پیشینه و مبانی نظری نحوه توزیع تراکم جمعیتی در سطح شهری (docx) 88 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 88 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
1-2- مقدمه12
2-2- مفاهیم و اصطلاحات15
2-3- توزیع فضایی جمعیت18
2-4- شهرنشینی در جهان از نظر سازمان ملل22
2-5- مهمترین عوامل تجمع و پراکندگی جمعیت24
2-6- عوامل جغرافیایی مؤثر در پراکندگی جمعیت27
2-6-1- پراکندگی عمودی جمعیت27
2-6-2- تأثیر آب و هوا27
2-6-3- جمعیت و خاک28
2-6-4- جمعیت و ناهمواری28
2-6-5- عوامل زیستی29
2-6-6- منابع معدنی و انرژی30
2-7- عوامل اصلی رشد جمعیت شهرها30
2-7-1- رشد طبیعی جمعیت شهر30
2-7-2- اثر مهاجرت31
2-7-3-اثر توسعه محدوده و ادغام آبادی های پیرامون31
2-7-4- تأثیر متقابل شهرنشینی توسعه و مهاجرت31
2-8- نگاهی اجمالی به نظریههای جمعیتی32
2-8-1- طرفداران افزایش جمعیت32
2-8-2- مخالفان افزایش جمعیت33
2-8-3- طرفداران ثبات جمعیت33
2-8-4- طرفداران حد متناسب جمعیت33
2-9- نظریه آب و سکونتگاه33
2-10- الگوی تراکم جمعیت شهرها از نظر کلارک 34
2-11- نظریه نیازسنجی شهری35
2-12- نظریه حد مطلوب جمعیت35
2-13- نظریه سلسله مراتب شهری36
2-14- نظریه شهرکهای اقماری37
2-15- نظریه شهرهای جدید پیوسته37
2-16- نظریه اندازه شهر37
2-17- نظریه قطب رشد و شهرگرایی39
2-18- نظریه شهرهای مسلط40
2-19- نظریه شهرهای نامتمرکز40
2-20- نظریه شهر فشرده43
2-21- نظریه شهر پایدار44
2-22- شهر و نظریههای اجتماعی46
2-22-1- مکتب مدرنیسم یا کارکردگرایی47
2-22-2- مکتب مگااستراکچرالیسم (فنگرایی)47
2-22-3- مکتب آمایش انسانی47
2-22-4- مکتب پست مدرنیسم48
2-23- مروری بر دیدگاههای متفاوت ازدحام شهری48
2-23-1- دیدگاه اقتصادی49
2-23-2- دیدگاه اکولوژی و اجتماعی50
2-23-3- دیدگاه سیاسی50
2-23-4- دیدگاه بهداشتی51
2-23-5- دیدگاه روانشناختی51
2-24- سیر تحول مسئله تراکم در یکصد سال اخیر52
2-25- تراکم زیاد و تراکم کم: نکات مثبت و منفی53
2-25-1- تراکم زیاد و نکات منفی53
2-25-2- تراکم زیاد و نکات مثبت54
2-25-3- تراکم کم نکات منفی54
2-25-4- تراکم کم نکات مثبت55
2-26- شیب تراکم جمعیت شهری از مرکز به پیرامون56
2-27- حد متناسب شهری و تراکم آن58
2-28- عوامل مشوق و مؤثر در متراکم شدن شهرها59
2-29- نحوه توزیع تراکمهای شهری و عوامل تأثیرگذار بر آنها60
2-30- عوامل مؤثر تراکم جمعیت در شهرها63
2-30-1- فضای شهری و تراکم جمعیت63
2-30-2- زمین و تعیین حداکثر تراکم64
2-30-3- باران و تراکم جمعیت64
2-31- عوامل اقتصادی مؤثر بر تراکم شهری65
2-31-1- عوامل جمعیتی66
2-31-2- درآمد خانواده66
2-31-3- قیمت زمین و مسکن و تراکم67
2-31-4- نرخ مالکیت اتومبیل و تراکم 67
2-31-5- هزینه خدمات شهری و تراکم67
2-31-6- مباشرات توسعه شهری و تراکم68
2-32- رویکردهای اساسی در تعیین تراکم شهری71
2-32-1- رویکرد سرمشقی71
2-32-2- رویکرد برنامهای73
2-33- راهبردها73
2-33-1- راهبرد تمرکز: الگوی توسعه واحدهای برنامهریزی شهری شده73
2-33-2- راهبرد تمرکز: سیاست تحکیم شهری74
2-33-3- راهبرد عدم تمرکز: متمرکز74
2-34- تراکم جمعیت و اکولوژی شهری75
2-35- ظرفیت قابل تحمل محیط76
2-1-35- تبیین مفهوم ظرفیت قابل تحمل محیط از دیدگاه سیستمی76
2-36- روشهای کنترل تراکم78
2-37- قاعده تراکم اندازه78
2-38- عوامل اجتماعی و فرهنگی تراکم شهری79
2-39- پیشینه تحقیق81
2-40- جمعبندی84
2-1- مقدمه
در جوامع ماقبل صنعت نسبت شهرنشینان به جمعیت روستایی اندک بود و شاید در بعضی از جوامع به بیش از ده درصد کل جمعیت نمیرسید.
شهرهای قبل از صنعت از بسیاری جهات با شهرهای دنیای صنعت و به ویژه امروز تفاوت دارد. هرچند که شهرهای قبل از عصر صنعت، گاهی از بزرگترین مراکز تجمع انسانی روزگار خود بودند ولی گسترش آنها کُند، محدوده شهری و جمعیت آنها مشخص و شالودههای زندگی اجتماعی – اقتصادیشان خلاف آن چیزهایی بود که امروز در شهرهای بزرگ دنیا مشاهده میشود.
انقلاب صنعتی و بدنبال آن تحولاتی که به انقلاب در شهرنشینی در نیمه دوم قرن نوزدهم انجامید، استقرار انسان در شهرها را به گونهای دیگری جلوهگر ساخت. مهمترین عواملی که به رواج شهرنشینی و پیدایش شهرهای بزرگ انجامید، دگرگونی در حمل و نقل و سرعت مبادلات، پیدایش تخصص و تقسیم کار، افزایش جمعیت، پیشرفت علم طب و کاهش بیماریها، بویژه بیماریهای واگیر، ساختن داروها و واکسنها، بالا رفتن سطح بهداشت عمومی و از سوی دیگر کاهش مرگ و میر را به دنبال داشت و یکباره جمعیت جهان را به چندین برابر ادوار قبل رسانید؛ و عوامل دیگری مانند گسترش مهاجرتها، تمرکز صنعت و تجارت، گسترش مراودات اقتصادی، بالا رفتن سطح درآمد، تنوع در مشاغل، پیدایش و گسترش وسایل ارتباط جمعی و در نتیجه این نوع از زندگی بشر، در شکل و سیمای شهری و وضعیت اجتماعی شهرها تغییرات اساسی را باعث شدو بدین ترتیب بود که عوامل فوق باعث گسترش شهرها و افزایش جمعیت شد.
انقلاب صنعتی، دگرگونی عظیمی در این نظامها اعم از اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به وجود آورد و با دگرگونی این نظامها همراه با گسترش شهرها و افزایش جمعیت، بنیان زندگی جدید استوار شد. این دگرگونیها، نخست در جوامعی روی داد که زودتر از اثرات انقلاب صنعتی و استفاده از وسایل اختراع یا اکتشاف شده بهرهمند شدند. در نتیجه سهم شهرنشینی نیز در این قبیل جوامع، همگام با رواج روزافزون اختراعات، اکتشافات، گسترش عوامل رفاهی اقتصادی و اجتماعی افزایش یافت (شیعه، 1378: 14-13).
اقتصاد صنعتی در طی حاکمیت 200 ساله خود در جهان خصوصاً 150 سال گذشته با بردن تولید کارخانهها به داخل شهرها و تمرکز و تراکم در نقاط شهری رواج داده و روستاها را از جمعیت تهی نموده است. بعد از انقلاب صنعتی رشد شهرها به گونهای شتاب میگیرد که هنوز کشورهای سرمایهداری صنعتی جهان نتوانستهاند روند تکامل شهرهای خود را در بستری آرام هدایت کنند. از سوی دیگر مداخلات سیاستهای استعماری در کشورهای کم رشد در تداوم روابط تولیدی نامنظم جامعه اثر میگذارند و حرکتهای موجی روستائیان را به سوی شهرهای بیمارگونه این گونه کشورها را شدت میدهد تا جایی که امروز حادترین مسأله اقتصادی و اجتماعی کشورهای روبه رشد جهان همین است (فرید، 1368: 418).
شهر واحد جمعیتی است و جمعیت به گونهای که در شهر استقرار یافته باید مورد توصیف و تشریح قرار بگیرد. مطالعۀ جمعیت شهری در عین حال روشنگر درجه شهرگرایی کشورهاست، امکان میدهد که اولاً طبقهبندی اساسی روی شهرها انجام بگیرد، ثانیاً نیروی کار و تولید شهر ارزیابی و سطح نیازهای جامعۀ شهری و تجهیزات آن برآورده شود، ولی آستانه و مرز جمعیتی شهر از کشوری به کشور دیگر سخت متفاوت است و شگفت آنکه در ممالک متحده آفریقای جنوبی به واحد جغرافیایی 500 نفری شهر گفته میشود، در حالیکه این رقم در ژاپن تا 100 برابر افزایش یافته و به واحد جغرافیایی 5000 نفری شهر میگویند، بنابراین جمعیت شهری در مقیاس جهانی مفهوم ثابتی ندارد و بزرگترین مشکل ارزیابی و مقایسۀ درجه شهرگرایی کشورها همین است. به هر صورت در برنامهریزی شهری باید از دادههای آماری جمعیت سود جست و عدد کل جمعیت شهر را دانست و توزیع آن در شاخههای مختلف فعالیتهای شهری بررسی کرد و تغییرات جمعیت در زمره اصلیترین عوامل شهرنشینی و تغییر شهری است (Cobb, 1998: 6).
براساس برآورد سازمان ملل در 50 سال مابین (2025-1975) نسبت شهرنشینی در جهان از 7/37 به 1/61 درصد و جمعیت شهری از 58/1 به 06/5 میلیارد نفر افزایش مییابد که میانگین رشد آن معادل 38/2 درصد خواهد بود (Burgess, 2000: 11). با وجود این میانگین رشد جمعیت شهری در کشورهای در حال توسعه سریعتر خواهد بود. به طوری که در 50 سال مابین 2025-1975 این نسبت برای کشورهای در حال توسعه 21/3 در مقایسه با 71/0 درصد برای کشورهای توسعه یافته است. این جریان دو الگوی متفاوت سکونتی را در پیرامون شهرهای بزرگ جهان به وجود آورده است. در شهرهای کشورهای توسعه یافته، نواحی پیرامونی به مساکن حومهای اقشار متوسط و با تراکم پایین اختصاص یافته در حالی که این مناطق در کشورهای در حال توسعه به وسیله گروههای کم درآمد با خدمات و زیرساختهای پایین و عمدتاً به صورت حاشیهنشینی اشغال شده است (Johens, 2000: 38).
شاید مهمترین مشخصۀ قرن بیستم، توسعه سریع شهرنشینی و پیدایش انواع و اشکال سکونتگاههای شهری مثل «شهرک»، «کلانشهر»، «مجموعه شهری»، «منظومه شهری» است که نه تنها سیمای شهرها و حتی سیمای کرهزمین را تغییر داده بلکه تغییرات عمیقی در شیوۀ زندگی در افکار و عواطف انسان معاصر ایجاد کرده است.
جامعهشناسان در مورد نحوۀ پراکندگی تراکم و اثرات تراکم زیاد بر جمعیت، معتقدند که تراکم از یک سلسله اثرات مثبت و منفی برخوردار میباشد. اثرات منفی تراکم زیاد را، در روابط غیرصمیمی افراد و نحوه معاشرت مردم با یکدیگر ایجاد سروصدا و عدم آرامش، گرانی قیمت زمین و اجاره خانه، فقدان زندگی خصوصی و پوشیده از چشم دیگران، بزهکاری و جنایت و امثال آن میدانند. اثرات مثبت آن در تراکم سرمایه و جمعیت در کنار یکدیگر، امکان ایجاد اقتصادیتر شبکه برق، آب، بهداشت و امکان برنامههای عمرانی، امکانات شغلی در مناطق متراکم شهری وجود داردو بالاخره گسترش شبکههای ارتباطی و با نتیجه رشد شهرها تفسیر میکنند (شیعه، 1378: 15).
موضوع تراکم از ابعاد مختلف، اجتماعی، زیست محیطی و کالبدی میتواند مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. بُعد اقتصادی تراکم شاید مهمترین موضوع تراکم باشد، چون که اقتصاد ملی، اقتصاد محلی و اقتصاد خانوار به گونهای واسطه مؤثر بر تراکم شهریاند. از یک سو قیمت زمین، هزینه مسکن، هزینههای تأمین زیرساختهای شهری و آمادهسازی زمین و از سوی دیگر، توان مالی دولت در تأمین هزینههای زمین و نیز خدمات شهری همگی بر روند شکلگیری تراکم شهری و تحقیق تراکمهای پیشبینی شده در طرحهای توسعه شهری مؤثر میافتند (عزیزی، 1388: 14).
رشد سریع شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه به ویژه در ایران، حاصل افزایش طبیعی جمعیت و مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ است. این رشد سریع باعث بروز مشکلات عدیدۀ اجتماعی اقتصادی و زیست محیطی از قبیل افزایش فقر در شهرها، بیگانگی شهروندان از همدیگر، پیدایش زاغه و حاشیهنشینها، ویرانی محیط زیست، آلودگی هوا، دسترسی نامناسب به مسکن آبرومند و همچنین دسترسی نامناسب به خدمات شهری، بروز شکاف طبقاتی و نابرابری در توزیع درآمد، خدمات شهری به خصوص شهرهای بزرگ شده است (قربانی، 1382: 87).
به موازات رشد سریع جمعیت شهری و تبعیت از آن، رشد نیازهای جامعه شهری، تراکم شهری نیز تحولات عمیقی را متحمل شده است، تراکم بناها در سطح، ارتفاع، تراکم شبکه راهها، تراکم ترافیک وسایل نقلیه موتوری از این جملهاند. تغییر و تحولات این چنین نمیتواند بدون استفاده از منابع محیط انجام گیرد و بدین سبب است که از دیدگاه محیط زیست، مقوله «تراکم شهری» نمیتواند «بیتفاوت» یا خنثی ارزیابی شود، هدف نهایی حفاظت محیط زیست بهکرد و حفظ کیفیت محیط زیست به منظور فراهم آوردن زمینه مناسب جهت شکوفایی استعدادهای جامعه است. از آنجا که تراکم شهری در اشکال مختلف آن میتواند بر کیفیت محیط زیست مؤثر افتد، از دیدگاه محیط زیست چگونگی ساماندهی فضای شهری اهمیت بسیار دارد (منبع قبلی:136).
2-2- مفاهیم و اصطلاحات
شهر فشرده:
شهر فشرده، شهری است که در آن، ساختمانها به صورت ردیفی و فشرده در کنار هم قرار گرفتهاند. در این الگو، تراکم شکل معقول و منطقی دارد، ریشه و خاستگاه این تفکر، فرم شهرهای سنتی اروپا است که از مشخصههایی چون تراکم نسبتاً بالا، کاربریهای مختلط در فضای شهری، اتکای کمتر به اتومبیل و تلفیق فرم و عملکرد برخوردار بودند (Edwards, 1999: 168).
ازدحام:
مفهوم ازدحام یا شلوغی جمعیت بعنوان مترادف واژه تراکم مطرح است به عبارت دیگر ازدحام به معنی تراکم خیلی زیاد است؛ یعنی اینکه تعداد بیش از حدی آدم در یک خانه و یا اتاق و یک واحد همسایگی زندگی و کار میکنند (اشتیاقی و اسمعیل پور 1390: 7).
تراکم خالص مسکونی:
تراکم خالص مسکونی حاصل تقسیم جمعیت (تعداد واحدهای مسکونی) بر سطح مورد اشغال پروژه میباشد. این شاخص فشردگی جمعیت را در فضاهای با کاربری سکونتی اندازهگیری میکند (عزیزی، 1388: 23).
تراکم ناخالص مسکونی:
«تراکم ناخالص مسکونی» یک ابزار اندازهگیری است که معمولاً برای سنجش در مقیاس کلی یک محله یا ناحیه مسکونی به کار میرود. در این تعریف، تراکم ناخالص مسکونی حاصل جمعیت ناحیه مورد نظر بر میزان سطح آن ناحیه است. در محاسبۀ سطح ناحیه در این نوع از تراکم، کلیه اراضی اشغال شده توسط واحدهای مسکونی، پارک محلهای، راهها، مدارس ابتدایی و مغازههای خرید و بیشتر فضاهای باز منظور میگردند (منبع قبلی:22).
جمعیتغیرمسکونی کاربری باز فضاهای-شهر مساحت =مسکونی ناخالص تراکم
تراکم ساختمانی:
در ادبیات شهرسازی متداول کشور، نسبت بین سطح زیربنای ساختمان به مساحت قطعه زمین را «تراکم ساختمانی» میگویند (قربانی، 1382: 23).
طبقات تمام درساختمان زیربنای کل مساحتزمین قطعه مساحت=ساختمانی تراکم
تراکم ناخالص جمعیت (تراکم نسبی)
رابطه و نسبت بین انسان و فضای تحت شغال را بیان میکند، یعنی تعداد افراد ساکن در یک سطح را به طور متوسط نشان میدهد. این تراکم را به این صورت نشان میدهند:
در این رابطه:
Dr=Ps
Dr: تراکم نسبی
P: تعداد جمعیت
S: مساحت تحت اشغال جمعیت که برحسب کیلومتر مربع میباشد (امانی، 1387: 65).
تراکم بیولوژیک
توزیع فضایی و پخشایش جمعیت در ارتباط با اراضی زیر کشت؛ بنابراین برای این منظور یعنی آگاهی از فشار جمعیت روی اراضی زراعی از شاخص تراکم بیولوژیک جمعیت استفاده میشود (جوان، 1390: 86).
تعریف شهر
مجموعهای از ترکیب عوامل طبیعی، اجتماعی و محیطهای ساخته شده توسط انسان است که در آن جمعیت مشخص حداقلی ساکن شده است (شیعه،1391: 4). آن واحد جغرافیایی را شهر بنامیم که عدد جمعیت آن از 000/10 نفر بگذرد و جمعیت غیر زارعی 15 سال به بالای آن از 50 درصد کل جمعیت فعال شهری کمتر نباشد (خمر، 1385: 64).
مفهوم شهرنشینی
شهرنشینی فرایندی است که در آن تغییرات در سازمانهای اجتماعی سکونتگاههای انسانی، به دلیل افزایش، تمرکز و تراکم جمعیت به وجود میآید و شهرنشینی به بخشی از جمعیت گفته میشود که در شهر زندگی میکنند (عابدین درکوش، 1381: 9).
مفهوم شهرگرایی
شهرگرایی را میتوان شیوه زندگی ساکنان شهر دانست، گفتنی است که این مفهوم به وسعتیابی قلمروهای جغرافیایی شهری امکان بیشتری بخشیده است. شهرگرایی را میتوان از شیوه زندگی ساکنان شهر تشخیص داد. میزان جمعیت، تراکم جمعیت و ناهمگنی جمعیت در یک حوزه شهری، در روابط میان افراد و افزایش شرایط تفکیک مردم مؤثر است در واقع میتوان گفت شهرگرایی با تغییرات در ارزشها، رسوم اخلاقی، آداب و رسوم و رفتارهای جمعیتی همراه است (خمر، 1385: 42).
میزان شهرنشینی
عبارت است از نسبت تعداد جمعیت ساکن در نقاط شهری به جمعیت کل کشور
شهرنشینی میزان=شهری نقاط ساکن جمعیتکشور کل جمعیت×100
فرایند تحلیل سلسله مراتبی (AHP):
فرایند تحلیل سلسله مراتبی(AHP)، روشی است منعطف، قوی و ساده که برای تصمیمگیری در شرایطی که معیارهای تصمیمگیری متضاد، انتخاب بین گزینهها را با مشکل مواجه میسازد، به کار میرود. این روش ارزیابی چند معیاری ابتدا در سال 1980 به وسیله توماس اِل ساعتی پیشنهاد گردید و تاکنون کاربردهای متعددی در علوم مختلف داشته است. (زبردست، 1380: 13).
فرایند تحلیل سلسله مراتبی با شناسایی و اولویتبندی عناصر تصمیمگیری شروع میشود. این عناصر شامل: هدفها، معیارها، یا مشخصهها و گزینههای احتمالی میشود که در اولویتبندی به کار گرفته میشوند. فرایند شناسایی عناصر و ارتباط بین آنها که منجر به ایجاد یک ساختار سلسله مراتبی میشودکه «ساختن سلسله مراتب» نامیده میشود.
سلسله مراتب بودن ساختار به این دلیل است که عناصر تصمیمگیری (گزینهها و معیارهای تصمیمگیری) را میتوان در سطوح مختلف خلاصه کرد. (Bowen, 1993: 333).
مراحل فرایند تحلیل سلسله مراتبی
1) ساختن سلسله مراتبی:
فرایند تحلیل سلسله مراتبی مسائل پیچیده را از طریق تجزیه آن به عناصر جزئی که به صورت سلسله مراتبی به هم مرتبط بوده و ارتباط هدف اصلی مسأله با پایینترین سطح سلسله مراتب مشخص است به شکل سادهتری در میآورد.
2) تبیین وزن معیارها و زیرمعیارها:
برای تبیین ضریب اهمیت (وزن) معیارها و زیرمعیارها، دوبهدو آنها را با هم مقایسه میکنیم.
3) تعیین ضریب اهمیت گزینهها:
برای تبیین ضریب اهمیت گزینهها ارجحیت هریک از گزینهها در ارتباط با هر یک از زیرمعیارها و اگر معیاری زیرمعیار نداشته باشد مستقیماً با خود آن معیار مورد قضاوت و داوری قرار میگیرد.
4) تعیین امتیاز نهایی (اولویت) گزینهها
ضریب اهمیت معیارها و زیرمعیارها با هدف مطالعه و نیز ضریب اهمیت (امتیاز) گزینه در ارتباط با هر یک از زیرمعیارها تعیین میشود.
5) بررسی سازگاری در قضاوتها
در تشکیل ماتریس مقایسه دودوئی معیارها چقدر سازگاری در قضاوتها رعایت شده است. محاسبه ضریبی به نام ضریب ناسازگاری که از تقسیم شاخص ناسازگاری به شاخص تصادفی بودن حاصل میشود. چنانچه این ضریب کوچکتر یا مساوی 1/0 باشد سازگاری در قضاوتها مورد قبول است و گرنه باید در قضاوتها تجدید نظر شود. (حکمتنیا و موسوی،1392: 342-341).
2-3- توزیع فضای جمعیت
با کمی تعمق در اطلاعات جمعیتی و نمایش بر روی نقشههای توزیع جمعیت و مقایسه نقشۀ جمعیت کشورهای مختلف به این نکته پی میبریم که جمعیت ساکن سیارۀ ما به طور یکسان و یکنواخت در سطح زمین پراکنده نشدهاند. در برخی از سرزمینهای کره زمین برای یافتن اجتماعات کوچک انسانی نیاز به پیمودن کیومترها مسافت داریم در حالیکه تراکمهای عظیمی در برخی نواحی به چشم میخورند که تصور آن نیز دشوار است (کلارک، 1383: 61).
آمار و تحولات جمعیتی حاکی از این امر هستند که جمعیت جهان در طی دو قرن گذشته روبه تمرکز در شهرها دارد؛ به عبارت دیگر، به دنبال انقلاب صنعتی شاهد روند فزاینده شهرنشینی در جهان هستیم که این امر نخست در کشورهای موسوم به جهان اول و از اوایل قرن گذشته در کشورهای جهان سوم اتفاق افتاد (بابایی اقدم، 1378: 5). روند شهرنشینی در دنیا در نمودار (2-1) آمده است. درصد جمعیت شهری دنیا از سال 1950 تاکنون و پیشبینی آن تا سال 2025 در این نمودار قید شده است؛ که در سال 2025 جمعیت شهرنشینی دنیا به 70% افزایش یافته و جمعیت روستانشین به 30% کاهش یابد.
نظام شهرنشینی در دنیا و تحولات آن در آینده در قالب نمودار (2-2) و جدول (2-1) بیان شده است. پیشبینی شده که در سال 2025 در دنیا 37 شهر دارای 10 میلیون نفر و بیشتر وجود خواهد داشت. سهم آسیا از این 37 شهر قابل توجه است بطوریکه 22 شهر (60%) از این 37 شهر در آسیا خواهند بود.
در رده جمعیتی 5 تا 10 میلیون نفر هم چنین شرایطی حاکم خواهد بود. در سال 2025 از 59 شهر بین 5 تا 10 میلیون نفر، 32 شهر (54%) مربوط به قاره آسیا خواهد بود. این سهم برای شهرهای بین 1 تا 5 میلیون نفر 305 شهر (53%) از 572 شهر و برای شهرهای 500 هزار تا 1 میلیون نفر 424 شهر (56%) از 750 شهر خواهد بود.
همچنین جدول (2-3) تحول تراکم نسبی را در مناطق مختلف جهان را نشان میدهد؛ که بیشترین تراکم مربوط به جنوب آسیا 178 نفر در هر کیلومتر مربع و کمترین اقیانوسیه با 4 نفر در هر کیلومتر مربع می باشد. مقایسه تراکم نسبی جمعیت در بین مناطق مختلف جغرافیایی، گویای تفاوت بسیار زیاد بین کشورهای پیشرفته و در حال توسعه و نیز نواحی مختلف دنیا می باشد.
انبوهی و پراکندگی جمعیتها متقابلاً در زندگی اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و شیوه معیشت مردم نیز تأثیر بسزایی دارد. رشد و توسعه اقتصادی در اروپا و آمریکا شمالی سریعتر از رشد جمعیت آنها بوده است که مالاً امکانات سرمایه-گذاری بیشتری را فراهم آورده است که نتیجه آن افزایش فزاینده درآمد ملی این کشورها میباشد. لازم به ذکر است مرحلۀ موج جمعیتی این کشورها، با کمی تأخیر توأم با رشد اقتصادی در نتیجه انقلاب صنعتی آنها بوده که رشد جمعیت نه تنها مشکلاتی را باعث نشده، بلکه رشد اقتصادی آنها را نیز تضمین کرده است. در حالی که کشورهای در حال رشد فعلی از نظر مراحل رشد جمعیت در مرحله موج جمعیتی ولی با زیربنای اقتصادی و اجتماعی غیرصنعتی یا نیمه صنعتی قرار دارند که کندی رشد اقتصادی، توأم با سایر عوامل بازدارنده از قبیل ساختار ویژه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و ... نمیتواند پوشش مناسبی را برای رشد جمعیت آنها فراهم نماید؛ بنابراین در این کشورها رشد سریع جمعیت به عنوان عامل نسبتاً مهم و بازدارنده توسعه اقتصادی تلقی میگردد و انواع سرمایه گذاری ها به منظور بالا بردن سطح زندگی افراد و ازدیاد درآمد سرانه تلقی می گردد (جوان، 1390: 31).
نمودار 2-1. درصد جمعیت شهرنشین دنیا از سال 1950 تا 2025
نمودار 2-2. توزیع جمعیت شهری در نواحی مختلف دنیا طی سالهای 1950، 2011، 2025
Data Source: Unitrd Nations, http://esa.un.org/unup/p2k0data.asp
جدول 2-1. تعداد سکونتگاههای شهری دنیا براساس اندازه جمعیت از سال 1950 تا 2025
اندازه سکونتگاهها195020002005201020152020202510 میلیون نفر و بیشتردنیا2171923293537آفریقا-112333آسیا191013172122اروپا-122223آمریکا و اقیانوسیه16667995 تا 10 میلیون نفردنیا4273338404859آفریقا-221259آسیا-172025242532اروپا3333343آمریکا و اقیانوسیه15891114151 تا 5 میلیون نفردنیا69311340388449506572آفریقا2344347546881آسیا26142158188235269305اروپا20494849505457آمریکا و اقیانوسیه218691104110115129500,000 تا 1 میلیون نفردنیا102396463513587647750آفریقا5394255667191آسیا30189242274324370426اروپا46757983879096آمریکا و اقیانوسیه2193100101110112140
Source: United Nations, Department of Economic and Social Affairs, Population Division. (March 2012)
2-4- شهرنشینی در جهان از نظر سازمان ملل
تحولات در زمینه رشد جمعیت شهری و شهرنشینی در مناطق مختلف اعم از کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته با برخی تفاوتهای منطقهای، چهار مدل یا الگوی زیر را ترسیم میکند، این چهار الگو برحسب شهرنشینی و رشد شهرنشینی با یکدیگر متفاوت هستند:
1. سطح شهرنشینی بالا و رشد شهری آرام:
این گروه شامل کشورهایی میشود که بیش از دو سوم جمعیت آنها شهرنشین هستند، اما نسبت رشد جمعیت شهری آنها زیر یک درصد در سال است: اروپا، آمریکای شمالی، استرالیا و نیوزیلند نمونهای از این مناطق هستند. رشد شهرنشینی در این مناطق به پایینتر از 5/0 درصد در سال خواهد رسید.
2. سطح شهرنشینی بالا و رشد شهری متوسط:
بخش عمدهای از آمریکای لاتین شامل منطقه کارائیب، امریکای مرکزی و امریکای جنوبی که دارای حدود 75 درصد شهرنشینی و رشد جمعیت شهری در حدود 3 درصد در سال است، در این الگو جا میگیرد.
3. سطح شهرنشینی متوسط و رشد شهری سریع:
آسیای غربی از دیگر مناطق جهان به وسیله سطح شهرنشینی بالای متوسط 55 درصد شهری و رشد سریع جمعیت 4 درصد در هر سال متمایز میشود، در این مدل نسبت رشد جمعیت شهری تا پایان قرن 20 از 5/3 درصد بوده است که کشور ایران جزء این گروه به حساب می آید.
4. سطح شهرنشینی پایین و رشد شهری سریع:
در این گروه کمتر از یک سوم جمعیت در مناطق شهری ساکن هستند. در این مناطق، جمعیت شهری 4 درصد یا بیشتر در سال رشد دارد. 5 منطقه در افریقا، بخشی از جنوب شرقی آسیا، آسیای میانه و مالزی جزء این کشور به حساب میآیند. همچنین نمودار (2-3) و جدول (2-2) تحول نسبت شهرنشینی در قلمروهای جغرافیایی جهان از (2025-1985) را نشان میدهد.
نمودار (2-3) تحول نسبت شهر نشینی در قلمرو جغرافیایی جهان.
مآخذ: جوان، 1390: 35
جدول 2-2. تحول نسبت شهرنشینی در قلمروهای جغرافیایی جهان 2025-1985
قلمروهای جغرافیاییضریب شهرنشینی (درصد)ضریب روستانشینی (درصد)198520002025198520002025جهانکشورهای پیشرفتهکشورهای در حال توسعهآفریقاآمریکای لاتینآمریکای شمالیشرق آسیاجنوب آسیااروپااقیانوسیهشورویکشورهای عرب آسیاکشورهای عرب آفریقا415/712/317/299/681/746/287/276/71716/651/601/426/464/743/391/398/769/748/325/361/753/717/70696/501/608/775/564/551/843/773/49555/793/761/744/788/65598/288/683/701/319/254/713/724/28294/349/399/574/536/257/609/602/231/252/675/639/247/283/29314/499/392/225/436/449/157/227/50455/207/239/256/212/34
مآخذ: جوان:1390: 33
جدول 2-3. تحول تراکم نسبی جمعیت در قلمروهای جغرافیایی جهان (2025-1985)
قلمروهای جغرافیاییتراکم نسبی جمعیت (نفر در هر کیلومتر مربع)198520002025جهان364560کشورهای پیشرفتهکشورهای در حال توسعه214722622487آفریقاآمریکای لاتینآمریکای شمالیشرق آسیاجنوب آسیااروپااقیانوسیهجمهوری شوروی سابقکشورهای عرب آسیاکشورهای عرب آفریقا18201210699101312161429271412513110541426215338161461781074164531
مآخذ: جوان، 1390: 32
2-5- مهمترین عوامل تجمع و پراکندگی جمعیتها
مهمترین عوامل تجمع و پراکندگی جمعیتها عبارتند از:
الف) عوامل غیرارادی: از عواملی است که اراده انسان حداقل در شرایط حاضر نقش تعیین کنندهای در تغییر و تحول آنها ندارد این عوامل به نوبه خود به دو گروه جغرافیایی طبیعی و جغرافیایی تاریخی تقسیم میشود.
ب) عوامل ارادی: بالطبع به عواملی اطلاق میشود که تحت تأثیر تصمیم و اراده انسانی (جامعه بشری) قابلیت تغییر و تحول بسیار دارد، این عوامل نیز در سه گروه ساختار اقتصادی، ویژگیهای فرهنگی و سیاسی و نظامی و تغییر و تحولات فراملی طبقهبندی میشوند.
عوامل طبیعی: از مهمترین علل توزیع جغرافیایی جمعیت، عوامل طبیعی مانند مقدار آب، پستی و بلندی زمین (ناهمواریها) آب و هوا و درجه حرارت، خاکها است.
عوامل اقتصادی: شیوه و ترکیب تولید، اولویتها در تخصیص منابع، سیاستهای وارداتی و صادراتی باعث شکلگیری مراکز تولید و مصرف، قطبهای صنعتی و نواحی کشاورزی و مراکز دادوستد میشود که از اصلیترین عوامل توزیع جمعیت است به همین دلیل اکثر شهرهای بزرگ قدیمی در همه جای جهان بر سر شاهراهها قرار گرفته است.
عوامل اجتماعی: از جمله این عوامل، عوامل مذهبی (زیارتگاهها و راههایی که به زیارتگاهها میروند) و عوامل فرهنگی (تأسیس مراکز علمی و دانشگاهی) را میتوان نام برد که باعث ایجاد شهرها و تمرکز جمعیت میشوند. از جمله شهرهای مذهبی چون مکه، مشهد، قم و بعضی از شهرهای هندوستان و شهرهای دانشگاهی چون آکسفورد و کمبریج به دلیل عوامل فرهنگی پدید آمدهاند و اکثراً با انبوهی جمعیت روبرو هستند.
عوامل اداری و سیاسی: تغییراتی که در تقسیمات اداری یک مملکت به وجود میآید ممکن است در تمرکز و یا پراکندگی جمعیت مؤثر باشد، مانند انتخاب بعضی از شهرها به عنوان مرکز استان و یا خصوصاً انتخاب پایتخت که شهر جدیدی را رونق بخشیده و یا پایتخت قدیم را دچار انحطاط میکندکه اکثراً با انبوهی و تراکم جمعیت روبرو هستند (کاظمیپور، 1384: 65).
امروزه سیاستهای دولت به عنوان مهمترین عامل در توزیع و تراکم جمعیت در جهان مطرح است. سیاستهای اقتصادی هر کشور بسته به سیاستهای ملی که به اقتصاد سیاسی معروف است در جهتگیری اعتبارات عمرانی و زیربنایی، تعیین الگوی برنامهریزی، تمرکز یا عدم تمرکز و سرمایهگذاریهای دولتی نقش تعیین کنندهای دارد. در کشورهایی که به دنبال الگوی برنامهریزی متمرکز بودهاند و یا اقتصاد سرمایهداری حاکمیت داشته باعث شکلگیری قطبهای رشد و تمرکز شدید جمعیت در یک یا چند نقطه از کشور شده است. در الگوی غیرمتمرکز نظیر شیوه حکومتی سوسیالیستی که به دنبال عدم تمرکز بودهاند، توزیع جمعیت متعادلتر است. تأثیر عوامل سیاسی و ایدئولوژیکی در نحوه توزیع جمعیت در جهان امروزه کمتر از تأثیر عوامل طبیعی، اقتصادی و اجتماعی نیست. از نظر پراکندگی جمعیت در بین مناطق مختلف جهان با توجه به شرایط طبیعی، عوامل اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، تفاوتهای بارزی به چشم می خورد و عوامل مذکور نحوه توزیع جمعیت را در سطوح کره زمین دستخوش تغییر و تحول ساخته است (جوان،1390: 31).
به طور کلی عوامل مؤثر بر تراکم جمعیت در نمودار شماره (2-4) مشخص گردیده است.
عوامل جمعیتیسیاستهای ملیامکانات جمعیتیامکانات طبیعیامکانات اجتماعیسرمایهگذاری امکانات اقتصادیعوامل اقتصادیعوامل اجتماعیعوامل طبیعیاقلیمخاکفیزیوگرافیاعتقاداتنژادمذهبزبانپساندازدرآمدنحوه بهرهبرداریعوامل جمعیتیسیاستهای ملیامکانات جمعیتیامکانات طبیعیامکانات اجتماعیسرمایهگذاری امکانات اقتصادیعوامل اقتصادیعوامل اجتماعیعوامل طبیعیاقلیمخاکفیزیوگرافیاعتقاداتنژادمذهبزبانپساندازدرآمدنحوه بهرهبرداری
نمودار 2-4. عوامل مؤثر بر نحوۀ توزیع تراکم جمعیت
2-6- عوامل جغرافیایی مؤثر در پراکندگی جمعیت
باید توجه داشت که نمیتوانیم صرفاً خود را به عقاید جبری که برطبق آن عناصر محیط طبیعی تنها کنترل کننده و مؤثر در پراکندگی جمعیت میباشد، محدود کنیم، عوامل طبیعی در هر کجای دنیا که باشند به تنهایی بیانگر و مؤثر در توزیع جغرافیایی جمعیت نیستند و اگرچه اثرات آنها در جایی بیشتر از جای دیگر به چشم میخورند، ولی بشر به هر صورت و در هر جایی که باشدتا حدی کنترل خود را بر محیط و پیرامونش اعمال میدارد (کلارک،1383: 39).
به طور کلی عوامل جغرافیایی مؤثر در توزیع جمعیت را میتوان تحت عنوان زیر بیان نمود:
2-6-1- پراکندگی عمودی جمعیت
در یک بررسی جهانی از پراکندگی عمودی جمعیت استاسزوکی نشان داده است که تعداد و تراکم جمعیت با افزایش ارتفاع کاهش مییابد، این پدید یک مشکل اساسی در بهرهبرداری از مناطق مرتفع جغرافیایی و عدم سازش و انطباق انسانها با چنین محیطهایی میباشد. ظاهراً 2/56 درصد از جمعیت جهان در ارتفاعی بین صفر تا 200 متر زندگی میکنند و این فضا فقط 8/27 درصد از کل خشکیها را تشکیل میدهد. تراکم نسبی جمعیت در این منطقه در حدود دو برابر متوسط جهانی است.
کاهش زیاد فشار جو در نتیجه کمی اکسیژن که در ارتفاعات زیاد حادث میشود، برای زیست بشر خطرناک میباشد، بنابراین عامل ارتفاع خود به تنهایی یک حد طبیعی برای سکونت انسانها به وجود میآورد. در بررسی عوامل مؤثر در پراکندگی جمعیت، ارتفاع نمیتواند از عرض جغرافیایی جدا باشد. در عرضهای پایین، ارتفاع در تعدیل آب و هوا بسیار مؤثر است. در مقابل عامل ارتفاع در عرضهای بالاتر مشکلات عدیدهای در تمرکز جمعیتی پدید میآورد (منبع قبلی: 42).
2-6-2- تأثیر آب و هوا در توزیع جمعیت
تأثیر اقلیم بر توزیع جمعیت به صورتی شدید پذیرفته شده است. آب و هوا نه تنها مستقیم بر ارگانیسم انسانی اثر میگذارد بلکه به طور مستقیم از طریق تأثیر بر خاک، نباتات و کشاورزی و حیوانات در پراکندگی جماعات بشری نیز مؤثر واقع شود، سکونت دائمی بشر فقط در محدودۀ معین حرارتی، بارندگی، رطوبت و نور و نظایر آن به راحتی امکانپذیر میباشد. دیدگاههای هانتیگتن و عدهای دیگر از دانشمندان جغرافیا به این نظریه وسعت بیشتری بخشیده است که اقلیم را به عنوان عامل اصلی پیدایش تمدن، دلیل عمده مهاجرتها و حتی تعیین کنندهی میزان انرژی و شخصیت هر ملت دانستهاند. روابط جبری این مسأله مخالفتهای بسیار را برانگیخته و مخالفین این نظریه بر توانایی انسان در تطبیق خود با اقلیمهای متفاوت تأکید نموده و همچنین نقش تکنیک را عامل مؤثر دیگری محسوب میدارند. هوای گرم و مرطوب ضمن اینکه موجب رشد سریع نباتات شده چند محصول را در یک سال اجازه میدهد و احتیاج به لباس و پناهگاه را نیز کاهش میدهد. در عین حال با کمک به ازدیاد گیاهان موجب افزایش اراضی انسانی و حیوانی میشود.
-10858506210301001اقلیمهای سرد برای سکونت انسانها بسیار نامناسبترند. عرضهای بلند شمال بین110کل مساحت خشکیها را در برمیگیرند، در حالی که فقط کمتر از نیم درصد از جمعیت جهان را در خود جای دادهاند. حرارت زیاد به تنهایی خود مانع اسکان جمعیت نیست ولی این عامل در ترکیب با بارندگی کم و نامنظم موجب زایل گشتن شرایط سکونتی میشود (منبع قبلی: 47).
2-6-3- جمعیت و انواع خاک
همچون بسیاری دیگر از عوامل محیط طبیعی، نقش خاکها نیز در پراکندگی انسانها غیرقابل تردید است. همچنین تأثیر خاکهای گوناگون بر این امر غیرقابل انکار است. خاکهای رسوبی و حاصلخیز دلتاها، قادر به تغذیه جمعیت متراکمی از کشاورزان میباشند. همچنین تأثیر خاکهای علفزارهای چرنوزیوم نواحی استپی و خاکهای ثروتمند نواحی آتشفشانی را در تراکم جمعیت نمیتوان نادیده گرفت.
خاکهای جنگلهای قهوهای رنگ نیز قابلیت و استعداد فراوان برای انواع محصولات و بنابراین جذب جمعیت دارند. طبق نظر بروکفیلد: قدرت جاذبههای جمعیتها به وسیلهی خاک بستگی به سرشت و علائق کشاورزی بشر و تکنیکهای وی دارد. از طرف دیگر، فرسایش خاک نیز همچون حاصلخیزی آن در پراکندگی جمعیت انسانها اثر دارد.
جکس وایت تأکید مینمایند که فرسایش خاک موجب کاهش جمعیت و بالعکس ممکن است تفرق جمعیت که بالطبع موجب مراقبت ناکافی از زمین میشود، موجب فرسایش خاک میگردد. طبق نظر کارشناس، بهترین راه جلوگیری از فرسایش خاک توان سنجی خاک و یا به عبارتی دیگر آن تعداد جمعیتی که خاک میتواند در یک منطقه تغذیه نماید، بدون آنکه خود از بین برود (منبع قبلی: 51).
2-6-4- جمعیت و ناهمواریها
دامنههای پرشیب، ناهمواریها و پستی و بلندیها هریک در محدود ساختن فعالیت انسانها، از قبیل سکونت، کشت و برداشت از زمین نقش عمده به عهده دارند. این درست که از طریق توسعه تکنیکی و به کار گرفتن هوش انسانی میتوان بر اکثر این مشکلات فائق آمد، ولی به طور کلی باید گفت که مناطق ناهموار مشوق و جاذب تراکم انسانی نیستند؛ بنابراین در مناطق پرجمعیت جهان یا آنجا که انسانها با ناهمگنی مواجهاند این مسأله مانع از اشغال و اسکان این سرزمینها نشده است. بسیاری از کوهستانها، به طور آرام و آهسته در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه اکنون شاهد کاهش تدریجی جمعیت خود میباشند و به این دلیل، تغییرات عظیم، در ساختمان اقتصادی و ایجاد امنیت در جلگهها ایجاد شده. مناطق معتدلهی کوهستانی از نظر کشاورزی فقط اهمیت جنبی داشته و ارزش تجاری کمتری به نسبت زمینهای جلگهای دارند؛ و این امر عامل مهمی در مسأله کاهش جمعیت در کوهستانها محسوب میشود.
مراکز پایکوهی از مراکز تراکم جمعیت به حساب میآیند. در مناطق خشک مثل ایران، نواحی پایکوهی از امتیازات بیشتری نسبت به دشت و کوهستان برخوردار میباشند و شاید به همین جهت است که بیشتر شهرهای بزرگ ایران در نواحی پایکوهی رشد و توسعه یافتهاند تا شهرهایی که در نواحی جلگه یا منطقه کوهستانی استقرار دارند. دشتها و جلگهها معمولاً نسبت به کوهها امتیازات بیشتری جهت سکونت انسانها ارائه میدهند، اگرچه بسیاری از پهناورترین دشتهای جهان به دلایل گوناگون فقط به طور پراکنده مسکون میباشند (منبع قبلی: 44).
ژان لاباس: وی معتقد است شرایط طبیعی منطقه از قبیل محلات مرتفع، سراشیبی کوهستانها، در تراکم ساختمانی و جمعیتی مؤثر بوده و کمتر با تراکم ساختمانی جمعیتی هماهنگ است. پیریزی و پیکنی عمیق در این محلات به سبب سستی، لغزش و ریزش زمین خالی از اشکال نیست.
ژان لاباس اظهار میدارد که تعیین تراکم فضای شهری بیرابطه با وسایل ساختمانی مورد نیاز نمیباشد و گسترش شبکه وسیع ارتباطی را، به گونهای که بتواند مصالح ساختمانی مورد نیاز را با بهای مناسب در اختیار سازندگان شهر و مسکن شهری قرار بدهد، در نوسان تراکم شهری نقش دارد (فرید، 1368: 433).
2-6-5- عوامل زیستی
پراکندگی جمعیت رابطه نزدیکی، با توزیع انواع گیاهان و حیوانات بزرگ و کوچک نشان میدهد. جنگلها، علفزارها، باطلاقها، صحاری، مناطق با پوشش گیاهی کم هریک در رابطه با وسعت، شرایط محیط طبیعی و نور، خصوصیات مردم، تکنولوژی و روشهای زندگی بومی و به نوبه خود به تمرکز یا تخریب جمعیت کمک میکنند. گیاهان و حیوانات در بررسی تأثیرگذاری بر جماعات بشری دو عامل جدا نشدنی هستند، این ترکیب عوامل زیستی فشار زیادی به نحوهی زیست آدمی اعمال مینمایند (کلارک، 1383: 59).
2-6-6- منابع معدنیو انرژی
از عوامل مؤثر دیگر در جذب جمعیت منابع معدنی و انرژیزا، مراکز فعالیتهای اقتصادی و عوامل تاریخی و اجتماعی، اشاره کرد. به طور خلاصه میتوان گفت که هر جا شرایطی از قبیل توانایی فنی و سازمان اجتماعی جهت بهرهبرداری از منابع معدنی و انرژیزا وجود داشته باشد موجب جذب انسان میشود. در میان منابع انرژی زغال سنگ بیشتر از نفت و گازطبیعی، نیروی برق آبی یا نیروی اتمی موجب جذب صنایع در اطراف مراکز استخراج شده است.
یکی از عوامل مؤثر دیگر که تغییراتی در توزیع اجتماعات انسانی پدید میآورد، پیشرفتهای فنی میباشد. این مسأله نه تنها اسکان سرزمینهای جدید را امکانپذیر میسازد، بلکه رشد صنعتی خود موجب جذب تعدادی بیشتری از انسانها میگردد.
این امر مسلم است که چگونگی پراکندگی جمعیت درگذشته تأثیر بسیاری بر توزیع جمعیت در حال و آینده دارد؛ وتمامی جنبههای عوامل اجتماعی و سیاسی از قبیل اختلاف فرهنگی، مذهب، سیستم اجتماعی، طبقات سیاسی و اجتماعی، خدمات اجتماعی، پیشرفتهای بهداشتی، سطح آموزش، موقعیت، زمان، خطمشیهای ملی جمعیتی، تغییرات در محدودیتها و مرزهای سیاسی و غیره در توزیع جمعیت مؤثر میباشند (کلارک، 1383: 55-54).
2-7- عوامل اصلی رشد جمعیت شهرها
جمعیت شهرها به دلایل زیر افزایش مییابد:
رشد طبیعی جمعیت
اثر مهاجرت در افزایش جمعیت
توسعۀ محدودۀ شهر و ادغام آبادیهای اطراف شهر در آن
2-7-1- رشد طبیعی جمعیت شهر
جمعیت شهرها نیز مانند هر نقطۀ دیگری تابع قوانین رشد طبیعی است. این قوانین دارای خصوصیات کاملاً مشخصی بوده و به دو گروه عمده تقسیم میشوند:
الف) قوانین مربوط به مرگ و میر و باروری.
ب) قوانین مربوط به ساخت و ویژگیهای جمعیت.
گرچه عملاً میتوان این دو را از هم تفکیک نمود و افزایش طبیعی جمعیت نیز در واقع نتیجۀ نهایی تعامل بین کلیۀ عوامل موجود در آن دو گروه است، لکن شناخت حدود تأثیر هریک از آنها به ویژه در بحث مربوط به رشد جمعیت اجتنابناپذیر است.
2-7-2- اثر مهاجرت
اثر مهاجرت در افزایش جمعیت شهرها را میتوان به صور مختلف از جمله برحسب نوع مهاجرت، برحسب منشاءِ جغرافیایی مهاجران و برحسب ساخت سنی و جنسی مورد بررسی قرار داد. بدیهی است با قرار گرفتن شهر در یک منطقه خاص اهمیت یک و یا چند حالت از انواع مهاجرتها در آن قوت و شدت بیشتری خواهد داشت (زنجانی، 1376: 39-33).
علل مهاجرت: محققین، علل حاشیهنشینی و به طور کلی مهاجرت را در چارچوب الگوی رانش، کشش بررسی کرده و به توصیف عواملی نظیر فقر و نبود امکانات رفاهی و بهداشتی و از همه مهمتر کار و درآمد زیاد در شهر پرداختهاند (معصومی اشکوری، 1376: 253).
2-7-3-اثر توسعه محدوده و ادغام آبادی های پیرامون:
افزایش شدید جمعیت شهرها فاصله بین بافت پیوسته و آبادی های پیرامونی آنها را به تدریج کاهش داده و موجب ادغام و استحاله آنها در شهر می گردد (زنجانی 1376: 40).
2-7-4- تأثیر متقابل شهرنشینی، توسعه و مهاجرت
در واقع شهرنشینی معاصر کشورهای در حال توسعه، به هیچ روی ادامه شهرنشینی تاریخی این کشورها نیست، بلکه پویشی است که از خارج تحمیل شده و پدیدهای برونزادی است که محصول روابط اقتصادی و اجتماعی این کشورها با کشورهای توسعه یافته صنعتی است. عدم همزمانی سطح صنعتی شدن با سطح شهرنشینی معاصر از تفاوت شهرنشینی در کشورهای در حال توسعه است که بر پایه رشد خدمات شکل گرفته است (لهسائی زاده، 1368: 40)
در کشورهای در حال توسعه، اگرچه از نظر میزان شهرنشینی قابل مقایسه با کشورهای پیشرفته هستند، ولی سهم صنعت در جذب نیروی کار در کشورهای در حال توسعه در مقایسه با کشورهای پیشرفته کمتر است. این موضوع باعث میشود که با وجود فراوانی نیروی کار در کشورهای در حال توسعه، نیروی کار ذخیرهی آنها از جریان تولید منحرف شود. دیگر این که در کشورهای توسعه یافته، شهرنشینی با رشد کشاورزی و صنعتی همگام است، یعنی شهرنشینی در اثر رشد اقتصادی بوجود آمده است و باعث شده که رشد تسریع گردد، ولی در کشورهای در حال توسعه، شهرنشینی در اثر دفع جمعیت از مناطق روستایی به طرف شهرها بوده است که در نتیجه کنترل مرگ و میر و افزایش رشد طبیعی جمعیت روستاها و عدم قدرتبخش کشاورزی در جذب نیروی انسانی صورت گرفته و موجب تسریع مهاجرت روستایی به شهر شده است؛ بنابراین، رشد شهر بیش از آنکه موجب بهرهوری فزاینده و بالا رفتن معیارهای زندگی شود، مشکلات جذب نیروی کار و شیوه بهرهبرداری مؤثر از آن وخیمتر کرده است (اویری، 1370: 31).
مهمترین تأثیر مهاجرت در جهان در حال توسعه، مانند جهان توسعه یافته، این است که در شهرهای بزرگ متمرکز شده و میزان رشد جمعیت در این شهرها برخی مواقع تا چهار برابر سطح ملّی است. در مورد اثرات سوءِ یا مفید مهاجرت بر توسعه منطقهای و ملی باید به شرایط موجود دقّت کرد، مثلاً اگر مهاجرت از جایی که دارای نیروی مازاد کشاورزی است به جایی انجام شود که دارای منابع بالقوّه قوی و کمبود نیروی کار باشد، مفید است، ولی اگر مهاجرت موجب انباشتگی جمعیّت در یک مرکز شهری شود و از طرف دیگر جمعیّت نیروی کار روستاها تخلیه شود، این مهاجرتها هم در نقطه مبدأ و هم در مقصد، موجب ضرر و زیان شده و باعث به هم خوردن تعادل منطقهای خواهد شد (لهسائیزاده، 1368: 250).
2-8- نگاهی اجمالی به نظریههای جمعیتی
به طور کلی صاحبنظرانی که طبق قرنها دربارهی جمعیت و تأثیر آن در اوضاع اقتصادی و جامعه بحث نمودهاند میتوان به چهار دسته تقسیم کرد.
طرفداران افزایش جمعیت
مخالفان افزایش جمعیت
طرفداران ثبات جمعیت
طرفداران حد متناسب جمعیت
2-8-1- طرفداران افزایش جمعیت
این گروه را میتوان به سه دسته تقسیم کرد:
پیروان و مبلغان مذاهب مختلف که بنا به تعالیم مذهبی، ازدواج، تشکیل خانواده و تولید مثل را مقدس میشمارند. لذا در تعالیم مذاهب آسمانی قتل نفس یا مشارکت در آن گناهی نابخشودنی محسوب میشود به همین پایه جلوگیری از تولید مثل و افزایش جمعیت نیز چندان مورد اقبال قرار نمیگیرد.
دسته دوم فرمانروایان و قدرتطلبان بودند که برای تحقق اهداف توسعهطلبانه خود به سرباز و نیروی نظامی نیاز داشتند. اینان موافق افزایش جمعیت بودند.
دسته سوم اقتصاددانانی هستند که افزایش و تراکم جمعیت را علت اساسی تکامل تکنیکهای تولید و در نتیجه رشد و پیشرفت اقتصادی میدانند «کورادو جینی» یکی از این افراد است. او معتقد است که وقتی جمعیت بیش از حد متعارف افزایش یابد، جوامع از راه مهاجرتها و جنگهای توسعه طلبانه قویترین، نیرومندترین افراد خود را از دست میدهد. در نتیجه موالید و تراکم جمعیتی کاهش مییابد (تمنا،1384: 21).
2-8-2- مخالفان افزایش جمعیت
این دسته از متفکران مسائل جمعیت معتقدند که با افزایش جمعیت به تدریج باعث فقر و تنزل سطح زندگی خانواده و جامعه میشود؛ بنابراین باید با به کار بردن روشهای مختلف از این افزایش جلوگیری کرد.
رابرت مالتوس از پیشگامان این نظریه معتقد است که افزایش جمعیت تابع تصاعد هندسی و افزایش مواد غذایی و ارزاق تابع تصاعد حسابی است و در نتیجه پس از مدت زمان معینی بشریت دچار قحطی و فقر میشود، افکار وی تحت عنوان «مالتوسیانیسم» مشهور شده است (امانی، 1387: 11).
2-8-3- گروه سوم طرفداران جمعیت با تعداد ثابت
متفکران و وابستگان به این نظریه میگویند، زمانی که جمعیت به حد مطلوبی رسید باید آن را در همان حال نگه داشت. از متفکران این گروه دو دانشمند به نام «جان استوارت میل»انگلیسی و «الئونار سیسموندی» سوئیسی هستند هر دو از پیشگامان تفکر اقتصادی در قرن 19 هستند. لیکن سیسموندی به جای جمعیت ثابت، در رابطه با سه موضوع جمعیت، ثروت و بهروزی، عامل جمعیت هماهنگ را پیشنهاد میکند؛ که با توجه به امکانات ممکن است تعداد آن در طول زمان تطبیق و تغییر یابد (منبع قبلی: 12).
2-8-4- گروه چهارم پیروان نظریه متناسب جمعیت
این نظریه که اساس تفکرات و برنامههای امروزی جمعیت را تشکیل میدهد در حقیقت بر این اصل استوار است که رابطه جمعیت و امکانات زیستی یک مفهوم ثابت و ایستا نیست، بلکه به امکانات و توزیع جغرافیایی و تغییرپذیری و قابلیت این امکانات، تغییر و تحول مییابد (امانی، 1387: 13).
2-9- نظریه آب و سکونتگاهها
امروزه برای یک شهر موقعیت جغرافیایی و عوامل محدود کننده طبیعی منطقه دخالت کمتری در محل استقرار آن دارد، در حالی که در گذشته عوامل طبیعی و آب نقش تعیین کنندهای را در این خصوص ایفا میکرد؛ بنابراین وجود تمدنهای بزرگ جهان همچون (مصر و سومر) در جوار آبها و رودخانههای عظیم نیل و دجله و فرات را میتوان عوامل اصلی تکوین شهرهای باستانی به شمار آورد. براثر توسعهی فن آبیاری، سکونتگاهها و سپس دولتهای سازمان یافته در طول مسیر سیلابها و دشتها و رودخانههای بزرگ شکل گرفتهاند.
در واقع در مسیر مراحل تمدن بشری از غارنشین تا امروز تأثیر آب بسیار محسوس است و حتی بدون آب انقلاب صنعتی روی نمیداد. نکته مهم در برنامهریزی شهرهای سنتی ایران با جهتگیری به سوی نور خورشید (قبله) رود و قنات است در مقیاس شهر، سیر جریان آب غالباً شبکههای اصلی دسترسی به آن تعیین کرده است. در حقیقت نظریه آب و تکوین سکونتگاهها از آثار مارکس ریشه گرفته است؛ که معتقد بود تطور تمدن در شرق مسیری متفاوت با تطور تمدن در غرب و مستقل از آن داشته است (پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، 1382: 41).
2-10- الگوی تراکم جمعیت شهرها از نظر کلارک
مطالعات جغرافیایی جمعیت در برخی ممالک، ارتباط موجود بین اندازهی شهر و میانگین تراکم جمعیت را نشان میدهد، اگرچه تراکم را میتوان برای کل ناحیه و یا نواحی ساخته شده شهر نیز محاسبه کرد.
الگوهای فضایی شهرها به بخشهای مراکز تجاری، صنعتی، نواحی مسکونی متعدد و مناطق در حال تحول تقسیم میشوندکه اصولاً برعهده جغرافیدانان شهری است که نظریههای خود را در مورد موقعیت این مناطق و مراکز ارائه نمایند. تراکم جمعیت در مراکز تجاری، نواحی مسکونی طبقهی ثروتمند، نواحی مستغلاتی و اجارهای در یک شهر اختلاف زیادی با یکدیگر دارند. اگرچه ممکن است در یک شهر خاص یک توزیع نامنظم جمعیتی وجود داشته باشد ولی به طور کلی شهرها از یک الگوی توزیع جمعیتی شناخته شده در داخل شهرها تأثیر پذیرفتهاند. در این زمینه «کلارک» مطالعات خود را بر دو زمینه شناخته شده جهان بنیان میدهد:
در شهرهای بزرگ به جزء مناطق تجاری که عموماً افراد معدودی در آنجا زندگی میکنند بخشهای دیگر شهر از تراکم جمعیتی بالاتر برخوردار هستند که به طرف حومههای شهری از میزان تراکم کاسته میشود.
در بیشتر شهرها معمولاً با گذشت زمان، تراکم جمعیت در منطقهی داخلی شهر که پرجمعیت میباشد، کاهش یافته و در نواحی حومهای بر تراکم جمعیت افزوده میگردد و در چنین شرایطی شهر خودش را به طرف خارج گسترش میدهد. در کشورهای در حال توسعه، توزیع ناهماهنگ ثروت باعث تأثیر در نقش فعالیتهای اقتصادی و فرهنگی در رابطه با تراکم جمعیت شهری میشود.
و به طور کلی گرانی مسکن در دو نقطهی شهر، یعنی مرکز تجاری و حاشیه ثروتمندنشین، موجب نوعی گرایش عمومی به سوی حومهها و شهرکهای کارگری، فرهنگی و صنعتی میگردد. در اکثر شهرهای ایران، اگرچه قیمت زمین و مسکن به طرف بیرون شهر کاهش مییابد ولی به همان نسبت سطح سرانه زیربنایی مسکونی افزایش پیدا میکند (کلارک، 1383: 99).
2-11- نظریه نیازسنجی شهری
«کئونارد دهل» معتقد بود که تعریف شهر دشوار است و در گذشته شهر دارای مرزهای مشخص بود، یک هویت جغرافیایی با زمینه روشن جمعیتشناسی و فرهنگ معین وضع شهر را مشخص میکرد. در حالی که امروزه محلات، اجتماعات شهرها و مادرشهرها متروپلیتنها و کلان شهرهای (مگالوپلیسها) فراوان به عنوان پدیدههایی از شهرنشینی وجود دارند با توجه به دگرگونی عمیق که جوامع شهری نسبت به گذشته یافته، مقتضیات شهر سالم را به شرح زیر تبیین میکند:
پاسخ شهر به نیازهای گسترده مداوم و سازمانهایش باید متناسب و مؤثر باشد.
شهروندان باید بتوانند از امکانات خویش استفاده کنند.
شهر توانایی تطابق با جزئیات نظام و افراد را داشته باشد.
او نیازهای شهر را به 5 طبقه تقسیم میکند:
نیازهای اولیه و اساسی
نیازهای عملکردی و هنری
ارتباط و شبکه حمل و نقل
زیرساختها
ملاحظات اکولوژیک(پاپلی یزدی و رجبی سناجردی، 1382: 65).
2-12 نظریه حد مطلوب جمعیت شهر
حد مطلوب جمعیت شهر برای سالم زیستن در محیط شهری از زمان افلاطون مورد بحث بوده است. افلاطون 5040 شهروند را حد مطلوب جمعیت یک شهر میدانست، ابنزهاوارد پدر شهرکهای جدید در سال 1902، جمعیت شهر خود را 32 هزار نفر ذکر میکند، لوکوربوزیه، طراح و شهرساز معروف در سال 1947 برای شهر جمعیت در حدود 3 میلیون نفر پیشنهاد میکند.
در اینجا نتیجه میگیریم که بیشتر محققان و متفکران محیط زیست شهری، شهر سالم و قابل زندگی را با معیارهای جمعیتی ارزیابی میکنند و همۀ پدیدهها و مسائل شهری را ناشی از میزان جمعیت میدانند، البته نمیتوانیم برای همه کشورها یک حد مطلوب جمعیتی تعیین کنیم، زیرا معیارهای انتخابی برای کیفیت زندگی شهری و میزان و نحوه ی توزیع خدمات شهری در کشورهای مختلف، بسیار متفاوت است، در شهرهای پرجمعیت بویژه در جهان سوم، توسعه شهری، سرمایهگذاریهای زیاد در خدمات، آلودگی هوا، آلودگی صوتی، حجم ترافیک ... از مطلوبیت زندگی شهری میکاهد. در کشورهای جهان سوم، این شرایط نامطلوب شهری، اغلب از شهرهای بیش از 500 هزار تا 300 هزار نفر ذکر میکنند و معتقدند در یک شهر 300 هزار نفری کارکردهای تخصصی مورد نیاز شهر تأمین میشود.
باتوجه به این شرایط باید گفت که جمعیت شهر فی نفسه مسأله آفرین نیست، بلکه نارساییهای موجود در شهرها نتیجۀ تصمیمگیریها و برنامهریزیهای اشتباه یا غیرمنطبق بر شرایط اکولوژیک شهری است؛ بدین سان که در شهرهای مسلط یا شهرهای پرجمعیت، درآمد طبقات ثروتمند بیشتر از درآمد طبقات کم درآمد و فقیر جامعه است؛ در حالی که در شهرهای میانی اختلاف درآمد به این حد نمیرسد. از طرفی در نتیجۀ عدم حاکمیت عدالت اجتماعی در شهرهای پرجمعیت جهان سوم، برنامهریزی شهری و ناحیهای برای طبقه کم درآمد سودمند نیست و این افراد در همۀ شهرهای بزرگ جهان سوم با مشکلاتی مواجهاند.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که شهر مطلوب را برای چه گروهی میخواهیم؟ اگر هدف برنامهریزان، تنها رشد اقتصادی باشد با سرمایهگذاریهای زیاد در شهرهای بزرگ، بازده سرمایه در آنها بیشتر خواهد بود؛ اما اگر هدف اصلی برنامهریزی، توزیع عادلانۀ خدمات شهری باشد استفادۀ همه خانوادههای شهری از امکانات موجود، چهرۀ انسانی و شایسته به شهر مورد نظر ما میبخشد. با در نظر گرفتن اینکه شهرهای مسلط یا شهرهای بزرگ فعلاً وجود دارد، تنها مسأله مهم نحوه اداره و کنترل آنهاست؛ تنها راه حل، تبعیت از موازین عدالت اجتماعی در ادارۀ شهرهاست تا تصمیمگیریها به نفع اکثریت مردم شهری تمام شود (شکوئی، 1380: 493-492).
2-13- نظریه سلسله مراتب شهری
سلسله مراتب شهری براساس الگوی آرتوز اسمایلز: این دانشمند براساس سقف جمعیتی و فواصل آماری، جمعیت شهرها را طبقهبندی نموده و هر گروه را در یک مرحله سنی و تکاملی قرار میدهد. این مرحلهبندی در شکلگیری فضای فیزیکی، قدرت اداری، حوزه نفوذ، خدماتدهی، نقشیابی و اعتبار شهری تأثیرات عمیقی دارد. این طبقهبندی عبارت است از:
شهرهای 2 تا 5 هزار نفری در مرحلۀ نوزاد شهری
شهرهای 5 تا 20 هزار نفری در مرحله نوجوانی
شهرهای 20 تا 100 هزار نفری در مرحله جوانی
شهرهای 100 تا 500 هزار نفری در مرحله میانسالی
شهرهای 500 هزار تا یک میلیون نفری در مرحله رسیدگی کامل و تکامل
شهرهای با جمعیت بیش از یک میلیون نفر به نام مادر شهر (آسایش و مشیری، 1387: 248).
2-14- نظریه شهرکهای اقماری
تا اوایل قرن بیستم، ایده هاورد در قالب ایدئولوژی و باغشهرهای لچ ورث دور میزند. از این سال به بعد این ایده توسعه مییابد. ریموندانوین و دیگران روی نظریه هاوارد کار میکنند، در نتیجه شهرکهای اقماری به عنوان شهرهای اجتماعی برای تمرکززدایی از شهر بزرگ احداث میشوند.در بریتانیا در دهه 1920 شهرداری به سوی اجرای طرحهای بزرگ خانهسازی علاقهمند میشود؛ در نتیجه طرحهایی در مقیاس وسیع در استان و خارج از آن اجرا میشود که آنها را «شهرکهای اقماری» مینامند. نظریه شهرکهای اقماری برای کنترل رشد جمعیتی و کالبدی شهرهای بزرگ به کار گرفته میشود (زیاری، 1390: 29).
2-15- نظریه شهرهای جدید پیوسته
نظریه شهرهای جدید پیوسته با انباشتگی مسکونیای که نتیجه مکتب استکهلم است، در کشورهای اسکاندونیاوی با تکیه بر اصل تراکمزدایی و اصلاح ساختار شهری و شهرهای بزرگ به کار گرفتند.
این اصطلاح را هاروی پارلوف برای توصیف شهرهایی به کار برد که در محدوده شهرهای موجود احداث میشوند. در واقع این الگو در جوار مادرشهرها و مجتمعهای بزرگ برای رفع انباشتگیهای مسکونی آنها ایجاد میشود؛ بنابراین هدف از ایجاد آنها ساماندهی فضایی و تراکمزدایی از مادر شهر است (منبع قبلی: 50-49).
2-16- نظریههای اندازه شهر
در این نظریه فرض بر این است که میتوان درآمد و منافعی را که از سکونت در یک شهر برای هر شهروند حاصل میشود، محاسبه کرد. این منافع شامل درآمدها و منافع خصوصی و اجتماعی است که میتوان آن را با تولید ناخالص سرانه شهر، یا درآمد متوسط خانوار، به اضافۀ منافع حاصل از رفاه شهری در شهر مورد نظر، اندازهگیری کرد. همچنین سکونت در هر شهری هزینههایی دارد. این هزینهها شامل هزینۀ ساخت و ایجاد زیرساختها، ارائه خدمات عمومی و نیز هزینه کالاهای عمومی است. اگر بتوان منحنی ترکیبی هزینههای اقتصادی و اجتماعی شهر را رسم کرد، این منحنی U شکل خواهد بود. در اندازه جمعیتی پایین، هزینه خدمات و زیرساختها به طور سرانه بسیار زیاد است و بتدریج با افزایش جمعیت تا آستانه معینی، این هزینه سرانه کاهش مییابد. پس از گذشت از این آستانه، بار دیگر با افزایش هزینهها و کالاهای عمومی، مانند ترافیک، آلودگی هوا، افزایش میزان جرائم و هزینه ایجاد زیرساختهای یک شهر بزرگ، بار دیگر هزینه سرانه افزایش مییابد. درآمد و منافع یک شهر نیز، به طور نظری، با افزایش جمعیت شهری تا نقطه معینی افزایش یافته و پس از آن به دلیل ظهور تبذیرهای ناشی از تراکم شدید جمعیت، تراکم ترافیک، آلودگی هوا و سایر مشکلات شهری و آثار منفی که این مسائل بر تولید و درآمد شهروندان دارد، منحنی متوسط درآمد و منافع سرانه شهروندان کاهش مییابد. از دیدگاه اقتصادی، هزینه و درآمد نهایی شهروندان، یعنی درآمد و هزینهای که در اثر افزایش هر شهروند به جمعیت شهر حاصل میشود، مهمتر و تعیین کنندهتر از رقمهای سرانه و متوسط است.
تراکم شهری در ارتباط مستقیم با اندازۀ شهر قابل تبیین قابل تخمین است، یعنی میتوان از طریق اندازه شهر به تعریف تراکم پرداخت و برعکس به وسیلۀ تراکم، اندازه شهر را تعریف کرد. هرگاه اندازه شهری گسترده باشد با تراکمی پایین، شهر میل به روستا شهر شدن مییابد و هرگاه اندازه شهر بزرگ باشد و با تراکمی بالا، شهر به نوعی کلانشهر شدن و منطقۀ شهری شدن جهت میگیرد و در هر دو صورت از شهریت به معنای واقعی کلمه تهی میگردد؛ بنابراین اندازه شهر در ارتباط با تراکم متوسط و معقول آن تعریفپذیر شده و از طریق اندازه است که شهر نیز معنا میشود، شهر کوچک، شهر متوسط، شهر بزرگ، شهر اقماری، شهر جدید و ... هرکدام از این معنا بیش از آنکه از طریق مساحت تعریف شوند، به وسیله تراکم انسانی و ساختمانی خود معنا میشوند.
شهر بزرگ با تراکم ساختمانی بالا به همان اندازه ظرفیت و آستانههای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، زیست محیطی را آشفته میسازد که شهری گسترده با تراکمی پایین شهر نخستین در تمرکز و تراکم سنگین خود کلیه سرمایهگذاریهای منطقهاش را به خود معطوف کرده و در عمل سبب از توسعه بازماندن کانونهای تابعهاش میگردد. شهر نوع دوم با عدم تمرکز و تراکم ضعیف خود، سرمایهگذاریهای انجام شده را اتلاف میکند و به طریقی دیگر به توسعه کانونهای زیستی پیرامونیاش صدمه میزند.
اعمال تراکم بهینه، مناسب و مقدور برای شکل دادن به اندازۀ معقول و متناسب شهر، یعنی شکل دادن به شهر در سه عرصه درونی، شهر مرکزی، میانی و برونی، ساخت و سازهای پیرامونی و این خود به معنای تعریف تشکیلات اجتماعی – فضایی جدید شهر در اندازهای بهینه است برای بالا بردن کارایی اقتصادی شهر و استفاده مفید از سازمان زیست محیطی منطقه فرادست شهر.
اندازه شهر تقسیمات کالبدی شهر و سلسله مراتب آنها را تبیین میکند و این خود یعنی استفاده بهینه از توانهای بالقوه و بالفعل زمین، فضای شهری، توده و فضا؛ یعنی جهت دادن منطقی به توسعۀ شهری چه در درون، یا در بیرون، یعنی بالا رفتن کارایی و تأسیسات و تجهیزات زیرساختی و روساختی شهر.
اندازه بهینه شهر نشأت گرفته از ضوابط تراکمی سبب میگردد تا تعریف حجمی شهر امکانپذیر شود. اندازه تدارک دیده شده به وسیلۀ ضوابط تراکمی به شهر امکان میدهد که به پیکرهای موزون دست یابد و معیارها و ضوابط منطقی ساخت و ساز شهری را به کار گیرد و در این حالت که شهر در جای جای خود، شهر قدیم، شهر جدید، شهر میانی، مناطق پیرامونی و حاشیهای و ... به تعادل دست مییابد (عزیزی، 1388: 256).
2-17- نظریه قطب رشد و شهرگرایی
در نظریه قطب رشد به عنوان برنامهریزی توسعه ی اجتماعی و اقتصادی ناحیهای بر یک قطب در ناحیه تأکید میشود و سرمایهگذاریهای بیشتر، فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی و نیروی کار ماهر و غیرماهر در آن تمرکز مییابد.
طبق این نظریه زمانی که رشد اقتصادی در یک کانون به وجود آید، این رشد و توسعه در همۀ نقاط ناحیه گسترش مییابد و همۀ سطوح ناحیهای از برنامهریزی توسعه بهرهمند میشوند، در حالی که در نواحی جغرافیایی کشورهای جهان سوم، موانع طبیعی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی آنچنان زیاد است که نمیگذارد تأثیرات برنامهریزی توسعه در همه نقاط ناحیه گسترش یابد و چون تنها در قطب معیّن سرمایهگذاری میشود، همه مهاجران روستایی و غیرروستایی به این قطب جذب میگردند و مهاجران روستایی و غیرماهر میتوانند تنها در بخش غیررسمی محل اشتغال بیابند.
توسعه ی بخش غیررسمی بر اثر فعالیتهای اقتصادی غیررسمی، در سیستم شهری نیز تأثیر میگذارد، به طوری که شهر بزرگ ناحیه در این سیستم از نظر دارا بودن جمعیت و امکانات با دیگر شهرهای سیستم شهری عدم توازن شدیدی دارد و این امر نیز به نحوی در روابط شهر و روستا اثر میگذارد، بدینسان اجرای طرحهای مربوط به قطب رشد در کشورهای جهان سوم به شهرگرایی کمک میکند و اختلاف میان شهر و روستا و مادرشهرها و شهرهای میانی و کوچک را بیشتر میسازد (شکوئی، 1380: 469).
2-18- نظریه شهرهای مسلط
در سال 1939 برای اولین بار، عنوان شهر مسلط به وسیله مارک جفرسون جغرافیدان معروف آمریکایی، وارد مبحث جغرافیایی شد. شهرهای مسلط شهرهایی است که از نظر میزان جمعیت یا کارکرد بر دیگر شهرهای یک کشور تأثیر میگذارد، بدیسان که مادرشهرهای ناحیهای و شهرهای یک کشور به نحوی تحت تأثیر این شهرها که در ضمن پرجمعیتترین شهرها هستند، قرار میگیرد.
شهر مسلط به شهری گفته میشود که حداقل دو برابر دومین شهر یک کشور جمعیت داشته باشد. گاهی این میزان را تا چهار برابر دومین شهر بالا میبرند. شهر مسلط هم از نظر میزان جمعیت در میان شهرها بیشترین جمعیت را داراست و هم از نظر کارکرد به عنوان مرکزیت مالی، پولی، اداری، سیاسی، تجاری و فرهنگی بر شرایط و کیفیت زندگی مردم دیگر شهرهای کشورها تأثیر میگذارد. (شکوئی، 1380: 486).
2-19- نظریه شهر نامتمرکز
برای ایجاد تعادل ممکن بین جمعیت و فضای شهری دو مسأله مورد توجه قرار میگیرد از سویی به عمران شهر میاندیشند و از دیگر سو مهار کردن رشد بیرویه و سیاستهای اجرایی در جهت سست گرداندن آهنگ شهرگرایی شدیدی که بر اثر مهاجرت گروهی روستائیان به سوی شهرها انجام میگیرد، کوین لینچ و ملوین وبر دو شهرساز معروف به منظور جلوگیری از غلظت تمرکز جمعیت در شهرها و توزیع هماهنگ انسانها در محدودۀ جغرافیایی شهرها نظری ابراز داشتهاند که در خورد توجه خاصی است:
کوین لینچ و نظریۀ شهر نامتمرکز:
کوین لینچ در مورد رقیق گرداندن جمعیت شهر و پراکنش آن ساخت شهر نامتمرکز را پیشنهاد میکند که سیستم حمل و نقل آن تابع نظم و شبکه ارتباطی سه گوش است. در این سیستم حمل و نقل، به جای آنکه مرکز شهر لبریز از جمعیت و فعالیت باشد، نظم شبکه ارتباطی امکان میدهد که جمعیت به طور هماهنگ و نافشرده در شهر و پیرامون آن توزیع شود. در سیستم شهری لینچ نشر جمعیت در فضای شهری کاملاً همسان نیست و حداکثر تراکم در نقاط تقاطع و یا در مسیر راهها خواهد بود، در حالی که فضای بین راهها تراکم کمتری از جمعیت را نشان میدهد.
دومین بافت شهرهای نامتمرکز را فضاها و کمربندهای آزادی تشکیل میدهد که در برابر شبکه حمل و نقل شهری قرار گرفته است شکل (2-1) لینچ بر این باور است که چنین ساختاری از شهر ارتباط و دسترسی با بخشهای دیگر ناحیه را تسهیل و توسعه هماهنگ ناحیۀ شهری را امکانپذیر میسازد و تخصصی شدن بعضی از مراکز شهری موجب میشود. در این سیستم مراکز رقیب در محدوده جغرافیایی شهر هماهنگ به رشد خود ادامه میدهد، مگر در مورد مراکزی که در مسیر راههای اساسی و عمده ی ارتباطی قرار گیرند، آنها که اصولاً تراکم قوی خواهد بود و یا در آن قبیل برشهای جغرافیایی که کاربری زمین برای تراکمهای ضعیف پیشبینی شده است.
ملوین وبر:
ملوین وبر با تکیه برهمین منطق گامی فراتر مینهد و اظهار میکند که شهرسازی سنتی تا به امروز بیشتر بر شکل و ساختار شهری توجه داشته و نتوانسته فضای مناسبی را برای زندگی انسانها در شهرها عرضه کند و اضافه میکند «بهترین ساختار برای جمعیتپذیری و کاربری زمین همراه با تعدد و عدم تمرکز است» به نظر وبر مراکز مهم و حتی مراکز کم اهمیت شهری کم و بیش با تمرکز روبهرو هستند بیآنکه تمرکز تعرفه حمل و نقل و جابهجایی انسانها را به صفر کاهش دهد (فرید، 1368: 425 - 424).
شکل 2-1: طرح شهرهای نامتمرکز و پراکنده از Kevin Lynch
طرح بر مبنای شبکه ارتباطی سه گوش متکی است و جزء در نقطه تقاطع و مسیر بعضی از راهها با توزیع نافشرده جمعیت روبرو هستیم.
1- شبکه ارتباطی
2- فضای آزاد
3- تراکم قوی
4- تراکم ضعیف.
مأخذ: فرید، 1368: 426
2-20- نظریه شهر فشرده
ایدۀ شهر فشرده از نظر تاریخی، واکنش به روند توسعه پراکنده و کم تراکم شهری در کشورهای توسعه یافته است که با ویژگیهای نظیر تراکم پایین مکانهای سکونت و اشتغال، تفکیک عملکردی فضای شهری، تأکید بر استفاده از اتومبیل در حمل و نقل شهری و فشار بر محدودههای متروپلی جهت رشد و جدایی گزینی اجتماعی همراهی میکند (Johnson, 2001: 724).
طرفداران شهر پر تراکم چنین ادعا میکنند که شهر پرتراکم، شهری است در مقیاس اقتصادی، آنچنان گسترده که میتواند تنوع فعالیتها و تمرکز صنایع و خدمات تخصّصی را در حدّ شهروندان و جمعیت حوزه نفوذ خود، فراهم کند. تمرکز جمعیتی در فضا، جذابیت اقتصادی شهر را افزایش داده و موجب شکوفایی واحدهای اقتصادی کوچک و اقتصاد محلّی میشود.
شهر پرتراکم، به دلیل تنوع فعالیّتها، تنوع شاغلان و شهروندان را هم به همراه دارد که خود به معنای تنوع فرهنگها، قومیتهاو ترکیب وسیعی از طبقات اجتماعی مختلف است. این گستردگی اجتماعی، کیفیت زندگی شهری را بالنده کرده، شهری زندهتر، امنتر و محیطی برابرتر و عادلانهتر ایجاد میکند.
در شهر پرتراکم امکان عبور از مرزهای طبقاتی و درآمدی برای شهروندان بیشترو احتمال دستیابی به عدالت اجتماعی برای برنامهریزان و سیاستگذاران قویتر است. شهر پرتراکم، با کاهش فاصلههای فیزیکی نیاز به ترددهای شهری را کاهش داده و از آلودگی هوای ناشی از حمل و نقل و اتومبیلها، میکاهد.
شهر پرتراکم، با استفاده بهینه از زمینهای درون شهری، اراضی کشاورزی پیرامون شهرها را از دستاندازی و توسعههای شهری محفوظ میدارد.
اجرای سیاست شهر پرتراکم، از طریق گوناگون میسر است، فشردهسازی بافتهای شهری از جمله مواردی است که برای دستیابی به شهر پایدار پیشنهاد شده است. افزایش تراکم میتواند از طریق «فرم ساخت» شهری صورت گیرد (راه حلّ کالبدی)، یا تمرکز فعالیتها تشویق شده (راه حل اقتصادی)و یا ترکیبهای مختلفی از این طریق. افزایش تراکم شهر میتواند از طریق توسعه جدید یا نوسازی و بهسازی بافت موجود شهری انجام پذیرد. توسعههای جدید نیز میتواند در زمینهای بایر و یا در کاربریهای کم تراکم صورت گیرد. افزایش تراکم در عمل با تغییر در طراحی و فرم شهری و مقیاس اجرای ساختمانهای شهری انجام میگیرد، اما از دیدگاه مقیاس زمان نیز میتواند طولانی، کوتاه مدت، یا مرحلهبندی شده و تدریجی انجام گیرد (عزیزی، 1388: 107).
طراحان شهر فشرده مدعی منافع زیر برای شهر فشرده در ساماندهی تراکمهای شهری هستند:
متراکمسازی توسعه موجب کاهش گسترشهای فیزیکی و در نتیجه مصرف کمتر زمین و منابع دیگر میشود.
تراکمهای بالای مسکونی امکان سکونت تعداد بالایی از جمعیت در منطقهای محدود را فراهم ساخته، موجب افزایش برخوردهای اجتماعی میگردد.
در فرایند متراکم سازی، مصرف سوخت و خروج گازهای مضر کمتر شده، فضای شهری از لحاظ مصرف انرژی کارآمدتر می شود.
دولتها در تراکمهای بالاتر میتوانند سرویسهای اساسی را با کارآیی بیشتر ارائه داده، اتلاف منابع را به حداقل برسانند (پورمحمدی و قربانی، 1382: 95).
2-22- نظریه شهر پایدار
«توسعه» و «توسعه یافتگی» همواره هدف اصلی برنامهریزان بوده است، چنانچه توسعه را «حرکت کل نظام اجتماعی به پیش» یا «ارتقای مستمر کل جامعه به سوی زندگی بهتر و انسانیتر» بدانیم، انسان در محور این قوت و ارتقاء قرار دارد؛ اما توسعه در استمرار زمانی و در پوشش همگانی مطلوب است. توسعه باید نیازهای کنونی همه جوامع را، بدون فدا کردن توان نسلهای آتی در تأمین نیازهای خود و بدون آسیب رساندن به محیط زیست، تأمین کند.
اکنون نگرشی نو بر جهان حاکم شده: اگر توسعه فرایندی مطلوب است، باید برای همه و در هماهنگی با طبیعت صورت گیرد تا پایدار باشد؛ بنابراین موضوع اصلی توسعه پایدار این است که چگونه میتوان به توسعهای مستمر دست یافت، بدون وهنی بر طبیعت، بدون وهنی بر انسان، بدون نابرابری ناعادلانه و برای همه نسلهای بشری. این نگرش نو در برنامهریزی شهری و سیاستهای توسعه شهری نیز ضروری است. «پایداری» اکنون اولویت اول در قوانین حاکم بر برنامهریزی شهری است.
در کنفرانس بینالمللی «توسعه و محیط زیست» در ریودوژانیرو در سال 1922، 150 کشور اعلامیهای را برای تعیین اصول دستیابی به توسعه پایدار امضاء کردند. در سطح شهرها، مقامات مسئول برنامهریزی موظف به رعایت اصول اجرایی این تعهدات در طرحهای شهریاند. در این سیاستهای اجرایی تأکید شده است که «پایداری» تنها از طریق هدایت توسعه به گسترههایی موجود شهری امکان دارد و نه گسترش شهر به سوی پیرامون و زمینهای زراعی و تنها با افزایش تراکم قابل دسترسی است.
این به معنای تشویق فرایند شدت استفاده از زمین برای مقاصد گوناگون است. شهر پرتراکم، از سوی مسئولان اجرای تعهدات برنامه کار (21) به عنوان پایدارترین شکل طرح شهری، تجویز میشود (عزیزی، 1388: 105-104).
این ایده بیانگر فرایندی است که ضمن بهبود سلامت اجتماعی – اقتصادی و اکولوژیک، شهرها، زمینه تداوم آن را برای نسلهای آتی فراهم میسازد. به استناد تحقیقات انجام شده و نتایج کنفرانس جهانی محیط زیست، در توسعه پایدار شهری بر مواردی نظیر کاربری فشرده و کارا از زمین، تکیه کمتر به اتومبیل و کارآیی در استفاده از منابع، مسکن و محیط مسکونی مناسب، اقتصاد پایدار، مشارکت مردم و اکولوژی اجتماعی و در نهایت احیای سیستمهای طبیعی تأکید میشود.
در کنفرانس سران ریو این توافق حاصل شد که لازم است «شاخصهای توسعه پایدار» به عنوان یک پایه محکم برای تصمیمگیری در کلیه سطوح و برای کمک به پایداری خود کنترلی نظامهای فراگیر توسعه و محیط زیست تهیه شود (United Nations, 1993)، هم گزارش سبز کمیسون اروپا و هم دستور کار 21 به خاطر وزن سیاسی پشت آن تأثیر و اهمیت فوقالعادهای را به بحث در مورد شهر دادهاند (بحرینی،1383: 51-40).
هرچند بسیاری از این موارد در دیدگاه شهرسازانی همچون هاوارد، مامفورد، جیکوبزومک هاگ وجود دارد، لکن آنچه در توسعه پایدار شهری حائز اهمیت میشود، جامعیت و اجماع نسبی بر روی آن است.
طرح موضوع فرم شهری پایدار عمدتاً مربوط به دهه 1990 و زمان برگزاری کنفرانس ریو در برزیل در سال 1992 است که به تدوین و تصویب قطعنامه زمین انجامید در این قطعنامه نظریاتی درباره نقش شهرها در ناپایداری مطرح گردید و منتشر شدند. رابطه بین فرم شهر و توسعه پایدار در ابتدا به صورت راهبردهای نظری مطرح میشد که تحقیقات تجربی آن را حمایت نمیکرد. ماحصل این بحثها در طی این سالها، نظریه هنوز خام و اثبات نشدهای بود، مبنی بر اینکه رابطهای بین فرم شهر و توسعه پایدار وجود دارد. از این نقطه عزیمت دو نظریه عمده در مورد توسعه و فرم شهر و توسعه پایدار مطرح شد.
نظریه اول این ایده را تشریح میکند که با فشردهسازی شهرها و افزایش تراکم همراه با اعمال کاربری مختلط میتوان شهرها را به سمت توسعه پایدار هدایت کرد. در مقابل نظریه دیگری هم مطرح گردید که در برابر نظریه شهر فشرده قرار میگرفت و آن اینکه با اعمال تراکم کم و توسعه کم و توسعه گسترده میتوان به عزم شهری پایدار دست یافت مفاهیمی چون توسعه شهری یا مسکونی با تراکم پایین طبقات کم یا شهر گسترده برای تشریح این نظریه ساخته شدند. این هر دو استراتژی مربوط به کشورهای اروپایی یا آمریکایی است (مثنوی، 1383: 27).
جدول 2-4. مقایسه شهر پایدار با شهرهای سنتی، صنعتی و مدرن
شهرمعیارشهر ما قبل مدرنشهر صنعتیشهر مدرن اتومبیلشهر پایدار پست مدرن1- اقتصاد (تکنولوژی)مجموعهی صنعتی کوچک (اقتصاد منطقهای و محلی)صنایع بزرگتر و متمرکز در بخشهایی از شهر (اقتصاد ملی و منطقهای)مقیاس بزرگ صنایع پراکنده در شهر (اقتصاد ملی و منطقهای)انتقال صنایع به مناطق روستایی و شهرهای کوچکتر و اقتصاد مبتنی بر اطلاعات و سرویسها2- سازمان اجتماعیروابط چهره به چهره در اجتماعحذف روابط چهره به چهره در شهرهای بزرگ و اتکا به حومههافردگرایی و ایزوله شدنسازمان اجتماعی بر پایه اجتماعات محلی اما در ارتباط با جوامع جهانی3- حمل و نقلپیاده (در مرحله بعدی دوچرخه)شبکه جادهای و ترنها (به اضافه دوچرخه و پیاده)اتومبیل نقش غالب دارد.پیاده و دوچرخه (محلی) حمل و نقل عمومی (شهر) اتومبیل (مکمل) هواپیما (جهانی)4- فرم شهرشهر پیاده کوچک، متراکم مختلط و ارگانیکشهر سواره، با تراکم متوسط در حومهها و و متراکم و مختلط در مرکز شهر، وجود کریدورها و لبههاشهر اتومبیل، تراکم بالای مرکز و تراکم پایین حومهها، جدایی عملکردهاشهر پایدار، دهکدههای شهری متراکم و متصل به هم از طریق حمل و نقل عمومی تراکم متوسط نه پراکنده در حاشیه شهر5- محیط زیستمنابعتخریبوابستگی به طبیعتپائینپائینوابسته به مناطق روستاییمتوسطمتوسطتا حدودی مرتبط از طریق کوههای سبزبالابالاکمتر وابسته به طبیعتپائین – متوسطپایین – متوسطوابسته به طبیعت
مأخذ: Newman. P. Kenworthy J 2000: 119
2-22- شهر و نظریههای اجتماعی
تحولات اقتصادی – اجتماعی قرن هجدهم و نوزدهم، کلان شهرها، شهر، ناحیههاو مجتمعهای عظیم را به وجود آورد. در این زمان با گسترش شاهراهها، اختراعها، تمرکز صنایع، مهاجرتهای روستایی، تراکم جمعیت و آلودگی، دگرگونیهای اساسی در ساختار و بافت شهرها به وجود آمد؛ بدین ترتیب نظمی که در دورههای پیش حاکم بود از بین رفت و عملکرد شهر دگرگون و انقلاب صنعتی بر شهر مسلط شد. در این زمان و همچنین پس از قرن بیستم نظریههای متعدد شهری برای ساماندهی فضایی شهرها به خصوص شهرهای بزرگ ارائه میشود که عبارتند از:
2-22-1- مکتب مدرنیسم یا کارکردگرایی
این مکتب در فاصله دو جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفت و یک دهه بعد از جنگ جهانی دوم به اوج شکوفایی خود رسید، بیش از سایر جنبشهای فکری در شکلگیری و رشد عمودی شهرها قرن بیستم نقش ایفا کرده و در عین حال مورد انتقاد واقع شده است. خواستههای پیروان این مکتب در منشور آتن تجلی یافته است و از اصول آن میتوان به این موارد اشاره کرد: کلیتگرایی در طراحی شهری، تفکیک فضایی عملکردهای شهری، تأکید بر بلندمرتبهسازی در تأمین مسکن به منظور دستیابی به نور آفتاب، هوای سالم و فضای سبز، اهمیت دادن به اتومبیل در حمل و نقل شهری و تولید انبوه جهت صرفه اقتصادی (صدوقیانزاده، 1375: 20-19). میتوان گفت که در مدرنیسم، تراکم بالا و جدایی عملکردها محور اصلی ساماندهی شهری است. این گروه معتقدند زمین باید از هر کاربری آزاد شود و شهر در فضای سبز به شکل عمودی ایجاد شود (زیاری، 1390: 15).
2-22-2- مکتب مگا استراکچرالیسم (فنگرایی)
این نظریه از دو جهت بر زندگی در تراکمهای بسیار بالا تأکید دارد؛ یکی به لحاظ جوابگویی به افزایش جمعیت در آینده و دیگری به خاطر حفظ اراضی مزروعی، مگافرم از امکانات تکنولوژی مدرن حداکثر استفاده را نموده و بر این اساس باید هدف کارایی و راحتی را کاملاً تأمین کرده باشد (لینچ، 1376: 514).
پیروان این دیدگاه معتقدند که شهرسازی مدرن نتوانسته بطور کامل از فن استفاده نماید، باید تکنولوژی هندسه را ارتقاء داده به طرف سازههای پیچیده و مصالح جدید، قدم برداریم. تکنولوژی مدرن به ما این امکان را میدهد که در آیندهای نزدیک هر موقع نیاز باشد، سکونتگاههای پیشرفتهای طراحی کنیم که هم سطح زمین برای کشاورزی آزاد باشد و هم محل دلپذیر و دور از آلودگی (تهویه مصنوعی) برای انسان تدارک ببینیم (صدوقیانزاده، 1375: 28)
2-22-3- مکتب آمایش انسانی (انسانگرایی)
در دیدگاه طرفداران این مکتب، برنامهریزی شهری را ورای معماری و فعالیتی میان رشتهای مطرح می کنند.
مامفورد از پیشروان این مکتب بر محدود کردن اندازه شهر و تراکم جهت بهبود روابط اجتماعی تأکید کرده است. همچنین او سازماندهی حومههای پراکنده را به صورت اجتماعی متعادل و کاهش تراکم کلانشهرها را از طریق تخلیه بخشی از جمعیت و اختصاص مکان آن به کاربری خدماتی، دو حرکت ضروری در نظم بخشیدن به کلانشهر امروز میداند (شوای، 1375: 363).
جیکوبز از دیگر نظریهپردازان دیدگاه فوق نیز ایجاد بافت فشرده شهری برای تأمین تنوع و بهبود عملکرد شهر را ضروری دانسته و آمیختگی عملکردها را در شهرها برای ایجاد یک شهر متعادل مطلوب میداند (همان منبع: 377-376). بدین ترتیب، تراکم مطلوب در دیدگاه انسانگراها حالت بینابینی حومهگرایی پراکنده و تمرکز بیش از حد مراکز شهری است تا بتواند نیازهای انسان متعادل و ارگانیک را پاسخ دهد. این گروه مسئله سرانهها، آستانهها و معیارهای مناسب زندگی را مطرح میکنند (زیاری، 1390: 19).
2-22-4- مکتب پست مدرنیستم (فراتجدد)
تحقق اهداف مدرنیستها در عرصههای مختلف شهرسازی جهان، به تدریج نارسایی خود را در ابعاد مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی نمایان ساخت و انتقادهای گستردهای برانگیخت تا به تشکل جنبش پست مدرنیست انجامید. در واقع پست مدرن نگاهی انتقادی است به مدرنیته و از آن مهمتر خود آگاهی مدرنتیه است. با پست مدرن ما درک میکنیم که چگونه مدرنیته به خود اندیشید و کار کرد (احمدی، 1371: 38). در واقع این جنبش با نقد مدرنیسم آغاز شده و بیشتر در جهت تعدیل مبانی و راهبردهای مدرنیسم حرکت کرده است. اهم اصول این مکتب در بعد شهرسازی عبارتند از: «تأکید بر ساماندهی بخش شهرها به جای طراحی کل آن، اهمیت دادن به اختلاط کاربریها، تشویق حرکت پیاده و کنترل نسبی خودروها در فضای شهری، بها دادن به تداوم تاریخی فضای شهری و در نهایت تأکید بر اهمیت خیابان، میدان و ساختمانهای کم ارتفاع». (مدنیپور، 1381: 288). پست مدرنیسم در واقع تلفیقی از ایدههای نوگرایانه و فرهنگگرایانه است که در عرصه شهرسازی به زایش ایدههای جدیدی انجامیده که از آنها با عنوان برنامهریزی نوسنتی با شهرسازی جدید نام میبرند، «که هدف آن خلق احساس عظیمی از اجتماعی بودن و روابط متقابل اجتماعی از طریق طراحی خیابانها و فضای عمومی بر مبنای پیادهروی و حمل و نقل منطبق بر محیط زیست میباشد.» (Furuseth. O. J, 1997: 201).
2-23- مروری بر دیدگاههای متفاوت ازدحام شهری
موضوع ازدحام شهری از جانب محققین و صاحبنظران علوم مختلف مورد بررسی و مطالعه قرار گرفته و هرکدام از زاویه خاصی به آن پرداختهاند. لذا دیدگاههای متفاوتی در این زمینه وجود دارد که در ذیل به برخی از آنها اشاره میشود.
2-23-1- دیدگاه اقتصادی
با ظهور انقلاب صنعتی، مردم به منظور یافتن شغل و در جستجوی زندگی بهتر به شهرها گسیل شدند. کشمکشها و تنازعات زیادی در اثر ازدحام و انباشتگی جمعیت در مناطق شهری اتفاق افتاد. علیرغم تأثیر غیرقابل انکار انقلاب صنعتی و تکنولوژیکی در شکلگیری ازدحام شهری، در گسترش و توسعه آن نمیتوان تنها تکنولوژی را مقصر دانست. «افکار و عقاید انقلابی نظیر اسمیت نقش مهمی را در بروز مشاجراتی که در بالا بدانها اشاره گردید داشتند. وی در کتاب رفاه ملل (1776) موضوع بازار آزاد را مورد بحث قرار داده و معتقد است که این امر نقش مهمی را در بالا رفتن رفاه انسانی خواهد داشت. در نگاه اوّل نظریه آدام اسمیت به نظر منطقی میرسید. اما به مرور زمان با مطرح شدن مسایل جدیدی نظیر شرایط نامناسب شغلی، ظهور طبقه متوسط، نابرابریهای طبقاتی و جنسی و موارد بیشمار دیگر از اعتبار این نظریه کاسته شد. در این شرایط طبقه کارگر بیشتر و بیشتر در تنگنا قرار گرفتند و زنان و کودکان آماج نخستین بهرهبرداریهای کاپیتالیستی واقع شدند. دختران و زنان همپای مردان در معادن زغال سنگ مشغول فعالیت گردیدند، مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست معتقدند که تودههای کارگران و مشاغل در کارخانجات و معادن را میتوان بردگان بورژوازی و ماشین تلقی نمود.» (Student Paper, 2000: 1). لذا، در این امر ازدحام و تراکم بسیار بالای جمعیت و فعالیتهای اقتصادی نه تنها یک مشکل تلقی نمیشود، بلکه از عوامل بسیار مؤثر در رشد و توسعه شهری قلمداد میگردد. به نظر اقتصاددانان شهری، شهرها بدلیل برخورداری از «صرفهجوییهای ناشی از مقیاس» میتوانند حجم عظیمی از جمعیتهای انسانی را در خود پذیرا باشند.
«در این دیدگاه مفهوم صرفهجوییهای ناشی از مقیاس، اشاره به شرایطی است که باعث میشود هزینه متوسط تولید بنگاه اقتصادی با افزایش تولید کاهش یابد و از عوامل خارجی صرفهجوییهای ناشی از مقیاس وجود شهری است که همراه با رشد شهرها به دست میآید. این نوع صرفهجوییها را صرفهجوییهای شهری یا صرفهجوییهای ناشی از تجمع مینامند.» (عابدین درکوش، 1381: 21).
از لحاظ اقتصادی، ازدحام بیش از حد جمعیت در مناطق شهری علاوه بر محاسنی که در بالا بدانها اشاره شد، دارای معایبی نیز میباشد که تمامی محاسن آن را تحت الشعاع خود قرار میدهد. از عمدهترین معضلاتی که در اثر ازدحام شهری گریبانگیر شهرها میشود میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:
کمبود فرصتهای شغلی مناسب برای تمامی اقشار شهری و در نتیجه به وجود آمدن شکاف طبقاتی در جامعه و در پی آن گسترش محلّات حاشیهنشین یا فقیرنشین.
کمبود عرضه مسکن و در نتیجه گرانی آن
بالا رفتن هزینههای زندگی
2-23-2- دیدگاه اکولوژیکی و اجتماعی
ازدحام جمعیتی که از پایگاههای اجتماعی و اقتصادی متفاوت برخوردارند، به امر جدایی گزینی اکولوژیکی در محیطهای شهری میانجامد.
عمدهترین دلایل این جدایی گزینی، هجوم و توالی اکولوژیکی مهاجرین روستایی به شهرها میباشد. «هجوم و توالی اکولوژیکی در چهار مرحله نفوذ، هجوم، تثبیت و نهایتاً تراکم و توده شدن انجام میگیرد» (شکویی، 1391: 34). چنین تحولاتی را میتوان در غالب شهرهای بزرگ جهان سومی و از جمله شهرهای بزرگ ایران مشاهده نمود که منجر به شکلگیری حوزههای همسان اجتماعی در شهرها میشود. دانشمندان علوم اجتماعی معتقدند که ازدحام شهری یکی از مهمترین عوامل مؤثر در شکلگیری بسیاری از مسایل و مشکلات اجتماعی جوامع انسانی میباشد. به اعتقاد آنان ازدحام شهری مترادف با تراکم بسیار بالای جمعیت در محیطهای شهری، سقوط کیفیت زندگی و در نتیجه پیدایش فقر شهری میباشد. «جان فریمن» دریافت که رابطه مستقیمی بین ازدحام و رفتار انسانی وجود دارد (Student Paper, 2000: 1). تحقیقات وی در این زمینه او را به ارایه نظریه تراکم، تمرکز رهنمون ساخت و آن عبارت بود از اینکه مناطق دارای تراکم بالای جمعیتی منطبق بر مناطق دارای بیشترین میزان از مسایل و معضلات اجتماعی میباشند.
2-23-3- دیدگاه سیاسی
شهرها به عنوان یکی از تقسیمات سیاسی کشورها و همچنین به عنوان مرکز تصمیمگیری و قدرت و کانون اصلی ناآرامیها و آشوبهای خیابانی برعلیه نظامهای حاکم مطرح هستند.
هجوم بیرویه مهاجران روستایی به مراکز شهری مسایل جدیدی را در محیطهای شهری ایجاد میکند. ابتداییترین نیازهای مهاجران داشتن شغل و سرپناه مناسب میباشد. اکثر قریب به اتفاق مهاجران به دلیل عدم برخورداری از پایگاه اجتماعی – اقتصادی بالا نمیتوانند جذب سیستمهای اجتماعی و اقتصادی جامعه شهری شده و در نتیجه در حاشیه قرار میگیرند. به قول «جان فریمن»- محقّق آمریکایی – پخش تودهوار در داخل شهر به حیات خود ادامه میدهند بدون آنکه بخشی از شهر محسوب شود (شکویی،1391: 106-108). در چنین شرایطی مقامات محلی و همچنین مسؤولان سیاسی کشورها شاهد برخی ناآرامیهای شهر میشوند که از محلات ویژهای آغاز میشود و غالباً به وسیله کارگران روزمزد و مهاجران فاقد تخصص، گسترش مییابد. مصداق بارز این ناآرامیها، آشوبهای خیابانی است که در پاییز سال 2005 در برخی از شهرهای اروپایی بویژه حومه پاریس به وقوع پیوست. علل این ناآرامیها را میتوان در عوامل چندی نظیر رکورد اقتصادی، شرایط نامطلوب اجتماعی، کمبود خدمات شهری و مقاومت ساکنان محلات دارای مساکن فرسوده و غیراستاندارد در برابر اقدامات مقامات محلی خلاصه نمود (منبع قبلی: 108-106).
2-23-4- دیدگاه بهداشتی
در این دیدگاه، دو طیف بهداشتی محیط و سلامت جسمانی شهروندان در مناطق شهری مورد نظر میباشد. اساساً یکی از اهداف بسیار مهم برنامهریزی شهری در جهان امروز، ایجاد محیط سالم و بهداشتی میباشد و این در حالی است که در شرایط ازدحام و انباشتگی جمعیت در مناطق شهری نمیتوان نسبت به نایل شدن برنامهریزان شهری به این هدف مهم امیدوار بود. این دیدگاه «ازدحام شهری در شهرهای بزرگ جهان سوم را معضلی میداند که جهان ما را تهدید میکند. گرانی زمین و مسکن مناسب در چنین محیطهایی اکثر مردم را مجبور به زندگی در شرایط نامطلوب بهداشتی نموده، در نتیجه طیف وسیعی از شهرنشینان را در معرض انواع امراض جسمی و روحی قرار میدهد»
(http://jurban.oupjournals/EnvironmatalPsychology,2006:1).
2-23-5- دیدگاه روانشناختی
«مک اندرو»در فصل هفتم از کتاب خود به بحث و بررسی پیرامون ازدحام پرداخته و اثرات فیزیولوژیکی و رفتاری آن را با توجه به عامل زمان بر تمامی جانوران و از جمله انسانها به دقت ارزیابی نموده و در نهایت به ارایه مدلهای مختلف تئوری ازدحام پرداخته است. در یکی از شاخههای جدید علم روانشناسی با عنوان «روانشناسی محیطی» شاهد مطالعات و تحقیقات ارزندهای در زمینه امر ازدحام بویژه ازدحام شهری هستیم.
در این زمینه «مطالعه ارزشمندی توسط «ایوان» در شهر 737 هزار نفری «پونا» در غرب هند با عنوان اثرات منفی سکونت در خانوادههای پرازدحام (پرجمعیت) بر روی کودکان صورت گرفته و نتایج حاصل با موضوع توسعه کودک در دسامبر 1998 به چاپ رسیده است. در این مطالعه از شاخصهای نظیر «انطباق رفتاری»، «فشار خون»، «میزان پیشرفت تحصیلی»، «حمایت اجتماعی» (از طرف خانواده و دوستان) و «درماندگی» در مورد تک تک افراد جامعه آماری سنجیده شده و مقایسهای تطبیقی با کودکانی که در خانوادههای کم جمعیت زندگی میکردند صورت گرفت. نتایج حاصل مؤید این امر بود که سکونت در شرایط ازدحام، بالا بر کلیه رفتارهای کودکان اثر نامطلوبی را گذارده و اثرات منفی طولانی مدتی را در تکوین شخصیت کودکان خواهد داشت.» (Lang, 1999: 15).
2-24- سیر تحول مسئله تراکم در یکصد سال اخیر
براساس تحقیقات به عمل آمده، حدود تراکم جمعیتی شهرها در طول تاریخ افزایش شدیدی نداشته است: شهر باستانی «اور» تراکمی حدود 6300 نفر در کیلومتر مربع یعنی تراکمی برابر شهر بروکسل معاصر داشته است و تراکم شهر «بوگوتا» در کشور کلمبیا در سال 1670 میلادی برابر 230 نفر در کیلومتر مربع و مساوی با تراکم شهر «کلن» معاصر داشته است. تراکمهای مسکونی برحسب نفر در کیلومتر مربع در دوران معاصر بسیار با یکدیگر متفاوتاند.
به طور مثال، تراکمها از 14600 نفر در پکن و 1300 نفر در مرکز توکیو و اوزاکا تا 9000 نفر در نیویوریک، 4000 نفر در لوس آنجلس و حتی 210 نفر در کیلومتر مربع در ناحیۀ کلان شهری دالاس، تفاوت دارد.
در بسیاری از کشورها نحوه استفاده از فضای شهری در قرن بیستم بشدت تغییر کرده است. در برخی از شهرها فضای مورد نیاز اتومبیل تقریباً یک سوم (=13) اراضی شهری و در برخی نمونهها نظیرناحیۀ مرکزی لوس آنجلس حتی تا دو سوم (=23) را به خود اختصاص میدهد. با این حال در شهرهای اروپایی که معمولاً بهمنزلۀ شهرهای با تراکم زیاد تلقی میشوند. بیش از نیمی از سطح شهر به شکلهای مختلف فضاهای باز میباشد. بیشتر تغییراتی که در نحوه استفادۀ از فضای شهری به وجود آمده به زیان محیط طبیعی، فرهنگی و اجتماعی شهرها بوده است. بر روی فضاهای باز ساختمان احداث گردیده است، محل خانهها، مغازهها و دفاتر هرچه بیشتر از یکدیگر فاصله گرفته و در نتیجه مصرف انرژی و زمان سفر را از یک مکان به مکان دیگر افزایش دادهاند.
در خلال قرن بیستم شهرها در کلیۀ جهات، به سمت خارج، به سمت بالا و حتی به سمت پایین، به شیوههایی که قبلاً سابقه نداشته است گسترش پیدا کردهاند. ساختار داخلی فعالیتهای درون شهر به صورت چشمگیری در طول زمان تغییر یافته است. این تغییر در توسعههای بیرویه و کم تراکم نواحی کلانشهرها میتوان ملاحظه کرد. نواحی مزبور بشدت توسط تلفیقی از تمرکززدایی جمعیت و مکانهای کار، مقررات زونینگ مناطق درون شهری و میزان فزایندۀ فضای اختصاص یافته به اتومبیلها تغییر یافتهاند.
تراکم جمعیتی در شهرها نیز تغییر یافته است چشمگیرترین نمونۀ آن را میتوان در شهرهای آمریکای شمالی و استرالیا، یعنی در مکانهایی که حومه نشینیهای بیرویه و کم تراکم وجه مشخصۀ توسعۀ آنها در قرن بیستم بوده است، جستجو کرد.
به طور کلی، تراکم شهری در نواحی مسکونی مرکزی افزایش داشته و به سمت محلات حومه شهر کاهش مییابد به مرور زمان به موازات مهاجرت منفی از مراکز شهرها از شیب منحنی افزایش تراکم کاسته میشود.
با وجود این در سالهای اخیر روند بازگشت جمعیت در شهرهای اروپا، آمریکای شمالی و استرالیا به واسطه چند عامل تسهیل گردیده است که مهمترین آنها عبارتند از: صنایع از بخش درونی شهرها خارج شده و جذابیتهای زیباشناختی خانههای قدیمی، محلات کاربری مختلط مجدداً کشف شده است، ساختار خانوادههای با دو نفر شاغل، کوچکتر متحول شده است، در کشورهای در حال توسعه شیب تراکم تندتر میباشد، زیرا ارتباطات حمل و نقل ضعیف موجب کاهش جذابیت زندگی در حومهها بیرونی شهرها شده است. (عزیزی، 1388: 48).
2-25- تراکم زیاد و تراکم کم: نکات مثبت و منفی
2-25-1- «تراکم زیاد» و نکات منفی آن:
تراکم جمعیتی زیاد مدتهای طولانی به دلیل ارتباط آن با رفتارهای ضداجتماعی، نظیر بزهکاری، انحراف، بهداشت نامناسب مورد نکوهش بوده است.(Michelson, W, 1990: 65)
بر پایه تحقیقات «الیس کلمن»در مورد پروژهای در شهر لندن با وجود اینکه در بازسازی محل مزبور تراکم کمتری نسبت به وضعیت پرتراکم اولیه آن پیشبینی شده بود، آمار میزان جرایم و حریقهای عمومی در خانهها افزایش یافته بودA,1985:63), .(Coleman
در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، ترسی عمده از محلات دارای تراکم زیاد ناشی از ازدحام جمعیت و خطر شیوع سریع بیماریها میباشد. لیکن تراکم زیاد الزامأ به مفهوم و معادل ازدحام نیست، زیرا تفاوت بسیار زیادی بین زندگی در ساختمانهای بلندمرتبه با تعداد نفر در اتاق کم و زندگی در توسعههای خودروی کوتاه مرتبه و با تعداد نفر در اتاق، زیاد میباشد.
از دیگر عوامل محتمل و پیچیده کننده مسئله تفاوتهای فرهنگی افراد است که به منزلۀ عامل مشروط کنندۀ نگرش آنها نسبت به موضوع فشردگی و ازدحام بیش از حد میباشد. مع هذا به عنوان یک قاعدۀ کلی حداقل در مورد تراکمهای بسیار زیاد عقیده بر این است که «تراکم بسیار زیاد پیش از اینکه مسئلهای را حل کند، مسائل جدیدی میآفریند.»(Hanke, 1972: 40).
2-25-2- تراکم زیاد و نکات مثبت آن
هنوز تراکم زیاد جمعیت شهری توسط بسیاری از سیاستگذاران و متخصصان توسعه و عمران شهری به عنوان موجد خلاقیت تلقی میشود. گفته میشود، در حالی که نواحی پرتراکم مرکز شهرها پر طپش و با طراوت هستند، محلات حومهای شهر یکنواخت و ملالآورند. در محلات کم تراکم پیرامون شهر، زندگی جمعی مردم کمرنگتر است. محلات مرکز شهر تراکم و تنوع را عرضه میدارند، تلفیق کارآمد و کم هزینهای را از نظر زمان و انرژی برای فعالیتهای اقتصادی – اجتماعی فراهم میآورند، حتی «پائولوسری»که یک معمار – اکولوژیست – فیلسوف میباشد، به صورت جزم گرایانه میگوید: «زندگی جایی حضور دارد که جمعیت زیاد باشد و مرگ هنگامی فرا میرسد که سیستم خلوت باشد».
استدلالهای محیطی ارائه شده در جانبداری از نواحی مسکونی با تراکم زیاد مکرراً بر این تکیه مینمایند که راه حل مزبور نسبت به توسعههای بیرویۀ کم تراکم از نظر میزان مصارف خانگی انرژی برای گرمایش، برق و آب، بازدهی بیشتری دارد، ضمناً صرفهجوییها مقیاسی منجر به کاهش هزینههای زیرساختارها شده و احتمال نیل به آستانۀ جمعیتی لازم برای توجیه استفاده از حمل و نقل همگانی نظیر مترو زیرزمینی و راهآهن سبک را فراهم میآورد. بعلاوه توسعههای شهری با تراکم زیاد موجب صرفهجویی در روشنایی خیابانها و کاهش نیاز به آمد و شد، مخصوصاً در شهرهایی میشود که به گونهای طراحی شدهاند که مردم میتوانند پیاده یا با دوچرخه به محل کار و یا سرویسهای دیگر نظیر مدرسه و مغازه بروند. جنبۀ مثبت دیگر تراکم زیاد مطلوبیت مرکز واحد همسایگی و محلات میباشد که به واسطۀ تجمع بالای جمعیت میتواند دارای خدمات بهداشتی، مدارس، مغازه و غیره باشد. مخالفان تراکم زیاد ممکن است بیشتر ادعاهای فوق را مورد اشکال قرار دهند (عزیزی، 1388: 51-50).
2-25-3- تراکم کم و نکات منفی
توسعههای شهری بیرویۀ کم تراکم در حومههای شهرهای ایالات متحده و استرالیا به منزلۀ بدترین نوع ساختار شهری ارزیابی شدهاند. بنا به عقیده صاحب نظران این فرم از حومه نشینی منجر به ظهور نوعی سبک زندگی شده که مانع شکلگیری احساس تعلق به یک جامعۀ واحد محلی در ساکنان مجتمعهای زیستی میگردد. محلات حومهای کم تراکم، مکانهایی ارزیابی شدهاند که از نظر اجتماعی خنثی هستند و به واسطه فقدان تنوع اجتماعی و اقتصادی در آنها به زندگی یکنواخت و ملالآور ساکنان منجر شده است.
توسعههای هرز و کم تراکم توسط افزایش حمل و نقل جادهای به ویژه توسط اتومبیلهای شخصی ممکن و تسهیل گردیده است.
نیومن و کن ورثی براساس مطالعات این دو محقّق، رابطه بسیار قوی بین میزان استفاده از اتومبیل، مصرف انرژی و تراکم شهری وجود دارد؛ و با افزایش تراکم از میزان استفاده از اتومبیل در حمل و نقل شهری، مصرف انرژی کاسته میشود. همچنین شهرهای کم تراکم هزینه بیشتری برای حمل و نقل مسافر نسبت به شهرهای پرتراکم مصرف مینمایند (قربانی، 1382: 33).
2-25-4- تراکم کم و نکات مثبت آن
برخی پژوهشگران نظیر «استرتون» ضمن تأیید بعضی ایرادات در مورد کلیشۀ محلات حومهای، معتقدند که اساساً در مورد انتقاد از محلات کم تراکم حومهای سادهاندیشی بسیار زیادی صورت گرفته است. او میگوید محلات حومهای دارای رشد ارگانیک درونی و خاص خودشان هستند که طی زمان صورت میپذیرد و در مقابل بسیاری از مردم چه در محلات درونی شهرها، یا در روستاها، زندگی بسیار خسته کننده دارند. در واقع برخی افراد قادرند که خود را به شکل خلاقانهتری از طریق زندگی وعرصۀ خصوصیای که در خانههای باغچهدار حومۀ شهر میگذرد بیان کنند؛ بنابراین محلات حومهای کم تراکم به خودی خود پدیدههای بدی نیستندStretton, 1989:52)).
جالب توجه این است که استرتون برخلاف مرسوم در برنامهریزی محلات حومۀ شهری، از اعمال ضوابط زونینگ طرفداری نمیکند و تمایل دارد که در چارچوب محلات حومهای، به نوعی عدم تجانس از نظر ترکیب اجتماعی و سلیقهها دست یابد. از نظر محیطی، نواحی مسکونی دارای تراکم کم میتواند دارای چنین مزیتهایی باشند:
باغچههای وسیع میزان دما را در تابستان کاهش میدهند، به همین دلیل در کشورهای گرمسیری اهمیت دارد.
امکان تولید برخی مواد غذایی خانوار از طریق کشاورزی محدود وجود دارد.
امکان جمعآوری و استفاده از آب باران بیشتر است.
ارتباط با طبیعت را ارتقاء میبخشد.
فضای بیشتر جهت استفاده از انرژی خورشید فراهم میباشد (عزیزی،1388:53(
2-26- شیب تراکم جمعیت شهری از مرکز به پیرامون
بری مطالعاتی را در شهرهای کشورهای غربی در مورد شیب تراکم جمعیت شهری انجام داد؛ که حاصل بررسیها نشان داد که هرقدر شهر بر وسعت خود بیفزاید، تغییراتی در تراکم جمعیت شهری به وجود میآید، یعنی از مرکز شهر روبه پیرامون شیب تراکم کاهش میپذیرد و فضای بیشتری در اختیار انسانها قرار میگیرد؛ که آن را در مورد کشورهای غربی تأیید میکند ولی این نتیجه را روی شهرهای دیگر کشورهای جهان به ویژه ممالک روبه رشد صادق نمیداند چرا که مطالعه روی جمعیت کلکته نشان میدهد که از 1881 تا 1951 درجه تراکم جمعیت این شهر ثابت مانده یعنی گرایش به سوی نافشردگی جمعیت نداشته، در صورتیکه تراکم مرکز شهر روبه افزایش بوده است. بیگمان این مورد خاص با عدم شکلیابی حومهها و عدم گسترش وسایل نقلیۀ شهری و تباین مرفولوژیکی آن در رابطه است. «بری» سعی کرده است این قاعده عمومی را در مورد تکامل رشد و تراکم جمعیت شهری کشورهای غربی و سایر کشورهای روبه رشد جهان در ادوار مختلف نشان بدهد (شکل 2-2) (Haggett, 1973: 200-199).
1032510-127635
شکل 2-2- تغییرات شیب تراکم جمعیت از مرکز شهر روبه پیرامون در مقاطع مختلف زمانی. شکل از پترهاگت
Haggett, (1973): 201.
2-27- حد متناسب شهری و تراکم آن
یونسکو در گزارشی برآورد کرده است که در سال 2270، در مقیاس جهانی، تراکم متوسط در واحد هکتار به یک صد نفر خواهد رسید. دربرابر بینظمیهای ناشی از انقلاب صنعتی و اشغال بیرویه زمین شهری برای مقابله با تنگناهای ناشی از افزایش جمعیت شهری فوتوریستها بر لزوم ساختارهای فضایی با همۀ نوگراییها و بر انعطاف راه حل تکنیکی تأکید و به تغییرات عمیق اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی در شهر عقیده دارند. به نظر فوتوریستها برای مقابله با تراکم جمعیت شهرها به گونهیی که سازمان یونسکو برآورد کرده است چارهیی نیست جز اینکه در آینده به ساخت شهرهای فضایی و یا شهرهای معلق فلزی در بالای شهرهای کنونی دست زد.
یونسکو بر دولتمردان جوامعهشدار میدهد جز در کاربری صحیح و منطقی زمین شهری گام برندارندتا ناهماهنگیهای موجود بین جمعیت و فضای شهری بیش از این شدت نگیرد.
گرچه در کشورهای سوسیالیستی ناحیهگرایی و رعایت اصل موازنه در عمرانهای ناحیهیی، در تثبیت جغرافیایی جمعیتها کم تأثیر نیست ولی شهرهای جهان سوسیالیستی نیز در آینده نه چندان دور بعید نیست که با مشکلات تراکم جمعیت در شهرها روبهرو شوند.
از نظر لوئیز ممفوردتا قرن نوزدهم در برابر رشد شهرها چهار مانع اساسی وجود داشته است:
1) تغذیه جمعیت شهری؛ 2) تضمینات امنیتی و نظامی؛ 3) امکانات وسایل ارتباطی؛ 4) انرژی مکانیکی. با وجود این موانع به تدریج شهرهای صنعتی بر جمعیت آنها تا سطح خفقان شهرها اضافه میشود؛ و برنامهریزان شهری را به چارهاندیشی وا میدارد. براین اساس کمی قبل از 1900 در جهت سبک گردندان بار جمعیتی شهرها و مشکلات ناشی از آن، نظریههایی مطرح میشود که پیشنهاد ابنزر هاوارد نظریه باغشهرهای فردا را عنوان کرد.
نظریه هاوارد و سایر مصلحین اجتماعی که در جهت ایجاد رابطۀ سالم بین انسانها و محیط شهری میاندیشیدند، دولتمردان جوامع اروپای غربی را برانگیخت تا در جهت ایجاد بهترین تعادل ممکن بین انسان و محیط شهری از سویی بین شهر و روستا از دیگر سو به گونۀ منطقی گام بردارند. بر این مبنا در کشورهای اروپای غربی، به ویژه انگلستان، برنامهریزی شهر و مسکن، تحت ضوابط معینی سازماندهی زمین شهری، به خصوص حومههای شهری را مورد توجه قرار میدهند و سطح اشغال زمین، تراکم جمعیت شهری حتی پهنای کوچهها و وسعت فضاهای باز شهری را به تناسب اندام جغرافیایی شهر تعیین میکنند، چرا که سلامت و بهداشت همگانی جمعیت شهرنشینی با وسعت این فضاها بیارتباط نبوده است (فرید، 1368: 417- 420).
2-28- عوامل مشوق و مؤثر در متراکم شدن شهرها
عوامل مختلفی در مبحث تعیین تراکم جمعیتی مطرح هستند. وفور و بویژه کمبود زمین بر میزان تراکم جمعیتی شهر تأثیری سنگینی بجا میگذارد. کمبود زمین میتواند ناشی از وجود محدودیتها و موانع طبیعی توسعه از قبیل کوه، تپه، رودخانه، مسیل و غیره و هم ناشی از محدودیتهای اقتصادی مانند محاط بودن شهر در اراضی باارزش – از لحاظ قیمت و کشاورزی – باشد. به هر حال وجود هر مسببی برای کمبود زمین در شهر، ضرورت حداکثر استفاده از زمین بویژه برای کاربری مهم مسکونی را مطرح نموده و پیشنهاد تراکم زیاد را ایجاب میکند (مشهودی، 1389: 63-62).
قیمت زمین در نقاط مختلف یک شهر از مهمترین عواملی است که بر الگوی مختلف تراکم در سطح شهر، تأثیر میگذارد. در ناحیههایی که قیمت زمین گرانتر باشد، معمولاً حداقل مجاز سطح قطعات مسکونی روبه کاهش و نسبت سطح زیربنا روبه افزایش میگذارد، زیرا طرحهای شهرسازی نمیتوانند از مردم بخواهند در نقاطی که زمین قیمت گزافی دارند، تعداد بسیار کم و یا کمی واحد مسکونی احداث کنند. به جز این مسئله اساسی که به شرایط و مختصات اقتصادی – اجتماعی و فرهنگی و وضعیت خاص شهرنشینی کشور مربوط است، از لحاظ فنی (بجز تکنولوژی ساختمانهای بلند مسکونی) مهمترین محدودیت در افزایش تراکم، مسئله حمل و نقل و رفت و آمد در شهر است (غمامی، 1371: 56-54).
سیاستهای دولت دائر بر تشویق ساخت و ساز و یا محدود کردن ساخت و ساز در نواحی خاص از جمله دیگر موارد مؤثر بر تراکم شهری است. یکی از مصادیق بارز این عامل، سیاست اشاعهی نوسازی در بافتهای فرسودهی فاقد بار فرهنگی و ارزش معماری در شهرها میباشد. در این خصوص، با افزودن بر تراکم جمعیتی یعنی با کاستن از حداقل مجاز سطح قطعات تفکیکی و افزودن بر نسبت سطح زیربنا میتوان سکنهی بافت قدیم و یا سرمایهگذاران ساختمانی را با چنین ضوابطی که متضمن سود آنان میباشد به ساخت و ساز جدید و مرمت بیشتر در این ناحیه تشویق نمود.
فرهنگ بومی مسکن و سطح قطعات عامل دیگر مؤثر بر میزان تراکم شهری است. سطح عرفی قطعات و تعداد مرسوم طبقات ساختمانهای مسکونی نیز که خود ریشه در شرایط اقلیمی و وفور یا کمبود زمین و سایر عوامل مربوطه دارند، از دیگر عوامل مؤثر میباشند. ادوارد هال معتقد است افراد دارای فرهنگهای متفاوت از نظر نیاز به مراودات اجتماعی مختلف میباشند. در فرهنگهایی که میزان مراودات اجتماعی بیشتری را نسبت به فرهنگهای دیگر در خود میپذیرند، تراکمهای بالاتر را ترجیح میدهند. این مسئله احتمالاً به همراه تمهیدات کالبدی شدیدتری برای رعایت اشراف و مصون ماندن از دید غریبهها خواهد بود. عوامل مداخله کننده بسیاری از قبیل سازمانهای اجتماعی و طبقه در الگوی مرادوات اجتماعی تأثیر میگذارند (Hanke, 1972: 40). در مورد مسائل جمعیتی، حرکتهای جمعیتی نیز قابل توجه است. تغییرات جمعیت در مناطق و محلات مختلف شهر تأثیر عمدهای در میزان کارایی تراکمهای منظور شده دارد (Larkham & Andrew,1993: 83-97).
عوامل شهرسازانه بصری و زیباشناسی که افزایش تراکم را در برخی از نقاط شهر ضروری میسازند:
بهرهوری از منظر: گاهی اوقات منظر مناسبی در بخشی از شهر وجود دارد (رودخانه، دریاچه، جنگل و ...) که ضرورت دارد جمعیت بیشتری از آن بهرهمند شوند و در نتیجه تراکم در آن نقطه افزایش مییابد؛ مانند تپه الهیه تهران از موقعیت منحصر به فرد این تپه در بهرهوری از منظر شهر و کوه ناشی میشود.
نشانهسازی شهری و عوامل زیباشناسی: در برخی از نقاط شهری ایجاد یک نشانه شهری (به خصوص در شهرهای کم عارضه) ضرورت تام یابد؛ بنابراین در این نقاط نیز ایجاد ساختمان متراکمتر و در نتیجه تراکم بیشتر ضروری میشود. این عوامل ممکن است از مباحث زیباشناسانه نشأت گیرد و یا عوامل شهرسازانه باعث این امر شود.
رشد موزون شهر: شهر نیز مثل هر موجودی دیگری، وقتی رشد موزون دارد که این رشد در تمام ابعاد اتفاق بیافتد؛ یعنی با بزرگ شدن شهر در سطح، قطعاً به نسبت متعادل در ارتفاع نیز این امر باید صورت پذیردکه اغلب با افزایش تراکم، متقارن خواهد شد (مشهودی، 1389: 13-12).
2-29- نحوه توزیع تراکمهای شهری و عوامل تأثیرگذار بر آنها
بررسی وضعیت تراکم شهری در نواحی مختلف جهان میتواند به بسط شناخت و روشن شدن ابعاد پدیده تراکمگرایی کمک مؤثر کند. در یک نگاه کلی «بالاترین تراکمهای شهری» در جهان مربوط به آسیا، تراکمهای بالا مربوط به اروپا، شمال آفریقا و خاورمیانه، تراکم های پایین مربوط به آمریکای لاتین و جنوب صحرای آفریقا و پایینترین تراکم ها مربوط به استرالیا و آمریکای شمالی است (Burgess, 2000: 12).
نمودار 2-5:توزیع تراکمهای شهری در نواحی مختلف جهان در سال 1990 (Burgess, 2000: 12)
نمودار فوق به خوبی نماینگر تأثیرپذیری تراکم از میزان توسعه یافتگی کشورها است؛ چنانکه تراکم در نواحی شهری کشورهای در حال توسعه بسیار بالاتر از کشورهای توسعه یافته است. بررسی شاخصهای دیگر تحلیل تراکم نیز این موضوع را تأیید میکند، از جمله:
شاخص نسبت تراکم، هسته اصلی شهر به حومه است که میانگین این نسبت برای شهرهای کشورهای در حال توسعه 5/38 و برای شهرهای کشورهای توسعه یافته 9/11 است؛ که فشردگی و تراکم بیشتر مراکز شهرهای کشورهای در حال توسعه را نشان میدهد.
شاخص شیب تراکم که بر پایه کاهش تراکم از مرکز به پیرامون شهر استوار است، این شاخص در کشورهای توسعه یافته ملایمتر از کشورهای در حال توسعه است. در شکل شماره (2-5) نمایش داده شده است.
شاخص سوم، نسبت مساحت شهر مرکزی به مساحت کل منطقه متروپلی است. این شاخص برای کشورهای در حال توسعه 23/0 و برای کشورهای توسعه یافته 15/0 است. (Richardson, 2000: 28-27).
بالاتر بودن تراکم شهر مرکز به نواحی حومهای و مناطق متروپلی کشورهای در حال توسعه ناشی از دو عامل فشردگی بیشتر شهرها و پایین بودن میزان حومهگرایی در آنها است.
جدول 2-5. مقایسه میانگین تراکمهای جمعیتی مناطق مرکزی و متروپلی شهرهای کشورهای توسعه یافته در حال توسعه
مناطقتراکمنسبتمساحتنسبتشهر مرکزی 1متروپل 2مابقی متروپل 33/13شهر مرکزی 5مابقی متروپل 66+5/57کشورهای توسعه یافته3/59457/1926124586/11449460415/0انحراف معیار---8/17--15/0کشورهای در حال توسعه3/77396/21517/14275/38882556023/0انحراف معیار---48/69--25/0
مأخذ: (Burgess, 2000: 29-28).
رشد بالای جمعیت شهری، پایین بودن درآمد و اسکان در مساکن و قطعات کوچکتر، گرایش به ساخت آپارتمانهای بلند مرتبه در توسعههای جدید، پایین بودن تسهیلات اتومبیل و مقررات ناکافی تفکیک زمین از عمدهتری عوامل بالا بودن تراکم شهری در کشورهای در حال توسعه است (Burgess, 2000: 26).
علیرغم تفاوتهای عمده در تراکم شهری مناطق مختلف جهان، جریان عمومی حاکم بر آن جریان کاهشی است. میانگین این کاهش براساس نمونهگیری از 53 شهر جهان طی سالهای 1990-1960 میلادی 88/19 درصد است که در این میان، بیشترین کاهش مربوط به شهرهای استرالیا (32-) و کانادا (5/28-) و کمترین مربوط به شهرهای آمریکا (1/15-) و آسیا (16-) است (پورمحمدی و قربانی، 1382 : 90).
توسعه کم تراکم و پراکنده مناطق شهری کشورهای توسعه یافته که از آن با عنوان Urbansprawl نام برده میشود به لحاظ آثار متعدد و مخرب بر محیط زیست و نواحی شهری، توجه و تعمق اندیشمندان و سیاستگذاران مسائل شهری را برانگیخته و آنها را به چارهجویی واداشته است.
پیسر عوامل عمده تأثیرگذار بر تراکم در سطح محلی در شکل (2-4) خلاصه کرده است:
پراکنشعدم پراکنشقوانین مالکیتضوابط و مقرراتتقاضا برای رشدفشار فیزیکی سایتنیروهای بازارمدیریت منطقهایتأمین مالی زیرساختهاپراکنشعدم پراکنشقوانین مالکیتضوابط و مقرراتتقاضا برای رشدفشار فیزیکی سایتنیروهای بازارمدیریت منطقهایتأمین مالی زیرساختها
شکل 2-3 عوامل مؤثر بر تراکم و پراکنش شهری (Peiser, 2000: 682)
2-30- عوامل مؤثر بر تراکم جمعیت در شهرها
بررسی تراکم ساختمانی و جمعیتی در شهرهای ارزشمند قدیمی نشان میدهد که تراکم ساختمانی و جمعیتی هر زمین با توجه به عوامل مختلف شکل گرفته است:
تراکم ساختمانی از شکل زمین تبعیت میکرده است.
تراکم ساختمانی کاملاً در ارتباط با مباحث اقتصادی قرار داشته به نحوی که قیمت زمین و احداث بنا در آن نقش اساسی داشته است.
تراکم ساختمانی از مسایل اقلیمی تأثیر میپذیرفته است.
ویژگیهای متفاوت شهروندان در بخشهای مختلف شهر و در زمانهای مختلف برتراکم ساختمانی مؤثر بوده است (مشهودی، 1380: 125)
2-30-1- فضای شهری و تراکم جمعیت
تراکم جمعیت در سیمای شهر و محیط زیست روزانه جمعیت، انعکاس یافته و شرایط بهرهمندی آنها را از فضای شهری به ویژه فضای سبز مشخص میکند. اختلاف بین تراکم جمعیت شهری برحسب محلات، بیانگر رشد نامساوی ساختمانهای شهری در ارتفاع و به مفهوم دیگر مبین رشد نابرابری عمودی شهرها استکه خود اشتغال و نحوۀ استفاده انسانها را از فضای شهری نشان میدهد. در محدودۀ شهرهای بزرگ صنعتی، محلات متراکم، کثیف و چشماندازی نازیبا و هوایی آلوده دارد و چه بسا چنین محلاتی در کنار خطوط راهآهن جایگزین شدهاند، مگر آنکه زمین به اشغال صنایع و واحدهای خدماتی درآمده و سطح تراکم کمی پایین رفته است (فرید، 1368: 217).
تراکم سکونتی نه تنها به انباشتگی و فشردگی فضاها منجر میشود بلکه به طور محلی به امحاءِ بافتهای ویلایی خیلی قدیمی نیز منتهی خواهد گردید (شالین، 1372: 200).
تراکم همیشه گویای بهرهمندی انسانها از فضای وسیع و محیط زیست مطلوب جامعه شهری نیست، بلکه ممکن است در محلات شهری متراکم، فضای مناسبی جهت سکونت، استقرار سرویسهای جدید، امکانات و تجهیزات جمعیتی از حیث زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی وجود داشته باشد، ولی در محلات شهری با تراکم شهری کم نظیر حلبیآبادها و زاغههای پیرامون شهرها از لحاظ شرایط زیست محیطی نامناسب برخوردار بوده و فاقد امکانات یک زندگی سالم در فضای شهری باشد. پس تراکم کم یا زیاد الزماً نشانگر فضای شهری مطلوبی نخواهد بود (بنی فاطمه، 1385: 64).
2-30-2- زمین و تعیین حداکثر تراکم
مهمترین عواملی که لازم است در هر زمین برای تعیین تراکم حداکثر مورد نظر قرار گیرند عبارتند از:
عدم سایهاندازی زمستانی بر بدنه جنوبی ابنیه دیگر و سایه بهاره بر حیاطهای این قطعات، رعایت فاصله متناسب با ارتفاع ابنیه با یکدیگر،
تأثیرپذیری از عرض معبر مجاور،
اثرگیری از ویژگیهای کالبدی قطعه (مساحت، ابعاد، شکل، مکان استقرار نسبت به خیابان)،
رعایت فضای باز مناسب برای ساکنین و بهرهوران،
توجه به مساحت حفاظتی مثل زلزله، آتشسوزی و جریان هوا،
توجه به مباحث زیباشناسی شهری (مشهودی، 1380: 156).
2-30-3- باران و تراکم جمعیت
هر کجای کشور که باران بیشتری در سال داشته باشد در آن مکان جمعیت بیشتری متراکم میشود. برای مثال تراکم جمعیت سالهای 1335، 1345، 1355 در سرشماری عمومی کشور با منحنی باران ترسیم گردیده، به این نتیجه منتهی شده است که بین مقدار بارش باران و تراکم جمعیت رابطه معناداری وجود دارد (صفینژاد، 1377: 282).
جدول 2-6. تراکم جمعیت مناطق غربی و شرقی ایران در ارتباط با معدل مقدار باران سالیانه
نام منطقهتراکم جمعیتمقدار باران (میلیمتر)133513451355سنندجهمدانگلپایگاناصفهاننایینیزدرفسنجانکرمانبمایرانشهر1834282914543241413438155452525035481611563600500300200100100200200100کمتر از 100
مآخذ: عزیزی، (1376:28)
اصولاً نباید به عوامل تعیین تراکم نگاه تک بعدی داشته باشیم؛ زیرا توجه و لحاظ کردن همه معیارهای مؤثر در تعیین تراکم، موجب میشود که تراکم تعیین شده براساس ضوابط و معیارهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، زیست محیطی و کالبدی باشد.
2-31- عوامل اقتصادی مؤثر بر تراکم شهری
نظریههای توسعه شهری، همگی بر اهمیّت و اولویت عوامل اقتصادی در ظهور، توسعه و گاه افول شهرها دلالت میکنند. عوامل و متغیرهای اقتصادی، تأثیر عمده در شکلگیری و فرم شهر، تعیین ویژگی کالبدی، اندازه و وسعت شهر، دارند. بدین ترتیب، تراکم شهرها نیز به طور عمده تحت تأثیر عوامل اقتصادی تعیین میشوند و در مقابل متغیرهای اقتصاد شهری نیز، از تراکم و تغییرات آن، اثر میپذیرند.
عوامل و متغیرهای اقتصادی را که بر تراکم اثر میگذارند، از دیدگاههای مختلف میتوان دستهبندی کرد. در سطح اقتصاد کلان، درآمد و تولید شهرو تمرکز فعالیتها دو عامل تأثیرگذار بر تراکم شهری هستند. در سطح اقتصاد خرد (اقتصاد بنگاهها و خانوارها)، ساختار جمعیتی خانوار، قیمت زمین و مسکن، درآمد خانوارو مالکیت اتومبیل، عواملیاند که بر تراکمهای شهری اثر میگذارند و در تعامل با آن، از آن نیز اثر میپذیرند (عزیزی، 1388: 110-109).
عوامل اقتصادی مؤثر بر تراکمهای شهری را میتوان در عبارت ریاضی زیر خلاصه کرد:
DEN= F (Pop, Y, PI, PH, Car, PE, e)
در این عبارت:
قیمت مسکن = PH تراکم = DEN
نرخ مالکیت اتومبیل= Car جمعیت = Pop
قیمت سوخت و انرژی = PE درآمد = Y
سایر عوامل = e قیمت زمین = PI
2-31-1- عوامل جمعیتی
ساختار و تحول جمعیت شهر،از دو جهت بر تعیین تراکمهای شهری اثر میگذارد. نخست، اندازه جمعیت از نظر اقتصادی مقیاس اقتصادی شهر را تعیین میکند. رابطۀ بین اندازۀ جمعیتی شهر و تراکم را «قاعدۀ اندازه – تراکم» نامیدهاند. طبق این قاعده همراه با افزایش اندازه جمعیتی هر سکونتگاه، تراکم جمعیت (نفر در واحد سطح) افزایش مییابد. به عبارتی سرانه زمین به ازای هر نفر، با نرخ کاهنده، کاهش مییابد.
دوم، عوامل جمعیتی از جهت دیگری نیز بر تراکم مؤثرند. تغییر ساختار خانوار، تقریباً در تمام شهرهای جهان، به سوی خانوارهای کم جمعیت، یعنی کاهش بُعد خانوار، تقاضا برای مسکن کم مساحت را افزایش داده و در نتیجه تراکم مسکونی، یعنی تعداد واحدهای مسکونی در سطح را افزایش میدهد.
2-31-2- درآمد خانواده و تراکم
درآمد خانوار و تراکم با یکدیگر رابطۀ معکوس دارند. خانوارهای پردرآمد تمایل به سکونت در واحد مسکونی بزرگتر دارندو حتی با فاصله گرفتن از مراکز شغلی (CBD یا مراکز تجاری شهرها) و افزایش هزینۀ حمل و نقل و هزینۀ فرصتی که در اثر رفت و آمد به محل کار انجام میدهند، باز هم مطلوبیت واحد مسکونی بزرگتر را بیش از هزینههای آن میدانند. از این رو به طور معمول تراکم محلات و مناطق شهری پردرآمد، کمتر از سایر نقاط شهر است. در کشورهای در حال توسعه، علیرغم اینکه این قاعده کلی وجود دارد که خانوارهای پردرآمد گرایش به سکونت در واحدهای مسکونی بزرگتر دارند، اما هزینه حمل و نقل (به معنای هزینه مستقیم و هزینه ساعات از دست رفته در ترافیک) و عدم دسترسی به وسایل آسان و ارزان حمل و نقل عمومی، باعث میشود که پدیده حومهنشینی خانوارهای پردرآمد بندرت مشاهده شده و در شهرهای بزرگ، تراکم با درآمد رابطه مثبت داشته باشد (منبع قبلی، 111).
2-31-3- قیمت زمین و مسکن و تراکم
عامل قیمت زمین و مسکن معمولاً رابطه مستقیم با تراکم دارد. به عبارتی هرچه قیمت زمین و مسکن بالاتر باشد، تراکم شهری نیز بیشتر است. افزایش قیمت زمین که ناشی از محدودیت آن و کششناپذیری عرضه در برابر تقاضاست و نیز ضرورت استفاده بهینه از آن، موجب افزایش تراکم (تراکم ساختمانی و در پی آن تراکم جمعیتی) میگردد.
موث بر این باور بود که توان مالی خانوار (درآمد، پسانداز انبوه شده و دارایی خانوار) و نسبت این توان به هزینه مسکن، اندازه، کیفیت و مکان مسکن خانوار را تعیین میکند.
قیمت زمین (مسکن) هرچه به مرکز (مراکز) تجاری و فعالیتی شهر نزدیک شویم، افزایش مییابد، از این رو خانوارها، با توجه به توان مالی خود و هزینهای برایحمل و نقل به محل کار و مراکز خرید باید متحمل شوند، سعی میکنند با دور شدن از مرکز خدماتی و تجاری شهر (CBD)، خانههایی بزرگتر و با کیفیت بهتر در نقاطی کم تراکمتر، فراهم آورند.
وینگو معتقد است که در شهرهایی که مسئله ترافیک دارند، خانوارها برحسب درآمد خود ترجیح میدهند نزدیکتر به مرکز شهرو در تراکم بیشتر سکونت کنند تا در رفت و آمدهای روزانه، ساعات کمتری را از دست دهند. ( منبع قبلی: 112).
2-31-4- نرخ مالکیت اتومبیل و تراکم
هزینه حمل و نقل، مالکیت اتومبیل و سایر متغیرهایی که اهمیت مکان مسکن را در پهنه شهر تعیین میکنند، از جمله عوامل اقتصادی مؤثر در تعیین تراکمهای شهریاند. با افزایش مالکیت اتومبیل و سهولت رفت و آمد در پهنه شهر، تراکم کاهش مییابد. در حقیقت این متغیر از دو سو با تراکم ارتباط دارد. نخست آنکه نرخ بالای مالکیت اتومبیل، آمد و شد در فاصلههای بیشتر را تسهیل میکند. حومهنشینی شهری در کشورهای توسعه یافته، حاصل نرخ بالای مالکیت اتومبیل است. از سوی دیگر درآمد بالاتر، نرخ مالکیت اتومبیل را افزایش داده و خود انگیزه دیگری برای کاهش تراکم شهری میگردد (منبع قبلی: 113).
2-31-5- هزینه خدمات شهری و تراکم
طرفداران همگرایی شهری بر کاهش هزینههای سرانه ساخت و بهرهبرداری از زیرساختها، یا تراکمهای زیاد، تأکید دارند. در مورد تراکمهای مسکونی در ارتفاع این کاهش در هزینه سرانه خدمات شهری، همراه با افزایش هزینه ساخت در ساختمانهای بلندمرتبه است، به گونهای که اثر خالص آنها (جمع این دو برایند) افزایش هزینه شهری در تراکم بالاست (منبع قبلی: 114).
2-31-6- مباشران توسعه شهری و تراکم
توسعه شهر، فرایندی درازمدت است که از فعالیتهای اقتصادی تأثیر میپذیرد و همچنین بر آن فعالیتها اثرگذار است. توسعه شهرها به معنای توسعه کالبدی و نیز رشد و بالندگی اقتصادی و اجتماعی آنها، حاصل کوشش و فعالیتهای مباشران ساخت و عمران در شهر است؛ که مباشران شامل گروههایی است که در جدول (2-8) مشخص شده و عوامل مؤثر بر تعیین تراکمهای شهری را برحسب انواع شاخصهای سیاستی و تحلیلی و نیز برحسب میزان تأثیر واقعی و مورد انتظار در جدول (2-7) خلاصه شده است (منبع قبلی: 115).
جدول 2-7. عوامل مؤثر در تعیین تراکمهای شهری از دیدگاه اقتصادی
نوع تراکمعوامل تعیین کنندۀ تراکمنوع متغیرنوع رابطهمثبت و (منفی)میزان همبستگیضعیف، متوسط، (زیاد)تحلیلی توصیفیسیاستی+-کنونینهایی (مطلوب)تراکم جمعیتی* مساحت شهر- امکانات توسعه کالبدی شهر- محدودیتهای فیزیک، طبیعی و اقتصادی توسعه شهر******زیادمتوسط* میزان جمعیت- نرخ رشد طبیعی- نرخ رشد مهاجرت*** بلندمدت* بلندمدت*زیادزیاد* تراکم ساختمانی* جمعیت شهر* درآمد: متوسط درآمد خانوار در شهر* قیمت زمین* قیمت مسکن* نرخ مالکیت اتومبیل* هزینه سرانه خدمات شهری* درآمد سرانه شهر* اعتبارات سرانه ملی در عمران شهرها* مقررات ناظر بر تراکم، زونینگ و کاربری اراضی******* بلند مدت************ضعیفزیادضعیفزیادمتوسطضعیفمتوسطمتوسطمتوسطزیادزیادزیاد
مآخذ: عزیزی، (1388:119)
جدول شماره 2-8. ویژگی مباشران مسکن
سازندههدف اقتصادیعوامل مؤثر بر تصمیمگیریتراکم مورد نظرسازندگان مسکنبیشینه کردن سود1. نرخ بازگشت نسبی سرمایه2. خطر نسبی سرمایهگذاری3. قیمت زمین و هزینه ساخت4. وضعیت و الگوهای تقاضاپرتراکمسازندگان غیرحرفهایخانوارهاتضمین آینده اقتصادی خانوار1. توان مالی (دارایی، پسانداز، درآمد خانوار)2. قیمت زمین و هزینه ساخت3. هزینه یا زمان رفت و آمد روزانهکم تراکمدولتملی و محلی* حفظ توان مالی دولت ملی و محلی* جلوگیری از گسترش بیرویه شهرها به لحاظ:- حفظ محیط زیست و زمینهای کشاورزی اطراف- قابل مدیریت بودن محدودۀ شهر.* استفاده بهینه از زمینهای داخل شهر* استفاده بهینه از زیربناهای شهری1. درآمدهای ملی و محلی قابل تخصیص به عمران شهرها2. محدودیتهای توسعه کالبدی شهر و ملاحظات زیست محیطی3. جمعیت شهرگرایش به تراکم بیشتر
مآخذ: عزیزی، (1388:118)
2-32- رویکردهای اساسی در تعیین تراکم شهری
رویکردهای مختلف به «مسئله تعیین تراکم» در طرحهای شهری را همانند رویکردهای مختلف به «طراحی شهری»، میتوان به دو دستۀ اصلی رویکرد «سرمشقی» و رویکرد برنامهای طبقهبندی کرد.
2-32-1- رویکرد سرمشقی
به طور کلی رویکرد «سرمشقی» رویکرد «راه حلگرایانه» است که به میزان چشمگیری تحت تأثیر تلقیات و ترجیحات شخصی طراحی یا تیم طراحی از «محیط شهری مطلوب» به مثابۀ یک کل واحد قرار میگیرد. این رویکرد سرمشقی به طور نهفته یا آشکار حامل سابقۀ «هنری» و «زیباشناختی» و «ایدئولوژیک» میباشد. در رویکرد «سرمشقی» کار با انتخاب یکی از الگوها، نظریهها و سرمشقهای غالب طراحی و تراکم متناظر آن آغاز میشود، (کار از ابتدا با «انتخاب راه حل» آغاز شده و سپس در مراحل بعد چنانچه راه حل برگزیده با برخی از واقعیتها و قیود محیط، مغایر و تناقض پیدا کند، (البته در حدودی که کلیت سرمشقی دچار فروپاشی شود)، تراکم انتخاب شدۀ اولیه، تعدیل و اصلاح میشود.
بسیاری از طراحان، خودآگاه یا ناخودآگاه، در طراحی خود الگوهایی نظیر «باغشهرها» و «واحد همسایگی» و واحدهای برنامهریزی شده» و ... را مورد استفاده قرار دادهاند؛ که این الگوها دارای کلیتهای منسجمی میباشند که از مجموعههای پیش فرضهایی نهفته در الگوی مزبور ناشی میگردد. این پیش فرضها میتواند در خصوص شکل و اندازۀ خانوار، ترکیب عناصر اصلی شهر و محله و توزیع فضایی مناسب آن ... الگوی مورد نظر را چه به شکل آشکار، یا به شکل نهفته، در قبال مسئله تراکم جمعیتی مشروط کند؛ به عبارت دیگر همانگونه که کوین لینچ میگوید: «هر الگوی مشخصی از طراحی، حدود تراکم متناظر خاص خود را دارد».(Lynch & Hacke,1984: 252)
یکی از اولین الگوهای ارائه شده از واحد همسایگی، الگوی واحد همسایگی پیشنهادی «کلارنس پری» است. الگوی مزبور که در سال 1929 در چارچوب طرح «برداشت منطقهی نیویوریک و محیط آن» مطرح شد، بعدها به عنوان یکی از رایجترین سرمشقها مورد استفاده شهرسازان بیشماری در سراسر جهان قرار گرفت. کلارنس پری واحد همسایگی را به مثابۀ سطحی که جمعیت آن بتواند دانشآموزان مورد نیاز برای تشکیل یک دبستان ابتدایی را فراهم سازد، تعریف نموده است. در این الگو، از طریق تعریف عناصر متشکلۀ واحد همسایگی و نحوۀ ارتباط آنها با (مدرسه به عنوان کانون واحد همسایگی، اصل دسترسی پیاده به مدرسه و ...) خود به خود محدودۀ تراکم جمعیتی مناسبی برای واحد همسایگی به وجود میآورد.
برخی از ویژگی های الگوی واحد همسایگی پری از این قرار است:
شریانهای اصلی و ترافیک عبوری نمیبایست واحد همسایگی را قطع نمایند، خیابان مذکور میبایست حدود همسایگی را تعریف کند.
استفاده از کل – دو– ساک: الگوی خیابان های داخلی واحد همسایگی می بایست با استفاده از کل– دو– ساک و معابر با انحنا طراحی شود تا موجب تشویق حرکت ترافیکی آرام، ایمن و کم حجم گردیده و جوّ مسکونی واحد همسایگی حفظ شود.
نقطه کانونی واحد همسایگی دبستان ابتدایی آن است که به همراه نهادهای دیگر که عملکرد خدماتی آنها در محدودۀ واحد همسایگی است در قطعه زمین همگانی، یا یک فضای سبز مستقر میگردد.
واحد همسایگی دارای خدمات خرید، کلیسا، کتابخانه و یک مرکز اجتماعات در نزدیکی دبستان ابتدایی خواهد بود.
از دیگر الگوها، الگوی واحد همسایگی «کلارنس اشتاین» که به طور چشمگیری مشابه الگوی «کلارنس پری» است. اهمیت کار «کلارنس اشتاین» در عملیاتی کردن الگوی «پری» در چهارچوب طرح معروف «رادبرن» میباشد. طرح شهرک رادبرن در نیوجرسی بعدها به طور مستقیم یا غیرمستقیم سرمشق و الگوی طرحهای بسیار زیادی در جهان، از جمله ایران از نظر کاربرد کل – دو – ساک و تراکم قرار گرفت.
کلارنس اشتاین و هنری رایت در طرح شهرک رادبرن در حومه نیوجرسی رویکرد جدیدی را در شهرسازی پایه نهادند که در تجارب بعدی جهانی بسیار تأثیرگذار بود. آنها در این طرح ایدۀ «سوپر بلوک» را که مبنای تفکیک شدن ترافیک سواره و پیاده از یکدیگر میبود معرفی کردند (عزیزی، 1388: 73- 78).
از دیگر الگوهای متأخر واحد همسایگی باید به الگو «پدسترین پاکت» یا توسعۀ حمل و نقل عمومیگرا اشاره کرد. الگوی مزبور متشکل از واحدهای مسکونی، مغازههای خردهفروشی و دفاتر واقع در فاصله مایلی از 14ایستگاه حمل و نقل عمومی (راه آهن سبک نظیر تراموا) است. از مساحت «شهرهای جدید» کوچکتر بوده و از مساحت «واحدهای برنامهریزی شده» بزرگتر و جمعیت متنوعتری دارد. تراکم الگو با توجه به اینکه در مساحتی در حدود 10 جریب، محل سکونت 5000 نفر و محل اشتغال 3000 نفر پیشبینی شده است، برابر 50 نفر در جریب (یا 123 نفر در هکتار) میباشد .(Kaiser et al, 1995:345)
از جمله تلاشهای صورت گرفته در زمینه الگو در ایران در زمینهتهیۀ الگوی واحد همسایگی به الگوی پیشنهادی «حبیبی و مسائلی» اشاره کرد. هدف اصلی مطالعه مزبور دستیابی به «سرانههای قابل قبول جهت کاربری شهری» ذکر شده است (عزیزی، 1388: 81).
2-32-2- رویکرد برنامهای
در مقابل رویکرد «سرمشقی» که نوعی رویکرد کلگرا راهحلگراو تا حدودی باسابقه ی هنری معرفی گردد میبایست از رویکرد برنامهای نام برد رویکرد برنامهای را اجمالاً می توان رویکردی جزگرا – مسئلهگرا و با سابقۀ علمی تعریف کرد.
رویکرد برنامهای، رویکردی تحلیلی و مسئله گشایانه است که به محیط شهری همچون سیستمی متشکل از جزء سیستمهای طبیعی / مصنوع و کالبد/ غیرکالبدی مینگرد. به طور کلی در این رویکرد برای هر یک از اجزای محیط «ظرفیت حمل» یا «ظرفیت پذیرش» محاسبه و تعریف میگردد که در نهایت منجر به تصمیمگیری عقلایی در مورد مسئله تراکم را فراهم میآورد.
به طور کلی «ظرفیت حمل» هر یک از اجزای محیط میتواند محدود کننده تراکم جمعیتی قرار بگیرد و خود ظرفیت حمل، بویژه در مورد خدمات شهری تابعی از قاعدۀ «آستانه دامنه» است و سطح تخصصی بودن آن اندازه معینی دارد.
«ظرفیت حمل» چنین تعریف شده است: توانایی یک سیستم طبیعی یا انسان – ساخت در جذب رشد جمعیت، توسعۀ کالبدی و تراکم میباشد، به نحوی که سیستم مزبور دچار اضمحلال و فروپاشی نگردد؛ بنابراین رویکرد برنامهای پایههای اصلی تصمیمگیری در مورد تراکم مطلوب با شناخت محدودیتهای و امکانات سیستمهای مصنوع (خدمات شهری، زیرساختارهاو ...) و سیستمهای طبیعی (اکوسیستمها) است(Kaiser et al,1995:218).
2-33- راهبردها
2-33-1- راهبرد تمرکز: الگوی توسعۀ واحدهای برنامهریزی شهری شده
یکی از شیوههای مرسوم برای استفادۀ مؤثر از زمینهای شهری، استفاده «توسعۀ واحدهای برنامهریزی شده» به جای الگوی متعارف تفکیک اراضی است. آیین نامه زونینگ معمولاً به عنوان تکنیکهای کنترل تراکم جمعیتی عمل مینمایند، به حالت تعلیق درآمد و یا تغییر مییابند. با تغییر برخی از مقررات متعارف در مورد یک قطعۀ معین زمین که به شیوۀ «توسعه واحدهای برنامهریزی شده» برنامهریزی و طراحی میگردد، ضمن تأمین کیفیتهای محیطی مطلوب (نظیر تأمین فضای باز همگانی وسیع، خدمات محلهای و ...) امکان حصول به تراکم مسکونی پرداخته میشود.
PUD یا واحد برنامهریزی شده، شیوه جدیدی از طراحی محلات و واحدهای همسایگی مسکونی است که محیط بهتری را برای مردم ساکن در آن و منابع بیشتری را برای سازندگان ایجاد میکند.
2-33-2- راهبرد تمرکز: سیاستهای تحکیم شهری
«سیاستهای تحکیم شهری» در برخی کشورها نظیر استرالیا، کانادا و آمریکا به منظور بالا بردن تعداد واحدهای مسکونی در بافتهای موجود شهری و غالباً به صورت مسکن با تراکم متوسط درصدر دستور کار سیاستگذاران مسائل شهری قرار گرفته است. این سیاست به عنوان وسیلهای جهت صرفهجویی در هزینه زیرساختها و کاستن از تقاضا برای زمین در پیرامون شهرها، کاستن از فاصلۀ سفر و افزایش میزان استفاده از حمل و نقل همگانی مدنظر قرار داشتهاند.
سیاستهای «تحکیم شهری» به طور عام شامل چهار مورد زیر میشود:
ساخت و ساز و قطعات بیاستفادۀ زمین درون شهر (توسعۀ میانافزا)
تفکیک مجدد قطعات مسکونی در کشورهایی که سابقۀ استفاده از قطعات بزرگ مسکونی دارند.
کاهش دادن اندازه سطح حداقل مجاز قطعۀ تفکیکی مسکونی در طرحهای کاربری زمین
اجازه دادن به ساخت و ساز مسکن با تراکم متوسط در نواحی که قبلاً برطبق طرحهای جامع برای مسکن کم تراکم پیشبینی شده بود.
این راهبرد دفعی و کوتاه مدت قلمداد میشود (عزیزی، 1388: 54).
2-33-3- راهبرد عدم تمرکز متمرکز
گروئننیز با تدوین نظریه «کلانشهر سلولی» خود ایدۀ کهکشانی از سکونتگاهها را دنبال کرد. او احساس میکرد رویکرد پیشنهادیاش میتواند به حفظ نمودن «حس شهریّت» تنوع و طراوت زندگی فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی زندگی در مرکز شهر کمک کند «گروئن» به جای توسعۀ هرز و بیرویه حومهای، یا سلسله مراتب منطقهای از شهرها، گونهای از زندگی کلانشهری با تراکم زیاد را پیشنهاد کرد که میتوانست در قالب مجموعهای از شهرها که هریک توسط نواحی طبیعی احاطه شده متشکل از مجموعهای از سلولهای کوچکتر یا واحد همسایگی باشند. در طرح پیشنهادی گروئن یک ناحیه مرکزی شهر با جمعیتی حدود 50 هزار نفر که توسط 30 شهرک و هریک با جمعیتی برابر 65 هزار نفر احاطه میگردید در نظر گرفته شده بود.
به طور کلی راهبرد عدم تمرکز متمرکز به واسطۀ ملاحظات محیطی مقبولیت بسیار زیادی یافته، زیرا پتانسیل کاستن از مصرف انرژی را داشته و به طور خاص مشوق استفاده از سیستم حمل و نقل همگانی و سیستمهای حرارتی و نیروی مشترک میگردد (منبع قبلی:67).
2-34- تراکم جمعیت و اکولوژی شهری
افزایش تراکم جمعیت به اشکال مختلف و به طور مستقیم موجب ظهور تغییرات اکولوژیک در محیطهای شهری میگردد، تغییرات مذکور در اکثر موارد نه به صورت زنجیرههای عِلّی یا خطی، بلکه بیشتر در قالب حلقههای پسخور و در این حالت، عمدتاً پسخور مثبت، عمل میکنند. افزایش جمعیت، گسترش سطوح ساخته را موجب میشود و این گسترش به سهم خود منجر به ظهور تغییرات اقلیمی، هیدرولوژیک، خاک شناختی در محیط شهری و فضاهای پیرامون آن میگردد. در عین حال افزایش جمعیت، در شرایطی که از روشهای کنترل آلودگی محیط زیست کمترین استفاده به عمل میآید، سبب آلودگی محیط زیست نیز میشود:
مصرف هرچه بیشتر آب، به تولید هرچه بیشتر فاضلاب دامن میزند. در شرایطی که جمعآوری و دفع فاضلاب به روشهای علمی – فنی صورت نگیرد، مواد آلاینده موجود در فاضلاب وارد چرخه اکولوژیک مواد در طبیعت شده که در این حالت کنترل و دفع آلودگیها کار بسیار دشوار و هزینهساز میگردد.
به موازات افزایش جمعیت، مصرف کالاهای مختلف نیز روبه فزونی میگذارد. در این حالت شهر تبدیل به کارخانه تولید زباله شده و جمعآوری و دفع زباله نیز هرگاه متکی به روشهای علمی – فنی نباشد به ورود مواد آلاینده در چرخه مواد در طبیعت کمک میکند.
مصرف انرژی فسیلی نیز همراه با رشد جمعیت، افزایش مییابد. در مقیاس شهری، آلودگیها، تغییرات اقلیم شهری و در مقیاس جهانی افزایش دمای اتمسفر و تشدید اثر گلخانهای شناخته شدهترین پیامدهای اکولوژیک ناشی از مصرف فزاینده سوختهای فسیلی میباشند.
از آنجا که هسته اولیه اکثریت شهرها، بویژه شهرهای ایران در حاشیه یا در اراضی مرغوب کشاورزی بوده و سپس به موازات رشد جمعیت و گسترش فضاهای ساخته، روبه گسترش نهادهاند، از این طریق همه ساله مرغوبترین اراضی کشاورزی در زیر پیکر شهرها مدفون شده و برای همیشه از ارزشهای تولیدی خود محروم میگردد. بدین ترتیب فعالیتهای کشاورزی ناگزیر به سمت اراضی پستتر، با بازدهی تولیدی کمتر روی میآورند. این عمل باعث افزایش مصرف کودو سم شده و از یک سو موجب آلودگی محیط زیست شده و از سوی دیگر افزایش هزینه تولید محصول کشاورزی را موجب میگردد.
از دیدگاه اکولوژی شهری تراکم جمعیت شهری میتواند در صورتی که برنامهریزی شهری به شیوههای منطقی صورت پذیرفته باشد پیامدهای مثبتی را نیز به همراه داشته باشد؛ ایجاد و توسعه فضاهای سبز شهری و فضاهای سبزی که جهت برقراری موازنه اکولوژیک ایجاد میگردند، از این جملهاند.
با همه این اوصاف واقعیتی است که در برخی شهرها ایران توسعه فضاهای آزاد و سبز شهری در تعادل با تغییرات تراکم جمعیت و سطوح و احجام ساخته صورت نپذیرفته و به همین سبب پاسخگوی نیازهای اکولوژیک شهری نمیباشد (عزیزی، 1376: 31).
2-35- ظرفیت قابل تحمل محیط
به طور کلی مبانی نظری محیط زیست در خصوص تراکم جمعیت بر پایه مفهوم ظرفیت قابل تحمل محیط استوار گردیده است. مفهوم ظرفیت قابل تحمل محیط زاییده دانش اکولوژی است و میبایست از محتوای این مفهوم در چارچوب دانش اکولوژی کسب اطلاع کرد.
قرار دادن مفهوم «ظرفیت قابل تحمل محیط» در چارچوبی سیستماتیک و تبیین آن از دیدگاه تحلیل سیستمی نشان خواهد داد که این مفهوم را میتوان – بدون آنکه از مفاد و محتوای خود تهی شود – به ابزاری مؤثر در برنامهریزی تبدیل کرد، در این صورت ابزاری تولید میشود که با کمک آن میتوان درباره تناسب موجود میان جمعیت و فضایی که به اشغال درآورده است به قضاوت پرداخت.
گام بعدی در جهت استفاده از مفهوم «ظرفیت قابل تحمل محیط» به عنوان ابزاری برنامهریزی شهری و بویژه تعیین تراکم مطلوب کاربردی کردن این مفهوم از طریق تعیین و تعریف معیارهای بردباری محیط است.
2-1-35-تبیین مفهوم «ظرفیت قابل تحمل محیط» از دیدگاه تحلیلی سیستمی
در اجتماعات زیستی آنچه فشار نامیده میشود، معمولاً حاصل افزایش تراکم جمعیت مصرفکنندگان است.
ظرفیت قابل تحمل محیط در کلیه سیستمهای طبیعی یکسان نیست. معمولاً سیستمهای سادهتر، در مقایسه با سیستمهای پیچیدهتر، از ظرفیت قابل تحملتری برخوردارند. (پوتکین،1378: 12-11)
در تعیین ظرفیت قابل تحمل محیط عناصر متعددی میتوانند دارای نقش باشند که چند نمونه از عناصر مؤثر در تعیین تراکمهای شهری به شرح ذیل میباشند:
نمونه عناصر مؤثر در تعیین تراکم شهری از نظر محیط زیست
ظرفیت قابل تحمل محیط
شرایطی اقلیمی
بیلان آب در حوزه آبی پیرامون
منابع خاک و تولیدات کشاورزی
پوشش گیاهی
فضای سبز شهری
کیفیت هوا
آسایش صوتی
فاضلاب شهری
زباله شهری
رشد جمعیت بر آمادگی منابع و کیفیت محیط زیست در پیدایش فقر نقش مهمی دارد. در حالت کلی جمعیت بیشتر به معنی مصرف بیشتر انرژی و مصرف بیشتر انرژی آلودگی زیاد اتمسفر را به دنبال دارد. جمعیت بیشتر تقاضای زیاد برای منابع غذایی، بهرهبرداری مفرط از منابع، فرسودگی، تخریب، انهدام منابع طبیعی و کاهش تنوع زیستی را به دنبال دارد.
سخن نهایی اینکه رشد جمعیت بیشتر، تقاضای بیشتر برای اراضی زارعی و کشاورزی، مسکونی و کاهش تقاضا برای اراضی جنگلی، مرتع و باتلاقی است که هریک به نوبه خود آلودگی بیشتری را به دنبال خواهد داشت که از تأمین نیازهای انسانی عاجز خواهد بود؛ بنابراین یکی از راههای عوامل محدود کنندۀ رشد جمعیت، توجه به ظرفیت نگهداریمنابع طبیعی و اراضی زارعی است. به عبارت سادهتر، ظرفیت نگهداری یک ناحیه معین، حداکثر تعداد افرادی است که با استفاده از منابع آن ناحیه میتوانند به حیات خویش ادامه دهند.
ظرفیت قابل نگهداری یک منطقه، از لحاظ طبقهبندی تنها تعداد مطلوب جمعیت نیست، مگر این که میزان برخورداری از امکانات رفاهی که جمعیت براساس آن پایدار تلقی میشود، برای آن جمعیت مطلوب باشد. ولی معمولاً ظرفیت نگهداری را به صورت بیشترین جمعیتی که با حداقل استاندارهای زندگی لازم برای بقا میتواند پایدار بماند، تعریف میکنند. جامعترین بررسیتحلیلی در مورد ظرفیت نگهداری جهان توسط سازمان فائو (FAO) انجام گرفته است (جوان، 1390: 47).
2-36- روشهای کنترل تراکم
«سیستم اندازهگیری شدت استفاده از زمین»، (LUI) و تحقق یافتن تراکمهای خالص و ناخالص پیشنهادی طرحهای شهری در نواحی مختلف شهر نیازمند ابزار و روشهای میباشد که در ادبیات شهرسازی به آنها اصطلاحاً «روشهای کنترل تراکم» گفته میشود. با استفاده از تکنیکها (که در مقایسه با مفهوم تجریدی «تراکم» مفاهیم نظیر سطح زیربنا و سطح اشغال ... میباشند) میتوان تحولات جمعیتی بخشهای مختلف شهر را در جهت نیل به تراکمهای معینی کنترل و هدایت کرد.
استفاده از روش کنترل تراکم در تمام کشورها به یک شکل نمیباشد. برخی کشورها از جمله ایران صرفاً از تعداد محدودی از این روشها نظیر «ضریب سطح زیربنا» (که در ایران از آن با تراکم ساختمانی نام برده میشود) و ضریب سطح اشغال ساختمان» استفاده میگردد، در حالی که در تعدادی از کشورها سیستم جامعی از «سیستم اندازهگیری شدت استفاده از زمین» یا به اختصار روش LUI میباشدکه به صورت گسترده در ایالات متحده به کار میرود (عزیزی،1388:39).
2-37- قاعدۀ «تراکم اندازه»
یکی از پژوهشهای برجسته در زمینۀ مسئله تراکم شهری، مطالعهای است که توسط «بست» «جونز» و «راجز» در مورد شهرهای انگلستان صورت پذیرفته است. پژوهشهای «بست» در دهۀ 1950 آغاز میگردد. تحقیقات مزبور در مورد میزان نواحی شهری و کاربری متشکلۀ آن در شهرهای انگلستان و ولز انجام گرفته بود. در بررسی قاعدۀ «تراکم – اندازه» بست به جای استفاده از مفهوم تراکم از مفهوم «تأمین زمین» در مدلسازی استفاده کرده است. در حالی که معمولاً از مفهوم تراکم به صورت نفر در هکتار استفاده میشود. لیکن ثابت گردیده است که برای مقاصد برنامهریزی استفاده از معکوس همان عدد سادهتر و راحتتر میباشد. شاخص «هکتار برای هزار نفر») به این شکل به دست میآید راهکاری را ارائه میکند که از آن طریق امکان مقایسۀکاربریهای مختلف زمین در شهرهای گوناگون فراهم میشود. شاخص مزبور را به جای تراکم «زمین آماده» می نامند که به مفهوم میزان زمین موجود برای هر هزار نفر سکنه می باشد (Best, R. H. et al., 1974: 201).
بست و همکارانش براساس مطالعۀ فوق قاعده تراکم – اندازه را نتیجهگیری کردند براساس نظر آنها میتوان قاعده تراکم اندازه را چنین تعریف کرد: به موازات افزایش اندازۀ جمعیت شهر، به میزان تراکم نیز افزوده میشود، آهنگ افزایش تراکم کمتر از آهنگ افزایش اندازۀ جمعیت میباشد.
2-38- عوامل اجتماعی و فرهنگی تراکم شهری
مهاجرتهای گسترده روستاییان به شهرها موجب پیدایش تراکمهای فشردهای در مناطق حاشیهای شهرها شده است. در مناطقی که به احداث سرپناههای غیررسمی تخصیص داده شده است، تراکم خالص مسکونی بالاتر بوده و تفاوت زیادی با تراکم جمعیتی ناخالص در فضای تحت کاربریهای شهری ندارد. این بخشهای مسکونی در گوشه و کنار شهرها، گاه به عنوان بافتهای مسئلهدار مطرح میشوند. این بافتها بعد از پیروزی انقلاب اسلامی همراه با آمادهسازیها و گسترش سطح شهرها در جوار آنها به وجود آمده تا از امکانات گسترش شهری استفاده نمایند. گسترشهای شهری در قالب آمادهسازیها مورد استفاده چند قشر اجتماعی قرار گرفت:
اقشار کم درآمد محدودههای شهری که با کم مسکنی و در مواردی نیز بیمسکنی مواجه بودند. پایین بودن قیمت زمین در این مناطق از یک طرف و واگذاری قطعاتی از زمین که امکان زندگی در واحدهای مستقل یک طبقه را میداد، گسترش سطحی شهر را موجب گردید.
حرکت اقشار متوسط شهری از بافتهای مرکزی شهر به اطراف توسعه خدمات شهری و با پر کردن فاصلههای موجود بین آمادهسازیها و بافت قدیم شهری صورت گرفت. این فاصله با اراضی موات و یا بایر و حتی در مواردی دایر به صورت باغ و یا مزارع کشاورزی پر میشود و مالکان مربوط به احداث واحد مسکونی نسبتاً بزرگ و انتقال از بافت درونی شهر اقدام کردند.
اقشار فقیر و کم مایه نیز در گوشه و کنار این توسعههای شهری نقطهای را یافته و به احداث سرپناههایی در ارتباط با وضعیت ضعیف مالی خود اقدام کردند.
سه جریان اساسی در شهرها سبب تراکمهای جمعیتی با تفاوتهای زیادی بودهاند به سه شکل زیر هستند:
جریان اول: تراکمهای فشرده روستایی؛
جریان دوم: جابهجایی و زوال بافت درون شهری؛
جریان سوم: گرایش به زندگی در برجها.
تراکمها با توجه به مطالعات اجتماعی مورد توجه قرار میگیرد. هرچه ساختار ساکنان، روستاییتر باشد میتواند تراکم مسکونی بالاتری را داشته باشند.
هرچه افراد از همسازی گروهی بیشتری برخوردار باشند دارای همزیستی بیشتری بوده و مانند گروههای طایفهای ساکن روستاها با تراکم بالایی زندگی میکنند؛ بنابراین در صورت وجود چنین ویژگی اجتماعی میتوان از تراکم مسکونی فشرده استفاده کرد.
هرچه ساکنان از گروههای قومی متفاوت با مشاغل مختلف باشند، از سازگاری و همسازی کمتر برخوردارند و علاقه آنها به دارا بودن مساکن مستقل فردی بیشتر است. در چنین مناطقی تراکم جمعیتی ناخالص شهری بالاتر است. یا حفظ این ویژگی و عدم مقابله با آن میتوان از طریق افزودن بر تراکم مسکونی که با احداث بناهای عمودی همراه باشد افزود.
در مواردی که مناطق تازهآباد شده گسسته از گروههای اجتماعی و فرهنگی مختلفی تشکیل میشود. علاقه این گروه از ساکنان به داشتن واحدهای مسکونی ویلایی (غیرآپارتمانی) بیشتر است و شاید یکی از دلایل انتخاب نقاط دورتر از مرکز شهر دستیابی به مسکن مستقل و ویلایی است. پایین بودن تراکم مسکونی در این گونه مناطق موجب بالا بودن نرخ خدمات شهری بالایی است.
منطقه مسکونی پیوسته غیررسمی و منطقه مسکونی گسسته غیررسمی، به طور نامنظم و عمدتاً در مواقعی که نظم شهری حاکم نبوده، توسط مهاجران روستایی و یا بیمسکنان شهری احداث شدهاند. در این مناطق برعکس نقاط دیگر به دلیل نبودن طرح شهری، نرخ تراکم جمعیتی ناخالص شهری بسیار بالاتر از تازهآبادهاست، دلیل این مسئله تصرف قطعات کوچک زمین و احداث بناهای کوچک میباشد. در مورد این مناطق عمدتاً صحبت از ساماندهی است به این ترتیب که با تعریض معابر و احداث برخی از تأسیسات شهری زندگی را نظم و نسخ بهتری بدهند. این مناطق به دلیل تصرف و یا فروش قطعات کوچک زمین جمعیتی نسبتاً زیاد را در خود جای داده است. ساکنان مناطق توسعه یافته غیررسمی گسسته از همسازی اجتماعی بیشتری برخوردارند و غالباً با یکدیگر خویشاوند هستند. لذا تحمل زندگی نزدیک به یکدیگر را دارند
در مورد جابهجایی و زوال بافت درون شهری میتوان افزود که عوامل مختلفی موجب رها کردن این بافت شده و معمولاً در طرحهای تفصیلی شهری برای این گونه مناطق طرحهای ویژهای را توصیه میکنند.
این بافتها دارای خصوصیات اجتماعی و اقتصادی خاصی است، برای مثال به لحاظ مهاجرت ساکنان قبلی، مآوای گروههای حاشیهای جامعه و احیاناً آسیب دیدگان اجتماعی شده است.
مهمترین عارضه شهرهای بزرگ و متوسط و حتی شهرهای کوچک رها کردن بخش زیادی از مناطق شهری به دلیل نبود برخی از تسهیلات و خدمات و یا اعتبار اجتماعی مثبت و منفی است که سکونت در مناطق مختلف شهر را مطرح میکند در حالی که بخش وسیعی از شهرها که دارای خدمات اصلی مثل برق، آب، لولهکشی، ... هستند خالی از سکنه میشود (عزیزی، 1388: 130-129-128).
2-39- پیشینه تحقیق
توزیع و تراکم جمعیت یک منطقه و اثر در سایر ویژگیها دارای اهمیت خاص است. از چگونگی و میزان تراکم جمعیت میتوان به فشار جمعیت یک ناحیه بر روی زمین و امکانات آن پی برد. همچنین به عنوان یکی از پایههای اصلی آمایش فضا و تشکل بافت شهری از اهمیت خاصی در نیل به عدالت اجتماعی و کارآیی فضای شهری برخوردار است، مطالعه الگوی توزیع و تراکم جمعیت اساسیترین نکته در درک جغرافیایی هر سرزمینی است. به دلیل اهمیت آن همواره مورد توجه محققان بوده است. به مطالعاتی که در دیگر کشورها و در ایران در این زمینه انجام پذیرفته، به برخی از آنها در ذیل میپردازیم:
نیولینگ در سال 1969 میلادی ساختارهای شهری را با تراکم پیوند داده است. او تابعی با توان متغیر زمان، جابهجایی به سوی پیرامون مرکز تراکم را تعیین میکند: تراکم جمعیت ساکن در مرکز شهر به دنبال کاربری های گوناگون، فضا برای خدمات، تجارت، کالای لوکس و دفاتر به مرور زمان کاهش مییابد این تراکم با جمعیت ساکن نسبت عکس دارد و آن را به اقامت در نواحی پیراشهری ناگزیر میسازد، پیشرفت در حمل و نقل درون شهری، تأثیر قوانین مالیاتی زمین و منطقهبندی آنها منجر به کاهش جمعیت مرکز شهر میشود (فرید،1368: 435).
روش حوزههای آماری توسط برخی از محققان خارجی نظیر مارتینز (2000) و در بررسی نیازهای مسکن قسمتهای شهر ریو در آرژانتین، همل و دانیل (2000) در تحلیل شرایط تحول و نوسازی بخشهای مرکزی شهرهای آمریکا مورد استفاده قرار گرفته است. همچنین روش مذکور در مطالعات جمعیتی تعداد نادری از طرحهای شهری به صورت خیلی مختصر به کار گرفته شده است. نتایج حاصله از تحقیق بیانگر قابلیت بالای روشهای مذکور برای طبقهبندی تراکمهای شهری و ارائه روش نو برای تعریف طبقات تراکمی در شهرها است، در عین حال به واقعی شدن و میانی شدن ساخت فضایی توزیع جمعیت در عرصههای شهری کمک شایانی میکند.
بافتشل و بارتون (2000) در مطالعهای که از ساکنان پرت در زمینه گرایش به تراکمهای بالاتر انجام دادهاند به این نتیجه رسیدند که در مکانهای مختلف و میان گروههای مختلف، میزان پذیرش سیاستهای متراکمسازی متفاوت است؛ بنابراین آثار متراکمسازی بر اجتماع شهری غیرقابل پیشبینی است. همچنین تحقیقات نشان داده است نواحی که پایگاه اجتماعی بالاتری دارد، به دلیل کاهش قیمت املاک و خدمات رفاهی، از متراکمسازی زیان دیده و در مقابل متراکم سازی مقاومت میکند.
«جان فریمن»(2000) دریافت که رابطه مستقیمی بین ازدحام و رفتار انسانی وجود دارد. تحقیقات وی در این زمینه، او را به ارایه نظریه تراکم بالای جمعیتی منطبق بر مناطقی است که دارای بیشترین میزان و مسایل و معضلات اجتماعی میباشند.
ال کین: از بنیانگذاران دیدگاه شهر فشرده، مدعی منافع زیر برای آنست: اول، متراکمسازی موجب کاهش گسترش فیزیکی و در نتیجه مصرف کمترین زمین و منابع دیگر میشود. دوم، تراکمهای مسکونی بالا امکان سکونت تعداد بالایی از جمعیت در منطقهای محدود را فراهم ساخته و موجب برخوردهای اجتماعی میگردد. سوم، در فرایند مصرف سوخت و خروج گازهای مضر کمتر شده و فضای شهری از لحاظ مصرف انرژی کارآمدتر میشود. چهارم، دولتها در تراکمهای بالا میتوانند سرویسهای اساسی را با کارآیی بیشتری ارائه داده و اتلاف منابع را به حداقل برسانند (قربانی، 1382: 133).
بارتون (2000) رابطه فشردگی شهری با عدالت اجتماعی را در چند شهر مختلف مورد بررسی قرار داده و نتایج آنرا به شرح زیر بیان کرده است: جنبههای مطلوب افزایش تراکم عبارتند از بهبود سیستمهای حمل و نقل عمومی، کاهش میزان مرگ و میر ناشی از امراض روانی، کاهش جدایی و انفکاک اجتماعی، افزایش دامنه پیادهروی و دوچرخه سواری، فرصتهای شغلی بهتر برای کارگران با مهارت کمتر و دسترسی بهتر تسهیلات و خدمات شهری مشاهده میشود.
اس، سی، ام هو رابطه تراکم شهری و تقاضای انرژی را مورد بررسی قرار داده است که نتایج بررسی ایشان بیانگر تأثیرات مثبت و منفی تراکم بر روی تقاضای انرژی است، چکیده آن در جدول زیر مشاهده میشود.
جدول 2-9- تأثیرات تراکم شهر بر روی تقاضای انرژی شهری
تأثیرات مثبتتأثیرات منفیحمل و نقل: بکارگیری حمل و نقل عمومی و کاهش تعداد و طول سفر با اتومبیل.زیر ساختها: کاهش طول خیابان نسبت به تعداد ساکنین، کاهش طول تأسیسات زیر ساختی نظیر آب و فاضلاب و کاهش هزینه پمپاژ.انرژی حرارتی: ساختمانهای چند طبقه و چند واحدی سطوح فرار انرژی را کم میکنند. سایه میان ساختمانها از تأثیرات منفی انرژی خورشیدی در طول تابستان میکاهد.تهویه: الگوی جریان هوای مطلوب بین ساختمانها ممکن است از انتظام بلوکهای بلندمرتبه تبعیت نماید.انرژی خورشیدی: استفاده از انرژی خورشیدی در تراکم بالا محدود است.حمل و نقل: ازدحام در مناطق شهری کارایی سوخت را کاهش میدهد. حمل و نقل عمومی در ساختمانهای بلند، انرژیبر است.جریان حرارتی شهری: افزایش دما و حبس شدن آن ممکن است نیاز به تهویه را افزایش دهد.تهویه: تمرکز ساختمانهای بلند ممکن است مانع جریان مطلوب هوا شود.انرژی خورشیدی: بامها و سطوح نورگیر برای جمعآوری انرژی خورشیدی محدود هستند.
مأخذ: Hui, 2001: 63
میتوان از مطالعه «برژه»، «مک دونالد» و «بومن» به ویژه «کولین کلارک» به عنوان الگو یاد کرد، حاصل بررسیها به این نکته تأکید دارد که هر قدر شهر به وسعت خود بیفزاید، تغییراتی در تراکم جمعیت شهری به وجود میآید، یعنی از مرکز شهر روبه پیرامون شیب تراکم کاهش مییابد و فضای بیشتری در اختیار انسانها قرار میگیرد.
«کلارک» با مطالعهای در تغییر تراکم جمعیت در فاصله زمانی 40 ساله انجام داده است به این نتایج دست یافته است.
رشد اراضی شهرها همراه با کاهش مداوم درجه تراکم در نتیجه نافشردگی جمعیت شهری است و کاهش محسوس تراکم از مرکز به پیرامون لمس شدنی است. بخش مرکزی گرچه از پرتراکمترین محلات شهری است ولی به هنگامی که لبریز از جمعیت شد و حالت خفقان پیدا کرد چارهای جز انتقال بخشی از جمعیت را به محلات پیرامون خود ندارد (خمر، 1385: 230-229).
مثنوی چهار شهرک را با توجه به ویژگیهای تراکم، پراکندگی، کاربری مختلط و کاربری یکنواخت مورد بررسی قرار داده و نتایج زیر را به دست آورده است.
از نظر شرایط زندگی، محیطهای یکنواخت، وضعیت بهتری نسبت به محیطهای غیریکنواخت دارند.
به لحاظ محیط زیست، محیطهای کم تراکم به علت وجود فضای سبز، فضای باز و پارکها کیفیت بهتری را ارائه میدهند.
در محیطهای فشرده، اتکا بر استفاده از سیستمهای پیاده و در محیطهای کم تراکم، استفاده از اتومبیل در اولویت است.
از بُعد رضایتمندی، تفاوت معناداری بین چهار محیط فوق وجود ندارد.
براساس این تحقیق در شهر فشرده در مقایسه با شهر متراکم، استفاده از اتومبیل شخصی تا 70 درصد و سفرهای غیرکاری تا 75 درصد کاهش مییابد (پورمحمدی، قربانی، 1382: 103).
اکبرزاده (1381)، به مطالعه ارزشمندی با عنوان «شاخص ازدحام جمعیت در مناطق شهری و روستایی استان مازندران» پرداخته است. با این توصیف نواحی پر ازدحام موجود در شهرها منطبق بر نواحی خواهد بود که ساکنان آنها از گروههای کم درآمد جامعه هستند و در عین حال خانوادههای پرجمعیتی هستند که در واحدهای مسکونی با حداقل زیربنا ساکن گردیدهاند.
قربانی (1384)، در مقالهای با عنوان تحلیل پراکنش تراکم جمعیتی شهر تبریز با استفاده از روش حوزهبندی آماری پرداخت و به مدلهایی برای برآورد توسعه کالبدی شهرو نیز طبقهبندی تراکمهای شهری به طریق علمی دست یافته است.
باستانی و وارثی (1386)، به بررسی اثرات توزیع خدمات شهری در عدم تعادل فضایی جمعیت شهر اصفهان پرداختند و به این نتیجه رسیدند که در شهر اصفهان جمعیت متعادل پراکنده نشده است و طی دورههای (1373 تا 1378) نامتعادل، بوده است و از سال (1378 تا 1383) این روند متعادلتر شده است؛ و توزیع خدمات در سطح مناطق شهر اصفهان نامتوازن است و روی مهاجرت های درون شهر تأثیر دارد.
وارثی و زنگی آبادی (1387)، در مقالهای با عنوان بررسی آثار توزیع خدمات شهری در عدم تعادل فضایی جمعیت و به نحوه توزیع خدمات شهری بر پایه عدالت اجتماعی در شهر زاهدان پرداخته و به این نتیجه دست یافته اند که یکی از عوامل تأثیرگذار بر مهاجرتها و جابهجاییهای درون شهری، توزیع خدمات شهری است.اگرتوزیع خدماتی شهری متناسب با نیازهای مناطق، کاربری های توزیع شده و فضاهای شهری مورد استفاده شهروندان نباشد خود می تواند باعث افزایش جمعیت در مناطق دیگر گردد که این مسئله نه تنها به نفع شهروندان نخواهد بود، بلکه باعث می شود برخی از شهروندان نیز از توزیع خدمات شهری مناسب برخوردار نگردند.
موسوی و همکاران (1389)، در مقالهای با عنوان تحلیلی بر پراکنش جمعیت و توزیع خدمات در محلات شهر میبد از منظر توسعه پایدار پرداختند که نتایج بررسی نشان میدهد که بین تراکم جمعیت و توزیع خدمات در محلات شهر میبد رابطۀ ضعیفی وجود دارد، بنابراین میتوان با توزیع متعادل و به یک نسبت خدمات، در بین محلات و با توجه به نیازهای جمعیتی به تعادل مناسب در سطح شهر در آینده رسید.
فتوحی (1392)، در مقالهای با عنوان کاربرد سامانه اطلاعات جغرافیایی در تجزیه و تحلیل توزیع فضایی و مکانیابی داروخانههای شهر جهرم دریافت که توزیع فعلی داروخانهها در منطقه متناسب با توزیع جمعیت نیست و بیشتر داروخانهها در قسمتهای مرکزی شهر متمرکز هستند. توزیع آنها براساس الگوی ساختمان پزشکان است نه توزیع جمعیت، ضمناً مکانهایی را تعیین نمودکه از نظر بهبود، خدمات رسانی و کاهش هزینه و زمان دسترسی برای جمعیت استفاده کننده قابل ملاحظه است.
2-40- جمع بندی
از بررسیهای نگرشهای فوق در باب توزیع و تراکم جمعیت در سطح شهری جمعبندی زیر قابل تأمل و تعمق است. تراکم یکی از مهمترین مشخصههای فضای شهری است که همواره به عنوان یکی از اصول مبنایی در دیدگاههای اکثر اندیشمندان مسائل اجتماعی، اقتصادی و کالبدی شهری مورد توجه قرار گرفته و در اکثر موارد از ملاکهای تمیز سکونتگانهای شهری به شمار آمده است. لیکن اجماع اندکی در مورد برخورد با آن وجود دارد که بدون شک شرایط زمانی، مکانی و سیستمی در این مقوله بسیار تأثیرگذار بوده است. از میزان تراکم جمعیت و چگونگی آن میتوان به فشار جمعیت یک ناحیه بر روی زمین و امکانات آن پی برد. همچنین به عنوان یکی از پایههای اصلی آمایش فضا و تشکل بافت شهری از اهمیت خاصی در نیل به عدالت اجتماعی و فضای شهری برخوردار است. مطالعه الگوی توزیع و تراکم جمعیت اساسیترین نکته در درک جغرافیایی هر سرزمین است.
امکانات و عوامل مساعد طبیعی نقش موثری در ظرفیت جمعیتپذیری مناطق بازی میکند. ولی سیاستهای حاکم ملی است که نحوه بهرهبرداری، امکانات سرمایهگذاری و ... را مشخص کرده و مالاً نظم و انسجام منطقی را بین عوامل انسانی و طبیعی منطقه برقرار میسازد.
اندازه شهر تقسیمات کالبدی شهر و سلسله مراتب آنها را تبیین میکند و این خود یعنی استفاده بهینه از توانهای بالقوه و بالفعل زمین، فضای شهری، توده و فضا؛ یعنی جهت دادن منطقی به توسعۀ شهری چه در درون یا بیرون؛ یعنی بالا رفتن کارایی و تأسیسات و تجهیزات زیرساختی و روساختی شهر همچنین اندازه بهینه شهر نشأت گرفته از ضوابط تراکمی سبب میگردد تا تعریف حجمی شهر امکانپذیر شود، شهر به پیکرهای موزون دست یابد و معیارها و ضوابط منطقی ساخت و ساز شهری را به کار گیرد و در این حالت شهر در جای جای خود شهر قدیم، شهر جدید، شهر میانی، مناطق پیرامونی و حاشیهای به تعادل دست مییابد.
اجرای برخی نظریات و طرحهای شهری در کشورهای جهان سوم منجر به شهرگرایی میشوند. هریک از دیدگاهها مطروحه در چارچوب شرایط زمانی و مکانی خود و با توجه به شرایط محیطی و توان اقتصادی جامعه مربوط، درصدد حل مسائل شهری بودهاند و در این نگرشها افراط و تفریطهایی نیز ملاحظه میشود و در نتیجه بدون توجه به بعد زمانی و مکانی این دیدگاهها، بکارگیری آنها دور از خطا نخواهد بود.
شرایط اجتماعی، امکانات محیطی و نظامهای اقتصادی حاکم بر ظهور و اجرایی شدن دیدگاهها مؤثر بودهاند.
آنچه در پایان قرن بیستم با مطرح شدن دیدگاههای پست مدرنیستی و توسعه پایدار شهری، رخ داد همگرایی دیدگاههای مختلف بر محور ساماندهی توسعه شهری بر سه محور تراکم، اختلاط کاربریها و تأکید بر کاهش استفاده از اتومبیل در حمل و نقل شهری بود. این سه محور در نگرشهای کلان، الگوی شهر فشرده، شهر پایدار و در نگرش محلهای با عنوان شهرسازی جدید در الگوهای توسعه در حال گذر و محلات سنتی نو، نمود کالبدی خود را عرضه کردند.
پایهها و مبانی چنین تفکری را میتوان در افزایش مداوم جمعیت شهری جهان و ناکارآمدی الگوهای شهرسازی مدرنیسم در فراهم کردن محیطهای مسکونی مناسب برای جمعیت در حال افزایش جستجو کرد. الگوی مدرنیسم که بر پایه افراط و تفریط در استفاده از تراکم، جدایی کاربریها و تأکید بر استفاده از اتومبیل شکل گرفته بود، در پایان قرن بیستم با دو مشکل عمده مواجه شد. بروز مشکلات زیست محیطی در مقیاس محلی و جهانی و افزایش مشکلات اجتماعی و اقتصادی شهرها، این شرایط در چارچوب فرایند جهانی شدن زمینهساز سیاست تراکمگرایی با ویژگیهای فوق در سیاستهای شهری اکثر کشورهای جهان بوده است.
با وجود تشویق تراکمگرایی در کشورهای مختلف، انتقادات وارد بر عدم پذیرش بیقید و شرط آن به عنوان یک اصل کلی برای تمامی مناطق شهری بدون توجه به افزایش تراکم در این الگو، واکنشی به توسعه حومهای پراکنده است، نه احداث ساختمانهای بلند، افزایش تراکم صرفاً برای افزایش تعداد جمعیت در یک منطقه محدود نیست بلکه روشی است برای گسترش فضاهای باز و دسترسی به فضای سبز است.
هدف افزایش تراکم، سودآوری فضای شهری نیست، بلکه تعادلبخشی اجتماعی و متنوعسازی آن است.
دیدگاههای متفاوت ازدحام شهری معتقد هستند تراکم جمعیت در شهرها باید تا آستانهای ادامه یابد که تجاوز از آن بهرهوری و کارآیی سیستمهای اجتماعی، اقتصادی شهر را مختل نسازد. تعیین نهایی میزان تراکم شهری بهتر است براساس ملاکهای اقتصادی و اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی باشند.
نظریههای توسعه شهری، همگی بر اهمّیت و اولویت عوامل اقتصادی در ظهور، توسعه و گاه افول شهرها دلالت میکنند. عوامل و متغیرهای اقتصادی، تأثیر عمده در شکلگیری و فرم شهر، تعیین ویژگیهای کالبدی، اندازه و وسعت شهر دارند. بدین ترتیب تراکم شهرها نیز به طور عمده تحت تأثیر عوامل اقتصادی تعیین میشوند و در مقابل متغیرهای اقتصادی شهری نیز، از تراکم و تغییرات آن اثر میپذیرند.
عوامل و متغیرهای اقتصادی، از دیدگاههای مختلف بر تراکم اثر میگذارند، در سطح اقتصاد کلان، درآمد و تولید شهرو تمرکز فعالیتها و در سطح اقتصاد خرد، ساختار جمعیتی خانوار، قیمت زمین و مسکن، درآمد خانوار و مالکیت اتومبیل، عواملیاند که بر تراکمهای شهری اثر میگذارند و در تعامل با آن نیز اثر میپذیرند.
تعیین میزان تراکم بر اثر عوامل اقتصادی مختلفی نظیر کاهش سرانه زمین، افزایش کارایی خدمات عمومی، کاهش هزینههای احداث راه و شبکههای آب و برق، کاهش میزان مصرف سوخت و انرژی در تراکم بالا، افزایش هزینههای ایجاد و نگهداری تأسیسات زیربنایی در تراکم کم و ... میشود؛ بنابراین تراکم جمعیت در شهرها از لحاظ اقتصادی اثرات زیادی دارد، این اثرات اغلب به شکل اثرات مثبت از آنها یاد میشود انکار نمیکنیم که تراکم جمعیت از حیث اقتصادی اثرات منفی ندارد ولی اثرات منفی آن در مقایسه با اثرات مثبت اهمیت تعیین کنندهای ندارد. در تعیین تراکم جمعیت برای شهرها بهتر است این عوامل و اثرات مدنظر برنامهریزان و مسئولین شهر قرار گیرد.
نتایج بررسی پیشینه تحقیق نشان میدهد که اگر توزیع خدمات شهری، متناسب با نیازهای مناطق نباشند، باعث افزایش تراکم جمعیت در مناطق دیگر میشود.
منابع و مآخذ
منابع فارسی:
آسایش، حسین و مشیری، سیدرحیم (1387)؛ روششناسی و تکنیکهای تحقیق علمی در علوم انسانی با تأکید بر جغرافیا، ناشر، قومس، تهران.
اتحادیه املاک شهر کرمانشاه، 1393.
استانداری استان کرمانشاه، مرکز آمار و اطلاعات (1393) گزارش اداره کل مسکن و شهرسازی استان کرمانشاه، 1376.
آکیولی، کلودیو و داویدسون، فوربس (1390)؛ تراکم در توسعه شهر، ترجمه نجما اسمعیلپور و علیرضا اشتیاقی، انتشارات آرمانشهر، تهران.
احمدی، بابک (1371)؛ نگرشی فلسفی به پست مدرن، فصلنامه آبادی، مرکز مطالعات معماری و شهرسازی، تهران.
اکبرزاده، بهرام (1381)؛ شاخص ازدحام جمعیت در مناطق شهری و روستایی استان مازندران، سازمان مدیریت و برنامهریزی استان مازندران.
امانی، مهدی (1387)؛ مبانی جمعیتشناسی، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها (سمت)، تهران.
اویری، ا. ا. اس (1370)؛ مهاجرت، شهرنشینی و توسعه، ترجمه فرهنگ ارشادی، ناشر: مؤسسه کار و تأمین اجتماعی، تهران.
بابایی اقدم، فریدون (1378)؛ نقش شهرهای میان اندام در توسعه فضایی استان آذربایجان شرقی، پایان نامه کارشناسی ارشد جغرافیا و برنامهریزی شهری دانشکده علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه تبریز.
باستانی، ایمان و وارثی، حمیدرضا،(1386) ؛ بررسی اثرات توزیع خدمات شهری در عدم تعادل فضایی جمعیت شهر اصفهان، مجله جغرافیا و توسعه، شماره 9.
برومند سرخابی، هدایت الله، (1374)، فرهنگ جغرافیایی کرمانشاه.
برومند سرخابی، هدایت الله، (1388)؛ در جستجوی هویت شهری کرمانشاه، وزارت مسکن و شهرسازی و معماری، دفتر معماری و طراحی شهری وزارت مسکن و شهرسازی، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری.
بری، جان، (1380)؛ محیط زیست و نظریه اجتماعی، ترجمه حسن پویان و نیره توکلی، انتشارات سازمان حفاظت محیط زیست، تهران.
بنی فاطمه، حسین و کوهی، کمال، (1385)؛ بررسی عوامل و پیامدهای تراکم جمعیت شهری و ارائه راهکارهای مناسب برای تعیین تراکم بهینه و متعادل، فصلنامه علمی پژوهشی دانشگاه آزاد، سال اول، پاییز، شوشتر.
پاپلی یزدی، محمدحسن و رجبی سناجردی، حسین، (1382)؛ نظریههای شهر پیرامون، انتشارات: سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی (سمت).
پوتکین، دانیل و کلر، ادوار، (1378)؛ شناخت محیط زیست، ترجمه عبدالحسین وهابزاده، انتشارات موزه طبیعت و حیات وحش.
پورمحمدی، محمدرضا و قربانی، رسول، (1382)؛ ابعاد و راهبردهای پارادایم متراکمسازی فضاهای شهر فصلنامه مدرس، دوره هفتم، شماره 2، تابستان.
تقوی، نعمت الله، (1378)؛ مبانی جمعیتشناسی، نشر جامعه پژوه دانیال، تبریز.
تمنا، سعید، (1384)؛ مبانی جمعیتشناسی، انتشارات دانشگاه پیام نور.
جوان، جعفر، (1390)؛ جغرافیای جمعیت ایران، انتشارات جهاد دانشگاهی، مشهد.
حبیبی، سیدمحسن، (1375)، از شار تا شهر، تحلیلی تاریخی از مفهوم شهر و سیمای کالبدی آن، تفکر و تأثر، تهران، دانشگاه تهران.
حکمتنیا، حسن و موسوی، میرنجف (1392)؛ کاربرد مدل در جغرافیا با تأکید بر برنامهریزی شهری و ناحیهای، انتشارات آزادپیما، تهران.
خاکی، غلامرضا( 1379)؛ روش تحقیق با رویکردی به پایان نامه نویسی. انتشارات بازتاب.
خرمشاهی، سیدضیاءالدین (1375)؛ کتاب سبز کرمانشاه، کانون تبلیغات دالاهو.
خمر، غلامعلی (1385)؛ اصول و مبانی جغرافیایی شهری، نشر قومس، تهران.
رحیمزاده، محمد (1391)؛ گزارش وضعیت اقتصادی اجتماعی استان کرمانشاه: دفتر آموزشی و پژوهشی استانداردی کرمانشاه.
رهنمایی، م، (1387)؛ مجموعه مباحث و روشهای شهرسازی، جغرافیا، انتشارات مرکز مطالعات شهرسازی و معماری وزارت مسکن و شهرسازی، تهران.
زبردست، اسفندیار، (1380)؛ کاربرد فرایند سلسله مراتبی در برنامهریزی شهری و منطقهای مجله هنرهای زیبا، شماره 10، زمستان.
زنجانی، حبیب الله،( 1376)؛ مجموعه مباحث و روشهای شهرسازی؛ ج 1، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.
زیاری، کرامت الله، (1384)؛ برنامهریزی کاربری اراضی شهری، دانشگاه یزد.
زیاری، کرامت الله،( 1390)؛ برنامهریزی شهرهای جدید؛ انتشارات سمت، تهران.
سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح (1386)؛ فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور استان کرمانشاه(شهرستان پاوه و ثلاث باباجانی)، انتشارات سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، تهران.
سازمان راه و شهرسازی کرمانشاه، گزارشات 1393 و گزارشات طرح جامع شهر کرمانشاه،( 1385 ).
سازمان مسکن و شهرسازی استان کرمانشاه، طرح تجدیدنظر طرح جامع کرمانشاه، 1382.
سازمان مسکن و شهرسازی استان کرمانشاه، سال1385.
سازمان نقشهبرداری کشور.
سازمان هواشناسی کشور.
سرایی، حسن( 1384)؛ مقدمهای بر نمونهگیری در تحقیق، انتشارات سمت.
شالین، کلود (1372)؛ دینامیک شهری یا پویایی شهرها، ترجمه: اصغر نظریان، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد.
40- شرکت آب و فاضلاب استان کرمانشاه،گزارشات وضعیت توزیع آب و شبکه فاضلاب، 1393. 41- شرکت توزیع برق کرمانشاه، گزارشات وضعیت توزیع برق، 1393.
42- شرکت گاز ناحیهای کرمانشاه، گزارشات وضعیت توزیع گاز، 1393.
43- شفقی، س، (1381)؛ جغرافیای اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان.
44- شکویی، حسین، (1380)، دیدگاههای نو در جغرافیای شهری، جلد اول، سازمان مطالعه و تدوین کتب درسی،انتشاراتسمت،تهران.
45- شکویی، حسین، (1391)؛ جغرافیای اجتماعی شهرها، اکولوژی اجتماعی شهر، سازمان انتشارات جهاددانشگاهی، تهران.
46- شهرداری کرمانشاه، مرکز آمار و اطلاعات، برنامهریزی، 1393.
47- شهرداری کرمانشاه، گزارشات معاونت حمل و نقل شهری،1393.
48- شوای، فرانسوا (1375)؛ شهرسازی، تخیلات و واقعیات، ترجمه سیدمحسن حبیبی، انتشارات دانشگاه تهران.
49- شیعه، اسماعیل (1378)؛ با شهر و منطقه در ایران؛ دانشگاه علم و صنعت ایران، تهران.
50- صالحی، بهرام (1367)؛ عوامل مؤثر بر تعیین میزان تراکم مسکونی در طرحهای شهرسازی، مجله علمی معماری و شهرسازی، شماره 2.
51- صدوقیانزاده، مینوش (1375)، بلندمرتبهسازی و فضای شهری، مرکز مطالعات برنامهریزی شهری وزارت کشور، تهران.
52- صفینژاد، جواد (1377)؛ مبانی جغرافیای انسانی، انتشارات دانشگاه تهران.
53- عابدین درکوش، سعید( 1381)؛ درآمدی به اقتصاد شهری، مرکز نشر دانشگاهی، تهران.
54- عبدیانراد، میلاد( 1389)؛ ساماندهی فضایی بافت فرسوده شهر کرمانشاه با GIS (محله سیدجمال الدین جنوبی)، پایان نامه کارشناسی ارشد برنامهریزی شهری دانشگاه آزاد واحد نجف آباد.
55-عزیزی، محمدمهدی (1376)؛ تراکم در طرحهای شهری، نشریه هنرهای زیبا، دانشگاه تهران، شماره 2.
56- عزیزی، محمدمهدی( 1388)؛ تراکم در شهرسازی اصول و معیارهای تعیین تراکم شهری، مؤسسۀ انتشارات دانشگاه تهران.
57- عزیزی، محمدمهدی، خلیلی، احمد (1388)؛ ارزیابی الگوپذیری استخوانبندی بافت روستایی ایران در طرحهای هادی براساس مدل فرایند سلسله مراتبی AHP، فصلنامه پژوهشهای جغرافیایی انسانی، شماره 67.
58- عکسهای هوایی 2000: 1 شهر کرمانشاه، (1382)، کارشناسان سازمان راه و شهرسازی کرمانشاه، 1393.
59- غمامی، مجید( 1371)؛ ملاحظاتی در باب سیاست افزایش تراکم در شهرها، فصلنامه آبادی، شماره 55.
60- فتوحی، صمد (1392)؛ کاربرد سامانه اطلاعات جغرافیایی در تجزیه و تحلیل توزیع فضایی و مکانیابی داروخانههای شهر جهرم، مجله پژوهش و برنامهریزی شهری، سال چهارم، شماره 14، شیراز.
61- فرهنگ جغرافیایی کرمانشاه، (1374)، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح جلد 46.
62- فری، هیلدر براند( 1383)؛ طراحی شهر به سوی یک شکل پایدار شهری، ترجمه حسین بحرینی، انتشارات شرکت پردازش و برنامهریزی شهری، شهرداری تهران.
63- فریادی، ش (1388)؛ محله شهری دانشنامه مدیریت شهری و روستایی، انتشارات سازمان شهرداریها و دهیاریهای کل کشور، تهران.
64- فرید، یدالله (1368)؛ جغرافیای و شهرشناسی، انتشارات دانشگاه تبریز.
65- فیندلی، سلی( 1372)؛ برنامهریزی مهاجرتهای داخلی، ترجمه عبدالعلی لهسائیزاده، ناشر نوید، شیراز.
66- قدسیپور، سیدحسن،( 1385)، فرایند تحلیل سلسله مراتبی، انتشارات دانشگاه امیرکبیر.
67- قربانی، رسول (1382)؛ بررسی تراکم شهری و ساماندهی فضاهای شهری، (مورد تبریز)، پایاننامه دکترای رشته برنامهریزی شهری، تبریز.
69- قربانی، رسول( 1384)؛ تحلیل پراکنش تراکم جمعیتی شهرتبریز با استفاده از روش حوزهبندی آماری، مجله پژوهشهای جغرافیایی، شماره 54، زمستان.
70-کاظمیپور، شهلا (1384)؛ مبانی جمعیتشناسی، مرکز مطالعات و پژوهشهای جمعیتی آسیا و اقیانوسیه.
71-کلارک، جان ای (1383)؛ اصول و مبانی جغرافیایی جمعیت، ترجمه مسعود مهدوی، ناشر قومس.
72-گزارشات طرح ساماندهی بافت مرکزی شهر کرمانشاه مرحله (1) وضع موجود مهندسان مشاور تدبیر شهر، پاییز 1386.
73- لهسائیزاده، عبدالعلی( 1368)؛ نظریات مهاجرت، ناشر نوید، شیراز.
74- لینچ، کوین( 1376)؛ تئوری شکل خوب شهر، ترجمه سیدحسین بحرینی، انتشارات دانشگاه تهران، تهران.
75- مثنوی، محمدرضا (1383)؛ شهر فشرده شکل شهری پایدار، ماهنامه شهرداری، سال ششم، شماره 64، شهریور.
76- مدنیپور، علی( 1381)؛ تهران ظهور یک کلان شهر، ز آزوند، شرکت پردازش و برنامهریزی شهری، تهران.
77- مرکزآمار ایران، سرشماری عمومی نفوس و مسکن بلوکهای آماری شهر کرمانشاه، 1390.
78- مرکز آمار ایران، نتایج تفصیلی سرشماری عمومی نفوس و مسکن، سالهای 1390-1335.
79- مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال 1385، آمارنامه سال1390.
80- مشهودی، سهراب (1380)؛ مبانی طرحهای سیال شهری، شرکت پردازش و برنامهریزی شهری، تهران..
81- مشهودی، سهراب (1389)؛ تراکم ساختمانی و جمعیتی در شهرها، نشر مزینانی، تهران.
82- معصومی اشکوری، سیدحسن (1376)؛ اصول و مبانی برنامهریزی منطقهای، ناشر، مؤلف صومعهسرا.
83- موسوی، میرنجف و ذاکریان، ملیحه (1389)؛ تحلیلی بر پراکنش جمعیت و توزیع خدمات در محلات شهری میبد از منظر توسعه پایدار، مجله پژوهش و برنامهریزی شهری، سال اول، شماره 2، پاییز، یزد.
84- مومنی، م( 1376)؛ جغرافیای انسانی (1)، انتشارات محتشم، قم.
85- مهندسان مشاور تدبیر شهر (1389)، طرح بهسازی و نوسازی بافت فرسوده شهر کرمانشاه، شرکت مادر تخصصی عمران و بهسازی شهری ایران، شرکت عمران و مسکنسازان غرب کرمانشاه.
86- مهندسان مشاور طرح آمایش، طرح تجدید نظر طرح جامع شهر کرمانشاه (1382)، ج سوم (گزارش وضع موجود شهر – خصوصیات جمعیتی و اجتماعی شهر) سازمان مسکن و شهرسازی استان کرمانشاه.
87- نوالی، محمود( 1380)؛ فلسفه علم و متدولوژی، انتشارات دانشگاه تبریز.
88- وارثی، حمیدرضا و زنگیآبادی، علی (1387)؛ بررسی تطبیقی توزیع خدمت عمومی شهر از منظر عدالت اجتماعی، مجله جغرافیا و توسعه، شماره 12، زاهدان.
منابع انگلیسی
Best, R. H. et al., 1974, The Density-Size Rule.
Bowen, William, M, AHP: Multiple Criteria Evaluation, in Klosterman, R et al., (Eds), Spread Sheet models for urban and regional analysis, New Brunswick: center for urban policy research, 1993.
Burgess, R. 2000. The compact city debate: Aglobal perspective. Compact cities, spon press. London.
Burton, E. 2000. The potential of the compactcity for promoting social equity. Achieving sustainable urban form. Spon press.
Burton, E., Williams, K.& Jenks, M. 2000. The compact city and urban sustainability: conflicts and complexities the compact city: A sustainable urban form? (pp. 198-212): Oxford Brookes University.
Cobb, Clifford, Craig, 1998. Compting patadigmsin the development of social and Economic indicators. Csls. Canada.
Coleman, A. 1985. Utopia on Trail: Vision and Reality in planned Housing, London: Hillary Shipman.
Data source: unitedNations/http://www.esa.un/org/unup/p2KOdata.asp
Edwards, B. 1999. Sustainable Architecture, Architectural press. Oxford. UK.
Elkin, T, et al. 1990, Reviving the city: Towards sustainable Urban Development, London, Friends of the Earth.
Furuseth. O. J. 1997. Neotraditional planning a new strategy for building neighborhoods? Land use policy, Elsevier seience Itd. Vol 14, No 3. pp 201-213.
Hammel Daniel. J 2000. A model for Identifying Gentrified Areas with Census Data Bellwether Publishing Ltd. Clumbia. USA.
Hanke, 1972, Urban Densities in the U.S. and Japan.
http://www.jurban.oupjournals.org/Enviromentalpsychology,2006.
Hui, S.C.M. 2001. Low energy building design in high density urban cities, renewable energy. No 27. pp 627-670.
International Urban poplation. www.demographia.com
Johens, T. 2000. Compact city polices for megacitiescore area and metropolitan. Compact cities, spon press. London.
Johnson, M. P. 2001. Environmental impacts of urban sprawl: A survey of the literature and propose research agenda. Planning and design. Vol 33. No 4.
Kaiser et al. 1995, Urban Land Use planning.
Larkham, Peter. J, and Jones, Andrew. N. 1993. Strategies for increasing residential density.
Lynch & Hacke 1984, Site planning.
Martinnez, J. A. 2000. Evaluting housing needs with the use of GIS. Habitat, international, Vol. 24.
Michelson, W. 1990, Man and his urban Environment: A sociological approach, Reading, MA: Addison-Wesley.
Newman, P. Kenworthy. J. 2000. Sustainable urban form: The big picture. Achieving sustainable urban form. Spon press. London.
Peiser, R. 2000. Decomposing urban sprawl. Town planning review, vol 72. No 3. Liverpool.
Hagget, p. Analyse Spatiale engeographie humaine. Traduction de Hubert French. A. Colin. Paris 1973.
Richardson. H. Bae. GH. 2000. Compact cities in developing countries: Assessment and implications compact cities, spon press, London.
Stretton, H. 1980, Ideas for Australian cities, 3rd Edition, Sydney: Transmit Australia.
Student paper sp002-03. Spring, 2000. Section I. Section Reviwer.
Lang, S. 1999, CU study: Home Crowding has variety of harmful effects for children. http://www.news.cornell.edu/c.XXX/
United Nations, Department of Economic and social Affairs, population division. March 2012.