پیشینه و مبانی نظری تحقیق نقش مشارکتهای مردمی در توسعه شهری

پیشینه و مبانی نظری تحقیق نقش مشارکتهای مردمی در توسعه شهری (docx) 58 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 58 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

HYPERLINK \l "_Toc369304126" 2-1- بررسی تحقیقات انجام شده: PAGEREF _Toc369304126 \h 15 2-2- مبانی نظری: PAGEREF _Toc369304127 \h 22 2-2-1- توسعه: PAGEREF _Toc369304128 \h 22 2-2-2- مفهوم توسعه: PAGEREF _Toc369304129 \h 23 2-2-3- سیر تاریخي مفهوم توسعه: PAGEREF _Toc369304130 \h 25 2-2-4- توسعه از منظر صاحب نظران: PAGEREF _Toc369304131 \h 27 2-2-4-1- رستو: PAGEREF _Toc369304132 \h 27 2-2-4-2- دادلی سیرز: PAGEREF _Toc369304133 \h 27 2-2-4-3- مایکل تودارو: PAGEREF _Toc369304134 \h 28 2-2-5- توسعه شهری: PAGEREF _Toc369304135 \h 29 2-3- مشارکت: PAGEREF _Toc369304136 \h 30 2-3-1- مفهوم و معناي مشاركت PAGEREF _Toc369304137 \h 30 2-3-2- تاریخچه مشارکت: PAGEREF _Toc369304138 \h 33 2-3-3- طبقه بندي الگو هاي مشاركت: PAGEREF _Toc369304139 \h 37 2-3-4- سطوح و تكنيك هاي مشاركت PAGEREF _Toc369304140 \h 41 2-3-5- مراحل مشاركت PAGEREF _Toc369304141 \h 43 2-3-6- اشكال مشاركت: PAGEREF _Toc369304142 \h 44 2-3-7- گونه هاي مشاركت شهروندان: PAGEREF _Toc369304143 \h 46 2-3-8- مراحل تحول تاريخي مشاركت PAGEREF _Toc369304144 \h 49 2-3-9- الگوهاي مشاركتي تجربه شده در دو دهه اخير PAGEREF _Toc369304145 \h 50 2-3-10- مزایای مشارکت PAGEREF _Toc369304146 \h 52 2-3-11- موانع مشارکت: PAGEREF _Toc369304147 \h 53 2-3-12- ابعاد نظری مشارکت: PAGEREF _Toc369304148 \h 55 2-3-12-1- پارادایم واقعیت اجتماعی: PAGEREF _Toc369304149 \h 55 2-3-12-2- پارادایم تعریف اجتماعی: PAGEREF _Toc369304150 \h 56 2-3-12-3- پارادایم رفتار اجتماعی: PAGEREF _Toc369304151 \h 56 2-3-12-3- پارادایم ترکیبی: PAGEREF _Toc369304152 \h 57 2-3- 13- نظریه های مشارکت پذیری: PAGEREF _Toc369304153 \h 58 2-3-13-1- نظریه هانتیگتون ونلسون: PAGEREF _Toc369304154 \h 58 2-3-13-2- نظریه مشاركتي جان ترنر: PAGEREF _Toc369304155 \h 59 2-3-13-3- نظریه مشاركتي جیمز میجلي: PAGEREF _Toc369304156 \h 61 2-3-13-4- نظریه مشاركتي اسكات دیوید سون: PAGEREF _Toc369304157 \h 62 2-3-13-5- نظریه مشاركتي دیوید دریسكل: PAGEREF _Toc369304158 \h 63 2-3-14- ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﻣﺮدﻣﯽ در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰي و توسعه ﺷﻬﺮی: PAGEREF _Toc369304159 \h 64 2-3-15- جمع بندی: PAGEREF _Toc369304160 \h 68 2-3-16- مدل مفهومی تحقیق: PAGEREF _Toc369304161 \h 69 در پیشینه تحقیق ابتدا به بررسی برخی تحقیقات انجام شده در ارتباط با موضوع مورد مطالعه در ادامه مبانی نظری تحقیق مورد بررسی قرار میگیرد. 2-1- بررسی تحقیقات انجام شده: - بررسي نقش مشاركت شهروندان در مدیریت شهري با تاكید برطرح مدیریت محله اي (مطالعه موردي محله قلهك ناحیه ٥ منطقه ٣ شهرداري تهران) عنوان تحقیق غلامعلی پور و راشین بصیری است که در اولین همایش شهروندی و مدیریت محله ای ارائه گردیده است. این تحقیق با هدف بررسي میزان تمایل و مشاركت شهروندان در اداره امور محله قلهك و انجام فعالیت هاي مختلف فرهنگي، اجتماعي و رفاهی تدوین گردیده تا با استفاده از نتایج بدست آمده بتوان راهکارهاي مناسب براي تحقق یافتن این امر در راستاي مدیریت محلهاي را بكار بست. با بهره گیري از پرسشنامه هایي كه شامل ١٨ سوال مي باشد مشخص شد که میزان اتفاق نظر افراد در ایجاد هویت بخشي، حفظ زیبا سازي و آثار قدیمي محله قلهك و تأثیر در كاهش آسیب هاي اجتماعي و ارتباط متقابل بین شهرداري و ساكنین و همچنین تمایل ساكنین قلهك در عضویت در كارگروهها بررسي شده است (غلامعلی پور و راشین بصیری، 1387: 87). - تحلیلی بر سنجش عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در مدیریت شهری: (مطالعه موردی، منطقه ۴ شهر تبریز) توسط مسعود تقوایی ، رسول بابا نسب ، چمران موسوی انجام گرفته است. این تحقیق با هدف تحلیل سنجش عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در مدیریت شهری و بر اساس یافته ها و نتایج یک بررسی میدانی از منطقه ۴ شهر تبریز تهیه شده است. روش جمع آوری اطلاعات بر مبنای کتابخانه ای، اسنادی ونیز میدانی (پرسشنامه ای) و نوع تحقیق کاربردی – توسعه ای و روش مطالعه اسنادی- تحلیلی وپیمایشی بوده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار spss استفاده شده است. روشهای آماری مورد استفاده در این تحقیق کندال، رگرسیون چند متغیره واسپیرمن است. ودر نهایت ، از این پژوهش نتایج زیر بدست آمده است: 1- ارزیابی شهروندان از پیامدهای مشارکت مثبت بوده، بیشتر شهروندان معتقد بودند که می توانند با مشارکت در مدیریت شهری تاثیرگذار باشند. مطالعات به دست آمده نشان می دهد که بیشترین مشارکت، برگزاری مراسم و جشن های محلی وکمترین مشارکت مربوط به اطلاع رسانی مشکلات به مدیران شهری بوده است. 2- هر چه میزان رضایتمندی افراد از خدمات رسانی مدیران شهری بیشتر باشد به همان میزان تمایل به مشارکت در مدیریت شهری افزایش می یابد که این میزان مشارکت در محدوده مورد مطالعه ۴٢ درصد است. 3- مطالعات به دست آمده نشان می دهد که هر چه احساس مالکیت ، یعنی مدت زمان سکونت ونوع مالکیت (ملکی ) بیشتر باشد به همان اندازه مشارکت افزایش پیدا می کند.مطالعات صورت گرفته، نشان دهنده این است که در محدوده مورد مطالعه، احساس مالکیت تعیین کننده مشارکت در مدیریت شهری است. 4- واینکه وضعیت اقتصادی واجتماعی شهروندان بر مشارکت تعیین کننده است، که با بررسی متغیرهای اقتصادی واجتماعی مشخص شد با بهتر شدن وضعیت اقتصادی واجتماعی میزان مشارکت هم بالا می رود (تقوایی و همکاران، 1388: 101). - فضيله خاني در رساله دكتراي خود تحت عنوان «جايگاه و نقش اشتغال زنان در فرايند توسعه روستايي» در سال 1375، به عوامل موثر در مشاركت زنان روستايي در بازار كار اشاره كرده و مهمترين عوامل را در سطح درآمد خانوار، ميزان مالكيت زمين و عوامل فردي از جمله سطح سواد زنان، بعد خانوار و دوره هاي زندگي ذكر كرده اند(خاني،1375: 123). - کاظم رستمي در پايان نامه کارشناسي ارشد خود در سال1383 در محدوده جغرافيايي بخش فلاورد شهرستان لردگان ، نقش مشارکت مردمي در توسعه روستايي با تأکيد برمشارکت سنتي و جديد را مورد بحث قرار داده است .نتايج حاصل از اين تحقيق نشان مي دهد که هر چند در مجموع بين مشارکت سنتي و جديد روستائيان در بخش فلاورد تفاوت معناداري وجود ندارد ولي اين تفاوت در مصاديق مشارکت سنتي و جديد چشمگير است (رستمي، 1383: 2). - پايان نامه بررسي راههاي جلب مشارکت اقتصادي اجتمايي زنان روستايي با تأکيد بر نهادهاي سنتي مورد مطالعه شهرستان سوادکوه که توسط خديجه رضايي قادري در سال 1383براي اخذ درجه کارشناسي ارشد تهيه و تدوين شده است. نتايج اين تحقيق نشان مي دهد که بين متغير ويژگيهاي فردي (سن، تحصيلات، تعداد فرزندان، تعداد فرزندان زير 6 سال) با ميزان مشارکت رابطه مثبت و معناداري وجود دارد. همچنين بين درآمد ماهانه و ميزان مشارکت رابطه مستقيم و معناداري وجود دارد. يعني هر چه درآمد بالاتر باشد امکان مشارکت بيشتر است. بين نگرش زنان نسبت به خود و ميزان مشارکت آنان رابطه منفي وجود دارد و همچنين زنان تمايل بيشتري به شرکت در سازمانهاي غير دولتي از خود نشان مي دهند. همچنين نتايج تحقيق نشان مي دهد که سطح تحصيلات و ورود فن آوري و ناتواني جسمي زنان قديمي و بي تجربگي نسل نو به ترتيب اولويت از عوامل فروپاشي نهادهاي سنتي مي باشد. همچنين بررسيها نشان مي دهد که زنان تمايل بيشتري به مشارکت در نهادهايي را که مختص زنان باشد و تسهيلات ويژه اي براي آنان در نظر بگيرد نهادي که افزايش درآمد داشته باشد و همچنين از صلاحيتهاي اخلاقي برخوردار باشد را در اولويت نخست قرار دادند(رضايي قادري1383: 4). - پايان نامه اي با عنوان نقش مشارکت مردمي در توسعه روستايي با تأکيد بر جايگاه جوانان از نظر دولت و مردم در شهرستان بابلسر از توابع بخش فريدونکنار توسط هادي شاکري در سال 1380 تأليف شده و نتايج حاکي از آن است تحقق کامل توسعه روستايي در روستاهاي بخش فريدونکنار منوط به مشارکت ارادي و داوطلبانه جوانان در طرحهاي توسعه روستايي و ايجاد تشکيلاتي است که حضور مؤثر جوانان را در طرحهاي توسعه روستايي تضمين مي کند. همچنين نتايج تحقيق نشان مي دهد كه بين توسعه روستايي و سطح مهارت و آموزش جوانان مناطق روستايي براي مشارکت در طرحهاي توسعه روستايي ارتباط مستقيم وجود دارد( شاکري، 1380: 5). - محمد زاهدي اصل (1377) پژوهشي تحت عنوان "بررسي چگونگي مشاركت خانوارهاي زلزله زده اردبيل در بازسازي مناطق آسيب ديده" اجرا نموده است. در اين پژوهش پديده مشاركت به عنوان يكي از مشخصههاي مربوط به توسعه بررسي شده است. سوال اصلي اين پژوهش چنين بيان شده: ميزان مشاركت افراد زلزله زده اردبيل با توجه به ويژگي هاي فرهنگي، اجتماعي و اقتصادي آنها در امر ساخت و ساز اماكن آسيب ديده چگونه بوده است؟ اين پژوهش از روش پژوهش توصيفي از نوع پيمايشي استفاده نموده و واحد تحليل آن خانوار است. حجم نمونه 635 خانوار و روش نمونه گيري تصادفي ساده و جمع آوري اطلاعات از طريق مصاحبه ساختار يافته انجام پذيرفته است. در آزمون فرضيه هاي مربوط به متغير مشاركت و متغيرهاي مطروحه ديگر نتايج چنين است: بين ميزان مشاركت و سطح سواد، سن، وضعيت سلامتي رؤساي خانوار، رابطه معنادار وجود دارد. فرض رابطه بين سواد روساي خانوار و مشاركت با 98 درصد اطمينان صحيح است. بين سن و ميزان مشاركت نيز رابطه معكوس وجود دارد. بين سلامت روساي خانوار، و ميزان مشاركت آنان رابطه معنادار وجود دارد. بين جنس و ميزان مشاركت رابطهاي وجود ندارد. در آزمون دومين فرضيه يعني رابطه مشاركت و ويژگیهاي خانوادگي با ابعاد حجم خانوار، وضعيت تأهل و تعداد فرزندان ذكور در هر سه بعد رد شد. بين ميزان مشاركت و مقدار زمين زير كشت و نوع مالكيت آن تفاوتي ديده نشده است ولي اين تفاوت در ميزان مشاركت و مجموع درآمد رئيس خانوار تاييد شد. در آزمون فرضيه سوم نتيجه ميشود كه بين ميزان مشاركت و مقدار زمين زير كشت و مالكيت زمين مزروعي و همچنين درآمد روساي خانوار رابطه معناداري ديده نمیشود. فرضيه چهارم مبني بر رابطه بين مشاركت و وضعيت سكونت فعلي هم تاييد شد. بالاخره فرضيه پنجم كه مويد رابطه بين ميزان مشاركت و ميزان تخريب منزل بود با اطمينان 99 درصد تاييد مي شود. رابطه معكوس براي ميزان مشاركت وميزان تخريب منزل مسكوني تاييد شد. رضايت از كمك هاي دريافتي از دولت، ميزان بي شتري از مشاركت را به همراه داشت. رؤساي خانوار مخالف با ابقاي روستا رغبتي براي مشاركت نداشتند. - ژاله شادي طلب(1381) در گزارش خود از طرح پژوهشي" مشاركت زنان" كه در مركز مطالعات و تحقيقات زنان دانشگاه تهران انجام شده است، به اين مطلب اشاره مينمايد كه كنترل شهروندي عاليترين سطح و نوع مشاركت است. در اين گونه مشاركت، مردم در تصميم گيري هايي كه در زندگي روزانه آنها را تحت تأثير قرار میدهد دخالت میكنند. مساله اين پژوهش شناخت متغيرهايي بوده است كه موفقيت مردم را در كنترل امور جامعه تضمين مي كند. شناخت انواع مشاركت اجتماعي زنان و عوامل مرتبط با آن هدف اين پژوهش بوده است و بر پايه يافته هاي پژوهشي در شهر تهران تدوين شده است. در مجموع شش نوع مشاركت: مدني، حمايتي، فرهنگي- تفريحي، محلي، مذهبي- خيريه اي و شركت در فعالي تهاي انقلابي شناخته شده كه در اين بين ميانگين مشاركت مدني پايين تر و ميانگين مشاركت مذهبي- خيريه اي بالاتر از ساير انواع مشاركت است. به طور كلي نيز ميزان مشاركت اجتماعي زنان شهر تهران در سطح پاييني قرار دارد. - محمد علي فرهادي(1385) در پژوهش خود با عنوان" بررسي عوامل اجتماعي مؤثر بر مشاركت اجتماعي" (مورد دانشجويان دانشگاه تهران) هدف از پژوهش را شناخت عوامل اجتماعي مؤثر بر مشاركت اجتماعي دانشجويان اعلام نموده است. مشاركت در اين پژوهش به مثابه كنش در نظر گرفته شده است. از اين منظر تمام قواعد و اوصاف كنش در مشاركت اجتماعي نيز صدق ميكند. چارچوب مفهومي پژوهش نيز مشاركت را در مقام كنش در نظر گرفته و چارچوب نظري نظام عمومي كنش پارسونز و نظريه كنش بورديو را با يكديگر تلفيق نموده است. با تكيه بر مباحث نظري، سرمايه اجتماعي، سرمايه اقتصادي، سرمايه فرهنگي و احساس بيقدرتي از متغيرهاي مهم در تبيين مشاركت اجتماعي كنشگران هستند. جمعيت آماري اين پژوهش دانشجويان مشغول به تحصيل در چهارده دانشكده، دانشگاه 84 هستند. نمونه گيري پژوهش با روش تصادفي انجام شده و با استفاده از فرمول كوكران - تهران تعداد 378 نفر از دانشجويان به عنوان جمعيت نمونه انتخاب شده اند. اطلاعات مربوط به مفاهيم و متغيرها با تكنيك پرسشنامه و از طريق مصاحبه حضوري گردآوري شده است. بر مبناي نتايج اين پژوهش و بر اساس آزمون تحليل رگرسيون متغيرهاي مورد نظر مذكور به علاوه متغيرهاي جنس و مقطع تحصيلي دانشجويان در مجموع 20 درصد واريانس مشاركت اجتماعي را تبيين كردهاند. بر اساس تحليل مسير سرمايه اجتماعي و اعتماد از مهم ترين متغيرهاي اثرگذار بر مشاركت اجتماعي در اين پژوهش بودهاند. عكس العمل كنشگر در برابر موقعيت هاي متفاوت بسته به ميزان اعتماد او به موقعيت پيش روي اوست. اعتماد به روابط بين گروهي، اعتماد به روابط برون گروهي و همچنين اعتماد به نظام هاي انتزاعي جامعه از وجوه سرمايه اجتماعي و اعتماد است كه در اين پژوهش مورد بررسي قرار گرفته است. بررسي مشاركت در دو سطح عيني و ذهني به تعميق اين رابطه كمك مي كند. ميانگين مشاركت ذهني جمعيت مورد بررسي بيش از مشاركت عيني آنهاست. از آ نجا كه جمعيت اين پژوهش دانشجويان و جوانان هستند، مي توان گفت دانشجويان كه جواناني فرهيخته اند و كنش هاي آنها متأثر از محيط دانشگاهي و سطح سوادشان است، در سطح ذهني مشاركت جوتر هستند و مشاركت پايين آنها در سطح عيني ناشي از موانع ساختاري رفتارهاي مشاركتي در گروه هاي داوطلبانه در ايران است. اين موانع ساختاري در نظام فرهنگي و سياسي جامعه حاضر ايران قابل رديابي است. - در بررسي ليلا يزدان پناه (1382) كه تحت عنوان" عوامل موثر بر مشاركت اجتماعي" انجام شده است، هدف از پژوهش شناخت بسترها و زمينهاي مناسب و امكانات و شرايط لازم جهت حصول هرچه بيش تر مشاركت اجتماعي در ابعاد مختلف بوده است. اين پژوهش با روش پيمايشي انجام شده است و جامعه آماري اين پژوهش را شهروندان 18 سال و بالاتر ساكن در مناطق 22 گانه تهران تشكيل دادهاند. نظريه كنش اجتماعي پارسونز به عنوان چارچوب نظري اصلي تعيين گرديد و مشخص شد كه عوامل خانوادگي، شخصيتي، اجتماعي، فرهنگي دست به دست هم داده و فرد را نامشاركت جو بار میآورد. از جمله عوامل خانوادگي يادگيري برقراري رابطه با ديگران و مشاركت اعضاي خانواده در فعاليت هاي اجتماعي نقش قابل ملاحظه اي در ميزان مشاركت اجتماعي افراد مورد بررسي داشته است. در بررسي نظام شخصيتي نيز مشخص شد اميد به آينده، فعال گرايي، تعهد اجتماعي، دلبستگي اجتماعي، اعتماد اجتماعي و ... و ميزان آنها بر مشاركت اجتماعي در ابعاد مختلف رسمي و غيررسمي اثر گذار است. از طرف ديگر پيوند فرد با جامعه و برقراري رابطه با آن و گسستگي او از اين جامعه به محيط اجتماعي و فرهنگي و مخصوصاً به احساس بيگانگي و بي قدرتي و نابساماني و در يك مفهوم احساس جدايي فرد از جامعه باز مي گردد. در ادامه دسترسي به امكانات و فرصتهاي آموزشي، ارزشها در زندگي و ميزان آگاهي افراد از مشاركت و ارزيابي از موانع موجود در جامعه و ... بر مشاركت اجتماعي افراد و ميزان آن اثرگذار است. نگاهی اجمالی بر نتایج تحقیقاتی که به آنها اشاره شد، حاکی از اجماع و اتفاق نظر بر جلب مشارکت و همکاری مردم و شهروندان در اداره امور شهر توسط سازمانهای شهری است. برخی نتایج نشان می دهد؛ ارزیابی شهروندان از پیامدهای مشارکت در امور شهر مثبت بوده، بیشتر شهروندان معتقد هستند که می توانند با مشارکت در مدیریت شهری تاثیرگذار باشند. با این حال تحقیقی که به طور مستقیم نقش مشارکتهای مردمی را توسعه شهری بررسی نماید انجام نشده است. 2-2- مبانی نظری: تحقیق حاضر از دو مفهوم اصلی تشکیل شده است: مشارکت و توسعه شهری. بنابراین در بخش نظری این دو مفهوم و چگونگی ارتباط آنها بررسی می گردد که در نهایت مدل مفهومی براساس بحث های انجام شده ارائه می گردد. 2-2-1- توسعه: «توسعه» به عنوان فرايندي چند بعدي و پيچيده پس از جنگ جهاني دوم به صورت فراگير توسط اقتصاددانان و جامعه شناسان وارد ادبيات علوم اجتماعي شد. اين اصطلاح بويژه در كشورهاي آفريقايي، آسيايي و آمريكاي جنوبي مترادف با دگرگوني اقتصادي، اجتماعي و سياسي در نظر گرفته مي شد. با نگاهي ريشهاي به اين مفهوم، ميتوان ردپاي آن را، در انديشه متفكران خوش بين دوران روشنگري و پس از آن متفكران قرن نوزدهم جستجو كرد. به نظر هولم و ترنر «تاكيد توسعه بر كنش آگاهانه براي تغييرات مطلوب در جامعه استوار است» و سياستها و برنامههاي توسعه براي جلوگيري از بازي آزادانه ي نيروهاي اجتماعي، اقتصادي و سياسي طراحي مي شوند ترنر، 1990: 6). توسعه در حوزه های مختلف مطرح است که از جمله این حوزه ها توسعه شهری است. در اینجا اشاره به مفهوم و ابعاد توسعه شهری می شود. 2-2-2- مفهوم توسعه: اصطلاح توسعه به صورت فراگیر پس از جنگ دوم جهانی مطرح شده است. واژه توسعه در لغت به معنای خروج از «لفاف» است. در قالب نظریه نوسازی، لفاف همان جامعه سنتی و فرهنگ و ارزش های مرتبط با آن است که جوامع برای متجدد شدن باید از این مرحله سنتی خارج شوند. در عین حال از دید فرهنگ لغت لانگمن امروزه توسعه به معنای رشد تدریجي در جهت پیشرفته ترشدن، قدرتمندترشدن و حتي بزرگ ترشدن است. امروزه و در ادبیات علوم اجتماعی، توسعه كوششي است براي ایجاد تعادلي تحقق نیافته یا راه حلي است در جهت رفع فشارها و مشكلاتي كه پیوسته بین بخش های مختلف زندگي اجتماعي و انساني وجود دارد. به عنوان مثال حتي در كشورهاي پیشرفته نیز پیشرفت فكري و اخلاقي انسان با پیشرفتهاي تکنولوژیک همساني ندارد و یا اینكه فرهنگ عامه با تكنیكهاي وسایل ارتباط جمعي هماهنگي ندارد. به طور كلي توسعه جریاني است که در خود تجدید سازمان و سمت گیري متفاوت كل نظام اقتصادی- اجتماعي را به همراه دارد. توسعه علاوه بر این که بهبود میزان تولید و درآمد را دربردارد، شامل دگرگونيهاي اساسي در ساخت هاي نهادي، اجتماعي- اداري و همچنین طرز تلقی ها و دیدگاههاي عمومي مردم است. توسعه در بسیاري از موارد حتي عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز در بر مي گیرد. برخی از اندیشمندان از مجموع نظرات توسعه را به معناي بازسازي جامعه بر اساس اندیشه ها و بصیرت هاي تازه تعبیر مي نمایند. این اندیشه ها و بصیرت هاي تازه در دوران مدرن شامل سه اندیشه "علم باوري"، "انسان باوري" و "آینده باوري" است. به همین منظور باید براي نیل به توسعه سه اقدام اساسي درك و هضم اندیشههای جدید، تشریح و تفضیل این اندیشه ها و ایجاد نهادهای جدید براي تحقق عملي این اندیشه ها صورت پذیرد (فیروزنیا، ١٣٨٢: 34). برنشتاین در خصوص توسعه از بار ارزشی آن و عدم مخالفت افراد با آن سخن به میان می آورد. در عین حال وی توسعه را در اشتیاق برای غلبه بر سوء تغذیه، فقر و بیماری که شایع ترین و مهم ترین دردهای بشری هستند، دانسته و از جمله اهداف توسعه به شمار می برد (ازکیا، 1379: 8). دادلی سیرز، توسعه را جریانی چند بعدی می داند که تجدید سازمان و سمت گیری متفاوت کل نظام اقتصادی و اجتماعی را به همراه دارد. به عقیده وی توسعه علاوه بر بهبود میزان تولید و درآمد، شامل دگرگونی اساسی در ساخت های نهادی، اجتماعی، اداری و همچنین طرز تلقیها و وجه نظرهای مردم است. توسعه در بسیاری از موارد حتی عادات و رسوم و عقاید مردم را نیز در بر می گیرد(همان، 8). از منظر برخی محققان توسعه، در تعریف توسعه نکاتی را باید در نظر داشت که مهم ترین آنها عبارتند از این که اولا توسعه را مقوله ارزشی تلقی کنیم، ثانیا آن را جریانی چند بعدی و پیچیده بدانیم، ثالثا به ارتباط و نزدیکی آن با مفهوم بهبود توجه داشته باشیم. همچنین برخی نیز معتقدند که توسعه را باید برحسب پیشرفت به سوي اهداف رفاهي نظیر كاهش فقر، بیكاري و نابرابري تعریف كرد. از همین رو و بر همین مبناست که گاهی توسعه به معناي كاهش فقر، بیكاري، نابرابري، صنعتي شدن بیشتر، ارتباطات بهتر، ایجاد نظام اجتماعي مبتني بر عدالت و افزایش مشاركت مردم در امور سیاسي جاري تعریف مي گردد (ازکیا، 1379: 9). 2-2-3- سیر تاریخي مفهوم توسعه: مطالعه درباره توسعه تاریخچه طولاني ندارد و عمدتاً به ساله اي دهه ٥٠ باز برمي گردد، زماني که جنگ جهاني دوم تمام شده بود و مستعمرات آسیایي و آفریقایي رفته رفته به استقلال رسیدند و به سمت توسعه حرکت کردند و کشورهاي اروپایي هم به دنبال خرابيها و ویراني های جنگ جهاني دوم به دنبال بازسازي و توسعه بودند. در چنین شرایطي و در فضاي سیاسي دهه ١٩٥٠ محققان علوم اجتماعي به صورت فعال درباره مسائل مربوط به کشورهاي عقب افتاده و توسعه نیافته به مطالعه پرداختند. به طور کلي در دوران پس از جنگ سه تعریف در پژوهش هاي توسعه توفق بیشتري داشتند: ابتدا در مطالعات سالهای دهه ١٩٥٠ توسعه با "رشد اقتصادي" برابر گرفته شد و در شکل افزایش «تولید ناخالص ملي» و یا به صورت افزایش درآمد سرانه در یک کشور اندازه گیري مي شد. با مشخص شدن نتایج ناگوار سال هاي اولیه که طي آن هر چند درآمد ملي کشورها به صورت چشمگیري افزایش یافته بود، بخش عظیم جمعیت فقیر جوامع هیچ بهره اي از آن نبرده بودند، تعریف و پیش فرض هاي نخست کنار گذاشته شد. در تعریف دوم، توسعه اگر چه همچنان بر مبناي «رشد اقتصادي» تعریف مي شد، اما این رشد لزوماً با کاهش نابرابري و شعار «فقر زدایي» همراه بود و در نتیجه، توسعه با معیار بهبود شرایط اجتماعي سنجیده مي شد. در تعریف سوم، علاوه بر تامین نیازهاي اقتصادي، مسائل سیاسي و فرهنگي نیز مورد توجه قرار گرفت. این تعریف به دلیل جاذبه هاي خود به صورت وسیع مورد استقبال قرار گرفت، اما به جهت ابهامات و تنوع، هیچ مقیاس واقعي براي سنجیدن وجود نداشت. همین ضعف باعث غلبه تعریف دوم در مطالعات شد. در مجموع مراد از توسعه عبارت است از «روندي چند بعدي که طي آن جوامع استانداردهاي زندگي خود را ارتقا مي بخشند، نابرابريها را کاهش مي دهند. فقر را از اعضاي خود مي زدایند» با توجه به تازگي مباحث و تعدد چشم اندازها، مناظره علمي پرشوري به وجود آمده بود که در ادبیات توسعه جنگ نظریه ها نام گرفت. این مناظره، بویژه با توجه به قطب بندي های سیاسي شرق و غرب با گرایشهاي ایدئولوژیک جانبدارانه و تب آلود آمیخته و در نتیجه از بي طرفي، که یک پژوهش آکادمیک نیازمند آن است، به درجات مختلف دور شد. اگرچه در عرصه نظریه هاي توسعه تنوع و کثرت وجود دارد، معمولاٌ مکاتب توسعه در چند مکتب عمده طبقه بندي مي شوند. درباره توسعه سه مكتب (نوسازي، وابستگي و نظام جهاني) به صورت گسترده به نظریه پردازي پرداخته اند. تمام نظریات مربوط به توسعه به نوعي توسعه را صرفاً یک مسئله اقتصادي مي دانند و معیارهاي و شاخص های اجتماعي و زیست محیطي آن را یا نادیده مي گیرند یا بدان کمتر توجه مي کنند. خیلي از کشورها با آنکه آمارها و ارقام مربوط به رشد اقتصادي شان بالا بود کماکان استانداردهاي زندگي و رفاه مردم در پایین ترین سطح بود. به دنبال شروع برنامه های توسعه اي کشورهاي جهان سوم و در اثر استخراج هاي بي رویه و انتشار گازهاي گلخانه ای و تخریب محیط زیست رفته رفته بحران های زیست محیطي حالت جدي به خود گرفت بنابراین لازم بود تا از مفهوم توسعه بازتعریف دیگري شود تا بتواند هم تمام ابعاد زندگي اجتماعي انسان را دربر بگیرد و از طرفي آسیبي به محیط زیست وارد نگردد و امکان توسعه براي آینده و نسل های بعد نیز فراهم باشد. این امر در اواخر دهه ٨٠ در کنفرانس استکهلم شروع شد. توسعه فرایندي تصور مي شد که طي آن جوامع مختلف از شرایط اولیه عقب ماندگي و توسعه نیافتگي با عبور از مراحل تکاملي کم و بیش یکسان و تحمل دگرگوني هاي کیفي و کمي به جوامع توسعه یافته تبدیل خواهند شد. این تلقي ایدئولوژیک از توسعه، در پرتو نقدهاي متنوع و بسیار، در دهه ١٩٧٠ و بخصوص در سال هاي دهه ١٩٨٠ به بن بست رسید. توسعه روندي بود که به رغم امیدهایي که در دهه های گذشته به آن گره خورده بود، جز افزایش فقر و نابرابري ثمري براي کشورهای جهان در بر نداشت، بنابراین توسعه پایدار در واقع راه حلي بود براي معماي توسعه در شرایط متحول سال هاي پایاني قرن بیستم. 2-2-4- توسعه از منظر صاحب نظران: 2-2-4-1- رستو: رستو توسعه را فرایندی چند مرحله ای می داند که از مراحلی چون سنتی، انتقالی، خیز و بلوغ می گذرد و سرانجام به عالی ترین مرحله رشد اقتصادی یعنی « مصرف انبوه » می رسد(سریع القلم، 149). رستو هر مرحله از مراحل فوق را از معیارهای اقتصادی نظیر میزان سرمایه گذاری، میزان رشد سالانه، میزان مصرف و غیره متمایز کرده، درباره آن ها بحث می کند. همین تعریف از توسعه مورد قبول سازمان ملل قرار گرفت. این سازمان که از اواخر دهه ١٩٥٠ خود را در قبال مسأله توسعه نیافتگی اولین دهه توسعه برای این کشورها اعلام کرد و هدف از نامگذاری این دهه را دستیابی این کشورها به رشد سالانه ٦ درصد اعلام نمود. در این تعریف از توسعه و همچنین در برنامه ریزیهای مبتنی بر این تعریف، به مسائلی نظیر فقر، بیکاری و دیگر نابسامانی های اجتماعی و اقتصادی در این کشورها توجه نمی شد. بنابراین هرچند برخی از کشورها به آن میزان رشد مورد نظر سازمان ملل دست یافتند، اما این گونه مسائل اجتماعی و اقتصادی در این کشورها نه تنها بهبود چندانی نیافت، در برخی موارد وخیم تر نیز شد. 2-2-4-2- دادلی سیرز: روشن شد که یکسان انگاشتن توسعه با رشد اقتصادی چندان درست نیست. بنابراین هم صاحبنظران و هم برنامهریزان تلاش کردند تعریف و مشخصات وسیع تری را برای توسعه در نظیر گیرند. بر این اساس، بهبود مشخصاتی نظیرکاهش فقر و نابرابری در مفهوم توسعه گنجانده شد. دادلی سیرز معتقد بود برای اثبات توسعه در یک کشور باید دید در کنار افزایش درآمد سرانه، آیا فقر، بیکاری و نابرابری در آن کشور - تغییراتی کرده است یا نه؟ به نظر او تنها در صورتی که این شاخصها بهبود یافته باشد می توان مدعی وقوع توسعه در آن کشور شد(ساعی، 1379: 15). 2-2-4-3- مایکل تودارو: توسعه را جریانی چند بعدی می داند که «مستلزم تغییرات اساسی در ساختار اجتماعی، طرز تلقی مردم، نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است» (سریع القلم،همان: 150). او می گوید زمانی می توان مدعی توسعه در یک کشور شد که در مجموعه نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروههای اجتماعی در داخل کشور از حالت نامطلوب خارج شده و به سوی وضعیتی بهتر از نظر مادی و معنوی – تغییر یافته باشد. تودارو وضعیت بهتر را براساس ارزش اصلی، تأمین معاش، افزایش اعتماد به نفس و آزادی و افراد جامعه تعریف می کند (حیدری، 1387: 107). از این منظر توسعه تا مدتها، تنها به منزله امري صرفاً اقتصادي تلقي مي شد. به گونه اي که تصور مي شد مي توان با استعانت از الگوهای معجزه آسا نظیر وارد كردن كارخانه های آماده بهرهبرداري راه حلي براي آن یافت؛ اما این نكته اساسي فراموش شده بود که برنامه های توسعه فقط با استفاده از راهبردهاي متكي بر توان ذاتي و جوششي كشورها و مردم هر منطقه تحقق خواهد یافت. كشورهاي صنعتي هنوز هم بقیه دنیا را به چشم انبار اولیه و بازاهاي جدیدي مي نگرند که باید كالاهاي اضافي و بدون مشتري در كشورهاي خود را براي فروش به آنجا سرازیر كنند(حیدری، همان: 110). با توجه به مطالب ارائه شده می توان گفت که تعریف توسعه مستلزم رعایت بعد جهان شمولي آن است؛ به این معني که هیچ تعریفي از توسعه كامل نیست؛ مگر این که مولفه های فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي و علمي آن نیز مورد توجه قرار گیرد. توسعه به خصوص بدون توجه به بعد فرهنگي آن، نابودي را در پي دارد؛ چنان که یونسكو نیز در تعریف توسعه به بعد توسعه یا پذیرش نقش محوري فرهنگ در فرایندهاي توسعه تأكید داشته مساله توسعه را باید با پذیرش نقش فرهگ مورد توجه قرار داد (پهلوان، 1385: 129). 2-2-5- توسعه شهری: طی چند دهه اخیر، به ویژه از 1990 میلادی تاکنون پارادایم و سرمشق جدیدی از مدیریت شهری مورد توجه فزاینده سازمانهای بین المللی، حکومتهای محلی (شهرداری ها) مقامات محلی (شوراهای شهر) و شهروندان قرار گرفته است که در این پارادایم نقش و کارکردهای شهری جدیدتری برای دخالت دادن نظام مدیریت شهری (شهرداری ها و شوراهای شهر) و شهروندان در «برنامه ریزی»، «سیاستگذاری»، «نظارت و هدایت» درست و منطقی زندگی شهری در نظر گرفته شده است. به طور کلی، مدیریت شهری مبتنی بر دو پروژه اصلی می باشد که عبارتند از: پروژه توسعه شهری پروژه مشارکت شهری. از دیدگاه جامعه شناسی شهری، این دو پروژه در حال حاضر ابزار کلیدی برای نظام مدیریت شهری هستند و از آنها می توان برای بهبود زندگی شهری و تقویت نظام مدیریت شهری سود جست. توجه روزافزون نظام مدیریت شهری به پروژه توسعه شهری ناشی از سه پدیدار مهم «رشد فزاینده شهرنشینی»، «گسترش روند شهرگرایی» و «پیچیده شدن نظام جامعه شهری» می باشد که این پدیدارها موجب موجب شکل گیری پروژه توسعه شهری شده است؛ بنابراین پروژه توسعه شهری را می توان مبنای تجدید ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگ و حقوقی شهر تلقی کرد که هدف آن در درجه اول بهبود شرایط زندگی شهری می باشد و دارای خطوط کلی می باشد که عبارتند از: رفع نیازهای اقتصادی شهروندان (فراهم نمودن اشتغال و خدمات شهری مناسب)؛ رفع نیازهای فرهنگی و اجتماعی شهروندان (فراهم نموددن تسهیلات فرهنگی و اجتماعی)؛ رفع نیازهای زیست محیطی شهروندان (فراهم نمودن محیط زیست سالم و پایدار)؛ رفع نیازهای سیاسی شهروندان (فراهم نمودن زمینه های مشارکت سیاسی شهروندان). (محسنی تبریزی و آقا محسنی، 1389: 152). به این ترتیب اجرای پروژه توسعه شهری یک فعالیت جمعی است و نیازمند همکاری و همیاری تمام اعضای یک شهر می باشد. این توسعه همان طور که اشاره شد در ابعاد چهارگونه فوق تجلی می یابد. در این تحقیق نیز این ابعاد توسعه مورد نظر بوده و مورد بررسی قرار می گیرد. 2-3- مشارکت: 2-3-1- مفهوم و معناي مشاركت واژه مشاركت از حيث لغوي به معناي درگير شدن و تجمع براي منظور خاص است. در مورد معناي اصطلاحي آن بحث هاي فراواني شده است، ولي درمجموع مي توان جوهره اصلي آن را درگيري، فعاليت و تأثير پذيري دانست. با پذيرش اين جوهره، برخي از صاحب نظران مديريت، تعريف زير را براي مشاركت ارائه نموده اند: «مشاركت درگيري ذهني و عاطفي اشخاص در موقعيتهاي گروهي است كه آنان را بر مي انگيزد تا براي دستيابي به هدف هاي گروهي ياري دهند و در مسووليت كار شريك شوند» در اين تعريف سه جزء مهم وجود دارد: درگير شدن، ياري دادن و مسووليت درك عميق تر. اين تعريف مستلزم مرور اجمالي بر اين سه جزء است. درگيري ذهني و عاطفي: در مرتبه نخست و شايد پيش از هر چيز ديگر، مشاركت به معني درگيري ذهني و عاطفي است و تنها به كوشش هاي بدني محدود نمي شود. در مشاركت خود شخص درگير است و تنها مهارت و توانايي هاي وي يا امكانات فراهم شده توسط او درگير نيست. اين درگيري روانشناختي است و نه جسماني. انساني كه مشاركت مي كند، خود- درگير است و نه كار- درگير. انگيزش براي ياري دادن: شخص در مشاركت اين فرصت را مي يابد كه از قابليت ها، ابتكارات و آفرينندگي خود براي دستيابي به هدف هاي گروهي استفاده نمايد. از اين رو مشاركت با موافقت فرق دارد، در موافقت، موافقت كننده ياري ويژه اي نمي كند، بلكه تنها آنچه را كه پيش رويش مي گذارند، تصويب مي كند. در واقع در موافقت نقش اصلي را تصميم گيرنده بازي مي كند كه مي كوشد تا با استفاده از توانايي هاي خويش جمع را به موافقت وا دارد. اما مشاركت چيزي بيش از گرفتن موافقت از يك جمع براي تصميم از پيش گرفته شده است. مشاركت يك داد و ستد اجتماعي دو سويه ميان مردم است و نه روش قبولاندن انديشه هاي مسوولان بالا دست. در واقع در مشاركت نقش اصلي با مشاركت كننده است كه مي كوشد تا توانايي هاي خويش را آشكار سازد. پذيرش مسووليت: مشاركت اشخاص را بر مي انگيزد تا در كوشش هاي گروه خود مسووليت بپذيرند. در واقع مشاركت هنگامي تحقق مي يابد كه بي تفاوتي و بي مسووليتي جاي خود را به احساس وابستگي، هم سرنوشتي و مسووليت بدهد (غفاری، 1390: 67-66). با توجه به آنچه كه درتعريف مشاركت آمد، مي توان به روشني دريافت كه تحقق مشاركت مستلزم فراهم آمدن برخي پيش نيازهاست. برخي از اين پيش نيازها در وجود شركت كنندگان و برخي ديگر در محيط پيرامون جاي دارند. اين پيش نيازها تحقق و كارسازي مشاركت را تعيين كرده و سطح آن را مشخص مي سازند. عمده ترين اين پيش نيازها (برخي از آن ها برآمده از تعريف مشاركت) به شرح زير هستند: الف) پيش از آن كه اقدام ضرورت پيدا كند، بايد زمان مشاركت فراهم باشد. مشاركت به سختي ممكن است در زمان اضطرار و فوريت به نحوي مناسب و برازنده تحقق يابد. زمينه هاي مشاركت بايد قبل از اقدام به آن فراهم شده باشد. ب) فوايد احتمالي مشاركت بايد بر هزينه هاي آن فزوني داشته باشد. پ) موضوع مشاركت بايد مربوط و مورد علاقه افراد باشد، در غير اين صورت آنان به مشاركت تنها چون سرگرمي نگاه خواهند كرد و يا از سر اضطرار به مشاركت اقدام مي كنند. به هر حال پايداري مشاركت با علاقه فرد پيوند دارد. ت) شركت كنندگان بايد از توانايي هاي لازم (مانند هوش، دانش فني، امكانات مالي...) برخوردار باشند تا بتوانند درمشاركت كارساز باشند. ث) شركت كنندگان بايد توانا باشند تا با يكديگر ارتباط متقابل برقرار كنند- زبان يكديگر را بفهمند- تا بتوانند به داد و ستد انديشه بپردازند. ج) هيچ يك از دو سوي مشاركت نبايد احساس كند كه مشاركت جايگاه و موقعيت او را تهديد خواهد كرد. مشاركت در مديريت و تصميم گيري مستلزم وجود مديريت «مشاركت جو» است. در غير اين صورت مشاركت به معناي درگيري با مديريت خواهد بود. چ) مشاركت در زمينه اي معنا دارد كه فرد انتخاب و آزادي اختيار داشته باشد. تعريفي كه از مشاركت ارائه گرديد، اين امكان را فراهم مي آورد تا آن را ذيل چارچوب مفهومي و نظري شناخته شده اي مورد مطالعه قرار دهيم. مشاركت به عنوان يك رفتار انساني از رفتارهاي صرفاً بازتابي متمايز ميشود، چرا كه افراد مشاركت كننده براي رفتار خود معناي ذهني مشخصي قائلند. 2-3-2- تاریخچه مشارکت: مشاركت شهروندي در عرصه هاي مختلف شهري در چارچوب جامعه مدني سابقه بس طولاني دارد. از دوران يونان باستان تاكنون همواره در مكان هاي جغرافيايي به اشكال متنوع در ابعاد مختلف زندگي اجتماعي انسان ها بروز كرده است(ملكواين، 1377: 169). آتن در يونان از نخستين شهرهايي است كه با تشكيل دولت شهر مظهر چنين پديده اي بوده است. از اين رو از نظر پيشينه تاريخي رگه هاي اين انديشه (مشاركت شهروندي) به يونان باستان و افكار افلاطون و ارسطو باز مي گردد. افلاطون مفهوم شهر را مقولهاي از كل دانسته كه از جمع شهروندان پديد مي آيد و در دولت آرماني جمهوري مقبوليت مردم را سد راه حصول به خير اعلي مي داند و ارسطو نيز رابطه شهروند را با دولت شهر، همانند عضو بدن موجود زنده تلقي مي كند و دولت براي كشف قوانين بهزيستي آدمي (شهروند) ضرورت مي يابد (سیف زاده، 1377: 145). اين ديدگاه هاي جمع گرايانه و ارگانيستي طي قرون بعد در افكار و نظام هاي سياسي مختلف رسوخ نمود، به طوري كه رگه هاي اين انديشه را مي توان در آثار افرادي مانند هگل نيز مشاهده كرد .البته در روم باستان مطالعاتي نيز در اين مورد انجام گرفته، اما خيلي ضعيف بوده است. در دوره قرون وسطي با ظهور فئوداليزم رعيت جاي شهروند جلوه گر شد و شهروند و دولت شهر در جامعه سياسي جاي خود را به كليسا و پاپ داد (نجاتی حسینی، 1380: 27). در اين دوران به دلايل انسداد اجتماعي در ابعاد سياسي اقتصادي و به خصوص در زمينه هاي علمي مطالعه و پژوهش بسيار محدود بوده است و در شرق نيز به رغم تمايزات سياسي، اجتماعي اين روند پژوهش بسيار كند بوده است. پس از رنسانس و ظهور انديشه فلسفه سياسي جديد بحث نظام حكومتي و مديريتي مطرح گرديد. در اين مرحله مشاركت شهروندي به طور ضعيف و سطحي مورد بحث انديشمندان قرار گرفته كه اساساً ماهيتي سكولاريستي داشت (هلد، 1996: 38). به طور كلي مشاركت شهروندي در اين برهه از زمان با انديشه ليبراليستي همراه بوده است. به هر تقدير به دنبال انقلاب صنعتي و دوره نوسازي به دليل فراهم آمدن زمينه هاي مختلف، پديده شهرنشيني وارد مرحله اي جديد گشت و اين توسعه با آثار مثبت و منفي همراه بود. بنابراين انديشمندان هر كدام از منظر خاصي به پيامدهاي فوق در شهر نگريستند. برخي از ديدگاه جامعه شناختي و عدهای ديگر از نگاه برنامهريزي و شهرسازي مسائل شهري را به ويژه بحث مشاركت شهروندي را مورد نقد و تحليل قرار دادند. البته خاستگاه اين بررسي ها را در شهرهاي اروپايي و امريكايي بايد پي گرفت. ماركس، وبر، دوركيم، زيمل، پارك و ديگر جامعه شناسان از جمله كساني بودند كه به مسائل شهري و نقش شهروندان در امور شهري پرداختند و هر كدام بنا به باورها و رويكرد خود از زاويه اي خاص به اين موضوع نگاه كردند و سپس به توصيف متغيرهاي موثر ادامه دادند. در اين ميان ماكس وبر با تاكيد بر توسعه مشاركت شهروندي به عنوان يك ابزار كليدي در تشكيل شهر صحه گذاشت. دوركيم شهر را عامل موثر در تسريع و رشد كار اجتماعي (شهروندان) مي دانست و آن را عاملي در برقراري نظم و حل امور شهري مي پنداشت .پارسونز معتقد است اجتماع هنجاري (گروه هاي شهري) نظم عمومي (شهر) را تنظيم مي كند و لومان و ميتزتال نقش اعتماد شهروندان را در نظم اجتماعي مهم تلقي مي كند .بدين ترتيب آنچه در بطن اين تحليل ها قابل شناسايي است، تاكيد بر مشاركت شهروندان بر حل مشكلات و معضلات اجتماعي شهر است كه عموماً به اجتماعي و گروهي بودن اين مشاركت توجه داشته اند. از زاويه ديگر افزايش مهاجرت اقوام مختلف به خصوص اروپائيان به امريكا در طول قرن 19 و 20 سبب شد كه بسياري از شهرهاي كشور به كلانشهرهاي چند فرهنگي بدل شوند، كه در درون خود از محله هاي متعددي با هويت قومي و طبقاتي و حرفه اي تبديل شوند (رانین، 200: 57). اين دگرگوني موجب بسط و گسترش تحقيقات در اين زمينه گشت و شايد براي نخستين بار مفاهيم مشاركت، محله ها و همسايگي ها در مطالعات شهري به گونه جديد مطرح شد. به هر شكل در فاصله دو جنگ جهاني اين موضوعات در مكتب شيكاگو به صورت جدي مورد بحث قرار گرفت. در اين مفهوم محله شهري با معناي سرزمين و هويت انطباق و هم پوشاني داشت (برتون، 1380: 163) و محله هاي شهري را پهنه هاي بسيار پويا و متحول دانسته كه رابطه پيچيده و تفسيرپذيري با جماعت هاي دروني خود و ساير جماعت هاي شهري قرار مي گيرند (پارک، 1974: 12-10). پارك از شاخصترين چهره هاي مكتب شيكاگو بود كه به چگونگي تعاملات و پيوند بين ساكنان كلانشهري چون شيكاگو پرداخت. موضوع برجسته ديگر آشفتگي ها و تضادهاي محلي بود كه از ديدگاه مكتب شيكاگو مدنظر قرار گرفت كه ريشه هاي آن را در رقابت بر سر دستيابي به منابع مي دانستند(هاروی، 1376: الف-و). در حالي كه جامعه شناسي مانند اولسون ضعف اقتصاد سياسي را عامل مهم در اين بي نظمي قلمداد مي كند و شوفر نيز وجود سازمانهاي فرهنگي و يا نهادهاي سياسي را در برقراري اين نظم ضروري مي داند. عموماً كارايي جمعي و كنترل عمومي در ايجاد نظم موثر در قالب انجمن ها، نهادها را بسيار مهم و الزامي در نظر گرفته اند. طي سال هاي اخير از مهمترين موضوعات جامعه علمي، مشاركت شهروندان در قالب سازمان هاي محلي با هدف تحقق حكمراني خوب است كه اين موارد در كانون بحث ها قرار دارد. اين انديشه طي قرن ها موضوع فكري انديشمندان بوده است و به گونه امروزي تكامل يافته است و بنا بر نتايج علمي حاصل شده مشاركت شهروندان در طراحي، اجرا و ارزيابي برنامه هاي شهري يك اصل اساسي در مديريت شهري قلمداد مي شود و در جامعه مدرن شهروندان بايد داراي حقوق و وظايف دو سويه باشند و به گونه اي آزاد و برابر در تصميم گيري هاي سياسي و روندهاي جاري اجتماع سياسي شان مشاركت كنند. به این ترتیب اجرای پروژه توسعه شهری یک فعالیت جمعی است و نیازمند همکاری و همیاری تمام اعضای یک شهر می باشد. و يا انديشمنداني چون هانتينگتون و نلسون كه از منظر سياسي و توسعه اقتصادي- اجتماعي مسائل شهر را بررسي نموده اند و مهمترين مجراي سازماني را در اين توسعه مشاركت فعال در انواع نهادها و گروه هاي اجتماعي دانسته و اين سازمان ها را مهمترين فرصت تحرك شهروندان در برابر حل معضلات در نظر گرفته اند. از اواخر دهه 1950 ، مفهوم «مشاركت» و «توسعه مشاركتي» به منزله مفهومي مهم در مباحث توسعه اقتصادي و اجتماعي مطرح شد. در آن زمان دو مشكل اساسي در طرح هاي توسعه، برنامه ريزان و سياستگذاران را به ارزيابي مجدد و بازنگري اين قبيل برنامه ها واداشت. شكست اين برنامه در دستيابي به اهداف خود، اين تصور را تقويت كرد كه فقدان مشاركت هاي مردمي در طراحي، اجرا و ارزيابي برنامه ها، زمينه ناكامي آن ها را فراهم كرده است. از سوي ديگر، طرح هاي توسعه پيش از آن كه در خدمت فقرا و محرومان -كه گروه هاي هدف محسوب مي شدند - باشد، به تشديد نابرابري و فقر دامن زده است (رهنما، 1377: 117-116). در واكنش به نارسايي در برنامه توسعه، مفهوم مشاركت به صورت جدي مورد توجه قرار گرفت و فرايند هاي تقويت كننده مشاركت مردم، به عنوان زمينه هاي اصلي توسعه مطرح شد. اين ديدگاه كه در بررسي مشاركت ديدگاهي ابزار گرايانه محسوب مي شود، مشاركت را في نفسه هدف نمي داند، بلكه آن را ابزاري جهت توفيق برنامه هاي توسعه در نظر مي گيرد. به همين دليل، براي توجيه و مقبول سازي مشاركت - خصوصاً نزد مقامات و مسوولان تصميم گيرنده حكومتي- بر آثار آن در فرايند توسعه تأكيد دارد. كاهش هزينه ها، پذيرش برنامه ها از سوي مردم، به كارگيري منابع بيشتر جهت برنامه ها و كنترل اجتماعي و سياسي حاصل از مشاركت، به عنوان مزاياي اصلي آن برشمرده مي شد و با وجود اين قبيل منافع، تلاش مي شد تا ذهنيت تصميم گيرندگان و مقامات دولتي و اداري را نسبت به اين پديده جلب نمود. 2-3-3- طبقه بندي الگو هاي مشاركت: وقتي از مشاركت مردم در اداره امور شهرها سخن مي گوييم، به ويژه هنگامي كه مصاديق مشخصي را براي آن معرفي مي كنيم بلافاصله متوجه تنوع زياد آن شده و مشاهده مي كنيم كه طيف هاي وسيعي را در درون خود جاي مي دهند. اين واقعيت موجب مي شود كه هنگام بحث تحليلي از الگوهاي مشاركت نتوانيم از احكام كلي حاكم بر تمامي اين الگوها سخن بگوييم. لازم است كه بر مبناهاي قابل قبولي اين الگوها را طبقه بندي كرده و از ويژگي ها و عناصر مؤثر در هر طبقه سخن گفته شود. نگاهي استقرايي به الگوهاي موجود در مشاركت در جهان نشان مي دهد كه مي توان اين الگو ها را بر حسب سه معيار متفاوت طبقه بندي كرد: بر حسب نوع مشاركت، بر حسب زمينه مشاركت و بر حسب سازماندهي مشاركت. به اختصار به بحث درمورد هر كدام مي پردازيم. الف) بر حسب نوع مشاركت: به اعتبار نوع مشاركتي كه افراد در يك الگو دارند و در واقع بر حسب بخشي از انجام فعاليتي كه در آن سهيم مي شوند، مي توان الگوهاي مشاركت زير را از يكديگر متمايز ساخت. 1) مشاركت در تصميم گيري و مديريت: به طور معمول وقتي مشاركت افراد در مديريت يك مجموعه يا يك سازمان مطرح مي شود، اين مشاركت ممكن است در چهار حوزه تحقق يابد. نخست افراد ممكن است در تعيين هدف ها مشاركت كنند. دوم آنان ممكن است در گرفتن تصميم ها شركت جويند. يعني از ميان راه هاي گوناگون كنش به گزينش بپردازند. سوم ممكن است در گشودن دشواري ها شركت كنند، كه اين فراگردي است در برگيرنده تعريف و تبيين موضوع ها و پديد آوردن راه چاره ها و سرانجام گزينش از ميان آن ها. سرانجام، مشاركت ممكن است پديد آوردن دگرگوني درمجموعه يا سازمان باشد. البته اين چهار منطقه خالص و كامل نيستند و با يكديگر نيز ناسازگار و غير قابل جمع نيستند. علاوه بر موضوع مشاركت در مديريت، سطح و محدوده مشاركت در مديريت نيز اهميت دارد. سطح و محدوده مشاركت درمديريت، تحت تأثير سه گروه از عوامل و شريط قرار مي گيرد. اين عوامل مي توانند هم سطح و هم اثر اين مشاركت ها را تحت تأثير قرار دهند. دسته اول اين عوامل به ويژگي هاي شخصي و روان شناختي مربوط مي شود و شامل عواملي چون ارزش ها، نگرش ها و گرايش ها و توقعات افراد مي گردد. دسته دوم عوامل به ماهيت فعاليت و نحوه سازماندهي آن باز مي گردد. ميزان پيوستگي افرادي كه در انجام يك فعاليت نقش دارند بايستي در دعوت به مشاركت مورد توجه قرار گيرد. دسته سوم را مي توان عوامل پيراموني ناميد. دگرگوني هاي تكنولوژيكي، دگرگوني هاي مقررات دولتي، دگرگوني هاي ناشي از رقابت و هم چشمي در اين گروه جاي مي گيرند. طرفداران مشاركت در مديريت (يا مديريت مشاركت جو) معتقدند كه اين گونه از مشاركت ها چه در سطح سازمان ها و چه درسطح شهر ها و روستاها از طريق تأمين سه نياز اساسي انسان، يعني: استقلال عمل يا نظارت بر رفتار خويش، كامل كردن يا دست يابي به كل يا تمامي يك فعاليت، و پيوند هاي ميان اشخاص در جريان فعاليت ها، موجبات خشنودي و ارضاي آدميان را فراهم مي آورد. و در نهايت نيز تأثير مثبتي بر كاركرد و بهره وري فعاليت ها مي گذارد. 2) مشاركت در تأمين مالي هزينه انجام طرح ها: در كاربرد هاي مشاركت گاه منظور از مشاركت مردم دركارها (به ويژه در امور شهر ها) اين است كه افراد سعي كنند تا بخشي از بار مالي مربوط به انجام يك طرح را بر عهده گيرند. آنچه در عمل ميزان پرداخت يك فرد در يك مورد خاص را تعيين مي كند، نخست ميزان تمايل اوست براي بهره مند شدن در قبال پرداخت وجه براي آن مورد خاص و ديگري قدرت و توان پرداخت او. عامل اول را در اصطلاح فني اقتصادي كشش تقاضا براي آن مورد خاص مي نامند. منظور از كشش تقاضا شاخصي است كه نشان مي دهد تقاضاي افراد براي داشتن يك كالا و يا بهره مندي از يك موقعيت تا چه حدي تحت تأثيرتغيير عواملي چون قيمت كالا و يا درآمد آن شخص قرار مي گيرد. البته صرف وجود تمايل نسبت به يك كالا (يا موقعيت) براي پرداخت وجه آن كافي نيست. توان پرداخت نيز لازم است. توان پرداخت معمولاً توسط درآمد افراد اندازه گيري مي شود. بيان ديگر بحث فوق اين است كه ميزان مشاركت افراد در تأمين مالي هزينه ها به دو عامل بستگي دارد: ميزان مطلوبيت اين طرح ها براي آن فرد و قدرت و توان مالي او. 3) مشاركت درتأمين نيروي انساني: يكي ديگر از انواع مشاركت اين است كه افراد شهر نيروي انساني لازم براي انجام يك فعاليت خاص را تأمين نمايند. دراين وضعيت افراد نه در مديريت كار و نه تأمين مالي آن شركت داشته اند، اما در مرحله اجراي آن با در اختيار گذاشتن نيرو و توان خويش به صورت داوطلبانه از هزينه هاي اجرايي آن كاسته و در عمل مي كوشند تا طرح مورد توافق خود را به اجرا در آورند. ب) برحسب زمينه مشاركت: به دليل گستردگي فعاليت هايي كه توسط مديريت در شهر ها انجام مي گيرد، زمينه هاي مختلفي از مشاركت (در انواع گوناگون آن) را مي توان در شهرها شناسايي كرد. در يك طبقه بندي استقرايي مي توان زمينه مشاركت در اداره امور شهر ها را تحت عناوين زير طبقه بندي كرد: 1) فعاليت هاي عمراني (ايجاد خيابان و كوچه، ايجاد ميدان ها، ايجاد پل...) 2) فعاليت هاي مربوط به محيط زيست ( ايجاد فضاي سبز و زيبا سازي شهر) 3) فعاليت هاي مربوط به تأمين ايمني شهر (ايجاد ايستگاه هاي آتش نشاني – رفع خطر از بنا ها...) 4) فعاليت هاي نظارتي ( نظارت بر حسن انجام قوانين و مقررات مربوط به زندگي شهري) 5) فعاليت هاي مربوط به خدمات شهري (تنظيف معابر و دفع زباله، ارائه خدمات مربوط به غسالخانه و گورستان...) 6) فعاليت هاي مربوط به امور فرهنگي (تأسيس فرهنگسرا ها، تأسيس كتابخانه، ايجاد خانه هاي محله ...) 7) فعاليت هاي مربوط به امور فرهنگي (ايجاد پارك و فضاي سبز، مراكز خريد و فروش ...) (غفاری، 1390: 39). 2-3-4- سطوح و تكنيك هاي مشاركت به منظور درك بيشتر مفهوم مشاركت و كاربرد آن در فعاليت هاي اجتماعي شهري، برخي از صاحب نظران شاخص ها و تكنيك هايي را مطرح كرده اند كه از طريق آنها بهتر مي توان ابعاد و سطوح مشاركت را تبيين نمود. نردبان مشاركتي شهروندي: ارائه كننده اين نظريه انشتاين است كه در سال 1969 ميلادي مفهوم مشاركت را با استفاده از نردبان مشاركت شهروندي به شكل زير بيان داشت: نظارت شهروند، قدرت تفويض شده و همكاري قدرت شهروندتشكيل بخش مشاوره و اطلاع رسانيمساوات طلبي نمايشيدرمان عوام فريبي فقدان مشاركت منبع: (شیبانی، 1384: 168) در توضيح اين نردبان مي توان گفت در پايين ترين پله اين نردبان عدم مشاركت وجود دارد و شهروندان از هيچ قدرتي برخوردار نيستند .گاهي موارد سازمان هاي دولتي با ايجاد شكل ساختگي از مشاركت به عوام فريبي مي پردازند. در واقع هدف واقعي آنها آموزش شهروندان براي قبول كارهاست كه از قبل تكليفش روشن شده است. در پله بعدي شكل گيري عدم مشاركت معرفي مي شود كه درمان نام گرفته است و هدف پيدا كردن راه چاره اي براي رفتارهاي خودشان است و با اطلاع رساني و مشاوره برنامه هاي حكومت را جلو مي برد. نتيجه اين مشاوره برخورداري كم از حق مشاركت است. اما به طور موقت تسكين بخش است، ولي مشاركت واقعي محسوب نمي شود و اقتدار شهروندان را نيز ساقط مي نمايد و تصميم گيري عموماً با صاحبان قدرت است و مراتبي از مساوات طلبي را به وجود مي آورد و در پله بعدي اشكال واقعي مشاركت ديده مي شود كه در قالب همكاري قدرت تفويض شده و نظارت شهروند مطرح مي شود كه بيانگر توزيع قدرت شهروندان است. مخالفان بر اين عقيده اند كه اين سطح به دليل هزينه بر بودن نارسايي و امكان سو استفاده فرصت طلبان مانع از ارائه مناسب خدمات عمومي مي شود (همان، 169-168). نردبان مقتدر سازي شهروند: اين طريق از مشاركت در سال 1994 (بر پايه ديدگاه انشتاين) توسط بورنز به شرح زير ارائه شد: وابستگي متقابل و نظارت سپرده شده و نظارت تفويض شده نظارت شهروندهمكاري نظارتي، عدم تمركز محدود، تصميم گيري موثر، هيات مشورتيمشارکت شهرونداطلاع رساني ضعيف و مشاوره ظاهري، جنجال عموميعدم مشارکت شهروند منبع: (شيباني، 1384: 169) در اين طرح، پايين ترين پله نردبان مبين جنجال عمومي و مشاوره ظاهري و اطلاع رساني ضعيف است كه عدم مشاركت شهروند را به دنبال خواهد داشت در پله بعدي نيز، اهميت به اطلاع رساني به مشتري، مشورت به دو صورت كيفيت بالا و هيات مشورتي واقعي ملاحظه مي شود و نتيجه اين اهميت منجر به عدم تمركز محدود و تصميم گيري موثر و همكاري نظارتي مي گردد كه اين خود بيانگر مشاركت شهروندان است و در رده آخرين پله نردبان نظارت شهروند و تفويض آن وابستگي متقابل را به وجود مي آورد (شياني، 1384: 169) بدين ترتيب اين تكنيك نشان دهنده سطوح مختلف مشاركت شهروندان است كه معمولاً به اشكال صوري و بخشي نيز واقعي به نظر مي رسد. 2-3-5- مراحل مشاركت مراحل مشاركت از ديدگاه آبهوف و كوهن را به شرح زير مي توان تشريح كرد: الف) مشاركت در تصميمگيري: در اين مرحله مسوولان با همكاري مردم در مورد اهداف، برنامه ها و فعاليت هايي كه براي رسيدن به هدف بايد انجام شود، همچنين در مورد شيوه مديريت، تصميم گيري مي كنند. هدف از حضور مردم در اين مرحله افزايش آگاهي و حس مسووليت پذيري آنهاست. حضور مردم باعث ايجاد انگيزه در آنها شده و زمينه را براي پذيرش دستورالعمل هاي اجرايي فراهم مي كند. هدف از مشاركت در اين مرحله عبارتند از: - رسيدن به درك مشترك ميان مردم و مسوولان در مورد اهميت مساله و ضرورت اجراي آن. در بسياري موارد اهميت طرح براي كارشناسان روشن است، اما مردم اجراي آن را در اولويت نمي دانند. در اين حالت ضروري است درك مشترك حاصل شود. - آگاهي مسوولان، مديران و كارشناسان از دانش بومي(تخصصي) مردم. - انجام گفت و شنود دو طرفه بين مردم و مسوولان به منظور تسهيل در روابط متقابل. - ايجاد انگيزه و تمايل مشاركت در مردم در ساير مراحل انجام كار. ب) مشاركت در اجرا: براي به نتيجه رسيدن طرح ها و برنامه هاي مشاركتي، حضور مردم در مراحل اجرايي طرح ها و در صورت امكان، پرداخت بخشي از هزينه ها (با توجه به شرايط اقتصادي) ضروري است. بررسي ها نشان داده است هر قدر فعاليت هاي اجرايي بدون حضور مردم صورت گيرد مردم در مسووليت پذيري براي حفظ و نگهداري طرح ها دخالت نمي كنند و تلاشي در جهت رفع معايب طرح ها نيز انجام نمي دهند (بهروان، 1364: 132). ج) مشاركت در بهره برداري: فوايد هر طرحي بايد شامل همه مردم به ويژه افراد كم توان جامعه شود. براي اين منظور بايد آنها سهمي را از منافع حاصل از طرح ها به دست آورند (منافع مادي يا معنوي) در اين صورت آنها احساس مي كنند كه عنصر مهمي در طرح ها هستند. د) مشاركت در ارزيابي: در اين مرحله مردم در كنار كارشناسان فني به ارزيابي فعاليت ها مي پردازند. اين فرآيند ضمن اينكه به افزايش دانش مردمي منجر خواهد شد، زمينه شكوفا شدن استعدادها و توانمندي هاي آنان را فراهم مي سازد. 2-3-6- اشكال مشاركت: 1- مشاوره وقتي است که مسئولین یا برنامه ریزا ، نظرات مردم را جویا مي شوند و به نظرات آنها به طورجدي در تصمیم گیري ها توجه مي شود. 2- بسیج اجتماعي وقتي است که از مردم خواسته شود، در برنامه اي از قبل تدارك دیده شده شركت كنند. دو مرحله قبلي مي توانند به تناسب در حوزه مشاركت و یا عدم مشاركت قرار بگیرد. 3- مسئولیت پذیري مردم وقتي است که شهروندان فعالیتي را آغاز مي كنند، و خود تصمیمات را اتخاذ كرده و نهایتاً محصول نهایي كار را تعیین مي كنند. 4- سهیم شدن در تصمیمات وقتي است که همه اعضاي جامعه، بدون در نظر گرفتن سن و سوابقشان فرصت مي یابند تا در روند امور شركت كنند و سهم برابري براي تاثیرگذاري بر تصمیمات داشته باشند. مهم این نیست که طرح توسط دولت و یا مردم آغاز شده، بلكه مهم این است متصدیان طرح، اھمیت جلب و مشاركت مردم را درك كنند. سهیم کردن مردم در تصمیم گیری وتصمیم سازی مقوله ای است که نه با شعار، بلکه تنها با ایجاد بستر امنی از روابط هم سطح ممکن می گردد. شفافیت، اعتمادمتقابل، احترام به استقلال افراد وگروهها برای دستیابی به مشارکت پایداراز دیگر اصول این وادی است( فرهنگ خواه، 1382: 15). و دیدگاه دیگر مشارکت فعال و مستقیم مردم در تصمیم گیری وبرنامه ریزی است. بر اساس این دیدگاه، خود مردم به طور مستقیم یا از طریق نهادهای مردمی محلی، در فرایند تصمیم گیری وتهیه برنامه های توسعه مشارکت می کنند. ودر مراحل مختلف تصمیم گیری و تهیه برنامهها و تصویب آنها نظر می دهند. در این دیدگاه، تضادتاریخی بین مردم ودولت تا حدود زیادی حل می شود. مک کونل معتقد است که از طریق مشارکت مردم و بر عهده گرفتن نقش فعالی توسط آنان، در فرایند برنامه ریزی وتصمیم گیری است که این تضاد حل می شود. او معتقد است که از طریق مشارکت دادن گروههای مردمی محلی در فرایند برنامه ریزی وتصمیم گیری، مسئولیت این کار از دولت مرکزی به تشکیلات محلی منتقل ویا دولت ومردم را در این مهم شریک می سازد. اما روند گسترش مشارکت وزمینه های مربوط به آن، زمانی طولانی را طی کرده است تا توسط قدرتمندان پذیرفته شده است. 2-3-7- گونه هاي مشاركت شهروندان: مشاركت را به روش هاي گوناگون تقسيم بندي كرده اند. در يك تقسيم بندي، مشاركت به دو صورت فردي و گروهي تقسيم مي شود. 1) مشاركت فردي: در مشاركت فردي، فرد پيشنهاد خود را به كارفرما، كارگزار و يا مسوول ارائه مي دهد و به اين ترتيب در تصميم گيري دخالت مي كند. مسوول مربوطه ممكن است پيشنهاد را بپذيرد يا نپذيرد. در اينجا فرد فقط وظيفه ارائه پيشنهاد را دارد و تصميم گيري در اجراي آن و مسووليت عواقب آن بر عهده كارفرما است. مشاركت از طريق ارائه پيشنهاد به نحو گسترده اي در موسسات و كارخانجات فني به كار مي رود. هر ساله در كشور ژاپن ميليون ها پيشنهاد از طرف كاركنان به كارفرمايان ارائه مي شود كه درصد قابل توجهي از آنها به كار گرفته ميشود. 2) مشاركت گروهي: در اين نوع مشاركت افراد با هم در تصميم گيري سهيم میشوند. در مشاركت گروهي سهم افراد در تصميم گيري و عواقب مربوط به آن برابر است. مشاركت در تقسيم بندي ديگري ممكن است به صورت ذهني يا عملي صورت پذيرد: - مشاركت ذهني: يعني توانايي فرد در ارائه پيشنهاد و تصميمگيري، - مشاركت عملي: يعني دخالت فرد در اجرا و بهره برداري و مراقبت از يك فعاليت. علاوه بر تقسيم بندي هاي پيش گفته، گاهي مشاركت را به دو صورت مشاركت جزئي و كامل نيز تقسيم بندي مي كنند: - مشاركت جزئي: به مشاركتي كه افراد شركت كننده سهم برابري در تصمي مگيري براي كار ندارند، گفته مي شود. - مشاركت كامل: مشاركتي كه در آن اعضاء قدرت برابري براي تاثيرگذاري در تصميم گيري ها دارند و به عبارتي سهم افراد برابر است. اچ. سي. تري (1985) مشاركت را به دو گونه تقسيم بندي مي كند: 1) درگير شدن در يك كار، بدون آگاهي از ماهيت آن: اين گونه مشاركت حاكي از حضور كوركورانه در يك فعاليت است. مشاركت در يك فعاليت به عنوان نيروي كار تحت فشار فرد ديگري بدون هرگونه مسوليت، نمونه اي از اين گونه مشاركت ها است. 2) پذيرش بخشي از مشاركت: در اين شيوه مشاركت، فرد بخشي از مسووليت يك فرآيند را بر عهده مي گيرد. به عبارتي مشاركت كننده به صورت فعال عمل مي كند. تري، علاوه بر تقسيم بندي مشاركت، سلسله مراتب تاريخي براي آن قايل است. وي معتقد است مشاركت در طول تاريخ دچار تحول شده و تاكنون چهار مرحله را پشت سر گذرانده است تا به وضع كنوني رسيده است. مرحله اول: در اين مرحله مشاركت به معناي گفتگو با مردم بوده و به طور وسيعي به وسيله موسسات دولتي براي تغيير عقايد مردم در راستاي اهداف مورد نظر به كار مي رفته است. مرحله دوم: در اين مرحله، مشاركت مشروط است به فنون روان شناسي و مكانيزم هاي فرهنگي به منظور انگيزش افراد، به ويژه در كشورهاي مستعمره توسط متخصصان كشور استعمارگر به كار رفته است. در اين دوره مشاركت ابزاري در دست استعمارگران براي بهره گيري از نيروي مردم بود و به نيازهاي مردم توجهي نمي شد. مرحله سوم: در اين مرحله، مشاركت به اتحاد مردم با هم تاكيد دارد. مرحله چهارم: مشاركت يك فرآيند اجتماعي همه جانبه و چند بعدي است كه سعي دارد همه مردم و گروه ها را در توسعه درگير نمايد. در كشورهاي توسعه يافته بر اين مرحله تاكيد مي شود. مراحل 4 گانه «تري» در نمودار زير نشان داده شده است. -19367588265(منبع: فرهنگ خواه، 1382) 2-3-8- مراحل تحول تاريخي مشاركت پرتي (1994) مشاركت را به هفت نوع تقسيم مي كند. وي معتقد است براي دستيابي به توسعه حداقل به سه نوع از اين هفت نوع مشاركت كه عمري نسبتا طولاني دارند، نياز است (مشاركت كاركردي، مشاركت تعاملي، مشاركت بسيجي) هنگامي كه اين نوع مشاركت ها اتفاق مي افتد، مردم مي توانند مستقل از كارگزاري هاي بيروني تصميم گيري نمايند. گونه شناسي مشاركت و ويژگي هاي آن از دیدگاه پرتی گونه شناسيويژگي هاي هر گونهمشاركت انفعالي- مردم مشاركت مي كنند، در حالي كه نمي دانند چرا.- در اين نوع مشاركت مديران پروژه نسبت به مساله آگاهي دارند و برنامه را اجرا مي كنند. بدون آنكه به پاسخ مردم گوش دهند.- اطلاعاتي كه در ميان گذاشته مي شود، تنها متعلق به متخصصان حرفه اي است.مشاركت در دادن اطلاعات- مردم در اين نوع مشاركت فقط اطلاعات لازم را در اختيار محققان و مديران قرار مي دهند.- در اين شرايط مردم فرصت نمي يايند كه بر اين جريان تاثير بگذارند، زيرا يافته ها در اختيارشان قرار نمي گيرد و صحت آنها هم وارسي نمي شود.مشاركت از طريق مشورت- در اين مشاركت مردم از طريق مشورت اطلاعات را در اختيار مديران قرار مي دهند.- مديران پروژه، مسايل و راه حل ها را مشخص مي كنند.- اين فرآيند مشاركتي، هيچ سهمي در تصميم گيري به مردم نمي دهد و متخصصان حرفه اي، هيچ اجباري ندارند تا نظرهاي مردم را به شورا ببرند.مشاركت براي انگيزه هايمادي- مردم نيروي كار را در اختيار مجريان قرار داده و درمقابل پول دريافت مي كنند.- زماني كه انگيزه پايان يابد، مردم چيزي ندارند كه براي تمديد فعاليت ها در اختيار گذارند.مشاركت كاركردي- مردم از طريق تشكيل گروه ها و نهادها با اهداف مشخص در پروژه ها شركت مي كنند.- در اين نوع مشاركت غالبا پيشگامان جامعه حضور دارند.مشاركت تعاملي- مردم در تجزيه و تحليل مشاركت مي كنند .- اين شيوه مشاركت نهايتا منجر به اجراي طرح هاي عملي مي شود.- در اين شيوه مردم در اجراي فعاليت ها سهيم بوده و نقش موثري ايفا مي كنند.مشاركت بسيجي- در اين شيوه مردم به صورت خود ابتكاري و جمعي وارد عمل مي شوند. (منبع: رجبی، 1390) مراحل تحول و تكامل مشاركت مشارکت از دیدگاه پرتی 118110057785 (منبع، فرهنگ خواه، 1382) 2-3-9- الگوهاي مشاركتي تجربه شده در دو دهه اخير تقريباً در دو دهه اخير در كلانشهرهاي ايران به خصوص شهر تهران شاهد اجراي برخي از طرح هاي مشاركتي هستيم كه عمدهترين آنها عبارتند از: طرح شهر سالم، شهردار مدرسه، طرح جامع فضاي سبز، محله سالم و استقبال از بهار. در جدول زير پاره اي از ويژگي هاي اين طرح ها به عنوان تجربه هاي مشاركتي جديد آورده شده است. ویژگی هاعنوان طرح زمان شروعاهدافكاركردهانوع مشاركتمحل اجرامشاركت با نيروي انسانيشهر سالم1370ارتقاي سطح سلامت جسمي، روحي اجتماعي و اقتصادي شهروندانايجاد مراكز تفريحي،ورزشي و فرهنگيارزان و مناسبمشاركت در تصميمگيري از طريق نظرسنج يها و نيز مشاركت دادن نيروهاي ساكن در منطقه از طريق تشكيل كميته هاي مشاركت مردميكوي 13 آبان شهر تهرانشهردار مدرسه1372شخصيت بخشيدن به نوجوانان، تقويت روحيه مشاركتي، شناخت بهتر شهرو مدرسهآموزش دانش آموزاندرخصوص مسائل ايمني، زيست محيطي و امور اجتماعي و فرهنگيمشاركت در تصميم گيري و نيروي انسانيآموزش و پرورشاستان تهرانطرح جامع فضاي سبز1372حفظ و توسعه فضاي سبزهدايت و راهنمايي مردم براي حفظ و توسعه فضاي سبزمشاركت نيروي انسانيمنطقه 14 تهرانمحله سالم1372آشنا كردن شهروندان با حقوق و وظايفشاننظافت و حفظ پاكيزگي محلهمشاركت نيروي انسانيمنطقه 9 تهرانطرح استقبال از بهار1375پاكسازي و نظافت شهرتشويق شهروندان بهپاكسازي و نظافت خانه و محله شان و نيز رفعمشكلات محلهمشاركت نيروي انسانيشهر تهراننشست هاي مشورتيمحله حور1387كاهش آسيب هاياجتماعي محلات شهرتهرانورود و مشاركت شهروندان محلي برايحل آسيب هاي محله شانمشاركت نيروي انسانيشهر تهران (منبع: حناچی، 1380) 2-3-10- مزایای مشارکت "سی" و همکارانش( ١٩٩٨ ) مزایای مشارکت را عبارت می دانند از: تقویت روحیه ، افزایش تفاهم متقابل، افزایش میزان بهره وری وکارائی، تقویت روحیه ابتکار، توزیع مناسب اطلاعات، تقلیل تنش ها وسوء ظن ها، افزایش همکاری، ایجاد امنیت خاطر ورضایت، ایجاد زمینه مناسب برای پذیرش تغییرات وتحولات، سهیم بودن ودخالت دادن فرد در امور. 1- بهره وری در کار افزایش می یابد. 2- میان ملت یگانگی به وجود می آید. 3- دگرگونی امکان پذیر می شود. 4- ایستادگی ومقاومت در مقابل تغییرها کاهش می یابد. 5- مردم سالاری جای خودکامگی رامی گیرد وانسان ها در تعیین سرنوشت خویش خود سهیم می شوند. 6- انسان ها توان ونیروی بیشتری می یابند .ترس ووحشت ناشی از تنهایی رخت بر می بندد. 7- فرهنگ سکوت در هم می شکند. 8- توسعه پایدار وهمه جانبه تحقق می یابد. 9- استعدادها شکوفا می شود. 10- مشارکت تاییدی است برشان ومنزلت انسان ها. 12- مشارکت سهیم کردن همه افراد درپذیرش مسئولیت، یکی از مهمترین عواملی که به تداوم حیات بشری یاری رسانده است همکاری، مشارکت ومسئولیت پذیری میان انسان هاست. نگاهی به تاریخ جوامع انسانی نشان می دهد که افراد بشربه گونه ای تدریجی ارزش کار کردن ومعنای مشارکت ومسئولیت پذیری را آموخته اند آنها در ابتدا فقط به اعضای قبیله وقوم خود کمک می کردند بی آنکه بیاندیشند همسایه ها چگونه مشکلاتشان را حل می کنند. آنگاه به تدریج دریافتند که اگر نیروهایشان را با هم در آمیزند قادرند کار انجام دهد، رفته رفته آرزوی اولی بشر یعنی کارکردن با دیگران برای یک هدف مشترک جنبه جهانی گرفت و وسعت یافت به گونه ای که هم اکنون سرعت حمل ونقل وارتباطات تمام ملل را به یکدیگر نزدیک ساخته و هیچ فرد یا ملتی بدون کمک دیگران قادر به ادامه حیات نیست (الشوکی ، 1389: 5-2). 2-3-11- موانع مشارکت: سپهری موانع ومحدودیت های مشارکت در کشور را در سه قلمرو اجرایی، فرهنگی و ساختاری به شرح ذیل مطرح نموده است: موانع اجرایی مشارکت شامل برنامه ریزی متمرکز، فقدان هماهنگی محل، فقدان ساختارهای محلی ومکانیزم نامناسب توزیع. موانع فرهنگی مشارکت شامل؛ جهل، خودخواهی وخود محوری؛ عدم کنجکاوی، فقدان همدلی؛ عدم اعتماد، احساس حقارت در موانع فرهنگی، با آنکه مشارکت فواید بسیاری دارد ویافته های پژوهشی علمی در دو دهه گذشته درستی این سخن را نشان می دهد، اما مشارکت همچون نهالی است که به سادگی در محیط انسانی نمی روید. در محیط انسانی همواره موانعی وجود دارند که راه مردم را برای دسترسی به مراکز قدرت یا نظامهای تصمیم گیری سد می کند. در قلمرو موانع فرهنگی باید به نوعی از روابط میان مردم اشاره داشت که برپایه نظام خودکامگی یا ارباب- رعیت استقرار دارد. نظام ارباب –رعیت به تفاوتی سهمگین میان دو گروه از انسان ها می پردازد وآنان را از یکدیگر جدا ومتفاوت می شمارد. این نظام به صورت یک شیوه فرهنگی وهنجار اعتقادی در درون خانواده، روستا، شهر، کشور، سازمان، کارخانه وجز آن دیده می شود و راه را برای مشارکت اعضای خانواده، ساکنان روستا و شهر، شهروندان یک کشور، کارکنان یک سازمان یا کارخانه می بندند. جهل ونادانی و محروم بودن از مواهب سواد ودانش های فنی- تخصصی دامنه مشارکت راتنگ کرده وراه را به روی مردم بی اطلاع یا کم اطلاع می بندد. هنجارهای اجتماعی که بخشی از فرھنگ عمومی یک جامعه را پدید می آورند در شمار موانع مشارکت هستند. برخی صاحب نظران موانع وبازدارنده های فرهنگی مشارکت را با این گونه طرح می کنند (اسدی، ١٣٧٠ ، به نقل از طوسی 1379: 25). - جهل: انسان جاهل توانایی مشارکت ندارد زیرا شناخت لازمی از محیطش ندارد. - خودخواهی وخود محوری: انسان خود محور نمی تواند با دیگران در آمیزد وبه دنیای آنان رسوخ ونفوذ کند و در واقع زندانی خویشتن خویش است. - نداشتن اعتماد به دیگران: اعتماد را باید روح مشارکت دانست، بی اعتمادی نمی گذارد قالب کار جمعی شکل بگیرد وبا هم کار کردن یک شیوه پذیرفته شود. - نبودکنجکاوی: کنجکاوی گسترده وعمیق انسان را به کشف وشناخت وا می دارد. - نبود همدلی: در هر نوع مشارکتی انسان نیاز به همدلی دارد، یعنی خود را جای دیگری نهادن، همدلی سبب می شود تا انسان بتواند با دیگران بر مبنای تفاهم متقابل برقرا ر کند. - نداشتن انعطاف ذهنی: جامعه پیچیده ونامتجانس امروز که ناهمسانیهای گسترده دارد می طلبد که مردم در برابر تفاوت های یکدیگر بردبار باشند وتساهل ونرمش نشان دهند. - احساس حقارت: احساس بی نقشی واحساس نداشتن سودمندی سرانجام به حس حقارت فردی، احساس حقارت مانع می شود که انسان بتواند شکوفا شود، سخن بگوید و با دیگران بیامیزد. 3- موانع ساختاری، از نظر موسسه تحقیقات توسعه اجتماعی سازمان ملل، موانع ساختاری محلی، ملی وبین المللی بسیاری در کشورهای جهان وجود دارد که مانع مشارکتهای جدی مردم شده است (سپهری، ١٣٧۴: 94-92). 2-3-12- ابعاد نظری مشارکت: 2-3-12-1- پارادایم واقعیت اجتماعی: در این قالب مشارکت اجتماعی به عنوان واقعیتی اجتماعی در اشکال جمعی، انجمنی، گروهی و نهادی عینیت پیدا می کند و از منظر کارکردی و ساختاری در قالب رویکردهای نظری کارکردی -ساختی و تضاد مورد وارسی نظری قرار می گیرد و در سطوح خرد و کلان و میانی با استفاده از رویکرد جمع گرایی و تبیین های کارکردی ساختاری و سیستمی مورد کاوش روش شناختی قرار می گیرد(غفاری، نیازی، 1386: 40). در رویکرد ساختی- کارکردی، جوامع یا واحدهای کوچکتر مانند نهادها و سازمانها به عنوان سیستم مفهوم سازی شده و سعی در بیان ویژگی های ساخت اجتماعی آنها بر حسب میزان مشارکت و کارکردشان در حفظ نظام به عنوان یک واقعیت زنده می شود. در واقع، تحلیل کارکردی از مشارکت بر کنش مشارکت کنندگان با توجه به زمینه های عاطفی و شناختی آنها بستگی دارد(همان؛ ۴٢). رویکرد تضاد نیز مشارکت را در قالب ساختار اجتماعی و روابط طبقات حاکم در این ساختار اجتماعی و تعارض های درونی نظام اجتماعی مورد توجه قرار می دهد. در این راستا صاحب نظران نظریه وابستگی، چگونگی مشارکت را در ارتباط نزدیک با ساختار قدرت سیاسی می دانند و آنرا در قالب روابط طبقاتی، ستیز و مبادله و نابرابری بین گروه ها و طبقات اجتماعی مورد توجه قرار می دهند؛ بنابراین مشارکت مؤثر را ناشی از سهیم شدن در نظام قدرت و تصمیم گیری می دانند. به عبارت بهتر آنان کسب قدرت را پیش نیاز اصلی مشارکت قلمداد می کنند. نظریه پردازانی چون فریر، مال هوترا،کولین و اودانل در این رویکرد قرار می گیرند(همان، 52). 2-3-12-2- پارادایم تعریف اجتماعی: در این قالب، کنشگر اجتماعی موجودی فعال و صاحب اراده و اختیار است و جهان اجتماعی محصول ذهن و اراده و نظام معانی کنشگر است. در قالب پارادایم تعریف اجتماعی، ابعاد ارزشی و هنجاری کنش و عمل مشارکت در نزد کنشگران اجتماعی اهمیتی اساسی پیدا می کند، به طوری که آمادگی های روانی اجتماعی که توسط نظام معانی و ابعاد ارزشی و هنجاری حاکم بر ذهن کنشگران تعریف می شود، اهمیت بسزایی می یابد. در این پارادایم، ارزشهای فرهنگی هستند که پیش نیاز اصلی برای وصول به مشارکت اجتماعی محسوب می شوند (همان، 75). به این ترتیب چنانچه کنشگران مشارکت را امری ارزشمند ارزیابی کنند و تفسیر مناسبی از وضعیت مشارکت داشته باشند آمادگی بیشتری جهت این امر خواهند داشت. هر فردی به عنوان یک کنشگر با توجه به تفسیری که از موقعیت دارد دست به عمل می زند ممکن است این برداشت او ضرورتاً با منافع مادیش همخوانی نداشته باشد با این حال چون مشارکت را امری ضروری می داند اقدام به مشارکت می کند. 2-3-12-3- پارادایم رفتار اجتماعی: در قالب پارادایم رفتار اجتماعی، مشارکت اجتماعی به عنوان نوعی رفتار مورد مطالعه قرار می گیرد، رفتاری که صورت کاملاً عینی و خارجی داشته و تحت تأثیر محرکهای بیرونی قرار می گیرد. نظریههای انتخاب عقلانی، نظریه مبادله و نظریه بازی در این پارادایم جای دارند. در نطریه کنش منطقی، فرض اساسی این است که افراد در صورتی به سوی اقدامات مشارکتی گرایش دارند که بپذیرند در شرایط جمعی و مشارکتی امکان دستیابی به فایده تسریع و تسهیل خواهد شد (همان، 77-75). صاحبنظران این رویکرد از جمله بلومر معتقدندکه فایده ای که از رفتار خاصی برای افراد متصور است باعث اقدام به عمل یا بی عملی می شود براین اساس پیامد و نتایجی که از مشارکت حاصل می شود در میزان مشارکت افراد تعیین کننده است. لذا ایجاد مشوقهای از سوی مسئولین در امر مشارکت تاثیرگذار خواهد بود با این کار افراد احساس می کنند مشارکت آنها پیامد مثبتی در پی دارد و در نتیجه اقدام به مشارکت خواهند داشت. 2-3-12-3- پارادایم ترکیبی: این پارادایم با توجه به پیچیدگی و ابعاد متعدد و چندگانه واقعیت اجتماعی و برای پرهیز از هرنوع تقلیل گرایی، برای تبیین مشارکت اجتماعی در سالهای اخیر رشد یافته و معتقد است در تبیین واقعیت ها و فرایندهای اجتماعی، باید نگاهی کل گرایانه تر داشت و نوعی کثرت گرایی روش شناختی را پذیرفت. برای مثال پوتر و توماس بر توجه به عوامل ساختاری و نیز عامل فعال انسانی در پویشهای توسعه و مشارکت تأکید کرده اند چراکه از نظر آنان، تأکید بر یک عامل در روند توسعه تصویر ناقصی از آن ارائه می دهد(همان، 88-87). رویکرد پارادایم ترکیبی مشارکت، با طرح اندیشه های توسعه از پایین، درون زا و بومی که با مفاهیم خوداتکایی و مشارکت مردمی آمیختگی شدیدی دارد و بر استفاده از منابع طبیعی، انسانی و نهادی با هدف ارضاء نیازهای اساسی افراد هر منطقه تأکید دارند، قرابت دارد. اندیشه صاحبنظرانی چون گاندی، نایرره، شوماخر و ساکس در طرح این رویکرد تأثیرگذار بوده است. 2-3- 13- نظریه های مشارکت پذیری: درمورد مشارکت ومشارکت پذیری نظریات گوناگونی طرح شده است. به عنوان نمونه به دو مورد از این نظریات اشاره می گردد: نظریه بی قدرتی: به نظر مارکس، مهمترین نوع بی قدرتی را می توان در بیگانگی از کار مشاهده کرد. جدائی کارگران از محصول کار خود، به معنای آن است که انسان تولیدکننده، کنترل خود را برمحصول نهایی از دست می دهد. این امر باعث احساس دلزدگی و بی علاقگی به کار می گردد. مشارکت تابع این احساس است. میزان بی قدرتی، برتری کارکنان درمحیط کار ودر نتیجه کاهش احساس تعلق به محیط کار افزوده می شود وترسی که بین آنان شایع است، ترس از افرادی است که به لحاظ سلسله مراتب بالاتر از آنان قرار دارند ونوع زندگی وشغل کارکنان رادرک نمی کنند، آنان معتقدند" بالائی ها" درمورد آن ها به هر صورت که بخواهند قضاوت می کنند(پارلو، سیمون، 1985: 75). 2-3-13-1- نظریه هانتیگتون ونلسون: به اعتقاد این دو، مشارکت سیاسی واجتماعی از فرایند توسعه اقتصادی واجتماعی است. این فرایند از دو طریق برگسترش مشارکت اثرمی گذارد ونخست از طریق تحرک اجتماعی است. کسب منزلت های بالاتر اجتماعی، احساس توانایی را در فرد تقویت می کند ونگرش او را نسبت به توانایی اش در تاثیر نهادن برتصمیم گیری ها، مساعد می سازد. این نگرشها زمینه مشارکت در سیاست وفعالیتهای اجتماعی را تقویت می کند. در این حالت منزلت اجتماعی نهایتاً ازطریق اثری که براحساس توانایی ویا نگرش بی قدرتی می گذارد، برمشارکت موثر می افتد. دراین میان متغیر سواد، بیش از سایر متغیرهای منزلتی بر مشارکت اثر دارد. فرایند توسعه، همچنین از طریق سازمانی نیز برمشارکت اثر را می گذارد. عضویت فرد درگروه ها وسازمان ها (سازمان های اجتماعی، اتحادیههای شغلی وصنفی، گروه های مدافع، علائق خاص و...) احتمال مشارکت در فعالیت اجتماعی وسیاسی رابیشتر می کند. این عوامل در جوامعی که فرصتهای تحرک فردی در آنها محدودتر است، اهمیت بیشتری دارد (رضائی، 1375: 25-24). برخی صاحبنظران نیز، مشارکت را گامی برای رسیدن به اشتراک مساعی می دانند وحرکت به سوی اشتراک مساعی را باچند مرحله نشان می دهند: مرحله اول: روش پدرفرزندی: از انسان مواظبت می شود، بدون آن که به او گفته شود. مرحله دوم: ارتباطات: انسان گفته می شود چرا باید کارها انجام شوند، در این مرحله انسان مطلع می گردد. مرحله سوم: مشارکت: از انسان ها، داده ها واندیشه ها خواسته می شود. مرحله چهارم: اشتراک مساعی: انسانها در برنامه ریزی، اجرا، حساب پس دهی وپاداش ها سهیم کردند. (عبدالهی، ١٣٨۵: 98). نظریه هاي متعددي در زمینه برنامه ریزي مشاركتي و شهر سازي مشاركتي از نیمه دوم دهه 1960 به این سو مطرح گردیده است. ملاك انتخاب این نظریه ها، میزان نوآوري و خلاقیت و استحكام نظري و تاثیر گذاري بر نظریههاي بعدي مي باشد. 2-3-13-2- نظریه مشاركتي جان ترنر: در فرایند تحول نظریات مربوط به نقش مردم و دولت در امر توسعه که توسط سازمان ملل متحد و کارشناسان آن سازمان نظریه پردازی شده است، به تشکیل سازمان های محلی توسط اجتماعات محلی تاکید شده است، تا این سازمانهای غیر دولتی محلی نقش فعالی در توسعه و اداره امور محلی بر عهده گیرد. جان ترنر از متخصصان و کارشناسان سازمان ملل متحد در امور مشارکت های مردم، نظریات عمده ای را در این باب ارائه نموده است. وی با کارهای تحقیقاتی میدانی وسیع و نظریه پردازی های عمیق خود، انواع مشارکت را به طور اصولی و علمی طبق بندی کرده و نظریه مربوط به آن را بیش از پیش عملی و قابل فهم گردانیده است. تحقیقات ترنر و دیگران نشان می دهد، هنگامی که دولت مرکزی در امور اجتماعات محلی دخالت می کند هم نیازهای واقعی این جوامع برای دولت مرکزی نهفته است و هم با کنار گذاشتن مردم محلی توان و امکانات آن نیز از دست می رود. وی با طبقه بندی اصولی انواع مشارکت در جدول معروف خود، کمک شایانی به شکل گیری نظریه مشارکت کرده است. در زیر خلاصه ای از نظریه وی آمده است . 1- در حالت اول دولت به شکل متمرکز عمل کرده و نیازی به مشارکت مردم احساس نمی کند. از این جمله دولت ها می توان به کشورهای عربی اشاره کرد. 2- در این حالت دولت مقتدر و متمرکز ولی ثروتمند نیست. دولت به زور و یا با تشویق، از مردم می خواهد کار مجانی در طرحهای تحت هدایت دولت انجام دهند، و یا پول اهدا کنند و دولت خود اقدام به انجام طرحهای عمرانی می کند. 3- در این حالت دولت تابع تصمیم گیری مردم در تمام اموری که مربوط به آن ها می شود، است .در حالی که دولت هزینه های عمرانی را از ثروت ملی می پردازد. مانند حکومتهای متکی بر مشارکت و دموکراسی از جمله کشورهای اسکاندیناوی. 4- دولت دخالتی در امور محلی نمی کند. خود مردم از طریق ارگان های مردمی که تشکیل میدهند، هم منابع ملی را برای انجام توسعه فراهم می کنند و ھم خودشان در تمام امور محلی تصمیم می گیرند: ھمانند شماره قاره اروپا و آمریکا. 5- آخرین نظریات بر این امر تاکید دارد دولت و مردم شرکایی هستند که با یکدیگر تقسیم کار می کند. محققین در زمینه مشارکت، در سال های اخیر نظریات مربوط به مشارکت سازمان ملل، بانک جهانی، جهان مرکز و ... را بار دیگر آزمودند و در مورد نظریه آنان به نظریه تازه تری رسیدند. نظریه پردازان اخیر، از نظریه مشارکت به نظریه شراکت رسیدند. بر اساس نظریه شراکت، دولت و مردم باید مانند دو شریک دارای منابع مشترک و با حقوق و اختیارات معین در کلیه کارهای مربوط به توسعه و اداره امور محلی کشور دوش به دوش همدیگر وهماهنگ با یکدیگر فعالیت کنند .در نظریه شراکت ھم دولت و ھم مردم با ھم کار می کنند. دولت آن چرا که مردم نمی تواند فراھم کند و یا درباره آن تصمیم بگیرند، فراھم می کند و یا برای آن تصمیم می گیرد و ھمزمان مردم محلی در چهارچوب تشکیلات اجتماعات محلی خودهر آنچه که می توانند فراھم می کنند و در مورد هر آنچه که بخواهند و بتوانند تصمیم می گیرند. 2-3-13-3- نظریه مشاركتي جیمز میجلي: میجلي بر اساس پاسخ دولت ها به مشاركت، آن را به چهار نوع تقسیم مي كند: 1- شیوه ضد مشاركتي طرفداران این عقیده معتقد به سركوب مشاركت توده ها هستند. حكومت ها اجازه مداخله و مشاركت ھمگاني در تدوین سیاستها را كه ممكن است با اهداف كلان اجتماعي و اقتصادي آنها تعارض پیدا كند، نمي دهد . 2- شیوه مشاركت هدایت كننده در این شیوه دولت از مشاركت اجتماعات محلي با انگیزه هاي پنهاني، حمایت مي كند. مشاركت اجتماع محل در این شیوه، به منظور كنترل سیاسي اجتماعي، با علم به این كه مشاركت، اجراي طرح را تسهیل مي كند، به كار مي رود. در مجموع دولتها با بهره گیري از شیوه هاي مشاركت هدایت شده اهداف زیر را دنبال مي كند: - استفاده ابزاري از مشاركت، براي اجراي طرح هاي عمراني -كنترل جنبش ها و اجتماعات محلي - استفاده از جاذبههاي مشاركت براي كسب مشروعیت سیاسي – اجتماعي 3- شیوه مشاركت فزاینده در این شیوه دولت در برخورد با مشاركت به شكلي دوگانه عمل مي كند. به این ترتیب كه در موضع گیريهاي رسمي از آن حمایت مي كند، اما عملاً در مسیر تحقق پیشنهادهاي مشاركتي اقدام موثري انجام نمي شود (فدائی، 1390: 40). 2-3-13-4- نظریه مشاركتي اسكات دیوید سون: اسكات دیوید سون، گردونه مشاركت خود را براي بحث مشاركت شهروندي طراحي كرد. این گردونه، سطوح مختلفي از مشاركت را بدون این که ترجیحي براي هر یك قائل شود، ارائه مي كند. در این مدل، تصمیم گیري در تعاملي مستمر بین دولت و شهروندان صورت مي گیرد. هر چند كه دیوید سون براي سطوحي كه براي مشاركت بیان مي كند، تقدم و تاخر خاصي قائل نیست و اساساً به ھمین دلیل از استعاره ي گردونه به جاي نردبان استفاده مي كند، اما به هر حال سطوح چهارگانه اي براي مشاركت در نظر دارد كه عبارتند از: ١- اطلاع رساني ٢- مشاوره ٣- مشاركت ٤- توانمند سازي 2-3-13-5- نظریه مشاركتي دیوید دریسكل: وي معتقد است، مشاركت بر سه اعتقاد ذیل مبتني است: الف ) توسعه در وهله اول و پیش از همه، باید به نفع ساكنان محلي باشد. ب ) مردمي كه در محدوده مورد برنامه ریزي زندگي مي كنند، دقیق ترین اطلاعات را درباره آن محدوده دارند. ج ) مردمي كه بیشترین تاثیرات را از تصمیمات مي پذیرند، سهم بیشتري براي مشاركت در تصمیم گیري دارند. از نظر دریسكل اشكال مختلفي از مشاركت وجود دارد كه در دو دسته كلي تر "مشاركت" و" عدم مشاركت" جاي مي گیرد. براین اساس مي توان قلمرو مشاركت و عدم مشاركت را از هم جدا كرد. پارادایم ترکیبی مشارکت با توجه به پیچیدگی و ابعاد متعدد و چندگانه واقعیت اجتماعی و برای پرهیز ازهرنوع تقلیل گرایی، برای تبیین مشارکت اجتماعی در سالهای اخیر رشد یافته و معتقد است در تبیین واقعیتها و فرایندهای اجتماعی، باید نگاهی کل گرایانه تر داشت و نوعی کثرت گرایی روش شناختی را پذیرفت. برای مثال پوتر و توماس بر توجه به عوامل ساختاری و نیز عامل فعال انسانی در پویشهای توسعه و مشارکت تأکید کرده اند چراکه از نظر آنان، تأکید بر یک عامل در روند توسعه تصویر ناقصی از آن ارائه می دهد. رویکرد پارادایم ترکیبی مشارکت، با طرح اندیشههای توسعه از پایین، درون زا و بومی که با مفاهیم خوداتکایی و مشارکت مردمی آمیختگی شدیدی دارد و بر استفاده از منابع طبیعی، انسانی و نهادی با هدف ارضاء نیازهای اساسی افراد هر منطقه تأکید دارند، قرابت دارد. اندیشه صاحبنظرانی چون گاندی، نایرره، شوماخر و ساکس در طرح این رویکرد تأثیرگذار بوده است. دریکسل با گوشه چشمی به رهیافت یا پارادایم ترکیبی نسبت به مشارکت، دیدگاههای خود در مورد نحوه مشارکت شهروندان را در امور شهر ابراز کرده است. وي معتقد است، مشاركت بر سه اعتقاد ذیل مبتني است: الف) توسعه، در وهله اول و پیش ازهمه، باید به نفع ساكنان محلي باشد. ب) مردمي كه در محدوده مورد برنامه ریزي زندگي مي كنند، دقیق ترین اطلاعات را درباره آن محدوده دارند. ج ) مردمي كه بیشترین تاثیرات را از تصمیمات مي پذیرند، سهم بیشتري براي مشاركت در تصمیمگیري دارند. 2-3-14- ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﻣﺮدﻣﯽ در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰي و توسعه ﺷﻬﺮی: اگر چه مساله مشاركت در معناي وسيع كلمه در برگيرنده انواع كنش هاي فردي و گروهي به منظور دخالت در تعيين سرنوشت خود و جامعه و تأثير نهادن بر فرآيند هاي تصميم گيري درباره امور عمومي است، اما اغلب منابع و متون موجود در زمينه مشاركت، آن را بيشتر در قالب مشاركت سياسي مورد مطالعه و بررسي قرار مي دهند. به همين دليل در منابع مربوط به مشاركت، اغلب اشكال مختلف مشاركت سياسي چون: فعاليت در انتخابات، اعمال نفوذ، فعاليت سازماني (عضويت در سازمان ها، گروه هاي نفوذ، احزاب و ...) ايجاد روابط فردي با مقامات قدرتمند و خشونت (استفاده از زور براي تأثير گذاري بر تصميمات دولت) مورد بحث و بررسي قرار گرفته و زمينه هاي مربوط به آن ها به بحث گذاشته مي شود. ﺑﻨﯿﺎدي ﺗﺮﯾﻦ اﻧﺪﯾﺸﻪ زﯾﺮﺳﺎﺧﺘﯽ ﻣﺸﺎرﮐﺖ، ﭘﺬﯾﺮش اﺻﻞ ﺑﺮاﺑﺮي در ﻓﺮﺻﺖ ﻫـﺎ ﺑـﺮاي ﻣـﺮدم اﺳﺖ. دﯾﺪﮔﺎهﻫﺎي ﻣﺸﺎرﮐﺖ اﺻﻮﻻ ازﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﺎي ﻣﺨﺘﻠﻒ درﺧﺼﻮص ﺳﺎﺧﺘﺎر و ﻋﻤﻠﮑﺮد ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻫﺎي ﻣﺤﻠﯽ ﺑﻪ ﻃﻮر اﺧﺺ واز ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫـﺎي ﻣﺨﺘﻠـﻒ در زﻣﯿﻨـﻪ ﻣﺸـﺎرﮐﺖ ﮐـﺎرﮔﺮي به طور اﻋـﻢ ﻧﺸـﺄت ﻣـﯽ ﮔﯿﺮد. ﺗﮑﻮﯾﻦ و ﺗﻮﺳﻌﻪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﻧﯽ در ﮔﺮو ﻓﺮآﯾﻨﺪ دروﻧﯽ ﮐﺮدن و ﻧﻬﺎدﯾﻨﻪ ﺳﺎزی ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﻣﺮدﻣﯽ ﻣﯽﺑﺎﺷﺪ و راﻫﺒﺮد ﻫﺎي اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪي در ﺳﻪ ﻓﺮآﯾﻨﺪ انجام میگیرد: اﻟﻒ) دروﻧﯽ ﮐﺮدن ارزش ﻫﺎي ﻣﺸﺎرﮐﺖ ب) ﻧﻬﺎدﯾﻨﻪ ﺳﺎزي و ﮐﺎﻫﺶ اﺧﺘﻼﻻت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ج)ﺗﮑﻮﯾﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﻧﯽ از ﻃﺮﯾﻖ ﺷﮑﻞﮔﯿﺮي اﺗﺤﺎدﯾﻪﻫــﺎ و ﺳــﻨﺪﯾﮑﺎﻫﺎ و اﺻﻨﺎف. (داﻧﺸﻤﻨﺪ، ﻧﻈﺮﯾﺎن،1389: 113) ﺑــﻪ ﻋﻘﯿﺪه ي دﻧﯿل.اچ. اﺳﺘﺮوب درﮐﺘﺎب"ﺗﻮﺳﻌﻪ در ﺳﺎزﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﺷﻬﺮداري" دﯾﺪﮔﺎه ﻫﺎي ﻓﻠﺴﻔﯽ در زﻣﯿﻨـﻪ ﻣﺸـﺎرﮐﺖ ﻣﺮدﻣـﯽ را ﻣـﯽ ﺗﻮان ﺑﻪ ﭼﻬﺎردسته ﺗﻘﺴﯿﻢ ﻧﻤﻮد ﮐﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﻤﺮاه ﺳﺎﺧﺘﻦ در اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﺑﻪ اﯾﻦ دﻟﯿﻞ ﮐﻪ اﺻﻮﻻً ﺳـﺎﮐﻨﯿﻦ ﻣﺤﻠـﯽ وﻣـﺮدم ﻗـﺎدر ﻧﯿﺴـﺘﻨﺪ ﻧﻘـﺶ ﺳـﺎزﻧﺪه اي درﺟﻬﺖ اﻧﺠﺎم ﭘﺮوژه ﻫﺎ اﯾﻔﺎ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. ﻟﺬا ﻣﺸﺎرﮐﺖ آﻧﺎن ﺗﻨﻬﺎ درﺟﻬﺖ ﮐﺎﻫﺶ ﺿﺪﯾﺖ آﻧﺎن ﺑﺎ اﻧﺠﺎم ﭘـﺮوژه ﻫﺎ از ﻃﺮﯾﻖ دﺧﺎﻟﺖ ﺻﻮري آﻧﻬﺎ ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺑﺎﺷﺪ. ﺑﻪ ﻋﺒﺎرت دﯾﮕﺮ ﻫﻤﺮاه ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻇـﺎﻫﺮي (وﻧـﻪ واﻗﻌـﯽ ) ﻣﺮدم در اﻣﺮ ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﺟﻬﺖ ﺟﻠﻮﮔﯿﺮي از اﯾﺠﺎد ﻣﻮاﻧﻊ ﻣﺘﻮﺳﻂ آﻧﻬﺎ در اﺟﺮاي ﻃﺮح ﻫـﺎ و ﺑﺮﻧﺎﻣـﻪ ﻫـﺎي ﺷﻬﺮي درآﯾﻨﺪه ( ﻣﺮادي، 1380: 220). ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻣﺸﻮرﺗﯽ اﯾﻦ دﯾﺪﮔﺎه ﺑﺮﺧﻼف ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻫﻤﺮاه ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺑﺮاﯾﻦ ﻋﻘﯿﺪه اﺳـﺖ ﮐـﻪ ارزش ﻫـﺎﯾﯽ ﮐـﻪ از ﺳﻮي ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰان و ﺳﯿﺎﺳﺖ ﮔﺬاران در زﻣﯿﻨﻪ ﻣﻨﺎﻓﻊ ﻋﻤﻮم ﻣﻄﺮح ﻣﯽ ﮔﺮدد، اﺻﻮﻻً ارزﺷﻬﺎﯾﯽ ﮐـﻪ ﺑـﻪ ﻃﺒﻘﻪ ﻣﺘﻮﺳﻂ ﺗﻌﻠﻖ داﺷﺘﻪ (دﯾﺪﮔﺎه ﻏﺮب) و ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ ﺟﻮاﺑﮕﻮي ﻧﯿﺎزﻫﺎي اﻗﺘﺼﺎد ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﺎﺷﺪ. ﻟﺬا ارﺗﺒﺎط ﺑﺎ ﻣﺮدم وﺷﻬﺮوﻧﺪان ﺟﻬﺖ آﺷﻨﺎﯾﯽ ﺑﺎ اﻓﮑﺎر و ارزش ﻫﺎي آن ﻫﺎ ﯾﮑﯽ از ﻣﻘﺘﻀﯿﺎت ﺑﺮﻧﺎﻣـﻪ رﯾـﺰي ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻣﺸﻮرﺗﯽ ﺑﺮﺳﻪ روﻧﺪ ﺗﺎﮐﯿﺪ دارد ﮐﻪ ﻋﺒﺎرﺗﻨﺪ از: اﻟﻒ: اﻃﻼع رﺳﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﺎﮐﻨﯿﻦ در ﻣﻮرد ﮔﺰﯾﻨﻪ ﻫﺎي ﻣﻮﺟﻮد ب: اﺧﺬ ﻧﻈﺮات ﺷﻬﺮوﻧﺪان ج: ﻟﺤﺎظ ﻧﻤﻮدن اﻓﮑﺎر ﺟﺎﻣﻌﻪ در ﻃﺮح وﯾﺎ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﻫﺎي ﻧﻬﺎﯾﯽ. ﻧﻈﺮﯾﻪ درﻣﺎن آﻣﻮزﺷﯽ - اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﯾﺎﻣﺪل ﯾﺎدﮔﯿﺮي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ: ارﺗﻘﺎء وﺿﻌﯿﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﻃﺮﯾﻖ آﻣﻮزش ﮐﻪ از ﻃﺮﯾـﻖ ﻣﺸـﺎرﮐﺖ ﺑـﻪ آنﻫـﺎ داده ﻣـﯽ ﺷـﻮد وﺗﺮﺑﯿﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﻣﺴﺆول ﮐﻪ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ آزادي و دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ ﮐﻪ دراﺧﺘﯿﺎرﺷـﺎن ﻗـﺮار میگیرد ﺳﺮﻧﻮﺷـﺖ ﺧﻮدﺷﺎن را ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﻬﯿﻨﻪاي رﻫﻨﻤﻮن ﮐﻨﻨﺪ. اﺳﺎس اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ درواﻗﻊ دﻣﻮﮐﺮاﺳﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ. اﻓﺮاد ﻣﻌﺘﻘـﺪ ﺑﻪ اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺑﺮاﯾﻦ ﺑﺎورﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺸﺎرﮐﺖ ﻣﺮدﻣﯽ زﻣﯿﻨﻪ آﻣﻮزش ﻣﻨﺎﺳﺒﯽ ﺟﻬﺖ ﺗﺮﺑﯿﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪان در ﻣﺤﻠـﻪ ﯾﺎ ﻣﺤﺪوده اي ﮐﻪ ﻣﺸﺎرﮐﺖ درآن ﺻﻮرت ﻣﯽﭘﺬﯾﺮد ﻣﻬﯿﺎ ﻣﯽﺳﺎزد و ﺑﺮ اﯾﻦ اﺻﻞ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻨﻬـﺎ ﺑﺎ ﻣﺸﺎرﮐﺖ دادن و دﺧﯿﻞ ﻧﻤﻮدن ﺳﺎﮐﻨﯿﻦ ﻣﺤﻠﯽ در ﺑﺮﻧﺎﻣﻪﻫـﺎ ﻣـﯽﺗـﻮان ﺑـﺮآن ﻫـﺎ ﺗـﺄﺛﯿﺮ ﮔـﺬار ﺑـﻮد و ﺷﻬﺮوﻧﺪان ﻣﯽ ﺗﻮاﻧﻨﺪ ﺑﺎ آﻣﻮزش ﻗﺪرت ﺑﻬﺒﻮد ﺑﺨﺸﯿﺪن ﺑﻪ وﺿﻌﯿﺖ ﺧﻮد را به دﺳﺖ ﺑﯿﺎورﻧﺪ به عبارت دﯾﮕﺮ دﺧﺎﻟﺖ ﻣﺮدم در ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺧﻮدﺷﺎن (درﻣﺤﻠﻪ ) ﺑﺎﻋﺚ ﺑﻬﺒﻮد وﺿﻊآﻧﺎن ﺧﻮاﻫﺪ ﺑـﻮد. اﯾـﻦ ﻣـﺪل را "ﻣﺪل ﯾﺎدﮔﯿﺮي اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ" ﻧﯿﺰ ﻣﯽ ﻧﺎﻣﻨﺪ. از ﻣﺒﺘﮑﺮان اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻣﯽ ﺗﻮان ﺟﺎن ﻓﺮﯾﺪﻣﻦ را ﻧﺎم ﺑﺮد ﮐـﻪ ﻣﻌﺘﻘﺪ اﺳﺖ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﯾﺰان ﺑﻪ ﻋﻨﻮان وﮐﻼي ﻣﺮدم و ﻣﺮدم ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻮﮐﻠﯿﻦ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﺎ ﺧﺬف ﺷﻮﻧﺪ و زﺑﺎن ﻋﻠﻤﯽ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﯾﺰان ﺑﻪ ﻣﺮدم و زﺑﺎن واﻗﻌﯿﺖ ﻫﺎي ﻋﻤﻠﯽ ﻣﺮدم ﺑﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰان آﻣـﻮزش داده ﺷـﻮد و اﯾﻦ ﮐﺎر از ﻃﺮﯾﻖ ارﺗﺒﺎط رودررو و ﺷﻔﺎﻫﯽ ﺑﯿﻦ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪرﯾﺰ و ﻣﺮدم ﻓﺎﺻﻠﻪ ي اﯾﻦ دو ﻗﺸﺮ را از ﺑﯿﻦ ﻣﯽ برد (به نقل از رجبی، 1390: 106). ﻧﻈﺮﯾﻪ ﻗﺪرت ﺟﺎﻣﻌﻪ: ﺑﺮاﺳﺎس اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ اﻓﺮاد و ﺟﻮاﻣﻌﯽ ﮐﻪ ﺑﻪ دﻻﯾﻞ ﻣﺨﺘﻠﻒ از ﮐﺎﻧﻮن ﻗﺪرت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ (وﻫﻤﭽﻨـﯿﻦ ﻣﺰاﯾﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺣﺎﺻﻞ از ﻗﺪرت اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﯽ ﺑﺎﺷﺪ ) ﺑﻪ دور اﻓﺘﺎده اﻧﺪ، ﺑﺎﯾﺴﺘﯽ ﺑﺘﻮاﻧﻨﺪ در ﺳﯿﺎﺳﺘﮕﺬاريهـﺎ دﺧﺎﻟﺖ داﺷﺘﻪ و دﺧﯿﻞ ﺑﺎﺷﻨﺪ. اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﮐﻠﯽ ﺑﻪ ﺻﻮرت رادﯾﮑﺎل ﻣﻄﺮح ﺷﺪه وﺑـﺎ ﻧﻈـﺮيه های دﯾﮕﺮ ﻣﺘﻔﺎوت اﺳﺖ. ﺑﺮاﺳﺎس اﯾﻦ ﻧﻈﺮﯾﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻋﻤﺪه دو روﯾﮑـﺮد درﻋﻤﻠﮑـﺮد وﻧﻘـﺶ ﺣﮑﻮﻣـﺖ ﻫـﺎي ﻣﺤﻠﯽ وﺟﻮد دارد. روﯾﮑﺮد اول: ﻣﯽ ﺑﺎﯾﺪ در ﻣﺮدﻣﯽ ﺗﺮ ﻧﻤﻮدن ﻫﺮﭼﻪ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻫﺎي ﻣﺤﻠﯽ از ﻃﺮﯾﻖ ﺟﺎي دادن اﻓﺮاد ﻣﺤﻠﯽ در ﻫﯿﺄت ﻫﺎي ﺳﯿﺎﺳﺖ ﮔﺬاري ﻣﺴـﺘﻘﻞ درﻣﻨـﺎﻃﻖ ﮐﻢ درآﻣﺪ از ﻃﺮﯾﻖ اﯾﺠﺎد ﺳﺎزﻣﺎن ﻫﺎي ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ اقدام کرد. روﯾﮑﺮد دوم: ﺑﺎﻫﺪف اﻓـﺰاﯾﺶ ﮐﻨﺘـﺮل ﺷـﻬﺮوﻧﺪان ﺳـﻌﯽ در اﯾﺠﺎد ﭘﺎﯾﮕﺎه ﻗﺪرت ﺳﯿﺎﺳﯽ دارد (ﺣﻨﺎﭼﯽ،1379: 85-84 ). این دیدگاه برآن است که چنانچه قدرت در جامعه توزیع یابد و همه شهروندان احساس تاثیرگذاری در تصمیمات مختلف را داشته باشند انگیزه زیادی برای مشارکت در امور شهری خواهند داشت بنابراین با تمرکز زدایی قدرت و توزیع آن در تمام بخشهای جامعه می توان زمینه های افزایش مشارکت شهروندان را فراهم کرد. هر شهروندی با مشاهده عینی نتایج تصمیمات، خود را عنصری تاثیرگذار در جامعه ارزیابی می کند و براین اساس اقدام به مشارکت می نماید. 2-3-15- جمع بندی: در واكنش به نارسايي در برنامه توسعه، مفهوم مشاركت به صورت جدي مورد توجه قرار گرفت و فرايند هاي تقويت كننده مشاركت مردم، به عنوان زمينه هاي اصلي توسعه مطرح شد. به طور کلی، مدیریت شهری مبتنی بر دو پروژه اصلی می باشد که عبارتند از: پروژه توسعه شهری پروژه مشارکت شهری. از دیدگاه جامعه شناسی شهری، این دو پروژه در حال حاضر ابزار کلیدی برای نظام مدیریت شهری هستند و از آنها می توان برای بهبود زندگی شهری و تقویت نظام مدیریت شهری سود جست. زمینه های اصلی توسعه شهری که در این تحقیق مورد توجه قرار گرفته: توسعه عمران شهری توسعه خدمات شهری توسعه فرهنگی و اجتماعی (فراهم نموددن تسهیلات فرهنگی و اجتماعی)؛ توسعه زیست محیطی شهروندان (فراهم نمودن محیط زیست سالم و پایدار) توسعه شهری پدیده ای چند بعدی و پیچیده است. اجرای پروژه توسعه شهری یک فعالیت جمعی است و نیازمند همکاری و همیاری تمام اعضای یک شهر می باشد به این ترتیب مشارکت شهروندان یکی از عوامل اصلی توسعه شهری محسوب می شود که بایستی مد نظر قرار گیرد بر این اساس در این تحقیق به دنبال بررسی رابطه مشارکتهای مردمی با توسعه شهری هستیم. با توجه به مباحث مطرح شده مشارکت را مفهومی در نظر می گیریم که از دیدگاهای مثبت افراد نسبت به مشارکت تا مشارکت عملی آنها را شامل می شود. به این ترتیب این مفهوم دارا دو بعد اصلی می باشد. مشاركت ذهني: يعني توانايي فرد در ارائه پيشنهاد و تصميمگيري، مشاركت عملي: يعني دخالت فرد در اجرا و بهره برداري و مراقبت از يك فعاليت. با توجه به مباحث مطرح شده در زمینه توسعه شهری و مشارکت شهروندان مدل مفهومی تحقیق به شکل زیر ترسیم می گردد. 2-3-16- مدل مفهومی تحقیق: خدمات شهریعمران شهریفرهنگی - اجتماعیزیست محیطیتوسعه شهریمشارکتذهنیعینیخدمات شهریعمران شهریفرهنگی - اجتماعیزیست محیطیتوسعه شهریمشارکتذهنیعینی(منبع: تحقیق محقق) منابع: اسدي، علي (1370)، مديريت استراتژيك از ديدگاه اجتماعي، نشريه مديريت دولتي، شماره14. پهلوان، چنگيز ( 1385)، درباره توسعه فرهنگي، در مجموعه مقالات توسعه فرهنگي، تهران: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، سازمان چاپ و انتشارات. تقوایی، مسعود، تحلیل بر سنجش عوامل موثر بر مشارکت شهروندان در مدیریت شهری (مطالعه مورد منطقه 4 تبریز)، مطالعات و پژوهش های شهری و منطقه ای، 1388، سال اول، شماره دوم، صص 36-19. حناچی، سیمین، مرادی مسیحی، واراز (1380)، شهرسازی مشارکتی، مرکز مطالعات شهرسازی و معماری ایران. حسینی، سیدهادی، قدرتی، حسین، جوادیان، سیدحمید، تحلیلی بر جایگاه مشارکت شهروندان در توسعه پایدار شهری (مطالعه موردی شهر سبزوار)، چهارمین کنفرانس برنامه ریزی و مدیریت شهریف مشهد، اردیبهشت 1391. خاني، فضيله،جايگاه و نقش زنان درفرايند توسعه روستايي، مطالعه موردي استان گيلان، رساله دكتري، دانشگاه تربيت مدرس، 1375. خاکی غ (1382)، روش تحقیق با رویکردی به پایان نامه نویسی.اول . تهران: انتشارات بازتاب. رجبی، آزیتا، شیوه های مشارکت شهروندی در فرآیندهای توسعه شهری، فصلنامه جغرافیایی آمایش محیط، 1390، شماره 12، صص 116-101. رستمي، کاظم ،بررسي نقش مشاركت مردمي در توسعه روستايي با تاكيد بر مشاركت سنتي و جديد، مطالعه موردي: شهرستان لردگان،پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تربيت مدرس، 1383. رضايي قادري، خديجه، بررسي راههاي جلب مشارکت اقتصادي اجتمايي زنان روستايي با تأکيد بر نهادهاي سنتي،پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه الزهرا، 1383. رضايي، عبدالعلي ( 1375)، مشاركت اجتماعي، هدف يا ابزار توسعه، ماهنامه اطلاعات سياسي و اقتصادي، شماره 109،تهران: مؤسسه اطلاعات. رهنما، محمدرحیم، پارادایم بھبود مدیریت شھري (با تكیه بر شھر مشھد)، تحقیقات جغرافیایي تابستان،1380، شماره 61 صص 71-62. رهنما، مجید(1377)، مشارکت در نگاهی نو به مفاهیم توسعه، نشر مرکز. دانايي فر ح ، الواني م ، آذر ع(1387)، روش شناسي پژوهش كمي در مديريت و رويكرد جامــــع، تهران، انتشارات صفار اشراقي. دانشمند، فتانه، نظریان، اصغر، تقویت روحیه شهروندی در مدیریت کلان شهرها، فصلنامه جغرافیایی آمایش،1389، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ملایر، سال سوم، شماره 8. دواس ، دي.اي (1383)، پيمايش در علوم اجتماعي، ترجمه هوشنگ نايبي، تهران: نشر ني، چاپ پنجم. سپهري،حسين (1374)، پيشنياز و موانع مشاركت (عوامل زمينه ساز )فصلنامه فرهنگ مشاركت، معاونت مشاركت مردمي مدارس غير انتفاعي وزارت آموزش و پرورش ، شماره 5. سرمد ز ، بازرگان ع ، حجازي ا ( 1383)، روش هاي تحقيق در علوم رفتاري . چـــاپ نهم . تهران: انتشارات آگاه. سيف زاده، حسن، (1377)، نظريه هاي مختلف درباره راههاي گوناگون نوسازي و دگرگونيهاي سياسي ، انتشارات قومس، تهران شادی طلب، ژاله، مشارکت زنان روستایی در تامین و تجهیز منابع، نامه علوم اجتماعی، 1381، شماره 14. شاکري، هادي، نقش مشارکت مردمي در توسعه روستايي با تأکيد بر جايگاه جوانان از نظر دولت و مردم در شهرستان بابلسر، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تهران،1381. فرھادي، محمدعلي( ١٣٨٥)، بررسي عوامل بر مشارکت اجتماعي: مورد دانشجویان دانشگاه تھران، پایان نامه کارشناسي ارشد جامعه شناسي، علامه طباطبایي. قلی پور، سیاوش، کامبیز، مصطفی پورفلاحی گیلان، روح الله، احمدزاده، مریم(1391)، بررسی مشارکت شهروندان در امور شهری، مرکز مطالعات و برنامه ریزی شهر تهران. علي بيگي، جواد، بررسي نقش مشارکت مردمي در فرآيند توسعه روستايي مطالعه موردي: شهرستان شيروان چرداول ، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران، 1386. غفاري ،غلامرضا (1390)، مشاركت هاي مردمي و امور شهري (بررسي موانع، مشكلات و راهكارهاي توسعه مشاركت هاي مردمي)، انتشارات جامعه و فرهنگ. غفاري، غلامرضا و محسن نيازي ( 1386 )، جامعه شناسي مشاركت، تهران: نشر ني. غلامعلي پور، بصیري، بررسي نقش مشاركت شهروندان در مدیریت شهري با تاكید برطرح مدیریت محله اي(مطالعه موردي محله قلهك ناحیه 5 منطقه ٣ شهرداري تهران)، پایان نامه کارشناسی ارشد شهرسازی.تهران.اولین همایش شهروندي و مدیریت محله اي حقوق و تكالیف. محسنی تبریزی، علیرضا، آقامحسنی، مریم، بررسی نقش سرمایه اجتماعی در توسعه شهری، مجله مدیریت شهری، 1389، شماره 26: 162-147. مرکز مطالعات برنامه ریزی شهری، الگوی مشارکت شهروندان در اداره امور شهرها ، فصلنامه مدیریت شهری، 1380، شماره۵٠ ، صص 103-1. هاروی، دوید(1386)، عدالت اجتماعی و شهر، ترجمه حائریف منادی زاده، انتشارات شرکت پردازش برنامه ریزی شهری. يزدان پناه، ليلا ( 1382 )، بررسي عوامل موثر بر مشاركت اجتماعي شهروندان 18 سال به بالاي مناطق 22 گانه شهر تهران، پاياننامه دكتري، دانشگاه علامه طباطبائي دانشكده علوم اجتماعي. Turner.B.S. (1990) .outline of a theory of citizenship. in B. S Turner and P. Hamilton, ed.,citizenship critical concepts, London: rout ledge. Kong, L. (2007). “Cultural Icons and Urban Development in Asia: Economic Imperative, National Identity, and Global City Status,” Political Geography, Vol. 26, pp 383-404. www.sciencedirect.com. Parker Robert nash. (1983) measuring social participation" American sociological review. Vol . 84 701-719. Hall Anthony and james midgley (1988) community participation and development policy: a sociological perspective. In: davalopmant policies sociological perspectives. Manchester university.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته