مبانی نظری وپیشینه تحقیق مفهوم باورها و باورهای مرتبط با مواد مخدر

مبانی نظری وپیشینه تحقیق مفهوم باورها و باورهای مرتبط با مواد مخدر (docx) 28 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 28 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

مفهوم باورها و باورهای مرتبط با مواد مخدر تعریف باور واژه «Belief» در فارسی به باور، عقیده، ایمان و اعتقاد ترجمه شده است (آریان‌پور و دیگران 1385، 201). این واژه از اصطلاحات مربوط به حوزه روان‌شناسی اجتماعی است كه مباحث مربوط به پدیده روانی اعتقاد را از این حیث كه دارای رفتارسازی اجتماعی است مطالعه می‌كند. در یک تعریف ساده و رسا، «باورها یا عقیده‌ها، اندیشه‌هایی هستند كه فرد به درستی و حقانیت آن‌ها اعتقاد دارد» (پارسا 1383، 312). «کرچ و کرچفلید» باور را چنین تعریف کرده‌اند:‌ «باور، سازمانی باثبات از ادراک و شناختی نسبی درباره جنبه خاصی از دنیای یک فرد است». برای مثال، ‌اعتقاد به بابانوئل که مفاهیم گوناگون به آمیخته‌ای همچون: جنبه جسمانی، ‌لباس و نوع پوشش، جنبه کارکردی آن را دربر می‌گیرد. در مفهوم وسیع‌تر، باورها دربرگیرنده شناخت یا دانسته‌ها، ‌عقاید یا آیین است» (آن ماری و اُدیل 1381، 124). باور و حالات بازنما یک باور همواره درباره وضع اموری است. یک حالت ذهنی به دلیل همین ویژگی «درباره چیزی بودن» است که حالت التفاتی یا به تعبیر ساده‌تر، معنا‌دار می‌شود. همان گونه که معنای یک جمله به وسیله گزاره‌ای تامین می‌گردد که آن را بیان می‌کند، معنای حالت ذهنی نیز، همانند باور به وسیله وضع امور یا گزاره‌ای تامین می‌شود که می‌بایست به خاطر آن صادق باشد. با توجه به همین ویژگی التفاتی است که باورها بازنما بوده و همچون نقشه‌هایی عمل می‌کنند که ما از روی آنها جهان را جهت‌یابی می‌کنیم (فعالی 1389، 90)، البته باید توجه داشت که انسان حالات ذهنی و روانی غیرباوری هم دارد و تمام حالات روانی و ذهنی او از سنخ باور نیستند. ما امیال، آمال، ترس و دیگر حالات گزاره‌ای نیز داریم. تمام این حالات به این اعتبار که نوعی نقشه از قسمتی از جهان در اختیار ما می‌گذارند بازنما هستند. برای مثال ترس از وجود ماری در چمن‌زار، ترس از آن است که جهان به گونه خاصی است؛ یعنی چون جهان به گونه خاصی می‌باشد، ماری در چمن زار وجود دارد. بازنمایی، جزء جدایی ناپذیری از حیات ذهنی ماست (شمس 1382، 103؛ فعالی 1389، 90). ولی این مستلزم آن نیست که همه حالات روانی و ذهنی ما از سنخ باور و یا حتی به صورت گزاره‌ای باشد. 2-4-3- منابع باورها باورها از کجا شکل می‌گیرند؟ منابع شناختی و عاطفی و بینشی شکل‌گیری باورها چیست؟ برخی از روان ‌شناسان اجتماعی به این نتیجه رسیده‌اند که «باورها سه ریشه اصلی دارند: تجربه شخصی، ‌اطلاعات حاصل از دیگران و استنتاج، حتی ممکن است باورها محصول همزمان این سه منبع باشند. مثلاً، ممکن است شخصی نوار جدید آقای X را خیلی خوب توصیف کند زیرا شخصاً به آن گوش داده است. همچنین نوار مزبور ممکن است به این علت خیلی خوب به نظر برسد که فردی مورد اعتماد آن را تعریف کند یا در روزنامه‌ها راجع به آن مطالب مثبت زیادی نوشته شده باشد. در حالت اخیر، باور شخص بر اطلاعات حاصل از دیگران استوار خواهد بود. بالاخره، ‌احتمال دارد که شخص اصلاً به نوار گوش نداده باشد و کسی هم درباره آن با او صحبت نکرده باشد اما باور او و محصول این استنتاج باشد: چون نوارهای آقای X خیلی خوب است، پس نوار جدید او نیز به احتمال نزدیک به یقین خیلی خوب خواهد بود» (بدار و همکاران 1389، 92). 2-4-4- رابطه باور و نگرش نگرش دارای بعد سومی به نام رفتار است. برخی محققان، نگرش را حلقه واسط بین باورها و رفتار دانسته‌اند؛ یعنی باورها وقتی به نگرش تبدیل شوند، می‌توانند در رفتار متجلی گردند. ایشان معتقدند هر نگرشی دارای یک بعد شناختی است که نگرش (که ماهیت عاطفی دارد)، از آن تغذیه می‌گردد. جنبه رفتاری نگرش به هدف‌ها مربوط می‌شود، یعنی اعمالی که در برابر یک موضوع که باور و حالت عاطفی مثبت یا منفی به آن پیدا شده است، نشان داده می‌شودو (بدار و همکاران 1389، 92). نگرش‌ها عقاید و باورها ارتباط تنگاتنگی دارند و می‌توان گفت که زیربنای عقلی و منطقی عقاید و باورها را تشکیل می‌دهد. اگر نگرش تمایلی است به انجام کارهای مناسب یا نامناسب نسبت به موضوعی خارجی، عقیده نمود بیرونی آن است. عقیده اندیشیدن نسبت به واقعی بودن یک موضوع است؛ قضاوتی است که ما نسبت به موضوعی داریم برای مثال، اگر بگوییم «این موضوع بد است» عقیده خود را نسبت به آن موضوع بیان کرده‌ایم. البته تعمیم مذکور تنها ناظر یا فرآیند شکل‌گیری دید قالبی است و نه تایید اتقان آن؛ زیرا از نظر روان‌شناسان اجتماعی، «دید قالبی اعتبار بسیار كمی دارد و اصولاً در مورد گروه در عمل، بی‌معنا و كم‌ارزش است. بسیاری افراد را در هر گروهی می‌توان دید كه دارای ویژگی‌ها و اوصافی مخالف نظر رایج می‌باشند» (کوئن 1388، 405) و همچنین روان‌شناسان اجتماعی درباره آثار و زمینه‌های سوء دید قالبی بر این باورند که «تصورات قالبی، باورهای تعمیم‌یافته‌ای است كه در مورد برخی از اقلیت‌های مذهبی، نژادی و قومی ساخته و پرداخته می‌شود. اعضای این اقلیت‌ها، ویژگی‌های شخصیتی و الگوهای رفتاری خاص و از پیش تعیین شده‌ای از خود نشان می‌دهند. بنابراین، تصورات قالبی در برابر استدلال مخالف سخت مقاومت می‌كند و افرادی كه دارای باورهای قالبی است، همواره دچار تعصب می‌شود» (پارسا 1383، 194). 2-4-5- عقاید و باورها در رابطه با مصرف مواد حداقل سه نوع عقیده مرتبط با مواد وجود دارد: انتظاری، متمرکز بر تسکین و تسهیل کننده یا اجازه دهنده. عقاید انتظاری شامل انتظار پاداش است، نظیر «مهمانی امشب عالی خواهد بود. من نمی‌توانم منتظر این باشم که بروم...» عقاید متمرکز بر تسکین، عقایدی هستند که فرض می‌کنند مصرف مواد یک حالت ناراحت کننده را از میان بر خواهد داشت. برای مثال: «من نمی‌توانم ترک را تحمل کنم، من نیاز به مصرف مواد دارم». بالاخره، عقاید تسهیل کننده یا اجازه دهنده، عقایدی هستند که مصرف دارو را به رغم پیآمدهای بالقوه آن‌ها قابل قبول در نظر می‌گیرند، مثلاً: «تنها افراد ضعیف با مواد مشکل دارند، در مورد من صدق نمی‌کند» همچنین، عقاید اجازه دهنده وجه اشتراک زیادی با دلیل‌تراشی دارند. بیماران افکاری دارند که به نظر می‌رسد مصرف داروی آن‌ها را توجیه می‌کند، نظیر «من مجبورم که کراک مصرف کنم و اگر مصرف نکنم قادر نخواهم بود روی کارم تمرکز کنم» چنین تفکری نوعی خود اغفالی است (بک، راش، شاو و امری 1979) دو مورد مهم از باورهای فراشناختی که به تداوم الگوی سندرم شناختی- توجهی کمک می‌کند عبارتند از: 1. باورهای فراشناختی مثبت 2. باورهای فراشناختی منفی. باورهای فراشناختی مثبت به سودمندی نگرانی، نشخوار فکری، نظارت بر تهدید و دیگر راهبردهای مشابه (وابستگی به مواد، سرکوب فکر و... ) مربوط می‌شوند. دومین حوزه از باورهای فراشناختی منفی با اهمیت منفی و معنای رویدادهای شناختی درونی از قبیل افکار و باورهای متداول سر و کار دارد. دو زیر مجموعه از فرا باورهای منفی وجود دارد: آنهایی که به کنترل‌ناپذیری افکار مربوط می‌شوند و آنهایی که مربوط به خطر، اهمیت و معنای افکار هستند. این فراباورها به تداوم سندرم شناختی- توجهی منجر می‌شوند، زیرا به شکست در کنترل افکار می‌انجامد و باعث تعبیر و تفسیرهای منفی و تحریف شده از رویدادهای ذهنی می‌گردند. همچنین این فرا باورها می‌توانند به ایجاد تجربیات هیجانی یا حالت‌های احساسی منجر شوند اولین تحقیقات در زمینه نقش باورهای فراشناختی در وابستگی مواد توسط ولز و همکارانش صورت گرفته است و نتایج حاکی از آن بود که بین باورهای فراشناختی و وابستگی به مواد رابطه وجود دارد (ولز 2009). 2-4-6- باورهای غلط و رایج نسبت به مصرف گونه‌های مواد مخدر الف: باورهای غلط در اعتیاد به شیشه: 1. شیشه اعتیادآور نیست: مصرف شیشه بسیار خطرناک است و باعث ایجاد شدیدترین نوع اعتیاد می‌شود؛ البته این باور غلط زمانی مطرح شد که از یک سو مصرف شیشه باعث منفی شدن آزمایش‌های مربوط به مورفین می‌شد و از سوی دیگر در ترک شیشه علائم جسمی بندرت دیده می‌شود. 2. با شیشه می‌توان مخدرهای تریاک و هروئین را ترک کرد: این باور غلط است. شاید با مصرف شیشه بتوان مخدرها را مصرف نکرد، اما اعتیادی بمراتب سخت‌تر از مخدرهای سنتی ایجاد خواهد کرد. 3. شیشه باعث بالا رفتن توانایی یادگیری و بهبود تمرکز می‌شود: علت اشتباه بودن این باور این است که مصرف شیشه حتی در مقادیر کم نیز باعث اعتیاد شده و بهبود تمرکزی که بر اثر مصرف آن ایجاد می‌‌شود، ربطی به بالا رفتن توانایی یادگیری ندارد. 4. شیشه باعث افزایش انرژی و کاهش خواب می‌شود: معمولاً در اوایل مصرف شیشه بی‌خوابی و همچنین احساس افزایش انرژی وجود دارد، اما بتدریج این اثرات کاهش یافته و فرد فقط باید شیشه مصرف کند تا از خواب‌آلودگی شدیدش جلوگیری کند و انرژی حداقلی داشته باشد. شیشه باعث کاهش وزن می‌شود: در هفته‌های اول مصرف، شیشه باعث کاهش اشتها و به دنبال آن کاهش وزن می‌شود که این اثرات کوتاه‌مدت است؛ به طوری که دوباره اشتها و وزن به حالت اولیه بر می‌گردد. همچنین شیشه با از بین بردن چربی‌های زیر پوستی بخصوص در زنان سبب ایجاد پوستی بدنما و بدشکل می‌شود. شیشه باعث افزایش میل جنسی می‌شود: شیشه باعث افزایش میل جنسی نمی‌شود؛ بلکه با برداشته شدن مهارهای رفتاری موجب بروز تنوع‌طلبی جنسی همچنین رفتارهای جنسی عنان‌گسیخته و مرضی می‌شود که باعث شیوع بیماری‌های خطرناک مانند ایدز نیز می‌شود. ب: باور غلط در مصرف حشیش: یکی از رایج‌ترین باورهای غلط در مصرف‌کنندگان حشیش این است که حشیش اعتیادآور نیست. این باور نادرست است چون حشیش اعتیادآور است و مثل هروئین و تریاک اثرات مخربی بر مغز و عملکرد آن دارد. نکته مهم اینجاست که ایجاد وابستگی جسمی و روانی در حشیش بسیار کندتر از هروئین و تریاک است، اما وقتی وابستگی ایجاد شد، خلاصی از آن به اندازه بقیه موادمخدر دشوار است. ج: باورهای غلط در مصرف ترامادول: 1. ترامادول دارویی مسکن است و به صورت قانونی در داروخانه‌ها فروخته می‌شود، پس اعتیادآور نیست: این باور غلط است؛ چون تارامادول جزو دسته شبه ‌مخدرهایی است که وابستگی بسیار شدیدی ایجاد می‌کند و چه در زمان مصرف و چه هنگام قطع مصرف سبب ایجاد تشنج و به دنبال آن مشکلات عروقی و مغزی می‌شود. 2. ترامادول‌های خارجی کیفیتی بهتر از ایرانی دارند و اعتیادآور نیستند: متاسفانه نظارت ضعیف بر تهیه و توزیع داروهای قاچاق باعث شده انبوهی از قرص‌ها و کپسول‌های ترامادول هندی و چینی وارد بازار غیرقانونی دارویی کشور شود و چون کیفیت و اصالت این قبیل داروها به هیچ عنوان مورد تائید نیست، پس در مصرف نوع خارجی ترامادول شاهد بروز عوارض شدید و حادتر هستیم. د: باورهای غلط در مصرف‌کنندگان تریاک: 1. تریاک یک ماده طبیعی و سنتی است، پس عوارض ندارد: این باور غلط است؛ چون بدترین عارضه تریاک اعتیاد به آن است. 2. مصرف تریاک سبب بهبود عملکرد جنسی می‌شود: مصرف تریاک در کوتاه‌مدت سبب آرامش و کاهش اضطراب می‌شود و همین امر به بهبود زودانزالی کمک می‌کند، اما پس از مدتی با مصرف مداوم تریاک این آرامش و اثر ضداضطرابی کاهش یافته و از بین می‌رود و شخص به دوران ابتدایی اختلال جنسی برمی‌گردد. 3. مصرف تریاک سبب کنترل و درمان دیابت می‌شود: مصرف تریاک نه‌تنها کمکی به بهبود دیابت و پایین آوردن قند خون نمی‌کند؛ بلکه با پوشاندن عوارض این بیماری پس از مدتی باعث بروز اختلالات مهلک قلبی و کلیوی می‌شود. 2-4-7- ارتباط باور فردی و مصرف مواد مطالعات نشان داده که اگر هر فرد از تأثير نامطلوب مصرف مواد بر سلامت جسمي، رواني و همچنين كاركرد شغلي و اجتماعي خود و خانواده مطلع باشد و آن را باور كند احتمال كمتري دارد كه به سوء مصرف مواد اقدام كند (بویل 2001؛ به نقل از حاجبی و همکاران 1388). بلاك طي پژوهش خود دريافت كه دانشجويان در سال 1988 بعد از طي يك دوره آموزش نسبت به سال 1987 نگرش منفي تري نسبت به سوء مصرف مواد داشتند و ميزان كمتري از مصرف را در ميان خود گزارش كردند. بنابراين افزايش اطلاعات و دانش در باره سوء مصرف مواد مي‌تواند نگرش منفي نسبت به مصرف آنها را افزايش داده و باعث كاهش احتمال مصرف مواد و كاهش برقراري روابط با افراد مصرف كننده شود. علاوه بر اين باقري و بهرامي (1382) طي گزارشي كه از مطالعه خود منتشر نمودند به همين نتيجه دست يافتند. آنان دريافتند كه بعد از اجراي برنامه آموزشي، تفاوت معني داري بين نگرش افراد گروه مورد و شاهد نسبت به مواد وجود دارد. تحقيقات متعدد ديگري نيز نشان داده اند كه بين شروع مصرف مواد و نگرش‌ها و باورهاي افراد درباره مواد ارتباط وجود دارد (هاوکینز و همکاران 1992) به عبارت ديگر شروع سوء مصرف مواد يك فرآيند رو به پيشرفت است. در آغاز فرد ممكن است نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد داشته باشد و مصرف آزمايشي را شروع كند، سپس مصرف او شكل منظم به خود بگيرد و در نهايت دچار سوء مصرف مواد يا وابستگي شود (مک پیک 1991، 78). 2-4-8- باورهای غیر منطقی و اعتیاد باورهای غیرمنطقی، خود دو ویژگی اصلی دارند: 1. توقعات خشک و تعصب آمیزی هستند که معمولاً با کلمات باید و حتما بیان می‌شوند 2. فلسفه‌های خود آشفته ساز، که معمولاً حاصل این توقعات هستند و انتساب‌های بسیار نامعقول و بیش از حد تعمیم یافته ایجاد می‌کنند. در مورد باورهای غیر منطقی تقسیم‌بندی‌های مختلفی وجود دارد و در یک نوع آن ده باور غیر منطقی آمده است که عبارتند از توقع از دیگران، انتظارات بیش از حد از خود، سرزنش کردن، واکنش درماندگی به ناکامی، بی‌مسئولیتی عاطفی، نگرانی زیاد توأم با اضطراب؛ اجتناب از مشکل، باور غیرمنطقی وابستگی، درماندگی برای تغییر و کمال‌گرایی. برنارد باورهای غیرمنطقی را خواست‌ها و هدف‌هایی می‌داند که به صورت اولویت‌هایی ضروری در می‌آیند، به طوری که اگر برآورده نشوند، موجب آشفتگی می‌شوند. از نظر الیس فرد ضمن قبول نکردن واقعیت و جذب نشدن در فرآیند افکار غیر منطقی در برتری جویی مفرط خود مبتلا به عوارض نسبتاً شدید می‌شود که اغلب آن را اختلال عاطفی می‌نامند. به عقیده وی توسل به این عقاید به اضطراب، اختلالات عاطفی و ناراحتی روانی منجر می‌شود. از این رو تا زمانی که تفکر غیر منطقی جریان دارد اختلالات عاطفی نیز به قوت خود باقی خواهد بود. فردی که خود را اسیر و گرفتار افکار غیر منطقی خود می‌کند احتمالاً خود را در حالت احساس خشم، مقاومت، خصومت، دفاع، گناه، اضطراب، سستی و رخوت مفرط، عدم کنترل و ناچاری قرار می‌دهد. به طور خلاصه می‌توان گفت که تصورات کاملاً غلط و اشتباه درباره امورات روزمره باعث به وجود آمدن باورهای غیر‌منطقی و غیر واقعی خواهند شد و افرادی که بر باورهای غیر‌منطقی تأکید می‌کنند در زندگی با مشکلات چندی روبه رو خواهند شد و برای آن‌ها دشوار است که به خشنودی دست یابند. از سوی دیگر اگر فرد در برخورد با رویدادهای زندگی توانایی شناسایی شیوه‌های رویارویی سالم را نداشته باشد، در واکنش فعال نسبت به چالش‌های زندگی با دشواری روبه رو خواهد شد و برای حل مشکلات زندگی خود به رفتارهای انحرافی از جمله اعتیاد پناه می‌برد. نینن در تحقیقی نشان داد که باورهای غیر منطقی می‌توانند اثرات مخرب جدی در خانه، محیط آموزشی یا محل کار داشته و در برخورد فرد با محیط اثر بگذارند. باورهای غیر‌منطقی روی سلامتی هیجانی تأثیر می‌گذارند و افسردگی، غمگینی، خود آزاری و خود سرزنشی، پشیمانی و سایر اثرات عمیق هیجانی را به دنبال دارد. نیک سرشت (1380) نیز به این نتیجه رسید که باورهای غیر منطقی پسران بزهکار بیشتر از پسران عادی است و باورهای غیر منطقی دختران بزهکار بیشتر از دختران عادی است. لیرد (1999) بیان می‌کند افرادی که دارای باورهای غیر منطقی هستند معمولاً به شیوه اجتنابی با تعارضات ارتباطی برخورد می‌کنند. همچنین نتایچ پژوهش محمودی (1392) نشان داد که بین باورهای غیرمنطقی با تاب‌آوری و نگرش به مواد مخدر رابطه معناداری وجود دارد، به این صورت که کسانی که باورهای غیرمنطقی بالاتری دارند تاب آوری پایین‌تر دارند و نگرش مثبت‌تری به مصرف مواد مخدر دارند نتایج پژوهش امین‌پور و حمدزاده (1389)، نشان داد که بین میانگین باورهای غیر‌منطقی افراد عادی و افراد معتاد تفاوت معناداری وجود دارد و نمره‌های باورهای غیرمنطقی در افراد معتاد از افراد عادی بالاتر است. باور‌های غیر منطقی در افراد معتاد ناشی از شرمساری، احساس گناه و تقصیر بین فردی است. ناتوانی در ابراز همدلی، نبود درک نسبی زمان و عدم احساس مسئولیت در تصمیم‌گیری از ویژگی‌های افراد معتاد است. به نظر می‌رسد که باورهای غیر‌منطقی و اراده مختل نتیجه اختلال شناختی است که ناتوانی در انتخاب عمل مناسب و اثرات منفی رفتارهای افراد معتاد را افزایش می‌دهد. آنچه به نظر می‌رسد این است که افراد معتاد با توجه به داشتن رفتارهای تکانش‌گری و پر خطر، داشتن بیماری‌های روانی، اعتماد به نفس پایین‌تر، عدم ابراز وجود، عدم توانایی نه گفتن در مقابل فشار همسالان و دوستان، تزلزل در تصمیم گیری، گوشه‌گیری و انزواطلبی، عدم مسئولیت‌پذیری، عدم تحمل ناامنی و شکست، عدم پایبندی مذهبی و باورهای نادرست در مورد مصرف مواد و سایر رفتارها در مقایسه با افراد عادی، بیشتر در معرض باورهای غیر منطقی قرار می‌گیرند و به سوی اعتیاد گرایش پیدا می‌کنند. بنابراین با توجه به تحقیقات ذکر شده از یک دیدگاه می‌توان با برگزاری کارگاه‌های آموزشی به افراد کمک کرد تا باورهای سالم، منطقی و انعطاف پذیرانه را جایگزین باورهای معیوب و غیر سالم شان کنند و به این ترتیب می‌توان از گرایش به اعتیاد پیشگیری کرد. 2-4-9- باورهای فراشناختی و اعتیاد در پژوهش‌های مرتبط با وابستگی به مواد، علاوه بر تبیین ابعاد گوناگون این مشکل، سعی شده است متغیرهایی که این اختلال را پیش‌بینی می‌کنند نیز کشف شود. یکی از متغیرهای مهم، عوامل فراشناختی است. با وجود تأکید تحقیقات قدیمی‌تر بر تأثیر عوامل شناختی بر اختلال وابستگی به مواد، با مطرح شدن ابعاد فراشناختی و نظریه عملکرد اجرایی خودتنظیمی در تحقیقات جدیدتر، معلوم شده است که باورهای فراشناختی در آسیب‌پذیری نسبت به اختلال وابستگی به مواد نقش دارند و زمینه‌ساز آسیب‌پذیری افراد در وابستگی به مواد می‌باشند. در زمینه سوءمصرف و وابستگی به مواد، مانند همه اختلالات روانی، نظریات سبب‌شناسی اولیه از مدل‌های روان‌پویشی مایه گرفته‌اند و مدل‌های بعد از تبیین‌های رفتاری، ژنتیک و شناختی استفاده کرده‌اند. برخی نظریات روان‌شناختی درباره مصرف مواد بر ویژگی‌های شخصیتی افراد تمرکز دارند اما در نظریات دیگری چون نظریه ‌شناختی- رفتاری فرض عمده این است که وابستگی به مواد، یک رفتار یادگیری شده است که از طریق شرطی‌سازی ابزاری و کلاسیک و واسطه‌های شناختی کسب می‌شود. مداخلات شناختی نیز برای وابستگی به مواد عمدتاً بر دو حیطه از واسطه‌های شناختی تمرکز دارند: 1. شناسایی و اصلاح تجربیات مرتبط با مواد 2. استخراج و بازسازی باورها و شناخت‌ها. اما رویکرد شناختی دارای محدودیت‌هایی است که از آن جمله می‌توان به تأکید آن بر محتوای باورها (شناخت‌ها) و نادیده گرفتن فرایندهای پویا و باورهای فراشناختی اشاره کرد. یکی از رویکردهای جدید در زمینه سبب‌شناسی و درمان بسیاری از اختلالات روانی مدل فراشناختی ولز است و نخستین مدل جهت مفهوم‌سازی عوامل چندگانه فراشناختی به حساب می‌آید. مدل فراشناختی یک چارچوب فراشناختی کلی در مفهوم‌سازی آسیب‌پذیری، ایجاد و حفظ اختلالات روانی ارایه می‌دهد. این مدل پیشنهاد می‌کند که اختلالات روانی (اختلال خلقی، اختلال وابستگی به مواد و...) از طریق الگوهای پایدار تفکر (نگرانی یا نشخوار فکری)، راهبردهای توجهی مرتبط با نظارت و تهدید، اجتناب و سرکوب فکر ایجاد و حفظ می‌شوند که مجموع این فاکتورها به تشکیل یک سندرم شناختی- توجهی می‌انجامد و این سندرم باعث شکست در اصلاح باورهای ناسازگار با خود و افزایش دسترسی اطلاعات منفی درباره خود می‌گردد. به عبارتی سندرم شناختی توجهی شامل یک الگوی تفکر پایدار و شامل نگرانی یا نشخوار فکری، توجه متمرکز بر تهدید و رفتارهای مقابله‌ای غیرمفید از جمله وابستگی به مواد، اجتناب و... می‌گردد که نتیجه عکس می‌دهند. یک اصل اساسی مدل عملکرد اجرایی خودتنظیمی این است که باورهای فراشناختی که جزء دانش فراشناختی به حساب می‌آید، باعث شکل‌گیری و فعال شدن سندرم شناختی- توجهی می‌گردند و سندرم شناختی- توجهی از طریق چند گذرگاه یا مکانیزم ویژه و آشکار تداوم می‌یابد و تجربه هیجانی منفی را تشدید می‌سازد؛ از این رو افراد برای کاهش و تنظیم هیجانات منفی از راهبردهای خاص همچون وابستگی به مواد، سرکوب فکر، اجتناب و... استفاده می‌کنند و به این صورت اختلالات روانی به دلیل الگوی تفکر شخص و راهبردهای ناکارآمد وی حفظ می‌شود. چنانچه ذکر شد سندرم شناختی- توجهی از باورهای فراشناختی ناشی می‌شود و به واسطه آن سبب حفظ اختلال وابستگی به مواد می‌گردد. مثلاً وابستگی به مواد در کوتاه مدت به عنوان یک راهبرد مقابله‌ای سازگارانه برای تنظیم هیجان عمل می‌کند، ولی در بلندمدت ناسازگارانه محسوب می‌شود، زیرا در بلندمدت باعث ایجاد وابستگی و تولید هیجانات منفی می‌گردد. از این رو باورهای فراشناختی عوامل میانجی‌گر رابطه بین هیجان و وابستگی به مواد هستند. تحقیقات نشان داده‌اند که باورهای فراشناختی (ابعاد فراشناختی) با دسته وسیعی از اختلالات روانی ارتباط دارد که از میان آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: اختلال اضطراب فراگیر، علائم وسواس فکری- عملی، خود بیمارانگاری، اضطراب امتحان، اهمال‌کاری، اختلال استرس پس از سانحه، سایکوز و افسردگی. در رویکرد فراشناختی، باورهای فراشناختی، کلید و راهنمایی است که شیوه پاسخ‌دهی افراد به افکار منفی، باورها، علایم و هیجان‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهد و نیروی محرکه‌ای در پس الگوی تفکر مسموم (سندرم شناختی- توجهی) است که به رنج روانی و هیجانی می‌انجامد. دو مورد مهم از باورهای فراشناختی که به تداوم الگوی سندرم شناختی- توجهی کمک می‌کند عبارتند از: 1. باورهای فراشناختی مثبت 2. باورهای فراشناختی منفی. باورهای فراشناختی مثبت به سودمندی نگرانی، نشخوار فکری، نظارت بر تهدید و دیگر راهبردهای مشابه (وابستگی به مواد، سرکوب فکر و...) مربوط می‌شوند. دومین حوزه از باورهای فراشناختی منفی با اهمیت منفی و معنای رویدادهای شناختی درونی از قبیل افکار و باورهای متداول سروکار دارد. دو زیر مجموعه از فراباورهای منفی وجود دارد: آنهایی که به کنترل‌ناپذیری افکار مربوط می‌شوند و آنهایی که مربوط به خطر، اهمیت و معنای افکار هستند. این فراباورها به تداوم سندرم شناختی- توجهی منجر می‌شوند، زیرا به شکست در کنترل افکار می‌انجامند و باعث تعبیر و تفسیرهای منفی و تحریف شده از رویدادهای ذهنی می‌گردند. همچنین این فراباورها می‌توانند به ایجاد تجربیات هیجانی یا حالت‌های احساسی منجر شوند. اخیراً اولین تحقیقات در زمینه نقش باورهای فراشناختی در وابستگی به مواد توسط ولز و همکارانش صورت گرفته است. نتایج مطالعات اخیر آنها حاکی از آن است که بین باورهای فراشناختی و وابستگی به مواد رابطه وجود دارد. در یک مطالعه همبستگی که روی افراد دچار اختلال وابستگی به مواد صورت گرفته است، نتایج نشان داد که بین باورهای فراشناختی و وابستگی به مواد رابطه وجود دارد، خصوصاً که بین سه عامل فراشناختی (باورهای مثبت در مورد نگرانی‌، باورهای منفی در مورد نگرانی و باورها در مورد اطمینان‌ شناختی پایین) با وابستگی به مواد رابطه مثبت و معناداری وجود داشت و در مورد دو مقیاس بعدی (باورها در مورد نیاز به کنترل فکر، باورها در مورد خودآگاهی شناختی) رابطه ضعیفی وجود داشت. همچنین در دو تحقیق مقدماتی دیگر (اسپادا و همکاران 2007؛ اسپادا و ولز 2008) نشان دادند که افراد وابسته به مواد در مقایسه با افراد بهنجار در باورهای فراشناختی نمرات بالاتری را گزارش کردند در همین راستا ساعد و همکاران (1390) در پژوهشی با هدف مقایسه باورهای فراشناختی ناکارآمد در بین افراد وابسته و افراد غیروابسته به مواد بود. نتایج نشان داد که بین سطوح متغیر مستقل (معتاد/ عادی) در متغیر ترکیبی باورهای فراشناختی تفاوت معناداری مشاهده می‌شود و تحلیل مانوا نشان داد که افراد دچار اختلال وابستگی به مواد در باورهای فراشناختی ناکارآمد، نمرات بالاتری را کسب کردند. (ساعد و همکاران 1390، 80-77). این یافته همسو با نظریه فراشناختی عملکرد اجرایی خودتنظیمی در زمینه سبب‌شناختی اختلالات روان‌شناختی، به ویژه اختلال وابستگی به مواد و همچنین هماهنگ با نتایج تحقیقات اسپادا و همکاران (2007)، اسپادا (2008) و ولز (2006) می‌باشد. یافته‌های تحلیل تشخیصی نشان داده که از بین عوامل فراشناختی عامل «باورهای فراشناختی منفی در کنترل‌ناپذیری و خطر افکار» بیش از بقیه عوامل در اختلال وابستگی به مواد نقش دارند، که همسو با یافته‌های ولز (2009) و نظریه فراشناختی عملکرد اجرایی خودتنظیمی ولز و متیوس(1996) می‌باشد. از دیگر عوامل مهم در پیش‌بینی اختلال وابستگی به مواد «خودآگاهی شناختی» و «کنترل فکر» بود. اولین یافته این تحقیق (سهم عامل کنترل فکر) همسو با تحقیق اسپادا و همکاران (2007) ولی از نظر دو عامل (خودآگاهی شناختی و باورهای فراشناختی منفی) مغایر با نتایج تحقیق اسپادا و همکاران (2007) بود. افراد دارای اختلال وابستگی به مواد به دلیل باورهای فراشناختی خاصی که دارند (مثل باورهای فراشناختی در مورد کنترل فکر یا باورهای فراشناختی منفی و...) دچار آشفتگی هیجانی می‌شوند. این باورهای فراشناختی باعث می‌شوند که این افراد در موقعیت‌های مشکل‌ساز، دچار سندرم شناختی- توجهی گردند. با فعال شدن سندرم شناختی- توجهی که خود از باورهای فراشناختی ناشی می‌گردد، راهبردهای کنار آمدن مثل وابستگی به مواد فعال می‌گردد، از این رو بیش از پیش زمینه تداوم اختلال وابستگی به مواد در بیماران فراهم می‌گردد. پس طبق یافته‌های این تحقیق و تحقیقات پیشین، ضروری است که در زمینه سبب‌شناسی و درمان اختلالات وابستگی به مواد، به عوامل فراشناختی بیش از عوامل شناختی بها داده شود. پیامد اساسی مدل فراشناختی (فراشناخت به عنوان عامل محوری اختلال روانی) نتایج این تحقیقات، می‌تواند تلویحاً بیانگر این باشد که در فرایند درمان اختلال وابستگی به مواد نباید افکار و باورهای افراد را زیر سؤال ببریم یا دست به واقعیت‌آزمایی بزنیم. زیرا چنین تلاش‌هایی، هدر دادن وقت و انرژی است، بلکه هدف درمان، بررسی و تغییر چگونگی پاسخ‌دهی افراد معتاد در مورد باورهایشان نسبت به تفکرشان می‌باشد و اینکه باورهای فراشناختی منفی از جمله مؤلفه‌های فراشناختی نیرومندی محسوب می‌شود که با آسیب‌پذیری نسبت به اختلال وابستگی به مواد، رابطه مثبت و نیرومندی دارد. باورهای فراشناختی منفی، منعکس‌کننده نگرانی‌های فرد درباره کنترل‌ناپذیری و آسیب افکار می‌باشد. نتایج این گونه مطالعات می‌تواند نشان‌دهنده این باشد که افراد وابسته به مواد برای کنترل باورهای فراشناختی و حتی هیجانات خود به مصرف مواد اعتیادآور روی می‌آورند که این نتایج همسو با نتایج تحقیق ولز (2009) می‌باشد. می‌توان گفت که عامل ترکیبی «باور‌های فراشناختی منفی»، «کنترل فکر» و «خودآگاهی شناختی»، در آسیب‌پذیری نسبت به اختلال وابستگی به مواد از اهمیت ویژه‌ای برخوردار هستند و لذا می‌توان با مداخلات مناسب و برنامه‌های درمانی جهت اصلاح این عوامل فراشناختی، امکان کاهش وابستگی به مواد را فراهم ساخت. همچنین از طریق «تابع تشخیصی» می‌توان برای پیش‌بینی عضویت در گروه برای گروه جدیدی از موارد که عضویت آن‌ها در گروه مشخص نیست از این تابع استفاده کرد که نمره بالای فرد می‌تواند نشانه وجود اختلال وابستگی به مواد در فرد یا آسیب‌پذیری زیاد او نسبت به این اختلال در آینده باشد (ساعد و همکاران 1390). - پیشینه تحقیق با نگاهی به مطالعات قبلی صورت گرفته هر چند نمی‌توان پژوهشی را پیدا نمود که به سنجش کارایی و اثربخشی شناخت درمانی بر نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد مخدر پرداخته باشد، با این حال می‌توان به برخی مطالعات نسبتاً مشابه داخلی و خارجی اشاره نمود، که در این بخش به مرور کوتاه و نتایج بدست آمده از این پژوهش‌ها پرداخته می‌شود. 2-5-1- مطالعات داخلی سهرابی و همکاران (1393) در پژوهشی که به مقایسه نگرش‌های ناکارآمد در افراد وابسته به مواد و افراد عادی، پرداختند، نشان دادند بین افراد وابسته به مواد و افراد عادی در نگرش‌های ناکارآمد از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. طرحواره‌های ناسازگار و نگرش‌های ناکارآمد از جمله عوامل تعیین کننده در گرایش افراد به سوء مصرف مواد است. دستجانی فراهانی و همکاران (1392) در تحقیقی تحت عنوان «اثربخشی گروه‌درمانی شناختی- رفتاری بر باورهای غیرمنطقی و کیفیت زندگی افراد وابسته به آمفتامین» به این نتیجه رسیدند که گروه درمانی شناختی رفتاری در تغییر باورهای غیرمنطقی و کیفیت زندگی افراد وابسته به آمفتامین مؤثر است باورهای غیرمنطقی در بیماران وابسته به مواد ناشی از شرمساری، احساس گناه، انتظارات بیش از حد از خود، ناتوانی در ابراز همدلی، عدم احساس مسئولیت است، کمال‌گرایی به عنوان یکی از باورهای غیرمنطقی است از اینکه همیشه بر وفق مراد باشد. زمانی که فرد انتظار دارد همه چیز بر وفق مرادش باشد و یا کوچک‌ترین مانعی مواجهه شود تحریک‌پذیر و آشفته می‌شود و شیوه‌های دیگر رسیدن به هدف را نادیده می‌گیرد، در چنین شرایطی فرد برای مقابله با مشکل و کاهش تنش به سومصرف مواد اقدام می‌کند. سترگ و همکاران (1392) در پژوهش خود تحت عنوان «اثربخشی درمان فراشناختی بر عقايد وسوسه‌انگيز و باورهای مرتبط با مواد در بيماران وابسته به مواد صنعتی» با هدف اثر بخشی درمان فراشناخت بر عقايد وسوسه‌انگيز و باورهای مرتبط با مواد در بيماران وابسته به مواد صنعتی بود. روش: پژوهش از نوع شبه‌آزمايشی با پيش‌آزمون-پس‌آزمون و پيگيری دو ماهه همراه با گروه آزمايش و گواه بود. جامعه آماری عبارت بود از تمامی افراد وابسته به مواد صنعتی که به مراکز درمانی ترک اعتياد در سطح شهر اصفهان مراجعه کرده بودند. از جامعه آماری 30 نفر به روش نمونه‌گيری در دسترس از سه مرکز انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمايش (15 نفر وابسته به کراک هرويين و 15 نفر وابسته به شيشه) و يک گروه گواه (15 نفر) قرار گرفتند. گروه‌های آزمايش 8 جلسه درمان گروهی فراشناخت دريافت کردند. يافته‌ها: نتايج نشان داد که درمان فراشناختی در اصلاح عقايد وسوسه‌انگيز و باورهای مرتبط با مواد در هر دو گروه وابسته به مواد کراک هرويين و شيشه تأثير معناداری داشته است. همچنين، اثربخشی اين درمان در پيگيری دو ماهه از ثبات برخوردار بود. نتيجه‌گيری: فراشناخت متغيری ميانجی و مهم در پيشگيری، کنترل و درمان وابستگی به مواد صنعتی نوين است بیرامی و همکاران (1392) در پژوهشی با عنوان «اثربخشی حضور ذهن درمانی شناختی در کاهش اضطراب اجتماعی و نگرش‌های ناکارآمد» نشان دادند، بین میانگین نمره‌های پس آزمون گروه آزمایش و کنترل تفاوت معنی داری در نگرش‌های ناکارامد وجود داشت. به طوری که فرایند 8 جلسه‌ای آموزش، سبب کاهش نگرش‌های ناکارآمد و اضطراب اجتماعی گروه مورد مطالعه شده بود. و ذهن درمانی شناختی می‌تواند باعث افزایش سلامت روانشناختی افراد مورد مطالعه شود. خاکپور و مهرآفرید (1391) در پژوهشی تحت عنوان «تأثیر مداخله شناختی - رفتاری گروهی بر کاهش نگرش‌های ناکارآمد، ناامیدی و افکار خودکشی در زندانیان» با هدف بررسی اثربخشی مداخله شناختی - رفتاری گروهی بر کاهش نگرش‌های ناکارآمد، ناامیدی و افکار خودکشی در زندانیان جوان انجام شد. این پژوهش از نوع آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری و گروه کنترل بود. مداخله گروهی، طی 12 جلسه اجرا شد. ابزارها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، مقیاس نگرش‌های ناکارآمد (DAS) و مقیاس ناامیدی بک (BHS) و مقیاس سنجش افکار خودکشی بک(BSSI) بود. برای تحلیل داده‌ها، از تحلیل واریانس به شیوه اندازه‌گیری‌های مکرر و به منظور مقایسه میانگین‌های سه متغیر در گروه آزمایش، از آزمون تعقیبیLSD در زمان‌های سه‌گانه (پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری) استفاده شد. اثر تعاملی عامل زمان آزمون و گروه به طور جداگانه بر هرکدام از متغیرهای وابسته، معنادار بود. همچنین، اثر عامل گروه و اثر زمان آزمون به طور جداگانه بر هرکدام از متغیرهای وابسته معنادار بود. بنابراین، می‌توان گفت که مداخله شناختی - رفتاری گروهی، بر کاهش میزان نگرش‌های ناکارآمد، کاهش ناامیدی و کاهش افکار خودکشی اثربخش بوده است. تفاوت میانگین پیش آزمون و پس آزمون در اندازه گیری هر سه متغیر وابسته معنادار بود. از طرفی، تفاوت میانگین پس آزمون و آزمون پیگیری در هیچ کدام از متغیرهای وابسته معنادار نبود، ولی تفاوت میانگین پیش آزمون و پیگیری در هر سه متغیر وابسته معنادار بود. یافته‌های پژوهش حاضر مبنی بر اثربخشی مداخله شناختی - رفتاری گروهی با پژوهش‌های بسیاری هماهنگ بود. نتایج نشانگر پایداری اثر مداخله در اندازه متغیرهای وابسته بود. نتایج پژوهش نشان می‌دهد مداخله شناختی- رفتاری گروهی بر کاهش نگرش‌های ناکارآمد، ناامیدی و افکار خودکشی مؤثر است. قربانی و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان «مقايسه اثربخشي گروه درماني شناختي - رفتاري و درمان نگه دارنده با متادون در تغيير باورهاي مرتبط با مواد و پيشگيري از عود» نشان دادند که درمان شناختي - رفتاري با ايجاد تغيير در متغيرهاي شناختي ميانجي مصرف مواد مانند باورهاي مرتبط با مواد خطر بازگشت به مصرف مواد را کاهش مي‌دهد. محمدخانی و همکاران (1390) در پژوهش خود با عنوان «مدل روابط علّی هیجان منفی، باورهای مرکزی، باورهای مرتبط با مواد، عقاید وسوسه انگیز و تنظیم هیجان با بازگشت به مصرف مواد» با هدف بررسی روابط مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای شناختی باورهای بنیادی، باورهای مرتبط با مواد، عقاید وسوسه انگیز، هیجان منفی و توانایی تنظیم هیجان با برگشت به مصرف مواد در قالب یک مدل علّی انجام شد. 300 نفر از معـتادان خود مـعرف به مراکز درمان اعـتیاد شهرستان جـهرم از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب و با استفاده از مقیاس‌های نگرش ناکارآمد، باورهای مرتبط با مواد، پرسشنامه افسردگی- اضطراب- استرس، پرسشنامه‌ی عقاید وسوسه انگیز و خرده مقیاس تنظیم هیجان پرسشنامه هوش هیجانی‌شان مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده‌های پژوهش با استفاده از روش تحلیل مسیر مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که مدل فرضی بازگشت به مصرف مواد از برازش مناسبی برخوردار است و واریانس معناداری از بازگشت به مصرف مواد را تبیین می‌کند. بر اساس این مدل، مجموعه‌ای از متغیرهای شناختی شامل باورهای مرکزی، عقاید مرتبط با مواد و عقاید وسوسه انگیز و راهـبردهای تنـظیم هیجان در رابطه‌ی بین هیجان‌های منفی و بازگشت بـه مـصرف مواد میانجی‌گری می‌کنند. استفاده از تکنیک‌های شناختی رفتاری برای شناسایی و تغییر باورهای مرکزی، باورهای مرتبط با مواد و آموزش راهبردهای انطباقی مقابله با وسوسه و تنظیم هیجان، باید بخش مهم برنامه‌ی درمان سوء مصرف مواد باشد. صالح‌زاده و همکاران (1390) در پژوهش خود با عنوان «اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر نگرش‌های ناکارآمد» که با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری در اصلاح نگرش‌های ناکارآمد بيماران صورت گرفت، که جامعه 20 نفری مورد نظر به تصادف در دو گروه آزمايش (10 نفر) و گواه (10نفر) قرار داده. درمان شناختی رفتاری طی 8 جلسه هفتگی با تاکيد بر بازسازی شناختی، اصلاح تحريفات شناختی و آموزش تکنيک‌های رفتاری برای گروه آزمايش به کار گرفته شد. مقياس نگرش‌های ناکارآمد به عنوان پيش آزمون، پس آزمون و در مرحله پيگيری برای هر دو گروه به کار برده شد. نتايج تحليل‌ها نشان داد که ميانگين نمرات مقياس نگرش‌های ناکارآمد در گروه آزمايش در مقايسه با گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پيگيری کاهش معناداری داشته است. نتيجه‌گيری: درمان شناختی رفتاری در اصلاح نگرش‌های ناکارآمد بيماران کارايی قابل ملاحظه‌ای می‌باشد. حاجیعلیزاده و همکاران (1388) در پژوهشی با عنوان «نقش متغيرهاي شناختي، ابعاد فراشناختي و هيجانات در رفتار سوءمصرف مواد» که از نوع طرح شاهدي مورد و با هدف بررسي نقش متغيرهاي شناختي، ابعاد فراشناختي و هيجانات در رفتار سوء مصرف مواد مراجعان مراکز درمان سوء مصرف مواد (در شهر بندرعباس) و مقايسه آن با گروه عادي بود. نشان دادند که دو بعد فراشناخت (باورهاي مربوط به اطمينان شناختي و کنترل ناپذير بودن افکار) با مصرف مواد رابطه معنادار دارند. همچنين، سوء مصرف کنندگان مواد، اضطراب، افسردگي و استرس بيشتري را تجربه کرده و از نظر شناختي نيز درصد بيشتري از آنها (در مقايسه با گروه شاهد) نگرش‌هاي ناکارآمد را نشان دادند. همچنين، همبستگي معنادار بين 4 بعد از ابعاد فراشناخت (اعتمادشناختي، خودآگاهي شناختي، باورهاي مثبت و باورهاي مربوط به کنترل ناپذيري افکار) با پيآمدهاي روان شناختي (استرس، اضطراب و افسردگي) مشاهده شد. از ديدگاه فراشناختي، سوء مصرف مواد يک روش مؤثر براي تعديل سريع رويدادهاي شناختي مانند احساسات، افکار يا خاطرات است. بنابراين، اين احتمال وجود دارد که رابطه بين هيجان و سوء مصرف مواد به وسيله فراشناخت ميانجي گري شود. اين نتايج مي‌تواند حاکي از نقش مهم نظريه فراشناخت در فهم و درمان سوء مصرف مواد باشد. لطفی کاشانی (1387) در پژوهشی با عنوان «تأثیر مشاوره‌ی گروهی مبتنی بر رویکرد رفتاری - شناختی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد» به این نتیجه رسید که: مقایسه‌ی نمرات نگرش‌های ناکارآمد اعضای گروه به شیوه‌ی اندازه گیری مکرر و پیگیری میزان نگرش‌های ناکارآمد اعضا دو ماه بعد از اتمام درمان نشان دهنده‌ی تأثیر گروه درمانی رفتاری- شناختی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد است. کاویانی و همکاران (1387) در پژوهشی با عنوان «اثر کاهنده شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افکار خودآیندی نگرش‌های ناکارآمد» که با هدف بررسی تأثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر کاهش افسردگی، نگرش ناکارامد و افکار خودکار منفی بود. روش نیمه آزمایشی آزمون- آزمون مجدد در دو گروه آزمایشی و کنترل با کاربرد آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای گروه آزمایشی به کار گرفته شد. گروه آزمایشی در معرض 8 جلسه آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی که هفته‌ای 1 بار به مدت 1. 5-2 ساعت برگزار می‌شد، قرار گرفتند. در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه‌های افسردگی بک، افکار خودآیند و نگرش ناکارآمد توسط آزمودنی‌های هر دو گروه تکمیل شد. یافته‌ها نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، افسردگی، افکار خودآیند منفی و نگرش ناکارآمد دانشجویان را کاهش می‌دهد. دلایل تأثیرگذاری این روش درمانی به لحاظ نظری مورد بحث قرار می‌گیرد. با توجه به تأثیرات آموزش شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی توصیه به کارگیری گسترده این روش می‌شود. حاجی علیزاده و همکاران (1387) در پژوهشی تحت عنوان «مقايسه نگرش‌های نا کارآمد در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد عادی و پيامدهای روانشناختی آن» با هدف بررسی نقش تحريفات شناختی و پيامدهای روانشناختی آن، در رفتار سوء‌مصرف مواد افراد مراجعه کننده به مراکز درمانی سوءمصرف مواد شهر بندرعباس و مقايسه آن با گروه عادی انجام شد. در این پژوهش مورد – شاهدی يکصد نفر از افراد سوءمصرف کننده مواد، با يکصد نفر افراد عادی که با روش نمونه‌گيری در دسترس انتخاب و از نظر برخی متغيرهای جمعيت شناختی با يکديگر تقريباً همتا شده بود مقايسه شدند. يافته‌ها نشان داد، افراد سوءمصرف کننده مواد، اضطراب، افسردگی و استرس بيشتری را تجربه کرده و از نظر شناختی نيز درصد بيشتری از آنها در مقايسه با گروه گواه، نگرش‌های ناکارآمد را نشان دادند. در مجموع نتايج نشان داد که نگرش‌های ناکارآمد می‌تواند به عنوان يک عامل آسيب‌پذير، احتمال گرايش به سوء مصرف مواد را افزايش دهد و در نتيجه شناخت درمانی برای اين افراد مؤثر به نظر می‌رسد. دباغی و همکاران (1386) در پژوهش خود تحت عنوان «اثربخشي شناخت درماني گروهي بر پايه تفکر نظاره‌اي (ذهن آگاهي) و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي در پيش گيري از عود مصرف مواد افيوني» نشان داد که که هر دو روش شناخت درماني مبتني بر تفکر نظاره‌اي و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي و رفتاردرماني شناختي در کاهش ميزان عود (01/0> P)، افزايش اطاعت درماني، مدت باقي ماندن در درمان (0001/0> P)، کاهش مصرف مواد افيوني، علايم جسماني، اضطراب، بهبود کارکرد اجتماعي، وضعيت سلامتي و افزايش تأثير معنويت بر رفتار از نالترکسون مؤثرتر است. روش شناخت درماني بر پايه تفکر نظاره‌اي و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي از نظر کاهش ميزان عود، افزايش ميزان اطاعت درماني، کارکرد اجتماعي، کاهش مصرف مواد و بهبود سلامتي و معنويت از رفتاردرماني شناختي مؤثرتر بود (01/0> P). به نظر مي‌رسد به کارگيري شناخت درماني مبتني بر تفکر نظاره‌اي (ذهن آگاهي) و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي به شکل چشم گيري اثربخشي درمان دارويي و رفتاردرماني شناختي را در پيشگيري از عود مواد افيوني افزايش مي‌دهد. جمعه‌پور (1382) در پژوهش خود با عنوان «بررسی کارآیی و اثربخشی شناخت‌درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد افراد معتاد» که با هدف بررسی کارایی و اثربخشی شناخت‌درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد افراد معتاد طراحی شده است. در این پژوهش تجربی تک موردی که طرح‌ها در هر زمان تنها یک آزمودنی واحد مورد مطالعه قرار گرفت، و از میان طرح‌های تک موردی در این پژوهش از طرح چند خط پایه‌ای استفاده شد. نمونه‌گیری با استفاده از روش مبتنی بر هدف انجام گرفت یعنی از بیمارانی که جهت ترک اعتیاد در کلینیک تشکیل پرونده می‌دادند و از سوی روانپزشک مرکز، تشخیص وابستگی به مواد برای آنها گذاشته می‌شد با استفاده از مصاحبه غربال سه نفر بعنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. نتایج نشان داد که شناخت درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد، باورهای مرتبط با مواد و همچنین افسردگی، اضطراب و استرس افراد وابسته به مواد مخدر کارا و اثربخش بوده و از معناداری بالینی نیز برخوردار می‌باشد. در مجموع با توجه به یافته‌های پژوهش می‌توان نتیجه گرفت، از آنجایی که نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد نه تنها در عود مجدد اعتیاد، بلکه در گرایش و تداوم مصرف مواد مخدر و همچنین تداوم آشفتگی‌های روانشناختی معتادین مؤثر است. 2-5-1- مطالعات خارجی ژوان و همکاران (2002) در پژوهشی نیمه تجربی (آزمایشی) با عنوان اثربخشی آگاهی فراشناختی بر پیشگیری از افکار (باورهای) نا امیدانه و منفی در افراد دچار عود سوء مصرف نشان دادند که آموزش‌ها مبتنی بر درمان شناختی، آگاهی فراشناختی را بهبود بخشیده و از عود افسردگی جلوگیری نموده، همچنین نتایج پس آزمون نشان داد که آموزش درمان شناختی می‌تواند به کاهش افکار منفی و تغییر باورها به سمت باورهای مثبت عمل نماید. کسلر و همکاران (2003) پژوهشی را تحت عنوان بررسي کارآيي و اثربخشي شناخت درماني در درمان و جلوگيري از عود و بازگشت افسردگی انجام دادند. اين پژوهش نشان داد که شناخت درماني در درمان و جلوگيري از عود و بازگشت افسردگی مؤثر بوده است. ‌هایس و همکاران (2003) تحقیقی را تحت عنوان «مقايسه سه شيوه دارو درماني، شناخت درماني و رفتاردرماني در كاهش تمایل نوجوانان به مصرف مواد» انجام دادند. نتايج نشان داد كه بين ميانگين نمرات پس‌آزمون تمایل به مصرف مواد چهار گروه دارو درماني، شناخت درماني، رفتاردرماني و گواه تفاوت معناداري وجود دارد. بين ميانگين نمرات تمایل به مصرف مواد پس‌آزمون هر يك از گروه‎ها با گروه گواه تفاوت معناداري وجود داشت. ميزان تاثير دارودرماني 17 درصد، شناخت درماني 52 درصد و رفتاردرماني 13 درصد بود و در نهايت يافته‎هاي پژوهش بيانگر تاثير دارو درماني، شناخت درماني و رفتار درماني در كاهش تمایل به مصرف مواد نوجوانان بوده است. اسكلمن (2004) 231 دانشجوي دانشگاه پنسيلوانيا را به طور تصادفي به دو گروه آزمايشي و شاهد تقسيم كرد و با هدف پيشگيري از نگرش‌هاي ناكارآمد و افسردگي آن‌ها را تحت آموزش درمان شناختی مبتنی بر آگاهی قرار داد. پس از يك دوره يك‌ساله پيگيري، شركت كنندگان در دورة آموزشي نسبت به گروه شاهد به طور معناداري افسردگي و نگرش‌هاي ناكارآمد كمتري داشتند. توناتو (2008) در تحقیقی بدین نتیجه رسید که گروه سوء مصرف‌کننده مواد نسبت به گروه نمرات بالاتری در مقیاس نگرش‌های ناکارآمد و باورهای غیرمنطقی داشتند و در نتیجه انجام شناخت درمانی را بر این بیماران ضروری دانستند. كارولو همكاران (2009) در پژوهش خود که به اثربخشی شناخت درمانی بر درمان اعتیاد، به این نتیجه رسید که این رویکرد درمانی اثر مثبت حود را بر روی گروه مورد مطالعه بر جای گذاشته و نقطه عطف اثربخشي اين رويكرد از آن روست كه درمانگر به مراجع كمك مي‌كند تا افكاري را كه برانگيزنده نگرش مثبت به مواد مخدر است، بازشناسد و افكار غيرمنطقي و باورهاي غلط را تغيير دهد. تارگینتون، كينگدان، راتود، ويلكاك، برابان و همكاران (2009) در یک مطالعه اثربخشي درمان شناختي رفتاري بر وضعيت سلامت روان شناختي و افکار ناخوشایند را در افراد وابسته به الكل مورد بررسي قرار دادند كه بدين منظور 73 بيمار به صورت تصادفي به دو گروه درمان شناختي رفتاري بدون داروي نالتروكسون و درمان شناختي رفتاري همراه با نالتركسون اختصاص داده شدند. نتايج پژوهش نشان داد، بيماراني كه برنامة درمان شناختي رفتاري را به اتمام رسانده بودند، بهبود معني داري در وضعيت سلامت و بهزيستي روان شناختي داشته و کاهش افکار منفی و ناخوشایند خود نشان دادند. بولمايجر و همكاران (2010) در مطالعه خود نشان دادند که یکی از مهم‌ترین جنبه‌هاي شناخت درمانی در گروه معتادان خود درمانجو، اين است كه اين گروه از افراد ياد مي‌گيرند با هيجان‌ها و افكار منفي مقابله نموده، حوادث ذهني را به صورت مثبت تجربه كنند. تاکویا شینجو و همکاران (2015) در مطالعهای که اوایل سال نو میلادی 2015 بر روی گروهی از خانواده‌هایی که یکی یا بیشتر از اعضای آنها درگیر با مساله اعتیاد بود، در بخشی از یافتههایشان نشان دادند که نگرش‌های بعضا سهلگیرانه و درک کلی در سطح پایین، در رابطه با عوارض مواد مخدر با درگیر شدن فرد و در دام اعتیاد افتادن وی همبستگی دارد، همچنین نگرش عمومی نسبت به مواد مخدر با انتخاب اولویت مصرف ماده مخدر دارای ارتباط معنادار بود. منابع آذربايجاني، م. و دیگران. (1382). روانشناسي اجتماعي بانگرش به منابع اسلامی، تهران، انتشارات سمت. آذرگون ح. ، کجباف م. (1389). اثربخشی آموزش ذهن آگاهی بر کاهش نگرش ناکارآمد و افکار خودآیند دانشجویان افسرده دانشگاه اصفهان. مجله روانشناسی. شماره 53. صص 79 تا 94. آرنولد (1379) شناخت درمانی بک، ترجمه قراچه داغی، تهران، نشر ویس. آریان‌پور، م. و دیگران. (1385). فرهنگ انگلیسی به فارسی. تهران، جهان‌رایانه. چاپ ششم، ج2. ابوالقاسمي، ع. ؛ احمدي، م. ؛ كيامرثي، آ. (1386) بررسي ارتباط فراشناخت و كمال گرايي با پيامدهاي روان شناختي در افراد معتاد به مواد مخدر. دوفصلنامه تحقيقات علوم رفتاري. دوره 1. شماره 5. صص73 تا79. اس. شارف، ر. (1380) نظریه‌های مشاوره و روان درمانی، ترجمه فیروزبخت تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا. باقري م، بهرامي ه ا. (1382). نقش آموزش مهارت‌هاي زندگي بر دانش و نگرش نسبت به مواد مخدر و عزت نفس دانش آموزان. فصلنامه علمي- پژوهشي سوء مصرف مواد. سال اول. شماره3. باقياني مقدم، م.. فاضل پور، ش. رهايي، ز. (1387). مقايسه ديدگاه معتادين و غيرمعتادين در مورد علل گرايش به اعتياد. فصلنامه طلوع بهداشت، دوره سوم، شماره7. صص 48 – 40. بدار، ل. ؛ دزیل، ژ. ؛ لامارش، ل. (1389). روان‌شناسی اجتماعی، حمزه گنجی، تهران. ساوالان، چاپ هفتم. برگ، ا. (1378). روان شناسى اجتماعى، ج 2. ترجمه على محمد کاردان، تهران، نشر اندیشه، چاپ نهم، بک، آ. (1379)، شناخت درمانی، ترجمه قراچه داغی، تهران، نشر ویس. بهرامي فرزانه، معاضديان آ. ، حسيني المدني ع. (1392). اثربخشي آموزش مهارت حل مسأله و تصميم گيري بر كاهش نگرش مثبت وابستگان به مواد افيوني. فصلنامه اعتياد پژوهي سوءمصرف مواد، سال هفتم، شماره 2. صص 59 تا 72. بُهنر، جِرد و وانِک، میکائیل (1384). نگرشها و تغییر آنها؛ ترجمه علی مهداد، تهران، انتشارت جنگل. بيابانگرد، ا. (1381). تحليل بر فراشناخت و شناخت درماني. فصلنامه تازه‌هاي علوم شناختي، دوره4 شماره4. صص 24 تا 17. بیرامی، م. موحدی، ی. علیزاده، ج. محمدزادگان، ر. (1392). اثربخشی حضور ذهن درمانی شناختی در کاهش اضطراب اجتماعی و نگرش‌های ناکارآمد دانش آموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی ششمين همايش بين المللي روانپزشكي كودك و نوجوان. تبریز. پارسا، م. (1383). زمینه روان‌شناسی نوین، تهران، بعثت، چاپ بیستم تاد، ج. سی. بوهارت، آ. (1389). اصول روان‌شناسی بالینی و مشاوره، مهرداد فیروزبخت، تهران، رسا، چاپ اول. جاجري، م. (1386) بررسي تاثير درمان رفتاري در نگرش معتادين به مواد مخدر پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي. دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران. جمعه‌پور ح (1382). بررسی کارآیی و اثربخشی شناخت‌درمانی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد و باورهای مرتبط با مواد افراد معتاد. پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته روانشناسی بالینی، دانشکده علوم‌تربیتی و روانشناسی. جوديت اس بك (1392). شناخت درماني مباني و فراتر از آن. مترجم: لادن فتي و فرهاد فريد حسيني. ناشر: دانژه. حاجي عليزاده، ك. ؛ بحرينيان س. ؛ نطیری، ق. ؛ مدرس غروي م. (1388). نقش متغيرهاي شناختي، ابعاد فراشناختي و هيجانات در رفتار سوء مصرف مواد. مجله تازه‌هاي علوم شناختي، دوره11، شماره3. مسلسل43. حاجیعليزاده، ک. بحرينيان ع. نظيری ق. مدرس غروی م. (1387). مقايسه نگرش‌های ناکارآمد در افراد مبتلا به سوء مصرف مواد و افراد عادی و پيامدهای روانشناختی آن. فصلنامه علمي- پژوهشي اعتياد پژوهي. دوره دوم، شماره 7. صص 78. 67. حسنشاهی، م. (1382). نگرش‌های ناکارآمد و راهبردهای کنترل فکر در بیماران وسواسی -اجباری غیربالینی. مجله تازه‌های علوم شناختی، سال پنجم، شماره 4. خاکپور، م. مهرآفرید، م. (1391). تأثیر مداخله شناختی - رفتاری گروهی بر کاهش نگرش‌های ناکارآمد، ناامیدی و افکار خودکشی در زندانیان جوان. فصلنامه علمی ترویجی پیشگیری از جرم. شماره24. دوره هفتم. خاكي، غ. (1382). روش تحقيق با رويكردي به پايان نامه نويسي. تهران: انتشارات بازتاب. خواجه سروي، غ. و اسدي، ع. ؛ (1387). نقش روحانيت و روشنفكران ديني در تغيير نگرش عمومي مردم ايران به نهضت حسيني در جريان انقلاب اسلامي، فصلنامه علمي ـ پژوهشي مطالعات انقلاب اسلامي، سال چهارم، شماره 15. دباغي پ. ؛ اصغرنژادفرید، ع. ؛ عاطف وحيد، م. ؛ بوالهري ج. (1386). اثربخشي شناخت درماني گروهي بر پايه تفکر نظاره‌اي (ذهن آگاهي) و فعال سازي طرح واره‌هاي معنوي در پيشگيري از عود مصرف مواد افيوني. مجله روانپزشكي و روانشناسي باليني ايران (انديشه و رفتار)، دوره13. شماره4. پیاپی51. دباغی، پ. (1385). اثربخشی شناخت درمانی بر اساس تفکر نظاره‌ای و فعال سازی طرح واره‌های معنوی در پیشگیری از عود مصرف مواد افیونی. پایان نامۀ دکتری تخصصی روانشناسی بالینی، انستیتو روانپزشکی تهران، دانشگاه علوم پزشکی و خدمات بهداشتی درمانی ایران. درایدن، و. ؛ نینان، م. (1389). مقدمه‌ای بر شناخت درمانی. مترجم: رحیم یوسفی، عالیه شاطرلو. نشر: ورای دانش دستجاني فراهاني، ا. رحمانی، م. تیزدست، ط. (1392). اثربخشي گروه درماني شناختي-رفتاري بر باورهاي غير منطقي و کيفيت زندگي افراد وابسته به آمفتامين. فصلنامه اعتیاد پژوهی دوره هفتم، شماره 28. صص119 تا 129. ديويسون، ن. (1998). آسيب شناسي رواني. ترجمه ي حميدرضا حسين شاهي برواتي و مهدي دهستاني (1383). تهران: انتشارات روان. رابینز، ا. (1386). مبانی رفتار سازمانی، ترجمه علی‏ پارسائیان و محمد اعرابی، تهران، دفتر پژوهش‌های فرهنگی. رحمانيان، م. ميرجعفري، س. حسني، ج. (1385). رابطه ي وسوسه مصرف مواد و سوءگيري توجه: مقايسه افراد وابسته به مواد افيوني، مبتلا به عود و ترك كرده. مجله ي روان پزشكی روان شناسي باليني ايران؛ شماره 12. دوره سوم. صص216. 222. رحیمیان، ح. (1387). نظریه‌ها و روش‌های مشاوره و روان درمانی. تهران، انتشارات مهرداد. چاپ دوم. رضاییان، ع. (1389). مدیریت رفتار سازمانی، تهران، انتشارات سمت. روش بلاو، م. ؛ نیون، ا (1380). روان شناسى اجتماعى، ترجمه سید محمد دادگران، مروارید، تهران، چاپ دوم. ساروخاني، ب. (1382). روش‌هاي تحقيق در علوم اجتماعي. (جلد اول). تهران: انتشارات پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات فرهنگي. ساعد ا. ؛ يعقوبي ح. ؛ روشن ر. ، سلطاني م. (1390) مقايسه باورهاي فراشناختي ناکارآمد در بين افراد وابسته و افراد غير وابسته به مواد. مجله اعتياد پژوهي، دوره5. شماره17 سترگ ص. کاظمی ح. رئيسی، ز. (1392). اثربخشی درمان فراشناختی بر عقايد وسوسه‌انگيز و باورهای مرتبط با مواد در بيماران وابسته به مواد صنعتی. فصلنامه علمي-پژوهشي اعتيادپژوهي. 7 (28):147-162. سهرابی، ف. اعظمی، ی. دوستیان، ی. (1393). مقایسه طرحواره‌های ناسازگار اولیه و نگرش‌های ناکارآمد در افراد وابسته به مواد و افراد عادی. فصلنامه پژوهش‌های کاربردی روان شناختی، دوره 5، شماره 1. صص72. 49. سیف، ع. (1378). روانشناسی تربیتی. تهران:انتشارات رشد. شارف، ر. (1387). نظریه‌های روان درمانی و مشاوره. ترجمه مهرداد فیروزبخت. تهران: موسسه خدمات فرهنگی رسا. شرف الدین، ح. (1377). نگرش، ماهنامه معرفت ویژه نامه علوم سیاسی و جامعه شناسی. سال هفتم، شماره 25. شمس، م. (1382) آشنایی با معرفت شناسی، قم: انجمن معارف اسلامی ایران، چاپ اول شولتز، د. شولتز، س. (1386). نظریههای شخصیت، ترجمه یحیی سیدمحمدی، تهران، ویرایش. صادقی، س. ؛ آتش‌پور، ح. (1390). راهنمای کاربردی درمان‌های شناختی - رفتاری اعتیاد به مواد مخدر و الکل. اصفهان، انتشارات اقیانوس معرفت صالح زاده، م. نجفی، م. ابراهيمی ا. (1390). اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر نگرش‌های ناکارآمد در بيماران مبتلا به صرع. مجله علمي پژوهشي دانشگاه علوم پزشكي شهید صدوقی يزد. 19 (3):377-387. ضيايى، س. (1388). اثر آموزش كنترل توجه بر كاهش تورش توجه وابستگان به موادّ مخدّر. پايان‌نامۀ كارشناسى ارشد. مشهد: دانشگاه فردوسى. عسکري جنت آبادي، م. (1391). بررسی ومقایسه اثربخشی روشهاي طرحواره درمانی گروهی و واقعیت درمانی گروهی در کاهش میزان عود و افزایش سلامت عمومی معتادان. پایان نامه جهت اخذ درجه کارشناسی ارشد. رشته روانشناسی بالینی. دانشگاه آزاد اسلامی، واحد بیرجند. علایی خرایم، ر. کدیور، پ. محمدخانی، ش. صرامی، غ. علائی خرائم، م. (1389). مدل روابط علی عوامل مؤثر بر مصرف مواد مخدر توسط نوجوانان شهر کرج. مجله پلیس زن. شماره 12. فرهودیان، ع. (1381). تفاوت‌های فردی در ساختار نگرش. تازه‌های علوم شناختی، سال چهارم. فری م. (1384). راهنمای عملی شناخت درمانی گروهی. مسعود محمدی (مترجم). ناشر: رشد. تهران چاپ اول. فری، م. (1382). شناخت درمانی گروهی. ترجمه علی صاحبی و همکاران. انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد. فعالی، م. (1389). درآمدی بر معرفت شناسی دینی و معاصر، قم، معارف، چاپ دوم. قرباني، ط. محمدخاني، ش. صرامي غ. (1391). مقايسه اثربخشي گروه درماني شناختي - رفتاري و درمان نگه دارنده با متادون در تغيير باورهاي مرتبط با مواد و پيشگيري از عود. فصلنامه اعتياد پژوهي. شماره 22. دوره ششم. قلی پور، آ. (1386) مدیریت رفتار سازمانی، تهران، انتشارات سمت. کاویانی، ح. ؛ حاتمی، ن. ؛ جواهری، ف. (1387). اثر کاهنده شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر افکار خود آیندی نگرش‌های ناکارآمد. مجله پژوهش در سلامت روانشناختی. شماره 6. صص 5 تا 14. کاویانی، ح. جواهری، ف. بهیرایی، ه. (1384). اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی (mbct) در کاهش افکار خودآیند منفی، نگرش ناکارآمد، افسردگی و اضطراب: پیگیری60 روزه. مجله تازه‌های علوم شناختی. شماره 25، صص 49 تا 59. کری، ج. (2005). نظریه و کاربست مشاوره و روان درمانی. ترجمه سیدمحمدی. (1385). تهران. ارسباران. کریمی، ی. (1387). نگرش و تغییر نگرش، تهران، انتشارات نشر ارسباران، چاپ چهارم. كوئن، ب. (1388). مبانی جامعه‌شناسی. ترجمه غلامعباس توسلی و رضا فاضل، تهران، سمت، چاپ بیست و دوم. کیمیایی، س. ؛ ارقبایی، م. ؛ نافیان، م ؛ نامقی، پ. (1392). اثربخشی شناخت درمانی بک بر خودکارآمدی دانش آموزان. سومین همایش ملی روان شناسی. دانشگاه آزاد اسلامی مرو دشت. کیمیایی، س. ؛ دلاور، ع. ؛ شفیع ابادی، ع. ؛ صاحبی، ع. (1384). بررسی و مقایسه تأثیر شناخت درمانی بک با شناخت درمانی تیزدل و تلفی آن با نرمش‌های یوگا در افسردگی اساسی. مجله مطالعات تربیتی و روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد. دوره 3. شماره2. گودرزي، ناصر (1385) بررسی اثر بخشی روش درمان فعال سازي رفتاري و قراردادي گروهی بر درمان اختلالات مصرف مواد افیونی پایان نامه دکتري روان شناسی سلامت، چاپ نشده، دانشگاه تهران گولدنر، ا. (1388). بحران جامعه شناسى غرب، ترجمه فریده ممتاز، شرکت سهامى انتشار، تهران، چاپ دوم. لطفی کاشانی، ف. (1387). تأثیر مشاوره‌ی گروهی مبتنی بر رویکرد رفتاری - شناختی در کاهش نگرش‌های ناکارآمد. مجله اندیشه و رفتار در روانشناسی بالینی. شماره8. صص67 تا 78. محمدخاني، ش. صادقي، ن. فرزاد، و. (1390) مدل روابط علي هيجان منفي، باور‌هاي مركزي، باور‌هاي مرتبط با مواد، عقايد وسوسه انگيز و تنظيم هيجان با بازگشت به مصرف مواد. فصلنامه پژوهش‌هاي نوين روان شناختي. شماره 22، دوره 6. 189تا 157. محمودی، ح. (1392). بررسی رابطه باورهای غیر منطقی با تاب آوری و نگرش به مواد مخدر در دانشجویان. پایان نامه کارشناسی ارشد، رشته مشاوره. دانشگاه علامه طباطبایی، دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی. میري آشتیانی، ا. (1385) جامعه شناسی اعتیاد در ایران امروز، انتشارات مهاجر، چاپ اول. هاديان مباركه، ر. ؛ نوري، ا. ؛ ملك پور، م. (1390) سايكودرام و اعتياد. فصلنامه تازه‌های روان درماني شماره 16، دوره 16، شماره 56. منابع لاتین Abela, R. Z. & Skitch ,S. A. (2007). Dysfunctional attitudes , self – steem , and hassles: cognitive vulnerability to depression in children of affectively ill parent Behavior research and therapy: 45,1127 – 1140 Alloy, L. B. , Abramson, L. Y. , Hogan, M. E. , Whitehouse, W. G. , Rose, D. T., Robinson, M. S, et al. (2000). The temple-wisconsin cognitive vulnerability to depression project: lifetime history of axis I psychopathology in individuals at high and low cognitive risk for depression. Journal of Abnormal Psychology, 109, 403-18. Arbuthnott, Katherine D (2009); “Education for sustainable development beyond attitude change”; International Journal of Sustainability in Higher Education; Vol 10; No 2; pp 154-153. Astals, M. , DíazL, Domingo, A. , Santos, A. , Bulbena, A. , Torrens, M. (2009). Impact of Co-Occurring Psychiatric Disorders on Retention in a Methadone Maintenance Program. Journal Enviro Public Health, 16, 2822-2832 Beck AT, Rush AJ, Shaw BF, Emery G, (1979). Depressogenic assumptions. (eds. ) Beck AT, Rush AJ, Shaw BF, Emery G, Cognitive therapy of depression. New York: Guilford Press 244- 71. Beck, A. , Wright, F. , Newman, C. Liese, B. (1993). Cognitive Therapy of Substance Abuse, New York: Guildford Press. Beck, A. T, Rush, A. J. , Shaw , B. F. , & Emery , G. (1979). Cognitive therapy of depression. Newyork: Guilford. Beck, A. T. (1964). Depression: Clinical, experimental, and theoretical aspects. New York: Hoeber. Beck, A. T. (1976). Cognitive therapy and the emotional disorder. New York. International University Press. Beck, T. , Brown, G. , Steer, A. R. , & Weissman, N. A. (1991). Factor analysis of the dysfunctional attitude scale in a clinical population. Psychological Assessment, 3, 478-483. Benjamin, M. , et al. (2003). Cognitive vulnerability to depression and lifetime history of axis I psychopathology: a comparison of negative cognitive styles (CSQ) and dysfunctional attitudes (DAS). Journal of Cognitive Psychotherapy, 17, 3-22. Bohlmeijer, E. , Prenger, R. , Taal, E. , Cuijpers, P. (2010). The effects of mindfulness-based stress reduction therapy on mental health of adults with a chronic medical disease: A meta-analysis. Journal of Psychosomatic Research, 68 (6): 539–544. Boyle M. H. Familial influences on substance use by adolescents and young adults. Public Health. 2001; 92 (3): 206- 209. Brook, D, M. , & Spitz, H, I. (2002). The group therapy of substance abuse. New York: The Howrth Medical Press Carroll, K. M. & Onken, L. S. (2009). Behavioral therapies for drug abuse. The American Journal of Psychiatry, 162, 1452-1461. Ciarrochi, J. (2004). Relationships between dysfunctional belifs and Positive and negative indices of well- being: A critical evaluation of the common belifs survery- 111. Journal of Rational Emotive & Cognitive- Behavior Therapy. 22 (3), 171- 188. Ciarrochi, J. (2004). Relationships between dysfunctional belifs and Positive and negative indices of well- being: A critical evaluation of the common belifs survery- 111. Journal of Rational Emotive & Cognitive- Behavior Therapy. 22 (3), 171- 188 Cooper, M. L. , Frone, M. R. , Russel, M. , & Muder, P. (1997). Drinking to regulate positive and negative emotions. A motivational model use. Journal of Personality and Social Psychology, 69, 990-1005. Ebadinski, H. (2005). To glance casually at narcotic substances. Translated by Mohammad Ali Zakariai (and others). Tehran: Culture and Psychology Publication. Elis, A. (2001). Overcoming destructive beliefs, feelings, & behaviors. Amherst, NY: Prometheus Books. Ellis, A. (1962). Reason and emotion in psychotherapy. New York: Lyle Stuart. Ellis, A. (1973). Hamanistic Psychotherapy: The rational- emotive approach. Ellis, A. (1991). Rational- emotive treatment of simple phobias. Psychoterapy, 28, 452- 456. Ellis, A. (1991). Rational- emotive treatment of simple phobias. Psychoterapy, 28, 452- 456 Ellis, A. (2002). The role of irrational belifs in perfectionism. In G. L. Flett & P. C. Hewitt (Eds), Perfectionism: Theory, research, and treatment Washington, DC: American Psychological Association. Ellis, A. (a 2004 ). How may therapy and Practice of psychotherapy has influenced and changed other psychotherapies. Journal of Rational- Emotive & Cognitive Behavior Therapy, 22, (2), 79- 83. Ellis, A. (b 2004 ). Why rational. Emotive behavior therapy is the most comprehensive and effective from of behavior therapy. Journal of rational Emotive & Cognitive Behavior therapy. 22 (2), 85- 92. Ellis, A. & Dryden, w. (1996). The practice of rational emotive behavior therapy. New York: Springer. Gawin, F. G. , Ellinwood, E. H. (1988). Cocaine and other stimulants: Actions, abuse, and treatment. New England Journal of Medicine, 318 (18), 1173 – 1182. Goldsmith, A.A., Tran, G.Q., Smith, J.P., & Howe, S.R. (2009). Alcohol expectancies and drinking motives in college drinker, Addictive Behavior 34, 505-513. Haeffel, G. J. , Abramson, L. Y. , Voelz, Z. R. , Metalsky, G. I. , Halberstadt, L. Hawkins, D. Catatano, F. Miller, J. Risk and protective factor for alcohol and other drug problem in adolescent and early adulthood. Psychol Bull. 1992; 112 (1):64-105. Hayes, S, C. , Masuda, A. , & De Mey, H. (2003). Acceptance and commitment therapy and the third wave of behavior therapy. Gedragstherapie (Dutch Journal of Behavior Therapy), 36, 69-96. Holman , R. C. (2004). Emotion and motive Effects on Drug Related cognition. Handbook of addictive disorders Apractical Guide to diagnosis and treatment. United states of America published John wiley x sons, Inehoboken, Newjersey. John D. Teasdale Richard G. Moore and Hazel Hayhurst Marie Pope Susan Williams. (2002) Metacognitive Awareness and Prevention of Relapse in Depression: Empirical Evidence. Journal of Consulting and Clinical PsychologyVol. 70, No. 2, 275–287 Jones, B. T. , & McMahon, J. (2001). Changes in alcohol expectancies during treatment relate to subsequent abstinence survivorship. British Journal of Clinical Psychology, 34, 221−234. Jumi H., Bradley J. Anderson b, Michael D. Stein. (2009). Drug use expectancies among no abstinent community cocaine users. Drug and Alcohol Dependence ,Vol 94 ,P: 109–114. Kessler, R. C. , Berglund, P. , Demler, O. (2008). Lifetime prevalence and age-ofonset distributions of DSM-IV disorders in the national comorbidity survey replication. Clinical Psychological Psychotherapy, 62, 593 – 602 Kessler, R. C. , Berglund, P. , Demler, O. , Jin, R. , Koretz, D. , Merikangas, K. R. , Rush, A. J. , Walters, E. E. , & Wang, P. S. (2003). The epidemiology of major depressive disorder. JAMA: the journal of the American Medical Association, 289 (23), 3095-3105 Kouimtsidis, C., Davis, P., Reynolds, M., Drummond, C., Tarrier, N. (2007). Cognitive-Behavioural Therapy in the Treatment of Addiction: A Treatment Planner for Clinicians, John Wiley and Sons Ltd, London. Kruglanski, A. W. , & Higgins, E. T. (2007). Social psychology. 2nd Ed, Davision of Guilford Publications, Inc. Liu YL. (2004). The role of perceived social support and dyfuncional attitudes in predicting Taiwanese adolescents depressive tendency. Adolescence, 37: 823- 34. MCpeak, J. D, Kennedy, B. P, Gordon, S. M. Altered States of consciousness therapy. J Subst Abuse Treat. 1991; 7: 75-82 McCuller, W. J. , Sussman, S. , Dent, C. W. , & Teran, L. (2001). Concurrent prediction of drug use among high-risk youth. Addictive Behaviors, 26 (1), 137- 145. Melmed, R. N. (2003). Mind, body and medicine: An integrative text. American Journal of Psychiatry, 160, 605- 606. Melmed, R. N. (2003). Mind, body and medicine: An integrative text. American Journal of Psychiatry, 160, 605- 606. New York: Mc Graw- hill. Rachman, S, (200). Josef Wolpe (1915-1994): Obituary. American Psychologist 55 (4), 431- 432. Rehm, L. (1977). A self control model of depression. Behavior Therapy, 8, 787-804. Roberts, RE. , Roberts, CR. , xine Y. (2007). co morbidity of substance abuse disorder and other psychiatric disorder among adolescents evidence from an epidemiologic survey drug and alcohol. Journal Dependence Alcohol, 88 ,4- 13. Schulman, P. (2004). Depression prevention in adults. Schulman @ psychupenn. Edu Smith, W. T. & Houstonkent, B. (1983). Irrational beliefs and arousal of emotional distress. Journal of Counseling Psychology, Vol. 3, No. 2. , Spada MM, Wells A. Metacognitions about alchol use in problem drinkers. Clinical Psychology and Psychotherapy2006; 13: 138- 143 Teasdale, J. D. , Segal, Z. V. , & Williams, M. G. (2003). Mindfulness training and problem formulation. Clinical Psychology: Science and Practice, 10 (2), 157–160. Takuya S, Tatsuya M, Kei H, Mitsunori M, Megumi Sh, Satoru T. (2015), Why People Accept Opioids: Role of General Attitudes Toward Drugs, Experience as a Bereaved Family, Information From Medical Professionals, and Personal Beliefs Regarding a Good Death Yasuo Shima Journal of Pain and Symptom Management, Volume 49, Issue 1, January, Pages 45-54 Tonato, T. (2008). Metacognition and substance abuse. addivtive Behavior, 24 (2),167-174). Turkington, D. , Kingdon, D. , Rathod, S. , Wilcock, S. , Brabban, A. , Cromarty, P. (2009). Back to Life Back to Normality: Cognitive Therapy Recovery and Psychosis. New York: Cambridge University. Walen. , DiGiuseppe, & Dryden. , (1992). A Practitioner's Guid to Rationalemotive Therapy (Edition). Oxford: University Press. Walen., DiGiuseppe, & Dryden., (1992). A Practitioner's Guid to Rationalemotive Therapy (Edition). Oxford: University Press. Wallace, J. (2003). Theory of 12-step oriented treatment. In F. J. Rotgers, & S. W. Morgenstern (Eds. ), Treating substance abuse: Theory and technique (pp. 9-31). New York: The Guilford Press. Watson, P. J. Sherbak, J. & Morris, J. (1998). Irrtional beliefs, individualismcollectivism, and adjustment. Personality- and- individual differences, vol. 24 (2). PP. 173- 179. Watson, P. J. Sherbak, J. & Morris, J. (1998). Irrtional beliefs, individual ismcollectivism, and adjustment. Personality- and- individual differences, vol. 24 (2). PP. 173- 179. Weich, S., Churchill, R. , Lewis, G. (2003). Dysfunctional attitudes and the common mental disorders in primary care. Journal of Affective Disorder, 75, 269-78. Weich, S. , Churchill, R. , Lewis, G. (2003). Dysfunctional attitudes and the common mental disorders in primary care. Journal of Affective Disorder, 75, 269-78. Wells A. (2009). Met cognitive therapy for anxiety and depression. New York: the Guilford Press. Wiebe, R. E. , & Mccabe, S. B. (20020. Relationship Perfectionism. Dysphoria and hostile interpersonal Behavior. Journal of Social & Clinical Psychology, 21, 67- 91

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته