پیشینه و مبانی نظری عوامل تأثیرگذار بر انتخاب سهام توسط سرمایه گذاران

پیشینه و مبانی نظری عوامل تأثیرگذار بر انتخاب سهام توسط سرمایه گذاران (docx) 34 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 34 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

عوامل تأثیرگذار بر انتخاب سهام توسط سرمایهگذاران 2-4-1- مفهوم سرمایهگذاری قبل از بررسی عوامل مؤثر بر تصمیم سرمایهگذاران در انتخاب یک سهام عادی باید با مفهوم سرمایهگذاری آشنا شویم. سرمایه گذاری از دیدگاه کلی، به معنای مصرف پولهای در دسترس برای دستیابی به پولهای بیشتر، در آینده است؛ به عبارت دیگر، سرمایهگذاری یعنی به تعویق انداختن مصرف فعلی برای دستیابی به امکان مصرف بیشتر در آینده. در سرمایهگذاری، دو ویژگی متفاوت و مهم وجود دارند که عبارتند از: 1- زمان و 2- ریسک. اهمیت این دو موضوع به این علت است که در سرمایهگذاری، صرف پول، در زمان حال صورت میگیرد و مقدار آن معین است؛ در حالی که پاداش حاصل از آن، در آینده به دست میآید و معمولاً با نبود اطمینان همراه است. در بعضی مواقع، ویژگی زمان غالب میگردد (مانند اوراق قرضه دولتی) و در بعضی مواقع، ریسک از نظر اهمیت مقدم است (مانند برگه اختیار خرید) و در مواقع دیگر هر دو مهم هستند (مانند سهام عادی)(دوف، 2008). 2-4-2- راهبردهای سرمایهگذاری دو راهبرد سرمایهگذاری غالب که در بازارهای بورس اوراق بهادار به کار گرفته میشود به شرح زیر است: راهبرد قدرت نسبی طبق این راهبرد توصیه میشود سهامی خريداری شود که در دوره گذشته بالاترین بازده را داشته است و سهامی به فروش رسد که در دروههای گذشته پایینترین بازده را کسب کرده است. راهبرد سرمایهگذاری معکوس طبق این راهبرد، توصیه میشود سهامی که در گذشته عملکرد خوبی داشتهاند به فروش رسند و سهامی که عملکرد ضعیفی داشتهاند خریداری شوند. به عبارت بهتر، توصیه میشود سهامی خریداری شود که در حال حاضر بازار نسبت به آن سهم بسیار بدبین است و سهامی فروخته شود که بازار نسبت به آن بسیار خوشبین است (نیکبخت و مرادی، 1384). 2-4-3- مدلهای تصمیمگیری سرمایهگذاران 2-4-3-1- مدل تصمیمگیری اقتصادی عقلائی در مدلهای عقلائی سرمایهگذاران جهت حداکثر نمودن مطلوبیت کل باید تا جایی بخرند که مطلوبیت نهایی آخرین خرید برابر با قیمت شود هر چه قیمت پایین میآید برای برابر شدن مطلوبیت نهایی با قیمت پایینتر سرمایهگذار به خرید بیشتر تحریک میشود از آنجا که با کاهش قیمت، میزان تقاضای سرمایهگذار بیشتر میشود منحنی تقاضای هر یک از سرمایهگذاران و منحنی تقاضای کل نزولی خواهد بود در این مدل منظم ساده هر فردی برای حداکثر ساختن سود کل یا مطلوبیت کل تصمیمات عقلایی میگیرد به این نوع مدلها، مدل اقتصادی عقلائی میگویند(ژنگ و شن،2008). 2-4-3-2- مدل اقتصادی رفتاری حرکت کردن به سوی یک مدل اقتصادی رفتاری و بیان تأثیر تصمیمات غیرعقلائی بر قیمت بازار سهام دشوار نیست. فرض کنید سرمایهگذار، براساس مناسب بودن ریسک و بازده، در خصوص قیمت قضاوت میکند و فرض کنید سرمایهگذاران اطلاعات محدودی نسبت به سهام داشته باشند و در مواجهه با دو سهامی که یکسان بنظر میرسند فرض میکنند سهام با بازدهی بیشتر بهتر است. این امر برای اقتصاددانان رفتاری، مشکلی پدید نمیآورد فقط مطلوبیت را تابع درونزایی از قیمت و بازدهی فرض کرده و بدینگونه تابع مطلوبیت را اصلاح میکند(رامچارون و كيم، 2008). فرض کنید ورود بعضی از سرمایهگذاران به بورس بر تقاضای دیگر سرمایهگذاران اثر بگذارد. همچنین فرض کنید سرمایهگذاران، تحت تأثیر قرار گرفته و به دیگران توجهی یکسان ندارند، هر چند بعضی از آنها ممکن است هوشیارتر به نظر برسند و برخی نیز پرستیژ، ثروت و قدرت بیشتری داشته باشند. باید توجه داشت که ورود این افراد به بازار بورس میتواند نشانی از بازدهی بالای سهام به دیگران باشد. خرید این افراد ممکن است مطلوبیت در نظر گرفته شده از سهام را برای دیگران تغییر دهد(اهرندسين و كاتچيو، 2012). 2-4-3-3- مدل نوین مالی در اقتصاد کلاسیک فرض بر این است که افراد دارای انتظارات ثابت و قابل شناختی هستند و به دنبال به حداکثر رسانی انتظارات خود هستند گروهی دیگر بر این باورند که انسان در عقلایی برخورد کردن با موضوعات با محدودیتهایی مواجه است. دانشمندانی عقلانیت محدود را به جای عقلانیت کامل در مدلهای تصمیمگیری پیشنهاد کردند و استفاده از مدل مطلوبیت انتظاری به عنوان مدل رفتار انسان در تصمیمگیری و بیشینهسازی مطلوبیت نهایی با تردید رو به رو گردید(استوفمون، 2008). 2-4-3-4- مدل / تئوری چشم انداز همانطوریکه بیان کردیم، براساس تئوری مطلوبیت مورد انتظار (EUT) سرمایهگذاران ریسک گریز هستند به این معنی که شیب منحنی مطلوبیت ثروت با افزایش آن کاهش مییابد اگر چه این تئوری تا مدتها یک تئوری جذاب بوده اما در پیش بینی رفتار افراد حداقل در شرایط ریسکی موفق نبوده است. به همین دلیل تئوری چشمانداز در سال 1979 ارائه شد. این تئوری نشان میدهد که چگونه سرمایهگذاران در برخی موارد مطلوبیت را نادیده میگیرند. پایه و اساس تئوری چشمانداز تابع ارزش است که با تابع مطلوبیت در تئوری مطلوبیت مورد انتظار متفاوت است و این تفاوت به خاطر نقطه عطف در تابع ارائه شده است. که نقطه عطف بوسیله اثر ذهنی افراد تعیین میگردد. براساس تابع ارزش شیب مطلوبیت ثروت قبل از نقطه عطف صعودی و پس از آن نزولی میباشد و این نقطه عطف میتواند برای هر فردی متفاوت باشد (امیری و همکاران، 1387). شکل (2-2) تابع ارزش (منبع، ازام و كومار، 2011) بر طبق شکل بالا؛ زمانی که سرمایهگذاران در قسمت منفی ثروت (ضرر) هستند از ریسکگریزی به ریسکپذیری تغییر جهت میدهند تا زمانی که دوباره به قسمت مثبت ثروت برسند. هم اکنون این تئوری چهار بخش مهم از ابعاد رفتاری سرمایهگذاران را در برمیگیرد که عبارتند از: الف) ضررگريزي ب) حسابداری ذهنی ج) کنترل شخصی د) دوری از تأسف و پشیمانی (امیرشاهی و همکاران، 1386) الف- ضررگریزی زمانی که یک سرمایهگذار در قسمت منفی ثروت قرار دارد گرایش بیشتری به ریسک کردن دارد در واقع چنین فردی برای گریز از زیان حاضر است ریسک بیشتری بپذیرد. ب- حسابداری ذهنی چارچوبها و حسابهای ذهنی نیز قسمتی از تئوری چشمانداز هستند که گرایش افراد به قرار دادن رویدادهای مخصوص، به حسابهای ذهنی متفاوت براساس ویژگیهای ظاهری را مطرح میکند. ایده اساسی در خصوص حسابداری ذهنی این است که سرمایهگذاران هنگام تصمیمگیری تمایل دارند که انواع متفاوت خطرات یا ریسکهایی که با آنها مواجه هستند را در حسابهای جداگانه در ذهن خود نگه دارند. در واقع حسابداری ذهنی به توضیح این نکته کمک میکند که در یک دنیای بدون هزینه معاملات و مالیات باز افراد بین سود تقسیمی و سود سرمایه تفاوت قائل می شوند. ج- کنترل شخصی تئوری کنترل شخصی در واقع به این نکته اشاره دارد که سرمایهگذاران گزینه هائی را برای سرمایهگذاری انتخاب میکنند که بتوانند شخصاً محدوديتها وكنترلهاي لازم را بر آن اعمال نمايند به همين دليل شاید بتوان گفت که چرا سرمایه گذاران نسبت به سود تقسیمی اینقدر حساس هستند(كوزمين، 2010). د- دوری از تأسف و پشیمانی افراد پس از درک اشتباهاتی که انجام دادهاند معمولاً دچار ناراحتی و پشیمانی میشوند و این احساس به خاطر نتیجه احتمالی بدی است که یک تصمیم نادرست به بار میآورد. این پدیده شاید بتواند توضیح دهد که چرا افرادی که در تصمیمگیری خرید سهام دچار اشتباه شده اند و قیمت سهم آنها کاهش یافته در فروش آن تعلل میورزند، چون که میخواهند نتیجه بد احتمالی، به واقعیت (ضرر حتمی) تبدیل نشود(اسپارا و تيكانن، 2010). 2-4-4- نظریات تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران 2-4-4-1- عوامل استراتژیک مکمل در بازار مالی اغلب مشاهده میشود که سرمایهگذاری موفق نیازمند آن است که هر سرمایهگذار حدس بزند که بقیه سرمایهگذاران چه خواهند کرد. دانشمندی این نیاز را حدس زدن "قصد انعکاسی" دیگران مینامد. در بسیاری از حالتها سرمایهگذاران این انگیزه را دارند که انتخابهایشان را هماهنگ کنند و اقتصاددانان انگیزهای که استراتژی دیگران را تقلید میکند "مکمل استراتژیک" میخوانند (شمس و عزیزی، 1387). 2-4-4-2- نظریات جمعیتی و مدلهای آموزشی مدلهای متنوعی ساخته شدهاند که نشان میدهند که ارزش سهام در حالیکه سرمایهگذران از یکدیگر تقلید میکنند چگونه به صورت تصاعدی بیش از اندازه مثبت یا منفی میچرخد. در این مدلها؛ سهامی که توسط عده معدودی از سرمایهگذاران خریده میشود به دیگران نیز جرأت میدهد تا آنها هم بخرند، بخاطر آنکه ارزش واقعی آن سهام وقتی سرمایهگذاران زیادی آن را میخرند بالا نمیرود، بلکه بخاطر اینکه سرمایهگذاران وقتی مشاهده میکنند که دیگران آن را می خرند باور میکنند که ارزش حقیقی آن سهام بالا است. در مدلهای جمعیتی فرض میشود، سرمایهگذاران کاملاً منطقی هستند، اما تنها اطلاعات جزئی نسبت به اقتصاد دارند. در این مدلها، وقتی تعداد اندکی از سرمایهگذران مالك چند نوع از سهام مي شوند، اشتیاق دیگران را نیز به خریدن آن سهام تحریک میکنند. اگر چه این یک تصمیم کاملاً منطقی است، ممکن است به شکل اشتباهی به افزایش زیاد قیمت سهام منجر شود زیرا اولین سرمایهگذاران ممکن است اشتباه کرده باشند(جين، 2007). 2-4-4-3- نظریه بازیهای هماهنگ استفاده از مدل های ریاضی بازخورد مثبتی در تصمیم گیری سرمایه گذاران در بازار دارد. بازخورد مثبت اشاره میکند که ممکن است در پاسخ به تغییرات کوچک در پایههای اقتصادی تغییرات شگرفی در ارزش سرمایهها و سهام ایجاد شود(ادودا و همكاران، 2012). 2-4-5- عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری سهام عوامل بسیاری در سرمایهگذاری در سهام دخالت دارند. این عوامل شامل دو بعد مالی و غیر مالی میشوند. در عوامل مالی تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران در انتخاب یک سهام، محققان به بررسی تأثیر عوامل خرد و کلان اقتصادی بر سرمایهگذاری سهام میپردازند و در عوامل غیرمالی محققان به بررسی تأثیر عوامل کیفی (رفتاری) بر سرمایهگذاری سهام عادی میپردازند. در این تحقیق به تمامی عوامل غیرمالی و مالی تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران در انتخاب یک سهام با استفاده از مطالعات و تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده است میپردازیم. آقایی و مختاریان مهمترین عوامل مؤثر بر تصمیمگیری سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار را به صورت زیر لیست کردهاند. لازم به ذکر است که این عوامل هم شامل عوامل مالی و هم عوامل غیرمالی تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران است که عبارتند از: الف- درآمد متعلقه به هر سهم (EPS) اين نسبت بيانگر سود متعلق به هر سهم مي‌باشد. البته اين نسبت الزاماً به معني سودي نخواهد بود كه مستقيماً به سهامدار تعلق خواهد گرفت. چراكه عموماً بخشي از EPS (ناخالص) در قالب‌هاي مختلف كسر مي‌گردند كه از آن جمله مي‌توان به موارد ذيل اشاره نمود. 1- ماليات (در صورتي كه شركت‌ها مشمول برخي معافيت‌هاي موضوع قانون ماليات نباشند). ماليات به عنوان سهم دولت از عايدي‌هاي يك شركت كسر خواهد گرديد و عموماً با در نظر گرفتن 10% معافيت مالياتي شركت‌هاي پذيرفته شده در تالار بورس، نرخ مقطوع ماليات برابر 5/22% سود خالص (قبل از كسر ماليات) خواهد بود، كه بعضاً با توجه به موارد خاص مي‌تواند كمتر از اين مبلغ نيز باشد. 2- اندوخته قانوني جزيي از حقوق صاحبان سهام بوده كه بخشي از سود ساليانه شركت تا سقف مشخصي بنا به الزامات قانوني به اين حساب منتقل خواهد گرديد، كه اين الزامات شامل حداقل 5% سود خالص هر سال تا سقف 10% سرمايه شركت خواهد بود. 3- ساير اندوخته‌ها اين سرفصل نيز بخشي از حقوق صاحبان سهام مي‌باشد كه بنا به تصميمات هيأت مديره و مجمع عمومي، براي اهدافي خاص مانند طرح توسعه‌هاي آتي شركت، از سود پس از كسر ماليات كسر و به اين حساب منتقل خواهد گرديد(ساهي، 2012). 4- سود و زيان انباشته اين حساب نيز جزيي از حقوق صاحبان سهام مي‌باشد كه جزء تقسيم نشده EPS شركت‌ها به آن منتقل مي‌شود و عموماً شركت‌ها در راستاي جلوگيري از خروج نقدينگي و حفظ قدرت رقابتي، بخشي از درآمد هر سهم را به اين حساب منتقل مي‌نمايند. در هر صورت بايد گفت كه تمام EPS ساليانه يك شركت (به استثناي بخش ماليات) مستقيم و يا غيرمستقيم متعلق به صاحبان سهام خواهد بود و در نهايت صاحبان سهام هستند كه از آن بهره خواهند برد. نسبت EPS با استفاده از فرمول ذيل قابل محاسبه است. EPS = كل سود شركت تقسیم بر تعداد سهام منتشره اگرچه حركات بازار براساس تغييرات اين نسبت شكل مي‌گيرد. اما به ندرت شركت‌هايي را مي‌توان يافت كه ضريب همبستگي بين قيمت و EPS آنان بيشتر از 0.8 باشد و اين به خوبي نشان مي‌دهد كه بازار به آينده‌اي بسيار دورتر از حتي يك سال مالي نگاه مي‌كند، البته در حالت بدبينانه مي‌توان گفت كه بازار تحت تأثير شايعات و ساير عوامل قرار دارد (بیدختی و علیشاهی، 1390). ب) سود تقسيمي به هر سهم (DPS) DPS در حقيقت سود نقدي تخصيص داده شده به هر سهم مي‌باشد. درخصوص پرداخت سود، الزامات قانوني بر اين اصل تأكيد دارند كه در صورت وجود سود ساليانه و در صورتي كه شركت داراي زيان انباشته نباشد، شركت موصوف مكلف به تقسيم 10% سود ساليانه مي‌باشند و در صورت وجود زيان انباشته، پس از مستهلك نمودن اين حساب مانده سود دوره مشمول اصل 10% توزيع خواهد بود. در همين خصوص شركت‌ها مكلفند كه حداكثر پس از 8 ماه از تاريخ مجمع نسبت به توزيع سود اقدام نمايند. نحوه محاسبه اين نسبت به شرح ذيل مي‌باشد. DPS = كل سود قابل تقسيم (مصوب مجمع) تقسیم بر تعداد سهام منتشره معمولاً سود قابل تقسيم براساس گزارشات رسمي به بازار منعكس خواهد گرديد كه در بسياري از گزارشات مربوط به پيش‌بيني درآمد هر سهم شركت‌ها در دوره هاي مختلف آورده مي‌شود. هيأت مديره نيز برنامه‌هاي خود را در خصوص اعلام ميزان تقسيم سود كه برابر درصد و يا مبلغ ريالي معيني از EPS‌ مي‌باشد را به بازار اعلام مي‌دارد، اما يقيناً تا زماني كه توسط مجمع به تصويب نرسيده باشد، قابليت اجرايي نخواهد داشت. اين موضوع نيز عموماً در قالب اطلاعيه‌هاي رسمي به بازار اعلام خواهد گرديد و از گزارش گردش سود سنواتي نيز قابل استخراج مي‌باشد (ابزری و همکاران، 1387). ج) بازده سهام عادی بازده سهام از دو قسمت تشكيل مي‌شود: بازده جاري يا بازده ناشي از دريافت سود سهام: براي محاسبه بازده جاري يك سهم، سود تقسيمي هر سهم را به قيمت روز آن سهم تقسيم مي‌كنند. نرخ پايين بازده جاري ممكن است سرمايه‌گذاري در سهام عادي را نامطلوب جلوه دهد. ولي واقعيت اين است كه كل بازده سرمايه‌گذاري در سهام عادي، در يك دوره دراز مدت، بيشتر از ساير اوراق بهادار مي‌باشد. بازده جاري تنها نشان‌دهنده بازده ناشي از دريافت سود سهام است و بازده ناشي از افزايش قيمت سهام را ناديده مي‌گيرد. فرض كنيد يك نفر در سال 1951 يك سهم از شركتي را كه بازده جاري آن 5/7 درصد بوده، خريده است و باز فرض كنيد كه از آن زمان تا كنون سود شركت به دوبرابر افزايش يافته است. در سال 1986 اين سهم بر مبناي بازده جاري 5/2درصد معامله شده است. در واقع قيمت هر سهم در سال1986، 6 برابر قيمت آن در سال 1951 بوده است. بر اساس بازده جاري چنين به نظر مي‌رسد كه سرمايه‌گذار هر سال مبلغي ضرر مي‌كند. در واقع با بالا رفتن قيمت هر سهم، اين سرمايه‌گذار يك نرخ بازده استثنايي به دست‌آورده است. بنابراين، براي سهامداران نرخ بازده كل مهم است و نه نرخ بازده جاري سهام عادي(براهمن و همكاران،2012) بازده ناشی از افزایش قیمت سهام.: برای محاسبه بازده ناشي از افزايش قيمت، از تقسيم تغيير قيمت سهام، به قيمت هر سهم استفاده میشود.هنگامي كه كسي سهام ممتاز يا اوراق قرضه‌اي را مي‌خرد، ميزان بازدهي او تا حدود زيادي معين و قابل پيش‌بيني است، ولي اگر او سهام عادي بخرد ميزان بازدهي وي چقدر خواهد شد؟ گاهي انسان مي‌شنود كه فلان شخص سهام عادي شركت بخصوصي را به قيمت 2.5 دلار خريده است و بعد آن را به قيمت 81 دلار فروخته است يعني بازدهي بسيار بالايي بدست آورده است. در 1951 يك سهم عادي شركت آي-بي-ام 196 دلار بود و در 1973 يعني بعد از اينكه اين سهام چندين بار تجزيه شد قيمت بازار هر سهم به مبلغ 300 دلار رسيد. كسي كه در 1951 يك سهم از اين شركت را خريده بود در 1986 تقريبا صاحب 120 سهم بود كه ارزش بازار آنها به 18000 دلار مي‌رسيد، يعني ارزش سهام وي 90 برابر مبلغي ميشد كه سرمايه‌گذاري كرده بود. يا به بياني ديگر اصل مبلغ سرمايه‌گذاري هر ساله با نرخ مركب 15 درصد افزايش يافته است؛ البته بدون در نظر گرفتن بازده ناشي از دريافت سود سهام. آيا اين يك تجربه تكرار شدني است؟ (ساهي و ارورا، 2012). د) ريسك سهام ريسك در بين عموم مردم مترادف با خطر آمده است. اما تعريف جامع‌تر و كاربردي‌تر ريسك بدين صورت است: "انحراف در پيشامدهايي كه مي‌توانند در طول يك دوره مشخص و در يك موقعيت معين اتفاق بيفتد". اگر بازده سهام شركت‌ها در طول دوره زماني iام با xi نشان داده شود، ريسك آن سهام در كل بازه زماني مورد نظر از رابطه ذيل به دست خواهد آمد‌: لازم به ذكر است كه ريسك هر شركت از دو بخش تشكيل شده است: 1- آن بخش از ريسك كه ناشي از اتفاقات دروني و عملياتي يك شركت مي‌باشدو 2- بخشي ديگر كه در واقع متأثر از عوامل خارج از شركت بوده كه بر روند بازدهي شركت تأثير مي‌گذارد. بخش دوم ريسك كه ناشي از عوامل تأثيرگذار خارجي مي‌باشد تحت عنوان ضريب بتا مورد بررسي قرار مي‌گيرد. تشخيص ريسك مناسب، پس از هدف بهينه كردن سود، مي‌تواند متضمن فعاليتي مطمئن‌تر در بازارهاي پرريسك مالي باشد. آنچه كه مسلم است ورود به بازار بورس به تنهايي ميزان مشخصي از ريسك را به همراه دارد كه يقيناً بيشتر از بسياري از راهكارهاي سرمايه‌گذاري ديگر (طلا، مسكن، خودرو و ...) خواهد بود. آگاهي از ارتباط مستقيم (اما نه الزاماً كامل) بين عامل ريسك و بازده مي‌تواند در بهينه‌سازي عملكرد در بازار سرمايه ياري كننده باشد. به بياني ساده با بالا بردن ريسك مي‌توان انتظار بازده بيشتري را نيز داشت. اما اين بدان معنا نخواهد بود كه با ريسك بي‌نهايت مي‌توان بازده فوق‌العاده‌اي را نيز كسب نمود. چراكه همنوايي بين ريسك و بازده تا يك سطحي داراي وابستگي مي‌باشد. اما با بالا رفتن ريسك از سطح معيني قدرت بازده كم مي‌شود و از نقطه شكست، خط بازده داراي شيب نسبتاً افقي خواهد گرديد، به نحوي كه از اين نقطه به بعد هر چه ريسك را بالا ببريم به بازده انتظاري چيزي اضافه نخواهد شد. در بازار سرمايه هدف به دست آوردن بيشترين بازده ممكن با كمترين ريسك مي‌باشد. لازمه اين كار اين است كه درك صحيحي از ريسك داشته باشيم(ديرس، 2012). ضريب بتا اين ضريب بيانگر نوعي ارتباط سيستماتيك ريسك بازار و سهم مورد بررسي مي‌باشد. اين ضريب و نوعي ريسك اگرچه از كل بازار نتيجه مي‌شود اما از اراده تك تك عناصر بازار خارج خواهد بود. در اين ضريب همان‌طور كه از فرمول آن استنباط خواهد شد، در واقع نسبت هم‌تغييري و يا همنوايي يك سهم را با بازار به نسبت ريسك خود سهم، ارزيابي مي‌شود. به خاطر داشته باشيم كه همواره بتاي كل بازار برابر 1 مي‌باشد، چراكه كواريانس كل بازار با خودش تقسيم بر واريانس بازار برابر 1 خواهد بود و در ساير اجزاي بازار، بزرگ و يا كوچك شدن اين ضريب نشان از نوسان‌پذيري مثبت و يا حتي معكوس سهم مورد نظر با بازر خواهد بود. به تعبيري هر چه بتاي يك سهم بزرگتر باشد، حكايت از ريسك بيشتر در قياس با بازار و بالطبع انتظار بازده بيشتر از آن مي‌باشد. دامنه نوسانات بتا مي‌تواند از ∞+ تا ∞- تغيير نمايد كه علامت + به معناي تغييرات مستقيم و علامت - نيز به معناي نوسانات معكوس خواهد بود. عدد ß نشان مي‌دهد كه مقدار ريسك سيستماتيك در سهام شركت، ß برابر كل شاخص است و با توجه به ارتباط بين ريسك و بازده مي‌توان گفت كه ß برابر، انتظار بيشتري از اين سهم در قياس با كل بازار مي‌رود. لازم به ذكر است كه بهتر است كه به جاي روند قيمتي شركت از "روند بازده روزانه" شركت، و به جاي روند شاخص كل از "روند بازده كل روزانه بازار" استفاده نمود(تريو ،2010). ه) افزایش سرمایه شرکت‌ها به منظور تأمین منابع مورد نیاز برای طرح‌های توسعه‌ای و پاسخگویی به نیاز خود به نقدینگی، اقدام به افزایش سرمایه می‌کنند. افزایش سرمایه از طریق انتشار سهام جدید یا بالا بردن سود انباشته موجود امکان‌پذیر است. با توجه به این که در ماده 6 اساسنامه نمونه شرکت‌های پذیرفته شده در بورس قید شده است که سرمایه شرکت‌ها باید به سهم عادی یکهزار ریالی با نام تقسیم شود، افزایش سرمایه در این شرکت‌ها به صورت انتشار سهام جدید صورت می‌گیرد. از اهداف این امر (یکسان‌سازی قیمت اسمی سهام شرکت‌ها در اساسنامه شرکت) می‌توان به شفاف‌سازی اطلاعات شرکت‌ها و قابلیت مقایسه وضعیت آن‌ها با یکدیگر اشاره کرد. در حالت افزایش سرمایه به صورت انتشار سهام جدید، شرکت‌ها می‌توانند سهام جدید را برابر مبلغ اسمی بفروش برسانند یا این که مبلغی علاوه بر مبلغ اسمی سهم به عنوان اضافه ارزش (صرف) از سهامدار دریافت و عواید حاصل از اضافه ارزش سهام فروخته شده را به اندوخته منتقل یا به صورت نقدی بین صاحبان سهام تقسیم کنند یا در ازای آن، سهام جدید به آنها بدهند. از آن‌جا که قوانین مالیاتی عواید حاصل از اضافه ارزش سهام فروخته شده را درآمد تلقی می‌کند و در نتیجه مشمول مالیات سال مالی انتشار سهام جدید می‌داند، شرکت‌ها تمایل به استفاده از این روش (افزایش سرمایه از طریق دریافت اضافه ارزش علاوه بر مبلغ اسمی سهم) ندارند (فتحی و توکلی، 1388). و) نوسان قیمت سهام تمایل شدیدی بین سرمایهگذاران برای خرید سهامهایی که قیمت آن، با یک روند ثابت حرکت میکند، وجود دارد، ولی آنها از سرمایهگذاری روی سهامهایی که قیمتشان زیاد نوسان میکند، دوری میکنند، با این وجود بسیاری از سرمایهگذاران معترف هستند که فرصتهای سودآوری که ممکن است برای یک سهام با یک قیمت بیثبات بوجود آید، بیشتر است. ولی نکته قابل توجه این است که طرفداران روند ثابت قیمت، سرمایهگذاران عادی و طرفداران روند متغیرقیمت، سوداگران هستند (Hoffmann & Fieseler, 2012). ز) روند قیمت سهام روند قیمت سهام عبارت است از رگرسیون نوسانات قیمت سهام براساس یک دوره مشخص. خرید سهام تنها با توجه به روند صعودی قیمت آن یک دید ساده لوحانهای است که همواره وجود داشته است، در حقیقت سرمایهگذار با این شیوه ممکن است احتمال سود بر روی قیمت سهام خود را از دست بدهد. یک روند ثابت قیمت سهام، منطقاً باید جذاب باشد. علیرغم ترجیح یک قیمت با سیر صعودی، بعضی از سرمایهگذاران خلاف دیگران عمل کرده و در سهامهایی با سیر نزولی سرمایهگذاری میکنند، احتمالاً این سرمایهگذاران پارامترهای دیگر را در نظر گرفتهاند که قویتر بوده است. خرید سهامی که روند قیمتش صعودی است در مقایسه با سهامی که روند قیمتش نزولی است توصیه شده است. همچنین میتوان گفت سهامی که روند قیمتش صعودی است مطمئناً ریسک کمتری دارد.البته لزوماً همواره چنین نمی تواند باشد. ح) شرایط بازار وضع بازار نشاندهنده میزان رشد سود و قیمت سهام است. سهام شرکتهایی که دارای رشد سریعی هستند و انتظار میرود که سود و قیمت آنها، سریعتر رشد کند، بیشتر مورد توجه سرمایهگذاران هستند. درست است که شرکتهایی که سهام با سابقه سودآوری بالا دارند، همیشه جزء شرکتهای موفق محسوب میشوند، ولی رشد کمتر قیمت و سود این شرکتها، باعث شده که سرمایهگذاران، به سهامهای پررشد، توجه بیشتری کنند (خادمیگراشی و قاضی زاده، 1386). ط) طریقه شناخت از شرکت سرمایهگذاران ترجیح میدهند در شرکتهایی سرمایهگذاری کنند که معلومات شخصی یا تجاربی در مورد آن دارند و در بعضی موارد افراد مطلعی در آن شرکتها دارند که آنها را در جریان امور قرار میدهند (تهرانی و خوشنود، 1384). ابزری و همکارانش (1387)، مهمترین عوامل غیرمالی مؤثر بر تصمیم سرمایهگذاران را بررسی کردند، ایشان عوامل غیرمالی را به دو دسته عوامل ویژگیهای سرمایهگذاران و بازارسرمایه تقسیمبندی کردهاند، که به قرار زیر است: 2-4-5-1- ویژگیهای سرمایه گذاران تمایل به سرمایه گذاری (تمایل به ریسک) عبارت است از احتمال درگیر شدن در یک فعالیت خاص و در مورد سرمایهگذاری، بیانگر احتمال سرمایهگذاری در یک محصول ویژه است. تصمیمگیری برای سرمایهگذاری همواره، براساس روابط میان ریسک و بازده صورت میگیرد و یک سرمایهگذار همواره، به عامل ریسک و بازده در تجزیه و تحلیل و مدیریت سبد سرمایهگذاری خود توجه میکند. از طرف دیگر، در اقتصاد و به خصوص، در سرمایهگذاری فرض بر این است که سرمایهگذاران منطقی عمل میکنند؛ بنابراین، سرمایهگذاران منطقی، اطمینان داشتن را به نبود آن ترجیح میدهند و طبیعی است که در این حالت می توان گفت سرمایه گذران به ریسک علاقهای ندارند؛ به عبارت دقیقتر، سرمایه گذران ریسک گریز هستند. یک سرمایهگذار ریسکگریز، کسی است که در ازای قبول ریسک، انتظار دریافت بازده مناسبی دارد. باید توجه داشت که در این حالت، پذیرفتن ریسک یک کار غیرمنطقی نیست، گرچه میزان ریسک خیلی زیاد باشد؛ چون در این حالت، انتظار بازده بالایی وجود دارد. در واقع، سرمایهگذران به طور منطقی نمیتوانند انتظار داشته باشند که بدون قبول ریسک بالا، بازده بالایی کسب کنند. ادراک ریسک عبارت است از چگونگی تعبیر و تفسیر اطلاعات راجع به ریسک توسط سرمایه گذران. به نظر مي رسد مدیران سرمایهگذاری حرفهای و سرمایهگذاران فردی با تجربه ، ادراک ریسک سرمایهگذاری یکسانی دارند. ابعاد ادراک ریسک ادراک ریسک سرمایهگذران را میتوان به وسیله پنج عامل زیر بررسی کرد: نبود اطمینان در مورد عرضه کنندگان سهام، نگرانی در مورد وقایع غیرمنتظره، نگرانی درباره نوسانات قیمتی سهام، شفاف نبودن اطلاعات، بی ثباتی و نقض قوانین و مقررات در کشور(ساهي و همكارن،2012). الف) نبود اطمینان در مورد عرضهکنندگان سهام این بعد از ریسک را اعمال کسانی که مسئول اداره یک سازمان هستند، به وجود میآورند (ریسک مدیریت) و منتج از تصمیمات بد تجاری- مالی است که خود منجر به پیدایش ریسک تجاری و مالی می شود. ب) نگرانی در مورد وقایع غیر منتظره صنایع مختلف و شرکتهای آن تحت تأثیر وضعیت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و حتی جغرافیایی داخلی و خارجی میتوانند دچار رونق و رکود گردند؛ برای مثال در صورت بهبود قیمت جهانی نفت، صنایع وابسته به فرآوردههای نفتی، تحت تأثیر قرار گرفته، سهام آنها رونق میگیرد یا در صورت بروز خشکسالی، صنایع وابسته به محصولات کشاورزی تحت تأثیر قرار گرفته، سهام آنها دچار رکود خواهد شد. بنابراین هر چه میزان وابستگی تولید یک شرکت به عوامل خارجی بیشتر باشد، ریسک سرمایهگذاری در آن شرکت بیشتر است. ج) نگرانی درباره نوسانات قیمت سهام مهمترین عامل برتری یک سهم، میزان سودآوری آن است. از آنجا که در اغلب تصمیمگیریها برای سرمایهگذاری، براساس روابط میان ریسک و بازده صورت میگیرند و یک سرمایهگذار همواره، به دو فاکتور ریسک و بازده در تجزیه و تحلیل و مدیریت سبد سرمایهگذاریهای خود توجه میکند، هر چه میزان انحراف سودآوری سالهای گذشته و یا سودهای احتمالی دورههای آتی نسبت به میانگین سود یا سود مورد انتظار بیشتر باشد، ریسک سهم، بالاتر و در مقابل، ارزش آن کمتر خواهد بود(اسپارا و تيكنن، 2011). د) بیثباتی نقض قوانین و مقررات در کشور دولت در جایگاه یک ناظر و سیاستگذار کلان نقش بسیاری در بازار سرمایه دارد و یکی از وظایف آن، ارایه برنامهای است که بتواند به بازار سرمایه رونق بخشد. به طور کلی تکثر مراکز قدرت و تصمیمگیری، ابهام نقش و رابطهای این مراکز با یکدیگر، تداخل قوای سهگانه کشور، شفاف نبودن قوانین و وجود برداشتهای متفاوت و متناقض از آنها، وجود قوانین نامناسب و دست و پاگیر، نبود آزادیهای اقتصادی و بیثباتی دولت موجب میشوند ریسک سیستماتیک افزایش و در نتیجه، سرمایهگذاری به شدت کاهش یابد. تخصیص سرمایه عبارت است از بخشی از سرمایه هر سرمایهگذار که در داراییهای خاصی سرمایهگذاری می شود(وانگ و همكاران، 2011). 2-4-5-2- ویژگیهای بازار سرمایه عمده این ویژگیها که بر تصمیم سهامداران تأثیر میگذارد عبارت است از: الف) بازده مورد انتظار واضح است كه قيمت سهام هر روز داراي نوسان است و اين نوسانات مدام مي‌تواند ريسك را تغيير دهد، به عبارتي اگر اطلاعات ما بر مبناي قيمت روزانه يك سهم باشد طبعاً تغييرات روزانه نيز بر اين ريسك مؤثر خواهد بود، حال اگر اطلاعاتمان را بر مبناي بازده هفتگي يك سهم تنظيم كنيم، اين بار نوسانات روزانه تأثير كمتري بر ريسك مورد بررسي ما خواهد داشت و بالطبع هرچه اين دامنه را بزرگتر نماييم، خواهيم توانست تا نوسانات كوچكتر را از معادلات حذف و ثبات بيشتري به روند تغييرات ببخشيم. اما بايد توجه داشت كه هرگز نمي‌توان دامنه اين نوسانات را به صفر تقليل داد، اما مي‌توان هيجانات لحظه‌اي را از تصميم‌گيري‌ها خارج ساخت. براساس تحقيقات انجام شده توسط متخصصين علوم آماري هميشه اطلاعات عددي داراي ارتباط منطقي با ميانگين هستند، به نحوي كه كليه داده‌ها به سمت ميانگين خود تمايل داشته و هر چه اين اطلاعات بيشتر باشد، انتظارات در خصوص تمايل داده‌ها به سمت ميانگين بيشتر خواهد گرديد. در نتيجه مي‌توان اظهار داشت كه هميشه احتمال تحقق ميانگين بازده گذشته بسيار بيشتر از هر بازده ديگر خواهد بود. به کارگيري بازده انتظاري از آن جهت داراي اهميت است که ممکن است چند شرکت داراي ميانگين بازده برابري در طي يک دوره زماني باشند، در حالي که روند تغييرات بازده آنها کاملاً متفاوت باشد. بنابراين لازم است که تأثيرات متقابل بازار و سهم (ضريب بتا) نيز لحاظ گردد و در واقع اينجاست که نياز به محاسبه بازده مورد انتظار احساس خواهد شد. بازده مورد انتظار از طريق رابطه ذيل محاسبه مي‌شود: که در آن : r = بازده خواسته شده Km = بازده بازار Rf = بازده بدون ريسک (بازده اوراق قرضه و سپرده نزد بانک‌هاي دولتي از نمونه‌هاي بارز آن هستند). بدين ترتيب خواهيم ديد فرمول کلي بازده مورد انتظار به صورت زير خواهد بود (تهرانی و خوشنود، 1384): ب) اطلاعات عملکرد گذشته تصمیمگیری سریع و صحیح مستلزم وجود اطلاعات کافی، منظم و شفاف است. هر چه اطلاعات دورهای شرکت، منظمتر و شفافتر منتشر شوند، اثر آن در قیمت سریعتر بوده، سهم مناسبتری از نقد شوندگی خرید و فروش سهام را خواهد داشت و به تبع آن، ریسک سرمایهگذاری در سهام کاهش مییابد. بالطبع قبل از هرگونه سرمایهگذاری لازم است شناختی کلی در مورد صنایع موجود برای فعالیت به دست آید؛ چرا که فعالیت، در صنعتی که مزیت نسبی دارد، یقیناً بازدهای بالاتر از سایر صنایع خواهد داشت. پارامترهای تأثیرگذار بر انتخاب صنایع دارای مزیتی نسبی را میتوان به شرح ذیل طبقه بندی نمود: 1- نرخ بازده گذشته (بازده تاریخی) بازده در مجموع منافعی است که شرکت، در مقاطع مشخص، عاید سهامدارن خود نموده است که از آن جمله میتوان به سود هر سهم، منافع ناشی از افزایش قیمت سهام که مساوی تفاوت ارزش روز نسبت به قیمت پایهای آن اشاره کرد. کاملاً روشن است که وجود یک روند قابل تشخیص و اعتماد در بازدههای تاریخی، تا حدود بسیاری میتواند در انتخاب سهام مناسب تأثیرگذار باشد. 2- درجه نقدشوندگی سهام در گذشته درجه نقدشوندگی یک ورقه سهام به معنای امکان فروش سریع آن است. هر چه بتوان سهامی را سریعتر و با هزینه کمتری فروخت، قابلیت نقدشوندگی آن بیشتر است. اوراق بهاداری که به طور روزانه و به دفعات متعدد معامله میشوند، نسبت به اوراق بهاداری که با تعداد کم یا در دفعات کم معامله میشوند، قابلیت نقدشوندگی بیشتر و در نتیجه ریسک کمتری دارند. قابلیت نقدشوندگی یک ورقه سهام، تا حدود بسیاری به تعداد سهام در دست عموم آن بستگی دارد. هر چه تعداد سهامی که در دست عموم قرار دارد، بیشتر باشد، حجم معاملات و سرعت گردش معاملات افزایش یافته، بازار قیمت منصفانهتری برای آن پیدا میکند. و هر چه تعداد سهام در دست عموم کمتر باشد، رکود بیشتری برای معاملات سهام حاکم شده، در صورت معامله، قیمتها شکلی یک طرفه (صعودی یا نزولی) خواهند داشت(گوپا و جيتندرانتان، 20112). 3- ثبات نسبی سودآوری سهام در گذشته استناد به سود سالانه هر سهم، لزوماً مبنای صحیحی برای ارزیابی سهام نیست؛ زیرا ممکن است سود سال بعد، بسیار کمتر از آن باشد. معیار مهم دیگری که هنگام استفاده از نسبت بازده جاری سهام باید مدنظر داشت، ثبات سودآوری هر سهم است. همانطور که در بحث ریسک اشاره شد، هر چه میزان انحراف سودآوری سالهای گذشته و یا سودهای احتمالی دورههای آتی، نسبت به میانگین سود یا سود مورد انتظار بیشتر باشد، ریسک سهم، بالاتر و در مقابل، ارزش آن کمتر خواهد بود. 4- ساختار مالی شرکت ساختار سرمایه شرکت که ترکیب بدهیها و حقوق صاحبان سهام آن را تعیین میکند، آثار هزینهای و ریسکی بر عملکرد شرکت دارد؛ برای مثال هر چه میزان بدیهی در ترکیب تأمین مالی شرکت بیشتر باشد، خطر ناتوانی مالی شرکت بیشتر خواهد شد؛ ولی به دلیل تأثیر مالیاتی هزینه بهره بدهی، سودآوری شرکت بالاتر خواهد بود. روشهای مختلف تأمین مالی براي شرکتهای مختلف، در موقعیتهای متفاوت،اثرات متفاوتي خواهد داشت (آقایی و مختاریان، 1383). استندراد و همكاران در سال 2006 مهمترین عوامل روانی و غیرمالی تأثیرگذار بر تصمیمات سرمایهگذاران را بصورت زیر عنوان کردهاند: د) عوامل سیاسی کشور عوامل سیاسی اهمیت بسیار زیادی برای سرمایهگذاران دارد. این عامل بالاخص در کشورهای جهان سوم اهمیت تعیینکنندهای نزد سرمایهگذاران دارد. چون در این کشورها سرعت تغییرات قانون و مقررات بسیار بالاست. در واقع میتوان گفت که ثبات سیاسی باعث تداوم سرمايه گذاري میشود. زمانی که اوضاع سیاسی اثرات منفی بر روی بازار بورس دارد، معمولاً بیشترین تأثیر را بر سهامي میگذارد که ارزش ذاتی کمتری دارند، بنابراین چنانچه سرمایهگذاران دید درازمدتی در سرمایهگذاریهایشان داشته باشند، موجب میشود که سهامی با ارزش ذاتی بالاتر را انتخاب کرده و افت و خیزهای مقطعی آن، نگرانی کمتری برای آنان به همراه داشته باشد. البته از سوی دیگر عدم ثبات سیاسی و وجود تغییرات زیاد، تصمیمگیریهای بلندمدت را برای سرمایهگذاران مشکل میکند. به عنوان مثال یکی از تأثیرات عوامل سیاسی بر بازار بورس این است که با مثبت شدن جریان مذاکرات هسته اي شاخص سهام در بورس اوراق بهادار تهران، افزایش مییابد. ه) شفاف سازی اطلاعات مالی اطلاعات مالی صحیح و شفافی که از سوی شرکتها ارائه میشود برای سرمایهگذاران از اهمیت بالایی برخوردار است. برخی از شرکتها اطلاعات نادرستی در اختیار سرمایهگذار قرارا داده و موجب گمراهی و انتخاب نادرست از طرف آنان میشوند. بطور کلی، میتوان گفت که سرمایهگذاران تمایل به خرید سهام شرکتهایی دارند که اطلاعات مالی دقیق و صحیحتری نسبت به سایرین اعلام کردهاند. و) نوع صنعت هر شرکتی در فضای صنعتی خاصی مشغول به کار است، با آنها رشد میکند، توسعه مییابد و سرانجام افول خواهد کرد. بررسی نوع و وضعیت خاص هر صنعت و در نتیجه در تصمیمگیری سرمایهگذاران جهت خرید یا فروش سهام مؤثر است. وجود بحران در یک صنعت در اثر عوامل مختلفی همچون واردات، کاهش تقاضا و غیره میتواند شرکتهای موفق را نیز تحت تأثیر قرار دهد. طبق نتایج تحقیقات، سرمایهگذاران صنعتی را ترجیح میدهند که در حال رشد بوده و علاوه بر آن نرخ سودآوری بیشتری نسبت به سایر صنایع داشته باشد(ميدلتون و همكاران، 2007). ز) حجم معامله یک سهم هر چه حجم معامله سهام بیشتر باشد، قیمتها به صورت منصفانه و معقولتر درآمده و در واقع میتوان گفت بازار به کارایی بالاتر نزدیکتر می شود و این امر کمک بهتری به تصمیمگیری سرمایهگذاران میکند. بیشتر سرمایهگذاران تمایل به خرید سهامی دارند که حجم معاملات آن در سطح بالا باشد. ح) نوع مالکیت شرکتها مالکیت شرکتهای پذیرفته در بورس به صورت شرکتهای خصوصی میباشد. ط) مدیریت شرکت نقش مدیریت شرکت از عوامل مهمی است که در بسیاری از زمینهها تأثیرگذار است. سیاست تقسیم سود، کارایی شرکت، اطلاعرسانی صحیح و به موقع و بسیاری از عوامل دیگر، همگی تحتالشعاع مدیریت شرکت قرار میگیرند. همچنین ثبات مدیریت نشان دهنده موفقیت شرکتهاست اگر چه همه کارکنان در اداره شرکت نقش دارند، اما تصمیم گیرنده نهایی مدیران آن شرکت هستند. ي) نرخ بهره و سود بانکی تغییر در نرخ بهره، تغییر در بازدهی اوراق بهادار را به دنبال خواهد داشت. این تغییرات معمولاً در جهت عکس یکدیگر قرار دارند، به این معنی که در شرایط ثابت، بهای اوراق بهادار در خلاف جهت نرخ بهره حرکت میکند و هر چه نرخ بهره افزایش یابد موجب کاهش بهای اوراق بهادار میگردد. ك) نرخ تورم نرخ بازده مورد انتظار سهامداران نیز متأثر از نرخ تورم است، هر چه نرخ تورم افزایش یابد، نرخ بازده مورد انتظار نیز افزایش خواهد یافت، زیرا با افزایش تورم و کاهش ارزش پول، سرمایهگذاران توقع بیشتری از سود سرمایهگذاری دارند. ل) شایعات منتشر شده در بورس م) توصیه کارگزاران از جمله وظایف کارگزاران، ارائه خدمات و راهنمایی به سهامداران برای خرید و فروش سهام میباشد. یک کارگزار در حقیقت واسطهای است میان اوراق بهاداری که معامله میشوند با بازارهایی که این اوراق بهادار در آنها خرید و فروش میشوند. نتایج تحقیقات نشان داده است که سرمایهگذاران، برای سفارشات کارگذاران اهمیت زیادی قائل هستند. کارگزاران سهام نباید در رساندن توصیههای درست و سودمند به مشتریان خود هیچ گونه شک و شبهای داشته باشند. به خصوص توصیهها در مورد ریسکهای مالی بسیار لازم است. توجه سرمایهگذاران به جراید مالی برای تصمیمگیری نیز در نوع خود جالب توجه است (ابراهیمی و سعیدی، 1389). ن) ارتباط کلامی سرمایهگذاران در بازار سهام در مورد سهام با درآمد بالا، تغییرات قیمت سهام و چگونگی مقابله با آن، وضعیت شرکتهاي فعال و یا چگونگی معامله در بازار با گروههایی که با یکدیگر سنخیت بیشتر دارند مشورت میکنند و از یکدیگر یاد میگیرند. افراد از صحبت در مورد آنچه که در بازار سهام اتفاق میافتد، لذت میبرند، و به جمعآوری و تسهیم اطلاعات میپردازند و یه این ترتیب، هزینه جمعآوری تجربه را کاهش میدهند. س) رفتارهای مبتنی بر تجربه و آزمون و خطا رفتار و تصمیمگیری براساس تجارب مستندات گذشته است. این رفتار به چند دسته تقسیم میشوند که عبارتند از: 1- دنبالهروی دنبالهروی در مفاهیم مالی رفتاری و بازارهای مالی به معنی تصمیمگیری همسان گروهی از افراد به صورت همزمان است. در این حالت، سرمایهگذاران سعی میکنند با پیروی از نظرات رهبران، تصمیمگیری کنند. ایجاد صفهای خرید و فروش و یا نظرات افرادی که مورد اعتماد سرمایهگذاران هستند، گواه این امر است. سرمایهگذاران در بازار سرمایه با دنبال کردن این صفها و پیروی کردن از رهبران عقیده در تصمیمگیریهای خود تغییرات و تعدیلاتی را ایجاد میکنند و با توجه به آنچه که میشنوند در تصمیمات خود تجدید نظر میکنند. آنها سعی میکنند با هماهنگ کردن خود با گروه مرجع به خیال خویش، میزان باخت خود را به حداقل برسانند. اگرچه این عمل ممکن است الزاماً به تصمیمگیری بهینه منتهی نشود، اما اتفاقی است که در بازار سرمایه شاهد آن هستیم(لو، 2011). 2- اعتماد بیش از حد و عکس العمل بیش از اندازه و کمتر از اندازه یکی از کلیدیترین عوامل رفتاری در درک ناآرامیهای بازارهای مالی اعتماد بیش از اندازه افراد به شایستگیها و قابلیتهای خود است. اعتماد بیش از حد و خوشبینی، افراد را وادار میکند که به دانش خودشان و اعتبار آن بیش از حد تکیه داشته و ریسک را کمتر از حد تخمین بزنند و این ممکن است گاهی باعث افزایش حجم معاملات و قیمتگذاریهای غیرواقعی شود. ایده دیگری که در بازارهای مالی شناخته شده است عکسالعمل بیش از اندازه است. افراد نسبت به رویدادهای غیرمنتظره بیش از حد احساساتی میشوند. تجربه دیگری نشان میدهد که در افقهای زمانی یک تا دوازده ماهه سرمایهگذاران نسبت به اخبار عکسالعمل کمتر از حد نشان میدهند و در افقهای بالاتر از یک سال این عکسالعملها بیشتر میشود. 3- یافتن نقطه اتکا تصمیمگیرندگان بخشی از اطلاعات را به عنوان مرجعی برای تصمیمگیری قرار میدهند و آخرین تجربیات خود را به عنوان نقطه اتکای تصمیمگیری در نظر میگیرند. 4- کلیشه قرار دادن این پدیده بدین گونه در بازارهای مالی ظاهر میشود که سرمایهگذاران فرض میکنند که اطلاعات و رویدادهای اخیر در آینده نیز ادامه مییابد. بنابراین سرمایهگذاران به دنبال سهام به اصطلاح داغ میروند و سهامی را که اخیراً وضعیت جالبی نداشته در پرتفوی قرار نمیدهند(تورتلا و همكاران، 2005). ن) تعداد سهام در دست عموم قابليت نقدينگي يک سهم، تا حدود زيادي به تعداد سهام در دست عموم بستگي دارد. هر چه تعداد سهامي که در دست مردم است بيشتر باشد، حجم و سرعت گردش معاملات افزايش يافته و بازار، قيمت منصفانه و معقولتري براي آن پيدا ميکند. برعکس هرچه تعداد سهام در دست مردم کمتر باشد، رکود بيشتري بر معاملات سهام حاکم شده و در صورت معامله، قيمتها شکل يک طرفه ( صعودي يا نزولي ) به خود ميگيرند. ع) ترکيب سهامداران ترکيب سهامداران، اعضاي هيأت مديره را تعيين ميکنند که ميتواند به نفع سهامداران جزء يا کل باشد. در شرکتهايي که اعضاء هيأت مديره آن منتخب سهامداران عمده ميباشند، ممکن است تصميماتي اتخاذ شود که بيشتر در راستاي اهداف سهامداران عمده باشد و حداقل در کوتاهمدت به نفع سهامداران جزء نباشد. بديهي است چنين تصميماتي در بازارهاي غيرکارا که تا حدودي تحت تأثير جو بازار قرار ميگيرد، مي تواند جهت تغييرات قيمت را يک طرفه کند. ف) عمر شرکت و ميزان استهلاک ماشينآلات هرچه شرکتها از ماشينآلات جديد با تکنولوژي پيشرفتهتر استفاده کنند، در امر توليد موفقتر هستند، در غير اين صورت ممکن است بدليل خرابي دستگاهها، وقفه زماني در توليد بوجود آيد و شرکت نتواند به تعهدات خود عمل کند، که در سودآوري شرکت مؤثر خواهد بود. ص) بازار سرمايه اين موضوع كه بازار سرمايه به سمت كدام صنعت تمايل پيدا كرده است، از جمله عواملي است كه تا حدودي تصميم‌گيري در مورد آينده سهم را ساده‌تر مي‌نمايد. علت اصلي نيز اين موضوع است كه حجم بالايي از بازار سرمايه ايران خواسته يا ناخواسته تحت تأثير حركت‌هاي فوري فعالان بازار خواهد بود كه شركت‌هاي سرمايه‌گذاري در رأس اين هرم قرار دارند و با توجه به سرمايه فوق‌العاده بالاي اين گروه از شركت‌ها، بازار مي‌تواند به نحو جدي تحت تأثير مديريت اين صنعت (واسطه‌گري مالي) قرار گيرد(او . ريلي، 2010). ق) تصميمات فراملي در بسياري از موارد تصميمات فرا ملي نيز مي‌تواند تأثير بسزايي را در بازارهاي داخلي داشته باشد. بايد توجه داشت كه سرمايه‌گذاران به شدت از هر عاملي كه بر امنيت سرمايه‌شان تأثير منفي بگذارد، گريزانند و به سرعت در قبال هر گونه فشار خارجي كه بتواند مستقيم و يا غيرمستقيم بر امنيت ملي مؤثر باشد، تأثير پذيرفته و به شدت در قبال آن عكس‌العمل نشان مي‌دهند (بیدختی و علیشاهی، 1390). چن در سال 2011، در تحقیق خود عوامل تأثیرگذار بر سرمایهگذاران حقیقی در انتخاب سهام را بصورت جدول زیر ارائه کردهاند. جدول (2-2) عوامل تأثیرگذار بر انتخاب سهام سرمایهگذاران حقیقی در بورس اوراق بهادار تهران (منبع: چن، 2011) ابعادشاخصهااطلاعات عمومی و خنثیپوشش اطلاعات عمومی در مطبوعاتروند شاخص بورسروند شاخصهای اقتصادی در کشورروند شاخصهای اقتصادی در منطقه و جهاناظهارنظر مسئولین دولتی مربوط به بازار سرمایهاظهار نظر سهامداران اصلی شرکتاطلاعات حسابداری و مالیبودجه شرکتسود نقدی پرداختی در سالهای قبلنتایج تکنیکهای ارزیابی سهامقابلیت معاملهپذیری سهام شرکتعملکرد گذشته شرکتوضعیت مالیاتی شرکتانتظارات (معیار کلاسیک)سود نقدی مورد انتظاردرآمد مورد انتظارانتظار کنترل قیمت سهم در بازارچشمانداز رشد سودآوری شرکتثروتمندشدن سریع از طریق نوسانگیری در قیمتحداقل ریسکنیازهای مالی شخصینیاز به وجوه پسانداز در مصارف دیگرنیازهای تنوعسازیمدت سرمایهگذاریقصد سرمایهگذاریاحتمال سرمایهگذاری در آینده نزدیک محققینی دیگر عوامل مؤثر بر خرید و فروش سهام عادی در بورس اوراق بهادار را به 4 دسته تقسیم کردند که عبارتند از: عوامل اقتصادی عوامل سیاسی عوامل روانی بازار عوامل مالی در سطح شرکت این عوامل به همراه شاخصهای هر کدام از آنها در جدول زیر ارائه شده است. جدول (2-3) عوامل تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار (منبع: خادمیگراشی و قاضیزاده، 1386) عاملشاخصعوامل اقتصادیاطلاع از میانگین نرخ سود سپرده بانکهامطلوبیت و حساسیت سرمایهگذار نسبت به سایر بازارهابررسی بازدهی سرمایهگذاری در بازار بورس نسبت به سایر بازارهاتمایل به نقدکردن سهام در زمان رونق سایر بازارهااطلاع از میانگین نرخ تورم و جریان آنتأثیر افزایش نرخ تورم بر شاخصهای بورستأثیرتورم بر سایر گزینههای سرمایهگذاریتأثیرپذیری بورس تهران از تحولات اقتصادی بینالمللیعوامل سیاسیپیگیری اخبار سیاسی و تأثیر ان بر بازار سهامتأثیرپذیری از اظهار نظر مقامات سیاسی داخلیتأثیرپذیری از اظهارنظر مقامات سیاسی خارجیپیگیری اخبار سیاسی بینالمللیبررسی تأثیر سازمانهاي بین المللی بر جریان بازارتأثیرتحولات سیاسی داخل بر شاخصهای بورستأثیر تحولات سیاسی خارح بر شاخصهای بورستأثیرمناسبات سیاسی ایران با سایر کشورها بر قیمتهای سهامتأثیر تحولات اجتماعی و فرهنگی بر شاخصهای بورسعوامل روانی بازاراخبار منتشرشده در روزنامهها و جرایداظهارنظر مقامات بورس در مورد وضعیت آتی بازاربرنامههای اعلام شده از سوی مدیران و مسئولین شرکتهاتوصیه دوستان و آشنایاناخبارمنتشرشده از مجامع شرکتهااخبارغیررسمی از جلسات و برنامه شرکتهاشایعات و اخبار منتشرشده در سایتهای اینترنتینظرکارگزاران و شرکتهای مشاوره سرمایهگذاریمیزان استفاده از خدمات مشاورهای در امر خرید و فروش سهامعوامل مالی در سطح شرکتاستفاده از نسبتهای مالی شرکت نظیر قیمت درآمد (P/E)، نسبت بدهی و غیرهاستفاده و شناخت نسبت به وضعیت ترازنامهای شرکتهااطمینان به دادههای منتشر شده مالی شرکتهاپیگیری گزارشهای فصلی و دادههای منتشر شده از سوی شرکتهاوجود ارتباط بین اقلام ترازنامه و بازدهی شرکتهااطلاع از ریسک و بازار سهام موردنظربررسی جریان قیمت قبلی سهم در زمان تصمیمگیریتوجه به معاملات سهمپیگیری جریان فعالیت سرمایهگذاری نهادی و عمدهبررسی قدرت نقدشوندگی سهماعتقاد به پیروی جریان آتی و بازدهی از عملکرد گذشته 2-4-5-6- بررسی صورت‌هاي مالي اساسي صورت‌هاي مالي اساسي متشكل از ترازنامه، صورت حساب سود (زيان)، صورت گردش وجوه و يادداشت‌هاي ضميمه مي‌باشد كه عموماً قبل از تصويب، توسط مجمع عمومي شركت‌ها و مؤسسات حسابرسي در جهت انطباق با استانداردهاي حسابرسي، اساسنامه و همچنين قانون تجارت مورد ارزيابي قرار مي‌گيرد. لازم به ذكر است كه اظهار نظر حسابرس به عنوان يكي از ملحقات اساسي و با اهميت صورت‌‌هاي مالي براي استفاده‌كنندگان آن تلقي مي‌گردد(السن، 2010). الف) ترازنامه ترازنامه در واقع منعكس‌كننده اقلام دائمي يك بنگاه اقتصادي، در پايان يك دوره زماني است كه اين مقطع در واقع مي‌تواند آخرين لحظه در يك دوره مالي باشد. در اين بخش از آن رو به "لحظه" اشاره شد كه يك بنگاه اقتصادي همانند يك موجود زنده هر لحظه داراي تغيير مي‌باشد. لذا استانداردها بر اين فرض استوار است كه، ترازنامه وضعيت اقلام ماندگار يك شركت را تنها در يك زمان مشخص به نمايش خواهد گذاشت. اما در خصوص اقلام با اهميت ترازنامه، در کليترين تقسيم‌بندي ميتوان اقلام با اهميت ترازنامه را به 3 گروه اساسي به شرح ذيل تقسيم نمود: داراييها: این داراییها شامل: دارايي‌هاي جاري: در بررسي ترازنامه به گروهي از دارايي‌ها برمي‌خوريم که داراي قدرت نقدشونگي بالايي هستند. اين گروه از دارايي‌ها عموماً تحت سرفصل‌هايي چون وجه نقد، بانک، سرمايه‌گذاري‌هاي کوتاهمدت، اسناد دريافتي، بدهکاران و موجودي‌ها دسته‌بندي مي‌شوند که داراییهای جاری نامیده میشوند دارايي‌هاي بلندمدت (ثابت): اين گروه از دارايي‌ها کليه اقلام سمت راست ترازنامه به غير از دارايي‌هاي جاري را شامل مي‌شود. اين گروه از دارايي‌ها برخلاف دارايي‌هاي جاري فاقد قدرت نقدشوندگي بالا مي‌باشند و شرکت تصميمي بر نقد کردن آنان را در کوتاه مدت ندارد و يا اين که انتظار اين موضوع نمي‌رود. بدهيها بدهي‌هاي جاري: اين گروه از بدهي‌ها اقلامي که داراي سررسيدي کمتر از يک دوره مالي مي‌باشند قرار مي‌گيرند که شباهت بسياري با بخش دارايي‌هاي جاري، البته به صورتي متقارن دارند. بدهي‌هاي بلندمدت: کليه بدهي‌هاي شرکت، که انتظار نمي‌رود تا در طول يک دوره مالي سررسيد شوند در اين طبقه قرار خواهند گرفت. حقوق صاحبان سهام: آن جزء از دارايي‌ها كه توسط صاحبان شركت تأمين شده‌اند، در قالب حقوق صاحبان سهام دسته‌بندي مي‌گردند، كه مي‌توان اصلي‌ترين اجزاي آن را سرمايه، سود (زيان) سنواتي، اندوخته قانوني و ساير اندوخته‌ها دسته‌بندي نمود. ب) صورتحساب سود (زيان) اين صورت در واقع بيانگر نتيجه عملكرد يك واحد اقتصادي در طول يك دوره مالي است كه از مابه‌التفاوت مجموعه عايدي‌هاي شركت در يك دوره مالي، از هزينه‌هاي همان دوره مالي، سود (زيان) شركت به نمايش گذاشته خواهد شد. اقلام بااهميت صورتحساب سود (زيان) به شرح ذيل است(اهرندسن و كارچيو، 2012). 2-5-5-7- بررسی نسبت‌هاي مالي نسبت‌هاي مالي در حقيقت بررسي اقلامي از صورت‌هاي مالي است كه از قالب ريالي خارج و به نسبت‌هاي قابل مقايسه تبديل مي‌گردند. اين نسبت‌ها به بيان ارتباط بين عوامل موجود و مؤثر بين صورت‌هاي مالي خواهند پرداخت. استدلال هر نسبت تنها يك سيگنال خبري است كه بايد آن را در كنار ساير نسبت‌ها و اخبار، مورد بررسي قرار داد و نمي‌توان بر مبناي صرف يك يا چند سيگنال هم‌منبع تصميم‌گيري نمود. متأسفانه استفاده از اين نسبتها در بسياري از تصميمگيري هاي اقتصادي ناديده انگاشته ميشود و بسياري از تحليلگران بازار سرمايه تأثيرات و عوامل فيزيکي مشهود و در عين حال آني را بيشتر مورد توجه قرار ميدهند. با این حال بسیاری از سرمایهگذاران با تجربه از این نسبتها برای انتخاب سهام استفاده میکنند. در ادامه به توضیح اجمالی این نسبتها میپردازیم. الف) نسبت‌هاي نقدينگي شامل: 1- نسبت جاري: اين نسبت از تقسيم دارايي‌هاي جاري بر بدهي‌هاي جاري محاسبه مي‌شود. اين نسبت حكايت از آن دارد كه دارايي‌هاي جاري شركت تا چه ميزان مي‌تواند بدهي‌هاي جاري آن را پوشش دهد، چون با توجه به ماهيت سررسيدي اين دو گروه از اقلام ترازنامه، دارايي‌هاي با قابليت نقدشوندگي بالا قابليت بازپرداخت بدهي‌هاي داراي ماهيت مشابه را دارا خواهند بود. اگر نسبت جاري يك شركت كمتر از 1 باشد، بدين معناست كه مديريت مالي شركت با انتقال ريسك بيشتر به بستانكاران، درصدد كسب سود بيشتري از اين محل براي سهامداران خود مي‌باشد. حال اگر نسبت جاري شركتي طي يك دوره مالي بيشتر از 1 باشد، دليل بر تدابير مالي نامناسب شركت در آن دوره نيست، چرا كه در برخي مواقع در صورتي كه دارايي‌هاي يك شركت در بخش سرمايه‌گذاري‌ها رشد فوق‌العاده‌اي داشته باشد، مديران كارا در صورت مواجهه با وجوه مازاد، آن را براي دوره‌هاي كوتاه‌مدت تبديل به اوراق بهادار داراي بازده و در عين حال با قابليت نقدشوندگي مناسب مي‌نمايند. 2- نسبت آني: اين نسبت نزديكي بسياري با نسبت جاري دارد با اين تفاوت كه بررسي‌ها را براساس حادترين وضعيت متمركز مي‌نمايد. دراين حالت با حذف حجم موجودي كالا (كه قدرت نقدشونگي كمتري نسبت به ساير اقلام دارايي‌هاي جاري دارند) و برحسب مورد پيش‌پرداخت‌ها از گروه دارايي‌هاي جاري، به ارزيابي اين موضوع مي‌پردازند كه شركت براي بازپرداخت بدهي‌هاي سررسيد شده خود تا چه حد داراي انعطاف در نقدينگي است. 2- نسبت قدرت موازنه نقدينگي: اين نسبت که به عنوان يک نسبت مقايسه‌اي تقريباً جديد (در مقايسه با ساير نسبت‌ها) مطرح شده است، بيان‌کننده نسبت دارايي‌هاي جاري يک شرکت به موجودي‌هاي آن را نشان مي‌دهد. با مقايسه اين نسبت در طي سال‌هاي مختلف مي‌توان رشد توليد و فروش شرکت در طي آن سال‌ها را مورد مقايسه قرار داد (مهدوی و حسینی، 1387). ب) نسبت‌هاي كارايی: اين گروه از نسبت‌ها به بررسي کارايي و راندمان عمليات شرکت مي‌پردازد که حکايت از توانمندي و يا عدم قابليت تدابير مديريت شرکت در استفاده بهينه از امکاناتي دارد که در اختيار شرکت مي‌باشد. این نسبتها عبارتند از: 1- نسبت گردش دارايي‌ها: اين نسبت ميزان و اثر گردش دارايي‌ها را در تحصيل درآمد نشان مي‌دهد و مقايسه آن با گذشته نشان مي‌دهد که آيا افزايش دارايي‌ها مستلزم کسب درآمد بيشتر است؟ به تعبير بهتر مي‌توان موضوع را اين‌گونه مورد بررسي قرار داد که آيا در طول دوره‌‌هاي مالي مختلف رشد در حجم دارايي‌هاي شرکت منجر به کسب درآمد بيشتر گرديده است؟ این نسبت از تقسیم فروش خالص بر کل داراییها بدست میآید. 2- نسبت گردش دارايي‌هاي ثابت: با توجه به ماهيت دارايي‌هاي ثابت که انتظار کسب درآمد از آن مي‌رود، طبعاً بررسي اين نسبت مي‌تواند تأثيرات افزايش دارايي‌هاي ثابت در کسب درآمد را بيشتر و به نحوي قابل قبول‌تر به نمايش بگذارد. این نسبت از تقسیم فروش خالص بر داراییهای ثابت بدست میآید. 3- نسبت دوره گردش موجودي كالا: اين نسبت دوره زماني که به طول مي‌انجامد تا کالاي ساخته شده، فروخته شود را به نمايش مي‌گذارد. مقايسه اين نسبت در پريودهاي زماني مختلف نشان از بهبود يا نزول وضعيت يک واحد تجاري خواهد داشت. نحوه محاسبه اين نسبت به شرح ذيل است. دوره گردش كالا = متوسط موجود كالا تقسيم بر فروش روزانه فروش روزانه=فروش تقسیم بر 360 4- نسبت دوره وصول مطالبات: اين نسبت بيانگر زماني است که از فروش آغاز و تا وصول وجه مربوط به فروش به طول خواهد انجاميد. مقايسه اين نسبت در طول دوره‌هاي زماني نشان مي‌دهد که شرکت در عمليات تجاري خود، درآمد فروش را در چه دوره‌اي به سيکل توليد بازگردانده است. نسبت دوره وصول مطالبات به صورت ذيل محاسبه مي‌گردد (ترابی و هومن، 1389). دوره وصول مطالبات = مانده حسابهای در یافتی تقسیم بر فروش روزانه فروش روزانه=فروش تقسیم بر 360 5- نسبت دوره گردش عمليات: اين نسبت از جمع دو نسبت دوره وصول مطالبات و دوره گردش موجودي کالا به دست مي‌آيد و مي‌تواند تأثير تجمعي دو نسبت فوق‌الذکر را بر پيکره شرکت و در خصوص کسب عوايد بيشتر و در عين حال کاهش هزينه‌هاي مالي کوتاه مدت، به نمايش بگذارد. کاهش مداوم اين نسبت طي سال‌هاي متوالي مي‌تواند بيانگر اصلاح ساختار مالي يک شرکت باشد. 6- نسبت موجودي كالا به سرمايه در گردش: اين نسبت بيانگر اين موضوع است که چه نسبتی از سرمايه در گردش را موجودي کالا تشکيل مي‌دهد. بزرگ بودن اين نسبت بيانگر مشکلاتي در عمليات جاري شرکت مي‌باشد. این نسبت به این صورت محاسبه میشود: نسبت موجودي کالا به سرمايه در گردش = موجودي کالا تقسیم بر (دارايي جاري - بدهي جاري) 7- نسبت گردش سرمايه جاري: اين نسبت بيانگر قدرت تأثير سرمايه در گردش در فروش است و افزايش اين نسبت بيانگر کمبود آن خواهد بود. مگر اين که قراين ديگري همچون رشد فزاينده فروش و يا بهبود دوره گردش عمليات شرکت در دست باشد. نحوه محاسبه نسبت گردش سرمايه جاري به صورت ذيل است (هاشمی و بهزادفر، 1390). گردش سرمايه جاري = فروش تقسیم بر (دارايي جاري - بدهي جاري) ج) نسبت‌هاي سودآوري اين گروه از نسبت‌ها نشان دهنده منابع كسب عايدي و تأثيرگذاري آن بر كل سود مي‌باشند. در حقيقت اين گروه از نسبت‌ها ميزان حاشيه امنيتي سود تحصيلي را نمايش مي‌دهند. 1- نسبت سود ناخالص: اين نسبت به تأثير غيرمستقيم بهاي تمام شده بر سود شركت خواهد پرداخت. از كسر نسبت سود ناخالص از عدد 1 مي‌توان نسبت بهاي تمام شده به فروش را به دست آورد. نحوه محاسبه نسبت سود ناخالص به شرح ذيل مي‌باشد. نسبت سود ناخالص = سود ناخالص تقسیم بر فروش خالص 2- نسبت سود عملياتي: در اين نسبت نشانه توانايي شركت در كنترل هزينه‌هاي عملياتي را مي‌توان جستجو نمود و آن را در ارتباط با افزايش فروش و تغييرات سود ناخالص تفسير نمود. نسبت سود عملياتي به صورت ذيل محاسبه مي‌گردد: نسبت سود عملياتي = سود عملياتي تقسیم بر فروش خالص 3- نسبت بازده فروش: اين نسبت نشان مي‌دهد كه از هر يك ريال فروش چه ميزان سود خالص عايد شركت مي‌گردد. پس از محاسبه سود عملياتي در اين مرحله پس از كسر هزينه‌هاي مالي و ساير درآمدها و هزينه‌هاي (غيرعملياتي) و پس از محاسبات مربوط به ماليات، سود خالص شركت محاسبه خواهد گرديد. در اين مرحله قابليت مقايسه‌اي متقابل اين نسبت با نسبت‌هاي سود عملياتي و سود خالص وجود دارد. نحوه محاسبه نسبت بازده فروش به شرح ذيل است. نسبت بازده فروش = سود خالص تقسیم بر فروش خالص 4- نسبت بازده دارايي‌ها: اين نسبت در واقع بيانگر توانايي واحد تجاري در كاربرد تمام منابعي است كه در اختيار دارد و قدرت شركت در كسب درآمد بيشتر از امكانات موجود را به نمايش خواهد گذاشت. نحوه محاسبه نسبت بازده دارايي‌ها به صورت ذيل است. نسبت بازده دارايي‌ها = سود خالص تقسیم بر جمع دارايي‌ها 5- نسبت بازده سرمايه در گردش: اين نسبت بيانگر ارتباط سرمايه در گردش در کسب سود است. در بررسي اين نسبت مي‌توان به استفاده بهينه سرمايه در گردش اشاره داشت. نحوه محاسبه نسبت بازده سرمايه در گردش به صورت ذيل است (هاشمی و بهزادفر، 1390). نسبت بازده سرمايه در گردش = سود خالص تقسیم بر سرمايه در گردش د) نسبت‌هاي سرمايه‌گذاري و اهرمي مجموعه اين نسبت‌ها در واقع بيان‌کننده وضعيت مالکيت شرکت و حقوقي است که گروه‌هاي مختلف سرمايه‌گذار نسبت به شرکت دارند 1- نسبت دارايي ثابت به ارزش ويژه: اين نسبت نشان مي‌دهد که چه ميزان از ارزش ويژه صرف خريد دارايي‌هاي ثابت گرديده است. به عبارت ديگر چه ميزان از سرمايه‌گذاري صاحبان سهام از گردش عمليات جاري شرکت خارج گرديده است. پايين بودن اين نسبت مترادف با بالا بودن نقدينگي شرکت خواهد بود و نحوه محاسبه آن به شرح ذيل است. نسبت دارايي ثابت به ارزش ويژه = دارايي‌هاي ثابت تقسیم بر ارزش ويژه 2 نسبت كل بدهي به ارزش ويژه: اين نسبت بيانگر وضع بستانکاران در قياس با صاحبان سهام شرکت مي‌باشد و ميزان سرمايه‌گذاري هر يک در شرکت را نشان مي‌دهد. نحوه محاسبه این نسبت به صورت زیر است: نسبت کل بدهي به ارزش ويژه = کل بدهي تقسیم بر ارزش ويژه اگر اين نسبت از ميانگين صنعتي که شرکت متعلق به آن است، بيشتر باشد نشان از اهتمام قوي شرکت در استفاده از خاصيت اهرم بدهي‌ها دارد. در اين صورت با مقايسه نسبت‌هاي سودآوري در اين حالت، مي‌توان به خاصيت مثبت و يا منفي اهرمي و سياست اتخاذ شده در خصوص تأمين اعتبار از خارج شرکت، پي برد. 3- نسبت بدهي جاري به ارزش ويژه: اين نسبت حاکي از ارتباط بدهي جاري و ارزش ويژه شرکت دارد. بالا بودن اين نسبت و رشد آن مي تواند بيانگر الزام در بازنگري ساختار سرمايه‌اي شرکت باشد. نحوه محاسبه نسبت بدهي جاري به ارزش ويژه به صورت ذيل است. نسبت بدهي جاري به ارزش ويژه = بدهي جاري تقسیم بر ارزش ويژه 4- نسبت بدهي بلند مدت به ارزش ويژه: مشابه نسبت بدهي جاري به ارزش ويژه اين بار اين نسبت سعي دارد تا ارتباطي بين بدهي‌هاي با سررسيد بيش از يك سال و ارزش ويژه را به نمايش بگذارد. اين نسبت در واقع به تشريح بخش ديگري از نسبت بدهي مي‌پردازد، كه نحوه محاسبه اين نسبت به شرح ذيل است. نسبت بدهي بلندمدت به ارزش ويژه = بدهي بلندمدت تقسیم بر ارزش ويژه 5- نسبت مالكانه: اين نسبت نشان مي‌دهد كه به طور كلي چه نسبتي از دارايي‌هاي شركت به سهامداران تعلق دارد. نحوه محاسبه اين نسبت به شرح ذيل است. نسبت مالكانه = ارزش ويژه تقسیم بر كل دارايي‌ها اگر اين نسبت خيلي كمتراز يك باشد، حكايت از آن دارد كه بخش اعظم تحصيل دارايي‌هاي شركت از محل استقراض تأمين مي‌گردد و درواقع مديريت شركت بيش از استفاده از منابع داخلي تمايل به تأمين اعتبار از خارج از بنگاه اقتصادي دارد (یعقوب نژاد و همکاران، 1391). 2-5- پیشینه تحقیق 2-5-1- پژوهشهای انجام شده در ایران عطایی (1379)، در تحقیق خود تأثیر افزایش سرمایه، تولیدات انحصاری و نوع مالکیت شرکتها را بر تصمیمگیری سرمایهگذاران و متغیر عرضه و تقاضا را بر قیمت سهام بررسی کرده است. یافتههای این تحقیق حاکی از عدم تعیین قیمت سهام براساس عرضه و تقاضا در بورس اوراق بهادار تهران بوده است. همچنین تصمیمگیری سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار تهران متأثر از افزایش سرمایه، مالکیت شرکتها و تولیدات انحصاری آنها بوده است. در پژوهشی که توسط آقایی و همکاران (1383)، با عنوان بررسی عوامل موثر بر تصمیم گیری سرمایه گذاران در بورس اوراق تهران انجام گرفته است، در این تحقیق به بررسی عوامل مالی و غیر مالی موثر بر انتخاب سهام یک شرکت توسط سرمایه گذاران پرداخته است، پژوهشگران در این تحقیق به این نتیجه رسیدند که اکثریت سرمایه گذاران، علاقه کمی به سفته بازی و معاملات پر ریسک دارند. در مورد تصمیم گیری برای خرید سهام، هم معیارهای مالی، از قبیل تقسیم سود و سود هر سهم بسیار مربوط، هستند، با این حال اهمیت آنها کمتر از نوسانات قیمت و روند قیمت سهام در بورس است. در جدول زیر عوامل مؤثر بر تصمیمگیری سرمایهگذاران در خرید سهام به همراه درجه اهمیت نسبی هر کدام از این عوامل ارائه شده است. جدول (2-4) فاکتورهای مؤثر بر تصمیمگیری سرمایهگذاران و اهمیت نسبی هر کدام از آنها (منبع: آقایی و همکاران، 1383) فاکتورهای مؤثر بر تصمیمگیریاهمیت نسبی هر عاملروند قیمت سهام86%وضع بازار80%منبع سفارشات78%سود نقدی هر سهم71%سود هر سهم67%نسبت قیمت به سود66%بازده55%نوسانات قیمت سهام50%نوع صنعت51%افزایش سرمایه52%مدیریت49%محل اصلی عملیات شرکت43%مبنای شناخت40% (تهرانی و خوشنود، 1384)، در تحقیق خود، به بررسی، شناسائی و رتبهبندی گروههای تأثیرگذار بر تصمیم خرید و فروش سهام سرمایهگذاران فردی در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج حاصل از این بررسیها نشان داد که افراد سرمایهگذار در بورس اوراق بهادار تهران به شدت تحت تأثیر شایعات و اخبار تأیید نشده و همچنین جو باز قرار دارند و برای تصمیمگیری خود به ندرت از مشاوره متخصصان مالی و نیز کارگزاران بهره میگیرند به علاوه سرمایهگذاران فردی معتقدند که پیروی از جو بازار و تصمیمهای سرمایهگذاران بزرگ و نهادی بیشترین سود را برای آنها دارد. جدول زیر این گروههای تأثیرگذار به همراه رتبه هر کدام را نشان میدهد. جدول (2-5) رتبهبندی گروههای تأثیرگذار بر تصمیم خرید و فروش سهام سرمایهگذاران فردی (منبع: تهرانی و خوشنود، 1384) عامل تأثیرگذاراولویتبندیشایعات و اخبار تأیید نشدهدومتصمیمهای سرمایهگذاران نهادیاولتجزیه و تحلیل شخصی سهامچهارممشاوره از کارگزارنششممشاوره از متخصصان مالیپنجمجوکلی بازارسومتکیه بر اطلاعات نهایی شرکتهاهفتم صفری (1384) تحقیقی با عنوان «عوامل مؤثر بر جذب سرمایههای افراد حقیقی در بورس منطقهای اصفهان» کرده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی عوامل مؤثر بر جذب سرمایهی اشخاص حقیقی در بورس منطقهای اصفهان است. محقق این هدف را با متغیرهایی همچون سابقه سودآوری، تبلیغات راجع به سرمایهگذاری در بورس، فرهنگ سهامداری، گروههای مرجع، عوامل اقتصادی و سیاسی، عملیات کارگزارن و مکان جغرافیایی به عنوان سوالهای پژوهش آزمود. نتایج حاصل از آزمون فرضیات نشان داد که فقظ عواملی همچون سابقه سودآوری، فرهنگ سهامداری، گروههای مرجع، عوامل اقتصادی و سیاسی بر جذب سرمایه اشخاص حقیقی در بورس منطقهای اصفهان تأثیرگذار بوده، از بین این عوامل متغیرها عوامل سیاسی و داشتن فرهنگ سهامداری، دو عامل مهمتر و مؤثرتر بودند. نخستین (1385)، در پایان نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان شناسایی و رتبه بندی عوامل تاثیر گذار بر تصمیمگیری سرمایه گذاران جهت خرید سهام عادی در بورس اوراق بهادار (یزد و تهران)، با استفاده از ادبیات موضوع و نظرات اساتید و خبرگان به طراحی پرسشنامه ایی در این زمینه پرداخته است و سپس از تجزیه و تحلیل و رتبه بندی داده های جمع آوری شده به این نتیجه رسیده است که؛ درآمد هر سهم (EPS)، سود تقسیمی هر سهم (DPS)، و رشد حاشیه سود بیشترین تاثیر را بر تصمیم سرمایه گذاران در انتخاب سهام عادی دارند و ریسک و بازده، سود و زیان و افزایش سرمایه شرکت کمترین تاثیر را بر انتخاب سرمایه گذاران در بورس دارد. در تحقیقی دیگر پژوهشگران به بررسی عوامل تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. برای این منظور ایشان نمونه 356 نفری از معاملهگران سهام شرکتهای عضو بورس تهران را انتخاب کرده و پرسشنامه پژوهش را بین آنها توزیع کردند. پس از تحلیل اطلاعات پنج عامل زیر به عنوان عوامل تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران شناسایی شدند که عبارتند از: 1- کانالهای بازاریابی (اطلاع رسانی محصول) 2- کانالهای بازاریابی (اطلاعات شرکت) 3- شرکتهای کارگزاری 4- دنبالهروی 5- ارتباط کلامی یافتههای این پژوهش نشان داد که کانالهای ارتباطات بازاریابی شرکتهای عضو بورس، شرکتهای کارگزاری بورس و ارتباط کلامی (که به منزله برآیندی از کلیه فعالیتهای شرکتها به شمار میرود) از جمله عوامل مهم تأثیرگذار بر تصمیم به خرید سرمایهگذاران هستند (امیرشاهی و همکاران، 1386). مدل مفهومی این تحقیق به صورت شکل زیر بوده است. لازم به ذکر است اندازه دوایر نشاندهنده اهمیت هر عامل در تصمیم سرمایهگذار است. -104775-210820کانالهای بازاریابی (اطلاعرسانی محصول)کانالهای بازاریابی (اطلاعرسانی شرکت)شرکت های کارگزاریدنبالهرویارتباط کلامیتصمیم خرید سهام00کانالهای بازاریابی (اطلاعرسانی محصول)کانالهای بازاریابی (اطلاعرسانی شرکت)شرکت های کارگزاریدنبالهرویارتباط کلامیتصمیم خرید سهام شکل (2-3) مدل تأثیر ارتباطات بازاریابی شرکتها بر تصمیم خرید سهام (منبع: امیرشاهی و همکاران، 1386) در تحقیقی دیگر محققان به بررسی عوامل مؤثر بر تصمیمگیری سهامداران در بورس اوراق بهادار تهران بر مبنای مدل معادلات ساختاری پرداختند. محققان عوامل شناسایی شده با استفاده از توزیع پرسشنامه را در حوزه عوامل سياسي، اقتصادي، رواني بازار و متغيرهاي مالي در سطح شرکت با انجام تحليل مسير و با استفاده از نرم افزار ليزرل (LISREL) مورد مطالعه قراردادند. نتايج تحقيق حاکی از آن بود که به ترتيب عوامل سياسي، عوامل رواني بازار، عوامل اقتصادي و عوامل مالي در سطح شرکت، بالاترين تاثير را بر تصميمگيري سهامداران در بورس اوراق بهادار تهران دارند. مدل مفهومی تحقیق به صورت شکل زیر است. -180975-609600عوامل سیاسیعوامل مالی در سطح شرکتعوامل اقتصادینرخ بازده مورد انتظارتصمیمگیری(خرید یا فروش سهام)عوامل روانی بازار00عوامل سیاسیعوامل مالی در سطح شرکتعوامل اقتصادینرخ بازده مورد انتظارتصمیمگیری(خرید یا فروش سهام)عوامل روانی بازار شکل (2-4) وضعیت ارتباط عوامل مختلف با نرخ بازده مورد انتظار و تصمیمگیری (منبع: خادمی گراشی و قاضی زاده، 1386) ابزری و همکارانش (1387)، به بررسی عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری در سهام در بورس اوراق بهادار پرداختند. ایشان این عوامل را به وسیله دو دسته متغیر به عنوان سوالهای پژوهش آزمون کردند. این دو دسته، متغیرهای مربوط به: 1- ویژگیهای سرمایهگذاران (ادراک ریسک، تمایل به ریسک و تخصیص سرمایه) و 2- ویژگیهای مربوط به بازار سرمایه (نرخ بازده مورد انتظار و اطلاعات عملکرد گذشته) بودند. نتایج حاصل از دادههای جمعآوری شده نشان داد که ادارک ریسک بر تمایل به سرمایهگذاری، نرخ بازده مورد انتظار و تخصیص سرمایه، و اطلاعات عملکرد گذشته بر تمایل به سرمایهگذاری و نرخ بازده مورد انتظار تأثیر میگذارند. مدل مفهومی این پژوهش بصورت شکل زیر است. 466725-247650اطلاعات عملکرد گذشته شرکتنرخ بازده مورد انتظارتمایل به سرمایه گذاریتخصیص سرمایهادراک ریسک00اطلاعات عملکرد گذشته شرکتنرخ بازده مورد انتظارتمایل به سرمایه گذاریتخصیص سرمایهادراک ریسک شکل (2-5) مدل مفهومی پژوهش (منبع: ابزری و همکاران، 1387) رهنمای رودپشتی و همکارانش (1387)، در پژوهشی به تبیین کارکرد مالی رفتاری در تجزیه و تحلیل سهام با رویکرد علمی و کاربردی در بورس اوراق بهادار تهران پرداختند. نتایج این مطالعه نشان داد که اولاً این رویکرد تحلیل سهام اطلاعات قابل اتکاتری فراهم مینماید. ثانیاً کارکرد مالی رفتاری، در پیشبینی رفتار سرمایهگذاران مؤثر است. شمس و عزیزی (1387)، در تحقیقی دیگر عوامل مؤثر بر قصد سرمایهگذاری سرمایهگذاران حقیقی، در بورس اوراق بهادار را مورد بررسی قرار دادند. نتایج حاصل از تحلیل یافتههای پژوهش از بین نمونهی 450 نفری سرمایهگذاران حاضر در بورس حاکی از این بود که، اطلاعات مالی شرکتها و اطلاعات عمومی منتشر شده در بازار بطور مستقیم و از طریق تأثیرگذاری بر انتظارات سرمایهگذاران بر تصمیمات خرید آنها اثرگذار است. همچنین نیازهای شخصی مستقیماً بر قصد خرید سهام تأثیرگذار است. همچنین نتایج نشان داد که، بالاترین اثر کل بر قصد سرمایهگذاری به ترتیب به متغیرهای: اطلاعات عمومی (5461/0)، اطلاعات حسابداری و مالی (4702/0)، انتظار سرمایهگذار (31/0) و نیاز سرمایهگذار (24/0). تعلق داشته است. دوآب (1389)، در تحقيقی به بررسي عوامل رفتاري خاص در تصميم خريد سرمايهگذاران سهام عادي در تالار بورس اوراق بهادار مشهد و مقايسه تطبيقي آن با تصميم خريد سرمايهگذاران در تالار بورس اوراق بهادار تهران پرداخت. جامعه آماري این تحقیق شامل تمامي سرمايهگذاران حاضر در دو تالار بورس اوراق بهادار مشهد و تهران بوده است و نمونه مورد نظر به صورت تصادفي ساده انتخاب شده است. محقق در اين تحقيق به دنبال پاسخ به اين دو سوال بوده است: آيا خريداران سهام در تالار بورس اوراق بهادار مشهد پيرو طرز تفکرات خاصي براي انتخاب سهام هستند؟ اين رفتار در بورس اوراق بهادار تهران چگونه است؟ متغيرهاي تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران در این تحقيق عبارتند بودند از: بومي بودن مديران شرکتهاي عضو بورس، رفتار بقيه سهامداران، آينده نگري در خريد سهام، کسب فرصتهاي آني، اخبار بدون منبع، بومي بودن کالاي توليدي شرکت عضو بورس، واسطهاي بودن کالاي توليدي، دست اول بودن کالاي توليدي، خريد و نگهداري سهام نسبت به خريد براي فروش سريع و خريد سهام شرکتهاي بزرگ عضو بورس نتايج این تحقيق حاکي از آن بود که، تصميم خريد سرمايهگذاران در هر دو تالار بورس تهران و مشهد، تحت تاثير عوامل فرهنگي خاص ميباشد که اين عوامل در تالار بورس مشهد از تاثير بيشتري برخوردار است. 2-5-2- پژوهشهای انجام شده در جهان باكر و هاسلم (1974)، در تحقیق خود فاکتورهای پراهمیت برای سهامداران را در گزارشات شرکتها بررسی کردند. نتایج حاکی از این مطلب بود که سرمایهگذاران در درجه اول نگران آینده قیمت سهام خود هستند. بنابراین مهمترین موضوع برای سرمایهگذاران، اطلاعاتی است که آنها را برای برنامهریزی در مورد آینده سهامشان یاری کند. بررسیهای این دو محقق آشکار کرد که سه فاکتور سود سهام، انتظارات آینده و ثبات مالی بین سرمایهگذاران تفاسیر و اهمیت متفاوتی دارد. بیشتر این تفاوتها بوسیله ویژگیهای اقتصادی و اجتماعی سرمایهگذاران از قبیل سن و جنسیت، قابل توضیح است. همچنين شلاربام (1978) نشان داد كه تصور سرمايه‌گذاران از يك شركت در پيش بيني عملكرد آتي قيمت سهام آن موثر است. وي بيان مي‌كند كه احساسات ايجاد شده بوسيله تصوير شركت نه تنها بر تصميم گيري سرمايه‌گذاران موثر است، بلكه بر قيمت سهام نيز تأثير گذار است. وي ادامه مي‌دهد در اين حالت سرمايه‌گذاران از تورش احساسي تجربي و تورش معرف بودن (قضاوت‌هاي كليشه‌اي) پيروي مي‌كنند(اسچلاربوم و همكاران، 1978). نتايج يك پژوهش دیگر نشان داده است كه سرمايه‌گذاران حداقل بايد از اينكه شركت وجود خارجي دارد، مطلع باشند و اطلاع يافتن از وجود شركت ممكن است از هر طريقي صورت پذيرد. قطعاً محصولات يك شركت و نامهاي تجاري قوي آن عاملي موثر در شناساندن شركت به عموم مردم خواهند بود. محققین این پژوهش نشان دادند كه بين تبليغات شركت و جذب سرمايه‌گذاران ارتباط مستقيم برقرار است. تأثير ابزارهاي ترفيع فروش بر ارزش سهام شركت كه ممكن است به صورت غيرمستقيم و با تاثير بر ارزش مشتري توجيه شوند، و يا وفاداري به نامهاي تجاري كه باعث تبديل مشتريان به سرمايه‌گذاران شوند و در تصميم گيري خريد سهام آنها تأثیرگذار باشند، بوسيله شاخصهاي قرار گرفته در اين عامل قابل بررسي هستند(انتونيدس و همكاران، 1990). (Epstein & Freedman, 1994)، تأثیر اطلاعات اجتماعی بر رفتار سرمایهگذار حقیقی را مورد بررسی قرار دادند. یافتههای این تحقیق بیانگر این است که گزارشات مالی سالیانه شرکتها تأثیر چندانی بر تصمیمات سرمایهگذاران نداشته و بیارزش بودهاند. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که اطلاعات عمومی مربوط به ایمنی محصول، فعالیتهای محیطی شرکت از عواملی است که اطلاعات مربوط به آنها مورد تقاضای قوی سرمایهگذاران است. به علاوه اکثر سهامداران مایلند که وضعیت روابط کاری، جایگاه اخلاقی شرکت و درگیریهای اجتماعی شرکت به سهامداران گزارش شود. در تحقیقی دیگر دو تن از محققان لیستی متشکل از 34 متغیر مؤثر بر تصمیمگیری را به شکل تصادفی بین سهامداران 500 شرکت توزیع کردند. نتایج این تحقیق به ترکیبی از فاکتورهای مالی و غیرمالی اشاره داشته است. طیف وسیعی از پاسخدهندگان برداشت یکسانی از عوامل مؤثر بر تصمیمگیری نداشتهاند. ایشان در تحقیق خود دریافتند که فرآیند تصمیمگیری سرمایهگذاران ممکن است برای هر دسته از عوامل مالی و غیرمالی اهمیت نسبی متفاوتی قائل باشند(نگي و ابنبرگر، 1994). همچنين شاليفر (2000)، نشان داد كه تصور سرمايه‌گذاران از يك شركت در پيش بيني عملكرد آتي قيمت سهام آن موثر است. وي بيان مي‌كند كه احساسات ايجاد شده بوسيله تصوير شركت نه تنها بر تصميم گيري سرمايه‌گذاران موثر است، بلكه بر قيمت سهام نيز تأثير گذار است. وي ادامه مي‌دهد در اين حالت سرمايه‌گذاران از تورش احساسي تجربي و تورش معرف بودن (قضاوت‌هاي كليشه‌اي) پيروي مي‌كنند. مك گرگور (2002). ارتباط بين تأثير تصوير و احساس مثبت يك فرد از يك شركت بر عملكرد قضاوتي سهام و عملكرد واقعي سهام را به صورت نمودار زیر ترسيم کرد. وي در تحقیق خود نتيجهگيري کرد كه تصور و احساس سرمايه‌گذاران از يك شركت و سهم آن با قضاوت آنها در مورد عملكرد آتي سهام ( مثل درآمد و يا بازده هر سهم) آن همبستگي بالا و با عملكرد واقعي سهام آن همبستگي پاييني دارند ساده تر اينكه تصوير و احساس مثبت يك فرد از يك شركت باعث ميشود كه او عملكرد آتي شركت و سهام آن را برتر از آنچه كه خواهد بود، ارزيابي كند و نسبت به آن خوشبين تر باشد. همچنين وي اضافه کرد كه احساس و تصور مثبت يك فرد نسبت به يك شركت باعث مي شود كه سهام آن در بلندمدت نيز به صورت مثبت‌تري از آنچه كه خواهد بود، جلوه كند. 352425167005تصویر و احساسهمبستگی پایینعملکرد قضاوتیعملکرد واقعیهمبستگی بالاهمبستگی پایین00تصویر و احساسهمبستگی پایینعملکرد قضاوتیعملکرد واقعیهمبستگی بالاهمبستگی پایین شکل (2-6) رابطه بین تصویر و عملکرد (منبع: مك گرگور، 2002) در تحقیقی دیگر محققان تلاش کردند از طریق مطالعه پیمایشی عوامل تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران حقیقی را در بازار سرمایه یونان شناسایی نمایند. نتایج تحقیق آنها نشان داد که معیار تصمیمگیری افراد در خرید یک سهم ترکیبی از معیارهای اقتصادی و معیارهای روانشناختی میباشند. آنها در یافتند که تصمیمگیری سرمایهگذاران همواره یک رویکرد منسجم و عقلایی نخواهد بود و آنها براساس گروهی از عوامل تصمیمات خود را میگیرند. یافتههای تحقیق آنها نشان داد که اطلاعات مالی و حسابداری و اطلاعات عمومی منتشر شده در بازار سرمایه انتظارات سرمایهگذاران را برای خرید یک سهم شکل خواهد داد(مريكاس و همكاران، 2003). چانگ (2004) در بررسی عوامل تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران در بورس، به بررسی متغیرهای اقتصادی مهم مانند تغییرات نرخ بهره، تغییرات نرخ تورم، و آثار جایگزینهای سرمایهگذاری پرداخته است. همچنین او متغیرهای اجتماعی و سیاسی تأثیرگذار، مانند تحولات داخلی و منطقهای و نوسانات سیاسی، و مؤلفههای روانی، مانند تأثیر انتشار اخبار و شایعات در سطح کلان را مورد بررسی قرار داد. در سطح مؤلفههای خرد نیز میزان تأثیرگذاری نسبتهای مالی و ریسک و بازده سهام را مورد بررسی قرار داد. براساس نتایج بدست آمده از این تحقیق، محقق عوامل مؤثر بر تصمیمگیری سهامداران را در قالب دو متغیرکلان، شامل عوامل اقتصادی و اجتماعی و متغیرهای خرد، شامل عوامل مالی و مدیریتی طبقهبندی کرد. ال- تاميمي (2006) در پژوهش خود که در بازار سرمایه امارات انجام داد، متغیرهای تأثیرگذار بر رفتار سرمایهگذاران را در پنج گروه از عوامل طبقهبندی نمود که عبارت بودند از: اطلاعات مالی و حسابداری، اطلاعات خنثی، توصیههای جانبدارانه، انطباق تصویر خود/شرکت نیازهای شخصی سرمایهگذار. یافتههای این تحقیق نشان داد که متغیرهای مرتبط با نظریه حداکثر کردن مطلوبیت از قبیل: رشد سودآوری، سود نقدی پرداخت شده به سهامداران و سود هر سهم پیش بینی شده از مهمترین متغیرهای تاثیرگذار در قصد خرید یک سهم در بازار خواهد بود. دیگر یافتههای این تحقیق بیانگر این است که اطلاعات عمومی بازار از قبیل روند شاخص، وضعیت معاملات در بازار و اطلاعات منتشرشده از سوی شرکت بر انتظارات سرمایهگذار تأثیر مستقیم خواهد داشت. 2-6- مدل مفهومی تحقیق با مطالعه پیشینه پژوهش 4 دسته عوامل موثر بر تصمیمگیری خرید سهام عادی شناسایی شدند که مطابق با شکل زیر میباشند. در حقیقت یک بعد جدید به ابعاد در نظر گرفته شده تحقیق اضافه میشود که بعد اقتصادی نام دارد. 992505206375عوامل مالی سطح شرکتعوامل سیاسیعوامل روانی بازارعوامل موثر بر تصمیمگیری خرید سهامعوامل اقتصادی00عوامل مالی سطح شرکتعوامل سیاسیعوامل روانی بازارعوامل موثر بر تصمیمگیری خرید سهامعوامل اقتصادی شکل (2-7) عوامل موثر بر تصمیمگیری خرید سهام (منبع: خادمیگراشی و قاضیزاده، 1386) عوامل مالی: عواملی همچون ریسک سیستماتیک، سود تخصیصی به هر سهم، بازدهی، سود و زیان، نسبتهای مالی شرکت که ناشی از فعالیتهای مالی و اقتصادی شرکت بوده و از عوامل اثر گذار بر تصمیمات سرمایه گذاری می باشد (نخستین، 1385). عوامل سیاسی: شاخصهایی از قبیل تأثير تحولات سياسي داخل بر شاخص هاي بورس، تأثير مناسبات سياسي با ساير كشورها بر قيمت هاي سهام، تأثيرپذيري از اظهارنظر مقامات سياسي خارجي و غیره که از محیط سیاسی داخلی و خارجی یک کشور نشات گرفته و میتواند بر قیمت سهام در دوره مشخص اثرگذار باشد و بر تصمیم گیری راجع به خرید سهام موثر باشد(سالتون، 2010). عوامل روانی بازار: شاخصهایی از قبیل اخبار منتشر شده در روزنامه ها و جرايد، برنامه هاي اعلام شده از سوي مديران و مسئولين شركت ها، شايعات و اخبار منتشر شده در سايت هاي اينترنت که با ایجاد حالت روانی در کوتاه مدت، بر تصمیمگیری سرمایه گذاران موثر واقع میگردد (نخستین، 1385). عوامل اقتصادی: عوامل مالی و اقتصادی محیط خارج از شرکت همانند اطلاع از نرخ تورم و جریان آن و تاثیرپذیری بورس اوراق بهادار تهران از تحولات اقتصادی بینالمللی (خادمیگراشی و قاضیزاده، 1386). منابع و مأخذ: آذر، عادل (1373). تبیین آماری فرضیات در پژوهشهای مدیریتی- رفتاری، دانش مدیریت، انتشارات دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، شماره 26، پاییز 1373. آذر، عادل، رجب زاده، علی (1381). تصمیم گیری کاربردی، تهران، انتشارات نگاه دانش، تهران. آقایی، محمدعلی و مختاریان، امید (1383). بررسی عوامل موثر بر تصمیم گیری سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران. فصلنامه بررسی های حسابداری و حسابرسی، سال یازدهم، شماره 36، صفحات 25-3. ابراهیمی، محمد و سعیدی، علی (1389)، تأثیر متغیرهای حسابداری و ویژگی های شرکت بر قیمت سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، بررسی های حسابداری و حسابرسی، دوره 17، شماره 62، صص 16-1. ابزری، مهدی و همکاران (1387)، بررسی عوامل مؤثر بر سرمایهگذاری در سهام در بورس اوراق بهادار (مطالعه موردی: بورس اوراق بهادار منطقهای اصفهان)، جستارهای اقتصادی، سال 5، شماره 10، صص 162-137. اصغرپور، محمدجواد (1383). تصمیمگیریهای چندمعیاره، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم. امیرشاهی، احمد و شیرازی، محمود و سیاه تیی، ویدا (1386)، تعیین عوامل تأثیرگذار بر تصمیم سرمایهگذاران بورس اوراق بهادار تهران، فصلنامه علوم مدیریت ایران، سال 2، شماره 8، صص 179-159. امیری، مجتبی و همکاران (1387)، اولویت بندی عوامل مالی مؤثر بر شاخص قیمت در بورس اوراق بهادار تهران با استفاده از روش TOPSIS، تحقیقات مالی، دوره 10، شماره 26، صص 76-61. بدری، احمد و رمضانیان، مریم (1389)، اثر تغییر حد قیمت برحجم معاملات و نوسان قیمت سهام در بورس اوراق بهادار تهران، مجله دانش حسابداری، سال 1، شماره 3، صص 58-31. برادران حسن زاده، رسول و نژاد ایرانی، فرهاد و لطف اللهی، ماهرخ (1388)، بررسی تطبیقی تاثیر معیارهای عملکرد مالی بر تصمیم گیری مدیران بانکها (دولتی و غیردولتی) با استفاده از تکنیک تحلیل سلسله مرانبی (AHP)، فراسوی مدیریت، سال 3، شماره 11، صص 211-185. بیدختی، عباس و علیشاهی، سمیه (1390)، بررسی عوامل مؤثر بر ارزشیابی سهام با توجه به وجود اختلالات حسابداری (شواهد تجربی با استفاده از حاشیه سود) در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، مجله حسابداری مدیریت، سال 4، شماره 8، صص 87-77. ترابی، تقی و هومن، تقی (1389)، اثرات متغیرهای کلان اقتصادی بر شاخصهای بازدهی بورس اوراق بهادار تهران، فصلنامه مدلسازی اقتصادی، سال 4، شماره 1، صص 144-121. تهرانی، رضا و خوشنود، مهدی (1384)، شناسایی و رتبه بندی گروههای تأثیرگذار بر تصمیم خرید و فروش سهام سرمایه گذاران فردی در بورس اوراق بهادار تهران، فرهنگ مدیریت، سال 3، شماره 10، صص 219-203. حاجیها، زهره (1389)، مدل پیش بینی درجه سیاسی بودن مدیران مالی شرکتهای تحت پوشش بورس تهران با استفاده از شاخصهای عملکرد مالی، فصلنامه مدیریت صنعتی، شماره 12، صص 87-79. خادمیگراشی، مهدی و قاضی زاده، مصطفی (1386)، بررسی عوامل موثر بر تصمیم گیری سهامداران در بورس اوراق بهادار تهران بر مبنای مدل معادلات ساختاری، دانشور رفتار، سال 14، شماره 23، صص 12-1. خاکی، غلامرضا (1384). روش تحقیق در مدیریت، تهران، مرکز انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی. دوآب، رکسانا (1389)، بررسی عوامل رفتاری خاص بر تصمیم خرید سرمایهگذاران سهام عادی (مطالعه تطبیقی بورس اوراق بهادار ترهان و مشهد)، مجله مهندسی مالی و مدیریت پرتفوی، شماره 3، صص 154-135. رجبی، روح الله و گنجی، عزیزالله (1389)، بررسی رابطه بین نظام راهبری و عملکرد مالی شرکتها، پژوهش های حسابداری مالی، شماره 4، صص 34-23. رهنمای رودپشتی، فریدون و همکاران (1387)، کارکرد مالی رفتاری در تبیین پایگاه علمی تجزیه و تحلیل سهام، تولید علم، دانشگاه ازاده اسلامی، شماره 70، صص 21-35. سازور، اعظم (1389). بهبود چابکی سازمان در موسسات آموزش عالی با استفاده از مدل گسترش عملکرد کیفیت، پایان نامه کارشناسی ارشد رشته مدیریت اجرایی، دانشگاه پیام نور قشم. دانشکده مدیریت و اقتصاد. سرمد، زهره؛ بازرگان، عباس و حجازی، الهه (1378). روشهای تحقیق در علوم رفتاری. چاپ دوم، موسسه انتشارات آگاه، تهران. سکاران، اوما (1380). روشهای تحقیق در مدیریت. ترجمه محمد صائبی و محمود شیرازی، تهران: موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامهریزی. سینایی، حسنعلی و داودی، عبدالله (1388). بررسی رابطه شفافسازی اطلاعات مالی و رفتار سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار تهران، فصلنامه تحقیقات مالی، دوره 11، شماره 27، صفحات 60-43. شمس، میرفیض و عزیزی، شهریار (1387)، بررسی عوامل تأثیرگذار بر قصد سرمایهگذاری سرمایهگذاران حقیقی در بورس اوراق بهادار تهران، پژوهشهای اقتصادی، شماره 4، صص 20-1. صفرزاده، محمدحسین (1389)، توانایی نسبتهای مالی در کشف تقلب در گزارشگری مالی: تحلیل لاجیت، مجله دانش حسابداری، سال 1، شماره 1، صص 163-137. صفری، علی (1384)، بررسی عوامل مؤثر بر جذب سرمایه اشخاص حقوقی در بورس اوراق بهادار (مطالعه موردی: بورس اوراق بهادار منطقه ای اصفهان)، پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه اصفهان. عباسیان، عزت الله و همکاران (1387)، اثرمتغیرهای کلان اقتصادی بر شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران، پژوهشهای اقتصادی ایران، سال 12، شماره 36، صص 152-135. عطایی، جواد (1379)، بررسی عوامل مؤثر بر تصمیمگیری سرمایهگذاران در بورس اوراق بهادار تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه تهران. فتحی، سعید و توکلی، یاسین (1388)، بررسی ارتباط بین مدیریت سرمایه در گردش و عملکرد مالی بنگاه های اقتصادی، بررسی های بازرگانی، شماره 36، صص 116-104. فرزین وش، اسدالله و اسماعیلی، رضا (1387)، تحلیل ریسک و بازده سهام شرکتهای سرمایهگذاری در بورس تهران، مجله تحقیقات اقتصادی، شماره 55، صص 25-1. کردستانی، غلامرضا و مجدی، ضیاءالدین (1386)، بررسی رابطه بین ویژگیهای کیفی سود و هزینه سرمایه سهام عادی، بررسیهای حسابداری و حسابرسی، سال 14، شماره 48، صص 104-85. موسوی، س.ع و کشاورز، ح (1390)، بررسی رابطه عوامل ساختار سرمایه و طبقات ریسک سیستماتیک در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، فصلنامه مدیریت، سال 8، مهدوی، غلامحسین و حسینی، مهدی (1387)، بهترین معیار برای ارزیابی عملکرد مالی چیست؟ پژوهشنامه اقتصادی، شماره 11، صص 146-121. مهرانی، س و رسائیان، ا (1388)، بررسی رابطه اهرم مالی و ارزش افزوده بازار شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، فصلنامه علمی پزوهشی حسابداری مالی، سال 1، شماره 4، صص 91-79. نخستین، فروغ (1385). شناسایی عوامل موثر برتصمیم گیری سرمایه گذاران جهت خرید سهام عادی (مطالعه موردی: بورس یزد و تهران). پایان نامه کارشناسی ارشد مدیریت مالی، دانشکده مدیریت و اقتصاد، دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد. نشاطی، محمدحسین (1376). بهینهسازی ترکیب تولید با استفاده از رویکرد AHP، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده صنایع، دانشگاه علم و صنعت. نیکبخت، محمدرضا و مرادی، مهدی (1384)، ارزیابی واکنش بیش از اندازه سهامدارن عادی در بورس اوراق بهادار تهران، بررسی های حسابداری و حسابرسی، سال 12، شکاره 40، صص 122-97. هاشمی، س.ع و اخلاقی، ح (1389)، تاثیر اهرم مالی، سیاست تقسیم سود و سودآوری بر ارزش آتی شرکت، فصلنامه علمی و پژوهشی حسابداری مالی، سال 2، شماره 65، صص 49-38. هاشمی، س.ع و صادقی، م (1388)، رابطه اقلام تعهدی اختیاری با وجه نقد عملیاتی، بازده سهام و کارایی سرمایهگذاری داراییهای سرمایهای، فصلنامه حسابداری مالی، سال 1، شماره 2. هاشمی، عباس و بهزادفر، فاطمه (1390)، ارزیابی رابطه محتوای اطلاعاتی اقلام تعهدی و نسبتهای مالی منتخب با قیمت سهام شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، مجله پژوهشهای حسابداری مالی، سال 3، شماره 1، صص 76-55. هاشمی، عباس و همکاران (1390)، تأثیر محافظه کاری شرطی بر هزینه سرمایه سهام عادی، مجله دانش حسابداری، سال 2، شماره 7، صص 67-47. یحیی زاده فر، محمود و شمس، شهاب الدین (1389)، ارزیابی عملکرد مدیریت پرتفوی شرکتهای سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران، پژوهشنامه مدیریت اجرایی، سال 10، شماره 2، صص 178-157. یحییزاده فر، محمود و خرمدین، جواد (1387)، نقش عوامل نقدشوندگی و ریسک عدم نقدشوندگی بر مازاد بازده سهام در بورس اوراق بهادار تهران، بررسیهای حسابداری و حسابرسی، دوره 15، شماره 53، صص 118-101. یعقوب نژاد، احمد و تاجیک نیا، الهام (1389)، تبیین عوامل مالی و غیرمالی بر عملکرد کوتاه مدت عرضه اولیه سهام در بورس اوراق بهادار تهران، مجله مهندسی مالی و مدیریت پرتفوی، سال 1، شماره 1، صص 82-55. یعقوب نژاد، احمد و همکاران (1391)، ارائه الگو برای اندازه گیری مدیریت سود در شرکت ها پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، حسابداری مدیریت، سال 5، شماره 12، صص 16-1. Abdou, H (2007). Neural nets versus conventional techniques in credit Rating in Egyptian banking, Journal of Expert System with Application, Vol. 10, pp. 108-115. Aduda, J et al (2012). The Behaviour and Financial Performance of Individual Investors in the Trading Shares of Companies Listed At the Nairobi Stock Exchange, Kenya, Journal of Finance and Investment Analysis, vol.1, No.3, pp. 33-60. Agathee, U (2012). Momentum strategies on the stock exchange of Mauritius, African Journal of Economic and Management Studies, Vol. 3, Iss: 2, pp. 227 – 239. Ahrendsen, B & Katchova, A (2012). Financial ratio analysis using ARMS data, Agricultural Finance Review, Vol. 72, Iss: 2, pp. 262 – 272. Alanazi, A.S; Liu,, B & Forster, J (2011). "The financial performance of Saudi Arabian IPOs", International Journal of Islamic and Middle Eastern Finance and Management, Vol. 4 Iss: 2 pp. 146 – 157. Al-Shiab, M (2006). The Predictability of the Amman Stock Exchange using the Univariate Autoregressive Integrated Moving Average (ARIMA) Model, Journal of Economic and Administrative Sciences, Vol. 22, Iss: 2, pp. 17 – 35. Al-Tamimi H (2006). Factors influencing individual investor behavior: an empirical study of the UAE financial markets. Journal of Business Review., 5(2): 225-232. Al-Tamimi, H.A.H (2006). Factors Influencing Individual Investor Behavior: An Empirical study of the UAE Financial Markets, The Business Review, Cambridge, Vol. 5, No. 2, pp. 225-232. Al-Tamimi, H.A.H (2012). "The effects of corporate governance on performance and financial distress: The experience of UAE national banks", Journal of Financial Regulation and Compliance, Vol. 20 Iss: 2 pp. 169 – 181. Aluchna, M (2009). Implementation of best practice code: practical implications from the Warsaw Stock Exchange, Social Responsibility Journal, Vol. 5, Iss: 1, pp. 123 – 140. Antonides, G & Van Der Sar, N. L (1990). Individual expectations, risk perception and preferences in relation to investment decision making, Journal of Economic Psychology, Vol. 11, pp. 227-245. Aripin, N; Tower, G & Taylor, G (2011). Insights on the diversity of financial ratios communication, Asian Review of Accounting, Vol. 19, Iss: 1, pp. 68 – 85. Aspara, J & Tikkanen, H (2010). Consumers' stock preferences beyond expected financial returns: The influence of product and brand evaluations, International Journal of Bank Marketing, Vol. 28, Iss: 3, pp. 193 – 221. Aspara, J & Tikkanen, H (2011). Corporate marketing in the stock market: The impact of company identification on individuals' investment behaviour, European Journal of Marketing, Vol. 45, Iss: 9, pp. 1446 – 1469. Azam, M & Kumar, D (2011). Factors Influencing the Individual Investor and Stock Price Variation: Evidence from Karachi Stock Exchange, Australian Journal of Basic and Applied Sciences, Vol. 5, No. (12): pp. 3040-3043. Baker, H & Haslem, J (1974). The impact of investor socioeconomic characteristics on risk and return preferences, Journal of Business Reserch, Vol. 2, pp. 469-476. Belgacem, S & Hellara, S (2011). Predicting Tunisian mutual fund performance using dynamic panel data model, The Journal of Risk Finance, Vol. 12, Iss: 3, pp. 208 – 225. Bokpin, G & Isshaq, Z (2009). Corporate governance, disclosure and foreign share ownership on the Ghana Stock Exchange, Managerial Auditing Journal, Vol. 24, Iss: 7, pp. 688 – 703. Bradshaw, M; Richadson, S & Sloan, R (2006). The Relation between Corporate Financing Activities Analysts, Forecasts and Stock Returns, Journal of Accounting and Economics, Vol. 42, pp. 53-85. Brahmana, R et al (2012). Psychological factors on irrational financial decision making: Case of day-of-the week anomaly, Humanomics, Vol. 28, Iss: 4, pp. 236 – 257. Brooks, R et al (2010). Asymmetry and time variation in exchange rate exposure: An investigation of Australian stocks returns, International Journal of Commerce and Management, Vol. 20, Iss: 4, pp. 276 – 295. Chang, I (2004). The visual Investor: How to spot market trends, Annual investor survey. Chen, A (2011). The behavior of Taiwanese investors in asset allocation, Asia-Pacific Journal of Business Administration, Vol. 3, Iss: 1, pp. 62 – 74. Clark-Murphy, Marilyn & Soutar, Geoffrey, N. (2004). What individual investors’ value: Some Australian evidence, Journal of Economic Psychology, Vol. 25, Issue. 4, pp. 539-555 Coleman, A & Tettey, K (2008). Impact of macroeconomic indicators on stock market performance: The case of the Ghana Stock Exchange, The Journal of Risk Finance, Vol. 9, Iss: 4, pp. 365 – 378. Daniel K, Hirshliefer D, Teoh SH (2002). Investor Psychology in Capital Markets: Evidence and Policy Implication. Journal of Monetary Economics., Vol. 49. Pp. 139-209. Delong, G & Saunders, A (2004). Issues in Credit Risk Modeling of Retail Markets,Journal of Banking and Finance, Vol. 22, pp. 12-21. Dennis, Rob. & Winston, Bruce E., (2003),"A factor analysis of Page and Wong's servant leadership instrument", Leadership & Organization Development Journal, Vol. 24 Iss: 8 pp. 455 – 459. Diers, D (2012). A multi-year risk capital concept for internal models and enterprise risk management, The Journal of Risk Finance, Vol. 13, Iss: 5, pp. 424 – 437. Doff, R (2008). Defining and measuring business risk in an economic-capital framework, The Journal of Risk Finance, Vol. 9, Iss: 4, pp. 317 – 333. Epstein, M & Freedman, M (1994). Social disclosure and the individual investor, Accounting, Auditing and Accountability Journal, Vol. 7, No.4, pp.94-109. Eriotis, N et al (2007). How firm characteristics affect capital structure: an empirical study, Managerial Finance, Vol. 33, Iss: 5, pp. 321 – 331. Fayman, A & He, L (2011). Prepayment risk and bank performance, The Journal of Risk Finance, Vol. 12, Iss: 1, pp. 26 – 40. Floros, C (2008). The influence of the political elections on the course of the Athens Stock Exchange 1996-2002, Managerial Finance, Vol. 34, Iss: 7, pp. 479 – 488. Floros, C (2010). The impact of the Athens Olympic Games on the Athens Stock Exchange, Journal of Economic Studies, Vol. 37, Iss: 6, pp. 647 – 657. Gamliel, Eyal & Herstein, Ram (2011). To save or to lose: does framing price promotion affect consumers’ purchase intentions? Journal of Consumer Marketing, Vol. 28, Issue. 2, pp: 152–158. Gupta, R & Jithendranathan, t (2012). Fund flows and past performance in Australian managed funds, Accounting Research Journal, Vol. 25 Iss: 2 pp. 131 – 157. Hoffmann, C & Fieseler, C (2012). Investor relations beyond financials: Non-financial factors and capital market image building, Corporate Communications: An International Journal, Vol. 17, Iss: 2, pp. 138 – 155. Hsing, Y (2008). The impacts of the stock price and country risk on the exchange rate in Singapore, International Journal of Development Issues, Vol. 7, Iss: 1, pp. 56 – 61. Jacob, R.A; Madu, C.N & Tang, C (2012). Financial performance of Baldrige Award winners: a review and synthesis", International Journal of Quality & Reliability Management, Vol. 29 Iss: 2 pp. 233 – 240. Jain, R (2007). Institutional and individual investor preferences for dividends and share repurchases, Journal of Economics and Business , Vol. 59, pp. 406–429. Jiang, C et al (2006), Capital expenditures and corporate earnings: Evidence from the Taiwan Stock Exchange, Managerial Finance, Vol. 32, Iss: 11, pp. 853 – 861. Kanantas, G & Weston, J (2004). Advertising, Breadth Of Ownership And Liquidity , Review Of Financial Studies, Vol. 17, pp. 439-461. Khalid, S & Amjad, S (2012). Risk management practices in Islamic banks of Pakistan", The Journal of Risk Finance, Vol. 13, Iss: 2, pp. 148 – 159. Kramer, G & Sorcher, A (2006). The conflicting roles of the new New York Stock Exchange, Journal of Investment Compliance, Vol. 7, Iss: 3, pp. 51 – 66. Kuzmina, J (2010). Emotion's component of expectations in financial decision making, Baltic Journal of Management, Vol. 5 Iss: 3 pp. 295 – 306. Lai, Young-Jou, Ting-Yun Liu, Ching-Lai Hwang. (1994). TOPSIS for MODM, European Journal of Operational Research, Volume 76, Issue 3, pp. 486-500. Lee, Chang Kun., Chung, Namho & Kang, Inwon (2008). Understanding individual investor's behavior with financial information disclosed on the web sites, Behaviour & Information Technology, Volume 27, Issue 3, May 2008, Pages 219-227. Leong, K et al (2009). Portfolio strategies using EVA, earnings ratio or book-to-market: Is one best?, Review of Accounting and Finance, Vol. 8, Iss: 1, pp. 76 – 86. Luo, J et al (2011). The effect of differentiated margin on futures market investors' behavior and structure: An experimental research, China Finance Review International, Vol. 1 Iss: 2 pp. 133 – 151. MacGregor, D.G (2002). Imagery and Financial Judgement, The Journal Of Psychology and Financial Markets, Vol. 3, No., pp. 13-22. Merikas, AA, Merikas AG, Vozikis GS, Prasad D (2004). Economic Factors and Individual Investor Behavior: The Case of the Greek Stock Exchange, Journal of Applied Business Research., Vol.20, Issue. 4. Merilkas, A & Prasad, d (2003). Factor influencing Greek investor behavior on the Athens stock Exchange, paper presented at the Annual meeting of Academy of Financial Services, Colorado. Middleton, C et al (2007). Investment in Central and Eastern European equities: An investigation of the practices and viewpoints of practitioners, Studies in Economics and Finance, Vol. 24, Iss: 1, pp. 13 – 31. Miller, Brian K. (2009),"Confirmatory factor analysis of the equity preference questionnaire", Journal of Managerial Psychology, Vol. 24, Iss: 4, pp. 328 – 347. Mollik, A & Bepari, K (2010). Instability of stock beta in Dhaka Stock Exchange, Bangladesh, Managerial Finance, Vol. 36, Iss: 10, pp. 886 – 902. Moneva, J.M & Ortas, E (2010). Corporate environmental and financial performance: a multivariate approach", Industrial Management & Data Systems, Vol. 110 Iss: 2 pp. 193 – 210. Nagy, R. A & Obenberger, R. W (1994). Factors influencing individual investor behavior, Financial Analysts Journal, Vol. 50, No. 4, pp. 63-68. Ojo, M (2010). The growing importance of risk in financial regulation, The Journal of Risk Finance, Vol. 11, Iss: 3, pp. 249 – 267. Olsen, R (2010). Toward a theory of behavioral finance: implications from the natural sciences, Qualitative Research in Financial Markets, Vol. 2, Iss: 2, pp. 100 – 128. O'Reilly, D (2010). Do investors perceive the going-concern opinion as useful for pricing stocks?, Managerial Auditing Journal, Vol. 25, Iss: 1, pp. 4 – 16. Papadaki, F & Siougle. G (2007). Value relevance of price, earnings and book values in the Athens Stock Exchange, Managerial Finance, Vol. 33, Iss: 5, pp. 309 – 320. Ramcharran, H & Kim, D (2008). Estimating the Dynamic Impact of Financial Liberalization on Equity Returns in Southeast Asian Markets, Multinational Business Review, Vol. 16, Iss: 1, pp. 101 – 118. Sahi, S & Arora, A (2012). Individual investor biases: a segmentation analysis, Qualitative Research in Financial Markets, Vol. 4, Iss: 1, pp. 6 – 25. Sahi, S (2012). Neurofinance and investment behaviour, Studies in Economics and Finance, Vol. 29, Iss: 4, pp. 246 – 267. Sahi, S; Dhameja, N & Arora, A (2012). Predictors of preference for financial investment products using CART analysis, Journal of Indian Business Research, Vol. 4, Iss: 1, pp. 61 – 86. Salehi, M & Manesh, N (2011). The effect of income smoothing on the in formativeness of stock price: Evidence from the Tehran Stock Exchange, Asian Journal on Quality, Vol. 12, Iss: 1, pp. 80 – 90. Schaub, M et al (2007). Long-Term Performance of Canadian and Mexican Equities Traded on the New York Stock Exchange: Is There a NAFTA Effect?, Multinational Business Review, Vol. 15, Iss: 2, pp. 1 – 12. Schlarbaum, et al (1978). Realized return on common stock investments: The experience of individual investors, Journal of Business, Vol. 51, pp. 299-325. Shleifer, A (2000); In efficient markets: An introduction to behavioral, Journal of economice Psychology, Vol. 4, pp. 54-67. Slimane, F (2012. Stock exchange consolidation and return volatility, Managerial Finance, Vol. 38, Iss: 6, pp. 606 – 627. Stendardi, E et al (2006). The impact of gender on the personal financial planning process: Should financial advisors tailor their process to the gender of the client?, Humanomics, Vol. 22 Iss: 4 pp. 223 – 238. Stoffman, N (2008). Individual and Institutional Investor Behavior, Master of thesis, University of Michigan. Sultana, ST (2010). An Empirical Study of Indian Individual Investors’ Behavior. Global Journal of Financial. Management, Vol. 2. Issue. 1. Pp. 19-33. Tavakoli Baghdadabad, Mohammad Reza, Farid Habibi Tanha & Noreha Halid (2011). A study on small investors’ behavior in choosing stock case study: Kuala-Lumpur stock market, African Journal of Business Management, Vol. 5(27), pp. 11082-11092. Theriou, N et al (2010). Testing the relation between beta and returns in the Athens stock exchange, Managerial Finance, Vol. 36, Iss: 12, pp. 1043 – 1056. Thompson, C & McCarthy, M (2008). Alternative measures to value at risk, The Journal of Risk Finance, Vol. 9, Iss: 1, pp. 81 – 88. Tortella, B et al (2005). Incentive Alignment or Perverse Incentives? A Behavioral View of Stock Options, Management Research: The Journal of the Iberoamerican Academy of Management, Vol. 3, Iss: 2, pp. 109 – 120. Uryasev, S et al (2010). Risk-return optimization with different risk-aggregation strategies, The Journal of Risk Finance, Vol. 11, Iss: 2, pp. 129 – 146. Uryasev, Stan; Theiler, Ursula & Serraino, Gaia (2010). Risk-return optimization with different risk-aggregation strategies, The Journal of Risk Finance, Vol. 11, Iss: 2, pp. 129 – 146. Varotto, S (2011). "Liquidity risk, credit risk, market risk and bank capital", International Journal of Managerial Finance, Vol. 7 Iss: 2 pp. 134 – 152. Wang, l; Lv, W & Jiang, L (2011). The impact of attitude variables on the credit debt behavior, Nankai Business Review International, Vol. 2 Iss: 2 pp. 120 – 139. Wang, Y et al (2011). The investor behavior and futures market volatility: A theory and empirical study based on the OLG model and high-frequency data, China Finance Review International, Vol. 1, Iss: 4, pp. 388 – 407. Williams, Barry & Prather, Laurie (2010). Bank risk and return: the impact of bank non-interest income, International Journal of Managerial Finance, Vol. 6, Iss: 3, pp. 220 – 244. Zheng, H & Shen, U (2008). Jump liquidity risk and its impact on CVaR, The Journal of Risk Finance, Vol. 9 Iss: 5 pp. 477 – 492.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته