پیشینه و مبانی نظری ضرورت های پوشش و حجاب اسلامی (docx) 38 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 38 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق ضرورتهای پوشش وحجاب اسلامی
فصل دوم
ادبیات تحقیق (پیشینه تحقیق)
پیشینه نظری
مقدمه 18
فلسفه و ضرورتهای پوشش و حجاب اسلامی 19
پوشش اولیه ادم و حوا 28
کلاهی که غربیها سر ما گذاشتند 29
مدل و شکل پوشاک 31
آثار سوء و خطرات بی حجابی از دیدگاه پزشکی 33
ابتذال در پوشش و مد پرستی ضرورتی برای ادامه حیات غرب 34
علل و عوامل بی حجابی و ابتذال در پوشش 35
رنگ پوشاک 37
لباس متحد الشکل 38
پیشینه عملی
تحقیقات انجام شده 39
1. 39
2. 41
3. 43
4. 45
5. 47
ادبيات تحقيق (پيشينه ي تحقيق)
الف) پيشينه ي نظري
ب) پيشينه ي عملي
جامه هاي مهيج، پوشش اسراي شهوت است و پوشش ديني لباس آزاد زنان هميشه تاريخ بوده است. تو نيز عطر حجاب بر تارک تاريخ بيفشان که فرشته هاي حجاب طلايه داران پاکي و نجابتند.
مقدمه
حجاب و به عبارت ديگر رعايت شئونات اسلامي از جمله مسائل و موضوعات مهم فرهنگي است که در تمام اديان آسماني بدان توصيه و در مکاتب و انديشه هاي غيرديني نيز به فراخور از آن سخن به ميان آمده است. امروزه جامعه ي اسلامي با تأسف بسيار- شاهد بروز انديشه هاي ظاهر فريب- حساب شده و مخربي است که با تجهيز و به کارگيري امکانات فرهنگي، تبليغي، سياسي، اجتماعي و... تلاش در از هم گسستن اين اصل و باور اجتماعي دارند.
ترديدي نيست که بد حجابي زنان و مردان نيز نه تنها ره آورد نوانديشي نبوده که کانالي است در انتقال ضد ارزش ها و نابهنجارهاي ديکته شده ي دشمنان اين باور اصولي به جامعه ي اسلامي.
واقعيت اين است که منشور جاويدان اسلام که گوياي جامعيت اصول ارزشي انساني است، حجاب و پوشيدگي را به عنوان دژي محکم در مواجه با مفاسد، انحرافات و بي بند و باري هاي اخلاقی و جنسي معرفي و مسلمانان را خصوصاً و جامعه ي ارزشي انساني را عموماً به اين مهم ترغيب و توصيه نموده است.
شکي نيست که بي اقبالي و عدم رعايت اين اصول و ارزش هاي انساني در معاشرت هاي اجتماعي، زمينه فروپاشي ارزش هاي انساني، اجتماعي، خانوادگي، شخصيتي و ده ها اصل ارزشي ديگر را فراهم خواهد آورد.
حقيقتاً اسلام به عنوان جامع ترين اديان آسماني، اهتمام فراوان به امکانات بالقوه ارزشي در فرد و جامعه داشته و رهنمودهاي متقن و لازم را در اين خصوص بيان و با زبان مفسرين معصوم وحي گويا و آشکار ساخته است به اعتقاد آزادانديشان انديشمند، توجه و عمل به اين منشور الهي مي تواند زمينه تکامل و وصول به کمالات الهي انساني را فراهم آورد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص1)
جاي بسي تأسف است که اکثريت قريب به اتفاق بنگاه هاي خبري اعم از خبرگزاريها، مطبوعات، ماهواره ها و... در اختيار اين طيف از شيادان و دشمنان فضيلت هاي انساني است که براي بر هم زدن اين بنيان، از هيچ تلاشي فروگذار نمي کنند و در واقع ترديد، شک و تعلل در پوشش و حجاب اسلامي و ده ها توجيه نابخردانه، ثمره ي اين انجمن ناميمون جهاني است و اين زنگ خطري است که سال هاست به صدا درآمده و اين باور را زير سئوال برده است. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 2)
فلسفه و ضرورت هاي پوشش و حجاب اسلامي
به رغم پندار برخي ساده انديشان، گرايش به لباس و پوشيدگي، عملي صرفاً تفنني که برخاسته از غريزه ي تنوع طلبي آدميان باشد، نبوده و نيست بلکه ريشه در حکمت ها و مصالح فردي، اجتماعي، خانوادگي، روحي و رواني و اعتقادي فراواني دارد.
1) لباس پوشيدن از اختصاصات انسان ها است:
در ميان تمامي حيوانات تنها حيواناتي که از بدو آفرينش و آغاز زندگي بر روي کره خاکي خويشتن را مستور داشته و لباس بر تن نموده، انسان بوده است.
قرآن کريم و ساير متون ديني نيز مويد اين نظريه است که آدم ابوالبشر و همسرش حوا، چه آن هنگام که در بهشت به سر مي بردند، و پس از هبوط بر روي زمين، لباس بر تن داشتند.
تحقيقات تاريخي و باستان شناسي، نشان مي دهد که آدميان نخستين نيز همواره نوعي لباس از برگ درختان يا پوست حيوانات و... بر تن داشته اند.
بدين ترتيب مي توان ادعا کرد که يکي از وجوه تمايز انسان با ساير حيوانات و يکي از ويژگي هاي آدمي پوشيدن لباس بوده «و مي توان لباس پوشيدن را شأني از شئون انساني دانست، که به اندازه ي طول تاريخ بشر سابقه و به قدر پهنه ي جغرافيايي امروزين گسترش داشته و دارد.» (غلامعلي حداد عادل، 1372، ص 5)
هماهنگونه که مسکن گزيدن نيازي ضروري براي آدميان بوده، «لباس پوشيدن» نيز از نيازهاي اوليه ي او بوده است. از مجموع تحقيقاتي که به عمل آمده مسلم شده که لباس، دست کم پاسخگوي سه نياز آدمي است: يکي اينکه او را از سرما، گرما و برف و باران حفظ مي کند، ديگر اينکه در جهت حفظ عفت و شرم به او کمک مي کند و بالاخره به او آراستگي، زيبايي و وقار مي بخشد.
لباس آدمي را مي توان از يک لحاظ به مسکن او تشبيه کرد، آن را مي توان خانه ي اول هر کسي دانست. لباس، خانه ي اختصاصي تر انسان است. چون هر فرد نخست در لباس خود سکونت دارد و بعد در خانه اش و از اين قرار است که مي توان گفت همه ي ما به جهت لباسي که بر تن داريم، خانه بوشيم. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 6)
2) لباس و پوشش خواسته ي فطري آدميان است:
ميل به پوشيدگي ريشه در فطرت آدمي دارد و حجابگرايي بازگشتي به فطرت اصيل انساني خويش است.
معيار «فطري بودن يا نبودن عملي، انطباق يا عدم انطباق، با مسير کمال الهي است.» (حسن صدر، 1342، ص 53)
هر خواسته و گرايشي که آدمي را در اين مسير ياري رساند و او را به جانب مرتبه ي کمال و قرب الهي سوق دهد گرايشي فطري است و حجاب گرايي، بي ترديد از چنين ويژگي برخوردار است.
قرآن کريم در تبيين جريان خلقت و ترسيم چهره ي زندگي آدم و حوا در بهشت به آيه ي شريفه ي «... چون از آن درخت تناول کردند، زشتيهاشان آشکار گرديد و بر آن شدند که از برگ درختان بهشت خود را بپوشانند. اعراف آيه 22
به موجب اين بيان، خوردن ميوه ي ممنوعه توسط آدم و حوا، صرف نظر از فلسفه و حکمت آن در نظام آفرينش نخستين تحولي که در آن ها به وجود آورد، اين بود که آن ها را در حرم «ستر» و «عفاف» ، با حقيقت «برهنگي» روبه رو کرد و بلافاصله با برگ درختان بهشت شروع به پوشيدن خود نمودند. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 3)
3) لباس نعمت، کرامت و وسيله ي طاعت است:
يکي از پرارزش ترين نعمت هايي که خداوند به انسان ها عطا فرموده و در آيات متعددي با ذکر اين نعمت برآدميان منت نهاده است، نعمت لباس و پوشش تن است. نعمتي که چون بني آدم در آن غرق است همچون ساير نعمت ها قدرش را نمي شناسد. نعمتي که در ميان موجودات خاکي تنها به انسان اختصاص يافته است و آدمي با آن خود را از آفات و سرما و گرما حفظ نموده و آن را مايه ي زينت و زيبايي خويش قرار داده، و به وسيله ي آن عفت و عورت خويش را پاس داشته است.
خداوند در آيه ي 81 سوره ي نحل از جمله نعمت هايي که به قصد «تسليم و اطاعت» بندگان، بدانها انعام فرموده است، لباس هايي که بدن را از سرما و گرما و آفات جنگ محافظت مي نمايد، برمي شمارد. و در سروه ي اعراف آيه 26 در مقام امتنان بر آدميزادگان مي فرمايد:
«اي فرزندان آدم، ما بر شما لباسي که زشتيها و عورت شما را بپوشاند، و زينت بخش شما باشد، فرو فرستاديم.»
راستي با توجه به وضعي که انسان دارد و با توجه به موقعيتي که در ميان موجودات زمين و بلکه موجودات عالم، انسان دارد، اگر از نعمت لباس ظاهر محروم بود چه مي کرد؟ و چه صحنه اي در زندگي داشت؟
جريان حيات ارزشمند و اصيل او به کجا مي کشيد؟
لحظه اي فکر کنيد و بگوييد! که اگر ميدان زندگي که داراي همه چيز است، تنها از لباس ظاهر خالي بود مسئله ي پاکي ها و فضايل چه مي شد؟ و آيا نسيم تربيت جاي وزيدن داشت؟
يک بار ديگر در اين آيات و روايات دقت کنيم! و بينديشيم که تاکنون با لباس هايي که در اختيار ما قرار گرفته چه برخوردي داشتيم و از آن ها در چه راهي استفاده کرديم، براي چه به دست آورديم و براي که پوشيديم و براي چه به تن کرديم؟ آيا به لباس خود به عنوان نعمت حضرت دوست نظر کرديم، آيا به خاطر او به دست آورديم و به خاطر او پوشيديم؟ و در مقام قدرداني و تشکر از او برآمديم، و اين لباس ظاهر را مقدمه ي به دست آوردن لباس باطن قرار داديم. و در اين لباس به تواضع حرکت کرديم، يا دچار کبر و خوشحالي زودگذر شديم؟
به هر حال شکر نعمت ايجاب مي کند که: اولاً لباسي بپوشيم که خداوند فرمان داده ثانياً آنگونه بپوشيم که او مي پسندد و ثالثاً در آن راه که مورد رضاي اوست يعني در راه طاعت و فرمانبرداري او مورد استفاده قرار دهيم. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 4- ص6)
4) تأثير لباس بر باطن انسان
«ظاهر آدمي همواره دست اندرکار نقش زني بر باطن اوست، بسياري از حالات باطني سايه اند، و صاحب سايه، دست و پا و حرکت و نگاه و صوت و سخن و ساير امور ظاهري آدمي است. هر بذري در پوست خود کشت کنيد، ثمرش را در دل خواهيد چيد. هر رفتار يا گفتاري که بر جوارح آدمي نمودار شود، آهنگ باطني خواهد انگيخت»
يک نوع لباس ممکن است در آدمي حالت خشوع و خضوع پديد آورد، و لباس ديگري، حالت کبر و غرور را برانگيزد. لباسي ممکن است مايه ي «غفلت» شود و لباس ديگري عامل «تذکر».
توصيه هاي مکرري که در روايات و تعاليم ديني به دقت در انتخاب نوع و جنس و اندازه و رنگ لباس شده است، در همين راستا است.
صادق آل محمد (ص) در بيان بهترين و برترين نوع لباس مي فرمايد:
«و بهترين لباس تو، لباسي است که ترا از خداوند عزيزت غافل ننمايد، بلکه لباس وسيله اي باشد، که ترا بنده اي شاکر و ذاکر و مطيع قرار دهد، و مايه ي تقرب تو به درگاه دوست گردد.» (ستار هدايتخواه، 1375، ص 6- ص 8)
5) لباس هر کس معرف فرهنگ اوست:
نحوه و گونه ي «لباس پوشيدن» هر کس، نشانگر نحوه ي «انديشيدن» اوست. نوع و کيفيت لباسي که هر فرد بر تن مي پوشد، در ارتباط مستقيم با نوع و نحوه ي تفکري است که در سر مي پروراند. چرا که همواره تن از سر فرمان مي گيرد و رفتارهاي بروني، نشأت گرفته از «باورهاي دروني» افراد است.
ازاين روي مي گوييم لباسي که هر کس بر تن مي کند با طرز نگرش او به عالم و آدم، تناسب و همخواني دارد. پوشش ظاهري هر انساني، بيانگر اعتقاد دروني اوست و حتي در ميان معتقدان به يک فرهنگ، مي توان ميزان اعتقاد هر کس را از روي لباسش حدس زد.
لااُباليگري در لباس نشانه ي لااباليگري در «عقيده» و «عمل» است و بر عکس تقيد و تعبّد در نحوه لباس پوشيدن، نشانه ي تقيد و تعبّد به مباني ديني و عقيدتي است.
در هر جامعه نوع و کيفيت لباس زنان و مردان، علاو ه بر آنکه تابع شرايط اقتصادي و اجتماعي و اقليمي آن جامع است قوياً تابع جهان بيني و ارزش هاي حاکم بر فرهنگ آن جامعه و حتي مبين و آئينه ي آن جهان بيني است.
رابطه لباس و فرهنگ به اندازه اي قوي است که وقتي که خارجي غربي وارد محيطي مي شود، نخستين علامتي که او را مي شناساند، همان لباس اوست، گويي انسان ها با لباس خود با يکديگر صحبت مي کنند و هر کس به زبان لباس خويش، خود را معرفي مي نمايد که من کيستم، از کجا آمده ام، و به چه دنيايي و چه فرهنگي تعلق دارم...»
لباس انسان تابع فرهنگ جامعه ي اوست و سپس سليقه ي خود او. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 10)
6) حجاب و آرامش رواني
«دل» آدمي همواره در گرو ديدني هاي «ديده ي» اوست. آنچه را که ديده مي بيند، دل نيز ياد مي کند و در پي به دست آوردنش، طرح مي ريزد و برنامه اجرا مي کند.
بسياري از خيالپردازي هاي روح و گاه پريشان حالي و آشفتگي درون آدمي، ناشي از مشاهدات عيني اوست، گاه با يک نگاه، پرنده ي هوسران خيال از شاخه اي به شاخه اي ديگر پريده و سر از ناکجاآباد در مي آورد. بي جهت نبوده که برخي خواسته اند، خنجري پولادنیش بسازند و بر ديده زنند تا دل از قيد و بند خيالات نابجا و ناصواب، آسوده و آزاد گردد. از آن طرف، دل آدمي در مقابل ناديده ها و ناشنيده ها و امور مستور از سمع و بصر، بي تفاوت و غافل است و پرنده ي خيال آسوده در جايگاه خويش آرميده است.
بر پايه ي اين تجربه ي ساده و همه کس آزموده مي گويم که پوشيدگي زن و حجاب داري او آرامش رواني و آسودگي خيال مردان را در پي دارد و در هر جامعه اي که چنين آرامشي حاکم شود، زمينه ي سعادت و تعالي افراد فراهم تر خواهد بود. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 22- ص 23)
7) حجاب و فعاليت هاي اجتماعي
در همه ي جوامع هرگاه زنان خواسته اند به طور جدي در صحنه ي فعاليت هاي اجتماعي وارد شوند «سادگي» و «پوشيدگي» را به عنوان دو نياز اساسي در اين راستا درک کرده اند و خودآرايي و برهنگي را که زمينه ساز چشم چراني و هوس پروري و مزاحمت آفريني مردان هرزه بوده است به عنوان مانع کار و فعاليت جدي خويش تشخيص داده و به شدت از آن پرهيز داشته اند. اصولاً يک اصل عرفي و عقلي است که براي حضور فعالانه در صحنه ي کار و عمل بايد لباس کار که از سادگي و پوشيدگي لازم براي محافظت بدن در برابر آسيب هاي طبيعي و غيرطبيعي برخوردار است بر تن نمود و پوشيدن لباس هاي فاخر و پر زرق و برق و سر و وضع آرايش کرده، با کار و فعاليت جدي و ثمربخش منافات دارد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 33)
8) حجاب امانت خدا و حق الهي است:
برخلاف تصور و پندار کوته بينان و ساده انديشان، رعايت حجاب و پوشش اسلامي از حقوق شخصي و فردي نيست تا فرد آزادانه و بي هيچ قيد و بندي هرگونه که خواست لباس بپوشد، بلکه حجاب حقي از جانب خدا بر گردن زنان و مردان است، چرا که سرمايه ي عفت و گوهر نجابت امانتي است که خداوند نزد زنان و نيز مردان به وديعت نهاده، بر اين اساس زنان امينان الهي هستند، که بايستي نهايت دقت و همت را در حفظ اين امانت مبذول دارند، مردان نيز بايد آنان را در نگاهباني و حراست از اين امانت الهي، يار و مددکار باشند. (ستار هدايتخواه، 1375، ص44- ص45)
9) حجاب تضمين کننده ي سلامت اخلاقي جامعه:
پوشيدگي و حجاب زنان تأثيري مستقيم بر سلامت روحي و اخلاقي جامعه دارد. به هر ميزان که در جامعه گرايش به سمت حجاب شدت و فزوني داشته باشد، به همان ميزان جامعه از نظر اخلاقي رو به سلامت و پاکي مي رود، و بالعکس هر اندازه از حجاب و پوشش و عفت روي گردان شوند، به همان اندازه سلامت اخلاقي جامعه به مخاطره مي افتد. به تعبير ديگر حجاب و پوشيدگي زنان با مفاسد و بيماري هاي اخلاقي نسبت عکس دارد يعني هر قدر فرهنگ حجاب داري و حجاب گرايي گسترش يابد، دامنه ي مفاسد و انحراف هاي اخلاقي کوتاه تر و محدودتر مي شود. «زن با پذيرش حجاب اسلامي، بزرگترين و ارزنده ترين خدمات را به خانواده، وجدان ما و بالاخره جامعه مي کند. زيرا اخلاق و پاکي و فضيلت را رونق و رواج مي بخشد»
(دکتر بهشتي، 1386 ، http://www.daneshnameh.roshd.ir )
10) ضرورت حجاب و پوشيدگي از ديدگاه روانشناسي:
اين تنها دين و احکام ديني نيست که رعايت حجاب و پوشش را براي زنان لازم مي شمرد، بلکه دانش نوين بشري پس از قرن ها، نيز پي به حقانيت اين قانون الهي برده و بر لزوم و ضرورت آن مهر صحت و تأييد زده است.
يکي از روانشناسان در اين زمينه مي گويد:
«صرف نظر از فرهنگ، دين يا محيط اجتماعي، مستوري زنان ريشه اي عميق در روان آدمي دارد و بسيار بيش از آن چه در سلامت اخلاقي ديگران مؤثر باشد، با فطرت زنان هماهنگ و براي بلوغ رواني و تعيين هويت کامل انساني آنان ضروري است. کساني که علت تفاوت در پوشش مردان و زنان را نشاني از برتري جويي مردان يا دليل نابرابري حقوق زن و مرد، و يا نشانه اي از اسارت زنان مي دانند، ازاين حقيقت غفلت کرده اند که ضروريات بلوغ رواني مردان و زنان در مرحله اي از يکديگر جدا شده و برخلاف تبليغات عمومي «پوشش» مناسب براي زنان به تفاوت مراحل رشد رواني آنان باز مي گردد و ريشه در فطرت انسان دارد.
متأسفانه بي توجهي به اين حقيقت قبل از همه بيشترين خسارت را متوجه زنان مي کند و آنان را از رشد به مرحله ي بلوغ انساني و تعيين هويت باز مي دارد. اما تأمين اغراض سياسي و منافع سوداگرانه، گويا مصلحتي غير از سود و سياست نمي شناسد» (ستار هدايتخواه، 1375، ص 56)
11) حجاب و جذابيت زن:
رسول گرامي اسلام در تمثيل زيبايي زن را به شاخه ي گلي تشبيه فرمودند: «المرئه ريحانه» يک معناي اين تشبيه اين است که همان سان که گل تا زماني که در پوششي چون کاسبرگ از انظار رهگذران مستور است، از دستبرد گل چينان و ساير حوادث نيز محفوظ مي ماند، و به علاوه طراوت و شادابي خويش را حفظ مي کند. ولي هرگاه از اين پوشش به درآمد و در رهگذر عابرين به خودنمايي پرداخت، در معرض انواع و اقسام حوادث و آفات و آسيب هاي طبيعي و غيرطبيعي قرار خواهد گرفت و ديري نمي پايد که طراوت و شادابي خود را از کف داده و بر اثر دست به دست شدن و ساير عوامل رو در پژمردگي و پرپرشدن نا بهنگام مي نهد. زن نيز موجودي است که آفريدگار حکيم لطافت ها و ظرافت هاي گل گونه را در او به وديعت نهاده است و به تعبير پيامبر اکرم (ص) شاخه اي گل است مادام که در پوشش حجاب قرار گيرد، طراوت و شادابي و طبعاً جذابيت خويش را نيز پاس مي دارد، اما آنگاه که اين پوشش و محافظ را از خويش فرو نهد، دست هاي تجاوزگر به سوي اين گل ها دراز مي شود و چه بسا در عنفوان جواني به پژمردگي و بي نشاطي بگرايد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 64- ص 65)
12) حجاب سدي استوار در برابر استعمار:
استعمارگران براي تسلط بر هر ملتي نخستين کارشان تغيير بيروني ترين لايه ي فرهنگ آن ملت يعني تغيير لباس و پوشش آن ملت بوده است.
در تاريخ استعمار مي خوانيم که براي ورود به کشورها مي کوشيدند تا از طريق عوامل سرسپرده يا فريب خورده ي خود نخست مردم آن کشور را از لحاظ لباس و ظاهر همرنگ خويش نموده، آنگاه ساير برنامه هاي استعماري خويش را به اجرا درآورند.
در اين ميان کساني که به مبارزه عليه سلطه ي بيگانه و حضور نامشروع استعمارگران برخاستند، همان ها بودند که حاضر نشدند لباس بيگانه بر تن کنند، و کساني که تن به سلطة بيگانه دادند و بلکه مروّج آن بودند، همان ها بودند که قبل از همه لباس بيگانه بر تن کردند. فرانتس فانون در کتاب انقلاب الجزاير مي نويسد:
«هر چادري که دور انداخته مي شود، افق جديدي را که بر استعمارگر ممنوع بود در برابر او مي گشايد و بدن الجزايري را که عريان شده است، تماماً به او نشان مي دهد، و پس از ديدن هر چهره ي بي حجابي، اميدهاي حمله ور شدن اشغالگرده برابر مي شود. هر چادري که مي افتد و هر چهره اي که به نگاه نامحرم اشغالگر عرضه مي گردد، برگردان اين معني است که الجزاير به انکار وجود خويش آغاز کرده و هتک ناموس را از جانب اشغالگر پذيرفته است».
آنگاه در زمينه ي نقش حجاب در استعمارزدايي مي نويسد:
«زني که بيرون را مي بيند و خود ديده نمي شود، خود به خود محروميتي را بر استعمار تحميل مي کند.»
و دليل آن را چنين ذکر مي کند:
«اين ديدن يک طرفه است؛ و طرف مقابل، نمي تواند او را ببيند، و زني که ديده نمي شود، تسليم نمي گردد و خود را عرضه نمي کند.» (ستار هدايتخواه، 1375، ص69- ص70)
13) حجاب فرمان خداوند و نشانه ي تقوا است:
اگر هيچ حکمت و مصلحتي در پوشيدگي زن نبود، و اگر هيچ ضرورتي رعايت حجاب را ايجاد نمي نمود، تنها فرمان خداوند کافي بود تا مؤمنان معتقد را به رعايت دقيق اين فریضه برانگيزد. زيرا اطاعت خداوند همواره برترين انگيزه براي بندگان باتقوا است.
زني که سر در چمبر طاعت و بندگي حق آورده، و مهر و محبت مولا را نقش جانش نموده، هرگز حاضر نيست به هيچ بهايي تار مويي از خويشتن را به بيگانه بنماياند، و يا برخلاف فرمان مولا عضوي از اعضاي خويش را در معرض ديد نامحرم باقي بگذارد.
آري زن مسلمان اين آيات خدا را با گوش جان شنيده که:
«بايد مقنعه هايشان را بر گريبان هايشان بيفکنند»!
«بايد با لباس هاي گشاد سراپاي اندامشان را بپوشانند»! از اين روي از بدحجابي و پوشيدن لباس هاي تنگ و چسبان و بدن نما به شدت متنفر است. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 74)
پوشش اوليه ي آدم و حوا
آدم عليه السلام پس از يک توقف کوتاه در بهشت که نصف روز از روزهاي آخرت بود، به کوه نور در کشور هند و حوا به جدّه پياده شدند. پس از پايان هجران و مفارقت که به وصال منتهي مي شد، برهنه و عريان بودند خداوند امر کرد يکي از هشت جفت قوچي که از بهشت به ايشان عطا کرده بود ذبح کنند سپس حوا پشم آن را رشت، با دست ياري آدم از تابيده هاي آن يک جامه بلند براي آدم و يک پيراهن و روسري جهت حوا بافته شد، بدين وسيله بدن انسان هاي نخستين پوشیده گرديد و از برهنگي و شرمندگي آن نجات يافت (مرتضي مطهري، 1373، ص 18)
پوشش در تمدن سومري و ايران
يکي از باستان شناسان، لباس مردم سومري را که حدود سه هزار سال قبل از ميلاد زندگي مي کرده اند، چنين ترسيم مي کند: زنان روپوشي از روي شانه چپ بر بدن خود مي انداختند و مردان پوشش خود را به کمر مي بستند و نيمه بالاي بدنشان برهنه مي ماند، ولي با پيشرفت تمدن، لباس هم بلندتر شد تا جايي که همه ي بدن خود را تا گردن مي پوشاندند. بنابراين با توجه به شواهد مزبور مي توان گفت که سرما و گرما علت اصلي اختيار پوشاک نبوده بلکه علت آن، حيا و پوشاندن شرمگاه بوده است حتي در زمان ايران باستان به تصاويري از بانوان ايراني برمي خوريم که علاوه بر لباس بدن، خود را با چادري که شبيه به چادر زن امروز ايران است مي پوشاندند. (مرتضي عطايي، 1373، ص 14)
آغاز بي حجابي در ايران
روز 17 دي سال 1314 شمسي که قرار بود روز جشن فارغ التحصيلي دانشسراي عالي باشد، علي اصغر حکمت وزير معارف وقت به رضاشاه پيشنهاد کرد که همراه با اعضاي خانواده سلطنتي بي حجاب در اين مراسم شرکت جويند. رضاشاه که از قبل به علي اصغر حکمت دستور آماده سازي بي حجاب نمودن زنان مسلمان را داده بود، و نيز در ماه تير همان سال واقعه ي خونبار مسجد گوهرشاد رخ نموده بود، اين پيشنهاد را تمکين نموده و در روز موعود در دانشسراي تربيت معلم با اعضاي خانواده ي سلطنتي به طور کاملاً بي حجابي شرکت نمود و بدين ترتيب رفع حجاب از زنان مسلمان از طرف رئيس قدرت حکومت به گونه اي کاملاً رسمي اعلام گرديد و در پي آمد اين روز دولت، همه ي تلاش خويش را مصروف بي حجابي نمودن زنان مسلمان کرد. (مرتضي عطايي، 1373، ص 23)
کلاهي که غربيها سر ما گذاشتند
دو خياط به شهري وارد شدند و پادشاه را فريفتند که ما در فن خياطي استاديم و بهترين لباس ها را که برازنده ي قامت بزرگان باشد مي دوزيم. اما هنر ما اين است که مي توانيم لباسي براي پادشاه بدوزيم که فقط حلال زاده ها قادر به ديدن آن باشند و هيچ حرام زاده اي آن را نبيند.
خياط ها پول و زر و سيم را گرفتند و کارگاهي عريض و طويل داير کردند و دوک و چرخ و قيچي و سوزن را به راه انداختند و بدون آنکه پارچه، نخ، طلا و نقره اي صرف کنند، دست هاي خود را چنان استادانه در هوا تکان مي دادند که گفتي مشغول دوختن لباس اند. روزي پادشاه نخست وزير را به ديدن لباس نيمه کاره فرستاد. اما صدر اعظم هرچه نگاه کرد چيزي نديد، از ترس آنکه مبادا ديگران بفهمند که او حلال زاده نيست، با جدّيت تمام زبان به تعريف لباس و تمجيد از هنر خياطان گشود و به پادشاه گزارش داد که کار لباس به خوبي رو به پيشرفت است.
مأموران عالي رتبه ي ديگر هم به تدريج از کارگاه خياطي ديدن مي کردند و پس از آنکه با نديدن لباس به حرام زادگي خود پي مي بردند، در تأييد کار خياطان و توصيف لباس بر يکديگر سبقت مي گرفتند تا بالاخره نوبت به خود پادشاه رسيد، پادشاه هم چيزي نديد و پيش خود گفت معلوم مي شود فقط من يکي در ميان اين همه حلال زاده نيستم، او هم با کمال ديرباوری و ناراحتي، ناچار وجود لباس و زيبايي و ظرافت آن را تصديق کرد و در مقابل آينه ايستاد تا آن را به تن او اندازه کنند.
خياطان حقه باز پس مي رفتند و پيش مي آمدند و لباس موهوم را به تن پادشاه راست و درست مي کردند و آن بيچاره لخت ايستاده بود و از ترس سخن نمي گفت و ناچار دائماً از داشتن چنان لباسي اظهار مسرّت نيز مي نمود. سرانجام قرار شد جشني عظيم در شهر به پا شود تا پادشاه جامه ي تازه را بپوشد و خلايق همه او را در آن لباس ببينند. مردم نيز با آنکه هيچ کدامشان لباس بر تن پادشاه نمي ديدند، از ترس تهمت حرام زادگي غريو شادي سر داده بودند و لباس جديد را به پادشاه تبريک مي گفتند.
ناگاه کودکي از ميان مردم فرياد زد: اين که لباس به تن ندارد اين چرا لخت است؟
کم کم يکي دو بچه ي ديگر هم همين حرف را تکرار کردند و بعضي از تماشاچيان با ترديد حرف را براي هم نقل کردند و ديري نگذشت که جمعيت يک پارچه فرياد زد که چرا پادشاه لخت است و چرا ....
اينک تمدن غرب چنين وانمود مي کند که مي خواهد براي انسان لباس بدوزد اما در حقيقت به جاي آنکه لباس بر تن او کند، او را برهنه ساخته است و هيچ کس جرأت نمي کند فرياد برآورد که لباسي در کار نيست و حاصل اين همه مد و پارچه و چه و چه، برهنگي انسان است. همه مي ترسند که مبادا خياطان حقه بازي که زر و سيم را برده اند و مي برند آنها را به ناپاکي در اصل و نسب متهم کنند.
(غلامعلي حداد عادل، 1372، ص73- ص74)
اولين زن بي حجاب در ايران
قره العين، اولين زني است که در تاريخ معاصر ايران بر اساس دستورالعمل يک مکتب استعماري پوشش از روي و تن برگرفت و در اجتماع مردان ظاهر گشت و با اين اقدام گستاخانه، اولين سنگ بناي بي حجابي در ايران را در جامعه ي اسلامي ايران به جا گذاشت، او از مکتب بهائيت پيروي مي کرد. اين آغازي بودن بر تهي نمودن زن مسلمان از هويت ديني خود. (مرتضي عطايي، 1373، ص45- ص46)
سخني از حجه الاسلام قرائتي در مورد حجاب
شما جنس مرغوب را در کادو مي پيچيد، روي تلويزيون پارچه مي اندازيد، کتاب قيمتي را جلد مي کنيد، طلا و جواهرات را ساده در دسترس قرار نمي دهيد. بنابراين جلد و حجاب نشانه ارزش است.
خداوند براي چشم که ظريف است و خطرات آن را تهديد مي کند حجاب قرار داده. حجاب باعث تمرکز فکر مردان که بخش عمده ي توليد جامعه به دست آنان است، مي گردد.
بايد دانست که حجاب مانع توليد نيست، بزرگترين صادرات ايران بعد از نفت، قالي است که توليدش به دست زنان باحجاب است.
دنيا انقلاب اسلامي ايران را با حجاب بانوان مي شناسد و ابرقدرتها از اين نشانه ي پرارزش انقلاب آنقدر هراس دارند که چند دختر مسلمان را با پوشش اسلامي بر سر درس تحمل نمي کنند (مرتضي عطايي، 1373، ص53- ص54)
مدل و شکل پوشاک
شکل و نوع لباس از مسائل قابل توجه است، که چگونه دوخته شده و چه طرحي داشته باشد. چرا که از لحاظ رشد جسمي و قدرت سلامت بدن، بين وضع پوشاک و سلامتي و طول عمر، رابطه مستقيم وجود دارد.
شکل لباس از لحاظ بهداشتي در حفظ و تأمين سلامتي، يا برعکس به خطر انداختن آن، مي تواند مؤثر باشد، که اساس امر را در اين سه موضوع مختلف زير تشکيل مي دهد، که از لحاظ تأمين رفاه و سلامتي و طول عمر بشر اثر مستقيم داشته و لذا در انتخاب فرم و شکل پوشاک بايد بدان توجه نمود:
- عملکرد تنفس پوستي در تأمين سلامتي
- عملکرد آزادي جريان خون در تأمين سلامتي
- عملکرد حذف فعاليت هاي رواني و عصبي غيرارادي در تأمين سلامت
اما فراموشي اصول و پيروي از هر فرم و مدي باعث شده است که امروزه بشر بدون در نظر گرفتن جنبه هاي مفيد و مضر، به صورت کلي از هر مد و فرمي استقبال نمايد،بدون اينکه براي رفاه و سلامتي خود ارج و اهميت قائل شود. (کاظم بني اسدي، 1382، ص18)
بي حجابي از عوامل افت تحصيلي و آموزشي
يکي از پيامدهاي سوء و ناگوار بدحجابي و ابتذال در پوشش و يکي از نمونه هاي بارز رکود فعاليتها، افت تحصيلي و آموزشي در ميان دانش آموزان دختر و پسر است.
«مطالعات دانشمندان تربيتي نشان داده، مدارسي که در آن دختر و پسر با هم درس مي خوانند، کم کاري، عقب افتادگي و عدم مسئوليت به خوبي مشاهده شده است.» زيرا «بدحجابي» مشغوليت دختران را فزوني مي دهد، تلاش هاي آنان را به سوي شناخت مدل هاي گوناگون آرايش موي سر و تقليد از مدل هاي متنوع سوق مي دهد. و وقت زيادي از فرصت هاي مطالعه را مصروف آرايش ها و آراستگي هاي سر و صورت و لباس مي نمايد، مقدار زيادي از وقت آنان نيز به سخن گفتن درباره ي اينگونه امور و طريقه ي دسترسي و تهيه ي البسه و لوازم آرايش، ولو به قيمت گران و به طريق نامطلوب مي گذرد. ارتباط هاي دوستانه با دانش آموزان علاقه مند به اين گونه امور ايجاد مي شود و معلوم است که در چنين مجمعي با اين ويژگي ها درباره ي چه مواردي صحبت مي شود؟ يعني آيا در بحث ها و ارتباط هاي کلامي آنان، نوع آرايش و مد لباس و رنگ بيشتر جاي دارد يا پرداختن به مباحث درسي؟
دختري که در يک روز موهاي سر خود را ممکن است چند نوع آرايش کند، آيا مي تواند فرصتي براي مطالعه داشته باشد؟ از سوي پسران دانش آموز که دوران بحراني بلوغ را سپري مي کنند، ممکن است ساعت ها در کوچه ها و خيابان ها پرسه بزنند تا شايد مزاحمتي براي دختري با اين اوصاف فراهم آورند، و از پس آن چه بسا آراستن ها وقت بيشتري را به خود اختصاص دهد.
از سويی تأمل در چگونگي ارتباط و برخورد مجدد با دختر مورد نظر، ساعت ها مشغولشان مي دارد. و به اين طريق درس و مطالعه در پيش آنان قدر و منزلت خود را از دست مي دهد و در نتيجه افرادي سرخورده و بي هدف و سرانجام «ناخوانده نقش مقصود ازکارگاه هستي» از آب در مي آيند. بنابراين پدران و مادراني که خواهان پيشرفت و تکامل روحي و علمي فرزندان خويش هستند، بايستي به آنان آموزش هاي لازم را در ارتباط با مسئله ي پوشش و آداب نگاه کردن بدهند. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 102- ص 104)
بي حجابي و ميل به خودنمايي بيماري رواني است.
چنانکه پيشتر هم اشاره شد از ديدگاه روانشناسي آدمي در مسير تکامل خويش مراحل و دوره هاي مختلفي از رشد را پشت سر مي گذارد، و هر مرحله از دوران رشد نيازهاي ويژه اي را مي طلبد، چنانچه در هر دوره اين نيازها به نحو مطلوب و از مجراي صحيحي برآورده نشود، شخص دچار بيماري رواني «توقف شخصيت» شده و تا پايان عمر در طلب نيازهاي آن مرحله از دوران رشد است و نيز گفته شد که چنانچه دختران در مرحله ي چهارم رشد که همان مرحله ي گیرندگي و گيرندگي فعال است، دچار عارضه ي توقف شخصيت گردند ميل به خودنمايي و جلب توجه ديگران در آن ها تا پايان عمر باقي مي ماند. بر پايه ي اين حقيقت علمي مي گوييم ميل به خودنمايي و برهنگي حاکي از بيماري رواني است.
بنابراين مرد يا زني که لباس تنگ و چسبيده و کوتاه و بدن نما مي پوشد، تا بدين وسيله نقاط محرک بدن خود را بهتر جلوه دهد، مرد يا زني که لباس هاي مخصوص از نظر فرم و رنگ پوشيده تا از اين نظر موجبات تحريک چشم چران ها را فراهم سازد و بالاخره کساني که با پشت پا زدن به کليه ي قيد و بندهاي انساني آزادانه اندام خويش را در اختيار ديدگان شهواني چشم چران ها قرار مي دهد، و نظاير اينها بايد خود را بشناسند و بدانند که به مرض خطرناک رواني دچار گشته اند که اگر در صدد درمان آن برنيايند، عوارض ناگواري در پي خواهد داشت. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 122- ص124)
آثار سوء و خطرات بي حجابي از ديدگاه پزشکي
علاوه بر زيان هاي اخلاقي، اقتصادي و اجتماعي که از دستاوردهاي ناميمون و پليد پديده ي بي حجابي است، از ديدگاه علم پزشکي و بهداشت فردي نيز اين پديده ي شوم، عواقب وخيم و ناگواري در پي دارد که در اينجا فهرست وار به پاره اي از آن ها اشاره مي شود و طالبان مي توانند به کتاب مفصل در اين زمينه به ويژه کتاب «اولين دانشگاه و آخرين پيامبر» مراجعه نمايند.
1) چاق شدن ران هاي لخت
2) پيدايش سنگ کيسه اي صفراء
3) التهاب مثانه
4) پيدايش ترشحات زنانه
5) ازدياد تمايلات غيرطبيعي جنسي
6) يقه ي تنگ بر شريان هاي گردن فشار مي آورد.
7) لباس تنگ بر هر نقطه که فشار آورد، سبب ابتلا به بيماري هاي پوستي مي شود.
8) سرماخوردگي و عوارض آن در زنان بي حجاب بيشتر است.
9) پاره اي از جوانان براي اينکه «مد روز» بپوشند، البسه ي خارجي دست دوم و چندم را مي خرند که نوعاً آلوده و مشکوک به نظر مي رسد.
10) و خطرناک تر از همه بيماري هولناک و درمان ناپذير ايدز که جزء جديدترين دستاوردهاي بي حجابي است. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 132)
ابتذال در پوشش و مدپرستي ضرورتي براي ادامه ي حيات غرب و سرمايه داري
نظام سرمايه داري غرب براي ادامه حيات سياسي و اقتصادي خويش، نيازمند بازار مصرف هرچه بيشتر براي توليدات خود بوده است، ولي تحقيق اين امر دو شرط اساسي داشت:
اول: اينکه محظورات سياسي وجود نداشته باشد.
دوم: تقاضا وجود داشته باشد، يعني کالاهاي توليد شده در جهان سوم خريدار داشته باشد. براي تحقيق شرط اول به قدرت نظامي، سياسي متوسل شده و به منظور تحقق شرط دوم، وابستگي فرهنگي را در کشورهاي مورد نظر تعميق نموده و با تحميل عادات و طرز فکر و طرز زندگي و قالب هاي غربي کوشيدند براي توليدات و مصنوعات کارخانه هاي خود تقاضا ايجاد نمايند.
استاد شهيد مرتضي مطهري در مقدمه کتاب «مسئله ي حجاب» مي نويسد:
بدون شک پديده ي «برهنگي» بيماري عصر ما است. دير يا زود اين پديده به عنوان يک «بيماري» شناخته خواهد شد.
اگر مي خواهيد ببينيد کار برهنگي در غرب به کجا رسيد، اين قسمت از نامه ي يکي از هنرپيشگان معروف جهان (چارلي چاپلين) را به دخترش، که به قول خودش چهل سال مردم روي زمين را خندانده است، بخوانيد:
«... برهنگي بيماري عصر ما است. من پيرمردم و شايد حرف هاي خنده آور بزنم اما به گمان من تن عريان تو بايد از آن کسي باشد که روح عريانش را دوست مي داري.» (مرتضي مطهري، 1370، ص5)
برهنگي و ابتذال در پوشش انحراف از فطرت است.
فطرت کمال جوي و تعالي طلب آدمي، چون بي حجابي و بدن نمايي را مانع تکامل معنوي و تعالي روحي خود مي بيند، از آن گريزان و بيزار است.
اما هرگاه چراغ روشني بخش فطرت با تند باد هوا و هو سها فرو ميرد، و چهره ي تابناک اين آينه ي حق نما، با زنگار تربيت سوء و آموزش هاي غلط پوشانده شود، قباحت آن از نظرها محو مي گردد و از آنجا که اين پديده، اشباع گر خواسته هاي حيواني و برآورنده ي خواهش هاي نفساني منحرفان از فطرت انساني است، نه تنها از آن گريزان نيستند بلکه آن را ارزش و محبوب مي شمارند و هرگاه در کشاکش حوادث روزگار ناگاه پرده از چهره ي فطرت فرو افتد و آن چراغ ديگر بار روشني و فروغ خداداد خويش را بازيابد، از گذشته ي گناه آميز خويش شرمسار گشته و چونان هنرپيشگاني، يکبار ديگر حجاب اسلامي و پوشش فطري خويش را بر همه ي نام و نشان ها ترجيح داده، رجعتي مقدس به فطرت خويش را آغاز مي نمايد. (ستار هدايتخواه، 1375، ص 149)
علل و عوامل بي حجابي و ابتذال در پوشش
الف) استعمار و استکبار خارجي
ب) رشد نظام سرمايه داري
ج) مستبدین بدين داخلي
د) مسلک هاي استعماري
ه) روشنفکران غربزده
و) جريان ها و گروهک هاي ضد انقلاب و معاند
ز) عدم آگاهي و ناآشنايي با احکام پوشش و لباس.
ح) تعليم و تربيت نادرست
ط) اقلّيت هاي مذهبي
ي) ضعف هاي اعتقادي و اخلاقي
س) بدآموزي برنامه هاي تلويزيوني و فيلم هاي سينمايي و مطبوعات
ع) عوامل رواني
ف) عوامل اقتصادي و اجتماعي (ستار هدايتخواه، 1375، ص151- ص172)
کيفيت پوشش
قرآن کتاب هدايت انسان به سرمنزل سعادت در دنيا و آخرت است. در اين کتاب انسان ساز آيات متعددي در ارتباط با حدود و احکام حجاب آمده است.
بر اساس بخشي از آيه ي 31 سوره ي نور:
زينت هاي زنان 2 نوع است: زينت هاي نهان و زينت هاي آشکار
پوشيدن نوع اول واجب است، اما پوشيدن نوع دوم واجب نيست.
همه ي مفسران و علماء اتفاق نظر دارند که طبق اين آيه زنان بايد بدن و موي خود را از نامحرم بپوشانند. بنابر اين آيه زنان حق ندارند زينت هايي را که معمولاً پنهان است آشکار سازند. هرچند اندامشان نمايان نشود، و به اين ترتيب آشکار کردن لباس هاي زينتي مخصوصي را که در زير لباس هاي عادي يا چادر مي پوشند، مجاز نيست چرا که قرآن ظاهر ساختن چنين زينت هايي را نهي کرده است.
در ادامه آيه به زنان دستور مي دهد که «آن ها بايد مقنعه هاي خود را بر روي سينه و گريبان خويش قرار دهند».
فقهاي اسلام گفته اند: از اين آيه مي توان استفاده کرد که پوشيدن صورت بر زن واجب نيست، زيرا از آن صحبتي به ميان نيامده و تنها از پوشش سر و گريبان صحبت شده است.
حدود پوشش و حجاب اسلامي
به طور کلي با دقت در آيات و روايات و آراء فقها، مي توان گفت که حجاب و پوشش زن مسلمان بايد داراي 3 ويژگي باشد:
نخست: اينکه تمام اعضاي بدن از فرق سر تا ناخن پا (به جز دست ها تا مچ و گردي صورت) را بپوشاند.
دوم: تمام برجستگي ها و پستي و بلندي بدن زن را بپوشاند، به طوري که حجم بدن زن نامشخص باشد.
سوم: توجه نامحرم را به خود جلب نکند و تحريک آميز نباشد.
بر اساس ويژگي اول؛ هر لباسي که در آن قسمتي از بدن زن آشکار باشد، ولو چند تار مو، يا چند سانتي متر بالاتر از مچ و يا پاها و لباس ها و جوراب هاي نازکي که بدن در زير آن ها پيداست، روسري هايي که قسمتي از زير چانه يا گردن را نمي پوشاند و... از دايره ي حجاب اسلامي خارج است.
بر اساس ويژگي دوم؛ لباس هايي که برجستگي هاي بدن را نشان دهد و حتي جوراب هاي ضخيمي که حجم ماهيچه هاي بدن را نشان دهد، در صورت تهيیج آميز بودن از محدوده ي حجاب اسلامي بيرون است.
و بر اساس ويژگي سوم: هر نوع پوشش و رفتار يا گفتار عشوه آميز و محرک و يا رنگ و مدل لباس يا آرايش و عطر و يا آشکار کردن زيور آلات که سبب جلب نظر نامحرم مي گردد، حرام و از دايره ي حجاب اسلامي خارج است.
همين جا لازم است به اين سئوال پاسخ داده شود که: آيا همه ي مانتوییها بي حجابند؟
يا انکه فقط با چادر بر سر کردن حجاب اسلامي تأمين مي شود؟
در پاسخ بايد گفت: اصولاً در اسلام اسم مانتو، چادر و... ملاک نيست، هر لباسي که ملاک هاي سه گانة پيشين را دارا باشد، مصداق حجاب اسلامي است. هر نامي که مي خواهد داشته باشد.
(ستار هدايتخواه،1375، ص 174- ص 196)
رنگ پوشاک
رنگ لباس در قبال دخالت علل و عوامل مؤثر حاد و محسوس ديگري از نظر رفاه حال و تأمين سلامتي و اعتدال جسمي و روحي، ظاهراً مؤثر و مهم به شمار نمي آيد ولي مطابق اصول تأثير رواني رنگ ها در انسان و عکس العمل هاي حياتي، اين تأثيرپذيري در اين مورد نيز صادق است.
از نظر رواني پوشاک سفيد مانند نور و روشنايي اثر محرک عمومي در انسان داشته و از عوامل مؤثر در ايجاد سرور و انبساط خاطر بوده و مفرّح و دلگشاست و به همين لحاظ است که باز هم به طور تجربي و در بسياري از موارد به جهت ضرورت و برحسب موقعيت هاي شغلي و حرفه اي، بشر روحاً و فطرتاً ترجيح داده است که از پوشاک سفيد استفاده کند.
به طور کلي از نظر اسلام، بهترين رنگ براي لباس، در درجه ي اول رنگ سفيد و سپس رنگ هاي ديگر است.
اسلام به جهت اهميت خاصي که به روابط زن و مرد قائل شده است، در باب پوشاک نيز، لباسي که سبب جلب توجه و تحريک حالات و اميال شهواني مردمي شود، قبول نمي کند و چون چادر مشکي يا جوراب و کفش سياه از اين نظر امتيازاتي دارد، لذا در حکم موارد استثنايي است که مي تواند مورد استفاده قرار گيرد. بنابراين در مقام مقابله با جنس مخالف استفاده از پوشاک سياه براي بانوان اثرات مطلوبي از نظر تخفيف حالات و اميال جنسي دارد. (کاظم بني اسدي، 1382، ص19)
لباس متحدالشکل
براي لباس متحدالشکل در زبان فارسي اصطلاح معين و خاصي وجود ندارد ولي اصطلاح عمومي عنوان «اونيفرم» در مواردي که گروهي با لباس مشابه و هماهنگ ظاهر مي گردند به کار برده مي شود.
اونيفرم به لباس يکسان و متحدالشکلي اطلاق مي شود که گروهي، قشري يا صنفي از مردم آن را به تن کرده و بدين وسيله موقعيت هاي شغلي يا صنفي خود را اعلام و از گروه هاي اجتماعي ديگر متمايز مي گردند مانند نظاميان، روحانيون و... (کاظم بني اسدي، 1382، ص 20)
حجاب در خاطره ي ادبيات
خواهرم! حجاب تو از همه ي عرياني ها زيباتر و چشم هاي تو که غزالان رمنده ي تجلّي اند، در پشت معجرهاي کهن به کاخ هاي عتیق ماننده تر است، بدان که دست هاي فاخته گان ولايت خورشيدند و هنگامي که آيينه داران عفاف تو از پس کوچه هاي عصمت مي گذرند، شفيره آشتي فريباتر در باغچه ي رؤيا خواهد روئيد، خواهرم! رايحه ي گلخانه هاي نهاني ات را به بادهاي هرزه مبخش و عطر آسماني ديدارت را به آيينه هاي هر جايي مفروش!
مگذار سوداگران اندام، کالاي آسماني نگاهت را در مغازه ي تماشا حراج کنند و تاجران هوس، کنيزان لبخند تو را به مزايده ي خواجه گان بگذارند!
خواهرم! حجات تو رنگين تر از نسترن هاي جهان است و خلسه اي که در غنچه هاي شرم تو شبنم مي ريزد، داروي آسماني ترين رنج هاي زميني است. (مرتضيعطايي، 1373، ص59)
پيشينه ي عملي
تحقيقات انجام شده:
اولين تحقيقي که در اين رابطه مورد توجه قرار گرفت خلاصه تحقيقي بود که در دبيرستان هاي دخترانه ناحيه سه، پنج، و هفت مشهد در مورد اجراي طرح لباس متحدالشکل انجام شد.
عنوان: بررسي نگرش دانش آموزان دختر و اولياي آنان در مقطع متوسطه در ناحيه سه، پنج و هفت مشهد راجع به اجراي طرح لباس متحدالشکل
نام پژوهشگر: سيده عذرا حسيني
ناظر طرح: آقاي حسين احدي
سال: تابستان 1372
فرضيه هاي تحقيق
بين جنسيت دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
بين رشته تحصيلي و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معنادار وجود دارد.
1- بين پايه تحصيلي دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
2- بين وضعيت انضباط رفتاري دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
3- به نظر پاسخگويان اجراي طرح لباس متحدالشکل مي تواند ايفاگر کارکرد اشتياق به تحصيل دانش آموزان در محيط کلاس باشد.
4- به نظر پاسخگويان اجراي طرح لباس متحدالشکل مي تواند سبب کاهش مظاهر فرهنگ وارداتي در آموزشگاه ها باشد.
5- بين رشته تحصيلي دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
6- بين ميزان درآمد ماهيانه دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
7- بين وضعيت اشتغال اوليا (شاغل، بيکار) و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
8- بين ميزان درآمد ماهيانه اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل رابطه معناداري وجود دارد.
9- اوليا نسبت به تهيه لباس يا پارچه توسط آموزش و پرورش و فروش آن با قيمت تعاوني، به دانش آموزان موافقند.
در پژوهش فوق با توجه به استفاده از روش هاي آماري نظير ضريب کرامل، ضريب پيرسون، لاندا نتايج زير به دست آمده است.
نتيجه کلي اکثر پاسخگويان با اجراي طرح لباس متحدالشکل در ناحيه سه، پنج و هفت مشهد موافقت خويش را اعلام کردند.
دانش آموزان دختر خواستار مانتو شلوار ساده و بدون مد بودند.
دبيران خواستار مانتو شلوار ساده جهت الگوي لباس دانش آموزان دختر بودند.
اوليا خواستار مانتوشلوار ساده جهت الگوي لباس دانش آموزان دختر بودند.
فرضيات پذيرفته شده تحقيق:
بين جنسيت دانش آموزان و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معناداري وجود دارد.
بين پايگاه مذهبي دانش آموزان، دبيران و اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي اين طرح رابطه معنادار وجود دارد.
به نظر پاسخگويان اجراي طرح مي تواند ايفاگر کارکرد رواني مناسب بين دانش آموزان باشد.
فرضيات پذيرفته نشده:
بين ميزان تحصيلات اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي اين طرح رابطه معناداري وجود دارد.
بين ميزان درآمد و نوع شغل اوليا و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معنادار وجود دارد.
بين رشته تحصيلي دبيران و نگرش آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معنادار وجود دارد.
پروژه ي ديگري که تا حدودي در زمينه ي موضوع حاضر مي باشد:
موضوع پروژه: بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان پسر مقطع متوسطه نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل در منطقه سرايان است.
نام پژوهشگر: کاظم بني اسدي
استاد راهنما: آقاي صفدر مختارزاده
سال: بهار 1382
فرضيه هاي پژوهش
1) پاسخگويان عموماً با اجراي طرح لباس متحدالشکل موافقند.
2) رشته ي تحصيلي در نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي لباس متحدالشکل مؤثر مي باشد.
3) اجراي لباس متحدالشکل باعث عملکرد دقيق به مقررات آموزشگاه مي گردد.
4) اجراي طرح ايجاد انگيزه و اشتياق به تحصيل را در دانش آموزان بالا مي برد.
5) اجراي لباس متحدالشکل دانش آموز ضعيف و غني را مورد توجه قرار داده و فاصله ي طبقاتي به چشم نمي آيد.
6) وضعيت اقتصادي در نگرش دانش آموزان نسبت به اجراي طرح مؤثر است.
7) اجراي طرح تنوع طلبي افراطي را از بين مي برد.
8) اجراي اين طرح بر دانش آموزان تأثير رواني دارد.
9) اجراي طرح قدرت اراده و تصميم گيري را از دانش آموز سلب مي نمايد.
10) پاسخگويان کيفيت رنگ لباس متحدالشکل را چگونه ارزيابي مي کنند.
چکيده مطالب
به منظور بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان پسر مقطع متوسطه در منطقه سرايان، در مورد اجراي طرح لباس متحدالشکل در سال تحصيلي 82-81 از تعداد 980 نفر جامعه ي آماري 100 نفر دانش آموز و 40 نفر دبير به صورت تصادفي انتخاب و پرسش نامه محقق ساخته براي دبيران و دانشآموزان اجرا شد. پس از جمع آوري داده ها با استفاده از روش هاي آماري توصيفي نتايج زير به دست آمد:
فرضيه هاي پذيرفته شده
1) بين پايه ي تحصيلي دانش آموزان و نظر آنان در مورد اجراي طرح رابطه وجود دارد.
2) بين اجراي طرح و اجراي مقررات مدرسه رابطه وجود دارد.
3) بين وضعيت اقتصادي اوليا و نگرش دانش آموزان آنان نسبت به اجراي طرح رابطه معناداري وجود دارد.
4) پاسخگويان با اجراي طرح لباس متحدالشکل در مدرسه موافقند.
5) از نظر پاسخگويان اجراي طرح مي تواند کارکرد کنترل اجتماعي و يگانگي اجتماعي باشد.
6) بين نظر پاسخگويان در مورد اجراي طرح و کاهش مظاهر فرهنگ وارداتي و گسترش فرهنگ ايراني و اسلامي، رابطه وجود دارد.
7) پاسخگويان خواهان کت و شلوار با رنگ سورمه اي و مشکي و پيراهن با رنگ آبي آسماني مي باشند.
فرضيه هاي پذيرفته نشده
1) بين رشته ي تحصيلي دانش آموزان و نگرش آنان در مورد اجراي طرح رابطه معني داري وجود ندارد.
2) بين اجراي طرح در مدارس و ايجاد انگيزه و اشتياق به تحصيل رابطه وجود ندارد.
3) از نظر پاسخگويان اجراي طرح تأثير رواني بر دانش آموزان ندارد. (کاظم بني اسدي، 1382، ص 1 و ص10)
فهرست منابع:
1) اسحافي، مهين (1378). بررسي جايگاه مد و مدگرايي در بين نوجوانان دختر و پسر مقطع متوسطه شهرستان تربت حيدريه. مشهد : مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی.
2) اسلامي، معصومه- فولادين، سکينه- گودآسيابي، معظم (1382). بررسي نظرات دانشجويان دانشگاه هاي آزاد، پيام نور، تربيت معلم و دولتي شهرستان مشهد در ارتباط با مسئله ي حجاب. مشهد : مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی .
3) انوري، حسن (1382). فرهنگ بزرگ سخن. جلد چهارم، انتشارات سخن.
4) بني اسدي، کاظم (1382). بررسي نگرش دبيران و دانش آموزان پسر مقطع متوسطه نسبت به اجراي طرح لباس متحدالشکل در منطقه ي سرايان. مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی
5) حداد عادل، غلامعلي (1372). فرهنگ برهنگي و برهنگي فرهنگي. چاپ پنجم، تهران: انتشارات صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران، سروش.
6) حسيني، سيده عذرا (1372). بررسي نگرش دانش آموزان دختر و اولياي آنان در مقطع متوسطه در ناحيه ي سه، پنج و هفت مشهد راجع به اجراي طرح لباس متحدالشکل.مشهد : مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی .
7) خطيبي، شهربانو (1381). بررسي ديدگاه مربيان نسبت به چگونگي حجاب دختران مقطع متوسطه ناحيه 7 مشهد. مشهد :مرکز تربیت معلم شهید خورشیدی .
8) دبيرخانه شوراي عالي آموزش و پرورش (1379). آئين نامه ي اجرايي مدارس. چاپ اول، انتشارات مدرسه.
9) رمضاني، خسرو (1381). روش هاي تحقيق در علوم رفتاري و علوم اجتماعي. چاپ پنجم، ياسوج: انتشارات فاطميه.
10) صدر، حسن (1342). حقوق زن در اسلام و اروپا. چاپ سوم، انتشارات سازمان کتاب هاي جيبي.
11) صدري افشار، غلامحسين (1381). فرهنگ معاصر فارسي. جلد دوم، تهران: انتشارات فرهنگ و معاصر.
12) عطايي، مرتضي (1373). داستان هاي حجاب، (قصه ها، خاطرات، نام ها). چاپ دوم، مشهد مقدس: نشر الف.
13) مطهري، مرتضي (1373). سيري در سيره ي نبوي. چاپ دوازدهم، انتشارات صدرا.
14) مطهري، مرتضي (1370). مسئله ي حجاب. انتشارات صدرا.
15) مطهري، مرتضي (1369). نظام حقوق زن در اسلام. انتشارات صدرا.
16) معين، محمد (1375). فرهنگ فارسي. جلد اول، تهران: مؤسسه ي انتشارات اميرکبير.
17) معين، محمد (1376). فرهنگ فارسي. جلد دوم، تهران: مؤسسه ي انتشارات اميرکبير.
18) معين، محمد (1376). فرهنگ فارسي. جلد چهارم، تهران: مؤسسه ي انتشارات اميرکبير.
19) هدايتخواه، ستار (1375). زيور عفاف. خراسان: معاونت پرورشي اداره کل آموزش و پرورش.
فهرست منابع اينترنتي
1. http://www.aftab.ir
2.Beheshti,mohammad http://www.daneshnameh.roshd.ir