پیشینه و مبانی نظری تکانشگري (docx) 43 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 43 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
تکانشگري
تكانشگري هسته اصلي بسياري از آسـيب هـاي اجتمـاعي مانند مصرف مواد، قماربازي بيمارگونه، اختلالهاي شخصيت و دست زدن به اقدامات پرخاشجويانه اسـت. ايـن اخـتلال هـر ســال موجــب از ميــان رفــتن زمــان و ســرمايه در بــسياري از كـــشورها مـــي شـــود. یکی از رایج ترین تعاریف، تکانش گری به صورت آمادگی قبلی برای واکنش های سریع و بدون برنامه به محرک های درونی یا بیرونی بدون در نظر گرفتن نتایج منفی آن واکنش ها برای خود فرد یا دیگران، تعریف می شود(استنفورد و همکاران، 2009).
فرآيند تصميمگيري يا برگزيدن يك گزينه از ميان چند گزينه، يكي از عاليترين پردازشهاي شناختي به شمار ميرود. گونه ويژهاي از اين فرآيند كه به عنوان تصميمگيري مخاطره آمیز شناخته ميشود، در شرايطي پردازش (RDM) مخاطرهآميز ميشود كه شخص با گزينههايي روبه رو ميگردد كه انتخاب آنها باري از سود يا زيان در حال يا آينده به دنبال دارد و در عين حال ميزان اين سود و يا زيان با درجاتي از احتمال همراه است (اختياري و بهزادي، 1380الف و ب).
تصميمگيري مخاطرهآميز اهميت بالايي در زندگي فردي و اجتماعي افراد دارد و اختلال در اين نوع تصميمگيري هسته اصلي پديده تكانشگري و رفتارهاي تكانشي را تشكيل مي دهد (اختياري و بهزادي1380 الف). رفتارهاي تكانشي كه در برخي رويكردها، رفتارهاي مخاطره آميز نيز خوانده ميشوند، به عملكردهايي گفته ميشوند كه اگرچه تا اندازهاي با آسيب يا زيانهاي احتمالي همراهند، امكان دستيابي به گونهاي پاداش را نيز فراهم ميكنند (اختياري و بهزادي، جنتي و مقيمي، 1382). اين رفتارها بايد داراي سه عامل زير باشند:
الف) برگزيدن يك گزينه از ميان دو يا چند گزينه با پاداش احتمالي، ب) همراهي يكي از گزينهها با احتمال پيامدهاي ناگوار و ج) روشن نبودن احتمال پيامد ناگوار در زمان رخداد رفتار (لَن و چِرِک، 2000).
بسياري از مردم در زندگي روزمره دست به رفتارهاي تكانشي ميزنند (مولر، بارت، دوگهرتي، اشميتز و سوان، 2001). هر چند نشان دادن نمونههايي از رفتارهاي تكانشي به نظر ساده ميرسد، اما تعريف دقيق پديده تكانشگري دشوار است چرا كه اختلاف نظرهاي بسياري در تكانشي يا غيرتكانشي خواندن يك رفتار وجود دارد (اوندن، 1999). نكته پيچيده در بررسي رفتارهاي تكانشي تنوع عللي است كه ميتوانند بروز يك رفتار تكانشي را در پي داشته باشند. براي نمونه فردي كه مواد مخدر مصرف ميكند، ممكن است به علت گرايش به رفتارهاي خطر پذير، توجه زياد به پاداشها، بيتوجهي به آسيبها، علاقه به تجربه چيزهاي تازه و يا ديگر ويژگيهاي روانشناختي چنين رفتار تكانشياي را انجام دهد.
2-1-2-1 تکانه
تكانه اصرار و ميل شديد به انجام يك عمل در پاسخ به يك محرك ذهني يا بيروني است (بروكر، 1989). تكانشگري طيف گستردهاي از رفتارهايي است كه روي آن كمتر تفكر شده، به صورت رشد نايافته براي دستيابي به يك پاداش يا لذت بروز ميكنند، از خطر بالايي برخوردارند، و پيامدهاي ناخواسته قابل توجهي را در پي دارند (اوندن، 1999). همچنين تعريف تكانشگري از ديدگاه رفتارشناسي، دربرگيرنده سود كوتاهمدت هر چند كم ارزش در برابر دستاوردهاي بلندمدت ولي با ارزشتر ميباشد (پتري، 2001).
تكانشگري و رفتار تكانشي داراي سه ويژگي اساسي است كه آن را از اصطلاحات مشابهي مانند بيشواكنش جدا ميكند. اين رفتارها، شتابزده، برنامهريزي نشده، بدون فكر و مستعد اشتباه هستند، در حاليكه در بيش واكنش به جاي تأكيد بر سرعت بروز عكسالعمل، تأكيد بر شدت و طول زماني است كه عكسالعمل رخ ميدهد (سوان و هلندر، 2002). رفتارهاي تكانشي همچنين برخلاف رفتارهايجبري است كه فرد بر وجود رفتار آگاهي دارد و هدف از رفتار، نه كسب لذت، بلكه عموماً دوري از يك اضطراب ميباشد. همچنين متفاوت از رفتارهايي كه ناشي از نارسايي در داوري و تصميمگيري ميباشند و فرد در حقيقت در مرحله قضاوت اختلال دارد (مولر و همكاران، 2001). مولر و همكاران (همان جا) بر پايه بررسيهاي انجام شده با رويكردهاي زيستي، روانشناختي و جامعهشناختي بر روي تكانشگري، كوشيدهاند تعريفي براي پوشش هر سه رويكرد با عنوان تعريف زيستي - رواني - اجتماعي ارايه نمايند.
ديدگاه زيستي در بررسيهاي انجام شده بر روي خشونتهاي ناشي از تكانشگري، نشان داده است كه ساختار ذهني برخي از افراد براي دستزدن به اعمال پرخاشگرانه مستعدتر از افراد ديگر ميباشد. به طوري كه در ارزيابيهاي الكتروفيزيولوژيك، اين افراد دامنههاي پتانسيل برانگيخته بلندتري نسبت به سايرين داشته و همچنين ميزان سوخت و ساز سروتونين در مايع مغزي - نخاعي اين افراد نسبت به سايرين بيشتر است.
ديدگاه روانشناختي، تكانشگري را بر پايه سه مقوله تنبيه و/ يا خاموشي، پاداشگزيني و بازداري پاسخ/ توجه بررسي نموده و باور دارد كه تعريف تكانشگري بايد دربردارنده سه عنصر زير باشد: كاهش حساسيت فرد به پيامدهاي منفي رفتار، عكسالعمل سريع و ناخواسته به محرك پيش از ارزيابي كامل اطلاعات و بياعتنايي به پيامدهاي درازمدت رفتار.
ديدگاه اجتماعي به تكانشگري، به عنوان يك رفتار آموختهشده مينگرد كه كودك از خانواده و محيط اطراف آموخته است و بر اساس آن براي به دست آوردن خواستههاي مطلوبش به سرعت واكنش نشان ميدهد و اين ويژگي نه تنها بر خود فرد بلكه بر سايرين هم اثر ميگذارد (نظريه يادگيري اجتماعی). گروهي از افراد براي يادگيري واكنش شتابزده و ناخواسته در برابر محركهاي دروني يا بيروني، بدون توجه به پيامدهاي منفي اين اعمال براي خود يا ديگران، مستعد میباشند. افرادي كه با عنوان «خشونت تكانشي» طبقهبندي ميشوند، بنا بر تعريف بالا از لحاظ زيستي نيز مستعد اعمال تكانشي ميباشند و كاملاً متفاوت از گروه ديگري هستند كه دست به اعمال خشونتآميز ميزنند و محرك اولية موجه و منطقي براي خود دارند (مانند دست زدن به خشونت عليه كسي كه عضو باند مخالف بوده است) (مولر و همكاران، 2001)
2-1-2-2 پردازش گزينه ها در تصميم گيري مخاطره آميز
بررسيها نشان دادهاند كه تحليل گزينهها در فرآيند تصميمگيري مخاطرهآميز بر پايه ميزان تأثيرگذاري آنها بر سامانه پاداش و گزند شناخت ما انجام ميشود. اين تأثيرگذاري بر پايه زمينههاي داخلي مانند ميزان وابستگي به پاداش، پرهيز از گزند، مخاطرهجويي، نوجويي، وقفهگريزي و خوشبيني انجام ميشود. عوامل خارجي تعيين كننده اين تأثيرگذاري شامل ارزش (مقدار، نوع، دفعات، زمان تأخير و احتمال) پاداش يا گزند همراه هر گزينه ميباشد (اختياري، جنتي، پرهيزگار، بهزادي و مكري، 1383).
2-1-2-2-1 عامل ارزش
بار تشويقي يا تنبيهي هر گزينه، در برتري يافتن آن در ميان گزينههاي ديگر و در نتيجه انتخاب آن، نقش اساسي دارد. چگونگي پردازش اين دو جنبه متفاوت در هر گزينه به ايجاد دو مفهوم وابستگي به پاداش و دوري از گزند ميانجامد كه ميزان برتري هر كدام از اين عوامل در ساختار شناختي فرد نقش مهمي در شيوه تصميمگيري در شرايط مخاطرهآميز خواهد داشت (اختياري و بهزادي، 1380 الف). در يك بررسي (اختياري ، بهزادي، جنتي و مكري، 1383) تأثير سني دفعات و ميزان يك پاداش يا گزند در راهبرد تصميمگيري مخاطرهآميز در يك گروه از ايرانيان و تفاوتهاي احتمالي بين فرهنگي نشان داده شد.
2-1-2-2-2عامل زمان
زمان ارايه يك پاداش يا گزند پس از انتخاب گزينههاي گوناگون، در رتبهبندي گزينهها در هنگام پردازش شرايط آنها (پيش از تصميمگيري) نقش ويژهاي ايفا ميكند. بيگمان به تعويق افتادن هر پاداش و گزندي، از ميزان اهميت آن ميكاهد، اما شدت اين كاهش به عنوان بخشي از ساختار شناختي هر فرد، در چگونگي تصميمگيري مخاطرهآميز وي تعيين كننده خواهد بود (اختياري، بهزادي، جنتي و مقيمي،1382؛ اختياري، بهزادي و مكري، 1382).
2-1-2-2-3 عامل احتمالات
همراه شدن گزينه انتخابي با درجاتي از پاداش يا گزند، عامل ديگري در پردازش گزينههاست. شيوه ارزشيابي ميزان عدم قطعيت در سازمان شناختي فرد در تصميمگيري وي تأثيرگزار خواهد بود (اختياري و بهزادي،1380 ب).
پردازش شناختي براي تصميمگيري مخاطرهآميز بر پايه عوامل سهگانه ياد شده در سه وضعيت زير انجام ميشود:
وضعيت آگاهانه منطقي: يك ضرب و تقسيم ساده رياضي ميتواند به ما پاسخهايي منطقي در زمينه انجام رفتار تكانشي و يا عدم انجام آن بدهد اما آيا در عمل اين اتفاق خواهد افتاد.
بررسيهاي كانمان و تورسكي (1984) روانشناسان برنده جايزه نوبل اقتصاد در سال 2002 ، در طي چند دهه اخير، نشان دادهاند كه نبايد توقعاتي كاملا منطبق بر منطق رياضي از سيستم تصميمگيري افراد داشت.
وضعيت آگاهانه عاطفي: تجربههاي روزمره نيز در بسياري موارد نشانگر انتخابي، نه بر پايه منطق رياضي بلكه بر پايه پردازش غيرمنطقي و احتمالاً عاطفي اما آگاهانه ميباشد؛ مانند شركت افراد در قرعهكشي بانك يا مراكز قمار.
وضعيت ناخودآگاه عاطفي: بررسيهاي انجام شده در اين زمينه نشان دهنده عملكرد سريعتر سيستمهاي عاطفي در، تشخيص ناآگاهانه گزينههاي برتر ميباشد (بچارا، دامازيو، ترانل و داماز1997). همچنين پروفسور دامازيو بر اين باور است كه سيستم عاطفي ما پس از شناسايي سريع گزينههاي مطلوبتر، پيش از شكلگيري هر گونه دانش آگاهانهاي از برتري گزينهها، با بروز علايم بدني (عموماً با پايه سمپاتيك و پاراسمپاتيك) در هنگام تصميمگيري مخاطرهآميز، ما را از گزينه نامطلوب دور كرده و به سمت گزينه مناسب هدايت ميكند (اختياري و همكاران، 1380 الف).
از ديدگاه نوروآناتومي مركز اصلي پردازش فرآيند در (VMPFC) ناحيه قدامي- داخلي قشر پيش پيشاني، RDM ارتباط با نواحي ديگري از قشر ليمبيك و قشر مخ ميباشد (اختياري و همكاران،1380 الف).
رفتارهاي مخاطره جويانه به عنوان يكي از جنبههاي مهم عملكردهاي اجتماعي و يكي از عوامل زمينهساز رفتارهاي ناشايسته و ناهنجار مانند سوءمصرف مواد، خشونت، قماربازي، بزهكاري و تنفروشي در كنار عواملي مانند تكانشگري مورد توجه روان سنجان قرار گرفته است.
تکانشگري به معناي عمل نمودن با کمترين تفکر نسبت به رفتارهاي آينده يا عمل کردن بر پايه ي افکاري که مهمترين گزينه فرد يا افراد ديگر نيست در نظر گرفته مي شود وداراي يک ساختار چند بعدي است که شامل ابعادي چون تاکيد بر زمان حال، ناتواني در به تأخير افکندن پاداش، ناتواني در بازداري خطر پذيري، حس جويي،حساسيت به پاداش، بي حوصلگي ، لذت جويي و ناتواني در برنامه ريزي است.(اختياري،1388).
گاه تکانشگري را معادل کاهش ارزش تعويقي تعريف مي کنند.يعني تمايل به انتخاب پاداش هاي کم ولي سريع ،در برابر پاداش هاي بزرگتر ولي ديررس،بنابر اين تعريف، فردي که در برابر تأخير در ارضاء شدن حاضر به پذيرفتن مقادير کمتري از پاداش مي شود تکانشگر است(لوگو،1998،نقل از رضوان فرد،1386).
یکی از دیدگاه ها در مورد تکانش گری که در سال های اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است، نظریه ی بارات و همکاران می باشد. این محققان با ترکیب اطلاعات چهار دیدگاه مختلف(مدل پزشکی، مدل روانشناختی، مدل رفتاری و مدل اجتماعی)، سه عامل را یافتند که شامل تکانشگری توجهی(شامل توانایی تمرکز بر تکالیف و بی ثباتی شناختی)، تکانشگری حرکتی(شامل عمل در کسری از ثانیه و پشتکار) و تکانشگری بی برنامگی(شامل کنترل خود و پیچیدگی شناختی) می باشد(استنفورد و همکاران، 2009).
رفتارهاي تکانشي که گاه با عنوان رفتارهاي مخاطره آميز خوانده مي شوند، طيف وسيعي از اعمالي را شامل مي شوند که روي آنها تفکر کمي صورت گرفته به صورت نابالغ با وقوع آني،بدون توانايي در انجام تمرکز بر يک تکليف خاص،در غياب يک برنامه ريزي مناسب رخ مي دهند و از ريسک وخطر پذيري بالايي برخوردارهستند(حدادی، 1388)
امروزه تکانشگري به صورت يک بعد شناختي،مفهوم پردازي مي شود به اين معنا که تکانشگري با عدم بازداري شناختي و روند تصميم گيري کند و ناقص در افراد همراه مي باشد(گلو وديو،2008).
تکانشگری مؤلفهی شناختی رفتاری دیگری است که در میان نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شیوع بالایی دارد. تکانشگری میتواند نقطه عطف بسیاری از اختلالات و آسیبهای اجتماعی مثل خشونت، قماربازیهای بیمارگونه، سوء مصرف مواد، اختلالهای شخصیت مرزی و ضد اجتماعی باشد (اختیاری، 1387).
تكانشگري طيف گستردهاي از رفتارهايي است كه روي آن كمتر تفكر شده، به صورت رشد نايافته براي دستيابي به يك پاداش يا لذت بروز ميكنند، از خطر بالايي برخوردارند، و پيامدهاي ناخواسته قابل توجهي را در پي دارند (اوندن، 1999).
مولر و همكاران (2001) بر پايه بررسيهاي انجام شده با رويكردهاي زيستي، روانشناختي و جامعهشناختي بر روي تكانشگري، كوشيدهاند تعريفي براي پوشش هر سه رويكرد با عنوان تعريف زيستي - رواني - اجتماعي ارايه نمايند. ديدگاه زيستي در بررسيهاي انجام شده بر روي خشونتهاي ناشي از تكانشگري، نشان داده است كه ساختار ذهني برخي از افراد براي دستزدن به اعمال پرخاشگرانه مستعدتر از افراد ديگر ميباشد. به طوري كه در ارزيابيهاي الكتروفيزيولوژيك، اين افراد دامنههاي پتانسيل برانگيخته بلندتري نسبت به سايرين داشته و همچنين ميزان سوخت و ساز سروتونين در مايع مغزي - نخاعي اين افراد نسبت به سايرين بيشتر است. ديدگاه روانشناختي، تكانشگري را بر پايه سه مقوله تنبيه و/ يا خاموشي، پاداشگزيني و بازداري پاسخ/ توجه بررسي نموده و باور دارد كه تعريف تكانشگري بايد دربردارنده سه عنصر زير باشد: كاهش حساسيت فرد به پيامدهاي منفي رفتار، عكسالعمل سريع و ناخواسته به محرك پيش از ارزيابي كامل اطلاعات و بياعتنايي به پيامدهاي درازمدت رفتار. ديدگاه اجتماعي به تكانشگري، به عنوان يك رفتار آموختهشده مينگرد كه كودك از خانواده و محيط اطراف آموخته است و بر اساس آن براي به دست آوردن خواستههاي مطلوبش به سرعت واكنش نشان ميدهد و اين ويژگي نه تنها بر خود فرد بلكه بر سايرين هم اثر ميگذارد (نظريه يادگيري اجتماعی) (مولر و همكاران، 2001).
در مورد ارتباط بین مؤلفههای خشم، رفتارهای پرخاشگرانه و همچنین رفتارهای تکانشی تحقیقات بسیاری انجام گرفته است. ال و همکاران (2004) در بررسی خود بر روی 99 بیمار اختلال مرزی نشان دادند که کنترل پرخاشگری در این افراد منجر به کاهش تکانشگری میشود و بین سطح پرخاشگری و تکانشگری رابطه معنیدار قوی وجود دارد. لوی و کین (2004) نیز در بررسی بر روی 92 بیمار دچار اختلال شخصیت مرزی نشان دادند که مقیاسهای پرخاشگری و تکانشگری به شدت با هم پیوستگی دارند. بنابراین ضرورت اجرای مداخلات مناسب و مؤثر جهت کنترل خشونت و تکانشگری احساس میشود.
همانطور که پیش از این بیان شد تکانشگری یکی دیگر از معضلات جهان کنونی است که روز به روز در حال افزایش است. هسته اصلي پديده تكانشگري و رفتارهاي تكانشي تصميم گيري مخاطره آميزی است که در زندگی فردی و اجتماعی اهمیت بسزایی دارد (اختياري و بهزادي، 1380 الف). رفتارهاي تكانشي كه در برخي رويكردها، رفتارهاي مخاطره آميز نيز خوانده مي شوند، به عملكردهايي گفته مي شوند كه اگرچه تا اندازه اي با آسيب يا زيان هاي احتمالي همراهند، امكان دستيابي به گونه اي پاداش را نيز فراهم مي كنند (اختياري ، بهزادي، جنتي و مقيمي ، 1382). اين رفتارها بايد داراي سه عامل زير باشند:
الف- برگزيدن يك گزينه از ميان دو يا چند گزينه با پاداش احتمالي، ب-همراهي يكي از گزينه ها با احتمال پيامدهاي ناگوار و ج- روشن نبودن احتمال پيامد ناگوار در زمان رخداد رفتار (لَن و چِرِك، 2000).
تكانشگري هسته ی اصلي بسياري از آسيب هاي اجتماعي مانند مصرف مواد، قمار بيمار گونه، اختلال هاي شخصيت و دست زدن به اقدامات پرخاشجويانه است (اُرس، كاهيل، فوا و ماركر، 2007). براي اين مفهوم تعاريف گوناگوني ارايه شده است. برخي از اين تعاريف شامل: رفتار بدون تفكر كافي؛ عمل غريزه بدون توسل به مهار ايگو و عمل سريع ذهن بدون دور انديشي و قضاوت هوشيار مي باشد (ایوندن، 1999). تكانشگري همچنين ممكن است به معني عمل نمودن با كمترين تفكر نسبت به رفتار هاي آينده يا عمل كردن بر پايه ي افكاري كه بهترين گزينه ي فرد يا ديگران نمي باشد، در نظر گرفته شود( سوان و هولاندر، 2002). تكانه اصرار و ميل شديد به انجام يك عمل در پاسخ به يك محرك ذهنى يا بيرونى است. آنچه كه داراي اهميت است ارتباط تكانشگري با شماري از آسيب هاي رواني در اجتماع است كه از جمله ي آنها خشونت، رفتارهاي ضد اجتماعي، جرم و جنايت و بسياري از موارد ديگر است. همچنين بررسي ها نشان داده اند كه تكانشگري يكي از مهمترين عوامل خطر شخصيتي گرايش به مواد مخدر به شمار مي رود (ریب دیسچینر، کافرا و رید، 2006).
شایان ذکر است که خشم و تکانشگری در دوره نوجوانی بیش از سایر دوران زندگی اهمیت دارد. نوجوانی يكي از مراحل مهم و برجسته رشد و تكامل اجتماعي و رواني فرد به شمار مي رود. در اين دوره، نياز به تعادل هيجاني و عاطفي به ويژه تعادل بين عواطف و عقل، درك ارزش وجودي خويشتن، خودآگاهي (شناخت استعدادها، تواناييها و رغبتها)، انتخاب هدفهاي واقعي در زندگي، استقلال عاطفي از خانواده، حفظ تعادل رواني و عاطفي خويش در مقابل عوامل فشارزاي محيطي، برقراري روابط سالم با ديگران، كسب مهارتهاي اجتماعی لازم در دوست يابي، شناخت زندگي سالم و مؤثر و چگونگي برخورداري از آن، از مهم ترين نيازهاي نوجوان به شمار مي روند. نوجواني دوره اي است كه به نظر مي رسد در آن بسياري از تصميم گيري ها همانند بزرگسالی است، اما بايد متذكر شد كه هنوز تصميم نوجوانان ناپايدار است و در برخي موارد ممكن است به رفتارهاي ناكارآمد و حتي خطرناك منتهي شود ( لونا، پادمانهان و اوهرن، 2010 ). آسيب پذيري هاي جدايي ناپذيري در اين دوره تحولي وجود دارد كه ممكن است به مشكلات رفتاري همچون بزهكاري يا اختلالهاي رواني منتهي شود (لونا و سويني، 2004 ؛ سويني، تاكارا، مك ميلان، لونا و مين شو،2004.(
2-1-2-3رويكردهاي مختلف در تحليل رفتارهاي تكانشي
تا كنون نه تنها تعريف واحدي از تكانشگري ارايه نشده است، بلكه حتي ميتوان گفت بر پايه هر يك از رويكردهاي روانشناسي نيز تنها يك نوع رفتار تكانشي وجود ندارد. پديدههاي گوناگون بسياري هستند كه با عنوان تكانشگري طبقهبندي شده و به بروز رفتارهاي گوناگون تكانشگرانه انجاميدهاند. در حقيقت تكانشگري از شمار زيادي عوامل مستقل تشكيل شده كه با يكديگر جنبههاي گوناگون رفتار را شكل ميدهند، چرا كه همه رفتارهاي تكانشي يك پايه عصبي- زيستي مشترك ندارند بلكه سازوكارهاي عصبي - شيميايي بسياري ميتوانند بر تكانشگري اثر بگذارند (اوندن، 1999).
بنابراين تكانشگري داراي يك ساختار چندبعدي است كه شامل ابعادي چون گرايش به زمان حال، ناتواني در به تأخير انداختن پاداش، مهارگسيختگي رفتاري، خطرپذيري، حسجويي، حساسيت به پاداش، مستعد بودن به بيحوصلگي، لذت جويي و ضعف تصميمگيري ميباشد.
در هر يك از رفتارهاي تكانشي، نقش برخي از مؤلفهها، از سايرين پر رنگتر است؛ براي نمونه حس جويي ويژگي بارز اختلالهايي مانند سوءمصرف مواد ميباشد، در حالي كه برخي ديگر هم چون حساسيت زياد به پاداش ارتباط زيادي با پديده قماربازي بيمارگونه دارد. جنبههاي ديگر تكانشگري هم چون تمركز نسبت به زمان حال، لذت جويي، مهارگسيختگي و ضعف قدرت تصميمگيري در هر دو اختلال نقش دارند. از اين رو وجود رويكردهاي گوناگون در تحليل پديده تكانشگري ضروري به نظر ميرسد (پتري،2001).
2-1-2-3-1 رويكرد شخصيت شناسانه
دیکمن (1990) دو نوع تكانشگري را از هم متمايز ساخت: الف) تكانشگري كژكنشي يا گرايش به انجام عملي با كمترين آيندهنگري كه بروز مشكلات را در پي دارد؛ ب) تكانشگري كنشي يا گرايش به انجام عملي با كمترين آيندهنگري، زماني كه همه شرايط بهينه است (اختياري، صفايي و همكاران،1387). براي نمونه در شرايطي روي ميدهد كه شخص بايد از فرصتها بهره گيرد و هر گونه تأخير منجر به از دست رفتن شانس ميشود. از اين رو ديكمن همه رفتارهاي تكانشي را بيهوده نميداند، چرا كه جنبههاي كاربردي و سودمند اين امر باعث بقا چنين رفتاري در گونه انساني در طي تكامل رفتار شده است.
ديكمن (1990) تكانشگري كژكنشي را به سه گروه جدا تقسيم كرده است:
الف) تكانشگري توجهي: بررسيها نشان دادهاند كه اين گروه از افراد تكانشگر نسبت به بقيه، زمان آمادگي كمتري براي تمركزكردن روي تكاليف صرف ميكنند، اما در بخشهايي كه نياز به تعويض سريع تمركز از مطلبي به مطلب ديگر ميباشد، بهتر از بقيه عمل ميكنند (همان).
ب) تكانشگري بازتابي: اين تكانشگري به صورت نبود هماهنگي ميان يك محرك محيطي و پاسخ فرد تعريف(MFFT) ميشود و به وسيله آزمون چينش تصاوير مشابه ارزيابي ميشود. اين گروه را به سختي ميتوان از گروه تكانشگري توجهي جدا كرد چرا كه به نظر ميرسد اين نوع از تكانشگري، نوع توجهی را نيز در برميگيرد.
ج) تكانشگري مهارگسيخته: اختلال در مهار برخي پاسخها به از دست دادن پاداش ميانجامد. ارزيابي اين گروه به وسيله آزمون تمايز برو- بايست انجام ميشود (نيومن، ويدوم و ناتان، 1985).
خط دوم بررسيها توسط بارت، استنفورد، كنت و فلتوس (1997) انجام شده است كه از نسخه دهم مقياس تكانشگري بارت یا BIS بر پایه این سه مقوله تبیین شده است:
تكانشگري توجهي كه از تصميمات سريع ناشي ميشود
تكانشگري حركتي كه از عمل كردن بدون تصميم پيشين ناشي ميشود
تكانشگري بدون تصميم كه از توجه و تمركز به زمان حال و عدم آيندهنگري ناشي ميشود (اختياري، صفايي و همكاران،1387).
اما بارت در نسخه يازدهم پرسشنامه تكانشگري خود يا BIS-11، تكانشگري را بر پايه سه محور زير توضيح ميدهد: خودحركتي به مفهوم عمل كردن بدون فكر، برنامهريزي با دقت و يا توجه به جزييات و ثبات سازگاري به معني توانايي آيندهنگري فرد.
باس و پلامين (1975) نبود كنترل باز دارنده را به عنوان هسته مركزي بحث تكانشگري معرفي كردند، اما عواملي مانند زمان تصميمگيري، نبود اصرار و پافشاري و نياز به حسجويي را از جنبههاي مهم مؤثر در تكانشگري دانستند (اوندن،1999).
كلونينجر (1987) بر پايه يك نظريه زيستي - اجتماعي هر شخصيت را شامل درجاتي از سه بخش زير ميداند كه اين سه عامل تا اندازهاي از هم جدا هستند: نوجويي، پرهيز از خطر و پاداش جويي. وي شخصيتهاي تكانشي را كساني معرفي كرد كه: الف) داراي ميزان بالايي از نوجويي هستند به طوري كه پيوسته براي رسيدن به هوسهاي زودگذر دست به عمل ميزنند، ب) كمتر از خطر پرهيز ميكنند يعني به هنگام رويارويي با موقعيتهايي كه نيازمند توجه است، كمتر دقت ميكنند و ج) پيش از آن كه تلاش كامل در يك زمينه انجام دهند، از آن دست ميكشند يعني اصرار و پافشاري لازم را ندارند.
آیزنک (1993) شخصيت را بر پايه سه ويژگي اساسي تبيين نمود: برونگرايي، روان پريشيگرايي و روان رنجوريگرايي. نظريه آيزنك از اعتبار ويژهاي برخوردار است، زيرا بر پايه نظريههاي زيستشناختي شكل گرفته است. در سال 1975 وي ويژگي اجتماعي بودن را بخشي از صفات كلي برونگرايي و صفت تكانشگري را بخشي از ويژگي كلي روان رنجوري طبقهبندي نمود. او در سال 1985 بخشي از ويژگي تكانشگري را تركيبي از چهار ويژگي زير دانست: تكانشگري منحصرانه يا متعصبانه، ناتواني در تصميمگيري، سرزندگي و خطرپذيري كه در آن تكانشگري منحصرانه، ارتباط زيادي با دسته صفات كلي روان رنجوري و رواننژندي گري و سه عنصر ديگر يعني ناتواني در تصميمگيري، سرزندگي و خطرپذيري ارتباط زيادي با صفات كلي برونگرايي دارند. وي تكانشگري را داراي دو بخش مهم ميدانست، مخاطرهجويي كه با برونگرايي ارتباط دارد و تكانشي بودن كه با رواننژنديگري مرتبط ميباشد (وايتسايد و لينام، 2001).
به طوركلي آيزنك (1993) تكانشگري را عبارت از خطرپذيري ناآگاهانه ميداند؛ ولي مخاطرهجويي، يعني حسجويي آگاهانه. رانندهاي كه امتياز بالاتري در مخاطرهجويي كسب ميكند، موقعيت را با دقت زير نظر داشته و آگاهانه تصميم به خطركردن ميگيرد (اختياري، صفايي و همكاران،1387).
لكروبير، براكونير، سيد و پايان (1995) برخلاف روشهاي گزارشي فردي ، معياري را طراحي نمودند كه به كمك آن درمانگران ميتوانند ارزيابي تكانشگري بيماران را شخصاً بر پايه هفت مؤلفه زير انجام دهند: 1- صبركردن و صبرنكردن، 2- زمان صرف شده براي تصميمگيري،3- توانايي تحمل تعويق و تأخير، 4- خشونت و تهاجمجويي، 5- كنترل واكنشها، 6- قدرت ادامه دادن يك فعاليت، 7- تحريك پذيري. آنها اين مقياس را معيار سنجش تکانشگری (IRS) نامیدند.
وايتسايد و لينام (2001) با معرفي چهار بخش مرتبط با رفتارهاي تكانشگرانه گامهاي بزرگي در روشنسازي طبيعت چند وجهي تكانشگري برداشتند: اضطرار، نبود دورانديشي، نداشتن پشتكار و حسجويي (زرماتن، وان درليندن و آكرمنت 2005).
پتري (2001) در بررسي 15 زيرمعيار تكانشگري، تفاوت ميانگين امتيازهاي افراد گروه داراي سابقه سوءمصرف مواد و قماربازي بيمارگونه از يك سو و گروه گواه از سوي ديگر را به طور معنيداري متفاوت گزارش كرد. همچنين بين زيرمعيارهاي مورد بررسي نيز رابطهاي معنيدار كشف نمود. وي 15 زير معيار يادشده را در سه دسته جمعبندي نمود و نشان داد كه به كمك پرسشنامههاي طراحي شده بر پايه شخصيتسنجي، امكان سنجش سه جنبه تكانشگري (نوجويي، كنترل تكانه و موقعيت زماني) در افراد وجود دارد. در طرح ياد شده به دو جنبه كنترل تكانه و موقعيتسنجي زماني به عنوان خطري براي سوء مصرف مواد تأكيد شده است (پتري، 2001).
2-1-2-3-2 رويكرد رفتارگرايانه
برخلاف ساير رويكردها كه بر پايه گزارشهاي شخصي و خويشتن نگاريها استوار است. اين رويكرد به سنجش عيني و ثبت رفتارهاي تكانشي ميپردازد؛ همچنين در اين رويكرد رفتارهاي جانوري نيز بررسي ميشود. دو بحث بازداري رفتاري و زمان سنجي رفتاري در اين زمينه مطرح شده و آزمايشهاي تجربي نيز براي بررسي آنها انجام شده است:
الف) بازدارندگي رفتاري: سوبريه (1986) با دستکاری داروشناختي دستگاه سروتونرژيك دريافت كه ياختههاي عصبي سروتونرژيك، زماني كه نياز به بازداري رفتاري است، فعال ميشوند. وي همچنين ارتباطي ميان ميزان پایین HIAA-5 و بروز رفتارهاي خودكشي جويانه، وسواسي و مي بارگي بيان نمود. لينويلا و همكاران (1983) ميزان پايين HIAA-5 در مايع مغزي - نخاعي را با اختلال در كنترل تكانهها همراه دانستند. آنان ميزان بالاي تستوسترون آزاد را نيز در ميزان افزايش خشونت و تهاجمجويي افراد مؤثر گزارش كردند.
برونر و هن (1997) عواملی را با تاثیر اختصاصی بر اين ساز و كار به كار گرفتند. از كار انداختن گيرندههاي سروتونين در موشها سبب افزايش رفتارهاي تكانشي آنها گردید. هرنشتاین (1970) نيز الگوهايي را براي ارزيابي كمي مفهوم تكانشگري بر پايه نظريههاي رفتاري ارايه داد.
ب) زمان سنجي رفتاري: وان دن بروك، برادشو و سزابادی (1992) به بررسي تأثير زمان بر تكانشگري پرداختند. به باور آنها، افراد تكانشگر در ارزيابي زمان مشكل دارند و از اين رو زمان براي آنها بسيار آهستهتر از افراد بهنجار ميگذرد (اختياري و همكاران، 1383). هو، الزهراني و والازكوز - مارتينز (1995) در بررسیهای انجام شده با انجام يك رشته آزمايشاتي به ارزيابي پايه عصب – زيستشناختي زمانسنجي در موشهاي صحرايي پرداختند: بررسي آنان نشان داد كه سامانه سروتونرژيك ميتواند با تغيير عملكرد سيستم درك زمان، بر تكانشگري مؤثر باشد.
بنابراين بررسي تكانشگري به عنوان برآيندي از فاكتورهاي مختلف مؤثر بر رفتار، بينش بهتري نسبت به اين پديده ايجاد خواهد كرد.
2-1-2-3-3 رويكرد زيستي
بررسيها نشان دادهاند كه دو عامل زيستي عمده بر پديدههاي تكانشگري و خشونت تأثيرگذار هستند.
الف) سروتونين به عنوان ميانجي عصبي درگير تكانشگري: ميزان تكانشگري فرد تحت تأثير درجات متفاوتي از سامانههاي سروتونرژيك، نورآدرنرژيك، دوپامينرژيك و گابايرژيك، قرار دارد (اوندن، 1999). تأثير سامانه سروتونرژيك بيش از ساير سامانهها برآورد شده و گیرندههای 5TH1A، 5TH2، 5TH1B به طور برجستهای در بروز رفتارهاي تكانشي تهاجمي نقش داشتهاند (سوان و هلندر، 2002). در بررسيهاي جانوري، با مهار گيرندههاي 5HT توانايي بازداري رفتارهاي نامناسب از جانور گرفته شد به طوري كه همچنان به پاسخهايي كه پاداش در پي نداشتند يا حتي در اثر انتخاب آنها تنبيه ميشدند، ادامه ميدادند. اين وضعيت تكانشگري حركتي نيز خوانده ميشود.
همچنين بررسيها ارتباط معنيداري بين ميزان كم HIAA5 در مايع مغزي – نخاعي (كه نشانگر كم بودن حجم در چرخش سروتونين در مغز ميباشد) و بروز رفتارهاي تكانشي و خشونت نشان دادهاند. كاهش ميزان سروتونين و بلوكه شدن گيرندههاي آن موجب افزايش تكانشگري حركتي ميشود، ولي هيچ تأثير شناخته شدهاي بر افزايش انتخابهاي تكانشي ندارد. اين يافته نشان ميدهد كه سروتونين بر همه انواع تكانشگري تأثير ندارد (كاردينال، 2004).
به كارگيري مهاركنندههاي انتخابي بازجذب سروتونين و يا افزايش سروتونين موجب كاهش رفتارهاي تكانشي در طيف گستردهاي از اختلال ها مانند قماربازي مرضي، اختلال شخصيت مرزي و اختلال وسواسي- اجباري شده است (اوندن، 1999). به كارگيري داروهاي محرك روان مانند آمفتامين و متيل فنيدات در درمان اختلال بيش فعالي -كم توجهي سودمند است. اين داروها موجب آزاد شدن پيام رسانهاي عصبي مونوآميني از جمله دوپامين از نورونها شده و در نتيجه موجب برتري گزينههاي تعويقي در مقايسه با گزينههاي تكانشي ميگردند (كاردينال،2004).
ب) لوب فرونتال به عنوان مركز عصبي درگير تكانشگري: بررسيها نشان دادهاند كه افراد با اختلال عملكرد بخش پيشاني مغز، تكانشگري بيشتري را تجربه ميكنند. اين افراد مشكلي در برآورد شانس موفقيت خود ندارند، بلكه نميتوانند اعمال خود را كنترل كنند، هر چند بر زيانبار بودن آنها آگاهي دارند.
سه ناحيه مغزي يعني بخش مركزي هسته اكومبنس (NAc) و دو راه آوران قشري آن يعني كورتكس سينگوليت قدامی (ACC) و كورتكس پره فرونتال داخلي (MPFC) نقش مهمي در بروز رفتارهاي تكانشي دارند، به طوري كه آسيبهاي وارده به هسته اكومبنس (ناحيه كليدي پاداش و تنبيه در مغز)، باعث افزايش بروز انتخابهاي تكانشي در موشها شده است. اين جانوران پيوسته پاداش كم و سريع را؛ بر پاداش تأخيري بزرگتر ترجيح دادهاند (اوندن،1991؛ كاردينال،2004). بررسي آسيبهاي وارده بر آميگدال، نشان داده است كه ضايعه در اين ناحيه نيز با ناتواني تحمل تأخير و بازداري از بروز تكانهها و يا ناتواني در برآورد پيامدهاي منفي يك پاسخ، ارتباط دارد (اوندن،1999).
2-1-2-3-4رويكرد اجتماعي
در اين رويكرد تكانشگري به عنوان يك رفتار آموختهشده از محيط، به شمار ميرود. كودك بر اساس تجربيات خود ميآموزد براي به دست آوردن پاداش، واكنش شتابزده نشان دهد. از اين رو افراد تكانشگر فرصت ارزيابي پيامدهاي رفتار خود را نخواهند داشت (مولر و همكاران،2001). بر اين اساس تكانشگري ميتواند در پارهاي از اجتماعات، يك رفتار شايسته و سودمند به حساب آيد.
2-1-2-4 تكانشگري و جنسيت
بررسيهاي انجام شده بيانگر فراواني بالاتر تكانشگري در مردان هستند. مردان به سطح برانگيختگي بالاتري نياز دارند و همين امر زمينهساز حسجويي بيشتر آنها و بروز رفتارهاي تكانشگرانه از سوي آنها است (والدك و ميلر، 1997).
2-1-2-5اختلالهاي مرتبط با تكانشگري
خطرپذيري زياد، بهداشت بدني و رواني افراد را به خطر مياندازد و آنان را از كاركرد مناسب اجتماعي باز ميدارد. سوءمصرف مواد، بزهكاري، وسواس بيمارگونه، آتش افروزي، مي بارگي و خشونت، قماربازيهاي بيمارگونه، رانندگي در هنگام مستي و رفتارهاي جنسي پرخطر نمونههايي از اين رفتارها هستند (اختياري و بهزادي، 1380 الف). تكانشگري هسته اصلي بروز علايم گوناگون در طيف گستردهاي از اختلالهاي روانپزشكي است (اختياري و همكاران، 1383 ب؛ لن و چِرِك،2000 ؛ هلندر و ايورس،2001). والدك و ميلر (1997) حتي ارتباط معنيداري ميان تكانشگري و مصرف بالاي كافئين گزارش نمودند.
2-1-2-6 تعاریف خود نظمدهی
به کنترل فراشناختی تعیین هدف خود نظمدهی گفته میشود (زیمرمن، 2002).
در خود نظمدهی افراد به طور ذهنی به عقب برمیگردند و تلاشهای خود برای رسیدن به هدف را مرور میکنند. در واقع خود نظمدهی عملی ذهنی است که فرد را برای کنترل و ارزیابی کردن برنامههای هدفمند جاری خود یاری میکند. خود نظمدهی فرایندی جاری و چرخهای است که آیندهنگری، عمل و تأمل را شامل میشود. آیندهنگری، تعیین هدف و برنامهریزی راهبردی، از جمله اجرای قصدها را شامل میشود. فرد برای رسیدن به این آیندهنگری پیش از عمل به تامل میپردازد و بازخورد میگیرد. در این زمان فرد به ناهمخوانی بین هدف و عملکرد پی برده و بازخورد میگیرد و به منابع موجود آگاه میشود. ماهیت چرخه خود نظمدهی زمانی بیشتر خود را نشان میدهد که تامل و تنظیم به آیندهنگری قبل از عملکرد به رفتار آگاهانهتر و بهتری منجر شود (ریو،2005؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
خود نظمدهی هم فرایند خود بازبینی و هم خودسنجی است که به این ترتیب فرد عملکرد خود را با هدفی که در پیش رو دارد و با اضافه شدن تعیین هدف و اجرای قصدها وسیلهای در اختیار فرد قرار میگیرد تا فرد مسیر صحیح را به وسیله اطلاعات بدست آمده انتخاب کند و در رسیدن به هدف تلاش کند (ریو،2005؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
براون (1998) استدلال کرد که اشکالی در فرایند خود نظمدهی به اختلال در تنظیم رفتار منتهی میشود مثل پرخاشگری یا اختلالات اعتیادی.
خود نظمدهی به تلاشهای منظمی گفته میشود که فرد گزینههایی را انتخاب میکند که برای رسیدن به اهداف فردی به او کمک میکند. خود نظمدهی زمانی صورت میگیرد که همراه با بهرهگیری از دانش مربوط به موضوع و استفاده از تکنیکهای تفکر انتقادی و آگاهی از متغیرهای فرهنگی و اجتماعی باشد. طبق این نظر، الگوی خود نظمدهی موجب تقویت ابعاد زیر میشود:
1-فرایندهای فراشناختی
2-فرایندهای رفتاری
3-بازسازی مجدد محیطی.
این ابعاد معادل تعامل تثلیثی بندورا میباشد. براساس الگوی مذکور، در جبر متقابل یا تعیینگری متقابل تعاملی مکرر و متقابل بین رفتار، محیط، شخص وجود دارد. این، فرد را در بازنگری فردی و بازآفرینی یاری داده و محیط را تغییر میدهد و سطح عمل و دانش را بهبود میبخشد (چراغی، 1382).
2-1-2-7 نظریههای خود نظمدهی
2-1-2-7-1 نظریهی خود نظمدهی بندورا
بندورا (1986) سه شرط را برای خود نظمدهی مطرح کرده است. خویشتننگری، خود قضاوتی و خود واکنشی. خویشتنداری یعنی افراد بتوانند اعمال خودشان را زیر نظر بگیرند. اطلاعات گردآوریشده از راه خویشتننگری، به عنوان یک سازماندهنده برای تغییر به کار گرفته میشود. اما افراد باید عملکرد خود را ارزیابی کنند و این موضوع با خود قضاوتی است. افراد توانایی ژرفاندیشی دارند و میتوانند از طریق تعیین اهدافشان درباره ارزش اعمالشان قضاوت کنند و قضاوتها به خود واکنشی منجر میشود، این خود واکنشی روشهایی هستند که افراد از طریق تقویت کردن و یا تنبیه کردن خود برای اعمال خود مشوقها یا پاداشهایی را به وجود میآورند (فیست، 2002؛ ترجمه سید محمدی، 1387).
افراد خود نظمده، براساس معیارها و اهدافی که برای خود انتخاب کردهاند، مشخص میکنند که کدام یک از رفتارهایشان با معیار و اهدافشان همخوانی دارد و کدام یک از آنها ناهمخوان است، بنابراین این افراد براساس ارزیابی شخصی به صورت مثبت یا منفی به رفتارهایشان واکنش نشان میدهند (بندورا، 1997).
بندورا (1997) خود نظمدهی را متغیر مهمی برای پیشرفت فرایند اجتماعی شدن در نظر میگیرد و چنین میگوید فرد با سازماندهی محیط و تعیین اهداف و پیامدهای مورد انتظار به شناختی میرسدکه تا حدودی رفتار آدمی را به کنترل در میآورد.
2-1-2-7-2 نظریهی خود نظمدهی کارور و شییر
کارور و شییر الگوی قابل تعمیمی از خود نظمدهی تهیه کردهاند که درگیری خود نظمیافته افراد را در تکالیف توصیه میکنند. زمانیکه فرد به دنبال هدفی با مانعی رو به رو شود مسئله را ارزیابی میکند و بازبینی در مسئله و اطمینان و امیدواری طرح قبلی را رها کرده و با تغییر و اصلاح و تلاش بیشتر میتواند به هدفش نزدیک شود. اگر اطمینان و امیدواری وجود نداشته باشد، فرد براساس طرح قبلی خود تلاش میکند، کار را در جهت اولیه خود ادامه میدهد. وقتی که فرد به بازبینی پیشرفت خود میپردازد و در مورد آن قضاوت میکند عواطف حاصل از این نظارت و قضاوت بر درگیری بعدی تاثیر میگذارد، این قضاوتها نیز به نوبهی خود براساس سطح اطمینان و امیدواری فرد تشکیل میگردد (طاهری خراسانی، 1378).
کارور و شییر (1982) خود نظمدهی را با سه مولفه معرفی میکنند: تعیین معیارها و اهداف رفتاری، مقایسه خود واقعی با معیارها و تغییر دادن وضعیت جاری. عقیده بر این است که نقص در هر کدام از مولفهها احتمال دارد باعث ایجاد مشکلاتی در خود نظمدهی شود.
2-1-2-7-3 نظریه خود تنظمی باتلر و واین
«باتلر و واین» (1995) معتقدند که یادگیرندگان با درگیری و چالش در یک تکلیف، اطلاعاتی را به دست میآورند که خود پایهای است برای تفسیر خصوصیات آن تکلیف و افراد بر اساس تفسیر و ارزیابی خودشان، اهدافشان را انتخاب میکنند و با استفاده از راهبردهایی برای رسیدن به آن اهداف تلاش مینمایند، درنتیجه این تلاشها مهارتهایی به دست میآورند که خود تنظیمی را شامل میشود. دو متغیر نظارتکردن و بازبینی پیامدها بستری را بر چالشها ایجاد میکند. این چالشهای اولیه چالشهای بعدی را بهبود و اصلاح میکند. به ویژه اگر راهبردها باز آزمایی شوند و مسیرهای مناسبتری گزینش شوند، محصول به وجود آمده مهارتهایی است که میتواند روشهای جدید را ابداع کند. نظارت بر چالشها و درگیریها تکالیف این احتمال را به وجود میآورد که یادگیرندگان با تغییر در باورهایشان بر خود تنظیمی بعدی تاثیر بگذارند. آنها معتقدند که همه یادگیرندگان، خودنظمده هستند ولی در دانش و آگاهی مهارتهای خود تنظیمی و نحوهی استفاده از آنها تفاوتهای فردی وجود دارد (باتلر و واین، 1995: 244-281).
2-1-2-7-4 نظریه خودنظمدهی پینتریچ و دیگروت
«پتینتریچ و دیگروت» (1990) ویژگی مشترک همه نظریههای خودنظمدهی را استفاده از تکنیکهای راهبرد شناختی و فراشناختی میدانند. راهبرد شناختی و فراشناختی دو مفهوم مکمل یکدیگر هستند و با هم به صورت تعاملی عمل میکنند و مشترکا بر یادگیری موثر هستند. راهبردهای شناختی راههای یادگیری و ابزارهای آن هستند و به هر گونه اندیشه، رفتار یا عمل گفته میشود که یادگیرنده در ضمن یادگیری مورد استفاده قرار میدهد. هدف این راهبردها کمک به فراگیری، سازماندهی و ذخیرهسازی دانشها، مهارتها و سهولت بهره-برداری از آنها در آینده است.
راهبردهای فراشناختی را میتوان به سه گروه برنامهریزی، نظارت و نظمدهی طبقهبندی کرد. برنامهریزی: دامنهای از فعالیتها از قبیل تعیین هدف، انتخاب راهبرد مناسب، تخصیص زمان و انتخاب راهبرد اصلاحی را در بر میگیرد. نظارت: نظارت یا کنترل فرآیندهای است که به فرد امکان میدهد تا پیوسته فرآیندهای شناختی خود را تحت نظارت و دقت قرار دهد و اشکالات موجود در جهت رسیدن به هدف را شناسایی و اصلاح کند. نظمدهی: اصلاح یا تغییر راهبردهای یادگیری را شامل میشود (سیف، 1384).
2-1-2-8 پژوهش ها درباره تکانشگری
از مهم ترين عوامل تأثير گذار برنتايج درماني بيماران، که در پژوهش هاي مختلف به آنها اشاره شده است، ويژگيهاي شخصيتي و رفتاري هم چون تکانشگري، ولع مصرف و مولفه هاي شدت اعتياد(مدت زمان مصرف مواد،نوع موادمصرفي،پيامدهاي ناشي از تداوم مصرف مواد و تعدد ترک هاي ناموفق) است (دوران وهمکاران،20004،پري وهمکاران،2005؛مولر وهمکاران، 2001؛ نقل از واکسمن،2009؛نقل از حدادي،1388).
در واقع مشخص شده است که تکانشگري يکي از وجه مشخصه هاي انواع است(الوک وگريس،1988؛به نقل از ميرز،2009،همان منبع).
عده اي از افراد در تمام موقعيت ها به صورت تکانشگر عمل مي کنند(وابسته به صفت)در حاليکه عده اي ديگردر موقعيت هاي بخصوص به اين شيوه عمل مي نمايند همانند مواجه شدن با نشانه هاي ايجاد کننده ي ولع مصرف(وابسته به موقعيت).(دوقرتيو همکاران،2006).
مرور مطالعات انجام شده در مورد تکانشگري هسته ي اصلي بسياري از اختلالهاي رواني از قبيل بيش فعالي ، نقص توجه،اختلال سلوک، اختلال هاي کنترل تکانه، سوءمصرف مواد، بوليميا، رفتار خودکشي گرا، چند اختلال شخصيت را تشکيل مي دهد.(ري وهمکاران، 2005؛ کاپلان وسادوک،2003؛ فوسوتيوهمکاران،2007).
مطالعات متعددي در مورد ارتباط تکانشگري و اختلال سوءمصرف مواد انجام گرفته است که نشان دهنده ي اين هستند که رفتارهاي تکانشي به عنوان يکي از عوامل مستعدکننده و تداوم دهنده ي اين اختلال هستند، البته گاهي نيز تعيين کننده ي نوع موادمصرفي معتادان نيز مي باشد(والدوک و ميلر،1997؛هلندواورس؛2001؛نقل ازعدالتي،1386؛دوران وهمکاران،2004؛ هياکيوهمکاران،2005؛ پري وهمکاران،2004؛ بورنووالوا وهمکاران،2005؛ لجوز و همکاران،2006؛ دوران ،مک چارج و کوهن،2006؛ مکري و همکاران،1387).
بررسي ها در زمينه ي سوءمصرف مواد نشان مي دهند که ميزان عود ، رابطه ي مستقيمي با ميزان و شدت تکانشگري دارد و افرادي با نمرات بالا در مقياس تکانشگري فرجام مناسبي در ترک مواد ندارند (مولر و همکاران،2001،نقل از دوقرتي و همکاران،2004).
همچنين پژوهشگران در بررسي جامع تر ابعاد مختلف اعتياد ، به يافته هاي ارزشمندي در خصوص همبستگي مثبت ميان ولع مصرف( به عنوان عامل اساسي در پديده ي بازگشت پس از درمان و حفظ موقعيت مصرف و وابستگي به مواد) و تکانشگري پي برده اند (پاول و همکاران،1990؛ پاول،برادلي و گري،1992؛ مک کاسکار و براون،1991؛ ورهيل برينگ و گرينلينگر،1999؛ زيبرمن و همکاران،2003؛ نقل از مکري و همکاران،1387). اين گروه در پژوهش هاي خود نشان دادند که تکانشگري مي تواند بر ولع مصرف معتادان تأثير گذاشته و مانع از رويارويي مناسب بيماران با نشانه هاي ايجاد کننده ولع مصرف در آنها شده و زمينه ي برگشت به مصرف مجدد مواد را فراهم سازد . لذا شدت تکانشگري مي تواند يک مقياس پيش بيني کننده براي ميزان مقاومت افراد در طول مدت ترک يا سرعت عود مصرف آنها باشد(مولر وهمکاران،2001؛ نقل از واکسمن،2009).
مطالعات مختلف نشان داده اند که ولع مصرف معتادان ،نه تنها با تکانشگري بلکه با ويژگيهاي تعيين کننده ي شدت اعتياد،طول مدت آن و عوامل ديگر مرتبط با آن مانند سوءمصرف چند دارو(فاکس و همکاران،2005؛ ايلهان،دميرباس،2006؛ والتون،موس و مک کال،2006)نيز ارتباط مستقيمي داشته و از آنها تأثير مي پذيرد. (همان منبع).
پیشینه پژوهش
2-2-1 پژوهشهای داخلی
طبق پژوهش سهرابی (1369)، اختلال رفتاري،اضطراب و افسردگی بیش از سایر اختلالات رفتاري مطرح در بین نوجوانان محروم از والدین بوده است،همچنین اختلالات رفتاري دربین نوجوانان 13 ساله ،نسبت به سایر گروه هاي سنی (15، 16، 17)، شیوع بیشتري دارد .محرومیت از والدین براي کودکانی که در سنین پایین تري قرار دارند نسبت به کودکان بزرگ تر آسیب زاتر بوده است. لذا علی رغم کوچک سازي و تاکید بر مراکز شبه خانواده هنوز هم ما شاهد طیف هاي مختلف سنی ، تحصیلی و غیر تحصیلی اعم از شاغل و غیر شاغل و حتی داراي ملیت هاي مختلف در این مراکز هستیم.و تعاملات بین این طبقات می تواند باعث ناسازگاري و ناآرامی شود .
رستگاران (1372)، نشان داد روش هایی که والدین در برخورد با فرزندان خود اعمال می کنند در شکل گیري رشد دوران کودکی و خصایص بعدي شخصیت و رفتارآنها تاثیر فراوان و عمیقی دارد. الگوها و رفتارها ي نادرست والدینی و رفتارهاي ناسالم ،میتواند منجر به ایجاد طرح واره هاي ناسازگار اولیه سخت و در نهایت بروز مشکلات رفتاري ، اختلالات هیجانی، اختلالات شخصیت و ...شود.
مطالعات مصلحی (1373)، نشان داد بین دو گروه دختران بی سرپرست و عادي ،در میزان آشفتگی فکري، افسردگی ،ناسازگاري هاي اجتماعی،سوء ظن و بدبینی،گوشه گیري،افکارعجیب و غریب و احساس عدم امنیت تفاوت معناداري وجود دارد،همچنین این پژوهش حاکی از آن است که برخی از دختران بی سرپرست احتمالا دچار اختلالات روانی از جمله اختلال شخصیت و رفتارو...هستند.
تیزهوش (1378)، در مطالعات خود نشان داد که مشکل نوجوانان بی سرپرست و بد سرپرست به واسطه وجود طیف وسیعی از اختلال های رفتاری، عاطفی، احساس طرد شدگی، خودکارآمدی و حرمت خود پایین مشکل جدی و قابل تامل است .
محمدی و حاجی علیزاده (1383) در مطالعه بر روی 40 دانش آموز پسر پایه دوم دبیرستان نشان دادند که نوجوانان مبتلا به اختلال رفتار ناهنجاری در مقایسه با نوجوانان عادی، به طور معناداری از سبک های مثبت حل مسئله کمتری استفاده می کنند.
صدیق (1384) نشان داد به علت مشکلات ساختاري خانواده و از هم پاشیدن آن و از جهت اینکه فرزندان این مجتمع ها نوعا از طفولیت طعم زندگی را لمس نکرده و همواره در تنش و کشمکش و بی مهري ، در محیط هاي مملو از ترس و وحشت و بعضا نا خواسته متولد شده و ادامه زندگی داده اند مشکلاتی براي آنها بوجود آمده است بدین ترتیب این فرزندان دچار مشکلاتی از جمله صرع ، اختلالات تبدیلی و زمینه هاي اضطرابی و واکنش هاي نوروتیک شده اند. از جمله مشکلات دیگري که در این فرزندان نسبت به نرم جامعه بیشتراست می توان به این موارد اشاره کرد : شب ادراري ، ناخن جویدن ،پرخاشگري ، دروغ گویی ، بی قراري ، انزوا ، کمرویی ، احساس بی ارزشی ، عزت نفس پایین ، احساس حقارت ، کاهش قدرت تصمیم گیري ،آشفتگی فکر ،شیشه شکستن ،حالت هاي سادیستی و مازوخیستی،هراس ، افسردگی مشکلات تحصیلی ،بیش فعالی همراه با کمبود توجه ،تکانه اي بودن، اقدام به خود کشی، رگه هایی ازاختلال شخصیت خود شکن ، رگه هایی ازاختلال شخصیت منفعل مهاجم، و حتی اختلالات سلوك، اختلال پارانوئیدي و نیز اختلالات جنسی و اعتیاد به مواد استنشاقی مثل بنزین و حتی آشغال خوري نیزدیده شده است.
در مطالعه فرنیا و همکاران(1385)، ميزان استرس، شيوه هاي مقابله اي و ارتباط آن با سلامت عمومي افراد وابسته به مواد افيوني و غير وابسته به مواد افيوني بررسي شده است. نوع مطالعه مورد – شاهدي است. جمعيت مورد مطالعه 63 فرد وابسته به مواد افيوني بوده اند و گروه شاهد 63 فرد غير وابسته به مواد افيوني بوده كه از نظر سن و جنس با گروه مورد مطالعه همتاسازي شده اند.ابزارهاي اندازه گيري، پرسشنامه شيوه هاي مقابله با استرس، پرسشنامه سلامت عمومي و زمينه ياب تجارب زندگي بوده است. نتايج نشان دهنده تفاوت معني دار بين دو گروه از نظر ميزان و شدت استرس، شيوه هاي مقابله اي و سلامت عمومي مي باشد. همچنين ارتباط شيوه هاي مقابله با استرس و سلامت عمومي افراد وابسته به مواد افيوني معني دار است اما در گروه غير وابسته به مواد افيوني معني دار نمي باشد. مطالعه نشان مي دهد كه افراد وابسته به مواد افيوني شيوه هاي مقابله اي ناسازگارانه اي دارند كه با استرس هاي زيادي كه متحمل مي شوند و نيز خطر تضعيف سلامت عمومي آنان در ارتباط است. نتايج پيشنهاد مي كند كه شيوه هاي مقابله اي يك عامل كليدي در ارزيابي ارتباط بين استرس و سلامت عمومي در افراد وابسته به مواد افيوني مي باشد.
در پژوهش بشارت(1386)، رابطه بین ابعاد شخصیت و سبک های مقابله با استرس در یک نمونه دانشجویی مورد بررسی قرار گرفت. هدف اصلی پژوهش حاضر مطالعه نوع رابطه ابعاد شخصیت شامل نوروزگرایی، برون گرایی، تجربه پذیری، همسازی و وظیفه شناسی با سبک های مقابله مساله مدار، هیجان مدار مثبت و هیجان مدار منفی بود. 378 دانشجو (176 پسر و 202 دختر) از رشته های مختلف دانشگاه تهران در این پژوهش شرکت کردند. از آزمودنی های خواسته شد ""مقیاس شخصیت نئو" و ""مقیاس سبک های مقابله تهران"" را تکمیل کنند. برای تحلیل داده های پژوهش از شاخص ها و روش های آماری شامل فراوانی، درصد، میانگین، انحراف معیار، آزمون t، ضرایب همبستگی و تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد که نوروز گرایی، برون گرایی و وظیفه شناسی می توانند تغییرات مربوط به سبک های مقابله مساله مدار و هیجان مدار منفی را پیش بینی کنند؛ تجربه پذیری می تواند تعییرات مربوط به سبک های مقابله مساله دار و هیجان مدار منفی را پیش بینی کند، و همسازی فقط تغییرات مربوط به سبک مقابله هیجان مدار منفی را پیش بینی می کند. بر اساس یافته های پژوهش چنین نتیجه گیری شد که خصیصه های شخصیتی بر راهبردهایی که فرد در مقابله با استرس های زندگی از آنها استفاده می کند تاثیر می گذارند.
يافته هاي مکري و همکاران(1386)، نشان دهنده ي بالاتر بودن ميزان تکانشگري حرکتي و کژکنشي در مصرف کنندگان هروئين در مقايسه با مصرف کنندگان ترياک و درجه ي بالاتر تجربه طلبي و خستگي پذيري در مصرف کنندگان کراک بود. گروهي که ولع بيشتري را با توجه به ابزار سنجش ولع تجربه کرده بودند، ميزان بالاتري را در بي برنامه گي ، تکانشگري حرکتي و شناختي و نمره ي کل در آزمون بارات نشان دادند همچنين ميزان ولع مصرف در آزمودني ها با توجه به سن آنان و نمره ي تکانشگري عملکردي ارتباط معکوس معني دار و با نمره ي کلي مقياس تکانشگري بارات ارتباط مستقيم معني دار نشان داد. اين محققان نتيجه گرفتند که ويژگيهاي شخصيتي، مي توانند عامل پيش بيني کننده ي مهمي براي ميزان ولع مصرف در معتادان مواد افيوني باشند، لذا توجه به اين جنبه ها را در جهت انتخاب مناسب درمان روانشناختي جهت کنترل ولع مصرف که از ديدگاه آنان مهمترين پيشايند بازگشت به مصرف مواد است بااهميت دانستند.
شاهقلیان، مهناز (1387)، بر روی 50 نفر از دانش آموزانی که پدرشان دور از آنها و شاغل در عسلویه بود در مقایسه با 50 دانش آموزی که پدر در محل سکونت شان شاغل بود، مطالعه کرد. نتایج نشان داد تفاوت معناداری بین دو گروه در خرده مقیاس های اختلال رفتاری شامل بیش فعالی، پرخاشگری، اضطراب-افسردگی، کمبود توجه و حواس پرتی وجود داشت.
غرایی، محمدی و اصغر نژاد فرید (1387)، در مطالعه با عنوان ارتباط اختلالات رفتاری با سبک ها و راهبردهای مقابله ای دانش آموزان، 420 نمونه شامل 195 نفر پسر و 225 نفر دختر را به طور تصادفی انتخاب کردند. نتایج مطالعه نشان داد سبک های مقابله ای کارآمد و ناکارآمد و راهبردهای مربوط به آنها توانایی پیش بینی معنادار اختلال های رفتاری را دارند و راهبردهای مقابله ای می توانند بخشی از تغییرات مربوط به اختلال رفتاری را تبیین کنند.
در ارتباط با تکانشگري و اختلالات مرتبط با اين اختلال ، مي توان به پژوهش ( اختياري و بهزادي ،1387) اشاره نمود که رفتارهايي از قبيل سوء مصرف مواد ، بزهکاري ، وسواس بيمارگونه ، آتش افروزي ، مي بارگي ، خشونت ،قماربازي هاي بيمارگونه ، رانندگي در هنگام مستي و رفتارهاي جنسي پرخطر را نشان دادند.
در مطالعه اي که رضوان فرد وهمکاران(1389)با هدف بررسي رابطه ويژگيهاي شخصيتي و تکانشگري با ميزان وابستگي نيکوتين در افراد سيگاري با استفاده از 30 دانشجوي رشته پزشکي غير سيگاري و59 دانشجوي رشته پزشکي سيگاري انجام دادندبه اين نتيجه دست پيدا کردند که عواملي هم چون نمرات افسردگي،تکانشگري حرکتي،مخاطره جويي،تکانشگري حس جويي،ماجراجويي ،تجربه جويي،رفتارهاي کنترل نشده،نوجويي،فقدان پشتکار و فقدان خودراهبري نقش موثري در پيش بيني وابستگي زياد افراد به سيگار داشتند،همچنين سه عامل مخاطره جويي،حس جويي و رفتارهاي کنترل نشده نقش مهمي در پيش بيني وابستگي کم افراد به سيگار ايفا مي کردند.
با توجه به نتایج مطالعه کاملی و همکاران (1390)، که بر روی دختران بی سرپرست و بد سرپرست انجام داد می توان بیان نمود که احتمالاً اثربخشی درمان می تواند باعث افزایش مهار تهاي حل مسأله و تغییر سبک هاي مقابله اي در دختران بی سرپرست و بدسرپرست وزمینه ساز بهبود سازگاري اجتماعی در زندگی آنها شود. بنابراین بین مهارت های مقابله ای و مشکلات هیجانی ایشان رابطه وجود دارد.
هدف پژوهش بیرامی و همکاران(1390)، مقایسه ی تکانشگری و خرده مقیاس های آن در بیماران مبتلا به اختلالات خوردن، وسواس و گروه بهنجار بود.این مطالعه با روش نمونه گیری در دسترس انجام شد. برای جمع آوری اطلاعات از آزمون تکانشگری بارات استفاده شد. میزان بالای تکانشگری و مولفه های آن در بیماران قابل توجه بود و می تواند توجیه کننده ی مشکلات این بیماران در بازداری رفتاری و به تاخیر انداختن نیازها باشد.
هدف پژوهش پارسامنش، برجعلی و منصوبی فر(1390) بررسي اثربخشي برنامه آموزش مهارت مديريت استرس بر افزايش ميزان كيفيت زندگي و دو بعد آن(سلامت جسمي و رواني)در زنان شاغل بود. طرح پژوهشي حاضر از نوع شبه آزمايشي مداخله اي(پيش آزمون- پس آزمون – پيگيري)با گروه كنترل و از تحقيقات كاربردى- بنيادى بود. جامعه آماري شامل كليه كاركنان زن شركت همكاران سيستم بود. بدين منظور تعداد 30نفر از جامعه مذكور به طور تصادفي انتخاب شده و در دو گروه كنترل و گروه آزمايش جاي گرفتند. ابزار گردآوري داده ها مقياس كوتاه كيفيت زندگي سازمان بهداشت جهاني بود. به منظور تحليل داده ها از آزمون ميانگين دو گروه مستقل براي نمرات افتراقي استفاده شد. نتايج بدست آمده بيانگر اين است كه آموزش مهارت مديريت استرس، ميزان كلي كيفيت زندگي و دو مولفه آن(سلامت جسمي و رواني)زنان شاغل گروه آزمايشي را به طور معناداري افزايش داده است.
هدف پژوهش موسوی و حمدی(1390)بررسی تاثير اختلال وسواسی- جبری مادران در رفتارهای ناهنجار کودکان بود. در اين مطالعه مورد- شاهدی در کل 100 کودک شرکت داشتند. پنجاه کودک 6 تا 11 ساله که مادرانشان به دليل اختلال وسواسی- جبری به مرکز روانپزشکی بندرعباس مراجعه کرده بودند و با انجام مصاحبه روانپزشکی و نيز آزمون استاندارد ييل- براون اختلال در آنها تاييد شده بود و پنجاه کودک با همان سن و با مادران سالم که سلامت روانی آنها با مصاحبه روانپزشکی و نيز آزمونهای استاندارد شخصيت مينه سوتا و سلامت عمومی تاييد شده بود بر اساس آزمون رفتاری اخن باخ مورد مقايسه قرار گرفتند. مقياسهای شکايات جسمانی، اضطراب و افسردگی، مشکلات اجتماعی، در کودکان با مادران وسواسی- جبری افزايش معنیداری داشت و برونگرايی و درونگرايی در اين کودکان بهطور معنیداری بيشتر بود. انزوا طلبی، اختلال توجه، مشکلات تفکر و بزهکاری در کودکان دو گروه تفاوت مشخصی از نظر آماری نداشت. نمره کلی اختلالات رفتاری در کودکان با مادران دچار اختلال وسواسی- جبری بهطور معنیداری بيشتر بود. نتیجه گیری این محققان بدین شرح بوده است : اختلالات رفتاری درکودکان با مادران وسواسی- جبری شايعتر است و ضمن درمان مادران بايستی به کودکان آن ها نيز توجه درمانی کافی شود.
هدف پژوهش صالحی و همکاران(1390)، مقایسه سلامت عمومی، سبکهای مقابله ای و شادکامی مادران کودکان معلول جسمی حرکتی و سالم بود. نتایج پژوهش نشان داد تفاوت معناداری بین میزان سلامت عمومی و شادکامی دو گروه از مادران وجود داشت. و بین استفاده از سبک های مقابله با بحران در دو گروه مادران تفاوت معناداری داشت. همچنین، ارتباط معناداری بین شیوه ی مقابله مساله مدار با شادکامی و سلامت عمومی بدست آمد، بدین معنی که با افزایش مقابله ی مساله مدار، سلامت عمومی و شادکامی افزایش یافت. مادران کودکان معلول جسمی حرکتی از میزان سلامت عمومی و شادکامی کمتری برخوردار هستند و در مقایسه با مادران کودکان سالم به منظور مقابله با استرس ها، بیشتر از واکنش هیجان مدار و اجتنابی استفاده می کنند.
هدف پژوهش عظیمی، حسنوندی، ولی زاده و حمید(1390)، بررسي رابطه عوامل مدل پنج عاملي شخصيت و تكانشگري بوده است. پژوهش حاضر يك طرح توصيفي از نوع همبستگي بود. براي بررسي رابطه پنج عامل شخصيت و تكانشگري از ضريب همبستگي پيرسون استفاده شد و به منظور تعيين ميزان تأثير متغيرهاي شخصيت بر تكانشگري، تحليل رگرسيون انجام گرفت. تفاوت سطح تكانشگري دختران و پسران نيز توسط آزمون t براي گروه هاي مستقل بررسي شد. پرسشنامه ها بين 226 دانشجوي دختر و پسر دانشكده هاي مختلف دانشگاه جندي شاپور اهواز به شيوه نمونه گيري در دسترس توزيع گرديد. در مجموع 220 پرسشنامه بررسی شد (119 پسر و 101 دختر). بر اساس تحليل همبستگي، روان رنجور خوبي با نمره كل تكانشوري همبستگي مثبت معنادار و ساير عوامل همبستگي منفي معنادار داشتند. بر اساس نتايج تحليل رگرسيون، وجداني بودن، توافق پذيري، گشودگي به تجارب و روان رنجور خوبي به ترتيب قوي ترين پيش بين هاي نمره كل تكانشگري بودند. وجداني بودن، روان رنجور خوبي و برون گرايي، تكانشوري شناختي را پيش بيني مي كردند وجداني بودن، گشودگي به تجارب و توافق پذيري قادر به پيش بيني بي برنامه گي بودند. تكانشگري حركتي نيز تنها توسط وجداني بودن و توافق پذيري پيش بيني مي شد. نتايج مقايسه سطح تكانشگري دختران و پسران در اين پژوهش، جز در خرده مقياس تكانشگري حركتي تفاوت معناداري نشان نداد.
اسدالهي (1390)در پژوهشي با هدف بررسي رابطه ي بين تکانشگري ،توانايي حل مساله اجتماعي و وابستگي به موادمخدر (689=n) با استفاده از زندانيان 10 استان کشور و استفاده از پرسشنامه هاي تکانشگري بارات،فرم کوتاه پرسشنامه توانايي حل مساله اجتماعي زوريلا،پرسشنامه پرخاشگري عمدي/تکانشي و پرسشنامه ميزان وابستگي به مواد انجام داد نتايج نشان داد که توانايي حل مساله اجتماعي،تکانشگري و وابستگي به مواد در فهم و پيش بيني پرخاشگري بااهميت هستند بگونه اي که ارتباط نقش دزدي،کلاهبرداري و ساير جرائم تاييد شد اما در مدل برازش يافته براي جرائم نزاع،خشونت و قتل اين نقش تاييد نشد. همچنين در مدلهاي بررسي تکرار جرم نيز نقش تعيين کننده توانايي حل مساله براي جرائم دزدي،کلاهبرداري ،جرائم مالي و ساير جرائم تاييد شد.محاسبه شاخصهاي برازش مدل در اين پژوهش نشان دادکه داده ها بامدلهاي پيشنهادشده توسط موران وهمکاران(2002) برازش خوبي دارند.
در پژوهشي که توسط حکمي(1390)، انجام گرفت يافته ها نشان داد که بين روان رنجوري، گشودگي ، تکانشگري شناختي و جهت گيري مذهبي در ميان افراد عادي و زندانيان تفاوت معناداري وجود ندارد اما بين برونگرايي ، موافق بودن ، وجداني بودن ، بي برنامه گي ، تکانشگري حرکتي ، تکانشگري کل در ميان افراد عادي و زندانيان تفاوت معنادار وجود دارد.
بساک نژاد، هومن و قاسمی نژاد (1391)، در مطالعه ای نشان دادند که مبتلایان به اختلال خوردن از انواع سبک های مقابله ای اجتنابی برای رویارویی با فشارهای روانشناختی استفاده می کنند و اختلال خوردن نیز نوعی سبک رویارویی با مشکلات زندگی است.
هدف پژوهش درتاج(1392)، بررسی رابطه بین توانایی حل مسئله اجتماعی، تکانشگری و وابستگی به مواد در زندانیان استان کرمان به منظور ارائه مدل پرخاشگری بود. براساس منابع موجود، مدلی از پرخاشگری که شامل تکانشگری، توانایی حل مسئله اجتماعی و وابستگی به مواد بود، با تحلیل مسیر و با کمک رگرسیون چندگانه، روی نمونه ای از زندانیان مرد بالای 18 سال با حداقل سواد سیکل در استان کرمان ( زندانهای کرمان، رفسنجان و زرند)، که سابقه مصرف مواد را داشتهاند، مورد بررسی قرار گرفت. برای جمعآوری اطلاعات ازپرسشنامه تکانشگری بارات، فرم کوتاه پرسشنامه توانایی حل مسئله اجتماعی زوریلا، پرسشنامه پرخاشگری عمدی/تکانشی و پرسشنامه میزان وابستگی به مواد استفاده شد. نتایج نشان داد که توانایی حل مسئله اجتماعی، تکانشگری و وابستگی به مواد در فهم و پیش بینی پرخاشگری با اهمیت هستند، همچنین محاسبه شاخصهای برازش مدل نیزنشان داد که داده ها با مدل نهایی برازش خوبی دارند.
2-2-2 پژوهش های خارجی
ایزنستات (1978)، با مطالعه زندگی نامه 699 نفر از بزرگان به این نتیجه رسیده است که یتیمی و داغداری در کودکی، مشخصه بارزی از آنان بوده است. و وودوارد (1974)، نیز اشاره می کند که دو پنجم دانشمندان شهیر یکی از والدین خود را در دوره کودکی از دست داده اند.
بکر (1974)، مشاهده کرده است که افراد محروم از پدر، به طور معناداری خلاق تر از افراد واجد پدرند.
بلک و نواکو (1993) در تحقیق خود مهارت های مقابله ای، نظارت خود، کاهش برانگیختگی کارکردها و اشکال مختلف خشم را به صورت درمان انفرادی به آزمودنی ها آموزش دادند. نتایج نشان داد که پرخاشگری کاهش یافته و رفتار های مناسب اجتماعی در افراد مشاهده می شود. برنامه پیگیری نشان داد که 21 هفته پس از مداخله اثرات آموزش همچنان پا برجاست. در این پژوهش فقط مؤلفههای رفتاری خشم مورد ارزیابی قرار گرفت.
کی پسلی (2000، به نقل از ولف، 1988)، به مطالعه پیشینه هاي موجود در مورد نوجوانان بدسرپرست و بی سرپرست و مقایسه آن با افراد عادي پرداخت. او در مطالعاتش نشان می دهد رشد و رفتار افراد متاثر از نوع خانواده اي است که در آن زندگی می کنند.به علاوه نتایج نشان می دهد که نوجوانانی که در خانه هاي تک والدینی زندگی می کنند یا نوجوانانی که به فرزندي پذیرفته می شوند در معرض خطر بالاتري براي رفتار ها ي غیر انطباقی می باشند.مطالعات نشان می دهد که این پیامدهاي منفی ناشی از شماري دلایل نظیر ماهیت رابطه فرد با سایر اعضاي غیر خانواده اصلی خودش،چگونگی نظارت یا مراقبت رفتارهاي فرد توسط والدین و عوامل موثر دیگري نظیر کیفیت رابطه با همسالان و مهارت هاي تفکر شناختی بین فردي است.
ولف (2005)، در مطالعات خود نشان داد محیط مراکز شبانه روزی از نظر عاطفی، هیجانی واجتماعی دارای مشکلات اساسی است و اکثر کودکان ساکن در این مراکز از نظر تحول روانی، اجتماعی و شناختی از کودکان همسال خود که با خانواده زندگی می کنند عقب تر هستند.
محققاني همچون لنگاو، استورمشك (2005)، در پژوهششان به اين نتيجه رسيدند كه وجود منابع حمایتی و تنش زای متفاوت ، سبک های متفاوت تعاملی و ارتباطی ، انتظارات دیگران ، شیوه های مقابله با تنش متفاوت و نقش های جنسیتی متفاوت برای هر جنس، قادرند سلامت روانی را به صورت منفی یا مثبت تغییر دهند.( لنگاو و استور مشک ، 2005).
ريب وهمکاران(2006)، در پژوهشي که نشان دهنده ي ارتباط ميان تکانشگري و عملکرد شناختي بود نتيجه گرفتند که پيامدهاي تکانشگري هميشه منفي است. آنها ارتباط ميان تکانشگري با شماري از آسيب ها را نشان دادند و نتيجه گرفتند که يکي از مهم ترين عوامل خطر شخصيتي گرايش به مصرف مواد به شمار مي رود.
ماسیس و همکاران (2007)، بر روی مقایسه مشکللات رفتاری و هیجانی کودکان بی سرپرست و کودکان دارای سرپرست کشور اوگاندا مطالعه کردند. در این مطالعه 210 کودک بی سرپرست و 210 کودک عادی به طور تصادفی انتخاب شده و پرسشنامه اختلال رفتاری راتر (فرم والدین)، روی آنها اجرا شد. هر دو گروه کودکان بی سرپرست و کودکان عادی سطوح بالایی از آشفتگی روانشناختی را نشان دادند اما در داشتن اختلالات روانپزشکی جدی مانند سایکوز، اختلالات خلقی و یا سندرم روانی ارگانیک تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهده نشد. در هر دو گروه دارا بودن پریشانی روانی همراه با عملکرد ضعیف تحصیلی بود و گروه کودکان بی سرپرست مشکلات هیجانی و رفتاری بیشتری داشتند. نتایج نشان داد که کودکان بی سرپرست نیازهای هیجانی، کمبود احساس امنیت، سوء استفاده و غفلت بیشتری را تجربه کرده اند. آنها قدرت سازگاری بیشتری را نشان دادند و میزان تاب آوری بالاتری را گزارش کردند.
واتز و همکاران (2007)، بر روی مسائل مربوط به سلامت کودکان بی سرپرست و کودکان آسیب پذیر مطالعه کردند. آنها با در نظر داشتن مشکلات تغذیه ای و خدمات مربوط به سلامت جسمی این گروه از کودکان به این نتیجه رسیدند که عواملی غیر از عوامل تغذیه ای و سلامتی جسمانی مسئول بیماری های جسمانی این کودکان است. در واقع آنها به عوامل روانشناختی به عنوان عامل آسیب ساز جهت ابتلا به بیماری های جسمانی در کودکان بی سرپرست و آسیب پذیر نام بردند.
بیلوکس و همکاران(2007)، در پژوهشی به ارتباط بین تکانشگری و اعتیاد و وابستگی روانی به تلفن همراه در میان 108 دانشجوی زن مقطع کارشناسی پرداختند. ارزیابی حاصله از پژوهش چهار جزء متفاوت تکانشگری، یعنی فوریت، بی برنامگی، عدم پشتکار و هیجان خواهی را نشان داد.
مطالعات زاپف و همكاران (2008)، نشان داد كه رفتارهاي سرد والديني و محافظت بيش از حد والدين موجب اختلالات رواني در نوجوانان مي شود و در آينده بر نوع رابطه ي آنها با همسرانشان تاثير خواهد گذاشت.
ریز کاسارز و همکاران (2009)، در مطالعه ای که بر روی رابطه بین بی سرپرستی با علائم افسردگی در کودکان و نوجوانان نامبیا انجام دادند، 157 دانش آموز کلاس اول تا کلاس دهم انتخاب شدند. نمونه با میانگین سنی 14 سال بود که از بین آنها 84 نفر هیچ والدی نداشتند، 50 نفر تنها یک والد داشتند و 23 نفر نیز دارای هر دو والد بودند. این مطالعه نشان داد 9/21 درصد از کودکان تک والدی، 9/21 در صد از کودکان بدون والد و 9/11 درصد از کودکان دارای دو والد نشانه های افسردگی را بروز دادند. نتایج مطالعه نشان داد که بی سرپرستی با بیماری های سلامت روان و سطوح بالای فشار روانی در ارتباط است.
پژوهش کارتر و همکاران(2011)، نشان داد که استفاده از فنون شناختی- رفتاری و راهبردهای مقابله ای در موارد تنیدگی زا برای کنارآمدن با مسایل و مشکلات مربوط به ناباروری و تقویت افکار مثبت و امیدوار کننده زنان نابارور نقش اساسی و تعیین کننده در سلامت جسمانی و روانی آنها ایفا می کند.
آرتميوس و همكاران( 2012)، از پژوهش خود چنین نتیجه گیری کردند که نحوه مديريت استرس و فشاردر رويارويي با مشكلات و موقعيت هاي مختلف حائز اهميت است.
در مطالعه ای کرک پاتریک (2012)، با استفاده از پرسشنامه مهارت های انطباقی به توصیف وضعیت هیجانی کودکان بی سرپرست و کودکان آسیب پذیر پرداخت. آنها نشان دادند که کودکان برای بهبود مشکلات هیجانی شان نیازمند آموزش مهارت های انطباقی می باشند. همچنین نیاز است که مراقبین نیز جهت مدیریت پریشانی هیجانی کودکان نیازمند آموزش مهارت های مقابله ای می باشند.
مارایس و همکاران (2013)، در مطالعه بر روی کودکان بی سرپرست و آسیب پذیر در جنوب آفریقا نشان داد بین سلامت هیجانی کودکان بی سرپرست با فراهم ساختن شرایط زندگی نسبتا منسجم در مراکز نگهداری رابطه وجود دارد. در واقع شرایط نگهداری خوب منجر به کاهش سطح آسیب هیجانی کودکان بی سرپرست می شود.
تاگرام و همکاران (2015)، در مطالعات خود بر روی بررسی نیازها و مشکلات کودکان بی سرپرست و آسیب پذیر نشان دادند که این کودکان علاوه بر نیازهای حیاتی مثل تحصیلات، سرپناه، لباس، تغذیه و ... نیازهای رشدی شان شامل مهارت های زندگی، حمایت عاطفی، آموزش حرفه ای-شغلی... نیز از اهمیت بالایی برخوردار است.
پاپین و همکاران (2015)، در مطالعه ای به بررسی رابطه بین وضعیت اجتماعی-اقتصادی و سلامت هیجانی کودکان بی سرپرست کشور مانگانک در جنوب آفریقا پرداختند. 500 نفر بین سنین 7-11 ساله در یک مطالعه مقطعی در سال 2009 تا 2012 شرکت کردند. سلامت روان کودکان بی سرپرست با استفاده از پرسشنامه ها توسط مراقبان و معلمان و اجرای مصاحبه تشخیصی ارزیابی شد. نتایج مطالعه نشان داد تغذیه مناسب، و دریافت خدمات پزشکی نقش موثری بر سلامت هیجانی کودکان بی سرپرست داشته است.
منابع فارسی
آدامز، م (1379). روانشناسی کودک محروم از پدر، ترجمه خسرو باقری و محمد عطاران، چاپ دوم، انتشارات موسسه منادی تربیت
آنتونی موریاتی: روانشناسی ساتانیسم (شیطان پرستی) :مترجم: مهدی گنجی ویراستار: دکتر حمزه گنجی ناشر: نشر ساوالان.
اتكينسون، ريتا ال و همكاران، متن كامل زمينه ي روانشناسي هيلگارد. ترجمه ي محمد تقي براهني و همكاران، تهران، انتشارات رشد، 1385.
احمد پور، محمد، 1388، بررسي رابطه بين هوش هيجاني و تعهد سازماني مديران شعب بانك سپه، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد واحد تهران مركز، دانشكده مديريت.
احمدي،محمدی (1380). بررسی اثربخشی آموزش هاي حل مساله بر برخی از ویژگی هاي شخصیتی نوجوانان تحت پوشش مراکز شبانه روزي استان تهران،پایان نامه کارشناسی ارشد.دانشگاه علامه طباطبایی
ﺍﺧﺘـﯿﺎﺭی، ﺡ .، ﺻـﻔﺎﯾﯽ، ﻩ .، ﺍﺳـﻤﺎﻋﯿﻠﯽ ﺟﺎوﯾـﺪ، ﻍ .، ﻋﺎﻃﻒ وﺣﯿﺪ، ﻡ.، و ﻋﺪﺍﻟﺘﯽ، ﻩ. (1386). ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺭوﺍﯾﯽ و ﭘﺎﯾﺎﯾﯽ ﻧﺴﺨﻪ ﻫﺎی ﻓﺎﺭﺳﯽ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﺁﯾﺰﻧﮏ، ﺑﺎﺭﺕ، ﺩﯾﮑﻤﻦ و
اختياري، حامد و همكاران. تكانشگري و ابزارهاي گوناگون ارزيابي آن. بازبيني ديدگاهها و بررسي هاي انجام شده (1387). مجله روانپزشكي و روانشناسي بالینی ایران، سال چهاردهم، شماره 3، 247-257.
اﺧﺘﻴﺎري، ﺣﺎﻣﺪ؛ رﺿﻮان ﻓﺮد، ﻣﻬﺮﻧﺎز و ﻣﻜﺮي، آذرﺧﺶ. (1387). ﺗﻜﺎﻧﺸﮕﺮي و اﺑﺰارﻫﺎي ﮔﻮﻧﺎﮔﻮن ارزﻳﺎﺑﻲ آن: ﺑﺎزﺑﻴﻨﻲ دﻳﺪﮔﺎه ﻫﺎ و ﺑﺮرﺳﻲ ﻫﺎي اﻧﺠﺎ م ﺷﺪه. ﻣﺠﻠﻪ رواﻧﭙﺰﺷﻜﻲ و رواﻧﺸﻨﺎﺳﻲ ﺑﺎﻟﻴﻨﻲ اﻳﺮان. ﺷﻤﺎره .3
اختياري، حامد؛ صفايي، هومن؛ اسماعيلي جاويد، غلامرضا؛ عاطف وحيد، محمدکاظم؛ عدالتي، هانيه؛ مکري، آذرخش (1387). روايي و پايايي نسخه هاي فارسي پرسشنامه هاي آيزنک، بارت،ديکمن و زاکرمن در تعيين رفتارهاي مخاطره جويانه و تکانشگري. مجله رواپزشکي و روان شناسي باليني ايران،سال چهاردهم،شماره سوم،326-336.
افروز، غلامعلى، و صالح، عليرضا (1387).استرس در محيط هاى شغلى و روش هاى مقابله. تهران: دانشگاه الزهرا .
اكوچيان، شهلا، رو حافزا، حميدرضا، حس نزاده، اكبر، و محمدشريفى، حميده (1388). ارتباط حمایت اجتماعي با راهبردهاي مقابله با استرس در پرستاران بخش روانپزشكي. مجله دانشگاه علوم پزشكى گيلان، دوره18، شماره69، 41-46.
بابایی، ناصر (1391).نگرشی بر پدیده بی سرپرستی ومشکلات فرزندان دور از خانواده .روزنامه اطلاعات.
بساک نژاد، سودابه؛ هومن، فرزانه؛ قاسمی نژاد، محمد علی (1391). رابطه بین سبک های مقابله اجتنابی شناختی رفتاری و اختلال خوردن در دانشجویان، مجله اصول بهداشت روانی، سال چهاردهم، شماره 55، صفحه 278-285.
بشارت (1386). رابطه بین ابعاد شخصیت و سبک های مقابله با استرس. روانشناسی دانشگاه تبریز، پاییز1386.شماره7،30-54.
بیرامی، منصور؛ بخشی پور رودسری، عباس، فخاری، علی و خاکپور، زهرا (1390).مقایسه ی تکانشگری و خرده مقیاس های آن در بیماران مبتلا به اختلالات خوردن، وسواس و گروه بهنجار.تحقیقات علوم رفتاری، دوره9، شماره5، ویژه نامه اختلالات روان تنی 1390،365- 372.
پارسامنش، فریبا؛ برجعلی، احمد و منصوبی فر، محسن(1390). اثربخشي برنامه آموزش مهارت مديريت استرس بر كيفيت زندگي زنان شاغل. فصلنامه تازه های روانشناسی صنعتی/سازمانی. سال دوم، شماره 7، تابستان 1390، 43- 52.
پروت،تامپسون.؛براون،داگلاس (1383). روان درمانی و مشاوره کودکان و نوجوانان (کاربدهاي عملی در مراکز درمانی و مدارس)، ترجمه حسن فرهی، انتشارات ارجمند.
تبریزی، سید محسن(1390).مجله حقوقی،مقاله بررسی وضعیت کودکان بی سرپرست در ایران ، روزنامه ایران.
تیزهوش، م (1378). مقایسه سطح افسردگی دختران بی سرپرست پرورشگاهی که دارای خویشاوند هستند و دختران پرورشگاهی که خویشاوند ندارند. پایان نامه کارشناس ارشد، دانشکده روانشناسی دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی.
جان نيوفن. (1978). رهائي از تنش (ترجمه علي طباطبائي، 1377)، تهران: نشر مرواريد.
چراغی، محمدعلی (1382). تئوری خود تنظیمی، مجله طلوع بهشت، 47-49.
حدادي،روح الله (1389).بررسي تأثير آموزش گروهي کنترل تکانه برکاهش تکانشگري ،ولع مصرف وشدت اعتياد بيماران مصرف کننده کراک تدخيني،پايان نامه کارشناسي ارشد،دانشگاه تهران.
حکمي،محمد،شمس اسفندآباد،شامحمدي،فاروق(1390)،مقايسه صفات شخصيت،تکانشگري وجهت گيري مذهبي در ميان افراد عادي و زندانيان،فصلنامه پژوهش اجتماعي.سال چهارم،ويژه نامه،1390،105-112.
خوشابی، کتایون؛ مرادی، شهرام؛ شجاعی، ستاره؛ همتی علمدارلو، قربان؛ دهشیری، غلامرضا؛ عیسی مراد، ابوالقاسم (1384). بررسی میزان شیوع اختلات رفتاری در دانش آموزان دوره ابتدایی استان ایلام
دافعی، مریم. ۱۳۷۶. بررسی رابطه روشهای مقابلهای با ویژگیهای فردی و سلامت روانی زوجهای نابارور یزد، پایان نامه كارشناسی ارشد، دانشكده علوم پزشكی دانشگاه تربیت مدرس.
در تاج، فریبرز(1392).رابطه بین توانایی حل مسئله اجتماعی، تکانشگری و وابستگی به مواد در زندانیان استان کرمان به منظور ارائه مدل پرخاشگری.فصلنامه ی انتظام اجتماعی.دوره 5، شماره 1، بهار 1392، صفحه 119-142 .
راتوس، اسپنسر (2007). روان شناسي عمومي. ترجمه ي حسين ابراهيمي مقدم و ديگران (1386). تهران ، انتشارات ساوالان.
راس آلن پو (1995). اختلالات روانی کودکان، رویکردهای رفتاری به نظریه ها، پژوهش و درمان. ترجمه امیر هوشنگ مهریار، فریده یوسفی (1376)، تهران، انتشارات رشد.
راس، رﻧﺪال، آﻟﺘﻤﺎﻳﺮ، اﻟﻴﺰاﺑـﺖ، ﺗﺮﺟﻤـﻪ ﺧﻮاﺟـﻪ ﭘـﻮر، ﻏﻼﻣﺮﺿـﺎ (1385) اﺳـﺘﺮس ﺷـﻐﻠی: اﻧﺘﺸﺎرات ﺑﺎزﺗﺎب، ﭼﺎپ اول
رايس، فيليپ ف.رشد انسان: روانشناسي از تولد تا مرگ. ترجمه ي مهشيد فروغان، تهران: انتشارات ارجمند، چاپ سوم، 1387.
رضایی، ف (1378). بررسی میزان افسردگی نوجوانان غیر شبانه روزی در مقایسه با نوجوانان بی سرپرست. پایان نامه کارشناس ارشد، دانشکده روانشناسی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج.
رضايي، فاطمه.، نشاط دوست، حمید. طاهر.، مولوي، حسین.، و امرا، بابک(1387).اثر بخشي مداخلات شناختي- رفتاري، مديريت استرس بر كيفيت زندگي زنان مبتلا به آسم، مجله تحقيقات علوم رفتاري، 16(1)، 16-9.
رندال، آرعراس. (1980). استرس شغلي، (ترجمه غلام رضا خواجهپور، 1377)، تهران: نشر سازمان مديريت صنعتي.
ﺯﺍﮐﺮﻣﻦ، ﺗﻌﯿﯿﻦ ﺭﻓﺘﺎﺭﻫﺎی ﻣﺨﺎﻃﺮﻩ ﺟﻮﯾﺎﻧﻪ و ﺗﮑﺎﻧﺸﮕﺮی ﺩﺭ ﮔﺮوﻩ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺳﺎﻟﻢ و ﺳﻮء ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﻣﻮﺍﺩ ﺍﻓﯿﻮﻧﯽ. ﻣﺠﻠﻪ ﺭوﺍﻧﭙﺰﺷﮑﯽ و ﺭوﺍﻧﺸﻨﺎﺳﯽ ﺑﺎﻟﯿﻨﯽ ﺍﯾﺮﺍﻥ.
سادوک، ویرجینیا؛ سادوک، بنجامین (1387). خلاصه روانپزشکی: علوم رفتاری- روانپزشکی بالینی، ترجمه حسن رفیعی و فرزین رضاعی، جلد سوم، ویراست نهم، تهران: انتشارات ارجمند.
سارافینو، ادوارد پ.(1387). روانشناسی سلامت، ترجمة میرزایی و همکاران، تهران: رشد
سارافينو، ادوارد پ.. روانشناسي سلامت. ترجمه ي گروهي از مترجمان؛ زير نظر دكتر الهه ميرزايي، تهران: انتشارات رشد، چاپ دوم، 1387.
سجودي، سعيد (1378).بررسي واكنش هاى رفتاري ناشي از استرس با ويژگي هاى فردي كاركنان ادارات دولتي يزد. پايان نامه كارشناسي ارشد مركز آموزش دولتي يزد.
سهرابی فرامرز (1369). بررسی اختلالات رفتاري نوجوانان شاهد محروم از والدین. پایان نامه کارشناسی ارشددانشگاه تربیت مدرس.
سیف نراقی، مریم و نادری، عزتالله؛ آموزش و پرورش کودکان استثنایی، تهران، پیام نور، 1380، چاپ ششم، ص 327.
سیف، علیاکبر (1384). روانشناسی پرورشی. تهران: انتشارات آگاه.
شاهقلیان، مهناز (1387). اثر عدم حضور پدر در خانه بر میزان اختلال رفتاری دانش آموزان دبستانی، مجله پژوهش در سلامت روانشناختی، شماره 5، صفحه 29-36.
شجاعی، ستاره؛ همتی علمدارلو، قربان؛ مرادی، شهرام؛ دهشیری، غلامرضا (1387). شیوع اختلالات رفتاری در دانش آموزان دوره ابتدایی استان فارس، مجله کودکان استثنایی، شماره 28، صفحه 225-240.
صالحی، مهدیه؛ کوشکی، شیرین؛ حق دوست، نرگس(1390). مقایسه سلامت عمومی، سبکهای مقابله ای و شادکامی مادران کودکان معلول جسمی حرکتی و سالم. به نقل از: www.sid.ir
صدیق ، مریم (1384). بررسی اثر بخشی آموزش حل مساله در کاهش افسردگی دختران فراري ساکن در مراکز بهزیستی شهر تهران ، پایان نامه کارشناسی ارشد ، دانشگاه علامه طباطبایی.
طاهری خراسانی، پروانه (1378). بررسی رابطه استفاده از راهبردهای خود تنظیم یافته در پیشرفت تحصیلی در درس ادبیات و ریاضیات. پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران.
عسگريان، مصطفي، 1385، رفتار سازماني، تهران انتشارات امير كبير.
عسگريان، مصطفي، 1385، سازمان و مديريت آموزش و پرورش، تهران، انتشارات امير كبير.
عظیمی، نگین؛ حسنوندی، صبا؛ ولی زاده، مهدی و حمید، نجمه(1390).رابطه عوامل مدل پنج عاملی شخصیت و تکانشگری کلی، حرکتی، شناختی و بی برنامگی. اولین همایش ملی علوم شناختی در تعلیم و تربیت. به نقل از http://www.civilica.com/Paper-CCCCSE01_077=.html
علیزاده، ح؛ اندریز، س (1381). تعامل سبک فرزند پروری و اختلال بیش فعالی نقص توجهدر والدین ایرانی، مجله رفتار درمانی خانواده و کودک: 24(3)، 52-37.
غرایی، بنفشه؛ محمدی، سید داوود؛ اصغر نژاد فرید، اصغر (1387). ارتباط اختلالات رفتاری با سبک ها و راهبردهای مقابله ای دانش آموزان، مجله رولنپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، شماره 52، صفحه 39-45.
فخيمي، فهيمه، 1381، فشار عصبي و تعارض در سازمان و راههاي مقابله با آنها، تهران انتشارات هواي تازه.
فرنيا مجيدرضا,خواجه موگهي ناهيد,شانه ساز عبدالامين,پاك سرشت سيروس(1385). بررسي مقايسه اي استرس، سبك هاي مقابله اي و ارتباط آنها با سلامت عمومي در افراد وابسته به مواد افيوني و غير وابسته به مواد افيوني. مجله علمي پزشكي جندي شاپور بهار 1385; 5(1 (مسلسل 48)):435-441.
فیست، جی.، فیست، گ. (2002). نظریههای شخصیت. ترجمه یحیی سید محمدی (1387). تهران: روان.
ﻗﺎﺳﻤﻲ زاد، ع.، ارﻧﺠﻴﺎن ﺗﺒﺮﻳﺰي، ح.، ﻋﺎﺑﺪي، م. ر.، و ﺑﺮزﻳﺪه، ا، (1389). ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪاي راﺑﻄﻪ ﻛﻴﻔﻴﺖ زﻧﺪﮔﻲ ﺑﺎ ﻋﺰت ﻧﻔﺲ، ﻛﺎﻧﻮن ﻛﻨﺘﺮل، اﺳﺘﺮس و ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﻓﺮزﻧﺪان ﺷﺎﻫﺪ و اﻳﺜﺎرﮔﺮ ﻓﺎرس. ﻓﺼﻠﻨﺎﻣﻪ ﻋﻠﻤﻲ ﭘﮋوﻫﺸﻲ رﻫﻴﺎﻓﺘﻲ ﻧﻮ در ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ آﻣﻮزﺷﻲ،4 (1)، 107-124
کاملی،زهرا؛قنبری هاشم آبادی،بهرام علی؛آقامحمدیان شعرباف،حمید (1390). بررسی اثربخشی گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در دختران نوجوان بی سرپرست و بدسرپرست.
کي رياکو، کريس، (1961). مهار استرس در معلمان. (ترجمه منصوره وحدتي احمدزاده، 1384) تهران، نشر رشد.
كاكاوند، علیرضا؛ روانشناسی و آموزش كودكان استثنایی، تهران، روان، 1385، چاپ اول، ص 245 تا 249.
گرينين، م، ترجمه الواني، مهري، و، معمارزاده، غلامعلي، 1387، مديريت رفتار سازماني، تهران، انتشارات مرواريد.
لطافتی بریس، امین (1388) نظريه پرداز انسلامتروان،فصلنامه تازه هاي روان درماني، سال شانزدهم، شماره55 و 56،76.
لﻮﻛﺮ، ت.، و ﮔﺮﮔﺴﻮن، ا(2003). ﺧﻮدآﻣﻮز ﻣﺪﻳﺮﻳﺖ اﺳﺘﺮس(ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻣﻬﺪي رﺿﺎﻳﻲ و ﻣﺤﺴﻦ ژﻛﺎن). ﺗﻬﺮان: ﻧﺸﺮ داﻧﮋه
مارشال ریو، جان (1996). انگیزش و هیجان. ترجمه یحیی سید محمدی (1387). تهران: ویرایش.
محمدخانی، شهرام؛ اسکندری، حسین (1384). همه گیر شناسی مشکلات رفتاری دانش آموز 7-18 ساله شهر تهران، مجله روانشناسی تربیتی، شماره 2، صفحه 71-92.
محمدی و حاجی علیزاده (1383). بررسی سبک های حل مسئله و ترس از ابراز وجود در نوجوانان مبتلا به اختلال رفتاری، مجله روانشناسی تحولی، شماره 1: 53-62.
مصلحی ، مرضیه (1373). بررسی وضعیت شخصیتی دختران بی سرپرست شبانه روزي ها و مقایسه با دختران تحت سرپرستی والدین بر اساس تست MMPI. دانشگاه تربیت معلم.
مکري،آذرخش،اختياري،حامد،عدالتي،هانيه،گنجگاهي،حبيب(1387)،ارتباط ميزان ولع مصرف با ابعاد مختلف شدت اعتياد در معتادان تزريقي هروئين.مجله روانپزشکي و روان شناسي باليني ايران،سال چهاردهم،شماره سوم،298-306.
ملازاده، علیرضا (1382). کودکان بی سرپرست و بدسرپرست و نحوه عملکرد کارکنان مدرسه در قبال آنها، مجله علوم تربیتی پیوند، شماره 185، 286، 287.
ملازاده، علیرضا(1390).مقاله ی کودکان بی سرپرست .روزنامه خراسان .
منصور، لادن؛ ملاشريفي، شيدا؛ وخشور، حسن(1389).بررسي رابطه ي بين استرس شغلي و هوش هيجاني در بين كارمندان دانشگاه شهيد بهشتي.فصلنامه مشاوره شغلي و سازماني، دوره دوم، شماره 5، زمستان 1389،9- 27.
موسوی، سیدمحمد و حمدی، مهشید(1390).بررسی مقايسه ای مشکلات رفتاری در کودکان با مادران دچار اختلال وسواسی- جبری و مادران سالم.مجله علوم پزشکی مازندران.جلد 21 شماره 86 صفحات 94-99.
میلانی فر بهروز،(1382)،بهداشت روانی،چاپ هشتم،تهران، نشر قومس.
نيکوکار، يعقوب. (1390) بررسي رابطه سازگاري زناشويي با استرس شغلي دبيران متاهل شهرستان شبستر. پايان نامه کارشناسي ارشد. دانشکده آزاد واحد رودهن.
هاوتون، کرك، سالکووسکیس، کلارك (1989). رفتار درمانی شناختی: راهنماي کاربردي در درمان اختلالهاي روان. ترجمهی قاسمزاده، حبیب ا... (1385). تهران: انتشارات ارجمند.
منابع انگلیسی
Artemios, K., ArtemiadisAngeliki ,A. ,VervainiotiEvangelos, C., Alexopoulos, A., Rombos, M., Anagnostouli , C.,Darviri, Ch (2012). Stress Management and Multiple Sclerosis: A RandomizedControlled Trial, Archives of Clinical Neuropsychology, Volume 27, issue 4, 406-416.
Azuki, T.(2008). Today’s mobile phone users: current and Emerging Trends, (www. Azuki systems. Com.)
Bandura, A. (1997). A social cognitive theory of personality. In L.pervin & O. john (eds). Handbook of personality (2/e). New York. Academic press.
Bechara, A, Dumasio, H., Tranel, D. R, & Damasio, A. (1997). Deciding advantageously before knowing the advantgeours strategy. Science, 275, 1293- 1295.
Billieux, J; linden, M; Acremont, M; ceschi, G; Zermatten, A. (2007). Does Impulsivity Relate to Perceived Dependence on and Acual use of the mobile phone?, Applied Cognitive psychology, 21 (4), 527-537.
Billiex, J; vander linden, M; Rochat, L. (2008). The Role of Impulsivity in acual and Problematic use of the mobile phone. Journal Applied cognitive psychology, 22, 1195-1210.
Bornovalova, M., A., Daughters, S., B., Hernandez, G., D., Richards, J., B., & Lejuez, C.,W.(2005). “Differences in impulsivity and risk-taking propensity between primary users of crack cocaine and primary users of heroin in a residential substance-use program”. Experimental and Clinical Psychopharmacology, 13(4):311-8.
Bradford, R.(2002). Quality of life in young people:rating and factor structure of the quality oflife profile, adolescent version. J Adolesc2002; 25(3): 261-274.
Brook, D. W., Brook, J. S., Rosen, Z. (2003). Early riskfactor for violence in Colombian adolescents.Am J Psychiatry; 160(8): 1470-1478.
Brunner, L. SH. & Suddarth, D. S. (1988). Textbook of medical-surgical nursing. 6th ed Philadelphia: J . B. Lippinco Co.
Butler, D. Ly & Winner, P. H. (1995). Feedback and self- regulated learning: A theoretical synthesis. Review of Educational Research. No. 6, pp. 245-281.
Cardinal, R. N. (2004). Waiting for better things. London: University of Cambridge Press.
Carter, J,. Applegarth, L. Josephs, L. Grill, E. Raymond, E. Rosenwaks, B. Z. (2011). A cross-sectional cohort study of infertile women awaiting ocyte donatia: The emotional, sexual, and quality of life impact. Fertility and sterility; 95(2):711-16.
Cooper, C. l., & Cutherland, V. J. (2001). Job stress, mental health and accidents among off-shore workers in the oil and gas extraction industries
Donatelli, J. L., Seidman, L. J., Goldstein, J. M., Tsuang, M. T., Buka, S. L. (2010). Children of parentswith affective and nonaffective psychosis: alongitudinal study of behavior problems. AmJ Psychiatry; 167(11): 1333-133.
Doran, N., McChargue, D., & Cohen, L.(2006). “Impulsivity and the reinforcing value of cigarette smoking”. Addictive Behaviors, 32(1):90-8.
Doran, N., Spring, B., McChargue, D., Pergadia, M., & Richmond, M.(2004). “Impulsivity and smoking relapse”. Nicotine and Tobacco Research, 6(4):641-7
Dougherty,D.M.,Matias,Ch.W.,Marsh,D.M.Moeler,F.G.,Swann,A.C.(2004),
Evenden, J. A. (1999). Varieties of impulsivity. Psychopharmacology, 146, 348- 361.
Fossati, A., Barratt, E., S., Borroni, S., Villa, D., Grazioli, F., & Maffei, C. (2007b). “Impulsivity, aggressiveness, and DSM-IV personality disorders”. Psychiatry Research, 15;149(1-3):157-67.
Fox, H. C., Talih, M., Malison, R., Anderson, G. M., & Kreek, M. J. (2005). Frequency of recent cocaine and alcohol use affects craving and associated responses to stress and drug-related cues. Psychoneuroendocrinology,30, 880-891
Gershng, B. S., Baer, L., Wilson, K. A. (2003). Connection between symptoms of obsessive-compulsivedisorder and posttraumatic stress disorder: acase series. Behav Res Ther; 41(9):1029-1041.
Harkness, K. L., & Luther, J. (2001). Comorbidity and the generation of life events in major depression. Journal of Abnormal Psychology, 110, 564–572
Hayaki, J., Stein, M., D., Lassor, J., A., Herman, D., S., & Anderson, B., J. (2005). “Adversity among drug users: relationship to impulsivity". Drug Alcohol Depend.4;78(1):65-71
Hollander, E., & Evers, E. (2001). New developments in impulsivity. Lancet, 358, 949-950.
Horwitz,E. K., Horwitz, M. B. & Cope, J. (1986). Foreign Language Classroom Anxiety. The Modern Language Journal.70 (2), 125-132.
Hovey, J. D. (2000). Acculturative stress, depression, and suicidal ideation in Mexican immigrants. Cultural Diversity and Ethnic Minority Psychology, 6 (2), 134- 151
Hughes L, Cooper P(2007). Undrestanding and Supporting Children with ADHD: strategies for teachers, parents and other professionals. 1rd ed. London: SAGE Publications Company; 2007. P26-29.
Ilhan, I. O., Demirbas, H., & Dogan, Y. B. (2006). Validation study of the Turkish version of the Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale for heavy drinking in a group of male patients. Drug and Alcohol Review, v25,pp357-360
Keyes, M., Legrand, L. N., Iacono, W. G., McGue, M. (2008). Parental smoking and adolescent behaviorproblems: an adoption study of general andspecific effects. Am J Pychiatry; 165(10):1338-1344.
Kiecolt-Glaser, Janice K., Ronald Glaser, Eric C. Strain, Julie C. Stout, Kathleen L. Tarr, Jane E. Holliday, and Carl E. Speicher. (1986). “Modulation of Cellular Immunity in Medical Students.” Journal of Behavioral Medicine 9(1):5–21.
Kirkpatrick, S. M., Rojanasrirat, W., South, B. J., Sindt, J. A., Williams, L. A. (2012). Assessment of emotional status of orphans and vulnerable children in Zambia. J Nurs Scholarsh; 44(2): 194-201.
Lane, S. D., & Cherek, D. R. (2000). Analysis of risk in adults with a history of high risk behavior. Drug and Alcohol Dependence, 60, 179-187.
Lazarus, R. S. (1991). Progress on a cognitive-motivational-relational theory of emotion. Am Psychol. 1991;46:819-834.
Lazarus, R. S., Folkman, S. (1984). Stress apprasial and coping. New York: Springer.
Lejuez, C., W., Bornovalova, M., A., Daughters, S., B., & Curtin, J.J.(2005). “Differences in impulsivity and sexual risk behavior among inner-city crack/cocaine users and heroin users”. Drug and Alcohol Dependence, 77(2):169-75.
Luna, B., & Sweeney, J. A. (2004). The emergence of collaborative brain function: fMRI studies of the development of response inhibition. Annals of the New York. Academy of Sciences, 1021, 296– 309.
Luna. B, Padmanabhan. A, O’Hearn. K, (2010). What has fMRI told us about the Development of Cognitive Control through Adolescence? Brain and Cognition. 72, 101–113
Macinejewski, P. K., Prigerson, H. G., & Mazure( 2000), stressful life events and depressive symptoms: Differences based on history of Prior depression. British Journal of Psychiatry, 176, 373- 378
Marais, L., Sharp, C., Pappin, M., Lenka, M., Cloete, J., Skinner, D., Serekoane, J.(2013). Housing conditions and mental health of orphans in South Africa. Health Place; 24: 23-9
Marshall, L.L., Allison, A., Nykamp, D., Lanke, S.(2009). Perceived stress and quality of life among doctor of pharmacy students. Am J Pharm Educ. Vol, 72(6).
Mattison RE, Carison GA, Cantwell DP.Behavioral and emotional problems reportedby parents of children age 6 to 16 in 31societies. J Emotion BehavDisord 2007; 15(3): 130-142.
Moeller, F. G, Barratt, E. S, Dougherty, D. M, Schmitz, J. M & Swann, A. C (2001). Psychiatric aspects impulsivity. American Journal of Psychiatry, 11, 1783- 1793.
Musisi, S., Kinyanda, E., Nakasujja, N., Nakigudde, J.(2007). A comparison of the behavioral and emotional disorders of primary school-going orphans and non-orphans in Uganda. Afr Health Sci; 7(4): 202-13.
Myrseth, H., Pallesen, S., a, Molde, H., Johnsen, B.H., Lorvik, I.M., (2009) “ Personality factors as predictors of pathological gambling”, Personality and Individual Differences 47,933–937
Newman, J. P., Widom, C. S, & Nathan, S. (1985). Passive avoidance in syndromes of disinhibition, Psychopathy and extraversion. Journal of Personality and Sociological Psychology, 48, 1316- 1327.
Nordahl,H .M hans ,M & Nyseater(2005) schema focused therapy for patient with borderline personality disorder :A Single case series. Journal of behavior therapy and experimental psychiatry. 36,254 268.
Orth. U, Cahill. SP, Foa. E. B, Maercker. A. (2007). Anger and Posttraumatic Stress Disorder Symptoms in Crime Victims: A Longitudinal Analysis. Journal of Consulting and Clinical Psychology, 76( 2) 208-218.
Pappin, M., Marais, L., Sharp, C., Lenka, M., Cloete, J., Skinner, D., Serekoane, M. (2015). Socio-economic Status and Socio-emotional Health of Orphans in South Africa. J Community Health. 2015 Feb;40(1):92-102
Petry, N. M. (2001). Substance abuse, pathological gambling and impulsiveness. Drug and Alcohol Dependence, 63, 29-38.
Radaue J, Van Den Heuvel OA. Metaanalytical comparisonof Voxel-based morphometry studies in obsessive Compulsive disorder Vs other anxiety disorders. ArchGenPsychiatry2010;67(7):701-711.
Ray Li, C., S., Chen, S., H., Lin, W., H., & Yang, Y., Y.(2005).“Attentional blink in adolescents with varying levels of impulsivity”. Journal of Psychiatric Research, 39(2):197-205
Rosenzweig JM, Bernnan EM, Huffsutter K.Child care and employed parents of childrenwith emotional or behavioral disorders. JEmotioBehavDisord 2008; 16(2): 78-89.
Ruiz-Casares, M., Thombs, B. D., Rousseau, C. (2009). The association of single and double orphan hood with symptoms of depression among children and adolescents in Namibia, Eur Child Adolesc Psychiatry; 18(6): 369-76.
Ryb,G.E.Dischingef,P.C.Kufra,J.A.&Read,K.M.(2006).Reisk perception and impulsivity; association with risky behaviors and substance abuse disorders. Accidential Annual Previw,38,567-573.
Schramm, D. G., Marshall, J. P., HarrIs, V. W., & Lee, T. R. (2012). Religiosity, Homogamy, and marital adjustment: An examination of newlyweds in first marriages and remarriages. Journal of Family Issues, 33,8567-1571.
Scott S. National dissemination of effectiveparenting programs to improve child outcomes.Br J Psychiatry 2010; 196(1): 1-3
Selye, H. (1976). Stress in Health and Disease. Reading, MA, USA: Butterworth.
Siever LJ, Weinstein LN. The neurobiologyof personality disorders: implications ofpsychoanalysis. Am J PsychoanalAssoc2009; 57(2): 361-398.
Siever, L. J. (2008). Neurobiology of aggression andviolence. Am J Psychiatry; 165(4): 429442.
Stanford MS, Mathias CW, Dougherty DM, Lake SL, Anderson NE, Patton JH. Fifty years of the BarrattImpulsiveness Scale: an update and review. Personality and Individual Differences 2009; 47(5): 385-95.
Stanley B, Siever LJ. The interpersonaldimension of borderline personality disorder:toward a neuropeptide model. Am J Psychiatry2010; 167(1): 24-39.
Stora, J.B.(1999). Stress. 2nd ed. Trans. Dadsetan P. Tehran: Roshd.
suicidal behaviors and drug abuse:impulsivity and its assessment,Drug and Alcohol Dependence76-93-105.
Swann, A. C & Hollander, E (2002). Impulsivity and Aggression: Diagnostic challenges for the clinician, A monograph for continuing medical education credit London: Oxford press.
Sweeney, J. A., Takarae, Y., Macmillan, C., Luna, B., & Minshew, N. J. (2004). Eye movements in neurodevelopmental disorders. Current Opinion in Neurology, 17, 37–42.
Tagurum, Y. O., Chirdan, O. O., Bello, D. A., Afolaranmi, T. O., Hassan, Z. I., Iyaji, A. U., Idoko, L.(2015). Situational analysis of Orphans and Vulnerable Children in urban and rural communities of Plateau State. Ann Afr Med; 14(1): 18-24.
Waldeck, T. L., & Miller, L. S. (1997). Gender and impulsivity differences in licit substance use. Journal of Substance Abuse, 9, 269-275.
Walton-Moss, B., & McCaul, M. E. (2006). Factors associated with lifetime history of drug treatment among substance dependent women. Addictive Behaviors, 31,246-53
Watts, H., Gregson, S., Saito, S., Lopman, B., Beasley, M., Monasch, R. (2007). Poorer health and nutritional outcomes in orphans and vulnerable young children not explained by greater exposure to extreme poverty in Zimbabwe. Trop Med Int Health; 12(5): 584-593.
Waxman SE. A systematic review of impulsivity in eating disorders.Eur Eat Disord Rev 2009; 17(6): 408-25.
Whetten DL, Cameron KS. Developing management skills. Trans. Jafarymoghadam S. 1st ed. Karaj, Isfahan: Research Institute and Management Teaching; 2002.
Whiteside, S. P., & Lynam, D. R. (2001). The five factor model and impulsivity: Using a structural model of personality to understand impulsivity. Personality and Individual Differences, 30, 669-689.
Wolff, H. P. (2005). Characteristic of children caregivers and orphanage for young children in ST. Petersburg Russian Federation. Journal of applied developmental psychology, 26 (3), 477-506.
Zapf JL, Greiner J, Carroll J. Attachment styles and male sex addiction. Sex Addict Compuls. 2008; (15): 158-175.
Zermatten A, Vander Linden M.(2005), Impulsivity and decision making. J Nerv Ment Dis; 193: 647-50.
Zimmerman, B. J. (2002). “Becoming a Self-Regulated Learner: An overview”. Theory Into Practice. Spring-Autumn,2002Available
http://searches.blogfa.com/post-281.aspx
http://www.khatereh.org/index.php?option=com_content&view=article&id=87&Itemid=60.
http://www.hawzah.net/fa/magazine/magart/3992/4135/25419
www.medicinenet.com
http://tabeshnews.ir/fa/news/8357
http://home.iranirsa.com/index.php?option=com_content&view=article&id=294:barratt&catid=61:1389-08-10-16-28-48&Itemid=92
http://www.salamatnews.com/news/108333