پیشینه و مبانی نظری تاثیر جهانی شدن بر شدت انرژی در ایران (docx) 47 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 47 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
HYPERLINK \l "_Toc396146742" 2-1- مقدمه PAGEREF _Toc396146742 \h 11
2-2- مبانی نظری تحقیق PAGEREF _Toc396146743 \h 11
2-2-1- جهانیشدن PAGEREF _Toc396146744 \h 11
2-2-2- شدت انرژی26
2-2-3- جهانیشدن و شدت انرژی32
2-2-4- کارایی انرژی و شدت انرژی33
2-2-5-قیمت و شدت انرژی34
2-2-6- رشد اقتصادی و شدت انرژی35
2-3- مطالعات تجربی36
2-3-1- مطالعات انجامگرفته در خارج از کشور36
2-3-2- مطالعات انجامگرفته در داخل کشور PAGEREF _Toc396146749 \h 40
2-1- مقدمه
مرور پایههای نظری و تجربی هر تحقیق میتواند در تجزیه و تحلیل یافتههای نهایی حاصل از تحقیق مورد استفاده قرار گیرد. لذا در این فصل ادبیات موضوع تحقیق، مورد بررسی قرار میگیرد، لذا مطالب این فصل در سه قسمت تنظیم شده است. پس از مرور مبانی نظری، در قسمت دوم مطالعات تجربی مرتبط که در داخل و خارج انجام گرفته، بیان شده است. در قسمت پایانی نیز جمعبندی کلی از این مطالعات و وجه تمایز مطالعهی حاضر نسبت به مطالعات تجربی موجود ارائه شده است.
2-2- مبانی نظری تحقیق
با توجه به اینکه هدف مطالعهی حاضر بررسی تأثیر جهانیشدن بر شدت انرژی است، در ذیل ابتدا به تعاریف و تاریخچه جهانی شدن میپردازیم، سپس تعریف شدت انرژی و عوامل موثر بر آن بیان میگردد. در ادامه تاثیر جهانیشدن بر شدت انرژی مورد بررسی قرار میگیرد و پس از آن چگونگی اثرگذاری کارایی انرژی، قیمت حاملهای انرژی و رشد اقتصادی بر مصرف و شدت انرژی مورد بررسی قرار میگیرد.
2-2-1- جهانیشدن
در این بخش، مفاهیم و تعاریف جهانی شدن، روند و امواج جهانیشدن، ویژگیها و پیامدهای جهانیشدن مورد بررسی قرار میگیرد.
2-2-1-1- مفهوم جهانیشدن
امروزه صدها میلیون نفر واژه جهانیشدن را به کار میبرند، اما تعداد اندکی، تعریف روشن، اختصاصی و مشخصی از این اصطلاح را همواره به کار میبرند. تعاریف در اصل موجب شکلگیری توصیفها، تبیینها، ارزیابیها، توصیهها و اقدامات میشوند. به عبارت دیگر، بر درک ما از موضوع مورد نظر تاثیر میگذارند. اگریک تعریف اساسی، بیثبات یا غیرقابل اعتماد باشد، در این صورت دانش مبتنی بر آن نیز احتمالاً غیردقیق است، در نتیجه سیاستهای متکی بر دانش موردنظر نیز ممکن است نادرست باشند. بنابراین لازم است «جهانی شدن» به دقت تعریف شود، هر چند میدانیم که هر تعریفی در معرض انتقاد،تجدیدنظر و اصلاح قرار دارد (آرت شوات 2003،ص 44).
کاربرد اصطلاح «جهانیشدن» به دوکتابی برمیگردد که در سال1970منتشر شد. کتاب اول تالیف «مارشال مک لوهان» با عنوان «جنگ وصلح دردهکده جهانی» و کتاب دوم نوشته «برژینسکی» مسوول سابق شورای امنیت ملی در آمریکا دردوران ریاست جمهوری «رونالدریگان» بود (پیتر مارتین و شومن، 2007).
نکتهای که باید به آن اشاره شود، این است که جهانیشدن فرآیندی پیچیده و همچنان دستخوش تحول است و هر روز وجه تازهای از ابعاد گوناگون آن مشخص و نمایان میشود و به رغم کاربرد زیاد، هنوز هیچگونه اتفاق نظری بین دانشمندان در مورد تعریف دقیق آن وجود ندارد. به اعتقاد روزنا "به علت تنوع و ابعاد گوناگون جهانیشدن و نیز به این دلیل که مفهوم جهانیشدن میان سطوح گوناگون مانند اقتصاد، سیایت،فرهنگ و ایدئولوژی ارتباط برقرار میکند، هنوز زود است که تعریف کامل از این پدیده ارایه شود" (عبدالحمید علی 1379،ص 153).
تعاریف مختلفی در مورد جهانیشدن بیان شده است که عمده تعاریف را می توان در دودسته قرار داد. برخی از تعاریف جهانشدن را از دید گشوده شدن مرزها بررسی میکنند، برای مثال: تعاریف مگ گرو، کول، صندوق بینالمللی پول، بوردو، ساکر، سیموز، شولت و پراتون، اما یک قسمت از تعریف از دید گسترش و توسعه تجارت جهانیشدن را بررسی میکنند مانند تعاریف سازمان همکاری و توسعه، مکایوان، پل کروگسن، و برخی از هردو دید جهانیشدن را تعریف میکنند مانند قزلسفلی.
برخی از تعاریف جهانیشدن عبارتند از:
به اعتقاد مک گرو در جهانیشدن الگوی فعالیتهای مختلف بشری به سوی فراقارهای و بین منطقهای شدن در حرکت است. وی همچنین معتقد است جهانیشدن در تمام حوزههای زندگی مدرن در ابعاد مختلف ظهور و بروز دارد. از اینرو جهانی شدن یک فرآیند چندبعدی است (قریب 1380،ص 58).
«سازمان همکاری و توسعه اقتصادی» عنوان میدارد که جهانیشدن اقتصاد اساساً معرف روندی است که دربرگیرنده گسترش و توسعه تجارت بینالملل و سرمایهگذاریهای مستقیم خارجی، بینالمللی شدن روزافزون بازارهای پولی، مالی، اعتباری و نیز رشد وگسترش بازارهای سرمایه خارجی میباشد (پوراحمدی میبدی 1379، ص 187).
«کول» با بهرهگیری از تعریف سازمان همکاری و توسعه اقتصادی، جهانی شدن را الگوی تکامل یابندهای از فعالیتهای فرامرزی بنگاهها و شرکتها تعریف میکند که شامل سرمایهگذاری بینالمللی، تجارت و همکاری برای نوآوری و توسعه فرآوردههای تازه و نو، تولید، منبعشناسی و بازاریابی است (بهکیش 1384،ص 24).
«مک ایوان» معتقد است که روند جهانی شدن اقتصاد به سوی توسعه و توزیع گستردهتر،آزاد و بینالمللی و البته بیحدومرز روابط و مبادلات تجاری و اقتصادی میباشد و «پل کروگسن» جهانیشدن اقتصاد را همچون یک اقبال و به عنوان گشایش گسترده بازارهای ملی به روی تجارت بینالمللی تعریف میکند.گشایشی که تمام قدرت و فشارهای ساختاری خود را جهت اتحاد و ادغام تنگاتنگ و بینظیر بازارهای جهانی به کار میگیرد (پیلتن 1384، ص 98).
«صندوق بین المللی پول» جهانی شدن را ادغام وسیعتر و عمیقتر تعریف میکند. به عبارت دیگر، صندوق بین المللی پول، جهانیشدن را رشد وابستگی متقابل اقتصادی کشورها در سراسر جهان از طریق افزایش حجم و تنوع مبادلات کالا و خدمات و جریان سرمایه در ماورای مرزها و همچنین از طریق پخش گسترده و وسیع تر تکنولوژی می داند (بهکیش 1384، ص 25).
به طور کلی جهانیشدن مجموعهای از دگرگونیهایی است که بر توانایی دولتها اثر میگذارد و به همگرایی اقتصادی و فرهنگی در سراسر جهان میانجامد. در واقع آنچه در حال رخ دادن است و شرایط زندگی انسان را از همه جنبهها، دستخوش دگرگونی ژرف میکند،جهانی شدن نام دارد. به طور کلی جهانیشدن به منزله کمرنگ شدن و سرانجام از میان رفتن مرزهایی است که جوامع انسانی را از هم جدا کرده است. این روند گامی است به سوی پیوستگی کمابیش همه جنبههای زندگی اجتماعی در زمینههای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی (رضایی 1384، ص 127).
بوردو(2002:20) جهانیشدن را به عنوان افزایش شدید همگرایی ملی بازارهای کالاها، خدمات و عوامل تولید، کار و سرمایه تعریف میکند.
«بانک توسعه آسیایی» جهانیشدن را "همگرایی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و تکنولوژی بین کشورها" تعریف کرده است. همچنین جهانیشدن را فرآیندی پویا معرفی کرده است که دارای سه بعد است: بعد اول آن مربوط به افزایش بینالمللی شدن بازارهای اقتصادی از طریق تحرک سرمایه،کالا، نیروی کار و خدمات متنوع میان کشورها صورت گرفته و میگیرد. بعد دوم تغییرات اجتماعی و نهادی که در داخل مرزهای جغرافیایی کشورهای مختلف شکل میگیرد و نهایتاً بعد سوم که تغییراتی در اقصاد بینالملل و روابط سیاسی بین کشورها ایجاد میکند. (ولی بیکی 1382، ص 213)
ساکر (2004) معتقد است که جهانیشدن میتواند به عنوان تغییر فعل و انفعالات طبیعی بشر در میان طیف وسیعی از فعالیتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، تکنولوژیکی و محیط زیستی تعریف شود.
«سیموز» جهانیشدن را از دست دادن مرزهای ملی برای جداسازی بازارها، تخصصی شدن فعالیتهای تولیدی فرامرزی، شکلگیری قدرتهای چند پایه تکنولوژیکی و وابستگی بیشتر شبکههای اطلاعاتی جهانی میداند.
به اعتقاد شولت (2000) جهانیشدن به معنای تحول جغرافیایی اجتماعی است که با رشد فضاهای فرامرزی مشخص میشود. این تحول به محو مرزهای جغرافیایی کشیده نمیشود، بلکه مرز و بیمرزی با ارتباط پیچیدهای همزیست خواهند بود.
«پراتون» جهانیشدن را فرآیندی از تحول میداند که مرزهای سیاسی و اقتصادی را کمرنگ کرده، ارتباطات را گسترش داده و تعامل فرهنگها را افزون مینماید. به نظر وی جهانیشدن پدیدهای چندبعدی است که آثار آن قابل تسری به فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، حقوقی، فرهنگی، نظامی و فناوری است . همچنین فعالیتهای اجتماعی همچون محیطزیست را متاثر میکند. (دادگر و ناجی میدانی 1382، ص 104)
جهانی شدن اقتصاد را میتوان به معنی گشوده شدن مرزها، توسعه تجارت و سرعت بخشیدن به تحولات تکنولوژیک در جهت بهرهوری هرچه بیشتر اقتصادی دانست. (قزلسفلی 1379، ص 145)
جهانیشدن اقتصاد فرآیندی تاریخی و ماحصل قدرت ابتکار انسان و پیشرفتهای فناورانه دانست. این واژه به افزایش یکپارچگی اقتصادهای جهان به ویژه از طریق جریان تجارت و منابع مالی اشاره دارد. این واژه برخی مواقع به جابه جایی و تحرک افراد (نیروی کار) و دانش (فنآوری) در سراسر مرزهای بینالمللی اشاره میکند. (گودرزی 1383، ص 31)
مفهوم جهانیشدن در علم اقتصاد عبارت است از افزایش آزادی افراد و بنگاهها جهت انجام معامله با افراد و بنگاههای سایر کشورها، به گونهای که موانع موجود بر سر راه معاملات فرامرزی برداشته شده و بازارهای داخلی و خارجی به سوی عرضهکنندگان و تقاضاکنندگان گشوده میشود. (توصیفیان و سلامتی 1383، ص 323)
2-2-1-2- سابقه تاریخی جهانی شدن
واژه «جهانی» بیش از چهارصد سال عمر دارد ولی استفاده عمومی از واژههایی چون «جهانیشدن»، «جهانیکردن» و «در حال جهانیشدن» تقریباً تا دهه 1960 شروع نشده بود. مجله «اکونومیست» در سال 1959 گزارش داد که «سهمیه جهانی» واردات اتومبیل ایتالیا افزایش یافته است و در سال 1961، «وبستر» اولین دیکشنری مهمی بود که تعریف «جهانیشدن» را ارایه داد. در سال1962 مجله «اسپکتیتور » اعلام کرد که «جهانیشدن در واقع یک پدیده جدید و در حال تغییر سریع میباشد» (بهکیش 1384،ص 17 و وارترز 1379، ص 10)
مفهوم جهانیشدن از اوایل دهه 1980 به بعد متداول شد و در دهه 1990 ظهور و بروز عینیتری پیدا کرد. پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق در تشدید روند جهانی شدن نقش اساسی داشت و زمینههای بسط و گسترش وجوه آن را بیش از بیش فراهم ساخت. (قریب 58-57 : 1380)
در مجموع میتوان گفت دو عامل افت نرخ رشد اقتصادی در دهه 1970 که منجر بدان گشت که شرکتهای بزرگ در جستجوی بازارهای نو برآیند و نیز تحولات فنآوری و انقلاب انفورماتیک، زمینه ساز بروز فرآیند جهانیشدن اقتصاد شدند. ( صداقت 13: 1379)
برخی تحولات مهمی که میتوان آنها را از پیشزمینههای جهانی شدن دانست در جدول 2-1 فهرست شدهاند:
جدول 2-1 پیشینهی جهانی شدن
1945تاسیس سازمان ملل متحد1965انتشار کتاب"دهکده جهانی" مک لوهان1968تاسیس باشگاه رم1968انتشار کتاب "میراث مشترک ما" ارویدپاردو1969انتشار محدودیتهای رشد، باشگاه رم1972همایش استکهلم درباره محیط زیست1975پایان برتن وودز، کنفرانس پلازا1978انتشار کتاب موج سوم، الوین تافلز1979سیاست درهای باز تنگ شیائوپنگ1985سیاست پرسترویکا و گلاسنوست در شوروی1986انتشار آینده مشترک ما، کمیسیون برانت1989پایان جنگ سرد1998اتحاد پولی یازده کشور اروپایی
منبع: صداقت 1379، ص 12 و سیدنورانی 1379، ص 159
2-2-1-3- امواج جهانی شدن
جهان از نیمه دوم قرن نوزدهم تاکنون شاهد سه موج جهانی شدن اقتصاد بوده است که هر یک از آنها ویژگی های خود را داشته است:
1. موج اول جهانی شدن (1870-1910)
این دوره با تقسیمبندی جدیدی بین کشورهای تولیدکننده کالاهای صنعتی و کشورهای تولیدکننده و عرضه کننده مواد خام و کالاهای اولیه متمایز میشود. عوامل پیشبرنده این موج، از یک سو آزادسازی مبادلات تجاری در اروپا، نهادهای پولی (پایه پولی طلا) و جریان آزاد مهاجرت نیروی انسانی و از سوی دیگر کاهش هزینههای حمل و نقل ناشی از گسترش راهآهن و ترابری دریایی بوده است. در این دوره نسبت تجارت به تولید جهان از حدود 10 درصد در سال 1870 میلادی به 18 درصد در 1914 میلادی افزایش یافت و تقریباً دو برابر گردید. نسبت صادرات به تولید جهانی در سال 1913میلادی به فرازی رسید که (تا سال 1970) نقطه اوج عملکرد در این زمینه باقی ماند. در همین سال (1913) نرخ متوسط تعرفه کالاهای صنعتی در انگلیس صفر درصد، در هلند 4 درصد، در آلمان 14 درصد و در هند و ایران به ترتیب 5و 3 درصد بوده است.
در همین دوره حجم عظیمی از سرمایه از کشورهای اروپای غربی به کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه جهان در قاره آمریکا، آسیا و استرالیا جریان پیدا کرد.بخش مهمی از انتقال سرمایه، در تامین مالی طرحهای راهآهن و سایر فعالیتهای زیربنایی در دنیای جدید و به صورت استقراض به کار گرفته شد. اما در همین دوره، سهم انتقالات سرمایهای به شکل سرمایهگذاری مستقیم خارجی نیز چشمگیر بوده است. بخش اعظم سرمایهگذاریها در موج اول جهانیشدن در حوزه فعالیتهای نخستین و بهرهبرداری از منابع طبیعی (معادن، نفت، کشاورزی) صورت میپذیرفت و توسعه اقتصادی صنعتی کشورهای جذبکننده سرمایه (به غیر از برخی از کشورها مانند استرالیا، زلاندلو و ایالت متحده) موردنظر و توجه کشورهای صادرکننده سرمایه قرار نداشت.
افزون بر انتقال سرمایه با هدف استفاده و بهره برداری از زمین و منابع طبیعی،طی این دوره انتقال نیروی کار ارزان نیز به صورت مهاجرتهای عمومی و گسترده، به روندی غالب تبدیل شد. مجموعه تحولات این دوره در زمینه انتقال سرمایه و نیروی کار، گسترش تجارت و درهمآمیزیهای جهانی، عامل موثری در شتاب گرفتن متوسط رشد درآمد سرانه در جهان از رقم 5/0 درصد در سال در دوره 1820-1870 میلادی به 3/1 درصد در سال طی دوره چهل ساله از 1870 تا 1910 میلادی گردید.
موج اول فرآیند جهانیشدن اقتصاد، با مجموعه سازو کاری که به آن اشاره شد، در دهههای 1910 تا 1950 میلادی با سه بحران گسترده جنگ جهانی اول (1918-1914) و جنگ جهانی دوم (1945-1939) با بازگشت به دوران حمایتگرایی و بسته شدن اقتصادهای ملی با توقف روبهرو شد. (نیلی و همکاران 1382، صص 242-241)
2. موج دوم جهانیشدن (1980-1950)
در این دوران با خاتمه جنگجهانی دوم و کاهش موانع تجاری بین کشورهای پیشرفته صنعتی و نهادسازیهای بینالمللی (گات، صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی) همراه با مشارکت ایالت متحده در بازسازی اروپا، ژاپن و ... تجارت بین کشورهای پیشرفته، به ویژه در فاصله سالهای 1960 تا 1980 میلادی به سرعت گسترشض یافت. در این موج جهانیشدن که به عنصر طلایی انباشت شهرت یافته است، تنها کشورهای پیشرفته صنعتی در جریان رشد سریع مبادلات و به ویژه مبادلات تجاری قرار گرفتند و کشورهای درحال توسعه که مراحل آغازین توسعه صنعتی را طی میکردند، با اتخاذ استراتژی جایگزینی واردات، عموماً نتوانستند مشارکت عملی در فرآیند مبادلات تجاری و سرمایهای بینالمللی پیدا کنند. با این حال، برخی از همین کشورها از جمله کره جنوبی، تایوان با تجدیدنظر بهنگام در این استراتژی و اتخاذ رویکرد برونگرا، شرایط و زمینههای لازم را برای پیوستن و بهرهمندی از این موج جهانیشدن، ملی و فرآیند توسعه صنعتی خود ایجاد کردند. این کشورها در عمل به موفقیتهای چشمگیری در عرصه توسعه اقتصادی- صنعتی دست یافتند و به صورت الگویی برای ادامه حرکت صنعتی شدن کشورهای در حال توسعه با نگرش برونگرا مطرح گردیدند. ویژگی مهم این دوره، از دیدگاه توسعه صنعتی در جهان، گسترش بازارها همراه با تنوع کالاهای صنعتی، تخصصی شدن و اهمیت پیدا کردن صرفههای ناشی از تجمع و تکاثف فعالیتهای صنعتی، شکلگیری خوشههای همپیوند صنعتی و صرفههای مقیاس در تولید صنعتی در گروه کشورهای پیشرفته بوده است. (همان، صص 243-242)
3. موج سوم جهانیشدن (1980 تاکنون)
این دوران با ویژگیهایی متمایز از دو موج پیشین، اقتصاد جهان را با شدت و سرعت بیشتری
وارد مدار جدیدی از فرآیند همگرایی و درهمآمیزی بینالمللی کرد. در موج سوم جهانیشدن بخش بزرگتری از جهان و شمار بیشتری از کشورهای مستقل و درحال توسعه، با جمعیتی در حدود سه میلیارد نفر، مشارکت فعال یافتند و از طریق درهمآمیزی با نهادهای تولیدی- تجاری کشورهای پیشرفته صنعتی به تغییر ساختار اقتصادی صنعتی و دستیابی به سهم چشمگیری از تجارت جهانی نایل آمدند در حالی که سهم صادرات صنعتی کشورهای در حال توسعه در مجموع صادرات کالایی آنها در سال 1980 تنها 25 درصد بود، در سالهای پایانی قرن بیستم (1998) این سهم به حدود 80 درصد افزایش یافت که نمایانگر تحولی عظیم در یک دوره نسبتاً کوتاه به شمار میآید. در مجموعه کشورهای درحال توسعه آسیایی، این تحول در مقایسه با دیگر نقاط جهان سرعت بیشتری داشت و نسبت صادرات صنعتی به مجموع صادرا کالایی این منطقه به حدود 85 درصد در سال 2000 میلادی میرسید.
تحول مهم دیگری که در موج سوم جهانیشدن رخ داده است، مربوط به افزایش سهم صادرات خدمات به طور عمومی و از جمله خدمات تجاری در صادرات کشورها بوده است. در اوایل دهه 1980 میلادی سهم صادرات خدمات تجاری در ترکیب صادرات کشورهای درحال توسعه تنها 9 درصد بوده است، لیکن در سالهای پایانی قرن بیستم به تقریباً دو برابر یعنی 17 درصد افزایش یافته است. تغییرات متناظر این نسبت در کشورهای پیشرفته، از 17 به 20 درصد بوده است. (همان، صص 243- 245)
2-2-1-4- ویژگیهای جهانیشدن
به نظر «کوربین» پنج مشخصه زیر را میتوان شاخصهای جهانیشدن امروز دانست:
ادغام وسیع و عمیق اقتصادهای ملی از طریق تجارت، سرمایهگذاری مستقیم و جریانهای دیگر سرمایه
افزایش فعالیت و سیال شدن بازارهای سرمایه بینالمللی
شفاف شدن تمایز بین فعالیتهای تولیدی و خدماتی که در نتیجه اهمیت اطلاعات و ادغام الکترونیکی افراد، بنگاهها و بازارها را افزون کرد.
کامپیوتری (دیجیتالی) شدن اقتصاد و حرکت از تجارت مواد به تجارت اطلاعات، همراه با حرکت بازارها از فضاهای جغرافیایی به جهان فضایی.
فشردگی زمان- فضا، آگاهی همزمان از اتفاقات، روندها و ایدهها در بخشهای مختلف جهان، حداقل در میان فریختگان دنیای پیشرفته. (بهکیش 1384، ص 29)
«سیموز» خصلتهای جهانیشدن را در موارد زیر میداند:
مرزهای ملی برای جداسازی بازارها اهمیت خود را از دست میدهند.
فعالیتهای تولیدی فرامرزی تخصصی میشوند و بنابراین سبب شکلگیری شبکههای تولیدی چندملیتی میگردند.
قدرتهای چندپایه تکنولوژیک شکل میگیرند که در نهایت به همکاریهای بیشترین بنگاههای بینالمللی منتهی میشود.
شبکههای اطلاعاتی جهانی همه جهان را به یکدیگر مرتبط و وابسته میکند.
همبستگی بالاتری در مراکز مالی دنیا به وجود میآید. (همان، ص 25)
«بازانسون» مشخصههای اصلی جهانیشدن را در موارد زیر میداند:
یکپارچه شدن تجارت از طریق حذف مرزهای تجاری
حرکت شفاف سرمایه
تسریع در مبادله تکنولوژی
افزایش عمومی در مصرفگرایی جهانی. (همان)
« کوکس»ویژگیهای جهانیشدن را این موارد میداند: بینالمللی شدن تولید، تقسیم جدید بینالمللی کار، جریانهای جدید مهاجرتی از کشورهای جنوب به شمال، محیط رقابتی جدید که پدیدآورنده این فرآیندهاست و بینالمللی شدن دولت، که دولتها را به سازمانهای یک جهان واحد مبدل میکند.
میتوان مشخصههای اصلی جهانیشدن اقتصاد را در موارد زیر خلاصه کرد:
یکپارچه شدن تجارت از راه حذف مرزهای تجاری و تخصصی شدن تولیدات
حرکت شفاف سرمایه و سیال شدن بازارها و سرمایه بینالمللی
تسریع در مبادله تکنولوژی و کاهش طول عمر تکنولوژی در عصر حاضر
افزایش عمومی در مصرفگرایی جهانی
افزایش سرمایهگذاریهای خارجی
کوتاه شدن زمان و مکان. (آذربایجانی، طیبی و کریمی هسینجه 1381، ص 78)
2-2-1-5- پیامدهای (اثرات) جهانیشدن
جهانی شدن پدیدهای است که میتواند تبعات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی زیادی داشته باشد.
گسترش تقسیم کار بینالمللی: جهانیشدن باعث توسعه بازارها در ماورای مرزهای ملی خواهد شد و ابعاد بازار برای صدور کالا را به میزان چشمگیری گسترش خواهد داد. به طور طبیعی رقابت در این نوع بازارها به مراتب مشکلتر از بازارهای داخلی خواهد بود. این پدیده منجربه تقسیم کار بینالمللی میشود. به عبارت دیگر تولید در کشورهای مختلف بر پایه مزیت نسبی شکل خواهد گرفت.
تخصصی شدن تولید: تخصصی شدن فعالیتهای تولیدی در کشورها، زمینه را برای رشد اقتصادی بیشتر فراهم خواهد کرد.
تحرک بیشتر سرمایه: با جهانیشدن، سرمایه با آزادی بیشتری حرکت خواهد کرد. در نتیجه در صورت وجود زمینههای مستعد برای تولید، سرمایه در پی بهرهگیری از استعدادها به آنجا خواهد رفت.
انتقال تکنولوژی: جهانیشدن باعث انتقال تکنولوژی در ماورای مرزهای ملی خواهد شد. همچنین با ایجاد فضای رقابتی، تلاشها جهت خلق تکنولوژی جدید برای بالابردن قدرت رقابت پذیری افزایش خواهد یافت.
جهانیشدن باعث گسترده شدن فعالیت شرکتهای چندملیتی خواهد شد.
تعدیل ساختار: جهانیشدن موجب تعدیل ساختارها میشود و به ترتیبی که برخی برنده این فرآیند خواهند شد و برخی بازنده میشوند. در این فرآیند نیروی کار معمولاً برنده است و به تعبیر پرفسور «لسترتارو« در اقتصاد آینده کسانی که مهارتشان در سطح مهارتهای جهان سوم باشد ولو در جهان اول زندگی کنند، فرد جهان سومی خواهند گرفت.
کاهش نقش دولت: جهانی شدن منجربه کمرنگ شدن نقش دولتها در دخالت مستقیم در فعالیتهای اقتصادی میشود.
تغییر در نابرابری توزیع درآمد: تجربه جهانیشدن طی سه دهه گذشته نشان میدهد که نابرابری توزیع درآمد در سطح جهان تغییر یافته است. یک دلیل آن است که آزادسازی تجارت در مورد کالاها و خدمات کشورهای توسعه یافته نسبت به مصنوعات و مواد اولیه صادراتی کشورهای درحال توسعه بیشتر بوده است. دلیل دیگر این جریان سرمایه بیشتر به سمت کشورهای پیشرفته و یا کشورهای تازه صنعتی شده حرکت کرده تا کشورهای در حال توسعه. چون در این کشورها بازدهی سرمایه به دلیل محدودیتها، علیرغم مزیتهایی که دارند، پایین میباشد. (بهکیش 1384، صص 48-47)
افزایش رقابت: افزایش رقابت در سطح اقتصاد بینالملل یکی از مهمترین دستاوردهای جهانیشدن اقتصاد است. امروزه (و البته در آینده بیش از امروز) با کاهش هزینههای حمل و نقل، رشد حیرتانگیز تکنولوژی اطلاعات و گسترش روزافزون تجارت الکترونیکی و در حالت کلی به حداقل رسیدن نقش مرزهای جغرافیایی در فعالیتهای اقتصادی، بنگاههای اقتصادی کلیه بازرهای جهان را از بازار خود میدانند و بدان چشم دارند. با افزایش رقابت، آنچه حاصل خواهد شد، افزایش کارایی اقتصاد بینالملل خواهد بود، چرا که رقابت مهمترین عامل در افزایش کارایی یک سیستم است.
وابستگی بیشتر اقتصاد کشورها: از دیگر دستاوردهای جهانیشدن، وابستگی بیش از بیش اقتصاد کشورهای جهان به هم است؛ به طوری که افزایش رقابت از یک سو و وابستگی بیشتر اقتصاد کشورها به هم از سوی دیگر، صحنه و شرایط دیدنی و جالبی را در «دهکده جهانی» به وجود آورده است. در این دهکده هرچه بر رقابت بنگاههای اقتصادی افزوده میشود. (از دیدگاه هرد اقتصادی)، به همان اندازه یا شاید بیش از آن بر وابستگی اقتصاد کشورها به هم (از دیدگاه کلان اقتصادی) افزوده میشود. (سیدنورانی 1379، ص 160)
2-2-1-6- تجارت بینالملل: موتور اصلی جهانی شدن
نظریه و روند جهانیشدن به سمت رویکردی است که میگوید " اقتصاد باز بر اقتصاد بسته ترجیح دارد". این باز بودن عمدتاً به تجارت و همچنین به تحرک عوامل و مالکیت خارجی اشاره دارد. توسعه و بسط گرایش فوق ناشی از این باور است که تخصیص مجدد منابع تولید در سطح بینالملل و رقابت بینامللی به کارایی و رشد اقتصادی بیشتر منتهی خواهد شد. اثر مثبت تجارت آزادتر و سرمایهگذاری مستقیم خارجی بر رشد اقتصادی بدون تردید یکی از مهمترین عوامل توضیح دهنده رابطه یکپارچگی فزاینده اقتصادی و رشد اقتصادی است.
براساس نظریه مرکانتیلیستها در تجارت بینالملل که بیش از دو قرن حاکمیت داشته، اگر یک کشور در تجارت منتفع شود، حتماً کشور دیگر زیان خواهد دید. اهمیت نظریات اقتصادی کلاسیکها تبیین و ترویج این باور بود که تمام کشورهای درگیر تجارت بینالملل میتوانند در آن واحد از تجارت سود ببرند. براساس نظریه مزیت نسبی، اگر یک کشور کالایی را که در آن مزیت نسبی دارد، وارد کند وکالایی را که در آن مزیت مطلق بیشتری دارد را صادر کند هر دو کشور سود برده و رفاه مردم در هر دو کشور افزایش مییابد. این نظریه که توسط ریکاردو بیان شده، در پرتو اصلاحات و تفسیرهای تکمیلی اقتصاددانان بعدی غنا و قدرت توضیح دهندگی فزاینده ای پیدا کرده و اکنون نظریه پیشبرد تجارت بینالملل و جهانی شدن است. برخلاف نظریه مرکانسیستها، نظریه مزیت نسبی مشوق توسعه تجارت بینالملل بوده و بهبود رشد اقتصادی و به تبع آن، به طور مستقیم و غیرمستقیم، افزایش و گسترش مصرف انرژی را در پی دارد.
همچنین، با توجه به حساسیتهای اجتماعی و اقتصادی در مورد استفاده بیرویه از انرژی در سالهای اخیر به دلیل آلودگی، افزایش دمای كره زمین ، وابستگی به كشورهای تولید كننده انرژی و محدود بودن منابع تجدید ناپذیر ، كشورها به دنبال راهكارهایی جهت بهینهسازی در تولید و مصرف انرژی بوده و ترجیح میدهند جهت كسب تولید ناخالص داخلی مشخص، انرژی كمتری مصرف نمایند و به عبارتی شدت انرژی خود را كاهش دهند.
در بخش بعد به تعریف مفهوم شدت انرژی و عوامل تاثیرگذار بر آن اشاره خواهد شد.
2-2-2- شدت انرژی
در این قسمت در ابتدا تعاریفی از شدت انرژی بیان میشود. و در ادامه عوامل تاثیرگذار بر شدت انرژی در مطالعات مختلف بررسی میشود.
2-2-2-1- مفهوم شدت انرژی
میزان مصرف انرژي به ازاي هر واحد از تولید کالاها و خدمات را شدت مصرف انرژي و یا به طور خلاصه، شدت انرژیمینامند. واحدهاي متفاوتی براي اندازهگیري شدت انرژي وجود دارد. شدت انرژي یکی از شاخصهاي مهم اقتصادي که نشانگر نحوه و شدت مصرف انرژي و به عبارت دیگر میزان انرژي بري در هر کشور را نشان میدهد، میباشد.
براساس تعریف ارائه شده در ترازنامه انرژي سال 1384 شدت انرژي عبارت است از انرژي مورد نیاز براي تولید مقدار معینی از کالاها و خدمات. شدت انرژي برحسب عرضه انرژي اولیه و یا مصرف نهایی انرژي محاسبه میشود. این شاخص معمولاً در سطح کلان مورد استفاده قرار گرفته و درجه بهینگی استفاده از انرژي در یک کشور را نشان میدهد.
تغییر در مصرف انرژي به سه اثر تولیدي، ساختاري و اثر شدت انرژي تجزیه میشود. اثر تولیدي به میزان مصرف انرژي در نتیجه افزایش تولید مربوط میشود به شرطی که سایر شرایط از قبیل تکنولوژي، میزان کارایی و الگوي مصرف ثابت باقی بماند. (عباسی و همکاران 1388)
تحولات شدت انرژي میتواند ناشی از تغییر در کارایی مصرف انرژي یا تغییر ساختار اقتصاد باشد. چنانچه حجم تولید ناخالص داخلی ثابت باشد و کارایی مصرف انرژي بالا رود، آنگاه شدت انرژي کاهش مییابد. از سوی دیگر تغییر در ساختار اقتصاد وتولید میتواند باعث تغییر در شدت انرژي گردد. به طور خلاصه، شدت انرژي تحت تأثیر دو عامل اصلی یکی مصرف انرژي و دیگري میزان تولید واقع میشود.
شدت انرژی در سطح یك صنعت و یا یك فرایند تولیدی خاص، بر حسب واحدهای فیزیكی محاسبه میشود. مقدار فیزیكی شدت انرژی، حاصل تقسیم میزان انرژی مصرف شده (مثلا بر حسب واحد ژول) به محصول تولید شده(مثلا به واحد لیتر و یا تن) است.استفاده از معیار شدت انرژی فیزیكی در سطوح كلان به دلیل عدم تجانس محصولات مختلف و جمع ناپذیری فیزیكی آن ها میسر نیست و الزاما باید از واحدهای پولی برای اندازه گیری محصول استفاده كرد.بنابراین، معیار شدت انرژی در این حالت، اقتصادی (و نه فیزیكی) خواهد بود، كه همان نسبت انرژی صرف شده به ارزش محصولات تولید شده در كل (مثلا بر حسب دلار) است. شدت انرژی در یک اقتصاد ملی، انرژی مصرف شده برای تولید ناخالص داخلی را اندازه می گیرد.
شدت انرژی یكی از مهمترین پارامترهای اقتصاد انرژی بوده، به عنوان یک تعریف جامع و عمومی می توان گفت: میزان مصرف انرژی به ازای هر واحد از تولید كالاها و خدمات را شدت مصرف انرژی و یا به طور خلاصه، شدت انرژی می نامند.( فاضلی و وثوقیفرد 1390)
(2-1) انرژی مصرف مقدارداخلی ناخالص تولید = شدت انرژی
عبارت (2-1)، نشان دهنده میزان انرژی مصرف شده جهت تولید ناخالص داخلی یك كشور می باشد. شدت انرژی، شاخص بسیار مهمی است که برای ارزیابی نحوه استفاده از انرژی به کار می رود. شدت انرژی نشان میدهد که برای تولید مقدار معینی از کالاها و خدمات، چه میزان انرژی به کار رفته است. به عبارت دیگر شدت انرژی مقدار انرژی است که برای تولید یک واحد تولید ناخالص داخلی (GDP) به قیمت ثابت مصرف می شود. یکی از تغییرات مهم در دهههای اخیر، کاهش قابل توجه در شدت انرژی کشورهای توسعه یافته جهان میباشد. بین سالهای 1997 تا 2007 ، شدت انرژی کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه، OECD، به میزان 4/14 درصد و گروه هفت 15 درصد و ایالات متحده 8/18درصد کاهش داشته است ( اطلاعات انرژی، 2009). با این وجود مصرف انرژی در کشورهای درحال توسعه در طی سه دههی گذشته بیش از چهار برابر شده و پیش بینی می شود این افزایش در آینده نیز ادامه داشته باشد. نگاهی به روند شدت انرژی در کشورهای در حال توسعه لزوم توجه هرچه بیشتر به این متغیر و بررسی عوامل موثر بر آن را یادآوری می کند.
2-2-2-2- عوامل تأثیرگذار بر شدت انرژی
در مطالعات انجامگرفته عوامل تاثیرگذار مختلفی بر شدت انرژی بیان شده است. برخی عوامل تأثیرگذار بر روی شدت انرژی عبارتند از:
سطح توسعه انسانی و یا سبك زندگی(این عامل منجر به افزایش شاخص شدت انرژی میگردد)
پیشرفت تكنولوژی های افزایش دهندة كارآیی انرژی (این عامل منجر به كاهش شاخص شدت انرژی میگردد)
شرایط طبیعی
عوامل آب و هوایی (استفاده از سیستمهای سرمایشی و گرمایشی)
وسعت جغرافیایی )لزوم جابه جایی بیش تر و حمل و نقل بار(
به كارگیری شبكه های اطلالاعاتی و مخابراتی و اینترنت (امكان برقراری ارتباط و كاهش جابه جایی)
تغییرات در قیمت حاملهای انرژی
عواملی نظیر بروز جنگ، تحریم و ...( فاضلی و وثوقی فرد1390، ص21-17)
مددی و سجادی (1389) عوامل احتمالی تاثیرگذار بر شدت انرژی را تولید انرژی اولیه، آزادی اقتصادی، قیمت حامل های انرژی، مساحت، ذخایر انرژی، سرانه تولید داخلی و سرانه مصرف انرژی، میدانند.
در این قسمت به توضیح برخی از مهمترین این متغیرها میپردازیم:
1. تولید انرژی اولیه: رشد صنعتي و اقتصادي كشورها در سال هاي پس از جنگ جهاني دوم منجر به افزايش تقاضاي انرژي شده است. جهت تامين منابع انرژي مورد نياز جهان، توليد انرژي هاي اوليه نيز به طور تقريبي افزايش يافته است. اين در حاليست كه در سال هاي اخير افزايش توليد و مصرف انرژي در جهان همراه با كاهش شدت انرژي بوده كه نشان دهنده عملكرد بهتر مصرف كنندهها و كارايي بيشتر آنها در قبال انرژي دريافت شده میباشد. به عبارتي اگرچه مصرف انرژي در جهان در حال افزايش بوده است اما به دليل ارزش افزوده بالاتر فعاليتهاي صنعتي و اقتصادي در جهان، شدت انرژي كاهش پيدا كرده است.
2. مساحت: تصور كلي بر اينست كه وسيع بودن كشورها به دليل افزايش نياز به انرژي جهت حمل و نقل كالا و مسافر، میتواند بر شدت انرژي آنها تاثير گذار باشد.
3. سرانه توليد داخلي: اگرچه كشورهاي توسعهيافته كه داراي توليد سرانه بالايي هستند، به دليل استفاده از فناوريهاي نو ميتوانند شدت انرژي خود را كنترل نمايند، اما كشورهايي كه به ثروت هاي بادآورده دست میيابند علي رغم بالا بودن سرانه توليد داخلی، به دليل ضعف در ساختارها و بعضاً به دليل استفاده از صنايع انرژیبر شدت انرژي بالايي دارند .
4. تغييرات ساختاري و شدت انرژي: معمولاً كشورهاي توسعهيافته به مرور زمان، با سهم بالاتر بخش خدمات وسهم پايين تر بخش كشاورزي و صنعت روبرو ميشوند. يعني درصد ارزش افزودة بخش خدمات در كشورهاي توسعهيافته مرتب افزايش يافته و از سهم بخشهاي كشاورزي و صنعت در اقتصاد كاسته ميشود. بخش خدمات نسبت به بخشهاي كشاورزي و صنعت انرژي كمتري مصرف ميكند، در نتيجه همراه با حركت كشورها در مسير توسعه، به دليل تغييرات ساختاري ذكرشده، از شدت انرژي در اقتصاد كاسته ميشود.
5. ذخاير انرژي: داشتن ذخاير انرژي فراوان مي تواند جوامع را به اسراف در استفاده از انرژي ترغيب نمايد . كشورهايي كه ذخاير انرژي بسيار زياد دارند داراي شدت انرژي بالايي هستند كه مي تواند دلايل متفاوتي داشته باشد. از جمله اين دلايل مي توان به تمركز صنايع انرژي بر در اين كشورها و عدم توجه به بهينه سازي مصرف انرژي اشاره نمود.
6. تاثیر آزادی اقتصادی بر شدت انرژی: تصور اوليه بر اينست كه با افزايش آزادي اقتصادي در كشورها به دليل مصرف بهينه انرژی، از شدت انرژي كاسته خواهد شد . مقايسه درجه آزادي اقتصادي و شدت انرژي در ايران در دو دهه اخير نشان می دهد که همزمان با افزايش آزادي اقتصادي در ايران، شدت انرژي نيز افزايش پيدا كرده است كه تئوريهاي حامي آزادي اقتصادي را در اين زمينه رد ميكند. لازم بهذكر است كه محققان ديگر در تحقيقات خود نشان دادهاند كه در برخي از كشورها افزايش آزادي اقتصادي منجر به كاهش شدت انرژي در طول سالهاي اخير شده است.
7. قیمت حاملهای انرژی: قیمت حامل های انرژی از عوامل اصلی موثر بر تقاضای انرژی است که براساس نظریه رفتار مصرف کننده، با مصرف رابطه معکوس دارد. به عنوان مثال كشورهايي كه قيمت بنزين در آنها بالاتر است در مجموع شدت انرژي پايين تري دارند. لازم به ذكر است با اينكه در چند دهه اخير قيمت بنزين در اير ان روند افزايشي داشته اما شدت انرژي افزايش پيدا كر ده است كه نشان مي دهد جهت بررسي عوامل موثر بر شدت انرژي در يك كشور ، علاوه بر استفاده از تجارب ساير كشورها بايستي به سوابق آماري مربوط به خود آن كشور نيز مراجعه نمود.
8. کارایی انرژی: کارایی مفهومی است که هزینه منابع صرف شده در فرآیند کسب هدف را ارزیابی میکند. بدین صورت که مقایسهی خروجیها بدست آمده با ورودیهای مصرف شده میزان کارایی را مشخص میکند. به طور کلی، کارایی انرژی مربوط است به استفاده کمتر از انرژی برای تولید یک میزان مشخص کالا یا خدمات نسبت به قبل و کارایی انرژی را می توان از طریق فرمول زیر محاسبه نمود:
103886018669000(2-2) تولیدات مفید فرآیند =کارایی انرژی
انرژی ورودی به فرآیند
2-2-3- جهانیشدن و شدت انرژی
به لحاظ ارتباط تنگاتنگ انرژی با زندگی روزمره مردم و جوامع و نیز حیات کشورها و دولتهاست که دولت های متقاضی و دولت های تولیدکننده را دائما نگران کرده است و از همین روست که انرژی در سیاستهای ملی و بین المللی نقش تعیین کنندهای پیدا کرده است و الگوهایی از رقابت، همکاری، کشمکش، تجاوز، تعامل، هم گرایی و واگرایی را در عرصه بین المللی و روابط بین کشورها و دولتها شکل داده است. از اینرو تحلیل تاثیر جهانیشدن بر انرژی بسیار ضروری میباشد.
تویربرگ (2013) دلایل متعددی را بیان میکند که چرا جهانیشدن یک مشکل بزرگ است. او اعتقاد دارد که اقتصاددانان، جهانیشدن را از همه جوانب بررسی نکردهاند و به مشکلات واقعی جهانیشدن توجهی نشده است. به خصوص، آنها این مسایل را در نظر نگرفتهاند که منابع محدود است یا توانایی نامحدودی برای کنترل آلودگی در حال افزایش نداریم. بنابراین جهانیشدن را به طور موقت به عنوان بهترین شناختهاند. تویربرگ 12 دلیل که چرا جهانیشدن، همانگونه که وعده داده شده است نیست و در حقیقت یک مشکل خیلی بزرگ است ارائه داده است. در ذیل برخی از مهمترین دلایل مرتبط به مطالعه حاضر بیان میشود.
1. جهانیشدن باعث میشود از منابع محدود و انرژی با سرعت بیشتری استفاده شود، در واقع مصرف زغالسنگ جهان به طور چشمگیری افزایش یافته است.
2. جهانیشدن عملاً باعث میشود که تنظیم و کنترل مصرف انرژی با پیشبینی پیامدهای اعمال خود در سراسر جهان غیرممکن باشد.
3. اقدامات جهانیشدن، قیمت نفت را افزایش میدهد.
4. با جهانیشدن، تولید کالاهای مصرفی، از کشورهای با عرضه نفت محدود (کشورهای توسعه یافته) به کشورهای در حال توسعه منتقل میشود.
در سالهای اخیر، بیشتر مطالعات، به طور تجربی ارتباط بین تجارت آزاد و محیط زیست را بررسی کردهاند به عنوان مثال کول و الیوت (2003)، گراسمن و کروگر (1991)، با این حال، مطالعات بسیار کمی تاثیر تجارت بر مصرف انرژی را بررسی کردهاند.
کولی (2006) بیان میکند که انتظار میرود برای یک کشور با نسبت سرمایه به کار بالا، افزایش درجه باز بودن تجارت با افزایش مصرف انرژی و برای کشورهایی با نسبت سرمایه به کار پایین، با افت مصرف انرژی همراه باشد. به طور مشابه، با آزادی تجارت انتظار میرود که مصرف انرژی برای کشورهایی با درآمد سرانه پایین، افزایش و برای کشورهایی با درآمد سرانه بالا کاهش یابد.
علاوهبراین، در کشورهای کمدرآمد (با مقررات کمتر سختگیرانه) با افزایش درجه بازبودن تجارت، مصرف انرژی به عنوان مزیت نسبی در تولید کالاهای کثیف (تولید کالاهای آلاینده و انرژیبر) افزایش مییابد. در مقابل، با آزادی تجارت کشورهای با درآمد بالا به کاهش مصرف انرژی دست مییابند. بنابراین، به این ترتیب، در تعیین ترکیب تجارت، تفاوت ظاهر میشود.
2-2-4- کارایی انرژی و شدت انرژی
شاخص کارایی انرژی از تقسیم ارزش تولید ناخالص داخلی کشور به مصرف نهایی انرژی به دست میآید و یکی از مهمترین ابزارهای سنجش کیفیت مصرف انرژی در هر کشور است. تحولات شدت انرژی میتواند ناشی از تغییر در کارایی مصرف انرژی یا تغییر ساختار اقتصاد باشد. چنانچه حجم تولید ناخالص داخلی ثابت باشد و کارایی مصرف انرژی بالا رود، آنگاه شدت انرژی کاهش مییابد.
شدت انرژی و کارایی انرژی از جمله شاخصهای مهمی هستند که در تبیین رفتار مصرف انرژی بخشهای مختلف اقتصادی در کشور، برای سیاستگذاران نقش مهمی را ایفا میکنند. چنانچه شدت انرژی روند نزولی داشته باشد، بهبود کارایی مصرف انرژی را نشان میدهد. با توجه به اینکه افزایش تولید در مقابل مصرف انرژی باعث افزایش کارایی انرژی میشود، از اینرو شدت انرژی با کارایی انرژی رابطه عکس دارد.
2-2-5- قیمت حاملهای انرژی و شدت انرژی
بحران انرژی، ناشی از شوک قیمت انرژی است که به صورت افزایش در قیمت انرژی تجلی میکند. قیمت انرژی از یکسو مصرف و تقاضای انرژی و از سوی دیگر تولید ناخالص داخلی و رشد اقتصادی را تحت تاثیر قرار داده و از این رهگذر سبب تحولات شدت انرژی میگردد. زیرا همانطور که میدانیم علاوه بر نهادههای کار و سرمایه، انرژی نیز به عنوان یکی از عوامل مهم تولید در بحثهای اقتصاد کلان مطرح بوده و جایگاه ویژهای در رشد و توسعه اقتصادی به عنوان برآیند تمام فعالیتهای اقتصادی یک جامعه دارا میباشد. لذا تولید تابعی از کار، سرمایه، انرژی و مواد اولیه خواهد بود. به عبارتی داریم:
Q= f (L, K, E, M) (2-3)
که به ترتیب L نیروی کار،K سرمایه، E انرژی و M مواد اولیه میباشد. بین میزان استفاده از نهادهها و میزان تولید رابطه مستقیمی وجود دارد. یعنی افزایش هر یک از نهادههای مذکور باعث افزایش تولید میگردد. بنابراین، چنانچه شاخص کل قیمت انرژی افزایش یابد( با فرض ثابت بودن قیمت سایر عوامل) مصرف آن کاهش مییابد(بنا بر قانون تقاضا). از سوی دیگر افزایش قیمت در کوتاه مدت باعث افزایش هزینههای تولید گشته و میزان تولید را کاهش خواهد داد و در بلندمدت نیز افزایش هزینهها بستگی به توان جایگزینی سایر نهادهها خواهد داشت. چنانچه قابلیت جایگزینی وجود داشته باشد مصرفکنندگان و تولیدکنندگان اقدام به جایگزین نمودن سایرنهادهها مینمایند و تولید دوباره افزایش مییابد که به دنبال آن شدت انرژی کاهش خواهد یافت.(عمادزاده و همکاران 1382، صص100-99)
در نتیجه افزایش قیمت با شدت انرژی در کوتاه مدت رابطه مستقیم دارد چون با افزایش قیمت، هزینه تولید افزایش یافته و تولید را کاهش میدهد که این هم منجربه افزایش شدت انرژی میشود. و در بلندمدت رابطه منفی وجود دارد، چون با افزایش قیمت نهاده انرژی امکان جایگزینی وجود دارد و هزینه کاهش مییابد، تولید افزایش و در نتیجه شدت انرژی کاهش مییابد.
2-2-6- رشد اقتصادی و شدت انرژی
در حال حاضر، انرژی در فرایند تولید کالاهای و تامین رفاه به طور گسترده مورد استفاده قرار می گیرد. این وابستگی روزافزون زندگی بشر به انرژی سبب گردیده انرژی به عنوان یک عامل مهم در رشد و توسعه اقتصادی تلقی گردد. بنابراین رابطه رشد اقتصای و مصرف انرژی از اهمیت خاصی برخوردار است.
برخی مدلهاي تجربی نشان دادهاند که مصرف انرژي در یک کشور از یک منحنی U معکوس پیروي میکند. به این معنا که ابتدا با افزایش تولید سرانه، مصرف انرژي در طول فرایند توسعه اقتصادي افزایش مییابد، اما با عبور تولید سرانه از یک آستانه مشخص مصرف انرژی ثابت مانده و در نهایت کاهش مییابد. احتمالاً در سطوح پایین تولیدی، مصرف انرژي یک محدودیت اساسی براي رشد اقتصادي محسوب میشود، اما با افزایش تولید سرانه در پی افزایش سهم خدمات و صنایع با تکنولوژي بالا، کاهش سهم صنایع انرژيبر، توسعه سیستم حملونقل و گسترش دغدغههاي زیستمحیطی، مصرف انرژي کاهش مییابد (دستایس و همکاران ، 2007).
با توجه به اینکه، با افزایش سطح فعالیتهای اقتصادی (تولید ناخالص داخلی) و به تبع آن تولید سرانه، میزان مصرف انرژی نیز افزایش مییابد. اما شتاب افزایش تولید بیشتر از شتاب افزایش مصرف انرژی است و این امر دلالت بر کاهش شدت انرژی دارد.(عمادزاده و همکاران 1382، ص 108)
مطالب فوق، میتوان مؤید این امر باشد که با افزایش تولید سرانه و در پی آن پیشرفت تکنولوژی، کارایی انرژی افزایش مییابد. به عبارت دیگر مقدار انرژی که برای تولید یک واحد محصول نیاز است، کاهش مییابد. و این بدان معنی است که با افزایش تولید سرانه، شدت انرژی کاهش مییابد.
2-3- مطالعات تجربی
بررسیهای صورت گرفته در خصوص موضوع "بررسی تأثیر جهانیشدن بر روی شدت انرژی" نشان میدهد که در داخل کشور، مطالعهای با این عنوان صورت نگرفته است؛ در اکثر مطالعات انجامگرفته، متغیر مصرف انرژی به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده و تأثیر عوامل مختلف بر روی این متغیر بررسی شده است. در برخی مطالعات، شدت انرژی به عنوان متغیر توضیحی به کار رفته است. سایر مطالعات مرتبط با شدت انرژی در سطح خرد انجامگرفته و یا تأثیر سایر عوامل اثرگذار بررسی شده است.
2-3-1- مطالعات انجامگرفته در خارج از کشور
چانگ و همکاران (2013) در پژوهش خود اثرات صادرات انرژی و جهانیشدن را بر رشد اقتصادی در مورد پنج کشور قفقاز جنوبی (آذربایجان- ارمنستان-گرجستان-روسیه و ترکیه) در طی دوره زمانی (2009-1990) و با بهرهگیری از مدل تصحیح تورش حداقلمربعات متغیرمجازی در رهیافت دادههای تابلویی مورد بررسی قرار داده اند. نتایج این پژوهش نشان می دهد که فزونی یافتن صادرات انرژی و جهانیشدن موجب گسترش رشد اقتصادی می گردد. در نهایت آنها به این نتیجه رسیدند که اثرات متقابل صادرات انرژی و یکپارچگی جهانی و تعامل آنها با یکدیگر یکی از عوامل مهم رشد اقتصادی در جنوب منطقه قفقاز محسوب می گردد.
برگ و نیلسون (2010) در مطالعهای اثرات جهانیشدن و آزادسازی اقتصادی را بر توزیع درآمد در 80 کشور، در طی دورهزمانی (2005-1970) با استفاده از رهیافت دادههای تابلویی و روش GMM مورد بررسی قرار داده اند و نتایج گویای این است که تجارت آزاد با نابرابری درآمد دارای ارتباط و همبستگی قوی می باشد. علاوه بر این جهانیشدن از منظر اجتماعی با نابرابری مرتبط است. همچنین اصلاح اقتصاد در جهت آزادسازی نابرابری را در کشورهای ثروتمند افزایش میدهد. در نهایت اصلاحات پولی، قانونی و جهانیشدن از منظر سیاسی نابرابری را افزایش می دهد.
ساتو و فوکوشیگ (2009)، در مطالعهای ارتباط میان جهانیشدن و نابرابری درآمدی را برای کشور کرهجنوبی در طی دوره زمانی (1995-1975) و با بهرهگیری از ضریب جینی مورد بررسی قرار داده اند. نتایج این مطالعه گویای این حقیقت است که از منظر جهانیشدن اقتصاد و آزادسازی بازار کالاها، نابرابری درآمدی در کوتاهمدت و بلندمدت کاهش می یابد. از طرفی بازار آزاد سرمایه نابرابری درآمدی را در کوتاهمدت و بلندمدت افزایش می دهد.
ميشرا و همكاران (2009) با بررسي رابطهي توليد ناخالص داخلي و مصرف انرژي در گروهي از كشورهاي جزاير اقيانوس آرام براي دورهي 2005-1980 رابطهی بلندمدت و عليت گرنجر را بين متغيرهاي توليد ناخالص داخلي، مصرف انرژي و شهرنشيني را آزمون كرده و نشان دادهاند كه عليت گرنجري از شهرنشيني به مصرف انرژي وجود دارد و نيز به اين نتيجه رسيدهاند كه در كوتاه مدت رابطهي شهرنشيني و مصرف انرژي، منفي و در بلندمدت اين رابطه مثبت ميباشد.
یانگ(2009)، وجود رابطه علیت بین مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی را برای کشور تایوان بررسی کردهاست. وی با استفاده از معیارهای مختلف مصرف انرژی (نفت،گاز، زغال سنگ و برق) و دادههای سالانه طی دوره 1997-1954 به یک رابطه علیت دو طرفه بین مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی دست یافته است.
متکالف (2008) در مطالعهی خود تحت عنوان تجزیه و تحلیل تجربی از شدت انرژي و عوامل موثر بر آن را، در بازه زمانی 2001-1970 برای ایالت متحده با در نظر داشتن این مسأله که در ایالت متحد امریکا از نیمهی دوم دهه 70 ، بعد از اولین شوك نفت، شدت انرژي با اتخاذ سیاستهایی در این راستا، شروع به کاهش میکند. تجزیه و تحلیلی که وي انجام داد؛ در سطح خارجی، نشان میدهد که افزایش هر واحد درآمد و نیز قیمتهاي انرژي نقش بسیار با اهمیتی را در کاهش شدت انرژي ایفا میکند.
هنگ و تو (2007) در مقالهای تاثیرات قیمت انرژی بر شدت انرژی در مورد کشور چین را در بازه زمانی 2004- 1985، با استفاده از روش توصیفی بررسی کرده و اثرات تغییر در قیمت انرژی را بر شدت انرژی کل و شدت نفت، برق و زغال سنگ را ارزیابی کردهاند. از دادههای سری زمانی برای برآورد کشش قیمتی انرژی استفاده شده است. نتایج تجربی نشان داده که کشش خود قیمت نفت، برق ، زغالسنگ و انرژی کل در دورههای قبل و پس از سال 1995 منفی بوده که این امر دلالت می کند که قیمتهای نسبی بالاتر در انواع مختلف انرژی منجربه کاهش در نفت، زغالسنگ و شدت انرژی کل میشود. با این حال، خاصیت کشش خود قیمت برق پس از سال 1995، احتمالاً نشان میدهد که اثر قیمت ضعیفتر از عوامل دیگر مانند اثر درآمدی و اثر جمعیتی بود. تنظیم بخشها نیز موجب کاهش شدت انرژی میشود. اگرچه افزایش قیمت انرژی موجب کارایی مصرف انرژی میشود. به نظر میرسد باید به عنوان یک سیاست موثر همراه با سایر سیاستها در رابطه با قیمت انرژی، مانند امنیت عرضه انرژی و فقر سوخت در نظر گرفته شود.
شى و پولنسك (2005) با استفاده از تجزيه و تحليل ساختارى مبتنی بر ورودی و خروجی (SDA)، آثار قيمت حاملهای انرژى را بر شدت انرژى در چين، در دوره زمانى 2002-1980 مورد بررسى قرار دادند. نتايج پژوهش آنها نشان داد كه قيمت انرژى، بر شدت انرژى تأثيری منفى دارد، درحالیکه قيمت ساير نهادهها و GDP، تأثیر مثبتی بر روی شدت انرژى دارد.
برنستین و همکاران (2003) در مطالعهای تغییرات ایالات در سطح شدت انرژی و پیامدهای ملی آن را بررسی کرده اند. در فصل سه از این کتاب آنها برای درک بهتر تفاوت شدت انرژی در بین چندین ایالت تلاش کردند، آنها عواملی ر اشناسایی کردند که توضیح میدهد چرا ایالتها الگوی متفاوت شدت انرژی دارند. این عوامل عبارتند از: قیمت انرژی، کارایی انرژی، تغییرات تکنولویکی، سیاستها و فعالیتهای دولت.
سویتاس و همکاران(2003) در مقاله ای به بررسی" رابطه علیت بین مصرف انرژی و تولید ناخالص داخلی" در مورد کشور ترکیه و با استفاده از تحلیل همانباشتگی پرداختهاند. آن ها با استفاده از دادههای سری زمانی آژانس بینالمللی انرژی طی دوره 1995-1960 به این نتیجه رسیدند که مصرف انرژی به صورت یک طرفه علیت گرنجری تولید ناخالص داخلی است.
2-3-2- مطالعات انجامگرفته در داخل کشور
راسخی و سلمانی(1392)، رابطه شدت انرژی و کارایی اقتصادی در کشورهای منتخب را با استفاده از الگوی گشتاور تعمیم یافته برای بازه زمانی 2011-1991 بررسی نموده اند و به این نتیجه رسیدند که با افزایش شدت انرژی تا حد آستانه، کارایی اقتصادی افزایش مییابد، اما پس از آن نقطه، افزایش شدت انرژی با کاهش کارایی اقتصادی همراه است. بنابراین برای کشورهای منتخب طی دوره موردنظر وجود رابطه Uبرعکس بین شدت انرژی و کارایی اقتصادی تأیید میگردد.
فطرس و همکاران (1391)، رابطه بین آلودگی هوا، شدت انرژی و باز بودن اقتصاد ایران را طی دوره 1386-1346 با روش ARDL بررسی کردند. در این مطالعه رابطه شدت انرژی، تولیدناخالص داخلی سرانه و تعداد جمعیت شهرنشین در بلندمدت برای ایران رد نشد، اما رابطه بازبودن و آلودگی هوا با توجه به سطح معناداری پایین آن رد شد. و به این نتیجه رسیدند که رابطه مثبت و معنادار میان شدت انرژی، آلودگی هوا و ارتباط مثبت بین بازبودن اقتصاد و آلودگی هوا در بلندمدت وجود دارد.
پاکروان و کاوسی (1391) رابطه بین انتشار گازهای گلخانهای با مصرف انرژی، رشد اقتصادی و تجارت خارجی در ایران را برای سال 1387-1350 با استفاده از روش ARDL بررسی کردند و نتیجه گرفتند که مصرف سرانه انرژی، تولید ناخالص سرانه واقعی و درجه باز بودن اقتصادی تاثیر مثبت و معنیداری بر میزان انتشار سرانه گاز دی اکسید کربن دارد.
بهبودی و همکاران (1389) بیان میکنند، با توجه به ضرورت صرفه جویی در مصرف انرژي در ایران، شناسایی عوامل موثر بر شدت انرژي در اقتصاد ایران ضروري به نظر می رسد. هدف اصلی این مطالعه شناسایی عوامل کلیدي مؤثر بر تغییرات شدت انرژي در ایران و در بازه زمانی1385-1347 میباشد. به کارگیري متدلوژي تجزیه، امکان تحلیل دقیقتر روند شدت انرژي در گذشته و پیشبینی آن در آینده را براي کاربردهاي سیاستی فراهم مینماید. بهرهوري انرژي یکی از عوامل تعیینکنندهي شدت انرژي میباشد اما علاوه بر بهرهوري انرژي، ترکیب فعالیتهاي اقتصادي نیز در تعیین شدت استفاده از انرژي نقش به سزایی دارد. با افزایش فعالیتهاي اقتصادي انرژيبر، شدت انرژي کل نیز افزایش مییابد. هدف این مطالعه تجزیه شدت انرژي در ایران به دو عامل کلیدي مؤثر بر تغییر در شدت انرژي یعنی افزایش بهرهوري و تغییر در فعالیتهاي اقتصادي می باشد. نتایج این تجزیه به روش شاخص ایدهآل فیشر نشان میدهد که افزایش شدت انرژي در کشور در اثر تغییر ساختار فعالیتهاي اقتصادي و نیز کاهش بهرهوري در بهرهگیري از انرژي بوده است. همچنین براساس نتایج به دست آمده، یکی از عوامل بسیار تأثیرگذار بر شدت انرژي، قیمت انرژي میباشد. بطوري که حساسیت شدت انرژي نسبت به قیمت انرژي بسیار بالا می باشد.
ابریشمی و همکاران (1389) در مقالهای رابطه بین قیمت و بهرهوری انرژی در ایران را در طی دوره (1385-1350) با استفاده از روش همانباشتگی نامتقارن بررسی کردند و به این نتیجه رسیدند که رابطه بلندمدت بین این دو متغیر، از طریق آزمون همانباشتگی استاندارد رد میشود. در حالی که یک همانباشتگی نامتقارن یا پنهان میان قیمت انرژی و بهرهوری انرژی مشاهده میشود. همچنین بیان کردند که روند کنونی کاهش قیمت نسبی انرژی در ایران، بهرهوری انرژی را به شدت کاهش خواهد داد.
اله مراد سیف (1387) در مقالهاش با عنوان « شدت انرژی: عوامل تأثیرگذار و تخمین یک تابع پیشنهادي» ضمن برشمردن عوامل تأثیرگذار بر شدت انرژي کشورها با تخمین تابع چند متغیره از روش حداقل مربعات، این عوامل را برای کشورها تجزیه کردهاند. نتایج نشان میدهند که افزایش سهم ارزش افزوده بخش خدمات از تولید ناخالص داخلی اقتصاد (به عنوان نماینده تغییرات ساختاري)، تأثیري معنیدار و نسبتاً قابل توجه بر کاهش شدت انرژي از خود نشان داده است. مساحت کشورها نیز مطابق انتظارات نظري، اثر مستقیم معنادار بر شدت انرژي داشته و از نظر اندازه در حدود یک چهارم سهم خدمات بوده است. نتایج حاصل از برآورد کششها نیز نشان داد که یک درصد تغییر (افزایش) در سهم بخش خدمات، موجب تغییر (کاهش) حدود نیم درصدي در شدت انرژي خواهد شد. همچنین ضریب (کشش) متغیر مساحت کشورها نیز به طرز معنیداري انتظار تئوریک را برآورده کرده است، به طوري که افزایش یک درصد در مساحت، موجب افزایش حدود هشت دهم درصدي در شدت انرژي خواهد شد.
دادگر و ندیری (1384) در مطالعات خود تاثیر جهانیشدن بر اشتغال صنعتی در ایران را در بازه زمانی(1380-1352) با استفاده از رهیافت دادههای تابلویی و با توجه به آمارهای منتشر شده سرشماری واحدهای صنعتی کدهای دو رقمی ISIC مورد بررسی قرار دادهاند. نتایج آزمون صورت گرفته حاکی از تاثیر منفی جهانیشدن بر اشتغالزایی کل صنایع، صنایع واردات رقابتی و صنایع صادرات محور است.
دانشور کاخکی، دهقانیان و سلطانی (1384)در مقالهای تحت عنوان «بررسی اثر جهانیشدن بر کارایی فنی صنایع تولیدکننده آبمیوه در ایران» برای اندازهگیری جهانیشدن از دو شاخص معیار سطح تجارت بینالمللی و معیار ادغام تجارت بینالمللی استفاده شده و اثر جهانیشدن بر کارایی فنی صنایع مذکور، طی دوره 1382-1362، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این مطالعه نشان میدهد که جایگاه صنایع تولیدکننده آبمیوه در روند جهانیشدن از صنعت چندجانبه داخلی به صنعت چندجانبه داخلی درحال انتقال، بهبود یافته است. با این حال هنوز این صنعت در روند جهانیشدن قرار نگرفته است. همچنین جهانیشدن، اثر معنیداری بر کارایی فنی صنایع تولیدکننده آبمیوه و کنسانتره ندارد و در صورت عضویت ایران در سازمان جهانی تجارت، به تنهایی صنایع از مسیر اصلی خود منحرف نخواهد شد، بلکه مزایای بیشتری نیز مانند از بین رفتن موانع تجاری برخوردار خواهند شد.
حیدری و صادقی (1383) با استفاده از روش تجزیه در خصوص سه حامل برق، گازطبیعی و فرآورده های نفتی و کل مصرف انرژی عوامل ساختاری، تولیدی و شدت خالص را برای صنایع بزرگ ایران تفکیک کرده اند. سپس، تأثیر تغییرات قیمت را بر اثر شدت خالص مشخص کرده و در نهایت نتیجه گرفتند که قیمت انرژی دارای تأثیر معنا داری بر شدت انرژی می باشد . این مدل کشش قیمتی شدت انرژی را معادل 0.43محاسبه کرده است.
رمضانپور(1383) جهانیشدن اقتصاد واثرات آن بر اشتغال را در بازهی زمانی (2000-1980) و برای کشورهای آسیای شرقی و در کشورهای آمریکای لاتین بررسی نموده است. در این مطالعه برای اندازهگیری کمی جهانیشدن از سه شاخص نسبت صادرات به GDP، سهم مصنوعات از صادرات و نسبت FDI به GDP استفاده شده است. نتیجه این مطالعه نشان می دهد که در این مطالعه انفرادی کشورها ضریب همبستگی بین دو متغیر جهانیشدن و اشتغال در کشورهای آسیای شرقی و در کشورهای آمریکایلاتین دارای علامت مثبت است. در مطالعه همزمان کشورها، از طریق میانگین سریزمانی شاخصهای جهانیشدن اقتصاد و نرخ بیکاری، علامت ضریب همبستگی در هر سه مورد منفی و برای شاخصهای سهم مصنوعات از صادرات معنیدار بوده است. همچنین همبستگی بین نرخ بیکاری و سرعت جهانیشدن اقتصاد، در چارچوب شاخص مرکب تعریف شده، مطابق انتظارات و در سطح معنیدار بوده است.
دادگر و ناجی میدانی (1383) در مطالعهای با عنوان «آثار جهانیشدن بر رشد اقتصادی در ایران» آثار جهانیشدن تجارت بر رشد اقتصادی ایران را طی دوره 1379-1338 مورد بررسی قرار دادهاند و برای جداسازی آثار سطح تولید از آثار رشد، از دو الگوی اقتصادسنجی جداگانه استفاده و پارامترها به روش حداقل مربعات معمولی برآورد نمودهاند و با جستجو در میان شاخصهای موجود برای تحلیل رفتار متغیر جهانیشدن، نسبت تجارت به تولید، به عنوان مناسبترین شاخص برای این بررسی انتخاب شده است. یافتههای این مطالعه از آثار مثبت جهانیشدن تجارت بر سطح تولید سرانه و نرخ رشد اقتصادی در ایران حکایت دارد.
مهدی صفدری (1382) در پژوهش خود تحت عنوان «تحلیلی از روند شدت انرژی در کشورهای OECD» به بررسی تاثیرات قیمت انرژی و تولید ناخالص داخلی بر شدت انرژی و رابطه تقارن و عدم تقارن شدت انرژي با قیمت و تولید ناخالص داخلی کشورهای عضو OECD میپردازد. نتایج این پژوهش نشان میدهد که نه تنها به دنبال افزایش قیمت انرژي و تولید ناخالص داخلی، بلکه حتی زمانی که متغیرهاي مذبور در کشورهاي عضو کاهش یافتهاند، شدت انرژي نیز کاهش یافته است. این بدان معنا است که بحرانهاي انرژي دهه هفتاد بسترساز انقلاب صنعتی نوینی شده است که در افزایش کارایی و بهینه سازي مصرف انرژي متجلی شده است.
دادگر و ناجی میدانی (1382) در پژوهشی آثار جهانی تجارت بر رشد اقتصادی ایران را در بازه زمانی (1379-1338) با استفاده از روش حداقل مربعات معمولی (OLS) مورد بررسی قرار دادهاند و به این نتیجه رسیدند که جهانیشدن تجارت بر سطح تولید سرانه و نرخ رشد اقتصادی در ایران آثار مثبتی دارد.
عمادزاده و دیگران ( 1382) با استفاده از یک مدل نیمه لگاریتمی اثر تغییرات قیمت انرژی را بر شدت انرژی کشورهای OECD طی دوره زمانی 1965-1996بررسی کرده و نشان دادند که افزایش قیمت انرژی منجر به کاهش شدت انرژی این کشورها شده است . از سوی دیگر ، تغییرات قیمت انرژی اثر نامتقارنی بر شدت انرژی داشته است. به عبارت دیگر ، اثر کاهش شدت انرژی بر اثر افزایش قیمت با یک کاهش هم اندازه قیمتی جبران نم ی شود و با کاهش قیمت اگرچه تقاضای انرژی این کشورها افزایش مییابد اما از آنجایی که این افزایش با نسبتی کمتر از افزایش تولید رخ می دهد ،شدت انرژی کاهش خواهد یافت . دلیل این رفتار نیز به انقلاب صنعتی نوینی که در پی بحران انرژی دهه 70 در زمینه افزایش کارایی انرژی رخ داد نسبت داده می شود.
2-4- جمعبندی
اصطلاح جهانیشدن یکی از مهمترین مسائل جهان معاصر است. با گسترش روند جهانیشدن نسبت پارهای از مسائل با این مفهوم تغییر نموده و این موضوعات نیاز به فهم و تفسیر جدیدی برای سازماندهی و احیا مجدد دارند، که یکی از این حوزهها، حوزه انرژی است. با توجه به اینکه مصرف انرژی در جهان به منظور سرعتگرفتن روند صنعتیشدن و جهانیشدن در بسیاری از کشورها و به منظور دستیابی به رشد اقتصادی بالاتر روبه افزایش است؛ اما جهانی شدن بر روی شدت انرژی در کشورهای مختلف نتایج متفاوتی دارد. لذا بررسی تاثیر جهانیشدن بر شدت انرژی میتواند اطلاعات بسیار مفیدی را در اختیار سیاستگذاران حوزه کلان اقتصادی و انرژی قرار دهد.
نتایج بررسی مبانی نظری در ارتباط با رابطهی جهانیشدن و شدت انرژی، نشان میدهد که چنانچه کشوری در مرحلهی رشد اقتصادی باشد، برای برآوردن نیازهای رو به رشد جامعه، نیازمند تولید بیشتری است و همین امر موجبات افزایش مصرف انرژی را فراهم میکند. در مورد تأثیر تولید سرانه بر روی شدت انرژی میتوان بیان کرد که با افزایش تولید سرانه و در پی آن پیشرفت تکنولوژی، کارایی انرژی افزایش مییابد. به عبارت دیگر مقدار انرژی که برای تولید یک واحد محصول نیاز است، کاهش مییابد. و این بدان معنی است که با افزایش تولید سرانه، شدت انرژی کاهش مییابد.
تمرکز اکثر مطالعات تجربی صورت گرفته بیشتر بر روی مصرف انرژی است. در مطالعاتی که رشد اقتصادی به عنوان یکی از متغیرهای تأثیرگذار بر روی مصرف انرژی مورد استفاده قرار گرفته، نتایج نشان از تأثیر مثبت رشداقتصادی بر روی مصرف انرژی دارد. در مورد مطالعات مربوط به با بررسی رابطهی قیمت انرژی و مصرف انرژی، نتایج حاکی از این است که بین قیمت و مصرف انرژی رابطهی منفی وجود دارد. در مطالعهی حاضر سعی بر آن است تا با استفاده از دادههای سری زمانی طی دورهی 90-1358، تأثیر جهانیشدن بر روی شدت انرژی مورد بررسی قرار گیرد. لازم به ذکر است در این مطالعه بر خلاف سایر مطالعات، به جای مصرف انرژی بر روی شدت انرژی تمرکز شده است و اثرات همزمان جهانیشدن، قیمت حاملهای انرژی، کارایی انرژی و تولید سرانه بر روی شدت انرژی بررسی میشود.
فهرست منابع
- منابع فارسی
بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران ، بهره وری و شدت انرژی در ایران وجهان (1389)، ، دایره نیرو اداره بررسیها و سیاستهای اقتصادی، صص 11- 1 .
بهبودی، داوود، مهین اصلانینیا، نسیم و سجودی، سکینه (1389)، "تجزیهی شدت انرژی و بررسی عوامل مؤثر بر آن در اقتصاد ایران"، فصلنامهی مطالعات اقتصاد انرژی، سال هفتم، شمارهی 26، پاییز 1389، صص 130-105.
بهکیش، محمدمهدی، 1384، اقتصاد ایران در بستر جهانیشدن، چاپ سوم، نشرنی، تهران.
پاکروان، محمدرضا و محمد کاوسی، (1391)"رابطه مصرف انرژی با رشد اقتصادی، مصرف انرژی و تجارت در ایران"، اولین همایش بینالمللی اقتصادسنجی، دانشگاه آزاد سنندج، صص 17-1.
تشکینی، احمد (1384)، "اقتصادسنجی کاربردی به کمک Micrfit"، چاپ اول، انتشارات مؤسسه فرهنگی هنری دیباگران تهران، تهران.
دادگر، یداله و علی اکبر ناجی میدانی (1382)، "آثار جهانیشدن تجارت بر رشد اقتصادی در ایران"، نامه مفید، شماره 42، صص 64-33.
دادگر، یداله و محمد ندیری (1384)، ارزیابی تاثیر جهانیشدن تجارت بر اشتغال، نامه اقتصادی، جلد 1،شماره 2، صص 36-1.
رمضانپور، اسماعیل؛ (1383)، جهانیشدن اقتصاد و اثرات آن روی اشتغال، www.SID.ir ، صص 24-1.
سیدنورانی، سیدمحمدرضا، 1389، جهانیشدن در کشورهای درحال توسعه و ایران، اطلاعات سیاسی- اقتصادی 156- 155، سال چهاردهم، شماره یازدهم و دوازدهم، صص 163-158.
صادقی، سید کمال و سجودی، سکینه (1390)، "مطالعهی عوامل مؤثر بر شدت انرژی در بنگاههای صنعتی ایران"، فصلنامهی مطالعات اقتصاد انرژی، سال هشتم، شمارهی 29، تابستان 1390، صص 180-163.
عبدالحمید علی، عادل، 1389، جهانیشدن و آثار آن بر کشورهای جهان سوم، ترجمه قریشی، سید اصغر، اطلاعات سیاسی- اقتصادی 156- 155، سال چهاردهم، شماره یازدهم و دوازدهم، صص 157-152.
علی مددی، مهدی و سید حسین سجادی، (1389)، بررسي عوامل احتمالي تاثيرگذار بر شدت انرژي، ماهنامه نفت و انرژي، صص 12-1.
فطرس، محمدحسن؛ ابوالفضل نجارزاده و فهیمه پیروزمحمدی، (1391)، "بررسی رابطه بین آلودگی هوا، شدت انرژی و باز بودن اقتصاد ایران". مجله اقتصادی- دو ماهنامه بررسی مسائل و سیاستهای اقتصادی، شماره های 11و 12 ، صص 22-5.
کرباسیان، مسعود ، یان، 1382، نگاهی موشکافانه بر پدیده جهانیشدن، ترجمه از آرت شولت ، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی تهران.
گرجی، ابراهیم و برهانیپور، محمد (1387)، اثر جهانیشدن بر توزیع درآمد در ایران، فصلنامه پژوهشهای اقتصادی ایران، شماره 34، صص 124-99.
مرادسیف، اله (1387)، "شدت انرژی: عوامل تأثیرگذار و تخمین یک تابع پیشنهادی"، فصلنامهی مطالعات اقتصاد انرژی، سال پنجم، شماره 18، پاییز 1387، صص 201-177.
نوفرستی، محمد (1378)، "ریشه واحد و همجمعی در اقتصادسنجی"، چاپ سوم، انتشارات خدمات فرهنگی رسا، تهران.
Baksi, Soham & Green, Chris. (2007). "Calculating economy-wide energy intensity decline rate: The role of sectoral output and energy shares". Energy Policy, Vol.35, No.12, pp.6457–6466
Berg, A. & T. Nilsson, (2012), Do Liberalization and Globalization Increase Income Inequality? European Journal of Political Economy, vol.26, no.4, pp.488-505.
Bernstein, Fonkych & Loeb, (2003), State-Level Changes in Energy Intensity and Their National Implications, Monograph Reports
Bordo, Micheal, 2002, Globalization in historical perspective, Business Economics, January.
Chang, Chun-ping, Berdiev, N. & Lee, C, (2013), Energy Exports, Globalization and Economic Growth: The case of South Caucasus, Economic Modelling, vol.33, pp. 333-346.
Cole, M.A. (2006), "Does trade liberalization increase national energy use " Economics Letters, Vol 92, pp. 108–112.
Deloitte, (2004) “Globalization and Energy Supply: Strategic Risk in the 21st Century". www.bglegis.com/globalEnergyRisk.pdf.
Destais, G., Fouquau, J. & Hurlin, C. (2007). "Economic Development and Energy Intensity: a Panel Data Analysis, In the Econometrics of Energy Systems". J. Keppler, R. Bourbonnais and J. Girod, Palgrave MacMillan, Basingstoke.
Dreher, A, (2006), Does Globalization affect Growth? Evidence from a New Index of Globalization, Applied Economics, vol.38, no 10, 1091-1110.
Hang, Leiming and Meizeng Tu (2007), The Impacts of Energy Prices on Energy Intensity: Evidence from China, Energy Policy, Volume 35, Issue 5, pp.2978-2988.
Metcalf, Gilbert E. (2008), An Empirical Analysis of Energy Intensity and Its Determinants at the State Level, The Energy Journal , pp.1- 26.
Mishra, V., Smyth, R. & Sharma, S. (2009). "The Energy-GDP nexus: Evidence from a Panel of Pacific Island Countries". Resource and Energy Economics, Vol.31, No.3, pp.210–220.
Peter, Martin & Showman, (2007), Direction between Globalization and Democracy.
Saker L, Lee K and Cannito B. (2004), Globalization and infectious diseases: A review of the linkages, Scocial, Economics and Behavioural (SEB) Research, Special Topics, No.3.
Sato, S. & M. Fukushige, (2009), Globalization and economic inequality in the short and long run: The case of south kprea 1975-1995,Journal of Asian Economics Letters, vol. 106, no. 3, pp. 200-204
Shi, X. & Polenske, K. (2005). "Energy Prices and Energy Intensity in China: a Structural Decomposition Analysis and Econometrics Study". Center for Energy and Environmental Policy Research, Working Paper.
Soytas U, Sari R. (2003), Energy consumption and GDP: Causality Relationship in G-7 Countries and emerging market, Energy Economics, No25, pp.33-37.
The KOF, Index of Globalization Measurnes the three Main Dimensions of Globalization: Economic, Social and Political, http://globalization.kof.ethz.ch/
Tverberg, G. (2013), Twelve Reasons Why Globalization is a Huge Problem, The energy collective.
Wolde–Rufael, Y. (2009). "Energy consumption and economic growth: the experience of African countries revisited". Energy Economics, Vol.31, No.2, pp.217–224.
Wolde–Rufael, Y. (2009). "Energy consumption and economic growth: the experience of African countries revisited". Energy Economics, Vol.31, No.2, pp.217–224.
World Bank, World Development Indicators, Different years.
Yang Hao-Yen, (2000) Exploring the Causal Relationship Between Energy and GDP in Taiwan, Energy Economics, No l22, pp.317-309.