مبانی وپیشینه نظری خودکارآمدی (docx) 16 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 16 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری خودکارآمدی
بسیاری از رفتارهای انسان با سازوكارهای نفوذ برخود ، برانگیخته و كنترل می شوند. در میان مكانیسم های نفوذ برخود، هیچ كدام مهمتر و فراگیرتر از باور به خودكارآمدی شخصی نیست(باندورا،۱۹۹۷). اگر فردی باور داشته باشد كه نمی تواند نتایج مورد انتظار را بهدست آورد، و یا به این باور برسد كه نمی تواند مانع رفتارهای غیرقابل قبول شود، انگیزه او برای انجام كار كم خواهد شد. اگرچه عوامل دیگری وجود دارند كه به عنوان برانگیزنده های رفتار انسان عمل می كنند، اما همه آنها تابع باور فرد هستند(کانگر و همکاران،1988).
از ديدگاه باندورا، خودكارآمدي ميزان باور فرد به توانايي خود در سازماندهي و اداره منابع مورد اين باورها بر آرزوها و ميزان - نياز عمل براي توليد دستاوردهاي تعيين شده است تعهد به آن ها، كيفيت تفكر تحليلي و استراتژيكي، سطح انگيزش و پشتكار در رويارويي با سختي ها، گريز از مصيبت، اسنادهاي علي براي موفقيت يا شكست و آسيب پذيري از استرس و افسردگي تأثيرگذار است(باندورا،1986).
مفهوم خودكارآمدی
خودكارآمدی از نظریه شناخت اجتماعی آلبرت باندورا (۱۹۹۷) روانشناس مشهور، مشتق شده است كه به باورها یا قضاوت های فرد به توانائی های خود در انجام وظایف و مسئولیت ها اشاره دارد. نظریه شناخت اجتماعی مبتنی بر الگوی علّی سه جانبه رفتار، محیط و فرد است. این الگو به ارتباط متقابل بین رفتار، اثرات محیطی و عوامل فردی(عوامل شناختی، عاطفی و بیولوژیك) كه به ادراك فرد برای توصیف كاركردها ی روان شناختی اشاره دارد، تأكید می كند. بر اساس این نظریه، افراد در یك نظام علّیت سه جانبه بر انگیزش و رفتار خود اثر می گذارند. باندورا (۱۹۹۷) اثرات یك بعدی محیط بر رفتار فرد كه یكی از فرضیه های مهم روان شناسان رفتار گرا بوده است، را رد كرد. انسان ها دارای نوعی نظام خود كنترلی و نیروی خود تنظیمی هستند و توسط آن نظام برافكار، احساسات و رفتار های خود كنترل دارند و بر سرنوشت خود نقش تعیین كنندهای ایفا می كنند.
باندورا (۱۹۹۷) مطرح می كند كه خود كارآمدی، توان سازنده ای است كه بدان وسیله، مهارت های شناختی، اجتماعی، عاطفی و رفتاری انسان برای تحقق اهداف مختلف، به گونه ای اثربخش ساماندهی می شود. به نظر وی داشتن دانش، مهارت ها و دستاوردهای قبلی افراد پیش بینی كننده های مناسبی برای عملكرد آینده افراد نیستند، بلكه باور انسان در باره توانائی های خود در انجام آنها بر چگونگی عملكرد خویش مؤثر است. بین داشتن مهارت های مختلف با توان تركیب آنها به روش های مناسب برای انجام وظایف در شرایط گوناگون، تفاوت آشكار وجود دارد. "افراد كاملاً می دانند كه باید چه وظایفی را انجام دهند و مهارت های لازم برای انجام وظایف دارند، اما اغلب در اجرای مناسب مهارت ها موفق نیستند" (باندورا ۱۹۹۷ ).
خودشناسی از طریق پردازش مهارت های شناختی، انگیزشی و عاطفی كه عهده دار انتقال دانش و توانائی ها به رفتار ماهرانه هستند، فعال می شود. بهطور خلاصه، خودكارآمدی به داشتن مهارت یا مهارت ها مربوط نمی شود، بلكه داشتن باور به توانایی انجام كار در موقعیت های مختلف شغلی، اشاره دارد. باور كارآمدی عاملی مهم در نظام سازنده شایستگی انسان است. انجام وظایف توسط افراد مختلف با مهارت های مشابه در موقعیت های متفاوت بهصورت ضعیف، متوسط و یا قوی و یا توسط یك فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای كارآمدی آنان وابسته است. مهارت ها می توانند به آسانی تحت تأثیر خودشكییا خود تردیدی قرار گیرند، درنتیجه حتی افراد خیلی مستعد در شرایطی كه باور ضعیفی نسبت به خود داشته باشند، از توانائی های خود استفاده كمتری می كنند. به همین دلیل، احساس خودكارآمدی، افراد را قادر می سازد تا با استفاده از مهارت ها در برخورد با موانع، كارهای فوق العاده ای انجام دهند(باندورا ۱۹۹۷).
بنابراین، خودكارآمدی درك شده عاملی مهم برای انجام موفقیت آمیز عملكرد و مهارت های اساسی لازم برای انجام آن است.
اهمیت وضرورت خودکارآمدی
باندورا(1977)معتقد است که انتظارات کارآمدی از نظر اهمیت ، عمومیت وقوت متفاوتندمثلآً از نظر اهمیت موقعی که تکالیف براساس سطح دشواری مرتب شده باشند انتظارات کارآمدی افراد مختلف ممکن است به تکالیف ساده یا تکالف متوسط و یا پیچیده محدود شود . از نظر عمومیت بعضی تجارب انتظارات تسلط محدودی را خلق می کنند و بعضی یک احساس کارآمدی عمومی تری را می سازد که به موقعیتهای دیگر نیز گسترش می یابند . از نظر قوت ، انتظارات ضعیف براحتی بوسیله تجارب مخالف خاموش می شوند اما افرادی که انتظارات قوی دارند در تلاشهای سازشی خود مقاومت بیشتری دربرابر تجارب مخالف دارند .
باندورا (1977)افراد را از نظر کارآمدی شخصی به دو دسته تقسیم می کند : افرادی که دارای کارآمدی شخصی بالا هستند وافرادی که دارای کارآمدی شخصی پایین هستند . وی معتقد است اشخاصی که دارای کارآمدی سطح بالایی هستند،بیشتر می کوشند ، بیشتر موفق می شوند و از کسانی که سطح کارآمدی آنها پایین است پشتکار بیشتری از خود نشان می دهندو ترس کمتری را تجربه می کنند . چون افراد دارای خود کار آمدی بالابرامور کنترل بیشتری دارند، عدم اطمینان کمتری را تجربه می کنند ، زیرا افراد از رویدادهایی که برآنه کنترل ندارند می ترسند ودر نتیجه از آنها نامطمئن هستند . یک فرد با خود کارآمدی بالا پشتکار و مقاومت بیشتری در تکالیف نشان می دهد و جهت گیری تشویقی دارد و یک فرد با خود کارآمدی پایین این احتمال هست که اجتناب و جهت گیری تنبهی و یک انجام ناقص از تکالیف را نشان دهد.
یکی دیگر از جلوه های مسئله خود کارآمدی ، تأثیر آن بر موفقیت یا عدم موفقیت است . افراد موفق معتقدند که می توانند به شکل موفقیت آمیز عمل نمایند و در واقع نیز چنین هستند . خود کارآمدی بر دشواری اهداف انتخاب شده توسط فرد تأثیر میگذارد بطوری که افراد دارای خودکارآمدی بالا به انتخاب اهداف چالش انگیز و دشوارتر می پردازند . علاوه بر این خودکارآمدی بر میزان سعی وکوششی که فرد در یک فعالیت از خود نشان می دهد و مدتی که فرد می تواند در برابر کارها و تکالیف مشکل استقامت و پایداری نشان دهد ، تأثیر می گذارد . یک حس قوی خود کارآمدی نه تنها انجام خوب کارها را تسهیل می کند بلکه فرد را به ایستادگی و پایداری در برابر شکست و ناکامی یاری می دهد . بعلاوه قضاوت افراد در مورد تواناییهای خود ، در چگونگی تفکر و احساس آنها درباره یک تکلیف یا یک کار ، انتظارات آنها در مورد انجام یک کار و اینکه چگونه آن را به پایان خواهند رساند تأثیر می گذارد(باندورا، 1996).
2-5-3-مبانی روان شناختی خودکارآمدی
خودکارآمدي مستلزم در نظر گرفتن عنصر هشیاری است. هشیاری عنصری است که در روانشناسی شناختی مورد تأکید می باشد. هشیاری در این حوزه ناظر به ابعاد شناختی تعامل فرد با محیط پیرامون است که در ان فرد آگاهانه به شناخت می رسد. تأکید بر این عنصر به عنوان منشا شکل گیری مبحث خودکارآمدي در بین مکتب های مختلف روان شناسی متفاوت بوده است. در روانشناسی آزمایشی وونت با محدود ساختن موضوع روانشناسی به تجربه هشیار و اعلام اینکه روان شناسی علم مبتنی بر تجربه است توانسته دامنه روانشناسی را از بحث های مربوط به روح نامیرا و بدن میرا بزداید. او با تأکید بر استعداد خودسازی انسان، نظام خود را اراده گرایی خواند که به صورت عمل یا اراده کردن تعریف شده است (اسمیت و هووی،2007).
به رغم تأکید وونت بر اراده گرایی به معنی کاربرد عنصر هشیاری در عمل، این عنصر بعد از او در مکتب ساخت گرایی تیچنر به فراموشی سپرده شد. در رویکرد تیچنر عناصر یا محتواهای ذهنی و پیوند مکانیکی آنها از طریق فرایند تداعی پذیرفته شده بود، اما خبری از اراده گرایی وونت نبود (شولتز و سیدنی، 2009). از نطر تیچنر، هدف روان شناسی مطالعه کل تجربه هشیار بود. بعد از ساخت گرایی، مکتب کارکردگرایی زمینه را برای احیای مجدد هشیاری فراهم کرد. کارکردگرایی با کارکرد ذهن یا استفاده از آن توسط موجود زنده در سازگاری با محیط خود سروکار دارد و پرسش بنیادی آن این است که فرایندهای ذهنی چه کاری انجام می دهند؟ این مکتب زمینه را برای رشد مکتب رفتارگرایی در روان شناسی فراهم کرد. رفتارگرایی در شکل اولیه و جدیدش با آن همه شهرت و تأثیر از سوی تعدادی از روانشناسان از جمله تعدادی که خود را رفتارگرا می نامیدند، مورد انتقاد قرار گرفت. آنها انکار کلی فرایندهای ذهنی یا شناختی (به ویژه هشیاری) را مورد سئوال قرار دادند و نهضت جدیدی با نام رویکرد یادگیری اجتماعی یا رویکرد رفتاری – اجتماعی شکل دادند. این مکتب وجه مشخصه سومین مرحله یعنی نورفتار گرایی جدید در رشد مکتب فکری رفتارگرایی است نبود (رمضانی نژاد و همکاران ،1390).از مهم ترین نماینده های این نحله آلبرت بندورا و جولیان راتر هستند.
بندورا با تأکید بر کنش وری انسان در رابطه ضروری و متقابل بین سه ضلع انسان، محیط و رفتار رابطه نتقابلی را به تصویر کشید که در آن هویت و شخصیت فرد در حین کنش متقابل و مفهوم هستی شناختی «ارتباط» تبلور می یابد. فرد در موقعیت جدید و با توسل به معیارهای عملکرد که به تدریج برای او به باور و عقیده تبدیل می کند.
2-5-4- اثرات خودكارآمدی بر كاركردهای روان شناختی
2-5-4-1- اثر خودكارآمدی بر سطح انگیزش
خودكارآمدی درک شده نقش تعیین كننده ای بر خود انگیزشیافراد دارد. زیرا باور خودكارآمدی بر گزینش اهداف چالش آور، میزان تلاش و كوشش در انجام وظایف، میزان استقامت و پشتكاری در رویارویی با مشكلات و میزان تحمل فشارها اثر می گذارد .باور خودكارآمدی از طریق این تعیین كننده ها بر رفتار انسان نقش اساسی را ایفا می كند(باندورا،2000). برخی تعیین كننده ها به شرح زیر است:
۱) انتخاب اهداف: خود كارآمدی به عنوان یك عامل تعیین كننده مهم انتخاب اهداف پرچالش و فعالیت های دشوار فردی عمل می كند. یك فرد معمولاً اهدافی را انتخاب می كند كه در كسب موفقیت آمیز آنها، سطح معینی از توانایی را داشته باشد. براین اساس، افراد از فعالیت های كه توانایی انجام آنها را ندارند، اجتناب می كنند، این اجتناب به نوبه خود می تواند برای افراد در انجام فعالیت های چالش برانگیز و میزان تقویت مثبت بازخوردهای حاصل از آن محدودیت ایجاد كند. افرادی كه به کارآمدی خود باور دارند، اهداف چالش انگیز را انتخاب می كنند و از تجارب تهدید آمیز اجتناب می كنند و افراد با كار آمدی پایین از رویارویی با تكالیف، وظایف و اهداف مشكل پرهیز می كنند. افراد خود كار آمد بر اساس اهداف انتخابی، خود را موظف به تعیین معیارهای عملكرد كرده و پس از آن به مشاهده و قضاوت درباره نتایج عملكرد خود می پردازند و درصورت مشاهده ناهمخوانی بین سطوح واقعی و مطلوب عملكرد، آنان احساس نارضایتی كرده و این محركی برای تعیین و اصلاح عمل در آنهاست. افراد از طریق انتخاب ها بر جریان زندگی شخصی و شغلی خود اثرمی گذارند. آنان از موقعیت ها، فعالیت ها و بهطور كلی انتخاب هایی كه باور دارند بیش از حد توان آنهاست، اجتناب می كنند و آن دسته از فعالیت هایی را انتخاب می كنند. كه باور دارند می توانند از عهده آنان برآیند. افراد دارای احساس خودكارآمدی بالا، موقعیت ها و اهدافی را انتخاب می كنند كه ممكن است، ولی خارج از توان آنان نیست. باورهای خودكارآمدی در انتخاب های افراد همچون انتخاب رشته، حرفه، كلاس های پیشرفته تأثیر دارد و نقش مهمی در آینده شغلی و شخصی دارد.
۲) كسب نتایج یا پیامدهای مورد انتظار: خودكارآمدی، همچنین نقش مؤثری در پیامدهای بالقوه مشوق ها و بازدارنده های مورد انتظار دارد. پیامدهای قابل پیش بینی، عمدتاً به باورهای افراد در توانایی انجام فعالیت ها در موقعیت های مختلف وابسته است. افراد دارای كارآمدی بالا انتظار پیامدهای مطلوب از طریق عملكرد خوب را دارند ولی افراد دارای كارآمدی پایین، انتظار عملكرد ضعیفی را از خود دارند و در نهایت نتایج منفی یا ضعیفی را بهدست می آورند.
باندورا (۱۹۹۷) اظهار می كند كه فعالیت های بی شماری وجود دارد كه اگر به خوبی انجام شوند، پیامدهای مطلوبی به دنبال دارند، ولی آن فعالیت ها توسط افرادی كه به توانایی های خود در انجام موفقیت آمیز شك می كنند، پیگیری نمی شوند. بالعكس افراد با كارآمدی بالا، انتظار دارند با تلاش های خود موفقیت هایی كسب كنند و با وجود پیامدهای منفی به آسانی منصرف نمی شوند. بنابراین، نظریه خود كارآمدی بیان می كند كه باور فرد به توانائی های خود، رفتارهای موردنیاز برای كسب نتایج مثبت مورد انتظار را ایجاد می كند و موجب می شود كه فرد برای بهكارگیری رفتار خود تلاش های مضاعفی انجام دهد.
۳) اجرای اهداف: كارآمدی درك شده نه تنها در انتخاب اهداف بلكه بر اجرای آنها نیز اثر می گذارد. انجام یك تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمی دهد كه رفتارهای موردنیاز را بهطور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشكلات، استقامت و پایداری داشته باشند. یك تصمیم گیری روانی به یك عمل روانی مشتق شده از باور كارآمدی بالا، نیاز دارد. شخص باید یك خود كرداری (عملكردی) را به یك خود عزمی اضافه كند، و گرنه، تصمیم گیرنده اندیشه و تفكر را بهكار نگرفته است. باور به كارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شكل میدهد كه آیا از فرصت ها استفاده می كند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زندگی جلوگیری بعمل می آورد و وجود موانع و مشكلات را دشوارتر می سازد. افراد با خودكارآمدی بالا بر فرصتهای ارتقاء شغلی و غلبه بر موانع متمركز میشوند، با ابتكار و پشتكار عنان كنترل بر محیط ومحدودیت ها را بدست می گیرند. افرادی كه دچار خودشكی میشوند، بر موانع و محدودیت ها كنترل كمی دارند و یا اصلاً كنترل ندارند و به آسانی تلاش های خود را بیهوده می شمارند. آنان از فرصت های محیطی كم استفاده می كنند(واتن و کیم ،1998).
۴) میزان تلاش: خودكارآمدی درك شده بر میزان تلاش برای انجام یك وظیفه اثر می گذارد. افراد ی كه به كارآمدی خود باور دارند برای غلبه بر موانع و مشكلات تلاش های مضاعفی می كنند. در مقابل افرادی كه به شایستگی های خود شك می كنند و یا باور كارآمدی ضعیفی دارند، هنگام رویارویی با مشكلات، موانع و شكست ها تلاش كمی می كنند و یا منصرف می شوند و یا اینكه راهحل های پایین تر از حد معمول ارائه می دهند و این افراد علت شكست را به ناتوانی خویش نسبت می دهند. در آن موقع توجه آنان به جای حل مسئله، متمركز بر فقدان شایستگی خود است. ولی افراد با كارآمدی بالا علت شكست را تلاش و كوشش كم میدانند(باندورا،1991).
۵) میزان استقامت و پشتكار: خودكارآمدی درك شده در میزان استقامت، جدیت و پشتكار فرد در نیل به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر می گذارد. افراد كارآمد در مواجهه با رویدادهای دشوار، استقامت و پشتكار زیادی به خرج می دهند و از منابع مختلف فردی و محیطی بازخوردهای مثبت می گیرند كه آن بازخوردها به نوبه خود به عنوان تقویت كننده یا قدرت دهنده به خودكارآمدی عمل می كنند. برعكس، افراد با خودكارآمدی پایین، و یا افرادی كه در كسب نتایج مورد انتظار تلاش نمی كنند، بازخوردهایی كه نشانگر عدم توانمندی آنان در انجام وظایف است، دریافت می كنند(باندورا ۱۹۹۷).
۶) استرس و فشار روانی: خود كارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید كننده اثر میگذارد. افراد با كارآمدی بالا در موقعیت های فشار زا سطح فشار روانی خود را كاهش می دهند. ولی افراد دارای خودكارآمدی پایین، در كنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می كنند و عدم كارآمدی خود را گسترش می دهد و بسیاری از جنبه های محیطی را پر خطر و تهدید زا می بیند كه این امر می تواند موجب استرس و فشار روانی فرد شود. افرادی كه باور دارند می توانند تهدیدها و پافشاری های بالقوه را كنترل كنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و و در نتیجه بهوسیله آنها آشفته نمی شوند(اسپریتزر و گریتچن،1995).
7) خودتنظیمی: افراد، دارای نظام خود تنظیمی هستند. خود تنظیمی آنان را قادر می سازد تا بر افكار، احساسات، انگیزش و رفتار خود كنترل داشته باشند. انسان از درجه و میزان كنترل بر زندگی و رفتار خود، ادراكاتی دارد. افراد تلاش می كنند بر رویدادهایی كه زندگی را تحت تأثیر قرار می دهند كنترل داشته باشند. با اعمال نفوذ بر موقعیت ها میتوان آینده مطلوب داشت و از نتایج نامطلوب ممانعت بهعمل آورد.
2-5-4-2- تأثیرخودكارآمدی بر عواطف
موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، كسب و كار، دوست یابی و یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور و نگرش مثبت شخصی او از خویشتن است. این نگرش مثبت است كه فرد را به سوی موفقیت میكشاند و برعكس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود كه ذهن انسان به جای استفاده از فرصتها، صرف فكر كردن به مشكلات شود كه در درازمدت می تواند اثرات سوء دیگری در رفتار خلق و خوی ما با دیگران داشته باشد(برومند و همکاران ،1391).
تجربه های ناشی از موفقیت و یا شكست كاركنان در طول سال های خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانائی های شان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار می دهد. اگر كارمند معتقد باشد كه قبلاً وظیفه مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد كرد و اگر با شكست مواجه شده باشد با تكالیف بعدی با نوعی نگاه منفی روبهرو خواهد شد. باندورا معتقد است كه حل یك مسئله یا موفقیت در انجام یك وظیفه خاص، تجربه هیجانی را ایجاد می كند كه موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسایل آینده در افراد می شود و احساس كارآمدی آنان را افزایش می دهد(کویین وگریتچن و اسپرتزر،1997).
این پژوهش به بررسی نقش سلامت عمومی و تاب آوری بر تعهدسازمانی با توجه به کنترل کنندگی خودکارآمدی کارکنان کرمان خودرو، پرداخته است . از آنجا که پژوهش های زیادی در داخل و یا خارج در رابطه با موضوع حاضر صورت نگرفته است بنابراین در اینجا به اشاره تعدادی از تحقیقاتی که به گونه ای با موضوع مورد بحث مرتبط هستند اکتفا شده است.
2-5-5- مبانی جامعه شناختی خودکارآمدی
در نظریه های جامعه شناسی به طور کلی و به صورت سنتی دو رویکرد کلان نگر و خرد نگر وجود دارند. در رویکردهای کلان بیشتر تمرکز مطالعه و بررسی بر روی مسائل انتزاعی و نظام های اجتماعی در مقیاس بزرگ است، در حالی که در رویکردهای خردنگر بیشتر بر روابط متقابل فرد و گروه های کوچک پرداخته می شود. از آنجا که موضوع مورد بررسی ما خودکارآمدی و ایده خود بر اساس نظر بندورا در یک فرایند پویای تعاملی با نقش فاعلی انسان و تأثیر پذیری و تأثیر گذاری اش بر محیط و خروجی عمل خود «رفتار» شکل می گیرد، اکثر نظریه های خرد به عنوان مبنای نظری خودکارآمدی مورد بررسی قرار می گیرند. خودکارآمدی در حین کنش وری انسان متولد می شود. لذا، کنش انسان، پایه اجتماعی عمل کارآمدانه او محسوب می شود. زیرا در حین کنش موقعیت انسان به عنوان فاعل شناسا می تواند تثبیت شود. نظریه کنش متقابل به صورت خام در آراء زیمل و وبر متولد و در آرای کولی و به خصوص مید به بلوغ می رسد. وبر بین رفتار و کنش تمایز قائل است. او معتقد بود کنش نتیجه ی فرایندی آگاهانه است، اما رفتار بدون فکر یا با فکر کمتر روی می دهد. کانون توجه او کنشی است که در آن اندیشه میان محرک و پاسخ دخالت می کند. به عبارت دیگر، وبر به موقعیت هایی علاقه مند بود که در آن مردم به آنچه انجام می دهند، معنا بدهند. معنا دهی به رفتار سرآغاز ایجاد انگیزه برای بازگرداندن عنصر هشیاری به رفتار است که در نتیجه آن خود به عنوان پیشوند شناختی کارآمدی حالت فاعلی به خود می گیرد. از دیگر دغدغه های وبر، عقلانیت است. وی بر مبنای عقلانیت خواهان معنادهی رفتار است و در صدد بازسازی شخصیت انسان و کنش اجتماعی بر اساس آن می باشد. عقلانیت در دیدگاه وبر چند وجهی است که دو وجه آن عملی و نظری است. عملی بودن ناظر بر شیوه ای از زندگی فرد است که در آن اعمال دنیوی و تأثیرات آن را بر خود ارزیابی کند. افرادی که عقلانیت عملی را به کار می برند، واقعیت ها و ضرورت های مورد توافق جامعه را می پذیرند و برای مواجهه مشکلاتی که در طول زندگی ایجاد می شوند، مناسب ترین راه را در نظر می گیرند (زیمرمن،1995).
2-6-پیشینه پژوهش
2-6-1- پژوهش های داخلی
رزمی و نعمتی سوگلی تپه (1389) در پژوهشی که تحت عنوان « نقش تعديل كننده خودكارآمدي در رابطه بين استرس شغلي با سلامت رواني و رضايت شغلي كاركنان بانك صادرات تبريز» انجام دادند ، نتایج زیررا به دست آوردند: استرس شغلي پيش بيني كننده منفي سلامت رواني و رضايت شغلي است. همچنين، رابطه بين استرس شغلي با سلامت رواني و رضايت شغلي به وسيله خودكارآمدي تحت تأثير قرار مي گيرد. بنابراين، خودكارآمدي به عنوان يك عامل فردي، نقش محافظتي در برابر استرس شغلي دارد. نتایج را می توان چنین تعبیر کرد که خودكارآمدي رابطه بين استرس شغلي با سلامت رواني و رضايت شغلي را تحت تأثير قرارمي دهد.
پژوهش دیگری توسط برومند و همکاران (1391) با عنوان «درد مزمن، خودكارآمدي درد و افكار خودكشي: نقش تعديل كننده ي خودكارآمدي درد بر رابطه ي بين افسردگي و افكار خودكشي در بيماران مبتلا به درد مزمن» صورت گرفت که نتایج نشان داده است که خودكارآمدي در رابطه ي بين افسردگي و افكار خودكشي، نقش تعديل كننده را ايفا مي كند.
پژوهش شاکری نیا و محمدپور(1389)، تحت عنوان « رابطه استرس شغلی و تاب آوري با فرسودگی شغلی در پرستاران زن» ، نشان می دهد که تاب آوري تعدیل کننده استرس و فرسودگی شغلی است. براي توانمندسازي پرستاران در برابر استرس ها، پیشنهاد می شود تاب آوري در آموزش هاي پرستاري مدنظر قرار گیرد.
رستمی و همکاران (1387) در بررسی خود روی 127 نفر از معلمین مدارس ابتدایی به این نتایج دست یافتند که بین زیرمقیاس های سلامت عمومی پس از کنترل دو عامل مهم و تأثیر گذارتاب آوری و جنسیت ، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
نتایج تحلیل رگرسیون در پژوهشی با عنوان « بررسي تأثير تاب آوري بر سلامت رواني و رضايت از زندگي » بيانگر معني داري نقش واسطه اي هيجان هاي منفي ( افسردگي، اضطراب فشار رواني) ، در رابطه ميان تاب آوري خانواده و رضایت از زندگی بود . تاب آوري به واسطة كاهش مشكلات هيجاني و يا افزايش سطح سلامت رواني رضايتمندي اززندگي را در پي دارد. اثرمتغيرتاب آوري بر رضايتمندي اززندگي غيرمستقيم است(سامانی ، جوکار و صحراگرد،1386).
مطالعه ی ابیلی و ناستایی زایی(1388) با عنوان« رابطه توانمندسازي روان شناختي با تعهد سازماني در پرسنل پرستاري بيمارستان هاي شهر زاهدان» نشانگر این است که بين توانمندي روان شناختي و تعهدسازماني در پرسنل پرستاري رابطه معناداري وجود دارد.
2-6-2- پژوهش های خارجی
برطبق پژوهش بلوک و کرمین (1996)، تاب آوری، توانایی سازگاری برای سطح کنترل موقتی بالا یا پایین در مقابل شرایط تحمیل شده است. یکی نتایج این سازگاری، انعطاف پذیری است. افراد با سطح بالای تاب آوری در مقایسه با افراد با سطح تاب آوری پایین احتمالاً بیشتر عاطفه مثبت را تجربه می کنند، سطوح بالاتر اعتماد به خود را دارند و سازگاری روان شناختی بهتری دارا هستند(بلوک و کرمین،1996).
جانسون وود(2010)،در مطالعه اي بر روي گروهي از دانشجويان، نشان داده است احساس خودكارآمدي، به طور معكوس با خودكشي مرتبط است و افكار خودكشي را در هنگام رويارويي با شرايط تنش زا در زندگي تعديل مي كند. در اين مطالعه در دانشجوياني كه سطح پاييني از خودكارآمدي را گزارش مي كردند، تجربه ي رويدادهاي تنش زا منجر به افزايش سطح افكار خودكش مي گرديد، اما در آنهايي كه سطوح بالا يا متوسطي از خودكارآمدي را گزارش مي كردند، رويدادهاي تنش زا احتمال افكار خودكشي را افزايش نمي دادند.
ماریت(1997)، در مطالعاتی که بر روی گروهی از دانشجویان انجام داد درخصوص نقش خودكارآمدي در ادراك استرس نشان داده اند كه افراد برخوردارازسطح خودكارآمدي ادراك شده بالا،استرس كمتري را تجربه مي كنند.
منابع
- ابیلی،خدایار؛ ناستی زایی، ناصر(1388)، رابطه توانمندسازي روان شناختي با تعهد سازماني در پرسنل پرستاري بيمارستان هاي شهر زاهدان،طلوع بهداشت، فصلنامه دانشکده بهداشت یزد ، سال 8،شماره 1و 2 .
- اسپکتور،پل(1387)، روان شناسي صنعتي و سازماني،مترجم، شهناز محمدي، انتشارات ارسباران.
- ابراهيمي ، امراله؛ مولوي، حسين؛ موسوي، غفور؛ برنامنش ،علي رضا ؛ يعقوبي، محمد (1386). ويژگيهاي روان سنجي، ساختار عاملي، نقطه برش باليني، حساسيت و ويژگي در بيماران ايراني مبتلا به اختلالات (GHQ- پرسشنامه سلامت عمومي 28 سؤالي ). مجله روانپزشكي، معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان.
- الوانی، مهدی (1372)، آسیبشناسی گروهاندیشی در تصمیمگیری، مجموعه مقالات سمینار بررسی مسایل اداری ایران .تهران: دانشگاه علامه طباطبایی.
- الحسینی، سید حسن (1380)، بالندگی سازمانی. تهران: انتشارات بهاریه.
- بيگل هول . آر، بونيتا . آر، كجلستروم . تي، مباني اپيدميولوژي (ترجمه جانقرباني . محسن، ژيانپور . مطهره) چاپ اول . معاونت پژوهشي وزارت بهداشت درمان و پزشكي 1371 ص: 5 ? 161.
- بشارت، محمدعلی (1387)، رابطه تاب اوری وسخت کوشی با موفقیت ورزشی در ورزشکاران، روانشناسی معاصر.
- برومند ، اکرم و همکاران (1391)، «درد مزمن، خودكارآمدي درد و افكار خودكشي: نقش تعديل كننده ي خودكارآمدي درد بر رابطه ي بين افسردگي و افكار خودكشي در بيماران مبتلا به درد مزمن»، مجله اصول بهداشت روانی . سال دوم .
- بخشی سورشجانی، لیلا (1389). رابطه هوش هیجانی و سلامت روانی با تعهد سازماني در معلمان، پرستاران و کارمندان.پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بهبهان.
- بیان زاده ، سید اکبر؛ زمانی منفرد ،افشین( 1378). بررسی وضعیت سلامت روان کارکنان یک مجتمع صنعتی ، فصلنامه اندیشه و رفتار ، سال 4 ، شماره چهارم .
- جوکار.بهرام(1386). نقش واسطه ای تاب اوری در رابطه با هوش هیجانی وهوش عمومی.مجله روانشناسی معاصر.نشر سوم.
- تولایی،روح الله(1391). مفاهیم نوین در سازمان ها ،بررسی تعهد سازمانی بر عملکرد سازمان ها ؛ماهنامه علمی -ترویجی توسعه نیروی انسانی پلیس، شماره 31.
- رابینز، استیفن (1385)، رفتار سازمانی، مفاهیم، نظریه ها و کاربردها، مترجمین: علی پارسائیان و سید محمد اعرابی، چاپ نهم، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی.
- رزمی ،شهریار ؛نعمتی سوگلس تپه،فاطمه(1389). « نقش تعديل كننده خودكارآمدي در رابطه بين استرس شغلي با سلامت رواني و رضايت شغلي كاركنان بانك صادرات تبريز.فصلنامه سلامت کار ایران ، دوره 8 ، شماره 2.
- رستمی ،علیرضا؛نوروزی ، علی ؛ زارعی ، عادل؛امیری ،محسن؛ سلیمانی ، مهری(1387). بررسی رابطه فرسودگی شغلی و سلامت روان با نقش کنترل کنندگی جنسیت و تاب آوری در بین معلمین ابتدایی،فصلنامه سلامت کار ایران،دوره 5،شماره 3و 4.
- ساعدی ، زهرا (1391) . بررسی رابطه بین شیوه های فرزند پروری و سلامت عمومی نوجوانان ، پایان نامه جهت کارشناسی ارشد ، دانشگاه شیراز.
- ساعتچی ، محمود ( 1375). روان شناسی کاربردی برای مدیران ، نشر ویرایش .
- سيادت، علي؛ بختيار نصرآبادي، حسنعلي و سليمي، قربانعلي (1384).بررسي رابطه بين جو سازماني با ويژگي هاي شخصيتي مديران مدارس متوسطه ي شهر اصفهان مجله علوم تربيتي و روا نشناسي دانشگاه شهيد چمران اهواز، شماره 4.
سید جوادین ـ سید رضا (1384) مروری جامع بر نظریههای مدیریت و سازمان، انتشارات نگاه دانش، چاپ دوم.
ساغروانی،سیما (۱۳۸۸): بررسی ارتباط بین هوش معنوی و تعهد سازمانی کارکنان شرکت گاز استان خراسان رضوی، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد اسلامی مشهد.
- شیخ،محمود؛ باقرزاده، فضل اله؛ زیویار، فرزاد؛ غلامعلی زاده، رضا؛ اسماعیلی، حسن؛ فاضل، جمال؛(1384). بررسی میزان تعهد سازمانی کارکنان معاونت تربیت بدنی و تندرستی آموزش وپرورش؛ مجله حرکت؛ شماره5 ص 26.
- شعاری نژاد، علی اکبر (1387)، فرهنگ علوم رفتاری، ص 238.
- شاکری نیا ، ایرج؛ محمدپور،مهری(1389). رابطه استرس شغلی و تابآوري با فرسودگی شغلی در پرستاران زن.فصلنامه علمی پژوهشی دانگاه علوم پزشکی کرمانشاه.بهبود ، سال 4، شماره 2.
قاسمی، مرضیه (1391). تاب آوری روان شناختی و انگیزش درونی- بیرونی، فصلنامه علمی- پژوهشی روانشناسی تحولی، سال نهم، شماره 33 .
قربانی، محمود چتر سیماب مریم (1386) عدالت سازمانی و تعهد سازمانی، مجله صنعت و کار آفرینی شماره 22.
کار،آلن (2004).روان شناسی مثبت. ترجمه حسن پاشاشریفی و باقر ثنائی.تهران. نشر سخن.
کوروشی ،اسماعیل (1384) تعهد سازمانی، ماهنامه تدبیر شماره 112
- لست . جان م، فرهنگ اپيدميولوژي (ترجمه ناصري . كيومرث) مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران 1367 ص: 90-89
- میلانی فر، بهروز ( 1387)، بهداشت روانی، ص 35.
- محمدی،مسعود(1384) .برسی عوامل موثر برتاب اوری در افراد در معرض خطر مصرف سو مواد .پایان نامه دکتری،دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی،تهران.
- مجیدی، عبدالله(1377)، «بررسی تأثیر جابجایی بر رضایت شغلی و تعهد سازمانی کارکنان » پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت، تهران، دانشگاه تربیت مدرس .
- ملازمیان،حسین(1387). تعهد سازمانی و سازمان متعهد، الغدیر خراسان . انتشارات شریعه توس، جلد اول.
- مقدسی، علیرضا، شیعه زاده، الهه (1386) تعهد سازمانی و سازمان متعهد، مجله صنعت وکار آفرینی شماره 23.
- Agaibi, C.E., Wilson, J.P. Trauma, PTSD, and Resilience. Areview of the literature. Trauma, Violence,& Abuse, 2005. 6 (3), 195-216.
- Allen. N.J. & Smith, C.A. Mayer, J.P. & (1993). "Commitment to organizations and Occupations: Extension and test of a three. Component Conceptualization", Journal of Applied Psychology, vol. 78, No.4, PP:538-551.
- Bonanno, G.A., Loss. Trauma, and Human Resilience. Have We Underestimated the Human Capacity to Thrive After Extremely Aversive Events? American Psychologist, 2005: 59 (1), 20-28.
- Besharat M.A. Tabavari Asibpaziri va Salamate Ravan. Majale Oloome Ravanshenakhti. 2007; 6 (383): 24-373.
- Bandura, A. (1986). Social foundations of thought and action: A social cognitive theory. Englewood Cliffs, NJ: Prentice Hall.
- Bandura A)1996(. A socio-cognitive view on shaping the future. Seoul, Korea: HK Mun Publishing;.
- Benard.B.(1991).Fostering resiliency in kids:Protective factors in the family school and community.San Francisco:far west laboratory for Educational Research and Development.
- Bandura,Albert.(۲۰۰۰) "Cultivate self–efficacy for personal and organizational effectiveness". Handbook of principles of organization behavior.oxford,uk: Blachwell.pp.۱۲۰-۱۳۹.
- Block.J.&Kremen.A.(1996).IQ and ego-resiliency:conceptual and empirical connections and separateness.Journal of Personality and social Psychology .70.
- Bandura,Albert.(۱۹۹۷) Self-efficacy: the exercise of control. New York: W. H .Freeman.
- Burning, N.S. & Snyder, R.A. (1993), "Sex and Position as Predictor of organizational Commitment," Academy of Management Journal, Vol 29, No.3, P:485.
- Benard.B.(1991).Fostering resiliency in kids:Protective factors in the family school and community.San Francisco:far west laboratory for Educational Research and Development.
- Block.J.&Kremen.A.(1996).IQ and ego-resiliency:conceptual and empirical connections and separateness.Journal of Personality and social Psychology .
- Bateman,T.S., & Stasser,S.(1984), "A Longitudinal Analysis of the antecedents of organizational commitment", Academy of Management Journal, Vol 27. P:95
- Baron,R.A., & Greenberg,M.S. (1993), "Behavior in Organization" 3 Ed, Prentice, Hall, PP:147-170, 178-180.
- Conger Jay. A, Rabindra. N Kanungo.(۱۹۸۸) "The Empowerment process: Integrating theory and practice". Academy of Management Review. V۱۳,N۳.pp۴۷۱-۴۸۲
-Connor, Assessment of resilience in the aftermath of trauma. Journal of Clinical Psychiatry, 2006: 67 (2), 46-9.
- Conner, K. M., & Davidson, J. R. T. (2003). Development of a new resilience scale: The Conner-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, 18, 76-82.
- Chan S, Miranda R, Surrence K. Subtypes of rumination in the relationship between negative life events and suicidal ideation. Arch Suicide Res 2009; 13: 123-35.
- Charney.D.(2004).Psychology mechanisms of resilience and Vulnerabitily:Implications for successful adaption to extreme stress.American journal of psychology.161.
-Connor, Assessment of resilience in the aftermath of trauma. Journal of Clinical. Psychiatry, 2006: 67 (2), 46-9.
- Chan S, Miranda R, Surrence K. Subtypes of rumination in the relationship between negative life events and suicidal ideation. Arch Suicide Res 2009; 13: 123-35.
- Chan S, Miranda R, Surrence K. Subtypes of rumination in the relationship between negative life events and suicidal ideation. Arch Suicide Res 2009; 13: 123-35.
- Davis Stanley M. (1984). "Management Corporate Culture", Ballinger Publishing Company, P:5.
- Detels Roger, Holland Walter W., Mcewex Janes and Omex Gilberts. Oxford Textbook of Public Health . Third Edition Volume 1 ,New York, Oxford University Press, 1997. PP. 35.
- Friborg, O., Barlaug, D., Martinussen, M.,Rosenvinge, J.H., Hjemdal, O., Resilience in relation to personality and intelligence. International Journal of Methods in Psychiatric Research, 2005:14 (1), 29-42.
- Friborg, O., Barlaug, D., Martinussen, M.,Rosenvinge, J.H., Hjemdal, O., Resilience in relation to personality and intelligence. International Journal of Methods in Psychiatric Research, 2005:14 (1), 29-42
- Garmezy, N. (1991). Resilience and vulnerability to adverse developmental outcomes
associate with poverty. American Behavioral Scientist, 34, 416-430.
- Garmezy, N., & Masten, A. (1991). The protective role of competence indicators in children at risk. In E. M. Cummings, A. L. Green, & K. H. Karraki (Eds.), Life span developmental psychology: Perspectives on stress and coping (pp. 151-174). Hillsdale, NJ: Lawrence Erlbaum Associates.
- Greenberg Raymond S. Daniel Stephen R. et al , Medical Epidemiology third edition, McGraw - Hill Companies , Inc 2001 PP. 16-20.
- Johnson P, Wood AM, Tarrire N. Resilience as positive coping appraisals: Testing the schematic
appraisals model of suicide (SAMS). Behav Res Ther 2010; 48: 179-86.
- Jakson.D.Fritko.A.&Edenborough.M.(2007). Personal resilience as a strategy for surviving and thriving in the face of workplace adversity:A literure review . journal of Advanced Nursing.
- Kerr Joanne(2000), Community Health Promotion Changes for Practice. Bailliere Tindal,. PP. 5-23.
- K. Park: Park s? (2005) Textbook of Preventive and Social Medicine, 18th edition, M/s Banarsidas Bhanot Publishers, India.
- Luthar, S. S., Cicchetti, D., & Becker, B. (2000). The construct of resilience: A critical evaluation and guidelines for future work. Child Development, 71, 543-562.
- Letzring ,T . D., Block, J., & Funder, D. CEgo control and ego resiliency: Generalization of self report scale base on personality description from acquaintances, clinicians, and the self. Journal of research in personality, 2005.Vol 29, 395-422.
- Last John M . Wallace Robert B . Maxy-Rosenau-Last Public Health & Preventive Medicine . 13th Edition, Prentice-Hall International Inc,1992. PP. : 687-98.
- Masten, A. S. (2001). Ordinary majic: Resilience processes in development. American Psychology, 56, 227-238.
-Mayer, R .C & Shoorman, D. F (2000): Differentiating antecedents of organizational commitment, a test of March & Simon model. Journal of organizational behavior. 19(1). 47-49.
- Mayer,J & Hrrscovitch, L (2002): Commitment in the workplace toward a general model. Human Resource management review.
- Miller, f, (2010). Reillience and vulnerability complementary or conflicting concepts Ecology and society: 15 (3), 11.
- Moghimi S. M. Organization and management research approach. (2th ed.).Tehran: Termeh 2000;392.
- Naidoo Jennie , wills Jane (2000). Health Promotion Foundations for Practice. Second Edition, Harcourt Publishers ,. PP. 5-64.
- Naido Jennie and Wills Jane( 2001), Health Studies an Introduction . First Edition Antony Rowe Ltd ,Chippenham Wilts. PP. 47-9.
-Perkins DF)2004(, Jones KR. Risk behaviors and resiliency within physically abused adolescents. Child Abuse & Neglect: 28; 547-63.
- Rutter, M. (1999). Resilience concepts and findings: Implications for family therapy. Journal of Family Therapy, 21, 119-144.
- Perkins DF)2004(, Jones KR. Risk behaviors and resiliency within physically abused adolescents. Child Abuse & Neglect: 28; 547-63.
- Quinn, Robert. E & Gretchen M. Spreitzer(۱۹۹۷) "The Rood to Empowerment: seven Question every leader should consider" Organizational Dynamic,v۲۶n۲. pp۳۷-۵۱.
- Shokrzade S. Commitment in educational organizations. ME2002;8 (32):46-53.
- Spreitzer, Gretchen M,(۱۹۹۵) "Psychological Empowerment in the workplace: dimensions, Measurement and validation". The Academy of Management Journal. v۳۸n۵.pp۱۴۴۲-۱۴۶۵.
-Smith, A. P. &W.K. Hoy (2007). Academic optimistic & student achievement in urban elementary schools, Journal of Educational Administration, 45(5),556-568.
- Schaubroeck J, Merritt DE. Divergent effects of job control on coping with work stressors: the key role of self-efficacy. Academy of Management 1997; 40(4): 738-754.
- Waller, M. A. (2001). Resilience in ecosystemic context: Evolution of the child.
American .
- Waller, M. A. (2001). Resilience in ecosystemic context: Evolution of the child. American Journal of Orthopsychiatry, 71, 290-297.
- Whetten, David.A & kim s. Cameron(۱۹۹۸). Developing Management skills. New York: Addison – Wesley, Wheelan.
- Zimmerman, B.J. (1995). Self-efficacy and Educational Development. In: Selfefficacy in Changing Societies (pp.202-231).Cambridge, England: CambridgeUniversity Press.