مبانی وپیشینه نظری جهتگیری مذهبی (docx) 29 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 29 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
پیشینه نظری
جهتگیری مذهبی
تاریخ بشریت نشان داده است که انسان دینورز قدمتی دیرینه دارد. آنچنان که از مطالعات باستان شناسی و انسان شناسی از اعصار دور بر میآید، مذهب به عنوان جزء لاینفک زندگی بشری در تمامی اعصار بوده است. ویل دورانت معتقد است دین به اندازهای غنی و فراگیر و پیچیده است که جنبههای مختلف و متفاوت آن برای دیدگاهها و نگرشهای مختلف به گونهای متفاوت جلوه میکند. اما آنچه مهم میباشد این است که هیچ دورهای از تاریخ بشر خالی از اعتقادات دینی نبوده است (خداپناهی و خاکساربلداجی، 1384).
تحقیقات مختلف نشان داده که برداشت اصلی اکثر افراد از دین، داشتن رابطهای نزدیک با خداوند است، نه صرفاً مجموعهای از باورها و اعمال. علاوه بر آن تأکید بر مجاورت هر فرد با خدا، همچنین ارجاعات مکرر به عشق بین بنده و خدا، در قالب ادیان توحیدی وجود دارد. دین و بهخصوص «رابطه درک شده افراد با خدا» به عنوان یک پناهگاه مطمئن عمل میکند. افراد در زمان بروز بحران، خدا را به عنوان پناهگاهی مطمئن میدانند (روات و کرک پتریک، 2002).
میتوان اظهار داشت که دینداری آگاهانه و گرایشات مذهبی تأثیر بسزایی بر جنبههای گوناگون رفتار فردی و اجتماعی جامعه، بهویژه نسل جوان دارد. البته توجه زیادی که امروزه به رفتارهای نابهنجار اخلاقی یا خلاف شرع و بزهکارانهی جوانان معطوف میشود و نیز سیاستهای پیشگیرانه یا تنبیهی که بهطور ضربتی اتخاذ میگردد، میتواند تا حدودی مبیّن نگرانی از این واقعیت باشد که تلاشها و فعالیتهای بیش از دو دههی مدیران و مسئولان در انتقال باورها، ارزشها و هنجارهای دینی به نسل جوان، با نوعی عدم موفقیت و ناکامی روبرو شده است (سرمدی، 1385).
تعریف دین
در زبان اوستایی ایران باستان «دین» به معنای شریعت و مذهب بوده است و پیروان دین خود را «بهدینان» میخواندند (حجتی، 1368). در فرهنگنامهها نیز «دین» به معانی: جزا، حساب، طاعت، ورع، قدرت و آنچه انسان بدان متدیّن و پایبند گردد و نیز به گونهای استعاری برای شریعت استعمال میگردد (ابنمنظور، 1996). همچنین به معنای پاداش، آیین پرستش خداوند تعالی، رسم و قانون، قهر و مسلط شدن آمده است (شعرانی، 1355).
در قرآن کریم هم که لفظ «دین» حدود 90 بار به کار رفته، بدین معانی است: جزاء و حساب، کیش و شریعت، دین اسلام، رسم و قانون، حکم و فرمان، دعا و عبادت، آیین یگانهپرستی (سرمدی، 1380). از دین تعریفی که مورد اتفاق همهی محققان باشد، وجود ندارد؛ به گونهای که برخی دانشمندان از «برج بابل تعاریف دین» سخن به میان میآورند (ویلم، 1377).
مروری بر آثار دانشمندان مسلمان نشان میدهد که اکثر قریب به اتفاق ایشان (برخلاف دانشمندان غربی) تعریف واحدی از دین را مدنظر قرار دادهاند (تعریف سنتی از دین). علمای دین برخلاف دانشمندان علوم اجتماعی و فیلسوفان دین، تعریف خود را متوجه کلیهی ادیان ننموده و دایرهی تعریف خود را به دین اسلام محدود کردهاند؛ برای مثال، استاد مطهری منظورش از دین اسلام، کلیهی ادیان الهی از آدم تا خاتم است، چون بنابه استدلالی درون دینی، که متکی بر آیات قرآن کریم است، دین الهی در نزد خداوند یکی بیش نیست. . . و آن همانا دین اسلام است (مطهری، 1362). علامه طباطبایی دین را مجموعهی عقاید و یک سلسله دستورهای عملی و اخلاقی میداند که پیامبران از طرف خداوند برای راهنمایی و هدایت بشر آوردهاند (طباطبایی، 1362). در تعریفی دیگر «دین اعتقاد به آفرینندهای برای جهان و انسان و دستورات عمل مناسب با این عقاید است» (مصباح یزدی، 1368).
براساس این تلقی از دین، ادیان بشری و اسطورهای و غیرالهی اصلاً دین محسوب نمیشوند: «بتپرستی و انسانپرستی دین نیستند. بودیسم (آیین بودا) هم که خدا در آن مطرح نیست، دین نیست» (مصباح یزدی، 1368). برخی نیز هنگام ابراز نظر دربارهی اسلام و ادیان، دین را کتاب و سنت قطعی معرفی مینماید (سروش، 1372).
شاید بتوان گفت دین داری اعتقاد به وجودی متعالی است که وعده فرارسیدن زندگی پس از مرگ را میدهد و به ما فرمان میدهد در این دنیا به شیوه اخلاقی رفتار کنیم (گیدنز، 1373). دین به مثابه عمیق ترین منبعی است که موجودیت انسان در آن پرورش یافته و تمام ابعاد آن از جمله وحدت انسان با خداوند به آن وابسته است. بنا به گفته کارلایل: «دین هر فرد واقیت وجودی هر انسانی را مشخص میکند و بر جنبههای هویت ملی او نیز تأثیر میگذارد. اعتقادات مذهبی با سرنوشت انسان پیوند میخورند و جوششهای این عقاید در قلب انسان، اصول دیگر زندگی انسان را عمیقاً تحت تأثیر قرار میدهند» (یوآخیم، 1382).
مذهب
آلپورت (1950)، مذهب را به عنوان فلسفه وحدت بخش زندگی توصیف میکند و آن را یکی از عوامل بالقوه مهم برای سلامت روان دانسته، او معتقد است نظام ارزشی مذهبی، بهترین زمینه را برای یک شخصیت سالم آماده میکند. اما به این نکته نیز توجه دارد که اینطور نیست که تمامی افرادی که ادعای مذهبی بودن دارند، دارای شخصیت سالم هستند. از دیدگاه آلپورت (1950)، این جهتگیری به دو صورت جهتگیری مذهبی درونی و جهتگیری مذهبی بیرونی میباشد. جهتگیری مذهبی درونی، مذهبی فراگیر، دارای اصولی سازمان یافته و درونی شده است که خود غایت و هدف است نه وسیلهای برای رسیدن به هدف. شخصی که جهتگیری مذهبی درونی دارد با مذهبش زندگی میکند و مذهبش با شخصیتش یکی میشود. شخصی که جهتگیری مذهبی بیرونی دارد، مذهب با شخصیت و زندگیش تلفیق نشده است؛ برای او مذهب وسیلهای است که برای ارضای نیازهای فردی از قبیل مقام و امنیت مورد استفاده قرار میگیرد (خوانین زاده، اژهای و مظاهری، 1384).
مذهب یک سیستم اطلاعاتی است که برای زندگی هدفمند اطلاعات و دانش فراهم میکند. مذهب به عنوان نظام اعتقادی سازمان یافته همراه با مجموعهای از آیینها و اعمال تعریف شده است که تعیینکننده شیوه پاسخدهی افراد به تجارب زندگی است (زولینگ و همکاران، 2006). مذهب شامل کیفیاتی است که به بافت مذهبی- سنتی فرد اشاره دارد (کلی، 2008).
معنویت، دینداری و سلامت
از ناشناختهترین و بحث انگیزترین زمینههایی که در جهان پزشکی امروز مورد توجه بخش خصوصی و دولتی قرار گرفته است مسأله بررسی روابط معنویت و دینداری با سلامت جسمانی است. استفاده از واژههای کلیدی مذهب و سلامت یا معنویت و سلامت در یک جستجوی اینترنتی، این نکته را آشکار میسازد که از دهه هشتم قرن بیستم و بخصوص در دهه اخیر، روند پژوهشها و تعداد مقالههای منتشر شده مرتبط با این قلمرو در مجلههای معتبر پزشکی، روانپزشکی و پزشکی رفتاری ازدیاد یافته و از مرز 1200پژوهش نیز گذشته است. آنچه در این مورد پراهمیت جلوهگر میشود این است که معمولاً افزایش توجه و گسترش انتشارات در زمینه پزشکی، پیامد یک دستاورد جدید مانند اکتشاف یک ژن، ابداع یک ابزار جدید و گاهی کشف یک شیوه ارزیابی حساس و معتبر است در حالی که معنویت و دینداری در هیچ یک از این زمینهها قرار ندارند و به گونهای پایدار با فرهنگها وابستهاند. علوم پزشکی یعنی قلمرویی که همواره ذهن را از بدن متمایز میکرد به این نتیجه رسید که بررسی مجدد در روابط روح، ذهن و بدن، نهتنها جالب بلکه ضروری است و قرار دادن چنین مواردی در برنامههای آموزشی دانشکدههای پزشکی و در سطح کاربرد بالینی و پژوهش، گواهی بر این مدعاست. در حال حاضر، هفتاد و دو دانشکده پزشکی در امریکا، درسهایی را عرضه میکنند تا به دانشجویان بیآموزند چگونه به ارزشیابی جنبههای معنوی بیماران بپردازند یا چگونه دلمشغولیهای معنوی را در طرحهای درمانگری بگنجانند. قرار دادن آموزشهای مذهبی و معنوی در برنامههای روانپزشکی تحقق یافته و مسأله ضرورت این آموزش به پزشکان عمومی نیز هماکنون مطرح است (دادستان، 1385).
اگرچه پژوهشهای متعددی به بررسی ارتباط بین دینداری و گزارش فرد درباره سلامت خویشتن پرداختهاند اما هیچ یک در عین حال، رابطه دینداری و معنویت با وضع سلامت را در نظر نگرفتهاند. مع هذا، ارتباط بین میزان دینداری با بروز، تشدید یا بهبود بیماری در گستره وسیعی از شرایط پزشکی نشان داده شده است و فواید حاصل از روشهای درمانگری مذهبی نیز برجسته شده است. همچنین پژوهشگران توانستهاند به یک ارتباط مثبت، بین سطوح بالای باورهای مذهبی و سلامت بهتر دست یابند و برخی نیز بر وجود یک رابطه علّی تأکید کردهاند، بدون آنکه هنوز شواهد قاطعی به سود این موضعگیری به دست آمده باشد. از سوی دیگر، برخی از پژوهشهای مروری به ناپایداری نتایج حاصل از ارزشیابیهای مرتبط با دینداری با دیدگاه فاعلی فرد درباره سلامت خویشتن دست یافتهاند. شاید بتوان نتایج اخیر را حاصل عدم کنترل دیگر متغیرهای همراه با سلامت دانست یا این فرضیه را مطرح کرد که دینداری و سلامت پیامد متغیر دیگری مانند وضعیت کنشی فرد هستند و یا بالاخره این نتایج را پیامد عدم توجه به تمایز بین دینداری و معنویت ملحوظ کرد. از اینجاست که جنبههای بنیادی متمایزکردن و عملیاتیکردن دو سازه دینداری و معنویت برجسته میشود. پزشکان پذیرفتهاند که بهزیستی معنوی برای حفظ سلامت از اهمیت زیادی برخوردار است و نیمی از آنها نیز بر این باورند که باید دلمشغولیهای معنوی را در نظر بگیرند. اما اغلب آنها گاهی چنین میکنند و یا به هیج وجه به این جنبه نمیپردازند. چنین بازخوردی را میتوان به کمبود وقت و نارسایی آموزشهای دریافت شده نسبت داد یا آن را حاصل نگرانی درباره فرافکنی باورهای خویشتن بر بیماران تلقی کرد (دادستان، 1385).
در وضع کنونی، نتایج گزارشها و پژوهشها را میتوان در چند نکته اصلی خلاصه کرد: بسیاری از مقالههای پژوهشی کنونی، به ارتباط مثبت بین افزایش معنویت و دینداری با وضع سلامت بهتر دست یافتهاند وارتباط بین این سازهها با بروز و بهبود بیماری را در گستره وسیعی از شرایط پزشکی نشان دادهاند. بسیاری از دانشکدههای پزشکی در اغلب کشورهای جهان، برخی از برنامههای آموزش عملی و موضوعهای مذهبی و معنوی را در برنامههای خود قرار دادهاند. نیاز به پژوهشهای گستردهتر در قلمرو روابط بین دینداری و معنویت با سلامت جسمانی و بهخصوص تجربههای بالینی در مورد تأثیر مداخلههای معنوی بر پیامدهای سلامت و پذیرش نقش معنویت در عمل بالینی مطرح، و بر لزوم گسترش پژوهشها درباره ارتباط بین معنویت با سلامت جسمانی تأکید شدهاست. پس میتوان از خود پرسید که اگر دینداری و معنویت در پزشکی سراسر جهان به منزله یک اصل بنیادی در درمان بیماریهای جسمانی و روانی تا این حدّ مورد توجه قرار گرفتهاست آیا میتوان در کشور اسلامی ما این عوامل را نادیده انگاشت؟ (دادستان، 1385).
ابعاد دینداری و مذهبی بودن
شاخصهای دینداری و مذهبی بودن را میتوان در 5 بعد طبقه بندی کرد که عبارتند از:
1 ـ بعد اعتقادی: این بعد ناظر بر اعتقاد به واقعیت الوهیت و پیوستهای آن، شامل؛ خدا، شیطان، بهشت، جهنم و. . . میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
اعتقاد به عالم برزخ: منظور از عالم برزخ، عالمی است که حائل و فاصله میان این دنیا و قیامت میباشد که انسان پس از مردن، ابتدا وارد این عالم خواهد شد.
قضا و قدر: قضا به معنی حکم و قدر و فیصله دادن است و قدر به معنی اندازه و تعیین است.
رضای به قضای الهی: منظور راضی بودن به آنچه خداوند بر انسان مقدر کرده و صبر کردن بر بلایی که از جانب او میرسد.
جن: جن در قرآن موجودی است مانند انسان و مکلّف به تکالیفی مانند تکلیف انسان، ولی موجودی نامرئی است.
عدل: عدل به معنی تناسب و توازن، از شئون علیم بودن و حکیم بودن خداوند است (نقیب السادات، 1384).
2 ـ بعد مناسکی: این بعد بر اعمالی که در چارچوب زندگی دینی انجام میشوند، ناظر است. مانند: نماز، دعا، زیارت و. . . که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
نماز: نماز در لغت به معنای پرستش، نیاز، سجود، بندگی و اطاعت، خم شدن برای اظهار بندگی و اطاعت است و یکی از فرایض واجب برای مسلمانان است.
زیارت اماکن متبرکه: منظور دیدار از زیارتگاهها و امامزادهها است.
استمرار در انجام مناسک: منظور ادامه داشتن و مقطعی نبودن انجام مناسک دینی توسط افراد است (نقیب السادات، 1384).
3 ـ بعد اخلاقی: منظور از بعد اخلاقی دین، رعایت صفات پسندیده در زندگی روزمره میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
تواضع و فروتنی: منظور این است که انسان قدر خود را بشناسد و با دلی سالم خود را به جایگاه خویش نشاند و اگر بدی بیند آن را با نیکی بپوشاند، فرو خورندهی خشم باشد و از مردم بگذرد.
خودسازی: منظور این است که انسان خود را بشناسد و جا و موقع خویشتن را در جهان آفرینش تشخیص دهد.
صلهی رحم: منظور رفت و آمد با دوستان و خویشاوندان است.
قناعت: منظور بسنده کردن به آنچه مقدر است و چنگ نینداختن به سوی آنچه دستیابی به آن دشوار است.
غیبت: منظور از غیبت، بازگویی عیب پنهان و گناهان سرّی دیگران است.
تهمت: در غیاب یا حضور کسی چیز بدی به او نسبت دهند که در او نباشد (نقیب السادات، 1384).
4 ـ بعد رفتاری: منظور تمایل به عمل و آمادگی برای پاسخگویی به شیوههای خاص و رفتار میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
مراقبت از زبان: منظور نگهداشتن زبان از بازگویی آنچه که به ضرر دنیا و آخرت باشد.
پیگیری عیوب و لغزشهای دیگران: منظور جستجو کردن عیبهای دیگران و آزار دادن دیگران با این کار میباشد.
خیرخواهی برای مؤمنان: منظور از خیرخواهی این است که آنچه را که بر خود میپسندید بر دیگران نیز بخواهید.
ریا: منظور از ریا؛ نشان دادن عمل است به مردم به منظور جاهطلبی و خودنمایی و برای این که نزد آنها پرهیزکار و متّقی جلوه دهد.
تولی: منظور دوستداری دوستان خدا است.
تبری: منظور دشمنی با دشمنان خدا است (نقیب السادات، 1384).
5 ـ بعد پیامدی: این بعد بر اجرای اصول و فرامین دینی در زندگی روزمره تأکید دارد که به عنوان مثال شامل عفو به جای قصاص، صداقت و درستکاری در داد و ستد و. . . میباشد که مواردی از این بعد در ذیل آورده شده است:
حسادت: منظور از حسادت این است که آنچه را که خدا به دیگری داده، برای او نخواهی و از آن رنج بری و آرزوی زوال آنرا داشته باشی، چه آن که به خودت برسد یا نرسد.
صبر: منظور داشتن تحمل در برابر گرفتاریها و سختیها است. (که این شکیبایی خیر در پیش دارد).
تقلید از مجتهد: منظور پیروی از دستورات مجتهد واجد شرایط در زمینهی احکام و مسائل دینی است (نقیب السادات، 1384).
اعمالی که ادیان مختلف توصیه میکنند، از انجام مناسک و فرایض مذهبی (مانند نماز، روزه، حج و. . .) تا التزام به یک زندگی اخلاقی (بعد پیامدی دین) متغیر است. در میان عرف مسلمانان نیز تقید دینی و ایمانی معمولاً با بعد پیامدی شناخته میشود؛ به عنوان مثال مردم فروشندهای را مؤمن و متدیّن میدانند که جدا از تقید به انجام واجبات دین، فردی با انصاف، امانتدار، راستگو، با حیا و. . . باشد. بنابراین تدیّن و دینداری، آنطور که مردم میفهمند و تعبیر میشود، لاجرم دارای بعد پیامدی است و با این بعد مراتب آن فهمیده میشود (پترسون ، 1377).
میتوان گفت که بعد پیامدی دینداری به تعبیر قرآن کریم، همان عمل صالح است که در جایجای این کتاب مقدس، بعد از ایمان و به عنوان مکمل آن یاد شده است. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و رهبری آن توسط امام رحمهمالله جلوهای جدید از مناسبات نسلی در تاریخ و تمدن این مرز و بوم کهن بود که اندیشمندان و محققان به لحاظ ماهیت و محتوا، آن را به عنوان یک نمونهی عینی و واقعی ارزیابی میکنند. جوانگرایی و جوان محوری در عرصهی تحولات انقلاب و نیز استراتژی تداوم انقلاب، این ایده را بارور کرد که نسل جوان، توانا، پیشرو و قابل اعتماد است (موسوی خمینی، 1378).
برای جمع بندی مبحث ابعاد دین به بحث سنجش دینداری میپردازیم؛ زیرا سنجش یک مفهوم در آغاز نیازمند تعیین ابعاد تشکیل دهندهی آن است.
سنجش دینداری و مذهبی بودن
موضوع دینداری یا اصولاً پرداختن به بحث دیندار بودن یا نبودن افراد جامعه، بحثی است که از جهت سابقه به دههی 1960 مغرب زمین باز میگردد و درست با همان دغدغههایی که امروز ما با این سؤال روبرو هستیم در آنجا هم متخصصان رشتهی جامعهشناسی، پژوهشگران اجتماعی و گاهی هم مدیران به این موضوع میپرداختند. در آنجا سؤال پیش آمده این بود که: مدرنیته با ایمان چه خواهد کرد؟ آن را تقویت میکند یا تضعیف؛ مردم دیندارتر شدهاند یا برعکس؟ و عمدتاً جامعهشناسان دینی نیز که سابقهی کار در کلیسا و دغدغههای مذهبی داشتند، به این موضوع پرداختند (سراجزاده، 1383).
این امر مقدمهی بحثهایی شد که حدود دو دهه در میان صاحبنظران علوم اجتماعی و جامعهشناسان و تاحدی روانشناسان وجود داشت. البته این مطلب که سنجههای دینداری چیست؟ آیا میتوان سنجهای برای دینداری ساخت؟ چه سنجهای باید ارائه شود که بر اساس آن بتوانیم در مورد دینداری افراد جامعه قضاوت کنیم؟ و. . . در دورهای افول کرد، اما بار دیگر از دههی 1980 میلادی، به ویژه اواخر این دهه به بعد، موضوع دینداری و سنجش گرایشهای دینی، هم در مغربزمین و هم در جوامع دیگر، بهطور جدی مطرح شد. یکی از جامعهشناسان امریکایی به نام برگر در دهههای 1960 و 1970 در شمار نظریهپردازان برجستهی سکولاریسم بود و استدلال میکرد که مدرنیته به سکولار شدن هرچه بیشتر جامعه منجر خواهد شد. اما از دههی 1980 به بعد آرام آرام این موضوع زیر سؤال رفت. در سال 1977 برگر مقالهای در یک سمینار ارائه کرد که چندی بعد موضوع کتاب وی قرار گرفت. او در آنجا صریحاً به این حقیقت اذعان کرد که تصور پیشین ما درست نبوده و امروزه دنیا و جامعه ـ بهجز برخی استثناهاـ همان قدر دینی است که در گذشته بودهاست (سراجزاده، 1383).
در بسیاری از پژوهشهای تجربی، مسئلهی «دین و دینداری» با درنظر گرفتن یک بعد، مثل فراوانی رفتن به کلیسا یا عضویت در آن، مورد سنجش قرار گرفته است. این نوع سنجش دینداری مورد انتقاد شدید دانشمندان علوم اجتماعی واقع گردیده و اظهار داشتهاند که میزان رفتن به کلیسا و درجهی نفوذ کلیسا در جامعه لزوماً به معنای بیان اعتقادات مذهبی نیست. بسیاری از افراد که دارای اعتقادات مذهبی هستند، بهطور منظم در مراسم مذهبی شرکت نمیکنند. از سوی دیگر منظم بودن اینگونه مشارکت و حضور دائمی به معنای داشتن عقاید نیرومند مذهبی نیست. افراد ممکن است بنابه عادت یا به علت آنکه در اجتماع چنین انتظاری از آنها میرود در این گونه مراسم حاضر شوند (گیدنز، 1993).
محقق دیگری نیز معرّف حضور در کلیسا را فقط یک شاخص تقریبی از اعتقادات مذهبی دانسته و معتقد است که مذهبی بودن را نباید معادل انجام رفتارها و مناسک مذهبی دانست، چون براساس آن تصویری نسبتاً گمراهکننده و خام از دینداری مردم به دست خواهیم آورد. اگر چه این آمارها به منزلهی شاخص تقریبی روندها در تغییر ایمان مذهبی بهتر از هیچ است، اما مسلماً جانشین سنجشهای مستقیم این اعتقادات نیستند. به نظر وی اعتقاد به خدا و تعهد مذهبی، به معنای میزان اهمیت خداوند نزد افراد، شاخص بسیار حساس بعد دینداری در زندگی فرد است (اینگلهارت، 1373).
در میان مسلمانان نیز کلود سودکلیف در اندازهگیری تدیّن یک مسلمان، تنها «نماز» را اصل قرار داده است. البته وی اشاره دارد که هر شاخص رفتاری به تنهایی برای اندازهگیری تدیّن کافی نیست، چون رفتار دینی فقط یکی از ابعاد دینداری است (کمال المنوفی، 1375).
کارکردهای دین و مذهب
همچنین انسانشناسان به چهار کارکرد عمدهی نهاد اجتماعی دین اشاره کردهاند: 1ـ انسجام عاطفی؛ 2ـ بازآفرینی فرهنگی؛ 3ـ معناسازی (معنا بخشی)؛ 4ـ انسجام اجتماعی. دین برای جامعه معنایی از اجتماع و اجماع را بهوجود میآورد و آن را تحکیم میبخشد؛ رفتارهای ضد اجتماعی را منع کرده و راههایی را برای انسجام دوبارهی متخلفین پیشنهاد میکند (تنهایی، 1375).
استارک، استاد جامعهشناسی در دانشگاه واشنگتن، نیز در کتاب خود تحت عنوان «دین، کجروی و کنترل اجتماعی» در باب قدرت بازدارندگی و کارکرد دین در برابر پدیدههایی چون جرم، بزهکاری جوانان، خودکشی، مصرف مواد مخدر، عضویت در فرقهها و همچنین بیماریهای روانی، اشاره کرده است (سلیمی، 1379).
آنچه مسلماست، دین تأثیرات عمیق و گستردهای در تبلور شخصیت افراد و اخلاق و رفتار فردی و اجتماعی دارد و این نوع کارکرد دین یا تأثیر دینداری، فقط مخصوص دین اسلام نیست؛ زیرا به گزارش دانشمندان علوم اجتماعی «دین به هرگونه که باشد هیچ جامعهای را نمیتوان پیدا کرد که دین در آن نقش مهمی نداشته باشد. دین نه تنها به جهان معنا میبخشد، بلکه الگویی برای جهان به گونهای رمزی فراهم میسازد؛ یعنی طرحی از آنچه که جهان باید باشد به دست میدهد. برای همین است که دین میتواند راهنمایی برای رفتار بشر ـ از روابط خانوادگی گرفته تا ایدئولوژیهای گروههای اجتماعی و حاکم ـ فراهم سازد و این کار را نیز غالباً انجام میدهد» (بیتس و پلاگ، 1995).
پیشینه پژوهشی
پیشینه داخلی
در پژوهشی که توسط یک تیم دانشگاه علم و فرهنگ وابسته به جهاد دانشگاهی و با همکاری دانشگاه علوم پزشکی بقیه الله با هدف شناخت نقش هوش معنوی و اثرات آن بر تعارض زناشویی در سال 1391 انجام شد، که در این پژوهش، از بین شهرهای تهران، تبریز و اصفهان 86 زوج (172) نفر به صورت در دسترس انتخاب شدند و به مقیاس های هوش معنوی ناصری و تعارض زناشویی ثنایی پاسخ دادند. پس از ورود اطلاعات، به منظور تحلیل داده ها از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیر استفاده شد. همچنین نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون، نشان داد که میان تعارضات زناشویی با هوش معنوی و اغلب خرده مقیاسهای آن همبستگی معکوس وجود دارد. نتایج آزمون رگرسیون چند متغیر نیز نشان داد که ابعاد خود آگاهی متعالی و شکیبایی هوش معنوی قادر به پیش بینی تعارض زناشویی هستند. دیگر نتایج مطالعه حاکی از آن است که هوش معنوی نقش موثری در کاهش میزان تعارض های زناشویی دارد و هر چه زوج از هوش معنوی بالاتری برخوردار باشند تعارض کمتری را تجربه خواهند کرد.
رئیسیپور، فلاح چای و زارعی (1391)، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه بین سبک های دلبستگی، الگوهای ارتباطی و رضایت زناشویی نشان دادند که یک رابطه معنی داری بین سبک های دلبستگی و رضایت زناشویی و همچنین بین الگوهای ارتباطی و رضایت زناشویی وجود دارد.
رسولی و سلطانی (1391)، در پژوهشی به مقایسه و بررسی رابطه جهتگیری مذهبی و عمل به باورهای دینی با سازگاری زناشویی در طلاب و دانشجویان پرداختند، یافتههای آنها نشان داد که بین جهتگیری مذهبی و سازگاری زناشویی رابطه وجود دارد، بین عمل به باورهای دینی و سازگاری زناشویی در هر دو گروه رابطه وجود دارد، طلاب نسبت به دانشجویان از جهتگیری مذهبی، عمل به باورهای دینی و سازگاری زناشویی بالاتری برخوردارند، افراد مذهبی به دلیل باورهای مذهبی از رضایتمندی زناشویی و سازگاری بالاتری برخوردار هستند. همچنین اعمال و باورهای مذهبی در افزایش رضایتمندی و سازگاری زناشویی، فرایند حل تعارض تأثیر دارد.
ثناگویی و همکاران (1390)، در پژوهشی با عنوان رابطه پایبندی مذهبی با الگوهای ارتباطی زوجین نشان دادند که بين پايبندي مذهبي و نوع الگوهاي ارتباطي زوجين رابطه معناداري وجود دارد. همچنین تفاوت معناداري بين الگوهاي ارتباطي زوجين (ارتباط سازنده متقابل، ارتباط توقع/كنارهگيري، ارتباط توقع زن /كنارهگيري مرد و ارتباط اجتنابي متقابل)، در افراد پايبند به مذهب در مقايسه با افراد ناپايبند به مذهب وجود دارد. ميتوان از طريق پايبندي مذهبي، الگوهاي ارتباطي زوجين را پيشبيني كرد و احتمالاً با تغيير آن، الگوهاي ارتباطي را نيز تغيير داد.
هنرپروران و همکاران (1390)، در پژوهشی با عنوان مقايسه ي الگوهاي ارتباطی و تعارضات زناشويي در زنان متاهل شاغل در بانكهاي دولتي و زنان خانه دار شهر شيراز دریافتند زنان شاغل بيشتر از الگوي ارتباطي سازنده متقابل و زنان خانه دار بيشتر از الگوي ارتباطي اجتناب متقابل استفاده مي كنند. در زمينه ي تعارضات زناشويي نيز زنان شاغل در خرده مقياس جدا كردن امور مالي از يكديگر داراي تعارضات بيشتري هستند و زنان خانه دار در خرده مقیاسهاي افزايش جلب حمايت فرزندان و افزايش واكنشهاي هيجاني داراي تعارضات بيشتري بودند.
خسروی و همکاران (1390)، در پژوهشی با عنوان اثربخشي آموزش الگوي ارتباطي خانواده كثرت گرا بر رضايت از زندگي زوجين نشان دادند گفت و شنود نقش كليدي در رضايت از زندگي دارد. بنابراين آموزش الگوي ارتباطي كثرت گرا كه مبني بر گفت وشنود بالا است در رضايت از زندگي زوجين مؤثر است.
شعاع کاظمی (1389)، در پژوهشی با عنوان بررسی پیوند الگوهای ارتباطی با خشنودی زناشویی که بر روی 200 نفر از افراد همسردار و شاغل شهر تهران انجام داد به این نتیجه دست یافت که همبستگی مثبت و معناداری میان الگوهای ارتباطی سازنده و خشنودی از پیوند زناشویی در زنان وجود دارد یعنی هرچه پیوند سازنده و بدون سرزنش باشد، همسران به ویژه زنان از خشنودی بالاتری برخوردار خواهند بود.
سپهری و پاکدامن (1389)، در پژوهشی که با عنوان بررسی تأثیر الگوهای ارتباطی بر شیوه های حل تعارض نشان دادند که الگوهای ارتباطی بر شیوههای حل تعارض تأثیر دارد.
دیباجی فروشانی و همکاران (1388)، در تحقیقی با عنوان رابطه ي سبكهاي دلبستگي و راهبردهاي حل تعارض بر رضايت مندي زناشويي زنان بر روی 250 زن متاهل نشان دادند که سبك دل بستگي ايمن و سبك دل بستگي اشتغالي، پيش بيني كننده ي رضايت مندي زناشويي است. سبك دل بستگي ايمن با رضايت مندي زناشويي، رابطه ي مثبت و سبك اشتغالي با رضايت مندي زناشويي، رابطه ي منفي دارد. هم چنین راهبردهاي حل تعارض غفلت زن، كلامي شوهر، سوء رفتار شوهر و خاتمه دادن، به ترتيب پيش بيني كننده ي رضايتمندي زناشويي بود به طوري كه راهبردهاي حل تعارض كلامي شوهر با رضايت مندي زناشويي، رابطه ي مثبت اما راهبردهاي غفلت، سو رفتار شوهر و خاتمه دادن با رضايت مندي زناشويی، رابطه ي منفي دارد.
سپهری و مظاهری (1388)، در پژوهشی با عنوان الگوهای ارتباطی خانواده و متغیرهای شخصیتی در دانشجویان نشان دادند افرادی که الگوی ارتباطی گفت و شنود را در خانواده گزارش کرده بودند، برای مهار وقایع روزمره زندگی تمایل بیشتری داشتند.
ﺷﻴﺮاﻟﻲ (1386) در ﭘﮋوﻫﺸﻲ با عنوان بررسی تأثیر آﻣﻮزش ارﺗﺒﺎط ﺑﺮ اﻟﮕﻮﻫﺎي ارﺗﺒﺎﻃﻲ زوجین ﻧﺸﺎن داد ﻛﻪ آﻣﻮزش ارﺗﺒﺎط ﺑﺮ اﻟﮕﻮﻫﺎي ارﺗﺒﺎﻃﻲ و ﺑﻬﺘﺮ ﺷﺪن اﺣﺴﺎس ﻣﺜﺒﺖ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ، ﺗﺄﺛﻴﺮ دارد. هم چنین نتایج نشان داد که گروه کنترل پس از آموزش، نمرات بهتر در آزمون الگوهای ارتباطی بدست آوردند.
فتحی آشتیانی و عرب نیا (1385)، در پژوهش خود نشان دادند که اعتقادات دینی و تقیدات مذهبی بر تمامی ابعاد زندگی انسان از جمله روابط خانوادگی اثرگذار است، به طوری که باورهای مذهبی هم در بروز و هم در حل اختلافات زناشویی نقش مهمی دارد.
برازنده و همکاران (1385)، در پژوهشی با عنوان رابطه معیارهای ارتباطی با سازگاری زناشویی نشان دادند تفاوت معیارهای ارتباطی زوجها با میانگین سازگاری زناشویی رابطه معنادار و منفی داشت.
در پژوهش فتحي نژاد و احمدي (1384)، الگوي ارتباطي توقع – كناره گيري زنان رابطه اي با رضايتمندي زناشويي نداشت. هم چنین، بين الگوي ارتباط سازنده ي متقابل و رضايت زناشويي همبستگي مثبت مشاهده گرديد و بين الگوي ارتباطي اجتناب متقابل و رضايت زناشويي همبستگي منفي به دست آمد.
فاتحی زاده و احمدی (1384)، در پژوهشی با عنوان بررسی راﺑﻄﻪ اﻟﮕﻮﻫﺎي ارﺗﺒﺎﻃﻲ ازدواج و ﻣﻴﺰان رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ زوﺟﻴﻦ ﺷﺎﻏﻞ در داﻧﺸﮕﺎه اﺻﻔﻬﺎن نشان دادند که ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻣﻴﺰان ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻴﻦ راﺑﻄﻪ ﺳﺎزﻧﺪه ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ و رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ در ﮔﺮوه زﻧﺎن اﺳﺖ. در ﻫﻤﻴﻦ ﮔﺮوه اﻟﮕﻮي ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺗﻮﻗﻊ/ ﻛﻨﺎره ﮔﻴﺮي ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً راﺑﻄﻪ اي ﺑﺎ رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ ﻧﺸﺎن ﻧﺪاد و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ ﺑﻴﻦ رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ و ارﺗﺒﺎط اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ ﻣﻨﻔﻲ ﺑﺪﺳﺖ آﻣﺪ. ﻧﺘﺎﻳﺞ ﺑﺪﺳﺖ آﻣﺪه در ﮔﺮوه ﻣﺮدان ﻧﻴﺰ ﻛﺎﻣﻼً ﺷﺒﻴﻪ زﻧﺎن اﺳﺖ. در اﻳﻦ ﮔﺮوه ﻧﻴﺰ ﺑﻴﺸﺘﺮﻳﻦ ﻫﻤﺒﺴﺘﮕﻲ، ﺑﻴﻦ ارﺗﺒﺎط ﺳﺎزﻧﺪه ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ و رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ اﺳﺖ. ﺑﻴﻦ اﻟﮕﻮي ﺗﻮﻗﻊ/ ﻛﻨﺎره ﮔﻴﺮي و رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ راﺑﻄﻪ ﻧﺰدﻳﻚ ﺑﻪ ﺻﻔﺮ اﺳﺖ و ﺑﺎﻻﺧﺮه ﺑﻴﻦ راﺑﻄﻪ اﻟﮕﻮي اﺟﺘﻨﺎﺑﻲ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ و رضایتمندی زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ راﺑﻄﻪ ﻣﻨﻔﻲ وﺟﻮد دارد.
شطی و همکاران (1383)، در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر اعتقادات مذهبی بر روی فشارهای روانی نشان دادند که اعتقادات شناختی افراد مذهبی به آنان در مقابله با فشار روانی کمک میکند. لذا اعتقادات مذهبی شناختی بر روی فشارهای روانی تأثیر میگذارد.
نیکویی و سیف (1383)، در پژوهشی با عنوان بررسی رابطه دینداری با رضایتمندی زناشویی نشان دادند که همبستگی معناداری بین جهتگیری درونی و عمل به باورهای دینی و رضایتمندی زناشویی وجود دارد، همبستگی معناداری بین جهتگیری درونی برونی و رضایتمندی زناشویی وجود ندارد، تحصیلات بر جهتگیری دینی و عمل به باورهای دینی تاثیر معناداری دارد، جنسیت بر جهتگیری دینی و عمل به باورهای دینی تاثیر معناداری ندارد.
احمدی درتحقیقی در سال 1379 ثابت کرد افرادی که دارای تقیدات مذهبی خیلی زیاد بودند نسبت به افرادی که تقید مذهبی زیاد داشتند از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار بودند و افرادی که دارای تقیدات مذهبی زیاد بودند نسبت به افرادی که تقید مذهبی متوسط داشتند از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار بودند و افرادی که دارای تقیدات مذهبی متوسط بودند نسبت به افرادی که دارای تقید مذهبی کم بودند از رضایت زناشویی بالاتری برخوردار بودند.
قراملکی و قربانی (1378)، در پژوهشی با عنوان جهتگیریهای دینی و سلامت روان شناختی نشان دادنددین دارى با انگیزهى درونى با افزایش سلامت روانشناختى و دین دارى با انگیزهى بیرونى با اختلالات روانشناختى مربوط است. بر این اساس مىتوان گفت روىآوردن به دین بهمنظور کسب امرى غیردینى معمولاً با مشکلات روانشناختى همراه است. پس دین دارى بیرونى یا مسبوق به مشکلات روانشناختى است یا منجر به نشانههاى آسیبشناختى مىشود. در مقابل کنشورى خودمختار دین در چارچوب سازمان روانشناختى و روىآوردن غیر ابزارى ـ اصالى به دین پیامدهاى روانشناختى مثبتى دارد.
براتی (1375) در تحقیقی به بررسی تأثیر تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر پرداخت. او رابطه تعارضات زناشویی را در قالب هفت مؤلفه، کاهش همکاری، کاهش رابطه جنسی، افزایش واکنشهای هیجانی، رویآوردن به فرزند برای کسب حمایت او در مقابل همسر، کاهش رابطه خانوادگی با خویشاوندان همسر و دوستان، افزایش رابطه فردی با خویشاوندان خود و جدا کردن امور مالی از یکدیگر مورد بررسی قرار داد. نتایج تحقیق او نشان داد که کلیه فرضیهها مورد تأیید است و تعارضات زناشویی با این هفت مؤلفه رابطه مثبت دارد.
موسوی (1374)، در پژوهشی با عنوان بررسی تأثیر اعتقادات دینی بر رضایتمندی زناشویی نشان داد که اعتقادات دینی بر رضایتمندی زناشویی اثر مثبت دارد، بدین معنی که هماهنگی افراد از نظر دینی در رضایت زناشویی موثر است.
2-3-2- پژوهش های خارجی
کانری (2010)، در پژوهشی که با عنوان سبک های تعارضی انجام داد، نشان داده است که بیش تر اوقات افراد تمایل دارند در طول زمان سبکهای تعارضی خود را تغییر ندهند.
شرکات (2009)، بعد از انجام مطالعات خود به اين نتيجه رسيد كه اختلاف ديني بين اعضاي خانواده موجب بروز مشكلات براي ادامة زندگي زناشويي مي شود كه اين مسأله خود منجر به كاهش رضايتمندي و افزايش تعارضات و اختلافات زناشويي و نيز طلاق مي گردد.
ماهوني و دیگران (2009)، بعد از بررسي تحقيقا ت خود به اين نتيجه رسيدند كه عمل به باورهاي ديني موجب افزايش مشاركت كلامي، افزايش ميزان شادكامي، كاهش چشمگير پرخاشگري كلامي و تعارضها و اختلافات زناشويي شده و در نهايت سبب فزوني رضايتمندي زناشويي گرديده است.
ليچتر و كارمالت (2009)، در پژوهشي به بررسي مذهب و كيفيت زناشويي در زوجين كم درآمد پرداختهاند. نتايج تحقيق آنها نشان ميدهد كه بيشتر زوجين مذهبيِ كم درآمد، نمرههاي بالايي از كيفيت زناشويي گرفتهاند.
در پژوهشي ديگر، ادنا برون و ديگران (2008)، به بررسي مذهب و كيفيت زناشويي در زوجين سياهپوست و سفيدپوست امريكايي پرداختهاند، نتايج بررسي آنها نشان ميدهد كه احتمال كمتري وجود دارد كه زوجين مذهبي طلاق بگيرند.
کوئینگ (2007)، در تحقیقی که با عنوان رابطه اعتقادات مذهبی با سازگاری انجام داده است، نشان داد که افرادی که اعتقادات مذهبی قوی تری دارند، سازگاری بهتری با موقعیتهای زندگی دارند.
زانگ (2007)، در مطالعه خود نشان داد که جهتگیری گفت و شنود با بیان مثبت و سازنده احساسات منفی همراه است، در حالی که جهتگیری هم نوایی با بیان منفی و مخرب و پرخاش گری و انزوا همراه است. زوجینی که سازگاری زناشویی پایینی دارند گرایش دارند تا مشکلات ارتباطی خود را به عواملی مانند ویژگی شخصیتی نسبت دهند که کنترل کمی بر آنها دارند.
بریم هال و باتلر (2007)، در پژوهشی نشان دادند که دینداری بالاتر شوهر موجب رضایت دو طرف خواهد بود.
مولينز و همكاران (2006)، طي پژوهشي به بررسي رابطة عمل به باورهاي ديني و رضايت زناشويي و شادكامي پرداختند. نتايج نشان داد كه دينداري به گونه اي معنادار با سازگاري زناشويي و شادكامي همسران بستگي دارد. اين پژوهشگران دريافتند كه اثر دينداري بر ازدواج در گروهي كه مسن تر بودند بيشتر و چشمگيرتر است.
لامبرت و دولاهيت (2006) در پژوهشي به بررسي اين موضوع پرداختهاند كه مذهب چگونه ميتواند به پيشگيري، حل و مغلوب ساختن تعارض زناشويي كمك كند. آنها 57 زوج از سه مذهب (يهود، مسيحيت و اسلام) در دو ايالت كاليفرنياي شمالي و نيوانگلند انتخاب نمودهاند. نتايج بررسي آنها نشان ميدهد كه مذهب ميتواند در سه جهت به فرايند حل تعارض كمك كند: 1. حل تعارض، 2. پيشگيري از وقوع مشكل، 3. آشتي در روابط.
هانسون و لندبلند (2006) در پژوهشی نشان دادند که آموزش مهارتهای ارتباطی و حل تعارض به زوجینی که در تعاملات زناشویی مشکل داشتند، باعث بهبود روابط زناشویی زوجین و کاهش تعارضات و افزایش سلامت روان در آنان میگردد.
وینسنت، ویشز و گري (2006) در پژوهش خود یك تحلیل رفتاري از فرایند حل تعارض زوجین آشفته و غیر آشفته کردند. نتایج حاکي از آن بود که زوجین آشفته در مقایسه با زوجین غیر آشفته به میزان بیشتری از رفتارهاي تعارض منفي و به میزان کمی از رفتارهاي حل تعارض مثبت استفاده میکنند.
بکستر و همکاران (2005)، در پژوهشی بیان داشتند که جهتگیری همنوایی زیاد، تعاملات و الگوهای ارتباطی با اجتناب از تعارض ارتباط دارد.
هانلر و گنکوز (2005)، در ترکیه پژوهشی با هدف بررسی اثرات مذهب بر رضایت زناشویی انجام دادند که نتایج نشان داد مذهب اثر عمدهای بر رضایت زناشویی دارد.
هنری و میلر (2004)، تحقیقی به منظور بررسی مشکلات زناشویی در میانه عمر و میزان اثر آنها بر رضایتمندی زناشویی انجام داده اند. نتایج این تحقیق نشان داده است که رایجترین مشکلات عبارت بودند از: موضوعات مالی (27%)، موضوعات جنسی (8/23%)، شیوههای برخورد با کودکان (3/15%)، صمیمیت عاطفی (7/18%)، تمیز کردن منزل (18%)و ارتباط (3/15%).
شرکات در بررسی خود در سال 2004 نشان داد که اختلاف دینی درخانوادهها موجب بروز مشکلات برای ازدواج میشود که منجربه کاهش رضایتمندی و افزایش تعارضات زناشویی و طلاق میشود.
سیلارز و همکاران (2004)، بیان میکنند که رضایت مندی زناشویی برای آن دسته از زوجهایی که تاکید بر اتکا متقابل و نزدیکی دارند با سطوح بالای در میان گذاشتن اطلاعات همبستگی دارد، در حالی که رضایتمندی زناشویی برای آن دسته از زوجهایی که تاکید بر استقلال و دوری دارند، به نحو مثبتی با اجتناب از تعارض و کشمکش همبستگی دارد.
میلر، یورگاسن، سندبرگ و وایت (2003)، تحقیقی با هدف بررسی مشکلات زناشویی زوجها در مراحل مختلف دوره زندگی انجام داده اند. این تحقیق چهارده زمینه مشکل بالقوه را بررسی کرده است. که عبارتند از: نحوه ارتباط، برخورد با بچهها، تمیز کردن منزل، مسائل نقش جنسیتی، مسائل مالی، مسائل جنسی، موضوعات معنوی، صمیمیت عاطفی، خشونت، تعهد، ارزشها، نامادری و ناپدری بودن، تصمیم گیری و فعالیتهای اوقات فراغت. نتایج این تحقیق نشان داده است، مسائلی که اغلب بعنوان مشکل ذکر شده اند، صمیمیت عاطفی، مسائل جنسی و تصمیم گیری است و شایع ترین مشکلات گزارش شده، نحوه ارتباط و مسائل مالی بودند.
بال، آرمیستید و آستین (2003)، رابطه میان ابعاد مذهب را با عزت نفس، فعالیتهای جنسی و کارکرد روانشناختی مورد بررسی قرار دادند. آنها الگویی از روابط را میان متغیرهای مذکور به شرح ذیل گزارش دادند. نوجوانان در سطوح مختلف خودپیروی مذهبی از لحاظ فعالیتهای مذهبی از لحاظ فعالیتهای جنسی و عملکرد روان شناختی تفاوت معنی داری نشان ندادند. نوجوانان مذهب گرا از عزت نفس بالاتری برخوردار بودند، اما از لحاظ عملکرد روان شناختی و فعالیتهای جنسی تفاوت معنی داری بین آنها وجود نداشت.
نتایج پژوهش ساندرا و هوگای (2003)، در بررسی رابطه معنویت و رضایت از زندگی زنان آفریقایی آمریکایی نیز، نشان داد که زنان سطح تعصب مذهبی بالاتری نسبت به معنویت داشتند که همبستگی معنی داری با رضایت از زندگی داشت و معنویت به عنوان متغیری بود که در رضایت از زندگی زنان آفریقایی در میانسالی علیرغم سن، درآمد و سطح تحصیلات نقش داشت.
ماهانی و دیگران در تحقیقی در سال2002 در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که دین موجب افزایش مشارکت کلامی و کاهش پرخاشگری کلامی و در نهایت موجب رضایتمندی از زناشویی میشود.
سارگلو (2002)، در پژوهشی بیان داشت که الگوهای ارتباطی با درونی شدن هر چه بیشتر ارزشهای اخلاقی و مذهبی ارتباط دارد.
کوئرنر و فیتزپاتریک (2002)، در پژوهشی نشان داده اند که جهتگیری مذهبی با هویت یابی نوجوانان ارتباط دارد.
ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت دادلی- گرانت، هالپرن و کاسلو (2001) ﻧﺸﺎن ﻣﻲدﻫﺪ ﻛﻪ ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﺧﺎﻧﻮاده در ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﺗﻌﺎرﺿﺎت ﺟﺎﻣﻌﻪ اﺳﺖ.
مولینز، بروت، براکت، و هریسون طی مقالهای در سال 2001 به بررسی رابطه دین و ازدواج پرداختند. نتایج نشان که دیندار بودن به طور معناداری با سازگاری زناشویی رابطه دارد. آنها معتقد بودند که اثر دیندار بودن برازدواج در گروهی که مسن تر هستند اساسی تر و بیشتر است.
تحقیق دیگری که توسط باتلر و اتل(2001)، در مورد نقش مذهب و نیایش بر روی زوجهای مذهبی انجام پرداختند. آنها دریافتند که این زوجها عبادت و گرایشهای مذهبی را به عنوان یک رویداد آرامشبخش مهم قلمداد مینمایند و برای حل مشکلات سازشی خود در زندگی از عقاید مذهبی کمک میگیرند. همچنین، این زوجها اظهار داشتند که انجام عبادات مذهبی باعث کاهش احساسات خصمانه و واکنشهای هیجانی منفی میشود. از طرف دیگر، عبادات، رفتارهای ارتباطی، مشارکتی و همدلانه با دیگران را افزایش میدهد.
در تحقیقی که فیس و تامکو درسال 2001 بر روی زوجهایی که به طور متوسط 9 سال از ازدواج آنان میگذشت انجام دادند ملاحظه گردید، زوجهایی که به مراسم مذهبی در روزهای تعطیل مقید هستند دارای رضایت زناشویی بیشتری میباشند.
مولیگان، جورجیوو ریس ـ اورتیز (2000)، گزارش کردند که در بررسیشان درباره 155 مرد، فعالیت مذهبی درونی (مثل دعا، خواندن کتاب مقدّس) به طور معناداری با رضایت از زندگی، رابطه مثبت دارد. رابطه مثبت بین مذهب و بهزیستی روانی عمومی در طول پیوستار پیر شدن انسان آشکار است.
فابریکاتور و همکاران (2000)، در مطالعات خود دریافتند که معنویت بر رضایت مندی کلی تاثیر میگذارد. معنویت شخصی به طور موثقی، رضایتمندی بیشتر از زندگی را پیش بینی میکند.
استوارتز (2000) اظهار نمود ابراز احساسات که از جمله مهارتهای ارتباطی میباشد که بر رضایت زناشویی مؤثر است.
منابع
الف) منابع فارسی
آزادی، شهدخت، سهامی، سوسن، قهرمانی، زهرا و قلی پور، گلناز(1389). ارزیابی عوامل اجتماعی زمینه ساز طلاق عاطفی در میان کارکنان زن شرکت بهره برداری نفت گچساران. فصلنامه زن و بهداشت، شماره3. پاییز.
آلیاتی، زهرا؛ همایون، میهن (1382). بررسی رابطه پایبندی به دعا با میزان اضطراب دانشجویان دانشگاه تبریز. دومین سمینار سراسری بهداشت روان دانشجویان، دانشگاه تربیت مدرس.
ابنمنظور (1996). لسانالعرب. چاپ جدید، بیروت.
اسمارت، نینیان (1383). تجربهی دینی بشر. ترجمهی مرتضی گودرزی؛ جلد اول، تهران: سمت.
الیاده، میرچا (1375). دینپژوهی. ترجمهی بهاءالدین خرمشاهی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ دوم.
الیس، آ؛ سیجل، جی، ال؛ پیجر، ر، جی؛ دای باتیا، وی، جی ؛ گیزپ، آر، دای. (1995). زوج درمانی. ترجمه ج، صالحی فدردی و س، ا.، امین یزدی (1375). تهران: میثاق.
اینگلهارت، رونالد (1993). تحول فرهنگی در جامعهی پیشرفتهی صنعتی. ترجمهی مریم وتر (1373)، تهران: چاپاوّل، انتشارات کویر.
بارکر، فلیپ. (1990). خانواده درمانی پایه. ترجمه زهرا و محسن دهقانی (1377)، تهران، رشد.
باغبان، ایران؛ مرادی، محمود (1382). بررسی تأثیر خانواده درمانی به روش ساختی بر کاهش تعارضات زناشویی زوج های متقاضی طلاق شهرستان اصفهان. مجله دانش و پژوهش در روان شناسی، شماره 16، تابستان، ص 99 تا 112.
بخارایی، ا. (1388). جامعه شناسی زندگی های خاموش در ایران(طلاق عاطفی). تهران: پژواک جامعه.
براتی، طاهره.(1375). تأثیر تعارضات زناشویی بر روابط متقابل زن و شوهر. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد رودهن.
بک، آ. (2000). عشق هرگز کافی نیست. ترجمه مهدی قراچه داغی (1382). تهران:آسیم.
بلاچ، سیدنی (1989). مقدمه ای به روان درمانی، نظریه ها و روش های رایج. ترجمه مهدی قراچه داغی، انتشارات رشد.
ﺑﻮﻟﺘﻮن، ر. (1386). روانﺷﻨﺎﺳﻲ رواﺑﻂ اﻧﺴﺎﻧﻲ. ﺗﺮﺟﻤﺔ ﺣﻤﻴﺪرﺿﺎ ﺳﻬﺮاﺑﻲ، ﭼﺎپ ﭼﻬﺎرم، ﺗﻬﺮان: اﻧﺘﺸﺎرات رﺷﺪ. (ﺳﺎل اﻧﺘﺸﺎر اﺛﺮ ﺑﻪ زﺑﺎن اﺻﻠﻲ 1987).
بیتس و پلاگ (1995). انسانشناسی فرهنگی. ترجمهی محسن ثلاثی (1375)، انتشارات علمی. چاپاوّل.
ﺑﻴﺎﺑﺎﻧﮕﺮﺩ، ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ (1381). ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻭ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ. ﺗﻬﺮﺍﻥ: ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﺩﻓﺘﺮ ﻧﺸﺮ ﻓﺮﻫﻨﮓ ﺍﺳﻼﻣﻲ.
پترسون.م (1377). عقل و اعتقاد دینی (درآمدی بر فلسفهی دین). ترجمهی احمد نراقی و ابراهیم سلطانی، تهران: انتشارات طرحنو.
ثنایی، باقر (1378). مثلثسازی و مثلثهای پاتولوژیک در مشاوره خانواده. مجموعه مقالات همایش سراسری مشاوره، سازمان بهزیستی کشور.
ثنایی، باقر (1379). نقش خانواده اصلی در ازدواج فرزندان. تازهها و پژوهش های مشاوره، فصلنامه علمی پژوهشی، انجمن مشاوره ایران، جلد 1، شماره 2.
جلیلیان، زهرا (1375). عوامل مؤثر بر درخواست طلاق در شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته علم اجتماعی، دانشگاه علامه طباطبایی.
حجتی، سیدمحمدباقر (1368). اسلام و تعلیم و تربیت. چاپچهاردهم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
خداپناهی، محمدکریم؛ خاکساربلداجی، محمدعلی (1384). رابطه جهت گیری مذهبی و سازگاری روانشناختی در دانشجویان. مجله روانشناسی، سال نهم، شماره 3، پاییز.
خسروی، صدراله، نشاط دوست، حمیدطاهر، مولوی، حسین، کلانتری، مهرداد(1390)، اثربخشي آموزش الگوي ارتباطي خانواده كثرت گرا بر رضايت از زندگي زوجين، مجله پزشكي هرمزگان، سال پانزدهم، شماره اول، بهار.
خوانین زاده، مرجان؛ اژهای، جواد؛ مظاهری، محمدعلی (1384). مقایسه سبک دلبستگی دانشجویان دارای جهت گیری مذهبی درونی و بیرونی. مجله روان شناسی، سال 9، شماره 3، پاییز.
دادستان، پریرخ (1385). معنویت، دینداری و سلامت از پژوهش تا کاربرد بالینی. مجله روان شناسان ایرانی، شماره 9، پاییز، ص 2 تا 4.
دلاور، علي (1376). مباني نظر و عملي پژوهش در علوم انساني و اجتماعي، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ دوم، صص 186 و 109.
دورکهایم، امیل (1371). صورتهای ابتدایی حیات دینی. ترجمهی همایون همتی، کیهان فرهنگی، شمارهی 94.
سراجزاده، سید حسین (1383). باورهای دینی در میان جوانان و نوجوانان، مجلهی فرهنگ و پژوهش، شمارهی 169، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
سراجزاده، سیدحسین (1377). نگرش و رفتار دینی نوجوانان تهرانی. فصلنامهی نمایهی پژوهش، شمارهی 7 و 8 .
سرمدی، محمود (1380). واژگان پژوهی قرآنی. قم: نشر الهادی.
سرمدی، محمود (1385). بررسی رابطه ی میان دینداری با بازده های تربیتی دانش آموزان متوسطه شهر قم. مجله پژوهش های تربیت اسلامی، شماره 2، تابستان، ص 57 تا 86.
سروش، عبدالکریم (1372). فربهتر از ایدئولوژی. تهران: انتشارات صراط.
سلیمی، علی (1379). دین، کجروی و کنترل اجتماعی، فصلنامهی حوزه و دانشگاه، شمارهی 22.
سودانی، منصور (1385). مقایسه اثربخشی زوج درمانی به شیوه الیس و درمان راهحل محور دیشینز به صورت انفرادی و توأم در کاهش تعارضات زناشویی. پایان نامه دکترای مشاوره، دانشگاه علامه طباطبایی.
سودانی، منصور؛ شهریاری، یونس؛ شفیع آبادی، عبدالله (1389). اثربخشی آموزش خانواده درماني ساختی به شیوه گروهی بر کاهش تعارضات زناشویي زوجین. مجله یافته های نو در روان شناسی، شماره 12، ص 8 تا 25.
سیف، سوسن. (1380). تئوری رشد خانواده، تهران : انتشارات دانشگاه الزهرا.
شارف، ر، اس. (1381). نظریه ی روان درمانی و مشاوره. ترجمه م، فیروزبخت.تهران:رسا.
شعرانی، ابوالحسن (1355). نثر طوبی. تهران: چاپ اسلامیه، بیتا.
شکوهی، غلامحسین (1374). تعلیم و تربیت (کانت). تهران: انتشارات دانشگاه تهران. چاپ چهاردهم.
ﺷﻴﺮاﻟﻲ، خ. (1386). ﺑﺮرﺳﻲ ﺗﺄﺛﻴﺮ آﻣﻮزش ﻣﻬﺎرتﻫﺎي ارﺗﺒﺎﻃﻲ ﺑﺮ الگوهای ارتباطی و احساسات مثبت نسبت به همسر در زوج های شهر اهواز. ﭘﺎﻳﺎنﻧﺎﻣﺔ ﻛﺎرﺷﻨﺎﺳﻲ ارﺷﺪ ﻣﺸﺎوره ﺧﺎﻧﻮاده، اﻫﻮاز، داﻧﺸﻜﺪة روان ﺷﻨﺎﺳﻲ و ﻋﻠﻮم ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ، داﻧﺸﮕﺎه ﺷﻬﻴﺪ ﭼﻤﺮان.
صانعی، مهدی (1382). بهداشت روان در اسلام. قم: بوستان کتاب.
صبوری، روحانگیز (1375). بررسی ساختار توزیع قدرت در خانواده. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی، شهید بهشتی.
صدقپور، صادق.(1373). بررسی عواملی که منجر به اختلافات خانوادگی و طلاق میشود. شیراز.
طباطبایی، سیدمحمد حسین (1362). خلاصهی تعالیم اسلام. نشر کعبه.
غباری بناب، ب. (1380). مطالعاتی در قلمرو مشترک دین و روانشناسی. انتشارات حوزه و دانشگاه، سال هفتم.
ﻏﻔﺎري، ف.؛ ﻗﻨﺒﺮي ﻫﺎﺷﻢآﺑﺎدي، ب. ع .؛ آﻗﺎﻣﺤﻤﺪﻳﺎن ﺷﻌﺮﺑﺎف، ح. ر . (1387). ﻣﻘﺎﻳﺴﺔ اﺛﺮﺑﺨﺸﻲ روان درﻣﺎﻧﻲ ﮔﺮوﻫﻲ ﻣﺒﺘﻨﻲ ﺑﺮ ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب و درﻣﺎن اﻧﮕﻴﺰﺷﻲ ﻧﻈﺎمﻣﻨﺪ در اﻓﺰاﻳﺶ رﺿﺎﻳﺖ زﻧﺎﺷﻮﻳﻲ. ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت ﺗﺮﺑﻴﺘﻲ و روانﺷﻨﺎﺳﻲ، شماره 9 (2)، ص 65 تا 78.
فاتحی زاده، مریم؛ احمدی، سید احمد (1384). بررسی رابطه الگوهای ارتباطی ازدواج و میزان رضایتمندی زناشویی زوجین شاغل در دانشگاه اصفهان. خانواده پژوهی، سال اول، شماره 2، تابستان.
فنایی، ابوالقاسم (1375). درآمدی بر فلسفهی دین و کلام جدید. تهران: نشر اشراق.
قره باغی، فاطمه، آگیلار، وفایی،مریم(1388)، نقش تعارض زناشویی و ایمنی هیجانی خانواده در سلامت جسمانی و روانی، اجتماعی کودک، نشریه روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، زمستان، شماره 59، ص367-359.
قلي زاده. زليخا، برزگري. ليلا، غريبي. حسن، باباپور. جليل.(1389). بررسي رابطه پنج عامل شخصيتي NEO-FFI با رضايت زناشويي. دوماهنامه دانشور رفتار، سال هفدهم، شماره 43
کاپلان و سادوک، خلاصه روانپزشکی، ترجمه نصراللّهپورافکاری، (1379)، سهراب.
کرمی، جهانگیر؛ روغنچی، محمود؛ عطاری، یوسفعلی؛ بشلیده، کیومرث؛ شکری، مهتاب (1385). بررسی روابط ساده و چندگانه ابعاد جهت گیری مذهبی با سلامت روانی در دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه. مجله علوم تربیتی و روانشناسی، دانشگاه شهید چمران اهواز، دوره سوم، سال سیزدهم، شماره 3، پاییز، ص 31 تا 52.
کشتکاران، طاهره(1388)، رابطه الگوهای ارتباطی با تاب آوری در دانشجویان دانشگاه شیراز، دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی، سال یازدهم، شماره 39.
کلینکه، ک، ال. (2000). مهارت های زندگی. ترجمه ش، محمدخانی (1383)، تهران: اسپند هنر.
کمالالمنوفی (1375). اسلام و توسعه مؤسسهی پژوهشهای اجتماعی. تهران: انتشارات بینش.
کورش نیا، مریم؛ مزیدی، مریم؛ حسین چاری، مسعود (1389). رابطه ابعاد الگوهای ارتباطات ادراک شده در خانواده و جهت گیری مذهبی در دانشجویان. مجله اندیشه های نوین تربیتی، دوره 6، شماره 3، پاییز، ص 45 تا 66.
ﮔﻼﺳﺮ، و . (1385). ﻧﻈﺮﻳﺔ اﻧﺘﺨﺎب: روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﻧﻮﻳﻦ آزادي ﻓﺮدي. ﺗﺮﺟﻤﺔ ﻣﻬﺮداد ﻓﻴﺮوزﺑﺨﺖ. ﭼﺎپ اول، ﺗﻬﺮان: ﻣﺆﺳﺴﺔ ﺧﺪﻣﺎت ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ رﺳﺎ. (ﺳﺎل اﻧﺘﺸﺎر اﺛﺮ ﺑﻪ زﺑﺎن اﺻﻠﻲ 1998).
گلدنبرگ، ا و گلدنبرگ، ه. (1999). خانواده درمانی. ترجمه برواتی و همکاران (1382). تهران: روان.
گیدنز، آنتونی (1993). جامعهشناسی. ترجمهی منوچهر صبوریکاشانی (1373)، تهران: نشر نی.
لیندزی، اس؛ ججی.تی؛ پاول.جی.نی. (1378). روان شناسی بالینی بزرگسالان(فرایند تشخیص و درمان). ترجمه محمد رضا نائینیان، تهران، درج.
مختاری، عباس (1380). بررسی رابطه جهت گیری دینی و میزان تنیدگی در دانشجویان دانشگاه تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تربیت مدرس، دانشکده علوم تربیتی و روانشناسی.
مصباحیزدی، محمدتقی (1368). آموزش عقاید. جلد اوّل، سازمان تبلیغات اسلامی.
مطهری، مرتضی (1362). مجموعه آثار. جلد دوم، قم: انتشارات صدرا.
ملکیان، مصطفی (1375). مجلهی نقدو نظر. سال دوم، شمارهی دوم.
منصوریان، محمدکریم؛ فخرائی، سیروس (1387). تحلیل جامعه شناختی تعارضات همسران در خانواده های شهر شیراز. مجله علمی و پژوهشی زنان، سال دوم، شماره اول.
موسوی خمینی، روح اله (1378). صحیفهی امام. مؤسسهی تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران: چاپ اوّل.
میلانی فر، ب. (1370). بهداشت روانی، تهران : انتشارات صومعه.
نظری، محمد علی(1386). مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی. تهران : نشر علم ، چاپ اول.
نظری، محمد علی(1386)، مبانی زوج درمانی و خانواده درمانی ، تهران : نشر علم ، چاپ اول.
نقیب السادات، سیدرضا (1384). شاخص های دینداری در نزد دانشجویان. مجله دانشگاه آزاد اسلامی، شماره 28، زمستان، ص 223 تا 264.
واقعی، یدالله؛ میری، محمدرضا؛ قاسمی پور، ملیحه (1388). بررسی عوام مرتبط با میزان رضایت زناشویی کارمندان در دو دانشگاه بیرجند. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی بیرجند، شماره 16، ص 43 تا 50.
وفایی، طیبه؛ خسروی، صدراله؛ معین، لادن (1388). مقایسه الگوهای ارتباطی همسران جانباز با همسران افراد عادی. مجله طب جانباز، سال دوم، شماره پنجم.
ویلم، ژانپل (1377). جامعهشناسی ادیان. ترجمهی عبدالرحیم گواهی، چاپ اوّل، انتشارات تبیان.
هاشمی، رضا (1376). بررسی انواع تعادل ساختار نظام خانواده و رابطه آن با کشمکشهای زن و شوهر. پایان نامه کارشناسی ارشد علوم اجتماعی دانشگاه فردوسی، مشهد.
هنرپروران، نازنین؛ قادری، زهرا؛ قبادی، اکبر(1390). مقايسه ي الگوهاي ارتباط و تعارضات زناشويي در زنان متاهل شاغل در بانك هاي دولتي و زنان خانه دار شهر شيراز. فصل نامه ي علمي – پژوهشي جامعه شناسي زنان، سال دوم، شماره ي سوم، پاييز.
هیک، جان (1372). فلسفهی دین. ترجمهی بهرامراد، نشرالهدی، چاپ اوّل.
هیلی، جی. (1377). روان درمانی خانواده. ترجمه باقر ثنایی، تهران، امیر کبیر.
یعقوبی، ابوالقاسم (1387). بررسی رابطه هوش معنوی با میزان شادکامی دانشجویان دانشگاه بوعلی همدان. پژوهش در نظام های آموزشی، شماره 12، ص 93 تا 105.
یوآخیم، واخ (1382). جامعه شناسی دین. ترجمه جمشید آزادگان. نشر: سمت.
ب) منابع انگلیسی
Bahr, K.S. (1996). Beyond drudgery, power & equality: Toward and expanded discourse on the moral dimensions of house work in family. Journal of marriage & the family, Vol 57, pp: 54-68.
Blanchard, V. L. (2008). Does marriage and relationship education improve couples’ communication? A meta-analytic study. Unpublished MA Thesis, Brigham Young University.
Blood, R. (1969). Marriage. New York: The Free Press.
Brown, T.; Stuart, S. (2005). Identifying basic needs: the contextual need assessment. International Journal of Reality Therapy, 24, 7-10.
Collins, R. (2004). Interaction ritual chains; Princeton University Press.
Collins, R; Coltrane, S. (1991). Sociology of marriage and the family; Nelson-Hill.
Cutler. l India, Shen Jeff, Schneider Steven, Harris Sandra. (2009). “The Study of Adult Attachment Styles, Communicatio Patterns, And Relationship Satisfaction in Heterosexual Individuals”, Capella University, January.
Ervin, J. (2003). Giving students what they need. British Journal of Guidance & Counseling, 34(4), 143-156.
Fincham, F. D; Beach, R. H; Davilla, J. (2007). Loongi. Tudinval. Relations between forgiveness and conflict resolution in marriage. Journal of family psychology, 21, 3: 542-545.
Finchman, F.D. (2003). Marital conflict: Correlates, structure, and context. Current Directions in Psychological Science,Vol. 12, pp: 23-27.
Fitzpatick, M.A. (1988). Approaches to marital interaction. In P. Noller & M.A. fitzpatrich (Eds), Perspectives on marital interaction, p 120-998, Philadelphia: Multilingual Matters.
Fogarty, T.F. (1976). Marital crisis. In P.J. Guerin (Ed.), Family theaapy: Theory and practice, p.325- 334, New York: Gardner.
Frey, L.M.; Wilhite.K. (2005). Our five basic needs: Application for understanding the function of behavior. Journal of Intervention in School and Clinic, 40(3), 156-160.
Glasser .W. (2000). Counseling with choice therapy: The new reality therapy. New York: Harper-Collins.
Gottman, J.M. (1993a). A theory of marital dissolution and stability. Journal of Family Psychology, 7, 57-75.
Gottman, J.M. (1993b). The roles of confilict engagement, escalation, and avoidance in marital interaction: A longitudinal view of 5 type of couples. Journal of Consulting and Clinical Psycholoty, 61, 6-15.
Gottman, J.M.; Krokoff, L.J. (1989). Marital interaction and satisfaction; A longitudinal view.
Gottman, J.M.; Levenson, R.W. (2000). The timing of divorce: Predicting when a couple will divorce over a 14-year period. Journal of Marriage and the Family, 62, 737-745.
Gottman, J.M; Notarius, C.I; Gonso, J. & Markman, H.J. (1976). A Gouples guide to Communication. Champaign, IL: Research Press.
Harvey, V.S.; Retter, K. (2002). Variations by gender between children and adolescents on the four basic psychological needs. International Journal of Reality Therapy, 21(2), 33-36.
Heavey, C.L; Christensen, A.; Malamuth, N.M. (1995). The longitudinal impact of demand and withdrawal during marital conflict. Journal of Consulting and Chlinical Psychology, 63, 797-801.
Heavey. C.L; Layne, C.; Christensen, A. (1993). Gender and conflict structure in marital interaction:Areplication and extension. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 61, 16-27.
Huffstetler, B. C.; Mims, S. H.; Thompson, C. L. (2004). Getting together and staying together: testing the compatibility of the need – strength profile and the basic needs survey. International Journal of Reality Therapy, 3(2), 14-20.
Jacobson, N.S (1977). Problem solving and contingency contracting in the treatment of marital discord. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 45, 92 – 100.
Jacobson, N.S; Margolin, G. (1979). Marital therapy: strategies based on social learning and behavior exchange principles, New York: Brunner/Mazel.
Johnson, D.R; White, L.K; Edwards, J.N.; Booth, A. (1986). Dimensions of marital quality: Toward methodological and conceptual refinement. Journal of Family lssues, 7, 31-49.
Journal of Consulting and Climical Psychology, 45, 47-52.
Karahan. T.F. (2007). The effects of a couple communication program on conflict tendency among married passive couples. Educational Sciences: Theory & Practice, 7 (2), 845-858.
Kelly, B. S. (2008). Life Sataisfaction, Religiosity/Spirituality and the Relationship With Parents in Adolescents and Young Adults. Dissertation Abstact International, 69 (10), 119.
Kew-Cheung, S. (1996). Cognitive-Behavioral therapy for marital conflict, Journal of Family Therapy Journal of family psychology, 20, 2, 256-265.
Koenig, Harold G.(2007). Spirituality and Depression: A Look at the Evidence, Southern Medical Journal, Vol.100, Iss.7, 737-739.
Ledbetter, M.A. (2009). Family communication patterns and relational maintenance behavior: Direct and mediated association with friendship closeness. Human Communication Research, 35(1), 130-147.
Levenson, R.W.; Gottman, J.M. (1985). Physiological and affective predictors of change in
Loyd, B.D. (2005). The effects of reality therapy /choice theory high school students' perception of needs satisfaction and behavioral change. International Journal of Reality Therapy, 25(1), 5-9.
Madathil. J.; Benshoff, J. (2008). Importance of marital characteristics and marital atisfaction: A comparison of Asian Indians in arranged marriages and Americans in marriages of choice. The Family Journal, 16(3), 222-230.
Markman, H.J.; Rhoades, G,K.; Scott, M.S.; Ragan, E.P.; Witton, S.W. (2010). The premarital communication roots of marital distress and divorce: The first five years of marriage. Journal of Family Psychology, 24(3), 289-298.
Mueller RF, Young ID. (2001). Emery's Elements of medical genetics. 11th ed. Edinburgh: Churchill Livingston. P: 100.
Nezu, A.M . (2004). Problem solving and behavior therapy revisited. Behavior Therapy, 35,1-33.
Noller, P; Feeney. J. A; Bonnell, D; Callan, V. (1994). A longitudinal study of conflict in early marriage. Journal of Social and Personal Relationships, 11, 233-252.
Noller, P; Vernardos, C.(1986). Communication awarenes in married Couples. Journal of Social and Personal Relationship, 3, 31-42.
Olson, D.H; Fournier, D.G; Druckman, J.M (1982). Prepare-Enrich: Counselor’s manual. Minneapolis, MN: prepare- Enrich Inc.
Raeisipoor, Zoleykha; Fallahchai, Reza; Zarei, Eghbal. (2012). The Study of Adult Attachment Styles, Communication Patterns, and Marital Satisfaction. Journal of Life Science and Biomedicine, 3(1): 64-68.
relationship satisfaction. Journal of personality and Social Psychology, 46, 85-94.
Richters, J. E; Martinez, P. (1993). The NIMH community violence project: I. Children as victims of and witnesses to violence. Psychiatry, Vol. 56; pp: 7-21.
Rippentrop, A.E, Altmaier, E.M, Chen, J.J, Found, E.M and Keffala, V. J. (2005). The relationship between religion/ spirituality and physical health, mental health and pain population. Journal of Pain, Vol. 116, No. 3, 311-321.
Rowatt,W. C.; Kirkpatrick, L. A. (2002). Two dimensions of attachment to God and their relation to affects, religiosity and personality constructures. faculty. Wm. Edu/lakirik/roatt.html.
Sanford. K. (2010). Assessing conflict communication in couples comparing the validity of self-report, partner-report, and observer ratings. Journal of Family Psychology, 24(2), 165-174.
Strahan, B. J (1996). Does Religion Support Family Relationship?, It Depends on What Kind of Religion, Australian Family Research Conference, 27-29.
Strean, H.S (1985). Resolving marital Conflicts: A Psychodynamic perspective. New York: Wiley.Thompson, G.L; Rudolph, L.B. (2002). counseling children, 6th edition. Wadsworth.
Turner, J. H. (2003). The structure of sociological theory. Seventh Edition, California: adsworth Publishing Company.
Vaughan, F. (1993). Spiritual in psychotherapy. Journal of Transpersonal psychology, 23(2), 105- 119.
Wallace, R. A.; Wolf, A. (1986). Contemporary sociology theory. New York: Prentice-Hall.
Wille, S. T. (2000). Marital intraction and satissfation:A longitudinal view. Journal of consulting and clinical Psychology, 57(1). 47-5.
Yalcin, M.B.; Karahan, F. (2009). The effect of couple communication program on passive conflict tendency among married couples. Department of Educational Sciences, 55139 Kuruplit/ Samsun, Turkey, 845- 858.
Zhang. Q. (2007). Family communication patterns and conflict styles in Chinese parent – child relationships Communication Quarterly, 55,113-128.
Zulling, K.J; Ward, R. M; Horn, T. (2006). The association between percieived spirituality, religiosity and life satisfaction: The mediating role of self- rated health. Social Indicatore Research, No. 79, 255-274.