رنج ، مؤسسه مطبوعاتي عطايي ،تهران 1344. 17ـ صادقي ،‌اخلاق و روابط اسلامي ، 1368. 18ـ علمدار ، مينا ، الفباي زندگي مشترك ،‌انتشارات حسام ،1374. 19ـ قائمي ، علي ،آسيبها ، عوارض اجتماعي ،‌ريشه يابي،‌پيشگيري ، درمان 1364. 20ـ قائمي ،‌علي ،‌خانواده و مسائل جنسي كودكان ، انتشارات انجمن اولياء و مربيان جمهوري اسلامي ايران ،تهران 1368. 21ـ قاسمي ، حميد محمد ،‌اخلاق جنسي از ديدگاه اسلام ، سازمان تبليغات اسلامي ، چاپ اول 1372. 22ـ كارنگي ،‌ويل ، آيين زناشويي ،سرمقندي ، فروغ ، چاپ دوم 1374. 23ـ كاظمي حقيقي ،‌ازدواج پايدار و شرايط آن ،‌كانون فرهنگي انتشاراتي سايه نما 1377. 24ـ كوچتكوف ، د، لاپيك ،‌م (KOCHTKOV , D , LAPIK.M) ،روانشناسي و تربيت جنسي كودكان و نوجوانان ، تقي زاده ، محمد ، انتشارات بنياد ،‌تهران 1365. 25ـ گنجي ،‌حمزه ، بهداشت رواني ، ارسباران ، تهران 1379. 26ـ گينو ،‌ح ، نوجوانان وخانواده ، وهاب زاه ،‌هايده ،‌انتشارات معين ،‌چاپ اول 1370. 27ـ مجد ، محمد ، موحد خواه ، مجيد ،‌انسان در مسير زندگي ،‌انتشارات بدر 1376. 28ـ مشايخي ، مهدي ،سواداگران فحشاء ،‌انتشارات ميثم 1365. 29ـ مطهري ،‌مرتضي ، اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب ، بي تا 1365. 30ـ مهابادي راد ،ناهيد ، روانشناسي ازدواج ، فرهنگي اميد ،‌چاپ اول 1372. 31ـ ميلاني فرد ، بهروز ،بهداشت رواني،‌نشر توسن ، 1370. 32ـ ناظري ،مهرداد ،نادري مهر ، ش ، عشق و معني ، چاپ حيدري 1373. 33ـ مك فادن ، بلوغ و ازدواج ،مهرين ، مهرداد ،‌انتشارات ميلاد ،چاپ دهم 1375.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته