پیشینه و مبانی نظری کارسنجی و زمان سنجی (docx) 120 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 120 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق کارسنجی وزمان سنجی
فصل دوم : ادبيات تحقيق
مقدمه 7
تاريخچه كارسنجي و زمان سنجي 8
چند تعريف از بهره وري 10
روشهاي كلي براي اندازه گيري بهره وري 11
بهره وري عوامل توليد و كارسنجي و روش سنجي 12
روش تعيين كل زمان كار 13
ارزيابي كار 16
هدف كارسنجي 19
موارد استفاده كارسنجي 19
فنون كارسنجي 23
مطالعه كار 23
فوايد مطالعه كار 26
كارسنجي 27
مراحل اصلي مطالعه كار 28
مطالعه روش 29
اهداف مطالعه روش 29
ابزارهاي مرحله ثبت مطالعه روش 31
علائم مورد استفاده در نمودارهاي مربوط به فرآيند 38
تربلينگ ها46
زمان سنجي 50
مقدمات زمان سنجي 51
اهداف زمان سنجي 55
تكنيك هاي مختلف زمان سنجي 56
مراحل اساسي زمان سنجي 57
انتخاب كار مورد مطالعه و انجام زمان سنجي 58
طرز برخورد با كارگر و انجام زمان سنجي 59
كسب و ثبت اطلاعات وانجام زمان سنجي 60
بررسي روش در انجام زمان سنجي 61
مراحل زمان سنجي به روش Stop watch61
تقسيم سيكل عمليات به اجزا و مناسب كاري 62
انواع عناصر كاري 63
انواع كرونومتر 66
روشهاي ثبت نتايج زمان سنجي با كرونومتر 67
مشكلات ثبت زمان 74
محاسبه تعداد سيكل هاي مورد مشاهده 74
ضريب عملكرد 75
روش و ستينگ هاوس 79
روش توازن اجراي كار 80
الونس 80
محاسبه زمان استاندارد82
سيستم هاي زمان سنجي پيشرفته خانواده MTM84
كاربرد، مزايا و معايب روش MTM84
واحد زمان در سيستم MTM85
انواع MTM86
حركت بسيط در سيستم MTM87
روش زمان سنجي MOST87
كاربرد انواع سيستم هاي زمان سنجي MOST89
فصل دوم
ادبيات تحقيق
1- مقدمه
2- ادبيات تحقيق
مقدمه
امروزه مطالعه علمي كار، شامل حركت سنجي و روش سنجي و تعيين استانداردهاي توليد و كاركرد براساس آن است. يعني با تجزيه و تحليل علمي كار، معين مي شود كه بازده متوسط يك فرد عادي در يك روز عادي كاري چقدر است و براي اين كاركرد يا توليد استاندارد، چه دستمزدي بايد پرداخت شود اگر توليد و بازده كار كمي بالاتر از استاندارد يا حد متعارف باشد براي ايجاد انگيزه و تشويق به ادامه توليد بالا لازم است يك سيستم پرداخت تشويقي نيز پيش بيني كند.
مجموع اين مطالب ما را بر آن مي دارد كه از نيروي انساني شاغل حداكثر استفاده مطلوب را بنمائيم از طرفي مي دانيم كه فنون مورد استفاده در بهبود سيستم ها و روش ها براي رفع مشكلي كه گريبانگير سازمان است بكار مي آيد. پس بايد موضوع بايد موضوع كارسنجي و زمان سنجي را از اين ديدگاه نيز بررسي كرد مشكلي كه كارسنجي به آن مي پردازد عبارتست از مطالعه ناهماهنگي بين نيروي انساني شاغل و نيروي انساني كه عايد سازمان مي شود.
تاريخچه ي كارسنجي و زمان سنجي:
مشهور است كه زمان سنجي از كارگاه كمپاني فولادسازي ميداوال (miduale) در سال 1881 ميلادي توسط فردريك تيلور آغاز گشته است گر چه تيلور به عنوان پدر زمان سنجي شناخته شده است ليكن قبل از او زمان نسجي در اروپا نيز انجام شده است و در سال 1760 يك فرانسوي به نام پرونت (Peranet) مطالعه زماني گسترده اي براي توليد پين انجام داد و مدت 60 سال يك اقتصاد دان انگليسي به نام Babbaya اين كار را ادامه داد.
تيلور در سال 1883 با روش سيستماتيك مطالعه كار توانست يك كار مشخص را به عناصري تقسيم كرده و تك تك عناصر را بررسي كند. تيلور اظهار داشته كه زمان سنجي يك عنصر در مديريت علمي است كه مي تواند مهارت مديريت را از مديران به افراد انتقال دهد. تيلور همچنين دريافت كرد كه به ميزان اهميت مسائل مواد و ماشين آلات بايد به مسائل انساني نيز توجه داشت. به دنبال نظريات تيلور مبني بر لزوم تجزيه و تحليل حركات فرانك گيلبرت (Frank Gilbert) و همسرش (Liliane Gilbert) كوشش هاي فراواني صرف پايه گذاري و توسعه روش علمي تجزيه و تحليل حركات كردند.
گيلبرت عناصر اصلي حركت را پايه گذاري كرد و گفت ما در حين انجام كارهاي مختلف 18-17 حركت مفيد بيشتر نداريم و مابقي حركات زائد هستند و حذف اين حركات زائد موجب كاهش زمان و افزايش كارآيي وسرانجام سوددهي بيشتر مي شود و بدين وسيله علم حركات سنجي بنيان گذاري شد. گيلبرت دو تكنيك سايكلوگراف و كرنوسايكلوگراف را براي بررسي مسير حركات كارگر طرح و تدوين نمود. گيلبرت از اين موضوع در بهبود روش ها، نشان دادن حركات صحيح و آموزش كارگزاران جديد استفاده كرد.
در دهه 1930 بود كه مهندسي روش ها توسط مينارد پايه گذاري شد وي عقيده داشت كه براي بالا بردن راندمان كاري نبايد حركات، استانداردها و پاداش ها و … را به صورت مجزا مورد بررسي قرار داد بلكه آنها را به صورت يك مجموعه با روشهاي علمي بايد مورد تجزيه و تحليل قرار داد.
در اواسط قرن بيستم بررسي دو جنبه اي هم در زمينه حركت و هم زمان انجام شد و از تركيب اين دو ، روشي به نام مطالعه حركت وزمان بوجود آمد كه به دليل تغييرات سريعي كه به تازگي در اين زمينه پديدار گشته است، امروزه واژه (motion and tim study) به معناي وسيعي اين اطلاعات را در بر گرفته است و تغييراتي هم در زمينه علمي شكل هاي ابتدايي اين روش پيدا كرده است اين روش شامل طرح سيستم هاي كار و متدهاي مهندسي است.
بهره وري چيست؟
بهره وري عبارت است از نسبت برونداد (out put) به درون داد (in put)
چند تعريف ديگر از بهره وري:
الف ) EPA (آژانس بهره وري اروپا)
بهره وري درجه استفاده موثر از هر يك از عوامل توليد است.
بهره وري در درجه اول يك ديدگاه فكري است كه همواره سعي دارد آنچه را كه در حال حاضر موجود است بهبود بخشد بهره وري براين عقيده متكي است كه انسان مي تواند كارها ووظايفش را هر روز بهتر از روز پيش به انجام رساند افزايش بهره وري مستلزم آن است كه بطور پيوسته در جهت انطباق فعاليت هاي اقتصادي با شرايط متغير و بكارگيري نظريه ها و روش هاي جديد اقدامات لازم صورت پذيرد بهره وري ايمان راسخ به پيشرفت انسان ها مي باشد.
ب )JPC (مركز بهره وري ژاپن):
هدف از بهبود بهره وري عبارتست از به حداكثر رساندن استفاده از منابع ، نيروي انساني، تسهيلات و … به طريقة علمي ، كاهش هزينه هاي توليد، گسترش بازارها، افزايش اشتغال و كوشش براي افزايش دستمزدهاي واقعي وبهبود معيارهاي زندگي آنگونه كه به به سود كارگر، مديريت وعموم مصرف كنندگان باشد.
روشهاي كلي براي اندازه گيري بهره وري:
بطور كلي دو روش براي اندازه گيري و سنجش بهره وري وجود دارد:
1- بهره وري فيزيكي :
در اين روش بهره وري با استفاده از واحدهاي فيزيكي مانند اندازه، طول و وزن و … محاسبه مي گردد، به طور مثال براي محاسبه بهره وري فيزيكي نيروي انساني مي توان از رابطه زير استفاده كرد.
= بهره وري فيزيكي نيروي انساني
نفرساعت كار نيروي انساني / سطح، حجم، وزن يا تعداد محصول توليد شده
2- بهره وري ارزش:
دراين روش محاسبه بهره وري از ارزشهاي پولي مقادير ستاده و داده برحسب داده هاي مانند ريال، دلار و يورو و .. استفاده مي شود كه بطور مثال براي محاسبه بهره وري ارزش نيروي انساني مي توان از رابطه زير استفاده نمود:
= بهره وري ارزش نيروي انساني
ارزش كار يا نيروي انساني استفاده شده / ارزش محصول يا خدمات توليد شده
بهره وري عوامل توليد وكارسنجي وروش سنجي:
بطور كلي بهبود بهره وري به عنوان يكي از مهمترين موضوعات موجود در صنعت مطرح است و از اين ميان بهره وري نيروي انساني به عنوان اساسي ترين و پيچيده ترين جزء بهره وري قابل بررسي و تحليل است با استفاده از مطالعه روش به دنبال بهبود بهره وري واحد توليدي در زمينه كليه عوامل توليد و با استفاده از مطالعه حركت واندازه گيري كار به دنبال بهبود بهره وري نيروي انساني هستيم به بيان ديگر مبحث كارسنجي و روش سنجي به عنوان يكي از مهمترين ابزارهاي بهبود بهره وري عوامل توليد قابل استفاده مي باشد.
كل زمان كار معين چگونه تشكيل مي شود:
مقدار كار اصلي برحسب زمان عبارت است از حداقل زمان غيرقابل تقليلي كه از لحاظ نظري براي توليد هر واحد محصول لازم است بديهي است كه اين تعريف مطابق با شرايط ايدهآلي است كه هرگز در عمل پيش نمي آيد، اگر چه گاهي اوقات، بخصوص درصنايع پردازشي مي توان به آن نزديك شد با اين حال،عموماً زمان هاي واقعي عمليات به علت مقدار كار اضافي به مراتب بيش از آن است افزايش مقدار كار موارد زيرا را در نظر مي گيرد:
مقدار كار افزوده شده ناشي از نقايص طراحي يا مشخصات محصول
مقدار كار اضافه شده ناشي از بكارگيري روشهاي غيرموثر توليد يا عمليات
زمان غيرموثر ناشي از قصور مديريت
زمان غيرموثر در محدوده اختيار كارگر
37909563500
شكل (1-2)
-175260-48196500ارزيابي كار:
ارزيابي كار اصطلاحي كلي در مورد فنوني به ويژه ارزيابي روش و كار سنجي است كه در بررسي همه زمينه هاي كار انساني از آن استفاده مي شود وبه تحقيق سيستماتيك در مورد همه عواملي مي پردازد كه بر كارايي و صرفه جويي در وضعيت مورد بررسي به منظور بهبود آن تأثير مي گذارد.
بعضي از وجوه ماهوي ارزيابي كار و دلايل ارزشمند بودن آن به شرح زير است:
1- ارزيابي كار وسيله اي است براي افزايش كارآيي توليد.
2- ارزيابي كار مبتني بر اصول است وبه كارگيري آن اين اطمينان را به وجود مي آورد كه هيچ عامل موثر بر كارايي عمليات، در تجزيه و تحليل عمليات اوليه يا در ارائه عمليات جديد ناديده گرفته نشده است و اينكه همه داده هاي مربوط به آن عمليات در دسترس است.
3- ارزيابي كار دقيقترين وسيله اي است كه تاكنون براي تعيين استانداردهاي انجام كار مورد استفاده قرار گرفته است و برنامه ريزي و كنترل موثر توليد به آن بستگي دارد.
4- صرفه جويي هاي ناشي از ارزيابي مناسب كار بلافاصله شروع مي شود و مادام كه عمليات در شكل بهبود يافته آن دنبال شود اين صرفه جويي ها نيز ادامه خواهد يافت.
5- ارزيابي كار ابزاري است كه در همه موارد مي تواند به كار رود مي توان از آن با موفقيت در انجام كار بدي يا كار به كمك دستگاه استفاده كرد.
6- ارزيابي كار يكي از موثرترين ابزارهاي تحقيق است كه در اختيار مديريت قرار دارد و اين ويژگي آن را به صورت سلاحي عالي براي اقدام به حمله عليه عدم كارآيي در هر سازمان در مي آورد.
كارسنجي به كارگيري فنون طرح ريزي شده براي تعيين زمان انجام كاري معين توسط كارگر واجد شرايط با سطح معيني از عملكرد است.
از دلايل عمده استفاده از مطالعه كار، تمايل مديران و سازمان به افزايش بهره وري در كليه سطوح وبخش هاي سازمان است با توجه به اين تعريف مطالعه كار مانند چاقوي جراحي عمل مي كند به اين معني كه فعاليت هاي يك شركت و عملكرد خوب يا بد آن را بر همگان آشكار مي كند بنابراين ارزيابي كار مي تواند خطاهاي افراد را افشا كند و به همين دليل هم بايد مانند چاقوي جراحي با مهارت و دقت به كار گرفته شود تا به بخش هاي سالم آسيب نرسد.
2286009144000شكل(2-2)
هدف كارسنجي :
تعيين استانداردهاي زماني براي انجام كار است استانداردهاي زماني مقدار زماني است كه طول مي كشد كاري بوسيله يك كارگر آموزش ديده در يك آهنگ نرمال كار براساس روش از پيش تعيين شده انجام شود.
كارسنجي ابزار مفيد و سودمندي است كه مي توان به كمك آن تغيير در روشها را ارزيابي كرد مقصود از آهنگ نرمال، عادي كار، سرعت كار براي يك كارگر متوسطبدون در نظر گرفتن استراحت ناشي ازخستگي كار مي باشد همچنين علم ارگونومي در تعيين آهنگ كار مي تواند مفيد باشد.
كارسنجي به بررسي ، كاهش و متعاقباً حذف زمان غيرموثر مربوط مي شود زمان غير موثر زماني است كه در آن به هر علت ممكن هيچگونه كار موثري انجام نمي شود كارسنجي همان گونه كه ازنامش پيداست وسيله اي در اختيار مديريت است كه اندازه گيري زمان مصرف شده در انجام عمليات يا مجموعه اي از عمليات را فراهم مي كند. به طوري كه زمان غير موثر مشخص مي شود و مي توان آن را از زمان موثر متمايز ساخت.
موارد استفاده كارسنجي:
1- براي مقايسه كارآيي روشهاي مختلف، در صورت برابر بودن ساير شرايط، روشي كه كمترين زمان را مي گيرد بهترين روش خواهد بود.
2- براي متعامل كردن كار اعضاي گروه، همراه با نمودارهاي فعاليت هاي چندگانه، به طوري كه هر عضو تا حدي كه ممكن است كاري داشته باشد كه زماني برابر با زمان كار ساير اعضا براي انجام آن صرف شود.
3- تعيين تعداد، ماشين هايي كه يك كارگر مي تواند اداره كند.
4- فراهم كردن اطلاعاتي كه بر مبناي آن برنامه ريزي و زمان بندي توليد را بتوان عملي كرد، اين اطلاعات از جمله نيازمنديهاي دستگاه و كارگر براي انجام برنامه كار و استفاده از ظرفيت موجود را شامل مي شود.
5- فراهم آوردن اطلاعاتي كه براساس آن نتوان پيشنهادهاي مناقصه، قيمت هاي فروش و پيمان هاي تحويل كالا را برآورد كرد.
6- تنظيم استانداردهاي سودمندي ماشين و عملكرد كارگر كه مي توان آن را براي هر يك از مقاصد فوق و همچنين به صورت مبنايي براي طرحهاي پاداش بكار برد.
7- تهيه اطلاعاتي براي كنترل هزينه نيروي كار و حفظ و ثابت نگه داشتن هزينه هاي استاندارد.
ارزيابي كار شامل دو موضوع ارزيابي روش و كارسنجي است كه روشهاي لازم براي دستيابي به موضوع كارسنجي به قرار زير است:
انتخاب : كار مورد مطالعه
ثبت : همه اطلاعات مناسب مربوط به شرايط انجام كار و روشهاي به كار رفته و عناصر فعاليت هاي انجام شده در آن شرايط
بررسي انتقادي: اطلاعات ثبت شده و عناصر فعاليت ها براي اطمينان از اينكه موثرترين روش و حركات به كار رفته و عناصر غير مولد و خارجي از عناصر مولد متمايز شده است.
اندازه گيري: مقدار كار متبلور در هر عنصر برحسب زمان با استفاده از فن مناسب زمان سنجي
بدست آوردن : زمان استاندارد براي عمليات كه در مورد ارزيابي زمان با استفاده از كرونومتر انجام مي شود وشامل زمان هاي مجاز استراحت، رفع نيازهاي شخصي وغيره است.
تعيين : تعيين دقيق مجموعه فعاليت ها و روشهاي انجام عملياتي كه براي آن زمان به دست آمده است، و اعلام اين زمان به عنوان زمان استاندارد براي اين فعاليت ها و روشها
22860070612000
فنون كارسنجي:
فنون اساسي كارسنجي عبارتست از:
1- نمونه گيري از كار
2- ارزيابي زمان با كرنومتر
3- به كارگيري استانداردهاي زماني از پيش تعيين شده (pst)
4- استفاده از داده هاي استاندارد
5- اطلاعات زماني گذشته
مطالعه كار:
عبارتست از تكنيك هاي مطالعه روش واندازه گيري كار كه براي تامين حداكثر استفاده ممكن از نيروي انساني، تجهيزات مواد اوليه وهمه داده هاي مورد نياز براي انجام يك كار مشخص به كار مي رود. به عبارت ديگر مطالعه كار روشي است كه به صورت تحليلي ،مسائل ومشكلات توليد را جهت بهبود سريع كارآيي وافزايش ميزان كار مفيد بررسي مي نمايد همانگونه كه قبلاً ذكر شده مطالعه كار مركب از دو روش مكمل يكديگر، يعني زمان سنجي و كارسنجي مي باشد.
موفقيت هاي روش مطالعه كار در حقيقت مرهون سيستماتيك بودن اين روش است بدين معني كه در مرحله جستجو براي معايب كار و يافتن راه حل براي از ميان برداشتن عقوب از مراحل سيستماتيك استفاده مي نمايد.
با استفاده از مطالعه فرآيند كه نياز سرمايه گذاري بيشتر و خريد تجهيزات و ماشين آلات مدرن تر مي باشد مي توان بهره وري را بالا برد ولي اين كار مستلزم سرمايه گذاري زياد مي باشد چنانچه بخواهيم با استفاده از منابع موجود، بهره وري را بالا ببريم. بكارگيري مطالعه كار بسيار موثر خواهد بود.
92710-57023000
شكل (2-4)
واضح است موثرترين روش براي افزايش بهره وري در بلندمدت سرمايه گذاري بيشتر و بكارگيري تجهيزات مدرن تر مي باشد هر چنددر اثر اين عمل،سرمايه گذاري زيادي نياز بوده و در صورت ضرورت وارد كردن ماشين آلات، ارز خارجي زيادي نيز بايد مصرف شود.مطالعه كار مساله بهره وري از طريق، «تجزيه وتحليل نظام يافته» عمليات، فرآيندها و روش هاي كاري موجود و با هدف افزايش كارآيي آنها حل مي كند.
فوايد مطالعه كار:
1- مطالعه كار به مفهوم افزايش كارآيي توليد ( بهره وري) ، كارخانه يا واحد عملياتي توسط سازماندهي مجدد كار مي باشد و روشي است كه به طور طبيعي سرمايه گذاري زيادي را بر روي تجهيزات و ماشين آلات نياز ندارد.
2- روشي نظام يافته است در نتيجه هيچ عامل كه بر روي كارآيي عمليات تاثير مي گذارد از نظر دور نمي ماند ودر نهايت تمامي حقايق مربوط به عمليات در دسترس مي باشد.
3- دقيق ترين روشي كه تاكنون جهت تعيين استانداردهاي عملكرد بوجود آمده است و اين استانداردها به منظور برنامه ريزي و كنترل توليد موثر وضروري مي باشند.
4- منابع حاصل از بكارگيري صحيح مطالعه كار بلافاصله آغاز شده و تا هنگامي كه عمليات به شكل بهبود يافته استمرار يابد اين منافع نيز ادامه خواهند يافت.
5- مطالعه كار ابزاري است كه در همه جا قابل استفاده است اين تكنيك درت تمامي مكان هايي كه كار دستي صورت مي پذيرد همانند كارخانجات و ادارات فروشگاهها آزمايشگاهها و رستوران ها بكار برده مي شود.
6- يكي از نافذترين ابزار بررسي است كه در اختيار مديريت قرار دارد و همين امر آن را به سلاح ارزشمندي جهت آغاز حمله به نقاط غيركارا در يك سازمان تبديل كرده است زيرا با بررسي مجموعه اي از مسائل ضعف هاي تمامي وظايف ديگري كه بر روي آنها تأثير مي گذارند به تدريج آشكار خواهد شد.
7- نسبتاً ارزان بوده و به سهولت قابل پياده سازي است.
8- با مشخص نمودن عمليات خطرناك و ارائه روش هاي ايمني تر اجراي آنها مي توانند در بهبود شرايط محيطي كار و ايمني مشاركت داشته باشند.
همان گونه كه قبلاً ذكر شد مطالعه كار به تكنيك هاي فراواني اطلاق مي شود كه مهمترين آنها مطالعه روش و كارسنجي مي باشد.
كارسنجي:
عبارت است از بكارگيري تكنيك هايي كه به منظور تعيين طول زمان انجام كار به خصوصي كه توسط كارگر واجد شرايط و در سطح مشخصي از عملكرد صورت مي پذيرد طراحي شده اند.
مطالعه روش و كارسنجي به شدت به يكديگر وابسته مي باشند مطالعه روش در ارتباط با كاهش مقدار كار يك شغل وي عمليات مي باشد حال آنكه زمان سنجي در بيشتر موارد مربوط به بررسي و كاهش زمان غير موثر يك شغل و يا عمليات مي باشد. همچنين پس از اينكه چگونگي انجام كار توسط روش بهبود يافته ، زمان استاندارد عمليات توسط اندازه گيري كار تعيين مي شود.
مراحل اصلي مطالعه كار:
هشت مرحله جهت اجراي كامل مطالعه كار وجود دارد كه عبارتند از :
انتخاب
(select) شغل يا فرآيندي كه بايد مطالعه شود.
ثبت
(Record) تمامي وقايعي كه اتفاق مي افتد با استفاده از مشاهده مستقيم براي اين منظور مناسب ترين تكنيك هاي ثبت بكار گرفته مي شوند و بنابراين اطلاعات در مناسبترين شكل جهت تجزيه و تحليل آماده خواهند شد.
بررسي
(Examine) وقايع ثبت شده با ديد انتقادي و موشكافي كردن تمامي آنچه انجام مي شود.
ارائه
(Develop) اقتصادي ترين روش با درنظر گرفتن تمامي شرايط و نتايجي كه مناسب انواع تكنيك هاي مديريت توليد مي باشند همچنين مواردي كه با همفكري مديران ،سرپرستان كارگران وساير متخصصين طرف مشورت حاصل مي شود.
اندازه گيري
(Measure) مقدار كاري كه به روش انتخاب شده انجام مي گيرد و محاسبه زمان استاندارد آن
تعريف
(Define) روش جديد و زمان مربوط به آن به طوري كه همواره مشخص باشد.
پياده سازي
(Install) روش جديد كه منطبق با كار استاندارد زمان مجاز مي باشد.
ابقاء
(maintain) كار استاندارد جديد توسط مراحل كنترلي مناسب
مطالعه روش :
مطالعه روش عبارتست از بررسي دقيق و ثبت روشهاي فعلي انجام كار و ارائه راه حلي مناسب كه منجر به تقليل هزينه و بهبود و تسهيل در روش انجام كار شود.
اهداف مطالعه روش:
1- بهبود فرآيندها و مراحل كاري
2- بهبود طرح استقرار ايستگاههاي كاري كارگاهها كارخانه وتجهيزات و ماشين آلات
3- اقتصادي بودن تلاش انسان ها و كاهش خستگي
4- استفاده بهتر از مواد، ماشين آلات ونيروي انساني
5- ايجاد محيط كاري بهتر
هنگامي كه يك ارزياب كار و زمان كاري را جهت مطالعه انتخاب مي كند بايد معيارهاي مختلفي را در نظر بگيرد اهم ملاحظاتي كه بايد در مراحل مختلف انتخاب صورت بگيرد عبارت است از :
ملاحظات اقتصادي
ملاحظات فني
ملاحظات انساني
1- ملاحظات اقتصادي: بديهي است كه اگر كاري ارزش اقتصادي كمي داشته باشد يا پس از مدت كوتاهي تمام شود ارزش بكارگيري مطالعه روش رانخواهد داشت وجود ضعف هاي زير مي تواند ما را در انتخاب نقاطي كه مطالعه روش در آن نقاط مقرون به صرفه نيست ياري كند.
الف – استفاده ضعيف از مواد اوليه و نيروي انساني كه منجر به جابجايي هاي غيرضروري فراوان مي شود.
ب – طرح استقرار يا جانماي نامناسب تجهيزات كه منجر به جابجايي هاي غيرضروري فراوان مي شود.
پ – وجود كارهاي تكراري و خسته كننده كه به مدت نسبتاً طولاني ادامه مي يابد كه مي تواند منجر به شكايات پرسنل شود.
2- ملاحظات فني : در ملاحظات فني بايد بررسي شود كه آيا امكان انجام تغييرات ناشي از مطالعه روش ميسر مي باشد و آيا ما به دانش فني بررسي تجزيه و تحليل و بهبود يك روش انجام كار دست يافته ايم يا خير.
3- ملاحظات انساني: عكس العمل هاي روحي و رواني كارگران در مقابل انجام بررسي ها و تغييرات مورد بسيار مهمي است كه بايد مورد توجه قرار گيرد و براي موفقيت در انجام مطالعه روش بهتر است ضمن توجيه كاركنان ابتدا كارهاي مشقت زا و كارهايي كه در شرايط كاري نامطلوب درحال اخير هستند در اولويت بررسي قرار گيرند تا با اين روش حسن نظر و همكاري ارزياب با نيروي انساني جهت رفع مشكلات اثبات شود و حداقل مقاومت بوجود آيد.
ابزارهاي مرحله ثبت مطالعه روش :
روش متداول ثبت وقايع نوشتن آنها مي باشد ولي متاسفانه اين روش براي ثبت فرآيندهاي پيچيده كه در صنايع مدرن متداول هستند مناسب نمي باشند به خصوص هنگامي كه ثبت دقيقي از تمامي جزئيات يك فرآيند يا عمليات مورد نياز است براي شرح تمامي وقايع مربوط به كار ساده اي كه شايد بيش از چند دقيقه به دراز نمي كشد چندين صفحه فشرده، گزارش بايد تهيه شود وهر فردي كه مي خواهد ازجزئيات كار اطلاع حاصل نمايد مجبور خواهد بودكه چندين بار گزارش را مطالعه كند تا تمامي وقايع وجزئيات را متوجه شود به منظور غلبه بر اين مشكل ابزار و تكنيك هاي ديگري جهت ثبت وقايع به وجود آمده اند با بكارگيري اين تكينك ها تمامي اطلاعات جزئي به صورت دقيق و در عين حال به شكل استاندارد قابل ثبت خواهد بود و در نتيجه تمامي مطالعه كنندگان در هر كشور و كارخانه اي با مطالعه آنها تمامي وقايع را درك خواهند كرد.
متداول ترين تكنيك هاي ثبت، نمودارها (charts) و نقشه ها (Diagrams) مي باشند انواع مختلف نمودار استاندارد وجود دارد كه هر كدام براي مقاصد خاصي كاربرد دارند.
به طور كلي نمودارها به دو گروه تقسيم مي شوند :
الف – نمودارهايي كه توالي عمليات را نشان مي دهند يعني وقايع را به ترتيب رخداد ثبت مي كنند ولي براي نمايش وقايع هيچ مقياسي استفاده نمي شود.
ب – نمودارهايي كه وقايع را با توجه به ترتيب وقوع آنها ثبت مي كند ولي در عين حال از مقياس زمان نيز استفاده مي شود و بنابراين اثر متقابل وقايع مربوط به هم به سهولت بيشتري قابل مطالعه خواهند بود.
انواع نمودارها و نقشه ها به شرح زير است:
نمودار فرآيند عمليات operation process chart(O.P.C)
نمودار جريان فرآيند عمليات – مربوط به انسان Flow Process chart (F.P.C) man Type
نمودار جريان عمليات – مربوط به مواد Flow process chart (f.P.C) –Material Type
نمودار جريان فرآيند عمليات – مربوط به تجهيزات Flow process chart (F.P.C) –Equipment Type
نمودار فرآيند دودست Two –Handed process Cahrt
نمودار مونتاژ Assmbly Chart
ب – نمودارهايي كه از مقياس زماني استفاده مي كنند:
نمودار فعاليت چندگانه Multiple Aciving Chart
نمودار همزماني Simo Chart
ج – نقشه هايي كه نشان دهنده جابجايي مي باشند:
نقشه جريان Flow Diagram
نقشه نخي String Diagram
سايكل گراف Cycle graphs
نمودار فرآيند عمليات : نمودار فرآيندي است كه تصوير كلي فرآيند را تنها با ثبت مرتب علميات وبازرسي هاي اصلي به دست مي دهد.
نمودار جريان فرآيند: نموداري است براي نشان دادن ترتيب گردش كار و توليد يك محصول يا شيوه يا ثبت همه رويدادهاي تحت بررسي به كمك علائم مناسب نمودار فرآيند است.
در واقع تفاوت اين نمودار با نمودار فرآيند عمليات اين است كه علاوه بر دوعلامت بازرسي وعمليات از ساير علامت هاي حمل ونقل، انبار موقت و تاخير وانبار دائم نيز استفاده مي شود.
نمودار جريان فرآيند مربوط به كارگر: نموداري است كه آنچه را كه كارگر انجام مي دهد ثبت مي كند.
نمودار جريان فرآيند مربوط به مواد : نموداري است كه چگونگي جابجايي يا كار روي مواد را ثبت مي كند.
نمودار جريان فرآيند مربوط به تجيهزات: نموداري است كه چگونگي استفاده از تجهيزات را ثبت مي كند.
نمودار فرآيند دوست: نمودار فرآيند دوست از دوستون مجاور هم تشكيل شده است به نحوي كه فعاليت هاي مربوط به دست هاي راست و چپ به كمك علايم استاندارد درستون هاي مربوط ثبت مي شود در اين نمودار حركات همزمان دودست به وسيله ترسيم علايم مربوطه در يك راستا ودر دو ستون مجاور نمايش داده مي شود ثبت اين فرآيند به كمك علايم زير صورت مي پذيرد.
302514034734500332422535687000374904037592000423862531877000
نمودارهاي فعاليت چندگانه: عبارت است از نموداري كه در آن فعاليت هاي مربوط به بيش از يك موضوع (كارگر، ماشين، يا اقلامي از تجهيزات) با مقياس معين و مشترك زماني ثبت مي شوند تا وابستگي متقابل آنها نشان داده شود.
نمودار همزماني يا Simo: اغلب بر مبناي تحليل فيلم كه براي ثبت همزمان تربليگ ها يا گروههايي از آنها كه به وسيله قسمت هاي مختلف بدن يك يا چند كارگر انجام مي شود برحسب يك مقياس مشترك زماني بكار مي رود.
نمودارهاي Simo عمدتاً براي عمليات كوتاه مدت به كار مي رود و اغلب با سرعت زياد انجام مي شود براي همين براي تهيه آنها استفاده از فيلم ضروري است.
نمودار مونتاژ :اين نمودار طريقه باز شدن قطعات يك محصول را نشان مي دهد در اين نمودار از يك محصول آماده شده استفاده مي شود و سپس به ترتيب نام قطعه و اولويت جدا شدن از محصول نشان داده مي شود. اين نمودار به كساني كه براي اولين بار بايك محصول آشنا مي شوند و با طريقه مونتاژ آنها وقطعات متشكله آن آشنايي ندارند كمك فراواني در آگاهي از روش مونتاژ و آماده شدن محصول مورد نظر مي كند. اين نمودار يك ديد اوليه خوبي براي شناسايي روش مونتاژ و اتصال قطعات به يكديگر مي دهد. همچنين از روي نمودار مونتاژ مي توان مونتاژهاي فرعي و تعداد آنها را شناسايي كرد.
تفاوت نمودار دمونتاژ با نمودار مونتاژ در اين است كه نمودار دمونتاژ از يك محصول تكميل شده شروع كرده و به ترتيب قطعات را از هم منفك وجداي مي كند و در آخر به يك قطعه تك كه معمولاً قطعه اصلي محصول است و ديگر قطعات روي آن وصل مي شوند، مي رسد. در حاليكه در نمودار مونتاژ از قطعه اصلي شروع شده و قطعات به ترتيب روي آن سوار شده تا محصول نهايي به دست آيد. در اين نمودار نام قطعه و شرح عمليات باز شدن ذكر مي شود و به زبان ساده مي توان گفت نمودار دمونتاژ ترسيم شده شبيه نمودار مونتاژ است، اگر چه در نمودار دمونتاژ معمولاً بازرسي وجود ندارد ولي در نمودار مونتاژ بازرسي ضمن مونتاژ محصول يا زير مجموعه ها نمايش داده مي شود همچنين عمليات تكميلي ضمن مونتاژ نظير عمليات حرارتي و عمليات ساخت حين مونتاژ در نمودار دمونتاژ نمي ايد. كاربرد اصلي نمودار دمونتاژ براي فرآيند مهندسي معكوس و كپي سازي محصول از روي نمونه محصول دردسترس مي باشد.
نقشه جريان : نقشه جريان با توجه به نمودار فرايند عمليات از نوع انسان، ماشين يا تجهيزات ترسيم مي شود در اين نقشه مي بايست موقعيت ستون ها درهاي ورودي و خروجي، محل استقرار ايستگاه هاي كاري و ماشين هاي با مقياس مناسب و دقيق تر كم شود سپس با توجه به نمودار جريان فرايند عمليات مورد نظر، مسيرهاي جابجايي و محل وقوع فعاليت هاي مختلف به وسيله علايم شماره گذاري شده در روي اين نقشه نشان داده شود نكته مهم در ترسيم اين نقشه نمايش مسيرهاي واقعي حركت براساس مشاهده مستقيم فرآيند مي باشد علايم شماره گذاري شده حمل و نقل، نشان دهنده جهت حركت خواهد بود چنانچه فرآيند مورد نظر در بيش از يك طبقه رخ دهد به دو طريق مي توانيم نقشه جريان را ترسيم نمائيم.
الف ) به صورت سه بعدي نقشه جريان ترسيم مي شود.
ب) ترسيم يك نقشه جريان به ازاء هر طبقه به نحوي كه بتوان ارتباطات بين طبقات را در نقشه هاي ترسيمي تشخيص داد.
نقشه هاي نخي:
اين نقشه ها هنگامي كه جابجايي هاي فراوان بين چند نقطه رخ دهد و يا رفت و آمدها از نظر فاصله و تعداد به گونه اي غيرعادي هستند كه به روش ديگري نمي توان تصوير دقيقي از آنچه كه به وقوع مي پيوندد و به دست آورد كاربردارند.
سايكل گراف و كرنوسايكل گراف:
گيلبرت دو تكنيك سايكل گرافي و كرنوسايكل گرافي را براي بررسي مسير حركات كارگر طرح و تدوين نمود در سايكل گرافي لامپهاي كوچكي به عضو متحرك كارگر متصل شده و سپس با اسفتاده از تكنيك خاصي فيلم برداري مي شود تا مسير حركات كارگر بر روي فيلم ثبت گردد در مرحله بعدي با تحليل فيلم به دست آمده مي توان حركات كارگر را مورد تجزيه و تحليل قرار داد.
اما دركرنوسايكل گرافي مدار جريان الكتريكي لامپ هاي به يك كليد قطع و وصل متصل مي شود تا چراغ مربوطه روشن و خاموش شود در اين حالت مسير حركات كارگر به صورت نقطه چين ثبت مي شود كه با استفاده از فاصله نقاط بر روي فيلم مي توان زمان، سرعت و شتاب حركات را ثبت نمود.
علائم مورد استفاده در نمودارهاي مربوط به فرآيند:
4754880203200001- عمليات operation
عمليات كاري است كه باعث مي شود قطعه يا كار يك پله به مرحله نهايي و تكميل نزديكتر شود.
4720590224790002- بازرسي inspection
بازرسي مشخص كننده كنترل كمي يا اسمي است كه در آن مشخصات محصول با مشخصات از پيش تعيين شده مقايسه شده و الت هاي پذيرش و مردودي مشخص مي گردد تعداد بازرسي ناشي از ضعف عمليات بوده و مي تواند تا حد زيادي آن را كاهش داد.
3291840246380003- حمل ونقل يا جابجايي Transportation
حمل ونقل نشان دهنده جابجايي كارگران مواد وتجهيزات از يك نقطه به نقطه ديگر است حمل ونقل هنگامي رخ مي دهد كه عنصري از يك نقطه به يك نقطه ديگر حركت داده مي شود معمولاً به صورت تجربي جابه جايي هاي بيش از 5/1 متر حمل و نقل محسوب مي شود. به طور كلي حمل ونقل را نمي توان حذف كرد اما مي توان تاحد زيادي آن را كاهش داد.
4206240195580004- تاخير (انبار موقت ) Delay:
جايي كه قطعه يا محصول براي مدتي در جايي نگهداري شود و براي تحويل و ترخيص آن برگه اي نياز باشد تاخير يا انبار موقت ايجاد مي گردد تاخير يا انبار موقت بايد تا حد امكان در سيستم هاي توليدي حذف شود.
3931920157480005- انبارش يا انبار دائم Storage
جايي كه قطعه يا محصول براي مدتي نگهداري شود و موجودي ها در كاردكس ثبت شود و براي ورود و خروج اقلام مجوز كتبي لازم باشد انبارش ناميده مي شود.
4552950184785004474845106680006- بازرسي حين عمليات
مربوط به زماني است كه در حين انجام عمليات بر روي قطعه به صورت توام بازرسي هم صورت مي گيرد.
4558665196850004480560118745007- عمليات حين جابجايي
در اين حالت هنگام جابجايي قطعه بر روي آن بصورت همزمان عمليات نيز صورت مي گيرد.
464248517526000456438097155008- بازرسي حين تأخير
اين حالت زماني رخ مي دهد كه قطعه منتظر عمليات بعدي است و در اين حالت مي توان -روي آن بازرسي هاي لازم را انجام داد.
مطالعه حركت motion study
مطالعه حركت عبارت است از بررسي و تجزيه و تحليل حركات لازم براي انجام يك كار به روش مشخص به نحوي كه كوتاه ترين و راحترين و نهايتاً اقتصادي ترين حركات لازم امكان پذير گردد.
اصولي اقتصادي حركت:
اصولي چند مربوط به اقتصاد حركت وجود دارد كه بر اثر تجربه بسط يافته و اساس مناسبي براي ايجاد روش هاي اصلاح شده در محل كار را به وجود آورده اند. اين اصول در ابتدا بوسيله فرانك گيلبرت بنيانگذار ارزيابي حركت مورد استفاده واقع شدند و سپس به وسيله ساير پژوهشگران و عمدتاً بوسيله پروفسور بارنز بسط يافتند اين اصول را مي توان تحت سه عنوان دسته بندي كرد:
الف – استفاده از بدن انسان:
در هر زمان كه ممكن باشد
1- دودست بايد حركاتشان را در يك زمان شروع و كامل كنند.
2- دو دست نبايد مگر در زمان هاي مجاز استراحت به طور همزمان بيكار بمانند.
3- حركت بازوان بايد متقارن و در جهت مخالف هم باشد و به طور همزمان بيكاربمانند.
4- حركات دست و بدن بايد در پايين نقطه اي كه انجام رضايت بخش كار در آن ممكن است صورت گيرد.
5- كارگر بايد از عزم حركتي براي انجام حركات خود استفاده كند ولي در هر جا كه لازم باشد نيروي عضلاني بر آن برتري يابد آن را به حداقل كاهش دهد.
6- حركات منحني پيوسته برحركات مستقيم الخط ، كه مستلزم تغيير جهت هاي ناگهاني و سريع اند، برتري دارند.
7- حركات بالستيكي ( نخي يا نوساني آزاد) سريعتر ، آسانتر و دقيق تر از حركات محدود و كنترل شده اند.
8- براي انجام يكنواخت و خودكار عمليات تكرار شونده ، حفظ نظم در انجام حركات لازم است كه هر جا كه ممكن باشد بايد ترتيب كار طوري باشد كه سهولت و نظم طبيعي را اجازه دهد.
9- كار بايد به گونه اي ترتيب داده شود كه حركات چشم محدود به يك ناحيه راحت باشد بدون اينكه نيازي به ايجاد تغييرات مكرر در تنظيم ديد آن وجود داشته باشد.
ب – آرايش محل كار:
1- براي كليه ابزارها و مواد بايد مراكز معين و ثابت فراهم شود تا ايجاد عدالت كنند.
2- ابزارها و مواد بايد به منظور كاهش جستجو در جاي از قبل تعيين شده قرار گيرند.
3- مخازن و كانتينرهاي ويژه تغذيه گرايشي را بايد براي تحويل مواد به كار گرفت به طوري كه حتي الامكان نزديك به محل مصرف تحويل شود.
4- ابزارها ، مواد و فرمان ها بايد در محدوده كار بيشينه و حتي الامكان نزديك به كار گرفت قرار داشته باشد.
45720000شكل (2-5)
5- مواد و ابزارها، بايد به صورتي چيده شود كه بهترين نحوه توالي حركات را ميسر سازد.
6- هر جا كه ممكن است بايد از انتقال گرانشي قطعه كاريا بيرون اندازها استفاده كرد تاكارگر ناچار به استفاده از دست هاي خود براي رد كردن كار تمام شده نباشد.
7- روشنايي مناسب بايد فراهم شود و نوع صندلي و ارتفاع آن به گونه اي باشد كه حالت استقرار مناسبي را براي كارگر فراهم كند.
8- رنگ محل كار بايد مغاير با رنگ قطعه كار باشد تا از ميزان خستگي چشم بكاهد.
ج – طراحي ابزارها و تجهيزات:
1- دست ها بايد از انجام همه كارهاي مربوط به «گرفتن» قطعه كار، در مواردي كه بتوان اين كار را با راهنما يا بست، و يا هر اهرم پايي انجام داد آزاد باشد.
2- در صورت امكان بايد دو يا چند ابزار را با هم تلفيق كرد.
3- در مواردي كه هر انگشت بعضي حركات خاص را انجام مي دهد مثل ماشين نويسي بايد بار يا فشار كار را براساس قدرت خاص هر انگشت توزيع كرد.
4- دسته هايي نظير دسته هاي لنگ و دسته هاي پيچ گوشتي هاي بزرگ بايد به صورتي طراحي شود كه حتي الامكان سطح بيشتري از دست تماس داشته باشد.
5- اهرمها، دسته هاي صليبي شكل و فلكه هاي دستي بايد طوري واقع شوند كه كارگر بتواند با حداقل تغيير در وضعيت بدن و با بيشترين «تاثير مكانيكي» آنها را بكار برد.
طبقه بندي حركات 8
عبارت است از :
طبقهمفصلعضو يا اعضايي كه متحرك هستند1مفصل انگشتانانگشت2مچانگشت و كف دست3آرنجانگشت و كف دست و ساعد4كتفانگشت و كف دست و ساعد و بازو5تنهبدن و بازو و ساعد وانگشت و كف دست
شكل (2-6)
تعريف منطقه نرمال : منطقه اي است فرضي به مركز آرنج و شعاع نوك انگشتان دست تا آرنج.
تعريف نقطه ماكسيمم يا بيشينه: منطقه اي است فرضي به مركزيت كتف و شعاع نوك انگشتان دست تا كتف
- تربليگ ها: Therbligs
از آنجايي كه تحليل عمليات در يك ايستگاه كاري و انطباق اصول مطروحه با آن مستلزم ثبت تفصيلي و دقيق كليه وضعيت هاي پيش آمده مي باشد لذا گيلبرت قراردادهايي را تعريف نمود كه به كمك آنها بتوان به اين هدف دست يافت نام اين علائم تربلينگ نام گذاشته شد و انواع آن به شرح زير است:
1- Search ( Sh يا S)
بخشي از سيكل كاري مي باشد كه طي آن چشم ها يا دست ها در جستجوي شيء مورد نظر مي باشند. Search هنگامي آغاز مي شود كه چشم ها يا دست ها شروع به يافتن شيء مورد نظر مي كند و هنگامي خاتمه مي يابد كه شيء يافته شده است.
2- Select ( ST يا Se)
انتخاب يك شي از ميان اشياء ديگر
3- Find
پيدا كردن موقعيت شي مورد نظر
4- Grasp (G)
گرفتن شيء به وسيله بستن انگشتان به دور آن قبل از اينكه بخواهيم آن را بلند كنيم.
5- (Re –Te) Reach – Transport empty
حركت دست به سمت شيء مورد نظر فرض براين است كه بدون مقاومت به سمت شيء رفته و يا از آن دور ميشود Transport empty هنگامي آغاز مي شود كه دست بدون اينكه باري داشته باشد يا مقاومتي در مسير آن باشد شروع به حركت مي نمايد و هنگامي خاتمه مي يابد كه حركت دست متوقف شده است.
6- (M-TL) Move –Transport loaded
حركت شيء از محلي به محل ديگر را گويند. شيء ممكن است به وسيله دست ها يا انگشتان حمل شود.
7- (H) Hold:
نگهداري يك شيء بعداز گرفتن آن ، هيچگونه جابجايي رخ نمي دهد.
8- (Rl) Relases Laod:
رهاسازي شيء در اين حركت هنگامي آغاز مي شود كه شي را شروع به ترك دست مي نمايد و هنگامي خاتمه مي يابد كه شيء به طور كامل از دست يا انگشتان جدا شده است.
9- (P) Postion:
چرخانيدن يا تغيير موقعيت يك شيء به نحوي كه با توجه به وضعيت مورد نظر در جهت مناسب قرار گيرد.
10- (PP) Pre-postion
قراردادن شيء در محل از پيش تعيين شده يا محلي كه براي انجام عمليات بعدي مناسب است.
11- (I) Inspect
بررسي انطباق شيء با اندازه، شكل، رنگ استاندارد يا ساير خصوصيات كيفي از قبل تعيين شده.
12- (A) Assemble:
قراردادن يك شي را در داخل يا روي شي ديگر به نحوي كه تشكيل مجموعه واحدي را بدهند.
13- (Da) Disassemble
جدا كردن يك شيء از شيئ ديگر كه تشكيل مجموعه واحدي را مي داده اند.
14- (u) Use
به كارگيري وسيله، ابزار يا بخشي از مجموعه به منظوري كه قصد اوليه بوده است. Use مي تواند به تعداد تقريباً نامحدودي از شرايط خاص، اطلاق شود.
15- (ud) unavaidable delay
تاخيري كه خارج از كنترل كارگر مي باشد تاخير غيرقابل اجتناب ممكن است ناشي از دلايل زير باشد.
a – شكست يا اخلال در فرآيند
b- ترتيب عمليات به گونه اي باشد كه مانع فعاليت يكي از اعضاء بدن مي شود حال آنكه اعضاء ديگر در حال كار مي باشند.
16- (Ad) Avoidable delay:
هر نوع تاخيري كه اپراتور در قبال آن مسئول است و تحت كنترل وي مي باشد.
17- (Pl-Pn) Plan
يك واكنش ذهني مقدم بر حركت فيزيكي به منظور تصميم گيري در رابطه به چگونگي ادامه كار، paln در لحظه اي كه اپراتور شروع به اتخاذ تصميم در رابطه با قدم بعدي مي كند آغاز شده و هنگامي كه فرآيند بعدي مشخص شد خاتمه مي يابد.
18- (R) Rest for overcorning fatique
ضريب تأخير يا خستگي يا الونسي كه به كارگر امكان مي دهد كه خستگي ناشي از كار را رفع نمايد.
زمان سنجي
يكي از مراحل مختلف مطالعه كار، تعيين زمان استاندارد فعاليت ها است. تعيين زمان استاندارد يكي از اهداف سيستم هاي مختلف زمان سنجي است كه خود بخشي از سيستم اندازه گيري كار مي باشد اندازه گيري كار به صورت زير تعريف مي شود:
« كاربرد تكنيك هاي مختلف به منظور تعيين زمان لازم براي يك اپراتور واجد شرايط كه كار مشخصي را در سطح كارآيي معيني انجام مي دهد» معمولاً از سه روش زير براي تعيين استاندارد زماني استفاده مي شود:
1- روش تخمين:
اين روش كه در گذشته استفاده شده است زيرا فرد زمان سنج فقط با نگاه كردن به عمل ، زمان را حدس مي زند و زمان دقيقي حاصل نمي شود تا به آن تكيه نمود.
2- روش استفاده از ثبت هاي گذشته :
در اين روش استانداردهاي توليدي بر مبناي اطلاعات توليدي گذشته تعيين مي شوند با شروع كار اپراتور، ساعت به كار مي افتد و با خاتمه كار او متوقف مي شود و فقط به ما ميگويد كه يك كار از ابتدا با آنها چقدر طول مي كشد ( نه آنكه چه مدت بايد طول بكشد) بنباراين ممكن است كه زمان هاي نياز شخصي و يا تاخيرات ( قابل اجتناب و غير قابل انتخاب) او بيش از حد لزوم و يا كمتر از حد باشد.
3- روشهاي اندازه گيري زماني كار:
با استفاده از اين روش مي توان با استانداردهاي دقيق و يا مناسبي دست يافت كه تمام اين روش ها براساس حقايق كار طرح شده در كليه آنها اجزاء كار مدنظر قرار مي گردد. تعيين زمان استاندارد دقيق باعث مي شود كه بتوان توليد بيشتري را ايجاد نمود و در نهايت بهره وري نيروي انساني و ماشين آلات را افزايش داد و عدم تعيين صحيح زمان استاندارد باعث مي شود كه هزينه ساخت يك محصول افزايش يافته و اختلاف و نفاق در بين كارگران ايجاد شود كه در خاتمه منجر به شكست احتمالي يك واحد صنعتي مي گردد.
مطالعه زمان، تكنيكي براي تعيين زمان استاندارد مجاز براي اجراي يك كار تعريف شده مي باشد . اين تكنيك براساس اندازه گيري محتوي كاري روشن تعريف شده همراه با الونس رفع نيازهاي شخصي و خستگي و تاخيرات غيرقابل اجتناب استوار است.
مقدمات زمان سنجي:
لازم است قبل از انجام مطالعه زمان، ضروريات مشخصي مدنظر قرار گيرند. چنانچه استاندارد براي يك كار جديد و يا براي كارقديمي كه كل روش و يا بخشي از آن تغيير كرده است مورد نياز مي باشد، اپراتور بايد قبل از زمان سنجي عمليات كاملاً با روش جديد آشنا شود و روش جديد قبل از اينكه مورد زمان سنجي قرار گيرد بايد از تمامي جهات استاندارد شده باشد چنانچه جزئيات روشن و شرايط كاري استاندارد شده باشند استانداردهاي زماني به دست آمده ارزش كمي داشته و منبع مستمري براي شكايت و نارضايتي پرسنل خواهد شد. تحليل گران بايد به سرپرست قسمت و اپراتور مربوطه اطلاع دهد كه كار مورد مطالعه قرار مي گيرد اپراتور بايد مطمئن شود كه روش را به نحو صحيحي اجرا مي كند و با تمامي جزئيات عمليات آشنا شود سرپرست بايد روش را كنترل كند تا از صحت سرعت ها، ميزان تغذيه ها، ابزار برش، روغن كاري ها و مانندآن با توجه به استاندارد تعيين شده توسط دپارتمان روش ها، مطمئن شود. همچنين سرپرست وظيفه دارد ميزان مواد موجود را كنترل كند تا در طول زمان انجام مطالعه هيچ كمبودي رخ ندهد. چنانچه چند اپراتور براي انجام مطالعه وجود داشته باشند سرپرست بايد اپراتوري را انتخاب كند كه مناسب ترين نتايج را به دست خواهد داد.
از مقدمات زمان سنجي مي توان به موارد زير اشاره كرد :
الف – وظايف مديريت :
1- مديريت بايد مقداري از وقت خود و نيز هزينه واحد را براي اين منظور صرف نمايد.
ارتباط صحيحي بين كليه افراد موسسه خصوصا در هنگام اجراي استانداردهاي زماني برقرار نمايد.
3- اهداف و سياست هاي كاري را قبل از انجام عمليات زمان سنجي مشخص نموده و از افراد تعليم يافته و با تجربه استفاده كند.
ب- مسئوليت هاي فرد زمان سنج:
1- بررسي كامل روش فعلي جهت حصول اطمينان از صحيح بودن آن
2- بررسي كامل ماشين آلات و توانايي اپراتور قبل از ارزيابي عمليات.
3- همكاري كامل با اپراتور و مسئولين مافوق او
4- ثبت دقيق زمان هاي عناصر كار
5- ارزيابي كارآيي اپراتور به طريق عادلانه
6- قابليت توانايي ذهني خوب جهت تصميم گيري هاي مناسب و صحيح
7- نحوه صحيح استفاده از ماشين آلات، ابزار دستي ، فيكسچرها و آلات اندازه گيري را بداند.
مهمترين وظيفه فرد زمان سنج آشنايي كامل با كار مورد مطالعه است زيرا ثبت زمان هاي مورد مشاهده ساده بوده ولي تعيين درجه مهارت، تلاش موثر فيزيكي و رواني و ساير پارامترهاي ديگر مشكل مي باشد و لذا در صورت عدم آشنايي با مورد فوق در تعيين زمان نرمال با مشكلاتي مواجه خواهد شد.
ج – مسئوليت هاي سرپرست:
سرپرست يك كارگر نزديكترين فرد به آن اپراتور و كار انجام شده در كارگاه ها است. بنابراين او بايد به مسئوليت هايي را در رابطه با زمان سنجي كارگاه خود بپذيرد اين فراد بايد علاقهمند به دانستن استانداردهاي زماني در بخش مربوط به خود باشد. استانداردها نبايد از حد مناسب تجاوز نمايند زيرا اگر از اين حدود تجاوزي صورت بپذيرد مشكلات زيادي در روابط انساني و كارگاهها به وجود مي آيد سرپرست بايد قبل از تعيين زمان استاندارد مشكلات موجود را برطرف نموده تا بتواند از نتيجه كار اطمينان كامل به دست آورد. او بايد به خصوص با فرد زمان سنج در تعيين روش كار همكاري نمايد. همچنين به تمامي اطلاعات فني مربوط به ماشين آلات،ميزان بار دادن ،سرعتها، عمق برش ها، مواد وروغن كاري وساير موارد ذهني كار نيز بايد تسلط داشته و نفوذ خود را براي انجام زمان سنجي به كار گيرد اگر آموزشي لازم ا ست مقدمات اجراي آن را فراهم سازد.
د – مسئوليت هاي اپراتور:
اين فرد بايد به پيشرفت موسسه خود علاقه مند باشد و با سرپرست خود و بخش زمان سنجي و مديريت به نحو مطلوب همكاري نمايد. او بايد از خلاقيت و توانايي خود و روش هاي جديدي كه در انجام كار ابداع نموده است ديگران را مطلع كند و با توجه به اينكه نزديكترين فرد به كار است ، تشريك مساعي او بسيار ضروري است اپراتور بايد در تقسيم سيكل به اجزائ تشكيل دهنده آن كليه جزئيات مربوط به هر عنصر ياور فرد زمان سنج بوده و همكاري هاي لازم را بنمايد. انجام صحيح كار مورد مطالعه و جلوگيري از هر گونه گمراهي فرد و زمان سنج از مسئوليت هاي اپراتور مي باشد و درصورتيكه استاندارد زماني بيش از حد مجاز باشد يكي از افرادي است كه مورد سوال قرار مي گيرد، لذا بايد در هنگام كار از انجام فعاليت هاي اضافي حتي الامكان خودداري نمايند.
اهداف زمان سنجي:
زمان سنجي به مديريت كمك مي كند تا زمان غير موثر توليد را از زمان موثر آن جدا كند در واحدهايي كه از اين فرآيند استفاده نمي شود تعداد زيادي زمان غير موثر وجود دارد كه مي توان آن را حذف نمود داشتن استاندارد باعث مي شود كه يك واحد صنعتي بتواند برنامه قابل اطميناني با توجه به هزينه پيش بيني شده دست يابد.
به طور كلي مي توان اهداف زير را براي زمان سنجي در نظر گرفت:
1- تعيين هزينه نيروي انساني درگير در ساخت محصول
2- تعيين تعداد كارگران توليدي و غيرتوليدي مورد نياز
3- تعيين تعداد ماشين هاي توليدي مورد نياز
4- تعيين حجم و مقدار تحويلي مواد به ايستگاه هاي كاري
5- بررسي امكان ساخت يك محصول با توجه به امكانات موجود
6- تعيين اهداف توليدي
7- تجزيه و تحليل نتايج به دست آمده
8- بررسي كارآيي بخش ها و يا نيروي نساني كارخانه
9- دانستن هزينه واقعي توليد
10- پرداخت هاي مالي به افراد و تعيين سيستم هاي تشويقي و حقوق براساس بهره
11- مقايسه آلترناتيوهاي مختلف انجام كار از نظر سازماني و انتخاب بهترين آنها
12- بالانس كردن خطوط مونتاژ، ساخت وفعاليت هاي اعضاي يك گروه
13- استفاده از زمان در نمودارهاي آناليز روشها، روابط انسان و ماشين و ساير نمودارهاي مهندسي.
14-طراحي خط توليد و ايستگاه هاي كاري قبل از نصب فيزيكي آنها
15- طراحي ابزار و وسايل و تجهيزات
16- استفاده از كارشناسان در برنامه ريزي تعميرات ونگهداري ، كنترل پروژه ، برنامه ريزي و مديريت ظرفيت و ديگر سيستم هاي مهندسي صنايع
17- كاربرد در بسياري از فعاليت هاي اداري پروژه هاي عمراني و خدماتي بيمارستانها
تكنيك هاي مختلف زمان سنجي :
از ديدگاه زمان سنجي، كار ممكن است به تكراري يا غيرتكراري تقسيم شود. منظور از كار تكراري آن است كه در طول زمان انجام فعاليت، عمل اصلي يا گروهي از عمليات به طور پيوسته رخ مي دهند. اين مطالب مي تواند در مورد چرخه هاي كاري فوق العاده كوتاه مدت همانند پرسكاري و يا چرخه هاي كاري چند دقيقه اي و يا حتي چند ساعتي نيز كاربرد داشته باشد.
كار غير تكراري در برگيرنده انواع كارهاي تعميراتي و ساخت مي باشد كه در آنها به سختي مي توان چرخه كاري را يافت كه عيناً تكرار شود. هر چند در چنين كارهايي نيز مي توان حركات كوچك وگروهي از حركات را يافت كه همانند برده و تكراري مي شوند و در انواع كارها مشترك هستند. وجود اين حقيقت امكان بكارگيري تكنيك هاي اندازه گيري كار مشخصي را براي انواع كارها امكان پذير مي كند. عناوين تعدادي از تكنيك هاي پركاربرد زمان سنجي به شرح زير مي باشد:
(الف ) روشهاي مشاهده مستقيم Direct observation methods
1- زمان سنجي با ساعت Stop watch studies
2- نمونه برداري از كار work sampling
3- زمان سنجي گروهي Group timing
(ب) روش هاي تركيبي : Sythetic methods
داده هاي استاندارد Standard Data
سيستم هاي زمان هاي از پيش تعيين شده حركات
Predetermined motians time systems-puts
(ج) روشهاي تخميني Estimating methods
تخمين ساخت يافته Structured estimating
تخمين تحليلي Analytical estimating
تخمين مقايسه اي Comparative estimating
- مراحل اساسي زمان سنجي :
1- انتخاب (select) شغل يا فرآيندي كه بايد زمان سنجي شود.
2- ثبت (Record) تمامي وقايعي كه اتفاق مي افتد با استفاده از مشاهده مستقيم.
3- بررسي (Examine) وقايع ثبت شده با ديد انتقادي و موشكافي كردن تمام آنچه انجام مي شود.
4- اندازه گيري (measure) مقدار كاري كه به روش انتخاب شده انجام مي شود و محاسبه زمان استاندارد آن.
5- تعريف (Define) زمان مربوط به فعاليت مورد نظر.
6- پياده سازي (Install) روش جديد كه منطبق با كار استاندارد و زمان مجاز باشد.
7- ابقاء (Maintain) كار استاندارد جديد توسط كنترل هاي مناسب.
- انتخاب كار مورد مطالعه و انجام زمان سنجي:
اولين مرحله ارزيابي زمان نيز مانند ارزيابي روش، انتخاب كار مورد مطالعه است. به طور كلي براي متصدي ارزيابي موارد نادري پيش مي آيد كه بتواند به يك كارخانه يا بخش وارد شود، و كاري را بطور تصادفي انتخاب كند. تقريباً هميشه دليلي معين، توجه به يك كار خاص را لازم مي سازد و بعضي از دلايل احتمالي انتخاب كارعبارت اند از :
1- كار مورد بحث جديد و قبلاً انجام نشده است.
2- تغييري در مواد يا روش كار به وجود آمده و ايجاد استاندارد زماني جديدي را لازم ساخته است.
3- يك كارگر يا نماينده كارگران در مورد استاندارد زماني عمليات شكايت كرده باشد.
4- به نظر برسد كه عمليات خاصي ايجاد تگنا مي كند و مانع عمليات بعدي واحتمالاً مانع عمليات قبلي مي شود.
5- قبل از اعمال طرح پاداش ، تعيين استانداردهاي زماني مورد نياز باشد.
6- به نظر برسد كه بخشي از تجهيزات براي مدت زماني طولاني بيكار مي ماند بازده آن پايين است و بنابراين بررسي روش استفاده بهتر از آن لازم شود.
7- قبل از انجام ارزيابي يا مقايسه كارآيي دو روش پيشنهادي، نياز به بررسي كار وجود داشته باشد.
8- هزينه كار معني بسيار زياد به نظر برسد.
- طرز برخورد با كارگر در انجام زمان سنجي:
اگر متصدي ارزيابي كار در رهايي بخشيدن كارگران از خستگي يا كار نامطبوع موفق شود ممكن است كوشش هاي او مورد تحسين آنان نيز واقع شود. ولي هدف ارزيابي زمان داراي وضوح كمتري است ودر صورتي كه با دقت زياد براي افراد ذيربط توضيح داده شود ممكن است موضوع آن مورد سوء تعبير واقع شود يا به صورتي كه بد نما جلوه كند، كه پيامد آن آشوب و ناراحتي و حتي اعتصاب باشد.
تأكيد برانتخاب كارگران واجد شرايط كاري داراي علت است. استانداردهاي زماني به ويژه هنگامي كه براي اجراي طرح هاي تشويقي به كار برده شوند، به نحوي تنظيم مي شوند كه كارگران واجد شرايط از عهده دست يافتن به آنها برآيند و بدون خستگي نابجا آن را حفظ كنند چون كارگران با سرعت هاي مختلفي كار مي كنند زمان هاي ملاحظه شده را براي تعيين چنين استانداردهايي با بكارگيري برخي عوامل تعديل كرد. اين عوامل بستگي به تشخيص متصدي ارزيابي كار دارد. تجربه نشان داده است كه دقت تشخيص فقط در گستره اي نسبتاً محدود و نزديك به سرعت هايي كه براي كارگر واجد شرايط عادي است دسترس پذير است. ارزيابي زمان كار كارگران غيرماهر و كندكار يا كارگراني كه داراي سرعت استثنايي در كار هستند، به تنظيم استانداردهاي زماني منتهي خواهد شد كه يا بطور نامناسب زياد ودر اين صورت غيراقتصادي اند و يا به طور نامناسب كوتاهند كه در اين صورت براي كارگران غيرمنصفانه اند واحتمالاً بعداً مورد شكوه وشكايت قرار خواهند گرفت.
كسب و ثبت اطلاعات و انجام زمان سنجي:
اطلاعات را بايد قبل از شروع واقعي ارزيابي، و از طريق ملاحظه كار ثبت كرد. اين كار معمولاً روي برگ رويي ارزيابي انجام مي شود. اگر برگ هايي با عناوين مختلف چاپ يا تكثير شده باشد اين كار كمك خواهد كرد كه هيچ يك از موارد اساسي و مهم اطلاعات از قلم نيفتد، تعداد دقيق اقلام فهرست شده كه احتمالاً بايد آن را هنگام طرح ريزي فرم ارزيابي در آن منظور كرد به نوع كار انجام شده در موسسه كه فرم در آن بكار برده مي شود بستگي خواهد داشت.
عمده ترين اطلاعاتي كه در مرحله ثبت اطلاعات كه بايد جمع آوري شود عبارتند از :
الف – شرح كامل كار
ب – نوع قطعه يا محصول و خصوصيات آن
پ – محلي كه كار در آن انجام مي شود
ت – مشخصات كارگر به لحاظ تجربه و تحصيلات
ث – ابزارهاي مورد استفاده در كار
ج – ساير موارد برحسب خصوصيات كار
- بررسي روش در انجام زمان سنجي:
در صورتيكه شكايتي از جانب كارگر باشد كه او نمي تواند با آنچه كه با استانداردهاي زماني تعيين نموده اند كار نمايد بايد روش او را در انجام كار با روش ثبت شده در ارزيابي روش، مقايسه نمود، در اكثر اوقات اين نتيجه به دست مي آيد كه اپراتور كار را به همان نحوي كه كار بايد انجام شود، انجام نمي دهد. گاهي اين مشكل ناشي از ابزار كارش مي باشد اگر چه لازم است پيش از زمان سنجي بايد روش مورد بررسي واقع شود اما گاه به دليل كم بودن موارد مورد نياز، مي توان بررسي روش را حذف نمود.
- مراحل زمان سنجي به روش (Stop Watch):
1- مطالعه روش ها و تعيين مناسب ترين روش.
2- نگهداري و ثبت كليه اطلاعات موجود مربوط به سيكل كاري
3- تقسيم عمليات به عناصر موجود در آن و تعيين نوع عنصر
4- مشاهده و ثبت زمان مشاهده شده
5- تعيين ضريب عملكرد
6- تعيين الونس
7- تعيين زمان استاندارد عمليات
8- ثبت كامل روشن و استانداردهاي زماني
- تقسيم سيكل عمليات به اجزاء مناسب كاري:
براي عمل زمان گيري لازم است تا سيكل عمليات به اجزاء كوچكتر تقسيم شود و به جاي تعيين زمان كل سيكل ، زمان انجام هر يك از اجزاء كاري ثبت گردد. اكنون جزئيات كار را مورد بحث قرار مي دهيم.
در ابتدا تعاريف، سپس دلايل انجام اين كار و نهايتاً اجزاي كاري و نكات مورد بحث در آن را خواهيم آورد.
جزء يا عنصر كاري: هردوهر كاري به قسمت هاي كوچكتري تقسيم مي شود كه ما آن را عنصر كاري مي ناميم. عنصر كاري، بخشي مجزا از كاري معين مي باشد كه به منظور دقت زمان سنجي و سهولت تجزيه و تحليل انتخاب مي شود.
دوره كاري يا سيكل عمليات: عبارت است از توالي عناصري كه براي انجام و يا تكميل يك فعاليت لازم مي باشد. گاهي ممكن است اين توالي، در برگيرنده عناصر گاهگاهي نيز باشد.
تقسيم سيكل عمليات به اجزاء كاري به دلايل زير صورت مي گيرد:
جدا شدن زمان كار ماشين از زمان كار كارگر تا امكان تخصيص ضريب عملكرد متفاوت وجود داشته باشد.
اطمينان از اينكه زمان هاي غيرمولد يا غير موثر وارد محاسبات ما نشده اند زيرا با تقسيم سيكل به اجزاء كاري دقت در حذف زمان هاي غير موثر بيشتر مي شود.
بالا بودن دقت در تعيين ضريب عملكرد
اجزائي كه نياز به خستگي زياد دارند مشخص مي شوند.
عناصر گاه گاهي كه در دوره كاري پديد مي آيد به راحتي قابل تشخيص خواهد بود.
مقايسه عناصر مشابه در كارهاي مختلف امكان پذير مي شود وصرفه جويي در مدت زمان سنجي حاصل خواهد شد.
اجزاء ثابت كاري كه زمان آنها در دوره هاي كار مختلف ثابت است از عناصر كاري متغير تفكيك مي شود.
امكان مشخص كردن زمان استاندارد واحد براي اجزاء تكراري كار به وجود مي آيد.
انواع عناصر كاري:
اجزاء كاري از نظر اهميت، انواع مختلفي دارند كه تعيين نوع آنها در تجزيه و تحليل نتايج لازم است كه اين عناصر هشت نوع به شرح زير هستند :
1- عنصر تكراري (Repetative) عنصري كه در سيكل عمليات تكرار مي شود.
2- عنصر گاهگاهي (occasional) عنصري كه در همه دوره هاي كاري تكرار نمي شود بلكه ممكن است در فواصل منظم يا غير منظم تكرار شود. مثلا درمونتاژ دو قطعه بوسيله پيچ و مهره، برداشتن يك مشت پيچ و مهره از محلشان و قرار دادن آنها در نزديكي محل مونتاژ به منظور استفاده در چنيدن سيكل مونتاژ، يك جزء گاهگاهي مي باشد. گاهگاهي يك قسمت مفيد از كار است و در محاسبه زمان استاندارد عمليات سهم آن در هر دوره كاري در نظر گرفته مي شود.
3- عنصر ثابت (constant) عنصري است كه زمان آن در همه حالات ثابت است و با تغيير مشخصات قطعه يا محصول زمان آن تغيير نمي كند.
زمان نرمال آن در رابطه با برخي مشخصات محصول از فرآيند يا ابزار تغيير مي كند.
4- عنصر متغير(variable) عنصري است كه زمان نرمال آن در رابطه با برخي مشخصات محصول از فرآيند يا ابزار تغيير مي كند.
5- عنصر دستي (manual) عنصري است كه توسط يك كارگر به صورت دستي انجام مي شود.
6- عنصر ماشيني (machine) جزئي است كه توسط ماشين انجام مي گيرد و كارگر نقشي در آن ندارد.
7- عنصر تعيين كننده يا حاكم (Gorerning) عنصري است كه زمان انجام آن طولاني تر از زمان عناصري است كه همزمان يا به موازات آن انجام مي شوند.
8- عنصر خارجي (Foreing) عنصري است كه جزء لازم براي توليد قطعه نمي باشد.
- قواعد كلي در مورد تجزيه كار به عناصر وجود دارند عبارتند از:
1- نقاط انفصال يعني لحظه ختم يك جزء و شروع جزء بعدي، حتي الامكان توسط صدا يا چشم قابل تشخيص است.
2- طول زماني عنصر بايستي به اندازه اي باشد كه بوسيله زمان سنج به راحتي قابل اندازه گيري باشد.
3- عناصر بايد به نحوي انتخاب شوند كه در برگيرنده يك بخش يكنواخت و قابل تفكيك از عمليات باشند.
عناصر دستي از اجزاء ماشيني جدا شوند.
عناصر ثابت از متغير جدا شوند.
5- عناصري كه در هر سيكل اتفاق نمي افتد مثل عناصر گاهگاهي و خارجي بايد جداگانه و در جاي خود زمان سنجي شوند.
- انواع كرونومتر:
1- كرونومتر نوع Flyback (ساعت هاي زمان سنجي با بازگشت به صفر) اين كرونومتر دو دكمه دارد يكي از آنها با اولين فشار، عقربه را متوقف مي سازد و با فشار دوم ، از همان نقطه شروع به حركت در مي آيد و فشار دكمه دوم باعث صفر شدن كرونومتر مي گردد اين نوع كرونومتر براي هر دو روش خواندن پيوسته و گسسته ، مناسب است.
2- كرونومتر نوع Non-Flyback (ساعت هاي بدون بازگشت به صفر) يك دكمه دارد و با فشار اول حركت را شروع مي كند و فشار دوم حركت را متوقف نموده و در نهايت فشار سوم عقربه را به صفر بر مي گرداند اين نوع كرونومتر فقط براي روش خواندن پيوسته به كار مي رود.
3- كرونومتر Spilt-Hand (ساعت هاي با عقربه جدا) اين نوع كرونومتر داراي دو عقربه است كه در لحظه كار، يكي از عقربه ها در حال حركت است منتها با فشار دكمه ، عقربه ديگر به محلي كه عقربه چرخنده در آن لحظه صفر مي باشد ، به سرعت جهيده و شروع به كار مي كند و عقربه اول متوقف شده و مي توان زمان آنرا خواند و ثبت كرد در حاليكه عقربه دوم به بخش زمان عنصر بعدي ادامه مي دهداين نوع كرونومتر خواندن را راحتر نموده ولي سنگين تر و گران تر است و به دليل پيچيدگي اش تعميرات مشكل تري دارد.
4- كرونومتر ديجيتالي (Pigital Stop Watch) اين ساعت ها زمان را بر حسب صدم ثانيه، دهم ثانيه، ثانيه دقيقه وساعت را به صورت رقمي نشان مي دهد.
در يك جمع بندي مي توان اعلام كرد كه مناسب ترين كرونومتر عقربه اي همان كرونومتر با بازگشت به صفر است كه در ضمن رايجترين نيز مي باشد.
روشهاي ثبت نتايج زمان سنجي با كرونومتر:
روشهاي ثبت زمان سنجي كه براي استخراج زمان مشاهده شده و به كار برده مي شوند ، به چهار دسته زير تقسيم مي شوند:
الف – روش پيوسته يا تجمعي
ب – روش گسسته
ج – روش تفاضلي يا ديفرانسيلي
د – روش استفاده از چند كرونومتر بهم پيوسته
الف – روش پيوسته : در اين شيوه در ابتداي شروع كار، كرونومتر را روشن نموده تا پايان كار عقربه كرونومتر به كار خود به طور مداوم ادامه مي دهد ودر پايان هر جزء كاري ، زمان انجام آن جزء بوسيله اپراتور خوانده مي شود و نتايج در فرم هاي زمان سنجي ثبت مي شود. مشكلي كه در اين روش وجود دارد اين است كه ممكن است در خواندن زمان هر جزء كاري ، اپراتور دچار اشتباه شود، اما در زمان كل انجام كار تغييري حاصل نمي شود
137160-18288000
شكل (2-7)
ب – روش گسسته : در اين روش در موقع پايان هر جزء كاري زمان آن را ازكرونومتر خوانده و عقربه كرونومتر بلافاصله به صفر بر مي گردد و زمان جزء كاري بعد از صفر شروع كرده و اندازه گيري مي كند زمان گيري هر عنصر كاري به طور مستقيم انجام مي شود كار كرونومتر هرگز متوقف نمي شود و عقربه پس از برگشت به صفر بلافاصله براي نشان دادن زمان عنصر بعدي شروع به حركت مي كند اين روش براي زمان سنجي سيكل هاي عملياتي كه زمان بسيار كوتاهي دارند مناسب نمي باشد و چنانچه زمان تك تك اجزاء يك سيكل كوتاه را خواسته باشيم نمي توانيم از طريق زمان سنجي با كرونومتر زمان آن را به دست آوريم در چنين حالتي از روش زمان گيري تفاضلي استفاده مي شود.
137160-29972000
(شكل 2-8)
ج – زمان گيري تفاضلي: شيوه كار بدين طريق مي باشد كه در هر دوره زمان سنجي يكي از اجزاء را حذف نموده و زمان بقيه اجزاء را مجموعاً ثبت مي كنيم كه هر سيكل زمان سنجي را به يكي از حروف A,B,C,D,… و براي مجموعه زمان سيكلها خواهيم داشت:
از طرف ديگر زمان يك سيكل برابر خواهد بود با:
و به ترتيب براي اجزاء حذف شده در هر سيكل خواهيم داشت:
زمان جزء اول(a)
زمان جزء دوم (b)
زمان جزء سوم(c)
زمان جزء چهارم(d)
د – روش استفاده از چند كرونومتر به هم پيوسته: در اين روش كه براي جبران نارسائيهاي دو روش پيوسته و گسسته با استفاده از چند كرونومتر به هم پيوسته طراحي شده است، روش كار بدين شرح است، در ابتداي زمان سنجي سيكل كاري با فشار دكمه، كرونومتر، عقربه اول شروع به كار مي كند و به محض مشاهده نقطه انفصال پايان عنصر اول مجددا دكمه، كرونومتر اول فشار داده مي شود در اين لحظه ضمن توقف عقربه كرونومتر اول ، عقربه كرونومتر اتوماتيك شروع به كار مي كند.
و متصدي زمان سنجي مي تواند زمان مشاهده شده عنصر اول را ثبت نمايد و كرونومتر دوم زمان عنصر دوم را نشان مي دهد به محض پايان عنصر كاري دوم ، مجددا دكمه كرونومتر اول فشار داده مي شود تا كرونومتر دوم متوقف شده و اتوماتيك عقربه كرونومتر سوم شروع بكار نموده و در كرونومتر اول نيز همزمان عقربه ها به صفربر مي گردد ودر اين فاصله اپراتوري مي تواند نتايج زمان مشاهده شده عنصر دوم را يادداشت نمايد و در صورت خاتمه عنصر كاري سوم با فشار دادن دكمه كرونومتر اول، اين بار كرونومتر سوم متوقف ، عقربه كرونومتر اول براي ثبت زمان عنصر كاري چهارم شروع بكار و كرونومتر دوم به صفر بر مي گردد تا زمان سنج بتواند عنصركاري سوم را از كرونومتر سوم بخواند و كرونومتر اول نيز زمان عنصر كاري چهارم را ثبت نمايد و به همين شكل كار ادامه مي يابد تا زمان تك تك عناصر كاري به دفعات مورد نياز استخراج گردد.
در جدول زير دو روش از نظر مزايا و معايب با يكديگر مقايسه شده اند:
مستقل / گسسته انباشته / پيوسته مزايا : مناسب سيكل هاي غير عادي بروز تاخيرات مشكل ايجاد نمي كندعدم نياز به تفريق متوالي زمان ها تغييرات در زمان هاي عناصر به سهولت قابل تشخيص مي باشد. مزايا: سهولت آموزش زمان كل دقيقي را نتيجه مي دهد. اطمينان بيشتر پرسنل به در نظر گرفتن تمامي عناصرمعايب : جهت خطاي انساني مستعدتر است. اپراتورها و سرپرستان اطمينان كمتري نسبت به در نظر گرفتن تمامي عناصر دارند. اپراتور و سرپرستان به زمان هاي سيكل كاري در مقايسه با زمان هاي عناصر كاري سريعتر عادت مي كنند. معايب: تغييرات عمليات اپراتور گيج كننده مي باشد. عناصر غيرمادي گيج كننده مي باشند. تاخيرات گيج كننده هستند. انجام محاسبات بيشتر زيرا جهت تعيين زمان هر عنصري مي بايد تفريق صورت گيرد.تغييرات زمان هاي عناصر هم زمان با انجام مطالعه مشخص نمي شوند.
شكل (2-9)
- مشكلات ثبت زمان:
گاه ممكن است زمان سنج عنصري را از دست بدهد كه باعث پيچيدگي زمان سنجي مي شود وقتي زمان سنج يك قرائت زماني (Watch Reading) را از دست بدهد بايد به سرعت در ستون قرائت زماني علامتM بگذارد كه نشان دهنده از دست دادن عنصر است و به هيچ وجه نبايد با استفاده از روش تخمين سعي نمايد رقم را حدس بزند زيرا اين عمل اعتبار استاندارد تعيين شده را جهت عنصري خاص از بين مي برد. از ديگر مشكلات ثبت زمان عناصر خارجي در حين زمان سنجي مي باشد كه مي توان زمان آنها را به صورت جداگانه ثبت نمود.
محاسبه تعداد سيكل هاي مورد مشاهده :
زمان سنجي يك روش آماري مي باشد كه در آن تعدادي نمونه از يك جامعه آماري گرفته مي شود.نمونه ها در واقع سيكل هاي مورد زمان سنجي مي باشند و جامعه آماري، سيكل هاي عمليات در جريان مداوم توليد در طول زمان مي باشند. چون زمان سنجي يك نمونه گيير آماري مي باشد، لذا هر چه تعداد دفعات زمان سنجي كم باشد، انحراف از ميانگين واقعي كار بيشتر و خطا زياد مي شود، از طرفي اگر تعداد نمونه ها بسيار زياد باشد، در اين صورت كه دستيابي به اين نمونه ها وقت بسياري نياز داشته و كاري مشكل و هزينه زا خواهد بود. سپس نمي توان افراط كرد و نه تفريط. بلكه حد واسطي را در نظر گرفت كه اين حد واسط با درصد خطا، ما را به ميانگين واقعي بسيار نزديك خواهد ساخت.
الف – روش آماري
ب – روش تخصصي
پ – روش كمپاني مي- تگ
ضريب عملكرد Rating Factor
ضريب عملكرد عبارت است از قضاوت زمان در مورد سطح عملكرد (سرعت و مهارت) كارگر مورد نظر در انجام يك سيكل عملياتي ( اجزاء آن) كه اين قضاوت بر مبناي عملكرد طبيعي كه در ذهن زمان سنج متصور شده صورت مي گيرد.
به عبارت ديگر ضريب عملكرد عددي است كه توسط تحليلگر از مقايسه كارآيي فرد مورد مطالعه با كارآيي فرد نرمال به دست مي آيد معمولا فردي كه داراي كارآئي نرملا است كه فردي مي گويند كه با كار، تطابق لازم را پيدا نموده است داراي تجربه كافي جهت انجام كار به صورت «انسان گرايي» با سرپرستي كم و يا بودن سرپرستي مي باشد، داراي هماهنگي كامل بين فعاليت هاي بدني وذهني است داراي سطح كارآيي خوب است از ابزار و وسايل به نحو مطلوب استفاده مي نمايد و با سرعتي كه جهت انجام عمليات بصورت مداوم و پيوسته مناسب ترين كار را انجام مي رساند.
ضريب عملكرد براي ماشين آلات خودكار 100% مي باشد.
متصدي ارزيابي كار در حين مشاهده عمليات و زمان گيري عناصر براي تك تك اين عناصر ضريب عملكرد تعيين مي كند. اگر سرعت كارگري كه در حال انجام كار است و در حد متوسط و نرمال باشد، ضريب عملكرد 100% براي وي در نظر گرفته مي شود، چنانچه سرعت اپراتور كمتر از حد طبيعي باشد ضريب عمكرد زير100% ( مثلاً 90%) براي او در نظر گرفته مي شود و در غير اين صورت اگر سرعت كارگري بيش از حد طبيعي باشد و ضريب عملكرد بالاي 100% براي وي در نظر گرفته مي شود تجربه متصدي ارزيابي در تعيين ضريب عملكرد بسيار مهم مي باشد زيرا اگر متصدي ارزيابي فرد كم تجربه و تازه كاري باشد براي كارگري كه كار را سريع تر از حد معمول انجام مي دهد و در عين حال غيرماهر مي باشد، ضريب عملكرد غيرواقعي در نظر مي گيرد در حالي كه به حركات اضافي كه كارگر در انجام كار مرتكب مي شود توجهي ندارد و در حالي كه كارگر ماهر با سرعت آرام و حساب شده كاري كند ممكن است باعث شود كه فرد متصدي وي را كارگري با ضريب عملكرد پايين در نظر بگيرد در حالي كه اين طرز تلقي درست نمي باشد زيرا همين كارگر ماهر با سرعت كاري حساب شده خويش عملاً عملكردي بالاتر نسبت به كارگر غيرماهر دارد.
ضريب عملكرد برحسب درصد عبارت است از:
-146050232410ضريب عملكرد مورد مشاهده(100%)= ضريب عملكرد استاندارد= ضريب عملكرد00ضريب عملكرد مورد مشاهده(100%)= ضريب عملكرد استاندارد= ضريب عملكرد
عوامل مؤثر در تعيين ضريب عملكرد:
در زمانهاي واقعي انجام عنصر معيني، ممكن است كه تغييراتي حاصل شود كه اين تغييرات ناشي از عوامل خارجي و در حيطه كنترل كارگر نباشد اين عوامل ميتواند موارد ذيل را دربرگيرد:
ممكن است تغييراتي در نوع مواد اوليه و كيفيت آنها صورت گرفته باشد.
تغييراتي در كارآيي عملكرد ابزارها در طول عمر مفيد آنها ايجاد شده باشد.
تغييراتي در توجه ذهني لازم براي انجام عناصر معين عمليات ايجاد شده باشد.
تغييراتي در شراطي اقليمي و شرايط محيط كار از قبيل نور و صدا و …
و بالاخره عوامل تحت كنترل كارگر كه ضريب عملكرد را تحت تأثير قرار ميدهد نظير:
تغييرات قابل قبول در كيفيت محصول
تغييرات ناشي از توانايي كارگر
تغييرات ناشي از طرز فكر كارگر، به ويژه طرز برخورد او در قبال سازماني كه براي آن كار ميكند.
عوامل در حيطه كاري كارگر ميتواند از طريق تأثير بر عوامل زير، زمان هاي لازم براي انجام عناصر كار به تأثير بگذارد.
الگوي حركات كارگر
سرعت عملكرد او
هر دوي اين عوامل با نسبت هاي معين
ثبت ضريب عملكرد:
در تعيين ضريب عملكرد به عامل خستگي نبايد توجه كرد زيرا بدين منظور بيكاري مجاز رفع خستگي، بعداً به صورت مجزا به دست ميآيد ضريب عملكرد در هنگامي كه عنصر كاري در حال انجام است بايد تعيين و قبل از زمان گيري بايد را ثبت شود، زيرا در غير اين صورت اين خطر خيلي بزرگ وجود خواهد داشت كه زمان ها و ضرائب عملكرد تعيين شده در تكرارهاي قبلي در تعيين ضريب عملكرد همان عنصر تأثير بگذارد.
روشهاي تعيين ضريب عملكرد:
روش مهارت و تلاش
روش وستينگهاوس
روش synthetic
روش objective
روش تخمين فيزيولوژيكي سطح اجراي كار
روش توازن اجراي كار
روش وستينگهاوس
در اين روش كه اولين بار در شركت وستينگهاوس مورد استفاده قرار گرفت براي تعيين ضريب عملكرد از چهار فاكتور مهارت، تلاش، شرايط و سازگاري استفاده مي شد.
ضرايب مربوط به هر يك از چهار فاكتور ذكر شده به شرح جدول زير ميباشد:
مهارتتلاششرايطسازگاريخيلي عالي A1=+0/15A2=+0/13خيلي عالي A1=+0/13A2=+0/12ايده آل A=0/06خيلي عالي A=0/04عالي B1=+0/11B2=+0/08عالي B1=+0/1B2=+0/08مطلوب B=0/04عالي 03/0= Bخوب 06/0+ = C03/0+= C2خوب 05/0+ = C02/0+= C2خوب 02/0=Cخوب 01/0=Cمتوسط 0=Dمتوسط 0 =Dمتوسط 0=Dمتوسط 0=Dضعيف 05/-0=E11/0-=E2ضعيف 04/0-=E105/0-=E2نامناسب 03/0-=Eضعيف 02/0-=Eخيلي ضعيف 16/0-=F122/0-=F2خيليضعيف12/0-=F117/0-=F2خيلي نامناسب07/0-=Fخيليضعيف04/0-=F
شكل (2-10)
(جمع فاكتورها) + 1 = R ضريب عملكرد
روش توازن اجراي كار:
در اين روش متصدي ارزيابي با زمان سنج رأساً اقدام به تعيين ضريب عملكرد كارگر براساس شرايط انجام كار و تجربيات خويش مي نمايد دقت اين روش به دقت و تجربه زمان سنج بستگي دارد.
تعيين زمان نرمال:
زمان نرمال هر جزء از رابطه زير به دست ميآيد:
ضريب عملكرد R × زمان مشاهده اي= زمان نرمال (NT)
براي اينكه زمان نرمال هر جزء به طور دقيق تر انجام گيرد تعدادي نمونه از آن جزء مشاهده ميشود و متوسط زمان نرمال آن جزء محاسبه مي گردد تعداد مشاهدات زمان سنجي شده با توجه به فرمول هاي مربوطه تعيين ميشود.
متوسط زمان نرمالNTI = زمان نرمال هر بار مشاهده
n= تعداد دفعات زمان سنجي (مشاهدات)
پس از محاسبه زمان نرمال بايد با طرح مسئله الونس، زمان استاندارد را به دست آورد.
الونس Allowance Time
در مطالعه روش، ما از طريق ثبت نظام مند و بررسي انتقادي راههاي موجود و پيشنهاد كار به منظور ايجاد و بكارگيري روشهاي سهل تر و موثرتر و كاهش هزينه ها به دنبال اصلاح و بهبود فرآيند و روشها، بهبود طرح استقرار كارخانه و تجهيزات موجود در آن صرفه جويي در كار انساني و كاهش خستگي هاي غيرلازم، بهبود استفاده از مواد، ماشين ها و نيروي انساني، ايجاد شرايط محيطي بهتر براي انجام كار جسماني بوديم. با استفاده از اين روش، زمان هاي زائد را در خلال كار كاهش داده و روش اصلاح شده اي كه به دست مي آيد، بايد زمان سنجي گردد. بدين وسيله خستگي نيروي انساني كه به عنوان مهمترين عامل در گردونه صنعت و تكنولوژي به حساب ميآيد بايد كاهشيابد ولي در عين حال كه از سيستم هاي مكانيزه و اتوماتيك براي توليد استفاده ميشود نمي توان از عاملي به نام بيكاري مجاز چشم پوشي كرد. زيرا كارگر در شرايطي و با هر نوع امكانات اعم از اتوماتيك و غيره … نياز به رفع خستگي دارد كه اين نيازها ميتواند شامل رفع نيازهاي شخصي، زمان براي استراحت و غيره باشد. بيكاري هاي مجاز بستگي به موقعيت و شرايط كشورها دارد. چيزي كه آشكار است اين است كه بيكاري هاي مجاز در ابتدا بايستي بررسي شده سپس به عنوان يك نسخه به صنايع و مديران جهت برآورد بيكاري هاي مجاز پيشنهاد گردد.
عوامل مؤثر در تعيين درصد بيكاري مجاز:
عوامل فردي
عومامل مربوط به ماهيت كار
عوامل مربوط به شرايط محيطي
عوامل مربوط به سياست هاي مديريتي
عوامل مربوط به فرآيند
انواع بيكاري هاي مجاز به دو دسته تقسيم ميشوند:
بيكاري هاي مجاز ثابت شامل:
الف- بيكاري هاي مجاز براي رفع نيازهاي شخصي
ب- بيكاري هاي مجاز براي رفع خستگي عمومي
بيكاري هاي مجاز متغير شامل:
الف- توقفهاي مربوط به استراحت با توجه به شرايط كار و محيط كاري
ب- بيكاري مجاز ناشي از فرآيند
ج- بيكاري هاي مجاز ناشي از سياست مديريت
د- بيكاري مجاز ويژه
هـ - بيكاري مجاز مصلحتي
و- بيكاري مجاز احتمالي
ز- بيكاري مجاز براي تأخير غيرقابل اجتناب
محاسبه زمان استاندارد:
فرمول هاي زير را با داشتن درصد بيكاري مجاز و زمان نرمال براي استخراج زمان استاندارد خواهيم داشت ابتدا بيكاري مجاز را به دست مي آوريم.
زمان نرمال × درصد بيكاري مجاز= زمان بيكاري مجاز
زمان مجاز بيكاري + زمان نرمال = زمان استاندارد
-633730135890- نيازهاي شخصي- خستگي عموميزمانهاي مجاز ثابت زمانهاي مجاز استراحتسايرزمانهاي متغيربراي:فرآيند سياست مدييتتصادفي و يا احتماليزمان هاي مجاز مصلحتيزمان هاي مجاز ويژهتأخير غيرقابل اجتنابجمع مدت زمانهاي مجاز +زمان نرمالمقدار كل زمان استاندارد زمانهاي مجاز متغيربراي رفع خستگيفشاروزحمت كار شرايط محيطي00- نيازهاي شخصي- خستگي عموميزمانهاي مجاز ثابت زمانهاي مجاز استراحتسايرزمانهاي متغيربراي:فرآيند سياست مدييتتصادفي و يا احتماليزمان هاي مجاز مصلحتيزمان هاي مجاز ويژهتأخير غيرقابل اجتنابجمع مدت زمانهاي مجاز +زمان نرمالمقدار كل زمان استاندارد زمانهاي مجاز متغيربراي رفع خستگيفشاروزحمت كار شرايط محيطي
649224046355000532003056769000
شكل (2-11)
سيستم هاي زمان سنجي پيشرفته خانواده (Methods Time Measurement) MTM
اين سيستم زمان سنجي براساس تركيبي از زمان سنجي به روش كرونومتر و مطالعات مربوط به حركت گيلبرت آغاز شد و اين روش ميتواند براي محاسبه زمان انجام يك كار قبل از وقوع آن مورد استفاده قرار گيرد اين روش زمان سنجي (MTM) و روش زمان سنجي MOST جزء سيستم هاي زماني از پيش تعيين شده يا Precktermind Time System (PTS) ميباشد اشخاصي مانند Segar , Maynard , Steymarten كار گيلبرت را توسعه دادند و جدولي را به كمك فيلم برداري و مطالعه دقيق به دست آوردند كه به روش MTM يا روش اندازه گيري زمان شهرت يافت امروزه MTM به عنوان يكي از روشهاي مهم PTS شهرت دارد.
كاربرد، مزايا و معايب روش MTM :
زمان سنجي فعاليت هايي كه با روشهاي ديگر، از جمله كرونومتر امكان پذير نيست (بخاطر كوتاهي زمان سيكل فعاليت و …) با دقت بسيار بالا صورت ميگيرد.
به علت عدم استفاده از كرونومتر و برخورد مستقيم با كارگر، از مطلوبيت خاصي برخوردار است.
با استفاده از روش MTM ، برآورد زمان هر فعاليت با توجه به «شرايط موجود» امكان پذير است.
استفاده از اين روش، نياز به تعيين ضريب عملكرد را از بين ميبرد.
قابليت برآورد زماني يك فعاليت ، قبل از انجام آن امكان پذير ميباشد. اين ضريب، به خصوص در كارهاي طراحي از اهميت خاصي برخوردار است.
لزوم توجه به جزئيات هر فعاليت، سهولت آناليز و ايجاد بهبود را براي برنامه ريزي هاي آتي امكان پذير مي سازد.
سيستم MTM به صورت روش /زمان، روش مناسب را براي هر فعاليت موردنظر ارائه ميدهد.
معايب روش MTM به شرح زير است:
روش MTM تنها در مورد عمليات دستي قابل پياده كردن است و در عملياتهاي ماشيني، بايد از ساير روشهاي زمان سنجي استفاده كرد.
جهت زمان سنجي دقيق، نياز به آناليز جزئيات هر فعاليت داريم.
زمان آموزش و تشريح سيستم نسبتاً زياد است.
جهت تعيين زمان براي سيكل هاي طولاني، حتما لازم است نفر / ساعت بيشتري صرف گردد (نسبت به روشهاي ديگر زمان سنجي)
واحد زمان در سيستم MTM :
محققين MTM ، در تحقيقاتشان از دوربين هاي فيلم برداري كه از سرعت هاي بالايي برخوردار بودند استفاده كردند.
ازآنجايي كه سرعت فيلم مورد استفاده در تحقيقات اوليه، 16 فريم (Frame) در هر ثانيه بود، هر فريم را معادل زمان 0625/0 ثانيه و 0010417/0 دقيقه و يا 00001737/0 ساعت در نظر گرفتند. از اين رو پايه گذاران سيستم مزبور واحد زماني جديدي به نام T.M.U (Time Measurment Unit) ابداع كردند و مقدار 00001/0 ساعت را به آن تخصيص دادند.
انواع MTM :
MTMهاي جهاني كه شامل MTM-1 و MTM-2 و MTM-3 مي باشند در جدول MTM سه گانه هر چقدر از MTM-1 به سمت MTM-3 حركت مي كنيم زمان سيكل فعاليت ها طولاني تر و كارهاي غيرتكراري تر ميشوند.
MTMهاي با كاربرد خاص:
علاوه بر MTMهاي جهاني كه براي فعاليت هاي كاري گوناگون از جمله فعاليت هاي توليدي و خدماتي كاربرد دارد لزوم تدوين MTMهاي جهت بخش هاي خاص صنعت و خدمات احساس گرديد كه منجر به تدوين MTMهايي با كاربرد خاص شد اين MTMها عبارتند از:
MTM-C كه براي كارهاي دفتري و اداري كاربرد دارد.
MTM-V كه براي زمان سنجي فعاليت هاي روي داده در كارگاههاي ماشين ابزار مانند تراشكاري و غيره استفاده ميشود.
MTM-M كه براي زمان سنجي كارهاي بسيار ريز مونتاژي كه نياز به نوعي بزرگنمايي حركات دارد استفاده ميشود مانند فعاليت مونتاژ قطعات ريز الكترونيكي بر روي برد الكتريكي
حركات بسيط در سيستم MTM-1
Reach- Move- Grasp- Position- Apply Pressure- Turn- Disengage- Eye Travel- Eye Focus- Foot motion- leg motion- Side step- Bend- Stoop- Kneel- sit and stand- Turn Body- walk.
حركات بسيط در سيستم MTM-2 :
Get-Eye action- Put-Foot action- Step- Get weight- Put weight- Bend and arise- Regrasp- Grank.
روش زمان سنجي (Maynard operation sequence technique) MOST در روش most از مفهوم كار (w=F.d) استفاده شده و تأكيد اين روش برجابجايي اشيا ميباشد در اين روش برخلاف MTM كه كار را به اجزاء پايه اي خرد كرده و زمان هر جزء را به دست ميآورد از مدل هاي حركت و جابجايي اشياء بصورت از پيش تعيين شده استفاده ميشود در روش MOST كافي است تا نحوه حركت و جابجايي را با يكي از مدل هاي انطباق داده و صرفاً اقدام به تعيين انديس هاي مربوطه نمود از معروفترين مدل هاي توالي Basic most ميتوان به سه مدل زير اشاره كرد:
مدل جابجايي عمومي:
در اين مدل اشياء پس از برداشته شدن به صورت آزادانه در هوا حركت كرده و در محلي قرار داده ميشود مدل اين حركت عبارت است از:
ABG / ABP / A
برگشتن قرار دادن گرفتن شيء
مدل جابجايي تحت كنترل:
در اين حالت شي در تماس با سطحي ديگر و يا متصل به شيء ديگر و تحت كنترل يك عامل كنترل كننده حركت ميكند كدهاي مربوط به اين مدل حركتي به شرح زير ميباشد:
ABG / MXI / A
برگشتن جابجايي تحت كنترل گرفتن
مدل استفاده از ابزار:
اين مدل به صورت تركيبي از مدل جابجايي عمومي و جابجايي تحت كنترل ميباشد و مدل اين حركت عبارت است از
/ ABP / B نوع استفاده ABG / ABP /
بازگشت كنارنهادن ابزار قراردادن در محل دستيابي به شيء
فاكتورهاي مؤثر در انتخاب سيستم MOST مناسب عبارتند از:
تعداد تكرار عمليات در هر هفته
مقدار وزن خالص مؤثر ENW (وزن مؤثر وارده به هر دست)
دقت موردنياز
مقدار مسافت عمل
كاربرد انواع سيستم هاي زمان سنجي MOST
Basic most : در بسياري از عمليات دستي و معمول در صنعت كاربرد دارد.
Mini most : آناليز دقيق عمليات تكراري با سيكل كوتاه نظير مونتاژ كيت هاي الكترونيكي و بسته بندي اقلام ريز.
Maxi most: در عمليات با سيكل طولاني و با تعداد تكرار كم نظير آماده سازي، نگهداري و تعمير، حمل و نقل مواد و …
Clerical most : براي تجزيه و تحليل زمان عمليات دفتري و امور بازرگاني و …
منابع مورد استفاده :
1- اسفنديار سعادت،مديريت منابع انساني ، نشر سمت، چاپ اول، 1375
2- عليرضا علي احمدي، ارزيابي كار و زمان، انتشارات دانشگاه علم و صنعت ايران، چاپ دوم، 1380
3- ناصر جاويد، ارزيابي كار و زمان، نشر دانش پرور، چاپ اول،1383
4- عباس كحال زاده، آشنايي با ارزيابي كار و زمان، نشر دانشگاهي، چاپ پنجم، 1381
5- شهنام طاهري، كارسنجي و روش سنجي، نشر آروين، جاپ اول، 1376
6- مهرداد قاسمي، جزوه ي درس كارسنجي و روش سنجي
7- سيد نصرالله مرعشي، سيستم هاي زمان سنجي، نشر بصير، چاپ اول، 1376
8- جزوات اساتيد محترم تدريس شده در دانشگاه
9- حسين ابطحي و آرمن مهروژان، مهندسي روشها، نشر قومس، چاپ دوم،1374
10- حسين اصولي، حسام شهرياري فهيمي، مژده شيرازي منش، مديريت زمان ، نشر رسا، چاپ سوم، 1383