مبانی نظری وپیشینه تحقیق نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان

مبانی نظری وپیشینه تحقیق نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان (docx) 54 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 54 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

2-3 قسمت سوم: نگرش‌ها و انتظارات جنسي 2-3-1 تاريخچه نگرش نسبت به تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان در طول تاريخ، انسان، حداقل به منظور بقاي نسل، ملزم و نيازمند به نزديک و آميزش جنسي بوده است. در اعصار گذشته، بشر به جاي آنکه اطلاعات در مورد احساسات، تمايلات و رفتارهاي جنسي خود را از علم و دانش به دست اورد، تنها تخيل، خرافه، ادبيات و نصايح مذهبي تحريف شدهي الهي و غيرالهي بهره ميگرفت. بدين سان جنسيت و تمايلات جنسي از معموليترين مجهولات عام و خاص و بزرگترين تعارض بشر، بوده است. با ظهور اسلام، ديدگاه مبتني بر وحي آسماني، نسبت به تمايلات جنسي انسان بهطور کلي دگرگون شد. در نظام خانواده در چهارچوب ازدواج ارضاي غريزه فطري و الهي جنسي، نه تنها مجاز، بلکه مستحب و گاه واجب شمرده شده و به زن و مرد هر دو، اجازه و امکان تمتع و تفرج از اين غريزه فطري و الهي و ارضاي اين نياز عيني و واقعي رواني به دو شکل ازدواج دائم و موقت، داده شده است، که به بهترين نحو انسان را از تعارضات اساسي و عقدههاي پايدار زمينه ساز بيماريها و اختلالات رواني، ايمن و مصون نگاه داشته، سلامت فرد و جامعه را تضمين مينمايد. بهطور کلي تمايلات و رفتارهاي جنسي همواره از ديدگاه علوم مختلف مانند پزشکي، فيزيولوژي، روانشناسي، مردمشناسي، جامعهشناسي و مذهبشناسي مورد بحث بوده است. اولين کتابي که مورد مطالعه علمي تمايلات و رفتارهاي جنسي به چاپ رسيد کتاب «آسيب‌هاي رواني جنسي» تاليف ريچارد ون کرانت ابينگ، روان پزشک آلماني (1965-1886) بود. از ديگر پيشگامان مطالعه رفتار جنسي، هاولاک اليس و زيگموند فرويد (1939-1886) را ميتوان نام برد. اليس يک پزشک و روانشناس بود که شرح مطالعاتش را در 7 کتاب به نام «روانشناسي جنسي» در سالهاي 1897 تا 1928، منتشر کرد. امروزه ميل جنسي و سکس وسيلهاي است در خدمت توليد مثل نبوده بلکه بيشتر در جهت کسب اوج لذت جنسي و رواني و به عنوان يک بازي مفرح، مشروع و آرامبخش تعريف ميشوند. هر چند سکس مفهومي بينالمللي و جهاني است، اما به هيچ عنوان تفسيري واحد و تعبيري مطلق ندارد. واقعيت آن است که سکس و تمايلات جنسي تعابيري مشخص و تفاسيري خصوصي دارند، که همين تعابير و تفاسير منحصر به فرد نيز، در يک فرد ثابت، ميتواند از زماني به زمان ديگر، ولو با اندک فاصله، متغير، متنوع و گاه متفاوت و حتي متضاد باشند. اين تعابير و تفاسير در قالبهاي جهان شمول، از پيش تعيين شده و بدون تغيير نميگنجد (اوحدي، 1380). 2-3-2 نظريات روانشناسان و روانپزشکان مشهور در مورد انگيزه جنسي انسان 2-3-2-1 تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان از ديدگاه زيگموند فرويد فرويد ميل جنسي انسان را امري طبيعي و فيزيولوژيک همانند احساس گرسنگي و تشنگي و نياز به هوا و آب و غذا و خوب ميدانست. او ميل جنسي را چنين تعريف نمود: «ميل جنسي عبارت ازمفهومي از يک تحريک بدني و رواني است. منبع آن محرکي است که در يکي ازاعضاي بدن وجود دارد و هدف آن ارضاء و به ثمر رساندن تحريک بدني و رواني است. فرويد در آغاز معتقد بود که ميل جنسي تنها سائقهاي است که منشا همه رفتارهاي ديگر انسان است ولي پس از چندي در سال 1920 تئوري غريزه دوگانه جنسي و تهاجمي را مطرح ساخت و در بررسيهاي نهايي خود، دو گروه بزرگ غريزي را مشخص کرد. به اعتقاد فرويد، انگيزش اساسي رفتار انسان، ماهيتي جنسي دارد. به عبارت ديگر، انسان موجودي لذت طلب است. از سوي ديگر، محدوديتهاي عرف حاکم بر جوامع مانعي بر سر راه ميل لذتطلبي انسان است. فرويد، روشهايي را شرح ميدهد که انسان بتواند با بهرهگيري از آنها، ميان غريزه جنسي و محدوديتهاي اجتماعي خويش، سازش خاصي را ايجاد کند. فرويد، انگيزه يا ميل جنسي را با دو واژه «معقول جنسي» و «هدف جنسي» توضيح ميدهد و منظوري را که ميل جنسي در جهت دستيابي به آن است «هدف جنسي» مينامند (کجباف، 1381). 2-3-2-2 تمايلات و رفتارهاي جنسي انسان از ديدگاه آدلر آدلر نيز همچون يونگ، انگيزه اصلي انسان را ميل جنسي نميدانست و ميل به قدرت و تحکيم و تثبيت «خود» مفهوم انگيزش انسان معرفي نمود و به موضوع «تنازع بقا» بيشتر از موضوع اسطورهها و سمبلها اعتقاد داشت. آدلر برخلاف فرويد پديده پرخاشگري غيرجنسي را مورد توجه قرار داده و اين استعدادها را به صورت ساديسم- مازوخيسم در نظر نميگرفت بلکه از آن بعنوان «احساس حقارت» و «آزادي قدرت» ياد مي‌کرد و فقط به جنبههاي معقول اين پديدهها مينگريست. آدلر برخلاف فرويد معتقد بود که کشش فرزند به والد غيرهمجنس، زيستگاه جنسي ندارد بلکه واکنشي است که فرد در برابر احساس ضعف، انزوا و ترس از خود نشان ميدهد. بعدها اين کشش به سوي فرد قويتر ممکن است بهصورت تملک شهواني درآيد و موجب عقدههاي اديپ الکترا به گونههاي واقعي گردد (اسلامي نسب، 1376، اوحدي، 1384، دژکام، 1384). 2-3-2-3 تمايلات و رفتارهاي جنسي آزاديدگاه مزلو مزلو همچون روانشناسان ديگر ارضاي ميل جنسي را براي بقاي نسل لازم و ضروري مي‌داند. در ديگاه مزلو، نياز به ارضاي حنسيهمرديف نياز به پاسخگويي به انگيزش‌هايي همچون چون نياز به به هوا، تشنگي، گرسنگي ونياز به خواب در رده‌هاي نيازهاي فيزيولوژيک يا همان نيازهاي اساسي واوليه وزيربنايي انسان وهر موجود زنده ديگر مي‌باشد. به اعتقاد مزلو، رابطه جنسي همچون عشق جايگاه ويژه‌اي در اصول روانشناختي انسان به خصوص انسانهايي با درجات بالاي سلامت رواني دارد (دژکام، 1384). مزلو در اين باره مي‌گويد: « اشتياق به ارتباط جنسي نه تنها فيزيکي بلکه روانشناختي نيز هست وخود آن را پيامي به مثابه ذوق و شوق خاصي جهت خلوت کردن با محبوب بيان مي‌کند. کيفيت ارضاي جنسي و عاشقانه در افراد سالم با گذشت زمان تکامل مي‌بايد. مزلو رفتار جنسي را در خود آگاهي فرد مي‌داند که گاهي مقاصد و اهداف ناخودآگاه را براورده مي‌سازد وريشه‌هايي در ناخودآگاهي دارد. مزلو، ارگاسم را در افراد سالم بااهميت‌تر از ارگاسم در افراد عادي مي‌داند. در افراد سالم ارگاسم اغلب يك تجربه ژرف اسرارآميز است وبا اين همه، اين افراد نداشتن رابطه جنسي را به آساني تحمل مي‌کنند، زيرا در سلسله مراتب نيازها، عشق در مراتب بالاتري از ميل و نياز جنسي قرار دارد اما هنگامي که نياز به عشق برآورده شد، نيازهاي پايينتر نيزشادي‌آور خواهد بود (اسلامي نسب، 1376). 2-3-3 عوامل رواني جنسي غريزه جنسي يکي از غرايز مهم بشري است. منشا بسيار از تحولات زندگي انسان واقع مي‌شود. در اسلام ميزان استفاده معقول و سنجيده از لذتهاي دنيوي و معنوي براي انسان فطري و جز شئون سعادت وخوشبختي تلقي گرديده و خداوند خلقت انسان را بر اساس زوجيت قرار داده و براي هر يک ازمرد و زن همسري آفريد تا با کمک هم نيازهاي يکديگر را رفع کنند و آرامش رواني و محبت ميان آن دو به وجود آيد. خلقت انسان به شکل دوجنس مذکر و مونث را نکاح به عنوان امري ضروري و فطري ميان مردو زن روشن مي‌سازد. رفتار جنسي متنوع است وجندين عامل آن را تعيين مي‌کند. اين رفتار تحت تأثير روابط با ديگران شرايط زندگي وفرهنگ محيط اطراف قرار مي‌گيرد. تمايلات جنسي، عوامل شخصيتي، ساختار زيستي و حس عمومي فرد از خويشتن، ارتباط تنگاتنگي دارد و شامل ادراک مردانگي يا زنانگي بوده و بازتاب تجارب رشدي فرد در مورد رابطه جنسي درطول عمرش است تمايلات جنسي هر شخص بستگي به چهار عامل رواني جنسي پيوسته به هم دارد، 1- هويت جنسي 2- نقش جنسي 3- جهت‌گيري جنسي 4- رفتار جنسي. 1- هويت جنسي جنسيت به الگوي حصوصيات زيستي، کرموزوم‌ها و دستگاه تناسلي جنسي و دستگاه تناسلي داخلي، ترکيب غدد جنسي و خصوصيات ثانويه اطلاق مي‌گردد. در رشد طبيعي اين خصوصيات الگويي منجسم به وجود مي‌آورند و به طوري که شخص در مورد جنسيت خود ترديدي ندارند و هويت جنسي به احساس مردانگي و زنانگي فرد گفته مي‌شود هرکودکي تا سن2 تا 3 سالگي اعتقاد محکمي در مورد مونث يا مذکر بودن خود پيدا کند. 2- نقش جنسي کودک پس از کسب هويت سعي مي‌کند با الگوي‌گيري از والدين رفتار خود را متناسب با جنسيت خود بروز دهد. در هر فرهنگي يک سري رفتارهايي را متناسب با جنسيت مذکر يا مونث مي‌دانند و فرد نيز پس از دست‌يابي به هويت به نمايش اين رفتارها مي‌پردازد. 3- جهت‌گيري يا گرايش جنسي گرايش جنسي به مفهوم موضوع يا هدف تکانه‌هاي جنسي فرد است که در حالت طبيعي يابد نا همجنس‌گرا باشد. يعني اين تمايل به سمت مخالف باشد و ممکن است به صورت همجنس‌گرا و يا دوجنس‌گرا باشد. 4- رفتار جنسي رفتار جنسي در مرد وزن طبيعي در مقابل تحريک جنسي ظاهر مي‌شود که به عنوان رفتار جنسي يا چرخه پاسخ به تحريک مطرح بوده ودر طي چهار مرحله مشخص مي‌شود: 1- ميل جنسي 2- برانگيختگي 3- ارگاسم 4- فرونشيني رضايت جنسي زناشويي در دوحالت صورت مي‌گيرد: 1- رضايت با فعاليت‌هاي جنسي 2- رضايت عاطفي و هيجاني (دلمرتر و هايده، 2000). تحقيقات نشان داده اند که رضايت جنسي زناشويي در سه گروه انجام مي‌گيرد: اولين دسته، روابط گوناگوني است که شامل رضايت جنسي در روابط جنسي است. دومين دسته، حالت فيزيولوژي روابط جنسي است که علائم رضايت از طريق فعاليتهاي جنسي را نشان مي‌دهد (مثلا دفعات انزال در اثر مقاربت). سومين دسته شامل صفات اجتماعي و فردي از نظر جمعيت شناختي مي‌شود. بسياري از مطالعات نشان مي‌دهد که تنوع رابطه‌ها در فهم رضايت جنسي زناشويي مهم است (يانگ و لوکوس، 1988؛ دهنس و بيرز، 1997). واژه رضايت جنسي منجر به احساس حوشايند فرد ازنوع روابط جنسي خود اطلاق مي‌گردد. سطوح بالايي از رضايت جنسي منجر به افزايش کيفيت زندگي زناشويي ميشود که اين منجر به کاهش بي ثباتي زناشويي در طي زندگي مي‌شود. رصايت جنسي براي بيشتر زوجين مهم مي‌باشد. آنچه که براي رضايت جنسي مهم است يک موضوع بسيار فردي است. چنين تصوري براي مردان، رضايت جنسي بسيار متناوب و طبيعت مقاربت جنسي مي‌باشد. و براي زنان، رضايت جنسي بيشتر مربوط به اين است که چطور آنها از رابطه‌ي کلي ارضا شوند. اسپريچر (1995) معتقد است روابطي مثل روابط حمايت کننده يا رضايت جنسي رابطه مستقيم دارد. ديگر اينکه روابط ديگري مثل همدلي، جذابيت جسماني، عشق را با رضايت جنسي نشان داده است (هاليوت و آپت و رابيل، 1994؛ لورنس و بيرز، 1995). مک کارتي در سال 1999 ارتباط بين رضايت زناشويي ورضايت جنسي را مشخص کرد. او مشخص کرد وقتي سکس به خوبي انجام شود حدود 15 تا 20 درصد رابطه را تشکيل مي‌دهد. از طرف ديگر وقتي که روابط جنسي به خوبي انجام نشود حدود 50 تا 75 درصد روابط را تشکيل مي‌دهد و در نتيجه قدرت جنسي را افزايش نمي‌دهد و صميميت و شور و نشاط ازدواج از بين مي‌برد. آنهايي که در رابطه‌ي زناشويي رضايت دارند، در روابط ديگري هم دارند. رضايت جنسي به ميزان زيادي به رضايت ارتباطي و رضايت عاطفي در روابط بستگي دارد (کريستفر و اسپريچر، 2000؛ ويت و جونير، 2001). در مورد برخي از زوجها گزارش شده است که طول مدت ازدواج آنها، رابطه جنسي را در ميان آنها ثابت مي‌کند. زيرا انها بهتر مي‌توانند همديگر را بشناسند، بهتر از علايق وچيزهايي که دوست ندارند خبر دارند و به عنوان يک زوج بيشتر به هم نزديک هستند (هنيچ ليف و گات، 2004). مطالعات و تحقيقات بر روي زوجين نشان مي‌دهد که مشکلات زنان و شوهران در مورد ابراز احساسات بر روي رضايت زناشويي و در موقع آميزش جنسي تأثير مي‌گذارد. بنابراين با توجه به اين تحقيق، ميزان کم ابراز احساسات، رضايت زناشويي را خراب مي‌کند. ميزان وقتي که زوحين براي هم مي‌گذارند و ميزان علايق مشترک انها بر روي روابط زوجين از جمله رابطه‌ي جنسي مؤثر است (يلسما و مارو، 2002). رابطه جنسي همان قدر براي زوج‌هاي مسن اهميت دارد که براي جوانترها و ميان سالها اهميت دارد. هرچند تحقيقات نشان داده است که زوج‌هاي مسن‌تر معمولاً سطح پايين‌تري از رضايت جنسي را نسبت به جوانترها و ميانسال‌ها نشان مي‌دهند. اين تفاوت شايد به خاطر استرس‌هاي مختلف باشد که برخي از ازدواج‌هاي مسن دارند مثل، مشکلات مربوط به سلامتي فيزيکي و درآمد محدود. تحقيقات نشان مي‌دهد افسردگي به طور منفي بر روي روابط جنسي در بين زوج‌هاي مسن اثر مي‌گذارد (سندبرگ و ميلر، 2002؛ هينچ‌ليف و گات، 2004). نتيجه بررسي‌هاي اخير اين فرضيه را ايجاد مي‌كند كه «اصل خانواده» براي زوجين هنوز تحت تأثير روابط جنسي و زناشويي آنها است. 2-3-4 انتظارات زناشويي انتظارات زناشويي عبارت است از استانداردها و فرضيه‌هاي ذهني، چارچوب‌هاي از پيش تعيين شده و بايد و نبايدهايي كه زوجين در مورد همسر و روابط جنسي خود كه ممكن است مبتني بر واقعيت باشد و يا مبتني بر واقعيت نباشد (خمسه، 1382). انتظارات نقش حياتي را در يك ازدواج شادمان بازي مي‌كنند. ازدواج توافقي است كه به نظر مي‌رسد بيشترين منافع را وعده مي‌دهد، اما در حقيقت حداقل آنها را برآورده مي‌كند. افراد ممكن است در طول زندگي خود آسيب‌ها و ترديدهاي هيجاني را تجربه كنند كه اين آسيب‌ها به ندرت براي والدين به منظور مرمت ابراز مي‌شوند. در حقيقت اين واقعيت وفاداري به سيستم خانواده است، اما اين آسيب‌ها در درون فرد باقي مي‌مانند و در طول ساليان ناپديد مي‌شوند و منتظر مي‌مانند. سپس افراد ازدواج مي‌كنند و ازدواج را اولين فرصت براي خود مي‌دانند كه آسيب‌هاي به تعويق انداخته خود را به جريان اندازند. بعد از ازدواج درخشندگي رويايي انتظارات شروع به آمدن به واقعيت مي‌كند، اما همسران هيچگاه آن سوار بر اسب سپيد كه خلاءهاي يكديگر را پر كنند، نيستند (منسفيلد؛ به نقل از اميدوار، 1386). افراد همراه خود انتظاراتي به ازدواجشان مي‌آورند از قبيل: الف- چيزهاي جزئي: از قبيل چه كسي ظرفها را بشويد و غيره. ب- مسائل رايج: از قبيل پول، سكس، اوقات آزاد و غيره. ج- مسائل عميق و اغلب پنهان: از قبيل چه كسي تصميمات اساسي بگيرد، قدرت چگونه بايد تقسيم شود و غيره. اكثر انتظارات مردم در مورد رابطه‌ي زناشويي در سه حيطه‌ي اصلي طبقه‌بندي مي‌شوند: الف- مرزها: چه كسي داخل مرز زوجين و چه كسي خارج از آن است؟ آيا هر دو در مورد اينكه چقدر با خويشاوندان و دوستان تداخل داشته باشند موافقند؟ چه مقدار چه نوع از فعاليت‌ها را فرد بايد بدون همسرش انجام دهد؟ ب- سرمايه‌گذاري: چه مقدار زمان و تلاش را هر كدام از زوجين احساس مي‌كند كه ديگري بايد در رابطه صرف كند؟ كدام نوع ابراز علاقه همسر را دست دارد؟ هديه؟ تماس فيزيكي؟ كلمات تأييد شده؟ ج- كنترل و قدرت: آيا قدرت تقسيم مي‌شود؟ چگونه؟ چه كسي كدام تصميمات را مي‌گيرد؟ آيا هر دو نفر فكر مي‌كنند در فرايند تصميم‌گيري تأثيرگذارند؟ 2-3-5 شكل‌گيري انتظارات زناشويي افراد انتظاراتشان را از آنچه كه مي‌بينند، مي‌شنوند و در طول زمان تجربه مي‌كنند رشد مي‌دهند. عوامل مؤثر بر انتظارات زناشويي عبارتند از: 1- خانواده مبدأ، 2- روند اجتماعي شدن، 3- ساختار فرصتها،4- فرهنگ. موارد به شرح ذيل مي‌باشد: خانواده مبدأ (اصلي): والدين يا مراقبت‌كنندگان ديگر به فرزندان خود در مورد اينكه چگونه بايد در ادوار زناشويي عمل كنند چيزهايي آموخته‌اند (ريد، 2003). روند اجتماعي شدن: روند اجتماعي شدن نشان مي‌دهد كه چگونه عوامل اجتماعي متعدد در خانواده و در جامعه بر رشد كودكان و نوجوانان موثرند. عوامل اجتماعي شدن شامل والدين و همشيرها در خانواده، همسالان و همسايه‌ها و سازمان‌ها در محيط جامعه است كه در رشد انتظارات فرد نسبت به روابط و زندگي زناشويي بسيار دخيل هستند (هريس و لي، 2007). ساختار فرصت‌ها: ساختار فرصت‌ها را نيز بايد در متن جامعه‌اي كه نوجوانان در آن زندگي مي‌كنند در نظر گرفت از قبيل: فرصت‌هاي كاري براي زنان، فرصت‌هاي اقتصادي براي مردان و نيز فرصت‌هاي ساختاري ديگر نظير: نژاد، مذهب، پس‌زمينه خانوادگي، وضعيت اقتصادي و وضعيت اجتماعي (هريس و لي، 2007). فرهنگ: فيلم‌ها، موسيقي‌ها، مذهب و پيام‌هاي ديگري در مورد اينكه همسران چگونه بايد با يكديگر رفتار كنند (ريد، 2003). 2-3-6 انتظارات غيرواقع‌بينانه، انتظارات واقع‌بينانه افراد يك سري پيش تصويرهايي را با خود به ازدواج مي‌آورند و بعضي انتظارات در ذهن افراد نقش بسته است كه كاملاً نيز از آنها آگاه نيستند. در حقيقت يكي از مشكلات مهم زوج‌هاي جوان ناشي از استانداردها و فرضيه‌هاي ذهني آنهاست. يعني هر يك مقياسي دارند كه بر اساس آن رفتار ديگري را مي‌سنجد و تفسير مي‌كند. در واقع انتظاراتي كه هر يك از زوجين از ديگري دارد، مبتني بر چارچوب‌هاي از پيش تعيين شده‌اي است كه مي‌تواند مبتني بر واقعيت نباشد. به عنوان مثال داشتن معيارهايي كه يك زوج صميمي چگونه بايد رفتار كند، يعني مجموعه بايد و نبايدهايي كه هر يك از زوجين به آن معتقد است. هرگاه اين معيارها افراطي باشد و كاربرد عملي نداشته باشد، كشمكش و اختلاف شكل مي‌گيرد. بهتر است زوجين از استانداردها و معيارهاي خود آگاه باشند و آنها را بشناسند و ببينند كه تا چه حد با واقعيت تناسب و هماهنگي دارد (خمسه، 1382). نمونه‌اي از انتظارات واقع‌بينانه و انتظارات غيرواقع‌بينانه در زير آمده است: 2-3-6-1 انتظارات غيرواقع‌بينانه - شريك زندگي من هميشه بايد از چگونگي احساس من آگاه باشد. - شريك زندگي من هرگز تغيير نخواهد كرد. - شريك زندگي من بايد هميشه مرا از لحاظ نيازهاي جنسي ارضا كند. زوجيني كه چنين انتظارات غيرواقع‌بينانه‌اي را براي آينده ازدواج خود دارند، در پذيرش رفتارهاي نامناسب همسر خود دچار مشكل مي‌شوند و با طرد و خصومت به گونه‌اي منفي پاسخ مي‌دهند. تحقيقات نشان مي‌دهد كه انتظارات غيرواقع‌بينانه در مقايسه با انتظارات واقع‌بينانه به رضايتمندي كمتر از زندگي زناشويي بعد منجر مي‌شود. در برابر انتظارات غيرواقع‌بينانه مي‌توان انتظارات واقع‌بينانه را جايگزين كرد. 2-3-6-2 انتظارات واقع‌بينانه - شريك زندگي من نمي‌تواند هميشه ذهن مرا بخواند. - رابطه‌ي جنسي موضوعي است كه هميشه در روابط نزديك بايد روي آن كار كرد. همانگونه كه در شكل 2-1 مشاهده مي‌شود، وقتي يكي از طرفين كاري منفي انجام مي‌دهد و يا كار مثبتي انجام نمي‌دهد، تعارض‌ها و كشمكش‌ها در روابط نزديك پديد مي‌آيد. واكنش طرف مقابل تحت تأثير انتظاراتي است كه او در ارتباط خواهان آن است. در اين گونه موارد فرد مي‌تواند برآورد جدي از واقعيت به عمل آورد و بازخوردهاي عيني را جستجو كند و يا به تفسيرهاي نادرست بپردازند. در واقع خود رفتار اوليه نيست كه به خودي خود مسئله‌ساز است، بلكه تفسير طرف مقابل از آن رفتار است كه مي‌تواند مسئله‌ساز باشد. اين تفسير و ارزيابي اوليه است كه به پاسخ منفي و واكنش منفي منجر مي‌شود. پاسخي كه به نوبه‌ي خود عمل منفي يا فقدان مثبت اوليه را تشديد مي‌كند و يك دور باطل پديد مي‌آورد (خمسه، 1382) عمل منفي شريك زندگي يا فقدان عمل مثبتانتظاراتپذيرش و فراموش كردناهميت دادن به آن به عنوان نكته‌اي مثبتتفسير آن به عنوان يك مسئلهپذيرش و فراموش كردناهميت دادن به آن به عنوان نكته‌اي مثبتتفسير آن به عنوان يك مسئلهسرزنش به تفكر سنتيپاسخ منفي فرد شكل (2-1): ارزيابي و انطباق با تعارض‌ها و كشمكش‌ها در روابط نزديك (خمسه، 1382) حتي اگر تفسير منفي هم درست باشد، همواره امكان تفسير مثبت وجود دارد. تفسير مثبت از رفتار منفي، به افكار مثبت منجر مي‌شود و افكار مثبت انتظارات واقع گرايانه را تقويت مي‌كند و احساس صميميت و نزديكي بيشتري بين طرفين ايجاد مي‌كند (خمسه، 1382). در درازمدت براي زوجين مهم است كه يك دانش صحيحي از نقاط قوت و ضعف رابطه‌شان داشته باشند. رضايت در صورتي كه انتظارات همسر با واقعيت متناسب نباشد، كاهش مي‌يابد. براي برخي از زوجين كه به تازگي ازدواج كرده‌اند، ممكن است بهتر باشد كه انتظار اوقات مشكل (سخت) را هم داشته باشند تا اينكه يك آينده درخشان را در نظر داشته باشند. زوجين اگر تصوير صحيحي از رابطه‌شان داشته باشند، كمتر احتمال دارد كه كاهش عميقي را در رضايت زناشويي تجربه كنند. حتي اگر اين تصوير ايده‌آل نباشد، اين نتايج مخالف با نظر محققاني است كه اعتقاد دارند زوجين هميشه بايد انتظارات بالايي براي ازدواجشان داشته باشند (ناتلي، 2007). 2-3-7 تأثير انتظارات مثبت در زندگي زناشويي دو نظريه در مورد تأثير انتظارات مثبت زناشويي وجود دارد كه عبارتند از: 1- پيل (1952؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004) عقيده دارد كه انتظارات مثبت زناشويي منجر به پيامدهاي مثبت مي‌گردد. انتظارات مثبت بايد پرورش داده شود، زيرا مردم را به سوي نتايج مثبت هدايت مي‌كند. 2- پاپ (2000؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004) عقيده دارد كه انتظارات مثبت زناشويي ممكن است منجر به نااميدي شود. پس از انتظارات مثبت بايد اجتناب شود. از اين ديدگاه انتظارات مثبت مي‌تواند منبع اختلالات زناشويي باشند. قبل از بحث در مورد اين دو نظريه لازم است موارد زير را مورد بررسي قرار دهيم: 1- انتظارات مثبت زناشويي و عملكرد روابط، 2- شرايط تأييد انتظارات 2-3-8 انتظارات مثبت زناشويي و عملكرد روابط انتظارات در مورد آينده روابط صميمانه ممكن است دو عملكرد متفاوت را در ارزيابي روابط بين فردي داشته باشد. 1- انتظارات مي‌تواند به عنوان اهداف با ساختاري كه باعث برانگيختن فرايند تأييد انتظار شوند عمل كند. تأييد اين انتظارات مي‌تواند از طريق دو مكانيسم رخ دهد: الف- تأييد ادراكي: اين نوع تأييد هنگامي اتفاق مي‌افتد كه انتظار قبلي براي وقوع يك رويداد، افراد را به شيوه‌اي هدايت مي‌كند تا جزئيات رويداد را به طريقي تفسير كنند كه ارزيابي آنها از واقعه هماهنگ با انتظارات باشد. اين نوع تأييد را تأييد ادراكي مي‌نامند (دارلي و گراس، 1983؛ هاستورف و كانتريل، 1945؛ كلي، 1950؛ ميلر و تورنبول 1986؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004؛ به نقل از اميدوار، 1386). ب- تأييد رفتاري: تأييد رفتاري هنگامي اتفاق مي‌افتد كه انتظارات قبلي براي يك رويداد رفتارهاي هماهنگ با انتظارات را در طول رويداد برانگيزاند. يعني رفتارهايي كه رويداد را طوري هدايت كنند كه منجر به رسيدن به انتظارات مورد نظر شود (دارلي و فازيو، جوسيم، 1986؛ مرتون، 1948؛ روزناتل و جاكوبسن، 1968؛ اسنيدر، تنك، برسكيد، 1977؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004؛ به نقل از اميدوار، 1386). مطالعات متعددي وجود هر دو فرايند در روابط نزديك را تأييد مي‌كنند (داوني و همكاران، 1998؛ فلچر و همكاران، 2000؛ كني، 1998؛ ناتلي و كارني، 2002؛ موري و همكاران، 1996؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004؛ به نقل از اميدوار، 1386). هر دو فرايند در روابط بين‌فردي اشاره دارند كه در گستره‌اي كه آنها (انتظارات) احتمال دارد كه تأييد شوند، انتظارات مثبت براي رابطه سودمند خواهند بود (فلچر و همكاران، 2002؛ موري و همكاران، 1996؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004). 2- انتظارات مي‌توانند به عنوان اهداف غيرواقع‌بينانه‌اي عمل كنند و افراد پيامدهاي به وجود آمده را با اين انتظارات غيرواقع‌بينانه مقايسه كنند. تئوري اثر تعميم (DAT): (ميلر، شوارتز، هو، ريتو، 1997؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004) اشاره دارد اينكه افراد در مورد پيامدها چگونه احساس مي‌كنند، به وسيله افكار غيرواقع‌بينانه‌اي مشخص مي‌شود كه آنچه را كه اتفاق افتاده با آنچه كه بايد اتفاق مي‌افتاد مقايسه مي‌كند. مطابق با اين نظريه (DAT) نتايج منفي هنگامي كه با پيامدهاي بدتر ممكن مقايسه مي‌شوند، كمتر نااميدكننده احساس مي‌شوند. نتايج مثبت هنگامي كه نتايج به وجود آمده فراتر از انتظارات است خوشحال‌كننده هستند، اما هنگامي كه نتايج به وجود آمده انتظارات را برآورده نكند، نااميدكننده هستند (مدوك، مادي، گيلويچ، 1995؛ ملر و همكاران، 1997؛ شپرد و ناتلي،2002؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004). پس همسراني كه انتظارات بسيار بالايي در مورد رابطه‌شان دارند در خطر نااميد شدن و دلسرد شدن قرار دارند. چون احتمال زيادي وجود دارد كه نتايج به وجود آمده برآوردكننده انتظارات آنها باشد (تيبات و كلي، 1959؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004). پس تأثير انتظارات بستگي به اين دارد كه آيا آن انتظارات به عنوان هدف‌هاي ساختاريافته‌اي عمل مي‌كنند، فرايند تأكيد انتظارات را برمي‌انگيزانند يا اينكه انتظارات به صورت هدف‌هاي غيرواقع‌بينانه‌اي عمل مي‌كنند كه زوجين را با پيامدهاي واقعي مقايسه مي‌كنند. 2-3-9 شرايط تأييد انتظارات احتمال اينكه زوجين به تأييد (ادراكي يا رفتاري) انتظاراتشان دست يابند، بستگي دارد به توانايي آنها براي خلق و يا از بين بردن رويدادهايي كه موجب به وجود آمدن فرصت‌هايي مي‌شود كه در حيطه آنها مي‌توان به تأييد انتظارات پرداخت (ميلر و تورنبول، 1986؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004). وقتي كه زوجين قادر باشند به شيوه‌اي رفتار كنند كه به تأييد انتظارات آنها منجر شود، تأييد رفتاري اتفاق مي‌افتد (جاسيم، 1986؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004). در روابط صميمانه، زوجيني كه در مهارت‌هاي ارتباطي و حل مسئله تبحر بيشتري دارند بهتر قادر هستند تا تجاربي را بيافرينند و مديريت كنند كه انتظارات مثبت را تأييد كند (تأييد رفتاري) (گاتمن، 1994؛ گاتمن، كوان، كاروسوانسون، 1998؛ هاستون، كالين، هوتس، اسميت، جورج، 2001؛ كارني و برادبوري، 1997؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004)، اما در مورد همسراني كه در حيطه‌هاي ذكر شده تبحر ندارد، انتظارات مثبت مخرب خواهد بود. زيرا فقدان مهارت‌هاي رفتاري ممكن است موجب شود زوجين با تجاربي روبرو شوند كه منجر به عدم تأييد انتظارات شود پيامد عدم تأييد انتظارات، نااميدي خواهد بود. اين زوجين ممكن است در انتظارات كمتر مثبت سود ببرند. زيرا اين انتظارات كمتر با تجارب نااميدكننده‌اي كه با آنها روبرو مي‌شوند مغاير خواهد بود. اگر درگير شدن در فرايند تأييد رفتاري، در تأييد انتظارات با شكست مواجه شد، زوجين مي‌توانند در فرايند تأييد ادراكي وارد شوند. يعني رويدادها را به طريقي تفسير كنند كه هماهنگ با انتظارات باشد. يعني به تأييد انتظارات منجر شود (ميلر و تورنبال، 1986؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004). 2-3-10 اسنادهاي مثبت و منفي همسراني كه توانايي اين را دارند كه رويدادهاي مبهم به وجود آمده در روابطشان را به طرزي مثبت تفسير كنند بيشتر احتمال دارد كه در گستره‌اي وارد شوند كه به تأييد انتظاراتشان در حيطه‌ي روابطشان منجر شود. بنابراين تمايل به اسنادهاي مثبت در برابر اسنادهاي منفي در مورد رويدادهايي كه در روابط زوجي اتفاق مي‌افتد عاملي است كه بر انتظارات مثبت موثر است (ناتلي و كارني، 2004). بنابراين تأثير انتظارات بر رضايتمندي زناشويي به وسيله‌ي عوامل زير تعديل مي‌شود: 1- كيفيت تعاملات همسران 2- اسنادها با توجه به مباحث گفته شده دو نظريه ذكر شده در مورد تأثير انتظارات زناشويي: 1- نظريه پيل (1952) و 2- نظريه پاپ (2000) را مورد بررسي قرار مي‌دهيم. نظريه‌ها به اين قرار بود: 1- پيل (1952؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004؛ به نقل از اميدوار، 1386) عقيده دارد كه انتظارات مثبت زناشويي منجر به پيامدهاي مثبت مي‌گردد. 2- پاپ (2000؛ به نقل از ناتلي و كارني، 2004؛ به نقل از اميدوار، 1386) عقيده دارد كه انتظارات مثبت زناشويي ممكن است منجر به نااميدي شود. مباحث ذكر شده در زمينه انتظارات به اين موضوع اشاره دارد كه در درون بافت روابط بين‌فردي نزديك، تأثير انتظارات به عوامل متعددي در رابطه با عملكرد روابط مرتبط است. همسراني كه در مهارت‌هاي بين فردي نظير ارتباطات و حل مسئله تبحر دارند انتظارات مثبت آنها را به پيامدهاي مثبت رهنمون مي‌سازد (مطابق با نظر پيل، 1952)، اما همسراني كه در مهارت‌ها تبحر ندارند تا بتوانند تجربيات مثبت و مطابق با انتظارات را بيافرينند، از انتظارات تعديل شده‌تر (كمتر مثبت) سود مي‌برند (مطابق با نظر پاپ، 2000). 2-3-11 نگرش‌هاي زناشويي نگرش عبارتست از پيش آمادگي در پاسخ به دسته‌اي از محرك‌ها به صورت انواع خاصي از پاسخ‌ها (روزنبرگ و هالند، 1960؛ به نقل از آيزنگ، 1379، ترجمه خرازي). نگرش‌هاي زناشويي عبارتست از گرايشات، احساسات، تعصبات يا سوگيري‌ها، مفاهيم از پيش دريافت شده، ترس‌ها و يقينها در مورد همسر (ماتيتني و مماني، 2003). نگرش‌ها نسبت به زندگي زناشويي بر روابط جنسي زوجين تأثير مي‌گذارند. نگرش‌هاي مطلوب نسبت به روابط جنسي باعث بروز رفتار زناشويي مطلوب‌تر در زندگي آينده مي‌گردند. نگرش‌هاي مطلوب و واقع‌بينانه يك عامل كليدي براي ازدواج موفق است و يك رابطه‌ي سالم را براي زوجين و ديگر اعضاي خانواده فراهم مي‌آورد (ساسلر و همكاران، 1997). 2-3-12 عوامل موثر بر نگرش‌هاي زناشويي 2-3-12-1 روند اجتماعي شدن در روند اجتماعي شدن والدين، همسالان، همسايگان، همكلاسي‌ها، دوستان و سازمان‌هاي موجود در محيط اجتماعي در ادراك نوجوانان و بزرگسالان جوان در ارتباط با نگرش نسبت به نقش‌هاي آينده و سبك زندگي موثر هستند (هريس و لي، 2007). 2-3-12-2 ساختار فرصت‌ها ساختار فرصت‌ها در بافت زندگي نوجوان شامل فرصت‌هاي كاري براي زنان، فرصت‌هاي اقتصادي براي مردان و نسبت زنان و مردان غيرشاغل است. ساختار فرصت‌ها همچنين شامل نژاد، قوميت، وضعيت مهاجرت، زمينه خانواده، وضعيت اقتصادي- اجتماعي و چگونگي عملكرد زوجين در نقش پدر و مادر است (هريس و لي، 2007). در حقيقت روند اجتماعي شدن و ساختار فرصت‌ها مكانيسمي را نشان مي‌دهند كه در رشد نگرش‌هاي زناشويي و نيز انتظارات زناشويي دخيل است. 2-3-12-3 تجارب با هم بدون، بدون ازدواج تجارب با هم بودن، بدون ازدواج كه منجر به ازدواج نشده است، نشان‌دهنده جهت‌گيري ضعيف نسبت به ازدواج يا داشتن در حفظ يك رابطه‌ي موفقيت‌آميز است و باعث احتمال بروز نگرش منفي نسبت به روابط جنسي مي‌شود و احتمال ازدواج موفق را كاهش مي‌دهد (هريس و لي، 2007). 2-3-12-4 سوء استفاده و سوء رفتار در دوران كودكي اين عامل، عاملي مهم در گرايش به سوي زندگي مجردي خواهد بود. سوء استفاده جنسي بخصوص در دوران كودكي در شكل‌گيري نگرش‌هاي منفي به سوي روابط جنسي و ازدواج و تشكيل خانواده موثر خواهد بود (هريس و لي، 2007). 2-3-12-5 خانواده متداول در محيط اجتماعي نوجوان خانواده متداول در محيط اجتماعي نوجوان، دوستان، مدرسه و همسايه‌ها، نگرش‌ها و نرم‌ها را در مورد يك رابطه‌ي قابل قبول در ذهن نوجوان شكل مي‌دهند. مثلاً كودكي كه در همسايگي كساني زندگي مي‌كند كه درصد بالايي از بچه‌ها در خانواده‌هايي با يك مادر يا يك والد زندگي مي‌كنند. ممكن است اين نگرش را در خود رشد دهند كه ازدواج امري بادوام و پايدار نيست و تك والدي بودن مي‌تواند يك امر طبيعي و قابل قبول باشد، اما كودكي كه در جايي زندگي مي‌كند كه خانواده‌هاي دووالدي رايج باشند اينجا فرايند شكل‌گيري نگرش‌ها متفاوت خواهند بود (هريس و لي، 2007). 2-3-12-6 وضعيت تأهل و تجرد نگرش‌هاي جنسي بسته به اينكه فرد تازه ازدواج كرده است، مدت زيادي است كه ازدواج كرده و يا اصلاً ازدواج نكرده است متفاوت است و اين تفاوت به لحاظ آماري معنادار است. كساني كه به تازگي ازدواج كرده‌اند اهميت زيادي براي عشق، وفاداري و ايجاد يك تعهد بلندمدت در ازدواج قائلند و اهميت كمتري براي داشتن پول كافي در ازدواج نسبت به كساني كه قبلاً ازدواج كرده‌اند يا هرگز ازدواج نكرده‌اند قائلند. كساني كه ازدواج كرده‌اند و قادرند كه يك ازدواج باثبات را ادامه دهند، نگرش‌هاي مثبت بيشتري را در مورد روابط جنسي ذكر مي‌كنند و اين نتيجه‌ي موفقيت آنها در ازدواج است (هريس و لي، 2007). 2-3-13 تعريف آموزش جنسي آموزش جنسي يك فرايند طولاني است كه از طريق آن افراد، اطلاعات و دانش لازم را در مورد مسائل جنسي كسب مي‌كنند و نگرش‌ها، عقايد و ارزش‌هاي خودشان را تشكيل مي‌دهند. آموزش جنسي، فرايندي است كه به رشد جنسي سالم، بهداشت زناشويي، روابط بين‌فردي، عاطفه، نزديكي، تصور بدني و نقش‌هاي جنسيتي كمك مي‌كند. آموزش جنسي به همه جنسيت مانند ابعاد زيستي، اجتماعي، روان‌شناختي و مذهبي توجه مي‌كند. آموزش جنسي هم به حوزه شناختي (اطلاعات و دانش)، هم به حوزه‌ي عاطفي (احساسات، ارزش‌ها و نگرش‌ها) و هم به حوزه‌ي رفتاري (مهارت‌هاي ارتباطي و تصميم‌گيري) مربوط مي‌شود (تايلور، 2005؛ به نقل از حسن‌زاده و همكاران، 1383). آشنايي با اصول رفتارهاي جنسي به عنوان بخش‌هاي مهمي از زندگي فردي هر انسان ضروري است. زيرا يكي از انگيزه‌هاي مهم ازدواج تمايلات جنسي است و در طلاق و آسيب‌هاي خانوادگي نيز يكي از علل و عوامل موثر است. حجب و حيا و فرهنگ جامعه نيز اجازه نداده كه افراد دانش كافي در اين زمينه كسب كنند و اكثر خانواده‌ها اطلاعات خود را تجربي كسب نموده‌اند و يا به طور برجسته و گريخته از افراد مختلف كسب دانش نموده‌اند كه چه بسا موارد زيادي از اين دانش‌ها نيز مبتني بر انحرافات و رفتارهاي غلط مي‌باشد و هر خانواده‌اي قبل از ازدواج لازم است دانش كافي در زمينه‌ي مسائل جنسي كسب نمايند (بصيري، 1380). فعاليت جنسي و جنسيت يك بخش مهم زندگي زناشويي است. فعاليت جنسي در خانواده يك فرايند لذتبخش و آرامبخش است. بسياري از خانواده‌ها و زوجين بعد از آن احساس خوشايند يافته و از نظر روان‌شناختي رضايت لازم را پيدا مي‌كنند. در مواقع فشار رواني و تنش فعاليت عصبي به زنان و مردان كمك مي‌كند به نحو شايسته و با فشارها مقابله كرده و آن را از بين ببرند يا اثرات مخرب آن را كاهش دهند، در خانواده‌هايي كه فعاليت جنسي رضايت‌‌بخش وجود ندارد با انواع مشكلات جنسي روبرو مي‌شوند. مشكلات جنسي در اين گونه خانواده‌ها به شكل‌هاي مختلف بروز مي‌كند. مانند واكنش‌هاي خانوادگي ناسالم و اختلافات روان‌تني و ناباروري، آموزش جنسي كودكان، نوجوانان و جوانان يك جنبه‌ي حساس و بااهميت از يادگيريشان است. آموزش جنسي كسب آگاهي در مورد كالبدشناسي و فيزيولوژي بدن انسان، اعمال جنسي، توليدمثل در زندگي خانوادگي، پيشگيري از اختلافات جنسي و حاملگي ناخواسته و موضوعاتي از اين قبيل است. به هر حال در گذشته مردان بدون هيچگونه آموزش رسمي به فعاليت جنسي مي‌پرداختند. شايد بتوان گفت در گذشته‌هاي دور و در جوامع غيرمتمدن آموزش جنسي بعد از ازدواج از طريق آزمون و خطا آغاز مي‌شد بايد خاطرنشان كرد كه براي تحقيق يك ازدواج موفق و شاد آموزش جنسي سالم و مناسب يك عامل تعيين‌كننده و بااهميت تلقي مي‌شود. امروز با گسترش بيماري‌هاي جنسي و اختلالات جنسي و افزايش نرخ بيماري ايدز آموزش جنسي و برنامه‌هاي پيشگيري يك ضرورت به حساب مي‌آيد (به نقل از حسن‌زاده و همكاران، 1383). دانش مربوط به توليدمثل و مسائل جنسي هرگاه بر اساس برنامه‌هاي طراحي شده براي آموزش رفتار جنسي و نگرش نسبت به آن مورد توجه قرار گيرد، آموزش جنسي ناميده مي‌شود. هدف از آموزش جنسي، ايجاد نگرش‌هاي سالم و بيان اطلاعات كافي از مسائل جنسي است و بايد شامل آموزش‌هايي باشد كه به بهداشت رواني و سازگاري اجتماعي مي‌انجامد و پيشامدهاي ناشي از ناسازگاري اجتماعي و اختلالات رفتاري را به حداقل برساند (افتخار اردبيلي و همكاران، 1385). بر اساس گزارش سازمان جهاني بهداشت برنامه‌هاي آموزش جنسي هم براي افرادي كه هنوز فعاليت جنسي خود را آغاز نكرده‌اند و هم براي افرادي كه فعاليت جنسي خود را آغاز كرده‌اند يك نياز به حساب مي‌آيد. آموزش جنسي جامع هم تعداد زايمان‌هاي ناخواسته و برنامه‌ريزي نشده را كاهش مي‌دهد و هم بيماري‌هايي را كه از طريق فعاليت جنسي و روابط نزديك جنسي انتقال مي‌يابند مانع مي‌شود. در مورد محتوي برنامه آموزشي جنسي جامع بايد شش محور مورد بحث قرار گيرد: 1- رشد انسان كه شامل كالبدشكافي توليدمثل و فيزيولوژي انساني است. 2- روابط كه شامل رابطه با خانواده و دوستان و روابط نزديك زناشويي است. 3- مهارت‌هاي فردي كه شامل ارزش‌ها، تصميم‌گيري، ارتباطات و مذاكره با ديگران است. 4- رفتار جنسي كه شامل تمايل و اجتناب از روابط جنسي است. 5- سلامت و بهداشت جنسي كه شامل روش‌هاي پيشگيري از حاملگي، پيشگيري از ايدز، سوء استفاده جنسي و بيماري‌هاي منتقله جنسي است. 6- فرهنگ و اجتماع كه شامل نقش‌هاي جنسيتي، جنسيت و مذهب است (به نقل از حسن‌زاده و همكاران، 1383). زاهدالعطار از علماي اسلامي محتواي پيشنهادي براي آموزش اخلاق جنسي اسلامي را به شرح زير اعلام مي‌دارد: 1- رشد جنسي در فرايند رشد شامل جدول زماني بلوغ، تغييرات فيزيولوژي در زمان بلوغ نياز به تشكيل خانواده 2- فيزيولوژي سيستم توليدمثل 3- بارداري، رشد جنين و تولد 4- بيماري‌هاي مسري جنسي (ايدز و...) 5- جنبه‌هاي اجتماعي، احساسي و جنسي بلوغ شامل اخلاق اجتماعي و جنسي، چگونگي برخورد با جنسيت خاص، متناسب با سن و به اقتضاي مراحل رشدي خود، جهت تأمين سلامت رواني، جسماني، اجتماعي و رفع نياز جنسي و تعالي خويشتن و بقاي نسل به آن نيازمند است (علي اسماعيلي، 1381). تربيت جنسي نياز انتقال اطلاعات و مسائل جنسي دانسته شده است. انسان تربيت جنسي‌يافته، كسي است مجموعه‌اي از آنچه درباره‌ي مسائل جنسي به آن نياز دارد را مي‌داند. البته بايد توجه داشت كه تربيت جنسي صرفاً به معناي آموزش جنسي نيست، بلكه فراهم آوردن زمينه رشد غريزه جنسي است، به گونه‌اي كه ضمن استفاده لازم از اين غريزه از انحرافات و لغزش‌هاي جنسي نيز پيشگيري شود (ثابت، 1379). هدف از آموزش جنسي تأمين رفتارهاي بهداشتي در جهت حفظ سلامت افراد جامعه و مقابله با مسائل جنسي و بيماري‌هاي منتقله از طريق روابط جنسي است (كوالم و همكارانش، 1996؛ بهيوا و همكارانش، 2000؛ ميلان و همكارانش، 1995؛ راسل- برادران و همكارانش، 1992؛ به نقل از حسن‌زاده و همكاران، 1383). آموزش جنسي بايد به افراد كمك كند تا با رعايت اصول بهداشتي به فعاليت جنسي پرداخته و از رفتارهاي خطردار اجتناب كرده و در حفظ سلامت رواني و جسماني خود تلاش كنند. اين آموزش‌ها هم براي افراد كم‌تجربه و فاقد تجربه مانند كودكان و نوجوانان و هم براي افراد باتجربه مانند زنان و مردان ازدواج كرده و بزرگسال مفيد است. طبيعي است كه فقدان اطلاعات يا اطلاعات غلط در مورد مسائل جنسي خطر ايجاد انواع اختلالات جنسي، رفتارهاي پرخطر، بيماري‌هاي مقاربتي، كاهش لذت جنسي، حاملگي ناخواسته و مسائل خانوادگي و زناشويي را افزايش مي‌دهد (كوني، 1991؛ گيبسون و ميچل، 1999). بارون و برن (2004) خاطرنشان مي‌كنند كه نوجوانان و جوانان به اطلاعات دقيق مناسب در مورد مسائل جنسي احتياج دارند. در زمينه آموزش جنسي بايد به قالب‌هاي فرهنگي و نگرش‌هاي اجتماعي افراد توجه كرد. آموزش در اين زمينه بايد متناسب با سن، شرايط فرهنگي- اجتماعي و جنسيت افراد ارائه گردد. در زمينه آموزش جنسي فرايندهاي شناختي و ميزان درك و فهم افراد مي‌تواند در اجتناب از رفتارهاي پرخطر اهميت داشته باشد. افرادي كه از توانايي شناختي بالاتري برخوردارند تدابير بهداشتي بهتري را براي جلوگيري از مشكلات جنسي اتخاذ مي‌كند. در جوامع امروزي زندگي انسان‌ها در تمامي ابعاد دستخوش تغييرات سريع و شگرفي شده است. ازدواج، زندگي زناشويي و جنسي نيز از اين قاعده مستثني نيست. آموزش جنسي فرصت يادگيري مسائل جنسي و جلوگيري از بروز برخي مشكلات را فراهم مي‌كند. افراد به دلايل متعدد از جمله شناخت ناكافي از يكديگر و از مسائل جنسي و زندگي مشترك مشكلات متعددي را تجربه مي‌كنند. آموزش نگرش‌ها و انتظارات جنسي مي‌تواند در كسب اطلاعات و انديشه‌ها و مهارت‌ها به افراد كمك ‌كند. همچنين به افراد اطلاعات و آگاهي‌هاي جنسي لازم براي يك هدف مشترك و ارضاي نيازها و تعادل در زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي مي‌دهد. برنامه‌ آموزش نگرش‌ها و انتظارات صحيح جنسي جامع مي‌تواند در پيشگيري از اختلالات جنسي، رفتار جنسي سالم، افزايش رفتارهاي بهداشتي، ايجاد بهداشت رواني، كسب هويت جنسي و برقراري سلامت خانواده مناسب موثر باشد (برايمن و همكارانش، 2002). مسائل جنسي در زندگي زناشويي به دو دليل مطرح قابل طرح هستند: الف- به واسطه آشنا شدن زوجين به اعمال طبيعي و به كار بستن روش‌هاي لذت‌بخش و كمك به تنظيم نسل به طور كلي يادگيري و به كار بستن شيوه‌هاي طبيعي و سالم مقاربت، عشق‌بازي و تناسلي و توالد ب- به واسطه آشنا شدن با اختلالات رواني- جنسي كه ممكن است در زوجين وجود داشته يا با زمينه‌ي قبلي آشكار شود. 2-3-14 عوامل موثر بر رفتار جنسي پاپيزوم‌هاي مصري كه متعلق به 3 هزار سال قبل است، حاوي مطالبي راجع به نحوه‌ي عشق‌بازي و هنر جنسي است. در سوتراكنيدوكاما كه متعلق به 1600 سال قبل است به مطالب جامعي در اين زمينه اشاره دارد. همچنين اويد، شاعر قرن اول ميلادي براي اولين بار اصطلاح «فن عشق‌بازي» را ابداع نمود (استون، ترجمه اخوان، 1380). در اواخر قرن نوزدهم و اوايل قرن بيستم با كنار رفتن خرافات و توسعه‌ي علوم پزشكي اين رفتارها و انحرافات به شكل عمومي مورد بررسي قرار گرفتند. از نيمه قرن بيستم به بعد آگاهي جوامع غربي و كشورهاي رو به رشد نسبت به رفتارهاي جنسي نابهنجار و اختلال‌هاي مربوط به آن به تدريج افزايش يافت و در مراكز دانشگاهي و محافل عمومي، فضاي آزادتري براي بحث و تحقيق پيرامون مسائل جنسي ايجاد شد. از اين‌رو ابراز نياز جنسي بيشتر از سوي جوامع مواجه گرديد (نيكخو، 1383). سير تحولي علمي اين بحث با فعاليت روان‌شناسان و روانپزشكان در آمريكا و اروپا و در اواخر 1880 آغاز شد و همزمان با آن، مطالعه علمي رفتار جنسي نيز شكل گرفت. همچنين در قرآن و احاديث اسلامي و به تبع آن در كتاب‌هاي اخلاقي و فقهي به ويژه در مورد نكاح به صورت مستقيم و غيرمستقيم مسائل جنسي دوره‌هاي مختلف كودكي، نوجواني و جواني پرداخته شده است. تنها مولفاني مانند شهيد مطهري (1360) در كتاب رابطه جنسي، شهيد مطهري (1359) در كتاب اخلاقي جنسي و قاسمي (1373) در كتاب اخلاق جنسي، والدمن (1380) در تحقيق خود تحت عنوان چگونگي تنظيم روابط و رفتارهاي جنسي هر كدام به مسائل جنسي از زاويه‌اي اخلاقي پرداخته و روابط جنسي بزرگسالان و جوانان را محور بحث و بررسي قرار داده‌اند. ثابت (1380) در تحقيقي كه با عنوان تربيت جنسي در اسلام انجام داده است اين پرسش كه آيا در اسلام، اصول و روش‌هايي براي تربيت جنسي ارائه شده است را به عنوان سوال اصلي و يازده سوال فرعي ديگر را مطرح كرده است (به نقل از كجباف، 1383). بسياري از عملكردهاي نادرست جنسي زوجين به فقدان دانش جنسي، مهارت‌هاي جنسي و مهارت‌هاي ارتباطي آنها برمي‌گردد. دانش فرد در مورد تشريح جنسي و فنون جنسي تلويحات مهمي در روابط جنسي موفقيت‌آميز دارد. بخصوص آگاهي از روش‌هاي مناسب تحريك همسر ضروري است و علت فقدان انگيختگي و يا ارگاسم همسر ممكن است به علت فقدان دانش يا مهارت مربوط باشد. همچنين داشتن دانش و مهارت مناسب در مورد روش‌هاي ايجادكننده انگيختگي در بدن خود براي فرد اهميت دارد. اگرچه گزارش شده است كه زن و شوهرهايي كه براي درمان نابهنجاريهاي جنسي خود به دنبال كمك مي‌باشند در مقايسه با زن و شوهرهاي فاقد نابهنجاري جنسي به طور معناداري از معلومات جنسي كمتري برخوردارند. احتمالاً به نظر مي‌رسد كه بسياري از زن و شوهرها اطلاعات خوبي از موضوعات و فنون جنسي دارند، اما در كاربرد آن اطلاعات مهارت كمي دارند. مهارت علمي دربرگيرنده دو حوزه اوليه مي‌باشند: مهارت‌هاي تحريك جسماني و مهارت‌هاي ارتباطي (كريستفر، اسپرچر، 2000). طرز فكر ما در رابطه با جنس و تربيت جنسي هم از لحاظ عرف و هم از لحاظ شرع با انديشه غربي متفاوت است. ما وجود شرم و حيا را در زمينه تربيت جنسي يك اصل اساسي مي‌دانيم و با آزادي و بي‌نيازي جنسي مخالف هستيم. از ديدگاه اسلام غريزه جنسي نشانه پليدي و زشتي به شمار نمي‌آيد، بلكه مايه كمال و سكون و رسيدن به محبت و مودت است. در شريعت اسلام، لزوم مراعات اعتدال و اجتناب از افراط و تفريط در بحث غرايز يك بحث اساسي و كليدي است (فرهميني، 1386). آمار نشان مي‌دهد كه 50 درصد از زوجين در مراحلي از زندگي زناشويي خود اختلال جنسي را تجربه كرده‌اند، اما تعداد كمي تحت مشاوره و درمان قرار گرفته‌اند. با ارائه‌ي آموزش، مشاوره و اطلاعات مورد نياز در زمينه فيزيولوژي پاسخ‌هاي جنسي انسان، به تدريج مشكلات موجود از بين رفته و ناآگاهي جاي خود را به اطلاع و آگاهي كامل مي‌دهد. اين آگاهي‌ها بسياري از زنان و مردان را قادر مي‌سازد تا قدم‌هاي موثر و موفقي در مواجهه با مشكلات جنسي و حتي اختلافات زناشويي خود بردارند. شيوع اختلالات جنسي اعم از بي‌ميلي جنسي يا ميل جنسي مهار شده، ارگاسم يا اوج لذت جنسي مهار شده، نزديكي دردناك از 18 درصد تا 79 درصد گزارش شده است. مطالعات ديگر نشان مي‌دهد كه تنها درصدي از بيماران جهت مشكلات خود مراجعه مي‌نمايند و لذا ابعاد مشكل بسيار گسترده‌تر از آن است كه به نظر مي‌رسد. مطالعه‌اي روي زوج‌هاي موفق نشان مي‌دهد كه 77 درصد خانم‌ها داراي نارسايي جنسي بوده‌اند و از اين ميان 48 درصد دچار نارسايي در فاز هيجان و 15 درصد آنها تا به حال ارگاسم را تجربه نكرده‌اند (جهانفر و مولايي‌نژاد، 1384). هولبرت (1994) شيوع نارسايي‌هاي جنسي را در دو گروه مطالعه خود 40 درصد برآورد نموده و نتيجه‌گيري مي‌كند كه شايع‌ترين مشكل جنسي خانم‌ها كه آنها را جهت درمان به كلينيك مي‌كشاند، اختلال در ميل جنسي است. عوامل متعددي ممكن است در پيشرفت و پيدايش اختلالات جنسي دخيل باشند. برخي از افراد مبتلا به بيماري‌هاي ارگانيك مي‌باشند كه بر فعاليت و رضايت جنسي آنها موثر است. عوامل غيرارگانيكي مانند موانع مربوط به باورهاي اجتماعي- مذهبي، آسيب‌ديدگي جنسي و تجارب بد جنسي نيز مي‌توانند بر عملكرد طبيعي جنسي موثر باشند. افسردگي، فشارهاي روحي مانند استرس، بيماري‌هاي مزمن، داروها، ناباروري‌، حاملگي و يا فقدان رابطه مناسب با همسر نيز از عوامل مهم در اين زمينه به شمار مي‌آيند. با پيدايش مشكل، اضطراب و ترس از طرح آن با درمانگر يا ترس از شكست در درمان مي‌تواند به بدتر شدن موضوع بينجامد. اختلالات فعاليت جنسي به هر علتي ايجاد شوند داراي پيامدهاي منفي بسيار هستند. تحقيقات نشان مي‌دهند كه نارسايي‌هاي جنسي ارتباط تنگاتنگي با مشكلات اجتماعي از قبيل جرايم، تجاوزات جنسي، بيماري‌هاي رواني و طلاق دارد (هولبرت، 1994). چه بسا زوج‌هايي كه داراي نارسايي جنسي بوده و خود از تأثير آن نارسايي بر مشكلات زندگي زناشويي و نقش آن در ايجاد ارتباط ضعيف، اعتماد به نفس پايين و افسردگي در خود و همسرشان غافل بوده‌اند (مكنوي، 1994). عصبي بودن، بروز دردهاي زير دل و كمردردها، ناتواني در تمركز فكري و حتي ناتواني در انجام كارهاي معمولي نيز از ديگر عواقب عدم موفقيت در ارضاي غريزه‌ي جنسي است. در حالي كه عملكرد جنسي مطلوب عاملي براي تحكيم خانواده و پايه‌اي براي به دست آوردن تثبيت يك فرهنگ است (هوگن، 1994؛ به نقل از جهانفر و مولايي‌نژاد، 1384). هت فيلد (1993) در كتاب خود مي‌نويسد كه عشق، محبت و فعاليت‌هاي جنسي مكمل يكديگرند و عوامل بيولوژيكي، رواني بسياري در اين ارتباط موثر هستند. مطالعه‌ي ديگري در آمريكا حاكي از آن است كه 10 درصد تا 52 درصد از مردان و 25 تا 63 درصد زنان دچار اختلالات جنسي هستند (لومن، 1999). داده‌هاي به دست آمده از مطالعه‌ي ديگري در ماساچوست اختلالات نعوظي مردان را 40 تا 70 درصد گزارش مي‌كند كه از حد متوسط تا شديد مي‌باشد (جهانفر و مولايي‌نژاد، 1384). 2-3-15 مفهوم تربيت جنسي در بيشتر جوامع تا چند دهه‌ي قبل و پيش از افرادي مانند فرويد، مسائل جنسي به صورت تابوي فرهنگي محسوب مي‌شد. ليكن به شكل رمز و راز درآوردن مسائل جنسي، افراد در آينده دچار مشكل مي‌شوند (ستير، 1384). راه حل اين مشكل، آموزش مناسب امور جنسي است و اولين گام تغيير اين تلقي است كه اطلاعات جنسي و اصلي اين رفتار، شرم‌آور زشت است. براي تغيير اين نگرش بايد مرز بين فضاي خصوصي خانواده و فضاهاي عمومي را به طور واضح تعريف نمود. در محدوده زن و شوهر، انتقال اطلاعات در مورد مسائل جنسي در حد سالم و مشروع و كمك به آموزش يكديگر امري مطلوب و گاه لازم است. تربيت جنسي يكي از انواع تربيت است كه در كنار ساير تربيت‌ها همچون تربيت اجتماعي، تربيت عقلاني، تربيت اخلاقي، تربيت بدني و تربيت سياسي قابل طرح است. تربيت جنسي ارائه يك سلسله اطلاعات ضروري روان‌شناختي، جسماني و ديني درباره‌ي مسائل جنسي مربوط به هر فرد است و يا تربيت جنسي در اختيار گذاردن اطلاعات لازم درباره مسائلي كه به نوعي با غريزه جنسي انسان مرتبط است و يا مي‌توان گفت شامل كليه اطلاعاتي است كه از دوران اوليه زندگي در جهت رشد متعادل و مناسب غريزه جنسي صورت مي‌گيرد. تربيت جنسي معناي وسيع‌تري از آموزش جنسي دارد و فراتر از آن احساس جنسي به رشد شخصيت اجتماعي، اخلاقي و فرهنگي افراد نيز نظر دارد (فرهميني فراهاني، 1386). 2-3-16 اهداف تربيت جنسي 1- رشد و تكامل فرد: رشد و كمال انساني در واقع به نوع برداشت انسان از خود و جهاني كه در آن زندگي مي‌كند برمي‌گردد. يكي از اهداف اصلي تربيت اسلامي، مالكيت نفس و تسلط برخوردهايي از نفوذ جاذبه‌ها و ميل‌هاست كه قسمت عمده اين امر در سايه تربيت جنسي مناسب صورت مي‌گيرد (ثابت، 1379). 2- ايجاد نسل سالم: عمده تحولات شخصيتي، در دوره كودكي و اوايل نوجواني رخ مي‌دهد و اگر والدين توانسته باشند اهداف، افكار و ايده‌ها و خط‌مشي كودك و نوجوان در رابطه با مسائل جنسي را به طور مطلوب بازسازي و نوسازي كنند و مدرسه نيز در راستاي خانواده در اين امر موفق عمل كند، مي‌توان در انتظار يك نسل سوم و پويا بود (فرهميني فراهاني، 1386). 3- ايجاد جامعه‌ي سالم: صلاح و فساد هر جامعه بر اساس صلاح و فساد افراد و روابط آنها با يكديگر شكل مي‌گيرد. يكي از مسائلي كه مردم در ارتباط با آن روبرو هستند مسئله غريزه‌ي جنسي كه به صورت يك نياز در انسان وجود دارد كه به طور حتم آن را به گونه‌اي صحيح بايد ارضا كرد. از جمله انحرافاتي كه افراد محروم از تربيت جنسي به آن مبتلا مي‌شوند زنا و لواط است كه فساد و نابودي نسل انساني است. 4- دادن اطلاعات مناسب جنسي: دادن آگاهي به وسيله والدين و مربيان از پسران و دختران امروز، مردان و زنان آگاه و سالم فردا خواهد ساخت. 5- آگاهي از خطرات و امراض: نوجوانان و جوانان بايد با بيماري‌هاي مقاربتي آشنا شده، راه سرايت آن را بدانند. 6- آگاهي از وظايف شرعي: پدر و مادر بايد شرايطي در خانه ايجاد كنند كه فرزندان انگيزه سوال كردن در مورد مسائل شرعي را پيدا كنند. 7- رسيدن به خودشناسي جنسي: بايد در نظر گرفته شود كه يك نوجوان مذكر، واقعاً مرد بار بيايد و همچنين شناخت صحيحي از جنس مخالف داشته باشد و نوجوان مونث نيز يك زن كامل بار بيايد. رسيدن به خودشناسي جنسي، بايستي در محتوي تربيت جنسي لحاظ شود كه در آن چه زن و چه مرد به خودشناسي برسند و نقش واقعي خود را در جامعه پيدا كنند. 8- اهداف زيستي- جسماني: كه در آن بايد به نحوه و چگونگي فعاليت‌هاي جسمي از نظر فيزيولوژي و نيز مسئله بهداشتي اندام‌هاي مربوطه كه از ضرورت بسيار بالايي برخوردار است، آشنا شد. بايد نحوه‌ي جلوگيري بروز بيماري‌هاي جنسي و مشكلات متعدددي كه بر اثر عدم بهداشت اندام‌هاي جنسي به وجود مي‌آيد، آشنا شد و از آنجايي كه دختران از پيچيدگي بيشتري در اندام‌هاي جنسي برخوردارند و زودتر به بلوغ جنسي مي‌رسند؛ لذا بايد برنامه آموزش هدف‌هاي زيستي، جسماني آنها جلوتر و زودتر از پسران انجام گيرد. 9- اهداف رواني و عاطفي: در نوجوانان بايستي از نظر رواني اين آمادگي ايجاد شده باشد كه منتظر بعضي از تحولات در خود از جهات مسائل جنسي باشد. مسائل جنسي فقط جسماني نيست، بلكه عواطف و احساسات نيز در آن نقش دارد. بنابراين او بايد درباره عشق و ارج و منزلت آن آموزش ببيند. 10- اهداف اخلاقي: در هر علمي اخلاق مطرح شده كه بايدها را مشخص كند. همچنين وقتي صحبت از جنس و جنسيت مي‌شود، اخلاق جنسي مطرح مي‌شود كه بايدها و نبايدهايي را كه مسائل جنسي وجود دارد، بيان مي‌كند. استاد مطهري در كتاب «اخلاق جنسي در اسلام و جهان غرب» بيان مي‌دارد: «اخلاق جنسي قسمتي به معني عام است و شامل آن عده از عادات و ملكات و روش‌هاي بشري است كه با غريزه جنسي بستگي دارد. اخلاق جنسي به حكم قوت و قدرت فوق‌العاده غريزه كه اين قسمت از اخلاق بشري وابسته به آن است، همواره مهمترين بخش‌هاي اخلاق به شمار مي‌رفته است». 11- اهداف اجتماعي: تربيت جنسي فقط شامل مسائل فردي نمي‌شود، چرا كه لازمه‌ي صحبت از اخلاق جنسي، بيانگر اين است كه بحث و راي يك نظر است و مسائل اجتماعي اين موضوع نيز مدنظر است. هدف‌هاي اجتماعي تربيت جنسي مي‌تواند ايجاد يك جامعه‌ي صالح باشد. اين موضوع بسيار مهم است كه در آن آينده پسران و دختران بتوانند حق همسر خويش را ادا كنند و همسري موفق در زندگي زناشويي باشند. 12- اهداف معنوي: وقتي هدف از آفرينش انسان عبادت است، لذا در تربيت همواره اين موضوع را بايد مدنظر داشت كه تمامي اعمال ما بايستي براي خدا انجام گيرد، پس در تربيت جنسي نيز آنچه را كه خداوند جايز دانسته بايد انجام داد و آن كار را خداوند حرام دانسته نبايد انجام داد. همين عبادت خداوند است كه خود هدف معنوي و تربيت جنسي است. 13- دادن معلومات جنسي: توجه به حقايقي مانند نظام توالد و حفظ نسل و بقا نوع و همچنين قواعد بهداشتي است كه شايسته است هر پسر، دختري بيش از سن بلوغ به آن آگاهي داشته باشد. 14- ارائه راهنمايي‌ها و ارشادهاي جنسي كه مقصود از آن ارائه نمونه‌هايي از انسان‌هاي پاكدامن است كه هر مكتب در باب امور جنسي و حدود روابط زن و مرد با يكديگر دارد و بر اساس اين ارشادها است كه انسجام و پيوند پايدار در ميان خانواده و حسن رفتار و كردار در بين آنها تأمين مي‌گردد (فرهميني، 1386). -4-3 پژوهش‌هاي مرتبط با نگرش‌ها و انتظارات جنسي در خارج كشور هارپر و اسچالچ (2000) در پژوهش بر روي زوجين 55 تا 75 ساله به رابطه بين استرس روزانه، صميميت و كيفيت زناشويي پرداختند. داده‌ها نشان داد كه استرس روزانه به طور منفي روي كيفيت زناشويي زوجين اثر دارد و همچنين صميميت تعديل‌كننده رابطه ميان كيفيت زناشويي و استرس براي هر زوج است. پينكرتون و آبرامسون (1992) در تحقيقات خود نشان دادند كه آموزش جنسي بر رفتارهاي سلامت موثر است. آموزش جنسي مي‌تواند باعث درك و فهم افراد نسبت به مسائل جنسي بشود. هندرسون، كينگ و وروف (1994) در پژوهشي به اين نتيجه رسيدند كه بين رضايت از رابطه جنسي همسران در سال اول زندگي و سلامت زناشويي رابطه وجود دارد رضايت جنسي براي هر دو جنس به يك اندازه اهميت دارد. نتايج پژوهش مك‌كارتي (1999) نشان داد زماني كه رابطه جنسي به خوبي انجام نگيرد، صميميت در رابطه كاهش يافته و سرزندگي ازدواج از بين مي‌رود. گريستنسن (2004) تأثير روابط جنسي قبل از ازدواج را بر رضايت جنسي پس از ازدواج بررسي كرده است. اين پژوهش بر روي 313 زوج متأهل 40-18 ساله اجرا شد. نتايج نشان داد رابطه جنسي قبل از ازدواج ميزان رضايت جنسي زوجين را كاهش داده است. همچنين از ميزان تعهد زوجين نسبت به پايداري ازدواج كاسته است. در پژوهشي شلي و همكاران (2005) ارتباط بين سبك دلبستگي عاشقانه، حل تعارض و رضايت جنسي را ارزيابي كردند. نتايج پژوهش نشان داد كه افراد مضطرب دوسوگرا رضايت جنسي كمتري داشتند. همچنين افراد دلبسته اضطرابي و اجتنابي رضايت ارتباطي كمتري از خود نشان دادند و پرخاشگري كلامي بيشتري داشتند. نتايج پژوهش وستيمر و لوپاتر (2005) نشان داد كه بين عملكرد جنسي افراد و احساسي كه در مورد خودشان به عنوان يك شريك جنسي دارند رابطه مستقيم وجود دارد و از آنجا كه مسائل جنسي جزئي از شخصيت افراد است، پس هر مشكل جنسي منجر به كاهش اعتماد به نفس فرد مي‌شود. در نتيجه افرادي كه از نابهنجاري‌هاي جنسي رنج مي‌برند، اغلب احساس خودكارآمدي و اعتماد به نفس پايين دارند. نتايج تحقيق مسترز و جانسون (1970) نشان داد زوجيني كه نمي‌توانند درباره اميال و خواسته‌هاي جنسي خود صحبت كنند بيش از ساير زوجين نابهنجاريهاي جنسي را تجربه مي‌كنند و از آنجا كه ترجيحات جنسي خود را انتقال نمي‌دهند از ارتباط جنسي‌شان لذت كمتري مي‌برند و ميل جنسي‌شان نيز كاهش مي‌يابد. در بسياري از موارد اين صحبت نكردن و عدم بيان هيجانات پيرامون مشكل جنسي، به تداوم و شديدتر شدن مشكل مي‌انجامد. -4-6 پژوهش‌هاي مرتبط با نگرش‌ها و انتظارات جنسي زوجين در داخل كشور نتايج پژوهش ساماني ذاكريان (1386) بر روي نمونه 58 نفري (31 زن، 27 مرد) از دانشجويان متأهل ساكن در مجتمع خوابگاهي دانشگاه شيراز نشان داد كه كيفيت روابط جنسي همسران با فرايندهاي خانوادگي ارتباط معناداري دارد. همچنين يافته‌هاي اين تحقيق حاكي از آن بود كه تعداد روابط جنسي با كيفيت روابط جنسي رابطه معناداري دارد (001/0P<). علاوه بر اين نتايج حاصل از تحليل اطلاعات نشان داد كه ميزان مشغله‌هاي روزانه داراي رابطه معني‌داري با كيفيت روابط جنسي و تعداد دفعات تماس جنسي مي‌باشد (001/0P<). حيدري‌نسب و خليلي (1386) كه بر روي 100 دانشجوي متأهل دانشگاه شاهد (41 مرد و 59 زن) با ميانگين سني 38/26 و انحراف معيار 82/4 نشان دادند كه بين خودپنداره جنسي و رضايتمندي زناشويي همبستگي مثبت (41/0=r) وجود دارد. پژوهش حسن‌زاده و همكاران (1383) با عنوان تأثير آموزش جنسي بر سلامت خانواده بر روي 92 نفر از دانشجويان علوم پزشكي مازندران نشان دادند كه آموزش جنسي در رفتار جنسي سالم، بهداشت رواني و پيشگيري از اختلالات جنسي، رفتار بهداشتي سلامت خانواده، هويت‌يابي جنسي (0001/0P<) مؤثر است. دانش (1382) رابطه رضايت جنسي را با رضايت زناشويي زوجين مورد بررسي قرار داد. نتايج نشان داد هرچه ميزان رضايت از روابط جنسي بيشتر شود، ميزان رضايت از روابط زناشويي نيز افزايش مي‌يابد و هرچه از زمان ازدواج مي‌گذرد ميزان رضايت زناشويي بيشتر مي‌شود. در نتايج هنرپروران (1385) علت نارضايتي جنسي روابط خانوادگي آشفته، بي‌توجهي به تمايلات و نيازهاي زن، عدم تشابه و هماهنگي جنسي، تأثير مسائل و مشكلات روزمره، فقدان معلومات جنسي، رابطه عاطفي ضعيف، وجود احساس گناه حين مقاربت، نگرش منفي درباره مسائل جنسي، عدم پيشنوازي، تقاضاهاي آزاردهنده، عدم توانايي مرد در راضي ساختن همسر و تجارب نامطلوب جنسي قبل از ازدواج گزارش شده است. تحقيق پاك‌گوهر و همكاران (1386) نشان داد كه مشاوره قبل از ازدواج در مورد مسائل جنسي بر افزايش رضايت جنسي و غيرجنسي باعث افزايش رضايت‌مندي در ازدواج مي‌گردد. پژوهش صفاريان (1386) در مورد رضايت جنسي در زنان داراي اختلال وسواس اجباري با زنان نرمال نشان داد كه زنان داراي اختلال وسواس اجباري رضايت جنسي كمتري دارند، اما تفاوت بين متغيرهاي OCD در متغير رضايت جنسي معني‌دار نبود. تفاوت متغير رضايت جنسي در زنان وسواسي اجبلاري و گروه نرمال معني‌دار بود. در تحقيقات اميريان‌زاده و همكاران (1386) بيان شده است كه صميميت جنسي با صميميت عاطفي ارتباط دارد و مشكلات جنسي طيف گسترده‌اي از پويايي‌هاي آشكار و نهان احساسات و عواطف زوجين را متأثر مي‌سازد. اين تحقيق بر روي 120 زن متأهل در شهر شيراز انجام شد كه نتايج نشان داد 1/68% از زناني كه تمايل به روابط جنسي نداشتند، 1/95% احساس عصبانيت بعد از فعاليت جنسي داشتند، 3/66% از زنان از معاشقه لذت نمي‌بردند و 8/66% بعد از روابط جنسي محبت نمي‌ديدند. نتايج بزمي (1385) نشان داد كه آموزش مهارت‌هاي جنسي در همسران باعث افزايش رضايت جنسي و زناشويي و سازگاري آنها شده است. منابع فارسي آنجلس، ب (1384). رازهايي درباره‌ي عشق، ترجمه ابراهيمي، هادي. تهران: نوانديش. آنجلس، ب. (1382) آيا تو گمشده‌ام هستي؟ ترجمه ابراهيمي، هادي. تهران: نسل‌نو. آيزنك، ام. (1379). فرهنگ توصيفي روانشناسي شناختي. ترجمه علينقي خرازي و همكاران. تهران: ني. احدي، ب. (1386). رابطه شخصيت و رضايت زناشويي، فصلنامه روان شناسي معاصر، دوره دوم، ‌شماره 2. استون، ه. (1380). پاسخ به مسائل جنسي و زناشويي. ترجمه اخوان، ط. تهران: انتشارات ارغوان. اسلامي نسب، ع. (1373). روان شناسي سازگاري. تهران: بنياد. اسماعيلي، ع. (1381). جوان، انگيزه و رفتار جنسي. تهران: انتشارات لقاءالنوز. اعتمادي، ع. (1384). اثربخشي رويكرد رواني آموزشي مبتني بر شناختي- رفتاري و ارتباط درماني بر صميميت زوجين مراجعه‌كننده به مراكز مشاوره، شهر اصفهان. پايان‌نامه دكتراي مشاوره خانواده، دانشگاه تربيت مدرس، تهران. اميدوار، ب. (1386). بررسي تاثير آموزش پيش از ازدواج بر انتظارات و نگرش‌هاي زناشويي دانشجويان در آستانه ازدواج در شهر شيراز، پايان‌نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان: دانشكده علوم تربيتي و روان‌شناسي. اميريان‌زاده، م. اميريان‌زاده، م. (1385). بررسي برخي متغيرهاي مرتبط با لذت جنسي در زنان شهر شيراز. دومين كنگره سراسري آسيب‌شناسي خانواده در ايران. دانشگاه شهيد بهشتي. پژوهشكده خانواده. اوحدي، ب. (1385). تمايلات و رفتارهاي جنسي. اصفهان: اتشارات صادق هدايت. اوليا، ن. (1385). بررسي تاثيرآموزش غني‌سازي زندگي زناشويي بر افزايش رضايتمندي زوجين شهر اصفهان. پايان‌نامه كارشناسي ارشد، ‌رشته مشاوره خانواده، ‌دانشكده روان‌شناسي وعلوم تربيتي دانشگاه اصفهان. باكاروزي، د. (1387). بهبود بخشي صميميت در ازدواج. ترجمه رضازاده، محمدرضا؛ پورنقاش تهراني، سعيد. تهران: دانشگاه الزهرا (س). بزمي، ن. (1385). تأثير درماني گروهي شناختي- رفتاري آموزش مهارت‌هاي حل مسئله و آموزش مهارت‌هاي جنسي بر افزايش رضايت زناشويي همسران ناسازگار. دومين كنگره سراسري آسيب‌شناسي خانواده در ايران، تهران: دانشگاه شهيد بهشتي. بطلاني، س. (1387). بررسي تاثير آموزش سبك‌هاي دلبستگي بر صميميت جنسي و رضايت زناشويي زوجين شهر اصفهان. پايان‌نامه كارشناسي ارشد، ‌رشته مشاوره خانواده، ‌دانشكده روان شناسي وعلوم تربيتي دانشگاه اصفهان. بك، آ. (1387). عشق هرگز كافي نيست. ترجمه قراچه‌داغي، مهدي. چاپ پانزدهم، تهران: آسيم. بيات، م. (1386). بررسي تاثير ايماگوترابي بر سبك‌هاي عشق‌ورزي زوجين‌شهر اصفهان، پايان‌نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان: دانشكده علوم‌تربيتي و روان‌شناسي. پاك‌گوهر، م. فرنام، ف. و همكاران. (1385). بررسي تأثير مشاوره قبل از ازدواج بر رضايت زناشويي در زوجين مراجعه‌كننده به مراكز منتخب بهداشتي درماني دانشگاه علوم پزشكي تهران در سال 1383. تبعه امامي، ش. (1382). تعيين وبررسي رابطه بين ويژگي‌هاي مركزي و پيراموني عشق و تعهد در بزرگسالان جوان متاهل در دانشگاه اصفهان، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، روان‌شناسي عمومي، دانشگاه اصفهان، ‌دانشكده روان شناسي وعلوم تربيتي. ثابت، ح. (1379). درآمدي بر تربيت جنسي در نهج‌البللاغه. همايش تربيت در سيره و كلام امام علي (ع). جهانفر، ش؛ مولايي‌نژاد، م. (1384). درسنامه اختلالات جنسي. تهران: بيژه. حسن آبادي، ح. (1385). مقايسه ميزان اثر بخشي به روش گروه درماني عقلاني عاطفي، وجودي. افسانگرايانه معنوي- مذهبي در افزايش عزت نفس زندانيان مرد زندان مركزي مشهد. پايان‌نامه دكترا رشته مشاوره خانواده، دانشگاه تربيت معلم. حسن زاده، ر. محمودي، ق. خليليان، ع. ر. (1383). تاثير آموزش جنس بر سلامت خانواده. دومين كنگره سراسري آسيب‌شناسي‌خانواده در ايران. دانشگاه شهيد بهشتي. حياتي، م. (1386). مقايسه اثربخشي رويكردهاي شناختي، هيجان‌مدار و الگوي تلفيقي آن‌ها بر ميزان رضايت زناشويي زوجين. پايان‌نامه دكتري روانشناسي دانشگاه علامه طباطبايي، تهران. حيدري، ح؛ فاتحي زاده، ‌م؛ اعتمادي، ع. (1388). پيش بيني عهد شكني در زناشويي، تازه‌هاي روان درماني، سال پانزدهم، شماره 51 و52، صفحات: 115-121. حيدري‌نسب، ل. خليلي، س. (1386). رابطه بين خودپنداره جنسي و رضايتمندي زناشويي. سومين كنگره سراسري خانواده و سلامت جنسي، دانشگاه شاهد. خمسه، ا. (1382). آموزش قبل از ازدواج. تهران: دانشگاه الزهرا (س)، پژوهشكده زنان. دانش، آ. (1383). بررسي رابطه رضايت زناشويي با رضايت جنسي زوجين. اولين كنگره سراسري آسيب‌شناسي خانواده در ايران، تهران: دانشگاه شهيد بهشتي. داير، د. (1384). روانشناسي عشق. ترجمه فتحي، ‌مهدي. چاپ اول. مشهد: انتشارات مرنديز. دژ كام، م. (1384). روانشناسي اختلالات جنسي. تهران: انتشارات منشاء دانش. ساماني، س. ذاكريان، م. (1386). بررسي تأثير كيفيت و كميت روابط جنسي همسران بر كنش‌هاي خانوادگي. سومين كنگره سراسري خانواده و سلامت جنسي، دانشگاه شاهد. سپاه‌منصور، م؛ مظاهري، م، ع. (1385). مقايسه مولفه‌هاي سبك‌هاي عشق بين افراد متأهل داراي رضايت و عدم رضايت زناشويي. چكيده مقالات دومين كنگره سراسري آسيب‌شناسي خانواده در ايران، صفحه 217. ستير، و. (1384). آدم‌سازي. ترجمه سرشك، ب. تهران: انتشارات رشد. سعادتي، م. ص. (1388). بررسي اثربخشي آموزش مهارت‌ همدلي به صورت گروهي بر افزايش صميميت زوج‌هاي شهر شيراز. پايان‌نامه كارشناسي‌ارشد مشاوره و راهنمايي، دانشگاه آزاد اسلامي مرودشت. السون، د. (1383). توانمند‌سازي همسران. ترجمه جعفري نژاد، كامران؛ اردشيرزاده، منصور، سازمان بهزيستي كشور، معاونت امور فرهنگي و پيشگيري. سيف الله‌پور، س. ا. (1385). بررسي رابطه تعهد سازماني و عملكرد آموزشي اعضاي هيات علمي دانشگاه‌هاي اصفهان و كردستان در سال تحصيلي 85-1384. پايان‌نامه كارشناسي ارشد مديريت آموزشي، دانشگاه اصفهان: دانشكده علوم‌تربيتي و روان‌شناسي. شاه‌سياه، م. (1387). تاثير آموزش جنسي بر كيفيت زناشويي زوجين شهر اصفهان، پايان‌نامه كارشناسي ارشد، ‌رشته مشاوره خانواده، ‌دانشكده روان شناسي وعلوم تربيتي دانشگاه اصفهان. صادقي، ر؛ قدس، ع. م؛ افشار‌كهن، ج. (1389). واكاوي مساله ازدواج و اعتبارسنجي يك راحل، مجله پژوهش زنان، دوره 5، شماره 1، ص 83-108. عباسي موليد، ح. (1388). بررسي تاثير آموزش گروهي واقعيت درماني بر تعهد زناشويي زوجين شهرستان خميني‌شهر. پايان‌نامه كارشناسي ارشد، ‌رشته مشاوره خانواده، ‌دانشكده روان شناسي وعلوم تربيتي دانشگاه اصفهان. عباسي موليد، ح؛ احمدي، س. ا؛ فاتحي‌زاده، م؛ بهرامي، ف. (1388). بررسي رابطه بين تعهد زناشويي و رضايت جنسي در زوجين شهر اصفهان، مجموعه چكيده مقالات پنجمين همايش مشاوره اسلامي. مشاوره خانواده و بهداشت جنسي، موسسه مطالعاتي مشاوره اسلامي، ارديبهشت 1388. عرفاني اكبري، م. (1378). بررسي مشكلات مربوط به صميميت زوجين و تأثير ارتباط درماني زوجين بر آن. پايان‌نامه كارشناسي ارشد، رشته مشاوره و راهنمايي، دانشگاه الزهرا (ص) تهران. عشقي، ر. (1385). بررسي اثر بخشي مشاوره رفتاري – شناحتي جنسي زوجين بر بهبود سرد مزاجي جنسي زنان آنها در شهر اصفهان. پايان‌نامه كارشناسي ارشد، رشته مشاوره خانواده، دانشكده علوم تربيتي‌و روان‌شناسي. علايي، پ؛ گرمي، الف. (1386). ساخت و هنجاريابي مقياس قصه عشق و بررسي رابطه آن با رضايت زناشويي، فصلنامه روان‌شناسي معاصر، ‌دوره دوم، شماره 2. غلامعليان، ف. (1386). بررسي تا‌ثير زوج درماني رفتاري – ارتباطي برنشتاين بر كيفيت زندگي زوجين جوان شهر اصفهان، پايان‌نامه كارشناسي ارشد مشاوره خانواده، دانشگاه اصفهان: دانشكده علوم تربيتي و روانشناسي. فرهميني فراهاني، م. (1386). تربيت جنسي. تهران: البرز. قمراني، ا؛ عباس موليد، ح. (1387). بررسي روابط عاشقانه زوجين بر اساس مدل استرنبرگ، مجموعه مقالات اولين همايش كشوري دانشجويي، مشاوره، رشد و پويايي، تهران: دانشگاه الزهرا، خرداد 87. كامكار، م؛ جباريان، ش. (1385). بررسي تأثير صميميت در اختلافات زناشويي. چكيده مقالات دومين كنگره سراسري آسيب‌شناسي خانواده در ايران، صفحه 213. كجباف، م. (1381) روانشناسي رفتار جنسي. تهران: روان. كجباف، م. (1383). روان‌شناسي رفتار جنسي. تهران: روان. كلارك وارن، ن (1388). در جستجوي عشق زندگي. ترجمه قراچه داغي، مهدي‌. چاپ هشتم، تهران: اوحدي. كلي، م. (1387). هنر دوست داشتن و لذت دوست داشته شدن، ترجمه تمدن، توراندخت. تهران: البرز. گلدنبرگ؛ گلدنبرگ، (1385). خانواده درماني؛ ترجمه حسين شاهي برواتي، ح. ر؛ نقشبندي، س؛ ارجمند، 1. تهران: روان. مزارعي، ل. (1388). مقايسه سبك دلبستگي، صميميت و الگوهاي ارتباطي زوجين فرهنگي داراي رضايت زناشويي و عدم رضايت زناشويي شهرستان كازرون. پايان‌نامه كارشناسي ارشد رشته مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامي مرودشت. مير محمد صادقي، م. (1384). مشاوره قبل از ازدواج. انتشارات دفتر پيشگيري از آسيب‌ها‌ي اجتماعي. سازمان بهزيستي كشور. نجفي، ح؛ بختياري، م. ع؛ شرف الدين، س. ح. (1385). اسلام و جامعه‌شناسي خانواده، تهران: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. نصيري، م. (1380). راز بقاء خانواده. تهران: انتشارات بشري. نظري. ع. م. (1383). بررسي و مقايسه تاثير برنامه غني‌سازي ارتباط ومشاوره راحل محور بر رضايت زناشويي زوج‌هاي هر دو مشاغل. پايان‌نامه دكتراي مشاوره دانشگاه تربيت معلم تهران. نويد، ن. (1382) درمان سرد مزاجي و بي‌ميلي جنسي بانوان. مشهد: انتشارات راهيان سبز. نيكخو، م. (1383). آشنايي با رفتارهاي جنسي. تهران: جيحون. هنرپروران، ن. (1385). بررسي ارتباط عوامل روانشناختي و خانوادگي در رضايتمندي جنسي زنان متأهل شيراز. دومين كنگره سراسري آسيب‌شناسي خانواده در ايران. تهران دانشگاه شهيد بهشتي. منابع غيرفارسي Acker, M., Davis, M. H. (1992). Intimacy, passion and commitment in adult romantic relationships: a test of the triangular theory of love. Journal of Social Personal Relationships, 9, 21-50. Adams, J. M. & Joens, W. H. (1997). The conceptualization of marital commitment: an integrative analysis. Journal of Personality and Social Psychology, 72, 5, 1177-1196. Adams, J. M., & Jones, W, H. (1999). Interpersonal commitment in historical perspective. Inj. Adams and W. Joens (Eds.) Handbook of Interpersonal Commitment and Relationship stability (pp. 3-36). New York: plenum publishers. Amato, P. R. (2004). Studying marital interaction and commitment with survey data. Journal of Marriage and the Family, 23, 53-70. Amato, P. R. (2008). Continuity and change in marital quality between 1980 and 2006. Journal of Marriage and the Family, 65, 1-22. Bagarozzi D. A. (1986). Premarital therapy. In F. O. Pierey & D. Sprenked. Bagarozzi D. A. (1999). Marital intimacy: assessment and clinical considerations. In J. Carlson & L. Spearry (Eds.), the intimate couple (pp. 63-83). Philadelphia: Brunner/ Mazel. Bagarozzi D. A., & Wodarski, J. S. (1977). A social exchange typology of conjugal relationships and conflict development. Journal of Marriage and Family Counseling, 3, 53-61. Bagorozzi, D. A. (1999). Marital intimacy: assessment and clinical considerations. In J. Carlson & L. Sperry (Eds), the intimate couple (pp. 66-83). Philadelphia: Brunner/ mazel. Baron, R. A,. Byrne, D. (2004). Social psychology. By Allyn and Bacon, pp. 546-556. Berryman, J. C. Symthe, P. K., Taylor, A. Lamont, A. & Joiner R. (2002). Developmental psychology and you. By BPS Blackwell. pp. 9-275. Bowlby, J. (1973). Attachment and loss: vol. 2. Separation. New York: Basic books. Bray, C. T. (1997). Intimacy, attachment style and shame in married couples. PhD thesis: Marshall University. Brown, M. N. & Amatea, E. S. (2000). Love and intimate relationship. London: Brunner mazzel press. Christensen, S. A. (2004). The effect of premarital sexual promiscuity on subsequent marital sexual satisfaction. M. S. dissertation. Brigham Young University. Christopher, F. S., & Sprecher, S. (2000). Sexuality in marriage, dating and other relationship: ade and review. Journal of Marriage and the Family. 62, 999-1017. Cohan, C. L., & Kleinbaum, S. (2002). Toward a grater understanding of: premarital cohabitation and marital commitment. Journal of Marriage and Family, 64(1), 180-193. Cutta, Ramsey, E. (2000). An inovestigation into the significance of an acceptance, based marital enrichment group on couple intimacy ond acceptance. phd thesis. New or leance baptist theological seminary. Dean, D. G., & Spanier, G. B. (1974). Commitment: an overlooked variable in marital adjustment. Sociological Forces, 7, 113-118. Dean, D. G., & Spanier, G. B. (1974). Commitment: an overlooked variable in marital adjustment. Sociological doctoral dissertation: Alabama University. Delmater, J. D. & Hyde, J. S. (2000). Understanding human sexuality. Boston: MC Graw Hill. Erikson, E. H. (1963). Identity, youth and crisis. New York: www. norton,82. Finke, E. J., Rusebult, C. E., Kumashioro, M., Hannon, P. A. (2002). Dealing with betrayal in elose relationship: Dose commitment forgiveness? Journal of Personality & Social Psychology, 82 (6), 956-974. Florian, V., Mikulincer, M., Hirschberger, G. (2002). The anxiety buffering function of close relationship; evidence that relationship commitment acts as terror management mechanism. Journal of Personality Social Psychology, 82(4), 527-542. Golts, J. W and Larson, L. E. (1989). Religiosity, marital commitment and individualism. Family Perspective, vol. 25: 201-219. Golts, J. W. (1987). Correlates of marital commitment. Unpublished doctoral dissertation. University of Alberta. Gunter, J. S., Oklahoma, N. (2004). An examination of the dimensions of commitment and satisfaction across years married. Unpolished doctoral dissertation: Alabama University. Gutta, Ramsey. E. (2000). An investigation into the significance of an acceptance based marital enrichment group on couple intimacy and acceptance. PhD thesis. New Orleans Baptist theological seminary. Harmon, D. KH. (2005). Black men and marriage, the impact of spirituality, religiosity and marital commitment on marital satisfaction. Unpublished doctoral dissertion: Alabama University. Harmon, D. KH. (2005). Black men and marriage: the impact of spirituality, religiosity and marital commitment on marital satisfaction. Unpublished doctoral dissertation: Alabama University. Harper, J. M., Shaalye, B. G., Sandberg, J. G. (2000). Daily hassles, intimacy and marital quality in later in later life marriage. The American Journal of Family Therapy, 28: 1-18. 3. Harris, K. M., & Lee, H. (2007). The development of marriage expectations, attitudes, desire from adolescence into young adulthood, University of North Carolina at Chapel Hill. Department of sociology and the Carolina population center. Hasio, Y. L. (2003). Commitment to marital relationships: the case of American newlyweds. New York: John Wiley and Sons, Inc. Henderson- King, D. H., & Veroff, J. (1999). Sexual satisfaction and marital well- being in the first years of marriage. Journal of Social and personal Relationships, 11, 509-534. Hendrick, S. S. (2005). An association of commitment and communal- exchange relationship orientation. Nadine Bartsch, Dissertaion. Degree of doctor of philosophy. Texas Tech University. Henline, B. H. (2006). Technology use and intimacy development in committed relationships. PhD thesis. Texas teach university. Hinchliff & Gott. (2004). Intimacy, commitment and adaptation: sexual relationships within long. Term marriage. Journal of Social and personal Relationships, 25, 595-609. Hynum, S. (2003). Relationship between cultural values and patterns of marital commitment among Korean Americans. Unpublished doctoral dessertaion: University of Texas. Impett, E. A., Beals, K. P., & Peplau, L. A. (2001). Testing the investment model of relationship commitment and stability in a longitudinal study of married couples. Current psychology: developmental, learning, personality, 20(4), 312-326. Joens, L. C., & Parish, T. S. (2005). Choice theory and reality therapy, International Journal of Reality Therapy. Vol: XXV, Numeral. Joens, W. H. (2004). A psychometric exploration of marital satisfaction and commitment. Journal of Social Behavior and Personality, 10(4), 923-932. Johenson, M. P. (1999). The tripartite nature of marital commitment: personal, moral, and structural reasons to stay married. Journal of Marriage and the Family, 61, 160-177. Johnson, M. P. (1973). Commitment: a conceptual structure and empirical application. Sociological quarterly, 14(3), 395-406. Johnson, M. P. (1982). Social and cognitive features of the dissolution of commitment to relationship. In S. Dock (ED), Personal relationships: dissolving personal relationship (pp. 51-73). New York: Academic press. Johnson, M. P. (1991). A psychometric exploration of marital satisfaction and commitment. Journal of Behavior and Personality, 10, 923-932. Johnson, S. M. K Ddouglas, F. M. (2005). Treating attach- ment ingured couples with emotionally focused therapy. Journal of Psychiarity, 68, 1, 55-77. Jones, W. H. (2004). A psychometric exploration of marital satisfaction and commitment. Journal of Social Behavior and Personality, 10(4), 923-932. Kaslow, F., & Robinson, J. A. (1996). Long- term satisfying marriages: perceptions of contributing factors. The American Journal of Family Therapy, Vol. 24: 153-170. Kayser, Karen. (1993). When love dies, New York: the Guilford press. Kelly, H. H., & Thibaut, J. (1978). Interpersonal relations: a theory of interdependence. New York: Wiley. Larson, J. H. Hamond, C. H, Harper, J. M. (1988). Perceived equity and intimacy in marriage, Journal of Marital and Family Therapy, 21(4). Larson, J. H., Hamond, C. H, Harper, J. M. (1989). Religiosity and marital commitment: until death do us part revisted, family science review, Vol. 2: 285-302. Le, B., & Agnew, C. R. (2003). Commitment and its theorized determinations: a meta- analysis of the investment model. Personal relationships, 10, 37-57. Levinger, G. (1979). A social exchange view on the dissolution of pair relationships. In R. L. Burgess & T. L. Huston (EDs.), social exchange in developing relationships (pp. 169-193). New York: academic press. Levinger, G. (1994). A social exchange view on the dissolution of pair relationships. In F. I. Nye (Ed.), family relationships: rewards and costs (pp. 97-121). Beverly Hills, CA: sage publication. Lund, M. (1985). The development of investment and commitment scales for predicting continuity of personal relationships. Journal of Social and Personal Relationships, 2, 3-23. Maccarthery, B. (1999). Marital style and its effects on sexual desire and functioning. Journal of Family Psycho Therapy. 10, 1-12. Masters, W. H., & Johnson, V. E. (1970). Human sexual inadequacy. Boston: little, Brown. Mathiti, V., & Memani, P. (2002). A comparative study of marital attitudes of students from divorced, intact and single- parent families. Mini thesis proposal. University of Western Cope. http://etd,uwe. ac. za/index. phd. Mathiti, V., & Memani, P. (2003). A comparative study of marital attitudes of students from divorced, intact and single- parent families. Mini thesis proposal. University of Western Cape. Mc Donald, G. W. (1981). Structural exchange and marital interaction, Journal of Marriage and the Family, Vol. 43: 825-839. McCarthy, B. (1999). Marital style and its effects on sexual desire and functioning. Journal of Family Psychotherapy, 10, 1-12. Mills, S. (2000). Men and marital commitment. Unpublished doctoral dissertation: Purdue University. Mirgain , S. A & Gordova J. V. (2007). Emotion skills and marital health: the association betweenn abserved and self- reported emotion skills, intimacy, and marital satisfaction. Journal of social and clinical psychology, 26 (9): 983- 1009. Nutly, J. (2007). Some married couples will do better by lowering expectations. National institute of mental health. http:// researchnews. osu. edu / archive/ marsatis. htm. Nutly, J. K., & Karney, B. R. (2004). Positive expectations in the early years of marriage: should couples expect the best or brace for the worst? Journal of Personality and Social Psychology. Vol. 86. 726. 743. Nye, F. I. & Walster, E. Traupmann, J., & Walster, G. W. (1973). Family relationships, rewards, and costs. Beverly Hills, CA: Sage publications. Olson, D. H. (1977). Quest for intimacy. Unpublished manuscript, university of Minnesota. Olson, D. H. (2003). Marriages and families. USA: Mc Grow Hill. Pajer, D. (2006). Intimacy and female friendship: the roles of attachment style, interpersonal trust and negative mood regulation. M. S. dissertation. California state university. Pinkerton, S. D. and Abrahamson, P. R. (1992). Is risky sex rational? Journal of Sex Research, 29, 561-568. Quinn, N. (1982). Commitment in American marriage: a cultural analysis, American ethnologist, Vol, 2: 775-798. Reeves, P. (2006). Keys to building a strong marriage: commitment strengthening your marriage applying new research to making better marriage, university of Arkansas cooperative extension service. Reid, J. M. (2003). You want me what? Family and consumer science. Family and consumer sciences agent, Coshocton County, Ohio state university extension. http://ohioline. osu. edu. flm. Reynold, J., & Mansfield, P. (1999). The effect of changing attitudes to marriage on its stability: Lord Chancellors department. High divorce rats: the state of the evidence on reasons and remedies, V. (2), 1-3. Research series, 2/99. Reynole, J., & Mansfield, P. (1999). The effect of changing attitudes to marriage on its stability: Lord Chancellors department. High divorce rates: the state of the evidence on reasons and remedies, V. (1), 1-3, Research series No. 2/99. Rhoades, G. K., Stanely, S. M. & Markman, H. J. (2008). Pre- engagement cohabitation and gender asymmetry in marital commitment. Journal of Marital and Family Therapy, 14(3), 65-80. Rosen- Garandon, J. R., Myers, J. E. & Hattie, J. A. (2004). The relationship between mental characteristic, marital interaction processes and marital satisfaction. Journal of Counseling & Development, 82, 58-68. Rusbult, C. E. (1980). Commitment and satisfaction in romantic associations: a test the investment model. Journal of Experimental Social Psychology, Vol. 16: 172-186. Rusbult, C. E. (1986). Predicting satisfaction and commitment in adult romantic involvement: an assessment of the generalizability of the investment model. Social psychology quarterly, 49(1), 81-89. Sabatelli, R. M., Bartlr, H. S. (1985). Family of original experiences and adjustment in married coupes. Journal of Marriage & Family, Vol. 65. Sannberg, J. G. Miller, R. B. & Haeper, J. M. (2002). A qualitative of marital process and depression in older couples. Family relations, 51, 256-264. Sassler, S., & Schoen, R. (1997). The impact of attitude on marriage behavior, department of population dynamics. John Hopkins University. http://www. jhsph. edu/popcenter/publications. Schalk, K. & Sabatelli, R. M; Bartlr H. S. (1988). The experience of coping with marital infidelity, unpublished thesis, university of Calgary. Shackelford, T. K. & Buss, D. M. (2007). From vigilance to violence: mate retention tactice in married couples. Journal of Personality and Social Psychology, 72, 346-361. Shelley, R. et. al. (2005). The relationship among romantic attachment style, conflict resolution style and sexual satisfaction. Journal of Couple & Relationship Therapy, 5, 223-234. Shields, E. P. (2001). The effect of religiosity and marital commitment on marital satisfaction and stability. Unpolished doctoral: Brigham Young University. Sprecher, S. (1995). Social exchange theories and sexuality. Journal of Sex Research. 35, 32-43. Stanely, S. M., Amato, P. R., Johnson, C. A. & Markman, H. J. (2006). Premarital education, marital quality, marital stability: finding from a large random household survey. Journal of Family Psychology. 20(1), 117-126. Stanley, S, M. & Markman, H. J. (1992). Assessing commitment in personal relationships. Journal of Marriage and the Family, Vol. 54: 595-608. Stanly, S. M., Markman, H. J., Whitton, S. W. (2002). Communication, conflict, and commitment: insight on the foundations of relationship success from a national survey, family process, winter. Sternberg, R. J. (1986). A triangular theory of love. Psychological review, 93(2), 119-135. Stonley, S. M. & Markman, H J. (1992). Assessing commitment in personal relationships, Journal of Marriage and the Family. Vol. 54: 595-608. Strachman, A. & Gable, S. (2006). Approach and avoidance relationship commitment, motive Emot. Vol. 30: 117-126. Swensen, C. H. & Trahaug, G. (1985). Commitment and the long- term marriage relationship. Journal of Marriage and the Family, Vol, 47: 939-945. Waite, L. J. & Joyner, K. (2001). Emotional satisfaction and physical pleasure in sexual unions: time horizon, sexual behavior and sexual exclusivity. Journal of Marriage and the Family, 63, 247-264. Waller, W., & Hill, R. (1951). The family: a dynamic interpretation. New York: the Dryden press. Westheimer, R & Lopater, S. (2005). Human sexuality: a psychology perspective (2th ed) Philadelphia: Lippincott Williams & Wilkins. Yelsma, P. & Marrow, S. (2003). An examination of couples' difficulties with emotional expressiveness and their marital satisfaction. Journal of Family Communication. Young, M. & Luquis, R. (1998). Correlates of sexual satisfaction in marriage. Canadian. Journal of Human Sexuality. 7, 115-127.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته