مبانی و پیشینه نظری مادران کودکان کم شنوا و نا شنوا (docx) 29 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 29 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مادران کودکان کمشنوا
در ابتدا به ارائه تعاریف کم شنوایی، ناشنوایی و شیوع آن پرداخته میشود. سپس به مشکلات خانوادههای کمشنوا و درنهایت به تحقیقات پیشین انجامشده در مورد «مادران» که مرتبط با تابآوری و بهزیستی روانشناختی و رضایت زناشویی بوده است، پرداخته خواهد شد.
تعریف مفهوم کمشنوا و ناشنوا
تعریفی که نورثر و داونز (2002) در مورد آسیب شنوایی ارائه کردهاند، همهی کودکانی را شامل میشود که کاهش شنوایی آنها بهاندازهای است که بهنوعی آموزش ویژه نیاز دارند. ازنظر سیف نراقی و نادری (1387) ناشنوا فردی است که با استفاده از وسایل کمکی یا بدون بهرهگیری از آنها نمیتواند گفتار دیگران را از طریق حس شنوایی بشنود، بهعبارتدیگر میزان ناتوانی حس شنوایی این گروه از افراد 70 دسیبل یا بیشتر است و لذا از فراگیری زبان پیرامون خود از طریق حس یادشده محروم میشوند و به لحاظ مقاصد آموزشی کمشنوا شخصی است که با استفاده از وسایل کمکی یا بدون بهرهگیری از آنها در شنیدن گفتارهای دیگران مشکل دارد. بهعبارتدیگر میزان ناتوانی حس شنوایی اینگونه افراد بین 69-25 دسیبل است. از سوی دیگر میلانی (1385) افراد ناشنوا را، افرادی تعریف میکند که 95 دسیبل از بالاترین حد شنوایی خود را ازدستداده باشند و افراد کمشنوا را افرادی میداند که 30 تا 90 دسیبل از حد شنوایی برخوردارند.
شیوع کم شنوایی
15 تا 26 درصد جمعیت جهان دارای نقص شنوایی هستند، بوبیکو و همکاران (2007) این میزان را در کشورهای جهان سوم بالاتر گزارش کردند. بر اساس گزارش بوبیکو و همکاران از هر 1000 نفر، 7 نفر دارای کم شنوایی شدید تا عمیق هستند که معمولاً کم شنوایی در آنها قبل از شکلگیری زبان اتفاق افتاده است. حدوداً یک کودک در 2700 کودک با نقص شنوایی متولد میشود و شیوع این اختلال در سال اول زندگی افزایش مییابد و به حدود یک نفر در 1000 نفر میرسد (هیندلی، 2005).
خانوادههای کودکان کمشنوا و مشکلات آنها
خانواده، در حیات اجتماعی کودک نقش و تأثیر فوقالعادهای دارد. وظیفه خانواده، مراقبت از فرزندان و تربیت آنها، برقراری ارتباط سالم اعضا باهم و کمک به استقلال کودکان است، حتی اگر کودک مشکلدار داشته باشد. امروزه خانواده بهعنوان نظامی تعاملی و وابسته به هم مطرح میشود که فرد فرد اعضای آن ارتباط متقابل با یکدیگر دارند؛ بهگونهای که هر عاملی بر یک عضو از خانواده اثر گذارد بر دیگر اعضای خانواده و درنهایت بر کل خانواده مؤثر خواهد بود (رایفه و تروگت، 2006).
میتوان گفت، باوجود یک کودک مشکلدار، معلولیتهای کودک، کندی رشد و امکانات ویژهای که برای مراقبت جسمی و روانی لازم است به همراه سرخوردگی و رؤیاهای بربادرفته، والدین را زیر فشارهای خود میگیرد و موجب بر هم خوردن آرامش و تعادل خانواده میشود. به همین دلیل بسیاری از افرادی که با افراد معلول کار میکنند، به اهمیت خانواده واقفاند و اثر یک کودک معلول را بر پویاییهای خانواده درک نموده و بر آن تأکید میکنند.
یکی از عوامل ایجاد استرس در خانواده تولد فرزند معلول است. فرزندانی که ازنظر جسمی یا ذهنی ناتوان هستند استرس خاصی را بر والدین، بهویژه مادر، تحمیل میکنند. مهمترین مسائل و مشکلات این والدین عبارتاند از: مشکل پذیرش ناتوانی کودک، خستگی ناشی از پرستاری و مراقبت، مسائل مربوط به اوقات فراغت، مشکلات مالی خانواده، مسائل پزشکی و آموزشی و همچنین استرس والدین میتواند به بد عملکردی نظام خانواده و بهطورکلی فرزند پروری نامناسب منتهی شود (کوپر، مک لاناهان، میدوس و بروکس- گون، 2009). عواملی مانند ویژگیهای کودک، روابط بین زن و شوهر، رابطهی کودک با والدین و ویژگیهای محیطی در استرس والدین نقش تعیینکننده دارند (دمپسی، کین، پنل، او ریلی و نیلندس، 2009).
در این میان کم شنوایی از مهمترین علتهای ناتوانی در کودکان است. به عقیده ون الدیک (2004) تولد و حضور کودکی با نقص شنوایی چالشهای منحصربهفرد و متفاوتی را برای خانواده فراهم میکند که احتمالاً ناامیدی، غمگینی، افسردگی، ناباوری و همچنین خشم و درماندگی، احساس گناه، شرم و حقارت را در پی خواهد داشت و افراد چنین خانوادههایی رفتارهای متفاوتی مانند پرخاشگری، گوشهگیری، طرد کنندگی و اجتماع گریزی از خود نشان میدهند.
بیش از نود درصد از کل کودکان کمشنوا در خانوادههایی با والدین شنوا متولد میشوند. برای بیشتر این خانوادهها، فرزندشان نخستین فرد کم شنوایی است که تاکنون دیدهاند. پرورش فرزند حتی برای والدین تحصیلکرده طبقه متوسط و دارای فرزند سالم و طبیعی نیز وظیفه سنگین به شمار میرود. از دیدگاه خانوادگی، کم شنوایی پیچیدهترین ضایعه حسی است و والدین را با استرسی دائمی روبهرو میسازد. اغلب مراقبتهایی که در محیطهای خارج از خانه، در مراقبت از کودکان دارای نارساییهای رشدی ازجمله کودک کمشنوا به عمل میآید بهواسطه کیفیت پایین ارائه خدمات، مشکلاتی را برای خانواده و کودک به وجود میآورد. مراقبت از کودکان در چنین شرایطی، این گروه از افراد را در طول دوران بزرگسالی در معرض خطر سلامت روانی قرار میدهد (ماسون و ماسون، 2007؛ مینزن - در لیم، چو، بوینیسکی و ویلی، 2008).
بسیار مشکل میتوان همه مسائل والدین کودکان کمشنوا را به همه آنها عمومیت بخشید اما چهار مشکل عمده والدین شنوای کودکان کمشنوا طبق گزارش خود آنان عبارت بوده است از: آموزش دوری از خطرات، غلبه بر ناامیدی، سر کردن با هیجانات منفی، حمایت از فرزند خود جهت دستیابی به مهارتهای زبانی و برقراری ارتباط. در حقیقت میتوان سه مورد اول را هم به مورد چهارم نسبت داد که منشأ همه مشکلات مربوط به فرزند کمشنوا است (نوتسون، جانسون و سالیوان، 2004).
از میان گروههای مختلف کودکان استثنایی آنچه در مورد خانواده، والدین و پرورش کودکان کمشنوا وجود دارد، بیشتر مربوط به مشکلاتی است که بسیاری از کودکان کمشنوا در رشد اجتماعی- روانشناختی خود دارند که ما را به شناسایی محیطهای خانوادگی نهچندان مطلوب آنها هدایت میکند (دالزل، نلسون، هایق، ویلیامز و مونتی، 2007) و یا رشد زبانی ضعیف بسیاری از کودکان کمشنوا که به شیوههای نادرست تعامل والدین- فرزند نسبت داده میشود (پلسو- ولفسون و اپستین، 2005).
تربیت کودک کمشنوا به دلیل مشکلات ارتباطی مشکلتر از کودک شنوا است و والدین کودکان شنوا بیشتر از تنبیه فیزیکی استفاده میکنند (نوتسون و همکاران، 2004). غالباً به نیازهای هیجانی و رفتاری کودکان کمشنوا توجه کمتری میشود و والدین دراینارتباط با مشکلاتی روبهرو هستند (هاتزمن، موریس-استام، هیمنز وگروتن هویس، 2009).
شواهد نشان میدهد که والدین کودکان کمشنوا، بهاحتمال بیشتری با مشکلات اجتماعی، اقتصادی و هیجانی که ماهیت مخرب و محدودکننده دارند، مواجه میشوند (جکسون، وگنر و تورنبول، 2010). آنها همچنین خاطرنشان کردند که کودکان ناشنوا با ویژگیهایی همچون انزواطلبی، تأخیر در گویایی و حتی ناگویایی کامل، بدبینی و زودرنجی باعث ایجاد مشکلات و آشفتگیهای هیجانی و روانی در خانوادهها میشوند که در این میان مادران به خاطر نقش مراقب بیشتر تحت تأثیر این مشکلات و آشفتگیها قرار میگیرند. آنها اظهار داشتند بیشترین دغدغهی والدین کودکان کمشنوا، ابتدا دستوپنجه نرم کردن با خود موضوع ناشنوایی فرزند و سپس بهبود مهارتهای گفتاری اوست. ارتباطات اجتماعی این خانوادهها کمتر از خانوادههای عادی است و در آنها مشکلات مربوط به نگهداری از فرزند ناشنوا، با میزان استرس و از هم پاشیدن بهزیستی روانشناختی والدین بهخصوص مادر، ارتباط نزدیک دارد.
خانوادههای شنوای دارای فرزند کمشنوا میزان استرس بسیار بیشتری نسبت به والدین کمشنوا دارند. احتمالاً مهمترین عامل در سازگاری این خانوادهها میزان حمایتهای اجتماعی است که از دیگران دریافت میکنند (هینترمیر، 2006؛ موست و زایدمن- زایت، 2001).
به نظر میرسد مادرانی که حمایتهای عاطفی و عملی از سوی خانواده و دوستان دریافت میکنند سازگاری بهتری با وضعیت خود پیدا میکنند. یکی از مهمترین منابع کمکی، گروههای حمایتی شامل کارشناسان و والدین دارای کودک کمشنوا هستند. برای درک بهتر موضوع به برخی از مشکلات آنها در زیر پرداخته میشود.
سازگاری خانواده با کمشنوایی کودک
تشخیص کم شنوایی در یک کودک پیامدهای گوناگونی بر خانواده دارد که کل خانواده را متأثر میکند. هدف اصلی در این موقعیت حفظ تعاملات هنجار و مناسب در محیط خانه است. مسئولیت این کار بر عهده همه اعضای خانواده است. روند سازگاری خانواده با کمشنوایی فرزند به دنبال برنامههای غربالگری شنوایی در سالهای اخیر تغییر بسیار کرده است زیرا والدین از بدو تولد از کم شنوایی فرزند خود آگاه میشوند و فرصت زندگی با یک کودک طبیعی را از دست میدهند (دس جرج، 2003؛ کورتزر- وایت و لوترمن، 2003).
عموماً پس از شناسایی کم شنوایی کودک، والدین وارد مرحله سوگواری و غم میشود و غم کم شنوایی فرزندشان را بهمثابه غم از دست دادن یک کودک «کامل» و یک زندگی «هنجار» برای او و کل خانواده در نظر میآورند. نخستین مرحله انکار والدین است که تصور میکنند تشخیص اشتباه بوده است. سپس به دنبال درمانهای مختلف میافتند و کودک را از یک متخصص به متخصص دیگر میبرند. پسازآن وارد مرحله خشم، غم و تأسف، احساس گناه و ناامیدی میشوند. مراحل سوگواری طبیعی و برای والدین سودمند است و در افراد مختلف باشخصیتهای مختلف بسیار متفاوت است (هاو، 2006؛ ون الدیک و همکاران، 2004). باید تأکید نمود این احساسات والدین گذرا است. پس از رفع شوکهای اولیه، والدین تلاش میکنند اطلاعات بیشتری در مورد کم شنوایی به دست آورند و با کمشنوایی فرزند بهگونهای کنار آیند (هینترمیر، 2006). تنها پس از پذیرش کامل کم شنوایی فرزند است که والدین بهتدریج برای فرزندشان ارزش قائل میشوند، او را به خاطر خودش دوست دارند و تلاش میکنند زندگی خود را بهگونهای تغییر دهند که بتوانند نیازهای ویژه فرزندشان را برآورده کنند.
توانایی مادر در کنار آمدن با کمشنوایی فرزند، زندگی کودک را به طرق مختلفی متأثر میکند. مادرانی که اعتماد و اطمینان بیشتری به خود دارند، فرزندشان در سالهای بعد پیشرفت تحصیلی بهتری دارند. برای اینکه کودک کمشنوا کودکی هنجاری را پشت سر بگذارد نیازمند آن است که والدینش موضوع کم شنوایی او را بپذیرند. درواقع بهندرت قوانینی قابلتعمیم به همه کودکان کمشنوا در مورد نوع آموزش، توانبخشی و غیره وجود دارد. نگرش والدین نسبت به فرزند کمشنوای خود اثرات مهمی بر پیشرفت تحصیلی آتی و رشد هیجانی و اجتماعی او دارد و کودک کمشنوا باید مانند کودکان شنوا با والدین خود تعامل داشته باشد و تجربیاتی مشابه کسب کند (آرام، موست و مایافیت، 2006).
ناهماهنگی بین والدین در خانواده
بسیاری از والدین کودکان کمشنوا در ارتباط با تربیت و آموزش انضباط و بایدها و نبایدها به فرزند کمشنوای خود دچار مشکلاند. این وضعیت بهویژه در خانوادههایی به چشم میخورد که مادر بسیار بیشتر از پدر درگیر مسائل فرزند کمشنوای خود است.
یکی دیگر از مسائل والدین مربوط به تصمیمگیریهایی نظیر انتخاب روش ارتباطی، نوع مدرسه، نوع سمعک و غیره در ارتباط با فرزند کمشنوای خود است. ناهماهنگی بین تصمیمهای اتخاذشده توسط والدین گاه اشکالاتی ایجاد میکند. از سوی دیگر در بیشتر خانوادهها، اتخاذ تصمیم درست و مسئولیت کارها بهطورکلی به مادر سپرده میشود. در خانوادههایی که مادر به حد کافی از سوی همسر خود موردحمایت قرار میگیرند، تعادل بیشتری برقرار است و فرزندان کمشنوا عملکرد بهتری دارند (یونگ، 2003).
نقش اضافی که بر دوش والدین کودکان کمشنوا است، دستوپنجه نرم کردن با هیجانات خود، همسر و دیگر اعضای خانواده و از سویی اجبار به اتخاذ تصمیمهای خاص و سرنوشتساز آنان را تحت فشارهای بسیار قرار میدهد (جونز، 1996؛ ماسون و ماسون، 2007).
تأثیر بر برادران و خواهران
زمان، انرژی و هزینههای زیادی که اجباراً صرف کودک کمشنوا میشود، مستقیماً روی دیگر فرزندان خانواده نیز تأثیر میگذارد؛ زیرا این رفتارهای متفاوت سبب بروز حس حسادت و ناراحتی و رنجش در آنان میشود. برقراری تعادل لازم بین روابط فرزندان گاه بسیار مشکل میشود و بسیاری از موارد برای دیگر فرزندان خانواده ملموس و قابلدرک نیست. همچنین گاه دیگر فرزندان مایل به بازی و برقراری ارتباط با کودک کمشنوا نیستند و بین آنها فاصله به وجود میآید؛ اما در برخی خانوادهها وضعیت بهگونهای دیگر است و خواهران/ برادران کودک کمشنوا با درک نیازهای او در فشار وارده به والدین خود تجربهای مثبت به وجود میآورند و روحیه همکاری و همدلی در خانواده بهشدت تقویت میشود (یونگ، 2003).
پدران کودکان کمشنوا
یکی از مشابهتهای پدران و مادران در واکنشهای عاطفی پس از شناسایی کم شنوایی فرزند بهعنوانمثال اضطراب بوده است. استرس بیشتری در مادران کودکان کمشنوا گزارششده است و مادران در مقایسه با پدران حمایت کمتری را از سوی همسر خود دریافت میکنند (برند و کوتزر، 1994؛ مگنوسون و هرگیلس، 1999). پدران همچنین سازگاری کمتری با کمشنوایی فرزندشان از خود نشان میدهند و غالباً واکنش انکار را پیش میگیرند (سانپول و آلمک، 2008).
مادران غالباً بیش از همه در تماس با متخصصان بوده و آموزشهای فرزند کمشنوا را در منزل انجام میدهند و بهتر از پدران قادر به برقراری ارتباط با فرزند خود هستند و گاه نقش رابط آنان را دائماً به عهده دارند (گرگوری، 1995). کودکان کمشنوا نیز غالباً سخنان مادر را بهتر درک میکنند و لبخوانی سخنان پدرانشان با ریش و سبیل برای آنها مشکل است (وک کاری و مارس چارک، 1997).
میزان درک دیگران و مشکلات اجتماعی خانوادههای کودکان کمشنوا
والدین کودکان کمشنوا غالباً از برخورد افراد جامعه، فامیل، دوستان و اطرافیان در مورد فرزند خود، همچنین از پیشنهادها، نصیحتها و اندرزهای آنان و یا سوءتفاهم آنها و دیدگاههای نادرستشان در مورد فرزند خود دچار رنجش و ناراحتی میشوند. عکسالعملهای افراد نسبت به کودک کمشنوا در مجامع عمومی و عدم درک و پذیرش او برخی اوقات سبب ناراحتی شدید والدین شده و آنان را به انزوا و دوری جستن از دیگران و ترک برخی ارتباطات میکشاند. این موضوع در جوامع اقلیت بیشتر به چشم میخورد. گرچه خانوادهها با کمشنوایی فرزند خود کنار میآیند اما بیشتر آنها از نگرش اطرافیان و جامعه نسبت به کم شنوایی فرزند خود ناراحتاند (استنبرگ، داویلا، کولازو، لو و فیسگراند، 1997).
جکسون و همکاران (2010) و نریمانی و همکاران (1386) معتقدند که مادران کودکان استثنایی، ازجمله مادران کودکان ناشنوا، به دلیل فرزند ناشنوای خود با چالشهای جدیدی مواجه میشوند که نحوهی واکنش اطرافیان و بستگان، یکی از آنها است. بهطوریکه جکسون و همکاران (2010) معتقدند که معمولاً آشنایان درک کمتری از موضوع دارند و واکنشهای آنها عمدتاً بهصورت دلسوزی و ترحم است. ازاینرو مادران معمولاً بهنوعی انزوا و کنارهگیری اجتماعی روی میآورند که سطح روابط صمیمانه و اجتماعی را کاهش میدهد. ضمن اینکه هرقدر ناشنوایی کودک آشکارتر و مشکلات رفتاری وی بیشتر باشد، این انزوا و کنارهگیری اجتماعی افزایش خواهد یافت. خانوادههای کودکان ناشنوا، بهطورکلی، شبکه اجتماعی کوچکتری دارند.
پرورش یک فرزند کمشنوا میتواند تجربهای مثبت باشد
هیچیک از والدین کودکان کمشنوا پرورش فرزندشان را ساده نمیدانند و خاطرنشان میکنند که گاه شدت مشکلات و ناامیدیها و ناکامیها سراسر زندگی آنها را فرامیگرفته است؛ اما برخی از آنها این تجربه را گاه، مثبت میدانند.
- تجربهای که زندگی آنها را غنی کرده است.
- تجربهای که سبب رشد شخصی آنها و یا رشد کل خانواده شده است.
- برای برخی گذشت زمان نشان داده است داشتن یک فرزند کمشنوا یک فاجعه و مصیبت نبوده است.
- برای برخی، این زمان بیشازحد، تلاش بیشازحد، امید بیشازحد، ارتباط بیشازحد که برای فرزند خود گذاشتهاند سبب شده است بیشتر قدر او را بدانند و برایشان فرزندی منحصربهفرد شود (جونز، 1996؛ یونگ، 2003). برخی از پژوهشها نیز نشان دادهاند که پرورش فرزند کمشنوا مانند فرزند شنوا میتواند بسیار لذتبخش، شادیآور و هیجانانگیز باشد (ویسل، موست و میکائیل، 2007).
مادران کودکان کمشنوا و واکنشهای روانی آنها:
شواهد نشان میدهد که والدین کودکان ناتوان از سلامت جسمی و روانی ضعیفتری برخوردار هستند. اکثر این والدین دچار کمردرد، سردرد، میگرن، زخم روده، اضطراب، خشم، احساس گناه، اندوه، انزوای اجتماعی، محرومیت از خواب و افسردگی هستند (گرنکیوویست و کیرک پاتریک، 2004؛ مورفی، کریستین، کاپلین و یانگ، 2007). نتایج پژوهش یزدخواستی و یار محمدیان (1388) نیز نشان داد که میانگین افسردگی مادران کودکان ناشنوا بیشتر از مادران کودکان شنوا است. در پژوهش علیآبادی دهکردی (1389) هم این یافته به دست آمد که استرس این مادران از میزان استرس در مادران کودکان کمتوان ذهنی و مادران کودکان عادی بیشتر است. فلک افلاکی و کلانتر کوشه (2013) در مقایسه افسردگی، استرس و نگرانی مادران کودکان کاشت حلزون و مادران کودکان عادی به این نتیجه رسیدند که مادران کودکان کاشت حلزون نسبت به مادران کودکان عادی افسردگی، استرس و نگرانی بیشتری دارند. هینترمیر (2006) و کویتنر و همکاران (2010) نشان دادند که کم شنوایی کودکان میتواند منجر به استرس والدین و مشکلات هیجانی و اجتماعی کودکان شود. البته والدین با شنوایی هنجار که فرزند کمشنوا دارند استرس بسیار بیشتری نسبت به والدین کمشنوا دارند. زایدمن- زایت (2008) در پژوهشان به این یافته رسیدند که والدین کودکان کاشت حلزون هرروز با استرس 9 مشکل مواجه هستند: خرابی دستگاه ایمپلنت، مسائل و مشکلات ارتباطی، رفتار و شخصیت کودک، اجتماعی شدن، نیازهای توانبخشی، نقش پدر و مادری، خدمات، مشکلات مالی، حمایت دیگران، تحصیلات دانشگاهی. هینترمیر (2006) در پژوهشی که روی والدین کمشنوا انجام داد به این نتیجه دستیافت که هرچه اضطراب والدین کودکان کمشنوا کمتر باشد مشکلات هیجانی و اجتماعی فرزندانشان هم کمتر است.
تحقیقات صورت گرفته در ایران هم نشان میدهد که مادران دارای کودکان ناشنوا و کمتوان ذهنی از سلامت روانی پایینتر و همینطور استرس و افسردگی بیشتری، رنج میبرند (نریمانی و همکاران ، 1386). واکنشهای هیجانی والدین کودکان معلول به نبود سلامتی که انتظارش را داشتند یا به نبود فرصتها و خواستههایی که فرزندشان نمیتواند به آنها دست یابد، ارتباط دارد. بدین ترتیب آنان حالاتی را تجربه میکنند که ممکن است برای سایر والدین کمتر و سطحیتر تکرار شود.
مادران کودکان کمشنوا و تابآوری
همانطور که بیان شد، یکی از عواملی که میتواند کارکرد روانی اعضای خانواده در قالب تفکر، خلق و رفتار بهبود دهد و توان مقابله با مشکلات هیجانی و روانشناختی را افزایش دهد، تابآوری است. تحقیقاتی درزمینهی تابآوری والدین و یا مادران کودکان با نیازهای ویژه انجامشده است که به خلاصه آنها پرداخته میشود.
هیمان (2002) در پژوهشی تابآوری و چیره شدن بر مشکلات و انتظارات آینده در خانوادههایی با کودکان ناتوانی یادگیری و معلولیت جسمانی انجام داده بود، نتیجه گرفت که والدین این کودکان نیاز به الگوهای سازگاری و حمایتی دارند؛ زیرا پدر و مادرها مجبور به ایجاد تغییراتی در زندگی خود میشوند و در زندگی اجتماعی خود نیز سطوح بالایی از سرخوردگی و نارضایتی و تلاش زیادی برای حفظ زندگی عادی و قبلی خود میکنند. در پژوهش گروهولث، استیگام، نوردهاجن و کهلر (2003) نشان دادهاند که احساس یکپارچگی و تابآوری در والدین کودکان دارای شرایط خاص، از والدین کودکان عادی پایینتر است. آهلرت و گریف (2012) در پژوهشش با عنوان عاملهای تابآوری مرتبط با سازگاری خانوادههای کمشنوا و ناشنوا، به این یافته رسید که تأکید بر ارتباطات و سرسختی خانواده، حمایت اجتماعی، مهارتهای حل مسئله، مذهب، جستجو برای معنا و پذیرش ناتوانی باعث تابآوری این خانوادهها بودند. بیات (2007) هم در بررسی شواهد تابآوری در خانوادههای کودکان اوتیسم وجود چند عامل از تابآوری را در خانوادهها، شناسایی کرد، ازجمله: ارتباطات خانواده و نزدیکی افراد خانواده، معنادار کردن مثبت معلولیت و معنویت و رشد شخصی. نتایج نشان داد که شناسایی خاص فرآیندهای تابآوری، مثل معنی سازی مثبت ناتوانی، بسیج منابع و یکپارچه شدن بهعنوان یک خانواده میتواند باعث لذت بیشتر از زندگی شود.
کاوه و همکاران (1390) در تدوین برنامه افزایش تابآوری در برابر استرس و تأثیر آموزش آن بر مؤلفههای کیفیت زندگی والدین دارای کودک کمتوان ذهنی خفیف به این یافته رسیدند که برنامه افزایش تابآوری بر مؤلفههای کیفیت زندگی والدین، اثرگذار است. بهبود روابط والد- فرزند و افزایش رضایت از زندگی ممکن است ناشی از کاهش استرس والدینی، تغییر طرحوارهها و نگرشهای والدین به ناتوانی و همچنین بهبود مهارتها و رفتارها در والدین باشد.
میکائیلی و همکاران (1391) در پژوهشی با عنوان مقایسه تابآوری، رضایت زناشویی و سلامت روان در والدین با کودکان دارای ناتوانی یادگیری و عادی به این نتیجه رسیدند که بین دو گروه والدین، ازنظر رضایت از زندگی، تابآوری روانشناختی و سلامت روان تفاوت معنیداری وجود دارد.
بر طبق پژوهش حق رنجبر، کاکاوند، برجعلی و برماس (1390)، با عنوان تابآوری و کیفیت زندگی مادران دارای کودکان کمتوان ذهنی، یافتهها حاکی از آن بود که بین تابآوری و تمام مؤلفههای کیفیت زندگی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد.
خدابخش احمدی، شیخ و سرابتدی (1391) به نقش دلبستگی به خدا در تابآوری و سلامت روان والدین کودکان عقبمانده ذهنی آموزش پذیر پرداختند. نتایج نشان داد که بین دلبستگی ایمن به خدا با تابآوری و سلامت روان ارتباط مثبت و معناداری وجود دارد و بین دلبستگی اجتنابی و اضطرابی به خدا با تابآوری رابطه منفی و معنیدار و با سلامت روان نیز رابطه منفی و معنیدار وجود دارد.
مادران کودکان کمشنوا و بهزیستی روانشناختی
مادران به علت نقشی که در خانواده دارند مسئولیتهای بیشتری در قبال کودکان کمشنوا دارند، فرض بر این است که مشکلات مربوط به مراقبت از چنین فرزندانی، والدین بهویژه مادر را در معرض خطر ابتلا به مشکلات مربوط به سلامت روانی و بهزیستی روانشناختی قرار میدهد (موللی وهمکاران،2010).
به نظر میرسد استرس تأثیر نیرومندی بر بهزیستی داشته باشد. با توجه به رابطه بین سلامت جسمی و بهزیستی، به نظر میرسد وقتی سلامت جسمی افراد به خطر میافتد بهزیستی نیز کاهش مییابد (لینلی و جوزف، 2004).
نتایج پژوهش کلینگ و همکاران (1997) نشان داده است مادران دارای فرزند عادی در مؤلفههای خودمختاری، تسلط بر محیط، رشد شخصی و پذیرش خود، نسبت به مادران مراقب کننده از فرزند کمتوان ذهنی وضعیت بهتری دارند، اما در مؤلفه احساس داشتن هدف در زندگی، مادران گروه دوم بهتر بودند.
در پژوهشی، قاسم پور و همکاران (1391) با عنوان مقایسه بهزیستی روانشناختی و سبکهای مقابلهای در مادران کودکان کمشنوا و عادی به این یافته رسیدند که فقدان حس شنوایی کودکان بر بهزیستی روانشناختی و سبکهای مقابلهای مادرانشان تأثیر گذاشته و اثر آن میتواند بهصورت مشکلات روانشناختی و استفاده کمتر از سبکهای مقابلهای سازگارانه قابلمشاهده باشد.
میتچل و همکاران (2008) به این نتیجه رسیدند که والدین کودکان ناتوان در معرض استرس و حالات افسردگی قرار دارند و بین سلامت روانی مادران کودکان استثنایی و عادی تفاوت معناداری وجود دارد و مادران کودکان استثنایی، نسبت به مادران کودکان عادی از سلامت روانی پایینتری برخوردارند. این والدین مشکلات روانشناختی بیشتری را درزمینهی شکایت جسمانی، حساسیت بین فردی، افسردگی، اضطراب، پرخاشگری، روانپریشی و حالات وسواس تجربه میکنند و بهزیستی روانشناختی پایینتری دارند (میکاییلی منیع، 1387؛ کشاورزی ارشدی و آزموده، 1388).
از طرفی نریمانی و همکاران (1386) نشان دادند که مهمترین مسئله و شاید از مشکلآفرین مسائل مربوط به یک کودک ناشنوا بعد تربیتی اوست. ازآنجاکه بیشترین بار تربیتی بر عهده مادر است، وجود کودک ناشنوا میتواند موجب سنگینی این بار بر دوش مادر باشد، بهویژه که در فرهنگ ما مادر وقت بیشتری را در خانه سپری میکند؛ بنابراین این بار تربیتی و ناکامیهای پیدرپی در تربیت کودک ناشنوا ممکن است به کاهش بهزیستی روانشناختی وی منجر شود.
باکر، بلچر و السون (2005) معتقدند که عواملی همچون شدت مشکلات و اختلالات رفتاری کودکان استثنایی و کارکرد مناسب خانواده و حضور هر دو والد در خانواده متغیرهای مهمی به شمار میروند که میتوانند در احساس سلامت و بهزیستی روانشناختی مادران کودکان استثنایی، ازجمله مادران کودکان کمشنوا، مؤثر باشند.
علاوه بر این نریمانی و همکاران (1386) معتقدند که مادران کودکان ناشنوا به دلیل شرایط خاص فرزندشان، وقت کمتری برای برقراری روابط اجتماعی دارند. به همین علت میتوان پایین بودن سطح مؤلفههای بهزیستی روانشناختی در مادران کودکان ناشنوا را در محدودیت شبکه اجتماعی آنها، ارتباطات اجتماعی اندک و مشکلات فرزندانشان جستجو کرد. علاوه بر این، میتوان گفت وضعیت خاص کودکان ناشنوا موجب میشود مادران آنها بسیار بیشتر از کودکان عادی برایشان وقت اختصاص دهند و به همین دلیل فرصت کمتری برای پرداختن به علایق شخصی، فعالیتهای اجتماعی و افزایش مهارتها دارند؛ بنابراین وضعیت بهزیستی روانشناختی و مؤلفههای آن در مادران کودکان ناشنوا در مقایسه با مادران کودکان عادی پایینتر است.
کورآ، بونیلا و ری یز- مک فرسون (2011) پژوهشی بر روی 25 مادر دارای فرزند معلول و 40 مادر دارای فرزند عادی انجام دادند و به این یافته رسیدند که مادران دارای فرزندان معلول نسبت به مادران فرزندان عادی بیشتر در جستجوی حمایت دیگر اعضای خانواده هستند. همچنین نتایج نشان داد مادران دارای فرزند معلولی که از جانب دیگر اعضای خانواده و دوستان خود حمایت میشدند، نسبت به مادرانی که حمایت نمیشدند، بهزیستی روانشناختی بالاتری نشان دادند.
مادران کودکان کمشنوا و رضایت زناشویی
از عوامل بروز دهنده تعارضات زناشویی میتوان به مسائل اقتصادی، روابط جنسی، روابط خویشاوندی، دوستان، فرزندان، نحوه صرف اوقات فراغت، خیانت، به پایان رسیدن عشق متقابل، مشکلات عاطفی، سوءاستفاده جسمانی، ازدواج در سنین پایین، درگیری شغلی اشاره کرد (ثنایی، 1378)؛ بنابراین فرزندان و مشکلات آنها میتواند در رضایت زناشویی تأثیرگذار باشد.
در زندگی خانوادگی، گاهی کودکان اسباب رنجش، بیحوصلگی، ناسازگاری و نارضایتی والدین و زمانی پیامآور رضایتمندی و مایهی امید والدین به زندگی میباشند که این پیامدهای تولد فرزند میتواند موجب تعمیق یا کاهش روابط زناشویی زوجین شود (گلدثورپ، 1987).
با تولد یک کودک ناتوان کارکردهای روانشناختی خانواده به هم میخورد که در سطح کلان، سلامت روان، پویایی و هدفمندی خانواده و در سطح خرد نیز کارکردهایی همچون ابراز کردن، حل تعارض، استقلال، پیشرفت، تفریح و سرگرمی، ارزشهای اخلاقی و مذهبی، ساختار و سازمان، رفتوآمد با اطرافیان، اتحاد، کنترل و حل مسئله را تحت تأثیر خود قرار میدهد. علاوه بر سلامت روان، رابطه سازگاری زناشویی نیز با سلامت جسمی و ذهنی کودکان در ارتباط میباشد، تولد و حضور کودک ناتوان در خانواده با تأثیرگذاری بر کمیت روابط زناشویی و ایجاد دگرگونی در شرایط معمول خانوادگی و چگونگی تعامل اعضای خانواده میتواند موجب آشفتگی و افزایش میزان استرس در والدین شود و درنتیجه به عملکرد خانواده و رضایت زناشویی آسیب میرساند (دیسون، 1997؛ هینترمیر، 2006؛ اسچفر، ویکراما و کیت، 1998).
نمیتوان از این نکته غافل شد که نارضایتی و اختلاف زناشویی والدین بر سازگاری و رشد عاطفی کودکان اثر منفی میگذارد و هیجانهای مثبت و منفی ناشی از کیفیت روابط زناشویی به روابط والد-کودک نیز منتقل میشود (ال- شیخ و هارگر، 2001). در پژوهشی از به پژوه و رمضانی (1384) با عنوان مقایسه رضایت زناشویی والدین کودکان عادی و کمتوان ذهنی، این یافته به دست آمد که رضایت زناشویی والدین عادی بسیار بالاتر از والدین کودکان کمتوان ذهنی است.
در بررسی که توسط جناآبادی و ناستی زایی (1389) در مورد رضایت زناشویی والدین کودکان کمتوان ذهنی انجامشده بود گزارش شد که این والدین ازنظر رضایت زناشویی در وضعیت مطلوبی به سر نمیبرند. در تحقیق معتمدین و همکاران (1387) بهداشت روانی و رضایت زناشویی والدین کودکان کمتوان ذهنی بهطور معناداری پایینتر از والدین کودکان عادی بوده است.
مطالعه رماین و براون (2010) نشان میدهد که والدین کودکان کمشنوا سازگاری زناشویی کمتری نسبت به والدین کودکان عادی دارند. هنگلر و همکاران (1990) حتی به این نتیجه رسیدند که میزان رضایت زناشویی این والدین با میزان شنوایی فرزندشان مربوط است.
در پژوهش دیگری که توسط قراشی و همکاران (1391) با عنوان مقایسه میزان استرس و رضایتمندی زناشویی در والدین کودکان کمشنوا و عادی انجام شد، رضایتمندی زناشویی والدین کودکان کمشنوا پایینتر از والدین عادی بود. طبق شواهد پژوهشی، تحقیقات کمی پیرامون زندگی زناشویی و کیفیت زناشویی مادران کودکان کمشنوا صورت گرفته است و بیشتر به مادران کودکان کمتوان ذهنی پرداختهشده است و هیچ تحقیقی در مورد احتمال وقوع طلاق آنها انجامنشده است.
منابع فارسی:
احمدی، خدابخش، شیخ، مهدی و سرابتدی، حسن. (1391). نقش دلبستگی به خدا در تابآوری و سلامت روان والدین کودکان عقبمانده ذهنی آموزش پذیر. پژوهش در سلامت روانشناختی، 6، 1، 9-1.
اکبری، زهرا. وفایی، طیبه و خسروی، صدر اله. (1389). بررسی رابطه بین سبکهای دلبستگی و میزان تابآوری همسران جانبازان. طب جانباز،3،10، 17-12.
آقا یوسفی، علیرضا و شریف، نسیم. (1389). بررسی همبستگی بین بهزیستی روانی و حس انسجام در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی - واحد تهران مرکز. پژوهنده، 15، 6، 279-273.
بشارت، محمدعلی. (1387). رابطه نارسایی هیجانی با اضطراب، افسردگی و درماندگی روانشناختی و بهزیستی روانشناختی. پژوهشهای نوین روانشناسی (روانشناسی دانشگاه تبریز)، 3، 10، 40-17.
بشارت، محمدعلی. صالحی، مریم. شاهمحمدی، خدیجه. نادعلی، حسین و زبردست، عذرا. (1387). رابطه تابآوری و سختکوشی با موفقیت ورزشی و سلامت روانی در ورزشکاران. روانشناسی معاصر،3، 2، 49-38.
بشارت، محمد و عباس پوردوپلانی، طاهره. (1389). رابطه راهبردهای فراشناختی و خلاقیت با تابآوری در دانشجویان. روانشناسی اجتماعی (یافتههای نو در روانشناسی)، 5، 14، 124-111.
بهادری خسروشاهی، جعفر و هاشمی نصرتآباد، تورج. (1390). رابطه امیدواری و تابآوری با بهزیستی روانشناختی در دانشجویان. اندیشه و رفتار (روانشناسی کاربردی)، 6، 22،50 -41.
به پژوه، احمد و رمضانی، فریدون. (1384). بررسی رضایت زناشویی والدین کودکان کمتوان ذهنی و کودکان عادی. مجله علوم اجتماعی و انسانی دانشگاه شیراز،22، 4(پیاپی 45)، 81 -72.
ثنایی، باقر. (1378). مثلث سازی و مثلثهای پاتولوژیک در مشاوره خانواده. مجموعه مقالات همایش سراسر مشاوره، تهران: سازمان بهزیستی.
جعفری، اصغر. ثنایی ذاکر، باقر. پاشاشریفی، حسن و کرمی، ابوالفضل. (1389). مقایسه اثربخشی رویکردهای ارتباطی ستیر و تجربی ویته کر در کاهش وقوع طلاق در زوجهای متعارض در آستانه طلاق. فصلنامه تازهها و پژوهشهای مشاوره، 9،34،47-25.
جعفری، عیسی. اسکندری، حسین. سهرابی، فرامرز و دلاور، علی. (1388). اثربخشی آموزش مهارتهای مقابلهای مبتنی بر مدل مارلات در پیشگیری از عود و افزایش تابآوری در افراد وابسته به مواد. فراسوی مدیریت، 1، 3، 87 -77.
جنا آبادی، حسین و ناستی زایی، ناصر. (1389). رضایت زناشویی والدین کودکان کمتوان ذهنی. طلوع بهداشت، 9، 2-3، 44-33.
جوکار، بهرام. (1386). نقش واسطهای تابآوری در رابطه بین هوش هیجانی و هوش عمومی با رضایت از زندگی. روانشناسی معاصر، 2(2)،12-3.
حسینی بیرجندی، سید مهدی. (1380). مشاوره در آستانه ازدواج. تهران: انتشارات آوای نور.
حق رنجبر، فرخ. کاکاوند، علیرضا. برجعلی، احمد و برماس، حامد. (1390). تابآوری و کیفیت زندگی مادران دارای فرزندان کمتوان ذهنی. سلامت و روانشناسی، 1،1، 189-179.
حمید، نجمه. کیخسروانی مولود. بابامیری، محمد و دهقانی، مصطفی. (1391). بررسی رابطه سلامت روان و هوش معنوی با تابآوری در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه. جنتا شاپیر، 3،2(پیاپی 7)، 338-331.
خباز، محمود. رضاپور میر صالح، یاسر. عبدی، کیانوش و صافی، محمدهادی. (1390). بررسی مقایسهای نقش ابعاد جهتگیری مذهبی و ابعاد شخصیت در پیشبینی سبکهای مقابله مادران کودکان با و بدون ناتوانی ذهنی. توانبخشی، 12،2، 47-41.
دهخدا، علی اکبر. (1373). لغتنامه دهخدا. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
سانتراک، جان دبلیو. (بی تا). آیا من باید ازدواج کنم؟ (ترجمهی مهرداد فیروز بخت، 1384). تهران: انتشارات رسا.
سایت ثبتاحوال کشور، 1392 و 1393www.sabteahval.ir
سیف نراقی، مریم و نادری، عزتالله. (1387). روانشناسی و آموزش کودکان استثنایی. تهران: انتشارات ارسباران.
شریفی، مرضیه. کارسولی، سلیمان و بشلیده، کیومرث. (1390). اثربخشی بازآموزی اسنادی در کاهش فرسودگی زناشویی و احتمال وقوع طلاق در زوجین متقاضی طلاق. مشاوره و رواندرمانی خانواده، 1، 2، 225 -212.
عسکریان، سمیه. اصغری ابراهیم آباد، محمد جواد، حسن زاده، محمد حسن. (1392). تاثیر آموزش مهارتهای مقابله دینی بر تابآوری، انطباق پذیری و مدیریت فشاررانی همسران جانباز. مجله طب جانباز، 6، 21، 68-60.
علیاکبری دهکردی، مهناز. کاکو جویباری، علیاصغر. محتشمی، طیبه و یکتاخواه، سرور. (1390). میزان استرس در مادران کودکان هنجار، کمشنوا و سایر کودکان استثنایی. شنواییشناسی،20، 1(پیاپی 35)، 136 -129.
علیزاده، حمید. (1392). تابآوری روانشناختی (بهزیستی روانی و اختلالهای رفتاری). تهران: ارسباران.
علی مردانی، صدیقه. فاتحی زاده، مریم السادات. جلالی، محمود و باغبان، ایران. (1389). مقایسه فرآیند داوری خانوادگی و مشاوره در کاهش میل به طلاق زوجهای متقاضی طلاق شهر اصفهان. فصلنامه تازهها و پژوهشهای مشاوره، 9، 33، 85 – 67.
قاسم پور، عبدالله. اکبری، ابراهیم. تقی پور، مریم. عظیمی، زینب و رفاقت، ابراهیم. (1391). مقایسه بهزیستی روانی و سبکهای مقابلهای در مادران کودکان ناشنوا و عادی. مجله شنواییشناسی، 21، 4، 52-59.
قراشی، کریم. سرندی، پرویز و فرید، ابوالفضل. (1392). مقایسه میزان استرس و رضایتمندی زناشویی در والدین کودکان کمشنوا و عادی. مجله شنواییشناسی،22، 1، 18- 24.
کاوه، منیژه. علیزاده، حمید. دلاور، علی و اسکندری، حسین. (1390). تدوین برنامه افزایش تابآوری در برابر استرس و تأثیر آموزش آن بر مؤلفههای کیفیت زندگی والدین دارای کودک کمتوان ذهنی خفیف. فصلنامه ایرانی کودکان استثنایی،11، 2، 119-140.
کشاورزی ارشدی، فرناز و آزموده، معصومه. (1388). مقایسهی بهزیستی روانی در والدین کودکان استثنایی با والدین کودکان عادی و تبیین آن برحسب مدل 5 عاملی شخصیت. فصلنامه اندیشه و رفتار،3، 12، 28-19.
گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت. (بی تا). خانوادهدرمانی. (ترجمهی حمیدرضا حسین شاهی برواتی، سیامک نقشبندی و الهام ارجمند، 1388). تهران: نشر توتیا.
محمدی، مسعود. جزایری، علیرضا. رفیعی، امیرحسین. جوکار، بهرام و پور شهباز، عباس. (1385). بررسی عوامل تاب آور در افراد در معرض خطر سو مصرف مواد مخدر. پژوهشهای نوین روانشناختی (روانشناسی دانشگاه تبریز)، 1، 3-2، 224- 203.
مهدی خان، زهرا. (1382). والدین خودخواه، فرزندان رهاشده. تهران: انتشارات پیکان.
معتمدین، مختار. سهرابی، فریبا. فتحی آذر، اسکندر و ملکی، صادق. (1387). مقایسه بهداشت روانی، رضایت زناشویی و ابراز وجود والدین دانش آموزان کمتوان ذهنی و عادی در استان آذربایجان غربی. فصلنامه دانش و پژوهش در روانشناسی، 10، 35 و 36، 152- 123.
میلانی فر، بهروز. (1386). روانشناسی کودکان و نوجوانان استثنایی. تهران: انتشارات قومس.
میکائیلی منیع، فرزانه. (1387). مقایسهی بهزیستی روانشناختی مادران با و بدون دانش آموزان ابتدایی کمتوان ذهنی: اثر سبکهای مقابلهای، پژوهش در حیطه کودکان استثنایی، 8، 1، 68-53.
میکائیلی، نیلوفر و گنجی، مسعود. طالبی جویباری، مسعود. (1391). مقایسه تابآوری، رضایت زناشویی و سلامت روان در والدین با کودکان دارای ناتوانی یادگیری و عادی. فصلنامه ناتوانیهای یادگیری، 2، 1، 120-137.
نامجویان شیرازی، فیروزه و کشاورز، رقیه. (1392). بررسی مقایسهای میزان شدت فشار روانی و رضایت زناشویی بین مادران کودکان عقبمانده ذهنی تربیتپذیر و مادران کودکان عادی. فصلنامه علمی- پژوهشی زن و جامعه، 4، 4، 145-129.
نریمانی، محمد. آقا محمدیان، حمیدرضا و رجبی، سوران. (1386). مقایسه سلامت روانی مادران کودکان استثنایی با سلامت روانی مادران کودکان عادی، فصلنامهی اصول بهداشت روانی، 9، 34، 24-15.
نریمانی، محمد و عباسی، مسلم. (1388). بررسی ارتباط بین سرسختی روانشناختی و خود تابآوری با فرسودگی شغلی. مدیریت بهرهوری (فراسوی مدیریت)، 2، 8، 92-75.
نصیر، مرضیه. (1389). رابطه راهبردهای مقابله با استرس و تابآوری با خوشبینی در دانش آموزان دختر مقطع متوسطه شهرستان دزفول. روانشناسی اجتماعی (یافتههای نو روانشناسی)، 5، 16،70 -57.
نظری، علیمحمد. (1386). مبانی زوجدرمانی و خانوادهدرمانی، چاپ اول، تهران: نشر علم.
نظری، علیمحمد. صاحبدل، حسین و اسدی، مسعود. (1389). بررسی ارتباط بین سبکهای دلبستگی و میزان بیثباتی ازدواج در زنان و مردان متأهل، مجله زن و مطالعات خانواده، 2، 8، 125- 115.
یاری پور، ع. (1379). بررسی تأثیر طرح مداخلات مشاوره خانواده بر میزان ثبت طلاق در محاکم دادگستری شهر قم. پایاننامه چاپنشده کارشناسی ارشد مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی رودهن.
یزد خواستی، فریبا و یار محمدیان، احمد. (1388). مقایسه رابطه افسردگی مادران و هوش هیجانی دختران نوجوان شنوا و ناشنوای شهر اصفهان. مجله تحقیقات علوم رفتاری، 8، 1، 80-75.
واحدی، شهرام. غنی زاده، سمیه. (1388). الگوی تحلیل مسیر روابط بین انگیزش درونی مذهبی، نماز، بهزیستی معنوی و کیفیت از زندگی با بهزیستی روانشناختی دانشجویان. فصلنامه پژوهش در سلامت روانشناختی. 3، 2، 42-27.
Refrences:
Ablow, J. C., Measelle, J. R., Cowan, P. A., & Cowan, C. P. (2009). Linking marital conflict and children’s adjustment: The role of young children’s perceptions. Journal of Family Psychology, 23(4), 485.
Ahlert, I. A., & Greeff, A. P. (2012). Resilience factors associated with adaptation in families with deaf and hard of hearing children. American annals of the deaf, 157(4), 391-404.
Alriksson-Schmidt, A. I., Wallander, J., & Biasini, F. (2007). Quality of life and resilience in adolescents with a mobility disability. Journal of pediatric psychology, 32(3), 370-379.
Alvord, M. K., & Grados, J. J. (2005). Enhancing Resilience in Children: A Proactive Approach. Professional psychology: research and practice, 36(3), 238.
Aram, D., Most, T., & Mayafit, H. (2006). Contributions of mother–child storybook telling and joint writing to literacy development in kindergartners with hearing loss. Language, speech, and hearing services in schools, 37(3), 209-223.
Arehart-Treichel, J. (2005). Resilience shown in youth protects against adult stress. Psychiatric News, 40(17), 14-14.
Baker, B. L., Blacher, J., & Olsson, M. B. (2005). Preschool children with and without developmental delay: behaviour problems, parents’ optimism and well‐being. Journal of Intellectual Disability Research, 49(8), 575-590.
Bandura, A. (1990). Some reflections on reflections. Psychological inquiry, 1(1), 101-105.
Bandura, A. (1994). Self‐efficacy: Wiley Online Library.
Bayat, M. (2007). Evidence of resilience in families of children with autism. Journal of Intellectual Disability Research, 51(9), 702-714.
Block, J. (2002). Personality as an affect-processing system: Toward an integrative theory: Psychology Press.
Bogar, C. B., & Hulse‐Killacky, D. (2006). Resiliency determinants and resiliency processes among female adult survivors of childhood sexual abuse. Journal of Counseling & Development, 84(3), 318-327.
Bonanno, G. A. (2008). Loss, trauma, and human resilience: Have we underestimated the human capacity to thrive after extremely aversive events?
Booth, A., & Edwards, J. N. (1985). Age at marriage and marital instability. Journal of Marriage and the Family, 67-75.
Booth, A., Johnson, D., & Edwards, J. N. (1983). Measuring marital instability. Journal of Marriage and the Family.
Brand, H. J., & Coetzer, M. A. (1994). Parental response to their child's hearing impairment. Psychological reports, 75(3), 1363-1368.
Brooks, R. B. (1994). Children at risk: fostering resilience and hope. American journal of orthopsychiatry, 64(4), 545.
Brown, S. L., Sanchez, L. A., Nock, S. L., & Wright, J. D. (2006). Links between premarital cohabitation and subsequent marital quality, stability, and divorce: A comparison of covenant versus standard marriages. Social Science Research, 35(2), 454-470.
Bubbico, L., Rosano, A., & Spagnolo, A. (2007). Prevalence of prelingual deafness in Italy. Acta otorhinolaryngologica italica, 27(1), 17.
Cherlin, A. (2009). Marriage, divorce, remarriage: Harvard University Press.
Connor, K. M., & Davidson, J. R. (2003). Development of a new resilience scale: The Connor‐Davidson resilience scale (CD‐RISC). Depression and anxiety, 18(2), 76-82.
Cooper, C. E., McLanahan, S. S., Meadows, S. O., & Brooks‐Gunn, J. (2009). Family structure transitions and maternal parenting stress. Journal of Marriage and Family, 71(3), 558-574.
Correa, V. I., Bonilla, Z. E., & Reyes-MacPherson, M. E. (2011). Support networks of single Puerto Rican mothers of children with disabilities. Journal of Child and Family Studies, 20(1), 66-77.
Dalzell, J., Nelson, H., Haigh, C., Williams, A., & Monti, P. (2007). Involving families who have deaf children using a Family Needs Survey: a multi‐agency perspective. Child: care, health and development, 33(5), 576-585.
Dempsey, I., Keen, D., Pennell, D., O’Reilly, J., & Neilands, J. (2009). Parent stress, parenting competence and family-centered support to young children with an intellectual or developmental disability. Research in Developmental Disabilities, 30(3), 558-566.
DesGeorges, J. (2003). Family perceptions of early hearing, detection, and intervention systems: Listening to and learning from families. Mental retardation and developmental disabilities research reviews, 9(2), 89-93.
Diener, E. (2006). Guidelines for national indicators of subjective well-being and ill-being. Applied Research in Quality of Life, 1(2), 151-157.
Diener, E., Oishi, S., & Lucas, R. E. (2003). Personality, culture, and subjective well-being: Emotional and cognitive evaluations of life. Annual review of psychology, 54(1), 403-425.
Dockray, S., & Steptoe, A. (2010). Positive affect and psychobiological processes. Neuroscience & Biobehavioral Reviews, 35(1), 69-75.
Duvall, E. R. M., & Miller, B. C. (1985). Marriage and family development.
Dyson, L. L. (1997). Fathers and mothers of school-age children with developmental disabilities: Parental stress, family functioning, and social support. American Journal on Mental Retardation, 102(3), 267-279.
El-Sheikh, M., & Harger, J. (2001). Appraisals of marital conflict and children's adjustment, health, and physiological reactivity. Developmental Psychology, 37(6), 875.
Endler, N. S. (1996). Handbook of coping: Theory, research, applications (Vol. 195): John Wiley & Sons Inc.
Falakaflaki, S., & Kalantarkousheh, S. M. Depression, Anxiety, and Stress among Mothers of Healthy Children and Mothers of Children with Cochlear Implants.
Folkman, S. (1984). Stress, appraisal, and coping: Springer Publishing Company LLC.
Friborg, O., Hjemdal, O., Rosenvinge, J. H., & Martinussen, M. (2003). A new rating scale for adult resilience: What are the central protective resources behind healthy adjustment? International journal of methods in psychiatric research, 12(2), 65-76.
Garmezy, N. (1985). Stress-resistant children: The search for protective factors. Recent research in developmental psychopathology, 4, 213-233.
Goldthorpe, J. E. (1987). Family life in Western societies: A historical sociology of family relationships in Britain and North America: Cambridge University Press Cambridge.
Granqvist, P., & Kirkpatrick, L. A. (2004). RESEARCH:" Religious Conversion and Perceived Childhood Attachment: A Meta-Analysis". The International Journal for the Psychology of Religion, 14(4), 223-250.
Greeff, A. P., & Loubser, K. (2008). Spirituality as a resiliency quality in Xhosa-speaking families in South Africa. Journal of Religion and Health, 47(3), 288-301.
Gregory, S. (1995). Deaf young people and their families: Developing understanding: Cambridge University Press.
Griffith, D. (2007). A New Year’s resolution for your emotional health.
Grøholt, E.-K., Stigum, H., Nordhagen, R., & Köhler, L. (2003). Is parental sense of coherence associated with child health? The European Journal of Public Health, 13(3), 195-201.
Hahlweg, K., & Richter, D. (2010). Prevention of marital instability and distress. Results of an 11-year longitudinal follow-up study. Behaviour research and therapy, 48(5), 377-383.
Hatzmann, J., Maurice-Stam, H., Heymans, H., & Grootenhuis, M. A. (2009). A predictive model of Health Related Quality of life of parents of chronically ill children: the importance of care-dependency of their child and their support system. Health Qual Life Outcomes, 7(7), 72-79.
Hauser, R. M., Springer, K. W., & Pudrovska, T. (2005). Temporal structures of psychological well-being: continuity or change. Paper presented at the Meetings of the Gerontological Society of America, Orlando, Florida.
Heiman, T. (2002). Parents of children with disabilities: Resilience, coping, and future expectations. Journal of Developmental and Physical Disabilities, 14(2), 159-171.
Henggeler, S. W., Watson, S. M., Whelan, J. P., & Malone, C. M. (1990). The adaptation of hearing parents of hearing-impaired youths. American annals of the deaf, 135(3), 211-216.
Hill, H. D., Morris, P., Gennetian, L. A., Wolf, S., & Tubbs, C. (2013). The Consequences of Income Instability for Children's Well‐Being. Child Development Perspectives, 7(2), 85-90.
Hindley, P. A. (2005). Mental health problems in deaf children. Current Paediatrics, 15(2), 114-119.
Hintermair, M. (2006). Parental resources, parental stress, and socioemotional development of deaf and hard of hearing children. Journal of Deaf Studies and Deaf Education, 11(4), 493-513.
Horton, T. V., & Wallander, J. L. (2001). Hope and social support as resilience factors against psychological distress of mothers who care for children with chronic physical conditions. Rehabilitation psychology, 46(4), 382.
Howe, D. (2006). Disabled children, parent–child interaction and attachment. Child & Family Social Work, 11(2), 95-106.
Jackson, D., Firtko, A., & Edenborough, M. (2007). Personal resilience as a strategy for surviving and thriving in the face of workplace adversity: a literature review. Journal of advanced nursing, 60(1), 1-9.
ADDIN EN.REFLIST Jackson, C. W., Wegner, J. R., & Turnbull, A. P. (2010). Family quality of life following early identification of deafness. Language, speech, and hearing services in schools, 41(2), 194-205.
Johnson, K. L. (1998). Measuring the spirit and spiritual attributes of resiliency. Department of Health Promotion and Education, University of Utah.
Jones, E. G. (1996). Deaf and hearing mothers' interactions with normally hearing infants and toddlers. Journal of pediatric nursing, 11(1), 45-51.
Kalantarkousheh, S., & Navarbafi, F. (2012). Reliability and Exploratory Factor Analysis of Psychological Well-being in a Persian Sample. Science Series Data Report, 4(1).
Kalil, A., Ziol‐Guest, K. M., & Levin Epstein, J. (2010). Nonstandard work and marital instability: Evidence from the National Longitudinal Survey of Youth. Journal of Marriage and Family, 72(5), 1289-1300.
Kaplan, H. B. (2002). Toward an understanding of resilience Resilience and development (pp. 17-83): Springer.
Karademas, E. C. (2007). Positive and negative aspects of well-being: Common and specific predictors. Personality and Individual Differences, 43(2), 277-287.
Kayser, K. (1993). When love dies: The process of marital disaffection: Guilford Press.
Keyes, C. L. (2002). The mental health continuum: From languishing to flourishing in life. Journal of Health and Social Behavior, 207-222.
Kling, K. C., Seltzer, M. M., & Ryff, C. D. (1997). Distinctive late-life challenges: implications for coping and well-being. Psychology and Aging, 12(2), 288.
Knutson, J. F., Johnson, C. R., & Sullivan, P. M. (2004). Disciplinary choices of mothers of deaf children and mothers of normally hearing children. Child abuse & neglect, 28(9), 925-937.
Kruger, L., & Prinsloo, H. (2008). The appraisal and enhancement of resilience modalities in middle adolescents within the school context. South African Journal of Education, 28(2), 241-259.
Kumpfer, K. L. (2002). Factors and processes contributing to resilience Resilience and development (pp. 179-224): Springer.
Kurtzer‐White, E., & Luterman, D. (2003). Families and children with hearing loss: Grief and coping. Mental retardation and developmental disabilities research reviews, 9(4), 232-235.
Larson, J. H., & Holman, T. B. (1994). Premarital predictors of marital quality and stability. Family Relations, 228-237.
ADDIN EN.REFLIST Lazarus, R. S. (1993). Coping theory and research: Past, present, and future. Fifty years of the research and theory of RS Lazarus: An analysis of historical and perennial issues, 366-388.
Lewis, C. A., Maltby, J., & Day, L. (2005). Religious orientation, religious coping and happiness among UK adults. Personality and Individual Differences, 38(5), 1193-1202.
Linley, P. A., & Joseph, S. (2004). Positive psychology in practice: Wiley Online Library.
Luthar, S. S., & Cicchetti, D. (2000). The construct of resilience: Implications for interventions and social policies. Development and psychopathology, 12(4), 857-885.
Magnuson, M., & Hergils, L. (1999). The parents' view on hearing screening in newborns: Feelings, thoughts and opinions on otoacoustic emissions screening. Scandinavian audiology, 28(1), 47-56.
Manning, W. D., & Cohen, J. A. (2012). Premarital cohabitation and marital dissolution: An examination of recent marriages. Journal of Marriage and Family, 74(2), 377-387.
Mason, A., & Mason, M. (2007). Psychologic impact of deafness on the child and adolescent. Primary Care: Clinics in Office Practice, 34(2), 407-426.
Masten, A. S. (2005). Ordinary magic: Resilience processes in development. Annual Progress in Child Psychiatry and Child Development 2002, 115.
Masten, A. S., Best, K. M., & Garmezy, N. (1990). Resilience and development: Contributions from the study of children who overcome adversity. Development and psychopathology, 2(04), 425-444.
Meinzen-Derr, J., Lim, L. H., Choo, D. I., Buyniski, S., & Wiley, S. (2008). Pediatric hearing impairment caregiver experience: impact of duration of hearing loss on parental stress. International journal of pediatric otorhinolaryngology, 72(11), 1693-1703.
Mitchell, D. B., & Hauser-Cram, P. (2008). The well-being of mothers of adolescents with developmental disabilities in relation to medical care utilization and satisfaction with health care. Research in Developmental Disabilities, 29(2), 97-112.
Most, T., & Zaidman-Zait, A. (2001). The needs of parents of children with cochlear implants. Volta Review, 103(2).
ADDIN EN.REFLIST Movallali, G., & Nemati, S. (2010). Difficulties in parenting hearing-impaired children. Audiology, 18(1).
Murphy, N., Christian, B., Caplin, D., & Young, P. (2007). The health of caregivers for children with disabilities: caregiver perspectives. Child: care, health and development, 33(2), 180-187.
Musick, K., & Meier, A. (2010). Are both parents always better than one? Parental conflict and young adult well-being. Social Science Research, 39(5), 814-830.
Myers, D. G., & Diener, E. (1995). Who is happy? Psychological science, 6(1), 10-19.
Neff, P. E. (2010). Fathering an ADHD Child: An Examination of Paternal Well‐being and Social Support*. Sociological inquiry, 80(4), 531-553.
Noone, S. J., & Hastings, R. P. (2009). Building psychological resilience in support staff caring for people with intellectual disabilities Pilot evaluation of an acceptance-based intervention. Journal of Intellectual Disabilities, 13(1), 43-53.
Northern, J. L., & Downs, M. P. (2002). Hearing in children: Lippincott Williams & Wilkins.
Olsson, C. A., Bond, L., Burns, J. M., Vella-Brodrick, D. A., & Sawyer, S. M. (2003). Adolescent resilience: A concept analysis. Journal of adolescence, 26(1), 1-11.
Pargament, K. I. (2002). The bitter and the sweet: An evaluation of the costs and benefits of religiousness. Psychological inquiry, 13(3), 168-181.
Pargament, K. I., Smith, B. W., Koenig, H. G., & Perez, L. (1998). Patterns of positive and negative religious coping with major life stressors. Journal for the scientific study of religion, 710-724.
Paster, A., Brandwein, D., & Walsh, J. (2009). A comparison of coping strategies used by parents of children with disabilities and parents of children without disabilities. Research in Developmental Disabilities, 30(6), 1337-1342.
Peleg, O. (2008). The relation between differentiation of self and marital satisfaction: what can be learned from married people over the course of life? The american Journal of family therapy, 36(5), 388-401.
Perkins, D. F., & Jones, K. R. (2004). Risk behaviors and resiliency within physically abused adolescents. Child abuse & neglect, 28(5), 547-563.
Plessow-Wolfson, S., & Epstein, F. (2005). The experience of story reading: deaf children and hearing mothers' interactions at story time. American annals of the deaf, 150(4), 369-378.
Pottie, C. G., & Ingram, K. M. (2008). Daily stress, coping, and well-being in parents of children with autism: a multilevel modeling approach. Journal of Family Psychology, 22(6), 855.
Quittner, A. L., Barker, D. H., Cruz, I., Snell, C., Grimley, M. E., Botteri, M., et al. (2010). Parenting stress among parents of deaf and hearing children: associations with language delays and behavior problems. Parenting: Science and Practice, 10(2), 136-155.
Remine, M. D., & Brown, P. M. (2010). Comparison of the prevalence of mental health problems in deaf and hearing children and adolescents in Australia. Australian and New Zealand Journal of Psychiatry, 44(4), 351-357.
Rieffe, C., & Terwogt, M. M. (2006). Anger communication in deaf children. Cognition and emotion, 20(8), 1261-1273.
Robbins, B. D. (2008). What is the good life? Positive psychology and the renaissance of humanistic psychology. The Humanistic Psychologist, 36(2), 96-112.
Rutter, M. (1979). Protective factors in children's responses to stress and disadvantage. Annals of the Academy of Medicine, Singapore, 8(3), 324.
Rutter, M. (1985). Resilience in the face of adversity. British journal of psychiatry, 147(1), 598-611.
Ryff, C. D. (1989). Happiness is everything, or is it? Explorations on the meaning of psychological well-being. Journal of personality and social psychology, 57(6), 1069.
Ryff, C. D., & Keyes, C. L. M. (1995). The structure of psychological well-being revisited. Journal of personality and social psychology, 69(4), 719.
Ryff, C. D., Love, G. D., Essex, M. J., & Singer, B. (1998). Resilience in adulthood and later life Handbook of aging and mental health (pp. 69-96): Springer.
Ryff, C. D., & Singer, B. (1998). The contours of positive human health. Psychological inquiry, 9(1), 1-28.
Samson, A., Siam, H., & Lavigne, R. (2007). Psychosocial adaptation to chronic illness: description and illustration of an integrated task-based model. Interventions, 127, 16-28.
Schafer, R. B., Wickrama, K., & Keith, P. M. (1998). Stress in Marital Interaction and Change in Depression A Longitudinal Analysis. Journal of Family Issues, 19(5), 578-594.
Schlesinger, B. (1983). Lasting and functioning marriages in the 1980's. Canadian Journal of Community Mental Health (Revue canadienne de santé mentale communautaire), 2(2), 45-56.
Seligman, M. E. Learned optimism, 1991. AA Knopf, New York.
Seligman, M. E., & Csikszentmihalyi, M. (2000). Positive psychology: An introduction (Vol. 55): American Psychological Association.
Senol-Durak, E., & Ayvasik, H. B. (2010). Factors associated with posttraumatic growth among myocardial infarction patients: Perceived social support, perception of the event and coping. Journal of clinical psychology in medical settings, 17(2), 150-158.
Shaw, A., Joseph, S., & Linley, P. A. (2005). Religion, spirituality, and posttraumatic growth: A systematic review. Mental Health, Religion & Culture, 8(1), 1-11.
Snyder, C. R. (2000). The past and possible futures of hope. Journal of Social and Clinical Psychology, 19(1), 11-28.
Steensma, H., Heijer, M. D., & Stallen, V. (2006). Research note: effects of resilience training on the reduction of stress and depression among Dutch workers. International quarterly of community health education, 27(2), 145-159.
Steinberg, A. G., Davila, J. R., Collazo, J., Loew, R. C., & Fischgrund, J. E. (1997). " A Little Sign and a Lot of Love...": Attitudes, Perceptions, and Beliefs of Hispanic Families with Deaf Children. Qualitative Health Research, 7(2), 202-222.
Steinhardt, M., & Dolbier, C. (2008). Evaluation of a resilience intervention to enhance coping strategies and protective factors and decrease symptomatology. Journal of American College Health, 56(4), 445-453.
Strohschein, L. (2005). Parental divorce and child mental health trajectories. Journal of Marriage and Family, 67(5), 1286-1300.
Swanepoel, D., & Almec, N. (2008). Maternal views on infant hearing loss and early intervention in a South African community. International journal of audiology, 47(S1), S44-S48.
Sween, M. (2011). Marital conflict, negative temperament and problem behaviors of children: A test of stability and variability across time.
Tix, A. P., & Frazier, P. A. (1998). The use of religious coping during stressful life events: main effects, moderation, and mediation. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 66(2), 411.
ADDIN EN.REFLIST Tov, W., & Diener, E. (2008). The well-being of nations: Linking together trust, cooperation, and democracy. Cooperation: The political psychology of effective human interaction, 323-342.
Tugade, M. M., & Fredrickson, B. L. (2007). Regulation of positive emotions: Emotion regulation strategies that promote resilience. Journal of Happiness Studies, 8(3), 311-333.
Vaccari, C., & Marschark, M. (1997). Communication between Parents and Deaf Children: Implications for Social‐emotional Development. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 38(7), 793-801.
Van Eldik, T., Treffers, P. D., Veerman, J. W., & Verhulst, F. C. (2004). Mental health problems of deaf Dutch children as indicated by parents' responses to the child behavior checklist. American annals of the deaf, 148(5), 390-395.
Waite, L. J., Luo, Y., & Lewin, A. C. (2009). Marital happiness and marital stability: Consequences for psychological well-being. Social Science Research, 38(1), 201-212.
Waller, W., & Hill, R. (1951). The family: a dynamic interpretation.
Walsh, F. (2006). Strengthening family resilience: Guilford Press.
Weisel, A., Most, T., & Michael, R. (2007). Mothers' stress and expectations as a function of time since child's cochlear implantation. Journal of Deaf Studies and Deaf Education, 12(1), 55-64.
White, B., Driver, S., & Warren, A. M. (2010). Resilience and indicators of adjustment during rehabilitation from a spinal cord injury. Rehabilitation psychology, 55(1), 23.
Young, A. (2003). Parenting and Deaf Children: A Psycho-Social Literature-Based Framework: National Deaf Children's Society.
Zaidman-Zait, A. (2008). Everyday problems and stress faced by parents of children with cochlear implants. Rehabilitation psychology, 53(2), 139.
Zika, S., & Chamberlain, K. (1987). Relation of hassles and personality to subjective well-being. Journal of personality and social psychology, 53(1), 155.
Ziv, A., & Gadish, O. (1990). Humor and giftedness. Journal for the Education of the Gifted, 13(4), 332-345.