پیشینه و مبانی نظری تحقیق بزهکاری و قتل های سریالی

پیشینه و مبانی نظری تحقیق بزهکاری و قتل های سریالی (docx) 71 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 71 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

بزهکاری 8 مفهوم بزهکاری 9 انواع بزهکاری 10 بزهکاری اتفاقی و حرفه ای 11 بزهکاری فردی و بزهکاری گروهی 12 بزهکاری بزرگسالان و اطفال13 بزهکاری مردان و بزهکاری زنان14 طبقه بندی بزهکاران15 طبقه بندی لمبروزو16 طبقه بندی زیلینگ16 طبقه بندی زابو17 طبقه بندی پیناتل17 نظریه های بزهکاری 19 تبیین های زیست شناختی19 سیماشناسی 19 جمجمه شناسی 20 دیدگاه اثبات گرایی20 نظریه های تیپ بدنی 21 تبیین های روان شناختی 24 نظریه یادگیری اجتماعی 24 نظریه کنترل اجتماعی 26 نظریه فشار27 نظریه خنثی سازی 29 نظریه برچسب زنی 30 نظریه های بزهکاری با محوریت طبقه پایین اجتماعی31 نظریه رادیکال بزهکاری 31 نظریه های تلفیقی بزهکاری32 نظریه سطوح مجزای بزهکاری مک گوایر33 جرم34 انواع جرائم 35 قتل 36 قتل های سریالی 40 تعریف لغوی40 تعریف اصطلاحی 40 ارکان قتل سریالی 42 انواع قتل های سریالی 44 ویژگی های قاتلان سریالی46 گونه شناسی قتل های سریالی 50 انگیزه شناسی قتل های سریالی 53 ابزار و شیوه ارتکاب قتل در قاتلان سریالی 59 مدلهای ارائه شده در تحلیل قاتلان سریالی 61 مدل کنترل آسیب هیکی 61 مدل انگیزش رسلر62 مدل تلفیقی آریگو و پورسل 63 1-2 بزهکاری عملاً هیچ روزی نیست که خبری از جرایم جوانان در رسانه ها نباشد. آمارها از سالی به سال دیگر تغییر می کند، اما به طور کلی نرخ بزهکاری به ویژه اقدامات خشونت آمیز بیش از نسل گذشته بوده است(لاندمن، 1993، به نقل از شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام، 1389). بزهکاری، همانند فقر، جهل و بیماری همواره در جوامع انسانی حضوری چشمگیر داشته است. اندیشمندان هر جامعه به دنبال حل این معما بوده اند که چرا عده ای از افراد مرتکب جرم می شوند و هنجارها و قواعد زندگی اجتماعی را نادیده می گیرند و حال آن که ، بیش تر مردم به این قواعد پای بندند و بدان به دیده احترام می نگرند(ولد، ترجمه شجاعی 1388). بزهکاری هنوز به عنوان یک مسئله اجتماعی تلقی می شود و به دلیل رکود اقتصادی مسائل اجتماعی تأثیرگذار بر جوانان، شاید نرخ آن افزایش هم پیدا کند. رفتار مجرمانه جوانان انواع فعالیت ها را دربر می گیرد، علاوه بر رفتار مجرمانه ، جوانان ممکن است اقدامات غیرقانونی نیز مرتکب شوند که تنها برای گروه سنی آنها رفتار جرم آمیز به حساب آید. (شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام 1389). در جامعه شناسی انحرافات هرگونه رفتار، عقیده یا شرایطی که هنجارهای اجتماعی را نقص کند انحراف اجتماعی خوانده می شود (احمدی ، 1388). رفتار انحرافی جوانانی که هنوز به سن قانونی نرسیده اند، بزهکاری نامیده می شود و جوانان مرتکب به این رفتارها را بزهکار می نامند(شومیکر، 1990). بزرگسالان همواره نگران رفتار ناشایست جوانان و نوجوانان خود هستند. شاید این نگرانی و توجه زیاد به انحرافات جوانان، ریشه در این فکر داشته باشد که بزهکار امروز در صورتی که کاری برای تغییر رفتار اجتماعی و سرانجامش نشود، مجرم فردا خواهد بود(شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام، 1389). شیوع بالای مشکلات رفتاری و جرایم پرخاشگرانه در نوجوانان و صدمات جسمانی و روانی که بر قربانیان آنها وارد می گردد و همچنین صرف منابع هنگفت مالی جهت ترمیم و اصلاح تخریب حاصل از آنها نیاز به توصیف ، شناخت و درمان و بازپروری افراد پرخاشگر و جامعه ستیز را ضروری می نماید(ابوالمعالی، 1389). 1-1-2 مفهوم بزهکاری امروزه در اکثر ممالک جهان، جرم به عملی اطلاق می گردد که قانون برای آن مجازات تعیین نموده باشد. اما علیرغم این نشانه ظاهری مفهوم جرم به نسبت زمان و مکان متفاوت است. تاریخ، شاهد دگرگونی فراوان این نسبیّت بوده است. برخی اعمال که امروزه اکثر قوانین جهان آنها را جرم تلقی و مرتکب را مجازات می نمایند ، در دوران گذشته عملی عادی محسوب می شده است. مطالعه قوانین ممالک جهان به خوبی آشکار می نماید که سیر تحول جرم و مجازات و دگرگونی باورهای فرهنگی ، اثر فراوانی در مفهوم بزهکاری داشته است. در فرانسه قرون وسطی ، خودکشی و جادوگری عمل مجرمانه قلمداد می شده است، در حالیکه امروزه کوچکترین بار جزایی متوجه مرتکبین آنها نیست. چه بسیارند اعمالی که در یک جامعه عمل مجرمانه و در کشور دیگری عملی طبیعی و عادی به شمار می روند(نجفی توانا، 1389). بزهکاری، اصطلاحی که به طور کلی به رفتارهای قانون شکنانه نوجوانان(به طور تیپیک حدود 16تا18 سالگی) اطلاق می شود. مفهوم منفی آن این است که بزه در حد جرائم سنگین و جدی نیست. به عبارت دیگر بزهکار نامیدن یک قاتل 14 ساله درست به نظر نمی رسد. بزهکاری اکثراً به اختلال سلوک مربوط است اما در عین حال ممکن است از سایر اختلالات عصبی و روانی نیز ناشی شود. خصوصیات دینامیک مهم و ثابت در بزهکاری تأثیر عمیق گروه همتا در رفتار کودکان بزهکار و نیاز شدید آنها برای پیوسته ماندن با گروه است. معدودی از این کودکان پس از نوجوانی همچنان بزهکار باقی می مانند، حتی ممکن است رفتار بزهکارانه خود را در واکنش به حوادث مثبت و پرثمر زندگی ترک کنند(پورافکاری، 1376). در ایران منظور از مفهوم بزهکاری انحرافات نوجوانان 15 تا 18 سال به دلیل عدم آگاهی و یا شرایط نامناسب اجتماعی و اقتصادی است(احمدی،1389). علیرغم اختلافات موجود در مفهوم بزهکاری، حقوق کیفری اکثر ممالک حول چند محور ذیل مواضع مشترکی دارند: غیرقابل بخشش بودن جرم به طور کلی متناسب نمودن مجازات با هرج و مرج اجتماعی ناشی از جرم پیش بینی عکس العمل برای ارتکاب عمل مجرمانه جرم شناسی ضمن قبول اصول این محورها معتقد است که در هر زمان و مکان و در هر شرایطی که عمل بزهکارانه اتفاق می افتد، باید قبل از انجام هر کاری مبادرت به شناسایی همه جانبه شخصیت مجرم و گذشته وی ، امیال و هواهای سرکوفته، شرایط زندگی و بالاخره علل وقوع جرم ورزید(نجفی توانا، 1389). 2-2 انواع بزهکاری بزهکاری را می توان از زوایای مختلف و براساس معیارهای متفاوت به انواع گوناگونی تقسیم نمود، که این تقسیم بندی بر پایه علومی مانند روان شناسی یا روان پزشکی ، مؤلفه های جنس، سن ، درجه خطرناکی، نوع جرم ارتکابی ، تعداد عاملین و .... انجام می گیرد. با درنظر گرفتن برخی مقتضیات و مبانی می توان بزهکاری را به انواع ذیل تقسیم نمود. بزهکاری اتفاقی و حرفه ای طبقه بندی انسانها براساس رفتار عملی از قدیم الایام مرسوم بوده و این امر در مورد افراد بزهکار نیز وجود داشته است. اولین تقسیم بندی علمی مجرمین توسط سزار لمبروزو پزشک و جرم شناس ایتالیایی صورت گرفت. او بزهکاران را به بالفطره ، مجنون، اتفاقی و عاطفی تقسیم نمود. بزهکاری اتفاقی این نوع بزهکاری معمولاً به اعمالی اطلاق می گردد که مرتکب بدون داشتن ویژگی یک تبهکار، به طور اتفاقی و تصادفی و در اثر وجود شرایط خاص و فشارهای خارجی که امکان فرار از تأثیرات آن برای یک فرد عادی امری مشکل است، به ارتکاب عمل دست می زند. مرتکبین این گونه جرایم عمدتاً در زندگی اجتماعی افرادی سازگار بوده و با همنوعان خود تفاوت چندانی نداشته و در اجتماع دارای هنجارهای مطابق با موازین و اخلاق عمومی هستند (نجفی توانا، 1389). بزهکاران اتفاقی همان طوری که پیناتل می نویسد«تمایل به ارتکاب بدی ندارند و انگیزه آنان در ارتکاب بزه مقتضیات خارجی است، ارتکاب بزه اتفاقی آنان مخصوصاً ناشی از عدم پیش بینی است»(پیناتل، 1963). بزهکاران اتفاقی را مرتکبین جرایم غیرعمدی ، اشخاصی که از روی جهالت و ناشی گری، غفلت، تصادف، فورس ماژور، شبه موضوعی، اعمال حق، انجام وظیفه، دفاع مشروع یا ضرورت و اضطرار مرتکب جرم می گردند تشکیل می دهند(کی نیا، 1370). بزهکاری حرفه ای در مقابل بزهکاران اتفاقی ، مجرمانی قرار دارند که به دلیل سابقه فراوان و تجربه بزهکاری به صورت مجرم بالعادت درآمده و بدون تأثیرپذیری از تحمل مجازات و اقدامات تامینی با آگاهی و اطلاع از نتایج جامعه از عمل بزهکارانه با فراغ بال و طیب خاطر مبادرت به انجام عمل خلاف می نمایند(نجفی توانا، 1389). پیناتل جرم شناس فرانسوی در رابطه با این دسته از بزهکاران می گوید: « این گروه از بزهکاران اولین جرم خود را در سنینی که روش ملایمی دارند مرتکب می شوند و تقریباً جرم آنان منحصراً علیه اموال است و کمتر تحت تأثیر تمایلات فطری هستند و انگیزه آنان ضعف روحی خاص آنان است، ولی پس از ارتکاب اولین جرم، عوامل مختلف دست به هم می دهند تا از چنین فرد بزهکاری تکرار کننده جرم بسازند. اینان عادت فرض با ارتکاب جرم پیدا می کنند و بزهکاری را شغل حقیقی خود می سازند(پیناتل، به نقل از نجفی توانا، 1389). استفانی و همکارانش معتقدند: «بزهکاری برای چنین فردی اشتغالی است لذت بخش و مطبوع طبع او که با خلق و خو و استعدادهایش سازگار است». تبهکار حرفه ای در شروع به طور اتفاقی و سپس به علت مزایای حاصله از اولین بزهکاری آن را ادامه می دهد و چون از نظر روانی خود را کامیاب دیده، دیگر راهی را که برگزیده رها نمی کند استفانی بعد از بیان استدلال فوق می گوید:« در هر حال بزهکاری حرفه ای یک واقعیت اجتماعی است که بدبختانه غیرقابل تردید می باشد» (استفانی و بکر ، 1994). 2-2-2 ب) بزهکاری فردی و بزهکاری گروهی بزهکاری فردی یا انفرادی به جرمی اطلاق می گردد که فاعل اصلی آن یک نفر باشد. در حالیکه بزهکاری گروهی یا دسته جمعی توسط چند نفر انجام می شود. بزهکاری گروهی شامل دسته های دونفره تاگروه های بسیار متشکل سازمان یافته ملی یا فراملی می باشد. بزهکاری گروهی می تواند به وسیله یک گروه تصادفی و غیرسازمان یافته و یا یک باند سازمان یافته مشتکل ارتکاب گردد. در بحث بزهکاری گروهی باید از بزهکاری توده ای یا دسته جمعی نیز نام برد این نوع بزهکاری برعکس نوع سازمان یافته باندی که معمولاً متشکل از افراد حرفه ای و مشخص می باشند. عمدتاً غیرمتشکل ، و در شرایط خاصی توسط تعدادی از افراد یک محله، ده و .... به وجود می آید و تحت هدایت یک فرد یا چندنفر به ارتکاب اعمال جنایتکارانه و بعضاً سبعانه دست می زنند (نجفی توانا، 1389). شازال جرم شناس و حقوقدان و متخصص حقوق اطفال در فرانسه ، بعد از بررسی و مطالعات فراوان در زمینه بزهکاری در مورد کنش آنها بسوی بزهکاری می نویسد؛ «در باند، جوانان کمبودهای محیط خانوادگی و مشقت فقر را در گردهمایی ها و دوستیهای خود جبران می کنند. باند برای جوانان بزهکار نشانگر یک قدرت و ثروتی است که نیازهای امنیتی وی را تأمین و تأکیدی بر اصالت وجود وی می باشد.»(شازال، 1970). 3-2-2 ج) بزهکاری بزرگسالان و بزهکاری اطفال بزه پدیده اجتماعی بسیار پیچیده ای است که نیرو و وقت زیادی در سالهای اخیر برای تبیین و تشریح و توضیح علت وجودی آن صرف شده است. بررسی اثرات دوران مختلف زندگی افراد بر رفتارهای بزهکارانه آنها یکی از موضوعات بسیار مهم تلقی می شود.مطالعات انجام شده در این زمینه بیانگر این مطلب است که هیچ شرایط سنی منافات با ارتکاب عمل بزهکارانه ندارد بچه ها، نوجوانان، جوانان ، بزرگسالان و پیران همه می توانند مرتکب بزهکاری شوند. معذالک کیفیت و کمیت جرم ارتکابی هر کدام از این گروه های سنی با هم متفاوت است این تفاوت نه تنها در کمیت بلکه در نحوه ارتکاب ، انگیزه عمل و هدف مورد جستجو نیز مشاهده می شود.به طور کلی جرایم اطفال از سه ویژگی مهم برخوردار است که توجه به آنها تفاوت موجود بین بزهکاری بزرگسالان و اطفال را توجیه می نماید: بزهکاری اطفال در بیشتر موارد اتفاقی است و به همین جهت در اکثر موارد بعد از گذشت مدتی تکرار نمی شود، در میان اطفال بعضاً افرادی هستند که به دلیل سابقه تکرار جرم، شرایط سنی ، آلودگی جنایی به یک بزهکار نیمه حرفه ای تبدیل شده و در انجام جرم با تهیه و توجه به جوانب امر اقدام می نمایند؛ و در این قسمت بزهکاری اطفال به بزهکاری بزرگسالان نزدیک می شود. بزهکاری اطفال نسبت به بزرگسالان از پیچدگی کمتر و از سادگی بیشتری برخوردار است به همین جهت ارتکاب قریب به اتفاق این گونه جرایم مختص کودکان است و بزرگسالان به ندرت مرتکب آن می شوند تخریب وسایل نقلیه عمومی و خصوصی. سرقت از مغازه های بزرگ دعواها و زدوخوردهای مقطعی از آن جمله اند. اطفال خردسال در ارتکاب جرایم معمولاً کشش فراوانی به انجام دسته جمعی آنها دارند و از انجام عمل خلاف به تنهایی احتراز می کنند. حضور در جمع، به طفل قدرت و شجاعت بیشتری می دهد و دست زدن به عمل خلاف آسانتر به نظر می رسد طفلی که با دوستان مرتکب یک عمل مجرمانه می شود، شاید هرگز به تنهایی قادر به انجام آن نباشد(نجفی توانا، 1389). 4-2-2 د) بزهکاری مردان و بزهکاری زنان شکی نیست که در اکثر جوامع نسبت بزهکاری زنان به مردان کمتر بوده و این رابطه در بین دختران و پسران بزهکار نیز جاری است. مع الوصف؛ این حالت در جوامع مختلف ، همانند تمام پدیده های اجتماعی تابع زمان و مکان بوده و بسته به فرهنگ و شرایط زندگی و اعتقادات مذهبی متفاوت است. این امر را می توان با مقایسه جمعیت کیفری زنان در کشورهای مختلف به خوبی مشاهده نمود. با این حال آمارها بیانگر اختلاف فاحش سطح بزهکاری مردان نسبت به زنان است(ملک محمدی، 1388). در فرانسه تعداد زنانی که در دادگاه های جنایی محاکمه و محکوم شده اند تقریباً یک سیزدهم تعداد مردان محکوم در همان مراجع است، و تعداد زنانی که در دادگاه های جنجه محکومیت پیدا کرده اند هشت برابر کمتر از تعداد مردان محکوم در آن دادگاه بوده است. زیلینگ جرم شناس اتریشی می گوید، این ارقام از یک سو کم و بیش بستگی به شدت و ضعف رژیم کیفری نسبت به زنان در کشورهای مختلف دارد. در ممالکی که برای زنان احترام بیشتری قائل هستند و نسبت به آنان با رأفت و مهربانی و ادب رفتار می شود و زنان بیشتر در حمایت مردان و پلیس قرار می گیرند مسلماً در آن کشورها زنان کمتر محکومیت کیفری پیدا می کنند و از سوی دیگر صور مختلف زندگی اجتماعی زن را در کشورهای مختلف نباید از یاد برد(زیلینگ، 1956). دانشمندانی چون ساترلند - اختلاف فاحش جرایم زنان و مردان را ناشی از اختلاف موقعیت اجتماعی این دو جنس دانسته و می گویند: « در کشورهائیکه مساوات بین زنان و مردان برقرار شد و زنان استقلال یافتند، مانند کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی ، نرخ جنایی زنان خیلی به نرخ جنایی مردان نزدیک می شود.»(ساترلند،1966). علت اصلی را نه تنها در شرایط اجتماعی جنس بلکه در فرهنگ و تربیت خانوادگی دختران که معمولاً نظم پذیر و محبوب تر بوده و در زندگی اجتماعی و اقتصادی بخصوص در سنین جوانی کمتر از مردان در امور دخالت می نمایند و در زندگی مشترک مسئولیت را متوجه شوهر می دانند و خود در معرض مسائل و مشکلات روزمره به میزان مردان قرار ندارند ، باید دانست(نجفی توانا، 1389). 3-2 طبقه بندی بزهکاران طبقه بندی بزهکاران در جرم شناسی با قوانین کیفری متفاوت است. در اکثر قوانین کیفری معمولاً اطفال از بزرگسالان ، افراد عادی از بیماران روانی و مبتلایان به جنون، کسانی که برای اولین بار مرتکب جرم می شوند از مجرمینی که تکرار جرم دارند تفکیک و برای هر طبقه مجازات خاصی پیش بینی شده است. در جرم شناسی متخصصین با توجه به وضع جسمی ، روانی و اجتماعی مجرم و نوع و تعداد جرائمی که بزهکاران مرتکب می شوند مجرمین را طبقه بندی کرده اند. 1-3-2 طبقه بندی لمبروزو برای اولین بار سزار لمبروزو پزشک ایتالیایی ، که از مؤسسین مکتب تحققی است با پیروی از عقاید گال مجرمین را مورد مطالعه قرار داد و برای کشف علل ارتکاب بزه، مجرمین را از لحاظ قیافه، طرز ساختار جسمی، وضع روانی و اجتماعی به سه دسته تقسیم کرد. در سال 1900 فری به پیروی از عقاید لمبروزو مجرمین را به 5 دسته به شرح زیر تقسیم کرد: مجرمین مادرزاد یا بالفطره مجرمین مختل المشاعر مجرمین به عادت مجرمین اتفاقی مجرمین احساساتی 2-3-2 طبقه بندی زیلینگ زیلینگ، بزهکاران را به شرح زیر طبقه بندی کرده است: مجرمین به عادت مجرمین بر علیه اموال مجرمین پرخاشگر مجرمینی که قدرت کنترل غریزه ی جنسی خود را ندارند مجرمینی که واکنش بدوی و غیرمتناسب با عامل محرک را دارند. مجرمین عقاید مذهبی مجرمینی که قوانین و مقررات را در اجتماع رعایت نمی کنند. مجرمینی که خارج از گروه های ذکر شده در جرم شناسی می باشند. 3-3-2 طبقه بندی زابو زابو جرم شناس کانادایی ، بزهکاران را به 5 دسته به قرار زیر تقسیم نموده است: بزهکارانی که رفتار عادی داشته و بهنجار هستند بزهکاران عصبی بزهکارانی که مبتلا به جنون و یا بیماریها و اختلال روانی می باشند. بزهکاران پسیکوپاتیک که رفتار نامتعادل داشته به اختلال منش دچارند. بزهکاران گروهی و سازمان یافته(دانش، 1388). 4-3-2 طبقه بندی پیناتل پیناتل مجرمین را به دو دسته کلی تقسیم می کند به شرح ذیل: الف) بزهکارانی که از گروه معین هستند بیماران روانی بزهکارانی که اختلال منش دارند بزهکاران مذکور، در اثر کمبود محبت ، دارای رفتار نامتعادل و واکنش آنان در قبال برخوردها شدید و نامتناسب است . عدم ثبات از علائم بارز این افراد است. بزهکاران مفسد بزهکاران مفسد از لحاظ عاطفی دارای رفتار غیرعادی بوده افرادی بی عاطفه، بدخلق ، بی ترس و بی واهمه، قسی القلب و بی مروت هستند. صفا و صداقت ندارند به عناوین مختلف به دیگران ضرر و زیان وارد می آورند و از آزار و اذیت دیگران احساس شعف کرده لذت می برند از نظر شخصیت، احساس شعف و شادی و لذتی که پس از وقوع جرم به مجرم دست می دهد او را به تکرار جرم وا می دارد. بزهکاران عقب مانده ذهنی میزان هوش در کیفیت ارتکاب جرم مؤثر است ، آنها که دارای شخصیت تلقین پذیر هستند در معرض ارتکاب جرائم مختلف قرار دارند و اگر در محیط مناسب با روش صحیح علمی ، تحت تعلیم و تربیت قرار گیرند مرتکب جرم نشده و خطر اجتماعی آنان کمتر است. معتادین به الکل ارتکاب جرم به اعتیاد به الکل ، رابطه مستقیم دارد معتادین به الکل در جمع دیگران ، خود را غریب تصور می کنند و دائماً حالت اضطراب، تشویش و حالت عصبی دارند. معتادین به الکل مرتکب قتل، ضرب و جرح، جرائم جنسی، ایجاد حریق عمدی و جرائم مختلف دیگر را در اثر بی احتیاطی مرتکب می شوند با افراد خانواده خود و اطفال بدرفتار هستند و اکثر آنان تکرار جرم دارند. معتادین به مواد مخدر و داروهای روان گردان ب) بزهکارانی که جزء گروه معین نیستند: 1- مجرمین به عادت 2- مجرمین اتفاقی 3- مجرمین احساساتی 4- مجرمین حرفه ای 5- مجرمین گروهی و سازمان یافته(پیناتل 1975 ، به نقل از دانش ، 1388). 4-2 نظریه های بزهکاری 1-4-2 تبیین های زیست شناختی نخستین مکاتب فکری بر این باور بودند که قتل و آدم کشی ریشه ارثی دارد در واقع آنها معتقد بودند که عموماً ارتکاب جرم موروثی است. مارتین کالیکاک و آدا جاکس با تحقیق در بین 2000 مجرم به این نتیجه رسیدند که 450 تن از آنها گدا، 258 نفر مجرم، 428 نفر فاحشه و بقیه مرتکب سایر اعمال ناشایست اجتماعی شده اند. آنچه مسلم است این است که تنها شناخت هویت والدین قاتل نمی تواند توجیه درستی برای میل به آدم کشی محسوب شود. نخستین جرم شناسان به مطالعه روی شکل سر و بدن و کلاً ویژگیهای چهره ای و برآمدگیهای و خوها و تمایلات اولیه مجرمین ارتباط دارد(هیکی، 2006، ترجمه سیف الهی 1385). 1-1-4-2 سیماشناسی این باور که مجرمان و به طور کلی مردمان شریر، نحوه جسمانی غیرمعمولی دارند به نظریه سیماشناسی و جمجمه شناسی باز می گردد.سیماشناسی که بر اساس مطالعات صورت گرفته توسط جان کاسپرلاواتر پایه گذاری شد، مطرح می سازد که منش افراد با توجه به ظاهر صورت شان مشخص می شود. اهمیت اساسی سیماشناسی در به جنبش درآمدن دیدگاهی سازمان یافته تر و از لحاظ منطقی چشم گیرتر با عنوان جمجمه شناسی شناخته شده است. 2-1-4-2 جمجمه شناسی به جای ظاهر صورت به شکل بیرونی جمجه توجه می کند .این دیدگاه مدیون مطالعات یک کالبد شناس اروپایی به نام فرانز جوزفگال است . او معتقد بود بین صورت بندی های سر و خصیصه های شخصی افراد ارتباط وجود دارد.انتقاد علمی آشکار به این نظریه این بود که هر کس قادر نیست اندام های فیزیولوژیک ذهن و ارتباطشان با انواع ویژه ای از رفتار را مشاهده نماید. سزارلمبروزو با مطالعه در دیدگاه قبلی و گسترش آن دیدگاه خود یعنی اثبات گرایی را مطرح کرد.(شجاعی، 1388). 3-1-4-2 دیدگاه اثبات گرایی مهمترین دیدگاه و نظریه در این ارتباط دیدگاه اثبات گرایی یا تحقق جرم است. آغاز اثبات گرایی جرم شناسی را به کارهای سه متفکر ایتالیایی یعنی سزارلمبروزو ، انریکوفری و رافائل گاروفالو باز می گردانند.لمبروزو که اغلب به عنوان پدر جرم شناس مدرن شناخته می شود، جراح بود و مشاهدات و اندازه گیریهای سامان مند در مورد سربازان، مجرمان، دیوانگان و جمعیت عمومی انجام می داد. اطلاعات توصیفی او ارائه کننده استفاده از روش تجربی در پزشکی قانونی است. او در تلاش برای یافتن تفاوتهای ذهنی و فیزیکی، چنین اشاره می کند که افراد با یک سری ویژگی ها و خصوصیات موروثی که آنها را به سمت ارتکاب جرم سوق می دهد به دنیا می آیند. نظریه او یک نظریه انسان شناسی بود. او معتقد بود مجرمان دارای جنبه های فیزیکی غیرطبیعی و چندگانه ای هستند که وابسته به نیاکانشان یا سرشت فاسد آنهاست. این پستی های فیزیکی، نوعی بازگشت زیستی به عقب را شکل می دهند که لمبروزو آن را مجرم بالفطره می خواند(ملک محمدی، 1388). لمبروزو معتقد بود که سرد مزاجی و سنگدلی ، امتناع از ابراز ندامت ، نداشتن دوستان صمیمی و نزدیک و واگذاری اعمال خود به گردن همدستان و شرکاء از آن دسته تمایلات درونی می باشد که مجرمین با خود به دنیا می آورند زیرا گرایشهای مجرمانه، نسل اندرنسل قابل انتقال است. او معتقد بود که جانی مادرزاد، دارای خصوصیات زیستی و روانی ویژه ای است که او را از سایر افراد عادی متمایز می سازد و از نظر فیزیولوژیک، قوه لامسه در جانی مادرزاد حساسیت زیاد دارد(دانش، 1388). انریکوفری از دانشجویان لمبروزو معتقد بود که مجرم بالفطره یعنی کسی که جرایم را به خاطر هوی و هوس انجام می دهد. به نظر فری جرم بواسطه شماری از عوامل شامل: عوامل فیزیکی ، عوامل انسان شناسی (سن، جنس، ارگانیک، روان) و عوامل اجتماعی مانند عادات، مذهب، اقتصاد و تراکم جمعیت به وجود می آید. گاروفالو یکی دیگر از دانشجویان لمبروزو معتقد بود که مردم متمدن دارای احساساتی پایه ای در مورد ارزش های زندگی انسان و دارایی هستند، نبود این احساسات دلیل کمبود توجه به افراد انسانی است. رفتار نابهنجار در اصل نوعی نقص در حساسیت نوع دوستانه است به دنبال کار اثبات گرایان ایتالیایی، تلاشهای قابل ملاحظه ای در حوزه زیست شناسی صورت پذیرفت. تاریخ های خانوادگی مجرمان مورد بررسی قرار گرفت و «وراثت» جزایی تا برخی نیاکان نشانه گذاری شد دیگر عوامل وراثتی از خلال بررسی برای دوقلوها، اشکال عمومی بدن و حتی شناسایی غدد درون ریز مورد لحاظ قرار گرفت. نظریه های «شکل بدن» چنین پیشنهاد می کند که برخی از ویژگی های فیزیکی ، به نوعی میل باطنی برای ارتکاب بزه منجر می شود(ملک محمدی، 1388). 4-1-4-2 نظریه های تیپ بدنی ویژگی های جسمانی بی شماری در تحلیل تیپ بدنی مانند بلندی بازو و پا، اندازه دست، رشد عضلانی ساختار استخوانی دیده شده اند. معنای این مفاهیم آن است که شکل بدن انعکاس دهنده ساختار اساسی است که فرد از بدو تولد به شدت متأثر از این عوامل است و اینکه با وجود تغذیه ، شکل بنیادی یا تیپ بدنی همواره باقی می ماند.(شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام، 1389). برخی از تلاشهای جالب تر در زمینه ارتباط رفتار مجرمانه با نحوه جسمانی نظریه های به اصطلاح تیپ بدنی می باشند. نظریه پردازان تیپ بدنی استدلال می کنند بین نحوه جسمانی بدن و خلق و خوی ذهن همخوانی های بسیار بالایی وجود دارد. کار ویلیام شلدون نمونه خوبی است از نظریه تیپ بدنی. او معتقد بود یک فرد انسانی زندگی خود را به عنوان یک رویان آغاز می کند که در واقع مجرایی ست متشکل از سه لایه بافتی متفاوت. پس از آن، هماهنگ با واقعیت های شناخته شده از رویان شناسی و فیزیولوژی رشد، یک تیپ شناسی هم تراز جسمانی و روانی را ساخت بندی نمود. او سه خلق و خوی لذت گرا ، چالاک تن و اندیشناک را ارائه داد(شجاعی، 1388) از دیدگاه شلدون ، تیپ بدنی ذاتی است. بنابراین در تبیین رفتار حاکی از همبستگی بالایی بین جثه و مزاج یا شخصیت است(شلدون 1947، به نقل از شومیکر، ترجمه ابراهیم قوام 1389). طبقه بندیهایی که دی تولیو، کرچمر، وروک، هوتن، کین برگ ، لسن و اشنایدر نیز ارائه داده اند. نظریه هایی است که معتقدند بین شکل ظاهر، قیافه، خصوصیات بدنی و بزهکاری رابطه وجود دارد(دانش، 1388). تفسیر مبتنی بر تحلیل روان پزشکی و بالینی، قتل را محصول ویژگی های چندگانه ای روان شناختی می داند به شرح ذیل: -34290026035محیط طبیعی انسان(فصول، گرم، سرما، محل زندگی)محیط اقتصادیمحیط خانوادگی محیط اجتماعی محیط فرهنگی کمبودهای خانوادگیطلاق یا جدایی والدینعوامل زیست شناسی بیرونیعوامل محیطیعلل بروز رفتار مجرمانه در بزهکارعلل درونیعوامل زیست شناسی درونی عوامل ژنتیکیویژگی های اکتسابی شخصیتیعلل بیرونی00محیط طبیعی انسان(فصول، گرم، سرما، محل زندگی)محیط اقتصادیمحیط خانوادگی محیط اجتماعی محیط فرهنگی کمبودهای خانوادگیطلاق یا جدایی والدینعوامل زیست شناسی بیرونیعوامل محیطیعلل بروز رفتار مجرمانه در بزهکارعلل درونیعوامل زیست شناسی درونی عوامل ژنتیکیویژگی های اکتسابی شخصیتیعلل بیرونی (باستانی و همکاران، 1390) مؤلفه اساسی رویکرد زیست شناختی بزهکاری علت رفتار تأثیر برخی از مکانیزم های درونی بر فرد است. نظریه های زیست شناختی جرم و بزهکاری از صدها سال پیش مطرح است(فینک 1938، به نقل از شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام، 1389). در کنار دیدگاهی که بزهکاری را محصول ویژگی های درونی و جسمانی می دانست، نظریه های زیست شناختی پیشرفته معمولاً فرض می کنند این ویژگی ها حداقل فرد را برای ارتکاب جرم آماده می سازد. به هر حال این پیش آمادگی ها همان گونه که گفته شد با عوامل محیطی که می تواند رفتار و زیست شناسی را متأثر سازد در تعامل است. ارتباط بین پیش آمادگی ها و عوامل زیست شناختی بزهکاری متقابل است به هر حال در این دیدگاه، عوامل محیطی در حاشیه دیده می شود و علت اساسی پدیده زیست شناختی همچون تومور مغزی یا عدم تعادل برخی از مواد شیمیایی به حساب می آید که می تواند مستقیماً به بزهکاری بیانجامد(شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام 1389). 2-4-2 تبیین های روان شناختی 1-2-4-2 نظریه یادگیری اجتماعی یادگیری به خوی ها و شناختی که در نتیجه ی تجربه های فرد به هنگام ورود به محیط و سازگاری با آن گسترش می یابد اشاره دارد(شجاعی ، 1388). براساس نظریه یادگیری اجتماعی، رفتار انحرافی آموختنی است و در فرایند رابطه با افراد دیگر، به خصوص در گروه های کوچک آموخته می شود. اندیشمندانی نظیر باندورا، ساترلند و تارد نظریه یادگیری را توسعه دادند.باندورا بر نقشهای برجسته فرایندهای تعادلی و خودتنظیمی تأکید می کند و طی آن گفته می شود توانمندی انسان برای استفاده از نمادها به او یاری می دهد تا رویدادها را بازنماید. تجربه آگاه خود را تحلیل کند و با دیگران در هر فاصله زمانی و مکانی ارتباط برقرار کرده و به طرح خلق تصور و پرداختن به اعمال دوراندیشانه اقدام ورزد از نظر او رفتار در نتیجه کنش متقابل بین شناخت و عوامل محیطی به وجود می آید یعنی مفهومی که تأثیر متقابل نامیده می شود. شخص می تواند با کمک فرایند الگوسازی و با مشاهده دیگران ، چه به صورت تصادفی و چه به صورت آگاهانه یاد بگیرد. در نظریه یادگیری بندورا سه عامل اصلی مطرح می شوند: رفتار – شخص و محیط. عوامل محیطی روی رفتار اثر می گذارند، رفتار روی محیط اثر می گذارد، شخص روی رفتار اثر می گذارد(ابوالمعالی، 1389). ساترلند(1942) اصطلاح همنشینی افتراقی را به عنوان تبیینی از رفتار انحرافی به کار برد که رفتار انحرافی موروثی و ذاتی نیست و به همان روشی یاد گرفته می شود که هر رفتار دیگری آموخته می شود. در فرایند یادگیری معاشران فرد قواعد حقوقی را به عنوان امور مناسب یا نامناسب تعریف می کنند و فرد این تعاریف را از آنان فرا می گیرد. شخص به دلیل اینکه در معرض تعاریفی قرار می گیرد که قانون شکنی را بر احترام به قانون ترجیح می دهند، بزهکار یا جنایتکار می شود. گابریل گارد، از اندیشمندان نظریه تقلید نظریه های زیست شناختی را که رفتار انحرافی را به ویژگیهای جسمانی افراد نسبت می دهند مردود دانسته و بر این باور است که مردم مجرم به دنیا نمی آیند بلکه مجرم می شوند.گارد بر این باور است که فرایند کسب رفتار بزهکارانه و مجرمانه از طریق تقلید که مبتنی بر تجربه های یادگیری مشاهده ای است انجام می شود. نظریه فرایند اجتماعی رفتار جنایی گارد در این عقیده اش منعکس شده است که همه کنشهای مهم زندگی اجتماعی تحت سلطه مثالهایی «که در معرض فرد قرار دارد انجام می شود، براساس این عقیده او نظریه تقلید خود را تدوین کرد. نظریه تقلید گارد در ارتباط با نفوذ رسانه های تصویری و نقشهای جنایی قهرمانان فیلم ها و سریالها بر رفتار جوانان و همچنین تأکیدش بر مبادی اجتماعی بزهکاری و جرم بیشترین تأثیر را بر تفکر روان شناسی اجتماعی و جرم شناسی در اروپا و آمریکا بر جای گذاشت(احمدی ، 1388). 2-2-4-2 نظریه کنترل اجتماعی نظریه پردازهای کلاسیک کنترل اظهار می دارند که مردم به دلیل ترس از مجازات، جنایاتی مانند قتل را انجام نمی دهند. آنها معتقدند که مجازات می تواند به عنوان یک مانع در برابر ارتکاب جرم باشد(هیکی، 2006). نظریه کنترل اجتماعی بر این پیش فرض استوار است که برای کاستن از تمایل به رفتار بزهکارانه و مجرمانه باید همه افراد کنترل شوند . این نظریه رفتار انحرافی را عمومی و جهان شمول دانسته و آن را نتیجه کارکرد ضعیف سازوکارهای کنترل اجتماعی و کنترلهای شخصی و درونی می داند. بنابراین بزهکاری و جرم ، از یک سو ، محصول عوامل فردی کنترل نظیر خودپنداری منفی ، ناکامی ، روان پریشی و اعتماد به نفس پایین است و از سوی دیگر، نظامهای کنترل ناحق اجتماعی و فقدان تقلید و تعهد نسبت به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند خانواده و مدرسه و به رفتار انحرافی منتهی می شود(احمدی، 1388). دو فرایند کنترل اجتماعی و جامعه پذیری از جمله مکانیزمهای مهم تحقق نظم اجتماعی به شمار می روند. اگر فرایند جامعه پذیری به طور مناسب صورت نگیرد، کنترل اجتماع ضرورت می یابد. اما اگر فرایند جامعه پذیری به خوبی صورت گیرد، هر دو فرآیند به حفظ نظم اجتماعی می انجامد و اعمال فرد و جامعه قابل پیش بینی می شود(سلیمی و داوری، 1386). نظریه پردازی که با نظریه ی کنترل اجتماعی به شدت احساس نزدیکی می کند، تراویس هیرسچی است. او استدلال نمود تبیین علل بزهکاری ضرورتی ندارد؛ زیرا همه ی ما جزء حیوانات بوده و از این رو، همگی به طور طبیعی قادر به ارتکاب اعمال مجرمانه ایم .او یک نظریه ی کنترل اجتماعی جامع پیشنهاد نمود مبنی بر اینکه افرادی که به گروه های اجتماعی، همانند خانواده ، مدرسه و همسالان سخت وابسته اند احتمال کمتری هست که مرتکب اعمال بزهکارانه شوند. مهمترین عنصر بستگی اجتماعی، وابستگی است یعنی داشتن محبت و حساسیت نسبت به دیگران.به طور کلی هیرسچی اظهار داشت که هیچ رابطه ای میان اعمال بزهکارانه گزارش شده و طبقه ی اجتماعی وجود ندارد جز این که کودکان خانواده های نیازمند اندکی احتمال بیشتری برای بزهکاری شدن دارند.هیرسچی سپس اثرات وابستگی به پدر ، مادر، مدارس و همسالان را بر اعمال بزهکارانه ی گزارش شده تحلیل کرد. وی دریافت که صرف نظر از نژاد یا طبقه و صرف نظر از بزهکاری دوستان، پسرانی که وابستگی نزدیک تری به پدر و مادر خود دارند، احتمال کمتری وجود دارد که اعمال بزهکارانه ارتکابی را گزارش دهند تا آن هایی که وابستگی کمتری دارند(شجاعی ، 1388). 3-2-4-2 نظریه فشار پیام این نظریه این مسئله است که: برای خرده فرهنگها و راههایی که از طریق آنها رفتار منحرفانه و مجرمانه در تعامل با دیگران آمیخته می شود و هم چنین عواملی که مرتبط با اجتماع بوده و باعث بروز رفتارهای جنایی می گردد، در این نظریه جرم فرآیند آسیب های اجتماعی است(نجفی توانا، 1389). رابرت مرتون در آغاز نظریه ی خود این نکته را خاطرنشان می سازد که فرهنگ هر جامعه هدف های معینی را که تصور می کند«تلاش برای به دست آوردن شان ارزش دارد» تعریف می کند. در هر جامعه ای شمار فراوانی از چنین هدف هایی وجود دارد و از فرهنگی به فرهنگ دیگر تغییر می یابند. رابرت مرتون استدلال می کرد چون از همه ی اشخاص نمی توان انتظار داشت که به هدف های فرهنگ دست یابند، بنابراین بسیار مهم است که فرهنگ با ابزارهای نهادین و ضرورت پیروی از آن ها به خاطر ارزشهای خودشان تأکید قوی داشته باشد(شجاعی، 1388). در نظریه مرتون جامعه برای ارتکاب جرم، فشار جدی به اعضاء خود وارد می کند. این فشار بیشتر روی گروه های حداقل وارد می شود و کمتر جمعیت شهرنشین را که انرژی مؤثر و کارآمد برای کسب موفقیت دارند، تحت تأثیر قرار می دهد. دورکیم احساس فشار را به دو طبقه اساسی، شامل فرایند اجتماعی و تجارب شخصی تقسیم می کند. فرایندهای اجتماعی ممکن است شرایط محیطی را به گونه ای فراهم کنند که فشار اجتماعی به فرد وارد شود. تجارب شخصی نیز ، احساس فشار فردی را رد فرد ایجاد می کنند(اکرز،2000). احساس فشار فردی از دیدگاه مرتون ، 5 روش سازگاری را به وجود می آورد: همنوایی نوآوری تشریفات پرستی عقب نشینی طغیان (ابوالمعالی ، 1389). در خصوص علت جرم، سخن اصلی نظریه فشار آن است که باید این پدیده را نشانه ای از گسست اجتماعی یا فرایندهای اجتماعی به حساب آورد که نشان دهنده وجود نوعی فشار اجتماعی در درون جامعه است(سلیمی ، 1386). مجرمان ممکن است در نتیجه فشارهای طبقه ثروتمند، معضلات خانوادگی ، سطح آموزشی پایین، گرفتاریهای قانونی و موقعیت های دیگری که تدریجاً آنها را به سوی رفتار مجرمانه هدایت می کنند به تکرار جرم روی بیاورند(هیکی ، 2006). 4-2-4-2 نظریه خنثی سازی ماتزا و سایکس (1964) مشاهده کردند که عملکرد کودکان مختلف که تدریجاً بزهکارانه شده، به خاطر ماهیت خنثی سازی ارزش ها و گرایشات شخصیتی می باشد، به طوریکه دستخوش پیامدهایی بین رفتارهای معمول و متعارف و غیرقانونی می شوند. ماتزا اشاره می کند افراد همیشه مجرم نیستند اغلب جرم و بزه در کارهای عادی زندگی روزانه سهیم است. گهگاه افراد بی اراده به سوی رفتارهای غیرقانونی پیش می روند، همان طور که بعضی اوقات به سمت رفتارهای مشروع می روند. آنها به منظور منطقی کردن گرایش به سمت رفتارهای نامشروع ممکن است از تکنیکهای علمی خنثی سازی استفاده کنند. این تکنیک ها شامل رد مسئولیت ، انکار آسیب رسانی ، انکار قربانی کردن، محکومیت مجرمان و درخواست وفاداری بیشتر می شوند یا عبارتهایی چون «این گناه من نبوده است» ، «هیچ آسیبی وارد نشده» ، «جامعه مقصر است» انکار قربانی ، یک تکنیک رایج به منظور اشتباه و جرم صورت گرفته می باشد، همچنین موجب تقلیل ارزش زندگی نابود شده می گردد.باندورا(1974) روشهایی را تشریح کرد که مجرمان توسط آنها رفتارهای غیرانسانی شان را به طور قانونی انجام می دهند. بررسی رایج در مورد رفتار قاتلان سریالی، نشان می دهد، آنها متناوباً قربانیانشان را قبل از اینکه بکشند،از ارزشهای انسانی ساقط می کرده اند. انکار آسیب رسانی به قربانیان توسط مجرمان وجه مشترک اکثر قاتلان سریالی است(هیکی ، 2006). 5-2-4-2 نظریه برچسب زنی پیش فرض اساس نظریه برچسب زنی این است که اساس و معنای انحراف اجتماعی تعریفی است که جامعه از برخی رفتارهای انسان دارد. چنانکه بکر ، از صاحب نظران معروف این نظریه اظهار می دارد، هنگامی یک عمل ، رفتار انحرافی در نظر گرفته می شود که به شیوه ای که از نظر مردم مناسب و صحیح نیست، صورت گیرد؛ بنابراین صفت انحراف اجتماعی که به کرداری داده می شود به چگونگی تعریف آن کردار در ذهن افراد بستگی دارد. به اعتقاد لمرت (1951) جامعه شناسی انحرافات تا کنون انحراف اجتماعی را عامل اساسی در پیدایش نظارت و بازبینی اجتماعی می دانست، ولی واقعیت امر درست برعکس آن است، یعنی نظارت اجتماعی است که انحراف اجتماعی را پدید می آورد(احمدی ، 1388). برچسب زنی پیشنهاد می کند که جرم شناسان، بیش از اندازه بر عمل انحراف و هم چنین ویژگی و شخصیت فرد منحرف تأکید کرده اند. آنها معتقدند تعاریف جرم از زمانی تا زمان دیگر و از مکانی به مکان دیگر هیچ تغییری نکرده است، این مفهوم گسترده را زیر سؤال بردند که چون، جرم ، چیزی بدی است آنانی که مرتکب آن می شوند نیز به مستضروعمل مجرمانه نیز طبیعتاً عمل بدی می باشد(ملک محمدی، 1388). جرم در واقع محصول کارخانه قانون گذاری است که براساس مفاهیم قراردادی ناشی از دیدگاه صاحبان قدرت از رفتار تعیین می گردد. مفاهیمی مانند رفتار خوب، رفتار بد، رفتار مجرمانه در عالم خارج وجود ندارد، بلکه گردانندگان واقعی جوامع با لحاظ ضرورت اداره جامعه و حفظ نظم مورد نظر خود را اثرپذیری از معیارهای طبقاتی، فرهنگی، دینی، سیاسی دست به ارزیابی هنجارها و ارزش گذاری آنها می زنند(نجفی توانا ، 1390). 6-2-4-2 نظریه های بزهکاری با محوریت طبقه پایین اجتماعی پیش فرض اساسی این نظریه آن است که بزهکاری پدیده ای مردانه و مربوط به طبقات پایین است.همه نظریه های طبقه پایین رفتار ناشایست کودکان و نوجوانان بزهکار را مبتنی بر این فرض می دانند که بزهکاری مخصوصاً در دست بزهکاران از طبقات پایین است و دامنه ای از عوامل اقتصادی و اجتماعی را در نظر می گیرند(شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام ، 1389). و نظریه خرده فرهنگ بزهکاری به موضوع رفتار بزهکارانه در میان جوانان طبقه پایین جامعه برحسب ویژگی های خرده فرهنگی آنان نظیر ارزشها، زبان و شیوه های زندگی پرداخته اند. وقتی نوجوانان نتوانند به استانداردهای طبقه متوسط (میعارهای فرهنگی عمومی جامعه) جامه ی عمل بپوشانند یکی از راه حل های انتخابی آنان رفتارهای بزهکارانه است. این رفتارها حاصل کنش متقابل با نوجوانان دیگری است که مسائل مشابه دارند از این رو آنان دارو و دسته های بزهکار را شکل می دهند و بدین وسیله در گروه منزلت اجتماعی پیدا می کنند. در واقع جوانان متعلق به طبقات پایین، به خرده فرهنگ بزهکاری متوسل می شوند تا بدین وسیله کمبودها و کاستی های خود را جبران کنند(احمدی 1384، شیخاوندی، 1384). 7-2-4-2 نظریه رادیکال بزهکاری نظریه رادیکال بزهکاری بیانگر آن است که رفتار تبهکارانه حاصل تلاش های سرکوب گرانه طبقات حاکم برای کنترل طبقه زیر سلطه است. آثار این سرکوب نه تنها نرخ جرم و بزهکاری را در بین طبقه زیرسلطه افزایش می دهد بلکه تمایل بیشتری را در میان طبقات متوسط و بالاتر در برچسب زدن به اقدامات طبقات پایین تر به عنوان تبهکاری به وجود می آورد تا کنترل آنان را آسان سازد(لینچ و گروز، 1986، به نقل از شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام1389). - اولین و مهم ترین پیش فرض رویکرد رادیکال درباره بزهکاری این است که اکثر رفتارها حاصل مبارزه میان طبقات اجتماعی است، به ویژه طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر. - دومین پیش فرض این است که نظام اقتصادی سرمایه داری عمدتاً مسئول تقسیمات طبقاتی در اجتماع است. - سومین پیش فرض این است که سرمایه داری به طور مستقیم یا از طریق نیروهایش همچون دولت ها، طبقه کارگر را به لحاظ اقتصادی ، نهادی یا قانونی کنترل می کند. - چهارمین پیش فرض این است که بیشتر جرایم رسمی و بزهکاری طبقات پایین و کارگر شکلی از انطباق با محدودیت هایی است که از سوی سرمایه داران به آنها تحمیل شده است (شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام، 1389). 8-2-4-2 نظریه های تلفیقی بزهکاری جست و جو برای یافتن علل بزهکاری در طول چندین قرن مطرح بوده و از دیدگاه های بیشماری به آن پرداخته شده است. با اینکه ما باید به دنبال یافتن هر پاسخ احتمالی باشیم، امکان دارد به دیدگاه های نظری و امیدبخش دست یابیم که اطلاعات ارزشمندی را برای درک بزهکاری ارائه می دهند. تلاش برای ترکیب تبیین های نظری گوناگون پیرامون بزهکاری در یک توالی پیوسته از رویدادها و بروندادهای مرتبط به هم ، موضوعات و مسائلی را مطرح می سازد(شومیکر، ترجمه ابراهیمی قوام، 1389). چندین نظریه تلفیقی برای تبیین جرم و رفتار انحرافی ارائه شده است ازجمله نظریه همنشینی و تقویت افتراقی رابرت برگس و رونالدآکرز، که نظریه همنشینی افتراقی را با مؤلفه های تقویت و تقلید از الگوهای رفتاری و تعاریف شناختی تلفیق کرده اند. نظریه های الیوت، تورن بری ، کاتالانو و هاوکنیز که هر یک به نحو متفاوتی نظریه همنشینی افتراقی را با عناصر نظریه های کنترل اجتماعی و یادگیری اجتماعی درهم آمیخته اند و نظریه مسیرهای علّی لبلانس که در تبیین جرم عوامل علّی مانند کنترل کننده های بیرونی، الزامات درونی و ساختارهای جامعه را با یکدیگر تلفیق کرده است. الگوی فرینگتون نیز به عنوان الگوی تلفیقی که روان شناسی و جامعه شناسی را به هم پیوند داده اند جزو نظریه های تلفیقی بزهکاری است(مک گوایر، 2006). 9-2-4-2 نظریه سطوح مجزای بزهکاری مک گوایر جیمز مک گوایر(2006) 5 سطح مجزای توصیف را برای رفتار مجرمانه معرفی کرده است این 5 سطح مجزا هستند، اما ارتباطات درونی دارند و از مقیاس بزرگ و وسیع جامعه به سطح خرد و فردی حرکت می کنند. 1- سطح اول در این سطح، جرم محصول غیرقابل اجتناب زندگی انسانها در کنار هم و در گروه های اجتماعی بزرگ است. یعنی جرم و شرایط اجتماعی با یکدیگر ارتباط متقابل دارند. 2- سطح دوم جدای از این حقیقت که جرم در همه جوامع رخ می دهد و غالباً مردان بیش از زنان مرتکب جرم می شوند، اشکال مختلف جرم در مکان های جغرافیایی متفاوت یکسان نیست. در این سطح از توصیف ساخت نظریه بر مبنای توزیع های اجتماعی و فضایی جرم متمرکز می شود و به عنوان نماینده ، نظریه جرم شناسی محیطی در این سطح مورد بررسی قرار می گیرد. 3- سطح سوم در این سطح فرایند جامعه پذیری و اثرات گروه مورد توجه قرار می گیرد و هدف برای مکانیزم های مؤثر در ارتکاب جرم در بعضی از افراد و در جوامع معین و حتی در درون محله های مختلف است و بیشتر روی واحدهای اجتماعی کوچک تر مانند خانواده یا گروه های همسال نوجوانان تمرکز می شود. 4- سطح چهارم هدف از این سطح تحلیل و بررسی انواع جرم، اهداف جرم و تغییرات آن در طی زمان است و تمرکز توصیف آن اعمال و وقایع مجرمانه است. 5- سطح پنجم هدف از این سطح بررسی انواع رفتارهای فردی و عوامل روان شناختی و درون فردی مانند افکار، احساسات و نگرشها است(مگ گوایر ، 2006، به نقل از ابوالمعالی 1389). 5-2 جرم عده ای از حقوق دانان، معتقدند که نقص قانون هر کشوری در اثر عمل خارجی در صورتیکه انجام وظیفه یا اعمال حقی آن را تجویز نکند و مستوجب مجازات هم باشد جرم نامیده می شود(علی آبادی ، به نقل از دانش 1388). برخی دیگر، هر فعل یا ترک فعلی را که نظم، صلح و آرامش اجتماعی را مختل سازد و قانون نیز برای آن مجازاتی تعیین کرده باشد جرم می دانند. در جمهوری اسلامی ایران «هر فعل یا ترک فعلی که رد قانون برای آن مجازات تعیین شده باشد جرم محسوب می شود.»(دانش، 1388). جامعه شناسان معتقدند که جرم یک پدیده دائمی اجتماعی است که در هر زمان و مکان اتفاق می افتد. بعضی از جرایم با تحولات اجتماعی تغییر نمی یابد و نزد وجدان قاطبه ی مردم زشت و ناپسند بوده احساسات اجتماعی را متأثر می سازد. دورکیم جامعه شناس فرانسوی می نویسد: جرم پدیده ی طبیعی اجتماعی است و از نظام، فرهنگ و تمدن هر اجتماع ناشی می گردد تا اجتماع و نظام آن باقی است جرم نیز دارای خصوصیت دائمی خواهد بود و هر عملی که وجدان عمومی را جریحه دار کند جرم محسوب می شود .جرم شناسان ناسازگاری افراد را در اجتماع، عمل ضداجتماعی و جرم می نامند(کی نیا، 1346). 1-5-2 انواع جرائم گارفالو جرم شناس ایتالیایی معتقد است که جرائم بر دو نوعند: اول: جرائم طبیعی که احساسات اولیه بشر یعنی عطوفت و شفقت را از بین برده، حیثیت و شرافت را در هر گروه اجتماعی جریحه دار می کند. احساسات مذکور همیشه در نهاد بشر وجود دارد و تغییر ناپذیرند. دوم: جرائم قراردادی که به احساسات تحول پذیر و تکامل یافته لطمه می زند. مجازات واکنش اجتماعی جرم است(دانش ، 1388). در تقسیم بندی دیگری اشکال جرائم را به شرح ذیل می دانند: 1- جرائم بدوی در اینگونه جرائم به واکنش فرد در قبال اعمال جزئی ، شدید و توأم با خشونت است و نمی تواند واکنش خود را به تعویق انداخته و یا متناسب با عمل محرک رفتار نماید. 2- جرائم سودجویی در این نوع جرائم، فرد در وضعیت خاص یا خطرناکی قرار می گیرد که بدون ارتکاب جرم، نمی تواند از آن وضعیت نجات پیدا کند.انواع جرائم سودجویی متعددند و اهم آنها جرائم بر علیه اشخاص و یا علیه اموال می باشد. 3- جرائم شبه قضایی در این جرائم فاعل شخصاً ذی نفع نیست فقط به تصور اجرای عدالت اجتماعی مرتکب جرم می شود در این نوع جرائم حس انتقام جویی، نوع دوستی ، ایدئولوژی و غیره در ارتکاب جرم مؤثرند. 4- جرائم سازمان یافته در این جرائم ، وضعیت و موقعیت خاص برای ارتکاب جرم وجود دارد. مجرمین با طرح نقشه، شناسایی محل ، خرید لوازم مورد نیاز به انتخاب شرکاء مقدمات ارتکاب جرم را فراهم می کنند. انگیزه اصلی حرص و طمع است (دانش ، 1388). 6-2 قتل جرايم خشونت آميز از نوع جرايم شديد است كه مردم بيشترين ترس را از آن ها دارند. بر اساس گزارش هاي سازمان هاي جمع آوري داده هاي رسمي جنايي، آدم كشي يا قتل، تجاوز به عنف، سرقت، ضرب و جرح شديد، دزدي شبانه و كودك آزاري به دليل فراواني آن ها و آسيب هاي جسمي و روحي كه به اشخاص وارد مي كنند به عنوان جرايم خشونت آميز شناخته شده اند و خشونت از ويژگي هاي اصلي اين جرايم است. (ريد، 2000) يكي از پديده هاي مشترك كليه ي زمان ها و كليه ي جوامع، قتل نفس مي باشد ولذا بر خلاف ساير جرايم كه نسبت به زمان و مكان مفهومي نسبي پيدا مي كنند، قتل نفس هميشه جرم شناخته مي شده است(عبدي، 1367). در بين جرايم عليه اشخاص ضرب و جرح و قتل داراي بالاترين آمار مي باشند(نجفي ابرندآبادي، 1390). قتل شديدترين نوع جرايم خشونت آميز است كه ارزشمندترين حقوق انسان ها را با هدف نابودي جسماني و تباه ساختن و از بين بردن فرد يا افراد خاصي انجام مي شود(احمدي، 1388). ولفانگ و فراكوتي (1982) در تحليل خرده فرهنگ خشونت قتل هاي رسمي را به شرح زير دسته بندي كرده اند: 1- قتل هاي عقلاني. طراحي شده، تعمدي، جنايي و با قصد قبلي 2- قتل در حالت احساسات و خشم و كينه شديد يا كشتن در نتيجه ي عملي كه به قصد آسيب و صدمه انجام مي كيرد، بدون اينكه نيت و قصد معيني براي كشتن وجود داشته باشد. در تقسيم بندي ديگري قتل هاي به وقوع پيوسته را مي توان تحت عناوين زير دسته بندي كرد: الف- قتل هايي كه در هنگام خارج بودن فرد از حالت عادي رخ داده است. منظور از خارج بودن از حالت عادي، داشتن بيماري هاي رواني و يا قرار گرفتن تحت تأثير مواد مخدر و الكل مي باشد. تعداد اين نوع قتل كمتر از 3% كل قتل ها مي باشد. ب- قتل هايي كه براي پنهان نمودن خطا يا جرم ديگري به وقوع پيوسته است. اين مسأله خصوصاً از طرف كساني بيشتر به وقوع مي پيوندد كه براي اولين بار مرتكب جرمي مي گردند و مي دانند كه اگر دستگير شوند مجازات خواهند شد. تعداد اين نوع قتل ها ممكن است تا 7% كل قتل ها را شامل شود. ج- قتل هايي كه ناشي از اختلافات عقيدتي و اخلاقي اتفاق افتاده است. بخشي از قتل ها ناشي از اختلافات فكري و اخلاقي مي باشد تا 15% قتل ها را شامل مي شود. مسأله قتل ناشي از ناسازگاري اخلاقي بين طرفين است و تلاش و پافشاري دو طرف در به كرسي نشاندن عقايد و يا گفتار خود كه در نهايت منجر به برخوردها و تنش هايي شده كه به قتل منجر مي شود. د- قتل هايي كه بر اساس اختلاف و درگيري هاي قومي قبيله اي به وجود آمده است. حدود 10% قتل هايي كه به وقوع مي پيوندد ناشي از اختلافات قومي قبيله اي است كه با كوچكترين جرقه ي آتش اين اختلافات برافروخته شده و در مواردي منجر به قتل بيشتر از يك نفر مي شود. ه‍- قتل هايي كه ناشي از مسائل جنسي و ناموسي است. تقريباً بيشترين نسبت قتل در رابطه با مسائل جنسي و ناموسي مي باشد، اين نسبت در كل كشور تا 20% قتل ها را شامل مي شود ولي در بعضي استان ها ممكن است نسبت بيشتري را نيز شامل گردد. و- قتل هاي وقوع يافته بر اساس اختلافات مالي و ملكي. بيشترين نوع قتل بعد از گروه قبلي اين نوع قتل است كه از گذشته نيز وجود داشته است. قتل هاي ناشي از اختلاف بين عشاير بر سر مراتع و چراگاه ها، اهالي يك روستا بر سر اراضي كشاورزي، محدوده ي روستا، تقسيم آب و ... كه بيش از 20% قتل ها را شامل مي شود. ز- قتل هاي ناشي از شروع يك شوخی، يك دعواي ساده، انتقام جويي هاي فردي، فحاشي، كشتن افراد به خاطر اعتياد و تنبيه بدني و ... - قتل هاي ويژه (قتل سريالي) در اين نوع قتل، قاتل اقدام به شناسايي و انتخاب قرباني خود مي كند و نسبت به كشتن افراد بي گناه بي تفاوت شده و حتي از اين امر لذت مي برد(عبدي، 1367). هیکی در (1997) نمودار قتل را از نظر تعداد قرباني به شرح زير مطرح مي كرد: -685800381635تفریحیوقوع قتل در زمان واحددسته جمعینمودار قتل از نظر تعداد قربانی متعددواحد سریالیوقوع قتل در زمان و وقایع متعددتعداد حداقل سه قربانی انگیزه شخصیدوره زمانی محدودشروع و پایان یکجاتعداد حداقل سه قربانی انگیزه شخصی00تفریحیوقوع قتل در زمان واحددسته جمعینمودار قتل از نظر تعداد قربانی متعددواحد سریالیوقوع قتل در زمان و وقایع متعددتعداد حداقل سه قربانی انگیزه شخصیدوره زمانی محدودشروع و پایان یکجاتعداد حداقل سه قربانی انگیزه شخصینمودار قتل از نظر تعداد قرباني قتل هاي چندگانه، بي شك يكي از وحشتناك ترين و خيره كننده ترين پديده هاي جنايات امروزي است: اين موضوع همچنين يكي از زمينه هاي جنجال بر انگيز تحقيقي در رشته هاي جرم شناسي، روان شناسي و جامعه شناسي مي باشد. طي چندين سال، مسأله ي قتل هاي سريالي در جامعه ي ما فراگير شده است و مورد توجه عموم قرار گرفته است و اين مسأله جاي پژوهش و تحقيق دارد(هیکی،1997). 7-2 قتل هاي سريالي 1-7-2 تعريف لغوي قتل سريالي تركيبي وصفي است كه از تركيب دو واژه ي «قتل» و «سريال» تشكيل شده است. قتل در لغت به معناي كشتن و ريشه اي عربي دارد.سريال، ريشه ي فرانسوي داشته و در دو معني اسم و صفت كاربرد دارد، كه دو تركيب وصفي مزبور، معناي صفت آن مد نظر است؛ در اين كاربرد، سريال (ي) به معناي مسلسل، زنجيره اي، ترتيبي، مرتبط و پيوسته آمده است. (معين، 1376). 2-7-2 تعريف اصطلاحي در سه دهه ي گذشته، تعاریف گوناگوني از قتل هاي سريالي، توسط مجريان قانون، روانشناسان باليني، دانشگاهيان و محققين ارائه گرديده است در حاليكه اين تعاريف در چند عنصر كلي مشترك اند، در اركان خاص با هم متفاوت هستند؛ مانند تعداد قتل هاي واقع شده، فواصل زماني بين قتل ها و انگيزه ي قاتلين.تعاريف موجود از قتل سريالي، تعداد مشخصي از قتل ها را معين مي كند كه بين دو تا ده قرباني متغير است، اين ركن كميتي، قتل سريالي را از ساير انواع قتل ها متمايز مي سازد، و از طرفي شرط فاصله ي زماني جهت تفكيك بين قتل سريالي با قتل هاي دسته جمعي ضروري دانسته شده است.براي اولين بار در اوايل(1980) اداره ي تحقيق ايالات متحده ي آمريكا از اصطلاح قتل سريالي به طور رسمي استفاده كرد براي تعريف اين پديده و متمايز كردن اين نوع قتل از قتل هاي گروهي و جمعي(ايگر، 1998). در سال (1998) كنگره ي ايالات متحده ي آمريكا، در قانون فدرال خود از قتل سريالي چنين تعريفي را ارائه نموده است: «واژه ي «قتل هاي سريالي» بدين معني است كه يك سري از قتل ها كه شامل سه فقره و يا بيشتر مي شود، خصوصيات و ويژگي هاي مشتركي دارند كه امكان معقولي را به ذهن تداعي مي كنند كه آن جرايم توسط يك يا چند نفر واحد ارتكاب يافته شده اند.» (ايگر، 1998). «سرس» (1991) قاتل سريالي را اين گونه تعريف مي كند: « كسي كه به طور تصادفي و در طول يك دوره شامل روزها، هفته ها،ماه ها و يا حتي سال ها، زندگي افراد زيادي را سلب مي كند و معمولاً در هر بار يك نفر را و بدون انگيزه ي مشخصي براي رفتارش به قتل مي رساند. او اشاره مي كند كه در بيشتر موارد، قربانيان كاملاً غريبه و ناشناس هستند و شيوه هاي ارتكاب قتل، فاقد يك الگوي مشخص بوده، و غير منطقي به نظر مي آيند(سرس، 1991). هيكي (1997) خيلي ساده تمامي قاتلاني را كه با نقشه ي قبلي و در يك فاصله ي زماني كه مي تواند شامل روزها، هفته ها، ماه ها و سال ها باشد و سه نفر و يا بيشتر را به قتل رسانده اند، به عنوان قاتلان سريالي تعريف مي كند و بدين ترتيب چندين زن را نيز در شمار قاتلان سريالي مي آورد؛ و در مجموع قاتلان سريالي شامل مردان و زنان مي داند كه محدوده ي اعمالشان در يك شهر و يا ايالت باشد، يا حتي براي يافتن قربانيان خود به ايالات مختلف، مسافرت مي كنند.هلمز و دی بورگر (1988) 5 عنصر را كه قاتل سريالي را از انواع قاتلان گريلر متمايز مي كند را به شرح زير توصيف كردند: اولين عنصر، تكراري بودن قتل هاست. قاتل سريالي به كشتن قربانيان خود در يك دوره ي چند ماهه و يا چند ساله ادامه مي دهد. دومين عنصر شامل اين مسأله است كه قتل ها به طور مکرر يكي بعد از ديگري اتفاق مي افتد. سومين عنصر حاكي از آن است كه هيچ گونه ارتباط فاميلي و خويشاوندي بين قاتل و قرباني وجود ندارد. چهارمين عنصر حاكي از احساس اجباري است كه در قاتل براي كشتن وجود دارد و در نهايت آخرين عنصر حاكي از آن است كه قتل سريالي ممكن است فاقد انگيزه هاي مالی باشد(ايگر، 1998). اگرچه اصطلاح قتل سريالي تا دهه ي 1980 متداول نبوده است، اما قتل سريالي صدها سال قبل از آن وجود داشته است. اولين مورد قتل سريالي در قرن 15 ميلادي توسط «جيل دي ريس» يك نجيب زاده ي فرانسوي و دوستش جان كه تقريباً 100 كودك را شكنجه و به قتل رساندند، اتفاق افتاده است(نيوتن، 2000). با تركيب ايده هاي مختلف در ارتباط با ساختار و عناصر قتل سريالي، تعريف زير قابل قبول به نظر مي رسد: قتل سريالي، قتل غير قانوني سه نفر يا بيشتر توسط مجرم يا مجرمين واحد، طي وقايع و دفعات جداگانه و با انگيزه هاي شخصي است(غلاملو، 1389). 3-7-2 اركان قتل سريالي عليرغم اختلاف نظرهاي موجود در تعريف قتل سريالي، در نهايت مي توان سه عنصر زمان، تعداد قربانيان و انگيزه را اركان اصلي آن محسوب نمود. 1- عنصر زمان: زمان، عنصر كليدي تمايز كننده ي انواع مختلف قتل هاي متعدد است، نه آسيب شناسي رواني مجرم، نه شيوه ي كار او، و نه تجاوز جنسي به قربانيان؛ تفاوت دو شرايط فاصله ي زماني بين قتل ها، يك فاكتور عيني معني دار است (رسلر، بواگرو داگلاس، 1998). 2- تعداد حداقلي قربانيان: محققين مختلف، تعداد حداقلي مختلفي را به عنوان يك شرط ضروري براي تحقق قتل سريالي ارائه كرده اند. نظرات بيشتر، شخصي و سليقه اي است.لوين و فاكس (1999) قتل سريالي را به عنوان كشتن حداقل 3 يا 4 قرباني مي دانند.جنگنيز (1994) پس از مرور و يادآوري مشكلات پيرامون تعريف قتل سريالي، در نهايت تعداد حداقلي چهار نفر يا بيشتر را مورد پذيرش قرار داده است(جنگينز، 1994). دايتز (1986) معتقد است كه جهت بررسي نمودن مجرمين در يك گروه گسترده و همگن، شرط تعداد 10 قرباني و 10 واقعه قتل براي شمول در دسته قاتلين سريالي مناسب است؛ دايتز در نهايت تعداد چهار قرباني و بيشتر را در حوادث جداگانه، به عنوان شرط لازم قتل سريالي ارائه مي دهد(دايتز، 1986). 3- انگيزه: تعدادي از واژگان به عنوان جايگزين و مترادف با قتل سريالي مورد استفاده قرار گرفته اند؛ كه از جمله ي آن ها مي توان به اين موارد اشاره كرد: قتل هاي اتفاقي، تفريحي، اجباري، احمقانه.محور حاكم بر اين واژگان، متوجه انگيزه است. با اين حال همان گونه كه ليتون (1999) اظهار مي دارد: «بيشتر مفسرين ترجیح مي دهند كه به طور ساده، تعريف را به تعدا حداقلي قربانيان معمولاً سه يا چهار و برخي اوقات پنج نفر محدود كنند بدون اينكه به انگيزه توجه نمايند.» (ليتون، 1999). در عين حال برافی (1967) ويژگي اساسي قتل سريالي را تكرار آن در فواصل زماني مي داند و به محض اينكه شماري از قتل ها همانند يك زنجيره ثابت مي شوند، روشن مي شود كه جامعه بايد با يك قاتل نامعلوم مواجه شده باشد، يك قاتلي كه هنوز رها و آزاد است و يك قاتلي كه جرايم شديدي را، نه در يك زمان و تحت فشار شرايط و اوضاع و احوال، بلكه با قصد آگاهانه و عاقلانه مرتكب مي شود، و احتمالاً زنجيره را ادامه خواهد داد(برافي، 1967). 8-2 انواع قتل هاي سريالي اداره ي تحقيق و بررسي فدرال، توسط كاربري گسترده روش هاي تهيه ي نمودار، هويت و شخصيت قتل هاي «سازماندهي شده» و «سازمان دهي نشده» را مشخص نمود(رسلر و همكاران، 1988). با استفاده از اطلاعات جمع آوري شده در صحنه ي جنايت و بررسي ماهيت خود جرم، مأمورين، نموداري را ترسيم مي كنند كه بر طبق آن مي توان فهميد قتل انجام شده از نوع سازماندهي شده است و يا از نوع سازماندهي نشده. در بررسي دقيق تر، مسأله ي قاتل در «قتل سازماندهي شده» به عنوان قاتل شهواني (قاتلي كه با قربانيانش اعمال جنسي انجام مي دهد) توسط اف.بي.اي در نموداري مي آيد كه از نظر ويژگي هاي شخصيتي فردي، داراي مشخصات زير است: 1- سطح هوش بسيار بالا 2- وضعيت مطلوب تولد 3- شكل و شمايل مردانه 4- پرجذبه 5- داراي قابليت اجتماعي 6- داراي توانايي جنسي 7- شغل ثابتي ندارند 8- زندگي با همسر 9- متحرك از نظر جغرافيايي 10- برخوردار از نظام تربيتي سخت و بدون انعطاف 11- داراي كنترل احساسات در طي انجام جنايت 12- مستاجرینی نمونه اين گروه از قاتلان، نسبتاً بعد از جنايت رفتاري قابل پيش بيني از خود بروز مي دهند، عموماً به صحنه ي جنايت بازميگردند، به طور داوطلبانه اطلاعاتي را در دسترس مي گذارنند، از اينكه رفتاري دوستانه با پليس داشته باشند، لذت مي برند. در بعضي مواقع جنازه ي قرباني را به محل ديگري منتقل مي كنند تا جلب توجه بيشتري بنمايند. ويژگي هاي شخصيتي قاتلان در قتل هاي سازماندهي نشده به عبارت زير است: 1- بهره ي هوشي زير حد متوسط 2- وضعيت نامطلوب تولد 3- عدم بلوغ اجتماعي 4- به ندرت تاريخ چيزي را مي نويسد 5- دفعات مكرر اخراج از مدرسه 6- معمولاً پدر از كار افتاده يا فاقد شغل 7- تنها زندگي مي كند 8- محل هاي محرمانه براي مخفي شدن دارد 9- داراي فعاليت شبانه است 10- در نزديكي وقوع جرم زندگي يا كار مي كند 11- اشتغال در كارهاي غير تخصصي 12- تغييرات نمايان رفتاري دارد 13- علاقه به جلب نظر رسانه ها دارد 14- مصرف محدود الكل 15- هيجان و اضطراب زياد در زمان ارتكاب جرم (هيكي، 2006). طبق نظر FBI، اين گروه از قاتلان نيز پس از ارتكاب جنايت، رفتارهاي قابل پيش بيني از خود بروز مي دهند كه به شرح زير است: بازگشت به محل وقوع جنايت، احتمالاً در مراسم تدفين و خاك سپاري مقتول شركت مي كند،دفتر خاطرات روزانه دارد، محل كار و استخدام خود را تغيير مي دهد، مذهبي مي شود، تغييرات شخصيتي پيدا مي كند و تجربيات و خاطرات شخصي خود را از قربانيانش در اختيار مطبوعات مي گذارد(هيكي، 2006). 9-2 ويژگي هاي قاتلان سريالي مطالعات و تحقيقات انجام شده توسط محققين، انديشمندان و اداره ي تحقيق ايالات متحده ي آمريكا در خصوص قاتلين سريالي و قربانيان آن ها اطلاعات ارزشمندي را در ارتباط با ويژگي هاي عمومي و شخصيتي قاتلين سريالي در اختيار ما قرار مي دهد كه به شرح زير است: 1- اكثريت قاتلين مجرد هستند. 2- اغلب آن ها با هوش با IQ بالاتر از حد متوسط هستند. 3- بر خلاف IQ بالا، آن ها داراي شغل هاي غير تخصصي و سطح پايين جامعه هستند. 4- آن ها برخاسته از خانواده هاي بي ثبات و آشفته هستند. 5- از همان دوران كودكي توسط پدرهايشان رها شده و توسط مادر تحت سلطه بودند. 6- خانواده هاي آنان اغلب تبهكار، روان پريش و داراي تاريخچه ي سوء مصرف الكل بوده اند. 7- آن ها مورد سوء استفاده هاي روان شناختي، فيزيكي و جنسي به وسيله ي اعضاي خانواده قرار گرفته اند. 8- قاتلين اغلب داراي نرخ بالايي از وسوسه هاي خودكشي هستند. 9- به طور جدي و شدید از همان سنين اوليه به تماشاگري جنسي، يادگار پرستي، هرزه نگاري، آزارگري و خود آزاري علاقه مند هستند. 10- بيشتر از 60% آن ها تا سن 12 سالگي داراي بي اختياري ادراري هستند. 11- بيشتر آن ها شيفته ي آتش افروزي هستند. 12- آن ها درگير آزار رساندن و شكنجه دادن حيوانات كوچك هستند(هولمز، 2002). ويل در سال (1974) براساس مطالعات انجام شده بر روي قاتلان سريالي آن ها را در ده مقوله ي روانشناختي متفاوت شناسايي كرد: 1- افسرده 2- روان پريش 3- پريشاني ناشي از اختلالات ارگانيك 4- اختلالات فكري و رواني كه هنوز به مرحله ي جنون نرسيده 5- مهاجمان غير فعال 6- اعتياد به نوشيدن الكل 7- مبتلايان به حملات و تشنجات عصبي 8- نوجوانان 9- افراد كند ذهن 10- قاتلان جنسي (هيكي، 2006) علاوه بر ويژگي هاي مذكور، بر اساس مطالعات و پژوهش هاي انجام شده توسط مك گراو و رابرتسون، 4 ويژگي ديگر به ويژگي هاي قبلي اضافه شده است: 1- خصومت: برخي از قاتلين سريالي در مصاحبه هايشان به خشم از زنان به طور كلي و زنان فاحشه به طور خاص اشاره كرده اند. براي آن ها قتل سريالي يك بيان است همانند تصريح لفظي نسبت به سرخوردگي. بر خلاف اين واقعيت كه اين موقعيت قربانيانشان براي آن ها اهميتي ندارد، آن ها افرادي را انتخاب مي كنندكه نماد خشمشان محسوب مي شوند، آن ها خشونت را به عنوان راه حل سرخوردگي هايشان تكرار مي كنند به نحوي كه خوي ناشي از قتل تبديل به يك واكنش روتين براي آن ها مي شود. خشونت مي تواند به دليل اوضاع و احوال و عدم توانايي شخص در كنترل محيط پيرامونش به سرعت رشد كند. رابرت آركيپل يك بازرس ويژه ي قتل اظهار مي دارد: «تقريباً همه ي مجرمين جنسي، به خصوص قاتلين بانشان، نياز به اِعمال و نشان دادن درجه اي از كنترل زياد بر قربانيان دارند. آن ها بايد خشمي داشته باشند كه آن ها به سوي آن هدايت مي كند. او قاتلين بانشان را اينگونه توصيف مي كند: كسي كه يك علامت مشخصي را در صحنه ي جرم حك مي كند. يك جور به یک شیوه.» (مگ گوایر، 2000 ). 2- تنهايي قاتلين سريالي عموماً اشخاصي تنها هستند. تنهايي به عنوان احساس و حالت جدايي از ديگران متظاهر مي شود، تنهايي مي تواند مشقت هاي جسمي را همانند رنج هاي ذهني شامل شود و در بيماري هاي تني، روان تني و رواني زيادي وجود داشته باشد(مك گوایر، 2000). تنهايي، پريشاني و درد انساني مرموزي است كه غالباً براي سلامتي مضر است، و دشمن خوشبختي و شادماني انسان است. انواع متمايزي از تنهايي وجود دارد، مانند نوع هيجاني، فرهنگي، اخلاقي، وجودي، معرفت شناختي و متافيزيكي.بنابراين تنهايي شديد، مي تواند منجر به سر سختي دروني، بي احساسي اخلاقي و اجتماعي، بي تفاوتي و خشم شود (مك گوایر، 1995). 3- خيال پردازي بحراني ترين عامل براي قاتلان سريالي، خيال پردازي خشونت آميز مي باشد. بسياري از خيالاتي كه در قاتلان سريالي يافت شده است، خيالات جنسي ساديستيك هستند. طبق ديدگاه مك كولاچ و ديگران، تخيلات جنسي ساديستيك منشاء حوادث آسيب زا دارد، مثل آزار جنسي يا فيزيكي در اوان دوران كودكي. در تحقيق رابرت پرنتكي و همكارانش، تخيلات تجاوز جنسي و قتل در 86% از قاتلان جنسي مشاهده شده است(انجمن روانپزشكي آمريكا، 1989). 4- آسيب سوء استفاده در دوران كودكي هر سوء رفتاري، صرف نظر از ميزان و درجه ي آن، پيشينه ي قابل جستجويي در گذشته فاعل آن دارد. اين ديدگاه روان كاوانه آليس ميلر، بيانگر ديدگاهي است كه بر اساس آن، هر مرتكب خشونتي، زماني خود قرباني يك خشونت بوده است. آليس ميلر روان كاوي است كه اين ايده را نظريه پردازي كرده است كه رفتار فرد بزرگسال، ريشه در آسيب دوره ي كودكي وي دارد(ميلر، 1987). ميلر به نحو شديدي اعتبار مدل روان كاوانه فرويد و بحث كانوني اش كه كودك تحت كنترل دنياي اطرافيانش و عزيزانش، كنترل و هدايت مي شود را مورد سؤال و بحث قرار مي دهد. هرچند او با موضع اخير فرويد كه درمان شامل تخليه ي هيجاني (روان پاكسازي) حافظه واپس رانده مي شود، موافق است اما او مخالف نظريه ي هدايت جنسي فرويد است(رابرت سون، 2004). مطالعه ي هيكي بر روي قاتلين سريالي و قربانيانشان بر مبناي اطلاعات جمع آوري شده از 203 قاتل سريالي 169 نفر مرد و 34 نفر زن در زمان ارتكاب 1988- 1795 جامع ترين تحقيق در حوزه ي قتل سريالي است. هيكي كه مدل خود را مدل آسيب- كنترل ناميد، معتقد است: كه مكانيزم هاي رها سازي در قاتل سريالي مي تواند برخي از اشكال آسيبي باشد كه فرد را عاجز از تحمل فشار ناشي از حوادث آسيب زا مي سازد. شايع ترين آسيب هاي دوره ي كودكي در جمعيت قاتلين مورد مطالعه اش، طرد از ناحيه ي والدين و خويشاوندان بود(هيكي،1997). 10-2 گونه شناسی قتل های سریالی با به وجود آمدن علم طبقه بندی و تقسیم آن به مقولات و مباحث منطقی ، ادعا می شود که عملکرد هر یک از قاتلان سریالی را می توان به یکی از روشهای تفکیک شده توسط محققین نسبت داد. هولمزودبورگر، چهارگونه از قاتلان سریالی را از نظر شخصیتی از هم متمایز کرده و انگیزه های مطرح شده برای قتل و تأثیر آنها بر روی قاتل را مورد بررسی قرار داده اند. شکل گیری این نوع گونه شناسی بر مبنای فرضیات ویژه ای درباره پدید قاتلان سریالی صورت گرفته. این فرضیات شامل این باور می شود که چنین جنایاتی در اکثریت قریب به اتفاق موارد، تحت اثر محرکات ذهنی اتفاق می افتند. بدین معنی که انگیزه و محرک چنین رفتارهایی نه شرایط بهداشتی و یا اقتصادی ناسالم ، بلکه رفتارهای «پاداش و مجازات» می باشد. دومین فرضیه حاکی از آن است که یک امکان انگیزش ذاتی در نزد هر مهاجم وجود دارد که به موجب آن هر انگیزه ای تنها می تواند به وسیله خود شخص تفسیر و تحسین شود، زیرا این انگیزه تنها در ذهن او به تمام و کمال نمود پیدا کرده است.(هیکی 2006، ترجمه سیف الهی ، 1385). در فرضیه نهایی ، هولمزودبورگر توضیح می دهند که پاداش قتل برای قاتل، محتوای یک پاداش روانی است هرچند بعضی از قاتلان ممکن است سود مادی نیز عایدشان شود(هیکی، 2006). هولمزودبورگر بر مبنای این شخصیت پردازی گروهی چهارگونه زیر را برای قاتلان سریالی مشخص کرده اند: 1- گونه الهام شده: اقدام به قتل در نزد این گونه قاتلان، جوابی است در برابر دستورات صادر شده از ناحیه صداها و یا الهام هایی با منشأ خیر یا شر. این باور وجود دارد که اینگونه از مهاجمان از برخی از اشکال بیماری جنون رنج می برند. گونه مأموریت یافته: این گونه از قاتلان بر این باورند که مأموریتی در زندگی دارند، مبنی بر اینکه اجتماع و جامعه را از شر بعضی از گروه های خاص مردمی خلاص نمایند. هدف برخی از قاتلان افراد مسن جامعه است، در حالیکه دیگران ممکن است در جستجوی فواحش، کودکان و یا گروه های خاص نژادی - قومی باشند. گونه لذت پرست: قاتلانی که در این گروه جای می گیرند معمولاً به عنوان «جستجوگران هیجان» طبقه بندی می شوند. ارتکاب قتل در نزد این افراد باعث ایجاد خشنودی و رضایت به اشکال مختلف آن می شود. هولفرودبورگر برای این گونه ، زیرگروههایی را نیزمشخص نموده اند که شامل گروه هایی می شود که ارتکاب قتل در نزد آنان به دلیل «آسایش عالم هستی» و یا « لذت از زندگی» انجام می شود. زیرگروه دیگری را که هولمرودبورگر به آن اشاره می کنند، «قاتلان شهوانی» است که شامل مهاجمانی می شود که با قربانیان خود اعمال جنسی انجام می دهند و در خیلی مواقع پس از مرگ قربانیان ، اقدام به مثله کردن آنان می کنند.برخی از محققین، قاتلان جنسی را از قاتلان شهوانی متمایز می کنند. قاتلان جنسی معمولاً قربانی خود را بدون ترس و واهمه و با اشتیاقی برای ساکت کردن او به قتل می رسانند، در حالیکه قاتلان شهوانی در مخفی گاه اوهام و تخیلات عمیق خود لانه کرده اند، قبلاً طرح قتل های خود را ریخته اند، و تجاوز جنسی تنها راه رسیدن به تخیلات جنسی آنهاست و رفتارهایی که در نهایت منجر به قتل می شود و پس از قتل اقدام به مثله کردن قربانیان می کنند و با عمل کشتن و وقع قتل تحریک می شوند. گونه تفوق طلب: هولمز مدعی است که در این گونه مسائل جنسی سرچشمه اصلی لذت نیست بلکه لذت واقعی در توانایی قاتل در تفوق و برتری قدرت او بر مقتول نهفته است. برخی از قاتلان از مشاهده ترس، وحشت و التماس و زاری قربانیان لذت وافری می برند( هولفرودبورگر، 1985). در سال (1985) فوکس و لوین طبقه بندی را از قاتلان سریالی ارائه داده اند: قاتلان جنسی یا سادیستیک که دقیقاً همانند زیرگروه قاتلان شهوانی در رده بندی هولفرودبورگر است. قتل یا انگیزه شخصی و یا منافع مالی که بسیار مشابه زیرگروه گونه لذت پرستی است. قتل های خانوادگی که به عنوان یک طبقه بندی اصلی در قتل های فوکس و لوین محسوب می شود(فوکس و لوین ، 1994). 11-2 انگیزه شناسی قتل های سریالی انگیزه، حالت برانگیختگی که ارگانیسم را به عمل وا می دارد و در اصل دلیل تراشی ، توجیه یا بهانه ای که فرد به عنوان دلیل رفتار خود ارائه می کند. در سال 1988 لی قاتلان را بر حسب انگیزه آنان برای قتل به یازده گروه به قرار زیر تقسیم کرد: 1- منافع مالی و مادی 2- شهوت 3- دشمنی و عداوت 4- قدرت و تسلط 5- انتقام جویی 6- کسب شانس و موفقیت 7- ترس 8- اجیر شدن برای ارتکاب قتل (اجبار از درون)9- ناامیدی 10- احساس ترحم و همدردی 11- شعایر دینی (هیکی ،2006، ترجمه سیف الهی ، 1385) در خصوص نوع مشخص انگیزه قاتلین، طبقه بندی زیر، طبقه بندی کلی را ارائه می کند. بدون اینکه آن را منحصر به همین موارد و جامع و کامل بداند: خشم انگیزه ای که در آن مجرم، خشم و خصومت را نسبت به برخی از گروه های جمعیتی یا به کل جامعه ابراز می کند. باند جنایی انگیزه ای که در آن مجرم به لحاظ وضعیتی یا مالی به وسیله ارتکاب قتلی که در آن مواد مخدر، باند تبهکاران یا جرایم سازمان یافته دخیلند، بهره مند می شود. کسب منفعت مالی انگیزه ای که در آن مجرمین از ارتکاب قتل منفعت مالی می برند. ایدئولوژی انگیزه ای که در آن قتل ها جهت اهداف و عقاید یک گروه خاص صورت می پذیرد. قدرت – هیجان انگیزه ای که در آن قاتل وقتی که قربانیانش را می کشد احساس قدرت و یا هیجان می کند. روان پریشی وضعیتی که در آن قاتل از بیماری روانی شدیدی رنج می برد و به خاطر آن بیماری مرتکب قتل می شود که ممکن است شامل توهمات دیداری و شنیداری و پارانوئید یا خیالات غیرعادی شود. جنسی انگیزه ای که قاتل به وسیله تمایلات و نیازهای جنسی هدایت می شود(هولمر، 2002). گاتمچر در سال 1973، قاتلان جنسی را که شهوترانی همراه با بی رحمی و سنگدلی را در مورد مقتولان خود به کار بسته بودند، به عنوان اشخاصی توصیف می کند که رضایت جنسی خود را کشتن کسب می کنند و اینان عموماً یک الگوی خاصی را پایه ریزی و دنبال می نمایند. این الگو شامل طریقه انجام قتل و یا خصوصیات گروهی مقتولان آنان می باشد. کلیشه ای ترین قاتلان سریالی آنانی هستند که به طرق مختلف با مقتولان خود اعمال جنسی انجام می دهند و همین گروه هستند که بیشترین توجهات و هشدارهای عمومی را به سوی خود جلب می کنند(هیکی ، 2006). بیشترین توجه عامه مردم معطوف جانیانی است که به نحوی با مقتولان خود درگیری جنسی داشته اند. این درگیریها می تواند شامل تجاوز و هتک ناموس، لواط و یک سری از شکنجه ها و انحرافات جنسی باشد. در واقع بیشتر کارگزاران حقوقی و بسیاری از پزشکان بالینی بر این باورند که اکثریت قاطع قاتلان سریالی دارای ماهیتی شهوتران هستند و مهمترین انگیزه در قتل برقراری رابطه جنسی با قربانیان است(رسلر و همکاران، 1988). اداره تحقیقات ایالات متحده آمریکا(1985) FBI نمونه ای شامل 36 قاتل جنسی را مورد مطالعه و بررسی قرار دادند و در آنها نیروهای محرکه ای از اوهام جنسی، رفتارهای جنون آمیز ، قتل و تجاوز جنسی ناقص کردن اندام و اخته سازی را کشف کردند.در این مطالعات، تجاوز جنسی صرف نظر از اینکه یک عمل فیزیکی باشد و یا یک تجاوز سمبلیک، که در طی آن یک شیء بی جان به زور داخل دستگاه تناسلی زن چپانده می شود، به صورت عملی عادی و رایج در میان قاتلان سریالی مشاهده شده است. در بعضی موارد جنازه قربانیان مرتکب انواع بی حرمتی، فساد و هرزگی جنسی و قطع اندام ها شده بودند(هیکی ، 2006). طی مطالعات انجام شده بر روی قاتلان سریالی رفتارهای انحرافی جنسی که توسط آنان صورت گرفته، رفتارهای که مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته اند و این باور وجود دارد که هر یک از این رفتارها به نحوی با جنایات آنان مرتبط است. در برخی موارد، مهاجمان خود در دوران کودکی با یک یا چند مورد از این رفتارها، مورد تهاجم قرار گرفته بودند. رفتارهای جنسی مورد بررسی و پژوهش در قاتلان سریالی به شرح زیر می باشد: کشتن حیوانات کشتن حیوانات خصوصاً گربه به طریق چاقو زدن و مثله کردن و سپس تشریح بدن آنان و بیرون کشیدن امحاء و احشاء. این گروه از جانیان علاقمند به بروز رفتارهایی تهاجمی علیه دیگران، انهدام مالکیت مردم(مثل آتش سوزی) و یا دزدی هستند. 2-آدم خواری خوردن تکه هایی از گوشت بدن قربانی. گروهی از قاتلان ، پستان های قربانیان خود را می خورند و گروهی دیگر قسمت هایی از اندام قربانی را در ماهی تابه ریخته و می خورند. در این میان قاتلانی نیز بودند که در کمال خشنودی اقرار کردند ، رژیم اصلی غذایی آنان را کودکان تشکیل می دادند. استمناء(آمیزش با خود) تحریک جنسی و ارضاء شدن از طریق خود تحریکی. رایج ترین شکل این عمل استمناء با استفاده از نوشته ها، نقاشی ها و توهمان و تخیلات شهوت انگیز می باشد. نوع دیگر آن خفگی عاشقانه می باشد که می تواند در خشکی و یا آب صورت بگیرد. در نوع اول این نوع خفگی (اسکارمینگ) شخص با استفاده از پارچه و یا ادوات دیگر مثل شال گردن ، کروات و ... مانع از رسیدن اکسیژن به مغز شده و به حد بالای لذت جنسی می رسد، در نوع دوم خفگی که در آب است شخص برای افزایش هیجانات جنسی عمداً خود را غرق می کند. مدفوع خواری علاقه به خوردن مدفوع و رسیدن به مرحله ارضای جنسی . عورت نمایی در معرض دید قرار دادن عمدی آلت تناسلی(که عموماً در میان مردان است) به طور غیرمنتظره و به افرادی که هیچ گونه گمانی ا زچنین عملی ندارند. استفاده از ادوات خاص به جای شریک جنسی رسیدن به مرحله ارضای جنسی با جایگزین کردن وسایلی به جای شریک جنسی. قاتلان سریالی معمولاً، پستان های قربانیان خود را در می آورند تا در دفعات بعدی برای معاشقه از آنان استفاده کنند و برخی دیگر آلات تناسلی قربانی را در محفظه ای قرار داده و از آسیب حفظ می کنند و تعدادی نیز پوست قربانی و عده ای لباس های زیر قربانیان، جواهر آلات زینتی و حتی کیف پول، گروهی دندان ها و یا موهای قربانی. پارافیلی مسن گرا جستجوی افراد مسن و از جنس مخالف برای اهداف جنسی کلیمافیلیا تحریک جنسی از طریق تنقیه و اماله سنجاق زنی شکنجه خود. در این حالت شخص ، نوک پستان ، لبه های فرج، مزج، بیضه و یا آلت تناسلی خود را با وسایل تیزی سوراخ می کند. قتل شهوتی قتل در نهایت بیرحمی و سبعیت. شامل مثله کردن اندام های بدن قربانی خصوصاً آلت تناسلی وی. قاتلی که آلت تناسلی پسر جوانی را با یک جفت سیم برنده کنده بود و قاتلی دیگر قربانیان را مجبور می کرده که آلت تناسلی وی را در دهان کرده و با آن معاشقه کند و در همان حال به سر آنان شلیک می کرده است. مرده بازی داشتن روابط جنسی با جنازه. این شکل از انحراف جنسی در میان قاتلان سریالی خیلی شایع است که با جنازه مقتولان خود معاشقه می کنند. بچه بازی ذاشتن روابط جنسی با کودکان. برخی از بچه بازان خود در دوران کودکی قربانی سوء استفاده جنسی توسط بچه بازان بوده اند و این باعث شده که آنها نیز به نوبه خود در هنگام بزرگسالی این رفتارها را نسبت به کودکان تکرار کنند. لواط با کودکان رابطه جنسی بزرگسالان با کودکان از طریق مقعد آنان می باشد. در میان قاتلان سریالی لواط اولی بسیار رایج است. نوشته ها و تصاویر محرک و مستهجن استفاده از کتاب و تصاویری که کاملاً صریح و آشکار مسائل جنسی را نشان می دهند. در میان تعدادی از قاتلان سریالی، استفاده از این نوع تصاویر و نوشتجات رایج می باشد. جنون ایجاد حریق ایجاد حریق عمدی در بیش از یک مورد توسط یک فرد به سبب تحریکات نفسانی و یا تنش تعدادی از قاتلان سریالی در زمان کودکی خود اجزاء آتش افروزان بوده اند. تجاوز به عنف استفاده از زور در تجاوز جنسی به شخص دیگر. رایج ترین رفتار در میان قاتلان سریالی تجاوز همراه با ضرب و شتم و شکنجه. لذت از آزار رساندن به خود و دیگران تحمیل درد و رنج فیزیکی و یا روانی به دیگران(سادیسمی) و یا به خود (ماساچیزم) مزخرف گویی تحمیل رضایت جنسی از طریق مکالمات تلفنی مستهجن در زمانی که مزاحمان تلفنی در هنگام مکالمه، سطح اشارات جنسی خود را تغییر می دهند. شهوترانی از طریق چشم(اسکوپتوفیلیا) تحصیل لذت جنسی از طریق نگاه دزدکی از پنجره ها برای دیدن اشخاص شکنجه سوزاندن پستان های قربانیان، تکه تکه کردن قربانیان در حالیکه زنده بوده اند، قراردادن مقتولان در آب و اتصال جریان برق به آنان و اتصال سیم های لخت برق به شانه ها، صورت، پستان ها یا آلت جنسی قربانیان.(هیکی ، 2006). 12-2 ابزار و شیوه ارتکاب قتل در قاتلان سریالی برای انجام قتل از وسایل متنوعی استفاده می شود و باید به این مسئله توجه داشت که علت قتل با وسیله و روش بکار برده شده در قتل رابطه دارد. بر حسب اینکه علت قتل چه باشد شیوه و ابزار به کار برده در ارتکاب قتل متفاوت است. به عنوان مثال زمانی که علت قتل عامل جنسی باشد قتل به نسبت بیشتری با خفگی و به نسبت کمتری با اسلحه گرم اتفاق افتاده است. زمانی که علت قتل مالی و اخلاقی باشد قتل به نسبت بیشتری با اسلحه سرد و به نسبت کمتری با خفگی اتفاق افتاده است. نمودار وسایل و شیوه های به کار رفته در ارتکاب قتل -685800127000نمودار وسایل و شیوه های به کار رفته در ارتکاب قتلشالروسریدستطناباسلحه گرم جنگیاسلحه گرم شکاریاسلحه سرداسلحه گرماسلحه سرد کوبندهخفه کردنغرق کردنخوراندن سمپرت کردن از بلندیسایر موارداسلحه سرد برنده00نمودار وسایل و شیوه های به کار رفته در ارتکاب قتلشالروسریدستطناباسلحه گرم جنگیاسلحه گرم شکاریاسلحه سرداسلحه گرماسلحه سرد کوبندهخفه کردنغرق کردنخوراندن سمپرت کردن از بلندیسایر موارداسلحه سرد برنده قاتلین جوان عمدتاً از اسلحه سرد استفاده می نمایند در حالیکه استفاده کنندگان از اسلحه گرم دارای سن بیشتری می باشند.از طرفی تفاوت وسایل به کار رفته در ایالات و استانهای مختلف هر کشور بسیار زیاد است. و حتی تفاوت عمده در روستا و شهر از نظر کاربرد وسیله قتل در سلاح گرم می باشد و در روستاها به نسبت بیشتری سلاح گرم بکار می رود در حالیکه دیگر روشها به نسبت کمتری کاربرد دارد. مردان در مقایسه با زنان بیشتر از اسلحه گرم و سرد استفاده می کنند و زنان به نسبت بیشتری از وسایل دیگر سود می جویند. در شبها بیشتر قتل ها به شیوه خفه کردن و کمتر از طریق اسلحه سرد و گرم اتفاق می افتد در حالیکه در بعدازظهر به نسبت بیشتر قتل ها با استفاده از وسایل دیگر و کمتر از روش خفگی استفاده می شود. در مورد شب ها ممکن است این امر ناشی از بالا بودن قتل های جنسی در این وقت باشد. در میان وسیله به کار برده شده در قتل با فصل وقوع و یا وجود شریک قتل رابطه معنی داری مشاهده نگردیده است. در قتل های با سابقه بلندمدت افراد به نسبت بیشتری از اسلحه گرم و به نسبت کمتری از اسلحه سرد استفاده می کنند زیرا قاتل فرصت کسب و پیداکردن اسلحه برای اجرای نیت خود را دارد(عبدی، 1367). 13-2 مدلهای ارائه شده در تحلیل قاتلان سریالی 1-13-2 مدل کنترل آسیب هیکی هیکی بیان می کند که زمینه های وقوع قتل سریالی می تواند، زیستی ، روان شناختی ، جامعه شناختی یا ترکیبی از آنها باشد. همراه با برخی حوادث یا زنجیره ای از حوادث که آسیب زا نام دارد و در طول رشد شخص واقع می شوند از نظر هیکی ، آسیب ها ی مرتبط شامل مواردی مثل سوء استفاده دوره کودکی ، اختلال در زندگی به وسیله مرگ یا طلاق ، محرومیت از تحصیل و تصورات ذهنی سرشار از خشونت ( به طور واقعی یا بر مبنای رسانه ها) می شود. این موارد آسیب زا ، توسط افراد زیادی مورد تجربه قرار می گیرند در حالیکه تبدیل به یک قاتل سریالی نمی شوند اما نسبت به آن دسته از افرادی که دارای زمینه یا آسیب پذیری مهمی هستند، آثار چنین آسیب هایی منجر به ایجاد احساسهایی همچون طرد ، سوء ظن، گم گشتگی و اضطراب می شوند که شخص را از پذیرفتن و سازش با فشارهای بیشتر عاجز می سازد. ترکیب فشارها و اثرات احساسات منفی، می توانند منجر به شماری از واکنشهای اعم از انطباقی و غیرانطباقی شود با این وجود به برخی دلایل ، قاتل سریالی، سرزنش و حقارت را به خاطر احساسات پریشانش نمایان ساخته و از طریق حمله و یورش به دیگران سعی در بازگرداندن و حفظ اعتماد به نفس می کند در تلاش برای به دست آوردن دوباره آرامش روانی که از غلبه و تسلط بر دیگران حاصل می آید. قاتلین سریالی در صورتکها ، نمادها یا روکشی از خویشتن دارای اعتماد به نفس به نظر می آیند. تسهیل کننده های مختلف، مثل الکل یا مواد مخدر، هرزه نگاری و توهم موجب کاهش بازدارندگی شده و منجر به ارتکاب قتل می شوند چیزی که هیکی معتقد است معمولاً در نهایت ، حتی بدون چنین تسهیل کننده هایی اتفاق خواهد افتاد. مدل انگیزش رسلر مدل انگیزش در خصوص قتلهای جنسی بر اساس اطلاعات به دست آمده از 36 قاتل جنسی محکومیت یافته رسلر و دیگران(1988) مؤلفه ای که به شخصیت قاتلان سریالی جنسی شکل می دهد را شرح و توصیف می کنند: اینکه طفل در یک محیط اجتماعی بی اثر متولد می شود این مسئله عمدتاً به والدینی بر می گردد که نسبت به کودکانشان بی تفاوت هستند یا حتی انحرافات شناختی آنها را مورد پذیرش قرار می دهند و یا عملاً انحرافات آنان در رفتارهای ضداجتماعی شان را مورد تشویق قرار می دهند. در این حالت طفل در وضعیتی قرار می گیرد که ترکیبی از امیدهای واهی ، فقدان حمایت عاطفی و تربیتی که هم وجود ندارد سخت و خشن است یا غیرمستمر است .در بین چنین محیط ناکارآمدی کودک با بحرانهای آلودگی عادی و احتمالاً غیرعادی رودررو می شود مشکلاتی در انجام تکالیف جاری زندگی ، مشاهده یا تجربه خشونت و مانند اینها، فقدان حمایت محیط پیرامونی منجر می شود که طفل در مواجه با این فشارها به خیال پردازی دست بزند خیال پردازی های خشن در نائل شدن به غلبه و کنترل کمک می کند این واپس زنی به خیال پردازی منتهی به نقصان در پیوند با سرپرست کودک و پس نقصان در ارتباط بین فردی می شود. محیط غیرحمایتی نقصان در تطابق دادن با حوادث تأثیرگذار ، در شکل واکنشهای نمادین جمع می گردد، ایجاد خصیصه های شخصیتی منفی که به وسیله ساختار شخصیتی یا نظام اعتقادی مورد حمایت قرار می گیرد. سپس این واکنشهای نمادین به صورت اعمال مختلفی نسبت به خود و دیگران نمایان می شود.این مدل نشان می دهد که چگونه یک طفل دوست داشتنی با ظاهری عادی می تواند تبدیل به یک هیولایی سادیستیک به عنوان نتیجه ای از فرایندهای غیرمحول اجتماعی شده شود(هیکی ، 1997). مدل تلفیقی آریگو و پورسل تمرکز خاص بر قاتلین جنسی که در آنها تحریک جنسی به طور واضح یک عامل کلیدی محسوب می شود هدف آریگو و پورسل اضافه کردن مفهوم پارافیلیا(نابهنجاری جنسی) جهت در نظر گرفتن قاتل شهوانی از طریق ادغام دو مدل انگیزش رسلر و مدل آسیب کنترل هیکی است. پارافیلیا برانگیختگی جنسی است نسبت به موضوع یا رفتار غیرجنسی. پارافیلیایی ها توسط تخیلاتی که معمولاً از طریق خود ارضایی تقویت می شوند، حمایت می شوند. مبنای آریگو و پورسل تبیین این مسئله که چگونه پارافیلیا سادیسم شدید در قاتل سریالی تثبیت می شوند. آنها بر این ادعای که همه پارافیلی ها خصوصاً نوع سادیسم جنسی، معلول بیماری مغزی اند ایراد وارد می کند.براساس دو مدل قبلی پارافیلیا نتیجه وقایع زندگی آسیب زای حل نشده اوایل بلوغ هستند. عزت نفس پایین و عدم دلبستگی موجب شده اند تا نوجوان به خیال پردازی وابسته شود. خشم حاصل از طرد شدگی های مکرر و شکست عناصر معمول زندگی تخیلی نوجوان محسوب می شود. وقتی که احساسات جنسی نوجوان با بلوغ جنسی وی واقع می شود، امر طردشدگی اجتماعی و شکست مشابه را تجربه می کند از آن جا که قبلاً آموخته است که انجام دادن در خیال مطمئن تر است این طبیعی خواهد بود که جهت انجام تمایلات جنسی به خیال پردازی رجوع کند.آریگو و پورسل ضعف تأثیر دو مدل انگیزش رسلر(1986) و مدل کنترل آسیب هیکی (1997) مدل ترکیبی از نوع شناسی پارافیلیا ارائه می کنند و بر اهمیت تبیین آن و قتل شهوانی تأکید می کنند (آریگو،پورسل ، 2001). با توجه به این مسئله که هدف این پژوهش بررسی ویژگی های فردی ، خانوادگی، شیوه ارتکاب قتل، نوع قتل و انگیزه ی قاتلان سریالی ایران بوده است، پژوهشگر برای بررسی ویژگی های جمعیت شناختی قاتلان و تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده از مدل کنترل آسیب هیکی استفاده می کند. مدلی که در آن هیکی زمینه های وقوع قتل سریالی را زیستی، روان شناختی، جامعه شناختی یا ترکیبی از آنها می داند، همراه با برخی حوادث یا زنجیره ای از حوادث که او آنها را حوادث آسیب زایی می داند که در طول رشد شخص واقع می شود با تأکید به این مسئله که این موارد آسیب زا توسط افراد زیادی تجربه می شود در حالیکه تبدیل به قاتل سریالی نشده اند اما نسبت به افرادی که دارای زمینه یا آسیب پذیری هستند، آثار چنین آسیب هایی منجر به رفتارهای خشونت آمیزی می شود. فهرست منابع الف) منابع فارسی احمدی ، حبیب. (1388) . جامعه شناسی انحرافات . تهران: انتشارات سمت. ابوالمعالی ، خدیجه .(1389) . نظریه های جرم شناسی و بزهکاری . تهران: انتشارات ارجمند. بابائی ، محمدعلی . (1388) . مقاله کنش گری جرم . تهران. باستانی و همکاران ، امیر . (1390) . عوامل زیست شناختی و ژنتیکی رفتار بزهکارانه . تهران: انتشارات بنیاد حقوق میزان. پورافکاری ، نصرت اله .(1376) . فرهنگ جامع روانشناسی روانپزشکی ، ج2 . تهران: انتشارات فرهنگ معاصر. ستوده ، هدایت اله . میرزایی، پازند . (1387) . روان شناسی جنایی . تهران: انتشارات آوای نور. شریفی فضارتی ، امیر. (1388) . انحرافات جنسی . تهران: انتشارات اندیشه عصر. شومیکر ، دونالدجی.(1994) . نظریه های بزهکاری . مترجم: ابراهیمی قوام، صغری.(1389) . تهران: انتشارات دانشگاه علوم انتظامی. شیخاوندی، داوود.(1384) . جامعه شناسی انحرافات . تهران: انتشارات قطره. دانش، تاج زمان.(1388) . مجرم کیست ، جرم شناسی چیست. تهران: انتشارات کیهان. رفیع پور، فرامرز.(1378). آناتومی جامعه، شرکت سهامی انتشار ، چاپ اول. عبدی ، عباس.(1367) . مسایل اجتماعی قتل در ایران. تهران: انتشارات جهاددانشگاهی. غلاملو،جمشید.(1389).بررسی جرم شناختی پدیده قتل سایالی،پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق. دانشگاه تهران. فرانک پی ، ویلیامز . ماری لین دی ، مک شین.(1946). نظریه های جرم شناسی . مترجم: ملک محمدی، محمدرضا.(1388).تهران: انتشارات بنیاد حقوق میزان. کرین، ویلیام سی، پیشگامان روان شناسی رشد. مترجم: فدایی، فربد.(1387) . تهران: انتشارات اطلاعات. کی نیا، مهدی . (1370) . مبانی جرم شناسی . تهران: انتشارات دانشگاه تهران. کی نیا، مهدی.(1390) . روان شناسی جنایی . تهران: انتشارات رشد. معین، محمد. (1376) . فرهنگ فارسی . ج2 . تهران: انتشارات امیرکبیر. نجفی ابرندآبادی ، علی.(1390) . مباحثی در علوم جنایی . ویراست ششم ، به کوشش شهرام ابراهیمی . تهران. نجفی توانا، علی .(1389) . جرم شناسی . تهران: انتشارات آموزش و سنجش. هیکی ، اریک دبیلو.(2006) . قاتلین سریالی و قربانیان آنها. مترجم: سیف الهی ، یاشار.(1385) . تهران: مرکز مطالعات و تحقیقات کاربردی آگاهی ناجا. ولد، جرج . برنارد ، توماس. اسینپس، جفری .(1967) . مترجم: شجاعی، علی .(1388) . تهران: انتشارات سمت. وایت ، راب . هنیز، فیونا .(1986) . جرم و جرم شناسی . مترجم: سلیمی، علی .(1386) . قم: انتشارات پژوهشگاه حوزه و دانشگاه. دادگاه کیفری استان خراسان رضوی پژوهشکده قوه قضائیه استان خراسان رضوی،مشهد مقدس. ب) منابع لاتین American psychiatric Association.(1994).Diagnostic and statistical manual of mental disorders (In ed.). Washington,DC: Author. Akers , Ronald .L.(2000) .Self control as a General Theory of crime. Journal of Qualitative criminology . 7.(2),201-221. Arrigo , B.A.,8parcell, C.E.(2001).Explaining paraphilias and last murder: to word an Integrated model. international Journal of offender therapy and comparative Criminology,45,6-31. Brophy,J.(1967) . the Meaning of Murder, New york: thomasy. Cromell Company. Chazel,D.(1995) . Loneliness , its nature and farms: an existential perspective. Man and word , 28 (1),43-64. Dietz , P.E.(1986).Mass , Serial and Sensational homicide .Bulletin of the New york Academy of Medicine , 62 (5).P487. Egger . S. (1998) . the killers among us: An Examination of serial murder and its investigation.(2 ed). Apper Saddle River , NJ: prenticetlall. Fox . J.A.& Levin,J.(1991).Serial Murder: Populear Myths and empirical realities . SAGE, P165-175. Fox . J.A.& Levin,J.(1994).over Kill: mass Murder and serial kill Exposed . New york:plenum. Hickey , E .W.(1997).Serial Murderers and their victims.(2 ed). Bel Mont , CA: wads worth. Hicky , E.W.(2006). Serial murderers and victims.(3 rd ed).Belmont , CA.wads worth.p100. Holnes , R.M. & Deburger,J.(1988). Serial murder : Studies in crime, law and justice, vol.2. Newbury park,CA: sage. Holmes , Ronald M.,Stephen, Homes. (2002).Profiling violent Crimes: An investigative. Sage ISBN9780761925941. Jenkins, P.(1994).Using murder: the social construction of serial homicide. Hawthorne, NY:Aldine DeGrayter. Leyton, E.(1999).Serial and mass murderers. New york:Acad emicpress. McGuire,James . (2006) . understanding psychology and Crime: perspective on theory and Action. New york: Open university press (MC Graw – Hill Education). Miller, walter B.(1987) . Lower class culture as a Generating Milieu of Gang Delinquency , Journal of Social Issues. Newton , M.(2000) . the encyclopedia of serial killers . New york:chechmark. Pinatel(J) .(1963) : Histories des doctrines criminologiques. Paris. Ressler , R . K., Burgess , A.W.& Douglas , J.E .(1998) . Sexual homicide: Patternsand Motive. New york , NY: the Free press. Reio , M . (2000). The encyclopedia of serial Murder . New york. Robertson, Robert. (2004) . Serial Murder As Allegory: A Subconscious E Cho of Unresolved Child hood trauma. Sears , D.J.(1991). To kill again: the Motivation and development of Serial Murder. Wilminglon , DE: Scholarly Resources. Stefani,E.(1994).levasseur,C:Jambu-Merlin (R): Criminology at science Penitentiaire.Paris. Sutherland,(E).(1966).Et Cressey .D:Principe de criminology.Paris. Walmsey , R.(2008). World Prison Population list , 8th edition , London , international center for Prison Studies , 1-6. Zeeling, (E).(1965).Trite de criminology .traduit de I'allemand.Paris.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته