مبانی نظری وپیشینه تحقیق موسیقی درمانی (docx) 42 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 42 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
موسیقی درمانی
موسیقی چیست؟
می توان موسیقی را علم گفت،زیرا عنصر اصلی موسیقی یعنی صوت و زیر بمی اصوات در اثر نسبت های ریاضی پیدا می شود و از طرف دیگر چون تمام قواعد موسیقی مانند ریاضی،مسلم و بدون تغییر نیست و ذوق و قریحه سازنده و نوازنده هم در آن دخالت تام دارد،پس می توان آن را هنر نامید. یعنی موسیقی دارای دو جنبه علمی و هنری است(فردوسی،1380).
در زمینه روانشناسی موسیقی پژوهش هاي بسیاری انجام گردیده است که شامل پژوهش ها،ارزیابی های عصب شناسی و فیزیولوژیک بنیادی زیستی،درک موسیقی مطالعات سو برتری نیمکره ای،مطالعات مربوط به شنوایی و مطالعات روانی – فیزیکی مکانیزم های ادراک شنوایی،مطالعات روانشناسی شناختی،تحلیلهای تظاهرات شنوایی و رمزگردانی آن،درک ملودیک و اجرای ماهرانه موسیقیایی،ارزیابی روانشناسی اجتماعی،جنبه های زیبایی شناختی و عاطفی گوش دادن به موسیقی،تحلیل رفتاری یادگیری موسیقی و مطالعات کاربردی این حوزه ها در درمان،آموزش،صنعت و غیره می شود.(هارگریوز،1986؛ نقل ازانصاری مقدم،1372).
احساس زیبایی شناختی یا شناخت زیبایی که نتیجه حالت خاصی از زندگی است،نقطه مرکزی هنرها از جمله موسیقی است که وجه تمایز هنر از زندگی به شمار می رود(انصاری مقدم،1372).
موسیقی مبین و موجود احساسات است. موسیقی بخش طبیعی و زاده صوت و از نیازمندیهای نخستین بشر به شمار می رود. موسیقی فن تجسم عواطف است و مانند شعر از طبیعت تقلید می کند،موسیقی زبان حال روح بشری است و هیجاناتی را که کلام قادر به تعبیر آن نیست بدان وسیله می توان تشریح کرد. موسیقی زبانی بین المللی به منظور ابراز آرزوها،انتظارات و عواطف و احساسات است و برای هر ملتی متناسب خصوصیات ملی امتیازات معینی دارد(روشن روان،1378).
موسیقی به عنوان یک هنر فطری اولین هنر شناخته شده و بشری و خاستگاه اولیه هنرهای دیگر است. انسان اولیه پیش از آنکه زبان اختراع شود تا از طریق آن بتواند با هم نوع خود ارتباط برقرار کند از طریق موسیقی این عمل را انجام می داده است. به این ترتیب موسیقی اولین وسیله بیان و ارتباط نیز بوده است. سومریان پنج هزار سال قبل از میلاد قواعد موسیقی خود را تئوریزه و مدون کرده بودند و با در اختیار داشتن سازهای متنوع،انواع موسیقی را تولید و اجرا می کردند. یونانیان حدوداً نه قرن قبل از میلاد تمامی اصول و قواعد موسیقی خود را مدون و مکتوب کرده و برای هر گروه سنی سازهای ویژه و نوعی خاص از موسیقی را جایز می شمردند. در یونان باستان موسیقی به عنوان یک علم و هنر مقدس و متعالی شناخته می شد،که باعث رشد ذهنی،تقویت حافظه،تزکیه نفس،رشد خصلت های پاک انسانی،سلامت نفس و درک جهان هستی می شود. از این رو در فلسفه یونانی آمده است که برای تربیت شخصی سالم و مبتکر و جامعه ای عاری از بدی ها و زشتی ها باید کودکان را از سنین کم با موسیقی و ژیمناستیک آشنا کرد و در چین باستان معتقد بودند که موسیقی انسان را با نظم و محاسبات ریاضی آشنا کرده رابطه دقیق و در میان اجزاء یک پدیده بزرگ را بدرستی قابل درک می کند(روشن روان،1378).
موسیقی جهان شمول است و اگر خواسته باشیم در موسیقی عنصری را بیابیم که حامل این جهانشمولی در ذاتی ترین شکل آن باشد و نوعی تداوم و اشتراک را از قدیمی ترین و ساده ترین اشکال موسیقی گرفته تا جدیدترین و پیچیده ترین اشکال آن نشان دهد در نهایت تنها به یک عنصر می رسیم. می توان ادعا کرد ذات موسیقی را می سازد و آن صداست. اگر نقاشی را بتوان در آخرین تحلیل به نگار یا تصویر خلاصه کرد موسیقی را نیز در ریشه دارترین شکل آن باید تنها یک صدا دانست. انسان از آغاز پیدایش خود در جهانی نگارین و گویا زندگی کرده و شکل گرفته است،پس فرهنگ نیز پدیده ای است که همواره با نگارها(شکل ها)و آواها(صداها)مشخص می گردد «در اسطوره شناسی انسانی،صدا مکانی ویژه دارد که از ابتدای انسانیت در بالاترین موقعیت ها قرار داشته است،در بسیاری از اساطیر آفرینش جهان با یک صدا آغاز شده است. صدایی که آفریدگار را با یک سرود،یک کلام،یک فریاد،یک خنده،یک آه .... از خود برمی آورده است. صدا در اسطوره شناسی فرهنگ های مختلف مانند هندوچین نیز بار بزرگی را حمل می کند این امر را باید بازتابی از حضور کارکرد موسیقی با صدا در زندگی انسان ها دانست. رشد و توسعه شناخت موسیقی در همراهی با تفکر اجتماعی انسان ها صورت گرفت از این رو زمانی که در نیمه قرن نوزدهم علوم انسانی در شکل نوین خود پا به عرصه وجود گذاشتند موسیقی شناسی نیز می توانست به مثابه علمی حتی قدیمی تر از شناخت انسان ها مطرح شود(فکوهی،1378).
در فرهنگ های سنتی موسیقی نه تنها با تمام شئون زندگی مردم ارتباط داشته و امروز هم به شکل کم رنگتر هنوز ارتباط دارد بلکه با تمام هنرها مرتبط است. در فرهنگ های سنتی موسیقی با ادبیات شفاهی و بعضاً ادبیات کتبی با نگارگری،هنرهای نمایشی و اسطوره ها و آئین های مذهبی و غیرمذهبی پیوند دارد(درویشی،1384).
قطع ارتباط موسیقی با زندگی مردم ابتدا از شهرهای بزرگ شروع و امروزه به ترتیب از شهرهای درجه دو،سه و چهار در حال تعمیم به روستاها است،ارتباط موسیقی در جوامع سنتی با زندگی به این معناست که هر نوع موسیقی مربوط است با یک فعل و انفعالی از تولد تا مرگ که در آن جامعه صورت می گیرد،یعنی هیچ موسیقی ای بدون موضوع نیست ولی در شهرهای بزرگ(مثل تهران)موسیقی با هیچ چيز زندگی مردم ارتباط ندارد در خانه،ماشین،هتل،.... موسیقی گوش می کنیم و در واقع حجم پخش موسیقی به حدی است که کلافه کننده است ولی همه اینها سطحی بوده و با زندگی ارتباط ندارد. در این شهرها موسیقی جدی را هم تفننی گوش می دهند،یعنی از روی هوس،ولی موسیقی در جوامع سنتی اصلاً هوس نبوده .... امروزه در فرایند جدا شدن موسیقی از زندگی بسیاری موسیقی گوش می دهند که برقصند،برای اینکه شاد بشوند ولی در پشت این هیچ اعتقاد،تفکر،نگرش،زیبایی شناسی و معرفتی وجود ندارد ولی در مراسم سنتی و آیین ها این گونه نبود و امروزه موسیقی ارتباطش با حالات زندگی مردم و یا جلوه های معنوی گم شده است .... و البته این جریان،جریان جهانی است ... الان ما ارتباطمان را با خیلی از جلوه های فرهنگی مان از دست داده ایم و خاستگاه بسیاری از پدیده های فرهنگی مان اساساً حذف شده و برداشت مردم هم از موسیقی بیشتر به برداشتی سطحی تبدیل شده است(درویشی،1384).
2-23-1 .نظریه هاي مربوط به موسیقی
شو پنهاور بر این عقیده است که تمام هنرها در فرازگاه خود می خواهند به مرحله موسیقی برسند،چه تنها در موسیقی است که هنرمند می تواند بی واسطه با دریافت کنندگان خود ارتباط برقرار کند. نيچه می گوید: "اگر موسیقی نبود زندگی هیچ می بود." گاستن(1968)موسیقی را یک رفتار انسانی می داند و توماس(1974)می نویسد نیاز به ساختن موسیقی و گوش دادن به آن اظهار همگانی افراد بشر است مانند صحبت کردن یا وجه غالبی از بیولوژی انسان(انصاری مقدم،1372 ؛ نقل از زاده محمدی،1371).
موسیقی به تخیلات و خاطرات خود آگاه نیرو می بخشد به گفته وی منشا فرهنگی موسیقی در غلبه بر اصوات هولناک محیط زندگی پیش از تاریخ است(انصاری مقدم،1372).
صوتهايي که توسط انسان های اولیه برای بیان واکنش های عاطفی به محرک های خارجی به کار می رفت تبدیل به ملودي گردید. در این راه بعضی خصوصیات نظیر اختلاف طنین و توالی زیر و بم را کسب نمود به این ترتیب منشا میزان های موسیقی پیش از دوره کلامی است و منشا و سرچشمه آن در تجارت حسی – حرکتی اولیه از جمله درک ریتم داخلی بدن است.(ضربان قلب،نبض،نفس کشیدن،راه رفتن ....)ضرب سومین عنصر اساسی است و احتمالاً به وسیله انسان ها اولیه جهت استنباط اهمیت اصوات مورد استفاده قرار گرفته است. هارمونی عبارت از ترکیب هنرمندانه نت های موسیقی است و عنصری است که بعدها پیدا شده است و جنبه کلامی دارد انسان هوشمندانه طوری،ریتم،ضرب و هارمونی را با یکدیگر ترکیب کرده و به اشکال متنوع و پیچیده ای از شکل هنری که به موسیقی معروف است دست یافت(کاس،1976 ؛ نقل ازانصاری مقدم،1372).
هگل موسیقی را حد اعلای هنر و احساس می داند،قدما موسیقی را متکی بر ریاضیات و قسمتی از فلسفه به شمار آورده اند. ابو علی سینا موسیقی را جزء چهارم حکمت ریاضی و در ردیف حساب و هندسه و هیئت قرار داده است. موسیقی نماینده ذوق و ترجمان تجلیات است. افلاطون علم الحان را مبدا کلیه علوم می انگارد. مونتسکیو معتقد است که یونانی ها از کلمه موزیک کلیه صنایع ظریفه را اداره می کنند. عدم انس و آشنایی با موسیقی نقص تربیتی به شمار می رود(رازانی،1342).
2-23-2 .تاریخ موسیقی در ایران
فرهنگ ایران نیز به قدمت نژاد هنرمند آریایی و به موجب آثار جاودانی که بر دل سنگ نقش بسته قریب سی قرن از زندگانی افتخارآمیز و پر نشیب و فراز آن می گذرد. هخامنشیان خاصه ساسانیان به هنر و موسیقی و صنایع ظریفه دلبستگی داشتند و بر اثر تشویق آنان آهنگ سازانی بزرگ و طریقه خاصی در موسیقی به وجود آمد. از هنرمندان به نام آن دوره می توان از افرادی چون: بامشاد،رامتین،نکیسا،سرکش و سرمك،آزاد دارچنگی،کوسان و نواگر یاد کرد. اما در دوره سلسله صفویه مصادف با قرن دهم هجری موسیقی مانند سایر رشته های هنری و ادبی غیر مذهبی در پرده نیسان محو شد.
جنگ و جدال های داخلی و خارجی و توجه شدید و متعصبانه به خاندان صفوی به عالم دین و مبارزات طولانی ایرانیان و دولت همسایه عثمانی برسر تشیع و تسنن و رواج این فکر نادرست و شتابزده و بی مطالعه که موسیقی در دین اسلام حرام شده است،خود قسمتی از علل و موجبات رکود و سکوت هنر موسیقی است،موسیقی به طور پنهانی و نادر و جسته گریخته در چهاردیواری منازل برخی از بزرگان و اعیان و بزرگ زادگان اشراف روشنفکر باقی ماند. در ایران همیشه رسم بر آن بود که خانواده های متمکن جزو معلمین و اساتیدی که برای افراد خانواده و فرزندان خود استخدام می کردند موسیقی دانانی هم در استخدام داشتند که فنون موسیقی را به فرزندان و سایر افراد علاقمند وابسته به آنها می آموخت و این آموخته ها سینه به سینه به نسل های بعدی سپرده می شد(رازانی،1342).
پس از ظهور اسلام و گرویدن مردم ایران به دین مقدس،بسیاری از فرهنگ عرب نظیر فن سپاهی گری،کشورداری،مستوفی گری،ساختمان و معماری،شعر و شاعری،نقاشی و طراحی،موسیقی و غیره ... شدیداً تحت تأثیر فرهنگ ایران قرار گرفت و از جمله موسیقی بود،. که از این زمان به بعد موسیقی عرب از موسیقی ایران نشات گرفت و ابتدا از سراسر عربستان گذشت،پس به شمال آفریقا و اروپا هم راه یافت و به همین منظور موسیقی اسپانیا در اروپا به موسیقی ما از جهات بسیاری شبیه است و از طرف دیگر در حال حاضر می بینیم که موسیقی عرب دارای الحان و نعماتی است که نام های ایرانی دارند مانند: شور،نوا،ماهور،اصفهان و ....(نصیری فر،1372).
در زمان حکومت مادها در ایران موسیقی با ستاره شناسی همراه بود و در زمان هخامنشیان سه نوع موسیقی در ایران معمول بوده که عبارت بودند از موسیقی: مذهبی،رمزی،بزمی. یکی از دستگاههای نشاط انگیز و پر بار موسیقی ایرانی که از عهد باستان به یادگار مانده دستگاه ماهور و خسروانی که روشنگر قدرت و عظمت این هنر ارزنده و سوق انگیز نیاکان ما می باشد. جای بسی تعجب است که پس از آن همه تاخت و تاز و ویرانگری های ملل بیگانه و وحشی و به یغما رفتن گنجینه های ادبی این مرز و بوم هنوز آثاری چنین پربها و چشمگیر برای ملت ما بر جای مانده است و بر ما است که همچنان در حفظ و حراست آن کوشا باشیم و ثابت نماییم که تنها نسلی از اقوام روی زمین هستیم که دارای تاریخ و فرهنگ و هنر مدونی می باشیم. در قرون وسطی حتی قرن 13 مسیحی که اصول و قواعد موسیقی حتی با ترجمه کتاب های فارابی در اروپا انتشار یافت،اروپائیان که هنوز پایبند موسیقی یونانیان بودند تنها موفقیتی که به دست آوردند موفق شدند پنج خط حاصل را که هنوز هم متداول است ابداع نمایند ولی باید گفت هنوز از عهد ثبت و تدوین موسیقی های متنوع مشرق زمین به خصوص دستگاههای وسیع و گوناگون موسیقی ایرانی بر نیامده اند به همین دلیل است که دانشگاههای جهان طالب شناخت هنر و به خصوص موسیقی سنتی ایرانی برآمده اند.(نصیری فر،1372).
2-23-3. متقدمان موسیقی در ایران
ابونصر محمدبن طرخان بن اوزلغ فارابی در سال 260 هجری در «وسیج» واقع در یکی از نواحی ایران که «فاراب» نام داشت زاده شد. ظاهراً همانجا بود که تعلیم آغاز کرد،هوش بسیار و استعداد شگرف او در کار موجب شد که خیلی زود سر برکشد و بعدها به دنبال ارسطو که «معلم اول» بود «معلم ثانی» لقب گیرد. وی مانند کندی آثار بی شماری تالیف کرده است و این فیلسوف نمایشگر شاخه شرقی مکتب اسکولاستیک اسلامی هستند. بعدها ابن رشد و ابن باجه نمایندگان بخش غربی این مکتب گردیدند. بعد از کندی،فارابی نخستین فیلسوف مسلمانی است که درباره تئوری موسیقی دست به تالیف زده است. او می گوید که آثار تئوری دانان یونانی را مطالعه کرده است اما چون منابع و مآخذش ناقص بوده اند،ناچار شده خود تئوری موسیقی را از نو تدوین کند(آذرنوش،1375).
صفی اموین عبدالمومن بن یوسف ابن فا خراموی(613-693 هجری)از دانشمندان بزرگ موسیقی ایرانی و از علمای برجسته قرن هفتم این کشور است. او از کودکی برای کسب دانش به مدرسه متنصریه بغداد رفت و در حسن خط و نواختن بربط از مشاهیر زمان خود گردید. از شاگردان وی می توان از شمس الدین نهرودی،علی ستائی،حسن فراس و حسام الدین قتاح را نام برد و از آثار مهم وی رساله شرفیه یا رساله الشرفیه فی الغنا می باشد که به نام خواجه هارون صاحب دیوان نگاشته شده است و نسخه خطی نفیسی از آن که تاریخ 674 بر آن مندرج است در کتابخانه برلن موجود می باشد و کتاب«الادوار فی الموسیقی» که به امر خواجه نصیرالدین طوسی و در 15 فصل نگاشته شده است(آذرنوش،1375).
محمدبن محمود آملی متوفی در 716 هجری صاحب کتاب نفیس نفائس الافنون و عرایس العیون که از هشتاد و پنج علم در اثر گرانبهای خود به فارسی در باب موسیقی نگاشته است از نظر او موسیقی به دو قسم عملی و نظری تقسیم می شود(آذرنوش،1375).
علامه قطب الدین محمود بن ضیاء الدین مسعود شیرازی 710 هجری که از دانشمندان مشهور ایران است در کتاب خود که در علم ریاضی است شرحی مبسوط درباره موسیقی نگاشته است،مبحث موسیقی این کتاب بیشتر مستند بر اقوال ابونصر و صفی الدین است،او راجع به صوت و لوا حق آن و نسبت های ابعاد موسیقی و رابطه اصوات از نظر ریاضی و آوازها و برده شناسی آلات موسیقی و اوزان شعر و موسیقی مطالبی بیان کرده است(آذرنوش،1375).
شادروان مهدیقلی هدایت حاج مخبر السلطنه از موسیقی شناسان قرن اخیر بوده و دارای کتاب مبسوط بنام مجمع الادوار که نیز خلاصه ای از نوشته های فارابی و صفی الدین و ابن غیبی و سایر مصنفان بزرگ موسیقی ایران است،مرحوم هدایت رساله ابجدی را به اتکاء اقوال و نوشته ها و طرز عمل قدما به انضمام ابداعات خود نگاشته و به مدرسه عالی موسیقی تهران اهداء کرده است که با آنکه در برابر نت یا خط موسیقی بین المللی امروز دشوار است ولی مظهری از کوشش و فکر هنری او و گذشتگان کشور می باشد(آذرنوش،1375).
از موسیقی دانان و موسیقی شناسان دوران ما که هر یک منشا خدمات ارزنده ای برای این هنر عالیقدر ملی بوده و هنوز از کوشش گرانبهای شبانه روزی خود در راه اعتلاء و معرفی موسیقی ایرانی آنی فروگذار نمی نمایند می توان از آقایان علی نقی وزیری،روح ا... خالقی،دکتر مهدی فروغ،دکتر مهدی برکشلی،حسین باشیان و مرحوم ابوالحسن صبا به عظمت و نیکی یاد کرد(گل صباحی،1380).
2-23-4 .وضعیت کنونی آموزش موسیقی در مدرسه هاي ایران
هنرها به عنوان یکی از پنج دستاور دانشی انسان در کنار ریاضیات و علوم،ادبیات و زبان،جامعه شناسی و مطالعات مربوط به آن و حرفه ها قرار می گیرد. امروزه کاربرد هنر به نوعی فراگیر مهم تلقی شده است که در علوم و حرف ردپا و نقش مهم آن را می توان نظاره کرد. ریاضیات،فیزیک و روانشناسی علومی هستند که به نوعی به موسیقی مرتبط هستند. امروزه موسیقی از حد یک سرگرمی یا هیجان فرا رفته به طوری که تأثیرات شناختی آن در افزایش توان ذهنی،تمرکز،مهارت حرکتی و هماهنگی حواس از فعالیت های دیگر هنرها بارزتر است(گل صباحی،1385).
آموزش موسیقی ملی و اروپایی نخستین رشته آموزشی هنری بود که در ایران به آن پرداخته شده پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی افراد و مراجع مختلف درباره موسیقی موضع گیری های مختلف اعمال شد اما در شرایط کنونی،بیش از گذشته به موسیقی توجه می شود و زمینه برای فعالیت موسیقی دانان کما بیش مهیا شده است. تا کنون در مدارس ایران،آموزش موسیقی به شیوه ای طبقه بندی شده و مشخص در برنامه آموزش هنر مدارس وجود نداشته است و اگر هم در برخی مدارس به این مهم پرداخته شود جزو دروس فوق برنامه محسوب می شود. متاسفانه در مدارس کشورمان چندان توجهی به وضعیت آموزش دروس هنری نمی شود و با وجود علاقه دانش آموزان به این دروس زنگ و ساعات دروس هنر چندان جدی تلقی نمی گردد،بیشتر مدارس امکاناتی برای آموزش و حتی شناخت موسیقی ندارند و در کل بر طبق دستور العمل آموزش و پرورش هیچ برنامه ای برای آموزش موسیقی و کلاس در نظر گرفته نشده است به طور مثال در راهنمای هنر سال پنجم دبستان 1353 یادآوری شده که وظیفه اصلی مربی تنها به هنر نقاشی و تمرین در جهت چند مبحث زیر بنایی مانند خط،نقطه و سطح محدود شود و هدف و برنامه ای برای آموزش و سرود و موسیقی به چشم نمی خورد. در کتاب راهنمای تدریس هنر کلاس های چهارم و پنجم 1364 فهرست موضوعی کتاب به شرح زیر است: بخش نقاشی،بخش خوشنویسی،بخش کاردستی،بخش سرود،بخش نمایشنامه و بخش داستان. همچنین آورده شده است که برای اجرای یک سرود همه دانش آموزان ناچارند از ریتم خاص آن سرود پیروی کنند،پیروی از ریتم باعث ایجاد هماهنگی در کارها و تقویت روحیه همکاری میان دانش آموزان می گردد. در طی سالهایی که کتاب مذکور مورد استفاده بوده اند اندک اندک به حذف بخش هایی از جمله بخش سرود دست زده شد،که به این ترتیب در سال 1373 کتاب آموزش هنر پایه پنجم دبستان و اول و دوم راهنمایی 1375 دیگر اثری از این بخش به چشم نمی خورد(رضایی،1388).
در مدارس کشورمان در حاضر،مربی پرورشی به عنوان سامان دهنده ی فعالیت های فوق برنامه معرفی می شود این مربیان معمولاً متخصص نیستند و دست اندرکاران مجموعه آموزش و پرورش معتقدند که یکی از دلایل عمده ی فقر آموزش موسیقی فقر نیروی متخصص است. در واقع تنها قدمی که فعلاً آموزش و پرورش در این زمینه برداشته است تهیه نوارهای سرود و قرار دادن آن در اختیار مدارس است که بسیار مورد استقبال قرار گرفته است(گل صباحی،1385).
2-23-5 .آموزش موسیقی در دانمارک
آموزش موسیقی برای بچه های پیش دبستانی یک بحث عمده در دانمارک است و موضوعی است که در میان معلمان و سیاستمداران در مورد روش شناسی و برنامه تحصیلی مربوط به آن بحث اتفاق می افتد. بیش از 50 درصد از کودکان پیش دبستانی دانمارک،بین 1 تا 5 سال به مرکز مراقبت روزانه می آیند و دانمارک رکود جهانی برای این مقدار زمان را دارد. بیشتر این بچه ها آموزش موسیقی را از معلمان کارآزموده موسیقی دریافت می کنند و بعد از ورود به مدرسه ابتدایی نیز از ادامه آموزش های موسیقی برخوردار می شوند. فرد پیشگامی بنام گزل(1975-1891)آموزش موسیقی به کودکان پیش دبستانی را مطرح کرد و از سال 1976 عملکرد موسیقی برای کودکان و بزرگسالان در دانمارک تصویب شد و به عنوان نخستین کشور در جهان دارای چنین عملکردی شد. اولین هدف آنان ایجاد رفاه و زمینه سازی برای رشد استعدادهای کودکان در زمینه های خاص است و همچنین سبب می شود تا دانش آموزان مهارتهای موسیقی عمده را به عنوان سهمی برای یادگیری مستمر رشد دهند.
زیرا هم در مدارس خصوصی و هم عمومی در رشد هوش – اجتماعی،فیزیکی و هیجانی بچه ها اثر دارد. کارل ارف(1982-1895)عقاید فن تعلیم اُرف را برای آموزش کودکان پیش دبستانی در دانمارک به کار برد،با الهام از ارف بدیهه گویی،یک عنصر نوین در تعلیم موسیقی در مدارس عمومی دانمارک شده است. ارف تصور نمی کرد که همه موسیقی ها بایستی در خلال حرکت بیان شوند ولیکن از ارتباط بین ریتم و حرکت در کودکان آگاه بود،وی معتقد بود که از آنجائیکه بچه ها نمی توانند با ترانه هایی هماهنگ شوند که به صورت خالص شامل واژه ها و اصطلاحات کلامی هستند،پس بایستی آهنگ های 2 تا 5 نتی را قبل از آهنگ های ردیف بزرگتر یاد بگیرند،ارف به هماهنگی و وحدت حسی – حرکتی در آموزش موسیقی معتقد بود(هلگرسن،1997).
2-23-6 .آموزش موسیقی در ژاپن
مدارس ابتدایی ژاپن در سال 1873 در زمان حکومت امپراتور می جی آغاز به کار کردند. امپراتور می جي تصمیم گرفت با تکیه بر آموزش و پرورش ژاپن را مدرنیزه کند و با جهان و مسائل بین المللی آشنا سازد در ابتدای امر دوره آموزشی اجباری برای کودکان ژاپنی چهار سال و آموزش آواز خواندن جزو دروس اصلی و اساسی آن بود. سرانجام حکومت ژاپن در سال 1879 موسسه موسیقی را در توکیو تاسیس کرد؛ اهداف این موسسه عبارت بودند از: 1- مطالعه موسیقی سنتی ژاپن و سایر کشورها 2- انتخاب مناسب ترین ترانه ها برای کودکان و آوردن آنها در کتاب های درسی 3- آموزش معلم های موسیقی به طوری که آنها بتوانند موسیقی ملی ژاپن را ایجاد کنند. اولین کتاب درسی موسیقی به نام ترانه های دبستانی جلد 1 در سال 1881 چاپ شد. چاپ کتابهای درسی موسیقی گام بسیار ارزنده ای بود که موسسه موسیقی در این زمینه برداشت و تأثیر بسیار عمیقی بر آموزش موسیقی در دبستانها و موسیقی بزرگسالان گذاشت(اینانلو،1388).
در سال 1910 وزارت آموزش و پرورش ترانه های کودکانه را جمع آوری کرد و در سال 1918 بسیاری از آنها به رهبری شی نی چی سوزوکی در مجله ای به نام پرنده سرخ جمع شدند. پس از سالهای 1950 که دوران بازسازی ژاپن آغاز شد بسیاری از والدین برای آموزش فرزندان خود اقدام به خرید پیانو،و ویولن و سایر آلات موسیقی کردند. از سالهای 1960 به بعد موسیقی دان های ژاپنی توانستند در بسیاری از مسابقات بین المللی موسیقی،مدال های مختلفی را به دست آوردند و این روند سال به سال از سرعت بیشتری برخوردار شد. در ظرف 15 سال گذشته ژاپن یکی از مهمترین کشورهای پرورش دهنده موسیقی دان های برجسته موسیقی کلاسیک است. و این فرایند پر بار شدن موسیقی در طی سالهای اخیر همچنان ادامه دنسته است(رضایی،1388).
2-23-7. معرفی روش آموزش سوزوکی
شی نی چی سوزوکی،معلم و فیلسوف انسان دوست ژاپنی زندگی خود را وقف آموزش موسیقی به کودکان کرد،توانایی کودکان در جذب و شبیه سازی زبان مادری او را ترغیب کرد تا زندگی کودکان را از طریق موسیقی غنی تر سازد او معتقد بود که توانایی موسیقیایی استعدادی ذاتی نیست بلکه قابلیتی است که می توان آن را پرورش داد. سوزوکی اصول اساسی و اولیه اکتساب زبان را برای فراگیری موسیقی به کار گرفت و متد خود را به روش آموختن زبان مادری و یا پرورش استعداد تنظیم می کرد. وی معتقد بود که کودکان کم سن قابلیتی ذاتی و طبیعی برای انطباق با محیط دارند. بنابراین اگر ما این دوره زندگی را از دست بدهیم بسیار دشوار خواهد بود که به نتایج آموزش های آن دوره دست یابیم،چرا که این سالها در رشد و تکامل فرایندهای ذهنی و هماهنگی عضلانی کودک خردسال بسیار مهم است. به طور کلی هدف از تعلیم به روش سوزوکی کمک به کودک است تا به شادی و خوشبختی،جرات و اعتماد به نفس،انضباط،قدرت تمرکز،نیروی عزم و اراده برای امتحان دشواری ها و احترام به خود و دیگران را فرا گیرند. هدف اولیه دکتر سوزوکی هرگز این نبود که به کودکان تنها چگونگی نواختن سازها را بیاموزد بلکه او از تأثیر بی نظیری که موسیقی می تواند در همه مراحل یادگیری داشته باشد دفاع کرده است . او معتقد بود که با محیط مناسب و طی مراحل آموزشی صحیح از طریق موسیقی می توان قدرت درک تفاهم و حساسیت را در کودکان بالا برد و برای کودک زندگی بهتر و برای همه ما دنیای بهتر را به وجود آورد. طرز فکر و عقیدة سوزوکی در آموزش صلح و آرامش و درک و تفاهم از طریق موسیقی به تدریج قبول شده است،حال هزاران کودک از دور دنیا می توانند گردهم آیند و با هم بنوازند و به وسیله زبان موسیقی بر موانعی چون فرهنگ ها و زبانهای گوناگون غلبه کنند با ورود به سال 2001 که سال گفتگوی تمدن ها نامیده شده و به موسیقی به عنوان زبان جهانی برای گفتگوی تمدن ها توجه شده است جنبش،پرورش استعداد شعار خود را کمک به دوستی های بین المللی از طریق موسیقی قرار داده است(خرسند،1380).
روش سوزوکی تداعی کننده کاربردهای آموزشی مکتب روانشناسی گشتالت است که در نظام های آموزشی بعضی از کشورهای رایج است. مختصراً این که در شیوه گشتالتی همراه با آموزش جزء،کل را نیز به کودک عرضه می کنند. مثلاً وقتی حرف «م» را به کودک می آموزند کلمة «مادر» را همراه با جزء در یادیگری موسیقی کودکان غالباً به خاطر توجه و تمرکز فراری که دارند موثر است وقتی کودک کل ملودی ساده ای را می شوند و جای هرنت آن را بر روی ساز خود پیدا می نماید آمادگی و حوصله بیشتری برای پیدا کردن و فهمیدن اجزاء درون کل پیدا می کند(زاده محمدی،1384).
2-23-8 .مبانی اساسی موسیقی
سه مبنای اساسی موسیقی یعنی ریتم،ملودی و هارمونی مواد جدائی ناپذیر آن می باشند که با زندگانی ذهنی – روانی و حسی انسان پیوند ناگسستنی دارند. هر کدام از این سه عامل خود به عامل دیگری تقسیم می شوند به عنوان مثال – ریتم،توسط سرعت،کنش های مختلف اصوات. ملودی توسط فواصل بین صداها،صداهای مطبوع و نامطبوع و هارمونی توسط فواصل هارمونیک،آکوردها و جمله بندی های موسیقی هر کدام از این سه عامل در آموزش موسیقی نه به عنوان عوامل ساده موسیقیایی بلکه بایستی به عنوان عوامل تشکیل دهنده زندگی یک انسان به حساب آيند (پورمندان،1381).
- ریتم: در آموزش موسیقی کودک،ریتم اولین جایگاه را به خود اختصاص می دهد. ریتم در واقع آمیخته ای است از عوامل مختلفی چون رکت،نظم،ساختمان،فرم،غریزه،قدرت،تکرار،تناوب،قرینه سازی،شدت و کشش و غیره. ریتم یکی از عوامل زندگی است که منبع حقیقی آن را می توان در حرکات بدن جستجو کرد. ریتم زنده است،و این زنده بودن را از سه جزء جدائی ناپذیر یعنی زمان،شدت و حركت به دست آورده است که این سه عامل خود ماهیتی و زنده و طبیعی است باید نزد تمام کسانی که می خواهند موسیقی را آغاز کنند گسترش یابد،بنابراین عوامل طبیعی – ریتمیک انسان همچون راه رفتن،نفس کشیدن و یا ضربان های بدن بکار گرفته می شوند تا حس ریتم را گسترش دهند. وجود ریتم در کلمات،به آموزش زبان به کودکان کمک شایسته ای می کند. ریتم کلمات می تواند اشتباهات گفتاری کودکان را به طرز قابل توجهی تصحیح نماید(پورمندان،1381).
در آموزش ریتم،سازهای ضربی یا به اصطلاح کوبه ای نقش مهمی بازی می کنند. این مرزها که از نقطه نظر فیزیکی و توانائی کودکان از آن جهت که آنان برای نواختن این گونه سازها از دست و نه از انگشت استفاده می کنند،دارای اهمیت فراوان می باشند. ساز پیانو به مثابه وسعت صوتی بالا و قدرت ریتمیک بسیار می تواند نه تنها به عنوان یک ساز ملودیک بلکه به صورت یک ساز ریتمیک به کار گرفته شود(پورمندان،1381).
- ملودی: دومین عامل موسیقی ملودی است که شاید بتوان آن را از نظر روان شناسی کودک حساس ترین عامل دانست. ملودی همیشه مشخص ترین خصوصیت موسیقی باقی خواهد ماند. چرا که یک ملودی که از یک احساس و شور درونی برخاسته شده است و نه از یک عامل فیزیکی،در بارور سازی زندگی و حس درونی کودک می تواند نقش اساسی ایفا کند.(پورمندان،1381).
منبع عظیم ملودی را در حقیقت می توان در احساسات و هیجانات خود جستجو کنیم. آنچه بی شک تمامی انسان ها را با کنار گذاشتن تمام گوناگونی ها می تواند پیوند دهد،همانا این حس روانی مشترک است که یک سرود تهییج کننده همه را تهییج می کند و یک ترانه غم انگیز همه را محزون. ملودی موسیقی کودک آمیخته ای است از ریتم و صدا در قالب آواز. بنابراین آنچه در موسیقی کودک بیش از هر چيز اهمیت می یابد آواز است،بنابراین آوازها را اساسی ترین بخش و آموزش آن را حساس ترین قسمت ها می دانیم(پورمندان،1381).
آوازهای کودکان را می توان به چند دسته تقسیم کرد: 1- آوازهای درجه اول که روی هجاهای کوتاه بنا گذاشته می شود. 2- آوازهای شکلک دار که در جهت گسترش حس موسیقی و انتقال آن به بدن به کار گرفته می شوند. 3- آوازهایی که براساس پنج نت دو- ر- می – فا- سل استوار شده اند،این آوازها تأثیر فوق العاده زیاد در شناخت موسیقی و صداها دارند. 4- آوازهایی که حس غریزی ریتم را در کودک آموزش می دهند،مثل "اتل متل توتوله" که در واقع حس ضرب را با زدن دست ها به روی پا و زمان در موسیقی را با طی کردن پاهای مختلف دوباره بازگشتش به نقطة اول و میزان بندی را با داشتن هر مکث در انتهای هر جمله مشخص می سازد. 5- آوازهایی که فواصل مختلف را آموزش می دهند و باعث برانگیختن حس دقت فوق العاده در کودکان می شوند مانند آهنگ های فولکوریک که تمام فواصل مطبوع موسیقی را به کودک آموزش می دهند(پورمندان،1381).
- هارمونی: سومین عامل موسیقی کودک هارمونی می باشد. اساساً حس هماهنگی در کار گروهی با کودک که کاری است تربیتی و هدفی جز اجتماعی ساختن کودک و هماهنگي با جامعه نمی تواند داشته باشد،با علم هارمونی که اساس آن بر هماهنگی بین اصوات مختلف است پیوند می خورد. هارمونی عاملی است صد در صد ذهنی زیرا در مقایسه با ریتم که عاملی فیزیکی است و یا ملودی که عاملی کاملاً حسی است هارمونی عاملی است که به هوش و نحوة کارکرد و تربیت آن بستگی دارد. در علم هارمونی به صدا در آمدن همزمان چند نت با یکدیگر و نحوه پیوستن و حرکت این مجموعه از صداها مورد نظر است که اصطلاحاً مجموعه صداها را آکورد می گویند،بنابراین نحوه بکارگیری آکوردها مختلف برای یک ملودی و شیوه پیوستن هر آکورد به آکورد بعدی موضوع مورد بحث علم هارمونی است. در نهایت موسیقی کودک به مهمترین نکته هارمونی یعنی تمایز و تشخیص صداهای مختلف به صورت همزمان و نت های آکورد نظر دارد. از آنجا که یک آکورد توالی سه صدا با فواصل سوم می باشد با به کارگیری تکنیک های مختلف تلاش در شناسایی هر کدام از این نت ها دارد،این اصل از آنجا ناشی می شود که اصولاً برای تمامی انسان ها از نظر روان شناسی توالی 3 صدا(نت)است که معنای ذهنی دارد(پورمندان،1381).
در حقیقت از طریق ایجاد اصوات گوناگون در ذهن کودک تصورات مختلفی می توان آفرید و از او برگردان آن را به حرکات بدنی انتظار داشت،این بحث که در موسیقی به حرکات هماهنگ بدنی موسوم شده،تمامی روان و جسم و احساسات کودک را در برمی گیرد و عاملی خواهد بود برای اظهارات درونی او(پورمندان،1381).
2-23-9 .نقش آموزش موسیقی
از نظر آموزش مهمترین نقش موسیقی پرورش به مثابه ابزار شناخت،در کودکان است و همچون دریچه ای است که او را با جهان خارج پیوند می دهد و امکان شناخت را برای او فراهم می آورد. ترکیب اطلاعاتی که کودک از راه حواس مختلف در می یابد شناخت او را عمیق تر و پر بارتر می سازد بدیهی است وقتی کودک می بیند،می شوند و لمس می کند بهتر می شناسد . نقش پرورش حواس در سنین کودکی از اهمیت بیشتری برخودار است زیرا اولاً کودکان در مرحله ای هستند که مشاهده و تجربه مستقیم تأثیر فراوانی در شناخت آنان دارد ثانیاً این دوران بهترین سالهای برای پرورش حواس آنهاست. اهمیت صدا و حس شنوایی در رشد کودک مشخص است،شنوایی به نسبت بینایی و سایر حواس،میدان وسیع تری برای شناخت محرکهای مربوط به خود دارد،یعنی محرک های دورتر را نیز می تواند دریافت کند،به علاوه شنوایی با گویایی و تکلم ارتباط مستقیم دارد کودکی که نمی شنود،نمی تواند سخن بگوید. از طرفی نقش زبان در تفکر کودک بر کسی پوشیده نیست از طرف دیگر در فرایند یادگیری که انگیزه نقش بسیار مهمی در آن دارد موسیقی به علت بار عاطفی مثبت برای کودک خود انگیزه مناسبی به شمار می آید(قاسم زاده،1378).
نقش آموزش موسیقی را در فعالیت های مختلف کودکان به ویژه در مهدکودک ها به تجربه می توان دریافت و بیشتر مربیان با این تجربه ها آشنایی دارند. آموزش مفاهیم،واحدهای کار،اعداد،رنگ ها،شناخت محیط طبیعی و اجتماعی اگر با شعر و موسیقی همراه باشد،یادگیری کودک سریعتر،عمیق تر و پایدارتر خواهد بود. در مورد کودکان دبستاني به ویژه در سالهای آغازین دبستان،همراه کردن آموزش ها با شعر و موسیقی در یادگیری بهتر آن ها بسیار موثر است،تجربه نشان داده است که در سال اول دبستان برای آموزش خواندن به کودکان که فعالیتی بسیار اساسی است اگر از موسیقی استفاده شود تأثیر بسیاری بر جای خواهد گذاشت. بخش کردن کلمات،صداکشی و تشخیص صداها اگر با ریتم همراه باشد،هم انگیزه مناسبی برای یادگیری ایجاد می شود و هم اینکه کودکان بهتر یاد می گیرند. نقش آموزشی موسیقی علاوه بر اینکه نوعی انگیزه است،به عنوان نوعی سیستم نشانه ای نیز عمل می کند وجود این سیستم در یادگیری تأثیر فراوان دارد. موسیقی در آموزش های مختلف به کودک کمک می کند تا در یادگیری به یاد سپردن و به خاطر آوردن مطالب از آن به عنوان نشانه و جایگزین استفاده کند. از سوی دیگر موسیقی کودکان به علت همراهی اش با شعر و ترانه در رشد کلامی آنها و به علت حرکت درونی اش،در رشد جسمی و هماهنگی حرکات جایگاهی ویژه دارد(قاسم زاده،1378).
گوش دادن به موسیقی بدون تردید بایستی از برنامه های ضروری آموزشی قرار گیرد چون باعث می شود که همبستگی اصوات در کودکان افزایش یافته و هم تمرکز و دقت شنوایی آنها بالا می رود و اگر گوش دادن به موسیقی همراه با نقاشی باشد باعث رشد و تقویت و تحریک قوه تخیل آنها خواهد شد(عشایری،1373).
2-23-10. اثر آموزش موسیقی بر رشد شناختی
یافته ها بیانگر آن هستند که آموزش موسیقی و به طور کلی یادگیری نواختن یک ساز فواید زیادی بر روی رشد شناختی دارد و باعث تسهیل وضعیت یادگیری برای آموزش های بعدی خواهد شد.
الف: یادگیری مهارت خواندن به وسیله آموزشهای دروس موسیقی که در قبل اتفاق افتاده تسهیل خواهد شد. برای فهم آنکه چطور آموزش موسیقی می تواند برای آموزش خواندن مفید واقع شود. احتیاج است که مروری بر مراحل یادگیری خواندن که معمولاً در کودکان اتفاق می افتد داشته باشیم:
1- بازشناسی دیداری حروف. 2- آموزش مطابقت بین "نماد دیداری حروف" و "صدای لفظی" آنها 3- نائل شدن به مهارت بازشناسی دیداری حروف بدون استفاده از مراحل ابتدایی. آنچه که اینجا مورد نظر است مرحله دوم است زیرا کسی که آموزش موسیقی می بیند با گوش کردن به تغییرات بین دانگها به مهارتی دست می یابد که یادگیری مرحله دوم را تسهیل می کند(واینبرگر،1999).
ب- خلاقیت نیز مهارت دیگری در کودکان است که به وسیله آموزش موسیقی تسهیل می شود وقتی کودک از واحدهای ساختاری مبانی موسیقی آگاهی داشته باشد تشویق می گردد که با تمرین هایی آنها را به نوعی در کنار هم ترکیب کرده و قطعاتی را بسازد(عشایری،1373).
ج- اثر مثبت دیگر موسیقی بر روی ریاضی و درک فضایی است چرا که ساختار موسیقی یک ساختار ریاضی است و این باعث تسهیل یادگیری ریاضی می شود،مثلاً در ریتم و ضرب که حاوی نسبت های یا سه ضربی و هارمونی(وقفه های خاص بین نت های هم آهنگ است) (عشایری،1373).
د- اثر تسهیل کنندة دیگر موسیقی بر روی علوم است که شامل نقش های ساختاری و سازمان یافته موسیقی و علوم است.
ﻫ- آموزش موسیقی سبب افزایش هوش می گردد. به وسیله پازلهایی که به کودکان 4-3 ساله داده شد تا توانایی استدلال فضایی آنها اندازه گیری شود مشخص شد که درک فضائی ایشان در دوره ای که آموزش موسیقی می دیدند افزایش یافته و می توان از این موضوع به عنوان نشانه ای برای اثر آموزش موسیقی بر روی رشد هوشی یاد کرد(رگیز،2000).
2-23-11 .موسیقی و مغز انسان
موسیقی دارای واحدهای ساختاری چون،ریتم،ملودی،هارمونی و طنین است که به وسیله قسمت های مخصوص و مختلف مغز پردازش می شوند. قبلاً تصور می شد که زبان فقط از چنین خواصی برخوردار است اما برخلاف زبان که اساسا به وسیله یک قسمت مغز پردازش می شود موسیقی هر دو طرف مغز را درگیر کرده و مغز بشر نشان داده است که قسمت های خاص و وسیعی درگیر کار موسیقی هستند.
مطالعات نشان می دهد که تجربه،کارکردهای مغز را چه در کودک،نوجوان و بزرگسال تغییر می دهد و بیشتر از آن ارتباطات بین سلولی در مغز و عملکردهای آن سلولها به وسیله آنچه که ما حس کنیم،تفکر کنیم و یا انجام دهیم تغییر می کند و تجربیات عملی،کارکرد مغز را تغییر می دهد،همچنین قوت ارتباط بین سلولی در مغز نیز قابل تغییر یافتن است و فعالیت در سیناپس ها می تواند آنها را تقویت کرده و عدم فعالیت به ضعف آنها بیانجامد و هر چه این ارتباطات قوی تر باشند فعالیت های شناختی و عملکردی های حرکتی بهتر صورت می گیرند. پس فعالیت مغزی عملاً می تواند سیناپس های جدیدی تولید کند. حال اگر این سوال پیش آید که آموزش موسیقی به کودک چگونه می تواند بر روی سیناپس ها تأثیر بگذارد باید ابتدا اجزاء ترکیبی ذهن انسان را در نظر بگیریم:
1- احساس و ادراک(شنوایی،دیداری،لمسی،حرکتی)2- شناخت(سمبلها،زبان،خواندن)3- طراحی حرکات(سازماندهی فعالیت های متوالی یک ماهیچه)4- حرکت(هماهنگی بین ماهیچه های بزرگ و کوچک) 5- بازخورد و ارزشیابی(شنیدن نتی که به طرز صحیح نواخته می شود). 6- انگیزشی(تصمیم گیری برای مطالعه سخت)7- یادگیری(کسب آگاهی جدیدی یا مهارت حرکتی جدید). 8- حافظه(حافظه دراز مدت اطلاعات یا مهارتهای جدید را در خود ذخیره می کند)(میر بها،1382؛ نقل از راشر و زوپان،2000).
حال در جواب به این سوال که کدامیک از اجزاء بالا در آموزش موسیقی مورد استفاده قرار می گیرد بایستی اظهار کرد که همه اجزاء بالا. از خواندن یک قطعه موسیقی و نواختن نت های آن و اجرای آن و گرفتن پسخوراند موسیقی همه اجزاء بالا را به طور مستمری درگیر می کند. زمانیکه فرد موسیقی را اجرا می کند ذهن او استفاده بیشتری می برد چون ارتباطات بین سلولی قویتری را تسهیل می کند و کارکرد مغز را رشد می دهد و به طور کلی همین سبب افزایش خلاقیت شده و این اثر را به موقعیت های غیر موسیقیایی نیز انتقال می دهد.
بعضی از پژوهشها بیانگر آن هستند که موسیقی به وسیله سمت راست نیمکره مغز پردازش می شود و بعضی از پژوهش هاي دیگر نشانگر آنند که سمت چپ نیز در اين امر دخیل و مهم می باشد. گوش کردن به موسیقی و ارزیابی آن فرایند کاملی است که احساس،یادگیری و حافظه را درگیر می کند و این گویای آن است که چندین منطقه از مغز در تجربیات موسیقیایی مهم هستند(میربها،1382؛ نقل از بیلهارتزو همکاران،2000).
گوش امواج صوتی را به وسیله لرزش قسمت های خاص در گوش داخلی و میانی به حرکت تبدیل می کند این حرکت به تحریکات الکتریکی تبدیل شده و به هشتمین عصب جمجمه ای در مغز می رود. اطلاعات شنیداری از گوش ابتدا به ساقه مغز و از آنجا كه به تالاموس و سپس به کرتکس شنوایی در دو طرف مغز(لب گیجگاهی)می رود و دستگاههای ثبت امواج مغزی نشان می دهند که هر دو نیمکره چپ و راست مغز نسبت به موسیقی حساس و تأثیر پذیر هستند(میربها،1382؛ نقل از بیلهارتز همکاران،2000).
سمت چپ مغز سمت استدلال است آن قسمت از مغز است که ما را قادر به راه رفتن و تکلم می کند. سمت چپ نیمکره مغز،سمت خلاقیت است،مطالعات در اين زمينه نشان می دهند که زمانیکه فرد آواز می خواند با یک وسیله موسیقی را می نوازند هر دو طرف مغز با هم کار می کنند و ما این نتیجه را با فعالیت های دیگر نمی توانیم به دست آوریم(ریگز،1999).
آلبرت انیشتین در کلاس پنجم به علت رد شدن از انتخابات توسط معلم،کودن و خرفت به والدینشان معرفی شد و به ایشان پیشنهاد شد که وی را برای کار،به کارخانه بفرستند،اما امروزه ما می دانیم که انیشتین به علت آنکه بیشتر از نیمکره راست مغز خود استفاده می برد یک کودک غیرعادی و متفاوت از بقیه تشخیص داده شد و زمانی که موسیقی(ویلون)به زندگی وی راه پیدا کرد،دو طرف مغز او به جریان افتاد و نبوغ مسدود شده در پشت نیمکره راست مغز او توانست به سمت چپ نیمکره مغزش راه پیدا کند و او توانایی عملکردی مانند بیشتر مردان با استعداد سرزمین ما را پیدا کرد(ریگز،2000).
گروهی در آلمان به وسیله کریستو پانتو از دانشگاه مونتسر تشکیل شده و نشان دادند که تمرین فشرده با یک وسیله منجر به بزرگ شدن قسمت هایی از کرتکس مغز می شود این کرتکس مغز همان لایه خاکستری است که به صورت نزدیکی در ارتباط با عملکردهای عالی مغز است،همچنین دلایلی است که موسیقی می تواند سطوح هورمونی مانند کورتیزول که درگیر استرس و هیجان است را متاثر سازد و پر اکسی توسین نیز اثر می کند و باعث آزاد شدن افیون های طبیعی تحت عنوان آندروفین می شود(کیهانی،1386).
بر طبق چندین پژوهش و مطالعه کشف شده است که آموزش زود هنگام موسیقی(قبل از هفت سالگی)باعث رشد بزرگ مناطق خاصی از مغز می شود که مسئول «زیر و بمی مطلق» می باشند،همچنین تعدادی از پژوهشگران در دانشکده پزشکی هاروارد متوجه شدند که موسیقی دان هایی که یادگیری موسیقی را قبل از 7 سالگی شروع کردند این ناحیه از مغزشان بزرگتر از موسیقی دان هایی است که یادگیری موسیقی را از 7 سالگی شروع کردند(چی پونگیان،2002).
یک مطالعه این مساله را دریافت که احتمالاً بخشی از کرتکس مغز در پردازش زبان و طبقه بندی صدا استفاده می گردد و نیمکره چپ موسیقی دانان بزرگتر از نیمکره راست است و این امر برخلاف مغز غیرموسیقی دانان است . بررسی های بعدی دریافت که این امر مربوط به موسیقی دانانی است که کارآموزی خود را قبل از سن 7 سالگی شروع کردند(پلاتل و همکاران،1997؛ نقل ازمیربها،1382).
2-24 .حس آمیزی
انسان توسط حواس پنج گانه به واقعیت معيني ذهنیت می بخشد مهمترین حواس،حس بینایی و شنوایی است زیرا می تواند محرک ها را در مسافت دورتر و با ابعاد گسترده تری تحت پوشش قرار دهند. در سیستم اعصاب مرکزی(مغز)ارتباطات بین سلولی مراکز مختلف حواس را به هم مربوط می سازد لذا با تحریک یک حس،حواس دیگر نیز کم و بیش در کارکرد خود تغییر پیدا می کند،تأثیر متقابل حواس در پدیده ادراک،شناخت و نهایتاً سازماندهی رفتار ارادی و غیرارادی تجلی پیدا می کند و با تحریک یک حس امکان فعالیت حس دیگر وجود دارد . این پدیده را حس آمیزی نام نهاده اند. حس آمیزی پدیده ای است جالب که از اهمیت خاصی در مورد افراد خلاق،کودکان و هنرمندان و به طور کلی موسیقی دان ها برخوردار است و بر فعالیت های عالی ذهن تأثیر گذار است. در روانشناسی خلاقیت از دیدگاه نورو پیسکولوژی پدیده حس آمیزی امروز مطرح می باشد بدین معنی که تحریکات حسی که واقعیت عینی دنیای خارج را از مغز منعکس کرده و با حواس مشترک ادغام و یک پارچه در جهت تغییر و درک شناخت حرکت می کند،مسلماً خصوصیات پدیده ها در سایه حس آمیزی،بعد هنری پیدا کرده در خلاقیت شعر و موسیقی و نقاشی منعکس می شود(شریعت زاده جنیدی،1376).
زیر بنای نورو فیزیولوژی حس آمیزی ارتباطات تداعی گر،بین مناطق مختلف سازمان بندی کارکردی مغز و اعصاب مرکزی می باشد،ارتباطات سیناپسی زیر ساختار را تشکیل می دهند(شریعت زاده جنیدی،1376).
طبق پژوهش بیشترین فراوانی برای بروز پدیده حس آمیزی در موسیقی دانان مورد شنیداری می باشد و بروز این پدیده در نوازندگان سازهای زهی 49 درصد و از همه بیشتر است(نسبت به سازهای بادی که 45/27% و مضرابی که 72/13% و پیانو که 84/7% می باشد)(شریعت زاده جنیدی،1376).
تفاوت بین بروز حس آمیزی در موسیقی دان ها در راست دستی و چپ دستی وجود دارد. 8/7،چپ دست،2% با هر دو دست و بقیه راست دست هستند. تفاوتی بین بروز حس آمیزی در موسیقی دان ها با سن شروع نوازندگی وجود دارد. بحث در زمینه بررسی های آماری سن شروع نوازندگی به این شکل که از گروه 51 نفری موسیقی دان،20 نفر در زیر ده سالگی و 31 نفر از 10 سالگی به بالا نوازندگی و موسیقی را شروع کردند،نتایج داده های آماری گزارش می دهد که فراوانی بروز پدیده حس آمیزی در موسیقی دان هایی که زیر 10سالگی موسیقی را شروع کرده اند،بیشتر از موسیقی دان هایی بوده که از 10 سالگی به بالا موسیقی را شروع کرده اند و این مقدار به ترتیب 75% و 93/41% می باشد(شریعت زاده جنیدی،1376).
2-25 .کودک و درک مفاهیم موسیقی
کودک در هر مرحله از تحول مفاهیم محدودی را می تواند فرا گیرد وقتی کودک از لحاظ سنی و هوش صلاحیت درک مفاهیم خاصی را پیدا کند براحتی آن مفاهیم را در ارتباط با یکدیگر تعمیم و گسترش می دهد و در موقعیت های متنوع بکار می گیرد مثلاً وقتی کودک مفهوم ریتم در موسیقی را درون سازی کند و رشد ذهنی در حدی باشد که بتواند این مفهوم(ریتم)را در روزهای مختلف و شکل های متفاوت تعمیم دهد و به کار گیرد(برونسازی)در این هنگام درک واقعی صورت گرفته است. کودکانی که در سن هفت سالگی به که ابزارهای منطقی – عینی مجهز می شوند،تدریجاً آمادگی درون سازی مفهوم " ریتم" و "وزن" در موسیقی را نیز پیدا می کنند و درک ریتم های متنوع در آهنگ ها و قابلیت ساختن قطعات ساده و ریتمیک را به دست می آورند. هنگامی که کودک به قابلیت هوش انتزاعی می رسد(بعد از دوازده سالگی)هوشی که امکان عملیات فرضی و استنتاجی را برای او میسر می سازد. طبیعتاً درک قطعات "هارمونیک" مقدماتی و قواعد ساده "کنتر پوان" و "پلی فولن" نیز برای او در این مرحله امکان پذیر خواهد شد(زاده محمدی،1371).
طبق پژوهشهاي الیزابت هارلوگ سه چیز است که کودکان در هر سنی به آن توجه زیادی دارند و علاقه نشان می دهند: اول داستان های کمدی،دوم موسیقی،سوم کارتون. در موسیقی بسیاری از مفاهیم از جمله اوزان و ترکیبات قطعات،زیر بنای ریاضی دارد و آموزش تئوریک آنها به آمادگی ساخت های ذهنی کودک نیازمند است از این رو در آموزش آنان نباید به طور سریع از ساخت های کیفی(منطقی)به مسائل کمی(عددی)گذشت. حافظه کودکان قابلیت حفظ و انباشتگی زیادی دارد،اما انباشتگی دروس بیشتر و انتقال زدودرس مطالب همیشه نشان درک و فهم بیشتر نیست. مهم این است که کودک به قابلیت کاربردی و تعمیم مرتبط آموخته هایش دست یابد و خلاقیت ذهن او در ارتباط با مفاهیم یادگرفته فعال شود. در آموزش موسیقی کودکان پیش از دبستان،روانشناسان معاصر به فعالیت های ارتجاعي آنان(کودکان)اهمیت بیشتری می دهند و از روش های شرطی کردن و هم خوانیهای تدریجی که به صورت مکانیکی مفاهیم را به کودک منتقل می سازد کمتر استفاده می شود(شریعت زاده جنیدی،1376).
براساس مراحل تحول ذهن کودک به عقیده پیاژه کودک از هفت سالگی می تواند به ابعاد مختلف یک مساله توجه كند،پس نگهداری مفاهیمی چون عدد،زمان،مقدار،طول،مساحت،وزن و حجم را به طور متوالی از هفت – هشت سالگی تا یازده سالگی می توان آموزش داد و با شروع این توانایی نگهداری کودک می تواند مفاهیم مربوط به اوزان موسیقی را درک کند و بیاموزد (زادهمحمدی،1384).
گوش دادن به موسیقی در بروز احساس کودکان و برون فکنی تصورات آنها بسیار موثر است. تقویت گوش از راه شنیدن دقت کودکان را به محرک های شنوایی افزایش می دهد و هر چه گوش در تشخیص محرک های شنوایی قوی تر شود توجه و تمرکز نیز افزایش خواهد یافت(رضایی،1388).
2-26 .آموزش موسیقی و تأثیر آن بر پیشرفت تحصیلی
دانش آموزانی که در دبیرستان دروس موسیقی را گذرانده اند دارای میانگین ارزشی بالاتری از دیگر دانش آموزان بودند در مدرسه میون ویژه(دبیرستان)حد فاصل سالهای 82- 1981 دانش آموزان موسیقی دارای معدل برابر 57/3 و بقیه دانش آموزان دارای معدلی برابر 91/2 بوده اند. یادگیری نواختن یکی از آلات موسیقی به دانش آموزان کمک می کند که در زمینه های حسی،روحی،ذهنی و جامعه شناختی،توانائیهای خود را گسترش بخشند(زاده محمدی،1384).
تمرینات موسیقی یاری رسان حافظه،افزایش دهنده،تمرکز و پیشرفت دید و بینائی و تیزی شنوایی است یادگیری نوازندگی یک ساز به طور مستمر باعث توسعه قوای ذهنی،فکر و تأثیر گذاری بر نظام جریان عصبی می شود(مولر،1948).
آموزش موسیقی در جریان فرایند تحصیل آموزش را سریع می کند،در گروهی از دانش آموزان بلغاری که دو سال مداوم و در دوره های چهار ماهه،آموزش موسیقی می دیدند مشاهده شد که کلاس اولی ها،خواندن و نوشتن را در عرض چند هفته آموختند و کلاس سومی ها در حدی متوسط به فراگیری جبر پرداختند.(دهی ای هانتی،1982 ؛ نقل از فردوسی،1380).
کودکانی که آموزش های موسیقی دریافت می کنند پیشرفت های قابل ملاحظه ای در گوش دادن،صحبت کردن،خواندن و مهارتهای نوشتاری تمرکز و ... به نسبت سایر دانش آموزان می یابند و در ریاضیات و تاریخ نیز از دیگر دانش آموزان پیشرفته ترند(مالتستو،1999).
پژوهشهايي در خصوص عملکرد هنر،روشن ساخته که موسیقی و هنرها فعالیت های فکری و ذهنی را افزایش می دهد. وقتی که کودک فعالیت های هنری انجام می دهد ذهن نابالغ او ظرفیت و گنجایش بیشتری می یابد و در واقع بر دانش زیبائی شناسی او افزوده می شود. استدلال گرایی فرضی و قیاسی معمولاً تا سن یازده سالگی برای انسان ناممکن است. تلفیق یکی از هنرها در جهان آموزش،ابزاری برای دانش آموزان در توسعه ادراک خواهد شد(دوستدار،1386).
اثرات بلند مدت موسیقی قادر است ابعاد شناختی را که متوجه مهارتهای زبانی،استدلال و خلاقیت است را با تمرین و گذشت زمان درگیر کند و همچنان نظم اجتماعی را بالا می برد،پس موسیقی تمریني برای مغز است به طور مثال نواختن یک آلت موسیقی تداعی ها و تعبیرهای چندگانه ای از دیداری،شنیداری،لمسی،حرکتی و احساسی و به طور کلی سیستمی از فعالیت های مختلف مغزی را به وجود می آورد و شاید این دلیل آن باشد که چرا بیماران مبتلا به آلزایمر تا مدتها بعد از آنکه همه چیز را فراموش می کنند موسیقی را به خاطر می آورند. بسیار جای تاسف است که چرا موسیقی از مدارس حذف شده است،بعضی از مردم معتقدند که برنامه های موسیقی گرانقیمت است در حالیکه حذف برنامه های موسیقی یعنی محروم کردن بچه ها از هوش،شخصیت و مزایای اجتماعی(واینبرگر،2000).
دلایل مستند بر ضرورت وجود موسیقی در برنامه درسی:
* موسیقی آموختگان میانگین "درجه دقت" بالاتری را نسبت به موسیقی نیاموخته ها در مدرسه نشان می دهند.
* دانش آموزان موسیقی آموخته ACT بالاتری را در آزمون ورودی کالج به دست می آورند.
* در مطالعات اخیر مشخص شده که 66 درصد از کسانی که در رشته های مختلف دانشگاه پزشکی قبول شده اند از موسیقی کارکرده ها بوده اند و فقط 44 درصد از رشته های بیوشیمیایی پذیرفته شده اند(ریگز،2000).
یک راه مطمئن برای افزایش سرعت یادگیری انسان استفاده از موسیقی است،انسان به واسطه موسیقی یاد می گیرد و ذهنش را سریعاً رشد می دهد،برخی از انواع موسیقی احتمالاً می تواند اثرات مثبتی بر روی یادگیری داشته باشد. هنگامی که موسیقی در برنامه درسی قرار گیرد نه تنها موسیقی آموخته می شود بلکه این آموزش خود دارای ارزش ذاتی نیز می باشد چرا که دانش آموزان را در معرض شنیدن – حساس بودن – دیدن- لمس کردن و حرکت کردن قرار می دهد،آموزش مهارتهای موسیقایی،ارزش گزاری و پژوهش ها نظری در این باره راهبردهایی برای یادگیری بهتر جهت رشد مهارتهای تجزیه،ترکیب و ارزشیابی دانش آموزان فراهم می آورد و آنان می آموزند که چگونه در خلال جنبش و حرکت و تجربیات شناختی اطلاعات را پردازش کرده و دانش کسب شده را چگونه انتقال دهند(ماری جين کالت،1992).
2-27 .موسیقی،مهارت خواندن و رشد زبان:
لمپ و گریگوری (1993)از بخش روانشناسی دانشگاه منچستر نتایج مطالعاتشان را بر روی ارتباط بین توانایی تمایز صداهای موسیقی و نقش خواندن ارائه دادند. آنها بیان کردند که دانش آموزان موسیقی آموخته موفق به کسب نمرات بالایی در تشخیص زیر و رو بمی صدا شدند،آنان ادعا کردند که آشنایی به واج شناسی منجر به صحیح خوانی می شود. همچنین آموزش موسیقی که منحصر به شناخت زیر و بمی صداها شده باشد،نسبت به دیگر توانائیهای موسیقی ضروری تر است و بایستی برای مهارت خواندن این مقوله را از سایر توانائیهای موسیقی جدا کرد و تنها در یک چنین شرایط مناسب می توان قطعاً درباره ارتباط آموزش موسیقی و مهارت خواندن نظر داد(چي پنگیان،2000؛ نقل از دولت آبادی،1384).
موسیقی و زبان عملکرد مشابه ای دارند که از یک ریشه مشترک رشد یافته اند و خصایص مشترکی را مجسم می نمایند و این چيزي است که آن را نظام زبان موسیقی نامیده اند،طبق این الگو خصایص مشترک و موازی موسیقی و زبان قبل از خصایص متمایز و متفاوت آن رشد کرده اند(زاتور،2003 ؛ نقل از براون،2001).
موسیقی سبب تسهیل فراگیری زبان،سهولت خواندن و به طور کلی رشد هوشی می شود. موسیقی بر روی نگرش ها اثر مثبت داشته و در دبیرستان و مدارس راهنمایی موجب کاهش مدرسه گریزی شده و خلاقیت را رشد می دهد و سبب رشد فعالیت های اجتماعی و تعدیل شخصیت و سبب احترام به خود در دانش آموز می شود(دولت آبادی،1382؛ نقل از هان شوماخر،1980)
2-28 .آموزش موسیقی و استدلال فضایی
پژوهشگران طبق نظريه اثر "موتزارت" معتقدند که آموزش موسیقی کارکردهای مغز را بهتر می کند و ایندو در بعضی موارد همبستگی های طولی سطح بالایی دارند. در مطالعه ای که به وسیله گردون ال شاو و فرانسیس اچ راشر(1993)انجام شد،مشخص گشت که دانش آموزان بعد از 15-10 دقیقه گوش کردن به سنفونی موتزارت از دو پیانو استدلال فضایی بهتری انجام می دهند،مثلاً برش یک قطعه کاغذ به شکل ذهنی و تا کردن آن با تصور چرخاندن و مقایسه اشیاء در فضا گرچه این اثر مدت کمی دوام داشت ولی همانند فرمولی برای به سرعت باهوش شدن بود..... به نظر می رسد گوش کردن به موسیقی کلاسیک مانند یک ویتامین بزرگ است که برای بلعیدن سخت ولی بسیار مفید است(میربها،1382 به نقل از از راشر و زوپان،2000).
در پروژه صفر یک روانشناس شناختی و یک پژوهشگر به همکاری یکدیگر تحت نظر هاوارد گاردنر بر روی بچه های دبیرستانی دریافتند هنگامی که بچه ها درس موسیقی کلیدی می گیرند برای چندین ماه یا سال عمل آنها در تست های استدلال فضایی رو به رشد می رود در حالیکه این تعلیمات تا دو سال ادامه یابد. دکتر هتلند برای تأیید در دو مرحله بر روی پروژه صفر کارکرد در مرحله اول بیشتر از دو هزار دانش آموز در 31 مطالعه شرکت کردند،عده ای فقط به انواع موسیقی گوش می کردند،عده ای در سکوت بودند و عده ای در تمرینات آرام بخش کلامی به سر می بردند . بعد از گرفتن تست های استدلال فضایی از آنها،بهترین نتیجه مربوط به آنانی بود که به موسیقی گوش داده بودند و آن هم از نوع کلاسیک نه راک و یا انواع دیگر و نتیجه گرفته شد که ساختار ترکیبی موسیقی در این امر بسیار موثر است . در مرحله دوم که بر روی 700 بچه پیش دبستانی و ابتدایی کار شده بود 15 مطالعه روی آنها انجام گرفت،عده ای در هفته 15 دقیقه درس موسیقی می گرفتند و به حالت فعال گروهی و فردی نیز در حین گوش دادن به موسیقی با ریتم آنان نیز حرکت می کردند و یا سازهای ضربی مثل سنج – طبل و ضرب می نواختند و یا آواز می خوانند و درس پیانو می گرفتند ولی گروه کنترل درس موسیقی به شکل منفعل و غیرفعال دریافت می کرد و هم دروس ریاضی کامپیوتری داشت و یا اصلاً هیچ نوع آموزش خاصی دریافت نمی کرد. اختلاف بین تست های قبلی و بعدی این گروهها در استدلال فضائی بیانگر امتیاز بیشتر در بچه های فعال بود (تست انجام شده مربوط به تصور و جایابی اشیاء دو بعدی و سه بعدی در فضا بود)(میربها،1382 ؛ نقل از از راشر و زوپان،2000).
جراحان،مهندسین و آرشیتکتها،احتیاج به مهارت فضایی دارند،همان کاری که هنرمندان و یا شطرنج بازها انجام می دهند،آموزش فضایی یک راه بزرگی برای آموزش ریاضی است ما دقیقاً مطمئن نیستیم که چرا ولی می دانیم که بیشتر بچه ها از برنامه آموزش موسیقی سود می برند. من فکر می کنم نادیده گرفتن این یافته ها واقعاً به معنای خدمت نکردن به بچه هایی است که می توانند بیشتر از اینها سود ببرند و مخصوصاً به بچه های بدون پیشرفت(میربها،1382 ؛ نقل از از راشرو زوپان،2000).
مطالعه ای در دانشگاه ایالتی آپالاچق توسط استيل – بال ورانک انجام شد تا تأثیر موسیقی موتسارت را بر عملکرد فراخنای حافظه در اعداد وارونه بسنجد . فرد به مجموعه ای از اعداد گوش کرده و سپس آنها را به صورت معکوس یادآوری و بازگو می کند این تکلیف شامل تبادلات فضایی مرتبط با لب گیجگاهی است که از موسیقی تأثیر می پذیرد(ویلسون و براون،1997).
چندین مطالعه وجود دارد که تفاوت عدم تقارن در نیمکره های مغز را در غیر موسیقی دانان و موسیقی دانان گزارش می کند،تأثیر موسیقی موتسارت در دانشجویان موسیقی دادن و غیر موسیقی دان در کالج ساسکاچ وان بررسی شد در این تحقیق یک تکلیف فضایی(مبتنی بر نیمکره راست)و یک تکلیف ریاضی مبتنی بر نیمکره چپ اجرا شد و نتایج نشان داد که دانشجویان موسیقی به صورت مشخص بهتر از دانشجویان غیر موسیقی در تکلیف ریاضی و فضایی عمل کردند(زاتور،2000).
2-29 .نظام های نمادی و موسیقی
یک رویکرد بررسی نمادها رویکرد نشانه شناختی است و بیشتر بر تفاوتها و خویشاوندیهای خاص اقسام نظام های نماد منطقی – ریاضی،نموداری،تصويري موسیقیایی و نظایر آن که به شیوه های گوناگون استفاده از یک چيز برای دلالت بر چيز ديگر تعبیر می شوند تاکید می گذارد(عشایری،1373 ؛ نقل از السون،1997).
طرح نمادی از علائم یک نظام نمادی قطع نظر از دلالت آنها یا چیزی که به جایش نشسته اند تشکیل شده است.
لذا علائمa،b،c ... طرح نمادی زبان انگلیسی را تشکیل می دهند و خطوط حامل و نتها و کلیدهای مختلف طرح نمادی موسیقی را به وجود می آورند(عشایری،1373 ؛ نقل از السون،1997).
به نظر گاردنر کودکان خردسال بیشتر به موضوع یا پیکره یک اثر هنری توجه دارند .رويكرد این کودکان به اثر هنری،رویکردی دقیقاً پیکره بین یا موضوعی است . تنها در سنین بالاتر در آستانه نوجوانی است که کودک به جنبه های فشردة اثر هنری دقت و توجه می کند. پژوهش هايي که با استفاده از ادبیات و موسیقی انجام گرفته در واقع نشان می دهند که کودکان در سنین پیش از نوجوانی ممکن است خصوصاً نسبت به برخی از جنبه های ریز و باریک یک اثر حساسیت نشان دهند. حال آنکه نوجوانان با وجود رویکرد انتزاعی و مقوله ای خود در این آزمایش ها نشان می دهند که درک ضعیفی نسبت به غنا و انباشتگی آثار هنری دارند. مثلاً دانش آموزان سال ششم دبستان از ادراک سبک موسیقی نسبت به کودکان بزرگتر از خود برتری نشان دادند. قضاوت آزمودنیهایی که سن بیشتری داشتند ظاهراً بر پایه شناخت آنها از مقولات تحلیل موسیقی بود حال آنکه آزمودنی های کم سال تر بیشتر بر احساس یا حس غیر زبانی و غیر مقوله ای خود نسبت به اثر متکی بودند(عشایری،1373 ؛ نقل از السون،1997).
بین پردازش شناختی نمادهای زبان گونه و نمادهای غیرزبانی گونه قدری تفاوت هست. کلرز تاکید می کند که فرد باید نحوه برخورد با هر نظام نمادی یعنی نحوه درک و فهم هر نظام نمادی را یاد بگیرد،همان طور که شیوه درک و فهم موسیقی،ریاضی،نقشه یا الگو را یاد می گیرد. پژوهشهايي که درباره نخستین برخوردهای کودک با یک اثر موسیقی انجام شده،شواهد مقتضی بدست می دهد،دال بر اینکه کودک یک قطعه موسیقی را نخست به صورت مجموعه ای واحد و یکپارچه درک می کند و بعدهاست که می تواند موضوع ها و بخش ها را در این کل واحد از هم تمیز دهد اگر چه این رویکرد کل نگر یا بافت نگر نیست به جزء اين ممکن است موجب بی توجهی کودک به زیر جزئیات شود. اما همین شیوه او را نسبت به قرابت ها و وجوه اختلاف آثار احساس می کند،حساسیتی که رویکرد جز نگر ممکن است فاقد آن باشد. واضح این است که کودکان خردسال ممکن است حساسیت شدیدتری نسبت به سبک موسیقی داشته باشد تا کودکان بزرگ تر و کودکان خردسال ظاهراً ساختار ضمنی موزونی را در موسیقی تشخیص می دهند که از عهده افراد تعلیم دیده خارج است(عشایری 1373؛ نقل از السون،1997).
یک کمک عمدة نظریه نمادها اثبات این مطلب است که برخی هنرها وجوه اشتراک بسیاری با پاره ای از علوم دارند. ما محققان را به بررسی و تحقیق منتظم درباره نظام های غیر نشانمند دعوت می کنیم و می خواهیم که نظام های نمادی فشرده و انباشته نیز در مواد درسی گنجانده شوند،چه تحقیق نشان داده است که هم نمادهای زبانی و هم نمادهای غیر زبانی سهم فراوانی در معرفت آدمی دارند و برگردان سهل و سادة این یک بر دیگری غیر قابل تصور است(عشایری،1373؛ نقل از السون،1997).
2-30.گرایش ذاتی انسان به موسیقی
صدا به مثابه پدیده ای روانی،دارای بار عاطفی یا هیجانی است و برحسب موزون یا ناموزون بودن،حالتهای عاطفی متفاوتی در انسان ایجاد می کند و در فرایند رشد کودکان اهمیت فراوان دارد. کودک حتی پیش از تولد نیز به موسیقی واکنش نشان می دهد،صداهای موزون به او آرامش و صداهای ناهنجار ترس و اضطراب را ایجاد می کند. از آنجا که تمام فرهنگ های قدیمی دارای موسیقی خاص خودشان بوده اند پس احتمالاً انسان ها ذاتاً موسیقیایی هستند. این موضوع نه تنها از روی فرهنگ ها درک می شود بلکه دریافت های اخیر بیانگر آن است که انسان با توانایی درک و فهم موسیقی متولد می شود.(فخاري زاده،1383).
مطالعات نشانگر این مساله هستند که خردسالان بسیاری از توانایی های موسیقایی را که یک فرد بزرگسال دارا می باشد از خود نشان می دهند،به طور مثال آنها می توانند بین دو نت مجاور در پیانو تفاوت قائل شوند،بزرگسالان ملودی را به وسیله یادآوری کامل نت ها درک نمی کنند بلکه آنها را به وسیله الگوهای کوتاهتر و بلندتر نتها احساس و درک می کنند،و خردسالان 11-8 ماهه نیز بهمین خوبی رفتار می کنند. ریتم و ضرب آهنگ واحدهای ساختاری موسیقی هستند و یک بزرگسال ردیف های صدا را به وسیله گروهبندی آنها در بخش های جداگانه سازماندهی می کند و یک خردسال نیز همچنین رفتار می کند و یک بزرگسال همچنین همان ملودي را جدای از آنکه سریع نواخته شود بازشناسی می کند،یک بزرگسال تفاوت بین نت ها در هارمونی های نرمال و غیر آن را تشخیص می دهد و یک خردسال نیز همانگونه است و می تواند تفاوت بین دو نوع صدا را بیان کند. حتی بدون هر گونه آموزشی در نواختن آلات و ابزار موسیقی یا آواز خواندن،کودکان دانش خود را از موسیقی و همچنین علاقه خود به خودشان را نشان می دهند،مثلاً کودکان پیش دبستانی آوازها و الفاظ موسیقیایی را تقلید می کنند و برتر از آن،آنها به طور همزمان واژه های موسیقیایی ابتدایی را در کنار هم مرتب کرده و ادا می کنند(واینبرگر،1998).
مغز کودکان برای فهم موسیقی آمادگی خوبی دارد و کودکان از آن لذت می برند اگر والدین رفتارهای خود به خودی موسیقیایی کودکان را هماهنگونه که رفتارهای زبانی آنها را تقویت می کنند نیروبخشند،کودکان به مرور این کانال ارتباطی،بیانی و شناختی را رشد خواهند داد. قسمت راست مغز ملودی را پردازش می کند همانطور که سمت چپ زبان را،به لحاظ عملکردی موسیقی جایگاهی چون جایگاه زبان در مغز دارد(میرهاشمی،1385).
2-31 .نقش موسیقی از نظر پرورش
از آن جائیکه موسیقی دارای بار عاطفی و هیجانی است در پرورش عواطف کودکان نقش انکار ناپذیر دارد. پرورش احساسات مثبت کودکان از طریق موسیقی به سلامت روانی آنان کمک فراوانی می کند،موسیقی وسیله ای است برای پرورش حس زیبایی شناسی کودکان. پرورش حس زیبایی شناسی در زمینه موسیقی سبب می شود که کودک در سایر رشته های هنری نیز زیبایی ها را بهتر درک کند و این احساس خود را تعمیم دهد به ویژه از آن جائیکه ارتباط بین بینایی و شنوایی زیاد است،پرورش حس زیبایی شناسی در زمینه موسیقی به جنبه های کلامی و تصویري یعنی زبان و نقاشی نیز منتقل می شود. پرورش دقت،تمرکز،حافظه،نظم فکری و نیز خوب دیدن و خوب شنیدن از دیگر تأثیرات موسیقی است. اما آنچه مهمتر از همة اینهاست پرورش خلاقیت کودکان است که اساس علم،فرهنگ،هنر و تمدن بشری بر آن استوار است.(مير هاشمي،1385).
روانشناسی،موسیقی را برای کودک به مثابه نوعی نیاز روانی می شناسد و بنابراین آموزش آن نه به منظور تربیت موسیقیدان بلکه در حد پاسخ به همین نیاز طبیعی است،لذا می تواند و باید آموزش همگانی برای کودکان باشد و در این میان داشتن استعداد خاصی ضرورت ندارد(قاسم زاده،1378).
می توان تأثیر عمیق موسیقی را از نظر روانی و تربیتی مورد غفلت قرار داد زیر موسیقی وسیله ای برای شناساندن شخصیت،تقویت روح،معرف احساسات و عواطف آدمی است. هدف موسیقی در آموزش و پرورش به مفهوم پرورش موسیقی دانان حرفه ای نیست بلکه هدف تربیتی است تا کودکان با موفقیتی که در اثر نواختن یا آفرینش یک قطعه موسیقی حاصل می کنند احساس پیشرفت کرده،به این ترتیب اعتماد بنفس پیدا میکنند و پی به توانائیها و قدرت های نهفته در وجودشان می برند،ضمن اینکه حس زیبایی و زیبایی شناسی در آنها تقویت می گردد. موسیقی نشانه جنبش زندگی است،موسیقی زبان احساسات و عواطف است(حدادیان،1372).
اشتغال اطفال و نوجوانان به فعالیت های موسیقی نیروی ابداع و ابتکار آنان را برمی انگیزد و سبب تلطیف حرکات و احساسات و ذوق و روح و ذهن و تهذیب اخلاق و رفتار و گفتارشان می گردد. فعالیت های موسیقی برای افزودن علاقه نوجوان به موسیقی و تقویت نیروی حافظه و تشخیص صداها و آهنگ ها و تلطیف ذوق و قریحه و تقویت استعداد موسیقی آنان کمک شایان توجهی می کند. تلفیق موسیقی با سایر دروس سبب جالب شدن درس و تحریک و تشویق اطفال به فعالیت بیشتر و تسهیل و تسریع یادگیری می گردد. همچنین موسیقی نیاز تعلق به گروه یا جمع و پذیرش اجتماعی را که در کلیه افراد است برآورده می کند(شجاعی،1351).
افلاطون می گوید "موسیقی برای ادامه حیات بشر ضروری است و دقت،هوش،مشاهده،درک و عواطف روحی بشر را ارتقاء می دهد. دلتنگ ترین فرد را در اختیار من بگذارید و من قادرم با کمک موسیقی،دلتنگی و کدورت را از درون او بزدایم و آدم های هوشمند و سلحشور تحویل دهم"(نوری آورزمانی،1379).
موسیقی و پرورش اجتماعی کودکان
درک مفاهیم صوتی و حرکتی از موسیقی سازنده،وحدت،پیوستگی،استقامت،اوج،ثبات،انعطاف پذیری،تنش،استراحت را در خود و دیگران پرورش می دهد. او می یابد که تمام هستی روی ریتم پایه گذاری شده و این ویژگی مشترک او را به ارزشهای هستی سوق می دهد،ظرفیت های فیزیکی کودک در گروههای کر و نوازندگی بر او هویدا می شود و یاد می گیرد که این استعدادها و تواناییها را رشد دهد. نگرش مثبت به خود فرایند مهمی است که از همان دوران کودکی باید شکل گیرد. بدیهی است نگرش مثبت به خود در به وجود آوردن اعتماد به نفس و رشد و پرورش احساسات و کنترل عواطف نامطلوب موثر است. تجربیات گروهی موسیقی تبعیضات و تفاوتهای ملیتی،نژادی،مادی،خانوادگی و فرهنگی را از مسیر رشد شخصیتی کودک برمی دارد و او را به شخصیتی با خصوصیات اسلامی و انسانی تبدیل می کند(مهربان،1373).
نمی توان تأثیر عمیق موسیقی را از نظر روانی و تربیتی مورد غفلت قرار داد زیرا موسیقی وسیله ای برای شناساندن شخصیت،تقویت روح،معرف احساسات و عواطف آدمی است. به کار انداختن اعضاء بدن به عضلات کمک می کند و باعث هماهنگی عضلات و توازن می شود. بسیار به جا خواهد بود که کودکان در حیاط مدرسه با صدای موسیقی نرمش کنند چنانکه از قدیم تا به امروز در زورخانه چنین کرده اند. موسیقی در کودک امنیت عاطفی و صلاحیت اجتماعی را باعث می شود.(عشایری،براهنی و عليلو،1373).
2-32. موسیقی و حرکات بدن
موسیقی از جهات مختلف به رشد جسمانی کمک کرده و واکنش های عضلانی را تقویت می کند و در آنها توازن و هماهنگی به وجود می آورد تناسبی در کیفیت حرکات بدن ایجاد می کند و در پرورش وقار و توازن جسمانی در جواب دادن به محرک های ریتمیک نقش بسیار مهمی را بازی می کند. همانطور که کنفوسیوس متفکر چینی گفته است: "اگر می خواهید از استواری حکومت کشوری باخبر شوید. باید موسیقی آنرا بشنوید". اگر کشوری بخواهد موسیقی را در بین افراد خود رواج دهد باید در وهلة اول برنامه موسیقی را برای مدارس خود تنظیم و اجرا کند(شجاعی،1351).
بسیاری از مردم می شنوند بدون آنکه توجه کنند وقتی از صوت،آواز و ساز به ترتیب استفاده شود گوش کودک تشخیص پیدا کرده و مفاهیم زیر و بم صدا و ریتم برای او واضح تر می شود و قادر خواهد بود خوب بشنود و تناسبی بین کیفیت صدا و حرکات بدن ایجاد کند و به کار انداختن اعضا بدن به عضلات کمک می کند و باعث هماهنگی آنها می شود. باید کودکان در حیاط مدرسه با صدای موسیقی نرمش کنند چنانکه از قدیم تا به امروز در زورخانه چنین کرده اند(حدادیان،1372).
2-33 .سیستم آموزش بدنی
شاید ما به غلط این طور فکر کنیم که هر حرفه ای فقط با یک نوع هوش در ارتباط است،مثلاً یک ویلونیست فقط به یک هوش موسیقیایی نیاز دارد و یک گوش برای خوب شنیدن ولی همچنین او به هوش بدنی – حرکتی نیز نیاز دارد چرا که انگشتان دست چپ او بر روی سیم ها جا به جا می شود و دست راست او هم آرشه را به درستی روی سیم ها می کشد و ضمناً برای فهم و درک نتها و هارمونیهای یک کنسرت احتیاج به هوش ریاضی نیز دارد. تمرینات ورزشی – تاتر – رقص و موسیقی فعالیت حل مسئله را با مجموعه ای از فعالیت های بدنی و جسمانی درگیر می کند،علی رغم آنکه سیستم بدنی برای اکتساب مهارت و دانش آموزشگاهی کمتر مورد استفاده قرار می گیرد بیشتر دانش آموزان نابغه و دانش آموزان با پیشرفت پایین اکثراً با درگیر کردن تمام بدن و انگشتانشان اطلاعات جدید از محیط را کسب می کنند. دستهای دانش آموزان چیزهایی را برای لمس کردن پیدا خواهند کرد چون آنها برای انجام همین کار طراحی شده اند،خواه آن فعالیت ها سیستم شناختی را برای رشد آموزشگاهی حمایت کنند خواه نه ... آرامش بدنی،اجتماعی و هیجانی دانش آموزانی که آموختن محتوا را با لمس کردن همراه کرده اند،باعث می شود که بسیار آسانتر بیاموزند ولی علی رغم این،دانش آموزان بر روی یادگیری شناختی سطح پایین و ابتدایی متمرکز شده و نسبت به این مسئله که این سیستم با چهار سیستم یادگیری ديگر شناختی سطح پایین و ابتدایی متمرکز شده و نسبت به این مسئله که این سیستم با چهار سیستم يادگيري در تعامل می باشد بی اعتنا هستند و این شبیه دیدگاه سنتی است که در گذشته به مدارس داشتند" شناخت بدون سوال" زیرا این دیدگاه هوشیاری،رشد زبان،توجه محدود و حافظه را کنترل میکند. سیستم شناختی پردازش اطلاعات بر روی احساس،کیفیت بویایی،چشایی،لمسی،بینایی،شنوایی،حرکتی تکیه می کند و معتقد است که ما برای هوشیاری و گاهی نسبت به محیط اطراف بایستی تمام فیلترها را جهت تعبیر و تفسیر محرکات محیطی به کار گیریم(جنسن،2000).
2-34 .اصول اجرای موسیقی
نوازنده در زمان اجرای موسیقی یا باید قطعه مورد نظر را حفظ باشد و یا باید به نتها خوب نگاه کند چون از لحظه رویت نت تا لحظه نواختن مدت زمانی هر چند کوتاه به طول می انجامد. اجرا کننده باید سعی کند پیوسته جلوتر از نتی را که در حال اجرای آن است ببیند تا ذهن فرصت کافی برای صدور فرمان به اندام های مربوطه را داشته باشد. موسیقی از هنرهایی است که اجرای آن ارتباط تنگاتنگی با عامل زمان دارد بنابراین توجه به اختلاف مرحله بین دیدن و اجرای نت در حقیقت توجه به یکی از کلیدی ترین اصول نت خوانی است که به جرات می توان گفت با درک و اعمال آن تحول چشمگیری در کیفیت اجرا صورت خواهد گرفت. در مرحله بعد نوازنده بایستی گوش حساسی نسبت به صدای تولید شده داشته باشد تا بعد از آنکه مغز به اعضا دستور اجرا داد شخص حاصل اجرا را گوش کرده و تطبیق دهد تا اگر اشکالی وجود دارد بر طرف نماید(لطفی،1376).
شکل 4- 609600271780شنواییبینایی ذهنی00شنواییبینایی ذهنی2موارد فوق را می توان مانند مثلث زیر تجسم نمود(لطفی،1376).
2-35 .مراحل پنجگانه دایره اجرا
1- صدور فرمان از مغز می تواند براساس دریافت پیام ها و به عبارتی دیگر فرکانس های تصویری یا صوتی اخذ شده از برخورد عینی یا شنوایی اجرا کننده یا موارد اجرا باشد و نیز می تواند از منبع محفوظ در بایگانی مغز(حافظه)دریافت گردد.
2- فرمان پذیری فیزیکی عبارت است از امر اطاعت و پذیرش فرامین صادره از مغز توسط اعضای بدن انسان که به طور طبیعی بر توان و کارایی هر چه بیشتر و بهتر فرمان پذیری می افزاید و با توان فرماندهی مغز انسان ارتباط مستقیم دارد.
3- حاصل اجرا یعنی بروز و نمود فیزیکی حاصله از فرمان های صادره شده از مغز به فیزیک اجرا کننده که توسط نمادها بیرونی خودنمایی می کند.
4- انتقال حاصل اجرا به وسیله حواس(در اینجا منظور حس شنوایی است)به مغز برای انجام پذیرفتن امر تطابق و در صورت لزوم تصحیح این حاصل نسبت به آنچه در مرحله نخست اجرا به عنوان فرمانهای جاری شده از مغز در مسیر «دایره اجرا» قرار گرفته به شمار می رود.
5- با انتقال حاصل اجرا از مسیر شنوایی به مغز امر تطبیق و در صورت لزوم تصحیح های لازم حاصل اجرا با فرمان های صادر شده از مغز انسان در جریان اجرا انجام خواهد پذیرفت،آنچه از سیر بدون وقفه این دوران به گونه ای طبیعی و اجتناب ناپذیر در وجود اجرا کننده حاصل می آید امکان دستیابی وی به تمرکز خواهد بود(لطفی،1376).
2-36.مروری بر پژوهشهای انجام شده درباره اثرات آموزش موسیقی
2-36-1 .پژوهشهای انجام شده در خارج از ایران
- راشر- شاو(1999)در پژوهشی بر روی 78 کودک 4-3 ساله دارای هوش متوسط به مدت 2 سال انجام دادند،که 34 نفر درس آموزش پیانو،20 نفر آموزش موسیقی کامپیوتری و 10 نفر آوازخوانی و چهار نفر در گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکردند و نیز هیچ آموزش موسیقیایی ندیده بودند در نتیجه کسانی که آموزش پیانو دیده بودند 34% بهتر از بقیه،تست های توانایی فضایی را انجام داده بودند این یافته ها تاکید بر آن دارد که موسیقی به طور منحصر به فردی عملکردهای عالی مغز را که مورد نیاز ریاضیات،شطرنج،علوم و مهندسی است را رشد می دهد. آنها تاکید می کنند آموزش موسیقی ارتباطات سلولی لازم را برای استدلال انتزاعی به وجود می آورد که فهم ریاضی مستلزم آن است.
- واینبرگر(2000)در پژوهشی روی دانش آموزان ابتدایی نشان داد که اثرات بلند مدت موسیقی قادر است،ابعاد شناختی را كه شامل مهارتهای زبانی،استدلال و خلاقیت است را با تمرین و گذشت زمان درگیر کند و همچنان نظم اجتماعی را بالا می برد. در این پژوهش دانش آموزانی که موسیقی می آموختند و مهارت در یک موسیقی داشتند. مهارتهای زبانی و خلاقیت بالایی را نشان می دادند. و نظم اجتماعی آنها نیز نمره بالاتری می گرفت. در این پژوهش ذکر می شود که موسیقی تمرینی است برای مغز و اظهار تاسف شده است که چرا موسیقی از مدارس حذف شده است در حالیکه،حذف برنامه های موسیقی یعنی محروم کردن بچه ها از هوش،شخصیت و مزایای اجتماعی.
- بیلهارتز و همکاران(2000)به منظور پی بردن به اثر عوامل خانوادگی و دموگرافیک بر میزان تأثیر آموزش موسیقی بر رشد شناختی،گروه آزمایش و گواه را از سه سطح اقتصادی جامعه انتخاب کردند. به این ترتیب که 36 کودک چهار و پنج ساله گروه آزمایشی به مدت 30 هفته و هر هفته 15 دقیقه در کلاس های آموزش موسیقی کودک شرکت کردند و با 36 کودک گروه گواه از مهدکودک ها انتخاب شده بودند،از طریق آزمون هوش استنفورد – بینه مقایسه شدند. نتایج نشانگر افزایشی معنی دار رشد شناختی و استدلال عمومی و توانایی فضایی – زمانی کودکان گروه آزمایشی نسبت به گروه گواه بود که این ارتباط در کودکان با سطح درآمد خانوادگی بالاتر،قوی تر بود.
- راشر و زوپان(2000)پژوهشی به منظور بررسی تأثیر آموزش دسته جمعی موسیقی بر رشد توانایی استدلال فضایی و حافظه تصویری کودکان انجام دادند. در این پژوهش 62 کودک 9 ساله ای را که از نظر اقتصادی در سطح متوسط جامعه بودند،انتخاب کردند. گروه آزمایشی به صورت گروه های 10 نفره،دو بار در هفته و هر بار به مدت 20 دقیقه در کلاس های گروهی آموزش موسیقی شرکت کردند. این گروه ابتدا چهار ماه و پس از هشت ماه بعد از شروع آموزش،با آزمون توانایی استدلال فضایی و حافظه تصویری با گروه کنترل که به همین میزان در فعالیت های روزنانه نگاری شرکت کردند،مقایسه شدند نتایج نشان داد که دو گروه از نظر حافظه تصویری تفاوتی نداشتند،اما از نظر میزان افزایش توانایی استدلال فضایی،تفاوت دو گروه آزمایش و کنترل معنی دار بود که این اختلاف پس از هشت ماه بارزتر هم شده بود.
- هارتیز و ولف – بورئینگ(2002)در پژوهشی با عنوان تأثیر آموزش موسیقی بر مهارت خواندن و نوشتن و پیشرفت ریاضی دانش آموزان کلاس سوم ابتدایی به بررسی تأثیر آموزش موسیقی FOLK بر پیشرفت تحصیلی پرداختند. این پژوهش بر روی دو گروه از بچه های کلاس سوم انجام شد. ابتدا گروه آموزش و کنترل از نظر متغیرهایی مانند سن،ضریب هوشی،پايگاه اجتماعی - اقتصادی همچنین پيشرفت اوليه همتا شدند. گروه آزمایشی به مدت 7 ماه که در هر هفته 5 روز و روزی 40 دقیقه تحت آموزش موسیقی FOLK قرار گرفتند ولی گروه کنترل هیچ گونه آموزش ندیدند. ابتدا در اول سال مهارت خواندن و نوشتن و پیشرفت ریاضی در آنها آزمایش شد و و بعد از طی مدت آموزش مجدداً قسمتی دیگر انجام گرفت. نتایج به طور قابل ملاحظه ای پیشرفت و نمره بالایی در مقیاس خواندن،نوشتن و پیشرفت ریاضی در میان گروه آزمایشی نسبت به گروه کنترل نشان داد.
- هتلند(2004)در پروژه ای به نام پروژه صفر در دو مرحله کار کرد و در مرحله اول بیشتر از دو هزار دانش آموز در 31 مطالعه شرکت کردند. عده ای فقط به انواع موسیقی گوش می کردند،عده ای در سکوت بودند و عده ای در تمرینات آرام بخش کلامی به سر می بردند. بعد از گرفتن تست های استدلال فضایی از آنها بهترین نتیجه مربوط به آنانی بود که به موسیقی گوش کرده بودند. در مرحله دوم بر روی 700 بچه پیش دبستانی و ابتدایی کار شده عده ای در هفته 15 دقیقه درس موسیقی می گرفتند و به حالت فعال گروهی و فردی نیز در حین گوش دادن به موسیقی با ریتم آن حرکت می کردند و درس پیانو می گرفتند ولی گروه کنترل درس موسیقی در شکل منفعل و غیر فعال دریافت می کرد،و هم دروس ریاضی و کامپیوتر داشت و یا اصلاً هیچ نوعی آموزشی دریافت نمی کرد. اختلاف بین تست های قبلی و بعدی این گروهها در استدلال فضایی بیانگر امتیاز بیشتر بچه های فعال بود. در ضمن بچه های فعال در مورد آموزش پیانو پیشرفت بالایی در درس ریاضی نشان دادند.
2-36-2.پژوهش های انجام شده درایران
- راه نجات(1379)به بررسی تأثیر موسیقی بر کاهش اضطراب و افسردگی جانبازان پرداخته است. 60 نفر از جانبازان مرکز روانپزشکی صدر به طور تصادفی انتخاب و به چهار گروه 15 نفری تقسیم شدند همگی آنها دارای نمرات پیش آزمون افسردگی بالاتر از 19 و نمره اضطراب كتل آنها بالاتر از 4 بوده دو گروه آزمایشی،موسیقی را به عنوان متغیر مستقل در 8 جلسه 20 دقیقه ای دریافت و دو گروه دیگر دریافت نکردند بعد از گرفتن پس آزمون و استفاده از T وابسته در گروه های آزمایشی کاهش نمرات در سطح 1% تأیید ولی در گروههای گواه تغییری به وجود نیامد.
- فردوسی(1380)در پژوهشی به مقایسه پیشرفت تحصیلی دو گروه دانش آموزان موسیقی آموخته و نیاموخته پایه پنجم ابتدایی پرداخته است. این پژوهش از نوع علی و مقایسه ای بوده است. نمونه ای 60 نفری از دختران و پسران پایه پنجم ابتدایی در دو گروه 30 نفری موسیقی آموخته و نیاموخته از 4 دبستان منطقه 2 شهر تهران انتخاب شد ند. نمره افراد در 3 آزمون ریاضی،خواندن و استدلال فضایی بیان کننده نمره پیشرفت تحصیلی آنها بوده است. بنابراین 2 گروه از نظر نمره درس ریاضی،خواندن و استدلال فضایی با هم مقایسه شده اند. نتیجه این پژوهش نشان داد که دو گروه از نظر پیشرفت تحصیلی(ریاضی – خواندن و استدلال فضایی)تفاوت معنی دار داشتند،یعنی گروه موسیقی آموخته نمرات بالایی در مورد ریاضی،خواندن و استدلال فضایی نسبت به گروه موسیقی نیاموخته کسب کردند.
- جبل عاملی(1381)در پژوهش،" تأثیر قطعات مختلف موسیقی بر حالات هیجانی در شنوندگان" از بین دانشجویان داوطلب در دانشگاه آزاد اصفهان 52 نفر دختر و پسر انتخاب و در دو گروه کنترل و آزمایشی قرار گرفتند. نتایج بدست آمده نشان داد که موسیقی موجب هیجانات مثبت می شود هر چند که هیجان های منفی مانند نفرت و خشم نیز به وجود می آیند ولی درصدد ایجاد آنها را در اغلب موارد بسیار کم بوده است.
- میربها و همکاران(1382)در این پژوهش،تأثیر آموزش موسیقی در افزایش توانایی های شناختی کودکان بررسی شده است. 30 کودک پنج و شش ساله که در ترم اول کلاس های موسیقی کودک در آموزشگاههای موسیقی درجه یک و دو شهر تهران شرکت می کردند با 30 کودک گروه گواه(از مهدکودک)مقایسه شدند. در ابتدا،همه کودکان تحت آزمون استنفورد – بینه قرار گرفتند و سپس کودکان گروه آزمایشی به مدت سه ماه و هر هفته یک بار در کلاس های موسیقی کودکان شرکت داده شدند. پس از 3 ماه از همه آزمون گرفته شد. تحلیل نتایج نشان داد که گروه آزمایشی از نظر میزان توانایی استدلال عمومی با گروه گواه تفاوت معنی داری داشت. همچنین آموزش موسیقی سبب افزایش توانایی استدلال کلامی و تقویت حافظه کوتاه مدت کودکان گردیده است. اما در مورد توانایی استدلال دیداری / انتزاعی،در دو گروه تفاوت معناداری دیده نشد.
-فخاری زاده(1383)در پژوهشی به بررسی تأثیر آموزش موسیقی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر پایه پنجم در سال تحصیلی 83-1382 پرداخته است. این پژوهش از نوعی علی– مقایسه ای بود . بعد از انتخاب نمونه،نمرات دروس ریاضی،علوم و هنر و معدل کل دو گروه موسیقی آموخته و نیاموخته با هم مورد مقایسه قرار گرفتند. نتیجه این پژوهش نشان داد که دو گروه از نظر پیشرفت تحصیلی در دروس علوم و ریاضی تفاوت معنی دار داشتند اما در مورد درس هنر تفاوت معنادار نشان داده نشد . نتیجه کلی پژوهش دربردارنده این موضوع بود که دانش آموزان موسیقی آموخته،در درس علوم و ریاضی،پیشرفت معناداری نسبت به دانش آموزان موسیقی نیاموخته دارند.
- کیهانی،شریعت پناهی(1386)در این پژوهش به بررسی تأثیر موسیقی بر عملکرد تمرکز و توجه دانشجویان پرداخته است. در این پژوهش 40 نفر از دانشجویان رشته پزشکی به طور تصادفی به دو گروه موسیقی و شاهد تقسیم شدند. در گروه موسیقی 15 دقیقه موسیقی برای آزمودنی پخش و در گروه شاهد 15 دقیقه استراحت به آزمودنی داده شد. در هر دو گروه آزمون حافظه و کسلرو آزمون شمارش معکوس اعداد انجام شد. نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین گروه موسیقی آموخته و نیاموخته وجود دارد. و گوش دادن به موسیقی می تواند باعث بهبود عملکرد توجه و حافظه شود.
-فتحی(1386)به بررسی تأثیرموسیقی بریادگیری درس ریاضی دانش آموزان پسر سال اول راهنمایی شهر سقز در سال تحصیلی 86-85پرداخت که تأثیر موسیقی در این تحقیق به اثبات رسید.
- رضایی(1388)در پژوهشي به بررسي تأثيرآموزش موسيقي برتوانايي استدلال فضايي وپيشرفت رياضي دانش آموزان پايه پنجم درسال تحصيلي 88-1387پرداخته است. اين پژوهش ازنوع علي- مقايسه اي بود. نمونه 40 نفري از دختران وپسران پايه پنجم ابتدايي دراين پژوهش شركت داشتند كه 20 نفر موسيقي آموخته(2سال آموزش موسيقي كسب كرده ومهارت نواختن يكي ازآلات موسيقي راداشته اند)و20 نفرموسيقي نياموخته بودند.ابتدا هوش آنها توسط آزمون هوش وكسلر سنجيده شد تا تأثيرهوش به حداقل برسد و ازنظر هوشيهمتاسازي شدند وبعدتوانايي استدلال فضايي آنها با آزمون هوشي مكعب هاي كهس اندازه گيري شده ودانش آموزان ازنظر استدلال فضايي وپيشرفت رياضي مورد مقايسه قرارگرفتند،نتيجه اين پژوهش نشان داد،با کنترل نمره هوش کل و هوش عملی استدلال فضایی دانش آموزان موسیقی آموخته بیش از دانش آموزان موسیقی نیاموخته است. همچنین،با کنترل نمره هوش کل دانش آموزان موسیقی آموخته پیشرفت ریاضی بالاتری نسبت به دانش آموزان موسیقی نیاموخته داشتند.
- قاسم تبار(1389)در پژوهشی به بررسی تأثیر آموزش موسیقی به روش ارف در یادگیری مهارتهای پایه ریاضی کودکان پیش دبستانی در کودکان پنج ساله منطقه 3 تهران وبه روش آزمایش انجام داد. برای کنترل هوش از آزمون وکسلر(ویپسی)،نمره هوش بین 110 تا 130 استفاده شد. از هر گروه 15 کودک آزمایش و کنترل،3 ماه آموزش هفتهای 1 جلسه 2 ساعته درآموزشگاه،آزمون سنجش مهارتهای پایه ریاضی کودکان پیش آزمون و پس آزمون محاسبه و ثبت شد. از این پنج فرضیه،چهار فرضیه بر اثر بخشی آموزش موسیقی به روش ارف بریادگیری مهارتهای طبقه بندی کردن،نگهداری ذهنی عددی،هندسه و تشخیص شباهتها و تفاوت کودکان تأیید شد،اما مهارت ردیف کردن کودکان پیش دبستانی تفاوت معنا داری بین گروه آزمایشی و کنترل مشاهده نشد.
2-37 .خلاصه دانش موجود
پژوهش های زیادی در مورد تأثیر موسیقی در گروهای سنی مختلف انجام شده است که البته در ایران این پژوهش ها کمتر می باشد.
فردوسی(1380)در پژوهشي به مقايسه پیشرفت تحصیلی در مقایسه دو گروه دانش آموزان موسیقی آموخته و نیاموخته پرداخته است.در این پژوهش دو گروه دانش آموزان در آزمون ریاضی،خواندن و استدلال فضایی شرکت کردند و نمره آنها در این 3 آزمون مورد مقایسه قرار گرفت. که گروه موسیقی آموخته در هر 3 آزمون نمره بالاتری دریافت کردند.
در پژوهش دیگر،میربها و همکاران(1382)تأثیر آموزش موسیقی در افزایش توانایی های شناختی کودکان بررسی شده است که در این پژوهش که از نوع آزمایشی می باشد میزان هوش،توسط آزمون استنفرد بينه قبل و بعد از آزمایش انجام شد نتیجه آزمایش نشان داد که آموزش موسیقی سبب افزایش توانایی استدلال کلامی و تقویت حافظه کوتاه مدت کودکان می شود. فخاری (1383)تأثیر موسیقی بر پیشرفت تحصیلی را مد نظر داشته است. پژوهش از نوع علی و مقایسه ای می باشد و نمرات دروس ریاضی،علوم و هنر و معدل کل پایه پنجم دانش آموزان گروه موسیقی آموخته و نیاموخته مورد مقایسه قرار گرفته است که نتیجه پژوهش نشان می دهد که در مورد درس هنر تفاوت معنا داری وجود ندارد و اما درمورد دروس ریاضی و علوم و معدل کل تفاوت معنا داری بین دو گروه دیده می شود و دانش آموزان موسیقی آموخته نمرات بسیار بالاتری دارند.
هتلند (2000)در پژوهشی آزمایشی بر روی 2000 دانش آموز به بررسی تأثیر موسیقی بر روی استدلال فضایی پرداخت. در بررسی های انجام شده دانش آموزان گروه آزمایش استدلال فضایی بسیار بالا تری را نشان دادند. هارتیزوولف- بورتینک(2002)در پژوهشي به بررسی تأثیر آموزش موسیقی بر مهارت خواندن و نوشتن و پیشرفت ریاضی پرداختند و نتیجه نشان داد که گروه آزمایشی که موسیقیFOLK دریافت کرده بودن نمره بسیار بالایی نسبت به گروه هاي ديگري کسب كردند.
بررسی پژوهش های متفاوت داخل و خارج کشور در فصل 2 کاملاً شرح داده شده است . هر کدام روی یک توانایی خاص کار کرده اند و روی یک گروه سنی خاص و با کنترل متغیرهای متفاوت مزاحم و تعدیل کننده یا بدون کنترل متغیرهای مزاحم. پژوهشگر با مطالعه بیشتر پژوهش ها به بررسی تأثیر موسیقی بر روی سه توانايی حافظه کوتاه مدت،دقت وتمرکز حواس پرداخته است. این پژوهش به صورت علی - مقایسه ای می باشد،حافظه کوتاه مدتتوانایی است که در پژوهش های متفاوت ذکر شده به عنوان توانایی که موسیقی می تواند به میزان فراوانی آنرا بالا ببرد مورد نظر بوده است. البته متغیری در کنار سایر متغیرها مانند پژوهش میربها وهمکاران(1382).
پژوهشگر با بررسی پژوهش های متفاوت،هوش را به عنوان متغیری که باید کنترل شود تا تأثیر هنر موسیقی مشخص شود،مد نظر قرار داده است،مساله ای،که در پژوهش های قبل دیده نمی شود،و از آزمون معتبر هوش ریون برای اندازه گیری هوش کل استفاده شده است. و برای اندازه گیری میزان حافظه کوتاه مدت،دقت وتمرکزحواس آزمون وکسلر در نظر گرفته شده است،این پژوهش نيز مانند پژوهش های قبل محدودیت هایی دارد مانند وجود متغیرهای تعدیل کننده و مزاحم،کم بودن نمونه و .... اما با وجود این،پژوهشگر تلاش نموده با کنترل متغیرهای مهم هوش،سن،سطح تحصیلات پدر ومادروسطح اقتصادی خانواده فرد،تاًثير صرف موسیقی را مشخص كند.
منابع فارسی
ابراهیم کافوری،اکرم.(1356). مقایسه پاسخ های کودکان8 ساله پرورشگاهی وعادی به سوالات تست استنفورد_ بینه. پایان نامه کارشناسی ارشد روانشناسی،دانشگاه تهران.
اتکینسون،ریتا،اتکینسون،ریچاردو هیلگارد،ارنست.(1983). زمینه روانشناسی. ترجمه محمدنقی براهنی(1382). تهران: انتشارات رشد.
اسدزاده،صدیقه.(1375).تأثیر تخصص و تجربه معلم برپیشرفت تحصیلی. دانشگاه الزهرا.
انصاری،نسرین.(1388). تأثیرموسیقی برجنین.مجله شادکامی وموفقیت،شماره5 صفحه43.
انصاری مقدم،اکرم.(1372).بررسی تأثیرات موسیقی بر افراد افسرده در مقایسه با افراد عادی. دانشگاه علوم پزشکی ایران.
ایرانی،اکبر.(1374).موسیقی در مسیر تلافی اندیشه ها. تهران: انتشارات هنری سازمان تبلیغات اسلامی.
اوحدی،محمود.(1365).بررسی عملی بودن آزمایش هوش مکعب های کهس برای کودکان تهرانی. دانشگاه تهران.
بال،ساموئل .(1994).انگیزش در آموزش و پرورش،ترجمه سید علی اصغر مسدد(1373). دانشگاه شیراز.
بهرامی،هادی.(1377).آزمون های روانی،مبانی نظری وفنون کاربردی. تهران :انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی.
بی.آر.هرگنهان و میتواج،الون.(1993).مقدمه ای بر نظریه های یادگیری،ترجمه علی اکبر سیف(1377). تهران،نشر دوران.
پورافکاری،نصرت اله.(1386).فرهنگ جامع روان شناسی-روان پزشکی.تهران:انتشارات فرهنگ معاصر.
پور شاهی،سحر.(1385).موسیقی در مانی سپید دانایی،شماره 8 .
پور ظهیر،علی نقلی.(1376).اصول و مبانی آموزش و پرورش. تهران: انتشارات دانشگاه پیام نور.
توحیدی اقدم،علی رضا.(1376).بررسی آزمایش برتری نیمکره ای و نقش آن در شیوه پردازش اطلاعات. دانشگاه تربیت مدرس.
جنسن،ر.(2002).مغز وآموزش،ترجمه لیلی محمدحسین و سپیده رضوی.(1384).تهران : انتشارات رشد.
جنسن،ر.(2004).چگونگی تأثیر موسیقی بر مغز،ترجمه آذر عمرانی گرگری.(1386).تهران : انتشارات ویرایش.
حدادیان،محمد علی.(1372).خلاصه مقالات کنگره بین المللی پیشبرد علم و تکنولوژی در جهان اسلام.
خرسند،هاله(1380).معرفی سوزوکی و روش آموزش او. فصلنامه مقام شماره 9.
داریا پور،زهرا(1370).بررسی عوامل موثر در افت تحصیلی.دانشگاه تربیت مدرس.
درویش،محمد رضا(1384). اتنوموزیکولوژی. ماه هنرشماره 12.
دلاور،علی.(1380).مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی.تهران:انتشارات رشد.
درخشان پور،ویدا.(1377).بررسی نقش عوامل جنسیت،هوش و تعاملات اجتماعی در بکارگیری راهبردهای فراشناختیدر حل مسائل ریاضی پایه سوم دبستان. دانشگاه الزهرا.
دوست دار،هاتف.(1384).مقدمهای برای آموزش موسیقی کودکان. تهران : انتشارات چنگ.
رحیمی نیک،اعظم.(1374).تئوریهای نیاز و انگیزش. دانشگاه الزهرا.
رازانی،ابوتراب.(1342).شعر و موسیقی و ساز و آواز در ادبیات فارسی. دانشگاه تهران.
راه نجات،امیرحسین.(1379).بررسی تأثیر موسیقی بر کاهش اضطراب و افسردگی گروهی از جانبازان مبتلا به اختلال استرس بعد از سانحه روانی مرکز روانپزشکی صدر،سمینار سراسری موسیقی درمانی. دانشگاه علوم پزشکی ایران.
رحمتی،مریم.(1377).بررسی نقش شخصیت معلم بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان مقطع ابتدایی.دانشگاه الزهرا.
رضایی،محبوبه.(1388).مقایسه توانایی استدلال فضایی وپیشرفت ریاضی دانش آموزان پایه پنجم موسیقی آموخته ونیاموخته. دانشگاه آزادساوه.
روشن روان،کامبیز.(1378).تأثیر موسیقی ایرانی در فرایند حافظه و شناخت.سمینار کنگره روانپزشکی فرهنگی و اجتماعی.
زاده محمدی،علی.(1384).آموزش موسیقی و موسیقی در مانی کودکان استثنایی. تهران:انتشارات کارگاه نشر.
زاده محمدی،علی.(1371).مقالات مترجم وارده در کتاب مقدمه ای بر موسیقی درمانی،تهران.
زاده محمدی،علی.(1384).آموزش موسیقی و موسیقی در مانی کودکان استثنایی. تهران:انتشارات اسرار دانش.
ساسان پور،مهشید.(1385).تأثیر موسیقی بر سلامت روان.مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی دوره 17،شماره 2،تابستان 86.
سیف،علی اکبر.(1380).روانشناسی پرورشی. تهران: انتشارات آگاه.
شریعتمداری،علی.(1370).چند مبحث اساسی در برنامه ریزی درسی.تهران:انتشارات نشر دانشگاه.
شکوهی،غلامحسین.(1373).تعلیم و تربیت و مراحل آن. تهران :انتشارات آستان قدس.
شریعت زاده جنیدی،مریم.(1376).بررسی مقدماتی پدیده حس آمیزی در موسیقی دانان ایرانی. دانشگاه علامه طباطبا ئی.
شجاعی،مکذولقدر.(1351).موسیقی و نوجوانان. دانشگاه تهران.
عباسی،انسیه.(1385).بررسی ارتباط بین تواناییهای کلامی و توانایی ریاضی در کودکان 5 و 6 ساله مهد کودکهای منطقه شرق بهزیستی استان تهران.دانشگاه علوم توانبخشی علوم پزشکی تهران.
عشایری،حسن.(1378).خلاصه مقالات سمینار موسیقی درمانی.دانشگاه هنر.
عشایری،دولت آبادی.(1379).تأثیر موسیقی در مانی از دیدگاه شناختی.مجله روانشناسی امروز ،مهرماه 1383.
عطاءزندی،جواد.(1376).بررسی نقش هنرموسیقی درپیشرفت تحصیلی دانش آموزان راهنمایی شهرستان تربت جام. دانشگاه آزادساری.
فارابی،ابوذر.(1375).موسیقی کبیر،ترجمه آذر تاش آذر نوش.پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی،تهران.
فارغ،شهربانو.(1377).بررسی عوامل موثر بر شکست و موفقیت تحصیلی دانش آموزان. دانشگاه الزهرا.
فتحی،قاسم.(1386). بررسی تأثیرموسیقی بریادگیری درس ریاضی دانش آموزان پسرسال اول راهنمایی سقز86-85.دانشگاه علامه طباطبایی.
فکوفی،ناصر.(1378).انسان شناسی و موسیقی.دانشگاه هنر.
فخاری زاده،سعید.(1383).بررسی تأثیر موسیقی بر پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پسر پایه پنجم ابتدایی. دانشگاه تهران.
فردوسی،فائزه.(1380).مقایسه پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه پنجم موسیقی آموخته و نیاموخته.دانشگاه الزهرا.
فیشر،ر.(2001).آموزش تفکر به کودکان،ترجمه مسعود صفایی مقدم وافسانه نجاریان.(1384). تهران:نشر رسش.
قاسم تبار،نبی اله.(1389). بررسی تأثیرآموزش موسیقی به روش ارف دریادگیری مهارتهای پایه ریاضی کودکان پیش دبستانی.دانشگاه علامه طباطبایی.
قاسم زاده،فاطمه.(1378).نقش موسیقی از دیدگاه روانشناسی و تعلیم و تربیت. جامعه سالم،شماره 15.
کیانی پور،عمر.(1390). اثربخشی ومقایسه موسیقی درمانی وشناخت درمانی گروهی برکنترل خشم.دانشگاه علامه طباطبایی.
کیهانی،شریعت پناهی.(1386).بررسی تأثیر موسیقی بر عملکرد تمرکز و توجه دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی آزاد تهران،مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد،شماره 2،تابستان1387.
کردی،عبدالرضا.(1380). هوش و زنی – موسیقیایی و کیفیت بخشی درآموزش ابتدایی. مجله رشد آموزش ابتدایی،شماره 33.
کهن صدق،صوفیا.(1376).آزمون سنجش مهارتهای پایه ریاضی در بدو ورود به دبستان. دانشگاه علامه طباطبایی.
گل صباحی،گلناز(1385).وضعیت آموزش موسیقی در مدارس ایران. فصلنامه هنر.
گلاور. جان ای – بروتینگ،راجراچ.(1993).روانشناسی تربیتی اصول و کاربرد آن،ترجمه علینقی فرازی،(1385). تهران : نشر دانشگاهی.
گانیه،آر. ام(1916).اصول طراحی آموزشی،ترجمه دولت آبادی(1374).تهران: نشردانا.
مارشال ریو،جان ما.(1998).انگیزش و هیجان،ترجمه یحیی سید محمدی.(1386).تهران :انتشارات رشد.
مارنات،گری گراث.(1995).راهنمای سنجش روانی،ترجمه حسن پاشا شریفی،محمدرضا نیکخو (1375). تهران : انتشارات رشد.
محسنی،نیک چهر.(1383).نظریه ها در روانشناسی رشد.تهران: انتشارات پردیس،جلد اول.
مفیدی،فرخنده.(1386). آموزش وپرورش پیش دبستان ودبستان. تهران: انتشارات پیام نور.
مفیدی،فرخنده.(1383). آشنایی باآموزش وپرورش پیش دبستان. فصلنامه تعلیم وتربیت،چاپ دهم.
مهربان،حسین.(1373).پرورش اجتماعی کودکان و نوجوانان. خلاصه مقالات پنجمین مجمع جایگاه تربیت.
میربها،کاویانی،پور ناصح.(1382).اثر موسیقی بر توانایی های هوشی خردسالان. تازه های علوم شناختی،شماره 3،مرکز تحقیقات روانپزشکی و روانشناسی.
میل عاملی،اشرف.(1381).تأثیر موسیقی بر حالات هیجانی شنوندگان. سمینار سراسری موسیقی درمانی،دانشگاه علوم پزشکی ایران.
نصیری فر،حبیب ا... .(1372).مردان موسیقی سنتی و نوین ایران.تهران : انتشارات راد .
نوری آورزمانی،محمد.(1379).تأثیر فعالیت های موسیقیائی و ریتمک بر کاهش پرخاشگری در کودکان عقب مانده ذهنی آموزش پذیر. دانشگاه علوم پزشکی ایران.
نیت ل. گیج و دیویدسی. برلاینر.(1995).روانشناسی تربیتی،ترجمه حسین لطف آبادی (1373). مشهد: انتشارات حکیم فردوسی.
هافمن،کارل.(1997).روانشناسی عمومی،ترجمه هادی بحیرایی(1378).تهران: انتشارات ارسباران، جلد اول.
English resource
Bilhartz, T. D., Bruhn, R. A., & Olson, J. E.(2000). The effect of early music training on child cognitive development. Jurnal of Applied development psychology.
Collett . Mary jane Hetland .(1992). Music as the Basis for learning the Education Digest.
Garniner . Fox ., Knowles Jeferry ., costa Giomi .(2002). Music as the Basis For learning . the Education Digest.
Gage N. L ., Avide C. Berliner .(1998). Educational psychology by Boston : hoghton Nifflin1998 page 79.
Holg . Ersen . Sven . Erik . September(1997). Aimsand methods in danish preschool music education.
Jensen .Eric .(2000). Moving with the Brain in mind . Eductional leadership.
Mueller . Robert .(1984).The Biological foundations of music. A new york Academy of sciences conference.
Nilsson U., Unosson M., Rawal N.(2005). Stress reduction and analgesia in patients exposed to calming music postoperatively: a randomized controlled trial. Eur J Anaesthesiol ; 22:96-102. Olsho . L.W ., Schoon . C., Sakai . R . Turpin . R .(1982). Auditory frequency discrimination in infancy . Developmental psychology. 18.721-726.
Rauscher . F . H ., shaw . GL., Levine . LJ ., Wright.F.L., Dennis.W.R . 8 Newcoib .(2002). Music troning causes long- term enhancement of preschool children`s spatial – temparal reasoning Neurological Research.
Rauscher, F.H., Shaw. G.L., & ky, K.N. (1995). Listing to Mozart enhances spatial temporal reasoning: Towards a neurophysiological basis. Neuroscience Letters ;185, 44-47.
Rauscher, F.H., & Zupan, M.A. (2000).Classroom keyboard in struction improves kindergarten children's spatial temporal performance: A field experiment. Early Childhood ResearchQuarterly ; 15,215-228
Weinberger .,Norman M .(2002). The musinour minds. educational leadership.
Whitley E, Ball, J,.(2002). Statistics review 4: Sample size calculations. crit care ;6:335-341.