مبانی نظری وپیشینه تحقیق نقاشی کودکان وبررسی آن از دید گاههای مختلف (docx) 15 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 15 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق نقاشی کودکان وبررسی آن از دید گاههای مختلف
اولين وسيله آموزش:
راهها و وسايل پرورش كودك فراوان است يكي از آنها كه كمتر مورد توجه قرار ميگيرد ولي قبل از هر وسيله بيش از هر چيز ديگر ميتواند به آموزش كودك كمك نمايد (نقاشي) است. رنگ و تصوير بيش از هر چيز ديگر ذهن را متوجه خود ميكند و در عين حال وسيلهاي است كه بچه قبل از هر چيز ميتواند به خلق آن بپردازد. براي درك رنگ و تصوير كافي است چشم، ببيند و براي خلق آن كافي است كه بچه دست در رنگ كند و آن را بر ديوار يا روي هر چه كه دم دستش باشد حتي بر سر و صورت و لباس خود بمالد.
اگر نقاشي عميقترين وسيله آموزش كودك نباشد ميتوان گفت يكي از مهمترين و اولين وسيله آموزش و پرورش اوست و با اين وجود در نظام آموزشي كشور ما به خصوص در دورة ابتدايي كمتر از هر چيز ديگر به آن توجه ميشود و اگر بخواهيم استدلال كنيم كه نقاشي در تمام مرحلههاي زندگي حتي در سنهاي بالا ميتواند وسيله مؤثري براي اعتلاي انسان باشد و به جرأت ميتوان گفت كه براي تربيت رواني و تكامل فكري بچه وسيله مؤثري است منتها بايد مانند هر علم يا فن ديگر راه استفاده از آن را بدانيم (داداشزاده، 1373، ص 17).
نقاشي چيست؟
نقاشي فعاليتي است كه از تحول شناختي، عاطفي، اجتماعي تأثير ميپذيرد و عبارت است از منعكس كردن زمينه ذهني فرد بر روي يك زمينه خارج از ذهن به كمك وسايلي مانند مواد، قلم، آب دهان، انگشت و ….
در پرتو نقاشي كودكان آثاري پديد ميآورند كه با بررسي آنها پدر و مادر، مربيان، معلمان و پزشكان ميتوانند به سرعت به انديشهاي درباره تحول روانشناختي و ماهيت مشكلات احتمالي آنان دست يابند (دادستان، منصور، 1371، ص 1).
بررسي ديدگاههاي مختلف راجع به نقاشي:
1- ديدگاه تكاملي: (نقاشي به مثابه بازي)
يكي از نظريههاي مربوط به بازي اين است كه انسانها ذاتاً فعالند و بازي يكي از شيوههاي تخليه انرژي هيجاني ما افراد است. اين نظريه تبيين قابل قبولي براي نقاشي عرضه نميكند. زيرا نقاشي عموماً مستلزم صرف كمترين انرژي است يكي ديگر از نظريههاي زيستشناختي اوليه بازي، نظريه (بازپيدايي) است كه ميگويد بازي و نقاشي تمرين آن فعاليتهاي غريزي است كه براي اجداد ما هم بوده است، مثلاً پسر خردساليكه تصاويري از سربازان جنگ رسم ميكند تكانههاي پرخاشگري ابتدايي را تخليه ميكند (وسيكلر، ترجمه مخبر، 1370، ص 83-82).
2- ديدگاه پياژه:
پياژه نقاشي را به عنوان ابزاري براي نظريه خود درباره تكامل بازنمايي جهان توسط كودكان به كار گرفته است. از ديدگاه پياژه نقاشي، چيزي حد فاصل ميان، بازي و تصوير ذهني است به نظر پياژه بعضي از نقاشيهاي كودكان از اين كيفيت بازي برخوردار است كه فقط به خاطر خودش انجام ميگيرد و فرصتهايي براي جذب فراهم ميسازد. لذا پياژه، خطخطي كردنهاي كودكان بسيار خردسال را صرفاً بازي قلمداد ميكند. پياژه اغلب نقاشي را به عنوان ساير شكلهاي بازي كوشش به منظور بازنمائي دنياي واقعي نيز به كار ميآورد. بنابراين وجوه مشترك آن با پيدايش تصاوير ذهني بسيار زيد است (وسيكلر. ترجمه مخبر، 1370، ص 85-83).
ژان پياژه پرنفوذترين روانشناس رشد در قرن بيستم بود از سال 1960 به بعد تا حدود زيادي به دليل كارهاي نظري و تجربي وي، موضوع شناخت در رشد كودك از موضوعات عمده بوده است. پياژه در سال 1980 در سن 84 سالگي درگذشت در طول زندگيش مشاهدات بسيار دقيق از فعاليتهاي خود به خودي شيرخوارگان و كودكان انجام داده است آزمونهاي بديعي درباره تواناييهاي شناختي كودكان كرده است و مسائلي را براي هزاران كودك و نوجوان ارائه كرده است (هنري ماوسن، پاول، 1368، ص 262).
مراحل رشد از نظر پياژه:
الف - مرحله حسي - حركتي:
در دوران مرحله حسي و حركتي، رشد شناختي، براساس اعمال حسي و حركتي قرار دارد. كودك با شروع اعمالي كه در درجه اول پاسخهاي انعكاسي هستند شش مرحله فرعي را ميگذراند كه در اين 6 مرحله اعمال هدفدار مرتباً مشهودتر ميشوند. كودك در آخرين مرحله فرعي دوران (حسي - حركتي) بازنماييهاي ذهني تشكيل ميدهد. ميتواند اعمال گذشته ديگران را تقليد كند و از طريق تركيب ذهني دانش و طرحوارههاي بدست آمده قبلي، راههاي جديد براي حل مشكلات طرحريزي كند. در طول دوران كوتاهي بين (18) ماهگي تا (2) سالگي «كودك خود را از صورت موجودي كه تقريباً به تمامي وابسته به انعكاس و ساير ابزارهاي ارثي است به صورت انساني درميآورد كه قادر به تفكر نهادي است.»
ب- مرحله پيش عملياتي:
دخل و تصرف در نمادها از جمله در كلمات از خصوصيات عمده پيش عملياتي است اين پديده تقليد با تأخير عملي كه در گذشته انجام شده است و در بازيهاي خيالي و بازي كردن نقش ديگران آشكار است. پياژه (1951) كودك 2 ساله از پرسشهاي بلند پسري كه روز قبل شاهد آن بوده است تقليد كند اين كودك به هنگام بازي چيزي را به جاي چيز ديگر بكار برد (نمادسازي) ممكن است از جعبهاي به عنوان تخت، ميز، صندلي، ماشين، هواپيما يا كالسكه بچه استفاده كند. او همچنين اسباببازيها را به عنوان نمادي از آنها به كار برد و خود نيز در بازيها نقشهائي را به عهده گيرد.
ج- مرحله عملياتي عيني:
كودكاني كه در جوامع صنعتي آمريكاي شمالي و اروپا بزرگ ميشوند بين سنين 6 و 8 سالگي وارد مرحله عيني ميشوند. كودكان كشورهاي عقبمانده يا در حال رشد و آنهائي كه در محيطهاي بسيار دورافتاده زندگي ميكنند احتمالاً ديرتر وارد اين مرحله ميشوند. رسيدن به مرحله عمليات عيني به اين معناست كه فرد بتواند عمليات ذهني انجام دهد كه قابل تغيير و كاملاً برگشتپذير باشد كودكان در اين سن قواعد منطقي و اساسي معيني را درك ميكنند (پياژه به آن گروهبندي ميگويد) و بنابراين ميتوانند از راههايي به طور منطقي و كمي استدلال كنند كه در مرحله (پيش عملياتي) چنين چيزي مشهود شود. كودكاني كه در مرحله ارزيابي پديدهها عيني باشند آنان همچنين ميتوانند (تمركززدائي) كنند به اين معنا كه به طور همزمان به جنبههاي مختلف يك شيء يا پديده توجه كنند و ارتباط بين ابعاد مختلف را درك كنند.
د- مرحله عمليات صوري:
در پيشرفتهترين مرحله رشد شناختي كه تقريباً از 12 سالگي آغاز ميشود و تا بزرگسالي ادامه مييابد محدوديتهاي مرحلهي عمليات عيني برطرف ميشود فرد براي حل مسائل از راهبردها و عمليات عيني به مراتب متنوعتر و گستردهتري استفاده ميكند. فرد در اين مرحله از لحاظ تفكر و استدلال انعطافپذير و ماهرتر ميشود و ميتواند چيزها را از ديدگاههاي مختلف ببيند تفكر نوجوانان پيچيدهتر و دامنه تواناييهاي ذهني آنان به مراتب گستردهتر است.
يكي از قابل توجهترين خصوصيات اين مرحله اين است كه كودك ميتواند علاوه بر مسائل فرضي در مقابل آنچه احتمال ميرود استدلال كند و به احتمالات نيز به اندازه واقعيات موجود بينديشد كودكي در مرحله عمليات عيني قرار دارد، به طور ذهني در اشيا و پديدهها دخل و تصرف ميكند كودك در مرحله عمليات صوري ميتواند در موقعيتهاي فرضي دخل و تصرف كند. مثلاً: كودك بزرگتري كه با اين سوال روبرو ميشود (اگر همه مريخيها پايشان زرد باشد آيا اين موجود هم كه پاي زرد دارد مريخي است) به نتيجهگيري منطقي خواهد رسيد كودك 7 ساله به دشواري ميتواند درباره پديدههاي نامحتمل و غيرممكن استدلال كند و احتمالاً خواهد گفت «نميدانم» (آيا هيچ موجودي پاي زرد دارد).
يكي ديگر از نشانههاي حل مسأله در مرحله عمليات صوري جستجوي سيستماتيك براي راهحل است. جواني كه با مشكل تازهاي روبهرو ميشود ميكوشد تا همه راههاي اجتماعي براي حل آن را در نظر داشته باشد و به دقت منطق و كارائي هر يك از راهها را امتحان ميكند و وقتي كه تصميم ميگيرد به جائي برود نميتواند به طور ذهني همه مسيرهاي احتمالي را بررسي كند و به طور سيستماتيك ارزيابي كند و ببيند كه كدام مسير، امنترين، كوتاهترين و سريعترين مسير است. (هرچند ممكن است اين توانش خود را هميشه بكار نبندد).
3- ديدگاه روانكاوي:
نظريه پايهاي غالب در رهيافتهاي باليني فرافكني نسبت به نقاشي كودكان ديدگاه (روانكاوي) است نظريه روانكاوي از كار باليني (زيگموند فرويد) سرچشمه گرفته است و بعدها در آن تجديدنظر صورت گرفته است. هسته اصلي اين نظريه بخش ناخودآگاه ذهن به عنوان منشاء غرايز جنسي و پرخاشگري، به نظر فرويد اين سائقهاي غريزي پديدآورنده اميال و تكانههاي غالباً تهديدكننده غيرقابل قبول است كه از حوزه (خودآگاه ذهن) پنهان گذاشته ميشوند. هرچند اميال مستقيماً در دسترس ضمير خودآگاه قرار ندارند اما بر رفتار انسان تأثيرميگذارند و خود را به شكلهاي ديگر يا به صورتي پوشيده آشكار ميسازند. در مورد انگيزههاي نقاشي كودكان يكي از جنبههاي مهم نظريه روانكاوي اين انديشه است كه ميان اميال و احساسات ناخودآگاه حتي به صورت پوشيده در يك نقاشي دريچة اطميناني است كه امكان تخليه بيزيان احساسات و پالايش (تصعيد) عواطف سركوب شده فراهم ميسازند (وسيكلر، ترجمه مخبر، 1370، ص 88-86).
بعضي از صاحبنظران معتقدند كه بازخورد ناشي از نقاشي به ويژه در مورد كودكان خردسال كه نخستين قدمها را در نقاشي برميدارند با رضايت خاطر همراه باشد (گلوك) كودكان لذت حركتي و لذت بصري را ميتوانند از طريق نقاشي به دست آورند و عده ديگر از صاحبنظران توافقي دارند كه كودكان به اين دليل نقاشي ميكشند كه توليد تصوير را فعاليتي ارضاكننده مييابند به ويژه تصاويري كه علائق و تجارب تنها را به طور نمادين بيان ميكنند (وسيكلر، ترجمه مخبر، 1370).
سوابق تحقيق:
در نيمه اول قرن بيستم چنين تصور ميشد كه آزمون آدمك يك آزمون منحصراً مربوط به هوش بوده و عوامل فرهنگي يا تشخيصي در آن تأثيري ندارند. تحقيقات متعدد بعدي نشان دادند كه گرچه مراحل رشد ترسيم آدمك در نزد تمام ملل يكسان است لكن ساير ويژگيهاي ترسيم آدمك از فردي به فرد ديگر و از جامعهاي به جامعه ديگر فرق ميكند (آدا آبراهام) كه مجموعه تحقيقات مختلفي را كه تا سال (1977) در مورد ترسيم آدمك انجام شده است در كتابي تحت عنوان نقاشي يك شخص جمعآوري كرده است. مدعي است كه بهتر است بعد از اين ما ترسيم آدم را يك ملاك سنجش شخصيت تلقي كنيم نه هوش.
به نظر او توان فرافكني ترسيم آدمك به حدي است كه گاه نيروهاي شناختي فرد را تحتالشعاع خود قرار ميدهد و از اينرو بازده كاركرد هوش فرد نوسان پيدا ميكند (بهرامي، هادي، 1372، ص 275).
پژوهش در مورد نقاشي:
بسياري از روانشناسان از مدتها قبل بر اين عقيده بودهاند كه همه افراد خواه تعليم ديده باشند يا نباشند به هنگام كشيدن يا رنگ كردن يك تصوير ناخودآگاه شمهاي از وضعيت عاطفي خود را بيان ميكنند. سيمون در سال 1876 ضمن پژوهش درباره (تخيل ديوانگي) وجود نوعي رابطه ميان نقاشيها و نشانههاي رفتاري بيماران شديداً آشفته مورد توجه قرار داد (گوديناف)، در سال (1926) عمدتا به سنجش هوش از طريق نقاشي ميپردازد و خاطرنشان ميكند تحليل نقاشي كودكان براي ارزيابي عاطفي آنها بكار ميآيد. آزمون: خانه/ درخت/ آدم، توسط بوك، تدوين شد او اين نظريه را مطرح كرد كه شخص علاوه بر مفهومي كه به تصوير انسان ميدهد براي خانه و درخت نيز معنايي قايل است (جولس) (1971) در آزمون (Htp) از كودك خواسته ميشود كه يك خانه، درخت و يك انسان بكشد كه هر يك از آنها به عنوان نماد بعضي از جنبههاي عاطفي مهم زندگي و تجربه كودك محسوب ميشود خانه ميتواند نماد بدن كودك و آغوش مادر باشد. درخت: احتمالاً بازتاب احساسات نسبتاً عميقتر كودكان درباره خودشان است، و تصوير انسان: منعكسكننده ديدگاه خودآگاه كودكان درباره خودشان و مناسبات آنها به بقيه جهان است.
كان مكاوور يك آزمون نقاشي به نام كشيدن يك شخص (DAP) را در سال 1949 طراحي كرد. در اين آزمون يك صفحه كاغذ (A4) با يك مداد نرم و پاككن در اختيار آزمودني قرار ميگيرد و از او خواسته ميشود كه تصوير يك شخص را بكش هنگامي كه كشيدن اين نقاشي به پايان رسيد يك صفحه كاغذ سفيد ديگر به آزمودني داده ميشود و از او خواسته ميشود جنس مخالف تصوير قبلي را بكش (مك اوور) معتقد بود كه كودك در نقاشيهايش ذهنيات خود را فرافكني ميكند. ولي نقاشيها را بيان جنبههايي از شخصيت ميداند كه دائميتر و پايدارتر از حالات عاطفي گذراست و چهرهاي كه اول آزمودني ميكشد منعكسكننده همانندسازي نقش جنسي اوست.
اليزابت كوپنيز در سال 1968 رويكرد بسيار متفاوتي از جنبههاي عاطفي بيان نقاشي ارائه ميدهد وي براساس نظريه روابط بين فردي (ساليوان) كار خود را بر اين فرض بنيان مينهد كه نقاشي چهره انسان در درجه اول بازتابي از سطح تكامل و مناسبات بين فردي كودك يعني نگرش او نسبت به خودش و اشخاص مهم ديگر در زندگي اوست. به نظر (كوپينز) نقاشي بيش از آنكه نمايشگر خصوصيات شخصيتي پايدار باشد بازتابي از حالات عاطفي جاري است. وي برخلاف مكاوور از هر كودك يك نقاشي ميگرفت وي با استفاده ازكار مكاوور شاخص عاطفي را در نقاشي كودكان تعيين ميكند كه غالباً در نقاشي كودكان پريشان بيش از كودك بهنجار ديده ميشود.
تفاوتهاي پسران و دختران:
معمولاً دو عامل را موجب پيدايش تفاوتهاي فردي ميدانند (توارث و محيط) در مورد تفاوتهاي موجود بين دختر و پسر نيز همين دو عامل را سهيم ميدانند، البته در اين خصوص بين روانشناسان و جامعهشناسان اختلاف نظر وجود دارد. جامعهشناسان محيط را عامل اصلي تفاوتهاي موجود بين دختر و پسر ميدانند اما روانشناسان هر دو عامل را لازم و ملزوم يكديگر ميدانند. امروزه علم زيستشناسي ثابت كرده است كه دختر و پسر از همان لحظه انعقاد نطفه تفاوت دارند چون پسر محصول تركيب (xy) و دختر محصول تركيب (xx) است.
آمار نشان ميدهد كه در سراسر دنيا تعداد انعقاد نطفههاي پسر به مراتب بيشتر از تعداد نطفههاي دختر است. حتي در ايران به گواهي آمار در مقابل هر 100 دختر تقريباً 106 پسر به دنيا ميآيد. ميزان مرگ و مير دو جنس كاملاً متفاوت است، روي هم رفته جنس نر آسيبپذيرتر از جنس ماده است. بعضي از بيماريها از قبيل لخته شدن خون در عروق، سكتههاي قلبي، هموفيلي و غيره در جنس نر ديده ميشود. تعداد الكنها و كوررنگها نيز در بين پسرها به مراتب بيشتر از دخترهاست. البته جاي انكار وجود ندارد كه اجتماع يعني رفتار ديگران ميتواند اين تفاوتها را تضعيف يا تشديد كند. مثلاً زيستشناسي ثابت كرده است كه جنس نر، به علت وجود هورمونهاي آندروژن در خون از جنس ماده پرخاشگرتر است. رفتار ديگران ميتواند اين تمايل را كم يا زياد كند. مثلاً در بسياري از اجتماعات، خشونت را براي پسر حق قانوني ميدانند، اما از دختر ميخواهند كه آرام باشد. به پسر اجازه ميدهند كه تفنگ بازي كند، از دختر ميخواهند عروسكبازي كند و آرام باشد.
دختر و پسر از لحاظ قد و وزن نيز تفاوتهايي دارند. پسرها هم از لحاظ قد و هم از نظر وزن از بدو تولد تا حدود (12-11) سالگي سرعت بيشتري نسبت به دخترها نشان ميدهند. از آن به بعد تا پايان دوره (16-15) سالگي دخترها جلو ميافتند، آخرالامر، باز پسرها هستند كه افزايش قد و وزن نشان ميدهند. درست است كه از نظر رشد و قد روي هم رفته پسرها جلوتر از دخترها هستند، از نظر پختگي بدن، استخواني شدن، دندان درآوردن و به طور كلي اعمال و رفتار هميشه دخترها جلوترند. دختربچهها سريعتر از پسربچهها مينشيند، ميخزند، راه ميروند، حرف ميزنندو به دوران بلوغ ميرسند و در هوش و ساير استعدادها نيز تفاوتهايي بنيادي دارند. دختربچهها بيشتر در آزمونهاي كلامي بهتر از پسرها هستند، ادراك كلامي پسرها باز هم بهتر از دخترهاست. پراكندگي نتايج دخترها كم و در عوض پراكندگي نتايج پسرها زياد است، دخترها هميشه در حد وسط قرار دارند.
درعلائق و رغبتها نيز تفاوتهاي چشمگيري بين دخترها و پسرها وجود دارد. مثلاً علايق ديني، اجتماعي، زيبائيشناسي دخترها بيشتر از پسرهاست. دخترها به مسائل اخلاقي و پسرها بيشتر به مسائل سياسي علاقه نشان ميدهند، كليه تفاوتهاي فردي و كليه تفاوتهاي دختران و پسران در اثر كنش متقابل محيط و توارث به وجود ميآيد (حمزه گنجي، 1375، ص 233-231).
بكارگيري رنگ در نقاشي:
انتخاب رنگ از نظر روانشناسي مفهومي بيچون و چرا دارد براي تجزيه و تحليل و نتيجهگيري از آن حتماً بايد عامل سن كودك را در نظر داشت بين نقش يك رنگ و زندگي عاطفي كودك با در نظر گرفتن دوران تكاملي او يك حالت متوازي وجود دارد. در فاصله سنين 3 تا 6 سالگي كودك بيشتر تحت تأثير فشارهاي دروني است. علاقه او به تقدم شكل به رنگ افزوني مييابد بنا به نظر واهنر فقدان رنگ در تمام يا قسمتي از موضوع نقاشي كودك نشانگر خلائ عاطفي يا گاهي دليل بر گرايشهاي غيراجتماعي اوست (فراري، 1371، ص 94).
تجربههاي فراوان نشان داده است كه كودكان سازگار در نقاشيهايشان به طور متوسط از پنج رنگ مختلف استفاده ميكنند. در حالي كه كودكان گوشهگير و يا آنهايي كه ارتباط با دنياي خارج را دوست ندارند از يك رنگ يا دو رنگ بيشتر استفاده نميكنند. علاقه واقعي كودك نسبت به رنگ از زماني شروع ميشود كه او سعي در كشيدن شكلها ميكند در اين مرحله كه از (7 يا 8 سالگي) به درازا ميكشد. كودك براي استفاده از رنگها فقط تحت تأثير احساسات خود قرار دارد. به همين دليل اغلب رنگ اشياء هيچ ارتباطي با رنگ واقعي آنها ندارد و حتي ممكن است كه او از رنگهايي استفاده كند كه هيچ نوع ارتباطي با رنگ واقعي ندارد.
در سنين (11 و 12 سالگي) كه نوجوانان متوجه ميشوند كه رنگهاي اشياء قابل تغييرند و بنابراين بهتر است كه آنها زودتر از موقع مجبور به درك اين بينش نكنيم زيرا چنانچه قبلاً گفتيم بكارگيري رنگ فقط تنها عامل تكاملي و پيشرفت فكري كودك نيست، بلكه به عوامل ژرف عاطفي نيز مربوط است به نظر (باستد) قسمت عمدهاي از معاني نمادين رنگ به نسبتها و محيطهاي اجتماعي خاص كه در آن زندگي ميكنيم بستگي دارد.
يك رنگ در يك نظام اجتماعي مشخص ممكن است داراي مفهومي باشد كه در نظام ديگر معني تضاد آن را بدهد همه مردم تمايز بين رنگهاي گرم، نارنجي، زرد و رنگهاي سرد مثل سبز، آبي، بنفش را ميشناسد كه از نظر رواني اين دو گروه رنگ عميقاً با هم تفاوت دارند رنگهاي گرم تحريككننده و سبب حركتي و تلقينكننده غم و اندوه هستند. آزمايشهاي روانشناسان و فيزيولوژيستها در مورد اثرات رنگ باعث شد كه بسياري از آنها از نظر منطقي به اين نتيجه برسند كه ميان انتخابها و بعضي خصوصيات جسمي و رواني فرد ارتباط وجود دارد (جوسن كوش) رنگ را به عنوان يك عامل مشخصكننده انواع شخصيت فرد ذكر كرده است و با كمك ايننظريه تستهايي را به وجود آوردهاند كه ميتوان شخصيت فرد را از نحوه انتخاب رنگ و چگونگي قرار گرفتن آن شاخت (فراري، 1371، ص 96-95).
منابع فارسي:
1- دادستان، پريرخ، ارزشيابي شخصيت كودكان، انتشارات رشد، چاپ 1374.
2- سيف نراقي، مريم، نادري، عزتالله، راهنماي فراهمسازي طرح تحقيق، دفتر تحقيقات و انتشارات بدر، چاپ دوم، 1371.
3- سيف نراقي، مريم، مترجم سيدي، حسين، كودك و نقاشي مجموعه مقالات، انتشارات تهران، چاپ 1368.
4- ميرزابيگي، علي، نقش هنر در آموزش و پرورش بهداشت رواني كودكان تهران، انتشارات مدرس، سال 1370.
5- داداشزاده، كاوه، نقاشي و نوشتههاي كودكان، انتشارات كوتنبرگ، چاپ اول، 1373.
6- بهرامي، هادي، كاربرد باليني و تشخيصي آزمونهاي فرافكني شخصيت، انتشارات دانا، 1372.
7- ويكسلر توماس جي - دي، مترجم مخبر، عباس، مقدمهاي بر روانشناسي نقاشي كودكان، تهران، چاپ اول، انتشارات طرح نو، 1370.
8- هنري ماسن، پاول، مترجم ياسائي، مهشيد، رشد شخصيت كودك، چاپ دهم، 1368، اپ سعدي
9- دادستان، منصور، كاربرد تست ترسيم خانواده در كلينيك ل-كرمن-ژوزف، 1371.
9- گراث، گري، مترجم پاشا شريفي، حسن نيكجو، محمدرضا (راهنماي سنجش رواني)، انتشارات رشد، چاپ اول، 1374.
10- گنجي، حمزه، تفاوتهاي فردي، انتشارات پيام نور، 1375.
11- دكتر لوشر، ماكس، مترجم ابيزاده، ويدا، روانشناسي رنگها متن كامل، چاپ هشتم، 1374.
12- جيمز، دبليو، وند رزند، مترجم گنجي حمزه، روانشناسي كودك.