پیشینه و مبانی نظری تن انگاره (docx) 22 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 22 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مفاهیم تن انگاره
تعاریف تن انگاره
1. تعریف لغوی تن انگاره: ازدو واژه تن بمعنای بدن وانگاره به معنای تصور یا انگاشتن تشکیل شده، پس تن انگاره یعنی تصوربدن یا تصویر بدن.
2. تعریف مفهومی: تن انگاره یا تصویر بدن بعدی مهم ازخود پنداره افراداست. تصوراز بدن پدیدهی پیچیدهای است که در دهههای اخیر مورد توجه اندیشمندان از حوزههای گوناگون قرار گرفته اما تعریف واحدی برای آن ارائه نشده است.تن انگاره، بازنمایی درونی ظاهر بیرونی فرد است (کش 2004). وتصویری ذهنی است که در بر گیرنده عقاید، احساسات آگاهانه وغیر آگاهانه در موردبدن است (امیدی، غفرانی پوروحسینی 2006)، تصویرذهنی، تصویری روانی است که فرداز ظاهرفیزیکی خود دارد (گروملوهمکاران 2000)ونیز احساسی است که فردنسبت به تک تک وکل اعضای بدنش دارد، تصور ازبدن یک پدیده چند بعدی است وشامل ابعاد شناختی یعنی تفکرفرد درموردبدن خود، ادراکی شامل لمس وبینایی وعاطفی یا احساس فرد درمورد خود، است (گروسی، نعمت الهی ورفسنجانی1392). تن انگاره غالباً بصورت درجاتی ازرضایت از ظاهر فیزیکی تعریف میشود، در واقع احساسات منفی ومثبتی است که فرددرباره شکل واندازه بدن خود دارد، تصویر ذهنی منفی از خودمیتواند به نارضایتی از بدن واحساس جذاب نبودن ودر نهایت مشغولیت فکری نسبت به وضعیت ظاهری قسمتی از بدن، منجر به اختلال عملکرد شود (کیوان آرا، حقیقیان وکاوه زاده1391). رضایت از تن انگاره میتواند شامل، ارزیابی از وضع ظاهری، بمعنی ارزیابی کلی فرددرمورداحساس جذابیت فیزیکی ورضایتمندی فرد از ظاهرش، گرایش به ظاهر، به این معنی که فرداز نظرروانشناختی چقدر بر روی ظاهرش سرمایه گذاری کرده ودر برگیرندهی فراوانی رفتار فرد با هدف حفظ یا بهبود ظاهربیرونی میباشد، رضایت از قسمتهای مختلف بدن، به معنی رضایتمندی فردازنواحی خاص بدن مانند صورت، موها، تنه، ماهیچه هاو... ، مشغولیت فکری با اضافه وزن، به معنی نگرانی فرددرمورد چاقی، مراقبت ونگرانی در مورد اضافه وزن، رژیم گرفتن ومحدود کردن غذا میباشد (دهقانی وهمکاران1390).
2-2-7-2- تاریخچه تن انگاره
عدهای شکل گیری تصویر ذهنی فرداز بدن خویش را ذاتی وغریزی میدانند دراین دیدگاه بر نقش جنسیت تأکید میکنند. تا پیش از نیمه دوم دهه 1980 اغلب جامعه شناسان چه در جامعه شناسی پزشکی وچه درکتابهای عمومی بدن را مورد توجه قرار نمیدادند، بلکه به جوانب خارجی بدن توجه داشتند وکنشگران را با هویتهای، فارغ از بدن مورد مطالعه، قرار میدادندوبدن موضوعی برای شناخت بحساب نمیآمد. مطالعه وبررسی درباره بدن پس از دهه 1980 بعلت رشد فرهنگ مصرفی، عوامل جمعیت شناختی، حرکت جوامع بسوی مدرنیته و پیدایش تکنولوژیهای جدید سیر شتابندهای یافته است.
مفاهیم نظریه پردازی شده پیرامون بدن ونگرش به آن در چهارحوزه انسان شناختی، جامعه شناختی، نظریههای فرهنگی ورهیافت فمنیستی قرار داده میشوند.
توجه میشل فوکو، نظریه پرداز اجتماعی فرانسوی به تاریخ حرفهی پزشکی وپرداختن وی به بدن انسان به عنوان موضوعی که دستمایه اعمال کنترل ومداخله پزشکی قرار میگیردونیز تحلیلهای وی در مورد نظارتی که توسط دولت، کلیساوپزشکی به خصوصیترین فعالیتهای بدنی انسان اعمال می شد به ایجادتخصص جدیدی در عرصه جامعهشناسی بنام جامعه شناسی بدن، منجرشد (احمدنیا1384).
گیدنز، میگوید بدن که واسطه بین فردودنیای خارج است، بیش از پیش به پدیدهای اجتماعی وفرهنگی تبدیل شده است، که مملواز نمادهاو معناهاست، او بدن را صرفاً یک موجودیت فیزیولوژی نمیداند زیرا عمیقاً تحت تأثیربازتابندگی عصر تجددقرار گرفته است. گیدنزمعتقداست زنان بیشتراز مردان برای جذابیت فیزیکی خویش اهمیت قائلند وعامل آنرا سکولار شدن جوامع میداند (گیدنز1385).
گیدنز (1991) میگوید بدن به محلی برای ایجادوخلق آرزوها وآرمانهای انسان مبدل میشود. ومری داگلاس (1996) به دو بدن فیزیکی وبدن اجتماعی اشاره میکند. او بدن فیزیکی را جهان کوچکی میداند که با فشارهای اجتماعی پیوند دارد (گیدنز 1991، مری داگلاس1996؛ به نقل از توسلی ومدیری1391). در شکل گیری تصوراز بدن برخی آن را ذاتی وغریزی میدانند. برخی دیگرنوع رفتار جامعه وعناصراجتماعی را مؤثرمیدانند. بدین معنی که افراد در فرایند جامعه پذیری با انتظارات متفاوتی از خود روبه رو میشوند (آزادارمکی وچاوشیان1381). عدهای از پژوهشگران، بدن و نگرانی در مورد آن را یکی از مهمترین دلمشغولیهای زندگی امروزه میدانند که میتواند سلامت فرد وجامعه رابه مخاطره اندازد. بحث در رابطه با تصوراز بدن بیشتر به سمت بررسی نارضایتی از بدن پیشرفته است، این نارضایتیها ونگرانیها نشات گرفته ازتصور از بدن، مشکلات زیادی برای افراد بویژه زنان ودختران که حساسیت بیشتری نسبت به موضوع تصوراز بدن خود دارند ایجاد کرده است مانند رو آوردن به جراحیهای زیبایی، رژیمهای غذایی سخت گیرانه، بی نظمی تغذیه و... (خواجه نوری، روحانی وهاشمی 1390). مطالعات انجام شده در ایران در حوزه تصوراز بدن بطور عمده معطوف به حوزه پزشکی وپرستاری بوده ودرحوزههای دیگرمطالعات زیادی انجام نشده است، برخی مطالعات به بررسی برخی عوامل اجتماعی مؤثربرانجام جراحیهای زیبایی تمرکزکردهاند، در سطح دنیا اکثر مطالعات در زمینه پیش بینی کنندههای انجام جراحی زیبایی بوده است (خزیر، دهداری ومحمودی1392).
2-2-7-3- انواع اختلالات تن انگاره
1. اختلال تصویر بدنی منفی به معنای یک تصویر بدنی منفی در افرادی که از ظاهرخود ناخشنودند و میخواهند کاری در مورد آن انجام دهند این تصویر منفی با اقدامات خود کمک دهی قابل پیشگیری ویا درمان است.
2. تصویر بدنی منفی ناشی ازمشکلات پیچیده روانی، که نیازمند چیزی بیش ازاقدامات خود کمک دهی تصویر بدنی است مانند اختلال بد شکلی بدنی، یا بی اشتهایی وپراشتهایی روانی وافسردگی مرضی عمده.
کش ودایگل 1997، کش واسمولاک 2011، بیان میکنند که اختلال درتصویر بدن میتواند بصورت اختلال بین ادراکات، شناختها، احساسات، یا بعنوان رفتارهایی که بر عملکرد زندگی روزانه و کیفیت زندگی اثر دارد تظاهر کند (کش و دایگل1997؛ کش واسمولاک 2011؛ به نقل از ری دولفی وکروزر 2013).
در این پژوهش بررسی تصویر بدنی منفی غیرمرضی مورد نظر است ضمناً اگر تصویر بدنی منفی غیر مرضی به موقع درمان نشود ممکن است به اختلال تصویر بدنی منفی روانی شدید تبدیل شود.
2-2-7-4- مبانی نظری تن انگاره
زمینه بحثهای مربوط به بدن را باید دررویکردهای مربوط به کنش متقابل نمادین جستجوکرد. در این رهیافت بدن قسمتی از خود است، که در رهگذر تبادل فردبا دیگران رشد میکند، بعبارت دیگر آگاهی یک شخص از خودش بازتاب افکاردیگران درباره خودش است، پس به هیچ رونبایداز خودهای جداگانه صحبت کرد. مفهوم خود ابتدا در دوران کودکی شکل میگیرد ودرطول زندگی فرد ودر موقعیتهای اجتماعی جدید، فرد تصور خود را رشد میدهد.
هربرت مید، به (دیگری تعمیم یافته) اشاره میکند که درآن فرد مطابق انتظاراتی که گمان میکند دیگران از او دارند رفتار میکند. ازنظر هافمن، مدیریت بدن در حفظ ونگهداری آشنایی بین افراد، نقشهاوروابط اجتماعی محوریت اساسی دارد و بعنوان یک حلقه در روابط بین هویت فردی وهویت اجتماعی ایفای نقش میکندوساختارگرایانی مانند ترنر، بدن رامحصول پیامدهای اساسی وتغییرات جوامع صنعتی غرب قلمداد میکند (کیوان آرا وهمکاران1392).
گیدنز، بدن را در ارتباط با دو مفهوم هویت وخود قرار میدهد، به باورگیدنز، خود دردرون بدن جای دارد و آگاهی نسبت به خویش بیشتر ناشی از تغییراتی است که در بدن احساس میشود، بدن تنها جسم مادی نیست بلکه وسیلهای برای کنار آمدن با اوضاع واحوال ورویدادهای بیرونی است، که در نتیجه آن بدن به ابزاری هویت سازدرتعاملات اجتماعی تبدیل میشود. تصور از بدن حاصل بکارگیری آن در کنشهای اجتماعی است، امروزه جنبه اجتماعی بدن برای ابراز هویت فردی، بیش از وجهه اجتماعی آن تقویت شده است (خواجه نوری، روحانی وهاشمی1391).
توماس کش بیان میکند که تصویر بدنی افراد به اینکه واقعاً چه کسی هستند وابسته نیست بلکه به رابطه شخصی افراد با بدنشان بخصوص به باورها، ادراکها، افکار واعمالی که به ظاهرجسمیشان مربوط است، وابسته است (کش1388). روان شناسان به این نکته دست یافتهاند که تصویربدنی منفی ریشه در گذشته تحولی افرادونیز فشارهایی دارد که در زندگی متحمل میشوند.
2-2-7-5- عوامل مؤثر بر تن انگاره
متغیرهای زیادی از لحاظ روان شناختی با تصویر بدنی رابطه دارند مانند خود پنداره، عزت نفس، سلامت عمومی، افسردگی وسبک زندگی، همچنین عوامل روانی اجتماعی مانند فشارهای اطرافیان به فرد برای داشتن بدنی ایدال ویا اثر رسانهها، بصری شدن هویت فردی و...
2-2-7-5-1- پیامدهای تصویر بدنی منفی
توماس کش، پیامدهای تصویر بدنی منفی رابیان میکند.که برخی ازمهمترین آنها به قرارزیراست:
- تصویر بدنی منفی از لحاظ عاطفی رنج آور وناراحت کننده است.
- احساس افسردگی، شرمساری یا خجالت در باره ظاهربه توانایی افراد برای تجربه شادی در زندگی آسیب میزند.
- تصویربدنی منفی باعث میشودتاافراد با توسل به آن خودراازخودآگاهی وسایراحساسهای ناراحت کننده حفظ کنند، چنین رفتارهایی از دامنه وسیعی برخورداراست از جمله اجتناب ازموقعیتهای خاص تا روی آوردن به آداب آرایشی بیهوده، بسیاری ازاین ترفندهای حفاظتی میتواند افرادرادر چرخههای خودشکنانهای ازدرماندگی به دام اندازد، این ترفندها تصویربدنی فردرابدترخواهد کرد.
- عواطف برخواسته از تصویربدنی منفی، چون اضطراب، تنفر، یاس، خشم، حسادت، شرم یا خجالت در موقعیتهای مختلفی درافراد ظاهر میگردد.
- تصویربدنی ضعیف اغلب سبب عزت نفس پایین میشود، عزت نفس ضعیف به معنی احساس عدم کارآمدی بعنوان یک انسان است، چنین افرادی از احساس ارزشمندی پایینی برخوردارند. مطالعات نشان میدهد عزت نفس افراد به مثبت یا منفی بودن تصویر بدنیشان مربوط است، اگر شما بدنتان رادوست نداشته باشید مشکل میتوانید، فردی را که درآن زندگی میکند دوست داشته باشید.
- تصویربدنی از هویت جنسی شما یعنی احساس شمادرمورد مردانگی یازنانگیتان جداییناپذیر است، بعضی براین باورند که فاقد ویژگیهای ظاهری برای تجربه خود بعنوان زن یامرد هستند چنین باوری احساس آنهارا از خوشایند بودن بعنوان یک فرد، کاهش میدهد.
- تصویر بدنی منفی میتواند سبب اضطراب بین فردی شود اگرنتوانید ظاهرتان را بپزیرید بیشتر احتمال دارد فرض کنید دیگران هم ظاهر شما را دوست ندارندواین باعث میشود در تعاملات اجتماعی دچار مشکل شوید.
- اگراحساس خجالت وسرافکندگی ازوضعیت جسمانی به حریم روابط جنسی وخصوصی راه یابد رضایت جنسی فرد به مخاطره خواهد افتاد. وروابط صمیمانه متقابل را از بین میبرد.
- افسردگی وتصویر بدنی منفی اغلب با هم همراه است، افسردگی میتوان فرد را به سمت بیزاری از ظاهرش سوق دهد، همینطور خودپست انگاری وافکارهای حاوی یأس ودرماندگی از ظاهر، افسرده کننده است.
- تصویربدنی منفی میتواند اختلالات خوردن مانند بی اشتهایی ویا پراشتهایی روانی بوجود آورد. این مشکلات بتدریج ودر طول زمان بوجود میآیند.
2-2-7-6- زنان وتن انگاره
2-2-7-6-1- نظریات در مورد تن انگاره زنان
یکی از جنبههای مهم سلامت روانی، طبیعی بودن تصویرذهنی فردازجسم خویش است، تصویر ذهنی طریقهای است که شخص خودش رامشاهده میکندودریافتی است از چگونگی دیده شدن توسط دیگران دارد، تصویرذهنی بطور مرتب درحالات سلامتی، بیماری ویا صدمات تغییر میکند. جای تردید نیست که در اکثر جوامع زنان در مقایسه بامردان نسبت به وضعیت زیبایی وظاهر خودوآنچه به چشم میآید دقت نظربیشتری دارند وحساسیت وتوجه بیشتری نشان میدهندواین توجه وافر، ایشان راوامیدارد تا رفتارهایی گاه افراطی رابه منظورمطابقت دادن ویژگیهای بدن خودبا الگوهای فرهنگی زیبایی چهره واندام که در رسانهها وعوامل تبلیغاتی تبلیغ میشود، اتخاذ کنند، که بعضاً تبعات سویی به بار میآورد (احمدنیا1384).
گلیزر (1992)، معتقد است زنان نیاز روان شناختی قوی برای حفظ وپیگیری زیبایی وارتقای جذابیت خود دارند وزنان نسبت به مردان به تصویر بدنی خود حساسترند که البته این وضعیت بستگی به شرایط فرهنگی ونژادی وایدالهای در طول زمان تغییر میکند.
کاتزمن و لی (1977)، مدعیاند جهانی شدن، فشارهای زیادی بر همنوایی زنان با ایدهها وتصویرهای جدید زنانگی وارد میکند.
توماس کش، معتقد است مردان نیز در مقابل تصویر بدنی منفی چندان ایمن نیستند اما چون جامعه آن را مغایر با داشتن احساس مردانگی میداند مردان بصورت آرام وخاموش از این مسأله رنج میبرند، با این حال زنان برای داشتن تصویر بدنی منفی بیشتر مستعداندونارضامندتر از مردانند، علت آن هم این است که زنان از نظر روان شناختی بر روی ظاهرجسمانی خود بیشتر سرمایه گذاری میکنندودر تعیین احساس زنان پیرامون اینکه چه کس هستند، ظاهر جسمانی نقش مهمی ایفا میکند، ازطرفی در جامعه داشتن جذابیت جسمانی برای زنان ودختران ارزش محسوب میشود (کش1388).
دبراگیملین (2000) با تأکید بر اینکه موضوع تصویر بدن را بایداز دیدگاه زنان نگریست، به مصاحبه با 20زن ساکن جزیه لانک آیلند نیویورک اقدام کرده وجراحی زیبای را بعنوان نماد نهایی هجوم به بدن انسان به خاطر زیبایی واینک تفسیری جزانقیاد وسلطه را مطرح نمیکند به چالش کشیده است، او این اعمال رافرصتی برای معرفی میداند، این زنان معتقد بودندبدنها را برای خودونه برای افراد پیرامون خود نظیر همسر، دوستان یا فرددیگری تغییر میدهندوهیچ کدام به اجبار این اقدام را انجام ندادهاند واز خطرات آن آگاه بودهاندو تهیه هزینه آن برای آنان مشکل بوده، او نتیجه میگیرد تصویر ظاهری زنان بر اساس نوعی انگیزههای فرهنگی شکل گرفته بودکه از طریق نیروهای فرهنگی فراتر از حد ادراک تقویت میشد (گیملین2000).
سارا گروگن (2000) تصویر از بدن رابه ادراک، احساسات وافکارزنان نسبت به بدن خود مربوط میداند وآن را شامل برآورد اندازه بدن، ارزیابی از میزان جذابیت بدن وعواطف مرتبط با شکل وحجم آن میداند (گروگن2000).
مطالعات علمی نشان میدهدافرادی که بر روی ظاهرشان بیشترسرمایه گذاری کردهاند برای برخورداری از یک تصویر بدنی منفی ونگرانی مستمر در مورد آن بیشتر مستعد هستند.
نتایج مطالعه سوامی وهمکاران (2009)، نشان داد افرادی که جذابیت جسمانی خود را پایین تر ارزیابی میکنند به احتمال بیشتری به جراحی زیبایی رو میآورند که این میتواند خطرات زیادی برای آنها به همراه داشته باشد (سوامی و همکاران 2009).
موریراوکانوارو (2010)، در پژوهشهای خود به این نتیجه رسیدند که مشکلات تن انگاره با افسردگی، استرس، کناره گیری ازروابط اجتماعی واضطراب از عدم پذیرش بوسیله همسر همراه است. نگرانی عمده زنان دچار مشکلات تن انگاره که موجب افسردگی، اضطراب، استرس در آنهامیشود ترس از عدم مقبولیت وجذاببیت از دید همسروافراد مهم زندگی شان است، آنها خود را با پیش ازابتلاء به بیماری ودرمانهای آن مقایسه میکنند ونگران این هستند که مانند گذشته مقبول وجذاب نباشند.
از دید فمنیسمهازنان به بدنهای خود رسیدگی بیشتری میکنند، تا دیگری مهم ایشان، که احتمالاً همسران آنهاست، خشنودی بیشتری داشته باشند (توسلی ومدیری1391). شواهد بسیاری نشان میدهد که تصوراز بدن در اکثر زنان بصورت منفی تجربه میشودکه تحت تأثیر عوامل مختلفی میباشد. نتایج مطالعات نشان میدهد عوامل مانند جهانی شدن، شیوهی زندگی، گفتگودر خانواده، سرمایه فرهنگی، وضعیت تأهل، سن، همسالان، عاملهای روان شناختی فردی، رخدادهای مهم زندگی، عوامل پزشکی ودرمانی تغییرات تصویراز بدن زنان راتبیین میکند.
این تصوراز بدن براحساس رضایت وخشنودی آنها درزندگی تأثیر میگذاردوبیشتر احتمال دارد به رفتارهای افراطی به منظور تطابق بدن با الگوهای ایدال اقدام کنند. بنابر مطالعات سالیانه 52 زن بر اثرعمل جراحی، لیپوساکشن (برداشتن چربی) جان خود راازدست میدهند (نیک نژاد1383). گاهی عدم رضایت از بدن ونگرانی نسبت به آن منجر به اختلال روانی واختلال عملکرد میشود.
2-2-7-6-2- بارداری وزایمان ونقش آن در تصویربدن زنان
ازجمله رخدادهای مهم در زندگی زنان بارداری وزایمان است که تغییرات جسمی وروانی زیادی برای مادر به همراه دارد، این تغییرات میتواند زندگی خانوادگی واجتماعی او را تحت تأثیر قرار دهد. بارداری دوران خاصی است که طی آن بدن دچارتغییرات زیادی میشود.
در طول حاملگی تغییرات اساسی درشکل ووزن بدن ایجاد میشود (باسکاگلیاواسکات ریس2003). بررسیها نشان میدهد زنان در این دوره نگرش منفی نسبت به بدن خود پیدا میکنندواین نگرش منفی محدود به دوران بارداری نبوده واین زنان در آینده در معرض خطراتی چون چاقی، کاهش اعتماد به نفس، افسردگی و...قرار دارند.
نگرانی در مورد پایدار ماندن تغییرات ظاهری نامطلوب در دوران بعداز زایمان شامل نگرانی درباره بزرگ ماندن شکم، باقی ماندن لکه هاوتیرگی پوست و کاهش زیبایی شکم ازمهمترین نگرانیهای زنان است (گروسی، نعمت الهی ورفسنجانی1392).
مطالعه نوروزی وهمکاران نشان دادزنان باردار نگرشهایی مبنی برپایدارماندن تغییرات بدن در دوره بعداز زایمان تجربه میکنند وبرای بازگشت به فرم بدنی قبل از بارداری تصمیم به تغییر در زندگی ورفتار خودمیگیرند، بخصوص برای کسب رضایت همسر. آنها از جمله نگرانیها را نگرانی درباره بزرگ ماندن شکم وکاهش زیبایی شکم ذکر کردندوازجمله تغییرات رفتاری، جهت کاهش تنش ناشی ازتغییرات بدن تصمیم برای رژیم گرفتن در دوران شیردهی، انجام ورزش، پوشیدن لباسهای تنگ، استفاده از لوازم آرایش، مراجعه به پزشک جهت درمان ذکر کردند (نوروزی1385).
در دوره بعد از زایمان بیشتر زنان مشکل اضافه وزن پیدا میکنند، همچنین ضعف بدنی وعضلانی بویژه در شکم ولگن خاصره از مشکلات شایع این دوره بشمار میرود (کائینی، نوروزی ووطنی1386).
عدم رضایت ازوزن وابعاد بدنی، احتمال رفتارهای مخاطره آمیزاز نظر سلامتی مانندرژیمهای غذایی نادرست ودر نتیجه دریافت ناکافی مواد مغذی را افزایش میدهد، یافتهها نشان میدهد بین تصویر ذهنی بدنی ودریافت مواد غذایی رابطه وجود دارد بطوری که میانگین مصرف همه گروههای غذایی در گروه با تصویر بدنی نامطلوب، کمترازگروه دیگراست (امیدواروهمکاران1381).
حاملگی ودوران بعداز زایمان زمانی است که تغییرات قابل ملاحظهای در وزن، رضایت ازشکل بدن وعادات خوردن دربسیاری از زنان رخ میدهد (نوروزی1385).
این تغییرات میتواند ناشی ازعوامل متعدد باشد، نوع زایمان ممکن است از طریق تأثیر بر تصویر بدن یکی از عوامل زمینهای یاتشدید کننده این تغییرات ورفتارهای زنان در دوران بعداززایمان باشد.
دلمشغولی ودغدغه ذهنی وروحی، تصویرنامطلوب ذهنی از بدن وعدم رضایت از وضعیت جسمانی، زنان را درگیرمشکلاتی میسازد تا تمام انرژی ووقتشان را به خود معطوف نموده از دستیابی وحتی توجه به مسا ئل وموضوعات حیاتیتر زندگی بازداشته شوند، همچنین این موضوع میتواند برمیزان اعتمادبه نفس زنان وسلامت روانی واجتماعی آنان بسیار مؤثر باشد (کیوان آرا، حقیقیان وکاوه زاده1391). لذا شناسایی عوامل مؤثر بر تن انگاره منفی زنان دراین دوره وگسترش عوامل ورفتارهایی که همراه با تصویر ذهنی مثبت در خلال حاملگی و بعداز زایمان برای محققان و عاملان بهداشتی حائزاهمیت است.
2-3- پیشینه مطالعات
مطالعات درمورد کیفیت زندگی وتن انگاره بدلیل جدید بودن مفاهیم مزبور محدود است، بخصوص در ایران درحوزه کیفیت زندگی زنان وعوامل مؤثر برآن مطالعات زیاد نیست، در مورد تأثیر نوع زایمان برکیفیت زندگی زنان مطالعات بسیارمحدود است وتنها چند مطالعه درمورد کیفیت زندگی بعداز زایمان، استرس واضطراب بعداز زایمان ومسائل جنسی بعداز زایمان صورت کرفته است، همچنین مطالعات در مورد تن انگاره چه در سطح جهانی وچه در ایران بیشتر حول عوامل اجتماعی مؤثر برتصویر بدن واعمال جراحی زیبایمتمرکز است ومطالعات خارجی بدلیل تفاوتهای فرهنگی وتفاوت در امکانات وابزار پزشکی قابل تعمیم در کشورما نیست. در ایران تنها چند مطالعه در مورد تن انگاره در دوران بارداری، ارتباط تن انگاره با درماندگی روانشناختی، ارتباط تن انگاره باعزت نفس، ارتباط تن انگاره با رضایت جنسی، انجام شده است، اما در موردتأثیر نوع زایمان بر تن انگاره زنان دردوران بعداز زایمان مطالعهای یافت نشد وبرای اولین بار است که این موضوع در استان ایلام بررسی میشود. با توجه به مطالب بالا در ذیل به برخی مطالعات داخلی وخارجی در این زمینه ونتایج آنها اشاره میشود.
2-3-1- مطالعات داخلی
ترکان وهمکاران (2009) در مطالعهای تحلیلی از نوع آینده نگرو بصورت همگروهی (50 نفرزایمان سزارین و50 نفرزایمان طبیعی)با استفاده از پرسشنامهSF-36، به بررسی مقایسهای کیفیت زندگی در مادران در دو روش زایمان طبیعی وسزارین پرداختند، نتایج نشان داد که نمره گروه زایمان طبیعی 8-6 هفته پس از زایمان، در همه ابعاد به جزسلامت عمومی، بالاتر از گروه سزارین بود.
عابدیان وهمکاران (2010) در مطالعهای کیفیت زندگی را در 155 نفر با زایمان طبیعی و145 نفر با زایمان سزارین مقایسه نمودند، در این پژوهش از پرسشنامه عمومی کیفیت زندگی طراحی شده توسط سازمان بهداشت جهانی استفاده شد ونتایج نشان داد که گروه زایمان طبیعی در 8-2 هفته پس از زایمان در حیطههای جسمی وروانی به طور معنی دار، نمره بیشتری دریافت کرداما در ابعاد اجتماعی وکلی دو گروه با هم تفاوتی نداشتند.
کرمی وهمکاران (1391) دربررسی مقایسه کیفیت زندگی وسلامت عمومی بعداز زایمان سزارین وطبیعی در زنان مراجعه کننده به مراکزبهداشتی ودرمانی خرم آباددر سال 90-1388 پرداختند دادهها با فرم اطلاعات دموگرافی وپرسشنامه سلامت عمومیو باپرسشنامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت گرد آوری وبا آمارتوصیفی وتحلیلی آنالیز شد. یافتهها نشان داد میانگین نمراتحیطه جسمی وروانی کیفیت زندگی تفاوت معنیداری دارد. شانس ایجاد علائم مرضی در زنان با زایمان سزارین سه برابر بیشتر از زنان با زایمان طبیعی بودو شانس ایجاد علائم مرضی در مقیاس شکایت جسمانی در زنان بازایمان سزارین، بیشتراز زنان طبیعی زا بود، در مجموع کیفیت زندگی در ابعاد مختلف آن وهمچنین سلامت عمومی مادران بازایمان طبیعی نمرات بهتر ومطلوبتری را نشان میدهد.
رحمانی وهمکاران (1390)در بررسی عوامل مستعد کننده افسردگی پس از زایمان، به مطالعه 560 زن مراجعه کننده به مراکز بهداشتی- درمانی تبریز در دو ماه بعد از زایمان پرداختند. نتایج آزمون کای دو، نوع زایمان وتعداد زایمان را بعنوان یکی از عواملی که ارتباط معنی داری با افسردگی بعداز زایمان دارد، نشان داد.
بیات وبیات (1389) درمطالعهای به بررسی کیفیت زندگی مبتنی بر سلامت زنان در مناطق چهارگانه شهر مشهد پرداختند، در این مطالعه توصیفی –تحلیلی، دادهها به کمک پرسشنامه کیفیت زندگی توسط 320 زن ساکن در مناطق جهارگانه مشهد که بصورت تصادفی انتخاب شده بودند گردآوری شد. یافتهها نشان داد کیفیت زندگی زنان در بعد عملکرد جسمی بالاتر از بعد روانی بود، همچنین اختلاف معناداری بین حیطه عملکرد جسمی، مشکلات جسمی وسلامت عمومی وجود داشت.
مطالعه بهدانی وهمکاران (1384) در بررسی تأثیرعوامل مامایی وروانشناختی مؤثر بر سلامت روانی زنان پس از زایمان، به این نتیجه رسیدند که مجموعه عوامل روانشناختی، اجتماعی ومامایی برسلامت روانی مادران بعداز زایمان مؤثرمیباشد که با کنترل عوامل وتشخیص زودرس گروه در معرض خطرواقدام درمانی مناسب میتوان از عوارض اختلالات روانپزشکی روی کودک ومادر جلوگیری کرده ویاآن را به حداقل رساند.
مقیمی وهمکاران (1391) در مطالعهای به بررسی عملکرد جنسی زنان پس از زایمان طبیعی وسزارین پرداختند، این پژوهش که مطالعه ای هم گروهی بود برروی 100زن که به روش سزارین و100 زن که به روش طبیعی زایمان کرده بودن در مراکز بهداشتی کرج انجام شد، ابزار گردآوری دادهها پرسشنامههایی در زمینه حصوصیات فردی- باروری واستانداردهای شاخص عملکرد جنسی بود، تحلیل دادهها نشان داد میانگیننمرات عملکرد، رضایت واختلالات جنسی (در تمام ابعاد) در زنان با زایمان طبیعی بهتر از روش سزارین بود وتفاوت معنی داری بین نمرات این دو گروه بر اساس زایمان وجود داشت.
در مطالعهای، خواجه ای وهمکاران (2014) به بررسی عملکرد جنسی پس از زایمان طبیعی وسزارین پرداختند، این مطالعه مقطعی ودر بیمارستان انجام شد، 40زن نخست زاکه 6 تا 12 ماه از زایمان آنها گذشته بود به پرسشنامه پاسخ دادن، نتایج نشان دادزمان به راه اندازی رابطه جنسی در زایمان طبیعی 40 روز ودر سزارین 10 روز بعداز زایمان بود.شایعترین مشکالات جنسی در زایمان طبیعی کاهش میل جنسی، عدم رضایت جنسی، ولقی واژنودر گروه زایمان سزاین، شایعترین مشکلات جنسی خشکی واژن، عدم رضایت جنسی و کاهش میل جنسی بود، اما این اختلاف از نظر آماری معنی دار نبود. نتیجه اینکه مشکلات جنسی در هر دو گروه معمول بود و وفور این مشکلات پس از زایمان بیانگر ضرورتتوجه بیشترو سعی در بهبود کیفیت زندگی بعداز زایمان است.
در مطالعه سادات وهمکاران (2014)، در بررسی تأثیر افسردگی پس از زایمان، برکیفیت زندگی زنان پس از تولد بچه، به این نتیجه رسیدند که تفاوت معنی داری، بین زنان افسرده وغیر افسرده، در ماه دوم وماه چهارم پس از زایمان، وجود دارد، هفتاددرصد مادران حداقل یک مشکل جسمی رابخاطر وضع حمل متحمل میشوند، این مشکلات مربوط به محدودیتهای عملکردی میباشند، کیفیت زندگی بعداز زایمان تحت تأثیر، خصوصیات مادی، اجتماعی ودموگرافیک، عوامل تولد، نوع وضع حمل وحمایت اجتماعی میباشدوافسردگی پس از زایمان منجر به کیفیت زندگی پایینتر، در ماه دوم وماه چهارم پس از زایمان میشود.
بهرامی و بهرامی (1390)، درمطالعه بررسی کیفیت زندگی مادران اول زا پس از زایمان، نتایج حاصل از مطالعه نشان داد، میانگین نمره افسردگی زنان در 8-6 هفته پس از زایمان، بطور معناداری بیشتراز میانگین آن در 14-12 هفته پس از زایمان بود، میانگین بعد جسمانی وبعدشادابی ونشاط به ترتیب بیشترین وکمترین امتیاز را بدست آوردکه نشان دهنده کیفیت زندگی بسیارخوب وضعیف در این ابعاد است. امتیازات ابعاد مختلف پرسشنامه کیفیت زندگی در8-6 هفته و14-12 هفته پس از زایمان در حد کیفیت متوسط بود.پس بدلیل ایجاد تغییرات فیزیولوژیکی، روحی واجتماعی در این دوره نیاز به اقدامات حمایتی مادر در طول بارداری ودروان پس از زایمان توسط همسر، خانواده ومراقبین مادر به منظوربهبود سلامت وکیفیت زندگی او ضروری است.
موسوی وهمکاران (1392) در بررسی مقایسه کیفیت زندگی و وضعیت روانشناختی زنان اول زا وچندزا در دوره بارداری وپس از زایمان. نتایج نشان داد میانگین نمره کیفت زندگی زنان نخست زا در دوره بارداری وپس از زایمان، بیشتر از گروه دیگر بود.
هادی زاده طلاساز وهمکاران (1383) در بررسی مقایسهای میزان افسردگی پس از زایمان طبیعی وسزارین در خانمهای نخست زا، شهرستان گناباد، که45 روز از زایمان آنها گذشته بود، نتایج نشان داد میانگین نمره افسردگی پس از زایمان در گروه سزارین نسبت به زایمان طبیعی افزایش داشتودو گروه از این نظر اختلاف معنا داری داشتند. همچنین خانمهای با زایمان سزارین بعلت استرس جراحی دارای نمره افسردگی بیشتری بودندوبدلیل مستعد بودن، احتمال ابتلای آنها به افسردگی اشکارتر در آینده بیشتر بود.
درمطالعه ناصح وهمکاران (1389) دربررسی شیوع سزارین وعلل وعوارض آن، مقایسه عوارض مادری با نوع زایمان معنی دار بودولی مقایسه عوارض نوزادی با نوع زایمان معنی دار نبود.
گروسی وهمکاران (1392) در مطالعهای به بررسی رابطه افسردگی وعزت نفس با تصور از بدن در زنان باردارمراجعه کننده به مراکز درمانی وابسته به دانشگاه کرمان پرداختند، در این بررسی مقطعی تعداد 225 زن بارداربا استفاده از پرسشنامههای استاندارد رضایت از بدن، افسردگی بک و عزت نفس روزنبرگ، بررسی شدند، نتایج نشان داد رابطه بین افسردگی وتصورخوب از بدن، رابطهای معنی دارومنفی ورابطه بین عزت نفس ورضایت ازبدن مثبت ومعنیداربود، لذا با توجه به تأثیر عوامل اجتماعی وروانی بر تصور از بدن، توصیه شده در برنامهریزیهای بهداشتی بمنظورارتقای سلامت زنان به این مسأله توجه شود.
نوروزی وهمکاران (1385) در مطالعه ای با عنوان تصویرذهنی زنان از بدنشان در دوران بارداری انجام دادند، نوع پژوهش کیفی وروش آن پدیدارشناختی بوده، جامعه آماری آن کلیه زنان باردار تشکیل دادند که در مدت انجام پژوهش به مراکزبهداشتی درمانی امیرحمزه شهراصفهان مراجعه کرده اند، نمونه گیری بصورت مبتنی بر هدف وتعداد شرکت کنندگان 12 نفربودواطلاعات از طریق مصاحبه عمیق جمع آوری گردید. از 12نفر 7 نفربارداری اول را تجربه میکردند، 4 نفربارداری دوم، یک نفر بارداری سوم، یافتههای حاصل از مصاحبهها در دو دسته اصلی تغییرات همراه با عدم رضایت وتغییرات همراه با رضایت، قرارگرفت. دسته تغییرات همراه با عدم رضایت دارای سه زیردسته بود، زیر دسته اول تغییرات ظاهری نامطلوب، زیردسته دوم باورها، اعتقادات وتفکرات درباره پایدارماندن تغییرات در دوره بعداز زایمان و زیر دسته سوم تغییرات در رفتاروظاهر بدن جهت کاهش تنش حاصل از تغییرات بارداری بود. نتایج نشان داد، زنان بخصوص زنان اول زا تغییرات گسترده در بدن خود تجربه میکنند ونگرانی بیشتری را نسبت به زنان دیگران احساس میکنند.
توسلی وهمکاران (1391)درمطالعهای با عنوان بررسی گرایش زنان به جراحی زیبایی درشهرتهران وبا هدف تعیین عوامل مؤثر برتمایل زنان به جراحیهای مذکورانجام داد.نتایج نشان داد عوامل متعدددر این زمینه نقش دارند از جمله خصوصیات فردی والزامهای خارجی واین تمایل در میان افرادی که دارای تصویرمنفی از بدن خویش هستند وافراد با اعتماد به نفس پایینتر بیشتر بوده وهمچنین خانواده، دوستان، فامیل، همسر، پزشکان و...مؤثر هستند.
امیدوار وهمکاران (1381) در پژوهشی با عنوان تصویر ذهنی بدن وارتباط آن با نمایه توده بدنی والگوی مصرف مواد غذایی، به این نتیجه رسیدندکه تصویرذهنی نامطلوب یا عدم رضایت از وزن خویش میتواند بر رفتارهای تغذیهای وبهداشتی تأثیر بگذارد.
دهقان وهمکاران (1390) در مطالعهای توصیفی- مقطعی، که برای تعیین تأثیرمیزان رضایت از تن انگاره در دختران شهر رشت وارتباط آن با سلامت روان انجام دادند، گردآوری اطلاعات با پرسشنامه چندبعدی نگرش فرددرموردبدن خود مشتمل برچهارحیطه، ارزیابی ازوضع ظاهر، گرایش به ظاهر، رضایت از قسمتهای مختلف بدن ومشغولیت فکری با اضافه وزن انجام شد، سپس دادههابانرم افزارSPSSوآمار توصیفی (میانگین وانحراف معیار) تجزیه وتحلیل شد. میانگین رضایت از تن انگاره در حیطههای گرایش به ظاهر، ارزیابی وضع ظاهرورضایت از قسمتهای مختلف بدن، بالاودرحیطه مشغولیت فکری با اضافه وزن پایین بود. نتایج نشان داد شرکت کنندگان در مطالعه به جز حیطه گرایش به ظاهر درسه حیطه ی ارزیابی وضع ظاهری، رضایت از قسمتهای مخلتف بدن و مشغولیت فکری با اضافه وزن، از تن انگاره خود رضایت داشتند، لذا نگرش فرد در مورد بدن خود میتواند در بهداشت روان وسلامت فرد مؤثر باشد.
خزیروهمکاران (1392)درمطالعهای توصیفی –تحلیلی به بررسی نگرش دانشجویان نسبت به انجام عمل جراحی ورابطه آن باتصور از بدن پرداختند نتایج نشان داد بین نگرش نسبت به حراحی زیبایی وتصوراز بدن رابطه معنیداری وجود دارد.
مرادی منش وهمکاران (1391) در مطالعهای از نوع همبستگی با عنوان بررسی رابطه تن انگاره بادرماندگی روان شناختی در زنان مبتلا به سرطان سینه در بیمارستان امام رضا (ع) کرمانشاه با هدف بررسی ارتباط رضایت از تن انگاره با درماندگی روان شناختی، نتایج نشان داد تصویر بدن با درماندگی روانشناختی رابطه مثبت ومعنیدار دارد و نارضایتی از تن انگاره با درماندگی روان شناختی همراه است. وزنان جوان مشکلات بیشتری را در این زمینه تجربه میکنند.
پورسردار وهمکاران (1391) در پژوهشی توصیفی-مقطعی با عنوان تأثیر شادی بر سلامت روانی ورضایت از زندگی انجام دادند، یافتهها بیانگرمعنادار بودن نقش واسطهای سلامت روان در رابطه با شادی ورضایت از زندگی بود.
کیمیایی وهمکاران (1392)در پژوهشی توصیفی از نوع همبستگی که بین دانشجویان متاهل ساکن خوابگاهای دانشگاه فردوسی مشهد، با عنوان تن انگاره، رضایت جنسی ورابطه آن با رضایت زناشویی انجام دادن، نتایج نشان دادرضایت از تن انگاره با رضایت زناشویی ورضایت جنسی با رضایت از تن انگاره، با یکدیگر ارتباط مثبت ومعنیدار دارند.
2-3-2- مطالعات خارجی
رولاند و ردشاو (2012) در مطالعهای باتوجه به مشکلات فیزیکی و روانی پس از زایمان، از طریق نظرسنجی عمومی از5332 زن انگلیسی، به بررسی نوع زایمان وسلامت جسمانی وروانی زنان پس از زایمان پرداختند، نتایج نشان داد زنانی که زایمان طبیعی داشتند از نظر میانگین نمره عملکرد جسمی ازنسبت به سزارین بالاتر بودند.
لوری کارتر و همکاران (2010) در مطالعه ای با عنوان، تن انگاره ورضایت بدن، باتوجه به نژاد، درچاقی پس از زایمان مادران، به این نتیجه رسیدند، که تفاوتهای زیادی دردوره پس از زایمان از نظر وزن، تصویر ایدآل بدن ورضایت از بدن وجود دارد وتوصیه کردند مراقبین بهداشت مادران بایددر طراحی برنامههای بهداشتی به این امر توجه کنند.
آنگلوریتا وهمکاران (2014) درمطالعهای به بررسی وضعیت بدن وافسردگی پس از زایمان پرداختن، یافتهها ارتباط آماری معنیداری بین افسردگی پس از زایمان وشدت درد دربالای کمرنشان داد، همچنین بین افسردگی پس از زایمان ووضعیت چیدمان بدن (وضعیت طبیعی بدن) همبستگی وجود دارد. یعنی هرچه تغییرات وضعیت طبیعی بدن در دوره پس از زایمانبیشتر باشد احتمال افسردگی بیشتر خواهد بود.
در مطالعه گربرو همکاران (2003) ارتباط بین نوع زایمان وسلامت عمومی در زنان نخست زا درطی 7 هفته پس از زایمان مقایسه گردید. براساس نتایج این مطالعه، نمره حیطههای مختلف سلامت عمومی درزنان با زایمان طبیعی بالاتر از زنان با زایمان سزارین بود.
سیمون وهمکاران (2003)، در مطالعهای به بررسی 130زن درمدت6 هفته و8 هفته بعداز زایمان، پرداختند که نتایج نشان دادکه سن ونوع زایمان در کیفیت زندگی آنها تأثیری نداشته است.
در مطالعه جینسن وهمکاران (2007)، بر روی کیفیت زندگی زنان بعداز زایمان، بین میانگین نمره حیطه جسمی در6 هفته بعداز زایمان درگروه زایمان طبیعی وسزارین اختلاف آماری معنی دار یافت نشد، اما 8 هفته پس اززایمان میانگین نمرات خستگی، کمردرد، دردمعده، درد محل بخیه زنی، یبوست وسوزش ادرار در گروه زایمان سزارین بالاتر اززایمان طبیعی بود. هرچند این اختلاف معنی دار نبود، اما خستگی ودرد موجب کاهش تمرکزحواس وضعف میشد.
سیمون وهمکاران (2002) در مطالعه بر روی 60 زن با زایمان طبیعی وسزارین، کیفیت زندگی پس از زایمان را با استفاده از فرم SF-12 بررسی کردند وبه این نتیجه رسیدند که سن، تعدادزایمانونوع زایمان برکیفیت زندگی بیتأثیر است.
فاستروهمکاران (2003)، دربررسی انجام گرفته در مورد ارتباط تصویر بدن بارابطه مادر-جنینی وتغذیه باشیرمادردریافتندکه زنانی که رضایت بیشتری از شکل بدن خود داشتند تمایل بیشتری در تغذیه با شیر مادر دارندوهمین زنان همبستگی بیشتری با نوزادشان داشتند.
سوورد وهمکاران (2011) در پژوهشی مروری با عنوان «آیا نوع زایمان در افسردگی پس از زایمان در 6 هفته اول مؤثر است؟» به بررسی چند پژوهش متاآنالیزدر این زمینه پرداختند وبه این نتیجه رسیدندکه در مطالعات مختلف عوامل متعدد برای افسردگی پس از زایمان ذکرشده اما توجه کمتری به روش زایمان شده استوتفاوت قابل ملاحظه دریافتهها وجود داردکه آنهارامیتوان به علت عوامل اندازه گیری نشدهای قلمدادنمودکه ممکن است اثر وضع حمل و متغیرهای بالقوه میانجی رامعتدل نماید.
منابع ومآخذ
احمدنیا، ش. (1384). جامعه شناسی بدن وبدن زنان، فصل زنان، ش. 5، ص132-143.
اختیاری، ا، امامی، پ. (1387). مقایسه میزان موفقیت در شیردهی مادران بدنبال زایمان طبیعی وعمل سزارین در شهر تهران درسال 1383، مجله علوم پزشکی دانشگاه آزاد اسلامی، دوره18، ش. 1، ص 51-54.
آزادارمکی، ت، چاوشیان، ح. (1381). بدن به مثابه رسانه، مجله جامعه شناسی ایران، دوره چهارم، ش. 4، ص 57-75.
اکبرزاده، م و همکاران. (1391). تأثیر آموزش تن آرامی به مادران بارداربرکیفیت زندگی وشدت اندوه بعداز زایمان، فصلنامه دانش وتن درستی، دوره7، ش. 2، ص 83-87.
امیدوار، ن و همکاران. (1381). تصویر ذهنی بدن وارتباط آن با نمایه توده ی بدنی والگوی مصرف موادغذایی درنوجوانان شهر تهران، مجله پژوهش در پزشکی، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، سال 26، ش. 4، ص 257-264.
بایرامی، ر، ولیزاده، ل، ظاهری، ف. (1390). تجارب زایمانی زنان اول زا:یک مطالعه پدیدار شناسی، مجله پزشکی دانشگاه علوم پزشکی تبریز، دوره 33، ش. 3 ، ص 14-19.
بسکابادی، ح، ذاکری حمیدی، م، باقری، ف. (1392). مقایسه ی پیامدهای زایمان طبیعی وسزارین درمادران ونوزادان، مجله دانشکده پزشکی، علوم پزشکی تهران، دوره7، شماره12، ص807-815.
بهدانی، ف و همکاران. (1384). تأثیر عوامل مامایی وروانشناختی مؤثر برسلامت روانی زنان پس از زایمان، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی گرگان، دوره7، ش. 2، ص 46-51.
بهرامی، ن، بهرامی، س. (1390). بررسی کیفیت زندگی مادران اول زا پس از زایمان، مجله ی پژوهش پرستاری، دوره6 ، ش. 23، ص 58-63.
بهرام، س، س، علیزاده اقدم، م، ب، کوهی، ک. (1391). ارتباط سرمایه فرهنگی بامدیریت بدن درمیان دانشجویان دانشگاه تبریز، فصلنامه رفاه اجتماعی، سال12، شماره4، ص181-205.
بیات، م، بیات، م. (1389). بررسی کیفیت زندگی مبتنی بر سلامت زنان، ویژه نامه سمینارکشوری کیفیت زندگی وارتقای سلامت، مجله تحقیقات علوم پژشکی زاهدان، اسفند 1389.
پرویزی، س، وهمکاران. (1388). عوامل اجتماعی سلامت زنان ساکن در شهر تهران، پژوهش پرستار ی، دوره4 ش. 15، ص 6-15.
پورسردار، ف، وهمکاران. (1391). تأثیر شادی بر سلامت روانی ورضایت از زندگی، دوماهنامه علمی پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، سال 16، شماره دوم.
تقدسی، ح. (1393). مبانی روان کاوی فروید، برگرفته از سایت، ravankavi-f. persianblog. ir: تاریخ مشاهده 12/9/1393.
توسلی، غ، مدیری، ف. (1391). بررسی گرایش زنان به جراحی زیبایی در شهر تهران، مطالعات اجتماعی -روانشناختی زنان، سال 10، ش. 1، صص 61-82.
جمشیدی منش، م و همکاران. (1387). روند تصمیم گیری زنان در انتخاب زایمان به روش سزارین، دوماهنامه پرستاری ایران، دوره 21، ش. 56، ص 55-67.
حسینیان، س، قاسم زاده، س، نیکنام، م. (1390 ). پیش بینی کیفیت زندگی معلمان زن براساس متغیرهای هوش هیجانی وهوش معنوی، فصلنامه مشاوره شغلی وسازمانی، دوره سوم، شماره 9، ص 42-60.
حقیقیان، م. (1393). عوامل اجتماعی مؤثر بر کیفیت زندگی زنان شهر اصفهان، مجله مطالعات توسعه اجتماعی ایران، سال 6 شماره دوم.
خزیر، ز، دهداری، ط، محمودی، م. (1392). بررسی نگرش دانشجویان دخترعلوم پزشکی نسبت به انجامجراحی زیبایی ورابطه آن با تصور از بدن، مجله علوم پزشکی رازی، دوره 20، ش. 117.
خشای، ا، وهمکاران. (1391). بررسی روند بازتوانی قلبی برتغییرات تن انگاره کیفیت زندگی در بیماران بعد از عمل جراحی، ماهنامه علمی پژوهشس دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه، سال16، ش. 8 ، صص634-643.
خواجه نوری، ب، روحانی، ع، هاشمی، س. (1390). رابطه سبک زندگی وتصور بدن؛مطالعه موردی: زنان شهر شیراز، فصلنامه تحقیقات فرهنگی، دوره چهارم، ش. 1، صص 79-103.
دلاور، ع. (1391). احتمالات وآمار کاربردی درروان شناسی وعلوم تربیتی، تهران، انتشارات رشد.
دهقانی، م و همکاران. (1390). میزان رضایت از تن انگاره در دختران دبیرستانهای شهر رشت، پرستاری ومامایی جامع نگر، سال 21، ش. 66، ص7-12.
رحمانی، ف و همکاران. (1390). عوامل مستعد کننده افسردگی پس از زایمان، نشریه پرستاری ایران، دوره 24، ش. 72، ص 78-87.
رستگار خالد، ا، محمدی، م، پاکباز، س. (1392). بررسی رابطه سرمایه فرهنگی جوانان با کیفیت زندگی آنان در شهر تهران، دوره7، ش. 4، ص 77-106.
روایی، ف. (1385). بررسی اثر روان درمانی حمایتی بربهبود کیفیت زندگی مبتلایان به HIV درکرمانشاه، پایانامه دوره کارشناسی ارشد، دانشگاه الزهرا.
روحی، م، محمد علیزاده، س. (1384). بررسی مشکلات سلامتی مادران در 45 روزبعداز زایمان، فصلنامه پرستاری ایران، دوره 18، ش. 41و42، ص 145-152.
زارع، ز و همکاران. (1393). تأثیر ورزشهای تقویت کننده کف لگن برکیفیت زندگی جنسی وخشنودی زناشویی زنان نخست زا بعداززایمان، مجله زنان ایران، دوره هفدهم، ش. 103، ص 21-32.
زحمتکشان، ن و همکاران. (1391). بررسی کیفیت زندگی وعوامل مرتبط با آن در سالمندان شهر بوشهر، مجله دانشگاه علوم پزشکی فسا، سال دوم، ش. 1.
سادات، ز، و همکاران. (1390). رابطه کیفیت زندگی زنان با نوع زایمان، مجله داشگاه علوم پزشکی گرگان، دوره 13، ش. 1، ص 101-108.
سلامتی، پ. (1388). کیفیت زندگی حلقه مفقوده نظام سلامت بالینی، هفته نامه سپید، سال 4، ش. 156، ص 300.
سایتدانشگاه علوم پزشکی مشهد، به آدرس:www. mums. ac. ir/export، گروه مامایی، عوارض سزارین وفواید زایمان طبیعی، نوشته یمعصومه کردی، تاریخ مشاهده آبان ماه 1393.
سایت دانشجو:daneshjoo,epage. Ir،مشاهده شده درتاریخ12/9/93.
سرمد، ز، بازرگان، ع، حجازی، ا. (1390). روش تحقیق در علوم رفتاری، تهران، نشرآگه. چاپ بیست ودوم.
شرفی، م. (1392). اثربخشی روان درمانی گروهی، مبتنی برنظریه انتخاب دررضایت زناشویی وکیفیت زندگی زنان متاهل خاندارشهر ایلام، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه آزاد واحد علوم وتحقیقات ایلام.
شهباززادگان، س، اسدزاده، ف. (1388). عوامل مؤثر برانتخاب نوع زایمان در زنان شهر اردبیل، مجله علمی پژوهشی دانشکده پرستاری ومامایی، سال یازدهم، ص 23-27.
صادقی، ر، و همکاران. (1390). وضعیت سلامت روان وعوامل مرتبط باآن درزنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی، مجله سلامت ومراقبت، سال سیزده هم، ش. 4.
طاهری کلانی، ف، و همکاران. (1393). بررسی مقایسه ای تأثیر نوع زایمان در کیفیت زندگی زنان شهرهای ایلام وایوان، مجله دانشگاه علوم پزشکی شهرکرد، دوره16، ش. 2 ، ص90-96.
عرب، م. (1380). مقایسه هزینه وعوارض زایمان طبیعی پس از سزارین با سزارین تکراری، مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی همدان، سال هشتم، ش. 2، شمارمسلسل20.ص29-33.
غفاری، غ، کریمی، ع، نوروزی، ح. (1391). روند مطالعه کیفیت زندگی در ایران، فصلنامه مطالعات وتحقیقات اجتماعی، دوره اول، ش. 3، ص107-143.
فرامرزی، م، پاشا، ه. (1380). بررسی آگاهی ونگرش زنان باردارنسبت به زایمان طبیعی، مجله دانشگاه پزشکی بابل، سال3، شماره4، ص39-42.
فروزنده، ن، شت بزرگی، ب. (1379). میزان شیوع وعوامل مستعد کننده افسردگی پس از زایمان در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهری، شهرکرد، مجله داشگاه علوم پزشکی شهرکرد، دوره دوم، ش. 1، ص43-51.
فلاحیان، م. (1386). سزارین به تقاضای مادر، مجله پژوهش درپزشکی، دانشگاه شهیدبهشتی، دوره31، شماره2، ص107-108.
قاسمی، س، ا، رجبی گیلان، ن، رشادت، س. (1392). سنجش کیفیت زندگی مرتبط با سلامت روان در مناطق روستایی کرمانشاه وبرخی عوامل مرتبط با آن، مجله علوم پزشکی مازندان، دوره23، ش. 109، ص 173-181.
کائینی، ع، نوروزی، ر، شیخ الاسلامی وطنی، د. (1386). تأثیر هشت هفته فعالیت ورزشی منتخب ورژیم غذایی کنترل شده برعوامل خطرزای قلبی- عروقی وترکیب بدنی زنان زایمان کرده، پژوهش در علوم ورزشی، ش. چهاردهم، ص 85-98.
کرمی، ک و همکاران. (1391). مقایسه کیفیت زندگی وسلامت عمومی بعداز زایمان سزارین وطبیعی درزنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی خرم آباد درسال 88-90، فصلنامه یافته، دوره چهاردهم، ش. 4، مسلسل 53.
کش، ت، ف. (1388). راهنمای تن انگاره، ترجمه نیلوفررایگان، تهران، نشر دانژه.
کیمیایی، س، ع، آخوندزاده، م. (1392). تن انگارهرضایت جنسی وارتباط آن با رضایت زناشویی، ویژه نامه پنجمین کنگره سایکوسوماتیک، مجله علوم پزشکی شهرکرد، ص8-9.
کیوان آرا، م، حقیقیان، م، کاوه زاده، ع. (1391). عوامل اجتماعی مؤثر در شکل گیری تصویر بدن، مطالعه موردی زنان در شهر اصفهان، جامعه شناسی کاربردی، سال 23، ش. پ. (48). شمار 4.
گروسی، ب، رضوی نعمت الهی، و، اطمینان رفسنجانی، ع. (1392). رابطه افسردگی وعزت نفس با تصوراز بدن در زنان باردار، مجله بهداشت وتوسعه، سال دوم، ش. 2، ص 117-127.
گیدنز، آ. (1385). تجدد وتشخص؛ جامعه وهویت شخصی در عصرجدید، ترجمه ناصر موفقیان، تهران، انتشارات نی.
مازلو، آ. (1381). زندگی در اینجا واکنون: هنرزندگی متعالی، ترجمه مهین میلانی، تهران، انتشارات فراروان.
مجله تخصصی اپیدمیولوژی ایران، ویژگیهای کیفیت زندگی، به آدرس سایت:epidemiology. blogfa. com/catتاریخ مشاهده 15/7/93.
محمدپور، ع، ابراهیم زاده، ع، کیان مهر، م. (1391). روش تحقیق نگارش مقالات علمی وپایانامههای تحصیلی، تهران، انتشارات خسروی.
مرادی منش، ف، احدی، ح، جمهری، ف، رهگذر، م. (1391). رابطه تن انگاره با درماندگی روان شناختی در زنان مبتلا به سرطان پستان، ماهنامه ارمغان دانش، مجله علمی پژوهشی دانشگاه یاسوج، دوره17، شماره3.صص 196-204.
مقیمی هنجی، س، مهدی زاده تورزنی، ز. (1391). بررسی مقایسه ای عملکردجنسی پس از زایمان درزنان نخست زای زایمان کرده به روش طبیعی وسزارین در شهر کرج، فصلنامه افق دانش، دوره 18، ش. 5، صص 224-231.
منفرد، آ و همکاران. (1392). کیفیت زندگی مرتبط با سلامت وعوامل مؤثر برآن در زنان مبتلا به سرطان پستان، مجله پرستاری ومامایی جامع نگر، سال 23، شماره 70، ص 52-62.
موحد، م، حسین زاده کاسمایی، م. (1392). فصلنامه رفاه اجتماعی، سال دوازدهم، ش. 44.
موسوی، س، ع و همکاران. (1392). مقایسه کیفیت زندگی ووضعیت روانشناختی زنان اول زا وچندزا دردوری بارداری وبعداز زایمان: یک مطالعه کوهورت، ماهنامه علوم پزشکی کرمانشاه، سال17، ش. 5، ص 323-335.
مولایی، ت. (1384). اصول وکلیات خدمات بهداشتی، چاپ اول، تهران، انتشارات اندیشه.
میرمولایی، س و همکاران. (1390). بررسی تأثیرارائه مراقبتهای پس اززایمان درمنزل برکیفیت زندگی مادران کم خطر، مجله پرستاری ومامایی علوم پزشکی تهران، دوره17، شماره2، ص42-51.
ناصح، ن و همکاران. (1389). شیوع سزارین وعلل وعوارض آن درزنان مراجعه کننده به بیمارستان ولیعصر بیرجند، فصلنامه پرستاری ومامایی دانشگاهعلوم پزشکی بیرجند، دوره 7، ش. 1و2.
نجات، س. (1387). کیفیت زندگی واندازه گیری آن، مجله تخصصی اپیدمیولوژی ایران، دوره4، ش. 2، ص 57-62.
نوروزی، م، بایرامپور، ح، عابدی، ح، ع. (1385). تصویرذهنی زنان از بدنشان در دوران بارداری، پرستارومامایی اصفهان، ش. 31.
نیک نژاد، غ. (1383). قربانیان داوطلب، حیات نو اقتصادی. تاریخ مشاهده 14/9/93.
هادیزاده طلاساز، ف، بحری، ن، توکلیزاده، ج. (1383). مقایسه میزان افسردگی پس از زایمان طبیعی وسزارین اورژانسی درخانمهای نخست باردارمراجعه کننده به بیمارستان22 بهمن شهرستان گناباددرسال82، بهبود، سال هشتم، ش. 4، ص 21-30.
همتی مسلک پاک، م، احمدی، ف، انوشه، م. (1389). اعتقادات معنوی وکیفیت زندگی: یک مطالعه کیفی از دیدکاه دختران نوجوان مبتلا به دیابت، کومش، جلد 12، ش. 2، ص144-151.
یارندی، ف و همکاران. (13819). بررسی آگاهی ونگرش خانمهای بارداربه روشهای زایمانی درمراجعین به مراکزبهداشتی شهرتهران، مجله دانشگاه علوم پزشکی گیلان، سال11، شماره42، ص15-20.
Abedian, Z. ,et al,.(2010). Evaluationofrelationship between delivery mode and postpartum quality of life.Iran j Obstet Gynecol Infertil.13 (3): 47-53.
Amidi, M. , Ghofranipoor, F. , Hosseini, R. (2006). Body Image dissatisfaction and body mass index in adolescent girls. Journal of Research in Behavioural Sciences, 1-2 (4):59-65.
Angelo, R.O. etal,. (2014). In fluence of body posture on the association between postpartum depression.Ternds psychiatry psychother.;3 (1):32-39.
Boscaglia, N.,Skouteris, H. (2003). Changes in body image satisfaction during pregnancy: a comparison of high exercising and low exercising women. Austuralina and New Zealand journal of obstetrics and Gynecology; 43:41-45.
Calman, K. C. (1984). Quality of life in Cancer patients – An Hypothesis med Fithics.Pp:124-128.
Cash, TF., Jakatdar, TA. , Fleming Williams, E. (2004). The body imageQuality ofLife Inventory: further validation with college men and women. Bodyimage;1 (3),279-284.
Cash, TF., Mikulka, P. J. , Brown, T. A. , (1990). Attitudinal body image ,Body-Self Relations Questionnaire.Journal of assessment: Factor analysis of the personality Assessment,55;135-144.
Dipietro,JA. etal,. (2003). Psychosocial influences on weight gain attitudes and behaviors during pregency. J Am Diet Assoc;103 (10):1314-9.
Ferrance, C. , Powers, M. (1985). Quality oflife in Index: Devlopment and Propertied. Adv Nursci.pp:15-24.
Faster, SF. (2003).Body image,maternal fetal attachment , and breast feeding. Journal psychosom research; 41 (2):181-4.
Gerber, S. ,Sharp,L. , O'Toole, C. (2003). Comparison ofpostpartumquality of life between patients with repeat cesareandelivery and vaginal birth after cesarean.Am J Obstet Gynecol. ;189 (6):s157.
Gimlin, D. (2000). Cosmetic Surgery: Beauty as Commodity, Qualitative Sociology, Vol. 23, No. 1,77-98.
Glazer, R. N. (1992).Wome's Body Image andLaw.Duke Law Journal , Vol. ;43 (1): 113-147.
Grogan, S. (2000).Women's Health,Leicester:the British psychological Society, ussher (Ed), Body Image , in Journal M. pp:356-363.
Gromel, K. etal, (2000). Measurements of body image in clinical weight loss participants withand without binge-eating traits.Eating Behaviors; 1,191.
Jansen, A. Y. ,Duvecot,JJ. , Hop, W. C. (2007). New insight in to fatigue and health related quality of life after delivery.Acta obstet gynecol scand. ;86 (5): 579-585.
Jomeen,j. ,Martin,CR. (2005). Self-esteem and mental health during early pregnancy.Clin Eff Nurs;9 (1-2):92-5.
Katzman, M. A. , Lee, S. (1997). Beyond Body Image: the Integratin of Feminist and Transcultural Theories in theunderstanding ofSelf Starvation, New York, John Wiley & Sons.
Khajehei, M.etal,.(2014). Acomparison of sexualout comesin primiparous women experiencing vaginal and caesareanbirth.Indian J Community Med[serial online]2009,[cited 2014 Aug]; 34:126-130.
Lori, C-E.etal,. , (2010).Body Image and Body Satisfaction Differ by Race in Overweight postpartum mothers.Journal of WOMEN'S HEALTH, volume 19, N2.
Moreira, H. ,Canvarr, MC. (2010). A longitudinal study about the body image and psychosocial adjustment of breast cancer patients during the course of the diseas.European Journal of Oncology Nursing ;14 (1):263-270.
Nordonfelts, S,G. (2003). Childhood socio-emotional characteristics as antecedent's of marital stablitiy and quality.Journal of Family therapy;8 (4):223-237.
Petreson, S. ,Bredow,TS. (2004). Middle range theories.Ist Editon, Lippincott Williams and Wilkins: Philadelphia.
Ridolfi, D. R. , Crowther, J. H. (2013). The link between women's body image disturbances and body –focused cancer screening behaviors: A critical review of the literature and a new integrated model for women. Journal Body Image ,10:149-162.
Rolands, IJ. , Redshaw,M. (2012). Mod ofbith and women's psychological and physicalwellbeing in the postnatal period.BMC pregnancychildbirth.;12: 138.
Sadat, Z., etal,. (2014). The Impact of postpartum Depression on Quality ofLife in womenAfter Child 's Birth. Iran Red Crescent Med J.;16 (2):e 14995.
Shirvani, M. , Nesami, M. , Bavand, M. (2010). Maternal sexuality after child birth among Iranian women.Pak J Biol Sci, Apr;13 (8):385-9.
Stice,E. ,etal,. (2000). Body-image and eating disturbances predict onset ofdepression among female adolescents: a longitudinal study. J Abnorm psychol ;109 (3):438-44.
Swami, V. etal,. (2009). Acceptance of cosmetic surgery: personality and individual difference predictors. Body image.;6 (1):7-13.
Sword, W. etal,. (2011). Is mode of delivery associated with postpartum depression at 6 weeks: aprospective cohort study. an International Journal of Obstetrics andGynaecology.maternal medicine ,availableat www. bjog. org.
Symon, A. ,Mackay,A. , Ruta, D. (2003). Postnatal quality of life: a pilot study using the Mother Generated Index.J Adv Nurs.42 (1):21-9.
Symon, A. , MacDonald, A. , Ruta, D. (2002). Postnatal quality of life assessment: introducing the mother-generated index.Birth;29 (1):40-6.
Torkan, B. ,Parsay, S. , Lamyian, M. , Kazemnjad,A. , Montazeri, A. (2009). Postnatal quality of life in women after normal vaginal delivry and caesarean section.BMC pergaancychildbirth ;9:4.
Wingood, G,M. (2002). Body imag and African American females sexual Health.Journal of womens healthgend based med; 11 (5): 433-9.