پیشینه و مبانی نظری سود هر سهم (EPS) و نسبت قيمت به سود هر سهم (PE) (docx) 32 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 32 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
سود هر سهم (EPS) و نسبت قيمت به سود هر سهم (P/E)
-2- مقدمه
بيان فرايند سرمايهگذاري در يك حالت منسجم، مستلزم تجزيه و تحليل ماهيت اصلي تصميمات سرمايهگذاري است در اين حالت فعاليتهاي مربوط به فرايند تصميم گيري تجزيه شده و عوامل مهم در محيط فعاليت سرمايهگذاران كه بر روي تصميمگيري آنها تأثير ميگذارد مورد بررسي قرار ميگيرد.
در سالهاي اخير سهام عادي نسبت به پسانداز و اوراق قرضه از بازده بالايي برخودار بودهاست. آيا در اين حالت همه سرمايهگذاران براي كسب بازده بيشتر در سهام عادي سرمايهگذاري ميكنند؟
جواب اين سؤال اين است كه بازده بالا همواره ريسك بالايي نيز به دنبال دارد و تمامي تصميمات سرمايهگذاري براساس روابط ميان ريسك و بازده صورت ميگيرد. بنابراين، اولين كار بررسي رابطه ميان ريسك و بازده سرمايهگذاري و تعيين روابطي است كه ميان آنها وجود دارد.
با توجه به اهداف سازمان يا فرد سرمايهگذار فرايند تصميمگيري بطور سنتي در يك فرايند دو مرحلهاي صورت ميگيرد:
تجزيه و تحليل اوراق بهادار
مديريت پرتفوي
تجزيه و تحليل اوراق بهادار شامل ارزشيابي اوراق بهادار است در حاليكه مديريت پرتفوي شامل مديريت مجموعه سرمايهگذاري يك سرمايهگذار در قالب پرتفوي (مجموعه داراييها) با ويژگيهايي منحصر به فروش ميباشد.
آخرين مرحله، بررسي عوامل مهم بيروني است كه امروزه بر روي تصميمات سرمايهگذاران تأثير ميگذارند.
تحقيق حاضر بر روي مرحله اول فرايند تصميمگيري يعني تجزيه و تحليل اوراق بهادار تمركز دارد. لذا جهت انجام صحيح تصميم و عبور موفقيتآميز از مرحله اول بايستي مؤلفههاي تأثيرگذار را شناسايي و تجزيه و تحليل نمود و در نهايت، با درك صحيح از مؤلفهها و شرايط مهم، تصميم درست را اتخاذ نمود. لذا سرمايهگذار جهت اتخاذ تصميم صحيح بايستي مؤلفههايي همچون بازار سرمايه، بازده، ريسك، مدلهاي ارزيابي مورد استفاده و اطلاعات جانبي مالي كه مؤيد تصميم صحيح سرمايهگذار ميباشند را درك نمايد و با لحاظ و شناخت كامل اين مؤلفهها سرمايهگذاريهاي خود را انجام دهد ليكن ما در ادامه بحث مؤلفههاي تأثيرگذار را به تفضيل بحث ميكنيم تا زمينه لازم را جهت موضوع اصلي تحقيق آماده نماييم.
1-1-2- بازارهاي سرمايه:
شركتهاي بازرگاني براي تامين مالي فعاليتهاي خود به حجم بالايي از سرمايه نياز دارند اين شركتها براي اينكه بتوانند رشد و توسعه يابند، نيازمند سرمايهگذاري بالايي هستند واضح است كه تأمين اين ميزان سرمايه در زمان محدودي ميسر نيست و بايستي از محل ديگري تأمين شود. دولتها و شركتها نيز به منظور ارائه بهتر خدمات و كالاها به مردم نيازمند اين هستند كه حجم بالايي پول، وام بگيرند. بازارهاي سرمايه اين امكان را براي شركتها و دولتها فراهم ميسازند كه آنها بتوانند از طريق فروش اوراق بهادار نيازهاي خود را برطرف سازند. سرمايهگذاران نيز از طريق خريد اين اوراق بهادار بازده خود را افزايش ميدهند.
بازارهاي اوليه در صورتي كه بتوانند به نحو صحيح عمل كنند ميتوانند براي اقتصاد سرمايهداري كاملاً مفيد باشند براي اينكه اين بازارها كانال مناسبي را براي سرمايهگذاران و وامگيرندگان ايجاد ميكنند. به علاوه اين بازارها باعث ميشوند سرمايهها به سمت كساني سوق پيدا كند كه توان استفاده از پول و سرمايه را دارند.
در واقع وظيفه مهم يك بازار سرمايه تخصيص بهينه منابع است. به بازارهاي اوراق بهاداري كه اين ويژگي را داشته باشند كارايي تخصيص گفته ميشود.
به عبارت ديگر يك بازار كاراي عملياتي بازاري است كه در آن هزينه مبادله خدمات با حداقل قيمت صورت گيرد. بازارهاي اوليه بدون وجود بازارهاي ثانويه نميتوانند به خوبي فعاليت كنند. سرمايهگذاري كه اوراق بهاداري را خريداري ميكند در صورتيكه تمايل نداشته باشد آن را تا موعد سررسيد نگهداري كند بايد بتواند به راحتي و با كمترين هزينه بفروشد.
وجود بازارهاي ثانويه فعال اين اطمينان را براي خريداران اوراق بهادار اوليه فراهم ميسازد كه آنها بتوانند در هر موقعي كه بخواهند اوراق بهادار خود را در بازار بفروشند. البته اين چنين فروشي ميتواند همراه با زيان نيز باشد. البته اين ميزان زيان بهتر از آن است كه سرمايهگذار اصلاً نتواند اوراق بهادار خود را بفروشد.
1-1-1-2- بازارهاي اوليه
بازار اوليه بازاري است كه در آن وام گيرنده اوراق بهادار جديدي را منتشر ميكند و در ازاي وجه نقد به سرمايهگذار (خريدار) ميفروشد:
براي مثال فروشهاي جديد اوراق مشاركت، يا سهام شركت ايبيام در ايالات متحده در بازارهاي اوليه اتفاق ميافتد. منتشركننده اين اوراق بهادار در ازاي فروش اوراق بهادار جديد خود وجه نقد دريافت ميكند. از طرفي عرضهكنندگان سرمايه پراكنده هستند و دستيابي به آنها مستلزم وجود سازمان خاصي است. بنابراين منتشركنندگان در خصوص اوراق بهادار جديد به موسسات تأمين سرمايه رجوع ميكنند. مؤسسات تأمين سرمايه علاوه بر كمك به شركتها، در طراحي و فروش اوراق بهادار، در بازارهاي اوليه و ثانويه نيز مشخص هستند.
2-1-1-2- بازارهاي ثانويه
بعد از اينكه اوراق بهادار در بازارها اوليه به فروش رفت، بايد مكانيزم كارا وجود داشته باشد تا سرمايهگذاران در صورت تمايل بتوانند آن را مجدداً خريد و فروش كنند. بازارهاي ثانويه اين امكان را براي سرمايهگذاران فراهم ميآورند كه آنها بتوانند اوراق بهادار موجود را بين خود خريد و فروش كنند.
سهام عادي، سهام ممتاز و اوراق قابل خريد و فروش در بازارهاي سهام مورد معامله قرار ميگيرند. بعضي از بازارهاي ثانويه سهام بصورت بازارهاي حراج هستند. اين بازارها شامل فرايند حراج در يك مكان فيزيكي معين هستند. در اين بازارها كارگزاران، امور مربوط به سرمايهگذاران را انجام ميدهند. كارگزاران واسطههايي هستند كه ميان خريداران و فروشندگان قرار ميگيرند و سعي ميكنند بهترين قيمت را كه در معامله به نفع دو طرف باشد كسب كنند.
يكي ديگر از انواع بازارهاي ثانويه سهام، بازار مبتني بر چانهزني است كه شامل شبكهاي از معاملهگران است كه از طريق آمادگي براي خريد و فروش اوراق بهادار با قيمتهاي مشخص بازار را تشكيل ميدهند. برخلاف كارگزاران معاملهگران از خود خريد و فروش و نحوه فروش ذينفع هستند. براي اينكه معاملهگران اوراق بهادار را از فروشندگان ميخرند و به خريداران ميفروشند و از تفاوت قيمت خريد و فروش منتفع ميشوند.
3-1-1-2- بازار سوم و چهارم
بازار سوم شامل كليه بازارهاي خارج از بورس است كه در آنها اوراق بهاداري كه در بورس بهادار پذيرفته شدهاند، داد و ستد ميشوند. اين بازار براي جوابگويي به نيازهاي مؤسسات بزرگ سرمايهگذاري كه تمايل ندارد براي داد و ستدهاي عمده، هزينههاي كارگزاري عمده را پرداخت نمايند بوجود آمدهاست. اين خريداران و فروشندگان عمده، از طريق كارگزاراني كه عضو سازمان بورس نيستند به داد و ستد ميپردازند. اين كار باعث ميشود، مبلغ حق كميسيوني كه به كارگزاران پرداخت ميشود كمتر باشد.
ليكن چنين بازارهايي در حال حاضر در ايران وجود ندارد.
بازار چهارم هنگامي بوجود ميآيد كه دو سازمان بزرگ (وافراد ثروتمند) بدون دخالت كارگزار، اوراق بهاداري را مستقيماً معامله كنند. اصولاً بازار چهارم يك شبكه ارتباطي ميان سرمايهگذاراني است كه علاقمند به خريد و فروش حجم سهام بالايي هستند. در اين بازار سرمايهگذاران ميتوانند اطلاعات موردنظر خود را در خصوص اوراق بهادار خاص از طريق سيستمهاي اتوماتيك خصوصي بدست ميآورند.
2-1-2- مفهوم كارايي بازار
نحوه واكنش بازار به اطلاعات جديد، قسمت مهمي از كسب رابطه تعادلي است كه توسط نظريه بازار سرمايه برآورد ميشود. بنابراين، رابطه مستقيمي ميان نظريه بازار سرمايه و مفهوم بازارهاي كارايي مبتني بر اطلاعات وجوددارد، اين رابطه شامل نحوه تأثيرگذاري اطلاعات بر فرآيند بازار و تغييرات قيمت به سمت تعادل جديد است. اگرچه مفهوم بازار كارا به همه بازارهاي مالي تعلق دارد ولي تأكيد ما بر بازار سهام است.
سرمايهگذاران قيمت سهام را براساس جريانات نقدي مورد انتظار حاصل از سهام و ريسك آن تعيين ميكنند. سرمايهگذاراني كه منطقي عمل ميكنند بايد بتوانند از تمامي اطلاعات موجود و يا اطلاعاتي كه ميتوانند كسب كنند به نحو احسن استفاده كنند.
اين مطالب ميتواند شامل اطلاعات معلوم و يا برآوردهايي درباره آينده باشد. در هر صورت اطلاعات عامل مهمي در تعيين قيمت سهام است و به همين دليل بحث مهمي در مباحث مربوط به مفهوم بازارهاي كالا به شمار ميرود.
بازار كارا بازاري است كه در آن اطلاعات موجود بلافاصله بر قيمت اوراق بهادار تأثير ميگذارد. مفهوم بازار كارا بر اين فرض استوار است كه سرمايهگذاران در تصميمات خريد و فروش خود تمامي اطلاعات مربوط را در قيمت سهام لحاظ خواهند كرد. بنابراين، قيمت فعلي سهام شامل تمامي اطلاعات شناخته شده اعم از اطلاعات گذشته و اطلاعات فعلي است.
اين مفهوم يك ادعا يا توقع نيست بلكه تغييرات كاملي است كه در اثر انتشار اطلاعات جديد در قيمت سهام صورت ميگيرد. يك بازار كارا داراي خصوصيات زير ميباشد:
حضور تعداد زيادي سرمايهگذار منطقي كه به دنبال حداكثر كردن سود خود ميباشند و به طور فعال از طريق تجزيه و تحليل، ارزشيابي و معامله سهام در بازار مشاركت دارند. اين سرمايهگذاران به تنهايي نميتوانند بر قيمت اوراق بهادار تأثير بگذارند.
دريافت اطلاعات بدون هزينه است و بلافاصله بطور وسيعي در اختيار همگان قرار ميگيرد.
اطلاعات به صورت تصادفي بوجود ميآيند و مستقل از اعلان ساير اطلاعات ميباشند.
سرمايهگذاران در قبال ارائه اطلاعات جديد سريعاً عكسالعمل نشان ميدهند كه اين خود باعث تغيير قيمت سهام ميشود.
3-1-2- اشكال مختلف بازار كارا
معيار اصلي در ارزيابي ميزان كارايي بازار، اطلاعات است. در يك بازار كاراي كامل، قيمتهاي اوراق بهادار شديداً متأثر از كليه اطلاعات موجود در بازار ميباشد و چون اطلاعات موجود تأثير خود را بر قيمتها گذاشتهاند.
سرمايهگذاران نميتوانند مجدداً از اين اطلاعات براي كسب سود استفاده كنند. در چنين بازاري، قيمت اوراق بهادار برابر با ارزش ذاتي آن است به گونهاي كه اين ارزش ذاتي نشاندهنده تمامي اطلاعاتي است كه در خصوص اين اوراق بهادار وجود دارد.
از سال 1970 به بعد مباحث وسيعي در خصوص مفهوم بازار كارا به عنوان فرضيه بازار كارا صورت گرفتهاست طبق اين مطالعات سه نوع بازار به شرح ذيل وجود دارد:
شكل ضعيف بازار كارا:
يكي از متداولترين نوع اطلاعات در ارزيابي ارزش اوراق بهادار، دادهها و اطلاعات مربوط به بازار است. برخي اطلاعات موجود مربوط به دورههاي قبل بوده و تأثير آنها در قيمتهايي اوراق بهادار منعكس شده است و تأثيري در پيشبيني تغييرات آتي قيمتها ندارد و به همين دليل ارزش كمتري دارند اين نوع اطلاعات كه تأثير كمتري بر روي قيمت سهام دارد شكل ضعيف از فرضيه بازار كارا را نشان ميدهند. در صورتيكه شكل ضعيف فرضيه بازار كارا صادق باشد بايد گفت كه تغييرات گذشته قيمت بايد رابطهاي با تغييرات آتي قيمت نداشته باشد. به عبارت ديگر، تغييرات قيمت سهام در طول زمان بايد مستقل و يا تقريباً اينگونه باشد.
2- شكل نيمهقوي بازار كارا:
سطح خيلي متداول كارايي بازار نهتنها شامل اطلاعات موجود قيمتي است، بلكه شامل اطلاعات شناخته شده و در دسترس مانند اطلاعات مربوط به درآمد، سودتقسيمي، اعلان تجزيه سهام، پيشرفتهاي جديد در مورد مطالعات، مشكلات تأمين مالي و تغييرات مربوط به حسابداري است. در بازاري كه چنين اطلاعاتي سريعاً در قيمتها منعكس ميشود به آن بازاركاراي نيمهقوي گفته ميشود. بازار كاراي نيمهقوي شامل سرمايهگذاري است كه از اطلاعات منتشره جديد استفاده نميكنند و انتظار دارند با توجه به متوسط ريسك، بازده بيشتري بدست آورند. اگر تعديل قيمت سهام در مقابل برخي از اطلاعات منتشره با تأخير انجام شود. سرمايهگذاران بتوانند با استفاده از تأخير به بازده غيرمتعارف دست پيدا كنند بدين معناست كه بازار نيمه قوي يك بازار كاراي كامل نيست چون در بازار كاراي كامل، به محض وقوع اطلاعات قيمتها تحت تأثير اطلاعات قرار ميگيرند.
شكل قوي بازار كارا:
در اين بازارها قيمتهاي سهام كاملاً تحت تأثير اطلاعات اعم از اطلاعات عمومي و غيرعمومي است. اگر بازار كارا به شكل قوي آن وجود داشته باشد هيچ گروهي از سرمايهگذاران نميتوانند بيش از نرخ بازده در يك دوره از زمان منتفع شوند. پرتفويهايي كه به صورت حرفهاي مديريت ميشوند معمولاً جزء يك دسته هستند شكل قوي بازار كارا در برگيرنده شكل ضعيف و نيمهقوي نيز هست و نشاندهنده بالاترين سطح كارايي بازار است.
3-2- سود هر سهم (EPS) و انواع روشهاي محاسبه سود هر سهم و قيمت به سود هر سهم (P/E)
1-3-2- سود هر سهم (EPS): سود هر سهم شايد بعنوان مهمترين مورد گزارش شده براي اندازهگيري عملكرد يك مؤسسه انتفاعي باشد. طبق آمار بدست آمده، سرمايهگذاران، بستانكاران، تحليلگران و ساير اشخاص مقدار موفقيت يك موسسه انتفاعي را در دستيابي به اهداف سودآورياش ميدانند. افرادي كه از صورتهاي مالي استفاده ميكنند براي ارزيابي پتانسيل درآمد، چشمانداز سودهاي سهام در آينده از EPS كمك ميگيرند. محبوبيت EPS از اهميت درآمد براي سرمايهگذاران، بستانكاران و افراد ديگر و اينكه EPS به عنوان مقياس اندازهگيري سود هر سهم از سهام عادي براي سهامداران با اهميت ميباشد ناشي ميگردد. سرمايهگذاران، بستانكاران و ساير تصميم گيرندگان برون سازماني با استفاده از EPS عملكرد گذشته و حال يك شركت را در نظر ميگيرند و عملكرد آينده را پيشبيني ميكنند. قبل از اواخر دهه 1960، شركتها ملزم به محاسبه EPS و افشاي آن از جانب GAAP نبودند اگرچه شركتها اغلب اين كار را انجام ميدادند.
در سال 1966، APB در نظريه شماره 9، راهنماييهايي را براي محاسبه EPS و همچنين ارائه يك قالب كلي براي ارائه آن در صورتهاي مالي تهيه نمود و پيشنهاد نمود كه EPS در صورتهاي مالي افشاء شود. در سال 1969، APB با انتشار بيانيه شماره 15، بيان نمود كه حداقل EPS براي سود قبل از اقلام غيرعادي و براي سود خالص در صورت سود و زيان افشاء شود.
شرايط گزارش EPS بستگي به اين دارد كه يك شركت داراي ساختار سرمايه پيچيده يا ساده ميباشد. يك ساختار سرمايه ساده به اين معني است كه يك شركت داراي اوراق بهادار قابل تبديل به سهام نباشد. كه از مهترين اين اوراق بهادار، اوراق قرضه قابل تبديل به سهام و سهام ممتاز قابل تبديل به سهام عادي ميباشد. در صورت داشتن چنين اوراقي يك شركت داراي ساختار سرمايه پيچيده ميباشد. براي شركتهايي كه داراي ساختار سرمايه ساده ميباشند سود اوليه هر سهم بوسيله تقسيم سود خالص براي سهامداران عادي بر تعداد سهام عادي آن دوره بدست ميآيد.
شركتهايي كه داراي ساختار سرمايه پيچيده هستند EPS را به دو صورت ارائه ميكنند. ارائه اول به صورت BEPS يا سود اوليه هر سهم و ارائه دوم به صورت DEPS يا سود تقليل يافته هر سهم ميباشد.
2-3-2- روشهاي محاسبه سود هر سهم (EPS):
مقررات مربوط به محاسبه سود هر سهم بستگي به ساده يا پيچيده بودن ساختار سرمايه دارد چنانچه سرمايه شركت صرفاً سهام عادي يا سهام عادي و سهام ممتاز غيرقابل تبديل منتشر شده باشد ساختار سرمايه ساده گويند. در مواردي اگر سرمايه شركت شامل اوراق بهادار تقليل دهنده بالقوه نظير اوراق قرضه قابل تبديل، سهام ممتاز قابل تبديل، گواهينامه خريد سهام، اختيار خريد سهام، حق تقدم خريد سهام باشد، ساختار پيچيده سرمايه گويند. بديهي است ويژگي اين نوع ساختار (اوراق بهادار تقليلدهنده بالقوه) ممكن است منجر به افزايش تعداد سهام عادي منتشر شده گردد.
دو ساختار ساده سرمايه براي محاسبه سود هر سهم داريم:
سود سهام ممتاز غيرقابل تبديل به سهام عادي- سود خالصميانگين موزون تعداد سهام عادي منتشر شدهـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = سود هر سهم عادي منتشر شده
سود سهام ممتاز اعلام شده + زيان خالصميانگين موزون تعداد سهام عادي منتشر شدهحال چنانچه واحد تجاري متحمل زيان شده و سود سهام ممتاز نيز اعلام گرديده باشد جهت محاسبه زيان هر سهم داريم:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = زيان هر سهم عادي منتشر شده
سود پس از كسر مالياتتعداد سهام منتشرشدهدر بورس تهران نيز EPS به صورت زير محاسبه ميشود:
ــــــــــــــــــــــــــ = سود هر سهم
نظر به اينكه ميانگين موزون تعداد سهام منتشر شده براي محاسبه سود هر سهم موردنياز ميباشد بنابراين ضرورت دارد كه در محاسبه ميانگين موزون تعداد سهام منتشر شده دقت لازم به عمل آيد، زيرا ممكن است تعدادي سهام در طي دوره مالي از طريق شركت بازخريد و تعدادي از سهام از طريق سود سهمي افزايش و حتي ممكن است سهام تجزيه شده باشد.
هزينه بهره بعد از ماليات + سود ممتاز - سودخالصa + b + cدر ساختار پيچيده سرمايه براي محاسبه سود هر سهم داريم:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = سود تقليل يافته هر سهم
هزينه بهره بعد از ماليات + سودخالصa + b + c + dيا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ = سود تقليل يافته هر سهم
a ميانگين موزون تعداد سهام عادي منتشر شده است.
b سهامي كه از محل وجوه حاصل از اختيار خريد تحصيل نميشود.
c تعداد سهام صادر شده براساس تبديل اوراق قرضه است.
d تعداد سهام صادر شده براساس تبديل سهام ممتاز است.
3-3-2- قيمت به سود هر سهم (P/E)
يكي از روشهاي اصلي ارزشيابي كه اغلب مورد استفاده تجزيه و تحليلگران قرار ميگيرد ضريب قيمت به سود هر سهم (P/E) است. در واقع اگرچه امروزه مدلهاي تنزيل سود تقسيمي بيشتر مورد توجه سرمايهگذاران و نشريات سرمايهگذاري است ولي تجزيه و تحليلگران اوراق بهادار اين روش را بيشتر از مدلهاي تنزيل سود تقسيمي بكار ميبرند. اگرچه استفاده از روش ضريب قيمت به سود هر سهم آسانتر به نظر ميرسد. ولي سهولت اين روش نبايد باعث شود كه سرمايهگذاران عدم اطمينان آينده را فراموش كنند. اين نكته حائز اهميت است كه هر روش و مدل ارزشيابي، هر چقدر هم از صحت بالايي برخوردار باشد مسلتزم برآورد عدم اطمينان آينده است.
چهارچوب مفهومي مدل (P/E) به اندازه مدلهاي تنزيل سود تقسيمي بر تئوريهاي اقتصادي مبتني نيست. با اين حال مدل ضريبP/E بيشتر با تجزيه و تحليل ارزش فعلي تطابق دارد براي اينكه توجه اين مدل بيشتر بر ارزش ذاتي سهام است. ضريب قيمت به سود هر سهم از طريق تقسيم قيمتجاري بازار بر سود 12 ماهه بدست ميآيد و نشاندهنده اين است كه قيمت سهم چندبرابر سود هر سهم است و به ازاي هر دلار سود چه قيمتي را بايد پرداخت در بخشهاي بعدي همين فصل در ارتباط با محتواي اطلاعاتي قيمت سهام و سود هر سهم (EPS) صحبت خواهيم كرد.
1-3-3-2- عوامل تعيينكننده در ضريب قيمت به سود هر سهم (P/E)
نسبت P/E را ميتوان از مدل تنزيل سود تقسيمي، كه اساس ارزشيابي سهام عادي است، استخراج كرد. اين فرايند فقط از طريق مدل رشد ثابت صورت ميگيرد:
(A)
در اين مرحله طرفين را بر E سود هر سهم تقسيم ميكنيم.
اين معادله عواملي را كه در برآورد ضريب قيمت به سود هر سهم (P/E) تأثير ميگذارند نشان ميدهد:
1- نسبت سود تقسيمي مورد انتظار( D1/E1)
2- نرخ بازده مورد انتظار سهامدار(K)
3- نرخ رشد مورد انتظار سود تقسيمي(g)
در صورتيكه ساير شرايط ثابت بماند روابط زير بدست ميآيد:
هرچه درصد سود تقسيمي بيشتر باشد، ضريب قيمت به سود هر سهام (P/E) بيشتر خواهد بود.
هرچه نرخ رشد مورد انتظار g بزرگتر باشد، ضريب قيمت به سود هر سهم (P/E) بيشتر… خواهد بود.
هرچه نرخ بازده مورد انتظار (k) بيشتر باشد …، ضريب قيمت به سود هر سهام (P/E) كمتر خواهد بود.
2-3-3-2- ضريب قيمت به سود هر سهم (P/E) و نرخ بهره:
ضريب قيمت به سود هر سهم، خوش بين بودن يا بدبين سرمايهگذاران را نشان ميدهد و اين بستگي به نرخ بازده مورد توقع سرمايهگذار دارد. در صورتيكه ساير عوامل يكسان باشند هر چقدر نرخ بازده مورد انتظار … سهامداران افزايش يابد ضريب قيمت به سود هر سهم كاهش مييابد. در عوض، نرخ بازده مورد انتظار با نرخ بهره مرتبط است.
بطوريكه هرچه نرخ بهره افزايش مييابد نرخ بازده مورد انتظار تماي اوراق بهادار از جمله سهام نيز معمولاً افزايش مييابد. براساس اين روابط انتظار ميرود يك رابطه معكوس ميان ضريب قيمت به سود هر سهام (P/E) و نرخ بهره وجود داشتهباشد. به طوري كه در صورت يكسان بودن شرايط هرچه نرخ بهره افزايش يابد، نسبت (P/E) كاهش مييابد.
از نظر تئوري، بكارگيري مدل تنزيل سود تقسيمي صحيح و منطقي است. بهترين برآورد ارزش جاري سهام عادي شركتها احتمالاً از طريق محاسبه ارزش فعلي سودهاي تقسيمي است كه توسط شركتها به سهامداران پرداخت ميشود. با اين حال برخي از سرمايهگذاران و تجزيه و تحليلگران احساس ميكنند كه اين مدل غيرواقعي است. استدلال آنها اين است كه هيچكس نميتواند با صحت و دقت بالا سودهاي تقسيمي آتي را پيشبيني نمايد. همچنين به علت اينكه استفاده از مدل (P/E) آسانتر است به همين خاطر استفاده از اين مدل متداولتر است. مدل (P/E) نسبت به مدل تنزيل سود تقسيمي از پيچيدگي كمتري برخوردار بوده و يك مدل شهودي است. در واقع فهم مدل P/E ميتواند در درك مدل تنزيل سود تقسيمي به سرمايهگذاران كمك كند.
به جاياينكه اين روشها را رقيب همديگر تلقي كنيم بهتر است به آنها به عنوان مكمل هم نگاه كنيم. هريك از اين روشها به جاي خود مفيد هستند و استفاده از اين دو روش باعث ميشود سرمايهگذاران شانس بيشتر و بهتري در ارزشيابي سهام عادي داشتهباشند.
4-2- بررسي رابطه بين سود هر سهم (EPS) و نسبت قيمت به سود هر سهم (P/E) با بازده سهام
1-4-2- بررسي رابطه نسبت قيمت به سود هر سهم (P/E) با بازده سهام
دو روش اساسي تجزيه و تحليل براي ارزشيابي سهام عادي كه معمولاً در دنياي اوراق بهادار مورد استفاده قرار ميگيرد عبارتند از:
روش ارزش فعلي
روش ضريب قيمت به سود هر سهم (P/E)
در روش ارزش فعلي، ارزش جريانات آتي بازدهاي كه قرار است از سهام عادي دريافت شود با استفاده از نرخ تنزيل مناسبي (نرخ بازده مورد انتظار سرمايهگذاران) در زمان حال محاسبه ميشود. تجزيه و تحليلگران ماهر اوراق بهادار در مقايسه با روش ارزش فعلي، بيشتر از روش ضريب قيمت به سود هر سهم (P/E) كه نشان ميدهد قيمت هر سهم چند برابر سود آن سهم است استفاده ميكنند.
روش مرسوم محاسبه ارزش ذاتي (واقعي)، استفاده از تجزيه و تحليل ارزش فعلي است. ارزش هر اوراق بهاداري، از طريق فرايند ارزش فعلي كه شامل تنزيل درآمد است قابل تخمين و برآورد است. به اين معني كه، ارزش فعلي اوراق بهادار برابر است با ارزش فعلي (تنزيل شده) جريانات نقدي آتي كه سرمايهگذاران انتظار دارند از دارايي خود بدست آورند:
ارزش اوراق بهادارجريانات نقدي
k= نرخ تنزيل مناسب يا نرخ بازده مورد انتظار
سرمايهگذاري كه در حال بررسي خريد سهام عادي است بايد ريسك اين سهام و حداقل نرخ بازده مورد انتظاري كه سرمايهگذاران را به اين خريد تشويق ميكند را مورد ارزيابي قرار دهد اين حداقل بازده موردانتظار يا نرخ بازده موردانتظار، به عنوان هزينه فرصت محسوب ميشود. عامل ديگري كه جزء چهارچوب ارزش فعلي است جريانات نقدي مورد انتظار است. ارزش سهام عادي عبارتست از ارزش فعلي تمامي جريانات نقدي كه بايستي از منتشركننده (شركت) دريافت شود.
سهامداران ممكن است در برخي از موارد با توجه به جريانات نقدي تصميم به فروش سهام در آينده بگيرند با اين حال سود سهام بخش مهمي از تجزيه و تحليل اساسي است در واقع سود سهام بيشتر از هر متغير ديگري مورد توجه سرمايهگذاران است. اگر تمامي سود مربوط به سهام به صورت سود بين سهامداران تقسيم شود در حساب سود تقسيمي آورده ميشود ولي اگر اين سود در شركت نگهداري شود و مجدداً سرمايهگذاري شود به آن سود انباشته گفته ميشود كه نهايتاً مي تواند باعث افزايش درآمد و سود تقسيمي شود. در تجزيه و تحليل ارزش فعلي سود انباشته منظور نميشود و فقط سود تقسيمي مورد استفاده قرار ميگيرد. چون سود تقسيمي تنها جريان نقدي است كه سرمايهگذاران به صورت مستقيم دريافت ميكنند.
چون سود تقسيمي تنها پرداخت نقدي است كه سهامداران مستقيماً از شركت دريافت ميكنند بنابراين سود تقسيمي مبناي ارزشيابي سهام عادي است. مدل تنزيل سود تقسيمي بيانگر اين است كه ارزش فعلي سهام برابر ارزش تنزيل شده سودهاي تقسيمي آتي است:
كه در اين فرمول داريم:
ارزش ذاتي يا ارزش نظري قعلي سهام براساس برآوردهاي كاربران از سودهاي تقسيمي آتي و نزخ تنزيلي
D1, D2, …= سود تقسيمي مورد انتظار كه بايد در هر دوره آتي دريافت شود.
K= نرخ تنزيل يك سرمايهگذاري با توجه به ميزان ريسك آن
اما نيمه ديگر چارچوب ارزيابي در تحليل اساسي، نسبت يا ضريب قيمت به سود هر سهم P/E ميباشد اين نسبت نشان ميدهد كه قيمت هر سهم چند برابر سود هر سهم است. از طرفي اين نسبت (P/E) خلاصه ارزيابي بازار از بازده سهام شركت را نشان ميدهد.
در مورد بحثهاي قبلي يادآوري ميكنيم كه P/E مورد انتظار از نظر مفهومي تابعي از سه عامل است: D1/E1: نسبت سود تقسيمي مورد انتظار
2- K: نرخ بازده مورد توقع سهام
3- g نرخ رشد مورد انتظار سودهاي تقسيمي
سرمايهگذاراني كه سعي در تعيين نسبت P/E رايج براي يك سهم بخصوص دارند بايد بر مبناي اين سه فاكتور و تغييرات احتمالي آن عمل كنند.
واضح است كه سود تقسيمي تابعي از سود است اما رابطه بين اين دو متغير، پيچيدهتر از سود تقسيمي جاري است كه تابعي از سودهاي جاري ميباشد. سود تقسيمي پرداخت شده به وسيله شركتها نشاندهنده اعمال تنظيم شده شركتها (مانند سطح سود قبلي) و نيز انتظارات آينده (مانند سود مورد انتظار آينده) است. چنانچه نرخ پرداختي سود تقسيمي مورد انتظار تغيير يابد، ميتوان انتظار داشت نسبت P/E نيز تغيير يابد هرچه نرخ پرداختي مورد انتظار بالاتر باشد با شرط يكسان بودن بقيه موارد نسبت P/E بالاتر است.
همانطور كه مي دانيم نرخ بازده مورد توقع (K) تابعي از نرخ بازده بدون ريسك و صرف ريسك است. بنابراين K مساوي است با:
K = RF – RP
نرخ بازده بدون ريسك (RF) همان نرخ اسناد خزانه است. صرف ريسكي (RP)، پاداش اضافي است كه سرمايهگذاران ريسك گريز قبل از خريد يك دارايي ريسكي مانند سهام عادي، تنظيم ميكنند.
دانش اندك خطرناك است، بخصوص اگر سرمايهگذاران در زمان تصميمگيري راجع به خريد يك سهم فقط به P/E اتكا كنند. يك نسبت P/E مي تواند معاني متفاوتي داشتهباشد و اگر تفاوتها را نفهميد ممكن است به شدت آسيب ببيند. اما برخي راهنماييهاي كلي براي تفسير P/Eها وجود دارد. به عنوان يك قانون سهامهايي با P/E بالا (نسبتهايي بالاتر از 20) در ارتباط با شركتهايي بار شد سريع و جوان بوده و پر ريسكتر از سهامهايي با P/E پايين به نظر ميرسند زيرا به ندرت سرعت رشد سودشان را حفظ ميكنند.
استفاده از P/Eها باعث چندين تئوري سرمايهگذاري رقابتي شدهاند. تعدادي از مطالعات آكادميك به اين نتيجه رسيدهاند كه سرمايهگذاري در سهام با P/E پايين صرفاً ريسك پايين ندارد بلكه همچنين بازده كمتر از خريد سهام با P/E بالا دارند. كساني كه سهام با P/E پايين ميخرند سرمايهگذاران با ارزش ناميده ميشوند از طرف ديگر سرمايهگذاران تمايل به پذيرش P/Eهاي بالاتر دارند زيرا اعتقاد دارند كه سود آينده قيمت سهم را به سرعت بالا خواهد برد.
سومين متغير اثر گذار بر نسبت P/E نرخ رشد موردانتظار سود تقسيمي، يعني g است ميدانيم g=br، نرخ رشد موردانتظار را صورت تابعي از بازده صاحبان سهام (r) و نرخ قابل دستيابي (b) بيان ميكند هرچه اين متغيرها بالاتر باشند g نيز بيشتر خواهد بود و بين P/E با g رابطه مستقيم وجود دارد.
قيمتهاي سهم منعكسكننده انتظارات بازار از سود و بازده سهام ميباشد. شركتهايي كه اعتقادات بازار در آنها به نرخهاي رشد سود بالاتر منجر ميشود بيش از شركتهايي كه انتظار ميرود نرخ رشد سود پايينتر نشان دهند، قيمتهاي بالاتري خواهند داشت. بنابراين، عامل اوليه در توضيح تفاوتهاي نسبت P/E، انتظارات سرمايهگذار از رشد سود آينده است تفاوتها در نرخ رشد سود بر P/E نيز اثر خواهند گذاشت.
2-4-2- بررسي رابطه سود هر سهم (EPS) با بازده سهام
سوال منطقي اين است كه آيا سهامي كه بالاترين رشد EPS را دارند بايد بالاترين بازده را داشته باشند؟ بررسيها نشاندهنده اين مطلب است كه سهامهايي با رشد آتي EPS بيشتر، بازده سهام بيشتري نيز دارند. بنابراين EPS كه سرمايهگذاران از آن براي تعيين ارزش سهام استفاده ميكنند EPS آتي (مورد انتظار) است. قيمت جاري سهم تابع جريان سود آتي و نرخ P/E است نه روند گذشته آن. اگر سرمايهگذاران بدانند كه EPS شركتي در سال آينده چقدر خواهد بود به نتايج خوبي در بازار دست خواهند يافت.
دو نكته مهم در فرايند تحليل اساسي سهام براي شركتها به شرح زير است:
1- EPS يك متغير اساسي در تأثير گذاري بر تغييرات قيمت آتي سهام عادي است.
سهامهايي با تغييرات سود بالا احتمالاً تغييرات قيمت مثبت يا منفي بالاتري را نشان ميدهند.
نرخ رشد سود يا اصرار بر روند سود به راحتي قابل پيشبيني نيست. سرمايهگذاران نميتوانند به سادگي از نرخ رشد داخلي جاري EPS به منظور پيشبيني نرخ آتي رشد استفاده كنند. در انجام تحليل اساسي اوراق بهادار كه از EPS استفاده ميشود سرمايهگذار به
تعيين چگونگي تخمين سود
توجه به درستي تخمين سود بدست آمده
درك نقش سودهاي شگفتانگيز در بر خورد با قيمتهاي سهام نياز دارد.
همانطور كه گفتيم تغيير در سود و قيمتهاي سهم همبستگي زيادي با هم دارند. ارتباط بين سود و قيمت سهم پيچيدهتر از بيان ساده يك همبستگي (ارتباط) بين رشد سود و تغييرات قيمت سهم است. سرمايهگذاران بايد به انتظارات خود از EPS شكل داده و اگر بازار كارا باشد اين انتظارات با قيمت سهم يكي خواهد شد. نكته مهم درباره EPS از لحاظ قيمتهاي سهم تفاوت بين انتظار بازار (به طور كلي سرمايهگذاران) از EPS و آنچه كه شركت واقعاً گزارش ميكند، مي باشد. اطلاعات غيرمنتظره درباره سود مستلزم يك بازبيني در اعتقادات سرمايهگذار درباره سوددهي آينده و بازده سهام و بنابراين تعديلي در قيمت سهام است.
-2- تحقيقات داخلي و خارجي انجام شده
1-5-2- تحقيقات خارجي
با توجه به اينكه سرمايهگذاران به قيمت سهام به عنوان يكي از فاكتورهاي مهم تصميمگيري نظر دارند. ليكن بسياري از ديرباز سعي بر آن داشتهاند كه رابطه قيمت سهام را با متغيرهاي حسابداري اندازهگيري نمايند و چگونگي و مرتبط بودن اين عوامل را شناسايي و از اين طريق بهترين تصميم را اتخاذ نمايند. كه در اين ميان آقايان بال و براون در سال 1968 رابطه بين سود حسابداري و قيمت سهام را از طريق رابطه بين جهت تغييرات سود غيرمنتظره و ميانگين نرخ بازده غيرعادي را مورد بررسي قرار دادند.
آنها پيشبيني كردند كه افزايش غيرمنتظره در سودهاي حسابداري با افزايش غيرعادي در نرخ بازده سرمايه گذاريها و بالعكس كاهش غيرمنتظره در سود حسابداري با كاهش بازده همراه خواهد بود. در اين تحقيقات، فرضيه انتقال اطلاعات به بازار در زمان اعلام سود ساليانه نيز از طريق آزمايش ميانگين نرخ بازده غيرعادي مورد بررسي قرار گرفت. در زمان تحقيق بال و براون، كوتاهترين زمان كه اطلاعات نرخ بازده سهام ميتوانست در دسترس آنها قرار گيرد ماهانه بود كه در تحقيق آنها مبناي كار قرار گرفته است.
در سال 1968، آقاي بيور ارتباط درصد تغييرات هر سود را با درصد تغييرات قيمت سهام مورد بررسي قرارداد و به اين نتيجه رسيد كه سود سالانه منعكسكننده عواملي است كه قيمت سهام را تحت تأثير قرار ميدهند، مانند جريانهاي نقدي و سود سالهاي آتي كه از عوامل و متغيرهاي مؤثر هستند.
در سال 1973 آقاي فاستر عكسالعمل بازار را نسبت به حوادث ايجادكننده اطلاعات مانند تجزيه سهام، اعلام سود سالانه قبل از حسابرسي را مورد آزمون قرارداد. به اين نتيجه رسيد كه سرمايهگذاران اعلام سود، سودسالانه را بعنوان ارقام داراي محتواي اطلاعات در نظر ميگيرند و نسبت به آن عكسالعمل نشان ميدهند و منتظر انتشار ارقام حسابرسي شده نميمانند و قيمتهاي سهام خيلي سريع تعديل ميشوند.
در سال 1977 پاتل و كاپلان اين موضوع را مورد آزمون قراردادند كه آيا جريانهاي نقدي عمليات، اطلاعاتي علاوه بر آنچه كه سودسالانه ارائه ميكند فراهم ميسازد يا خير؟ و نتيجه گرفتند كه جريانهاي نقدي بار اطلاعاتي نهايي ندارند.
در سال 1977 آقاي فاستر جهت پيگيري مطالعات قبلي خود مطالعه ديگري در خصوص بار اطلاعاتي سودهاي گزارش شده حسابداري انجام دادهاست و نتيجهگرفتهاست كه سود حسابداري يك منبع اطلاعاتي به هنگام است.
در سال 1986 آقاي روبرت در تحقيق خود پيرامون محتواي اجزاي سود و بازده سهام را مورد مطالعه قرارداد و وي شش مورد از اقلامي را كه معمولاً بعنوان اجزاي سود مورد گزارش قرار ميگيرد، مورد آزمون قرارداد تا تشخيص دهد آيا اين اقلام اطلاعات اضافهاي نسبت به آنچه در رقم سود هست ارائه مينمايند يا خير؟
در اين تحقيق دومين سؤال اين است كه آيا اين اطلاعات اضافي با ويژگيهاي سري زماني ارقام همبستگي دارد يا خير؟
شش متغيري كه آقاي روبرت در اين تحقيق مورد تجزيه و تحليل قرار داده است عبارتند از:
سود ناويژه، هزينههاي عمومي و اداري، هزينه استهلاك، هزينهبهره، ماليات و ساير اقلام. اين شش قلم همواره در گزارشدهي مالي به سهامداران ارائه ميشود و شركتها همواره اين تصور را دارند كه تجزيه سود به اجزاي آن اطلاعات اضافي براي استفادهكنندگان گزارشهاي مالي فراهم ميآورد. اين تحقيق دونتيجه اساسي در برداشته است: نخست آنكه سود هر سهم (EPS) كه در گزارشگري مالي مورد تأكيد است، خلاصه كاملي از اطلاعات حسابداري را براي استفادهكنندگان صورتهاي مالي فراهم نميكند و اگر همهچيز را در رقم سود خلاصه كنيم و متغيرهاي ششگانه تحقيق را مجتمعاً در قالب سود شركت گزارش دهيم، برخي از اطلاعات مفيد براي استفادهكنندگان در اين ميان گم ميشود، دوم اينكه محتواي افزاينده اطلاعاتي مورد اشاره در اين تحقيق با انتظارات بازار، از طريق واكنش منطقي در قبال تغييرات خواص سريها و زماني اجزاي سود، همبستگي دارد. اين موضوع نشان ميدهد كه چگونه ميتوان از تئوريهاي ارزيابي براي انجام آزمونهاي تجربي و قويتر در زمينه رابطه بين بازده سهام و اطلاعات حسابداري استفاده كرد.
در سال 1991 آقايان استون و هريس، سودرا بعنوان يك متغير توضيح دهنده قلمداد و بررسي نمودند كه آيا سود تقسيم شده بر قيمت ابتداي دوره، ميتواند بازده سهام را توضيح دهد يا نه؟
و يا بعبارت ديگر آيا از طريق سود سهام ميتوان قيمت سهام و سود سهام آتي را پيشبيني نمود يا خير؟ و نتيجه گرفتند كه متغير سود در ارزشگذاري سهام نقش مهمي دارد و بنابراين ميتواند بعنوان يك متغير توضيحدهنده بازده مطرح گردد.
همچنين آقايان الگنس چنگ و ژوزف چيونگ در سال 1993 تأثير سه طريق اندازهگيري و گزارشگري سود (عملياتي، خالص و جامع) را در توضيح بازده مورد بررسي قرار داند و نتيجهگرفتند كه سود عملياتي بيشترين تأثير و سود جامع كمترين تأثير را بر بازده دارند و تأثير سود خالص مابين اين دو قرار ميگيرد.
در سال 1977 آقاي باسو مطالعهاي در ارتباط با رابطه نسبت P/E و عملكرد سهام انجام داد. با اين فرض كه سهام با نسبت P/E كوچكتر عملكرد بهتري نسبت به سهامي با P/E بزرگتر دارند. با سو دامنه تحقيق خود را به يك دوره 14 ساله بسط داد و اطلاعات اين 14 سال را مورد بررسي قرارداد و در نهايت به اين تنيجه رسيد كه پرتفوي سهامهايي با نسبت P/E كوچكتر عملكرد و بازده بيشتري نسبت به پرتفويها و سهامي با نسبت P/E بزرگتر دارند. در سال 2000 آقاي پارك تعريف و كاربرد عملي نسبت P/E را ارائه نمود. ايشان در اين مطالعه نسبت P/E، نرخ رشد و نرخ بهره را براي سالهاي 1954 لغايت 1998 مورد بررسي قرارداد و به اين نتيجه رسيد كه نسبت P/E به اندازهكافي با بازده شركت و همچنين تغييرات نرخ بهره در ارتباط ميباشد. همچنين نتيجه گرفت كه لزوماً نسبت P/E بالا نشانگر ارزيابي بيش از حد نيست.
آقاي هري رامچاران در سال 2002 به جاي اينكه بازده يك سهم را با تغيير P/E بررسي نمايد، بازده بازارها را با توجه به نسبت P/E آن بازارها مورد بررسي قرارداد. ايشان 21 بازار سرمايه را كه در 5 قاره جهان فعاليت مينمايند، انتخاب نمود. ايشان در اين تحقيق به دو عامل ريسك . نرخ رشد كه از عوامل تعيينكننده نسبت P/E ميباشند بسيار تأكيد كرده و رابطه آنها را نيز با عملكرد بازار مورد بررسي قرار ميدهد. و نتيجه ميگيرد كه نرخ رشد اقتصادي در بازارهاي مختلف تأثير بسزايي در نسبت P/E آن بازارها دارد.
در سال 2002 آقاي لام ارتباط بازده سهام را با چندين متغير بررسي نمود. متغيرهاي مورد استفاده عبارت بودند از:
ريسك بتا
اندازه شركت
نسبت ارزش دفتري به سود
نسبت P/E
اين تحقيق در بورس هنگكنگ انجام گرفت و نتجه آن به شرح ذيل است:
ضريب بتا قادر نيست نسبت نرخ متوسط بازده ماهانه را براي شركتها به خوبي توضيح دهد اما سه متغير اندازه شركت، نسبت B/E و P/E قادر به ارائه پيشبيني منطقي در ارتباط با بازده متوسط ماهانه سهام ميباشند.
همچنين آقايان روبن ترينو و فيونا رابرتسون در سال 2002 تحقيقي در خصوص رابطه بين نسبت P/E فعلي و متوسط بازده آينده بازار انجام دادند و به اين نتيجه رسيدند كه نسبت P/E در كوتاه مدت رابطه ضعيفي با بازده دارد. ليكن در بلندمدت (بيش از 5 سال)، بازده متوسط بازار كاهش مييابد در صورتيكه نسبت P/E در هنگام تصميم گيري براي سرمايهگذاري بالا باشد نسبت بازده سهام، بالاتر از بازده اوراق قرضه خواهد بود.
2-5-2- تحقيقات داخلي
در ايران نيز تحقيقات مرتبط با موضوع بازده به كرات صورت گرفتهاست كه در ذيل به آنها اشاره ميكنيم ولي متأسفانه از متغيرهاي P/E و EPS در اين تحقيقات كمتر استفاده شدهاست. آقاي علي واعظ در سال 1370 تحقيقي تحت عنوان ارزيابي سود حسابداري و كاربرد آن در تحقيق اهداف حسابداري در ايران انجام دادهاست و اينطور نتيجهگرفته كه سرمايهگذاران خواهان گزارش سود بر مبناي شمول كلي هستند آنها سودگزارششده بر مبناي شمول كلي را به سودخالص ترجيح ميدهند آقاي محمدحسين ستايش نيز در سال 1373 تحقيقي تحت عنوان، اهميت مفاهيم سود در پيش بيني قدرت سودآوري انجام دادهاست و نتيجه گرفتهاست كه قدرت پيشبيني سودآوري توسط سهامداران بر مبناي سود عملياتي استوار ميباشد.
در سال 1375 خانم رضوان حجازي، با بررسي تأثير اعلام سود بر قيمت و حجم مبادلات سهام در بورس تهران به اين نتيجه ميرسد كه سود حسابداري براي استفاده كنندگان داراي بار اطلاعاتي است و بر حجم مبادلات نيز تأثير ميگذارد.
آقاي مسعود شاهمرادي در سال 1380 رابطه بين سودهاي حسابداري و بازده سهام را مورد مطالعه قرار دادهاست ايشان در اين تحقيق ارتباط بين سودهاي حسابداري (عملياتي، خالص و جامع) با بازده سهام را بررسي نمودهاند و به اين نتيجه رسيدهاند كه بين سودهاي عملياتي و جامع با بازده رابطه معناداري وجود دارد ولي اين رابطه ضعيف ميباشد. ليكن جهت پيشبيني بازده پيشنهاد نمودهاند كه از متغيرهاي ديگر مالي كه مرتبطتر ميباشند استفاده شود.
منابع و مآخذ بكار رفته در تحقيق
الف) منابع و مآخذ فارسي
تهراني، رضا؛ “مديريت سرمايه گذاري”، انتشارات نشر نگاه دانش، تهران، 1382.
جهانخاني، علي؛ “مديريت سرمايه گذاري و ارزيابي اوراق بهادار”، دانشگاه تهران، دانشكده مديريت، تهران، 1376.
جهانخاني، علي و ظريف فرد، احمد؛ “آيا مديران و سهامداران از معيار مناسبي براي اندازه گيري ارزش شركت استفاده ميكنند؟” ؛ فصلنامه تحقيقاتي مالي، شماره 7 و 8، دانشگاه تهران، دانشكده مديريت، تهران، 1374.
حجازي، رضوان؛ “بررسي اثر اعلام سود بر قيمت و حجم مبادلات سهام”؛ پايان نامه دكتري حسابداري، دانشگاه تهران، دانشكده مديريت، تهران، 1375.
دلاور، علي؛ “روش تحقيق در علوم تربيتي”؛ انتشارات نشر قلم، تهران، 1382.
سازمان بورس اوراق بهادار؛ “گزارشات سالانه بورس- گزارش سال 1378”؛ انتشارات بورس اوراق بهادار تهران، تهران، 1378.
سازمان بورس اوراق بهادار؛ “گزارشات سالانه بورس- گزارش سال 1379”؛ انتشارات بورس اوراق بهادار تهران، تهران، 1379.
سازمان بورس اوراق بهادار؛ “گزارشات سالانه بورس- گزارش سال 1380”؛ انتشارات بورس اوراق بهادار تهران، تهران، 1380.
ستايش، محمدحسين؛ “اهميت مفاهيم سود در پيش بيني قدرت سودآوري”؛ پايان نامه كارشناسي ارشد حسابداري، دانشگاه تربيت مدرس، تهران، 1373.
شاهمرادي، مسعود؛ “بررسي رابطه بين سودهاي حسابداري و بازده سهام”؛ پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه تهران، دانشكده مديريت، تهران، 1380.
مومني، منصور و آذر، عادل؛ “آمار و كاربرد آن در مديريت، جلد دوم”؛ انتشارت سمت، تهران، 1377.
ب) منابع و مآخذ لاتين
Meigs & Meigs ; Accounting principles - Eps concepts.
Basu, Sanjoy, "Investment Performance of Common Stocks in Relation to Their Price- Earning Ratios: A Test of the Efficient Market Hypothesis" Journal of Finance, 32, 1977.
Bleser, Rick, "The Use of P/E Ratios in Portfolio Management" , 2003.
Beaver, W., Clare, Wright, op. Cit, 1979.
Charles P. Jones, "Investment: Analysis & Management" , 1996.
L. Davis, James, "Explaining Stocks Returns: A Literature Survey" , 2001.
Sben, Pu, "The P/E ratio and stock market performance", 2000.