پیشینه و مبانی نظری نقش بيان احساسات زوجين و سطح رضايت زناشويي

پیشینه و مبانی نظری نقش بيان احساسات زوجين و سطح رضايت زناشويي (docx) 30 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 30 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

ابراز احساسات : محققين در يک بررسي بر نقش بيان احساسات زوجين و سطح رضايت زناشويي آنها پرداختند نتايج اين بررسي همبستگي بالايي را بين سطوح بيان احساس مثبت زوجين و سطوح بالاي رضايت زناشويي آنان نشان داد (فيني 2002) همچنين نتايج تحقيقات نشان داد که همسراني که در تعاملاتشان به بيان احساسات مثبت نظير توافق ، شوخي ، مراقبت و همدلي مي پردازند ، در مقايسه با همسراني كه در تعاملاتشان به ابراز احساسات منفي نظير سرزنش، انتقاد و اجبار و فشار مي پردازند، از سطح رضايت زناشويي بالاتري برخوردارند. بنابراين بيان احساسات مثبت همواره با سطوح بالاتري از رضايت زناشويي همراه است (کارستن1 1995، فيني 2002، 1994، گيل 1999). بر اساس نتايج يک تحقيق که به بررسي اثر ويژگي هاي شخصيتي بر رضايت زناشويي پرداخته است ، ايمان و معنويت 93% درک زوجين از يکديگر 86% روابط جنسي 75% داشتن فرزند 59% علايق مشترک 52% مشارکت در امور خانه 43% داشتن پول به قدر کافي 41% و داشتن تاريخچه مشترک 25% در رضايت زناشويي نقش دارد (کولينز و ريد2 ،1994). لور و همکارانش3 (1990) به نقل از مهر آبادي (1385 ) در يک بررسي به مطالعه ويژگي هاي زوجيني که بيش از 45 سال از ازدواجشان مي گذشت پرد اختند. آنها رضايت زناشويي زوجين را به عوامل زير مربوط مي دانستند داشتن علاقه به همسر. داشتن احساس تعهد نسبت به همسر و زندگي مشترک. داشتن حسي از شوخي داشتن توافق با يکديگر... رابينسون و بلنتون4 (1993) در مطالعه ديگري به بررسي اثر ويژگي هاي شخصيتي بر رضايت زناشويي زوجيني که 40 سال از ازدواجشان مي گذشت پرداخته اند، آنها عواملي همچون صميميت، تعهد ، ارتباط ، سازگاري و جهت گيري مذهبي را در رضايت زناشويي مؤثر دانسته اند. مطالعات اخير نقش همخواني و هماهنگي احساسات بين زوجين را در افزايش رضايت زناشويي تأييد نموده است. همخواني و هماهنگي احساسات بين زوجين مي تواند با تعيين چگونگي پاسخ آنها به يکديگر ، چگونگي گوش فرادادن آنها به يکديگر و چگونگي توجه و برقر اري ارتباط آنها به يکديگر در ايجاد رضايت زناشويي زوجين نقش بسيار مهم و حساسي را ايفا نمايد. اين مطالعه همچنين بر نقش تجربه خانوادگي زوجين در سازگاري زناشويي و همخواني احساسات آنها تأکيد مي نمايد (ساباتلي، بارتل و هارينگ1 ، 2003) . محققان در يک مطالعه به بررسي وضعيت ارتباطي و رضايت زناشويي والدين زوجين جوان پرداختند. نتايج اين مطالعه نشالن داد که خاطرات مثبت از ازدواج والدين و ارتباط منطقي آنها با يکديگر الگوي مناسبي را در برابر فرزندان آنها جهت مقابله با استرسها و مشکلات زناشويي قرار مي دهد آنها خاطرنشان مي کنند در مقابل همسراني که خاطره مثبت از زندگي خانوادگي خود داشته و آمادگي بيشتري جهت برقراري ارتباط همخواني با يکديگر دارند. پايه هاي ارتباط زناشويي : روابط صميمي طولاني مدت نيازمند ارزش گذاري غير اختصاصي به همسر مي باشد اين ارزش گذاري در واقع مي تواند به سه مهارت ارتباطي جداگانه تقسيم شود ( فقير پور، 1380 به نقل از نورالهي،1382 ) الف) احترام ب) درك و فهم ج) حساسيت احترام : زماني كه ما از احترام صحبت مي كنيم منظور ما نگرشي است كه بر اساس آن زوج ها واقعاً يكديگر را به عنوان افراد داراي ارزش منحصر به فرد و والا مورد توجه قرار مي دهند بعلاوه با اين نگرش زوج ها مي خواهند احترامشان را بطور كامل نشان دهند و يا به طريقي بر اساس آن عمل كنند. احترام در اصيل ترين شكل خود، و از طريق توانايي گوش دادن و توجه به همسرشان نشان داده مي شود. روشن است كه اين از نگرشي صرف فراتر مي رود و در حوزه ارزش گذاري فعالانه و قدرداني احترام آميز قرار مي گيرد. درك و فهم : همانند مورد بالا درك و فهم فرآيند پيچيده اي است. اگر چه آن هم اشارات رفتاري خودش را دارد. در واقع فهم ابزاري است كه زوج ها براي تأييد كردن و روشن سازي اطلاعات بدست آمده از يكديگر دارند. مي توان به زوجين آموزش داد ، براي زماني كه سردر گم مي شوند بيان ساده زير را بكار ببرند. ‹‹ من مطمئن نيستم كه درست فهميده ام يا نه ›› آيا مي توانيد يكبار ديگر برايم توضيح دهيد؟›› اين جمله ها نياز اساسي براي اطلاعات بيشتر را نشان مي دهد. در معاني ظريفتر، زوج ها بطور آشكار مي گويند من واقعاً سعي مي كنم موضوع را از ديدگاه شما ببينم، در حقيقت آن تمام چيزي است كه دربارة فهميدن مي گوييم و عبارت است از توانايي دانستن و درك كردن همدلانه آنچه همسر شخص تجربه مي كند، بعلاوه پذيرفتن آنچه كه همسر تجربه مي كند. اين بدان معني نيست كه زوج ها هميشه با يكديگر موافق باشند بلكه لازم است آنها چهار چوب مواضع همديگر را بپذيرند. حساسيت : حساسيت يك عنصر كليدي در فرآيند ارتباط آگاه بودن از نياز هاي همسر است متأسفانه اين تا حدي دشوار به نظر مي رسد. افراد بيشتر موارد ، همديگر را طوري مورد ملاحظـــه قرار مي دهند كه از تشخيـــص اميال همسرشان عاجـز مي مانند. به عبارت ديگر آنها بطور ساده زماني را براي شنيدن نياز هاي همسرشان اختصاص نمي دهند. نهايتاً زوج هايي وجود دارند كه از ترس اينكه همسرشان امتيازاتي از آنها بگيرند، تصميم مي گيرند نسبت به نيازهاي يكديگر حساس نباشند. در همة اين موارد نتيجه نهايي مشابه است. يعني زوج ها نمي توانند نيازهاي اساسي يكديگر را تشخيص داده و با آنها مواجه شوند و بنابراين هر چه بيشتر از يكديگر رانده و طرد مي شوند. (هندريك1،1994) موفقيت روابط زناشويي به دو عامل بستگي دارد : مرد بتواند با محبت به سخنان همسرش گوش فرا دهد و زن بتواند احساسات خود را به طرز دوستانه ومحبت آميز مطرح نمايد . اگر در خانواده اي که تربيت شده ايم ارتباط محبت آميز و صادقانه وجود داشته باشد ، مي توانيم ارتباط موفق را به عنوان بخشي از طبيعت خود به ارمغان داشته باشيم . اما در نسلهاي گذشته ، ارتباط محبت آميز معمولاً به مفهوم اجتناب از ابراز احساسات منفي بود . برداشتها به گونه اي بود که احساسات منفي يک بيماري خجالت آور هستند که بايد از بروز دادن آنها به هر شکل ونوعي احتراز نمود . در خانواده هاي کمتر (متمدن ) ارتباط محبت آميز توجيه احساسات منفي از طريق مجازاتهاي جسماني ، فرياد کشيدن ، کتک زدن ، ، شلاق زدن وانواع ناسزا گويي ها بود وهمه اينها به نام تلاش براي کمک به فرزندان براي تميز دادن درست از نادرست توجيه مي شد . اگر پدر ومادر ارتباط محبت آميز را بدون سرکوب احساسات منفي آموخته بودند ، ما در کودکي مي توانستيم به راحتي واکنش هاي منفي خود را از طريق آزمايش وخطا کشف وبررسي کنيم . به کمک الگوهاي مثبت مي توانستيم راه صحيح مخابره احساسات دشوار را بياموزيم . در نتيجه 18 سال آزمايش وخطا در ابراز احساسات خود به تدريج مي آموختيم که احساسات خود را به طرزي محترمانه ومناسب ابراز کنيم . ( گري ترجمه انتظاري1384) عکس العمل انسانها ، به چگونگي احساسات آنها نسبت به يکديگر بستگي دارد وحمايت وپذيرش غير شرطي موجب مي گردد که انسان آنچه را در درون دارد بازگو کند .( شفيع آبادي ، 1375 ) هر فردي تنها کسي است که احساس خود را مي شناسد ومي داند تا چه حد احساساتش از لحظه اي به لحظه ديگر عوض مي شود . هر يک از افراد در طي بيست وچهار ساعت احساسات از قبيل ، ياس ، عشق ، نااميدي ، اغتشاش ، آشفتگي ، عصبانيت ، لذت ، غمگيني ونفرت را تجربه مي کند و جالب تر اينکه شايد تجربه افراد ديگر با تجربه هاي ديگران يکسان باشد اما نتــايج حاصله از آن تجربه ها متفاوت مي باشد . (ميلر و همكاران، ترجمه : بهاري 1385 ) بيان عواطف واحساسات : احساس از نظر لغو ي به معني ؛ حس كردن ، دريافتن، درك كردن مي باشد (عميد ، 1363) . ابراز از نظر لغوي به معني بروز دادن ، ظاهر ساختن، آشكار كردن مي باشد (عميد ، 1363). احساس يك معناي ديگري هم كه با هيجان و عاطفه توام است؛ دارد و عبارت است از حالت خوشايند (دوستي ، محبت، شادماني) يا ناخوشايند (ترس، غم، خشم) است كه شخص نسبت به شخص ( اشخاصي) چيزي، امري يا موضوعي ديگر دارد. يکي از متداول ترين دلايلي که زوجها نمي توانند با يکديگر ارتباط برقرار کنند ، درک نکردن احساسات است . اگر مي خواهيد با خود رو راست باشيد بايد درک کنيد که هيچگاه نبايد برچسب درست يا نادرست بودن بر احساس خود بزنيد . احساسات وجود دارند وبه شما تعلق دارند وبايد آنها را بشناسيد وابراز کنيد . زوجهايي که هميشه احساسشان را به يکديگر ابراز ميکنند به ارتباط نزديکتر و صميمي تري دست مي يابند تا زوجهايي که احساسشان را پنهان مي کنند . ابتدا احساستان را به آرامي وگرمي براي همسرتان بازگو کنيد . اگرچه احساستان را مسخره تلقي کند . شما بايد از احساستان حمايت کنيد و مي توانيد بگوييد (ممکن است مسخره باشد اما واقعي است) از هيچ چيز نبايد بهراسيد شايد طرف مقابل عصباني شود يا چند روز با شما قهر کند اما سر انجام با احساستان کنار خواهد آمد . ( ميلر و همكاران ، ترجمه مقدم) اغلب نيازهاي احساسي ما را مي توان در قالب نياز به عشق خلاصه کرد.زن ومرد هرکدام شش نياز عشقي منحصر به فرد دارند که جملگي به يک اندازه مهم هستند . نياز مردها : اعتماد واطمينان ، پذيرش ، قدرداني ،تحسين ،تصديق وتشويق مي باشد . نياز زنها : توجه، درک کردن ، احترام، صميميت ، اعتبار وتأييد و اطمينان و قوت قلـب مي باشد. شناخت نيازهاي همسران با درک اين دوازده شکل متفاوت عشق ساده خواهد شد . ( گري ، ترجمه انتظاري ، 1384 ) براي زنان بسيار مهم است که احساسات خود را با ديگران در ميان بگذارند ومتقابلاً احساس کند که ديگران نيز آنها را مي پذيرند و به احساسشان بها مي دهند . مردها هم مايلند بدانند که ديگران قدر آنها را مي دانند وبه آنها احترام مي گذارند . مشکل در رابطه با ديگران زماني بروز مي کند که زني احساسات ناراحت کننده خود را مطرح مي سازد وهمسرش احساس مي کند که مورد علاقه زنش نيست . براي مرد در اين شرايط بخصوص احساسات منفي ممکن است انتقاد آميز يا سرزنش کننده به نظر برسد. تعارض در احساسات وعواطف : حالاتي از قبيل محبت در مقابل نفرت ، اميدواري در مقابل نااميدي ، جاذبه در مقابل دافعه نسبت به زندگي خانوادگي ، حکايت از وجود تعارض در درون ما دارد . ما در موقعيتهاي مختلف زندگي بايد قدرت تصميم گيري وعمل داشته باشيم . حال اگر در اتخاذ تصميم يا اقدام براي عمل اين احساس دوگانه وناسازگار در ما بطور متناوب وتقريباً مستمر ادامه داشته باشد ، وحدت وانسجام در روابط خانوادگي ما راسست مي کند ونشان از تزلزل دارد ( تاجيک اسماعيلي ، 1378 ، صفحه 43 ) چگونه احساسات ناخوشايند خود را با همسرخود در ميان بگذاريم ؟ وقتي ما ناراحت، دلسرد ويا خشمگين هستيم، برقراري ارتباط محبت آميز دشوارميشود . با حاکم شدن احساسات منفي ، موقتاً احساسات محبت آميز ، اعتماد، علاقه ، درک همدلانه ، پذيرش ، قدر شناسي واحترام را از دست مي دهيم . در اين مواقع در بهترين شرايط نيز گفتگو به مجادله مي انجامد . در اين لحظات از ياد مي بريم که با همسر خود چگونه ارتباطي برقرار سازيم که براي او يا خودمان کار مثبتي انجام داده باشيم . در اين مواقع زنها ناخواسته مردها را سرزنش مي‌کنند و شرايطي را فراهم مي‌آورند تا آنها بخاطر رفتارشان احساس گناه کنند. زن بجاي توجه به اين موضوع که همسرش بهترين کاري را که مي‌تواند انجام مي‌دهد. بدترين شرايط را در نظر مي‌گيرد. لحن کلامش انتقادي و طرز رفتارش توليد رنجش مي‌کند. وقتي زن احساس مي‌کند که احساسات منفي بر او غلبه کرده است، صحبت کردن به طرزي که اعتماد و اطمينان قدر شناسي اورا نشان دهد دشوار مي شود او نمي داند که طرز تلقي او براي همسرش تا چه اندازه منفي و رنج‌آور است. مرد در شرايط ناراحتي درباره زن و احساساتش به داوري مي‌نشيند . مرد بدون توجه به اينکه همسرش آسيب‌پذير و حساس است احتمالاً نيازهاي او را ناديده مي‌گيرد و بي‌علاقه و بي‌توجه به نظر مي‌رسد . براي مردي که در محاصره احساسات منفي قرار مي‌گيرد صحبت علاقمندانه، دلسوزانه و احترام‌آميز دشوار مي‌شود. او متوجه نيست که طرز تلقي منفي او تا چه اندازه همسرش را دلخور و ناراحت مي‌کند . در اين مواقع گفتگو بي‌فايده است . خوشبختانه راه چاره ديگري نيز وجود دارد. بجاي آنکه احساسات خود را به صورت شفاهي با همسرتان در ميان بگذاريد، به او نامه بنويسيد . با نوشتن نامه مي‌توانيد بدون نگراني از ناراحت کردن همسرتان به احساسات خود گوش فرا دهيد. وقتي احساسات خود را آزادانه ابراز مي‌کنيد و به آن گوش مي‌دهيد خود به خود لحن دوستانه‌تري پيدا مي‌کنند وقتي مردها نامه مي‌نويسند، دلسوزتر و مهربانتر مي‌شوند لحن کلامشان تغيير مي‌کند، محترمانه‌تر برخورد مي‌کنند و زماني که زنها نامه مي‌نويسند پذيراتر شده ، بيشتر اعتماد مي‌کنند و ميزان تشکر و قدرداني در آنها افزايش مي‌يابد . با نوشتن احساسات منفي خود در مي‌يابيد که تا چه اندازه غير دوستانه و بي‌علاقه به نظر مي‌رسيد. با اين آگاهي بيشتر مي‌توانيد روش خود را تطبيق دهيد. افزوده بر اين، با نوشتن احساسات منفي خود مي‌توانند از شدت آنها بکاهيد و شرايطي فراهم سازيد تا احساسات خوب و مثبت شما بار ديگر نمايان شوند . در اين زمان مي‌توانيد به سراغ همسر خود برويد و به طرز دوستانه و با علاقه و بدون هر گونه سرزنش با او سخن بگوييد . در نتيجه امکان درک شدن شما به مقدار زياد افزايش مي‌يابد. بعد از نوشتن نامه ممکن است نياز به گفتگو احساس نکنيد . بجاي آن احساس مي‌کنيد که مي‌توانيد براي همسر خود اقدامي محبت‌آميز انجام دهيد. خواه احساسات مندرج در نامه را با همسرتان در ميان بگذاريد و يا صرفاً براي رسيدن به احساس بهتر نامه بنويسيد، نوشتن احساسات خود اقدامي کاملاً مفيد است . نوشتن نامه محبت‌آميز داراي سه رکن مي‌باشد که در اين روش با نوشتن احساسات خود به سبک خاص، احساسات منفي خود به خود تخفيف و احساسات مثبت افزايش مي‌يابد. رکن اول : نامه اي بنويسيد و در آن احساسات خشم، اندوه، هراس، تاسف و محبت خود را ابراز کنيد. رکن دوم : نامه اي در پاسخ اول بنويسيد و آنچه را مي‌خواهيد از زبان همسرتان بشنويد ابراز کنيد. رکن سوم : نامه اول و نامه جوابيه را با همسرتان در ميان بگذاريد. روش مورد اشاره کاملاً انعطاف پذير است و انجام سه مرحله با هم براي زن و شوهر تجربه‌اي قدرتمند و التيام‌بخش است. (گري، ترجمه، انتظاري، 1384) ميزان مهارت افراد دربيان احساسات خود شايستگي اجتماعي مهمي است. (پل اکمن1) اصطلاح قواعد بيانگر را براي بيان هم راي اجتماعي درباره اينکه کدام احساسات را در چه زماني مي توان بطور صحيح نشان داد بکار برد. در اين زمينه در فرهنگهاي مختلف تفاوتهاي بسياري مشاهده مي‌شود. قواعد بيانگر احساسات در اصل چند نوع هستند : 1 – به حداقل رساندن نمايش احساسات 2 – اغراق کردن2، در احساسات خود از طريق بزرگنمايي آن احساسات است 3 – جايگزين کردن يک احساس جاي احساس ديگري است، اين مورد را مي‌توان در برخي فرهنگهاي آسيايي زماني که نه گفتن مودبانه نيست، بجاي آن وعده‌هاي مثبت (دروغين) داده مي‌شود ، ملاحظه کرد . نقش اين گونه فرهنگ در زمينه ابراز احساسات از اينکه تنها بخشي از آداب معاشرت باشد فراتر است . اين قواعد نشان مي دهند که احساسات ما چگونه بر افراد ديگــر تأثير مي گذارد . پيروي درست از اين قواعد نشان مي دهند که احساسات ما چگونه بر افراد ديگر تأثير مي گذارد . پيروي درست از اين قوانين به معناي آن است که بيشترين اثر را بر ديگران مي گذاريم ، اجراي آنها به صورتي نادرست ضايعه ايي عاطفي به همراه دارد . (ليبرمن3 ، ترجمه شريفيان ،1386) بعضي از مردم فقط آنچه را فکر مي کنند بيان مي کنند نه آنچه را احساس مي کنند عده اي هم قادر نيستند احساس لحظات آني خود را در همان لحظه به زبان آورند . عده اي از افراد غم زده ، از مجزا کردن احساسات خود وبيان تک تک آنها عاجز هستند . عده اي ديگر حتي آگاه نيستند چه احساسي دارند ! ناتواني در آگاهي وبيان لحظه احساسات ، موجب حالات اندوه باري در انسان مي شود . در اين شرايط در درون خـودتان ارتبــاط با احســاس تان را از دست مي دهيد ونسبت به آن بي توجه مي شويد وچون کنترل اساسي ترين قسمت روابط عاطفي وشخصي خود را از دست داده ايد ، بطور روز افزون ، آدمي خشمگين ، رنجيده خاطر وعصبي بار مي آييد . اعتماد به نفستان کم مي شود وبه نارضايي از خود واطرافيانتان افزوده مي گردد . با ديگران ، از ميزان نزديکي وصميميتي که مي توانيد با آنها داشته باشيد مي کاهيد وبر دوش دوستان وفاميل خود ، بار سنگيني مي گذاريد . آنها همواره بايد فکر شما را بخوانند تا پي به عواطف واحساسات شما ببرند وچون هيچ وقت خود واقعي تان را نشان نمي دهيد ، هرگز نمي توانيد با ديگران باز وراحت باشيد . بطوري که کامينگز مي گويد : تا وقتي در روابط انساني ، احساس گوياتر از هر چيز است ، چه کسي توجه به چيزهاي ديـگر دارد چيـــزهايي که هرگز از آنها ، محـبت وعاطفه نمي تراود . بنابراين فرد با تعليم قاطعيت روي بيان راحت و خود به خود احساس وبکارگيري آن ، پافشاري مي کند وبه احساس ، نه به صورت پديده عاطفي جداگانه ، بلکه قسمتي از وجود شخص که وظايف بقيه اعضا را هماهنگ وکامل مي کند ، مي نگرد . بعضي از مردم در بيان احساسات خود ناتواني وضعف دارند ، اينها احساسات را به نحوي در ذهنشان تجربه مي کنند وبه نمايش مي گذارند ولي نه به حد کفايت ، در نتيجه احساسات آنها ، بجاي اينکه در زندگي شان نقش کامل داشته باشد ، فقط قسمتي از زندگي شان را تشکيل مي دهد . در اين قسمت مي توان با دستورالعمل هاي ساده نظير ( احساس بيشتري به تن صداي خود دادن) ... (صريحتر صحبت کردن ) ... ( احساسات را در صورت خود نشان دادن ) و... مي توانند احساساتشان را غني تر و در ابزار آن موفق تر باشند وتغييرات بسياري در ديدشان نسبت به خود وديگران پيدا کنند ( طيب زاده . 1379 ، به نقل از نورالهي ) ابراز محبت وعشق زوجين نسبت به يکديگر : بک معتقد است ابراز محبت ، راه مهم ايجاد مهر ومحبت وصميميت در همسر است . نشان دادن محبت تأثيرش از گفتن وابراز آن بيشتر است ، پيوند زناشويي با ابراز محبت وعلايق استحکام پيدامي کند واين رهگذر دوام مي يابد . اکثر خانواده ها بخاطر عدم شناخت چگونگي ابراز محبت ومهر ويا اصولاً عدم ابراز آن در ميان خود داراي مشکلاتي در اين زمينه مي باشند . حال چه در روابط زناشويي خود وچه در رابطه با فرزندان ، چرا که فرزندان درصورتي که گرمي ومحبت را حاکم بر روابط والدين خويش ببينند ، بيشتر احساس امنيت مي کنند وهمچنين شيوه ابراز محبت را فرا مي گيرند ونيز گرمي ومحبت والدين نسبت به يکديگر رابطه فرزندان را با هم مستحکم تر وبر پايه مهرباني وعطوفت پايه ريزي مي کند . ( مهرآبادي، 1385 ) در تحقيقي که توسط موسوي انجام گرفته نشان داد که يکي از عوامل در رضامندي زندگي زناشويي اعتماد نسبت به محبت همسر ورضايت خاطر از درجه محبت وي مي باشد . (موسوي ، 1374 ،به نقل از نورالهي،1382) عوامل موثر در رابطه سالم زناشويي : احترام وتکريم : همسران بايد خود را عادت دهند در هر شرايطي ، چه خوشحالي وچه ناراحتي ونارضايتي ، چه خشم ودلخوري نسبت به همسر ، رفتارشان از چهارچوب احترام وحفاظت حرمت طرف مقابل خود خارج نشود . با توجه به اينکه در زندگي زناشويي نقش محبت واظهار عواطف بيشتر مناسب ساختار رواني وجسماني زن است واحساس دلگرمي واطمينان خاطر را شوهر بايد در فضاي خانواده ايجاد کند ، زن بايستي دقت داشته باشد که احترام او نسبت به شوهر هم يک نياز رواني وعامل علاقه ومحبت بيشتر شوهر نسبت به اوست . ( تاجيک اسماعيلي ، 1378 ، صفحات49-52 ) رعايت احترام وتکريم بين زن وشوهر ايجاب مي کند که وقتي يکي از آن دو دچار خطا واشتباه شد ، فرد مقابل با گذشت وکرامت از کنار آن بگذرد وخطا واشتباه وي را آشکارا بيان نکند . بديهي است که همين غفلت مي تواند همانند يک عامل تربيتي ، شخصي را که به خطا واشتباه افتاده است بيدار و متبه گرداند . زن و مرد هميشه بايد در برخورد با يکديگر از کلمات والفاظ احترام آميز استفاده کنند . مسلماً اين شرايط وقتي فراهم مي آيد که زن ومرد حد وجودي وارتباطي خويش را حفظ کنند واز گليم خود قدمي فراتر پا نگذارند . ( رشيد پور 1378 ،به نقل از اميني قومي،1380) توجه (رفتار کلامي1 وغير کلامي2 ) ارتباط کلامي وغير کلامي هر دو در مناسبات وارتباطهاي انساني اساسي وضروري است تحقيقات نشان مي دهد که تقريباً بين 50 تا 93 درصد از اوقات روزانه انسان صرف ارتباطهاي اجتماعي مي گردد . در رابطه با ارتباط کلامي مطالعات نشان مي دهد که توانايي کلامي زنان و يا مهارت دربکارگيري زبان ، همانگونه که قبلاً اشاره شد ، بيش از مردان است بين دو جنس از نظر رفتارهاي غير کلامي مانند لبخند زدن ، وضعيت قرار گرفتن بدن هنگام صحبت کردن ، حرکت دادن دستها وژست وحالت چهره فرد هنگام حرف زدن ، تفاوت مشاهده مي شود . صاحب نظران معتقدند که در تعبير وتفسير ونتيجه گيري از جنبه هاي اجتماعي يک مکالمه اهميت فتارهاي غير کلامي بسيار گسترده است . مردان از نظر حالت و وضعيت بدني وچهره هنگام حرف زدن در مقايسه با زنان از آرامش بيشتري برخوردار هستند وزنان در الگوي حرکتي بدن نا آرامتر مي باشند . زنان هنگام حرف زدن بيش از مردان لبخند مي زنند ودر دريافت پيامهاي غير کلامي توانايي بيشتري از خود نشان مي دهند . ( نوابي نژاد 1378 ، 153-152 ) به نظر ويلامسون3 (1959 ) پيام کلامي پيامي است که با گوش شنيده مي شود ودر بيان آن دستور زبان رعايت مي گردد . محدوديت اين پيام در آن است که برخي احساسات وعواطف انسان به صراحت در قالب کلمات قابل بيان نيستند . براي رفع اين نقيصه ، از پيام غير کلامي استفاده مي شود . در پيام غير کلامي- عليرغم پيام کلامي – گفته اي وجود ندارد وپيام بيشتر از طريق ايماء واشاره ، مبادله مي شود . ( شفيع آبادي ، 1378 ، صفحه 58 ) تمام ما به شيوه غير كلامي ارتباط برقرار مي كنيم. ما بااستفاده از حالت چهره، وضع بدني و حركات تن پيام هايي مي فرستيم كه معمولاً عمدي و بسياري اوقات غير عمدي است. معمولاً هم پيام هايي را كه ديگران به طريق مشابه مي فرستند، دريافت مي كنيم. زبان غير كلامي يكي از وسايل متداول ارتباط در جامعه است. ( ثنايي، 1377 ص 200 ) گوش دادن : درست گوش دادن يك هنر است اما بايد آنرا آموخت براي اين منظور بايد ياد بگيريم كه به جاي پاسخ دادن گوش شنوا داشته باشيم و سعي كنيم تا سخنان و احساسات گوينده را درك كنيم معمولاً وقتي همسري از محل كار برمي گردد و وقايع روزانه اش را براي همسرش مطرح مي كند نيازمند درك و فهم مناسب است نه راه حل هاي متعدد يا نقض و رد كردن صحبت هايش. ( ميلر و همكاران ، ترجمه بهاري 1385 ) با برقراري ارتباط صحيح مرد مي تواند نيازهاي عاطفي همسرش را برآورده سازد. بر اين اساس ارتباط بويژه براي زنان از اهميت فراوان برخوردار است. مرد با استفاده از روش گوش دادن مؤثر به خواسته هاي زن مي تواند در او توجه، علاقه، درك، صميميت و قوت قلب توليد كند. ( گري1 ترجمه انتظاري، 1384 ) گوش دادن عملي فعال و ارادي است كه به دقت و توجه نياز دارد. در مقابل شنيدن عملي غير ارادي است كه به دقت نياز ندارد. ( شفيع آبادي، 1378، ص 57 ) ستايش و تقدير : يكي از مهمترين درجات مهرباني ستايش و تمجيد است كه يك سرمايه گذاري ارزشمند براي ايجاد و تعليم آندر خانواده مي باشد. مهرباني هاي كوچك، راه درازي را براي رسيدن به ارتباطات توام با عشق بي قيد و بند وجود دارد، كوتاه مي كند. كافي است فقط دربارة تأثير كلمات يا عباراتي همچون متشكرم، لطفاً، آيا مي توانم كمكتان كنم، معـــذرت مي خواهم، و ... به خانواده خود بينديشيد و نيز خوش خدمتي هاي غير منتظره اي مانند كمك كردن در شستن ظرف ها. بردن بچه ها به مغازه براي خريدن چيزهايي كه براي آنها مهم است، تلفن كردن از بيرون براي پرسيدن مايحتاج خانه، يافتن راه هاي كوچك براي ابراز عشق و محبت مانند فرستادن گل، گذاشتن يك يادداشت درون بسته يا كيف غذاي نهار، تلفن زدن براي گفتن ‹‹ دوستت دارم ›› در وسط روز، ابراز تشكر و قدرداني، صميميت صادقانه و باز شناسي نيازهاي افراد، نه تنها در موقعيت هاي خاص يا لحظه هايي مانند روز تولد، بلكه در روزهاي عادي زندگي و صرفاً بخاطر وجود همسر يا بچه هايتان. چيزي كه افراد به آن نياز دارند يك دوجين نوازش در روز است. نوازش بصورت جسمي، كلامي، ديداري و محيطي صورت مي گيرد. همة ما هر روز به يك دوجين نوازش احتياج داريم، همچون شكل هاي متفاوت تقويت كردن عواطف از طريق ديگر افراد يا شايد تغذيه و تقويت روحي، نماز خواندن يا مدي تيــشن. ( اميني قومي، 1380) تعهدي كه خانواده ها در قبال يكديگر دارند، به هنگامي كه اعضاي خانواده قدرداني خـــود را نسبت به يكديگر ابـراز كرده و يا ثابت مي كنند، تقويت مي شود. در خانواده هاي كارساز، زوجين از طريق ابراز عشق و علاقه و احترام متقابل درصدد احترام گذاشتن به طرف مقابل هستند. ( توماس، 1992) در خانواده هاي ناسازگار مناقشات و اختلافات بصورت حملات شخصي اعضا نسبت به يكديگر به ميزان چشمگيري وجود دارد. ( ويلز ويس و پترسون1 ، 1974 ) در حد افراط آن، اعضاي خانواده ناسازگار نسبت به يكديگر رفتارهاي خشونت آميز نيز روا مي دارند. ( بهاري، 1383 ) زماني كه احساس در قالب كلمات نمي گنجد و ما نمي توانيم احساساتمان را ابراز كنيم، اهداي يك هديه مي تواند بهترين روش براي بيان احساسات و ايجاد ارتباط باشد. ( ميلر2 و همكاران، ترجمه بهاري، 1385) رابطه زناشويي از ديدگاه اسلام : اسلام براي حصول و تحقق اهداف ازدواج تحكيم بنيان خانواده روي دو امر مهم تأكيد مي كند : يكي ايمان و ديگري اخلاق. اسلام به كساني كه قصد ازدواج دارند توصيه ميكند دين و اخلاق همسر مورد نظر را نيز(و حتي قبل از ديگر خصوصيات ) مورد نظر قرار دهند ( نورالهي،1382 ) ‹‹ هن لباس لكم و انتم لباس لهن ... ›› ( سورة بقره آيه 187 ) قرآن كريم دربارة تأثيرات متقابل و رحمت و دلسوزي متقابل زن و شوهر تعبير بسيار پر معنايي دارد و زن و شوهر را چنين توصيف مي كند : ‹‹ زنان براي شما لباس و شما براي زنان لباس هستيد. ›› همانطوري كه لباس مجموع بدن فرد را با همه كمالات و نواقص و خوبي ها و بدي ها و زيبائي ها و زشتي ها در بر مي گيرد و او را از سرما و گرما و خطر ها حفظ مي كند، بر زيبايي هاي فرد مي افزايد و عيب هاي او را مي پو شاند، همچنين نزديك ترين چيز ها نسبت به انسان است و از جمله نياز هاي مهم و اوليه بشمار مي رود، زن و شوهر نسبت به يكديگر بايد همان لباس باشند همديگر را با همة نواقص و كمالات بپذيرند، حافظ و نگهبان و آرامش بخش يكديگر باشند، بر زيبايي هاي هم بيفزايند و عيب هاي يكديگر را بپوشانند، راز نگهدار و محرم اسرار يكديگر باشند. پيامبر گرامي اسلام در اين زمينه مي فرمايد : ‹‹ كاملترين مردم از جهت ايمان كسي است كه اخلاقش خوبتر باشد و بهترين شما كساني هستند كه نسبت به همسران خود خوش رفتارتر باشند.›› (بحارالانوار، ج 71 ص 389) (نوابي نژاد1380ص40 – 39 ) . ازدواج يك امر معنوي و از مباني آفرينش است ‹‹ و خلقناكم ازواجا 1›› و شما را جفت آفريديم ازدواج همچنين يك امر دائمي است. پس هر دو زن و شوهر بايد انسانهاي صالح باشند. ازدواج راه روشن سعادت و خوشبختي است، نبايد آنرا به سياه چال نكبت و بدبختي تبديل كرد. خداوند متعادل بندگانش را اصولاً خوشبخت آفريده و ازدواج را يكي از عوامل ادامة آن معرفي كرده ، منتها شرط رسيدن به اين سعادت را ‹‹ تفكر›› و تعقل قرار داده است. بنابراين ازدواج يك ‹‹ عقل آزمايي ›› است نه ‹‹ بخت آزمايي ›› ( صدري، 1381 ص 120 ) و من آياته خلق لكم انفسكم ازواجا لتسكنوا اليها و جعل بينكم موده و رحمه... يكي از آيات الهي و از نشانه هاي مهر و لطف خدا اين است براي شما از جنس خودتان همسراني آفريد تا در پناه اين همسران آرامش خاطر بيابيد يعني با اين پيوند، بايد محيطي بوجود آيد كه محيط امن آرامش و استراحت باشد و به دنبال آن مي فرمايد كه خدا بين شما زن و شوهر مودت و داد، دوستي، رحمت و مهر و محبت قرار داد : محيط شما محيط داد و مهر و رحمت است. پس سه تعبير را در نظر داشته باشيد : سكون، مودت و رحمت. ( شهيد با هنر 1373 ص 115 ) تحقيقات انجام شده درداخل : حاجي سيد نصير (1381 ) در تحقيق خود تحت عنوان « بررسي تأثير مشاوره گروهي با رويكرد تحليل رفتار تبادلي بر منبع كنترل و خود پنداره دانشجويان دختر دانشگاههاي تهران » به اين نتيجه رسيد كه با 99% اطمينان اين رويكرد بر تغيير خودپنداره و منبع كنترل دانشجويان دختر تأثير مثبت داشته است . خياوي (1376) در تحقيق خود تحت عنوان « بررسي تأثير مشاوره گروهي با رويكرد تحليل ارتباط محاوره اي بر كاهش اضطراب دانش آموزان دبيرستانهاي پسرانه مشكين شهر » به نتيجه رسيد كه اين رويكرد با 99 % اطمينان بر كاهش ميزان اضطراب دانش آموزان پسر تأثير مثبت داشته است . محمدي (1385) تحقيقي با عنوان « اثر بخشي مشاوره گروهي با تأكيد بر رويكرد ارتباط محاوره اي در كاهش اضطراب دانش آموزان دبيرستان پسرانه سنندج » انجام داد كه نتايج نشان داد كه مشاوره گروهي دانش آموزان با اين رويكرد در كاهش اضطراب آنان تأثير مثبت داشته است . دانش (1385) در پژوهش خود تحت عنوان « تأثير روش تحليل محاوره اي (TA ) در سازگاري زناشويي زوجهاي ناسازگار » نشان داد كه درمان گروهي با رويكرد (TA ) بر زوجهاي ناسازگار تأثير مثبت داشته است . نورالهي (1382) در تحقيقي تحت عنوان « بررسي رابطه ابراز احساسات و رضايت زناشويي نشان داد كه بين اين دو متغير رابطه مثبت و معناداري وجود دارد و ابراز احساسات در رضايت زناشويي تأثير مثبت دارد . اميني قمي (1380) نيز در تحقيقي تحت عنوان « بررسي رابطه ابراز احساسات و رضايت زناشويي بين زوجين » به اين نتيجه رسيد كه ابراز احساسات بر رضايت زناشويي تأثير دارد واين دو متغير داراي رابطه معنادار و مثبتي هستند . تحقيقات انجام شده در خارج : مطالعه طولي كنگ1 (2005) در يك دوره يكساله ،‌ با تأكيد بر اهميت مهارتهاي ارتباطي بر روي دو گروه زوج (36 نفر آموزش گروهي و 35 نفر گروه كنترل ) پيشرفتهاي معني داري را در گروه آموزش ديد ، در مقايسه با گروه كنترل نشان داده . وي دريافت كه الگوي ارتباط سازنده متقابل يكي از حفاظت كننده ترين عوامل در برابر استرس و زمينه ساز ايجاد رضايت ،‌ احساسات مثبت ، تعديل تعارض و پايداري زناشويي است (خزايي ،‌ 1385 ) . سينكلير2 و موك3 (2004) در پژوهشي ، نگرش استدلالي به گفتگوي تعارض در روابط زناشويي را بررسي كردند . بنابراين ديدگاه ، همسران در بحث از مشكلات ارتباطي خود ، به جاي سرزنش نكات برجسته ي تعارض را به شيوه اي استدلالي مورد تحليل قرار مي دهند . احساساتشان را نسبت به هم ابراز نموده و براي مشكلات خود پيشنهاد راه حل مي كنند . به گونه اي كه در نهايت انتظارات طرفين از يكديگر ، برآيندي از موقعيت استدلالي خاص آنها باشد. كاربرد اين روش ابزار ساده اي براي كشف تعارضات ، توصيف كمتر يكديگر به عنوان مقصر و برقراري ارتباطي اثربخش مي باشد . (خزايي ، 1385 ) . استاكرت4 و بورسيك5 (2003 ) رابطه بين باورهاي ارتباطي و سبك دلبستگي ( احساس امنيت ، اشتياق دو سويه و كناره گيري ) و نارضايتي در ارتباط متقابل را مورد بررسي قرار دادند و به اين نتيجه رسيدند كه افراد ناايمن ( كساني كه بين اشتياق و كناره گيري قرار دارند ) باورهاي ارتباطي غير منطقي تري نسبت به كساني كه شيوه دلبستگي ايمن دارند نشان داده اند و دو شيوة وابستگي ناايمن و پيوستگي قوي با باورهاي غيرمنطقي رابطه معني دار و عدم رضايت از ارتباط زناشويي نيز با باورهاي غيرمنطقي ارتباط دارد (بهاري ، 1385) . هوستون و همكاران (2001) در مطالعه اي كه 13 سال به درازا كشيد با مطالعة 168 زوج به بررسي ريشه هاي اولية نارضايتي زناشويي و طلاق در همسران پرداختند . اين محققان بيان مي دارند كه در اوايل ازدواج شادي و مثبت نگري در زوجين وجود دارد كه پس از مدتي بر اثر عدم توافق و برجسته نكات منفي از بين مي رود و غم و ناراحتي جايگزين آن مي شود . زوجيني كه بتوانند پويايي و روابط عاشقانه اوايل زندگي را تا حدودي حفظ كنند متأهل باقي مي مانند در غير اين صورت از يكديگر جدا مي شوند . بنابراين زوج درمانگران بايد از روشهايي كه مبتني بر ايجاد علاقه و احترام بين همسران است سود جويند (بهاري ، 1385 ) . زنجيره هاي تعاملي بين زوجين ،‌ بهترين پيش بيني كننده رضايت زناشويي مي باشد (گاتمن ، 1979 به نقل از فيتز پاتريك و بادزينسكي ، 1994 ) . برودريك (1986 ) ، به نقل از موسوي (1374) در تحقيقي نشان داد كه متغيرهاي عاطفي و نگرشي در مقايسه با متغيرهاي رفتاري در رضايتمندي زناشويي مؤثرترند . علاوه بر اين محققان نشان دادند كه نزديكي عاطفي ، كلامي و جسماني زوجين مي تواند تا حد زيادي بيانگر رضايتمندي زناشويي آنان بوده و از توان پيش بيني رفتارهايي كه زمينه ساز طلاق و جدايي زوجين مي باشد نيز برخوردارند . در تحقيق ديگري كه به منظور بررسي تأثير تفكرات غيرمنطقي بر نارضايتي زناشويي انجام شد ، محققان به اين نتيجه دست يافتند كه ميزان نارضايتي زناشويي در زنان بيشتر از مردان است . يافته هاي مارلو نيز نشان مي دهد كه زنها هميشه از سطح رضايتمندي زناشويي پايين تري نسبت به مردان برخوردارند . نتايج ديگر اين بررسي نشان مي دهد كه بالا بودن ميزان رضايت از زندگي زناشويي در مردان مي تواند به اين دليل باشد كه ازدواج براي مردان در اغلب موارد مواضع مسلطي را در خانه ايجاد مي كند . آنان به عنوان يك كفيل عمل مي كنند . اين ساختار قدرت احتمالا مسئول برخي نارضايتي ها در زنان است . نارضايتي كه در نتيجه حكمراني و خشونت مردان و مشكلات مالي كه مردان مسئول آن هستند ،‌ ايجاد مي شود ( همستروم ، 1996 به نقل از ميرخشتي ، 1375 ) . نتايج بررسي هاي ساچر و فاين (1998) بيانگر اين است كه زنان به دليل اينكه تعهد و حساسيت بيشتري نسبت به رابطه شان در زندگي مشترك ، احساس مي كنند ، تلاش بيشتري را نيز صرف حفظ و نگهداري آن مي كنند و اين مي تواند يكي از علل احتمالي براي بالا بردن ميزان رضايتمندي از زندگي زناشويي در مردان باشد . نتايج بررسي ديگري ، سطوح بالاي فشار اقتصادي را با سطوح بالاي تعارضات زناشويي در ارتباط دانسته است . اين بررسي فشار اقتصادي را به طور غير مستقيم (افزايش افسردگي و كاهش حمايت اجتماعي ) نيز در افزايش تعارضات زناشويي دخيل دانسته است (روبيلا و كريشنا كومار ، 2005) . هنري و ميلر ، (2004) ، معتقدند طي چندين سال گذشته ، ‌مشكلات مربوط به ارتباط ،‌ صميميت جنسي ،‌ پول و تقسيم قدرت ، به عنوان مشكلات رايج و مطرح در بين زوجين محسوب شده اند . يكي از مسايل اصلي دخيل در بروز مشكلات زناشويي مسئله تقسيم قدرت (قدرت شناسايي مشكل ، قدرت حل مشكل قدرت درخواست از همسر) در خانواده ها مي باشد (فورمن، 2003) محققان در يك بررسي بر روي زوجين آشفته ، هفت الگوي مشكل زا كه آنها را از زوجين سالم متمايز مي كند ، شناسايي نمودند . اين هفت الگو عبارتند از : بروز تعامل عاطفي منفي ، كاهش نسبت رفتارهاي مثبت به منفي ، سطح بالاي انتقاد ، افزايش رفتارهاي تدافعي ، افزايش تحقير و عيب جويي و اسناد دهي هاي منفي نسبت به همسر (گاتمن و همكارانش به نقل از فورمن ، 2002) . وايل معتقد بود كه برخي از زوجين ، مجموعه اي از الگوهاي منفي ارتباطي را ميان خود برقرار مي كنند و رفتارهاي مشكل آفرين صرفاً از اجراي همان الگوها ايجاد مي شود . اين الگوها عبارتند از : انزوا گزيني متقابل ، سرزنش متقابل و توقع بيش از اندازه از يكديگر (برنشتاين و برنشتاين ، ترجمه پور عابدي ، نائيني و منشي ، 1380 ) . زوجهايي كه از رابطه زناشويي خود ناراضي بودند ، رفتارهاي نامطلوب همسرانشان نظير انتقادگر بودن ، سرد بودن ، كمك نكردن در كارهاي خانه و حامي نبودن را دليل اصلي عدم رضايت زناشويي خود اعلام نمودند (فينچام و برادبوري ، 1988). در تحقيقي كه بمنظور بررسي تأثير ابراز هيجان والدين به كودكان بر سطح رضايتمندي زناشويي زوجين انجام شد ،‌ محققان نشان دادند كه بين سطح رضايتمندي زناشويي زوجين و ابراز هيجان والدين به كودكان همبستگي معناداري وجود دارد (به پروژه ، حجازي ، احدي ، 1383 ) . بررسي رابطه بين سطح رضايتمندي زناشويي زوجين و ميزان انعطاف پذيري آنها ،‌ نشان داد كه هرچه شباهت در انعطاف پذيري زوجين بيشتر باشد ،‌ سطح رضايت از زندگي زناشويي آنها بالاتر است . بنابراين مي توان نتيجه گرفت كه همساني در انعطاف پذيري ،‌ از ويژگي هاي شخصيتي زوجيني است كه از سطح رضايت زناشويي بالايي برخوردارند (مصاحبي ، 1383) . پژوهشي تحت عنوان بررسي تأثير تعارضات زناشويي بر تعاملات متقابل خانوادگي بر روي 40 زوج متأهل در حين برقراري رابطه متقابل با فرزندان پسر 6 – 8 ساله نشان داد كه بعد از جر و بحث متخصمانه پدران ، حمايت و توجه كمتري به فرزندان پسر خود مبذول داشته و تا حدودي آزادي آنان را سلب نموده اند . اين امر حاكي از پيوند ميان تعارضات زناشويي و اختلال در انجام وظايف سرپرستي مي باشد (كينزمن ،‌ 2000 به نقل از دهقان ، (1380) . بررسي ها نشان مي دهد كه ارتباطات ضعيف اغلب سلامت روابط زناشويي را به خطر مي اندازد . ارتباط ضعيف مشكلات خانوادگي متعددي نظير كاهش صميميت ، ضعف پيوندهاي عاطفي و افزايش تعارضات زناشويي و خانوادگي را به همراه دارد (نولر و پاتريك (1990 ) ، به نقل از شرفي (1382 ) ) . منابع فارسي: - قرآن مجيد. - آرمان، سرور وزارعي، ناهيد (1383)، بررسي اثر بخشي گروه درماني شناختي- رفتاري بر عملكرد خانواده و رضايت زناشويي در مادران مبتلا به اوتيسم، ارائه شده در نخستين كنگره آسيب شناسي خانواده در ايران. - ابراهيمي، محمدرضا (1385)، ازدواج و رضايت زناشويي، مقالات علمي و تخصصي در زمينه روانشناسي باليني و مباحث مرتبط، فروردين ماه. - احمدي، خدابخش، (1383)، بررسي تأثير روش مداخله تغيير شيوه زندگي بر كاهش ناسازگاري زناشويي، پايان نامه دكتري، دانشگاه طباطبايي، تهران. - اربابان اصفهاني، مرضيه، (1385)، بررسي رابطه بين رضايتمندي و سازگاري زناشويي مردان و زنان شهر اصفهان، دومين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران (1385). - اديب راد، نسترن و منصور، لادن (1383)، مقايسه بين تعارض زناشويي و ابعاد آن در مراجعين زن و مركز خدمات مشاوره اي دانشگاه شهيد بهشتي در زنان عادي، تازهها و پژوهشهاي مشاوره، جلد2، شماره11. - استوارت، يان و جونز، ون ، روشهاي نوين در روان شناسي تحليل رفتار متقابل، ترجمه دادگستر، بهمن، (1385)،تهران: چاپ چهارم، ص 117،28،23،21،10،9 تا 123،151 ،473 و 474. - اليس، البرت، هارپر، زندگي عاقلانه، ترجمه فيروز بخت، مهرداد (1377)، انتشارات رشد، تهران. - اماني، احمد و همكاران، (1383)، مطالعه تأثير درماني شناختي، رفتاري به شيوه گروهي بر رضايتمندي زناشويي در زنان، نخستين كنگره سراسري آسيب شناختي خانواده تهران. - اميني قمي، محمد، (1380)، بررسي رابطه ابراز احساسات زوجين با رضايت زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن. - براتي، طاهره، (1375)، بررسي تأثير تعارضات زناشويي بر روابط متقابل زن و شوهر، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن. - برنشتاين، ف، اچ و برنشتاين، م، تي، زناشويي درماني، ترجمه ح، پورعابدي نائيني و غ، منشئي،(1380) تهران انتشارات رشد. - برن، اريك، تحليل رفتار متقابل، ترجمه فصيح، اسماعيل، تهران (1374)، نشرالبرز، چاپ اول، ص6، 61. - بك، ارون، تي، عشق هرگز كافي نيست، ترجمه قراچه داغي، مهدي،(1385)، انتشارات آسيم، چاپ نوزدهم، ص 223، 224، تهران. - بني اسد، حسن، (1375)، بررسي و مقايسه عوامل موثر در زوج هاي سازگار و ناسازگار شهر كرمان، پايان نامه كارشناسي ارشد روانشناسي عمومي، دانشگاه تربيت مدرس تهران. - بهاري، رزاق، (1385)، بررسي اثر بخشي آموزش تكنيك كنترل خودگويي به زنان در حل تعارضات زناشويي در بين زنان شهر اروميه، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي تهران. - به پژوه، احمد، حجازي، الهه، و احدي، بتول، (1383)، رضايتمندي زناشويي و ابراز هيجان والدين ارائه شده در نسختين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران. - بهرامي، بدري السادات، (1379)، مقايسه اثر بخشي شيوه روان درماني گروهي با روش تحليل رواني و شناختي بر روي ناسازگاري زوجين، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي، تهران. - پروچاسكاه، جميزاو، نوركراس، جان سي، نظريه هاي روان درماني، ترجمه سيد محمدي، يحيي،(1385)، تهران، انتشارات رشد، چاپ سوم. - پهلوان، محسن، (1383)، بررسي اثر بخشي شناخت درماني بك و روان درماني بين فردي در درمان اختلال افسرده خويي، رساله دكتري مشاوره، دانشگاه اصفهان. - تاجيك، اسماعيلي، عزيزالله، (1378) آموزش جوانان در آستانه ازدواج، انتشارات انجمن اوليا و مربيان. - تبريزي، مصطفي، (1383)، بررسي و مقايسه اثر بخشي گروه درماني تلفيقي زوجها، شناخت درماني گروهي بك و كتاب درماني در كاهش نارضايتي زناشويي، پايان نامه دكتري، دانشگاه علامه طباطبايي، تهران. - ثنايي ذاكر، باقر، (1377)، روان درماني و مشاوره گروهي، تهران، انتشارات چهره. - جي هي لي، روان درماني خانواده، ترجمه باقر ثنايي،(1370)،‌ انتشارات امير كبير، تهران. - حاجي سيد نصير، مهين السادات (1381)، بررسي تأثير مشاوره گروهي با رويكرد تحليل رفتار تبادلي بر منبع كنترل و خودپنداره دانشجويان دختر دانشگاههاي تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي واحد علوم و تحقيقات تهران. - حياتي، مژگان،‌ مقايسه اثر بخشي رويكردهاي شناختي هيجان مدار و الگوهاي تلفيقي بر ميزان رضايت زناشوئي، پايان نامه دكتري، دانشگاه علامه 1386. - خزايي، معصومه، (1385)، بررسي رابطه بين الگوهاي ارتباطي با تعارضات زناشويي دانشجويان زن دانشگاههاي تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه خاتم. - خياوي، سيامك (1386)، بررسي تاثير مشاوره گروهي با رويكرد تحليل ارتباط محاوره اي بر كاهش اضطراب دانش آموزان دبيرستانهاي پسرانه مشكين شهر، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبايي تهران. - دانش، عصمت، (1385)، تأثير روش تحليل ارتباط محاوره اي در سازگاري زناشويي زوج هاي ناسازگار دومين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران، (1385). - دهقان، فاطمه، (1380)، مقايسه تعارضات زناشويي زنان متقاضي طلاق با زنان مراجعه كننده براي مشاوره زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت معلم تهران. - رحمت الهي، فرحناز، (1385)، آسيب شناسي زندگي زناشويي و ارائه مدل، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. - رحيميان، حوريه بانو، (1379)، نظريه هاي و روشهاي مشاوره و روان درماني، تهران، انتشارات مهرداد، چاپ دوم. - رهنما، اكبر، (1383)، آسيب شناسي روابط زناشويي و ارئه راهكارها، ارائه شده در نخستين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران، ارديبهشت ماه. - سازگارا، پروين، (1377)، نگاهي به جامعه شناسي با تاكيد بر فرهنگ، تهران: انتشارت كوير. - سيلمانيان، علي اكبر، (1373) بررسي تأثير تفكرات غير منطقي (بر اساس رويكرد شناختي) بر نارضايتي زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه تربيت معلم، تهران. - سيف، سوسن، (1386)، تئوري رشد خانواده، دانشگاه الزهرا، تهران. - شاملو، سعيد، (1382)، بهداشت رواني، تهران: انتشارات رشد، چاپ هيجدهم، ص 70-71. - شرفي، علي، (1382). رابطه بين الگوهاي ارتباطي زناشويي و سلامت روان معلمان، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه تربيت معلم تهران. - شهيد باهنر، (1373)، گفتارهاي تربيتي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي. - شفيع آبادي، (1378)، راهنمايي و مشاوره، تهران، نشر معاصر. - شفيع آبادي عبدالله (1385)، پويايي گروه و مشاوره گروهي، تهران: انتشارات رشد، چاپ هشتم، ص 227 تا 239. - شفيع آبادي، عبدالله، (1385) نظريه هاي مشاوره و روان درماني، تهران: انتشارات مركز نشر دانشگاهي، چاپ دوازدهم، ص 215-216،226 تا 229-233. - شفيعي نيا، اعظم،(1381)، بررسي تأثير آموزش مهارتهاي حل تعارضات زناشويي بر بهبود روابط متقابل زن و شوهر، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره، دانشگاه علامه طباطبايي. - شيلينگ، لوئيس ، نظريه هاي مشاوره، ترجمه آرين، سيده خديجه،(1384) تهران، انتشارات اطلاعات چاپ پنجم. - عزيزي، پريسا،( 1386)،بررسي تاثير درمان گروهي به شيوه تحليل ارتباط محاوره اي بر كاهش تعارضات زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه آزاد اسلامي، ‌واحد علوم و تحقيقات تهران. - عميد، حسن، (1363) فرهنگ لغات و اصطلاحات فارسي، تهران. - فرح بخش، كيومرث (1383)، مقايسه ميزان اثر بخشي فنون زوج درماني نظريه اليس، گلاسر و تركيبي از آن دو در كاهش تعارضات زناشويي، پايان نامه دكتري دانشگاه علامه طباطبايي. - گاتمن، جان، سيلور نان، هفت اصل براي زندگي زناشويي كارآمد، ترجمه مصباح نسرين، و همكاران، تهران ،(1385) ، انتشارات ايتا،‌چاپ اول، ص 159، 162،164. - گري، جان، بازسازي روابط زناشويي، ترجمه انتظاري، مهرداد،(1384) ، نشر بدرقه جاويدان، تهران،. - گلدنبرگ، ايرنه، گلدنبرگ، هربرت، خانواده درماني، ترجمه حسين شاهي، براواتي، حميدرضا و نقشبندي، سيامك،‌(1385) ، تهران، انتشارات روان، چاپ دوم. - گلادينگ، ساموئل، خانواده درماني، ترجمه بهاري، فرشاد و همكاران،‌(1382)، انشتارات تزكيه، تهران. - ليبرمن، ديويد، تغيير باروها و عواطف ترجمه، شريفيان، شيرين، انتشارات، پيك بهار، تهران، 1386. - محمدي، شاهرخ، (1385)، بررسي اثر بخشي مشاوره گروهي با تاكيد بر رويكرد تحليل ارتباط محاوره -اي در كاهش اضطراب دانش آموزان دبيرستانهاي پسرانه شهرستان سنندج، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي، تهران. - مصباحي، محمدرضا، (1383)، بررسي رابطه بين رضايتمندي زناشويي و ميزان انعطاف پذيري زوجين ارائه شده در نخستين كنگره سراسري آسيب شناسي خانواده در ايران. - ملازاده، جواد، (1382)، بررسي ويژگي هاي شخصيتي در رابطه با عوامل تنيدگي زاي زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه تربيت معلم تهران. - موسوي، اشرف السادات، (1382)، خانواده درماني كاربردي با رويكرد سيستمي، تهران، دانشگاه الزهرا. - مهانيان خامنه، مهري (1382) برسي رابطه هوش هيجاني و رضايت زناشويي در معلمان زن دوره راهنمايي، شهر تهران، پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه علامه طباطبايي تهران. - مهدويان، فاطمه، (1376)، بررسي تأثير آموزش و ارتباط بر رضايتمندي زناشويي و سلامت رواني، پايان نامه كارشناسي ارشد، انستيتو روانپزشكي تهران. - مهرآبادي، احمد، (1385)، بررسي تاثير خانواده درماني استراتژيك بر رضايت زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشد دانشگاه علامه طباطبايي تهران. - ميرخشتي، فرهاد، (1375)، بررسي رابطه ميان رضايت، از زندگي زناشويي و سلامت روان، پايان كارشناسي ارشد مشاوره دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن. - ميلر، شراد و همكاران، آموزش مهارت هاي ارتباط زناشويي، ترجمه، بهاري، فرشاد، انتشارات رشد، تهران، 1385. - نوابي نژاد، شكوه، (1378)، راهنمايي و مشاوره، تهران نشر معاصر. - نوابي نژاد، شكوه، (1383)، نظريه هاي مشاوره و روان درماني گروهي، تهران، انتشارات سمت، چاپ اول. - نوابي نژاد، شكوه (1380)، مشاوره ازدواج و خانواده درماني، انتشارت انجمن اولياء و مربيان، تهران. - نوابي نژاد، شكوه، (1385)، روانشناسي زن، تهران: انتشارات علم، چاپ سوم، ص 5-6، 137-138. - نوابي نژاد، شكوه، (1385)، راهنمايي و مشاوره گروهي، تهران: انتشارات سمت، چاپ اول، ص 112، 118- 119،121. - نورالهي، حسنعلي، (1382)، بررسي تأثير ابراز احساسات بر رضايت زناشويي، پايان نامه كارشناسي ارشد مشاوره دانشگاه آزاد اسلامي واحد رودهن. - نيكزاد، محمود، (1379)، اصول مشاوره گروهي (در اصلاح نگرش و تغيير رفتار)، تهران،‌ انتشارات كيهان، چاپ اول. - هالفورد، كيم ، زوج درماني كوتاه مدت، ترجمه تبريزي، مصطفي و همكاران،‌(1384) ، تهران: انتشار فراروان،‌ چاپ اول، ص 23. - هريس، تامس آ ، وضعيت آخر، ترجمه فصيح، اسماعيل،(1385) ، تهران: انتشارات زرياب، چاپ بيست و دوم، ص 19، 61. - يحيي آبادي،‌ هوشنگ (1384)، تو خوب هستي (دريچه اي رو به زندگي همراه با تحليل رفتار متقابل) اصفهان، انتشارات نقش نگين، چاپ اول. - يوسفي، رحيم و ادهميان، الهام (1385)، بررسي رابطه هوش هيجاني با رضايت زناشويي زوجين، دومين كنگره آسيب شناسي خانواده در ايران. منابع انگليسي: - Amato, P.R.& Rogers. S.J (1997) A longitudinal study of marital Problem and subsequend divorce. Joumal of marriage and the family, 59. 612-246. - Beach, S. R. H. Smith D. A. & fincham F. D. (1994). Marital Interventions for depression. Joumal of Applied and preventive Psychology.3(4) 233-250. - Beach. S. R. H. Tesser, A. (2000). Pleasure and pain in doing well together. An investigation of performance related affect in close relationship. Journal of Personality and Social Psychology, 74 923-938. - Becvar, D,S& Becvar, RJ (2000), family the rapy A systematic Integration. Boston, MA, Allyn Bacon. - Bradbury T.M and rishman F. D. (1990) Attribution in Marriage: Rerview and Critique. Psychological Bulton 107. -Buss, D.M (1989). Sex differences in human mate preferences. Evilutionary hypotheses hested in 37 Cultures. Behavioral and Scienced, 12.1-49. -Bunk. B. P. & Ybema. J. F. (2003). Feeling bad. but satisfied The effects of upward and downward comparison upon wood and marital satisfaction. Journal of Social Psychology, 42 613-628. -Butler..A. & Beck. J. S. (2001). Cognitive therapy outcomes. A review of meta-analyses. Journal of Family Therapy, 38 698-706. -Campbell. L.. Simpson. j. A.. Kashy. D. A. & Fletcher. G. J. O. (2001). Ideal standards. the self, and flexibility of ideals in close relationships. Personality and Social Psychology Bulletin, 2 7 447-462. -Carsten, C. (1995). The role of husbands and wives emotional expressivity in the marital relationship. Journal of Contemporary Family Therapy. -Carlson jon, Dinkmeyer Don (1999) time for Abetter marriage (Traningi marriage) Enrichment, preventive Approaches in Couples therapy. Edited by Berqer, Rony Hanneh Mo therese, phiadelphia, Branner, Mazel. -Cobb. R. J.. Davila, J.. Bradbury. T. N. (2001). Attachment security and marital satisfaction The role of positive perceptions and social support. Personality and Social Psychology Bulletin, 27 1131-1143. -Crovle. K. L. Waltz, J. (2002). Emotional awareness and couples relationship satisfaction. Journal of Marrital Therapy, 28(4) 435-440. -Crych. J. H. (2002). Marital relationship and parenting. In M. Bornstein(Ed). Handbook of parenting Vol.4 Social conditions and applied parenting, (PP. 203-225). Mahwah.NJ Awrence Erlbaum Associates. -Devito, C. & Hopkins, J. (2001). Attachment, parenting, and marital dissatisfaction as predictors of disruptive behavior in preschoolers. Development and Psychopathology, 13, 215-231. Feeny, J. A. (2002). The role of husbands and wives emotional expressivity in the marital relationship. Journal of Family Therapy. -Fowers Bj, Olson D.H (1993) Enrich marital satisfaction scale abrief research and clinincal tool j. fampsycho 17: 176-85. -Finchman, F. D.(1997). Conflict in marriage implication for working with couples. Internet.Find www.Find articales.com. -Gill. A. (1999). The role of husbands and wives emotional expressivity in the marital relationship. Journal of Contemporary Family Therapy. -GIrnn. D. & Weaver, N. (198 1). The contribution of marital happiness & global happiness. Journal of :Marriage and The Family 43 161-168. -Glenn, N. D. & Kramer K. B. (1987) the Marriage and Divorce of the children of Divorce. Journal of Marriage and the family. 49. 811- 825. -Goldman. A. & Greenberg. L. (1992). Emotional focus therapy-comparison of integrated systemic and emotionally focused approaches to couples therapy. Journal of Marital Family Therapy. -Gottman. .1. M.. Coan, J.. Carrere. S. & Swanson. C. (1998). Predicting marital happiness and stability from newly wed interactions. Journal of Marriage and the Family, 6065. -Gottman j. M. & Krokoff, L. G. (1989) Marital Interaction And satisfaction: A long itudinal view. Journal of Consulting and clinical psychology 57/ 47-52. -Greef P: Abraham and Malherbe L. Hildegarde (2001) Intimacy and Marital Satisfaction in Spouses. Journal of sex & Marital therapy. 27: 247-257. -Gottman. J. M., Cau,hbin. J. P. & Huston. T. L. (2002). A contextual UnUlYSiS of the ussvcyiution between demand / lrithdruw and marital satisfuc-lion personal relationship, 9, 95-119. -Goleman, D. Emotional intelligent. Newyork: (1995). -Goulding, M, and Goulding. R. (1979). Chanaina lives Tbrough edecision Tberaoy. Newyork: Brunner - Mazel. -Halford. w.Kim, Bouma Ruth,Kenlly, Adrian, Yang Rass. Mcd (1999) individual Psychopatology and Marital Disteres anslyzing the association and implication for therapy , behavior modification vel 23 No2. -Hendrick, C., & Hendrick, S. S. (1988). Lovers wear rose colored glasses. Journal of Social and personal Relationships, 5 (2), 161- 183. -Henn-, R. G. & Miller, R. B. (2004). Marital problems occurring in midlife. Implication for couple therapists. Journal of Family Therapy, 32 405-417. -Ho M. K. (1987). Family therapy with ethnic minorities. Newbury Park. CA. Sage. -Huston, T. & Vangelist A. (1991). Socio emotional behavior and satisfaction in marital relationships. A longitudinal study. Journal of Personality and Social Psychology, 721-7313. -Jakaboski, S. M.(2004). Review of emprocically supported marital enrichment program. Journal of Family Relations. Vol. 53. -Jeffry H.. Larson. D.. Russel. C., Smith, w. (1991). The effect of wake and sleep patterns on marital adjustment. Journal of Marital and Family Therapy Vol, 17. No. 1. 5365. -Johnson, S. M. (2003). Emotionally focus interventions for couples with chronically ill children A 2-year follow up. Journal of Marital Psychology. -Johnson, S. M.. Greenman P. S. (2006). The pat to a secure bond Emotionally focused couple therapy. Journal Clinical Psychology, 62(5) 597-609. -Kluwer, Esthers, Hessink jose AM. Van devlietr (1996) marital conflict about the division of house hold laber and paid work journal of marriage and the family, Minneapolis nov. Vel 58.Iss.4. -Larson Jeffry h, Benson, mark j, Wilson Stephan m.Medora Nilufar (1998) family of origin influences on attitude and reaness for marriage in late adoleseence. Journal of family Issues: vel 19.nov. -LavkTence, A. & Curdech. C. (1995). Predicting change in marital satisfaction from husbands and wives conflict resolution styles. Journal of Marriage and Family, 153-164. -Levenson R.W & gotman jm. (1985) physiological and affective predictors of change in relationship satisfaction. Journal of personality and social psychology. 49,85-40. -Leriser. H. G. (1985). The dance of anger. New York. Harper & Row. -Levenson. R. W. (1994). The influence of age and gender-on affect, physiology. and their interrelation A study of long term marriage. Journal of Personality and Social Psychology. -Markman, H. & Dickson, F. Toward a model' for Prediction and Primary Prevention of marital and family distress and dissolution, London Academic Press, (1984). -Markman Hj & floyd f(1980) possibilitoies for the perevention of marital discord; A Behavioral perspective. American journal of family therapy 8-24-48. -Mehrabian, A. & Blum, personality and treatment correlates of marital satisfaction, Journal of personality (1999). -Mc. nutty. J. (2004). Realistic expectations pivotal to marital. Journal of Marriage and Frnrrihy Tlrerapty. -Mc- Cabe. M. P. (1999). The interrelationship between intimacy, relationship functioning and sexualitv among men and women in committed relationship. Journal of HumanSexuality. 3 1-42. -Meyers, S.A. & Landsbergers, S.A (2002). Directs and indirect Pathways and marital satisfaction. Personal Relationship, 9 159-172. - Murray. S. L.. Halmes. J. G.. Bellavia. G.. Griffin. D. W. & Doldmang. D. (2002). Kindred spirits' The benefits of ego centrism in close relationship. Journal of Personality and Social Psychology, 82 563-581. -Muzi. M. J. (2000). The experience of parenting. Upper Saddle. NJ. Prentice-Hall. -Nakonezny P. Shull R & Rodgers (1995) the effect of no foult divorce law on the divorce rate across the 50 states and its relation to in come education religiosity. Journal of Marital and family 57, 488. -Niolon, Richard (2000) Communication Styleand Problem solving, Retrieved (2002) from the world wild web. http: /www. Psycho page. Com. -Olson. D. H. & Larson. A. S. (1989). Predicting marital satisfaction using prepare A replication study. Journal of .Marital and Family Therapy, 15311-322. -Parker. Keith D. Ortega. Suzannet and van Loning Ham judy (1995) Life satisfaction, Self- esteem and personal happiness among Mexican and African American Socialo ical S ectrum. 15: 131-145. - Popenoe. David (1996) A world without fathers? WQ spring 96: 12-29. -Rankin. H. & Esqure. H. (1997). Autonomy and relationship. Journal of Marital and -Fcrmilty Therapy. 175 -19. - Roberts. L. J. (2000). Fire and ice in marital communication Hostile and distancing as predictors of marital distress. Journal of Marriage and the Family, 62693-707 -Robila. M. & Krishna kumar. A. (2005). Effects of economic pressure on marital conflict ® in Romania. Journal of Family Psychology, 19-20. -Robinson. Blanton. Lauer. Collins. N. L. & Coltrane, S. (1993). The relationship between marital characteristics, marital interaction processes and marital satisfaction. Journal of Counseling and Development. -Ropers. S. J. & White. L. K. (1998). Satisfaction with parenting The role of marital happiness, family structure. and parents gender. Journal of Marriage and the Family, 6(2) 293-309. -Sabatelli, R. M. & Bartle-Haring, S. (2003). Family of origin experiences and adjustment in married couples. Journal of Marriage and the Family, 65 159-169. -Sacco. P. & Phares, V. (2001). Partner appraisal and marital satisfaction. The role of self-steam and depression. Journal of Marriage and the Family 504-513. -Sacher. J. A. & Fine. M. A. (1998). Predicting relationship status and satisfaction after six months among dating couples. Journal of Marriage and the Family, 58(10) 21-23. -Silliman, B 1998 patterns of adjustment, first three years. Marriage enrichment & Domestice violence information, Retrieved march 2001 from the world wide. Web: http: www. Uwyo, edu / ag / ces / family / Ben /Marriage/ stage/ stage patterns. Htm. -Stocker, C. M., Youngblad, L.(1995). Marital hostily. Journal of Family Psychology. 13 (14) 598-609. -White. L. & Edwards. J. (1990). Children and marital happiness Why the negative correlation. Journal of Family Issues, 7 13 1-147. -White, L. K. (1990) Determinants of Divorce- A Review of Research in the Eighties. Journal of Marriage And the family.52,904. -White, M & Epston, D.1991, Narrative means to therapeutic Ends. Norton. NY. -WWW.uwnews .org/uwnews@u.washington.edu. -Youg, Mark, E, & Long, LynnL. (1998) Counseling and therapy for couples. New York Brooks/ coo/ publisher company.

نظرات کاربران

نظرتان را ارسال کنید

captcha

فایل های دیگر این دسته