مبانی نظری وپیشینه تحقیق ماهیت خود کنترلی

مبانی نظری وپیشینه تحقیق ماهیت خود کنترلی (docx) 21 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 21 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مبانی نظری وپیشینه تحقیق ماهیت خود کنترلی ماهیت خود کنترلی مفهوم خودکنترلی در نظریه یادگیری اجتماعی راتر انواع كنترل و نظارت الف) كنترل پيش از عمل ب) كنترل سكاني ج) كنترل تفكيكي(بلی- خیر) د) كنترل بعد از عمل ارزيابي انواع كنترل مراحل فرآيند خودكنترلی الف) تعيين معيار یا استاندارد ب) سنجش عملكرد ج) تشخيص انحرافات از طريق تطبيق عملكرد با استاندارد د) انجام اقدامات اصلاحي مروری بر مطالعات انجام شده در زمینه موضوع پژوهش الف) پژوهش های مربوط به خودکنترلی و سازگاری اجتماعی ب) پژوهش های مربوط به عملکرد خانواده و سازگاری اجتماعی جمع بندی مطالعات انجام شده: منابع فارسی منابع انگلیسی ماهیت خود کنترلی مفهوم ماهیت خودکنترلی، به شکل های بسیاری در سراسر تاریخ بشر ظاهر شده است. تراژدی های یونان باستان، آکنده از پنداره‎های درماندگی بشر در برابر خدایان و یا سرنوشت بود. نمایشنامه‎های شکسپیر، هم نمایشگر سرنوشت محزون از پیش تعیین شده، و هم نمایانگر اراده‎ی آزاد است. فیلسوفان، با مفهوم هسته‎ی کنترل تحت عنوان جبرگرائی در برابر اراده‎ی آزاد، دست به گریبان بوده‎اند. جامعه شناسان آن را به عنوان خودمختاری در برابر خود بیگانگی و یا ناتوانی نام برده‎اند و روانشناسان از آن به عنوان رفتارگرائی در برابر ذهن گرایی نام برده اند. نیچه ، قدرت را مهمترین پدیده روان شناختی نامیده است و آدلر در نظام روانشناسی فردی خود بیان کرده است که مبارزه کردن برای کنترل شخص بر سرنوشت خود، مهمترین انگیزش است و هر شخص بدون احساس چنین کنترلی دچار عقده‎ی حقارت، خواهد بود و ممکن است درصدد جبران بیش از حد تلاشهای خود برای رسیدن به حس کنترل یا غلبه باشد. همه‎ی اینها به عقیده‎ی ساموئل بال (1994)، مبین ریشه‎های تاریخی و نظری هسته‎ی کنترل می‎باشد. با این وجود سازه‎ی خود کنترلی را نخستین بار فارز (1957) و راتر (1966) به شیوه‎‎ی علمی وارد واژگان روان شناختی کردند. این سازه، در مطالعات مربوط به انگیزش، به گونه فزاینده‎ای اهمّیت نظری و علمی بدست آورده است. سازه خود کنترلی ریشه در نظریه‎ی یادگیری اجتماعی دارد. در این نظریه، تقویت به عنوان تعیین کننده‎ی رفتار شناخته شده است و ادراک فرد در مورد منبع این تقویت عنصری اساسی در تعیین رفتار است. به عبارت دیگر، به عقیده‎ی راتر ادراک فرد از تقویت (پاداش یا تنبیه)، یک ویژگی دو ارزشی را به وجود می‎آورد. بدین معنی که در هر رفتاری این دو ارزش (دو قطب) نمی‎تواند با هم وجود داشته باشند. این متغییر دو قطبی خود کنترلی درونی در مقابل خود کنترلی بیرونی است(راتر، 1966 به نقل از محمد خیر، 1378). مفهوم خودکنترلي که در سال1974توسط اشنايدر گسترش يافت، به اين معني است که يک شخص در موقعيت خود چه قدر انعطاف پذير يا چه قدر پايدار است(کاشال وکوانت، ۲۰۰۶). اشنايدر بیان کرد، مردم در يك بحث كلي به دو دسته تقسيم مي شوند: افراد با خودكنترلي بالا و افراد با خودكنترلي یایین كه هر كدام ويژگي هايي دارند(کجدال، 2003). برخي از افراد نسبت به موقعيت هاي اجتماعي حساس هستند و ظاهر خود را متناسب با موقعيت رايج تنظيم مي کنند، اين افراد را با خودکنترلي بالا مي ناميم. در مقابل افرادي هستند با خودکنترلي پايين كه تمايل دارند فکر و احساس خود را بيان نمايند، تا اينکه آن را متناسب با موقعيت سازماندهي کنند(اشنايدر، 1974). همچنین بالا يا پايين بودن خودكنترلي در افراد به تفاوت در نگرش، رفتار، ادراكات و باورها بستگي دارد(اشنایدر، 1974 ؛ به نقل از کومر و تامپسون، 2003). روانپزشکان فردی را از نظر روانی سالم می دانند که تعادل بین رفتارها و کنترل خود در مواجهه با مشکلات اجتماعی را داشته باشد(حردانی، 1385). خودکنترلي و خود تاب آوري از منابع درون فردي هستند كه مي توانند سطوح استرس و ناتواني را در شرايط ناگوار تعديل نمايند و اثرات منفي استرس را كم رنگ تر جلوه دهند(ویسی و همکاران، 1379). يكی از مهمترين مهارت ها كه مشخصه سلامت و بهزیستی روانی افراد است، برخورداري آنها از صفت خودكنترلي(خودنظارتی) است. افرادي كه مي توانند هدف هاي واقع گرايانه را اولويت بندي كنند و در زمان تصميم گيري ميان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند، خود كنترل هستند(آقايار وشريفی درآمدي، 1385). خودكنترلي بيانگر ميزان مطابقت ويژگي هاي رفتاري خود با شرايط و موقعيت موجود است(كريتنر و کینیکی، 2007). نارسایی خود کنترلی با مفهوم تکانشگر ی رابطه دارد و نشانگر ناتوانی در تفکر در مورد پیامد رفتار است. تفکر در مورد پیامد، ولی عمل بر اساس خشنودی آنی به رفتار بدون پیش بینی منجر می شود. افراد وقتی خودکنترلی را به کار می گیرند که بخواهند به هدف بلند مدتی دست بیابند. برای این منظور فرد باید از لذت غذا، الکل، دارو، قمار، سکس، تحریک حسی، پول خرج کردن، بیدار ماندن یا خوابیدن چشم پوشی کنند. این کار را از راه مهار وسوسه های دروغ گفتن، فرار از قولی که داده اند و نیز آرام ساختن خود به علت ناکامی به دست آمده انجام می دهند. در بسیاری از موقعیت های بغرنج و دو گانه که فرد باید دست به انتخاب بزند، باید از خودکنترلی استفاده کند. خودکنترلی هسته ی اصلی بسیاری از مشکلات کودکان و بزرگسالان است. وقتی خود کنترلی را به شکل به تاخیر انداختن خشنودی نگاه کنیم خواهیم دید که بسیاری از مشکلات ریشه در همین نارسایی دارند. برای مثال، در اعتیاد به مواد مخدر، خشنودی مصرف با اهداف بلندمدت ترک مواد، میل به قماربازی و فواید درازمدت آن برای خود فرد و خانواده تداخل می کند. خودكنترلي نقش بسيار مهمي در رفتار دارد. به گونه‌اي كه حتي اگر فرد نگرش‌هاي مثبت در مورد يك رفتار داشته باشد و انتظار تاييد آن را نيز داشته باشد، در صورتي كه احساس كند اجراي آن رفتار فراتر از توانايي و كنترل اوست، آن عمل را انجام نمي‌دهد. بر اساس اين ديدگاه تفكيك دو نوع خود كارآمدي ضروري است. يكي به معناي عقايد و باورهاي فرد درباره توانايي خود در به دست آوردن و استفاده از مواد است كه به آن خودكارآمدي مصرف گويند. نوع ديگر، خودكارآمدي امتناع است كه بيانگر باور فرد در مورد توانايي مقاومت در برابر فشار اجتماعي براي مصرف مواد است. بر همين اساس، اگر هم فرد قصد انجام رفتار نداشته باشد، ممكن است به دليل فقدان مهارت‌هاي امتناع از فشار همسالان و عوامل اجتماعی- محیطی، اقدام به انجام رفتار پرخطر نماید. مطالعات اخير شواهدي دال بر تاييد نقش مستقل خودكارآمدي امتناع را نشان داده‌اند(پرتياتز، فلاي و ميلر، 1995). همچنين، يافته‌هاي پژوهشي حاكي از اين است كه بين خودكارآمدي و رفتارهای پرخطر در نوجوانان رابطه معناداري وجود دارد (دولان، روزماري، مارتين و روزنو، 2008؛ تات و همكاران، 2008؛ مك كلار، ايلگن، موس و موس، 2008). خودکنترلی یعنی فرد کنترل رفتارها، احساسات و غرایز خود را با وجود برانگیختن براي عمل داشته باشد. یک کودك یا نوجوان با خودکنترلی، زمانی را صرف فکرکردن به انتخاب ها و نتایج احتمالی می کند و سپس بهترین انتخاب را می کند(فرایز و هوفمن، 2009). خودکنترلی را مایر و سالووي(2003)، تحت عنوان کاربرد صحیح هیجان ها معرفی می نمایند و اعتقاد دارند که قدرت تنظیم احساسات موجب افزایش ظرفیت شخصی براي تسکین دادن خود، درك کردن اضطراب ها، افسردگی ها یا بی حوصلگی هاي متداول می شود. افرادي که به لحاظ خودکنترلی ضعیف اند، دائماً با احساس ناامیدي، افسردگی، بی علاقگی به فعالیت دست به گریبان اند، در حالی که افراد با مهارت زیاد در این زمینه با سرعت بیشتر می توانند ناملایمات را پشت سر گذاشته و میزان مشخصی از احساسات را با تفکر همراه نموده و مسیر درست اندیشه را بپیمایند(صفري، 1387). خودکنترلی به معنی سرکوب کردن هیجانات و احساسات نیست. برعکس، خودکنترلی یعنی اینکه ما یک انتخاب براي چگونگی ابراز احساساتمان داریم و چیزي که مورد تاکید است، روش ابراز احساسات است به طوري که جریان تفکر را تسهیل کند(گلمن، 1995 ؛ به نقل از پارسا، 1380). از جمله فواید کنترل و تنظیم هیجانات کنترل سطوح برانگیختگی براي به حداکثر رساندن عملکرد، پشتکار داشتن، به رغم دلسردي و وسوسه، جلوگیري از واکنش مخرب در مقابل تحریک و عملکرد صحیح به رغم فشارهاي وارده می باشد. ناتوانی در تنظیم هیجان حاصل از مخالفت هاي اجتماعی و ترس از این گونه مخالفت ها گاهی آنقدر شدید است که بر تلاشهاي فرد براي انجام عمل صحیح چیره می شود(شیپز، کاترین و میرن، 2009). تحقیقات نشان داده است که خودکنترلی بین عناصر تشکیل دهنده رخدادهاي رفتاري با درنگ هاي زمانی(به تعویق انداختن کار) پلی برقرار می کند. در صورتی که بین این رخدادها، پاسخ ها و پیامدها فاصله اي نباشد یا فاصله کمی باشد(یعنی بین رخدادهاي محیطی و رفتاري که فرد انجام می دهد) احتیاجی به خودکنترلی نخواهد بود. بنابراین سازماندهی در عرض زمان، یکی از ویژگی هاي مهم تعریف خودکنترلی است. بیابانگرد(1384)، دریافت که کنترل رفتار خود یک تکنیک موثر براي کاهش زمان لازم جهت انجام تکلیف و افزایش زمان لازم براي رفتارهاي تکلیف مدار است. بنابراین، خودکنترلی می تواند به افراد کمک کند تا زندگی بهتري داشته باشند. نادي و سجادیان(1385)، در تحقیق خود بیان کرده اند که مفاهیم خود راهبري یا خودمدیریتی از نظر فلسفی به اگزیستانسیالیست ها و از نظر روانشناختی به انسانگرایان نسبت داده شده است(بیلر و اسنومن، 1990). در حوزه تعلیم و تربیت ریشه هاي خودراهبري را می توان در دیدگاه هاي تجربه گرایانه جان دیویی پیدا کرد(ویلیامز، 2004 ؛ به نقل از نادی و سجادیان، 1385). همچنین مفاهیم خودتنظیمی و خودکنترلی در نظریه هاي یادگیري شناختی اجتماعی بندورا و نظریه هاي خودتعیین گري دسی و ریان، زیمرمن، پینتریچ و شانک (2002)، از مبانی اصلی و پایه اي هستند. از نظر پینتریچ و شانک(2002)، گرچه نظریه خودتعیین گري به عنوان نظریه اي در روانشناسی یادگیري و انگیزش به ارتباط بین خودمختاري و خودتنظیمی با پیشرفت و یادگیري می پردازد، اما در حوزه هاي دیگري مانند کار، سلامت، اخلاق و ارزشها و ارتباطات اجتماعی نیز به کار میرود. از اینرو، خودگردانی شامل مفهومی جامع و چندوجهی است که جنبه هایی چون خودگردانی در یادگیري، خودگردانی در سلامت فردي، خودگردانی در مدیریت فشارهاي روانی، خودگردانی در ارتباطات، خودگردانی در اخلاق و ارزشها و ... را شامل می شود. آنچه محققان در این مقاله به آن می پردازند، خودگردانی به مفهوم کلی آن می باشد که حوزه شناختی، هیجانی و رفتاري انسان را دربر می گیرد. مفهوم مورد نظر محققان، در نظریه ها و الگوهاي مختلف به تعابیر متعددي مانند خودگردانی، خودمختاري، خودتنظیمی، مدیریت خود و خودکنترلی بیان شده است. تعاریف خودکنترلی با توجه به چهارچوب هاي نظري مختلف، با یکدیگر متفاوت می باشد، اما بیشتر آنان بر این نکته تاکید دارند که این فرایند، مستلزم فعال سازي و تقویت شناخت ها و رفتارهایی است که متوجه هدف مورد نظر است. ویژگی خودکنترلی یا خودگردان به کسی گفته می شود که اهداف مشخصی دارد و رفتارهاي به خصوصی را براي دستیابی به مقاصد خود در پیش می گیرد. چنین فردي بر راهبردها و اعمال خود نظارت کرده و آنها را به منظور کسب موفقیت، اصلاح و تعدیل می کند(کدیور، 1388). شانک و زیمرمن(1998) معتقدند، خودگردانی فرآیندي است که در آن فرد، به طور نظام مند، افکار، احساسات و رفتارهاي خود را در رسیدن به اهداف مورد نظر هدایت می کند. همچنین در تعریف دیگری کرسینی(1999)، خودکنترلی یا همان خودگردانی، یکی از توانمندي هاي انسان در داشتن کنترل بر افکار، احساسات و رفتار خود بیان می کند که انسان از طریق آن رفتار خود را مورد نظارت و ارزیابی قرار داده و با توجه به معیارهاي فردي در مورد آن قضاوت می کند(به نقل از کدیور، 1388). نظارت بر خود به توجه عمدي و خود خواسته به بعضی از جنبه هاي رفتار دلالت دارد و اغلب، با ثبت فراوانی رفتار و شدت آن همراه است. انسانها اگر از آنچه که انجام می دهند آگاه نباشند، نمی توانند رفتار خود را تنظیم کنند. دسی و ریان بیان می کنند که سه نیاز روانشناختی ذاتی در انسان وجود دارد که زیر بناي رفتار است. این نیازها شامل نیاز به ادراك شایستگی، خودکنترلي و تعلق و بستگی است. يكي از مهمترين مهارت ها كه مشخصه ي توانايي افراد در حل تعارض است، برخورداري آنها از صفت خودكنترلی(خودنظارتی) است. از آنجا كه تعارضات بين فردي نيز در ارتباط نزديك با هيجان هاست و براي كنترل آن بايد نخست هيجان ها را شناخت و سپس آن را كنترل كرد، پس در اين صورت افراد بايد هم از ويژگي خودآگاهي و هم از ويژگي خودكنترلي برخوردار باشند، افرادي كه اين ويژگي ها را دارند مي توانند نسبت به تعارض آگاهي بيشتري كسب كرده و به اين وسيله سريع تر و صحيح تر تعارض را شناسايي كرده و با اطمينان به هدايت آن بپردازد و به اين ترتيب محيطي فراهم آورد كه افراد با آگاهي از ارزش هاي شخصي خود از سلامت رواني و كارايي بيشتر برخوردار شوند و بتوانند سبك مناسب تعارض را براي هر موقعيت انتخاب كنند. نخستين گام در كنترل هيجان ها، شناخت و تعيين هيجان هاست، افرادي كه از نظر هيجاني بي ثبات هستند، اغلب از تلاش براي كنترل هيجانهاي خود جلوگيري مي كنند(اسپري، 2004). هيجان ها جزء ذاتي ساختار هر فرد است. ما نمي توانيم هيجان ها را از خودمان دور كنيم بلكه بايد آنها را به درستي كنترل كنيم(گلمن، 2001). افرادي كه مي توانند هدف هاي واقع گرايانه را اولويت بندي كنند و در زمان تصميم گيري ميان عواطف و عقل تعادل برقرار كنند، خود كنترل هستند(آقايار و شريفي، 1385). مفهوم خودکنترلی در نظریه یادگیری اجتماعی راتر راتر (1954) در نظریه شخصیّتی خود تحت عنوان نظریه «یادگیری اجتماعی» از کانون کنترل سخن به میان آورد. نظریه یادگیری اجتماعی کوشش می کند تا یک زمینه نظری برای مفهوم تقویت کننده و تاثیر آن بر رفتار در یک موقعیّت اجتماعی فراهم نماید.بر طبق این نظریه فردمی کوشد تا تقویت کننده های مثبت خود را در هر موقعیّتی به حداکثر برساند. بنابر این، در نظریه یادگیری اجتماعی نقش تقویت کننده و ارزش تقویت کننده بسیار مهم است .در این رابطه، پدیده ای که بتواند وقوع یک رفتار خاص را تعییر دهد «تقویت کننده» نامیده می شود. بر اساس این تعریف رفتار را می توان پیش بینی نمود. یکی از تعیین کننده ها در پیش بینی رفتار این است که آیا فرد درک می کند که تقویت کننده ای که به دنبال رفتارش می آید مربوط به رفتار اوست(کنترل درونی)، یا اینکه رفتار او به وسیله نیروی خارج از خودش کنترل می شود(کنترل بیرونی). در این نظریه به شخصیّت به عنوان نیروها واستعدادهایی بالقوّه به منظور پاسخ گویی به موقعیّت های اجتماعی مختلف نگریسته می شود. (مریم قاسمی فلاورجانی ،1374). "راتر فرض می کند که شخصی یک واحد هماهنگ است.از نظر وی شخصیّت دائماً در حال تغییر وتحول است. زیرا شخص همیشه دستخوش تجارب جدید می شود واز طرف دیگر شخصیّت از برخی جهات ثابت است، چرا که تجارب قبلی بر یادگیری جدید تاثیر می گذارد. فرض مهم دیگر تئوری یادگیری اجتماعی در رابطه با ماهیت انگیزش می باشد. رفتار فرد که از طریق سازه های شخصیّت توصیف می شود، معطوف به هدف می باشد. از نظر راتر تقویت به معنای کاهش سائق نیست. وی در نظریه خود از قانون تجربی اثر استفاده می کند. بر طبق این قانون تقویت به عنوان هر گونه عمل، شرایط و یا رویدادی است که بر حرکت فرد به برای هدف تأثیر می گذارد"(راتر، 1975، به نقل از اسماعیل دخت،1383). راتر و هوکریچ(1975) تئوری یادگیری اجتماعی برای پیش بینی رفتار فرد، چهار سازه اساسی را مطرح می کنند. اولین سازه، رفتار بالقوه می باشد، این متغییر به استعداد بالقوه برای وقوع رفتار در موقعیت های خاص که در ارتباط با تقویت کننده ها باشد، اشاره دارد. دومین سازه ای که در تئوری یادگیری اجتماعی مطرح شده انتظار است. انتظار عبارت است از احتمالی که توسط فرد داده می شود تا یک تقویت خاص در نتیجه رفتار ویژه وی در موقعیت یا موقعیت های خاص، رخ بدهد. بر طبق این تئوری انتظارات دارای ماهیت ذهنی هستند. به عبارت دیگر، ممکن است انتظار برخی از افراد برای موقعیتی پایین باشد، در حالی که احتمال موفقیت آنان در حقیقت زیاد باشد. از نظر راتر موقعیت به خودی خود در پیش بینی رفتار مهم نیست، بلکه بیشتر نحوه ادراک فرد از موقعیت مهم است(راتر، 1975،به نقل از اسماعیل دخت،1383). سومین متغییر عمده در این نظریه ارزش تقویت است که عبارت است از: میزان ترجیح دادن برای وقوع تقویت کننده، در صورتی که احتمال وقوع همه تقویت کننده ها یکسان باشد. بدیهی است که ترجیح دادن تقویت کننده ای بر سایر تقویت کننده های دیگر در افراد مختلف، متفاوت است. ویژگی مهم تقویت کننده ها این است که معمولاً مستقل از یکدیگر رخ نمی دهند. از نظر راتر، افراد انتظاراتی را در نظر می گیرند که یک رویداد تقویت کننده خاص(مانند نمره خوب در مدرسه) به تقویت کننده های دیگر(مانند فارغ التحصیل شدن) منجر می شود. که این امر منجر به خاموش ماندن سایر تقویت کننده ها(به عنوان مثال یک شغل پر درآمد) می گردد. همه تقویت کننده های مورد انتظار در آینده، در ارزش تقویت کننده موجود نقش دارند(برومند، 1373). راتر(1966) به انتظار تعمیم یافته کنترل درونی در مقابل کنترل بیرونی تقویت اشاره می کند افراد مختلف در اعتقاد به این امر که هر اتفاقی که برای آن‎ها رخ می دهد، نتیجه ای از رفتارهای خودشان است(کنترل درونی) در مقابل این اعتقاد که آن اتفاق نتیجه ای از اقبال، سرنوشت، شانس یا اشخاص ذی نفوذ(کنترل بیرونی) می باشد، با یکدیگر تفاوت دارند. روشن است اشخاصی که معتقدند می توانند سرنوشت خودشان را کنترل کنند، در بسیاری از موقعیت ها نسبت به رفتار کسانی که انتظار دارند پیامدهای رفتار آن‎ها توسط اشخاص دیگر یا شانس تعیین می شود، متفاوت خواهد بود. از نظر راتر و همکارانش یادگیری مردم در موقعیّت های مختلف متفاوت می باشد و انتظاراتی که فرد را تقویت و رهنمون می سازد مهم می باشند. همچنین افراد در بعد انتظار تعمیم یافته کنترل درونی در مقابل کنترل بیرونی تقویت با هم متفاوت هستند با توجه به وجود چنین تفاوت هایی، شناخت مردم و تجاربی که آن‎ها را به این تفاوت ها رهنمون می سازد، اهمیت علمی بسیار زیادی در جامعه دارد(به نقل اکرمی، 1381). بر طبق نظر راتر(1966) در ادراک تقویت، تفاوت های فردی وجود دارد. به عبارت دیگر یک واقعه یا پدیده ممکن است بوسیله‎ی بعضی از افراد به عنوان تقویت کننده ادراک شود، در حالی که دیگران ممکن است آن را تقویت کننده در نیابند. یکی از تعیین کننده‎ها در پیش بینی رفتار این است که آیا فرد درک می‎کند که تقویت کننده‎ای که به دنبال رفتارش می‎آید وابسته به رفتار اوست(خود کنترل درونی) و یا اینکه آن بوسیله نیرویی خارج از کنترل خودش، کنترل می‌شود (کنترل بیرونی). به عبارت دیگر خودکنترلی به این بستگی دارد که فرد رابطه ما بین عمل(رفتار) خویش و تقویت کننده‎ی آن را چگونه درک کند. افرادی که با متغییر شخصیتی خودکنترلی درونی مشخص می‎شوند، بر این باورند که موفقیت یا شکست به تلاش یا توانایی آن‎ها بستگی دارد. ولی افراد دارای خودکنترلی بیرونی، معتقدند که فاکتورهای دیگری مانند شانس یا سختی تکلیف باعث موفقیت یا شکست آن‎ها می شود(اسلاوین، 2003). افراد دارای خودکنترلی درونی اعتقاد دارند تقویتی که آن‎ها دریافت می‎کنند تحت کنترل رفتارها و ویژگی‎های خود آن‎هاست. در مقابل آن‎هایی که دارای خودکنترلی بیرونی هستند، تصور می‎کنند که تقویت توسط دیگران، سرنوشت یا شانس کنترل می‎شود. آن‎ها متقاعد شده‎اند که در رابطه با این نیروهای بیرونی عاجز هستند. این افراد معتقدند که رفتارها و توانایی‎هایشان تاثیری در تقویت‎هایی که دریافت می‎کنند، ندارند. اغلب ارزش کمی برای هر گونه تلاش در برای بهبود شرایط خود قایل‎اند. وقتی که آن‎ها تصور می‎کنند کنترل کمی بر زندگی خود چه در زمان حال یا در آینده دارند، پس چرا باید تلاش کنند(دوان شولتز، 1384). در مقابل، افراد دارای خودکنترلی درونی معتقدند که آن‎ها کنترلی جدی بر زندگی دارند و طبق آن نیز رفتار می‎کنند. پژوهش نشان داده است که آن‎ها در تکالیف آزمایشگاهی در سطح بالاتری عمل می‎کنند وکمتر مستعد تلاش های نفوذ کردن بر آن‎ها هستند. ارزش بیشتری برای مهارت ها و پیشرفت‎های خود قایل‎اند، و نسبت به نشانه‎های محیطی که برای هدایت رفتار خود به کار می‎برند، هوشیارتر هستند. آن‎ها اضطراب کمتر و اعتماد به نفس بیشتری را گزارش می‎دهند، آمادگی بیشتری برای پذیرفتن مسئولیت اعمالشان دارند، و از سلامتی روانی و جسمانی بیشتری برخوردارند (فارز، 1976 ؛ به نقل از حسین چاری، 1375). افراد دارای خودکنترلی درونی معتقدند که رویدادهای مثبت در نتیجه‎ی نقشه‎ریزی دقیق و کوشش پیگیر خود آن‎ها به دست می‎آید، لذا برای هر گونه عمل و رفتار خود و پیامدهای ناشی از آن قبول مسئولیت می‎کنند(برای مثال، دانش آموز دیر رسیدن به کلاس درس را به دیر از خانه خارج شدن نسبت می‎دهد نه به عوامل مبهم بیرونی) از سوی دیگر، افراد دارای خودکنترلی بیرونی بین رفتار خود و رویدادها هیچ گونه رابطه‎ی هسته‎ی علت و معلولی نمی‎بینند و بخت و اقبال، تصادف و یا اشخاص دیگر را مسئول نتایج رفتار خود می‎دانند، در نتیجه برای اعمال و رفتار خود قبول مسئولیت نمی‎کنند. بنابراین دانش آموزی که در یک درس نمرة ضعیفی گرفته است، ممکن است چنین استدلال کند که نمرة ضعیف او نشی از غرض ورزی معلم بوده است(بلگردلر، 1986؛ سیف، 1382). در ضمن چون افراد دارای منبع بیرونی خودکنترلی بر این باورند که رفتارها و مهارت های خود آنان بر تقویت‎هایی که دریافت می‎کنند چندان تأثیری ندارد، برای کوشش‎های خود ارزشی قائل نمی‎شوند. آن‎ها به کنترل زندگی خود به دست خویش در حال و آینده چندان ایمانی ندارند. در مقابل، کسانی که معتقد به منبع درونی خودکنترلی هستند، بر این باورند که کنترل زندگی خود را شخصاً در دست دارند و برای مهارت ها و توانایی های خود ارزش قائل می‎شوند(سیف، 1382). انواع كنترل و نظارت 1. پيش از عمل 2. سكاني 3. تفكيكي 4. بعد از عمل الف) كنترل پيش از عمل اين نوع كنترل كه به آن پيش كنترل نيز مي گويند عبارت است از روشي كه بدان وسيله، پيش از انجام يك عمل يا يك اقدام، فرد نسبت به وجود منابع اجتماعی، اقتصادی و روانشناختی رفتار و مواد اوليه اطمينان حاصل مي كند. تهيه جدول زمان بندي شده و تدارك ديدن براي كارهايي كه در پيش است نيز نمونه بارزي از كنترل پيش از عمل است. اين ضرب المثل كه مي گويد"علاج واقعه پيش از وقوع بايد كرد" نمونه ای از كنترل پيش از عمل است. از این رو تدوين برنامه زمان بندي شده به فرد كمك مي كند تا رفتار آینده را مشخص نمايد و سپس براي انجام عمل مدت زمان لازم را تعيين و برآورد نمايد و براي مسايل و رويدادهاي پيش بيني نشده هم مقداري وقت در نظر بگيرند(استونر و فريمن، 1996). ب) كنترل سكاني كنترل سكاني كه گاهي آن را سيبرنتيك يا كنترل آينده نگر هم مي نامند، از اين جهت اعمال مي شود كه بتوان موارد انحراف از استاندارد را تعيين كرد و پيش از اين كه به نتايج نامناسبي بيانجامد، درصدد اقدامات اصلاحي برآمد. تنها زماني كنترل سكاني موثر واقع مي شود كه فرد بتواند درباره تغييراتي كه در محيط رخ خواهد داد، يا در رابطه با پيشرفت کارکرد در جهت هدف مورد نظر، اطلاعات دقيق و بهنگامي را بدست آورد(استونر و فریمن، 1996). ج) كنترل تفكيكي(بلی- خیر) كنترل بلي- خير يا كنترل رفتن يا نرفتن فرآيندي است كه بدان وسيله جنبه هاي خاصي از اقدامي كه بايد انجام شود يا شرايط خاصي كه پيش از ادامه كار بايد تائيد گردد مشخص خواهد شد(رضائیان، 1375). د) كنترل بعد از عمل همان گونه كه از عبارت بعد از عمل برمي آيد، در اين نوع از كنترل نتيجه كارهاي انجام شده به سنجش در مي آيد، علت انحراف از برنامه يا استاندارد مورد نظر تعيين مي شود و نتيجه اين اقدام براي فعاليت هاي مشابه آينده مورد استفاده قرار مي گيرد. كنترل بعد از عمل را به عنوان مبنايي براي پاداش دادن يا تقدير، تشويق و ترغيب كاركنان به كار مي برند. براي مثال، امكان دارد فردي كه توانسته باشد رفتار را طبق استاندارد انجام دهد در آينده پاداش يا جايزه اي بگيرد(استونر و فریمن، 1996). ارزيابي انواع كنترل اين چهار نوع كنترل(پيش از عمل، سكاني، بلي- خير و بعد از عمل) جايگزين يكديگر نمي شوند، يعني چون بهترين نوع كنترل انتخاب شد نبايد ساير انواع را حذف كرد بلكه اين روشها مكمل يكديگرند. جريان اطلاعات در كنترل به شكل سريع و دقيق امري حياتي است، زيرا هر قدر سريعتر بتوان انحرافها را مشخص كرد سريعتر مي توان اقدامات اصلاحي به عمل آورد. از آنجا كه كنترل سكاني روشي است براي انجام اقدامات اصلاحي رفتار، در حالي كه هنوز رفتار در حال اجرا است معمولاً در مقايسه با ساير روشهاي كنترل كاربرد بيشتري دارد. افراد با اجراي كنترل سكاني مي توانند انحرافها را تعيين كنند و بدين صورت درصدد بهره جستن از فرصت هاي موجود باشند، به هر حال نمي توان گفت كه كنترل سكاني روشي كامل است. در نتيجه، اگر مساله سلامت مطرح باشد، با استفاده از كنترل بلي- خير مي توان حاشيه ايمني را گسترش داد(استونر و فریمن، 1996). مراحل فرآيند خودكنترلی به طور كلي فرايند خودكنترلی از چهار مرحله تشكيل مي شود: الف) تعيين معيار يا استاندارد ب) سنجش عملكرد ج) تشخيص انحرافات د) انجام اقدامات اصلاحي الف) تعيين معيار یا استاندارد كمال مطلوب اين است كه هدف هايي كه در فرآيند برنامه ريزي تعيين مي شوند كاملاً دقيق و مشخص باشند تا بتوان آنها را در زمان مقرر سنجيد يا اندازه گيري كرد. به چند دليل اين امر اهميت دارد: نخست، هدف هايي كه روشن نباشند و با عبارت هاي مبهم مثل بهبود مهارت هاي رفتاری فرد بيان مي گردند، چيزي جزء شعار تو خالي نخواهند بود مگر اين كه درمانگر مقصود و هدف از واژه بهبود را به صورتي دقيق بيان و مشخص نمايد كه براي رسيدن به هدف(کنترل رفتار) چه بايد بكنند. دوم، هدف هايي كه با كلمات سنجيده و دقيق بيان مي شوند مثل بهبود يا اصلاح رفتار از طريق برگزاري سمينارهای آموزشی در ماه هاي مختلف(جلسات فردی و گروهی کاردرمانی) باعث مي شود نسبت به آن دسته از شعارهاي مطرح شده به صورت راحت تري برخورد كرد. سوم، اينكه اگر هدف ها يا عبارت ها و كلمات دقيق و سنجيده بيان شوند مي توان به راحتي آنها را به استانداردها و روش هاي قابل سنجش تبديل كرد و بر آن اساس عملكردها را اندازه گيري كرد. اعلام هدف هايي كه با كلمات دقيق و سنجيده بيان شده باشند مساله كنترل را تسهيل مي نمايد و همين موضوع اهميت زيادي دارد، زيرا معمولاً در زمينه برنامه ريزي و كنترل رفتار، افراد گوناگون عمکلرد متفاوتی را از خود نشان می دهند(استونر و فریمن، 1996). همان طور كه ذكر شد كنترل رفتار مستلزم تعيين استانداردهايي براي مقايسه است. ب) سنجش عملكرد مانند ساير جنبه هاي خودكنترلی، سنجش عملکرد يك فرايند مستمر دايمي و تكراري است كه تكرار سنجش يا دفعات اندازه گيري به نوع فعاليت مورد نظر بستگي دارد. برای مثال: در ارزیابی کاهش مصرف دخانیات میزان مصرف روزانه باید به طور دائم سنجیده شود. در صورتي كه عملكرد واقعي با استانداردهاي از پیش تعيين شده مقايسه شود، حدود انحراف مشخص مي شود. بديهي است كه اندازه گيري عملكرد بايد به گونه اي روشن تعريف و به سهولت قابل تشخيص باشد. ج) تشخيص انحرافات از طريق تطبيق عملكرد با استاندارد اين مرحله، تا حد زيادي در فرآيند كنترل آسانترين است. در دو مرحله اول، مسايل پيچيده تا حد زيادي حل مي شوند، ولي اينك بايد نتايج بدست آمده را با هدف هاي مورد نظر يا استانداردهاي از پيش تعيين شده مقايسه كرد. در این مرحله اگر عملكرد با استانداردهای رفتاری مطابقت نمايد، فرد چنين مي انديشد كه همه چيز تحت كنترل وی است(استونر و فریمن، 1996). د) انجام اقدامات اصلاحي در مرحله پایانی اگر عملكرد كمتر از حدود استاندارد رفتاری تعيين شده باشد، تحليل رفتار فعلی نشان مي دهد كه بايد دست به اقدامات اصلاحی زد(برای مثال اگر عمل کاهش مصرف دخانیات کمتر از حد استاندارد تعیین شده باشد باید در برنامه های مبتنی بر کنترل درونی و کنترل بیرونی اقدام به اصلاحات صورت گیرد). از جمله فواید کنترل و تنظیم هیجانات کنترل سطوح برانگیختگی براي به حداکثر رساندن عملکرد، پشتکار داشتن، به رغم دلسردي و وسوسه، جلوگیري از واکنش مخرب در مقابل تحریک و عملکرد صحیح به رغم فشارهاي وارده می باشد. ناتوانی در تنظیم هیجان حاصل از مخالفت هاي اجتماعی و ترس از این گونه مخالفت ها گاهی آنقدر شدید است که بر تلاشهاي فرد براي انجام عمل صحیح چیره می شود(شیپز، کاترین و میرن، 2009). مروری بر مطالعات انجام شده در زمینه موضوع پژوهش الف) پژوهش های مربوط به خودکنترلی و سازگاری اجتماعی کوثر و همکاران(1390) درتحقیقی تحت عنوان بررسي اثربخشي آموزش خودكنترلي بر كاهش اضطراب نوجوانان دختر پايه دوم متوسطه شهر تهران دریافتندکه بين ميانگين نمرات اضطراب در دو گروه آزمايش و كنترل با 99 درصد اطمينان تفاوت معني داري وجود دارد، بدين معني كه آموزش خودكنترلي بر كاهش اضطراب در گروه آزمايش به طور معني داري موثر بوده است. اين يافته ها بيانگر آن است كه برنامه آموزش خودكنترلي به دانش آموزان گروه آزمايش كمك كرده است تا اضطراب خود را كاهش دهند. نتایج مطالعه ی ابطحی(1389) نشان داد، کنترل و خودکنترلی از مهمترین ابزارها و وسایل، برای نیل به اهداف سازمانی(کارایی و اثر بخشی) اهداف فردی و الهی(ابعاد معنوی) است. خدایاری و شهابی(1388) درتحقیق خود تحت عنوان رابطه اضطراب و خودكنترلي با گرايش به مصرف مواد دانشجویان پسر دانشگاه تهران دریافتند که، بين سطح اضطراب فرد و گرايش به مصرف مواد رابطه مثبت معني دار وجود دارد. همچنين بين خودكنترلي پايين و گرايش به مصرف مواد رابطه معني دار مثبت وجود دارد و بین ماهیت خودکنترلی و اضطراب رابطه منفی دیده شد. بررسی هاي اخیر نشان می دهد که افراد سهل انگار در کنترل رفتار خود مشکل دارند. کنترل رفتار خود یک تکنیک موثر براي کاهش زمان لازم براي انجام تکلیف و افزایش زمان لازم براي رفتارهاي تکلیف مدار است (بیابانگرد، 1384). بهرامي خوندابي(1383)، در پژوهش خود با عنوان بررسي رابطه ي ميان خودكنترلي و كيفيت زندگي دانشجويان به اين نتيجه رسيد كه بين خودكنترلي و كيفيت زندگي دانشجويان ارتباط وجود دارد، و هرچه خودكنترلي بالاتر رود كيفيت زندگي بهبود مي يابد. و در مقايسه ي خودکنترلي دانشجويان دختر و پسر نشان داد که تفاوتي بين خودکنترلي دانشجويان دختر و پسر وجود ندارد. کاهنی و همکاران(1379) درتحقیقی تحت عنوان بررسي اثربخشي آموزش خودكنترلي بر كاهش اضطراب نوجوانان در خانواده های گسسته و پیوسته پرداخت نتایج مطالعه آنها نشان داد، افراد نمونه در خانواده های پیوسته بین آموزش خودکنترلی و میزان اضطراب رابطه منفی وجود دارد اما در افراد نمونه خانواده های گسسته بین آموزش خودکنترلی و میزان اضطراب رابطه وجود ندارد و میزان اضطراب در بین نوجوانان دختر و پسر تفاوت معناداری ندارد. چندين مطالعه اثر خودكنترلي را در محل كار بررسي كرده و به اين نتيجه رسيده اند، كه افراد با خودكنترلي بالا بيشترين مهارت اجتماعي را دارند، بنابراين كارهايي مثل فروشندگي و پستهاي مديريت را انتخاب مي كنند(دای و کیلدوف،2002). سوادی(1999) نشان داد، خودكنترلي پايين يك عامل كليدي براي سوءمصرف مواد در جوانان است. آدابرادوتير و رافنسون(2002) نشان دادند، دانش آموزاني كه رفتارهاي ضد اجتماعي بيشتري دارند، سطح خودكنترلي كمتري دارند و در خطر بيشتري براي مواجهه و سوءمصرف مواد و الكل قرار دارند. مطالعات انجام شده(بلکلیو همکاران،2003 ؛ بارن،1989 ؛ بریکو همکاران ،2005 ؛ کاشال و کوانتس، 2006)، بین خود کنترلی با تعارض، رفتار، شخصیت، سلامت و بهزیستی روانی ارتباط معناداری نشان دادند. تحقیقات انجام شده(اشنايدر، 1987؛ استور،1995؛ نسلر و تدسچی،1992) نشان دادند، كه مردان نسبت به زنان خودكنترلي بالاتری دارند. اگر چه برخي پژوهشگران مانند(پليگر،1992) تفاوتی را نشان ندادند. لیسن و جونز(2000 ، به نقل از زائریان، 1386) در یک مطالعه به این نتیجه رسیدند که بین اضطراب حالت، کمالگرایی، فقدان خودکنترلی، وجدان پایین، ادراك تحریف شده از زمان و سهل انگاري رابطه وجود دارد. همچنین تجربه ناکامی با توانایی پایین خودکنترلی ارتباط نزدیک دارد(وینستوک، 2009). لفکورت(1992) نشان داد كه افرادي كه داراي منبع كنترل بيروني هستند، مشكلات اجتماعي، شغلي و تحصيلي بيشتري دارند و در موقعيت هاي رقابت آميز زودتر تسليم مي شوند. به علاوه در تعاملات اجتماعي مشكلات زيادي دارند و در برابر فشارهاي اجتماعي، رفتارهاي پرخاشگرانه و تحريك پذير نشان مي دهند. تحقیقات انجام شده(اشنايدر، 1987؛ استور،1995؛ نسلر و تدسچی،1992) نشان دادند، كه مردان نسبت به زنان خودكنترلي بالاتری دارند. اگر چه برخي پژوهشگران مانند(پليگر،1992) تفاوتی را نشان ندادند. اشنایدر(1987) بیان نمود بالا يا پايين بودن خودكنترلي در افراد به تفاوت در نگرش، رفتار و ادراكات و باورها بستگي دارد(کومر و تامپسون،2003). ب) پژوهش های مربوط به عملکرد خانواده و سازگاری اجتماعی تجلی و اردلان(1389) بيانگر تاثير و ارتباط عملكرد خانواده با سازگاري دانش آموزان است. به طور كلي، نتايج اين مطالعه نشان مي دهد كه عملكرد خانواده به طور معناداري مرتبط با سازگاري فردي، اجتماعي و تحصيلي دانش آموزان است. مطالعات انجام شده متعددی نشان دادند، بین عملکرد خانواده و سازگاری دانش آموزان رابطه معناداری وجود دارد(شک، 1998 ؛ لاستر و همکاران، 2000 ؛ عزیزی و همکاران، 1389 ؛ رئسی، 1386 ؛ تجلی و اردلان، 1389). یافته های مطالعه(رجبی، چهاردولی و عطاری،1386) نشان داد، که عملکرد خانواده و جو روانی اجتماعی کلاس با ناسازگاری دانش آموزان رابطه معنی دار منفی دارد. يافته هاي پژوهش احمدي(1381)، در مورد نقش عملكرد خانواده بر سلامت روان شناختي نوجوانان نشان مي دهد، خلق و خوي بچه ها و سازگاري آنها با تغييرات در سبك زندگي خانواده ارتباط دارد. لارسن و موني(2008) نيز سازگاري نوجوانان و ادراك آنها از رابطه با والدين و دوستان را مورد بررسي قرار دادند؛ نتايج نشان داد، نوجواناني كه از نظر كيفي، رابطه هاي خوبي را با والدين خود تجربه كرده بودند، سازگاري بهتري را در مقايسه با نوجواناني كه از نظر كيفي رابطه ي ناچيزي داشتند نشان مي دهند. هوگلند و لیدبیتر(2003) نشان دادند، که تمرکز بر رفتارهای فرا اجتماعی دانش آموزان با همسالان، موجب افزایش رقابت های اجتماعی و عدم تمرکز سبب مورد آزار و اذیت واقع شدن دانش آموزان، در ارتبا ط های اجتماعی با همسالان، می شود. آنان همچنین دریافتند که محر ک های چند جانبه خانوادگی و سطح پایین آموزش مادران، افزایش مشکلات و مسائل رفتاری و کاهش رفتارهای فرا اجتماعی دانش آموزان را پیش بینی می کنند. در پژوهشي توسط فورگاس و همكاران(2000) مشخص شد، كه آزمودني هايي كه از خلقي شاد و مثبت برخوردار بودند، ارتباط بيشتري برقرار مي كردند، و از علایم و رفتارهاي غيركلامي بيشتري در تعامل خود بهره مي گرفتند، بيشتر با دوست خود حرف مي زدند، به روشني و بدون ابهام درباره ي خودشان صحبت مي كردند و به نظر مي رسيد كه به شيوه اي موثر، رضايت بخش، ماهرانه و متعادل تر رفتار مي كنند. بر عكس، آزمودني هاي غمگين و با خلق منفي از برخورد دوستانه و اطمينان بخش كمتري برخوردار بودند. مطالعات نشان داد،كودكان والدين مقتدر سطوح بالاتري از خودمختاري دارند و از صلاحيت هاي اجتماعي بيشتري نسبت به ديگران برخوردار هستند و پرخاشگري كمتري از خود نشان می دهند(دیزلندز،2000 ؛ دمترویچ و بایرمن،2001 ؛ دورتسکی،1997 ؛ به نقل از عسکری،1378). جمع بندی مطالعات انجام شده: به طور كلي، نتايج پژوهش نشان داد كه خانواده تأثير زيادي در رفتار مطلوب انضباطي و سازگاري دانش آموزان در مدارس دارد. از آن جايي كه خانواده نخستين محيط اجتماعي است كه كودك را تحت سرپرستي و مراقبت قرار مي دهد، بنابراين نقش ممتازي در سازگاري و انضباط دانش آموزان بر عهده دارد. بنابراین هرچه نوجوانان از حمایت بیشتری از سوی خانواده برخوردار باشند، به همان نسبت بهتر می توانند خود را با محیط سازگار نمایند. همچنین با توجه به نتایج مطالعات انجام شده در خصوص رابطه بین خودکنترلی و سازگاری دانش آموزان می توان تبیین نمود که خودکنترلی هسته اصلی بسیاری از مشکلات نوجوانان می باشد، به گونه ای که افراد با خودکنترلی بالا از انعطاف بیشتری در موقعیت های تنش زا برخوردار هستند و بهتر می توانند سازگاری نشان دهند. بنا بر این شناخت و شناسایی تاثیر این متغیرها بر سازگاری دانش آموزان ضروری به نظر میرسد. منابع فارسی افروز غلامعلی،(1385)، مصاحبه و مشاوره با والدین کودکان استثنایی،تهران،دانشگاه تهران. آقايار،سيروس،شريفي درآمدي، پرويز(1385).هوش هيجاني،كاربرد هوش هيجاني درمحيط كار، يادگيري،ارتباطات، انگيزش،رهبري،سازمانها وبيماريهاي رواني اصفهان: سپاهان. بازرگان عباس،سرمد زهره،حجازی الهه،(1387)،روشهای تحقیق در علوم رفتاری،تهران،انتشارات آگاه. بهرامي خوندابي فاطمه.(1383). بررسي رابطه بين خود كنترلي و كيفيت زندگي در بين دانشجويان دختر و پسر دانشگاه اصفهان .دومين سمينار سراسري بهداشت رواني دانشجويان. بياني، علي اصغر؛ كوچكي، محمد؛ علي، بياني (1387). روايي و پايايي بهزيستي روان شناختي ريف؛ مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران؛ 14 ؛35- 28. بیابانگرداسماعیل،(1372)، روشهای افزایش عزت نفس در کودکان ونوجوانان،تهران،انتشارات انجمن اولیاو مربیان. رحیمی نژادعباس،پاک نژادمحسن،(1383)، ارتباط بین سازگاری خانواده باسلامت روانی وسطح ارضاء نیازهای روانشناختی فرزندان ونوجوانان،خلاصه مقالات کنگره آسیب شناسی خانواده در ایران،تهران،دانشگاه شهیدبهشتی. زنجانی طبسی رضا،(1383)، ساخت و هنجاریابی مقدماتی آزمون بهزیستی روانشناختی،پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشگاه تهران. سیف نراقی مریم،نادری عزت الله،(1382)، اختلالات رفتاری کودکان وروشهای اصلاح وترمیم آن،انتشارات بدر. شاملو، سعید،(1382)، بهداشت روانی تهران، رشد. شفیع آبادی عبدالله،(1372)، نظریه مشاوره و روان درمانی،تهران ،انتشارات مرکز نشر دانشگاهی. شکری امید،(1380)، تفاوت های جنسیتی در بهزیستی ذهنی ونقش ویژگیهای شخصیت،مجله پزشکی و روانشناسی بالینی ایران،شماره 4 . كريتنر رابرت ، كينيكي آنجلو (2007). رفتار سازماني، ترجمه: دكتر علي اكبر فرهنگي و دكتر حسين صفرزاده. تهران: پيام پويا. میلانی فر بهروز، (1374)، روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی، تهران،نشر قومس. میلانی فر بهروز،(1382)،بهداشت روانی،چاپ هشتم،تهران، نشر قومس. نریمانی محمد، آقامحمدیان حمیدرضا، رجبی سوران، مقایسه سلامت روانی مادران کودکان استثنایی با سلامت روانی کودکان عادی فصلنامه اصول بهداشت روانی، 1386 شماره 33 و34 ، ص15-24. منابع انگلیسی Adalbajarnardotir, S., and Rafnsson., F. D.(2002) Adolescent antisocial behavior and substance use: longitudinal analysis. Addictive Behaviors.27, 227-240. Baron, R.A(1989), "Personality and organizational conflict: Effect of the type a behavior pattern and self-monitoring". Organizational behavior and humanDecission processes. Vol 44, Issue 2, pp 281-296. Barrick, Murry R and Parks Laura and Mount, Michael k, (2005),"Self-Monitoring as a moderator of the relationships between personality traits and performance". personality psychology,vol 58,pp745-765 Berzonsky, M. D. (2003). Identity style and well-being: Does commitment matter? Identity: An International Journal of Theory and Research, 3(2), 131-142. Blakely Gerald L, Andrews Martha C, Fuller Jack(2003).Are chameleons good citizens? A Logitudinal Study of the relationship Between Self-monitoring and Organizational Citizenship. Journal of Business and Psychology, Vol, 18, No.2. Bloodstein, O., & Bernstein Ratner, N .(2008). A handbook of stuttering (6th ed.). NewYork: Thomson Delmar Learning. Compton, W. C. (2001). “Toward a tripartite factor structure of mental health: Subjective well-being, personal growth, and religiosity”. Journal of Psychology, 135, 486-500. Ellis. A. doubson. (1988) How to live with and without anger New york: Reasers Digestpress Grasmick, H. G., Tittle, C. R., Bursik, R. J., & Arneklev, B. J. (1993) Testing the core empirical implications of Gottfredson and Hirschi’s general theory of crime. Journal of Research in Crime and Delinquency30, 5–29. Gunty, Buri ( 2008). Parental Practices and the Development of Maladaptive Schemas Online Submission, Paper presented at the Annual Meeting of the Midwestern. Psychological Association (Chicago, IL, May 2008). 33 pp. Harris and Curtin (2002). Parental Perception, Early Maladaptive Schemas and Depressive Symptoms in Young Adult. Cognitive Therapy and Research, 26, 3, . 405-416. Karademas, E. (2007). “Positive and negative aspects of well-being: Common andspecific predictors”. Personality and Individual Differences, 43, 277-287. Kaushal, Ritu and T.Kwantes, Catherine(2006). "the role of culture and personality in choice of conflict management strategy". Internatinal Journal Relations, 30. pp579-603. Kumru Asiye, Thompson, Ross A(2003). "Ego Identity Status and Self Monitoring Behavior in Adolescents", Journal of Adolescen t Research, Vol. 18 No.5, pp , 481-495. Meeus, J., Iedema, M., Helsen, M., & Vollebergh, W. (1999). Patterns of adolescent identity development: Review of literature and longitudinal anaylisis. Developmental Review, 1, 419-461. Piquero,A.R. Gibson,C.L. & Tibbetts, S.G. (2002). Dos self control account for the relationship between binge drinking and alcohol related behaviors? Criminal Behavior and Mental Health. 12, 135-154. Ryan, R. M. & Deci, E. L (2001). “To be happy or to be eudaimonic well-being”. In S. Fiske (Ed.), Annual Review of Psychology, 52,141-166. Ryff. C. D. Keyes. C. l. m Shomtkin .D. (2002). Optimal well-being :Empirical Encounter of two traditional. Journal of Personality and social psychology. 62 (6). 1007-1022 Sawadi, H. (1999). Individual risk factors for adolescence substance use. Drug and Alcohol Dependence. 55, 209-224. Skinner. B. F. (1973). Beyond Freedom and Dignity palific Grov. Califormia u.s.a Snyder, (1974). "self-monitoring of expressive behavior". J,personal. Soc. Psycho. 30: 526-527.1974. spencer, D. L. (2005). Race, self control, and drug problems among jail inmates. Journal of Drug Issues; 22(4,5), 645-664.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته