مبانی نظری وپیشینه تحقیق سانسور وروشهای آن، سانسور در عصر حاضر، نظارت استبدادی (docx) 36 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 36 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق سانسور وروشهاو انواع آن
2-1 سانسور12
2-2 روشهاي سانسور12
2-2-1 سانسور پيشگيرانه (پيش از انتشار) :12
2-2-2 سانسور پيگيرانه / تعقيبي (پس از انتشار) :12
2-2-3 سانسور قانوني و غيرقانوني:13
2-2-4 سانسور رسمي و غيررسمي13
2-2-5 سانسور اقتصادي13
2-2-6 خودسانسوري:13
2-3 انواع سانسور14
2-3-1 سانسور سياسي – اجتماعي14
2-3-2 سانسور اخلاقي14
2-3-3 سانسور ديني14
2-4 سانسور در خدمات كتابداري14
2-4-1 سانسور در مرحله مجموعهسازي: PAGEREF _Toc356686017 \h 15
2-4-2 سانسور در مرحله سازماندهي مواد PAGEREF _Toc356686018 \h 15
2-4-3 سانسور در مرحله امانت15
2-5 سانسور در عصر حاضر PAGEREF _Toc356686020 \h 16
2-6 نظارت استبدادی19
2-6-1 عصر محمدشاه قاجار19
2-6-2 عصر ناصرالدین شاه20
2-6-2-2 وزارت انطباعات22
2-6-2-3 اداره سانسور23
2-6-3 عصر مظفر الدین شاه24
2-6-3-1 امین السلطان24
2-6-3-2 عین الدوله25
2-6-3-3 امین الدوله25
2-6-3-4 نظارت مظفری و تشکیل مجلس25
2-6-3-5 صدور و مجوز امتیاز25
2-1-3-6 تصویب قانون اساسی26
2-7 سانسور در دورة رضاشاه27
2-7-1 مطبوعات داخلي....................................................................................................................................................................................27
2-7-2 مطبوعات برون مرزی31
2-8 پيشينه تحقيق.............................................................................................................................................................................................
-1 سانسور
تفتيش پيش از انتشار كتابها، جرايد و نمايشنامهها، تفتيش نامههاي خصوصي قبل از رسيدن به مقصد و يا تفتيش نطق و بيان قبل از ايراد، به منظور آنكه مندرجات آنها مضر اخلاق عمومي يا منافع دولت يا دستگاه حاكم نباشد، «سانسور» نام دارد. سانسور معمولاً بهوسيله مقامات دولتي يا ديني و گاه به وسيله گروههاي فشار يا مقتدر اعمال ميشود. در فارسي براي سانسور مترادفهايي چون مميزي، بررسي، تفتيش عقايد، نظارت و ارزيابي بهكار رفته است. در عصر حاضر، سانسور به معناي ايجاد هرگونه اخلال نظاممند در فرايند ارتباط از مرحله شكلگيري معنا در فرستنده تا پديد آمدن معنا در گيرنده است. بنابراين، شرط تحقق سانسور آن است كه افراد، سازمانها يا مقامات دولتي با طرح و برنامه قبلي در روند ارتباط اختلال ايجاد كنند.
2-2 روشهاي سانسور
دولتها و گروههاي مختلف، براي اعمال سانسور از شيوههاي گوناگون استفاده ميكنند. گذشت زمان بر تنوع اين شيوهها افزوده است. برخي از اين روشها و شيوهها عبارتند از:
2-2-1 سانسور پيشگيرانه (پيش از انتشار):
در اين روش پيش از ارسال پیام و حتي گاهي در زمان شكلگيري، بر آن نظارت ميشود. در سانسور پيش از انتشار گاهي فقط برخي قسمتهاي پيام حذف ميشود كه به آن «سانسور سلبي» گفته ميشود. گاهي هم مميز، تنها به حذف اكتفا نميكند، بلكه دستور ميدهد تا بعضي مطالب موافق نظر خودشان به آن افزوده شود يا تغيير يابد كه به آن «سانسور ايجابي» گفته ميشود.
2-2-2 سانسور پيگيرانه / تعقيبي (پس از انتشار) :
در اين شيوه ابتدا پيام ارسال ميشود، سپس اگر عواقبي به لحاظ انتشار آن پديدآيد يا ارسال آن مغاير با مقررات و موازين قانوني شناختهشود، دستگاه قضايي تخلف را پيگيريميكند. اين نوع سانسور اگر برخاسته از نهادهاي قانونگذار مردمي باشد، نه تنها موجب اخلال در ارسال پيام نميشود، بلكه سبب ميشود كه از سوء استفاده از آزادي جلوگيري شود.
2-2-3سانسور قانوني و غيرقانوني:
گاهي كنترل و نظارت بر چگونگي ارتباطات در جامعه، مبتني بر تصميمگيري جمعي است. بدين معني كه نهادهاي قانونگذار متكي بر آراي مردم، چگونگي و نحوه نظارت بر آن را تعيين ميكنند كه نظارت قانوني تلقي
نهادهاي قانونگذار متكي بر آراي مردم، چگونگي و نحوه نظارت بر آن را تعيين ميكنند كه نظارت قانوني تلقي
ميشود. اغلب كشورها نيز بر اساس ديدگاههاي حاكم، قوانيني براي سانسور دارند. اما هرگاه حكومتها يا گروههاي فشار، بدون اتكا به قانون، در جريان ارتباطات اخلال ایجاد كنند، دست به «سانسور غيرقانوني» زدهاند.
2-2-4 سانسور رسمي و غيررسمي:
در سانسور رسمي حكومتها روندي را براي اعمال نظارت اعلام و به آن عمل ميكنند. در سانسور غيررسمي به ظاهر حكومت با تحديد آزادي، به هر نوع، اظهار مخالفت ميكند و قوانين موجود نيز مؤيد آزادي هستند، اما كارگزاران حكومت در روند ارتباطات اخلال وارد ميكنند. نوع اخير
را سانسور مي گويند را «سانسور غيررسمي» ميگويند.1
2-2-5 سانسور اقتصادي ؛
اين نوع سانسور با دستكاري در بازار و يا گرانكردن مصنوعي انتشارات و عدمحمايت دولت از پديدآورندگان و ناشران صورت ميگيرد.2 در دهه 1950 «آلدوكس هاكسلي»گران شدن كتاب را عامل سانسور و عدم دسترسي
و ناشران صورت ميگيرد.2 در دهه 1950 «آلدوكس هاكسلي»گران شدن كتاب را عامل سانسور و عدم دسترسي
خوانندگان به آن ميداند. با گسترش شبكههاي اطلاعرساني، سانسور اقتصادي به شكل ديگري بروز كرده است: «گراني اتصال به شبكههاي اطلاعرساني و فقدان دسترسي به ابزار و فناوري ارتباطات موجب دوري جوامع فقير از جريان ارتباطات جهاني است. »3
2-2-6 خودسانسوري:
هرگونه اخلال نظاممند كه فرد در تبادل پيام براي خود ايجاد ميكند و ممكن است از خودآگاه يا ناخودآگاه وي
هرگونه اخلال نظاممند كه فرد در تبادل پيام براي خود ايجاد ميكند و ممكن است از خودآگاه يا ناخودآگاه وي نشأت گرفته باشد، «خودسانسوري» نام دارد.4 تصورات قالبي، القا، تبليغ و عوامل بسيار ديگري ضمن تأثير بر ناخودآگاه، ما را وادارمیکنند بهگونهاي خاص بينديشيم، بنويسيم و سخن بگوييم. هميشه عامل ناخودآگاه ذيتأثير نيست، بلكه گاهي عوامل سياسي و اقتصادي نيز ميتواند علت آن باشد. نتايج پژوهشي كه طي سالهاي 1358-1365 در ايران صورتگرفت، نشانميدهد كه پديده خودسانسوري در مطبوعات وجودداشته و عدهاي علت آن را نگراني از عواقب انتشار اطلاعات ذكركردهاند.
2-3 انواع سانسور
معمولا سانسور برمبناي معيارهاي خاصي صورت ميگيرد و از اينرو انواع گوناگوني دارد:
2-3-1 سانسور سياسي – اجتماعي: با توجه به پيچيدگي و گستردگي مسائل سياسي - اجتماعي و نقش اساسي آن در زندگي جمعي انسان، اغلب مميزيها در اين حوزه اعمال ميشود يا به نوعي با آن در ارتباط است. اين نوع سانسور در كشور با استناد به اصل حفظ امنيت ملي و مصالح عمومي صورت ميگيرد. در سانسور سياسي - اجتماعي بهدليل اينكه تصور ميشود تأثير يك نوشته ممكن است براي حكومت مشكل ايجادكند، سانسوركنندگان به حذف و تغيير پيام ميپردازند و بيشتر به تبعات عملي انتشار يك نوشته تكيه دارند.2
2-3-2 سانسور اخلاقي: هرگاه اخلال در پیام با استناد به معيارهاي اخلاقي انجامشود، «سانسور اخلاقي» صورت گرفتهاست. در تاريخ انديشه، مميزي اخلاقي يكي از رايجترين مميزيها بودهاست. غيرمؤدبانهبودن يك متن، افشاي اسرار خانوادگي و فردي، تجاوز به حريم خصوصي افراد يا هرزهنگاري و وقيحنگاري میتواند محملي براي سانسور اخلاقي ايجادكند، اما همواره يكي از دلايل سانسور اخلاقي، حفظ و صيانت از اخلاق عمومي است.
2-3-3 سانسور ديني: اديان همواره تكاليف و ارزشهايي را تعيينكرده و مؤمنان را بهكارهايي واداشته و از اموري بازداشتهاند. هرگاه اخلال در ارتباط (سانسور) به خاطر ملاحظات ديني و با اتكاء به اين تكاليف و ارزشها باشد، به آن «سانسور ديني» گفته ميشود. با اين انگيزه در غرب مسيحي كتابهاي بسياري بههمراه نويسندگان آن سوزانده و در شرق نيز آثار بسياري نابودشد و حتي مراسم كتابشويان نيز برقراربوده است. به قول «ويل دورانت» سانسور و كليسا هم اندازه كهنسالاند.
2-4 سانسور در خدمات كتابداري
فعاليتهاي اصلي كتابداري و اطلاعرساني اعم از گردآوري، سازماندهي مواد، ذخيره و بازيابي و اشاعه اطلاعات ميتواند نقش تعيينكنندهاي در اخلال در فرايند ارتباط، از مرحله شكلگيري معنا و هدف در فرستنده تا پديد آمدن معنا در گيرنده، ايفاكنند. امكان اخلال در مراحل گوناگون فعاليتهاي كتابخانهاي شامل موارد ذيل است:
2-4-1 سانسور در مرحله مجموعهسازي: مسوولان و كتابداران در بسياري از كتابخانهها، تصميمگيرندگان نهايي در مورد ورود يا عدمورود يك كتاب به مجموعه هستند. با توجه به محدوديت امكانات و بودجه، كتابدار بايد همانند يك دروازهبان، به گزينش بپردازد. اصولاً هر انتخاب متضمن گزينشي اخلاقي و ارزشي است كه شخصيت و نظام ارزشي حاكم بر گزينشگر بر آن تأثير بسزايي دارد. اگر كتابدار صرفاً با تكيه بر ارزشهاي خود و بهعلت مخالف بودن مطلبي با عقيدهاش كتابي را ردكند، مسلماً انتخاب در آن كتابخانه دچار اخلالشده و به سانسور تمايليافتهاست. هميشه اين اخلال عمومي نيست. گاهي توجه به يك رشته خاص، سانسوري ناخواسته را در يك مجموعه سبب ميشود. مثلاً تخصص و علاقه ریيس كتابخانهای به تاريخ باعث ميشود طي مدت محدودي مجموعه يكسويه شده و موضوعیت تاريخي به خود بگيرد. يكي از توصيههاي اساسي به كتابداران، پديدآوردن مجموعهاي متوازن با توجه به اهداف كتابخانه است كه عملاً قضاوتهاي ارزشي و فردي آن را دچار مشكلميكند. راهكار مناسب براي ايجاد مجموعه متوازن و جلوگيري از سانسور، تهيه خطمشي مدون و جامع براي انتخاب و تهيه كتاب است. هر قدر خطمشي دقيقتر و اجراييتر تدوين شود و در حين كار نيز تجديدنظر در آن صورتگیرد، مسلماً بيشتر ميتواند از لغزيدن به ورطه سانسور جلوگيريكند.
2-4-2سانسور در مرحله سازماندهي مواد: يكي از اهداف سازماندهي مواد، تسهيل دستيابي مراجعان به منابع مورد نياز است. فهرستها و نمايهها با توجه به گستردگي منابع، تنها مدخل ورود به مجموعه كتابخانه است و هرگونه نقص و بيدقتي باعث اخلال در روند اطلاع یابی میشود. اگر در يك فهرست تحليلي، سرعنوانهاي موضوعي متناسب با محتواي موضوعي و به تعداد كافي تعیین نشود و در نمايه ای براي مقالات، توصيفگرها بهطور دقيق و به تعداد موردنياز بهكارنرود، مسلماً مقدمات اخلال در مرحله بازيابي فراهم آمده است. بهكارگيري درست و بجاي اين ابزارها و رعايت نيازها و استانداردهاي مربوط به هر جامعه ميتواند در اخلالزدايي، نقش اساسي داشتهباشد، ولي در اين مرحله نيز تأثيرگذار نهايي كتابدار است. موضوعدهي نامناسب، موجب عدمدسترسي درست به منبع میشود و در اين مرحله تجربيات، تخصص، و دقت فهرستنويس نقش اول را دارد. عواملي مثل تأخير آگاهانه در سازماندهي، عدم فايل صحيح كتابها، كارت برگهها و
مانند آن نیز ميتواند اخلالزا باشد.
2-4-3 سانسور در مرحله امانت: مراجعان كتابخانه بيشترين تماس را با اين بخش دارند و اهداف كتابخانه در اين مرحله محقق ميشود. وجود دستورالعملها و خطمشي مدون و گويا در اين مرحله نيز ميتواند تا حد زيادي از سانسور جلوگيريكند. در اين مرحله كتابداران با مشكلاتي روبهرو هستند و در مقابل مسایل پيشآمده، عكسالعملهاي مختلفي از خود نشان ميدهند. امتناع از انتقال درخواست منابعي كه مراجعان خواهان آن هستند، وجين زودتر از موعد، نگهداري بعضي از كتابهاي «مسئلهدار» در اتاقي دربسته و يا قفسهاي دور از دسترس و محدود كردن امانت نسخههاي خريداريشده، فنون متداول سانسور توسط كتابداران در بخش خدمات است.
عواملي كه كتابداران را به محدوديت و حذف وادار میکند، ميتواند اعتراضات و فشارهاي افراد، گروهها و دولتها باشد. در عين حال، كتابداران هم ميتوانند با تكيه بر عقايد خويش، در دسترسي استفادهكنندگان به منابع اختلال پديدآورند و اقدام به سانسورکنند. گاهي دولتها نيز از روي ملاحظات سياسي-اجتماعي حذف بعضي كتابها را از مجموعههاي كتابخانهها خواستار ميشوند. انجمنهاي كتابداري سعيكردهاند راهكارههاي مناسب مقابله با اين نوع سانسور را بيابند گاه نيز اعضاي جامعه كه گمان ميكنند به نوعي از وجود بعضي كتابها لطمه ميبينند، شاكي ميشوند و تقاضاي حذف بعضي كتابها را از مجموعه ميكنند. اين تصور كه خواندن كتابهاي غيراخلاقي و هرزه باعث بروز مشكلات رفتاري و حتي جنايت ميشود، گروههاي اجتماعي را به دفاع از نوعي سانسور حمايتگر و محافظ2 برانگيخته است اين گروهها اين نوع سانسور را، بهويژه براي كتابهاي كودكان و نوجوانان و در كتابخانههاي آموزشگاهي ضروري ميدانند.3
2-5 سانسور در عصر حاضر
با گسترش دنياي ارتباطات و اينترنت، امكان سانسور برهنه و بهكارگيري روشهايي آشكار براي اخلال در ارتباطات دشوارشدهاست. از اينرو، گرايش جاري در سانسور به كنترل چگونگي ايجاد پيام و فهم آن است. اين نوع كنترل نمود خارجي ندارد. كوشش براي سانسور نامحسوس در فرايند پيچيده ارتباطات با تعيين فيلترهاي گوناگون انجامميگيرد. يكي از معروفترين اين فيلترها، مفهوم «دروازهباني» است كه براي نخستين بار توسط «كورت لِوين»بهكاررفت. بهنظر او مجراهايي وجوددارد كه اخبار از آنها ميگذرد. در اين مجراها نقاطي وجوددارد كه همچون در ورودي عمل ميكنند و فقط براي برخي اخبار گشودهميشود و برخي را طرد و غيرقابل پخش تلقيميكند. در اهميت كار دروازهبانان همين بس كه به گفته مسوول آموزش خبرنگاران بنگاه خبرپراكني بريتانيا (بيبيسي) ، از ميان دو ميليون كلمه خبري كه به اتاق خبر بيبيسي واردميشود، فقط بيست هزار كلمه انتخاب و مخابرهميشود.1 دروازهبانان از شيوههاي مختلفي براي اخلال در ارتباط و تحريف آن
استفادهميكنند. «آلوین تافلر» روشهاي دستكاري اطلاعات را شرح داده است. برخي از اين روشها عبارتند از: حذف، كليبافی، زمانبندي، قطرهچكاني بازگشتی، دروغ بزرگ و وارونهسازي
استفاده روزافزون فرزندان از پايگاههاي اطلاعاتي و اينترنت، نگرانيهاي بسياري براي خانوادهها ايجادکرده است. دولتها، مراكز اطلاعسازی و مربيان و خانوادهها براي رفع اين نگرانيها در پي راهحل مناسب هستند. در اينترنت، فرستندگان اطلاعات بسيارند و تمامي افرادي كه به اينترنت دسترسيدارند، از طريق پست الكترونيكي، جلسات مباحثه، اتاقهاي گفتوگو و جستوجو در موتورهاي كاوش ميتوانند به پيامهاي «مطلوب» و «نامطلوب» دسترسييابند.1 امروزه، بسياري از كشورها تحتعنوان «پاكسازي فضاي اينترنت»، حركتي را آغازكردهاند كه بهشدت مورد انتقاد طرفداران آزادي بيان قرار گرفتهاست.
مقامات دولتي و مديران بخش خصوصي تضمين ايمني و سلامت كار، امنيت اطلاعات مالي و جلوگيري از اغفال و سوءاستفاده از كودكان و نوجوانان را از دلايل اعمال سانسور توسط خود در اينترنت اعلام میکنند و مدعي هستند «سالمسازي و افزايش ضريب ايمني گروههاي آسيبپذير اجتماعي در فضاي اينترنت آنقدر حائز اهميت است كه بايد آزادي بيان در اينترنت را فداي آن كرد. »2 اما بسياري از منتقدان، اين دلايل را بهانهای براي كنترل ارتباطات اينترنتي و حذف دموكراسي و آزادي بيان در اينترنت ميدانند.
نخستين اقدام براي كنترل و سانسور اينترنت به سال 1995 برميگردد، يعني هنگامي كه كنگره ايالات متحده آمريكا، قانوني در اين زمينه تصويبكرد. هدف اين قانون، حمايت از كودكان و نوجوانان و جلوگيري جدي از انتقال مضامين زشت، زننده و خشونت بار در شبكههاي رايانهاي و اينترنت بود و در صورت نقض قانون فوق، جريمهاي بهميزان 250 هزار دلار و 2 سال حبس درنظر گرفته ميشد. اين قانون، يكسال بعد از تصويب، خلاف قانون اساسي تلقي و لغوشد. امروزه بهكمك برنامههاي نرمافزاري سانسوركننده نظير سایبر پاترول، سایبر اسنووپ ، نت نانی و مانند آن، سانسور اينترنتي صورت ميگيرد. اين برنامهها بعد از ارائه فهرستي از مراكز يا شبكههاي وب كه از لحاظ پخش مضامين زشت و زننده، شهرت دارند، فهرستي از كليدواژههايي را كه مستهجن تلقي ميشوند در اختيار كاربران قرار ميدهند. تقريباً همه نرمافزارهاي سانسوركننده در سه طبقه قرار ميگيرند: مسدودساز، صافيگذار (فيلترينگ) و نظارتگر شركتهايي كه نرمافزار مسدودساز ميفروشند در نرمافزار خود يك پايگاه اطلاعاتي حاوي فهرست خدمتدهندههاي اينترنتي با محتواهاي مضر براي كودكان
1.كورش شمس،چالش سانسور در اينترنت،اعتماد، 7آبان 1381،ص1
2. سانسور و شبكه اينترنت، پيام يونسكو، س. سي ام، 1378،340،صص 9-38
دارند و آن را همواره روزآمد میکنند. نرمافزارهاي فيلترينگ از كلمهها يا عبارات كليدي مانند «سكس»1و «شيطان»2بهره ميگيرند و اجازه دسترسی به پايگاههاي اينترنتيكه چنين كلماتي در خود دارند، نميدهند. برنامههاي نظارتگر، سعي در مسدود و محدودسازي دسترسي ندارند. بلكه از فعاليتهاي كودكان به هنگام كار با اينترنت، پايگاههاي وب و نشانيهاي پست الكترونيكي استفاده شده توسط آنان، گزارش تهيه ميكنند. وقتي فرد به ناحيههاي غيرمجاز وارد ميشود اين برنامهها با ارسال نامه الکترونیکی، هشدار ميدهند. اكثر برنامههاي سانسوركننده، دسترسي افراد را به اتاقهاي گفتوگو3 و پايگاههاي اطلاعاتي غيراخلاقي محدود و مسدود ميكنند و اجازه ارسال فايل به ديگران را از طريق اينترنت نميدهند.4
1 Sex
2 Stan
3 chat room
4. ريز پردازنده، سال پنجم، ش . 53، مرداد 1377،ص 20
2-6 نظارت استبدادی
سانسور ديني در زمان ساسانيان در ايران بهشدت اعمال ميشد. مزدكيان در زمان «قباد» پس از آنكه در مباحثه با روحانيان زرتشتي و مسيحي مغلوب شدند، همگي قتل عام شدند و كتابهايشان سوزانده شد.1 روحانيان ولي سانسور رسمي در ايران، بعد از استفاده از ماشين چاپ و انتشار روزنامه و گسترش آن شكلگرفت. در اینجا برآنیم تاریخچة مختصری از سانسور در ایران ارائه دهیم که به صورت دوره های خاص حکومت شاهان آورده شده است و در این میان، دوران مربوط به رضا شاه پهلوی به صورت مشروح تری بیان شده که آن را در دو قالب « نظارت استبدادی» و «قانونی» مورد بررسی قرار داده ایم.
در دوران نظارت استبدادی، شاهان بر مطبوعات، دولت و در رأس آن شاه، آخرین مرجع تصمیم گیری بوده است، چه ایام آغازین نظارت بر مطبوعات که با تولد مطبوعات در ایران شکلگرفت و چه بعد از دوران مظفرالدینشاه، که ایران صاحب قانون شد. در این گفتار، خود رأیی و کنترلی که از حیث نظارت بر مطبوعات از سوی شاه اعمال می شد، مورد بررسی قرار میگیرد.
2-6-1 عصر محمدشاه قاجار
در عصر محمدشاه نظارت بر مطبوعات به صورت استبدادی بوده و شاه شخصاً اختیار مطلق در صدور مجوز انتشار و یا توقیف و سانسور مطبوعات داشت. در این دوره، اولین ثمرة تلاش های پیگیر «میرزا صالح شیرازی» برای ترویج افکار آزادیخواهانه، انتشار نخستین روزنامه فارسی زبان در ایران بود. نخستین شماره از روزنامه میرزا صالح به نام «کاغذ اخبار» در تاریخ دوشنبه 25 محرم الحرام 1253 هجری قمری منتشرشد. آنچه از بررسی سه شماره نخستین این روزنامه معلوم میشود، این است که «کاخذ اخبار» نشریهای دولتی و ابزار سخنپراکنی و ارتباطجمعی دربار و حکومت وقت بود. .به عبارت دیگر، در کار انتشار این روزنامه، نه تنها هیچ یک از افراد غیر دولتی سهمی نداشتهاند، بلکه مطالبی که در آن به چاپ میرسید، زیر نظر دقیق مدیریت وابسته به دستگاه حاکم، انتخاب، ممیزی و کنترل میشد. با این وجود تقریباً سه سال بعد در دولت میرزا آقاسی « بساط روزنامه ای که میرزا صالح با خون دل و با زحمات بسیار منتشرکرد، برچیدهشد و بانی آن که سابقاً در مأموریت سیاسی روسیه و انگلیس بود، مأمور وصول برات های دیوانی شد، براتهای نامعتبری که وصول نمیشد و به ورشکستی دولت انجامید.» آنچه از این مختصر در عصر محمد شاه برمیآید، نشان میدهد نظارت بر مطبوعات از بدو تولد اولین روزنامه در ایران وجودداشته و همزاد مطبوعات است.
2-6-2 عصر ناصرالدین شاه
در عصر ناصرالدین شاه، نظارت استبدادی با قدرت و شدت اعمال میشد، اما به لحاظ طول زمان این عصر، فرایند نظارت بر مطبوعات تغییرات و تحولات زیادی داشت. در ابتدا شاه مستقیماً و بدون واسطه نظارت میکرد، اما با افزایش تعداد روزنامهها، نظارت بر آن به منظور کنترل بیشتر، تحت نظر ادارهای به نام اداره مطبوعات درآمد و بعدها به وزارت ارتقاءیافت. به همین منظور، اداره سانسور نیز ایجادشد که به طور جداگانه و مختصر به آنها اشاره میشود.
در این دوره، دومین روزنامه به زبان فارسی در سومین سال سلطنت ناصرالدین شاه، انتشار یافت. این روزنامه به دستور مستقیم میرزا تقیخان امیرکبیر « و تحت نظارت وی ایجاد و شماره یکم آن به تاریخ جمعه، پنجم ربیع الثانی سال 1267 قمری منتشرشد». روزنامه وقابع اتفاقیه « که پس از گذشت چهارده سال از اقدام مردمی میرزا صالح شیرازی منتشرشد، در شماره یکم به نام روزنامچه اخبار دارالخلافه طهران انتشاریافت.» اما از شمارة دوم نام آن به «روزنامه وقایع اتفاقیه» تغییرکرد و تا ده سال بعد، یعنی تا سال 1277 به همین نام منتشر میشد. در این سال، هنگام تصدی« میرزا ابوالحسن خان غفاری کاشانی» (صنیع الملک) نام آن تغییرکرد و از شماره 474، به روزنامه « دولت علیه ایران » مبدلشد. در نخستین شماره روزنامه، تحت عنوان « روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران» آمدهاست: «از آنجا که همت حضرت اقدس شاهنشاهی مصروف تربیت اهل ایران و ... استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است...در یوم جمعه، پنجم شهر ربیع الثانی ایت ائیل قرارشد که هفته به هفته احکام همایون و اخبار داخلی مملکتی در دارالطباعه دولت زدهشود. »
این اولین فرمان شاه، مبین مجوز انتشار روزنامة مذکور است و نشان میدهد، در عهد ناصرالدین شاه، مجوز انتشار روزنامه توسط شاه صادرمیشد و در این زمینه هیچ ضابطهای وجودنداشت. وجود شواهدی دیگر در زمینة جدایی و تفاوت اخبار منتشرشده در سطح جامعه و « اخبار خاص درباریان و دولت »تأیید بیشتری بر پدیده سانسور و دستچینکردن مطالب در آن روزنامه است. به عنوان نمونه باید از یک روزنامه دیگر یادکرد که در آن زمان منتشرمیشد. نشریه یا روزنامة خبری محرمانه ای از مجموع اخبار و رویدادهایی که انتشار آنها به اصطلاح، صلاح نیست و فقط برای مطالعه مقامات مهم دربار و هیأت حاکم تهیه میشد.
در مورد روزنامة « دولت علیه ایران» نوشتهاند: » انتشار آن در همة دنیا سختتر است، چون او]سردبیر[ در روزنامهاش نباید دربارة بسیاری از موضوعات مطلب بنویسد. ازجمله 1. برای اینکه احساسات وزرای مختار کشورهای اروپایی مقیم تهران جریحهدارنشود، او نمیتواند دربارة سیاست خارجی مطلب بنویسد.2. برای اینکه احساسات مسوولان کشور جریحهدارنشود، نمیتواند دربارة امور داخلی مطلب بنویسد.3. چون هیچ کسی در ایران در جریان کامل اخبار و اطلاعات نیست، او نمیتواند به خبر های تلگرافی اشارهکند...اما در عوض او میتواند دربارة سفرهای شاه به اطراف تهران، شکارهای اعلیحضرت، وضع مزاجی ماده شیر وی ... و دربارة باران، خوبی هوا، ماه، ستارگان و خورشید... اطلاعات در اختیار خوانندگان خود بگذارد. » این مطلب به خوبی بیانگر جو اختناق، سانسور و کنترل مطبوعات در عصر ناصرالدین شاه است. وحشت شاه از آگاهی مردم به اندازهای بود که پنج ماه قبل از کشته شدنش در ذیل تلگراف "محمدعلیخان علاءالسلطنه»، که از لندن مخابرهکردهبود، به خط خود مینویسد: « آقا حسین بیاجازه رفتهاست. نمیدانم از شما اجازهگرفته است یا نه در هر صورت او را باید هرچه زودتر به ایران مراجعت بدهند، خیلی خیلی بد است، پای ایرانی اینجورها به فرنگستان بازشود، اگر جلوی آن گرفتهنشود، بعد از این، البته هزار هزار به فرنگستان برای دیدنکردن خواهندرفت و خیلی خیلی اثر بد خواهدداشت. »
2-6-2-1تشکیل ادارة انطباعات
تشکیل ادارهای به نام ادارة انطباعات به این معنا نبود که نظارت استبدادی و مستقیم شاه کاهشیافتهباشد، بلکه تحولات فکری و اجتماعی در اقشار مختلف مردم و گسترش کتاب و نشریات که نتیجة رشد جمعیت باسواد ایران بود، شاه را وادارکرد تا به مسألة مطبوعات جدیتر بیندیشد. بنابراین ناصرالدین شاه در سال 1280هجری قمری، امور مربوط به چاپ کتاب و روزنامه و نظارت بر چاپخانه را بر عهدة ادارهای در وزارت علوم به نام «ادارة مطبوعات داخلی» واگذارکرد.
اما از اوایل سال 1288 هجری قمری که مصادف با صدر اعظمی « مشیرالدوله سپهسالار» بود، با گسترش تشکیلات ناظر بر چاپ و نشر، طبق دستور ناصرالدین شاه اختیار مطبوعات دولتی از دست وزارت علوم خارج و اداره کل انطباعات، اداره روزنامهها و ریاست چاپخانههای دولتی ایران و دارالترجمه به « محمدحسنخان صنیعالدوله» واگذارشد.
2-6-2-2 وزارت انطباعات
شاه که روزنامه ها را وسیلة خوبی برای اهداف استبدادی خود و توجیه امتیازات دادهشده به دولتهای خارجی و تبلیغ برای خود میدانست، ظاهراً به گسترش نفوذ روزنامهها روی خوش نشانداد، ولی باطناً به منظور کنترل هر چه بیشتر مطبوعات، ادارة مطبوعات دولتی را ناکافی تشخیصداد و وظایف این اداره را در سال 1288 هجری قمری مطابق با سال 1871 میلادی به « وزارت مطبوعات» محولکرد.در زمان تصدی «محمدحسنخان اعتمادالسلطنه» فشار بر مطبوعات شدت بیشتری گرفت و حتی اخبار دولتی که میبایست در روزنامه رسمی چاپ شود، قبلاً به نظر شاه میرسید. اعتمادالسلطنه در روزنامة خاطرات خود ضمن بیان وقایع سال 1304 قمری، مینویسد : « امشب مسودة اخبار دربار روزنامة دولتی را که باید به نظر شاه برسانند و بعد طبع نمایند، به نظر مبارک رساندم. از اعطای عمارت توپخانه به پسر یکسالة نایب السلطنه برآشفت که اینها چیست در روزنامه مینویسد؟ به ما چه میگویند اگر بچة دو ساله، امیر توپخانه باشد. »
اعتمادالسلطنه به عنوان وزیر انطباعات، ممیزی انتشار کتب را نیز برعهدهداشت، «ناجی قزوینی» شاعر، به تحریک «میرزا محمد» (معروف به کفری) اشعاری هجو آمیز، خلاف اعتقادات عمومی سرود و به چاپ رساند. اعتماد السلطنه یکباره همة نسخه ها را سوزاند و با دیگر که جزوهای بدون تصویب او به وسیلة چاپچی مدرسة دارالفنون به چاپرسید، او را به چوب و فلک بست. بالاخره کار وزیر انطباعات منحصر میشود به حق انحصاردادن در طبع کتب و طبع روزنامة دولتی و جلوگیری از آزادی قلم در جراید معدودی که منتشرمی شود.
2-6-2-3 اداره سانسور
همانطور که اشارهشد از آغاز تولد اولین روزنامه در ایران سانسور نیز همزاد آن بود. اما تأسیس و تشکیل «ادارة سانسور» به آن سبب بود که جلوگیری از پخش نشریاتی که در بیرون از کشور تهیه و در درون کشور توزیع میشد، به طور ضابطهمند و متمرکز درآید. محمدحسنخان اعتمادالسلطنه دربارة تأسیس ادارة سانسور که خود بنیانگدار و بانی آن بود، مینویسد: «ادارة سانسور که عبارت است از تفتیش کتب و روزنامههای وارده از خارج، چون بعضی از مطبوعات بعضی از ممالک که مشتمل بر طعن طریقی و یا قدح فریقی و یا هجاء شخصی و یا هزل فاحشی بود، به لحاظ مبارک این پادشاه قدس اکناه میرسید، از انتشار آنها همواره کراهت بر جبین همایون هویدا بود. تا وقتی که رسالة هجو سلاله شیخ هاشم شیرازی، مطبوعة بمبئی را به تهران آوردند و نسخهای به حضور مهر ظهور بردند از مشاهدة آن اشعار ناسزاوار در حق آن دانشوران بزرگوار، نعوذبالله من غضبالله، شعلة خشم شاهنشاهی زبانهزدن گرفت و در وقت به تحجیر و اعدام تمام آن نسخ فرمان رفت، بنده، نگارنده حاضر درگاه بود، معروض نمود که در دولتهای اروپیه سد راه این عیب را از ممالک خویش، دایرة تفتیش ایجاد کردهاند و اسم آن « سانسور» است و چون شرطی از شرایط و شئون آن براندم، بر خاطر مبارک بس پسندیده آمده و فرمان رفت تا هم در تحت نظر این خانه زاد در حدود ایران سانسور ایجادشود و از آن وقت باز، راه سد این عیب بسته است. »
بدین وسیله با پذیرش طرح پیشنهادی وزیر انطباعات، اعتمادالسلطنه، توسط شاه در تاریخ پنجشنبه نوزدهم ربیع الثانی 1302 قمری رسماً تولد « ادارة سانسور» در ایران اعلام میشود.
روزنامهها و مطبوعاتی که در خارج از کشور به چاپ میرسیدند، یعنی روزنامههای تبعیدی که میخواستند علیه استبداد قیامکنند و نسبتاً امکان فعالیت داشتند، نیز با دشواری فراوانی وارد کشور میشدند. در تاریخ، نمونههایی ثبتشده که نشان میدهد، کسانی که این روزنامهها را مطالعه میکردند، با مشکلاتی رو به رو بودند، شواهدی هست که نشان میدهد برخی مبارزان سیاسی آن دوره را به علت مطالعه همان روزنامهها از بین بردهاند. سرانجام عصر روز جمعه18 ذیقعده 1313،چهار روز پیش از آنکه جشن سال پنجاهم سلطنت خود را برپاکند، در حرم شاه عبد العظیم به ضرب گلولة میرزا رضا کرمانی کشته شد.
در نتیجة نیم قرن حکومت ناصرالدین شاه اختناق و سانسور شدیدی بر مطبوعات حاکم بود. هر چند اقدامات ارزشمند نخست وزیرانی مانند امیرکبیر و سپهسالار که انسان های نو اندیش بودند و از سانسور کراهت داشتند، را نباید از یادبرد، اما از روند سانسور در زمان های ایشان نیز گریزینبود. آنچه بر وقایق اتفاقیة امیرکبیر در صفحات قبل این پژوهش و روزنامة لاپاتری « وطن» سپهسالار که به خاطر اختصار، ذکری از آن در این رساله نشد،گواه این مدعاست که آنان نیز خود محکوم این سانسور، کنترل و اختناق بودند.
2-6-3 عصر مظفر الدین شاه
هر چند شخصیت ملون مزاج و ترسوبودن مظفرالدین شاه، در نهایت به نفع مطبوعات بود، اما در دوران حکومت وی، دو دوران متمایز کنترل بر مطبوعات تجربهشد که یک دورة آن مربوط به پیش از تشکیل اولین مجلس است و دیگر، دورة بعد از تشکیل مجلس که به اختصار بیان میشود.
نظارت بر مطبوعات پیش از تشکیل اولین مجلس در ایران
از آغاز پادشاهی مظفرالدین شاه تا برقراری نظام مشروطه، یازده سال طول کشید و در این مدت، دو دورة نسبتاً متضاد بر مطبوعات ایران گذشت. نخست سال های صدارت «امین السلطان» و «عین الدوله» که هر دو میدان کار را بر مطبوعات به شدت تنگکردند و دوران تاریک و خفقان و توقیف روزنامه نگاران بود و دوم، دورة کوتاه حدوداً یک ساله صدارت «میرزا علی خان امین الدوله» که مطبوعات تا حدودی آزادی داشتند.
2-6-3-1 امین السلطان
در دورة صدارت امین السلطان، تمام موارد و مسایل مطبوعات میبایست با اطلاع و اجازة او صورتپذیرد. کسی که خواهان انتشار روزنامه بود، طی درخواستی کتبی به وزارت انطباعات، خود و نوع نشریة مورد نظر را معرفیمیکرد، وزیر انطباعات نیز پس از بررسی و تأیید « صلاحیت» فرد متقاضی، طی پیشنهادی به صدر اعظم، صدور اجازه نامه را درخواست مینمود. امین السلطان هم در صورت تمایل و نه بر پایة ضوابط قانونی، حکمی مبنی بر اجازة انتشار روزنامه صادرمیکرد. از سوی دیگر برای توقیف و تعطیل یک روزنامه غیردولتی نیز، دستور صدر اعظم لازم بود.
2-6-3-2 عین الدوله
در زمان صدارت عین الدوله، مطبوعات با یک توقیف سراسری مواجهشدند. وضع به گونهایشد که حتی مطالعة روزنامه در تهران به دلیل اینکه «برای بابیها تبلیغ میشود و ایجاد فساد میکند» جرم محسوب میشود. روزنامة «ادب» که به وسیلة «میرزاصادقخان ادیبالممالک» به صورت هفتگی در تهران انتشار مییافت، برای اینکه نویسنده آن از حدود خویش تجاوزنموده و مقالاتی را مینویسد که مشتمل بر الفاظ منفور سلطنت است، از قبیل مشروطه، جمهوری، آزادی، مساوات و برابری، به دستور نخست وزیر توقیف میشود.
2-6-3-3 امین الدوله
در ابتدای صدرات امینالدوله، روزنامههای فارسی دارای اهمیت شدند. امینالدوله مخصوصاً به روزنامة «تربیت» توجه خاصی داشت و آنرا ترویجمیکرد و مدیرش را تشویقمیکرد. امینالدوله شخصیتی فرهنگی و روشنفکر داشت و در این زمینه میتوان او را با سپهسالار مقایسهکرد و همین روشنگری وی عمر صدارتش را کوتاه نمود.
2-6-3-4 نظارت مظفری و تشکیل مجلس
پس از امضای فرمان مشروطیت در تاریخ 13مرداد ماه 1385 شمسی توسط «مظفرالدین شاه»، تقریباً دو ماه طول کشید تا مجلس تشکیلشود. در این مدت وزرات انطباعات «عین الدوله» کمافیسابق به کار سانسور خود با قوت ادامهمیداد و هنوز برای ملت، آزادی بیان در روزنامهنگاری وجودنداشت و روزنامهها تحت نظارت و کنترل شدید وزارت انطباعات بودند.
2-6-3-5 صدور و مجوز امتیاز
از مفاد نوشتههای «یحیی دولت آبادی» در خصوص گرفتن مجوز امتیاز روزنامهای تحت عنوان «مجلس»، استنباط میشود که شاه آخرین مرجع صدور مجوز امتیاز روزنامه و مطبوعات به طور کلی در آن ایام بود و هیچ ضابطهای نیز برای این کار وجودنداشته، جز سلیقه، فرمان و حکم شاه که آن روز حکم قانون را داشت و شاید از قانون هم محکم تر و ضمانت اجرایی بهتری داشت.
2-6-3-6 تصویب قانون اساسی
از جمله امور مهم و حیاتی که در دستور کار اولین مجلس قرارگرفت، تدوین قانون یا نظام نامة اساسی بود که پس از تدوین نظام نامه اساسی در مجلس، نسخهای از آن را برای امضای شاه به دربار فرستادند و پس از کشمکشهای فراوان و کارشکنیهای درباریان، سرانجام در 12ذیقعده 1324 قمری، قانون اساسی مشروطه به امضای مظفرالدین شاه رسید و مدت کوتاهی پس از آن شاه درگذشت و تاج و تخت را به محمد علی شاه واگذارکرد.
هر چند اصل سیزدهم و بیستم قانون اساسی مذکور، به آزادی مطبوعات، جرایم مطبوعاتی و وضع سانسور مطبوعات پرداخته و جرایم مطبوعاتی مشخصشده و ارتکاب آن مستوجب مجازات بود، اما در خصوص کسانی که آزادی مطبوعات را سلب و یا در مطبوعات اعمال سانسور کنند، مجازات خواهندشد یا نه، سکوت کردهاست.
هرچند در این دوره، برای اولین بار ایران دارای قانون شد، اما هم چنان مطبوعات دچار استبداد حاکم موجود بود و شور و هیجان استقبال از آزادی ناشی از مشروطه نیز دیری نپایید و مغلوب استبداد حاکمشد.
حدود پنج ماه پس از تصویب اولین قانون مطبوعاتی دوران مشروطه در زمان حکومت محمدعلی شاه، وی دستور به توپ بستن مجلس و تعقیب روزنامهنگاران و آزادیخواهان را صادرکرد. روزنامهنگارانی مانند «میرزاجهانگیرخان شیرازی» و «سلطانالعلمای تبریزی» به بدترین شکل ممکن به قتلرسیدند و «علیاکبر دهخد»ا، «میرزاقاسمخان تبریزی»، «مساوات» و گروهی دیگر در داخل و خارج از کشور پنهانشدند.
در این اختناق، وضع نظارت بر مطبوعات و سرانجام روزنامهنگاری و آزادیخواهی مشخص بود. دورة مشروطه دوم نیز، به دلیل دوره کوتاه آن، فرصتی برای پرورش اشخاص فرهیخته نشد و روزنامههای مبتذل سربرآوردند، زیرا انتقاد آگاهکننده، نیاز به تخصص دارد و حال آن که چنین روزنامههایی نیاز به تخصصی نداشت.
2-7 سانسور در دورة رضاشاه
ارمغان کودتای سوم، توقیف دسته جمعی مطبوعات، تهدید به شکستن «قلم مخالفین» و بریدن «زبانها» بود. اگر چه این روزنامهها بعد از مدتی آزادشدند، ولی رضاخان به عنوان وزیر جنگ در برابر مطبوعات انتقادی، کمتر میتوانست خویشتنداریکند، « دندان آقای فلسفی مدیر حیوه جاوید را با مشت شکسته و ایشان را با سردبیر روزنامهی مزبور در دژبانی حبس کردهبود. »
در دورة پهلوی اول، مسوولین نظارت بر محصولات انتشاراتی، علاوه بر این که مطبوعات داخل کشور را دقیقاً تحت نظارت داشتند، به جرایدی که در خارج از کشور تولید و به ایران وارد میشد، چه نشریات فارسی زبان و چه نشریات بیگانه، شدیداً حساسبودند که در ادامه به آنها اشاره میشود.
2-7-1 مطبوعات داخلی
در این دوره، مطبوعات مهمترین وسیلة ارتباط جمعی بود. بنابراین وظیفة دستگاه سانسور به طور عمده در ارتباط با مطبوعات شکلگرفت و توسعهیافت. در ابتدای این دوره، وظیفة سانسور مطبوعات عمدتاً بر عهده وزارت داخله و «وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه» بود. از سال 1308 به بعد، وزارت دربار با مسوولیت «عبدالحسین تیمورتاش» پایه اصلی سانسور مطبوعات و در نتیجه، وزیر دربار، یگانه مرجع رسیدگی به توقیف جراید میشود. حال آنکه تا پیش از این، علاوه بر وزارت دربار، وزیر معارف و وزارت داخله نیز در امر توقیف مطبوعات دخالت داشتند. تا پیش از سال 1308، نهاد ریاست وزراء، بیشتر از وزارت دربار، مرجع رجوع مدیران نشریات در بند توقیف بود. از سال 1308، اقتدار وزارت دربار بر کل دستگاه سانسور کامل و عبدالحسین تیموتاش به واقع، یگانه کارگردان این دستگاه میشود.
ضوابط سانسور مطبوعات که توسط وزارت دربار تعریف میشد، توسط اداره ی کل نظمیه به اجرا درمیآمد. این ضوابط چنان سخت و طاقتفرسا بود که کمترین امکان را برای فعالیت روزنامهنگاری دراختیار مطبوعات قرارمیداد:
«1. به مدیر توزیع اخطارکنید که هیچ روزی صبح و عصر روزنامه را بدون اطلاع و اخطار و اجازة مأمورین شعبه انتشارندهد.
2. به کلیة ماشینخانههای مطابع اخطارشود همه روزه باید روزنامههای چاپشده را نگاهدارند تا از طرف نظمیه اجازة انتشار آنها دادهشود.
3. به کلیة مطابع و مدیران جراید و اطاقهای حروفچینی اخطارشود که هیچ خبر و مقالهای را بدون امضای مأمور سانسور نچینند و اگر فوریت دارد به شعبه مطبوعات بیاورند، اجازه بگیرند.» با برکناری تیمورتاش در سال 1311 هـ. ش.، نخستین مرحله از سانسور مطبوعات در دوران رضاشاه پایانیافت.
در مرحلة دوم از سیر تحول در دستگاه سانسور، تا تأسیس اداره راهنمای نامهنگاری در سال 1316، سانسور مطبوعات، بر عهدة وزارت معارف و ادارة کل شهربانیها قرارگرفت.
وزارت معارف در پانزدهم آذرماه 1312، از ادارة شهربانی و اطلاعات معارفی مرکز و ولایات بدون مراجعه و موافقت وزرات معارف خوددارینمایند. در دوره یادشده، بسیاری از نشریات به دلیل چاپ مقالات و یا مطالبی که با سیاست های فرهنگی آن روزگار همخوانی نداشت، توسط وزارت معارف توقیف شدند.
به دنبال تصمیم هیأت دولت، در نهم خرداد 1313 طی متحد المال 1561، همهی وزارتخانهها و ادارات مستقل موظف شدند، کلیة اعلانات خود را به نظمیه فرستاده « تا نظمیه به نحوی که صلاح باشد به جراید تقسیم نماید.» بدین ترتیب، در این دوره، نفوذ تشکیلات نظمیه، نسبت به وزارت معارف در امر سانسور مطبوعات، به طور قابل ملاحظهای تفوق یافت و یکه تاز عرصهی سانسور مطبوعات شد.
حوزه اختیارات شهربانی در امر سانسور، آنقدر گسترش یافت که بسیاری از روزنامه ها به دلیل چاپ مطالب بسیار پیشپا افتاده و عادی، توقیف و تعطیل شدند. ابوالفضل طهماسبی مدیر مسوول روزنامهی استوار قم، در مقالهای، از کار پر سر و صدای کارخانهی برق قم که متعلق به شهرداری آن شهر بود، انتقادکرد. پس از انتشار این مقاله، شهربانی قم این روزنامه را برای مدت نامحدودی تعطیلکرد. پس از مکاتبات بسیار طهماسبی با مسوولین کشوری در تهران، رئیس الوزراء، طی نامهای خطاب به اداره کل شهربانی نظر خود را نسبت به توقیف روزنامه استوار اعلام داشت: « راجع به نشر روزنامه مزبور چنین گفته است، تقصیر روزنامهنویس این است که بدون اجازة شهربانی این مقاله را منتشر کرده، برای این تقصیر، تصور می کنم اگر یک ماه روزنامه توقیف شود، کافی است.»
نظر رئیسالوزاء دربارة توقیف روزنامة استوار نشان میدهد توقعات دستگاه سانسور از مطبوعات آنقدر پیچیده و گسترده بود که مدیران جراید میبایست از یک حس پنهان برخورداربوده، تا آنچه را که میخواستند به چاپ برسانند، پیشاپیش حدسبزنند که مطلب مورد نظر، موافقت ادارة شهربانی را کسب میکند یا نه. دیدگاه ریاست وزراء جنبة دیگری از ضوابط سانسور مطبوعات در آن دوره را روشن می کند: انتشار هر مطلبی هرچند کماهمیت، اگرچه درخور سانسور نظمیه نباشد، ولی به این دلیل که مدیر نشریه قبل از چاپ، از ارائه آن به شهربانی خودداریکرده، میبایست در انتظار یک مجازات سخت، یک ماه تعطیلی روزنامهاش، باشد.
بر اساس اسناد وزارت خارجهی ایران، ایدة متمرکزکردن امر سانسور در همهی عرصه های فرهنگی، سیاسی و رسانهای مربوط به تابستان 1315 میشود. بنابراین وزارت امورخارجه ایران، دو سفارتخانه خود در برلین و رم را موظف میکند تا بررسیکنند که دولتهای محل مأموریت خود توسط چه ادارهای با جراید ارتباط برقرارکرده و سیاست رسانهای دولت را با چه سازوکاری به اجرا درمیآورند.
اداره راهنمای نامهنگاری در سال1316هـ. ش. به عنوان یکی از ادارات زیرمجموعهی وزارت داخله تشکیل و یک نظامنامهی هشت مادهای برای آن تهیهشد. علی دشتی از تاریخ اول مردادماه همین سال، به ریاست ادارهی راهنمای نامهنگاری منصوبشد. هیچ روزنامهای حقنداشت مطالب خود را بدون اجازة این دایره منتشرکند و مدیران مطبوعات ملزمبودند، تمامی نوشتههای خود را به دایرهی فوق ببرند و مجوز نشر دریافتکنند. داستانهای عشقی و تاریخی و حتی آگهیهای تبلیغاتی نیز از تیغ سانسور دراماننبودند. براساس مادهی 2 نظامنامه یادشده، کلیهی وزارتخانهها، ادارات دولتی و شهرداری موظف شدند همه روزه، « اطلاعات و اخباری را که مناسب بدانند، در اختیار ادارهی راهنمای نامهنگاری بگذارند و همچنین از ترجمهی جراید و رسالههای خارجی که برای حوایج خود تهیهمیکنند، رونوشتی به ادارهی مزبور ارسال دارند.» این ادراه « اخبار و اطلاعات و ترجمههای فوق الذکر را بلافاصله وارسیکرده، قسمتی را که مخالف قانون مطبوعات یا مضر به سیاست دولت و اخلاق عمومی نباشد، به مخبرین روزنامهها میدهند.»
همچنین ادارهی نامهنگاری بر اساس مادهی 8 از نظام نامهی فوق، اجازهداشت آن دسته از روزنامههای خارجی که مضر تشخیصداده میشدند، ورودشان به ایران را ممنوعکند. حوزهی اختیارات این ادارهی تازه تأسیس آنقدر گسترده بود، به طوریکه علاوه بر کلیهی ادارات و وزارتخانهها، حتی وزارت جنگ مجبوربود تا اطلاعات رسانهای خود، از جمله سال نامهها را قبل از انتشار برای بررسی به ادارهی راهنمای نامهنگاری تحویلدهد.
تا پیش از تأسیس ادارهی نامهنگاری، وزارت معارف، مسوول رسیدگی و یا سانسور اخبار و مطالب معرفی « در سطح مطبوعات کشور بود. ولی با تأسیس ادارهی یادشده، این وظیفه از عهده وزارت معارف سلب و به ادارهی راهنمای نامهنگاری محولشد. حتی در این زمان، وزارت معارف موظفشد تا هر روز اخبار و اطلاعاتی که قابل چاپ و انتشار در جراید باشد، توسط ادارهی انطباعات این وزارتخانه مستقیماً به ادارهی نامهنگاری ارسالگردد. » طبع تنوع طلب استبداد هر از چندگاهی به فکر تأسیس اداره یا تصویب آیین نامهای میشد تا هرچه بیشتر، فضای سانسور را بر مطبوعات و اصحاب قلم تنگترکند. در تأسیس ادارهی نامهنگاری، دولت امید بسیار داشت تا بتواند امر سانسور مطبوعات را کاملکند و برای این منظور، در هر شهری، شعبهای از ادارهی یادشده را دایرکرد. ولی ظاهراً ادارهی یادشده نتوانست توقعات دستگاه سانسور را به طور جدی برآوردهکند. در سال 1317، آئیننامههای پیدرپی، در رابطه با مطبوعات به تصویبرسید که از اینها هم نتیجهای به دستنیامد. بنابراین در سال 1317، به فکر تأسیس تشکیلات جدید به نام « سازمان پرورش افکار » افتاد تا با کمک ادارهی راهنمای نامهنگاری نه تنها سانسور رسانهای را به طور کامل انجامدهد، بلکه با برگزاری سخنرانیها و برنامههای فرهنگی بسیار گسترده در سطح همه اقشار اجتماعی، افکارعمومی جامعه را هم در سطح فرهنگ مکتوب و نیز به لحاظ فرهنگ افواهی به نفع استبداد جهتدهد. بیدلیل نیست که کمیسیون کتب کلاسیک سازمان پرورش افکار وظیفهداشت براساس مادهی 12 اساسنامهی سازمان مزبور، در کتب درسی دبستانها و دبیرستانها اصلاحات را به گونهای انجامدهد که « افکار میهندوستی و شاهپرستی» را در سطح مدارس به نحو موثری بپروراند.
سازمان پرورش افکار در دیماه 1317 تأسیس شد. ماده 7 و 8 اساسنامهی سازمان، درواقع، آموزگاران و دبیران و نیز استادان دانشگاه را موظفمیکرد تا « تعلیمات لازم» را بهمنظور هدایت افکار دانشآموزان، دانشجویان و سالمندان فراگرفته و با سازمان همکاریکنند.
یکی از عجیبترین اقدامات سازمان مزبور در کابینهی «علی منصور اتفاقافتاد. اسماعیل مرآت وزیر فرهنگ از محمد حجازی میخواهد به شهرهای بزرگ ایران مثل شیراز، تبریز، مشهد، رشت، اصفهان و ... مسافرتکرده و وضعیت روزنامههای هر شهر را مورد بررسی قراردهد. طبق نظر وزیر فرهنگ که ریاست سازمان پرورش افکار را نیز برعهدهداشت، شهرهایی که بیش از یک روزنامه دارند، باید مدیران آنها را متقاعدکنند تا جمعاً شرکتی تشکیلداده و یک روزنامه به نام آن شرکت منتشرکنند و همگی در سود و زیان آن شریکباشند. در صورتی که مدیران روزنامهها در شهرهای مورد نظر، حاضر به همکاری در چارچوب یک شرکت نباشند «باید پس از تشخیص صلاحیت یکی از آنها را که لایقتر و فهمیدهتر از دیگران باشد، انتخابنموده و مسوولیت ادارهی روزنامه را به او سپرد و دست سایرین را کوتاهکرد. »
2-7-2 مطبوعات برون مرزی
دولت ایران نسبت به چگونگی انعکاس اخبار داخلی در خارج از کشور، بسیار حساس و واکنش آن نسبت به جراید خارج از کشور، دوگانه بود. هرگاه نشریهای با دید موافق، اخبار مربوط به سیاستهای داخلی ایران را منتشرمیکرد، نه تنها موجب خشنودی دولت مردان ایران می شد، بلکه به اینگونه جراید، پاداشهای نقدی نیز اعطاءمیشد. ژنرال قنسول(کنسول) ایران در هندوستان در 29 اسفند 1310، به وزرات امورخارجه ایران اطلاعمیدهد که چون روزنامهی سرافراز، ارگان شیعیان هند و چاپ لکنهو، نسبت به دولت ایران نظر مساعد دارد،« بایستی یک کمک خرجی اقلاً معادل پانصد روپیه در سال تصویب و مرحمت فرمایند که به آنها دادهشود و چون بعد از تعطیلی حبلالمتین هیچ روزنامهی دیگری نیست که به اوضاع ایران علاقهمند و در موقع لزوم بتوان از آن استفادهنمود، به عقیدهی بنده توجه مخصوص فوری در این امر خیلی مفید خواهدبود. » در حالیکه روزنامههای ناموافق با سیاستهای دولت ایران، حتی آنهایی که در خارج از کشور بودند، از فشار و تعقیب دولت در اماننبودند، جرایدی مثل روزنامهی سرافراز «، پاداش نقدی هم دریافت میکردند. چنانچه این واقعیت را با مقابلهی دولت ایران با روزنامهی فارسی زبان «پیکار» ، چاپ برلین مقایسهکنیم، مشخصمیشود تمام دستگاه دیپلماسی ایران به کارافتاد تا نه تنها مانع انتشار روزنامهی پیکارشوند، بلکه مسوولین آن در آلمان نیز به محاکمه کشیدهشوند.»
در بهار سال 1306، وزارتداخله در برابر پرسش وزارتخارجه مبنی بر چگونگی معیارهای برخورد با نشریات برون مرزی به هنگام ورود به کشور، با استناد به ماده ی 16 قانون مطبوعات بیان میکند: اینگونه نشریات « بر حسب مصلحت ملک و ملت از ورود و انتشار ممنوع توانندشد، هرگاه علت منع در یک نمره باشد، به تشخیص وزارت معارف برای جمعآوری و ضبط کافی است و در منع کلی مداقه مجلس وزراء لازم است.» از بیان مشخصمیشود، برای ممنوعیت نشریات برونمرزی هیچگونه ضابطهی روشنی وجودنداشت. معیار« مصلحت ملک و دولت» آنقدر کلی و قابل تفسیراست که دست مأمورین نظمیه را برای اعمال سلیقه قدرت بازمیگذاشت، از همین رو هرگاه برخی از جراید خارجی نسبت به دولت ایران انتقادی میکردند، از ورود آنها به ایران ممانعت به عملمیآمد، چنانچه در سال 1316، تعداد شش عنوان از نشریات آمریکایی، از جمله « واشنگتنپست» و هفتهنامه «نیویورکتایمز» ، به این دلیل که « نسبت به دولت شاهنشاهی اسائهی ادب نمودهاند، ورود آنها به ایران ممنوع» شد.
سختگیری دستگاه سانسور به اخبار مطبوعات برون مرزی آنقدر جدیبود که چون روزنامه «کوشش» بخشی « از مندرجات جراید آمریکا در باب جشن ولادت اعلیحضرت همایونی» را بیواسطهی دستگاه سانسور به طور مستقیم از سفارت ایران در واشنگتن دریافتکردهبود، به آن سفارت تذکر جدی دادهشد: « من بعد از ارسال مستقیم اخبار و مقالات برای جراید داخله خودداریشود.»
در اواخر سال 1306، کنسولگری انگلیس در بندرلنگه به حاکم این شهر، به دلیل « سانسور»بستههای پستی آن ها توسط رییس پست و نظمیهی محل، شدیداً عتراض میکند. رؤسای این دو اداره، اعتراف میکنند، از مرکز چنین دستوریداشت. وزارتداخله از ادارهی کل تشکیلات نظمیه و نیز از وزارت پست و تلگراف میخواهد، مأمورین خود در بندرلنگه را تعقیب و توبیخکنند، نه از این بابت که چرا بستههای پستی مربوط به نمایندگان سیاسی کشور انگلیس را بازکردهاند، بلکه به این دلیل که «به فرض چنین دستوریداشتهاند، آنها را چه الزام کردهبود که این طور جواب دهند.» این امر از یک طرف تشنج شدیدی میان مقامات محلی ایجادکرد و از جانب دیگر، منجر به اعزام سرهنگ « رکنالدینخان» رییس نظمیهی خوزستان و بنادر شد، تا رسوایی به وجودآمده در جنوب کشور را ساماندهد.
شاید با درس از تجربه بندر لنگه بود که وزیر دربار-تیمورتاش- بهمنظور جلوگیری از پیامدهای ناخوشایند ناشی از دوگانگی مسوولیت میان ادارهی پست و تشکیلات نظمیه، در 6 خرداد 1308، دستورداد، از آن زمان به بعد، توقیف کلیه جراید ارسالی از تهران جزو مسوولیتهای تشکیلات نظمیه قرارگیرد. سپس در آبان 1311، مقررشد «کلیه مرسولات پستی (وارده) به اختیار مأمورین اداره نظمیه گذاشتهشود تا آنچه را قابل توقیف میدانند، توقیف نمایند. »
آنچه که در بندرلنگه رخداد، برای بستههای پستی نمایندگیهای سیاسی کشورهای دیگر نیز اتفاق افتاد. در یک نتیجهگیری کلی از وضعیت سانسور در دورهی رضاشاه میتوانگفت: در دوران پادشاهی خود هرگونه تمهیدی بهکاربست، تا صاحبان اندیشه و قلم را به انقیاد خود درآورد. او همواره در کمین چهرههایی معترضی بود که به برنامههای وی باورنداشته و یا آنها را مورد انتقاد قرارمیدادند. چنانچه از منظر منافع دولت در این دوره نسبت به میزان کارایی دستگاه سانسور قضاوت شود، باید اعترافکرد، دستگاه سانسور در عصر تیمورتاش نسبت به دورههای دیگر موفقتربود. .نگاهی گذرا به سیر نزولی آمار عناوین روزنامهها و مجلات در عصر پادشاهی رضاشاه، میزان تخریبی که در قلمرو اندیشه و قلم صورتگرفته، نشانمیدهد. از سال 1300 تا 1304، تعداد 344 عنوان جدید به نشریات موجود اضافهشد. در سال 1314، تعداد عناوین نشریات اگرچه نسبت به سالهای آغازین پادشاهی رضاشاه کاهش چشمگیری داشت، با وجوداین هنوز نسبتاً قابلملاحظه است. براساس فهرستی که به وسیله وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه تهیهشده، در ایالات و ولایات، تعداد 36 عنوان روزنامه و 6 عنوان مجله، درحالیکه در تهران، 19 روزنامه و 19 مجله منتشرمیشد. مقایسه آمار بالا با فهرست مطبوعات کشور در سال 1319 که توسط ادارهی کل نگارش وزارت فرهنگ تهیهشده، نشانمیدهد در شهرستانها، تعداد20 عنوان روزنامه و در پایتخت،10 عنوان روزنامه و 19 عنوان مجله منتشرمیشد. این آمار درواقع کم و کیف دستاورد عصررضاشاه در زمینهی مطبوعات را به روشنی نشان میدهد.
2-8 پیشینة تحقیق :
در ارتباط با سانسور مطبوعات به طور کلی و سانسور مطبوعات در دوره پهلوی دوم به طور اخص، متاسفانه آثار چندانی منتشرنشده و این مهم کمتر مورد توجه محققین و پژوهشگران واقع شده است. تاريخ سانسور مطبوعات در ايران، گوئل كهن :كتاب در هجده بخش است.مولف وضع و تاريخ مطبوعات را در هر يك از بخش ها به تناسب وضع سياسي كه مملكت داشته است بيان مي كند. بدين معني كه حركات مطبوعات را تابع جريان هاي سياسي و اجتماعي قرار مي دهد. كتاب از حيث مراجعه به مدارك و مخصوصا خود جرايد با زير نويس هاي متعدد و منقولات بسيار و آوردن عكس غني است.اما آنچه بايد رعايت شود نشان دادن محل وجود هر سند از قبيل شب نامه ها و نوشته هاي چاپي ديگر است كه به آساني به دست نمي آيند. اين كتاب سانسور مطبوعات را تا كودتاي 1299 در بر دارد اما در ارتباط با موضوع پژوهش اطلاعاتي در بر ندارد ولي در هر صورت اين كتاب با در اختيار قراردادن سير سانسور مطبوعات در ايران الگويي مفيد براي ساير پژوهشگران اين حوزه است.
اسناد مطبوعات 1286 ه ش – 132، به كوشش كاوه بيات و مسعود كوهستاني نژاد :در سال هاي اخير سازمان اسناد ملي ايران اقدام به چاپ و انتشار مجموعه هايي از اسناد موجود در آن سازمان نموده كه كار را براي پژوهشگران سهل نموده است. اسناد ذكر شده در اين كتاب اهميت بسيار دارد و نمايانگر تاريخ تحولات مطبوعات ايران است و سياست دولت را در قبال مطبوعات به ويژه از نظر آزادي طبع و سانسور روشن مي سازد.
كتاب اسناد روزنامه نگاران ومطبوعات، فريد قاسمي: نويسنده بر آن است كه نشان دهد اصحاب مطبوعات تا چه اندازه در مجلس راه يافتند، در آنجا چه كردند و چه مقدار به مطبوعات توجه نشان دادند. اين كتاب از جنبه نشان دادن تأثير مطبوعات در اوضاع سياسي كشور از زاويه نما يندگاني كه در اصل مطبوعاتي بودند، قابل توجه است.
كتاب تاريخ مطبوعات ايران، فريد قاسمي در واقع گفتار هايي است كه نويسنده براي دانشجويان رشته هاي ارتباطات و كتابداري بيان كرده است. رخداد هاي مهم از دو دهه پاياني قاجار تا انقلاب، فهرست منابع مراجعه براي مطالعه بيشتر علاقه مندان در اين كتاب بيان شده است.كه بيشتر سير تحول مطبوعات است و كمتر به سانسور مطبوعات به طور اخص اشاره اشته است.
كتاب سير تحول قوانين مطبوعات در ايران، اين كتاب به مناسبات بين مطبوعات،حكومت و مردم مي پردازد و تحولات آنها را بررسي مي نمايد.در حقيقت اين كتاب روند شكل گيري و لغو قوانين مطبوعاتي در ايران را از دوران مشروطيت تا زمان حاضر، با تكيه بر اوضاع و احوال سياسي و تاريخي جامعه ايران بررسي مي كند.
كتاب قانون مطبوعات و سير تحول آن در حقوق ايران، محسن اسماعيلي: در اين كتاب سير تحول و تطور قانون مطبوعات در ايران در دو بخش بررسي و ارزيابي مي شود در بخش اول نويسنده با اشاره به حساسيت و اهميت قانون مطبوعات در ايران، پيشينه تاريخي قوانين مطبوعات را در سه دوره – پيش از انقلاب مشروطه، از انقلاب مشروطه تا انقلاب اسلامي و پس از انقلاب اسلامي بررسي مي كند. بخش دوم حاوي متن كامل قانون مطبوعات مصوب اسفند ماه 1364 است.بيشتر آثاری که در ارتباط با مطبوعات منتشر شدهاند، یا شامل «اسناد مطبوعات» است که فقط اسناد مربوط به مطبوعات را بدون تجزیه و تحلیل آنها منتشر نموده است، یا این که یک دوره مختصر از سانسور مطبوعات را مدنظر قراردادهاند که مقاله «راهنمای نامهنگاری یا نظارت بر سانسور مطبوعات در عصر رضاشاه» تألیف علی کریمیان از این دسته است، که این کتاب نیز فقط دوره محدودی از سانسور مطبوعات در دورة رضا شاه را مورد توجه قرارداده است. البته کتابهای تحقیقی که به جنبههایی از دوران پهلوی اول و دوم پرداختهاند همچون كتاب روشنفكري و سياست: تأليف جهاندار اميري، موانع توسعه سياسي در ايران : حسين بشيريه، عقاب و شير : جيمز بيل و كتاب قلم و سياست : محمد علي سفري،، به صورت جسته و گریخته به سانسور مطبوعات در این دوره اشاره کرده است، اما تا به حال کتاب جامعی به روند سانسور مطبوعات در دورة پهلوی دوم نپرداخته است.
منابع:
کتاب و مقاله
آشنا، حسام الدین(1370)، «سیاست مطبوعاتی در آخرین سالهای حکومت رضاشاه"، گنجینه اسناد، سازمان اسناد ملی ایران، شماره 2.
آدمیت، فریدون(1348)، امیر کبیر و ایران، تهران: خوارزمی.
آدمیت، فریدون(1355)، ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران: پیام.
آرینپور، یحیی(1351)، از صبا تا نیما، ج. 1، تهران : شرکت سهامی کتابهای جیبی.
ابتهاج، ابوالحسن(1371)، خاطرات، ج. 1، تهران : علمی.
ابوترابیان، حسین(1366)، مطبوعات ایران از شهریور 1320 تا 1332، تهران: اطلاعات.
اسماعیلی، محسن(1379)، قانون مطبوعات و سیر تحول آن در حقوق ایران، تهران: سروش.
اسماعیلی، علیرضا(1380)، اسنادی از مطبوعات و احزاب دورهی رضاشاه، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
آصف، محمد حسن(1384)، مبانی ایدئولوژیک حکومت در دوران پهلوی، تهران:مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
اعتمادالسلطنه، محمدحسنخان(1375)، «روزنامه خاطرات، به نقل از ابراهیم انصاریلاری، نظارت بر مطبوعات در حقوق ایران، تهران: سروش.
الهي، صدرالدين(1374)، به نقل از احمد کريمي حکاک، "تاريخچه سانسور درايران «، نقطه، ترجمه ناصر مهاجر، سال 1، شماره 3.
الهي، صدرالدين(1369)، "توضيحي برچگونگي دستبردن در اين مصاحبه، به منظور آسانترکردن فهم متن حاضر «، جنگ، سال 1، شماره 11.
امیر طهماسبی، عبدالله(1355)، تاریخ شاهنشاهی اعلیحضرت رضاشاه کبیر، تهران: دانشگاه تهران.
امیری، جهاندار(1382)، روشنفکری و سیاست (بررسی تحولات روشنفکری در ایران معاصر)، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
ایرانبرگر، هارالد(بیتا)، درباره ساواک، ترجمه جمعیت آزادی، بیجا: بینا
ايزنهارت، مري(1373)،"خروش موج سوم: گفتوشنودي با الوين تافلر و هدي تافلر در باب زندگي و كار در عصر اطلاعات «، ترجمه شهيندخت خوارزمي،تهران: نگاه نو.
برزین، مسعود(1374)، "جانشینی در مطبوعات1320 تا32 «، ماهنامه کلک، ش. 49 و 50.
بروجردیعلوی، مهدخت(1374)، "قوانین مطبوعاتی از آغاز تا امروز «، رسانه، دورة 6، ش. 2.
بدیعی، مینو(1376)، "مسائل مدیریتی و آموزش مطبوعات ایران «،پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران، سال 1، ش.10 .
بشیریه، حسین(1381)، موانع توسعه سیاسی در ایران، تهران: گام نو.
بهار، محمدتقی(1371)، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران،ج. 1. تهران: امیرکبیر.
بهشتيپور، مهدي(1375)، "تشکلهاي صنفي مطبوعات «، کلک، ش. 84 .
بهزادي، علي(1375)، شبه خاطرات، ج. 1، تهران: زرين.
بهزادی، علی(1377)، شبه خاطرات، ج.2، تهران: زرین.
بهنود، مسعود(1377)، 275 روز بازرگان، تهران: علم.
بیل، جیمز(1371)، عقاب و شیر، ترجمه مهوش غلامی، تهران: کوبه.
بیات، کاوه(1372) و مسعود کوهستانینژاد، اسناد مطبوعات(1320-1286هـ ش)،ج. 1، تهران: سازمان اسناد ملی ایران.
پارسونز، آنتونی(1363)، غرور و سقوط، ترجمه منوچهر راستین، تهران: هفته.
تیموری، ابراهیم(1332)، عصر بیخبری یا تاریخ امتیازات در ایران، تهران: اقبال و شرکاء.
جامی(1366)، گذشته چراغ راه آینده است، تهران: ققنوس.
خسروي، فريبرز(1378)، سانسور: تحليلي بر سانسور كتاب در دوره پهلوي دوم، تهران: نظر.
خسروی، فریبرز، سانسور كتابدارانه"، فصلنامه كتاب،دوره يازدهم، 2 (تابستان 1379
(1366)، «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، از ظهور تا سقوط"، مجموعه اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران، مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی.
دلدم، اسکندر(1377)، من و فرح پهلوی، ج. 3، تهران: گلفام، بهآفرین .
دلفانی، محمود(1375)، فرهنگستیزی در دوره رضاشاه (اسناد منتشرنشده سازمان پرورش افکار) 1320-1317،تهران: سازمان اسناد ملی.
دولتآبادی، یحیی(1361)، حیات یحیی، ج. 1، تهران: عطار.
دولت آبادی، یحیی،حیات یحیی،ج2،انتشارات عطار،تهران،1361
رایین، اسماعیل(1361)، سفرنامه میرزا صالح شیرازی، تهران: روزن.
ربتی سنجابی، محمود(1375)، قربانیان باور و احزاب سیاسی ایران، تهران: آسیا.
(1335)،رستاخیز ایران، مدارک، مقالات و نگارشات خارجی از 1323-1299، تهران: ابن سینا.
روستایی، محسن(1376)و غلامرضا سلامی، اسناد مطبوعاتایران(۱۳۲۰ - ۱۳۳۲ه.. ش.)، ج. 1، تهران: سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران.
زاهدی، اردشیر(1378)، به روایت اسناد ساواک، تهران: مرکز بررسی اسناد تاریخی.
ساتن، الول(1387) و گوئل کهن، مطبوعات ایران از سال 1320 تا 1326، تهران: دفتر مطالعاتو توسعه رسانهها.
(1378)، «سانسور و شبكه اينترنت"، پيام يونسكو، سال 30، ش. 340.
(1382)، «سانسور در اينترنت و تكنولوژي فيلترينگ"، بزرگراه رايانه. سال 6، ش.62
سرنا، کارلا(1362)، آدم ها و آیینها در ایران، ترجمة علی اصغر سعیدی، تهران: زوار
سفری، محمدعلی(1376)، قلم و سیاست، ج. 2، تهران: نامک.
سوزا، فرانچس د.(1375)، «ایفلا نیروی پشتیبان آزادی بیان، دفاع از آزادی بیان مسئولیت همگان است"، ترجمه فریبرز خسروی. گزیده مقالات ایفلا ۹۵ (ترکیه: ۲۰-۲۶ اوت ۱۹۹۵)، زیر نظر عباس حری، به همت تاج الملوک ارجمند، تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی.
سيدآبادي، علياصغر(1377)، «آيا مميزي كتاب كودك الزامي است؟"، همشهری، 15 مرداد.
شاهدی، مظفر(1377)، زندگانی سیاسی خاندان علم، تهران: مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران.
شایستهپور، حمید(1385)، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
شجاعیصایین، علی(1381)، کوروش قرن بیستم، خاطراتی از رواج تملق و چاپلوسی در عصر پهلوی دوم، تهران: مدرسه برهان.
شمس، كورش(1381)، «چالش سانسور در اينترنت"،اعتماد، 7 آبان.
شهبازی، عبدالله، زندگی و زمانه علی دشتی، سایت اینترنتی عبدالله شهبازی. www.shahbazi.org
صارمی، علی اصغر(1376)، احزاب دولتی و نقش آنها در تاریخ معاصر ایران،تهران: قومس.
صدر هاشمی، محمد(1363)، تاریخ جراید و مجلات ایران، ج. 1، تهران: کمال.
علم، اسدالله(1377)، یادداشتهای علم، ج. 3، تهران: مازیار.
قاضیزاده، علیاکبر(1374)، «صد سال قانون مطبوعات از قاجاریه تا پهلوی"، رسانه، دورة 6 ،ش. 2.
قاضیمرادی، حسن(1380)، استبداد در ایران، تهران: اختران.
كازنو، ژان(1365)، جامعهشناسي وسايل ارتباط جمعي، ترجمه باقر ساروخاني و منوچهر محسني، تهران: اطلاعات.
کاظمی، علیاصغر(1376)، بحران نوگرایی و فرهنگ سیاسی در ایران معاصر، تهران: نشر قومس.
کریمیان، علی(1383)، «اداره راهنمای نامهنگاری یا نظارت بر سانسور مطبوعات در عصر رضاشاه"، گنجینه اسناد، ش. 55.
كماليپور، يحيي(1373)، «عملكرد رسانهها در امريكا"، رسانه. سال 5.
کرمانی، ناظمالاسلام(1357)، تاریخ بیداری ایرانیان، به اهتمام علیاکبر سعیدی سیرجانی، تهران: بنیاد فرهنگ ایران.
کوهستانینژاد، مسعود(1376)، «قانون مطبوعاتی زنگنه"، پژوهشنامه تاریخ مطبوعات ایران، سال 1.
کوهیکرمانی، حسین(1339)، از شهریور 20 تا فاجعه آذربایجان، ج. 2، تهران.
کهن، گوئل(1360)، تاریخ سانسور در مطبوعات ایران، تهران: آگاه.
گيرشمن، رومن(1364). ايران از آغاز تا اسلام، ترجمه محمد معين، تهران: علمي و فرهنگي.
گراهام، رابرت(1357)، ایران، سراب قدرت، ترجمه فیروز فیروزنیا، تهران: سحاب کتاب.
لطیفیان، سعیده(1380)، ارتش و انقلاب اسلامی ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.
محسنيانراد، مهدي(1370)، «سانسور و خودسانسوري در ايران"، رسانه، سال 3.
محیط طباطبایی، محمد(1366)، تاریخ تحلیلی مطبوعات ایران، تهران: بعثت.
مدنی، جلالالدین(1357)، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ج. 2، قم: دفتر انتشارات اسلامی.
مسعودي، فرهاد(1354)، پيروزي لبخند، تهران: اطلاعات.
مصاحب، غلامحسین(1387)، دايرهالمعارف فارسي، ج. 1، تهران: امیرکبیر.
معتمدنژاد، کاظم، میزگردی تحت عنوان «روزنامه و روزنامهنگاری در ایران، دیروز، امروز، نقد حال مطبوعات از زبان اهل فن"، رسانه، سال 1، ش. 2.
معتضد، خسرو(1378)، هویدا، ج. 2، تهران: زرین.
معتضد، خسرو(1377)، در عصر دو پهلوی، تهران: جاویدان.
مولانا، حميد(1371)، «جريان بينالمللي اطلاعات"، گزارش و تحليل جهاني، ترجمه يونس شكرخواه، تهران: مركز مطالعات و تحقيقات رسانهها.
اسناد
سازمان اسناد ملی ایران297017023/243 س1آپ 1، سند شماره 48379-15/9/1312.
سازمان اسناد ملی ایران، اسناد نخستوزیری،پرونده 103015/248116، سند18-1/7/1316 .
سازمان اسناد ملی ایران، اسناد نخستوزیری،پرونده 103015/248116، سند 11-29/6/9 1316.
سازمان اسناد ملی ایران، اسناد نخستوزیری، پرونده 103015/248116، سند30591/7797-2/7/1316.
سازمان اسناد ملی ایران، اسناد نخستوزیری، پرونده 108002/36251، شماره 163189-26/5/1319.
سازمان اسناد ملی ایران، پرونده 240005124/118ح1آ1، سند 6717-4/5/1316.
سازمان اسناد ملی ایران، پرونده 290003709/117ن1الف ب 1، سند 1858- 4 بهمن1306.
سازمان اسناد ملی ایران، پرونده 290003709/117ن1الف ب 1، سند 9994-7/11/1306.
سازمان اسناد ملی ایران، پرونده 290003709/117ن1الف ب 1، سند 816-21بهمن1306.
سازمان اسناد ملی ایران، پرونده 297016998/218 س آ 1پ 1، سند 24704-8/6/1314.
سازمان اسناد ملی، اساسنامه و آییننامه انجمن روزنامهنگاران ایران، ش. سند 294005696، ش. فیش 00250086،1326.
مرکز اسناد وزرات امور خارجه ایران، اسناد قدیمه، پروندة 76-25-1315هـ ش، سند 32202-3719.
مرکز اسناد وزارت امورخارجه ایران، اسناد قدیمه، پرونده 9-64-1306ش، سند 2307/7989/-8/3/1306
مرکز اسناد وزارت امورخارجه ایران، اسناد قدیمه، پرونده 27-25-1313ش،سند 29/1/1313.
مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران، اسناد قدیمه، 90-25-1313 ش، سند شماره 3599-7/6/1313.
مرکز اسناد وزارت امور خارجه ایران، 90-25-1313ش، سند شماره 1561.
مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری، اسناد وزارت دربار 1877، سند شماره 15181-19/8/.1311
مذاکرات مجلس
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 20 آذر 1320.
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 63، 24 خرداد 1321.
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 69 ،16 تیر 1321.
مذاکرات مجلس، دورة دوازدهم، جلسه 118، سه شنبه 1مهر 1320.
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 118، سهشنبه 1 دی 1321.
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 119، 2 دی 1321.
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 126، 24 دی 1321.
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 158 ،20 اردیبهشت1322.
مذاکرات مجلس، دوره سیزدهم، جلسه 172، 26 خرداد 1322.
مذاکرات مجلس،دوره سیزدهم،جلسه 189 ،20 مرداد 1322.
مذاکرات مجلس، دوره چهاردهم، جلسه 62 ، 26 شهریور 1323.
مذاکرات مجلس دوره پانزدهم، جلسه 24 ،21 مهر 1326.
مذاکرات مجلس، دوره پانزدهم، جلسه 27، 13 آبان 1326.
مذاکرات مجلس، دوره پانزدهم، جلسه 142، سه شنبه 19 بهمن1327.
مذاکرات مجلس، دوره پانزدهم، جلسه 146، 3 اسفند 1327.
مذاکرات مجلس، دوره پانزدهم، جلسه 149، 12 اسفند 1327.
مذاکرات مجلس، دوره شانزدهم، جلسه 24، 8 خرداد 1329.
مذاکرات مجلس، دوره شانزدهم، جلسه47، 3 مرداد 1329.
مذاکرات مجلس، دوره شانزدهم، جلسه 99 ، 14 دی 1329.
مذاکرات مجلس، دوره شانزدهم، جلسه 101، 17 دی 1329.
مذاکرات مجلس، مهر ایران، ش. 33، 6 بهمن 1320.
روزنامه ها
ایران، ش. 6798، 5 بهمن 1320 .
ایران ما، ش. 230، 10 مرداد 1323 .
باختر، ش. 198، 24 خرداد 1322.
باختر، ش. 467، 10 بهمن 1323.
خورشید ایران، ش. 14، 2 شهریور 1321.
خورشید ایران، ش.26، 12 بهمن1321.
داد، ش. 284، 27 مهر 1323.
داریا، سال 1، ش. 21، .1323
داریا، سال 2، ش. 78 ، 19 شهریور 1324.
رزم، سال 1، ش. 12 ،2 خرداد 1322.
رهبر، ش. 12 ،25 خرداد 1322.
نشریه سازمان، سال 4، ش. 14، 16 شهریور 1327.
ستاره، ش. 1227، 19 آذر 1320.
ستاره، ش.1251، 30 بهمن
سلام، 11 فروردين 1377.
صفیر، ش. 39، 15 آبان 1328.
صفیر، ش. 90، 29 تیر 1329.
عطار، ش. 43، آبان 1س328.
کیهان، سال3، ش.557، دی 1324.
کیهان، سال 7، شماره 1630، 16 شهریور 1327.
مرد امروز، ش. 9، 21 خرداد 1322.
مرد امروز، سال 3، ش. 38، 9 تیر 1323.
ویژه نامه مرد امروز، بهمن 1323 .
مرد امروز، سال 1، ش. 8 ، 27 فروردین 1324.
مرد امروز، سال 5، شماره 97، اسفند 1325.
مرد امروز، سال 5، شماره 109، خرداد 1326.
مرد امروز، سال 5، ش. 114 ،6 تیر 1326.
مردم، سال 1، ش. 82، خرداد 1321.
مردم، ش. 21، 11 اردیبهشت 1322.
مهر ایران، ش. 34، 7 بهمن 1320.
مهر ایران، ش. 120، 20 اردیبهشت 1321.
مهر ایران، ش. 123، 20 اردیبهشت 1321.
نبرد، سال 4، ش. 124، 22 شهریور 1324.
منابع انگلیسی
Karimi-Hakkak, Ahmad(1985), «Protest and Perish: A History of the Writers Association of Iran", Iranian Studies, V. 18, no.1-4, p.p. 189-229.
Karimi-Hakkak, Ahmad, «Censorship in Persia", in Encyclopaedia Iranica, Ed. Ehsan Yarshater, Costa Mesa, Ca: Mazda Publisher, V.5, f.2, P.P.135-142.
Saeed, Leila(1891), «Iran since the Shah", Index on Censorship, Vol.01, no.3, p. 21.